خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه) تعادل هورمونها (بخش دوم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه)

تعادل هورمونها (بخش دوم)

 

 

انسانهای امروزی، آدم و حوا را بخاطر چشیدن از درخت ممنوعه در بهشت سرزنش میکنند؛ اما غافل از اینکه خودشان هم دارند از همان درخت به شکلی دیگر استفاده میکنند و به همان طریقی فریب میخورند که آدم و حوا فریب خوردند. خیلی ساده لوحانه است که فکر کنیم، درخت ممنوعه یک سیب بوده است. درخت ممنوعه هر آنچیزی است که متضاد سیستم رحمانی است.  در قسمت 47 اُم جادوی شیاطین در مورد تعادل هورمونها بحث شد و نکات مهمی در آن قسمت بررسی نشد که در اینجا بررسی میشوند. در قسمت قبلی عرض شد که هورمونهای دوپامین و سروتونین و اُکسی توسین و اندورفین و استروژن و ...  نقش مهمی در تعادل طبیعی بدن ما دارند.  افزایش یا کاهش غیر طبیعی هر کدام از اینها، تعادل خُلق و خوی افراد را به هم می ریزد. مثلا هورمون دوپامین نقش عمده ای در بدن انسان دارد. بیشتر فعالیتهای ضروری انسان که برای زندگی و بقای نسل لازم است؛ با آزادسازی این هورمون همراه است. خدای بزرگ با این روش میخواهد که انسان را به انجام فعالیتهای روزانه تشویق کند و آنان را به حرکت وا دارد.

اما زیاده روی و افراط و تفریط در هر کدام از این هورمونها، مزاج و خُلق و خوی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد و سیستم طبیعی ما را به هم می ریزد. اگر سرنخ اعتیاد به مواد مخدر و یا اعتیادهای دیگر را ریزتر بررسی کنیم؛ در نهایت به مغز انسان و ترشح غیر طبیعی این هورمونها می رسیم. حتی خوردن غذاها هم باعث تولید دوپامین خواهد شد و به همین جهت است که ما از غذا خوردن لذت می بریم. فرد پرخور با میل غذای بیشتر سعی می کند تا به احساس لذت حاصل از خوردن آن غذا دست پیدا کند. و هر بار مجبور است که میزان غذا را افزایش دهد که این خود باعث چاقی و افزایش چربی بدن میشود. این موضوع شباهت زیادی به اعتیاد به مواد مخدر دارد. در روزه داری، بعلت قطع خوردن و آشامیدن و اعمال جنسی؛ مقدار هورمونها به حالت عادی بر میگردند و کسانی که در طول سال به مقدار زیاد این هورمونها عادت کرده اند، به زحمت می افتند و روزه فرصت مناسبی است برای متعادل کردن این هورمونها و البته این نوع سختی خوب است و جزو فرآیند طبیعی سالم سازی بدن است. ماه رمضان بزرگترین کمپ ترک اعتیاد لذتهاست. وقتی خدا می فرماید که کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ ، یعنی روزه بر ما انسانها از طرف خدا نوشته شده است و فرض شده است. نوشتن (کُتِبَ) در سیستم رحمانی به این معناست که در این دنیا برای زندگی سالم و متعادل روی زمین، به چنین روشی نیازمندیم. خدا خودش ما را آفریده است و میداند که روزه برای نگهداشتن تعادل هورمونهای بدن ضروری است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۸۳﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید (۱۸۳)

 

شجره زقوم که در جهنم می روید چه ربطی به تعادل هورمونها دارد؟

 

إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ ﴿۴۳﴾

آرى درخت زقوم (۴۳)

 

طَعَامُ الْأَثِیمِ ﴿۴۴﴾

خوراک گناه پیشه است (۴۴)

 

کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ ﴿۴۵﴾

چون مس گداخته در شکمها مى‏ گدازد (۴۵)

 

کَغَلْیِ الْحَمِیمِ ﴿۴۶﴾

همانند جوشش آب جوشان (۴۶)

 

خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِیمِ ﴿۴۷﴾

او را بگیرید و به میان دوزخش بکشانید (۴۷)

 

ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ ﴿۴۸﴾

آنگاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ریزید (۴۸)

 

ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ ﴿۴۹﴾

بچش که تو همان ارجمند بزرگوارى (۴۹)

 

إِنَّ هَذَا مَا کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ ﴿۵۰﴾

این است همان چیزى که در باره آن تردید میکردید (۵۰)

 

بعضی ها درخت زقوم را به درختی در این دنیا تشبیه کرده اند که این تشبیه اشتباه است. درخت زقوم در جهنم، بر هم زننده تعادل طبیعی بدن است. جهنمیان از میوه این درخت میخورند. میوه این درخت یک فوق مخدر بسیار قوی است که با یک بار خوردن، افراد را گرفتار میکند و با آنکه زجرآور است ولی جهنمیان مجبورند که مکررا از آن بخورند و دوباره سراغ آن خواهند رفت. آیات زیر ثابت میکند که مصرف کنندگان زقوم دوباره مجبورند به مصرف آن روی بیاورند. ابتدا در آیه(إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ) خدا می فرماید که درخت زقوم از قعر جحیم رشد می کند و از آن بیرون می آید و در ادامه می فرماید (ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ ) سپس مصرف کنندگان بعد از مصرف، دوباره به جحیم بر می گردند. مصرف درختی که در جحیم است و ماجرای برگشت به جحیم بعد از مصرف؛ همان اعتیاد به زقوم است. همان سیکل باطل است. در ادامه میفرماید که ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ ﴿۴۹﴾ بچش که تو همان ارجمند بزرگوارى (۴۹)  این آیه تلویحا به این موضوع اشاره دارد که افراد در دنیا برای بدست آوردن عزت و کرامت و بزرگی به سمت مصرف مخدرات (شامل مواد مخدر، اشعار، آهنگهای آلفایی و فیلمهای آلفایی و خیالپردازیها و گناهان ...) می روند و در جهنم، به اندازه کافی این نوع زجرها در اختیار آنان قرار می گیرد و تلویحا به آنان گفته میشود که شما همانهایی هستی که با این نوع هورمونها میخواستید به عزت و کرامت و شخصیت و اقتدار برسید، اما الان همه اینها در اختیار شماست (بچش که تو همان ارجمند بزرگوارى) و شما به اشتباه فکر میکردید که برای شما عزت و کرامت می آورد ولی الان که شیطان از ماجرا حذف شده است و قادر به تزئین اینها نیست، اصل ماجرا را درک میکنید و می بینید که اینها کرامت و عزت نمی آورد که هیچ ، بلکه صد درصدش عذاب است و دردناک.

 

أَذَلِکَ خَیْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ ﴿۶۲﴾

آیا از نظر پذیرایى این بهتر است‏ یا درخت زقوم (۶۲)

 

إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ ﴿۶۳﴾

در حقیقت ما آن را براى ستمگران [مایه آزمایش و] عذابى گردانیدیم (۶۳)

 

إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ﴿۶۴﴾

آن درختى است که از قعر آتش سوزان مى ‏روید (۶۴)

 

طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیَاطِینِ ﴿۶۵﴾

میوه‏ اش گویى چون کله ‏هاى شیاطین است (۶۵)

 

فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۶۶﴾

پس [دوزخیان] حتما از آن مى ‏خورند و شکمها را از آن پر مى کنند (۶۶)

 

ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِیمٍ ﴿۶۷﴾

سپس ایشان را بر سر آن آمیغى از آب جوشان است (۶۷)

 

ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ ﴿۶۸﴾

آنگاه بازگشتشان بى‏ گمان به سوى دوزخ است (۶۸)

 

براحتی میتوان از آیات نتیجه گرفت که زقوم یک ماده مخدر فوق قوی است که میلیونها برابر از ماده مخدر شیشه و کرک قوی تر است و افراد با یک بار مصرف تا ابد گرفتارش میشوند. به همین خاطر خدا میفرماید که جهنمیان تا ابد در جهنم گرفتار میشوند. البته این نوع زندگی در جهنم را خود مردم برای خود در این دنیا انتخاب کرده اند و این نتیجه کارهای خودشان است (هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ). درد ناشی از مخدرات به این خاطر است که هورمونهای صادره در داخل رگها و حتی مویرگها جریان دارد و وقتی بدن نیاز پیدا کند؛ تمام رگها و مویرگها شروع به درد میکنند. رگ و مویرگ در بدن انسان پخش شده است و مثل یک درخت و شاخ و برگهایش در بدن پخش است و به این طریق در جهنم تمام وجود انسان از ریشه درد می کند و افراد مجبورند که دوباره به جحیم بر گردند.

 

ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ﴿۵۱﴾

آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز (۵۱)

 

لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ﴿۵۲﴾

قطعا از درختى که از زقوم است‏ خواهید خورد (۵۲)

 

فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۵۳﴾

و از آن شکمهایتان را خواهید آکند (۵۳)

 

فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ﴿۵۴﴾

و روى آن از آب جوش مى ‏نوشید (۵۴)

                                                                                         

فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ﴿۵۵﴾

[مانند] نوشیدن اشتران تشنه (۵۵)

 

هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ﴿۵۶﴾

این است پذیرایى آنان در روز جزا (۵۶)

 

درخت زقوم در جحیم بوجود می آید ولی از هم اکنون افراد جهنمی دارند خود را به آن وصل میکنند و به همین خاطر خدا می فرماید که جهنم بر کافران محیط است (وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ).

 

یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿۵۴﴾

و شتابزده از تو عذاب مى‏ خواهند و حال آنکه جهنم قطعا بر کافران احاطه دارد (۵۴)

 

وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَلَا تَفْتِنِّی أَلَا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿۴۹﴾

و از آنان کسى است که مى‏ گوید مرا [در ماندن] اجازه ده و به فتنه‏ ام مینداز هش‏دار که آنان خود به فتنه افتاده‏ اند و بى‏ تردید جهنم بر کافران احاطه دارد (۴۹)

 

 وقتی خیالپردازی می کنی و یا فیلم نگاه میکنی، باید توجه کنید که ممکن است که به این درخت متوسل و وصل شده باشید. خوردن در معنای کلی به معنای هر آنچه است که باعث ترشح هورمونها میشود و صرفا منظور خوردن غذا نیست. زیرا هر آنچه که باعث ترشح غیرعادی هورمونها در بدن شود؛ از دیدگاه کلی یک نوع انرژی و هورمون برای بدن تهیه میکند. در قرآن خدا می فرماید که غیبت کردن یعنی خوردن گوشت مرده برادر خود. یا خدا از لفظ خوردن برای ربا استفاده میکند. یا در آیه دیگری خدای مهربان، دل دادن به غیر خدا را به عنوان یک نوع نوشیدن ذکر کرده است. همانطور که بنی اسرائیل در برهه ای از زمان دل به گوساله پرستی داده بودند و گوساله پرستی مثل یک مایع در قلب آنان جریان داشت (وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ).

 

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿۹۳﴾

و آنگاه که از شما پیمان محکم گرفتیم و [کوه] طور را بر فراز شما برافراشتیم [و گفتیم] آنچه را به شما داده‏ ایم به جد و جهد بگیرید و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهید گفتند شنیدیم و نافرمانى کردیم و بر اثر کفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنید [بدانید که] ایمانتان شما را به بد چیزى وامى دارد (۹۳)

 

این نوع لذتهای کاذب همان درخت ممنوعه است که خدا آن را برای بشر منع کرده است. این نوع لذت ؛ آدمی را از بهشت بیرون کرد. اینبار هم میتواند آدمی را به جهنم ببرد ، تا آنجا از شجره زقوم بچشد. شجره زقوم یک لذت کاذب (درد) بسیار قوی است که افراد با خوردنش، دیگر نمیتوانند ترکش کنند و تا ابد گرفتارش میشوند و جالب آن است که سیرشان نمی کند و اما مجبورند که بخورند. زنجیری که در جهنم از آن صحبت میشود؛ همین وابستگی هاست که در آنجا بسیار قوی است.

 

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۸۳﴾

آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏ دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (۸۳)

 

مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَا یُجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۸۴﴾

هر کس نیکى به میان آورد براى او [پاداشى] بهتر از آن خواهد بود و هر کس بدى به میان آورد کسانى که کارهاى بد کرده‏ اند جز سزاى آنچه کرده‏ اند نخواهند یافت (۸۴)

 

گرفتار یک ماده مخدر و یا یک محیط مخدر فوق قوی در جهنم شدن، نتیجه اعمال خود جهنمیان است. از نظر کلام خدا، کسانى که کارهاى بد کرده‏ اند جز سزاى آنچه کرده‏ اند نخواهند یافت. کسی که در این دنیای فانی، همیشه دنبال عادتهاست و به این عادتها معتاد میشود؛ در محیط جهنم، همین مخدرهای دنیایی که در این دنیا به آن عادت کرده بوده است، در اختیار اوست. فرق مخدر این دنیا با جهنم این است که مخدر جهنم فوق قوی است و افراد تا ابد گرفتارش میشوند.

یک ضرب المثل معروف است که می گوید : ترک عادت موجب مرض است. این ضرب المثل دید و بینش قدیمی ها را نسبت به بعضی قضایا مطرح میکند ولی در اصل این ضرب المثل اشتباه است. اتفاقا عدم ترک عادت موجب مرض است. ترک عادت شاید در ابتدا همراه با مقداری سختی باشد، ولی در نهایت آزادگی به همراه دارد.  زیرا در اصل ترک عادت، یعنی خود را از شجره جهنمی رهانیدن. آزادی واقعی یعنی این. سختی و رنج ترک لذتهای حرام ، را نمیتوان مرض نام نهاد، بلکه سختی بیرون آمدن از آن حالت است. همراه با هر سختیی، آسانیی است و لذت واقعی در این است.

 

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾

پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (۵)

 

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾

آرى با دشوارى آسانى است (۶)

 

دوبار این آیه مهم تکرار شده است، تا افراد به خواب رفته را بیدار کند. شما اگر بخواهی یکی که خواب است را را بیدار کنید، با یک بار صدا زدن بیدار نمیشود و این در 99 درصد موارد صدق میکند. بلکه باید حداقل دوبار صدا بزنید تا فرد به خواب رفته بیدار شود. به همین خاطر خدا با تکرار پشت سر هم این آیه مهم، میخواهد بفرماید که "ترک عادت موجب مرض نیست و بلکه موجب سلامتی است".

افرادی هستند که زیاد میخورند و تعادل را نگه نمی دارند و بعد که مشکل چربی و سلامتی پیدا میکنند، دنبال قرص لاغری (با علم بر اینکه هزاران عوارض دارد) میروند و یا با عمل جراحی ، معده خود را کوچک میکنند؛ تا که عادتشان را ترک کنند. همین مورد اثبات میکند که ترک عادت چندان هم ساده نیست و عادت به سطح هورمون خاصی در طول زندگی، بسیار خطرناک است.

یکی میگفت که : من برای رسیدن به آرزوهایم، هر کاری میکنم!

وقتی از آرزوها حرف میزنیم؛ بیشترش مربوط به لذتهای دنیوی است که دارای سطح هورمون بالاتری است. امکانات این دنیا به قول خدای حکیم، تفاخر و لهو و لعب است. خدا از این دنیا به عنوان متاع قلیل (امکانات کم و گذرا و فانی) یاد میکند. بنابراین کسی که چنین حرفی میزند، دراصل میخواهد بگوید که: (من برای رسیدن به متاع قلیل و لهو و لعب این دنیا، هر کاری میکنم! ) و این معامله بسیار مضری است و خسران واقعی یعنی این.

در وب گردی های بی هدف مغز ما یک بار خوشحال و یک بار غمگین است. یک کلیپ می بینیم که استرس به همراه دارد، کلیپ دیگر ترس به همراه دارد، کلیپ بعدی زندگی مرفه سلبریتی ها را می بینید و غبطه میخورید و ... یک بار پر استرس و یک بار همراه با ترس و یکبار حسادت و یکبار غبطه خوردن و یکبار ... تمام این حالات در طول نیم ساعت وبگردی رخ میدهد و مغز ما در حالت های گوناگون به سر می برد. این بالا و پایین آمدن های ناگهانی هورمون ها باعث ناراحتی های زیادی در بدن ما خواهد شد. یک ساعت وبگردی کردن اینجوری پر از استرس و پر از استرس به اندازه یک روز خستگی می آورد. عدم تعادل هورمون ها جسم ما را تحت تاثیر قرار می دهد چنین فردی اگر در زندگی واقعی خودش مشکلی برای او پیش آید، تکانشهای ترس و استرس بیش از حد، او را از پای در خواهد آورد. بعضی افراد همین که از خواب بیدار میشوند، اولین کاری که میکنند، فضای اینترنت و پیامهایشان را چک میکنند و یک ساعت مشغول این کار میشوند و بعد از یک ساعت وبگردی، دوباره خسته اند. خستگی آنان به این خاطر است که آنان در طول این یک ساعت، هورمونهای خود را به حالتی از افراط و تفریط سوق میدهند و همین باعث خستگی ذهنی آنان میشود.

یک بدنساز به طور مصنوعی هورمون های بدن خود را بسیار افزایش و کاهش میدهد و بعضی ها هم از طریق کسب و کار و فعالیت های طبیعی این کار را انجام میدهند و خود را به سقف هورمون طبیعی عادت میدهند. روش دومی بسیار مناسب تر و کاراتر است و مانا تر است.

انسان ضعیف خلق شده است (خلق الانسن ضعیفا) . با بالا آمدن و یا پایین آمدن بعضی هورمون ها فکر می کند که دنیایش به آخر رسیده است. افسرده می شود یعنی کمبود هورمون دوپامین و در این حالت ناامید می شود. از روش های خدا برای تنظیم هورمون بدنش استفاده نمی‌کند و در نتیجه افسردگی اندر افسردگی برای او پیش می آید. به همین خاطر خدا میفرماید که از خدا نا امید نشوید و فقط کافران از خدا نا امید میشوند.

کسب دوپامین زیاد و افراطی اگر کنترل نشود نوعی سندروم است مثل سندروم دست بی قرار و یا پای بی قرار. اگر دوپامین زیاد شود و افراد صبر نداشته باشند و تحت تاثیر آن قرار گیرند، اسکیزوفرنی درست می‌شود. دوپامین نوعی جنگ و گریز است تصور کنید که یک خرس شما را دنبال می‌کند هورمون مخصوص ترس بالا می رود تا حس حرکت پیدا کنی و فرار کنی؛ اما اگرهورمونهای بدن شما نامیزان باشد، شاید به وقتش خطرات را تشخیص ندهید و خرس به شما آسیب برساند. کسانی که بطور مصنوعی هورمونهای خود را بالا می برند، در حین خطرات، فکری برای خود نمی کنند و حتی خطرات را چندان حس نمی کنند. ممکن است در لبه یک ساختمان بلند حرکت کنند و از آنجا که هورمونهای آنان نامیزان است، حسهای طبیعی آنان خطرات راحس نمی کند و ممکن است خودرا به کشتن دهند.

در قماربازی، فرد در حین باخت هورمونهایش پایین میاید و در نتیجه حس ناخوشایندی به مالباخته دست میدهد و او از سرِ نا آگاهی این مشکل را به طرف مقابل خود نسبت و ربط میدهد و به این طریق کینه و عداوت بوجود میاید. عشق هم مثل قمار است. زندگی های مبتنی بر عشق، فرد هر گونه کمبود و حس ناخوشانید در زندگی را به فرد مقابل و زوجش ربط میدهد. به همین خاطر خدا از کلمه شیطانی عشق در قرآن استفاده نفرموده است و از مودت و رحمت استفاده می فرماید.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۹۰﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند پس از آنها دورى گزینید باشد که رستگار شوید (۹۰)

 

إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿۹۱﴾

همانا شیطان مى‏ خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنى و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمى دارید (۹۱)

 

خدای مهربان، در آیه بالایی، مخدرات و قمار و بتها و تیرهای قرعه را در یک کلمه، عَمَلِ الشَّیْطَانِ نامیده است. یعنی اینها هورمونها و سیستم کالبدی انسان را دستکاری کرده و او را از حالت تعادل خارج میکنند و روانگردانی میکنند و این فرآیند عَمَلِ الشَّیْطَانِ نامیده شده است. عمل الشیطان به زبان ساده همان روانگردانی است. بوسیله روانگردانی، شیطان سوار مغز افراد میشود.

قبلا از یک فیلم ساده لذت میبردی ولی حالا از یک فیلم سیصد قسمتی هم لذت چندانی نمی بری. زیرا سقف ومقاومت هورمونهای خود را نامیزان کرده ای.

 یکبار یکی گفت که آیا ضرب المثل "مستی و راستی" معنای درستی دارد.  این ضرب المثل شیطانی بطرز زیرکانه ای میخواهد بگوید که راستی در مستی است. یک فرد مست، نمیتواند جلو زبان خودش را بگیرد و هر چیزی که به ذهنش میرسد (صحیح و ناصحیح) را بیان میکند و این مورد مخالف خودآگاهی انسان است. آیا ما باید هرچیزی را که دیدیم، آرزو کنیم! آیا ما هر چیزی را که میبینیم میتوانیم بخوریم؟ آیا ما هر چیزی را باید ببینیم و یا بشنویم؟ آیا ما هر چیزی را که به ذهنمان رسید باید به زبان بیاوریم؟ آیا انسان هر چیزی را باید آزمایش کند؟ قطعا جواب این سوالات خیر است. زیرا کنترل نفس و تزکیه نفس یعنی ما باید کنترل زبان و گوش و چشم و سایر اعضای بدن خویش را همیشه در دست داشته باشیم. بنابراین ضرب المثل مستی و راستی یک مفهوم شیطانی پشت آن است که میخواهد دنیای مستی و خماری (تله شیطان) را خوب نمایش دهد.

بعضی را دیده‌ای که میگویند امروز ناخوشم، ناسازم ، کوک نیستم. این حرفها بخاطر عدم تعادل هورمونهای مختلف در بدن است که ناشی از افراط و تفریط های قبلی است. انسان در مقابل کمبود و یا سرریز هورمونهای تولید شده در بدن خود (به هر علتی اعم از استرس، ناراحتی، غم ، اندوه، شادی، هیجان و ...) چندین راه پیش رو دارد.

 

الف: یکی اینکه هیجانات پیش آمده را با کارهای خطرناک خالی کند و غم و اندوه را با دشنام و غیبت و ناسپاسی و ناشکری خالی کند و یا اینکه مواد مخدر مصرف کند و یا اینکه در دیدن فیلم و آهنگها زیاده روی کند و به این روشهای مصنوعی، هورمونها را بالا و پایین ببرد. به این میگویند روانگردانی و عمل شیطان.

 

ب : دومین راه حل، که یک راه حل قرآنی است، صبر است. صبر بطرز خارق العاده ای تمام هورمونها را طبق سیستم رحمانی در بدن ما تنظیم میکند. خدا با صابران است. این نکته فوق العاده و خیلی مهم است. از جمله کسانی که بهشت برین را برای خود می خرند، کسانی هستند که خشم خود را فرو می خورند (وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ) و مردم را می بخشند.

 

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۳۴﴾

همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى ‏برند و از مردم در مى‏ گذرند و خدا نکوکاران را دوست دارد (۱۳۴)

 

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۱۳۵﴾

و آنان که چون کار زشتى کنند یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد مى ‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏ خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى ‏آمرزد و بر آنچه مرتکب شده‏ اند با آنکه مى‏ دانند [که گناه است] پافشارى نمى کنند (۱۳۵)

 

أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿۱۳۶﴾

آنان پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان و بوستانهایى است که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است جاودانه در آن بمانند و پاداش اهل عمل چه نیکوست (۱۳۶)

 

یکی از ابزارهای مهم در این دنیای فانی، صبر است که بوسیله آن میتوانیم از نفوذ شیطان بر هورمونهای بدن خویش جلوگیری کنیم. بوسیله صبر است که شیطان از وسوسه های خود نا امید شده و به هدف خود نمیرسد.

یکی از خصوصیات بزرگ و عجیب در جهنم این است که هیچکدام از این دو روش را در جهنم نمیتوان اجرا کرد.  گناهکاران در جهنم میگویند که (سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیصٍ) چه بى‏ تابى کنیم چه صبر نماییم براى ما یکسان است ما را راه گریزى نیست. جَزِعْنَا مربوط به راه حل اول است (یعنی تخلیه هیجانات و غمها به روش نادرست) و صَبَرْنَا مربوط به روش ایمانداران است.

 

بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیصٍ ﴿۲۱﴾

و همگى در برابر خدا ظاهر مى ‏شوند پس ناتوانان به گردنکشان مى‏ گویند ما پیروان شما بودیم آیا چیزى از عذاب خدا را از ما دور مى ‏کنید مى‏ گویند اگر خدا ما را هدایت کرده بود قطعا شما را هدایت میکردیم چه بى‏ تابى کنیم چه صبر نماییم براى ما یکسان است ما را راه گریزى نیست (۲۱)

 

در این دنیای فانی، مردم صبر و یا جزع را به دلخواه خود انتخاب میکنند. این دنیا ، جای انتخاب است. اما در جهنم هیچکدام از این دو روش، کار ساز نیست. یعنی حتی نمیتوان با توهین و دشنام و غیبت و ناسپاسی و کفر، تخلیه روانی انجام داد و این به آن معناست که حتی نمیتوان به دروغ هم خود را تخلیه کرد و صبر هم بیفایده است. طراحی هورمونهای کالبد جهنمی افراد طوری است که هورمونها را نمیتوان با صبر آرام کرد و یا آن را تخلیه کرد.

هر روشی که انسان به غلط بودن آن ایمان داشته باشد ولی در زندگی خویش از آن استفاده کند، جادو نامیده میشود.  بعضی ها برای فرار از پیری، عملهای جراحی متعدد انجام میدهند، با آنکه میدانند غلط! است و این یک اعتیاد و جادو است. دل بستن به زیبایی ظاهری ، زمانی که سن بالا رود، اثرات مخربش را نشان میدهد و افراد برای حفظ موقعیت هورمونهای تولید شده بدن خود، دست به جوانسازی بدن خویش میزنند؛ در حالیکه کالبد آنان پیر شده است و نمیتوان به این روشها خود را جوانتر نشان داد. در آخرین آیه سوره بقره، خدا میفرماید که لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا  لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ . آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او (لَهَا مَا کَسَبَتْ)، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زیان اوست (وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ).  یکی تلاش میکند که زندگی عادی را طی کند و اعمال صالح انجام دهد و این همان "لها ما کسبت" است. اما عده ای هم تلاش میکنند که خود را با روشهای غیر معمول جوانتر نشان دهند و خود و سایرین را فریب دهند و پول خود را هدر دهند و این همان "علیها ما اکتسبت" است. یعنی تلاش و کوششان علیه خودشان است و بیهوده است.

 

لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿۲۸۶﴾

خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى‏ اش تکلیف نمى ‏کند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زیان اوست‏. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر (دوش‏) ما مگذار؛ همچنانکه بر (دوش‏) کسانى که پیش از ما بودند نهادى‏. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن‏؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تویى‏؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن‏. (۲۸۶)

 

مطلبی را اینجا عرض کنم که تا بحال گفته نشده است. بزرگترین و خطرناکترین اعتیاد انسانها، اعتیاد به فلسفه زندگی است. باور به فلسفه های غلط تمام مسیر زندگی افراد را تا آخر عوض میکند. مثل این است که مسیر را از اول اشتباه انتخاب کرده باشید. مثلا اگر کسی فلسفه زندگیش را رسیدن به لذت انتخاب کند، هیچوقت خوشبخت نخواهد شد. انتخاب لذت گرائی به عنوان هدف زندگی، قطعا افراط و تفریط به دنبال دارد و افراط و تفریط و اسراف در سیستم رحمانی جایی ندارد. در سوره الفاتحه،  الضالین کسانی هستند که فلسفه اشتباه در زندگی برای خویش انتخاب میکنند.  فلسفه زندگی در قرآن "دین" نامیده شده است. یوم الدین یعنی روزی که فلسفه واقعی زندگی برای همگی مشخص میشود. وقتی خدا میفرماید که با مشرکین ازدواج نکنید؛ یعنی اینکه ازدواج دو نفر با دو فلسفه متضاد، اشتباه است. مشرک و موحد دو فلسفه و دید متفاوت و حتی متضاد نسبت  به زندگی دارند. یعنی این دو، دو دین مختلف دارند. ازدواج ، به معنای ازدواج "فقط دو کالبد بشری از نظر جنسی" نیست، بلکه ازدواج دو فرد هدف دار است. ازواج باید همدیگر را به سمت خدا فراخوانند و در این راه همدیگر را کمک کنند و هدف اصلی ازدواج همین است. عشق اهداف ازدواج را نابوده کرده است و افراد بجای کمک همدیگر در تزکیه نفس و رشد آن، به رقیبان و دشمن  و مالک همدیگر تبدیل میشوند.

در سیستم خدا جمع اضداد امکان پذیر نیست و یوم الدین همه این اختلافات قضاوت خواهد شد. خدای مهربان برای جلوگیری از جمع اضداد، حتی روش زندگی (دین) را برای ما مشخص نموده است (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ) .  در روز قیامت، فلسفه های زندگی قضاوت خواهند شد. جهنم جایی است که برای افراد با فلسفه های اشتباه طراحی شده است. کسی که در این دنیای فانی، همیشه دنبال لذت باشد و خود را معتاد کند؛ در جهنم، میوه زقوم در اختیار او قرار داده میشود که به معنای واقعی ماده مخدر است و کسانی که مصرف کنند؛ برای همیشه گرفتارش میشوند. تصور نکنید که زقوم لذت بخش است، بلکه تماما درد است و زنجیر و بردگی. در آن روز شیطان نمیتواند این مواد را تزئین کند و افراد را فریب دهد و بنابراین ماهیت واقعی این مواد مشخص خواهد شد. تمام فلسفه های غلط زندگی، در روز دین، غلط بودنشان مشخص میشود و افراد به همان فلسفه ها سپرده میشوند.  جحیم قسمتی است در جهنم و چنین جایی است و بد جایگاهی است. 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و نهم) تخلیه روانی!

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و نهم)

تخلیه روانی

 

انسان ساخته دست خودش را باور میکند ولی ساخته خدای عالمیان را انکار میکند. بشر در زمین صادقانه دنبال حل مشکلات خویش نیست، بلکه او بیشتر دنبال این است که مشکلاتش را بازگو کند و یا بشنود. مثلا اگرکسی نصیحتش کند، بدش میاید؛ ولی اگر فرد دیگری مشکلش را بازگو کند و او را مظلوم خطاب کند و موقعیت او را تایید کند، خوشش میاید! یک آهنگ یا سخنرانی گوش میکند تا که مشکلاتش را بشنود ولی قرآن که راه حل مشکلاتش را میگوید، گوش نمیکند. یک آهنگ و موسیقی و یا یک فیلم که احساسات انسان را منحرف میکند، نه تنها مشکلات را حل نمی کند، بلکه در مشکلات موحود هر چه بیشتر میدمد (نمونه واقعی نفاثات فی العقد).

وقتی به مشکل برمیخورد، سعی میکند که آهنگی گوش کند که شکست خوردن و نا امیدی در آن باشد و فکر میکند که با مظلوم نمایی و در حس فرو رفتن، مشکلش حل میشود. این روش برخورد با مشکلات، پیشنهاد شیطان است به فریب خورده ها و اکثر مردم متاسفانه از این روشها پیروی میکنند. شیطان حس نا امیدی، مظلوم نمایی، کفران نعمت و ... را به قربانیان خویش الهام میکند. ما باید در روش و روند زندگی خویش تغییر و تحولات زیادی ایجاد کنیم، تا بتوانیم موفق شویم و از دست غرورهای حاصل از دنیای موقت و فانی نجات یابیم. خدا متاع زندگی این دنیای پست را قلیل، فانی، زودگذر، مایه تفاخر و ... میشمارد. خدا زندگی ما در روی زمین را زندگی دنیا (زندگی پست) نامیده است. از این نظر دون و پست است که هیچ چیز آن پایدار و همیشگی نیست. هیچ چیزی دراین دنیای پست، به آدمی لذت واقعی نمیدهد. حتی لذتهایی هم که هست، در نهایت رنج و درد به همراه دارد.  مثلا از بچه داشتن لذت میبری ولی بعدا رفتارهایی از او میبینی که لذت آن از بین میرود و یا مال دنیا جمع میکنی و کلی تلاش میکنی، در نهایت دو متر کفن نصیبت میشود . در این دنیای پست، هر لذتی ، رنج و درد به همراه دارد. به همین خاطر برای تسکین این دردها و آلام، خدا به ما پیشنهاد داده است که کلامش را بشنویم و آن را با جان و دل عمل کنیم. باید جهان بینی خویش را طبق قرآن تنظیم کنیم. وقتی قرآن میخوانید، با این تصور بخوانید که کلمات آن از خداست و خدا دارد با ما حرف میزند. خدا با ما از طریق یک کتاب حرف میزند و این نشان میدهد که خدا چقدر رحمان و رحیم است. خدا بسیار رحمان و رحیم است و ما دراین دنیای پست به این مساله کاملا واقف نمیشویم. بعد از مردن متوجه خواهیم شد که خدا چقدر نسبت به ما رحم داشته است. خیلی از ابعاد رحمانیت خدا بعدا مشخص خواهد شد. خطرات و درد و رنجهای زیادی در متاع دنیا هست . خدا ما را از این خطرات آگاه کرده است و نسبت به آن هشدار داده است. خدا صادقانه به ما میگوید که خوشیهای دنیا مثل یک شکوفه (زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا) است که پایدار نیست و فقط چند صباحی برای افراد ظاهر میشود. خدا صادقانه به ما میگوید که به زمین نچسبید و آخرت را انتخاب کنید. کسی که از خدا بترسد و کلام خدا را بشنود، با جان و دل میپذیرد و چنین کسانی، وارد بهشت  خواهند شد و از آتش جهنم محفوظ خواهند ماند. اگر تاریخ و سیر پیشرفت انسان در تکنولوژی را بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که شیاطین هم روشهای فریب خویش را عوض میکنند و هر بار روی موجهای تکنولوژی روز سوار میشوند و آنان هم در روشهای فریب پیشرفته تر میشوند. هر چقدر که انسان پیشرفته تر میشود، شیاطین هم روشهای فریب خویش را پیشرفته تر و گسترده تر میکنند.

توانایی های هوش مصنوعی در حال پیشرفت فوق العاده ای است، طوریکه سازندگانش در حال باور این مساله هستند که بزودی هوش مصنوعی از آنان پیشی می گیرد. باور عمیق و اعتماد به خروجی های یک ماشین هوش، خطرات زیادی را به دنبال دارد. خود ماشین هوش، واقعی است و طبق الگوریتم مشخصی کار میکند ولی چطور از ساخته های آن استفاده شود مهم است. بوسیله هوش مصنوعی میتوان براحتی یک مقاله و کتاب و یا فیلم در موضوعات مختلف ساخت. تا اینجای کار مشکلی نیست ولی اگر یک فیلم غیرواقعی ساخته شود و همه باورش کنند و مردم زندگی را براساس این موهومات ماشینی بنا کنند، اینجاست که خطرناک میشود.

در قدیم ، شیاطین و اجنه بصورت جسمی و در شکل دیو وارد دنیای انسانها میشدند و مردم را فریب میدادند. اما اکنون این پدیده رخ نمیدهد، زیرا انسانها به آن مرحله از رشد رسیده اند که فیلم میسازند و بنابراین استفاده از این روش قدیمی زیاد هیجان انگیز نیست و برای شیاطین در فریب انسانهای عصر تکنولوژی، زیاد کارا نیست. شیاطین اکنون در قالب تخیلات، توهمات، فیلمهای سینمایی و بازیهای کامپیوتری، ایده های خود را گسترش میدهند. هر چند که این فیلمها ساخته دست انسان است، اما شیاطین روی این ساخته ها سوار میشوند و فلسفه های خود را از این طریق رواج میدهند. همانطور که زمان قدیم، از طریق اشعار نسل به نسل، تفکرات ابلیس منتقل شد و اکنون همان تفکرات در فضای فیلمها و آهنگها مثل یک انگل و ویروس جاریست.

تا زمان حال ، مردم فیلهای سینمایی و تلویزیونی را باور میکردند و اکنون مطالب داخل اینترنت و مدتی دیگر مطالب و محتواهای تولید شده بوسیله هوش مصنوعی. سی چهل سال پیش، فیلمهای هندی رواج عجیبی داشت و همه آن را  باور می کردند و توهمات داخل این فیلمها به طرز عجیبی وارد زندگی مردم شده بود. اکنون این فیلمها از رونق سابق افتاده و مردم روشهای دیگری برای لذت ذهن انتخاب کرده اند.

وقتی از موتور جستجوی هوش مصنوعی میپرسند که برای ضعف چشم چکار کنیم! او خوردن هویج را پیشنهاد میدهد! فرد کنجکاو از این جواب تعجب میکند و حال آنکه خودش جوابش را میداند. انسان قطعا در آینده میخواهد که خیلی امورات زندگیش را به تصمیمات هوش مصنوعی بسپارد و خود را راحتتر کند و به این نوع رفاه روی می آورد. استفاده درست از هوش مصنوعی امر بدی نیست ولی امیدوارم مثل فیلمهای تلویزیونی نشود که مردم را وارد خیالات و آلفا میکنند و زندگی واقعی را از آنان گرفته اند. فیلمها و شوهای تلویزیونی به نرمی ، خیانت را ترویج و چهره ای غیر واقعی از زنان و مردان ترسیم میکنند و مردم را فریب میدهند. شیطان در قدیم به صورت موجودی زشت و شاخ دار و منشاء شر معرفی میشد ولی اکنون نمیتوان شیطان را به آن روش دید، بلکه شیطان خودش را در لابلای تولیدات انسانی مثل فیلمها، اشعار و آهنگها جا میزند. در گذشته مردم تاثیرات شیاطین را در زندگی خویش بوضوح می دیدند ولی اکنون باید با چشم بصیرت این تاثیرات را دید. اگر کسی بداند که دیدن یک فیلم که ماجرای خیانت در آن عادی جلوه داده شده است ، چقدر تاثیر بدی در محیط زندگیش دارد؛ دیگر نگاه نمی کند. زیرا او میداند که شیطان در این جا بصورت دیگری خود را نمایانده است و طور دیگری در ساخته های بشر مخفی شده است. انسان بعد از مدتی یادش میرود که این فیلمها را خودش (یا هم نوع خودش) ساخته است و به طور جدی آن را باور میکند. قطعا در آینده هم انسان بازهم فریب میخورد و یادش میرود که هوش مصنوعی را خودش ساخته است و دل به آن ساخته ها می بندد. از تولید یک فیلم میتوان استفاده خوب هم کرد ولی اینها فقط یک ابزار است. متاسفانه مردم قدرت تشخیص انرژی های شرور را در فیلمها و ساخته های خود ندارند. هنر پیشه ای در فیلم چندین عمل زیبایی انجام داده است  و لباسهای فاخر میپوشد، فردی این فیلم را دیده و تحت تاثیر قیافه ظاهری هنرپیشه در فیلم قرار گرفته و باور میکند که اعمال جراحی و لباسهای اینچنینی برای او خوشبختی می آورند. پس او هم جریان زندگیش تغییر میکند. حال آنکه این فقط یک فیلم است و قرار نیست او باورش کند. شیطان به این طریق کارهای زشت را خوب جلوه میدهد. هیچ کشوری و یا تمدنی، افول و سقوط خود را نتوانسته است پیش بینی کند. زیرا مقدمه افول و سقوط، توهمات است که مانع از دیدن واقعیتها میشوند.

در فیلمها، عشق زیاد به چشم می آید و زیاد از این موضوعات شنیده میشود. قطعا در دنیای آینده، هوش مصنوعی عشق را به عنوان راه کار خیلی از مشکلات خانوادگی ارائه میکند که اشتباه اندر اشتباه است. عشق یک مفهوم کاملا شیطانی است و معنای واقعی عشق ، جدی گرفتن زینتهای دنیای پست و فانی است. اما شیطان و جنودش آن را جدی گرفته اند و روی پیروان خویش هم اجرا میکنند. پزشکان مغز یک انسان عشق زده را اسکن کردند و دریافتند بخشهایی از مغز او خاموش و یا ضعیف میشود و در نتیجه در تصمیمات مهم زندگی دچار اشتباه میشود. برای اثبات این مورد، بیایید واکنشهای دو خواننده نسبت به حوادث زندگی پیش آمده را بررسی کنیم.

شکیرا خواننده مشهور که طرفداران زیادی هم دارد بعد از دوازده سال زندگی مشترک با فوتبالیست معروف پیکه ، از همدیگر جدا شدند. بررسی رفتارهای آنان بعد از جدایی، نکات جالبی را در مورد موسیقی و احساسات برای ما آشکار میکند. بعد از جدایی، او علیه پیکه تابحال چندین آهنگ خوانده است و در آن آهنگها احساسات تنفر و خشم خویش را ابراز نموده است. او میگوید که این آهنگها را میخواند تا خود را تخلیه کند.

اما چرا شکیرا چنین حرفهایی زد و چنین عمل کرد. این واکنش او به طرز فکر او نسبت به زندگی بر میگردد. او نسبت به زندگی با همسرش میگوید که : نمیخواهم او من را به عنوان همسر ببیند ترجیح میدهم من را به عنوان معشوقه اش ببیند، مثل یک میوه ممنوعه. میخواهم همیشه حواسش جمع من باشد و ...

او گفت من سعی کردم رو راست باشم و از موسیقی به عنوان راهی برای تخلیه روانی خویش استفاده کنم و خواندن این اشعار آرامم میکند.

من اینجا کاری ندارم که کدامیک از این دو (پیکه و یا شکیرا) مقصر است؛ ولی همانطور که می بینید ، شکیرا در دنیای موسیقی و آواز غرق شده است و راه حلهای زندگیش را  هم در همین مسیر انتخاب میکند. او برای تخلیه خویش، از همان دنیای موسیقی استفاده میکند.

تخلیه روانی یعنی یک احساس مثل خشم، کینه، تنفر و ... را آنقدر تکرار کنید طوریکه فرد سیر شود. اما مردم نمیدانند که تخلیه روانی بوسیله تکرار احساساتی مثل خشم، کینه، تنفر و ... امکان پذیر نیست. در سیستم رحمانی، دقیقا باید این صفات را تکرار نکرد تا تخلیه انجام گیرد. اما در سیستم شیطانی با ابراز و تکرار این صفات، فرد فکر میکند که تخلیه میشود. زمانی که آدمیان یک فیلم را و یا یک آهنگ را باور میکنند، در مشکلات خویش در زندگی واقعی هم، از همین روشهای داخل فیلمها و آهنگها و اشعار استفاده میکنند. شهریار شاعر معروف در جوانی عاشق یک دختر میشود و او به عشقش نمی رسد و اما او در ادامه تا آخر عمرش در اشعارش از همین شکستها صحبت میکند و اشعار را حلال مشکلات خویش انتخاب میکند و به نوع از این اشعار برای تخلیه روانی خویش استفاده میکند. غافل از آنکه اشعار مشکلات را ادامه میدهند و بزرگترش میکنند.

یک خواننده ایرانی دیگر به نام امیر تتلو بعد از زلزله ترکیه احساسات خویش را ابراز داشته و می گوید : من می توانم ترکیه رو از زلزله تجات بدهم؛ اگر صدای عشق تولید نکنم زلزله های بیشتری اتفاق خواهد افتاد.

لطفا به متن کامل پیام او در اینستاگرام توجه کنید. او فکر میکند که عشق به آهنگهای او راه نجات از مشکلات است!

 

همانطور که می بینید، این افراد خودشان را خیلی مهم می پندارند و فکر میکنند که امور کارها در دستشان است (اینها همان اثرات وحدت وجود است و به نوعی خود را یک خداگونه معرفی میکنند). این نوع توهمات فقط در دنیای عشق امکان پذیر است. شاعری مثل مولوی، اوصافی که خدا برای قرآن قائل است را برای مثنوی هم قائل است. مثلا همانطور که پیام قرآن را "فقط مطهرون" درک میکنند (لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿۷۹)، مولوی هم چنین خواصی برای کتابش قائل است و میخواهد به خواننده القاء کند که کتاب مثنوی بر او هم نازل شده است. این جور توهمات فقط در وحدت وجود و دنیای عشق امکان پذیر است.

شیطان از طریق مدیومها با انسانها صحبت میکند. مدیومها کسانی هستند که حرفهای شیطان را از طریق شعر و اوهام و آواز و فیلم و سایر ابزارها به مقلدین و فالورهای خود میرسانند. متن یکی از آهنگهای تتلو را بررسی کنید؛ متوجه خواهید شد که شیطان از طریق این متون، حرفهای خود را میزند. شیطان سعی دارد که از طریق این آهنگها، بگوید که "انا الحق". گاهی از زبان حلاج و گاهی از زبان شعرا و  گاهی از زبان آوازخوانهای دیگر.

متن شعر شیطانی و بی ادبانه آهنگ تتلو: گاهی شیطان در درونِ من خودش را پیدا میکند، باکی نیست ، برای بالاتر از خدا بودن باید شیطان را بخشید، زیرا آنکه بخشنده ترین است کاری جز بخشیدن ندارد. گاهی شیطان خودش را در درونِ من پیدا میکند ، باکی نیست ، اعوذبالله. یه معمای حل نشده ی سخت، یه معلمِ خسته یه تنِ فرسوده ی خاکی، با یه جفت چشم باز و یه جفت لب ولی بسته، غریبه ام، غریبه ام با همه شهر و به این دود و به این زهر وابسته. من بهش سجده نکردم تووی این بیراهه ی خاکستری، من الکی دنبالِ عشق که نگردم نه، شب بیدار و روزو خوابم، بد شلوغ و بد خرابم، سیبو اما من نچیدم دائما بد رو هوا اما آخه خب من رو زمین آدم ندیدم من رو زمین آدم ندیدم. اگه شیطان بَده باید بگم که توو بغل خودِ شیطان بودی دیشب، من برهنه تو برهنه، خود حیوان بودی بی شرم

 

یکی از آهنگهای خارجی که بسیاری بعد از شنیدن آن خودکشی کرده اند. یکشنبه‌ی غم‌انگیز است. کفاشی بعد از شنیدن این آهنگ خودکشی میکند و بازماندگان متوجه شدند که که کاغذی با چند بیت شعر از شعر مشهور یکشنبه غم انگیز از متوفی به جامانده است. این ترانه غمگین خاطره ای شخصی را برای فرد قربانی تداعی می کرده است. فرد با گوش دادن این آهنگ، مشکلاتش بزرگتر شد و رو به خودکشی آورد. برخلاف باور عموم مردم، آهنگها و فیلمها ، باعث تخلیه روانی نیستند؛ بلکه روان آدمی را سنگینتر میکنند و نفاثات فی العقد (در آتش مشکلات می دمند و مشکلات را بزرگتر میکنند) هستند.

 

متن این آهنگ:

یکشنبه‌ی غم‌انگیز است،ساعات من سرشار از بی‌خوابی است. عزیزترینم، سایه‌هایی که با من زندگی می‌کنند بی‌شمارند. گل‌های کوچک سفید هرگز بیدارت نمی‌کنند.نه در جایی که درشکه‌ی سیاهِ اندوه تو را دربر گرفته‌ است. فرشته‌ها ابداً به فکر برگرداندن تو نیستند،آیا خشمگین می‌شوند اگر من به پیوستن به تو فکر کنم. یکشنبه غم‌انگیز، غم‌انگیز یکشنبه است، با سایه‌هایش آن را می‌گذرانم، من و قلبم عزم کرده‌ایم که همه چیز را تمام کنیم. بزودی شمع‌ها روشن خواهند شد و دعاگزارانی می‌آیند که غمگین‌اند می‌دانم

 

این آهنگها همگی از موضوع اخراج از بهشت و برگشت به بهشت صبحت میکند. اینها همان نقطه شکست شیطان است و شیطان میخواهد بگوید و ثابت کند که در موضوع سجده نکردن به آدم، حق با اوست و شیطان سعی در گسترش این ایده ها بین انسانها دارد و به این طریق بر انسانها مسلط میشود. این نوع اشعار که از طرف شیطان بر شاعران نازل میشود باعث میشود که افراد اختیار خود را از دست دهند و وارد خلسه شوند.

 

 یکی بعد از شنیدن این آهنگ گفته که:  در خانه تنها بهشون گوش فرا دادم حس نا معلومی گربیان گیرم شد.

یکی دیگر میگفت: از خودم ترسیدم!

یکی دیگر می گفت: این اهنگ تا اعماق وجود من نفوذ میکند.

یکی دیگر می گفت:: به عنوان لالایی شبا ازش استفاده میتوان کرد.


به دلیل وجود کتابهای شعر زیاد در ایران ، اشعار بسیار نا امید کننده تر از این اشعار وجود دارد که شیطان از این طریق با مردم حرف میزند. حافظ، هم درد دلهای دنیای شیاطین و اجنه را در قالب شعر در چند جاى دیوان خود آورده است؛ از جمله:

 

 پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت

ناخلف باشم اگر من به جوى نفروشم

 

شیطان از هر طریقی به دنیای انسانها نفوذ میکند. روشها به مرور زمان فرق کرده و میکند. زمانی اشعار، و فیلمها، آهنگها، کلیپهای دنیای اینترنت، جدیدا هم خروجی های هوش مصنوعی. روشهای زندگی عوض میشوند و ما نباید فریب این روشها را بخوریم. باید از تکنولوژی صحیح و فقط در آن زمینه استفاده کرد. یک مکانیک اتوموبیل مثل سابق حواسش به کارش نیست و مدام سرش توی گوشی است و بشر بالاخره مجبور میشود که خیلی از کارها را به هوش مصنوعی بسپارد تا انجام دهد. اما بشر در بیکاری، هر چیزی به سرش میزند و خطرات آهنگها و فیلمها و احساسات تولیدی فضای مجازی روز به روز بیشتر میشود.

جادوی شیاطین (قسمت چهل و هشتم) ده فرمان

pdf


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و هشتم)

ده فرمان

 

زمین میتوانست برای زندگی ما خیلی سخت تر باشد. فلسفه عذابهای طبیعی هم در همین نکته نهفته است. در جایی که پشتیبانی خدا از ساکنان زمین کم شود، حوادث طبیعی زمین به ضرر افراد است و مثل یک عذاب زندگی ها را به هم می ریزد.  اما خدا لطف فراوانی به ما کرده است و در بیشتر موارد زمین را برای زندگی هموار نگه میدارد. منظور از سجده ملائک ، همین نکته بود. ملائک به امر خدا،  زمین را برای زندگی ما هموار نگه می دارند. اما شیطان سجده نکرد، به این معناست که زمین را برای زندگی ناهموار میکند. شما تصور کنید که اگر همه مردم دنیا به حرف شیطان گوش کنند و دزد و قاتل و خیانتکار و فاسد شوند؛ در آنصورت قطعا نظم کلی زمین به هم میریزد. فلسفه عذابهای طبیعی هم همین است. در آنجایی که فساد لبریز میشود و نظم طبیعی زمین به هم میخورد، زمین خاصیت طبیعی خود را نشان میدهد و خدا بخاطر فساد فراوان ساکنین زمین، فقط به مدت یک دقیقه پشتیبانی کمتری انجام میدهد و همین یک دقیقه برای یک زلزله کافی است که آن منطقه را به هم بریزد.

بیشتر قضاوتهای عجولانه ما راجع به حوادث طبیعی پیش آمده، بخاطر درک نادرست و اطلاعات ناقص ماست. به گزارش سایت بیگ بنگ؛ خطرناک‌ترین ذرات کهکشان‌های دور با افزایش فعالیت خورشیدی منحرف می‌شوند و در واقع خورشید ازاین جهت  به نوعی از کره زمین محافظت می کند. اگر محور زمین، دارای انحراف یا کج‌شدگی نبود، همیشه خورشید به یک حالت به زمین می‌تابید و آب و هوای مناطق مختلف زمین همواره ثابت می‌ماند؛ انحراف مداری زمین باعث شده که در طول گردش سالانه خود به دور خورشید همواره چهار فصل را تجربه کنیم. در فصل پاییز، خورشید بر نیمکره شمالی مایل می‌تابد و روزها کوتاه‌تر و رفته رفته سردتر می‌شود؛ همچنین خورشید در این فصل سایه‌های بلندتری ایجاد می‌کند که دلیل آن نیز چیزی جز مایل‌تر بودن تابش خورشید نیست. اینها همگی نشان از برنامه ریزی دقیقی دارد که خدا برای ساکنین زمین در نظر گرفته است و تماما تاکیدی است بر این هدف مهم.

 بدن ما طوری آفریده شده است و از موادی درست شده است که توانایی زندگی ابدی را ندارد. تغییر و تحولات زمین هم طوری آفریده شده اند که انگار ما مسافریم و نابودی بدن ما حتمی است. کسی که درک درستی از علت در زمین بودن ما نداشته باشد؛ این تغییر و تحولات زمین را درک نمیکند. در صورت درک این مسائل، مرگ مثل سایر اتفاقات زندگی براحتی قابل پذیرش است. راهی که خدا برای ما در نظر گرفته است، بسیار راحت تر است از راهی که شیطان پیشنهاد میدهد. شیطان ملعون میان مردم، راه زندگی سالم در زمین را از مردم می گیرد. شیطان مسیر پاکی را کاری سخت و محدود کننده معرفی میکند ولی در عوض مسیر گناه را به عنوان لذتی مفرح، هیجان انگیز و بی پایان معرفی میکند. شیطان مسیر گناه را آزادی خواهی معرفی میکند. اما ما نباید مسیر را با مقصد اشتباه بگیریم. درست است که سفر شامل سختی ها می شود ، اما در درد و سختی است که ما هدف و معنا و مقصد را پیدا می کنیم. شیطان گرفتن جان انسانها و صفات کینه و خشم را قدرت بحساب می آورد؛ اما در عوض کنترل خشم و بخشش و نجات جان انسانها و سایر صفات نیک است که زندگی ما را ساده تر میکند. در مجموع، اگر فردی در زندگی خود پایبند این صفات خوب باشد و خدا را در اولویت قرار دهد، در کل خوشحالتر از کسی خواهد بود که به این صفات نیک اعتقاد ندارد. بعضی فرامین که خدا برای بشر فرستاده است، جنبه حیاتی دارند و یک جامعه بدون این فرامین می گندد و از مسیر منحرف میشود و هدف و مقصد را از دست میدهد.در زمان نزول تورات،خدا ده فرمان برای بشریت فرستاد که فرمانهایی اساسی برای جامعه بشریت بوده است و هم اکنون هم هست. ده فرمان که خدا در الواح برای بشریت نگاشت اینها بودند.

 

1-             من خدا، خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی آزاد ساختم.

2-             تو را معبود دیگری جز من نباشد. هیچ تصویری از آنچه در آسمان یا بر روی زمین یا در آب است، نساز و آنها را پرستش نکن.

3-             نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور.

4-             روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری (ممنوعیت هر گونه کلک شرعی و حقه فقهی).

5-             پدر و مادرت را احترام بگذار .

6-             قتل نکن.

7-             زنا نکن.

8-             دزدی نکن.

9-             شهادت دروغ نده.

10-      چشم طمع به مال و ناموس همسایه و نزدیکان و همکاران و دوستان و ... نداشته باش.

 

البته قبل از این ده فرمان؛ هفت فرمان در زمان آدم تا نوح هم نازل شد که عبارت بودند از:

1-           ممنوعیت بت‌پرستی: بت نپرستید          

2-           ممنوعیت کشتن: خون کسی را به ناحق بر زمین مریزید، خودکشی نکنید و فرزندان خود را نکشید و قربانی نکنید.

3-           ممنوعیت زنا: زنا مکنید.

4-           ممنوعیت قسم ناروا: سوگند ناروا نخورید و تهمت نزنید.

5-           گوشت حیوان زنده را نخورید

6-           عدل و داوری را برپا سازید.

7-           تشکیل دادگاه شرعی. برای نظارت بر انجام شش فرمان مورد اشاره.

 

این ده فرمان و نسخه قبلی تر آن یعنی هفت فرمان در کل بطرز گسترده تری در آخرین کتاب خدا ، قرآن هم آمده است.

 

قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۵۱﴾

بگو بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده براى شما بخوانم چیزى را با او شریک قرار مدهید و به پدر و مادر احسان کنید و فرزندان خود را از بیم تنگدستى مکشید ما شما و آنان را روزى مى ‏رسانیم و به کارهاى زشت چه علنى آن و چه پوشیده[اش] نزدیک مشوید و نفسى را که خدا حرام گردانیده جز بحق مکشید اینهاست که [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش کرده است باشد که بیندیشد (۱۵۱)

 

وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۱۵۲﴾

و به مال یتیم جز به نحوى [هر چه نیکوتر] نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام بپیمایید هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمى ‏کنیم و چون [به داورى یا شهادت] سخن گویید دادگرى کنید هر چند [در باره] خویشاوند [شما] باشد و به پیمان خدا وفا کنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که پند گیرید (۱۵۲)

 

وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۵۳﴾

و [بدانید] این است راه راست من پس از آن پیروى کنید و از راه ‏ها[ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده مى‏ سازد پیروى مکنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که به تقوا گرایید (۱۵۳)

 

ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِی أَحْسَنَ وَتَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ﴿۱۵۴﴾

آنگاه به موسى کتاب دادیم براى اینکه [نعمت را] بر کسى که نیکى کرده است تمام کنیم و براى اینکه هر چیزى را بیان نماییم و هدایت و رحمتى باشد امید که به لقاى پروردگارشان ایمان بیاورند (۱۵۴)

 

وَهَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۵۵﴾

و این خجسته کتابى است که ما آن را نازل کردیم پس از آن پیروى کنید و پرهیزگارى نمایید باشد که مورد رحمت قرار گیرید (۱۵۵)

 

بعد از این فرامین مهم، خدا در آیه 154 از کتاب موسی حرف میزند و این نشان میدهد که خدا هم اکنون هم هیچکدام از این ده فرمان را نقض نکرده است و این ده فرمان هنوز براساس آیات قرآن معتبر است.

شاید تعجب کنید که هر سیستم شیطانی بر روی کره زمین، از طرق مختلف، خواسته و ناخواسته تعدادی از این ده فرمان را نقض میکنند. سیستمهای شیطانی بطرز زیرکانه ای این فرامین را منحرف میکنند. مثلا یکی از فرامین این است که قتل نکنید. اما داعش که خود را مسلمان! هم می نامند، براحتی جان آدمیان را می گیرند و قتل مرتکب میشوند. خدا در یک فرمان می فرماید که قتل نکنید ولی داعش و گروههای مشابه این فرمان را منحرف کرده اند و به صورت "هیچ مومنی را نکشید" تحریف کردند. زمانی با یک سلفی بحث میکردم. گفتم گرفتن جان هیچ انسانی بجز در حالت قصاص متقابل جایز نیست. او در جواب گفت که اگر انسان کافر باشد، مشکلی ندارد! آیه قرآن را برایش ذکر کردم که: (مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ) ؛ اما او خیلی راحت بوسیله حدیث؛ این آیه قرآن را دور زد و گفت که این آیه برای غیرمومنان نیست. متاسفانه توسط حدیث براحتی آیات صریح قرآنی دور زده میشوند.

در مقابل فرمان "زنا نکنید"؛ بشریت راه حلهای فریب زیادی برای در رفتن از زیر این فرمان ایجاد کرده است. دوست دختر گرفتن و دوست پسر گرفتن و ازدواجهای سفید و بنفش و ... راه حلهای شیطانی بشریت برای نقض کردن این قانون است. در حالی که خدا برای کسانی که امکان ازدواج ندارند، عفت و پاکدامنی را توصیه فرموده است تا که بوقتش خدا از فضل خویش آنان را بی نیاز گرداند. (وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ - و کسانى که [وسیله] زناشویى نمى‏ یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى ‏نیاز گرداند)

 افرادی که از این قبیل امور دفاع می کنند و در رواج چنین اعمالی مشارکت می کنند، گمان می کنند که دارند خدا را فریب می دهند؛ گویی در نظام خدا خللی پیدا کرده اند!، اما بدون اینکه درک کنند فقط خودشان را فریب می دهند. سیستم ما براساس قوانین خدا و برای آن ساخته شده است و اگر قوانینی غیر از آن بر ما جاری شود؛ خوشبخت نخواهیم شد. قطعا طبق هیچ کلکی نمیتوان زنا را توجیه کرد. یک ارتباط جنسی وقتی که طبق سیستم خدا نباشد، خودبخود زناست. تعهد و وفاداری جزو فاکتورهای لاینفک یک ازدواج است و هر ارتباطی که پنهانی باشد، فاقد این فاکتورهاست.

در مورد قانون "دزدی نکنید"؛ بشریت روشهای دزدی زیادی پیدا کرده است. اینبار دیگر بوسیله بانکها و سایر موسسات بطور رسمی انجام میشود.

در مورد قانون " نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور "؛ مردم متاسفانه امروزه برای هر حادثه کوچکی به خدا قسم میخورند و برای هر ممنوعیتی نام خدا را دخالت میدهند. افرادی هستند که برای هر کار کوچکی به خدا قسم می خورند اینها نام خدا را به قیمت کمی می فروشند در چنین جامعه ای نام خدا ارج و حرمت لازم را ندارد و در آن جامعه دیگر به نام خدا اعتماد نمی شود و در نتیجه در آن جامعه بی دینی و آتئیست زیاد می شود.

 

در مورد قانون " روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری."؛ باید توجه کنیم که حتی در قرآن هم روز شنبه تعطیل است و روز جمعه تعطیل نیست. خدا در میان بنی اسرائیل ، شنبه را به عنوان تعطیل قرار داده بود. برخلاف عموم مسلمانان که فکر میکنند، خدا جمعه را روز تعطیل قرار داده است؛ خدا هیچوقت روز جمعه را روز تعطیل اعلام نکرده است. بلکه روز جمعه آخرین روز کاری هفته است. و خدا در قرآن صراحتا بیان نموده است که در روز جمعه بعد از نماز جماعت هفتگی(که روز آخر هفته برگزار میشود)؛ به کار خویش ادامه دهید.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۹﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید اگر بدانید این براى شما بهتر است (۹)

 

فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰﴾

و چون نماز گزارده شد در [روى] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید باشد که شما رستگار گردید (۱۰)

 

یعنی روز جمعه به عنوان آخرین روز هفته؛ نماز جماعت برگزار میشود و بعد از نماز جماعت دوباره به سر کار خویش برگردید و تعطیل نیست. مسیحیان هم همین اشتباه را کرده اند و یکشنبه را تعطیل اعلام میکنند. در حالیکه از نظر قرآن روز تعطیل شنبه ها برای همه  است. سبت در عربی و عبری به معنای روز شنبه است و این روز تعطیل، به نوعی مایه آرامش اجتماعی افراد تمام جهان است. قطعا هیچ دلیل خاصی بر تعطیل بودن جمعه وجود ندارد و اساسا جمعه روز آخر کاری هفته است. حتی در فارسی و عربی و عبری و زبانهای دیگر هم ایام هفته از یکشنبه شروع میشود. به همین خاطر در فارسی و عربی و ... روز اول هفته عدد یک را در خود دارد. اینها هیچکدام اتفاقی نیست. کتاب قرآن تاکیدی است بر کتابهای پیشین. بنی اسرائیل این قانون را با کلک شرعی دور زدند. روزهای شنبه برای ماهی های دریاچه دام می نهادند و روز بعد یکشنبه که تعطیل نبود؛ ماهی ها را می گرفتند و به خیال خود فکر میکردند که قانون خدا را نقض نکرده اند. در میان مسلمانان هم بکار بردن کلک شرعی زیاد رواج دارد. یکی از کلک شرعیها که اختراع شد، مربوط به طلاق است. در حالیکه آیه قرآن اینچنین می فرماید:

 

فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَنْ یَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿۲۳۰﴾

و اگر [شوهر براى بار سوم] او را طلاق گفت پس از آن دیگر [آن زن] براى او حلال نیست تا اینکه با شوهرى غیر از او ازدواج کند [و با او همخوابگى نماید] پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق گفت اگر آن دو [همسر سابق] پندارند که حدود خدا را برپا مى دارند گناهى بر آن دو نیست که به یکدیگر بازگردند و اینها حدود احکام الهى است که آن را براى قومى که مى‏ دانند بیان مى ‏کند (۲۳۰)

 

تعدادی از مسلمانان این قانون خدا را با کلک شرعی دور می زنند و زنی که سه بار از شوهرش طلاق گرفته باشد؛ را بطور سوری به نکاح فرد دیگری در میاورند و بعد سوری طلاقش میدهند و به این طریق فکر میکنند که آیه فوق را اجرا کرده اند. حتی آنها برای این کار قانون فقهی هم ایجاد کرده اند و اسم آن فرد را هم محلل می گویند. یعنی حلال این مشکل و گره. اینها همان جادو جنبل است که به اسم دین خدا تبلیغ میشود.

یا اینکه بعضی از مسلمانان، در ماه رمضان برای اینکه روزه نگیرند، عمدا به مسافرت می روند و به این طریق به خیال خود فکر میکنند که حدود خدا را زیر پا نگذاشته اند. به نوشته یک استاد دانشگاه در این مورد دقت کنید: من گاهی به دانشجویانم توصیه می‌کنم اگر در تابستان توان گرفتن همه روزه‌هایشان را ندارند و همچنین امکان سفر طولانی نیز برایشان فراهم نیست بعد از اذان صبح بیش از 22 کیلومتر از شهر خود دور شوند، این کار حتی اگر به نیت خوردن روزه باشد اشکالی ندارد، اما به هر حال قضای این روزه‌ها باید به جا آورده شود .

همانطور که می بینید ، کلک شرعی به یک امر عادی تبدیل شده است و براحتی از آن صحبت میشود. و به این راحتی حدود خدا نقض میشود. یهودیانی هم که تعطیلی شنبه را نقض کردند؛ همینطوری فکر میکردند.

یا بعضی ها ربا را با اسامی مختلف رنگ کرده  و توجیه میکنند و فکر میکنند در حالت رنگ شده، دیگر ربا نیست. عده ای برای فرار از دادن زکات؛ از انواع حیله ها بهره می برند و جالب است که اسم این حیله ها را فقه! گذاشته اند.  درحالی که خدا تفقه در دین را برای عموم مردم یک امر پسندیده معرفی فرموده است و اسم این گونه حیله ها را شایسته نیست که فقه بگذاریم. بنی اسرائیل با کمک همین حیله ها ، آنقدر در کلک شرعی پیشرفت کرده بودند که بدون هیچ مشکلی و کاملا به خیال خودشان شرعی؛ ربا می دادند و می خوردند و کسی هم در آن شک نمی کرد.

 

مقایسه فرامین خدا با نسخه تحریف شده آن

 

قانون خدا

قانون تحریف شده

1

من خدا، خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی آزاد ساختم.

 

من خدا فقط تو را از اسارت و بندگی نجات دادم.

2

تو را معبود دیگری جز من نباشد. هیچ تصویری از آنچه در آسمان یا بر روی زمین یا در آب است، نساز و آنها را پرستش نکن.

 

فقط معبودانی را غیر از من انتخاب کن که خودم اجازه داده ام.

3

نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور.

 

با نام خدا حلال و حرام ساختن!

4

روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری.

 

اختراع انواع احکام خلاف حدود خدا بصورت کلک شرعی و حیله شرعی

5

پدر و مادرت را احترام بگذار.

 

 

6

قتل نکن.

 

قتل مکن (البته قتل کافران مشکلی ندارد!)

7

زنا نکن

دوست دختر و دوست پسر و ازدواج سفید و پنهانی و ....

8

دزدی نکن

دزدی به اسم قانون و بطور رسمی

9

شهادت دروغ نده.

 

تحریف وقایع و حوادث و پخش آن در میان مردم

10

چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش.

دخالت در امور دیگران

 

هرکدام از ده فرمان که اجرا نشود؛ خودبخود سیستم آن جامعه به هم میخورد. این ده فرمان که در قرآن هم آمده است، به نوعی پایه و اساس یک جامعه هستند و اگر جامعه ای، این ده فرمان در آن اجرا نشود؛ بمرور به یک جامعه مرده تبدیل خواهد شد. ما حتی در ذهن خویش هم نباید ده فرمان را نقض کنیم یعنی حتی نباید در ذهن خویش به دزدی و یا  زنا فکر کرد زیرا آنچه در ذهن ما میگذرد زمینه سازه انجام عملی آن است.

 

قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۳﴾

بگو پروردگار من فقط زشتکاریها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است و [نیز] اینکه چیزى را شریک خدا سازید که دلیلى بر [حقانیت] آن نازل نکرده و اینکه چیزى را که نمیدانید به خدا نسبت دهید (۳۳)

 

زمانی که موسی به مدت ۴۰ روز در میقات به سر برد، آن ده فرمان را دریافت کرد خدا می توانست آن ده فرمان را در یک روز بر موسی نازل کند و در الواح تحویل او دهد. اما خدا این کار را نکرد، زیرا موسی به مدت چهل شبانه روز جهت عبادت و آماده سازی دریافت ده فرمان، در کوه طور به سر برد تا حقیقت امور ده فرمان را درک کند. زیرا ما اگر حقیقت امور را درک نکنیم، قادر به خودداری از نقض ده فرمان نخواهیم بود. مثلاً اگر یکی فرمان "دزدی نکنید" را درک نکرده باشد ممکن است که در دام شیطان بیفتد و دزدیهایی به نام کلک شرعی ایجاد کند. یکی از فرمان های خدا در ده فرمان این بود که شنبه تعطیل است و نباید در آن کار کرد اما بنی اسرائیل که حقیقت این امر و فرمان را درک نکرده بودند، شنبه ها تور می‌انداختند و یکشنبه ها ماهی را شکار می کردند و به این طریق به خیال خودشان فرمان شنبه را نقض نکرده اند یا بعضی ها که هوس خود را نمیتواند کنترل کنند به این فکر می‌افتند که راهی پیدا کنند که کم هزینه، پنهان، راحت و بدون مسئولیت در هوسرانی . به این طریق دوست گرفتن پنهانی و ازدواج چند ساعته رایج شد. آنها به خیال خود ازدواج را دور زده اند. اینها همگی یک نوع کلک شرعی است و به معنای دور زدن قانون "زنا نکنید"  است.

بشریت باید این دستورات مهم را که با تمام جزئیات و تفصیلات در قرآن ذکر شده است را به بچه های خود بیاموزند. برای آموزش و اقامه عملی این قوانین مهم، باید مفهوم ابتدایی و عمقی این ده قانون در قرآن را به کودکان بیاموزیم.

 

قانون خدا در تورات

تفصیل قانون در قرآن

1

من خدا، خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی آزاد ساختم.

 

نباید کسی را همتراز خدا قرارداد و باید همیشه در هر حال خدا را یاد نمود زیرا اوست که در تمام مراحل زندگی مشکلات ما را حل میکند. هر مشکلی در زندگی ما حل شود، خدا آن را انجام داده است. تمام هدف خدا از دستورات قرآن این است که ما را از بندگی شیاطین انس و جن نجات دهند.

2

تو را معبود دیگری جز من نباشد. هیچ تصویری از آنچه در آسمان یا بر روی زمین یا در آب است، نساز و آنها را پرستش نکن.

 

واقعیتها را در زندگی بپذیر و هیچ تصویری از زندگی خیالی برای خود درست نکن و خیالپردازی نکنید. لذت در واقعیتهاست. شعراء و آهنگهای آلفایی مهمترین نقض کننده این قانون هستند. به همین خاطر خدا می فرماید که :

 

وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾

و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند (۲۲۴)

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ ﴿۲۲۵﴾

آیا ندیده‏ اى که آنان در هر وادیى سرگردانند (۲۲۵)

 

وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾

و آنانند که چیزهایى مى‏ گویند که انجام نمى‏ دهند (۲۲۶)

 

3

نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور.

 

یعنی دعاهایت را خالصانه برای خدا قرار بده و فقط خدا را بخوانید. آگاهانه دعا کنید تا بدانید که از خدا چی میخواهید. موقعیت و قدر و حرمت خدا را نگه دارید و نسبت به او شک و گمان بد نبرید که او  ارحم الراحمین است.

4

روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری.

 

روزی را در هفته به خدا اختصاص بده و کسب و کار و فعالیتهایت را قطع کن تا مقداری از دغده های فکری و ذهنی نجات پیدا کنید. اختصاص یک روز در هفته برای عبادت خدا، مثل خواب شبانه برای ما نیاز است.

5

پدر و مادرت را احترام بگذار.

 

احترام و احسان و نیکی را نسبت به پدر و مادر و خانواده ات اجرا کن. (وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا)

6

قتل نکن.

 

قرآن کارهایی که زمینه ساز قتل است را منع فرموده است. خدا در قرآن اعلام میدارد که خشم و عصبانیت ممنوع است و صبر و بردباری و بخشش را در منازعات پیشنهاد میدهد. قرآن بطرز معجزه آمیزی تمام خواصی که باعث بوحودآمدن قتل میشود را تشریح نموده است.

7

زنا نکن

نسبت به عهد زناشویی وفادار باش و بدون عهد زناشویی، با کسی مخفیانه ارتباط نداشته باشید.

وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۲۵﴾

و هر کس از شما از نظر مالى نمى‏ تواند زنان [آزاد] پاکدامن با ایمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ایمان شما که مالک آنان هستید [ازدواج کند] و خدا به ایمان شما داناتر است [همه] از یکدیگرید پس آنان را با اجازه خانواده‏ شان به همسرى [خود] درآورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید [به شرط آنکه] پاکدامن باشند نه زناکار و دوست‏گیران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتکب فحشا شدند پس بر آنان نیمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است این [پیشنهاد زناشویى با کنیزان] براى کسى از شماست که از آلایش گناه بیم دارد و صبر کردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است (۲۵)

 

8

دزدی نکن

هر چیزی که مال شما نیست و مال دیگری است، مخفیانه و بدون اطلاع صاحبش برندار و از آن استفاده نکنید. در وارد شدن به خانه های دیگران، اجازه بگیرید و آیات متعدد دیگری در قرآن که به تفصیل قانونهای دهگانه را توضیح داده است.

9

شهادت دروغ نده.

 

یعنی در حرفهایی که در سرنوشت دیگران موثر است ، دقت کنید و هیچوقت نسبت به دیگران تهمت، دروغ، غیبت و کنایه نزنید و نگوئید.

10

چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش.

نسبت به دیگران حسود نباشید و دیگران را با متلک و حرفهای زننده اذیت نکنید و مسخره نکنید. آبروی دیگران را نبرید.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

 

 

این ده فرمان فقط برای قوم یهود نیست ، بلکه از زمان آدم تا کنون بوده است. باید توجه شود که کلمه اسرائیل به معنای سرزمین خاصی نیست و بلکه اسرائیل از دو کلمه اسرا  (انتقال دهنده) و ایل (خدا) تشکیل شده است. یعنی کسانی که ده قانون خدا را نسل به نسل روی زمین منتقل میکنند و در اینجا منظور نژاد سامی و یا عرب نیست. سرزمینی که اکنون به اسم اسرائیل است ربطی به این موضوع ندارد و قطعا یهودیان فعلی ساکن آنجا نمیتوانند منتقل کننده پیام خدا باشند. زیرا اگر آنها راست می بودند، مسیح و آخرین کتاب خدا (قرآن) را می پذیرفتند و پیامهای آن را منتقل میکردند و تسلیم پیام خدا میشدند. اسرائیل یعنی افراد با ایمانی که در برقراری ده قانون خدا تلاش میکنند و بنی اسرائیل یعنی فرزندان این گروه. خود اسرائیل آدمهای خوبی بوده اند و اما بنی اسرائیل ممکن است که آدمهای خوب و بد در میان آنان باشد. یعقوب یکی از این اسرائیل ها بوده است.

در آیه زیر که راجع به قتل هابیل توسط قابیل است؛ خدا از بنی اسرائیل حرف میزند. یعنی بنی اسرائیل از زمان قابیل و هابیل بوده اند و تا قیامت هم خواهند بود. خود یعقوب صفتی به اسم اسرائیل داشته است و این صفت میتواند برای دیگران هم باشد. اسرائیل اسم نیست و بلکه یک صفت است. صفت تمام کسانی است که قوانین نازل شده خدا را پیاده میکنند و آن را نسل به نسل منتقل میکنند. این افراد در نژادهای مختلف میتوانند باشند و لزوما سامی و یا عرب نیستند.

 

فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ ﴿۳۱﴾

پس خدا زاغى را برانگیخت که زمین را مى ‏کاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند [قابیل] گفت واى بر من آیا عاجزم که مثل این زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم پس از [زمره] پشیمانان گردید (۳۱)

 

مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ ﴿۳۲﴾

از این روى بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسى را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد و هر کس کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است و قطعا پیامبران ما دلایل آشکار براى آنان آوردند [با این همه] پس از آن بسیارى از ایشان در زمین زیاده‏ روى مى کنند (۳۲)

 

بنابراین لقمان که یک سیاه پوست بوده است، یک اسرائیل بوده است، زیرا در برقراری قوانین دهگانه خدا تلاش کرده است. از دیدگاه مسیحیت کنونی، اسرائیل زمان حاضر که وعده نجات به او داده شده همان کلیساست. یهودیان هم خود را اسرائیل میدانند و  به این طریق هر فرقه ای ، به نفع خود میخواهد آن را تاویل کند. طوری است که یهودیت به یک نژادپرستی تبدیل شده است و سیاه پوستان را در زمره خود نمیدانند. یعقوب که تلاش زیادی کرد تا قوانین خدا را نسل به نسل منتقل کند، یک اسرائیل بوده است. حتی یعقوب در لحظات آخر عمرش ، فرزندانش (بنی اسرائیل) را توصیه میکند که تا آخر عمرشان مسلمان باشند.

 

أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَکَ وَإِلَهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۱۳۳﴾

آیا وقتى که یعقوب را مرگ فرا رسید حاضر بودید هنگامى که به پسران خود گفت پس از من چه را خواهید پرستید گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق معبودى یگانه را مى ‏پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم (۱۳۳)

 

بنابراین تمام ادیان قبلی هم خود را مسلمان می نامیده اند و این گفته یعقوب بوده است. یعقوب یک اسرائیل  (کسی که دین خدا (اسلام) را به نسلهای بعدی منتقل میکند) بوده است. موسی هم یک مسلمان بوده است و تمام این افراد یک اسرائیل بوده اند و اما نسلهای بعدی آنان (بنی اسرائیل فرزندان اسرائیل)، خود را مسیحی و یهودی نامیدند و قانون مهم خدا را تغییر دادند. خدا از زمان آدم تا کنون یک دین نازل کرده است و تا قیامت هم همان دین است و آن هم اسلام است.

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و هفتم)  تعادل هورمونها

pdf



اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و هفتم)

تعادل هورمونها

 

 

بیشتر بیماریهای جسمی و روانی از عدم تعادل هورمونها در بدن نشات می گیرد. ابتدا باید بدانیم که بدن ما به چه شیوه ای لذت را احساس میکند؛ برای این کار لازم است که با انواع هورمونها آشنا شویم. ( لینک ) در اینجا بطور خلاصه کارکرد این هورمونها و ارتباط آن با آیات قرآنی ذکر میشود.

 

دوپامین (Dopamine) : دوپامین در سیستم عصبی مغز ما نقش میانجی عصبی و در خون نقش هورمونی دارد. دوپامین نقش مهمی را در ایجاد لذت و پاداش در بدن ما دارد، افزایش دوپامین در مناطق خاصی از مغز که به مرکز پاداش معروف‌اند در فرد ایجاد حس سرخوشی (پاداش) می‌کند به همین دلیل داروهای دوپامینرژیک به صورت عمده مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند . این نوع داروها مقدار این هورمون را در بدن افزایش میدهند و سرخوشی و لذت مصنوعی برای فرد ایجاد میکنند. گوش دادن به موسیقی و غذاهای لذیذ، نیز مقدار دوپامین بدن را افزایش میدهند. برخی افراد می‌خواهند این سرخوشی ها و لذتها را با مصرف مواد مخدر و الکل برای خود تولید کنند  که باعث بروز مشکلات فراوانی در روان و رفتار آن‌ها می‌شود. غذاهای ناسالم، مواد مخدر یا حتی شکر اعتیادآور هستند؛ زیرا باعث تولید مقدار زیادی دوپامین در مغز فرد می‌شوند. علم روان ثابت کرده است که بیشتر بیماریهای روانی به دلیل عدم تعادل دوپامین  و سایر هورمونها در بدن به وجود می‌آیند. کمبود دوپامین نیز بیماریهای دیگری را بوجود می آورد. مقدار متعادل و طبیعی دوپامین برای بدن لازم است و اگر این مقدار اندک باشد؛ بی انگیزگی و بی حوصلگی در افراد بوجود می آید. هورمون دوپامین در انگیزش و سیستم پاداش انسان نقش اساسی دارد. خدای مهربان و حکیم بخاطر ایجاد انگیزه در افراد به منظور انجام تلاش و کوشش و همچنین بقای نسل؛ نیاز به مقداری متعادل از این هورمونها را در بدن ما گذاشته است. اما ایجاد مصنوعی این هورمونها به طرز خطرناکی سلامت روان و جسم افراد را به خطر می اندازد. مواد مخدر باعث تولید زیاد و سریع دوپامین در مغز می‌شوند و احساس لذت را بطرز آنی و تا حد زیاد برای مصرف کننده به وجود می‌آورند؛ تا اینجا شاید کسی بگوید که خوب چه مشکلی در مصرف آن است! مگر لذت بد است؟ باید توجه کنیم که تولید دوپامین توسط مواد مخدر، حد و سقف استاندارد طبیعی لذت را افزایش میدهد و فرد مصرف کننده مواد مخدر مجبور است که دفعه بعدی برای لذت بردن، مصرف ماده مخدر را بالا ببرد تا به همان اوج لذت قبلی برسد و به این طریق به ماده مخدر معتاد میشود و شدت این اعتیاد نیز هر روز بیشتر میشود.

از طرفی دیگر نیز خوردن غذاها هم باعث تولید دوپامین خواهد شد و به همین جهت است که ما از غذا خوردن لذت می بریم. کسانی که در عذا خوردن زیاده روی میکنند؛ فرد با میل غذای بیشتر سعی می کند تا به احساس لذت حاصل از خوردن آن غذا دست پیدا کند. و هر بار مجبور است که میزان غذا را افزایش دهد که این خود باعث چاقی و افزایش چربی بدن  فرد میشود. این موضوع شباهت زیادی به اعتیاد به مواد مخدر دارد.

 

سروتونین (Serotonin) : روش طبیعی برای تقویت این هورمون، انجام ورزش و یا پیاده روی و فعالیتهای بدنی است. همچنین کربوهیدراتها مثل نان و شیرینی و نشاسته، باعث افزایش این هورمون خواهند شد. ورزشهای زیاد و سنگین و یا فعالیتهای سنگین و افراطی تعادل این هورمون را در بدن به هم میریزند.

 

سروتونین به عنوان یک انتقال دهنده عصبی، پیام هایی را بین سلول های عصبی در مغز (سیستم عصبی مرکزی) و سراسر بدن (سیستم عصبی محیطی) حمل می کند. این پیام های شیمیایی به بدن شما می گویند که چگونه کار کند.

سروتونین نقش های مختلفی در بدن ما ایفا می کند، از جمله بر یادگیری، حافظه، شادی و همچنین تنظیم دمای بدن، خواب، رفتار جنسی و گرسنگی  تاثیر میگذارد. کمبود سروتونین در افسردگی، اضطراب، شیدایی و سایر شرایط سلامتی نقش دارد.

بیشتر سروتونین موجود در بدن شما در روده است. حدود 90 درصد سروتونین در سلول های پوششی دستگاه گوارش یافت می شود. در گردش خون آزاد می شود و توسط پلاکت ها جذب می شود. فقط حدود 10 درصد در مغز تولید می شود.

سروتونین در بسیاری از عملکردهای بدن شما نقش دارد:

خلق و خو: سروتونین موجود در مغز خلق و خوی شما را تنظیم می کند. اغلب به آن ماده شیمیایی طبیعی "احساس خوب" بدن شما می گویند. وقتی سروتونین در سطح نرمال باشد، احساس تمرکز، ثبات عاطفی، شادی و آرامش بیشتری می کنید. سطوح پایین سروتونین با افسردگی مرتبط است. بسیاری از داروهایی که برای درمان اضطراب، افسردگی و سایر اختلالات خلقی استفاده می‌شوند، اغلب راه‌هایی را برای افزایش سطح سروتونین در مغز هدف قرار می‌دهند.

هضم: بیشتر سروتونین بدن شما در دستگاه گوارش شما قرار دارد، جایی که به کنترل عملکرد روده شما کمک می کند و در محافظت از روده شما نقش دارد. روده شما می تواند ترشح سروتونین را برای تسریع هضم افزایش دهد تا بدن شما را از شر غذاهای تحریک کننده یا محصولات سمی خلاص کند. سروتونین همچنین در کاهش اشتهای شما هنگام غذا خوردن نقش دارد.

حالت تهوع: حالت تهوع زمانی ایجاد می شود که سروتونین سریعتر از هضم شدن آن در روده شما ترشح شود. پیام شیمیایی توسط مغز شما دریافت می شود که شما آن را به عنوان حالت تهوع درک می کنید. بسیاری از داروهایی که برای کاهش احساس تهوع و استفراغ استفاده می شوند، گیرنده های سروتونین خاصی را در مغز شما هدف قرار می دهند.

خواب: سروتونین به همراه یک انتقال دهنده عصبی دیگر، دوپامین، در کیفیت خواب شما (چقدر خوب و چه مدت می خوابید) نقش دارد. مغز شما همچنین برای تولید ملاتونین، هورمونی که چرخه خواب و بیداری شما را تنظیم می کند، به سروتونین نیاز دارد.

بهبود زخم: سروتونین توسط پلاکت ها در خون شما ترشح می شود تا به بهبود زخم ها کمک کند. همچنین باعث باریک شدن ریزترین رگ‌های خونی، شریان‌ها، می‌شود که جریان خون را کند می‌کند و به تشکیل لخته کمک می‌کند. این یک فرآیند مهم در بهبود زخم است.

سلامت استخوان: سطح سروتونین ممکن است در تراکم استخوان های شما نقش داشته باشد. سطوح بالای سروتونین در روده شما ممکن است در ضعیف کردن استخوان ها نقش داشته باشد که می تواند منجر به شکستگی استخوان و یا پوکی استخوان شود.

سلامت جنسی: سروتونین به همراه انتقال دهنده عصبی دوپامین در تمایل شما به رابطه جنسی نقش دارد.

اکسی‌توسین (Oxytocin) : این هورمون هم با شادی و رضایت افراد مرتبط است و این هورمون در رفتارهای جنسی انسان و لذت جنسی و شیردهی مادران بسیار موثر است.

استروژن و پروژسترون و تستوسترون : دو هورمون اولی در زنان و سومی در مردان، برای حفظ بقای نسل بسیار مهم اند و حد تعادل آن نقش مهمی در متعادل نگه داشتن هورمونهای دیگر دارد. حد تعادل این هورمونها در نوسانات خلق و خوی بسیار تاثیرگذار است.

اندورفین : اندورفین ها مواد شیمیایی (هورمون هایی) هستند که بدن شما هنگام احساس درد یا استرس آزاد می کند. آنها در طول فعالیت های لذت بخش مانند ورزش، ماساژ، غذا خوردن و رابطه جنسی نیز آزاد می شوند. اندورفین به تسکین درد، کاهش استرس و بهبود حس خوب کمک می کند.

اولین هورمون که دوپامین است؛ بسیار مهم است و نقش عمده ای در بدن انسان دارد. بیشتر فعالیتهای ضروری انسان که برای زندگی و بقای نسل لازم است؛ با آزادسازی این هورمون همراه است. خدای بزرگ با این روش میخواهد که انسان را به انجام فعالیتهای روزانه تشویق کند و آنان را به حرکت وا دارد.زیرا ایجاد انگیزش برای فعالیت به منظور دریافت پاداش مرتبط با ترشح میانجی عصبی دوپامین در بدن انسان می باشد. حتی باد معده و دفع ادرار و مدفوع همراه با آزاد سازی دوپامین است و به همین خاطر انسانها در دفع ادرار و مدفوع، لذت می برند و اگر اینطور نبود؛ افراد زیادی دچار انواع بیماریهای عفونی به علت عدم دفع ادرار و مدفوع میشدند.

بیشتر آهنگها و اشعار و فیلمهای احساسی مثل یک دوپامین قوی عمل میکنند و باعث ترشح ناگهانی و زیاد این هورمون خواهند شد. اما مغز و بدن انسان، در دفعات بعدی دوپامین بیشتر میخواهد و به کمتر از این رضایت نمی دهد و فرد مجبور میشود به دنبال اشعار و فیلمها و آهنگهای احساسی دیگر برود تا از موارد قبلی بهتر او را تحت تاثیر قرار دهند. به این ترتیب فرد به اشتباه فکر میکند که دنبال حقیقت و مکاشفه است و بیشتر وقت خویش را صرف این کارها میکند و از رشد نفس خویش باز می ماند. شیطان کاری میکند که فرد این نوع لذتها را با رشد نفس اشتباهی بگیرد؛ در این حالت فرد همیشه با خود درگیر است. حتی طوری است که افراد برای حضور در کنسرت موسیقی یک خواننده ، هزینه های زیادی میکنند و اینها همگی بعلت وادار کردن مغز برای ترشح زیاد این هورمون است که همراه با لذت آنی و لحظه ای زیاد است و اما سوال مهم اینجاست که فرد بعد از اتمام این لذت لحظه ای چکار میکند؟ در حالیکه بدن خویش را به آن عادت داده است؟ قطعا هزینه زیادی برای خود درست کرده است و زندگی را بر خود مشکل کرده است.

شاید دیده باشید که گاهی یک خانواده با یک تفریح ساده و یا میل یک وعده غذای ساده، شاد و خوشحال میشوند و یک خانواده دیگر باید تفریحات هزینه بردای بکنند تا به همان میزان خوشحالی و یا حتی کمتر برسند. به این طریق عادت به دوپامین زیاد، هزینه زیادی هم برای افراد ایجاد می کند. خدای مهربان به افراط کنندگان در این زمینه هشدار داده است. خدای مهربان می فرماید که:

 

وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳۴﴾

و به خوردن طعام مسکین تمایلی ندارد (۳۴)

 

خدا در آیه بالایی اشاره میفرماید که کسانی که به خدا ایمان ندارند، به نوع غذاهایی که فقرا مصرف میکنند، هیچ تمایلی ندارند. زیرا غذاهای فقرا ساده تر و لذت کمتری دارند و دوپامین زیادی تولید نمی کنند. این افراد لذت گرا هستند و در هر چیزی، به لذت و دوپامین آن توجه می کنند. آنان هر غذایی که لذت نداشته باشد را نمیخورند. هوس لذتهای طبیعی که دوپامین نرمال و متعادلی تولید میکند با پیر شدن انسان ، کم رنگ میشوند و انسان بر حسب نیاز استفاده میکند. اما هوس لذتهای مصنوعی و مخدرها در هفتاد هشتاد سالگی هم دست از سر فرد بر نمی دارد و آخر پیری افراد دوپامین گرا، معرکه گیر میشوند. بیشتر لذتهایی که در زندگی شما ماندگار بوده و در ذهن و خاطرات شما مانده است، هیچکدام را خودتان ایجاد نکرده اید، بلکه خودبخود بوجود آمده است و کاملا  طبیعی بوده است. کسانی که در لذتها زیاده روی میکنند و به طور مصنوعی بوسیله اشعار و مخدرات برای خود لذت ایجاد میکنند، به نوعی هوای نفس خویش را پیروی میکنند و برای خود از لذت، الهه درست میکنند. این افراد هوای نفس خویش را می پرستند.

 

أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا ﴿۴۳﴾

آیا آن کس که هواى [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدى آیا [مى‏ توانى] ضامن او باشى (۴۳)

 

حتی تغییر خلقت در بدن هم به نوعی برای ترشح دوپامین است و البته شیطان در همین تغییر خلقتها و لذتهای مصنوعی و تکرار لذتها ، آدمی را گیر می اندازد.  آدمی باید متوجه باشد که در کره زمین زندگی میکند و لذتهای آن محدود است و باید به یک سری لذتهای خدادادی رضایت دهد و جلوی هوای نفسش را بگیرد. زمانی که خدا آدم را آفرید ؛ فرشتگان و ابلیس شاهد این خلقت بودند و به همین خاطر شیطان بر نحوه کارکرد مغز انسانها و هورمونهای آن اطلاع دقیق دارد و از آن برای گیر انداختن انسانها استفاده میکند. انسان ضعیف خلق شده است و خدا میخواهد که با راهنمایی هایش بار ما را سبک کند.

 

یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا ﴿۲۸﴾

خدا مى‏ خواهد تا بارتان را سبک گرداند و [مى‏ داند که] انسان ناتوان آفریده شده است (۲۸)

 

دستورات و تکالیفی که خدا تعیین کرده است، تماما برای متعادل نگهداشتن میزان تولید لذتها و هورمونهاست. مثلا در روزه داری، بعلت قطع خوردن و آشامیدن و اعمال جنسی؛ مقدار هورمونها به حالت کارخانه(reset) بر میگردند و کسانی که در طول سال به مقدار زیاد این هورمونها عادت کرده اند، به زحمت می افتند و روزه فرصت مناسبی است برای متعادل کردن این هورمونها. ماه رمضان بزرگترین کمپ ترک اعتیاد لذتهاست. فردی می گفت که نمیتوانم روزه بگیرم، بخاطر اینکه در حین روزه گرفتن اعصابم خرد میشود! هر عادتی که باعث شود که دستورات خدای عالمیان نادیده گرفته شود؛ یک نوع اعتیاد است و پیشنهاد شیطان است.  دلیل اعصاب خردی این فرد این است که در طول روزه داری میزان دوپامین و اکسی توسین و اندورفین ترشحی بدن کاهش پیدا می کند و این کاهش موجب احساس درد و فشار عصبی در فرد می شود.

خدای مهربان در عمل جنسی و خوردن و آشامیدن هم لذتهایی قرار داده است ولی خدا نگفته است که ای مردم شما این کارها را برای لذت انجام دهید و در آن زیاده روی کنید. شیطان لذتها را جای نیازها گذاشت و در هر چیزی لذتها را برجسته میکند و نسل بشر را به گمراهی می کشاند. نیا زهای طبیعی انسان برای حفظ بقا و ایجاد انگیزه و امید به زندگی در انسان قرار داده شده است نه اینکه به صورت مصنوعی سعی در ایجاد آنها بکنیم و این لذت گرایی را به فلسفه و ایدئولوژی زندگی خود قرار بدهیم و مسیر اصلی خود یعنی تزکیه نفس را فراموش کنیم.

بشر به دوپامین و سروتونین و اکسی توسین و اندورفین (هورمون های مرتبط با لذت) طبیعی که خدا در کارهای روزمره او قرار داده است راضی نیست و بیشتر میخواهد. بشر میزان و ترازوی خدا را قبول ندارد و فکر میکند که خدا در میزان و تعادل هورمونها اشتباه کرده است(نعوذ بالله). به همین خاطر بشر به دنبال ایجاد مصنوعی این لذتها و هورمونهاست. نسل قدیم، گزینه های محدودی برای ایجاد هورمونهای لذت داشتند. اما اکنون لذتهای دیجیتال هم برای افراد دوپامین تولید میکنند و بسیاری از مردم به آن معتاد شده اند. انواع فیلمها و تصاویر پورن براحتی یافت میشود و مردم سرگرم تولید دوپامین برای خود هستند و بدون اینکه بدانند به آن معتاد شده اند. مادران و پدران قدیمی ما عادات خوبی داشتند و آن این بود که کارهای عادی و وظایف عادی خود را در خانه و محل کار با صبر و حوصله زیاد انجام میدادند و خود را سرگرم فعالیت و کار و انجام تعمیرات و سایر کارها می کردند و مقدار طبیعی و متعادل از هورمونها برای خود تولید میکردند و از حالت تعادل خارج نمیشدند. هر چند که درآمد ناچیزی داشتند ولی احساس رضایت میکردند و همین احساس رضایت ثابت میکرد که دوپامین و هورمونهای متعادل در بدن آنان جریان دارد.  بهشت جای کسانی است که در زندگی به احساس رضایت میرسند و می فهمند که باید به همین مقدار طبیعی و خدادادی از لذتها بسنده کنند و دنبال مخدرات و مشروبات الکلی و شعر و توهمات نروند.

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾

اى نفس مطمئنه (۲۷)

 

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾

خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)

 

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾

و در میان بندگان من درآى (۲۹)

 

وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾

و در بهشت من داخل شو (۳۰)

 

قماربازی یکی دیگر از مواردی است که ترشح مصنوعی هورمونها را باعث میشود. قمارباز به امید اینکه یک ثروت هنگفت بادآورده بدست آورد؛ دوپامین زیادی در بدنش ایجاد می شود و البته وقتی ببازد؛ هورمونها قطع میشود و تاثیر مخربی روی فرد می گذارد؛ تا جایی که عداوت و دشمنی پدیدار میشود. هدف اصلی شیطان همین نکته است، گسترش عداوت و دشمنی بین افراد. با کاهش شدید هورمون های لذت مانند دوپامین فرد احساس خلا و کمبودی می کند که مانند درد و فشار عصبی سخت و عذاب آور است برای همین بعد از باخت یک بازی قمار، بدن فرد در معرض کاهش شدید در هورمون های شادی مانند دوپامین قرار می گیرد و این کاهش شدید که با درد و رنج است را به طرف مقابل خود نسبت می دهد و برای همین نسبت به طرف مقابل حس کینه و دشمنی پیدا می کند.

 

انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿۹۱﴾

همانا شیطان مى‏ خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنى و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمى دارید (۹۱)

 

شاید تعجب کنید که علت اصلی ناراحتی افراد از باخت ثروت در قمار، بخاطر از دست دادن مالشان نیست، بلکه بخاطر کاهش ناگهانی هورمون دوپامین از بالاترین سطح آن است. زیرا در حین قمار، افراد بخاطر هیجانات کاذب، دچار ترشح هورمون در سطح بسیار زیاد میشوند ؛ اما بعد از باخت، در مدت زمان بسیار کمی ، ناگهانی سطح هورمون کاهش میابد و همین خودش ناراحتی آنان را به عداوت و کینه تبدیل میکند. اینها روش سالمی برای زندگی نیستند. شیطان طرز کار هورمونها را میداند و از این آگاه است که با بالا آمدن و پایین آمدن ناگهانی هورمونها ، افراد دچار نا امیدی و یاس میشوند. شیطان خالق هورمونها نیست و بلکه فقط روشهای گمراهی و فریب را میداند و میداند که چطوری آدمیان را در مخمصه بیندازد.

گاهی فردی به یک آهنگ گوش میکند، در آن موقع تحت تاثیر آهنگ قرار گرفته و هورمون دوپامین زیادی ترشح میشود و به لذت زیادی می رسد. بعدا دنبال همین آهنگ میگردد تا دوباره همان لذت را برایش ایجاد کند. اشتباه در همینجاست. لذتهای مصنوعی نباید آگاهانه و بطور عادت تکرار شوند، زیرا مغز ما برای این جور لذتهای مصنوعی، در دفعات بعدی استفاده، حد و سقف آن را افزایش میدهد و فرد بعد از مدتی، آهنگ با هورمون زیادتری میخواهد و حتی افراد مجبورند که برای گوش دادن به یک آهنگ به یک کنسرت در کشوری دیگر با هزینه بالا بروند. عادت کردن به هورمونهای مصنوعی شوخی بردار نیست و آدم را دچار کلافگی و بدبختی و هزینه میکند.

مهمترین دلیل چاقی بیش از اندازه ، عادت افراد به دوپامین بالا است و افراد در حین خوردن، این هورمونها در مغزشان زیادی تولید میشود و در نتیجه بدون آنکه بدن نیازی به خوردن داشته باشد، میخورند و چاق میشوند. طبیبان واقعی، فقط برای افراد دارو و قرص تجویز نمیکنند بلکه حکمت و دلیل اصلی بیماری افراد را میگویند و او را به راه صحیح و متعادل استفاده از لذتها راهنمایی میکنند. یک پزشک واقعی باید حکیم باشد و با قرصها و هورمونهای شیمیایی بازی نکند. کسی که با داروهای شیمیایی بازی میکند و بدون پند دادن بیمار و گفتن ریشه های بیماری، هورمونهای بیمار را بطور شیمیایی بالا و پایین می برد؛ یک متخصص شیمی است و حکیم نیست. کار بدون حکمت، یک نوع جادوست، اما با سبک جدید. معتاد کردن بیماران به داروها کار پسندیده ای نیست و به نوعی اینکار نوعی روانگردانی است. حتی بعضی مردم خودشان را روانگردانی میکنند و هربار که دچار غم و افسردگی (دوپامین پایین) میشوند؛ به روشهای غلط مثل مواد مخدر و مشروبات الکلی و پرخوری و قرصها و داروها ، دوپامین مصنوعی مصرف میکنند و به ظاهر روان خویش را متعادل میکنند و نمیدانند که این کار یک نوع روانگرانی است. اما خدا در این گونه موارد میفرماید که صبر و بردباری پیشه کنید تا همه چیز خودش درست شود. خدا همیشه با صابرین است. صبر یعنی فورا در مقابل تغییرات خُلق، خودسرانه عمل نکنیم و عجله نکنیم. افرادی هستند که تحمل یک سر درد را ندارند، و فورا یک ژلوفن و یا کدئین مصرف میکنند. این افراد صبر ندارند. خدا میخواهد به ما بگوید که بدن ما را طوری آفریده است که بدن خودش اتوماتیک ، خودش را درست میکند. بدنی که معده و روده آن هفتاد هشتاد سال بدون نقص کار میکند؛ خیلی راحت تغییرات هورمونی را تنظیم میکند؛ فقط کافی است که صبر داشته باشیم. مثلا زمانی که فرد دچار عدم تعادل هورمونها میشود، سریع یک سیگار روشن میکند و مقدار سروتونین را بالا می آورد و به خیال خود مشکل را حل میکند. زیرا مصرف نیکوتین میزان سروتونین بدن را افزایش می دهد و فرد به یک احساس رضایت درونی می رسد. اما باید بدانیم که واکنش طبیعی بدن ما در مقابل تغییرات نا هماهنگ هورمونها، متفاوت است و بدن بطور کاملا تخصصی و علمی مطلق با آن رفتار میکند و اگر فرد صبر داشته باشد؛ مشکل او حل میشود و نیازی به سیگار نیست. مقدمه رفتن به فضای آلفا، تغییر هورمونهاست، و بنابراین نحوه برخورد ما با تغییر هورمونها در بدن، میتواند ما را به آلفا ببرد و سطح ذهنی ما را در دسترس شیاطین و اجنه قرار دهد. اگر انسان صبر نداشته باشد، خود را در تیررس شیطان قرار میدهد.

بدن انسان در هنگام وسوسه شدن در صدد ترشح میزان بالایی از هورمون های لذت می باشد . مثلا در هنگام وسوسه جنسی میزان اکسی توسین فرد به مقدار زیادی میل به ترشح دارد و به همین منظور انسان به دنبال راهکاری برای ترشح هورمون و ایجاد حس لذت می شود ولی نکته اساسی این جا است که با توجه به فرمایش خدای متعال اگر کسی از صبر استفاده کند همین صبر موجب مقاوم سازی به آن میزان اکسی توسین شده و برای بار بعد، بدن نسبت به این مقدار اکسی توسین مقاوم شده و تحریک نمی شود. خدای بزرگ می خواهد به ما این مفهوم را برساند که با افزایش تمایل ترشح یک هورمون لزومی ندارد که حتما آن هورمون ترشح شود و نفس با کنترل کالبدی( با استفاده از فرمول صبر) بدن را نسبت به آن میزان هورمون مقاوم می کند و برای بار دیگر در این میزان هورمون فرد احساس فشار نمی کند و می تواند به راحتی و آگاهانه موقعیت ایحاد شده را کنترل کند. زیرا اگر فرد صبر نکند و سریع به تخلیه هورمون در بدن بپردازد نوعی سیستم پاداش حاصل می شود و فرد با لذتی که کسب می کند دچار اعتیاد می شود و ترک آن بسیار سخت می شود.

بعضی مواقع برای انجام کاری به کودک پاداش میدهید ولی برای هر کاری نباید اینکار را کرد و نباید این سیستم پاداش را در مورد تمام جوانب زندگی کودک اجرا کرد. زیرا بعدا کودک بدون پاداش بی انگیزه خواهد بود و مغز کودک دوپامینی خواهد شد. تولید هورمون دربدن هم اینطوری است. اگر فردی برای تولید هورمون شادی، از خوردن بهره برد بدون آنکه گرسنه باشد؛ در این حالت بدن او نامتوازن خواهد شد و دچار چاقی و انواع بیماریهای دیگر خواهد شد.

دوپامین و سروتونین نیز عملکردهای مشخصی دارند. دوپامین حرکات و هماهنگی بدن را کنترل می کند. سروتونین به تنظیم عملکردهای گوارشی از جمله عملکرد روده و اشتها کمک می کند. دوپامین باعث احساس گرسنگی می شود در حالی که سروتونین این احساس را سرکوب می کند. دوپامین بیشتر در مغز شما ذخیره می شود در حالی که سروتونین بیشتر در روده شما یافت می شود.

لازم به ذکر است که مقدار زیاد هورمون دوپامین حس گرسنگی به انسان می دهد و ترشح سروتونین حس سیری به انسان میدهد. از طرفی ترشح هورمون دوپامین موجب افزایش انرژی و رفتار های تکانشی می شود و فرد بیشتر دوست دارد که دیرتر در شب بخوابد ولی ترشح سروتونین موجب حس خواب و تنظیم چرخه خواب میشود. کاهش زیاد هورمون سروتونین موجب افسردگی و اضطراب ، اسکیزوفرنی و فوبیا می شود. از طرفی افزایش زیاد سروتونین موجب حرکات لرزشی و سرگیجه و سردرگمی، فشار خون بالا و حالت تهوع می شود و در حالت بسیار شدید حتی منجر به غش و صرع و ضربان قلب نامنظم می شود. که به این حالت سندرم سروتونین می گویند.

گاهی اوقات این انتقال دهنده های عصبی با هم کار می کنند تا در یک تعادل شیمیایی دقیق در بدن شما باقی بمانند. گاهی اوقات عدم تعادل منجر به تولید بیش از حد انتقال دهنده عصبی دیگر می شود. داشتن بیش از حد یا خیلی کم از هر یک می تواند علائم بد جسمی و روانی ایجاد کند.

روزه یکی از ابزارها و نعمتهای مهم است که خدا برای بر هم زدن مصرف هورمونهای شادی برای ما قرار داده است. در روزه داری، تولید هورمونهای حاصل از خوردن و آشامیدن متوقف میشود. در نتیجه فرد روزه دار در ده روز اول رمضان مثل کسی است که اعتیاد را ترک میکند.  اعتیاد به دوپامین و سایر هورمونها.

ترشح و تولید بیش از حد هورمونهای شادی مثل دوپامین ، در پیری امکان پذیر نیست و در نتیجه فرد در پیری مایوس شده و توانایی های ساده زندگی را از دست میدهد. پارکینسون و آلزایمر و بیماریهای دیگر نتیجه چنین رویکردی است. یکی دیگر از دلایل این موضوع این است که در سنین پیری، افراد حساسیتشان را نسبت به ترشح دوپامین از دست میدهند و در نتیجه فرد انگیزه و حس حرکت برای زندگی ندارد. هر گونه افراط و تفریط در لذتها و عادت مداوم به آن، این چنین بیمارهایی را به دنبال دارد.

خدای مهربان هورمونهایی مثل دوپامین را در بدن ما قرار داده است تا ما حس زندگی و انگیزه حرکت و تلاش و کوشش داشته باشیم. اما انسان از این هورمونها سوء استفاده میکند و  مدام برای خودش تکرار میکند و خود را به آن معتاد میکند.

دانشمندان علوم اعصاب و روان در یک آزمایش ، توسط یک اهرم و جریان الکتریکی قسمتی از مغز موش را که دوپامین منتشرمیکند را تحریک کردند و  شادی کاذبی را به او دادند. بعد از مدتی موش خودش این اهرم را فشار میداد و بارها این کار را می کرد و تکرار میکرد. زیرا از این نوع آزادسازی دوپامین که همراه با لذت بود، خوشش می آمد و خود را به آن معتاد کرد.

خیال پردازی هم یک نوع تولید لذت مصنوعی است. یک فردی خیالپردازی میکند و در ذهن خودش یک خانه و یک شخصیت را برای خودش میسازد و از آن لذت می برد. این خیالپردازی ها فقط بخاطر تولید دوپامین در مغز است که همره با لذت است. جالب است که خیالپردازان بطور مکرر این خیالها را تکرار میکنند و هر بار در تکرار آن تلاش میکنند که جذابترش کنند و دوپامین بیشتری تولید کنند تا شادتر شوند. اما بدون آنکه خود بدانند در دام یک سیکل باطل افتاده اند. تصور کنید که فردی در حال حیالبافی می باشد و در خیال خود یک قهرمان ورزشی است و در حال مبارزه کردن با چند نفر می باشد( که اکثر نوجوانان با دیدن صحنه های رزمی این حالت را دارند)؛ در این حالت بدن او بر اثر هیجان کاذب هورمون خاصی را ترشح میکند (دوپامین و اندورفین و ..) و فرد لذت می برد ولی مشکل اصلی از اینجا ناشی میشود که بدن ترشح هورمون ها را  جدی می گیرد و فریب میخورد و مواد دیگری نظیر هورمون های دیگر مانند کورتیزول و ... را هم ترشح میکند و از آنجا که فرد بی حرکت دراز کشیده است و فقط خیالپردازی میکند و هیچ حرکتی ندارد این مواد به بدن او آسیب میرسانند و در بدن به یک سم تبدیل میشوند.یا با خیال پردازی و افزایش دوپامین، میزان ترشح گلوکز بدن زیاد می شود ولی چون فرد در واقع حرکتی نمی کند این گلوکز موجب ایجاد دیابت نوع دوم می شود. یا اینکه یک فردی با تصاویر پورن مشغول خیال پردازی میشود. در این حالت بدن فریب خورده و هورمونهای مربوطه (اکسی توسین و ..) ترشح میشود ولی از آنجا که همه اش خیال پردازی است و واقعی نیست؛ در بدن انباشته شده و به سم تبدیل میشود و در نهایت افراد بیمار میشوند. این نوع ایجاد لذت و شادی، یک روش طبیعی نیست و به نوعی تغییر خلقت خدادادی است. آنان به این روشها، خُلق خویش را از حالت تعادل خارج میسازند و باعث بیماریهای گوناگون جسمی برای خود میشوند.

خیلی از شعرا که همیشه نا امید و مایوس و شکست خورده بوده اند؛ بخاطر از دست دادن معشوقه بوده است. در حالیکه آنان معشوقه را فقط چند بار دیده اند و خودشان می گویند که "عشق در نگاه اول".  عشق در نگاه اول چیزی نیست جز ترشح غیر طبیعی سطح بالای هورمون اکسی توسین. آنان به امید این سطح هورمون دنبال معشوق بوده اند. افرادی زیادی بوده اند که به عشقشان رسیده اند ولی بطرز عجیبی با هم نساختند و از هم جدا شدند. زیرا آنان دنبال یک چیز دیگری بوده اند. آنان دنبال سطح هورمونی هستند که برای اولین بار آنان را تحت تاثیر قرارداد.

به همین خاطر عشق یک مفهوم کاملا غیرواقعی و انتزاعی است. آنچیزی که نزد خدا اهمیت دارد، رحمت و مودت است که باید بین ازواج و خانواده وجود داشته باشد. رحمت و مودت سطح مجاز و معقولی از هورمونها را تولید میکند.

عادت دادن به تولید هورمونها بطور مصنوعی کار را به جایی کشانده است که افراد تاریخ تولد خود را میدانند ولی عمدا وانمود میکنند که از آن آگاه نیستند و نمیدانند! تا بطور اتفاقی ، توسط هدیه تولد از طرف خانواده و دوستان سورپرایز شوند و هورمون دوپامین دریافت کنند! خدا از ما میخواهد که بطور طبیعی زندگی کنیم. گاهی یک لذت طبیعی با سطح پایین از هزاران لذت مصنوعی با سطح بالا، بهتر و ماندگارتر است.

آهنگهای آلفایی که فرکانس مغز را تغییر میدهند ؛ به نوعی برای تولید لذت توسط افراد گوش داده میشوند. یکی بود که همیشگی و بطور روزمره اشعار سهراب سپهری با صدای خسرو شکیبایی را گوش میداد و در حس فرو می رفت. او با این کارش در جستجوی هورمون لذت بود. اشعار احساسی برخلاف کلام خدا، دوپامین زیادی تولید میکنند و در این مسیر افراد دچار اسراف و زیاده روی میشوند. اسرافکاران و از حد گذشتگان برادران شیطانند.

 

إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا ﴿۲۷﴾

چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است (۲۷)

 

گاهی در یک معامله پر ریسک سود زیادی میکنید و مغز شما دوپامین زیادی تولید میکند و بعد در دفعات بعدی انتظار همین سود (دوپامین) را دارید ولی بدست نمی آید. در نتیجه نا امید میشوید. در حالیکه آن سود برای شما حیاتی نیست. تولید بعضی هورمونهای شادی به صورت زیاد در بدن اصلا به صلاح نیست و فقط مقدمه یک اعتیاد است.

 

فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ ﴿۸۱﴾

بر جاى‏ ماندگان به [خانه] نشستن خود پس از رسول خدا شادمان شدند و از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کراهت داشتند و گفتند در این گرما بیرون نروید بگو اگر دریابند آتش جهنم سوزان‏تر است (۸۱)

 

خدا چنین شادیهای کاذبی را نمی پسندد و حتی از نظر عقلی و علمی هم به سود بدن ما نیست.

 

إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ ﴿۷۶﴾

قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ‏ها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهاى آنها بر گروه نیرومندى سنگین مى ‏آمد آنگاه که قوم وى بدو گفتند شادى مکن که خدا شادى‏ کنندگان را دوست نمى دارد (۷۶)

 

فقط کسانی که صبر دارند و عمل صالح انجام میدهند؛ پاداش بزرگ برای آنهاست. خدا اعلام میدارد که پاداش اصلی نزد اوست و ای مردم بخاطر پاداشهایی در حد ترشح زیادی یک هورمون، تعادل بدن و خُلق خویش را بر هم نزنید.

 

وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ﴿۱۰﴾

و اگر پس از محنتى که به او رسیده نعمتى به او بچشانیم حتما خواهد گفت گرفتاریها از من دور شد بى‏ گمان او شادمان و فخرفروش است (۱۰)

 

إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿۱۱﴾

مگر کسانى که شکیبایى ورزیده و کارهاى شایسته کرده‏ اند [که] براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود (۱۱)

 

در منزوی بودن و تفاخر و فخر فروشی و دلخوش کردن به مال  و اموال، فقط هورمون های کاذب تولید میشود و فرد به اشتباه فکر میکند که واقعا خوشبخت است. یک فرد ورشکسته، فقط زمانی ورشکسته معرفی میشود که از نظر روحی و روانی به هم ریخته باشد. به هم ریختگی روانی یعنی تغییر سطح زیاد تولید دوپامین و سایر هورمونها. حتی خیلی مواقع که افرد شکست عشقی میخورند و یا ورشکسته میشوند؛ از آنجا که قبلا به هورمونهای شادی زیاد و دوپامین زیاد عادت کرده اند؛ تحمل تغییر ناگهانی و کاهش سطح این لذتها را ندارند و در نتیجه هرگونه تلاشی میکنند که با روشی و یا ابزاری آن لذتها را برگردانند و  برای خود باز تولید کنند. در این مسیر؛ خیلی مواقع به اعتیاد به مواد مخدر روی می آورند. زیرا اعتیاد به مواد مخدر و افیونی ، ساده ترین راه حل برای تولید دوباره هورمونها در سطح بالاست. این را هم در نظر بگیریم که تغییرات در یک یا چند هورمون سایر هورمون های بدن را تحت اثر قرار می دهد و مسئله  پیچیده تر می شود.

دادن زکات یکی از عوامل مهم جهت تنظیم ترشح هورمونهای شادی ناشی از کسب اموال است. زیرا وقتی ما زکات درآمدمان را میدهیم؛ به نوعی شادی و لذت ناشی از کسب پول را متعادل کرده ایم و در نتیجه گرفتار لذت غیر واقعی نخواهیم شد.

زنا یکی از خطرناکترین عواملی است که باعث ترشح سطح بالایی از لذتهای کاذب خواهد شد. در نتیجه کسی که زنا کند، وارد حالتی از هورمونهای کاذب میشود که بیرون آمدن از این گناه بزرگ بسیار سخت است و بعدا به لذت کمتر از آن راضی نیست. زناکاران تا مدتی از آن لذت کاذب، لذت می برند  و اما بعدا از اعمال زناشویی نا امید خواهند شد و به لذات حلال راضی نخواهند بود. زنا مثل مصرف شیشه است. کسی که مخدر شیشه مصرف میکند؛ برای بار اول چنان هیجانی بر او غالب میشود که همان بار اول در دام می افتد. کسانی که شیشه مصرف کرده اند اقرار میکنند که شیشه حتی برای بار اولش هم آدم را گیر می اندازد. اما مشکلات از آنجا شروع میشود که هر بار مغز ، دوپامین بیشتری میخواهد و در نتیجه مصرفش باید هر روز تکرار شود و باید بیشتر هم شود.

 

وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿۳۲﴾

و به زنا نزدیک مشوید چرا که آن همواره زشت و بد راهى است (۳۲)

 

به همین خاطر خدای حکیم می فرماید که به زنا حتی نزدیک هم نشوید. زیاده روی در هر کدام از هورمونها بر دیگر هورمونها هم تاثیر گذار است و آن را به هم می ریزد. خدا در انتهای آیه می فرماید که وَسَاءَ سَبِیلًا  یعنی زنا روش اشتباهی برای کسب لذت است. دانشمندان علم روان ثابت کرده اند که ماهیت واقعی زنا، مثل همجنس بازی است و حتی لذات و هورمونهای تولید شده هم شبیه است.

خدا ما را برای حد متعادل و متوازن لذات آفریده است و این لذات فقط جنبه تشویقی دارند. زیرا اگر غذا خوردن لذت نداشت، شاید بعضی ها غذا نمی خوردند و بیمار میشدند و از تلاش و کوشش می افتادند. اما زیاده روی در این لذات، مکانیسم لذت را در مغز مختل کرده و افراد بدون لذات در حد و سقف  قبلی راضی نخواهند بود. در این حالت دید آنان نسبت به زندگی عوض خواهد شد و حتی طرز نگرش آنان هم نسبت به زندگی تغییر میکند و همچنین طرز نگرش آنان نسبت به دیگران هم تغییر میکند و به این طریق جامعه حس همکاری و نیکوکاری خویش را از دست میدهد. (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ).

بعضی لذتها بمرور در بین افراد به عنوان اصل زندگی جا می افتد و آنان نمیدانند که روش آنان در زندگی، افراط و تفریط است و روش غلطی است. قدیمی ها بعد از شخم و کاشت و برداشت گندم؛ به مرور زمان و با صبر و حوصله گندم را برداشت می کردند و از محصول خویش لذت می بردند. از آنجا که در تلاش و کوشش آنان، صبر و حوصله و بردباری و امید بود؛ از برداشت محصول خویش لذت طبیعی می بردند و این لذت ماندنی بود و به آنان حس رضایت میداد و کمتر دنبال کسب لذتهای مصنوعی و مخدر بودند. شیطان روشهای خدا را قبول ندارد و بر خلاف الرحمن عمل میکند. تولید لذت بوسیله مخدرات، روش رحمانی نیست و بلکه روش شیطانی است. به هم ریختن تعادل این هورمونها، یک کار رحمانی نیست.

شیطان سعی می کند با کاهش کیفیت لذت ها، کمیت لذت ها را افزایش دهد شاید شما هم تجربه کرده باشید که برای اولین بار به تماشای یک فیلم نشسته باشید و لذت زیادی برده باشید و سعی در تکرار همین لذت را داشته اید و برای همین فیلم های زیادی را نگاه می کنید ولی شاید لذتی که اولین بار حس کرده اید را با نگاه کردن به چندین فیلم دیگر کسب نکنید و مدام به جستجوی عناوین مختلف باشید تا شاید همان حس اولیه را بتوانید کسب کنید و زمانی متوجه این موضوع می شوید که به دیدن فیلم های تلویزیونی معتاد شده اید.

مادری که به کودکش شیر میدهد و او را تربیت میکند و برای کودکش وقت می گذارد، هورمون در حد طبیعی و نرمال اکسی توسین در بدن او جریان می یابد و احساس رضایت و لذت میکند. و موجب می شود که رابطه نزدیک و عاطفی میان مادر و فرزند ایجاد شود و خدای بزرگ با این خلقت، محبت مادرانه را برای نگه داری و مواظبت از کودک ایجاد می کند. همچنین کسی که درس میخواند و یاد می گیرد، هورمونهای طبیعی مانند سروتونین و .. در بدن او ترشح می یابد و احساس لذت میکند. اما اگر یک مادر، در لذتهای دیگر زیاده روی کند و جذب هورمونهای افراطی شود و زیاده روی کند؛ دیگر از مراقبت فرزند خود لذت کافی نمی برد و دیگر وقتی برای بچه ها و شوهرش نمی گذارد و به هورمونهای طبیعی خدادادی مادرانه رضایت نمیدهد. از اینجا براحتی میتوان نتیجه گرفت که فمنیسم، یک نوع لذت گرائی افراطی است که لذتهای طبیعی خدادادی را حذف میکند و یا کم اهمیت جلوه میدهد.

در فرهنگ بعضی ملتها یک مثل معروف هست که می گوید کار حرام شیرینتر از کار حلال است. یا به قول دیگر گناه شیرینتر از عمل طبیعی است. این جمله به این خاطر معروف شده است که در گناه ، هورمون خاصی ترشح میشود که بسیار افراطی و زیاد است(مانند سطح بالای دوپامین..) ولی در کار حلال اینطور نیست و همه چیز متعادل است. گناه معتاد میکند ولی عمل پسندیده، معتاد نمی کند. شیرین تر بودن گناه به قیمت گزافی برای افراد تمام میشود. کسانی که شیشه مصرف کرده اند، برای اولین بار دوپامین زیادی را تجربه میکنند ولی همان یکبار برای اعتیاد فرد کافی است و تقریبا ترک آن غیر ممکن است. نتیجه نهایی آن، این است که هیچ لذتی در دنیا نمیتواند چنین دوپامینی را برای آنها تولید کند و آنها قطعا گرفتار این ماده شیطانی میشوند. اما لذتهای طبیعی خدادادی، جایگزین زیاد دارند.

این نوع لذتهای کاذب همان درخت ممنوعه است که خدا آن را برای بشر منع کرده است. این نوع لذت ؛ آدمی را از بهشت بیرون کرد. اینبار هم میتواند آدمی را به جهنم ببرد ، تا آنجا از شجره زقوم بچشد. شجره زقوم یک لذت کاذب بسیار قوی است که افراد با خوردنش، دیگر نمیتوانند ترکش کنند و تا ابد گرفتارش میشوند و جالب آن است که سیرشان نمی کند و اما مجبورند که بخورند. زیرا چاره ای جز آن ندارند. انتخابشان بسیار کم است. لذتهای خدادادی طبیعی بسیار زیاد است. زنجیری که در جهنم از آن صحبت میشود؛ همین وابستگی هاست که در آنجا بسیار قوی است و قطعا کیفیت آن به مراتب از لذتهای کاذب زمین، پایینتر و کثیفتر است.

عمل به دستورات قرآنی، تنها راه نجات بشریت از این زیاده روی هاست. به همین خاطر خدا به پیامبر محمد می فرماید که : و براستى که تو بر مسیر خُلق و خوی والا و بزرگ هستی.

 

وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ ﴿۴﴾

و براستى که تو را خویى والاست (۴)

 

فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ ﴿۵﴾

به زودى خواهى دید و خواهند دید (۵)

 

بِأَیْیِکُمُ الْمَفْتُونُ ﴿۶﴾

[که] کدام یک از شما دستخوش جنونید (۶)

 

خُلق والا یعنی خُلق و خوی منظم خدادادی که هیچ زیاده روی و افراطی در آن نیست. این خُلق و خوی فقط با عمل به دستورات قرآنی ایجاد میشود و لا غیر. یکی که مشروبات الکلی مصرف میکرد؛ میگفت که خوردن گوشت خوک حسی همچون مشروب الکلی به او میدهد. میتوان براحتی نتیجه گرفت که گوشت خوک تنظیمات خدادادی هورمونها را به هم می ریزد و باعث روان گسیختگی افراد میشود. دستورات قرآنی بسیار دقیقند و بشر تنها راه نجاتش از دست شیاطین ؛ عمل به این دستورات است.

غذاهای گندیده و فاسد باعث تغییر ناگهانی سطح هورمونها در بدن میشوند. مشروبات الکلی هم حاصل میوه های گندیده است. بعضی مرتاضان برای تغییر سطح هورمون سروتونین، غذاهای فاسد مصرف میکنند و حتی بعضی از آنها در طول تاریخ برای بالابردن همین هورمون، به مدت چهل شبانه روز از ادرار خود می نوشیدند تا سطح غیر مجاز هورمونها را باعث شوند و به آن حالتی از ذهن، که خودشان آن را آرامش و مکاشفه!  می نامند، برسانند. ترشح سروتونین باعث میشود که گرسنگی طبیعی از بین برود و به همین خاطر مرتاضان هندی، احساس گرسنگی را در خود از بین میبرند و هورمونهای طبیعی و خدادادی خویش را دستکاری میکنند. و هورمون سروتونین بالا موجب ایجاد حس رضایت و شادی کاذب درونی فرد (گاهی بدون هیچ دلیلی) می شود.

اینها همگی یک نوع خیالبافی است. حتی کسانی که در خیالبافی غرق میشوند و سطح هورمونهای خود را به این طریق بالا و یا پایین می آورند، بطرز ناگهانی دچار دیابت نوع دو میشوند و خود را مریض میکنند.

بطور قطع میتوان گفت که بیشتر بیماریهای انسان، از همین عدم تعادلات ناشی میشود و به این طریق شیطان در ایجاد بیشتر بیماریها تاثیر گذار است. ما در زمین زندگی میکنیم که بمرور مواد آن و خود ما استهلاک پیدا می کنیم و پیر میشویم ولی این فرآیند طی زمان انجام می پذیرد و هر کس که طبیعی تر زندگی کند و با روشهای مصنوعی هورمونهای خود را دستکاری نکند؛ بیماریهای کمتری خواهد داشت و راحت تر این دنیا را ترک میکند.

 

 

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و ششم) کودک درون

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و ششم)

کودک درون

 

شاید شما هم عبارت "کودک درون" را شنیده باشید که مدام در مباحث روانشناسی مطرح میشود. در این مبحث ثابت میشود که کودک درون آنطوری که بعضی ها مطرح میکنند، یک مبحث سالم نیست و شیطان بطرز زیرکانه ای آن را مورد کید و نیرنگ خود قرار داده است. من علم روانشناسی را نمیخواهم زیر سوال ببرم. اما باید بدانیم که هر چیزیکه اسم روانشناسی روی آن بود؛ قابل اعتماد نیست و نباید آن را بی چون و چرا پذیرفت. مثلا فروید در مبحث انواع خواب؛ خوابهای عمیق که با عالم معنا مرتبط است را در نظر نگرفته بود و به همین خاطر تحلیلهای او در مورد خواب دیدن، ناقص و نا تمام بود. البته این اشتباهات، تحقیقات دیگر این روانشناسان را بی اهمیت نمی کند. علمی که بشر در مورد معنویت و معنا شناخته است، خیلی ناقص است و بدون استفاده از کتابهای آسمانی، بشر کاملا راه اشتباه را میرود.

تعریف کودک درون از نظر روانشناسان: کودک درون، آن بخش از وجود ماست که باعث می‌شود به شیوه‌ای کودکانه یا کودک‌وار رفتار کنیم. همچنین کودک درون یکی از بخش‌هایِ وجودمان است که وقتی به دوران پختگی و بلوغ می‌رسیم جامعه از ما می خواهد که آن را پشت سر گذاشته و رها کنیم؛ اما نادیده گرفتن این بخش وجودی منجر به تجربه یک زندگی خشک و غیر خلاقانه می‌شود.

در جای دیگری می گویند: کودک درون‌ می تواند گاه شخص را از دچار شدن به افسردگی حفظ کند. این کودک با دیدن چیز های کوچک مانند پروانه، بازی ها و دیگر چیز ها زنده شده و شخص را به هیجان وا می دارد. در بسیاری از موارد که شخص ناراحت است این کودک درون می تواند باعث رام شدن و خوشحالی او شود.

اما اینها تعاریف دقیقی از کودک درونی که مد نظرشان است ، نیست. بلکه تعریف واقعی را این چنین بیان میدارند : کودک درون نیز به آینده و عواقب کار اهمیت نمی‌دهد، به دنبال کسب لذت‌ها و هیجانات آنی است و برای رسیدن به تجربه اشتباه اصرار می ورزد.

 

این مورد آخری، تعریف واقعی کودک درون است که ابتدا با کلمات دهن پرکن "خوشحالی و بی دغدغگی و بازی و هیجان مثل کودکان" ،  عبارت کودک درون را به افراد معرفی میکنند ولی هدف اصلی این است که کودک درون به آینده و عواقب کار اهمیت نمی‌دهد، به دنبال کسب لذت‌ها و هیجانات آنی است و برای رسیدن به تجربه اشتباه اصرار می ورزد.

این خیلی خوب است که آدمی که بزرگ است خوشحال باشد و مشکلات زندگی را بی اهمیت جلوه دهد ولی یک کودک چنین بینشی نسبت به زندگی ندارد. بلکه یک کودک کاملا جدی بازی میکند و بسیار عادی خوشحال است. یک کودک اسباب بازیش را به دیگر بچه ها نمیدهد و تحمل گرسنگی و تشنگی را ندارد و هر چی ببیند، بهانه اش را می گیرد و البته تعدادی از این خواص به علت عدم بلوغ جسمی و تعدادی دیگر به علت عدم بلوغ و رشد نفس کودک است.

کسی که چهل سالش است و میخواهد به دوران کودکی برگردد، مثل این است که یک میلیاردر خودش را به گدائی بزند و مشخص است که اصلا برایش مهم نیست که از گدائی چیزی بدست بیاورد یا نیاورد. زیرا او خودش میداند که گدا نیست. هیچکس نمیتواند خودش را به کودکی برگرداند و اگر هم اینکار را بکند، فقط ادا در می آورد.

کودک درون همان نفس اماره است. اما اینبار شیطان میخواهد از کلمات "کودک" و "خوشحالی" و "شادی" سوء استفاده کند. نفس خواسته هایی دارد که مطرح میکند و این بصیرت ماست که باید او را سر عقل آورد. اما وقتی افراد از نفس خسته میشوند و نمیتوانند نفس را سر عقل آورند، نفس را آزاد میگذارند که هر جوری دلش خواست رفتار کند و نفس رها شده به آینده و عواقب کار اهمیت نمی‌دهد، به دنبال کسب لذت‌ها و هیجانات آنی است و برای رسیدن به تجربه اشتباه اصرار می ورزد و این همان کودک درون است. پس استفاده از کلمه کودک در اینجا یک نوع سوء استفاده از کلمه کودک است؛ بهتر است که اسم آن را نفس تزکیه داده نشده نامید.

تجربه نشان داده است که افرادی که نفس اماره خود را رها میسازند و خود را به سن های کودکی بر میگردانند؛ خطرناکند زیرا آنها مثل بچه ها ساده نیستند و دچار کارهای خلاف زیادی خواهند شد. در سال ۲۰۰۳ که مایکل جکسون خواننده مشهور آمریکایی متهم به سوءاستفاده جنسی از کودکان شده بود، در طول تحقیقات مایکل توسط استن کاتز، یک متخصص بهداشت روان مورد بررسی قرار گرفت و به گفته تارابورلی، نتیجه ارزیابی انجام شده توسط کاتز این بود که از لحاظ روانی مایکل جکسون به یک کودک ده ساله تبدیل شده بود. مایکل جکسون در زمانی که به کودک درون خود فرو رفته بود، این اتفاق برایش افتاد و مثل یک کودک یتیم و بی سرپرست بود و از آنجا که کسی بالای سرش نبود؛ دچار سوء استفاده جنسی از کودکان دیگر شد. این مثال خیلی خوب و واضح خطرات برگشت به کودک درون را ثابت میکند.

جالب است که کودکان تا وقتی که کودکند، خیلی طبیعی و خدادادی دنبال رشد هستند و میخواهند که بزرگ شوند و رشد کنند. اما چرا باید یک بشر بخواهد که دوباره ادای کودکان را بازی کند!

برای فهم بیشتر اینکه برگرداندن خود به دوران کودکی، چه ضرراتی دارد؛ یک مثال میزنم. تصور کنید که یک بچه و یک اسباب بازی و یا یک خوراکی را در یک جا تنها بگذارید؛ قطعا بیشتر بچه ها به آن دست میزنند و از آن استفاده میکنند و در این زمینه عذاب وجدانی هم ندارند. این برای یک کودک اصلا عیب نیست بلکه مقتضای سن اوست. هر چند میتوان طوری بچه ها را تربیت کرد که این گونه موارد را هم رعایت کنند. ولی اگر یک بزرگسال یک کیف پول پیدا کند و حالا بخواهد خود را به کودکی بزند؛ آنوقت پول را پس نخواهد داد. اینجاست که اهمیت مساله مشخص میشود.

ما باید بدانیم که هر فردی از یک نفس و یک کالبد بشری تشکیل شده است. خدا نفس (من واقعی) ما را در کالبد ما گذاشته است و وظیفه کالبد ما این است که بوسیله بصیرت و عقل ، نفس را به راه راست هدایت کنیم. بصیرت و تعقل مربوط به کالبد است و نه مربوط به نفس. نفس ما وارد کالبد دنیایی میشود که تصحیح شود و نفس در مدت زندگی ما ، خواسته ها و مشکلاتی دارد. نفس این خواسته ها را مطرح میکند و خیلی از خواسته هایش ناشایست است ولی وظیفه کالبد ماست که آن را راهنمایی کند و به راه راست راضی و قانع کند. وقتی که نفس برخلاف بصیرت افراد، کار ناشایستی انجام دهد؛ دچار عذاب وجدان خواهیم شد. کسانی که به کودک درون خود بر میگردند، میخواهند که از دست این عذاب وجدان راحت شوند. زیرا به هر حال کودک اند و از بچه هم نمیتوان ایراد گرفت! برگشت به کودک درون یعنی نفس میخواهد بصیرت افراد را دور بزند، زیرا میخواهد کسی او را امر و نهی نکند و نفس در بکارگیری هوای نفسش آزاد باشد. این حیله موجب میشود که خاصیت لوامه نفس غیر فعال شود و افراد براحتی و بدون عذا ب وجدان، با سوء استفاده از کلمه کودک وارد منکرات شوند.

 

أَمَّا مَنْ طَغَى ﴿۳۷﴾

اما هر که طغیان کرد (۳۷)

 

وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿۳۸﴾

و زندگى پست دنیا را برگزید (۳۸)

 

فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۳۹﴾

پس جایگاه او همان آتش است (۳۹)

 

وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ﴿۴۰﴾

و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوا باز داشت (۴۰)

 

فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۴۱﴾

پس جایگاه او همان بهشت است (۴۱)

 

 بچه ها از همان کوچکی باید طوری بوسیله والدین  تربیت شوند تا از خطرات در امان باشند. کودکان همیشه باید کسانی بالای سرشان باشند تا بزرگ شوند. خدای مهربان در قرآن نسبت به بچه های یتیم؛ توصیه فرموده و  دستور داده است که از اموال آنان نگهداری شود تا که به سن رشد برسند. در جای دیگری فرموده است که بچه ها باید در سه وقت بر والدین خود بدون اجازه وارد نشوند و خلوت آنان را بر هم نزنند. اینها همگی نشان از اهمیت تربیت کودکان دارد و نشان از آن دارد که بچه ها به صرف کودک بودن، نباید رها شوند و بلکه باید صحیح و ناصحیح به آنان آموزش داده شود. بعضی از مردم به اشتباه فکر میکنند که کودکان منزه و پاک هستند. در حالیکه هر کودکی که به دنیا میاید، مشکلاتی اخلاقی از نظر خلق و خوی در او هست که باید اینها از بین برده شود. نفس ما در حین تولد در کالبد ما گذاشته میشود؛ از همان کودکی با ما رشد می یابد و اگر کودکی درست تربیت نشود؛ نفس او مشکلات زیادی در آینده برای او ایجاد میکند. کودک یتیم که در قرآن بسیار به توجه به او تاکید شده است؛ باید تا زمان رشد، افرادی متولی مال و اموال او باشند، زیرا خودش نمیتواند آن را نگهدارد و این یعنی اینکه کودک یتیم تنها خودش نمیتواند سیر طریق کند. افرادی که وارد کودک درون خود میشوند، به نوعی خود را به یک کودک یتیم تبدیل کرده اند و خطرات زیادی آنان را تهدید میکند. در صورتی که ما خود را به کودک درون برگردانیم؛ یعنی نفس خویش را به حالت رشد نیافته برگردانده ایم و به این طریق امنیت خود را از بین برده ایم. کودکان که نفسشان هنوز در دوران قبل از رشد و بلوغ به سر می برد، توسط والدین خویش از گزند خطرات دور میشوند. اما کسی که خود را به کودک درون خویش می سپارد، به نوعی خود را یتیم میکند و کسی هم نیست که او را از گزند خطرات کودک درون در امان نگه دارد.

کسانی که از کودک درون حرف میزنند، باید متوجه باشند که شادی و گریه در کنترل خداست و با رفتن در کودک درون بدست نمی آید. ابراهیم خیلی زود نفس خود را از کودک درون رهانید و به رشد و بلوغ روحی رسید.

 

وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ ﴿۵۱﴾

و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکرى]اش را دادیم و ما به [شایستگى] او دانا بودیم (۵۱)

 

رشد فکری که در آیه بالایی فرموده است، همان طی کردن دوران کودکی و رسیدن به دوران بلوغ نفس است.بعضی از مردم فکر میکنند که برای شاد بودن باید کودک شد. در حالیکه اصلا اینطوری نیست، بلکه شادی بزرگترها بسیار مهمتر و ماندگار تر است؛ فقط باید توجه کرد که گریه و خنده و شادی همگی دست خدای عالمیان است.  کسانی که یکتاپرستند، میدانند که شادی و گریه دست خداست. وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى ﴿۴۳﴾ و هم اوست که مى ‏خنداند و مى‏ گریاند (۴۳)

 

 

وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى ﴿۴۳﴾

و هم اوست که مى ‏خنداند و مى‏ گریاند (۴۳)

 

وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْیَا ﴿۴۴﴾

و هم اوست که مى‏ میراند و زنده مى‏ گرداند (۴۴)

 

تضاد بین نفس و بصیرت باعث میشود که افراد از حل این تضاد خسته شده و به کودک درون خود برگردند. کودک درون از اموالی که حتی مال خودش نیست بر میدارد، اما بصیرت میگوید که نه برندار. کودک درون برای بدست آوردن آنچیزی که میل دارد، گریه میکند و بهانه میاورد و حتی کلک میزند؛ اما بصیرت صحیح میگوید که این روش اشتباه است. تنها موجودی که میتواند براستی نقش بازی کند انسان است و او خیلی راحت کارها را برای خودش توجیه میکند. افرادی هستند که وقتی از کنار باغی رد میشوند؛ بدون رضایت صاحب باغ از آن بر میدارند و این کار کودک درونشان است. آنان با سوء استفاده از کلمه کودک،  بصیرت خویش را دور میزنند. زیرا کودکان دوست داشتنی هستند و هر ایده ای در سایه این کلمه قابل پذیرش است. وقتی یک بچه پای شما را حتی به عمد لگد بزند، شما از او ناراحت نمیشوید ولی اگر یک بزرگتر این کار را بکند، از او ناراحت میشوید و از او دلیلش را می پرسید. همین خودش خطرات برگشت به کودک درون را نشان میدهد.

افراد با برگرداندن خود به کودک درون، خود را از عذاب وجدان رها میکنند. زیرا شیطان برای فریب بصیرت و نفس، از این حربه استفاده می کند و به این طریق افراد با انجام کارهای غلط ، نفس را دور میزنند و از عذاب وجدان فرار میکنند. یکی از خواص خوب نفس، لوامه بودن است که با انجام کار ناشایست، افراد دچار عذاب وجدان خواهند شد. اما کودک درون، خاصیت لوامه نفس را غیر فعال میکند و هر کاری انجام میدهد و پیش خودش میگوید که کودک است! در اینجا کودک درون نقش یک مسکن و مخدر را بازی میکند که انجام کارهای بد بوسیله آن قابل توجیه است.

علم روانشانسی متاسفانه در بعضی موارد گیر شیطان افتاده است و تنها دلیل آن هم بی توجهی به کتابهای آسمانی است. خدا خالق ماست و بهتر از هر کسی میداند که روان ما چطوری کار میکند. شاید مسیح اولین کسی بود که بطور جدی کارهای روانشناسان را رد کرد و طریقه صحیح آن را نشان داد. در میان مسلمانان هم علم روانشانسی را علم النفس نامیدند و این اسم گذاری از هر کسی بوده است؛ جالب بوده است. زیرا در واقع علم روانشانسی باید برپایه نفس باشد و گرنه دچار توهماتی مثل کودک درون میشود. علم روانشناسی بدون در نظر گرفتن نفس، غیرواقعی است و دردی را از کسی دوا نمی کند.

سوء استفاده از کلمه کودک، به طرز عجیبی در جهان زیاد شده است. در تبلیغات تلویزیونی از کودک استفاده میکنند و در بعضی سرودها از کودکان استفاده میکنند تا کلمات و مفاهیم داخل سرودها براحتی بوسیله افراد، قبول شود.

شما اگر روزی از روزها، بطور اتفاقی چند بیت کوین وارد آدرس کیف پول دیجیتالی شما شود؛ آیا آن را به فرستنده اش برخواهی گرداند؟ در صورتی که در اکثر کیف پولهای دیجیتال، آدرس فرستنده کاملا مشخص است و میتوان آن را به فرستنده برگشت داد. اگر اینکار را نکنید یعنی کودک درون شما فعال است و در معرض خطر هستید. چند سال پیش یک رفتگر در تهران، یک کیف پر از اسکناس  را پیدا کرد و آن را به صاحبش برگرداند و این فرد ثابت کرد که نفسش بزرگ شده است و خود را از کودک درون رهانیده است و به بلوغ و رشد رسیده است.

یک داستان قدیمی بود که یک فردی یک سیب از درختی که سر راهش بود بدون اجازه صاحبش برداشت و خورد. بعد عذاب وجدان گرفت و مدتها این ور و آن ور دنبال صاحب باغ گشت تا صاحبش را پیدا کند و جبران کند. در نهایت پیدا کرد و رضایت هم گرفت. این داستان شاید واقعی باشد ولی این فرد ثابت کرد که کودک درونش او را در برداشتن سیب فریب داد ولی  زود توبه کرد و متوجه فریب شد و برای جبران آن اقدام کرد.

خیلی از اشعار شعراء ثابت میکند که آنان همیشه دنبال کودک درون خود بوده اند. یک شاعری میگفت : دلم یاد جوانی میکند گاهی ...

این یعنی شاعر این شعر، نفسش هوای کودک درون میکند و این یعنی نفس او رشد نیافته است و میخواهد در بزرگی نسبت به قضایا مثل یک کودک رفتار کند. شعرا بزرگترین مخالفان کتابهای آسمانی هستند، بدون اینکه خود بدانند.

محدودیتهای زمین، باعث رشد نفس ما میشوند. آدم و حوا از بهشت به زمین رانده شدند تا که محدود شوند، زیرا فقط در این محدودیت است که نفس آنان رشد می یابد. برگشتن به کودک درون یعنی دور زدن این محدودیتها. کسانی که تحمل شرایط را ندارند، شیطان راه حل برگشت به کودک درون را به آنها پیشنهاد میدهد. بعضی افراد بوده اند، یکبار به آنها گفته شده است که چقدر پیر شده ای. او چند روز بعدش رفته و دماغش را عمل کرده است و به این طریق ثابت کرد که تحمل شرایط موجود را ندارد و در دوران پیری میخواهد کودک و رشد نیافته باشد.

شاعر در هفتاد سالگی هنوز در تمنای دختر بیست ساله است. که اکثر آنان، با این روش شکست خوردند. شمس در سن کهولت با یک دختر جوان ازدواج کرد و آخرش هم موفق به زندگی نشد. برگشت به کودک درون یک برگشت افتضاح است که باعث بی آبرویی افراد هم میشود.

کودک درون یعنی به حالت یتیمی برگشتن و بدون حامی شدن و بدون بصیرت شدن. تمام زندگی انسان بر این محور خلاصه میشود که ما باید رشد کنیم و نفس خویش را رشد دهیم. اجنه مسلمان که بعد وجودی آنان بالاتر از ماست، به این مورد خیلی مهم پی برده اند.

 

قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ﴿۱﴾

بگو به من وحى شده است که تنى چند از جنیان گوش فرا داشتند و گفتند راستى ما قرآنى شگفت‏ آور شنیدیم (۱)

 

یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا ﴿۲﴾

[که] به سمت رشد هدایت مى ‏کند پس به آن ایمان آوردیم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد (۲)

 

ما باید نفسمان را کنترل کنیم و او را رشد دهیم و گرنه هوای نفس ما را کنترل میکند و این یک اصل ثابت شده است. نفس اگر کنترل شود، به اندازه یک مشت است ولی اگر ول شود و رشد نیابد و همچنان در کودک درون بماند، هواهایی به اندازه یک دشت دارد.

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و پنجم) روزه و استایل زندگی

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

جادوی شیاطین (قسمت چهل و پنجم)

روزه و استایل زندگی

 

عموم مردم فکر میکنند که بعضی عادات خوب هستند و باید همیشه ادامه پیدا کنند. در حالیکه عاداتِ دائمی خطرناک هستند، حتی اگر عادات پسندیده ای باشند. ما باید هر عادتی را به خودآگاهی تبدیل کنیم و نگذاریم هیچکدام از اخلاق های ما به عادت تبدیل شوند. گاهی مردم طبق عادت نماز میخوانند؛ که بسیار خطرناک است. باید نماز و در مراحل بعدی، تمام کارهای ما در مرحله خودآگاهی انجام شوند. به همین خاطر خدا برای نماز از عبارت اقامه استفاده میکند و نه خواندن. و همچنین اعمال صالح یک عمل هستند و نه یک عادت. هر عادتی ، اگر زیاد ادامه پیدا کند؛ از حالت خودآگاهی خارج میشود و در رشد نفس ما تاثیر لازم را ندارد.

یکی از خواص مهم روزه گرفتن این است که در طول ماه رمضان، عادت ها شکسته می شوند. در رمضان سیستم عادات خودساخته به هم میریزد؛ عادت زیاد به گوشی؛ عادت به خوردن زیاد؛ عادت به خوابیدن زیاد؛ عادت به وعده های غذایی غیر لازم و غیره. بعضی افراد در غیر ماه رمضان، همیشه دهنشان می جنبد و این اشتباه است.

رمضان تمام این جور مشکلات افراد را بیرون می ریزد. وقتی که ما در طول روز غذا نمی خوریم اعصاب ما تا حدی بیکار می‌شود و در نتیجه؛ اعصاب حسهای دیگر ما درگیر چیز های دیگری می شود. اگر ما حس های دیگرمان را در طول سال پرورش نداده باشیم؛ در رمضان ما را دچار مشکل می‌کنند. اگر حس خوردن و چشیدن و آشامیدن کنترل شود؛ باید همزمان با آن حسهای دیگر هم کنترل شوند و گر نه انسان دچار اختلال اعصاب و توهمات میشود.

بعضی ها که نمی توانند روزه بگیرند، مشکلشان نخوردن نیست بلکه مشکل اصلیشان ترک عادات است. خوردن مثل یک همنشین برای انسان است. علم ثابت کرده است که یکی از دلایل چاقی پرخوری عصبی است که اگر اعصاب فرد ناراحت شود و درگیر مشکلی باشد، بیشتر می خورد و در این حالت خوردن به یک نوع تخلیه روانی تبدیل می شود؛ خوردن از نظر او یک نوع تسکین است. این نوع خوردن و آشامیدن اشتباه است و این نوع خوردن است که سیستم انسان را به هم میریزد.

 

یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿۳۱﴾

اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لى] زیاده‏ روى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمى دارد (۳۱)

 

خدا در آیه بالایی دو نکته مهم را می فرماید: 1- کُلُوا وَاشْرَبُوا 2-وَلَا تُسْرِفُوا که اگر شرط دومی برقرار نباشد؛ یک جای کار مشکل دارد. به همین خاطر خدا می فرماید بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که اگر یکی از آیتمها نباشد، سیستم بدنی ما تعادلش را از دست میدهد به همین خاطر علت اصلی اسراف ، دل مشغولیها است. در واقع اسراف یک نوع اعتیاد پنهان است که به یک عادت تبدیل شده است. مثلاً یکی هست که اگر مهمانی برود و ناهار یا شام را دیر بیاورند، اعصاب او داغان می شود، زیرا او به این نوع بکارگیری اعصاب بوسیله خوردن عادت کرده است. بدن ما برای یک زندگی سالم براساس (وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا) ساخته شده است. معده در هضم غذای مازاد مشکل پیدا میکند، ورزش زیادی برای بدن مشکل ساز است و همچنین خواب زیادی و تفریح زیادی هم مشکل ساز است‌.

در طول زندگی تضادهایی بین بصیرت و نفس ما شکل می گیرد. افراد با خوردن زیاد یا خوابیدن زیاد می خواهند که این تضاد ها را از بین ببرند و صورت مسئله را پاک کنند. آدمی با زیاده روی در خوردن و آشامیدن و تفریح از صحنه فرار میکند و اعصاب خود را به خوردن و آشامیدن مشغول میکند. اما در زمان روزه ، که خوردن و آشامیدن محدود میشود؛ این تضادها سر بر می آورد و اعصاب افراد را تحت تاثیر قرار میدهد و این خودش مشکل بین نفس و بصیرت را نمایان میسازد و ماه رمضان فرصتی است تا با عبادت و مطالعه قرآن و پارسایی این تضاد را حل نمود.

آدمی باید تضاد بین نفس و بصیرت را حل کند اگر کسی این کار را نکند به نفس خویش ظلم کرده است‌. اصولا ما باید بوسیله بصیرتی که خدا به ما داده است؛ بتوانیم نفسمان را به راه راست برگردانیم و او را تزکیه دهیم و هدف اصلی زندگی هم همین است.

 مهمانی زیاد رفتن، خوردن زیاد، ورزش زیاد، تفریح زیاد، فیلم نگاه کردن زیاد، موسیقی زیاد و سایر افراط و تفریط ها همگی یک نوع تبذیر هستند.

 

إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا ﴿۲۷﴾

چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است (۲۷)

 

 

برادران و برادری (إِخْوَانَ) در آیه بالایی به معنای همفکری و هم فلسفگی است. یعنی کسانی که افراط و تفریط میکنند و زندگی خودشان را به عادتها می سپارند، به نوعی برادران و همفکران شیطان هستند. دو برادر از ساده ترین جزئیات هم مطلعند و کسانی که اسراف میکنند، به نوعی تمام جزئیات زندگی و نفطه ضعفهای خویش را دست شیاطین داده اند. کسی که برحسب عادت زندگی میکند، خیلی راحت قابل پیش بینی است. مثلا کسی که در غذا خوردن زیاده روی میکند؛ خیلی راحت میتوان او را عصبانی کرد، کافیست دیر برایش غذا ببرید. به این طریق کار برای شیطان خیلی راحت است. کسانی که استایل زندگیشان براساس عادات است؛ خیلی راحت برای شیاطین قابل پیش بینی هستند و از طرف آنها اذیت و کنترل میشوند.

 تبذیر و اسرافکاری در هر چیزی اولین فلسفه شیاطین است که بین مردم رواج می دهند. به این روش اعصاب افراد را مشغول اسراف ها می کنند و در نتیجه صورت مسئله را پاک میکند. این روش ؛ نوعی توقف فکر است که افراد دچارش میشوند. یعنی حل نکردن تضادهای بین بصیرت و نفس اولین فلسفه شیاطین است. وقتی افراد دل مشغولی زیاد دارند؛ از ترس روبرو شدن با این تضادهای درونی، زیاد غذا میخورند و اعصابشان را فریب میدهند.

 بصیرت نعمتی است که خدا به ما داده است تا به وسیله آن نفسمان را به راه راست هدایت کنیم. به همین خاطر خدا می فرماید که ما نعمت چشم و گوش و ... به مردم داده ایم تا بوسیله آن بصیرت خویش را بالا ببرند ولی متاسفانه بیشتر مواقع (لَا یُبْصِرُونَ بِهَا) یعنی بصیرت خویش را فریب میدهند و از آن استفاده نمیکنند.

 

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹﴾

و در حقیقت بسیارى از جنیان و آدمیان را براى دوزخ آفریده‏ ایم [چرا که] دلهایى دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمى کنند و چشمانى دارند که با آنها نمى ‏بینند و گوشهایى دارند که با آنها نمى ‏شنوند آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‏ ترند [آرى] آنها همان غافل‏ماندگانند (۱۷۹)

 

فلسفه دوم شیاطین این است که افراد ارتباط مستقیم با خدا را قطع کنند. در بچگی به ما یاد داده بودند که اگر آیه قرآن شامل کلمه ذئب (گرگ) را در هر جا بخوانیم، از شر گرگ در امان خواهیم بود! یا اینکه آیه های شامل کلمه کلب (سگ) را بخوانیم، دیگر سگها ما را گاز نمی گیرند! و یا اینکه فلان دعا را بخوانید، هزار ثواب دارد و یا خواندن فلان سوره برای حل بعضی مشکلات مناسب است. شیطان با شیوع این جملات خواست که آیات قرآنی را برای مردم به جادو جنبل تبدیل کند. تنها دلیل آن هم این بود که ما مستقیم خدا را نخوانیم و دل به تکرار چند کلمه و چند دعا خوش کنیم. اینها همان جادوست ولی متاسفانه بیشتر مردم این موضوع را نمیدانند. یا اینکه متاسفانه بسیاری از مردم به بهانه کمک خواستن از پیامبران و صالحین؛ آنان را که اکنون مرده اند، صدا می زنند (مثلا میگویند یا رسول الله مدد).  این امر عملا ارتباط مستقیم با خدا را نقض میکند. این کار متاسفانه آنقدر عادی و معمولی است که کسی در آن شک ندارد و البته دود حاصل از آن به چشم همه جامعه خواهد رفت.

 

إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿۱۹۴﴾

در حقیقت کسانى را که به جاى خدا مى‏ خوانید بندگانى امثال شما هستند پس آنها را [در گرفتاریها] بخوانید اگر راست مى‏ گویید باید شما را اجابت کنند (۱۹۴)

 

با این ترفندها، نفس از عالم معنا بریده میشود و ارتباط مستقیم با خدا را ترک میکند؛ به این طریق شیطان به وسیله فلسفه دومش تمام زندگی ما را به هم میریزد. نفس از عالم معنا و بصیرت از عالم علمی و کالبد برای راهنمایی استفاده می کنند و این دو به مانند دو بال برای انسان عمل میکنند و البته شیطان میداند که اگر یکی از این دو بال نباشد؛ دیگر قادر به پرواز و رشد نفس نخواهیم بود. جالب این است که شیطان در بیشتر موارد هر دو بال را زخمی میکند. شیطان به تغییر در عالم معنا دسترسی ندارد ولی می‌تواند ارتباط ما با عالم معنا را قطع کند به همین خاطر از طریق شعر و فیلم و آهنگ و سایر ابزار ها، عوالم معنای مجازی برای ما توصیف می کند و مردم را سرکار میگذارد.

شیطان با این ترفندها فراتر از حد توان بدن ما به بدن فشار وارد میکند به همین خاطر، هم افراط بد است و هم تفریط. نوعی مار وجود دارد که وقتی گرسنه است و چیزی برای خوردن پیدا نمی‌کند به دم خودش نیش میزند و اشتباهی باعث مرگ خویش میشود. افراط و تفریط در هر چیزی مثل نیش زدن به خودمان است. یا بعضی از مردم یک تسبیح دستشان می گیرند و مدام اسامی خدا را برحسب عادت ذکر میکنند که این هم اشتباه است و یک تکرار خودزنی مانند است. ما باید خاشعانه و خاضعانه و هدفمند و در خودآگاهی کامل خدا را صدا بزنیم و او را مخاطب قرار دهیم. آیه 55 سوره اعراف اینچنین می فرماید:

 

ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً  إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ

ترجمه: خدای خود را به تضرع و زاری و نهانی  بخوانید (و از اندازه نگذرید) که خدا هرگز متجاوزان را دوست نمی‌دارد.

 

آیات قرآنی نکات مهمی را در بر دارند که ما را در همه جهات راهنمایی میکنند. برطبق آیه بالایی، حتی تکرار و ذکر نام خدا باید خودآگاهانه باشد و به نوعی باید به یک عبادت تبدیل شود. عادت مقابل و از بین برنده عبادت است.  شیطان سعی دارد که عبادتها را به عادت تبدیل کند. هر عبادتی باید با عبادت قبلی ما متفاوت باشد و گرنه یک عادت است.

اگر بدن ما تعادل نداشته باشد و دچار افراط و تفریط شود؛ سیستم اعصاب ما دچار اشتباه میشود و از نظر روانی به خودمان فشار می آوریم. روزه تمام این مشکلات که ما در طول سال با خود حمل میکنیم را آشکار و حل میکند.

دانشمندان ثابت کرده اند که پروتئین گوشت باعث پیشرفت بشریت شده است و اگر بشر پروتئین مصرف نمی کرد، مغز او توانایی تجزیه و تحلیل کامل و کافی اختراعات علمی را نمی داشت. به همین خاطر گیاه خواری مداوم و همیشگی یک پروتکل شیطانی است. گیاه خواری یک سری فواید دارد برای مدت محدود و با هدف معین؛ ولی اگر تا آخر عمر ادامه پیدا کند ضربه های جبران ناپذیری به بدن افراد وارد میکند. گیاه خواری یک نوع اجبار سبک زندگی است. بیشتر خواننده ها که اختیارشان دست خودشان نیست مثل مایکل جکسون گیاه خوار بودند. گیاه خواری یک سبک زندگی است که تعادل اعصاب بدن را به هم می ریزد. تصور کنید که تمام مردم دنیا فقط گیاه خوار بودند، آنوقت نظم دنیا به هم می ریخت و زمین توان تغذیه این همه فرد را نداشت. هر چند که گیاه خواری برای مدت محدود برای بعضی افراد با بیماریهای مخصوص، شاید خوب باشد ولی نباید ادامه پیدا کند و نباید به یک سبک زندگی تبدیل شود. باید توجه کرد که این خود گیاه خواری نیست که برای بعضی بیماریها خوب است، بلکه امساک در نخوردن بعضی غذاهاست که باعث بهبودی میشود.  حتی خدای  عالمیان، ماه رمضان را یک ماه قرار داده است و نه بیشتر. زیرا افراط و تفریط در هر چیزی مشکل ساز است.

زیاد خوردن و زیاد خوابیدن و زیاد آشامیدن و افراط و تفریط در گیاه خواری و حتی در گوشتخواری ، همه اش به نوعی برای به هم ریختن تعادل انسان است. بعضی ها در تمام غذاهایشان گوشت مصرف میکنند که این هم خودش نوعی اسراف است. وقتی زیاد آب بنوشیم، تعادل الکترولیت های بدن ما به هم میخورد و در نتیجه بدن ما مریض میشود. کسانی که غرق میشوند و آب زیادی وارد بدن آنها میشود؛ دچار عدم تعادل الکترولیت ها در بدن خویش میشوند و تا مدتها فرد ممکن است دچار بی حالی، خستگی، گیجی، ضربان قلب نا منظم، تهوع، یبوست و ضعف و گرفتگی عضلانی و ... شود.  

جادوی شیاطین (قسمت چهل و چهارم) استجابت دعا (بخش دوم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و چهارم)

استجابت دعا (بخش دوم)

 

ما باید از خدای مهربان تشکر کنیم بخاطر نزول کتاب قرآن و نکاتی که در آن قرار داده است. با همین نکات قرآنی میتوانیم راه راست را پیدا کنیم. بیایید یک آیه خیلی مهم را بررسی کنیم.

 

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾

و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى ‏کنم پس [آنان] هم باید فرمان مرا گردن نهند (استجابت کنند) و به من ایمان آورند باشد که راه رشد را بیابند (۱۸۶)

 

براساس آیه فوق، مراحل یک دعا به صورت زیر است:

 

دَعَانِ <  أُجِیبُ < فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی < وَلْیُؤْمِنُوا < یَرْشُدُونَ 

 

درخواست از خدا > اجابت دعا توسط خدا > دیدن جواب خدا توسط فرد دعا کننده > ایمان به خدا > رشد نفس

 

همانطور که در آیه بالایی می بینید، درخواست ازخدا در نهایت به رشد نفس تبدیل میشود و این یعنی درخواست و دعا از خدا، محل تغذیه و غذای نفس ماست. همانطور که بدن ما به غذای مادی نیاز دارد تا رشد کند و سالم باشد؛ نفس و روان ما هم به این نوع غذای معنوی نیاز دارد تا ایمان آورد و رشد کند. در غیر آن صورت، نفس ما رشد نمی کند. انسان اگر رشد نکند تحت کنترل شیاطین قرار می گیرد همانطور که اگر کسی غذا نخورد بدنش ضعیف میشود و تحت کنترل ویروس ها قرار می گیرد.

معمولاً دعاهایی که انجام می شود در لحظات آخر اجابت می شود زیرا اخلاص در دعاها در لحظات آخر صورت می پذیرد؛ به این معنا که در لحظات آخر مشکلات، کارد به استخوان میرسد و در این حین فرد نیازمند، واقعا نیاز واقعی خویش را از خدا میخواهد و به همین خاطر خدا آن را اجابت میکند. باید دعا در مسیر خدا باشد تا جواب داده شود. نوح برای پسرش دعا می کند ولی مورد قبول واقع نمی شود زیرا نوح در آن لحظه نسبت به پسرش علم کامل نداشت و به همین خاطر خدا به نوح می فرماید که ای نوح دعاهای جاهلانه از من نکن.

 

قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿۴۶﴾

فرمود اى نوح او در حقیقت از کسان تو نیست او [داراى] کردارى ناشایسته است پس چیزى را که بدان علم ندارى از من مخواه من به تو اندرز مى‏ دهم که مبادا از نادانان باشى (۴۶)

 

قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۴۷﴾

گفت پروردگارا من به تو پناه مى برم که از تو چیزى بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزى و به من رحم نکنى از زیانکاران باشم (۴۷)

 

مثلاً کسی که از خدا خانه هزار متری می خواهد این دعای او از نفس منحرف او سرچشمه می گیرد و عاقبت خوبی ندارد. البته فراهم نمودن خانه هزارمتری برای خدا، کار خیلی ساده ای است؛ خدا هرکار و هر چیزی را میتواند انجام دهد و فراهم آورد. اما اگر عاقبت اجابت دعا ، مطابق سیستم رحمانی نباشد، برآورده نمی شود. کل صفات خدا در برآورده شدن یک دعا موثرند. ممکن است که خدا خانه هزار متری به شما بدهد ولی زندگی شما به هم بریزد. هدف اصلی از زندگی در این کره خاکی، داشتن امکانات دلخواه نیست؛ بلکه رشد نفس است. پیامبر ابراهیم دعا کرد که خدا طریقه زنده شدن مردگان را به او نشان دهد؛  خدا همین کار را کرد؛ اما این کار را برای فردی مثل ابراهیم کرد، زیرا کمتر کسی مثل ابراهیم یقین دارد؛ در صورتی که بعضی دعاها برآورده شود و فرد زیر آن بزند ممکن است که خدا بر او عذاب نازل کند. شاید خدا همین دعای ابراهیم را برای فرد دیگری برآورده نکند، زیرا فرد ممکن است که بعد از اجابت آن، زیر دعا بزند و در نتیجه براساس سنت خدا، عذاب بر او نازل میشود و این به ضرر فرد است. بنابراین اجابت نشدن بعضی دعاها همیشه به ضرر افراد نیست. خدا خودش مصحلت کارها را بهتر از ما میداند. موسی بعد از فرار از دست فرعون؛  از خدا خواست که به او آنچیزی که لازم دارد را بدهد.

 

فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ ﴿۲۴﴾

پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم (۲۴)

 

خدا دعای او را اجابت کرد و بعد از اجابت، موسی صفات خدا را زیر سوال نبرد بلکه به خدا اطمینان پیدا کرد. موسی فهمید که خدا دعای او را اجابت کرده است و بابت آن از خدا تشکر کرد. بعضی ها از خدا میخواهند و خدا هم دعای آنان را برآورده میکند ولی افراد براثر جهالت، هنوز فکر میکنند که خدا دعای آنان را جواب نداده است. آنها جواب دعا را نمی بینند و این همان تعریف ایمان و عدم ایمان است. دیدن اجابت دعاها، خودش از اصول ایمان است و اینجور دیدنهاست که باعث رشد نفس خواهد شد.

خدای مهربان دعاهای غیر منطقی را جواب نمی دهد زیرا دعاهای غیر منطقی از بصیرت اشتباه ناشی می شوند و واقعاً نیاز نفس را برآورده نمی کنند. مثلا وقتی نفس آرامش میخواهد، بصیرت فرد به روش خودش دعا می کند ممکن است که یکی بر اساس بصیرت اشتباه، آرامش را در پول زیاد و یا ماشین لوکس ببیند؛ در حالیکه آرامش در آن چیزی است که خدا سر راه ما قرار داده است و تعریف میکند و نه در آنچیزی که انسان در خیال خود میسازد.

بعضی دعاها به صورت مخفی است و بعضی دیگر از دعاها به صورت ندا و زبانی است.‌ آنچه که نفس میخواهد در بصیرت ما ترجمه شده و  به صورت دعا در میاید. اما وقتی که کالبد آدمی در خطر باشد فرد برای نجات و دعا ، ندا هم میکند؛ مثل دعاهای یونس، ایوب، موسی ، نوح و ابراهیم. ما باید کالبد بشری خویش و همچنین نفس خود را نسبت به خدا قانع کنیم که همیشه فقط خدا را به کمک بخوانیم. مشرکین درون کشتی زمان غرق شدن، فقط خدا را می خوانند اما لزوما نه به صورت ندا.

 

وَإِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَکَانَ الْإِنْسَانُ کَفُورًا ﴿۶۷﴾

و چون در دریا به شما صدمه‏ اى برسد هر که را جز او مى‏ خوانید ناپدید [و فراموش] مى‏ گردد و چون [خدا] شما را به سوى خشکى رهانید رویگردان مى ‏شوید و انسان همواره ناسپاس است (۶۷)

 

فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ ﴿۶۵﴾

و هنگامى که بر کشتى سوار مى ‏شوند خدا را پاکدلانه مى‏ خوانند و[لى] چون به سوى خشکى رساند و نجاتشان داد بناگاه شرک مى ‏ورزند (۶۵)

 

چندین سال پیش در حین تولد اولین بچه ام در سالن بیمارستان نشسته بودم، با پدر یکی از نوزادان دیگر مشغول صحبت بودیم. او گفت بیست میلیون تومان هزینه کرده تا بچه اش پسر شود! من گفتم پسر بودن یا دختر بودن یک بچه که با پول درست نمی شود. بلکه این مورد کاملاً دست خداست. تنها خداست که جنسیت بچه و  ماهیت او را مشخص می کند؛ او گفت که تلاش زیادی کرده است و  پیش دکتر های مختلف رفته است و دارو های مختلف برای همسرش تهیه کرده است تا که بچه شان پسر شود. من برایش توضیح دادم ولی نمیدانم که متوجه موضوع شد یا نه. متاسفانه خدا را فراموش کرده بود و به اشتباه فکر می‌کرد که داروها یا پول بچه او را به پسر تبدیل کرده بود. خدای مهربان خواسته قلبی او را جواب داده بود و به آنها پسر داده بود ولی او اجابت خدا را نگرفت و درکش نکرد و به نوعی اجابت دعا را به خود نسبت میداد. او فراموش کرده بود که بارها قلبا و شاید هم زبانا ، از خدا بچه پسر تمنا کرده است؛ اما در مرحله نهایی، اجابت دعا را از خدا سلب کرد و به تلاش و مال و اموال خود نسبت داد. او نقطه عطف زندگی خویش را نشناخت و نتوانست از آن استفاده کند.

تمام سیستم زندگی ما انسانها براساس دعا و اجابت دعا است. شما اگر توجه کنید نقاط عطف زندگی تمام پیامبران در زندگیشان دعاهای آنان بوده است؛ یونس در شکم ماهی دعا میکند و خدا را ندا میزند و نجات می یابد و این لحظه، نقطه عطف زندگی اوست. نقطه عطف، یعنی نقطه انقلاب درونی افراد. هرکسی یک یا چند انقلاب درونی در خودش خواهد داشت و این انقلابها را باید درست فهمید.

 

وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿۸۷﴾

و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد که معبودى جز تو نیست منزهى تو راستى که من از ستمکاران بودم (۸۷)

 

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ ﴿۸۸﴾

پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات مى‏ دهیم (۸۸)

 

موسی از خدا میخواهد که به آنچه که نیاز دارد، برسد؛ این دعای او برآورده می شود این همان نقطه عطف و انقلاب زندگی موسی بود. ابراهیم دعا می کند که خدا به او نسلی نمازگزار بدهد تا نماز را در تمام دوران حفظ کنند ؛ این همان نقطه عطف سیستم ابراهیمی است و همچنین سایر پیامبران که دعاهای آنان مسیر زندگی آنان را زیرو رو کرد.

ما انسان ها مدیون دعاهای خالصانه گذشتگان خویش هستیم و دعاهای آنان در زندگی ما موثر بوده است و دعاها و خواسته های ما در زندگی بچه های ما هم موثر است.  مثلاً گذشتگان ما دعا می کردند که به طریقی در آسمانها پرواز کنند. خدا دعاهای آنان را جواب داد و خدا کاری کرد که بشر هواپیما را اختراع کند. باید توجه داشته باشیم که اختراعات و اکتشافات بشر بدون خواست و کمک خدا امکان پذیر نبوده است. خدا دخالت می کرد و آن را در ذهن مخترع می انداخت. گذشتگان ما خالصانه دعا می کردند که میان آب ها راه بروند و خدا دعای آنان را جواب داد و ساخت کشتی را در ذهن ما انسانها قرار داد.

 

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهَارَ ﴿۳۲﴾

خداست که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبى فرستاد و به وسیله آن از میوه ‏ها براى شما روزى بیرون آورد و کشتى را براى شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود و رودها را براى شما مسخر کرد (۳۲)

 

به همین خاطر بهترین اختراعات جهان نتیجه برآورده شدن دعاهای یک نسل توسط خدا است. هر کسی در درون خویش یک انقلاب دارد که آن انقلاب به وسیله دعا و اجابت آن توسط خدا به وجود می آید. این انقلاب زمانی رخ خواهد داد که افراد اجابت دعا توسط خدا را ببینند و درک کنند.

متاسفانه انحرافات زیادی در دعاکردن بوجود آمده است. یکی می‌گوید که دعا کردم و خدا قبول نکرد! و با این حرف، او بیشتر مایوس می‌شود و بیشتر از خدا دور می شود. یا بعضی افراد برعکس دعا می کنند ؛ مثلا می گویند که دعا نکنید که برآورده نمیشود! یا یک رمال و دعانویس، یک دعا برای فرد می نویسد و فرد زیر بالشش می گذارد و هر شب که می خوابد، با این فکر می خوابد و در طی روزها بالاخره یه چیزی اتفاق می افتد و فرد خیال میکند که از طرف دعانویس دعای او اجابت شده است؛ به این طریق به دعانویس اعتقاد قلبی پیدا می کند و به جای اینکه رشد کند دچار غی و سقوط میشود و نفس او تنزل پیدا میکند. شیطان میداند که تنها راه رشد روان و نفس انسان، درخواست مستقیم از خداست، به همین خاطر روشهایی بوجود آورده است که دعا کردن مستقیم از خود خدا را از بین ببرد.

ما انسانها هر دعایی که می کنیم باید جواب آن را هم ببینیم اما بعضی ها دعا می کنند ولی جواب آن را نمی بینند زیرا انتظار دارند که اجابت دعا مثل آن چیزی باشد که در ذهن و خیال آنان است. شیطان طبق پلان A، ابتدا سعی میکند افراد را مجاب کند که خدا را نخوانند؛ اما وقتی افراد خدا را به کمک خواندند و از خدای عالمیان درخواست کردند، اینبار پلان B را اجرا میکند و کاری میکند که افراد اجابت دعا توسط خدا را نبینند. این همان نقطه عطف زندگی تمام انسانهاست که باید از آن یک پل برای پیشرفت نفس و روان خویش بسازند. افرادی هستند که در همان پلان  A شکست میخورند و افراد دیگری هم هستند که در پلان B مغلوب شیطان میشوند.  مثلاً ممکن است که شما از خدا پول بخواهید و خدا هم نیاز پولی شما را برآورده کند ولی شما جواب دعایی که کرده اید را  نبینید؛ زیرا شما فکر میکنید که باید خدا چندین بسته اسکناس را داخل یک کیف برای شما پایین بفرستد. در حالیکه خدا آن را از طریق دیگری جواب داده است و جور دیگری ( مثل سود در یک معامله) پول را به شما میرساند. ولی شما جواب را نمی بینید و پولی که در زندگی خویش به شما رسیده است را نتیجه تلاش و علم خویش میدانید و نه اجابت دعای قلبی شما توسط خدا.

 

قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعًا وَلَا یُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ﴿۷۸﴾

[قارون] گفت من اینها را در نتیجه دانش خود یافته‏ ام آیا وى ندانست که خدا نسلهایى را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مال‏ اندوزتر بودند و[لى این گونه] مجرمان را [نیازى] به پرسیده شدن از گناهانشان نیست (۷۸)

 

یکی از مهمترین شرایط ایمان، دیدن جواب دعاهاست. این مرحله‌ای است بعد از مرحله دعا کردن. به همین خاطر در آین مورد بحث ، بعد از اجابت دعا توسط خدا؛ باید فرد دعا کننده جواب را ببیند و آن را به خدا نسبت دهد تا ایمانش اضافه شده و رشد کند.

 

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾

 

دَعَانِ <  أُجِیبُ < فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی < وَلْیُؤْمِنُوا < یَرْشُدُونَ 

درخواست از خدا > اجابت توسط خدا > دیدن جواب خدا توسط فرد دعا کننده > ایمان به خدا > رشد نفس

 

هر دعایی که اجابت می شود باید انسان آن را استجابت کند و این برای انسان یک طناب است برای رشد و تلاشی است برای افزایش ایمان. استجابت یعنی دنبال جواب دعا گشتن و به استقبال آن رفتن و منتظر آن بودن.  یک روانشناس مشهور از یک چیزی صحبت میکرد به اسم سیستم پاداش برای دیدن یک جواب. از نظر او برای هر رفتاری که پاداش بدهید، آن رفتار در فرد تقویت می شود و اگر تنبیه کنی، رفتار در فرد خاموش میشود. ایمان یعنی تقویت این حالت. کسی که خدا را دعا می کند و از خدا چیزی میخواهد و اما اجابت دعا های خود را نمی بیند؛ یعنی ایمانش ضعیف است و به مرحله رشد نرسیده است.

مردم جواب دعاهایی که خدا برآورده کرده است را نمی بینند و مهمترین دلیل این امر آن است که آنان انتظار دارند که جوابی را ببینند که خودشان انتظار دارند. ما وقتی که دعا می کنیم باید دنبال جوابش هم بگردیم، باید دنبال جواب و حتی به استقبالش هم برویم.  ابراهیم دعا کرد که خدا قیامت را به او نشان دهد و خدا گفت که چهار پرنده را قطعه قطعه کرده و هر قسمت را در بالای یک قله قرار بدهد؛ ابراهیم این کار را کرد و جوابش را هم دید و ایمانش هم اضافه شد و نفس خویش را رشد داد. وقتی در سیستم رحمانی دعا کنید باید در همان سیستم هم جوابش را بگیرید؛ اگر در همان سیستم  نباشید، جوابش را نخواهید دید و در نتیجه شکرگزاری نخواهید کرد و باعث رشد نفس شما نخواهد شد.

در سیستم های شیطانی استجابت دعا را نمی بینی. مثلاً یهودیان قبل از آمدن مسیح، مژده آمدن او را می دادند و روی آمدن او خیلی زیاد حساب باز کرده بودند؛  اما وقتی که مسیح آمد، آنها زیر حرف خودشان زدند؛  زیرا آنان جواب دعای خود را ندیدند و حتی در مقابل مشرکین زمان پیامبر، قبل از مبعوث شدن پیامبر محمد، مژده آمدن پیامبری را میدادند ولی بعد از مبعوث شدن پیامبر محمد، او را انکار کردند و به این طریق جواب انتظارات و دعاهای خویش را ندیدند.

 

وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿۸۹﴾

و هنگامى که از جانب خدا کتابى که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانى که کافر شده بودند پیروزى مى ‏جستند ولى همین که آنچه [که اوصافش] را مى ‏شناختند برایشان آمد انکارش کردند پس لعنت‏ خدا بر کافران باد (۸۹)

 

کسی که در زمین گندم می کارد منتظر و امیدوار است که گندم سبز شود. امیدواری به خدا نوعی دعای قلبی است و در نهایت نتیجه میدهد. در دیدن جواب دعا ها باید صبر هم داشته باشید، اگر صبر نداشته باشید جواب دعا را نمی بینید و این صبر برای استجابت است که باعث افزایش ایمان و رشد خواهد شد. اگر کسی که گندم کاشته است، صبر و حوصله نداشته باشد، قطعا منتظر سبز شدن گندم نخواهد ماند و ممکن است زمین را شخم زده و چیز دیگری بکارد.

خدا آنقدر مهربان است که حتی دعای مسلمانانی که خالصانه از خدا میخواهند که راهنمایی برای آنها بفرستد و آنان او  را مهدی می نامند، اجابت میکند. خدا دعای آنان را جواب میدهد ولی مهمتر از همه این است که آنها جواب را ببینند و زیر آن نزنند. خدا راهنما می فرستد ولی مهمتر از آن این است که مردم تشخیص دهند که دعای آنان برآورده شده است. گاهی افراد در طول زمان، دعاها را منحرف میکنند و اگر خدا همان راهنما را بفرستد؛ مردم او را نمی شناسند و زیر دعاهای خویش میزنند. زیرا آنها انتظار فردی را به عنوان مهدی می کشند که منطقی نیست و به این طریق کار خود را مشکل میکنند. یهودیان چرا نتوانستند پیام مسیح را قبول کنند. زیرا آنها مسیح را طور دیگری میخواستند و آنها انتظاراتی از مسیح داشتند که با واقعیت نمی خواند و در نتیجه زیر آن زدند. آنها طی زمان و به مرور چنان تغییرات فراوانی در شخصیت پردازی مسیح انجام داده بودند که با مسیح اصلی اصلا نمی خواند و در نتیجه مسیح را باور نکردند و زیر دعاهای خود زدند و عهد خود را شکستند.

مجموعه مقالات این وبلاگ تحت عنوان جادوی شیاطین، راهنمایی است برای شما. امیدوارم که زیر دعاهای خود نزنید و به پیام خدا در قرآن ایمان آورید.

جادوی شیاطین (قسمت چهل و سوم) محدوده فریب شیاطین(بخش دوم)

pdf 


 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و سوم)

محدوده فریب شیاطین(بخش دوم)

 

در قسمت چهل و یکم ، محدوده فریب شیاطین مشخص شد. بخاطر اهمیت این موضوع بسیار مهم، ادامه آن مورد بررسی قرار می گیرد. در قسمت قبل، هفت مرحله از هوشیاری یک انسان را بررسی کردیم که طبق شکل زیر از سمت راست ، به ترتیب از بیداری کامل شروع شده و به خواب عمیق در سمت چپ منتهی میشود.

در شکل بالا، زیر هر کدام از مراحل، فرکانس مغزی مربوطه نوشته شده است. هر چقدر که ما از حالت هوشیاری به خواب نزدیکتر شویم، فرکانس مغزی ما کم شده و در نتیجه مغز ما هم سردتر میشود.

ذکر این نکته خیلی مهم است که شیاطین فقط در دو مرحله آلفا و تتا میتوانند انسان را تحت کنترل خویش در آورند. بنابراین تمام تلاش آنان این است که انسانها را وارد این مرحله کنند و بطور مداوم در این دو مرحله نگهدارند. به زبان دیگر شیاطین و اجنه سعی دارند که انسان را در این دو مرحله نگهدارند، زیرا که ماندن در آلفا و تتا به معنای آنلاین بودن انسانها برای شیاطین است. بیشتر خوابهای صادقه در مرحله دلتا صورت می گیرد. تتا یک نوع خواب سبک است که شیطان میتواند در این حالت در خوابها دخالت کند و رویاهای کاذب به افراد نمایش دهد. بنابراین خوابهایی که در تتا می بینیم، زیاد قابل اعتماد نیست و بیشتر ناشی از استرسها و مشغله ها و اضطرابهای روزانه است. گاهی هم نیازهای بدن فیزیکی ما در خواب تتا بصورت خواب نمایش داده میشود که روانشناس مشهور فروید روی این قسمت از خواب متمرکز شده بود و خوابهای دلتا را در نظر نگرفته بود. بنابراین تحلیلهای فروید در مورد خواب دیدن، فقط از جنبه کالبدی صادق است و نمیتوان روی تحلیلهای او زیاد تکیه کرد. نکته مهم دیگری که در این مبحث باید توجه کنیم این است که شیطان بر بندگان مخلص خدا هیچ قدرتی ندارد. طبق آیات قرآن، خود شیطان  اقرار میکند که بندگان مخلص خدا را نمیتواند اغوا و گمراه کند.

 

قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۲﴾

[شیطان] گفت پس به عزت تو سوگند که همگى را جدا از راه به در مى برم (۸۲)

 

إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۸۳﴾

مگر آن بندگان مخلص تو را (۸۳)

 

شیطان اقرار میکند که بر بندگان مخلص خدا قدرتی ندارد و البته این مورد نه به این خاطر است که شیطان به فکر ماست؛ بلکه تواناییش را ندارد. یعنی طبق آیه، رعایت دو شرط مهم، ما را از تیررس شیاطین دور نگه میدارد و در دسترس آنان نیستیم. این دو شرط در دو کلمه عباد و مخلصین نهفته است. کسی که این دو شرط را نگهدارد به معنای آن است که در آلفا و تتا نمی ماند. این دو شرط باید هر دو با هم و همزمان در فرد باشند تا فرد از دست شیطان در امان باشد.  یعنی بندگی خدا همراه با خالص بودن. بندگی است که خالص بودن را تضمین میکند و خالص بودن است که ادامه بندگی را تضمین میکند. مثلا کسی که خود را بنده خدا میداند، باید از لهو و لعب خود را دور نگهدارد. افرادی هستند که خود را دیندار میدانند ولی به محض مشاهده لهو و لعب، تا حدی زیر لفظی و پنهانی در نهاد خویش جذب آن میشوند و به این طریق خالص بودن خود را زیر سوال میبرند.  ما ناخواسته وارد مراحل آلفا و تتا خواهیم شد ولی مهم این است که آگاهانه در آن دو مرحله نمانیم.خلوص یعنی اینکه کاری کنید در مرحله آلفا و تتا نمانید تا که در تیررس شیطان قرار نگیرید. یوسف دقیقا این دو شرط (عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ) را با هم داشت که توانست از حیله های زنان مصر نجات یابد.

 

وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ﴿۲۴﴾

و در حقیقت [آن زن] آهنگ وى کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او میکرد چنین [کردیم] تا بدى و زشتکارى را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود (۲۴)

 

عبادت برای از بین بردن عادت است. در صورتیکه عبادت به یک عادت تبدیل شود، افراد وارد آلفا و تتا خواهند شد و خلوص خود را از دست میدهند. ما نباید بگذاریم که عبادات ما مخصوصا نماز به عادت تبدیل شود. بلکه نماز ما باید آگاهانه باشد و در خود آگاه ما انجام شود. کسانی هستند که نماز بجا می آورند طوریکه بعد از اتمام نماز متوجه میشوند که نماز خوانده اند و این نوع نماز همان نماز در مستی است. لا تقربوا الصلوه و انتم سکاری

این آیه می فرماید که نزدیک نماز نشوید اگر در مستی، خماری، آلفا، تنبلی، و .. هستید. به زبان دیگر خدای مهربان می فرماید که نماز را به عادت تبدیل نکنید.

 

إِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ ﴿۱۶۷﴾

و [مشرکان] به تاکید مى گفتند (۱۶۷)

 

لَوْ أَنَّ عِنْدَنَا ذِکْرًا مِنَ الْأَوَّلِینَ ﴿۱۶۸﴾

اگر پند [نامه‏ ا]ى از پیشینیان نزد ما بود (۱۶۸)

 

لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿۱۶۹﴾

قطعا از بندگان خالص خدا مى ‏شدیم (۱۶۹)

 

طبق آیه بالایی ، بهانه مشرکان این خواهد بود که اگر راهنمایی هایی مثل راهنماییهای گذشتگان می داشتیم، جزو  بندگان خالص خدا می شدیم. هر چند این حرف مشرکین فقط یک بهانه است ولی اصل کلام صحیح است. زیرا  آنان خود را پیرو پیامبر ابراهیم می نامیدند و چه کسی یکتاپرست تر از ابراهیم برای پیروی. اما این که مشرکین گره مشکلات خویش را در دو کلمه عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ  خلاصه کردند، قابل تامل است. وقتی ما گهگاهی تحت زینتهای دنیایی قرار می گیریم و دنیا را باور میکنیم یعنی آگاهانه در آلفا و تتا مانده ایم و این یعنی عدم اخلاص. بعضی مواقع هم افراد خود را بی نیاز از انجام عبادات میدانند و حتی عبادت مهمی مثل نماز را وقت گیر و دست و پا گیر میدانند. به این طریق نقض هر کدام از این دو شرط، اتوماتیک دیگری را نقض میکند.

مرحله گاما ، مهمترین مرحله این نمودار است که به معنای تلاش و کوشش و جهاد در راه خداست. کسانی که در امور دینی تلقید میکنند، هیچوقت وارد این مرحله نخواهند شد. بنابراین مقلدین دینی هیچ وقت به یقین نخواهند رسید و هیچ وقت هم هدایت نخواهند شد ، مگر اینکه خودشان در این راه تلاش و کوشش و جهاد کنند.

پیشرفت خارجی ها بخاطر تلاش و کوششان است و نه بخاطر دینشان. بعضی از کشورهای خارجی که در علوم مختلف پیشرفت میکنند، بخاطر حقانیت دین آبا و اجدادیشان نیست؛ بلکه بخاطر تلاش و کوششان است . آنان بدون اینکه از دین اسلام چیزی بدانند، در راه علم و دانش تلاش و کوشش و جهاد میکنند و پیشرفتشان به این دلیل است.

 

وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹﴾

و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست (۳۹)

 

وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى ﴿۴۰﴾

و [نتیجه] کوشش او به زودى دیده خواهد شد (۴۰)

 

شیطان خیلی زیرکانه، مراحل تلاش و کوشش و بیداری و خواب را در همان محدوده آلفا و تتا تعریف میکند و به این طریق افراد در حالیکه در آلفایند، فکر میکنند دارند در راه خدا تلاش و کوشش میکنند. بیشتر صوفیان و شعراء در همین نقطه فریب خوردند و گرفتار شیطان شدند. مثلا در یوگا افراد در آلفا فرو میروند و بعد پیش خود فکر میکنند در حال مکاشفه و دیدار با معبود هستند! در حالیکه در آن محدوده ، چیزی جز ایده های شیطان و غفلت وجود ندارد. بنابراین شیطان جهاد را برای آنها بصورت کشف و مکاشفه و مدیتیشن و ... معرفی میکند. افراد طرفدار این حالات اینطوری مکاشفه را تعریف میکنند.

((( مکاشفه عبارت است از سیرکردن روح، به مطالعه در امور غیبی و به عبارت دیگر مکاشفه ظهور شیء است برای قلب به جهت غلبه ذکر یا حصول امر عقلی است که به الهام و بدون فکر در حال بین خواب و بیداری، برای انسان رخ می‌دهد. )))

در تعریف بالا چند کلمه به چشم میخورد که بسیار مهم هستند و ماهیت این حالات را مشخص میکند: بدون فکر در حال بین خواب و بیداری.  بدون فکر در حالت بین خواب و بیداری یعنی معلق ماندن در حالات آلفا و تتا. متاسفانه شیطان بطرز باورنکردنی ای و فوق العاده ای افراد را فریب داده است و میدهد، طوریکه با کلماتی همچون مکاشفه و آرامش و عرفان و الهام و... افراد را سرکار میگذارد و آنان را در حالت آلفا نگه میدارد و به این طریق خلوصیت افراد را می گیرد. در حالیکه خدا میفرماید که هدایت در گرو تلاش و کوشش و جهاد است و لا غیر. جهاد همان گاماست یعنی بیداری کامل و کار و تلاش و کوشش و جهاد در راه خدا.

 

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۶۹﴾

و کسانى که در راه ما کوشیده‏ اند به یقین راه ‏هاى خود را بر آنان مى ‏نماییم و در حقیقت ‏خدا با نیکوکاران است (۶۹)

 

بنابراین برخلاف صوفی ها و یوگی ها و عرفانی ها و مقلدین و سایر مکاتب بشری، که هدایت را در آلفا و خلسه و توقف فکر و تقلید میدانند؛ خدا هدایت را در تلاش و کوشش و جهاد میداند.

اقامه کردن نماز، افراد را از آلفا خارج میسازد و به حالت بیداری و تلاش و کوشش می برد. به این طریق افراد را از آلفا دور میسازد. افرادی که در حالتهای تلاش و کوشش و جهاد باشند، خوابشان هم در دلتا خواهد بود و در نتیجه از دست شیطان در امان خواهند بود. به همین خاطر خدا می فرماید نماز از فحشاء و منکر جلوگیری میکند. همین نکته خودش ثابت میکند که محیطهای آلفا و تتا مملو است از فحشاء و منکرات.

 

اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ﴿۴۵﴾

آنچه از کتاب به سوى تو وحى شده است بخوان و نماز را برپا دار که نماز از کار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است و خدا مى‏ داند چه مى ‏کنید (۴۵)

 

اشعار در این دوحالت سروده میشوند. اگر شعری در حالت تتا توسط شیطان بر شاعر الهام شود، شاعر فکر میکند که شعر از عالم غیب بر او الهام شده است و به این طریق فریب میخورد. شما در اشعار هر گونه منکر و فحشایی را خواهید خواند. بعضی از شعراء، پرده حیا را دریده اند و هر سخنی را در قابل شعر بر زبان میرانند و رانده اند. خیلی از فیلمها، خیانت کردن را در قالب آهنگهای زیبا و کلمات زیبا، عادی سازی میکنند. بیشتر آهنگها یک نوع طلسم هستند ولی مردم متاسفانه نمیدانند. جادو همین جور چیزهاست که به اشتباه معنای جادو را به درستی برای ما بیان نکرده اند. در تمام قسمتهای مجموعه مقالات جادوی شیاطین هدف این بود که اهمیت نماز و روزه و زکات گفته شود. از اولش هم هدف این بود که ثابت شود بدون نماز و روزه و زکات نمیتوان از دست شیطان نجات پیدا کرد.

جوانانی هستند که بیشتر وقتشان را آهنگ گوش میدهند، حتی در حین کار. آنها با این کار سطح بیداری خویش را تا حد ممکن پایین می آورند. من نمی گویم که تمام آهنگها نامناسب هستند ولی آدمی باید با خودش رو راست باشد و طرف خودش را مشخص کند. کسی که طرف خودش را مشخص نکند به آن معناست که نمیخواهد خالص باشد. خلوصیت دقیقا به این معناست.

کلمات به هم ریخته "آمد باران مرد در" را در نظر بگیرید. مغز ما اتوماتیک بسته به شرایط موجود، به محض شنیدن این کلمات به هم ریخته، با کلمات بالا جمله ای را درست میکند و اینطوری به خود خواهد فهماند که منظور چیه. اما وقتی انسانها بوسیله شعر و آهنگ و سایر ابزارها وارد خلسه  (آلفا) میشوند. در آن صورت معانی دیگری از جمله بالا به ذهن خطور میکند. در بعضی فرهنگها، بعضی کلمات دو پهلو بیان میشود که یک وجه آن نامناسب است. مغزهای خمار پهلوی نامناسب را عادی سازی میکنند. یکی از نشانه های آلفارفتگی یک جامعه همین است. خلوصیت افراد از بین رفته است.

فرکانسهای مغزی متفاوت، دید متفاوتی از کلمات به هم ریخته بوجود میاورند. این دقیقا یک نوع طلسم است. طلسمی که معانی را برای کلمات عوض میکند. حتی معانی قضاوت کردن در مورد حوادث در آلفا اشتباه است. در آلفا قضاوتها سریع خواهد بود. موسیقی راک و فیلمهای با موضوع Love   و عشق بیشترش خیالی و توهمی است و هیچوقت واقعیت ندارد. اینها فقط در آلفا اتفاق می افتد. افراد در آلفا، خودبخود دیدشان نسبت به زندگی عوض خواهد شد و زینتهای زمینی را جدی میگیرند.

مثلا جمله "دنیا فانی و چند روز است؛ پس باید در این دنیا نهایت لذت را ببریم"؛ در آلفا یک جمله صحیح و منطقی است و بسیار جدی گرفته میشود. اما در بیداری و گاما؛ این جمله فقط قسمت اول آن صحیح و قسمت دوم جمله نتیجه نادرست است از قضایا. به این طریق جملات و کلام، بسته به فرکانسهای مغزی، بطرز متفاوتی تعبیر خواهند شد.

نهایت تلاش و کوشش این است که آنقدر خدا را عبادت کنیم تا به مرحله طمانینه و یقین برسیم و این فقط در حالا گاما و بتا صورت میگیرد. یعنی با تلاش و کوشش و جهاد در راه خدا میتوان به آن دست یافت. زیرا عبادت باید همراه با تلاش و کوشش باشد و گرنه یک عادت است و نه عبادت.

 

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ﴿۹۹﴾

و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه مرگ تو فرا رسد (۹۹)

 

باید در ماه رمضان، تلاش و کوشش کنید تا به آن نتیجه ای که خدا از روزه رمضان انتظار دارد برسید. خدا خیر ما را میخواهد که نماز و روزه و زکات را بر ما نوشته است و آن را یک فرض عینی قرار داده است. (إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا) (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ). خدا خالق ماست و بهتر از هرکسی سرنوشت ما را میداند و میداند که بدون نماز و روزه نمیتوان نفس را رشد داد. وقتی ابراهیم به درگاه خدا دعا کرد، برای مال دنیا یا درخواست تندرستی نبود؛ هدیه ای که او درخواست کرد این بود:

 

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ﴿۴۰﴾

پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعاى مرا بپذیر (۴۰)

 

تکالیف دین که خدا آنها را مقرر کرده است در واقع هدیه ای بزرگ از جانب خداست .  آنها غذای نفس ما هستند و ما برای بزرگ کردن نفسمان بدانها نیاز  داریم.  اگر نفس ما رشد نکند، این توانایی را نخواهیم داشت که روز داوری در برابر انرژی بیکران خدا تاب آوریم.  ایمان داشتن به خدا، برای آمرزش کافی نیست؛ بلکه باید نفس خود  را نیز تقویت کنیم.  بعلاوه، آیه وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ  می گوید که تکالیفی که خدا ما را به انجام آن فرمان داده ، وسیله ای است که به کمک آنها می توانیم به یقین برسیم.  برای آنکه بتوانی یقین پیدا کنی، پروردگارت را عبادت کن.

 نمازهای پنجگانه، غذای اصلی نفس است.  گرچه ممکن است که کسی بی آنکه نماز بخواند، بتواند با کارهای درستی که انجام می دهد تا اندازه ای رشد کند و بر وسعت نفس خود بیفزاید، ولی این مانند آن است که کسی فقط با تنقلات خود را زنده نگاه دارد، و هرگز یک غذای درست و حسابی و مفید نخورد.  برای هر نماز، از زمانی که ساعتش رسیده باشد تا فرا رسیدن وقت نماز بعدی فرصت هست . اگر نماز را در زمان تعیین شده بجا نیاورید، فرصتی است که از دست رفته و قابل جبران نیست. یعنی نماز قضا پذیرفته نیست؛ اگر نمازی از دست برود، تنها  کاری که می توانیم بکنیم این است که توبه کنیم و از خدا طلب بخشایش کنیم و سعی کنیم که دیگر از دستش ندهیم.

بجا آوردن نماز صبح مانع از آن می شود که بدن برای یک مدت طولانی همچنان بی حرکت در خواب باشد؛  امروزه ثابت شده است که حرکت، از ورم مفاصل جلوگیری می کند.  در ضمن، سحر خیزی برای غلبه کردن بر افسردگی و دیگر مشکلات روانی بسیار سودمند است .    حرکت سجود که چندین بار در نماز تکرار می شود، باعث می شود که خون بیشتری به مغز برسد، و همین از سردرد جلوگیری می کند.   وقتی هنگام رکوع خم      می شویم، این حرکت برای مفاصل و ستون فقرات ورزشی سودمند است.  تمام اینها از نظر علمی ثابت شده است .  وضو که لازمه ی نماز است ما را بر آن می دارد که بیشتر به دستشویی برویم .  این عادت ما را از ابتلا به سرطان رایج و کشنده روده حفظ می کند.  در ادرار و مدفوع  مواد زیانبار شیمیایی وجود دارد.  اگر این مواد برای زمان زیاد در روده بمانند، دوباره جذب بدن می شوند و باعث سرطان می شوند.  روزه در ماه رمضان باعث می شود که معده های ما که در طول سال باز شده اند، جمع شوند و بحالت طبیعی برگردند، کم آبی موقت باعث می شود فشار خون پایین آید، و کلیه ها بیشتر استراحت کنند، در ضمن روزه باعث می شود که سموم بدن دفع شود، و چربی های اضافی و زیانبار آب شوند و از وزن ما کاسته شود .  اینها چند نمونه از فواید عبادات است که گفته شد. اگر بخواهیم این فواید را  ریزتر بررسی کنیم؛ نیاز به یک مقاله مفصل در این زمینه است.

در فضای آلفا و تتا؛ صبر معنا ندارد. هر مشکلی پیش آید؛ افراد فورا با پرخاشگری و تهمت و صفات رذیله دیگر سعی در حل آن دارند. در حالیکه کارهایی که در آلفا انجام می پذیرد، حلال هیچ مشکلی نیست. نشانه های کسانیکه در آلفایند این است که نمازها را بجا نمی آورند و وقتی برای انجام آن ندارند.

یک مطلبی است به اسم جن گیری (exorcize). در زمان قدیم، افرادی که از نظر اخلاقی از حالت نرمال خارج می شدند، را جن زده معرفی میکردند و سعی می کردند جن را از بدن او خارج کنند و پلیدی را از او بیرون کنند. اما واقعیت این است که اکنون روش نفوذ اجنه و شیاطین به بدن انسانها عوض شده است. در زمانه ما از طریق بردن انسانها و نگهداری آنان در آلفا و تتا؛ اجنه و شیاطین به درون انسانها نفوذ میکنند و آنان را کنترل میکنند. روشها عوض شده است و در نتیجه راه حلها هم باید عوض شود. متاسفانه انسانها کم یا زیاد، توسط اجنه و شیاطین کنترل میشوند. تنها راه حل بیرون راندن پلیدی ها و اجنه از وجود خودتان، باید از آلفا و تتا بیرون آیید و اجنه و شیاطین را از وجود خویش دور سازید. شما نباید در مقابل این مشکل، چشمهای خود را ببندید. یک بچه از یک چیزی می ترسد، سعی می کند چشمان خود را ببندد تا ترسش بریزد. انسانها هم در مقابل خطرات واقعی مثل نفوذ اجنه به بدنشان، جدی نمی گیرند و مثل بچه در مقابل ترس رفتار می کنند. افرادی هستند که بیشتر مواقع سرشان توی گوشی است و بیشتر این کنکاشها بخاطر لذتگرایی است. انسانها در محاصره مغناطیس شیاطین قرار گرفته اند و به همین خاطر خدا از نجات انسانها صحبت میکند. در واقع خدا می خواهد ما را از این حالت نجات دهد.

 

قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ ﴿۶۴﴾

بگو خداست که شما را از آن [تاریکیها] و از هر اندوهى مى ‏رهاند باز شما شرک مى ‏ورزید (۶۴)

 

داستایوفسکی نویسنده معروف روسی؛ یک کتاب دارد به اسم جن زدگان؛ او در این کتاب؛ روءسا و عوامل پدید آورنده وضعیت اجتماعی آشفته آن دوران را جن زده معرفی میکند. هر چند این کتاب فقط یک داستان است ولی حرف اصلیش صحیح است. جامعه بیمار، یک جامعه جن زده است. بیشتر مردم جنها را موجوداتی وحشتناک معرفی میکنند که هر از چند گاهی دیده میشوند و مردم را می ترسانند؛ غافل از آنکه اجنه همیشه و ثانیه به ثانیه با ما هستند و از هرفرصتی برای انحراف انسان استفاده میکنند. هر گناهی که ما مرتکب میشویم، نشان از تسلط و نزدیکی شیاطین بر ما دارد. ترس واقعی از شیاطین را باید در انجام گناهان جستجو کرد و نه ترس از شیاطین در تاریکی شبها. اتفاقا تاریکی شب نوعی آرامش است برای انسانها. چیزی که خوفناک است، لحظات گرگ و میش (حالات ورود به آلفا بوسیله خیالات،، آهنگها، اشعار، توهمات و ...) است که شیطان در آن لحظات بر نفس انسانها تسلط پیدا میکند. این حالات در سوره فلق مشخص شده است.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدای رحمتگر مهربان

 

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾

بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)

 

مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾

از شر آنچه آفریده (۲)

 

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾

و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)

 

وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴﴾

و از شر دمندگان افسون در گره ‏ها (۴)

 

وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾

و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)

 

ما باید برای خود مشخص کنیم که در زندگی خویش از چی محافظت می کنیم. بیشتر آدمیان از تصویری که از خودشان در ذهن خودشان ساخته اند، دفاع میکنند و این فقط در آلفا اتفاق می افتد. هر کسی در زندگی خویش از چیزی محافظت میکند. یکی هست که از تصویری که از خودش ساخته است، محافظت میکند و یکی دیگر از موقعیت خودش محافظت میکند. بعضی ها هم که در ورزش و تفریح افراط میکنند، از قیافه خویش محافظت میکنند. ولی افراد مومن از نمازشان و از فروجشان (اعضاء تناسلی) محافظت میکنند.

 

وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿۵﴾

و کسانى که پاکدامنند (۵)

 

إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿۶﴾

مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانى که به دست آورده‏ اند که در این صورت بر آنان نکوهشى نیست (۶)

 

وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿۹﴾

و آنان که بر نمازهایشان مواظبت مى ‏نمایند (۹)

 

أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿۱۰﴾

آنانند که خود وارثانند (۱۰)

 

خالص بودن و همزمان بنده خدا بودن؛ تنها راه فهمیدن معنای وقایع جهان است. مثلا کسی که در آلفاست و در انواع لذتها غرق شده است؛ نمیداند که چرا کرونا پیش آمد؛ نمیداند چرا زلزله آمد؛ نمیداند چرا گرانی پیش میاید؛ نمیداند چرا مشکلات برای مردم پیش میاید و ...   زیرا آنها نمیخواهند از خواب بیدار شوند. به همین خاطر وقتی گفته شود که مشکلات اینچنینی، نتیجه کارهای خودمان است؛ تعجب میکنند.

بعضی ها نماز را با مدیتیشن و یوگا شبیه میدانند. ولی من میگویم که نه تنها شبیه نیستند، بلکه ضد همدیگر هستند. نماز میخواهد ما را از آلفا و تتا خارج کند و به مراحل بتا و گاما ببرد. اما یوگا و مدیتیشن عملا آدمی را به آلفا و تتا می برند. نماز مهمترین فریضه ای است که خدا دستور به انجام آن داده است. کسی که فرصتی برای انجام نماز ندارد؛ یعنی دارد مسیر را اشتباهی و برعکس میرود ولی خودش خبر ندارد.

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و یکم) محدوده فریب شیاطین

 

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت چهل و یکم)

محدوده فریب شیاطین

 

تا زمانی که ما محدوده فریب شیاطین را به طور کامل درک و فهم نکرده باشیم، نمی توانیم از دست آنها رهایی پیدا کنیم. به ویژه در این عصر جدید که محیط ما پر از انواع فریبهاست و بسیار دشوار  است که بدون علم کافی در این مورد، خود را نجات بخشید. برای فهم بیشتر طریقه فریب شیطان، شکل زیر را ملاحظه فرمایید که هفت مرحله از هوشیاری یک انسان را نشان میدهد که از سمت راست ، به تریب از بیداری کامل شروع شده و به خواب عمیق در سمت چپ منتهی میشود.

در زیر هر کدام از مراحل، فرکانس مغزی مربوطه نوشته شده است. هر چقدر که ما از حالت هوشیاری به خواب نزدیکتر شویم، فرکانس مغزی ما کاهش پیدا می کند و در نتیجه مغز ما هم سردتر میشود.

 

دلتا : 0 تا 4 هرتز( خواب عمیق و حالت کما)

تتا: 4 تا 8 هرتز (خواب سبک و خواب های ناشی از دل مشغولی های روزانه، شبه خواب )

آلفا: 8 تا 12 هرتز (خیالپردازی و توهم و شبه بیداری.. )

بتا که خودش به سه نوع تقسیم میشود:

اس ام آر (نوعی بتای بسیار پایین): 12 تا 15 هرتز (برای فعالیت های تکراری و نیاز به توجه پایین مانند فعالیت هایی که هرروز انجام می شوند)

بتای سطح پایین: 15 تا 21 هرتز (بیداری و هشیاری ...)

بتای سطح بالا: 21 تا 35 هرتز(بیش فعالیتی و رفتارهای تکانشی و ..)

و

گاما: 35 تا 45 هرتز (فرایندهای شناختی و حافظه و یادگیری)

 

قسمتهایی در این نمودار هست که اگر کسی فرکانس مغزیش را در آن حالت نگهدارد، در دسترس شیاطین قرار می گیرد. هر انسانی ناگزیر تمام این مراحل را طی میکند هر چند کوتاه. مثلا برای اینکه ما بخوابیم؛ باید از حالت هوشیاری خارج شده و از آلفا عبور کرده و وارد فاز تتا و دلتا میشویم. تتا همان خواب سبک است و دلتا خواب عمیق. ذکر این نکته خیلی مهم است که شیاطین فقط در دو مرحله آلفا و تتا میتوانند انسان را تحت کنترل خویش در آورند و انسان ها را مورد وسوسه و گمراهی قرار بدهند.  بنابراین تمام تلاش آنان این است که انسانها را وارد این مرحله کنند. آنان در این دو مرحله میتوانند با انسانها صحبت کنند و بر آنان مطالبشان را نازل کنند.

تمام خوابهای صادقه در مرحله دلتا صورت می گیرد. دلتا خواب عمیق است. اما در خوابهای تتا، شیطان میتواند دخالت کند و انسانها را گمراه کند. اما شیطان نمیتواند در خواب دلتا دخالت کند. خوابهایی که در دلتا می بینیم، در سرنوشت ما بسیار موثر است و یک نوع برنامه ریزی است. یوسف در دوران جوانی یک خواب عمیق در دلتا دید که 11 ستاره و ماه و خورشید بخاطر او سجده میکنند. تمام زندگی آینده یوسف براساس این خواب شکل گرفت. زیرا خدا مقرر کرده بود که یوسف از خانواده اش جدا شود و در داخل چاه انداخته شود و از پدرش جدا شود و بَرده شود و بعد عزیز مصر شود و سپس به مقام مهمی در مصر برسد و دوباره خانواده اش پیش او بیایند و به این طریق این خواب نه تنها آینده یک خانواده را تعیین کرد، بلکه سرنوشت یک کشور و قاره به آن ربط پیدا کرد، اگر یوسف خواب پادشاه مصر را تعبیر نمی کرد، قطعا بسیاری از مردم آن منطقه از گرسنگی می مردند. بیشتر خوابهایی که مردم می بینند در دلتا نیست و بلکه در حالت تتاست و شیطان میتواند در آن دخالت کند. اما شیطان نمیتواند در حالت خواب عمیق، یعنی دلتا آدمی را گمراه کند زیرا در محدوده دسترسی او نیست. در حالت دلتا نفس از کالبد بشری جدا می شود و دیگر شیاطین نمی توانند نمایشها و وسوسه های خود را به نفس نشان بدهند. متاسفانه شوهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی و ماهواره ای نمی گذارد که مردم شبها درست بخوابند و در نتیجه خوابهای عمیق بسیار کم شده است. خیلی مهم است که ما در طول شبانه روز خواب عمیق داشته باشیم تا ارتباط شیطان با انسان قطع شود و در نتیجه نَفسِ ما  نَفَسِ راحتی بکشد. در حالت خواب عمیق، نفس ما گرفته میشود و از کالبد ما جدا میشود. اگر خدا بخواهد که دوباره به زندگی خویش ادامه دهیم، نفس ما را به کالبد ما بر می گرداند و اگر هم اجل ما رسیده باشد، آن را برنمی گرداند و می میریم. مرگ ادامه یک نوع خواب بسیار عمیق است.

 

اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۴۲﴾

خدا نفس مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‏ ستاند و [نیز] نفسی را که در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مى ‏کند] پس آن [نفسى] را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه مى دارد و آن دیگر [نفسها] را تا هنگامى معین [به سوى زندگى دنیا] بازپس مى‏ فرستد قطعا در این [امر] براى مردمى که مى‏ اندیشند نشانه‏ هایى [از قدرت خدا]ست (۴۲)

 

کما نیز حالت دیگری است که نفس هنوز از کالبد ما جدا می باشد و در پایین ترین دامنه فرکانس مغزی قرار می گیرد. برای همین در هنگام کما انسان چیزهایی را می بیند که بسیار عجیب می باشد. افراد زیادی را دیده ایم که بعد از بیداری از کما موارد زیادی را گزارش کرده اند که نشان دهنده این است که نفس چیزهایی را مشاهده کرده است.

خوابی که فرعون دید، در مرحله دلتا بود و یک نوع برنامه ریزی بود که یوسف عهده دار تاویل آن شد. خدا در قرآن از واژه تاویل استفاده کرده نه از واژه تعبیر زیرا تاویل مربوط به آینده است و باید به صورت عملی از خواب مورد نظر به درستی استفاده کرد و مشکلات را حل کرد. به عنوان مثال مسئله خشکسالی در داستان یوسف پیامبر و برداشته شدن بحران از مردم سرزمین مصر با استفاده از تاویل خواب به وسیله ی یوسف پیامبر انجام گردید. که به عبارتی حتی تاویل خواب شامل تدراک دیدن و حل مسئله هم میشد زیرا یوسف راه حل مشکل مورد نظر را نیز بیان کرد و گفت که باید در هفت سال اول حاصلخیزی برای هفت سال دوم خشکسالی ذخیره انجا م شود. شیطان موجود بسیار موذی و بسیار قوی ای است و حتی بعضی مواقع انبیا را هم به اشتباه انداخته است. شیطان در خواب بعضی انبیا هم دخالت کرده است و در حالت تتا، چیزهایی را بر آنها می فرستد و آنان را به اشتباه می اندازد. اما خدا اشتباه ها را پاک کرده و آثار شیطان را از بین می برد. خدا رسولانش را در مقابل شیاطین تنها نمی گذارد.

 

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۲﴾

و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبرى را نفرستادیم جز اینکه هر گاه خواب سبک می کرد، شیطان در خوابش القاى [شبهه] میکرد پس خدا آنچه را شیطان القا میکرد محو مى‏ گردانید سپس خدا آیات خود را استوار مى‏ ساخت و خدا داناى حکیم است (۵۲)

 

لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿۵۳﴾

تا آنچه را که شیطان القا مى ‏کند براى کسانى که در دلهایشان بیمارى است و [نیز] براى سنگدلان آزمایشى گرداند و ستمگران در ستیزه‏ اى بس دور و درازند (۵۳)

 

وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۵۴﴾

و تا آنان که دانش یافته‏ اند بدانند که این [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست و بدان ایمان آورند و دلهایشان براى او خاضع گردد و به راستى خدا کسانى را که ایمان آورده‏ اند به سوى راهى راست راهبر است (۵۴)

 

وَلَا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ ﴿۵۵﴾

و[لى] کسانى که کفر ورزیده‏ اند همواره از آن در تردیدند تا بناگاه قیامت براى آنان فرا رسد یا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بیاید (۵۵)

 

خدا هیچوقت به ابراهیم پیامبر دستور نداد که پسرش را قربانی کند. خوابی که ابراهیم دید در حالت تتا بود و شیطان در حالت تتا در آن دخالت میکرد. اما خدا در نهایت آدم مخلص و پاکی مثل ابراهیم را نجات داد و او را از حیله شیطان رهانید و نگذاشت که ابراهیم پسرش را قربانی کند. خدا هرگز به ابراهیم فرمان نداد که پسرش را قربانی کند خدا از رحم و بخشایش سرشار است و به همین خاطر او الرحیم است. او هرگز خلاف قانون خود رفتار نمی کند. هر کس باور کند که آن وجود بخشایشگر به ابراهیم فرمان داد که پسرش را قربانی کند،  خدا را نشناخته است و هنوز نفسش را در مورد شناخت خدا رشد نداده است. یک چنین پندار شیطانی درباره خدا کفر است؛ کفری سهمگین. در هیچ جای قرآن دیده نمی شود که خدا به ابراهیم دستور داده باشد که فرزندش را بقتل برساند. برعکس، خدا با مداخله ی خود، ابراهیم و فرزندش را از ترفند شیطان حفظ کرد ( سوره صافات آیه  107 )، و به ابراهیم گفت، ’’ تو خواب را باور کردی“.  بدون شک، آن خواب، یک خواب شیطانی بود. قانون غیر قابل تغییر خدا این است: خدا هرگز به گناه فرمان نمی دهد. قربانی کردن فرزندان، کار مشرکین است و خدا رحمان و رحیم است و هیچوقت بندگانش را با کشتن فرزندان آزمایش نمی کند.

هر کسی در طول زندگی خویش ناگزیر وارد تتا و آلفا خواهد شد ولی مهم این است که در این حالت ثابت نماند. حتی وقتی روز می آید و شب میرود و یا برعکس؛ در آن بازه به ناچار وارد حالت گرگ و میش میشویم. یعنی در حالتهای خاصی که به گرگ و میش معروف است؛ به ناچار از آلفا و تتا رد میشویم . به همین دلیل خدای حکیم، دو تا از نمازها (صبح و عشا ) را در این حالت قرار داده است تا با ذکر خدا، از کمینگاه شیطان نجات پیدا کنیم. در صبح که از خواب بیدار می شویم نماز صبح نجات دهنده است در هنگام شب و به هنگام خوابیدن نماز عشاء نجات دهنده است.

انسانها در طول زندگی خویش در حالتهای مختلفی ناخواسته وارد آلفا میشوند؛ اولی چند دقیقه قبل از خواب و دیگری چند دقیقه بعد از بیداری و همچنین در لحظات مرگ.  به همین خاطر خدا می فرماید که آغاز و پایان روز خود را با نام و یاد خدا شروع و خاتمه دهید.

سوره انسان آیه 25 :   وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ بُکرَةً وَأَصیلًا

ترجمه: و خدا را در اول صبح و آخر شب یاد کن.

در لحظات آخر زندگی هم افراد در حالت آلفا قرار می گیرند . حتی در این حالت شیاطین سعی دارند که افراد در حال مرگ را منحرف کنند و در آخرین لحظه زندگی هم دست بردار نیستند.

سوره قاف آیه 19 :  وَجاءَت سَکرَةُ المَوتِ بِالحَقِّ ذلِکَ ما کُنتَ مِنهُ تَحیدُ

ترجمه: سرانجام، سکرات اجتناب ناپذیر مرگ فرا می رسد؛ این همان است که سعی می کردی از آن بگریزی.

دلیل علمی این مطلب این است که چون در حالت بیداری انسان در بتا است و برای اینکه بخوابد باید فرکانس مغزی اش کاهش پیدا کند و به دلتا برود ولی برای رسیدن به دلتا باید از تتا و آلفا بگذرد تا به فرکانس مغزی دلتا برسد. و یا برعکس وقتی بیدار میشود باید از دلتا به بتا برسد برای همین باید از مسیر فرکانس تتا و آلفا بگذرد تا به بتا برسد. کسانی که بیشتر وقت خویش را در آلفا هستند، در تعادل نخواهند بود. بمرور دچار کم خوابی و یا پرخوابی و انواع مشکلات دیگر خواهند شد. توهمات ، داستانهای تخیلی ، اشعار، فیلمهای سینمایی ، سریالهای تلویزیونی و مشروبات الکلی و مواد مخدر و زیاده روی در بازیهای کامپیوتری مردم را وارد آلفا میکند. انسان در حالت آلفا، بیشتر تحت تاثیر احساسات و توهمات است. در این حالت بجای اینکه انسان احساسات و توهمات را کنترل کند، احساسات و توهمات او را کنترل میکند. یک سریال تلویزیونی که هر روزه فرد به تماشای آن می نشیند، می تواند فرد را با خود همراه کند و قلب و احساسات فرد را تحت تاثیر قرار دهد. معمولا حالت آلفا بخاطر لذت بردن است. اشعار مهمترین وسیله برای بردن افراد به آلفا است.

 

با توجه به دو آیه، سوره شعراء آیه 224:  وَالشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاووۥنَ

[26:224]  و اما شاعران، فقط گمراهان از آنها پیروی می کنند.

و سوره حجر آیه 42:  ان عِبادى لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوینَ

[15:42]  "تو بر بندگان من هیچ قدرتی نداری. قدرت تو محدود به گمراهانی است که از تو پیروی می کنند.

کلمه الغاوون که در هر دو آیه ذکر شده است، اشاره به کسانی است که در حالت آلفایند. شعر مهمترین حربه شیطان جهت اغوا نمودن انسانهاست. شعر در عربی فقط به معنای دوبیتی و غزل و متون نظم نیست، بلکه به معنای هر چیزی است که آدمی را به حالت احساسات و توهم ببرد. بنابراین انسانهای ماندگار در حالت آلفا (الغاوین) مستقیما در تیررس شیاطین هستند. بسته به شدت فضای آلفا، فرد منطق و استدلال و تدبر خویش را از دست میدهد و از دنیای واقعی دورتر میشود ؛ مثلا کسی که میداند دزدی و غیبت و تهمت زدن  بد است، این صفات رذیله در فضای آلفا به راحتی قابل توجیه هستند. در فضای آلفا قوانین هوای نفس حاکم است، زیرا محل جولان شیاطین است . وظیفه ای که خدا بطور غریزی و طبیعی در نهاد موجودات نهاده، با ورود به آلفا، منحرف میشود. دانشمندان به یک عنکبوت، مواد مخدرهای مختلف خوراندند؛ بعد از آن، عنکبوت وظیفه فطری و خدادادی خویش را ناقص انجام داد. در شکل زیر طریقه تنیدن تار بعد از مواد مخدرهای مختلف آمده است.

تصور کنید که مصرف این مواد مخدر ، چه بلایی سر انسانها می آورد و چقدر انسانها را از وظیفه اصلی و فطری خویش دور میکند. از لحاظ سلامتی ، به آلفا رفته ها خیلی زود دچار انواع مرض و عفونت میشوند. بدن انسان طوری آفریده شده است که در مقابل خطرات و ویروسها وظایف خویش را بدرستی انجام می دهد. مثلا اگر ویروسی به بدن ما حمله کند، مغز و سیستم ایمنی بدن ما احساس خطر واقعی کرده و دستورات لازم را به اعضاء و سلول های بدن جهت مقابله با آن می دهد. اما وقتی که فرد به آلفا می رود، مغز انسان وظایف واقعی خویش را ناقص انجام می دهد و در نتیجه بدن ما ایمنی خویش را از دست می دهد و دچار بیماری میشود. گاهی خطراتی در دنیای واقعی متوجه انسانهاست؛ اما از آنجا که فرد در محیط آلفاست، متوجه این خطرات نمیشود. و گاها این خطرات را به سخره می گیرد. تمام کسانی که در طول تاریخ پیام رسولان را رد نموده اند و آن را به سخره گرفته اند، در آلفا بسر می برده اند و در آن فضا سرخوش بوده اند. مثل قوم لوط: سوره حجر آیه 72:  لَعَمْرُکَ‌ إِنَّهُمْ‌ لَفِی‌ سَکْرَتِهِمْ‌ یَعْمَهُونَ‌  اما افسوس که آنها در خماری و توهم خود کور بودند.

متاسفانه بیشتر مردم دنبال شعر میروند. شعر مهمترین دشمن پیام خداست. در قرآن، یک متضاد برای کلام خدا ذکر شده است و آن هم شعر است. مردم بی توجه به این نکته مهم که بارها در قرآن هشدار داده شده است، همچنان دلبسته اشعار و شعراء هستند.

اما اگر نمودار را نگاه کنیم، قسمت بعد از آلفا، اس ام آر است که حالت بیداری است ولی بیداری با فعالیت بسیار کم. مثلا یک فردی ، فعالیتی انجام میدهد ولی فعالیتش همیشه یکسان و تکراری است و هیچ خلاقیتی در آن نیست، این حالت اس ام آر است. افراد به همین خاطر این دامنه را انتخاب میکنند زیرا تمایلی به تغییر، خلاقیت، نوگرایی ندارند و فقط میخواهند بگذرد!. بیشتر تفریحها و ورزشها در این دامنه است. اما قسمت پایین بتا، مخصوص کسانی است که نسبت به یک امر و فعالیت تمرکز میکنند  و قسمت بالای بتا، مربوط به مواردی است که تمرکز زیاد لازم دارد مثل ریاضیات و علوم دیگر. اما مهمترین قسمت و بالاترین قسمت این نمودار گاماست که بیشترین تمرکز و فعالیت ذهنی را دارد. برخلاف باور عموم؛ این مورد مربوط به حل مسائل ریاضی نیست؛ بلکه مربوط به جهاد و تلاش و کوشش در راه خداست. آن تلاش و کوششی که خدا از آن حرف میزند و هدایت را به آن ربط و گره زده است؛ منظور همین گاماست.

 

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۶۹﴾

و کسانى که در راه ما کوشیده‏ اند به یقین راه ‏هاى خود را بر آنان مى ‏نماییم و در حقیقت ‏خدا با نیکوکاران است (۶۹)

 

جهاد در راه خدا، منظور تلاش و کوشش در حد نهایی است که باید در راه فقط خدا باشد و خدا وعده داده است که این افراد را به راه راست هدایت میکند. برخلاف باور مسلمانان سنتی، جهاد به معنی کشتن کافران نیست؛ بلکه به معنای تلاش و کوشش در راه خداست. یک سلفی به خیال خودش جهاد میکند، در حالیکه کاری که او انجام میدهد، در گاما نیست و در هوشیاری نیست؛ بلکه در آلفا و توهماتش انجام می پذیرد.

انسانها وقتی پیر میشوند؛ فعالیتشان کم میشود و در نتیجه بیشتر اوقات در دامنه فرکانسی اس ام آر می مانند و به همین خاطر باید از همان اوان جوانی تلاش و کوشش را شروع کرد و عبادت و شناخت خدا را نباید به اواخر عمر انداخت. زیرا در کهنسالی ، برای افراد مسن، رفتن به گاما و یافتن هدایت سخت است. خیلی از صوفیان و شعراء به خیال خود دنبال هدایت بودند ولی در همان آلفا و تتا دنبالش بودند و هیچوقت پا به گاما نگذاشتند و به همین خاطر همیشه حیران بودند. حیرتی که صوفیان و شعراء و سایر گروههای عرفانی از آن حرف زده اند و میزنند؛ یک حیرت و سرگردانی واقعی بود؛ زیرا هدایت در آلفا و تتا یافت نمیشود.

تتا و آلفا اضطراب و نگرانی را به ارمغان می آورد. زیرا خیلی از پیش بینی ها که افراد در حالت آلفا و یا تتا انجام میدهند، به استرس تبدیل میشود. در آلفا و تتا ضربان قلب و تنفس پایین است و اما فرد در تخیلات و خواب سبک به سر می برد و در این فضا به خودش استرس زیادی وارد میکند و در نتیجه به بدن خودش ضربه میزند. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در جای خود نشسته اید و در حال خیالبافی بوده اید و در مورد مسئله ای در حالت تخیل بوده اید و به ناگاه در آن خیالپردازی از چیزی ناراحت شده باشید و از روی عصبانیت ضربان و تنفس شما افزایش پیداکرده باشد و حتی واکنشی حرکتی مانند مشت کردن دست یا حرکت ناگهانی انجام داده باشید در این موارد چون ما در حالت نشسته هستیم و عملا کاری را  انجام نمی دهیم پس نیازی به ضربان قلب و تنفس بالا نداریم ولی زمانی که بدون هیچ گونه حرکت و عملی ضربان قبل و تنفس بالا می رود نوعی ناهماهنگی در بدن پیش می آید که در گذر زمان موجب تاکی کاردی و برادی کاردی قلب و همچنین مشکلات تنفسی مانند آپنه و .... می شود. ملاحظه فرمایید که چگونه با خیالپردازی و توهم موجب بیماری های جسمانی برای بدن خود می شویم!

در زمان پیامبر محمد، تعدادی از افراد در راه خدا جهاد و تلاش نمی کردند و زن و بچه ها را بهانه می کردند. در واقع این افراد دوست نداشتند از آلفا خارج شوند. نمازهایی که طبق عادت خوانده میشود، زیاد موثر نیست و در اصل هر نمازی باید با نماز بعدی فرق کند و این یک نوع تلاش و کوشش است و فرد را به گاما نزدیکتر میکند.

انسانها در محیط آلفا و تتا، در همان محیطها دنبال آرامش و هدایت می گردند و هیچ تمایلی برای رفتن به گاما ندارند و این خودش یک حیرت و سرگشتگی  و سرگردانی است که صوفیان از آن حرف زده اند. در آلفا و تتا یک هیجان کاذب برای افراد پیش میاید و انرژی فرد در این راه مصرف میشود. درحالی که باید انرژی در راه رفتن به سمت جهاد و تلاش و کوشش باشد تا فرد نفسش را رشد دهد. شیطان میخواهد که افراد برای او  همیشه آنلاین باشند و به همین خاطر بوسیله اشعار و آهنگها و فیلمهای توهمی و سایر ابزارها میخواهد مردم را در آلفا ثابت نگهدارد و با نگه داشتن در حالت تتا،خواب عمیق را از آنها می گیرد و در نتیجه برنامه ریزی های خودش را در افراد می ریزد. باید توجه شود که هدایت فقط زمانی امکان پذیر است که ما تلاش و کوششی را در راه خدا انجام داده باشیم. (وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ) یعنی به حالت گاما رفته باشیم. این اصل مهم را در نظر داشته باشید که اگر افراد به گاما نروند، خوابهای دلتایی آنها هم رخ نخواهد داد و در نتیجه تغییرات اساسی در زندگی آنها رخ نخواهد داد. تغییرات اساسی زندگی در خوابهای عمیق دلتا صورت می پذیرد. مسئله احتلام در خواب در حالت تتا انجام میشود.

فرق آلفا و تتا این است که در آلفا فرد بیدار است و خیالبافی میکند و در تتا فرد خواب است و خیالبافی میکند. یعنی حالت گرگ و میش. همین گرگ و میشها آدمی را گیر شیطان میاندازد. هر چند که خدا این حالات آلفا و تتا را آفریده است ولی اینها محوطه خطر است و شیطان در همین حیطه ها مردم را در تله می اندازد. در تتا و آلفا؛ توسط فرکانسهای دیگر مزاحمت ایجاد میشود. گاهی در تتا خواب می بینی و خودت میدانی که خواب می بینی و یا حتی میخواهی ادامه اش را ببینی و یا اگر در طول روز بهت اضطراب وارد شود، در خواب تتا، ادامه آن اضطراب را بصورت خواب می بینی. خدا خودش این حالات را آفریده است واین همان فرصتی بود که به شیاطین داده شد. شاید بپرسید که چرا خدا، آلفا و تتا را خلق کرده در حالی که در قرآن فرموده من شر ما خلق ؟ جواب این است که خود آلفا و تتا از روی حکمت و رحمت خداست . زیرا نفس با ورود به آلفا و تتا و خروج از آن تزکیه و تربیت می شود . یعنی با ورود و خارج شدن از این فرکانس ها و دیدن نمایش های شیطان و باور نکردن آنها موجبات رشد و تزکیه نفس ایجاد می شود. زیرا کسی که شرایط سخت و شر را نبیند، قدر شرایط خوب و خیر را درک نمی کند.

سپیده دم که در آیه زیر اشاره شده است، همان گرگ و میش است که در آلفا و تتا رخ میدهد.

 

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾   

بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)

 

مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾

از شر آنچه آفریده (۲)

 

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾

و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)

 

وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴﴾

و از شر دمندگان افسون در گره ‏ها (۴)

 

وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾

و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)

 

فلق= زمانی که نفس روی کالبد می نشیند

غاسق= زمانی که نفس از کالبد جدا میشود

النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ  به نکته ی مهمی اشاره دارد وآن نکته این است که شیاطین ابتدا در آلفا و تتا عقده و گرهی را در فرد ایجاد می کنند و با استفاده از همان عقده و گره فرد مورد نظر را در دام می اندازند و با دمیدن و یادآوری همان عقده ها، فرد را وادار به انجام گناه می کنند. گاهی انسان ها هم از همین روش ها استفاده می کنند مثلا گاهی افرادی به یک نفر خاص می گویند که تو خیلی پر دل و جرات هستی و تعاریف زیادی از فرد می کنند تا اینکه فرد این مسئله را باور می کند( عقده) . البته باید متذکر شد که تعریف نادرست و ناصحیحی از پر دل و جرات بون برای فرد ایجاد می کنند. بعد از مدتی اگر برای فرد مثلا شرایطی پیش بیاید که با فرد دیگری مشکل پیدا کند همان افراد به طرف مقابل می گویند تو که نترس و با جرات بودی (این را باید متذکر شد هر انسانی حق ترسیدن دارد و ترس یک واکنش طبیعی و ذاتی انسان میباشد که با استدلال غلط در آلفا ترس چیز بدی تلقی میشود) پس چرا هیچ کاری نمی کنی باید طرف مقابل را کتک بزنی و لت و پارش کنی(همان تعریف نادرست قبلی ادامه دار میشود یعنی کتک زدن هم امری درست تلقی می شود) . فرد مورد نظر هم چون قبلا باورهای قبلی را در خود تثبیت کرده، این استدلال نادرست را درست تلقی کرده و ناچار به کتک زدن و حتی گاهی قتل طرف مقابل می شود. آن گاه متوجه اشتباه خود می شوند. شیطان هم در آلفا و تتا عقده و گره های مختلفی ایجاد می کند چون در آلفا و تتا استدلال های غلط امکان پذیر است سپس دراین عقده و گره های نادرست می دمد (یعنی استدلال های غلط دیگری ایجاد می کند) و سپس وقتی فردی با شرایطی روبرو می شود و در آلفا می باشد به راحتی با استدلال غلط دچار واکنش نادرست و ناصحیحی می شود. برای همین پروردگار بعد از این آیه در مورد حسود صحبت می کند زیرا که فرد حاسد ابتدا استدلال های نادرستی در ذهن داشته، مثلا داشتن ثروت زیاد را خوشبختی قلمداد میکند (عقده ابتدایی اشتباه در آلفا و تتا) سپس وقتی فردی را می بیند که ثروتمند است احساس ذلت و خواری می کند و چون نمیتواند به صورت عملی کاری انجام دهد در درون نسبت به طرف حسادت انجام می دهد زیرا حسادت در آلفا راه حلی برای یک سری مشکلات است. در آلفا توهم و خیالپردازی راه حل بسیاری از مشکلات است. در حالیکه خیلی ها ثروت داشته اند ولی خوشبخت نبوده اند .

تا وقتی که نفس روی کالبد است، حالت خواب دلتا صورت نمی پذیرد. کسانی که در حال تلاش و کوشش و جهاد در راه خدا باشند، وارد دلتا میشوند و هر روزشان بهتر از روز  بعد است. هر آنچه که فروید روانشناس مشهور در مورد خواب می گوید؛ مربوط به خواب تتاست. فروید خواب از نوع دلتا را در نظر نگرفته و به همین خاطر تحلیلهایش در این مورد ناقص است. هر اندازه فرد در حالت آلفا باشد در شب هنگام خواب بیشتر در حالت تتا می ماند. برای همین آلفا و تتا با هم ارتباط تنگانگی دارند. افرادی که در طول روز در حالت خیال پردازی زیاد در مورد مسئله ای هستند درشب در مکان خواب خود در حالت تتا خواب هایی در مورد آن مسئله مورد نظر می بینند. تعابیری که فروید برای خواب داشت برای همین نوع خواب هایی تتایی بود.

نماز روشی است برای بیرون آوردن افراد از حالت آلفا و تتا و مردم را از گرگ و میشها خارج کند.  اما یوگا روشی است که افراد در آلفا و تتا بمانند و در آنجا آرامش کسب کنند. به این ترتیب یوگا افراد را دو دستی تقدیم شیطان میکند و فسلفه یوگا و مدیتیشن دقیق برخلاف نماز است.

حالت آلفا و تتا را خود خدای حکیم آفریده است و این همان رخصتی است که در اختیار شیطان و انسانها قرار گرفته است که انسانها انتخابشان را انجام دهند. در این تعویض شیفتها، و گرگ و میشهاست که انسانها پی به وجود شیطان می برند و شاهد نمایشهای مسخره شیطان میشوند. به همین خاطر خدای مهربان بسیار در مورد این حالات هشدار داده است. وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ بُکرَةً وَأَصیلًا.  بکره و اصیلا در آیه منظورش همان زمان تعویض شیفت ها و حالات آلفا و تتاست. انسانها باید کاری کنند که احساسات و توهمات این دو برهه زمانی آنان را کنترل نکند. بلکه ما باید احساسات خویش را کنترل کنیم. افرادی که در این فضاها هستند، هدایت و لذات را در همین جاها می جویند و به همین خاطر است که افراد از خواب خود میزنند، فقط برای اینکه فلان سریال و فیلم تلویزیونی را از دست ندهند. گاهی فرد یک ساعت قبل از خواب، موبایلش را نگاه میکند و در لذات فضای مجازی غوطه ور است و دو دستی ذهن و افکار خود را تقدیم فرکانسهای مزاحم میکند. این افراد اگر هم بخوابند، در همان تتا میخوابند و به این طریق حتی در خواب هم از دست شیطان در امان نخواهند بود. وقتی خدا می فرماید لاتقربوا الصلوه و انتم سکاری. یعنی در حالت خماری، مستی، توهمات، احساسات شدید نماز نخوانید. زیرا این جور حالات فقط در آلفا و تتا رخ خواهد داد. بنابراین کسانی که در راه خدا تلاش و کوشش و جهاد نمی کنند، خواب آنان در دلتا نخواهد بود و در تتا می خوابند و در نتیجه نماز آنان هم در سکاری است. کسانی که در تتا میخوابند؛ حتی بعد از بیدار شدن هم خسته اند و خودشان هم نمیدانند چرا اینطوری است؟!

خواب های تتایی نیز مانند خیالپردازی های آلفایی برای بدن موجب مشکلات زیادی می شود خیلی دیده ایم که فردی کابوسی دیده است و در هنگام بیدار شدن ضربان قلب و تنفسش بالا رفته و تعریق زیادی کرده است بدون اینکه کاری انجام داده باشد و همین موجب بروز ناهماهگی در اندام های بدن و ایجاد بیماری های جسمی و روانی برای فرد می شود و بعد از بیداری هم احساس خستگی می کند.

در حالت آلفا، کمترین میزان گلوکز و انرژی مصرف میشود. افرادی که پرخورند و همینطور در آلفایند؛ از آنجا که بدنشان مواد مصرف شده را کامل مصرف نمی کند، دچار بیماریهای مختلف میشوند. تنبلی یعنی همچنان در آلفا ماندن و تلاش و کوشش نکردن برای بیرون آمدن از این حالت. بعضی مرتاضها مدتهای طولانی چیزی نمیخورند. آنان بطور پیوسته در آلفا و تتا می مانند زیرا در این حالت انرژی کمتری مصرف می کنند و البته این نشانه خوبی نیست. مدیتیشن و یوگا برای سلامتی بدن مضر است. مدیتشین و یوگا میگوید که ای مردم در آلفا باشید و از آنجا با رفتن به تتا به آرامش برسید. اما نماز برخلاف مدیتیشن و یوگا می گوید که در بتا و گاما باشید و از ماندن در آلفا و تتا پرهیز کن. بنابراین در زمانه ما بدون نمازهای پنج گانه، نمیتوان از دست شیطان نجات پیدا کرد. کسانی که میگویند نماز مهم نیست و مهم دل است؛ دقیقا موافق با شیطان حرف میزنند.

بازهم یاد آور میشوم که آدمی تا تلاش و کوشش و در راه خدا جهاد نکند، وارد گاما نخواهد شد و در نتیجه خوابهای دلتا هم نخواهد داشت. در دلتا افراد برنامه ریزی میشوند و زندگی آنان متحول خواهد شد. همانطور که یوسف خوابی را در دلتا دید و تمام زندگی اش تاویل همان خواب شد. اما شیطان میتواند در خوابهای تتا، آدمی را برنامه ریزی کند. کابوک هیپنور مشهور میگوید که بعد از نماز صبح نباید خوابید زیرا خواب بعد از آن بیفایده است. این حرف کابوک صحیح است.

متاسفانه مردم با نگاه کردن به فیلمهای تلویزیونی و گشت و گذار احساسی و بی هدف در فضای مجازی ، خود را از خواب دلتا محروم میکنند و باعث میشوند که نمازهایشان را ضایع کنند.

 

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿۵۹﴾

آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (۵۹)

 

فطرت اصلی که خدا ما را بر اساس آن آفریده است؛ میتواند در حالت آلفا و تتا منحرف شود. قوانینی که شیطان در آلفا و تتا بر قربانیانش دیکته میکند، با قوانین سالم رحمانی متفاوت است. مثل این است که یک کامپیوتر ویروس گرفته باشد و بعد از آن دیگر کارش را بدرستی انجام نمیدهد. شیطان میتواند در آلفا و تتا انسان را برنامه ریزی کند. گاهی انسان در خیالاتش، حتی کارهای حرام هم انجام میدهد؛ این بخاطر آن است که ذهن افراد در آلفا و تتا ویروسی شده است. شیاطین را نمیشود دید ولی این جور تفکرات و احساسات بخاطر دخالت و برنامه ریزی آنهاست.

جادوی شیاطین (قسمت چهلم) بهداشت روان

PDF


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

جادوی شیاطین (قسمت چهلم)

بهداشت روان

 

جنگهایی در طول تاریخ رخ داده است که می توانست براحتی حل شود. سوء تفاهمهای زیادی در میان کشورها پیش آمده است که می توانست براحتی حل شود. آدم و یا مجموعه های مُصلح در دنیا بسیار کم یافت میشوند. جنگ روسیه علیه اکراین میتوانست براحتی میانجی گری شود و از قتل مردم بیگناه جلوگیری شود. خیلی از جنگهای دیگر در طول تاریخ بخاطر نبودن یک مصلح (فرد یا افرادی یا سازمانی که صلح گراست و صلح را تبلیغ میکند ) ، همچنان ادامه یافت و خسارات جانی و مادی فراوانی بر جا گذاشت. مصلحان کسانی هستند که صلح را تبلیغ میکنند و به آن عمل میکنند. برخلاف اعمال خیلی از مسلمانان؛ دین اسلام، دین صلح و آشتی است. مصلحان کسانی هستند که اختلافات ایدئولوژیهای مختلف و احزاب مختلف را حل میکنند و مردم را با هم آشتی میدهند و عادلانه واقعیتها را می گویند و از فرقه و حزب خاصی دفاع نمی کنند. نقش اصلی همه انسان ها این است که روح خود را روی زمین پرورش دهند تا پس از مرگ به مکان قبلی خود، بهشت ​​برگردند.  برای انجام این کار، آنها باید تنها خدا را بپرستند و زندگی پر از اعمال خوب و نیک داشته باشند. با این حال، واقعیت عجیب این است که بیشتر مردم جهان متاسفانه به بهشت ​​نخواهند رفت. زیرا آنها زندگی خود را وقف خدا نخواهند کرد. دلیل این  امر منیت نفس است. تکبر الهام گرفته از شیطان، سرسخت ترین دشمن انسان است، که می خواهد همه انسان ها شکست بخورند و به بهشت ​​نروند. او دائماً در تلاش است تا با بازی با نفس، مردم را گمراه کند تا آنها را از درک و انجام کارهایی که برای موفقیت باید بکنند باز دارد.

بنابراین برای اطمینان از اینکه آنها از گمراه شدن توسط شیطان محافظت می شوند و در عوض کارهایی را انجام می دهند که نفس آنها را رشد می دهد تا آنها را به بهشت ​​برساند، خدا برای همه انسان ها مجموعه ای از دستورالعمل ها را مقرر کرده است که باید از آنها پیروی کنند. این دستورات تضمین کننده خوشبختی ماست.

خدا همچنین در هر انسانی غریزه ای طبیعی درباره خود قرار داده است و به آنها آزادی کامل داده است تا مسیر معنوی خود را انتخاب کنند. اما بدون هدایت خدا، برای شیطان بسیار آسان است که مردم را بدون اینکه متوجه شوند گمراه کند.

درک این موضوع برای همه انسانها بسیار مهم است زیرا عواقب خوب یا بد کارهای آنها در زندگی در آخرت غیر قابل برگشت است. بهشت و جهنم مقصد نهایی و ابدی همه نفوس انسانها پس از زندگی بر روی زمین است.

جامعه ای که ما در آن زندگی میکنیم، از نظر روانی مریض است، بهداشت روان، مهمترین نکته است که باید برای موفقیت در این جامعه رعایت کنیم. بهداشت روان از کوچکترین موارد و از سن کوچک شروع میشود. چندی پیش در سرویس بهداشتی عمومی ، نوجوانی بعد از شستن دست خویش با مایع دستشویی ، شیر آب را همانطور باز گذاشت و رفت. به او گفتم، بچه جان شیر آب را یادت رفت ببندی؛ اما او در جواب گفت که اگر دستم را دوباره به شیر آب بزنم دستم کثیف میشود؛ چون برای بستن شیر آب، باید دستم را دوباره به شیر آب بزنم. این کاری که این نوجوان انجام داد، نوعی وسواس بود در مورد بهداشت جسمی. او برای رعایت بهداشت جسمی، بهداشت روانی خویش را رعایت نمی کرد. ما نباید به قیمت رعایت بهداشت جسمی، بهداشت روانی خویش را نابود کنیم. در صورت مریض شدن روان، جسم هم شدید تر مریض خواهد شد. مریض شدن روان باعث سرایت این بیماری به نفس خواهد شد. ما نباید بخاطر کم نیاوردن ویتامین و اینجور مسائل مشابه، در خوردن غذاها و ... اسراف کنیم و در کمک به فقرا اجتناب کنیم. بدن ما نیازهای محدودی دارد و لزومی ندارد که لذتها همیشه تکرار شوند و هزینه سازی های اضافی شود. میتوان از بعضی لذتهای تکراری و اضافی چشم پوشی کرد و در عوض پول اسراف نشده را به فقرا داد. این بهترین تجارت است با خدا. این نوع تجارت از آنجا که حساب شده است و آگاهانه انجام میشود؛ تاثیر بسزایی در رشد نفسمان دارد.

یکی دیگر از مسائل که در بهداشت روان ما موثر است؛ خواب است. متاسفانه بیشتر مردم؛ زمانی که باید بخوابند را به نگاه کردن فیلمها و شو ها اختصاص میدهند و بعضی ها هم به خیالپردازی می گذرانند و به این طریق خواب خویش را آلوده میکنند. خواب آلوده، آرامش را از مردم می گیرد و در نتیجه آرامش از خانواده ها رخت می بندد.

بیشتر مردم دوست دارند که در زیبایی های کالبدی تک و یگانه باشند؛ در حالی که در این دنیای لهو و لعب، این مورد امکان پذیر نیست. آنها به اشتباه فکر میکنند که خوشی دنیا به لذتش است. به همین خاطر در بدست آوردن لذتها از هم سبقت می گیرند. شما اگر یک غذای معمولی بخورید ، سیر میشوید و نیاز گرسنگی شما برطرف میشود. اما اگر شما انتظارات دیگری از خوردن غذا داشته باشید؛ دیگر نمیتوانید به غذای معمولی بسنده کنید؛ لذت گرائی بهداشت روان را به خطر می اندازد. وقتی بهداشت روان به خطر افتد، بهداشت جسم هم به خطر می افتد. منشاء اکثر بیماریهای جسمی همین است. وقتی شما از یک وعده غذا، یک دست لباس و زینتهای دیگر انتظار معجزه دارید؛ دیگر روان شما به خود شما تعلق ندارد و تحت اختیار شما نیست. وقتی روان شما به هر چیزی تعلق دارد؛ یعنی اصلا به فکر خدا نیست. انسانها به دنبال جاودانگی، زیباییهای عجیب و غریب و تک و یگانه!  هستند؛ در حالیکه اینجور انتظارات از این دنیای پست بیهوده است. این همان ایده شیطان است برای هبوط دوباره انسانها. شیطان یکبار ما را فریب داد و باعث شد که از بهشت به زمین سقوط کنیم و حالا میخواهد به مرحله بعدی یعنی جهنم سقوط کنیم. اگر مردم بهداشت روان را رعایت نکنند؛ بعد از مدتی باور میکنند که وابسته به این عادات و لذتها هستند و  فرد به درجه ای می­رسد که این توهمات  را باور کرده و دیگر تحمل واقعیت را ندارد و وقتی در معرض حقیقت و واقعیت قرار می گیرد می ترسد زیرا خود را پرورش نداده است. و اکثرا در مواجهه با مشکلات به قوانین خودساخته و دنیای پنهای خود پناه می برند. زیاد دیده ایم که فردی در هنگام یک مشکل اولین کاری که می کند این است که یک موسیقی گوش میدهد و در خیال خود تا ساعت ها با موجودات و پندارهای خیالی خود خلوت می­کند. نوعی اعتیاد خطرناک که بسیار افزایش پیدا کرده است. فرد با توسل به خیال و توهم، اراده و اختیار را کم کم  از خود سلب می کند و دیگر به موجودی که هیچ اراده ای ندارد تبدیل می­شود. به گونه ای که دیگر بدون قوانین خودساخته ذهنی نمی تواند زندگی کند. رعایت نکردن مسائل جزئی ، به مرور زمان به مشکلات بزرگ روانی تبدیل میشوند و به همین خاطر است که مردم زمان ما، خیلی زیاد به پزشک مراجعه میکنند. در بعضی کشورهای خارجی، کسی که دچار سرما خوردگی شود؛ پزشکها به او توصیه میکنند که با اولین عطسه به پزشک مراجعه نکند و  بعد از چند روز اگر خوب نشد، آنوقت به پزشک مراجعه کند. ولی ما مردم ایران عادت کرده ایم که در هر مشکلی و هر بیماریی فورا به پزشک مراجعه کنیم و این تصور غلط را در خود بوجود می آوریم که پزشکان و داروها معجزه میکنند. در حالیکه معجزه و شفا فقط کار خداست و بس. اینها همگی یک نوع بهداشت روانی است که بیشتر مواقع رعایت نمیشود.

قبلا، فروشنده در مغازه میگفت که کمی بیشتر از جنس به خریدار میدهم که مدیون او نشوم زیرا ممکن است ترازو میزان نباشد. ولی الان اینطور نیست. انسان محاسبات مضری را وارد زندگی خویش کرده است و پول را شاهرگ حیات خویش قرار داده است. به همین خاطر این تکه کاغذ (پول) روز به روز بی ارزش تر میشود و در زندگیها مشکلات بزرگتری آشکار میشود. انسان محاسباتش ناقص است. برکت و رزق و روزی فقط از طریق خداست و بس.

مردم نمیدانند که شکرگذاری در هر چیزی در بهداشت روان بسیار اهمیت دارد. وقتی ما غذا میخوریم، باید آن را با نام خدا شروع کنیم و در پایان هم خدا را به خاطر نعماتش شکرگزاری کنیم و به این طریق همزمان که بدن و حسهای مادی ما از خوردن غذا لذت می برند؛ روان و نفس ما هم بهره ای ببرد و با شکرگزاری و یاد نام خدا نفعی ببرد. به این طریق عطش نفس ما نسبت به لذتها کاهش می یابد و در نتیجه کمتر دنبال تکرار لذات می رویم. عطش نفس نسبت به لذات مادی و شهوات؛ به خاطر عدم دخالت خدا در لذات است. شکرگزاری لذتهای مادی را به معنوی تبدیل میکند و عطش نفس ما را می گیرد. در نتیجه هوای نفس ما اتوماتیک کنترل میشود. (وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) هر کس از خست و عطش نفس خود مصون ماند ایشانند که رستگارانند.

 

وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۹﴾

و [نیز] کسانى که از قبل جاى گرفته و ایمان آورده‏ اند هر کس را که به سوى آنان کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدى نمى‏ یابند و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى دارند و هر کس از خست نفس خود مصون ماند ایشانند که رستگارانند (۹)

 

در زمانهای قدیم مردم بعضی غذاهای لذیذ را ماه به ماه و یا سال به سال میخوردند و از آن لذت بیشتری می بردند. اما اکنون این جور لذتها از حالت معنوی خارج شده است و در نتیجه مردم هر روزه هم مصرف کنند؛ از آن لذت نمی برند. زن و شوهرهایی که در کنار هم، لذتها را با شکرگزاری و با دخالت جایگاه واقعی خدا در تولید لذت؛ به حالت معنوی تبدیل میکنند؛ باعث رشد نفس خویش شده و زوجیت خویش را بهتر حفظ میکنند و درکنار هم لذت بیشتری می برند. بیشتر مردم فکر میکنند که خودشان لذتها را خلق میکنند و در نتیجه این توهم برشان میدارد که دوباره میتوانند لذتها را برای خود ایجاد کنند ولی عملا هر تلاشی میکنند نمیتوانند به آن برسند و در نتیجه در مصرف غذاها و شهوات زیاده روی میکنند. ما باید جایگاه واقعی خدا را در تولید لذتها و نعمات بدانیم و یاد آور شویم و حالت معنوی آن را از یاد نبریم و از دست ندهیم.

 خدا چهار فصل گذاشته است تا با تغییر هر فصلی ، خدا را شکر کنیم و لذات را به معنویت تبدیل کنیم. وقتی پولی بدست می آوریم باید زکاتش را بدهیم تا به این فکر بیفتیم که خدا به ما داده است و در نتیجه کسب درآمد را به وسیله ای برای رشد نفس خویش و نزدیک تر شدن به خدا تبدیل کنیم.

هر کیلو سیب زمینی در مدت رشد، به 250 لیتر آب نیاز دارد. اگر این موارد را بدانیم، متوجه خواهیم شد که بیشتر نعمتهایی که خدا به ما میدهد؛ خیلی ارزان است. بیشتر هزینه ها را خدا میدهد و ما فقط مصرف می کنیم. ولی باید این واقعیت را بدانیم که بیشتر هزینه ها را خدا میدهد و این مورد هم در بهداشت روان ما بسیار موثر است. اگر این مورد را رعایت نکنیم، توجه خدا به مردم کمتر شده و به مرور هزینه ها زیادتر میشود و مردم باید هر چیزی را نسبت به قبل گرانتر بخرند.

 اگر هر عضو از بدن ما ، رویش قیمت بگذاریم؛ میلیاردها دلار میشود. خدا به بیشتر انسانها بدن سالم داده است ولی همین آدمها تمام ثروتشان را جمع کنند؛ نمیتوانند یکی از اعضاء بدنشان را جایگزین کنند. ثروت و پولی که بیشتر مردم بدست می آورند و جمع میکنند، نسبت به قیمت اعضای بدنشان ناچیز و اپسیلون است و جالب اینجاست که مردم در آن اپسیلون نسبت به هم تفاخر میکنند!

عدم دخالت دادن نام خدا در لذتهای زندگی؛ باعث حرص و عطش نسبت به آن لذتها میشود و باعث میشود که مردم در هر چیزی زیاده روی و اسراف کنند و خود و زندگی بچه های خویش را به خطر اندازند. در حقیقت ‏خدا حال هیچ قومى را تغییر نمى‏ دهد مگر اینکه آنان حال خود را تغییر دهند.

 

لَه مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿۱۱﴾

براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت‏ سرش پاسدارى مى کنند در حقیقت ‏خدا حال قومى را تغییر نمى‏ دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد هیچ برگشتى براى آن نیست و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود (۱۱)

 

خدای مهربان در آیه بالایی میفرماید که : إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

یعنی اگر قومی نفس و روان خویش را تغییر ندهند؛ خدا حال و وضع آنان را بهتر نمی کند. به همین خاطر خدا از تغییر نفس و روان صحبت میکند (حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) و نه فقط تغییر قوانین. وقتی مردم نفسشان را رشد ندهند؛ در نتیجه تغییر مثبتی رخ نخواهد داد. تغییر نفس در همین نکات ریز است. ما باید ایمان آوریم که خدا گرداننده هر چیزی است و اگر او را در زندگی ها و لذتها دخالت ندهیم و نام او را ذکر نکنیم؛ هر نکته ای به مشکل تبدیل میشود و شوم و بدختی نازل میشود. خدا قادر بر هر کاری است. هیچ تغییری بدون اجازه او رخ نخواهد داد. معنویت در زندگیها از بین رفته است و یک زندگی صرفا مادی بر مردم مسلط شده است. جایگاه واقعی خدا در زندگی فراموش شده است. لذتها بدون نام خدا بی معنی هستند و اصلا لذت نیستند بلکه اذیت اند.

 

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿۲۰﴾

بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون‏جویى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست (۲۰)

 

سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿۲۱﴾

[براى رسیدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده‏ اند بر یکدیگر سبقت جویید این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مى‏ دهد و خداوند را فزون‏بخشى بزرگ است (۲۱)