خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و ششم) آخر الزمان ( قسمت چهاردهم ) دفع دیوها (بخش دهم) شرایط گلخانه ای قسمت دوم

pdf          

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


                                  

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و ششم)

آخر الزمان ( قسمت چهاردهم )

دفع دیوها (بخش دهم)

شرایط گلخانه ای قسمت دوم

 

در قسمت قبل گفته شد که در صورت بی توجهی به نظام رحمانی و نادیده گرفتن آیات و نشانه های خدای رحمان ، انسان وارد یک زندگی مبتنی بر شرایط مصنوعی و گلخانه ای خواهد شد. شرایط گلخانه ای یعنی برای نگهداری و تهیه هر محصولی، باید خیلی نکات و جزئیات در نظر گرفته شود، اعم از زمان و مکان و دما و نور و سرما و گرما و سایر پارامترها. این شرایط گلخانه ای فقط برای محیط زیست نیست، بلکه برای روان انسانها هم هست.

قبلا در زمان قدیم قبل از زرتشت، اقلیم کره زمین دارای هفت فصل متفاوت بوده است. یک برهه ای در زمستان بوده است که همیشه برف می باریده است. ما تابحال به این مساله توجه نکرده ایم که چرا خدا برف نازل میکرد. ولی حالا که بارش برف کم شده است و یا در برخی مناطق قطع شده است، مجبوریم روی آن کاوش و فکر کنیم. بارش برف برای تولید یک شرایط خاصی بوده است که کاشت محصولات کشاورزی بتوانند در سرما دوام آورند. در واقع برف شرایط گلخانه ای طبیعی ایجاد میکرده است. یعنی برف برای طبیعت مثل یک ساختمان گلخانه بوده است و روی محصولات می نشست تا از سرما زده شدن آنها جلوگیری کند.

دانه های برف شکلهای شش وجهی خاصی دارند که بسیار عجیب است. این دانه ها صداها و آلودگیهای صوتی محیط را در خود جذب میکنند و به همین خاطر حین بارش برف؛ سکوت آرامش بخشی حکمفرماست. همچنین هوایی که در میان دانه های شش ضلعی برف حبس میشود؛ نقش عایق حرارتی را دارد و به همین خاطر خیلی از حیوانات برای پناه جستن از سرما؛ به داخل برف میروند تا از سرما یخ نزنند و از سوز سرما نجات یابند. گل‌های گیاهان و درختان معمولا پنج سر هستند، اما دانه‌های برف شش سر هستند. دانشمندان ثابت کرده اند که تشکیل دانه برف ؛ شرایط خاصی را میخواهد و این شرایط خیلی به سختی در آزمایشگاه بدست می آید. بشر آنقدر تغییرات ناسالم در محیط زیست ایجاد کرده است که فقط خدای مقدس و قادر توانا میتواند شرایط تشکیل برف را در آن دوباره ایجاد کند. ما متاسفانه این نعمات و فصلهای متفاوت و زیبا را تقریبا از دست داده ایم. زمین وارد یک مرحله جدید میشود که به دو فصل (سرما و گرما) تبدیل میشود و در نهایت نزدیک قیامت به یک فصل (فصل سرما) تبدیل خواهد شد. در شرایطی که تعداد و تنوع فصلها کم شود، یعنی دیگر کاشت و برداشت خیلی از محصولات به شرایط گلخانه ای نیاز دارند. از این به بعد بشر، باید سرما و گرما و نور و آب و سایر جزئیات محیط را خودش تنظیم کند تا بتواند یک محصول بکارد و برداشت کند. این شرایط را گلخانه ای می نامند. کوچکترین اشتباه در این تنظیمات، کار را خراب می کند. بشر خودش را وارد محاسبات پیچیده ای کرده است و در این راه اشتباهات فراوانی میکند و خواهد کرد.

آب برف در داخل زمین فرو می رود و از میان سنگها و خاکهای مختلف میگذرد و باعث میشود که املاح و مواد معدنی خاک را گرفته و آب معدنی و غنی شده ای بدست می آید. به همین خاطر آب چشمه ها بسیاری از املاح مورد نیاز بدن را در خود دارند و بسیار مفیدتر از آبهای دیگر است و بسیار گواراتر هستند. اگر انسانها نعمت برف را از دست دهند، بعد از آن مجبورند که این املاح را برای بدن خویش، خودشان بصورتی دیگر جبران کنند. گیاهان و گندم و میوه های حاصل از این آب معدنی، بسیار مفیدتر هستند. به همین خاطر در زمان قدیم، کمبود ویتامین و املاح زیاد مطرح نبوده است.

برف نقش یک عایق حرارتی را برای طبیعت دارد که خیلی از حیوانات برای رهایی از سرما به آن پناه می برند و همچنین از آنجا که آلودگیهای صوتی را از محیط می گیرد، در سلامت روان انسانها و حیوانات بسیار موثر است. برف به عنوان لایه ای روی زمین، از بخار شدن نمناکی زمین و خشک شدن زمین جلوگیری میکند. برف یک نوع آبیاری قطره ای هم است که گیاهان و حیوانات را زنده نگه می دارد و اگر برف نباشد، باید این چرخه طبیعی و زیبا را خود انسان با تکنولوژی و علمش انجام دهد. انسان هیچوقت نمی تواند دانه های برف تولید کند و یک فاکتور بسیار مهم برای سلامت روان را از دست داده است و از این به بعد دچار سختی های بیشتری خواهد شد. البته مثل اینکه خودش شرایط را اینطوری میخواهد، زیرا نشانه های خدا در طبیعت را نادیده گرفته و هر آنچه از منابع طبیعی بود را به پول تبدیل کرده و میکند و ظلم بزرگی به خود و همنوعان خود میکند و کرده است.

فقط برف نیست که اهمیت فراوانی در تولید محصولات کشاورزی دارد، بلکه باران هم همان اندازه مهم است و همچنین وزیدن باد در باروری ابرها و گیاهان بسیار موثر است. در تابستان خورشید وسط آسمان میاید و نور پر انرژی خورشید آن محصولات را زرد رنگ میکند تا این محصولات به نتیجه برسند. وقتی برف و باران نباشد، چرخه طبیعت ناقص میشود و این اتفاق نوعی هبوط است. انسان با کارهای خرابکارانه اش چوب لای چرخ طبیعت می اندازد. حتی ممکن است که زمانی برسد ابرهای لقاح کننده کم شوند و انسان مجبور شود باروری گیاهان راخودش با ایجاد بادهای مصنوعی و یا روش دیگری انجام دهد. خدای مهربان در آخرین کتاب آسمانیش قرآن به این نکات خیلی ریز و ساده توجه ما را جلب میکند و همزمان میخواهد به ما بگوید که ای انسان ممکن است روزی اینها را از دست دهید و به زحمت بیفتید.

 

وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ ﴿۲۲

و بادها را باردارکننده فرستادیم و از آسمان آبى نازل کردیم پس شما را بدان سیراب نمودیم و شما خزانه‏ دار آن نیستید (۲۲)

 

وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿۲۳

و بى‏ تردید این ماییم که زنده مى ‏کنیم و مى‏ میرانیم و ما وارث [همه] هستیم (۲۳)

 

حتی میوه ها و محصولاتی که قبلا در طبیعت بود، از آنجا که چرخه کامل طبیعت را طی میکرد، از نظر تغذیه کامل بود و به نوعی کامل کننده نیازهای بدن ما هم بود و مزه خیلی بخصوصی داشتند. میوه هایی که انسان ناکامل و گلخانه ای پرورش میدهد، همه اش مزه های تقریبا یکسانی دارند و کیفیت میوه های رشدیافته در شرایط طبیعی را ندارد. حالا دیگر باید انسان برای بعضی کمبودهای بدن خویش مثلا ویتامین ب 12 مصرف کند و این خودش باعث عدم تعادل بدن انسان خواهد شد. زیرا آنچه که انسان درست میکند، افراط و تفریط در آن هست و هیچوقت کامل نیست و سود کم و ضررات زیادی دارد. بشر بیش از پیش به پزشکان نیاز خواهد داشت. وقتی انسانها نظام رحمانی را نادیده بگیرند، خودبخود به سمت یک زندگی مصنوعی خواهند رفت.

در نهایت انسانها برای جبران این نعمات طبیعی رو به چیزهای دیگری می آورند ولی از آنجا که علم بشر پر از ایراد و خطاست؛ ضربات جبران ناپذیری به خود می زنند.

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿۱۰۵

[آرى] آنان کسانى‏ اند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵)

 

بشر چیزهای جایگزین دیگری میسازد. صُنْعًا (ساختگی) در آیه به این مورد اشاره دارد. مردم بجای شکرگزاری از خدای رحمان، با اسراف در ساخته های دست خویش؛ طبیعت خدادادی را نابود کردند. علمی که بشر بلد است؛ را خود خدا به او الهام کرده است. اما او در این راه اسراف میکند. آنقدر زباله پلاستیکی در طبیعت رها کرده است که چند هزار سال طول میکشد تا طبیعت به حالت اولیه اش برگردد. وقتی انسان به ساخته های دست خود مغرور شود، دیگر زیاد با طبیعت زمین اخت نخواهد بود و شروع به نابودی آن میکند. وقتی میروی طبیعت ، هیچ صدایی شما را اذیت نمی کند. صدای قورباغه و جیرجیرک و کلاغ و گنجشک هیچوقت برای ما مزاحم نیستند، حتی آرامش دهنده هم هستند. حیوانات میدانند که چگونه از طبیعت حفاظت کنند. آنها کاری نمی کنند که طبیعتشان نابود شود. زیرا زمین را خانه خویش میدانند. یک کلاغ در حفاظت از طبیعت داناتر از انسان است و با دفن کردن مرده، از آلودگی محیط زیست جلوگیری میکند. خدای حکیم یک پنگوئن را طوری آفریده است که آب دریا را به آب آشامیدنی تبدیل میکند و هنوز بشر در این مورد یک روش قطعی نیافته است. خدا تمام روشهای زندگی را که انسان به آن نیاز دارد را در طبیعت و حیوانات گذاشته است و به این طریق انسان را راهنمایی کرده است. با آفرینش پرندگان، عملا به انسان می آموزد که چطوری یک هواپیما بسازد. با آفرینش مرغابی، به انسان می آموزد که چطوری ساختار یک کشتی را بسازد. با آفرینش پنگوئن، به انسان می آموزد که چطوری آب را تصفیه کند. از طریق مورچه و زنبور عسل به ما زندگی اجتماعی و نظم و ایثار می آموزد. طبیعتی که خدای رحمان آفریده است بهترین معلم انسان است.

 

الرَّحْمَنُ ﴿۱[خداى] رحمان (۱)   

عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿۲قرآن را یاد داد (۲)

خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳انسان را آفرید (۳)

عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ﴿۴به او بیان آموخت (۴)

 

در واقع اگر محیط زیست انسان هبوط پیدا کند، بهترین الگو برای بوجود آوردن شرایط جدید؛ الگو گرفتن از نظام رحمانی است و به این طریق بشر دچار غرور نشده و به نظام رحمانی متصل میشود و خدای رحمان را از یاد نمی برد. این تنها راه نجات انسان است. وقتی برف و باران نبارد، باید تکنولوژی در اینجا بکار آید و آب فراهم آورد. ولی بعضی ملتها هم طبیعت خود را نابود کرده اند و هم تکنولوژی آنچنان پیشرفته ای در زمینه آب ندارند و در نتیجه این ملتها، دچار دو سَر خُسران شده اند و در مکر خدا گیر میکنند. تکنولوژی و پیشرفت بدون تقوا، بیفایده است. تکنولوژی بدون تقوا، در اختیار هر گروه بی تقوایی قرار گیرد، بوسیله آن تکنولوژی طبیعت و زمین خویش را نابود میکند. مدیریت این تکنولوژیها و منابع طبیعی زمین هم در این جا اهمیت دارد و دولتها به همین درد می خورند و وظیفه شان همین است.

حفظ چرخه پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر در حفظ نظام و طبیعت رحمانی بسیار مهم است و حتی میتوان گفت این پایه و ستون آن است. پندار نیک باید به کردار نیک تبدیل شود و کردار نیک باید به گفتار نیک تبدیل شود و گفتار نیک هم باید باعث صبر شود و دوباره پندار نیک (ایمان) بیفزاید و یک چرخه سالم رحمانی در وجود خود انسان و میان ارتباطات انسانها بوجود آید. در این حالت، خدا رحمت خاصه اش را بر آن جامعه نازل میکند و برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشاید و راه حلهای مشکلات را بر آنان نازل میکند.

 

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿۹۷

آیا ساکنان شهرها ایمن شده‏ اند از اینکه عذاب ما شامگاهان در حالى که به خواب فرو رفته‏ اند به آنان برسد (۹۷)

 

أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ ﴿۹۸

و آیا ساکنان شهرها ایمن شده‏ اند از اینکه عذاب ما نیمروز در حالى که به بازى سرگرمند به ایشان دررسد (۹۸)

 

أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹۹

آیا از مکر خدا خود را ایمن دانستند [با آنکه] جز مردم زیانکار [کسى] خود را از مکر خدا ایمن نمى‏ داند (۹۹)

 

اما اگر جامعه ای ، چرخه پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر را حفظ نکند و آن را ناقص کند، طبیعت خویش را نابود میکند. مثلا یکی که ایمانش (پندار نیک) را به عمل نیک تبدیل نمی کند، به نوعی این چرخه رحمانی را برای خود متوقف کرده است. اگر این چرخه متوقف شود، هماهنگی و میزان روانی انسان به هم می خورد و انسان به دنبال اوهام، خیالات، اشعار و افراط و تفریط و اسراف میرود و باعث ضربه زدن به طبیعت خویش میشود. مثلا جایی که پرندگان و خفاشها شکار میشوند و از بین برده شوند، آفات و ملخها زیاد میشوند و آفات و ملخها باعث نابودی مزارع میشوند. پشت از بین بردن پرندگان و خفاشها ، یک پندار بد و منحرف خوابیده است. پندار بد باعث ایجاد شر و کردار بد میشود و همین خودش چرخه طبیعت را معیوب میکند.

شیطان با منحرف کردن انسانها ؛ هدف اصلی غرایز انسانی را منحرف میکند و عملکرد غرایز منحرف شده برخلاف طبیعت است. یعنی غرایز منحرف شده، نسل و طبیعت را نابود میکند. غرایز منحرف شده برخلاف نظام رحمانی عمل میکنند و در نتیجه به آن ضربه می زنند.

بیشتر مردم گاهی جملاتی را بر زبان می آورند که نشان از این دارد که هنوز مشکل اصلی خودشان را متوجه نشده اند. مثلا می گویند که ای کاش ابلیس سجده میکرد! ای کاش آدم از درخت ممنوعه نمی خورد! همه اش ای کاش ای کاش! میکنند. آنها به طرح خدای رحمان توجه نمی کنند که آنها هم اکنون در همان موقعیت شیطان و آدم قرار گرفته اند و قرار است که از آن درخت ممنوعه نخورند و در نظام رحمانی بمانند. درخت ممنوعه در این جهان ، همان مواردی است که خدا منع کرده است؛ شامل دزدی، قتل، زنا، خیانت، غیبت و ... مردم خیلی چیزها میدانند ولی به آن عمل نمی کنند؛ زیرا عزم و پندار مناسب و نیکی در ذهن خویش برنگزیده اند.  

 

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵

و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم و[لى آن را] فراموش کرد و براى او عزمى [استوار] نیافتیم (۱۱۵)

 

مردم عزم جدی در بکارگیری دستورات خدای رحمان ندارند. اگر آیه های قرآن را حفظ کنید و یا با صوت زیبا قرائت کنید؛ تشویقت میکنند؛ اما اگر بخواهی به بعضی از دستورات همان آیه ها عمل کنید، علیه تو جبهه گیری میکنند و تو را به بدعت گزاری متهم میکنند. شیطان مردم را به  حاشیه ها ، مشغول میکند. مثلا در مورد قرآن، قرائت، حفظ ، صدای خوب، صدای گیرا و کشیده و حاشیه ها را بولد میکند و مردم را به اینها مشغول میکند و اصل پیام که معانی آیات قرآنی است را از مردم میپوشاند.

معمولا مردم در مقابل نظام رحمانی جبهه گیری میکنند و از خود می پرسند: چرا خدا به گرسنگان و درماندگان جهان کمک نمی کند؟ این سوالی است که مردم از خود می پرسند و به خیال خویش یک فلسفه برای خویش برگزیده اند و خللی در نظام رحمانی پیدا کرده اند! در قرآن منظور از کلمه دین ، همان فلسفه زندگی است. مهمترین هدف شیطان ، زیر سوال بردن نظام رحمانی است. وقتی خدای مهربان، چیزی را منع میکند، مطمئن باشید که استفاده از آن به ما ضربه میزند. وقتی خدای مهربان قمار و مشروبات الکلی و مخدرات را منع فرموده است؛ مطمئن باشید که فلسفه ای مهم پشت آن توصیه است. قمار باعث ایجاد پندار بد بین انسانها میشود.

 

إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿۹۱

همانا شیطان مى‏ خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنى و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمى دارید (۹۱)

 

خدای مهربان، دلیل آن را واضح بیان میدارد و در ادامه می فرماید که آیا با این دلیل قانع کننده، شما دست بردار هستید؟ خدا به پندار نیک اهمیت میدهد و تنها راه نجات محیط زیست ما ، همان اخذ پندار نیک و دوری از پندار بد است. یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ در آیه به این نکته اشاره دارد که قمار و مخدرات بین مردم کینه و دشمنی ایجاد میکنند. کینه و دشمنی نوعی پندار بد هستند.

 

إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ﴿۴۹

ماییم که هر چیزى را به اندازه آفریده‏ ایم (۴۹)

 

خدا هر چیزی را به اندازه آفریده است. تعداد شیرها بسیار کمتر از گورخرها است. تعداد عقابها بسیار کمتر از تعداد گنجشکهاست. اگر تعداد شیرها کمتر نبود؛ هیچ حیوان دیگری زنده نمی ماند. زیاد شدن تعداد گورخرها، گیاهان و درختان را به خطر می اندازد. خدا هر چیزی را به اندازه آفریده است. اما این انسان است که این تعادل و توازن را به هم میزند. اگر ثروتمندان زکات میدادند و اسراف نمی کردند، دیگر فقیری در جامعه یافت نمیشد. هر گونه فقری در میان مردم ؛ به این علت است که سیستم شیطانی در آنجا حکمفرماست. خورشید و ماه و ستارگان اکنون در تعادل و توازن کامل هستند؛ تنها دلیلش این است که دست انسان به آنها نمی رسد و انسان توانایی دخالت در آن نظم را ندارد.

انسانها دارند از تربیت خدا فرار میکنند. خدا میخواهد ربّ ما باشد و میخواهد ما را تربیت کند. ولی انسانها دارند از ربوبیت خدا فاصله می گیرند. انسان هر چند ماه یکبار چکاپ میدهد و اگر در چکاپ مقداری مثلا چربی و قندش بالا باشد؛ فورا به خود میاید و خیلی چیزها را رعایت میکند ولی آیا انسان به چکاپهای طبیعی و رحمانی هیچ توجهی میکند؟ الا بذکر الله تطمئن القلوب. فقط با یاد خدا، قلبها آرام می گیرد.

سوره تکاثر، دقیقا یک سوره قبل از سوره العصر است. این سوره در مورد زیاده خواهی انسانها صحبت می فرماید. از آنجا که این سوره ، دقیقا قبل از سوره العصر است؛ ثابت میکند که تکاثر و زیاده خواهی و اسراف و افراط و تفریط مقدمه هبوط محیط زندگی انسانها است.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدای رحمتگر مهربان

 

أَلْهَیکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿۱

تفاخر به بیشترداشتن شما را غافل داشت (۱)

 

حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿۲

تا کارتان [و پایتان] به گورستان رسید (۲)

 

کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۳

نه چنین است زودا که بدانید (۳)

 

ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۴

باز هم نه چنین است زودا که بدانید (۴)

 

کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿۵

هرگز چنین نیست اگر علم‏الیقین داشتید (۵)

 

لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿۶

به یقین دوزخ را مى ‏بینید (۶)

 

ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿۷

سپس آن را قطعا به عین‏الیقین درمى‏ یابید (۷)

 

ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿۸

سپس در همان روز است که از نعمت [روى زمین] پرسیده خواهید شد (۸)

 

تفاخر و تکاثر در تار و پود جامعه ما ریشه دوانده است. این تفاخر و تکاثر در مهمانیها، مراسمات فوت، عروسی و غیره همه گیر شده است. چشم و هم چشمیهای بسیار وسیع در این گونه مراسمات موج میزنند. کرونا تا حدی این مراسمها را زیر سوال برد و آن را تعدیل کرد ولی بعد از خاتمه کرونا، دوباره همان رسومات به جای اول خود برگشت. تنها راه برای این که انسان بیدار شود، این است که عصر و زمانه عوض شود و محیط زیست انسان هبوط پیدا کند؛ تا انسان به سختی افتد و دست از این اوهام بردارد.

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿۴

براستى که انسان را در رنج آفریده‏ ایم (۴)

 

أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ﴿۵

آیا پندارد که هیچ کس هرگز بر او دست نتواند یافت (۵)

 

یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالًا لُبَدًا ﴿۶

گوید مال فراوانى تباه کردم (۶)

 

أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ ﴿۷

آیا پندارد که هیچ کس او را ندیده است (۷)

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و پنج) آخر الزمان ( قسمت سیزدهم ) دفع دیوها (بخش نهم) شرایط گلخانه ای

pdf

                                  

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و پنج)

آخر الزمان ( قسمت سیزدهم )

دفع دیوها (بخش نهم)

شرایط گلخانه ای

 

متاسفانه انسان هنوز متوجه این نکته نیست که در صورت بی توجهی و ناشکری نسبت به نظام رحمانی، چه شرایطی در انتظارش خواهد بود. در صورت بی توجهی به نظام رحمانی ، انسان وارد شرایط گلخانه ای خواهد شد. مَعِیشَةً ضَنْکًا در آیه زیر به همین شرایط گلخانه ای اشاره دارد.

 

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴

و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى ‏کنیم (۱۲۴)

 

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا ﴿۱۲۵

مى‏ گوید پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردى با آنکه بینا بودم (۱۲۵)

 

قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶

مى‏ فرماید همان طور که نشانه‏ هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى ‏شوى (۱۲۶)

 

 

رشد گلخانه ای یعنی برای نگهداری و رشد هر چیزی، باید خیلی نکات و جزئیات در نظر گرفته شود، اعم از زمان و مکان و دما و نور و سرما و گرما و ... . ما قبلا در بچگی بدون توجه به میزان ویتامینها، از هر چیزی که در دسترس بود می خوردیم و زندگی خود را هم سپری کردیم و الان هم مشکلی نداریم. اما اکنون نگهداری از یک نوزاد و یا یک بچه از همان ابتدا، باید به خیلی جزئیات توجه شود. قسمتی از این توجهات طبیعی است ولی قسمت اعظم آن اضافی و حتی مضر است و خسته کننده است. هبوط محیط زندگی انسانها به این معناست. انسانها خودشان را به پزشک و روانشناس وابسته کرده اند. آنها زندگی خودشان را به یک سری جزئیات و نکات غیر مفید گره زده اند. با احساس کوچترین درد و یا کوچکترین تبّ، به پزشک مراجعه میکنند و یا قرص مسکن مصرف میکنند و خود را وارد جزئیاتی بی پایان میکنند. این یک امر بدیهی است که هر درد و هر تبّی نباید قطع شود، تا بدن ما خودش را ترمیم کند و در صدور امور به اعضاء بدن دچار اشتباه نشود. نسل جدید تحمل حتی دردهای کوچک را هم ندارد.

در انتخاب زن و یا شوهر خیلی جزئی نگر شده اند و بیشتر به مادیات و ظواهر توجه میکنند. خدای رحمان بسیار زیبا، معیار زوج بودن زنان و مردان را مشخص نموده است.

 

إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿۳۵

مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏ دهنده و مردان و زنان روزه‏ دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است (۳۵)

 

کسانی که راستگویند و به راستگویی اهمیت میدهند، بهتر است با هم کفو خود یعنی راستگویان ازدواج کنند (وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ). کسی که مومن است، فقط با یک مومن میتواند صحیح زندگی کند (وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ) . هم کفو بودن یعنی همین. کسی که نگاهش پاک است، نباید با کسی ازدواج کند که نگاه ناپاک دارد. اینها معیار صحیح زوج شدن هستند. اما مردم به اشتباه دنبال معیارهای دیگری هستند که به هیچ عنوان در زوجیت صحیح نمی گنجند. در شرایط گلخانه ای، اگر تاریخ تولد همسرت یادت رود، شاید کار به قهر و حتی طلاق هم بکشد. مردم یک سری ارتباطات مصنوعی برای خود ساخته اند که آن را خیلی جدی گرفته اند. هر چند که خدا این ارتباطات مصنوعی را منع نکرده است ولی خدای مهربان هشدار میدهد که در این ارتباطات ساختگی غرق نشوید و آن را زیاد جدی نگیرید. زیرا اینها کار نیک نیستند و بلکه فقط یک سری امور ساختگی هستند که در اولویت نیستند.

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿۱۰۵

[آرى] آنان کسانى‏ اند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵)

 

در بحث ازدواج آنقدر وارد جزئیات شده اند که دیگر کسی توانایی تحمل این همه جزئیات را ندارد و فعلا به بن بست خورده است. در آینده سایتهایی تشکیل میشود که طرفین مشخصات همدیگر را در آن میخوانند و بر اساس یک سری خصوصیات تصنعی و غیر مهم که در سایت قرار میدهند ، زوجشان را انتخاب میکنند. زوجین میگویند که با همدیگر خوش باشیم ولی هر کس به دین خودش! دیگر توصیه به گفتار نیک و کردار نیک در مرام آنان جایی ندارد. در حالی اگر کسی تواصوا بالحق (گفتار نیک) نداشته باشد، دیگر در نظام رحمانی نخواهد ماند و از سیکل و چرخه (پندار نیک - کردار نیک -گفتار نیک - گفتار صبر) خارج خواهد شد. کسی در نظام رحمانی می ماند و از شر شیاطین و دیوها در امان است که از این سیکل رحمانی خارج نشود و کسی از این سیکل خارج نمیشود که این سیکل را ادامه دهد و از چرخش نیندازد. یعنی پندارهای نیک ما به کردار نیک و در نهایت به گفتار نیک تبدیل شود تا در محیط تاثیر بگذارد و این چرخ بچرخد.

بعضی نظریه های روانشناسی، ارتباطات انسانی را بطور تصنعی ایجاد میکنند و این یک نوع ارتباط ساختگی و پندار ساختگی است. مثلا میگویند که اگر شش چیز را رعایت کنید، خوشبخت میشوید! اگر یازده چیز را در زندگی خود در نظر داشته باشید، خوشحال خواهید بود! اگر بیست نکته را در نظر داشته باشید، به مشکل بر نخواهید خورد!؛ که بیشتر این دستورات، تصنعی هستند و ربطی به نظام رحمانی ندارند و یک نوع مدیتیشن هستند. ماهرترین روانشناس و ماهرترین پزشک برای هر فردی، آن است که انسان در نظام رحمانی زندگی کند و به آیات و نشانه های خدا در طبیعت و آفریده های خدا توجه کند و شکرگزار باشد و همین نکته انسان را از هر گونه پزشک و روانپزشکی بی نیاز میکند.

قبلا زمان قدیم، هفت فصل متفاوت بوده است. قسمتی از پاییز، میوه های خاص خودش را داشت و قسمتی از پاییز هم برگ ریزان بود. قسمتی از زمستان، همیشه برف می باریده است. ما این فصلهای متفاوت و زیبا را از دست داده ایم. زمین وارد یک مرحله جدید میشود که به دو فصل تبدیل میشود و در نهایت نزدیک قیامت به یک فصل تبدیل خواهد شد. در شرایطی که تعداد و تنوع فصلها کم شود، یعنی دیگر کاشت و برداشت بعضی محصولات به شرایط گلخانه ای نیاز دارد. از این به بعد بشر، باید سرما و گرما و نور و آب و سایر جزئیات محیط را خودش تنظیم کند تا بتواند یک محصول بکارد و برداشت کند. این شرایط را گلخانه ای می نامند. کوچکترین اشتباه در این تنظیمات، کار را خراب می کند.

بشر نه تنها در زمینه کشاورزی، بلکه در زمینه های تربیتی ، درمانی ، روابط بین ازواج و حتی روابط بین افرادجامعه به سمت شرایط گلخانه ای می رود. وقتی یک عکس می گیرید و یا یک سِلفی می گیرید، باید حتما بگویید " سیییییب "؛ تا در ظاهر خود را خوشحال نشان دهید. در حالی که این افراد به وضعیت و خوشحالی و درد و غم همدیگر هیچ توجهی ندارند ولی در حین عکس گرفتن بزور باید بگویید سیییییب و این نوع ظاهرسازی برایشان مهمتر از هر چیزی است. شرایط گلخانه ای یعنی شرایطی که انسانها یک سری قید و بند اضافی برای خود درست میکنند. این افراد فکر میکنند که یک کار خوب انجام میدهند، در حالی که اینها اصلا به معنای کردار نیک نیستند و فریبنده  هستند.

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

مردم رفتارهای الکی و بیخودی میسازند و بصیرت و دیدشان را نسبت به موضوعات تغییر میدهند . به همین خاطر خدای حکیم به زنان و مردان مومن توصیه می فرماید که دیدشان را نسبت به بعضی قضایای ساختگی و بعضی جزئی نگری ها بپوشانند و زیاد به آن اهمیت ندهند.

 

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ

وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ

 

والدین هر کسی از یک نسل قدیمی تر هستند و معمولا والدین کمتر از بچه هایشان، جزئی نگرتر هستند و کمتر شرایط گلخانه ای را رعایت میکنند. خدا توصیه می فرماید که بچه ها باید به والدین خویش احترام بگذارند و آنان را وارد این جزئی نگری نکنند و با ایرادگیریهای گلخانه ای خویش، آنان را اذیت نکنند. قَوْلًا کَرِیمًا  در آیه زیر اشاره به این نکته دارد.

 

وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ﴿۲۳

و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى (۲۳)

 

وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا ﴿۲۴

و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردى پروردند (۲۴)

 

زمانی که آدم در بهشت بود، همه چیز مهیا بود و عیبها و نیازها بطور کامل برطرف و برآورده میشد، ولی اکنون بشر شرایط گلخانه ای را برای خودش پیش آورده است و باید نیازهای خودش را با ایجاد شرایط مناسب بدست آورد. در حالی که قبلا هر چیزی را هر جایی و هر طوری که دوست داشت،  بدست می آورد. وصف دقیق بهشت همین است. هر آنچه که بخواهی در بهشت، جاری است و جریان دارد. محیط بهشت برخلاف زمین، هیچوقت هبوط پیدا نمی کند و شرایط گلخانه ای در آن برقرار نیست؛ بلکه همه چیز در بهشت طبیعی و بِکر است.

نیازهای روانی انسان هم مثل نیازهای تغذیه ، گلخانه ای شده است. مردم پیش روانشناس و پزشک و وکیل و ... میروند، تا برای آنها نسخه بپیچند و مشکلشان را حل کنند. از آنجا که علم بشر قطعی نیست و بر پایه سعی و خطا بنا شده است، ممکن است در این راه خیلی از راه حلها اشتباه و بی راهه باشد ومردم را بیشتر سر در گم کنند.

پندار بد در میان افراد جامعه زیاد شده است و همین باعث شده است که هر کسی حصار خودش را جدا کند و افراد بیشتر از هم دور شوند. گاهی زن و شوهر در خانه اند ولی گفتکوها و ارتباطشان از طریق مجازی صورت می گیرد. هر کسی باید اتاق مخصوص خودش را داشته باشد. این اتفاق به یکباره صورت نگرفته است و بلکه  انسانها ابتدا هبوط رفتاری و پنداری کردند، بعد برای دور ماندن از شر همدیگر، از هم فاصله گرفتند. بعضی گلها برای دفاع از خود تیغ در می آورند. انسانها هم صافی و صداقت سابق را ندارند، زیرا محیط زندگی هبوط یافته است.

در شرایط گلخانه ای برای زندگی، پول اهمیت بیشتری پیدا میکند و مردم وابسته به پول میشوند. در این حالت انسان وابسته به علمش میشود و در این مورد مجبور است که علوم مختلف را یاد بگیرد تا بتواند شرایط گلخانه ای مناسب و خوبی برای خود ایجاد کند. در این حالت شیطان بوسیله وارد کردن انسانها در حالت مدیتیشن،  در نیازهای آنها دخالت کرده و باعث سر در گمی انسانها میشود. در شرایط گلخانه ای، انسانها خیلی وابسته تر میشوند. مثلا قبلا که سوخت گاز در خانه ها نبود، مردم هیچوقت بطور کامل شبانه روزی، بخاری ها را روشن نگه نمی داشتند و فقط قسمتهایی از روز و شب، اقدام به گرم کردن خانه ها می کردند. اما اکنون چندین ماه متوالی سیستم گرمایشی خانه ها خاموش نمیشود. شرایط زندگی عوض میشود و انسانها بیش از پیش به این سیستم گلخانه ای وابسته میشوند.  هر چقدر که به زمان آخر شدن دنیا نزدیکتر میشویم ، این شرایط گلخانه ای جزئی تر و سخت تر میشود. حتی زمانی خواهد رسید که خیلی از مادران قدرت حمل نوزادشان را در شکم خود ندارند و نوزاد مدتی از نه ماه را در یک محفظه طی خواهد کرد. این شرایط برای نوزاد حیوانات هم پیش خواهد آمد. آیه قرآن می گوید که وقتی شتران ماده و انهاده شوند.

 

وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ﴿۴

وقتى شتران ماده ده ماهه وانهاده شوند (۴)

 

در این آیه ، از کلمه عشار (هم ریشه عشر به معنای ده ) به جای شتر اشاره شده است. زیرا شتر ماده در حالت عادی، سیزده ماه و نیم نوزادش را در شکم خویش حمل میکند ولی بمرور این زمان کمتر میشود و در نزدیکیهای قیامت به ده ماه میرسد و این خودش معنای بزرگی در آن نهفته است. شتر که صبور ترین و شکیبا ترین حیوان است و در تحمل گرسنگی و تشنگی و شرایط سخت، زبانزد عام و خاص است، در نزدیکیهای قیامت براساس شرایط گلخانه ای نامناسبی که پیش خواهد آمد، فقط تا ده ماه قدرت و توان تحمل نوزادش را دارد و نوزاد سه ماه و نیم دیگر را باید در محفظه هایی طی کند. شرایط گلخانه ای نامناسبی برای حیوانات وحش بوجود خواهد آمد. هم اکنون هم شرایط نامناسبی برای بعضی حیوانات وحش پیش آمده است و بعضی از آنها در حال انقراض هستند. آیه زیر به این موضوع اشاره دارد.

 

وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿۵

و آنگه که وحوش را همى‏ گرد آرند (۵)

 

بشر شرایط نامناسبی برای حیوانات پیش خواهد آورد. خودش بصورت گلخانه ای زندگی میکند ولی حیوانات دوست دارند که مثل سابق طبیعی زندگی کنند ولی مشکل اینجاست که بشر محیط زیست را خراب کرده است و توجهی هم به حیوانات ندارد و شاید بخاطر موزه و یا باغ وحش و تفریح خودش، از بعضی حیوانات نگهداری کند. بشر برای لذت بردن خودش هرکاری میکند. حتی فرزندان خود را هم میکشد.

 

وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿۸

پرسند چو زان دخترک (و یا هر نطفه ای در شکم مادر) زنده به‏ گور (۸)

 

بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ﴿۹

به کدامین گناه کشته شده است (۹)

 

بشر فکر میکند که نوزاد تا وقتی که در شکم مادر است، حق حیات ندارد و بنابراین خود را صاحب جان او میداند. الْمَوْءُودَةُ در اینجا فقط به معنای دخترک نیست. بلکه به معنای نطفه دختر و یا حتی نطفه پسر هم هست. جزئی نگری و شرایط گلخانه ای در این مبحث باعث میشود که انسانها، نوزادان در شکم مادر را با بهانه های مختلف سقط کنند. حتی ممکن است که در آینده مادران بخاطر اینکه در حین بارداری یک سری شرایط گلخانه ای را رعایت نکرده اند و یادشان رفته است، نوزداشان را سقط کنند. خدای مهربان ، در آیه زیر، زمان حمل و شیر دادن یک نوزاد (سی ماه) را جزو سن یک انسان قرار داده است (وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا). بعد می فرماید که این انسان به بلوغ جسمی میرسد و بعد به بلوغ روحی روانی (سن چهل سالگی) میرسد. بنابراین نُه ماه در شکم مادر، جزو سن واقعی یک فرد بحساب میاید. در حالی که ما هم اکنون به اشتباه، زمان خارج شدن نوزاد از شکم مادر را مبنای محاسبه سن یک فرد در نظر می گیریم.

 

وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۵

و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد مى‏ گوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس گویم و کار شایسته‏ اى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‏پذیرانم (۱۵)

 

میوه ها و محصولات گلخانه ای ، تمام خاصیت های محصولات طبیعی را ندارند و بنابراین انسان مجبور میشود که در خواص و ریز مواد این محصولات ریزنگرتر شود و به این ترتیب بشر خودش را وارد یک محاسبه پیچیده خواهد کرد. تمام این حوادث و جریانات به این خاطر است که بشر متوجه شود که درباره آمدن از بهشت به زمین اشتباه کرد و این همان امانتی است که انسان آن را قبول کرد و باعث ایجاد یک زندگی تلخ برای خودش و موجودات دیگر شد. انسان در آن موقع پیشنهاد کرد که خودش با علم! خودش میتواند در زمین یک زندگی عادلانه و لذت بخش برای خود و محیط زیستش بوجود آورد و این همان امانتی است که انسان تابحال نتوانسته است از پس آن برآید. حتی ایده های اصلی و تئوریهای علمی مفید که بشر به آن دست یافته است، به کمک وحی الهی بوده است و گرنه بشر هیچ وقت نمی تواند کوچکترین پیشرفتی کند.

 

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲

ما امانت  را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)

 

این اشتباه هولناک باعث شرایط وخیمی شده است و روز به روز هم بدتر خواهد شد. انسان در این حالت باید به اشتباه خویش پی برد و به درگاه خدای متعال روی آورد و پی ببرد که آن امانت را حفظ نکرده است؛ رسیدن به این نتیجه گیری برای هر انسانی لازم و ضروری است.

شکرگزاری مهمترین رکن یک زندگی است که با رعایت آن، میتوانیم از ایجاد شرایط گلخانه ای بیشتر برای خود جلوگیری کنیم و از دست دردسرهای آن دور شویم. مدتی دیگر هر میوه و گوشتی را از مولکولهای بنیادی بدست می آورند و پرورش میدهند. بشر زمین را به این سمت خواهد برد. محصولات کم کم به یک شکل و یک مزه تبدیل میشوند.

شرایط گلخانه ای برای آدمیان ، گره های ذهنی ایجاد میکند و به همین خاطر جزئی نگر تر میشوند. خدا انواع نعمتها و چیزها را آفریده است در شکلها و مزه های مختلف. در جهنم ماده مخدری به اسم زقوم وجود دارد که به معنای واقعی، شرایط گلخانه ای برای انسان پیش خواهد آورد. به همین خاطر جهنمیان، همیشه فکرشان مشغول است و هیچوقت روی آرامش نخواهند دید و دائم زجر می کشند. زقوم یک ماده مخدر فوق قوی است که جهنمیان برای همیشه معتاد آن میشوند که بطور کامل درد و رنج است. یک معتاد به ماده مخدر، بعد از مدتی، فقط مزه و طعم ماده مخدر برایش مهم است و دیگر بقیه مزه ها برایش اهمیتی ندارد. این افراد خود را از نظام رحمانی خارج میکنند و فقط یک مزه و یک حالت مستی و نشئگی را می پرستند.

 انسان یک موبایل درست میکند و چند ماه بعد، از همان نوع موبایل مقداری حافظه اش را بیشتر میکند و به عنوان یک محصول جدید بیرون میدهد. پنداری که پشت این تصمیم است ، کاملا نیک نیست و فقط جنبه مصرف گرایی و پولی دارد. مدیتیشن انسانها را جزئی نگر تر میکند و آنان را مصرف گرا تر میکند. اما نماز و شکرگزاری برخلاف مدیتیشن هستند و مردم را از شرایط گلخانه ای دور میکنند. 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و چهار) آخر الزمان ( قسمت دوازده ) دفع دیوها (بخش هشتم) خشکسالی

 pdf

 

                                  

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم 


جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و چهار)

آخر الزمان ( قسمت دوازده )

دفع دیوها (بخش هشتم)

خشکسالی


 

 

                                 

در نظام رحمانی نشانه های زیادی برای راهنمایی ما قرار داده شده است. وقتی شب است ، یعنی بخوابیم و به استراحت نیاز داریم. وقتی روز است یعنی زمان کار و تلاش و کوشش است. وقتی زمستان است یعنی شب طولانی تر است و انسانها به خواب و آرامش بیشتری نیاز دارند. وقتی خشکسالی است یعنی بیشتر مردم از نظام رحمانی خارج شده اند و جذب پندارهای منحرف شده اند. در این حالت باید مردم نسبت به خدای عالمیان خشوع و خضوع داشته باشند تا خدا مشکلشان را حل کند و به درگاه خدای متعال درخواست نزول رحمت کنند. وقتی درآمدی کسب می کنیم، یعنی باید زکاتش را بپردازیم. وقتی نعمتی به ما میرسد، یعنی باید شکرگزاری کنیم. وقتی نام خدا برده میشود، یعنی باید او را ستایش کنیم. وقتی باران می بارد، یعنی خدا به ما لطف کرده است و ما هم در مصرف آن دقت کنیم و آن را به هدر ندهیم. خواسته های ما در هر زمانی متفاوت است. در خشکسالی، در شب، در روز ، در مشکلات و در خوشی ها، خواسته ها و واکنشها متفاوت است. نظام رحمانی با حالتهای بخصوصی که بوجود می آورد، با زبان واضح و مبین به جامعه مورد نظر می گوید که حالا وقت نماز است، حالا وقت خضوع و خشوع است، حالا وقت خواب است، حالا وقت تقاضا از خدا برای باران است ، حالا وقت شکرگزاری است و ...

این نوع واکنشهای صحیح در مقابل نشانه های رحمانی، نوعی شکرگزاری است. اگر در مقابل نشانه های رحمانی، عکس العمل مناسب را انجام ندهیم و بی توجه باشیم؛ یعنی ما این نشانه ها را نمی خواهیم. اگر ما به وقتش نخوابیم و به وقتش بیدار نشویم و به وقتش نماز نگذاریم و زکات ندهیم و در مصرف نزولات آسمانی صرفه جویی نکنیم؛ یعنی شب و روز و بارش باران و زمستان و تابستان و سایر نشانه ها برای ما بی اهمیتند. در نتیجه خدا این نشانه ها را بر میدارد. دیگر باران نمی بارد و خشکسالی بوجود میاید. این سنت خداست.

 

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿۷

و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷)

 

وقتی نشانه های نظام خدای رحمان، نادیده گرفته شود یعنی شکرگزاری نشده است و در نتیجه این نشانه ها زیاد نمیشوند و بعد از مدتی قطع میشوند. اگر انسانها واقعا سپاسگزاری کنند، خدا آن نعمت را برایشان افزون خواهد کرد ولی اگر ناسپاسی کنند، دیگر خدا هم آن نعمت را بر میدارد. فرض کنید شما برای فردی چای می برید، او چای را نمی خورد و علاوه بر آن حتی تشکر هم نمی کند؛ قطعا بعد از تکرار این رفتار از او؛ شما دیگر برای او چای نمی برید. این یک قاعده ساده است. وقتی مردم به شب و روز توجه نمی کنند و نمازها را بجا نمی آورند و تابستان و زمستان برایشان اهمیتی ندارد و فقط در فکر گذشت زمان در فضای مجازی و تماشای تلویزیون و آهنگ و ... هستند، در آن صورت خدا این نشانه ها را بر میدارد؛ متاسفانه بیشتر مردم اینطوری میخواهند. قبلا در زمان قدیم، یعنی قبل از زمان زرتشت تعداد فصلهای سال ، هفت فصل بوده است. تابستان دارای دو فصل و همچنین زمستان دو فصل با خصوصیات متفاوت بوده است. در یکی از این فصلها در زمستان، کلا بارش برف بوده است.  اما به مرور زمان این فصلها کاهش یافتند و تا چند سال پیش چهار فصل بودند. در آینده نزدیک هم تعداد فصلها از چهار فصل به دو فصل کاهش می یابد. یک فصل گرما و یک فصل سرما. هفت فصل و حتی چهار فصل ، در سلامت روانی انسان بسیار موثر بودند. خدای مهربان فصول چهارگانه و در زمان قدیم فصول پنجگانه و یا ششگانه و یا هفتگانه را آفرید، تا که حالت پیوستگی روانی انسان را منقطع کند. در فصل زمستان آدمی آرامتر میشود و بعد که بهار می آید، خوشحالتر و امیدوارتر میشود. این تغییر روحیه ها را خود خدای رحمان با تغییرات فیزیکی در زمین برای ما بوجود می آورد زیرا خدا منت برما می نهد و بعضی مواقع، اجبارا روان ما را تغییر میدهد. بیشتر مشکلات بشر امروزی از پیوستگی روحی روانی اوست. اگر بشر مدام بر یک فکر و روال باشد، دچار توهمات میشود. ماهرترین پزشکان و روانپزشکان هم نمیتوانند به اندازه یک صدم نشانه های نظام رحمانی بر روان ما تاثیر گذار (یا گزار) باشند. تعداد لایه های جو بالای سر ما هم هفت لایه است. بمرور زمان این لایه های محافظتی ضعیف تر میشوند و یا شاید کمتر هم بشوند و در آن موقع بشر مجبور است که برای شهرها لایه های محافظ قرار دهد. اگر انسان با همین فرمان جلو رود، بدبختی های زیادی در انتظار او خواهد بود.

کسی که مثلا مدام مشغول فیلم نگاه کردن است و شبها دیر میخوابد و بجای شب، روزها می خوابد؛ این عادت او یک نوع ناسپاسی است؛ این فرد، زمستان و تابستان و سرما و گرما و روز و شب برایش فرق چندانی ندارد و هیچ تغییر روحی روانی در او پدید نخواهد آورد و این خودش یک نوع ناسپاسی است. این فرد صریحا با زبان پندار و زبان رفتارش اعلام میدارد که به این نشانه ها نیازی ندارد و بیشتر میخواهد فیلمهای عشق و عاشقی ببیند!

شیطان نمی تواند پا را از مرز معین شده فراتر بگذارد، مگر این که خود انسان بخواهد و او را فراخوانی کند. وقتی انسانها به نشانه های طبیعت و اقلیمی توجه نکنند و دقت نکنند و رعایت نکنند؛ آن نشانه ها به مرور زمان کمرنگتر میشوند. باید انسان در هر چیزی حجب و حیا و مرزی را رعایت کند و نگذارد دیوها به ذهن او سرک بکشند.

نزدیکیهای قیامت، بر اثر هبوط دوباره انسان، فصلها از بین میروند و همگی به یک فصل تبدیل میشود. وقتی بشر به نشانه های رحمانی توجه نمی کند، فصلهای متفاوت به دردش نمی خورد و حیف است که فصول چهارگانه زیبا و متنوع در اختیارش باشد؛ همان یک فصل برای او مناسبتر است. اما بعد که هبوط انجام شد، دیگر قابل برگشت نیست. آنوقت انسان مجبور میشود که بطور مصنوعی این فصلها را برای یک مکان مشخص و معین شبیه سازی کند و آن وقت متوجه خواهد شد که چه نعمت بزرگی را از دست داده است ولی حیف که دیگر قابل برگشت و قابل جبران نیست. افسوس فراوان برای انسان که متوجه نیست چه سرنوشتی در انتظارش است و به دستورات خدای رحمان بی توجهی میکند.

شیطان راه برگشتی به طرف خدا ندارد. به همین خاطر کارهایی که با وسوسه او انجام شود و باعث شود که انسان آن نعمت را از دست دهد، دیگر قابل جبران و برگشت نیست. متاسفانه انسان تا نعمتی را از دست ندهد، متوجه بود و نبود آن نخواهد شد. انسان نعمتهای زیادی را نسبت به زمان قدیم از دست داده است ولی زیاد متوجه نیست، انگار خودش اینجوری میخواهد! وقتی انسانها بوسیله فیلمها و آهنگها و کانالهای مجازی ، پندارشان را خراب کرده اند، در آن صورت دیگر طبیعت زیبا و متنوع را برای چی میخواهند! انسان متوجه سقوط و هبوط خود نیست و توجهی به این تغییرات اقلیمی ندارد. در بعضی شهرها، تابستان آنچنان گرم است که مردم تابستانها در طول روز همیشه در خانه اند و شبها بیرون میایند. این یعنی نشانه های شب و روز نظام رحمانی برای آنها از دست رفته است. حداقل انسان باید از خودش دلیل این سقوط و هبوط را بپرسد و از آن درس گیرد. دیگر ما نمی توانیم تعداد فصلها را به هفت فصل زمان قدیم بر گردانیم ولی میتوانیم از کاهش تعداد آنها متوجه شویم که پندار و کردارمان اشتباه است و در نتیجه به درگاه خدای متعال توبه کنیم که بدتر از این نشود. درک نشانه های آخر دوره ها و زمانها بسیار مهم است و درس بزرگی به بشریت میدهد.

حالا دیگر متوجه میشویم که تنها دلیل خشکسالی ها، گرایش مردم به پندار بد است. وقتی شیطان نزدیک انسان شود و بوسیله پندار منحرف، او را تحت تاثیر قرار دهد و انسان را وادار به کردار و یا گفتار بد کند؛ در آن صورت شروع به نادیده گرفتن نشانه های رحمانی می کند و در نتیجه بارشهای طبیعی را از دست میدهد و فصلها را از دست میدهد و خشکسالی فقط یکی از این مصیبتهاست. هدف اصلی شیطان ایجاد پندار غلط در میان آدمیان است؛ پندار غلط در مورد زندگی، پندار غلط در مورد خدا و پندار غلط در مورد نظام رحمانی.

 

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿۱۳

فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (۱۳)

 

بر اساس فرموده خدای مقدس در آیه بالایی متوجه میشویم که هر بار شیاطین نزدیک انسان شوند و انسانها را بطور جدی تحت تاثیر قرار دهند، شیاطین از مقام خود اخراج میشوند و همچنین امکانات زندگی انسانها هم محدودتر می شود و هبوط پیدا می کنند. آن وقت انسان نمی تواند از امکانات قبلی استفاده کند و محیط زیست و اقلیم محل زندگیش، بایر تر میشود. در حالت عادی شیطان تا حدی میتواند به انسان نزدیک شود و او را وسوسه کند ؛ اما اگر انسان ذهن خویش را برای نزدیکتر شدن شیطان باز کند (یعنی موقعیت پندار بد)، یعنی اجازه داده است که شیطان برایش تصمیم بگیرد و بااین کار وارد نظام شیطانی شده است. خدا اجازه نمی دهد که انسان از نعمت رحمانی بهره برد و همزمان شیطان را وارد زندگی خویش هم کرده باشد. در بهشت همین اتفاق افتاد. وقتی شیطان برای بنی آدم تصمیم گرفت، و از درخت ممنوعه چشیدند؛ در آن صورت محیط زندگی آنان تغییر کرد و به کره زمین تبعید شدند. امکانات بهشتی را از دست دادند و در زمین باید برای تهیه هر چیزی بدوند. این نوع هبوط در دوره های مشخصی (آخر عصرها) در روی کره زمین برای انسانها و شیاطین تکرار خواهد شد.

مقدار آب موجود در زمین تغییری نمی کند ولی طریقه رسیدن آن به محیط زندگی انسانها فرق خواهد کرد. بارش برف و باران خیلی راحت تر و لذت بخش تر است. اما وقتی انسان هبوط کند، آنوقت باید آب شیرین کن بسازد و به وسیله تکنولوژی آن را مهیا کند. گسترش پندار بد در جامعه، باعث ورود شیاطین بصورت دیو مغناطیسی به زندگی انسانها میشود. هر انسانی یک همدم شیطانی دارد که نماینده ایده های شیطان است. همدم شیطانی ما تا محدوده مشخصی میتواند به ما نزدیک میشود. او فقط زمانی میتواند به انسان نزدیک تر شود و فشار بیشتری بیآورد که پی ببرد پندارمان نیک نیست. انسانها پندار نیک همدیگر را متوجه نمی شوند، زیرا ما از باطن هم دیگر بی خبریم. اما همدم شیطانی ما از پندار نیک و یا بد ما خبر دارد. در صورتی که پندار ما نیک نباشد، همدم شیطانی ما بصورت دیو (شیطان جسمانی یا شیطان مغناطیسی) در محیط و وجود انسان نفوذ میکند. ما با پندار نیک خود، در دنیای پنهانی (محل زندگی اجنه و شیاطین) صحنه های خیر ایجاد می کنیم و شیاطین را از دخالت در زندگی انسانها و  شورش و تکبر علیه خدای رحمان باز می داریم. انسانها باید با پندارهای نیک و دوری از پندارهای بد؛ مرز معنوی خود را با شیاطین مشخص کنند و همچنین با انجام کردار و گفتار نیک، مرز معنوی خویش را با انسانهای دیگر مشخص کنند تا نعمتهای زمینی را از دست ندهند و هبوط پیدا نکنند. انسانها باید از ارتباط با اجنه و شیاطین بطور جدی خودداری کنند. تنها راه اثرگزاری بر آنها، انتخاب پندار نیک و دوری از پندار بد در جریان زندگی است. هر روش دیگری به گمراهی ختم میشود. بنابراین کسانی که میخواهند محیط زندگیشان توسط دیوها و شیاطین هبوط پیدا نکند و از دست خشکسالی نجات یابند و نعمتهای خدا بر آنان نازل شود، باید سه نکته مهم زیر را در نظر داشته باشند.

الف- انتخاب پندار نیک و دوری از پندار بد = این انتخاب باعث تعیین مرز معنوی با دیوها و شیاطین میشود و از دخالت آنان در نظام رحمانی جلوگیری میکند و برجامعه آنها اثر می گزارد. یعنی برای تعیین مرز برای شیاطین و اثر گزاری بر آنها؛ نباید هیچ ارتباطی با آنها در قالب مدیتیشن، احضار و غیره صورت گیرد؛ بلکه کافیست که ما انسانها پندار نیک انتخاب کنیم و از پندار بد دوری کنیم.

ب- انتخاب کردار نیک و دوری از کردار بد = تعیین مرز معنوی با سایر انسانها و ایجاد صحنه های خیر و پشتیبانی از نظام رحمانی

ج- انتخاب گفتار نیک و دوری از گفتار بد = گسترش مرز معنوی صحیح به سایر انسانها و ملتها

 

مَن عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِن فَلَنحْیِیَنهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنجْزِیَنهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَن مَا کَانوا یَعْمَلُون ﴿۹۷

هر کس از مرد یا زن کار نیک کند و مؤمن باشد (پندار نیک داشته باشد) قطعا او را با زندگى پاکیزه‏ اى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏ دادند پاداش خواهیم داد (۹۷)

 

خدای مهربان و مقدس، زمین را برای مردم نهاده است و امکانات و برگهای آن جوابگوی همه نیازهای انسان است، به شرطی که انسان از اندازه نگذرد و زیاده روی نکند. هر گونه پندار غلطی، باعث به هم ریختن این میزان خواهد شد. زیرا در صورت اخذ پندار غلط و بد و نامناسب ، شیاطین وارد ماجرا میشوند. شیطان لعنت شده است و نباید وارد نظام رحمانی شود و در آن دخالت کند و بنابراین در صورت ورود شیطان بصورت دیو به زندگی انسانها، انسان نعمتهای خدادادی را از دست میدهد و بارش برف و باران و سایر نعمتها کمتر میشود و در آن صورت فرشتگان به امر خدا، بعضی سرویسها (مثلا بارش برف و باران و نگهداری لایه های محافظتی جو زمین و کنترل زلزله ها و ...) را نسبت به محیط زندگی انسانها قطع میکنند و در آن صورت، انسان باید بوسیله پول! و علمش آن را بدست آورد. زمانی خواهد رسید که حتی بیشتر مزرعه های روی زمین در شرایط عادی چیزی در آنها رشد نمی کند و انسانها باید با ایجاد شرایط گلخانه ای، محصولات مورد نیاز خویش را تولید کنند. تغییر اقلیم نوعی هبوط انسان است. تابحال انسان در فصلهای مختلف، در هر زمینی میتوانست محصولات بکارد و آن را برداشت کند. اما در آینده دیگر باید شرایط گلخانه ای بوجود آورد تا بتوان کاشت و برداشت کند. آیا روش قبلی خوب بود یا این روش؟

 

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴

و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى ‏کنیم (۱۲۴)

 

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا ﴿۱۲۵

مى‏ گوید پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردى با آنکه بینا بودم (۱۲۵)

 

قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶

مى‏ فرماید همان طور که نشانه‏ هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى ‏شوى (۱۲۶)

 

تغییرات اقلیمی و اجتماعی و رفتاری و اخلاقی ، همان زیان و خسرانی است که در سوره العصر از آن صحبت شده است،

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و به شکیبایى (گفتار صبر) توصیه کرده‏ اند (۳)

 

زمین سردتر خواهد شد و این یک اتفاق قطعی و بدیهی است. اکثر مردم فکر میکنند که زمین گرم تر خواهد شد، ولی اگر زمین خیلی گرم شود، یخهای قطبهای زمین ذوب میشوند و بیشتر خشکیها زیر آب میروند. بنابراین برای امکان ادامه حیات در زمین، طی اتفاقی که خدا خودش تعیین میکند (شاید برخورد یک شهاب سنگ و یا هر اتفاق دیگری)، زمین سردتر میشود و آن موقع کشاورزی بدون شرایط گلخانه ای خاص، امکان پذیر نخواهد بود. خدا زندگی بشر را در روی زمین سامان بخشیده بود، ولی انسان با وارد کردن شیطان بصورت دیو در زندگی خویش، آن سامان را از دست خواهد داد.

 

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ﴿۶

اى انسان چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته (۶)

 

الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ﴿۷

همان کس که تو را آفرید و [اندام] تو را درست کرد و [آنگاه] تو را سامان بخشید (۷)

 

فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ ﴿۸

و به هر صورتى که خواست تو را ترکیب کرد (۸)

 

کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ ﴿۹

با این همه شما منکر [روز] جزایید (۹)

 

وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ﴿۱۰

و قطعا بر شما نگهبانانى [گماشته شده]اند (۱۰)

 

کِرَامًا کَاتِبِینَ ﴿۱۱

[فرشتگان] بزرگوارى که نویسندگان [اعمال شما] هستند (۱۱)

 

یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿۱۲

آنچه را مى ‏کنید مى‏ دانند (۱۲)

 

إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ ﴿۱۳

قطعا نیکان به بهشت اندرند (۱۳)

 

وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ ﴿۱۴

و بی‏شک بدکاران در دوزخند (۱۴)

 

یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ ﴿۱۵

روز جزا در آنجا درآیند (۱۵)

 

از آنجا که هبوط انسان و تغییر اقلیم و رفتار جامعه، تدریجی و یواش یواش صورت می گیرد، انسانها متوجه هبوط نمیشوند، بجز کسانی که به نشانه های نظام رحمانی توجه و دقت می کنند. زندانیهای با حبس طولانی مدت، بعد از اتمام حبس دوست ندارند از زندان خارج شوند، زیرا آنها وقتی از زندان آزاد میشوند، خیلی واضح تغییرات محیطی و اقلیمی و رفتاری جامعه را متوجه میشوند و برای آنها خوشایند نیست. اصحاب کهف زمانی که بعد از سیصد سال از خواب بیدار شدند، دوست نداشتند که در شرایط جدید به زندگی ادامه دهند و از خدا خواستند که آنان را برای همیشه از زندان زمین بیرون ببرد و خدای مهربان هم دعای آنان را استجابت کرد. تازه آن موقع اختراعات زیادی صورت نگرفته بود ولی شرایط رفتاری، اخلاقی جامعه تغییر کرده بود و تنزل یافته بود و اصحاب کهف دوست نداشتند در چنین شرایطی روی زمین زندگی کنند.

دیگر مثل سابق، آموزش و پرورش جوامع، نتایج خوبی به بار نمی آورند. در آموزش و پرورش، دوازده سال قرآن به بچه ها یاد میدهند؛ ولی آخرش، این بچه بجایی میرسد که کتاب آسمانی قرآن را رد میکند؛ زیرا زمینش ناپاک و ناسالم و مرده است. زمین ناپاک و ناسالم یعنی محلی که شیاطین بصورت دیو بر انسانها نازل شده اند. حتی دیگر محصولات کشاورزی هم مثل سابق سالم و خالص نیستند.

 

وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ ﴿۵۸

و زمین پاک [و آماده] گیاهش به اذن پروردگارش برمى ‏آید و آن [زمینى] که ناپاک [و نامناسب] است [گیاهش] جز اندک و بى‏فایده برنمى ‏آید این گونه آیات [خود] را براى گروهى که شکر مى‏ گزارند گونه‏ گون بیان مى ‏کنیم (۵۸)

 

زمین را خدا آفریده است، ولی جایی که شیاطین در آن فراخوانی شوند و نمایشان آنان وارد زندگی انسانها شود، دیگر آن زمین مرده است و فرزندان و  محصولات سالمی بیرون نخواهد داد. هر چند خدای مهربان وعده داده است که اگر مردم بجای شیطان رو به خدا بیاورند، خدا آن زمین را دوباره زنده خواهد کرد.

 

اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ ﴿۹

و خدا همان کسى است که بادها را روانه مى ‏کند پس [بادها] ابرى را برمى‏ انگیزند و [ما] آن را به سوى سرزمینى مرده راندیم و آن زمین را بدان [وسیله] پس از مرگش زندگى بخشیدیم رستاخیز [نیز] چنین است (۹)

 

پیامبر نوح بعد از سالها تلاش در یک جامعه مرده، اینچنین می گوید:

 

وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا ﴿۲۶

و نوح گفت پروردگارا هیچ کس از کافران را بر روى زمین مگذار (۲۶)

 

إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا ﴿۲۷

چرا که اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مى کنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند (۲۷)

 

خدای مهربان از جامعه امنی در زمان پیامبر محمد صحبت میکند (وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ) که در آن موقع امن بود. از این نظر امن بود که شیاطین در آن جامعه پا را فراتر از مرز تعیین شده نگذاشته بودند. خدای حکیم عمدا از کلمه وَهَذَا (و این) در آیه استفاده می فرماید زیرا میگوید این جامعه امن است یعنی جامعه آن موقع که پیام یکتاپرستی در آن جریان داشت و گرنه بعد از فوت پیامبر محمد، دیگر آن جامعه امنیت خودش را از دست داد. در آیه های بعدی دلیل امنیت یک جامعه ذکر شده است (إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ - مگر کسانى را که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند که پاداشى بى‏ منت‏ خواهند داشت) ، دلیل امنیت آن جامعه این بود که پندار نیک و کردار نیکی در آن در حال اجرا بود. جامعه ای که امن نباشد، دیگر از نظر اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی هم امن نخواهد بود. ما در زمان قدیم در بچگی ها همیشه تنها به دبستان می رفتیم ولی حالا در شهرهای بزرگ ، حتی دمِ در خانه هم برای کودکان امن نیست. این نا امنی ها در جامعه نشان از گسترش پندار بد و کردار بد در جامعه دارد. هرجا دیوها تنزل نیافته باشند و وارد زندگی انسانها نشده باشند، جای امنی برای زندگی است.

 

وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ ﴿۱

سوگند به انجیر و زیتون (۱)

 

وَطُورِ سِینِینَ ﴿۲

و طور سینا (۲)

 

وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ﴿۳

و این شهر امن [و امان] (۳)

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ﴿۴

[که] براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم (۴)

 

ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿۵

سپس او را به پست‏ ترین [مراتب] پستى بازگردانیدیم (۵)

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿۶

مگر کسانى را که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند که پاداشى بى‏ منت‏ خواهند داشت (۶)

 

خدای مهربان و مقدس در قرآن، آخرین کتاب آسمانی ، وعده زیبایی به انسانها میدهد، می فرماید کسانی که پندار نیک و کردار نیک را در این جهان رویه زندگی خویش قرار دهند، خیلی زود زندگی آنان در نظام رحمانی خواهد بود و زندگی در نظام رحمانی برای آنان لذت بخش خواهد بود.

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶

کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته کرده‏ اند (کردار نیک) به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد (۹۶)

 

براساس فرموده خدا در آیه متوجه خواهیم شد که تنها راه ماندن در نظام رحمانی، اخذ پندار نیک در زندگی و عمل به این پندارهای نیک است. بر طبق آیه فوق، پندار نیک و کردار نیک افراد را با خدای رحمان دوست می کند و کسی که با خدا دوست شود، دیگر نشانه هایش را رد نمی کند و ناسپاسی نمی کند. انسان باید و حتما پندار نیکش را به کردار نیک تبدیل کند تا بتواند اندوخته ای برای آخرتش کسب کند.

 

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸

آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى که پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم (۱۵۸)

 

ما با اخذ پندارهای نیک، محیط زیست خویش را حفظ می کنیم و نعمات و نزولات آسمانی را از دست نخواهیم داد و در این جهان زندگی آسانی خواهیم داشت. اما هدف اصلی زندگی دنیایی، بدست آوردن موقعیتی مناسب در آخرت است و برای کسب این موقعیت حتما باید پندارهای نیک خویش را به مرحله اجرا بگذاریم. پندار نیک و کردار نیک مثل طناب و گام برداشتن هستند در کوهنوردی. اگر طناب نداشته باشید، زیاد نمیتوانید از کوه بالا بروید و ممکن است در نیمه راه بیفتید. و اگر هم فقط  طناب داشته باشید و برای بالا رفتن از کوه تلاش نکنید ، باز بیفایده است. و به نتیجه نهایی نخواهید رسید. اگر طناب خوبی (پندار نیک و مناسب) نداشته باشید، ممکن است در حین انجام کوهنوردی (کردار)، طناب پاره شود و سرنگونت کند. آدم باید براساس توانایی و ایمانش گام بردارد و گرنه آسیب می بیند. یکی از بهترین کارهایی که هر فردی میتواند انجام دهد به عنوان کردار نیک، آن است که در شغل و کار روزمره خود پاک باشد و آن را به درستی و پاکی انجام دهد و خیانت نکند و دروغ نبافد.

از نظر قرآن، کسی شیطان پرست است که برخلاف نظام رحمانی عمل کند. ابراهیم خطاب به پدرش میگوید:   پدر جان شیطان را پرستش نکن که شیطان، علیه خداى رحمان عصیان کرده است. بنابراین محدود کردن شیطان پرستان به چند قبیله و گروه فراماسونی، بسیار ساده اندیشی است. شیطان پرستی در دل جامعه است.

 

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴

پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴)

 

یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵

پدر جان من مى‏ ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)

 

زندگی دنیوی ما قسمت کوچکی از روند روز حسابرسی ماست. براساس فرموده خدا در قرآن، کسانی که می میرند، از بس که زمان زندگی در این دنیا کوتاه است، تعجب میکنند و افسوس می خورند. مثل امتحان عملی اخذ گواهینامه رانندگی که ده دقیقه از هفتاد سال عمر ماست. روز حسابرسی از همین حالا شروع شده است و بزودی مردم در پندار و کردار خویش گرفتار میشوند و یا نجات می یابند. کسانی که خدای رحمان را پرستش نمی کنند یعنی طبق نظام او زندگی نمی کنند، و بعد از مدتی زندگیشان شبیه جهنم میشود و روحیه شان با جهنم سازگار میشود. به همین خاطر آنها خود به اختیار خویش وارد جهنم خواهند شد. این جهان فقط محل فرار است از دست وسوسه های شیاطین.

 

وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۱۳۳

و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى که پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است بشتابید (۱۳۳)

 

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۳۴

همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى ‏برند و از مردم در مى‏ گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد (۱۳۴)

 

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۱۳۵

و آنان که چون کار زشتى کنند یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد مى ‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏ خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى ‏آمرزد و بر آنچه مرتکب شده‏ اند با آنکه مى‏ دانند [که گناه است] پافشارى نمى کنند (۱۳۵)

 

أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿۱۳۶

آنان پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان و بوستانهایى است که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است جاودانه در آن بمانند و پاداش اهل عمل چه نیکوست (۱۳۶)

 

وجود جهنم قطعی است، حتی خدای حکیم تعداد طبقات آن را هم در نظر گرفته است و آن را به هفت طبقه تقسیم کرده است.  شیطان و پیروانش نمی توانند از دست جهنم رهایی یابند. این وعده خداست و  بزودی تحقق می یابد.

خدای مهربان قبل از آفرینش انسانها، دو عهد و پیمان از بنی آدم گرفت یکی شهادت به ربوبیت خدا و دیگری پیروی نکردن و عبادت نکردن شیطان. بنابراین رد کردن نظام رحمانی به هیچ بهانه ای قابل قبول نیست.

 

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۶۰﴾

اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست (۶۰(

 

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ ﴿۱۷۲﴾

و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهى دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم (۱۷۲(

 

یعنی این دو عهد و پیمان هر دو با هم برای زندگی پاک لازمند و نباید هیچکدام کنار زده شود.

یکم: ایمان به ربوبیت پروردگار (پندار نیک)

دوم: عدم پرستش شیطان و عدم پیروی از نظام شیطانی (کردار نیک)

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و سه) آخر الزمان ( قسمت یازده ) دفع دیوها (بخش هفتم)

 pdf

 

                                

                                                      

 اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و سه)

آخر الزمان ( قسمت یازده )

دفع دیوها (بخش هفتم)

 

در قسمت قبلی گفته شد که غرق شدن در فیلمهای تلویزیونی و ماهواره ای و کلیپها و وبگردیهای بی هدف و غرق شدن در آهنگها؛ همگی یک نوع مدیتیشن هستند. با این تعریف، بیشتر مردم در عصر ما رو به مدیتیشن آورده اند. دراویش جدید، صوفی های جدید، منزوی های جدید، یوگی های جدید و عرفانهای جدید ... باید به فرهنگ لغات ما اضافه شوند؛ اینها کسانی هستند که میخواهند به روشی غیر از روش خدای رحمان آرامش کسب کنند. آنها میخواهند از طریق وبگردی های بی هدف، ول گردی در اینترنت، بی هدفی در تماشای تلویزیون و ماهواره و افراط در تفریح و سرگرمی و  ... به جایی وصل شوند. این تعریف مدیتیشن به سبک جدید است. بنابراین دراویش جدید، صوفی های جدید و یوگی های جدید داریم.

در این وضعیت بحرانی، بیماریهای روانی و جسمی زیادی وارد جامعه شده است. برای نجات از دست این بیماریها، نیاز است که طبق نظام رحمانی عمل کنیم. بیشتر دستورات پزشکی (سنتی و جدید)  بر مبنای کاملا درستی بنا نشده اند و افراط و تفریط و بزرگنمایی در دستورات آنها نهفته است. اما خدا در قرآن دستوراتی را ارائه میدهد که ریشه بیماریها را می زند. در قرآن دعاهای زیادی از زبان پیامبران و آدمهای صالح و پرهیزگار آمده است ولی نکته جالبی در آن نهفته است و آن این است که بسیار کم برای سلامت جسمی دعا کرده اند؛ بلکه همگی نگران سلامت روانی خود و خانواده خود بوده اند. این نشان میدهد که بیشتر بیماریهای جسمی از عدم تعادل روانی نشات می گیرد. نمونه دعای قرآنی که پیامبر زکریا در آن از خدای مقدس میخواهد که فرزندی به او دهد که پسندیده و راضی (رَضِیًّا ) باشد. رَضِیًّا از ریشه رضایت و به معنای پسندیده و خداپسند است. این کلمه هم خانواده کلمه راضیه مرضیه در آیه (ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ) است. رضیا یعنی حالتی که فرد به نظام رحمانی رضایت دهد و دنبال امیال و توهمات و تخیلات نظام شیطانی نرود.

 

وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا ﴿۵

و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشینى] به من ببخش (۵)

 

یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ﴿۶

که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسندیده گردان (۶)

 

یا در آیه دیگری پیامبر ابراهیم از خدای مقدس میخواهد که خودش و خانواده اش را از نمازگزاران قرار دهد. پیامبر ابراهیم خیلی خوب میداند که کسی که نماز بجا نیاورد، دیگر سالم هم نخواهد ماند و سلامت روانی و جسمی اش را هم از دست خواهد داد.

 

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ﴿۴۰

پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعاى مرا بپذیر (۴۰)

 

یا افرادی که از خدای بخشنده و مقدس میخواهند که همسران و فرزندانی به آنها دهد که مایه چشم روشنی (قُرَّةَ أَعْیُنٍ) و پیشوای پرهیزگاران شوند. قُرَّةَ أَعْیُنٍ به معنای کسانی است که چشمان والدین و ازواجشان را روشن میکنند و حس رضایت برای آنها و همدیگر ایجاد میکنند و این حالت فقط و فقط در نظام رحمانی و زیر سایه دستورات خدای رحمان ایجاد میشود و لا غیر.

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿۷۴

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (۷۴)

 

یا پرهیزگارانی که از خدا میخواهند که فرزندانی صالح به آنان بخشد. آنها خیلی خوب درک کرده اند که فرزندی که صالح نباشد، دیگر سالم هم نخواهد ماند. خدا به بیشتر آدمیان از همان دوران بچگی، جسم سالمی بخشیده است ولی آنها با افراط و تفریط و اسراف و جذب شدن به فلسفه های شیطانی همچون (عشق، مدیتیشن، یوگا، وحدت وجود، کارما و ...) خود را دچار انواع بیماریهای روانی کرده و سلامت جسمی خود را هم از دست میدهند. این خیلی بدیهی است که فردی که صالح نباشد، دیگر در نظام رحمانی نخواهد ماند.

 

رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۰۰

اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شایستگان بخش (۱۰۰)

 

موسی بعد از فرار از دست فرعونیان، دچار گرفتاری و تنهایی شد. اما او هیچوقت از خدای مقدس، مادیات معین و مشخصی را نخواست. او در دعایش گفت: پروردگارا من به هر خیرى که به سویم بفرستى سخت نیازمندم.

 

فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ ﴿۲۴

پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم (۲۴)

 

موسی در دعایش برای خدا تعیین تکلیف نکرد. موسی گفت که خدایا هر آنچه که اکنون برای من خیر است، سر راهم قرار بده. بیشتر مردم زمان ما در دعاهایشان، پول را بین خود و خدا واسطه میکنند و پول زیادی از خدا میخواهند تا بوسیله آن پول، به آرزوهایی که کرده اند دست یابند. واسطه گری پول بین خدا و اصل خواسته؛ از پندار بد و منحرف نشات می گیرد.

آنان از خدا پول میخواهند تا که مثلا یک ماشین لوکس بخرند. زیرا آنها براساس پندار منحرفشان، به اشتباه فکر میکنند که عزت و خوشبختی آنان در خرید این نوع ماشین است.  این ایده از کجا به ذهن آنان راه یافته است؟ از یک فیلم سینمایی، از یک فیلم تلویزیونی ، از یک آهنگ، از نگاه کردن به دیگران و یا از یک نوع مدیتیشن دیگر... تمام اینها الهامات و القائاتی هستند از یک نظام غیر رحمانی. در حالی که فقط خدای مقدس به عنوان دانای آشکار و پنهان؛ میداند که ما برای خوشبختی در هر زمانی به چه چیزی و به چه مقدار لازم داریم.

در نظام غیر رحمانی، همیشه یک واسطه بین انسانها و خدا قرار می گیرد. در نظام غیر رحمانی افراد خواسته های قلبی خود را از خدا نمی خواهند، بلکه یک واسطه مثل پول و یا منبع دیگری را بین خود و خدا قرار میدهند و آن واسطه را از خدا میخواهند تا بوسیله آن واسطه به خواسته های خویش برسند. زیرا آنها خود میدانند که خواسته هایشان ناشی از یک نوع مدیتیشن است و بنابراین در نظام رحمانی قابل درخواست کردن نیست.

در نظام رحمانی نشانه های زیادی برای کنشها و واکنشهای ما قرار داده شده است. وقتی شب است ، یعنی بخوابیم و به استراحت نیاز داریم. وقتی روز است یعنی زمان کار و تلاش و کوشش است. وقتی زمستان است یعنی شب طولانی تر است و انسانها به خواب بیشتری نیاز دارند و البته مردم از طولانی تر بودن شبهای زمستان برداشت اشتباهی میکنند. آنها تا نصف شب نمی خوابند و خود را از یک خواب عمیق محروم میکنند. به فرموده خدای مقدس در قرآن، حتی اگر کسی شب دیر بخوابد، باید آن شب را به عبادت اختصاص دهد و نه مدیتیشن.

وقتی خشکسالی است یعنی بیشتر مردم از نظام رحمانی خارج شده اند و در این حالت باید مردم نسبت به خدای عالمیان خشوع و خضوع داشته باشند تا خدا مشکلشان را حل کند و به درگاه خدای متعال درخواست نزول رحمت کنند. خواسته های ما در هر زمانی متفاوت است. در خشکسالی، در شب، در روز ، در مشکلات و ... خواسته ها متفاوت است. نظام رحمانی با حالتهای بخصوصی که بوجود می آورد، با زبان واضح و مبین به جامعه مورد نظر می گوید که حالا وقت نماز است، حالا وقت خضوع و خشوع است، حالا وقت خواب است، حالا وقت تقاضا از خدا برای باران است و ...

بعضی ها که پول زیادی بدست آورند، آن را در راههای غیر رحمانی خرج میکنند. دستمال کاغذی با لایه طلا، همبرگر با روکش طلا، تهیه قبر میلیاردی، سفرهای تفریحی پر هزینه و ... ؛ اینها همگی یک نوع مدیتیشن است. تمام اینها برای ایجاد حسهای لذت است. واضح است که در این کارهای افراطی یک تغییر حس صورت می گیرد. البته از آنجا که تغییر حس، افراطی است، پس افراد بعد از آن به این نوع مدیتیشن ها عادت میکنند و برای خود تفریحهای پر هزینه دوره ای می تراشند. انسان هنوز یاد نگرفته است که چطوری با هزینه های کمتر از دنیا لذت ببرد. طبیعتی که خدا آفریده است را باید حفظ کنیم و حسهای رضایت انسان بوسیله ی آفریده های خدا بسادگی ارضا میشوند. گاهی اعمال ساده ای که انجام می دهیم، بسادگی حس رضایت را در انسانها بوجود می آورد. بیشتر مادر بزرگها و پدر بزرگهایی که در شعر و شاعری غرق نشدند، بسادگی با مشغول کردن خود به امورات ساده زندگی، جریان و تعادل جسم و روان خویش را حفظ میکردند. پدر بزرگها با تعمیرات وسائل خانه و استفاده دوباره از آن، هورمون رضایت طبیعی از خود و از نظام رحمانی در روان و بدن آنان جریان داشت. مادر بزرگها با انجام کارهای خانه، حس رضایت خاصی در خود ایجاد میکردند. صبر، شکیبایی ، فروبردن خشم، پاکی ، پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک در این اعمال نهفته هستند. آسیه زن فرعون در خانه ای زندگی میکرد که در زمان خودش فول امکانات بود و هیچی کم نداشت. حتی افراد ثروتمند این زمانه هم هیچوقت نمی توانند قصری مثل قصر فرعون برای خود فراهم کنند. فقط در نظر داشته باشید که قصر فرعون طوری بود که از زیرش رودخانه رد میشد. اما این امکانات، آسیه که زنی مومن بود را به هیچ عنوان سیراب نمی کرد؛ زیرا آن قصر و بیت از رضایت و معنویت تهی بود. در مسئله چشم و هم چشمی، ماهیت واقعی بیت ها و قصرها در نظر گرفته نمی‌شود. بیت واقعی محیطی امن و پر از آرامش برای افراد ایجاد می کند. اکنون مردم فقط با کسانی همسخن میشوند که از نظر ثروت و مقام و موقعیت و امکانات در یک سطح باشند و این اصلا جالب نیست و مثل این است که انسان برای خودش یک زندان بسازد.

وقتی افراد، خانه های گران، ماشینهای گران و استایل زندگی گرانبها را هدف زندگی خویش قرار میدهند، در آن صورت از آنجا که پندار غلطی را انتخاب کرده اند؛ قطعا در بدست آوردن اینها؛ به نظام غیر رحمانی متوسل خواهند شد و آرامش از آنها سلب میشود. کسی که رشوه می گیرد و یا ربا میخورد، برای توجیه این اعمال مجبور است که همیشه در مدیتیشن بسر برد و به سیستم شر متصل باشد.

در نظام شیطانی راه حلها کلا اشتباه هستند، زیرا راه حلهای رحمانی در نظام شیطانی قابل اجرا نیست. مثلا بعضی افراد در خوردن زیاده روی میکنند و بعد از مدتی نمی توانند زیاده خوری را ترک کنند و آنها با کمال تعجب با عمل جراحی، معده خود را کوچک میکنند. از نظر آنان کوچک کردن معده هم یک راه حل است! در حالی که راه حل این مشکل در نظام رحمانی بسیار ساده است. بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید؛ روزه بگیرید. در لذتها غرق نشوید. یک بچه و یا نوجوان باید از همان اوان بچگی یاد بگیرد که زیاده روی نکند و هر لذتی را تجربه نکند. ممکن است کسی بپرسد که اگر هر لذتی را تجربه نکنیم، پس برای چی به این دنیا آمده ایم و بهتر است بمیریم! این فرد به گفته خدای مهربان توجه نمی کند. آنجایی که خدا چیزی را منع کرده است، برای این است که ما لذتهای رحمانی را از دست ندهیم. لذت زیاده روی یک لذت رحمانی نیست و نمیتواند زیاد ادامه داشته باشد. فرض کنید یک بچه به دور از چشم والدینش هر روز شکلات زیادی میخورد؛ این بچه بعد از مدتی دچار دیابت و انواع بیماریهای دیگر میشود و مشکلات عدیده ای برایش پیش میاید و دیگر نمی تواند شکلات بخورد. بنابراین زیاده روی به نفعش تمام نشد، بلکه نه تنها به نفعش نبود، بلکه لذت خوردن شکلات را برای همیشه از دست میدهد. بنابراین اگر خدا ما را از چیزی منع میکند و یا به کاری امر میکند، بخاطر این است که از رضایتها و لذتهای نظام رحمانی، خود را محروم نکنیم. خدا خیر خواه ماست و او مهربانترینِ مهربانان است.

یکی با سرعت زیاد رانندگی میکند و از سرعت زیاد لذت می برد، بالاخره روزی این سرعت زیاد کار دستش خواهد داد و تصادف میکند و ممکن است که عضوی از بدنش را از دست دهد و دیگر نتواند رانندگی کند. هر گونه نافرمانی در دستورات خدا، نتیجه ای غیر قابل جبران برای انسانها خواهد داشت و آنان را از نظر امکانات هبوط خواهد داد. کسی که پرخوری و اسراف میکند و بیمار میشود، به نوعی خود را هبوط داده است.

خدای حکیم مکانیسمهای مختلفی را برای اِعمال کلماتش در دنیای ما بکار میبرد. یک روش، همان کن فیکون است و اما روش دیگر، جاسازی یک معجزه و نشانه در تار و پود خلقت جهان است که در زمان و مکان مشخص و معینی ظاهر میشود. خدا خداست و میتواند از هر روشی که خودش اراده کرد آن را ظاهر کند. خدا از هر روشی که بییندگان و شاهدان این معجزه را بینگیزاند و آنان را به طرف معنویت خاصی هدایت کند، استفاده می فرماید.

 

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ ﴿۳۸

و قطعا پیش از تو [نیز] رسولانى فرستادیم و براى آنان زنان و فرزندانى قرار دادیم و هیچ پیامبرى را نرسد که جز به اذن خدا معجزه ‏اى بیاورد براى هر زمانى کتابى است (۳۸)

 

بر اساس فرموده آیه فوق، فهم زمانبندی وقوع معجزه و یا نشانه و آیت بسیار مهم است. مثلا معجزه ریاضی نوزده در کتابی نهفته است که 1400 سال پیش نازل شده است. همین زمانبندی، خودش مهمترین نکته این معجزه است. اگر اکنون چنین کتابی نازل میشد، شاید خیلی ها می گفتند که این کتاب بوسیله هوش مصنوعی تهیه شده است. اما خدا دقیقا میداند که کجا و کی یک نشانه را نازل کند و کجا و کی ظاهرش کند. نشانه های خدا کاملاً نشانه هایی تنظیم شده هستند تا در زمان های خاص و مکانهای خاص آشکار شوند و بدون اجازه خدا، اصلا امکان پذیر نیست. هیچ رسولی نمیتواند براساس خواسته خود و یا هوای خود و یا حتی خواسته مردمش، معجزه ای نمایش دهد (وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ). نشانه ها زمانی توسط خدا آشکار میشوند که با مردم آن مکان ارتباط برقرار میکنند. معجزه نوزده در قرآن ثابت میکند که قرآنی که ما آن را مطالعه میکنیم، از طرق خالق ما نازل شده است با پیامهایی لازم و ضروری برای هر عصر و زمانی.

در آخر عصرها، شیاطین ضعیف تر و خوارتر میشوند و انسان هم هبوط درون زمینی میکند و در نتیجه امکانات طبیعی زمین کمتر میشود. دیگر مثل سابق باران و برف نمی بارد و انسان مجبور است که در دریاها آب شیرین کن بسازد و آب مورد نیاز خود را تهیه کند. آیه زیر شاید به این نکته اشاره دارد که خدا از اطراف و امکانات زمین همواره میکاهد. تنها دلیل این کاهش، این است که انسان به خود آید و از مستی خارج شود.


أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ 
﴿۴۱

آیا ندیده‏ اند که ما [همواره] مى ‏آییم و از اطراف این زمین مى ‏کاهیم و خداست که حکم مى ‏کند براى حکم او باز دارنده‏ اى نیست و او به سرعت‏ حسابرسى مى ‏کند (۴۱)

 

انسان طغیان گر و اسراف گر است و اگر زیاد امکانات مفتی و رایگان در اختیارش قرار گیرد، دیوانه میشود و کارهای غیر معقولانه ای انجام میدهد. قبلا قدیما، تعداد فصلهای سال ، شش فصل و یا شاید بیشتر هم بوده است. تابستان دو فصل و همچنین زمستان دو فصل با خصوصیات متفاوت بوده است. اما به مرور زمان این فصلها کاهش یافتند. شاید در آینده هم تعداد فصلها از چهار فصل به دو فصل کاهش یابد. یک فصل گرما و یک فصل سرما. چهار فصل کنونی، در سلامت روانی انسان بسیار موثر هستند. خدای مهربان فصول چهارگانه و در زمان قدیم فصول پنجگانه و یا ششگانه را آفرید، تا که حالت پیوستگی روانی انسان را منقطع کند. در فصل زمستان آدمی آرامتر میشود و بعد که بهار می آید، خوشحالتر و امیدوارتر میشود. این تغییر روحیه ها را خود خدای رحمان با تغییرات فیزیکی در زمین برای ما بوجود می آورد زیرا خدا منت برما نهاد و بعضی مواقع، اجبارا روان ما را تغییر میدهد. بیشتر مشکلات بشر امروزی از پیوستگی روحی روانی اوست. اگر بشر مدام بر یک فکر و روال باشد، دچار توهمات میشود. مدیتیشن نوعی پیوستگی روانی در آن نهفته است که نشانه های رحمانی را برای آدمیان بی معنا میکند. مثلا کسی که مدام مشغول فیلم نگاه کردن است و شبها دیر میخوابد و بجای شب، روزها می خوابد؛ این عادت او یک نوع مدیتیشن است؛ به همین خاطر این فرد، زمستان و تابستان و سرما و گرما و روز و شب برایش فرق چندانی ندارد و هیچ تغییر روحی روانی در او پدید نخواهد آورد. فقط فیلم نگاه کردن، برای او مهم است. نماز دقیقا برخلاف مدیتیشن است. نماز های پنجگانه مثل فصول چهارگانه، روال بسیار مهمی هستند جهت تغییر روان و انقطاع پیوستگی روحی روانی ما در طول روز.

شاید نزدیکیهای قیامت، بر اثر هبوط دوباره انسان، فصلها از بین روند و کلا یک فصل تشکیل شود و کلا سرما باشد و یا  کلا گرما باشد (فصل سرما محتمل تر است). آنوقت انسان مجبور میشود که بطور مصنوعی این فصلها را برای یک مکان مشخص و معین شبیه سازی کند و آن وقت متوجه خواهد شد که چه نعمت بزرگی را از دست داده است ولی حیف که دیگر قابل برگشت و قابل جبران نیست. متاسفانه انسان تا نعمتی را از دست ندهد، متوجه بود و نبود آن نخواهد شد. انسان نعمتهای زیادی را نسبت به زمان قدیم از دست داده است ولی زیاد متوجه نیست، انگار خودش اینجوری میخواهد!

علم بشر طبق سعی و خطاست و به همین خاطر بطور کامل رحمانی نیست و نمیتواند بطور کامل نظام رحمانی را شبیه سازی کند. جالب است که انسان به این علم ناقص مغرور شده است! در حالی که  هر آن چیزی که در آسمانها و زمین است از آن خدای رحمان است و همه او را گردن نهاده‏ اند و همه تسلیم اویند.

 

 

وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ ﴿۲۶﴾

و هر که در آسمانها و زمین است از آن اوست همه او را گردن نهاده‏ اند (۲۶)

 

اگر مردم پندار نیک را انتخاب میکردند (آمَنُوا) و به وسیله پندار نیک، برای خود تقوا (وَاتَّقَوْا) بدست آورده بودند؛ آنوقت برکاتی از آسمان و زمین برایشان گشوده میشد و زندگی برای انسانها روی زمین بسیار راحت تر میشد.

 

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

تعریف خدا از محیط بهشت این است که همه چیز در آن به وفور و در زمان خودش یافت میشود. بکاربردن لغت  تَجْرِی برای بهشت در آیات قرآنی به این معناست که همه چیز در آن جریان دارد.

 

لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرَارِ ﴿۱۹۸

ولى کسانى که پرواى پروردگارشان را پیشه ساخته‏ اند باغهایى خواهند داشت که از زیر [درختان] آن نهرها روان است در آنجا جاودانه بمانند [این] پذیرایى از جانب خداست و آنچه نزد خداست براى نیکان بهتر است (۱۹۸)

 

اما انسان از خدا روی بر می گرداند و پندار بد را انتخاب میکند و در نتیجه همنشین شیاطین خواهد شد. شیاطین پندار ما را متوجه میشوند و جذب کسانی میشوند که پندار بد دارند. شیطان زمانی توانست آدم و حوا را فریب دهد که پندارشان را تغییر داد و منحرف کرد. شیطان به آدم و حوا گفت که میخواهید دو فرشته شوید و  یا جاودانه شوید. این نصیحت شیطان یک نوع پندار منحرف و غلط بود.

 

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿۲۰

پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)

 

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿۲۱

و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱)

 

هر وقت شیطان به انسان نزدیک شود و همدم نزدیک او شود و با القای پندار بد در انسان تاثیر گذارد و انسان را وارد کردار بد کند، در آن صورت انسان هبوط پیدا خواهد کرد. این حالت فقط زمانی رخ خواهد داد که ما برای کردار خویش، پندار بد و یا منحرف را انتخاب کنیم. در نتیجه آن زمان انسان مجبور است با علم ناقص خویش، شروع به سدسازی ها کند. هر هبوطی در زمین، سدسازیهایی را به دنبال دارد. در اینجا منظور از سدسازی فقط مربوط به سد آب نیست، بلکه در هر چیزی ممکن است سد سازی صورت گیرد و آن را میتوان مانع تراشی هم نامید. افرادی که در هر باغی یک چاه می زنند، این هم یک نوع سدسازی است و برخلاف تَجْرِی است. اینها به نوعی مانع جاری بودن خیر و نزولات میشوند. کسانی که کالایی را انبار میکنند و باعث گران شدن آن میشوند، یک نوع سدسازی  و مانع سازی در جریان برکات رحمانی انجام داده اند. کسانی که با وضع قوانین غلط، به محیط زیست خویش صدمه میزنند، یک نوع سدسازی انجام داده اند. اسراف و زیاده روی و افراط و تفریط هم نوعی مانع تراشی است. مصرف بیش از حد آب های زیر زمینی هم نوعی مانع تراشی و سدسازی است و مانع از جریان طبیعی آب میشود و برخلاف سیستم رحمانی است.

 

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ﴿۴

پس واى بر نمازگزارانى (۴)

 

الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵

که از نمازشان غافلند (۵)

 

الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ﴿۶

آنان که ریا مى کنند (۶)

 

وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿۷

و کارهای جاری را منع میکنند (۷)

 

کلمه ماعون در آیه بالایی، به معنای هر چیز ضروری ای است که انسانها بخاطر حسادت، طمع و یا زیاده خواهی از هم دیگر دریغ میکنند و یا آن را منع میکنند و یا در آن اسراف میکنند. مدیتیشن این حالات را در آدمیان تقویت میکند. مثلا بعضی مواقع یکی کفشهای زیادی دارد و حتی بعضی هایش را اصلا هیچوقت نمی پوشد ولی نمیتواند از آن دل بکند و به دیگران ببخشد. مدیتیشن حرص خرید و نگهداری آدمیان را زیاد میکند. بعضی ها خرید را یک نوع تفریح و مدیتیشن میدانند و البته کسی که خرید را یک نوع تفریح بداند، قطعا در آن زیاده روی هم خواهد کرد. باید توجه کنیم که نماز دقیقا این اثرات مدیتیشن را خنثی میکند. هر گاه انسانها جذب مدیتیشن شوند، نمازشان را با سستی و کاهلی و تنبلی و اکراه انجام میدهند و این یکی از نشانه های جذب مدیتیشن شدن است. این نکته ثابت میکند که نماز مهمترین ابزاری است که انسان در اختیار دارد تا زندگی سالمی را طی کند.

 افرادی هستند که ماشینشان را با آب زیاد می شویند و می گویند پولش را می دهیم. این نوع کردارها، کردار بد هستند و مانع جریان آب و خیر در قسمتهای دیگر جامعه میشوند. اصلا هدف خدا از تبعید انسان به روی زمین این بود که انسان کاری کند که دیگران، همسایگان، دوستان و سایر مردمان جهان به مشکل بر نخورند و محیطی دلپذیر و پر از تعاون و همکاری بوجود آید و پندارهای بد از جامعه رخت بر بندد. گاهی بعضی قربانیها و مهمانیها انجام میشود و بیشتر غذاها دور ریخته میشود و یا قربانی به غیر مستحق داده میشود و اینها خودش نوعی سدسازی و  یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ  است. خدای رحمان جامعه ای را می پسندد که در آن تعاون و همکاری جریان داشته باشد (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ) و مردم هوای همدیگر را داشته باشند، فارغ از هر نوع نژاد و قوم و زبانی. که اگر جامعه ای این چنین نباشد و این چنین عمل نکند، در مشکلات فرو می رود و آنچه را که از دیگران منع میکرد، از دست خواهد داد و باید به روش بسیار گرانتر و مشکلتری آنرا بدست آورد.