خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت نهم) آهنگ شیطان

دانلود مقاله pdf


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت نهم)

آهنگ شیطان

 

1) صوت شیطان

آیه ای در قرآن هست که میگوید شیطان به وسیله صوتش انسان ها را فریب می­دهد. صوت شیطان می تواند در دنیای ما تعابیر مختلفی داشته باشد یکی از آن تعابیر آهنگ و موسیقی است. البته این به معنای آن نیست که هرگونه آهنگی شیطانی است بلکه آهنگ هایی که ما را به حالت آلفا و یا خلسه می‌برند شیطانی هستند. از این نوع آهنگها به عنوان صوت شیطان تعبیر میشود.

 

وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۶۴﴾

و از ایشان هر که را توانستى با آواى خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آنها وعده نمى‏ دهد (۶۴)

 

إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلًا ﴿۶۵﴾

در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطى نیست و حمایتگرى [چون] پروردگارت بس است (۶۵)

 

در حالت بیداری، امواج مغز در حالت بتا قرار می گیرد. اما در حالاتی که فرد در لذات و احساسات دنیوی و توهم مثل خواندن اشعار ، نگاه کردن به فیلمهای توهمی و احساسی و بازیهای کامپیوتری غرق میشود، در این حالت امواج مغزی فرد در حالت آلفا قرار می گیرد. اما در حالات تفکر وتدبر و حل مسائل منطقی و ریاضی امواج در حالت بتا قرار دارند.

می توان امواج مغزی را به چهار دسته کلی تقسیم نمود.

 

بتا:  حالت بیداری (فرکانس مغز بین 14 هرتز تا 30 هرتز)

آلفا: حالت احساسات و خلسه و توهم (فرکانس مغز بین 8 هرتز تا 14 هرتز)

تتا: حالت تله پاتی  (فرکانس مغز بین 4 هرتز تا 8 هرتز)

دلتا: حالت خواب  (فرکانس مغز بین 0.5 هرتز تا 4 هرتز)

در آلفا فرکانس مغز بین 8 تا 14 قرار می گیرد و بعبارتی مغز انسان نسبت به حالت معمولی سردتر میشود و قسمت مرتبط با تفکر فعالیتش کم میشود.

 

شاید تعجب کنید که شیطان از همان مکانیزمی که خدا در طبیعت نهاده، جهت فریب و کنترل مردم استفاده می­کند. موسیقی و حرکات ریتمیک و یا حتی بعضی مجالس و مراسمات به اسم مذهب، مهمترین مکانیزم شیطان در کنترل افراد است. موزیک و صدا و همچنین امواج مغزی هردو براساس فرکانس هستند. دانشمندان ثابت کرده اند که وقتی یک صدا با تن مثلا 100 و صدایی دیگر با تن 106 هرتز نواخته میشود. در این بین تنی دیگر هم با فرکانسی در این بین (بین 100 و 106) شنیده میشود. این تن صدا که شنیده میشود، اصلا نواخته نشده است. اما این یک مکانیزم فیزیکی و علمی است که خدا در مغز انسان گذاشته است. ولی اجنه از این خاصیت علمی جهت ایجاد رعب و وحشت و ترس و ابهام استفاده می کنند و در نتیجه فرد را با زیرکی به آلفا می برند و در آلفا دستورات خود را به او دیکته می­کنند. در آیه منظور از صوت شیطان (بِصَوْتِکَ) همین حربه های ریتمیک است که شیاطین مردم را بوسیله آن به آلفا می برند.

 

آیه 64 سوره اسراء:

وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ ۚ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا

[17:64]  "تو می توانی با صدای خود آنها را فریب دهی و با تمام نیروهای سواره و تمام نیروهای پیاده خود علیه آنها بسیج شوی و در اموال و فرزندانشان شریک باشی و به آنها وعده دهی. آنچه شیطان وعده می دهد، جز خیالی واهی نیست.

 

2) موسیقی راک

در بعضی قبایل آفریقا و هند از موسیقی راک (که اصالتا ابداع قبیله های بومی آفریقاست) برای فراخوانی الهه­هایشان استفاده می­کنند.  الهه این اقوام که همان شیاطین رانده شده از درگاه خدایند، فقط با موسیقی های خاصی قابل فراخوانی اند. البته این افراد با این کار خود را به آلفا می برند و خود را تحت کنترل شیاطین قرار می­دهند. فراخوانده شدن الهه ها مساوی است با در کانال آلفا قرار گرفتن پیروان این اقوام.

ریتم موسیقی حتی میتواند ریتم بدن و ضربان تنفس و ضربان قلب را هم تغییر دهد. در بابل قدیم، عبادتهایشان با موسیقی همراه بوده است. خوشحالی و گریه ، بیهوشی و جیغ زدنهای ناگهانی در این نوع موسیقی ها به علت تغییر فرکانسهای مغز است و فرد را به آلفا می برد. اقوامی در تبت ، در حین مراسم مذهبی، از طبل استفاده می کنند. آنان هر ثانیه 8 ضربه می زنند (توجه کنید که فرکانس فضای آلفا از 8 تا 14 است). اکثر مذاهب منحرف از موسیقی و مراسم های خاصی استفاده می کنند تا که اجنه هایشان را صدا زنند و تحت کنترل آنان قرار گیرند.

 

وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿۶﴾

و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى ‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏ افزودند (۶)

 

3) شیطان جهت فریب مردم از مجهولات استفاده میکند

دانشمندان طی آزمایشی یک فرکانس را از یک گوش و فرکانسی دیگر را از گوش دیگر نواختند. اما با کمال تعجب یک فرکانس دیگر در این بین شنیده میشد. دو نیم کره مغز انسان هر دو فرکانس را پردازش می کند. اما بعد از مدتی فرکانس دریافتی هردو نیمکره یکی میشود و در نتیجه فرد براحتی در آلفا قرار می گیرد. تمام مکانیزم شیاطین براساس مکانیزم طبیعت انجام میشود. فقط بی اطلاعی و عدم اطاعت از امر و نهی های خدا باعث در دام افتادن افراد میشود. یکی از امور مهم و دستورات مهم، نماز بجا آوردن است؛ زیرا اصولا نماز ضد آلفاست. ادا کردن نماز در پنج وقت، باعث میشود که فرد در طول شبانه روز از قرار گرفتن مغز در فرکانس آلفا خارج شود و زینتهای آن فضا از سرش بپرد.

 

4) ضمیر ناخودآگاه

همانطور که می­دانید ضمیر ناخودآگاه ما هر آنچه را که در طول روز بشنود یا ببیند، حتی اگر خودمان در آن لحظه متوجه نباشیم را ضبط و ثبت می کند.  تعدادی از دانشمندان روانشناس یک فیلم را برای عده‌ای پخش کردند در آن ویدئویی حاوی چند فرد در حال پرتاب توپ به سمت هم ساخته شد و به مدت کمتر از یک ثانیه در پیش زمینه این فیلم فردی با لباس شامپانزه از میان پرتاب کننده گان عبور کرد و فورا ناپدید می شد. بعد از اتمام فیلم، افرادی که نظاره‌گر فیلم بودند در مورد آن تصاویر از آنها سوال شد، با کمال تعجب آنها آن فرد با لباس شامپانزه را ندیده بودند. اما بعد از اینکه به آنها گفته شد که فردی با لباس شامپانزه رد می شود و به آن توجه کنید، اقرار کردند که تصاویری به مدت چند ثانیه در پیش زمینه فیلم ظاهر شده و فورا ناپدید شده است. آنها به صورت خودآگاه متوجه آن آدم با لباس شامپانزه نشدند. از طریق هیپنوتیزم می توان اطلاعات ضمیر ناخودآگاه را بازیابی کرد. به این طریق ضمیر ناخودآگاه ما هر آنچه را که ببیند و بشنود حال شما بدانید و یا ندانید ضبط خواهد کرد.  برای وقتی که شما یک آهنگ گوش می کنید ظاهراً شما بعضی کلمات و بعضی حالات را پیدا می کنید؛ اما ضمیر ناخودآگاه شما به تمام و کمال آهنگ را ضبط کرده و در موارد بعدی از آن استفاده می کند. به همین خاطر است که خدا در قرآن می فرماید که ای مومنان و مومنات چشم‌های خود را محفوظ بدارید و گوشهای خود و سایر حواس خود را محفوظ بدارید؛ زیرا هر آنچه که ما می شنویم و می بینیم در اعمال بعدی ما و ناخودآگاه ما تاثیر می گذارد به این طریق شیطان در ضمیر ناخودآگاه ما دخالت خواهد کرد و آن را به سمت و سویی که خود می خواهد می کشاند. حتی بعضی آهنگها را که گوش داده اند بعد از مدتی تاثیر بدی در آنها گذاشته است. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که یک آهنگی که مثلا خیلی مشهور هم است ولی وقتی گوش می دهید به شما حس ناامیدی و یاس دست میدهد. در اینترنت شاید خودتان جستجو کرده باشید که برگردان بعضی آهنگ ها، به جملات تخیلی و قاعده شکن و کفر آمیزی تبدیل می شود برای نمونه به لینک زیر مراجعه کنید.

https://www.aparat.com/v/YOgsA

هر چه را که می بینیم و می شنویم در ضمیر ناخودآگاه خود نگه داری می کنیم و برای همیشه باقی می ماند و شخصیت ما را شکل میدهد شاید ما کاری را انجام بدهیم و آن را به ظاهر فراموش کنیم ولی در ناخودآگاه باقی مانده و در آینده مان و در تصمیمات مان تاثیر می گذارد. گاهی انسان کاری را انجام می دهد و می گوید که این آخرین بار است که آن را انجام میدهم و دیگر تکرار نمی کنم ولی نمی دانیم که با انجام دادن آن ضمیر ناخوداگاه آن را حفظ کرده و برای همیشه نگه داری می کند و جزوی از شخصیت ما میشود و بر آینده و مسیر زندگی مان تاثیر می گذارد. هر کاری که انجام می دهیم و هر چیزی که می شنویم و هر رویدادی در زندگی ما بر وجود و شخصیت ما تاثیر گذار است و برای همیشه در ناخودآگاه می ماند  و بر رفتار آینده ما تاثیر می گذارد. پس همیشه باید در مورد ضمیر ناخودآگاه با لطافت زیادی رفتار کرد، زیرا بر رفتار ما در آینده تاثیر می گذارد. برای همین هست که بعضی افراد بعد از مدتی دچار مشکلات روحی و روانی می شوند زیرا به وجود خود احترام نگذاشته اند و با لطافت و دقت رفتار نکرده اند. انسان همیشه باید مواظب خود  باشد. حتی خیال بافی های انسان در توهمات هم بر ضمیر ناخوداگاه تاثیر می گذارند. برای همین در آلفا قرار گرفتن و خیالبافی و توهم در نهایت به رفتار تبدیل می شود.

 

5) چرا ما نباید افسردگی یکی دیگر را تجربه کنیم؟

هر خواننده یا هر سراینده شعری، شعرش و یا آهنگش را به‌خاطر چیزی یا خاطری می گوید؛ مثلاً یکی شعرش را به خاطر عشق از دست رفته می‌گوید، دیگری افسرده است یکی از دنیا بی بهره است یا بی بهره بوده است، در نتیجه مجبور شده است که این اشعار را بسراید؛ اگر شما هم این آهنگ را گوش کنید و در حس او فرو روید، به نوعی خود را در موقعیت او قرار داده اید؛ یا به نوعی خود را به موقعیت او هدایت کرده‌اید. یکی که افسرده است، چرا ما باید خود را به موقعیت او هدایت کنیم و خود را مثل او افسرده کنیم؛ متأسفانه شیاطین افراد را این چنین راهنمایی می کنند. خدا در جاهای مختلف قرآن اشاره می­فرماید که شیطان فقر و فحشاء و ترس و نا امیدی و افسردگی را بین قربانیان رواج می­دهد. روش شیطان همین است؛ تجربه کردن حالات دیگران، از قبیل نا امیدی ، شکست خوردگی عشقی و ...

 

6) مولوی ناخواسته گفته های شیطان را در مقدمه مثنوی می آورد

مولوی در مثنوی معنوی واقعیتهای جالبی را در مورد موسیقی و شعر برملا میسازد. او ساز نی را سوز می­نامد و به نوعی گفته هایش را به صورت سوم شخص می آورد.  با مطالعه ادامه شعر، مشخص میشود که سوم شخص شعر او که از قول او تعریف می­کند، شیاطین رانده شده هستند. این حرف ممکن است که خیلیها را که طرفدار مولوی هستند را ناراحت کند. اما من قصد توهین ندارم و میخواهم واقعیتها را بگویم. این مسائل مهم هستند زیرا خیلی ها دیوان مثنوی را بیشتر از قرآن مطالعه میکنند و قرآن را مهجور گذاشته اند؛ به همین جهت بهتر است اولین ابیات مثنوی را بررسی کنیم.

 

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جدایی‌ها حکایت می‌کند

 

نی منظور همان شیطان است که سعی دارد افکار خود را از طریق شاعر به پیروان خود برساند و از جدایی و طرد شدن خود از بارگاه خدا شکایت می کند اینکه خدای بزرگ او را از خود رانده است و شیطان می خواهد به انسان ها بگوید که حق با او بوده است.

 

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

 

بریدن از نیستان همان طرد شدن از ملکوت اعلی است که به نیستان آن را تشبیه کرده است.

 

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

 

شیطان خود را مشتاق رجوع دوباره نشان می دهد ولی بازهم این یک نوع دروغ است زیرا شیطان وعده دروغ و فریب می دهد.

 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

 

شیطان ملعون سعی دارد بگوید که خدا در نهایت او را به جایگاه قبلی اش ارجاع می دهد و خدای بزرگ اصل اوست و او با خدا یکی است.

 

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

 

شیطان پیام خود را از طریق افراد مختلف در طول ادوار مختلف ارائه داده است و از طریق عرفان های مختلف معرفی کرده است .

 

هر کسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

 

شاعر وقتی در مرحله جادوی سامادهی قرار می گیرد حالتی برایش رخ می دهد که حضور شیطان  و اهریمن را درک می کند و برای همین سعی دارد به همه بگوید که کسی نمی داند چه چیزی را دیده است و برای اینکه شما هم به این درجه برسید باید مانند من توقف فکر را تجربه کنید.

 

سر من از نالهٔ من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست

 

اینجا اشاره دارد که این اشعار نکات جالبی دارد که خیلی ها آن را درک نمی کنند و در طول سالهای زیادی هر کسی اشعار را خوانده متوجه این نکات ریز نشده است. ولی مکر و کید شیطان پایدار نیست و خدای بزرگ آن را آشکار می کند. شیطان از طریق اشعار حرفش را به مردم میرساند.

 

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست

 

هیچ کس نمی تواند درون و فضای جادوی سامادهی را درک کند ولی همین موجودات اهریمنی بر انسان تاثیر می گذارند.

 

آتش است این بانگ نای و نیست باد

هر که این آتش ندارد نیست باد

 

آتش همان شیطان است . شیطان می خواهد بگوید که کسی که او را نداشته باشد باید نیست و نابود شود.

 

آتش عشق است کاندر نی فتاد

جوشش عشق است کاندر می فتاد

 

عشق کلمه ای شیطانی است . همین عشق در درون مولوی افتاده و او را به جوشش و شعر وادار کرده است.

 

نی حریف هر که از یاری برید

پرده‌هایش پرده‌های ما درید

 

خود را هم درد کسانی می داند که از دوری معشوق خود می نالند.

 

همچو نی زهری و تریاقی که دید

همچو نی دمساز و مشتاقی که دید

 

شیطان خود را آرام بخش افراد عاشق و جن زده می داند و مانند تریاق آرام بخش می داند هر چند این آرامش کاذب و لحظه ای است.

 

نی حدیث راه پر خون می‌کند

قصه‌های عشق مجنون می‌کند

 

این راه راهی است که در نهایت به نابودی منتهی می شود و جن زدگی و خلسه نتیجه آن است.

 

محرم این هوش جز بیهوش نیست

مر زبان را مشتری جز گوش نیست

 

این ایده های شیطانی را فقط کسانی که در آلفا هستند می توانند درک کنند.

 

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد

 

شیطان می خواهد بگوید که کسی که با او همراه نباشد زندگی اش پر از ناراحتی و غم می شود.

 

روزها گر رفت گو رو باک نیست

تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست

 

شیطان خود را بری و پاک می داند و زمان را بی اهمیت تلقی می کند.

 

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد

هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید و السلام

 

شاعر افرادی را که این حالت های توهمی و آلفایی را درک نمی کنند افراد خام و نادان تلقی می کند.

 

بند بگسل باش آزاد ای پسر

چند باشی بند سیم و بند زر

 

بی قید و بندی از ناحیه شیطان است . البته شیطان گاهی با زخرف القول و اینکه با استفاده از کلمات و جملات جالب و گاهی به ظاهر خوب سعی دارد انسان را گمراه کند.

 

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

کوزهٔ چشم حریصان پر نشد

تا صدف قانع نشد پر در نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد

او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علت‌های ما

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما

 

شیطان خود و سامادهی را درمان درد ها می داند.

 

جسم خاک از عشق بر افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق جان طور آمد عاشقا

طور مست و خر موسی صاعقا

با لب دمساز خود گر جفتمی

همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا

بی‌زبان شد گرچه دارد صد نوا

چون که گل رفت و گلستان درگذشت

نشنوی زآن پس ز بلبل سر گذشت

 

کسی که در سامادهی و مراحل جادوست است نمی داند احساسات خود را چگونه به دیگران تفهیم کند، در نتیجه سعی دارد همه را به تجربه مجنونیت سوق دهد و این مهمترین دلیل تکرار اشعار است.

 

جمله معشوق است و عاشق پرده‌ای

زنده معشوق است و عاشق مرده‌ای

 

نابودی و فنا شدن در معشوق  هدف نهایی عشق و فلسفه ی دنیای شیاطین است.

 

چون نباشد عشق را پروای او

او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس

چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد کاین سخن بیرون بود

آینه غماز نبود چون بود

آینه‌ت دانی چرا غماز نیست

زآن که زنگار از رخش ممتاز نیست

 

نابودی خود انسان و فنا شدن فرد و از بین رفتن انسان هدف نهایی شیطان است زیرا او دشمن سرسخت انسان است. مهمترین هدف شیطان از بین بردن حسن ظن نسبت به خدا می باشد و ایجاد حسن ظن نسبت به شیطان می باشد.

 

7) خیلی از دیوان اشعار با نام خدا شروع نمیشوند!

بسیار جالب است که اگر شما اشعار شعرای بزرگ را مطالعه کنید هیچ کدام از دیوان اشعار با نام خدا شروع نمی شود. برای مثال مثنوی معنوی و حافظ را در نظر بگیرید دفتر اول می‌گوید بشنو از نی چون حکایت میکند. همانطور که می‌بینید شعر اینجور شعرا  با نام خدا شروع نمی شود. این نکته بسیار مهمی است و نشان می دهد که این اشعار از کجا آب می خورد و منشا آن کجاست. این‌ها منشاء شیطانی دارند و  متاسفانه مردم به ظاهر بوسیله یک کلام زینت داده شده (زخرف القول) فریب میخورند و به وسیله اینها کلام خدا به حاشیه می رود.

بعضی کلمات و جملات فریبنده اند خدا آنها را زخرف القول می نامد. مثل کارما ،عرفان حلقه، عشق ، طریقت، یوگا ، صوفی گری و سایر اشعار دیگر که فقط سخنانی آراسته هستند که لابلای آنها تفکرات شیطان پنهان است به این طریق شیطان تفکرات خودش را به مردم القا می‌کند. خدا در قرآن می­فرماید که بعضی از شیاطین جن و انس بر مردم وحی می کنند این وحی کردن از طریق زخرف القول انجام میشود.

 

وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ ﴿۱۱۲﴾

و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم بعضى از آنها به بعضى براى فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا مى کنند و اگر پروردگار تو مى‏ خواست چنین نمیکردند پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏ سازند واگذار (۱۱۲)

 

وَلِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِیَرْضَوْهُ وَلِیَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ ﴿۱۱۳﴾

و [چنین مقرر شده است] تا دلهاى کسانى که به آخرت ایمان نمى ‏آورند به آن [سخن باطل] بگراید و آن را بپسندد و تا اینکه آنچه را باید به دست بیاورند به دست آورند (۱۱۳)

 

أَفَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَمًا وَهُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ ﴿۱۱۴﴾

پس آیا داورى جز خدا جویم با اینکه اوست که این کتاب را به تفصیل به سوى شما نازل کرده است و کسانى که کتاب [آسمانى] بدیشان داده‏ ایم مى‏ دانند که آن از جانب پروردگارت به حق فرو فرستاده شده است پس تو از تردیدکنندگان مباش (۱۱۴)

 

وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿۱۱۵﴾

و سخن پروردگارت به راستى و داد سرانجام گرفته است و هیچ تغییردهنده‏ اى براى کلمات او نیست و او شنواى داناست (۱۱۵)

 

وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶﴾

و اگر از بیشتر کسانى که در [این سر]زمین مى‏ باشند پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه مى کنند آنان جز از گمان [خود] پیروى نمى کنند و جز به حدس و تخمین نمى ‏پردازند (۱۱۶)

 

8) متاسفانه بعضی قرائتهای قاریان قرآن مفاهیم قرآن را می پوشاند

وقتی که قرائت قرآن یک قاری را گوش می کنیم و از آن لذت می بریم؛ ممکن است که این قرائت تدبر و تفکر ما در مورد قرآن را به حاشیه ببرد زیرا در حین شنیدن قرائت قرآن، کلام خدا به حاشیه می رود و بیشتر توجه ما به صدای قاری است. اگر قرائت قرآن تفکر و تعقل ما را در قرآن تحریک می‌کند یعنی جالب است؛ به زبان ساده تر یعنی تفکر باید احساسات را تحریک کند و منطق قرآن را مطالعه و قرائت قرآن را گوش می کنیم. باید تفکری که در آن انجام می‌دهیم احساسات ما را تحریک کند؛ این خیلی مهم است که همه منبع احساسات ما و منبع شعور ما، برگرفته از آیات قرآن باشد و  نه فقط صدای قاری. در اینجا قصد بر این نیست که گفته شود تمام قاریها، قرائت قرآن شان درست نیست؛ بلکه این به خود فرد ربط دارد.  اما باید بدانیم که وقتی قرائت قران با صدای عبدالباسط را گوش می کنیم باید بدانیم که آیا در مورد آیاتش تفکر می­کنیم یا فقط از صدا و لحن قاری لذت میبریم! هر لذتی، احساساتی دارد. آیا منشاء اصلی احساسات تولید شده، ناشی از صدای قاری است یا ناشی از تفکر در آیات خدا  و سجده در مقابل نشانه های خدا. این است آن نکته مهم.

اشو عرفانیست مشهور هندی در مورد قرآن میگوید:

 

قرآن کتابی نیست که برای خواندن باشد، بلکه کتابی هست که باید آنرا سرود. اگر تو آن را بخوانی اشتباه میکنی! اما اگر تو آن را بسرودی شاید خدا را پیدا کنی!

 

اشو با زیرکی تمام که از عرفان شیطانیش اخذ کرده است، میخواهد قرآن در همان سطح قرائت و سرود بماند و روی آیاتش تفکر نشود. او در ادامه میگوید:

 

من زبان عربی را بلد نیستم و نمی فهمم ولی میتوانم قرآن را درک کنم برای اینکه میتوانم آهنگ و زیبایی  آن نوای عربی را درک کنم چه کسی به معنا اهمیت میدهد!؟ وقتی تو زیبایی یک گل را میبینی آیا میپرسی این چه معنی دارد!؟ خود گل کافی است!

 

اشو نوای عربی قرآن را کافی میداند و این همان حیله شیطان است برای مهجور ماندن قرآن. قرائت قرآن با صدای زیبا و آهنگین از نظر اشو نهایت قرآن است و به این طریق اشو و سایر عرفانهای شیطانی نمیخواهند که مردم با معانی و پیامهای قرآن آشنا شوند.

 

9) از کجا بدانیم که یک آهنگ آلفایی است؟

اگر آهنگی را گوش دادید و دچار صفات شیطانی از جمله خشم، عصبانیت، ناامیدی ، افسردگی، غم و سایر صفات شیطانی شدید یعنی این آهنگ، یک آهنگ شیطانی است. یکی دیگر از خواص موسیقی های شیطانی، آن است که حسهای عشق، نا امیدی ، افسردگی و غم و کینه و شکست و سایر صفات شیطانی را شعله ورتر میکند. اما شنوندگان این آهنگها فریب خورده و برای کسب آرامش گوش میکنند، در حالی که نمی دانند حالشان را خرابتر میکند و آتش درونشان را شعله ور تر میکند.

جن ها از طریق مغناطیس خود، حس را به فرد انتقال می دهند مثلاً در یک موسیقی از آنجا که فرد به فضای آلفا میرود، مغناطیس اجنه به حس و توهم و یا تخیل تبدیل می شود. بعضی موسیقی ها کد درستی به فرد شنونده نمی فرستند، مثلاً بر اثر شنیدن یک موسیقی، ناامیدی و افسردگی به فرد دست می‌دهد؛ به این اعمال که ناشی از شنیدن آهنگ است عمل شیطان گفته می شود. باید بدانیم که این آهنگ که ما گوش می‌کنیم چه عمل یا چه حسی را در ما شعله ور میکند؛ اگر صفات شیطانی را در درون ما شعله‌ور کند، آن آهنگ، آهنگ شیطانی است.

 

10) موسیقی آلفایی، آدمی را از دنیای واقعی خارج میسازد

شیطان با آهنگ و ریتم، مسئولیت پذیری و صفات خوب را از  وجود انسان می­زداید. خیلی ها در هنگام رانندگی با گوش دادن به موسیقی سرعت خود را افزایش می دهند و جان دیگر انسان ها برایش مهم نیست. یا با گوش دادن به موسیقی از انجام دادن مسئوولیت های اصلی خود سر باز می زنند. هدف اصلی شیطان از آهنگها و موسیقی های آلفایی، گسترش بی نظمی و پخش صفات شیطانی است. هدف اصلی شیطان نابودی آدمیزاد است از هر جهت (جان شخصیت هویت و ...) .

 

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶﴾

در حقیقت‏ شیطان دشمن شماست‏ شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مى‏ خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶)

 

11) قربانی شدن در راه موسیقی!

شخصیتهای پشت آهنگهای شیطانی، خودشان ناخواسته و یا خواسته قربانی اند. زیرا آنها ناچارا وادار به اعمال جراحی پلاستیک و تغییرات در خلقت خدادادی خویش میشوند. نمونه چنین کشورهایی زیاد است همچون کره جنوبی که جوانانش بیشترین تمایل را به اعمال جراحی زیبایی و پلاستیک نشان میدهند و این پرهزینه است و تنها دلیلش گسترش آهنگهای شیطانی است. در سال 2017، کیم جونگ هون، هنرپیشه محبوب و مشهور کره‌ای، خودکشی کرد. در کنار جنازه او یادداشتی یک جمله‌ای بود:

 از درون ویران شدم.

این جمله کوچک نشان داد که خود هنرپیشه قربانی شده است. قربانی یک تفکر شیطانی. هدف شیطان از اختراع آهنگهای آلفایی، نابودی جان و هویت انسان است. یکی از نمادهای شیطان در کشورهای غربی، یک مجسمه با سر بز و پیکر انسان است. این مجسمه ریش دارد ولی در عین حال بعضی خصوصیات زنانه هم دارد. شیطان به این طریق میخواهد فرقی بین زن و مرد نباشد و هویت زن و مرد را با هم مخلوط کند. جنبشهای فمنیستی از قربانیهای این تفکرات هستند.

 

12) آهنگهای شیطانی هویت انسان را تغییر میدهند

حتی نامگذاری خیلی از آلبومهای موسیقی، از تفکرات شیطانی نشات می گیرند. مثلا اسم یک آلبوم "عاشق خودت باش" است. همانطور که قبلا بحث شد؛ عشق یک مفهوم جادویی است. عاشق خود بودن؛ یعنی برده شیطان شدن. یعنی خودپرستی. موسیقی آلفایی یعنی از دست رفتن قدرت تعقل و منطق و هدف نهایی زندگی میشود "لذت".

تعدادی از جملات شیطانی که در آهنگها و مصاحبه ها گفته میشود: "عاشق خودت باش"؛ "هر کس من را دوست ندارد به درک"؛ "کسی این شرایط را قبول ندارد از اینجا برود"؛ و ...

تمام این جملات زخرف القول هستند و ظاهرا برای خیلی افراد زیبا هستد ولی نشان از بت سازی درونی دارد. شیطان میخواهد تک تک آدمیان یا به شیطان تبدیل شوند و یا نابود شوند، حالت سومی وجود ندارد. فلسفه های شیطان بر مبنای خودپرستی، نژادپرستی، فرقه پرستی و الهه سازی می چرخد.

 

اشو عرفانیست مشهور هندی، یکی از مراحل جادو به اسم مراقبه کندالیتی را اینطوری توضیح میدهد:

1- پانزده دقیقه بدن خود را بلرزانید - در این مرحله شروع لرزاندن از دست و پا است و به ترتیب همه اندام به لرزه در آید.

2- پانزده دقیقه انرژی بیدار شده را از راه رقص به نمود در آورید.

3- پانزده دقیقه در حالت نشسته یا ایستاده در بی جنبشی کامل به سر برید و فقط به موسیقی گوش کنید.

4-پانزده دقیقه دراز کشیده در تنهایی به سر برید.

 

همانطور که می بینید روشهای اشو، همان مراحل آلفاست و مغز افراد سرد شده و خود رادر اختیار اجنه و شیاطین قرار میدهند. در یک نگاه، میتوان با قاطعیت بیشتر عرفانهای شرقی و غربی را شیطانی نامید. آنها آهنگها و حرکتها و رقصهایی را ترویج میکنند که مقدمه آلفاست و بوسیله آن وارد جادو میشوند. آنها رقص، موسیقی، شعرخوانی و پایکوبی را سماع میگویند و گاها آن را به نمادهای سنتی خویش نسبت میدهند و فکر میکنند با این توجیهات دیگر دچار جادو نمی شوند.

 

13) بررسی متن یک آهنگ

به متن یکی از اشعار که خواننده ای آن را به آواز خوانده است توجه کنید؛ ممکن است که بعضی کلمات را درست نشنیده باشم و بعضی کلمات را به خطا نوشته باشم.

 

این چه بهشتی است در آن خوردن گندم خطاست

این چه جهانی است که نوشیدن می نارواست

آی رفیق این ره انصاف نیست

این جفاست...

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست؟

بر همه گویند که هشیار باش

بر در فردوس نشیند کسی

تا که به درگاه قیامت رسی

از تو بپرسند که در راه عشق

پیرو زرتشت بودی یا مسیح؟!

دوزخ ما چشم به راه شماست

راست بگو راست بگو راست

آنجا نیز ...

باز همین ماجراست؟

این همه تکرار نکن ای همای

کفر نگو شکوه نکن بر خدای

پای از این در که نهادی برون

در غل و زنجیر برندت بهشت

بهشت همان ناکجاست

وای به حالت همای وای به حالت

این سر سنگین تو از تن جداست

نه نه نه توبه کنم باز حق با شماست

 

این گونه اشعار که ظاهرا با صدای زیبایی هم خوانده میشود، در ظاهر خیلی ها را جذب میکند ولی متن آهنگ پیام عجیبی دارد که اگر دقت کنید ، پیام شیطان در آن نهفته است. ضمیر ناخودآگاه ما پیام را دریافت میکند بدون آنکه خود متوجه باشیم و در مواقع مشکلات زندگی قدرت خودش را نشان میدهد و ما را به سمت فلسفه شیطان سوق خواهد داد. مهمترین هدف شیطان، از بین بردن حسن ظن نسبت به خدا می باشد و ایجاد حسن ظن نسبت به شیطان می باشد. این مهمترین تاکتیک شیطان است.

 

وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا ﴿۶﴾

و [تا] مردان و زنان نفاق‏پیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‏ اند عذاب کند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ایشان خشم نموده و لعتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانیده و [چه] بد سرانجامى است (۶)

 

وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿۷﴾

و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره شکست‏ ناپذیر سنجیده‏ کار است (۷)

 

آدمی واقعا چطوری میتواند چنین شعری را نسبت به خدا بسراید و نسبت به خدا شک و گمان بد برد؛ حال آنکه سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره شکست‏ ناپذیر و لطیف و حکیم است.

 

 

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتم) منطق و فلسفه شیاطین

دانلود pdf این مقاله


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتم)

منطق و فلسفه شیاطین

 

1) ابعاد شیاطین و اجنه

جهت ادامه بحث لازم است که بدانیم، در دنیایی که ما به آن تبعید شده ایم،  وجود ما به سه بعد محدود است و بعد چهارم نیز که زمان است هم به طور محدود و اجباری در اختیار ما قرار گرفته است. موجودات دو بعدی فقط بر طول و عرض خود مسلطند. موجودات سه بعدی بر طول و عرض و عمق خود آگاهی دارند. موجودات دو بعدی وقتی متوجه موجودات سه بعدی میشوند که سایه موجودات سه بعدی در محیط دو بعدیشان بیفتد. زیرا سایه یک جسم سه بعدی، دو بعدی است.

 

 

ما بعنوان موجودات سه بعدی، اجسام دو بعدی را می بینیم ولی آنها ما را نمی بینند، و ما برای آنها نامرئی هستیم. مگر اینکه سایه ما در محیط آنها بیفتد. بعد چهارم زمان است. از آنجا که ما فقط بر سه بعد تسلط داریم، توانایی مشاهده اجسام چهار بعدی را نداریم. اجسام چهار بعدی ، ما فقط سایه آنها را می بینیم و در آنصورت بعد زمان در سایه آنها موجود نیست و تصویر یک لحظه از آنها را نمایش میدهد. شیطان و اجنه دارای بعد دیگری هستند که ما نداریم و به همین خاطر ما قادر به دیدن آنها نیستیم ولی آنها ما را می بینند.

 

یا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿۲۷﴾

اى فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیله‏ اش شما را از آنجا که آنها را نمى ‏بینید مى ‏بینند ما شیاطین را دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمى ‏آورند (۲۷)

 

در زمانهای قدیم، شیاطین می­توانستند بصورت جسمی به دنیای انسانها تنزل پیدا کنند که به آنها دیو می­گفتند. فرشتگان هم جهت انجام بعضی امور مثل ارسال پیام و یا تنزیل عذاب می­توانستند به دنیای انسانها تنزل یابند و به شکل بشر درآیند. تنزیل و انزال با همدیگر فرق دارند. تنزیل یعنی آورنده پیام، به بعد انسانها فرستاده میشود. و انزال یعنی خود پیام از بعد بالاتر به دنیای انسانها فرستاده میشود. فرشتگان از آنجا که نیروهای خدا بودند، به شکل یک بشر زیبا و کامل و بی عیب در می آمدند همانگونه که در زمان ابراهیم فرشتگان نزد وی آمدند. اما شیاطین به شکل یک بشر نازیبا و خشن و زمخت و با خصوصیات نابهنجار در می آمدند. در زمان پیامبر سلیمان، این امر انجام شد و شیاطین و اجنه به دنیای انسانها آورده شدند و تحت کنترل انسان در آمدند. اما بعد از آن دیگر چنین اتفاقاتی نیفتاد و شیاطین بصورت جسمی بر دنیای انسانها تنزل پیدا نکردند.

فرشتگان دارای ابعاد دیگری هستند که ما و اجنه را می بینند و آنها دارای ابعاد دیگری هستند که ما و اجنه نداریم. اما خدای قادر متعال به اندازه صفاتش ابعاد دارد و قابل وصف و درک نیست. به همین خاطر خدا براحتی بر همه چیز مسلط ومحیط است و بر همه چیز احاطه دارد و  انجام هر کاری برای او مثل کن فیکون است.

 

لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ﴿۱۰۳﴾

چشمها او را درنمى‏ یابند و اوست که دیدگان را درمى‏ یابد و او لطیف آگاه است (۱۰۳)

 

زمانی که موسی خواست خدا را ببیند، خدا به او فرمود که تو هرگز مرا نخواهی دید، زیرا خدا دارای ابعاد زیادی است و کسی را یارای تسلط  بر او نیست و درک او از قدرت ما بیرون است. زمانی هم که خدا فقط یک اپسیلون زمان (زمان بسیار کوتاه) خودش را به کوه نشان داد، کوه نابود شد. این نشان می­دهد که دنیای آسمان یکم، از ذرات محدود در سه بعد و توخالی درست شده اند و توانایی پذیرش نور خدا را ندارند و به محض ورود خدا به آسمان یکم، همه چیز در هم می ریزد و کل سیستم نابود می شود؛ همان اتفاقی که در قیامت رخ می دهد. حوادث مربوط به قیامت به این دلیل پیش می آید که خدا همراه با فرشتگان به آسمان یکم حضور فیزیکی پیدا می­کنند و به خاطر نامرغوب بودن جنس آسمان یکم، تمام سیستم آن به هم می­خورد و به اصطلاح قیامت می­شود.

 

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِکَةُ وَقُضِیَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۲۱۰﴾

مگر انتظار آنان غیر از این است که خدا و فرشتگان در [زیر] سایبانهایى از ابر سپید به سوى آنان بیایند و کار [داورى] یکسره شود و کارها به سوى خدا بازگردانده مى ‏شود (۲۱۰)

 

وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿۲۲﴾

و پروردگارت و فرشته[ها] صف‏درصف آیند (۲۲)

 

 وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّکْرَى ﴿۲۳﴾

و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند آن روز است که انسان پند گیرد و[لى] کجا او را جاى پندگرفتن باشد (۲۳)

 

خدا دارای ابعادی است که هیچ موجود دیگری ندارد. خدا بر تمام اعمال و پندار و گفتار تمام موجودات جهان تسلط دارد. شرک یعنی اینکه ابعاد خدا را برای موجودات دیگر در نظر گرفتن.  بعضی از صفات خدا که در قرآن آمده است :

بار، باطن، بدیع، بر، بصیر، اله، احد، صمد، اول، آخر، السمیع، البصیر، القدیر، القادر، العلی، الاعلی، البدیع، الاکرم، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحق، الحسیب، الحمید، الرب، الرحمن، الرحیم، الرازق، الرقیب، الرؤف، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبار، المتکبر، الشهید، العفو، الغنی، الفاطر، الفتاح، الملک، القدوس، القوی، القریب، القیوم، المجید، المولی، المحیط، المبین، المصور، الکریم، الکبیر، الکافی، النور، الوهاب، الواسع، الودود، الوکیل، التواب، الخبیر، الخالق، الشکور، العظیم، اللطیف

 

خدا بر تمام این صفات مسلط است و به همین خاطر گرداندن امور جهان برای او بسیار ساده ست. به همین خاطر، خدای مهربان، مردم را به صفات بندگی دعوت می­کند و آنان را راهنمایی می­کند که فقط او از رگ گردن به موجودات نزدیکتر است. فقط او خبیر ، علیم و سمیع الدعاست. اگر ما دعاهای خویش را به موجود دیگری مثلا فرشتگان که دارای ابعاد بیشتری از ما هستند، ارائه دهیم، در آنصورت آنان از آنجا که خبیر، علیم، سمیع الدعا نیستند؛ از دعا بی خبرند و بی خبر خواهند بود و دعاهای ما برآورده نخواهد شد.  در آنصورت اجنه و شیاطین که ما را می­بینند، سایه هایی در ذهن ما ایجاد می­کنند و ما را فریب می­دهند و تحت تسلط خود خواهند آورد.

 

وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ ﴿۶۰﴾

و پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم در حقیقت کسانى که از پرستش من کبر مى ‏ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى ‏آیند (۶۰)

 

کسانی که خدا را نمی خوانند، ناخواسته و یا خواسته اسیر شیاطین خواهند شد. جهان کاملا براساس اصول علمی اداره می­شود و خدا بر این اصول علمی کاملا مسلط و استوار است.

 

الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا ﴿۵۹﴾

همان کسى که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش روز آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبره‏ اى بپرس [که مى‏ داند] (۵۹)

 

 وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ﴿۶۰﴾

و چون به آنان گفته شود [خداى] رحمان را سجده کنید مى‏ گویند رحمان چیست آیا براى چیزى که ما را [بدان] فرمان مى‏ دهى سجده کنیم و بر رمیدنشان مى‏ افزاید (۶۰)

 

گاهی شیاطین در اطراف فرد حضور می یابند. در این هنگام در ابعاد خود به دنبال وسوسه کردن و اثر گذاشتن بر مغناطیس فرد هستند ولی ما آنها را نمیبینیم؛ در این شرایط باید به خدا پناه ببریم و با عبادت خدا، درون خود را متوجه پروردگار جهانیان کنیم.

 

وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ ﴿۹۷﴾

و بگو پروردگارا از وسوسه ‏هاى شیطانها به تو پناه مى برم (۹۷)

 

وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ ﴿۹۸﴾

و پروردگارا از اینکه [آنها] به پیش من حاضر شوند به تو پناه مى برم (۹۸)

 

 

2) منطق و فلسفه شیاطین

سرنوشت ابلیس، براساس دیدگاه و فلسفه او شکل گرفت. بر همین منوال شیاطین سعی در گسترش آن فلسفه ها و منطقها در میان انسانها دارند. وقتی خدا به ملائکه فرمود که به آدم سجده کنید، ابلیس سجده نکرد و دلیلش این بود که گفت : من از آدم بهترم زیرا مرا از آتش آفریدى وآدم را از گل آفریدى.

 

قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿۱۲﴾

فرمود چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفریدى و او را از گل آفریدى (۱۲)

 

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿۱۳﴾

فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (۱۳)

 

ابلیس گفت که : أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ؛ در این آیه، خدای حکیم از کلمه نار بدون ال معرفه استفاده نموده است و نه از کلمه النار. یعنی آتشی که ابلیس از آن آفریده شده است، برای ما واضح و مشخص نیست و از جنس آتشی نیست که ما با آن آشنایی داریم.

بااین حال، دلیل و منطق ابلیس، بسیار بی معنی است و قابل توجیه نیست. زیرا انسان موجودی است سه بعدی و ابلیس موجودی چهار بعدی (یک بعد بالاتر از انسان). توانایی های بیشتر ابلیس نسبت به آدمیزاد، او را فریب دارد و فکر کرد میتواند مستقل شود. شیطان اینطور عقیده داشت که قدرتی که خدا به او عطا کرده، او را واجد شرایطی می کند که او هم خدایی کند.  خدا وقتی بشر را خلق کرد، از روح خود در او دمید. تکبر و غرور شیطان نگذاشت که چیزی متوجه شود؛ زیرا خدا از روح خود در آدم دمیده بود، ثانیا خدای حکیم جهت سجده دستور داد. غرور شیطان، منطقش را به هم ریخته بود. همین منطق به دنیای انسانها نفوذ کرده است و مثلا گاهی یک فرد، بخاطر کبر و غرور خود و لجبازی، دستورات واضح خدا را نادیده میگیرد.

زمانی که آدم به زمین منتقل شد در کالبد جسمانی قرار گرفت و در این بعد محدود شد زیرا در بهشت ابلیس با آدم سخن می گفت ولی الان در این بعد دنیوی قادر به درک مادی شیاطین نیستیم. این کالبد دنیایی مسیری است که برای بازگشت به سمت خدای بزرگ تدارک دیده شده است.

 

3) منطقهای غلط

مثلا شاید برای شما هم پیش آمده باشد که یکی از شما سوال کند که آیا خدا می­تواند یک سنگ بزرگتر از خودش را بلند کند یا بسازد! این سوال برای وارد کردن شما در یک منطق آلفایی شکل می­گیرد. فرد سوال کننده، هنوز بزرگی خدا را تعریف و درک نکرده است ولی او به روش خودش " از خدا بزرگتر" را در ذهن شما، تعریف میکند. شما هم به سادگی در ذهن خویش، خدا و یک سنگ را در کنار هم قرار میدهید و بعد مقایسه میکنید. اینچنین به راحتی فریب می­خورید! او هم به­ راحتی ناتوان و محدود بودن خدا را در ذهن شما به خیال خودش ثابت می­کند!

بشر سه بعدی و محدود در سه بعد؛ نمی­تواند بزرگی و عظمت خدا را با مقیاسهای سه بعدی ؛ توضیح دهد. خدا بی نهایت بعد است. کاملترین معنا در مورد بزرگی در ذهن بشر سه بعدی؛ همان حجم است. یعنی از نظر بشر سه بعدی؛ هر کسی حجمش بیشتر باشد؛ بزرگتر است. اما در ابعاد بالاتر بزرگی را اینطوری تعریف نمی­کنند. بشر با تمام محدودیتهای خویش؛ خدا که دارای بینهایت ابعاد است را با مقیاس سه بعدی خودش تصور می­کند. خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است، اما در عین حال ما او را نمی بینیم.  شیطان یک بعد از ما بالاتر دارد و همین مورد باعث میشود که شکهایی را در زندگی ما انسانها مطرح کند که باعث انحراف آنان شود.

 یکی از صفات خدا اول و آخر و ظاهر و باطن است. از نظر انسان مجادله گر سه بعدی، وجود چنین صفاتی در خدا نوعی تضاد است. زیرا اول و آخر در هم جمع نمیشوند. بشر به روش دنیای مادی خویش می­گوید که کسی نمی تواند هم اول باشد وهم آخر. در حالیکه انسان محدود، خدا را با معیارهای سه بعدی می سنجد و به همین خاطرخود را دچار سر در گمی میکند. انسان نمی­تواند خدا را با چشم سر ببیند، زیرا بدن ما فقط برای دیدن اشیاء سه بعدی ساخته شده است.

 یکی از آزمایش های انسان هم همین مورد است که نباید ابعاد بالاتر را درک کند مگر اینکه نفس انسان آماده شود. برای همین زندگی در این دنیا ، لطفی است که پروردگار در حق ما انجام داده است . زندگی در دنیای سه بعدی لطف خداست زیرا همانگونه که خدا می فرماید انا خلقنا الانسان فی احسن تقویم. یعنی این شرایط و قیود محیطی بهترین روش برای تزکیه نفس است. یعنی ساده سازی شده و حضور در بعد پایین تر و محدود شدن ارتباط با شیاطین کار را برای تزکیه نفس راحت تر کرده است.

 

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۳﴾

اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزى داناست (۳)

 

 

4) فلسفه

از یکی که فلسفه میدانست سوال شد که آیا می­توان از طریق فلسفه خدا را ثابت کرد؛ جواب او جالب بود. او گفت که از طریق فلسفه هم می­شود خدا را ثابت کرد و هم می­شود خدا را رد کرد! البته این جواب او یک واقعیت است زیرا فلسفه ای که انسانها در مورد امور غیبی به آن می پردازند؛ در بیشتر موارد عالم اعلی را درست نفهمیده اند و مثل موجودات سه بعدی به آن می پردازند. به همین خاطر وقتی در مورد خدا صحبت می­شود، مثل یک انسان یا موجود سه بعدی با خدا رفتار می­شود و در نتیجه فورا به بن بست میرسند.  لیس کمثله شی ء

 

5) منطق شیطانی ؛ نا امیدی

بعضی از مردم، ناکامی های خود در زندگی را به علت نادرستی در آفرینش می­دانند. آنان میان خود و خدا رابطه صمیمی و مهر و محـبتی نمـی بـینند و تصور می­کنند درخواستهایشان به خدا نمی­رسد و یا اگر هم برسد بی­فایده است. زیرا آنها فکر می­کنند که چون او خداست ، پس بنده را در آن اختیاری نیست. این نوع تفکرات از دنیای شیاطین سرچشمه می­گیرد. زیرا یکی دیگر از فلسفه های دنیای شیاطین نومیدی است. مثلا یکی از شاعران ، شعر زیر را از زبان شیطان نقل می­کند و در آن هم شیطان نومیدی را تبلیغ میکند و هم اینکه شیطان خود را بی گناه و مظلوم ! نشان میدهد و در عوض خدا را موجودی بی رحم و ستمکار نشان میدهد.

 

ما نه دریاییم تا خود موج خود گردیم/ ما نه طوفانیم تا خود خشم خود باشیم/ ما که از چشمان او بیهوده افتادیم/ از چه میکوشیم تا خود چشم خود باشیم.../ ما اگر در دام ناافتــــاده میرفتیم/ دام خود را با فریبی تازه میگسترد/ او برای دوزخ تبدار سوزانش / طعمه هایی تازه در هر لحظه می­پرورد.

 

نومیدی ناشی از این است که در فضای توهمات، شیاطین به انسان وعده های پوچ و دست نیافتنی می دهند در نتیجه فرد نمی تواند به آن برسد و یا توانایی رسیدن به آنها را ندارد. و همین هم موجب سرافکندگی و یأس فرد می شود. تصورات نادرست و غلط در مورد پروردگار هم موجب انتظارات پوچ و واهی و نادرست از خدا شده و موجبات نا امیدی و انکار خدا می شود. شیطان با القاء منطق نادرست فرد را منحرف می کند.

شاعر، در شعر بالایی خدا را به خودپرستی و بی­عدالتی منسوب می کند.  نا امیدی از خدا، باعث می­شود که انسان و شیاطین نسبت به خدا هر چرندیاتی ببافند. هر چند همین شاعر در جای دیگری به ستایش خدا می­پردازد و اینچنین سردر گم است. اینگونه افراد همیشه در یک دلهره و اضطراب و سردرگمی و حیرت میمانند و خودشان هم نمیدانند علت چیست. زیرا آنها نمیدانند که در منطق شیاطین گیر افتاده اند. شیطان به این علت که در بعد بالاتری از ماست، سعی دارد با همین مورد ما را در درک مفاهیم بالاتر دچار اشتباه کند؛ چنین شاعری به این علت دچار سردرگمی می شود چون قدرت تشخیص بعد شیطان را از ابعاد معنوی و بالاتر خدا را ندارد. همین عدم تمایز موجبات سردرگمی و حیرانی در این نوع مسائل میشود؛ برای همین گاهی از شیطان حمایت می کند و گاهی هم از خدا حمایت می کند یعنی کاملا سرگردان و حیران است. خدا در مورد خداپرستان میفرماید که :

 

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۱۱۲﴾

آرى هر کس که خود را با تمام وجود به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد پس مزد وى پیش پروردگار اوست و بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد (۱۱۲)

 

انَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۱۳﴾

محققا کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد (۱۳)

 

أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۱۴﴾

ایشان اهل بهشتند که به پاداش آنچه انجام مى‏ دادند جاودانه در آن مى‏ مانند (۱۴)

 

أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾

آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى ‏شوند (۶۲)

 

الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ﴿۶۳﴾

همانان که ایمان آورده و پرهیزگارى ورزیده‏ اند (۶۳)

 

لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿۶۴﴾

در زندگى دنیا و در آخرت مژده براى آنان است وعده ‏هاى خدا را تبدیلى نیست این همان کامیابى بزرگ است (۶۴)

 

حلاج از زبان شیطان دلیل عصیان خویش را علیه خدای مهربان می گوید:

 

اگر می­دانستم سجده کردن مرا خواهد رهاند. سجده میکردم. لیکن میدانم که از ورای این دایره ها، دایره های دیگری است. با خود گفتم، بر فرض از این حلقه نجات یابم و در امان مانم، چگونه به رهایی از حلقه دوم و سوم وچهارم باور داشته باشم؟

 

همانطور که می بینید این تفکر شیطان در میان انسانها هم نفوذ کرده است. انسانی که گناه میکند، گناه را ترک نمی کند زیرا از خدا نا امید است و فکر میکند خدا او را نمی بخشد. البته در نهایت کسانی که تکبر در وجود آنان ریشه دوانده است، نمی توانند گناه را ترک کنند، زیرا خودشان میدانند که گناهان پی­درپی بعدی را نمیتوانند ترک کنند. نا امیدی از خدا روش و فلسفه شیطان است. نا امیدی از خدا یعنی ادامه گناه و روش غلط.

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۵۳﴾

بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده‏ روى روا داشته‏ اید از رحمت‏ خدا نومید مشوید در حقیقت ‏خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است (۵۳)

 

وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿۵۴﴾

و پیش از آنکه شما را عذاب در رسد و دیگر یارى نشوید به سوى پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید (۵۴)

 

6) منطق شیطانی براساس منیت می چرخد

همانطور که دیدید؛ شیطان گفت من از آدم بهترم؛ منطق او براساس منیت بنیان نهاده شد. این نوع منطق هم اکنون هم در دنیای شیاطین بسیار گسترده و معمول است و به دنیای انسانها هم نفوذ کرده است. در منطق شیطانی انسان کامل است و همیشه حق با اوست. در منطق شیطانی هدف وسیله را توجیه میکند. هر انسانی با سبک خودش پیش می­رود. این نوع منطق براساس خودشیفتگی و خودسری می چرخد.

فردی با این افکار که خدا را عبادت میکند، فکر میکند که بخاطر این عبادت، خدا هم طبق معیار او باید عمل کند. شیطان دچار همین اشتباه شد. شیطان بخاطر عبادتهای قبلیش فکر میکرد که می­تواند از دستور خدا سرپیچی کند. اقدامات خدا بر اساس حکمتش شکل می گیرد و نه بر اساس حکمت بندگانش.

شیطان وقتی توسط خدا اغوا شد، آدم را مقصر دانست و دشمنی با آدمیان را در دل پرورش داد. در این منطق ، مشکل جایی در خود فرد است ، اما او دنبال مقصر در جای دیگری می گردد. از این جور منطقهای شیطانی در زندگیهای زوجها بسیار دیده میشود. گاها یکی از زوجین نرسیدن به خواسته های خود را ناشی از طرف مقابل می­داند و حتی زوج خود را بدترین فرد در جهان می­نامد! در حالیکه یک لحظه فکر نمی کند که شاید خواسته خودش غیر منطقی باشد!

 

7) منطق کمال گرائی انسان از شیطان نشات گرفته است

ابلیس به آدم سجده نکرد، زیرا آدم از خاک آفریده شده را ناکامل میدانست و او را شایسته خدمت نمی­دانست. سجده کردن به معنای در خدمت بودن است. به همین خاطر فرشتگان در این دنیا، اموری از قبیل بارش باران، تقسیم رزق و روزی؛ کنترل زمین و ماه و سایر ستارگان را به اذن پروردگار انجام می­دهند تا زمین برای ما برقرار و قابل سکونت باشد.

زلزله در زمین بیش از یکی دو دقیقه طول نمی کشد ولی در مریخ ، زلزله تا یک ساعت و نیم طول می­کشد. فرکانس صوتی در زمین همیشه با سرعت ثابتی حرکت می­کند ولی در مریخ سرعت آن در جاهای مختلف و با وسایل مختلف فرق می­کند. اگر همین دو مورد در زمین ثابت نگه داشته نشوند و کنترل نشوند؛ زمین قابل سکونت نخواهد بود. فرشتگان چنین اموری را کنترل می­کنند تا که زمین برای ما قابل سکونت شود. سجده کردن فرشتگان بر آدم و بنی آدم به این معناست.  یعنی خدمت به بنی آدم تا موعد مقرری. ابلیس از این امر سرباز زد. زیرا ابلیس کمالگرایانه فکر میکرد. در منطق شیطانی، انسان همیشه کامل است و در نتیجه نیازی به استغفار و توبه ندارد. در این منطق، همیشه حق با اوست. انسان کمال گرا به تبعیت از شیطان؛ خود را کامل می­داند و در نتیجه همیشه دیگران مقصرند. همین منطق در طول تاریخ باعث شد که اکثر رسولان توسط مردم رد شوند. آنها از درک اینکه یک فرد عادی توسط خدا به عنوان رسول انتخاب می­شود؛ عاجز بودند. آنها از اینکه رسولان مثل آنها غذا می­خورند و میخوابند و زن و بچه دارند و مثل بقیه زندگی میکنند؛ تعجب می­کردند. آنها از اینکه رسولان الهی غیب نمی دانند و هر وقت که بخواهند نمیتوانند هر معجزه ای را  انجام دهند؛ تعجب میکردند. براساس این نوع تفکر شیطانی در نهایت آنها انتظار داشتند که ملائکه از آسمان نازل شوند و به عنوان رسول پیام خدا را برسانند. این طرز نگرش از همان دشمنی شیطان با بنی آدم سرچشمه میگیرد.

منیت موجب می شود که انسان اطلاعات قبلی خود را درست دانسته و از رسولان خدا پیروی نکند.

 

قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۳۹﴾

گفت پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان مى ‏آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت (۳۹)

 

إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۴۰﴾

مگر بندگان خالص تو از میان آنان را (۴۰)

 

8) احترام به شیطان از روی ترس است

در قسمتهای قبل گفته شد که در میان ادیان جادوئی و یا مجوسی؛ به شیطان تا حدی احترام گذاشته می­شود تا از شر او در امان باشند! آنان برای جلب رضایت شیطان و محافظت از خود، اعمال مخصوصی انجام می­دادند تا شیطان از آنان خشنود باشد. به همین خاطر شیطان را لعنت نمی کردند و گاها بعضی مراسمها را هم جهت خشنودی شیطان انجام میدادند. ازجمله آن اعمال، قربانی کردن انسان بود. قربانی کردن انسان یک رسم شیطانی بود. در حالیکه خدا می فرماید شیطان دشمن شماست شما هم دشمن او باشید.

خدا هرگز به ابراهیم فرمان نداد که پسرش را قربانی کند. صفت الرحیم جزو اولین کلمه های قرآن است. الرحیم یعنی خدا از رحم و بخشایش سرشار است.  آن قادر متعال هرگز خلاف قانون خود رفتار نمی­کند. آن وجود بخشایشگر هیچوقت به ابراهیم فرمان نداد که پسرش را قربانی کند، بلکه شیطان بود که چنین شک و شبهه ای را در دل ابراهیم افکند. اما ابراهیم فکر می­کرد که پیام از طرف خداست و به همین خاطر پیام را باور کرد. صدق و اخلاص ابراهیم باعث شد که خدا او را از فتنه شیطان نجات دهد. در هیچ جای قرآن دیده نمی شود که خدا به ابراهیم دستور داده باشد که فرزندش را قربانی کند. بالعکس، خدا با مداخله خود ابراهیم و اسماعیل را از ترفند شیطان حفظ کرد ، و به ابراهیم گفت،" تو خواب را باور کردی". بدون شک، آن خواب، یک خواب شیطانی بود.

 

فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۰۲﴾

و وقتى با او به جایگاه سعى رسید گفت اى پسرک من من در خواب [چنین] مى ‏بینم که تو را سر مى برم پس ببین چه به نظرت مى ‏آید گفت اى پدر من آنچه را مامورى بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهى یافت (۱۰۲)

 

فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ ﴿۱۰۳﴾

پس وقتى هر دو تن دردادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانى بر خاک افکند (۱۰۳)

 

وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ﴿۱۰۴﴾

او را ندا دادیم که اى ابراهیم (۱۰۴)

 

قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۰۵﴾

رؤیا[ى خود] را حقیقت بخشیدى ما نیکوکاران را چنین پاداش مى‏ دهیم (۱۰۵)

 

إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ ﴿۱۰۶﴾

راستى که این همان آزمایش آشکار بود (۱۰۶)

 

وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ﴿۱۰۷﴾

و او را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانیدیم (۱۰۷)

 

در هندوستان نیز برخی فرقه ها، سالانه دو روز ضیافت شیطان برگزار میکنند، تا شیطان به آنها آسیبی نرساند. در آئین ایزدیان هم، به شیطان احترام گذاشته میشود تا از شر او در امان باشند. شیطان سعی می کند در هر جایی به گونه ای خود را دخالت دهد.

احترام گذاشتن به شیطان از روی ترس است. اکنون در بیشتر مناطق جهان، احترام گذاشتن از روی ترس به یک فرهنگ تبدیل شده است. قاعدتا باید احترام گذاشتن براساس واقعیت باشد نه از جهت ترس و وحشت و توهم. در زندگی عادی گاهی زن و شوهرهایی در جامعه یافت می­شوند که اصول دینی را رعایت نمی­کنند ولی ظاهرا خیلی خوشبخت هستند و برو بیایی دارند! حتی گاهی دیگران به زندگی آنان غبطه میخورند.  اما اگر در زندگی آنان بیشتر دقت شود؛ متوجه خواهیم شد که آنان از ته دل خویش از هم می­ترسند و بخاطر در امان ماندن از شر همدیگر؛ با هم سازش کرده اند. آنان آبرو و حیثیت همدیگر را گرو گرفته اند. این نوع اعتماد، همان رابطه شیطانی است. منطق شیطان اینطوری است. در آن منطق هدف وسیله و روش را توجیه می­کند.

 

9) شتر از سوراخ سوزن رد نمیشود

شیطان دنبال راههای گریز میگردد، طوریکه از کاه، کوه میسازد. مثلا در آیه زیر خدای حکیم می­فرماید که کافران و مستکبران وارد بهشت نمیشوند مگر اینکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود.

 

انَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ ﴿۴۰﴾

در حقیقت کسانى که آیات ما را دروغ شمردند و از [پذیرفتن] آنها تکبر ورزیدند درهاى آسمان را برایشان نمى‏ گشایند و در بهشت درنمى ‏آیند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را کیفر مى‏ دهیم (۴۰)

 

ما همه میدانیم که شتر هیچوقت از سوراخ سوزن رد نمیشود. اما بعضی ها از همین نکته میخواهند ثابت کنند که انسان برای همیشه در جهنم باقی نمی ماند و بالاخره روزی به بهشت وارد میشود. آنها معتقدند که بالاخره یک روزی شتر از سوراخ سوزن رد میشود! شما فرض کنید که یک فردی یک میلیون سال و یا صدها هزار سال در جهنم باشد و بعد وارد بهشت شود. آیا یک میلیون سال در جهنم زمان کمی است!؟ ما هفتاد سال در این کره خاکی زندگی می­کنیم و خیلی از جهنم هم بهتر است؛ اما گاهی آدمی نا امید میشود و از شدت مشکلات زندگی خسته می­شود و آرزو میکند که بمیرد. یک انسان چطوری میتواند با یک بهانه غیر واقعی، یک میلیون سال در جهنم بماند و دل به این منطق شیطانی خوش کند؟! در حالیکه خدا در آیات دیگر؛ عذاب در جهنم را جاودان میداند. یک روز در جهنم معادل هزاران سال این دنیاست.

بعضی افراد زمانی که پیامی به سوی آنها می آید، پیش فرض آن پیام را رد می کنند بدون اینکه آگاهی کافی داشته باشند. . همیشه به دنبال نکته ی انحرافی هستند تا پیام را رد کنند ولی همین افراد هیچ وقت منطق خود را زیر سوال نمی برند.

 

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقًا ﴿۱۶۸﴾

کسانى که کفر ورزیدند و ستم کردند خدا بر آن نیست که آنان را بیامرزد و به راهى هدایت کند (۱۶۸)

 

إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا ﴿۱۶۹﴾

مگر راه جهنم که همیشه در آن جاودانند و این [کار] براى خدا آسان است (۱۶۹)

 

استدلالات و منطق شیطان همیشه بر مبنای سوء استفاده از کلمات و جملات است. خدا در یک آیه ای از قرآن فرموده است که ورود به بهشت غیر ممکن است مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن رد شود. در حالیکه این مثال نشان از یک امر محال است. اما شیطان مغزهای نشئه و خمار را بوسیله این گونه منطقها فریب می­دهد. کسانی که شایستگی هدایت را ندارند، جملات خدا را درست نمی­فهمند و گاها برعکس میفهمند؛ به همین خاطر قرآن برای کافرین مایه خسران است.

 

10) منطق شیطانی آدمی را از راه راست منحرف میکند

منطق شیطانی آدمی را از راه راست منحرف میکند و جلو رشد او را می گیرد. مثلا یکی نماز بجا نمی آورد و میگوید که دین و نماز در جامعه خراب شده است! او این را دلیل خویش برای نماز نخواندن قرار میدهد. منطقهای شیطانی پایه و اساسی ندارند. هر چیزی توجه او را جلب میکند که از راه راست منحرف شود.

راهنمایی و هدایت جمعی است. کسی نمی‌تواند بگوید که من خودم هدایت شده هستم و کاری به بقیه نزدیکان و خویشان خود ندارم. راهنمایی و هدایت جمعی است. ما در سوره فاتحه میگوییم ایا ک نعبد و ایاک نستعین و همچنین می­گوییم اهدنا صراط المستقیم. همه افعال به حالت جمع است. بیشتر دعاهای قرآن حالت جمع دارند. یعنی ما هدایت خویش را از دیگران نباید مخفی کنیم، منظورم اجبار نیست بلکه باید راه درست را به دیگران بگویی تا اتمام حجت شود در صورتی که هدایت خود را مخفی کنید نشان از آن دارد که کامل به روش خودت ایمان ندارید. شما نمی توانید با دوستهایت تفریح بروید و گردش کنید ولی راجع به مرام خودت چیزی نگویید. اگر این کار را بکنید ایمانتان کامل نیست.  یونس جهت هدایت قوم خویش وقت کافی نگذاشت و فکر کرد هدایت خودش کافی است. بیشتر پیامهای خدا برای یک جمع بوده است. خدا همیشه از قوم نوح، قوم لوط، قوم فرعون، قوم ثمود و ... صحبت میکند.

در بسیاری از اوقات، فرد، خودش ریشه ی تمام مشکلات است ولی هیچ وقت نمی تواند این مسئله را قبول کند. یعنی به خودش نگاهی نمی اندازد.

 

11) کفر و ناسپاسی

کفر و ناسپاسی یکی دیگر از حربه های شیطان است که وقایع جهان بوسیله آن سنجیده می­شوند.

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷﴾

آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

 

اگر کفر و ناسپاسی در رفتار یک فرد ظاهر شد؛ نشانه تحت تاثیر قرار گرفتن  از شیطان است. منطق خدایی براساس سپاس­گذاری و عدم کفران نعمت­هاست. شکرگذاری مهمترین حربه علیه شیطان است. جای مراسم شکرگزاری بین مسلمانان خالی است. شایسته است که یک یا چندین روز به عنوان روز شکرگزاری تعیین شوند و در آن روز مردم نسبت به نعمتهایی که خدا به آنان داده است، شکرگزاری کرده و از روزی های حلال خدای متعال به محرومان جامعه انفاق نمایند.

کفر و ناسپاسی هم از عدم درک درست پروردگار  حاصل می شود. و اینکه فرد هیچ وقت خود را مقصر نمی داند و البته این از کمال گرایی حاصل می شود.

 

 

12) تغییر در خلقت خدا

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا ﴿۱۱۹﴾

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و[لى] هر کس به جاى خدا شیطان را دوست [خدا] گیرد قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است (۱۱۹)

 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰﴾

[آرى] شیطان به آنان وعده مى‏ دهد و ایشان را در آرزوها مى‏ افکند و جز فریب به آنان وعده نمى‏ دهد (۱۲۰)

 

أُولَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا یَجِدُونَ عَنْهَا مَحِیصًا ﴿۱۲۱﴾

آنان جایگاهشان جهنم است و از آن راه گریزى ندارند (۱۲۱)

 

تغییر در خلقت خدا، نشان از منطق شیاطین است. خالکوبی، اعمال جراحی غیر ضروری، اسراف، زیاده روی ، ایجاد نیازهای کاذب و غیر ضروری نشان از نفوذ منطق شیاطین در ذهن افراد دارد. البته خود همین کارها کدی است برای جذب بیگانگان (شیاطین و اجنه).

 

13) صفات خدایی مخصوص خداست

هیچ پیامبری تلاش نکرده است که صفاتی خدایی برای خودش بیابد. تمام پیامبران خدا از جمله ابراهیم موسی عیسی محمد و سایر پیامبران همیشه در جستجوی راهی بوده اند که خدا را عبادت کنند و او را به درستی و به یکتایی پرستش کنند. هیچکدام از آنها هیچ وقت نخواسته اند که در بعد دیگری با خدا یکی شوند.  همیشه در قرآن از پیامبران به عنوان عبدنا یعنی بنده ما تعبیر شده است، خدا نفرموده است که پیامبران جزئی از ما هستند. فلسفه ای که شیاطین و اجنه در حال گسترش آن هستند این است که خود را جای خدا قرار دهند. فقط در مراحل جادو است که افراد چنین توهمی به آنها دست می دهد که با خدا یکی شوند یا صفات خدایی پیدا کنند. این همان حقه ابلیس است که برای گمراه کردن مردم طراحی شده است؛ خود شیاطین و اجنه هم دنبال چنین قدرت هایی هستند که البته هیچ وقت به آن نخواهند رسید. شیاطینی که به دنیای انسانها تنزل پیدا کردند و  مدتها در میان انسان ها بوده اند، به درجه ناتوانی رسیدند.  حال آنها چطوری میخواهند در یک بعد بالاتر دست پیدا کنند و جای خدا را بگیرند. اما فرشتگان زمانی که به دنیای انسانها تنزل پیدا کردند به درستی و به زیبایی کارشان را انجام دادند.

صوفی ها فکر میکردند که وظیفه انسانها این است که برای رسیدن به ابعاد بالاتر تلاش کنند. به همین خاطر صوفی های قدیم در تلاش بودند که به صفات خدایی برسند. آنها فکر می‌کردند که خدا پرستی در این است که به صفاتی خدایی دست یابند؛ اما آنها نمی دانستند که هدایت اصلی در این است که به صفات بندگی برسند. هیچ جای قرآن به ما دستور داده نشده است که که برای رسیدن به صفات خدایی تلاش کنیم بلکه همه جا دستور داده شده است که بنده خوبی باشیم و صفات بندگی خود را تقویت کنیم. افرادی مثل حلاج، ابن عربی، بایزید، عطار و سایر عرفا این اشتباه هولناک را کرده‌اند. برای اولین بار شیطان بود که دنبال صفات خدایی میگشت و می خواست جای خدا را بگیرد به همین خاطر فلسفه هایی مثل عشق، وحدت وجود، تناسخ، طریقت و ... را به وجود آورد. این عرفان ها در زمان ما همچنان ادامه دارد؛ در قالب عرفان حلقه و سایر عرفان های شرقی و غربی رواج پیدا می کند. در تمام کتاب های مقدسی که خدا نازل فرموده است، هیچ وقت اشاره نشده است که انسان برای خدایی شدن تلاش کند بلکه همیشه در بنده بودن او تاکید شده است. و در واقعیت هم آزادی و و ارستگی واقعی در همان بندگی است و هیچ لذتی برای انسان از بندگی بالاتر نیست.

 

14) دعانویسی تحریف منطق

خدای مهربان در قرآن از شفا صحبت کرده است شفایی که بوسیله قرآن و عسل و به امر و اذن خدا انجام می پذیرد اما شیاطین جهت مقابله با این موضوع، دعانویسی را پیش کشیده اند دعانویسی به این صورت است که فرد قربانی به کسی غیر از خدا متوسل می شود و به غیر از خدا دلخوش می کند؛ به این طریق اجنه و شیاطین آدم ها را سرکار میگذارند. اگر پیش یک دعانویس بروید قطعاً برای یک بار دیگر هم باید رفت و این آخرین بار نخواهد بود؛ زیرا سیستم آنها بر اساس ناامیدی و القاء ترس و مهم جلوه دادن کار خود صورت می گیرد. فرد مجبور است که بارها و بارها دوباره به آنها مراجعه کند و هیچ وقت هم نتیجه نخواهد گرفت. فقط کسانی به دعانویس مراجعه می‌کنند که از خدا نا امیدند. کسی که از خدا نا امید باشد ناچاراً به غیر خدا روی خواهد آورد. این به نوعی جن درمانی است خدا میخواهد که آدم ها رشد کنند اما شیاطین می خواهند که آدم ها به جای رشد ، در غی فرو روند زیرا ما آدمها به خدا نیاز داریم و  اگه کسی روی  به خدا نداشته باشد، قطعاً رویش به غیر خداست و دارد به سمت غیر خدا حرکت می کند.

خیلی از افراد دنبال صفات خدایی هستند و می خواهند به توانایی‌های مثل خدا دست یابند. متاسفانه این روش، یک روش کاملاً شیطانی است. شیطان می خواهد که انسان فراموش کند که بنده خداست زیرا هدف از آفرینش جن و انس عبادت و بندگی خداست. به همین دلیل شیطان سعی می‌کند که روشی را پیدا کند که خلاف این موقعیت باشد یعنی بنده به جای اینکه بندگی خدا را بکند و دنبال اثبات بندگی خود بگردد و بندگی خود را تقویت کند؛ دنبال این است که صفات خدایی پیدا کند و کرامات انجام دهد؛ در حالی که حتی پیامبران معجزاتی که انجام می داده اند را به اذن و قدرت خدا انجام می دادند و می خواستند ثابت کنند که این معجزات کار خداست. زمانی که موسی عصایش را انداخت برای اولین بار که به مار تبدیل شد ترسید و فرار کرد زیرا موسی خودش از ماهیت معجزه بی‌خبر بود و  فقط به دست او انجام می شد. تمام کارها را خود خدا انجام می داد. زمانی که مسیح شفا می داد شفا دادن فقط به دست رسول انجام میشد. وقتی همه کارها را خود خدا انجام می­داد به این طریق هیچ بنده ای نمی تواند به صفات خدایی دست پیدا کند . بندگان خدا باید دنبال اثبات بندگی خود بگردند تا نزد خدا بخشیده شوند. شیطان برای شفا دکان و بازار باز کرده و مردم را از خدا دور میکند. مردم به بهانه شفا، به بزرگان مذهبی خویش روی می آورند و بجای خدا، از آنان طلب شفا می­کنند.

 

15) منطق شیطان بسیار واضح، الرحمن را هدف گرفته است

هدف از کار ها و حیله های شیطان این است که جنبه رحمانیت خدا را منکر شویم. شما اگر یک معتاد را در نظر بگیرید او هیچ وقت از طبیعت لذت نمی برد و شکر گذار نخواهد بود، او تنها به یک چیز توجه می­کند، آن هم تهیه مواد مخدر برای خودش است بقیه موارد اصلا برایش مهم نیست. در حالی که ما  انسانها در این دنیا آفریده شده ایم تا که شکر گزار خدا باشیم و او را ستایش کنیم و نشانه های او در روی زمین و آسمانها را مطالعه کنیم و در آن تفکر کنیم و جنبه رحمانیت خدا را بشناسیم. به همین خاطر است که پیامبر ابراهیم به پدرش می گوید که ای پدر شیطان را پرستش مکن زیرا شیطان در مقابل الرحمان عصیان گر است.

 

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴﴾

پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴)

 

یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵﴾

پدر جان من مى‏ ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)

 

فقط خدا شایسته صفات خدایی است و ما انسانها باید بنده او باشیم و صفات بندگی خود را تقویت کنیم.

جادوی شیاطین (قسمت هفتم) مغناطیس شیاطین

دانلود فایل pdf این  مقاله


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتم)

مغناطیس شیاطین

 

 

1) تنزل شیاطین به دنیای انسانها

در زمان های قدیم شیاطین و اجنه به صورت انسان تنزل پیدا میکردند، در آن موقع خدا این قدرت را به آنها داده بود هرچند که آنها وقتی به دنیای انسان ها می آمدند صورت و صدای مناسبی پیدا نمی کردند. در داستان ها نقاشی شده است که دیوهایی که به دنیای انسان ها می آمدند و جسمیت خاکی پیدا می کردند را در جایی مثل طویله نگهداری می کردند، این بخاطر این بود که آنها از بعد بالاتری به بعد ما انسانها تنزل پیدا میکردند. شیاطین وقتی به دنیای انسانها تنزل پیدا میکردند، دیو نامیده میشدند و نسبت به انسان، شکل زشتی پیدا میکردند.  اما وقتی ملائکه تنزل پیدا می‌کردند به دنیای ما انسان ها، صورت و صدای مناسب و زیبایی پیدا می‌کردند به نحو احسن؛  زیرا که ملائکه نیروهای خدا بودند اما شیاطین و اجنه نیروهای شیطانی بودند. شاید بعضی جاها، در بعضی فرهنگ ها دیده باشید که مثلا مجسمه ای درست شده که کله آن شیر و بدنش بنی آدم است؛ یا کله اش بنی آدم و بدنش ماهی مانند است. اینها از همان دیو هایی گرفته شده که به دنیای انسان ها می آمدند ولی خلقت شان زیبا نبود، این موجودات به دنیای انسان ها می آمدند برای گمراهی انسان ها و آنها به این طریق دنیای انسان ها را تجربه می‌کردند و نمایشات خود را برگزار میکردند.  اما بعد از مدتی این امکان از آنها گرفته شد و یا بسیار نادر شد و آن‌ها دیگر تنزل جسمی پیدا نمی کنند اما تنزل های از نوع دیگر پیدا خواهند کرد و انسان ها را تحت تاثیر قرار می دهند.

شیوا خدای هندوها یکی از این دیوها بود که به دنیای انسانها تنزل پیدا کرد و پایه گذار مذهب جادویی شد. خود هندوها هم اعتراف میکنند که شیوا خدای نابودگر و هلاک کننده است. هفت مرحله یوگا و جادو و طریقت و مفاهیم عشق و ... را دیو شیوا بین مردم رواج داد. به همین خاطر مفهوم دیوها و خدا در مذهب هندو و سایر مذاهب جادویی، با هم قاطی شده است. از همین نقطه ، کلماتی مثل خدایان و خدایگان و خداوند و الهه و سایر مفاهیم بت پرستی بین مردم رواج یافت. در حالیکه خدا یکی است و بنابراین کلماتی مثل خدایان، خدایگان، خداوند و الهه نشان از چند خدایی دارد و قطعا دیوها در گسترش چنین فرهنگ و کلماتی نقش داشته اند.

اما بعد از میلاد مسیح؛ تنزل شیاطین به دنیای انسانها بسیار کم شد و در واقع نوع و شیوه تنزل تغییر یافت. شیوه جدید تنزل در سوره شعراء توضیح داده شده است:

 

هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ ﴿۲۲۱﴾

آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى ‏آیند (۲۲۱)

 

تَنَزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ﴿۲۲۲﴾

بر هر دروغزن گناهکارى فرود مى ‏آیند (۲۲۲)

 

یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ ﴿۲۲۳﴾

که [دزدانه] گوش فرا مى دارند و بیشترشان دروغگویند (۲۲۳)

 

وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾

و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند (۲۲۴)

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ ﴿۲۲۵﴾

آیا ندیده‏ اى که آنان در هر وادیى سرگردانند (۲۲۵)

 

وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾

و آنانند که چیزهایى مى‏ گویند که انجام نمى‏ دهند (۲۲۶)

 

یعنی در زمان حاضر ، تنزل شیاطین به دنیای انسانها از طریق شعر، دکلمه های احساسی، فیلمهای منحرف، آهنگهای نومیدی و انحرافی و ... صورت می گیرد. اما در عوض خدای مهربان، شب قدر را نظر گرفته است که در آن شب ، به امر خدا، ملائکه به دنیای انسانها تنزل پیدا میکنند و مقدراتی برای مردم کره زمین صورت می گیرد. فرود آمدن شیاطین و ملائکه؛ یعنی تنزل آنان به ابعاد پایین تر، هر چند که ما آنها را نمی بینیم.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا رحمتگر مهربان

 

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿۱﴾

ما [قرآن را] در شب قدر نازل کردیم (۱)

 

وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿۲﴾

و از شب قدر چه آگاهت کرد (۲)

 

لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳﴾

شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است (۳)

 

تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾

در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى [که مقرر شده است] فرود آیند (۴)

 

سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾

[آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است (۵)

 

شب قدر ، از هزار ماه هم بهتر است. هزار ماه تقریبا حدود 82 سال است؛ یعنی اموری که خدا در شب قدر نازل میکند، به اندازه 82 سال تلاش انسانها ارزش دارد.

 

2) مغناطیس روش جدید تنزل شیاطین

وقتی که صبح از خواب بیدار می شوید ابتدا خواب آلود هستید اما بعد از اینکه مقداری آب به سر و صورت خود زدید، کم کم خواب از سر شما می پرد و از حالت خواب و خواب آلودگی خارج میشوید. مغناطیس اجنه هم دقیقاً به همین طریق کار می‌کند. زمانیکه در فکر و خیالات و توهمات به سر می‌برید، با زدن آب به سر و صورت و مسح پا و مسح سر، خواب و خواب آلودگی شما از بین می‌رود یعنی مغناطیسهایی که شما را درگیر کرده اند از بین می روند و خنثی میشوند. این دامنه مغناطیس روش جدید تنزل شیاطین بر مردم است. این مغناطیس در فضای آلفا هنگام خیالات، توهمات، احساسات افراطی، خلسگی، نشئگی، مستی و ... پیش می آید. عوامل پدید آورنده این حالات زیادند؛ از جمله رمانهای خیالاتی، فیلمها و داستانهای توهمی، مواد مخدر، رقص سماع و نوحه و اشعار و شعارهای نژادپرستی و ... .

 

3) ارتباط نماز و وضو و میدان مغناطیسی ما

خدا در آیه مربوط به وضو می فرماید هدف از وضو طهارت و پاکی است. منظور خدای حکیم از یک طرف، شاید پاکی جسمی باشد ولی اگر با دقت بیشتر بررسی کنیم منظور طهارت و پاکی از مغناطیس شیاطین است که شستن و مسح برای این کار در وضو گذاشته شده است. نماز و وضو این میدان را به حد طبیعی خود باز  می­گردانند. و قتی آب یافت نشود با خاک مسح می شود که همان کار آب را انجام می دهد وقتی اجنه با مغناطیس خود، مغناطیس انسان را لمس می کنند باید این مغناطیس بیگانه را از میدان خود بیرون برانیم که با مسح بالاترین و پایین ترین قسمت بدن در وضو (سر و پا)  امکان پذیر است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ مِنْهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۶﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [هر دو پا را کامل] مسح کنید و اگر جنب‏اید خود را پاک کنید [=غسل نمایید] و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان نزدیکى کرده‏ اید و آبى نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دستهایتان بکشید خدا نمى‏ خواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن مى‏ خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس [او] بدارید (۶)

 

خدای مهربان در پایان آیه ، حتی این کار را اتمام نعمت خود می داند؛ همانی که در سوره حمد از او می خواهیم (صراط الذین انعمت علیهم).   یعنی این طهارت و پاکی نعمتی از جانب خداست. خدا در آیه دیگری  برای قرآن هم می فرماید لا یمسه الا المطهرون. یعنی باید برای درک قرآن از مغناطیس اجنه و شیاطین پاک باشیم.  خود مسئله تیمم نشان می دهد که بیشتر منظور پاکی درونی است زیرا خاک را بر صورت و دستان خود می زنیم. خدا با ساده ترین روش، یعنی نماز و وضو؛ ما را بر مغناطیس اجنه آگاه کرده است و با بجا آوردن این فرایض دینی، خود را از مغناطیس اجنه و شیاطین پاک میکنیم و به همین خاطر خدای مهربان آن را نعمت بزرگی میداند.

در هیپنوتیزم از پاس استفاده می شود، پاس یک سری تماس دست با اعضای بدن مدیوم است.  تماس دست در هیپنوتیزم میدان مغناطیس مدیوم را در حدود و دسترس اجنه قرار میدهد. ولی در نماز، فرد را از این میدان مغناطیسی دور می کند بالاخص که با آب و خاک انجام میشود ولی در هیپنوتیزم با دست خالی. انگار باید از عنصری دیگر برای تخلیه استفاده کرد. خدا می فرماید اذا قمتم الی الصلاه،   یعنی باید فاصله وضو و نماز نباید زیاد باشد؛  بر خلاف عده ای که با یک وضو چند نماز  اقامه می کنند.   برای درک درست نماز و ارتباط درست با خدا؛ باید انسان از میدان مغناطیسی اجنه طاهر و پاک شد.  برای درک درست نماز باید از میدان مغناطیسی پاک بشویم.  اجنه نمی دانند در فکر ما چی میگذرد ولی با دستکاری در میدان مغناطیسی بر ما تاثیر می گذارند.  هر کس فکر منحصر به فرد خود را دارد ولی احساس ها یکسانند. هر سلول بدن انسان دارای میدان مغناطیسی می باشد و مجموع تمام این میدان ها، همان میدان مغناطیسی انسان را تشکیل می دهد. همانطور که می دانید بیشتر از دو سوم بدن انسان را آب تشکیل داده است وقتی میدان مغناطیسی همین مولکول های آب تغییر بیابد و یا نامنظم شوند فرد دچار مشکلات روانی و جسمی می شود زیرا نظم این مولکول ها بر روی سلامتی انسان تاثیر میگذارد. وقتی فردی وضو می گیرد و یا تیمم می کند این دو عنصر که از طبیعت هستند و میدان طبیعی خود را دارند باعث می شوند که میدان بدن هم به حالت طبیعی و نرمال برسد و از تاثیر اجنه و شیاطین جلوگیری شود. وقتی اجنه و یا شیاطین نیروهای خود را در میدان قرار می دهند و با تاثیر بر میدان ما، سبب به هم ریختن نظم قطبی مولکول های آب می شوند، همین بی نظمی موجبات عدم تعادل روانی و جسمی فرد شده و در طولانی مدت سبب بیماری های روانی و جسمی می شود.

مثلا وقتی فردی خشمگین می شود و یا حس منفی را در خود دارد میدان حالت متفاوتی به دست میآورد و بالعکس همین احساس مشخص توسط اجنه ایجاد می شود به این صورت که با تغییر و دخالت در میدان، حس مشخصی را در فرد القا می کنند.

 

وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿۶﴾

و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى ‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏ افزودند (۶)

 

در این آیه از کلمه رجال بدون ال معرفه استفاده شده است. نشان میدهد که جنیان و آدمیان که همدیگر را بازی میدهند، اساسا برای هم شناخته شده نیستند و برای هم حالت مجهولیت دارند ولی با میدانهای مغناطیسیشان همدیگر را به کمک میخوانند و مخصوصا انسانها که در بیشتر موارد به اجنه پناه می برند.

 

4) مسح در وضو

در توقف فکر اهل طریقت و یوگا، که در آن بدن یک میدان مشخص را کسب می کند، اجنه و شیاطین دروندادی حسی را با کد مشخص می فرستند و چون فرد میدان مغناطیسیش پذیرنده کامل است، وی کد را  به حس مربوطه تبدیل می کند و نهایتا مثلا حس کینه را نسبت به شخص مشخصی بصورت خیالبافی القا می کند.  وقتی فرکانس های انسان و فرکانس وسوسه جن یکی میشود، اجنه به سمت وحدت وجود با فرد می روند. ولی در وضو میدان از آن فرکانس بیرون می آید.  وضو مانند پرده ای است که مانع ورودمغناطیس اجنه به میدان ما میشوند. باید توجه شود که در وضو دو عضو سر و پا هر دو باید مسح شوند و حتی زیر پا هم باید مسح شود تا میدان مغناطیسی از بین برود. این است که خدا در آیه وضو، آن را یک نعمت بزرگ بحساب می آورد.

 

5) مغناطیس آب و خاک و کره زمین

عشق، یوگا، سیر و سلوک و طریقت و سایر مقامات جادویی، حالتی را ایجاد می کنند که عقل و فکر را غیر فعال می کنند و فرد کلمات و گفته هایی را میگوید که غیر ممکن و محال است. مثلا همیشه به کسی که عاشق می شد مجنون گفته شده است شاید این همان واقعیت را بیان کند که حالت عشق حالتی است که اجنه در میدان مغناطیسی فرد نفوذ کرده اند و بر روی فرد سنگینی می کنند و فکر و واقعیت را از فرد می­گیرند شنیده ایم که خیلی ها به خاطر معشوق خود کارهای عجیب و غریبی کرده اند که دور از عقل بوده است.

هر چقدر فرد تلاش کند که با منطق آن حالت را از خود دور کند نمی تواند، دلیلش این است که فرد در اصل تفکر نمی کند بلکه در توهم و خیالبافی است. وقتی میدان مغناطیسی ما توسط میدان مغناطیسی اجنه تسخیر شود، حالت توهم و خیالبافی ایجاد می شود و همچنین صفات رذیله و ناپسندی مانند کینه و حسادت و ...ایجاد می شوند. خدا می فرماید من شر حاسد اذا حسد ؛ زیرا  حسود در هنگام حسادت حالتی ایجاد می کند که هم کارهای خطرناکی که حاسد در پیش می گیرد و هم مغناطیسی  دارد که توسط اجنه ایجاد شده و همین حالت مغناطیسی اگر در نزدیکی ما باشد بر ما هم اثر می گذارد.

به صورت علمی ثابت شده است که انسان می تواند با تمرینات مشخص مولکول های آب که قطبی هستند را تحت تاثیر قرار بدهد و آب را به سمت انگشتان خود بکشد و جذب کند که ناشی از همان میدان مغناطیسی بدن وآب می باشد. در وضو و تیمم چون آب و خاک از طبیعت هستند و مغناطیس طبیعی و نرمال برای ما دارند با ارتماس این عناصر با بدن ما، میدان مغناطیسی بدن ما به حالت طبیعی بر می گردد.

تمرینات یوگا و مدیتیشن و هیپنوتیزم و رقصهای سماع و حال دراویش و نوحه و تمرکز یوگی ها و ... سعی برآن دارند که میدان مغناطیسی را برای موجودات اهریمنی باز کنند و این موجودات خیلی آسان تر می توانند به میدان ما نفوذ کنند و با نفوذ و تغییر مغناطیس و دمای بدن ، بدن انسان را تحت تاثیر قرار می دهند و باعث انجام کارهای مسخره و فریبنده می شوند.

میدان مغناطیس اطراف ما با تمام حالات روانی و بدنی ما رابطه مستقیم دارد و با تصویر برداری مغناطیسی می توان این میدان را مشاهده کرد. خدا در قران می فرماید

ما هر چیزی را از آب آفریدیم و در جای دیگری میفرماید که شما را از خاک آفریدیم. یعنی این دو عنصر طبیعی که در طبیعت هستند و به گفته پروردگار

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ ۖ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ

یعنی تمام موجودات در طبیعت صلات و تسبیح خود را دارند و به آن مشغولند؛ نوعی کمک هستند برای انسان. طبیعت ، آب ، خاک با بدن انسان عجین است و اهریمنان سعی دارند که انسان را از حالت طبیعی بیرون بیاورند. به خاطر همین وقتی انسان به طبیعت می رود و یا در آب می رود و یا غسل می گیرد، حس خوبی بهش دست می دهد؛ زیرا میدان مغناطیسی فرد به حالت نرمال می رسد. عشق و یوگا و طریقت همان حالتی است که خدا در سوره بقره می فرماید: اانذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون

مثلا فرد در حالت عشق، قدرت تفکر منطقی و واقعی را از دست می دهد.

 

6) پیامبر سلیمان

در زمان سلیمان اجنه از بدن بیرون می آمدند البته بهتر است بگوییم از میدان مغناطیس فرد بیرون می آمدند.  هر فرد هاله و ماده سیاله ای در اطراف خود دارد که همان میدان مغناطیسی است. اجنه و شیاطین از طریق همین میدان مغناطیسی بر انسانها تاثیر می گذارند. فرورفتن در لهو الحدیثها و فضای آلفا، میدان مغناطیسی را زیاد کرده و زمینه برای نفوذ اجنه به انسانها را فراهم می آورد.

زمانی که جن وارد این میدان بشود با ورود جن،  فرد احساسات مختلف را تجربه می کنه و خیالبافیهای او شروع میشود. در مراحل سامادهی یوگا و طریقت، این میدان بطور کامل پذیرای جن می شود و جن میدان را اگر کامل تسخیر کند، فرد جن زده می شود که در زمان پیامبر سلیمان این کار زیاد انجام شده بود. پیامبر سلیمان با تغییر میدان فرد موجب می شد که جن تحت فشار قرار گرفته و از میدان فرد خارج می شد. با خارج شدن میدان اجنه از میدان انسان فرد احساس راحتی و آزادی می کند و حتی بیماری های روانی و جسمی که در زمان ورود جن داشته از بین می رود.

یوسوس فی صدور الناس؛ احتمالا صدور (سینه ها) از جهتی همان میدان مغناطیسی است؛ الم نشرح لک صدرک و وصعنا عنک وزرک؛ خدا می فرماید که آیا صدرت را نگشوده ایم و آن بار گران را از تو فرو ننهادیم چیزی که پشت تو را خم کرده بود؛ فاذا فرغت فانصب؛ یعنی وقتی آن بار را از صدر تو بیرون آوردیم پس از آن عبادت و بندگی را پیشی بگیر. فان مع العصر یسری؛ یعنی بیرون آوردن نیروهای اهریمنی از میدان کار سختی است ولی اگر این کار سخت انجام بشود، بعد از آن دیگر آسانی برای انسان به وجود می آید؛ زیرا صدورمان(میدان مغناطیسی مان) از بیگانگان خالی است و زندگی برایمان راحت تر می شود ولی باید بعد از رها شدن به عبادت بپردازیم یعنی تنها راه جلوگیری از ورود دوباره اجنه وشیاطین به میدان خودمان عبادت و بندگی پروردگار می باشد. به خاطر همین خدا می فرماید و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین. یقین زمانی حاصل می شود که فرد همیشه در واقعیت است و خالصانه و با حالت بندگی پروردگار را عبادت می کند.

وقتی جن بر میدان مسلط می شود فرد دچار عشق می شود و محدود میشود به یک چیز،ولی وقتی صدر شرح بشود و گشوده شود، انسان از بند اجنه آزاد میشود و واقعیت را می بیند. در قرآن از واژه استمع در عبارت استمع نفر من الجن استفاده کرده نه سمع؛ که از باب استفعال می باشد  یعنی آن یک نفر از جن با طلب و تلاش شنیده است. اجنه شاید زبان عربی را بلد نباشند ولی با استفاده از قلب خواننده قرآن، کدهای آن معنا و پیام را دریافت می کنند و در اینجا خود واژه سمع اهمیت شنیداری و صوتی را بیانی می کند ، برای همین در قرآن فرموده نماز را نه با صدای بلند و نه در خفا بخوانید باید صوت و صدا را خودمان بشنویم  و همین کد هم نوعی راه ارتباطی است، البته بعد از نفر از قالو استفاده کرده که معنای گروهی را هم می دهد ولی نه همه آنها. البته سمع از یک طرف برای شنیدن استفاده می شود ولی می توان آن را برای کدگذاری و یا درک پیام و احساس نیز در نظر گرفت.  اجنه فقط وقتی میتوانند زبان انسانها را مثل خودمان بفهمند که به دنیای انسانها تنزل پیدا کنند و به شکل دیو در آیند، در بقیه موارد بصورت کد شده وارد دنیای انسانها میشوند؛ مثلا تا وقتی که انسان وارد توهمات و خیالات نشود ؛ اجنه به او هجوم نمی آورند و سنگینی را بر او تحمیل نمی کنند.

 

7) فقط خدا میداند که چطوری جادوی شیاطین خنثی شود

نماز و روزه و زکات و وضو و سایر دستورات خدا، بهترین روش برای خنثی نمودن جادوی شیاطین است و حتی میتوان گفت تنها روش است و به همین خاطر خدا از این اعمال به عنوان نعمت و اتمام حجت و کامل کننده دین اسلام یاد میکند. در زمان روزه داری فرد برای مدتی از نوشیدن و خوردن غذا خودداری می کند، همین خود داری موجب کاهش میزان آب بدن شده و موجبات تغییر میدان مغناطیسی بدن را فراهم می کند . هر چند فواید بسیار زیاد دیگری در روزه گرفتن وجود دارد ولی همین تغییر میدان باعث دفع نیروهای منفی و ایجاد آرامش روانی و جسمی می شود. بسیاری از بیماری های روانی و جسمی واقعا از همین عدم تعادل میدان به وجود می آیند. فارغ از تمام این فواید که نشان دهنده عظمت پروردگار است و اینکه تمامی این فوایدی که برای بندگان خود قرار می دهد از طرف دیگر ، روزه و نماز عبادت و بندگی است و فارغ از تمام فواید، این از همه مهمتر است که خدا نحوه بندگی و عبادت خود را به بهترین نحو به ما آموزش داده است و اوست که به بندگان خود آگاه تر است و بهتر می داند که چه چیزی برای انسان مناسب تر و مفید تر است.  آیا بهتر نیست زمانی اندک از روز را به عبادت و بندگی آن خالق با عظمت بپردازیم و از مسایل ناچیز و بی اهمیت دنیوی اندکی فارغ بشویم و همیشه به یاد داشته باشیم که این دنیا آزمایش بزرگی است و نباید فریب خورده و وظیفه اصلی خود را فراموش نکنیم.

 

8) طب سنتی

تجربه نشان داده است که کسانی که جن زده اند، همیشه تمام  بدنشان سرد است. احتمالا این دلیل علمی دارد. البته قابل ذکر است که کسی هم که هیپنوتیزم میشود،  دمای بدنش پایین است. فرد هیپنوتیزم شده از نظر مکانیزم سردی بدن، شباهت زیادی به فردی دارد که شیطان و یا جن بر او مسلط شده است. شاید از نظر علمی در آینده ثابت شود که چه تغییراتی در بدن فرد بوجود می آید که چنین اتفاقی می افتد. البته اینجا ما منظورمان از سردی، سردی ناشی از سرمای زمستان و یا یخ نیست. بلکه منظور یک سردی درونی و یا مغناطیسی است. بر اساس طب سنتی و تجربه اطباء قدیمی مثل ابوعلی سینا، منشاء اکثر بیماری ها بر اثر سردی است. ما میدانیم که قسمتی از بدن که سرد میشود،  هم بی حس میشود و هم خونریزی در آن صورت نمی گیرد. سرد شدن درونی بدن مساوی است با کاهش سوخت و ساز بدن و در نتیجه ابتلا به بیماریهای گوناگون. اطباء در گذشته برای جلوگیری از سرد شدن بدن، داروها و غذاهای با طبع گرم برای مریض توصیه می کردند. اما تا وقتی بیمار نتواند منشاء اصلی این سردی را حل کند؛ این نوع داروها و غذاها فقط یک تسکین دهنده موقتی هستند. تنها راه، نجات دادن خود از سلطه و وسوسه شیاطین و اجنه است. غذاهای گرم مثل یک مسکن است و در دراز مدت موثر نیست. باید فرد خود را از مغناطیس و سلطه شیاطین خارج کند. شعر، توهمات، خیالات، لهو الحدیث، عشق ، یوگا، طریقت، هفت وادی عشق و ... همگی از جادوهای شیاطین هستند که فرد را وارد وادی شیاطین میکنند.

 

9) تقطیع افکار و اوهام

بعضی از مردم فکر می کنند که نماز محل تفکرات است. ولی برعکس نماز برای قطع نمودن تفکرات و اعمال روزمره ست و محدود شدن تفکر بخدا. در نماز فقط با خدا گفتگو میشود و لاغیر. در نماز تمام افکار قطع نمیشود بلکه تمام تفکر به خدا معطوف میشود. همانطور که در رانندگی باید فقط توجهتان به رانندگی باشد ، در نماز هم باید فقط توجهتان به خدا باشد، باید فقط روی خدا تمرکز کنید. این اصل و اساس یکتاپرستی است. وقتی سوره فاتحه را میخوانید، به معنای آیاتش توجه کنید که در مورد خدا چی میگویید. وقتی میگوئید الله اکبر، باید به معنای آن توجه کنید. به همین خاطر خدا در قرآن می فرماید که اقم الصلوه لذکری (نماز را برای یاد من بپادار) . یعنی نماز نباید محل فرقه گرائی و به رخ کشیدن عقاید فرقه ای باشد. بلکه فقط در مورد خدا باید باشد و لاغیر.