خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

سورپرایز

به نام خدا

سورپرایز

فرض کنید یک نفر خانواده اش را به مدت بیست سال ندیده است. حالا بعد از بیست سال آنها را پیدا می کند. در این لحظه خانواده او سورپرایز می شوند. برای آنها بسیار خوشحال کننده است. خانواده او شوکه میشوند. خدای مهربان چندین مثال در مورد سورپرایز را در قرآن ذکر نموده است. برای نمونه به چند مورد توجه نمائید.

[12:69] وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى یُوسُفَ ءاوَى إلَیْهِ أخَاهُ قَالَ إنِّى أنَا أخُوکَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ


[12:69] هنگامی که به جایگاه یوسف وارد شدند، او برادرش را نزدیک خود برد و گفت: "من برادر تو هستم؛ از اعمالشان غمگین نشو."

وقتی خدا بخواهد خبر سورپرایزکننده را در قرآن بیان کند از عبارت "انی انا" استفاده می کند. یوسف بعد از سالها برادرش را ندیده است. حالا وقتی می خواهد خودش را به او معرفی کند، می گوید "انی انا اخوک" .

حالا به یک سورپرایز دیگر توجه کنید. این بار خدا انسانها را می خواهد سورپرایز کند. در آیه زیر خدا برای خودش از همان عبارت تاکید و سورپرایز (انی انا) استفاده می کند.

[15:49] نَبِّئْ عِبَادِى أنِّى أنَا الغَفُور الرحِیم


[15:49] بندگان مرا آگاه کن که من عفوکننده هستم، مهربان‌ترین.

چه کسی اهمیت سورپرایز در آیه بالایی را درک می کند؟ متاسفانه کسی از خبر بالا خوشحال نمی شود و حتی شوکه نمی شود. خدا عفو کننده و مهربان است. خدا همه گناهان را می بخشد. فقط کافی است که از او بخواهید.


خدا زمانی که با موسی حرف می زند ، با همان عبارت سورپرایز (انی انا) خود را به موسی معرفی می کند. تصور کنید که موسی در وادی مقدس طوی بعد از شنیدن خبر خدا چه حالی داشته است؟ خدا خودش را به موسی معرفی می کند. این اتفاق برای موسی چقدرهیجان انگیز بوده است؟

[20:12] إِنِّى أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى


[20:12] من پروردگار تو هستم؛ نعلین‌های خود را درآور. تو در وادی مقدس طوی هستی."

چرا آیه 15:49 به همان مقدار برای ما هیجان انگیز نباشد. خدا نسبت به بندگانش عفور و رحیم است. حتی بندگان غرق شده در گناه را برای توبه می پذیرد. این است خدای یگانه. به همین خاطر شایسته است که فقط باید خدای تنها را در دعاها خواند. از این دستور سرباز نزنید. تمام خوشبختی شما به این نکته وابسته است. کلید نجات شما در خواندن فقط خداست.


[15:49] نَبِّئْ عِبَادِى أنِّى أنَا الغَفُور الرحِیم
[15:49] بندگان مرا آگاه کن که من عفوکننده هستم، مهربان‌ترین.

در کل قرآن پنج بار عبارات "انی انا" استفاده شده است، در آیات زیر:

انی انا ربک در 20:12
انی انا الغفور الرحیم در 15:49
انی انا الله رب العلمین در 28:30

انی انا اخوک در 12:69
انی انا النذیر المبین در 15:89


جالب این است که پنج عبارت بالا دارای 19 کلمه اند. 




شما نسبت به کی تعصب دارید؟ عزیزترین شما کیست؟

به نام خدا


انسان فطرتا می خواهد خدای قدرتمند داشته باشد. او می خواهد که خدای او هر کاری بکند. چندین صفت خدا عبارتند از :

همه چیز را دیدن
صدای همه را شنیدن
در همه جا حاضر بودن
دعای همه انسانها را شنیدن
هر کس از او بخواهد نجات می یابد و ...

تمام انسانهایی که در طول زمان بت شده اند ، انسانهای ساده ای مثل بقیه افراد جامعه خویش بوده اند. اما بعد از مدتی مردم به آنها دل بستند. همین دلبستگی باعث تبدیل آنها به بت شده است. اما چون انسان فطرتا خدای قدرتمند می خواهد ، در طول زمان و یواش یواش صفات خدایی به این انسانهای بت شده داده شد. در طول زمان صفات خدایی به آنها داده شد.
انسانها نسبت به خدای خویش متعصبند. محمد پیامبر و بنده خدا بود. اما بعد از مدتی ، به یک بت تبدیل شد. حالا مسلمانان در طول روز در پنج وعده نام محمد را در کنار نام خدا ذکر می کنند. لبیک یا محمد می گویند. شرک بزرگترین ظلم است. در طول روز میلیونها ظلم نسبت به خدا انجام می پذیرد ، اما کسی چیزی نمی گوید ، کسی اعتراضی نمی کند.

[31:13] به یاد آور که لقمان در حالی که پسرش را اندرز می داد، گفت: "ای پسرم، هیچ معبودی را در کنار خدا قرار نده؛ شرک بی عدالتی بسیار بزرگی است."*

در روز صدها توهین نسبت به خدا صورت می گیرد. در کتابهای حدیث هزاران توهین نسبت به خدا انجام پذیرفته است ، کسی حرفی نمی زند. چرا ؟ جواب این سوال خیلی ساده است. معمولا انسان نسبت به عزیزترینش بیشترین تعصب را نشان می دهد. از همین جا مشخص می شود که عزیزترین هر فردی چه کسی است. باید خدا را از هرکسی بیشتر دوست داشته باشیم. باید خدا جای اول را در قلب ما داشته باشد.

اعتراف یک گناهکار در قرآن




به نام خدا


اعتراف به گناه پیش نیاز توبه است. کسی که آنقدر مغرور باشد که نتواند اشتباهات و گناهان خویش را اعتراف کند ، نمیتواند توبه کند. انسان نباید از نفس خویش دفاع کند. بلکه باید نفس خویش را بکشد. اعتراف یک گناهکار را در قرآن بشنوید.


 [12:53]  من ادعا نمی ‌کنم که بی گناه هستم. نفس به بدی گرایش دارد، مگر کسانی که از رحمت پروردگارم برخوردار شده ا ند. پروردگار من عفوکننده است، مهربان ترین.

هیچ انسانی نباید ادعای بی گناهی و پاکی کند. فقط خدا پاک و نیکو است. حتی پیامبران هم گناه انجام داده اند. نفس اماره ارزش دفاع را ندارد. اعتراف همراه توبه چیزی است که مورد پسند خداست. خدا رحمان و رحیم است و در هر زمانی توبه بندگانش را قبول می کند.

تضاد درونی



عده زیادی عبادت روزانه را انجام نمی دهند و یا اینکه به حالت کسلی انجام می دهند. زیرا انگیزه انجام نمازها را ندارند. آنها در درون خود به این نتیجه رسیده اند که نماز برای آنها فایده ای ندارد.
انجام هر نماز در طول روز بیشتر از یک دقیقه طول نمی کشد. پنج نماز جمعا پنج دقیقه طول می کشد. چرا باید انسان به حالتی دست یابد که انجام پنج دقیقه عبادت را برخود مشکل سازد.
بسیاری از جوانان حالت کسلی و رکورد روانی دارند و انگیزه ای برای انجام نمازها ندارند. علت اصلی نماز نخواندن و یا سبک شمردن نمازها تضاد درونی است.
تضاد درونی یعنی اینکه انسان مشغول گناهان دیگری است و آن گناهان را به عادت تبدیل کرده است.
بنابراین به سمت شیطان گرایش دارد و به همین جهت انگیزه ای برای انجام نماز ندارد. آدم نمی تواند هم خدا را بپرستد هم بتهای دیگری در ذهن خویش درست کرده باشد.
آدمی فطرتا فقط می تواند یک خدا داشته باشد. اگر فردی تابع هوی و هوس خویش باشد ، دیگر نمی تواند با خدا ارتباط برقرار کند. زیرا هوی و هوس را خدای خویش قرار داده است.
در این تضاد درونی پیش می آید. از یک طرف می خواهد خدا را بپرستد و نماز بخواند. از طرف دیگر تابع هوی و هوس هم هست. جمع بین این دو متضاد غیر ممکن است.
به همین خاطر انگیزه عبادت خدا را از دست خواهد داد و بعد از مدتری نماز را ترک می کند و یا این که نمازها را به حالت کسلی به جا می آورد.


وسوسه شیطان

در نظر بگیرید که شما مقداری پول لازم دارید و پیش دو نفر می روید. یکی از آنها به شما می گوید که صبر کنید من دو ماه دیگر به تو می دهم. اما نفر دومی می گوید که فردا به تو پول را می دهم. فرد دومی دروغگو است. او فقط وعده دروغ می دهد. فرد دومی به هیچکدام از قولهایش عمل نمی کند. اما فرد اولی دقیق به قولش عمل می کند. کدامیک فرد خوبی است؟ اولی یا دومی؟ دومی به بهانه زود جور کردن پول ، تو را به خودش جذب می کند.

اکثر انسانها به فرد دوم گرایش دارند . فرد دومی همان شیطان است. شیطان در طول روز صدها وعده دروغ به مردم می دهد ، اما باز خیلی از مردم شیطان را انتخاب می کنند. شیطان با وعده های دروغین مردم را فریب می دهد. و به همین بهانه و کلک مردم را به خودش جذب می کند. انسان فراموشکار است و خیلی زود دوباره فریب شیطان را می خورد. روزی دهها بار جذب شیطان میشود. اگر دوست شما دو بار به شما دروغ بگوید ، دیگر هیچوقت روی حرفش حساب نمی کنید و از او آزرده می شوید. اما برای شیطان اینجوری نیست. شیطان دیده نمی شود. خیلی از مردم زیاد در این مورد کنکاش نمی کنند. اما شیطان بزرگترین دشمن آدمی است. شیطان در روز دهها وعده دروغین به ما می دهد ، اما ما باز هم او را دشمن خود به حساب نمی آوریم. ما باید باور کنیم که موجودات نادیدنیی به نام شیاطین دشمنان سرسخت ما هستند. شیاطین فقط وعده دروغ می دهند. اگر براساس وسوسه شیاطین جرمی مرتکب شوید. شیطان در این حال شما را ول نمی کند بلکه می خواهد که شما را هم رسوا کند. بعد از رسوایی از شما پشتیبانی و حمایت نمی کند ، بلکه سعی دارد شما را به پای چوبه دار بکشاند. بعد از کشاندن به پای مرگ ، از شما حمایت نمی کند ، بلکه می خواهد در حالت مرگ ایمان شما را هم بگیرد. آیا چنین موجوداتی قابل اعتمادند؟ ما در طول روز صدها بار بوسیله این موجودات وسوسه میشویم. باید این واقعیت را بپذیریم که آنها دشمن مایند و ما هم باید دشمن آنها باشیم. انسان در حالت اغماء به سر می برد. انسانها بوسیله شیاطین مسخ و هیپنوتیزم شده اند. ما انسانها در حالت انتخاب به سر می بریم. ما در حال انتخاب خدا و یا شیطان به سر می بریم. باید مواظب باشید. در این راه همه چیزهایی که شما را از خدا دور می کند ، طرد و ترک کنید. روزی پیامبر سلیمان آنچنان جذب اسبهایش شده بود که خدا را از یاد برد. سلیمان برای جبران گناهش ، دیگر برای همیشه اسبها را ترک کرد. آن لذت را که او را از خدا دور میکرد ، ترک کرد. ما باید راههای پیشنهادی شیطان را با قاطعیت و جدی ترک کنیم.

مقدم شمردن دستورات خدا

مقدم شمردن دستورات خدا

دستورات خدا در عین سادگی ، بسیار مهم هستند. انجام آن بسیار مهم است. نماز برای یاد تنها خداست. نام هیچ کسی نباید در کنار نام خدا قرار گیرد. این دستور در عین سادگی بسیار پر اهمیت است. کسی به شما می گوید که به این جعبه برق دست نزنید. این نکته در عین سادگی بسیار مهم است. زیرا یکبار اشتباه خیلی گران تمام میشود. خدا ما را درست کرده است و او بهتر می داند که نقطه ضعف ما در مقابل شیطان چیست. به همین خاطر کلمات و دستورات خدا دقیقا راه حل مشکلهاست. باید به آن اعتماد کرد ، حتی اگر دلیل هم نداشته باشیم.
فرض کنید در تاریکی راه را گم کرده اید و یک فانوس هم دارید. برای پیدا کردن مسیر ، باید چراغ را پیش روی خود نگه دارید تا جلو پای خویش را ببینید. اگر چراغ را در پشت سر خویش نگهدارید ،  نمی توانید راه را بیابید. چراغ در جلو همان مقدم شمردن دستورات و راهنماییهای خداست. ما باید دستورات و کلمات خدا را بر هر دستور دیگری مقدم بداریم. اگر دستورات خدا را بر دستورات دیگر مقدم نداریم ، مثل این است که چراغ را در پشت سر خویش نگه داشته باشیم. در این حالت بدون این که خود بدانیم به طرف شیطان می رویم.به همین خاطر خدا می فرماید ای بندگان من به طرف من برگردید. یعنی دستورات من را الگوی خویش قرار دهید. یعنی چراغ را پشت سر خویش نگه ندارید ، بلکه در پیش روی خود نگه دارید.
[89:28] به سوی پروردگارت بازگرد، راضی و رضایت بخش.
[39:54] باید از پروردگارتان اطاعت کنید و کاملاً به او تسلیم شوید، پیش از آنکه عذاب شما را در بر گیرد؛ سپس نمی توانید یاری شوید.
بعضی از مردم بدون این که خود بدانند ، به طرف شیطان می روند ، در حالی که فکرمی کنند دارند به طرف خدا می روند.
[18:104] آنها کسانی هستند که اعمالشان در این دنیا کاملاً در گمراهی است، اما فکر می کنند که خوب عمل می کنند.


خدا بسیار دقیق برنامه ریزی می کند


خدا بسیار دقیق برنامه ریزی می کند. کارهای خدا بسیار دقیق است. خدا بسیار دقیق کارهایش را به نتیجه می رساند. همه عوامل و فاکتورها در اختیار خداست. خدا از بالا بر همه چیز احاطه دارد. براساس توصیه جادوگران ، فرعون دستور کشتن نوزادهای مذکر قوم بنی اسرائیل را صادر می کند. فرعون همه را می کشد بجز موسی را. این قدرت خداست. خدا بالاتر از فرعون است. خدا به مادر موسی وحی می کند و موسی داخل صندوقچه ای به رودخانه انداخته میشود. رودخانه به قصر فرعون می رود. موسی به قصر فرعون می رود. خانواده فرعون موسی را از آب می گیرند. در همه این وقایع خدا ناظر است و همه را می بیند. خدا نقطه ضعف فرعون را می داند. او نقطه ضعف همه را می داند. زن فرعون پیشنهاد می دهد که بچه در خانواده فرعون بزرگ شود و فرعون هم این پیشنهاد زنش را قبول می کند. به این ترتیب نقشه خدا به راحتی پیش می رود. به این ترتیب جان موسی حفظ می شود و همچنین موسی در خانواده فرعون بزرگ می شود و ابهت خانواده فرعون برای او از بین می رود. بنی اسرائیل مظلوم و ضعیف و توسری خور بار آمده بودند. خدا موسی را در مقابل چشمان فرعون بزرگ می کند. بدون این که فرعون چیزی متوجه شود. خدا دشمن فرعون را در چند قدمی فرعون پرورش می دهد. زنان شیرده زیادی برای شیر دادن بچه آورده میشود ، اما موسی هیچکدام را قبول نمی کند. خواهر موسی پیشنهاد مادر موسی را می دهد. به این ترتیب موسی به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا قادر مطلق است. خدا از بالا همه چیز را می بیند. در بحرانی ترین حالات ، نجات دهنده است. مشکل ترین کارها را براحتی حل می کند. ما انسانها اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم ، باید مراحل زیادی را طی کنیم و از افراد زیادی بخواهیم تا مشکل حل شود. اما خدا برای حل مشکلات با کسی مشورت نمی کند. خدا راه حلها را جاری می کند. وقتی خدا بخواهد همه چیز جور میشود. 

خدا به مادر موسی دستور داده بود که موسی را در دریاچه بینداز و نترس . خدا به مادر موسی وعده داده بود که موسی را به او بر میگرداند. موسی از آغوش مادرش جدا میشود و طی مدت کمتر از یکروز به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا موسی را به آغوش مادر برگرداند. خدا برخلاف وعده هایش عمل نمی کند.


چرا معمولا دعاهای انسان در لحظات آخر مستجاب می شود

 زیرا انسان در طول زندگی از طریق واسطه ها طلب کمک می کند ، اما همینکه مشکلش جدی شد ، خودش شخصا متوجه می شود که فقط خدا همه کاره است ، خودش شخصا متوجه می شود که فقط خدا صدای همه را می شنود ، خودش شخصا متوجه می شود که فقط خدا همه را میبیند ؛ دراین حالت خالصانه خدا را میخواند و دراین حالت است که خدا دعایش را مستجاب می کند ، همین خالصانه خواندن باعث اجابت دعای او می شود. جالب این است که با این تجربه ، چنین انسانی بعد از نجات یافتن ، دوباره به سراغ همان عادت اولی میرود. وا اسفا!!! خدای مهربان توانا می فرماید : ادعونی استجب لکم ، اما چرا دعاهای خیلی ها مستجاب نمی شود ؟ زیرا خالصا برای خدا نیست. اگر دعا خالص باشه ، طبق وعده خدا حتما برآورده می شود (ادعونی استجب لکم).

مشروبات الکلی


کسانی که مشروب می نوشند ، برای خوش مزه بودن آن نمی نوشند بلکه برای بیخیال کردن آنان استفاده می کنند. در حالی که مواد سکر آور به هیچ عنوان آرامش فکر را نمی آورد. کسانی که الکل مصرف می کنند ، فقط فکر می کنند که مشکلاتشان حل شده است . اگر مشکلاتشان حل شده بود ، دوباره مصرف نمی کردند. افراد مشروبی مشروب مصرف می کنند. زیرا در حرف خویش مانده اند. خودشان به دروغ باور کرده اند که مشروب آرامش آور است. آنان یک دروغ بزرگ را در خود پرورش می دهند.
بعضی از مردم می گویند که الکل برای درمان روحی مفید است. روح یک چیز نادیدنی است. درمان یک چیز نادیدنی باید خود یک چیز نادیدنی باشد. درمان مشکل روحی باید روحی باشد. درمان مشکل روحی پرستش خدای یکتاست.

مواظب حسادتهای خویش باشید



مواظب آرزوهای خویش باشید
مواظب حسادتهای خویش باشید

روزی قارون همراه با امکانات و اموال فراوان به میان مردم آمد. کسانی که زندگی پست این دنیا را انتخاب کرده بودند ، گفتند : " ای کاش ما هم چنین امکانات و اموالی داشتیم. ای کاش ما هم صاحب چنین زیورآلات و چنین اسبهایی بودیم. واقعا قارون فرد خوشبختی است. او بهترین امکانات را دارد. به این می گویند زندگی "
بعد از مدتی قارون به همراه زیورآلاتش در زمین فرورفت و نابود شد. اموالش نتوانست او را نجات دهد. خدمه او نتوانستند برای او کاری کنند. زیرا مال دنیا در مقابل قدرت خدا هیچ است. بعد از این حادثه کسانی که چند روز پیش به مال و اموال قارون حسرت می بردند و آرزوی داشتن آن را داشتند ، بعد از دیدن این حادثه تنبیه شدند و توبه کردند. خدا به هرکس هر اندازه که بخواهد می دهد. خدا می داند که به هر کسی چه اندازه مال و منال بدهد. خدا به تمام افکار داخلی بندگانش آگاه است. او می داند که برای هرکسی چه اندازه ای از مال و امکانات دنیا مقدر کند. هر آرزویی مجاز نیست. زیرا آرزوهای این چنینی مخرب است. کانون خانواده ها را از هم می پاشد. زن و شوهری را می شناسم که زندگیشان به همین دلیل از هم پاشید. این زن و شوهر هر چیزی بالاتر از خویش می دیدند ، در حسرت آن چند جمله ای می گفتند. مثلا همسایه آنها مدل ماشینش بالاتر بود ، در حسرت داشتن آن به سر می بردند. این زن و شوهر زندگی فانی این دنیا را انتخاب کرده بودند. آنها هیچوقت از زندگی لذت نبردند. آنها همیشه در آرزوهای خویش به سر می بردند. به همین جهت بعد از مدتی زندگی آنها از هم پاشید. انسان باید به آنچه که خدا به او داده است قانع باشد و در حسرت داشته های دیگران ، عمر خویش را تلف نکند.

[28:79]
روزی، او با زینت های فراوان به میان قومش آمد. کسانی که زندگی این دنیا را ترجیح می ‌دادند، گفتند: "آه، ای کاش ما آنچه را که قارون به دست آورده است، می ‌داشتیم. واقعاً که او خیلی خوشبخت است"

[28:80]
و اما کسانی که دانش به آنها عطا شده بود، گفتند: "وای بر شما، پاداش خدا برای کسانی که ایمان دارند و زندگی پرهیزکارانه ای را در پیش می ‌گیرند، به مراتب بهتر است." هیچ کس به این مرحله نمی ‌رسد، مگر کسی که ثابت قدم بماند
[28:81]
سپس ما موجب شدیم تا زمین او و قصرش را ببلعد. هیچ سپاهی نمی ‌توانست در مقابل خدا به او کمک کند؛ مقدر نبود که او پیروز شود.
[28:82]
کسانی که روز پیش به او حسرت می ‌بردند، گفتند: "اکنون می ‌فهمیم که فقط خداست که به هر یک از بندگانش که برگزیند، روزی می ‌دهد و یا دریغ می ‌دارد. اگر به خاطر موهبت خدا نسبت به ما نبود، او باعث می ‌شد که زمین ما را هم ببلعد. حالا می ‌فهمیم که کافران هرگز موفق نمی ‌شوند."
[28:83]
ما سرای آخرت را به کسانی اختصاص می دهیم که در زمین در پی مقام و فساد نیستند. پیروزی نهایی از آن پرهیزکاران است.