در نظر بگیرید که شما مقداری پول لازم دارید و پیش دو نفر می روید. یکی از آنها به شما می گوید که صبر کنید من دو ماه دیگر به تو می دهم. اما نفر دومی می گوید که فردا به تو پول را می دهم. فرد دومی دروغگو است. او فقط وعده دروغ می دهد. فرد دومی به هیچکدام از قولهایش عمل نمی کند. اما فرد اولی دقیق به قولش عمل می کند. کدامیک فرد خوبی است؟ اولی یا دومی؟ دومی به بهانه زود جور کردن پول ، تو را به خودش جذب می کند.
اکثر انسانها به فرد دوم گرایش دارند . فرد دومی همان شیطان است. شیطان در طول روز صدها وعده دروغ به مردم می دهد ، اما باز خیلی از مردم شیطان را انتخاب می کنند. شیطان با وعده های دروغین مردم را فریب می دهد. و به همین بهانه و کلک مردم را به خودش جذب می کند. انسان فراموشکار است و خیلی زود دوباره فریب شیطان را می خورد. روزی دهها بار جذب شیطان میشود. اگر دوست شما دو بار به شما دروغ بگوید ، دیگر هیچوقت روی حرفش حساب نمی کنید و از او آزرده می شوید. اما برای شیطان اینجوری نیست. شیطان دیده نمی شود. خیلی از مردم زیاد در این مورد کنکاش نمی کنند. اما شیطان بزرگترین دشمن آدمی است. شیطان در روز دهها وعده دروغین به ما می دهد ، اما ما باز هم او را دشمن خود به حساب نمی آوریم. ما باید باور کنیم که موجودات نادیدنیی به نام شیاطین دشمنان سرسخت ما هستند. شیاطین فقط وعده دروغ می دهند. اگر براساس وسوسه شیاطین جرمی مرتکب شوید. شیطان در این حال شما را ول نمی کند بلکه می خواهد که شما را هم رسوا کند. بعد از رسوایی از شما پشتیبانی و حمایت نمی کند ، بلکه سعی دارد شما را به پای چوبه دار بکشاند. بعد از کشاندن به پای مرگ ، از شما حمایت نمی کند ، بلکه می خواهد در حالت مرگ ایمان شما را هم بگیرد. آیا چنین موجوداتی قابل اعتمادند؟ ما در طول روز صدها بار بوسیله این موجودات وسوسه میشویم. باید این واقعیت را بپذیریم که آنها دشمن مایند و ما هم باید دشمن آنها باشیم. انسان در حالت اغماء به سر می برد. انسانها بوسیله شیاطین مسخ و هیپنوتیزم شده اند. ما انسانها در حالت انتخاب به سر می بریم. ما در حال انتخاب خدا و یا شیطان به سر می بریم. باید مواظب باشید. در این راه همه چیزهایی که شما را از خدا دور می کند ، طرد و ترک کنید. روزی پیامبر سلیمان آنچنان جذب اسبهایش شده بود که خدا را از یاد برد. سلیمان برای جبران گناهش ، دیگر برای همیشه اسبها را ترک کرد. آن لذت را که او را از خدا دور میکرد ، ترک کرد. ما باید راههای پیشنهادی شیطان را با قاطعیت و جدی ترک کنیم.
خدا بسیار دقیق برنامه ریزی می کند. کارهای خدا بسیار دقیق است. خدا بسیار دقیق کارهایش را به نتیجه می رساند. همه عوامل و فاکتورها در اختیار خداست. خدا از بالا بر همه چیز احاطه دارد. براساس توصیه جادوگران ، فرعون دستور کشتن نوزادهای مذکر قوم بنی اسرائیل را صادر می کند. فرعون همه را می کشد بجز موسی را. این قدرت خداست. خدا بالاتر از فرعون است. خدا به مادر موسی وحی می کند و موسی داخل صندوقچه ای به رودخانه انداخته میشود. رودخانه به قصر فرعون می رود. موسی به قصر فرعون می رود. خانواده فرعون موسی را از آب می گیرند. در همه این وقایع خدا ناظر است و همه را می بیند. خدا نقطه ضعف فرعون را می داند. او نقطه ضعف همه را می داند. زن فرعون پیشنهاد می دهد که بچه در خانواده فرعون بزرگ شود و فرعون هم این پیشنهاد زنش را قبول می کند. به این ترتیب نقشه خدا به راحتی پیش می رود. به این ترتیب جان موسی حفظ می شود و همچنین موسی در خانواده فرعون بزرگ می شود و ابهت خانواده فرعون برای او از بین می رود. بنی اسرائیل مظلوم و ضعیف و توسری خور بار آمده بودند. خدا موسی را در مقابل چشمان فرعون بزرگ می کند. بدون این که فرعون چیزی متوجه شود. خدا دشمن فرعون را در چند قدمی فرعون پرورش می دهد. زنان شیرده زیادی برای شیر دادن بچه آورده میشود ، اما موسی هیچکدام را قبول نمی کند. خواهر موسی پیشنهاد مادر موسی را می دهد. به این ترتیب موسی به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا قادر مطلق است. خدا از بالا همه چیز را می بیند. در بحرانی ترین حالات ، نجات دهنده است. مشکل ترین کارها را براحتی حل می کند. ما انسانها اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم ، باید مراحل زیادی را طی کنیم و از افراد زیادی بخواهیم تا مشکل حل شود. اما خدا برای حل مشکلات با کسی مشورت نمی کند. خدا راه حلها را جاری می کند. وقتی خدا بخواهد همه چیز جور میشود.
خدا به مادر موسی دستور داده بود که موسی را در دریاچه بینداز و نترس . خدا به مادر موسی وعده داده بود که موسی را به او بر میگرداند. موسی از آغوش مادرش جدا میشود و طی مدت کمتر از یکروز به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا موسی را به آغوش مادر برگرداند. خدا برخلاف وعده هایش عمل نمی کند.
کسانی که مشروب می نوشند ، برای خوش مزه بودن آن نمی نوشند بلکه برای بیخیال کردن آنان استفاده می کنند. در حالی که مواد سکر آور به هیچ عنوان آرامش فکر را نمی آورد. کسانی که الکل مصرف می کنند ، فقط فکر می کنند که مشکلاتشان حل شده است . اگر مشکلاتشان حل شده بود ، دوباره مصرف نمی کردند. افراد مشروبی مشروب مصرف می کنند. زیرا در حرف خویش مانده اند. خودشان به دروغ باور کرده اند که مشروب آرامش آور است. آنان یک دروغ بزرگ را در خود پرورش می دهند.
بعضی از مردم می گویند که الکل برای درمان روحی مفید است. روح یک چیز نادیدنی است. درمان یک چیز نادیدنی باید خود یک چیز نادیدنی باشد. درمان مشکل روحی باید روحی باشد. درمان مشکل روحی پرستش خدای یکتاست.
مواظب آرزوهای خویش باشید
مواظب حسادتهای خویش باشید
روزی قارون همراه با امکانات و اموال فراوان به میان مردم آمد. کسانی که زندگی پست این دنیا را انتخاب کرده بودند ، گفتند : " ای کاش ما هم چنین امکانات و اموالی داشتیم. ای کاش ما هم صاحب چنین زیورآلات و چنین اسبهایی بودیم. واقعا قارون فرد خوشبختی است. او بهترین امکانات را دارد. به این می گویند زندگی "
بعد از مدتی قارون به همراه زیورآلاتش در زمین فرورفت و نابود شد. اموالش نتوانست او را نجات دهد. خدمه او نتوانستند برای او کاری کنند. زیرا مال دنیا در مقابل قدرت خدا هیچ است. بعد از این حادثه کسانی که چند روز پیش به مال و اموال قارون حسرت می بردند و آرزوی داشتن آن را داشتند ، بعد از دیدن این حادثه تنبیه شدند و توبه کردند. خدا به هرکس هر اندازه که بخواهد می دهد. خدا می داند که به هر کسی چه اندازه مال و منال بدهد. خدا به تمام افکار داخلی بندگانش آگاه است. او می داند که برای هرکسی چه اندازه ای از مال و امکانات دنیا مقدر کند. هر آرزویی مجاز نیست. زیرا آرزوهای این چنینی مخرب است. کانون خانواده ها را از هم می پاشد. زن و شوهری را می شناسم که زندگیشان به همین دلیل از هم پاشید. این زن و شوهر هر چیزی بالاتر از خویش می دیدند ، در حسرت آن چند جمله ای می گفتند. مثلا همسایه آنها مدل ماشینش بالاتر بود ، در حسرت داشتن آن به سر می بردند. این زن و شوهر زندگی فانی این دنیا را انتخاب کرده بودند. آنها هیچوقت از زندگی لذت نبردند. آنها همیشه در آرزوهای خویش به سر می بردند. به همین جهت بعد از مدتی زندگی آنها از هم پاشید. انسان باید به آنچه که خدا به او داده است قانع باشد و در حسرت داشته های دیگران ، عمر خویش را تلف نکند.
[28:79]
روزی، او با زینت های فراوان به میان قومش آمد. کسانی که زندگی این دنیا را ترجیح می دادند، گفتند: "آه، ای کاش ما آنچه را که قارون به دست آورده است، می داشتیم. واقعاً که او خیلی خوشبخت است"
[28:80]
و اما کسانی که دانش به آنها عطا شده بود، گفتند: "وای بر شما، پاداش خدا برای کسانی که ایمان دارند و زندگی پرهیزکارانه ای را در پیش می گیرند، به مراتب بهتر است." هیچ کس به این مرحله نمی رسد، مگر کسی که ثابت قدم بماند
[28:81]
سپس ما موجب شدیم تا زمین او و قصرش را ببلعد. هیچ سپاهی نمی توانست در مقابل خدا به او کمک کند؛ مقدر نبود که او پیروز شود.
[28:82]
کسانی که روز پیش به او حسرت می بردند، گفتند: "اکنون می فهمیم که فقط خداست که به هر یک از بندگانش که برگزیند، روزی می دهد و یا دریغ می دارد. اگر به خاطر موهبت خدا نسبت به ما نبود، او باعث می شد که زمین ما را هم ببلعد. حالا می فهمیم که کافران هرگز موفق نمی شوند."
[28:83]
ما سرای آخرت را به کسانی اختصاص می دهیم که در زمین در پی مقام و فساد نیستند. پیروزی نهایی از آن پرهیزکاران است.
دشمنی با شیطان دو طرفه است. شیطان دشمن ماست. ما هم باید دشمن او باشیم. اگر فقط به این اکتفا کنیم که شیطان دشمن ماست ، در نبرد موفق نخواهیم شد. بلکه باید ما هم دشمن او باشیم. دشمنی باید دو طرفه باشد. ما وقتی از خانه بیرون می رویم ، در خانه را قفل می کنیم تا دزد خانه را نزند. باید تمهیداتی در مقابله با شیطان انجام دهیم. باید خود و محیط خود را برای مقابله با شیطان آماده کنیم. ما نباید خود را در معرض حمله شیطان قرار دهیم. مثلا نباید در جلساتی شرکت کنیم که احتمال گمراهی وجود دارد. ما باید در انتخاب فیلمهایی که نگاه می کنیم ، دقت کنیم. ما باید در انتخاب دوستهای صمیمی خویش دقت کنیم. ما باید در نقطه ضعفهای خویش ، راه ورود شیطان را ببندیم. آخرین گناهی که مرتکب شدید را بررسی کنید و ببینید که چه عاملی باعث شد تا به طرف آن کشیده شدید. از این به بعد نسبت به آن عامل محتاط باشید و مواظب حمله شیطان باشید.
دشمنی دو طرفه
انسان <-------------------------------> شیطان
[35:6] شیطان دشمن شماست، پس مانند یک دشمن با او رفتار کنید. او فقط حزب خود را دعوت می کند تا از ساکنان دوزخ باشند.
از شر شیطان رانده شده به خدا پناه می برم
بنام خدا بخشنده مهربان
راز مهم
انسان فراموشکار است. خیلی زود دانسته های خویش را از یاد می برد. معمولا انسانهای امروزی خیلی چیزها بلدند. یک فرد عادی می تواند در مورد خوبی یک ساعت برای شما حرف بزند. اما باز همین فرد دنبال کارهای بد می رود!
معمولا ما از دیدن فلمهای خوب لذت می بریم. از خواندن کتابهای انرژی بخش لذت می بریم. از دیدن صحنه های دلخراش متنبه می شویم. از شنیدن حوادث بد برای دیگران ، ناراحت می شویم. از دیدن عکس بچه های گرسنه افریقایی احساس دلسوزی می کنیم. اما همه این دلسوزیها و لذتها فقط چند لحظه است . فقط چند ساعت طول می کشد. از دروغ ودزدی و خیانت بدمان می آید ، اما ممکن است در طول شبانه روز به وفور آن را مرتکب می شویم. نقطه ضعف انسان چیست که نمی تواند رشد کند و در جا می زند. چرا این احساسهای خوب در ما تاثیر نمی گذارد. چرا کارهای خوب دیگران ، بدبختیهای دیگران ، رنج و شادی دیگران را مشاهده می کنیم و نفس ما فقط یک ساعت احساس آرامش می کند و دوباره به دنبال کارهای بد می رویم؟ مثل بچه خواب آلودی که با صدای مادرش از خواب بیدار می شود ، اما دوباره بعد از چند دقیقه به خواب می رود.
این مهمترین راز زندگی انسان است که باید هر فردی برای خودش حل کند. جواب سوال خیلی ساده است و در عین حال خیلی مهم است. ما از فیلمهای آموزنده خوشمان می آید. هنرپیشه فیلم را الگوی خود قرار می دهیم. اما این فقط یک فیلم است. چرا ما نباید چنین نقشی را در زندگی عملی خویش بازی کنیم! چرا فقط می بینیم و می خوانیم و تعجب می کنیم. چرا عمل نمی کنیم؟ اگر از فیلم خوب خوشت می آید ، چرا خودت چنین نقشی را در زندگی خویش بازی نمی کنید؟ اگر از کمک به فقرا خوشت می آید ، چرا خودت عملا کمک نمی کنید؟ راز همین است. ما فقط مطالعه می کنیم. فقط حرف می زنیم ، فقط فیلم نگاه می کنیم . هیچوقت به دانسته های خویش عمل نمی کنیم. ایمان داریم اما عمل صالح نداریم. به همه خوبی ها ایمان داریم ، اما عملا انجام نمی دهیم. چنین ایمانی زود از بین می رود. چنین ایمانی یعنی در جا زدن. ایمان و عمل صالح لازم و ملزوم یکدیگرند. ایمان باعث ایجاد عمل صالح خواهد شد و عمل سالح هم باعث زیاد شدن ایمان خواهد شد. این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. یکی نباشد ، آن یکی هم از بین خواهد رفت. یک کوهنورد برای بالا رفتن از کوه ، ابتدا یک متر بالا می رود ، بعد جای خویش را با چکش محکم می کند بعد دوباره یک متر دیگر بالا می رود. هر متر ، که بالا می رود طناب خویش را با چکش محکم می کند ، بعد قدم بعدی را بر می دارد. اگر طناب خویش را را محکم نکند ، احتمال سقوط او حتمی است. ایمان یعنی بالا رفتن از کوه و عمل صالح هم یعنی طناب را به کوه وصل کردن. کسانی که ایمانشان را با عمل صالح عجین نکرده باشند ، وارد بهشت نخواهند شد. این وعده خدای بزرگ است.
[6:158] آیا آنها منتظرند تا فرشتگان نزدشان بیایند، یا پروردگارت، یا برخی از نشان های فیزیکی پروردگارت تجلی کند؟ روزی که این اتفاق رخ دهد، دیگر هیچ نفسی از ایمان آوردن بهره ای نخواهد برد، چنانچه پیش از آن ایمان نیاورده و با اعمال پرهیزکارانه، منافع ایمان را کسب نکرده باشد.* بگو: "منتظر باشید؛ ما هم منتظریم."