خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و یک) آخر الزمان (قسمت نوزدهم) دفع کردن دیوها (بخش پانزدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت هفتم)

pdf


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و یک)

آخر الزمان (قسمت نوزدهم)

دفع کردن دیوها (بخش پانزدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت هفتم)

 

شرایط گلخانه ای در جنبه های جزئی میان زندگی انسانها نفوذ کرده است. دلیل این نفوذ، خارج شدن و دور افتادن از نظام خدای رحمان است. انسانها بطور مستمر به داروهای شیمیایی و روشهای مصنوعی و زمانهای مصنوعی بدن خود را عادت داده اند و این داروها و زمانهای مصنوعی، انسانها را جزئی نگر بار میاورند. نظام خدای رحمان برکت دارد، اما نظام گلخانه ای برکت ندارد. نظام گلخانه ای یر به یر و حتی خیلی کمتر کار میکند. اما نظام رحمانی ، مثلا در قالب آب، خیلی چیزهای دیگر هم به شما خواهد داد. خدای رحمان بخشنده و مهربان است. برف و یا آبی که خدا می باراند، از بالای کوهها، به داخل خاکها و سنگها نفوذ کرده و در چشمه ها و رودخانه ها جاری میشود و املاح زیادی را با خود همراه میکند. این آب، فقط H2O نیست، بلکه مجموعه ای از املاح گوناگون و مورد نیاز بدن انسان و سایر حیوانات و گیاهان را در خود دارد. در نتیجه این آب معدنی مغذی، در تمام محصولات بصورت آبشاری جاری میشود و قرآن این را برکت می نامد. پیامبر ابراهیم میگوید که خداست که من را طعام میدهد و من را سیراب میکند (وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند (۷۹) ) . او از لفظ یسقین استفاده میکند و لزوما از لفظ آب (ماء) استفاده نمی کند. زیرا آب همان H2O  است ولی وقتی از سقا صحبت میشود، یعنی علاوه بر آب نیازهای دیگر را هم می پوشاند. خدا وقتی تشنگی افراد را برطرف میکند، فقط تشنگی را برطرف نمی کند، بلکه خیلی نیازهای دیگر را همزمان برطرف میکند و این است که خدا رحمان و رحیم است. ابراهیم به عنوان الگوی یکتاپرستان جهان این نکته را درک کرده بود و به درک صحیحی از زندگی رسیده بود. هر انسان دیگری هم باید به چنین درکی از زندگی برسد و گرنه به درجه رشد نمی رسد.

 

وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ ﴿۵۱

و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکرى]اش را دادیم و ما به [شایستگى] او دانا بودیم (۵۱)

 

خدای رحمان وعده می فرماید که اگر امتی پندار نیک (آمنوا) و تقوا داشته باشند، قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان باز میشود. در کل تقوا برای حفاظت از پندار نیک است. ما انسانها برای ماندن در نظام رحمانی ، حتما و حتما به تقوا نیاز داریم.

 

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶

و اگر مردم شهرها ایمان (پندار نیک)  آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

حتی اگر شرایط گلخانه ای برقرار شده باشد، برکاتی از آسمان و زمین برایشان گشوده خواهد شد. این نکته خیلی مهم است که بدانیم چطوری آدمیان خود و محیط زیست خویش را به سمت گلخانه ای شدن می برند. مهمترین علت، این است که مردم زمانهای اختراعی خویش را جای زمانهای رحمانی می گذارند. خدای رحمان، زمانهای نماز، زمان روزه، زمان طلوع، زمان غروب، زمان بیدار شدن، زمان خوابیدن، شب، روز، فصل زمستان، تابستان، پاییز، بهار و ... گذاشته است. خدای رحمان از مردم میخواهد که این اوقات را رعایت کنند و امور زندگی خویش را براساس این اوقات زمانبندی کنند. به همین خاطر خدا می فرماید که نماز کتابی زماندار و مبتنی بر زمان است (إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا). اما مردم به زمانهای اختراعی خود، همچون جشن سالگرد ازدواج، تولد و هالوون و روز مرد و روز زن و  ... بیشترتوجه میکنند. هرچند خدا این زمانهای مصنوعی را منع نکرده است ولی بی اهمیت اند و نباید بولد شوند. بچه ها از همان بچگی ، خیلی به روز تولدش اهمیت میدهند ولی او را با زمانهای نظام رحمانی آشنا نمی کنند و او را گلخانه ای پسند بار می آورند؛ بعد که بزرگ شد، والدین انتظار دارند که کودک در راه صحیح قرار گرفته باشد و این انتظار بی نتیجه ای است.

زمانهای رحمانی بدن انسان را سالم نگه میدارند و از روانپزشک و پزشک بی نیاز میشوید. مثلا نماز و وضو به نوعی خالی کردن جریان الکتریسیته جمع شده در بدن است که این جریان در مسیر اعصاب  قرار دارد. سجده کردن در نماز باعث میشود که جریانهای مغناطیسی جمع شده در بدن خارج شود و همچنین باعث تنظیم فشار خون میشود. زیرا شیطان از طریق همین مسیر اعصاب بر اعصاب و مغز انسان مسلط میشود. روزه و نماز و زکات به معنای واقعی و معنویت نهفته در آنان؛ کار پاکسازی اعصاب را انجام میدهند. بنابراین زمانهایی که خدا گذاشته است، حتی در سلامتی بدن ما هم موثرند. اما زمانهای مصنوعی فقط اعصاب خرد کن هستند و برخلاف سلامتی بدن انسان عمل میکنند.

خدای حکیم در سوره مدثر از داستان جهنمیان صحبت میکند. وقتی از افراد جهنمی سوال میشود که چه چیزی شما را به این جا آورد. آنان در جواب میگویند که نمازها را رعایت نمی کردند و در زمان نمازها ، مشغول کارهای دیگری بودند.

 

مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿۴۲﴾چه چیز شما را در آتش [سقر] درآورد

 قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿۴۳﴾گویند از نمازگزاران نبودیم

 وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿۴۴﴾و بینوایان را غذا نمى‏ دادیم

 وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ﴿۴۵﴾با هرزه‏ درایان هرزه‏ درایى میکردیم

وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿۴۶﴾و روز جزا را دروغ مى ‏شمردیم

 حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ ﴿۴۷﴾تا به یقین رسیدیم

 

حتی خدای مقدس، از روز برداشت محصولات و بهره برداری از آن صحبت میکند (وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ) که مردم باید در آن زمان زکات درآمد خویش را بپردازند. هر زمانی در نظام رحمانی، اهمیت مخصوص خودش را دارد و نباید نادیده گرفته شود.

 

وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿۱۴۱

و اوست کسى که باغهایى با داربست و بدون داربست و خرمابن و کشتزار با میوه ‏هاى گوناگون آن و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و غیر شبیه پدید آورد از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهره‏ بردارى از آن بدهید و[لى] زیاده‏ روى مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد (۱۴۱)

 

یک اصل در قرآن وجود دارد و آن این است که : هر آنچه و هر آنکس که بیشترین تقدس را در ذهن شما دارد ، و بیشتر از همه دوستش دارید ، خدای شماست. ما با فقط حرف نمیتوانیم خدای خویش را تعیین کنیم، بلکه پندار و کردار ما هم در تعیین خدای ما موثرند. ما باید فقط و فقط خدای قادر متعال را مدام در ذهن خویش داشته باشیم. خدا را همیشه به یاد داشتن مثل یک سپر است برای دوری از گناهان. به همین خاطر خدای مهربان میفرماید که قبل از ذبح و یا غذا خوردن ، خدا را یاد کنید و او را به خاطر نعمتهایش سپاس گویید.

 

وَمَا لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُمْ مَا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَإِنَّ کَثِیرًا لَیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ ﴿۱۱۹﴾

و شما را چه شده است که از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمى ‏خورید با اینکه [خدا] آنچه را بر شما حرام کرده جز آنچه بدان ناچار شده‏ اید براى شما به تفصیل بیان نموده است و به راستى بسیارى [از مردم دیگران را] از روى نادانى با هوسهاى خود گمراه مى کنند آرى پروردگار تو به [حال] تجاوزکاران داناتر است (۱۱۹)

 

حتی اگر در آینده قصد انجام کاری را دارید ، بگویید که اگر خدا بخواهد. اینجوری مدام در همه چیز خدا را به یاد دارید و مثل یک سپر دفاعی در مقابل شیطان عمل خواهد کرد. به این طریق حتی زمان آینده ما هم به خدا سپرده میشود.

 

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا ﴿۲۳﴾

و زنهار در مورد چیزى مگوى که من آن را فردا انجام خواهم داد (۲۳)

 إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴿۲۴﴾

مگر آنکه خدا بخواهد و چون فراموش کردى پروردگارت را یاد کن و بگو امید که پروردگارم مرا به راهى که نزدیکتر از این به صواب است هدایت کند (۲۴)

 

خدای مقدس، یک ماه از سال را برای روزه داری قرار داده است و این زمانبندی برایش مهم است. اما اکنون مردم تسلیم خدای رحمان نیستند و زمانهای نظام رحمانی را وقعی نمی نهند و زمانهای اختراعی خویش را بر زمانهای خدای رحمان ترجیح میدهند. خدا نحوه بندگی و عبادت خود را به بهترین نحو به ما آموزش داده است و اوست که به بندگان خود آگاه تر است و بهتر می داند که چه چیزی برای انسان مناسب تر و مفید تر است.  خدای رحمان زمانهای زیادی در اختیار انسان قرار داده است و اگر کسی این زمانها را رعایت کند، از نظام رحمانی خارج نمیشود. وقتی شب است، یعنی بخوابید؛ وقتی روز است یعنی بیدار شوید و فعالیت و کار و تلاش و کوشش کنید. حتی مردم  وقتی از نوستالوژی و خاطرات گذشته حرف میزنند، از نظام رحمانی بسیار کم صحبت می کنند، بلکه بیشتر از خاطراتی حرف میزنند که مصنوعی است. شایسته است که انسان در تعریف خاطرات گذشته ها، نعمات خدای رحمان را بیاد آورد و در هر چیزی خدا را در اولویت قرار دهد. به این ترتیب مردم با خدای رحمان انس می گیرند و زندگیشان پر از برکت میشود.

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶

کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد (۹۶)

 

مردم زمان ما ناخودآگاه متوجه شده اند که برکت از زندگی ها رفته است و با آنکه درآمدها و پولها بیشتر شده است، ولی مخارج و نیازهای زندگی را نمیتوانند تهیه کنند. وقتی نظام رحمانی نباشد، انسانها وارد شرایط گلخانه ای میشوند و هزار کمبود پیدا میکنند و تهیه همه اینها پول میخواهد. با توجه به بوجود آمدن شرایط گلخانه ای برای همگی انسانها، نمیتوان از بعضی هزینه ها کاست. اما تنظیم زمانهای زندگی براساس نظام رحمانی، از خیلی هزینه های زندگی می کاهد.

عدم رعایت زمانبندی های رحمانی ، زندگی را زشت میکند. خدای مهربان می فرماید که هر چیزی را از آب خلق کردم؛ آن مهربان حکیم، برای آب بو، مزه، رنگ قرار نداده است. تصور کنید که اگر آب بو داشت؛ از آنجا که بدن ما نزدیک به هشتاد درصدش آب است؛ همیشه یک بوی خاص و غالب میداد و بوهای دیگر بی تاثیر بود. اگر آب رنگ خاصی داشت؛ هر رنگی در طبیعت متمایل به آن رنگ بود و خسته کننده بود. اگر هم آب طعم داشت؛ تمام غذاها و میوه ها را تحت تاثیر خود قرار میداد و مزه ها و طعم های متفاوت بسیار کم میشد. این است که نظم خاصی بر جهان حکمفرماست و خدا اینطوری آیاتش را در طبیعت به بشریت نشان میدهد و واقعا طبیعت، کتاب دقیقی است که صاحبان خرد آن را درک میکنند. اما نقض نظام رحمانی، باعث زشت شدن کردار ها و آلودگی پندار میشود. شنبه ها زمانی بود که مردم در آن می بایست حرمت تعطیلی این روز را نگه میداشتند ولی مردم آن زمان کاملا تسلیم زمانهای رحمانی نبودند و میخواستند این زمانها را نقض کنند. شیطان خیلی خوب میداند که اولین قدم برای خارج شدن از نظام رحمانی، به هم خوردن زمانهاست. اینکه مردم اکنون تا نیمه شب نمی خوابند و وقت خود را با فیلمهای تلویزیونی و آهنگها و شوهای تلویزیونی  تلف میکنند، این اولین قدم در عصیان علیه خدای رحمان است.

بعضی ها می گویند که دینداری بخاطر وعده بهشت و ترس از جهنم ، کار پسندیده ای نیست. این افراد هنوز در نظام رحمانی زندگی نکرده اند و اصلا نمی دانند که انسان ، انسان است و ما به محیطهایی مثل بهشت نیاز داریم و دلتنگی برای محیطی مثل بهشت و ترس از جهنم، به نوعی رعایت نظام رحمانی است. ما در غبطه چشمه ها و محیط زیست چهل پنجاه سال پیش هستیم و اگر کسی بخاطر از دست رفتن اینها غبطه بخورد، نشان میدهد که دلش برای نظام رحمانی تنگ شده است. آنوقت چطوری میتوانیم محیطی مثل بهشت را نادیده بگیریم. کلا این نظرات شیطان پسند را، وحدت وجودی ها مطرح میکنند و چنان حرف میزنند که انگار میخواهند به مقام خدایی برسند. در حالی که انسان باید برای بندگی تلاش کند و نه خدا شدن. ما انسانها نیازمند خدای رحمان هستیم و این نیاز خودش نه تنها عیب نیست، بلکه رابطه صحیح عبد و معبودی است. زن یکی از فرعونها، از خدا تقاضا میکند که خانه ای در بهشت برایش بسازد. او در قصر فرعون گیر افتاده بود و به این نتیجه رسید که قصر پر از امکانات مصنوعی و گلخانه ای جای مناسبی برای زندگی نیست و او آرزوی همان نظام پر برکت خدای رحمان در بهشت را دارد.

 

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿۱۱

و براى کسانى که ایمان آورده‏ اند خدا همسر فرعون را مثل آورده آنگاه که گفت پروردگارا پیش خود در بهشت‏ خانه‏ اى برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان (۱۱)

 

نکته مهمی را در نظر داشته باشید که اگر در نظام رحمانی نباشید، قطعا در نظام شیطانی هستید، حالت سومی وجود ندارد. یعنی اگر طبق زمانها و دستورات و معیارهای خدای رحمان عمل نکنید، قطعا شیطان دارد از شما تغذیه معنوی میکند ولی خودت خبر ندارید.

دو زمان دیگر که در نظام رحمانی خیلی مهمند، زمان مرگ و آخر دوره ها و عصرهاست. خدای رحمان؛ آخر عمر و آخر عصرها (دوره ها) را تا مدت معینی از ما پنهان نگه میدارد، فقط به این خاطر که ما همیشه آماده باشیم. وقتی خدا آخر عمر ما را از خودمان پنهان نگه میدارد؛ یعنی میخواهد ما همیشه آماده رفتن باشیم و طوری عمل کنیم که انگار فردا می میریم. آخر عصرها و دوره ها هم زمانی است که نظام جهان عوض میشود و انسانها وارد شرایط گلخانه ای تر میشوند.

تمام موجودات آسمان و زمین علی الخصوص پرندگان، زمان ارتباطی خود با خدای رحمان را بلدند و همگی طبق آن عمل میکنند. آیه خیلی زیبا می فرماید که پرندگان در حالى که در آسمان پر گشوده‏ اند، در واقع با این کار تسبیح خدای رحمان مى‏ گویند. پرگشودن، شاید زمان تفریح پرندگان باشد؛ ولی این زمان، زمانی است که به خدای رحمان اختصاص داده شده است و این همان شکرگزاری آنهاست. حتی پرندگان تفریحشان را به تقدیس و تسبیح خدای رحمان اختصاص میدهند.

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿۴۱

آیا ندانسته‏ اى که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى‏ گویند و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده‏ اند [تسبیح او مى‏ گویند] همه ستایش و نیایش خود را مى‏ دانند و خدا به آنچه مى کنند داناست (۴۱)

 

وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ ﴿۴۲

و فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداست و بازگشت [همه] به سوى خداست (۴۲)

 

یک خروس صبح زود شروع میکند به خواندن و این خودش رعایت زمانبندی رحمانی است. اما اگر این زمانبندی رحمانی رعایت نشود، دیگر شرایط گلخانه ای پیش خواهد آمد. در پرورش جوجه ها در مرغداری با زمانبندی های مصنوعی، جوجه ها را وارد شرایط گلخانه ای میکنند و در نتیجه کیفیت لازم را ندارند.

نماز و سایر زمانبندی هایی که خدای رحمان برای ما گذاشته است، در واقع تمرینی است برای ماندن در چرخه رحمانی. چرخه رحمانی همان پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک است. این چرخه نباید متوقف شود و باید مدام قوی تر شود تا نیروهای شرّ در دنیا اعم از شیاطین جنی و شیاطین انسی، دور شوند و قوی تر نشوند. به همین خاطر خدا می فرماید که برای اینکار از صبر و نماز کمک بگیرید. صبر و نماز هر دو مبتنی بر زمان هستند. صبر به نوعی برای ترغیب انسانهاست تا که از نظام رحمانی خارج نشوند و مقاومت به خرج دهند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۵۳

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از شکیبایى و نماز یارى جویید زیرا خدا با شکیبایان است (۱۵۳)

 

ما باید با نظام رحمانی خود را مَچ کنیم و سعی کنیم خود را با آن تطابق دهیم و تنظیم کنیم. پرندگان در زمان سرما، هوا را میان بالها و پرهای خود می برند و  حالت پف کرده پیدا میکنند و این بخاطر نگهداری هوای گرم در میان بالهای خود است که مثل عایق عمل میکند و با این کار از سوز سرما نجات می یابند. آنها بدون کوچکترین ضربه ای به طبیعت و محیط زیست رحمانی، خودشان را با نظام رحمانی تنظیم میکنند. اما انسانها برعکس عمل میکنند و سعی دارند که طبیعت و محیط زیستشان را مطابق امیال و هوای خود تنظیم کنند و در این راه افراط و تفریط کرده و ضربات جبران ناپذیری به محیط زیست خود وارد میکنند و وارد شرایط گلخانه ای میشوند. اسکیموها، در میان برف زندگی میکنند و خانه هایشان را از همان برف و یخ درست میکنند و خود را به نحو جالبی با نظام رحمانی تطبیق میدهند. البته اینجا منظور این نیست که مثل اسکیموها زندگی کنیم؛ زیرا اصلا امکان پذیر نیست. منظور کلی این است که ما باید تا حد امکان خود را با نظام رحمانی تطبیق دهیم و از دخالت در محیط زیست و نظام رحمانی خودداری کنیم. تطبیق یافتن با نظام و زمانهایی که خدای رحمان تعیین کرده است، حس رضایت به انسانها میدهد و از خیلی از هیجانات الکی و کمبودهای روانی جلوگیری میکند. خوشبختی و حس رضایت انسانها به مقدار امکانات مصنوعی و گران قیمت نیست، بلکه بیشتر جنبه روانی دارد و این حس فقط براساس زمانها و فرامین خدای رحمان برآورده میشود.

خدا در قرآن می فرماید که آن خالق بی همتا بی نیاز است و این به آن معناست که او به پندار و کردار و گفتار  نیک ما نیاز ندارد. بلکه ما خودمان به این چرخه نیاز داریم و اساسا ماندن در چرخه رحمانی، از اساسی ترین نیازهای روحی روانی هر انسانی است که با هیچ روش دیگری این خلاء پر نمیشود. کسی که در این چرخه بماند و مدام بر پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک باشد ؛ از مزایای نظام رحمانی بهره خواهد برد و برکاتی به او خواهد رسید. نظام خدای رحمان جوابگوست ولی نظام شیطانی جوابگو نیست و شیطان خیلی راحت خلف وعده میکند. اما خدای رحمان هیچ چیزی را بی جواب نمی گذارد.

 

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷

پس هر که هموزن ذره‏ اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۷)

 

وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿۸

و هر که هموزن ذره‏ اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۸)

 

با سیستم شیطانی به نتیجه نخواهید رسید و اصلا نمیتوان با راه و روش شیطانی به نتیجه رسید. این یکی از زمانهای مهمی است که بندگان خدای رحمان باید آن را مد نظر داشته باشند.

 

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳

و بندگان خداى رحمان کسانى‏ اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏ دهند (۶۳)

 

وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ﴿۶۴

و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى ‏آورند (۶۴)

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ﴿۶۵

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است (۶۵)

 

بندگان خداى رحمان کسانى‏ هستند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان و جاهلان ایشان را خطاب قرار دهند؛ آنوقت به ملایمت پاسخ مى‏ دهند. این یکی از زمانهای مهم است که بندگان خدای رحمان آن را رعایت میکنند. زمانی که نادانان و جاهلان آنان را مخاطب قرار میدهند و یا آنان را با حرفهایشان اذیت میکنند؛ در این حالت خدا میخواهد که ما قاطی کردار آنها نشویم و مثل آنها رفتار و توهین نکنیم و گفتار وکردار خویش را آلوده نکنیم و از چرخه رحمانی خارج نشویم.

دستکاری و درست عمل نکردن در این زمانها به نوعی تغییر در خلقت خدادادی است. این را باید بدانیم که شیطان وعده داده است که آدمیان را به تغییر خلقت وادار خواهد کرد.

 

لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا ﴿۱۱۸

خدا لعنتش کند [وقتى که] گفت بى‏ گمان از میان بندگانت نصیبى معین [براى خود] برخواهم گرفت (۱۱۸)

 

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا ﴿۱۱۹

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و[لى] هر کس به جاى خدا شیطان را دوست [خدا] گیرد قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است (۱۱۹)

 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰

[آرى] شیطان به آنان وعده مى‏ دهد و ایشان را در آرزوها مى‏ افکند و جز فریب به آنان وعده نمى‏ دهد (۱۲۰)

 

براساس آیه 119 سوره نساء؛ هدف اصلی شیطان تغییر در خلقت و نظام رحمانی است. شیطان می گوید: وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ شیطان می گوید: آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده های خدا را دگرگون سازند. در این قسمت شیطان هدف نهایی خویش را بیان میکند و میگوید که انواع حمله ها را به بنی آدم میکند تا که خلقت خدا را تغییر دهند و دگرسازی انجام دهند. خلقت خدا شامل نظام رحمانی و زمانهای رحمانی هم هست. زمانی که آدم آفریده شد، ابلیس و سایر فرشتگان شاهد آفرینش او بودند و بنابراین ابلیس نقطه ضعف روحی روانی بنی آدم را خیلی خوب و با جزئیات میداند و به همین خاطر میداند که زمانهای رحمانی بسیار در سرنوشت انسان موثرند و انسان با تغییر خلقت خدا، روانش به هم می ریزد. تغییر خلقت یعنی امضای سفید دادن به شیطان. وقتی تغییر خلقت می دهید، یعنی وارد یک نظام دیگر غیر از نظام رحمانی شده اید. نظام جدید، حساسیتها و قوانین خودش را دارد و برکت ندارد.

در این نظام جدید، روابط بین زوجین طور دیگری است. زن و شوهری که بیست سال تمام با هم زندگی کردند؛ بعد از بیست سال یکی از آنها از نظام رحمانی خارج شده و خطاب به همسرش میگوید:  خوبی چه بدی ای داشت که یک بار برایم نکردی!

زوجی که بیست سال با هم زندگی کرده باشند، قطعا خوبیهای زیادی برای هم کرده اند ولی چرا این جمله از زبان این همسر خارج میشود. زیرا همسر بخاطر تغییر زمانها و خلقت خدادادی، از نظام رحمانی خارج شده و در نتیجه وقتی می گوید که خوبی چه بدی ای داشت که تو یکبار برای من انجامش ندادی؛ منظورش انجام خوبی طبق نظام جدید است که او وارد آن شده است.

شیطان با وارد کردن انسانها در نظام خودش، حس رضایت از نظام رحمانی را از افراد می گیرد. زیرا میداند که انسانها برای دستیابی به بهشت برین، حتما و حتما به رضایت از نظام رحمانی باید برسند.

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷اى نفس مطمئنه (۲۷)

 

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)

 

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹و در میان بندگان من درآى (۲۹)

 

وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰و در بهشت من داخل شو (۳۰)

 

کسی که مثلا یوگا و مدیتیشن کار میکند، زمانهای رحمانی برای او بی اهمیت میشود و در نتیجه حس رضایت هم بدست نخواهد آورد. اساسا مدیتیشن فلسفه ای خلاف نماز دارد. مدیتیشن یعنی آدمیان در خیالات و پندار فرو روند و در آنجا توقف کنند و در نتیجه پندارها به کردار و گفتار تبدیل نشود. وقتی پندار همچنان در سطح پندار بماند و به کردار و گفتار تبدیل نشود، راکد میماند و می گندد و منحرف میشود و به پندار بد تبدیل میشود. به همین خاطر چرخه رحمانی (پندار نیک - کردار نیک - گفتار نیک) تا آخرین لحظه زندگی ما حتما باید همیشه بچرخد و نایستد که در توقف این چرخه، شیطان در کمین است. خدا در آیه مهم زیر می فرماید که لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد.

 

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸

آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى که پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم (۱۵۸)

 

یعنی پندار نیک انسانها سودی ندارد (لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا) مگر اینکه پندار نیک را به کردار نیک تبدیل کرده باشد (کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا). در پایان آیه، خدای حکیم می فرماید که بگو منتظر باشید که ما هم منتظریم. نکته آخری آیه به این معناست که یعنی نباید در تبدیل پندار نیک به کردار نیک تعلل کرد و نباید منتظر شد، بلکه باید فورا پندارهای نیک را به کردار و گفتارهای نیک تبدیل کنیم و خیری برای خود کسب کنیم. اما خدای مهربان در مورد پندارهای بد، برعکس این موضوع را پیشنهاد میدهد. خدا میفرماید که پندارهای بد (شک و گمانهای بد) را فورا به کردار و گفتار تبدیل نکنید که بسیار گناه بزرگی است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

خدای مهربان در آیه بالایی از اهمیت گناه سخن پراکنی بین زنان صحبت میکند (وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ) و مخصوصا آن را برای زنان ذکر میکند و به آنها هشدار میدهد. گاهی سخنی از زبان یک زن گفته میشود و به سرعت بین آنان پراکنده میشود. این سرعت سخن پراکنی خطر بسیار بزرگی است که روان آنان را آلوده میکند. آفرینش زنان و مردان از جهات زیادی متفاوت است. بیشتر مردم به این نکته توجه نمی کنند. سخن پراکنی و سخن چینی، روان زنان را به اندازه ای آلوده میکند که با دزدی کردن مردان برابری میکند. خدای مهربان زمان دیگری را مخصوص زنان قرارداده است و این زمان ، زمان قاعدگی است. این زمان گرچه برای زنان نوعی اذیت است، ولی برای هدایت آنان لازم و ضروری است. زیرا زنان بیشتر از مردان، به خصوصیات خویش توجه میکنند و به آن وابسته میشوند. این زمانبندی، جهت بیدار کردن آنان است تا به ضعف خویش پی برند و به خود آیند و به نظام رحمانی برگردند. این یک اصل اساسی است که بین زنان و مردان تفاوتهایی وجود دارد و کسی نمیتواند آن را انکار کند. زنانی که میخواهند این تفاوتها را نادیده بگیرند، در واقع با نظام رحمانی در می افتند و هیچوقت به احساس رضایت نخواهند رسید.

خدای مهربان از روز خروج صحبت میکند. این خروج مربوط به زمانی است که دیگر زمین برای سکونت بدرد نمی خورد و آن قدر شرایط گلخانه ای پیچیده میشود که قیامت میشود و مردم از زمین باید خارج شوند و این حادثه بزرگ همان قیامت است. مومنین در آن روز تمایلی برای زندگی روی زمین ندارند و از زندگی روی زمین خسته میشوند و در نتیجه خدای مهربان آنان را نجات میدهد.

 

وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ ﴿۴۱

و روزى که منادى از جایى نزدیک ندا درمى‏ دهد به گوش باش (۴۱)

 

یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ ﴿۴۲

روزى که فریاد [رستاخیز] را به حق مى ‏شنوند آن [روز] روز بیرون آمدن [از زمین] است (۴۲)

 

خدای مهربان، در آیات قرآنی میخواهد از همان بچگی ، کودکان را با زمانهای مهم آشنا کند و آنان را به آن خو دهد. تربیت بچه ها بسیار مهم است و براساس زمانهایی که خدای رحمان معرفی میکند، باید صورت گیرد. بسیاری از کمبودها و نارسایی ها در دوران بزرگسالی ناشی از تربیت غلط دوران کودکی است. بسیاری از کنجکاویهای جنسی در دوران جوانی و بزرگسالی ناشی از افراط و تفریط دوران بچگی است. خدای مقدس آیه ای از قرآن را ذکر نموده است که محدوده و مرز فیلترینگ مسائل جنسی را برای بچه ها تعیین می کند. در خیلی موارد بچه های مدرسه ای وقت خویش را به کنجکاوی در مسائل جنسی اختصاص می دهند و همین مورد کل زندگی آینده شان را تحت تاثیر قرار می دهد.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۸

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید قطعا باید غلام و کنیزهاى شما و کسانى از شما که به [سن] بلوغ نرسیده‏ اند سه بار در شبانه روز از شما کسب اجازه کنند پیش از نماز بامداد و نیمروز که جامه ‏هاى خود را بیرون مى ‏آورید و پس از نماز شامگاهان [این] سه هنگام برهنگى شماست نه بر شما و نه بر آنان گناهى نیست که غیر از این [سه هنگام] گرد یکدیگر بچرخید [و با هم معاشرت نمایید] خداوند آیات [خود] را این گونه براى شما بیان مى ‏کند و خدا داناى سنجیده‏ کار است (۵۸)

 

وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۹

و چون کودکان شما به [سن] بلوغ رسیدند باید از شما کسب اجازه کنند همان گونه که آنان که پیش از ایشان بودند کسب اجازه کردند خدا آیات خود را این گونه براى شما بیان مى دارد و خدا داناى سنجیده‏ کار است (۵۹)

 

در این آیه خدای حکیم به پدر و مادرها دستور می دهد که بچه ها را از همان دوران بچگی طوری تربیت کنند که در سه مورد در شبانه روز در وارد شدن به اتاق والدین اجازه بگیرند. این اجازه گرفتن فواید زیادی دارد. از جمله این که کودک متوجه میشود که بعضی اوقات در خانواده خصوصی است و باید مرزهایی را رعایت کند و در نتیجه دیگر کودک در سن بزرگسالی وقت خویش را با مسائل جنسی و کنجکاوی در مسائل جنسی هدر نمی دهد. در این آیه خدا به پدر و مادر دستور می دهد که بچه ها را از همان دوران بچگی طوری تربیت کنند که در سه مورد در شبانه روز در وارد شدن به اتاق والدینشان اجازه بگیرند. افراط و تفریط در این مورد آدمی را جری تر می کند. دقیقا باید مطابق با آیه مورد نظر باشد. دقیقا باید رفتار با بچه ها مطابق و در محدوده آیه مورد نظر باشد. زیرا خدا ما را آفریده است و بهتر به نفس ما آگاه است. او خالق ماست.

خدا بسیار دقیق برنامه ریزی می کند. کارهای خدا بسیار دقیق است. خدا بسیار دقیق کارهایش را به نتیجه می رساند. همه عوامل و فاکتورها در اختیار خداست. خدا از بالا بر همه چیز احاطه دارد. براساس توصیه جادوگران ، فرعون دستور کشتن نوزادهای مذکر قوم بنی اسرائیل را صادر می کند. فرعون همه را می کشد بجز موسی را. این قدرت خداست. خدا بالاتر از فرعون است. خدا به مادر موسی وحی می کند و موسی داخل صندوقچه ای به رودخانه انداخته میشود. رودخانه به قصر فرعون می رود. موسی به قصر فرعون می رود. خانواده فرعون موسی را از آب می گیرند. در همه این وقایع خدا ناظر است و همه را می بیند. خدا نقطه ضعف فرعون را می داند. او نقطه ضعف همه را می داند. زن فرعون پیشنهاد می دهد که بچه در خانواده فرعون بزرگ شود و فرعون هم این پیشنهاد زنش را قبول می کند. به این ترتیب نقشه خدا به راحتی پیش می رود. به این ترتیب جان موسی حفظ می شود و همچنین موسی در خانواده فرعون بزرگ می شود و ابهت خانواده فرعون برای او از بین می رود. بنی اسرائیل مظلوم و ضعیف و توسری خور بار آمده بودند. خدا موسی را در مقابل چشمان فرعون بزرگ می کند. بدون این که فرعون چیزی متوجه شود. خدا دشمن فرعون را در چند قدمی فرعون پرورش می دهد. زنان شیرده زیادی برای شیر دادن بچه آورده میشود ، اما موسی به امر خدا هیچکدام را قبول نمی کند. خواهر موسی پیشنهاد مادر موسی را می دهد. به این ترتیب موسی به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا قادر مطلق است. خدا از بالا همه چیز را می بیند. در بحرانی ترین حالات ، نجات دهنده است. مشکل ترین کارها را براحتی حل می کند.

ما انسانها اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم ، باید مراحل زیادی را طی کنیم و از افراد زیادی بخواهیم تا مشکل حل شود. اما خدا برای حل مشکلات با کسی مشورت نمی کند. خدا راه حلها را جاری می کند. وقتی خدا بخواهد همه چیز جور میشود. در نظام رحمانی ، راه حلها جاری است، اما در نظام شیطانی، راه حلها جاری نیست و مشکل است.در نظام شیطانی ، برای رسیدن به هدف باید به نظام رحمانی ضربه بزنید. مثلا اگر هدف آدمیان از زندگی، داشتن ماشین لوکس و وسایل لوکس و خانه های گران قیمت باشد، از آنجا که هدف اشتباه است، در نتیجه به نظام رحمانی ضربه میزند و افراد برای بدست آوردن اینها مجبورند که رشوه بگیرند و زکات ندهند و تمام منابع طبیعی زمین را به پول تبدیل کنند و در نتیجه محیط زیست خویش را به بیابان تبدیل کنند. حفظ محیط زیست یک وظیفه جمعی است و هر کسی بدون توجه به این که دیگران رعایت میکنند یا نه، باید رعایت کند و این رعایت در اصل برای خودش مفید است و پندار نیکی است که به کردار نیک تبدیل شده است و در پرورش و تزکیه نفس ما آدمیان نقش مهمی دارد. اینکه دیگران چه چیزی را رعایت میکنند و یا نمی کنند، نباید در تصمیم ما تاثیر بگذارد؛ بلکه ما آدمیان باید همیشه پندارهای نیک خود را به کردار و گفتار نیک تبدیل کنیم و در این حالت بار روانی خود را کم میکنیم و از نظام رحمانی لذت برده و اعصاب انسان آرام میشود.

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتادم) آخر الزمان (قسمت هجدهم) دفع کردن دیوها (بخش چهاردهم) شرایط گلخانه ای (قسمت ششم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتادم)

آخر الزمان (قسمت هجدهم)

دفع کردن دیوها (بخش چهاردهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت ششم)

 

شرایط گلخانه ای نه تنها در طبیعت زمین در حال گسترش است، بلکه در میان روابط انسانها هم نفوذ کرده است. ایجاد شرایط گلخانه ای به معنای هبوط انسان در کره زمین است. هر بار انسان در زمین هبوط کند و امکانات زندگی طبیعی در زمین کم شود، قطعا نشان از این دارد که شیاطین قبل از هبوط، انسانها را تا حد دیوانگی برده اند و پندار انسانها را آلوده کرده  اند. آموزش و یادگیری علم معنای واقعی خود را از دست داده است و بیشتر مردم به عنوان یک تکلیف به آن نگاه میکنند و برای اخذ مدرک تلاش می کنند. دیگر زنان و مردان برای فرزندانشان و تربیت آنان وقت نمی گذارند و آشپزی معنای سابق خود را از دست داده است. ازدواجها هم حالت طبیعی خود را از دست داده است. مردم دیگر برای محیط زندگی خویش وقت نمی گذارند. سی چهل سال پیش، در بعضی جاها دو سه متر برف می بارید و در میان خانواده ها ، همیشه در فصل زمستان، پدر و یا یکی از پسران خانواده در خانه می بودند تا برفهای بام خانه را پارو کنند. این یک روال طبیعی بود و هیچ گلایه ای در کار نبود. اما اکنون وقتی مردم خودشان یک محیط مصنوعی میخواهند، خدا هم همان را به آنها خواهد داد. اگر مردم به محیط زیست خویش اهمیت ندهند، یعنی شکرگزار نیستند و در نتیجه از دستش خواهند داد. این یک قاعده ساده است. بی توجهی به نشانه های رحمانی و طبیعت خدادادی  نوعی ناسپاسی است.

 

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿۷

و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷)

 

مردم برای حفاظت از نظام رحمانی باید وقت بگذارند ولی بیشتر مردم اکنون به علت غرق شدن در آهنگها و فیلمها و کلیپهای گوناگون؛ وقت ندارند و ترجیح میدهند که مصنوعی زندگی کنند. نادیده گرفتن نظام رحمانی، مشکلات زیادی را در پی دارد و انحرافات زیادی ایجاد میکند. یکی از این انحرافها، جنبشهای فمنیستی است که به طور کامل نیازها و خصوصیات زنانه را بی اعتبار کرد و اهداف مردانه را جایگزین اهداف زنانه کرد. زنان در این مورد فریب خوردند و فکر کردند که آزادی آنان در این است که مثل مردها زندگی کنند و یا مردها را نادیده بگیرند. جامعه ما برای حل مسائل عاطفی و جلوگیری از سردی مسائل عاطفی، بیش از هر چیزی نیاز به زنان با خصوصیات زنانه و  مردان با خصوصیات مردانه دارد. زنان نباید خاصیت زن بودن خویش را کج کنند و نباید به سمت مرد شدن گرایش یابند. این مسائل در مورد مردان هم صادق است. بیشتر مشکلات بشریت از نداشتن هدف مشخص است. هر کدام از زنان و مردان، اهداف مخصوص خویش را دارند و نباید زنان اهداف مردانه و مردان اهداف زنانه انتخاب کنند. متاسفانه شرایط جدید اجتماعی به این سمت خواهد رفت که خاصیت مردانگی را از بین ببرد و خاصیت زنانه را هم منحرف کند. وقتی در تبلیغات تلویزیونی ، چین و چروک پوست برای مردان به عنوان یک عیب مطرح میشود، این شروع یک فرآیند گلخانه ای برای مردان و زنان است. در این فرایند ممکن است که بعضی ها به اشتباه فکر کنند که جامعه  نیازی به خاصیتهای مردانه ندارد. هنوز هم خاصیت مردانه برای پیشبرد اهداف جامعه و خانواده ها الزامی است و این خاصیت هیچوقت نباید کم رنگ شود و یا از بین برده شود و این مورد برای خاصیت زنانگی زنان هم صادق است. هر نظام و سیستمی در پی آن باشد که خاصیت مردانگی را از مردان بگیرد و یا خاصیت زنانگی را از زنان بگیرد، یک سیستم فرعونی در آنجا برقرار است. همانطور که آیه قرآنی می فرماید:

 

وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ ﴿۱۲۷

و سران قوم فرعون گفتند آیا موسى و قومش را رها مى ‏کنى تا در این سرزمین فساد کنند و [موسى] تو و خدایانت را رها کند [فرعون] گفت بزودى پسرانشان را مى ‏کشیم و زنانشان را زنده نگاه مى داریم و ما بر آنان مسلطیم (۱۲۷)

 

قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۱۲۸

موسى به قوم خود گفت از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید که زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى‏ دهد و فرجام [نیک] براى پرهیزگاران است (۱۲۸)

 

إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ﴿۴

فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقه‏ اى از آنان را زبون مى‏ داشت پسرانشان را سر مى ‏برید و زنانشان را [براى بهره‏ کشى] زنده بر جاى مى‏ گذاشت که وى از فسادکاران بود (۴)

 

وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿۵

و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرو دست‏ شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم (۵)

 

قتل مردان در آیه بالایی، به معنای از بین بردن خاصیتهای مردانگی هم هست. و زنده نگهداشتن زنان(وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ)، به معنای سوء استفاده از زنان در فقدان مردان است و زنان را از مردان جدا میکند و به آنها دیکته میکند که زنان بدون مردان هم میتوانند در زمین زندگی کنند.

بعضی جاها، مردم به خیال خود، مسابقه های زیبایی می گذراند و معیارهای الکی و گلخانه ای برای آن در نظر می گیرند و خود را به این معیارهای مادی و منحرف مشغول میکنند. در حالی که معیار زیبایی از نظر قرآن، برای هر فردی اعم از مرد و زن؛آراسته شدن به پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک و گفتار صبر است. به قول زنان مصر، یوسف فردی فرشته خوی (مَلَکٌ کَرِیمٌ) بوده است؛ و این بخاطر داشتن معیارهای گلخانه ای نبوده است، بلکه بخاطر داشتن پندار، کردار، گفتار نیک بوده است.

 

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ ﴿۳۱

پس چون [همسر عزیز] از مکرشان اطلاع یافت نزد آنان [کسى] فرستاد و محفلى برایشان آماده ساخت و به هر یک از آنان [میوه و] کاردى داد و [به یوسف] گفت بر آنان درآى پس چون [زنان] او را دیدند وى را بس شگرف یافتند و [از شدت هیجان] دستهاى خود را بریدند و گفتند منزه است‏ خدا این بشر نیست این جز فرشته‏ اى بزرگوار نیست (۳۱)

 

زیبایی یوسف بخاطر قیافه ظاهری نبوده است. دلیل این نکته آن است که پسران یعقوب، در مورد پدرشان به اشتباه رفتند و درک نمی کردند که چرا پدرشان به یوسف بیشتر توجه میکرد.

 

إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿۸

هنگامى که [برادران او] گفتند یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما که جمعى نیرومند هستیم دوست‏ داشتنى‏ ترند قطعا پدر ما در گمراهى آشکارى است (۸)

 

آنها بنا به پندار منحرف خود، نیرومندی و قدرت  و قلدری را معیار خوب بودن تعریف میکردند. اما یوسف کسی بود که پندارش خوب و نیک و پسندیده  بود و کردار و گفتارش هم نیک بود و همین خصوصیات او، توجه ها را جلب میکرد. حتی فرشتگان به این خاطر در قرآن، زیبا و کریم معرفی شده اند؛ که آنان این اصل مهم را رعایت میکنند. فرشتگان کسانی هستند که نسبت به خدای رحمان عصیان نمی کنند؛ از بندگی کردن خسته نمی شوند و پیوسته خدای رحمان را تسبیح و تقدیس می نمایند. آنان در راستای نظام رحمانی عمل میکنند و این معیارهاست که آنان را زیبا میکند. برای انسانها هم همین معیار برقرار است. زیبایی انسانها به شکل ابرو و حجم گونه و لب و مقدار چین و چروک پوست و رنگ پوست نیست. اینها معیارهای بیخودی هستند و هیچوقت معیار زیبایی افراد نیستند. افراد زیادی عمل جراحی زیبایی انجام داده اند و چنین ملاکهای مادی را بر روی بدن خویش اجرا کرده اند، ولی اصلا زیبا نیستند و خودشان هم میدانند که زیبایی خود را از دست داده اند.

بعد از اینکه یعقوب، یوسف را گم کرد، نمیدانست که با پسرانش چکار کند. زیرا آنچه که یعقوب در یوسف میدید، اخلاق خوب و پندار نیک و گفتار نیک بود و فرزندی با این خصوصیات نعمت است و همیشه قابل توجه است. یوسف در نظام رحمانی بود و یعقوب دلتنگ چنین فردی بود؛ زیرا تعداد این افراد در جامعه کم بوده است. همیشه انسانهای خوبی در جامعه بوده اند که شاید خدا فقط بخاطر آنان ، بطور موقت نعمات رحمانی را از آن جامعه دور نمی کند.

 

وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَى عَلَى یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ ﴿۸۴

و از آنان روى گردانید و گفت اى دریغ بر یوسف و در حالى که اندوه خود را فرو مى ‏خورد چشمانش از اندوه سپید شد (۸۴)

 

اینکه یکی در خانواده باشد که همیشه به پندار نیک، کردار و گفتار نیک دعوت کند و عمل کند؛ بسیار حائظ اهمیت است و تاسف یعقوب، بخاطر نبود چنین کسی در خانواده بعد از غیبت یوسف بود. یکی از دعاهای صالحین  داشتن فرزندانی با این خصوصیات است.

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿۷۴

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (۷۴)

 

در بعضی کشورهای صنعتی و پیشرفته،  آمار خودکشی و افسردگی بالا رفته است. از جمله کشورهای ژاپن و کره جنوبی که جوانان آنان بخاطر غرق شدن در شرایط گلخانه ای، دچار اختلال عاطفی شده و از نظام رحمانی دور افتاده و دچار انواع افسردگی ها و استرسها شده اند و خودکشی میکنند. در ایران هم بعضی مهمانیها که میروید، کودکان سرشان توی گوشی است و تمام مدت گوشی دستشان است و مشغولند. وقتی هم میپرسید، چرا ؟ والدینشان می گویند که نسل جدید اند دیگر! و کاری نمیشود کرد و در ادامه می گویند که نسل جدید خیلی باهوشند و با این گوشی ها بلدند کار کنند! غافل از اینکه این کودک به رشد روحی نیاز دارد و دارند دو دستی کودک خود را بدبخت میکنند و او را به تمام معنا، گلخانه ای بار می آورند. واقعا کار کردن با یک گوشی، چه کار شاقی است که بخاطر آن ، والدین به روح و روان بچه هایشان توجهی نمی کنند.

سرعت زندگیها بالا رفته است. قبلا مردم تابستان کار میکردند و زمستان استراحت میکردند. اما اکنون زمستان و تابستان و شب و روز فرقی برای مردم ندارد و خود را دچار فشار روانی و عصبی زیادی کرده اند. بیشتر نمازها در اوقات روز و هنگام انجام کار باید برگزار شوند. اما بیشتر مردم هنگام کار، نماز نمی خوانند و شب زمانی که برگردند خانه، آن هنگام که وقت نمازها همگی تمام شده است. بنابراین مردم حتی نمازها را هم گم کرده اند.

 

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿۵۹

آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (۵۹)

 

إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا ﴿۶۰

مگر آنان که توبه کرده (توبه) و ایمان آورده (پندار نیک)و کار شایسته (کردار نیک) انجام دادند که آنان به بهشت درمى ‏آیند و ستمى بر ایشان نخواهد رفت (۶۰)

 

آیه شصت نکته زیبایی را دارد و آن هم ترتیب (توبه پندار نیک کردار نیک) است. کسی که دچار پندار بد و یا کردار بد میشود؛ بسادگی نمیتواند به چرخه رحمانی (پندار نیک-کردار نیک-گفتار نیک) برگردد. برای برگشت به چرخه رحمانی باید حتما قبل از پندار نیک، توبه کند. بنابراین توبه پیش نیاز چرخه رحمانی است.

اکنون مسجدها به جاهای پر زرق  و برقی تبدیل شده اند و صفا و سادگی سابق را ندارند. سرعت زندگی ها بالاتر رفته است و مردم دچار رقابت شدید شده اند. کلاسهای کنکور و عجیب و غریب بوجود آمده اند که باعث ایجاد رقابت ناسالم و بی فایده بین انسانها شده است. در قدیم چاقی نوعی بیماری بود ولی حالا طبیعی شده است و افراد چاق که 99 درصد بخاطر پرخوری و بی تحرکی دچار آن شده اند، خود را بیمار بحساب نمی آورند و خیال میکنند که سبک زندگی سالمی را طی میکنند. در میان مردم هنوز شکرگزاری رایج نیست و مفهوم شکرگزاری باید درک شود و میان مردم رواج یابد تا از هبوط بیشتر امکانات زمین جلوگیری شود.

هر انسانی به خدا یک جمله بدهکار است که روزی باید به آن نتیجه برسد و آن را به زبان آورد و با قلب خود آن را بفهمد. آن جمله این است که خدایا از قبول امانت و آمدن به این دنیا پشیمانم و اشتباه کردم. این نتیجه گیری برای هر انسانی لازم است. اگر آدمیان خودشان چنین نتیجه ای گرفتند، که فبها و گرنه ممکن است خدا آنان را وارد شرایط گلخانه ای کند و یا دچار بیماریهای مختلف و مشکلات مختلف شوند و آنان در میانه این مشکلات به این نتیجه برسند. خیلی ها هم هیچوقت به این نتیجه و پندار نیک نمی رسند و متاسفانه وقت خود را تلف میکنند تا اجلشان برسد. کسی که با خدا به نتیجه نرسد، با هیچ کس دیگری هم به نتیجه نخواهد رسید. بعضی از مردم در این حالت اعلام میدارند که زندگیشان قفل شده است و البته کلید این قفل این است که تکلیف خود را با خدا مشخص کنند و در نظام رحمانی بمانند.  این نوع نتیجه گیری از زندگی، یک پندار نیک بحساب میاید. کسی که پندار نیک در مورد خدا نداشته باشد، یک آتئیست به حساب میاید؛ هر چند خود را آتئیست ننامد.

ما خودمان انتخاب کردیم که میتوانیم کار و بار خود را در زمین با علم خویش بچرخانیم ولی حالا نتیجه یک چیز دیگری است و زمین وارد شرایط گلخانه ای شده است و بشر دارد زمینی که شبیه شرایط بهشت در آن برقرار بود، را به یک جهنم تبدیل میکند. ما باید اقرار کنیم که در این مورد اشتباه کردیم و به درگاه خدا توبه کنیم. کسی که به این نتیجه برسد ، ثابت میکند که قصد توبه دارد و می خواهد به بهشت برین برگردد. از نظر خدا کسانی که به این نتیجه نرسند، ستمگر و نادان خواهند ماند (ظَلُومًا جَهُولًا ) و وارد بهشت نخواهند شد و به این شرایط گلخانه ای در جهنم ادامه میدهند.

 

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲

ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)

 

لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۷۳

[آرى چنین است] تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و توبه مردان و زنان با ایمان را بپذیرد و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۷۳)

 

جهنم جایی است که شرایط گلخانه ای به بدترین حالتش در آن برقرار است. در قدیم که هنوز شرایط گلخانه ای در زمین شروع نشده بود، میوه ها هر کدام طعم و مزه مخصوصی داشتند و حتی آب چشمه ها هر کدام گوارایی مخصوص خود را داشت. اما اکنون تعداد مزه ها کم شده است و حتی ممکن است زمانی برسد که انواع میوه ها به سمت تک مزگی بروند و دیگر فرقی بین مزه شلیل و زرد آلو نباشد. بشر دارد به  سمت شکل سازی میرود. یعنی میوه ای تولید میکند که شبیه زردآلو است و دیگر خواص و مزه زرد آلو داشته باشد یا نداشته باشد، برایش اهمیتی ندارد. فقط شکلش شبیه زردآلو باشد برایش کافیست. جهنم هم جایی است که در آن یک یا دو نوع غذا وجود دارد و آن هم درد و رنج است و هیچگونه لذتی ندارد. بلکه درد را افزایش میدهد و شرایط گلخانه ای به بدترین حالتش در جهنم برقرار است؛ چه از نظر روانی و چه از نظر شرایط محیطی.

قبلا قدیما همیشه در زمستانها، بیش از یک متر برف می بارید و اکثر ما چنین صحنه هایی را دیده ایم و شاهد اینگونه نعمتهای رحمانی بوده ایم. اما اکنون که دوره عوض خواهد شد و دیگر خبری از چنین بارشهایی نخواهد بود. برای کسانی مثل ما که قسمت زیادی از زندگی خویش را در دوره قبلی بوده ایم، خیلی سخت است که شرایط گلخانه ای را شاهد باشیم. این تغییرات در زمانهای قدیم هم رخ داده است و آنان هم شاهد چنین هبوطهایی با درجات ضعیف تر بوده اند. مثلا در زمان پیامبر  نوح، همیشه آب به اندازه کافی بوده است و چشمه های طبیعی زیاد بوده است و همیشه جریان داشته است و همیشه شکار به اندازه کافی بوده است، همانطور که در سوره نوح اشاره شده است.

 

یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا ﴿۱۱

[تا] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد (۱۱)

 

وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا ﴿۱۲

و شما را به اموال و پسران یارى کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد (۱۲)

 

 اما بعد از آن محدودیتهایی پیش آمد. مثلا اینکه بعدا مردم مجبور شدند، در بعضی جاها آب بندهایی ایجاد کنند و یا اینکه کاریز حفر کنند. حتی وقوع چنین حوادثی برای آنان هم خیلی سخت بوده است و آنان از اینکه زمین امکانات قبلی را ندارد، ناراحت میشدند و تاسف میخوردند؛ در حالی که اکنون کار از آب بند و کاریز گذشته و سدها هم جوابگو نیستند. دعاهای قرآنی بسیار پر معنی و پر کاربردند. دعاهای قرآنی داستان زندگی صالحانی در طول تاریخ بوده است که رنج و زحمت و فریاد خود را در قالب این دعاها به زبان می آوردند. آنان بعد از اینکه دچار محدودیت و هبوط میشدند، خطاب به خدا میگفتند:

 

لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿۲۸۶

خدا هیچ کس را جز به قدر توانایى‏ اش تکلیف نمى ‏کند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زیان اوست‏. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر (دوش‏) ما مگذار؛ همچنانکه بر (دوش‏) کسانى که پیش از ما بودند نهادى‏. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن‏؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تویى‏؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن‏. (۲۸۶)

 

این دعای قرآنی خیلی زیبا می فرماید: پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر دوش‏ ما مگذار؛ همچنانکه بر دوش‏ کسانى که پیش از ما بودند نهادى‏. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن‏؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و به ما رحم کن؛ سرور ما تویى‏؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن.

 قسمتی از آیه خیلی زیبا می فرماید که پروردگارا، آنچه تاب آن را نداریم بر ما تحمیل مکن. این قسمت مربوط به تغییرات دوره هاست که آنان نعمتهای رحمانی را از دست میدادند و یا نعمتهای رحمانی کم رنگتر میشد. در زمان ما هم که شرایط به سمت گلخانه ای شدن پیش میرود و البته تغییرات محیط زیستی و رفتاری جامعه که هم اکنون ما شاهد آن هستیم، آنچنان فاجعه بار است که اصلا با تغییرات گذشته ها قابل قیاس نیست و وضعیت خیط تر از این حرف هاست. هر چند هبوط محیط زیست برای گذشتگان ، یک درد و رنج بوده است ولی ما امروزه آرزوی برگشت به آن محیط زیست هبوط یافته را داریم؛ زیرا هبوط در زمان ما بسیار نگران کننده و گسترده است و اگر خدای رحمان رحم نکند، دچار دردسرهای زیادی خواهیم شد. زمانی که اصحاب کهف از خواب سیصد ساله بیدار شدند، وارد محیطی شدند که هبوط یافته بود. هر چند که درجه هبوط محیط زیستی در آن موقع کم بوده است ولی هبوط رفتاری اجتماعی زیادی را مشاهده کردند. بنابراین آنان دوست نداشتند که زندگی خویش را در زمین میان عده ای هبوط یافته ادامه دهند و از خدای رحمان خواستند که آنان را بمیراند. وقتی اصحاب کهف بیدار شدند، وارد محیط اجتماعی نسل جدید شدند، عده ای فورا گزارششان را دادند و اگر مشخص نمیشد که اصحاب کهف هستند، معلوم نبود که چه بلایی سرشان می آوردند. در نتیجه جوانمردی و مروت و سخاوت و گذشت در میان نسل جدید مشاهده نمیشد.

این که بعضی از ما انسانها بیش از پنجاه، شصت سال عمر نمی کنیم، نعمت بزرگی بحساب میاید؛ زیرا که بعضی ها تحمل هبوط زمین را ندارند و افسوس زیادی برای از دست رفتن نعمات رحمانی می خورند.

در یکی از سایتها خبری را دیدم که متن آن این چنین بود: دانشمندان علوم اقلیمی در حال ارائه طرح ساخت یک سایه چترمانند به اندازه کشور آرژانتین هستند که می‌تواند با مسدود کردن اشعه‌های خورشید، به کاهش اثرات گرمایش جهانی بر کره زمین کمک کند. این ایده غیرمعمول از سوی محققان اسرائیلی مطرح شده که معتقدند ایجاد سایه‌‌ای به مساحت تقریبی ۲.۵ میلیون کیلومتر مربع می‌تواند دمای زمین را در عرض دو سال ۲.۷ درجه فارنهایت (۱۶.۲- درجه سانتیگراد) کاهش دهد. به گفته این تیم، این موقعیت باعث ایجاد سایه‌ای دائمی بر روی بخش عظیمی از سیاره ما می‌شود. (لینک)

این گفته و ایده های مشابه، گرچه هنوز ناپخته هستند ؛ ولی نشان از شروع شرایط گلخانه ای برای زمین دارد. اگر بشر جلو نور خورشید را بگیرد، مثل این است که یک گلخانه برای خودش درست کرده باشد و آنوقت خیلی از محصولات براحتی رشد نمی کنند و فقط در شرایط خاصی رشد میکنند. اکنون نور خورشید در رسیدن گندم و میوه ها نقش اساسی دارد و بدون نور خورشید هیچ محصولی به بهره نمیرسد. برای اینکه بدانید که نور خورشید چقدر در رسیدن و طعم میوه ها و گیاهان و خاصیت آنان موثر است، داستان واقعی زیر را بخوانید. یکی از دوستان من ، به توصیه مادرش هر ساله در اردیبهشت ماه برای چیدن آویشن کوهی به یکی از کوهستانها میرود. در یکی از سالها، به کوهستان میرود و آویشن را می چیند و برای مادرش میبرد؛ مادرش بعد از بو کردن و مزه کردن آویشن، به پسرش شک میکند و میگوید که بچه جان چرا من را فریب میدهی. این آویشن را از کوه نچیده ای، بلکه از جایی خریده ای. پسرش به خدا قسم میخورد که از همان کوهی چیده است که سالهای قبل می چیده است. بعدا مشخص شد که در آن سال، در اردیبهشت ماه، در آن کوهستان، بیشتر مواقع ابر بوده است و گیاهان آنجا نور خورشید کمتری به آنان رسیده است و به همین خاطر آویشن آنجا خیلی خوب نرسیده بود و طعم و مزه و خاصیت سابق را نداشت. نور خورشید آنچنان مهم است که کوچکترین تغییری در آن (کم یا زیاد)، تاثیر فوق العاده ای بر موجودات زنده و گیاهان دارد. حتی اگر خسوف و کسوف زیاد طول بکشد، ممکن است که باعث سردی زمین شود و تاثیر شگرفی بر دمای زمین داشته باشد. به همین خاطر خدای مهربان اهمیت خورشید و ماه و سایر نظام کیهانی را به مردم گوش زد میکند. نمرود در مجادله با پیامبر ابراهیم یکی را در زندان میکشد و دیگری را آزاد میکند و به این طریق خود را خدای آنها بحساب میآورد و میخواهد به ابراهیم ثابت کند که او الهه جان و مال مردم است.

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۲۵۸

آیا از (حال‏) آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود (و بدان مى ‏نازید، و) در باره پروردگار خود با ابراهیم محاجّه (مى‏)کرد، خبر نیافتى‏؟ آنکاه که ابراهیم گفت‏: (پروردگار من همان کسى است که زنده مى ‏کند و مى‏ میراند.) گفت‏: (من (هم‏) زنده مى ‏کنم و (هم‏) مى‏ میرانم‏.) ابراهیم گفت‏: (خدا(ى من‏) خورشید را از خاور برمى ‏آورد، تو آن را از باختر برآور.) پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. و خدا قوم ستمکار را هدایت نمى ‏کند. (۲۵۸)

 

 او از قدرت خویش و جهل مردم سوء استفاده کرده و مردم تحت تسلط خویش را میکشد و اسم این تسلط را خداوندگاری مینامد!  اما وقتی ابراهیم، مساله ای خارج از تسلط نمرود بیان میدارد و میگوید ای نمرود خورشید را  از سمت دیگر بیرون آر. در این حالت نمرود عصبانی شده و بحث را احمقانه میداند. کشتن یک زندانی و آزاد کردن یک زندانی، کار ساده ای است؛ اما ایجاد نور خورشید و تغییر جهت چرخش خورشید کار فقط خداست. نمرود کلا با اهمیت خورشید و محیط زیست بیگانه بود و نمیدانست که جریان چیست و اصلا به مخیله اش هم خطور نمی کرد که او دارد از خورشیدی که خدا آفریده است، ارتزاق میکند و محیط زیست او کاملا وابسته به آفریده های خدای رحمان است.

 خدا هر روزه بدون هیچگونه تاخیری، خورشید را طلوع و غروب میکند و اگر چنین نباشد، زمین یا خیلی گرم میشود و یا خیلی سرد میشود. حتی خسوفها و کسوفها هم طبق قاعده مشخصی است و قطعا در سرد کردن زمین و تنظیم دمای آن ، نقش بسیار مهمی دارند.

 

الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿۵خورشید و ماه بر حسابى [روان]اند (۵)

 

وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ ﴿۶و بوته و درخت چهره ‏سایانند (۶)

 

اما بشر بخاطر افراط و تفریطهایش در آینده مجبور میشود که بالای سر خود، لایه های محافظ بگذارد و با این کار در یک گلخانه بزرگ محبوس میشود. وقتی در یک گلخانه محبوس شود، آنوقت قدر نعمات الهی را خواهد دانست و حتی ممکن است وضعیت کنونی ما برای او یک خاطره شود.

قدیم زمانی که برف می بارید، کریستالهای برف، هوا در داخل خود ذخیره میکردند و پرندگان و جانوران در داخل برف ، می خزیدند تا از سوز سرما نجات یابند. طبیعت رحمانی یک محیط کامل است و همه چیز را در خود دارد ولی بشر بعد از وارد شدن به شرایط گلخانه ای، دیگر رعایت این جزئیات وظیفه خودش است. البته انسان هیچوقت چنین وظایفی را جدی نمی گیرد و آن را کامل انجام نمیدهد و کاملا در این مورد گیج است و هیچوقت از محیط زیست خویش محافظت نمی کند و برای بدست آوردن پول هر کاری میکند. با این حال خدای رحمان مردم جهان را به حال خود رها نمی کند و آنان را تا آخرین روز که زمین برقرار است، همراهی میکند و این شرایط مقدمه ای است برای پاکسازی انسانها و جنها؛ تا شاکر و کافر مشخص شوند و هر کدام به مقصد خویش بروند. اگر چه هبوط محیط زیست، برای نسل ما ، خیلی سخت و دردناک است ولی نسل جدید زیاد برایشان مهم نیست و حتی خودشان دوست دارند که وارد هیجانات گلخانه ای شوند و برای خود دردسر بیافرینند. شاید هدایت آنان در گرو این مساله است و این اهرم لازم است برای آنها. این را فقط خدای رحمان میداند و خدا خودش میداند که چه وقتی و کجا محیط زیست را هبوط دهد. ولی برای ما که دوره گذشته را با وجود خویش حس کردیم، سخت است و تحمل چنین شرایطی برای ما مشکل است. از این حس که در ما بوجود آمده است، میتوان بخوبی استفاده کرد و به سوی خدای رحمان توبه کرد و با این وسیله نفس خویش را تزکیه دهیم.

 

الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۹۱

همانان که خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند [که] پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار (۱۹۱)

 

رَبَّنَا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ ﴿۱۹۲

پروردگارا هر که را تو در آتش درآورى یقینا رسوایش کرده‏ اى و براى ستمکاران یاورانى نیست (۱۹۲)

 

رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿۱۹۳

پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگرى به ایمان فرا مى‏ خواند که به پروردگار خود ایمان آورید پس ایمان آوردیم پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را بزداى و ما را در زمره نیکان بمیران (۱۹۳)

 

رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ﴿۱۹۴

پروردگارا و آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده‏ اى به ما عطا کن و ما را روز رستاخیز رسوا مگردان زیرا تو وعده‏ ات را خلاف نمى ‏کنى (۱۹۴)

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و نهم) آخر الزمان (قسمت هفدهم) دفع کردن دیوها (بخش سیزدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت پنجم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و نهم)

آخر الزمان (قسمت هفدهم)

دفع کردن دیوها (بخش سیزدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت پنجم)

 

نظام رحمانی، بر پایه صبر بنا شده است. به همین خاطر خدای مقدس می فرماید که خدا با صبر کنندگان است (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ). وقتی زمستان برف می بارد، به مرور زمان، برف آب شده و آب ذوب شده برف داخل زمین فرو میرود و از میان سنگها و خاکها عبور میکند و انواع املاح و ویتامینهای داخل این خاکها را با خود حل می کند و به داخل چشمه ها و مزرعه ها می برد. خدای رحمان بخشنده است. وقتی آب به مردم میرساند، فقط آب مقطر (H2O) به مردم نمی دهد، بلکه همراه آب، انواع املاح گوناگون و ویتامین ها را هم داخل آب برای مردم میفرستد (بدون این که مردم این موضوع را بدانند) . شکرگزاری از نعمتهای خدا در اصل به این معناست که انسان به این همه لطف باریتعالی اقرار کند و بداند که خدا چقدر بخشنده است.

گندم و گیاهان و میوه های حاصل از این آب معدنی، مغذی است و ویتامینهای مورد نیاز بدن ما را تامین میکند. گاوی که از این آب معدنی و گیاهان و سیستم تغذیه میکند، شیرش مغذی است و انواع نیازهای بدن انسان را در خود دارد. خدا بسیار بخشنده است. گاوی که طبیعی تغذیه میکند، در شیرش انواع ویتامینها هم موجود است. اما بشر در آینده نزدیک مجبور میشود که آب شور اقیانوس را شیرین کند و آن را تقطیر کند و در این فرآیند انواع ویتامینها و املاح آب از بین میرود و بهتر است در این حالت، آن آب را H2O  بنامیم. اما خدای رحمان بخشنده است و همراه H2O  خیلی مواد و ویتامینها و املاح مورد نیاز انسان را هم میفرستد. اما این فرآیند یک روزه تشکیل نمیشود. زمانی که برف می بارد، چند ماه طول میکشد تا این برف آب شود و داخل زمین نفوذ کند و  به مرور چشمه ها و رودها پر از آب شوند. بعضی چشمه ها در آخر زمستان ، کم آب هستند زیرا برفها هنوز آب نشده اند. اما اوایل بهار، پر آب میشوند. صبر مهمترین رکن این فرآیند است. اگر همان لحظه برف را جمع کنید و خودت آن را گرم کنید و آب کنید؛ این آب ، یک آب مقطر است بدون املاح و ویتامینها. آب شدن برف و نفوذ آن در داخل زمین و روان شدن آن و جذب کردن انواع ویتامینها و املاح، زمانبر است. به همین خاطر  این فرآیند مخصوص کسانی است که صبر دارند. کسی که صبر نداشته باشد، دستگاه آب شیرین کن میسازد و آب مقطر تهیه میکند و این زمان زیادی نمی برد. اما کسی که صبر نداشته باشد، املاح مفید آن را از دست میدهد. وقتی مردم صبرشان را از دست میدهند، دیگر از نظام رحمانی هم بریده میشوند. وقتی صبر نباشد، مواد غذایی هم کیفیت لازم را از دست میدهد. انسان در آینده در این مسیر حرکت میکند. در تهیه گوشت و تخم مرغ، وزن و سرعت تولید برایش مهم است و کیفیت را قربانی میکند. انسان بیشتر دنبال شکل و اسم است. اگر چیزی شبیه گوشت و تخم مرغ و شیر تولید کند، فکر میکند که دیگر کار تمام است. در حالی که مصرف کننده ها از اینکه مثل سابق ویتامینهای بدنشان تامین نمیشود، تعجب میکنند. غافل از آنکه انسان به سمت ایجاد شرایط گلخانه ای میرود. به همین خاطر پیامبر ابراهیم خیلی زیبا می گوید که خدا آن کسی است که به من خوراک میدهد و سیرابم میکند. خدای رحمان بخشنده و دست و دلباز است و  نیازهای انسان را میداند. در نظام رحمانی، نیازهای انسان بدون این که خود انسان بداند، رفع میشود. خیلی از مردم این نکات را نمی دانند و اما افراد مومن، شکرگزار هستند و میدانند که چه اتفاقی دارد می افتد.

 

وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند (۷۹)

 

در ادامه می گوید که خدا کسی است که چون بیمار شوم، او مرا شفا میدهد. خیلی جالب است که در این آیه، نکته ظریفی گفته شده است. انسان دلش را خوش کرده به داروهای شیمیایی. در حالی که خدای رحمان هر بیماریی را شفا می بخشد. داروهای ساخت انسان، شفا دهنده نیستند و بیشتر آنها مسکن هستند و مانع شفا. این داروهای شیمیایی فقط در حالات خیلی استثناء باید مصرف شوند و لاغیر.

 

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰و چون بیمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد (۸۰)

 

بیشتر بیماریهای انسان وقتی غیر قابل درمان می گردند، که او شروع میکند به استفاده سرخود از داروهای شیمیایی و داروهای ساخت دست خویش و دل به این مواد شیمیایی خوش میکند. انسان بیمار در بیشتر مواقع دنبال شفا نیست، بلکه بیشتر مواقع دنبال کاهش درد است. به همین خاطر مسکنهای مختلف مصرف میکند و شفا نمی یابد، فقط دردش کاهش می یابد؛ زیرا او صبر ندارد.  زمانی یک پزشکی بود که تخصصش دَرد بود. مردم پیشش میرفتند و برای شش ماه بعد نوبت میداد. این ثابت میکند که بیشتر مردم دنبال درمان درد هستند و نه شفا.

عدم صبر در تمام جنبه های زندگی افراد نفوذ کرده است. خانواده ها در پی آن هستند که هر جوری شده است، بچه هایشان را وکیل و دکتر و مهندس کنند و این در حالی است که به رشد روحی روانی این بچه هیچ توجهی نمی شود. در نهایت والدین نتیجه لازم را از پرورش بچه هایشان  نمی گیرند و فرزندانی پولکی و بی ایمان پرورش می یابند. یا خانواده ها انواع شرایط غیر منطقی را در ازدواجها می پذیرند و فقط میخواهند که بچه هایشان به قول خودشان سامان گیرند. در نهایت همان شرایط زندگیشان را به هم میریزد. این است که صبر مهمترین نکته در زندگی رحمانی است. هر گونه عدم صبری، باعث خروج از نظام رحمانی خواهد شد. نظام رحمانی براساس صبر بنا شده است. کسانی که وارد بهشت میشوند، فرشتگان به آنها سلام و خوش آمد می گویند بخاطر اینکه در این دنیا صبر به خرج داده اند: [و به آنان مى‏ گویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى.

 

سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ﴿۲۴

[و به آنان مى‏ گویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى (۲۴)

 

مدیتیشن هم مخالف و متضاد صبر است. زیرا افراد در مدیتیشن دنبال یک روش میانبر برای تنظیم اعصاب و کسب آرامش هستند. در حالی که این ممکن نیست و افراد باید با کردار نیک و گفتار نیک و گفتار صبر آرامش کسب کنند. در سوره العصر چهارمین رکن ، صبر است. پیام زرتشت ؛ پندار نیک، کردار نیک ، گفتار نیک بوده است. پیام تمام پیامبران به صورتهای مختلف برحسب نیاز جامعه آن زمان از طرف خدای رحمان بوده است. اما خدای رحمان برای عصر و دوره ما در سوره العصر یک اصل به آن اضافه کرده است  و آن را به چهار رکن تبدیل کرد و آن رکن مهم، گفتار صبر است.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و به صبر و شکیبایى توصیه  (گفتار صبر)کرده‏ اند (۳)

 

خدا آن را گفتار صبر می نامد زیرا نسل جدید، همدیگر را به صبر توصیه کنند و در امور خود صبر کنند تا که از نظام رحمانی خارج نشوند. وقتی محصولی را تولید میکنند، باید توجه شود که آیا  زمان کافی برای تولید آن در نظر گرفته شده است، که اگر گرفته نشود، بی کیفیت خواهد بود و نیازها را برآورده نمی کند و بیمار میشوند.

افراد بیمار دنبال شفا نیستند، بلکه دنبال یک راه میانبر برای قطع درد هستند. به همین خاطر روش قرصهای شیمیایی را انتخاب میکنند. قرصها لحظه ای درد ها را قطع میکنند. همین لحظه ای قطع کردن درد، باعث تعلل در بهبود میشود و عدم صبر در آن نهفته است. یکی بود که هر وقت کودکش سرما خوردگی پیدا میکرد و یا تب میکرد، فورا انواع داروهای شیمیایی را به او می خوراند. بعد از مدتی کودکش مریض شد و بخاطر داروهای شیمیایی، آنقدر سیستم ایمنی بدنش ضعیف شده بود که همیشه بیمار بود. زیرا او فقط به یک سری علائم توجه میکرد و صبر نداشت. فقط میخواست کودک تب نکند و ظاهرش بیمار نباشد. انسانها برای بهبود حتی کودکانشان هم خیر خواه کامل نیستند. خدا از هرکسی برای ما خیرخواه تر و دلسوز تر است.

خدا بخشنده و مهربان است. او میخواهد آدمیان را شفا بخشد؛ اما شیطان دنبال این است که آدمیان را از نظام رحمانی متنفر کند. خدا انواع محصولات را به مردم میدهد، اما شیطان با گسترش مشروب الکلی و مخدرات، تمام آن ویتامینها را از بدن آنان می گیرد. علم ثابت کرده است که مصرف مشروبات الکلی و مخدرات و خیالات و توهمات و انجام مدیتیشن، به مرور تمام ویتامینهای ذخیره شده بدن ما را مصرف میکنند و بدن انسان را دچار انواع کمبودها میکند. موادی که مشروب الکلی از آنان درست میشود، در چرخه تبدیل به مشروب الکلی، چنان تغییر ماهیت می دهند که قند آنها به یک نوع قند غیر قابل تجزیه و غیر قابل استفاده برای بدن ما میشود. بدن انسان نمیتواند از قند موجود در الکل استفاده کند و در نتیجه مصرف کنندگان بعد از مصرف ، کسل و ناتوانند، طوریکه بدن مجبور است از ویتامینهای از قبل موجود در بدن استفاده نماید. بدن ، بعد از مشروب خواریهای فراوان، ویتامینهای اصلی و ضروری خویش را از دست میدهد. الکل و سایر مواد مخدر، مواد ضروری و ویتامینهای نایاب بدن را از بین می برند و بعد از مدتی افراد به انواع و اقسام کمبود ویتامینها و موارد دیگر دچار خواهند شد. مدیتیشن شامل یوگا، افراط در فیلم نگاه کردن، افراط در آهنگ گوش دادن، افراط در هر نوع خریدهای الکی و کسب آرامش از این طرق ، به روشهای مختلف انسان را بیمار میکنند.  چندی پیش ، کیم کارداشیان ، خواننده و مدل مشهور آمریکایی گفت که حتی با خوردن مدفوع هم مشکلی ندارد؛ تا زمانی که او را جوان نگه دارد. در این مصاحبه او گفت: اگر به من می‌گفتید که هر روز خدا باید مدفوع بخورم تا جوان‌تر به‌نظر برسم، این‌ کار را می‌کردم. فقط انجامش می‌دادم! تقلید کورکورانه و وابستگی شدید به قیافه و لذتهای خیالی ، بشر را به سمت استفاده از هر معجونی می برد، حتی اگر این معجون مدفوع باشد. جوانتر به نظر رسیدن برای این افراد از هر چیزی مهمتر است و توجهی به عواقب استفاده از این مسکنها ندارند. در تلویزیون چندی پیش یک آگهی تبلیغاتی پخش میشد که افراد را بخاطر چین و چروک صورتشان سرزنش میکرد و این سرزنش فقط بخاطر فروش بیشتر یک کِرِم شیمیایی بود و بخاطر بدست آوردن پول بیشتر بود و نه بخاطر خیرخواه بودن آگهی دهنده. پندار نیکی پشت این ماجراها نیست. کسی نمیتواند خود را جوانتر کند و فقط یک حیله است برای فریب دیگران.

شیطان تلاش دارد آن چیزی که خدای رحمان داده است ، ازت بگیرد. وقتی صبر نکنید، انسانها در تله شیطان خواهند افتاد. خدا وعده می فرماید که در کنار هر سختیی ، آسانیی خواهد بود. هر دردی، شفا به دنبال دارد. اگر مسکن مصرف کنید و مدیتیشن کنید، دیگر نتیجه نخواهید گرفت.

 

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾  پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (۵)

 

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾  آرى با دشوارى آسانى است (۶)

 

آیه مهم بالایی دوبار پشت سر هم تکرار شده است وقتی خدا بخواهد مطلب مهمی را به انسانها بگوید، چندین بار پشت سر هم تکرار میکند. کسی که در خواب عمیق است را نمی توان با یکبار صدا زدن بیدار کرد، بلکه باید دوبار و یا بیشتر صدا بزنید. به این طریق خدا میخواهد بفرماید که ای انسان، عجله نکنید و سر خود داروهای شیمیایی مصرف نکنید و برای رسیدن به هدف مادی، هر شرایطی را قبول نکنید، صبر کنید که بعد از هر دشواری ای، آسانی خواهد بود. در نظام رحمانی مشکل حل نشدنی وجود ندارد، فقط باید صبر کنید.

خدای مهربان در سوره الرحمان آیه مهمی را 31 مرتبه تکرار میکند و با این تکرار خیلی زیاد میخواهد مردم را متوجه نکات خیلی عمیقی کند که مردم به آن توجه نمی کنند.

 

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید

 

نعمتهای پروردگار قابل شمارش نیست؛ زیرا ما انسانها هر آنچه داریم از اوست. او بخشنده و مهربان است. خیلی نعمات به ما میدهد که ما خودمان ماهیت واقعی آن نعمت را نمی دانیم. برف می باراند و ما فکر می کنیم که فقط H2O است. در حالی که فرآیند بارش برف و باران، خودش شامل هزاران نعمت دیگر است ولی ما  آن را فقط آب می نامیم. وقتی عسل طبیعی فراهم میاید، ما فکر میکنیم که چیزی مثل مربای دست ساز خودمان داریم می خوریم ولی عسل طبیعی ناشی از یک فرآیند وحی است که ارزش غذایی آن بسیار بیشتر از اینهاست. وقتی شبها راحت می توانیم بخوابیم، شکرگزاری میخواهد زیرا با این خواب خیلی از مشکلات انسان حل میشود. کسی این نعمتها را متوجه نمیشود. شاید در آینده خوابها حالت مصنوعی پیدا کنند و مردم دیگر نتایجی که ما از خواب می گیریم، نگیرند و مجبور شوند برای کسب آرامش، به روانپزشکها و روانشناس ها مراجعه کنند و بیش از پیش خود را وارد جزئیات کنند و  از نظام رحمانی خارج شوند. در حالی که که ما اکنون از خوابیدن، صد نتیجه و فایده می گیریم و البته خودمان کاملا به جوانب آن واقف نیستیم. ولی در آینده که بشر از نظام رحمانی فاصله می گیرد و خود را وارد فاز گلخانه ای میکند، خوابیدن فقط سه چهار فایده برای آنها داشته باشد و بقیه را باید خودشان بدست آورند و به این طریق بشر خودش را وارد جزئیاتی بی پایان و خسته کننده میکند.

 

وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ﴿۳۴

و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت‏ خدا را شماره کنید نمى‏ توانید آن را به شمار درآورید قطعا انسان ستم‏پیشه ناسپاس است (۳۴)

 

هر انسانی به خدا یک جمله بدهکار است که روزی باید به این نتیجه برسد و آن را به زبان آورد. آن هم این است که خدایا از قبول امانت و آمدن به این دنیا پشیمانم. کسی که به این نتیجه برسد، ثابت میکند که قصد توبه دارد و می خواهد به بهشت برین برگردد. از نظر خدا کسانی که به این نتیجه نرسند، ستمگر و نادان خواهند ماند (ظَلُومًا جَهُولًا ).

 

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲

ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)

 

لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۷۳

[آرى چنین است] تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و توبه مردان و زنان با ایمان را بپذیرد و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۷۳)

 

کسانی که گناه میکنند و قصد ندارند که توبه کنند ولی میخواهند سریع و میانبر حس خوب پیدا کنند، سراغ راههای غیر رحمانی می روند. این هم خودش مخالف صبر است. یکی هست که رشوه می گیرد و پندار مناسبی در مورد زندگی ندارد، ولی بعد از انجام گناه، جهت آرامش فکری و جلوگیری از عذاب وجدانش، به سراغ موسیقی های آلفایی میرود تا که به خیال خودش روان گسسته و گنه کار خود را دوباره آرام و تنظیم کند. در حالی که این نوع تنظیمات مصنوعی و میانبر یک نوع فریب است. این نوع کسب آرامش نوعی دستکاری سیستم رحمانی است. چطوری آدمی میتواند بدون داشتن پندار نیک و کردار نیک؛ و جبران کردار بد، حس خوب داشته باشد! انسان گناهکار فقط با توبه و اصلاح خود میتواند به خود حس خوب دهد و لاغیر. حس خوب واقعی نتیجه انجام کارها و پندارهای نیک است و هیچوقت بوسیله موسیقی گوش دادن و تفریح کردن و سایر امور دنیوی بدست نمی آید. فقط و فقط برگشت و اصلاح و جبران و توبه و انابه به درگاه خدای عالمیان است که سیستم عصبی و روانی انسان را تنظیم میکند. مردم میخواهند این مورد را هم بطور مصنوعی انجام دهند و میخواهند با این جور کارها هم شرایط گلخانه ای بدهند تا زود به نتیجه برسند. در حالی که ایجاد حس خوب واقعی و آرامش واقعی نیاز به صبر و زمان دارد. زیرا چیزی که آرامش را از انسان بگیرد، باید جبران شود و توبه شود و دوباره به سطح پندار نیک برسیم تا حس خوب بوجود آید و این فرآیند صبر میخواهد. بنابراین پول و تفریح و سرگرمی و آهنگ گوش دادن، میانبر هستند و فقط صورت مساله را پاک میکنند و هیچوقت آرامش واقعی نمی آورند و همه چیز لحظه ای و آنی است و هیچ نتیجه ای حاصل نمیشود و بلکه فقط یک اعتیاد خطرناک به دنبال دارد.

فرعون در آخر عمرش که داشت غرق میشد، توبه کرد ولی نتوانست جبران و انابه کند. بنابراین توبه او نصوح نبود و پذیرفته نشد. زیرا صبر خاصی در توبه و انابه نهفته است که در لحظه غرق شدن، فرآیند صبر امکان پذیر نیست و نمیتوان آن را اجرا کرد.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۸

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به درگاه خدا توبه‏ اى راستین کنید امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏ گرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مى‏ گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى (۸)

 

وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿۵۴

و پیش از آنکه شما را عذاب در رسد و دیگر یارى نشوید به سوى پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید (۵۴)

 

 

بدون صبر نمیتوان پندار را ثبات بخشید. برای ثبات بخشیدن به پندار، باید چرخه  (پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر) بچرخد و چندین دور طی شود تا محکم شود. در این سیکل بعد از گفتار صبر، دوباره به پندار نیک می رسیم. و در زمان و عصر کنونی ما، صبر مهمترین قوه و عامل این چرخش است. پندار نیک باید ثبات یابد و به همین دلیل خدای حکیم و مقدس در قرآن، پندار نیک را ایمان می نامد. زیرا ایمان باید روز به روز افزایش یابد و افزایش ایمان هم فقط در این چرخه امکان پذیر است.

 

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿۴

اوست آن کس که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره داناى سنجیده‏ کار است (۴)

 

لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَکَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا ﴿۵

تا مردان و زنانى را که ایمان آورده‏ اند در باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد و در آن جاویدان بدارد و بدیهایشان را از آنان بزداید و این [فرجام نیک] در پیشگاه خدا کامیابى بزرگى است (۵)

 

وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا ﴿۶

و [تا] مردان و زنان نفاق‏پیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‏ اند عذاب کند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ایشان خشم نموده و لعتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانیده و [چه] بد سرانجامى است (۶)

 

وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿۷

و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره شکست‏ ناپذیر سنجیده‏ کار است (۷)

 

بدون مشاهده آیات و نشانه ها و بدون شکرگزاری این نعمات، نمیتوان پندار نیک را ثبات بخشید و کسب این نتیجه فقط در نظام رحمانی امکان پذیر است.

 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿۲

مؤمنان همان کسانى‏ اند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مى کنند (۲)

 

پندار نیک همان ایمان است زیرا ایمان است که باعث امنیت و ثبات پندار میشود. اگر بمرور زمان ایمان ما اضافه نیابد، یعنی چرخه پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر نمی چرخد و ممکن است که افراد به حالت توقف برسند. هدف اصلی فلسفه های شیطانی مثل وحدت وجود و توقف فکر و تناسخ و عشق و غیره توقف این چرخه است. زیرا توقف این چرخه به معنای رشد معکوس انسان است و انسان میتواند به اسفل سافلین سقوط کند. توقف این چرخه خیلی خطرناک است، زیرا در صورت توقف این چرخه، انسان انرژی لازم را برای جلوگیری از نفوذ شیطان نخواهد داشت و گرفتار میشود. در عین حال که شیطان بسیار مکار ظاهر شده است، ولی نفس شیطان ضعیف است و به زودی ضعیفتر هم خواهد شد. به همین خاطر این چرخه چهار مرحله ای باید توقف کند تا او به ذهن انسان دسترسی داشته باشد. در صورت توقف این چرخه، انسان ضعیف میشود و همین ضعف باعث میشود که شیطان بر او مسلط شود. تمام مکرها و حیله های اهریمن مکار برای از کار انداختن این چرخه است. مدیتیشن، یوگا، گوش دادن به آهنگهای آلفایی، فیلمهای توهمی و تمام گناهان به این خاطر است که انسانها ضعیف شوند و سطح نفس آنان هم سطح نفس شیطان شود و در نتیجه در دسترس شیطان قرار خواهند گرفت.

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و هشتم) آخر الزمان (قسمت شانزدهم) دفع کردن دیوها (بخش دوازدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت چهارم)

pdf


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و هشتم)

آخر الزمان (قسمت شانزدهم)

دفع کردن دیوها (بخش دوازدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت چهارم)

 

فرمانهای خدای مهربان و مقدس در عین سادگی بسیار مهم هستند. خدا ما را آفریده است و او بهتر از هر کسی می داند که نقطه ضعف ما برای شیطان چیست. به همین دلیل نصایح خدا بهترین راه حل مشکلات است. ما باید به فرمانهای آن قادر متعال اعتماد کنیم، حتی اگر دلیلی برای آنها نداریم. یکی به شما می گوید که به جعبه برق دست نزنید؛ این نکته در عین سادگی بسیار مهم است. زیرا یک بار اشتباه ، عواقب بسیار بدی دارد. کافیست یکبار گناهی را انجام دهید، شیطان نقطه نفوذ و ورود به سیستم ذهنی شما را متوجه شده است و دفعه دیگر خیلی راحت شما را پیدا و کنترل میکند. این نکته مهمترین خطر و ضرر انجام گناهان است. مدیتیشن و بازکردن چاکراها هم همین کار را روی انسان انجام میدهند. مدیتیشن مثل انجام گناه، نقظه نفوذ و ورود شما را برای دنیای پنهان اجنه اعلام میکند. کسانی که مدیتیشن انجام میدهند و چاکرهای خود را باز میکنند، مثل این است که یک آنتن با خود حمل میکنند و همیشه برای دنیای اجنه در دسترس خواهند بود. حسهایی هم که در مدیتیشن دریافت میکنند، و افراد خیال میکنند که به آنها الهام شده است و لذت می برند؛ در واقع الهامی است از طرف دنیای پنهانی اجنه و شیاطین. این قسمت از مجموعه مقالات جادوی شیاطین راجع به ضررات مدیتیشن و بازکردن چاکراهاست. باز کردن چاکرا و انجام مدیتیشن همان جعبه برقی است که یکبار دست زدن و باز کردن آن، به قیمت گرانی برای افراد تمام میشود. در ادامه ثابت میشود که مدیتیشن هیچ ربطی به معنویت واقعی ندارد و فقط دروازه ای است به دنیای اجنه و شیاطین. نماز بر خلاف مدیتیشن است. بعضی افراد ، به اشتباه یوگا و مدیتیشن را با نماز مقایسه میکنند. آنها نمی دانند که نماز دقیقا باطل کننده مدیتیشن است و این دو ضد همند. هر چیزی که خدا برای ما قرار میدهد، شیطان هم مشابهش (البته در واقع ضدش) را قرار داده است. خدا نماز را قرار داد و شیطان مدیتیشن را. خدا روزه را بر ما نوشت و شیطان هم مرتاضی را به مردم الهام کرد.

ابتدا بدانیم که چاکرا ها نقاطی از بدن انسان، مرتبط با فرایند عصبی بدن می باشند. ولی چرا در عرفان شرقی اصرار بر این است که مدیتیشن کنند و مسیر چاکراها را باز کنند؟ آیا خدای مقدس بدن ما و طبیعت را کامل خلق نکرده است؟ چرا ما سعی کنیم که طبیعت را به حالت مثلا درست! در بیاوریم! و در کار خدا دخالت کنیم. آیا بهتر نیست ما به جای آن، سعی نماییم ویژگی های بد و رذایل اخلاقی خود را اصلاح نماییم. آیا با دستکاری چاکراها ما کنترل خود را نسبت به محیط از دست نمی دهیم و بزرگترین موهبتی که خدا به ما داده است و آنهم اراده و عزم می باشد را از دست خود خارج نمی کنیم؟ عرفانهای نو ظهور می گویند که از طریق یوگا و مدیتیشن ما میتوانیم با نیرو های شعورمند که در طبیعت وجود دارند ارتباط برقرار کنیم و به این وسیله کارهای خارق العاده انجام بدهیم و به نیرویی بالاتر وصل بشویم و به وحدت و یگانگی با انرژی کیهانی برسیم. وحدت و یگانگی که بعضی از شعرا و فیلسوفان هم به آن اشاره کرده اند و می گویند که کسی که به این وحدت و یگانگی برسد در این دنیا به بالاترین درجه و لذت می رسد که حالتی ناب است!

آنها قطعا آگاه نیستند که نیروهای شعورمند، همان اجنه و شیاطین هستند که انسانها با باز کردن دستی چاکراها و انجام مدیتیشن، خود را در معرض نفوذ و حملات آنان قرار میدهند. چاکراها در تمام حیوانات نیز وجود دارد و مختص به انسان نیست و لزومی ندارد که ما آن ها را تنظیم کنیم. حیوانات هیچ گونه اطلاعی از این چاکراها ندارند ولی بدنشان هم درست کار میکند. گاهی افراد با تمرینات بخصوصی که از عرفانهای شرقی اخذ میکنند، سعی دارند که فرکانس و دمای مغز خویش را کاهش دهند و خود را وارد حالات آلفا و تتا کنند. اگر از آنها بپرسید که چرا اینکار را میکنید، میگویند که برای اینکه مثلا چشم سوم خود را باز کنیم. وقتی بپرسید که باز شدن چشم سوم به چه دردی میخورد، در جواب میگویند که برای اینکه بدانیم در نیات و باطن افراد چی میگذرد و چشم برزخی پیدا کنیم!

سوالی که پیش میاید این است که برای چی باید در باطن افراد کنجاوی کنیم و چرا ما باید اصلا بدانیم که دیگران چی در سر دارند؟ آیا دستور واضح خدا در قرآن این نیست که در زندگی دیگران کنجکاوی و فضولی نکنید و خود را دچار شک و گمان و پندار بد نکنید.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

 

بشر تا کنون که طبیعت را نابود کرده است و بزودی وارد فاز گلخانه ای میشود و هم اکنون تلاش دارد تا حتی در مورد روابط روحی روانی و عرفانی هم، به شرایط گلخانه ای رو آورد و سعی میکند که بطور مصنوعی روان خویش را تنظیم کند و در نظام رحمانی دخالت میکند. پندار نیک از اصول اولیه دین خداست. وقتی افراد چشم سوم پیدا کنند و باطن افراد را ببینند، دیگر پندار نیک نسبت به افراد از بین میرود و جامعه ای نا ایمن و غیر لذت بخش بوجود می آید. البته کسانی که چاکراها را بوسیله مدیتیشن باز میکنند و مدعی میشوند که نیات افراد را درک میکنند؛ این فقط یک ادعاست و در ادامه ثابت میشود که آنان میخواهند مثل اجنه زندگی کنند و به همین خاطر از عینک اجنه و شیاطین ، آدمیان را نگاه میکنند. اجنه و شیاطین هم در گمراه کردن انسانها از هیچ روشی کوتاهی نمی کنند و تا حد ممکن و غیر ممکن دروغ می بافند. یکی که به مدیتیشن و باز کردن چاکراها علاقمند بود، تعریف میکرد که یکبار داخل اتوبوس مدیتیشن کرده و سعی کرده است که نفر پشت سری خود را ببیند بدون آن که برگردد! واقعا این کارهای مسخره چه فایده ای دارند؟!  در حالی که این کار برای یک انسان معمولی خیلی ساده است و نیازی به مدیتیشن ندارد. این افراد میخواهند که دنیا و روابط آن را مثل یک جن ببینند.

قبل از ادامه بحث بدانیم که ما انسانها پندار نیک همدیگر را متوجه نمی شویم، زیرا ما از باطن هم دیگر بی خبریم. اما همدم و همزاد جنی ما از پندار نیک و یا بد ما خبر دارد. در صورتی که پندار ما نیک نباشد، همدم شیطانی ما بصورت دیو (شیطان جسمانی یا شیطان مغناطیسی) در محیط و وجود انسان نفوذ میکند. ما با پندار نیک خود، در دنیای پنهانی (محل زندگی اجنه و شیاطین) صحنه های خیر ایجاد می کنیم و شیاطین را از دخالت در زندگی انسانها و  شورش و تکبر علیه خدای رحمان باز می داریم. انسانها باید با پندارهای نیک و دوری از پندارهای بد؛ مرز معنوی خود را با شیاطین و اجنه مشخص کنند و همچنین با انجام کردار و گفتار نیک، مرز معنوی خویش را با انسانهای دیگر مشخص کنند. اخذ پندار نیک و انجام کردار و گفتار نیک در سرنوشت خود ما و حتی در سرنوشت جامعه ما هم موثر است. مدیتیشن این مرز را از بین می برد.

کسانی که دنبال باز کردن چاکراها هستند و میخواهند نیروهای ماورائی پیدا کنند، در واقع میخواهند توانایی ها و نیروهایی مثل اجنه پیدا کنند. آنان ناخواسته مثل یک جن رفتار میکنند در لباس بنی آدم. بدون آن که خود پی برند، دنبال اهدافی هستند که اجنه میتوانند انجامش دهند. خدا بنی آدم را انسان آفریده است و جنیان را جن و پوشیده آفریده است. انسان و جن ، دو قشر متفاوت با دنیاهای متفاوت هستند و بنابراین تلاش برای انتقال به دنیای یکدیگر بی فایده و بسیار مضر است. هر بار که اجنه و شیاطین تلاش کردند که بصورت دیو به دنیای ما انسانها نفوذ کنند، زمین از نظر امکانات هبوط پیدا کرد و انسانها به دردسر افتادند. خدای مهربان حتی در بهشت، دو جنت متفاوت برای انسانها و جنها آفریده است، همانطور که در سوره الرحمن می فرماید:

 

وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ ﴿۴۶

دو باغ برای کسانی که شکوه و جلال پروردگارشان را حرمت می نهند )یکی برای جنیان و دیگری برای آدمیان)(۴۶)

 

این به آن معناست که اساسا بنیاد زندگی میان انسانها و جنها متفاوت است و حتی در بهشت هم، در دو جنت مختلف خواهند بود. براساس برداشت از آیات قرآنی، در جهنم انسانها و جنها با همدیگر خواهند بود. بنابراین سرک کشیدن به دنیای اجنه خطرناک و سیستم عصبی انسان را به هم میریزد و یک کردار جهنمی است.

کسی که شنا نمی داند، نباید خودش را وارد دریا کند، زیرا غرق شدنش قطعی است. کسی که میخواهد چشم سوم پیدا کند و باطن و نیات و پندار افراد را بخواند و به قول خودش نیروهای ماورائی! پیدا کند، در واقع میخواهد یک جن شود. اما از آنجا که اطلاعی از دنیای کاملا متفاوت و مبهم جنیان ندارد، در آنجا غرق شده و گرفتار میشود.

دنیای اجنه و شیاطین با دنیای انسانها متفاوت است و هیچکدام نمی توانند در دنیای هم بسر برند. یکی از بیرون که هوایش سرد بود، وارد خانه شد و چون سردش بود، فورا رفت سراغ بخاری و شعله بخاری را خیلی زیاد کرد و گفت سردم است. اما سایر اهالی خانه گرمشان شد و هوا از حالت تعادل خارج شد و اذیت شدند و مجبور شدند در را باز کنند تا کمی خنکتر شود. در حالی که اگر آن فرد کمی صبر میکرد ، بعد از چد دقیقه گرمش میشد و نیازی به زیاد کردن شعله بخاری هم نبود. این یک حس کاذب است که افراط و تفریط در آن نهفته است. کسانی که چاکراها را باز میکنند، در تله شیاطین می افتند. حسی که مدیتیشن به افراد میدهد، یک نوع حس کاذب است.

یک ماهیگیر در دریا تور انداخت، ماهی وارد تور شد ولی ماهی اصلا فکر نمیکرد وارد تور  شده باشد، زیرا ظاهرا همه چیز آب بود و عادی بود. در حالی که ماهی در تور افتاده بود. چاکرا باز کردن هم دقیقا اینطوری است. چاکرا باز کردن انسانها، تور شیاطین است برای به دام انداختن انسانها. کسانی که چاکراها را باز میکنند، از آنجا که چاکرا به سیستم اعصاب متصل است و در راستای سیستم عصبی است، افراد سیستم عصبی خود را دست موجوداتی بیگانه می سپارند و به همین خاطر بعد از مدتی دچار شک و اضطراب و استرس میشوند و با کوچکترین موردی، شک و گمان بد به ذهنشان راه می یابد و پیش بینی و پیش گوئی های عجیبی انجام میدهند و افراد محیط خویش را قضاوت میکنند و زندگی در میان انسانها برایشان مشکل میشود و دوباره مجبورند به میان جنها بر گردند و دوباره چاکرا بازی کنند. چاکرا باز کردن مثل این است که یک مار سمی را بداخل خانه راه دهید. قطعا روزی بالاخره شما را خواهدگزید.

حتی یکی بود که میخواست مراسم خواستگاری برود، قبل از رفتن، برای افزایش اعتماد به نفس، گفت میخواهد نیم ساعت مدیتیشن انجام دهد تا چاکراهایش را تنظیم کند و آمادگی رفتن پیدا کند! واقعا آیا خالق ما ، انسان را مستقل نیافریده است؛ حتی برای خواستگاری رفتن هم باید از دنیای پوشیده و پنهان اجنه باید اجازه بگیرند و از آن جا نیرو گیرند؟ مدیتیشن و باز کردن چاکراها اعتماد به نفس را از آدمیان می گیرد و به جای آن اعتماد به اجنه و دنیای پنهان اجنه جایگزین میشود. اعتماد به نفس کم کم به اعتماد به دنیای پنهان اجنه تبدیل میشود. آنها پناهگاهی برای خود پیدا میکنند. خرافات رنگ عوض کرده است و اکنون خرافاتی همچون مدیتیشن و کسب معنویت از طریق مدیتیشن در جهان رواج یافته است.

یکی بود که هر وقت بچه اش کوچکترین سرما خوردگی پیدا میکرد و یا تب میکرد، فورا انواع داروهای شیمیایی را به او می خوراند. بعد از مدتی کودکش مریض شد و آنقدر سیستم ایمنی بدنش ضعیف شده بود که همیشه بیمار بود. در نهایت نتیجه نهایی را گرفت و گفت که کودکش را چشم زده اند. این است که مدیتیشن آدمیان را در مورد وقایع زندگی هم به نتایج غلط میرساند. باید بدانیم که مدیتیشن محدود به حرکات یوگا و چاکراها نیست؛ بلکه افراط در زمینه های فیلم نگاه کردن، وبگردی، تفریح، آهنگهای سنتی و جدید و حتی افراط در خرید هم نوعی مدیتیشن است.

باز کردن چاکراها بر مبنای زندگی انسانها نیست و هدف اصلی آن، دور کردن انسان از واقعیتهاست. اگر چاکرا را باز کنید، دیگر نقطه ورود خود را اعلام کرده اید و حتی اگر روزی نخواهید چاکرا بازی کنید، آنها میایند دنبالت و بعد از مدتی میبینید که ترسها و موجودات مزاحمی پیدا کرده اید و الکی خود را در دردسر بزرگی انداخته اید. تجربیات افرادی که خود را وارد مدیتیشن کرده اند، چنین گفته ای را اثبات میکند. طوری که افراد دو راه دارند، یا باید برگردند سر چاکرا باز کردنها و انجام مدیتیشن و بیش از پیش در دنیای اجنه غرق شوند و رسما به شهروند جامعه اجنه تبدیل شوند و یا اینکه همیشه در دلهره و اضطراب و کابوس بسر برند. خستگی، سردرد، تنبلی نتایج باز کردن چاکراها ست. مدیتیشن افراد را کم کم از نظام رحمانی خارج میکند و آنان بعد از مدتی با نظام رحمانی بیگانه میشوند و شروع میکنند به دستکاری بدن خویش و مجبور میشوند که اعمال جراحی زیبایی انجام دهند و به این طریق مدیتیشن هزینه های گزافی برای انسانها دارد.

افراد در مدیتیشن ، چشم سوم خویش را باز میکنند که نیات دیگران را متوجه شوند و البته دیگران نیت آنان را متوجه نشوند! این همان ایده خودخواهانه و متکبرانه شیطان است. آنتوان لاوی موسس فرقه شیطان پرستی ، می گفت که از مال دیگران بردارید ولی اجازه ندهید دیگران مال شما را بردارند! این یک قانون شیطان پرستی است،که مدیتیشن کلا بر این مبنا استوار شده است. بخشش و عفو و گذشت در مدیتیشن وجود ندارد.

روشهای باز کردن چاکرا به صورت دستی یعنی روشی که تمام جوانب و جزئیات سیستم عصبی و روحی روانی انسان را در نظر گرفته است که عملا چنین چیزی در این روشها غیر ممکن است. باز کردن چاکرا بوسیله مدیتیشن یعنی مادی کردن معنویات. فرق نماز و یوگا در همین است که نماز برای ذکر و یاد خداست اما یوگا برای نرمش و باز کردن چاکراها و کسب یک سری حسهای مادی است. در مدیتیشن هورمون سروتونین بیشتر میشود و فرد آرامتر میشود. البته این آرامی به عنوان آرامش روحی روانی نیست و بلکه یک احساس افراطی و آرامش هورمونی است که بعد از مدتی افراد معتاد آن میشوند. مدیتیشن نوعی دریافت لذت مادی و هورمونی است و یک نوع اعتیاد مدرن است که جامعه بشری دچار آن شده است.

در مدیتیشن ، افراد میخواهند خودشان تنفس را انجام دهند و ضربان خویش را پایین آورند. در حالی که بدن ما طوری ساخته شده است که خودش اتوماتیک عمل تنفس را انجام میدهد و لزومی ندارد که ما سبک آن را تغییر دهیم. تنفسهای عمیق مصنوعی در جهت باز کردن چاکراها، افراد را به خلسه میبرد.  منظور از تنفس عمیق، تنفس عمیق حاصل از کار و تلاش و ورزش نیست. در مراحل مدیتیشن، نفس انسان ضعیف میشود و در نتیجه خودآگاهی در پایین ترین سطح قرار دارد و در نتیجه انسان چیزی که خیر است را شر می پندارد و چیزی که شر است را خیر می پندارد. سطوح ذهنی آلفا و تتا، محل جولان شیطان و یک نوع فلق است و پر است از ارتباطات و سرزدنهای شیاطین؛ که قابل اعتماد نیست.

 

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱

بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)

 

مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲

از شر آنچه آفریده (۲)

 

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳

و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)

 

وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴

و از شر دمندگان افسون در گره ‏ها (۴)

 

وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵

و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)

 

دنیای پنهان اجنه یک نوع فَلَق است و ناشناخته و شرّ های زیادی در آن نهفته است. تنظیم صحیح سیستم اعصاب با تنظیم و دخالت در چاکراها بصورت دستی اصلا امکان پذیر نیست. زیرا سیستم عصبی انسان پیچیده تر از آن است که با چند تا حس گرفتن تنظیم شود. خدای مهربان برای تنظیم حالت روحی روانی انسانها همانطور که در سوره العصر فرموده است، راهکار پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر را پیشنهاد داده است. دخالت در سیستم روانی انسان، از طریق مدیتیشن و یوگا همان کمک گرفتن از دنیای شیاطین و اجنه است.

 

وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿۶

و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى ‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏ افزودند (۶)

 

این که در آیه از کلمه رجال استفاده فرموده است، ثابت میکند که برای دخالت این دو موجود در زندگی همدیگر، نیاز است که جنسیت خویش را نادیده بگیرند. بنابراین فمنیسم و تعصبات جاهلی در مورد زنان و مردان، نوعی مدیتیشن است. زنان در فمنیسم، خود را مستقل از مردان می پندارند و این نوع تفکر نوعی مدیتیشن است و فریب و غروری است از جانب دنیای اجنه و شیاطین. شیطان میخواهد روابط سالم و اصولی مابین زنان و مردان را در جامعه از بین ببرد. طبق نظام رحمانی، مردان باید مرد باشند و زنان باید زن باشند. اما مدیتیشن باعث رواج یافتن فلسفه ای غیر از این بین مردم میشود.

عمل کردن طبق نظام رحمانی با بهترین وجه و بهترین حالت و بهینه ترین حالت، سیستم روانی و عصبی انسان را تنظیم میکند. در نماز انسان باید فقط خدا را ذکر کند و لی در مدیتیشن، انسانها سعی دارند که تنفس و ضربان قلب خود را کنترل کنند و آن را تغییر دهند. مدیتیشن مثل این است که کسی که نماز میخواند ، در فکر اندازه و اصلاح ریش خود باشد و این دو (نماز و مدیتیشن) متضاد هم هستند.

تنفس عمیق، ضربان کمتر که خود نوعی مصنوعی سازی حالات روانی برای رفتن به دنیای اجنه است. تنفس عمیق حاصل از کار و تلاش و کوشش و ورزش سازنده و طبیعی است. اما در مدیتیشن مضر است؛ زیرا هر کسی سیستم عصبی مخصوص خودش را دارد، همانند اثر انگشت و دی ان آ. هیچوقت با یک روش مدیتیشن نمیتوان یک فرمول کلی برای تنظیم روان و اعصاب انسانها بدست آورد و هیچوقت این روشها حتی یک دهم درصد از نیازهای روانی انسان را جواب نمی دهد. تنها روشی که قطعی است و بوسیله انجام و پایبندی به آن میتوان روان تنظیم شده داشت؛ پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک ، گفتار صبر است. کسانی که وارد مدیتیشن می شوند، از کار و زندگی می افتند، ولی خدای رحمان که ما را آفریده است، تنظیم و آرامش روانی انسانها را در انجام همان کارهای روزانه گذاشته است. خدا شب را آفریده است که انسانها در آن زمان بخوابند و استراحت کنند، روز را گذاشته است تا که کار و تلاش و کوشش کنند، طبیعت را آفریده است تا که در آن سیر کنند و خدا را ستایش و سپاس گویند. نظام رحمانی به تمام معنا سیستم اعصاب انسان را تنظیم میکند. بطور مثال شما اگر چند روز نخوابید، سیستم عصبی شما مشکل پیدا میکند. در آن موقع چه مدیتیشنی میتواند آن را دوباره تنظیم کند؟ هیچ مدیتیشنی قادر به آن نیست. مدیتیشن غیر از ضرر، هیچ فایده دیگری ندارد.

تنظیم دستی چاکراها و سیستم عصبی و روانی یک نوع کلک شرعی است و افراد میخواهند به آن طریق میانبر بزنند و خیال میکنند که میانبر و خللی در نظام رحمانی پیدا کرده اند. یکی هست که دزدی میکند و یا رشوه می گیرد، ولی بعد از دزدی و رشوه برای آرامش فکری خودش و وجدانش، موسیقی آلفایی گوش میدهد تا که به خیال خودش روان گسسته خود را دوباره تنظیم کند. در حالی که این تنظیمات یک نوع فریب است. تنظیم روان و اعصاب انسان، بوسیله باز کردن چاکراها ، نوعی دستکاری سیستم رحمانی است. بیشتر آهنگهایی که مردم گوش میدهند، برای تنظیم دوباره سیستم روانیشان است ولی آنها نمیدانند که با این روش نمیتوان سیستم اعصاب را تنظیم کرد. چطوری آدمی میتواند بدون داشتن پندار نیک و کردار نیک؛ و جبران کردار بد، حس خوب داشته باشد! انسان گناهکار فقط با توبه و اصلاح خود میتواند به خود حس خوب دهد. حس خوب نتیجه انجام کارها و پندارهای نیک است و هیچوقت بوسیله باز کردن چاکرا بدست نمی آید. فقط و فقط برگشت و توبه و انابه به درگاه خدای عالمیان است که سیستم عصبی روانی انسان را تنظیم میکند.

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶

کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد (۹۶)

 

آیه بالایی خیلی زیبا می فرماید که کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند به زودى خدای رحمان براى آنان محبتى در دلهایشان قرار مى‏ دهد و به آنان آرامش واقعی میدهد. این آیه خیلی زیبا طریقه بدست آوردن آرامش را بیان میدارد. پندار نیک و کردار نیک. بنی اسرائیل شنبه ها تور می انداختند و یکشنبه ها ماهی ها را شکار می کردند. ظاهرا تعطیلی شنبه را رعایت کرده بودند ولی پندار نیک در این کار نبود. کسانی که گناه میکنند و قصد ندارند که توبه کنند ولی میخواهند سریع و میانبر حس خوب پیدا کنند؛ این افراد سراغ مدیتیشن میروند. البته این روش ، مثل اعتیاد است و به هیچ عنوان آرامش نمی آورد. اعتیاد به مواد مخدر هم اینگونه است.

خدا در آیه ( لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى) صراحتا می فرماید که در حالت آلفا، مستی و مدیتیشن حتی نزدیک نماز هم نشوید. نماز که گل سر سبد کارهای خوب است نباید در آلفا اقامه شود؛ یعنی خدای بزرگ و مقدس می خواهد به ما بگوید که حتی کارهای خوب در آلفا انجام نشود زیرا به فلسفه و ایدئولوژی دنیای اجنه آلوده می شود یعنی به مفاهیمی مانند ریا و غرور و دروغ و حسادت و وحدت وجود و تناسخ و عشق و ... آلوده می شود. هر کار نیکی که خدای رحمان دستور داده باید در خودآگاهی و با پندار نیک کامل ( ایمان کامل) انجام گردد نه در توهم و خیالات .طهارت در قرآن به همین معناست. یعنی حتی پندار انسانها میتواند آلوده شود. خدا نمیخواهد که انسانها با انجام مدیتیشن و باز کردن چاکراها، شیاطین را وارد ذهن خویش کنند و پندار خویش را آلوده کنند. تمام گناهان ریشه در پندار آلوده و غیر طاهر دارند. شیاطین و دیوها هر جا وارد شوند و سرک بکشند، پندار آنجا را آلوده میکنند.

خیلی ها اصرار دارند بگویند که آلفای خوب و آلفای بد داریم. آنها می گویند که چاکراهای 1و2 و 3 بیشتر چاکرای زمینی و چاکرای 4و5و6و7 چاکرای آسمانی و روحانی است. در حالی که این تقسیم بندی هیچ اساس علمی ندارد. اتفاقا باز کردن چاکراهای بالاتر خطرناکتر هست. درست است که حالات آلفا را خدا آفریده است. اما خدا موجوداتی مثل شیطان هم آفریده است. بنابراین فرو رفتن در حالت ذهنی آلفا و  باز کردن دستی چاکرا مطابق سیستم رحمانی نیست.

در آلفا هیچ کردار نیکی انجام نمی پذیرد زیرا محدوده شیاطین و اجنه است و تشخیص خیر و شر به سختی انجام می پذیرد و ارزش ریسک کردن ندارد. مانند کسی که پرنده ای را در قفس اسیر می کند و سعی می کند که با نگهداری و غذا دادن به پرنده کار خوب انجام بدهد در حالیکه فرد دچار اشتباه شده است و کردار نیک در اصل این است که ما حیوانات را اسیر نکنیم و مزاحم زندگی شان نشویم و بگذاریم آنان زندگی طبیعی خودشان را انجام دهند. در مدیتیشن کارهایی به عنوان نیک معرفی می گردند که ارزش چندانی ندارند. مثلا اینکه تلاش کنید قاشق را با چشمانت خم کنید. اینها کارهای بیهوده ای هستند که دردی را از دنیای ما انسانها دوا نمی کنند و ناشی از کمک گرفتن از یک جن است.

 اشتباهی که انجام می گردد این است که انسان خودش می خواهد نیک و شر را برای خودش از نو تعریف نماید، در حالیکه خدای بزرگ این کار را انجام داده و لزومی ندارد ما بیاییم برای دنیای خود ساخته خود شر و نیک را تعریف کنیم. خدا همیشه به ما دستور داده که از راه او پیروی کنیم نه راه دیگری. و اینکه فقط در کتابهای آسمانی شک و تردید نیست و به راه پایدار و درست ما را راهنمایی و هدایت می کند. یکی بود که همیشه روزی یکی دو ساعت در کانالهای اینترنتی و تلویزیونی  سر میزد و خود را مشغول آن میکرد. این هم نوعی مدیتیشن است. بعد از مدتی می گفت که او عاشق همه انسانهاست و همه را دوست دارد! افراد بعد از مدیتیشن قدرت تشخیص حق و باطل را هم از دست میدهند. زیرا آنقدر تناقضات در ذهنشان ایجاد میشود و حل نمیشود؛ که در نهایت تصمیم می گیرند که خود را به بی خیالی بزنند.

بعضی افراد مذهبی هم چشم سوم خاصی را برای خود میسازند و از آن طریق جامعه را می بینند. مثلا یک سَلَفی هر کسی را ببیند، ابتدا بررسی میکند که با چه سبکی ریش گذاشته است! این اولین معیاری است که او دیگران را با آن می بیند و قضاوت اولیه او بر این مبنا استوار است. این نوع مذهبی گری هم جزو دین خدا نیست و نوعی مدیتیشن است. انسانها باید براساس گفتار و کردار طرف مقابل، او را قضاوت کنند و نه براساس پندار خویش. مدیتیشن یعنی براساس پندار آلوده خود جامعه را ببینی. این همان کنترل جامعه توسط اجنه و شیاطین است، زیرا پندار آلوده توسط اجنه و شیاطین دچار آلودگی میشود.

در مدیتیشن و مراقبه و یوگا فرد دچار افراط و تفریط می شود یعنی فردی که مثلا دچار اضطراب شده است سعی می کند با تنفس عمیق و کاهش ضربان قلب و مراقبه سطح انرژی خود را کاهش بدهد و با ترشح هورمون سروتونین به یک سستی و رخوت لحظه ای و موقت برسد. در حالیکه در اصل فرد با کاهش سطح انرژی و دستکاری اجزای فیزیولوژیک بدن، این حالت و حس مادی را به وجود آورده و به محض اینکه از این حالت خارج شود اضطراب بیشتر از قبل به سراغ او می آید و مجبور است که بازهم بیشتر به خلسه و رخوت مدیتیشن فرو رود و دچار نوعی اعتیاد مدرن می شود .یعنی اعتیاد به کاهش سطوح انرژی فیزیولوژیک به منظور فرار از اضطراب و استرس های دنیای واقعی . دقیقا مانند استفاده از مواد مخدر که به صورت موقتی فرد به رخوت و سستی می رود. در نهایت فرد به حالتی می رسد که باید برای هر کاری ابتدا مدیتیشن کرده و سطح انرژی خود را پایین بیاورد که نوعی اعتیاد می باشد.

مدیتیشن و یوگا هیچ‌ ارتباطی به معنویات ندارند و فقط موجب تغییرات فیزیولوژیک ‌و روانی مصنوعی می شوند. در حالیکه سیستم خدای رحمان کافی است و لزومی ندارد که دستکاری شود. یکی از مضرات مدیتیشن و آلفا این است که چون در محدوده فرکانس شیاطین می باشد ، آنها می توانند فلسفه ها و ایدئولوژی خود را به انسانها القا کنند. فلسفه ها و عرفانهای شرقی سعی دارند سطح انرژی فرد را پایین بیاورند تا اجنه و شیاطین بتوانند ایدئولوژی خود را در وجود انسان توسعه دهند. چه چیزی بهتر از این که فرد این ایدئولوژی و فلسفه را قبول کند و به محض اینکه پندار فرد تغییر کرده و راه نادرست را برود گفتار و کردار نیز به دنبال آن تغییر کرده و منحرف می شود. چه دستاورد بزرگی برای شیطان!

این فلسفه ها و ایدئولوژی هایی که از دنیای اجنه و شیاطین به انسان می رسد نوعی اله هستند، بدترین الهی که انسان می تواند داشته باشد فلسفه و ایدئولوژی شر است. زیرا پندار که فاسد شود به دنبال آن گفتار و کردار نیز فاسد و شر می شود. روزی در قیامت از انسان می پرسند که الهه هایی که برای خود در نظر گرفته بودید بخوانید و ببینید آیا می توانند شما را نجات دهند در آن حال می فهمیم که دیر شده و جواب انسان این است که خیر. آن موقع دیگر هیچ کاری از دستشان بر نمی آید و هیچ کمکی برای نجات انسان نمیکنند .

 

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلَا تَحْوِیلًا ﴿۵۶

بگو کسانى را که به جاى او [معبود خود] پنداشتید بخوانید [آنها] نه اختیارى دارند که از شما دفع زیان کنند و نه [آنکه بلایى را از شما] بگردانند (۵۶)

 

بله در آن لحظه انسان متوجه می شود که هر راهی بجز راه هدایتی که خدا به انسان داده نمی تواند هیچ ضرر و زیانی را از او دور کند و هیچ تغییری نمی تواند در انسان نه در این دنیا و نه در آخرت  ایجاد کند.

 

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ ﴿۲۲

بگو کسانى را که جز خدا [معبود خود] پنداشته‏ اید بخوانید هموزن ذره‏ اى نه در آسمانها و نه در زمین مالک نیستند و در آن دو شرکتى ندارند و براى وى از میان آنان هیچ پشتیبانى نیست (۲۲)

 

فقط راه و دین خدا است که باید اطاعت شود نه راه دیگری. پس هرچه سریعتر باید بیدار شد و از عرفانهای شرقی و مفاهیمی مانند مدیتیشن و یوگا دور شد و به خدای عالمیان پناه ببریم و خود را فریب ندهیم. پیش از آنکه روزی بیاید و دیگر کاری از دستمان بر نیاید.

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و هفتم) آخر الزمان ( قسمت پانزدهم ) شرایط گلخانه ای قسمت سوم

pdf

        

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و هفتم)

آخر الزمان ( قسمت پانزدهم )

شرایط گلخانه ای قسمت سوم

 

انسان سال 1969 توانست پا روی ماه بگذارد و همچنین توانست از ماه به زمین بر گردد، ولی نکته عجیب این است که از آن موقع تابحال نتوانسته است این سفر را تکرار کند. آن موقع تکنولوژی کامپیوتر و سایر تکنولوژیهای دیگر نسبت به امروز پیشرفت چندانی نداشته اند. فقط جهت اطلاع بدانید که کامپیوتر آن موقع کلا نزدیک یک مگابایت حافظه داشته است و تکنولوژی برنامه نویسی آن موقع در مرحله ابتدایی خود بوده است. درک اینکه آنها چطوری با تکنولوژی نرم افزاری بسیار ساده و ابتدایی آن موقع به ماه رفتند و چطوری برگشتند، برای نسل امروزی خیلی سخت است. اما باید این نکته را در نظر داشت که انسان نسل جدید با توجه به جزئی نگری بیشتر، به سادگی قادر به انجام هر کاری نیست. انسانها جزئی نگر تر شده اند و روز به روز هم به جزئیات بیشتری دقت میکنند. انسانهای قدیمی تر، توانایی بیشتری در هر زمینه ای داشته اند. شاید دیگر افرادی به توانایی گسترده خوارزمی، نیوتون، اینشتین ، ابوعلی سینا ، چارلی چاپلین ، عبدالباسط ، بروسلی و ... هیچوقت پیدا نشوند. نسل جدید از آنجا که جزئی نگرتر شده اند، نمی توانند در تمام زمینه ها مهارت پیدا کنند. هر چقدر که نسلها عوض میشوند، توانایی ها کمتر میشود و بیشتر کارها و محاسبات و علوم به رباتها و ماشین آلات و هوش مصنوعی سپرده میشوند و انسانها کم کم به سیاهی لشکر تبدیل میشوند. در این حالت، فرصت تقوای انسانها هم کمتر میشود و کار انسان در بدست آوردن بهشت برین مشکل تر میشود. انسانها قبلا در زمان کمبود آب، از خدای قادر مقدس تقاضای برف و باران می کردند و این نوع تقاضا و دعا، آنان را به خدا نزدیکتر میکرد و آنان را متقی پرورش میداد. اما اکنون برای زندگی شهری، همه چیز در سدها و انبارها فراهم است و مردم نیازی به تقاضا از خدا نمی بینند  و خود را بی نیاز می پندارند. یکی از قشنگ ترین حالتهای روحی روانی انسان این است که او همیشه خود را نیازمند خدا ببیند و همیشه نسبت به خدا حالت خشوع و خضوع داشته باشد.

 

کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى ﴿۶حقا که انسان سرکشى مى ‏کند (۶)

                                                                                                    

أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴿۷همین که خود را بى ‏نیاز پندارد (۷)

 

مدتی دیگر که برف و باران قطع شود، آنموقع از اقیانوس لوله کشی میکنند و دیگر اصلا نیازی به تقاضا و درخواست از خدای مهربان نمی بینند. انسان به سمتی خواهد رفت که ادعای بی نیازی میکند و همین نکته او را از خدا دورتر میکند.

 

وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿۸و اما آنکه بخل ورزید و خود را بى ‏نیاز دید (۸)

 

وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿۹و [پاداش] نیکوتر را به دروغ گرفت (۹)

 

فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ﴿۱۰بزودى راه دشوارى به او خواهیم نمود (۱۰)

 

انسان خود را از خدا بی نیاز می بیند. او همینکه تهیه آب را به سدها و آب شیرین کنها بسپارد؛ دیگر به علم خود مغرور شده و خود را از خدا بی نیاز می بیند و دیگر تقاضای بارش برف و باران نمی کند. اینکه آب در سدها وجود دارد، خیلی از مردم نمیدانند که این آب چطوری و از کجا آمده است و اصلا برایشان هم مهم نیست.

 

أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴿۷

همین که خود را بى ‏نیاز پندارد (۷)

 

إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى ﴿۸

در حقیقت بازگشت به سوى پروردگار توست (۸)

 

به همین خاطر، آدمهای نسل قدیم، فرصت تقوای بیشتری داشتند. و اینکه انسانهای قدیم از این فرصتها استفاده کردند یا نه، یک موضوع دیگری است که باید جداگانه به آن پرداخته شود. خدای مهربان در مورد قیامت به این نکته اشاره می فرماید که نسل جدید متاسفانه، بیشترشان به یک سیاهی لشکر تبدیل میشوند.

 

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ ﴿۱۳گروهى از پیشینیان (۱۳)

 

َقَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ ﴿۱۴و اندکى از متاخران (۱۴)

 

علم ما انسانها خیلی محدود و تقریبی است. خیلی از محاسبات که در ماشین حسابها و کامپیوترها انجام میشود، تقریبی است ولی چون خیلی رقم اعشارش کوچک است، از آن صرف نظر میشود و برش داده میشود و ما فکر می کنیم که این محاسبات که بدست ما رسیده است، دقیق بدست آمده است. انسان حتی دقیق نمیداند که نسلش از کی شروع به زندگی روی زمین کرده است و فقط حدس میزند و هر آنچه می گوید تقریبی است. او نمیداند که در آینده چی به سرش می آید. روزانه هزاران خطر از بیخ گوش کره زمین رد میشوند. شهاب سنگهای زیادی از کنار زمین رد میشوند و خطرات زیاد دیگری وجود دارند، که سیاره ای مثل مریخ که شبیه زمین است را تغییر داده است. زمانی در مریخ آب بوده است و حتی ممکن است موجودات زنده هم بوده باشند ولی اکنون زنده نمانده اند. امکان نگه داشتن حیات در هر جایی بجز  زمین وجود ندارد و بجز زمین در هیچ سیاره نزدیکی امکان حیات نمانده است و اگر هم امکان زندگی باشد، آنقدر دور است که قابل استفاده نیست.

تایتانیک به عنوان کشتی‌ای که "غرق‌نشدنی" نامیده می‌شد در تاریخ ثبت شد، اما غرق شد، محاسبات و اعتمادهای انسان در بیشتر مواقع اشتباه است. بسیاری از مسافران کشتی به تایتانیک اطمینان کامل داشتند. اطمینان مطلق به آن؛ و البته همین دلیل اصلی غرق شدن بود. در آن زمان همه چیز علیه تایتانیک بود. یعنی تمام عوامل برای نجات کشتی تایتانیک در آن زمان آفلاین و خاموش بود. این نشانه ای از جانب خدا بود. هر موجودی که فلسفه ای غیر رحمانی پشت آن باشد، خیلی راحت از بین می رود، زیرا دریا، آب، باد، ابر، کوه یخ،  آتش، ماه، آسمان، درخت و همه در اختیار و به امر خدایند. تایتانیک همه عوامل نجات را از دست داده بود. ناخدای کشتی کوه یخ را ندید، زیرا شب بود و ماه در آسمان نبود. نوع کوه یخی که تایتانیک با آن برخورد کرد از نوع خاصی بود که در شب نامرئی بود. سیگنال ها برای درخواست کمک توسط کشتی ارسال می شد، اما در زمان غرق شدن تایتانیک، بطور اتفاقی کشتی دیگری که در آن نزدیکی ها بود، مشغول تعمیرات بود و گیرنده اش را خاموش کرده بود. همه عوامل طبیعت در آن زمان علیه تایتانیک بودند. این قدرت خداست وقتی خدا نادیده گرفته شود، همه چیز از دست میرود. این قاعده اصلی این دنیاست. هر چیزی چه زنده و چه مرده اجل مشخصی دارد.

اما در مورد کشتی نوح کمی تعمق کنیم؛ با امکانات ساده طراحی شده بود. کشتی خیلی خیلی ساده ای بود. خدا برای انجام کاری به تجهیزات ساخت بشر نیاز ندارد. وقتی خدا بخواهد یک کار بزرگ را انجام دهد، انجام می شود. نیازی به هیچ چیز نیست، همه عوامل تحت فرمان خدایند. ملائکه ، دریا، آب، باد، ابرها، کوه های یخ، آتش، ماه، آسمان، درختان و همه برای خدا کار می کنند. کشتی نوح 40 روز و 40 شب روی دریا شناور بود و همه مسافران به فرمان خدا نجات یافتند. هر کاری که خدا پشت آن باشد، انجام می شود. کشتی نوح از کنده های چوبی ساخته شده بود که با طناب های قدیمی به هم گره خورده بودند. پیشرفته بودن امکانات و تجهیزات تعیین کننده امنیت نیست.

خدا زمانهای خاصی را در روی زمین قرار داده است که این زمانها بسیار مهم هستند و خدا در قرآن اشاره فرموده است که این زمانها در نظام رحمانی نوشته شده هستند و خدای مقدس با این  اشارات می خواهد بفرماید که ما باید این زمانها را در نظر داشته باشیم و باید در این زمانها مواظب باشیم. پنج نماز در زمانهای مشخصی از شبانه روز انجام میشوند و خدا در مورد نماز می فرماید که نماز کتابی زماندار است(کِتَابًا مَوْقُوتًا ). این نشان میدهد که این زمانها مهم هستند.

 

فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا ﴿۱۰۳

و چون نماز را به جاى آوردید خدا را [در همه حال] ایستاده و نشسته و بر پهلوآرمیده یاد کنید پس چون آسوده ‏خاطر شدید نماز را [به طور کامل] به پا دارید زیرا نماز بر مؤمنان در اوقات معین مقرر شده است (۱۰۳)

 

خدا می فرماید که نماز کتابی زماندار است که برای مومنین (کسانی که پندار نیک دارند) قرار داده شده است. بنابراین داشتن پندار نیک مقدمه و پیشفرض نماز است. انسان معمولاً در مواقع خاصی بیشتر مرتکب گناه می شود. غروب و شب اوقاتی است که مردم راحتتر دلتنگ می شوند. انسان صبحگاهان بسیار پرانرژی است و راحت‌تر به گناهان فکر می‌کند و اگر در آن موقع مرتکب گناه شود و یا درگیر خیال گناه شود، تا آخر روز درگیر آن می‌شود.  به همین خاطر خدا می فرماید: و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد کن.

 

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَأَصِیلًا ﴿۲۵

و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد کن (۲۵)

 

این دو زمان به هم مرتبطند، یعنی شروع و پایان روز هر دو به همدیگر مرتبطند. یعنی اگر روز را با گناه شروع کنید، تا شب به آن ادامه خواهید داد. چنین موردی را می توان با سن جوانی و یا نوجوانی و پیری مقایسه کرد. بیشتر افرادی که در سنین جوانی، از نفس و روان خویش مراقبت نکرده اند، وقتی پیر می شوند، بیش از هر زمان دیگری مرتکب گناه می شوند. به همین دلیل خدا می فرماید که او را در آغازها و پایانها (بُکْرَةً وَأَصِیلًا ) بیشتر ستایش کنیم و باید بیشتر مواظب باشیم. این دو کلمه میتواند به روز و شب، آغاز و پایان ، شروع یک معامله و پایان آن، شروع کار و پایان کار و ... انطباق دهیم.

خدای مقدس، در قرآن می فرماید که به زنبور عسل وحی میکند و حاصل این وحی، کند و کاو در میان گیاهان و میوه ها و درختان مختلف با رنگهای مختلف است و حاصل آن عسل است  که در آن شفاست.

 

وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ﴿۶۸

و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [=الهام غریزى] کرد که از پاره‏ اى کوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفته ‏سازى] مى کنند خانه ‏هایى براى خود درست کن (۶۸)

 

ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۶۹

سپس از همه میوه ‏ها بخور و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه بپوى [آنگاه] از درون [شکم] آن شهدى که به رنگهاى گوناگون است بیرون مى ‏آید در آن براى مردم درمانى است راستى در این [زندگى زنبوران] براى مردمى که تفکر مى کنند نشانه [قدرت الهى] است (۶۹)

 

خدای مقدس و متعال در ادامه می فرماید که زنبور عسل از همه میوه ها و ثمرات میخورد (کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ) و در ادامه می فرماید نتیجه این تلاش، ماده ای است که خصوصیات و رنگهای مختلف دارد (مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ) و در آن شفاست. این آیه نکات فوق العاده ای را در خود دارد.

1-           زنبور عسل از همه میوه ها و ثمرات می خورد (کُلِّ الثَّمَرَاتِ).

2-           به روش پروردگارش اینکار را میکند (سُبُلَ رَبِّکِ) . امر و نهی پروردگار (رب) برای تربیت و بهره سازی است. 

3-           نتیجه این دو تلاش، این است که عسلی بدست می آید که رنگها و خاصیتهای متفاوت (مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ) دارد.

میوه ها و ثمرات هر چه مختلفتر، باعث شفا بخش تر بودن عسل میشوند. چشمه های قدیمی آب، از آنجا که حاصل ذوب شدن برفها بود، آب آنها گواراتر بود و هر کدام گوارایی مخصوصی داشت. زیرا آب برف ذوب شده از بالای کوهها داخل سنگها و خاک نفوذ میکرد و به مرور ذوب میشد و املاح و ویتامین های مفید داخل سنگها و خاک کوه را در خود حل میکرد و به این طریق آب این چشمه ها ، منبع املاح و ویتامینهای مفید بوده است. میوه ها و گندم حاصل از این آب معدنی مغذی، بسیار مقوی تر و مفیدتر بوده است و نیازهای بدن انسان را برآورده میکرده است. اما اکنون میوه ها به سمت تک مزه گی میروند و شما اگر مثلا انواع طالبی را بخورید، اکثریت یک نوع مزه اند. اما قدیما یک نوع طالبی محلی ایرانی بود که اسمش گرمک بود و اکنوه کم شده است. هر گرمک یک مزه بخصوصی داشت و این مزه های متفاوت بخاطر پرورش طبیعی آن بود و نژاد خالص این نوع میوه بود. اما اکنون مردم محصولاتی را میکارند که دستکاری شده اند و وزن و حجم بیشتری میدهند و کاری به کیفیت ندارند.

حالا گاوها در گاوداری نگهداری میشوند و چند نوع علف محدود (یونجه یا کاه) میخورند و قطعا شیر این گاو خاصیت شیر طبیعی را ندارد. گاوها در قدیم ، در میان مزرعه ها پرورش می یافتند و از صدها نوع علوفه و گیاهان مختلف می خوردند و قطعا شیر این گاو زمین تا آسمان با شیرهای امروزی فرق داشت. زنبور عسل هم چون از صدها گیاه و درخت و گل تغذیه میکند، عسلش شفابخش تر است. در قدیم مادرانی که برای بزرگ کردن نوزادان شیر نداشتند، از شیر گاو استفاده میکردند و شیر این گاو کاملا نیازهای نوزاد را تامین میکرد. اما اکنون تغذیه گاو متنوع نیست و در نتیجه شیرش هم کامل نیست و مردم مجبور شدند که شیر خشک بسازند و مصنوعی ویتامین ها و املاح را در آن جور کنند. انسان بهتر است در هر تغذیه ای تعادل را نگه دارد و مثلا بعضی مواقع از آبهای مناطق و شهرهای دیگر و یا چشمه های دیگر هم بخورد تا املاح بدنش تامین شود و به علت یکنواختی آب، دچار سنگ کلیه و بیماریهای دیگر نشود.

 این است که خدا به زنبور وحی می کند که از کل ثمرات و میوه ها بخورد(کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ)، تا عسلش مفیدتر باشد. گاوی که یک نوع یا دو نوع علوفه می خورد، شیرش با گاوی که در مزرعه ها از انواع علوفه های مختلف می خورد، زمین تا آسمان فرق دارد. قدیما می گفتند که شیر بز مفیدتر است زیرا بز جاهای بلندتر و بالای صخره های بلند می رفت و گیاهانی می خورد که حیوانات دیگر به آن دسترسی نداشتند و به این طریق شیر بز، خاصتر بود و مفیدتر بود. اما اکنون انسانها شرایط گلخانه ای برای خود ایجاد کرده اند و خود را دچار محاسبات پیچیده ای کرده اند. در زمان آینده، شرایط سخت تر هم خواهد شد. انسانها همینکه یک میوه شبیه طالبی در شرایط گلخانهای درست کنند، برای خود یک موفقیت حساب میکنند، اگر چه این طالبی بیشتر املاح و ویتامین های مورد نیاز بدن را تامین نمی کند و مزه خاصی ندارد و بیشتر یک شکل و تصویر است. مردم در مراسمها، کیک پر از شکر میسازند و آن را به شکل موز و توت فرنگی و طالبی و سایر میوه ها میسازند و به این طریق تغذیه های مضر با نام میوه ها تبلیغ میشود.

من شخصا دوست ندارم که به زمان آینده بروم، زیرا خیلی واضح میدانم که چه زندگی سخت و شرایط غیر قابل تحملی وجود خواهد داشت. اما اگر با فرض محال، روزی به گذشته برگردم، قدر نعمتهای طبیعی آن موقع را بیشتر خواهم دانست و خیلی بیشتر از خدای متعال سپاسگزار خواهم بود.

حتی خدای مهربان ، انسانها را با رنگها و زبانهای مختلف آفریده است و اینها خودش نوعی نعمت است. بعضی سیاستمدارها در دولتها تلاش دارند که برای ایجاد وحدت! در جامعه، فرهنگها و زبانهای محلی را از بین ببرند و یکدستش کنند که این خودش اشتباه وحشتناکی است و نعمت بزرگی را از دست خواهند داد. گوناگونی در خلقت و آفرینش، خودش یک نعمت است از طرف خدای مهربان، و باعث سلامت روانی جامعه است. افرادی هستند که هیچوقت میان قومی نبوده اند و با آن قوم هیچ آشنایی ای ندارند، ولی بدون هیچگونه دلیلی از اقوام متفاوت متنفر هستند و خود را از آنها برتر میدانند.  این صراحتا مخالف نظام رحمانی است. خدای مهربان تنها معیار کرامت را تقوا میداند و لاغیر.

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ﴿۱۳

اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى‏ تردید خداوند داناى آگاه است (۱۳)

 

خدای مهربان می فرماید شُعُوبًا وَقَبَائِلَ یعنی نژادها و زبانها و لهجه های مختلف که همین خودش موجب رشد اجتماعی و در نهایت رشد فردی خواهد شد. در طول تاریخ به دلیل اینکه انسانها نخواسته اند همدیگر را بشناسند و یا نتوانسته اند همدیگر را بشناسند، موجب ایجاد جنگهای مختلف شده اند. ولی اگر براساس فرموده خدای مقدس و متعال، ملتها و اقوام در صدد شناخت همدیگر برآیند و در این راه تلاش کنند، دیگر هیچ جنگی پیش نخواهد آمد (وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا). کشورهایی که زمانی پیشرفت زیاد در علوم مختلف داشته اند، به این خاطر بود که پذیرای شعوب و قبائل مختلف شدند و همین تنوع باعث ایجاد انگیزه پیشرفت در آنها شد. نژادپرستی مهمترین دلیل عقب ماندگی ملتهاست.

حتی کلمات قرآن به این دلیل شفا در آن وجود دارد که از هر نوع مثالی در آن هست. گوناگونی مثالها و آیات در قرآن، مثل عسل و یا شیری است که از هزاران گیاه بدست آمده باشد و دوای دردهای روانی  است. مثلا داستانهای قرآنی در جاهای مختلف قرآن بصورت تکه تکه آمده است و در یک سوره از موضوعات مختلف صحبت شده است و خدای آفریننده از این موضوع بهتر آگاه است و میداند که چطوری با ترکیب کلمات دوای دردهای قلبی روانی ما را فراهم کند. اما نوشته های ما انسانها ، پر است از نقائص و افراط و تفریط. قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی، یک کتاب یونیک و بی نقص است که توسط خالق ما برای راهنمایی ما فرستاده شده است و واقعا حیف است که خود را از کلمات آن محروم کنیم.

 

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا ﴿۵۴

و به راستى در این قرآن براى مردم از هر گونه مثلى آوردیم و[لى] انسان بیش از هر چیز سر جدال دارد (۵۴)

 

حالا دیگر کودکان امروزی، از خیلی غذاها و مزه ها نمی چشند و اطلاعی ندارند و یکدست بار می آیند و آنها از خیلی بهره ها محرومند. ما در مقابل نسل آینده خویش موظفیم تا محیط زیست را برای آنها نگهداری کنیم و آنان را از نظام رحمانی محروم نکنیم. شرایط گلخانه ای، شرایط لذت بخشی نیست و انسانها به شدت به زحمت می افتند و حالا ما متوجه خواهیم شد که بهشت چطور جایگاهی است. بهشت جایی است طبیعی که همه نعمتها در آن طبیعی و بکر و لذت بخش است و شرایط گلخانه ای در آن برقرار نیست، بلکه همه چیز در آن جریان دارد.

 

لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرَارِ ﴿۱۹۸

ولى کسانى که پرواى پروردگارشان را پیشه ساخته‏ اند باغهایى خواهند داشت که از زیر [درختان] آن نهرها روان است در آنجا جاودانه بمانند [این] پذیرایى از جانب خداست و آنچه نزد خداست براى نیکان بهتر است (۱۹۸)

 

اسبها، زیاد با راه رفتن روی آسفالت راحت نیستند و دوست دارند که در جاده های خاکی و نرم تر یورتمه بروند. آسفالت زمین سفتی است و راه رفتن زیاد روی آن باعث کمر درد میشود. به همین خاطر دیسک کمر زیاد شده است. زیرا ما هر چقدر که روی زمین آسفالت بیشتر راه میرویم، از آنجا که زمین سفتی است، این زمین سفت هم به کمر ما فشار بیشتری می آورد و به مرور زمان کمر انسانها ضعیفتر میشود. شرایط زندگی انسانها در زمین هبوط پیدا میکند و روز بروز هم بدتر خواهد شد. در جهنم شرایط زندگی طوری میشود که هر چیزی در آن مطابق شرایط انسان نیست و جهنم چنین جایی است. جهنم جایی است که در آن هیچ چیزی با هیچ چیزی جور نیست و هیچ تنوعی در کار نیست.

وقتی انسان آفریده شد، یک موجود کاملاً متفاوت هم در کنارش وجود دارد که برای زندگی مثل هم اتاقی هستند. یکی از آن دو، شخص حقیقی انسان و دیگری همنشین جن اوست. هر انسانی در بدو تولد، یک همنشین و یا همزاد جن همراه او خواهد بود. همنشین جن که همیشه با ماست، تمام جزئیات فکری و پندار نیک یا پندار بد ما را میداند. جنیان از نسل شیطان هستند و تمایلشان به هُل دادن و انحراف انسان به سمت نادرست بیشتر است. این دو، فقط دو شخصیت متفاوت نیستند، بلکه دو موجود کاملا متفاوت و مجزا هستند. بین روان انسان و جن همیشه نزاع و درگیری وجود دارد و هر یک از طرفین سعی می کند بر دیگری مسلط شود. توجه داشته باشید که انسان و جن در نهایت به یک بهشت نمی روند، برای هر کدام مکان های متفاوتی در نظر گرفته شده است (همانطور که در سوره الرحمن ذکر شده است). اگر نفس انسان پیروز شد و موفق شد جن را اصلاح کند، این احتمال وجود دارد که هر دو به بهشت برسند. اما اگر جن همزاد قوی باشد و بر انسان مسلط شود، دو چیز ممکن است اتفاق بیفتد:

 الف) خدایی که همه چیز را می داند، قبل از سن چهل سالگی به زندگی انسان پایان می دهد تا انسان با نفس خوب را از همراهی جن بد و شیطانی نجات دهد. بعضی آدمیان که سرکش هستند و زیر سن چهل سالگی می میرند، به این خاطر است که خدا به آنان رحم میکند و  آنان را از گناه بیشتر نجات میدهد و آنان را از دست همزاد شیطانیشان نجات میدهد. افراد مشهور زیادی قبل از چهل سالگی فوت کرده اند و به بهشت راه یافته اند. از جمله تختی، بروسلی، مارتین لوتر و ... کسانی که قبل از چهل سالگی بمیرند، بدون استثناء وارد بهشت زیرین خواهند شد و این رحم و لطف خداست که شامل آنان میشود.

ب ) اما خدای دانای مطلق که همه چیز را از قبل میداند، اگر بداند که انسان و جن برای انجام بدی و شرّ با هم هستند و با هم خلوت و توافق کرده اند، اجازه می دهد که زندگی انسان از چهل سالگی هم بگذرد. در این صورت، سرنوشت نهایی انسان و جن هر دو، جهنم است که در آن جمع می شوند. اگر انسان بتواند بعد از سن چهل سالگی، پندارش را نیک کند ؛ به بهشت برین راه خواهد یافت. زیرا اگر انسان پندارش را نیک کند و این پندار نیک تداوم داشته باشد، یعنی جن همزادش را کنار زده است و یا قانع کرده است. برای قانع کردن جن همزاد، نباید به هیچ وجه با اجنه ارتباط برقرار کرد، بلکه همینکه ما پندار نیک انتخاب کنیم، جن همزاد کار دستش میاید و تصمیم خود را خواهد گرفت. جن همزاد فقط این زبان را متوجه خواهد شد (پندار نیک و یا پندار بد).

هنگامی که زندگی بیولوژیکی انسان قبل از چهل سالگی به پایان می رسد، انسان خوب که در یک گروه بد (همنشین یک جن بد و قوی) قرار داشت، نجات می یابد و به بهشت می رود. اما رفیق جنش، که یک شیطان خبیث است رها می شود و اجازه داده می شود تا سالیان دراز در جهان ما که کوچکترین و داخلی ترین جهان از میان هفت جهان است، بماند. این نیز بخشی از رحمت خداست، زیرا او به جنیان اجازه می دهد که چند هزار سال دیگر در اطراف خود بگردند، شاید توبه کنند و اصلاح شوند. اما متاسفانه شیاطین جن رها شده از بدن انسان در بیشتر موارد رستگار نمی شوند و موفق به توبه نمیشوند. که گاهی مردم شیاطین آزاد شده را ارواح سرگردان می نامند و به اشتباه فکر میکنند که آنان ارواح آدمیان مرده هستند. در حالی که این نوع تماس، کید و حیله شیاطین رها شده برای گمراه کردن انسانهاست تا آدمیان را سر کار گذارند. ارواح سرگردان همان شیاطین آزاد شده هستند که همزاد انسانیشان می میرد.

 بنابراین، انسانی که قبل از چهل سالگی، زندگیش در دنیای فانی خاتمه می‌یابد، راهی بهشت زیرین می‌شود، زمانی که همدم جنی‌اش چند هزار سال دیگر زنده می ماند، تا بعداً به جهنم برود. به همین دلیل تعداد شیاطین زنده بسیار بیشتر از انسانهاست و دشمنی شیاطین با انسان از همان بدو تولد شکل می گیرد. گاهی بعضی شیاطین شرایط روحی خاصی را در انسان همزادشان بوجود می آورند و او را نا امید میکنند و او را به سمت خودکشی سوق میدهند و به این طریق آنان هم میخواهند خود را آزاد کنند. زیرا تا وقتی که انسان زنده باشد، جن همزاد انسان باقی می ماند ولی بعد از مرگ انسان، جن همزاد آزاد میشود. بیشتر شیاطین دنبال این چنین آزادی ای هستند. در حالی که  همنشین انسان خوب بودن بهترین فرصت برای درک معنویت صحیح توسط جن است. اگر جن این امکان را از دست دهد، ضرر بسیار زیادی خواهد کرد و آنان به اشتباه فکر میکنند که باید از دست انسان همزادشان رهایی یابند. جنیان پندار ما انسانها را متوجه میشوند و این پندار نیک یا بد ماست که برای آنان روشن کننده عقاید و راه و روششان است. بنابراین جهت تاثیر ایمانی بر اجنه و شیاطین و دور کردن اجنه بد از خود، تنها راه این است که پندار خویش را درست و تصحیح کنیم و هیچوقت فکر و خیالات و نیات غلط به ذهن خویش راه ندهیم. طرز برخورد با شیاطین نوعی جنگ و گریز است.

 

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶

در حقیقت‏ شیطان دشمن شماست‏ شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مى‏ خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶)

 

این یک واقعیت است که شیطان دشمن ماست و ما هم باید دشمن او باشیم. اگر فقط به این نکته اکتفا کنیم که "شیطان دشمن ماست" ، در نبرد با او موفق نخواهیم شد. باید بپذیریم که "ما هم باید دشمن او باشیم". بر طبق فرموده خدای مقدس در قرآن دشمنی با شیطان دو طرفه است (إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا). شیطان دشمن ماست و ما هم باید با شیطان دشمن باشیم. شیطان دشمنی نیست که اگر کاری باهاش نداشته باشید، کاری باهات نداشته باشد. او این قاعده را رعایت نمی کند و دقیقا به همین خاطر در اکثریت موارد بر بنی آدم پیروز میشود.

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷

آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

 

مثلا وقتی از خانه بیرون می رویم، در را قفل هم می کنیم تا از دزدی جلوگیری کنیم. باید مقدمات مقابله با شیطان را هم فراهم کنیم. ما باید محیط خود را برای مقابله با شیطان آماده کنیم. ما نباید خود را در معرض خطر حمله شیطان قرار دهیم. پس باید با او به عنوان دشمن رفتار کنیم.

ایزدی ها تفکرات بخصوصی در مورد شیطان دارند و تفکراتی شبیه مذهب هندو در مورد شیطان دارند. آنان می گویند که نباید با شیطان دشمن باشیم ، تا او هم به ما آسیبی نرساند. مذهب هندو پا را فراتر از این گذاشته و از شیوا (همان شیطان است) به عنوان خدای نابودگر و هلاک کننده یاد میکنند و او را عبادت میکنند. این نوع تفکر فقط مربوط به گذشته نیست و بلکه مردم زمان ما هم با درجاتی ضعیفتر اینچنین فکر میکنند. مثلا افراد میدانند که رشوه یک روش شیطانی است ولی فکر میکنند که بدون رشوه نمیتوان زندگی کرد. این به نوعی احترام و سرنهادن به شیطان و روش شیطانی است. افراد معتقدند که رشوه بد است ولی برای رهایی از بعضی مشکلات گاهی به آن عمل میکنند. این همان احترام گذاشتن و سرنهادن به شیطان و شیوه های اوست.

وقتی شیطان را دشمن خویش بدانیم، یعنی باید مثل یک دشمن با او رفتار کنیم و همیشه مواظب باشیم. مثلا در مکان هایی که احتمال سرگردانی وجود دارد، حضور پیدا نکنیم و نباید در مکان هایی که امکان انحراف از حق وجود دارد حضور داشته باشیم. ما باید فیلم هایی را انتخاب کنیم که ایمن باشند و پندار بد در ما ایجاد نکنند. ما باید در انتخاب دوستانمان دقت کنیم.

دستورات خدای مقدس در عین سادگی بسیار مهم هستند. در نتیجه برخی از دستورات در عین سادگی بسیار مهم هستند. خدا ما را آفریده است و بهتر می داند که نقطه ضعف ما برای شیطان چیست. به همین دلیل دستورات خدا بهترین راه حل مشکلات است. ما باید به آنها اعتماد کنیم حتی اگر دلیلی برای آنها نداریم. به عنوان مثال یکی به شما می گوید که به جعبه برق دست نزنید. این نکته در عین سادگی بسیار مهم است. زیرا یک بار اشتباه ، عواقب بسیار بدی دارد. کافیست یکبار گناهی را انجام دهید، شیطان نقطه ضعف شما را متوجه شده است و دفعه دیگر خیلی راحت شما را پیدا میکند. فرض کنید در تاریکی راه را گم کرده اید و نور دارید. باید نور را جلوی خودت بگیری تا راهت را ببینی. اگر نور خود را در پشت خود بگیرید، جلوی خود را نمی بینید. در این مثال، نور دستورات خداست. ما باید دستورات خدا را بر دستورات دیگران ترجیح دهیم. اگر آن را اجرا نکنیم، مثل این است که نور را در پشت خود نگه می داریم. به همین دلیل خدا می فرماید که ای بندگان من به سوی من بازگردید. یعنی نور خود را در پشت خود نگه ندارید بلکه در جلو خود نگه دارید.

 

وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿۵۴

و پیش از آنکه شما را عذاب در رسد و دیگر یارى نشوید به سوى پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید (۵۴)

 

خدا دوست ندارد که بندگانش کافر شوند و از بهشت برین محروم شوند. خدا به ایمان آوردن ما نیاز ندارد و ما باید محض خاطر خودمان ، راه کفر را انتخاب نکنیم.

 

إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۷

اگر کفر ورزید خدا از شما سخت بى ‏نیاز است و براى بندگانش کفران را خوش نمى دارد و اگر سپاس دارید آن را براى شما مى ‏پسندد و هیچ بردارنده‏ اى بار [گناه] دیگرى را برنمى دارد آنگاه بازگشت‏ شما به سوى پروردگارتان است و شما را به آنچه میکردید خبر خواهد داد که او به راز دلها داناست (۷)

 

همانطور که گفته شد، طرز کردار و پندار ما در زمانها و مکانهای خاصی در زندگی ما موثرند. به همین خاطر افراد مومن در جزئیات زندگی هم خدا را در نظر دارند، اما افراد با ایمانِ کمتر، فقط در کلیات خدا را مطرح میکنند. مثلا میگویند خدا خالق آسمانها و زمین است و یا خدا خالق انسان است. فقط اطلاع داشته باشید که حتی مشرکان زمان پیامبر محمد هم خدا را در کلیات قبول داشتند و معتقد بودند که خدا خالق و مدبر آسمانها و زمین و ماه و خورشید است.

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ ﴿۶۱﴾

و اگر از ایشان بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را [چنین] رام کرده است‏ حتما خواهند گفت الله پس چگونه [از حق] بازگردانیده مى ‏شوند (۶۱(

 

اما یکتاپرستی واقعی یعنی اینکه در جزئیات هم باید یکتاپرست باشید. مومنی مثل پیامبر ابراهیم حتی آب و غذای خود را هم از طرف خدا می دانست. این است که مومنان واقعی که به خدا ایمان دارند، کوچکترین موارد زندگی خویش را هم به خدا ربط میدهند. این آیات را باید با آب طلا نوشت تا هیچوقت یادمان نرود.

 

الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿۷۸﴾

وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹﴾

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰﴾

وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿۸۱﴾

وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿۸۲﴾

 

آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى ‏کند (۷۸(

و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند (۷۹(

و چون بیمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد (۸۰(

و آن کس که مرا مى‏ میراند و سپس زنده‏ ام مى‏ گرداند (۸۱(

و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲)

 

خدا می خواهد که ما به جزئیات زمانهای خاص هم توجه کنیم، تا رستگار شویم. ما باید به اوقات نمازها، زمان پایان دوره ها و اعصار توجه کنیم و متوجه شویم که چه اتفاقی دارد می افتد. ما باید به شب و روز، بارش برف و باران و عدم بارش و بیداری و خواب و تغییرات فصلها توجه کنیم و خدا را در این اوقات، شکر و یاد و ستایش کنیم. این زمانها و تغییرات آنها همگی برای بیدارکردن ماست. اگر در این زمانهای بخصوص خدا را یاد نکنیم، خود را در تیررس شیاطین قرار داده ایم. اگر موقع نماز، نماز بجا نیاوریم و خود را مشغول کارهای دیگری کنیم اتفاقاتی پشت پرده خواهد افتاد که راه را برای نفوذ دشمن اصلی انسان (شیطان ) باز خواهد گذاشت.

بعضی ها هر ساعت و در زمانهای مشخصی، موبایلشان را چک میکنند و یا هر روز صبح جهت کارشان بیدار میشوند ولی نماز بجا نمی آورند. آنها روزانه و به طور منظم، برای سلامتی تن، پیاده روی میکنند ولی در موقع انجام نماز سستی و تنبلی به خرج میدهند. این افراد به سلامت بدنی خویش توجه میکنند ولی به سلامت روانی خویش توجهی ندارند.  این افراد زمانهای تصنعی خودشان را بر زمانهایی که خدا خلق کرده است و آن را برای ما قرار داده است، ترجیح میدهند. یکی از جنبه های خداپرستی همین است. یعنی زمانها و آیات و نشانه ها و عَلَمَکهایی که خدا در کائنات گذاشته است ، باید از هر چیز دیگری برایمان مهمتر باشد. ما اگر این مهم ها را رعایت کنیم، بقیه کارها خودش جور میشود. اما اگر زمانهای تصنعی ساخته دست خودمان را مهم کنیم و به زمانهایی که خدا قرار داده است توجهی نکنیم، گره های زیادی بوجود خواهد آمد. کسی که صبح برای کوهنوردی بیدار میشود و کوهنوردی میکند، ولی نماز بجا نمی آورد؛ در واقع به اوقات اختراعی خودش روی آورده است و به اوقات مکتوب شده خدا اهمیتی نمی دهد. آیا او نمیتواند همان وقت که برای کوهنوردی بیدار میشود، نمازش را هم بجا آورد! البته منظور این نیست که کوهنوردی و ورزش کار مناسبی نیستند؛ بلکه اهمیت ندادن به دستورات خدا در اینجا مطرح است.

 

مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿۷۴

قدر خدا را چنانکه در خور اوست نشناختند در حقیقت ‏خداست که نیرومند شکست‏ ناپذیر است (۷۴)

 

مردم اکنون زمانهای مصنوعی زیادی برای خود درست کرده اند. هر چند خدا اینها را منع نکرده است ولی این زمانهای اختراعی نباید بر زمانهایی که خدا برای ما نشانه قرار داده است، ترجیح یابند. مثلا خیلی به تاریخ ولادت و تاریخ ازدواج توجه میکنند و حتی برای آمدن آن انتظار می کشند ولی چنین ذوق و شوقی را برای اوقات خدادادی بروز نمی دهند. فصلها عوض میشوند؛ زمستان می آید و می رود و بعد بهار میاید و بعد تابستان میاید ولی اهمیت چندانی برای مردم ندارد. یکی از فلسفه های شکرگزاری در نظر داشتن همین زمانهاست. فرق مراسمهای ساخت دست انسان، مثل جشن تولد و جشن ازدواج و هالوون و ... با شکرگزاری این است که در شکرگزاری فقط زمانهای طبیعی و خلق شده خدا مد نظر است. اگر زمانهای تصنعی ساخت دست انسان ، با زمانهایی که خدا قرار داده است، تداخل پیدا کند و باعث شود که آن زمانها را از دست دهید، قطعا بدانید که دست شیطان در کار است. یکی از اهداف مدیتیشن  از بین بردن زمانهای خدادادی است. مردم بیشتر شبها تا نیمه های شب، بیدارند و انواع سریالها را نگاه میکنند و این خودش بر هم زننده اوقات خدادادی است و مخل آسایش و آرامش. روز قیامت در قرآن، یوم الدین نامیده میشود و دین در قرآن همان فلسفه زندگی در نظام رحمانی است. یوم الدین یعنی روزی که فلسفه زندگی واقعی رو میشود و این اَدا و اطوار بازی ها که به عنوان زندگی روشده است، باطل میشود. جهت باطل نمودن این اَداها باید هر چیزی را به منشاء اصلیش ربط دهیم. شکرگزاری یعنی هر چیزی را به منشاء اصلیش ربط دهیم. خدا باران می باراند و گیاهان و غلات و میوه ها رشد میابند و آفتاب باعث رسیده شدن اینها میشود( میوه های رسیده ویتامینهای کامل و بیشتری دارند) و این یعنی هر نعمتی که بدست ما میرسد، خدا مبداء و منشاء اصلی آن است. به این خاطر است که خدا می فرماید شکرکردن نعمت افزون کند و کفر عذاب آرد (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ). کفر مخالف شکر است و کفر یعنی اینکه هر چیزی را به منشاء غیر اصلی نسبت دهید. نوح چنین فردی بود که هر نعمت و کاری را به منشاء اصلی آن بر می گرداند و نسبت میداد.

 

ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا ﴿۳

[اى] فرزندان کسانى که [آنان را در کشتى] با نوح برداشتیم راستى که او بنده‏ اى سپاسگزار بود (۳)

 

شیطان وعده داده است که اکثر مردم را به این سمت متمایل خواهد کرد و کاری میکند که اکثر مردم شکرگزار نباشند.

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷

آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

 

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۱۸

فرمود نکوهیده و رانده از آن [مقام] بیرون شو که قطعا هر که از آنان از تو پیروى کند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد (۱۸)

 

عدم شکرگزاری باعث میشود که انسان محیط زیست خودش را به سمت نابودی ببرد و او به این طریق با هدایت شیطان، طبیعت خدادادی را دارد از دست میدهد ولی خودش زیاد متوجه نیست و حالیش نیست. تا به زمان آخر شدن دنیا نزدیک میشویم، شدت زلزله ها بیشتر میشوند و تعدادشان هم بیشتر میشود. سوره ای در قرآن به اسم زلزله آمده است. این سوره فقط در مورد زلزله نهایی آخر شدن دنیا نیست، بلکه در مورد تمام زلزله های طبیعی ای است که اتفاق می افتد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم


إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿
۱﴾ 

آنگاه که زمین به لرزش [طبیعی] خود لرزانیده شود 



وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿۲﴾ 

و زمین بارهاى خود را برون افکند 



وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا ﴿۳﴾ 

و انسان گوید [زمین] را چه شده است

 

 

در حین آمدن زلزله، انسان به هم می ریزد و از آمدن زلزله تعجب می کند و انگار که او با طبیعت زمین هیچ کاری نکرده است!!! (وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا - و انسان گوید [زمین] را چه شده است ).  زلزله ها به مرور تعدادشان بیشتر میشود و ریشتر آنها هم بالاتر میرود؛ طوری که نزدیکیهای قیامت هر هفته یک زلزله قوی خواهد آمد و انسان مجبور است که خانه ها را ضد زلزله بسازد و به دردسر می افتد. زمانی که انسان به تکنولوژیش مغرور شود و آن را بر طبیعت خدادادی ترجیح دهد و نشانه ها و زمانهای خدادادی را نادیده گیرد؛ خدا هم او را به طبیعت زمین می سپارد. طبیعت زمین کار خودش را انجام میدهد، وقتی که زیاد از آن آب بیرون بکشید، دچار لرزش شده و زلزله پیش می آید. خدا قبلا بوسیله باران و برف، املاح و آب و ویتامین های مورد نیاز بدن انسان را تامین میکرد ولی انسان با نادیده گرفتن این زمانها و نشانه ها، علیه طبیعت خدادادی عصیان کرد.

گاهی خدای حکیم و مقدس بوسیله زمان و تغییرات زمانی، مردم را متوجه بعضی مسائل میکند. مثال این مورد داستان اصحاب کهف بودند که خدا آنان را به سیصد سال بعد منتقل کرد. اما وقتی به سیصد سال بعد منتقل شدند، نتوانستند دوام آورند و از خدا خواستند که آنان را بمیراند. انسانها نمی توانند زمانها و دوره های مختلف را تحمل کنند. زیرا شرایط محیطی و رفتاری افراد هر دوره فرق میکند. مثلا ما نمی توانیم به پنجاه سال بعد پرش کنیم. زیرا واقعا محیط پنجاه سال بعد برای ما غیر قابل تحمل است؛ چه از نظر محیط زیستی، چه از نظر اخلاقی، رفتاری آدمیان آن موقع. واقعا فقط خدا خودش تحمل این تغییرات فراوان را دارد و فقط اوست که میتواند این همه تغییرات منفی ببیند و آن را تحمل کند. زمین به مرور زمان محیط زیست طبیعیش را از دست خواهد داد و تا چند دهه دیگر، تغییرات فراوانی در آن صورت می گیرد و حالت بکر و طبیعی بودن خودش را از دست خواهد داد. من خودم ، حتی وقتی فکرش را هم می کنم، خیلی افسوس می خورم. اما خدای مهربان این تغییرات را دیده و می بیند و فقط اوست که تحمل چنین شرایطی را دارد. وقتی انسانها بمیرند، بصیرتشان کامل میشود و آن موقع به حال کسانی که در زمین ضد محیط زیست خویش عمل میکنند، تاسف میخورند.

نکته جالبی در سوره کهف هست که مربوط به سفر در زمان است. براساس نظریه نسبیت عام انشتین، مسیر نور هنگام عبور از یک میدان گرانشی بصورت منحنی است. هر چقدر که مقدار خمیدگی نور بیشتر باشد، در آن قسمت زمان کندتر میگذرد. سیاه چاله ها و کرم چاله ها نمونه واقعی توقف زمان و یا کند کردن زمان هستند. خلاصه نظریه انشتین این است که نیروهای گرانش بسیار قوی، تغییرات قابل توجهی در زمان ایجاد میکند. بطرز خارق العاده ای ، مثالی از سفر در زمان در قرآن آمده است. هفت نفر و یک سگ از سیستم بت پرستی زمان خویش فرار میکنند و وارد یک غار میشوند. خدای مهربان در آن نقطه درون غار چنان نیروی گرانشی ای ایجاد میکند که نور خمیده میشود. در این حالت زمان برای آن هفت نفر، به اندازه یک روز یا کمی بیشتر میگذرد ولی برای فضای بیرون از غار 300 سال طول میکشد.

 

وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا ﴿۱۶﴾

و چون از آنها و از آنچه که جز خدا مى ‏پرستند کناره گرفتید پس به غار پناه جویید تا پروردگارتان از رحمت‏ خود بر شما بگستراند و براى شما در کارتان گشایشى فراهم سازد (۱۶)

 

 وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا ﴿۱۷﴾

و آفتاب را مى ‏بینى که چون برمى ‏آید از غارشان به سمت راست مایل است و چون فرو مى ‏شود از سمت چپ دامن برمى‏چیند در حالى که آنان در جایى فراخ از آن [غار قرار گرفته]اند این از نشانه‏ هاى [قدرت] خداست‏ خدا هر که را راهنمایى کند او راه‏یافته است و هر که را بى‏ راه گذارد هرگز براى او یارى راهبر نخواهى یافت (۱۷)

 

قسمتی از آیه میفرماید که: و آفتاب را مى ‏بینى که چون برمى ‏آید از غارشان به سمت راست مایل است و چون فرو مى ‏شود از سمت چپ دامن برمى‏چیند. متن آیه صراحتا از خمیدگی شعاع نور در آن قسمت سخن میگوید. گرانش آن نقطه آنقدر قوی نیست که نور را کامل جذب کند، بلکه فقط شعاع نور را خم میکند. یعنی گرانش آن نقطه به  اندازه یک سیاه چاله نیست که کلا نور را کامل جذب میکند. یعنی به اندازه تغییر زمان در حد 300 سال شمسی. در پایان آیه خدا میفرماید که این از نشانه های بزرگ خداست. قطعا تابش عادی نور به غار در جاهای دیگر از کره زمین هم اتفاق می افتاد و خدا منظورش از نشانه، این نکته نیست، بلکه در اینجا اختصاصا چنین پدیده ای را توضیح میدهد. پدیده سفر در زمان.

 

 وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿۱۸﴾

و مى ‏پندارى که ایشان بیدارند در حالى که خفته‏ اند و آنها را به پهلوى راست و چپ مى‏ گردانیم و سگشان بر آستانه [غار] دو دست ‏خود را دراز کرده [بود] اگر بر حال آنان اطلاع مى‏ یافتى گریزان روى از آنها برمى‏ تافتى و از [مشاهده] آنها آکنده از بیم مى ‏شدى (۱۸)

 

 وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا ﴿۱۹﴾

و این چنین بیدارشان کردیم تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند گوینده‏ اى از آنان گفت چقدر مانده‏ اید گفتند روزى یا پاره‏ اى از روز را مانده‏ ایم [سرانجام] گفتند پروردگارتان به آنچه مانده‏ اید داناتر است اینک یکى از خودتان را با این پول خود به شهر بفرستید تا ببیند کدام یک از غذاهاى آن پاکیزه‏ تر است و از آن غذایى برایتان بیاورد و باید زیرکى به خرج دهد و هیچ کس را از [حال] شما آگاه نگرداند (۱۹)

 

نیروی گرانش بسیار قوی باعث متلاشی شدن ماده هم میشود و به همین خاطر نیروی گرانش داخل غار باعث تغییر در قیافه ظاهری اصحاب کهف شده بود و به همین خاطر مردم عادی با دیدن آنها دچار ترس و رعب میشدند. زمانی که بیدار میشوند، از همدیگر سوال میپرسند که چقدر خوابیدیم، آنها میگویند که یک روز یا کمی بیشتر.  در واقع آنها راست میگفتند. زیرا زمان برای آنها تا حدی متوقف شده بود و یک روز آنان داخل غار، به اندازه یک روز ما گذشت ولی خارج از غار به اندازه 300 سال عادی روی کره زمین بود. اینطوری خدا یک مثال کامل از بعث و معاد به جهانیان ارائه میدهد.کتاب قرآن به معنای واقعی از غیب خبر میدهد و به معنای واقعی کلمات خداست.