خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و دو) آخر الزمان (قسمت بیستم) دفع کردن دیوها (بخش شانزدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت هشتم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و دو)

آخر الزمان (قسمت بیستم)

دفع کردن دیوها (بخش شانزدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت هشتم)

 

انسان با پیشرفت تکنولوژی، در دستاوردهای خود غرق میشود و مجبور میشود وارد شرایط گلخانه ای شود. شرایط گلخانه ای برای انسان چه از نظر روانی و چه از نظر محیط زیستی پیش خواهد آمد و این غیر قابل اجتناب است و فقط تنها راه چاره این است که این شرایط گلخانه ای را به نیک ترین وجه مدیریت کند و با عمل به دستورات خدای رحمان، از اثرات سوء آن بکاهد. علت ایجاد این مشکل، بخاطر وجود اصل تکنولوژی نیست، بلکه از آنجا که انسان قرینی به نام شیطان دارد؛ هیچوقت نمیتواند کاملا صحیح و بهینه از تکنولوژی استفاده نماید و در استفاده از تکنولوژی دچار افراط و تفریط میشود و خیلی مواقع از آن سوء استفاده میکند و محیط خود و دیگران را به خطر می اندازد. در شرایط گلخانه ای برای سرعت بخشیدن به تولید و برای از بین بردن آفتها، از مواد شیمیایی مضرّ هم استفاده میشود. انسان برای راحتی کار خودش از مواد شیمیایی جدید به طور مفرط استفاده میکند، نمونه آن سوء استفاده از کودهای شیمیایی در کشاورزی و سایر تولیدات دیگر است. انسانها صبر و حوصله کافی ندارند و در این مورد به طور مفرط از مواد و داروهای شیمیایی استفاده میکنند و محیط خویش و دیگران را به خطر می اندازند. انسان با استفاده ناصحیح از مواد شیمیایی ، محصول بیشتری در زمان کمتری تولید میکند، ولی چند برابر این محصول، خرج دارو و درمان بیماریهای حاصل از مصرف این محصولات میشود. انسان بعضی مواقع محاسبات ساده ریاضی را هم نمیخواهد بداند و یا نمی خواهد ببیند و سود کلی جامعه را در نظر نمی گیرد و فقط سود خودش را در نظر دارد. خیلی واضح است که چنین فردی، پندار نیکی پشت این قضیه بکار نمی برد. خدای مهربان تعاون و همکاری را به افراد پیشنهاد میدهد (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ) و از مردم میخواهد که در کردارشان، سود کلی جامعه را در نظر داشته باشند و نه فقط سود فردی. اما اکنون بیشتر افراد و کارخانه های تولید محصولات غذایی و غیر غذایی، دنبال فروش بیشتر و پول بیشتر هستند. کلا در سیستم گلخانه ای ، بیشتر مواقع پندارها خالص نیستند. در حالی که نزد خدا، یک مثقال خوبی و بدی هم گم نمیشود. نزد خدا هیچ پندار و کرداری بی نتیجه نیست و گم نمیشود.

 

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷

پس هر که هموزن ذره‏ اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۷)

 

وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿۸

و هر که هموزن ذره‏ اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۸)

 

این مورد فقط مربوط به شرایط گلخانه ای در محیط زیست و تولید نیست، بلکه کسانی که هم بیمار میشوند، سعی دارند که با داروهای شیمیایی ، روند بهبود خود را تسریع بخشند؛ غافل از اینکه بهبودی ای که صبر در آن نباشد؛ اسمش بهبودی نیست و فقط یک مُسَکِن موقت است. حتی بهبود تدریجی یک بیماری بسیار بهتر و کاراتر از بهبود سریع آن است. انسانها در بهبود تدریجی بیماری و یا تولید تدریجی یک محصول، درس زندگی می آموزند و بیشتر قدر سلامتی خود و نعمتهای دیگر را میدانند. به همین خاطر بکاربردن صبر و شکیبایی و زمان در کلیه مراحل زندگی، مهمترین عامل خوشبختی و رضایت انسانهاست. قمار بازی به این خاطر خطرناک است که یهویی چیزی را از دست میدهی و یا یهویی پول کلانی بدست میاوری و صبر در آن وجود ندارد. عدم صبر در یک کردار و یا پندار، نتیجه ای مناسب نخواهد داشت و انسان نتیجه ای از آن نمی گیرد. وقتی انسانها درآمدی کسب کنند، باید یک دهم آن را به نیازمندان دهند و اما اگر پول کلانی همچون جایزه ، گنج و یا هر غنیمت دیگری بدست آورند، باید دو برابر زکات یعنی خمس آن را بپردازند. پیامبر ابراهیم یک دهم درآمدش را به عنوان زکات می پرداخت. همانطور که در تورات این مورد صریحا ذکر شده است.

 

سفر پیدایش، 14:20

و مبارک باد نام مبارک خدا، او که دشمنانت را زیر دستان تو قرار داد و ابراهیم یک دهم اموالش را بخاطر خدا می بخشید

 

مقدار زکات یک دهم است و مقدار خمس دو برابر زکات یعنی یک پنجم تعیین شده است. در این مورد، صبر نقش مهمی دارد. خمس مربوط به هر درآمدی نیست و بلکه مربوط به درآمدهایی است که افراد به یکباره درآمد زیادی (همچون گنج، جایزه و ...) کسب میکنند و این فاقد معیار صبر است. بنابراین خدای حکیم برای پاکیزه کردن این پول و دادن چاشنی صبر به آن؛ به ایمانداران دستور می فرماید که خمس آن را به مستحقین و نیازمندان مشخص شده در آیه بدهند.

 

وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۴۱

و بدانید که هر چیزى را به غنیمت گرفتید یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و براى خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه‏ماندگان است اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى [حق از باطل] روزى که آن دو گروه با هم روبرو شدند نازل کردیم ایمان آورده‏ اید و خدا بر هر چیزى تواناست (۴۱)

 

کسانی که وارد بهشت میشوند، فرشتگان به آنان سلام میکنند و پاداش بهشت را بخاطر بکارگیری صبر و شکیبایی به آنان تبریک میگویند. و به آنان مى‏ گویند درود بر شما به پاداش آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى.

 

جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَالْمَلَائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بَابٍ ﴿۲۳

[همان] بهشتهاى عدن که آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان که درستکارند در آن داخل مى ‏شوند و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى ‏آیند (۲۳)

 

سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ﴿۲۴

[و به آنان مى‏ گویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى (۲۴)

 

از آیه 24 ام نتیجه میگیریم که عاقبت زندگی خوب (فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ) در هر جایی چه زمین و چه بهشت، بخاطر بکارگیری صبر است. آدمیان در بدست آوردن هر چیزی عجول هستند و میخواهند هر چیزی را همان لحظه بطور کامل بدست آورند.  عشق که یک مفهوم شیطانی است؛ بر مبنای عدم صبر و عجله بنا شده است. در حالی که رابطه بین زوجین به مرور زمان بدست می آید و مودت و رحمت هیچوقت همان لحظه اول زندگی مشترک بطور کامل فراهم نیست؛ ولی بیشتر مردم فریب عشق را میخورند و به یک نوع بیماری روانی خیلی مسری به نام "همین الان تعلق و عشق کامل میخواهم" دچار میشوند. انسان عجول است (خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ)، زیرا او همیشه دنبال کامل بودن است و در نتیجه همه چیز را کامل و ایده آل میخواهد. صبر و عجله مخالف هم هستند. انسان از عجله ساخته شده است و در نتیجه صبر این خاصیت منفی او را تصحیح میکند. بدون صبر، انسان ساخته نمیشود. مفاهیم عشق، مفاهیم شرایط گلخانه ای بر اساس عجله بنا شده اند. به همین خاطر عشق یک مفهوم شیطانی است و در قاموس کتاب خدا جایی ندارد. آنچه که خدا از آن صحبت میکند، مودت و رحمت است که این مودت و رحمت طی یک فرآیند و به مرور زمان وتدریجی و مبتنی بر صبر بین زوجین بوجود میاید.

شعراء خیلی زیاد از کلمه عشق در نوشته هایشان استفاده میکنند. در حالی که کلمه عشق در ادبیات عرب وجود دارد، ولی خدا در قرآن از آن استفاده نفرموده است. زبان عربی دارای کلمات زیادی است ولی قرآن از تعداد محدودی از این کلمات عربی استفاده فرموده است. قرآن با زبان بسیار ساده ای بیان شده است و از تعداد کلمات محدودی استفاده شده است. شما خودتان یک کتاب عربی را میتوانید با متن قرآن مقایسه کنید. متن قرآن بسیار ساده تر و قابل فهمتر از کتابهای دیگر عربی است. حتی میتوان یک زبان ساده و قابل فهم از لغات قرآن استخراج کرد که برای یادگیری بسیار ساده تر و قابل فهمتر است. قرآن با زبان عربی مبین نازل شده است ( بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ﴿۱۹۵به زبان عربى روشن (۱۹۵) ). عربی روشن بسیار ساده تر و خلاصه تر از زبان عربی است. فرهنگ لغات عربی مبین بسیار حجمش کمتر از زبان عربی است.

 برای یادگیری قرآن ، نیازی به حفظ تمام لغات فرهنگ لغات عربی نیست. بلکه قرآن شامل لغات و ریشه های بسیار محدودتری از زبان عربی است و برای فهم قرآن، نیازی به یادگیری لغات دیگر نیست و این خیلی از وقت و زمان یادگیری می کاهد.

کلا نظام رحمانی براساس صبر و شکیبایی کار میکند و بدون صبر نمیتوان از این نظام بهره برد و نمیتوان بدون صبر، به مرحله رضایت رسید. سلامتی جسمی ، خوشبختی، رضایت از زندگی ، مودت و رحمت بین زوجین و خانواده ها بر این اصل استوار است. حتی تمام مشاجرات بین زن و شوهرها از این نکته ناشی میشوند که آنان همه چیز را آنی و همان موقع میخواهند و این انتظار خودخواهانه مثل استفاده داروهای شیمیایی و سریع السیراست که ظاهرا زود جواب! میدهد ولی در دراز مدت افراد را ویران میکند و راضی کننده نیست. خدای رحمان کلمات قرآن را بسیار دقیق بیان میدارد و بطور دقیق و هدف دار از کلمه شیطانی "عشق" در قرآن استفاده نفرموده است. این مورد در قسمتهای قبلی جادوی شیاطین اثبات شد.   اما ما انسانها در هیچ چیزی کامل نیستیم و در نوشتارهای خود دچار افراط و تفریط میشویم. وقتی خدا می فرماید که قرآن کتاب کامل و مفصلی است و از هر گونه مثالی در آن زده شده است، باید به حرف آن خالق یکتا ایمان آوریم و ذهن خویش را به فقط کلام خدا در قرآن بسپاریم و تسلیم کلام خدا شویم و به حزب بازی و فرقه گرائی متمایل نشویم.

 

وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ﴿۴۶

و بر دلهایشان پوششها مى ‏نهیم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینى [قرار مى‏ دهیم] و چون در قرآن پروردگار خود را به یگانگى یاد کنى با نفرت پشت مى کنند (۴۶)

 

وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿۱۷

و[لى] آنان که خود را از طاغوت به دور مى دارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشته‏ اند آنان را مژده باد پس بشارت ده به آن بندگان من که (۱۷)

 

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸

به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترین آن را پیروى مى کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (۱۸)

 

خدای رحمان، چهارمین رکن چرخه نیک را توصیه به صبر قرارداده است.

1- پندار نیک

2-کردار نیک

3-گفتار نیک

4-گفتار صبر

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده  (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و به شکیبایى توصیه (گفتار صبر)کرده‏ اند (۳)

 

از این به بعد، از عبارت "چرخه نیک" به جای عبارت "چرخه رحمانی" استفاده میشود. اگر گفتار صبر نباشد، در آنصورت از چرخه نیک (چرخه رحمانی) خارج شده و به بیراهه میرویم. خدای مهربان در سوره العصر وقتی از صبر صحبت میکند، میفرماید وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ . یعنی صبر باید دو طرفه باشد و همه افراد جامعه صبر بکار گیرند. آن موقع برکات و نعمات رحمانی بر روی آنان و کل جامعه میبارد ؛ و تمام مشکلات آن جامعه حل میشود. حل مشکلات برای خدا کاری ندارد، فقط کافیست افراد به حرف خدا گوش دهند و طبق دستورات خدا عمل کرده و صبر به خرج دهند. نظام رحمانی جوابگوست و در صورت صبر انسان، نتایج بطور کامل و همراه با برکات کامل بدست میاید. خورشید، ماه ، ستارگان و نظم پیچیده میان این آفریده های خدا، همه برای این است که انسانها و  جنها در این نظم به چرخه نیک برگردند. اصلا اینها جزو این چرخه اند. نظم پیچیده جهان ، برای این است که انسانها بوسیله تفکر در این نظم، به چرخه نیک برگردند و خدا اینها را الکی نیافریده است. اما کسانی که به این نظم توجه نمی کنند و فکر میکنند این نظم تصادفی پیش آمده است؛ خدا وعده بسیار دردناکی به آنها میدهد.

 

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿۲۷

و آسمان و زمین و آنچه را که میان این دو است به باطل نیافریدیم این گمان کسانى است که کافر شده [و حق‏پوشى کرده]اند پس واى از آتش بر کسانى که کافر شده‏ اند (۲۷)

 

وقتی در جامعه ای حتی یک نفر در چرخه نیک نباشد؛ در آن صورت خدا آن جامعه را نابود میکند و نسل جدیدی را جایگزین آن میکند. همانطور که قوم لوط عذاب شدند. از روی کردار و گفتار نمیتوان تشخیص داد که یک فردی در چرخه نیک است یا در چرخه بد، زیرا پندار افراد برای ما مشخص نیست.

نماز مهمترین وسیله برای ماندن در این چرخه است. طوری که برپایی نماز  ، خود حاوی هر سه اصل پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک است. وقتی آگاهانه عزم و نیت می کنیم که نماز بخوانیم ، یعنی پندار و نیت نیک کرده ایم. وقتی وضو انجام میدهیم و قیام و  رکوع و سجود میکنیم، یعنی حرکات و کردار نیک و زمانی که سوره فاتحه می خوانیم و خدای را ستایش می کنیم، یعنی گفتار نیک. به همین خاطر، نماز فقط گفتار نیک نیست و خدای مقدس از لغت "برپایی" (اقامه) برای نماز استفاده می فرماید. نماز خودش یک چرخه است و ماندن در چرخه نیک را استحکام می بخشد.

 

اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ﴿۴۵

آنچه از کتاب به سوى تو وحى شده است بخوان و نماز را برپا دار که نماز از کار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است و خدا مى‏ داند چه مى ‏کنید (۴۵)

 

برپایی نماز برای ماندن در چرخه نیک بسیار مهم و از ضروریات است. این نکته مهم از آیه زیر استنباط میشود.

 

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿۵۹

آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (۵۹)

 

کسانی که نماز را ضایع میکنند و آن را بجا نمی آورند و از هوسها و شهوات پیروی میکنند، بزودی به مرحله غی (مخالف رشد) خواهند رسید؛ مگر اینکه دوباره توبه کرده و دوباره به چرخه نیک برگردند.

 

إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا ﴿۶۰

مگر آنان که توبه کرده (توبه) و ایمان آورده (پندار نیک) و کار شایسته (کردار نیک) انجام دادند که آنان به بهشت درمى ‏آیند و ستمى بر ایشان نخواهد رفت (۶۰)

 

ما باید در همه حال پندار نیک خود را به کردار نیک و در نهایت به گفتار نیک تبدیل کنیم و این چرخه نیک را بچرخانیم و با اینکار خود، از مقام قدوسی خدای رحمان پشتیبانی می کنیم و به نظام شیطانی ضربه می زنیم. توقف این چرخه خیلی خطرناک است و به افراد فشار زیادی می آورد.

گاهی بعضی افراد در روال زندگی خویش سر در گمند و نمی دانند که چکار کنند. مثلا کنترل تلویزیون دستشان است و مدام از این شبکه به آن شبکه می پرند و یا در کانالهای مجازی می چرخند و انواع کلیپها و آهنگها را گوش میدهند. دنبال یک چیزی اند که خود را تخلیه روانی کنند ولی نمیدانند چطوری پیدایش کنند. انگار یک حسی یا نیرویی به او فشار می آورد و مجبورش میکند که این قدر بی تابی کند. اینگونه فشارها از طرف نظام شرّ صورت میگیرد و هدف اصلیش هم این است که افراد را از چرخه نیک (پندار-کردار-گفتار نیک) ، به چرخه شرّ (پندار-کردار-گفتار بد) وادار و وارد کند. شیطان میخواهد که افراد وارد چرخه شرّ شوند، زیرا آنها را به عنوان هیزم در چرخه شرّ میخواهد و استفاده میکند و به این طریق انرژی افراد را می گیرد و از افراد به عنوان هیزم چرخه شرّ استفاده میکند؛ به همین خاطر جهنمیان، در جهنم هم هیزم جهنم خواهند شد. نیم ساعت نگاه کردن فیلمها و کلیپهای نامناسب، به اندازه یک روز خستگی میاورد و انرژی آدمی را بطور کامل می گیرد.

 

وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ﴿۱۵

ولى منحرفان هیزم جهنم خواهند بود (۱۵)

 

إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿۹۸

در حقیقت‏ شما و آنچه غیر از خدا مى ‏پرستید هیزم دوزخید شما در آن وارد خواهید شد (۹۸)

 

در قرآن، زن ابولهب، به عنوان حمالة الحطب معرفی شده است. زیرا او آتش بیار معرکه بود و در چرخش سیستم شرّ از مهره های اصلی بود. غیبت کردن، سخن چینی، تجسس از صفات کسانی است که هیزم نظام شرّ هستند.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ به نام خدای رحمتگر مهربان

 

تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿۱ بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (۱)

 

مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ ﴿۲ دارایى او و آنچه اندوخت‏ سودش نکرد (۲)

 

سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿۳ بزودى در آتشى پرزبانه درآید (۳)

 

وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿۴ و زنش آن هیمه‏ کش [آتش فروز] (۴)

 

فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ ﴿۵ بر گردنش طنابى از لیف خرماست (۵)

 

در این سوره کوچک، دنیایی از معانی نهفته است که هر انسان آزاده ای در مقابل خدای رحمان سر فرود میاورد. دو دست ابو لهب شکسته باد؛ در اینجا منظور فقط دو دست نیست، بلکه دست به معنای امکانات، تجهیزات، قدرت و اموال هم هست. در مورد ابولهب از امکانات، تجهیزات و اموال صحبت میشود، اما در مورد زن ابولهب، از هیزم و گردنبند صحبت میشود. هیزم در اینجا منظور خصوصیاتی است که شامل سخن چینی، غیبت، تجسس میشود و آتش معرکه ها را بیشتر میکند و بین افراد و خانواده ها اختلاف می اندازد. گردنبند هم برای زنان مثالی از وابستگی های دروغینی است که زنان برای خود درست میکنند و خود را به مادیات و زیور آلات و عملهای جراحی و خریدهای غیر ضروری وابسته میکنند و در این مورد افراط میکنند. گاهی زنان جواهر آلات زیادی میخرند ولی خودشان هیچوقت از آن استفاده نمی کنند و این زیور آلات در چرخه نیک هیچ استفاده ای ندارند. اینها نوعی طوق و زنجیر است که آیه فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ ﴿۵ بر گردنش طنابى از لیف خرماست (۵) به این موضوع اشاره دارد.

شیطان افراد را به خاطر انرژیشان می خواهد؛ افراد با رفتن در چرخه شرّ، انرژیشان را به شیطان تقدیم میکنند و نظام شرّ قوی تر میشود. طبق چرخه نیک زندگی کردن، نفس آدمی را رشد میدهد و طبق چرخه شرّ، نفس آدمی را آلوده میکند. نفسهای آلوده هیزم جهنم خواهند شد. صبر مهمترین محافظ این چرخه است. اما سوالی که ممکن است پیش آید این است که مگر همزاد شیطانی انسان میتواند به آدمی اینقدر فشار آورد؟ چطوری؟

همه ماجرا از پندار بد و گرایش به آن شروع میشود. وقتی ما پندار بدی را بر گزینیم و یا به آن گرایش داشته باشیم؛ به همزاد شیطانی خویش اجازه داده ایم که برای ما تصمیم گیری کند و او در این مورد از ما قوی تر میشود و نفس ما ضعیفتر از او. بنابراین میتواند از نظر روانی فشار وارد کند. پندار بد بر روان آدمی سنگینی میکند و به همین خاطر افراد مدام دنبال این آهنگ و آن فیلم و فلان کلیپ و غیره هستند؛ تا که با یکی جذب شوند و در تور بیفتند. در تور افتادن یعنی چرخه نیک متوقف شده است. توقف چرخه به معنای ضعف انسان و در نتیجه به تور شیطان افتادن است. بعد از این مرحله شیطان سعی دارد که فرد را وارد چرخه شرّ  (پندار-کردار-گفتار بد) کند.

وقتی افراد بنا به پندار بدی که اتخاذ میکنند، در طول روز صفات شیطانی حسد، طمع، چشم چرانی، غیبت ، تجسس، افراط و تفریط و غش در معامله و دروغ و ... بکار میبرند؛ یک باج به همدم شیطانی خویش داده اند و نقطه ضعف خود را به او اعلام کرده اند. این نکته خیلی مهم است که یادآوری شود؛ همدم شیطانی انسان، پندارهای شرّ و نیک او را متوجه میشود. هر چند فقط خدای قادر متعال از پندارهای قلبی افراد خبر دارد. اما وقتی پندار از قلب انسان به سطح خیال، فکر، اندیشه و حسهای انسان و یا حافظه خطور کند، در آن صورت، همزاد جنی و یا شیطانی ما آن را متوجه میشود. بنابراین در صورت بروز صفات شیطانی در انسان، همدم شیطانی از انسان باج میخواهد و به انسان بدپندار فشار میاورد که وارد چرخه شرّ شود و چرخه نیک خود را متوقف کند. و گاهی افراد  مجبور میشوند که این فشار را با روشهای نامناسب، مثل ویوی کلیپهای نامناسب، خریدهای الکی، افراط در ورزش و تفریح، خوردن زیاد و ... تخلیه کنند. در حالی که خدای مهربان، استراتژی صبر را در مقابل این نوع فشارها پیشنهاد و نصیحت میکند. با آمدن به چرخه نیک، انسان از یوغ این فشارها آزاد میشود. سیستم شرّ به انسانها فشار می آورد و انسان در مقابل این سیستم شرّ دو راه دارد. یا اینکه صبر به خرج دهد و یا اینکه بی تابی و عجله کند. که اگر اولی را انتخاب کند، برای همیشه از دست این فشارها نجات می یابد. هر چند که صبر در اوایل، همراه با سختی هایی خواهد بود. باید بدانیم که در جهنم؛ نه صبر کار ساز است و نه بی تابی کردن. این قسمت از آیه به این موضوع اشاره می فرماید: (سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا چه بى‏ تابى کنیم چه صبر نماییم براى ما یکسان است) . هر چند این موضوع مربوط به جهنم است، اما در چرخه بد هم چنین موضوعی تا حد زیادی در این دنیا صدق میکند. کلا چرخه بد، شباهت زیادی به جهنم دارد. به همین خاطر کسانی که چرخه بد و شرّ را انتخاب میکنند، به جهنم میروند.

 

وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیصٍ ﴿۲۱

و همگى در برابر خدا ظاهر مى ‏شوند پس ناتوانان به گردنکشان مى‏ گویند ما پیروان شما بودیم آیا چیزى از عذاب خدا را از ما دور مى ‏کنید مى‏ گویند اگر خدا ما را هدایت کرده بود قطعا شما را هدایت میکردیم چه بى‏ تابى کنیم چه صبر نماییم براى ما یکسان است ما را راه گریزى نیست (۲۱)

 

بعضی افراد، نمیتوانند جلوی دهانشان را بگیرند و خود را آدمهای رُکی بحساب میاورند و هر گونه هتک و سخن غیبتی را به زبان می آورند و البته در خیال خود آن را گفتار نیک می نامند. اما اینکار آنان بخاطر فشار همزاد شیطانی شان است. زیرا چرخه نیک آنان متوقف شده است و در نتیجه اختیار کامل روان خویش را ندارند. اگر برای خود چرخه نیک نداشته باشید و پندارهای نیک خویش را به کردار و گفتار نیک تبدیل نکنید؛ یعنی چرخه نیک روان تو از چرخش ایستاده است و در نتیجه اینبار همزاد شیطانی تو ، تو را می چرخاند و به همین خاطر نمیدانید چکار کنید با  خودت و سردر گمی.

یک نکته ای بگویم که جالب است. همانطور که رفتن از چرخه بد، به چرخه نیک؛ تلاش و توبه و انابه لازم دارد؛ رفتن از چرخه نیک به بد هم برای آدمیان خیلی سخت است. بعضی افراد نمی توانند و حتی نمیدانند چطوری بعضی گناهان را انجام دهند و حتی برای رسیدن به بعضی گناهان و آزمایش آن، تمام تلاش خود را میکنند ولی موفق نمیشوند. به همین خاطر شیطان، برای اینکار سعی دارد که آدمیان را در نماز و سایر عبادات دچار ریا و تظاهر و سهل انگاری کند و در نتیجه آنان را از سوراخ دیگری از چرخه نیک خارج کند. کسانی که مشروب الکلی و مخدرات مصرف میکنند؛ اقرار میکنند که برای اولین بار اقدام به این کار خیلی سخت بود. بنابراین حتی گرایش از چرخه نیک ، به بد نیاز به تلاش دارد و انسان برای اینکار باید عذاب وجدان و نفس لوامه را رد کند. به همین خاطر خدای حکیم، کفر بعد از ایمان را سخت کیفر میدهد. زیرا افراد برای رفتن به چرخه شرّ تلاش زیادی کرده اند و آنان یهویی و تصادفی دچار کردار و گفتار بد نشده اند؛ بلکه در این راه تلاش و سعی هم کرده اند.

 

منْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿۱۰۶

هر کس پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد [عذابى سخت‏ خواهد داشت] مگر آن کس که مجبور شده و[لى] قلبش به ایمان اطمینان دارد لیکن هر که سینه‏ اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابى بزرگ خواهد بود (۱۰۶)

 

ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿۱۰۷

زیرا آنان زندگى دنیا را بر آخرت برترى دادند و [هم] اینکه خدا گروه کافران را هدایت نمى ‏کند (۱۰۷)

 

أُولَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۰۸

آنان کسانى‏ اند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده و آنان خود غافلانند (۱۰۸)

 

لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۱۰۹

شک نیست که آنها در آخرت همان زیانکارانند (۱۰۹)

 

مخدرات با انواع مختلفش (مشروب الکلی، مخدرات، اشعار، تعصبات قبیله ای و مذهبی، فیلمهای توهمی، آهنگهای آلفایی و ...) رفتن از چرخه نیک به شرّ را برای افراد خیلی راحتتر میکند. خدای رحمان و رحیم خیلی بخشنده و خیرخواه ماست و بی دلیل چیزی را منع نمیکند.

رفتن از چرخه نیک به شرّ نیاز به تلاش و انرژی دارد و به همین خاطر بعضی ها نمی توانند بسادگی وارد چرخه شرّ شوند و شیطان این موضوع را میداند؛ به همین خاطر شیطان از ابزارها و روشهای خاصی مثل مخدرات، اشعار، آهنگها، تعصبات مذهبی و قبیله ای برای این کار استفاده میکند. خیلی سخت است که انسانی، انسان دیگر را بکشد؛ اما گروههای داعش و امثالهم براحتی این کار را میکنند. این قضیه فقط وقتی امکان پذیر است که مخدرات و یا تعصبات قبیله ای و مذهبی در ذهن افراد نفوذ کند و عقلشان را بپوشاند.

مردم زمانه ما دیگر پندارها را در نظر نمی گیرند. مثلا به همدیگر می گویند لبخند بزن، هدیه بخر، لایک کن ، فالوو کن. اما اینها ممکن است که هیچ پندار نیکی پشتش نباشد و بنابراین مردم به کردار بدون پندار نیک رو می آورند و به این ترتیب در چرخه نیک نیستند و کار عبث و بیهوده ای انجام میدهند. اینها ارتباطاتی بدون معنا هستند و تلاشهایی بیفایده. در فضای مجازی، خانه های سلبریتی ها و ثروتمندان را نگاه میکنند و میگویند عجب قصری! به این طریق گفتاری بیهوده بر زبان میرانند. یا رئیسش را می بیند و بیخودی شروع میکند به تعریف کردن و دنبال او راه می افتد؛ یا بی هدف به صفحات سلبریتی ها و مدها سر میزند. بی هدفی جزو پندار نیک به حساب نمی آید. یا بعضی افراد زکات اموالشان را نمی پردازند ولی میخواهند که پولشان را چند برابر کنند. کسی که زکات پول کم را ندهد، هیچوقت زکات پولهای زیاد را نخواهد داد. اینها همگی گفتار و کردارهای بی معنایی هستند که ساخته خود انسانهاست و در نظام رحمانی در چرخه نیک قرار نمی گیرد. اصلا خدا به این خاطر به افراد می فرماید که در مدیتیشن و سُکارا نماز بجا نیاورید؛ به این خاطر است که در این حالات، پندارهایی به افراد القا میشود که پندارهای بیگانه هستند و این پندارها الهام هایی هستند از طرف دنیای شیاطین. به این طریق شیاطین ، خوبی و بدی را برای افراد باز تعریف میکنند. کسانی که به این حالات رفته اند، بعد از مدتی شروع به هذیان گویی میکنند و آنان حتی عدم سجده ابلیس به آدم، را تحسین میکنند و ابلیس را تنها موحد عالم معرفی میکنند!

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

پندار نیک، بسیار مهم است. کردار و گفتار بدون پندار نیک، اصلا بحساب نمی آیند. حتی طبق فرموده خدای حکیم؛ پذیرایی از حجاج و آباد کردن مسجد الحرام ، در مقابل ایمان (پندار نیک)، بسیار کار ناچیز و بی اهمیتی است.

 

أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۱۹

آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را همانند [کار] کسى پنداشته‏ اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد مى ‏کند [نه این دو] نزد خدا یکسان نیستند و خدا بیدادگران را هدایت نخواهد کرد (۱۹)

 

إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولَئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ ﴿۱۸

مساجد خدا را تنها کسانى آباد مى کنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده (پندار نیک) و نماز برپا داشته و زکات داده و جز از خدا نترسیده‏ اند پس امید است که اینان از راه‏یافتگان باشند (۱۸)

 

پیامبر ابراهیم از خدا میخواهد که طریقه زنده شدن مردگان را ببیند. خدا از ابراهیم پرسید که ای ابراهیم آیا ایمان نداری؟ (قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ). یعنی ای ابراهیم آیا در مورد زنده شدن مردگان، پندار نیک (ایمان) ندارید که این آزمایش را میخواهید؟ اما ابراهیم می گوید که ای خدای من ایمان دارم و در این مورد کاملا پندارم نیک است ولی میخواهم در این مورد به اطمینان قلبی برسم.

 

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۲۶۰

و (یاد کن‏) آنگاه که ابراهیم گفت‏: (پروردگارا، به من نشان ده‏؛ چگونه مردگان را زنده مى ‏کنى‏؟) فرمود: (مگر ایمان نیاورده‏ اى‏؟) گفت‏: (چرا، ولى تا دلم آرامش یابد.) فرمود: (پس‏، چهار پرنده برگیر، و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان‏؛ سپس بر هر کوهى پاره‏ اى از آنها را قرار ده‏؛ آنگاه آنها را فرا خوان‏، شتابان به سوى تو مى ‏آیند، و بدان که خدا توانا و حکیم است‏.) (۲۶۰)

 

پیامبرابراهیم اطمینان قلبی را بالاترین مرحله از ایمان (پندار نیک) میداند. زیرا در ایمان عادی بدون یقین، امکان لغزش است ولی اطمینان قلبی چرخه نیک را استحکام می بخشد و دیگر شیطان به سادگی دستش به بنی آدم نمیرسد و از تیررس شیاطین خارج میشود. ما انسانها پندارهای همدیگر را متوجه نمیشویم، اما شیاطین پندارهای انسان را متوجه میشوند؛ البته شیاطین پندارهایی را متوجه میشوند که به مرحله خیال، توهم، حسادت، تفکر و حافظه رسیده باشند. پندارهای انسان از قلب منشاء می گیرد و اگر منشاء تولید پندارها یعنی قلب، اصلاح شود؛ دیگر تولید پندارهای شرّ و بد قطع میشود. پیامبر ابراهیم به همین خاطر به دنبال اطمینان قلبی بود تا دیگر اصلا پندار بد در ذهن او تولید نشود. حتی پیامبران هم معصوم از پندار بد نبوده اند و البته آنان با تلاش و کوشش و عبادت و رعایت فرامین خدای رحمان، توانستند که پندارهای بد را از خود دور کنند.

کسانی که میخواهند خدا را فریب دهند، خدا آنان را دچار مرض قلبی میکند و در آن صورت پندارهای همیشه نادرست در آنان تولید میشود و از آنجا به بعد همه چیز را چپکی می فهمند. در زمین فساد میکنند ولی به پندار منحرف خود، فکر میکنند مصلح هستند. آنها شعور خود را از دست میدهند و این تعریف جدید و واقعی بی شعوری است. طبق آیه قرآن، بی شعوری، یک نوع مرض قلبی است.

 

یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿۹

با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏ بازند ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمى‏ زنند و نمى‏ فهمند (۹)

 

فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ ﴿۱۰

در دلهایشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت (۱۰)

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱

و چون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید مى‏ گویند ما خود اصلاحگریم (۱۱)

 

أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿۱۲

بهوش باشید که آنان فسادگرانند لیکن نمى‏ فهمند (۱۲)

 

به همین خاطر، خدا می فرماید که عبادت کنید تا به یقین برسید. یقین و اطمینان قلبی، بالاترین درجات پندار نیک هستند. زیرا تمام گناهان از پندار شرّ و بد شروع میشود. وقتی پندار محکم شود، دیگر امکان لغزش و رفتن به چرخه شرّ بسیار کم میشود.

 

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ﴿۹۹

و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه یقین پیدا کنید (۹۹)

 

یکی از راههایی که شیطان بوسیله آن ، افراد را از چرخه نیک به سمت چرخه بد جذب میکند، گسترش آرمانهای دروغین در جامعه است. کسانی که پندار خود را به مرحله یقین و اطمینان نرسانده اند؛ بسادگی و راحتی مثل آب خوردن جذب آرمانهای دروغین جامعه میشوند. بیشتر قربانیهای چرخه شرّ از این طریق جذب میشوند. شیاطین جن و انس در حال گسترش آرمانهای دروغین در جامعه هستند و به این طریق خیلی ها را از راه راست منحرف کرده اند. مثلا اکثریت افراد جامعه کنونی دنبال ثروت زیاد ، ماشین مدل بالا ، زن زیبا ، شوهر پولدار ، ریاست ، مقام و ... هستند. نفسهای ضعیف  از آنجا که توانایی رفتن به چرخه نیک را ندارند، در نتیجه آرمانهای دروغین جامعه را باور می کنند و دنبال آن راه می افتند و تمام هم و غمشان میشود رسیدن به این آرمانهای دروغین و این راهی است که اکثریت افراد جامعه برای خود انتخاب می کنند. با انتخاب اهداف و آرمانهای دروغین، خودبخود افراد بعد از مدتی وارد ریل و تونل چرخه شرّ و بد خواهند شد. حرص و جوش ، گرفتن رشوه ، دزدی ، خیانت ، فریب در معامله ، کم فروشی ، زیر پای دیگران را خالی کردن ، آلت دست دیگران شدن و  تمام صفات و رذایل اخلاقی دیگر از جنبه های اجتناب ناپذیر این راه است. امکانات کاذب و دروغین در زندگی به شما کمک نمی کند بلکه گمراه کننده هم است. هر دروغی که مرتکب شویم و یا باور میکنیم و به آن عمل می کنیم ، اتوماتیک چندین دروغ دیگر را به دنبال خواهد داشت. دروغ همیشه سخن گزاف گفتن نیست ؛ بلکه گاهی طبق موقعیتهای دروغین ، پیش رفتن است. بنابراین دروغ هم در سطح پندار ممکن است و هم در سطح کردار و گفتار ممکن است اتفاق بیفتد.

 

قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۶۲

بگو در حقیقت نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانیان است (۱۶۲)

 

لَا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۶۳

[که] او را شریکى نیست و بر این [کار] دستور یافته‏ ام و من نخستین مسلمانم (۱۶۳)

 

آیه بالایی می فرماید: نماز من، اعمال عبادی من، زندگی من و مرگ من، همه مطلقا به خدا اختصاص دارد، آن پروردگار عالم. در این آیه چهار رکن مهم جلب توجه می کند و آن هم عبارتند از :

1- صلاتی   2- نسکی    3- محیای     4- مماتی

این آیه، هدف اصلی زندگی ها را تعیین میکند. جالب این است که چهار عبارت کلیدی بالا 19 حرف دارند و کل آیه هم 38 حرف است. 38 یعنی 19 * 2. هر کسی باید اهداف و آرمانهای زندگی خویش را براساس آیه بالایی تنظیم کند و به این طریق همه چیزش را به خدا اختصاص می دهد. در آیه بعدی می فرماید: لَا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ هیچ شریکی برای او نیست و به این چهار رکن امر شده ام و من جزو اولین تسلیم شدگان این مورد هستم. خود پیامبر محمد جزو اولین کسانی بود که تسلیم این امر شده بود. کسی که حرفی میزند، خودش باید اولین کسی باشد که به آن عمل میکند و این همان تواصوا بالحق است. در چرخه نیک، اهداف باید مشخص باشد و اهداف غیر از این، روزی شما را از چرخه نیک خارج خواهد کرد. اهداف چرخه نیک این است که نماز،  مناسک ، زندگی و مرگ فقط و فقط باید به خدای یگانه اختصاص یابد و لا غیر.

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و یک) آخر الزمان (قسمت نوزدهم) دفع کردن دیوها (بخش پانزدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت هفتم)

pdf


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و یک)

آخر الزمان (قسمت نوزدهم)

دفع کردن دیوها (بخش پانزدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت هفتم)

 

شرایط گلخانه ای در جنبه های جزئی میان زندگی انسانها نفوذ کرده است. دلیل این نفوذ، خارج شدن و دور افتادن از نظام خدای رحمان است. انسانها بطور مستمر به داروهای شیمیایی و روشهای مصنوعی و زمانهای مصنوعی بدن خود را عادت داده اند و این داروها و زمانهای مصنوعی، انسانها را جزئی نگر بار میاورند. نظام خدای رحمان برکت دارد، اما نظام گلخانه ای برکت ندارد. نظام گلخانه ای یر به یر و حتی خیلی کمتر کار میکند. اما نظام رحمانی ، مثلا در قالب آب، خیلی چیزهای دیگر هم به شما خواهد داد. خدای رحمان بخشنده و مهربان است. برف و یا آبی که خدا می باراند، از بالای کوهها، به داخل خاکها و سنگها نفوذ کرده و در چشمه ها و رودخانه ها جاری میشود و املاح زیادی را با خود همراه میکند. این آب، فقط H2O نیست، بلکه مجموعه ای از املاح گوناگون و مورد نیاز بدن انسان و سایر حیوانات و گیاهان را در خود دارد. در نتیجه این آب معدنی مغذی، در تمام محصولات بصورت آبشاری جاری میشود و قرآن این را برکت می نامد. پیامبر ابراهیم میگوید که خداست که من را طعام میدهد و من را سیراب میکند (وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند (۷۹) ) . او از لفظ یسقین استفاده میکند و لزوما از لفظ آب (ماء) استفاده نمی کند. زیرا آب همان H2O  است ولی وقتی از سقا صحبت میشود، یعنی علاوه بر آب نیازهای دیگر را هم می پوشاند. خدا وقتی تشنگی افراد را برطرف میکند، فقط تشنگی را برطرف نمی کند، بلکه خیلی نیازهای دیگر را همزمان برطرف میکند و این است که خدا رحمان و رحیم است. ابراهیم به عنوان الگوی یکتاپرستان جهان این نکته را درک کرده بود و به درک صحیحی از زندگی رسیده بود. هر انسان دیگری هم باید به چنین درکی از زندگی برسد و گرنه به درجه رشد نمی رسد.

 

وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ ﴿۵۱

و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکرى]اش را دادیم و ما به [شایستگى] او دانا بودیم (۵۱)

 

خدای رحمان وعده می فرماید که اگر امتی پندار نیک (آمنوا) و تقوا داشته باشند، قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان باز میشود. در کل تقوا برای حفاظت از پندار نیک است. ما انسانها برای ماندن در نظام رحمانی ، حتما و حتما به تقوا نیاز داریم.

 

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶

و اگر مردم شهرها ایمان (پندار نیک)  آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

حتی اگر شرایط گلخانه ای برقرار شده باشد، برکاتی از آسمان و زمین برایشان گشوده خواهد شد. این نکته خیلی مهم است که بدانیم چطوری آدمیان خود و محیط زیست خویش را به سمت گلخانه ای شدن می برند. مهمترین علت، این است که مردم زمانهای اختراعی خویش را جای زمانهای رحمانی می گذارند. خدای رحمان، زمانهای نماز، زمان روزه، زمان طلوع، زمان غروب، زمان بیدار شدن، زمان خوابیدن، شب، روز، فصل زمستان، تابستان، پاییز، بهار و ... گذاشته است. خدای رحمان از مردم میخواهد که این اوقات را رعایت کنند و امور زندگی خویش را براساس این اوقات زمانبندی کنند. به همین خاطر خدا می فرماید که نماز کتابی زماندار و مبتنی بر زمان است (إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا). اما مردم به زمانهای اختراعی خود، همچون جشن سالگرد ازدواج، تولد و هالوون و روز مرد و روز زن و  ... بیشترتوجه میکنند. هرچند خدا این زمانهای مصنوعی را منع نکرده است ولی بی اهمیت اند و نباید بولد شوند. بچه ها از همان بچگی ، خیلی به روز تولدش اهمیت میدهند ولی او را با زمانهای نظام رحمانی آشنا نمی کنند و او را گلخانه ای پسند بار می آورند؛ بعد که بزرگ شد، والدین انتظار دارند که کودک در راه صحیح قرار گرفته باشد و این انتظار بی نتیجه ای است.

زمانهای رحمانی بدن انسان را سالم نگه میدارند و از روانپزشک و پزشک بی نیاز میشوید. مثلا نماز و وضو به نوعی خالی کردن جریان الکتریسیته جمع شده در بدن است که این جریان در مسیر اعصاب  قرار دارد. سجده کردن در نماز باعث میشود که جریانهای مغناطیسی جمع شده در بدن خارج شود و همچنین باعث تنظیم فشار خون میشود. زیرا شیطان از طریق همین مسیر اعصاب بر اعصاب و مغز انسان مسلط میشود. روزه و نماز و زکات به معنای واقعی و معنویت نهفته در آنان؛ کار پاکسازی اعصاب را انجام میدهند. بنابراین زمانهایی که خدا گذاشته است، حتی در سلامتی بدن ما هم موثرند. اما زمانهای مصنوعی فقط اعصاب خرد کن هستند و برخلاف سلامتی بدن انسان عمل میکنند.

خدای حکیم در سوره مدثر از داستان جهنمیان صحبت میکند. وقتی از افراد جهنمی سوال میشود که چه چیزی شما را به این جا آورد. آنان در جواب میگویند که نمازها را رعایت نمی کردند و در زمان نمازها ، مشغول کارهای دیگری بودند.

 

مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿۴۲﴾چه چیز شما را در آتش [سقر] درآورد

 قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿۴۳﴾گویند از نمازگزاران نبودیم

 وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿۴۴﴾و بینوایان را غذا نمى‏ دادیم

 وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ﴿۴۵﴾با هرزه‏ درایان هرزه‏ درایى میکردیم

وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿۴۶﴾و روز جزا را دروغ مى ‏شمردیم

 حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ ﴿۴۷﴾تا به یقین رسیدیم

 

حتی خدای مقدس، از روز برداشت محصولات و بهره برداری از آن صحبت میکند (وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ) که مردم باید در آن زمان زکات درآمد خویش را بپردازند. هر زمانی در نظام رحمانی، اهمیت مخصوص خودش را دارد و نباید نادیده گرفته شود.

 

وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿۱۴۱

و اوست کسى که باغهایى با داربست و بدون داربست و خرمابن و کشتزار با میوه ‏هاى گوناگون آن و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و غیر شبیه پدید آورد از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهره‏ بردارى از آن بدهید و[لى] زیاده‏ روى مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد (۱۴۱)

 

یک اصل در قرآن وجود دارد و آن این است که : هر آنچه و هر آنکس که بیشترین تقدس را در ذهن شما دارد ، و بیشتر از همه دوستش دارید ، خدای شماست. ما با فقط حرف نمیتوانیم خدای خویش را تعیین کنیم، بلکه پندار و کردار ما هم در تعیین خدای ما موثرند. ما باید فقط و فقط خدای قادر متعال را مدام در ذهن خویش داشته باشیم. خدا را همیشه به یاد داشتن مثل یک سپر است برای دوری از گناهان. به همین خاطر خدای مهربان میفرماید که قبل از ذبح و یا غذا خوردن ، خدا را یاد کنید و او را به خاطر نعمتهایش سپاس گویید.

 

وَمَا لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُمْ مَا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَإِنَّ کَثِیرًا لَیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ ﴿۱۱۹﴾

و شما را چه شده است که از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمى ‏خورید با اینکه [خدا] آنچه را بر شما حرام کرده جز آنچه بدان ناچار شده‏ اید براى شما به تفصیل بیان نموده است و به راستى بسیارى [از مردم دیگران را] از روى نادانى با هوسهاى خود گمراه مى کنند آرى پروردگار تو به [حال] تجاوزکاران داناتر است (۱۱۹)

 

حتی اگر در آینده قصد انجام کاری را دارید ، بگویید که اگر خدا بخواهد. اینجوری مدام در همه چیز خدا را به یاد دارید و مثل یک سپر دفاعی در مقابل شیطان عمل خواهد کرد. به این طریق حتی زمان آینده ما هم به خدا سپرده میشود.

 

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا ﴿۲۳﴾

و زنهار در مورد چیزى مگوى که من آن را فردا انجام خواهم داد (۲۳)

 إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴿۲۴﴾

مگر آنکه خدا بخواهد و چون فراموش کردى پروردگارت را یاد کن و بگو امید که پروردگارم مرا به راهى که نزدیکتر از این به صواب است هدایت کند (۲۴)

 

خدای مقدس، یک ماه از سال را برای روزه داری قرار داده است و این زمانبندی برایش مهم است. اما اکنون مردم تسلیم خدای رحمان نیستند و زمانهای نظام رحمانی را وقعی نمی نهند و زمانهای اختراعی خویش را بر زمانهای خدای رحمان ترجیح میدهند. خدا نحوه بندگی و عبادت خود را به بهترین نحو به ما آموزش داده است و اوست که به بندگان خود آگاه تر است و بهتر می داند که چه چیزی برای انسان مناسب تر و مفید تر است.  خدای رحمان زمانهای زیادی در اختیار انسان قرار داده است و اگر کسی این زمانها را رعایت کند، از نظام رحمانی خارج نمیشود. وقتی شب است، یعنی بخوابید؛ وقتی روز است یعنی بیدار شوید و فعالیت و کار و تلاش و کوشش کنید. حتی مردم  وقتی از نوستالوژی و خاطرات گذشته حرف میزنند، از نظام رحمانی بسیار کم صحبت می کنند، بلکه بیشتر از خاطراتی حرف میزنند که مصنوعی است. شایسته است که انسان در تعریف خاطرات گذشته ها، نعمات خدای رحمان را بیاد آورد و در هر چیزی خدا را در اولویت قرار دهد. به این ترتیب مردم با خدای رحمان انس می گیرند و زندگیشان پر از برکت میشود.

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶

کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد (۹۶)

 

مردم زمان ما ناخودآگاه متوجه شده اند که برکت از زندگی ها رفته است و با آنکه درآمدها و پولها بیشتر شده است، ولی مخارج و نیازهای زندگی را نمیتوانند تهیه کنند. وقتی نظام رحمانی نباشد، انسانها وارد شرایط گلخانه ای میشوند و هزار کمبود پیدا میکنند و تهیه همه اینها پول میخواهد. با توجه به بوجود آمدن شرایط گلخانه ای برای همگی انسانها، نمیتوان از بعضی هزینه ها کاست. اما تنظیم زمانهای زندگی براساس نظام رحمانی، از خیلی هزینه های زندگی می کاهد.

عدم رعایت زمانبندی های رحمانی ، زندگی را زشت میکند. خدای مهربان می فرماید که هر چیزی را از آب خلق کردم؛ آن مهربان حکیم، برای آب بو، مزه، رنگ قرار نداده است. تصور کنید که اگر آب بو داشت؛ از آنجا که بدن ما نزدیک به هشتاد درصدش آب است؛ همیشه یک بوی خاص و غالب میداد و بوهای دیگر بی تاثیر بود. اگر آب رنگ خاصی داشت؛ هر رنگی در طبیعت متمایل به آن رنگ بود و خسته کننده بود. اگر هم آب طعم داشت؛ تمام غذاها و میوه ها را تحت تاثیر خود قرار میداد و مزه ها و طعم های متفاوت بسیار کم میشد. این است که نظم خاصی بر جهان حکمفرماست و خدا اینطوری آیاتش را در طبیعت به بشریت نشان میدهد و واقعا طبیعت، کتاب دقیقی است که صاحبان خرد آن را درک میکنند. اما نقض نظام رحمانی، باعث زشت شدن کردار ها و آلودگی پندار میشود. شنبه ها زمانی بود که مردم در آن می بایست حرمت تعطیلی این روز را نگه میداشتند ولی مردم آن زمان کاملا تسلیم زمانهای رحمانی نبودند و میخواستند این زمانها را نقض کنند. شیطان خیلی خوب میداند که اولین قدم برای خارج شدن از نظام رحمانی، به هم خوردن زمانهاست. اینکه مردم اکنون تا نیمه شب نمی خوابند و وقت خود را با فیلمهای تلویزیونی و آهنگها و شوهای تلویزیونی  تلف میکنند، این اولین قدم در عصیان علیه خدای رحمان است.

بعضی ها می گویند که دینداری بخاطر وعده بهشت و ترس از جهنم ، کار پسندیده ای نیست. این افراد هنوز در نظام رحمانی زندگی نکرده اند و اصلا نمی دانند که انسان ، انسان است و ما به محیطهایی مثل بهشت نیاز داریم و دلتنگی برای محیطی مثل بهشت و ترس از جهنم، به نوعی رعایت نظام رحمانی است. ما در غبطه چشمه ها و محیط زیست چهل پنجاه سال پیش هستیم و اگر کسی بخاطر از دست رفتن اینها غبطه بخورد، نشان میدهد که دلش برای نظام رحمانی تنگ شده است. آنوقت چطوری میتوانیم محیطی مثل بهشت را نادیده بگیریم. کلا این نظرات شیطان پسند را، وحدت وجودی ها مطرح میکنند و چنان حرف میزنند که انگار میخواهند به مقام خدایی برسند. در حالی که انسان باید برای بندگی تلاش کند و نه خدا شدن. ما انسانها نیازمند خدای رحمان هستیم و این نیاز خودش نه تنها عیب نیست، بلکه رابطه صحیح عبد و معبودی است. زن یکی از فرعونها، از خدا تقاضا میکند که خانه ای در بهشت برایش بسازد. او در قصر فرعون گیر افتاده بود و به این نتیجه رسید که قصر پر از امکانات مصنوعی و گلخانه ای جای مناسبی برای زندگی نیست و او آرزوی همان نظام پر برکت خدای رحمان در بهشت را دارد.

 

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿۱۱

و براى کسانى که ایمان آورده‏ اند خدا همسر فرعون را مثل آورده آنگاه که گفت پروردگارا پیش خود در بهشت‏ خانه‏ اى برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان (۱۱)

 

نکته مهمی را در نظر داشته باشید که اگر در نظام رحمانی نباشید، قطعا در نظام شیطانی هستید، حالت سومی وجود ندارد. یعنی اگر طبق زمانها و دستورات و معیارهای خدای رحمان عمل نکنید، قطعا شیطان دارد از شما تغذیه معنوی میکند ولی خودت خبر ندارید.

دو زمان دیگر که در نظام رحمانی خیلی مهمند، زمان مرگ و آخر دوره ها و عصرهاست. خدای رحمان؛ آخر عمر و آخر عصرها (دوره ها) را تا مدت معینی از ما پنهان نگه میدارد، فقط به این خاطر که ما همیشه آماده باشیم. وقتی خدا آخر عمر ما را از خودمان پنهان نگه میدارد؛ یعنی میخواهد ما همیشه آماده رفتن باشیم و طوری عمل کنیم که انگار فردا می میریم. آخر عصرها و دوره ها هم زمانی است که نظام جهان عوض میشود و انسانها وارد شرایط گلخانه ای تر میشوند.

تمام موجودات آسمان و زمین علی الخصوص پرندگان، زمان ارتباطی خود با خدای رحمان را بلدند و همگی طبق آن عمل میکنند. آیه خیلی زیبا می فرماید که پرندگان در حالى که در آسمان پر گشوده‏ اند، در واقع با این کار تسبیح خدای رحمان مى‏ گویند. پرگشودن، شاید زمان تفریح پرندگان باشد؛ ولی این زمان، زمانی است که به خدای رحمان اختصاص داده شده است و این همان شکرگزاری آنهاست. حتی پرندگان تفریحشان را به تقدیس و تسبیح خدای رحمان اختصاص میدهند.

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿۴۱

آیا ندانسته‏ اى که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى‏ گویند و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده‏ اند [تسبیح او مى‏ گویند] همه ستایش و نیایش خود را مى‏ دانند و خدا به آنچه مى کنند داناست (۴۱)

 

وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ ﴿۴۲

و فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداست و بازگشت [همه] به سوى خداست (۴۲)

 

یک خروس صبح زود شروع میکند به خواندن و این خودش رعایت زمانبندی رحمانی است. اما اگر این زمانبندی رحمانی رعایت نشود، دیگر شرایط گلخانه ای پیش خواهد آمد. در پرورش جوجه ها در مرغداری با زمانبندی های مصنوعی، جوجه ها را وارد شرایط گلخانه ای میکنند و در نتیجه کیفیت لازم را ندارند.

نماز و سایر زمانبندی هایی که خدای رحمان برای ما گذاشته است، در واقع تمرینی است برای ماندن در چرخه رحمانی. چرخه رحمانی همان پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک است. این چرخه نباید متوقف شود و باید مدام قوی تر شود تا نیروهای شرّ در دنیا اعم از شیاطین جنی و شیاطین انسی، دور شوند و قوی تر نشوند. به همین خاطر خدا می فرماید که برای اینکار از صبر و نماز کمک بگیرید. صبر و نماز هر دو مبتنی بر زمان هستند. صبر به نوعی برای ترغیب انسانهاست تا که از نظام رحمانی خارج نشوند و مقاومت به خرج دهند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۵۳

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از شکیبایى و نماز یارى جویید زیرا خدا با شکیبایان است (۱۵۳)

 

ما باید با نظام رحمانی خود را مَچ کنیم و سعی کنیم خود را با آن تطابق دهیم و تنظیم کنیم. پرندگان در زمان سرما، هوا را میان بالها و پرهای خود می برند و  حالت پف کرده پیدا میکنند و این بخاطر نگهداری هوای گرم در میان بالهای خود است که مثل عایق عمل میکند و با این کار از سوز سرما نجات می یابند. آنها بدون کوچکترین ضربه ای به طبیعت و محیط زیست رحمانی، خودشان را با نظام رحمانی تنظیم میکنند. اما انسانها برعکس عمل میکنند و سعی دارند که طبیعت و محیط زیستشان را مطابق امیال و هوای خود تنظیم کنند و در این راه افراط و تفریط کرده و ضربات جبران ناپذیری به محیط زیست خود وارد میکنند و وارد شرایط گلخانه ای میشوند. اسکیموها، در میان برف زندگی میکنند و خانه هایشان را از همان برف و یخ درست میکنند و خود را به نحو جالبی با نظام رحمانی تطبیق میدهند. البته اینجا منظور این نیست که مثل اسکیموها زندگی کنیم؛ زیرا اصلا امکان پذیر نیست. منظور کلی این است که ما باید تا حد امکان خود را با نظام رحمانی تطبیق دهیم و از دخالت در محیط زیست و نظام رحمانی خودداری کنیم. تطبیق یافتن با نظام و زمانهایی که خدای رحمان تعیین کرده است، حس رضایت به انسانها میدهد و از خیلی از هیجانات الکی و کمبودهای روانی جلوگیری میکند. خوشبختی و حس رضایت انسانها به مقدار امکانات مصنوعی و گران قیمت نیست، بلکه بیشتر جنبه روانی دارد و این حس فقط براساس زمانها و فرامین خدای رحمان برآورده میشود.

خدا در قرآن می فرماید که آن خالق بی همتا بی نیاز است و این به آن معناست که او به پندار و کردار و گفتار  نیک ما نیاز ندارد. بلکه ما خودمان به این چرخه نیاز داریم و اساسا ماندن در چرخه رحمانی، از اساسی ترین نیازهای روحی روانی هر انسانی است که با هیچ روش دیگری این خلاء پر نمیشود. کسی که در این چرخه بماند و مدام بر پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک باشد ؛ از مزایای نظام رحمانی بهره خواهد برد و برکاتی به او خواهد رسید. نظام خدای رحمان جوابگوست ولی نظام شیطانی جوابگو نیست و شیطان خیلی راحت خلف وعده میکند. اما خدای رحمان هیچ چیزی را بی جواب نمی گذارد.

 

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷

پس هر که هموزن ذره‏ اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۷)

 

وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿۸

و هر که هموزن ذره‏ اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۸)

 

با سیستم شیطانی به نتیجه نخواهید رسید و اصلا نمیتوان با راه و روش شیطانی به نتیجه رسید. این یکی از زمانهای مهمی است که بندگان خدای رحمان باید آن را مد نظر داشته باشند.

 

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳

و بندگان خداى رحمان کسانى‏ اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏ دهند (۶۳)

 

وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ﴿۶۴

و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى ‏آورند (۶۴)

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ﴿۶۵

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است (۶۵)

 

بندگان خداى رحمان کسانى‏ هستند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان و جاهلان ایشان را خطاب قرار دهند؛ آنوقت به ملایمت پاسخ مى‏ دهند. این یکی از زمانهای مهم است که بندگان خدای رحمان آن را رعایت میکنند. زمانی که نادانان و جاهلان آنان را مخاطب قرار میدهند و یا آنان را با حرفهایشان اذیت میکنند؛ در این حالت خدا میخواهد که ما قاطی کردار آنها نشویم و مثل آنها رفتار و توهین نکنیم و گفتار وکردار خویش را آلوده نکنیم و از چرخه رحمانی خارج نشویم.

دستکاری و درست عمل نکردن در این زمانها به نوعی تغییر در خلقت خدادادی است. این را باید بدانیم که شیطان وعده داده است که آدمیان را به تغییر خلقت وادار خواهد کرد.

 

لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا ﴿۱۱۸

خدا لعنتش کند [وقتى که] گفت بى‏ گمان از میان بندگانت نصیبى معین [براى خود] برخواهم گرفت (۱۱۸)

 

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا ﴿۱۱۹

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و[لى] هر کس به جاى خدا شیطان را دوست [خدا] گیرد قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است (۱۱۹)

 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰

[آرى] شیطان به آنان وعده مى‏ دهد و ایشان را در آرزوها مى‏ افکند و جز فریب به آنان وعده نمى‏ دهد (۱۲۰)

 

براساس آیه 119 سوره نساء؛ هدف اصلی شیطان تغییر در خلقت و نظام رحمانی است. شیطان می گوید: وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ شیطان می گوید: آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده های خدا را دگرگون سازند. در این قسمت شیطان هدف نهایی خویش را بیان میکند و میگوید که انواع حمله ها را به بنی آدم میکند تا که خلقت خدا را تغییر دهند و دگرسازی انجام دهند. خلقت خدا شامل نظام رحمانی و زمانهای رحمانی هم هست. زمانی که آدم آفریده شد، ابلیس و سایر فرشتگان شاهد آفرینش او بودند و بنابراین ابلیس نقطه ضعف روحی روانی بنی آدم را خیلی خوب و با جزئیات میداند و به همین خاطر میداند که زمانهای رحمانی بسیار در سرنوشت انسان موثرند و انسان با تغییر خلقت خدا، روانش به هم می ریزد. تغییر خلقت یعنی امضای سفید دادن به شیطان. وقتی تغییر خلقت می دهید، یعنی وارد یک نظام دیگر غیر از نظام رحمانی شده اید. نظام جدید، حساسیتها و قوانین خودش را دارد و برکت ندارد.

در این نظام جدید، روابط بین زوجین طور دیگری است. زن و شوهری که بیست سال تمام با هم زندگی کردند؛ بعد از بیست سال یکی از آنها از نظام رحمانی خارج شده و خطاب به همسرش میگوید:  خوبی چه بدی ای داشت که یک بار برایم نکردی!

زوجی که بیست سال با هم زندگی کرده باشند، قطعا خوبیهای زیادی برای هم کرده اند ولی چرا این جمله از زبان این همسر خارج میشود. زیرا همسر بخاطر تغییر زمانها و خلقت خدادادی، از نظام رحمانی خارج شده و در نتیجه وقتی می گوید که خوبی چه بدی ای داشت که تو یکبار برای من انجامش ندادی؛ منظورش انجام خوبی طبق نظام جدید است که او وارد آن شده است.

شیطان با وارد کردن انسانها در نظام خودش، حس رضایت از نظام رحمانی را از افراد می گیرد. زیرا میداند که انسانها برای دستیابی به بهشت برین، حتما و حتما به رضایت از نظام رحمانی باید برسند.

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷اى نفس مطمئنه (۲۷)

 

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)

 

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹و در میان بندگان من درآى (۲۹)

 

وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰و در بهشت من داخل شو (۳۰)

 

کسی که مثلا یوگا و مدیتیشن کار میکند، زمانهای رحمانی برای او بی اهمیت میشود و در نتیجه حس رضایت هم بدست نخواهد آورد. اساسا مدیتیشن فلسفه ای خلاف نماز دارد. مدیتیشن یعنی آدمیان در خیالات و پندار فرو روند و در آنجا توقف کنند و در نتیجه پندارها به کردار و گفتار تبدیل نشود. وقتی پندار همچنان در سطح پندار بماند و به کردار و گفتار تبدیل نشود، راکد میماند و می گندد و منحرف میشود و به پندار بد تبدیل میشود. به همین خاطر چرخه رحمانی (پندار نیک - کردار نیک - گفتار نیک) تا آخرین لحظه زندگی ما حتما باید همیشه بچرخد و نایستد که در توقف این چرخه، شیطان در کمین است. خدا در آیه مهم زیر می فرماید که لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد.

 

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸

آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى که پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم (۱۵۸)

 

یعنی پندار نیک انسانها سودی ندارد (لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا) مگر اینکه پندار نیک را به کردار نیک تبدیل کرده باشد (کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا). در پایان آیه، خدای حکیم می فرماید که بگو منتظر باشید که ما هم منتظریم. نکته آخری آیه به این معناست که یعنی نباید در تبدیل پندار نیک به کردار نیک تعلل کرد و نباید منتظر شد، بلکه باید فورا پندارهای نیک را به کردار و گفتارهای نیک تبدیل کنیم و خیری برای خود کسب کنیم. اما خدای مهربان در مورد پندارهای بد، برعکس این موضوع را پیشنهاد میدهد. خدا میفرماید که پندارهای بد (شک و گمانهای بد) را فورا به کردار و گفتار تبدیل نکنید که بسیار گناه بزرگی است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

خدای مهربان در آیه بالایی از اهمیت گناه سخن پراکنی بین زنان صحبت میکند (وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ) و مخصوصا آن را برای زنان ذکر میکند و به آنها هشدار میدهد. گاهی سخنی از زبان یک زن گفته میشود و به سرعت بین آنان پراکنده میشود. این سرعت سخن پراکنی خطر بسیار بزرگی است که روان آنان را آلوده میکند. آفرینش زنان و مردان از جهات زیادی متفاوت است. بیشتر مردم به این نکته توجه نمی کنند. سخن پراکنی و سخن چینی، روان زنان را به اندازه ای آلوده میکند که با دزدی کردن مردان برابری میکند. خدای مهربان زمان دیگری را مخصوص زنان قرارداده است و این زمان ، زمان قاعدگی است. این زمان گرچه برای زنان نوعی اذیت است، ولی برای هدایت آنان لازم و ضروری است. زیرا زنان بیشتر از مردان، به خصوصیات خویش توجه میکنند و به آن وابسته میشوند. این زمانبندی، جهت بیدار کردن آنان است تا به ضعف خویش پی برند و به خود آیند و به نظام رحمانی برگردند. این یک اصل اساسی است که بین زنان و مردان تفاوتهایی وجود دارد و کسی نمیتواند آن را انکار کند. زنانی که میخواهند این تفاوتها را نادیده بگیرند، در واقع با نظام رحمانی در می افتند و هیچوقت به احساس رضایت نخواهند رسید.

خدای مهربان از روز خروج صحبت میکند. این خروج مربوط به زمانی است که دیگر زمین برای سکونت بدرد نمی خورد و آن قدر شرایط گلخانه ای پیچیده میشود که قیامت میشود و مردم از زمین باید خارج شوند و این حادثه بزرگ همان قیامت است. مومنین در آن روز تمایلی برای زندگی روی زمین ندارند و از زندگی روی زمین خسته میشوند و در نتیجه خدای مهربان آنان را نجات میدهد.

 

وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ ﴿۴۱

و روزى که منادى از جایى نزدیک ندا درمى‏ دهد به گوش باش (۴۱)

 

یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ ﴿۴۲

روزى که فریاد [رستاخیز] را به حق مى ‏شنوند آن [روز] روز بیرون آمدن [از زمین] است (۴۲)

 

خدای مهربان، در آیات قرآنی میخواهد از همان بچگی ، کودکان را با زمانهای مهم آشنا کند و آنان را به آن خو دهد. تربیت بچه ها بسیار مهم است و براساس زمانهایی که خدای رحمان معرفی میکند، باید صورت گیرد. بسیاری از کمبودها و نارسایی ها در دوران بزرگسالی ناشی از تربیت غلط دوران کودکی است. بسیاری از کنجکاویهای جنسی در دوران جوانی و بزرگسالی ناشی از افراط و تفریط دوران بچگی است. خدای مقدس آیه ای از قرآن را ذکر نموده است که محدوده و مرز فیلترینگ مسائل جنسی را برای بچه ها تعیین می کند. در خیلی موارد بچه های مدرسه ای وقت خویش را به کنجکاوی در مسائل جنسی اختصاص می دهند و همین مورد کل زندگی آینده شان را تحت تاثیر قرار می دهد.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۸

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید قطعا باید غلام و کنیزهاى شما و کسانى از شما که به [سن] بلوغ نرسیده‏ اند سه بار در شبانه روز از شما کسب اجازه کنند پیش از نماز بامداد و نیمروز که جامه ‏هاى خود را بیرون مى ‏آورید و پس از نماز شامگاهان [این] سه هنگام برهنگى شماست نه بر شما و نه بر آنان گناهى نیست که غیر از این [سه هنگام] گرد یکدیگر بچرخید [و با هم معاشرت نمایید] خداوند آیات [خود] را این گونه براى شما بیان مى ‏کند و خدا داناى سنجیده‏ کار است (۵۸)

 

وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۹

و چون کودکان شما به [سن] بلوغ رسیدند باید از شما کسب اجازه کنند همان گونه که آنان که پیش از ایشان بودند کسب اجازه کردند خدا آیات خود را این گونه براى شما بیان مى دارد و خدا داناى سنجیده‏ کار است (۵۹)

 

در این آیه خدای حکیم به پدر و مادرها دستور می دهد که بچه ها را از همان دوران بچگی طوری تربیت کنند که در سه مورد در شبانه روز در وارد شدن به اتاق والدین اجازه بگیرند. این اجازه گرفتن فواید زیادی دارد. از جمله این که کودک متوجه میشود که بعضی اوقات در خانواده خصوصی است و باید مرزهایی را رعایت کند و در نتیجه دیگر کودک در سن بزرگسالی وقت خویش را با مسائل جنسی و کنجکاوی در مسائل جنسی هدر نمی دهد. در این آیه خدا به پدر و مادر دستور می دهد که بچه ها را از همان دوران بچگی طوری تربیت کنند که در سه مورد در شبانه روز در وارد شدن به اتاق والدینشان اجازه بگیرند. افراط و تفریط در این مورد آدمی را جری تر می کند. دقیقا باید مطابق با آیه مورد نظر باشد. دقیقا باید رفتار با بچه ها مطابق و در محدوده آیه مورد نظر باشد. زیرا خدا ما را آفریده است و بهتر به نفس ما آگاه است. او خالق ماست.

خدا بسیار دقیق برنامه ریزی می کند. کارهای خدا بسیار دقیق است. خدا بسیار دقیق کارهایش را به نتیجه می رساند. همه عوامل و فاکتورها در اختیار خداست. خدا از بالا بر همه چیز احاطه دارد. براساس توصیه جادوگران ، فرعون دستور کشتن نوزادهای مذکر قوم بنی اسرائیل را صادر می کند. فرعون همه را می کشد بجز موسی را. این قدرت خداست. خدا بالاتر از فرعون است. خدا به مادر موسی وحی می کند و موسی داخل صندوقچه ای به رودخانه انداخته میشود. رودخانه به قصر فرعون می رود. موسی به قصر فرعون می رود. خانواده فرعون موسی را از آب می گیرند. در همه این وقایع خدا ناظر است و همه را می بیند. خدا نقطه ضعف فرعون را می داند. او نقطه ضعف همه را می داند. زن فرعون پیشنهاد می دهد که بچه در خانواده فرعون بزرگ شود و فرعون هم این پیشنهاد زنش را قبول می کند. به این ترتیب نقشه خدا به راحتی پیش می رود. به این ترتیب جان موسی حفظ می شود و همچنین موسی در خانواده فرعون بزرگ می شود و ابهت خانواده فرعون برای او از بین می رود. بنی اسرائیل مظلوم و ضعیف و توسری خور بار آمده بودند. خدا موسی را در مقابل چشمان فرعون بزرگ می کند. بدون این که فرعون چیزی متوجه شود. خدا دشمن فرعون را در چند قدمی فرعون پرورش می دهد. زنان شیرده زیادی برای شیر دادن بچه آورده میشود ، اما موسی به امر خدا هیچکدام را قبول نمی کند. خواهر موسی پیشنهاد مادر موسی را می دهد. به این ترتیب موسی به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا قادر مطلق است. خدا از بالا همه چیز را می بیند. در بحرانی ترین حالات ، نجات دهنده است. مشکل ترین کارها را براحتی حل می کند.

ما انسانها اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم ، باید مراحل زیادی را طی کنیم و از افراد زیادی بخواهیم تا مشکل حل شود. اما خدا برای حل مشکلات با کسی مشورت نمی کند. خدا راه حلها را جاری می کند. وقتی خدا بخواهد همه چیز جور میشود. در نظام رحمانی ، راه حلها جاری است، اما در نظام شیطانی، راه حلها جاری نیست و مشکل است.در نظام شیطانی ، برای رسیدن به هدف باید به نظام رحمانی ضربه بزنید. مثلا اگر هدف آدمیان از زندگی، داشتن ماشین لوکس و وسایل لوکس و خانه های گران قیمت باشد، از آنجا که هدف اشتباه است، در نتیجه به نظام رحمانی ضربه میزند و افراد برای بدست آوردن اینها مجبورند که رشوه بگیرند و زکات ندهند و تمام منابع طبیعی زمین را به پول تبدیل کنند و در نتیجه محیط زیست خویش را به بیابان تبدیل کنند. حفظ محیط زیست یک وظیفه جمعی است و هر کسی بدون توجه به این که دیگران رعایت میکنند یا نه، باید رعایت کند و این رعایت در اصل برای خودش مفید است و پندار نیکی است که به کردار نیک تبدیل شده است و در پرورش و تزکیه نفس ما آدمیان نقش مهمی دارد. اینکه دیگران چه چیزی را رعایت میکنند و یا نمی کنند، نباید در تصمیم ما تاثیر بگذارد؛ بلکه ما آدمیان باید همیشه پندارهای نیک خود را به کردار و گفتار نیک تبدیل کنیم و در این حالت بار روانی خود را کم میکنیم و از نظام رحمانی لذت برده و اعصاب انسان آرام میشود.

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و نهم) آخر الزمان (قسمت هفدهم) دفع کردن دیوها (بخش سیزدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت پنجم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و نهم)

آخر الزمان (قسمت هفدهم)

دفع کردن دیوها (بخش سیزدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت پنجم)

 

نظام رحمانی، بر پایه صبر بنا شده است. به همین خاطر خدای مقدس می فرماید که خدا با صبر کنندگان است (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ). وقتی زمستان برف می بارد، به مرور زمان، برف آب شده و آب ذوب شده برف داخل زمین فرو میرود و از میان سنگها و خاکها عبور میکند و انواع املاح و ویتامینهای داخل این خاکها را با خود حل می کند و به داخل چشمه ها و مزرعه ها می برد. خدای رحمان بخشنده است. وقتی آب به مردم میرساند، فقط آب مقطر (H2O) به مردم نمی دهد، بلکه همراه آب، انواع املاح گوناگون و ویتامین ها را هم داخل آب برای مردم میفرستد (بدون این که مردم این موضوع را بدانند) . شکرگزاری از نعمتهای خدا در اصل به این معناست که انسان به این همه لطف باریتعالی اقرار کند و بداند که خدا چقدر بخشنده است.

گندم و گیاهان و میوه های حاصل از این آب معدنی، مغذی است و ویتامینهای مورد نیاز بدن ما را تامین میکند. گاوی که از این آب معدنی و گیاهان و سیستم تغذیه میکند، شیرش مغذی است و انواع نیازهای بدن انسان را در خود دارد. خدا بسیار بخشنده است. گاوی که طبیعی تغذیه میکند، در شیرش انواع ویتامینها هم موجود است. اما بشر در آینده نزدیک مجبور میشود که آب شور اقیانوس را شیرین کند و آن را تقطیر کند و در این فرآیند انواع ویتامینها و املاح آب از بین میرود و بهتر است در این حالت، آن آب را H2O  بنامیم. اما خدای رحمان بخشنده است و همراه H2O  خیلی مواد و ویتامینها و املاح مورد نیاز انسان را هم میفرستد. اما این فرآیند یک روزه تشکیل نمیشود. زمانی که برف می بارد، چند ماه طول میکشد تا این برف آب شود و داخل زمین نفوذ کند و  به مرور چشمه ها و رودها پر از آب شوند. بعضی چشمه ها در آخر زمستان ، کم آب هستند زیرا برفها هنوز آب نشده اند. اما اوایل بهار، پر آب میشوند. صبر مهمترین رکن این فرآیند است. اگر همان لحظه برف را جمع کنید و خودت آن را گرم کنید و آب کنید؛ این آب ، یک آب مقطر است بدون املاح و ویتامینها. آب شدن برف و نفوذ آن در داخل زمین و روان شدن آن و جذب کردن انواع ویتامینها و املاح، زمانبر است. به همین خاطر  این فرآیند مخصوص کسانی است که صبر دارند. کسی که صبر نداشته باشد، دستگاه آب شیرین کن میسازد و آب مقطر تهیه میکند و این زمان زیادی نمی برد. اما کسی که صبر نداشته باشد، املاح مفید آن را از دست میدهد. وقتی مردم صبرشان را از دست میدهند، دیگر از نظام رحمانی هم بریده میشوند. وقتی صبر نباشد، مواد غذایی هم کیفیت لازم را از دست میدهد. انسان در آینده در این مسیر حرکت میکند. در تهیه گوشت و تخم مرغ، وزن و سرعت تولید برایش مهم است و کیفیت را قربانی میکند. انسان بیشتر دنبال شکل و اسم است. اگر چیزی شبیه گوشت و تخم مرغ و شیر تولید کند، فکر میکند که دیگر کار تمام است. در حالی که مصرف کننده ها از اینکه مثل سابق ویتامینهای بدنشان تامین نمیشود، تعجب میکنند. غافل از آنکه انسان به سمت ایجاد شرایط گلخانه ای میرود. به همین خاطر پیامبر ابراهیم خیلی زیبا می گوید که خدا آن کسی است که به من خوراک میدهد و سیرابم میکند. خدای رحمان بخشنده و دست و دلباز است و  نیازهای انسان را میداند. در نظام رحمانی، نیازهای انسان بدون این که خود انسان بداند، رفع میشود. خیلی از مردم این نکات را نمی دانند و اما افراد مومن، شکرگزار هستند و میدانند که چه اتفاقی دارد می افتد.

 

وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند (۷۹)

 

در ادامه می گوید که خدا کسی است که چون بیمار شوم، او مرا شفا میدهد. خیلی جالب است که در این آیه، نکته ظریفی گفته شده است. انسان دلش را خوش کرده به داروهای شیمیایی. در حالی که خدای رحمان هر بیماریی را شفا می بخشد. داروهای ساخت انسان، شفا دهنده نیستند و بیشتر آنها مسکن هستند و مانع شفا. این داروهای شیمیایی فقط در حالات خیلی استثناء باید مصرف شوند و لاغیر.

 

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰و چون بیمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد (۸۰)

 

بیشتر بیماریهای انسان وقتی غیر قابل درمان می گردند، که او شروع میکند به استفاده سرخود از داروهای شیمیایی و داروهای ساخت دست خویش و دل به این مواد شیمیایی خوش میکند. انسان بیمار در بیشتر مواقع دنبال شفا نیست، بلکه بیشتر مواقع دنبال کاهش درد است. به همین خاطر مسکنهای مختلف مصرف میکند و شفا نمی یابد، فقط دردش کاهش می یابد؛ زیرا او صبر ندارد.  زمانی یک پزشکی بود که تخصصش دَرد بود. مردم پیشش میرفتند و برای شش ماه بعد نوبت میداد. این ثابت میکند که بیشتر مردم دنبال درمان درد هستند و نه شفا.

عدم صبر در تمام جنبه های زندگی افراد نفوذ کرده است. خانواده ها در پی آن هستند که هر جوری شده است، بچه هایشان را وکیل و دکتر و مهندس کنند و این در حالی است که به رشد روحی روانی این بچه هیچ توجهی نمی شود. در نهایت والدین نتیجه لازم را از پرورش بچه هایشان  نمی گیرند و فرزندانی پولکی و بی ایمان پرورش می یابند. یا خانواده ها انواع شرایط غیر منطقی را در ازدواجها می پذیرند و فقط میخواهند که بچه هایشان به قول خودشان سامان گیرند. در نهایت همان شرایط زندگیشان را به هم میریزد. این است که صبر مهمترین نکته در زندگی رحمانی است. هر گونه عدم صبری، باعث خروج از نظام رحمانی خواهد شد. نظام رحمانی براساس صبر بنا شده است. کسانی که وارد بهشت میشوند، فرشتگان به آنها سلام و خوش آمد می گویند بخاطر اینکه در این دنیا صبر به خرج داده اند: [و به آنان مى‏ گویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى.

 

سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ﴿۲۴

[و به آنان مى‏ گویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى (۲۴)

 

مدیتیشن هم مخالف و متضاد صبر است. زیرا افراد در مدیتیشن دنبال یک روش میانبر برای تنظیم اعصاب و کسب آرامش هستند. در حالی که این ممکن نیست و افراد باید با کردار نیک و گفتار نیک و گفتار صبر آرامش کسب کنند. در سوره العصر چهارمین رکن ، صبر است. پیام زرتشت ؛ پندار نیک، کردار نیک ، گفتار نیک بوده است. پیام تمام پیامبران به صورتهای مختلف برحسب نیاز جامعه آن زمان از طرف خدای رحمان بوده است. اما خدای رحمان برای عصر و دوره ما در سوره العصر یک اصل به آن اضافه کرده است  و آن را به چهار رکن تبدیل کرد و آن رکن مهم، گفتار صبر است.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و به صبر و شکیبایى توصیه  (گفتار صبر)کرده‏ اند (۳)

 

خدا آن را گفتار صبر می نامد زیرا نسل جدید، همدیگر را به صبر توصیه کنند و در امور خود صبر کنند تا که از نظام رحمانی خارج نشوند. وقتی محصولی را تولید میکنند، باید توجه شود که آیا  زمان کافی برای تولید آن در نظر گرفته شده است، که اگر گرفته نشود، بی کیفیت خواهد بود و نیازها را برآورده نمی کند و بیمار میشوند.

افراد بیمار دنبال شفا نیستند، بلکه دنبال یک راه میانبر برای قطع درد هستند. به همین خاطر روش قرصهای شیمیایی را انتخاب میکنند. قرصها لحظه ای درد ها را قطع میکنند. همین لحظه ای قطع کردن درد، باعث تعلل در بهبود میشود و عدم صبر در آن نهفته است. یکی بود که هر وقت کودکش سرما خوردگی پیدا میکرد و یا تب میکرد، فورا انواع داروهای شیمیایی را به او می خوراند. بعد از مدتی کودکش مریض شد و بخاطر داروهای شیمیایی، آنقدر سیستم ایمنی بدنش ضعیف شده بود که همیشه بیمار بود. زیرا او فقط به یک سری علائم توجه میکرد و صبر نداشت. فقط میخواست کودک تب نکند و ظاهرش بیمار نباشد. انسانها برای بهبود حتی کودکانشان هم خیر خواه کامل نیستند. خدا از هرکسی برای ما خیرخواه تر و دلسوز تر است.

خدا بخشنده و مهربان است. او میخواهد آدمیان را شفا بخشد؛ اما شیطان دنبال این است که آدمیان را از نظام رحمانی متنفر کند. خدا انواع محصولات را به مردم میدهد، اما شیطان با گسترش مشروب الکلی و مخدرات، تمام آن ویتامینها را از بدن آنان می گیرد. علم ثابت کرده است که مصرف مشروبات الکلی و مخدرات و خیالات و توهمات و انجام مدیتیشن، به مرور تمام ویتامینهای ذخیره شده بدن ما را مصرف میکنند و بدن انسان را دچار انواع کمبودها میکند. موادی که مشروب الکلی از آنان درست میشود، در چرخه تبدیل به مشروب الکلی، چنان تغییر ماهیت می دهند که قند آنها به یک نوع قند غیر قابل تجزیه و غیر قابل استفاده برای بدن ما میشود. بدن انسان نمیتواند از قند موجود در الکل استفاده کند و در نتیجه مصرف کنندگان بعد از مصرف ، کسل و ناتوانند، طوریکه بدن مجبور است از ویتامینهای از قبل موجود در بدن استفاده نماید. بدن ، بعد از مشروب خواریهای فراوان، ویتامینهای اصلی و ضروری خویش را از دست میدهد. الکل و سایر مواد مخدر، مواد ضروری و ویتامینهای نایاب بدن را از بین می برند و بعد از مدتی افراد به انواع و اقسام کمبود ویتامینها و موارد دیگر دچار خواهند شد. مدیتیشن شامل یوگا، افراط در فیلم نگاه کردن، افراط در آهنگ گوش دادن، افراط در هر نوع خریدهای الکی و کسب آرامش از این طرق ، به روشهای مختلف انسان را بیمار میکنند.  چندی پیش ، کیم کارداشیان ، خواننده و مدل مشهور آمریکایی گفت که حتی با خوردن مدفوع هم مشکلی ندارد؛ تا زمانی که او را جوان نگه دارد. در این مصاحبه او گفت: اگر به من می‌گفتید که هر روز خدا باید مدفوع بخورم تا جوان‌تر به‌نظر برسم، این‌ کار را می‌کردم. فقط انجامش می‌دادم! تقلید کورکورانه و وابستگی شدید به قیافه و لذتهای خیالی ، بشر را به سمت استفاده از هر معجونی می برد، حتی اگر این معجون مدفوع باشد. جوانتر به نظر رسیدن برای این افراد از هر چیزی مهمتر است و توجهی به عواقب استفاده از این مسکنها ندارند. در تلویزیون چندی پیش یک آگهی تبلیغاتی پخش میشد که افراد را بخاطر چین و چروک صورتشان سرزنش میکرد و این سرزنش فقط بخاطر فروش بیشتر یک کِرِم شیمیایی بود و بخاطر بدست آوردن پول بیشتر بود و نه بخاطر خیرخواه بودن آگهی دهنده. پندار نیکی پشت این ماجراها نیست. کسی نمیتواند خود را جوانتر کند و فقط یک حیله است برای فریب دیگران.

شیطان تلاش دارد آن چیزی که خدای رحمان داده است ، ازت بگیرد. وقتی صبر نکنید، انسانها در تله شیطان خواهند افتاد. خدا وعده می فرماید که در کنار هر سختیی ، آسانیی خواهد بود. هر دردی، شفا به دنبال دارد. اگر مسکن مصرف کنید و مدیتیشن کنید، دیگر نتیجه نخواهید گرفت.

 

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾  پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (۵)

 

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾  آرى با دشوارى آسانى است (۶)

 

آیه مهم بالایی دوبار پشت سر هم تکرار شده است وقتی خدا بخواهد مطلب مهمی را به انسانها بگوید، چندین بار پشت سر هم تکرار میکند. کسی که در خواب عمیق است را نمی توان با یکبار صدا زدن بیدار کرد، بلکه باید دوبار و یا بیشتر صدا بزنید. به این طریق خدا میخواهد بفرماید که ای انسان، عجله نکنید و سر خود داروهای شیمیایی مصرف نکنید و برای رسیدن به هدف مادی، هر شرایطی را قبول نکنید، صبر کنید که بعد از هر دشواری ای، آسانی خواهد بود. در نظام رحمانی مشکل حل نشدنی وجود ندارد، فقط باید صبر کنید.

خدای مهربان در سوره الرحمان آیه مهمی را 31 مرتبه تکرار میکند و با این تکرار خیلی زیاد میخواهد مردم را متوجه نکات خیلی عمیقی کند که مردم به آن توجه نمی کنند.

 

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید

 

نعمتهای پروردگار قابل شمارش نیست؛ زیرا ما انسانها هر آنچه داریم از اوست. او بخشنده و مهربان است. خیلی نعمات به ما میدهد که ما خودمان ماهیت واقعی آن نعمت را نمی دانیم. برف می باراند و ما فکر می کنیم که فقط H2O است. در حالی که فرآیند بارش برف و باران، خودش شامل هزاران نعمت دیگر است ولی ما  آن را فقط آب می نامیم. وقتی عسل طبیعی فراهم میاید، ما فکر میکنیم که چیزی مثل مربای دست ساز خودمان داریم می خوریم ولی عسل طبیعی ناشی از یک فرآیند وحی است که ارزش غذایی آن بسیار بیشتر از اینهاست. وقتی شبها راحت می توانیم بخوابیم، شکرگزاری میخواهد زیرا با این خواب خیلی از مشکلات انسان حل میشود. کسی این نعمتها را متوجه نمیشود. شاید در آینده خوابها حالت مصنوعی پیدا کنند و مردم دیگر نتایجی که ما از خواب می گیریم، نگیرند و مجبور شوند برای کسب آرامش، به روانپزشکها و روانشناس ها مراجعه کنند و بیش از پیش خود را وارد جزئیات کنند و  از نظام رحمانی خارج شوند. در حالی که که ما اکنون از خوابیدن، صد نتیجه و فایده می گیریم و البته خودمان کاملا به جوانب آن واقف نیستیم. ولی در آینده که بشر از نظام رحمانی فاصله می گیرد و خود را وارد فاز گلخانه ای میکند، خوابیدن فقط سه چهار فایده برای آنها داشته باشد و بقیه را باید خودشان بدست آورند و به این طریق بشر خودش را وارد جزئیاتی بی پایان و خسته کننده میکند.

 

وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ﴿۳۴

و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت‏ خدا را شماره کنید نمى‏ توانید آن را به شمار درآورید قطعا انسان ستم‏پیشه ناسپاس است (۳۴)

 

هر انسانی به خدا یک جمله بدهکار است که روزی باید به این نتیجه برسد و آن را به زبان آورد. آن هم این است که خدایا از قبول امانت و آمدن به این دنیا پشیمانم. کسی که به این نتیجه برسد، ثابت میکند که قصد توبه دارد و می خواهد به بهشت برین برگردد. از نظر خدا کسانی که به این نتیجه نرسند، ستمگر و نادان خواهند ماند (ظَلُومًا جَهُولًا ).

 

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲

ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)

 

لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۷۳

[آرى چنین است] تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و توبه مردان و زنان با ایمان را بپذیرد و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۷۳)

 

کسانی که گناه میکنند و قصد ندارند که توبه کنند ولی میخواهند سریع و میانبر حس خوب پیدا کنند، سراغ راههای غیر رحمانی می روند. این هم خودش مخالف صبر است. یکی هست که رشوه می گیرد و پندار مناسبی در مورد زندگی ندارد، ولی بعد از انجام گناه، جهت آرامش فکری و جلوگیری از عذاب وجدانش، به سراغ موسیقی های آلفایی میرود تا که به خیال خودش روان گسسته و گنه کار خود را دوباره آرام و تنظیم کند. در حالی که این نوع تنظیمات مصنوعی و میانبر یک نوع فریب است. این نوع کسب آرامش نوعی دستکاری سیستم رحمانی است. چطوری آدمی میتواند بدون داشتن پندار نیک و کردار نیک؛ و جبران کردار بد، حس خوب داشته باشد! انسان گناهکار فقط با توبه و اصلاح خود میتواند به خود حس خوب دهد و لاغیر. حس خوب واقعی نتیجه انجام کارها و پندارهای نیک است و هیچوقت بوسیله موسیقی گوش دادن و تفریح کردن و سایر امور دنیوی بدست نمی آید. فقط و فقط برگشت و اصلاح و جبران و توبه و انابه به درگاه خدای عالمیان است که سیستم عصبی و روانی انسان را تنظیم میکند. مردم میخواهند این مورد را هم بطور مصنوعی انجام دهند و میخواهند با این جور کارها هم شرایط گلخانه ای بدهند تا زود به نتیجه برسند. در حالی که ایجاد حس خوب واقعی و آرامش واقعی نیاز به صبر و زمان دارد. زیرا چیزی که آرامش را از انسان بگیرد، باید جبران شود و توبه شود و دوباره به سطح پندار نیک برسیم تا حس خوب بوجود آید و این فرآیند صبر میخواهد. بنابراین پول و تفریح و سرگرمی و آهنگ گوش دادن، میانبر هستند و فقط صورت مساله را پاک میکنند و هیچوقت آرامش واقعی نمی آورند و همه چیز لحظه ای و آنی است و هیچ نتیجه ای حاصل نمیشود و بلکه فقط یک اعتیاد خطرناک به دنبال دارد.

فرعون در آخر عمرش که داشت غرق میشد، توبه کرد ولی نتوانست جبران و انابه کند. بنابراین توبه او نصوح نبود و پذیرفته نشد. زیرا صبر خاصی در توبه و انابه نهفته است که در لحظه غرق شدن، فرآیند صبر امکان پذیر نیست و نمیتوان آن را اجرا کرد.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۸

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به درگاه خدا توبه‏ اى راستین کنید امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏ گرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مى‏ گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى (۸)

 

وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿۵۴

و پیش از آنکه شما را عذاب در رسد و دیگر یارى نشوید به سوى پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید (۵۴)

 

 

بدون صبر نمیتوان پندار را ثبات بخشید. برای ثبات بخشیدن به پندار، باید چرخه  (پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر) بچرخد و چندین دور طی شود تا محکم شود. در این سیکل بعد از گفتار صبر، دوباره به پندار نیک می رسیم. و در زمان و عصر کنونی ما، صبر مهمترین قوه و عامل این چرخش است. پندار نیک باید ثبات یابد و به همین دلیل خدای حکیم و مقدس در قرآن، پندار نیک را ایمان می نامد. زیرا ایمان باید روز به روز افزایش یابد و افزایش ایمان هم فقط در این چرخه امکان پذیر است.

 

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿۴

اوست آن کس که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره داناى سنجیده‏ کار است (۴)

 

لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَکَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا ﴿۵

تا مردان و زنانى را که ایمان آورده‏ اند در باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد و در آن جاویدان بدارد و بدیهایشان را از آنان بزداید و این [فرجام نیک] در پیشگاه خدا کامیابى بزرگى است (۵)

 

وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا ﴿۶

و [تا] مردان و زنان نفاق‏پیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‏ اند عذاب کند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ایشان خشم نموده و لعتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانیده و [چه] بد سرانجامى است (۶)

 

وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿۷

و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره شکست‏ ناپذیر سنجیده‏ کار است (۷)

 

بدون مشاهده آیات و نشانه ها و بدون شکرگزاری این نعمات، نمیتوان پندار نیک را ثبات بخشید و کسب این نتیجه فقط در نظام رحمانی امکان پذیر است.

 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿۲

مؤمنان همان کسانى‏ اند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مى کنند (۲)

 

پندار نیک همان ایمان است زیرا ایمان است که باعث امنیت و ثبات پندار میشود. اگر بمرور زمان ایمان ما اضافه نیابد، یعنی چرخه پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر نمی چرخد و ممکن است که افراد به حالت توقف برسند. هدف اصلی فلسفه های شیطانی مثل وحدت وجود و توقف فکر و تناسخ و عشق و غیره توقف این چرخه است. زیرا توقف این چرخه به معنای رشد معکوس انسان است و انسان میتواند به اسفل سافلین سقوط کند. توقف این چرخه خیلی خطرناک است، زیرا در صورت توقف این چرخه، انسان انرژی لازم را برای جلوگیری از نفوذ شیطان نخواهد داشت و گرفتار میشود. در عین حال که شیطان بسیار مکار ظاهر شده است، ولی نفس شیطان ضعیف است و به زودی ضعیفتر هم خواهد شد. به همین خاطر این چرخه چهار مرحله ای باید توقف کند تا او به ذهن انسان دسترسی داشته باشد. در صورت توقف این چرخه، انسان ضعیف میشود و همین ضعف باعث میشود که شیطان بر او مسلط شود. تمام مکرها و حیله های اهریمن مکار برای از کار انداختن این چرخه است. مدیتیشن، یوگا، گوش دادن به آهنگهای آلفایی، فیلمهای توهمی و تمام گناهان به این خاطر است که انسانها ضعیف شوند و سطح نفس آنان هم سطح نفس شیطان شود و در نتیجه در دسترس شیطان قرار خواهند گرفت.

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و هفتم) آخر الزمان ( قسمت پانزدهم ) شرایط گلخانه ای قسمت سوم

pdf

        

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و هفتم)

آخر الزمان ( قسمت پانزدهم )

شرایط گلخانه ای قسمت سوم

 

انسان سال 1969 توانست پا روی ماه بگذارد و همچنین توانست از ماه به زمین بر گردد، ولی نکته عجیب این است که از آن موقع تابحال نتوانسته است این سفر را تکرار کند. آن موقع تکنولوژی کامپیوتر و سایر تکنولوژیهای دیگر نسبت به امروز پیشرفت چندانی نداشته اند. فقط جهت اطلاع بدانید که کامپیوتر آن موقع کلا نزدیک یک مگابایت حافظه داشته است و تکنولوژی برنامه نویسی آن موقع در مرحله ابتدایی خود بوده است. درک اینکه آنها چطوری با تکنولوژی نرم افزاری بسیار ساده و ابتدایی آن موقع به ماه رفتند و چطوری برگشتند، برای نسل امروزی خیلی سخت است. اما باید این نکته را در نظر داشت که انسان نسل جدید با توجه به جزئی نگری بیشتر، به سادگی قادر به انجام هر کاری نیست. انسانها جزئی نگر تر شده اند و روز به روز هم به جزئیات بیشتری دقت میکنند. انسانهای قدیمی تر، توانایی بیشتری در هر زمینه ای داشته اند. شاید دیگر افرادی به توانایی گسترده خوارزمی، نیوتون، اینشتین ، ابوعلی سینا ، چارلی چاپلین ، عبدالباسط ، بروسلی و ... هیچوقت پیدا نشوند. نسل جدید از آنجا که جزئی نگرتر شده اند، نمی توانند در تمام زمینه ها مهارت پیدا کنند. هر چقدر که نسلها عوض میشوند، توانایی ها کمتر میشود و بیشتر کارها و محاسبات و علوم به رباتها و ماشین آلات و هوش مصنوعی سپرده میشوند و انسانها کم کم به سیاهی لشکر تبدیل میشوند. در این حالت، فرصت تقوای انسانها هم کمتر میشود و کار انسان در بدست آوردن بهشت برین مشکل تر میشود. انسانها قبلا در زمان کمبود آب، از خدای قادر مقدس تقاضای برف و باران می کردند و این نوع تقاضا و دعا، آنان را به خدا نزدیکتر میکرد و آنان را متقی پرورش میداد. اما اکنون برای زندگی شهری، همه چیز در سدها و انبارها فراهم است و مردم نیازی به تقاضا از خدا نمی بینند  و خود را بی نیاز می پندارند. یکی از قشنگ ترین حالتهای روحی روانی انسان این است که او همیشه خود را نیازمند خدا ببیند و همیشه نسبت به خدا حالت خشوع و خضوع داشته باشد.

 

کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى ﴿۶حقا که انسان سرکشى مى ‏کند (۶)

                                                                                                    

أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴿۷همین که خود را بى ‏نیاز پندارد (۷)

 

مدتی دیگر که برف و باران قطع شود، آنموقع از اقیانوس لوله کشی میکنند و دیگر اصلا نیازی به تقاضا و درخواست از خدای مهربان نمی بینند. انسان به سمتی خواهد رفت که ادعای بی نیازی میکند و همین نکته او را از خدا دورتر میکند.

 

وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿۸و اما آنکه بخل ورزید و خود را بى ‏نیاز دید (۸)

 

وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿۹و [پاداش] نیکوتر را به دروغ گرفت (۹)

 

فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ﴿۱۰بزودى راه دشوارى به او خواهیم نمود (۱۰)

 

انسان خود را از خدا بی نیاز می بیند. او همینکه تهیه آب را به سدها و آب شیرین کنها بسپارد؛ دیگر به علم خود مغرور شده و خود را از خدا بی نیاز می بیند و دیگر تقاضای بارش برف و باران نمی کند. اینکه آب در سدها وجود دارد، خیلی از مردم نمیدانند که این آب چطوری و از کجا آمده است و اصلا برایشان هم مهم نیست.

 

أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴿۷

همین که خود را بى ‏نیاز پندارد (۷)

 

إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى ﴿۸

در حقیقت بازگشت به سوى پروردگار توست (۸)

 

به همین خاطر، آدمهای نسل قدیم، فرصت تقوای بیشتری داشتند. و اینکه انسانهای قدیم از این فرصتها استفاده کردند یا نه، یک موضوع دیگری است که باید جداگانه به آن پرداخته شود. خدای مهربان در مورد قیامت به این نکته اشاره می فرماید که نسل جدید متاسفانه، بیشترشان به یک سیاهی لشکر تبدیل میشوند.

 

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ ﴿۱۳گروهى از پیشینیان (۱۳)

 

َقَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ ﴿۱۴و اندکى از متاخران (۱۴)

 

علم ما انسانها خیلی محدود و تقریبی است. خیلی از محاسبات که در ماشین حسابها و کامپیوترها انجام میشود، تقریبی است ولی چون خیلی رقم اعشارش کوچک است، از آن صرف نظر میشود و برش داده میشود و ما فکر می کنیم که این محاسبات که بدست ما رسیده است، دقیق بدست آمده است. انسان حتی دقیق نمیداند که نسلش از کی شروع به زندگی روی زمین کرده است و فقط حدس میزند و هر آنچه می گوید تقریبی است. او نمیداند که در آینده چی به سرش می آید. روزانه هزاران خطر از بیخ گوش کره زمین رد میشوند. شهاب سنگهای زیادی از کنار زمین رد میشوند و خطرات زیاد دیگری وجود دارند، که سیاره ای مثل مریخ که شبیه زمین است را تغییر داده است. زمانی در مریخ آب بوده است و حتی ممکن است موجودات زنده هم بوده باشند ولی اکنون زنده نمانده اند. امکان نگه داشتن حیات در هر جایی بجز  زمین وجود ندارد و بجز زمین در هیچ سیاره نزدیکی امکان حیات نمانده است و اگر هم امکان زندگی باشد، آنقدر دور است که قابل استفاده نیست.

تایتانیک به عنوان کشتی‌ای که "غرق‌نشدنی" نامیده می‌شد در تاریخ ثبت شد، اما غرق شد، محاسبات و اعتمادهای انسان در بیشتر مواقع اشتباه است. بسیاری از مسافران کشتی به تایتانیک اطمینان کامل داشتند. اطمینان مطلق به آن؛ و البته همین دلیل اصلی غرق شدن بود. در آن زمان همه چیز علیه تایتانیک بود. یعنی تمام عوامل برای نجات کشتی تایتانیک در آن زمان آفلاین و خاموش بود. این نشانه ای از جانب خدا بود. هر موجودی که فلسفه ای غیر رحمانی پشت آن باشد، خیلی راحت از بین می رود، زیرا دریا، آب، باد، ابر، کوه یخ،  آتش، ماه، آسمان، درخت و همه در اختیار و به امر خدایند. تایتانیک همه عوامل نجات را از دست داده بود. ناخدای کشتی کوه یخ را ندید، زیرا شب بود و ماه در آسمان نبود. نوع کوه یخی که تایتانیک با آن برخورد کرد از نوع خاصی بود که در شب نامرئی بود. سیگنال ها برای درخواست کمک توسط کشتی ارسال می شد، اما در زمان غرق شدن تایتانیک، بطور اتفاقی کشتی دیگری که در آن نزدیکی ها بود، مشغول تعمیرات بود و گیرنده اش را خاموش کرده بود. همه عوامل طبیعت در آن زمان علیه تایتانیک بودند. این قدرت خداست وقتی خدا نادیده گرفته شود، همه چیز از دست میرود. این قاعده اصلی این دنیاست. هر چیزی چه زنده و چه مرده اجل مشخصی دارد.

اما در مورد کشتی نوح کمی تعمق کنیم؛ با امکانات ساده طراحی شده بود. کشتی خیلی خیلی ساده ای بود. خدا برای انجام کاری به تجهیزات ساخت بشر نیاز ندارد. وقتی خدا بخواهد یک کار بزرگ را انجام دهد، انجام می شود. نیازی به هیچ چیز نیست، همه عوامل تحت فرمان خدایند. ملائکه ، دریا، آب، باد، ابرها، کوه های یخ، آتش، ماه، آسمان، درختان و همه برای خدا کار می کنند. کشتی نوح 40 روز و 40 شب روی دریا شناور بود و همه مسافران به فرمان خدا نجات یافتند. هر کاری که خدا پشت آن باشد، انجام می شود. کشتی نوح از کنده های چوبی ساخته شده بود که با طناب های قدیمی به هم گره خورده بودند. پیشرفته بودن امکانات و تجهیزات تعیین کننده امنیت نیست.

خدا زمانهای خاصی را در روی زمین قرار داده است که این زمانها بسیار مهم هستند و خدا در قرآن اشاره فرموده است که این زمانها در نظام رحمانی نوشته شده هستند و خدای مقدس با این  اشارات می خواهد بفرماید که ما باید این زمانها را در نظر داشته باشیم و باید در این زمانها مواظب باشیم. پنج نماز در زمانهای مشخصی از شبانه روز انجام میشوند و خدا در مورد نماز می فرماید که نماز کتابی زماندار است(کِتَابًا مَوْقُوتًا ). این نشان میدهد که این زمانها مهم هستند.

 

فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا ﴿۱۰۳

و چون نماز را به جاى آوردید خدا را [در همه حال] ایستاده و نشسته و بر پهلوآرمیده یاد کنید پس چون آسوده ‏خاطر شدید نماز را [به طور کامل] به پا دارید زیرا نماز بر مؤمنان در اوقات معین مقرر شده است (۱۰۳)

 

خدا می فرماید که نماز کتابی زماندار است که برای مومنین (کسانی که پندار نیک دارند) قرار داده شده است. بنابراین داشتن پندار نیک مقدمه و پیشفرض نماز است. انسان معمولاً در مواقع خاصی بیشتر مرتکب گناه می شود. غروب و شب اوقاتی است که مردم راحتتر دلتنگ می شوند. انسان صبحگاهان بسیار پرانرژی است و راحت‌تر به گناهان فکر می‌کند و اگر در آن موقع مرتکب گناه شود و یا درگیر خیال گناه شود، تا آخر روز درگیر آن می‌شود.  به همین خاطر خدا می فرماید: و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد کن.

 

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَأَصِیلًا ﴿۲۵

و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد کن (۲۵)

 

این دو زمان به هم مرتبطند، یعنی شروع و پایان روز هر دو به همدیگر مرتبطند. یعنی اگر روز را با گناه شروع کنید، تا شب به آن ادامه خواهید داد. چنین موردی را می توان با سن جوانی و یا نوجوانی و پیری مقایسه کرد. بیشتر افرادی که در سنین جوانی، از نفس و روان خویش مراقبت نکرده اند، وقتی پیر می شوند، بیش از هر زمان دیگری مرتکب گناه می شوند. به همین دلیل خدا می فرماید که او را در آغازها و پایانها (بُکْرَةً وَأَصِیلًا ) بیشتر ستایش کنیم و باید بیشتر مواظب باشیم. این دو کلمه میتواند به روز و شب، آغاز و پایان ، شروع یک معامله و پایان آن، شروع کار و پایان کار و ... انطباق دهیم.

خدای مقدس، در قرآن می فرماید که به زنبور عسل وحی میکند و حاصل این وحی، کند و کاو در میان گیاهان و میوه ها و درختان مختلف با رنگهای مختلف است و حاصل آن عسل است  که در آن شفاست.

 

وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ﴿۶۸

و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [=الهام غریزى] کرد که از پاره‏ اى کوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفته ‏سازى] مى کنند خانه ‏هایى براى خود درست کن (۶۸)

 

ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۶۹

سپس از همه میوه ‏ها بخور و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه بپوى [آنگاه] از درون [شکم] آن شهدى که به رنگهاى گوناگون است بیرون مى ‏آید در آن براى مردم درمانى است راستى در این [زندگى زنبوران] براى مردمى که تفکر مى کنند نشانه [قدرت الهى] است (۶۹)

 

خدای مقدس و متعال در ادامه می فرماید که زنبور عسل از همه میوه ها و ثمرات میخورد (کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ) و در ادامه می فرماید نتیجه این تلاش، ماده ای است که خصوصیات و رنگهای مختلف دارد (مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ) و در آن شفاست. این آیه نکات فوق العاده ای را در خود دارد.

1-           زنبور عسل از همه میوه ها و ثمرات می خورد (کُلِّ الثَّمَرَاتِ).

2-           به روش پروردگارش اینکار را میکند (سُبُلَ رَبِّکِ) . امر و نهی پروردگار (رب) برای تربیت و بهره سازی است. 

3-           نتیجه این دو تلاش، این است که عسلی بدست می آید که رنگها و خاصیتهای متفاوت (مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ) دارد.

میوه ها و ثمرات هر چه مختلفتر، باعث شفا بخش تر بودن عسل میشوند. چشمه های قدیمی آب، از آنجا که حاصل ذوب شدن برفها بود، آب آنها گواراتر بود و هر کدام گوارایی مخصوصی داشت. زیرا آب برف ذوب شده از بالای کوهها داخل سنگها و خاک نفوذ میکرد و به مرور ذوب میشد و املاح و ویتامین های مفید داخل سنگها و خاک کوه را در خود حل میکرد و به این طریق آب این چشمه ها ، منبع املاح و ویتامینهای مفید بوده است. میوه ها و گندم حاصل از این آب معدنی مغذی، بسیار مقوی تر و مفیدتر بوده است و نیازهای بدن انسان را برآورده میکرده است. اما اکنون میوه ها به سمت تک مزه گی میروند و شما اگر مثلا انواع طالبی را بخورید، اکثریت یک نوع مزه اند. اما قدیما یک نوع طالبی محلی ایرانی بود که اسمش گرمک بود و اکنوه کم شده است. هر گرمک یک مزه بخصوصی داشت و این مزه های متفاوت بخاطر پرورش طبیعی آن بود و نژاد خالص این نوع میوه بود. اما اکنون مردم محصولاتی را میکارند که دستکاری شده اند و وزن و حجم بیشتری میدهند و کاری به کیفیت ندارند.

حالا گاوها در گاوداری نگهداری میشوند و چند نوع علف محدود (یونجه یا کاه) میخورند و قطعا شیر این گاو خاصیت شیر طبیعی را ندارد. گاوها در قدیم ، در میان مزرعه ها پرورش می یافتند و از صدها نوع علوفه و گیاهان مختلف می خوردند و قطعا شیر این گاو زمین تا آسمان با شیرهای امروزی فرق داشت. زنبور عسل هم چون از صدها گیاه و درخت و گل تغذیه میکند، عسلش شفابخش تر است. در قدیم مادرانی که برای بزرگ کردن نوزادان شیر نداشتند، از شیر گاو استفاده میکردند و شیر این گاو کاملا نیازهای نوزاد را تامین میکرد. اما اکنون تغذیه گاو متنوع نیست و در نتیجه شیرش هم کامل نیست و مردم مجبور شدند که شیر خشک بسازند و مصنوعی ویتامین ها و املاح را در آن جور کنند. انسان بهتر است در هر تغذیه ای تعادل را نگه دارد و مثلا بعضی مواقع از آبهای مناطق و شهرهای دیگر و یا چشمه های دیگر هم بخورد تا املاح بدنش تامین شود و به علت یکنواختی آب، دچار سنگ کلیه و بیماریهای دیگر نشود.

 این است که خدا به زنبور وحی می کند که از کل ثمرات و میوه ها بخورد(کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ)، تا عسلش مفیدتر باشد. گاوی که یک نوع یا دو نوع علوفه می خورد، شیرش با گاوی که در مزرعه ها از انواع علوفه های مختلف می خورد، زمین تا آسمان فرق دارد. قدیما می گفتند که شیر بز مفیدتر است زیرا بز جاهای بلندتر و بالای صخره های بلند می رفت و گیاهانی می خورد که حیوانات دیگر به آن دسترسی نداشتند و به این طریق شیر بز، خاصتر بود و مفیدتر بود. اما اکنون انسانها شرایط گلخانه ای برای خود ایجاد کرده اند و خود را دچار محاسبات پیچیده ای کرده اند. در زمان آینده، شرایط سخت تر هم خواهد شد. انسانها همینکه یک میوه شبیه طالبی در شرایط گلخانهای درست کنند، برای خود یک موفقیت حساب میکنند، اگر چه این طالبی بیشتر املاح و ویتامین های مورد نیاز بدن را تامین نمی کند و مزه خاصی ندارد و بیشتر یک شکل و تصویر است. مردم در مراسمها، کیک پر از شکر میسازند و آن را به شکل موز و توت فرنگی و طالبی و سایر میوه ها میسازند و به این طریق تغذیه های مضر با نام میوه ها تبلیغ میشود.

من شخصا دوست ندارم که به زمان آینده بروم، زیرا خیلی واضح میدانم که چه زندگی سخت و شرایط غیر قابل تحملی وجود خواهد داشت. اما اگر با فرض محال، روزی به گذشته برگردم، قدر نعمتهای طبیعی آن موقع را بیشتر خواهم دانست و خیلی بیشتر از خدای متعال سپاسگزار خواهم بود.

حتی خدای مهربان ، انسانها را با رنگها و زبانهای مختلف آفریده است و اینها خودش نوعی نعمت است. بعضی سیاستمدارها در دولتها تلاش دارند که برای ایجاد وحدت! در جامعه، فرهنگها و زبانهای محلی را از بین ببرند و یکدستش کنند که این خودش اشتباه وحشتناکی است و نعمت بزرگی را از دست خواهند داد. گوناگونی در خلقت و آفرینش، خودش یک نعمت است از طرف خدای مهربان، و باعث سلامت روانی جامعه است. افرادی هستند که هیچوقت میان قومی نبوده اند و با آن قوم هیچ آشنایی ای ندارند، ولی بدون هیچگونه دلیلی از اقوام متفاوت متنفر هستند و خود را از آنها برتر میدانند.  این صراحتا مخالف نظام رحمانی است. خدای مهربان تنها معیار کرامت را تقوا میداند و لاغیر.

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ﴿۱۳

اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى‏ تردید خداوند داناى آگاه است (۱۳)

 

خدای مهربان می فرماید شُعُوبًا وَقَبَائِلَ یعنی نژادها و زبانها و لهجه های مختلف که همین خودش موجب رشد اجتماعی و در نهایت رشد فردی خواهد شد. در طول تاریخ به دلیل اینکه انسانها نخواسته اند همدیگر را بشناسند و یا نتوانسته اند همدیگر را بشناسند، موجب ایجاد جنگهای مختلف شده اند. ولی اگر براساس فرموده خدای مقدس و متعال، ملتها و اقوام در صدد شناخت همدیگر برآیند و در این راه تلاش کنند، دیگر هیچ جنگی پیش نخواهد آمد (وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا). کشورهایی که زمانی پیشرفت زیاد در علوم مختلف داشته اند، به این خاطر بود که پذیرای شعوب و قبائل مختلف شدند و همین تنوع باعث ایجاد انگیزه پیشرفت در آنها شد. نژادپرستی مهمترین دلیل عقب ماندگی ملتهاست.

حتی کلمات قرآن به این دلیل شفا در آن وجود دارد که از هر نوع مثالی در آن هست. گوناگونی مثالها و آیات در قرآن، مثل عسل و یا شیری است که از هزاران گیاه بدست آمده باشد و دوای دردهای روانی  است. مثلا داستانهای قرآنی در جاهای مختلف قرآن بصورت تکه تکه آمده است و در یک سوره از موضوعات مختلف صحبت شده است و خدای آفریننده از این موضوع بهتر آگاه است و میداند که چطوری با ترکیب کلمات دوای دردهای قلبی روانی ما را فراهم کند. اما نوشته های ما انسانها ، پر است از نقائص و افراط و تفریط. قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی، یک کتاب یونیک و بی نقص است که توسط خالق ما برای راهنمایی ما فرستاده شده است و واقعا حیف است که خود را از کلمات آن محروم کنیم.

 

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا ﴿۵۴

و به راستى در این قرآن براى مردم از هر گونه مثلى آوردیم و[لى] انسان بیش از هر چیز سر جدال دارد (۵۴)

 

حالا دیگر کودکان امروزی، از خیلی غذاها و مزه ها نمی چشند و اطلاعی ندارند و یکدست بار می آیند و آنها از خیلی بهره ها محرومند. ما در مقابل نسل آینده خویش موظفیم تا محیط زیست را برای آنها نگهداری کنیم و آنان را از نظام رحمانی محروم نکنیم. شرایط گلخانه ای، شرایط لذت بخشی نیست و انسانها به شدت به زحمت می افتند و حالا ما متوجه خواهیم شد که بهشت چطور جایگاهی است. بهشت جایی است طبیعی که همه نعمتها در آن طبیعی و بکر و لذت بخش است و شرایط گلخانه ای در آن برقرار نیست، بلکه همه چیز در آن جریان دارد.

 

لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرَارِ ﴿۱۹۸

ولى کسانى که پرواى پروردگارشان را پیشه ساخته‏ اند باغهایى خواهند داشت که از زیر [درختان] آن نهرها روان است در آنجا جاودانه بمانند [این] پذیرایى از جانب خداست و آنچه نزد خداست براى نیکان بهتر است (۱۹۸)

 

اسبها، زیاد با راه رفتن روی آسفالت راحت نیستند و دوست دارند که در جاده های خاکی و نرم تر یورتمه بروند. آسفالت زمین سفتی است و راه رفتن زیاد روی آن باعث کمر درد میشود. به همین خاطر دیسک کمر زیاد شده است. زیرا ما هر چقدر که روی زمین آسفالت بیشتر راه میرویم، از آنجا که زمین سفتی است، این زمین سفت هم به کمر ما فشار بیشتری می آورد و به مرور زمان کمر انسانها ضعیفتر میشود. شرایط زندگی انسانها در زمین هبوط پیدا میکند و روز بروز هم بدتر خواهد شد. در جهنم شرایط زندگی طوری میشود که هر چیزی در آن مطابق شرایط انسان نیست و جهنم چنین جایی است. جهنم جایی است که در آن هیچ چیزی با هیچ چیزی جور نیست و هیچ تنوعی در کار نیست.

وقتی انسان آفریده شد، یک موجود کاملاً متفاوت هم در کنارش وجود دارد که برای زندگی مثل هم اتاقی هستند. یکی از آن دو، شخص حقیقی انسان و دیگری همنشین جن اوست. هر انسانی در بدو تولد، یک همنشین و یا همزاد جن همراه او خواهد بود. همنشین جن که همیشه با ماست، تمام جزئیات فکری و پندار نیک یا پندار بد ما را میداند. جنیان از نسل شیطان هستند و تمایلشان به هُل دادن و انحراف انسان به سمت نادرست بیشتر است. این دو، فقط دو شخصیت متفاوت نیستند، بلکه دو موجود کاملا متفاوت و مجزا هستند. بین روان انسان و جن همیشه نزاع و درگیری وجود دارد و هر یک از طرفین سعی می کند بر دیگری مسلط شود. توجه داشته باشید که انسان و جن در نهایت به یک بهشت نمی روند، برای هر کدام مکان های متفاوتی در نظر گرفته شده است (همانطور که در سوره الرحمن ذکر شده است). اگر نفس انسان پیروز شد و موفق شد جن را اصلاح کند، این احتمال وجود دارد که هر دو به بهشت برسند. اما اگر جن همزاد قوی باشد و بر انسان مسلط شود، دو چیز ممکن است اتفاق بیفتد:

 الف) خدایی که همه چیز را می داند، قبل از سن چهل سالگی به زندگی انسان پایان می دهد تا انسان با نفس خوب را از همراهی جن بد و شیطانی نجات دهد. بعضی آدمیان که سرکش هستند و زیر سن چهل سالگی می میرند، به این خاطر است که خدا به آنان رحم میکند و  آنان را از گناه بیشتر نجات میدهد و آنان را از دست همزاد شیطانیشان نجات میدهد. افراد مشهور زیادی قبل از چهل سالگی فوت کرده اند و به بهشت راه یافته اند. از جمله تختی، بروسلی، مارتین لوتر و ... کسانی که قبل از چهل سالگی بمیرند، بدون استثناء وارد بهشت زیرین خواهند شد و این رحم و لطف خداست که شامل آنان میشود.

ب ) اما خدای دانای مطلق که همه چیز را از قبل میداند، اگر بداند که انسان و جن برای انجام بدی و شرّ با هم هستند و با هم خلوت و توافق کرده اند، اجازه می دهد که زندگی انسان از چهل سالگی هم بگذرد. در این صورت، سرنوشت نهایی انسان و جن هر دو، جهنم است که در آن جمع می شوند. اگر انسان بتواند بعد از سن چهل سالگی، پندارش را نیک کند ؛ به بهشت برین راه خواهد یافت. زیرا اگر انسان پندارش را نیک کند و این پندار نیک تداوم داشته باشد، یعنی جن همزادش را کنار زده است و یا قانع کرده است. برای قانع کردن جن همزاد، نباید به هیچ وجه با اجنه ارتباط برقرار کرد، بلکه همینکه ما پندار نیک انتخاب کنیم، جن همزاد کار دستش میاید و تصمیم خود را خواهد گرفت. جن همزاد فقط این زبان را متوجه خواهد شد (پندار نیک و یا پندار بد).

هنگامی که زندگی بیولوژیکی انسان قبل از چهل سالگی به پایان می رسد، انسان خوب که در یک گروه بد (همنشین یک جن بد و قوی) قرار داشت، نجات می یابد و به بهشت می رود. اما رفیق جنش، که یک شیطان خبیث است رها می شود و اجازه داده می شود تا سالیان دراز در جهان ما که کوچکترین و داخلی ترین جهان از میان هفت جهان است، بماند. این نیز بخشی از رحمت خداست، زیرا او به جنیان اجازه می دهد که چند هزار سال دیگر در اطراف خود بگردند، شاید توبه کنند و اصلاح شوند. اما متاسفانه شیاطین جن رها شده از بدن انسان در بیشتر موارد رستگار نمی شوند و موفق به توبه نمیشوند. که گاهی مردم شیاطین آزاد شده را ارواح سرگردان می نامند و به اشتباه فکر میکنند که آنان ارواح آدمیان مرده هستند. در حالی که این نوع تماس، کید و حیله شیاطین رها شده برای گمراه کردن انسانهاست تا آدمیان را سر کار گذارند. ارواح سرگردان همان شیاطین آزاد شده هستند که همزاد انسانیشان می میرد.

 بنابراین، انسانی که قبل از چهل سالگی، زندگیش در دنیای فانی خاتمه می‌یابد، راهی بهشت زیرین می‌شود، زمانی که همدم جنی‌اش چند هزار سال دیگر زنده می ماند، تا بعداً به جهنم برود. به همین دلیل تعداد شیاطین زنده بسیار بیشتر از انسانهاست و دشمنی شیاطین با انسان از همان بدو تولد شکل می گیرد. گاهی بعضی شیاطین شرایط روحی خاصی را در انسان همزادشان بوجود می آورند و او را نا امید میکنند و او را به سمت خودکشی سوق میدهند و به این طریق آنان هم میخواهند خود را آزاد کنند. زیرا تا وقتی که انسان زنده باشد، جن همزاد انسان باقی می ماند ولی بعد از مرگ انسان، جن همزاد آزاد میشود. بیشتر شیاطین دنبال این چنین آزادی ای هستند. در حالی که  همنشین انسان خوب بودن بهترین فرصت برای درک معنویت صحیح توسط جن است. اگر جن این امکان را از دست دهد، ضرر بسیار زیادی خواهد کرد و آنان به اشتباه فکر میکنند که باید از دست انسان همزادشان رهایی یابند. جنیان پندار ما انسانها را متوجه میشوند و این پندار نیک یا بد ماست که برای آنان روشن کننده عقاید و راه و روششان است. بنابراین جهت تاثیر ایمانی بر اجنه و شیاطین و دور کردن اجنه بد از خود، تنها راه این است که پندار خویش را درست و تصحیح کنیم و هیچوقت فکر و خیالات و نیات غلط به ذهن خویش راه ندهیم. طرز برخورد با شیاطین نوعی جنگ و گریز است.

 

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶

در حقیقت‏ شیطان دشمن شماست‏ شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مى‏ خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶)

 

این یک واقعیت است که شیطان دشمن ماست و ما هم باید دشمن او باشیم. اگر فقط به این نکته اکتفا کنیم که "شیطان دشمن ماست" ، در نبرد با او موفق نخواهیم شد. باید بپذیریم که "ما هم باید دشمن او باشیم". بر طبق فرموده خدای مقدس در قرآن دشمنی با شیطان دو طرفه است (إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا). شیطان دشمن ماست و ما هم باید با شیطان دشمن باشیم. شیطان دشمنی نیست که اگر کاری باهاش نداشته باشید، کاری باهات نداشته باشد. او این قاعده را رعایت نمی کند و دقیقا به همین خاطر در اکثریت موارد بر بنی آدم پیروز میشود.

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷

آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

 

مثلا وقتی از خانه بیرون می رویم، در را قفل هم می کنیم تا از دزدی جلوگیری کنیم. باید مقدمات مقابله با شیطان را هم فراهم کنیم. ما باید محیط خود را برای مقابله با شیطان آماده کنیم. ما نباید خود را در معرض خطر حمله شیطان قرار دهیم. پس باید با او به عنوان دشمن رفتار کنیم.

ایزدی ها تفکرات بخصوصی در مورد شیطان دارند و تفکراتی شبیه مذهب هندو در مورد شیطان دارند. آنان می گویند که نباید با شیطان دشمن باشیم ، تا او هم به ما آسیبی نرساند. مذهب هندو پا را فراتر از این گذاشته و از شیوا (همان شیطان است) به عنوان خدای نابودگر و هلاک کننده یاد میکنند و او را عبادت میکنند. این نوع تفکر فقط مربوط به گذشته نیست و بلکه مردم زمان ما هم با درجاتی ضعیفتر اینچنین فکر میکنند. مثلا افراد میدانند که رشوه یک روش شیطانی است ولی فکر میکنند که بدون رشوه نمیتوان زندگی کرد. این به نوعی احترام و سرنهادن به شیطان و روش شیطانی است. افراد معتقدند که رشوه بد است ولی برای رهایی از بعضی مشکلات گاهی به آن عمل میکنند. این همان احترام گذاشتن و سرنهادن به شیطان و شیوه های اوست.

وقتی شیطان را دشمن خویش بدانیم، یعنی باید مثل یک دشمن با او رفتار کنیم و همیشه مواظب باشیم. مثلا در مکان هایی که احتمال سرگردانی وجود دارد، حضور پیدا نکنیم و نباید در مکان هایی که امکان انحراف از حق وجود دارد حضور داشته باشیم. ما باید فیلم هایی را انتخاب کنیم که ایمن باشند و پندار بد در ما ایجاد نکنند. ما باید در انتخاب دوستانمان دقت کنیم.

دستورات خدای مقدس در عین سادگی بسیار مهم هستند. در نتیجه برخی از دستورات در عین سادگی بسیار مهم هستند. خدا ما را آفریده است و بهتر می داند که نقطه ضعف ما برای شیطان چیست. به همین دلیل دستورات خدا بهترین راه حل مشکلات است. ما باید به آنها اعتماد کنیم حتی اگر دلیلی برای آنها نداریم. به عنوان مثال یکی به شما می گوید که به جعبه برق دست نزنید. این نکته در عین سادگی بسیار مهم است. زیرا یک بار اشتباه ، عواقب بسیار بدی دارد. کافیست یکبار گناهی را انجام دهید، شیطان نقطه ضعف شما را متوجه شده است و دفعه دیگر خیلی راحت شما را پیدا میکند. فرض کنید در تاریکی راه را گم کرده اید و نور دارید. باید نور را جلوی خودت بگیری تا راهت را ببینی. اگر نور خود را در پشت خود بگیرید، جلوی خود را نمی بینید. در این مثال، نور دستورات خداست. ما باید دستورات خدا را بر دستورات دیگران ترجیح دهیم. اگر آن را اجرا نکنیم، مثل این است که نور را در پشت خود نگه می داریم. به همین دلیل خدا می فرماید که ای بندگان من به سوی من بازگردید. یعنی نور خود را در پشت خود نگه ندارید بلکه در جلو خود نگه دارید.

 

وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿۵۴

و پیش از آنکه شما را عذاب در رسد و دیگر یارى نشوید به سوى پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید (۵۴)

 

خدا دوست ندارد که بندگانش کافر شوند و از بهشت برین محروم شوند. خدا به ایمان آوردن ما نیاز ندارد و ما باید محض خاطر خودمان ، راه کفر را انتخاب نکنیم.

 

إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۷

اگر کفر ورزید خدا از شما سخت بى ‏نیاز است و براى بندگانش کفران را خوش نمى دارد و اگر سپاس دارید آن را براى شما مى ‏پسندد و هیچ بردارنده‏ اى بار [گناه] دیگرى را برنمى دارد آنگاه بازگشت‏ شما به سوى پروردگارتان است و شما را به آنچه میکردید خبر خواهد داد که او به راز دلها داناست (۷)

 

همانطور که گفته شد، طرز کردار و پندار ما در زمانها و مکانهای خاصی در زندگی ما موثرند. به همین خاطر افراد مومن در جزئیات زندگی هم خدا را در نظر دارند، اما افراد با ایمانِ کمتر، فقط در کلیات خدا را مطرح میکنند. مثلا میگویند خدا خالق آسمانها و زمین است و یا خدا خالق انسان است. فقط اطلاع داشته باشید که حتی مشرکان زمان پیامبر محمد هم خدا را در کلیات قبول داشتند و معتقد بودند که خدا خالق و مدبر آسمانها و زمین و ماه و خورشید است.

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ ﴿۶۱﴾

و اگر از ایشان بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را [چنین] رام کرده است‏ حتما خواهند گفت الله پس چگونه [از حق] بازگردانیده مى ‏شوند (۶۱(

 

اما یکتاپرستی واقعی یعنی اینکه در جزئیات هم باید یکتاپرست باشید. مومنی مثل پیامبر ابراهیم حتی آب و غذای خود را هم از طرف خدا می دانست. این است که مومنان واقعی که به خدا ایمان دارند، کوچکترین موارد زندگی خویش را هم به خدا ربط میدهند. این آیات را باید با آب طلا نوشت تا هیچوقت یادمان نرود.

 

الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿۷۸﴾

وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹﴾

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰﴾

وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿۸۱﴾

وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿۸۲﴾

 

آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى ‏کند (۷۸(

و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند (۷۹(

و چون بیمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد (۸۰(

و آن کس که مرا مى‏ میراند و سپس زنده‏ ام مى‏ گرداند (۸۱(

و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲)

 

خدا می خواهد که ما به جزئیات زمانهای خاص هم توجه کنیم، تا رستگار شویم. ما باید به اوقات نمازها، زمان پایان دوره ها و اعصار توجه کنیم و متوجه شویم که چه اتفاقی دارد می افتد. ما باید به شب و روز، بارش برف و باران و عدم بارش و بیداری و خواب و تغییرات فصلها توجه کنیم و خدا را در این اوقات، شکر و یاد و ستایش کنیم. این زمانها و تغییرات آنها همگی برای بیدارکردن ماست. اگر در این زمانهای بخصوص خدا را یاد نکنیم، خود را در تیررس شیاطین قرار داده ایم. اگر موقع نماز، نماز بجا نیاوریم و خود را مشغول کارهای دیگری کنیم اتفاقاتی پشت پرده خواهد افتاد که راه را برای نفوذ دشمن اصلی انسان (شیطان ) باز خواهد گذاشت.

بعضی ها هر ساعت و در زمانهای مشخصی، موبایلشان را چک میکنند و یا هر روز صبح جهت کارشان بیدار میشوند ولی نماز بجا نمی آورند. آنها روزانه و به طور منظم، برای سلامتی تن، پیاده روی میکنند ولی در موقع انجام نماز سستی و تنبلی به خرج میدهند. این افراد به سلامت بدنی خویش توجه میکنند ولی به سلامت روانی خویش توجهی ندارند.  این افراد زمانهای تصنعی خودشان را بر زمانهایی که خدا خلق کرده است و آن را برای ما قرار داده است، ترجیح میدهند. یکی از جنبه های خداپرستی همین است. یعنی زمانها و آیات و نشانه ها و عَلَمَکهایی که خدا در کائنات گذاشته است ، باید از هر چیز دیگری برایمان مهمتر باشد. ما اگر این مهم ها را رعایت کنیم، بقیه کارها خودش جور میشود. اما اگر زمانهای تصنعی ساخته دست خودمان را مهم کنیم و به زمانهایی که خدا قرار داده است توجهی نکنیم، گره های زیادی بوجود خواهد آمد. کسی که صبح برای کوهنوردی بیدار میشود و کوهنوردی میکند، ولی نماز بجا نمی آورد؛ در واقع به اوقات اختراعی خودش روی آورده است و به اوقات مکتوب شده خدا اهمیتی نمی دهد. آیا او نمیتواند همان وقت که برای کوهنوردی بیدار میشود، نمازش را هم بجا آورد! البته منظور این نیست که کوهنوردی و ورزش کار مناسبی نیستند؛ بلکه اهمیت ندادن به دستورات خدا در اینجا مطرح است.

 

مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿۷۴

قدر خدا را چنانکه در خور اوست نشناختند در حقیقت ‏خداست که نیرومند شکست‏ ناپذیر است (۷۴)

 

مردم اکنون زمانهای مصنوعی زیادی برای خود درست کرده اند. هر چند خدا اینها را منع نکرده است ولی این زمانهای اختراعی نباید بر زمانهایی که خدا برای ما نشانه قرار داده است، ترجیح یابند. مثلا خیلی به تاریخ ولادت و تاریخ ازدواج توجه میکنند و حتی برای آمدن آن انتظار می کشند ولی چنین ذوق و شوقی را برای اوقات خدادادی بروز نمی دهند. فصلها عوض میشوند؛ زمستان می آید و می رود و بعد بهار میاید و بعد تابستان میاید ولی اهمیت چندانی برای مردم ندارد. یکی از فلسفه های شکرگزاری در نظر داشتن همین زمانهاست. فرق مراسمهای ساخت دست انسان، مثل جشن تولد و جشن ازدواج و هالوون و ... با شکرگزاری این است که در شکرگزاری فقط زمانهای طبیعی و خلق شده خدا مد نظر است. اگر زمانهای تصنعی ساخت دست انسان ، با زمانهایی که خدا قرار داده است، تداخل پیدا کند و باعث شود که آن زمانها را از دست دهید، قطعا بدانید که دست شیطان در کار است. یکی از اهداف مدیتیشن  از بین بردن زمانهای خدادادی است. مردم بیشتر شبها تا نیمه های شب، بیدارند و انواع سریالها را نگاه میکنند و این خودش بر هم زننده اوقات خدادادی است و مخل آسایش و آرامش. روز قیامت در قرآن، یوم الدین نامیده میشود و دین در قرآن همان فلسفه زندگی در نظام رحمانی است. یوم الدین یعنی روزی که فلسفه زندگی واقعی رو میشود و این اَدا و اطوار بازی ها که به عنوان زندگی روشده است، باطل میشود. جهت باطل نمودن این اَداها باید هر چیزی را به منشاء اصلیش ربط دهیم. شکرگزاری یعنی هر چیزی را به منشاء اصلیش ربط دهیم. خدا باران می باراند و گیاهان و غلات و میوه ها رشد میابند و آفتاب باعث رسیده شدن اینها میشود( میوه های رسیده ویتامینهای کامل و بیشتری دارند) و این یعنی هر نعمتی که بدست ما میرسد، خدا مبداء و منشاء اصلی آن است. به این خاطر است که خدا می فرماید شکرکردن نعمت افزون کند و کفر عذاب آرد (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ). کفر مخالف شکر است و کفر یعنی اینکه هر چیزی را به منشاء غیر اصلی نسبت دهید. نوح چنین فردی بود که هر نعمت و کاری را به منشاء اصلی آن بر می گرداند و نسبت میداد.

 

ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا ﴿۳

[اى] فرزندان کسانى که [آنان را در کشتى] با نوح برداشتیم راستى که او بنده‏ اى سپاسگزار بود (۳)

 

شیطان وعده داده است که اکثر مردم را به این سمت متمایل خواهد کرد و کاری میکند که اکثر مردم شکرگزار نباشند.

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷

آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

 

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۱۸

فرمود نکوهیده و رانده از آن [مقام] بیرون شو که قطعا هر که از آنان از تو پیروى کند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد (۱۸)

 

عدم شکرگزاری باعث میشود که انسان محیط زیست خودش را به سمت نابودی ببرد و او به این طریق با هدایت شیطان، طبیعت خدادادی را دارد از دست میدهد ولی خودش زیاد متوجه نیست و حالیش نیست. تا به زمان آخر شدن دنیا نزدیک میشویم، شدت زلزله ها بیشتر میشوند و تعدادشان هم بیشتر میشود. سوره ای در قرآن به اسم زلزله آمده است. این سوره فقط در مورد زلزله نهایی آخر شدن دنیا نیست، بلکه در مورد تمام زلزله های طبیعی ای است که اتفاق می افتد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم


إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿
۱﴾ 

آنگاه که زمین به لرزش [طبیعی] خود لرزانیده شود 



وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿۲﴾ 

و زمین بارهاى خود را برون افکند 



وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا ﴿۳﴾ 

و انسان گوید [زمین] را چه شده است

 

 

در حین آمدن زلزله، انسان به هم می ریزد و از آمدن زلزله تعجب می کند و انگار که او با طبیعت زمین هیچ کاری نکرده است!!! (وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا - و انسان گوید [زمین] را چه شده است ).  زلزله ها به مرور تعدادشان بیشتر میشود و ریشتر آنها هم بالاتر میرود؛ طوری که نزدیکیهای قیامت هر هفته یک زلزله قوی خواهد آمد و انسان مجبور است که خانه ها را ضد زلزله بسازد و به دردسر می افتد. زمانی که انسان به تکنولوژیش مغرور شود و آن را بر طبیعت خدادادی ترجیح دهد و نشانه ها و زمانهای خدادادی را نادیده گیرد؛ خدا هم او را به طبیعت زمین می سپارد. طبیعت زمین کار خودش را انجام میدهد، وقتی که زیاد از آن آب بیرون بکشید، دچار لرزش شده و زلزله پیش می آید. خدا قبلا بوسیله باران و برف، املاح و آب و ویتامین های مورد نیاز بدن انسان را تامین میکرد ولی انسان با نادیده گرفتن این زمانها و نشانه ها، علیه طبیعت خدادادی عصیان کرد.

گاهی خدای حکیم و مقدس بوسیله زمان و تغییرات زمانی، مردم را متوجه بعضی مسائل میکند. مثال این مورد داستان اصحاب کهف بودند که خدا آنان را به سیصد سال بعد منتقل کرد. اما وقتی به سیصد سال بعد منتقل شدند، نتوانستند دوام آورند و از خدا خواستند که آنان را بمیراند. انسانها نمی توانند زمانها و دوره های مختلف را تحمل کنند. زیرا شرایط محیطی و رفتاری افراد هر دوره فرق میکند. مثلا ما نمی توانیم به پنجاه سال بعد پرش کنیم. زیرا واقعا محیط پنجاه سال بعد برای ما غیر قابل تحمل است؛ چه از نظر محیط زیستی، چه از نظر اخلاقی، رفتاری آدمیان آن موقع. واقعا فقط خدا خودش تحمل این تغییرات فراوان را دارد و فقط اوست که میتواند این همه تغییرات منفی ببیند و آن را تحمل کند. زمین به مرور زمان محیط زیست طبیعیش را از دست خواهد داد و تا چند دهه دیگر، تغییرات فراوانی در آن صورت می گیرد و حالت بکر و طبیعی بودن خودش را از دست خواهد داد. من خودم ، حتی وقتی فکرش را هم می کنم، خیلی افسوس می خورم. اما خدای مهربان این تغییرات را دیده و می بیند و فقط اوست که تحمل چنین شرایطی را دارد. وقتی انسانها بمیرند، بصیرتشان کامل میشود و آن موقع به حال کسانی که در زمین ضد محیط زیست خویش عمل میکنند، تاسف میخورند.

نکته جالبی در سوره کهف هست که مربوط به سفر در زمان است. براساس نظریه نسبیت عام انشتین، مسیر نور هنگام عبور از یک میدان گرانشی بصورت منحنی است. هر چقدر که مقدار خمیدگی نور بیشتر باشد، در آن قسمت زمان کندتر میگذرد. سیاه چاله ها و کرم چاله ها نمونه واقعی توقف زمان و یا کند کردن زمان هستند. خلاصه نظریه انشتین این است که نیروهای گرانش بسیار قوی، تغییرات قابل توجهی در زمان ایجاد میکند. بطرز خارق العاده ای ، مثالی از سفر در زمان در قرآن آمده است. هفت نفر و یک سگ از سیستم بت پرستی زمان خویش فرار میکنند و وارد یک غار میشوند. خدای مهربان در آن نقطه درون غار چنان نیروی گرانشی ای ایجاد میکند که نور خمیده میشود. در این حالت زمان برای آن هفت نفر، به اندازه یک روز یا کمی بیشتر میگذرد ولی برای فضای بیرون از غار 300 سال طول میکشد.

 

وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا ﴿۱۶﴾

و چون از آنها و از آنچه که جز خدا مى ‏پرستند کناره گرفتید پس به غار پناه جویید تا پروردگارتان از رحمت‏ خود بر شما بگستراند و براى شما در کارتان گشایشى فراهم سازد (۱۶)

 

 وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا ﴿۱۷﴾

و آفتاب را مى ‏بینى که چون برمى ‏آید از غارشان به سمت راست مایل است و چون فرو مى ‏شود از سمت چپ دامن برمى‏چیند در حالى که آنان در جایى فراخ از آن [غار قرار گرفته]اند این از نشانه‏ هاى [قدرت] خداست‏ خدا هر که را راهنمایى کند او راه‏یافته است و هر که را بى‏ راه گذارد هرگز براى او یارى راهبر نخواهى یافت (۱۷)

 

قسمتی از آیه میفرماید که: و آفتاب را مى ‏بینى که چون برمى ‏آید از غارشان به سمت راست مایل است و چون فرو مى ‏شود از سمت چپ دامن برمى‏چیند. متن آیه صراحتا از خمیدگی شعاع نور در آن قسمت سخن میگوید. گرانش آن نقطه آنقدر قوی نیست که نور را کامل جذب کند، بلکه فقط شعاع نور را خم میکند. یعنی گرانش آن نقطه به  اندازه یک سیاه چاله نیست که کلا نور را کامل جذب میکند. یعنی به اندازه تغییر زمان در حد 300 سال شمسی. در پایان آیه خدا میفرماید که این از نشانه های بزرگ خداست. قطعا تابش عادی نور به غار در جاهای دیگر از کره زمین هم اتفاق می افتاد و خدا منظورش از نشانه، این نکته نیست، بلکه در اینجا اختصاصا چنین پدیده ای را توضیح میدهد. پدیده سفر در زمان.

 

 وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿۱۸﴾

و مى ‏پندارى که ایشان بیدارند در حالى که خفته‏ اند و آنها را به پهلوى راست و چپ مى‏ گردانیم و سگشان بر آستانه [غار] دو دست ‏خود را دراز کرده [بود] اگر بر حال آنان اطلاع مى‏ یافتى گریزان روى از آنها برمى‏ تافتى و از [مشاهده] آنها آکنده از بیم مى ‏شدى (۱۸)

 

 وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا ﴿۱۹﴾

و این چنین بیدارشان کردیم تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند گوینده‏ اى از آنان گفت چقدر مانده‏ اید گفتند روزى یا پاره‏ اى از روز را مانده‏ ایم [سرانجام] گفتند پروردگارتان به آنچه مانده‏ اید داناتر است اینک یکى از خودتان را با این پول خود به شهر بفرستید تا ببیند کدام یک از غذاهاى آن پاکیزه‏ تر است و از آن غذایى برایتان بیاورد و باید زیرکى به خرج دهد و هیچ کس را از [حال] شما آگاه نگرداند (۱۹)

 

نیروی گرانش بسیار قوی باعث متلاشی شدن ماده هم میشود و به همین خاطر نیروی گرانش داخل غار باعث تغییر در قیافه ظاهری اصحاب کهف شده بود و به همین خاطر مردم عادی با دیدن آنها دچار ترس و رعب میشدند. زمانی که بیدار میشوند، از همدیگر سوال میپرسند که چقدر خوابیدیم، آنها میگویند که یک روز یا کمی بیشتر.  در واقع آنها راست میگفتند. زیرا زمان برای آنها تا حدی متوقف شده بود و یک روز آنان داخل غار، به اندازه یک روز ما گذشت ولی خارج از غار به اندازه 300 سال عادی روی کره زمین بود. اینطوری خدا یک مثال کامل از بعث و معاد به جهانیان ارائه میدهد.کتاب قرآن به معنای واقعی از غیب خبر میدهد و به معنای واقعی کلمات خداست.

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و ششم) آخر الزمان ( قسمت چهاردهم ) دفع دیوها (بخش دهم) شرایط گلخانه ای قسمت دوم

pdf          

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


                                  

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و ششم)

آخر الزمان ( قسمت چهاردهم )

دفع دیوها (بخش دهم)

شرایط گلخانه ای قسمت دوم

 

در قسمت قبل گفته شد که در صورت بی توجهی به نظام رحمانی و نادیده گرفتن آیات و نشانه های خدای رحمان ، انسان وارد یک زندگی مبتنی بر شرایط مصنوعی و گلخانه ای خواهد شد. شرایط گلخانه ای یعنی برای نگهداری و تهیه هر محصولی، باید خیلی نکات و جزئیات در نظر گرفته شود، اعم از زمان و مکان و دما و نور و سرما و گرما و سایر پارامترها. این شرایط گلخانه ای فقط برای محیط زیست نیست، بلکه برای روان انسانها هم هست.

قبلا در زمان قدیم قبل از زرتشت، اقلیم کره زمین دارای هفت فصل متفاوت بوده است. یک برهه ای در زمستان بوده است که همیشه برف می باریده است. ما تابحال به این مساله توجه نکرده ایم که چرا خدا برف نازل میکرد. ولی حالا که بارش برف کم شده است و یا در برخی مناطق قطع شده است، مجبوریم روی آن کاوش و فکر کنیم. بارش برف برای تولید یک شرایط خاصی بوده است که کاشت محصولات کشاورزی بتوانند در سرما دوام آورند. در واقع برف شرایط گلخانه ای طبیعی ایجاد میکرده است. یعنی برف برای طبیعت مثل یک ساختمان گلخانه بوده است و روی محصولات می نشست تا از سرما زده شدن آنها جلوگیری کند.

دانه های برف شکلهای شش وجهی خاصی دارند که بسیار عجیب است. این دانه ها صداها و آلودگیهای صوتی محیط را در خود جذب میکنند و به همین خاطر حین بارش برف؛ سکوت آرامش بخشی حکمفرماست. همچنین هوایی که در میان دانه های شش ضلعی برف حبس میشود؛ نقش عایق حرارتی را دارد و به همین خاطر خیلی از حیوانات برای پناه جستن از سرما؛ به داخل برف میروند تا از سرما یخ نزنند و از سوز سرما نجات یابند. گل‌های گیاهان و درختان معمولا پنج سر هستند، اما دانه‌های برف شش سر هستند. دانشمندان ثابت کرده اند که تشکیل دانه برف ؛ شرایط خاصی را میخواهد و این شرایط خیلی به سختی در آزمایشگاه بدست می آید. بشر آنقدر تغییرات ناسالم در محیط زیست ایجاد کرده است که فقط خدای مقدس و قادر توانا میتواند شرایط تشکیل برف را در آن دوباره ایجاد کند. ما متاسفانه این نعمات و فصلهای متفاوت و زیبا را تقریبا از دست داده ایم. زمین وارد یک مرحله جدید میشود که به دو فصل (سرما و گرما) تبدیل میشود و در نهایت نزدیک قیامت به یک فصل (فصل سرما) تبدیل خواهد شد. در شرایطی که تعداد و تنوع فصلها کم شود، یعنی دیگر کاشت و برداشت خیلی از محصولات به شرایط گلخانه ای نیاز دارند. از این به بعد بشر، باید سرما و گرما و نور و آب و سایر جزئیات محیط را خودش تنظیم کند تا بتواند یک محصول بکارد و برداشت کند. این شرایط را گلخانه ای می نامند. کوچکترین اشتباه در این تنظیمات، کار را خراب می کند. بشر خودش را وارد محاسبات پیچیده ای کرده است و در این راه اشتباهات فراوانی میکند و خواهد کرد.

آب برف در داخل زمین فرو می رود و از میان سنگها و خاکهای مختلف میگذرد و باعث میشود که املاح و مواد معدنی خاک را گرفته و آب معدنی و غنی شده ای بدست می آید. به همین خاطر آب چشمه ها بسیاری از املاح مورد نیاز بدن را در خود دارند و بسیار مفیدتر از آبهای دیگر است و بسیار گواراتر هستند. اگر انسانها نعمت برف را از دست دهند، بعد از آن مجبورند که این املاح را برای بدن خویش، خودشان بصورتی دیگر جبران کنند. گیاهان و گندم و میوه های حاصل از این آب معدنی، بسیار مفیدتر هستند. به همین خاطر در زمان قدیم، کمبود ویتامین و املاح زیاد مطرح نبوده است.

برف نقش یک عایق حرارتی را برای طبیعت دارد که خیلی از حیوانات برای رهایی از سرما به آن پناه می برند و همچنین از آنجا که آلودگیهای صوتی را از محیط می گیرد، در سلامت روان انسانها و حیوانات بسیار موثر است. برف به عنوان لایه ای روی زمین، از بخار شدن نمناکی زمین و خشک شدن زمین جلوگیری میکند. برف یک نوع آبیاری قطره ای هم است که گیاهان و حیوانات را زنده نگه می دارد و اگر برف نباشد، باید این چرخه طبیعی و زیبا را خود انسان با تکنولوژی و علمش انجام دهد. انسان هیچوقت نمی تواند دانه های برف تولید کند و یک فاکتور بسیار مهم برای سلامت روان را از دست داده است و از این به بعد دچار سختی های بیشتری خواهد شد. البته مثل اینکه خودش شرایط را اینطوری میخواهد، زیرا نشانه های خدا در طبیعت را نادیده گرفته و هر آنچه از منابع طبیعی بود را به پول تبدیل کرده و میکند و ظلم بزرگی به خود و همنوعان خود میکند و کرده است.

فقط برف نیست که اهمیت فراوانی در تولید محصولات کشاورزی دارد، بلکه باران هم همان اندازه مهم است و همچنین وزیدن باد در باروری ابرها و گیاهان بسیار موثر است. در تابستان خورشید وسط آسمان میاید و نور پر انرژی خورشید آن محصولات را زرد رنگ میکند تا این محصولات به نتیجه برسند. وقتی برف و باران نباشد، چرخه طبیعت ناقص میشود و این اتفاق نوعی هبوط است. انسان با کارهای خرابکارانه اش چوب لای چرخ طبیعت می اندازد. حتی ممکن است که زمانی برسد ابرهای لقاح کننده کم شوند و انسان مجبور شود باروری گیاهان راخودش با ایجاد بادهای مصنوعی و یا روش دیگری انجام دهد. خدای مهربان در آخرین کتاب آسمانیش قرآن به این نکات خیلی ریز و ساده توجه ما را جلب میکند و همزمان میخواهد به ما بگوید که ای انسان ممکن است روزی اینها را از دست دهید و به زحمت بیفتید.

 

وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ ﴿۲۲

و بادها را باردارکننده فرستادیم و از آسمان آبى نازل کردیم پس شما را بدان سیراب نمودیم و شما خزانه‏ دار آن نیستید (۲۲)

 

وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿۲۳

و بى‏ تردید این ماییم که زنده مى ‏کنیم و مى‏ میرانیم و ما وارث [همه] هستیم (۲۳)

 

حتی میوه ها و محصولاتی که قبلا در طبیعت بود، از آنجا که چرخه کامل طبیعت را طی میکرد، از نظر تغذیه کامل بود و به نوعی کامل کننده نیازهای بدن ما هم بود و مزه خیلی بخصوصی داشتند. میوه هایی که انسان ناکامل و گلخانه ای پرورش میدهد، همه اش مزه های تقریبا یکسانی دارند و کیفیت میوه های رشدیافته در شرایط طبیعی را ندارد. حالا دیگر باید انسان برای بعضی کمبودهای بدن خویش مثلا ویتامین ب 12 مصرف کند و این خودش باعث عدم تعادل بدن انسان خواهد شد. زیرا آنچه که انسان درست میکند، افراط و تفریط در آن هست و هیچوقت کامل نیست و سود کم و ضررات زیادی دارد. بشر بیش از پیش به پزشکان نیاز خواهد داشت. وقتی انسانها نظام رحمانی را نادیده بگیرند، خودبخود به سمت یک زندگی مصنوعی خواهند رفت.

در نهایت انسانها برای جبران این نعمات طبیعی رو به چیزهای دیگری می آورند ولی از آنجا که علم بشر پر از ایراد و خطاست؛ ضربات جبران ناپذیری به خود می زنند.

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿۱۰۵

[آرى] آنان کسانى‏ اند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵)

 

بشر چیزهای جایگزین دیگری میسازد. صُنْعًا (ساختگی) در آیه به این مورد اشاره دارد. مردم بجای شکرگزاری از خدای رحمان، با اسراف در ساخته های دست خویش؛ طبیعت خدادادی را نابود کردند. علمی که بشر بلد است؛ را خود خدا به او الهام کرده است. اما او در این راه اسراف میکند. آنقدر زباله پلاستیکی در طبیعت رها کرده است که چند هزار سال طول میکشد تا طبیعت به حالت اولیه اش برگردد. وقتی انسان به ساخته های دست خود مغرور شود، دیگر زیاد با طبیعت زمین اخت نخواهد بود و شروع به نابودی آن میکند. وقتی میروی طبیعت ، هیچ صدایی شما را اذیت نمی کند. صدای قورباغه و جیرجیرک و کلاغ و گنجشک هیچوقت برای ما مزاحم نیستند، حتی آرامش دهنده هم هستند. حیوانات میدانند که چگونه از طبیعت حفاظت کنند. آنها کاری نمی کنند که طبیعتشان نابود شود. زیرا زمین را خانه خویش میدانند. یک کلاغ در حفاظت از طبیعت داناتر از انسان است و با دفن کردن مرده، از آلودگی محیط زیست جلوگیری میکند. خدای حکیم یک پنگوئن را طوری آفریده است که آب دریا را به آب آشامیدنی تبدیل میکند و هنوز بشر در این مورد یک روش قطعی نیافته است. خدا تمام روشهای زندگی را که انسان به آن نیاز دارد را در طبیعت و حیوانات گذاشته است و به این طریق انسان را راهنمایی کرده است. با آفرینش پرندگان، عملا به انسان می آموزد که چطوری یک هواپیما بسازد. با آفرینش مرغابی، به انسان می آموزد که چطوری ساختار یک کشتی را بسازد. با آفرینش پنگوئن، به انسان می آموزد که چطوری آب را تصفیه کند. از طریق مورچه و زنبور عسل به ما زندگی اجتماعی و نظم و ایثار می آموزد. طبیعتی که خدای رحمان آفریده است بهترین معلم انسان است.

 

الرَّحْمَنُ ﴿۱[خداى] رحمان (۱)   

عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿۲قرآن را یاد داد (۲)

خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳انسان را آفرید (۳)

عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ﴿۴به او بیان آموخت (۴)

 

در واقع اگر محیط زیست انسان هبوط پیدا کند، بهترین الگو برای بوجود آوردن شرایط جدید؛ الگو گرفتن از نظام رحمانی است و به این طریق بشر دچار غرور نشده و به نظام رحمانی متصل میشود و خدای رحمان را از یاد نمی برد. این تنها راه نجات انسان است. وقتی برف و باران نبارد، باید تکنولوژی در اینجا بکار آید و آب فراهم آورد. ولی بعضی ملتها هم طبیعت خود را نابود کرده اند و هم تکنولوژی آنچنان پیشرفته ای در زمینه آب ندارند و در نتیجه این ملتها، دچار دو سَر خُسران شده اند و در مکر خدا گیر میکنند. تکنولوژی و پیشرفت بدون تقوا، بیفایده است. تکنولوژی بدون تقوا، در اختیار هر گروه بی تقوایی قرار گیرد، بوسیله آن تکنولوژی طبیعت و زمین خویش را نابود میکند. مدیریت این تکنولوژیها و منابع طبیعی زمین هم در این جا اهمیت دارد و دولتها به همین درد می خورند و وظیفه شان همین است.

حفظ چرخه پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر در حفظ نظام و طبیعت رحمانی بسیار مهم است و حتی میتوان گفت این پایه و ستون آن است. پندار نیک باید به کردار نیک تبدیل شود و کردار نیک باید به گفتار نیک تبدیل شود و گفتار نیک هم باید باعث صبر شود و دوباره پندار نیک (ایمان) بیفزاید و یک چرخه سالم رحمانی در وجود خود انسان و میان ارتباطات انسانها بوجود آید. در این حالت، خدا رحمت خاصه اش را بر آن جامعه نازل میکند و برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشاید و راه حلهای مشکلات را بر آنان نازل میکند.

 

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿۹۷

آیا ساکنان شهرها ایمن شده‏ اند از اینکه عذاب ما شامگاهان در حالى که به خواب فرو رفته‏ اند به آنان برسد (۹۷)

 

أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ ﴿۹۸

و آیا ساکنان شهرها ایمن شده‏ اند از اینکه عذاب ما نیمروز در حالى که به بازى سرگرمند به ایشان دررسد (۹۸)

 

أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹۹

آیا از مکر خدا خود را ایمن دانستند [با آنکه] جز مردم زیانکار [کسى] خود را از مکر خدا ایمن نمى‏ داند (۹۹)

 

اما اگر جامعه ای ، چرخه پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر را حفظ نکند و آن را ناقص کند، طبیعت خویش را نابود میکند. مثلا یکی که ایمانش (پندار نیک) را به عمل نیک تبدیل نمی کند، به نوعی این چرخه رحمانی را برای خود متوقف کرده است. اگر این چرخه متوقف شود، هماهنگی و میزان روانی انسان به هم می خورد و انسان به دنبال اوهام، خیالات، اشعار و افراط و تفریط و اسراف میرود و باعث ضربه زدن به طبیعت خویش میشود. مثلا جایی که پرندگان و خفاشها شکار میشوند و از بین برده شوند، آفات و ملخها زیاد میشوند و آفات و ملخها باعث نابودی مزارع میشوند. پشت از بین بردن پرندگان و خفاشها ، یک پندار بد و منحرف خوابیده است. پندار بد باعث ایجاد شر و کردار بد میشود و همین خودش چرخه طبیعت را معیوب میکند.

شیطان با منحرف کردن انسانها ؛ هدف اصلی غرایز انسانی را منحرف میکند و عملکرد غرایز منحرف شده برخلاف طبیعت است. یعنی غرایز منحرف شده، نسل و طبیعت را نابود میکند. غرایز منحرف شده برخلاف نظام رحمانی عمل میکنند و در نتیجه به آن ضربه می زنند.

بیشتر مردم گاهی جملاتی را بر زبان می آورند که نشان از این دارد که هنوز مشکل اصلی خودشان را متوجه نشده اند. مثلا می گویند که ای کاش ابلیس سجده میکرد! ای کاش آدم از درخت ممنوعه نمی خورد! همه اش ای کاش ای کاش! میکنند. آنها به طرح خدای رحمان توجه نمی کنند که آنها هم اکنون در همان موقعیت شیطان و آدم قرار گرفته اند و قرار است که از آن درخت ممنوعه نخورند و در نظام رحمانی بمانند. درخت ممنوعه در این جهان ، همان مواردی است که خدا منع کرده است؛ شامل دزدی، قتل، زنا، خیانت، غیبت و ... مردم خیلی چیزها میدانند ولی به آن عمل نمی کنند؛ زیرا عزم و پندار مناسب و نیکی در ذهن خویش برنگزیده اند.  

 

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵

و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم و[لى آن را] فراموش کرد و براى او عزمى [استوار] نیافتیم (۱۱۵)

 

مردم عزم جدی در بکارگیری دستورات خدای رحمان ندارند. اگر آیه های قرآن را حفظ کنید و یا با صوت زیبا قرائت کنید؛ تشویقت میکنند؛ اما اگر بخواهی به بعضی از دستورات همان آیه ها عمل کنید، علیه تو جبهه گیری میکنند و تو را به بدعت گزاری متهم میکنند. شیطان مردم را به  حاشیه ها ، مشغول میکند. مثلا در مورد قرآن، قرائت، حفظ ، صدای خوب، صدای گیرا و کشیده و حاشیه ها را بولد میکند و مردم را به اینها مشغول میکند و اصل پیام که معانی آیات قرآنی است را از مردم میپوشاند.

معمولا مردم در مقابل نظام رحمانی جبهه گیری میکنند و از خود می پرسند: چرا خدا به گرسنگان و درماندگان جهان کمک نمی کند؟ این سوالی است که مردم از خود می پرسند و به خیال خویش یک فلسفه برای خویش برگزیده اند و خللی در نظام رحمانی پیدا کرده اند! در قرآن منظور از کلمه دین ، همان فلسفه زندگی است. مهمترین هدف شیطان ، زیر سوال بردن نظام رحمانی است. وقتی خدای مهربان، چیزی را منع میکند، مطمئن باشید که استفاده از آن به ما ضربه میزند. وقتی خدای مهربان قمار و مشروبات الکلی و مخدرات را منع فرموده است؛ مطمئن باشید که فلسفه ای مهم پشت آن توصیه است. قمار باعث ایجاد پندار بد بین انسانها میشود.

 

إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿۹۱

همانا شیطان مى‏ خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنى و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمى دارید (۹۱)

 

خدای مهربان، دلیل آن را واضح بیان میدارد و در ادامه می فرماید که آیا با این دلیل قانع کننده، شما دست بردار هستید؟ خدا به پندار نیک اهمیت میدهد و تنها راه نجات محیط زیست ما ، همان اخذ پندار نیک و دوری از پندار بد است. یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ در آیه به این نکته اشاره دارد که قمار و مخدرات بین مردم کینه و دشمنی ایجاد میکنند. کینه و دشمنی نوعی پندار بد هستند.

 

إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ﴿۴۹

ماییم که هر چیزى را به اندازه آفریده‏ ایم (۴۹)

 

خدا هر چیزی را به اندازه آفریده است. تعداد شیرها بسیار کمتر از گورخرها است. تعداد عقابها بسیار کمتر از تعداد گنجشکهاست. اگر تعداد شیرها کمتر نبود؛ هیچ حیوان دیگری زنده نمی ماند. زیاد شدن تعداد گورخرها، گیاهان و درختان را به خطر می اندازد. خدا هر چیزی را به اندازه آفریده است. اما این انسان است که این تعادل و توازن را به هم میزند. اگر ثروتمندان زکات میدادند و اسراف نمی کردند، دیگر فقیری در جامعه یافت نمیشد. هر گونه فقری در میان مردم ؛ به این علت است که سیستم شیطانی در آنجا حکمفرماست. خورشید و ماه و ستارگان اکنون در تعادل و توازن کامل هستند؛ تنها دلیلش این است که دست انسان به آنها نمی رسد و انسان توانایی دخالت در آن نظم را ندارد.

انسانها دارند از تربیت خدا فرار میکنند. خدا میخواهد ربّ ما باشد و میخواهد ما را تربیت کند. ولی انسانها دارند از ربوبیت خدا فاصله می گیرند. انسان هر چند ماه یکبار چکاپ میدهد و اگر در چکاپ مقداری مثلا چربی و قندش بالا باشد؛ فورا به خود میاید و خیلی چیزها را رعایت میکند ولی آیا انسان به چکاپهای طبیعی و رحمانی هیچ توجهی میکند؟ الا بذکر الله تطمئن القلوب. فقط با یاد خدا، قلبها آرام می گیرد.

سوره تکاثر، دقیقا یک سوره قبل از سوره العصر است. این سوره در مورد زیاده خواهی انسانها صحبت می فرماید. از آنجا که این سوره ، دقیقا قبل از سوره العصر است؛ ثابت میکند که تکاثر و زیاده خواهی و اسراف و افراط و تفریط مقدمه هبوط محیط زندگی انسانها است.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدای رحمتگر مهربان

 

أَلْهَیکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿۱

تفاخر به بیشترداشتن شما را غافل داشت (۱)

 

حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿۲

تا کارتان [و پایتان] به گورستان رسید (۲)

 

کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۳

نه چنین است زودا که بدانید (۳)

 

ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۴

باز هم نه چنین است زودا که بدانید (۴)

 

کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿۵

هرگز چنین نیست اگر علم‏الیقین داشتید (۵)

 

لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿۶

به یقین دوزخ را مى ‏بینید (۶)

 

ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿۷

سپس آن را قطعا به عین‏الیقین درمى‏ یابید (۷)

 

ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿۸

سپس در همان روز است که از نعمت [روى زمین] پرسیده خواهید شد (۸)

 

تفاخر و تکاثر در تار و پود جامعه ما ریشه دوانده است. این تفاخر و تکاثر در مهمانیها، مراسمات فوت، عروسی و غیره همه گیر شده است. چشم و هم چشمیهای بسیار وسیع در این گونه مراسمات موج میزنند. کرونا تا حدی این مراسمها را زیر سوال برد و آن را تعدیل کرد ولی بعد از خاتمه کرونا، دوباره همان رسومات به جای اول خود برگشت. تنها راه برای این که انسان بیدار شود، این است که عصر و زمانه عوض شود و محیط زیست انسان هبوط پیدا کند؛ تا انسان به سختی افتد و دست از این اوهام بردارد.

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿۴

براستى که انسان را در رنج آفریده‏ ایم (۴)

 

أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ﴿۵

آیا پندارد که هیچ کس هرگز بر او دست نتواند یافت (۵)

 

یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالًا لُبَدًا ﴿۶

گوید مال فراوانى تباه کردم (۶)

 

أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ ﴿۷

آیا پندارد که هیچ کس او را ندیده است (۷)

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و پنج) آخر الزمان ( قسمت سیزدهم ) دفع دیوها (بخش نهم) شرایط گلخانه ای

pdf

                                  

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و پنج)

آخر الزمان ( قسمت سیزدهم )

دفع دیوها (بخش نهم)

شرایط گلخانه ای

 

متاسفانه انسان هنوز متوجه این نکته نیست که در صورت بی توجهی و ناشکری نسبت به نظام رحمانی، چه شرایطی در انتظارش خواهد بود. در صورت بی توجهی به نظام رحمانی ، انسان وارد شرایط گلخانه ای خواهد شد. مَعِیشَةً ضَنْکًا در آیه زیر به همین شرایط گلخانه ای اشاره دارد.

 

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴

و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى ‏کنیم (۱۲۴)

 

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا ﴿۱۲۵

مى‏ گوید پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردى با آنکه بینا بودم (۱۲۵)

 

قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶

مى‏ فرماید همان طور که نشانه‏ هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى ‏شوى (۱۲۶)

 

 

رشد گلخانه ای یعنی برای نگهداری و رشد هر چیزی، باید خیلی نکات و جزئیات در نظر گرفته شود، اعم از زمان و مکان و دما و نور و سرما و گرما و ... . ما قبلا در بچگی بدون توجه به میزان ویتامینها، از هر چیزی که در دسترس بود می خوردیم و زندگی خود را هم سپری کردیم و الان هم مشکلی نداریم. اما اکنون نگهداری از یک نوزاد و یا یک بچه از همان ابتدا، باید به خیلی جزئیات توجه شود. قسمتی از این توجهات طبیعی است ولی قسمت اعظم آن اضافی و حتی مضر است و خسته کننده است. هبوط محیط زندگی انسانها به این معناست. انسانها خودشان را به پزشک و روانشناس وابسته کرده اند. آنها زندگی خودشان را به یک سری جزئیات و نکات غیر مفید گره زده اند. با احساس کوچترین درد و یا کوچکترین تبّ، به پزشک مراجعه میکنند و یا قرص مسکن مصرف میکنند و خود را وارد جزئیاتی بی پایان میکنند. این یک امر بدیهی است که هر درد و هر تبّی نباید قطع شود، تا بدن ما خودش را ترمیم کند و در صدور امور به اعضاء بدن دچار اشتباه نشود. نسل جدید تحمل حتی دردهای کوچک را هم ندارد.

در انتخاب زن و یا شوهر خیلی جزئی نگر شده اند و بیشتر به مادیات و ظواهر توجه میکنند. خدای رحمان بسیار زیبا، معیار زوج بودن زنان و مردان را مشخص نموده است.

 

إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿۳۵

مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏ دهنده و مردان و زنان روزه‏ دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است (۳۵)

 

کسانی که راستگویند و به راستگویی اهمیت میدهند، بهتر است با هم کفو خود یعنی راستگویان ازدواج کنند (وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ). کسی که مومن است، فقط با یک مومن میتواند صحیح زندگی کند (وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ) . هم کفو بودن یعنی همین. کسی که نگاهش پاک است، نباید با کسی ازدواج کند که نگاه ناپاک دارد. اینها معیار صحیح زوج شدن هستند. اما مردم به اشتباه دنبال معیارهای دیگری هستند که به هیچ عنوان در زوجیت صحیح نمی گنجند. در شرایط گلخانه ای، اگر تاریخ تولد همسرت یادت رود، شاید کار به قهر و حتی طلاق هم بکشد. مردم یک سری ارتباطات مصنوعی برای خود ساخته اند که آن را خیلی جدی گرفته اند. هر چند که خدا این ارتباطات مصنوعی را منع نکرده است ولی خدای مهربان هشدار میدهد که در این ارتباطات ساختگی غرق نشوید و آن را زیاد جدی نگیرید. زیرا اینها کار نیک نیستند و بلکه فقط یک سری امور ساختگی هستند که در اولویت نیستند.

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿۱۰۵

[آرى] آنان کسانى‏ اند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵)

 

در بحث ازدواج آنقدر وارد جزئیات شده اند که دیگر کسی توانایی تحمل این همه جزئیات را ندارد و فعلا به بن بست خورده است. در آینده سایتهایی تشکیل میشود که طرفین مشخصات همدیگر را در آن میخوانند و بر اساس یک سری خصوصیات تصنعی و غیر مهم که در سایت قرار میدهند ، زوجشان را انتخاب میکنند. زوجین میگویند که با همدیگر خوش باشیم ولی هر کس به دین خودش! دیگر توصیه به گفتار نیک و کردار نیک در مرام آنان جایی ندارد. در حالی اگر کسی تواصوا بالحق (گفتار نیک) نداشته باشد، دیگر در نظام رحمانی نخواهد ماند و از سیکل و چرخه (پندار نیک - کردار نیک -گفتار نیک - گفتار صبر) خارج خواهد شد. کسی در نظام رحمانی می ماند و از شر شیاطین و دیوها در امان است که از این سیکل رحمانی خارج نشود و کسی از این سیکل خارج نمیشود که این سیکل را ادامه دهد و از چرخش نیندازد. یعنی پندارهای نیک ما به کردار نیک و در نهایت به گفتار نیک تبدیل شود تا در محیط تاثیر بگذارد و این چرخ بچرخد.

بعضی نظریه های روانشناسی، ارتباطات انسانی را بطور تصنعی ایجاد میکنند و این یک نوع ارتباط ساختگی و پندار ساختگی است. مثلا میگویند که اگر شش چیز را رعایت کنید، خوشبخت میشوید! اگر یازده چیز را در زندگی خود در نظر داشته باشید، خوشحال خواهید بود! اگر بیست نکته را در نظر داشته باشید، به مشکل بر نخواهید خورد!؛ که بیشتر این دستورات، تصنعی هستند و ربطی به نظام رحمانی ندارند و یک نوع مدیتیشن هستند. ماهرترین روانشناس و ماهرترین پزشک برای هر فردی، آن است که انسان در نظام رحمانی زندگی کند و به آیات و نشانه های خدا در طبیعت و آفریده های خدا توجه کند و شکرگزار باشد و همین نکته انسان را از هر گونه پزشک و روانپزشکی بی نیاز میکند.

قبلا زمان قدیم، هفت فصل متفاوت بوده است. قسمتی از پاییز، میوه های خاص خودش را داشت و قسمتی از پاییز هم برگ ریزان بود. قسمتی از زمستان، همیشه برف می باریده است. ما این فصلهای متفاوت و زیبا را از دست داده ایم. زمین وارد یک مرحله جدید میشود که به دو فصل تبدیل میشود و در نهایت نزدیک قیامت به یک فصل تبدیل خواهد شد. در شرایطی که تعداد و تنوع فصلها کم شود، یعنی دیگر کاشت و برداشت بعضی محصولات به شرایط گلخانه ای نیاز دارد. از این به بعد بشر، باید سرما و گرما و نور و آب و سایر جزئیات محیط را خودش تنظیم کند تا بتواند یک محصول بکارد و برداشت کند. این شرایط را گلخانه ای می نامند. کوچکترین اشتباه در این تنظیمات، کار را خراب می کند.

بشر نه تنها در زمینه کشاورزی، بلکه در زمینه های تربیتی ، درمانی ، روابط بین ازواج و حتی روابط بین افرادجامعه به سمت شرایط گلخانه ای می رود. وقتی یک عکس می گیرید و یا یک سِلفی می گیرید، باید حتما بگویید " سیییییب "؛ تا در ظاهر خود را خوشحال نشان دهید. در حالی که این افراد به وضعیت و خوشحالی و درد و غم همدیگر هیچ توجهی ندارند ولی در حین عکس گرفتن بزور باید بگویید سیییییب و این نوع ظاهرسازی برایشان مهمتر از هر چیزی است. شرایط گلخانه ای یعنی شرایطی که انسانها یک سری قید و بند اضافی برای خود درست میکنند. این افراد فکر میکنند که یک کار خوب انجام میدهند، در حالی که اینها اصلا به معنای کردار نیک نیستند و فریبنده  هستند.

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

مردم رفتارهای الکی و بیخودی میسازند و بصیرت و دیدشان را نسبت به موضوعات تغییر میدهند . به همین خاطر خدای حکیم به زنان و مردان مومن توصیه می فرماید که دیدشان را نسبت به بعضی قضایای ساختگی و بعضی جزئی نگری ها بپوشانند و زیاد به آن اهمیت ندهند.

 

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ

وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ

 

والدین هر کسی از یک نسل قدیمی تر هستند و معمولا والدین کمتر از بچه هایشان، جزئی نگرتر هستند و کمتر شرایط گلخانه ای را رعایت میکنند. خدا توصیه می فرماید که بچه ها باید به والدین خویش احترام بگذارند و آنان را وارد این جزئی نگری نکنند و با ایرادگیریهای گلخانه ای خویش، آنان را اذیت نکنند. قَوْلًا کَرِیمًا  در آیه زیر اشاره به این نکته دارد.

 

وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ﴿۲۳

و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى (۲۳)

 

وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا ﴿۲۴

و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردى پروردند (۲۴)

 

زمانی که آدم در بهشت بود، همه چیز مهیا بود و عیبها و نیازها بطور کامل برطرف و برآورده میشد، ولی اکنون بشر شرایط گلخانه ای را برای خودش پیش آورده است و باید نیازهای خودش را با ایجاد شرایط مناسب بدست آورد. در حالی که قبلا هر چیزی را هر جایی و هر طوری که دوست داشت،  بدست می آورد. وصف دقیق بهشت همین است. هر آنچه که بخواهی در بهشت، جاری است و جریان دارد. محیط بهشت برخلاف زمین، هیچوقت هبوط پیدا نمی کند و شرایط گلخانه ای در آن برقرار نیست؛ بلکه همه چیز در بهشت طبیعی و بِکر است.

نیازهای روانی انسان هم مثل نیازهای تغذیه ، گلخانه ای شده است. مردم پیش روانشناس و پزشک و وکیل و ... میروند، تا برای آنها نسخه بپیچند و مشکلشان را حل کنند. از آنجا که علم بشر قطعی نیست و بر پایه سعی و خطا بنا شده است، ممکن است در این راه خیلی از راه حلها اشتباه و بی راهه باشد ومردم را بیشتر سر در گم کنند.

پندار بد در میان افراد جامعه زیاد شده است و همین باعث شده است که هر کسی حصار خودش را جدا کند و افراد بیشتر از هم دور شوند. گاهی زن و شوهر در خانه اند ولی گفتکوها و ارتباطشان از طریق مجازی صورت می گیرد. هر کسی باید اتاق مخصوص خودش را داشته باشد. این اتفاق به یکباره صورت نگرفته است و بلکه  انسانها ابتدا هبوط رفتاری و پنداری کردند، بعد برای دور ماندن از شر همدیگر، از هم فاصله گرفتند. بعضی گلها برای دفاع از خود تیغ در می آورند. انسانها هم صافی و صداقت سابق را ندارند، زیرا محیط زندگی هبوط یافته است.

در شرایط گلخانه ای برای زندگی، پول اهمیت بیشتری پیدا میکند و مردم وابسته به پول میشوند. در این حالت انسان وابسته به علمش میشود و در این مورد مجبور است که علوم مختلف را یاد بگیرد تا بتواند شرایط گلخانه ای مناسب و خوبی برای خود ایجاد کند. در این حالت شیطان بوسیله وارد کردن انسانها در حالت مدیتیشن،  در نیازهای آنها دخالت کرده و باعث سر در گمی انسانها میشود. در شرایط گلخانه ای، انسانها خیلی وابسته تر میشوند. مثلا قبلا که سوخت گاز در خانه ها نبود، مردم هیچوقت بطور کامل شبانه روزی، بخاری ها را روشن نگه نمی داشتند و فقط قسمتهایی از روز و شب، اقدام به گرم کردن خانه ها می کردند. اما اکنون چندین ماه متوالی سیستم گرمایشی خانه ها خاموش نمیشود. شرایط زندگی عوض میشود و انسانها بیش از پیش به این سیستم گلخانه ای وابسته میشوند.  هر چقدر که به زمان آخر شدن دنیا نزدیکتر میشویم ، این شرایط گلخانه ای جزئی تر و سخت تر میشود. حتی زمانی خواهد رسید که خیلی از مادران قدرت حمل نوزادشان را در شکم خود ندارند و نوزاد مدتی از نه ماه را در یک محفظه طی خواهد کرد. این شرایط برای نوزاد حیوانات هم پیش خواهد آمد. آیه قرآن می گوید که وقتی شتران ماده و انهاده شوند.

 

وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ﴿۴

وقتى شتران ماده ده ماهه وانهاده شوند (۴)

 

در این آیه ، از کلمه عشار (هم ریشه عشر به معنای ده ) به جای شتر اشاره شده است. زیرا شتر ماده در حالت عادی، سیزده ماه و نیم نوزادش را در شکم خویش حمل میکند ولی بمرور این زمان کمتر میشود و در نزدیکیهای قیامت به ده ماه میرسد و این خودش معنای بزرگی در آن نهفته است. شتر که صبور ترین و شکیبا ترین حیوان است و در تحمل گرسنگی و تشنگی و شرایط سخت، زبانزد عام و خاص است، در نزدیکیهای قیامت براساس شرایط گلخانه ای نامناسبی که پیش خواهد آمد، فقط تا ده ماه قدرت و توان تحمل نوزادش را دارد و نوزاد سه ماه و نیم دیگر را باید در محفظه هایی طی کند. شرایط گلخانه ای نامناسبی برای حیوانات وحش بوجود خواهد آمد. هم اکنون هم شرایط نامناسبی برای بعضی حیوانات وحش پیش آمده است و بعضی از آنها در حال انقراض هستند. آیه زیر به این موضوع اشاره دارد.

 

وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿۵

و آنگه که وحوش را همى‏ گرد آرند (۵)

 

بشر شرایط نامناسبی برای حیوانات پیش خواهد آورد. خودش بصورت گلخانه ای زندگی میکند ولی حیوانات دوست دارند که مثل سابق طبیعی زندگی کنند ولی مشکل اینجاست که بشر محیط زیست را خراب کرده است و توجهی هم به حیوانات ندارد و شاید بخاطر موزه و یا باغ وحش و تفریح خودش، از بعضی حیوانات نگهداری کند. بشر برای لذت بردن خودش هرکاری میکند. حتی فرزندان خود را هم میکشد.

 

وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿۸

پرسند چو زان دخترک (و یا هر نطفه ای در شکم مادر) زنده به‏ گور (۸)

 

بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ﴿۹

به کدامین گناه کشته شده است (۹)

 

بشر فکر میکند که نوزاد تا وقتی که در شکم مادر است، حق حیات ندارد و بنابراین خود را صاحب جان او میداند. الْمَوْءُودَةُ در اینجا فقط به معنای دخترک نیست. بلکه به معنای نطفه دختر و یا حتی نطفه پسر هم هست. جزئی نگری و شرایط گلخانه ای در این مبحث باعث میشود که انسانها، نوزادان در شکم مادر را با بهانه های مختلف سقط کنند. حتی ممکن است که در آینده مادران بخاطر اینکه در حین بارداری یک سری شرایط گلخانه ای را رعایت نکرده اند و یادشان رفته است، نوزداشان را سقط کنند. خدای مهربان ، در آیه زیر، زمان حمل و شیر دادن یک نوزاد (سی ماه) را جزو سن یک انسان قرار داده است (وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا). بعد می فرماید که این انسان به بلوغ جسمی میرسد و بعد به بلوغ روحی روانی (سن چهل سالگی) میرسد. بنابراین نُه ماه در شکم مادر، جزو سن واقعی یک فرد بحساب میاید. در حالی که ما هم اکنون به اشتباه، زمان خارج شدن نوزاد از شکم مادر را مبنای محاسبه سن یک فرد در نظر می گیریم.

 

وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۵

و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد مى‏ گوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس گویم و کار شایسته‏ اى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‏پذیرانم (۱۵)

 

میوه ها و محصولات گلخانه ای ، تمام خاصیت های محصولات طبیعی را ندارند و بنابراین انسان مجبور میشود که در خواص و ریز مواد این محصولات ریزنگرتر شود و به این ترتیب بشر خودش را وارد یک محاسبه پیچیده خواهد کرد. تمام این حوادث و جریانات به این خاطر است که بشر متوجه شود که درباره آمدن از بهشت به زمین اشتباه کرد و این همان امانتی است که انسان آن را قبول کرد و باعث ایجاد یک زندگی تلخ برای خودش و موجودات دیگر شد. انسان در آن موقع پیشنهاد کرد که خودش با علم! خودش میتواند در زمین یک زندگی عادلانه و لذت بخش برای خود و محیط زیستش بوجود آورد و این همان امانتی است که انسان تابحال نتوانسته است از پس آن برآید. حتی ایده های اصلی و تئوریهای علمی مفید که بشر به آن دست یافته است، به کمک وحی الهی بوده است و گرنه بشر هیچ وقت نمی تواند کوچکترین پیشرفتی کند.

 

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲

ما امانت  را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)

 

این اشتباه هولناک باعث شرایط وخیمی شده است و روز به روز هم بدتر خواهد شد. انسان در این حالت باید به اشتباه خویش پی برد و به درگاه خدای متعال روی آورد و پی ببرد که آن امانت را حفظ نکرده است؛ رسیدن به این نتیجه گیری برای هر انسانی لازم و ضروری است.

شکرگزاری مهمترین رکن یک زندگی است که با رعایت آن، میتوانیم از ایجاد شرایط گلخانه ای بیشتر برای خود جلوگیری کنیم و از دست دردسرهای آن دور شویم. مدتی دیگر هر میوه و گوشتی را از مولکولهای بنیادی بدست می آورند و پرورش میدهند. بشر زمین را به این سمت خواهد برد. محصولات کم کم به یک شکل و یک مزه تبدیل میشوند.

شرایط گلخانه ای برای آدمیان ، گره های ذهنی ایجاد میکند و به همین خاطر جزئی نگر تر میشوند. خدا انواع نعمتها و چیزها را آفریده است در شکلها و مزه های مختلف. در جهنم ماده مخدری به اسم زقوم وجود دارد که به معنای واقعی، شرایط گلخانه ای برای انسان پیش خواهد آورد. به همین خاطر جهنمیان، همیشه فکرشان مشغول است و هیچوقت روی آرامش نخواهند دید و دائم زجر می کشند. زقوم یک ماده مخدر فوق قوی است که جهنمیان برای همیشه معتاد آن میشوند که بطور کامل درد و رنج است. یک معتاد به ماده مخدر، بعد از مدتی، فقط مزه و طعم ماده مخدر برایش مهم است و دیگر بقیه مزه ها برایش اهمیتی ندارد. این افراد خود را از نظام رحمانی خارج میکنند و فقط یک مزه و یک حالت مستی و نشئگی را می پرستند.

 انسان یک موبایل درست میکند و چند ماه بعد، از همان نوع موبایل مقداری حافظه اش را بیشتر میکند و به عنوان یک محصول جدید بیرون میدهد. پنداری که پشت این تصمیم است ، کاملا نیک نیست و فقط جنبه مصرف گرایی و پولی دارد. مدیتیشن انسانها را جزئی نگر تر میکند و آنان را مصرف گرا تر میکند. اما نماز و شکرگزاری برخلاف مدیتیشن هستند و مردم را از شرایط گلخانه ای دور میکنند. 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و چهار) آخر الزمان ( قسمت دوازده ) دفع دیوها (بخش هشتم) خشکسالی

 pdf

 

                                  

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم 


جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و چهار)

آخر الزمان ( قسمت دوازده )

دفع دیوها (بخش هشتم)

خشکسالی


 

 

                                 

در نظام رحمانی نشانه های زیادی برای راهنمایی ما قرار داده شده است. وقتی شب است ، یعنی بخوابیم و به استراحت نیاز داریم. وقتی روز است یعنی زمان کار و تلاش و کوشش است. وقتی زمستان است یعنی شب طولانی تر است و انسانها به خواب و آرامش بیشتری نیاز دارند. وقتی خشکسالی است یعنی بیشتر مردم از نظام رحمانی خارج شده اند و جذب پندارهای منحرف شده اند. در این حالت باید مردم نسبت به خدای عالمیان خشوع و خضوع داشته باشند تا خدا مشکلشان را حل کند و به درگاه خدای متعال درخواست نزول رحمت کنند. وقتی درآمدی کسب می کنیم، یعنی باید زکاتش را بپردازیم. وقتی نعمتی به ما میرسد، یعنی باید شکرگزاری کنیم. وقتی نام خدا برده میشود، یعنی باید او را ستایش کنیم. وقتی باران می بارد، یعنی خدا به ما لطف کرده است و ما هم در مصرف آن دقت کنیم و آن را به هدر ندهیم. خواسته های ما در هر زمانی متفاوت است. در خشکسالی، در شب، در روز ، در مشکلات و در خوشی ها، خواسته ها و واکنشها متفاوت است. نظام رحمانی با حالتهای بخصوصی که بوجود می آورد، با زبان واضح و مبین به جامعه مورد نظر می گوید که حالا وقت نماز است، حالا وقت خضوع و خشوع است، حالا وقت خواب است، حالا وقت تقاضا از خدا برای باران است ، حالا وقت شکرگزاری است و ...

این نوع واکنشهای صحیح در مقابل نشانه های رحمانی، نوعی شکرگزاری است. اگر در مقابل نشانه های رحمانی، عکس العمل مناسب را انجام ندهیم و بی توجه باشیم؛ یعنی ما این نشانه ها را نمی خواهیم. اگر ما به وقتش نخوابیم و به وقتش بیدار نشویم و به وقتش نماز نگذاریم و زکات ندهیم و در مصرف نزولات آسمانی صرفه جویی نکنیم؛ یعنی شب و روز و بارش باران و زمستان و تابستان و سایر نشانه ها برای ما بی اهمیتند. در نتیجه خدا این نشانه ها را بر میدارد. دیگر باران نمی بارد و خشکسالی بوجود میاید. این سنت خداست.

 

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿۷

و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷)

 

وقتی نشانه های نظام خدای رحمان، نادیده گرفته شود یعنی شکرگزاری نشده است و در نتیجه این نشانه ها زیاد نمیشوند و بعد از مدتی قطع میشوند. اگر انسانها واقعا سپاسگزاری کنند، خدا آن نعمت را برایشان افزون خواهد کرد ولی اگر ناسپاسی کنند، دیگر خدا هم آن نعمت را بر میدارد. فرض کنید شما برای فردی چای می برید، او چای را نمی خورد و علاوه بر آن حتی تشکر هم نمی کند؛ قطعا بعد از تکرار این رفتار از او؛ شما دیگر برای او چای نمی برید. این یک قاعده ساده است. وقتی مردم به شب و روز توجه نمی کنند و نمازها را بجا نمی آورند و تابستان و زمستان برایشان اهمیتی ندارد و فقط در فکر گذشت زمان در فضای مجازی و تماشای تلویزیون و آهنگ و ... هستند، در آن صورت خدا این نشانه ها را بر میدارد؛ متاسفانه بیشتر مردم اینطوری میخواهند. قبلا در زمان قدیم، یعنی قبل از زمان زرتشت تعداد فصلهای سال ، هفت فصل بوده است. تابستان دارای دو فصل و همچنین زمستان دو فصل با خصوصیات متفاوت بوده است. در یکی از این فصلها در زمستان، کلا بارش برف بوده است.  اما به مرور زمان این فصلها کاهش یافتند و تا چند سال پیش چهار فصل بودند. در آینده نزدیک هم تعداد فصلها از چهار فصل به دو فصل کاهش می یابد. یک فصل گرما و یک فصل سرما. هفت فصل و حتی چهار فصل ، در سلامت روانی انسان بسیار موثر بودند. خدای مهربان فصول چهارگانه و در زمان قدیم فصول پنجگانه و یا ششگانه و یا هفتگانه را آفرید، تا که حالت پیوستگی روانی انسان را منقطع کند. در فصل زمستان آدمی آرامتر میشود و بعد که بهار می آید، خوشحالتر و امیدوارتر میشود. این تغییر روحیه ها را خود خدای رحمان با تغییرات فیزیکی در زمین برای ما بوجود می آورد زیرا خدا منت برما می نهد و بعضی مواقع، اجبارا روان ما را تغییر میدهد. بیشتر مشکلات بشر امروزی از پیوستگی روحی روانی اوست. اگر بشر مدام بر یک فکر و روال باشد، دچار توهمات میشود. ماهرترین پزشکان و روانپزشکان هم نمیتوانند به اندازه یک صدم نشانه های نظام رحمانی بر روان ما تاثیر گذار (یا گزار) باشند. تعداد لایه های جو بالای سر ما هم هفت لایه است. بمرور زمان این لایه های محافظتی ضعیف تر میشوند و یا شاید کمتر هم بشوند و در آن موقع بشر مجبور است که برای شهرها لایه های محافظ قرار دهد. اگر انسان با همین فرمان جلو رود، بدبختی های زیادی در انتظار او خواهد بود.

کسی که مثلا مدام مشغول فیلم نگاه کردن است و شبها دیر میخوابد و بجای شب، روزها می خوابد؛ این عادت او یک نوع ناسپاسی است؛ این فرد، زمستان و تابستان و سرما و گرما و روز و شب برایش فرق چندانی ندارد و هیچ تغییر روحی روانی در او پدید نخواهد آورد و این خودش یک نوع ناسپاسی است. این فرد صریحا با زبان پندار و زبان رفتارش اعلام میدارد که به این نشانه ها نیازی ندارد و بیشتر میخواهد فیلمهای عشق و عاشقی ببیند!

شیطان نمی تواند پا را از مرز معین شده فراتر بگذارد، مگر این که خود انسان بخواهد و او را فراخوانی کند. وقتی انسانها به نشانه های طبیعت و اقلیمی توجه نکنند و دقت نکنند و رعایت نکنند؛ آن نشانه ها به مرور زمان کمرنگتر میشوند. باید انسان در هر چیزی حجب و حیا و مرزی را رعایت کند و نگذارد دیوها به ذهن او سرک بکشند.

نزدیکیهای قیامت، بر اثر هبوط دوباره انسان، فصلها از بین میروند و همگی به یک فصل تبدیل میشود. وقتی بشر به نشانه های رحمانی توجه نمی کند، فصلهای متفاوت به دردش نمی خورد و حیف است که فصول چهارگانه زیبا و متنوع در اختیارش باشد؛ همان یک فصل برای او مناسبتر است. اما بعد که هبوط انجام شد، دیگر قابل برگشت نیست. آنوقت انسان مجبور میشود که بطور مصنوعی این فصلها را برای یک مکان مشخص و معین شبیه سازی کند و آن وقت متوجه خواهد شد که چه نعمت بزرگی را از دست داده است ولی حیف که دیگر قابل برگشت و قابل جبران نیست. افسوس فراوان برای انسان که متوجه نیست چه سرنوشتی در انتظارش است و به دستورات خدای رحمان بی توجهی میکند.

شیطان راه برگشتی به طرف خدا ندارد. به همین خاطر کارهایی که با وسوسه او انجام شود و باعث شود که انسان آن نعمت را از دست دهد، دیگر قابل جبران و برگشت نیست. متاسفانه انسان تا نعمتی را از دست ندهد، متوجه بود و نبود آن نخواهد شد. انسان نعمتهای زیادی را نسبت به زمان قدیم از دست داده است ولی زیاد متوجه نیست، انگار خودش اینجوری میخواهد! وقتی انسانها بوسیله فیلمها و آهنگها و کانالهای مجازی ، پندارشان را خراب کرده اند، در آن صورت دیگر طبیعت زیبا و متنوع را برای چی میخواهند! انسان متوجه سقوط و هبوط خود نیست و توجهی به این تغییرات اقلیمی ندارد. در بعضی شهرها، تابستان آنچنان گرم است که مردم تابستانها در طول روز همیشه در خانه اند و شبها بیرون میایند. این یعنی نشانه های شب و روز نظام رحمانی برای آنها از دست رفته است. حداقل انسان باید از خودش دلیل این سقوط و هبوط را بپرسد و از آن درس گیرد. دیگر ما نمی توانیم تعداد فصلها را به هفت فصل زمان قدیم بر گردانیم ولی میتوانیم از کاهش تعداد آنها متوجه شویم که پندار و کردارمان اشتباه است و در نتیجه به درگاه خدای متعال توبه کنیم که بدتر از این نشود. درک نشانه های آخر دوره ها و زمانها بسیار مهم است و درس بزرگی به بشریت میدهد.

حالا دیگر متوجه میشویم که تنها دلیل خشکسالی ها، گرایش مردم به پندار بد است. وقتی شیطان نزدیک انسان شود و بوسیله پندار منحرف، او را تحت تاثیر قرار دهد و انسان را وادار به کردار و یا گفتار بد کند؛ در آن صورت شروع به نادیده گرفتن نشانه های رحمانی می کند و در نتیجه بارشهای طبیعی را از دست میدهد و فصلها را از دست میدهد و خشکسالی فقط یکی از این مصیبتهاست. هدف اصلی شیطان ایجاد پندار غلط در میان آدمیان است؛ پندار غلط در مورد زندگی، پندار غلط در مورد خدا و پندار غلط در مورد نظام رحمانی.

 

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿۱۳

فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (۱۳)

 

بر اساس فرموده خدای مقدس در آیه بالایی متوجه میشویم که هر بار شیاطین نزدیک انسان شوند و انسانها را بطور جدی تحت تاثیر قرار دهند، شیاطین از مقام خود اخراج میشوند و همچنین امکانات زندگی انسانها هم محدودتر می شود و هبوط پیدا می کنند. آن وقت انسان نمی تواند از امکانات قبلی استفاده کند و محیط زیست و اقلیم محل زندگیش، بایر تر میشود. در حالت عادی شیطان تا حدی میتواند به انسان نزدیک شود و او را وسوسه کند ؛ اما اگر انسان ذهن خویش را برای نزدیکتر شدن شیطان باز کند (یعنی موقعیت پندار بد)، یعنی اجازه داده است که شیطان برایش تصمیم بگیرد و بااین کار وارد نظام شیطانی شده است. خدا اجازه نمی دهد که انسان از نعمت رحمانی بهره برد و همزمان شیطان را وارد زندگی خویش هم کرده باشد. در بهشت همین اتفاق افتاد. وقتی شیطان برای بنی آدم تصمیم گرفت، و از درخت ممنوعه چشیدند؛ در آن صورت محیط زندگی آنان تغییر کرد و به کره زمین تبعید شدند. امکانات بهشتی را از دست دادند و در زمین باید برای تهیه هر چیزی بدوند. این نوع هبوط در دوره های مشخصی (آخر عصرها) در روی کره زمین برای انسانها و شیاطین تکرار خواهد شد.

مقدار آب موجود در زمین تغییری نمی کند ولی طریقه رسیدن آن به محیط زندگی انسانها فرق خواهد کرد. بارش برف و باران خیلی راحت تر و لذت بخش تر است. اما وقتی انسان هبوط کند، آنوقت باید آب شیرین کن بسازد و به وسیله تکنولوژی آن را مهیا کند. گسترش پندار بد در جامعه، باعث ورود شیاطین بصورت دیو مغناطیسی به زندگی انسانها میشود. هر انسانی یک همدم شیطانی دارد که نماینده ایده های شیطان است. همدم شیطانی ما تا محدوده مشخصی میتواند به ما نزدیک میشود. او فقط زمانی میتواند به انسان نزدیک تر شود و فشار بیشتری بیآورد که پی ببرد پندارمان نیک نیست. انسانها پندار نیک همدیگر را متوجه نمی شوند، زیرا ما از باطن هم دیگر بی خبریم. اما همدم شیطانی ما از پندار نیک و یا بد ما خبر دارد. در صورتی که پندار ما نیک نباشد، همدم شیطانی ما بصورت دیو (شیطان جسمانی یا شیطان مغناطیسی) در محیط و وجود انسان نفوذ میکند. ما با پندار نیک خود، در دنیای پنهانی (محل زندگی اجنه و شیاطین) صحنه های خیر ایجاد می کنیم و شیاطین را از دخالت در زندگی انسانها و  شورش و تکبر علیه خدای رحمان باز می داریم. انسانها باید با پندارهای نیک و دوری از پندارهای بد؛ مرز معنوی خود را با شیاطین مشخص کنند و همچنین با انجام کردار و گفتار نیک، مرز معنوی خویش را با انسانهای دیگر مشخص کنند تا نعمتهای زمینی را از دست ندهند و هبوط پیدا نکنند. انسانها باید از ارتباط با اجنه و شیاطین بطور جدی خودداری کنند. تنها راه اثرگزاری بر آنها، انتخاب پندار نیک و دوری از پندار بد در جریان زندگی است. هر روش دیگری به گمراهی ختم میشود. بنابراین کسانی که میخواهند محیط زندگیشان توسط دیوها و شیاطین هبوط پیدا نکند و از دست خشکسالی نجات یابند و نعمتهای خدا بر آنان نازل شود، باید سه نکته مهم زیر را در نظر داشته باشند.

الف- انتخاب پندار نیک و دوری از پندار بد = این انتخاب باعث تعیین مرز معنوی با دیوها و شیاطین میشود و از دخالت آنان در نظام رحمانی جلوگیری میکند و برجامعه آنها اثر می گزارد. یعنی برای تعیین مرز برای شیاطین و اثر گزاری بر آنها؛ نباید هیچ ارتباطی با آنها در قالب مدیتیشن، احضار و غیره صورت گیرد؛ بلکه کافیست که ما انسانها پندار نیک انتخاب کنیم و از پندار بد دوری کنیم.

ب- انتخاب کردار نیک و دوری از کردار بد = تعیین مرز معنوی با سایر انسانها و ایجاد صحنه های خیر و پشتیبانی از نظام رحمانی

ج- انتخاب گفتار نیک و دوری از گفتار بد = گسترش مرز معنوی صحیح به سایر انسانها و ملتها

 

مَن عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِن فَلَنحْیِیَنهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنجْزِیَنهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَن مَا کَانوا یَعْمَلُون ﴿۹۷

هر کس از مرد یا زن کار نیک کند و مؤمن باشد (پندار نیک داشته باشد) قطعا او را با زندگى پاکیزه‏ اى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏ دادند پاداش خواهیم داد (۹۷)

 

خدای مهربان و مقدس، زمین را برای مردم نهاده است و امکانات و برگهای آن جوابگوی همه نیازهای انسان است، به شرطی که انسان از اندازه نگذرد و زیاده روی نکند. هر گونه پندار غلطی، باعث به هم ریختن این میزان خواهد شد. زیرا در صورت اخذ پندار غلط و بد و نامناسب ، شیاطین وارد ماجرا میشوند. شیطان لعنت شده است و نباید وارد نظام رحمانی شود و در آن دخالت کند و بنابراین در صورت ورود شیطان بصورت دیو به زندگی انسانها، انسان نعمتهای خدادادی را از دست میدهد و بارش برف و باران و سایر نعمتها کمتر میشود و در آن صورت فرشتگان به امر خدا، بعضی سرویسها (مثلا بارش برف و باران و نگهداری لایه های محافظتی جو زمین و کنترل زلزله ها و ...) را نسبت به محیط زندگی انسانها قطع میکنند و در آن صورت، انسان باید بوسیله پول! و علمش آن را بدست آورد. زمانی خواهد رسید که حتی بیشتر مزرعه های روی زمین در شرایط عادی چیزی در آنها رشد نمی کند و انسانها باید با ایجاد شرایط گلخانه ای، محصولات مورد نیاز خویش را تولید کنند. تغییر اقلیم نوعی هبوط انسان است. تابحال انسان در فصلهای مختلف، در هر زمینی میتوانست محصولات بکارد و آن را برداشت کند. اما در آینده دیگر باید شرایط گلخانه ای بوجود آورد تا بتوان کاشت و برداشت کند. آیا روش قبلی خوب بود یا این روش؟

 

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴

و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى ‏کنیم (۱۲۴)

 

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا ﴿۱۲۵

مى‏ گوید پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردى با آنکه بینا بودم (۱۲۵)

 

قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶

مى‏ فرماید همان طور که نشانه‏ هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى ‏شوى (۱۲۶)

 

تغییرات اقلیمی و اجتماعی و رفتاری و اخلاقی ، همان زیان و خسرانی است که در سوره العصر از آن صحبت شده است،

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و به شکیبایى (گفتار صبر) توصیه کرده‏ اند (۳)

 

زمین سردتر خواهد شد و این یک اتفاق قطعی و بدیهی است. اکثر مردم فکر میکنند که زمین گرم تر خواهد شد، ولی اگر زمین خیلی گرم شود، یخهای قطبهای زمین ذوب میشوند و بیشتر خشکیها زیر آب میروند. بنابراین برای امکان ادامه حیات در زمین، طی اتفاقی که خدا خودش تعیین میکند (شاید برخورد یک شهاب سنگ و یا هر اتفاق دیگری)، زمین سردتر میشود و آن موقع کشاورزی بدون شرایط گلخانه ای خاص، امکان پذیر نخواهد بود. خدا زندگی بشر را در روی زمین سامان بخشیده بود، ولی انسان با وارد کردن شیطان بصورت دیو در زندگی خویش، آن سامان را از دست خواهد داد.

 

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ﴿۶

اى انسان چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته (۶)

 

الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ﴿۷

همان کس که تو را آفرید و [اندام] تو را درست کرد و [آنگاه] تو را سامان بخشید (۷)

 

فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ ﴿۸

و به هر صورتى که خواست تو را ترکیب کرد (۸)

 

کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ ﴿۹

با این همه شما منکر [روز] جزایید (۹)

 

وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ﴿۱۰

و قطعا بر شما نگهبانانى [گماشته شده]اند (۱۰)

 

کِرَامًا کَاتِبِینَ ﴿۱۱

[فرشتگان] بزرگوارى که نویسندگان [اعمال شما] هستند (۱۱)

 

یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿۱۲

آنچه را مى ‏کنید مى‏ دانند (۱۲)

 

إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ ﴿۱۳

قطعا نیکان به بهشت اندرند (۱۳)

 

وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ ﴿۱۴

و بی‏شک بدکاران در دوزخند (۱۴)

 

یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ ﴿۱۵

روز جزا در آنجا درآیند (۱۵)

 

از آنجا که هبوط انسان و تغییر اقلیم و رفتار جامعه، تدریجی و یواش یواش صورت می گیرد، انسانها متوجه هبوط نمیشوند، بجز کسانی که به نشانه های نظام رحمانی توجه و دقت می کنند. زندانیهای با حبس طولانی مدت، بعد از اتمام حبس دوست ندارند از زندان خارج شوند، زیرا آنها وقتی از زندان آزاد میشوند، خیلی واضح تغییرات محیطی و اقلیمی و رفتاری جامعه را متوجه میشوند و برای آنها خوشایند نیست. اصحاب کهف زمانی که بعد از سیصد سال از خواب بیدار شدند، دوست نداشتند که در شرایط جدید به زندگی ادامه دهند و از خدا خواستند که آنان را برای همیشه از زندان زمین بیرون ببرد و خدای مهربان هم دعای آنان را استجابت کرد. تازه آن موقع اختراعات زیادی صورت نگرفته بود ولی شرایط رفتاری، اخلاقی جامعه تغییر کرده بود و تنزل یافته بود و اصحاب کهف دوست نداشتند در چنین شرایطی روی زمین زندگی کنند.

دیگر مثل سابق، آموزش و پرورش جوامع، نتایج خوبی به بار نمی آورند. در آموزش و پرورش، دوازده سال قرآن به بچه ها یاد میدهند؛ ولی آخرش، این بچه بجایی میرسد که کتاب آسمانی قرآن را رد میکند؛ زیرا زمینش ناپاک و ناسالم و مرده است. زمین ناپاک و ناسالم یعنی محلی که شیاطین بصورت دیو بر انسانها نازل شده اند. حتی دیگر محصولات کشاورزی هم مثل سابق سالم و خالص نیستند.

 

وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ ﴿۵۸

و زمین پاک [و آماده] گیاهش به اذن پروردگارش برمى ‏آید و آن [زمینى] که ناپاک [و نامناسب] است [گیاهش] جز اندک و بى‏فایده برنمى ‏آید این گونه آیات [خود] را براى گروهى که شکر مى‏ گزارند گونه‏ گون بیان مى ‏کنیم (۵۸)

 

زمین را خدا آفریده است، ولی جایی که شیاطین در آن فراخوانی شوند و نمایشان آنان وارد زندگی انسانها شود، دیگر آن زمین مرده است و فرزندان و  محصولات سالمی بیرون نخواهد داد. هر چند خدای مهربان وعده داده است که اگر مردم بجای شیطان رو به خدا بیاورند، خدا آن زمین را دوباره زنده خواهد کرد.

 

اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ ﴿۹

و خدا همان کسى است که بادها را روانه مى ‏کند پس [بادها] ابرى را برمى‏ انگیزند و [ما] آن را به سوى سرزمینى مرده راندیم و آن زمین را بدان [وسیله] پس از مرگش زندگى بخشیدیم رستاخیز [نیز] چنین است (۹)

 

پیامبر نوح بعد از سالها تلاش در یک جامعه مرده، اینچنین می گوید:

 

وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا ﴿۲۶

و نوح گفت پروردگارا هیچ کس از کافران را بر روى زمین مگذار (۲۶)

 

إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا ﴿۲۷

چرا که اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مى کنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند (۲۷)

 

خدای مهربان از جامعه امنی در زمان پیامبر محمد صحبت میکند (وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ) که در آن موقع امن بود. از این نظر امن بود که شیاطین در آن جامعه پا را فراتر از مرز تعیین شده نگذاشته بودند. خدای حکیم عمدا از کلمه وَهَذَا (و این) در آیه استفاده می فرماید زیرا میگوید این جامعه امن است یعنی جامعه آن موقع که پیام یکتاپرستی در آن جریان داشت و گرنه بعد از فوت پیامبر محمد، دیگر آن جامعه امنیت خودش را از دست داد. در آیه های بعدی دلیل امنیت یک جامعه ذکر شده است (إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ - مگر کسانى را که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند که پاداشى بى‏ منت‏ خواهند داشت) ، دلیل امنیت آن جامعه این بود که پندار نیک و کردار نیکی در آن در حال اجرا بود. جامعه ای که امن نباشد، دیگر از نظر اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی هم امن نخواهد بود. ما در زمان قدیم در بچگی ها همیشه تنها به دبستان می رفتیم ولی حالا در شهرهای بزرگ ، حتی دمِ در خانه هم برای کودکان امن نیست. این نا امنی ها در جامعه نشان از گسترش پندار بد و کردار بد در جامعه دارد. هرجا دیوها تنزل نیافته باشند و وارد زندگی انسانها نشده باشند، جای امنی برای زندگی است.

 

وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ ﴿۱

سوگند به انجیر و زیتون (۱)

 

وَطُورِ سِینِینَ ﴿۲

و طور سینا (۲)

 

وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ﴿۳

و این شهر امن [و امان] (۳)

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ﴿۴

[که] براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم (۴)

 

ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿۵

سپس او را به پست‏ ترین [مراتب] پستى بازگردانیدیم (۵)

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿۶

مگر کسانى را که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند که پاداشى بى‏ منت‏ خواهند داشت (۶)

 

خدای مهربان و مقدس در قرآن، آخرین کتاب آسمانی ، وعده زیبایی به انسانها میدهد، می فرماید کسانی که پندار نیک و کردار نیک را در این جهان رویه زندگی خویش قرار دهند، خیلی زود زندگی آنان در نظام رحمانی خواهد بود و زندگی در نظام رحمانی برای آنان لذت بخش خواهد بود.

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶

کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته کرده‏ اند (کردار نیک) به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد (۹۶)

 

براساس فرموده خدا در آیه متوجه خواهیم شد که تنها راه ماندن در نظام رحمانی، اخذ پندار نیک در زندگی و عمل به این پندارهای نیک است. بر طبق آیه فوق، پندار نیک و کردار نیک افراد را با خدای رحمان دوست می کند و کسی که با خدا دوست شود، دیگر نشانه هایش را رد نمی کند و ناسپاسی نمی کند. انسان باید و حتما پندار نیکش را به کردار نیک تبدیل کند تا بتواند اندوخته ای برای آخرتش کسب کند.

 

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸

آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى که پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم (۱۵۸)

 

ما با اخذ پندارهای نیک، محیط زیست خویش را حفظ می کنیم و نعمات و نزولات آسمانی را از دست نخواهیم داد و در این جهان زندگی آسانی خواهیم داشت. اما هدف اصلی زندگی دنیایی، بدست آوردن موقعیتی مناسب در آخرت است و برای کسب این موقعیت حتما باید پندارهای نیک خویش را به مرحله اجرا بگذاریم. پندار نیک و کردار نیک مثل طناب و گام برداشتن هستند در کوهنوردی. اگر طناب نداشته باشید، زیاد نمیتوانید از کوه بالا بروید و ممکن است در نیمه راه بیفتید. و اگر هم فقط  طناب داشته باشید و برای بالا رفتن از کوه تلاش نکنید ، باز بیفایده است. و به نتیجه نهایی نخواهید رسید. اگر طناب خوبی (پندار نیک و مناسب) نداشته باشید، ممکن است در حین انجام کوهنوردی (کردار)، طناب پاره شود و سرنگونت کند. آدم باید براساس توانایی و ایمانش گام بردارد و گرنه آسیب می بیند. یکی از بهترین کارهایی که هر فردی میتواند انجام دهد به عنوان کردار نیک، آن است که در شغل و کار روزمره خود پاک باشد و آن را به درستی و پاکی انجام دهد و خیانت نکند و دروغ نبافد.

از نظر قرآن، کسی شیطان پرست است که برخلاف نظام رحمانی عمل کند. ابراهیم خطاب به پدرش میگوید:   پدر جان شیطان را پرستش نکن که شیطان، علیه خداى رحمان عصیان کرده است. بنابراین محدود کردن شیطان پرستان به چند قبیله و گروه فراماسونی، بسیار ساده اندیشی است. شیطان پرستی در دل جامعه است.

 

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴

پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴)

 

یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵

پدر جان من مى‏ ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)

 

زندگی دنیوی ما قسمت کوچکی از روند روز حسابرسی ماست. براساس فرموده خدا در قرآن، کسانی که می میرند، از بس که زمان زندگی در این دنیا کوتاه است، تعجب میکنند و افسوس می خورند. مثل امتحان عملی اخذ گواهینامه رانندگی که ده دقیقه از هفتاد سال عمر ماست. روز حسابرسی از همین حالا شروع شده است و بزودی مردم در پندار و کردار خویش گرفتار میشوند و یا نجات می یابند. کسانی که خدای رحمان را پرستش نمی کنند یعنی طبق نظام او زندگی نمی کنند، و بعد از مدتی زندگیشان شبیه جهنم میشود و روحیه شان با جهنم سازگار میشود. به همین خاطر آنها خود به اختیار خویش وارد جهنم خواهند شد. این جهان فقط محل فرار است از دست وسوسه های شیاطین.

 

وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۱۳۳

و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى که پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است بشتابید (۱۳۳)

 

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۳۴

همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى ‏برند و از مردم در مى‏ گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد (۱۳۴)

 

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۱۳۵

و آنان که چون کار زشتى کنند یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد مى ‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏ خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى ‏آمرزد و بر آنچه مرتکب شده‏ اند با آنکه مى‏ دانند [که گناه است] پافشارى نمى کنند (۱۳۵)

 

أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿۱۳۶

آنان پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان و بوستانهایى است که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است جاودانه در آن بمانند و پاداش اهل عمل چه نیکوست (۱۳۶)

 

وجود جهنم قطعی است، حتی خدای حکیم تعداد طبقات آن را هم در نظر گرفته است و آن را به هفت طبقه تقسیم کرده است.  شیطان و پیروانش نمی توانند از دست جهنم رهایی یابند. این وعده خداست و  بزودی تحقق می یابد.

خدای مهربان قبل از آفرینش انسانها، دو عهد و پیمان از بنی آدم گرفت یکی شهادت به ربوبیت خدا و دیگری پیروی نکردن و عبادت نکردن شیطان. بنابراین رد کردن نظام رحمانی به هیچ بهانه ای قابل قبول نیست.

 

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۶۰﴾

اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست (۶۰(

 

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ ﴿۱۷۲﴾

و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهى دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم (۱۷۲(

 

یعنی این دو عهد و پیمان هر دو با هم برای زندگی پاک لازمند و نباید هیچکدام کنار زده شود.

یکم: ایمان به ربوبیت پروردگار (پندار نیک)

دوم: عدم پرستش شیطان و عدم پیروی از نظام شیطانی (کردار نیک)

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و سه) آخر الزمان ( قسمت یازده ) دفع دیوها (بخش هفتم)

 pdf

 

                                

                                                      

 اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و سه)

آخر الزمان ( قسمت یازده )

دفع دیوها (بخش هفتم)

 

در قسمت قبلی گفته شد که غرق شدن در فیلمهای تلویزیونی و ماهواره ای و کلیپها و وبگردیهای بی هدف و غرق شدن در آهنگها؛ همگی یک نوع مدیتیشن هستند. با این تعریف، بیشتر مردم در عصر ما رو به مدیتیشن آورده اند. دراویش جدید، صوفی های جدید، منزوی های جدید، یوگی های جدید و عرفانهای جدید ... باید به فرهنگ لغات ما اضافه شوند؛ اینها کسانی هستند که میخواهند به روشی غیر از روش خدای رحمان آرامش کسب کنند. آنها میخواهند از طریق وبگردی های بی هدف، ول گردی در اینترنت، بی هدفی در تماشای تلویزیون و ماهواره و افراط در تفریح و سرگرمی و  ... به جایی وصل شوند. این تعریف مدیتیشن به سبک جدید است. بنابراین دراویش جدید، صوفی های جدید و یوگی های جدید داریم.

در این وضعیت بحرانی، بیماریهای روانی و جسمی زیادی وارد جامعه شده است. برای نجات از دست این بیماریها، نیاز است که طبق نظام رحمانی عمل کنیم. بیشتر دستورات پزشکی (سنتی و جدید)  بر مبنای کاملا درستی بنا نشده اند و افراط و تفریط و بزرگنمایی در دستورات آنها نهفته است. اما خدا در قرآن دستوراتی را ارائه میدهد که ریشه بیماریها را می زند. در قرآن دعاهای زیادی از زبان پیامبران و آدمهای صالح و پرهیزگار آمده است ولی نکته جالبی در آن نهفته است و آن این است که بسیار کم برای سلامت جسمی دعا کرده اند؛ بلکه همگی نگران سلامت روانی خود و خانواده خود بوده اند. این نشان میدهد که بیشتر بیماریهای جسمی از عدم تعادل روانی نشات می گیرد. نمونه دعای قرآنی که پیامبر زکریا در آن از خدای مقدس میخواهد که فرزندی به او دهد که پسندیده و راضی (رَضِیًّا ) باشد. رَضِیًّا از ریشه رضایت و به معنای پسندیده و خداپسند است. این کلمه هم خانواده کلمه راضیه مرضیه در آیه (ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ) است. رضیا یعنی حالتی که فرد به نظام رحمانی رضایت دهد و دنبال امیال و توهمات و تخیلات نظام شیطانی نرود.

 

وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا ﴿۵

و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشینى] به من ببخش (۵)

 

یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ﴿۶

که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسندیده گردان (۶)

 

یا در آیه دیگری پیامبر ابراهیم از خدای مقدس میخواهد که خودش و خانواده اش را از نمازگزاران قرار دهد. پیامبر ابراهیم خیلی خوب میداند که کسی که نماز بجا نیاورد، دیگر سالم هم نخواهد ماند و سلامت روانی و جسمی اش را هم از دست خواهد داد.

 

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ﴿۴۰

پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعاى مرا بپذیر (۴۰)

 

یا افرادی که از خدای بخشنده و مقدس میخواهند که همسران و فرزندانی به آنها دهد که مایه چشم روشنی (قُرَّةَ أَعْیُنٍ) و پیشوای پرهیزگاران شوند. قُرَّةَ أَعْیُنٍ به معنای کسانی است که چشمان والدین و ازواجشان را روشن میکنند و حس رضایت برای آنها و همدیگر ایجاد میکنند و این حالت فقط و فقط در نظام رحمانی و زیر سایه دستورات خدای رحمان ایجاد میشود و لا غیر.

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿۷۴

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (۷۴)

 

یا پرهیزگارانی که از خدا میخواهند که فرزندانی صالح به آنان بخشد. آنها خیلی خوب درک کرده اند که فرزندی که صالح نباشد، دیگر سالم هم نخواهد ماند. خدا به بیشتر آدمیان از همان دوران بچگی، جسم سالمی بخشیده است ولی آنها با افراط و تفریط و اسراف و جذب شدن به فلسفه های شیطانی همچون (عشق، مدیتیشن، یوگا، وحدت وجود، کارما و ...) خود را دچار انواع بیماریهای روانی کرده و سلامت جسمی خود را هم از دست میدهند. این خیلی بدیهی است که فردی که صالح نباشد، دیگر در نظام رحمانی نخواهد ماند.

 

رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۰۰

اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شایستگان بخش (۱۰۰)

 

موسی بعد از فرار از دست فرعونیان، دچار گرفتاری و تنهایی شد. اما او هیچوقت از خدای مقدس، مادیات معین و مشخصی را نخواست. او در دعایش گفت: پروردگارا من به هر خیرى که به سویم بفرستى سخت نیازمندم.

 

فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ ﴿۲۴

پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم (۲۴)

 

موسی در دعایش برای خدا تعیین تکلیف نکرد. موسی گفت که خدایا هر آنچه که اکنون برای من خیر است، سر راهم قرار بده. بیشتر مردم زمان ما در دعاهایشان، پول را بین خود و خدا واسطه میکنند و پول زیادی از خدا میخواهند تا بوسیله آن پول، به آرزوهایی که کرده اند دست یابند. واسطه گری پول بین خدا و اصل خواسته؛ از پندار بد و منحرف نشات می گیرد.

آنان از خدا پول میخواهند تا که مثلا یک ماشین لوکس بخرند. زیرا آنها براساس پندار منحرفشان، به اشتباه فکر میکنند که عزت و خوشبختی آنان در خرید این نوع ماشین است.  این ایده از کجا به ذهن آنان راه یافته است؟ از یک فیلم سینمایی، از یک فیلم تلویزیونی ، از یک آهنگ، از نگاه کردن به دیگران و یا از یک نوع مدیتیشن دیگر... تمام اینها الهامات و القائاتی هستند از یک نظام غیر رحمانی. در حالی که فقط خدای مقدس به عنوان دانای آشکار و پنهان؛ میداند که ما برای خوشبختی در هر زمانی به چه چیزی و به چه مقدار لازم داریم.

در نظام غیر رحمانی، همیشه یک واسطه بین انسانها و خدا قرار می گیرد. در نظام غیر رحمانی افراد خواسته های قلبی خود را از خدا نمی خواهند، بلکه یک واسطه مثل پول و یا منبع دیگری را بین خود و خدا قرار میدهند و آن واسطه را از خدا میخواهند تا بوسیله آن واسطه به خواسته های خویش برسند. زیرا آنها خود میدانند که خواسته هایشان ناشی از یک نوع مدیتیشن است و بنابراین در نظام رحمانی قابل درخواست کردن نیست.

در نظام رحمانی نشانه های زیادی برای کنشها و واکنشهای ما قرار داده شده است. وقتی شب است ، یعنی بخوابیم و به استراحت نیاز داریم. وقتی روز است یعنی زمان کار و تلاش و کوشش است. وقتی زمستان است یعنی شب طولانی تر است و انسانها به خواب بیشتری نیاز دارند و البته مردم از طولانی تر بودن شبهای زمستان برداشت اشتباهی میکنند. آنها تا نصف شب نمی خوابند و خود را از یک خواب عمیق محروم میکنند. به فرموده خدای مقدس در قرآن، حتی اگر کسی شب دیر بخوابد، باید آن شب را به عبادت اختصاص دهد و نه مدیتیشن.

وقتی خشکسالی است یعنی بیشتر مردم از نظام رحمانی خارج شده اند و در این حالت باید مردم نسبت به خدای عالمیان خشوع و خضوع داشته باشند تا خدا مشکلشان را حل کند و به درگاه خدای متعال درخواست نزول رحمت کنند. خواسته های ما در هر زمانی متفاوت است. در خشکسالی، در شب، در روز ، در مشکلات و ... خواسته ها متفاوت است. نظام رحمانی با حالتهای بخصوصی که بوجود می آورد، با زبان واضح و مبین به جامعه مورد نظر می گوید که حالا وقت نماز است، حالا وقت خضوع و خشوع است، حالا وقت خواب است، حالا وقت تقاضا از خدا برای باران است و ...

بعضی ها که پول زیادی بدست آورند، آن را در راههای غیر رحمانی خرج میکنند. دستمال کاغذی با لایه طلا، همبرگر با روکش طلا، تهیه قبر میلیاردی، سفرهای تفریحی پر هزینه و ... ؛ اینها همگی یک نوع مدیتیشن است. تمام اینها برای ایجاد حسهای لذت است. واضح است که در این کارهای افراطی یک تغییر حس صورت می گیرد. البته از آنجا که تغییر حس، افراطی است، پس افراد بعد از آن به این نوع مدیتیشن ها عادت میکنند و برای خود تفریحهای پر هزینه دوره ای می تراشند. انسان هنوز یاد نگرفته است که چطوری با هزینه های کمتر از دنیا لذت ببرد. طبیعتی که خدا آفریده است را باید حفظ کنیم و حسهای رضایت انسان بوسیله ی آفریده های خدا بسادگی ارضا میشوند. گاهی اعمال ساده ای که انجام می دهیم، بسادگی حس رضایت را در انسانها بوجود می آورد. بیشتر مادر بزرگها و پدر بزرگهایی که در شعر و شاعری غرق نشدند، بسادگی با مشغول کردن خود به امورات ساده زندگی، جریان و تعادل جسم و روان خویش را حفظ میکردند. پدر بزرگها با تعمیرات وسائل خانه و استفاده دوباره از آن، هورمون رضایت طبیعی از خود و از نظام رحمانی در روان و بدن آنان جریان داشت. مادر بزرگها با انجام کارهای خانه، حس رضایت خاصی در خود ایجاد میکردند. صبر، شکیبایی ، فروبردن خشم، پاکی ، پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک در این اعمال نهفته هستند. آسیه زن فرعون در خانه ای زندگی میکرد که در زمان خودش فول امکانات بود و هیچی کم نداشت. حتی افراد ثروتمند این زمانه هم هیچوقت نمی توانند قصری مثل قصر فرعون برای خود فراهم کنند. فقط در نظر داشته باشید که قصر فرعون طوری بود که از زیرش رودخانه رد میشد. اما این امکانات، آسیه که زنی مومن بود را به هیچ عنوان سیراب نمی کرد؛ زیرا آن قصر و بیت از رضایت و معنویت تهی بود. در مسئله چشم و هم چشمی، ماهیت واقعی بیت ها و قصرها در نظر گرفته نمی‌شود. بیت واقعی محیطی امن و پر از آرامش برای افراد ایجاد می کند. اکنون مردم فقط با کسانی همسخن میشوند که از نظر ثروت و مقام و موقعیت و امکانات در یک سطح باشند و این اصلا جالب نیست و مثل این است که انسان برای خودش یک زندان بسازد.

وقتی افراد، خانه های گران، ماشینهای گران و استایل زندگی گرانبها را هدف زندگی خویش قرار میدهند، در آن صورت از آنجا که پندار غلطی را انتخاب کرده اند؛ قطعا در بدست آوردن اینها؛ به نظام غیر رحمانی متوسل خواهند شد و آرامش از آنها سلب میشود. کسی که رشوه می گیرد و یا ربا میخورد، برای توجیه این اعمال مجبور است که همیشه در مدیتیشن بسر برد و به سیستم شر متصل باشد.

در نظام شیطانی راه حلها کلا اشتباه هستند، زیرا راه حلهای رحمانی در نظام شیطانی قابل اجرا نیست. مثلا بعضی افراد در خوردن زیاده روی میکنند و بعد از مدتی نمی توانند زیاده خوری را ترک کنند و آنها با کمال تعجب با عمل جراحی، معده خود را کوچک میکنند. از نظر آنان کوچک کردن معده هم یک راه حل است! در حالی که راه حل این مشکل در نظام رحمانی بسیار ساده است. بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید؛ روزه بگیرید. در لذتها غرق نشوید. یک بچه و یا نوجوان باید از همان اوان بچگی یاد بگیرد که زیاده روی نکند و هر لذتی را تجربه نکند. ممکن است کسی بپرسد که اگر هر لذتی را تجربه نکنیم، پس برای چی به این دنیا آمده ایم و بهتر است بمیریم! این فرد به گفته خدای مهربان توجه نمی کند. آنجایی که خدا چیزی را منع کرده است، برای این است که ما لذتهای رحمانی را از دست ندهیم. لذت زیاده روی یک لذت رحمانی نیست و نمیتواند زیاد ادامه داشته باشد. فرض کنید یک بچه به دور از چشم والدینش هر روز شکلات زیادی میخورد؛ این بچه بعد از مدتی دچار دیابت و انواع بیماریهای دیگر میشود و مشکلات عدیده ای برایش پیش میاید و دیگر نمی تواند شکلات بخورد. بنابراین زیاده روی به نفعش تمام نشد، بلکه نه تنها به نفعش نبود، بلکه لذت خوردن شکلات را برای همیشه از دست میدهد. بنابراین اگر خدا ما را از چیزی منع میکند و یا به کاری امر میکند، بخاطر این است که از رضایتها و لذتهای نظام رحمانی، خود را محروم نکنیم. خدا خیر خواه ماست و او مهربانترینِ مهربانان است.

یکی با سرعت زیاد رانندگی میکند و از سرعت زیاد لذت می برد، بالاخره روزی این سرعت زیاد کار دستش خواهد داد و تصادف میکند و ممکن است که عضوی از بدنش را از دست دهد و دیگر نتواند رانندگی کند. هر گونه نافرمانی در دستورات خدا، نتیجه ای غیر قابل جبران برای انسانها خواهد داشت و آنان را از نظر امکانات هبوط خواهد داد. کسی که پرخوری و اسراف میکند و بیمار میشود، به نوعی خود را هبوط داده است.

خدای حکیم مکانیسمهای مختلفی را برای اِعمال کلماتش در دنیای ما بکار میبرد. یک روش، همان کن فیکون است و اما روش دیگر، جاسازی یک معجزه و نشانه در تار و پود خلقت جهان است که در زمان و مکان مشخص و معینی ظاهر میشود. خدا خداست و میتواند از هر روشی که خودش اراده کرد آن را ظاهر کند. خدا از هر روشی که بییندگان و شاهدان این معجزه را بینگیزاند و آنان را به طرف معنویت خاصی هدایت کند، استفاده می فرماید.

 

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ ﴿۳۸

و قطعا پیش از تو [نیز] رسولانى فرستادیم و براى آنان زنان و فرزندانى قرار دادیم و هیچ پیامبرى را نرسد که جز به اذن خدا معجزه ‏اى بیاورد براى هر زمانى کتابى است (۳۸)

 

بر اساس فرموده آیه فوق، فهم زمانبندی وقوع معجزه و یا نشانه و آیت بسیار مهم است. مثلا معجزه ریاضی نوزده در کتابی نهفته است که 1400 سال پیش نازل شده است. همین زمانبندی، خودش مهمترین نکته این معجزه است. اگر اکنون چنین کتابی نازل میشد، شاید خیلی ها می گفتند که این کتاب بوسیله هوش مصنوعی تهیه شده است. اما خدا دقیقا میداند که کجا و کی یک نشانه را نازل کند و کجا و کی ظاهرش کند. نشانه های خدا کاملاً نشانه هایی تنظیم شده هستند تا در زمان های خاص و مکانهای خاص آشکار شوند و بدون اجازه خدا، اصلا امکان پذیر نیست. هیچ رسولی نمیتواند براساس خواسته خود و یا هوای خود و یا حتی خواسته مردمش، معجزه ای نمایش دهد (وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ). نشانه ها زمانی توسط خدا آشکار میشوند که با مردم آن مکان ارتباط برقرار میکنند. معجزه نوزده در قرآن ثابت میکند که قرآنی که ما آن را مطالعه میکنیم، از طرق خالق ما نازل شده است با پیامهایی لازم و ضروری برای هر عصر و زمانی.

در آخر عصرها، شیاطین ضعیف تر و خوارتر میشوند و انسان هم هبوط درون زمینی میکند و در نتیجه امکانات طبیعی زمین کمتر میشود. دیگر مثل سابق باران و برف نمی بارد و انسان مجبور است که در دریاها آب شیرین کن بسازد و آب مورد نیاز خود را تهیه کند. آیه زیر شاید به این نکته اشاره دارد که خدا از اطراف و امکانات زمین همواره میکاهد. تنها دلیل این کاهش، این است که انسان به خود آید و از مستی خارج شود.


أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ 
﴿۴۱

آیا ندیده‏ اند که ما [همواره] مى ‏آییم و از اطراف این زمین مى ‏کاهیم و خداست که حکم مى ‏کند براى حکم او باز دارنده‏ اى نیست و او به سرعت‏ حسابرسى مى ‏کند (۴۱)

 

انسان طغیان گر و اسراف گر است و اگر زیاد امکانات مفتی و رایگان در اختیارش قرار گیرد، دیوانه میشود و کارهای غیر معقولانه ای انجام میدهد. قبلا قدیما، تعداد فصلهای سال ، شش فصل و یا شاید بیشتر هم بوده است. تابستان دو فصل و همچنین زمستان دو فصل با خصوصیات متفاوت بوده است. اما به مرور زمان این فصلها کاهش یافتند. شاید در آینده هم تعداد فصلها از چهار فصل به دو فصل کاهش یابد. یک فصل گرما و یک فصل سرما. چهار فصل کنونی، در سلامت روانی انسان بسیار موثر هستند. خدای مهربان فصول چهارگانه و در زمان قدیم فصول پنجگانه و یا ششگانه را آفرید، تا که حالت پیوستگی روانی انسان را منقطع کند. در فصل زمستان آدمی آرامتر میشود و بعد که بهار می آید، خوشحالتر و امیدوارتر میشود. این تغییر روحیه ها را خود خدای رحمان با تغییرات فیزیکی در زمین برای ما بوجود می آورد زیرا خدا منت برما نهاد و بعضی مواقع، اجبارا روان ما را تغییر میدهد. بیشتر مشکلات بشر امروزی از پیوستگی روحی روانی اوست. اگر بشر مدام بر یک فکر و روال باشد، دچار توهمات میشود. مدیتیشن نوعی پیوستگی روانی در آن نهفته است که نشانه های رحمانی را برای آدمیان بی معنا میکند. مثلا کسی که مدام مشغول فیلم نگاه کردن است و شبها دیر میخوابد و بجای شب، روزها می خوابد؛ این عادت او یک نوع مدیتیشن است؛ به همین خاطر این فرد، زمستان و تابستان و سرما و گرما و روز و شب برایش فرق چندانی ندارد و هیچ تغییر روحی روانی در او پدید نخواهد آورد. فقط فیلم نگاه کردن، برای او مهم است. نماز دقیقا برخلاف مدیتیشن است. نماز های پنجگانه مثل فصول چهارگانه، روال بسیار مهمی هستند جهت تغییر روان و انقطاع پیوستگی روحی روانی ما در طول روز.

شاید نزدیکیهای قیامت، بر اثر هبوط دوباره انسان، فصلها از بین روند و کلا یک فصل تشکیل شود و کلا سرما باشد و یا  کلا گرما باشد (فصل سرما محتمل تر است). آنوقت انسان مجبور میشود که بطور مصنوعی این فصلها را برای یک مکان مشخص و معین شبیه سازی کند و آن وقت متوجه خواهد شد که چه نعمت بزرگی را از دست داده است ولی حیف که دیگر قابل برگشت و قابل جبران نیست. متاسفانه انسان تا نعمتی را از دست ندهد، متوجه بود و نبود آن نخواهد شد. انسان نعمتهای زیادی را نسبت به زمان قدیم از دست داده است ولی زیاد متوجه نیست، انگار خودش اینجوری میخواهد!

علم بشر طبق سعی و خطاست و به همین خاطر بطور کامل رحمانی نیست و نمیتواند بطور کامل نظام رحمانی را شبیه سازی کند. جالب است که انسان به این علم ناقص مغرور شده است! در حالی که  هر آن چیزی که در آسمانها و زمین است از آن خدای رحمان است و همه او را گردن نهاده‏ اند و همه تسلیم اویند.

 

 

وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ ﴿۲۶﴾

و هر که در آسمانها و زمین است از آن اوست همه او را گردن نهاده‏ اند (۲۶)

 

اگر مردم پندار نیک را انتخاب میکردند (آمَنُوا) و به وسیله پندار نیک، برای خود تقوا (وَاتَّقَوْا) بدست آورده بودند؛ آنوقت برکاتی از آسمان و زمین برایشان گشوده میشد و زندگی برای انسانها روی زمین بسیار راحت تر میشد.

 

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

تعریف خدا از محیط بهشت این است که همه چیز در آن به وفور و در زمان خودش یافت میشود. بکاربردن لغت  تَجْرِی برای بهشت در آیات قرآنی به این معناست که همه چیز در آن جریان دارد.

 

لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرَارِ ﴿۱۹۸

ولى کسانى که پرواى پروردگارشان را پیشه ساخته‏ اند باغهایى خواهند داشت که از زیر [درختان] آن نهرها روان است در آنجا جاودانه بمانند [این] پذیرایى از جانب خداست و آنچه نزد خداست براى نیکان بهتر است (۱۹۸)

 

اما انسان از خدا روی بر می گرداند و پندار بد را انتخاب میکند و در نتیجه همنشین شیاطین خواهد شد. شیاطین پندار ما را متوجه میشوند و جذب کسانی میشوند که پندار بد دارند. شیطان زمانی توانست آدم و حوا را فریب دهد که پندارشان را تغییر داد و منحرف کرد. شیطان به آدم و حوا گفت که میخواهید دو فرشته شوید و  یا جاودانه شوید. این نصیحت شیطان یک نوع پندار منحرف و غلط بود.

 

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿۲۰

پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)

 

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿۲۱

و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱)

 

هر وقت شیطان به انسان نزدیک شود و همدم نزدیک او شود و با القای پندار بد در انسان تاثیر گذارد و انسان را وارد کردار بد کند، در آن صورت انسان هبوط پیدا خواهد کرد. این حالت فقط زمانی رخ خواهد داد که ما برای کردار خویش، پندار بد و یا منحرف را انتخاب کنیم. در نتیجه آن زمان انسان مجبور است با علم ناقص خویش، شروع به سدسازی ها کند. هر هبوطی در زمین، سدسازیهایی را به دنبال دارد. در اینجا منظور از سدسازی فقط مربوط به سد آب نیست، بلکه در هر چیزی ممکن است سد سازی صورت گیرد و آن را میتوان مانع تراشی هم نامید. افرادی که در هر باغی یک چاه می زنند، این هم یک نوع سدسازی است و برخلاف تَجْرِی است. اینها به نوعی مانع جاری بودن خیر و نزولات میشوند. کسانی که کالایی را انبار میکنند و باعث گران شدن آن میشوند، یک نوع سدسازی  و مانع سازی در جریان برکات رحمانی انجام داده اند. کسانی که با وضع قوانین غلط، به محیط زیست خویش صدمه میزنند، یک نوع سدسازی انجام داده اند. اسراف و زیاده روی و افراط و تفریط هم نوعی مانع تراشی است. مصرف بیش از حد آب های زیر زمینی هم نوعی مانع تراشی و سدسازی است و مانع از جریان طبیعی آب میشود و برخلاف سیستم رحمانی است.

 

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ﴿۴

پس واى بر نمازگزارانى (۴)

 

الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵

که از نمازشان غافلند (۵)

 

الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ﴿۶

آنان که ریا مى کنند (۶)

 

وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿۷

و کارهای جاری را منع میکنند (۷)

 

کلمه ماعون در آیه بالایی، به معنای هر چیز ضروری ای است که انسانها بخاطر حسادت، طمع و یا زیاده خواهی از هم دیگر دریغ میکنند و یا آن را منع میکنند و یا در آن اسراف میکنند. مدیتیشن این حالات را در آدمیان تقویت میکند. مثلا بعضی مواقع یکی کفشهای زیادی دارد و حتی بعضی هایش را اصلا هیچوقت نمی پوشد ولی نمیتواند از آن دل بکند و به دیگران ببخشد. مدیتیشن حرص خرید و نگهداری آدمیان را زیاد میکند. بعضی ها خرید را یک نوع تفریح و مدیتیشن میدانند و البته کسی که خرید را یک نوع تفریح بداند، قطعا در آن زیاده روی هم خواهد کرد. باید توجه کنیم که نماز دقیقا این اثرات مدیتیشن را خنثی میکند. هر گاه انسانها جذب مدیتیشن شوند، نمازشان را با سستی و کاهلی و تنبلی و اکراه انجام میدهند و این یکی از نشانه های جذب مدیتیشن شدن است. این نکته ثابت میکند که نماز مهمترین ابزاری است که انسان در اختیار دارد تا زندگی سالمی را طی کند.

 افرادی هستند که ماشینشان را با آب زیاد می شویند و می گویند پولش را می دهیم. این نوع کردارها، کردار بد هستند و مانع جریان آب و خیر در قسمتهای دیگر جامعه میشوند. اصلا هدف خدا از تبعید انسان به روی زمین این بود که انسان کاری کند که دیگران، همسایگان، دوستان و سایر مردمان جهان به مشکل بر نخورند و محیطی دلپذیر و پر از تعاون و همکاری بوجود آید و پندارهای بد از جامعه رخت بر بندد. گاهی بعضی قربانیها و مهمانیها انجام میشود و بیشتر غذاها دور ریخته میشود و یا قربانی به غیر مستحق داده میشود و اینها خودش نوعی سدسازی و  یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ  است. خدای رحمان جامعه ای را می پسندد که در آن تعاون و همکاری جریان داشته باشد (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ) و مردم هوای همدیگر را داشته باشند، فارغ از هر نوع نژاد و قوم و زبانی. که اگر جامعه ای این چنین نباشد و این چنین عمل نکند، در مشکلات فرو می رود و آنچه را که از دیگران منع میکرد، از دست خواهد داد و باید به روش بسیار گرانتر و مشکلتری آنرا بدست آورد.

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و دو) آخر الزمان ( قسمت ده ) دفع دیوها (بخش ششم)

 pdf

  

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم 


جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و دو)

آخر الزمان ( قسمت ده )

دفع دیوها (بخش ششم)


 

                                  

در قسمتهای قبل گفته شد که در آخر عصرها (دوره ها) ، شیاطین به دنیای انسانها حمله میکنند. این حمله نادیدنی است و ما آن را نمی بینیم ولی از آشفتگیهایی که در جامعه بوجود می آید متوجه میشویم که بحران بسیار بزرگی بوجود آمده است و ترکشهای این حملات در جامعه انسانی با بوجود آمدن بحرانهای اخلاقی ، سیاسی، احتماعی ، اقتصادی خود را نشان میدهند. اجنه و شیاطین بسیار بیشتر از انسانها عمر میکنند و تعداد آنان بسیار بیشتر از انسانهاست؛ زیرا وقتی یک انسان می میرد، جن همزاد او آزاد میشود و چند هزار سال دیگر زنده می ماند. به همین دلیل تعداد آنان از تعداد انسانها بسیار بیشتر است. وقتی از اعداد بسیار بزرگ و یا بسیار کوچک یاد کرده شود، مغز ما به‌دلیل در اختیار نداشتن معیاری برای مقایسه، قدرت درک خود را در مورد این اعداد از دست می‌دهد. اما از شدت بحرانی که پیش آمده است و میاید ، میتوان متوجه ابعاد قضیه شد. وقتی از تعداد مورچه ها صحبت می کنیم، عدد بسیار بزرگی بدست میاید که برای ما قابل درک نیست ؛ اما اگر بگوئیم به ازای هر انسان یک میلیون مورچه وجوددارد، آنوقت ذهن ما بزرگی این عدد را بهتر درک خواهد کرد.

در بابِل قدیم همین مشکل پیش آمده بود. اجنه و شیاطین آن موقع به صورت دیو و جسمانی وارد دنیای انسانها شده بودند و بحران عجیبی پیش آمده بود. در آن حالت خدای قادر حکیم برای رفع این مشکل، انسانها را هبوط داد و همچنین اجنه و شیاطین ضعیفتر و محدودتر شدند و قدرتهای زیادی از آنان گرفته شد (از جمله قدرت حضور جسمانی در میان انسانها). در این عصر و زمانه هم چنین اتفاقی خواهد افتاد و شیاطین ضعیف تر میشوند. با آشکار نمودن روشهای فریب، آنان ضعیفتر میشوند. در آخر هر عصری انسانها هبوط پیدا میکنند و در جبهه مقابل، شیاطین هم ضعیفتر میشوند. هبوط انسان در مقابل ضعیف شدن شیاطین. این فرصت بسیار خوبی است تا این بحران را به سلامت روانی طی کنیم و خود را تزکیه دهیم و زندگی اخروی خود را تضمین کنیم. هم هبوط انسان و هم ضعیف تر شدن شیاطین هر دو برای حفظ نسل بشریت است؛ در غیر آن صورت انسانها خودشان، خود را نابود میکنند.

در قسمت های اخیر جادوی شیاطین، ذکر شد که انسان چطوری هبوط پیدا میکند و ذکر شد که انسان در آخر عصرها چطوری امکانات طبیعی را از دست میدهد و انسان مجبور میشود که با علمش این امکانات را بدست آورد. از جمله کمبود منابع آب و برق و مشکلات تغذیه و سایر موارد. زمانی از چشمه های طبیعی آب تهیه میکرد و حالا سدهای زیادی درست کرده است ولی باز هم جوابگو نیست و مجبور میشود از اقیانوس آب شور را بگیرد و با هزینه زیاد آنرا شیرین و قابل استفاده کند و با هزینه زیاد به جاهای دیگر انتقال دهد. خدا قبلا بوسیله بارش باران این کار را میکرد ولی بشر قدر این را ندانست و ناسپاسی کرد. انسان در آینده خیلی نزدیک مجبور خواهد شد که بوسیله پرورش مولکولهای گوشت، گوشت مصنوعی درست کند؛ تا بتواند مشکل تغذیه را حل کند. این مشکلات به علت هبوط بشر پیش خواهد آمد؛ یکی از دلایل هبوط این است که منابع زمین دیگر جوابگوی انسان اسرافگر و زیاده خواه نیست. بحران آخر عصر به این معناست که انواع استرسها و مشکلات بمرور زمان برای بشر پیش خواهد آمد. انسان خواه ناخواه سرمایه های در دسترس زمین را پودر میکند و آن را از دست خواهد داد و توانایی های انسان هم کمتر میشود و این ضرر بزرگی برای انسان است. ضررات آخر عصرها مربوط به انسانهاست ولی برای شیاطین هم اتفاقاتی خواهد افتاد. ما از بُعد شیاطین خبر نداریم و نمی دانیم در آسمان چی می گذرد و چه اتفاقاتی برای آنها در حال رخ دادن است. شاید فرآیند ضعیف تر شدن و محدود تر شدن شیاطین در حال به وقوع پیوستن است ولی ما از این بُعد قضیه بی خبریم. ولی بر اساس آیه قرآنی متوجه میشویم که هر بار انسان امکانات زندگیش محدودتر شود و هبوط پیدا کند، شیاطین هم محدودتر و ضعیف تر میشوند.

 

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿۱۳

فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (۱۳)

 

براساس فرموده خدای مقدس در آیه بالایی، با هر بار هبوط ، شیطان هم جایگاه و مقام قبلی خود را از دست میدهد و ضعیف تر و خوارتر میشود (إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ). از آنجا که شیطان ضعیفتر و خوارتر میشود، نسبت به انسان کینه بیشتری پیدا میکند و هر بار خیلی جدی تر آدمیان را می فریبد.

 

قالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۱۶

گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست (۱۶)

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷

آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

 

در زمان زرتشت، شیاطین در شکل دیو به دنیای انسانها حمله کرده بودند و در آن موقع عصر به پایان خود رسیده بود. در آن موقع زرتشت برای عبور از بحران پیش آمده، از دستور مهم پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک استفاده کرد و بحران در آن مقطع زمانی حل شد. این دستور مهم در سوره العصر بطور دقیق آمده است و انسان در این سوره به عنوان یک موجود ضرر کننده و زیاندیده معرفی شده است ، مگر اینکه چهار دستور مهم سوره را بکار گیرد.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و همدیگر را به شکیبایى (گفتار صبر) توصیه کنند (۳)

 

هر انسانی یک همدم شیطانی دارد که نماینده ایده های شیطان است. همدم شیطانی ما فقط زمانی به انسان فشار بیشتری می آورد که پی ببرد پندارمان نیک نیست. انسانها پندار نیک همدیگر را متوجه نمی شوند، زیرا ما از باطن هم دیگر بی خبریم. اما همدم شیطانی ما از پندار نیک و یا بد ما خبر دارد. در صورتی که پندار ما نیک نباشد و انسان خودش را اصلاح نکند ، همدم شیطانی ما بصورت دیو (شیطان جسمانی یا شیطان مغناطیسی) در وجود انسان نفوذ میکند. اما در صورت توبه ، همدم شیطانی توانایی خود را از دست خواهد داد. توبه نصوح در قرآن اشاره به این مورد دارد (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا). توبه نصوح یعنی توبه ای که پندارتان را درست و تصحیح کند. باور غلط هم نوعی پندار بد است. کافیست که پندار ما نیک باشد و از پندارهای بد پرهیز شود ، خودبخود روان ما شفا پیدا میکند؛ مثل یک مریض جسمی که کافیست از خوردن بعضی غذاهای مضر امساک کند و مدتی استراحت کند، بدن او بلد است که چطوری خودش را درست کند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۸

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به درگاه خدا توبه‏ اى راستین کنید امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏ گرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مى‏ گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى (۸)

 

با یک مثال بیشتر توضیح میدهم. یک کسی که اعتیاد شدید به ماده مخدر دارد را در نظر بگیرید که از کنار شما رد میشود، اگر به شما نگاه کند، اولین چیزی که به فکرش خطور میکند این است که آیا شما اهل ماده مخدر هستید یا نه؟ اگر نباشید، از کنار شما رد میشود ولی اگر بداند که شما اهل ماده مخدر هستید، به شما پیله کرده و شاید بخواهد که با او باشید و یا ماده مخدری به او برسانید. همدم شیطانی ما هم اینطوری عمل میکند. وجود پندار نیک ، از تنزل شیاطین بصورت دیو بر شما ممانعت خواهد کرد.

ایجاد صحنه خیر در جهان دنیوی وظیفه ماست. پندار نیک علاوه بر دفع شیاطین فایده های دیگری هم دارد و آن هم این است که همانطور که ما با کردار و گفتار نیک صحنه های خیر در کره زمین ایجاد می کنیم؛ به همان طریق با پندار نیک خود، در دنیای پنهانی (که اجنه و شیاطین در آن حضور دارند) صحنه های خیر ایجاد می کنیم. در زمانه ما نفوذ پندار بد در ذهن ها بسیار راحت است. زیرا با وجود تصاویر و کلیپهای اینترنتی و فیلمهای تلویزیونی و ماهواره ای و انواع آهنگهای نسل جدید و نسل قدیم؛ دوری از پندار بد بسیار مشکل است. بیشتر آهنگها یک نوع طلسمند و بیشتر فیلمها و تصاویر انسانها را وارد پندار بد میکند. سنگینی حاصل از پندارهای بد، ناشی از فشار شیاطین است و این سنگینی در نهایت به غرور و تکبر تبدیل میشود. بنابراین راهکارهای خدای حکیم در قرآن برای برون رفت از این حالت بسیار مهم است.

حتی به توصیه خدای مقدس در قرآن، بعضی مواقع باید زکات و صدقه بصورت آشکارا و بعضی مواقع هم بصورت پنهانی باشد تا که پیامی برای اطرافیان باشد. بصورت پنهانی باشد تا ما پندار نیک خود را آزمایش و به اجرا بگذاریم و بعضی مواقع هم آشکارا باشد تا نیتمان را به کسانی که پندار نیک ما را متوجه نمیشوند، نمایش دهیم.

 

إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَیُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئَاتِکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿۲۷۱

اگر صدقه ‏ها را آشکار کنید، این‏، کار خوبى است‏، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این براى شما بهتر است‏؛ و بخشى از گناهانتان را مى‏ زداید، و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهید آگاه است‏. (۲۷۱)

 

خدای مقدس دستور می فرماید که صدای نماز گزار نه چنان آهسته باشد و نه چنان بلند. کسی که نماز بجا می آورد، دیگر به او مشروب الکلی تعارف نمی کنند. انسانها با نماز خواندن و روزه گرفتن و زکات دادن آشکار و پنهان، عملا مرز معنوی خود را با دیوها و سایر انسانها مشخص میکنند و  این مرز بسیار مناسب است و از افتادن در تله شیاطین جلوگیری میکند. دستورات و فرامین خدای حکیم در قرآن بسیار زیبا و حکیمانه است و واقعا خیلی حیف است که خود را از کلمات خدای مقدس و حکیم محروم کنیم.

 

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿۱۱۰

بگو خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام را بخوانید براى او نامهاى نیکوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته‏ اش مکن و میان این [و آن] راهى [میانه] جوى (۱۱۰)

 

قبلا در بهشت، پندار شیطان با یک دستور خدای مقدس افشا شد، پندار انسانها هم با یک دستور ساده افشا میشود. شیطان از طریق عرفانهای جدید و قدیم دنبال این بود که "صلح کل" را مطرح کند. البته منظورش از صلح کل این بود که هر ایده ای به هر طریقی صحیح است. اما اسم صلح کل برای این ایدئولوژی فریبنده است و بهتر است اسم "جنگ کل" برایش انتخاب شود. کلا مفاهیم شیطانی، در اصل مفهومی متضاد دارند. مثلا وقتی در سیستم شیطانی از تغییر صحبت میشود، منظورش تغییر در جنسیت و تغییر در ظاهر با اعمال جراحی و تتو است. در حالی که در نظام رحمانی،  رشد نفس مطرح است. در نظام شیطانی، مودت و رحمت به عشق تبدیل میشود. در نظام شیطانی، شفا به روانگردانی تغییر یافته است. در نظام شیطانی، این معانی و ارزشها تغییر یافته اند. آخر دوره ها و عصرها، خیلی از مفاهیم ، ماهیت واقعی خویش را از دست میدهند.

در تبلیغات تلویزیونی برای یک کالا، از ماهیت و کیفیت خود کالا برای جذب مشتری استفاده نمیشود؛ بلکه از استایل و قیافه ظاهری یک سلبریتی برای جذب دیگران به آن کالا استفاده میشود. این روش یک نوع فریب است. شیطان هم در کارهایش، فریبهای زیادی از این نوع نهفته است.

پندار نیک ما، تعیین می کند که شیطان چه اندازه در زندگی ما میتواند اسب دوانی کند و چه اندازه قدرت دارد. یکی وارد پاساژی شد و کالاهای آن را نگاه کرد و گفت خدایا شکرت که من به خیلی از این کالاها نیاز ندارم و هزینه ام نسبت به دیگران کمتر است. اما یکی دیگر وارد پاساژ شد و چیزی جز حسادت و افسوس و غبطه برایش نماند. یکی وارد بیمارستان میشود و خدا را شکر میکند که این چنین مشکلاتی را ندارد؛ او پندار نیک مناسبی برگزیده است. اما یکی دیگر بی هیچگونه پندار نیکی در مورد خدا، از آن می گذرد. ما باید نسبت به خدا پندار نیک داشته باشیم و نسبت به خدای عالمیان حسن ظن داشته باشیم.

 

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ﴿۶

اى انسان چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته (۶)

 

الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ﴿۷

همان کس که تو را آفرید و [اندام] تو را درست کرد و [آنگاه] تو را سامان بخشید (۷)

 

فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ ﴿۸

و به هر صورتى که خواست تو را ترکیب کرد (۸)

 

انسان در حین مشکلات، نسبت به خدا شک و گمان بد پیدا میکند (وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا) و اینطوری پندار خود را از نیک به بد تغییر میدهد.

 

إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا ﴿۱۰

هنگامى که از بالاى [سر] شما و از زیر [پاى] شما آمدند و آنگاه که چشمها خیره شد و جانها به گلوگاهها رسید و به خدا گمانهایى [نابجا] مى ‏بردید (۱۰)

 

ناشکری و ناسپاسی و عدم ستایش و عدم عبادت خدا همگی جزو پندارهای بد نسبت به خالق جهان به حساب می آیند و هر گونه پندار نامناسبی، دروازه ذهنی ما را برای شیطان باز می گذارد. فقط مخلصین میتوانند از دست شیطان رهایی یابند. قدرت شیطان نمی تواند بر محدوده و قلمرو مخلصین اثر گذارد. مخلصین کسانی هستند که پندار و کردار و گفتارشان نیک باشد و همگی در یک راستا باشد. کسانی که نسبت به پروردگارشان و دستورات و وعده های او پندار و گمان نیک دارند و از آن دستورات در زندگی استفاده میکنند، با پروردگار جهانیان ملاقات خواهند کرد و به سوی او بر خواهند گشت.

 

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿۴۵

از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان (۴۵)

 

الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿۴۶

همان کسانى که مى‏ دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت (۴۶)

 

قوانین رحمانی، باعث راحت تر شدن زندگی ها خواهد شد. وقتی خدای رحمان، فرونشاندن خشم و بخشش را پیشنهاد میکند (وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ) ، مطمئن باشید که یک فلسفه و علت رحمانی پشت آن نهفته است. با عصبانیت هورمون‌های اسیدی در بدن ترشح می‌شود که باعث اختلال در جذب کلسیم و درنتیجه به مرور زمان موجب پوکی استخوان میشود و مشکلات زیاد دیگری پیش خواهد آورد.

 

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۳۴

همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى ‏برند و از مردم در مى‏ گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد (۱۳۴)

 

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۱۳۵

و آنان که چون کار زشتى کنند یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد مى ‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏ خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى ‏آمرزد و بر آنچه مرتکب شده‏ اند با آنکه مى‏ دانند [که گناه است] پافشارى نمى کنند (۱۳۵)

 

با اجرای دستورات خدای رحمان، بار ما سبک میشود و مشکلات کمتری برای ما پیش خواهد آمد. پندار نیک آنقدر مهم است که بدون پندار نیک، عمل صالح پذیرفته نخواهد شد.

 

مَن عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِن فَلَنحْیِیَنهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنجْزِیَنهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَن مَا کَانوا یَعْمَلُون ﴿۹۷

هر کس از مرد یا زن کار نیک کند و مؤمن باشد (پندار نیک داشته باشد) قطعا او را با زندگى پاکیزه‏ اى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏ دادند پاداش خواهیم داد (۹۷)

 

گاهی یک پندار غلط ، افراد را از نظام رحمانی خارج میکند. شاید شنیده باشید که بعضی از مردم، یکی از اعضاء بدن یک حیوان را برای بدست آوردن خوشبختی و شانس، خوب میدانند و شروع به شکار آن حیوان می کنند و نسل آن حیوان بیچاره را  به خطر می اندازند. این پندار غلط که یک پندار خرافی است؛ چنان خطرناک است که تعادل طبیعت را به هم می ریزد. چندی پیش یک عقیده خرافی در مورد خاصیت بزاق دهان خفاش، شایع شده بود؛ طوری که نسل خفاشان به خطر افتاده بود. خفاش جزو جانورانی است که آفات زمینهای کشاورزی را از بین می برد و نقش مهمی در حفظ محیط زیست دارد. اما یک عقیده خرافی براحتی نظام رحمانی را نشانه میرود. یا اینکه عده ای خرافاتی مهره مار را مایه شانس و خوشبختی میدانند و نسل این حیوان بیچاره را به خطر می اندازند. در حالیکه مار نقش مهمی در حفظ محیط زیست دارد.

شیطان میخواهد که با شایع کردن این دستورات ، نظام رحمانی را به هم بریزد. زمانی که پیش یک دعانویس بروید، او برای خوشبخت کردن و حل مشکل شما، داشتن یک مهره مار یا یک چیز نایاب دیگر (شیر مرغ و یا حتی جان آدمیزاد) را به شما پیشنهاد میکند. این دستورات از جانب نظام شیطانی بر او الهام میشود. زیرا هدف این است که نسل آن موجود نایاب تمام شود و تعادل نظام رحمانی به هم بریزد. گاهی در جامعه تقلید گرا چنان رسم میشود که هر کس ماشین آخرین سیستم و خانه چند صد متری لوکس داشته باشد، خوشبخت است. افرادی که این رسم و قاعده غلط را باور میکنند، دنبال بدست آوردن اینها می افتند و بعد از مدتی تمام منابع طبیعی آن کشور صرف بدست آوردن اینها میشود و بعد از مدتی می بینید که در این راه چندین دریاچه خشک شده اند. به این طریق شیطان میخواهد در نظام رحمانی خلل ایجاد کند. بعضی امکانات و زیور آلات شاید از نظر پولی ارزش داشته باشند، ولی واقعا ارزش ندارند که برای بدست آوردن اینها نظام رحمانی ضربه بخورد. ما قبلا رزقهای نازل شده و مقدر شده را کافی می دانستیم و در نظام رحمانی خلل ایجاد نمیشد. اگر مقدار مصرف از مقدار نازل شده بالاتر بزند، دیگر لذتبخش نیست. ایدئولوژیهای غلط مذهبی و غیر مذهبی یک نوع پندار غلط هستند و در نظام رحمانی خلل ایجاد میکنند و تعادلها و میزان ها را به هم می ریزند.

 

 

أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ﴿۸

تا مبادا از اندازه درگذرید (۸)

 

وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ﴿۹

و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید (۹)

 

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿۱۰

و زمین را براى مردم نهاد (۱۰)

 

خدای مهربان و مقدس، زمین را برای مردم نهاده است و امکانات و برگهای آن جوابگوی همه نیازهای انسان است، به شرطی که انسان از اندازه نگذرد و زیاده روی نکند. هر گونه پندار غلطی، باعث به هم ریختن این میزان خواهد شد. مقدس دانستن و غلو در مورد هر چیزی و یا هر کسی غیر از خدا باعث ایجاد یک عقیده خرافی خواهد شد و همین عقیده خرافی محیط زیست آدمیان را به خطر می اندازد. شریک قائل شدن برای خدا، میتواند یک منطقه را به فساد بکشاند.

 

لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ ﴿۲۲

اگر در آنها [=زمین و آسمان] جز خدا خدایانى [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه و فاسد مى ‏شد پس منزه است‏ خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى کنند (۲۲)

 

بعد از این عصر جدید، شیاطین ضعیف تر میشوند و مثل سابق نمیتوانند طرحهای خدا را پیش بینی کنند. شیاطین سعی دارند که طرحهای خدا برای بشریت را بدزدند و بشریت را به گمراهی بکشانند. استراق سمع روش اجنه و شیاطین برای اخذ اطلاعات از آسمانهای دیگر است. طبق گفته خود اجنه در قرآن؛ آنان قبلا (قبل از پایان یافتن عصر قبلی) میتوانستند، از آسمان یکم از طریق برجهایی که در آن قرارداده شده است، اطلاعاتی از آسمانهای دیگر کسب کنند و از آینده خبرهایی بگیرند ولی بعد از پایان عصر در آن زمان؛ دیگر این امکان از آنان گرفته شد. در پایان عصرها شیاطین ضعیف تر میشوند، به این معناست که یک سری امکانات و توانایی ها را از دست خواهند داد. اکنون هم یک سری امکانات و توانایی ها را از دست خواهند داد. به همین خاطر در زمان فرعون، جادوگران از طریق شیاطین توانستند، زمان تولد پیامبر موسی را پیدا کنند و به فرعون اعلام کنند. فرعون هم، هر بچه ای که در آن روز متولد شده بود را کشت. البته قدرت خدا بالاتر از هر قدرتی است ، زیرا موسی دقیقا در آغوش خود فرعون بزرگ شد!

 

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ ﴿۱۶﴾

و به یقین ما در آسمان برجهایى قرار دادیم و آن را براى تماشاگران آراستیم (۱۶)

 

وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ ﴿۱۷﴾

و آن را از هر شیطان رانده‏ شده‏ اى حفظ کردیم (۱۷)

 

إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ ﴿۱۸﴾

مگر آن کس که دزدیده گوش فرا دهد که شهابى روشن او را دنبال مى ‏کند (۱۸)

 

اما از زمان پایان عصر در قدیم ، برجهای آسمان، بطرز شدیدی محافظت شد و شیاطین نتوانستند پیامهای آسمانهای دیگر را رصد کنند و نتوانستند فرکانسهای آن را کامل دریافت کنند.

 

وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا ﴿۸﴾

و ما بر آسمان دست‏ یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهاى شهاب یافتیم (۸)

 

وَأَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا ﴿۹﴾

و در [آسمان] براى شنیدن به کمین مى ‏نشستیم [اما] اکنون هر که بخواهد به گوش باشد تیر شهابى در کمین خود مى‏ یابد (۹)

 

وَأَنَّا لَا نَدْرِی أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا ﴿۱۰﴾

و ما [درست] نمى‏ دانیم که آیا براى کسانى که در زمینند بدى خواسته شده یا پروردگارشان برایشان هدایت‏ خواسته است (۱۰)

 

اما هنوز هم استراق سمع هست. شیاطین از برجهای آسمان استراق سمع میکنند ولی از آنجا که توسط شهابهایی مورد حمله قرار می گیرند، استراق سمع آنان ناکامل و ناقص است و حتی یک هزارم واقعیت هم نیست. آنان محدودتر شده اند و محدودتر هم خواهند شد و در نهایت گرفتار خواهند شد و در بند خواهند شد.

زمانی که ابراهیم، دین یکتاپرستی اسلام را بنیاد نهاد، دو پسر داشت. اما تا مدتها نسل نبوت از طریق اسحاق ادامه پیدا کرد. در بچگی، اسماعیل و مادرش مهاجرت کردند. طبق گفته تورات اسماعیل در کودکی، اسحاق را اذیت میکرد؛ سارا نتوانست این را تحمل کند و از ابراهیم خواست که اسماعیل را از آنجا ببرد. زمانی که اسماعیل و مادرش به یک بیابان کوچ داده شدند، شیاطین فکر میکردند که اسماعیل از گردونه وحی خارج شده است. اما خدا مکر کرد و شیاطین فریب خوردند. زیرا در زمان مسیح ، ادامه پیام دینی از طریق نوادگان اسحاق غیر ممکن شد و شیاطین فکر میکردند که دین ابراهیم به بن بست خورده است. اما مهاجرت اسماعیل به جای دیگری، برای این روز گذاشته شده بود و پیام از طریق نوادگان پسر دیگر ابراهیم جریان یافت و به این طریق شیاطین در مکر خدای مقدس گرفتار شدند. مسیحیت و یهودیت باید این مکر خدا را متوجه شده باشند و نباید در همان تله فکری شیاطین بیفتند و باید به قرآن به عنوان پیام آسمانی و تصدیق کننده تورات و انجیل ایمان آورند. در هیچ کتاب آسمانی ای، هیچوقت بطور واضح و مستقیم اسم رسول بعدی نیامده است بجز بصورت استعاره و یا لقب. خدای مهربان و حکیم پلانهای مختلفی دارد که هیچوقت شیاطین جن و انس به آن پی نخواهند برد.

 

لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ﴿۸

تا حق را ثابت و باطل را نابود گرداند هر چند بزهکاران خوش نداشته باشند (۸)

 

شیطان از همان مکانیزمی که خدا در طبیعت نهاده، جهت فریب و کنترل مردم استفاده می کند. موسیقی و حرکات ریتمیک و یا حتی مجالس و بعضی مراسم مذهبی که همراه با آوازخوانی است، مهمترین مکانیزم شیطان در کنترل افراد است. باید توجه کنیم که هر متنی که به زبان عربی بود، دلیل بر دینی بودن آن متن نیست. فقط متن قرآن، یک متن دینی است و لا غیر. سرودهایی که به زبان عربی پخش میشود و برای مردم جنبه مقدس و مذهبی دارد، یک نوع طلسم هستند که مردم را به آلفا می برند.

موزیک و صدا و همچنین امواج مغزی هردو براساس فرکانس هستند. دانشمندان ثابت کرده اند که وقتی یک صدا با تن مثلا 100 و صدایی دیگر با تن 106 هرتز نواخته میشود. در این بین تنی دیگر هم با فرکانسی در این بین (بین 100 و 106) شنیده میشود. این تن صدا که شنیده میشود، اصلا نواخته نشده است. اما این یک مکانیزم فیزیکی و علمی است که خدا در مغز انسان گذاشته است. ولی اجنه از این خاصیت علمی جهت ایجاد رعب و وحشت و ترس و ابهام استفاده می کنند و در نتیجه فرد را با زیرکی به آلفا می برند و در آلفا دستورات خود را به او دیکته می کنند. در آیه زیر منظور از صوت شیطان (بِصَوْتِکَ) همین حربه های ریتمیک است که شیاطین مردم را بوسیله آن به آلفا می برند.

 

وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۶۴

و از ایشان هر که را توانستى با آواى خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آنها وعده نمى‏ دهد (۶۴)

 

در بعضی قبایل آفریقا و هند از موسیقی راک (که اصالتا ابداع قبیله های بومی آفریقاست) برای فراخوانی الهه هایشان استفاده می کنند.  الهه این اقوام که همان شیاطین رانده شده از درگاه خدایند، فقط با موسیقی های خاصی قابل فراخوانی اند. البته این افراد با این کار خود را به آلفا می برند و خود را در کنترل شیاطین قرار می دهند. فراخوانده شدن الهه ها مساوی است با در کانال آلفا قرار گرفتن پیروان این اقوام.

ریتم موسیقی حتی میتواند ریتم بدن و ضربان تنفس و ضربان قلب را هم تغییر دهد. در بابِل قدیم، عبادتهایشان با موسیقی همراه بوده است. خوشحالی و گریه ، بیهوشی و جیغ زدن در این نوع موسیقی ها به علت تغییر فرکانسهای مغز است و فرد را به آلفا می برد. اقوامی در تبت ، در حین مراسم مذهبی، از طبل استفاده می کنند. آنان هر ثانیه 8 ضربه می زنند (توجه کنید که فرکانس فضای آلفا از 8 تا 14 است). اکثر مذاهب منحرف از موسیقی و مراسم های خاصی استفاده می کنند تا که اجنه هایشان را صدا زنند و تحت کنترل آنان قرار گیرند. دانشمندان طی آزمایشی یک فرکانس را از یک گوش و فرکانسی دیگر را از گوش دیگر نواختند. اما با کمال تعجب یک فرکانس در این بین شنیده میشد. دو نیم کره مغز انسان هر دو فرکانس را پردازش می کند. اما بعد از مدتی فرکانس دریافتی هردو نیمکره یکی میشود و در نتیجه فرد براحتی در آلفا قرار می گیرد. تمام مکانیزم شیاطین براساس مکانیزم طبیعت انجام میشود. فقط بی اطلاعی و عدم اطاعت از امر و نهی های خدا باعث در دام افتادن افراد میشود. در عصر ما هم؛ موسیقی های راک و موسیقی های نسل جدید و سنتی و مذهبی و .. همه جا را گرفته است و اینها بیشترشان یک نوع طلسم هستند و به نوعی فراخوانی شیاطین هستند. همان مشکل در زمان بابِل قدیم پیش آمده است. به همین خاطر عصر به پایان میرسد تا نسل بشر از بین نرود.

براساس گفته تورات؛ در بابِل قدیم، برجی ساخته شد که بسیار بلند بود. سازندگان این برج به قول خودشان میخواستند با ساختن این برج به دروازه های بهشت، دروازه های خدا، دروازه های خوشبختی دست یابند، این برج در زمان ما همان مدیتیشن و چشم سوم و یوگاست. در تورات ذکر شده است که بعد از ساختن این برج، مردم زبانهای همدیگر را متوجه نمیشدند. البته این به آن معنا نیست که به یکباره زبانشان را از یاد بردند. بلکه به معنای باز شدن چشم سوم و گوش سوم و زبان دوم است.

 

وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا هَامَانُ ابْنِ لِی صَرْحًا لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ ﴿۳۶

و فرعون گفت اى هامان براى من کوشکى بلند بساز شاید من به آن راهها برسم (۳۶)

 

أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ کَاذِبًا وَکَذَلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَمَا کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبَابٍ ﴿۳۷

راههاى [دستیابى به] آسمانها تا از خداى موسى اطلاع حاصل کنم و من او را سخت دروغپرداز مى ‏پندارم و این گونه براى فرعون زشتى کارش آراسته شد و از راه [راست] بازماند و نیرنگ فرعون جز به تباهى نینجامید (۳۷)

 

خدا در نهایت این برج را نابود کرد، خدای حکیم جهت حفظ نسل بشریت، ساخته دست بشر را نابود می کند تا از نابودی او جلوگیری کند. طرح و پلان خدا این بود که فعلا بشر با دست خودش، خودش را نابود نکند.

دست یابی به نیروهای آسمانی (أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ)، هدف اصلی ساخت این برج و باروها و سیستمها بوده است. در واقع این ثابت میکند که بشر نمی تواند و نباید برای دست یابی به نیروهای آسمانی و  نیروهای کائنات تلاش کند. هر گونه تلاشی در این مورد، به شیاطین ختم میشود. دست یابی به این نیروها، یک طرفه است و خدا خودش آن را به انسانها میرساند و انسانها فقط کافیست که از خدا بخواهند و تسلیم خدا و دستورات او باشند. اصلا تعریف یکتاپرستی همین است. از کسی غیر خدا نباید تقاضای چیزی در آسمان بکنید. لا اله الا الله به این معناست.

این برج و باروها و سامانه ها همگی برای این است که مدیتیشن کنند و چشم سوم افراد باز شود و کلمات از معانی اصلی خویش تحریف شوند. در چنین جامعه ای ، مثلا کلمه دوست داشتن بسته به حالتهای مختلف، معانی مختلفی از آن بر میخیزد. گاهی یکی برای همشهریش مزاحمت ایجاد میکند، وقتی از او علت را می پرسید ؛ او در جواب می گوید دوست دارم که اینجوری کنم. در این حالت لغات دوست داشتن معنایی غیر از دوست داشتن دارد و به عبارتی با زبان دوم گفته شده است در حالت چشم سوم. در این حالت دوست دارم به معنای تنفر دارم است. یا اینکه در فلسفه عشق، معشوق،  ظرف عاشق را می شکند و هزار بار بی محلی میکند ولی عاشق این کارها را عاشقانه معنا میکند و به این طریق عشق یک زبان دیگر است و دامنه لغات آن بسیار محدود است و هر چیزی در آن به کلمات (مالک شدن کسی پیله کردن جذب شدگی جذب شدن ذوب شدن سوختن تنها خود را در نظر گرفتن و  به خواسته های خویش فکر کردن مزاحم دیگران شدن)  قابل تبدیل است. میتوان تمام دامنه لغات فرهنگ شیطانی عشق را با چند لغت محدود معنا کرد. 

در مدیتیشن احساس و منطق قاطی میشوند و زبانی دومی خلق میشود که معانی مختلفی از کلمات آن بر می خیزد. حس دوست داشتن در منطق شیطانی به عشق تبدیل میشود. وقتی چشم سوم باز باشد، دیگر احساس و منطق هیچکدام کار خود را بدرستی انجام نمی دهند. در عشق کارها نه منطقی است و نه حتی احساسی. چون حتی احساسات هم قواعد خودش را دارد. تمام صفات شیطانی ، اعم از خودخواهی، تکبر، حسادت، تنفر در این روشها نهفته هستند.

بعضی وکلا در نزاعهای خانوادگی، چشم سوم افراد را باز میکنند و در نهایت کار موکلشان به جدایی میکشد. یک ضرب المثلی هست که میگوید به عدد انسانها، راه به سوی خدا هست؛ که البته این ضرب المثل اشتباه است. در اصل باید گفت که به عدد انسانها چشم سوم های متفاوت است و هیچ کدام ، با آن یکی سازگار نیست. اشعار چشم سوم افراد را باز میکنند و از آن به بعد افراد، از طریق غیر رحمانی جهان را می بینند. خیالبافی هم نوعی تحریف وقایع و کلمات و معانی است. مثلا کسی خیالبافی می کند که قهرمان یک ورزش رزمی است ولی خودش هیچ وقت حوصله ورزش کردن ندارد ، این فرد توی خیالش قهرمان است، اما تو دنیای واقعی نه، این یعنی تحریف ، یعنی اینکه این فرد شاکر و راضی نیست و تو خیالش یک شخصیت درست میکند که ازش راضی است!

 

إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿۷

و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷)

 

اگر شکر گزاری کنی خدا نعمتت را افزایش می دهد اما اگر  ناشکر باشی نعمتت را کم می کند. شاید یک نفر خیالبافی می کند که یک خانه بزرگ و قشنگ دارد و همه از آن تعریف می کنند، این یعنی او شکر گزار نیست و راضی نیست و همین باعث میشود برود توی رویا برای خودش جهان دیگری درست کند با قوانین مخصوص خود. شیطان وعده داده است که کاری می کند که بیشتر مردم شکرگذار نباشند! این رفتار شیطانی مصداق آیه قرآنی زیر است.

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷

آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

 

به همین دلیل ، حتی خیال پردازیهای مثبت هم نوعی پندار بد است. زیرا خیال پردازیهای مثبت نوعی ناشکری و ناسپاسی نسبت به زندگی واقعی است و ناسپاسی نوعی پندار بد بحساب میاید. به همین دلیل شکرگزاری بهترین راه است تا که انسان را از خیالبافی دور کند. کسانی که در خیالات زندگی می کنند، برای خود یک شخصیت کاذب و دنیای دیگری میسازند و با آن مانوس میشوند. این دنیای کاذب ساخته شیاطین است. زیرا دنیای واقعی ساخته خداست. این افراد کمتر به عمل صالح در دنیای واقعی عادت می کنند و به همین دلیل به مقدرات و ساخته های خدا راضی نیستند. دنیاهای خیالی در ذهن ما (حتی مثبت) ما را از کردار نیک باز می دارند. زیرا اینها نوعی پندار بد و نامناسب هستند و نمیتواند منجر به کردار نیک شود.

کسی که شکر گزار است، بیشتر عمل می کند، طبیعتا طبق وعده خدا نعمتها افزایش پیدا میکند ولی کسی که شکر گزار نیست و خیالبافی می کند و در نتیجه پسرفت می کند و توی ذهنش عقده درست میشود و بعضی اوقات با مواد مخدر و آهنگها و فیلمها این مشکلات ذهنی را می خواهد فراموش کند. در اصل شکر گزاری یعنی رضایت قلبی از خود و اعمال خود که در واقعیت به نتیجه ای رسیده اند و این تعریف دیگر پندار نیک است. این خیلی مهم است که اکثر آنهایی که معتاد شده اند یا شکست عشقی دارند ، آدمهای ناسپاسی بوده اند. یک شاعری میگفت که وقتی غذا میخورم، به خیال رخ یار می خورم! و همین خیال است که به من انرژی میدهد!. خیالات آنقدر خطرناکند که این چنین دنیای غیر رحمانی ای را برای افراد ایجاد میکنند. در واقع او با این نوع خیالات ، انرژی برای دیوهایش فراهم میکند ولی خبر ندارد. وقتی خدا می فرماید لا اله الا الله؛ یعنی هم در سطح پندار و هم در سطح گفتار و هم در سطح کردار باید این قانون حیاتی رعایت شود. کسانی که در خیالات از قانون دیگری پیروی میکنند، از نظام رحمانی خارج میشوند.

شیطان از همان ابتدا، استراتژی خود را برای فریب انسانها مشخص کرد.

 

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا ﴿۱۱۹

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و[لى] هر کس به جاى خدا شیطان را دوست [خدا] گیرد قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است (۱۱۹)

 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰

[آرى] شیطان به آنان وعده مى‏ دهد و ایشان را در آرزوها مى‏ افکند و جز فریب به آنان وعده نمى‏ دهد (۱۲۰)

 

أُولَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا یَجِدُونَ عَنْهَا مَحِیصًا ﴿۱۲۱

آنان جایگاهشان جهنم است و از آن راه گریزى ندارند (۱۲۱)

 

در آیه 119 سوره نساء، سه مرحله مهم را توضیح داده که بسیار اهمیت دارد :وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ

 

مرحله 1:  لَأُضِلَّنَّهُمْ  (تحریف معانی و کلمات و دور کردن از واقعیت)

مرحله 2:  لَأُمَنِّیَنَّهُمْ (توسط معانی و کلمات منحرف شده وارد خیالاتشان میکند)

مرحله 3:  لَآمُرَنَّهُمْ (بعد که در خیالات گیر انداخت، حالا به آنها امر و نهی می کند)

 

پس سه مرحله فریب شیطان که میلیاردها نفر در طول تاریخ را با همین شیوه بدبخت کرده است بصورت زیر است: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ  (فریب دادن ) وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ  (معتاد کردن به خیالات و معانی و مفاهیم خیالی) وَ لَآمُرَنَّهُمْ   (امر به گناه).

بعد از طی این سه مرحله؛ افراد براحتی خلقت خود و سایر جانداران را تغییر میدهند (فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ). کسی که به جنسیت خویش راضی نیست و تغییر جنسیت میدهد؛ قطعا مفاهیم و کلماتی تحریف شده را در ذهن خویش به خود قبولانده است. فمنیسم هم نوعی تحریف کلمات و واقعیتهاست. خدا هر چیزی را زوج آفریده است. اما در این آفرینش، همیشه یکی بر دیگری قوامیت دارد. همیشه یک دست ما از دست دیگر ما قوی تر است. بعضی پزشکان یکی از نشانه های سلامت جسمی یک فرد را قوامیت و برتری یک دست بر دست دیگر میدانند. همیشه یک چشم از دیگری قوی تر است. اینها نشان از عدم کارایی چشم دیگر و یا دست دیگر نیست؛ بلکه نشانه سلامتی است. خدای رحمان از آغاز آفرینش بین زوجین، هم چنین قوامیتی قرار داده است (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ ). اگر این قوامیت حفظ نشود، آن خانواده بیمار میشود.

نگه نداشتن این قوامیت، همان سحر شیاطین است که بوسیله آن بین زوجین اختلاف می اندازند. کافی است که تفاوت بین دو زوج را از بین ببرند، در آن صورت عدم تفاهمات در خانواده ها شروع میشود. وقتی از مدیتیشن صحبت میشود، مردم فکر میکنند که منظور نرمشهای کلاسیک یوگاست. اما این اشتباه فاحش باعث گمراهیهای زیادی در این مورد شده است. غرق شدن در فیلمهای تلویزیونی و ماهواره ای و کلیپها و وبگردیهای بی هدف و غرق شدن در آهنگها؛ همگی یک نوع مدیتیشن است. با این تعریف بیشتر مردم در زمانه ما رو به مدیتیشن آورده اند. دراویش جدید، صوفی های جدید، منزوی های جدید، یوگی های جدید و ... باید به فرهنگ لغات ما اضافه شوند. کسانی که میخواهند به روشی غیر از روش خدای رحمان آرامش کسب کنند. آنها میخواهند از طریق وبگردی های بی هدف، ول گردی در اینترنت، بی هدفی در تماشای تلویزیون و ماهواره و ... به جایی وصل شوند. این تعریف مدیتیشن به سبک جدید است. بنابراین دراویش جدید، صوفی های جدید و یوگی های جدید داریم. یکی دارد کلیپ در مورد مادر نگاه میکند و همان لحظه احساسی میشود و لذت می برد؛ ولی مادر خودش کنارش است و از او یک لیوان آب میخواهد، برایش نمی برد و میگوید که کار دارم. این فرد کارش اخذ احساسات است از طریق مدیتیشن (وب گردی بی هدف)! قطع کردن صله رحم به همین معناست. یعنی افراد بخاطر کسب لذتهای احساسی، وظایف اصلی خویش را در نظام رحمانی اجرا نمی کنند.

یکی دیگر از اهداف خطرناک مدیتیشن این است که زوجیتها را از بین ببرد و همه را یکی کند.

 

وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴۹﴾

و از هر چیزى دو گونه آفریدیم امید که شما عبرت گیرید (۴۹)

 

معمولا مرد دنبال زنی است که پاکدامن باشد با خصوصیات زنانگی. اما شیطان باعث می شود که این صفات فقط در مسئله جنسی منحصر شود و افراد همدیگر را فقط به دیده جنسی ببینند. زوجیت باید طبق سیستم رحمانی باشد و مدیتیشن این سیستم زوجیت را هدف قرار داده است تا آن را از بین ببرد؛ زیرا شیطان می داند جامعه ای که زوجیت را از دست دهد دچار مشکل می شود. مهمترین تاثیر جادو بر یک جامعه، در روابط بین زوجین اتفاق خواهد افتاد. زیرا این مساله خیلی حساس است و بسیار حیاتی. در زمان قدیم زمانی که شیاطین به صورت دیو به دنیای انسانها حمله کردند، روابط بین زوجین اولین چیزی بود که مورد حمله قرار گرفت. در زمان ما هم همین اتفاق افتاده است.

 

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۲﴾

و آنچه را که شیطانها در سلطنت‏ سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروى کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى ‏آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم نمیکردند مگر آنکه [قبلا به او] مى گفتند ما [وسیله] آزمایشى [براى شما] هستیم پس زنهار کافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایى مى ‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و زوجش جدایى بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمى‏ توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند و [خلاصه] چیزى مى ‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودى بدیشان نمى ‏رسانید و قطعا [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره‏ اى ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدنداگر مى‏ دانستند (۱۰۲)

 

بعضی مواقع زن و مرد برای اینکه زوجیت خویش را از دست ندهند بر کار خراب تفاهم می کنند و به خیال خود جلو از دست رفتن زوجیت را  دارند میگیرند ولی نمی دانند که با این کار دقیقاً زوجیت خویش را از دست داده اند! بعضی زنها و مردها به علت اینکه در سیستم رحمانی نیستند زوج پذیر نیستند. شیطان از آنجا که بر خلاف سیستم رحمانی کار میکند، هر آنچه که در سیستم رحمانی آفریده شده باشد را سعی دارد منحرف کند و به این طریق در خلقت خدادادی دست کاری میکند. یکی از قوانین طبیعت زوجیت است که سیستم رحمانی بر آن استوار است و اگر این قانون به هم بخورد، کار شیطان برای منحرف کردن مردم خیلی راحت میشود. سیستم مدیتیشن زوجیت را از بین می برد و سعی میکند که نظام رحمانی را خنثی کند.

سیستم مدیتیشن سیری ناپذیر است. شعر یک نوع مدیتیشن است. شاعری که هفتاد سالش است، هنوز در فکر یک دختر بیست ساله است و به یاد خال و کمان ابروی او می سراید. اما سیستم رحمانی سیر کننده است. در نظام رحمانی، افراد به مرور نیازهایشان متعادل میشود و حرص و ولعشان کمتر میشود. وقتی آدمی پیر میشود، قطعا باید یک سری نیازها در او کمرنگتر شود ؛ اما در نظام شیطانی و مدیتیشن، نیازها پر رنگتر میشوند. اما از آنجا که فرد پیر شده است و توانایی های بدنی و جسمی اش کم و ضعیف شده است، بنابراین نمیتواند آن حرص و ولع ناشی از نفس سیری ناپذیرش را برآورده کند؛ پس به بن بست بر میخورد و به احساس رضایت از نظام رحمانی نخواهد رسید. فقط کسانی وارد بهشت برین خواهند شد که طی عمری که خدا به آنها میدهد، به این احساس رضایت رسیده باشند. رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً  در آیه زیر همین معنا را می رساند.

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷

اى نفس مطمئنه (۲۷)

 

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸

خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)

 

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹

و در میان بندگان من درآى (۲۹)

 

وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰

و در بهشت من داخل شو (۳۰)

 

خیلی از افراد، بعد از مدیتیشن، اشعار زیادی سرودند ولی از آنجا که نیازهایشان پر رنگتر شد و نتوانستند برآورده اش کنند، معتاد ماده مخدر شدند و اینطوری نیازهایشان را برآورده کردند و به حس رضایت از نظام رحمانی نرسیدند. اشعار زیادی از شعراء این ناتوانی را اثبات میکند.

 

هر چه عاشق پیرتر عشقش جوانتر ای عجب

                              دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است

 

رسیدن به حس رضایت از نظام رحمانی آنقدر مهم است که خدای مهربان آن را شرط ورود به بهشت برین اعلام کرده است. نفس مطمئن به چنین نفسی میگویند. اشعار و مدیتیشن نفس آدمیان را حیران و سرگردان میکنند.

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و یک) آخر الزمان (قسمت 9 ) دفع کردن دیوها ( بخش 5 )

pdf

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و یک)

آخر الزمان (قسمت  9 )

دفع کردن دیوها ( بخش 5 )

 

زمانی که از بهشت به کره زمین در منظومه شمسی تبعید شدیم، پوششها و لباسهایمان را از دست دادیم و حالا مجبوریم که از امکانات و برگهای زمین استفاده کنیم تا نیازها و عیبهای خود را بپوشانیم. پوشش دادن این نیازها و عیوب، بسته به شرایط فکری ای دارد که در آن بسر می بریم. اگر طبق نظام رحمانی زندگی کنیم، می توانیم با کمترین ابزار و امکانات مقدر شده  و نازل شده ، زندگی دنیوی را طی کنیم. اما اگر طبق نظام رحمانی زندگی نکنیم، زندگی دنیوی بر ما مشکل میشود و امکانات مقدر شده و نازل شده، کافی و جوابگو نخواهد بود. در نظام رحمانی، اسراف و افراط و تفریط نیست. در نظام رحمانی، فقط خوردنیهایی حرام است که خدا حرام کرده است و کسی بجز خدا، حق حرام کردن چیزی را ندارد. در نظام رحمانی لباس و پوشش و  ابزاری وجود دارد که در هیچ نظام دیگری وجود ندارد.  این ابزار تقوا است و با این ابزار میتوان براحتی زندگی دنیوی را سپری کرد. تقوا طریق بکارگیری این پوشش ها و نیازها را برای ما مشخص میکند. اگر تقوا نداشته باشید، حتی اگر میلیاردر هم باشید، نمی توانید در زمین از چیزی (واقعا) لذت ببرید. تقوا زندگی ما در زمین را خیلی خیلی راحت تر و بی دغدغه تر میکند.

بدست آوردن آرامش ، هدف زندگی هر فردی است. اما نظام شیطان، راههای غلطی را معرفی میکند. مدیتیشن و یوگا راههای شیطان هستند که قربانیان را از نظام رحمانی خارج میکند. این حرکات یک نوع مخدر روانی هستند که به اسم ورزش خود را معرفی کرده اند. بعضی افراد مدیتیشن و آلفا را به مثبت و منفی تقسیم بندی میکنند و فکر میکنند که یک نماز خوب آگاهانه و یا قرآن با توجه و حضور دل انسان را می برد به آلفای مثبت و نوشیدن مشروب و قرص روان گردان و یا هر معصیتی انسان را می برد به آلفای منفی؛ به این طریق آلفا را به مثبت و منفی تقسیم بندی میکنند.

خدای مهربان در قرآن فرموده است که در حالت سکرات نماز بجا نیاورید و حتی نزدیکش نشوید (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَوةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى).  سکاری یعنی حالتی از ذهن که رشته ذهنی شما بجای دیگری غیر از خدا وصل است. حتی کسانی که مشروب الکلی می نوشند، ادعا دارند که وارد مستی نمیشوند و کاملا از هر چیزی آگاهند. بنابراین مدیتیشن  و آلفای مثبت نداریم. ما در برهه ای از زمانها ناخواسته وارد آلفا میشویم. انسانها در طول زندگی خویش در حالتهای مختلفی ناخواسته وارد آلفا میشوند؛ اولی چند دقیقه قبل از خواب و دیگری چند دقیقه بعد از بیداری و همچنین در لحظات مرگ.  به همین خاطر خدا می فرماید که آغاز و پایان روز خود را با نام و یاد خدا شروع و خاتمه دهید.

سوره انسان آیه 25وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ بُکرَةً وَأَصیلًا

ترجمه: و خدا را در اول صبح و آخر شب یاد کن.

در لحظات آخر زندگی هم افراد در حالت آلفا قرار می گیرند . حتی در این حالت شیاطین سعی دارند که افراد در حال مرگ را منحرف کنند و در آخرین لحظه زندگی هم دست بردار نیستند.

سوره قاف آیه 19 :  وَجاءَت سَکرَةُ المَوتِ بِالحَقِّ ذلِکَ ما کُنتَ مِنهُ تَحیدُ

ترجمه: سرانجام، سکرات اجتناب ناپذیر مرگ فرا می رسد؛ این همان است که سعی می کردی از آن بگریزی.

دلیل علمی این مطلب این است که چون در حالت بیداری انسان در بتا است و برای اینکه بخوابد باید فرکانس مغزی اش کاهش پیدا کند و به دلتا برود ولی برای رسیدن به دلتا باید از تتا و آلفا بگذرد تا به فرکانس مغز دلتا برسد. و یا برعکس وقتی بیدار میشود باید از دلتا به بتا برسد برای همین باید از مسیر فرکانس تتا و آلفا بگذرد تا به بتا برسد. کسانی که بیشتر وقت خویش را در آلفا هستند، در تعادل نخواهند بود. بمرور دچار کم خوابی و یا پرخوابی و انواع مشکلات دیگر خواهند شد.

به آلفا رفتن افراد ناخواسته است و خدای رحمان در برهه ای از زمانها در طول شبانه روز، چنین انسانها را تحت آزمایش قرار میدهد و البته روش مقابله با آن را هم گفته است و نصیحتهایی را برای عبور از این بحران ذکر فرموده است. خدا خیلی ساده دستور می دهد که در حالت آلفا نماز و عبادت بجا نیاورید . یعنی در حالتی که مغز انسان فعالیتش کم میشود و بیشتر احساسات و عواطف و توهمات غالب است، نباید نماز بجا آورد. نماز باید در حالت خود آگاهی انجام شود و نه در حالت ناخودآگاهی. با انجام مدیتیشن و قرار گرفتن در سطح امواج مغزی آلفا، تعداد ضربان قلب، مصرف اکسیژن توسط سلول های بدن و دفع دی اکسید کربن کاهش می یابد، متابولیسم بدن آهسته تر می شود و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک نیز کاهش می یابد. کاهش مصرف اکسیژن در حالی که فرد در سطح آلفاست و در عین حال مشغول دیدن مثلا فیلم سینمایی است؛ باعث ضررات جبران ناپذیری به بدن میشود و گاها بیشتر بیماریها از همین نقطه ها ناشی میشوند. مهمترین علت سردی مداوم بدن ناشی از در آلفا بودن است. انسان در آلفا باشد ولی کارهای حالت بیداری انجام دهد؛ در این حالت با توجه مصرف کمتر اکسیژن، ضررات زیادی به اعضاء بدن وارد میشود.

در نظام رحمانی، خدا خیلی ساده ما را راهنمایی میکند و انجام کارهای ساده و معمولی باعث آرامش میشود و نیازی به یوگا و مدیتیشن  و به آلفا رفتن نیست. کره ماه نور بسیار کمتری نسبت به خورشید دارد، بنابراین وقتی کره ماه در آسمان ظاهر میشود، یعنی مردم وقت خوابتان است. وقتی آفتاب ظاهر میشود، یعنی وقت بیدار شدن است و دیگر خواب ضروری نیست و زمان تلاش و کوشش است. اما وقتی مردم تا ساعت یک و دو شب نمی خوابند، این ساده ترین تخلف است نسبت به دستور خدای رحمان. در این تخلف ، شیاطین دست دارند و اگر این تخلف ساده ، بارها تکرار شود و به یک عادت تبدیل شود، بعد از مدتی شیاطین در این مورد دخالت میکنند و افراد را زیر چتر خود میاورند. بدون رعایت این دستور ساده خدای رحمان، نمیتوان آرامش بدست آورد.

وقتی افراد نماز بجا نمی آورند و عباداتی که خدا توصیه فرموده است را پشت گوش می اندازند، جذب مدیتیشن و قانون راز و چشم سوم میشوند. زیرا بشر مثل غذا خوردن، به معنویت نیاز دارد و اگر این معنویت را از خدای رحمان نگیرد، از غیر او می گیرد؛ حالت سومی وجود ندارد. قوانین رحمانی پوشاننده هستند. قوانین خدای رحمان عیبها و نقصها و نیازهای ما را در کره زمین می پوشانند و برآورده می کنند. اما قوانینی غیر از این، عیبها و نقصها و نیازهای ما را پوشش نمی دهند و برعکس انسانها را تشنه تر و حریص تر و بی آبروتر میکنند.

در سال 1999 در دانشگاه ایروین کالیفرنیا مطالعه و تحقیقی انجام شد که شرکت کنندگان در آن به مدت مشخصی مشغول مدیتیشن شدند و بعد از انجام مدیتیشن، طبق نتایج مطالعه؛ آنها آگاهی بیشتری نسبت به خصوصیات منفی خودشان پیدا کرده بودند. به قول دیگر، آنها پوششهایی که داشتند را از دست داده بودند. انگار از موقعیت قبلی به موقعیت جدید هبوط داده شده اند مثل هبوط از بهشت به کره زمین.

این نکته بسیار مهم است. کسانی که در این آزمایش شرکت کرده بودند، آگاهی و اطلاع بیشتری نسبت به عیبها و نقصها و ویژگیهای منفی خویش پیدا کرده بودند. به این طریق مدیتیشن، عیبها و نیازها و نقصهای افراد را نمی پوشاند و بیشتر آشکار میکند. در حالی که خدای مهربان وقتی ما را به زمین تبعید نمود، اینطوری مقرر فرمود که ما بتوانیم طبق نظام رحمانی، نیازهای خود را پوشش دهیم و براحتی بتوانیم زندگی دنیوی را طی کنیم. در حالت مدیتیشن، دیگر ابزارهای رحمانی پوشاننده نیستند و افراد مجبورند که از ابزارهای غیر رحمانی برای پوشش نیازها و عیبهای خود استفاده کنند.

در یک تحقیق دیگر در سال 2017، شرکت کنندگان در مدیتیشن،  گفتند که بعد از مدیتیشن، تصویر و حضور شخصی خودشان را از دست داده اند و مرز بین خود و جهان پیرامونشان را از دست داده اند و برایشان مبهم شده است. به این طریق آنان واقعیت و ماهیت خودشان را از دست داده اند و اصالت خودشان را به فراموشی سپرده اند. اگر این مورد مداوم و ادامه دار باشد، آدمی خودش را گم میکند و اصل و نسب خود را فراموش میکند و دچار تکبر و افراط و تفریط خواهد شد.

اگر انسان موقعیت جسمی و مادی و سنی خویش را همیشه بیاد نداشته باشد، به احتمال خیلی زیاد، دچار توهمات و احساسات دروغین میشود و این خودش نوعی پندار منحرف و غلط است. توهمات و احساسات دروغین خوراک و تغدیه دیوهاست. شایسته است که آدمی هر از چند گاهی، بدون پیرایش و آرایش در آینه خود را ببیند و موی سفید شده و قیافه واقعی خویش را یاد آورد تا متوجه تغییرات خویش شود و ناخواسته وارد توهمات و خود جوان انگاری نشود. خود جوان انگاری و خود مقدس انگاری و خود دیگر انگاری نوعی پندار غلط است. پندار غلط خوراک و تغذیه شیاطین است. خیلی ها هم با اعمال جراحیهای متعدد و خود را شبیه دیگران کردن میخواهند همچنان در این پندار غلط بمانند.

از بدو تولد هر انسانی یک همزاد شیطانی همیشه با او هست که نماینده ایده ها و تفکرات شیطانی است. ما فقط با پندار نیک می توانیم، موقعیت و جبهه خود را به او بفهمانیم. اگر پندار ما نیک باشد، او از ما فاصله می گیرد و کمتر دردسر برای ما درست میشود. به همین خاطر ریاکاری بسیار خطرناک است. ریاکاری یعنی پندار بد و کردار خوب و یا گفتار خوب. در این حالت، همزاد شیطانی ما، جذب افراد میشود، زیرا او فقط پندار ما را متوجه خواهد شد. ممکن است که شما بتوانید، همسرتان و یا دوستانت را با کردار و گفتار خوب ظاهری فریب دهید، ولی همزاد شیطانی خود را نمی توانید فریب دهید؛ زیرا او پندار شما را متوجه شده است.

مدیتیشن، افراد را دچار خود دگر بینی میکند و همین خودش پایه و اساس اعمال جراحی های زیبایی و غیر ضروری و تغییر جنسیتها است. نماز برخلاف مدیتیشن است و صفات بندگی را به ما یادآور میشود و آدمی خودش را گم نمی کند. باز شدن چشم سوم، یکی از انواع مدیتیشن است که باعث میشود افراد بیشتر به عیوب خویش و دیگران حساس شوند و در آن حالت به فکر می افتند که فکری برای خویش بکنند و به فکر اعمال جراحی زیبایی و جذب مادیات میشوند. مدیتیشن دقیقا مخالف نماز است و به این طریق ضد تقوا هم است.

در تورات ، از دجالی صحبت شده است که یک چشم دارد و در نزدیکی قیامت ظاهر میشود. حالا پی می بریم که این دجال همان چشم سوم است که در مدیتیشن، افراد سعی دارند آن را فعال کنند. وقتی چشم سوم باز باشد ، دیگر زوجین به همدیگر راضی نخواهند بود و از چشم هم می افتند، زیرا آنها با چشم سوم همدیگر را می بینند و نه با دو چشمی که خدا خلق فرموده است. خدا دو چشم به ما داده است و نه یک چشم.

 

أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿۸

آیا دو چشمش نداده‏ ایم (۸)

 

وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿۹

و زبانى و دو لب (۹)

 

وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ﴿۱۰

و هر دو راه [خیر و شر] را بدو نمودیم (۱۰)

 

کسانی که چشم سومشان باز است، بیشتر مواقع کلمات ذکر شده به زبان مادری خویش را به روش جنسی و غیر معمول معنا میکنند و همزمان به همدیگر می خندند. منحرف کردن معانی کلمات از نشانه های باز شدن چشم سوم و گوش سوم و لسان دوم است. شیطان برای قربانیانش چشم و گوش و لسان دیگری در کنار آفریده های خدا بطور مجازی تعریف میکند.

بیشتر افراد گوشهایشان را می بندند تا با واقعیت مواجه نشوند، آنها فقط گوش سوم را بکار می برند تا آن چیزی را بشنوند که دوست دارند. گاهی افراد در یک گفتگوی طولانی، فقط حرفهایی را میشنوند که دلشان می خواهد. فلسفه مدیتیشن هم همین است. مدیتیشن تقویت این حالت است. مدیتیشن یک نوع مستی است که افراد از ترس روبرو شدن با واقعیت ، به آن روی می آورند. مدیتیشن تلاشی است برای بکار گیری چشم سوم و گوش سوم و لسان دوم. به نظر شما برای چی افراد رو به مدیتیشن و حالت آلفا می آورند؟ آنها ساعتها بی حرکت می نشینند تا حسهای دیگری پیدا کنند و آن حسهای جدید برایشان باز شود. آنها می خواهند چشم دیگری پیدا کنند و دو چشمی که خدا بهشان داده است را استفاده ننمایند.

خدای بخشنده و مهربان دو لب به ما داده است (وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ). در تمام حروف عربی، فقط دو حرف "ب" و "م" با لبها تلفظ میشوند. جالب است که تعداد این دو حرف در سوره فاتحه 19 عدد است. فاتحه سوره ای است که ما در نمازها آن را به عربی می خوانیم و این تعداد خودش نوعی نماد برای حفظ سیستم رحمانی است و اتحادی است بین تمام مومنان. زیرا تمام لهجه ها و زبانها، این دو حرف را مثل هم تلفظ میکنند زیرا با لبها تلفظ میشوند و نه با زبان.

مردم وقتی از چشم سوم و گوش سوم و یا لسان دوم استفاده کنند، دیگر زبان هم دیگر را متوجه نخواهند شد و صافی و صداقت و سادگی خود را از بین می برند. این یک نوع جادوست. در زمان قدیم، در بابل مردم دچار این نوع سحر شده بودند و دو فرشته هاروت و ماروت برای از بین بردن این جادوها میان مردم آمدند. هم اکنون با گسترش مدیتیشن و چشم سوم و گوش سوم، مردم دیگر همدیگر را درک نمی کنند و ازواج با همدیگر نمی توانند تفاهم داشته باشند. پدیدار شدن عدم تفاهم بین دو زوج یک نوع سحر است.

طبق گفته تورات مردم در تمدن بابل قدیم با ساختن یک برج بلند به خیال خود میخواستند به دروازه های خدا و یا دروازه های بهشت دست یابند. در  تورات سِفر پیدایش آمده است، آدمیان در ابتدا همگی به یک زبان سخن می‌گفتند تا اینکه در شهر بابل شروع به ساخت برج بسیار بلندی کردند تا از آنجا به دروازه بهشت برسند. دست یافتن به دروازه های خدا و یا دروازه های بهشت و یا دروازه های خوشبختی همان اهداف مدیتیشن است. اما طریقه مدیتیشن در آن زمان با زمان ما فرق داشت. در آن زمان، شیاطین بصورت دیو از یک مکان بلند و مرتفع وارد دنیای انسانها میشدند. در آن زمان شیاطین بصورت دیو و جسمانی وارد دنیای انسانها میشدند و به همین خاطر خدای مهربان برای راهنمایی و کمک مردم و نجات آنان از دست سحر دیوها، فرشتگان را بصورت جسمانی برای آن جامعه فرستاد. حضور جسمانی فرشتگان در مقابل حضور جسمانی شیاطین. اما در زمان ما دیوها بصورت جسمانی نیستند، بلکه بصورت مغناطیسی هستند و بنابراین طریقه مدیتیشن هم متفاوت است. مردم در بابل پس از گرایش به چشم سوم و گوش سوم و لسان دوم، بعلت عدم درک یکدیگر ، نتوانستند کاری را که شروع کرده بودند کامل کنند. مردم چشم سوم و گوش سوم و لسان دوم را انتخاب کردند،زیرا دریچه ارتباط با شیاطین این روش بود؛ شیاطین این روشها را بلد بودند.  این برج کامل نشد و در نهایت فروریخت. آنها می خواستند به قدرتهای خدایی برسند. اما خدا برای زمین طرح دیگری ریخته بود. حادثه فروریختن برج بابل توسط خدای رحمان صورت پذیرفت، زیرا رحمانیت خدا را هدف قرار داده بود. خدا برای نجات بشریت، برج بابل را نابود کرد. کسانی که برج  بابل را درست کردند، فکر میکردند با ساخت این برج، از طوفانی مثل طوفان نوح در امان خواهند بود. این کوته فکری است که کسی بتواند از دست خدا فرار کند.

برج بابل نوعی بلند پروازی بود برای دور زدن رحمانیت خدا. مدیتیشن در حال حاضر به سبکهای مختلفی بین مردم رایج است. غرق شدن در فیلمها و کلیپها و شوها و غرق شدن در استایل زندگی مرفهین و سلبریتی ها، همگی نوعی بلند پروازی است برای رسیدن به دروازه های خوشبختی. این سبک زندگی کردن همان برج بابل است که به سبک دیگری ساخته شده است. اگر توجه کنید، بیشتر مردم همیشه سرشان توی گوشی است و خود را با آن مشغول میکنند و مثل یک دوست برای آنها عمل میکند. دیگر انسانها مثل سابق، دو دست ندارند. بلکه یک دستشان یک گوشی را حمل میکند و فقط یکی از دو دست انسان کاربرد واقعی دارد و یکی دیگر همیشه مشغول است. آیا خدا به ما دو دست نداده است؟ دیگر انسانها دو چشم ندارند و دو گوش ندارند. هر کسی را می بینید، یک هد فون توی گوشش است و سرش توی گوشی است. این فرد از چشمان و گوشهایش در دنیای واقعی استفاده نمی کند و در یک دنیای دیگری به سر می برد و از چشم سوم و گوش سوم بهره می برد. یا در یک مهمانی، همه سرشان توی گوشیه و کسی با کسی دیگر حرف نمی زند؛ انگار حرفهای همدیگر را متوجه نمیشوند. این شرایط حتی شیوه راه رفتن مردم روی زمین را هم عوض کرده است ، طوریکه انگار کج راه میروند. تمام این مشکلات به نوعی تغییر در خلقت خداست (فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ).

 

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا ﴿۱۱۹

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و[لى] هر کس به جاى خدا شیطان را دوست [خدا] گیرد قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است (۱۱۹)

 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰

[آرى] شیطان به آنان وعده مى‏ دهد و ایشان را در آرزوها مى‏ افکند و جز فریب به آنان وعده نمى‏ دهد (۱۲۰)

 

أُولَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا یَجِدُونَ عَنْهَا مَحِیصًا ﴿۱۲۱

آنان جایگاهشان جهنم است و از آن راه گریزى ندارند (۱۲۱)

 

خدا دو چشم به ما داده است تا به وسیله آن ببینیم؛ اما شیطان یک چشم سوم برای افراد تعریف میکند تا آنها طور دیگری همه چیز را ببینند. شعرا ناخودآگاه برای چشم سوم تبلیغ میکنند.

 

هر دو چشمش که باز است

باز افتاده در چاه

چشم سوم نیاز است

 

شاعر توجه نمی کند که فردی که هر دو چشمش باز است و در چاه افتاده است، بخاطر این است که چشم سومش باز است. چشم سوم در نظام رحمانی کارایی ندارد. بلکه شما را به نظام شیطانی متصل میکند. یا اینکه شاعر از زبان چشم سوم صحبت میکند که زبان و حالت بخصوصی است که با او حرف میزند و دیگران را از خود بیخود میکند.

 

ناز نشسته با طرب،

چهره به چهره،لب به لب

گوشهٔ چشم مست تو ،

گفت و شنود می‌کند

 

یا مولوی خیلی خوب چشم سوم را وصف میکند و می گوید:

 

آن‌چه بینی، دلت همان خواهد

وآن‌چه خواهد دلت، همان بینی

 

یا شاعر دیگری می گوید:

 

پنجره٬‌فکر٬‌هوا‌٬عشق‌

زمین مال من است

چشمها را باید شست

جور دیگر باید دید

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت

 

شعرا اصرار دارند که مردم را به چشم سوم مشغول کنند تا اینکه در آیات و نشانه های خدا تعمق و تفکر نکنند. شاعر در شعر زیر می گوید که خیره شدن در چشمان یار ، شبیه لذت شمردن ستاره ها در یک شب صحرایی است.

 

هنوز خیره شدن

در چشمان تو

شبیه لذت بردن

ازشمردن ستاره

در یک شب صحراییست

 

اصولا مبنای کار شعرا همین باز کردن چشم سوم است. آنها از نظام رحمانی ناراضیند و دلشان یک نظام دیگر می خواهد تا طبق هوای آنان باشد. البته توجه نمی کنند که چشم سوم دنیا را برای افراد تنگ میکند و انگار یک عینک است که واقعیات را نمی بینند و هر انچه که دلشان بخواهد می بینند. این همان تعریف دجال است که تعیین میکند افراد در دنیا، چی را چطوری ببینند و چی را چطوری نبینند. فقط تمرینات مدیتیشن و یوگا نیست که چشم سوم را باز میکند؛ بلکه غرق شدن در فیلمها و کلیپها و اشعار و آهنگها هم نوعی مدیتیشن است و بیشتر موارد باز شدن چشم سوم مربوط به اینها هستند. شاید تعداد کمی از مردم ، مشغول حرکات رسمی و کلاسیک مدیتیشن و یوگا باشند؛ اما بیشتر مردم در فیلمها و کلیپها و اشعار و آهنگها غرق شده اند و این نوع از مدیتیشن در جهان رواج بیشتری دارد. همینکه مردم تا ساعت دو شب مشغول و غرق در سریالها و فیلمها و شوها هستند؛ این خودش یک نوع مدیتیشن است.

عشق یک مفهوم خیالی و یک فلسفه شیطانی است. یک عاشق، ظرفش را میشکنند، ولی او با چشم سوم این حادثه را می بیند و فکر میکند که شکننده ظرف عاشقش است! افراد کوته بین، از این نوع ارتباط بی ربط، متعجب میشوند و لذت می برند و آن را یک امر معنوی تفسیر میکنند. در چشم سوم ، جمع اضداد براحتی امکان پذیر است و اصلا باز شدن چشم سوم به همین خاطر است تا فحشا و منکر در دنیای واقعی توجیه شوند.

بعضی از مردم که انواع کلیپهای نامناسب را می بینند، حریص میشوند و طرز نگرششان نسبت به زندگی و همسرشان عوض میشود و همین طرز نگرش منفی، باعث به هم خوردن تعادل و توازن زندگیشان میشود و کارشان به جدایی می کشد. کسی که گناه میکند، نسبت به باز شدن چشم سوم حریص تر میشود و اتوماتیک به سمت باز شدن چشم سوم میرود و گمراه تر میشود. گاها افراد در این مسیر دچار انواع بیماریهای روانی مثل اسکیزوفرنی هم میشوند.

یکی از مضرات نماز خواندن در توهمات و خیالات، باز شدن چشم سوم است. به همین خاطر خدای مقدس در قرآن دستور می فرماید که در حالات توهمات، خیالات و سکاری نه تنها نماز بجا نیاورید بلکه حتی نزدیک نماز هم نشوید (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَوةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى). زیرا باز شدن چشم سوم آنقدر خطرناک است که بستن چشم سوم باز شده، شصت درجه از باز کردن آن مشکلتر است.  

تنها راه مقابله با باز شدن چشم سوم، تقواست. تقوا مخالف چشم سوم است وقتی چشم سوم باز شود، مثل این است که سیستم معنوی خود را (تقوا) خاموش کرده باشید؛ مثل روت کردن نرم افزار گوشی است؛ مثل یک کامپیوتر بی آنتی ویروس و بی محافظ هستید که هر کسی میتواند هکتان کند. پیش بینی های الکی، قضاوت کردنهای الکی همگی از نتایج باز شدن چشم سوم هستند. به همین خاطر خدا می فرماید که از ظن و گمان پرهیز کنید که بسیاری از شک و گمانها، نابجا هستند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ﴿۱۳

اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى‏ تردید خداوند داناى آگاه است (۱۳)