خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و هفت) عشق مخالف پندار نیک است

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و هفت)

عشق مخالف پندار نیک است

 

خدا به بنی اسرائیل دستور می فرماید که گاوی را ذبح کنند. اما آنان در نحوه اجرای این دستور، مشکلات پنداری خویش را بیرون ریختند.  دستوراتی که خدا صادر می فرماید، یک نوع فتنه هم هست و این فتنه پندار آدمیان را بیرون می ریزد و ماهیتها مشخص میشود. داستان گاو بنی اسرائیل در بزرگترین سوره قرآن مفصلا ذکر شده است:

 

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿۶۷

و هنگامى که موسى به قوم خود گفت‏ خدا به شما فرمان مى‏ دهد که ماده گاوى را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند مى‏ گیرى گفت پناه مى برم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم (۶۷)

 

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ ﴿۶۸

گفتند پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد که آن چگونه [گاوى] است گفت وى مى‏ فرماید آن ماده گاوى است نه پیر و نه خردسال [بلکه] میانسالى است بین این دو پس آنچه را [بدان] مامورید به جاى آرید (۶۸)

 

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ ﴿۶۹

گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن کند که رنگش چگونه است گفت وى مى‏ فرماید آن ماده گاوى است زرد یکدست و خالص که رنگش بینندگان را شاد مى ‏کند (۶۹)

 

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿۷۰

گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند که آن چگونه [گاوى] باشد زیرا [چگونگى] این ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضیحات بیشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدایت ‏خواهیم شد (۷۰)

 

قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِیَةَ فِیهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ ﴿۷۱

گفت وى مى‏ فرماید در حقیقت آن ماده گاوى است که نه رام است تا زمین را شخم زند و نه کشتزار را آبیارى کند بى ‏نقص است و هیچ لکه‏ اى در آن نیست گفتند اینک سخن درست آوردى پس آن را سر بریدند و چیزى نمانده بود که نکنند (۷۱)

 

وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿۷۲

و چون شخصى را کشتید و در باره او با یکدیگر به ستیزه برخاستید و حال آنکه خدا آنچه را کتمان میکردید آشکار گردانید (۷۲)

 

فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۷۳

پس فرمودیم پاره‏ اى از آن [گاو سر بریده را] به آن [مقتول] بزنید [تا زنده شود] این گونه خدا مردگان را زنده مى ‏کند و آیات خود را به شما مى ‏نمایاند باشد که بیندیشید (۷۳)

 

وقتی خدا می فرماید که یک گاو قربانی کنید، منظورش گاو مشخصی نبود. بلکه هر گاوی که بنی اسرائیل قربانی میکردند، کافی بود (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً). خدا کلمه بَقَرَةً  را بدون ال تعریف استفاده می فرماید، تا به ما بگوید که هر گاوی ذبح میشد، کافی بود. براساس آیه 73 سوره بقره، زنده شدن مرده، بوسیله گوشت این قربانی یک معجزه و آیت بوده است؛ همچون زنده شدن عُزیر. این یکی از معدود معجزاتی است که در طول تاریخ در دستان خود مردم انجام شد (فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ). معجزات دیگر همگی در دست پیامبران انجام میشد، اما این یکی در دستان مردم عادی انجام شد.

بنی اسرائیل قبلا به گوساله پرستی گرایش یافته بودند و هنوز مقداری از آن عقاید در پندار آنان مانده بود. خدا عمدا قربانی کردن گاو را به آنها امر فرمود تا هم آنها را آزمایش کند و هم اینکه حب گوساله گرائی را در آنان بکشد. اما بنی اسرائیل از رنگ گاو، سن گاو و پارامترهای دیگر می پرسند و این سوالات پی در پی بنی اسرائیل نکات مهمی را در مورد آنان آشکار کرد:

 

1-          سوالات پی در پی بنی اسرائیل در مورد اینکه چه گاوی را ذبح کنند؛ کار را برای آنها مشکل کرد و نزدیک بود از جاده حق منحرف شوند. سوال کردن زیاد اصلا خوب نیست و عاقبتش ممکن است گمراهی باشد. آدمی باید زود پیام را دریافت کند و هر چقدر دیرتر دریافت کند، خطر انحراف بیشتر میشود.

 

2-          سوالات پی در پی بنی اسرائیل نکته مهم دیگری را هم آشکار کرد و آن این بود که آنها هنوز در قلب خویش، علاقه به گوساله پرستی داشتند؛ علاقه قلبی به گاو هنوز در میان آنان بود. سوالات پی در پی از اینکه چه گاوی را باید ذبح کنند؛ چه رنگی باشد، چاق باشد یا لاغر باشد، سنش چقدر باشد؛ نشان از این واقعیت داشت که آنها هنوز در قربانی کردن گاو مردد بودند و هنوز عشق به گاو در قلب آنها وجود داشت ولی بروز نمی کردند. اما وقتی این مساله پیش آمد، عشق قلبی آنان وارد پندارشان شد و یک گره بزرگ ایجاد شد. این قسمت از آیه (وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ  خدا آنچه را که شما پنهان می‌دارید، آشکار می‌سازد) به این موضوع اشاره دارد. عشق و علاقه به یک چیزی و یا شخصی در مواقع بحرانی، وارد پندار آدمیان میشود و تصمیم گیری را برای آنان مشکل میسازد.

 

3-          وقتی کسانی که زمانی که به گوساله گرایش داشته اند؛ هنوز در قربانی کردن گاو مرددند ولی به زبان نمی آورند و هر بار بهانه میاورند، یعنی هنوز عشق گوساله پرستی در آنان هست ولی این عشق را نمی توانند بیان کنند و این عشق بصورت مخالفت با دستور مستقیم خدا و تعلل در اجرای آن نمود پیدا میکند. آنان با سوالات پی در پی برای خود زمان می خریدند و نمیتوانستند پندار واقعی خود را هویدا کنند و البته حتی شاید خودشان هم متوجه دلیل این همه بهانه گیری نمیشدند، زیرا ناخودآگاه آنان آلوده بود و تزکیه داده نشده بود.

 

4-          سوالات پی در پی بنی اسرائیل، ثابت کرد که آنان دچار خیالبافی شده اند و فقط خدا می دانست که چی در ذهنشان می گذرد. خیالبافی، آنان را از فهمیدن دستور مستقیم خدا باز میداشت و آنها داشتند طبق خیالبافی های خود سوال مطرح میکردند. زیرا دستور خدا منطبق با عشق قلبی آنان نبود. خیالبافی آدمیان را از فهم صحیح دستورات خدا باز میدارد. این نوع خیالبافی برای افراد زیاد پیش میاید.

 

 

عشق یک مفهوم و ماده شیطانی است و مثل یک مایع سمی در خون افراد جریان دارد و در تمام تصمیمهای انسان دخالت میکند و اثر گذار است. خدای مهربان، عشق به گاو و گوساله را در آیه زیر به صورت یک نوشیدنی ترسیم میکند که در قلب و خون افراد جریان دارد (وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ). یعنی مهر گوساله در دلشان سرشته شد. بعضی خالکوبی ها ، که نشانگر یک ایدئولوژی است، بر بدن انسان حک میشود و انسان دیگر نمیتواند از آن ایدئولوژی دست بکشد و این نوع خالکوبی حکم چک امضا شده بدون نوشتن مبلغ را دارد. عشق هم همین طوری است و افراد با عشق، دیگر برده ایدئولوژی خاصی هستند و نمیتوانند تصمیمات ساده هم بگیرند و حتی در یک دستور ساده خدا (یک گاو ذبح کنید) می مانند. حتی یک بچه هم این دستور را می فهمد. اگر بچه شما در یک مهمانی شلوغ کند و شما به او بگویید که بیاید بنشیند، بچه حرف و منظور شما را متوجه میشود و میاید می نشیند. او نمی پرسد که چطوری بنشینم؟ در چند حرکت بنشینم؟ کجا بنشینم؟ با همین لباس بنشینم؟ ؛ اما فلسفه عشق، آنقدر خطرناک است که این مقدار فهم و درک را از انسانها می گیرد.

 

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿۹۳

و آنگاه که از شما پیمان محکم گرفتیم و [کوه] طور را بر فراز شما برافراشتیم [و گفتیم] آنچه را به شما داده‏ ایم به جد و جهد بگیرید و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهید گفتند شنیدیم و نافرمانى کردیم و بر اثر کفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنید [بدانید که] ایمانتان شما را به بد چیزى وامى دارد (۹۳)

 

 

در قرآن، وقتی از گوساله پرستی صحبت میشود، منظورش عرفانی به اسم گوساله گرائی است. در واقع عشق به گاو و گوساله در زمان قدیم، یک عرفان بوده است که در قسمتهای قبلی جادوی شیاطین اثبات شد. تمام عرفانهای قدیم و جدید همگی ادامه دهنده همان راهند. اولین مبحثی که افرادی مثل ابن عربی و حلاج میان خود مورد بحث گذاشتند، همین گوساله گرائی بوده است و حتی از آن هم دفاع کرده اند. گاهی ناخودآگاه و رسوم پیشینه در مقابل خودآگاه انسان قرار میگیرد. گاهی آیینهای سنتی و مذهبی هرچند غلط در دل آدمی لانه میکنند و مردم آنچنان دلبسته اش میشوند که کاری به شرک بودن یا نبودنش ندارند و حتی حاضرند قدرتهای خدا را در او ببینند و با این کار آن را الهه خویش قرار دهند. بنی اسرائیل آنچنان شیفته گاو مصریان قرار گرفته بودند که سرمست شده بودند و حتی فکر میکردند که خدا میتواند در قالب یک گوساله خود را به آنها بنمایاند. حتی بعضی عرفا همچون ابن عربی در جریان گوساله پرستی، حق را به گوساله پرستان میدهد و آن را عین خدا پرستی میداند.

آدمی نیاز دارد که به خدا محبت ورزد و تمام تلاش خود را برای خدا بکار گیرد و عبادت خود را خالصانه فقط بخدا اختصاص دهد، که اگر نورزد و این نیاز طبیعی خویش را برآورده نکند، گیر گوساله های طلایی می افتد. همیشه ناخودآگاه و رسوم پیشینه در مقابل خودآگاه انسان قرار میگیرد. کسی که خدا را در قلب خویش داشته باشد، خودآگاه او پیروز خواهد شد و کسی که قلبش مریض باشد؛ گوساله های طلایی و رسوم آبا و اجدادی در قلب او لانه میکنند و سر فرصت گوساله هم خواهند ساخت؛ دقیقا مثل قوم بنی اسرائیل که در ناخودآگاه خویش تحت تاثیر خدای طوفان در اساطیر سوار بر گاو نر مصریان قرار گرفته بودند.

پندار عجیبی بین مردم جهان از قبل بوده و هست که همه احساس میکنند که باید مستقیم خدا را ببینند و حسش کنند. در حالیکه خدا از رگ گردن به آنها نزدیکتر است. خدا از خود ما به ما نزدیکتر است. بشر در هر دم و بازدمی نیازمند و محتاج خداست ولی با این حال میخواهد خدا را با حواس پنجگانه ببیند!! انسان با وجود خدای به این نزدیکی، همیشه دنبال واسطه میگردد. غافل از اینکه در واسطه گری، انسان همیشه دلبسته واسطه خواهد شد نه دلبسته خدا. طرفداران این نوع عرفان، حتی در این مورد اشعار زیادی هم سروده اند.

 

مسلمان گر بدانستی که بت چیست

بدانستی که دین در بت‌پرستی است

 

بنی اسرائیل به گوساله عشق داشتند و با اینکه خدا آیات زیادی به آنها نمایاند، ولی آنها در قلبشان یک چیز دیگری بود. یکی از نشانه ها که خدا به آنها نشان داد، بالا بردن کوه طور جلو چشمان بنی اسرائیل بود! اما عشق به گوساله نگذاشت این آیت بزرگ را بگیرند. خدا در ادامه می فرماید که قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( اگر پندار نیک دارید، بدانید که پندارتان شما را به بد چیزی امر میکند). این قسمت از آیه نشان میدهد که آنان پندار نیکی نداشته اند. کلاً عشق پندارهای نیک را از بین می برد و هدف از عشق هم همین است. خدای مهربان در آیه می فرماید که وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ یعنی بخاطر کفرشان، عشق گوساله پرستی در قلبشان جریان پیدا کرد. کفر مقابل ایمان است و این یعنی پندار بد. ایمان (پندار نیک) مثل جریان خون، در سراسر وجود انسان جاری میشود. اما در طرف مقابل ، پندار شرّ هم مثل خون در رگهای انسان جریان دارد. عرفانهای قدیم و جدید (مثل عرفان مولوی، حافظ، عرفان حلقه، صوفی گری،کابالا، فراماسونری، مقدس دانستن گاو، گوساله پرستی، مرتاضی ، اشو ، فنگ شویی ، ذهن مثبت و ...) همگی به نوعی بر مبنای عشق و وحدت وجود و حلول و تناسخ و ... بنا شده اند و اینها همگی پندار نیک را از روان انسان بیرون می ریزند. مثل توازن ویروس و گلبولهای مفید در خون. اگر گلبولهای مفید در بدن که محافظ بدن انسان هستند، کم شوند، ویروسها براحتی بر بدن ما مسلط میشوند. روان ما هم اینطوری است که پندار نیک باعث ضعف ویروسهای روانی میشود و اگر پندار نیک ضعیف شود، ویروسهای روانی براحتی بر روان ما چیره میشوند. یکی از این ویروسهای روانی، توهم عشق است. در محیط آلوده به عشق؛ دیگر پندارهای نیک کم می شوند و به این ترتیب عشق، عمل به دستورات خدا را مشکل میسازد. عشق به گوساله، نمی گذاشت که بنی اسرائیل دستور واضح خدا را بفهمند و مدام آن را می پیچاندند. اگر متون قدیمی را مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که گوساله پرستی صرفا یک مراسم ساده نبوده است؛ بلکه گوساله پرستی مبنای یک عرفان مبسوط بوده است که تمام جریان خیر و شرّ آن زمان طبق آن تعریف میشده است. کتابهای شعر هم نود درصدش، در مورد عشق است و به همین خاطر است که خدا در قرآن، شاعر را مخالف وحی میداند و شعر را متضاد کلام خدا معرفی میکند.

در زمان ما هم کسانی هستند که شیفته کتابهای شعر همچون مولوی و حافظ هستند و عرفانهای خاصی از این کتابها برای خود استخراج میکنند. در حالی که این کتابها، همان کتابهای الهام شده از طرف شیطان هستند.

در قدیم جشنهای تقدیس گاو و گوساله برگزار میشد و مردم در این جشنها و فستیوالها، شرکت میکردند و با بزک کردن و زیورآلات زمان خود، خود را به نمایش میگذاشتند. نقاشی های زیادی روی سنگ از دوران باستان در این مورد باقی مانده است. طبق این نقاشی ها، مردم مصر، گاو را جسمی میدانستند که خدا در آن برای کمک به مردم هبوط کرده است و گاو را نماد خدا می دانستند. در بین النهرین هم گاو را نماد ایزد باران می دانستند. بعضی تمدنها گاو را قربانی میکردند تا که زمین را بارور سازد. یکی از القاب ایزد شیوا در هندوستان ،پشویتی است که به معنای فرمانروای گاوها است. همانطور که قبلا ثابت شد، شیوا همان ابلیس است که در زمانهای قدیم میان مردم ظاهر شد و هفت مرحله جادو و یوگا و عشق را به آنها یاد داد. جالب است که در نقاشی های باستانی هند، شیوا و همسرش را سوار بر گاو رسم کرده اند. این نقاشی معنی مهمی دارد. شیوا یکی از ایزدان هندیان، یکی از دیوها بوده است که اوصاف او منطبق با ابلیس است. نقاشی او سوار بر گاو، یعنی دیوها از تقدس بخشیدن به گاو، سوء استفاده میکرده و به این طریق ذهن و روان انسانها را در دست می گرفتند. شیاطین برای تسلط بر انسانها، نیاز به تقدس بخشی به یک شیء و یا موجود زنده دیگری دارند. گاو به عنوان یک حیوان مفید و پرفایده، هدف خوبی بود و به این طریق شیوا (همان ابلیس) ، تقدیس گاو را به عنوان مهمترین حربه خود انتخاب کرد. شاید از خود بپرسیم که چرا گاو؟ زیرا گاو حیوان مفید و پر استفاده ای بوده است و تقریبا همه مردم با آن سر و کار داشته اند و مهمتر از همه این است که گاو یک حیوان رام بوده است. خدای مهربان چهارپایانی را آفریده است (گاو، گوسفند و ..) که رام هستند و انسان بدون هیچ زحمتی از گوشت و شیر و پوست و پشم آنها استفاده میکند. در حالی که حیوانات دیگر رام کردنشان سخت است؛ اما انعام برای انسانها از بدو خلقت رام هستند. یک سوره از قرآن به نام انعام، اسم گذاری شده است تا به انسان یادآوری شود که همه این نعمات را خدا برای انسانها رام کرده است.

 

أَمَدَّکُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِینَ ﴿۱۳۳شما را به [دادن] دامها و پسران مدد کرد (۱۳۳)

 وَجَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿۱۳۴و به [دادن] باغها و چشمه ‏ساران (۱۳۴)

 

وَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ ﴿۷۱آیا ندیده‏ اند که ما به قدرت خویش براى ایشان چهارپایانى آفریده‏ ایم تا آنان مالک آنها باشند (۷۱)

 

وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ ﴿۷۲و آنها را براى ایشان رام گردانیدیم از برخی‏شان سوارى مى‏ گیرند و از بعضى مى ‏خورند (۷۲)

 

وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یَشْکُرُونَ ﴿۷۳و از آنها سودها و نوشیدنیها دارند پس چرا شکرگزار نیستید (۷۳)

 

اما اکنون این نوع عرفان، بجز هندوستان، از رونق افتاده است و شیطان اکنون ابزارهای زیادی همچون تلویزین، وبگردی، آهنگ و ... در اختیار دارد و نیازی به آن نمی بیند.

همین نمایشات کاذب بنی اسرائیل را جذب کرده بود. اکنون هم این نمایشات با نامهای دیگری همچون فرش قرمز، جشن حافظ، جشن مولوی، زیباترین ملکه جهان و جشن هالوون و انواع جشنهای نمایشی دیگر ... ادامه دارد. جشنهایی در راستای چرخه رحمانی هستند که بر مبنای شکرگزاری از نعمتهای خدا باشند؛ همچون جشن برداشت محصولات و گرفتن درآمدها و دادن قسمت مشخصی از آن به نیازمندان.

خدای مهربان رابطه بین زوجین را ، مودت و رحمت معرفی میکند، اما شیطان آن را بصورت عشق تعریف میکند. عشق رابطه غلطی میان زوجین است که باید تصحیح شود و زمانش رسیده است تا که عشق به عنوان یک فلسفه شیطانی معرفی شود.

 

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

و باز یکی از آیات (لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم بافکرت ادله‌ای (از علم و حکمت حق) آشکار است.

 

آنچه که از آیه فوق آشکار است این است که هدف اصلی ازدواج، برقراری مودت و رحمت بین زوجین است. اما گاهی مردم این عبارت را درست نمی فهمند و زندگی را بر خود تلخ میکنند. بعضی ها انتظار دارند که یکی از زوجین به دیگری محبت زیادی ابراز دارد؛ آنطوریکه طرف دیگر اشباع شود و در نتیجه پایه زندگی محکم شود! اما چنین انتظاری با این منوال ؛ زندگی ها را سست میکند وحتی بی فایده و مضّر است. در این جور زندگی ها دروغ و ریاکاری در سطح خانواده نمایان میشود و زیاد دوام نمی آورد. ما باید بفهمیم که هدف آیه اصلا اینطوری نیست. بلکه خدا میخواهد بفرماید که در زندگی مشترک و سطح خانواده؛ مودت و رحمت را پیش گیرید و براساس آن با یکدیگر رفتار کنید. یعنی اشتباهات همدیگر را ببخشید و  نسبت به خطاها و کوتاهی ها و کمبودهای زندگی سختگیر نباشید و نسبت به هم رحم و مودت داشته باشید. مودت و رحمتی که خدا از آن صحبت میکند، یک رویه دو طرفه در زندگی است و نه یک خواسته یک طرفه. این که زوجین کمبودهای همدیگر را بپوشانند و مثل لباس برای هم باشند و نسبت به هم مودت و رحمت داشته باشند و براین اساس خانواده تشکیل دهند و حرف پراکنی نسبت به هم نداشته باشند؛  و براساس رحمت و مودت؛ حرفهایی نزنند که دیگری را اذیت کنند. این روش از زندگی است که پایه های خانواده ها را محکم میکند و در خانواده محیطی آرام و امن و لذت بخش فراهم میکند. خدای مهربان ما را آفریده است و خوب ما را می شناسد؛ فقط آن خالق بی همتا میداند که ما به چه نوع روشی در زندگی نیاز داریم و چه نوع روشی، زندگیِ امن و لذت بخش و ادامه داری برای ما فراهم میکند. مودت و رحمت محیط خانواده و زندگی را طوری مرتب میکند که امنیت و لذت و آرامش ادامه دار باشد.

پرسه زدن بی هدف در فضای مجازی و ویوی زندگی سلبریتی ها و ثروتمندان، روان آدمی را پر از نیاز کاذب میکند و در این حالت افراد مجبور میشوند که با روشهای غیر معقول آن را تخلیه کنند. گاهی یکی از زوجین در فضای مجازی پرسه میزند و بعد از چند ساعت وبگردی بی هدف و ویوی زندگی سلبریتی ها و پولدارها، روان خود را پُر از نیاز کاذب میکند و برای خود بار روانی درست میکند؛ ولی بعد نمی داند که چطوری از زیر فشار این بار روانی نجات یابد. بعد از تایم کاری، همسرش خسته به خانه میرود و میخواهد استراحت کند؛ اما زوج او روانش پر است و میخواهد که همسر خسته اش فورا با همان روش سلبریتی ها نیاز روانی او را برآورده کند. همسر خسته هم از این نیاز او بی خبر است و توانایی ایفای چنین نقشی را ندارد و حتی ممکن است که روشهای آنها را نداند. به این طریق فاصله زیادی بین آنها می افتد. سحر و جادوی واقعی که در زندگی ها اتفاق می افتد، اینطوری است.

یکی از زوجین یا هر دو بخاطر حفظ نکردن چشم و گوش و زبانشان، بار روانی زیادی در خود جمع میکنند و خود را پُر میکنند. خدا ما را طوری آفریده است که نمیتوان با روان پر، زندگی کرد، بلکه باید هر جوری است این بار روانی برداشته شود. همانطور که بدن طبیعی ما طوری آفریده شده است که وقتی غذا میخوریم و شکممان پر میشود، بعد از مدت زمانی باید خالی شود. اما این روال طبیعی را خود بدن ما انجام میدهد. اینپوتهای غلط که وارد روان انسان شود، به یک بار اضافی برای روان ما تبدیل میشوند. عشق و توهمات مربوطه این کار را میکنند. عشق یک بار اضافی بر روان آدمی تحمیل میکند که همیشگی است و در روان انسان جا خوش میکند. به این طریق طرف همیشه توپش پر است. وقتی یکی از زوجین بعلت پرسه زنی افراطی در فضای وب و تلویزیون و آهنگها و اشعار، توپش پر میشود (روانش پر از نیاز کاذب میشود) و از زوجش انتظار تخلیه روانی دارد؛ زوج هم نمیتواند این تخلیه را انجام دهد و در نتیجه بین آن دو فاصله می افتد. خدا زوجین را آفریده است که  طبیعی زندگی کنند و چشمانشان و روانشان را حفظ کنند. به همین خاطر خدای مهربان می فرماید که :

 

 

إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿۳۵

مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏ دهنده و مردان و زنان روزه‏ دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است (۳۵)

 

خدا اینطوری ازواج و روابط آنان را تعریف میکند تا که بار روانی غیر قابل حل برای طرف مقابل ایجاد نکنند.

 

الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ

وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ

وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ

وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ

وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ

وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ

وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ

وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ

وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ

وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ

 

کسی که بر طبق قاعده زوجیت مثلا (وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ) ، عمل کند و پندار خویش را نیک نگه دارد و از وبگردی بی هدف و فیلمهای توهمی و آهنگهای آلفایی و سایر روشهای مدیتیش پرهیز کند، در آن صورت بار روانی برای خود ایجاد نمی کند و به زوج خویش هم فشار نمی آورد و به این طریق زندگی بی دردسرتری خواهند داشت. فاصله افتادن بین ازواج از همین بار روانی های اضافی شروع میشود. اما خدای حکیم راهکاری برای تخلیه روانی کسانی که روان خود را بر اثر ناآگاهی پر میکنند، فرموده است. روان انسان با نماز و صبر تخلیه میشود.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۵۳

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از شکیبایى و نماز یارى جویید زیرا خدا با شکیبایان است (۱۵۳)

 

در چرخه نیک (پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک) که باشید و چرخه بچرخد؛ این بارهای روانی اصلا بوجود نمی آیند. چرخش چرخه نیک، به این معناست که پندار نیک به کردار نیک و بعد به گفتار نیک تبدیل شود. این چرخه اتوماتیک بارهای روانی ونیازهای کاذب را بیرون می ریزد و روان انسان پاکیزه میشود.

زندگی غلط در این دنیا در بدترین حالاتش شباهتهای زیادی به زندگی در جهنم دارد. در جهنم، بارهای روانی زیادی برای افراد بوجود میاید و افراد چنان تحت فشار قرار می گیرند که هر لحظه از نظر فشار عصبی، تقاضای مرگ میکنند ولی مرگ امکان پذیر نیست. اصلا مرگ در جهنم و بهشت وجود ندارد. در جهنم حتی غذایی که میخورند، چنان بطن آنان را پر میکند (فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ) که بطن جسمی و بطن روانی آنان هر دو پر میشود و این فشار خیلی زیاد، آنان را مجبور میکند که مایعی داغ و خطرناکی را روی آن بریزند (ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِیمٍ ) و  این همان عذاب دردناک است. در نهایت دوباره به جحیم بر میگردند و دچار یک سیکل باطل میشوند(ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ ). فشارهای روانی و پر شدن روان انسان، تخلیه میخواهد و طرز تخلیه در جهنم خطرناک است و جهنمیان این کار را مجبورند انجام دهند.

 

فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۶۶پس [دوزخیان] حتما از آن مى ‏خورند و شکمها را از آن پر مى کنند (۶۶)

 

ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِیمٍ ﴿۶۷سپس ایشان را بر سر آن آمیغى از آب جوشان است (۶۷)

 

ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ ﴿۶۸آنگاه بازگشتشان بى‏ گمان به سوى دوزخ است (۶۸)

 

عواقب انجام گناهان در این دنیا هم شبیه جهنم است. افراد با حفظ نکردن چشمان و گوش و زبان خود، بار روانی زیادی برای خود درست میکنند و نیازهای کاذب برای خود درست میکنند و به این طریق روان خویش را پر میکنند و طریه تخلیه آن را هم نمیدانند و فکر میکنند که این نیازهای کاذب باید برآورده شود و بیشتر هزینه های زندگی مربوط به این نیازهای کاذب است. در حالی که نیازهای کاذب اصلا نباید برآورده شوند و باید نادیده گرفته شوند. هر گونه نیاز کاذبی انسانها را مجبور به گناهان دیگری میکند. خانواده ها باید ورودیهای خود را چک کنند و خود را از شرایطی شبیه جهنم باز دارند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ﴿۶

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن مردم و سنگهاست‏ حفظ کنید بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگیر [گمارده شده] اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمى کنند و آنچه را که مامورند انجام مى‏ دهند (۶)

 

همه انسانها قیافه هایی شبیه هم دارند و اگر دقیقتر نگاه کنیم، می بینیم که همگی دو چشم و دو پا و دو دست و یک زبان و دو گوش و... دارند و تقریبا همه اجزا بدن ما شبیه انسانهای دیگر است و اختلافات بسیار ناچیزی با هم داریم. اختلافها در 99درصد موارد، در حد رنگ و زوایه هاست. بنابراین خوشبخت دانستن دیگران و بدبخت دانستن خود، بخاطر یک سری نیازها و امکانات و بَزَک کردنهای کاذب و  اضافی، راه و روش و نتیجه گیری جداً غلطی است. ما باید زیبایی را طور دیگری تعریف کنیم. انسانها زیبایی و لذت را تابحال غلط تعریف کرده اند و آنها این تعریفها را از سیستم شیطانی و شرّ گرفته اند و همان تعریفها را می خواهند به نظام رحمانی ایمپورت کنند که این خودش نوعی تضاد و ضدیّت پیش می آورد. رعایت تقوا و رعایت حجب و حیاست که انسانها را زیبا میکند. رعایت چرخه نیک، به معنای واقعی انسان را نیک نشان میدهد. انسانها در چرخه نیک که باشند، خودبخود نیک هستند. تعریف جدید زیبایی، نیک بودن و در چرخه نیک بودن است و کسی که در چرخه نیک باشد، خودبخود نیک به نظر میرسد.

زنان و مردان تصویری از زندگی براساس نیازهای کاذب برای خود درست کرده اند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند و خیال میکنند که در صورت رسیدن به آن خوشبختند. به آن هم میرسند ولی همین که به آن رسیدند، دوباره یک تصویر دیگر از زندگی برای آنها ایجاد میشود و باز روز از نو روزی از نو . آنقدر تصویرهای کاذب و ظاهرا جذاب  و بزک شده زیاد است که همیشه سرکاری زیاد است و هیچوقت هم به خوشبختی نمی رسند. این همان سراب است. شیطان کلا وعده هایش دروغ و سراب است. پشمک بزرگ ولی بیفایده. نام بزرگ، ولی شهر ویران. اما روش خدا در زندگی، به انسانها آرامش و رضایت میدهد و پر کیفیت است.

در نظام رحمانی، اگر یکی از زوجین، ضعیف بود؛ زوج دیگر به او رحم میکند و به او احترام می گذارد و او را ترک نمی کند. نظام رحمانی لذت بخش هم هست. زیرا معنا و مفهوم دارد. اما در نظام شیطانی، انسانها تحقیر میشوند؛ اگر زنان هر روز آرایش نکنند، اعتماد به نفس ندارند و نمیتوانند بیرون روند. در نظام شیطانی به انسانها احترام گذاشته نمیشود. نظام شیطانی آبروی انسانها را می برد. نظام شیطانی به زنان فشار می آورد و آنان از خوف پیری و از دست دادن زیبایی ظاهری، دنبال اعمال جراحی و سایر روشهای غلط می روند. اما در نظام رحمانی، افراد خوف و حزن ندارند، زیرا معیارهایشان فرق میکند(لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ). معیار زیبایی در نظام رحمانی و نظام شیطانی خیلی فرق دارد. در نظام شیطانی افراد بدون تغییر ظاهر خود نمی توانند بیرون روند. آنان برای خود ماسکی می گذارند (ماسک شامل کلیه تغییرات غیر منطقی است، مثل بیشتر اعمال جراحی زیبایی و لباسهای فخر فروشی و ...). آنان پیری را به عنوان مرحله ای از مراحل زندگی نمی پذیرند و به این طریق در خلقت خدادادی تغییر ایجاد میکنند. در حالی که پیری هم خودش جز نظام رحمانی است و برای هر انسانی پیش میاید و انسانها باید آن مرحله را هم طی کنند تا نفسشان تزکیه یابد.  پیری هم خودش یکی از لذتهای نظام رحمانی است و میتوان از آن برای تزکیه نفس بهره برد. کسانی که طبق دستورات خدای رحمان زندگی نکنند، مسائلی همچون پیری، از دست رفتن جوانی و ... به یک دغدغه برای آنها تبدیل میشود و در نتیجه لباس خوف و جوع خواهند پوشید و هیچوقت به آرامش نخواهند رسید.

 

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ ﴿۱۱۲

و خدا شهرى را مثل زده است که امن و امان بود [و] روزیش از هر سو فراوان مى ‏رسید پس [ساکنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى کردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‏ دادند طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانید (۱۱۲)

 

وَلَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿۱۱۳

و به یقین فرستاده‏ اى از خودشان برایشان آمد اما او را تکذیب کردند پس در حالى که ظالم بودند آنان را عذاب فرو گرفت (۱۱۳)

 

در نظام شیطانی، ترسها و خوفهای زیادی برای انسانها پیش میاید. خوف از نداری، خوف از پیری، خوف از داشتن نوزاد دختر، خوف از از دست دادن زیبایی ظاهری و هزاران خوف دیگر. همین خوفها آرامش زندگی را از افراد می گیرد. نظام شیطانی پر است از خوفهای فراوان و متعدد. افراد برای رهایی از این همه خوف، مجبورند به نظام شیطانی و پندار شرّ مهر تائید نهند و این همان دوست شدن با شیطان است.

 

إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿۱۷۵

در واقع این شیطان است که دوستانش را مى‏ ترساند پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید (۱۷۵)

 

وَلَا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئًا یُرِیدُ اللَّهُ أَلَّا یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿۱۷۶

و کسانى که در کفر مى ‏کوشند تو را اندوهگین نسازند که آنان هرگز به خدا هیچ زیانى نمى ‏رسانند خدا مى‏ خواهد در آخرت براى آنان بهره‏ اى قرار ندهد و براى ایشان عذابى بزرگ است (۱۷۶)

 

 یک بدن ساز ، که در ورزش خیلی افراط میکند، یک بدنِ دیگر برای خودش میسازد که هزینه میبرد و چند برابر بدن عادی، غذا می طلبد و این ورزشکار روزی دو سه ساعت را فقط به خوردن اختصاص میدهد و گرفتار عضله های اضافی میشود و برای خودش هزینه اضافی می تراشد و تلاش و کوشش بیهوده ای انجام میدهد. این ورزشکار، در ورزش زیاده روی کرده و عضله های زیادی میسازد و روزی دو ساعت مشغول تغذیه این عضله ها میشود و این عضله ها به یک موجود مزاحم و پر زحمت و طفیلی برای او تبدیل میشوند. در حالی که آدمها باید تمام سعی و تلاششان را در مورد آخرت انجام دهند و سعی کنند چیزی و توشه ای برای آخرت بسازند.

 

وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا

کسی که آخرت را بخواهد و سعی خود را برای آن بکند؛ آن کس مومن است (پندار نیک دارد)، قطعا آنان تلاششان بی جواب نخواهد بود.

 

نیازهای کاذب، هیچوقت در دنیای واقعی برآورده نخواهند شد و در نتیجه شیطان به قربانیان پیشنهاد میدهد که برای ارضای این نیازها به خیالپردازی روی آورند. خیالپردازی هم بطور مستقیم پندار آدمیان را هدف می گیرد. خیالپردازی در مورد نیازهای کاذب خیلی خطرناک است و اگر انسانها زمانی قدرت داشته باشند، آن را به اجرا می گذارند. خیلی از شاهان در طول تاریخ برای خود حرمسرا ساختند، زیرا ساختن حرمسرا زمانی آرزو و خیال آنان بوده است. زمانی که امکان و قدرتش را پیدا کردند؛ تشکیلش دادند. بعضیها فکر میکنند که در عصر حاضر تشکیل حرمسرا مطرح نیست؛ در حالی که چندی پیش خواننده ای ایرانی در ترکیه، که به ثروتی دست یافته بود و فضا را مهیا دید، تقریبا در آنجا حرمسرا تشکیل داده بود؛ او ثابت کرد که خیلی از انسانها در صورت قدرتمند شدن، هر حریمی را می شکنند. بیشتر انسانها متاسفانه، خیالپردازیهای خویش را در حین قدرتمندی به مرحله اجرا میگذارند.

 

وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ﴿۲۷

و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند مسلما در زمین سر به عصیان برمى دارند لیکن آنچه را بخواهد به اندازه‏ اى [که مصلحت است] فرو مى‏ فرستد به راستى که او به [حال] بندگانش آگاه بیناست (۲۷)

 

وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ ﴿۱۴

و هر کس از خدا و پیامبر او نافرمانى کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید وى را در آتشى درآورد که همواره در آن خواهد بود و براى او عذابى خفت ‏آور است (۱۴)

 

بنابراین اگر خدا به بعضی ها پول زیادی نمی دهد، در واقع به آنها رحم کرده است و لطف بزرگی در حق آنان کرده است (وَلَکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ). ما باید از طرز زندگی این افراد عبرت بگیریم و خدا را به عنوان بهترین خیرخواه خود بپذیریم. این نتیجه گیری برای هر انسانی لازم است.

کسانی در جامعه هستند که به محض امکان مالی، مخفیانه زنان دیگری می گیرند و اینها خیالات خود را اجرا میکنند؛ زنانی هم هستند که به محض امکان مالی، شوهرشان را ول میکنند و دنبال اهداف دیگری می گردند. به همین خاطر خیالبافی خیلی خطرناک است و مثل یک مار مخفی است. شاید بعضی خیالبافی ها در اولش مهم به نظر نرسد ولی این خیالبافی در ذهن و حافظه ناخودآگاه آدمیان میماند و سر فرصت خودش را نشان میدهد و آدمی را دچار کردار بد می کند و با یک حرکت، افراد را از چرخه نیک به بیرون پرتاب میکند.

خیالپردازی مثل یک پندار بد است که در ذهن افراد لانه میکند و سر فرصت ، به مرحله اجرا گذاشته میشود. به همین دلیل خدای حکیم، خیلی از ماها را از نظر مالی محدود میکند و این به نوعی لطف آن باریتعالی است و به ما رحم میکند؛ تا که وارد کردار بد نشویم. زیرا اگر شرایطی فراهم شود که پندار بد به کردار بد تبدیل شود؛ دیگر کار تمام است و انسان مهر خاتمه خود را زده است و وارد جهنم میشود؛ زیرا اگر پندار بد به کردار بد تبدیل شود؛ یعنی چرخه شرّ را چرخانده است و به جنود شیطان می پیوندد. کسی که چرخه شرّ را بچرخاند، یعنی به جنود شیطان پیوسته است.

 

فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ ﴿۹۴

پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افکنده مى ‏شوند (۹۴)

 

وَجُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ ﴿۹۵

و [نیز] همه سپاهیان ابلیس (۹۵)

جادوی شیاطین (قسمت 86) آخر الزمان (قسمت بیست و سوم) دفع کردن دیوها (بخش نوزدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت یازدهم) چرخه ی نیک

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و شش)

آخر الزمان (قسمت بیست و سوم)

دفع کردن دیوها (بخش نوزدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت یازدهم)

چرخه ی نیک

 

همانطور که در سوره العصر بیان شده است، پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر؛ شیرازه و محور چرخه نیک هستند و کسی که بخواهد در چرخه نیک باشد، حتما باید این چهار دستور مهم و حیاتی را در همه حال رعایت کند و البته در جبهه مقابل از پندار شرّ، کردار شرّ، گفتار شرّ، گفتار عجله ؛ دوری کند و حتی نسبت به آن بی تفاوت نباشد. اگر در چرخه نیک نباشید؛ حتما در چرخه مقابلش هستید، حالت سومی وجود ندارد. موجودیت انسان بطور کلی و پیش فرض به عجله تمایل دارد (خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ) و همین خاصیت منفی، او را به سمت چرخه ی شرّ جذب میکند؛ بنابراین گفتار صبر یکی از ضروری ترین آیتمهای چرخه نیک است. وقتی ابلیس ملعون به حرف خدا گوش نکرد و اغوا شد؛ گفت مرا تا روزى که بنی آدم برانگیخته خواهند شد مهلت ده؛ خدا هم فرمود تو از مهلت‏ یافتگانى.

 

قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۱۴

گفت مرا تا روزى که [مردم] برانگیخته خواهند شد مهلت ده (۱۴)

 

قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿۱۵

فرمود تو از مهلت‏ یافتگانى (۱۵)

 

قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۱۶

گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست (۱۶)

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷

 

ابلیس در ادامه گفت که: پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى من هم براى فریفتن آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست. شیطان گفت که من سر راه راست تو (صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ) کمین میکنم و آنان را فریب میدهم. این یعنی اینکه بنی آدم کوچکترین لغزشی از راه راست (پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر) بکنند؛ شیطان در انتظار آنهاست. پس هیچ راه سومی در اینجا وجود ندارد و افراد برای دست یابی به خوشبختی این دنیا و آن دنیا و پاس کردن آزمایشهای این دنیا؛ باید حتما در چرخه نیک باشند و لاغیر. هیچ راهی بجز راه راستی (صِرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ) وجود ندارد. خدای حکیم ، در سوره ای از قرآن به چرخه نیک فرشتگان و پرندگان اشاره فرموده است.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَالصَّافَّاتِ صَفًّا ﴿۱سوگند به صف بستگان که صفى [با شکوه] بسته‏ اند (۱)

 فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا ﴿۲و به بازدارندگان که به طور خاصی باز میدارند(۲)

 فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا ﴿۳و به پی گیری کنندگان و یا تلاوت‏ کنندگان [نشانه های الهى] (۳) 

إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ ﴿۴که قطعا معبود شما یگانه است (۴)

 

در اینجا، خدای مهربان از گروهی از فرشتگان صحبت میکند که صف باشکوهی بسته اند (وَالصَّافَّاتِ صَفًّا ).  گروهی از ملائکه که در انجام فرامین الهی در صف هستند و آنان در چرخه نیک هستند.  آنان در تلاشند که شرایط را طوری برقرار کنند تا چرخه نیک را برای همه انسانها هموار کنند و در این راه از عوامل بازدارنده مختلف هم استفاده می برند (فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا )؛ مثالی برای عوامل بازدارنده این است که مثلا آب آتش را خاموش میکند و یا آتش و یا گرما، آب را بخار میکنند و به این طرق شرایطی را برای انسانها پیش میاورند تا که زندگیشان در زمین طی شود و حرف حق به گوش همه برسد و تمام این کارها برای این است که مردم به این نتیجه برسند که إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ قطعا معبود شما یگانه است. در آیه سوم می فرماید فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا و به پی گیری کنندگان آیات و نشانه های الهی. در اینجا تالیات به معنای ترتیب و نظم و پی در پی بودن امورات دنیاست. مثلا در جای دیگری خدا می فرماید که :

 

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱سوگند به خورشید و تابندگى‏ اش (۱)

 وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿۲سوگند به ماه چون پى [خورشید] رود (۲)

 

در این آیه خدای مهربان به خورشید و ماه قسم میخورد و می فرماید که سوگند به ماه چون در پی خورشید میرود و از کلمه تَلَاهَا استفاده می فرماید که هم ریشه تَّالِیَاتِ است.  پس فرشتگان به امر حق تعالی، امورات و تنظیمات این چنینی را برای زمین کنترل میکنند تا که این امورات نشانه هایی داشته باشد برای انسانها و در اینجا فرشتگان کاری میکنند که سر موقع مشخصی این نشانه ها به انسانها نمایش داده شود و همین نشانه هاست که ثابت میکند خدا یکتاست و تمام این کارها برای این است که مردم به این نتیجه برسند که إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ قطعا معبود شما یگانه است. در سال 1969، بشر موفق به فتح ماه شد. بدون کمک فرشتگان، این قضیه در آن موقع اصلا امکان پذیر نبوده است. پنجاه سال از آن موقع گذشته است و هنوز بشر با فرونشاندن ربات روی ماه مشکل دارد، چه برسد به انسان. زیرا خدا مقرر کرده بود که بشر می بایست در سال 1969 ماه را فتح کند و این کار انجام شد. آپولو 11 در تاریخ 21/7/1969 میلادی ساعت 1:54:1 با 21 کیلوگرم از خاک ماه، از ماه جدا شد. 54:1 نشانگر سوره  شماره 54 آیه  1 (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ ) است.

 

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ ﴿۱ساعت نزدیک شد و از هم شکافت ماه (۱)

 

شکافته شدن ماه؛ یعنی فتح شدن ماه و برداشتن خاک از آن است. این یکی از نشانه های نزدیکی ساعت است. خدا طرحهایش را به انجام میرساند. هر امری کند، فرشتگان بطور دقیق در حد میکرو ثانیه بدون هیچگونه تاخیری انجام میدهند. علمی که فرشتگان بلدند، بسیار بسیار پیشرفته تر از علم ماست و اصلا با علم ما قابل مقایسه نیست. مثل ماشین اسباب بازی پلاستیکی و ماشین واقعی است. خدا قطعا در سوره قمر، به فرود انسان بر ماه اشاره فرموده است و منظورش از انشقاق ماه، یعنی جدا شدن خاک از آن است. تمام اینها برای این است که بشر به هدف اصلی نزدیک شود و خدا در این مورد انسانها را هل میدهد، تا که بوسیله نشانه هایش در کائنات، پی بوجود او برند و از دست شیطان نجات یابند. از نظر من، حتی بشقاب پرنده ها، پهبادهای کنترل از راه دور فرشتگان است که گهگاهی آن را میان انسانها می فرستند تا که آنان را به یک سری تکنولوژیهای پیشرفته راهنمایی کنند و البته هیچ کس نمیتواند طرحهای آینده خدا را برای ساکنان زمین پیش بینی کند. قطعا تا به قیامت نزدیکتر شویم، انشقاق ماه، ابعاد بزرگتری به خود می گیرد و حتی ممکن است که کشورهای پیشرفته ، حفاریهای عظیمی روی ماه انجام دهند و ممکن است که به محیط طبیعی آن آسیب برسانند.

خدای مهربان در تعدادی از سوره ها به مسائل مختلف قسم یاد میکند. وقتی خدا  چیزی را به عنوان قسم ذکر کند، یعنی خیلی مهم است و میخواهد توجه انسانها را به آن مطلب جلب کند. معمولا برای چیزی قسم میخورند که خیلی حیاتی و سرنوشت ساز باشد اما متاسفانه ما انسانها خیلی مواقع برای مسائل بی ارزش قسم می خوریم که این عادت بسیار بدی است و در این حالت نام مبارک خدا را پایین میاوریم و به این علت است که گروهای خداناباور در جامعه زیاد شده اند. بعضی از مردم هم، از قسم برای فریب دیگران استفاده میکنند  و میخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند؛ که این نوع قسم خوردن، شبیه قسم شیطان است  ( وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿۲۱و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱) ). در جایی که خدا قسم میخورد، یعنی در فهم آن مطلب لازم است تصمیم خود را بگیریم و تمام تلاش خود را بکار بریم.

در چند آیه اول سوره صافات ؛ از سه حالت و یا قید برای فرشتگان استفاده کرده است . صافات ، زاجرات، تالیات. صافات در این آیه در وصف فرشتگان است، همانطور که در آیه دیگری از قرآن قید شده است (وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ).

 

وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ ﴿۱۶۴و هیچ یک از ما [فرشتگان] نیست مگر [اینکه] براى او [مقام و] مرتبه‏ اى معین است (۱۶۴)

وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿۱۶۵و در حقیقت ماییم که [براى انجام فرمان خدا] صف بسته‏ ایم (۱۶۵)

وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ﴿۱۶۶و ماییم که خود تسبیح‏گویانیم (۱۶۶)

 

صافات ، زاجرات، تالیات؛ سه حالتی هستند که فرشتگان در سوره صافات با آن وصف شده اند. این سه صفت چه ربطی به پندار، کردار، گفتار نیک دارد؟ وقتی خدا می فرماید وَالصَّافَّاتِ صَفًّا ؛  قید صَفًّا را بدون ال معرفه استفاده میکند. زیرا نحوه صف بستن فرشتگان برای ما انسانها مشخص نیست و از حیطه علمی ما خارج است و برای ما مجهول است ولی همین را میدانیم که آنان صف بسته اند.

ملائکه و تمام موجودات و جمادات و پرنده ها همگی در چرخه رحمانی هستند و آنان بطور کامل این چرخه را رعایت می کنند. یک پرنده هیچوقت پندار بدی ندارد و تمام تلاش او مفید است و هیچوقت گفتار بد ندارد. زمانی که یک پرنده میخواند و یا پرواز میکند، مزاحم کسی نیست و حتی صدایش آرامش بخش هم است. او زمانی که سردش است، هوای گرم در میان پرهای خود ذخیره میکند و حالت پف کرده به خود می گیرد و به این طریق بدون ضربه زدن به نظام طبیعت، خود را گرم نگه میدارد و در این زمینه به امکاناتی که خدا به او داده است راضی است و از آن امکانات در دسترس، به نحو احسن استفاده میکند.

 

أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَیَقْبِضْنَ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ ﴿۱۹

آیا در بالاى سرشان به پرندگان ننگریسته‏ اند [که گاه] بال مى‏ گسترند و [گاه] بال مى ‏آنند جز خداى رحمان [کسى] آنها را نگاه نمى دارد او به هر چیزى بیناست (۱۹)

 

خدای مهربان، همانطور که از صفت ویا قید صافات برای پرندگان استفاده می کند، در ادامه می فرماید که کل پرندگان، نماز و تسبیح خود را میدانند. بنابراین در صف بودن پرندگان به معنای این است که آنان نماز و تسبیح خویش را به این طریق انجام میدهند. آنان به این علت نماز و تسبیح انجام میدهند تا که در صف (چرخه نیک) باشند و همه این صفوف برای این است که همگی در چرخه نیک به سوی خدا برگردند، زیرا بازگشت همه به سوی اوست. (وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ )

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿۴۱

آیا ندانسته‏ اى که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى‏ گویند و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده‏ اند [تسبیح او مى‏ گویند] همه ستایش و نیایش خود را مى‏ دانند و خدا به آنچه مى کنند داناست (۴۱)

 

وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ ﴿۴۲

و فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداست و بازگشت [همه] به سوى خداست (۴۲)

 

تمام حرکاتی که پرندگان انجام میدهند، بخاطر در صف بودن است. انجام نماز و تسبیح توسط پرندگان فقط به این خاطر است که آنان در چرخه نیک (صافات) باشند.

صافات ، زاجرات، تالیات ؛ صفاتی هستند که مطلقا هر سه مورد در مورد ملائکه صدق میکند و اما قید اولی (صافات) در مورد پرندگان و خیلی از موجودات دیگر هم صادق است. حتی نماز و تسبیح آنان بخاطر ماندن در این صف و ارائه این صف است. این صف همان چرخه رحمانی است. هر چند که چرخه رحمانی برای پرندگان با چرخه رحمانی در میان انسانها کمی متفاوت است ولی همگی یک هدف را دنبال میکنند و آن این است که ثابت کنند، إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ قطعا معبود شما یگانه است. انسانها هم دقیقا باید برای ماندن در چرخه رحمانی تلاش کنند. اما شیاطین دقیقا بر خلاف این سه صفت و قید عمل میکنند و سعی دارند که دیگران را از چرخه رحمانی خارج سازند و انسانها را از آن دور میکنند. جنگ ستارگان که میلیاردها سال پیش در آسمانها اتفاق افتاد، بخاطر همین موضوع بود.

شاید شنیده باشید که خیلی ازواج با آنکه در رفاه کامل بسر می برند، ولی یهویی از هم جدا میشوند. آنان بعد از بیست سی سال زندگی مشترک، در نهایت به نتیجه میرسند که باید از هم جدا شوند. بیشتر جدایی ها بخاطر فاصله افتادن بین اهداف آنها است. انسانها بعد از سالها زندگی ، تازه متوجه میشوند که اهدافشان غلط بوده است و پندارهای غلطی در مورد زندگی داشته اند. مثلا دیده ای بعضی ها از بچه هایشان سوال میکنند که علم بهتر است یا ثروت؟ آنها با این سوال، ناخودآگاه بچه را به هم می ریزند و به او القا میکنند که هدف از زندگی یا علم است یا ثروت. در حالی که هدف اصلی از آمدن ما به این دنیا، هیچکدام از این دو تا نیست. هدف از زندگی عبادت و ستایش خدای باریتعالی است (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ).

 

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴿۵۶و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (۵۶)

مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ ﴿۵۷از آنان هیچ روزیى نمى‏ خواهم و نمى‏ خواهم که مرا خوراک دهند (۵۷)

إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ﴿۵۸خداست که خود روزى بخش نیرومند استوار است (۵۸)

 

 نتایج زیر برای بعضی آدمها، خیلی به سختی بدست میاید و برای خیلی ها هم هیچوقت بدست نمیاید:

·      ثروتمندترین مرد جهان، لزوما بهترین شوهر جهان نیست.

·      زیباترین زن جهان، لزوما بهترین همسر نیست.

·      خوش تیپ ترین مرد جهان، لزوما همسر خوبی نیست.

·      علم و ثروت هیچکدام خوشبختی نمی آورند.

·      اتکا به زیبایی ظاهری خوشبختی نمی آورد.

·      تعداد کمی از مشکلات با پول حل میشود.

انسانها بعد از سالها زندگی به در بسته میخورند و به نتایجی میرسند که باید زودتر می رسیدند. آنها وقت خود را تلف میکنند و دیر به نتایج لازمه میرسند و اوقات و زمان خود را هدر میدهند و در پیراستن نفس خویش کاهلی میکنند. اما پرندگان و سایر حیوانات از همان اول درست و صحیح و رضایتمندانه انتخاب میکنند. آدم  و حوا بعد از فریب خوردن توسط ابلیس، دنبال اهدافی غیرواقعی افتادند و نتیجه این هدف غلط، سرخوردگی و شکست و هبوط به زمین بود.

 

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿۲۰

پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)

 

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿۲۱

و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱)

 

شیطان به آدمیان از در نصیحت وارد شد و گفت که پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز براى آنکه مبادا فرشته گردید یا از زمره جاودانان شوید! شیطان هدف نادرستی را به آنان تزریق کرد. همین هدف نادرست آنان را به زمین آورد و گرفتار شدند. شیطان یک پندار غلط را وارد ذهن آنان کرد و آن هم این بود که خدا صلاح مردم را نمی خواهد و به آنان حسادت میکند و دوست ندارد بنی آدم خوشبخت شوند (نعوذ بالله). پندار غلط در مورد خدا، همان کفر و بی ایمانی است. اگر ما در مورد خدا، پندار غلط نداشته باشیم، خیلی از مشکلات و پارادوکسهای زندگیمان حل میشود. مثلا افراد خودشان شرایط شرّ برای خود ایجاد میکنند ولی بعد از خود می پرسند که چرا خدا شرّ برای آنان ایجاد کرده است! هر کسی باید به این مرحله از رشد برسد و اقرار کند که خدا مطلقا خیرخواه همه است و ما باید پندار خویش را بر این اساس تنظیم کنیم. خدا کسی را به شرّ  تشویق نمی کند. اما قطعا خدا خودش اجازه وجود یافتن شرّ را داده است تا مردم بوسیله خیر و شرّ آزمایش شوند.

 

کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ ﴿۳۵

هر نفسى چشنده مرگ است و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود و به سوى ما بازگردانیده مى ‏شوید (۳۵)

 

پرندگان و سایر حیوانات در طول زندگی خویش، نه تنها خود را به نتایج صحیح میرسانند؛ بلکه روشهای صحیح را هم اجرا میکنند و اصلا وقت تلف نمی کنند و میانبر نمی زنند. این همان بودن در چرخه نیک است. کلمه صافات در سوره صافات، به همین معناست. این نوع کردار، نوعی تسبیح پروردگار هم هست. پرندگان برای تسبیح پروردگار وقت می گذارند؛ انسانها نماز نمی خوانند و می گویند وقت نداریم! وقت گذاشتن برای نماز  و تسبیح پرورگار، از الزامات و ضروریات یک زندگی سالم است. انسانها خیلی مواقع به کارهایی که خدا برایشان میکند، اقرار نمی کنند. اما پرندگان با چرخه ای که خدا برایشان در نظر گرفته است، می چرخند و به این طریق به ربوبیت پروردگار اقرار میکنند. کشاورزی که محصولی میکارد و دغلی در آن بکار نمی برد و منابع طبیعی آب را هدر نمی دهد و طمع نمی کند؛ چندین ماه منتظر میشود و صبر میکند تا محصول رشد کند و آن را برداشت کند و بعد از برداشت، زکات آن را می پردازد و شکرگزاری میکند ؛ به این طریق این کشاورز، صبر به خرج داده و تسبیح خدای میکند و این همان چرخه نیک است. اما مردم اکنون ، تسبیح شمار الکترونیکی اختراع کرده اند و پیش خود فکر میکنند که تسبیح خدا می گویند! در حالی که این نوع تسبیح گفتن، نوعی جادوست. اتفاقا این جور اعمال، چرخه نیک را متوقف میکند. انسانها در حین توقف چرخه نیک، خودبخود رو به تکرار می آورند. حتی ربات نماز خوان و رکعت شمار هم درست شده است که کاملا با هدف دین تضاد صد در صدی دارند. خدای مهربان عبادت آگاهانه میخواهد و نه عبادت ربات گونه. یا اینکه مردم تسبیح دستشان می گیرند و مدام تکرار میکنند الله الله الله . این حالت از یاد کردن خدا هم نوعی جادوست. منظور از تسبیح خدا، شبیه همان کاری است که پرندگان میکنند. آنان روال زندگی خویش را طبق نظام و چرخه رحمانی انجام میدهند و این همان تسبیح پروردگار عالمیان است. خدای عالمیان می فرماید که خدا را با تضرع و خاشعانه و نهانی و با بیم و امید بخوانید. این یعنی خواندن خدا باید آگاهانه و هدفمند باشد و نه تکرار ربات گونه.

 

ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ﴿۵۵

پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید که او از حدگذرندگان را دوست نمى دارد (۵۵)

 

وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۵۶

و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت‏ خدا به نیکوکاران نزدیک است (۵۶)

 

در یک جایی سد درست کرده اند و کلی آب پشت آن جمع شده است ولی چند کیلومتر آنطرف تر کاملا خشک و بایر شده است. به این طریق انسان، چرخه طبیعت را میشکند و به صافات عمل نکرده است و مانع جریان خیر میشود. چطوری ممکن است که در جایی این همه آب جمع شده باشد ولی چند متر آن طرفتر خشک و بایر باشد! یک جای کار می لنگد. بشر قسی القلب شده است و مفاهیم و معانی نیکی و خیر را نمی فهمد.

مردم با اخذ صفات شیطانی همچون، حسودی، چشم و هم چشمی و طمع و غیبت و خودنمایی و ... برای خود استرس و وسواس ایجاد میکنند ولی از آن طرف برای برطرف کردن این استرس و وسواس خودساخته، کلاس ذهن مثبت و روانشناسی برگزار میکنند و به این طریق برای خود بار اضافی درست میکنند. یا اینکه افراد پرخوری میکنند و بعد از آن مجبورند که قرص لاغری مصرف کنند و یا عمل جراحی کوچک کردن معده انجام دهند. انسانها خودشان درد برای خود ایجاد میکنند و بعد راهکارهایی به خیال خود خوبی برای درمان این دردها اختراع میکنند و اسم این نوع اختراعها را پیشرفت میگذارند. در حالیکه اینها اصلا پیشرفت نیست و بلکه نوعی جهالت است؛ مثل آب در الک کردن. راه حل اصلی این مشکل این است که چشم و هم چشمی نکنند و حسودی و طمع نکنند و این راه حل یک راه حل رحمانی است و گرنه همه راه حلهای دیگر جاهلانه است. یکی از جنبه های جهالت عصر جدید، اینگونه است. تعریف راه راستی همین است. یعنی راه حلهای واقعی و ایمانی برای مشکلات انتخاب شود. پندار نیک می گوید کم خوردن و اسراف نکردن راه حل درمان این بیماری است ولی پندار شرّ میگوید علم قرصهای شیمیایی اختراع کرده است و حال بیماران را دگرگون میکند.

گستره طوفان نوح، کل زمین نبوده است، بلکه فقط آن قسمت از زمین بوده است که قوم نوح زندگی میکردند. وقتی خدای مهربان، به پیامبر نوح فرمود که از هر جفت حیوان بردار و به کشتی ببر؛ منظورش تمام گونه های جانوری نبوده است؛ بلکه حیواناتی بوده است که مردم آن موقع برای چرخه زندگی لازم داشته اند. نجات حیوانات همتراز نجات انسانها بوده است. ظالمان در طوفان غرق شدند ولی نجات جان حیوانات لازم بوده است، زیرا حیوانات در چرخه نیک بودند و برای چرخه نیک لازم بودند. ولی ظالمان در چرخه نیک نبودند. پیامبر نوح با این کار از محیط زیست محافظت کرد.  اما اکنون ، نگهداری و پاسداری از طبیعت و محیط زیست به یک شوخی تبدیل شده است. از جلو هر بانک و خودپردازی که رد میشوید، پر است از فیشهای بانکی که همه اش پرت و پلا شده است. آیا پول داشتن ، مجوز هرخرابکاریی است؟ هیچ کسی هم متوجه آلودگی نمیشود. طبیعت که می روید ، پر است از نایلون و این نایلونها، حیوانات و جانوران را اذیت میکند و گاها باعث آتش سوزی میشود. کسی به محیط زیست اهمیت نمی دهد. اینها دقیقا مخالف تسبیح کردن خدای است و چوب لای چرخه نیک می گذارد. یا تلویزیون و اجتماعهای مجازی پر شده است از آهنگهای آلفایی و بیش از پیش مردم را به آهنگهای احساسی و آلفایی عادت میدهند و به این طریق مردم دچار خلسگی میشوند و از چرخه نیک خارج میشوند.

خدای مهربان داستان واقعی و گفتگوی کسانی که در جهنم خواهند بود؛ را در قرآن بیان فرموده است. طرز گفتار و سوال جهنمیان از همدیگر ثابت میکند که آنان خودشان و همدیگر را مقصر میدانند و به آن اعتراف میکنند. آنها اقرار می کنند که در این دنیا پندار نیک نداشته اند (قَالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ) و طغیان و افراط و تفریط کرده بوده اند (بَلْ کُنْتُمْ قَوْمًا طَاغِینَ ). آنها به همدیگر می گویند که شما را گمراه کردیم زیرا خودمان گمراه بودیم (فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ ). بهتر است که گفتگوی جهنمیان را با هم بخوانیم.

 

وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿۲۷و بعضى روى به بعضى دیگر مى ‏آورند [و] از یکدیگر مى ‏پرسند

قَالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ ﴿۲۸[و] مى‏ گویند شما [ظاهرا] از در راستى با ما درمى ‏آمدید [و خود را حق به جانب مى ‏نمودید] (۲۸)

قَالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿۲۹[متهمان] مى‏ گویند [نه] بلکه با ایمان نبودید (۲۹)

وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْمًا طَاغِینَ ﴿۳۰و ما را بر شما هیچ تسلطى نبود بلکه خودتان سرکش بودید (۳۰)

فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ ﴿۳۱پس فرمان پروردگارمان بر ما سزاوار آمد ما واقعا باید [عذاب را] بچشیم (۳۱)

فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ ﴿۳۲و شما را گمراه کردیم زیرا خودمان گمراه بودیم (۳۲)

فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ ﴿۳۳پس در حقیقت آنان در آن روز در عذاب شریک یکدیگرند (۳۳)

 

اینها اقرار کسانی است که در جهنم بسر می برند و به آخر کار رسیده اند. آنها صراحتا اقرار  میکنند که اشتباه زندگی کرده اند. اما بهتر است که انسان خودش در این دنیا از همان اول به این نتیجه برسد و نتیجه گیری را به آخر کار حواله ندهد. زیرا اجل ناگهانی میاید و آدمی را می گیرد و انسانها به این نتیجه گیری نخواهند رسید و فرصت نتیجه گیری پیدا نمی کنند. نتیجه گیری لحظات آخر، بیفایده است.

 

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿۱۷

توبه نزد خداوند تنها براى کسانى است که از روى نادانى مرتکب گناه مى ‏شوند سپس به زودى توبه مى کنند اینانند که خدا توبه‏ شان را مى ‏پذیرد و خداوند داناى حکیم است (۱۷)

 

وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿۱۸

و توبه کسانى که گناه مى کنند تا وقتى که مرگ یکى از ایشان دررسد مى‏ گوید اکنون توبه کردم پذیرفته نیست و [نیز توبه] کسانى که در حال کفر مى‏ میرند پذیرفته نخواهد بود آنانند که برایشان عذابى دردناک آماده کرده‏ ایم (۱۸)

 

کسانی که طبق چرخه نیک زندگی میکنند و مثل ملائکه و پرندگان صافات هستند؛ اندوخته ای برای آخرت خویش جمع کرده اند و خوف و حزن ندارند (فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ).

 

وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۴۸

و ما پیامبران [خود] را جز بشارتگر و هشداردهنده نمى‏ فرستیم پس کسانى که ایمان آورند (پندار نیک) و نیکوکارى کنند (کردار نیک) بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نخواهند شد (۴۸)

 

انسان عواقب کارهای خودش را نمی پذیرد و آن را به عوامل دیگری ربط میدهد. او شرایط پیش آمده را ناشی از کردار و افعال خویش نمی بیند، بلکه آن را بخدا نسبت میدهد و در نتیجه بخدا معترض میشود که چرا جامعه پر از فساد شده است؟ در حالی که فساد و شرّ جزو چیزهایی است که ظاهر میشود، آن هم بخاطر کردار مردم. فساد چیزی نیست که از قبل ایجاد شده باشد؛ بلکه جزو آیتمهایی است که بمرور و بنا بر کردار شرّ جامعه ظاهر و پدیدار میشود. خدا چرخه رحمانی را کاملا خیر و نیک آفریده است. فساد و شرّ چیزی است که ظاهر میشود و در جامعه ظهور پیدا میکند (ظَهَرَ الْفَسَادُ).

 

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ﴿۴۱﴾

به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشکى و دریا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را که کرده‏ اند به آنان بچشاند باشد که بازگردند (۴۱(

 

نکته مهمی که در آیه است این است که فساد در خشکی و دریا ظاهر میشود (فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ). یعنی فسادی که مردم میکنند، تاثیر آن در خشکی و دریا پدیدار میشود. چرا در خشکی و چرا در دریا؟ وقتی مردم طمع و حسادت و چشم و هم چشمی کنند و نیازهای کاذب برای خود ایجاد کنند، به پول بیشتری نیاز پیدا میکنند و در نتیجه از منابع زمین سوء استفاده میکنند. سوء استفاده از منابع زمین، آب یک دریاچه را تمام میکند و در نتیجه دریاچه به ته میرسد و بعد ته مانده دریاچه که نمک است ، محیط زیست را به خطر می اندازد و به این طریق مشکلات ناخواسته بوجود میاید و به این طریق فساد و آثار آن ظاهر میشود.

خدا قسمتی از این فسادها و بی عدالتی ها را از بین نمی برد تا که بعضى از آنچه را که کرده‏ اند به مردم بچشاند، باشد که بازگردند و بدرگاه خدا توبه کنند. خدا این سختی ها را که خود مردم بوجود می آورند و حاصل اعمال خود خود آنهاست، را برای مدتی رفع نمی کند تا که مردم بخود آیند و توبه کنند و به سوی خدا برگردند. اگر مردم نتیجه گیری لازم را کردند، که فبها و گرنه وضعیت بدتر میشود.

خدا به تک تک موجودات و انسانها توجه میکند. وقتی ما معتقدیم که خدا زمین را آفریده است؛ این فقط یک اعتقاد ساده ست که بیشتر افراد آن را قبول دارند. اما ما باید این عقیده خود را گسترش دهیم و اینبار بگوییم که خدا زمین را آفریده و همچنین از آن زمان تا کنون زمین را هم اداره می کند و نیازهای ساکنینش را لحظه به لحظه برآورده میکند و فقط اوست که میتواند نیازهای تمام موجودات زمین را درک کند و آن را برآورده کند. حتی در روز قیامت هم تک تک افراد به حضور خدا خواهند رسید و در این مورد دادگاهی خواهند شد.

 

وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُمْ مَا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ مَا کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿۹۴﴾

و همان گونه که شما را نخستین بار آفریدیم [اکنون نیز] تنها به سوى ما آمده‏ اید و آنچه را به شما عطا کرده بودیم پشت‏ سر خود نهاده‏ اید و شفیعانى را که در [کار] خودتان شریکان [خدا] مى ‏پنداشتید با شما نمى ‏بینیم به یقین پیوند میان شما بریده شده و آنچه را که مى ‏پنداشتید از دست‏ شما رفته است (۹۴(

 

در چرخه رحمانی، هر اتفاقی که بیفتد، هزاران معنا پشت آن است و معنویتهای زیادی را میتوان از آن برداشت کرد. وقتی زمستان میرود و بهار میاید و گیاهان دوباره زنده میشوند، اینها خودش درس بزرگی به ما میدهد. چرخه های شیطانی در این زمانه زیاد شده است و مردم رو به فال گیری و شرط بندی آورده اند. در نظام رحمانی چیزی به اسم فال گیری و غیب گوئی نداریم. زیرا اساسا اینها غیرممکن است و سرکاری است و معنویتهای کاذب به شما تزریق میکند. مثلا بعضی سایتها که میروی، برایت فال می گیرد و جمله "امروز خوشبختی به شما رو می آورد!" بیرون میدهد. اولا این جمله خیلی کلی است و تقریبا برای همه افراد و حالات صدق میکند؛ مثلا این سایت چطوری فهمید که امروز من خوشبخت خواهم بود! کلا اشعار هم همینطوری است. توجه کرده اید که کسی نسبت به شعر هیچ اعتراضی نمی کند؛ زیرا جملات اشعار کلی است و هر طوری میشود معنا کرد. شعر هیچ کسی را بی نصیب نمی گذارد. هر کسی آن را میخواند میگوید به به و چه چه. اینها هدایت نیستند. اینها راه مستقیم را نشان نمی دهند. راه های معکوس و متضاد در اشعار یک امر خیلی عادی است.  اینها جملاتی را می گویند که افراد خوششان میاید و چیز جدیدی به آنها نمی دهد. همین خودش نوعی توقف چرخه نیک است. اکنون برای روز تولد بچه ها، مراسم را طوری می گیرند که بچه را دچار خیالپردازی میکنند و او را از معنویت واقعی دور میکنند و به این طریق بچه ها صحیح پرورش داده نمیشوند.

راهنمایی و هدایت جمعی است. کسی نمی‌تواند بگوید که من خودم هدایت شده هستم و کاری به بقیه نزدیکان و خویشان خود ندارم. راهنمایی و هدایت جمعی است. ما در سوره فاتحه میگوییم ایا ک نعبد و ایاک نستعین و همچنین میگوییم اهدنا صراط المستقیم. همه افعال به حالت جمع هستند، بیشتر دعاهای قرآن حالت جمع دارند. یعنی ما هدایت خویش را از دیگران نباید مخفی کنیم، منظورم اجبار نیست بلکه باید راه درست را به دیگران بگویی تا اتمام حجت شود در صورتی که هدایت خود را مخفی کنید نشان از آن دارد که کامل به روش خودت ایمان ندارید و در این زمینه پندار نیک ندارید. شما نمی توانید با دوستهایت تفریح بروید و گردش کنید ولی راجع به مرام خودت چیزی نگویید. اگر این کار را بکنید یعنی پندارت مشکل دارد.  پندار وقتی نیک است که بچرخد و منجر به تولید کردار نیک و گفتار نیک شود و گرنه فقط یک خیالپردازی است.

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و پنج) روزه و استایل زندگی (بخش دوم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و پنج)

روزه و استایل زندگی (بخش دوم)

 

خوشبختانه، رمضان نزدیک شده است. رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است. قرآن برای کسانی که خواستار هدایتند، مایه سلامتی روح و روان و برای کسانی که خواستار هدایت نیستند، مایه خسران است. علاوه بر آن، خود روزه این ماه هم در سلامتی جسم ما تاثیر بسزایی دارد. این ماه ترکیبی است از سلامتی جسم و سلامتی روان  برای آدمیان. در یکی از قسمتهای قبلی جادوی شیاطین که در مورد استایل زندگی نوشته شد، گفته شد که یکی از خواص مهم روزه گرفتن این است که در طول ماه رمضان، عادت ها شکسته می شوند. در رمضان سیستم عادات خودساخته به هم میریزد؛ عادت زیاد به گوشی؛ عادت به خوردن زیاد؛ عادت به خوابیدن زیاد؛ عادت به وعده های غذایی غیر لازم و هزاران عادت دیگر. ده روز اول رمضان، درگیر شکستن عادتها و مبارزه با عادتها هستیم؛ در دهه دوم رمضان، فرد روزه دار تا حدی خود را پیدا میکند و بر جسم خویش کنترل پیدا میکند و اما در دهه سوم، هم بر جسم و هم بر روان خویش کنترل پیدا میکند.

بعضی افراد که مشکلات گوارشی پیدا میکنند ، سریع در اینترنت جستجو میکنند که چه غذایی و یا چه میوه ای و یا چه قرص و دارویی برای این مشکل خوب است؛ تا که آن را بخورند و خوب شوند. یا اینکه دنبال انواع ویتامینها می گردند تا مشکل حل شود. بیشتر این راه حلها بر خوردن مبتنی است. اما در خیلی مواقع بزرگترین حلال مشکلات گوارشی این است که چیزی نخورید. نخوردن و نیاشامیدن در بازه زمانی مشخصی، بهترین و مهمترین ویتامین است. اکثر مشکلات گوارشی فقط با این روش حل میشوند. ماه رمضان بزرگترین مرکز پزشکی بدون هزینه و بدون روان گردانی است. علاوه بر فواید بدنی، روزه ماه رمضان فرصتی است برای تزکیه نفس و پرورش خود، تا که در چرخه نیک ثابت بمانیم. جزئیات روزه در آیات 183 تا 187 سوره بقره ذکر شده است. این فریضه الهی در طول زمان، همچون نماز دستخوش تغییر گشت و زمان افطار از نماز عشاء به مغرب کاهش یافت.

 

أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ﴿۱۸۷

در شبهاى روزه همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید خدا مى‏ دانست که شما با خودتان ناراستى میکردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهاى ماه رمضان مى‏ توانید] با آنان همخوابگى کنید و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این است‏ حدود احکام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى ‏کند باشد که پروا پیشه کنند (۱۸۷)

 

قرآن زمان روزه داری را از نماز فجر (صبح) تا نماز عشاء تعیین کرده است اما کسی به این نکته توجه نمی کند و از این دستور مهم قرآنی خود را محروم میکنند. براساس آیه 187 سوره بقره وقت روزه داری از شروع نماز صبح است تا شروع نماز عشاء، زیرا در آیه 187، کلمه شب ( اللیل ) به نماز عشاء اشاره دارد (أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ). برای روشن شدن موضوع، میتوانید به آیه 114 سوره هود مراجعه کنید؛ می بینید که در آن آیه خدای مهربان از نماز عشاء به عنوان نماز شب یاد کرده است.

 

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَى لِلذَّاکِرِینَ ﴿۱۱۴

و در دو طرف روز [=اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار زیرا خوبیها بدیها را از میان مى ‏برد این براى پندگیرندگان پندى است (۱۱۴)

 

پس براساس آیات 2:187 و 11:114 زمان روزه داری از نماز صبح است تا نماز عشاء. در این حالت حدودا یک ساعت در زمستانها و یا یک ساعت و نیم در تابستانها به زمان روزه داری اضافه میشود. زمان شروع نماز مغرب؛ هنوز هوا خیلی روشن است و حدودا یک ساعت تا یک ساعت و نیم طول میکشد تا این حالت گرگ و میش تمام شود و شب شروع شود.

از نظر علمی هم ثابت شده است که روزه در لحظات آخرش هر چقدر بیشتر طول بکشد، فایده اش بیشتر است و به زبان ساده تر، فایده اصلی روزه داری، بعد از مغرب اتفاق می افتد. روزه داری و گرسنگی دادن به بدن، فایده اصلی آن در لحظات آخر آن اتفاق می افتد. ویدئوی زیر را نگاه کنید که در آن، این نکته بطور علمی توضیح داده شده است.

 

https://s23.picofile.com/file/8448945450/sawm.mp4.html

 

روزه قبل از نزول قرآن هم بوده است ولی آن ملتها بمرور زمان، آن را گم کردند. همانطور که آیه می فرماید (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ) روزه بر شما نوشته شده است، همانطور که بر امتهای قبل مقرر شده بوده است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۸۳

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید (۱۸۳)

 

بسیاری از یهودیان روزه خود را در شب پایان می دهند که در آن تاریکی مطلق است و ماه در آسمان ظاهر می شود. تمام اینها مربوط به امتهای قبل است که هیچکدام زمان غروب آفتاب، روزه را افطار نمی کنند، بلکه زمانی روزه را افطار میکنند که ستاره ها و ماه در آسمان ظاهر شده اند و این همان زمان نماز عشاء است. زمان شروع و پایان ماه رمضان هم کاملا مشخص است. خدای متعال می فرماید:

 

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۱۸۵

ماه رمضان [همان ماه] است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است [کتابى ] که مردم را راهبر و [متضمن] دلایل آشکار هدایت و [میزان] تشخیص حق از باطل است پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد و کسى که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مى‏ خواهد و براى شما دشوارى نمى‏ خواهد تا شماره [مقرر] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگى بستایید و باشد که شکرگزارى کنید (۱۸۵)

 

در آیه می فرماید فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ هرکس از شما که ماه (الشَّهْرَ) را مشاهده کرد روزه بگیرد. در عربی، کلمه قمر و شهر هر دو برای ماه بکار میروند. خدای حکیم، در این آیه کلمه قمر را بکار نمیبرد و بلکه کلمه الشَّهْرَ را بکار میبرد. قمر یعنی ماه فیزیکی که ما در آسمان می بینیم ولی شهر یعنی ماه محاسباتی که ما آن را محاسبه می کنیم. خدای حکیم، وقتی از ماه رمضان صحبت میفرماید، میگوید شَهْرُ رَمَضَانَ و نمی فرماید قَمَرُ رَمَضَانَ.  زیرا رمضان یک ماه محاسبه شدنی است.  بنابراین برای شروع روزه، لزومی به دیدن ماه قمری (القمر) نیست و بلکه مشاهده ماه منطقی و محاسباتی (الشَّهْرَ)  کافی است. علاوه بر آن، خدا از کلمه شَهِدَ استفاده میکند و نه کلمه رَایَ. فرق این دو کلمه این است که رای یعنی دیدن با دو چشمان سر؛ اما شهد

یک کلمه کلی تر است که به معنای دیدن از نظر منطقی و یا علمی و یا بصیرتی هم هست. مثلا شما مطمئنید که فردا صبح ساعت هفت، آفتاب طلوع میکند و در این شکی ندارید و به این می گویند شَهِدَ. ولی اگر شک داشته باشید، باید هر روز صبح ساعت هفت بلند شوید و نگاه کنید ببینید که آیا آفتاب طلوع کرده است یا نه و شما اگر چنین رابطه علمیی را قبول نداشته باشید، باید هر روز رَایَ بکار برید. خدا در قرآن دقیق کلمات را بیان میدارد بدون هیچگونه انحراف و اعوجاجی. حتی خدا کلمه الشَّهْرَ را با ال معرفه استفاده فرموده است. این یعنی ماه منطقی، معین و مشخص و قابل محاسبه است و میتوان آن را  بدست آورد. خورشید و ماه و تمام ستارگان طبق قاعده مشخصی عمل میکنند و همگی قابل محاسبه اند.

 

الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿۵خورشید و ماه طبق محساباتى [روان]اند (۵)

 

حتی دانشمندان علم ستاره شناسی، تقویم دقیق سیاره مریخ و سایر سیارات منظومه شمسی را هم بدست آورده اند. زیرا اینها طبق فرمول مشخص و محاسبات خاصی عمل میکنند و حتی اگر اینها تاخیری داشته باشند؛ تاخیر یک ثانیه ای در چند میلیون سال است و این زمان برای ما آنقدر کوچک است که برای ما قابل درک نیست و قابل اغماض است و در محاسبات ما هیچ تاثیری ندارد. دیدن ماه قمری با چشمان دو سر، شامل خطاهای زیادی است و لزومی به این کار نیست. کسانی که این روش را انتخاب میکنند، بارها اشتباه کرده اند و باعث شده اند که یک روز ماه رمضان را از دست دهند.

هر انسانی که روزه می گیرد، باید در طول ماه رمضان چند کیلو وزن کم کند و این یک روال طبیعی است. حداقل باید یکی از وعده های غذایی کم شود و گرنه فواید جسمی روزه داری را از دست خواهد داد.  وقتی در طول روز چیزی نمی خورید و هنگام افطار که گرسنه اید، غذا میخورید؛ درس بزرگی به ما میدهد و آن هم این است که هر وقت گرسنه بودید غذا بخورید و در صورت عدم گرسنگی لزومی به غذا خوردن نیست. گاهی مهمترین ویتامین موردنیاز بدن ما، ویتامینی به نام "نخوردن و نیاشامیدن" است. روزه به ما می آموزد که بر بدن خویش و اجزای آن کنترل داشته باشیم و در زمان پیری و بیماری ها؛ این خیلی به دردمان میخورد. آدمی ضعیف است و اگر چنین تمرینهایی نداشته باشد، بعدا اجزاء بدن او حرکات غیر ارادی انجام میدهند و ممکن است افراد در مواقع ضعف جسمانی، حتی نتوانند ادرار خود را کنترل کنند. کسانی که شب ادراری دارند، روزه این مشکل آنها را حل میکند  و به آنها کمک میکند که بر سیستم گوارشی خود کنترل بهتری داشته باشند. در گرسنگی، سلولهای سرطانی و معیوب، نمی توانند عدم تغذیه را تحمل کنند و در نتیجه شروع میکنند به خوردن همدیگر و این فرآیند، بسیار بهتر از شیمی درمانی است و هیچ گونه عواقبی برای بدن ما هم ندارد و تعداد این سلولها را کاهش میدهد و قطعا بسیار بهتر از شیمی درمانی عمل میکند.  هر کدام از صفتهای شرّ (غیبت، حسادت، طمع، تنبلی و ...) که دروجود انسان است، چندین دیو را تغذیه میکنند و اگر این صفات شرّ ترک شوند، دیوها به زحمت می افتند و اگر در مقابل فشارهای آنان صبر کنید، آنان مجبور به ترک شما میشوند و از دست آنها خلاص میشوید. خلاصی از دست دیوها، فقط با پندار نیک ممکن است. روزه مهمترین روش است تا که ما پندار مان را به سمت نیک ببریم.  در حین روزه داری، انرژی انسان کم میشود و در نتیجه انرژیی نداری تا به جنها بدهی و این خودش یک نوع توفیق و پیروزی است.

تعریف خوردن  (اکل) در قرآن، فقط خوردن غذا نیست. طبق قرآن غیبت کردن هم به نوعی خوردن گوشت جسد مرده برادر است (یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ). خدای مهربان از گرفتن ربا هم به عنوان خوردن یاد کرده است (الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا). گوساله گرائی و گرایش به عرفانهای شرقی و غربی و گرایش به اشعار و آهنگهای آلفایی و فیلمهای توهمی هم؛ نوعی نوشیدن است (وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ). میراث دیگران را بزور گرفتن هم نوعی خوردن است (وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ). مال یتیمان را گرفتن هم نوعی خوردن ذکر شده است (یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى). اموال دیگران را گرفتن به روشهای باطل هم نوعی خوردن است (وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ). بنابراین دو نوع خوردن داریم؛ یکی خوردنی که وارد دستگاه گوارش ما میشود و دیگری خوردنی که وارد دستگاه روان ما میشود. خیلی از پزشکان همیشه از خوردن نوع اولی حرف میزنند و داروهایی برای درمان اولی می نویسند ولی حکیمان از نوع دومی هم حرف میزنند. بنابراین برای داشتن یک بدن از هر نظر سالم، حتما باید هر دو نوع خوردن را رعایت کرد. خوردن از نوع روانی، در همه حال باید رعایت شود ولی میتوان در ماه رمضان، روی آن با دقت کار کرد تا سوراخ سمبه های آن گرفته شود و دیگر خوردنی غیر مجاز وارد جسم و روان شما نشود. برای حل مشکلات از نوع روانی، شیطان قرصهای روانگردان و شیمیایی و مدیتیشن و چاکرابازی را پیشنهاد میدهد ولی خدا، خالق روان ما، پرهیز از این نوع خوردنیها را پیشنهاد میدهد. این نکته خیلی مهم است که بدون درمان خوردنیهای نوع دوم، بیماریهای ناشی از خوردن نوع اول هم قابلیت درمان واقعی ندارند.

فرق مهمی که این دو نوع تغذیه دارند، این است که اگر در تغذیه نوع اولی، افراط شود، بدن ما دچار چربی خون و قند و چاقی و بیماریهای جسمی دیگر میشود. اما تغذیه نوع دومی، باعث تغذیه دیوها خواهد شد و دیوها وارد محیط و جسم انسانها شده و باعث ایجاد بیماریهای روانی در انسان خواهد شد. برای اینکه واقعا بطور صد درصدی از مزایای روزه داری بهره مند شویم، حتما باید از هر دو نوع خوردن در ماه رمضان جدا خود داری شود. وقتی که دیوها بر روان انسان چنبره بزنند، دیگر خیلی سخت است که بدن را سالم نگه داشت. آیات مربوط به خوردن روانی ذکر میشوند:

 

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿۹۳

و آنگاه که از شما پیمان محکم گرفتیم و [کوه] طور را بر فراز شما برافراشتیم [و گفتیم] آنچه را به شما داده‏ ایم به جد و جهد بگیرید و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهید گفتند شنیدیم و نافرمانى کردیم و بر اثر کفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنید [بدانید که] ایمانتان شما را به بد چیزى وامى دارد (۹۳)

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

 

وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَمًّا ﴿۱۹

و میراث [ضعیفان] را چپاولگرانه مى ‏خورید (۱۹)

 

إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا ﴿۱۰

در حقیقت کسانى که اموال یتیمان را به ستم مى ‏خورند جز این نیست که آتشى در شکم خود فرو مى ‏برند و به زودى در آتشى فروزان درآیند (۱۰)

 

وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۸۸

و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید و [به عنوان رشوه قسمتى از] آن را به قضات مدهید تا بخشى از اموال مردم را به گناه بخورید در حالى که خودتان [هم خوب] میدانید (۱۸۸)

 

الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۷۵

کسانى که ربا مى ‏خورند، برنمى ‏خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس‏، آشفته ‏سرش کرده است‏. این بدان سبب است که آنان گفتند: (داد و ستد صرفاً مانند رباست‏.) و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال‏، و ربا را حرام گردانیده است‏. پس‏، هر کس‏، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید، و (از رباخوارى‏) باز ایستاد، آنچه گذشته‏، از آنِ اوست‏، و کارش به خدا واگذار مى ‏شود، و کسانى که (به رباخوارى‏) باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. (۲۷۵)

 

خدا می فرماید که کسانى که ربا مى ‏خورند، برنمى ‏خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس‏، آشفته ‏سرش کرده است‏. بنابراین خوردن از نوع دوم؛ دقیقا باعث تسلط شیاطین بصورت دیو برانسان خواهد شد. در این نوع خوردن، شیطان با انسان مماس میشود (یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ)، و این یعنی شیطان دارد باطری به باطری میکند و از روان انسان تغذیه میکند. یا اینکه کسانی که اموال یتیمان را میخورند، انگار دارند آتش وارد بطون خود میکنند ( إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا). خوردن آتش معناهای زیادی میتواند داشته باشد، خدا در ادامه می فرماید وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا یعنی بزودی اینها به سعیر خواهند رسید. سعیر جنبه ای از جهنم است که در همین دنیا هم میتواند اتفاق بیفتد و همین نوع آتشهاست که انسانها را از این دنیا به جهنم وصل میکند. اتصال از این دنیا به جهنم از طریق این نوع خوردنها صورت می گیرد.

نیم ساعت وبگردی بی هدف که فقط حسادت، شهوت، غبطه و سایر صفات منفی بار انسان میکند، به اندازه یک روز خستگی می آورد. زیرا اینها تغذیه روانی هستند که فقط روان انسان را پر میکنند و گرنه ارزش تغذیه ای برای روح و روان ما ندارند و خیلی مضر هستند. دیگران را پر کردن، کنایه از این است که صفات بد را در او تحریک کردن. همانطور که در جهنم، جهنمیان فقط شکمهایشان پر میشود و هیچ فایده دیگری برای آنها ندارد (فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ). اما کسانی که بوسیله تلویزیون و وبگردی های ناسالم، ورودیهای ناسالم وارد روان خویش میکنند، بیمار میشوند و بعدا مجبورند که برای درمان این بیماری، کارهای خطرناکی انجام دهند و چیزهای خطرناک دیگری وارد روان خویش بکنند. آیه ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِیمٍ  کنایه از این موضوع است که جهنمیان بعد از میل غذایی که فقط بطنها و روانها را پر میکند، مجبورند که مایعی جوشان روی آن بریزند. به همین طریق اخذ اینپوتهای ناسالم از هر منبعی (تلویزیون، وبگردی، فیلم، آهنگ و رمان و ...) روان انسان را پر میکند و باعث زجر افراد میشود و افراد مجبورند که مایع جوشان (حمیم) روی آن بریزند. مایع جوشان اینجا کنایه ای از یک ورودی خیلی مضر است و اصل عذاب همین ورودی مضر است که بعد از خوردن اینپوت حرام شکل می گیرد.

 

فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۶۶پس [دوزخیان] حتما از آن مى ‏خورند و شکمها را از آن پر مى کنند (۶۶)

 

ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِیمٍ ﴿۶۷سپس ایشان را بر سر آن آمیغى از آب جوشان است (۶۷)

 

ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ ﴿۶۸آنگاه بازگشتشان بى‏ گمان به سوى دوزخ است (۶۸)

 

همانطور که می بینید، خوردن فقط غذا و مایعات نیست؛ بلکه خیلی کارهای دیگر هم به عنوان خوردن ذکر شده است. هر چند که خوردنیهایی مثل ربا و غیبت در همه حال حرامند. اما در روزه ماه رمضان، اختصاصا باید در نخوردن اینها دقت کنید تا اگر غل و غشی هست، ترک شود و از دست این عادات شیطانی خلاص شوید. این نوع خوردنهای غیر مادی، مهمترین ضرری که پشت آن است، این است که پندار نیک افراد را از بین میبرد و میسوزاند. مثلا کسی که ربا میخورد، به نوعی به سیستم شیطانی اطمینان پیدا میکند و نسبت به آن حسن ظن پیدا میکند. به این طریق پندار نیک او به پندار شرّ تبدیل میشود. به همین خاطر خدا از رباخوار به عنوان کسی که آتش میخورد ، یاد کرده است. خوردن آتش به معنای آتش ناشی از سوختن نفت و یا چوب نیست بلکه منظور آتشی است از نوع آتش شیاطین که این نوع آتش، پندار نیک را میسوزاند. به همین خاطر خدا در قرآن در تعریف ربا  از عبارت یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ استفاده فرموده است.

 

الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۷۵

کسانى که ربا مى ‏خورند، (از گور) برنمى ‏خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس‏، آشفته ‏سرش کرده است‏. این بدان سبب است که آنان گفتند: (داد و ستد صرفاً مانند رباست‏.) و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال‏، و ربا را حرام گردانیده است‏. پس‏، هر کس‏، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید، و (از رباخوارى‏) باز ایستاد، آنچه گذشته‏، از آنِ اوست‏، و کارش به خدا واگذار مى ‏شود، و کسانى که (به رباخوارى‏) باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. (۲۷۵)

 

گناهان باطنی مثل ربا، غیبت و ... پندار نیک افراد را میسوزانند و عملا فرد به یک قربانی سوختنی برای شیطان تبدیل میشود. بدون این که فرد خودش متوجه باشد، خودش را قربانی شیطان کرده است. پس هدف اصلی شیطان، قربانی کردن آدمیان برای خودش است، تا از این قربانی تغذیه کند. سیستم شرّی که شیطان برپا کرده است، بر همین قربانیها استوار است.

همانطور که خوردن گناهان باطنی، پندار نیک را میسوزاند، خوردن مثلا مشروب الکلی هم تمام ویتامینهای مفید جسم ما را میسوزاند. مشروبات حاصل از میوه های قند دار گندیده هستند و چنان تغییر ماهیت می دهند که قند آنها به یک نوع قند غیر قابل تجزیه و غیر قابل استفاده برای بدن ما تبدیل میشود. بدن انسان نمیتواند از قند موجود در الکل استفاده کند و در نتیجه مصرف کنندگان بعد از مصرف ، کسل و ناتوانند، طوریکه بدن مجبور است از ویتامینهای از قبل موجود در بدن استفاده نماید. بدن ، بعد از مشروب خواریهای فراوان، ویتامینهای اصلی و ضروری خویش را از دست میدهد و آن را می سوزاند. اینپوتهای شرّ هم اینچنین پندار نیک آدمیان را از بین می برد و یا آن را کم رنگ میکند. پندار نیک تعیین میکند که شما در جبهه شرّ هستید یا در جبهه خیر.

فرض کنید که شما غذایی میخورید که ناسالم است، تا چند روزی کسل میشوید و اشتهای خوردن را از دست میدهید و برای بیشتر ما این اتفاق افتاده است. زیرا تا غذای فاسد از سیستم گوارشی ما بیرون نرود، نمی توان اشتهای خوردن غذای دیگری را کرد. روان ما هم اینطوری است. اگر ما ورودی فاسدی را از طریق چشمان، گوش و سایر اعضاء حس کنیم؛ یعنی آن ورودی فاسد را خورده ایم و بنابراین روان ما بیمار میشود و اگر تا موقعی که ورودی فاسد از روان ما بیرون نرود، نمی توان پندار خود را به سمت نیک متمایل کرد. زیرا همان موقع که ورودی فاسد وارد روان میشود، دیگر نمیتوان واقعیتها را فهمید. یکی از معانی توبه همین است که ورودی فاسد از روان بیرون رانده شود.

روزه بزرگترین کمپ ترک گناهان قلبی و بدنی هست. در روزه داری باید سطوح پندار،کردار، گفتار چک شوند و در نتیجه بهترین تمرین است برای برگشت به چرخه نیک. خدا می فرماید که آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد؟ قطعا همه مردم دنیا بدون استثناء از آن کراهت دارند و چنین چیزی را دوست ندارند و همگی بدون استثناء می گویند خیر. اما خدا این مقایسه را ذکر کرده است تا نشان دهد که گناهان باطنی همچون غیبت و حسادت و کینه چقدر خطرناکند و اصلا عواقب و خطرات اینها قابل مقایسه با خطرات گناهان دیگر نیست. این آیه میخواهد به ما بفهماند که اگر ما گناهان را می دیدیم و تجسم می کردیم و می فهمیدیم که چه تاثیر مخربی در روح و روان ما دارند، هیچوقت دنبال آن نمی رفتیم. زیرا در حالت عادی، شما هیچوقت به خوردن گوشت برادر و گوشت هیچ کس دیگری فکر هم نمی کنید؛ و مقایسه غیبت با این  کردار خیلی زشت؛ برای نشان دادن درجه کثیفی گناهان است. شما تصورکنید که دیوهایی که پشت این صحنه گردانی هستند؛ چقدر کثیفند. قرآن صحنه های روبرو شدن گناهکاران با دیوهای پشت صحنه را به تصویر میکشد:

 

حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ ﴿۳۸

تا آنگاه که او [با همزادش] به حضور ما آید [خطاب به شیطان] گوید اى کاش میان من و تو فاصله خاور و باختر بود که چه بد همزادی بودی (۳۸)

 

مردم در قیامت از دیوهایشان منزجر و متنفر میشوند ولی آن موقع بیفایده است و مهم این دنیاست که باید این تنفر را اعلام کنیم. تنها راه دور کردن دیوها از خود و محیط خود، اخذ پندار نیک است. حتی کردار نیک و گفتار نیک هم برای ثبات بخشیدن به پندار نیک است.

روزه گرفتن، به تمام معنا دیوها را از محیط انسان بیرون میراند. در این مورد در انجیل هم آمده است که : دیو جز به دعا و روزه از جسم انسان بیرون نمی‌رود. تمام کتابهای آسمانی در ماه روزه داری برای انسان نازل شده اند؛ زیرا در این ماهها، شیاطین ضعیفتر میشدند و بصورت دیو، نمیتوانستند در متن کتابهای آسمانی دخالت کنند. همانطور که قرآن هم در ماه رمضان نازل شد.

 

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۱۸۵

ماه رمضان [همان ماه] است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است [کتابى ] که مردم را راهبر و [متضمن] دلایل آشکار هدایت و [میزان] تشخیص حق از باطل است پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد و کسى که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مى‏ خواهد و براى شما دشوارى نمى‏ خواهد تا شماره [مقرر] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگى بستایید و باشد که شکرگزارى کنید (۱۸۵)

 

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶

و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى ‏کنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند (۱۸۶)

 

جالب است که بعد از آیه در مورد ماه رمضان، خدا می فرماید که :  هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند بگو من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى ‏کنم پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند. آیه خیلی زیبا می گوید که ای پیامبر اگر بندگان من از تو درباره من سوال کردند و درخواستی داشتند؛ بگو که خدا نزدیک است و دعای هر دعاکننده ای را جواب میدهد. همین آیه خودش ثابت میکند که ما انسانها باید در دعاهای خویش فقط و فقط خدا را بخوانیم و درخواستهایمان را فقط به او ارائه دهیم. وقتی مردم زمان پیامبر محمد، پیش او می روند و از او درباره خدا می پرسند و یا از پیامبر درباره خدا چیزی میخواهند؛ پیامبر محمد آنان را راهنمایی کرده و میگوید که خدا نزدیک است و دعای هر دعاکننده ای را جواب میدهد؛ پس خودتان باید از خدا بخواهید. (فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ).  اگر کسی در زمان پیامبر خواسته خود را از پیامبر می خواست و یا میخواست از طریق پیامبر خواسته را به خدا بگوید، حتی زمانی که پیامبر زنده بوده است ؛ خدا می فرماید که  من نزدیکم و جواب هر دعا کننده ای را می دهم اگر مرا بخواند (فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ). خدا عمدا در این آیه از ضمیر مفرد (إِذَا دَعَانِ) استفاده می فرماید و می گوید : إِذَا دَعَانِ = زمانی که من را بخواند.

درخواست کمک از کسانی که مرده اند، به خدا نمیرسد و بلکه به دیوها میرسد و دیوها از این خواسته، تغذیه میکنند. اما اگر درخواست شونده، زنده باشد؛ خود ماهیت درخواست کردن مشکلی ندارد، زیرا درخواست کننده بالاخره جوابی می گیرد و درخواست شونده هم سخنی میگوید. پسران یعقوب از پدرشان میخواهند که پیش خدا برایشان طلب استغفار کند.

 

قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ ﴿۹۷

گفتند اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم (۹۷)

 

این درخواست مشکلی ندارد، زیرا یعقوب زنده بوده است و جوابی به پسرانش میدهد. یعقوب در جواب پسرانش می گوید:

 

قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۹۸

گفت از پروردگارم براى شما آمرزش خواهم خواست که او همانا آمرزنده مهربان است (۹۸)

 

یعقوب، در جواب پسرانش از زمان آینده دور استفاده میکند (سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ) و به این طریق یعقوب نمیخواهد که خود را واسطه مستقیم بین خدا و پسرانش کند. بلکه او میخواهد که در آینده بطور خودجوش و خودخواسته، از خدا برای پسرانش طلب استغفار کند و این روش استغفار بدون مشکل است و از نظر قرآن ایرادی ندارد. اما اگر پسرانش بعد از مرگ پیامبر یعقوب، از پدرشان که مرده است، بخواهند که برای آنها استغفار کند، این نوع طلب، از نظر قرآن بیفایده و حتی مضرّ است؛ زیرا اولا یعقوب صدای پسرانش را نمی شنود و دوما نمی تواند جوابی بدهد. بنابراین این نوع دعا و استغفار، ابتر است و یک سر دیگرش به دیوها متصل است.

 

وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ﴿۵

و کیست گمراه‏ تر از آن کس که به جاى خدا کسى را مى‏ خواند که تا روز قیامت او را پاسخ نمى‏ دهد و آنها از دعایشان بى‏ خبرند (۵)

 

وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَکَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ کَافِرِینَ ﴿۶

و چون مردم محشور گردند دشمنان آنان باشند و به عبادتشان انکار ورزند (۶)

 

إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ ﴿۱۴

اگر آنها را بخوانید دعاى شما را نمى ‏شنوند و اگر [فرضا] بشنوند اجابتتان نمى کنند و روز قیامت‏ شرک شما را انکار مى کنند و [هیچ کس] چون [خداى] آگاه تو را خبردار نمى ‏کند (۱۴)

 

زمانی که یعقوب زنده بود، پسرانش پیش او رفتند و از او خواستند که پیش خدا برایشان استغفار کند و یعقوب در این مورد آنان را سرزنش نکرد، بلکه گفت در آینده برای شما استغفار خواهم کرد. یعقوب به این خاطر این مساله را به آینده موکول کرد زیرا اصلا ماهیت دعا برای دیگران اینطوری است. اگر دعا خودجوش و آگاهانه نباشد، اصلا نزد خدا قابل قبول نیست و به خدا نمی رسد.  ما انسانها می توانیم بطور خودجوش و هر وقت که خواستیم برای نزدیکانمان و افراد دیگر، از خدا تقاضای استغفار کنیم و این در قرآن مجاز است و یعقوب به همین خاطر آن را به آینده موکول کرد. اما درخواست از کسانی که مرده اند و از دعای ما بی خبرند، بی معنی است، زیرا آنها از تقاضای ما بی خبرند. به این خاطر است که خدای مهربان در قرآن، شفاعت کردن را مجاز دانسته است ولی شفیع گرفتن را مجاز نمیداند (وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ). بنابراین شفیع گرفتن مجاز نیست ولی شفاعت کردن مجاز است. شما می توانید برای هر کس که دوست داشتی ، دعای خیر کنید و این یک مساله خودجوش است و از نظر قرآن مشکلی ندارد. زیرا در شفاعت کردن؛ در واقع شما دارید خواسته ات را از خدا میخواهی.

 

وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۱۸

و به جاى خدا چیزهایى را مى ‏پرستند که نه به آنان زیان مى ‏رساند و نه به آنان سود مى‏ دهد و مى‏ گویند اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند بگو آیا خدا را به چیزى که در آسمانها و در زمین نمى‏ داند آگاه مى‏ گردانید او پاک و برتر است از آنچه [با وى] شریک مى‏ سازند (۱۸)

 

خدای مهربان، روشهای مرتاضان برای زندگی را قبول ندارد. آنها خود را از خیلی از غذاها محروم میکنند و  تا آخر عمرشان، جامه های کهنه میپوشند. آیه ای از قرآن، این نوع زندگی را صراحتا رد میکند.

 

یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿۳۱

اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لى] زیاده‏ روى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمى دارد (۳۱)

 

البته در اصل، مرتاضان خود را از غذا بی نیاز نمی کنند، بلکه تعادل هورمونهای بدن خویش را به هم میزنند و به این طریق به هورمون دیگری معتاد میشوند. همانطور که در قسمت 47 ام جادوی شیاطین گفته شد؛ غذاهای گندیده و فاسد باعث تغییر ناگهانی سطح هورمونها در بدن میشوند. مشروبات الکلی هم حاصل میوه های گندیده است. بعضی مرتاضان برای تغییر سطح هورمون سروتونین، غذاهای فاسد مصرف میکنند و حتی بعضی از آنها در طول تاریخ برای بالابردن همین هورمون، به مدت چهل شبانه روز از ادرار خود می نوشیدند تا سطح غیر مجاز هورمونها را در بدن خود تولید کنند و به آن حالتی از ذهن، که خودشان آن را آرامش و مکاشفه!  می نامند، برسانند. ترشح سروتونین باعث میشود که احساس گرسنگی طبیعی از بین برود و به همین خاطر مرتاضان هندی، احساس گرسنگی را در خود از بین میبرند و به این طریق هورمونهای طبیعی و خدادادی خویش را دستکاری میکنند.  هورمون سروتونین بالا موجب ایجاد حس رضایت و شادی کاذب درونی فرد (گاهی بدون هیچ دلیلی) می شود. و البته این شادی کاذب نوعی اعتیاد است و مرتاضان تا آخر عمرشان معتاد این نوع کسب آرامش هستند و مغز خود را پوچ میکنند. خیلی از داروهای شیمیایی، باعث بهبودی بیماری نمیشوند و بلکه فقط سطح هورمونها را جابجا میکنند و بیمار بیچاره فکر میکند بیماریش خوب شده است.

 

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿۳۲

[اى پیامبر] بگو زیورهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده و [نیز ] روزیهاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده بگو این [نعمتها] در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده‏ اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان مى‏ باشد این گونه آیات [خود] را براى گروهى که مى‏ دانند به روشنى بیان مى ‏کنیم (۳۲)

 

بعضی از مردم به اشتباه فکر میکنند که خوشی و هدف این دنیا به لذتهایش است؛ ولی این نوع تفکر هم اشتباه و منحرف است. خوشی این دنیا به صحیح زندگی کردن است. آزمایشهای دوره ای محققین علم پزشکی ثابت کرده است که روزه واقعا از دیابت نوع دوم جلوگیری میکند و حتی آن را محو میکند. زیرا دیابت و بسیاری از بیماریهای دیگر از عدم تعادل بدنی نشات می گیرند. هنوز علم نتوانسته است که بطور کامل طریقه کامل سوخت و ساز بدن انسان را با جزئیات بفهمد و هیچوقت هم بطور کامل نخواهد فهمید. خدای مهربان که ما را خلق کرده است، بهتر از هر کسی میداند که چطوری بدن ما را تنظیم کند. آن خالق متعال میداند که روزه داری بهترین روش برای تنظیم سیستم گوارشی و هورمونی بدن است. روشهای پزشکی هیچوقت به اندازه روزه موثر نیستند. زیرا روزه فقط نخوردن غذا نیست، بلکه فرد روزه دار دیگر با چشمهایش و گوشهایش و تمام حسهای دیگرش گناهی انجام نمیدهد و اینپوتهای غلط وارد روان و بدن خویش نمی کند. بیشتر عدم تعادل هورمونها، از گناهان حاصل میشوند، وقتی شما پیش بعضی مراکز درمانی می روید، کمتر کسی شما را به عبادت و رعایت دستورات دینی مثل روزه نصیحت میکند. در حالی که منشاء اصلی بیماریها، عدم رعایت دستورات دینی است. متاسفانه مردم دیگر همدیگر را نصیحت نمی کنند و نقش سیاهی لشکر و ربات را برای هم بازی میکنند. اینها برخلاف آیه تواصو بالحق و تواصوا بالصبر است. در آینده هوش مصنوعی میتواند کار آنها را هم انجام دهد. فرق انسان با هوش مصنوعی همین است. انسانها باید همیشه همدیگر را نصحیت کنند البته با زبان نرم و خوش. هر انسانی به نصیحت نیک و صادقانه و سخنان نیک نیاز دارد، مثل نیاز به آب و غذا. گفتار نیک نمی گذارد که آدمها در خیالات زندگی کنند و آنان را از خواب و خیال بیدار میکند.

خیالپردازی و غرق شدن در اشعار و احساسات و توهمات باعث ابتلا به دیابت نوع دوم خواهد شد، زیرا خیالپردازی و توهمات و احساسات افراطی، بدن را فریب داده و باعث تولید سطح نامنظمی از هورمونها و سایر پارامترها در بدن میشود و  تنظیمات طبیعی و نرمال بدن به هم میخورد و زمینه ابتلا به انواع بیماریها فراهم میشود. بنابراین بیماریهای انسان ، همیشه منشاء خوردن غذا ندارند و بیشتر مواقع منشاء روانی دارند و اگر فرد روزه دار، ورودیهای روان خویش را کنترل نکند و نفسش را تزکیه ندهد، سلامت جسمی خودش را هم به خطر می اندازد و سود زیادی از روزه جسمی نمی گیرد. بعضی ها میگویند روزه برای بدن مضر است! در واقع آنان چون تسلط کاملا علمی بر این موضوع ندارند، فقط جنبه رباتی آن را در نظر می گیرند و بقیه پارامترها را در نظر نمی گیرند. از نظر آنان روزه مضر است ولی داروهای شیمیایی و روان گردانی مجاز است! آنها متوجه نیستند که روزه چقدر اصولی تنظیمات جسمی و روحی روانی را با هم تنظیم میکند. تنظیمات جسمی و روانی هر دو وابسته به هم هستند و اگر چیزی تنظیم شود، باید هر دو با هم تنظیم شوند و گرنه مغلطه انداز است و روزه دقیقا اینکار را میکند.

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و چهار) آخر الزمان (قسمت 22) دفع کردن دیوها (بخش هجدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت دهم) جنگ ستارگان

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و چهار)

آخر الزمان (قسمت بیست و دوم)

دفع کردن دیوها (بخش هجدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت دهم)

جنگ ستارگان

 

توصیه میکنم که قبل از مطالعه این قسمت از جادوی شیاطین، این لینک را مطالعه کنید. ما به این علت در این دنیا بسرمی بریم که گناهی بس هولناک مرتکب شده ایم، و زندگی این دنیا فرصتی است که به ما داده شده تا دیگر بار خود را نجات دهیم، شرک خود را علنا  محکوم کنیم، و به درگاه خدا بپیوندیم. تمام ماجرا از آنجا آغاز شد که میلیاردها سال پیش  نزاعی در ملکوت اعلی درگرفت. آیه قرآنی به این نزاع آسمانی اشاره فرموده است. خدای مهربان  و حکیم  به این جنگ آسمانی در جای جای قرآن اشاره فرموده است. این جنگ در آسمانها شکل گرفت و در زمین اتفاق نیفتاد. آن موقع، زمین یک سیاره متروکه بوده است و شاید در مراحل اولیه پیدایش و تکمیل بوده است. آن موقع هنوز انسان به زمین تبعید نشده بود. این جنگ بزرگ همان جنگ ستارگان است که در آسمان بین نیروهای خیر و شرّ اتفاق افتاد. خدای مهربان در آیه ای از قرآن به این جنگ ستارگان اشاره می کند.

 

مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹

مرا در باره ملاء اعلى هیچ دانشى نبود آنگاه که مجادله و جنگ میکردند (۶۹)

 

دکتر رشاد خلیفه کاشف معجزه ریاضی قرآن در این زمینه می گوید که یکی از مخلوقات بلند پایه، یعنی ابلیس، از روی جاه طلبی و تفرعن به فکر افتاد که خود نیز می تواند با قدرتی که خدا به او داده بود، در کنار خدا خدایی کند و بدین ترتیب مقام قدوسی خدا را زیر سوال برد. شیطان در آن موقع دارای قدرت زیادی بود و نعمتهای زیادی به او داده شده بود. پندار شیطان نه تنها کفرآمیزبود، بلکه بکلی نیز غلط بود؛ زیرا فقط خداست که توانایی و قابلیت لازم را برای خدایی دارد.  به دنبال این کفر شیطانی، در ملکوت اعلی تفرقه ایجاد شد، و کلیه مخلوقاتی که در قلمرو خدا بودند به چهار دسته طبقه بندی شدند :

 

1.     فرشتگان: مخلوقاتی که از همان اول به مقام قدوسی خدا معترف بودند .  

2.     حیوانات و جمادات: مخلوقاتی که اول عصیان ورزیدند ولی بعد دعوت خدا را برای توبه پذیرفتند.

3.     جن ها: مخلوقاتی که با شیطان موافق بودند؛ که او نیز می تواند  ”خدا” باشد.

4.     آدمیان: مخلوقات غیرمصمم و بی تفاوت؛ آنها نتوانستند با قاطعیت پای این اعتقاد بایستند که مقام قدوسی فقط از آن خداست. مشکل اصلی بشریت بی تفاوتی بود. اکنون هم بی تفاوتی بزرگترین مشکل بشریت است.

 

 این مجادله جمعیت بهشتى باعث شد تا مخلوقات خدا به این چهار گروه دسته بندى شوند. این دسته بندی در آیه زیر و همچنین بعضی آیات دیگر بطور ضمنی بیان شده است.

 

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲

ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)

 

خیلی جالب است که این آیه در سوره احزاب است. احزاب یعنی گروهها. این ثابت میکند که حزب بازی ها و گروهبندی ها و مذاهبی که انسانها برای خودشان انجام میدهند و تشکیل میدهند، همگی بی اعتبارند و تنها گروهی که مورد قبول خداست، گروهی است که طرفدار خداست و در چرخه نیک بسر می برد. بنابراین دسته بندیهای جناحی و سیاسی و مذهبی همگی باطلند.

خوردن از درخت ممنوعه و نافرمانی آدمی از خدا، برخلاف آنچه  مردم عقیده دارند، گناه اصلی و گناه اولیه انسان نبود. گناه اولیه و اصلی این بود که ما نتوانستیم در آن نزاع و جنگ بزرگ با قاطعیت پای این اعتقاد بایستیم که فقط خدا صاحب مقام قدوسی است. یعنی ما نتوانستیم اقرار کنیم که تمام قدرت ها فقط از آن خداست و مقام الوهیت فقط برازنده اوست. انسان در آن موقع بی تفاوت بود. بی تفاوتی در مقابل جبهه شرّ، گناه اصلی و اولیه انسان بود. اکنون هم همین گناه مهمترین، گناه انسان است. بیشتر مردم روی زمین، در مقابل جبهه شرّ بی تفاوتند.

با این درگیری، شیطان حماقت بزرگی از خود نشان داد. حماقت او تکبر و غفلت او بود. مقام پروردگاری فقط شایسته خدای یکتاست. فقط اوست که می تواند جهان را اداره کند. فقط اوست که برهمه موجودات مسلط است و نیازهای آنان را برآورده میکند.

اگر انسان بتواند جن همزاد خود را متقاعد کند که به گناه اصلی خود اعتراف کند، و پشتیبان مقام قدوسی خدا باشد، هر دو مخلوق مورد عفو و بخشایش خدا قرار می گیرند و روز رستاخیز به سلطنت جاوید خدا باز می گردند. ولی اگر جن همزاد، بتواند انسان را به شرک و  بت پرستی متقاعد کند، آنگاه هر دو مخلوق برای همیشه از درگاه خدا تبعید می شوند و هر دو برای همیشه با هم در جهنم خواهند بود.

از طرف دیگر، انسانهایی که شیطان را از خود دور می کنند، و مقام قدوسی خدا را عملا  پاس می دارند، و از جبهه خیر حمایت میکنند و در مقابل جبهه شرّ می ایستند، دوباره در پناه خدا قرار می گیرند. آنان از یک زندگی ایده آل در این دنیا و در آخرت برخوردار می شوند. آمدن انسانها از ملاء اعلا به زمین، فرصت دیگری بود تا انسانها خود را در محک و آزمایش قرار دهند و در این فرصت که در کره زمین هستند، دوباره بتوانند از مقام قدوسی خدای عالمیان، دفاع کنند و به بهشت برین برگردند.

بی تفاوتی در مقابل جبهه شرّ باعث شد که ما به این دنیا تبعید شویم. زیرا آن موقع همه موجوداتی که فریب شیطان را خورده بودند، توبه کردند بجز انسانها و اجنه. اجنه که صراحتا و علنا، شیطان را قبول کردند و در تیم او قرار گرفتند. اما انسانها اعلام کردند که میخواهند طی فرآیندی، خودشان بین خدا و شیطان انتخاب کنند. آنان از مقام خدای عالمیان دفاع نکردند و خود را وارد شرایط سختی کردند. آیه میفرماید که ما امانت الهى ( بار انتخاب بین خدا و شیطان) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، آنها از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند ولى انسان آن را برداشت براستى او ستمگرى نادان بود. خدا انسان را بخاطر این انتخابش ظَلُومًا جَهُولًا  ستمگر نادان مینامد.

 

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲

ما امانت [الهى و بار انتخاب] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)

 

لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۷۳

[آرى چنین است] تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و توبه مردان و زنان با ایمان را بپذیرد و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۷۳)

 

در آیه بعدی، خدای مهربان، هدف از این طرح را عذاب کردن مردان و زنان منافق و مشرک و همچنین آمرزش مردان و زنان مومن (افراد با پندار نیک) بیان فرموده است. خدای مهربان، در این آیه، از مومن و مومنات ، منافق و منافقات، مشرکین و مشرکات سخن می فرماید. در این آیه مذکر و مونث را جدا جدا ذکر میکند ؛ به این طریق خدا میخواهد به ما بفهماند که طریقه اخذ پندار نیک و یا پندار شرّ و شرک و نفاق برای جنس مرد و جنس زن، متفاوت است و هر کدام در سطح خود آزمایش میشوند.

بنابراین در کل، هدف از اجرای این طرح، اخذ پندار نیک بوده است. شیاطین پندارهای آلوده را می بینند و بنابراین آنان از طریق پندارهای آلوده جذب انسانها میشوند. هر گونه پندار آلوده ای، انسان را از چرخه نیک خارج میکند. برای اخذ پندار نیک، نباید نسبت به جبهه شرّ بی تفاوت بود. بی تفاوتی، نوعی پندار آلوده ست. خیلی از مردم این را نمی دانند. جبهه شرّ فعال است و اگر بی تفاوت باشید، قطعا روزی قاطی آن میشوید و این مساله، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. بیشتر مردم در این دنیا سیاهی لشکرند و دقیقا جبهه خود را مشخص نمی کنند. هر جا باد بوزد، همان طرف میروند. اگر اکثریت جامعه، گفتار و کردار غلطی را انتخاب کنند، آنها هم همین رویه را بر می گزینند. وقتی بی تفاوت باشید، تحت تاثیر هر جریانی قرار می گیرید و جوّ هر چیزی شما را می گیرد. آدمی هم بخاطر بی تفاوتی و عدم عزم کافی به این جا تبعید شد.

 

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵

و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم و[لى آن را] فراموش کرد و براى او عزمى [استوار] نیافتیم (۱۱۵)

 

کسانی که نسبت به قضایا بی تفاوتند، فکر میکنند آزاد زندگی میکنند ولی در تور شیطان افتاده اند ولی خودشان احساس نمی کنند و بالاخره روزی به وسطهای تور خواهند رفت. چرخه شرّ نمایشهایی برگزار میکند و مردم جذب اینها میشوند. آدمهای بی تفاوت خیلی راحت جذب این نمایشات میشوند. تا وقتی که آدمها جوانند، بی تفاوتند. شیطان از این بی تفاوتی آنها استفاده کرده و به تبلیغگر خود تبدیلشان می کند. مثلا خیلی ها بدون آنکه خودشان مشروب الکلی مصرف کنند، از مشروب الکلی دفاع میکند. یا اینکه از دیدن فیلمهای مستهجن دفاع میکنند و بی خودی مقهور تکنولوژی زمانه خود میشوند و هر چیزی را در قالب تکنولوژی خوب یا بد می پذیرند و چشمان خود را بر خیلی چیزها می بندند. یا اینکه تفکرات فمنیستی بر می گزینند. تمام این اتفاقات می افتد و فرد بدون اینکه خود بداند به تبلیغگر این طرز افکار تبدیل میشود. البته این اتفاق تا زمانی ادامه پیدا میکند که افراد جوانند و هنوز مقداری توانایی و زیبایی ظاهری دارند. اما بعد که چهل سالگی را رد کردند، آن موقع زیبایی و ظاهر آنان کم رنگ شده و در نتیجه شیطان هم ، پیشنهاد دیگری به آنها خواهد داد. اینکه آنها از تبلیغگری دست بردارند و بیایند داخل نظام شرّ و علنا چرخه شرّ را بچرخانند. افراد در این حالت چاره ای جز پذیرش این پیشنهاد ندارند و آن اتفاقی که قرار بود نیفتد، می افتد. بنابراین خدا ما را نیافریده است که تا سن چهل سالگی عبادت نکنیم و به دستورات او بی توجهی کنیم و بعد از چهل سالگی به فکر عبادت خدا بیفتیم. بی تفاوتی مثل یک نوع باند مافیاست و قطعا بیشتر این افراد نمی توانند از باند خارج شوند.

انسانها وقتی در چرخه شرّ هستند، شامل رحیمیت خدا نمیشوند. فقط کسانی شامل رحیمیت خدا میشوند که چرخه خیر را بچرخانند و خدا آنان را کمک خاصه میکند. بنابراین انسانهای بی تفاوت، قطعا در چرخه شرّ هستند، هر چند در اوائل از نظر خودشان زیاد مشخص نیست.

زندگی دنیوی ما، قسمت کوچکی از این طرح رحمانی است. این طرح از خیلی وقت پیش شروع شده است و ما در آخرای آن هستیم و خیلی سرنوشت ساز. زندگی دنیوی ما برش کوچکی از همان جنگ ستارگان است و به نوعی ادامه آن است. خدای مقدس و حکیم به این طریق دارد ، جنگ ستارگان را به اتمام میرساند و آن را حل و فصل میکند و بهشت و یا جهنم، مقصد نهایی شرکت کنندگان در این جنگ است.

شیطان تا زمانی که جزو ملائکه بود، به او ستاره صبح می گفتند ، البته زمانی که او هنوز مطیع خدا بود. به همین دلیل جادو گران و منجمان قدیم از ستاره صبح هم برای پیشگوییها استفاده میکردند. ملائکه مخلوقاتی هستند که هیچوقت نسبت به قدرت خدا شک نکردند و میدانستند که فقط خدای یکتای مهربان توانایی خدا شدن را دارد. اکثریت مخلوقات خدا جزو این دسته بودند. تعداد فرشتگان آنقدر زیاد است که هیچکس به جز خدا توانایی شمردن آنان را ندارد. حتی خود فرشتگان تعداد خود را نمیدانند. فرشتگان در آسمان به سر می برند و از نعمات خدا بهره می برند و از این که مطیع خدا هستند ، بسیار خوشنود هستند و به آن افتخار می کنند. آنان در خوشی کامل به سر می برند. انجام ماموریتهای خدای یگانه برای آنان لذت بخش است. آنها ماموریتهای خدا در زمین ، اعم از بارش باران و تقسیم رزق و روزی را به امر خدای رحمان انجام میدهند.

در جنگ ستارگان، فرشتگان پیشنهاد کردند که شورش کنندگان از محوطه سلطنت خدا اخراج شوند.  اما خدای مهربان به شورشیان فرصت دیگری داد تا به جنایت خود اعتراف کنند و به درگاه خدا توبه کنند. اکثریت آنان از این فرصت استفاده کرده و توبه کردند، آنها برای جبران خودخواهی و اشتباه خود (همکاری با شیطان) موافقت کردند تا که خودخواهی را در وجود خود خفه کنند و به این دنیا آمدند تا در نقش موجودات مطیع و فرمانبر بازی کنند. بنابراین جمادات ، حیوانات و سایر مخلوقات به جز انسان و جن مخلوقاتی تسلیم شده اند که برای جبران گناهانشان به این دنیا آمده اند. این نقش به طور ضمنی در آیات قرآنی بیان شده است.  در عوض ایفای نقش موجودات مطیع در این دنیا، این موجودات به درگاه سلطنت جاودانى خدا بخشیده می شوند. تعداد موجوداتی که از کردار بد خود توبه کردند ، آنقدر زیاد است که به تنهایی در زمین جا نمی گرفتند ، به همین دلیل اکثریت این موجودات در محدوده آسمان یکم در ستاره ها و سیاره های مختلف جا گرفته اند. تمام مخلوقات روی زمین و تمام پرندگانی که با بال های خود پرواز می کنند، جماعت هایی مانند ما انسانها هستند. تمام این مخلوقات قبلا توبه کرده اند و روزی نزد پروردگارشان احضار خواهند شد.

 

وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ﴿۳۸

و هیچ جنبنده‏ اى در زمین نیست و نه هیچ پرنده‏ اى که با دو بال خود پرواز مى ‏کند مگر آنکه آنها [نیز] گروه ‏هایى مانند شما هستند ما هیچ چیزى را در کتاب [لوح محفوظ] فروگذار نکرده‏ ایم سپس [همه] به سوى پروردگارشان محشور خواهند گردید (۳۸)

 

اسب، سگ، درختان، خورشید، ماه، ستارگان، کودکان فلج و عقب افتاده از جمله این مخلوقات خردمند هستند که به جنایت خود اعتراف کردند و توبه کردند ، اما برای جبران کفر اولیه خود ، در این دنیا نقشی که خدا برای آنان تعیین کرده است را بازی میکنند. این موضوع شاید برای خیلی از مردم قابل هضم نباشد. اما این یک واقعیت است که موجودات دیگر هم برای خود دنیایی دارند. با این تفاوت که دنیای آنان محدود است ، زیرا که آنان به طور موقت نقشی را ایفا میکنند. پیامبر سلیمان با مورچگان حرف میزند . مورچه ها سلیمان و سپاهش را می شناسند. هدهد برای پیامبر سلیمان خبر می آورد. این نشان میدهد که جمادات و حیوانات موجودات با شعوری هستند. اما آنان برای جبران گناه خود و کشتن نفس خویش در این دنیا نقش موجوداتی مطیع را بازی میکنند. ستارگان و درختان و همه جمادات و حیوانات برای خدا سجده می کنند.

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ ﴿۱۸

آیا ندانستى که خداست که هر کس در آسمانها و هر کس در زمین است و خورشید و ماه و [تمام] ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم براى او سجده مى کنند و بسیارى‏ اند که عذاب بر آنان واجب شده است و هر که را خدا خوار کند او را گرامى دارنده‏ اى نیست چرا که خدا هر چه بخواهد انجام مى‏ دهد (۱۸)

 

وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ ﴿۶و بوته و درخت چهره ‏سایانند (۶)

 

اسب مغرور نیست .صاحب اسب میتواند هرکسی باشد. میتواند چاق ، لاغر، جوان ، پیر، فقیر، ثروتمند باشد. خورشید هر روز طبق روندی که خدا برایش تعیین کرده است انجام وظیفه میکند. بدن انسان متعلق به زمین است بنابراین ششها ، ریه ها و قلبها طبق امر خدای متعال به کار خود ادامه میدهند و در اجل مشخصی از کار خواهند افتاد. تعداد سایر جانوران بسیار بیشتر از انسانهاست . فقط تعداد مورچه ها را در نظر بگیرید. تعداد مورچه ها روی کره زمین چند میلیارد برابر انسانهاست. دایناسورها قبل از آمدن ما به زمین وجود داشتند زیرا این نقشه خدای یکتا بود و دایناسورها زمین را برای زندگی ما آماده کردند زیرا که اگر آنان نبودند زمین هم مثل مریخ غیر قابل سکونت بود و حالا هیچ درختی وجود نداشت و نفت و مواد فسیلی موجود نبود.

در جنگ بدر شیطان به کمک مشرکین آمده بود. او اعمال مشرکین را در نظرشان زیبا جلوه می داد ، غرور کاذب به آنان تزریق میکرد. اما خدا هم ملائکه هایش را برای کمک مومنین فرستاد. شیطان سپاه خدا را دید. ما انسانها ملائکه را نمی بینیم، اما شیطان آنها را می بیند. شیطان به محض دیدن ملائکه  از صحنه گریخت و مشرکین را تنها گذاشت. در واقع وعده های شیطان کلا دروغ است. او دوست مشرکین نبود ، بلکه او نمیخواهد به تنهایی وارد جهنم شود. او از سر کینه و عداوت میخواهد کل انسانها را با خود وارد جهنم کند.

 

وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿۴۸

و [یاد کن] هنگامى را که شیطان اعمال آنان را برایشان بیاراست و گفت امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناه شما هستم پس هنگامى که دو گروه یکدیگر را دیدند [شیطان] به عقب برگشت و گفت من از شما بیزارم من چیزى را مى ‏بینم که شما نمى ‏بینید من از خدا بیمناکم و خدا سخت‏ کیفر است (۴۸)

 

البته شیطان واقعا یک دروغگوی واقعی است. کلا نظام شیطانی و شرّ براساس دروغ بنا شده است. وعده هایش، لذتهایش، پندارهایش، همه چیزش دروغین است.

 

وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۲۲

و چون کار از کار گذشت [و داورى صورت گرفت] شیطان مى‏ گوید در حقیقت ‏خدا به شما وعده داد وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف کردم و مرا بر شما هیچ تسلطى نبود جز اینکه شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید من به آنچه پیش از این مرا [در کار خدا] شریک مى‏ دانستید کافرم آرى ستمکاران عذابى پردرد خواهند داشت (۲۲)

 

متاسفانه عده زیادی از مردم از انسان به عنوان اشرف مخلوقات یاد می کنند و این اشتباه فاحشی است. این در واقع همان خصلت شیطانی است که به آنها هم سرایت کرده است. شیطان هم خود را بالاتر از همه میدانست، به همین دلیل با کله سقوط کرد. زمانی که آدم و حوا توی بهشت بودند ، شیطان آنان را به نزدیک شدن به درخت ممنوعه ترغیب می کرد و به آنان وعده فرشته شدن می داد. در واقع اگر انسان فرشته بود ، وضعش این نبود . همه داریم می بینیم که انسانها چطوری توی گناه غرق شده اند. انسان اشرف مخلوقات نیست و این فقط یک وعده دروغین است و یک فریب است. انسان گناهکار است و باید از گناهش توبه کند. همین.

متاسفانه عده زیادی از مسلمانان فکر می کنند که خدا جهان را به خاطر پیامبر محمد آفریده است. در حالی که اگر می دانستند که چرا انسانها به این جهان پست آمده اند، این حرفشان را پس می گرفتند. خدا صراحتا در قرآن میفرماید که جنها و انسانها را برای پرستش دوباره خدا آفریده است. زیرا بعد از آن نزاع و شورش آسمانی ، جنها و انسانها ، خدا را از دست دادند و خود را به پایین انداختند. به همین خاطر خدا فرصت دیگری به آنان داد ، تا دوباره با پرستش دوباره خدا ، به بهشت و سرزمین جاوید خدا برگردند.

 

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴿۵۶و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (۵۶)

کتابهای حدیث و سنت سخنان پیامبر محمد نیستند و این کتابها، دو سه قرن بعد از پیامبر نوشته شده اند و هیچ گونه شباهتی با پیامهای قرآن ندارند و حتی در فهم قرآن دست اندازی میکنند. بعضی از مسلمانان طبق احادیث فکر میکنند که فرشتگان دارای اختیار نیستند ، معلوم نیست که این تفکرات از کجا آمده است. جر و بحثی که در میان جمعیت بهشتی در گرفت ، همانطور که در بالا گفته شد ، ثابت میکند که آفریده های خدا دارای اختیار کامل هستند. شورش تعدادی از آنان این حقیقت را به اثبات رساند که موجودات خدا دارای اختیار هستند و به این دلیل به خدای مهربان خدمت میکنند که آنها از قدرت و عظمت بی پایان خدا قدردانى میکنند. بدون آن جرو بحث بهشتی و شورش ، ما هیچوقت نمیفهمیدیم که آزادی بزرگترین هدیه خداست به تمام مخلوقاتش.

قبل از آن شورش، چیزی به اسم مرگ نبود. خدای مهربان جهت انجام این نقشه رحیمانه ، و الک کردن خوب و بد، مرگ و زندگی را آفرید. در آیه زیر خدا می فرماید او مرگ و زندگی را آفرید. ابتدا مرگ آفریده شده است بعد زندگی (خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ).

 

الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ ﴿۲

همانکه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده (۲)

 

نقشه خدا اینگونه بود که شورشیان به دنیای دیگری وارد شوند، جایی که از مشاجره بهشتی و نقش قبلی خویش هیچ چیزی به یاد نداشته باشند. هم انسانها و هم جنها پیام خدا و پیام شیطان را دریافت میکنند و مختارند که هرکدام را انتخاب کنند. آنان یا به درگاه جاودانه و پر از نعمت خدا بخشیده میشوند یا این که برای همیشه با شیطان در زجر به سر میبرند. در اینجا لازم بود که خدا اختیاراتی را به طور موقت به شیطان بدهد ، زیرا که جهت آزمایش این مورد لازم بود. والبته آن به این معنا نیست که خدا برای خود رقیب انتخاب کرده است. بلکه خدا آزمایش را اینطوری طراحی کرده است و البته در اصل خود انسانها و جنها این را خواستند.
مسئولیت این زندگانی فناپذیر برعهده خود انسان است. در واقع رنجها و زحماتی که انسان در این زندگی متحمل میشود ، نتیجه سرپیچی خودش است. خدا عادل است و به بندگانش ظلم نمی کند. بلکه شورش اولیه باعث شد که ما وارد این دنیای پست شویم. به همین خاطر خدا میفرماید که ما انسان را آفریدیم تا متحمل سختی و رنج شود. متحمل سختی شود تا خود را از این منجلاب نجات دهد. ما انسانها خود این روش را انتخاب کردیم. ما انسانها خود مسئول این همه رنج و زحمت هستیم. به همین خاطر یکی فقیر است ، یکی غنی است . هر انسانی مسئول اعمال خویش است.

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿۴

براستى که انسان را در رنج آفریده‏ ایم (۴)

 

خدا خودش طبق حکمت خود بهترین موقعیت ها را برای هر کس انتخاب نموده است. بنابراین کسی که مادرزادی فقیر است ، نباید شکایتی از خدا داشته باشد که چرا او فقیر است!. زیرا این بهترین موقعیت برای اوست تا بتواند به طرف خدا برگردد. شاید اگر او ثروتمند می بود ، نمیتوانست به طرف خدا برگردد. بنابراین اتفاقات مادرزادی و غیر مادرزادی ، تماما مسئولیتش برعهده خودماست و این بهترین موقعیتی است که میتوانستیم داشته باشیم. بنابراین انسانها با توجه به رحمت بی پایان خدا با بهترین طرح و نقش آفریده میشوند تا بتوانند برای آمرزش خویش در آن موقعیت تلاش کنند. بنابراین موقعیتهای مادرزادی ظلم به بندگان نیست ، بلکه رحمت است. کسی که پدر ثروتمندی دارد و یا کسی که پدر فقیری دارد ؛ خدای عالمیان به هیچکدام ظلم ننموده است ، بلکه بهترین موقعیتها را به هر کدام داده است. زیرا خدا از هرکسی بهتر به نفس آدمیان آشنایی دارد و او میداند که چه کسی در چه موقعیتی باید باشد تا بتواند به طرف خدا برگردد. کسی که در موقعیت فعلی نتواند به طرف خدا برگردد ، در هیچ موقعیت دیگری هم نخواهد توانست به طرف خدا برگردد.

 

وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ﴿۲۷

و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند مسلما در زمین سر به عصیان برمى دارند لیکن آنچه را بخواهد به اندازه‏ اى [که مصلحت است] فرو مى‏ فرستد به راستى که او به [حال] بندگانش آگاه بیناست (۲۷)

 

وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ ﴿۲۸

و اوست کسى که باران را پس از آنکه [مردم] نومید شدند فرود مى ‏آورد و رحمت‏ خویش را مى‏ گسترد و هموست‏ سرپرست‏ ستوده (۲۸)

 

خیلی از مردم تصور درستی از بت پرستی ندارند ؛  فکر می کنند که وقتی یک کسی و یا چیزی شریک خدا قرار داده می شود ، که آن چیز و یا فرد را خدا بنامید. این تصور نادرست است. همانطور که در آیه 42 سوره کهف آمده است؛ ، فردی که باغش سوخت ، در نهایت تاسف خورد و گفت ای کاش هرگز ملکم را همچون خدا در کنار پروردگارم  قرار نمی دادم (وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا) .

 

وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا ﴿۴۲

[تا به او رسید آنچه را باید برسد] و [آفت آسمانى] میوه ‏هایش را فرو گرفت پس براى [از کف دادن] آنچه در آن [باغ] هزینه کرده بود دستهایش را بر هم مى‏ زد در حالى که داربستهاى آن فرو ریخته بود و [به حسرت] مى گفت اى کاش هیچ کس را شریک پروردگارم نمى‏ ساختم (۴۲)

 

فرد باغدار هیچوقت صراحتا نمی گفت که این باغ خدای من است. بلکه توقعی که او از باغ داشت باعث شد که باغ به یک الهه برای او تبدیل شود. او توقع داشت که آن باغ او را تضمین  کند. او باغ را آنقدر دوست داشت که خدا را از یاد برده بود. او به جای خدا ، باغ را تکیه گاه خویش قرار داده بود ، به همین خاطر بدون اینکه خود بداند ، خدای دیگری برای خود برگزیده بود. برای یک فرد هرچیزی ممکن است به یک الهه تبدیل شود. فقط خدای قادر متعال، سرور و مولای ماست و فقط اوست که میتواند تکیه گاه انسان باشد. این همان نتیجه ای است که هر انسانی باید به آن نتیجه برسد.

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و سه) آخر الزمان (قسمت بیست و یک) دفع کردن دیوها (بخش هفدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت نهم) زوجیت

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و سه)

آخر الزمان (قسمت بیست و یک)

دفع کردن دیوها (بخش هفدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت نهم)

زوجیت

 

خدای مهربان هر چیزی را در این جهان بصورت زوج آفریده است. حتی زوجیت در گیاهان هم مطرح است. طراحی زوجیت برای یادآوری و عبرت گرفتن انسانهاست. خیلی چیزهای دیگر هم بصورت زوج آفریده شده اند، ولی ما ممکن است از نظر علمی هنوز به آن پی نبرده باشیم. اما اگر خدا بخواهد بالاخره روزی انسان به آن پی خواهد برد.

 

وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴۹و از هر چیزى دو گونه آفریدیم امید که شما عبرت گیرید (۴۹)

 

خدای مهربان، برای انسانها هم زوج آفریده است، ولی در مورد انسانها ، زوجیت انتخابی است و همیشه درست از آب در نمی آید. در اصل قرار است که زوجیت کمکی باشد برای زوجین تا راحت تر در نظام رحمانی زندگی کنند و عیبهای همدیگر را بپوشانند. اما به نظر میرسد که عملا در اکثر موارد، چنین هدفی محقق نشده است.

زوجیت مهمترین نقطه ای است که در آخر عصرها و دوره ها مورد حمله شیاطین قرار می گیرد. زیرا این موضوع خیلی حساس است و در حالت عادی هم همیشه می لنگد. این مورد که منحرف شود، کلا نظم خانواده ها و در نتیجه نظم اجتماع به هم میخورد. در زمان عصر قبلی ، شیاطین به بابِل آن موقع حمله کرده بودند و حساسترین موضوع جامعه در تمام دوران، که زوجیت بود را مورد حمله قرار دادند و بین زن و مرد اختلاف می انداختند. مردم آن دوره و روزگار چیزهایی را از فرشتگان هاروت و ماروت می آموختند که بین زن و مرد فاصله می انداخت (مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ)  و از تعلیمات فرشتگان سوء استفاده میکردند. این نکته اشاره به این موضوع دارد که آن موقع بین ازواج فاصله افتاده بود و مشکل بزرگی پیش آمده بود. اما اکنون همین مشکل در جامعه ما هم اتفاق افتاده است. شاید وقتی این را می گویم، بعضی ها که از پیشرفت تکنولوژی جوگیر شده اند، خود را به بی خیالی بزنند و بگویند که این روال طبیعی بین زوجین است و ربطی به جادو ندارد. اما آنها توجه نمی کنند که خدا در قرآن به ما در مورد ماهیت بشر میگوید و آن خالق یکتا در آیه های زیادی از قرآن به ما میگوید که ما چقدر سریع نعمت های شگفت انگیزی که روزانه به ما ارائه می شود را در نظر نمی گیریم و چقدر زود همه چیز را فراموش می کنیم. خدا در خیلی از آیات قرآنی رفتار ما را به وضوح در قرآنش بیان می کند، او به ما خبر میدهد که انسان روزی ماهیت وجودی خویش را منحرف میکند.  از آنجا که خدا ، از آینده و گذشته و همه چیز خبر دارد، هر جمله ای که در کتاب آسمانیش می فرماید، قطعا بی برو برگرد به وقوع پیوسته و یا خواهد پیوست. از معدود آیاتی که خدای حکیم در آن از اهل کتاب به خوبی یاد کرده است و آنان را تحسین کرده است، آیات زیر است:

 

لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ﴿۱۱۳

[ولى همه آنان] یکسان نیستند از میان اهل کتاب گروهى درست کردارند که آیات الهى را در دل شب مى‏ خوانند و سر به سجده مى ‏نهند (۱۱۳)

 

یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۱۴

به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان مى‏ دهند و از کار ناپسند باز مى دارند و در کارهاى نیک شتاب مى کنند و آنان از شایستگانند (۱۱۴)

 

خدا می فرماید که همه اهل کتاب یکسان نیستند، از میان اهل کتاب گروهى درست کردارند که آیات الهى را در دل شب مى‏ خوانند و سر به سجده مى ‏نهند و به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان مى‏ دهند و از کار ناپسند باز مى دارند و در کارهاى نیک شتاب مى کنند و آنان از شایستگانند و صالحانند. بطور خلاصه آیه می فرماید که بعضی از اهل کتاب، برای برقراری چرخه نیک (پندار نیک-کردار نیک-گفتار نیک) شب و روز عبادت و تلاش میکنند و اینها حسابشان نزد خدا فرق میکند. در زمان پیامبر محمد، منظور از اهل کتاب، مسیحیان و یهودیان و تمام ادیانی بود که کتاب آسمانی داشته اند (البته اکنون، مسلمانان هم جزو اهل کتاب به حساب میایند و این آیه در مورد مسلمانان هم صادق هست).

اما گروه دیگری از اهل کتاب هستند که درست برخلاف این عمل میکنند. آنان در دل شب نمی خوابند و فقط فیلمها و سریالهای ادامه دار نگاه میکنند و هیچ کاری به درست و نادرستی کارها ندارند و هر چیزی را زیر لوای پیشرفت تکنولوژی مجاز میدانند. هر آیه از آیات قرآن، در واقع وضعیت حال جوامع مختلف را نشان میدهد. وقوع افتراق بین زوجین در بابل قدیم اتفاق افتاد و هم اکنون هم دوباره اتفاق افتاده است. خدای رحمان، اول و آخر و ظاهر و باطن است. او همه چیز را میداند و تک تک کلماتش در مورد انسانهای تمام دوران صدق میکند. خیلی راحت میتوان این را اثبات کرد. هم اکنون آمار طلاق و مخصوصا طلاقهای عاطفی بسیار بالا رفته است و افتراق عجیبی بین ماهیت خواسته زنان و ماهیت خواسته مردان پیش آمده است. اما سوالی که ممکن است پیش آید این است که آیا در زمانه ما، فرشتگانی همچون هاروت و ماروت هم هستند؟ بله هستند ولی اکنون آنان دیده نمیشوند. همانطور که در زمانهای قدیم، شیاطین دیده میشدند، در جبهه مقابل، فرشتگان هم دیده میشدند. اما اکنون شیاطین دیده نمیشوند و در نتیجه فرشتگان هم دیده نمیشوند. با پیشرفت تکنولوژی و عوض شدن عصر، طریقه ظاهر شدن شیاطین و فرشتگان در محیط انسانها فرق کرده است و دیگر مثل سابق نیست. ماهیت ابعادی زندگی انسانها و جنها فرق کرده است و دیگر هیچوقت نمیتوان فرشتگان و شیاطین را دید، زیرا طریقه حضور آنان فرق کرده است. برای درک این مساله در زمان حاضر، باید متوجه شویم که تمام پیشرفتهای علمی بشریت ، بخاطر لطف و رحمت خدای باریتعالی است. خدا بوسیله فرشتگان، بسیاری از اکتشافات علمی را به انسان الهام کرده است. در سال 1969 بشر توانست پا روی ماه بگذارد. ولی این را بدانید که اگر کمک خدا نبود، بشر هیچوقت موفق به این کار نمی شد، خدا از طریق فرشتگان به انسان کمک کرد که آن اتفاق بیفتد. خود سازمان ناسا ، هم هنوز در حسرت آن روزی هستند که پا روی ماه گذاشتند و به سادگی نمیتواند تکرارش کند. در آن موقع، همه شرایط فراهم شد و همه خطرات دور شد تا که بشر پا روی ماه بگذارد و این لطف خدا بود و خواسته حتمی خدا بود که در آن زمان و تاریخ باید اتفاق می افتاد. بشر شصت سال است که روی این موضوع فکر میکند که چطوری شرایطی را فراهم آورد که بطور امن یک انسان را روی کره ماه فرود آورد ولی هنوز نتوانسته است تمام جوانب و مشکلات آن را کنترل و حل کند. این در حالی است که قبلا این کار انجام شده است. به این خاطر بشر بعد از آن دیگر نتوانست روی ماه پا بگذارد؛ نه به این خاطر که نخواهد، بلکه عزم و جزم و توانش را نداشت. در جنگ بدر ، مسلمانان با تعداد خیلی کم توانستند مشرکان با تعداد زیاد را شکست دهند، زیرا خدا میخواست اینطوری شود و خدا تعدادی از ملائکه به کمک مسلمانان فرستاد. هر چند آنان خود متوجه این کمک نبودند. اما در جنگ احد اینطوری نشد. تمام پیروزی ها و فتحها و اکتشافات بدون هیچ شکی از طرف خداست.

اکنون انسان با ابزار علمی که خدا در اختیارش قرار داده است، متوجه خیلی مسائل در روان خویش شده است. طوری که او با دستکاری روان و جسم خویش، میتواند خود را مثلا هیپنوتیزم کند و یا میتواند خود را روان گردانی کند. رسانه ها اعم از موبایل، تلویزیون ، اینترنت و ... نوعی پیشرفت تکنولوژی هستند که وارد زندگی افراد شده اند و جزو لاینفک زندگی افراد شده اند؛ اصل این تکنولوژیها را خدا در ذهن افراد افکنده است. اما آیا مردم اکنون از این رسانه ها، واقعا درست استفاده میکنند؟ خیر؛ آنان از علم پزشکی برای روانگردانی بهره می برند و از علم روانشناسی و جامعه شناسی برای جادو کردن جامعه و فروش محصولات بنجل با قیمت غیرواقعی به آنها بهره می برند. وقتی از علم پزشکی برای روانگردانی استفاده شود، یعنی جادو بکاربرده شده است. وقتی بجای عبادت و نماز ، از مدیتیشن و یوگا استفاده شود، یعنی از جادو استفاده کردن. بجای صبر کردن در درمان بیماریها، با داروها و مخدرها، موقتی و سریع مشکل را حل کردن که این هم خودش نوعی جادوست.

خدا این علوم را در دل بشر انداخت و به بشر یاد داد تا که مثبت از آن استفاده کند، نه اینکه به عنوان سحر و جادو از آن استفاده کند. گاهی تبلیغات تلویزیونی و یا یک فیلم، مثل یک جادو عمل میکنند و چنان تاثیری در افکار جمعی دارند که همگی باور میکنند. فیلمهایی در مورد روابط خانوادگی تولید شده است که لذتهای حرام و خیانت را ترویج میکنند و بسیاری از ازواج اینها را باور کرده اند و دنبال تحقق آن هستند و به این ترتیب افتراق عجیبی بین زوجها پیش آمده است. به همین خاطر ، مشکلی که در بابل قدیم پیش آمد، در زمان ما هم پیش آمده است ولی فقط سبکها و روشها فرق کرده است و گرنه معانی و مفاهیم یکی است. خدا در مورد گسترش این نوع جادوها در زمان قدیم می فرماید:

 

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۲

و آنچه را که شیطان[صفت]ها در سلطنت‏ سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروى کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى ‏آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمیکردند مگر آنکه [قبلا به او] مى گفتند ما [وسیله] آزمایشى [براى شما] هستیم پس زنهار کافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایى مى ‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمى‏ توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند و [خلاصه] چیزى مى ‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودى بدیشان نمى ‏رسانید و قطعا [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره‏ اى ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند اگر مى‏ دانستند (۱۰۲)

 

وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۳

اگر آنها گرویده (پندار نیک) و پرهیزگارى کرده بودند (تقوا) قطعا پاداشى [که] از جانب خدا [مى‏ یافتند] بهتر بوداگر مى‏ دانستند (۱۰۳)

 

در ادامه میفرماید که اگر مردم پندار نیک انتخاب میکردند (وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا) و بوسیله تقوا از این پندار نیک محافظت میکردند (وَاتَّقَوْا)، دیگر دچار این دردسر و مشکل بزرگ نمیشدند. از این نکته مهم مشخص میشود که عامل اصلی فاصله افتادن بین زن و مرد، عدم پندار نیک و گرایش مردم به پندار بد بوده است. هم اکنون هم، بیشتر کلیپها و آهنگهایی که در تلویزیون و اینترنت به اشتراک گذاشته میشود، چیز مفیدی در آنها نیست و بیشتر پندار انسانها را تحت تاثیر قرار میدهد و آنان را در آمال و آرزوها فرو می برد و پندارها را آلوده میکند. آلودگی پندار چیزی نیست که دیده شود، ولی مسبب اصلی تمام بدبختی هاست. زمانی که اکثر پندارها آلوده شوند، خدا آنموقع دوره و عصر را عوض میکند تا نسل بشر را حفط کند. آلودگی پندار توسط خود ما دیده نمیشود ولی شیاطین و اجنه آن را می بینند و با آلودگی های زیادی که می بینند، جوگیر شده و فکر میکنند که حق با آنهاست و به این خاطر به دنیای انسانها حمله میکنند تا که تسخیرش کنند. در این حالت، خدا برای حفظ نسل بشریت، عصر و دوره را عوض میکند و محیط زیست انسان هبوط پیدا میکند و بشر دچار مشکلات فراوانی خواهد شد تا که این اوهام از سرش بپرد.

 وقتی مردان در آرزوها و امیال خود فرو روند و زنان هم در آرزوها و امیال خود فرو روند، دیگر نیازهایشان با هم منطبق نخواهد شد و در نتیجه در زندگی واقعی از هم فاصله می گیرند و این همان سحر و جادویی است که بین موجودیت زن و موجودیت مرد فاصله انداخته است. بعد از مدتی می بینید که زنان و مردان نیازهای کاذب برای خود درست کرده اند و در نتیجه نیازهای واقعی همدیگر را نمی فهمند و متوجه همدیگر نمیشوند، انگار زنان از کره ونوس آمده اند و مردان از کره مریخ آمده اند. این یعنی فاصله افتادن بین زنان و مردان. در نتیحه زنان و مردان برای استحکام ارتباط این فاصله، مهریه های زیاد و شرایط غیرواقعی مطرح میکنند و در نتیجه ازدواج ها به نابودی کشانده میشود.

در آبه بعدی خدا جمله عجیبی می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید و پندار نیک را به عنوان روش زندگی خویش انتخاب کرده اید، از کلمه رَاعِنَا استفاده نکنید و بجای آن از انْظُرْنَا استفاده کنید.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۱۰۴

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید نگویید راعنا و بگویید انظرنا و [این توصیه را] بشنوید و [گر نه] کافران را عذابى دردناک است (۱۰۴)

 

تابحال کسی در مورد ارتباط این آیه با آیه قبلی که در مورد افتراق بین زوجین در سرزمین بابل صحبت میکرد، حرفی نزده است و کسی نکته آن را نگرفته است. خدا آیات قرآن را طوری بیان میدارد که انگار همین حالا دارد برای ما اتفاق می افتد. قرآن سرنوشت و بیان حال زندگی واقعی انسانهاست و شعر و خیالپردازی نیست. قرآن دقیقا برخلاف شعر و خیالپردازی است؛ این کتاب فوق العاده، شرح و تصویری از واقعیتهاست.

به نظر شما چرا خدای مقدس بعد از آیه ای که در مورد جادوگری زمان بابل صحبت میکند، به مومنان می فرماید که از کلمه رَاعِنَا استفاده نکنید و بجای آن از انْظُرْنَا استفاده کنید. زیرا خدا میخواهد که به این طریق ماهیت کلی آن جادوها را برای ما بیان دارد که برای ما هم قابل درک باشد، زیرا آن دانای مطلق، میداند که در آینده هم این اتفاق بارها خواهد افتاد. هر داستان و هر جریانی که خدا در قرآن ذکر فرموده است، بی حکمت نیست. حتی ترتیب بیان آیات هم بی حکمت نیست.

کلمه رَاعِنَا در عربی، پندار بدی پشت آن بود. بنابراین این کلمه گفتار نیکی بحساب نمی آمد و چند پهلو بود. اگر گفتار نیک نباشد، پندار را خراب میکند و افراد جادو میشوند. جادوها را بهتر است به دو دسته تقسیم کنیم؛  جادوی سخت و جادوی نرم. جادوهای سخت، توسط کسانی انجام میشود که جادوگر و دعانویسند. اما جادوی نرم یک امر عادی است و ممکن است که در زندگی هر فردی در جریان عادی زندگی اتفاق بیفتد. راعنا یعنی "چشمی هم به ما داشته باش (با پندار نامناسب)" ولی انظرنا یعنی "به ما دقت کن". خدا به این طریق میخواهد به ما بگوید که از حالات و گفتارهایی که پندارها را خراب میکند، پرهیز شود. باید در اختلافات این ها دقت کرد. گاهی طرز ادای یک کلمه، معنای آن را عوض میکند و ممکن است که پندار نیک را به پندار بد تبدیل کند. حتی اسامی دو فرشته هاروت و ماروت؛ فقط در حرف اولشان فرق دارند. این نکته حساسیت موضوع را نشان میدهد. تکنولوژی همان تکنولوژی است ولی ممکن است که بشر از این تکنولوژی برای خیالپردازی استفاده کند و بوسیله آن، پندارها را تحت تاثیر قرار دهد. هاروت و ماروت در زمان ما، فرشتگانی هستند که این تکنولوژی ها را به ما یاد داده اند و یا در دل انسان انداخته اند. اصول اولیه بمب اتم با نیروگاه هسته ای فرق چندانی ندارد ولی یکی مضر است و دیگری مفید؛ فقط اهداف و نیات فرق میکند.

آیه فوق این نکته مهم را می فرماید و خطر بزرگی را به مومنان گوشزد میکند. گاهی گفتارهایی بیان میشود و یا حرکاتی انجام میشود که پندار نیکی پشت آن نیست. مثلا یک مرد و یا یک زن در یک فیلم، حرفی به طرف مقابل میزند و کنایه ای اشاره ای میکند و یا اینکه حرکتی غیر معمول انجام میدهد؛ بعد طرف مقابل ، برداشت عاشقی از آن میکند و در خیالات غرق میشود و مردم از این گفته ها و حرکات و حالات مسخره و بی معنی و چند پهلو لذت می برند. بیننده متوجه پشت صحنه فیلم نیست. همان بازیگری که این نقش را بازی میکند و بیننده ها را تحت تاثیر قرار میدهد، خودش در زندگی واقعی خویش، چندین بار ازدواج کرده است و هر بار هم ناراضی است و هیچ احساس خوشبختی نمی کند. بازیگری که این حالات را بازی میکند و بینندگان را تحت تاثیر قرار میدهد، هزار تا آرایش و بزک کرده است و خودش در آن موقع، خود واقعی نیست. او فقط دارد یک نمایش برگزار میکند. سحر و جادوهای به سبک جدید، این است که این سحر و جادوها بر علم زمانه سوار میشوند و در نتیجه مردم آن را می پذیرند. در این مورد زنان و مردان بطور جدی تحت تاثیر قرار می گیرند و بیشتر مواقع زندگی ها پر از مشاجره میشود.

در این فیلمها، بعد از دهها قسمت، زن و مرد عاشق به هم میرسند. بعد از آن دیگر سریال تمام میشود و این در حالی است که زندگی اصلی بعد از آن شروع میشود. این فیلمها فقط برش کوچکی از زندگی ها (آن هم خیالی) را نمایش میدهند و برای آن برش، انواع خیالپردازی میکنند. مثل این است که برای فهمیدن کیفیت زندگی دو زوج، فقط فیلم روز عروسی آنها را بررسی کنید؛ قطعا چنین روشی اشتباه است و کوچکترین مطابقتی با واقعیت ندارد. در این سریالها، خصوصی ترین لحظه های زندگی آدمهای خیالی فیلم میشود. مردم این فیلمها را می بینند و برای آن در مورد خود، خیالپردازی میکنند. ضرراتی که این فیلمها دارد، این است که آدمها فکر میکنند که  عشق می‌تواند هر مرزی را بشکند و این را حق خود میدانند. مردم بعد از مدتی فکر میکنند که اگر حس عشق به آنها دست داد، دیگر میتوانند خیانت کنند و هر قبح دیگری را مرتکب شوند و عهد زناشویی خود را زیر پا بگذارند. حس عشق، در واقع حسی است که همزاد شیطانی انسان، بر انسان سوار میشود و کنترل حس انسان را در دست می گیرد. عشق نشان از علاقه به فرد مقابل نیست، بلکه نشان از سنگینی همزاد شیطانی بر انسان است. شعراء که از عشق خیلی زیاد حرف میزنند، به جایی رسیدند که برای رسیدن به این نقطه خیالی، حاضر شدند، جهنم را بخرند. آنان شیطان را بی گناه نشان دادند و تطهیر کردند. آدمی چقدر میتواند خطرناک شود که این چنین بی پروا علیه خدای رحمان عصیان کند! شاعر میگوید:

 

تنها به جهنم رفتن به از با همسفر بد به بهشت رفتن است تنها به جهنم برو با همسفر بد به بهشت نه

 

این جمله نه تنها غلط است، بلکه اشتباهات فراوانی دارد. شعرا اینطوری حرف میزنند و جالب است که با این حرفهای کنایه ای و بی سر و ته، خیلی ها را جذب میکنند. در قالب احساسات و آهنگها ، میتوان غلط ترین جملات را به افراد قبولاند.  

در قسمت قبل گفته شد که خیلی مواقع مردم نمیتوانند از چرخه نیک به چرخه شرّ بروند. آدم سالم ابتدا طوری است که تا قبح بعضی مسائل برایش شکسته نشود، نمیتواند گناه انجام دهد. این نوع فیلمها و اشعار این کار را راحت میکنند. یک فیلم دهها قسمتی در مورد عشق، فقط برش بسیار کوچکی از یک زندگی خیالی را نشان میدهد؛ در حالی که زندگی واقعی خیلی گسترده تر از این نوع بینش است. در زندگی واقعی پستی و بلندیهای زیادی وجود دارد. اما مردم بعد از دیدن اینجور فیلمها، فکر میکنند که بدبختند و زوجیت ها را به هم میزنند و در نتیجه دنبال ایده های فمنیستی میگردند. فمنیست فقط مربوط به زنان نیست و بلکه مربوط به مردان هم هست. متاسفانه امروزه، زنان و مردان به طور جهانی دیدگاه فمینیستی را انتخاب می کنند. و با این دیدگاه، که همسر بودن و یا مادر بودن تحقیرآمیز است و مردان از زنان استثمار می‌کنند، یک گره بزرگ در ذهن آنان ایجاد می‌کند که بین زنان و مردان فاصله و  اختلاف می افتد. این مورد برای مردان هم صادق است. مردانی هم که از برآورده کردن نیازهای اولیه خانواده اجتناب میکنند، به خودی خود، نقش پدری و همسری را نوکری به حساب می آورند و به این طریق از دو طرف بین زنان و مردان فاصله بزرگی ایجاد میشود که با هیچ چیزی پر نمیشود. وقتی بین زن و مرد فاصله افتد، دیگر غرایز طبیعی بین آنان جاری نمی شود و آنوقت سلامتی جنسی خود را از دست میدهند. زنانی که مردانه رفتار میکنند و یا مردانی که زنانه رفتار میکنند، به نوعی این فاصله را بیش از پیش ، بیشتر میکنند و روابط زوجین بیشتر به خطر می افتد. مردان و زنان از خیلی نظرات متفاوت هستند. آیه زیر می فرماید که خدا براى هیچ مردى در درونش دو مرکز احساسات ننهاده است (مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ).

 

مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ ﴿۴﴾

خدا براى هیچ مردى در درونش دو مرکز احساسات ننهاده است و آن همسرانتان را که مورد ظهار قرار مى‏ دهید مادران شما نگردانیده و پسرخواندگانتان را پسران [واقعى] شما قرار نداده است این گفتار شما به زبان شماست و[لى] خدا حقیقت را مى‏ گوید و او[ست که] به راه راست هدایت مى ‏کند (۴)

 

 این آیه نکات جالبی در بر دارد؛ آیه در مورد زنان صحبت نمی کند و در مورد مردان صحبت میکند. این نشان میدهد که زنان احساسات کاملا متفاوتی از مردان دارند. البته باید توجه کنیم که قلب در قرآن به معنای مرکز احساسات و مرکز دگرگونی است و در این آیه فقط به معنای قلب فیزیکی که خون را به بدن پمپاژ میکند، نیست. در این آیه نکات جالبی نهفته است. این آیه به ما نشان میدهد که چرا شهادت دو زن ، یک شهادت بحساب می آید. البته این یک نقطه ضعف برای زن نیست؛ بلکه یک تفاوت بین زن و مرد است. تفاوتها را نقطه ضعف به حساب نیاوریم.

بطور مثال اگر یک زن بین چندین فرد باشد و آن افراد در مورد یک موضوع خاص مثلا تجاری و  یا یک موضوع روز صحبت کنند؛ آن زن در بین آنان در بیشتر موارد پنجاه درصد توجه اش را به موضوع اختصاص میدهد؛ زیرا از نظر او ضرورتی برای این همه توجه نیست. بنابراین در یک موضوع و یا حادثه پیش آمده، نمی توانند دقیق شهادت دهند و بنابراین خدا شهادت دو زن را مقیاس قرار داده است تا که به کسی ظلم نشود. این که به کسی ظلم نشود، از نظر خدا اهمیتش بیشتر از مسائل دیگر است. زنان در مسائل اجتماعی تمام توجه و احساسات خود را به موضوعات مورد علاقه خویش منعطف میکنند و نسبت به مسائل دیگر توجه کامل و کافی نمی کنند. به همین خاطر مرکز احساسات و دگرگونی زنان ممکن است که دو سویه باشد. برای مثال، بخاطر نگهداری از اولاد خویش، ممکن است که شرایط نامناسبی را پیش یک شوهر بداخلاق تحمل کنند و حتی بطور نصفه نیمه هم احساسات خود را به آن متمایل کنند. بخاطر احساسات دو سویه ،  خدا میفرماید که صفات رذیله مسخره کردن و عیبگذاری بر دیگران ، بیشتر در کمین زنان است؛ به همین خاطر در آیه زیر این خطر بزرگ را بطور ویژه برای زنان بیان فرموده است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)

 

این مطالب از نظر علم صحیح روانشناسی هم اثبات شده هستند و ما نمی توانیم بخاطر شعارهای فمینیستی؛ تفاوتهای بین زن و مرد و واقعیتهای اینچنینی را انکار کنیم. بنابراین قبول شهادت دو زن به عنوان یک شهادت؛ بخاطر عدم ظلم و اجحاف و اطمینان در جامعه ست. این موضوع یک عیب برای زنان بحساب نمی آید و بلکه خدا اینطوری آنان را خلق فرموده است. همین تفاوت احساسات باعث میشود که یک زن و یک مرد زیر یک سقف سالها بتوانند باهم زندگی کنند که اگر این تفاوتها نادیده گرفته شوند، دیگر زوجیت بی فایده است. جنبش فمنیستی این تفاوتها را انکار میکند.

فاصله افتادن بین زنان و مردان، کمک به چرخه شرّ است و مثل این است که نظام شرّ را کمک و آچار کشی کنید. فمنیسم چه مردانه و چه زنانه، نتیجه ای جز سرخوردگی و تنهایی به دنبال ندارد و افراد را به سمت عرفانهای دروغین می کشاند. به همین خاطر خیلی از مردم دنبال یوگا و مدیتیشن و کلاسهای ذهن مثبت و ذهن منفی در این زمینه میروند و خود را وارد شرایط گلخانه ای میکنند.

کلا مفهوم کلمه شیطانی عشق در این نکته نهفته است که زن و مرد هر دو را خنثی کند. زنی که به دنبال قدرت یافتن بر شوهرش است، خود و شوهرش را خنثی می کند. این یعنی ضربه و گل به خودی. انسان نمی تواند کسی را که با او رقابت می کند دوست داشته باشد. انسان کسی را میتواند دوست داشته باشد که در کنار او باشد و نه رقیب او. در این گونه موارد، سردی روابط عاطفی به طور عمیقی اتفاق می افتد و به این طریق بین زن و مرد اختلاف عجیبی بوجود میاید.  زنانی که کار میکنند و منبع درآمدی دارند، نباید به منبع در آمد خویش مغرور شوند و این منبع درآمد، نباید باعث شود که آنان خود را بی نیاز از شوهران خویش بدانند و نباید شوهران خویش را کنار بگذارند و زوجیت خویش را نباید به خطر  اندازند. به خطر انداختن زوجیت، یعنی آب در آسیاب چرخه شرّ ریختن. مردی که در محل کار، همکار زن دارد، نباید زوج خویش در خانه را بی محل بگذارد و باید پندار نیک خود را همچنان حفظ کند. خدا در مورد زنان پیامبر می گوید که :

 

یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا ﴿۳۲

اى همسران پیامبر شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر] نیستید اگر سر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آنکه در دلش بیمارى است طمع ورزد و گفتارى شایسته گویید (۳۲)

 

این مورد برای تمام زنان و مردان نامحرم دیگر هم صادق است که شرایطی را نباید برای خود فراهم آورند که پندارهای بد برای افراد ایجاد کنند. وقتی زنی طوری رفتار کند که پندار بد برای مرد ایجاد کند، در واقع خودش هم در تله می افتد و بار روانی زیادی را بر خود تحمیل میکند. این مورد برای مرد هم صادق است.

واقعا اگر ازواج پندارشان را نیک کنند و از پندارهای بد پرهیز کنند، نه زنان و نه مردان تمایلی به دعوا با همدیگر ندارند  و محیطی آکنده از مودت و رحمت بین آنان برقرار خواهد بود. زن خوب و یا مرد واقعی آن است که متدین، پاکدامن و وفادار به همسرش باشد. پندار نیک ، مهمترین قدرت افراد است. خدای مهربان معیار زوجیت را توضیح داده است. عمل به این معیار باطل کننده سحر شیاطین است. افراد قبل از هر چیزی باید در انتخاب زوج خویش؛ چنین معیاری را در نظر داشته باشند.

 

إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿۳۵

مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏ دهنده و مردان و زنان روزه‏ دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است (۳۵)

 

بنابراین معیار زوجیت براساس قرآن:

الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ

وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ

وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ

وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ

وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ

وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ

وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ

وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ

وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ

وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ

 

یک مرد مومن و یا زن مومنه باید همسر مومن با پندار نیک انتخاب کند تا بتواند زوجیت صحیحی را بدست آورد. راستگویان باید همسران راست گو انتخاب کنند. صبر کنندگان باید همسران صبور انتخاب کنند. ازواج پاکدامن باید همسران پاکدامن بر گزینند. همانطور که در آیه بالایی می بینید، اینها معیار انتخاب زوج هستند و قیافه ظاهری و تعداد اعمال جراحی و پول و ثروت و مقام در اینجا جایی ندارد. که اگر کسی این فرمول را رعایت نکند، به دردسر می افتد و در ادامه زندگی بین زوجین اختلاف و فاصله زیادی خواهد افتاد و عملا طلاق عاطفی اتفاق می افتد.  اختلاف افتادن و سحر شدن ازواج، همان سردی و  طلاق عاطفی است.

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و دو) آخر الزمان (قسمت بیستم) دفع کردن دیوها (بخش شانزدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت هشتم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و دو)

آخر الزمان (قسمت بیستم)

دفع کردن دیوها (بخش شانزدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت هشتم)

 

انسان با پیشرفت تکنولوژی، در دستاوردهای خود غرق میشود و مجبور میشود وارد شرایط گلخانه ای شود. شرایط گلخانه ای برای انسان چه از نظر روانی و چه از نظر محیط زیستی پیش خواهد آمد و این غیر قابل اجتناب است و فقط تنها راه چاره این است که این شرایط گلخانه ای را به نیک ترین وجه مدیریت کند و با عمل به دستورات خدای رحمان، از اثرات سوء آن بکاهد. علت ایجاد این مشکل، بخاطر وجود اصل تکنولوژی نیست، بلکه از آنجا که انسان قرینی به نام شیطان دارد؛ هیچوقت نمیتواند کاملا صحیح و بهینه از تکنولوژی استفاده نماید و در استفاده از تکنولوژی دچار افراط و تفریط میشود و خیلی مواقع از آن سوء استفاده میکند و محیط خود و دیگران را به خطر می اندازد. در شرایط گلخانه ای برای سرعت بخشیدن به تولید و برای از بین بردن آفتها، از مواد شیمیایی مضرّ هم استفاده میشود. انسان برای راحتی کار خودش از مواد شیمیایی جدید به طور مفرط استفاده میکند، نمونه آن سوء استفاده از کودهای شیمیایی در کشاورزی و سایر تولیدات دیگر است. انسانها صبر و حوصله کافی ندارند و در این مورد به طور مفرط از مواد و داروهای شیمیایی استفاده میکنند و محیط خویش و دیگران را به خطر می اندازند. انسان با استفاده ناصحیح از مواد شیمیایی ، محصول بیشتری در زمان کمتری تولید میکند، ولی چند برابر این محصول، خرج دارو و درمان بیماریهای حاصل از مصرف این محصولات میشود. انسان بعضی مواقع محاسبات ساده ریاضی را هم نمیخواهد بداند و یا نمی خواهد ببیند و سود کلی جامعه را در نظر نمی گیرد و فقط سود خودش را در نظر دارد. خیلی واضح است که چنین فردی، پندار نیکی پشت این قضیه بکار نمی برد. خدای مهربان تعاون و همکاری را به افراد پیشنهاد میدهد (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ) و از مردم میخواهد که در کردارشان، سود کلی جامعه را در نظر داشته باشند و نه فقط سود فردی. اما اکنون بیشتر افراد و کارخانه های تولید محصولات غذایی و غیر غذایی، دنبال فروش بیشتر و پول بیشتر هستند. کلا در سیستم گلخانه ای ، بیشتر مواقع پندارها خالص نیستند. در حالی که نزد خدا، یک مثقال خوبی و بدی هم گم نمیشود. نزد خدا هیچ پندار و کرداری بی نتیجه نیست و گم نمیشود.

 

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷

پس هر که هموزن ذره‏ اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۷)

 

وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿۸

و هر که هموزن ذره‏ اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۸)

 

این مورد فقط مربوط به شرایط گلخانه ای در محیط زیست و تولید نیست، بلکه کسانی که هم بیمار میشوند، سعی دارند که با داروهای شیمیایی ، روند بهبود خود را تسریع بخشند؛ غافل از اینکه بهبودی ای که صبر در آن نباشد؛ اسمش بهبودی نیست و فقط یک مُسَکِن موقت است. حتی بهبود تدریجی یک بیماری بسیار بهتر و کاراتر از بهبود سریع آن است. انسانها در بهبود تدریجی بیماری و یا تولید تدریجی یک محصول، درس زندگی می آموزند و بیشتر قدر سلامتی خود و نعمتهای دیگر را میدانند. به همین خاطر بکاربردن صبر و شکیبایی و زمان در کلیه مراحل زندگی، مهمترین عامل خوشبختی و رضایت انسانهاست. قمار بازی به این خاطر خطرناک است که یهویی چیزی را از دست میدهی و یا یهویی پول کلانی بدست میاوری و صبر در آن وجود ندارد. عدم صبر در یک کردار و یا پندار، نتیجه ای مناسب نخواهد داشت و انسان نتیجه ای از آن نمی گیرد. وقتی انسانها درآمدی کسب کنند، باید یک دهم آن را به نیازمندان دهند و اما اگر پول کلانی همچون جایزه ، گنج و یا هر غنیمت دیگری بدست آورند، باید دو برابر زکات یعنی خمس آن را بپردازند. پیامبر ابراهیم یک دهم درآمدش را به عنوان زکات می پرداخت. همانطور که در تورات این مورد صریحا ذکر شده است.

 

سفر پیدایش، 14:20

و مبارک باد نام مبارک خدا، او که دشمنانت را زیر دستان تو قرار داد و ابراهیم یک دهم اموالش را بخاطر خدا می بخشید

 

مقدار زکات یک دهم است و مقدار خمس دو برابر زکات یعنی یک پنجم تعیین شده است. در این مورد، صبر نقش مهمی دارد. خمس مربوط به هر درآمدی نیست و بلکه مربوط به درآمدهایی است که افراد به یکباره درآمد زیادی (همچون گنج، جایزه و ...) کسب میکنند و این فاقد معیار صبر است. بنابراین خدای حکیم برای پاکیزه کردن این پول و دادن چاشنی صبر به آن؛ به ایمانداران دستور می فرماید که خمس آن را به مستحقین و نیازمندان مشخص شده در آیه بدهند.

 

وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۴۱

و بدانید که هر چیزى را به غنیمت گرفتید یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و براى خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه‏ماندگان است اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى [حق از باطل] روزى که آن دو گروه با هم روبرو شدند نازل کردیم ایمان آورده‏ اید و خدا بر هر چیزى تواناست (۴۱)

 

کسانی که وارد بهشت میشوند، فرشتگان به آنان سلام میکنند و پاداش بهشت را بخاطر بکارگیری صبر و شکیبایی به آنان تبریک میگویند. و به آنان مى‏ گویند درود بر شما به پاداش آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى.

 

جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَالْمَلَائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بَابٍ ﴿۲۳

[همان] بهشتهاى عدن که آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان که درستکارند در آن داخل مى ‏شوند و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى ‏آیند (۲۳)

 

سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ﴿۲۴

[و به آنان مى‏ گویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى (۲۴)

 

از آیه 24 ام نتیجه میگیریم که عاقبت زندگی خوب (فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ) در هر جایی چه زمین و چه بهشت، بخاطر بکارگیری صبر است. آدمیان در بدست آوردن هر چیزی عجول هستند و میخواهند هر چیزی را همان لحظه بطور کامل بدست آورند.  عشق که یک مفهوم شیطانی است؛ بر مبنای عدم صبر و عجله بنا شده است. در حالی که رابطه بین زوجین به مرور زمان بدست می آید و مودت و رحمت هیچوقت همان لحظه اول زندگی مشترک بطور کامل فراهم نیست؛ ولی بیشتر مردم فریب عشق را میخورند و به یک نوع بیماری روانی خیلی مسری به نام "همین الان تعلق و عشق کامل میخواهم" دچار میشوند. انسان عجول است (خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ)، زیرا او همیشه دنبال کامل بودن است و در نتیجه همه چیز را کامل و ایده آل میخواهد. صبر و عجله مخالف هم هستند. انسان از عجله ساخته شده است و در نتیجه صبر این خاصیت منفی او را تصحیح میکند. بدون صبر، انسان ساخته نمیشود. مفاهیم عشق، مفاهیم شرایط گلخانه ای بر اساس عجله بنا شده اند. به همین خاطر عشق یک مفهوم شیطانی است و در قاموس کتاب خدا جایی ندارد. آنچه که خدا از آن صحبت میکند، مودت و رحمت است که این مودت و رحمت طی یک فرآیند و به مرور زمان وتدریجی و مبتنی بر صبر بین زوجین بوجود میاید.

شعراء خیلی زیاد از کلمه عشق در نوشته هایشان استفاده میکنند. در حالی که کلمه عشق در ادبیات عرب وجود دارد، ولی خدا در قرآن از آن استفاده نفرموده است. زبان عربی دارای کلمات زیادی است ولی قرآن از تعداد محدودی از این کلمات عربی استفاده فرموده است. قرآن با زبان بسیار ساده ای بیان شده است و از تعداد کلمات محدودی استفاده شده است. شما خودتان یک کتاب عربی را میتوانید با متن قرآن مقایسه کنید. متن قرآن بسیار ساده تر و قابل فهمتر از کتابهای دیگر عربی است. حتی میتوان یک زبان ساده و قابل فهم از لغات قرآن استخراج کرد که برای یادگیری بسیار ساده تر و قابل فهمتر است. قرآن با زبان عربی مبین نازل شده است ( بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ﴿۱۹۵به زبان عربى روشن (۱۹۵) ). عربی روشن بسیار ساده تر و خلاصه تر از زبان عربی است. فرهنگ لغات عربی مبین بسیار حجمش کمتر از زبان عربی است.

 برای یادگیری قرآن ، نیازی به حفظ تمام لغات فرهنگ لغات عربی نیست. بلکه قرآن شامل لغات و ریشه های بسیار محدودتری از زبان عربی است و برای فهم قرآن، نیازی به یادگیری لغات دیگر نیست و این خیلی از وقت و زمان یادگیری می کاهد.

کلا نظام رحمانی براساس صبر و شکیبایی کار میکند و بدون صبر نمیتوان از این نظام بهره برد و نمیتوان بدون صبر، به مرحله رضایت رسید. سلامتی جسمی ، خوشبختی، رضایت از زندگی ، مودت و رحمت بین زوجین و خانواده ها بر این اصل استوار است. حتی تمام مشاجرات بین زن و شوهرها از این نکته ناشی میشوند که آنان همه چیز را آنی و همان موقع میخواهند و این انتظار خودخواهانه مثل استفاده داروهای شیمیایی و سریع السیراست که ظاهرا زود جواب! میدهد ولی در دراز مدت افراد را ویران میکند و راضی کننده نیست. خدای رحمان کلمات قرآن را بسیار دقیق بیان میدارد و بطور دقیق و هدف دار از کلمه شیطانی "عشق" در قرآن استفاده نفرموده است. این مورد در قسمتهای قبلی جادوی شیاطین اثبات شد.   اما ما انسانها در هیچ چیزی کامل نیستیم و در نوشتارهای خود دچار افراط و تفریط میشویم. وقتی خدا می فرماید که قرآن کتاب کامل و مفصلی است و از هر گونه مثالی در آن زده شده است، باید به حرف آن خالق یکتا ایمان آوریم و ذهن خویش را به فقط کلام خدا در قرآن بسپاریم و تسلیم کلام خدا شویم و به حزب بازی و فرقه گرائی متمایل نشویم.

 

وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ﴿۴۶

و بر دلهایشان پوششها مى ‏نهیم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینى [قرار مى‏ دهیم] و چون در قرآن پروردگار خود را به یگانگى یاد کنى با نفرت پشت مى کنند (۴۶)

 

وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿۱۷

و[لى] آنان که خود را از طاغوت به دور مى دارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشته‏ اند آنان را مژده باد پس بشارت ده به آن بندگان من که (۱۷)

 

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸

به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترین آن را پیروى مى کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (۱۸)

 

خدای رحمان، چهارمین رکن چرخه نیک را توصیه به صبر قرارداده است.

1- پندار نیک

2-کردار نیک

3-گفتار نیک

4-گفتار صبر

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده  (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و به شکیبایى توصیه (گفتار صبر)کرده‏ اند (۳)

 

از این به بعد، از عبارت "چرخه نیک" به جای عبارت "چرخه رحمانی" استفاده میشود. اگر گفتار صبر نباشد، در آنصورت از چرخه نیک (چرخه رحمانی) خارج شده و به بیراهه میرویم. خدای مهربان در سوره العصر وقتی از صبر صحبت میکند، میفرماید وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ . یعنی صبر باید دو طرفه باشد و همه افراد جامعه صبر بکار گیرند. آن موقع برکات و نعمات رحمانی بر روی آنان و کل جامعه میبارد ؛ و تمام مشکلات آن جامعه حل میشود. حل مشکلات برای خدا کاری ندارد، فقط کافیست افراد به حرف خدا گوش دهند و طبق دستورات خدا عمل کرده و صبر به خرج دهند. نظام رحمانی جوابگوست و در صورت صبر انسان، نتایج بطور کامل و همراه با برکات کامل بدست میاید. خورشید، ماه ، ستارگان و نظم پیچیده میان این آفریده های خدا، همه برای این است که انسانها و  جنها در این نظم به چرخه نیک برگردند. اصلا اینها جزو این چرخه اند. نظم پیچیده جهان ، برای این است که انسانها بوسیله تفکر در این نظم، به چرخه نیک برگردند و خدا اینها را الکی نیافریده است. اما کسانی که به این نظم توجه نمی کنند و فکر میکنند این نظم تصادفی پیش آمده است؛ خدا وعده بسیار دردناکی به آنها میدهد.

 

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿۲۷

و آسمان و زمین و آنچه را که میان این دو است به باطل نیافریدیم این گمان کسانى است که کافر شده [و حق‏پوشى کرده]اند پس واى از آتش بر کسانى که کافر شده‏ اند (۲۷)

 

وقتی در جامعه ای حتی یک نفر در چرخه نیک نباشد؛ در آن صورت خدا آن جامعه را نابود میکند و نسل جدیدی را جایگزین آن میکند. همانطور که قوم لوط عذاب شدند. از روی کردار و گفتار نمیتوان تشخیص داد که یک فردی در چرخه نیک است یا در چرخه بد، زیرا پندار افراد برای ما مشخص نیست.

نماز مهمترین وسیله برای ماندن در این چرخه است. طوری که برپایی نماز  ، خود حاوی هر سه اصل پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک است. وقتی آگاهانه عزم و نیت می کنیم که نماز بخوانیم ، یعنی پندار و نیت نیک کرده ایم. وقتی وضو انجام میدهیم و قیام و  رکوع و سجود میکنیم، یعنی حرکات و کردار نیک و زمانی که سوره فاتحه می خوانیم و خدای را ستایش می کنیم، یعنی گفتار نیک. به همین خاطر، نماز فقط گفتار نیک نیست و خدای مقدس از لغت "برپایی" (اقامه) برای نماز استفاده می فرماید. نماز خودش یک چرخه است و ماندن در چرخه نیک را استحکام می بخشد.

 

اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ﴿۴۵

آنچه از کتاب به سوى تو وحى شده است بخوان و نماز را برپا دار که نماز از کار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است و خدا مى‏ داند چه مى ‏کنید (۴۵)

 

برپایی نماز برای ماندن در چرخه نیک بسیار مهم و از ضروریات است. این نکته مهم از آیه زیر استنباط میشود.

 

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿۵۹

آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (۵۹)

 

کسانی که نماز را ضایع میکنند و آن را بجا نمی آورند و از هوسها و شهوات پیروی میکنند، بزودی به مرحله غی (مخالف رشد) خواهند رسید؛ مگر اینکه دوباره توبه کرده و دوباره به چرخه نیک برگردند.

 

إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا ﴿۶۰

مگر آنان که توبه کرده (توبه) و ایمان آورده (پندار نیک) و کار شایسته (کردار نیک) انجام دادند که آنان به بهشت درمى ‏آیند و ستمى بر ایشان نخواهد رفت (۶۰)

 

ما باید در همه حال پندار نیک خود را به کردار نیک و در نهایت به گفتار نیک تبدیل کنیم و این چرخه نیک را بچرخانیم و با اینکار خود، از مقام قدوسی خدای رحمان پشتیبانی می کنیم و به نظام شیطانی ضربه می زنیم. توقف این چرخه خیلی خطرناک است و به افراد فشار زیادی می آورد.

گاهی بعضی افراد در روال زندگی خویش سر در گمند و نمی دانند که چکار کنند. مثلا کنترل تلویزیون دستشان است و مدام از این شبکه به آن شبکه می پرند و یا در کانالهای مجازی می چرخند و انواع کلیپها و آهنگها را گوش میدهند. دنبال یک چیزی اند که خود را تخلیه روانی کنند ولی نمیدانند چطوری پیدایش کنند. انگار یک حسی یا نیرویی به او فشار می آورد و مجبورش میکند که این قدر بی تابی کند. اینگونه فشارها از طرف نظام شرّ صورت میگیرد و هدف اصلیش هم این است که افراد را از چرخه نیک (پندار-کردار-گفتار نیک) ، به چرخه شرّ (پندار-کردار-گفتار بد) وادار و وارد کند. شیطان میخواهد که افراد وارد چرخه شرّ شوند، زیرا آنها را به عنوان هیزم در چرخه شرّ میخواهد و استفاده میکند و به این طریق انرژی افراد را می گیرد و از افراد به عنوان هیزم چرخه شرّ استفاده میکند؛ به همین خاطر جهنمیان، در جهنم هم هیزم جهنم خواهند شد. نیم ساعت نگاه کردن فیلمها و کلیپهای نامناسب، به اندازه یک روز خستگی میاورد و انرژی آدمی را بطور کامل می گیرد.

 

وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ﴿۱۵

ولى منحرفان هیزم جهنم خواهند بود (۱۵)

 

إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿۹۸

در حقیقت‏ شما و آنچه غیر از خدا مى ‏پرستید هیزم دوزخید شما در آن وارد خواهید شد (۹۸)

 

در قرآن، زن ابولهب، به عنوان حمالة الحطب معرفی شده است. زیرا او آتش بیار معرکه بود و در چرخش سیستم شرّ از مهره های اصلی بود. غیبت کردن، سخن چینی، تجسس از صفات کسانی است که هیزم نظام شرّ هستند.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ به نام خدای رحمتگر مهربان

 

تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿۱ بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (۱)

 

مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ ﴿۲ دارایى او و آنچه اندوخت‏ سودش نکرد (۲)

 

سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿۳ بزودى در آتشى پرزبانه درآید (۳)

 

وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿۴ و زنش آن هیمه‏ کش [آتش فروز] (۴)

 

فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ ﴿۵ بر گردنش طنابى از لیف خرماست (۵)

 

در این سوره کوچک، دنیایی از معانی نهفته است که هر انسان آزاده ای در مقابل خدای رحمان سر فرود میاورد. دو دست ابو لهب شکسته باد؛ در اینجا منظور فقط دو دست نیست، بلکه دست به معنای امکانات، تجهیزات، قدرت و اموال هم هست. در مورد ابولهب از امکانات، تجهیزات و اموال صحبت میشود، اما در مورد زن ابولهب، از هیزم و گردنبند صحبت میشود. هیزم در اینجا منظور خصوصیاتی است که شامل سخن چینی، غیبت، تجسس میشود و آتش معرکه ها را بیشتر میکند و بین افراد و خانواده ها اختلاف می اندازد. گردنبند هم برای زنان مثالی از وابستگی های دروغینی است که زنان برای خود درست میکنند و خود را به مادیات و زیور آلات و عملهای جراحی و خریدهای غیر ضروری وابسته میکنند و در این مورد افراط میکنند. گاهی زنان جواهر آلات زیادی میخرند ولی خودشان هیچوقت از آن استفاده نمی کنند و این زیور آلات در چرخه نیک هیچ استفاده ای ندارند. اینها نوعی طوق و زنجیر است که آیه فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ ﴿۵ بر گردنش طنابى از لیف خرماست (۵) به این موضوع اشاره دارد.

شیطان افراد را به خاطر انرژیشان می خواهد؛ افراد با رفتن در چرخه شرّ، انرژیشان را به شیطان تقدیم میکنند و نظام شرّ قوی تر میشود. طبق چرخه نیک زندگی کردن، نفس آدمی را رشد میدهد و طبق چرخه شرّ، نفس آدمی را آلوده میکند. نفسهای آلوده هیزم جهنم خواهند شد. صبر مهمترین محافظ این چرخه است. اما سوالی که ممکن است پیش آید این است که مگر همزاد شیطانی انسان میتواند به آدمی اینقدر فشار آورد؟ چطوری؟

همه ماجرا از پندار بد و گرایش به آن شروع میشود. وقتی ما پندار بدی را بر گزینیم و یا به آن گرایش داشته باشیم؛ به همزاد شیطانی خویش اجازه داده ایم که برای ما تصمیم گیری کند و او در این مورد از ما قوی تر میشود و نفس ما ضعیفتر از او. بنابراین میتواند از نظر روانی فشار وارد کند. پندار بد بر روان آدمی سنگینی میکند و به همین خاطر افراد مدام دنبال این آهنگ و آن فیلم و فلان کلیپ و غیره هستند؛ تا که با یکی جذب شوند و در تور بیفتند. در تور افتادن یعنی چرخه نیک متوقف شده است. توقف چرخه به معنای ضعف انسان و در نتیجه به تور شیطان افتادن است. بعد از این مرحله شیطان سعی دارد که فرد را وارد چرخه شرّ  (پندار-کردار-گفتار بد) کند.

وقتی افراد بنا به پندار بدی که اتخاذ میکنند، در طول روز صفات شیطانی حسد، طمع، چشم چرانی، غیبت ، تجسس، افراط و تفریط و غش در معامله و دروغ و ... بکار میبرند؛ یک باج به همدم شیطانی خویش داده اند و نقطه ضعف خود را به او اعلام کرده اند. این نکته خیلی مهم است که یادآوری شود؛ همدم شیطانی انسان، پندارهای شرّ و نیک او را متوجه میشود. هر چند فقط خدای قادر متعال از پندارهای قلبی افراد خبر دارد. اما وقتی پندار از قلب انسان به سطح خیال، فکر، اندیشه و حسهای انسان و یا حافظه خطور کند، در آن صورت، همزاد جنی و یا شیطانی ما آن را متوجه میشود. بنابراین در صورت بروز صفات شیطانی در انسان، همدم شیطانی از انسان باج میخواهد و به انسان بدپندار فشار میاورد که وارد چرخه شرّ شود و چرخه نیک خود را متوقف کند. و گاهی افراد  مجبور میشوند که این فشار را با روشهای نامناسب، مثل ویوی کلیپهای نامناسب، خریدهای الکی، افراط در ورزش و تفریح، خوردن زیاد و ... تخلیه کنند. در حالی که خدای مهربان، استراتژی صبر را در مقابل این نوع فشارها پیشنهاد و نصیحت میکند. با آمدن به چرخه نیک، انسان از یوغ این فشارها آزاد میشود. سیستم شرّ به انسانها فشار می آورد و انسان در مقابل این سیستم شرّ دو راه دارد. یا اینکه صبر به خرج دهد و یا اینکه بی تابی و عجله کند. که اگر اولی را انتخاب کند، برای همیشه از دست این فشارها نجات می یابد. هر چند که صبر در اوایل، همراه با سختی هایی خواهد بود. باید بدانیم که در جهنم؛ نه صبر کار ساز است و نه بی تابی کردن. این قسمت از آیه به این موضوع اشاره می فرماید: (سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا چه بى‏ تابى کنیم چه صبر نماییم براى ما یکسان است) . هر چند این موضوع مربوط به جهنم است، اما در چرخه بد هم چنین موضوعی تا حد زیادی در این دنیا صدق میکند. کلا چرخه بد، شباهت زیادی به جهنم دارد. به همین خاطر کسانی که چرخه بد و شرّ را انتخاب میکنند، به جهنم میروند.

 

وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیصٍ ﴿۲۱

و همگى در برابر خدا ظاهر مى ‏شوند پس ناتوانان به گردنکشان مى‏ گویند ما پیروان شما بودیم آیا چیزى از عذاب خدا را از ما دور مى ‏کنید مى‏ گویند اگر خدا ما را هدایت کرده بود قطعا شما را هدایت میکردیم چه بى‏ تابى کنیم چه صبر نماییم براى ما یکسان است ما را راه گریزى نیست (۲۱)

 

بعضی افراد، نمیتوانند جلوی دهانشان را بگیرند و خود را آدمهای رُکی بحساب میاورند و هر گونه هتک و سخن غیبتی را به زبان می آورند و البته در خیال خود آن را گفتار نیک می نامند. اما اینکار آنان بخاطر فشار همزاد شیطانی شان است. زیرا چرخه نیک آنان متوقف شده است و در نتیجه اختیار کامل روان خویش را ندارند. اگر برای خود چرخه نیک نداشته باشید و پندارهای نیک خویش را به کردار و گفتار نیک تبدیل نکنید؛ یعنی چرخه نیک روان تو از چرخش ایستاده است و در نتیجه اینبار همزاد شیطانی تو ، تو را می چرخاند و به همین خاطر نمیدانید چکار کنید با  خودت و سردر گمی.

یک نکته ای بگویم که جالب است. همانطور که رفتن از چرخه بد، به چرخه نیک؛ تلاش و توبه و انابه لازم دارد؛ رفتن از چرخه نیک به بد هم برای آدمیان خیلی سخت است. بعضی افراد نمی توانند و حتی نمیدانند چطوری بعضی گناهان را انجام دهند و حتی برای رسیدن به بعضی گناهان و آزمایش آن، تمام تلاش خود را میکنند ولی موفق نمیشوند. به همین خاطر شیطان، برای اینکار سعی دارد که آدمیان را در نماز و سایر عبادات دچار ریا و تظاهر و سهل انگاری کند و در نتیجه آنان را از سوراخ دیگری از چرخه نیک خارج کند. کسانی که مشروب الکلی و مخدرات مصرف میکنند؛ اقرار میکنند که برای اولین بار اقدام به این کار خیلی سخت بود. بنابراین حتی گرایش از چرخه نیک ، به بد نیاز به تلاش دارد و انسان برای اینکار باید عذاب وجدان و نفس لوامه را رد کند. به همین خاطر خدای حکیم، کفر بعد از ایمان را سخت کیفر میدهد. زیرا افراد برای رفتن به چرخه شرّ تلاش زیادی کرده اند و آنان یهویی و تصادفی دچار کردار و گفتار بد نشده اند؛ بلکه در این راه تلاش و سعی هم کرده اند.

 

منْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿۱۰۶

هر کس پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد [عذابى سخت‏ خواهد داشت] مگر آن کس که مجبور شده و[لى] قلبش به ایمان اطمینان دارد لیکن هر که سینه‏ اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابى بزرگ خواهد بود (۱۰۶)

 

ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿۱۰۷

زیرا آنان زندگى دنیا را بر آخرت برترى دادند و [هم] اینکه خدا گروه کافران را هدایت نمى ‏کند (۱۰۷)

 

أُولَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۰۸

آنان کسانى‏ اند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده و آنان خود غافلانند (۱۰۸)

 

لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۱۰۹

شک نیست که آنها در آخرت همان زیانکارانند (۱۰۹)

 

مخدرات با انواع مختلفش (مشروب الکلی، مخدرات، اشعار، تعصبات قبیله ای و مذهبی، فیلمهای توهمی، آهنگهای آلفایی و ...) رفتن از چرخه نیک به شرّ را برای افراد خیلی راحتتر میکند. خدای رحمان و رحیم خیلی بخشنده و خیرخواه ماست و بی دلیل چیزی را منع نمیکند.

رفتن از چرخه نیک به شرّ نیاز به تلاش و انرژی دارد و به همین خاطر بعضی ها نمی توانند بسادگی وارد چرخه شرّ شوند و شیطان این موضوع را میداند؛ به همین خاطر شیطان از ابزارها و روشهای خاصی مثل مخدرات، اشعار، آهنگها، تعصبات مذهبی و قبیله ای برای این کار استفاده میکند. خیلی سخت است که انسانی، انسان دیگر را بکشد؛ اما گروههای داعش و امثالهم براحتی این کار را میکنند. این قضیه فقط وقتی امکان پذیر است که مخدرات و یا تعصبات قبیله ای و مذهبی در ذهن افراد نفوذ کند و عقلشان را بپوشاند.

مردم زمانه ما دیگر پندارها را در نظر نمی گیرند. مثلا به همدیگر می گویند لبخند بزن، هدیه بخر، لایک کن ، فالوو کن. اما اینها ممکن است که هیچ پندار نیکی پشتش نباشد و بنابراین مردم به کردار بدون پندار نیک رو می آورند و به این ترتیب در چرخه نیک نیستند و کار عبث و بیهوده ای انجام میدهند. اینها ارتباطاتی بدون معنا هستند و تلاشهایی بیفایده. در فضای مجازی، خانه های سلبریتی ها و ثروتمندان را نگاه میکنند و میگویند عجب قصری! به این طریق گفتاری بیهوده بر زبان میرانند. یا رئیسش را می بیند و بیخودی شروع میکند به تعریف کردن و دنبال او راه می افتد؛ یا بی هدف به صفحات سلبریتی ها و مدها سر میزند. بی هدفی جزو پندار نیک به حساب نمی آید. یا بعضی افراد زکات اموالشان را نمی پردازند ولی میخواهند که پولشان را چند برابر کنند. کسی که زکات پول کم را ندهد، هیچوقت زکات پولهای زیاد را نخواهد داد. اینها همگی گفتار و کردارهای بی معنایی هستند که ساخته خود انسانهاست و در نظام رحمانی در چرخه نیک قرار نمی گیرد. اصلا خدا به این خاطر به افراد می فرماید که در مدیتیشن و سُکارا نماز بجا نیاورید؛ به این خاطر است که در این حالات، پندارهایی به افراد القا میشود که پندارهای بیگانه هستند و این پندارها الهام هایی هستند از طرف دنیای شیاطین. به این طریق شیاطین ، خوبی و بدی را برای افراد باز تعریف میکنند. کسانی که به این حالات رفته اند، بعد از مدتی شروع به هذیان گویی میکنند و آنان حتی عدم سجده ابلیس به آدم، را تحسین میکنند و ابلیس را تنها موحد عالم معرفی میکنند!

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

پندار نیک، بسیار مهم است. کردار و گفتار بدون پندار نیک، اصلا بحساب نمی آیند. حتی طبق فرموده خدای حکیم؛ پذیرایی از حجاج و آباد کردن مسجد الحرام ، در مقابل ایمان (پندار نیک)، بسیار کار ناچیز و بی اهمیتی است.

 

أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۱۹

آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را همانند [کار] کسى پنداشته‏ اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد مى ‏کند [نه این دو] نزد خدا یکسان نیستند و خدا بیدادگران را هدایت نخواهد کرد (۱۹)

 

إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولَئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ ﴿۱۸

مساجد خدا را تنها کسانى آباد مى کنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده (پندار نیک) و نماز برپا داشته و زکات داده و جز از خدا نترسیده‏ اند پس امید است که اینان از راه‏یافتگان باشند (۱۸)

 

پیامبر ابراهیم از خدا میخواهد که طریقه زنده شدن مردگان را ببیند. خدا از ابراهیم پرسید که ای ابراهیم آیا ایمان نداری؟ (قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ). یعنی ای ابراهیم آیا در مورد زنده شدن مردگان، پندار نیک (ایمان) ندارید که این آزمایش را میخواهید؟ اما ابراهیم می گوید که ای خدای من ایمان دارم و در این مورد کاملا پندارم نیک است ولی میخواهم در این مورد به اطمینان قلبی برسم.

 

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۲۶۰

و (یاد کن‏) آنگاه که ابراهیم گفت‏: (پروردگارا، به من نشان ده‏؛ چگونه مردگان را زنده مى ‏کنى‏؟) فرمود: (مگر ایمان نیاورده‏ اى‏؟) گفت‏: (چرا، ولى تا دلم آرامش یابد.) فرمود: (پس‏، چهار پرنده برگیر، و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان‏؛ سپس بر هر کوهى پاره‏ اى از آنها را قرار ده‏؛ آنگاه آنها را فرا خوان‏، شتابان به سوى تو مى ‏آیند، و بدان که خدا توانا و حکیم است‏.) (۲۶۰)

 

پیامبرابراهیم اطمینان قلبی را بالاترین مرحله از ایمان (پندار نیک) میداند. زیرا در ایمان عادی بدون یقین، امکان لغزش است ولی اطمینان قلبی چرخه نیک را استحکام می بخشد و دیگر شیطان به سادگی دستش به بنی آدم نمیرسد و از تیررس شیاطین خارج میشود. ما انسانها پندارهای همدیگر را متوجه نمیشویم، اما شیاطین پندارهای انسان را متوجه میشوند؛ البته شیاطین پندارهایی را متوجه میشوند که به مرحله خیال، توهم، حسادت، تفکر و حافظه رسیده باشند. پندارهای انسان از قلب منشاء می گیرد و اگر منشاء تولید پندارها یعنی قلب، اصلاح شود؛ دیگر تولید پندارهای شرّ و بد قطع میشود. پیامبر ابراهیم به همین خاطر به دنبال اطمینان قلبی بود تا دیگر اصلا پندار بد در ذهن او تولید نشود. حتی پیامبران هم معصوم از پندار بد نبوده اند و البته آنان با تلاش و کوشش و عبادت و رعایت فرامین خدای رحمان، توانستند که پندارهای بد را از خود دور کنند.

کسانی که میخواهند خدا را فریب دهند، خدا آنان را دچار مرض قلبی میکند و در آن صورت پندارهای همیشه نادرست در آنان تولید میشود و از آنجا به بعد همه چیز را چپکی می فهمند. در زمین فساد میکنند ولی به پندار منحرف خود، فکر میکنند مصلح هستند. آنها شعور خود را از دست میدهند و این تعریف جدید و واقعی بی شعوری است. طبق آیه قرآن، بی شعوری، یک نوع مرض قلبی است.

 

یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿۹

با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏ بازند ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمى‏ زنند و نمى‏ فهمند (۹)

 

فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ ﴿۱۰

در دلهایشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت (۱۰)

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱

و چون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید مى‏ گویند ما خود اصلاحگریم (۱۱)

 

أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿۱۲

بهوش باشید که آنان فسادگرانند لیکن نمى‏ فهمند (۱۲)

 

به همین خاطر، خدا می فرماید که عبادت کنید تا به یقین برسید. یقین و اطمینان قلبی، بالاترین درجات پندار نیک هستند. زیرا تمام گناهان از پندار شرّ و بد شروع میشود. وقتی پندار محکم شود، دیگر امکان لغزش و رفتن به چرخه شرّ بسیار کم میشود.

 

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ﴿۹۹

و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه یقین پیدا کنید (۹۹)

 

یکی از راههایی که شیطان بوسیله آن ، افراد را از چرخه نیک به سمت چرخه بد جذب میکند، گسترش آرمانهای دروغین در جامعه است. کسانی که پندار خود را به مرحله یقین و اطمینان نرسانده اند؛ بسادگی و راحتی مثل آب خوردن جذب آرمانهای دروغین جامعه میشوند. بیشتر قربانیهای چرخه شرّ از این طریق جذب میشوند. شیاطین جن و انس در حال گسترش آرمانهای دروغین در جامعه هستند و به این طریق خیلی ها را از راه راست منحرف کرده اند. مثلا اکثریت افراد جامعه کنونی دنبال ثروت زیاد ، ماشین مدل بالا ، زن زیبا ، شوهر پولدار ، ریاست ، مقام و ... هستند. نفسهای ضعیف  از آنجا که توانایی رفتن به چرخه نیک را ندارند، در نتیجه آرمانهای دروغین جامعه را باور می کنند و دنبال آن راه می افتند و تمام هم و غمشان میشود رسیدن به این آرمانهای دروغین و این راهی است که اکثریت افراد جامعه برای خود انتخاب می کنند. با انتخاب اهداف و آرمانهای دروغین، خودبخود افراد بعد از مدتی وارد ریل و تونل چرخه شرّ و بد خواهند شد. حرص و جوش ، گرفتن رشوه ، دزدی ، خیانت ، فریب در معامله ، کم فروشی ، زیر پای دیگران را خالی کردن ، آلت دست دیگران شدن و  تمام صفات و رذایل اخلاقی دیگر از جنبه های اجتناب ناپذیر این راه است. امکانات کاذب و دروغین در زندگی به شما کمک نمی کند بلکه گمراه کننده هم است. هر دروغی که مرتکب شویم و یا باور میکنیم و به آن عمل می کنیم ، اتوماتیک چندین دروغ دیگر را به دنبال خواهد داشت. دروغ همیشه سخن گزاف گفتن نیست ؛ بلکه گاهی طبق موقعیتهای دروغین ، پیش رفتن است. بنابراین دروغ هم در سطح پندار ممکن است و هم در سطح کردار و گفتار ممکن است اتفاق بیفتد.

 

قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۶۲

بگو در حقیقت نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانیان است (۱۶۲)

 

لَا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۶۳

[که] او را شریکى نیست و بر این [کار] دستور یافته‏ ام و من نخستین مسلمانم (۱۶۳)

 

آیه بالایی می فرماید: نماز من، اعمال عبادی من، زندگی من و مرگ من، همه مطلقا به خدا اختصاص دارد، آن پروردگار عالم. در این آیه چهار رکن مهم جلب توجه می کند و آن هم عبارتند از :

1- صلاتی   2- نسکی    3- محیای     4- مماتی

این آیه، هدف اصلی زندگی ها را تعیین میکند. جالب این است که چهار عبارت کلیدی بالا 19 حرف دارند و کل آیه هم 38 حرف است. 38 یعنی 19 * 2. هر کسی باید اهداف و آرمانهای زندگی خویش را براساس آیه بالایی تنظیم کند و به این طریق همه چیزش را به خدا اختصاص می دهد. در آیه بعدی می فرماید: لَا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ هیچ شریکی برای او نیست و به این چهار رکن امر شده ام و من جزو اولین تسلیم شدگان این مورد هستم. خود پیامبر محمد جزو اولین کسانی بود که تسلیم این امر شده بود. کسی که حرفی میزند، خودش باید اولین کسی باشد که به آن عمل میکند و این همان تواصوا بالحق است. در چرخه نیک، اهداف باید مشخص باشد و اهداف غیر از این، روزی شما را از چرخه نیک خارج خواهد کرد. اهداف چرخه نیک این است که نماز،  مناسک ، زندگی و مرگ فقط و فقط باید به خدای یگانه اختصاص یابد و لا غیر.

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و یک) آخر الزمان (قسمت نوزدهم) دفع کردن دیوها (بخش پانزدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت هفتم)

pdf


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتاد و یک)

آخر الزمان (قسمت نوزدهم)

دفع کردن دیوها (بخش پانزدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت هفتم)

 

شرایط گلخانه ای در جنبه های جزئی میان زندگی انسانها نفوذ کرده است. دلیل این نفوذ، خارج شدن و دور افتادن از نظام خدای رحمان است. انسانها بطور مستمر به داروهای شیمیایی و روشهای مصنوعی و زمانهای مصنوعی بدن خود را عادت داده اند و این داروها و زمانهای مصنوعی، انسانها را جزئی نگر بار میاورند. نظام خدای رحمان برکت دارد، اما نظام گلخانه ای برکت ندارد. نظام گلخانه ای یر به یر و حتی خیلی کمتر کار میکند. اما نظام رحمانی ، مثلا در قالب آب، خیلی چیزهای دیگر هم به شما خواهد داد. خدای رحمان بخشنده و مهربان است. برف و یا آبی که خدا می باراند، از بالای کوهها، به داخل خاکها و سنگها نفوذ کرده و در چشمه ها و رودخانه ها جاری میشود و املاح زیادی را با خود همراه میکند. این آب، فقط H2O نیست، بلکه مجموعه ای از املاح گوناگون و مورد نیاز بدن انسان و سایر حیوانات و گیاهان را در خود دارد. در نتیجه این آب معدنی مغذی، در تمام محصولات بصورت آبشاری جاری میشود و قرآن این را برکت می نامد. پیامبر ابراهیم میگوید که خداست که من را طعام میدهد و من را سیراب میکند (وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند (۷۹) ) . او از لفظ یسقین استفاده میکند و لزوما از لفظ آب (ماء) استفاده نمی کند. زیرا آب همان H2O  است ولی وقتی از سقا صحبت میشود، یعنی علاوه بر آب نیازهای دیگر را هم می پوشاند. خدا وقتی تشنگی افراد را برطرف میکند، فقط تشنگی را برطرف نمی کند، بلکه خیلی نیازهای دیگر را همزمان برطرف میکند و این است که خدا رحمان و رحیم است. ابراهیم به عنوان الگوی یکتاپرستان جهان این نکته را درک کرده بود و به درک صحیحی از زندگی رسیده بود. هر انسان دیگری هم باید به چنین درکی از زندگی برسد و گرنه به درجه رشد نمی رسد.

 

وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ ﴿۵۱

و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکرى]اش را دادیم و ما به [شایستگى] او دانا بودیم (۵۱)

 

خدای رحمان وعده می فرماید که اگر امتی پندار نیک (آمنوا) و تقوا داشته باشند، قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان باز میشود. در کل تقوا برای حفاظت از پندار نیک است. ما انسانها برای ماندن در نظام رحمانی ، حتما و حتما به تقوا نیاز داریم.

 

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶

و اگر مردم شهرها ایمان (پندار نیک)  آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

حتی اگر شرایط گلخانه ای برقرار شده باشد، برکاتی از آسمان و زمین برایشان گشوده خواهد شد. این نکته خیلی مهم است که بدانیم چطوری آدمیان خود و محیط زیست خویش را به سمت گلخانه ای شدن می برند. مهمترین علت، این است که مردم زمانهای اختراعی خویش را جای زمانهای رحمانی می گذارند. خدای رحمان، زمانهای نماز، زمان روزه، زمان طلوع، زمان غروب، زمان بیدار شدن، زمان خوابیدن، شب، روز، فصل زمستان، تابستان، پاییز، بهار و ... گذاشته است. خدای رحمان از مردم میخواهد که این اوقات را رعایت کنند و امور زندگی خویش را براساس این اوقات زمانبندی کنند. به همین خاطر خدا می فرماید که نماز کتابی زماندار و مبتنی بر زمان است (إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا). اما مردم به زمانهای اختراعی خود، همچون جشن سالگرد ازدواج، تولد و هالوون و روز مرد و روز زن و  ... بیشترتوجه میکنند. هرچند خدا این زمانهای مصنوعی را منع نکرده است ولی بی اهمیت اند و نباید بولد شوند. بچه ها از همان بچگی ، خیلی به روز تولدش اهمیت میدهند ولی او را با زمانهای نظام رحمانی آشنا نمی کنند و او را گلخانه ای پسند بار می آورند؛ بعد که بزرگ شد، والدین انتظار دارند که کودک در راه صحیح قرار گرفته باشد و این انتظار بی نتیجه ای است.

زمانهای رحمانی بدن انسان را سالم نگه میدارند و از روانپزشک و پزشک بی نیاز میشوید. مثلا نماز و وضو به نوعی خالی کردن جریان الکتریسیته جمع شده در بدن است که این جریان در مسیر اعصاب  قرار دارد. سجده کردن در نماز باعث میشود که جریانهای مغناطیسی جمع شده در بدن خارج شود و همچنین باعث تنظیم فشار خون میشود. زیرا شیطان از طریق همین مسیر اعصاب بر اعصاب و مغز انسان مسلط میشود. روزه و نماز و زکات به معنای واقعی و معنویت نهفته در آنان؛ کار پاکسازی اعصاب را انجام میدهند. بنابراین زمانهایی که خدا گذاشته است، حتی در سلامتی بدن ما هم موثرند. اما زمانهای مصنوعی فقط اعصاب خرد کن هستند و برخلاف سلامتی بدن انسان عمل میکنند.

خدای حکیم در سوره مدثر از داستان جهنمیان صحبت میکند. وقتی از افراد جهنمی سوال میشود که چه چیزی شما را به این جا آورد. آنان در جواب میگویند که نمازها را رعایت نمی کردند و در زمان نمازها ، مشغول کارهای دیگری بودند.

 

مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿۴۲﴾چه چیز شما را در آتش [سقر] درآورد

 قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿۴۳﴾گویند از نمازگزاران نبودیم

 وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿۴۴﴾و بینوایان را غذا نمى‏ دادیم

 وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ﴿۴۵﴾با هرزه‏ درایان هرزه‏ درایى میکردیم

وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿۴۶﴾و روز جزا را دروغ مى ‏شمردیم

 حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ ﴿۴۷﴾تا به یقین رسیدیم

 

حتی خدای مقدس، از روز برداشت محصولات و بهره برداری از آن صحبت میکند (وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ) که مردم باید در آن زمان زکات درآمد خویش را بپردازند. هر زمانی در نظام رحمانی، اهمیت مخصوص خودش را دارد و نباید نادیده گرفته شود.

 

وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿۱۴۱

و اوست کسى که باغهایى با داربست و بدون داربست و خرمابن و کشتزار با میوه ‏هاى گوناگون آن و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و غیر شبیه پدید آورد از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهره‏ بردارى از آن بدهید و[لى] زیاده‏ روى مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد (۱۴۱)

 

یک اصل در قرآن وجود دارد و آن این است که : هر آنچه و هر آنکس که بیشترین تقدس را در ذهن شما دارد ، و بیشتر از همه دوستش دارید ، خدای شماست. ما با فقط حرف نمیتوانیم خدای خویش را تعیین کنیم، بلکه پندار و کردار ما هم در تعیین خدای ما موثرند. ما باید فقط و فقط خدای قادر متعال را مدام در ذهن خویش داشته باشیم. خدا را همیشه به یاد داشتن مثل یک سپر است برای دوری از گناهان. به همین خاطر خدای مهربان میفرماید که قبل از ذبح و یا غذا خوردن ، خدا را یاد کنید و او را به خاطر نعمتهایش سپاس گویید.

 

وَمَا لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُمْ مَا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَإِنَّ کَثِیرًا لَیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ ﴿۱۱۹﴾

و شما را چه شده است که از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمى ‏خورید با اینکه [خدا] آنچه را بر شما حرام کرده جز آنچه بدان ناچار شده‏ اید براى شما به تفصیل بیان نموده است و به راستى بسیارى [از مردم دیگران را] از روى نادانى با هوسهاى خود گمراه مى کنند آرى پروردگار تو به [حال] تجاوزکاران داناتر است (۱۱۹)

 

حتی اگر در آینده قصد انجام کاری را دارید ، بگویید که اگر خدا بخواهد. اینجوری مدام در همه چیز خدا را به یاد دارید و مثل یک سپر دفاعی در مقابل شیطان عمل خواهد کرد. به این طریق حتی زمان آینده ما هم به خدا سپرده میشود.

 

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا ﴿۲۳﴾

و زنهار در مورد چیزى مگوى که من آن را فردا انجام خواهم داد (۲۳)

 إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴿۲۴﴾

مگر آنکه خدا بخواهد و چون فراموش کردى پروردگارت را یاد کن و بگو امید که پروردگارم مرا به راهى که نزدیکتر از این به صواب است هدایت کند (۲۴)

 

خدای مقدس، یک ماه از سال را برای روزه داری قرار داده است و این زمانبندی برایش مهم است. اما اکنون مردم تسلیم خدای رحمان نیستند و زمانهای نظام رحمانی را وقعی نمی نهند و زمانهای اختراعی خویش را بر زمانهای خدای رحمان ترجیح میدهند. خدا نحوه بندگی و عبادت خود را به بهترین نحو به ما آموزش داده است و اوست که به بندگان خود آگاه تر است و بهتر می داند که چه چیزی برای انسان مناسب تر و مفید تر است.  خدای رحمان زمانهای زیادی در اختیار انسان قرار داده است و اگر کسی این زمانها را رعایت کند، از نظام رحمانی خارج نمیشود. وقتی شب است، یعنی بخوابید؛ وقتی روز است یعنی بیدار شوید و فعالیت و کار و تلاش و کوشش کنید. حتی مردم  وقتی از نوستالوژی و خاطرات گذشته حرف میزنند، از نظام رحمانی بسیار کم صحبت می کنند، بلکه بیشتر از خاطراتی حرف میزنند که مصنوعی است. شایسته است که انسان در تعریف خاطرات گذشته ها، نعمات خدای رحمان را بیاد آورد و در هر چیزی خدا را در اولویت قرار دهد. به این ترتیب مردم با خدای رحمان انس می گیرند و زندگیشان پر از برکت میشود.

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶

کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد (۹۶)

 

مردم زمان ما ناخودآگاه متوجه شده اند که برکت از زندگی ها رفته است و با آنکه درآمدها و پولها بیشتر شده است، ولی مخارج و نیازهای زندگی را نمیتوانند تهیه کنند. وقتی نظام رحمانی نباشد، انسانها وارد شرایط گلخانه ای میشوند و هزار کمبود پیدا میکنند و تهیه همه اینها پول میخواهد. با توجه به بوجود آمدن شرایط گلخانه ای برای همگی انسانها، نمیتوان از بعضی هزینه ها کاست. اما تنظیم زمانهای زندگی براساس نظام رحمانی، از خیلی هزینه های زندگی می کاهد.

عدم رعایت زمانبندی های رحمانی ، زندگی را زشت میکند. خدای مهربان می فرماید که هر چیزی را از آب خلق کردم؛ آن مهربان حکیم، برای آب بو، مزه، رنگ قرار نداده است. تصور کنید که اگر آب بو داشت؛ از آنجا که بدن ما نزدیک به هشتاد درصدش آب است؛ همیشه یک بوی خاص و غالب میداد و بوهای دیگر بی تاثیر بود. اگر آب رنگ خاصی داشت؛ هر رنگی در طبیعت متمایل به آن رنگ بود و خسته کننده بود. اگر هم آب طعم داشت؛ تمام غذاها و میوه ها را تحت تاثیر خود قرار میداد و مزه ها و طعم های متفاوت بسیار کم میشد. این است که نظم خاصی بر جهان حکمفرماست و خدا اینطوری آیاتش را در طبیعت به بشریت نشان میدهد و واقعا طبیعت، کتاب دقیقی است که صاحبان خرد آن را درک میکنند. اما نقض نظام رحمانی، باعث زشت شدن کردار ها و آلودگی پندار میشود. شنبه ها زمانی بود که مردم در آن می بایست حرمت تعطیلی این روز را نگه میداشتند ولی مردم آن زمان کاملا تسلیم زمانهای رحمانی نبودند و میخواستند این زمانها را نقض کنند. شیطان خیلی خوب میداند که اولین قدم برای خارج شدن از نظام رحمانی، به هم خوردن زمانهاست. اینکه مردم اکنون تا نیمه شب نمی خوابند و وقت خود را با فیلمهای تلویزیونی و آهنگها و شوهای تلویزیونی  تلف میکنند، این اولین قدم در عصیان علیه خدای رحمان است.

بعضی ها می گویند که دینداری بخاطر وعده بهشت و ترس از جهنم ، کار پسندیده ای نیست. این افراد هنوز در نظام رحمانی زندگی نکرده اند و اصلا نمی دانند که انسان ، انسان است و ما به محیطهایی مثل بهشت نیاز داریم و دلتنگی برای محیطی مثل بهشت و ترس از جهنم، به نوعی رعایت نظام رحمانی است. ما در غبطه چشمه ها و محیط زیست چهل پنجاه سال پیش هستیم و اگر کسی بخاطر از دست رفتن اینها غبطه بخورد، نشان میدهد که دلش برای نظام رحمانی تنگ شده است. آنوقت چطوری میتوانیم محیطی مثل بهشت را نادیده بگیریم. کلا این نظرات شیطان پسند را، وحدت وجودی ها مطرح میکنند و چنان حرف میزنند که انگار میخواهند به مقام خدایی برسند. در حالی که انسان باید برای بندگی تلاش کند و نه خدا شدن. ما انسانها نیازمند خدای رحمان هستیم و این نیاز خودش نه تنها عیب نیست، بلکه رابطه صحیح عبد و معبودی است. زن یکی از فرعونها، از خدا تقاضا میکند که خانه ای در بهشت برایش بسازد. او در قصر فرعون گیر افتاده بود و به این نتیجه رسید که قصر پر از امکانات مصنوعی و گلخانه ای جای مناسبی برای زندگی نیست و او آرزوی همان نظام پر برکت خدای رحمان در بهشت را دارد.

 

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿۱۱

و براى کسانى که ایمان آورده‏ اند خدا همسر فرعون را مثل آورده آنگاه که گفت پروردگارا پیش خود در بهشت‏ خانه‏ اى برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان (۱۱)

 

نکته مهمی را در نظر داشته باشید که اگر در نظام رحمانی نباشید، قطعا در نظام شیطانی هستید، حالت سومی وجود ندارد. یعنی اگر طبق زمانها و دستورات و معیارهای خدای رحمان عمل نکنید، قطعا شیطان دارد از شما تغذیه معنوی میکند ولی خودت خبر ندارید.

دو زمان دیگر که در نظام رحمانی خیلی مهمند، زمان مرگ و آخر دوره ها و عصرهاست. خدای رحمان؛ آخر عمر و آخر عصرها (دوره ها) را تا مدت معینی از ما پنهان نگه میدارد، فقط به این خاطر که ما همیشه آماده باشیم. وقتی خدا آخر عمر ما را از خودمان پنهان نگه میدارد؛ یعنی میخواهد ما همیشه آماده رفتن باشیم و طوری عمل کنیم که انگار فردا می میریم. آخر عصرها و دوره ها هم زمانی است که نظام جهان عوض میشود و انسانها وارد شرایط گلخانه ای تر میشوند.

تمام موجودات آسمان و زمین علی الخصوص پرندگان، زمان ارتباطی خود با خدای رحمان را بلدند و همگی طبق آن عمل میکنند. آیه خیلی زیبا می فرماید که پرندگان در حالى که در آسمان پر گشوده‏ اند، در واقع با این کار تسبیح خدای رحمان مى‏ گویند. پرگشودن، شاید زمان تفریح پرندگان باشد؛ ولی این زمان، زمانی است که به خدای رحمان اختصاص داده شده است و این همان شکرگزاری آنهاست. حتی پرندگان تفریحشان را به تقدیس و تسبیح خدای رحمان اختصاص میدهند.

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿۴۱

آیا ندانسته‏ اى که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى‏ گویند و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده‏ اند [تسبیح او مى‏ گویند] همه ستایش و نیایش خود را مى‏ دانند و خدا به آنچه مى کنند داناست (۴۱)

 

وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ ﴿۴۲

و فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداست و بازگشت [همه] به سوى خداست (۴۲)

 

یک خروس صبح زود شروع میکند به خواندن و این خودش رعایت زمانبندی رحمانی است. اما اگر این زمانبندی رحمانی رعایت نشود، دیگر شرایط گلخانه ای پیش خواهد آمد. در پرورش جوجه ها در مرغداری با زمانبندی های مصنوعی، جوجه ها را وارد شرایط گلخانه ای میکنند و در نتیجه کیفیت لازم را ندارند.

نماز و سایر زمانبندی هایی که خدای رحمان برای ما گذاشته است، در واقع تمرینی است برای ماندن در چرخه رحمانی. چرخه رحمانی همان پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک است. این چرخه نباید متوقف شود و باید مدام قوی تر شود تا نیروهای شرّ در دنیا اعم از شیاطین جنی و شیاطین انسی، دور شوند و قوی تر نشوند. به همین خاطر خدا می فرماید که برای اینکار از صبر و نماز کمک بگیرید. صبر و نماز هر دو مبتنی بر زمان هستند. صبر به نوعی برای ترغیب انسانهاست تا که از نظام رحمانی خارج نشوند و مقاومت به خرج دهند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۵۳

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از شکیبایى و نماز یارى جویید زیرا خدا با شکیبایان است (۱۵۳)

 

ما باید با نظام رحمانی خود را مَچ کنیم و سعی کنیم خود را با آن تطابق دهیم و تنظیم کنیم. پرندگان در زمان سرما، هوا را میان بالها و پرهای خود می برند و  حالت پف کرده پیدا میکنند و این بخاطر نگهداری هوای گرم در میان بالهای خود است که مثل عایق عمل میکند و با این کار از سوز سرما نجات می یابند. آنها بدون کوچکترین ضربه ای به طبیعت و محیط زیست رحمانی، خودشان را با نظام رحمانی تنظیم میکنند. اما انسانها برعکس عمل میکنند و سعی دارند که طبیعت و محیط زیستشان را مطابق امیال و هوای خود تنظیم کنند و در این راه افراط و تفریط کرده و ضربات جبران ناپذیری به محیط زیست خود وارد میکنند و وارد شرایط گلخانه ای میشوند. اسکیموها، در میان برف زندگی میکنند و خانه هایشان را از همان برف و یخ درست میکنند و خود را به نحو جالبی با نظام رحمانی تطبیق میدهند. البته اینجا منظور این نیست که مثل اسکیموها زندگی کنیم؛ زیرا اصلا امکان پذیر نیست. منظور کلی این است که ما باید تا حد امکان خود را با نظام رحمانی تطبیق دهیم و از دخالت در محیط زیست و نظام رحمانی خودداری کنیم. تطبیق یافتن با نظام و زمانهایی که خدای رحمان تعیین کرده است، حس رضایت به انسانها میدهد و از خیلی از هیجانات الکی و کمبودهای روانی جلوگیری میکند. خوشبختی و حس رضایت انسانها به مقدار امکانات مصنوعی و گران قیمت نیست، بلکه بیشتر جنبه روانی دارد و این حس فقط براساس زمانها و فرامین خدای رحمان برآورده میشود.

خدا در قرآن می فرماید که آن خالق بی همتا بی نیاز است و این به آن معناست که او به پندار و کردار و گفتار  نیک ما نیاز ندارد. بلکه ما خودمان به این چرخه نیاز داریم و اساسا ماندن در چرخه رحمانی، از اساسی ترین نیازهای روحی روانی هر انسانی است که با هیچ روش دیگری این خلاء پر نمیشود. کسی که در این چرخه بماند و مدام بر پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک باشد ؛ از مزایای نظام رحمانی بهره خواهد برد و برکاتی به او خواهد رسید. نظام خدای رحمان جوابگوست ولی نظام شیطانی جوابگو نیست و شیطان خیلی راحت خلف وعده میکند. اما خدای رحمان هیچ چیزی را بی جواب نمی گذارد.

 

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷

پس هر که هموزن ذره‏ اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۷)

 

وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿۸

و هر که هموزن ذره‏ اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۸)

 

با سیستم شیطانی به نتیجه نخواهید رسید و اصلا نمیتوان با راه و روش شیطانی به نتیجه رسید. این یکی از زمانهای مهمی است که بندگان خدای رحمان باید آن را مد نظر داشته باشند.

 

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳

و بندگان خداى رحمان کسانى‏ اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏ دهند (۶۳)

 

وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ﴿۶۴

و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى ‏آورند (۶۴)

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ﴿۶۵

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است (۶۵)

 

بندگان خداى رحمان کسانى‏ هستند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان و جاهلان ایشان را خطاب قرار دهند؛ آنوقت به ملایمت پاسخ مى‏ دهند. این یکی از زمانهای مهم است که بندگان خدای رحمان آن را رعایت میکنند. زمانی که نادانان و جاهلان آنان را مخاطب قرار میدهند و یا آنان را با حرفهایشان اذیت میکنند؛ در این حالت خدا میخواهد که ما قاطی کردار آنها نشویم و مثل آنها رفتار و توهین نکنیم و گفتار وکردار خویش را آلوده نکنیم و از چرخه رحمانی خارج نشویم.

دستکاری و درست عمل نکردن در این زمانها به نوعی تغییر در خلقت خدادادی است. این را باید بدانیم که شیطان وعده داده است که آدمیان را به تغییر خلقت وادار خواهد کرد.

 

لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا ﴿۱۱۸

خدا لعنتش کند [وقتى که] گفت بى‏ گمان از میان بندگانت نصیبى معین [براى خود] برخواهم گرفت (۱۱۸)

 

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا ﴿۱۱۹

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و[لى] هر کس به جاى خدا شیطان را دوست [خدا] گیرد قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است (۱۱۹)

 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰

[آرى] شیطان به آنان وعده مى‏ دهد و ایشان را در آرزوها مى‏ افکند و جز فریب به آنان وعده نمى‏ دهد (۱۲۰)

 

براساس آیه 119 سوره نساء؛ هدف اصلی شیطان تغییر در خلقت و نظام رحمانی است. شیطان می گوید: وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ شیطان می گوید: آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده های خدا را دگرگون سازند. در این قسمت شیطان هدف نهایی خویش را بیان میکند و میگوید که انواع حمله ها را به بنی آدم میکند تا که خلقت خدا را تغییر دهند و دگرسازی انجام دهند. خلقت خدا شامل نظام رحمانی و زمانهای رحمانی هم هست. زمانی که آدم آفریده شد، ابلیس و سایر فرشتگان شاهد آفرینش او بودند و بنابراین ابلیس نقطه ضعف روحی روانی بنی آدم را خیلی خوب و با جزئیات میداند و به همین خاطر میداند که زمانهای رحمانی بسیار در سرنوشت انسان موثرند و انسان با تغییر خلقت خدا، روانش به هم می ریزد. تغییر خلقت یعنی امضای سفید دادن به شیطان. وقتی تغییر خلقت می دهید، یعنی وارد یک نظام دیگر غیر از نظام رحمانی شده اید. نظام جدید، حساسیتها و قوانین خودش را دارد و برکت ندارد.

در این نظام جدید، روابط بین زوجین طور دیگری است. زن و شوهری که بیست سال تمام با هم زندگی کردند؛ بعد از بیست سال یکی از آنها از نظام رحمانی خارج شده و خطاب به همسرش میگوید:  خوبی چه بدی ای داشت که یک بار برایم نکردی!

زوجی که بیست سال با هم زندگی کرده باشند، قطعا خوبیهای زیادی برای هم کرده اند ولی چرا این جمله از زبان این همسر خارج میشود. زیرا همسر بخاطر تغییر زمانها و خلقت خدادادی، از نظام رحمانی خارج شده و در نتیجه وقتی می گوید که خوبی چه بدی ای داشت که تو یکبار برای من انجامش ندادی؛ منظورش انجام خوبی طبق نظام جدید است که او وارد آن شده است.

شیطان با وارد کردن انسانها در نظام خودش، حس رضایت از نظام رحمانی را از افراد می گیرد. زیرا میداند که انسانها برای دستیابی به بهشت برین، حتما و حتما به رضایت از نظام رحمانی باید برسند.

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷اى نفس مطمئنه (۲۷)

 

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)

 

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹و در میان بندگان من درآى (۲۹)

 

وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰و در بهشت من داخل شو (۳۰)

 

کسی که مثلا یوگا و مدیتیشن کار میکند، زمانهای رحمانی برای او بی اهمیت میشود و در نتیجه حس رضایت هم بدست نخواهد آورد. اساسا مدیتیشن فلسفه ای خلاف نماز دارد. مدیتیشن یعنی آدمیان در خیالات و پندار فرو روند و در آنجا توقف کنند و در نتیجه پندارها به کردار و گفتار تبدیل نشود. وقتی پندار همچنان در سطح پندار بماند و به کردار و گفتار تبدیل نشود، راکد میماند و می گندد و منحرف میشود و به پندار بد تبدیل میشود. به همین خاطر چرخه رحمانی (پندار نیک - کردار نیک - گفتار نیک) تا آخرین لحظه زندگی ما حتما باید همیشه بچرخد و نایستد که در توقف این چرخه، شیطان در کمین است. خدا در آیه مهم زیر می فرماید که لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد.

 

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸

آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى که پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم (۱۵۸)

 

یعنی پندار نیک انسانها سودی ندارد (لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا) مگر اینکه پندار نیک را به کردار نیک تبدیل کرده باشد (کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا). در پایان آیه، خدای حکیم می فرماید که بگو منتظر باشید که ما هم منتظریم. نکته آخری آیه به این معناست که یعنی نباید در تبدیل پندار نیک به کردار نیک تعلل کرد و نباید منتظر شد، بلکه باید فورا پندارهای نیک را به کردار و گفتارهای نیک تبدیل کنیم و خیری برای خود کسب کنیم. اما خدای مهربان در مورد پندارهای بد، برعکس این موضوع را پیشنهاد میدهد. خدا میفرماید که پندارهای بد (شک و گمانهای بد) را فورا به کردار و گفتار تبدیل نکنید که بسیار گناه بزرگی است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

خدای مهربان در آیه بالایی از اهمیت گناه سخن پراکنی بین زنان صحبت میکند (وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ) و مخصوصا آن را برای زنان ذکر میکند و به آنها هشدار میدهد. گاهی سخنی از زبان یک زن گفته میشود و به سرعت بین آنان پراکنده میشود. این سرعت سخن پراکنی خطر بسیار بزرگی است که روان آنان را آلوده میکند. آفرینش زنان و مردان از جهات زیادی متفاوت است. بیشتر مردم به این نکته توجه نمی کنند. سخن پراکنی و سخن چینی، روان زنان را به اندازه ای آلوده میکند که با دزدی کردن مردان برابری میکند. خدای مهربان زمان دیگری را مخصوص زنان قرارداده است و این زمان ، زمان قاعدگی است. این زمان گرچه برای زنان نوعی اذیت است، ولی برای هدایت آنان لازم و ضروری است. زیرا زنان بیشتر از مردان، به خصوصیات خویش توجه میکنند و به آن وابسته میشوند. این زمانبندی، جهت بیدار کردن آنان است تا به ضعف خویش پی برند و به خود آیند و به نظام رحمانی برگردند. این یک اصل اساسی است که بین زنان و مردان تفاوتهایی وجود دارد و کسی نمیتواند آن را انکار کند. زنانی که میخواهند این تفاوتها را نادیده بگیرند، در واقع با نظام رحمانی در می افتند و هیچوقت به احساس رضایت نخواهند رسید.

خدای مهربان از روز خروج صحبت میکند. این خروج مربوط به زمانی است که دیگر زمین برای سکونت بدرد نمی خورد و آن قدر شرایط گلخانه ای پیچیده میشود که قیامت میشود و مردم از زمین باید خارج شوند و این حادثه بزرگ همان قیامت است. مومنین در آن روز تمایلی برای زندگی روی زمین ندارند و از زندگی روی زمین خسته میشوند و در نتیجه خدای مهربان آنان را نجات میدهد.

 

وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ ﴿۴۱

و روزى که منادى از جایى نزدیک ندا درمى‏ دهد به گوش باش (۴۱)

 

یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ ﴿۴۲

روزى که فریاد [رستاخیز] را به حق مى ‏شنوند آن [روز] روز بیرون آمدن [از زمین] است (۴۲)

 

خدای مهربان، در آیات قرآنی میخواهد از همان بچگی ، کودکان را با زمانهای مهم آشنا کند و آنان را به آن خو دهد. تربیت بچه ها بسیار مهم است و براساس زمانهایی که خدای رحمان معرفی میکند، باید صورت گیرد. بسیاری از کمبودها و نارسایی ها در دوران بزرگسالی ناشی از تربیت غلط دوران کودکی است. بسیاری از کنجکاویهای جنسی در دوران جوانی و بزرگسالی ناشی از افراط و تفریط دوران بچگی است. خدای مقدس آیه ای از قرآن را ذکر نموده است که محدوده و مرز فیلترینگ مسائل جنسی را برای بچه ها تعیین می کند. در خیلی موارد بچه های مدرسه ای وقت خویش را به کنجکاوی در مسائل جنسی اختصاص می دهند و همین مورد کل زندگی آینده شان را تحت تاثیر قرار می دهد.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۸

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید قطعا باید غلام و کنیزهاى شما و کسانى از شما که به [سن] بلوغ نرسیده‏ اند سه بار در شبانه روز از شما کسب اجازه کنند پیش از نماز بامداد و نیمروز که جامه ‏هاى خود را بیرون مى ‏آورید و پس از نماز شامگاهان [این] سه هنگام برهنگى شماست نه بر شما و نه بر آنان گناهى نیست که غیر از این [سه هنگام] گرد یکدیگر بچرخید [و با هم معاشرت نمایید] خداوند آیات [خود] را این گونه براى شما بیان مى ‏کند و خدا داناى سنجیده‏ کار است (۵۸)

 

وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۹

و چون کودکان شما به [سن] بلوغ رسیدند باید از شما کسب اجازه کنند همان گونه که آنان که پیش از ایشان بودند کسب اجازه کردند خدا آیات خود را این گونه براى شما بیان مى دارد و خدا داناى سنجیده‏ کار است (۵۹)

 

در این آیه خدای حکیم به پدر و مادرها دستور می دهد که بچه ها را از همان دوران بچگی طوری تربیت کنند که در سه مورد در شبانه روز در وارد شدن به اتاق والدین اجازه بگیرند. این اجازه گرفتن فواید زیادی دارد. از جمله این که کودک متوجه میشود که بعضی اوقات در خانواده خصوصی است و باید مرزهایی را رعایت کند و در نتیجه دیگر کودک در سن بزرگسالی وقت خویش را با مسائل جنسی و کنجکاوی در مسائل جنسی هدر نمی دهد. در این آیه خدا به پدر و مادر دستور می دهد که بچه ها را از همان دوران بچگی طوری تربیت کنند که در سه مورد در شبانه روز در وارد شدن به اتاق والدینشان اجازه بگیرند. افراط و تفریط در این مورد آدمی را جری تر می کند. دقیقا باید مطابق با آیه مورد نظر باشد. دقیقا باید رفتار با بچه ها مطابق و در محدوده آیه مورد نظر باشد. زیرا خدا ما را آفریده است و بهتر به نفس ما آگاه است. او خالق ماست.

خدا بسیار دقیق برنامه ریزی می کند. کارهای خدا بسیار دقیق است. خدا بسیار دقیق کارهایش را به نتیجه می رساند. همه عوامل و فاکتورها در اختیار خداست. خدا از بالا بر همه چیز احاطه دارد. براساس توصیه جادوگران ، فرعون دستور کشتن نوزادهای مذکر قوم بنی اسرائیل را صادر می کند. فرعون همه را می کشد بجز موسی را. این قدرت خداست. خدا بالاتر از فرعون است. خدا به مادر موسی وحی می کند و موسی داخل صندوقچه ای به رودخانه انداخته میشود. رودخانه به قصر فرعون می رود. موسی به قصر فرعون می رود. خانواده فرعون موسی را از آب می گیرند. در همه این وقایع خدا ناظر است و همه را می بیند. خدا نقطه ضعف فرعون را می داند. او نقطه ضعف همه را می داند. زن فرعون پیشنهاد می دهد که بچه در خانواده فرعون بزرگ شود و فرعون هم این پیشنهاد زنش را قبول می کند. به این ترتیب نقشه خدا به راحتی پیش می رود. به این ترتیب جان موسی حفظ می شود و همچنین موسی در خانواده فرعون بزرگ می شود و ابهت خانواده فرعون برای او از بین می رود. بنی اسرائیل مظلوم و ضعیف و توسری خور بار آمده بودند. خدا موسی را در مقابل چشمان فرعون بزرگ می کند. بدون این که فرعون چیزی متوجه شود. خدا دشمن فرعون را در چند قدمی فرعون پرورش می دهد. زنان شیرده زیادی برای شیر دادن بچه آورده میشود ، اما موسی به امر خدا هیچکدام را قبول نمی کند. خواهر موسی پیشنهاد مادر موسی را می دهد. به این ترتیب موسی به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا قادر مطلق است. خدا از بالا همه چیز را می بیند. در بحرانی ترین حالات ، نجات دهنده است. مشکل ترین کارها را براحتی حل می کند.

ما انسانها اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم ، باید مراحل زیادی را طی کنیم و از افراد زیادی بخواهیم تا مشکل حل شود. اما خدا برای حل مشکلات با کسی مشورت نمی کند. خدا راه حلها را جاری می کند. وقتی خدا بخواهد همه چیز جور میشود. در نظام رحمانی ، راه حلها جاری است، اما در نظام شیطانی، راه حلها جاری نیست و مشکل است.در نظام شیطانی ، برای رسیدن به هدف باید به نظام رحمانی ضربه بزنید. مثلا اگر هدف آدمیان از زندگی، داشتن ماشین لوکس و وسایل لوکس و خانه های گران قیمت باشد، از آنجا که هدف اشتباه است، در نتیجه به نظام رحمانی ضربه میزند و افراد برای بدست آوردن اینها مجبورند که رشوه بگیرند و زکات ندهند و تمام منابع طبیعی زمین را به پول تبدیل کنند و در نتیجه محیط زیست خویش را به بیابان تبدیل کنند. حفظ محیط زیست یک وظیفه جمعی است و هر کسی بدون توجه به این که دیگران رعایت میکنند یا نه، باید رعایت کند و این رعایت در اصل برای خودش مفید است و پندار نیکی است که به کردار نیک تبدیل شده است و در پرورش و تزکیه نفس ما آدمیان نقش مهمی دارد. اینکه دیگران چه چیزی را رعایت میکنند و یا نمی کنند، نباید در تصمیم ما تاثیر بگذارد؛ بلکه ما آدمیان باید همیشه پندارهای نیک خود را به کردار و گفتار نیک تبدیل کنیم و در این حالت بار روانی خود را کم میکنیم و از نظام رحمانی لذت برده و اعصاب انسان آرام میشود.

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتادم) آخر الزمان (قسمت هجدهم) دفع کردن دیوها (بخش چهاردهم) شرایط گلخانه ای (قسمت ششم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هشتادم)

آخر الزمان (قسمت هجدهم)

دفع کردن دیوها (بخش چهاردهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت ششم)

 

شرایط گلخانه ای نه تنها در طبیعت زمین در حال گسترش است، بلکه در میان روابط انسانها هم نفوذ کرده است. ایجاد شرایط گلخانه ای به معنای هبوط انسان در کره زمین است. هر بار انسان در زمین هبوط کند و امکانات زندگی طبیعی در زمین کم شود، قطعا نشان از این دارد که شیاطین قبل از هبوط، انسانها را تا حد دیوانگی برده اند و پندار انسانها را آلوده کرده  اند. آموزش و یادگیری علم معنای واقعی خود را از دست داده است و بیشتر مردم به عنوان یک تکلیف به آن نگاه میکنند و برای اخذ مدرک تلاش می کنند. دیگر زنان و مردان برای فرزندانشان و تربیت آنان وقت نمی گذارند و آشپزی معنای سابق خود را از دست داده است. ازدواجها هم حالت طبیعی خود را از دست داده است. مردم دیگر برای محیط زندگی خویش وقت نمی گذارند. سی چهل سال پیش، در بعضی جاها دو سه متر برف می بارید و در میان خانواده ها ، همیشه در فصل زمستان، پدر و یا یکی از پسران خانواده در خانه می بودند تا برفهای بام خانه را پارو کنند. این یک روال طبیعی بود و هیچ گلایه ای در کار نبود. اما اکنون وقتی مردم خودشان یک محیط مصنوعی میخواهند، خدا هم همان را به آنها خواهد داد. اگر مردم به محیط زیست خویش اهمیت ندهند، یعنی شکرگزار نیستند و در نتیجه از دستش خواهند داد. این یک قاعده ساده است. بی توجهی به نشانه های رحمانی و طبیعت خدادادی  نوعی ناسپاسی است.

 

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿۷

و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷)

 

مردم برای حفاظت از نظام رحمانی باید وقت بگذارند ولی بیشتر مردم اکنون به علت غرق شدن در آهنگها و فیلمها و کلیپهای گوناگون؛ وقت ندارند و ترجیح میدهند که مصنوعی زندگی کنند. نادیده گرفتن نظام رحمانی، مشکلات زیادی را در پی دارد و انحرافات زیادی ایجاد میکند. یکی از این انحرافها، جنبشهای فمنیستی است که به طور کامل نیازها و خصوصیات زنانه را بی اعتبار کرد و اهداف مردانه را جایگزین اهداف زنانه کرد. زنان در این مورد فریب خوردند و فکر کردند که آزادی آنان در این است که مثل مردها زندگی کنند و یا مردها را نادیده بگیرند. جامعه ما برای حل مسائل عاطفی و جلوگیری از سردی مسائل عاطفی، بیش از هر چیزی نیاز به زنان با خصوصیات زنانه و  مردان با خصوصیات مردانه دارد. زنان نباید خاصیت زن بودن خویش را کج کنند و نباید به سمت مرد شدن گرایش یابند. این مسائل در مورد مردان هم صادق است. بیشتر مشکلات بشریت از نداشتن هدف مشخص است. هر کدام از زنان و مردان، اهداف مخصوص خویش را دارند و نباید زنان اهداف مردانه و مردان اهداف زنانه انتخاب کنند. متاسفانه شرایط جدید اجتماعی به این سمت خواهد رفت که خاصیت مردانگی را از بین ببرد و خاصیت زنانه را هم منحرف کند. وقتی در تبلیغات تلویزیونی ، چین و چروک پوست برای مردان به عنوان یک عیب مطرح میشود، این شروع یک فرآیند گلخانه ای برای مردان و زنان است. در این فرایند ممکن است که بعضی ها به اشتباه فکر کنند که جامعه  نیازی به خاصیتهای مردانه ندارد. هنوز هم خاصیت مردانه برای پیشبرد اهداف جامعه و خانواده ها الزامی است و این خاصیت هیچوقت نباید کم رنگ شود و یا از بین برده شود و این مورد برای خاصیت زنانگی زنان هم صادق است. هر نظام و سیستمی در پی آن باشد که خاصیت مردانگی را از مردان بگیرد و یا خاصیت زنانگی را از زنان بگیرد، یک سیستم فرعونی در آنجا برقرار است. همانطور که آیه قرآنی می فرماید:

 

وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ ﴿۱۲۷

و سران قوم فرعون گفتند آیا موسى و قومش را رها مى ‏کنى تا در این سرزمین فساد کنند و [موسى] تو و خدایانت را رها کند [فرعون] گفت بزودى پسرانشان را مى ‏کشیم و زنانشان را زنده نگاه مى داریم و ما بر آنان مسلطیم (۱۲۷)

 

قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۱۲۸

موسى به قوم خود گفت از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید که زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى‏ دهد و فرجام [نیک] براى پرهیزگاران است (۱۲۸)

 

إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ﴿۴

فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقه‏ اى از آنان را زبون مى‏ داشت پسرانشان را سر مى ‏برید و زنانشان را [براى بهره‏ کشى] زنده بر جاى مى‏ گذاشت که وى از فسادکاران بود (۴)

 

وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ﴿۵

و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرو دست‏ شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم (۵)

 

قتل مردان در آیه بالایی، به معنای از بین بردن خاصیتهای مردانگی هم هست. و زنده نگهداشتن زنان(وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ)، به معنای سوء استفاده از زنان در فقدان مردان است و زنان را از مردان جدا میکند و به آنها دیکته میکند که زنان بدون مردان هم میتوانند در زمین زندگی کنند.

بعضی جاها، مردم به خیال خود، مسابقه های زیبایی می گذراند و معیارهای الکی و گلخانه ای برای آن در نظر می گیرند و خود را به این معیارهای مادی و منحرف مشغول میکنند. در حالی که معیار زیبایی از نظر قرآن، برای هر فردی اعم از مرد و زن؛آراسته شدن به پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک و گفتار صبر است. به قول زنان مصر، یوسف فردی فرشته خوی (مَلَکٌ کَرِیمٌ) بوده است؛ و این بخاطر داشتن معیارهای گلخانه ای نبوده است، بلکه بخاطر داشتن پندار، کردار، گفتار نیک بوده است.

 

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ ﴿۳۱

پس چون [همسر عزیز] از مکرشان اطلاع یافت نزد آنان [کسى] فرستاد و محفلى برایشان آماده ساخت و به هر یک از آنان [میوه و] کاردى داد و [به یوسف] گفت بر آنان درآى پس چون [زنان] او را دیدند وى را بس شگرف یافتند و [از شدت هیجان] دستهاى خود را بریدند و گفتند منزه است‏ خدا این بشر نیست این جز فرشته‏ اى بزرگوار نیست (۳۱)

 

زیبایی یوسف بخاطر قیافه ظاهری نبوده است. دلیل این نکته آن است که پسران یعقوب، در مورد پدرشان به اشتباه رفتند و درک نمی کردند که چرا پدرشان به یوسف بیشتر توجه میکرد.

 

إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿۸

هنگامى که [برادران او] گفتند یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما که جمعى نیرومند هستیم دوست‏ داشتنى‏ ترند قطعا پدر ما در گمراهى آشکارى است (۸)

 

آنها بنا به پندار منحرف خود، نیرومندی و قدرت  و قلدری را معیار خوب بودن تعریف میکردند. اما یوسف کسی بود که پندارش خوب و نیک و پسندیده  بود و کردار و گفتارش هم نیک بود و همین خصوصیات او، توجه ها را جلب میکرد. حتی فرشتگان به این خاطر در قرآن، زیبا و کریم معرفی شده اند؛ که آنان این اصل مهم را رعایت میکنند. فرشتگان کسانی هستند که نسبت به خدای رحمان عصیان نمی کنند؛ از بندگی کردن خسته نمی شوند و پیوسته خدای رحمان را تسبیح و تقدیس می نمایند. آنان در راستای نظام رحمانی عمل میکنند و این معیارهاست که آنان را زیبا میکند. برای انسانها هم همین معیار برقرار است. زیبایی انسانها به شکل ابرو و حجم گونه و لب و مقدار چین و چروک پوست و رنگ پوست نیست. اینها معیارهای بیخودی هستند و هیچوقت معیار زیبایی افراد نیستند. افراد زیادی عمل جراحی زیبایی انجام داده اند و چنین ملاکهای مادی را بر روی بدن خویش اجرا کرده اند، ولی اصلا زیبا نیستند و خودشان هم میدانند که زیبایی خود را از دست داده اند.

بعد از اینکه یعقوب، یوسف را گم کرد، نمیدانست که با پسرانش چکار کند. زیرا آنچه که یعقوب در یوسف میدید، اخلاق خوب و پندار نیک و گفتار نیک بود و فرزندی با این خصوصیات نعمت است و همیشه قابل توجه است. یوسف در نظام رحمانی بود و یعقوب دلتنگ چنین فردی بود؛ زیرا تعداد این افراد در جامعه کم بوده است. همیشه انسانهای خوبی در جامعه بوده اند که شاید خدا فقط بخاطر آنان ، بطور موقت نعمات رحمانی را از آن جامعه دور نمی کند.

 

وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَى عَلَى یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ ﴿۸۴

و از آنان روى گردانید و گفت اى دریغ بر یوسف و در حالى که اندوه خود را فرو مى ‏خورد چشمانش از اندوه سپید شد (۸۴)

 

اینکه یکی در خانواده باشد که همیشه به پندار نیک، کردار و گفتار نیک دعوت کند و عمل کند؛ بسیار حائظ اهمیت است و تاسف یعقوب، بخاطر نبود چنین کسی در خانواده بعد از غیبت یوسف بود. یکی از دعاهای صالحین  داشتن فرزندانی با این خصوصیات است.

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿۷۴

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (۷۴)

 

در بعضی کشورهای صنعتی و پیشرفته،  آمار خودکشی و افسردگی بالا رفته است. از جمله کشورهای ژاپن و کره جنوبی که جوانان آنان بخاطر غرق شدن در شرایط گلخانه ای، دچار اختلال عاطفی شده و از نظام رحمانی دور افتاده و دچار انواع افسردگی ها و استرسها شده اند و خودکشی میکنند. در ایران هم بعضی مهمانیها که میروید، کودکان سرشان توی گوشی است و تمام مدت گوشی دستشان است و مشغولند. وقتی هم میپرسید، چرا ؟ والدینشان می گویند که نسل جدید اند دیگر! و کاری نمیشود کرد و در ادامه می گویند که نسل جدید خیلی باهوشند و با این گوشی ها بلدند کار کنند! غافل از اینکه این کودک به رشد روحی نیاز دارد و دارند دو دستی کودک خود را بدبخت میکنند و او را به تمام معنا، گلخانه ای بار می آورند. واقعا کار کردن با یک گوشی، چه کار شاقی است که بخاطر آن ، والدین به روح و روان بچه هایشان توجهی نمی کنند.

سرعت زندگیها بالا رفته است. قبلا مردم تابستان کار میکردند و زمستان استراحت میکردند. اما اکنون زمستان و تابستان و شب و روز فرقی برای مردم ندارد و خود را دچار فشار روانی و عصبی زیادی کرده اند. بیشتر نمازها در اوقات روز و هنگام انجام کار باید برگزار شوند. اما بیشتر مردم هنگام کار، نماز نمی خوانند و شب زمانی که برگردند خانه، آن هنگام که وقت نمازها همگی تمام شده است. بنابراین مردم حتی نمازها را هم گم کرده اند.

 

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿۵۹

آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (۵۹)

 

إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا ﴿۶۰

مگر آنان که توبه کرده (توبه) و ایمان آورده (پندار نیک)و کار شایسته (کردار نیک) انجام دادند که آنان به بهشت درمى ‏آیند و ستمى بر ایشان نخواهد رفت (۶۰)

 

آیه شصت نکته زیبایی را دارد و آن هم ترتیب (توبه پندار نیک کردار نیک) است. کسی که دچار پندار بد و یا کردار بد میشود؛ بسادگی نمیتواند به چرخه رحمانی (پندار نیک-کردار نیک-گفتار نیک) برگردد. برای برگشت به چرخه رحمانی باید حتما قبل از پندار نیک، توبه کند. بنابراین توبه پیش نیاز چرخه رحمانی است.

اکنون مسجدها به جاهای پر زرق  و برقی تبدیل شده اند و صفا و سادگی سابق را ندارند. سرعت زندگی ها بالاتر رفته است و مردم دچار رقابت شدید شده اند. کلاسهای کنکور و عجیب و غریب بوجود آمده اند که باعث ایجاد رقابت ناسالم و بی فایده بین انسانها شده است. در قدیم چاقی نوعی بیماری بود ولی حالا طبیعی شده است و افراد چاق که 99 درصد بخاطر پرخوری و بی تحرکی دچار آن شده اند، خود را بیمار بحساب نمی آورند و خیال میکنند که سبک زندگی سالمی را طی میکنند. در میان مردم هنوز شکرگزاری رایج نیست و مفهوم شکرگزاری باید درک شود و میان مردم رواج یابد تا از هبوط بیشتر امکانات زمین جلوگیری شود.

هر انسانی به خدا یک جمله بدهکار است که روزی باید به آن نتیجه برسد و آن را به زبان آورد و با قلب خود آن را بفهمد. آن جمله این است که خدایا از قبول امانت و آمدن به این دنیا پشیمانم و اشتباه کردم. این نتیجه گیری برای هر انسانی لازم است. اگر آدمیان خودشان چنین نتیجه ای گرفتند، که فبها و گرنه ممکن است خدا آنان را وارد شرایط گلخانه ای کند و یا دچار بیماریهای مختلف و مشکلات مختلف شوند و آنان در میانه این مشکلات به این نتیجه برسند. خیلی ها هم هیچوقت به این نتیجه و پندار نیک نمی رسند و متاسفانه وقت خود را تلف میکنند تا اجلشان برسد. کسی که با خدا به نتیجه نرسد، با هیچ کس دیگری هم به نتیجه نخواهد رسید. بعضی از مردم در این حالت اعلام میدارند که زندگیشان قفل شده است و البته کلید این قفل این است که تکلیف خود را با خدا مشخص کنند و در نظام رحمانی بمانند.  این نوع نتیجه گیری از زندگی، یک پندار نیک بحساب میاید. کسی که پندار نیک در مورد خدا نداشته باشد، یک آتئیست به حساب میاید؛ هر چند خود را آتئیست ننامد.

ما خودمان انتخاب کردیم که میتوانیم کار و بار خود را در زمین با علم خویش بچرخانیم ولی حالا نتیجه یک چیز دیگری است و زمین وارد شرایط گلخانه ای شده است و بشر دارد زمینی که شبیه شرایط بهشت در آن برقرار بود، را به یک جهنم تبدیل میکند. ما باید اقرار کنیم که در این مورد اشتباه کردیم و به درگاه خدا توبه کنیم. کسی که به این نتیجه برسد ، ثابت میکند که قصد توبه دارد و می خواهد به بهشت برین برگردد. از نظر خدا کسانی که به این نتیجه نرسند، ستمگر و نادان خواهند ماند (ظَلُومًا جَهُولًا ) و وارد بهشت نخواهند شد و به این شرایط گلخانه ای در جهنم ادامه میدهند.

 

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲

ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)

 

لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۷۳

[آرى چنین است] تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و توبه مردان و زنان با ایمان را بپذیرد و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۷۳)

 

جهنم جایی است که شرایط گلخانه ای به بدترین حالتش در آن برقرار است. در قدیم که هنوز شرایط گلخانه ای در زمین شروع نشده بود، میوه ها هر کدام طعم و مزه مخصوصی داشتند و حتی آب چشمه ها هر کدام گوارایی مخصوص خود را داشت. اما اکنون تعداد مزه ها کم شده است و حتی ممکن است زمانی برسد که انواع میوه ها به سمت تک مزگی بروند و دیگر فرقی بین مزه شلیل و زرد آلو نباشد. بشر دارد به  سمت شکل سازی میرود. یعنی میوه ای تولید میکند که شبیه زردآلو است و دیگر خواص و مزه زرد آلو داشته باشد یا نداشته باشد، برایش اهمیتی ندارد. فقط شکلش شبیه زردآلو باشد برایش کافیست. جهنم هم جایی است که در آن یک یا دو نوع غذا وجود دارد و آن هم درد و رنج است و هیچگونه لذتی ندارد. بلکه درد را افزایش میدهد و شرایط گلخانه ای به بدترین حالتش در جهنم برقرار است؛ چه از نظر روانی و چه از نظر شرایط محیطی.

قبلا قدیما همیشه در زمستانها، بیش از یک متر برف می بارید و اکثر ما چنین صحنه هایی را دیده ایم و شاهد اینگونه نعمتهای رحمانی بوده ایم. اما اکنون که دوره عوض خواهد شد و دیگر خبری از چنین بارشهایی نخواهد بود. برای کسانی مثل ما که قسمت زیادی از زندگی خویش را در دوره قبلی بوده ایم، خیلی سخت است که شرایط گلخانه ای را شاهد باشیم. این تغییرات در زمانهای قدیم هم رخ داده است و آنان هم شاهد چنین هبوطهایی با درجات ضعیف تر بوده اند. مثلا در زمان پیامبر  نوح، همیشه آب به اندازه کافی بوده است و چشمه های طبیعی زیاد بوده است و همیشه جریان داشته است و همیشه شکار به اندازه کافی بوده است، همانطور که در سوره نوح اشاره شده است.

 

یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا ﴿۱۱

[تا] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد (۱۱)

 

وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا ﴿۱۲

و شما را به اموال و پسران یارى کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد (۱۲)

 

 اما بعد از آن محدودیتهایی پیش آمد. مثلا اینکه بعدا مردم مجبور شدند، در بعضی جاها آب بندهایی ایجاد کنند و یا اینکه کاریز حفر کنند. حتی وقوع چنین حوادثی برای آنان هم خیلی سخت بوده است و آنان از اینکه زمین امکانات قبلی را ندارد، ناراحت میشدند و تاسف میخوردند؛ در حالی که اکنون کار از آب بند و کاریز گذشته و سدها هم جوابگو نیستند. دعاهای قرآنی بسیار پر معنی و پر کاربردند. دعاهای قرآنی داستان زندگی صالحانی در طول تاریخ بوده است که رنج و زحمت و فریاد خود را در قالب این دعاها به زبان می آوردند. آنان بعد از اینکه دچار محدودیت و هبوط میشدند، خطاب به خدا میگفتند:

 

لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿۲۸۶

خدا هیچ کس را جز به قدر توانایى‏ اش تکلیف نمى ‏کند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زیان اوست‏. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر (دوش‏) ما مگذار؛ همچنانکه بر (دوش‏) کسانى که پیش از ما بودند نهادى‏. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن‏؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تویى‏؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن‏. (۲۸۶)

 

این دعای قرآنی خیلی زیبا می فرماید: پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر دوش‏ ما مگذار؛ همچنانکه بر دوش‏ کسانى که پیش از ما بودند نهادى‏. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن‏؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و به ما رحم کن؛ سرور ما تویى‏؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن.

 قسمتی از آیه خیلی زیبا می فرماید که پروردگارا، آنچه تاب آن را نداریم بر ما تحمیل مکن. این قسمت مربوط به تغییرات دوره هاست که آنان نعمتهای رحمانی را از دست میدادند و یا نعمتهای رحمانی کم رنگتر میشد. در زمان ما هم که شرایط به سمت گلخانه ای شدن پیش میرود و البته تغییرات محیط زیستی و رفتاری جامعه که هم اکنون ما شاهد آن هستیم، آنچنان فاجعه بار است که اصلا با تغییرات گذشته ها قابل قیاس نیست و وضعیت خیط تر از این حرف هاست. هر چند هبوط محیط زیست برای گذشتگان ، یک درد و رنج بوده است ولی ما امروزه آرزوی برگشت به آن محیط زیست هبوط یافته را داریم؛ زیرا هبوط در زمان ما بسیار نگران کننده و گسترده است و اگر خدای رحمان رحم نکند، دچار دردسرهای زیادی خواهیم شد. زمانی که اصحاب کهف از خواب سیصد ساله بیدار شدند، وارد محیطی شدند که هبوط یافته بود. هر چند که درجه هبوط محیط زیستی در آن موقع کم بوده است ولی هبوط رفتاری اجتماعی زیادی را مشاهده کردند. بنابراین آنان دوست نداشتند که زندگی خویش را در زمین میان عده ای هبوط یافته ادامه دهند و از خدای رحمان خواستند که آنان را بمیراند. وقتی اصحاب کهف بیدار شدند، وارد محیط اجتماعی نسل جدید شدند، عده ای فورا گزارششان را دادند و اگر مشخص نمیشد که اصحاب کهف هستند، معلوم نبود که چه بلایی سرشان می آوردند. در نتیجه جوانمردی و مروت و سخاوت و گذشت در میان نسل جدید مشاهده نمیشد.

این که بعضی از ما انسانها بیش از پنجاه، شصت سال عمر نمی کنیم، نعمت بزرگی بحساب میاید؛ زیرا که بعضی ها تحمل هبوط زمین را ندارند و افسوس زیادی برای از دست رفتن نعمات رحمانی می خورند.

در یکی از سایتها خبری را دیدم که متن آن این چنین بود: دانشمندان علوم اقلیمی در حال ارائه طرح ساخت یک سایه چترمانند به اندازه کشور آرژانتین هستند که می‌تواند با مسدود کردن اشعه‌های خورشید، به کاهش اثرات گرمایش جهانی بر کره زمین کمک کند. این ایده غیرمعمول از سوی محققان اسرائیلی مطرح شده که معتقدند ایجاد سایه‌‌ای به مساحت تقریبی ۲.۵ میلیون کیلومتر مربع می‌تواند دمای زمین را در عرض دو سال ۲.۷ درجه فارنهایت (۱۶.۲- درجه سانتیگراد) کاهش دهد. به گفته این تیم، این موقعیت باعث ایجاد سایه‌ای دائمی بر روی بخش عظیمی از سیاره ما می‌شود. (لینک)

این گفته و ایده های مشابه، گرچه هنوز ناپخته هستند ؛ ولی نشان از شروع شرایط گلخانه ای برای زمین دارد. اگر بشر جلو نور خورشید را بگیرد، مثل این است که یک گلخانه برای خودش درست کرده باشد و آنوقت خیلی از محصولات براحتی رشد نمی کنند و فقط در شرایط خاصی رشد میکنند. اکنون نور خورشید در رسیدن گندم و میوه ها نقش اساسی دارد و بدون نور خورشید هیچ محصولی به بهره نمیرسد. برای اینکه بدانید که نور خورشید چقدر در رسیدن و طعم میوه ها و گیاهان و خاصیت آنان موثر است، داستان واقعی زیر را بخوانید. یکی از دوستان من ، به توصیه مادرش هر ساله در اردیبهشت ماه برای چیدن آویشن کوهی به یکی از کوهستانها میرود. در یکی از سالها، به کوهستان میرود و آویشن را می چیند و برای مادرش میبرد؛ مادرش بعد از بو کردن و مزه کردن آویشن، به پسرش شک میکند و میگوید که بچه جان چرا من را فریب میدهی. این آویشن را از کوه نچیده ای، بلکه از جایی خریده ای. پسرش به خدا قسم میخورد که از همان کوهی چیده است که سالهای قبل می چیده است. بعدا مشخص شد که در آن سال، در اردیبهشت ماه، در آن کوهستان، بیشتر مواقع ابر بوده است و گیاهان آنجا نور خورشید کمتری به آنان رسیده است و به همین خاطر آویشن آنجا خیلی خوب نرسیده بود و طعم و مزه و خاصیت سابق را نداشت. نور خورشید آنچنان مهم است که کوچکترین تغییری در آن (کم یا زیاد)، تاثیر فوق العاده ای بر موجودات زنده و گیاهان دارد. حتی اگر خسوف و کسوف زیاد طول بکشد، ممکن است که باعث سردی زمین شود و تاثیر شگرفی بر دمای زمین داشته باشد. به همین خاطر خدای مهربان اهمیت خورشید و ماه و سایر نظام کیهانی را به مردم گوش زد میکند. نمرود در مجادله با پیامبر ابراهیم یکی را در زندان میکشد و دیگری را آزاد میکند و به این طریق خود را خدای آنها بحساب میآورد و میخواهد به ابراهیم ثابت کند که او الهه جان و مال مردم است.

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۲۵۸

آیا از (حال‏) آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود (و بدان مى ‏نازید، و) در باره پروردگار خود با ابراهیم محاجّه (مى‏)کرد، خبر نیافتى‏؟ آنکاه که ابراهیم گفت‏: (پروردگار من همان کسى است که زنده مى ‏کند و مى‏ میراند.) گفت‏: (من (هم‏) زنده مى ‏کنم و (هم‏) مى‏ میرانم‏.) ابراهیم گفت‏: (خدا(ى من‏) خورشید را از خاور برمى ‏آورد، تو آن را از باختر برآور.) پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. و خدا قوم ستمکار را هدایت نمى ‏کند. (۲۵۸)

 

 او از قدرت خویش و جهل مردم سوء استفاده کرده و مردم تحت تسلط خویش را میکشد و اسم این تسلط را خداوندگاری مینامد!  اما وقتی ابراهیم، مساله ای خارج از تسلط نمرود بیان میدارد و میگوید ای نمرود خورشید را  از سمت دیگر بیرون آر. در این حالت نمرود عصبانی شده و بحث را احمقانه میداند. کشتن یک زندانی و آزاد کردن یک زندانی، کار ساده ای است؛ اما ایجاد نور خورشید و تغییر جهت چرخش خورشید کار فقط خداست. نمرود کلا با اهمیت خورشید و محیط زیست بیگانه بود و نمیدانست که جریان چیست و اصلا به مخیله اش هم خطور نمی کرد که او دارد از خورشیدی که خدا آفریده است، ارتزاق میکند و محیط زیست او کاملا وابسته به آفریده های خدای رحمان است.

 خدا هر روزه بدون هیچگونه تاخیری، خورشید را طلوع و غروب میکند و اگر چنین نباشد، زمین یا خیلی گرم میشود و یا خیلی سرد میشود. حتی خسوفها و کسوفها هم طبق قاعده مشخصی است و قطعا در سرد کردن زمین و تنظیم دمای آن ، نقش بسیار مهمی دارند.

 

الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿۵خورشید و ماه بر حسابى [روان]اند (۵)

 

وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ ﴿۶و بوته و درخت چهره ‏سایانند (۶)

 

اما بشر بخاطر افراط و تفریطهایش در آینده مجبور میشود که بالای سر خود، لایه های محافظ بگذارد و با این کار در یک گلخانه بزرگ محبوس میشود. وقتی در یک گلخانه محبوس شود، آنوقت قدر نعمات الهی را خواهد دانست و حتی ممکن است وضعیت کنونی ما برای او یک خاطره شود.

قدیم زمانی که برف می بارید، کریستالهای برف، هوا در داخل خود ذخیره میکردند و پرندگان و جانوران در داخل برف ، می خزیدند تا از سوز سرما نجات یابند. طبیعت رحمانی یک محیط کامل است و همه چیز را در خود دارد ولی بشر بعد از وارد شدن به شرایط گلخانه ای، دیگر رعایت این جزئیات وظیفه خودش است. البته انسان هیچوقت چنین وظایفی را جدی نمی گیرد و آن را کامل انجام نمیدهد و کاملا در این مورد گیج است و هیچوقت از محیط زیست خویش محافظت نمی کند و برای بدست آوردن پول هر کاری میکند. با این حال خدای رحمان مردم جهان را به حال خود رها نمی کند و آنان را تا آخرین روز که زمین برقرار است، همراهی میکند و این شرایط مقدمه ای است برای پاکسازی انسانها و جنها؛ تا شاکر و کافر مشخص شوند و هر کدام به مقصد خویش بروند. اگر چه هبوط محیط زیست، برای نسل ما ، خیلی سخت و دردناک است ولی نسل جدید زیاد برایشان مهم نیست و حتی خودشان دوست دارند که وارد هیجانات گلخانه ای شوند و برای خود دردسر بیافرینند. شاید هدایت آنان در گرو این مساله است و این اهرم لازم است برای آنها. این را فقط خدای رحمان میداند و خدا خودش میداند که چه وقتی و کجا محیط زیست را هبوط دهد. ولی برای ما که دوره گذشته را با وجود خویش حس کردیم، سخت است و تحمل چنین شرایطی برای ما مشکل است. از این حس که در ما بوجود آمده است، میتوان بخوبی استفاده کرد و به سوی خدای رحمان توبه کرد و با این وسیله نفس خویش را تزکیه دهیم.

 

الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۹۱

همانان که خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند [که] پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار (۱۹۱)

 

رَبَّنَا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ ﴿۱۹۲

پروردگارا هر که را تو در آتش درآورى یقینا رسوایش کرده‏ اى و براى ستمکاران یاورانى نیست (۱۹۲)

 

رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿۱۹۳

پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگرى به ایمان فرا مى‏ خواند که به پروردگار خود ایمان آورید پس ایمان آوردیم پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را بزداى و ما را در زمره نیکان بمیران (۱۹۳)

 

رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ﴿۱۹۴

پروردگارا و آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده‏ اى به ما عطا کن و ما را روز رستاخیز رسوا مگردان زیرا تو وعده‏ ات را خلاف نمى ‏کنى (۱۹۴)

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و نهم) آخر الزمان (قسمت هفدهم) دفع کردن دیوها (بخش سیزدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت پنجم)

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و نهم)

آخر الزمان (قسمت هفدهم)

دفع کردن دیوها (بخش سیزدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت پنجم)

 

نظام رحمانی، بر پایه صبر بنا شده است. به همین خاطر خدای مقدس می فرماید که خدا با صبر کنندگان است (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ). وقتی زمستان برف می بارد، به مرور زمان، برف آب شده و آب ذوب شده برف داخل زمین فرو میرود و از میان سنگها و خاکها عبور میکند و انواع املاح و ویتامینهای داخل این خاکها را با خود حل می کند و به داخل چشمه ها و مزرعه ها می برد. خدای رحمان بخشنده است. وقتی آب به مردم میرساند، فقط آب مقطر (H2O) به مردم نمی دهد، بلکه همراه آب، انواع املاح گوناگون و ویتامین ها را هم داخل آب برای مردم میفرستد (بدون این که مردم این موضوع را بدانند) . شکرگزاری از نعمتهای خدا در اصل به این معناست که انسان به این همه لطف باریتعالی اقرار کند و بداند که خدا چقدر بخشنده است.

گندم و گیاهان و میوه های حاصل از این آب معدنی، مغذی است و ویتامینهای مورد نیاز بدن ما را تامین میکند. گاوی که از این آب معدنی و گیاهان و سیستم تغذیه میکند، شیرش مغذی است و انواع نیازهای بدن انسان را در خود دارد. خدا بسیار بخشنده است. گاوی که طبیعی تغذیه میکند، در شیرش انواع ویتامینها هم موجود است. اما بشر در آینده نزدیک مجبور میشود که آب شور اقیانوس را شیرین کند و آن را تقطیر کند و در این فرآیند انواع ویتامینها و املاح آب از بین میرود و بهتر است در این حالت، آن آب را H2O  بنامیم. اما خدای رحمان بخشنده است و همراه H2O  خیلی مواد و ویتامینها و املاح مورد نیاز انسان را هم میفرستد. اما این فرآیند یک روزه تشکیل نمیشود. زمانی که برف می بارد، چند ماه طول میکشد تا این برف آب شود و داخل زمین نفوذ کند و  به مرور چشمه ها و رودها پر از آب شوند. بعضی چشمه ها در آخر زمستان ، کم آب هستند زیرا برفها هنوز آب نشده اند. اما اوایل بهار، پر آب میشوند. صبر مهمترین رکن این فرآیند است. اگر همان لحظه برف را جمع کنید و خودت آن را گرم کنید و آب کنید؛ این آب ، یک آب مقطر است بدون املاح و ویتامینها. آب شدن برف و نفوذ آن در داخل زمین و روان شدن آن و جذب کردن انواع ویتامینها و املاح، زمانبر است. به همین خاطر  این فرآیند مخصوص کسانی است که صبر دارند. کسی که صبر نداشته باشد، دستگاه آب شیرین کن میسازد و آب مقطر تهیه میکند و این زمان زیادی نمی برد. اما کسی که صبر نداشته باشد، املاح مفید آن را از دست میدهد. وقتی مردم صبرشان را از دست میدهند، دیگر از نظام رحمانی هم بریده میشوند. وقتی صبر نباشد، مواد غذایی هم کیفیت لازم را از دست میدهد. انسان در آینده در این مسیر حرکت میکند. در تهیه گوشت و تخم مرغ، وزن و سرعت تولید برایش مهم است و کیفیت را قربانی میکند. انسان بیشتر دنبال شکل و اسم است. اگر چیزی شبیه گوشت و تخم مرغ و شیر تولید کند، فکر میکند که دیگر کار تمام است. در حالی که مصرف کننده ها از اینکه مثل سابق ویتامینهای بدنشان تامین نمیشود، تعجب میکنند. غافل از آنکه انسان به سمت ایجاد شرایط گلخانه ای میرود. به همین خاطر پیامبر ابراهیم خیلی زیبا می گوید که خدا آن کسی است که به من خوراک میدهد و سیرابم میکند. خدای رحمان بخشنده و دست و دلباز است و  نیازهای انسان را میداند. در نظام رحمانی، نیازهای انسان بدون این که خود انسان بداند، رفع میشود. خیلی از مردم این نکات را نمی دانند و اما افراد مومن، شکرگزار هستند و میدانند که چه اتفاقی دارد می افتد.

 

وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند (۷۹)

 

در ادامه می گوید که خدا کسی است که چون بیمار شوم، او مرا شفا میدهد. خیلی جالب است که در این آیه، نکته ظریفی گفته شده است. انسان دلش را خوش کرده به داروهای شیمیایی. در حالی که خدای رحمان هر بیماریی را شفا می بخشد. داروهای ساخت انسان، شفا دهنده نیستند و بیشتر آنها مسکن هستند و مانع شفا. این داروهای شیمیایی فقط در حالات خیلی استثناء باید مصرف شوند و لاغیر.

 

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰و چون بیمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد (۸۰)

 

بیشتر بیماریهای انسان وقتی غیر قابل درمان می گردند، که او شروع میکند به استفاده سرخود از داروهای شیمیایی و داروهای ساخت دست خویش و دل به این مواد شیمیایی خوش میکند. انسان بیمار در بیشتر مواقع دنبال شفا نیست، بلکه بیشتر مواقع دنبال کاهش درد است. به همین خاطر مسکنهای مختلف مصرف میکند و شفا نمی یابد، فقط دردش کاهش می یابد؛ زیرا او صبر ندارد.  زمانی یک پزشکی بود که تخصصش دَرد بود. مردم پیشش میرفتند و برای شش ماه بعد نوبت میداد. این ثابت میکند که بیشتر مردم دنبال درمان درد هستند و نه شفا.

عدم صبر در تمام جنبه های زندگی افراد نفوذ کرده است. خانواده ها در پی آن هستند که هر جوری شده است، بچه هایشان را وکیل و دکتر و مهندس کنند و این در حالی است که به رشد روحی روانی این بچه هیچ توجهی نمی شود. در نهایت والدین نتیجه لازم را از پرورش بچه هایشان  نمی گیرند و فرزندانی پولکی و بی ایمان پرورش می یابند. یا خانواده ها انواع شرایط غیر منطقی را در ازدواجها می پذیرند و فقط میخواهند که بچه هایشان به قول خودشان سامان گیرند. در نهایت همان شرایط زندگیشان را به هم میریزد. این است که صبر مهمترین نکته در زندگی رحمانی است. هر گونه عدم صبری، باعث خروج از نظام رحمانی خواهد شد. نظام رحمانی براساس صبر بنا شده است. کسانی که وارد بهشت میشوند، فرشتگان به آنها سلام و خوش آمد می گویند بخاطر اینکه در این دنیا صبر به خرج داده اند: [و به آنان مى‏ گویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى.

 

سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ﴿۲۴

[و به آنان مى‏ گویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى (۲۴)

 

مدیتیشن هم مخالف و متضاد صبر است. زیرا افراد در مدیتیشن دنبال یک روش میانبر برای تنظیم اعصاب و کسب آرامش هستند. در حالی که این ممکن نیست و افراد باید با کردار نیک و گفتار نیک و گفتار صبر آرامش کسب کنند. در سوره العصر چهارمین رکن ، صبر است. پیام زرتشت ؛ پندار نیک، کردار نیک ، گفتار نیک بوده است. پیام تمام پیامبران به صورتهای مختلف برحسب نیاز جامعه آن زمان از طرف خدای رحمان بوده است. اما خدای رحمان برای عصر و دوره ما در سوره العصر یک اصل به آن اضافه کرده است  و آن را به چهار رکن تبدیل کرد و آن رکن مهم، گفتار صبر است.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و به صبر و شکیبایى توصیه  (گفتار صبر)کرده‏ اند (۳)

 

خدا آن را گفتار صبر می نامد زیرا نسل جدید، همدیگر را به صبر توصیه کنند و در امور خود صبر کنند تا که از نظام رحمانی خارج نشوند. وقتی محصولی را تولید میکنند، باید توجه شود که آیا  زمان کافی برای تولید آن در نظر گرفته شده است، که اگر گرفته نشود، بی کیفیت خواهد بود و نیازها را برآورده نمی کند و بیمار میشوند.

افراد بیمار دنبال شفا نیستند، بلکه دنبال یک راه میانبر برای قطع درد هستند. به همین خاطر روش قرصهای شیمیایی را انتخاب میکنند. قرصها لحظه ای درد ها را قطع میکنند. همین لحظه ای قطع کردن درد، باعث تعلل در بهبود میشود و عدم صبر در آن نهفته است. یکی بود که هر وقت کودکش سرما خوردگی پیدا میکرد و یا تب میکرد، فورا انواع داروهای شیمیایی را به او می خوراند. بعد از مدتی کودکش مریض شد و بخاطر داروهای شیمیایی، آنقدر سیستم ایمنی بدنش ضعیف شده بود که همیشه بیمار بود. زیرا او فقط به یک سری علائم توجه میکرد و صبر نداشت. فقط میخواست کودک تب نکند و ظاهرش بیمار نباشد. انسانها برای بهبود حتی کودکانشان هم خیر خواه کامل نیستند. خدا از هرکسی برای ما خیرخواه تر و دلسوز تر است.

خدا بخشنده و مهربان است. او میخواهد آدمیان را شفا بخشد؛ اما شیطان دنبال این است که آدمیان را از نظام رحمانی متنفر کند. خدا انواع محصولات را به مردم میدهد، اما شیطان با گسترش مشروب الکلی و مخدرات، تمام آن ویتامینها را از بدن آنان می گیرد. علم ثابت کرده است که مصرف مشروبات الکلی و مخدرات و خیالات و توهمات و انجام مدیتیشن، به مرور تمام ویتامینهای ذخیره شده بدن ما را مصرف میکنند و بدن انسان را دچار انواع کمبودها میکند. موادی که مشروب الکلی از آنان درست میشود، در چرخه تبدیل به مشروب الکلی، چنان تغییر ماهیت می دهند که قند آنها به یک نوع قند غیر قابل تجزیه و غیر قابل استفاده برای بدن ما میشود. بدن انسان نمیتواند از قند موجود در الکل استفاده کند و در نتیجه مصرف کنندگان بعد از مصرف ، کسل و ناتوانند، طوریکه بدن مجبور است از ویتامینهای از قبل موجود در بدن استفاده نماید. بدن ، بعد از مشروب خواریهای فراوان، ویتامینهای اصلی و ضروری خویش را از دست میدهد. الکل و سایر مواد مخدر، مواد ضروری و ویتامینهای نایاب بدن را از بین می برند و بعد از مدتی افراد به انواع و اقسام کمبود ویتامینها و موارد دیگر دچار خواهند شد. مدیتیشن شامل یوگا، افراط در فیلم نگاه کردن، افراط در آهنگ گوش دادن، افراط در هر نوع خریدهای الکی و کسب آرامش از این طرق ، به روشهای مختلف انسان را بیمار میکنند.  چندی پیش ، کیم کارداشیان ، خواننده و مدل مشهور آمریکایی گفت که حتی با خوردن مدفوع هم مشکلی ندارد؛ تا زمانی که او را جوان نگه دارد. در این مصاحبه او گفت: اگر به من می‌گفتید که هر روز خدا باید مدفوع بخورم تا جوان‌تر به‌نظر برسم، این‌ کار را می‌کردم. فقط انجامش می‌دادم! تقلید کورکورانه و وابستگی شدید به قیافه و لذتهای خیالی ، بشر را به سمت استفاده از هر معجونی می برد، حتی اگر این معجون مدفوع باشد. جوانتر به نظر رسیدن برای این افراد از هر چیزی مهمتر است و توجهی به عواقب استفاده از این مسکنها ندارند. در تلویزیون چندی پیش یک آگهی تبلیغاتی پخش میشد که افراد را بخاطر چین و چروک صورتشان سرزنش میکرد و این سرزنش فقط بخاطر فروش بیشتر یک کِرِم شیمیایی بود و بخاطر بدست آوردن پول بیشتر بود و نه بخاطر خیرخواه بودن آگهی دهنده. پندار نیکی پشت این ماجراها نیست. کسی نمیتواند خود را جوانتر کند و فقط یک حیله است برای فریب دیگران.

شیطان تلاش دارد آن چیزی که خدای رحمان داده است ، ازت بگیرد. وقتی صبر نکنید، انسانها در تله شیطان خواهند افتاد. خدا وعده می فرماید که در کنار هر سختیی ، آسانیی خواهد بود. هر دردی، شفا به دنبال دارد. اگر مسکن مصرف کنید و مدیتیشن کنید، دیگر نتیجه نخواهید گرفت.

 

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾  پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (۵)

 

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾  آرى با دشوارى آسانى است (۶)

 

آیه مهم بالایی دوبار پشت سر هم تکرار شده است وقتی خدا بخواهد مطلب مهمی را به انسانها بگوید، چندین بار پشت سر هم تکرار میکند. کسی که در خواب عمیق است را نمی توان با یکبار صدا زدن بیدار کرد، بلکه باید دوبار و یا بیشتر صدا بزنید. به این طریق خدا میخواهد بفرماید که ای انسان، عجله نکنید و سر خود داروهای شیمیایی مصرف نکنید و برای رسیدن به هدف مادی، هر شرایطی را قبول نکنید، صبر کنید که بعد از هر دشواری ای، آسانی خواهد بود. در نظام رحمانی مشکل حل نشدنی وجود ندارد، فقط باید صبر کنید.

خدای مهربان در سوره الرحمان آیه مهمی را 31 مرتبه تکرار میکند و با این تکرار خیلی زیاد میخواهد مردم را متوجه نکات خیلی عمیقی کند که مردم به آن توجه نمی کنند.

 

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید

 

نعمتهای پروردگار قابل شمارش نیست؛ زیرا ما انسانها هر آنچه داریم از اوست. او بخشنده و مهربان است. خیلی نعمات به ما میدهد که ما خودمان ماهیت واقعی آن نعمت را نمی دانیم. برف می باراند و ما فکر می کنیم که فقط H2O است. در حالی که فرآیند بارش برف و باران، خودش شامل هزاران نعمت دیگر است ولی ما  آن را فقط آب می نامیم. وقتی عسل طبیعی فراهم میاید، ما فکر میکنیم که چیزی مثل مربای دست ساز خودمان داریم می خوریم ولی عسل طبیعی ناشی از یک فرآیند وحی است که ارزش غذایی آن بسیار بیشتر از اینهاست. وقتی شبها راحت می توانیم بخوابیم، شکرگزاری میخواهد زیرا با این خواب خیلی از مشکلات انسان حل میشود. کسی این نعمتها را متوجه نمیشود. شاید در آینده خوابها حالت مصنوعی پیدا کنند و مردم دیگر نتایجی که ما از خواب می گیریم، نگیرند و مجبور شوند برای کسب آرامش، به روانپزشکها و روانشناس ها مراجعه کنند و بیش از پیش خود را وارد جزئیات کنند و  از نظام رحمانی خارج شوند. در حالی که که ما اکنون از خوابیدن، صد نتیجه و فایده می گیریم و البته خودمان کاملا به جوانب آن واقف نیستیم. ولی در آینده که بشر از نظام رحمانی فاصله می گیرد و خود را وارد فاز گلخانه ای میکند، خوابیدن فقط سه چهار فایده برای آنها داشته باشد و بقیه را باید خودشان بدست آورند و به این طریق بشر خودش را وارد جزئیاتی بی پایان و خسته کننده میکند.

 

وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ﴿۳۴

و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت‏ خدا را شماره کنید نمى‏ توانید آن را به شمار درآورید قطعا انسان ستم‏پیشه ناسپاس است (۳۴)

 

هر انسانی به خدا یک جمله بدهکار است که روزی باید به این نتیجه برسد و آن را به زبان آورد. آن هم این است که خدایا از قبول امانت و آمدن به این دنیا پشیمانم. کسی که به این نتیجه برسد، ثابت میکند که قصد توبه دارد و می خواهد به بهشت برین برگردد. از نظر خدا کسانی که به این نتیجه نرسند، ستمگر و نادان خواهند ماند (ظَلُومًا جَهُولًا ).

 

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲

ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)

 

لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۷۳

[آرى چنین است] تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و توبه مردان و زنان با ایمان را بپذیرد و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۷۳)

 

کسانی که گناه میکنند و قصد ندارند که توبه کنند ولی میخواهند سریع و میانبر حس خوب پیدا کنند، سراغ راههای غیر رحمانی می روند. این هم خودش مخالف صبر است. یکی هست که رشوه می گیرد و پندار مناسبی در مورد زندگی ندارد، ولی بعد از انجام گناه، جهت آرامش فکری و جلوگیری از عذاب وجدانش، به سراغ موسیقی های آلفایی میرود تا که به خیال خودش روان گسسته و گنه کار خود را دوباره آرام و تنظیم کند. در حالی که این نوع تنظیمات مصنوعی و میانبر یک نوع فریب است. این نوع کسب آرامش نوعی دستکاری سیستم رحمانی است. چطوری آدمی میتواند بدون داشتن پندار نیک و کردار نیک؛ و جبران کردار بد، حس خوب داشته باشد! انسان گناهکار فقط با توبه و اصلاح خود میتواند به خود حس خوب دهد و لاغیر. حس خوب واقعی نتیجه انجام کارها و پندارهای نیک است و هیچوقت بوسیله موسیقی گوش دادن و تفریح کردن و سایر امور دنیوی بدست نمی آید. فقط و فقط برگشت و اصلاح و جبران و توبه و انابه به درگاه خدای عالمیان است که سیستم عصبی و روانی انسان را تنظیم میکند. مردم میخواهند این مورد را هم بطور مصنوعی انجام دهند و میخواهند با این جور کارها هم شرایط گلخانه ای بدهند تا زود به نتیجه برسند. در حالی که ایجاد حس خوب واقعی و آرامش واقعی نیاز به صبر و زمان دارد. زیرا چیزی که آرامش را از انسان بگیرد، باید جبران شود و توبه شود و دوباره به سطح پندار نیک برسیم تا حس خوب بوجود آید و این فرآیند صبر میخواهد. بنابراین پول و تفریح و سرگرمی و آهنگ گوش دادن، میانبر هستند و فقط صورت مساله را پاک میکنند و هیچوقت آرامش واقعی نمی آورند و همه چیز لحظه ای و آنی است و هیچ نتیجه ای حاصل نمیشود و بلکه فقط یک اعتیاد خطرناک به دنبال دارد.

فرعون در آخر عمرش که داشت غرق میشد، توبه کرد ولی نتوانست جبران و انابه کند. بنابراین توبه او نصوح نبود و پذیرفته نشد. زیرا صبر خاصی در توبه و انابه نهفته است که در لحظه غرق شدن، فرآیند صبر امکان پذیر نیست و نمیتوان آن را اجرا کرد.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۸

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به درگاه خدا توبه‏ اى راستین کنید امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏ گرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مى‏ گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى (۸)

 

وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿۵۴

و پیش از آنکه شما را عذاب در رسد و دیگر یارى نشوید به سوى پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید (۵۴)

 

 

بدون صبر نمیتوان پندار را ثبات بخشید. برای ثبات بخشیدن به پندار، باید چرخه  (پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر) بچرخد و چندین دور طی شود تا محکم شود. در این سیکل بعد از گفتار صبر، دوباره به پندار نیک می رسیم. و در زمان و عصر کنونی ما، صبر مهمترین قوه و عامل این چرخش است. پندار نیک باید ثبات یابد و به همین دلیل خدای حکیم و مقدس در قرآن، پندار نیک را ایمان می نامد. زیرا ایمان باید روز به روز افزایش یابد و افزایش ایمان هم فقط در این چرخه امکان پذیر است.

 

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿۴

اوست آن کس که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره داناى سنجیده‏ کار است (۴)

 

لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَکَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا ﴿۵

تا مردان و زنانى را که ایمان آورده‏ اند در باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد و در آن جاویدان بدارد و بدیهایشان را از آنان بزداید و این [فرجام نیک] در پیشگاه خدا کامیابى بزرگى است (۵)

 

وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا ﴿۶

و [تا] مردان و زنان نفاق‏پیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‏ اند عذاب کند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ایشان خشم نموده و لعتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانیده و [چه] بد سرانجامى است (۶)

 

وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿۷

و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره شکست‏ ناپذیر سنجیده‏ کار است (۷)

 

بدون مشاهده آیات و نشانه ها و بدون شکرگزاری این نعمات، نمیتوان پندار نیک را ثبات بخشید و کسب این نتیجه فقط در نظام رحمانی امکان پذیر است.

 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿۲

مؤمنان همان کسانى‏ اند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مى کنند (۲)

 

پندار نیک همان ایمان است زیرا ایمان است که باعث امنیت و ثبات پندار میشود. اگر بمرور زمان ایمان ما اضافه نیابد، یعنی چرخه پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر نمی چرخد و ممکن است که افراد به حالت توقف برسند. هدف اصلی فلسفه های شیطانی مثل وحدت وجود و توقف فکر و تناسخ و عشق و غیره توقف این چرخه است. زیرا توقف این چرخه به معنای رشد معکوس انسان است و انسان میتواند به اسفل سافلین سقوط کند. توقف این چرخه خیلی خطرناک است، زیرا در صورت توقف این چرخه، انسان انرژی لازم را برای جلوگیری از نفوذ شیطان نخواهد داشت و گرفتار میشود. در عین حال که شیطان بسیار مکار ظاهر شده است، ولی نفس شیطان ضعیف است و به زودی ضعیفتر هم خواهد شد. به همین خاطر این چرخه چهار مرحله ای باید توقف کند تا او به ذهن انسان دسترسی داشته باشد. در صورت توقف این چرخه، انسان ضعیف میشود و همین ضعف باعث میشود که شیطان بر او مسلط شود. تمام مکرها و حیله های اهریمن مکار برای از کار انداختن این چرخه است. مدیتیشن، یوگا، گوش دادن به آهنگهای آلفایی، فیلمهای توهمی و تمام گناهان به این خاطر است که انسانها ضعیف شوند و سطح نفس آنان هم سطح نفس شیطان شود و در نتیجه در دسترس شیطان قرار خواهند گرفت.

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و هشتم) آخر الزمان (قسمت شانزدهم) دفع کردن دیوها (بخش دوازدهم) شرایط گلخانه ای (قسمت چهارم)

pdf


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و هشتم)

آخر الزمان (قسمت شانزدهم)

دفع کردن دیوها (بخش دوازدهم)

شرایط گلخانه ای (قسمت چهارم)

 

فرمانهای خدای مهربان و مقدس در عین سادگی بسیار مهم هستند. خدا ما را آفریده است و او بهتر از هر کسی می داند که نقطه ضعف ما برای شیطان چیست. به همین دلیل نصایح خدا بهترین راه حل مشکلات است. ما باید به فرمانهای آن قادر متعال اعتماد کنیم، حتی اگر دلیلی برای آنها نداریم. یکی به شما می گوید که به جعبه برق دست نزنید؛ این نکته در عین سادگی بسیار مهم است. زیرا یک بار اشتباه ، عواقب بسیار بدی دارد. کافیست یکبار گناهی را انجام دهید، شیطان نقطه نفوذ و ورود به سیستم ذهنی شما را متوجه شده است و دفعه دیگر خیلی راحت شما را پیدا و کنترل میکند. این نکته مهمترین خطر و ضرر انجام گناهان است. مدیتیشن و بازکردن چاکراها هم همین کار را روی انسان انجام میدهند. مدیتیشن مثل انجام گناه، نقظه نفوذ و ورود شما را برای دنیای پنهان اجنه اعلام میکند. کسانی که مدیتیشن انجام میدهند و چاکرهای خود را باز میکنند، مثل این است که یک آنتن با خود حمل میکنند و همیشه برای دنیای اجنه در دسترس خواهند بود. حسهایی هم که در مدیتیشن دریافت میکنند، و افراد خیال میکنند که به آنها الهام شده است و لذت می برند؛ در واقع الهامی است از طرف دنیای پنهانی اجنه و شیاطین. این قسمت از مجموعه مقالات جادوی شیاطین راجع به ضررات مدیتیشن و بازکردن چاکراهاست. باز کردن چاکرا و انجام مدیتیشن همان جعبه برقی است که یکبار دست زدن و باز کردن آن، به قیمت گرانی برای افراد تمام میشود. در ادامه ثابت میشود که مدیتیشن هیچ ربطی به معنویت واقعی ندارد و فقط دروازه ای است به دنیای اجنه و شیاطین. نماز بر خلاف مدیتیشن است. بعضی افراد ، به اشتباه یوگا و مدیتیشن را با نماز مقایسه میکنند. آنها نمی دانند که نماز دقیقا باطل کننده مدیتیشن است و این دو ضد همند. هر چیزی که خدا برای ما قرار میدهد، شیطان هم مشابهش (البته در واقع ضدش) را قرار داده است. خدا نماز را قرار داد و شیطان مدیتیشن را. خدا روزه را بر ما نوشت و شیطان هم مرتاضی را به مردم الهام کرد.

ابتدا بدانیم که چاکرا ها نقاطی از بدن انسان، مرتبط با فرایند عصبی بدن می باشند. ولی چرا در عرفان شرقی اصرار بر این است که مدیتیشن کنند و مسیر چاکراها را باز کنند؟ آیا خدای مقدس بدن ما و طبیعت را کامل خلق نکرده است؟ چرا ما سعی کنیم که طبیعت را به حالت مثلا درست! در بیاوریم! و در کار خدا دخالت کنیم. آیا بهتر نیست ما به جای آن، سعی نماییم ویژگی های بد و رذایل اخلاقی خود را اصلاح نماییم. آیا با دستکاری چاکراها ما کنترل خود را نسبت به محیط از دست نمی دهیم و بزرگترین موهبتی که خدا به ما داده است و آنهم اراده و عزم می باشد را از دست خود خارج نمی کنیم؟ عرفانهای نو ظهور می گویند که از طریق یوگا و مدیتیشن ما میتوانیم با نیرو های شعورمند که در طبیعت وجود دارند ارتباط برقرار کنیم و به این وسیله کارهای خارق العاده انجام بدهیم و به نیرویی بالاتر وصل بشویم و به وحدت و یگانگی با انرژی کیهانی برسیم. وحدت و یگانگی که بعضی از شعرا و فیلسوفان هم به آن اشاره کرده اند و می گویند که کسی که به این وحدت و یگانگی برسد در این دنیا به بالاترین درجه و لذت می رسد که حالتی ناب است!

آنها قطعا آگاه نیستند که نیروهای شعورمند، همان اجنه و شیاطین هستند که انسانها با باز کردن دستی چاکراها و انجام مدیتیشن، خود را در معرض نفوذ و حملات آنان قرار میدهند. چاکراها در تمام حیوانات نیز وجود دارد و مختص به انسان نیست و لزومی ندارد که ما آن ها را تنظیم کنیم. حیوانات هیچ گونه اطلاعی از این چاکراها ندارند ولی بدنشان هم درست کار میکند. گاهی افراد با تمرینات بخصوصی که از عرفانهای شرقی اخذ میکنند، سعی دارند که فرکانس و دمای مغز خویش را کاهش دهند و خود را وارد حالات آلفا و تتا کنند. اگر از آنها بپرسید که چرا اینکار را میکنید، میگویند که برای اینکه مثلا چشم سوم خود را باز کنیم. وقتی بپرسید که باز شدن چشم سوم به چه دردی میخورد، در جواب میگویند که برای اینکه بدانیم در نیات و باطن افراد چی میگذرد و چشم برزخی پیدا کنیم!

سوالی که پیش میاید این است که برای چی باید در باطن افراد کنجاوی کنیم و چرا ما باید اصلا بدانیم که دیگران چی در سر دارند؟ آیا دستور واضح خدا در قرآن این نیست که در زندگی دیگران کنجکاوی و فضولی نکنید و خود را دچار شک و گمان و پندار بد نکنید.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

 

بشر تا کنون که طبیعت را نابود کرده است و بزودی وارد فاز گلخانه ای میشود و هم اکنون تلاش دارد تا حتی در مورد روابط روحی روانی و عرفانی هم، به شرایط گلخانه ای رو آورد و سعی میکند که بطور مصنوعی روان خویش را تنظیم کند و در نظام رحمانی دخالت میکند. پندار نیک از اصول اولیه دین خداست. وقتی افراد چشم سوم پیدا کنند و باطن افراد را ببینند، دیگر پندار نیک نسبت به افراد از بین میرود و جامعه ای نا ایمن و غیر لذت بخش بوجود می آید. البته کسانی که چاکراها را بوسیله مدیتیشن باز میکنند و مدعی میشوند که نیات افراد را درک میکنند؛ این فقط یک ادعاست و در ادامه ثابت میشود که آنان میخواهند مثل اجنه زندگی کنند و به همین خاطر از عینک اجنه و شیاطین ، آدمیان را نگاه میکنند. اجنه و شیاطین هم در گمراه کردن انسانها از هیچ روشی کوتاهی نمی کنند و تا حد ممکن و غیر ممکن دروغ می بافند. یکی که به مدیتیشن و باز کردن چاکراها علاقمند بود، تعریف میکرد که یکبار داخل اتوبوس مدیتیشن کرده و سعی کرده است که نفر پشت سری خود را ببیند بدون آن که برگردد! واقعا این کارهای مسخره چه فایده ای دارند؟!  در حالی که این کار برای یک انسان معمولی خیلی ساده است و نیازی به مدیتیشن ندارد. این افراد میخواهند که دنیا و روابط آن را مثل یک جن ببینند.

قبل از ادامه بحث بدانیم که ما انسانها پندار نیک همدیگر را متوجه نمی شویم، زیرا ما از باطن هم دیگر بی خبریم. اما همدم و همزاد جنی ما از پندار نیک و یا بد ما خبر دارد. در صورتی که پندار ما نیک نباشد، همدم شیطانی ما بصورت دیو (شیطان جسمانی یا شیطان مغناطیسی) در محیط و وجود انسان نفوذ میکند. ما با پندار نیک خود، در دنیای پنهانی (محل زندگی اجنه و شیاطین) صحنه های خیر ایجاد می کنیم و شیاطین را از دخالت در زندگی انسانها و  شورش و تکبر علیه خدای رحمان باز می داریم. انسانها باید با پندارهای نیک و دوری از پندارهای بد؛ مرز معنوی خود را با شیاطین و اجنه مشخص کنند و همچنین با انجام کردار و گفتار نیک، مرز معنوی خویش را با انسانهای دیگر مشخص کنند. اخذ پندار نیک و انجام کردار و گفتار نیک در سرنوشت خود ما و حتی در سرنوشت جامعه ما هم موثر است. مدیتیشن این مرز را از بین می برد.

کسانی که دنبال باز کردن چاکراها هستند و میخواهند نیروهای ماورائی پیدا کنند، در واقع میخواهند توانایی ها و نیروهایی مثل اجنه پیدا کنند. آنان ناخواسته مثل یک جن رفتار میکنند در لباس بنی آدم. بدون آن که خود پی برند، دنبال اهدافی هستند که اجنه میتوانند انجامش دهند. خدا بنی آدم را انسان آفریده است و جنیان را جن و پوشیده آفریده است. انسان و جن ، دو قشر متفاوت با دنیاهای متفاوت هستند و بنابراین تلاش برای انتقال به دنیای یکدیگر بی فایده و بسیار مضر است. هر بار که اجنه و شیاطین تلاش کردند که بصورت دیو به دنیای ما انسانها نفوذ کنند، زمین از نظر امکانات هبوط پیدا کرد و انسانها به دردسر افتادند. خدای مهربان حتی در بهشت، دو جنت متفاوت برای انسانها و جنها آفریده است، همانطور که در سوره الرحمن می فرماید:

 

وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ ﴿۴۶

دو باغ برای کسانی که شکوه و جلال پروردگارشان را حرمت می نهند )یکی برای جنیان و دیگری برای آدمیان)(۴۶)

 

این به آن معناست که اساسا بنیاد زندگی میان انسانها و جنها متفاوت است و حتی در بهشت هم، در دو جنت مختلف خواهند بود. براساس برداشت از آیات قرآنی، در جهنم انسانها و جنها با همدیگر خواهند بود. بنابراین سرک کشیدن به دنیای اجنه خطرناک و سیستم عصبی انسان را به هم میریزد و یک کردار جهنمی است.

کسی که شنا نمی داند، نباید خودش را وارد دریا کند، زیرا غرق شدنش قطعی است. کسی که میخواهد چشم سوم پیدا کند و باطن و نیات و پندار افراد را بخواند و به قول خودش نیروهای ماورائی! پیدا کند، در واقع میخواهد یک جن شود. اما از آنجا که اطلاعی از دنیای کاملا متفاوت و مبهم جنیان ندارد، در آنجا غرق شده و گرفتار میشود.

دنیای اجنه و شیاطین با دنیای انسانها متفاوت است و هیچکدام نمی توانند در دنیای هم بسر برند. یکی از بیرون که هوایش سرد بود، وارد خانه شد و چون سردش بود، فورا رفت سراغ بخاری و شعله بخاری را خیلی زیاد کرد و گفت سردم است. اما سایر اهالی خانه گرمشان شد و هوا از حالت تعادل خارج شد و اذیت شدند و مجبور شدند در را باز کنند تا کمی خنکتر شود. در حالی که اگر آن فرد کمی صبر میکرد ، بعد از چد دقیقه گرمش میشد و نیازی به زیاد کردن شعله بخاری هم نبود. این یک حس کاذب است که افراط و تفریط در آن نهفته است. کسانی که چاکراها را باز میکنند، در تله شیاطین می افتند. حسی که مدیتیشن به افراد میدهد، یک نوع حس کاذب است.

یک ماهیگیر در دریا تور انداخت، ماهی وارد تور شد ولی ماهی اصلا فکر نمیکرد وارد تور  شده باشد، زیرا ظاهرا همه چیز آب بود و عادی بود. در حالی که ماهی در تور افتاده بود. چاکرا باز کردن هم دقیقا اینطوری است. چاکرا باز کردن انسانها، تور شیاطین است برای به دام انداختن انسانها. کسانی که چاکراها را باز میکنند، از آنجا که چاکرا به سیستم اعصاب متصل است و در راستای سیستم عصبی است، افراد سیستم عصبی خود را دست موجوداتی بیگانه می سپارند و به همین خاطر بعد از مدتی دچار شک و اضطراب و استرس میشوند و با کوچکترین موردی، شک و گمان بد به ذهنشان راه می یابد و پیش بینی و پیش گوئی های عجیبی انجام میدهند و افراد محیط خویش را قضاوت میکنند و زندگی در میان انسانها برایشان مشکل میشود و دوباره مجبورند به میان جنها بر گردند و دوباره چاکرا بازی کنند. چاکرا باز کردن مثل این است که یک مار سمی را بداخل خانه راه دهید. قطعا روزی بالاخره شما را خواهدگزید.

حتی یکی بود که میخواست مراسم خواستگاری برود، قبل از رفتن، برای افزایش اعتماد به نفس، گفت میخواهد نیم ساعت مدیتیشن انجام دهد تا چاکراهایش را تنظیم کند و آمادگی رفتن پیدا کند! واقعا آیا خالق ما ، انسان را مستقل نیافریده است؛ حتی برای خواستگاری رفتن هم باید از دنیای پوشیده و پنهان اجنه باید اجازه بگیرند و از آن جا نیرو گیرند؟ مدیتیشن و باز کردن چاکراها اعتماد به نفس را از آدمیان می گیرد و به جای آن اعتماد به اجنه و دنیای پنهان اجنه جایگزین میشود. اعتماد به نفس کم کم به اعتماد به دنیای پنهان اجنه تبدیل میشود. آنها پناهگاهی برای خود پیدا میکنند. خرافات رنگ عوض کرده است و اکنون خرافاتی همچون مدیتیشن و کسب معنویت از طریق مدیتیشن در جهان رواج یافته است.

یکی بود که هر وقت بچه اش کوچکترین سرما خوردگی پیدا میکرد و یا تب میکرد، فورا انواع داروهای شیمیایی را به او می خوراند. بعد از مدتی کودکش مریض شد و آنقدر سیستم ایمنی بدنش ضعیف شده بود که همیشه بیمار بود. در نهایت نتیجه نهایی را گرفت و گفت که کودکش را چشم زده اند. این است که مدیتیشن آدمیان را در مورد وقایع زندگی هم به نتایج غلط میرساند. باید بدانیم که مدیتیشن محدود به حرکات یوگا و چاکراها نیست؛ بلکه افراط در زمینه های فیلم نگاه کردن، وبگردی، تفریح، آهنگهای سنتی و جدید و حتی افراط در خرید هم نوعی مدیتیشن است.

باز کردن چاکراها بر مبنای زندگی انسانها نیست و هدف اصلی آن، دور کردن انسان از واقعیتهاست. اگر چاکرا را باز کنید، دیگر نقطه ورود خود را اعلام کرده اید و حتی اگر روزی نخواهید چاکرا بازی کنید، آنها میایند دنبالت و بعد از مدتی میبینید که ترسها و موجودات مزاحمی پیدا کرده اید و الکی خود را در دردسر بزرگی انداخته اید. تجربیات افرادی که خود را وارد مدیتیشن کرده اند، چنین گفته ای را اثبات میکند. طوری که افراد دو راه دارند، یا باید برگردند سر چاکرا باز کردنها و انجام مدیتیشن و بیش از پیش در دنیای اجنه غرق شوند و رسما به شهروند جامعه اجنه تبدیل شوند و یا اینکه همیشه در دلهره و اضطراب و کابوس بسر برند. خستگی، سردرد، تنبلی نتایج باز کردن چاکراها ست. مدیتیشن افراد را کم کم از نظام رحمانی خارج میکند و آنان بعد از مدتی با نظام رحمانی بیگانه میشوند و شروع میکنند به دستکاری بدن خویش و مجبور میشوند که اعمال جراحی زیبایی انجام دهند و به این طریق مدیتیشن هزینه های گزافی برای انسانها دارد.

افراد در مدیتیشن ، چشم سوم خویش را باز میکنند که نیات دیگران را متوجه شوند و البته دیگران نیت آنان را متوجه نشوند! این همان ایده خودخواهانه و متکبرانه شیطان است. آنتوان لاوی موسس فرقه شیطان پرستی ، می گفت که از مال دیگران بردارید ولی اجازه ندهید دیگران مال شما را بردارند! این یک قانون شیطان پرستی است،که مدیتیشن کلا بر این مبنا استوار شده است. بخشش و عفو و گذشت در مدیتیشن وجود ندارد.

روشهای باز کردن چاکرا به صورت دستی یعنی روشی که تمام جوانب و جزئیات سیستم عصبی و روحی روانی انسان را در نظر گرفته است که عملا چنین چیزی در این روشها غیر ممکن است. باز کردن چاکرا بوسیله مدیتیشن یعنی مادی کردن معنویات. فرق نماز و یوگا در همین است که نماز برای ذکر و یاد خداست اما یوگا برای نرمش و باز کردن چاکراها و کسب یک سری حسهای مادی است. در مدیتیشن هورمون سروتونین بیشتر میشود و فرد آرامتر میشود. البته این آرامی به عنوان آرامش روحی روانی نیست و بلکه یک احساس افراطی و آرامش هورمونی است که بعد از مدتی افراد معتاد آن میشوند. مدیتیشن نوعی دریافت لذت مادی و هورمونی است و یک نوع اعتیاد مدرن است که جامعه بشری دچار آن شده است.

در مدیتیشن ، افراد میخواهند خودشان تنفس را انجام دهند و ضربان خویش را پایین آورند. در حالی که بدن ما طوری ساخته شده است که خودش اتوماتیک عمل تنفس را انجام میدهد و لزومی ندارد که ما سبک آن را تغییر دهیم. تنفسهای عمیق مصنوعی در جهت باز کردن چاکراها، افراد را به خلسه میبرد.  منظور از تنفس عمیق، تنفس عمیق حاصل از کار و تلاش و ورزش نیست. در مراحل مدیتیشن، نفس انسان ضعیف میشود و در نتیجه خودآگاهی در پایین ترین سطح قرار دارد و در نتیجه انسان چیزی که خیر است را شر می پندارد و چیزی که شر است را خیر می پندارد. سطوح ذهنی آلفا و تتا، محل جولان شیطان و یک نوع فلق است و پر است از ارتباطات و سرزدنهای شیاطین؛ که قابل اعتماد نیست.

 

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱

بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)

 

مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲

از شر آنچه آفریده (۲)

 

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳

و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)

 

وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴

و از شر دمندگان افسون در گره ‏ها (۴)

 

وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵

و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)

 

دنیای پنهان اجنه یک نوع فَلَق است و ناشناخته و شرّ های زیادی در آن نهفته است. تنظیم صحیح سیستم اعصاب با تنظیم و دخالت در چاکراها بصورت دستی اصلا امکان پذیر نیست. زیرا سیستم عصبی انسان پیچیده تر از آن است که با چند تا حس گرفتن تنظیم شود. خدای مهربان برای تنظیم حالت روحی روانی انسانها همانطور که در سوره العصر فرموده است، راهکار پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر را پیشنهاد داده است. دخالت در سیستم روانی انسان، از طریق مدیتیشن و یوگا همان کمک گرفتن از دنیای شیاطین و اجنه است.

 

وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿۶

و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى ‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏ افزودند (۶)

 

این که در آیه از کلمه رجال استفاده فرموده است، ثابت میکند که برای دخالت این دو موجود در زندگی همدیگر، نیاز است که جنسیت خویش را نادیده بگیرند. بنابراین فمنیسم و تعصبات جاهلی در مورد زنان و مردان، نوعی مدیتیشن است. زنان در فمنیسم، خود را مستقل از مردان می پندارند و این نوع تفکر نوعی مدیتیشن است و فریب و غروری است از جانب دنیای اجنه و شیاطین. شیطان میخواهد روابط سالم و اصولی مابین زنان و مردان را در جامعه از بین ببرد. طبق نظام رحمانی، مردان باید مرد باشند و زنان باید زن باشند. اما مدیتیشن باعث رواج یافتن فلسفه ای غیر از این بین مردم میشود.

عمل کردن طبق نظام رحمانی با بهترین وجه و بهترین حالت و بهینه ترین حالت، سیستم روانی و عصبی انسان را تنظیم میکند. در نماز انسان باید فقط خدا را ذکر کند و لی در مدیتیشن، انسانها سعی دارند که تنفس و ضربان قلب خود را کنترل کنند و آن را تغییر دهند. مدیتیشن مثل این است که کسی که نماز میخواند ، در فکر اندازه و اصلاح ریش خود باشد و این دو (نماز و مدیتیشن) متضاد هم هستند.

تنفس عمیق، ضربان کمتر که خود نوعی مصنوعی سازی حالات روانی برای رفتن به دنیای اجنه است. تنفس عمیق حاصل از کار و تلاش و کوشش و ورزش سازنده و طبیعی است. اما در مدیتیشن مضر است؛ زیرا هر کسی سیستم عصبی مخصوص خودش را دارد، همانند اثر انگشت و دی ان آ. هیچوقت با یک روش مدیتیشن نمیتوان یک فرمول کلی برای تنظیم روان و اعصاب انسانها بدست آورد و هیچوقت این روشها حتی یک دهم درصد از نیازهای روانی انسان را جواب نمی دهد. تنها روشی که قطعی است و بوسیله انجام و پایبندی به آن میتوان روان تنظیم شده داشت؛ پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک ، گفتار صبر است. کسانی که وارد مدیتیشن می شوند، از کار و زندگی می افتند، ولی خدای رحمان که ما را آفریده است، تنظیم و آرامش روانی انسانها را در انجام همان کارهای روزانه گذاشته است. خدا شب را آفریده است که انسانها در آن زمان بخوابند و استراحت کنند، روز را گذاشته است تا که کار و تلاش و کوشش کنند، طبیعت را آفریده است تا که در آن سیر کنند و خدا را ستایش و سپاس گویند. نظام رحمانی به تمام معنا سیستم اعصاب انسان را تنظیم میکند. بطور مثال شما اگر چند روز نخوابید، سیستم عصبی شما مشکل پیدا میکند. در آن موقع چه مدیتیشنی میتواند آن را دوباره تنظیم کند؟ هیچ مدیتیشنی قادر به آن نیست. مدیتیشن غیر از ضرر، هیچ فایده دیگری ندارد.

تنظیم دستی چاکراها و سیستم عصبی و روانی یک نوع کلک شرعی است و افراد میخواهند به آن طریق میانبر بزنند و خیال میکنند که میانبر و خللی در نظام رحمانی پیدا کرده اند. یکی هست که دزدی میکند و یا رشوه می گیرد، ولی بعد از دزدی و رشوه برای آرامش فکری خودش و وجدانش، موسیقی آلفایی گوش میدهد تا که به خیال خودش روان گسسته خود را دوباره تنظیم کند. در حالی که این تنظیمات یک نوع فریب است. تنظیم روان و اعصاب انسان، بوسیله باز کردن چاکراها ، نوعی دستکاری سیستم رحمانی است. بیشتر آهنگهایی که مردم گوش میدهند، برای تنظیم دوباره سیستم روانیشان است ولی آنها نمیدانند که با این روش نمیتوان سیستم اعصاب را تنظیم کرد. چطوری آدمی میتواند بدون داشتن پندار نیک و کردار نیک؛ و جبران کردار بد، حس خوب داشته باشد! انسان گناهکار فقط با توبه و اصلاح خود میتواند به خود حس خوب دهد. حس خوب نتیجه انجام کارها و پندارهای نیک است و هیچوقت بوسیله باز کردن چاکرا بدست نمی آید. فقط و فقط برگشت و توبه و انابه به درگاه خدای عالمیان است که سیستم عصبی روانی انسان را تنظیم میکند.

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶

کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد (۹۶)

 

آیه بالایی خیلی زیبا می فرماید که کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند به زودى خدای رحمان براى آنان محبتى در دلهایشان قرار مى‏ دهد و به آنان آرامش واقعی میدهد. این آیه خیلی زیبا طریقه بدست آوردن آرامش را بیان میدارد. پندار نیک و کردار نیک. بنی اسرائیل شنبه ها تور می انداختند و یکشنبه ها ماهی ها را شکار می کردند. ظاهرا تعطیلی شنبه را رعایت کرده بودند ولی پندار نیک در این کار نبود. کسانی که گناه میکنند و قصد ندارند که توبه کنند ولی میخواهند سریع و میانبر حس خوب پیدا کنند؛ این افراد سراغ مدیتیشن میروند. البته این روش ، مثل اعتیاد است و به هیچ عنوان آرامش نمی آورد. اعتیاد به مواد مخدر هم اینگونه است.

خدا در آیه ( لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى) صراحتا می فرماید که در حالت آلفا، مستی و مدیتیشن حتی نزدیک نماز هم نشوید. نماز که گل سر سبد کارهای خوب است نباید در آلفا اقامه شود؛ یعنی خدای بزرگ و مقدس می خواهد به ما بگوید که حتی کارهای خوب در آلفا انجام نشود زیرا به فلسفه و ایدئولوژی دنیای اجنه آلوده می شود یعنی به مفاهیمی مانند ریا و غرور و دروغ و حسادت و وحدت وجود و تناسخ و عشق و ... آلوده می شود. هر کار نیکی که خدای رحمان دستور داده باید در خودآگاهی و با پندار نیک کامل ( ایمان کامل) انجام گردد نه در توهم و خیالات .طهارت در قرآن به همین معناست. یعنی حتی پندار انسانها میتواند آلوده شود. خدا نمیخواهد که انسانها با انجام مدیتیشن و باز کردن چاکراها، شیاطین را وارد ذهن خویش کنند و پندار خویش را آلوده کنند. تمام گناهان ریشه در پندار آلوده و غیر طاهر دارند. شیاطین و دیوها هر جا وارد شوند و سرک بکشند، پندار آنجا را آلوده میکنند.

خیلی ها اصرار دارند بگویند که آلفای خوب و آلفای بد داریم. آنها می گویند که چاکراهای 1و2 و 3 بیشتر چاکرای زمینی و چاکرای 4و5و6و7 چاکرای آسمانی و روحانی است. در حالی که این تقسیم بندی هیچ اساس علمی ندارد. اتفاقا باز کردن چاکراهای بالاتر خطرناکتر هست. درست است که حالات آلفا را خدا آفریده است. اما خدا موجوداتی مثل شیطان هم آفریده است. بنابراین فرو رفتن در حالت ذهنی آلفا و  باز کردن دستی چاکرا مطابق سیستم رحمانی نیست.

در آلفا هیچ کردار نیکی انجام نمی پذیرد زیرا محدوده شیاطین و اجنه است و تشخیص خیر و شر به سختی انجام می پذیرد و ارزش ریسک کردن ندارد. مانند کسی که پرنده ای را در قفس اسیر می کند و سعی می کند که با نگهداری و غذا دادن به پرنده کار خوب انجام بدهد در حالیکه فرد دچار اشتباه شده است و کردار نیک در اصل این است که ما حیوانات را اسیر نکنیم و مزاحم زندگی شان نشویم و بگذاریم آنان زندگی طبیعی خودشان را انجام دهند. در مدیتیشن کارهایی به عنوان نیک معرفی می گردند که ارزش چندانی ندارند. مثلا اینکه تلاش کنید قاشق را با چشمانت خم کنید. اینها کارهای بیهوده ای هستند که دردی را از دنیای ما انسانها دوا نمی کنند و ناشی از کمک گرفتن از یک جن است.

 اشتباهی که انجام می گردد این است که انسان خودش می خواهد نیک و شر را برای خودش از نو تعریف نماید، در حالیکه خدای بزرگ این کار را انجام داده و لزومی ندارد ما بیاییم برای دنیای خود ساخته خود شر و نیک را تعریف کنیم. خدا همیشه به ما دستور داده که از راه او پیروی کنیم نه راه دیگری. و اینکه فقط در کتابهای آسمانی شک و تردید نیست و به راه پایدار و درست ما را راهنمایی و هدایت می کند. یکی بود که همیشه روزی یکی دو ساعت در کانالهای اینترنتی و تلویزیونی  سر میزد و خود را مشغول آن میکرد. این هم نوعی مدیتیشن است. بعد از مدتی می گفت که او عاشق همه انسانهاست و همه را دوست دارد! افراد بعد از مدیتیشن قدرت تشخیص حق و باطل را هم از دست میدهند. زیرا آنقدر تناقضات در ذهنشان ایجاد میشود و حل نمیشود؛ که در نهایت تصمیم می گیرند که خود را به بی خیالی بزنند.

بعضی افراد مذهبی هم چشم سوم خاصی را برای خود میسازند و از آن طریق جامعه را می بینند. مثلا یک سَلَفی هر کسی را ببیند، ابتدا بررسی میکند که با چه سبکی ریش گذاشته است! این اولین معیاری است که او دیگران را با آن می بیند و قضاوت اولیه او بر این مبنا استوار است. این نوع مذهبی گری هم جزو دین خدا نیست و نوعی مدیتیشن است. انسانها باید براساس گفتار و کردار طرف مقابل، او را قضاوت کنند و نه براساس پندار خویش. مدیتیشن یعنی براساس پندار آلوده خود جامعه را ببینی. این همان کنترل جامعه توسط اجنه و شیاطین است، زیرا پندار آلوده توسط اجنه و شیاطین دچار آلودگی میشود.

در مدیتیشن و مراقبه و یوگا فرد دچار افراط و تفریط می شود یعنی فردی که مثلا دچار اضطراب شده است سعی می کند با تنفس عمیق و کاهش ضربان قلب و مراقبه سطح انرژی خود را کاهش بدهد و با ترشح هورمون سروتونین به یک سستی و رخوت لحظه ای و موقت برسد. در حالیکه در اصل فرد با کاهش سطح انرژی و دستکاری اجزای فیزیولوژیک بدن، این حالت و حس مادی را به وجود آورده و به محض اینکه از این حالت خارج شود اضطراب بیشتر از قبل به سراغ او می آید و مجبور است که بازهم بیشتر به خلسه و رخوت مدیتیشن فرو رود و دچار نوعی اعتیاد مدرن می شود .یعنی اعتیاد به کاهش سطوح انرژی فیزیولوژیک به منظور فرار از اضطراب و استرس های دنیای واقعی . دقیقا مانند استفاده از مواد مخدر که به صورت موقتی فرد به رخوت و سستی می رود. در نهایت فرد به حالتی می رسد که باید برای هر کاری ابتدا مدیتیشن کرده و سطح انرژی خود را پایین بیاورد که نوعی اعتیاد می باشد.

مدیتیشن و یوگا هیچ‌ ارتباطی به معنویات ندارند و فقط موجب تغییرات فیزیولوژیک ‌و روانی مصنوعی می شوند. در حالیکه سیستم خدای رحمان کافی است و لزومی ندارد که دستکاری شود. یکی از مضرات مدیتیشن و آلفا این است که چون در محدوده فرکانس شیاطین می باشد ، آنها می توانند فلسفه ها و ایدئولوژی خود را به انسانها القا کنند. فلسفه ها و عرفانهای شرقی سعی دارند سطح انرژی فرد را پایین بیاورند تا اجنه و شیاطین بتوانند ایدئولوژی خود را در وجود انسان توسعه دهند. چه چیزی بهتر از این که فرد این ایدئولوژی و فلسفه را قبول کند و به محض اینکه پندار فرد تغییر کرده و راه نادرست را برود گفتار و کردار نیز به دنبال آن تغییر کرده و منحرف می شود. چه دستاورد بزرگی برای شیطان!

این فلسفه ها و ایدئولوژی هایی که از دنیای اجنه و شیاطین به انسان می رسد نوعی اله هستند، بدترین الهی که انسان می تواند داشته باشد فلسفه و ایدئولوژی شر است. زیرا پندار که فاسد شود به دنبال آن گفتار و کردار نیز فاسد و شر می شود. روزی در قیامت از انسان می پرسند که الهه هایی که برای خود در نظر گرفته بودید بخوانید و ببینید آیا می توانند شما را نجات دهند در آن حال می فهمیم که دیر شده و جواب انسان این است که خیر. آن موقع دیگر هیچ کاری از دستشان بر نمی آید و هیچ کمکی برای نجات انسان نمیکنند .

 

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلَا تَحْوِیلًا ﴿۵۶

بگو کسانى را که به جاى او [معبود خود] پنداشتید بخوانید [آنها] نه اختیارى دارند که از شما دفع زیان کنند و نه [آنکه بلایى را از شما] بگردانند (۵۶)

 

بله در آن لحظه انسان متوجه می شود که هر راهی بجز راه هدایتی که خدا به انسان داده نمی تواند هیچ ضرر و زیانی را از او دور کند و هیچ تغییری نمی تواند در انسان نه در این دنیا و نه در آخرت  ایجاد کند.

 

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ ﴿۲۲

بگو کسانى را که جز خدا [معبود خود] پنداشته‏ اید بخوانید هموزن ذره‏ اى نه در آسمانها و نه در زمین مالک نیستند و در آن دو شرکتى ندارند و براى وى از میان آنان هیچ پشتیبانى نیست (۲۲)

 

فقط راه و دین خدا است که باید اطاعت شود نه راه دیگری. پس هرچه سریعتر باید بیدار شد و از عرفانهای شرقی و مفاهیمی مانند مدیتیشن و یوگا دور شد و به خدای عالمیان پناه ببریم و خود را فریب ندهیم. پیش از آنکه روزی بیاید و دیگر کاری از دستمان بر نیاید.