خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و سه) آخر الزمان ( قسمت یازده ) دفع دیوها (بخش هفتم)

 pdf

 

                                

                                                      

 اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و سه)

آخر الزمان ( قسمت یازده )

دفع دیوها (بخش هفتم)

 

در قسمت قبلی گفته شد که غرق شدن در فیلمهای تلویزیونی و ماهواره ای و کلیپها و وبگردیهای بی هدف و غرق شدن در آهنگها؛ همگی یک نوع مدیتیشن هستند. با این تعریف، بیشتر مردم در عصر ما رو به مدیتیشن آورده اند. دراویش جدید، صوفی های جدید، منزوی های جدید، یوگی های جدید و عرفانهای جدید ... باید به فرهنگ لغات ما اضافه شوند؛ اینها کسانی هستند که میخواهند به روشی غیر از روش خدای رحمان آرامش کسب کنند. آنها میخواهند از طریق وبگردی های بی هدف، ول گردی در اینترنت، بی هدفی در تماشای تلویزیون و ماهواره و افراط در تفریح و سرگرمی و  ... به جایی وصل شوند. این تعریف مدیتیشن به سبک جدید است. بنابراین دراویش جدید، صوفی های جدید و یوگی های جدید داریم.

در این وضعیت بحرانی، بیماریهای روانی و جسمی زیادی وارد جامعه شده است. برای نجات از دست این بیماریها، نیاز است که طبق نظام رحمانی عمل کنیم. بیشتر دستورات پزشکی (سنتی و جدید)  بر مبنای کاملا درستی بنا نشده اند و افراط و تفریط و بزرگنمایی در دستورات آنها نهفته است. اما خدا در قرآن دستوراتی را ارائه میدهد که ریشه بیماریها را می زند. در قرآن دعاهای زیادی از زبان پیامبران و آدمهای صالح و پرهیزگار آمده است ولی نکته جالبی در آن نهفته است و آن این است که بسیار کم برای سلامت جسمی دعا کرده اند؛ بلکه همگی نگران سلامت روانی خود و خانواده خود بوده اند. این نشان میدهد که بیشتر بیماریهای جسمی از عدم تعادل روانی نشات می گیرد. نمونه دعای قرآنی که پیامبر زکریا در آن از خدای مقدس میخواهد که فرزندی به او دهد که پسندیده و راضی (رَضِیًّا ) باشد. رَضِیًّا از ریشه رضایت و به معنای پسندیده و خداپسند است. این کلمه هم خانواده کلمه راضیه مرضیه در آیه (ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ) است. رضیا یعنی حالتی که فرد به نظام رحمانی رضایت دهد و دنبال امیال و توهمات و تخیلات نظام شیطانی نرود.

 

وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا ﴿۵

و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشینى] به من ببخش (۵)

 

یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ﴿۶

که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسندیده گردان (۶)

 

یا در آیه دیگری پیامبر ابراهیم از خدای مقدس میخواهد که خودش و خانواده اش را از نمازگزاران قرار دهد. پیامبر ابراهیم خیلی خوب میداند که کسی که نماز بجا نیاورد، دیگر سالم هم نخواهد ماند و سلامت روانی و جسمی اش را هم از دست خواهد داد.

 

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ﴿۴۰

پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعاى مرا بپذیر (۴۰)

 

یا افرادی که از خدای بخشنده و مقدس میخواهند که همسران و فرزندانی به آنها دهد که مایه چشم روشنی (قُرَّةَ أَعْیُنٍ) و پیشوای پرهیزگاران شوند. قُرَّةَ أَعْیُنٍ به معنای کسانی است که چشمان والدین و ازواجشان را روشن میکنند و حس رضایت برای آنها و همدیگر ایجاد میکنند و این حالت فقط و فقط در نظام رحمانی و زیر سایه دستورات خدای رحمان ایجاد میشود و لا غیر.

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿۷۴

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (۷۴)

 

یا پرهیزگارانی که از خدا میخواهند که فرزندانی صالح به آنان بخشد. آنها خیلی خوب درک کرده اند که فرزندی که صالح نباشد، دیگر سالم هم نخواهد ماند. خدا به بیشتر آدمیان از همان دوران بچگی، جسم سالمی بخشیده است ولی آنها با افراط و تفریط و اسراف و جذب شدن به فلسفه های شیطانی همچون (عشق، مدیتیشن، یوگا، وحدت وجود، کارما و ...) خود را دچار انواع بیماریهای روانی کرده و سلامت جسمی خود را هم از دست میدهند. این خیلی بدیهی است که فردی که صالح نباشد، دیگر در نظام رحمانی نخواهد ماند.

 

رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۰۰

اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شایستگان بخش (۱۰۰)

 

موسی بعد از فرار از دست فرعونیان، دچار گرفتاری و تنهایی شد. اما او هیچوقت از خدای مقدس، مادیات معین و مشخصی را نخواست. او در دعایش گفت: پروردگارا من به هر خیرى که به سویم بفرستى سخت نیازمندم.

 

فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ ﴿۲۴

پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم (۲۴)

 

موسی در دعایش برای خدا تعیین تکلیف نکرد. موسی گفت که خدایا هر آنچه که اکنون برای من خیر است، سر راهم قرار بده. بیشتر مردم زمان ما در دعاهایشان، پول را بین خود و خدا واسطه میکنند و پول زیادی از خدا میخواهند تا بوسیله آن پول، به آرزوهایی که کرده اند دست یابند. واسطه گری پول بین خدا و اصل خواسته؛ از پندار بد و منحرف نشات می گیرد.

آنان از خدا پول میخواهند تا که مثلا یک ماشین لوکس بخرند. زیرا آنها براساس پندار منحرفشان، به اشتباه فکر میکنند که عزت و خوشبختی آنان در خرید این نوع ماشین است.  این ایده از کجا به ذهن آنان راه یافته است؟ از یک فیلم سینمایی، از یک فیلم تلویزیونی ، از یک آهنگ، از نگاه کردن به دیگران و یا از یک نوع مدیتیشن دیگر... تمام اینها الهامات و القائاتی هستند از یک نظام غیر رحمانی. در حالی که فقط خدای مقدس به عنوان دانای آشکار و پنهان؛ میداند که ما برای خوشبختی در هر زمانی به چه چیزی و به چه مقدار لازم داریم.

در نظام غیر رحمانی، همیشه یک واسطه بین انسانها و خدا قرار می گیرد. در نظام غیر رحمانی افراد خواسته های قلبی خود را از خدا نمی خواهند، بلکه یک واسطه مثل پول و یا منبع دیگری را بین خود و خدا قرار میدهند و آن واسطه را از خدا میخواهند تا بوسیله آن واسطه به خواسته های خویش برسند. زیرا آنها خود میدانند که خواسته هایشان ناشی از یک نوع مدیتیشن است و بنابراین در نظام رحمانی قابل درخواست کردن نیست.

در نظام رحمانی نشانه های زیادی برای کنشها و واکنشهای ما قرار داده شده است. وقتی شب است ، یعنی بخوابیم و به استراحت نیاز داریم. وقتی روز است یعنی زمان کار و تلاش و کوشش است. وقتی زمستان است یعنی شب طولانی تر است و انسانها به خواب بیشتری نیاز دارند و البته مردم از طولانی تر بودن شبهای زمستان برداشت اشتباهی میکنند. آنها تا نصف شب نمی خوابند و خود را از یک خواب عمیق محروم میکنند. به فرموده خدای مقدس در قرآن، حتی اگر کسی شب دیر بخوابد، باید آن شب را به عبادت اختصاص دهد و نه مدیتیشن.

وقتی خشکسالی است یعنی بیشتر مردم از نظام رحمانی خارج شده اند و در این حالت باید مردم نسبت به خدای عالمیان خشوع و خضوع داشته باشند تا خدا مشکلشان را حل کند و به درگاه خدای متعال درخواست نزول رحمت کنند. خواسته های ما در هر زمانی متفاوت است. در خشکسالی، در شب، در روز ، در مشکلات و ... خواسته ها متفاوت است. نظام رحمانی با حالتهای بخصوصی که بوجود می آورد، با زبان واضح و مبین به جامعه مورد نظر می گوید که حالا وقت نماز است، حالا وقت خضوع و خشوع است، حالا وقت خواب است، حالا وقت تقاضا از خدا برای باران است و ...

بعضی ها که پول زیادی بدست آورند، آن را در راههای غیر رحمانی خرج میکنند. دستمال کاغذی با لایه طلا، همبرگر با روکش طلا، تهیه قبر میلیاردی، سفرهای تفریحی پر هزینه و ... ؛ اینها همگی یک نوع مدیتیشن است. تمام اینها برای ایجاد حسهای لذت است. واضح است که در این کارهای افراطی یک تغییر حس صورت می گیرد. البته از آنجا که تغییر حس، افراطی است، پس افراد بعد از آن به این نوع مدیتیشن ها عادت میکنند و برای خود تفریحهای پر هزینه دوره ای می تراشند. انسان هنوز یاد نگرفته است که چطوری با هزینه های کمتر از دنیا لذت ببرد. طبیعتی که خدا آفریده است را باید حفظ کنیم و حسهای رضایت انسان بوسیله ی آفریده های خدا بسادگی ارضا میشوند. گاهی اعمال ساده ای که انجام می دهیم، بسادگی حس رضایت را در انسانها بوجود می آورد. بیشتر مادر بزرگها و پدر بزرگهایی که در شعر و شاعری غرق نشدند، بسادگی با مشغول کردن خود به امورات ساده زندگی، جریان و تعادل جسم و روان خویش را حفظ میکردند. پدر بزرگها با تعمیرات وسائل خانه و استفاده دوباره از آن، هورمون رضایت طبیعی از خود و از نظام رحمانی در روان و بدن آنان جریان داشت. مادر بزرگها با انجام کارهای خانه، حس رضایت خاصی در خود ایجاد میکردند. صبر، شکیبایی ، فروبردن خشم، پاکی ، پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک در این اعمال نهفته هستند. آسیه زن فرعون در خانه ای زندگی میکرد که در زمان خودش فول امکانات بود و هیچی کم نداشت. حتی افراد ثروتمند این زمانه هم هیچوقت نمی توانند قصری مثل قصر فرعون برای خود فراهم کنند. فقط در نظر داشته باشید که قصر فرعون طوری بود که از زیرش رودخانه رد میشد. اما این امکانات، آسیه که زنی مومن بود را به هیچ عنوان سیراب نمی کرد؛ زیرا آن قصر و بیت از رضایت و معنویت تهی بود. در مسئله چشم و هم چشمی، ماهیت واقعی بیت ها و قصرها در نظر گرفته نمی‌شود. بیت واقعی محیطی امن و پر از آرامش برای افراد ایجاد می کند. اکنون مردم فقط با کسانی همسخن میشوند که از نظر ثروت و مقام و موقعیت و امکانات در یک سطح باشند و این اصلا جالب نیست و مثل این است که انسان برای خودش یک زندان بسازد.

وقتی افراد، خانه های گران، ماشینهای گران و استایل زندگی گرانبها را هدف زندگی خویش قرار میدهند، در آن صورت از آنجا که پندار غلطی را انتخاب کرده اند؛ قطعا در بدست آوردن اینها؛ به نظام غیر رحمانی متوسل خواهند شد و آرامش از آنها سلب میشود. کسی که رشوه می گیرد و یا ربا میخورد، برای توجیه این اعمال مجبور است که همیشه در مدیتیشن بسر برد و به سیستم شر متصل باشد.

در نظام شیطانی راه حلها کلا اشتباه هستند، زیرا راه حلهای رحمانی در نظام شیطانی قابل اجرا نیست. مثلا بعضی افراد در خوردن زیاده روی میکنند و بعد از مدتی نمی توانند زیاده خوری را ترک کنند و آنها با کمال تعجب با عمل جراحی، معده خود را کوچک میکنند. از نظر آنان کوچک کردن معده هم یک راه حل است! در حالی که راه حل این مشکل در نظام رحمانی بسیار ساده است. بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید؛ روزه بگیرید. در لذتها غرق نشوید. یک بچه و یا نوجوان باید از همان اوان بچگی یاد بگیرد که زیاده روی نکند و هر لذتی را تجربه نکند. ممکن است کسی بپرسد که اگر هر لذتی را تجربه نکنیم، پس برای چی به این دنیا آمده ایم و بهتر است بمیریم! این فرد به گفته خدای مهربان توجه نمی کند. آنجایی که خدا چیزی را منع کرده است، برای این است که ما لذتهای رحمانی را از دست ندهیم. لذت زیاده روی یک لذت رحمانی نیست و نمیتواند زیاد ادامه داشته باشد. فرض کنید یک بچه به دور از چشم والدینش هر روز شکلات زیادی میخورد؛ این بچه بعد از مدتی دچار دیابت و انواع بیماریهای دیگر میشود و مشکلات عدیده ای برایش پیش میاید و دیگر نمی تواند شکلات بخورد. بنابراین زیاده روی به نفعش تمام نشد، بلکه نه تنها به نفعش نبود، بلکه لذت خوردن شکلات را برای همیشه از دست میدهد. بنابراین اگر خدا ما را از چیزی منع میکند و یا به کاری امر میکند، بخاطر این است که از رضایتها و لذتهای نظام رحمانی، خود را محروم نکنیم. خدا خیر خواه ماست و او مهربانترینِ مهربانان است.

یکی با سرعت زیاد رانندگی میکند و از سرعت زیاد لذت می برد، بالاخره روزی این سرعت زیاد کار دستش خواهد داد و تصادف میکند و ممکن است که عضوی از بدنش را از دست دهد و دیگر نتواند رانندگی کند. هر گونه نافرمانی در دستورات خدا، نتیجه ای غیر قابل جبران برای انسانها خواهد داشت و آنان را از نظر امکانات هبوط خواهد داد. کسی که پرخوری و اسراف میکند و بیمار میشود، به نوعی خود را هبوط داده است.

خدای حکیم مکانیسمهای مختلفی را برای اِعمال کلماتش در دنیای ما بکار میبرد. یک روش، همان کن فیکون است و اما روش دیگر، جاسازی یک معجزه و نشانه در تار و پود خلقت جهان است که در زمان و مکان مشخص و معینی ظاهر میشود. خدا خداست و میتواند از هر روشی که خودش اراده کرد آن را ظاهر کند. خدا از هر روشی که بییندگان و شاهدان این معجزه را بینگیزاند و آنان را به طرف معنویت خاصی هدایت کند، استفاده می فرماید.

 

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ ﴿۳۸

و قطعا پیش از تو [نیز] رسولانى فرستادیم و براى آنان زنان و فرزندانى قرار دادیم و هیچ پیامبرى را نرسد که جز به اذن خدا معجزه ‏اى بیاورد براى هر زمانى کتابى است (۳۸)

 

بر اساس فرموده آیه فوق، فهم زمانبندی وقوع معجزه و یا نشانه و آیت بسیار مهم است. مثلا معجزه ریاضی نوزده در کتابی نهفته است که 1400 سال پیش نازل شده است. همین زمانبندی، خودش مهمترین نکته این معجزه است. اگر اکنون چنین کتابی نازل میشد، شاید خیلی ها می گفتند که این کتاب بوسیله هوش مصنوعی تهیه شده است. اما خدا دقیقا میداند که کجا و کی یک نشانه را نازل کند و کجا و کی ظاهرش کند. نشانه های خدا کاملاً نشانه هایی تنظیم شده هستند تا در زمان های خاص و مکانهای خاص آشکار شوند و بدون اجازه خدا، اصلا امکان پذیر نیست. هیچ رسولی نمیتواند براساس خواسته خود و یا هوای خود و یا حتی خواسته مردمش، معجزه ای نمایش دهد (وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ). نشانه ها زمانی توسط خدا آشکار میشوند که با مردم آن مکان ارتباط برقرار میکنند. معجزه نوزده در قرآن ثابت میکند که قرآنی که ما آن را مطالعه میکنیم، از طرق خالق ما نازل شده است با پیامهایی لازم و ضروری برای هر عصر و زمانی.

در آخر عصرها، شیاطین ضعیف تر و خوارتر میشوند و انسان هم هبوط درون زمینی میکند و در نتیجه امکانات طبیعی زمین کمتر میشود. دیگر مثل سابق باران و برف نمی بارد و انسان مجبور است که در دریاها آب شیرین کن بسازد و آب مورد نیاز خود را تهیه کند. آیه زیر شاید به این نکته اشاره دارد که خدا از اطراف و امکانات زمین همواره میکاهد. تنها دلیل این کاهش، این است که انسان به خود آید و از مستی خارج شود.


أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ 
﴿۴۱

آیا ندیده‏ اند که ما [همواره] مى ‏آییم و از اطراف این زمین مى ‏کاهیم و خداست که حکم مى ‏کند براى حکم او باز دارنده‏ اى نیست و او به سرعت‏ حسابرسى مى ‏کند (۴۱)

 

انسان طغیان گر و اسراف گر است و اگر زیاد امکانات مفتی و رایگان در اختیارش قرار گیرد، دیوانه میشود و کارهای غیر معقولانه ای انجام میدهد. قبلا قدیما، تعداد فصلهای سال ، شش فصل و یا شاید بیشتر هم بوده است. تابستان دو فصل و همچنین زمستان دو فصل با خصوصیات متفاوت بوده است. اما به مرور زمان این فصلها کاهش یافتند. شاید در آینده هم تعداد فصلها از چهار فصل به دو فصل کاهش یابد. یک فصل گرما و یک فصل سرما. چهار فصل کنونی، در سلامت روانی انسان بسیار موثر هستند. خدای مهربان فصول چهارگانه و در زمان قدیم فصول پنجگانه و یا ششگانه را آفرید، تا که حالت پیوستگی روانی انسان را منقطع کند. در فصل زمستان آدمی آرامتر میشود و بعد که بهار می آید، خوشحالتر و امیدوارتر میشود. این تغییر روحیه ها را خود خدای رحمان با تغییرات فیزیکی در زمین برای ما بوجود می آورد زیرا خدا منت برما نهاد و بعضی مواقع، اجبارا روان ما را تغییر میدهد. بیشتر مشکلات بشر امروزی از پیوستگی روحی روانی اوست. اگر بشر مدام بر یک فکر و روال باشد، دچار توهمات میشود. مدیتیشن نوعی پیوستگی روانی در آن نهفته است که نشانه های رحمانی را برای آدمیان بی معنا میکند. مثلا کسی که مدام مشغول فیلم نگاه کردن است و شبها دیر میخوابد و بجای شب، روزها می خوابد؛ این عادت او یک نوع مدیتیشن است؛ به همین خاطر این فرد، زمستان و تابستان و سرما و گرما و روز و شب برایش فرق چندانی ندارد و هیچ تغییر روحی روانی در او پدید نخواهد آورد. فقط فیلم نگاه کردن، برای او مهم است. نماز دقیقا برخلاف مدیتیشن است. نماز های پنجگانه مثل فصول چهارگانه، روال بسیار مهمی هستند جهت تغییر روان و انقطاع پیوستگی روحی روانی ما در طول روز.

شاید نزدیکیهای قیامت، بر اثر هبوط دوباره انسان، فصلها از بین روند و کلا یک فصل تشکیل شود و کلا سرما باشد و یا  کلا گرما باشد (فصل سرما محتمل تر است). آنوقت انسان مجبور میشود که بطور مصنوعی این فصلها را برای یک مکان مشخص و معین شبیه سازی کند و آن وقت متوجه خواهد شد که چه نعمت بزرگی را از دست داده است ولی حیف که دیگر قابل برگشت و قابل جبران نیست. متاسفانه انسان تا نعمتی را از دست ندهد، متوجه بود و نبود آن نخواهد شد. انسان نعمتهای زیادی را نسبت به زمان قدیم از دست داده است ولی زیاد متوجه نیست، انگار خودش اینجوری میخواهد!

علم بشر طبق سعی و خطاست و به همین خاطر بطور کامل رحمانی نیست و نمیتواند بطور کامل نظام رحمانی را شبیه سازی کند. جالب است که انسان به این علم ناقص مغرور شده است! در حالی که  هر آن چیزی که در آسمانها و زمین است از آن خدای رحمان است و همه او را گردن نهاده‏ اند و همه تسلیم اویند.

 

 

وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ ﴿۲۶﴾

و هر که در آسمانها و زمین است از آن اوست همه او را گردن نهاده‏ اند (۲۶)

 

اگر مردم پندار نیک را انتخاب میکردند (آمَنُوا) و به وسیله پندار نیک، برای خود تقوا (وَاتَّقَوْا) بدست آورده بودند؛ آنوقت برکاتی از آسمان و زمین برایشان گشوده میشد و زندگی برای انسانها روی زمین بسیار راحت تر میشد.

 

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

تعریف خدا از محیط بهشت این است که همه چیز در آن به وفور و در زمان خودش یافت میشود. بکاربردن لغت  تَجْرِی برای بهشت در آیات قرآنی به این معناست که همه چیز در آن جریان دارد.

 

لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرَارِ ﴿۱۹۸

ولى کسانى که پرواى پروردگارشان را پیشه ساخته‏ اند باغهایى خواهند داشت که از زیر [درختان] آن نهرها روان است در آنجا جاودانه بمانند [این] پذیرایى از جانب خداست و آنچه نزد خداست براى نیکان بهتر است (۱۹۸)

 

اما انسان از خدا روی بر می گرداند و پندار بد را انتخاب میکند و در نتیجه همنشین شیاطین خواهد شد. شیاطین پندار ما را متوجه میشوند و جذب کسانی میشوند که پندار بد دارند. شیطان زمانی توانست آدم و حوا را فریب دهد که پندارشان را تغییر داد و منحرف کرد. شیطان به آدم و حوا گفت که میخواهید دو فرشته شوید و  یا جاودانه شوید. این نصیحت شیطان یک نوع پندار منحرف و غلط بود.

 

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿۲۰

پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)

 

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿۲۱

و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱)

 

هر وقت شیطان به انسان نزدیک شود و همدم نزدیک او شود و با القای پندار بد در انسان تاثیر گذارد و انسان را وارد کردار بد کند، در آن صورت انسان هبوط پیدا خواهد کرد. این حالت فقط زمانی رخ خواهد داد که ما برای کردار خویش، پندار بد و یا منحرف را انتخاب کنیم. در نتیجه آن زمان انسان مجبور است با علم ناقص خویش، شروع به سدسازی ها کند. هر هبوطی در زمین، سدسازیهایی را به دنبال دارد. در اینجا منظور از سدسازی فقط مربوط به سد آب نیست، بلکه در هر چیزی ممکن است سد سازی صورت گیرد و آن را میتوان مانع تراشی هم نامید. افرادی که در هر باغی یک چاه می زنند، این هم یک نوع سدسازی است و برخلاف تَجْرِی است. اینها به نوعی مانع جاری بودن خیر و نزولات میشوند. کسانی که کالایی را انبار میکنند و باعث گران شدن آن میشوند، یک نوع سدسازی  و مانع سازی در جریان برکات رحمانی انجام داده اند. کسانی که با وضع قوانین غلط، به محیط زیست خویش صدمه میزنند، یک نوع سدسازی انجام داده اند. اسراف و زیاده روی و افراط و تفریط هم نوعی مانع تراشی است. مصرف بیش از حد آب های زیر زمینی هم نوعی مانع تراشی و سدسازی است و مانع از جریان طبیعی آب میشود و برخلاف سیستم رحمانی است.

 

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ﴿۴

پس واى بر نمازگزارانى (۴)

 

الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵

که از نمازشان غافلند (۵)

 

الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ﴿۶

آنان که ریا مى کنند (۶)

 

وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿۷

و کارهای جاری را منع میکنند (۷)

 

کلمه ماعون در آیه بالایی، به معنای هر چیز ضروری ای است که انسانها بخاطر حسادت، طمع و یا زیاده خواهی از هم دیگر دریغ میکنند و یا آن را منع میکنند و یا در آن اسراف میکنند. مدیتیشن این حالات را در آدمیان تقویت میکند. مثلا بعضی مواقع یکی کفشهای زیادی دارد و حتی بعضی هایش را اصلا هیچوقت نمی پوشد ولی نمیتواند از آن دل بکند و به دیگران ببخشد. مدیتیشن حرص خرید و نگهداری آدمیان را زیاد میکند. بعضی ها خرید را یک نوع تفریح و مدیتیشن میدانند و البته کسی که خرید را یک نوع تفریح بداند، قطعا در آن زیاده روی هم خواهد کرد. باید توجه کنیم که نماز دقیقا این اثرات مدیتیشن را خنثی میکند. هر گاه انسانها جذب مدیتیشن شوند، نمازشان را با سستی و کاهلی و تنبلی و اکراه انجام میدهند و این یکی از نشانه های جذب مدیتیشن شدن است. این نکته ثابت میکند که نماز مهمترین ابزاری است که انسان در اختیار دارد تا زندگی سالمی را طی کند.

 افرادی هستند که ماشینشان را با آب زیاد می شویند و می گویند پولش را می دهیم. این نوع کردارها، کردار بد هستند و مانع جریان آب و خیر در قسمتهای دیگر جامعه میشوند. اصلا هدف خدا از تبعید انسان به روی زمین این بود که انسان کاری کند که دیگران، همسایگان، دوستان و سایر مردمان جهان به مشکل بر نخورند و محیطی دلپذیر و پر از تعاون و همکاری بوجود آید و پندارهای بد از جامعه رخت بر بندد. گاهی بعضی قربانیها و مهمانیها انجام میشود و بیشتر غذاها دور ریخته میشود و یا قربانی به غیر مستحق داده میشود و اینها خودش نوعی سدسازی و  یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ  است. خدای رحمان جامعه ای را می پسندد که در آن تعاون و همکاری جریان داشته باشد (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ) و مردم هوای همدیگر را داشته باشند، فارغ از هر نوع نژاد و قوم و زبانی. که اگر جامعه ای این چنین نباشد و این چنین عمل نکند، در مشکلات فرو می رود و آنچه را که از دیگران منع میکرد، از دست خواهد داد و باید به روش بسیار گرانتر و مشکلتری آنرا بدست آورد.

دانلود کلیه مقالات جادوی شیاطین


بنام خدا بخشنده مهربان

مجموعه مقالات جادوی شیاطین در یک فایل زیپ شده را میتوان از این لینک دانلود کرد.


جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و دو) آخر الزمان ( قسمت ده ) دفع دیوها (بخش ششم)

 pdf

  

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم 


جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و دو)

آخر الزمان ( قسمت ده )

دفع دیوها (بخش ششم)


 

                                  

در قسمتهای قبل گفته شد که در آخر عصرها (دوره ها) ، شیاطین به دنیای انسانها حمله میکنند. این حمله نادیدنی است و ما آن را نمی بینیم ولی از آشفتگیهایی که در جامعه بوجود می آید متوجه میشویم که بحران بسیار بزرگی بوجود آمده است و ترکشهای این حملات در جامعه انسانی با بوجود آمدن بحرانهای اخلاقی ، سیاسی، احتماعی ، اقتصادی خود را نشان میدهند. اجنه و شیاطین بسیار بیشتر از انسانها عمر میکنند و تعداد آنان بسیار بیشتر از انسانهاست؛ زیرا وقتی یک انسان می میرد، جن همزاد او آزاد میشود و چند هزار سال دیگر زنده می ماند. به همین دلیل تعداد آنان از تعداد انسانها بسیار بیشتر است. وقتی از اعداد بسیار بزرگ و یا بسیار کوچک یاد کرده شود، مغز ما به‌دلیل در اختیار نداشتن معیاری برای مقایسه، قدرت درک خود را در مورد این اعداد از دست می‌دهد. اما از شدت بحرانی که پیش آمده است و میاید ، میتوان متوجه ابعاد قضیه شد. وقتی از تعداد مورچه ها صحبت می کنیم، عدد بسیار بزرگی بدست میاید که برای ما قابل درک نیست ؛ اما اگر بگوئیم به ازای هر انسان یک میلیون مورچه وجوددارد، آنوقت ذهن ما بزرگی این عدد را بهتر درک خواهد کرد.

در بابِل قدیم همین مشکل پیش آمده بود. اجنه و شیاطین آن موقع به صورت دیو و جسمانی وارد دنیای انسانها شده بودند و بحران عجیبی پیش آمده بود. در آن حالت خدای قادر حکیم برای رفع این مشکل، انسانها را هبوط داد و همچنین اجنه و شیاطین ضعیفتر و محدودتر شدند و قدرتهای زیادی از آنان گرفته شد (از جمله قدرت حضور جسمانی در میان انسانها). در این عصر و زمانه هم چنین اتفاقی خواهد افتاد و شیاطین ضعیف تر میشوند. با آشکار نمودن روشهای فریب، آنان ضعیفتر میشوند. در آخر هر عصری انسانها هبوط پیدا میکنند و در جبهه مقابل، شیاطین هم ضعیفتر میشوند. هبوط انسان در مقابل ضعیف شدن شیاطین. این فرصت بسیار خوبی است تا این بحران را به سلامت روانی طی کنیم و خود را تزکیه دهیم و زندگی اخروی خود را تضمین کنیم. هم هبوط انسان و هم ضعیف تر شدن شیاطین هر دو برای حفظ نسل بشریت است؛ در غیر آن صورت انسانها خودشان، خود را نابود میکنند.

در قسمت های اخیر جادوی شیاطین، ذکر شد که انسان چطوری هبوط پیدا میکند و ذکر شد که انسان در آخر عصرها چطوری امکانات طبیعی را از دست میدهد و انسان مجبور میشود که با علمش این امکانات را بدست آورد. از جمله کمبود منابع آب و برق و مشکلات تغذیه و سایر موارد. زمانی از چشمه های طبیعی آب تهیه میکرد و حالا سدهای زیادی درست کرده است ولی باز هم جوابگو نیست و مجبور میشود از اقیانوس آب شور را بگیرد و با هزینه زیاد آنرا شیرین و قابل استفاده کند و با هزینه زیاد به جاهای دیگر انتقال دهد. خدا قبلا بوسیله بارش باران این کار را میکرد ولی بشر قدر این را ندانست و ناسپاسی کرد. انسان در آینده خیلی نزدیک مجبور خواهد شد که بوسیله پرورش مولکولهای گوشت، گوشت مصنوعی درست کند؛ تا بتواند مشکل تغذیه را حل کند. این مشکلات به علت هبوط بشر پیش خواهد آمد؛ یکی از دلایل هبوط این است که منابع زمین دیگر جوابگوی انسان اسرافگر و زیاده خواه نیست. بحران آخر عصر به این معناست که انواع استرسها و مشکلات بمرور زمان برای بشر پیش خواهد آمد. انسان خواه ناخواه سرمایه های در دسترس زمین را پودر میکند و آن را از دست خواهد داد و توانایی های انسان هم کمتر میشود و این ضرر بزرگی برای انسان است. ضررات آخر عصرها مربوط به انسانهاست ولی برای شیاطین هم اتفاقاتی خواهد افتاد. ما از بُعد شیاطین خبر نداریم و نمی دانیم در آسمان چی می گذرد و چه اتفاقاتی برای آنها در حال رخ دادن است. شاید فرآیند ضعیف تر شدن و محدود تر شدن شیاطین در حال به وقوع پیوستن است ولی ما از این بُعد قضیه بی خبریم. ولی بر اساس آیه قرآنی متوجه میشویم که هر بار انسان امکانات زندگیش محدودتر شود و هبوط پیدا کند، شیاطین هم محدودتر و ضعیف تر میشوند.

 

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿۱۳

فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (۱۳)

 

براساس فرموده خدای مقدس در آیه بالایی، با هر بار هبوط ، شیطان هم جایگاه و مقام قبلی خود را از دست میدهد و ضعیف تر و خوارتر میشود (إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ). از آنجا که شیطان ضعیفتر و خوارتر میشود، نسبت به انسان کینه بیشتری پیدا میکند و هر بار خیلی جدی تر آدمیان را می فریبد.

 

قالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۱۶

گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست (۱۶)

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷

آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

 

در زمان زرتشت، شیاطین در شکل دیو به دنیای انسانها حمله کرده بودند و در آن موقع عصر به پایان خود رسیده بود. در آن موقع زرتشت برای عبور از بحران پیش آمده، از دستور مهم پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک استفاده کرد و بحران در آن مقطع زمانی حل شد. این دستور مهم در سوره العصر بطور دقیق آمده است و انسان در این سوره به عنوان یک موجود ضرر کننده و زیاندیده معرفی شده است ، مگر اینکه چهار دستور مهم سوره را بکار گیرد.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و همدیگر را به شکیبایى (گفتار صبر) توصیه کنند (۳)

 

هر انسانی یک همدم شیطانی دارد که نماینده ایده های شیطان است. همدم شیطانی ما فقط زمانی به انسان فشار بیشتری می آورد که پی ببرد پندارمان نیک نیست. انسانها پندار نیک همدیگر را متوجه نمی شوند، زیرا ما از باطن هم دیگر بی خبریم. اما همدم شیطانی ما از پندار نیک و یا بد ما خبر دارد. در صورتی که پندار ما نیک نباشد و انسان خودش را اصلاح نکند ، همدم شیطانی ما بصورت دیو (شیطان جسمانی یا شیطان مغناطیسی) در وجود انسان نفوذ میکند. اما در صورت توبه ، همدم شیطانی توانایی خود را از دست خواهد داد. توبه نصوح در قرآن اشاره به این مورد دارد (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا). توبه نصوح یعنی توبه ای که پندارتان را درست و تصحیح کند. باور غلط هم نوعی پندار بد است. کافیست که پندار ما نیک باشد و از پندارهای بد پرهیز شود ، خودبخود روان ما شفا پیدا میکند؛ مثل یک مریض جسمی که کافیست از خوردن بعضی غذاهای مضر امساک کند و مدتی استراحت کند، بدن او بلد است که چطوری خودش را درست کند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۸

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به درگاه خدا توبه‏ اى راستین کنید امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏ گرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مى‏ گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى (۸)

 

با یک مثال بیشتر توضیح میدهم. یک کسی که اعتیاد شدید به ماده مخدر دارد را در نظر بگیرید که از کنار شما رد میشود، اگر به شما نگاه کند، اولین چیزی که به فکرش خطور میکند این است که آیا شما اهل ماده مخدر هستید یا نه؟ اگر نباشید، از کنار شما رد میشود ولی اگر بداند که شما اهل ماده مخدر هستید، به شما پیله کرده و شاید بخواهد که با او باشید و یا ماده مخدری به او برسانید. همدم شیطانی ما هم اینطوری عمل میکند. وجود پندار نیک ، از تنزل شیاطین بصورت دیو بر شما ممانعت خواهد کرد.

ایجاد صحنه خیر در جهان دنیوی وظیفه ماست. پندار نیک علاوه بر دفع شیاطین فایده های دیگری هم دارد و آن هم این است که همانطور که ما با کردار و گفتار نیک صحنه های خیر در کره زمین ایجاد می کنیم؛ به همان طریق با پندار نیک خود، در دنیای پنهانی (که اجنه و شیاطین در آن حضور دارند) صحنه های خیر ایجاد می کنیم. در زمانه ما نفوذ پندار بد در ذهن ها بسیار راحت است. زیرا با وجود تصاویر و کلیپهای اینترنتی و فیلمهای تلویزیونی و ماهواره ای و انواع آهنگهای نسل جدید و نسل قدیم؛ دوری از پندار بد بسیار مشکل است. بیشتر آهنگها یک نوع طلسمند و بیشتر فیلمها و تصاویر انسانها را وارد پندار بد میکند. سنگینی حاصل از پندارهای بد، ناشی از فشار شیاطین است و این سنگینی در نهایت به غرور و تکبر تبدیل میشود. بنابراین راهکارهای خدای حکیم در قرآن برای برون رفت از این حالت بسیار مهم است.

حتی به توصیه خدای مقدس در قرآن، بعضی مواقع باید زکات و صدقه بصورت آشکارا و بعضی مواقع هم بصورت پنهانی باشد تا که پیامی برای اطرافیان باشد. بصورت پنهانی باشد تا ما پندار نیک خود را آزمایش و به اجرا بگذاریم و بعضی مواقع هم آشکارا باشد تا نیتمان را به کسانی که پندار نیک ما را متوجه نمیشوند، نمایش دهیم.

 

إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَیُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئَاتِکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿۲۷۱

اگر صدقه ‏ها را آشکار کنید، این‏، کار خوبى است‏، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این براى شما بهتر است‏؛ و بخشى از گناهانتان را مى‏ زداید، و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهید آگاه است‏. (۲۷۱)

 

خدای مقدس دستور می فرماید که صدای نماز گزار نه چنان آهسته باشد و نه چنان بلند. کسی که نماز بجا می آورد، دیگر به او مشروب الکلی تعارف نمی کنند. انسانها با نماز خواندن و روزه گرفتن و زکات دادن آشکار و پنهان، عملا مرز معنوی خود را با دیوها و سایر انسانها مشخص میکنند و  این مرز بسیار مناسب است و از افتادن در تله شیاطین جلوگیری میکند. دستورات و فرامین خدای حکیم در قرآن بسیار زیبا و حکیمانه است و واقعا خیلی حیف است که خود را از کلمات خدای مقدس و حکیم محروم کنیم.

 

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿۱۱۰

بگو خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام را بخوانید براى او نامهاى نیکوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته‏ اش مکن و میان این [و آن] راهى [میانه] جوى (۱۱۰)

 

قبلا در بهشت، پندار شیطان با یک دستور خدای مقدس افشا شد، پندار انسانها هم با یک دستور ساده افشا میشود. شیطان از طریق عرفانهای جدید و قدیم دنبال این بود که "صلح کل" را مطرح کند. البته منظورش از صلح کل این بود که هر ایده ای به هر طریقی صحیح است. اما اسم صلح کل برای این ایدئولوژی فریبنده است و بهتر است اسم "جنگ کل" برایش انتخاب شود. کلا مفاهیم شیطانی، در اصل مفهومی متضاد دارند. مثلا وقتی در سیستم شیطانی از تغییر صحبت میشود، منظورش تغییر در جنسیت و تغییر در ظاهر با اعمال جراحی و تتو است. در حالی که در نظام رحمانی،  رشد نفس مطرح است. در نظام شیطانی، مودت و رحمت به عشق تبدیل میشود. در نظام شیطانی، شفا به روانگردانی تغییر یافته است. در نظام شیطانی، این معانی و ارزشها تغییر یافته اند. آخر دوره ها و عصرها، خیلی از مفاهیم ، ماهیت واقعی خویش را از دست میدهند.

در تبلیغات تلویزیونی برای یک کالا، از ماهیت و کیفیت خود کالا برای جذب مشتری استفاده نمیشود؛ بلکه از استایل و قیافه ظاهری یک سلبریتی برای جذب دیگران به آن کالا استفاده میشود. این روش یک نوع فریب است. شیطان هم در کارهایش، فریبهای زیادی از این نوع نهفته است.

پندار نیک ما، تعیین می کند که شیطان چه اندازه در زندگی ما میتواند اسب دوانی کند و چه اندازه قدرت دارد. یکی وارد پاساژی شد و کالاهای آن را نگاه کرد و گفت خدایا شکرت که من به خیلی از این کالاها نیاز ندارم و هزینه ام نسبت به دیگران کمتر است. اما یکی دیگر وارد پاساژ شد و چیزی جز حسادت و افسوس و غبطه برایش نماند. یکی وارد بیمارستان میشود و خدا را شکر میکند که این چنین مشکلاتی را ندارد؛ او پندار نیک مناسبی برگزیده است. اما یکی دیگر بی هیچگونه پندار نیکی در مورد خدا، از آن می گذرد. ما باید نسبت به خدا پندار نیک داشته باشیم و نسبت به خدای عالمیان حسن ظن داشته باشیم.

 

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ﴿۶

اى انسان چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته (۶)

 

الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ﴿۷

همان کس که تو را آفرید و [اندام] تو را درست کرد و [آنگاه] تو را سامان بخشید (۷)

 

فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ ﴿۸

و به هر صورتى که خواست تو را ترکیب کرد (۸)

 

انسان در حین مشکلات، نسبت به خدا شک و گمان بد پیدا میکند (وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا) و اینطوری پندار خود را از نیک به بد تغییر میدهد.

 

إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا ﴿۱۰

هنگامى که از بالاى [سر] شما و از زیر [پاى] شما آمدند و آنگاه که چشمها خیره شد و جانها به گلوگاهها رسید و به خدا گمانهایى [نابجا] مى ‏بردید (۱۰)

 

ناشکری و ناسپاسی و عدم ستایش و عدم عبادت خدا همگی جزو پندارهای بد نسبت به خالق جهان به حساب می آیند و هر گونه پندار نامناسبی، دروازه ذهنی ما را برای شیطان باز می گذارد. فقط مخلصین میتوانند از دست شیطان رهایی یابند. قدرت شیطان نمی تواند بر محدوده و قلمرو مخلصین اثر گذارد. مخلصین کسانی هستند که پندار و کردار و گفتارشان نیک باشد و همگی در یک راستا باشد. کسانی که نسبت به پروردگارشان و دستورات و وعده های او پندار و گمان نیک دارند و از آن دستورات در زندگی استفاده میکنند، با پروردگار جهانیان ملاقات خواهند کرد و به سوی او بر خواهند گشت.

 

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿۴۵

از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان (۴۵)

 

الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿۴۶

همان کسانى که مى‏ دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت (۴۶)

 

قوانین رحمانی، باعث راحت تر شدن زندگی ها خواهد شد. وقتی خدای رحمان، فرونشاندن خشم و بخشش را پیشنهاد میکند (وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ) ، مطمئن باشید که یک فلسفه و علت رحمانی پشت آن نهفته است. با عصبانیت هورمون‌های اسیدی در بدن ترشح می‌شود که باعث اختلال در جذب کلسیم و درنتیجه به مرور زمان موجب پوکی استخوان میشود و مشکلات زیاد دیگری پیش خواهد آورد.

 

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۳۴

همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى ‏برند و از مردم در مى‏ گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد (۱۳۴)

 

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۱۳۵

و آنان که چون کار زشتى کنند یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد مى ‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏ خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى ‏آمرزد و بر آنچه مرتکب شده‏ اند با آنکه مى‏ دانند [که گناه است] پافشارى نمى کنند (۱۳۵)

 

با اجرای دستورات خدای رحمان، بار ما سبک میشود و مشکلات کمتری برای ما پیش خواهد آمد. پندار نیک آنقدر مهم است که بدون پندار نیک، عمل صالح پذیرفته نخواهد شد.

 

مَن عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِن فَلَنحْیِیَنهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنجْزِیَنهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَن مَا کَانوا یَعْمَلُون ﴿۹۷

هر کس از مرد یا زن کار نیک کند و مؤمن باشد (پندار نیک داشته باشد) قطعا او را با زندگى پاکیزه‏ اى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏ دادند پاداش خواهیم داد (۹۷)

 

گاهی یک پندار غلط ، افراد را از نظام رحمانی خارج میکند. شاید شنیده باشید که بعضی از مردم، یکی از اعضاء بدن یک حیوان را برای بدست آوردن خوشبختی و شانس، خوب میدانند و شروع به شکار آن حیوان می کنند و نسل آن حیوان بیچاره را  به خطر می اندازند. این پندار غلط که یک پندار خرافی است؛ چنان خطرناک است که تعادل طبیعت را به هم می ریزد. چندی پیش یک عقیده خرافی در مورد خاصیت بزاق دهان خفاش، شایع شده بود؛ طوری که نسل خفاشان به خطر افتاده بود. خفاش جزو جانورانی است که آفات زمینهای کشاورزی را از بین می برد و نقش مهمی در حفظ محیط زیست دارد. اما یک عقیده خرافی براحتی نظام رحمانی را نشانه میرود. یا اینکه عده ای خرافاتی مهره مار را مایه شانس و خوشبختی میدانند و نسل این حیوان بیچاره را به خطر می اندازند. در حالیکه مار نقش مهمی در حفظ محیط زیست دارد.

شیطان میخواهد که با شایع کردن این دستورات ، نظام رحمانی را به هم بریزد. زمانی که پیش یک دعانویس بروید، او برای خوشبخت کردن و حل مشکل شما، داشتن یک مهره مار یا یک چیز نایاب دیگر (شیر مرغ و یا حتی جان آدمیزاد) را به شما پیشنهاد میکند. این دستورات از جانب نظام شیطانی بر او الهام میشود. زیرا هدف این است که نسل آن موجود نایاب تمام شود و تعادل نظام رحمانی به هم بریزد. گاهی در جامعه تقلید گرا چنان رسم میشود که هر کس ماشین آخرین سیستم و خانه چند صد متری لوکس داشته باشد، خوشبخت است. افرادی که این رسم و قاعده غلط را باور میکنند، دنبال بدست آوردن اینها می افتند و بعد از مدتی تمام منابع طبیعی آن کشور صرف بدست آوردن اینها میشود و بعد از مدتی می بینید که در این راه چندین دریاچه خشک شده اند. به این طریق شیطان میخواهد در نظام رحمانی خلل ایجاد کند. بعضی امکانات و زیور آلات شاید از نظر پولی ارزش داشته باشند، ولی واقعا ارزش ندارند که برای بدست آوردن اینها نظام رحمانی ضربه بخورد. ما قبلا رزقهای نازل شده و مقدر شده را کافی می دانستیم و در نظام رحمانی خلل ایجاد نمیشد. اگر مقدار مصرف از مقدار نازل شده بالاتر بزند، دیگر لذتبخش نیست. ایدئولوژیهای غلط مذهبی و غیر مذهبی یک نوع پندار غلط هستند و در نظام رحمانی خلل ایجاد میکنند و تعادلها و میزان ها را به هم می ریزند.

 

 

أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ﴿۸

تا مبادا از اندازه درگذرید (۸)

 

وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ﴿۹

و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید (۹)

 

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿۱۰

و زمین را براى مردم نهاد (۱۰)

 

خدای مهربان و مقدس، زمین را برای مردم نهاده است و امکانات و برگهای آن جوابگوی همه نیازهای انسان است، به شرطی که انسان از اندازه نگذرد و زیاده روی نکند. هر گونه پندار غلطی، باعث به هم ریختن این میزان خواهد شد. مقدس دانستن و غلو در مورد هر چیزی و یا هر کسی غیر از خدا باعث ایجاد یک عقیده خرافی خواهد شد و همین عقیده خرافی محیط زیست آدمیان را به خطر می اندازد. شریک قائل شدن برای خدا، میتواند یک منطقه را به فساد بکشاند.

 

لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ ﴿۲۲

اگر در آنها [=زمین و آسمان] جز خدا خدایانى [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه و فاسد مى ‏شد پس منزه است‏ خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى کنند (۲۲)

 

بعد از این عصر جدید، شیاطین ضعیف تر میشوند و مثل سابق نمیتوانند طرحهای خدا را پیش بینی کنند. شیاطین سعی دارند که طرحهای خدا برای بشریت را بدزدند و بشریت را به گمراهی بکشانند. استراق سمع روش اجنه و شیاطین برای اخذ اطلاعات از آسمانهای دیگر است. طبق گفته خود اجنه در قرآن؛ آنان قبلا (قبل از پایان یافتن عصر قبلی) میتوانستند، از آسمان یکم از طریق برجهایی که در آن قرارداده شده است، اطلاعاتی از آسمانهای دیگر کسب کنند و از آینده خبرهایی بگیرند ولی بعد از پایان عصر در آن زمان؛ دیگر این امکان از آنان گرفته شد. در پایان عصرها شیاطین ضعیف تر میشوند، به این معناست که یک سری امکانات و توانایی ها را از دست خواهند داد. اکنون هم یک سری امکانات و توانایی ها را از دست خواهند داد. به همین خاطر در زمان فرعون، جادوگران از طریق شیاطین توانستند، زمان تولد پیامبر موسی را پیدا کنند و به فرعون اعلام کنند. فرعون هم، هر بچه ای که در آن روز متولد شده بود را کشت. البته قدرت خدا بالاتر از هر قدرتی است ، زیرا موسی دقیقا در آغوش خود فرعون بزرگ شد!

 

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ ﴿۱۶﴾

و به یقین ما در آسمان برجهایى قرار دادیم و آن را براى تماشاگران آراستیم (۱۶)

 

وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ ﴿۱۷﴾

و آن را از هر شیطان رانده‏ شده‏ اى حفظ کردیم (۱۷)

 

إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ ﴿۱۸﴾

مگر آن کس که دزدیده گوش فرا دهد که شهابى روشن او را دنبال مى ‏کند (۱۸)

 

اما از زمان پایان عصر در قدیم ، برجهای آسمان، بطرز شدیدی محافظت شد و شیاطین نتوانستند پیامهای آسمانهای دیگر را رصد کنند و نتوانستند فرکانسهای آن را کامل دریافت کنند.

 

وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا ﴿۸﴾

و ما بر آسمان دست‏ یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهاى شهاب یافتیم (۸)

 

وَأَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا ﴿۹﴾

و در [آسمان] براى شنیدن به کمین مى ‏نشستیم [اما] اکنون هر که بخواهد به گوش باشد تیر شهابى در کمین خود مى‏ یابد (۹)

 

وَأَنَّا لَا نَدْرِی أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا ﴿۱۰﴾

و ما [درست] نمى‏ دانیم که آیا براى کسانى که در زمینند بدى خواسته شده یا پروردگارشان برایشان هدایت‏ خواسته است (۱۰)

 

اما هنوز هم استراق سمع هست. شیاطین از برجهای آسمان استراق سمع میکنند ولی از آنجا که توسط شهابهایی مورد حمله قرار می گیرند، استراق سمع آنان ناکامل و ناقص است و حتی یک هزارم واقعیت هم نیست. آنان محدودتر شده اند و محدودتر هم خواهند شد و در نهایت گرفتار خواهند شد و در بند خواهند شد.

زمانی که ابراهیم، دین یکتاپرستی اسلام را بنیاد نهاد، دو پسر داشت. اما تا مدتها نسل نبوت از طریق اسحاق ادامه پیدا کرد. در بچگی، اسماعیل و مادرش مهاجرت کردند. طبق گفته تورات اسماعیل در کودکی، اسحاق را اذیت میکرد؛ سارا نتوانست این را تحمل کند و از ابراهیم خواست که اسماعیل را از آنجا ببرد. زمانی که اسماعیل و مادرش به یک بیابان کوچ داده شدند، شیاطین فکر میکردند که اسماعیل از گردونه وحی خارج شده است. اما خدا مکر کرد و شیاطین فریب خوردند. زیرا در زمان مسیح ، ادامه پیام دینی از طریق نوادگان اسحاق غیر ممکن شد و شیاطین فکر میکردند که دین ابراهیم به بن بست خورده است. اما مهاجرت اسماعیل به جای دیگری، برای این روز گذاشته شده بود و پیام از طریق نوادگان پسر دیگر ابراهیم جریان یافت و به این طریق شیاطین در مکر خدای مقدس گرفتار شدند. مسیحیت و یهودیت باید این مکر خدا را متوجه شده باشند و نباید در همان تله فکری شیاطین بیفتند و باید به قرآن به عنوان پیام آسمانی و تصدیق کننده تورات و انجیل ایمان آورند. در هیچ کتاب آسمانی ای، هیچوقت بطور واضح و مستقیم اسم رسول بعدی نیامده است بجز بصورت استعاره و یا لقب. خدای مهربان و حکیم پلانهای مختلفی دارد که هیچوقت شیاطین جن و انس به آن پی نخواهند برد.

 

لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ﴿۸

تا حق را ثابت و باطل را نابود گرداند هر چند بزهکاران خوش نداشته باشند (۸)

 

شیطان از همان مکانیزمی که خدا در طبیعت نهاده، جهت فریب و کنترل مردم استفاده می کند. موسیقی و حرکات ریتمیک و یا حتی مجالس و بعضی مراسم مذهبی که همراه با آوازخوانی است، مهمترین مکانیزم شیطان در کنترل افراد است. باید توجه کنیم که هر متنی که به زبان عربی بود، دلیل بر دینی بودن آن متن نیست. فقط متن قرآن، یک متن دینی است و لا غیر. سرودهایی که به زبان عربی پخش میشود و برای مردم جنبه مقدس و مذهبی دارد، یک نوع طلسم هستند که مردم را به آلفا می برند.

موزیک و صدا و همچنین امواج مغزی هردو براساس فرکانس هستند. دانشمندان ثابت کرده اند که وقتی یک صدا با تن مثلا 100 و صدایی دیگر با تن 106 هرتز نواخته میشود. در این بین تنی دیگر هم با فرکانسی در این بین (بین 100 و 106) شنیده میشود. این تن صدا که شنیده میشود، اصلا نواخته نشده است. اما این یک مکانیزم فیزیکی و علمی است که خدا در مغز انسان گذاشته است. ولی اجنه از این خاصیت علمی جهت ایجاد رعب و وحشت و ترس و ابهام استفاده می کنند و در نتیجه فرد را با زیرکی به آلفا می برند و در آلفا دستورات خود را به او دیکته می کنند. در آیه زیر منظور از صوت شیطان (بِصَوْتِکَ) همین حربه های ریتمیک است که شیاطین مردم را بوسیله آن به آلفا می برند.

 

وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۶۴

و از ایشان هر که را توانستى با آواى خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آنها وعده نمى‏ دهد (۶۴)

 

در بعضی قبایل آفریقا و هند از موسیقی راک (که اصالتا ابداع قبیله های بومی آفریقاست) برای فراخوانی الهه هایشان استفاده می کنند.  الهه این اقوام که همان شیاطین رانده شده از درگاه خدایند، فقط با موسیقی های خاصی قابل فراخوانی اند. البته این افراد با این کار خود را به آلفا می برند و خود را در کنترل شیاطین قرار می دهند. فراخوانده شدن الهه ها مساوی است با در کانال آلفا قرار گرفتن پیروان این اقوام.

ریتم موسیقی حتی میتواند ریتم بدن و ضربان تنفس و ضربان قلب را هم تغییر دهد. در بابِل قدیم، عبادتهایشان با موسیقی همراه بوده است. خوشحالی و گریه ، بیهوشی و جیغ زدن در این نوع موسیقی ها به علت تغییر فرکانسهای مغز است و فرد را به آلفا می برد. اقوامی در تبت ، در حین مراسم مذهبی، از طبل استفاده می کنند. آنان هر ثانیه 8 ضربه می زنند (توجه کنید که فرکانس فضای آلفا از 8 تا 14 است). اکثر مذاهب منحرف از موسیقی و مراسم های خاصی استفاده می کنند تا که اجنه هایشان را صدا زنند و تحت کنترل آنان قرار گیرند. دانشمندان طی آزمایشی یک فرکانس را از یک گوش و فرکانسی دیگر را از گوش دیگر نواختند. اما با کمال تعجب یک فرکانس در این بین شنیده میشد. دو نیم کره مغز انسان هر دو فرکانس را پردازش می کند. اما بعد از مدتی فرکانس دریافتی هردو نیمکره یکی میشود و در نتیجه فرد براحتی در آلفا قرار می گیرد. تمام مکانیزم شیاطین براساس مکانیزم طبیعت انجام میشود. فقط بی اطلاعی و عدم اطاعت از امر و نهی های خدا باعث در دام افتادن افراد میشود. در عصر ما هم؛ موسیقی های راک و موسیقی های نسل جدید و سنتی و مذهبی و .. همه جا را گرفته است و اینها بیشترشان یک نوع طلسم هستند و به نوعی فراخوانی شیاطین هستند. همان مشکل در زمان بابِل قدیم پیش آمده است. به همین خاطر عصر به پایان میرسد تا نسل بشر از بین نرود.

براساس گفته تورات؛ در بابِل قدیم، برجی ساخته شد که بسیار بلند بود. سازندگان این برج به قول خودشان میخواستند با ساختن این برج به دروازه های بهشت، دروازه های خدا، دروازه های خوشبختی دست یابند، این برج در زمان ما همان مدیتیشن و چشم سوم و یوگاست. در تورات ذکر شده است که بعد از ساختن این برج، مردم زبانهای همدیگر را متوجه نمیشدند. البته این به آن معنا نیست که به یکباره زبانشان را از یاد بردند. بلکه به معنای باز شدن چشم سوم و گوش سوم و زبان دوم است.

 

وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا هَامَانُ ابْنِ لِی صَرْحًا لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ ﴿۳۶

و فرعون گفت اى هامان براى من کوشکى بلند بساز شاید من به آن راهها برسم (۳۶)

 

أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ کَاذِبًا وَکَذَلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَمَا کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبَابٍ ﴿۳۷

راههاى [دستیابى به] آسمانها تا از خداى موسى اطلاع حاصل کنم و من او را سخت دروغپرداز مى ‏پندارم و این گونه براى فرعون زشتى کارش آراسته شد و از راه [راست] بازماند و نیرنگ فرعون جز به تباهى نینجامید (۳۷)

 

خدا در نهایت این برج را نابود کرد، خدای حکیم جهت حفظ نسل بشریت، ساخته دست بشر را نابود می کند تا از نابودی او جلوگیری کند. طرح و پلان خدا این بود که فعلا بشر با دست خودش، خودش را نابود نکند.

دست یابی به نیروهای آسمانی (أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ)، هدف اصلی ساخت این برج و باروها و سیستمها بوده است. در واقع این ثابت میکند که بشر نمی تواند و نباید برای دست یابی به نیروهای آسمانی و  نیروهای کائنات تلاش کند. هر گونه تلاشی در این مورد، به شیاطین ختم میشود. دست یابی به این نیروها، یک طرفه است و خدا خودش آن را به انسانها میرساند و انسانها فقط کافیست که از خدا بخواهند و تسلیم خدا و دستورات او باشند. اصلا تعریف یکتاپرستی همین است. از کسی غیر خدا نباید تقاضای چیزی در آسمان بکنید. لا اله الا الله به این معناست.

این برج و باروها و سامانه ها همگی برای این است که مدیتیشن کنند و چشم سوم افراد باز شود و کلمات از معانی اصلی خویش تحریف شوند. در چنین جامعه ای ، مثلا کلمه دوست داشتن بسته به حالتهای مختلف، معانی مختلفی از آن بر میخیزد. گاهی یکی برای همشهریش مزاحمت ایجاد میکند، وقتی از او علت را می پرسید ؛ او در جواب می گوید دوست دارم که اینجوری کنم. در این حالت لغات دوست داشتن معنایی غیر از دوست داشتن دارد و به عبارتی با زبان دوم گفته شده است در حالت چشم سوم. در این حالت دوست دارم به معنای تنفر دارم است. یا اینکه در فلسفه عشق، معشوق،  ظرف عاشق را می شکند و هزار بار بی محلی میکند ولی عاشق این کارها را عاشقانه معنا میکند و به این طریق عشق یک زبان دیگر است و دامنه لغات آن بسیار محدود است و هر چیزی در آن به کلمات (مالک شدن کسی پیله کردن جذب شدگی جذب شدن ذوب شدن سوختن تنها خود را در نظر گرفتن و  به خواسته های خویش فکر کردن مزاحم دیگران شدن)  قابل تبدیل است. میتوان تمام دامنه لغات فرهنگ شیطانی عشق را با چند لغت محدود معنا کرد. 

در مدیتیشن احساس و منطق قاطی میشوند و زبانی دومی خلق میشود که معانی مختلفی از کلمات آن بر می خیزد. حس دوست داشتن در منطق شیطانی به عشق تبدیل میشود. وقتی چشم سوم باز باشد، دیگر احساس و منطق هیچکدام کار خود را بدرستی انجام نمی دهند. در عشق کارها نه منطقی است و نه حتی احساسی. چون حتی احساسات هم قواعد خودش را دارد. تمام صفات شیطانی ، اعم از خودخواهی، تکبر، حسادت، تنفر در این روشها نهفته هستند.

بعضی وکلا در نزاعهای خانوادگی، چشم سوم افراد را باز میکنند و در نهایت کار موکلشان به جدایی میکشد. یک ضرب المثلی هست که میگوید به عدد انسانها، راه به سوی خدا هست؛ که البته این ضرب المثل اشتباه است. در اصل باید گفت که به عدد انسانها چشم سوم های متفاوت است و هیچ کدام ، با آن یکی سازگار نیست. اشعار چشم سوم افراد را باز میکنند و از آن به بعد افراد، از طریق غیر رحمانی جهان را می بینند. خیالبافی هم نوعی تحریف وقایع و کلمات و معانی است. مثلا کسی خیالبافی می کند که قهرمان یک ورزش رزمی است ولی خودش هیچ وقت حوصله ورزش کردن ندارد ، این فرد توی خیالش قهرمان است، اما تو دنیای واقعی نه، این یعنی تحریف ، یعنی اینکه این فرد شاکر و راضی نیست و تو خیالش یک شخصیت درست میکند که ازش راضی است!

 

إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿۷

و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷)

 

اگر شکر گزاری کنی خدا نعمتت را افزایش می دهد اما اگر  ناشکر باشی نعمتت را کم می کند. شاید یک نفر خیالبافی می کند که یک خانه بزرگ و قشنگ دارد و همه از آن تعریف می کنند، این یعنی او شکر گزار نیست و راضی نیست و همین باعث میشود برود توی رویا برای خودش جهان دیگری درست کند با قوانین مخصوص خود. شیطان وعده داده است که کاری می کند که بیشتر مردم شکرگذار نباشند! این رفتار شیطانی مصداق آیه قرآنی زیر است.

 

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷

آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

 

به همین دلیل ، حتی خیال پردازیهای مثبت هم نوعی پندار بد است. زیرا خیال پردازیهای مثبت نوعی ناشکری و ناسپاسی نسبت به زندگی واقعی است و ناسپاسی نوعی پندار بد بحساب میاید. به همین دلیل شکرگزاری بهترین راه است تا که انسان را از خیالبافی دور کند. کسانی که در خیالات زندگی می کنند، برای خود یک شخصیت کاذب و دنیای دیگری میسازند و با آن مانوس میشوند. این دنیای کاذب ساخته شیاطین است. زیرا دنیای واقعی ساخته خداست. این افراد کمتر به عمل صالح در دنیای واقعی عادت می کنند و به همین دلیل به مقدرات و ساخته های خدا راضی نیستند. دنیاهای خیالی در ذهن ما (حتی مثبت) ما را از کردار نیک باز می دارند. زیرا اینها نوعی پندار بد و نامناسب هستند و نمیتواند منجر به کردار نیک شود.

کسی که شکر گزار است، بیشتر عمل می کند، طبیعتا طبق وعده خدا نعمتها افزایش پیدا میکند ولی کسی که شکر گزار نیست و خیالبافی می کند و در نتیجه پسرفت می کند و توی ذهنش عقده درست میشود و بعضی اوقات با مواد مخدر و آهنگها و فیلمها این مشکلات ذهنی را می خواهد فراموش کند. در اصل شکر گزاری یعنی رضایت قلبی از خود و اعمال خود که در واقعیت به نتیجه ای رسیده اند و این تعریف دیگر پندار نیک است. این خیلی مهم است که اکثر آنهایی که معتاد شده اند یا شکست عشقی دارند ، آدمهای ناسپاسی بوده اند. یک شاعری میگفت که وقتی غذا میخورم، به خیال رخ یار می خورم! و همین خیال است که به من انرژی میدهد!. خیالات آنقدر خطرناکند که این چنین دنیای غیر رحمانی ای را برای افراد ایجاد میکنند. در واقع او با این نوع خیالات ، انرژی برای دیوهایش فراهم میکند ولی خبر ندارد. وقتی خدا می فرماید لا اله الا الله؛ یعنی هم در سطح پندار و هم در سطح گفتار و هم در سطح کردار باید این قانون حیاتی رعایت شود. کسانی که در خیالات از قانون دیگری پیروی میکنند، از نظام رحمانی خارج میشوند.

شیطان از همان ابتدا، استراتژی خود را برای فریب انسانها مشخص کرد.

 

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا ﴿۱۱۹

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و[لى] هر کس به جاى خدا شیطان را دوست [خدا] گیرد قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است (۱۱۹)

 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰

[آرى] شیطان به آنان وعده مى‏ دهد و ایشان را در آرزوها مى‏ افکند و جز فریب به آنان وعده نمى‏ دهد (۱۲۰)

 

أُولَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا یَجِدُونَ عَنْهَا مَحِیصًا ﴿۱۲۱

آنان جایگاهشان جهنم است و از آن راه گریزى ندارند (۱۲۱)

 

در آیه 119 سوره نساء، سه مرحله مهم را توضیح داده که بسیار اهمیت دارد :وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ

 

مرحله 1:  لَأُضِلَّنَّهُمْ  (تحریف معانی و کلمات و دور کردن از واقعیت)

مرحله 2:  لَأُمَنِّیَنَّهُمْ (توسط معانی و کلمات منحرف شده وارد خیالاتشان میکند)

مرحله 3:  لَآمُرَنَّهُمْ (بعد که در خیالات گیر انداخت، حالا به آنها امر و نهی می کند)

 

پس سه مرحله فریب شیطان که میلیاردها نفر در طول تاریخ را با همین شیوه بدبخت کرده است بصورت زیر است: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ  (فریب دادن ) وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ  (معتاد کردن به خیالات و معانی و مفاهیم خیالی) وَ لَآمُرَنَّهُمْ   (امر به گناه).

بعد از طی این سه مرحله؛ افراد براحتی خلقت خود و سایر جانداران را تغییر میدهند (فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ). کسی که به جنسیت خویش راضی نیست و تغییر جنسیت میدهد؛ قطعا مفاهیم و کلماتی تحریف شده را در ذهن خویش به خود قبولانده است. فمنیسم هم نوعی تحریف کلمات و واقعیتهاست. خدا هر چیزی را زوج آفریده است. اما در این آفرینش، همیشه یکی بر دیگری قوامیت دارد. همیشه یک دست ما از دست دیگر ما قوی تر است. بعضی پزشکان یکی از نشانه های سلامت جسمی یک فرد را قوامیت و برتری یک دست بر دست دیگر میدانند. همیشه یک چشم از دیگری قوی تر است. اینها نشان از عدم کارایی چشم دیگر و یا دست دیگر نیست؛ بلکه نشانه سلامتی است. خدای رحمان از آغاز آفرینش بین زوجین، هم چنین قوامیتی قرار داده است (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ ). اگر این قوامیت حفظ نشود، آن خانواده بیمار میشود.

نگه نداشتن این قوامیت، همان سحر شیاطین است که بوسیله آن بین زوجین اختلاف می اندازند. کافی است که تفاوت بین دو زوج را از بین ببرند، در آن صورت عدم تفاهمات در خانواده ها شروع میشود. وقتی از مدیتیشن صحبت میشود، مردم فکر میکنند که منظور نرمشهای کلاسیک یوگاست. اما این اشتباه فاحش باعث گمراهیهای زیادی در این مورد شده است. غرق شدن در فیلمهای تلویزیونی و ماهواره ای و کلیپها و وبگردیهای بی هدف و غرق شدن در آهنگها؛ همگی یک نوع مدیتیشن است. با این تعریف بیشتر مردم در زمانه ما رو به مدیتیشن آورده اند. دراویش جدید، صوفی های جدید، منزوی های جدید، یوگی های جدید و ... باید به فرهنگ لغات ما اضافه شوند. کسانی که میخواهند به روشی غیر از روش خدای رحمان آرامش کسب کنند. آنها میخواهند از طریق وبگردی های بی هدف، ول گردی در اینترنت، بی هدفی در تماشای تلویزیون و ماهواره و ... به جایی وصل شوند. این تعریف مدیتیشن به سبک جدید است. بنابراین دراویش جدید، صوفی های جدید و یوگی های جدید داریم. یکی دارد کلیپ در مورد مادر نگاه میکند و همان لحظه احساسی میشود و لذت می برد؛ ولی مادر خودش کنارش است و از او یک لیوان آب میخواهد، برایش نمی برد و میگوید که کار دارم. این فرد کارش اخذ احساسات است از طریق مدیتیشن (وب گردی بی هدف)! قطع کردن صله رحم به همین معناست. یعنی افراد بخاطر کسب لذتهای احساسی، وظایف اصلی خویش را در نظام رحمانی اجرا نمی کنند.

یکی دیگر از اهداف خطرناک مدیتیشن این است که زوجیتها را از بین ببرد و همه را یکی کند.

 

وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴۹﴾

و از هر چیزى دو گونه آفریدیم امید که شما عبرت گیرید (۴۹)

 

معمولا مرد دنبال زنی است که پاکدامن باشد با خصوصیات زنانگی. اما شیطان باعث می شود که این صفات فقط در مسئله جنسی منحصر شود و افراد همدیگر را فقط به دیده جنسی ببینند. زوجیت باید طبق سیستم رحمانی باشد و مدیتیشن این سیستم زوجیت را هدف قرار داده است تا آن را از بین ببرد؛ زیرا شیطان می داند جامعه ای که زوجیت را از دست دهد دچار مشکل می شود. مهمترین تاثیر جادو بر یک جامعه، در روابط بین زوجین اتفاق خواهد افتاد. زیرا این مساله خیلی حساس است و بسیار حیاتی. در زمان قدیم زمانی که شیاطین به صورت دیو به دنیای انسانها حمله کردند، روابط بین زوجین اولین چیزی بود که مورد حمله قرار گرفت. در زمان ما هم همین اتفاق افتاده است.

 

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۲﴾

و آنچه را که شیطانها در سلطنت‏ سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروى کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى ‏آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم نمیکردند مگر آنکه [قبلا به او] مى گفتند ما [وسیله] آزمایشى [براى شما] هستیم پس زنهار کافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایى مى ‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و زوجش جدایى بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمى‏ توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند و [خلاصه] چیزى مى ‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودى بدیشان نمى ‏رسانید و قطعا [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره‏ اى ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدنداگر مى‏ دانستند (۱۰۲)

 

بعضی مواقع زن و مرد برای اینکه زوجیت خویش را از دست ندهند بر کار خراب تفاهم می کنند و به خیال خود جلو از دست رفتن زوجیت را  دارند میگیرند ولی نمی دانند که با این کار دقیقاً زوجیت خویش را از دست داده اند! بعضی زنها و مردها به علت اینکه در سیستم رحمانی نیستند زوج پذیر نیستند. شیطان از آنجا که بر خلاف سیستم رحمانی کار میکند، هر آنچه که در سیستم رحمانی آفریده شده باشد را سعی دارد منحرف کند و به این طریق در خلقت خدادادی دست کاری میکند. یکی از قوانین طبیعت زوجیت است که سیستم رحمانی بر آن استوار است و اگر این قانون به هم بخورد، کار شیطان برای منحرف کردن مردم خیلی راحت میشود. سیستم مدیتیشن زوجیت را از بین می برد و سعی میکند که نظام رحمانی را خنثی کند.

سیستم مدیتیشن سیری ناپذیر است. شعر یک نوع مدیتیشن است. شاعری که هفتاد سالش است، هنوز در فکر یک دختر بیست ساله است و به یاد خال و کمان ابروی او می سراید. اما سیستم رحمانی سیر کننده است. در نظام رحمانی، افراد به مرور نیازهایشان متعادل میشود و حرص و ولعشان کمتر میشود. وقتی آدمی پیر میشود، قطعا باید یک سری نیازها در او کمرنگتر شود ؛ اما در نظام شیطانی و مدیتیشن، نیازها پر رنگتر میشوند. اما از آنجا که فرد پیر شده است و توانایی های بدنی و جسمی اش کم و ضعیف شده است، بنابراین نمیتواند آن حرص و ولع ناشی از نفس سیری ناپذیرش را برآورده کند؛ پس به بن بست بر میخورد و به احساس رضایت از نظام رحمانی نخواهد رسید. فقط کسانی وارد بهشت برین خواهند شد که طی عمری که خدا به آنها میدهد، به این احساس رضایت رسیده باشند. رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً  در آیه زیر همین معنا را می رساند.

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷

اى نفس مطمئنه (۲۷)

 

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸

خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)

 

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹

و در میان بندگان من درآى (۲۹)

 

وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰

و در بهشت من داخل شو (۳۰)

 

خیلی از افراد، بعد از مدیتیشن، اشعار زیادی سرودند ولی از آنجا که نیازهایشان پر رنگتر شد و نتوانستند برآورده اش کنند، معتاد ماده مخدر شدند و اینطوری نیازهایشان را برآورده کردند و به حس رضایت از نظام رحمانی نرسیدند. اشعار زیادی از شعراء این ناتوانی را اثبات میکند.

 

هر چه عاشق پیرتر عشقش جوانتر ای عجب

                              دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است

 

رسیدن به حس رضایت از نظام رحمانی آنقدر مهم است که خدای مهربان آن را شرط ورود به بهشت برین اعلام کرده است. نفس مطمئن به چنین نفسی میگویند. اشعار و مدیتیشن نفس آدمیان را حیران و سرگردان میکنند.

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و یک) آخر الزمان (قسمت 9 ) دفع کردن دیوها ( بخش 5 )

pdf

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتاد و یک)

آخر الزمان (قسمت  9 )

دفع کردن دیوها ( بخش 5 )

 

زمانی که از بهشت به کره زمین در منظومه شمسی تبعید شدیم، پوششها و لباسهایمان را از دست دادیم و حالا مجبوریم که از امکانات و برگهای زمین استفاده کنیم تا نیازها و عیبهای خود را بپوشانیم. پوشش دادن این نیازها و عیوب، بسته به شرایط فکری ای دارد که در آن بسر می بریم. اگر طبق نظام رحمانی زندگی کنیم، می توانیم با کمترین ابزار و امکانات مقدر شده  و نازل شده ، زندگی دنیوی را طی کنیم. اما اگر طبق نظام رحمانی زندگی نکنیم، زندگی دنیوی بر ما مشکل میشود و امکانات مقدر شده و نازل شده، کافی و جوابگو نخواهد بود. در نظام رحمانی، اسراف و افراط و تفریط نیست. در نظام رحمانی، فقط خوردنیهایی حرام است که خدا حرام کرده است و کسی بجز خدا، حق حرام کردن چیزی را ندارد. در نظام رحمانی لباس و پوشش و  ابزاری وجود دارد که در هیچ نظام دیگری وجود ندارد.  این ابزار تقوا است و با این ابزار میتوان براحتی زندگی دنیوی را سپری کرد. تقوا طریق بکارگیری این پوشش ها و نیازها را برای ما مشخص میکند. اگر تقوا نداشته باشید، حتی اگر میلیاردر هم باشید، نمی توانید در زمین از چیزی (واقعا) لذت ببرید. تقوا زندگی ما در زمین را خیلی خیلی راحت تر و بی دغدغه تر میکند.

بدست آوردن آرامش ، هدف زندگی هر فردی است. اما نظام شیطان، راههای غلطی را معرفی میکند. مدیتیشن و یوگا راههای شیطان هستند که قربانیان را از نظام رحمانی خارج میکند. این حرکات یک نوع مخدر روانی هستند که به اسم ورزش خود را معرفی کرده اند. بعضی افراد مدیتیشن و آلفا را به مثبت و منفی تقسیم بندی میکنند و فکر میکنند که یک نماز خوب آگاهانه و یا قرآن با توجه و حضور دل انسان را می برد به آلفای مثبت و نوشیدن مشروب و قرص روان گردان و یا هر معصیتی انسان را می برد به آلفای منفی؛ به این طریق آلفا را به مثبت و منفی تقسیم بندی میکنند.

خدای مهربان در قرآن فرموده است که در حالت سکرات نماز بجا نیاورید و حتی نزدیکش نشوید (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَوةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى).  سکاری یعنی حالتی از ذهن که رشته ذهنی شما بجای دیگری غیر از خدا وصل است. حتی کسانی که مشروب الکلی می نوشند، ادعا دارند که وارد مستی نمیشوند و کاملا از هر چیزی آگاهند. بنابراین مدیتیشن  و آلفای مثبت نداریم. ما در برهه ای از زمانها ناخواسته وارد آلفا میشویم. انسانها در طول زندگی خویش در حالتهای مختلفی ناخواسته وارد آلفا میشوند؛ اولی چند دقیقه قبل از خواب و دیگری چند دقیقه بعد از بیداری و همچنین در لحظات مرگ.  به همین خاطر خدا می فرماید که آغاز و پایان روز خود را با نام و یاد خدا شروع و خاتمه دهید.

سوره انسان آیه 25وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ بُکرَةً وَأَصیلًا

ترجمه: و خدا را در اول صبح و آخر شب یاد کن.

در لحظات آخر زندگی هم افراد در حالت آلفا قرار می گیرند . حتی در این حالت شیاطین سعی دارند که افراد در حال مرگ را منحرف کنند و در آخرین لحظه زندگی هم دست بردار نیستند.

سوره قاف آیه 19 :  وَجاءَت سَکرَةُ المَوتِ بِالحَقِّ ذلِکَ ما کُنتَ مِنهُ تَحیدُ

ترجمه: سرانجام، سکرات اجتناب ناپذیر مرگ فرا می رسد؛ این همان است که سعی می کردی از آن بگریزی.

دلیل علمی این مطلب این است که چون در حالت بیداری انسان در بتا است و برای اینکه بخوابد باید فرکانس مغزی اش کاهش پیدا کند و به دلتا برود ولی برای رسیدن به دلتا باید از تتا و آلفا بگذرد تا به فرکانس مغز دلتا برسد. و یا برعکس وقتی بیدار میشود باید از دلتا به بتا برسد برای همین باید از مسیر فرکانس تتا و آلفا بگذرد تا به بتا برسد. کسانی که بیشتر وقت خویش را در آلفا هستند، در تعادل نخواهند بود. بمرور دچار کم خوابی و یا پرخوابی و انواع مشکلات دیگر خواهند شد.

به آلفا رفتن افراد ناخواسته است و خدای رحمان در برهه ای از زمانها در طول شبانه روز، چنین انسانها را تحت آزمایش قرار میدهد و البته روش مقابله با آن را هم گفته است و نصیحتهایی را برای عبور از این بحران ذکر فرموده است. خدا خیلی ساده دستور می دهد که در حالت آلفا نماز و عبادت بجا نیاورید . یعنی در حالتی که مغز انسان فعالیتش کم میشود و بیشتر احساسات و عواطف و توهمات غالب است، نباید نماز بجا آورد. نماز باید در حالت خود آگاهی انجام شود و نه در حالت ناخودآگاهی. با انجام مدیتیشن و قرار گرفتن در سطح امواج مغزی آلفا، تعداد ضربان قلب، مصرف اکسیژن توسط سلول های بدن و دفع دی اکسید کربن کاهش می یابد، متابولیسم بدن آهسته تر می شود و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک نیز کاهش می یابد. کاهش مصرف اکسیژن در حالی که فرد در سطح آلفاست و در عین حال مشغول دیدن مثلا فیلم سینمایی است؛ باعث ضررات جبران ناپذیری به بدن میشود و گاها بیشتر بیماریها از همین نقطه ها ناشی میشوند. مهمترین علت سردی مداوم بدن ناشی از در آلفا بودن است. انسان در آلفا باشد ولی کارهای حالت بیداری انجام دهد؛ در این حالت با توجه مصرف کمتر اکسیژن، ضررات زیادی به اعضاء بدن وارد میشود.

در نظام رحمانی، خدا خیلی ساده ما را راهنمایی میکند و انجام کارهای ساده و معمولی باعث آرامش میشود و نیازی به یوگا و مدیتیشن  و به آلفا رفتن نیست. کره ماه نور بسیار کمتری نسبت به خورشید دارد، بنابراین وقتی کره ماه در آسمان ظاهر میشود، یعنی مردم وقت خوابتان است. وقتی آفتاب ظاهر میشود، یعنی وقت بیدار شدن است و دیگر خواب ضروری نیست و زمان تلاش و کوشش است. اما وقتی مردم تا ساعت یک و دو شب نمی خوابند، این ساده ترین تخلف است نسبت به دستور خدای رحمان. در این تخلف ، شیاطین دست دارند و اگر این تخلف ساده ، بارها تکرار شود و به یک عادت تبدیل شود، بعد از مدتی شیاطین در این مورد دخالت میکنند و افراد را زیر چتر خود میاورند. بدون رعایت این دستور ساده خدای رحمان، نمیتوان آرامش بدست آورد.

وقتی افراد نماز بجا نمی آورند و عباداتی که خدا توصیه فرموده است را پشت گوش می اندازند، جذب مدیتیشن و قانون راز و چشم سوم میشوند. زیرا بشر مثل غذا خوردن، به معنویت نیاز دارد و اگر این معنویت را از خدای رحمان نگیرد، از غیر او می گیرد؛ حالت سومی وجود ندارد. قوانین رحمانی پوشاننده هستند. قوانین خدای رحمان عیبها و نقصها و نیازهای ما را در کره زمین می پوشانند و برآورده می کنند. اما قوانینی غیر از این، عیبها و نقصها و نیازهای ما را پوشش نمی دهند و برعکس انسانها را تشنه تر و حریص تر و بی آبروتر میکنند.

در سال 1999 در دانشگاه ایروین کالیفرنیا مطالعه و تحقیقی انجام شد که شرکت کنندگان در آن به مدت مشخصی مشغول مدیتیشن شدند و بعد از انجام مدیتیشن، طبق نتایج مطالعه؛ آنها آگاهی بیشتری نسبت به خصوصیات منفی خودشان پیدا کرده بودند. به قول دیگر، آنها پوششهایی که داشتند را از دست داده بودند. انگار از موقعیت قبلی به موقعیت جدید هبوط داده شده اند مثل هبوط از بهشت به کره زمین.

این نکته بسیار مهم است. کسانی که در این آزمایش شرکت کرده بودند، آگاهی و اطلاع بیشتری نسبت به عیبها و نقصها و ویژگیهای منفی خویش پیدا کرده بودند. به این طریق مدیتیشن، عیبها و نیازها و نقصهای افراد را نمی پوشاند و بیشتر آشکار میکند. در حالی که خدای مهربان وقتی ما را به زمین تبعید نمود، اینطوری مقرر فرمود که ما بتوانیم طبق نظام رحمانی، نیازهای خود را پوشش دهیم و براحتی بتوانیم زندگی دنیوی را طی کنیم. در حالت مدیتیشن، دیگر ابزارهای رحمانی پوشاننده نیستند و افراد مجبورند که از ابزارهای غیر رحمانی برای پوشش نیازها و عیبهای خود استفاده کنند.

در یک تحقیق دیگر در سال 2017، شرکت کنندگان در مدیتیشن،  گفتند که بعد از مدیتیشن، تصویر و حضور شخصی خودشان را از دست داده اند و مرز بین خود و جهان پیرامونشان را از دست داده اند و برایشان مبهم شده است. به این طریق آنان واقعیت و ماهیت خودشان را از دست داده اند و اصالت خودشان را به فراموشی سپرده اند. اگر این مورد مداوم و ادامه دار باشد، آدمی خودش را گم میکند و اصل و نسب خود را فراموش میکند و دچار تکبر و افراط و تفریط خواهد شد.

اگر انسان موقعیت جسمی و مادی و سنی خویش را همیشه بیاد نداشته باشد، به احتمال خیلی زیاد، دچار توهمات و احساسات دروغین میشود و این خودش نوعی پندار منحرف و غلط است. توهمات و احساسات دروغین خوراک و تغدیه دیوهاست. شایسته است که آدمی هر از چند گاهی، بدون پیرایش و آرایش در آینه خود را ببیند و موی سفید شده و قیافه واقعی خویش را یاد آورد تا متوجه تغییرات خویش شود و ناخواسته وارد توهمات و خود جوان انگاری نشود. خود جوان انگاری و خود مقدس انگاری و خود دیگر انگاری نوعی پندار غلط است. پندار غلط خوراک و تغذیه شیاطین است. خیلی ها هم با اعمال جراحیهای متعدد و خود را شبیه دیگران کردن میخواهند همچنان در این پندار غلط بمانند.

از بدو تولد هر انسانی یک همزاد شیطانی همیشه با او هست که نماینده ایده ها و تفکرات شیطانی است. ما فقط با پندار نیک می توانیم، موقعیت و جبهه خود را به او بفهمانیم. اگر پندار ما نیک باشد، او از ما فاصله می گیرد و کمتر دردسر برای ما درست میشود. به همین خاطر ریاکاری بسیار خطرناک است. ریاکاری یعنی پندار بد و کردار خوب و یا گفتار خوب. در این حالت، همزاد شیطانی ما، جذب افراد میشود، زیرا او فقط پندار ما را متوجه خواهد شد. ممکن است که شما بتوانید، همسرتان و یا دوستانت را با کردار و گفتار خوب ظاهری فریب دهید، ولی همزاد شیطانی خود را نمی توانید فریب دهید؛ زیرا او پندار شما را متوجه شده است.

مدیتیشن، افراد را دچار خود دگر بینی میکند و همین خودش پایه و اساس اعمال جراحی های زیبایی و غیر ضروری و تغییر جنسیتها است. نماز برخلاف مدیتیشن است و صفات بندگی را به ما یادآور میشود و آدمی خودش را گم نمی کند. باز شدن چشم سوم، یکی از انواع مدیتیشن است که باعث میشود افراد بیشتر به عیوب خویش و دیگران حساس شوند و در آن حالت به فکر می افتند که فکری برای خویش بکنند و به فکر اعمال جراحی زیبایی و جذب مادیات میشوند. مدیتیشن دقیقا مخالف نماز است و به این طریق ضد تقوا هم است.

در تورات ، از دجالی صحبت شده است که یک چشم دارد و در نزدیکی قیامت ظاهر میشود. حالا پی می بریم که این دجال همان چشم سوم است که در مدیتیشن، افراد سعی دارند آن را فعال کنند. وقتی چشم سوم باز باشد ، دیگر زوجین به همدیگر راضی نخواهند بود و از چشم هم می افتند، زیرا آنها با چشم سوم همدیگر را می بینند و نه با دو چشمی که خدا خلق فرموده است. خدا دو چشم به ما داده است و نه یک چشم.

 

أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿۸

آیا دو چشمش نداده‏ ایم (۸)

 

وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿۹

و زبانى و دو لب (۹)

 

وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ﴿۱۰

و هر دو راه [خیر و شر] را بدو نمودیم (۱۰)

 

کسانی که چشم سومشان باز است، بیشتر مواقع کلمات ذکر شده به زبان مادری خویش را به روش جنسی و غیر معمول معنا میکنند و همزمان به همدیگر می خندند. منحرف کردن معانی کلمات از نشانه های باز شدن چشم سوم و گوش سوم و لسان دوم است. شیطان برای قربانیانش چشم و گوش و لسان دیگری در کنار آفریده های خدا بطور مجازی تعریف میکند.

بیشتر افراد گوشهایشان را می بندند تا با واقعیت مواجه نشوند، آنها فقط گوش سوم را بکار می برند تا آن چیزی را بشنوند که دوست دارند. گاهی افراد در یک گفتگوی طولانی، فقط حرفهایی را میشنوند که دلشان می خواهد. فلسفه مدیتیشن هم همین است. مدیتیشن تقویت این حالت است. مدیتیشن یک نوع مستی است که افراد از ترس روبرو شدن با واقعیت ، به آن روی می آورند. مدیتیشن تلاشی است برای بکار گیری چشم سوم و گوش سوم و لسان دوم. به نظر شما برای چی افراد رو به مدیتیشن و حالت آلفا می آورند؟ آنها ساعتها بی حرکت می نشینند تا حسهای دیگری پیدا کنند و آن حسهای جدید برایشان باز شود. آنها می خواهند چشم دیگری پیدا کنند و دو چشمی که خدا بهشان داده است را استفاده ننمایند.

خدای بخشنده و مهربان دو لب به ما داده است (وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ). در تمام حروف عربی، فقط دو حرف "ب" و "م" با لبها تلفظ میشوند. جالب است که تعداد این دو حرف در سوره فاتحه 19 عدد است. فاتحه سوره ای است که ما در نمازها آن را به عربی می خوانیم و این تعداد خودش نوعی نماد برای حفظ سیستم رحمانی است و اتحادی است بین تمام مومنان. زیرا تمام لهجه ها و زبانها، این دو حرف را مثل هم تلفظ میکنند زیرا با لبها تلفظ میشوند و نه با زبان.

مردم وقتی از چشم سوم و گوش سوم و یا لسان دوم استفاده کنند، دیگر زبان هم دیگر را متوجه نخواهند شد و صافی و صداقت و سادگی خود را از بین می برند. این یک نوع جادوست. در زمان قدیم، در بابل مردم دچار این نوع سحر شده بودند و دو فرشته هاروت و ماروت برای از بین بردن این جادوها میان مردم آمدند. هم اکنون با گسترش مدیتیشن و چشم سوم و گوش سوم، مردم دیگر همدیگر را درک نمی کنند و ازواج با همدیگر نمی توانند تفاهم داشته باشند. پدیدار شدن عدم تفاهم بین دو زوج یک نوع سحر است.

طبق گفته تورات مردم در تمدن بابل قدیم با ساختن یک برج بلند به خیال خود میخواستند به دروازه های خدا و یا دروازه های بهشت دست یابند. در  تورات سِفر پیدایش آمده است، آدمیان در ابتدا همگی به یک زبان سخن می‌گفتند تا اینکه در شهر بابل شروع به ساخت برج بسیار بلندی کردند تا از آنجا به دروازه بهشت برسند. دست یافتن به دروازه های خدا و یا دروازه های بهشت و یا دروازه های خوشبختی همان اهداف مدیتیشن است. اما طریقه مدیتیشن در آن زمان با زمان ما فرق داشت. در آن زمان، شیاطین بصورت دیو از یک مکان بلند و مرتفع وارد دنیای انسانها میشدند. در آن زمان شیاطین بصورت دیو و جسمانی وارد دنیای انسانها میشدند و به همین خاطر خدای مهربان برای راهنمایی و کمک مردم و نجات آنان از دست سحر دیوها، فرشتگان را بصورت جسمانی برای آن جامعه فرستاد. حضور جسمانی فرشتگان در مقابل حضور جسمانی شیاطین. اما در زمان ما دیوها بصورت جسمانی نیستند، بلکه بصورت مغناطیسی هستند و بنابراین طریقه مدیتیشن هم متفاوت است. مردم در بابل پس از گرایش به چشم سوم و گوش سوم و لسان دوم، بعلت عدم درک یکدیگر ، نتوانستند کاری را که شروع کرده بودند کامل کنند. مردم چشم سوم و گوش سوم و لسان دوم را انتخاب کردند،زیرا دریچه ارتباط با شیاطین این روش بود؛ شیاطین این روشها را بلد بودند.  این برج کامل نشد و در نهایت فروریخت. آنها می خواستند به قدرتهای خدایی برسند. اما خدا برای زمین طرح دیگری ریخته بود. حادثه فروریختن برج بابل توسط خدای رحمان صورت پذیرفت، زیرا رحمانیت خدا را هدف قرار داده بود. خدا برای نجات بشریت، برج بابل را نابود کرد. کسانی که برج  بابل را درست کردند، فکر میکردند با ساخت این برج، از طوفانی مثل طوفان نوح در امان خواهند بود. این کوته فکری است که کسی بتواند از دست خدا فرار کند.

برج بابل نوعی بلند پروازی بود برای دور زدن رحمانیت خدا. مدیتیشن در حال حاضر به سبکهای مختلفی بین مردم رایج است. غرق شدن در فیلمها و کلیپها و شوها و غرق شدن در استایل زندگی مرفهین و سلبریتی ها، همگی نوعی بلند پروازی است برای رسیدن به دروازه های خوشبختی. این سبک زندگی کردن همان برج بابل است که به سبک دیگری ساخته شده است. اگر توجه کنید، بیشتر مردم همیشه سرشان توی گوشی است و خود را با آن مشغول میکنند و مثل یک دوست برای آنها عمل میکند. دیگر انسانها مثل سابق، دو دست ندارند. بلکه یک دستشان یک گوشی را حمل میکند و فقط یکی از دو دست انسان کاربرد واقعی دارد و یکی دیگر همیشه مشغول است. آیا خدا به ما دو دست نداده است؟ دیگر انسانها دو چشم ندارند و دو گوش ندارند. هر کسی را می بینید، یک هد فون توی گوشش است و سرش توی گوشی است. این فرد از چشمان و گوشهایش در دنیای واقعی استفاده نمی کند و در یک دنیای دیگری به سر می برد و از چشم سوم و گوش سوم بهره می برد. یا در یک مهمانی، همه سرشان توی گوشیه و کسی با کسی دیگر حرف نمی زند؛ انگار حرفهای همدیگر را متوجه نمیشوند. این شرایط حتی شیوه راه رفتن مردم روی زمین را هم عوض کرده است ، طوریکه انگار کج راه میروند. تمام این مشکلات به نوعی تغییر در خلقت خداست (فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ).

 

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا ﴿۱۱۹

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مى ‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مى ‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و[لى] هر کس به جاى خدا شیطان را دوست [خدا] گیرد قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است (۱۱۹)

 

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰

[آرى] شیطان به آنان وعده مى‏ دهد و ایشان را در آرزوها مى‏ افکند و جز فریب به آنان وعده نمى‏ دهد (۱۲۰)

 

أُولَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا یَجِدُونَ عَنْهَا مَحِیصًا ﴿۱۲۱

آنان جایگاهشان جهنم است و از آن راه گریزى ندارند (۱۲۱)

 

خدا دو چشم به ما داده است تا به وسیله آن ببینیم؛ اما شیطان یک چشم سوم برای افراد تعریف میکند تا آنها طور دیگری همه چیز را ببینند. شعرا ناخودآگاه برای چشم سوم تبلیغ میکنند.

 

هر دو چشمش که باز است

باز افتاده در چاه

چشم سوم نیاز است

 

شاعر توجه نمی کند که فردی که هر دو چشمش باز است و در چاه افتاده است، بخاطر این است که چشم سومش باز است. چشم سوم در نظام رحمانی کارایی ندارد. بلکه شما را به نظام شیطانی متصل میکند. یا اینکه شاعر از زبان چشم سوم صحبت میکند که زبان و حالت بخصوصی است که با او حرف میزند و دیگران را از خود بیخود میکند.

 

ناز نشسته با طرب،

چهره به چهره،لب به لب

گوشهٔ چشم مست تو ،

گفت و شنود می‌کند

 

یا مولوی خیلی خوب چشم سوم را وصف میکند و می گوید:

 

آن‌چه بینی، دلت همان خواهد

وآن‌چه خواهد دلت، همان بینی

 

یا شاعر دیگری می گوید:

 

پنجره٬‌فکر٬‌هوا‌٬عشق‌

زمین مال من است

چشمها را باید شست

جور دیگر باید دید

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت

 

شعرا اصرار دارند که مردم را به چشم سوم مشغول کنند تا اینکه در آیات و نشانه های خدا تعمق و تفکر نکنند. شاعر در شعر زیر می گوید که خیره شدن در چشمان یار ، شبیه لذت شمردن ستاره ها در یک شب صحرایی است.

 

هنوز خیره شدن

در چشمان تو

شبیه لذت بردن

ازشمردن ستاره

در یک شب صحراییست

 

اصولا مبنای کار شعرا همین باز کردن چشم سوم است. آنها از نظام رحمانی ناراضیند و دلشان یک نظام دیگر می خواهد تا طبق هوای آنان باشد. البته توجه نمی کنند که چشم سوم دنیا را برای افراد تنگ میکند و انگار یک عینک است که واقعیات را نمی بینند و هر انچه که دلشان بخواهد می بینند. این همان تعریف دجال است که تعیین میکند افراد در دنیا، چی را چطوری ببینند و چی را چطوری نبینند. فقط تمرینات مدیتیشن و یوگا نیست که چشم سوم را باز میکند؛ بلکه غرق شدن در فیلمها و کلیپها و اشعار و آهنگها هم نوعی مدیتیشن است و بیشتر موارد باز شدن چشم سوم مربوط به اینها هستند. شاید تعداد کمی از مردم ، مشغول حرکات رسمی و کلاسیک مدیتیشن و یوگا باشند؛ اما بیشتر مردم در فیلمها و کلیپها و اشعار و آهنگها غرق شده اند و این نوع از مدیتیشن در جهان رواج بیشتری دارد. همینکه مردم تا ساعت دو شب مشغول و غرق در سریالها و فیلمها و شوها هستند؛ این خودش یک نوع مدیتیشن است.

عشق یک مفهوم خیالی و یک فلسفه شیطانی است. یک عاشق، ظرفش را میشکنند، ولی او با چشم سوم این حادثه را می بیند و فکر میکند که شکننده ظرف عاشقش است! افراد کوته بین، از این نوع ارتباط بی ربط، متعجب میشوند و لذت می برند و آن را یک امر معنوی تفسیر میکنند. در چشم سوم ، جمع اضداد براحتی امکان پذیر است و اصلا باز شدن چشم سوم به همین خاطر است تا فحشا و منکر در دنیای واقعی توجیه شوند.

بعضی از مردم که انواع کلیپهای نامناسب را می بینند، حریص میشوند و طرز نگرششان نسبت به زندگی و همسرشان عوض میشود و همین طرز نگرش منفی، باعث به هم خوردن تعادل و توازن زندگیشان میشود و کارشان به جدایی می کشد. کسی که گناه میکند، نسبت به باز شدن چشم سوم حریص تر میشود و اتوماتیک به سمت باز شدن چشم سوم میرود و گمراه تر میشود. گاها افراد در این مسیر دچار انواع بیماریهای روانی مثل اسکیزوفرنی هم میشوند.

یکی از مضرات نماز خواندن در توهمات و خیالات، باز شدن چشم سوم است. به همین خاطر خدای مقدس در قرآن دستور می فرماید که در حالات توهمات، خیالات و سکاری نه تنها نماز بجا نیاورید بلکه حتی نزدیک نماز هم نشوید (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَوةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى). زیرا باز شدن چشم سوم آنقدر خطرناک است که بستن چشم سوم باز شده، شصت درجه از باز کردن آن مشکلتر است.  

تنها راه مقابله با باز شدن چشم سوم، تقواست. تقوا مخالف چشم سوم است وقتی چشم سوم باز شود، مثل این است که سیستم معنوی خود را (تقوا) خاموش کرده باشید؛ مثل روت کردن نرم افزار گوشی است؛ مثل یک کامپیوتر بی آنتی ویروس و بی محافظ هستید که هر کسی میتواند هکتان کند. پیش بینی های الکی، قضاوت کردنهای الکی همگی از نتایج باز شدن چشم سوم هستند. به همین خاطر خدا می فرماید که از ظن و گمان پرهیز کنید که بسیاری از شک و گمانها، نابجا هستند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ﴿۱۳

اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى‏ تردید خداوند داناى آگاه است (۱۳)

 

 

 

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتادم) آخر الزمان (قسمت 8 ) دفع کردن دیوها ( بخش 4 )

pdf

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت هفتادم)

آخر الزمان (قسمت  8 )

دفع کردن دیوها ( بخش 4 )

 

شیاطین برای فریب انسانها هیچ فرصتی را از دست نمی دهند. آنها تعدادشان بسیار بیشتر از انسانهاست و به اندازه کافی نیرو دارند و به همین خاطر سیستم شیطانی نمی خوابد؛ و شیاطین بیشتر مواقع به منبع شر متصلند و در حال فعالیت شرّ. خواب واقعی و صلح واقعی در نظام شیطانی امکان پذیر نیست و این نظام، همیشه مثل کوره آهنگری، میسوزاند و شراره میکشد. آنچه که مردم امروزه مدیتیشن و تمرکز می نامند، اتصال به منبع آرامش نیست، بلکه به نوعی اتصال دائمی به منبع شراره شیاطین است.

شرارتِ شیطان را خود افراد در آخر عصرها و دوره ها تجربه و مشاهده میکنند. دلیل این تجربه خیلی بدیهی است. شما نمی توانید به افرادی که هیچوقت انگشتشان نسوخته است بگویید آتش چقدر داغ و سوزاننده است.

 

وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا ﴿۷۱

و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه] در آن وارد مى‏ گردد این [امر] همواره بر پروردگارت حکمى قطعى است (۷۱)

 

ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا ﴿۷۲

آنگاه کسانى را که پرهیزگار بوده‏ اند مى ‏رهانیم و ستمگران را به زانو درافتاده رها مى ‏کنیم (۷۲)

 

هر چند که آیات بالایی در مورد قیامت (عصر نهایی) صحبت میکند، ولی در مورد آخر عصرها و دوره های زمانی قبل از قیامت هم با شدت کمتری صادق است. برای درک شرارت شیطان، در آخر اعصار و دوره ها؛ هر فردی تجربیاتی از این شرارت مشاهده میکند. جهت فهم این مساله خدای مهربان در قرآن مثالی زده است از برزخ بین دو دریای شور و شیرین ؛ خدای مقدس می فرماید:

 

وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَحْجُورًا ﴿۵۳

و اوست کسى که دو دریا را موج‏زنان به سوى هم روان کرد این یکى شیرین [و] گوارا و آن یکى شور [و] تلخ است و میان آن دو مانع و حریمى استوار قرار داد (۵۳)

 

وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا ﴿۵۴

و اوست کسى که از آب بشرى آفرید و او را [داراى خویشاوندى] نسبى و دامادى قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست (۵۴)

 

 

این برزخ مثل یک دیوار دو نوع آب با خاصیتهای متفاوت را از هم جدا میکند. اما گاهی امواج شدید می تواند این دو آب را روی هم بریزد و این دو آب در زمانهای خاصی روی هم می افتند. دنیای اجنه و انسانها هم مثل این است. خدای حکیم بوسیله برزخی و یا دیواری این دو بُعد و یا دو جهان را از هم جدا کرده است، طوری که اجنه برای انسانها پوشیده هستند. اما در آخر عصرها این برزخ رفتار متفاوتی از خود نشان میدهد. این دو جهان (جهان انسانها و جهان اجنه) در آخر اعصار بر اثر امواج و تلاطم شدید، روی هم می افتند و افتادن امواج روی هم، باعث بحرانهای شدیدی خواهد شد. بحرانهای ایدئولوژی، اجتماعی ، سیاسی، اخلاقی، جنسی ، جمعیتی و ... در این زمانها بوجود خواهند آمد. روی هم افتادن امواج دو بُعد باعث میشود که حق و باطل قاطی شوند و تشخیص حق از باطل مشکلتر میشود. جهت عبور از این بحران ، راه چاره این است که از این ساحل دور شد تا در معرض این تداخلات قرار نگیرید.

این تداخلات به علت حملات گسترده اجنه و شیاطین به دنیای انسانها شکل می گیرد. آنان تمام نیرو و ترفندها و هر آنچه که در چنته دارند، بکار می گیرند. به همین خاطر متضرر اصلی این ماجرا انسان است. خدا در سوره العصر به این نکته مهم اشاره میفرماید که متضرر اصلی این موضوع انسانها هستند (إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ).

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک کرده و همدیگر را به حق سفارش و همدیگر را به شکیبایى توصیه کنند (۳)

 

در ادامه خدای مقدس راه حل اساسی برای جلوگیری از این خسران و ضربه مهلک را بیان می فرماید. انجام پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک و دوری از پندار بد، کردار بد، گفتار بد تنها راه حل این موضوع است. کسانی که این دو موضوع را با جزئیات کامل انجام میدهند، از امواج آخر عصرها دور مانده و به سلامتی بحران را طی میکنند. سوره العصر اشاره به این موضوع دارد. 

وقتی انسانها، این بحران را طی کنند، در آن موقع به هیچ و پوچی فریبها و وعده های شیاطین (شیاطین جن و انس) پی می برند. هم اکنون جبهه شر تمام موضوعاتش را رو کرده است و هر آن چه در چنته دارد، در میان گذاشته است و خیلی ها را به خود مشغول کرده است. صاحبان خرد باید متوجه شده باشند که راههای پیشنهادی شیطان، مثل آب شور و تلخ مزه است و هیچ ثمره ای ندارد.

 

وَمَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۱۲

و دو دریا یکسان نیستند این یک شیرین تشنگى‏زدا [و] نوشیدنش گواراست و آن یک شور تلخ‏مزه است و از هر یک گوشتى تازه مى ‏خورید و زیورى که آن را بر خود مى ‏پوشید بیرون مى ‏آورید و کشتى را در آن موج‏شکاف مى ‏بینى تا از فضل او [روزى خود را] جستجو کنید و امید که سپاس بگزارید (۱۲)

 

روشهای شیطان برای زندگی شامل همجنس گرائی، فمنیسم، از بین بردن خاصیت زنانه ی زنان و خاصیت مردانه ی مردان، فاصله افتادن بین ازواج، رواج ربا و مصرف گرائی، رواج اعمال جراحی زیبایی (بکار بردن کلمه زیبایی در این مورد اشتباه است و بهتر است بگوییم دهن کجی به خلقت خدا) و اسراف و زیاده روی و مصرف مخدرات و غیره هستند. اینها در آخر عصرها به شدت رواج پیدا میکنند و بیشتر مردم را به خود مشغول میکند.

فردی یک کلیپ پنج دقیقه ای در اینترنت نگاه میکرد وقتی کلیپ را تا آخر نگاه کرد؛ گفت که لعنت به این کلیپهای مسخره! ولی نکته اشتباه ماجرا این بود که این فرد این کلیپ را تا آخر نگاه کرد! وقتی تمام شد بخاطر عذاب وجدانش این جمله را گفت. این نکات عدم هماهنگی پندار و گفتار و کردار مردم این زمانه را نشان میدهد. درست است که دیگران پندارهای بد ما را نمی بینند ولی با هر پندار بدی، این نوع فلسفه شیطانی در بُعد شیاطین یک تیک تائید می خورد و این موضوع بخصوص در جهان آنان بالا می آید و در نتیجه آنها روز به روز قوی تر و مطرح تر میشوند. دلیل اصلی حمله شیاطین به صورت دیو به دنیای انسانها همین نکته ست. آنقدر پندار منحرف و بد در جهان زیاد شده است که شیاطین دچار خود حق پنداری شده و مغرور شده و حمله میکنند و همین دلیل، علت بحرانهای آخر دوره ها و اعصار است.

مردم نمایشات و ایدئولوژیهای شیطانی را باور کرده اند و به آن امیدوارند. افراد جامعه ما از پیر و جوان ، شب و روز به خیال خویش مشغول تفریح و سرگرمی هستند و کلیپها و فیلمهایی را نگاه میکنند که آنها را وارد حیات خلوت شیاطین میکند و همیشه از خود می پرسند که چطوری آرامش بدست آوریم، اگر تا ساعت یک و دو شب شوها و فیلمها را نگاه نکنیم، پس چطوری آرامش به دست آوریم؟

درست است که مشغله های امروزی افزایش استرس و نگرانی را به ارمغان آورده است. اما اشتباهاتی که اکثریت مردم برای کسب آرامش انجام می دهند این است که آنها شب ها نمی خوابند و به خیال خویش به دنبال کسب آرامش هستند. مثلاً آنها تا ساعت یک و یا دو شب فیلم های سینمایی و تلویزیونی می بینند و شوهای مختلف می بینند و یا گوش می دهند یا اینکه استایل زندگی سلبریتی ها و مرفهین را در شبکه های اجتماعی دنبال میکنند و .... بطور خلاصه آنها آرامش را در به دست آوردن و ویوی این لحظات می دانند در حالی که خدای مهربان شب را برای آرامش و خواب و سکونت ما قرار داده است کسی که شب نمی خوابد و انواع فیلم ها را نگاه میکند، به نوعی خیال پردازی می کند.

 

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا ﴿۴۷

و اوست کسى که شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مایه] آرامشى و روز را زمان برخاستن [شما] گردانید (۴۷)

 

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ ﴿۱۹۰

مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و در پى یکدیگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه‏ هایى [قانع کننده] است (۱۹۰)

 

الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۹۱

همانان که خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند [که] پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار (۱۹۱)

 

مردم همین که در خانه دراز بکشند و  به دنبال این خیال پردازی ها باشند؛ را آرامش می نامند در حالی که اینها دقیقاً برهم زننده آرامش هستند. بعضی از مردم در حین کار آهنگ هایی را برای خود پخش می کنند خیال میکنند که دارند آرامش می یابند در حالیکه این ها دقیقا برهم زننده آرامش هستند. آهنگ ها و فیلم ها دقیقاً مثل خیال پردازی است؛ زیاده روی در آن بسیار خطرناک است و آدمی را از تلاش و کوشش باز میدارد.

آنقدر توجهات به کارهای شیطانی زیاد شده است که شیاطین فضا را برای حمله گسترده مهیا می بینند و دچار خود حق پنداری شده اند. هر توجهی به نمایشات شیطان (اعم از فیلمهای توهمی و دروغ و غیر واقعی و آهنگهای آلفایی و اشعار و ...) باعث میشود که این ایدئولوژیها در فضا و بُعد شیاطین ویو شوند و تیک تائید بخورند. حتی ویوی بدون تائید هم در بُعد آنان به معنای تائید است و این جور نگاه کردنها، برای آنان مغلطه انداز است و آنان مغرور شده و پا را فراتر از مرز تعیین شده می گذارند و به این طریق مشکلات فراوانی برای مردم پیش میاورند. هر گونه کمک به شیاطین  از این نوع ، شرک است.  پیامبر ابراهیم در این مورد خیلی زیبا می گوید که:

 

انِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۷۹

من از روى اخلاص پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم (۷۹)

 

او از روی اخلاص، توجهات خود را به خدای یگانه اختصاص داد و از نمایشات و صحنه سازیهای شیطان روی بر گرداند و به این طریق هیچ کمکی به نظام شیطانی نکرد.

این توجه جلب کردنها فقط مختص شیاطین نیست؛ بعضی افراد در فضای مجازی استایل پر زرق و برق زندگی مصرفگرای خویش را به رخ میکشند تا توجه دیگران را به خود جلب کنند. هر روز یک استایل گرانقیمت از زندگی خویش به نمایش می گذارند و دیگران هم ویو  میکنند. این ویو کردنها در بُعد ذهنی بسیار مهم است و باعث آشوب بین دو جهان انسانها و جنها خواهد شد.

مردم نیازهای کاذب زیادی برای خود ایجاد کرده اند. نیازهای کاذب بر خلاف نیازهای طبیعی، در زمانها و مکانهای نامناسب برآورده میشود. نیاز طبیعی به گرسنگی، در زمان غذا خوردن برطرف میشود. اما نیاز های کاذب مثل نیاز به احساسات توهمی، فقط از طریق فیلمها و آهنگها برطرف میشود. در برآورده شدن نیاز طبیعی، فقط دو عامل موثرند (استفاده کننده و نیاز). اما در نیازهای کاذب، شیطان به عنوان عامل سوم هم دخیل است. به همین خاطر نیازهای کاذب ، لذت واقعی ندارند و فقط افراد را در دام دیوها می اندازند. خریدهای اضافی بدون نیاز، تفریحات غیر ضروری، نخوابیدن شبها، گوش دادن آهنگهای آلفایی و همچنین فیلمهای توهمی و کاذب؛ در همگی اینها، عامل سوم یعنی دیوها دخیل هستند.  نیازهای کاذب کل وقت آدمی را می گیرد، زیرا آدمی را به مکانها و زمانهای بخصوصی می برد که این مکانها و زمانها با نظام رحمانی درگیر میشود. خدا شبها را برای خواب و سکوت گذاشته است ولی نیاز کاذب، شب آدمیان را می گیرد و نمی گذارد این دستور خدای رحمان اجرایی شود. در نظام رحمانی، بین شب و روز  تفاوت است ولی در نظام شیطانی شب برای خواب و آرامش نیست. در نظام رحمانی بین زن و مرد تفاوت هست ولی در نظام شیطانی، بین زن و مرد تفاوتی نیست. مردم زمان ما زیاد دوست ندارند، خدا را در معادلات زندگیشان وارد کنند. وقتی از یک معادله خدا را حذف کنید، به خیال خودشان نفس راحتی می کشند و احساس آرامش میکنند. در نظام شیطانی، بیشتر مردم، خدا را به عنوان مشکل اصلی و مانع اصلی سر راه خویش می بینند. آنها با پیام و کتاب آسمانی مشکلی ندارند، بلکه با خود خدای رحمان مشکل دارند.

 

قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ ﴿۳۳

به یقین مى‏ دانیم که آنچه مى‏ گویند تو را سخت غمگین مى ‏کند در واقع آنان تو را تکذیب نمى کنند ولى ستمکاران آیات خدا را انکار مى کنند (۳۳)

 

در نظام رحمانی، ظن و شک خیلی کم است، اما در نظام شیطانی شک و ظن به دل زندگی افراد راه می یابد. کسی که صرفا بخاطر زیبایی، بینی اش را عمل کرده است، هر لحظه می ترسد که در خواب روی  بینی اش بیفتد و برایش مشکلی پیش بیاید. او مثل سابق راحت نیست و هر لحظه باید مراقب باشد. او در واقع به منطقه شک و گمان وارد شده است. وقتی انسانها فکر کنند که در برهه ای از زمان، کنترل اوضاع از دست خدا خارج شده است، در آن صورت شروع به کارشکنی میکنند و کارهای غیر معمول انجام میدهند. تنها راه برای خروج از این حالت، تقواست. مردم دارند لباسی که خدا برای آنان نازل کرده است تا بوسیله آن عیبهایشان را بپوشانند از تن در میاورند. اگر تقوا نداشته باشید، همه چیز زندگی روی زمین میشود عیب و کمبود و دغدغه. بدون تقوا ، چشم دیگری در انسان فعال میشود که زندگی ها طور دیگری بوسیله آن دیده میشود و این را چشم سوم می گویند. توجه کنید که چشم سوم یکی از مراحل یوگا هم هست و مهمترین حربه شیطان برای انحراف مردم است. وقتی چشم سوم باز شود دیگر افراد وارد یک دنیای شیطانی با حساسیتهای بسیار بالا می شوند و از نظام رحمانی خارج میشوند. فردی در رینگ بوکس بازنده شده و در گوشه ای از رینگ افتاده است ولی طرف مقابل ول کنش نیست و او را تا سرحد مرگ میزند. فرد پیروز چیزهایی می بیند (بوسیله چشم سوم) که دیگران نمی بینند و دنبال آن چیزها میرود و به همین خاطر کشتن طرف مقابل برایش اهمیتی ندارد و فقط آن چیزی که در چشم سوم خود می بیند، برایش مهم است. وقتی چشم سوم افراد باز شود، دیگر دنیا را طور دیگری می بینند و اهمیت و ترتیب کارها برایشان عوض میشود. بنابراین در یک تصادف پیش آمده، بجای کمک به فرد تصادفی، از او فیلم می گیرند تا در فضای مجازی پخش کنند. فیلم گرفتن از کمک به افراد مهمتر و مقدم تر است. این یکی از نشانه های باز شدن چشم سوم است. آنها نجات جان یک انسان برایشان اهمیت کمتری دارد ولی تعداد فالوورها برایشان مهمتر است. در چشم سوم ایثار و فداکاری نیست و هیچ امری در جایگاه واقعی خویش نیست. به همین خاطر بجای کمک به تصادفی، در فکر فالوور جمع کردن است و کلا دیدگاهش فرق میکند. چشم سوم یک دیدگاه اشتباه است که زندگی افراد را نابود میکند. چشم و هم چشمی هم نوعی باز شدن چشم سوم است که زندگی رحمانی را کم رنگ میسازد. وقتی چشم سوم افراد باز شد، افراد به ظاهر کنار همند ولی همدیگر را نمی بینند.

 

أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۷۵

آیا طمع دارید که [اینان] به شما ایمان بیاورند با آنکه گروهى از آنان سخنان خدا را مى شنیدند سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف میکردند و خودشان هم مى‏ دانستند (۷۵)

 

وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۷۶

و [همین یهودیان] چون با کسانى که ایمان آورده‏ اند برخورد کنند مى‏ گویند ما ایمان آورده‏ ایم و وقتى با همدیگر خلوت مى کنند مى‏ گویند چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است براى آنان حکایت مى ‏کنید تا آنان به [استناد] آن پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند آیا فکر نمى ‏کنید (۷۶)

 

أَوَلَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ ﴿۷۷

آیا نمى‏ دانند که خداوند آنچه را پوشیده مى دارند و آنچه را آشکار مى کنند مى‏ داند (۷۷)

 

در زمان زرتشت، دیو پرستان، گاوها را با نیزه های خار دار آنقدر می زدند تا گاو با زجر کامل بمیرد. آنها کشتن گاو را به یک تفریح و کسب هیجان برای خود تبدیل کرده بودند. یکی از مواردی که زرتشت علیه آن سخن گفت ، همین طریقه کشتن وحشیانه گاو بود. دیو پرستان چیزی را در این هیجانات شیطانی می بینند که دیگران نمی بینند. این نوع دیدن همان چشم سوم است. چشم سوم مقابل چشم بصیرت در نظام رحمانی است. یکی در پروفایلش نوشته است که : هیچ کسی در این دنیا برایم مهم نیست و فقط خودم برایم مهم است.  وقتی چشم سوم افراد باز باشد، دیگر جملات عجیب و غریب از آنان صادر میشود که قابل درک نیست. وقتی چشم سوم باز باشد، دیگر دستورات خدای رحمان نفرت انگیز میشود و اهمیتش را از دست میدهد. افراد دیگر نماز را یک تکلیف و مشق و سربار میدانند. به همین خاطر بعد از مدتی نماز بجا نمی آورند. در حالی که در سیستم رحمانی، نماز یک نعمت و فرصت است. وقتی چشم سوم باز باشد، دیگر همسران از چشم هم می افتند. واقعا دو فرد که بیست سال با هم زندگی کرده اند و کمبودهای همدیگر را تحمل کرده اند، چطوری میتوانند فقط بخاطر دلایل واهی و براحتی از هم جدا شوند!  فقط در نظام شیطانی که چشم سوم را تبلیغ میکند، چنین اتفاقاتی می افتد. چشم سوم این چنین، افراد را بی چشم و رو میکند. دیوها چشم سوم افراد را باز میکنند. پرسه های بیخودی در اشعار و تلویزیون و ماهواره و اینترنت و سرک کشیدن در زندگی دیگران، مردم را به باز کردن چشم سوم ترغیب میکند. چشم سوم نوعی منطق منحرف است که روی سیستم عصبی انسان سوار میشود و آن را بیمار میکند (نوعی ویروس روانی). بیشتر بیماریهای روانی از این موضوع ناشی میشود. متاسفانه در روانشناسی، روشهای خاصی جایگزین تقوا میشود. در حالیکه تقوا مهمترین وسیله برای انسان است تا در زمین براحتی زندگی کند و از باز شدن چشم سوم جلوگیری میکند.

 

یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ﴿۲۶

اى فرزندان آدم در حقیقت ما براى شما لباسى فرو فرستادیم که عورتهاى شما را پوشیده مى دارد و [براى شما] زینتى است و[لى] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانه‏ هاى [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند (۲۶)

 

وقتی لباس تقوا بکار برده نشود، لباس خوف و جوع جایگزین آن میشود. هر لحظه مراقب است که دماغ عمل شده اش، نیفتد و این دغدغه هم به گرفتاریهاش اضافه میشود. اگر خوف و جوع ادامه پیدا کند، آدمیان به هیچی و پوچی می رسند. لباس تقوا سیستم عصبی انسان را تقویت میکند و از خیل زیادی از مشکلات جلوگیری میکند. یعنی با وجود لباس تقوا، آدمیان خیلی از مشکلات و جزئیات و دغدغه ها برایشان پیش نخواهد آمد. تقوا ریشه عزت نفس است. وقتی تقوا نداشته باشید، ممکن است که یکی با یک جمله و حرف سیستم عصبی شما را به هم بریزد و کلیت شما را زیر سوال ببرد.

دانشمندان وقتی اتم را شکافتند، دچار خوف شدند، زیرا پیش خود فکر کردند که این اتمها چطوری به هم وصلند!  اما وقتی خدا را در پشت ماجراها و علم ببینی، دیگر از چیزی خوف نخواهید داشت، زیرا خدا چیزی میداند که ما نمی دانیم.

عشق یک مفهوم شیطانی است، زیرا در عشق افراد تقوا را انتخاب نمی کنند، بلکه خوف و جوع را انتخاب میکنند ، زیرا در عشق آنها فقط معشوق را دارند؛ عشق یک نوع شبهه لباس است و در واقع فریب است که افراد بطرز عجیبی به کوهی از مشکلات می رسند. در نظریه شیطانی وحدت وجود، افراد بجای تقوا، لباس از بر میکنند.

 اگر خدا و عالم غیب در معادلات زندگی و علمی در نظر گرفته نشود، خیلی از علتها مجهول می شوند و در نتیجه افراد وارد جهل میشوند. واقعا مردم وارد عصر تنهایی شده اند و خود را از یک حفاظ مهم بنام تقوا محروم کرده اند.

 

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ ﴿۱۱۲

و خدا شهرى را مثل زده است که امن و امان بود [و] روزیش از هر سو فراوان مى ‏رسید پس [ساکنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى کردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‏ دادند طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانید (۱۱۲)

 

سیستم اعصاب انسانها حساستر شده است و این به انتخاب نوع لباسی ربط دارد که ما برای زندگی انتخاب کرده ایم. لباس تقوا یا لباس خوف و جوع. حتی طوری شده است که در خانواده ها سر یک سفره غذا نمی خورند و حساسیت تا این حد گسترده شده است.  شب در قرآن به عنوان نوعی لباس تعریف شده است تا مردم در آن عیبهایشان را بپوشانند. اما مردم اکنون شبها انواع فیلمها و مهمانیها را راه می اندازند و بیش از پیش، عیبهای خود را در مقایسه با دیگران آشکار میکنند.

 

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا ﴿۴۷

و اوست کسى که شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مایه] آرامشى و روز را زمان برخاستن [شما] گردانید (۴۷)

 

این ها همگی نشان از تغییر دوره و عصر است. عصر و دوره عوض میشود و مردم زندگی مشکلتری خواهند داشت و هبوط یعنی همین. انسانها به این دنیا آمده اند تا در نهایت آزادی، یا از مقام قدوسی خدا پاسداری کنند، یا از فرضیه های شیطان. برای اخذ تصمیم در این امر حیاتی، هر انسانی پیامی از سوی خدا دریافت می کند که  وی را به پاسداری از مقام قدوسی خدا فرا می خواند، و پیامی از سوی شیطان نیز دریافت می کند که مرام چند خدایی یا شرک را تشویق می کند. پیام خدا از طریق پیامبران و نشانه هایش در آسمانها و زمین است ولی پیام شیطان در همین نمایشاتی است که مردم فریبش را خورده اند.

 

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۳۰

پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خداى تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمى‏ دانند (۳۰)

 

مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۳۱

به سویش توبه برید و از او پروا بدارید و نماز را برپا کنید و از مشرکان مباشید (۳۱)

 

ما در دورانی زندگی می کنیم که بحرانهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی رو به ازدیاد گذاشته است. درصد طلاق بسیار بالا رفته است. بسیاری از ازدواجها، بمدت کمی دوام می آورند و متلاشی میشوند. در زمان هاروت و ماروت همین مشکلات پیش آمده بود و دیوها (شیاطین تنزل یافته به دنیای انسانها) بین زنان و مردان افتراق و اختلاف ایجاد کرده بودند. این اختلاف و تفرقه بین زوجین؛ بخاطر یک عدم تفاهم ساده نیست؛ بلکه بخاطر تعویض و تغییر ماهیت وجودی ازدواج و لذتهای حاصل از آن است. شیوه های زندگی گذشتگان رو به نابودی است و شیوه ای دیگر همراه با انتظاراتی دیگر در حال ظهور است. این مشکلات خواسته و ناخواسته سبب می شوند در زندگی یکایک افراد جامعه و در نتیجه در سطح کلی اجتماع تغییرات ناخواسته ای  به وجود آید. تنها دلیل این امر، این است که مردم امیال و شهواتشان تغییر کرده است.

یک مثل معروف هست که می گوید که عشق کور است. عشق از آن جهت کور است که مبنای انسانی ندارد و بلکه مربوط به شیاطین و اجنه است. هر چقدر که آدمیان مفاهیم عشق را جدی تر بگیرند، دچار افتراق و مشکلات بیشتری خواهند شد. همزاد شیطانی ما، بطور گسترده ای مفاهیم عشق را تنها راه رستگاری و خوشبختی بشر به ما معرفی میکند. پندار نیک، یک استدلال رحمانی است برای متقاعد کردن خودمان؛ بعد از آن ما باید همزاد شیطانی خود را به دیدگاه رحمانی متقاعد کنیم و باید هوای نفس را در خود بکشیم. همزاد شیطانی ما با پندار نیکی که ما انجام می دهیم، تصمیم خود را خواهد گرفت. و به این طریق اساسا، باید از قدرت آن بخش شیطانی که در همه ما هست (همزاد ما)، بکاهیم، و نفس خود را تزکیه دهیم. پس، می بینیم که هر یک از ما خودش تصمیم می گیرد که کجا باشد ؛ در بهشت یا جهنم. خدا هیچ کس را به جهنم نمی اندازد؛ انسانها و اجنه به جهنم می گریزند تا از دردی که در حضور خدای رحمان به آن دچار می شوند فرار کنند. انسانهای ناپاک در نظام رحمانی و با زندگی رحمانی راحت نیستند، در نتیجه آنها فرار می کنند به سوی حیات خلوت خویش با شیاطین.

 

وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۴

و چون با کسانى که ایمان آورده‏ اند برخورد کنند مى‏ گویند ایمان آوردیم و چون با شیطانهاى خود خلوت کنند مى‏ گویند در حقیقت ما با شماییم ما فقط [آنان را] ریشخند مى ‏کنیم (۱۴)

 

هر کس که عبادات و بندگی  و توجهات خود را فقط به خدا اختصاص ندهد، اسیر شیطان شده است  و از نظام رحمانی خارج شده است. ما هر چقدر  که کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک را بهتر اجرا کنیم، پاداش خیلی بهتری می گیریم.  هرگز در تصور ما نمی گنجد که چه خوشبختی و شادی بزرگی در انتظار یکتاپرستان است و آن هم فقط بخاطر اعمال مناسبی است که در این جهان انجام میدهند. در نظام رحمانی پاداشها فوق العاده است ولی در نظام شیطانی، هیچ پاداشی در کار نیست و افراد به هیچی و پوچی می رسند.

 

فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۱۷

هیچ کس نمى‏ داند چه چیز از آنچه روشنى‏ بخش دیدگان است به [پاداش] آنچه انجام مى‏ دادند براى آنان پنهان کرده‏ ام (۱۷)

 

 

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و نه) آخر الزمان (قسمت 7 ) دفع کردن دیوها ( بخش 3 )

pdf

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و نه)

آخر الزمان (قسمت  7 )

دفع کردن دیوها ( بخش 3 )

 

شیاطین در جایی میان انسانها در کره زمین فرود می آیند که تغذیه معنوی داشته باشند و در این حالت دیو نامیده میشوند. در این حالت توجه آنان به این مکانها و زمانها معطوف میشود. در مکانها و زمانهای بخصوصی، شیاطین بر دنیای انسانها تنزل پیدا میکنند. در آخر دوره ها و عصرها، تنزل و فرود آمدن شیاطین به دنیای انسانها بسیار جدی تر خواهد بود. در این حالت دیوها، بحرانهای اخلاقی، اجتماعی، سیاسی در جهان بوجود خواهند آورد و سوره العصر راه حل برون رفت از این بحران را به ما ارائه میدهد.

براساس سوره العصر، دستور پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر مهمترین روش برای  دَک و دفع کردن دیوهاست. البته عکس این قضیه یعنی دوری از پندار بد، کردار بد، گفتار بد هم در فرآیند رجم دیوها به همان اندازه مهم است. پندار و گفتار و کردار نیک، و همچنین دوری از پندار و کردار و گفتار بد ؛ جایی برای تغذیه شیاطین نمی گذارد و آنها تسلطشان را نسبت به انسانها از دست میدهند و از آن محیط فرار می کنند. این مهمترین نکته در دفع کردن دیوهاست.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک کرده و همدیگر را به حق سفارش و همدیگر را به شکیبایى توصیه کنند (۳)

خدا در قرآن، پندار نیک را ایمان می نامد، زیرا پندار وقتی مفید است که در راستای ایمان به خدا باشد. ما وقت کم داریم و نباید وقت خود را با پندارهای بیهوده تلف کنیم؛ بلکه باید هر آنچه که رستگاری ما را تضمین میکند و در آن راستا مفید باشد را مد نظر داشته باشیم. در عصر ما، مردم بوسیله فیلمها، آهنگها و کلیپها دچار خیالات و توهمات میشوند. این ها نوعی پندار بد است. پندار بد تا وقتی که در سطح پندار است، کسی آن را نمی بیند. البته این نوع پنهان سازی پندارها، خودش نوعی پوشاندن حقیقت است. گفتار ، بیرونی ترین لایه است که لایه های پندار و کردار را میتواند بپوشاند. افراد میتوانند با بیان آنچه که انجام نمی دهند، مردم را فریب دهند. کردار هم میتواند، پندار بد مردم را پنهان کند.  اینها همگی نوعی ریاست. ریا نوعی عدم هماهنگی بین پندار و کردار و گفتار است. اگر این سه با هم هماهنگ و نیک نباشند، یعنی افراد در مرحله جادو و تسلط دیوها قرار گرفته اند. وقتی پندار و کردار و گفتار هر سه نیک باشند، افراد از تسلط و محدوده دسترسی دیوها خارج شده اند. برای خارج نشدن از این حالت، باید صبر و استقامت به خرج داد.

 

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۱۳

محققا کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد (۱۳)

 

أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۱۴

ایشان اهل بهشتند که به پاداش آنچه انجام مى‏ دادند جاودانه در آن مى‏ مانند (۱۴)

 

استقامت در راه خدا، از اصول اولیه جنگ با دیوهاست. صبر نکردن در این راستا، یعنی افراد تحمل و توانایی سنگینی دیوها را ندارند. به همین خاطر خدا در سوره العصر، روش نجات انسان را به چهار قسمت تجزیه میکند. که یکی از آنها، صبر است.

 

پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر

 

هر عمل و گفتاری و پنداری که تقدس برای غیر خدا ایجاد کند، باطل است. تقدس قائل شدن برای غیر خدا و ستایش و نیایش کردن غیر خدا، انرژیهایی ساطع میکند که منبع تغذیه دیوهاست. اعمال عبادی اعم از زکات و روزه و نماز و قربانی، به نوعی از بین بردن تسلط و ارتباط با دیوها است. نماز برای این است تا که این ارتباطات پنهانی را قطع کند.

از آن چیزی که برایت عزیز و مهم است باید ببخشی و گرنه مثل این است که به جای سر مار، دُم مار را زده باشی.  بعضی ها به اشتباه، ارتباط با دیوها را بطور کامل قطع نمی کنند و این اشتباه است و به این طریق از دست دیوها خلاص نمیشوند.

 

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿۹۲

هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعا خدا بدان داناست (۹۲)

 

طهارت مقدمه تزکیه است. تا وقتی شما خودتان را از دیوها و شیاطین پاک نکرده باشید، به تزکیه دست نخواهید یافت. قرآن را فقط کسانی بطور صحیح می فهمند که طهارت باطنی داشته باشند.

 

لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿۷۹

که جز پاک‏شدگان بر آن دست ندارند (۷۹)

 

تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۸۰

وحیى است از جانب پروردگار جهانیان (۸۰)

 

کسانی که کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک کافی انجام ندهند، پتانسیل گرایش به کردار بد و پندار بد و گفتار بد در آنها افزایش می یابد. دیده ای که بعضی ها می گویند که دلم پره! این گفته بعضی مواقع به آن معناست که افراد برای کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک تلاش نمی کنند تا از آن موقعیت خارج شوند و در نتیجه جو سنگینی بر روان آنان حکمفرماست. باید کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک بطور پیوسته جریان داشته باشد تا بتوانید از دست کنترل شیاطین نجات یابید.

شیاطین و دیوها این نکته را خوب میدانند و سعی دارند که این رابطه محکم را به هم ریزند. به نظر می رسد که دیوها، روابط سالم بین انسانها را از راه هایی که ما درک نمی کنیم، نابود می کنند، اما اکنون می توانیم نتایج بد این دخالت را ببینیم. انجام درست کارها از همان ابتدا از بسیاری از مشکلات در آینده جلوگیری می کند.

در سیستم و نظام غیر رحمانی، اعمالی لذت بیشتری دارد که خدا منع کرده است. دلیل لذت بیشتر این است که لذت کسب شده از نوع دیگری است و از نوعی نیست که جوینده دنبالش است. لذت حاصل از گناه، ربطی به عمل ندارد. مشروبات الکلی حاصل میوه های گندیده است ولی لذت این نوع مشروبات هیچ شباهتی به لذات حاصل از خوردن خود میوه ندارد و حتی نوع لذتهای آن دو متفاوت است. لذت حاصل از مشروب الکلی ، بخاطر خود میوه نیست. بلکه حاصل تسلط دیوها بر انسانهاست. لذتی که از مصرف مشروب الکلی بدست میاید حاصل از نشئگی و مستی ای است که برانسان مستولی میشود و به خود میوه ربطی ندارد و نوعشان کاملا متفاوت است. این گونه مواد، برای آنها حیات خلوت ایجاد میکند و به این طریق خود را به حیات خلوت می برند و اینها خلوتشان توی سیستم شیطانی است ولی از نعمات نظام رحمانی بطرز نادرست استفاده میکنند.

 

وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۴

و چون با کسانى که ایمان آورده‏ اند برخورد کنند مى‏ گویند ایمان آوردیم و چون با شیطانهاى خود خلوت کنند مى‏ گویند در حقیقت ما با شماییم ما فقط [آنان را] ریشخند مى ‏کنیم (۱۴)

 

خساست و کینه و خیانت و سایر صفات شیطانی ، در حیات خلوت با شیاطین مجاز است و جزو لذتها بحساب میاید. کسی که خسیس است، خساست بر او چیره میشود و این همان تسلط دیوهاست. حس ناشی از این لذت فقط در نظام شیطانی قابل بیان است. در سیستم شیطانی، عشق ترویج میشود و همه لذتها را در عشق خلاصه میکند. اما در نظام رحمانی عشق یک مفهوم شیطانی است و خدای بجای عشق، مودت و رحمت را مطرح کرده است.

هر کسی باید توجه کند که حیات خلوت او کجاست. آیا حیات خلوت او در نظام رحمانی است یا در نظام شیطانی. وقتی افراد، پندار بد انتخاب میکنند ولی ظاهرا خود را خوب نمایش میدهند، یعنی حیات خلوت آنان در نظام شیطانی است. کسی که از نعمات خدا استفاده میکند ولی در تفریحات خود، از آهنگهای آلفایی و فیلمهای توهمی و خیانت و مشروبات الکلی و مخدرات استفاده میکند؛ یعنی حیات خلوت او با شیاطین است. بنده ی شکرگزار کسی است که از نظام رحمانی استفاده میکند و حیات خلوت و تفریح او در همان نظام رحمانی است. فلسفه شکرگزاری همین است.

 

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُورًا ﴿۶۲

و اوست کسى که براى هر کس که بخواهد عبرت گیرد یا بخواهد سپاسگزارى نماید شب و روز را جانشین یکدیگر گردانید (۶۲)

 

ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا ﴿۳

[اى] فرزندان کسانى که [آنان را در کشتى] با نوح برداشتیم راستى که او بنده‏ اى سپاسگزار بود (۳)

 

فلسفه شکرگزاری این است که مومنان حیات خلوت و تفریح و سرگرمیشان در همان نظام رحمانی باشد. در تقویم ما حتی یک روز هم برای گرامیداشت خدایی که ما را خلق کرده و آنهمه نعمتهای گوناگون را به ما اعطاء نموده است، تعطیل نشده است. شایسته است که روزهایی به عنوان روز شکرگزاری از خدا، تعطیل ملی اعلام شوند و در آن روز مردم نسبت به نعمتهایی که خدا به آنان داده است، شکرگزاری کرده و از روزی های حلال خدای متعال به محرومان جامعه انفاق نمایند و شادی و تفریحات خویش را به خدا نسبت دهند.

فرد شکرگذار یعنی فردی که حیات خلوتی با دیوها ندارد و هر چه هست در نظام رحمانی است. ما روزانه در پنج نماز خویش، میگوییم الحمد لله؛ یعنی ستایش و شکرگزاری خود را به فقط خدا نسبت و اختصاص دهیم. وقتی توبه میکنید یعنی باید حیات خلوت با دیوها را ترک کرده و به نظام رحمانی برگردید. متاسفانه انسان بسیار ناسپاس است و تفریحات و جشن های خویش را به نظام شیطانی اختصاص میدهد (آهنگهای آلفایی و اشعار و فیلمهای منحرف و توهمی و مشروبات الکلی و مواد مخدر جزو حیات خلوت با شیاطین است)؛ در حالیکه او از نعمات خدا استفاده میکند. شاعر میگوید آنم آرزوست که یافت می نشود. تفکرات شعراء مردم را به حیات خلوتها می کشاند و آنان را نسبت به نظام رحمانی مشکوک میکند و می راند. زیرا آنچه آنان میخواهند در نظام رحمانی نیست. وقتی شاعر می گوید آنم آرزوست که یافت می نشود،  یعنی دلش حیات خلوت با شیاطین میخواهد ولی نمیتواند با زبان بشری بیان کند که آن چیز چیست.

 

قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ ﴿۱۷

کشته باد انسان چه ناسپاس است (۱۷)

 

در آخر عصرها، اجنه و شیاطین بصورت تنزل یافته یعنی دیو به دنیای انسانها حمله میکنند ولی اینبار برخلاف زمان زرتشت؛ ما آنها را بطور جسمانی نمی بینیم. از بین رفتن ارزشهای اولیه رحمانی در میان مردم؛ نشانه حمله شدید شیاطین به دنیای انسانهاست. با تغییر دوره و عصر؛ انسان و محیط زندگی او هبوط میکند. شیاطین هم ضعیف تر میشوند و تسلط سابق را از دست میدهند.

پیامبر ابراهیم، خدا را سرور و بزرگِ خود میدانست. اما بیشتر مردم خدا را بزرگ خود نمی دانند. یکی پیش پزشک می رود و پزشک به او میگوید که اگر فلان غذا را بخورید، می میرید؛ فرد به حرف پزشک گوش میکند و عمل میکند و دیگر آن غذا را نمی خورد. او قرصهای پزشک را با دقت و سر وقت میخورد. اما خدای مهربان نصیحتهای مهربانانه ای در کتابش به ما میکند و انسان متاسفانه گوش نمی کند و برای خدا هیچ قدر و حرمتی قائل نیست. ما باید فقط خدا را بزرگ و سَرور خویش بدانیم. هیچکسی نباید در کنار خدا قرار گیرد و باید خدا در همه حال بزرگتر باشد.

در نظام رحمانی، مردم به اعمالی همچون نماز و روزه و زکات نیاز دارند ولی در نظام شیطانی مردم نماز بجا نمی آورند و یا با کسالت و تنبلی انجام میدهند؛ زیرا نیازی به آن ندارند. کسانی که نماز بجا نمی آورند، در واقع محیط خانواده خود و در مرحله بعدی، محیط جامعه را به خطر می اندازند. پرندگان و حیوانات و سایر موجودات همگی نماز و تسبیح خود را میدانند زیرا به آن نیازمندند و انجامش میدهند.

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿۴۱

آیا ندانسته‏ اى که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى‏ گویند و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده‏ اند [تسبیح او مى‏ گویند] همه ستایش و نیایش خود را مى‏ دانند و خدا به آنچه مى کنند داناست (۴۱)

 

اما انسانها به طرق مختلف از ماندن در نظام رحمانی سرباز میزنند. خدا یک سری ابزارها برای ماندن و استقامت ما در نظام رحمانی قرار داده است. نماز یکی از این ابزارهاست. خیلی از مردم نسبت به این موضوع غافلند و از این ابزار و نعمت بزرگ استفاده نمی کنند و نسبت به انجام نماز سهل انگارند.

 

الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵

که از نمازشان غافلند (۵)

 

الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ﴿۶

آنان که ریا مى کنند (۶)

 

وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿۷

و از [دادن] زکات [و وسایل و مایحتاج خانه] خوددارى مى ‏ورزند (۷)

 

در نظام شیطانی، براحتی نمازها ضایع میشوند. مردم در حیات خلوت خویش، نمازها را ضایع میکنند. مردم دیگر انواع کلیپهای نامناسب را در اینترنت جستجو میکنند ولی جالب است که همزمان آن را نکوهش هم میکنند! در حالی که باید اصلا نمی بایست جستجو و کنجکاوی می کردند. این نوع کنجکاوی خودش جزو تله های شیاطین است. ضایع کردن نماز به این معناست که وقتشان را با این کارها تلف میکنند و تاثیر نماز را خنثی میکنند.

 

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿۵۹

آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (۵۹)

 

إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا ﴿۶۰

مگر آنان که توبه کرده و ایمان آورده و کار شایسته انجام دادند که آنان به بهشت درمى ‏آیند و ستمى بر ایشان نخواهد رفت (۶۰)

 

جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا ﴿۶۱

باغهاى جاودانى که [خداى] رحمان به بندگانش در جهان ناپیدا وعده داده است در حقیقت وعده او انجام‏شدنى است (۶۱)

 

گاهی بعضی افراد آنقدر غرق در فیلمهای ماهواره ای و اینترنت هستند که نمازشان را به زمان پخش پیام بازرگانی می اندازند. آنها برای تفریحات خویش زمانبندی خاصی دارند، اما برای نماز ندارند. شیاطین و یا دیوها در اوقات و اماکن خاصی بر انسانها تسلط بیشتری پیدا میکنند و به همین خاطر خدای حکیم می فرماید که نماز ، یک کتاب مبتنی بر زمان و وقت است.  (إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا). خدا نماز را کتاب زماندار می نامد. هر آن چیزی که خدا آن را کتاب بنامد، یعنی ما برای زندگی در نظام رحمانی به آن نیازمندیم و جزو اصول اولیه برنامه زندگی ما باید باشد.

نماز نوعی برنامه ریزی است تا نماز بعدی. هر نمازی ما را تا نماز بعدی بیمه میکند و از تسلط دیوها ما را دور نگه میدارد. با قیام، رکوع و سجود؛ هر بار؛ خودمان را ویروس کشی میکنیم و از حیات خلوت شیاطین خارج میشویم و به دنیای واقعی میاییم. نماز برای قطع ارتباط با حیات خلوت شیاطین و برگشت به دنیای واقعی است.

هبوط انسانها زمانی پیش میاید که مشکلات از سطح جامعه به سطح خانواده ها و به سطح ازواج برسد. در این حالت سقوط بشر به حد نهایی خویش میرسد و در این حالت عصر و زمانه عوض میشود.

وقتی در جامعه و خانواده عفو و گذشت پیشه سازید؛ مثل این است که به خدا قرض داده باشید و در این حالت نزد خدا ، برای خود اندوخته جمع کرده اید. بندگان رحمان کاری انجام نمی دهند که از نظام رحمانی خارج شوند و خشم خویش را کنترل میکنند. خارج نشدن از نظام رحمانی در میانه مشکلات و سختی ها بسیار با ارزش است و خدا این افراد را بندگان خود می نامد و برای آنان بهشت برین ساخته است.

 

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳

و بندگان خداى رحمان کسانى‏ اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏ دهند (۶۳)

 

وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ﴿۶۴

و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى ‏آورند (۶۴)

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ﴿۶۵

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است (۶۵)

 

إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿۶۶

و در حقیقت آن بد قرارگاه و جایگاهى است (۶۶)

 

وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا ﴿۶۷

و کسانى‏ اند که چون انفاق کنند نه ولخرجى مى کنند و نه تنگ مى‏ گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را برمى‏ گزینند (۶۷)

 

وَالَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا یَزْنُونَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا ﴿۶۸

و کسانى‏ اند که با خدا معبودى دیگر نمى‏ خوانند و کسى را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمى ‏کشند و زنا نمى کنند و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را ریافت‏ خواهد کرد (۶۸)

 

در آخر اعصار و دوره ها، زوجین می خواهند که همدیگر را به سطح همدیگر هبوط دهند و خیال میکنند که با هبوط اخلاقی ، هر دو هم سطح شده و خوشبخت میشوند و از هم لذت می برند!  متاسفانه زوجین می خواهند که همدیگر را به حالات کثیف و شیطانی ببرند تا از همدیگر لذت! ببرند. عشق همه این حالات را برای آدمیان پیش میاورد. وقتی فردی خوب توسط همسر و زوجش وسوسه و هبوط داده شود، در آن صورت فرد خوب میتواند به پایینتر هم هبوط کند و در آن موقع دیگر قابل کنترل نیست. خیلی از زنان و مردان، به خاطر توهمات عشق؛ نماز و روزه بجا نمی آورند؛ چند سال بعد؛ همان محبت ساده هم، میانشان برقرار نیست و به این طریق عشق نابود کننده خانواده هاست. عشق فقط در حیات خلوت با شیاطین امکان پذیر است، زیرا کسی که حیات خلوتش در نظام شیطانی باشد؛ دیگر درستی و نادرستی کارها برایش اهمیتی ندارد و به قول خودش؛ آب که از سر گذشت، چه یک وجب ؛ چه صد وجب.

در نظام شیطانی؛ گزاره ها بسیار متفاوت است. می گویند پر قو یا پشم گوسفند؟ آنها با مطرح کردن بعضی سوالات؛ عدالت را جابجا میکنند. در حالی که در نظام رحمانی، پر قو یا پشم گوسفند هر کدام که مقدر و قسمت شد؛ همان مناسب است. دو بچه یک نوع اسباب بازی دارند اما با رنگهای متفاوت؛ بچه ها از آنجا که نابالغ اند و عقلشان کامل نیست؛ رنگهای متفاوت را نشانه ناعدالتی میدانند و ممکن است هر کدام بهانه بگیرد که رنگ بخصوصی را میخواهد. بچه ها باید نفسشان رشد کند تا وارد نظام رحمانی شوند و سن رشد مربوط به جسم نیست و بلکه به نفس و روان مربوط است.

در نظام غیر رحمانی، نعمات رحمانی لذت چندانی ندارند و مردم فقط دنبال میوه های نایاب هستند. مردم میوه های غیر معمول و گران را نشان تفاخر میدانند. آنان دنبال آنچیزی هستند که نایاب است. در نظام رحمانی؛ هر نعمتی اهمیت و جایگاه خودش را دارد.

 

 وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳

و به خوراک‏ معمولی ترغیب نمى ‏کند (۳)

 

دولتها و ملتها مشکلات همدیگر را متوجه نمیشوند و دولتها ملتها را در مشکلات زندگی یاری نمی کنند و این برخلاف آن چیزی است که خدا در سوره العصر می فرماید (تواصوا بالحق). دیگر مردم همدیگر را به گفتار حق و نیک توصیه نمی کنند. بلکه آنان همدیگر را با چشم و هم چشمی و حسادت و رسومات خرافی اذیت میکنند . برای مثال یک بانک می گوید که وام ده درصد میدهد ولی فقط خودش میداند که این ده درصد چطوری محاسبه میشود. وقتی موقع بازگرداندن وام میشود؛ می بینید لفظ ده درصد فقط یک فریب بوده است و محاسبات بازپرداخت بانک اصلا طور دیگری است. اینها هیچکدام تواصوا بالحق نیست.

یک ضرب المثل هست که میگوید که همه راهها به خدا ختم میشود. در حالیکه این طرز فکر کاملا اشتباه است و تنها راه راستی به خدا ختم میشود. راه راستی همان صراط المستقیم است.  ما اگر طبق دستور سوره العصر عمل نکنیم؛  از صراط المستقیم ، خارج میشویم.

اگرتمام راههای ممکن پندار، کردار، گفتار را در نظر بگیریم؛ تنها یک راه در نظام رحمانی است و تنها آن راه صراط المستقیم است و بقیه راهها، راههای گمراهی و یا مغضوب علیهم است.  ما در نمازهای پنجگانه از خدا میخواهیم که ما را به راه راست (راه اولی) هدایت کند و ما را از راههای گمراهی (دوم تا هفتم) دور کند و از راه غضب شده (راه هشتم) محفوط کند.

1

پندار نیک

کردار نیک

گفتار نیک

صراط المستقیم یا راه راستی

2

پندار نیک

کردار نیک

گفتار بد

همزه لمزه = بدگوى عیبجویى 

3

پندار نیک

کردار بد

گفتار بد

گمراهی

4

پندار نیک

کردار بد

گفتار نیک

گمراهی

5

پندار بد

کردار نیک

گفتار نیک

نفاق و دورویی

6

پندار بد

کردار نیک

گفتار بد

گمراهی

7

پندار بد

کردار بد

گفتار نیک

شاعری

8

پندار بد

کردار بد

گفتار بد

مغضوب علیهم = نظام کاملا شیطانی

 

از نظر خدا، فقط راه اولی مورد قبول است. تمام راههای دوم تا هفتم در نهایت به راه هشتم تبدیل میشوند. وقتی آدمیان تلاش خود را نکنند و عزم جدی برای توبه و اصلاح نداشته باشند، بالاخره روزی به مرحله هشتم خواهند رسید. اگر در یک صندوق سیب، یک سیب گندیده قرار دهید؛ به مرور تمام سیبهای دیگر هم خواهد گندید. گاهی یک کردار بد و یا یک گفتار بد که ادامه دار باشد و کنترل نشود؛ بمرور زمان، شما را به مرحله هشتم خواهد رسانید. مثلا کسی را در نظر بگیرید که به هرکسی میرسد، میگوید: نوکرتم، چاکرتم، خاک زیرپایتم؛ تمام این گفتارهای مفرطانه نوعی زیاده روی و چاپلوسی است؛ ضرر مهم این نوع زیاده روی این است که در نهایت باعث گندیده شدن پندارها و کردارهای دیگر هم خواهد شد.

در آخر عصرها و دوره ها، بیشتر مردم از نظام رحمانی خارج میشوند و دلیل اصلی هبوط همین است. در آن موقع، خدا حیات خلوتها را به هم می ریزد تا مردم به خود آیند و دوباره به نظام رحمانی برگردند. با استناد بر میزان فساد، بیماریها، حوادث ناگوار، فقر و بدبختی، و افتراق بین زوجین و جنگها در دایره ی محدود قدرتنمایی و حیات خلوت شیطان اینک ثابت شده  است که شیاطین برای مدیریت کردن زمین هیچ گونه صلاحیتی ندارند و در نتیجه شیاطین ضعیف تر میشوند و قدرت آنان کمتر میشود. انسانهایی که شیطان را از خود دور می کنند، و مقام رحمانی خدا را عملا پاس می دارند، و از رفتن به حیات خلوت شیطان دست بر می دارند، دوباره در پناه خدا قرار می گیرند و براحتی میتوانند بر کیدهای شیطان غلبه کنند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۲۰۸

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید همگى به اطاعت [خدا] درآیید و گامهاى شیطان را دنبال مکنید که او براى شما دشمنى آشکار است (۲۰۸)

 

فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْکُمُ الْبَیِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۲۰۹

و اگر پس از آنکه براى شما دلایل آشکار آمد دستخوش لغزش شدید بدانید که خدا تواناى حکیم است (۲۰۹)

 

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و هشت) آخر الزمان (قسمت  6 ) دفع کردن دیوها (بخش 2)

pdf 


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و هشت)

آخر الزمان (قسمت  6 )

دفع کردن دیوها (بخش 2)

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک کرده و همدیگر را به حق سفارش و همدیگر را به شکیبایى توصیه کنند (۳)

 

همانطور که در قسمتهای قبلی گفته شد، فرآیند پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر مهمترین روش برای  دَک و دفع کردن دیوهاست. البته عکس این قضیه یعنی دوری از پندار بد، کردار بد، گفتار بد هم در فرآیند رجم دیوها به همان اندازه مهم است. شیاطین در جایی میان انسانها در کره زمین می نشینند و فرود می آیند که تغذیه معنوی داشته باشند و در این حالت دیو نامیده میشوند. پندار و گفتار و کردار نیک، و همچنین دوری از پندار و کردار و گفتار بد ؛ جایی برای تغذیه شیاطین نمی گذارد و آنها تسلطشان را نسبت به انسانها از دست میدهند و از آن محیط فرار می کنند. این مهمترین نکته در دفع کردن دیوهاست.

بیشتر جنگها، جنگ بین حق و باطل نیست؛ بلکه جنگ بین دو باطل است. جنگ باطل با باطل، جزو  بازی و ماهیت سیستم شیطانی است. باطل، باطل را از بین نمی برد ، بلکه هر دو ادغام میشوند و وحدت وجود پیدا میکنند و یک باطل بزرگتر تشکیل میدهند. روشهای باطل، باطل را از بین نمیبرد، بلکه باطل را بزرگترش میکند. در نظریه وحدت وجود، روش شیطانی و باطلی در جریان است که با شیطان وحدت پیدا میکنند و جزو باطل اصلی(شیاطین) میشوند.

اگر توجه کرده باشید، جنگهای باطل، دلایل منطقی ندارند. قابیل، هابیل را تهدید به کشتن کرد؛ گفت چون قربانی تو نزد خدا قبول واقع شده است و مال من قبول نشده است! پس تو را می کشم. کشتن بخاطر قبول واقع نشدن قربانی!

 

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ﴿۲۷

و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ایشان بخوان هنگامى که [هر یک از آن دو] قربانیى پیش داشتند پس از یکى از آن دو پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد [قابیل] گفت‏ حتما تو را خواهم کشت [هابیل] گفت‏ خدا فقط از تقواپیشگان مى ‏پذیرد (۲۷)

 

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿۲۸

اگر دست ‏خود را به سوى من دراز کنى تا مرا بکشى من دستم را به سوى تو دراز نمى ‏کنم تا تو را بکشم چرا که من از خداوند پروردگار جهانیان مى‏ ترسم (۲۸)

 

إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ ﴿۲۹

من مى‏ خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى و در نتیجه از اهل آتش باشى و این است‏ سزاى ستمگران (۲۹)

 

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۳۰

پس نفس [اماره]اش او را به قتل برادرش ترغیب کرد و وى را کشت و از زیانکاران شد (۳۰)

 

قابیل اولین کسی بود که دلیل باطل را انتخاب کرد. او دلیل باطلی را برای قتل برادرش انتخاب کرده بود؛ البته از نظر خودش باطل نبود. این اولین شیطان پرستی در تاریخ بود. دیوپرستان، معقولانه رفتار نمی کنند، زیرا تصمیم گیرنده اصلی خودشان نیستند، بلکه دیوها تصمیم گیرنده اصلی هستند. منطق دیوها با منطق خداپرستان کاملا فرق میکند. بیشتر ظالمین تاریخ در لحظه تصمیم گیری، روشهای خودشان را درست میدانستند و آن را حق خود میدانستند.

یک ضرب المثل قدیمی هست که می گوید : گربه را دم حجله کشتن. این ضرب المثل و ضرب المثلهای مشابه، جملات باطلی هستند که تشویق به شروع جنگ میکنند. بعضی کشورها ابتدا جنگ راه می اندازند و دلیلشان هم این است که می گویند برای دفاع از حق قانونی و امنیت خودمان است. اینها همگی روش باطل هستند. این گروهها با انتخاب روشهای باطل ، خودبخود به گروه باطل می پیوندند و در آن وحدت وجود پیدا میکنند.

مهمترین ضرر بکاربردن روش باطل این است که دیوها (شیاطین تنزل یافته و فرودآمده به دنیای انسانها) بر آن جامعه تسلط می یابند. زیرا روش باطل ، یک نوع پندار بد و کردار بد در آن نهفته است. هیتلر ، تبعیض نژادی و نژاد برتر را دلیل اصلی خود برای شروع جنگ انتخاب میکرد. یا اینکه زنان و کودکان و افراد غیر نظامی در جنگها به اسارت و گروگان گرفته میشوند و وقتی از آنها بپرسید چرا؟ میگویند که طرف مقابل اینکار را کرده است. این دلیل منطقی نیست و در نتیجه باطل است و باطل که با باطل جمع شود، باطل بزرگتری ایجاد می شود. انسانها قربانیان سیاست سیاستمداران هستند. سیاستمداران هر گونه روش باطلی را بکار می برند.

بطور مثال مقدس دانستن گاو و گوساله، سیستم رحمانی را به هم خواهد زد. مردم هند، گاو را مثل مادر خویش و حتی بسیار مهمتر از مادر میدانند و به همین خاطر فرهنگ رحمانی را برای زندگی انتخاب نکرده اند. زمانی که بنی اسرائیل گوساله را مقدس دانستند و برای او یک تمثال ساختند، هارون به نصیحت آنان پرداخت و به آنها گفت که گوساله را مقدس را نپندارید و تاکیدا به آنها یادآوری کرد که خدای شما الرحمن است و نه کسی دیگر.

 

وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿۹۰

و در حقیقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسیله این [گوساله] مورد آزمایش قرار گرفته اید و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پیروى کنید و فرمان مرا پذیرا باشید (۹۰)

 

چرا هارون برای مقابله با فتنه سامری ، بین تمام اسماء الهی، از نام الرحمن برای اشاره به خدا استفاده میکند؟ زیرا مردم گوساله را ساختند، نه بخاطر اینکه آن را جای الله قرار دهند، بلکه آنها میخواستند فلسفه زندگی خویش را در چارچوب این نوع عرفان و ساختار قرار دهند.

تقدس سازی و افراط و تفریط در مورد شخصیتها و هر چیز دیگری، به این دلیل شکل می گیرد که مردم میخواهند خود را در زیرمجموعه رحم و رافت او (شخص و یا شیء مقدس شده) قرار دهند. اولین جمله قرآن، بسم الله الرحمن الرحیم، از فرآیندی صحبت میکند که مردم همگی زیر چتر رحم و رافت فقط خدا قرار گیرند. این جمله فوق العاده مهم که اتفاقا نوزده حرف دارد ؛ کلیت برنامه و نظام عبادی زندگی ما را تعیین کرده است. این جمله آنقدر مهم است که میتوان گفت خلاصه کتاب آسمانی قرآن است.

افراط و تفریط در تقدس بخشیدن به اشخاص و اشیاء آنقدر خطرناک است که حتی لغزش کوچک آن، فرهنگ متفاوت و عجیبی را بوجود خواهد آورد. بطور مثال گاو و یا گوساله را مقدس دانستن و در حالت کلی افراط و تفریط در مورد هر کسی و یا هر چیزی و یا هر حیوانی، فرهنگ جامعه را بسیار متفاوت تر از دیگر فرهنگها میسازد؛ طوریکه جامعه به یک جامعه دو قطبی تبدیل میشود. زندگی طبق سیستم رحمانی باعث میشود که ما در رحیمیت خدا شامل شویم و رستگار شویم. نمونه تفاوت فرهنگی ، میان جامعه ای که گاو را مقدس میدارند و میان جامعه ای که گاو را مقدس نمیدارند، در هندوستان است که نصف مردم هندوستان گیاه خوارند. انتخاب گیاه خواری نتیجه مقدس دانستن گاو است. در هند، مردم بسیار کم از دستشویی استفاده میکنند و این بخاطر آن است که گاوها آزادانه در کوچه و خیابان و هر جای دیگری ، مدفوع و ادرار میکنند و بوی بد همه جا را گرفته است و این مساله باعث شده است که دستشویی در هند، اهمیت خودش را برای مردم از دست دهد. مقدس دانستن یک گاو، یعنی موجودی مثل گاو را از جایگاه اصلی خویش خارج کردن و غلو کردن در مورد ماهیت او. غلو در مورد موجودات و شخصیتها، در دراز مدت، فرهنگ جدید و غیر رحمانی ای را به جامعه دیکته میکند و تا چشم باز میکنی، می بینی میان تعداد زیادی از پارادوکسها و فرهنگهای غلط گیر افتاده ای. یک چیزی میگویم که بسیار مهم است و آن این است که هر آنچه و هر آن کس که افراط و تفریط و غلو در مورد او بشود؛ بالاخره روزی بلای جان جامعه خواهد شد. تقدس بخشیدن به غیر خدا ، تغذیه دیوها و شیاطین است و این تغذیه روز به روز دیوها را فربه تر از دیروز میکند و تا چشم باز میکنی، یک جامعه غیر قابل کنترل، غیر مومن و شیطانی بوجود آمده است. مقدس دانستن گاو، کار را به جایی کشاند که که مردم کودکانشان را به بت مولوخ تقدیم میکردند. این بت به شکل گاو بود و هفت سوراخ برای گذاشتن نوزادان در آن داشت که نوزادان را در آن جا می گذاشتند و می سوزاندند و قربانی می کردند.

مولوخ، بت وحشتناک آغشته به خون قربانی انسان، و اشک پدر و مادرها؛ گرچه، به دلیل صدای بلند طبل و تنبور، فریادها و گریه های نوزادان شنیده نمیشد. اما ایثار فرزندان و نوزادان توسط پدر و مادرها، همان تغذیه معنوی دیوهای پشت این بت بود. بتها پایگاه و خانه (بیت) دیوها برای دریافت معنویت و ستایشهای مردم هستند. بتها به تنهایی، در هیچ امری موثر نیستند و بلکه روزنه تغذیه شیاطین هستند.

در زمان ما هم قربانی کردن نوزادان و سقط جنین نوعی قربانی برای کسب حالتهای دیگر است. مردم خود را فریب داده اند که فکر می کنند کشتن جنین به نحوی به آنها در آینده کمک خواهد کرد. آنها به غلط فکر میکنند که کشتن جنین باری را از نظر زمان و مادیات از آنها خواهد کاست. سقط جنین قربانی کردن نوزادانی است که به عنوان حقوق باروری زنان پوشش داده شده است. مردم زمان ما هم مانند کسانی که فرزندان خود را در آن دوران باستان قربانی کردند، خود را فریب می دهند. مردم صاحب جان فرزندان خود نیستند.

زمین با امکانات محدودی در اختیار ما قرار داده شده است. بهتر است که از کلیه امکانات آن استفاده کنیم و بیخودی این نعمات را بر خود حرام نکنیم. زیرا در صورت عدم استفاده از مثلا گوشت گاو به هر دلیلی، مردم خود را از نعمت خیلی بزرگی محروم کرده اند و برای خود و جامعه مشکل زیادی ایجاد میکنند. در بعضی خانواده ها، بعضی اعضای خانواده مثلا گوشت مرغ یا گوشت قرمز نمیخورند، همین مورد باعث میشود که مادر خانواده، هربار دو نوع غذا درست کند و همین خودش مشکلات فراوانی برای خانواده درست میکند.

 

وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۱۴۲

و [نیز] از دامها حیوانات بارکش و حیوانات کرک و پشم‏دهنده را [پدید آورد] از آنچه خدا روزیتان کرده است بخورید و از پى گامهاى شیطان مروید که او براى شما دشمنى آشکار است (۱۴۲)

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۱۶۸

اى مردم از آنچه در زمین است‏ حلال و پاکیزه را بخورید و از گامهاى شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شماست (۱۶۸)

 

إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۶۹

[او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى‏ دهد و [وامى دارد] تا بر خدا چیزى را که نمیدانید بربندید (۱۶۹)

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ ﴿۱۷۰

و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید مى‏ گویند نه بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافته‏ ایم پیروى مى ‏کنیم آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمیکرده و به راه صواب نمى ‏رفته‏ اند [باز هم در خور پیروى هستند] (۱۷۰)

 

فرهنگ رحمانی، یعنی بیخودی نعمات طبیعی را بر خود حرام نکنیم و در مصرف آن، افراط و تفریط و اسراف نکنیم. وقتی یک نعمتی در جامعه کنار گذاشته میشود، یعنی شروع یک بی نظمی و اختلال و فساد. وقتی کسی و یا چیزی غیر از خدا را در جایی قراردهی که مطابق با سیستم رحمانی نیست، یعنی الهه سازی. تمام الهه ها در طول تاریخ به این طریق بوجود آمده اند.

 

أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ ﴿۲۱

آیا براى خود خدایانى از زمین اختیار کرده‏ اند که آنها [مردگان را] زنده مى کنند (۲۱)

 

لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ ﴿۲۲

اگر در آنها [=زمین و آسمان] جز خدا خدایانى [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه مى ‏شد پس منزه است‏ خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى کنند (۲۲)

 

مقدس شمردن گاو، در هندوستان، ویرانی های زیادی به بار آورده است. افزایش تعداد گاوهای ولگرد، باعث به هم ریختن محیط زندگی مردم شده است. سرگین گاو یکی از دلایل مهم تولید گازهای گلخانه ای است. خیلی جالب است که افراط و تفریط در مورد یک موجود مثل گاو، چطوری محیط زندگی انسانها را به هم میریزد. در هندوستان، به جان گاوها بیشتر اهمیت داده میشود تا جان انسانها. در هندوستان، یک مجله به گاوها و عشق به آنها اختصاص داده شده است. هر گونه افراط و تفریط در شخصیت پردازی حیوانات و اشخاص و یا هر چیز دیگری، مخالف سیستم رحمانی است و نظم را به هم میزند و یک نوع عصیان گری است. به همین خاطر پیامبر ابراهیم خطاب به پدرش میگوید : ای پدر جان، دیوها را مپرست زیرا آنها نسبت به خدای رحمان عصیانگر هستند. عصیانگر بودن دیوها، به این خاطر است که دقیقا فرهنگی مخالف فرهنگ رحمانی را گسترش میدهند. زیرا میدانند که فقط در سایه سیستم رحمانی است که مردم زیر چتر و حمایت خدای رحیم قرار می گیرند.

 

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴

پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴)

 

نظام رحمانی، نظام شیطانی را دک میکند و این دو نظام قابل جمع نیستند.

 

یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵

پدر جان من مى‏ ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)

 

شیطان نسبت به خدای رحمان عصیان کرد و در نتیجه نسبت به رحیمیت خدا نا امید شد. نا امید شدن از رحیمیت خدا، یعنی رجم شدن. کسی که در سیستم رحمانی زندگی نگذراند، کم کم نسبت به رحیمیت خدا هم نا امید میشود و مشکوک میشود، زیرا به آن نخواهد رسید و رحیمیت خدا به یک آرزو برای او تبدیل میشود. بنابراین وقتی ما خدا را به یگانگی  و وحدانیت قبول کردیم، در ادامه کار باید طبق دستورات رحمانیت خدا عمل کنیم و گرنه مشمول رحم خدا نخواهیم شد. مشمول رحیمیت خدا شدن، هدف نهایی خلق بشریت است. طرز استفاده کلمه الرحیم در قرآن اینطوری است که رحیم همیشه در آخر آیات و پایان مطلب ذکر میشود.

مشرکان سجده به الرحمن را منکر میشدند و از اینکه الرحمن به آنها طرز زندگی می آموخت، تعجب میکردند. زیرا آنها معتقد بودند که خودشان برنامه و نظام دینی خاصی دارند و زیر بار آن چیزی که الرحمن در قرآن نازل میکرد، نمی رفتند.

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ﴿۶۰

و چون به آنان گفته شود [خداى] رحمان را سجده کنید مى‏ گویند رحمان چیست آیا براى چیزى که ما را [بدان] فرمان مى‏ دهى سجده کنیم و بر رمیدنشان مى‏ افزاید (۶۰)

 

مشرکان نمی گویند که " وَمَن الرَّحْمَنُ " بلکه می گویند " وَمَا الرَّحْمَنُ " . این نشان میدهد که آنها با برنامه و سیستم رحمانی مشکل داشتند، نه با خود الله. وقتی سیستم پرستش به فقط خدای رحمان نسبت داده میشود، کسانی که دل به سیستمهای غیر رحمانی بسته اند؛ نفرت پیدا میکنند و از آن گریزانند.

 

وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ﴿۴۶

و بر دلهایشان پوششها مى ‏نهیم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینى [قرار مى‏ دهیم] و چون در قرآن پروردگار خود را به یگانگى یاد کنى با نفرت پشت مى کنند (۴۶)

 

مشرکان از ذکر بسم الله الرحمن الرحیم نفرت داشتند، هر چند که الله را قبول داشتند ، زیرا طبق سیستم رحمانی زندگی نمی کردند.

 

وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿۸۸

و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختیار کرده است (۸۸)

 

لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا ﴿۸۹

واقعا چیز زشتى را [بر زبان] آوردید (۸۹)

 

تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿۹۰

چیزى نمانده است که آسمانها از این [سخن] بشکافند و زمین چاک خورد و کوهها به شدت فرو ریزند (۹۰)

 

أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿۹۱

از اینکه براى [خداى] رحمان فرزندى قایل شدند (۹۱)

 

وَمَا یَنْبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿۹۲

[خداى] رحمان را نسزد که فرزندى اختیار کند (۹۲)

 

إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿۹۳

هر که در آسمانها و زمین است جز بنده‏وار به سوى [خداى] رحمان نمى ‏آید (۹۳)

 

در آیات بالایی می فرماید که خدای رحمان فرزندی اختیار نکرده است. وَلَدًا  از ریشه ولد آمده است؛ کلمه تولید هم از همان ریشه است. الله چیزی را تولید نمی کند و از چیزی هم تولید نشده است. خدای رحمان خالق است و نه تولید کننده. بنابراین سیستم رحمانی ، همتا ندارد و نمیتوان بدون استفاده از این سیستم رحمانی، مشمول رحیمیت خدا شد. مقدس پنداشتن غیر خدا و افراط و غلو در مورد هر انسانی و یا هر موجود دیگری ، نوعی ولد و تولید برای سیستم رحمانی تعریف میکند و عملا مخالف وحدانیت خداست.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدای رحمتگر مهربان

 

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱

بگو اوست‏ خداى یگانه (۱)

 

اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲

خداى صمد [ثابت متعالى] (۲)

 

لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿۳

[کسى را] نزاده و زاده نشده است (۳)

 

وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴

و هیچ کس او را همتا نیست (۴)

 

کسی تابحال بطور مستقیم خدا را ندیده است و نخواهد دید؛ حتی فرشتگان مقرب. زیرا هم کفو و همتایی ندارد. خدا بی همتاست و یکتاست و فراتر از آن است که توسط موجودات دیگر دیده شود. موجودات دیگر توسط خدا خلق شده اند. هیچ موجودی توسط خدا تولید نشده است، بلکه توسط خدا خلق شده است. بنابراین دیدن خدا برای هیچ موجودی هیچوقت امکان پذیر نیست.

نظام اجتماعی و فرهنگی مغایر با فرهنگ رحمانی؛ مردم را به مبارزه با خدای رحمان و نفرت از او سوق میدهد. البته ممکن است که مردم این را انکار کنند. کسانی که سودشان توی این نظام مشرکانه است به مقابله با الرحمن می پرداختند ، زیرا خدای رحمان آنان را به نظام توحیدی دعوت میکرد. در نظام رحمانی، باید طبق سیستم رحمانی عمل کرد. سیستم رحمانی، بندگانی با صفت بندگی پرورش میدهد. در نظام رحمانی، بندگان دنبال کسب صفات بندگی هستند و نه دنبال صفات خدایی.

 

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳

و بندگان خداى رحمان کسانى‏ اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏ دهند (۶۳)

 

وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ﴿۶۴

و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى ‏آورند (۶۴)

 

اما در نظریه شیطانی وحدت وجود، افراد دنبال صفات خدایی هستند و میخواهند کن فیکون کنند. به همین خاطر وحدت وجود مطابق سیستم و نظام رحمانی نیست. بدون سیستم رحمانی نمیتوان، مشمول رحیمیت خدا قرار گرفت. بنابراین هدایت و بهشت بدون سیستم رحمانی بدست نمی آید. شیطان این نکته را میداند و به همین خاطر سعی میکند که مردم را به سمتی هدایت کند که کسی غیر از خدا را رحیم بدانند و از او انتظار رحم داشته باشند.

خدای رحمان راه و روش زندگی کردن را به ما می آموزد (الرَّحْمَنُ ﴿۱عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿۲﴾  خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳﴾  عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ﴿۴) تا طبق آن عمل کنیم و هدایت یابیم و به بهشتش راه یابیم. بدون نظام رحمانی نمیتوان مشمول رحیمیت خدا شد. تنها راه ورود به بهشت، مشمول رحیمیت خدا شدن است.

 

سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ ﴿۵۸

از جانب پروردگار[ى] مهربان [به آنان] سلام گفته مى ‏شود (۵۸)

 

هدایت ما و خارج کردن ما از تاریکی ها زمانی میسر خواهد بود که طبق سیستم رحمانی زندگی کنیم تا جزو مومنین قرار گیریم و بعد خدا ما را مشمول رحیمیت خویش قرار میدهد.

 

هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا ﴿۴۳

اوست کسى که با فرشتگان خود بر شما درود مى‏ فرستد تا شما را از تاریکیها به سوى روشنایى برآورد و به مؤمنان همواره مهربان است (۴۳)

 

شیطان برخلاف سیستم رحمانی عمل میکند و تمام شیاطین این فلسفه را تبلیغ میکنند و علیه رحمانیت خدا، عصیان کرده اند. بنابراین دیوها و پیروان آنان از رحیمیت خدا دور میشوند و در نتیجه رجم میشوند. وقتی فرهنگ و سیستم رحمانی در گوشه ای از جهان برقرار نباشد، اختلافات جدی بین مردم پیش خواهد آمد. در آخر دوره ها و عصرها، این اختلاف بطور جدی برجسته تر و قابل مشاهده تر میشود. در نزدیکی قیامت هم اقوام یاجوج و ماجوج بوجود خواهند آمد که نشان از دو قطبی شدید جامعه جهانی دارد.

خدا هرگز به ابراهیم فرمان نداد که پسرش را قربانی کند. صفت الرحیم جزو اولین کلمه های قرآن است. الرحیم یعنی خدا از رحم و بخشایش سرشار است.  آن قادر متعال هرگز خلاف قانون خود رفتار نمی­کند. قربانی کردن اولاد جزو سیستم و نظام رحمانی نبوده و نیست. آن وجود بخشایشگر هیچوقت به ابراهیم فرمان نداد که پسرش را قربانی کند، بلکه شیطان بود که چنین شک و شبهه ای را در دل ابراهیم افکند. اما ابراهیم فکر می­کرد که پیام از طرف خداست و به همین خاطر پیام را باور کرد. صدق و اخلاص ابراهیم باعث شد که خدا او را از فتنه شیطان نجات دهد. در هیچ جای قرآن دیده نمی شود که خدا به ابراهیم دستور داده باشد که فرزندش را قربانی کند. بالعکس، خدا با مداخله خود ابراهیم و فرزندش را از ترفند شیطان حفظ کرد ، و به ابراهیم فرمود،" تو خواب را باور کردی". بدون شک، آن خواب، یک خواب شیطانی بود.

 

فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۰۲﴾

و وقتى با او به جایگاه سعى رسید گفت اى پسرک من من در خواب [چنین] مى ‏بینم که تو را سر مى برم پس ببین چه به نظرت مى ‏آید گفت اى پدر من آنچه را مامورى بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهى یافت (۱۰۲)

 

فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ ﴿۱۰۳﴾

پس وقتى هر دو تن دردادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانى بر خاک افکند (۱۰۳)

 

وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ﴿۱۰۴﴾

او را ندا دادیم که اى ابراهیم (۱۰۴)

 

قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۰۵﴾

رؤیا[ى خود] را حقیقت بخشیدى ما نیکوکاران را چنین پاداش مى‏ دهیم (۱۰۵)

 

إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ ﴿۱۰۶﴾

راستى که این همان آزمایش آشکار بود (۱۰۶)

 

وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ﴿۱۰۷﴾

و او را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانیدیم (۱۰۷)

 

در این حادثه خدای مهربان (الرحیم)، ابراهیم را از حیله شیطان نجات داد، زیرا ابراهیم در سیستم رحمانی زندگی کرده بود. خدای رحیم قبل از این حادثه، ابراهیم را از آتش نمرود هم نجات داده بود. اینها همگی نشان از وجود و جریان صفت مهربانی خدا برای کسانی است که در سیستم رحمانی می زیند. خدا رحمتش را برای کسانی اجرا میکند که طبق رحمانیت خدا عمل میکنند.

هدف از کارها و حیله های شیطان این است که جنبه رحمانیت خدا را منکر شویم. شما اگر یک معتاد را در نظر بگیرید او هیچ وقت از طبیعت لذت نمی برد و شکر گذار نخواهد بود، او تنها به یک چیز توجه می­کند، آن هم تهیه مواد مخدر برای خودش است، بقیه موارد اصلا برایش مهم نیست. در حالی که ما  انسانها در این دنیا آفریده شده ایم تا که شکر گزار خدا باشیم و او را ستایش کنیم و نشانه های او روی زمین و در آسمانها را مطالعه کنیم و در آن تفکر کنیم و جنبه رحمانیت خدا را بشناسیم.

تمام جریانات منحرف تاریخی از مسیر مستقیم بسم الله الرحمن الرحیم خارج شده و به جاده و فرمول دیگری رسیدند. مسیحیت منحرف از بسم الله الرحمن الرحیم  به  "باسم الاب و الابن و الروح القدس" رسید. کسانی که از جاده رحمانی خارج میشوند، در نهایت کسی غیر از خدا را به عنوان رحیم می پذیرند. برای نمونه در میان مسیحیان ، مسیح به عنوان کسی که رحیم است پذیرفته شده است. گروههای زیادی از مسلمانان هم پیامبر محمد را تا حد رحیمیت بالا برده اند و از سیستم رحمانی خارج شده اند.

پیامبر سلیمان؛ نامه ای را خطاب به ملکه سبا می نویسد و اولین جمله آن بسم الله الرحمن الرحیم است.

 

إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿۳۰

که از طرف سلیمان است و [مضمون آن] این است به نام خدا رحمتگر مهربان (۳۰)

 

 این به آن خاطر است که جامعه سبا ، جامعه ای غیر رحمانی بود و فرهنگی غیر رحمانی در آن جریان داشت. آنان خورشید را به عنوان رحیم و واسطه پذیرفته بودند و به همین خاطر سیستمشان غیر رحمانی بود. در صورت پذیرش هر کسی و یا هر موجودی غیر از خدا به عنوان رحیم؛ باعث میشود که از نظام رحمانی خارج شوند.

وقتی پیامبر نوح، سوار کشی شد، سخنش را با "به نام خداست روان‏شدنش و لنگرانداختنش" آغاز کرد.

 

وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۴۱

و [نوح] گفت در آن سوار شوید به نام خداست روان‏شدنش و لنگرانداختنش بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است (۴۱)

 

این آیه، روال بسم الله الرحمن الرحیم را بهتر روشن میکند. مَجْرَاهَا یعنی محل روان شدن و جریان آن و مُرْسَاهَا یعنی لنگر انداختن و نهایت و نتیجه آن. کشتی باید محل روان شدن آن طبق نظام خدای رحمان باشد تا در جای مناسبی لنگر اندازد. زندگی بشر باید طبق سیستم رحمانی باشد تا بتواند مورد رحم و مغفرت خدا قرار گیرد. امت واحده ای که خدا از آن صحبت می فرماید همین است. اگر تمام مردم دنیا طبق نظام رحمانی عمل کنند، در نهایت مورد رحمت و مغفرت خدا قرار می گیرند و خیلی از مشکلات کره زمین حل خواهد شد.

اجنه و شیاطین در جامعه ای خواهند بود که نظام رحمانی در آن در حال اجرا نباشد. نظام رحمانی یعنی نظامی که طهارت پنداری ،رفتاری و عملکردی و گفتاری در آن جریان داشته باشد. بنابراین بکارگیری پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر و دوری از پندار بد، کردار بد، گفتار بد، مبنا و ستون یک نظام رحمانی هستند. شیاطین در نظام رحمانی نمیتوانند بصورت دیو فرود آیند و در نتیجه زندگی در آن نظام بسیار راحت و آسوده است.

نوح، پسرش را به آن جامعه رحمانی دعوت کرد ولی پسر نوح آن را نپذیرفت. نوح گفت ای پسرک من (پسرش را پسرک صدا زد، تا بتواند مثل بچگی ها او را تحت تاثیر قرار دهد و نجاتش دهد)، بیا سوار کشتی شو و با گروه کافران مباش.

 

وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا وَلَا تَکُنْ مَعَ الْکَافِرِینَ ﴿۴۲

و آن [کشتى] ایشان را در میان موجى کوه‏ آسا مى ‏برد و نوح پسرش را که در کنارى بود بانگ درداد اى پسرک من با ما سوار شو و با کافران مباش (۴۲)

 

نوح پسرش را به نظم رحمانی دعوت کرد، اما پسرش دل به سیستم غیر رحمانی بسته بود و متوجه حرفهای پدرش نمیشد و نمی فهمید قضیه از چه قرار است.

 

 

قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ ﴿۴۳

گفت به زودى به کوهى پناه مى ‏جویم که مرا از آب در امان نگاه مى دارد گفت امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارنده ‏اى نیست مگر کسى که [خدا بر او] رحم کند و موج میان آن دو حایل شد و [پسر] از غرق‏ شدگان گردید (۴۳)

 

در نهایت کسی نتوانست او را نجات دهد و غرق شد. در سیستم غیر رحمانی نمیتوان کسی را نجات داد. زیرا فقط از طریق سیستم رحمانی میتوان مورد رحمت و مغفرت خدا قرار گرفت. کسانی که طبق نظام غیر رحمانی عمل کنند، در همان نظام غیر رحمانی دنبال رحیم می گردند. مسیحیان منحرف که مسیح را جای الرحمن قرار داده اند، در نهایتش همان مسیح را الرحیم خواهند دانست. کسانی که در شخصیت پیامبر محمد غلو میکنند و نسبت به شخصیت او  افراط و زیاده روی میکنند، در نهایت او را رحیم خواهند دانست. یک حدیثی در صحیح بخاری هست که برای پیامبر محمد 99 نام (و در حدیث دیگر 202 نام) ذکر کرده است و این حدیث کفر آمیز او را رقیب خدا میداند. جهت اطلاع فقط چند نام را که در آن حدیث به پیامبر محمد نسبت داده شده است ذکر میکنم تا بدانید که حدیث و سنت بزرگترین دشمن قرآن هستند.

بعضی نامهای پیامبر محمد درکتب حدیث: رووف، رحیم ، روح القدس، عفّو، حقّ ، کریم، برّ ، روح الحق و ... اگر توجه کرده باشید، این نامها، خیلی از آنها مربوط به خداست. آیا این گفتارهای شیطانی شریک قائل شدن برای خدا نیست!

در سال 1974 رشاد خلیفه ثابت کرد که مصحف قرآن بطور کامل و جامع بدست ما رسیده است و تنها دو آیه آخر سوره توبه (آیات 128و 129)، جزو قرآن نیست. این کشف مهم ابتدا با مخالفتهای زیادی روبرو شد. اما در این دو آیه تقلبی، صفت رووف رحیم برای پیامبر محمد بکار برده شده است و این مهمترین نکته ی شیطانی ای است که نظام رحمانی را نشانه رفته است.

لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ 

قطعا براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است‏ شما در رنج بیفتید به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است

در این دو آیه (بهتر است بگوییم دو حدیث) ، پیامبر محمد را با صفات خدایی یاد و ذکر کرده است. رشاد خلیفه بوسیله معجزه ریاضی ثابت کرد که این دو آیه جزو مصحف اصلی قرآن نیست. اما بیشتر مسلمانان از این نکته خرسند نیستند؛ اما توجه نمی کنند که رشاد خلیفه یک نکته دیگر را هم ثابت کرد و آن هم این بود که غیر از این دو آیه ، بقیه آیات مصحف فعلی جزو قرآن است و  قرآن کامل و جامع بدست ما رسیده است.

با نسبت دادن صفات رحیمیت (رَءُوفٌ رَحِیمٌ ) به پیامبر محمد، تولید کتابهای حدیث و سنت ، قابل پیش بینی بود؛ زیرا نسبت دادن این صفت به پیامبر محمد، جامعه مسلمان را کم کم از نظام رحمانی خارج کرد و کتاب دیگری (حدیث و سنت) جایگزین کتاب آسمانی شد. به همین خاطر اکنون بعد از 1400 سال فرقه هایی امثال داعش، طالبان و امثالهم را می بینیم که اعمال آنان هیچ تشابهی به دستورات قرآنی ندارد. البته خودشان هم اعتراف میکنند که آنان از حدیث و سنت پیروی میکنند.

یک نکته مهمی اینجاست که باید بدانیم. با قرار دادن هر کسی و یا هر چیزی در کنار الرحمن، یک فرهنگ غلط و شیطانی تولید میشود. وقتی مردم، پیامبر محمد را با صفات خدا صدا می زنند، آن وقت حدیث و سنت اختراع میشود. از آنجا که حدیث و سنت ناشی از اختراع رحمانیت در کنار الله است، یک فرهنگ غلط را به مردم دیکته میکند. وقتی کسی غیر از خدا به عنوان رحیم قرار داده شود، یعنی فرهنگ و نظامی غیر رحمانی در حال اجراست. نظام غیر رحمانی مطابق با کتاب آسمانی نیست و در نتیجه منابع دیگری برای آن تولید میشود. حدیث و سنت؛ همان رویه غیر رحمانی است که در کنار قرآن قرار داده شد. کسی که در تقدس پیامبر افراط و غلو کند؛ ناخودآگاه او را جای الرحیم قرار داده است و در نتیجه نظامی غیر رحمانی ایجاد خواهد کرد و طبق آن برنامه پیش خواهد رفت.

ابلیس یک نام خاص است ولی شیطان یک صفت کلی است. شیطان بر یک نوع فلسفه غیر رحمانی دلالت دارد. شیطان میتواند بر انسانها هم اطلاق شود. رحمان و شیطان دو متضادند و اصلا قابل جمع نیستند. هر فلسفه ای غیر از فلسفه رحمانی، منجر به بخشوده شدن انسان نزد خدای رحیم نخواهد شد. بجز راه رحمانی (راه راستی) هیچ راه دیگری برای نجات بشریت نیست و همه راههای دیگر دروغ و راه کژی است.

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و هفت) آخر الزمان (قسمت 5 ) دفع کردن دیوها


 

 

 

 

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و هفت)

آخر الزمان (قسمت  5 )

دفع کردن دیوها

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک کرده و همدیگر را به حق سفارش و همدیگر را به شکیبایى توصیه کنند (۳)

 

در آخر دوره ها و اعصار، جریان جهان طوری پیش میرود که فاصله بین حق و باطل خیلی بیشتر میشود ولی تشخیص حق از  باطل مشکل تر میشود. بنابراین کسانی که به پیام سوره العصر (پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک و گفتار صبر) عمل نکنند، دچار خسران بزرگی میشوند و این خسران به آن معناست که بدون آن که خود بدانند، دنباله رو و طرفدار باطل میشوند.  مدت زیادی و یا شاید یک عمر طول میکشد تا یاد بگیریم که دل خوش کردن به اشخاص و ماشین های زیبا، لباس های گران قیمت، خانه های لوکس و احزاب و گروههای سیاسی نوعی بت پرستی است. اما در آخر دوره ها و عصرها، افراد، انتخاب خودشان را کرده اند.

شیطان خواب را از آدمها می گیرد و اینطوری اذیتشان میکند. شیطان فکر آدمها را مشغول نگه میدارد. بیشتر مردم شبها تا دیر وقت نمی خوابند و به خیال خویش، تفریح میکنند و فیلمها و شوها و کلیپها نگاه میکنند و یا گوش میکنند ولی غافلند از اینکه آنها نمیتوانند بخوابند و به همین خاطر اینها را نگاه میکنند؛ علت کلی این مشکل این است که مردم طهارت باطنی خویش را از دست داده اند.

در بعضی زمانها و عصرها، دنیای انسانها و اجنه به هم دیگر خیلی نزدیک میشوند و در این حالت دوره ها عوض میشوند. سوره العصر به این موضوع مهم اشاره دارد و پیام مهم سوره العصر (پندار نیک-کردار نیک- گفتار نیک- گفتار صبر)  برای برون رفت از این بحران است. زمان زرتشت یکی از این زمانها بوده است که شیاطین بصورت دیو و حتی در خیلی از موقعیتها، در حد جسمانی بر محیط انسانها تنزل می یافتند. شیاطین در زمانهای قدیم، بطور جسمانی وارد دنیای انسانها میشدند. اما این بحران در آن زمان تمام شد و این شکل از فرود شیاطین به دنیای انسانها خاتمه یافت و یا خیلی کم شد. قرآن طریقه جدید فرود شیاطین به دنیای انسانها را در عصر حاضر بیان فرموده است. در حالت عادی شیاطین میتوانند انسانها را وسوسه کنند و برای وسوسه نیازی به فرود ندارند. اما در حالتهای خاصی شیاطین میتوانند بر انسانها فرود آیند و در این حالت به آنها دیو گفته میشود. از نظر بعضی ها کلمه دیو کهنه شده است و در قدیم استفاده میشد ولی این کلمه دوباره باید استفاده شود. در زمان قدیم شیاطین فرود آمده به دنیای انسانها، بصورت جسمانی دیده میشدند، اما با تغییر دوره ها و فاصله افتادن بین اَبعاد جن و انس، این امکان از آنها گرفته شد. در تغییر دوره ها و پایان عصرها، توانایی های انسانها و اجنه تغییر ماهیت میدهند. از نظر قرآن، دیوها همان شیاطین هستند که بر افراد فرود می آیند. در قسمت 64 گفته شد که وقتی در عربی، از فعل تَنزَّلُ همراه با شیطان استفاده شود، یعنی حضور مغناطیسی یا جسمی شیطان صورت گرفته است و این تعریف جدید دیو است برای عصر ما. خطر تنزُّل شیاطین در دنیای انسانها آنقدر مهم است که بهتر است از این به بعد، شیاطین فرودآمده را دیو بنامیم، تا بهتر خطر فرود آمدن شیاطین را حس کنیم.

 

هَلْ أُنبِّئُکُمْ عَلَى مَن تَنزَّلُ الشَّیَاطِین ﴿۲۲۱

آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى ‏آیند (دیو) (۲۲۱)

 

تَنزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ﴿۲۲۲

بر هر دروغزن گناهکارى فرود مى ‏آیند (۲۲۲)

 

یُلْقُون السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُون ﴿۲۲۳

که [دزدانه] گوش فرا مى دارند و بیشترشان دروغگویند (۲۲۳)

 

در آیه بالا خدای حکیم می فرماید که  آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى ‏آیند (یعنی بصورت دیو در آیند).  آیه بعدی در جواب می فرماید (تَنزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ) بر هر دروغگوی گناهکاری. دروغگوی گناهکار یعنی کسی که گفتار بد، کردار بد را بکار می برد. أَفَّاکٍ به معنای کسی است که راه حقیقت را کج میکند و همان راه کژی و ناراستی است.زرتشت هم همین معنی را در پندار بد، کردار بد، گفتار بد مد نظر داشت.

خدا در بعضی آیات از تَنزَّلُ و در بعضی آیات از نَزَلَ و یا أَنزَلَ استفاده فرموده است. فرق در این است که در اولی، حضور جسمانی و یا حضور مغناطیسی صورت می گیرد ولی برای فعل دومی حضور جسمانی و مغناطیسی (حضور فیزیکی) صورت نمی گیرد. همانطور که در شب قدر، ملائکه در زمین حضور فیزیکی پیدا میکنند و برای این امر از تَنزَّلُ استفاده شده است .

 

تَنزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْن رَبِّهِمْ مِن کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴

در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى [که مقرر شده است] فرود آیند (۴)

 

برای فهم بیشتر به آیه زیر دقت کنید که خدا در آن می فرماید که شیاطین در نزول قرآن، نتوانسته اند تَنزَّلُ پیدا کنند. یعنی در نزول قرآن، شیاطین نتوانستند بصورت دیو (حضور جسمانی) در آن دخالت کنند.

 

وَمَا تَنزَّلَتْ بِهِ الشَّیَاطِین ﴿۲۱۰

و شیطانها آن را فرود نیاوردهاند (۲۱۰)

 

وَمَا یَنبَغِی لَهُمْ وَمَا یَسْتَطِیعُون ﴿۲۱۱

و آنان را نسزد و نمىتوانند [وحى کنند] (۲۱۱)

 

إِنهُمْ عَن السَّمْعِ لَمَعْزُولُون ﴿۲۱۲

در حقیقت آنها از شنیدن معزول [و محروم]اند (۲۱۲)

 

از آنجا که در آیه های قرآن، شعر همیشه متضاد وحی آمده است، پس در نوشتن کتابهای شعر، شیاطین بر شاعران تَنزَّلُ پیدا میکنند و بیشتر شعراء، اشعار خویش را با حضور فیزیکی شیاطین می سرایند و خودشان هم به این نیروی بیگانه اقرار میکنند. مولوی اقرار میکند:

 

ای که درون جان من تلقین شعرم می‌کنی گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم

 

یا حافظ از شخص سومی میگوید که شعرها را به او الهام میکند:

 

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت یار شیرین سخن نادره گفتار من است

 

سبک جدید ورود دیوها به دنیای انسانها، اشعار ، آهنگهای آلفایی و فیلمهای توهمی و فیلمهای در مورد خیانت و ... است. به همین خاطر قرآن طهارت را دوباره باز تعریف میکند و به آن شکل جدیدی می بخشد. طهارت از نظر قرآن یعنی دوری از آلودگیهای باطنی و ظاهری. یک آهنگ آلفایی برای ما یک نوع آلودگی صوتی بحساب میاید. نگاه ناپاک و توجه ناپاک به نامحرم یک نوع آلودگی چشمی و یا بصیرتی بحساب میاید. نگاه کردن به تصاویر و فیلمهای مستهجن هم یک نوع آلودگی بصیرتی است. تماس ناپاک و نیت ناپاک هم یک نوع آلودگی بحساب میاید. فرق این نوع آلودگی با آلودگی ظاهری این است که این نوع آلودگی دیده نمیشود. اما آلودگی ظاهری دیده میشود. این نوع آلودگیها، نفس و روان انسان را مسموم میکنند. خدای حکیم در مورد ارتباطات با زنان پیامبر در قرآن می فرماید:

 

یا أَیُّهَا الَّذِین آمَنوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَن لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ ناظِرِین إِناهُ وَلَکِن إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنسِین لِحَدِیثٍ إِن ذَلِکُمْ کَان یُؤْذِی النبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِن الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُن مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُن مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِن وَمَا کَان لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِن ذَلِکُمْ کَان عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا ﴿۵۳

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید داخل اتاقهاى پیامبر مشوید مگر آنکه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود [آن هم] بى‏آنکه در انتظار پخته‏ شدن آن باشید ولى هنگامى که دعوت شدید داخل گردید و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید بى‏آنکه سرگرم سخنى گردید این [رفتار] شما پیامبر را مى ‏رنجاند و[لى] از شما شرم مى دارد و حال آنکه خدا از حق[گویى] شرم نمى ‏کند و چون از زنان [پیامبر] چیزى خواستید از پشت پرده از آنان بخواهید این براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاکیزه‏ تر است و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقا [نباید] زنانش را پس از [مرگ] او به نکاح خود درآورید چرا که این [کار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است (۵۳)

 

خدا در این قسمت از آیه (وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُن مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُن مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِن) می فرماید که اگر از زنان پیامبر چیزی خواستید، از پشت پرده از آنان بخواهید که این برای قلب شما و آنها، پاکیزه تر (أَطْهَرُ) است. اطهر( پاکیزه تر) در این آیه به معنای این است که طهارت فقط طهارت ظاهری نیست، بلکه طهارت باطنی هم باید باشد. هر نوع ورودی ناپاک ، طهارت باطنی را به هم می ریزد. اگر طهارت به هم ریخته شود، روان آدمی محل فرود شیاطین (فرود شیاطین = دیو) میشود. ورودی ناپاک از نظر قرآن ، گوش دادن موسیقی آلفایی، مشغول شدن به شعر خوانی ، فیلمها و کلیپهای نامناسب و ... است.  هر کدام از این ورودیها، ناپاکی بوجود میاورد. به همین خاطر خدا میفرماید که ای مومنان و مومنات ابصار خویش را فرو نهید. زیرا ابصار (دیدگان، بینشها) یکی از مهمترین محل ورودیهای ما انسانهاست.

 

وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْن مِن أَبْصَارِهِن وَیَحْفَظْن فُرُوجَهُن

 

قُلْ لِلْمُؤْمِنین یَغُضُّوا مِن أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ 

 

به مردان مؤمن بگو که چشمان خود را رام کنند (و به زنان خیره نشوند)، و عفت خود را حفظ کنند. این برای آنها پاک تر است. خدا همین دستور را مو به مو برای زنان هم فرموده است.  یک فرمان ساده قرآن مانند "چشم هایت را رام کن" منجر به رفتار متواضعانه ای می شود که به نوبه خود نگرانی های مربوط به آزار و اذیت جنسی و غیر جنسی و حسادت و تنفر و طمع را برطرف می کند.

در صورتی که ابصار و دیدگان خویش را نپوشانیم و تقوا پیشه نکنیم، انواع آلودگی وارد بدن و روان ما شده و روانمان بیمار میشود. بیمارشدن روان یعنی فرودآمدن شیاطین بر افراد. خدا به زنان دستور میدهد که زنان دیگر را مسخره نکنند و عیبجویی نکنند و غیبت نکنند. زیرا این ورودیها بشدت روان آنان را به هم میریزد و آلودگی وارد روان آنان میشود. وقتی ورودیها مناسب نباشد، قطعا خروجیها هم مناسب نخواهد بود.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

 

در عصر ما، مردم بیشتر اوقات سرشان توی گوشی است و انواع کلیپها را نگاه میکنند. این همه نگاه کردن، ورودیهای آلوده ای را به روان افراد تزریق میکند. پوشاندن ابصار و دیدگان به معنای پوشاندن ابصار در فضاهای مجازی هم است. انسانها باید از ورودیهای ناپاک دوری کنند تا خروجی هایشان پاک باشد و زندگی خویش را امنتر و لذتبخش تر کنند. باید بدانیم که شیاطین فقط بر روانهای ناپاک و آلوده فرود می آیند. در این حالت است که بصورت دیو در روان افراد ظاهر میشوند و افراد را غل و زنجیر میکنند. بعضی جادوگران برای اینکه شیاطین بصورت دیو بر آنها ظاهر شوند، مدتها ادرار خود را مینوشند و نجاسات می خورند و یا کتابهای آسمانی را میسوزانند و یا کارهای ناپاک دیگر انجام میدهند تا که دیوها بر وجود آنان مسلط شوند و یک سری کارها بر روی آنها انجام دهند. زیرا شیاطین بصورت دیو فقط بر کسانی فرود می آیند که افاک اثیم (کژرو گنهکار بدگفتار بدکردار) باشند. جادوگران خیلی خوب میدانند که شیاطین وقتی بر آنها فرود می آیند که روانشان ناپاک باشد و طهارت نداشته باشند؛ به همین خاطر روان خویش را کثیف میکنند. هر آنچه که خدا فرموده است، برعکسش را انجام میدهند و به این طریق روان خویش را ناپاک میکنند. چهل شبانه روز نجاست میخورند، کتاب آسمانی پاره میکنند و خیلی کارهای کثیف دیگر انجام میدهند. تا که دیو بر روان آنان فرود آید و کارهای مسخره ای همچون سیخ در بدن فروکردن و روی زغال راه رفتن و ... را به کمک دیوها انجام دهند. حتی انجام خیلی از گناهان کثیف مثل زنا، غیبت، تهمت و ... بخاطر این است که افراد (بدون این که خود بدانند) میخواهند شیاطین بصورت دیو بر آنها تسلط یابند. زیرا آنها نیرومندی و عزت را در این حالت می بینند.

افاک اثیم کلید فهم طریقه فرود شیاطین به صورت دیو بر انسانهاست.  بد گفتار بد کردار. شما  وقتی با کسی بد صحبت نکنید، مطمئناً درصد بد رفتار کردن هم خیلی کم میشود. وقتی با کسی بد صحبت کنید، درصد درگیری فیزیکی هم زیادتر میشود. نکته فوق مهمی که ما در این آیات بدست می آوریم این است که افراد با گرفتن حالت افاک اثیم (بدگفتار-بدرفتار) روان خویش را آلوده و ناپاک میکنند و در این حالات گرفتار دیوها میشوند. پس شیاطین وقتی فرود آیند به صورت دیو در می آیند و بیشتر بیماریهای روانی در حالتی برای انسانها بوجود میاید که شیاطین بر انسانها فرود می آیند. این حالت در آیه یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ  بیان شده است. وقتی شیاطین بر انسانها فرود آیند، بصورت دیو در می آیند؛ در آن صورت براحتی میتوانند انسان را هر لحظه گوش و رصد کنند ( یُلْقُونَ السَّمْعَ ) و هر اقدامی را رصد کنند و در نتیجه افراد تحت کنترل آنان قرار می گیرند.

 

یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ ﴿۲۲۳

که [دزدانه] گوش فرا مى دارند و بیشترشان دروغگویند (۲۲۳)

 

در وسوسه عادی شیاطین، افراد وسوسه میشوند ولی در فرود آمدن شیاطین به صورت دیو، افراد کنترل میشوند. وقتی انسانها با فرود شیاطین در روان خویش کنار آیند، یعنی دیو پرست شده اند و این تعریف جدید شیطان پرستی است. خدا در مورد رجم شیاطین می فرماید:

 

وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّیَاطِینِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِیرِ ﴿۵

و در حقیقت آسمان دنیا را با چراغهایى زینت دادیم و آن را مایه طرد شیاطین [= قواى مزاحم] گردانیدیم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده کرده‏ ایم (۵)

 

طبق فرموده آیه بالایی، مصابیح، رجم است برای شیاطین. شیاطین از راهنمایی و راه راست خوششان نمی آید. از پاکیزگی ، از طهارت ، از اخلاص ، از پاکی خوششان نمی آید و در این جاها فرود نمی آیند. مصابیح هر آن چیزی است که روشنی و راهنمایی و راستی است. یک ستاره میتواند یک مصباح باشد، زیرا مردم بوسیله آن مسیریابی میکنند. به همین خاطر شیطان در تلاش است که حق و باطل را قاطی کند و به این طریق حق را بپوشاند ولی با نشانه ها و راهنمایی هایی که خدا در سیستم رحمانی برای مردم گذشته است، میتوان حیله های شیطان را براحتی پنبه کرد و نابود کرد.

برای دور کردن دیوها از محیط خویش، دستورات مهمی در قرآن آمده است که با رعایت آنها براحتی میتوان آنان را دک کرد. دیوهای عصر ما دیده نمیشوند ولی سایه سنگین آنان بر مردم احساس میشود. نمونه این سنگینی ، فاصله افتادن بین مردان و زنان است. خدا مرد و زن را آفریده است تا روی زمین زوج هم باشند و بین آنان رحمت و مودت باشد؛ اما شیطان کاری کرده است که زنان و مردان در جامعه کنونی ما به همدیگر رضایت نمی دهند و همدیگر را نمیخواهند و ازدواج نمی کنند. هر چند دلیل عمده عدم ازدواج، بوجود آمدن شرایط سخت جامعه برای ازدواج و همچنین مشکلات اقتصادی است. اما دلیل اصلی عدم ازدواج، فرود آمدن دیوها بر جامعه است. مردم ورودیهای خویش را در جامعه و فضاهای مجازی کنترل نمی کنند و طهارت خویش را نگه نمی دارند و باعث فرود آمدن شیاطین بر خود بصورت دیو میشوند. همانطور که در زمانهای قدیم، در بابل، شیاطین بصورت دیو تنزل پیدا کرده بودند و با جادو ، بین زنان و مردان، فاصله می اندختند.

 

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۲

و آنچه را که شیطانها در سلطنت‏ سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروى کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى ‏آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمیکردند مگر آنکه [قبلا به او] مى گفتند ما [وسیله] آزمایشى [براى شما] هستیم پس زنهار کافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایى مى ‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمى‏ توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند و [خلاصه] چیزى مى ‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودى بدیشان نمى ‏رسانید و قطعا [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره‏ اى ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدنداگر مى‏ دانستند (۱۰۲)

 

هاروت و ماروت میخواستند مردم را از سحر دیوها آگاه کنند ولی مردم از این آگاهی و دانش که هاروت و ماروت در اختیار مردم می گذاشتند، سوء استفاده کرده و از آن برای فاصله انداختن بین زنان و مردان استفاده میکردند. هم اکنون هم همین بلا سر مردم آمده است. تکنولوژیی های اینترنت، ماهواره ، تلویزیون و ... از این ها سوء استفاده میشود. قطعا بدانید که این تکنولوژیها بدون کمک خدا قابل کشف نبوده است. بشر بیچاره تر از آن است که بتواند بدون کمک خدا، چیزی را کشف کند. قطعا فرشتگان خدا در یاد دادن این علوم به انسانها دست دارند و بدون اینکه انسانها خود بدانند، این علوم در ذهن آنان انداخته میشود. ولی بشر مغرور فکر میکند که خودش به تنهایی این کار کرده است. خدا این تکنولوژیها را برای انسان هموار کرده است تا که صحیح از آن استفاده کند ولی متاسفانه مردم با استفاده غلط از این تکنولوژیها، دیوها را بر خود مسلط کرده و باعث فاصله انداختن و فاصله افتادن بین زنان و مردان شده است و این همان سحر و جادو است. فردی که هر روزه دو سه ساعت از وقت خویش را به نگاه کردن به استایل زندگی سلبریتی های پولدار تلف میکند، چطوری میتواند برای زندگی مشترک به زن و یا مردی ساده مثل خودش رضایت دهد. وقتی ورودیها کثیف و غلط باشند، خروجی هم جور نخواهد شد. چنین افرادی خیلی به ندرت میتوانند زوج خویش را روی زمین پیدا کنند. اگر شیاطین بر زندگی و جامعه فرود آیند، دیگر همه مردم احساس سنگینی می کنند و از زندگی نا امیدند و در خیلی از موارد و امورات زندگی به بن بست میرسند. نشانه های وجود دیو در جامعه همین است. برای دک کردن و دفع کردن و بیرون راندن این شیاطین از محیط و وجود خودمان باید طبق قرآن عمل کنیم.

این قسمت از مقاله، قسمت شصت و هفتم جادوی شیاطین است. اگر از قسمت یکم مطالعه کرده باشید، با طرز تفکر قرآنی مقالات آشنایی پیدا کرده اید. در این قسمت،  خوابی را که چند هفته پیش دیدم را برایتان بازگو میکنم. مدتی پیش از خدا خواستم که به من نشان دهد که چطوری شیاطین بر دنیای انسانها فرود می آیند و راههای مقابله با آن را به من یاد دهد. خدای مهربان دعای من را جواب داد و طی خواب و بصورت تمثیلی به من چندین روش قرآنی را یاد داد که به آن طریق میتوان از فرود شیاطین جلوگیری کرد. این خواب تجربه شخصی خودم است ولی برای خودم نوعی آموزش بود. من این خواب را اینجا تعریف میکنم و توصیه میکنم شما هم بخوانید.

 

1) افراط و تفریط و تقدیس اشیاء و یا پیامبران و اشخاص مذهبی

 

در خواب دیدم که در کنار جنگلی هستم و این جنگل پر از درختان قدیمی و پیر بود، دیوهای زیادی در آن زندگی میکردند؛ پرسیدم که این دیوها در این جنگل چکار میکنند؛ گفته شد که مردم این درختان را مقدس می پندارند و به این درختان قدسیت بخشیده اند و احترام خاصی برای این درختان قائلند، طوریکه از چوب آن استفاده نمی کنند. دیوها و شیاطین این جنگل از این قداست و حمد و ستایشی که نثار درختان میشود، تغذیه میکنند؛ به همین خاطر دیوها در اینجا هستند.

 

طبق فرموده قرآن هر گونه حمد و ستایش و قدسیت فقط برای خدا جایز است. فرض کنید یک جایی هست که مردم یک درخت را مقدس می پندارند و برای آن درخت احترام ویژه ای قائلند، طوری که حتی از آن استفاده نمی کنند ولی به آن تبرک می جویند، زیرا که آن را مقدس می پندارند. این نوع تقدیس خوشایند شیاطین است، زیرا انرژی و ستایشی که مردم برای درخت بروز میدهند، به درخت نمی رسد؛ و شیاطین بجای درخت، این ستایشها و احترامها را دریافت میکنند و به این طریق این جور جاها جای خوشایندی برای فرود شیاطین است. درخت موجودی است که خدا آن را آفریده است و برای منظور و هدف مشخصی خلق شده است. تقدیس نمودن و ستایش نمودن او بسیار بی معنی است. نیروی ماورائی قائل شدن برای یک درخت، همان چیزی است که شیاطین خوششان میاید و از آن طریق بر محیط زندگی انسانها فرود میایند.

شیاطین مثل انگل می مانند و احترامها و ستایشهایی که برای اشیاء و یا کسانی دیگر انجام میشود را دریافت میکنند و متاسفانه مردم از این مورد مهم بی خبرند. زیرا یک درخت از دعا و ستایش و نیایش افراد بی خبر است و در نتیجه دیوها دور و بر این درخت مقدس کمین میکنند و این ستایشها و دعاها را دریافت میکنند و قوی تر میشوند و بر افراد قربانی بیشتر چنگ می اندازند. کسانی که در دعاها مسیح و سایر پیامبران را میخوانند و یا ستایش میکنند؛ از آنجا که ایشان از دعاهای دعاکنندگان غافلند؛ این دعاها و ستایشها به دیوها می رسد و آنان را قوی تر میکند. بنابراین هر گونه تقدیس غیر خدا شامل پیامبران و صالحین، به ضرر خود افراد است. این مهمترین روش فرود دیوها در زندگی انسانهاست.

 

وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ﴿۵

و کیست گمراه‏ تر از آن کس که به جاى خدا کسى را مى‏ خواند که تا روز قیامت او را پاسخ نمى‏ دهد و آنها از دعایشان بى‏ خبرند (۵)

 

در زمان قدیم، مردم ملائکه را به کمک میخواندند و عبادت می کردند. آنان این ملائکه را ایزدان می نامیدند. بنابراین ایزد باران، ایزد جنگ، ایزد زیبایی، ایزد طوفان و ... داشتند. مردم ستایشها و نیایشها و دعاها و توجه خویش را نثار این ایزدان میکردند. اما طبق آیه قرآنی ، این ستایشها به ملائکه نمیرسید و بلکه به اجنه و شیاطین می رسید. قرآن خیلی واضح این نکته را بیان می فرماید که خدا روزى را که همه آنان را محشور مى ‏کند آنگاه به فرشتگان مى‏ فرماید آیا اینها بودند که شما را ستایش و نیایش می کردند. مى‏ گویند منزهى تو سرپرست ما تویى نه آنها، بلکه جنیان را مى ‏پرستیدند بیشترشان به آنها اعتقاد داشتند.

 

وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ أَهَؤُلَاءِ إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ ﴿۴۰

و [یاد کن] روزى را که همه آنان را محشور مى ‏کند آنگاه به فرشتگان مى‏ فرماید آیا اینها بودند که شما را مى ‏پرستیدند (۴۰)

 

قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ ﴿۴۱

مى‏ گویند منزهى تو سرپرست ما تویى نه آنها بلکه جنیان را مى ‏پرستیدند بیشترشان به آنها اعتقاد داشتند (۴۱)

 

وقتی افراد می میرند، عزیز میشوند و توسط فرزندان و اقوام تقدیس و بزرگنمایی میشوند. این تقدیس و بزرگنمایی، بزرگترین خطری است که دیوها را به آن محیط میکشاند. به همین خاطر خدای مهربان، می فرماید که در صورت مرگ نزدیکان و یا رخداد یک مصیبت، به خدا پناه برید.

 

الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿۱۵۶

[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏ گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏ گردیم (۱۵۶)

 

شیطان براحتی میتواند بوسیله گسترش تعصبات نژادی، تعصبات قومی، تعصبات زبانی و تعصبات مذهبی؛ برای افراد تقدس ایجاد کند و به این طریق دیوها و شیاطین را وارد محیط زندگی کند و به این طریق آنان را گمراه کند. در زمانهای قدیم، مردن نزدیکان آنقدر سخت بوده است، که مردم اجساد مرده را نزدیک خود نگه میداشتند و با آن زندگی میکردند. همین رسم زشت و ناپسند، دیوها را وارد زندگی افراد میکرد و برای همیشه در بند میشدند. برای دفع کردن دیوها و شیاطین از محیط، باید این جور رسمها و تعصبات را کنار میگذاشتند و یکی از جنبه های طهارت همین بود.

یکی از انحرافات مهم جامعه، ایجاد هاله تقدس برای بزرگان مذهبی است. هاله تقدس، مهمترین خوراک دیوهاست. مثلا در جامعه کنونی وقتی تصویر پیامبر مسیح یا پیامبر محمد را نمایش میدهند، دور و بر سر آنان را نورانی نمایش میدهند. یا طوری به آنان محبت می ورزند انگار که نعوذبالله خدایند.

 

مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ ﴿۱۶۵

و برخى از مردم در برابر خدا همانندهایى [براى او] برمى‏ گزینند و آنها را چون دوستى خدا دوست مى دارند ولى کسانى که ایمان آورده‏ اند به خدا محبت بیشترى دارند کسانى که [با برگزیدن بتها به خود] ستم نموده‏ اند اگر مى‏ دانستند هنگامى که عذاب را مشاهده کنند تمام نیرو[ها] از آن خداست و خدا سخت‏ کیفر است (۱۶۵)

 

إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ ﴿۱۶۶

آنگاه که پیشوایان از پیروان بیزارى جویند و عذاب را مشاهده کنند و میانشان پیوندها بریده گردد (۱۶۶)

 

یا اینکه در روابط زن و مرد جملات افراطی بین آنان گسترش داده میشود. مثلا به همدیگر میگویند برات می میرم. در حالیکه اینطوری نیست و اینها یک نوع افراط و تفریط است. این افراط و تفریطها خوراک دیوها میشود. مثلا دیده اید که فردی به معشوق خود می گوید تو جانی و جانانی. خوب با اندکی تامل متوجه می شویم آن فرد یک لهو الحدیث را به زبان آورده و دروغ بزرگی گفته است؛ چون طرف مقابل نه جان اوست و نه جانان. ابراز این احساسات افراطی، تغذیه شیاطین است. به همین خاطر کسانی که وارد این احساسات افراطی میشوند، دیگر نماز نمی خوانند. زیرا شرط اصلی نماز ، وجود طهارت است که آنها ندارند. وقتی یک دیو از فرد تغذیه معنوی میکند، یعنی فرد طهارت ندارد. یک انگل از یک محیط کثیف تغذیه میکند. انگل در محیط تمیز و طاهر نمیتواند زندگی کند.

توجهات افراطی به کلیپهای فضای مجازی، طوری که افراد از آن وقت به بعد، دنبال همان کلیپها و تصاویر هستند؛ نوعی تعذیه شیاطین و دیوهاست. حتی بعضی محیطهای مجازی، هوشمندانه با توجه به سابقه شما، علاقه شما را تشخیص میدهند و بعدا اخبار و تصاویری را به شما نمایش میدهند که شما خوشتان بیاید و متاسفانه این همان جادو کردن افراد است.

 خیالپردازی و توهم هم نوعی تغذیه دیوهاست. محبت کردن و عشق ورزیدن در توهمات و خیالات، نوعی ایثار معنویت کاذب به دیوهاست و دیوها محکمتر و بهتر در ذهن شما لانه میکنند.

هیچ چیزی و هیچ کسی بجز خدا مقدس نیست. خدا هیچوقت کلماتی مثل بیت المقدس را در قرآن استفاده نفرموده است. خدا بجای بیت المقدس، از مسجد الاقصی استفاده فرموده است. بیت المقدس فقط یک مسجد است و از زمان تاسیس یعنی زمان پیامبر سلیمان یک مسجد و عبادتگاه بوده است و قرار بوده است که جای پرستش خدا باشد. اما اکنون محل رقابت قدرتهای بزرگ است و همگی دنبال اینند که از زیر این جایگاه، کتیبه های سلیمان را پیدا کنند و بوسیله آن جادو و قدرت پیدا کنند. حتی اگر این کتیبه ها و انگشتر و یا هر چیز دیگری هم پیدا شوند؛ این اشیاء مادی بدون خود سلیمان، کوچکترین ارزش و قدرتی ندارند.  به همین خاطر این مکانها که مردم در آن به دنبال نیروهای جادویی هستند؛ اکنون و در زمان حال محل تمرکز شیاطین و اجنه و دیوهاست. کسانی دنبال پیدا نمودن انگشتر و اشیاء و کتیبه ها برای دستیابی به قدرت هستند؛ در واقع می گویند که پیامبر سلیمان یک جادوگر بوده است. در حالیکه کارهایی که پیامبر سلیمان در بدست گرفتن اجنه و شیاطین و دیوها انجام میداد، به قدرت خدا بوده ست. خدا این مُلک را دیگر به کسی اعطا نخواهد کرد. توانایی های سلیمان دیگر به کسی غیر از او داده نخواهد شد.

 

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۳۵

گفت پروردگارا مرا ببخش و ملکى به من ارزانى دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد در حقیقت تویى که خود بسیار بخشنده‏ اى (۳۵)

 

بیت المقدس، در زمان کنونی ما، پر است از دیوها و شیاطین و به همین خاطر است که در این مکان سالهاست که جنگ تمام نمیشود و همیشه خونهای زیادی ریخته شده است و ریخته میشود. البته به توصیه خدای حکیم، نباید به مقدسات دیگران و حتی بت پرستان توهین کرد. زیرا توهین کردن خودش نوعی گفتار بد است و دیوها را فراخوانی میکند.

حسادت و تنفر هم به نوعی فراخوانی دیوهاست. به همین خاطر خدا می فرماید که :

 

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)

 

مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲از شر آنچه آفریده (۲)

 

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)

 

وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴و از شر دمندگان افسون در گره ‏ها (۴)

 

وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)

 

یا به زبان دیگر حسادت نوعی پندار بد است. تنفر هم نوعی پندار بد است. اینها همگی خوراک شیاطین و دیوها هستند. در این مورد میتوان مثالهای زیادی ذکر کرد.

 

2) خانواده و دوستان خویش را با خدا و با ستایش نام خدا آشنا کنید

 

در قسمت دیگری از خوابم، خانواده ای را دیدم که در تمام مدت ، نزدیک جنگل خواب بودند و از خطرات دیوها آگاه نبودند و انگار به وجود دیوها در جنگل عادت کرده بودند.

 

قطعا خانواده و دوستان تاثیر شگرفی بر محیط آدمیان دارند. محیط خانواده ای که همگی خدا پرستند و همگی خدا را از دل یاد میکنند و ذکر میکنند؛ برای زندگی آرام خیلی بهتر است و دک کردن شیاطین در چنین خانواده ای بسیار راحت تر است.

 

وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿۱۳۲

و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش ما از تو جویاى روزى نیستیم ما به تو روزى مى‏ دهیم و فرجام [نیک] براى پرهیزگارى است (۱۳۲)

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ﴿۶

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن مردم و نگهاست‏ حفظ کنید بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگیر [گمارده شده] اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمى کنند و آنچه را که مامورند انجام مى‏ دهند (۶)

 

اما خانواده ای که ورودیهای خویش را کنترل نمی کنند و هر چیزی را میشنوند و یا می بینند و خدا را ستایش و شکر نمی کنند و نماز بجا نمی آورند، در بقیه افراد هم تاثیر گذار است و شیاطین در چنین خانواده ای به صورت دیو فرود می آیند. بنابراین نصیحت و هدایت به نحو احسن افراد یک خانواده و دوستان بسیار بر جامعه تاثیر گذار است. اجنه و شیاطین به بیت طاهر و پاک ، دسترسی ندارند. گاهی امکاناتی اعم از فیلمها و آهنگها و گروههای مجازی در اختیار افراد خانواده قرار میدهی، که باعث گمراهی آنان میشود و آنان خود خطرات را احساس نمی کنند ولی با دست خودشان، خودشان را در تله می اندازند. شکرگذاری به خاطر نعمتهایی که خدا به خانواده ها میدهد، بزرگترین راه دک و دفع کردن دیوها و شیاطین از خانواده هاست.

 

3) کردار نیک غلط و اشتباه

در قسمت دیگری از خوابم دیدم که در کنار یک چشمه آب هستم. آب چشمه دو مسیر داشت. در یکی از مسیرهایش بجای اینکه آب در مسیر سراشیبی از بالا به پایین جریان یابد، از پایین به بالا جریان می یافت و این مورد عجیبی بود که من با دیدن آن خیلی تعجب کردم و حس خوبی پیدا نکردم.

 

شیاطین تلاش دارند که پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک و گفتار صبر را منحرف کنند. مثلا ممکن است کسی در اینترنت در یک کلیپی مشاهده کند که یکی یک گربه زخمی را از مرگ حتمی نجات میدهد. در این حالت فردی که گربه را نجات میدهد، کردار نیکی انجام میدهد؛ اما کسی که نگاه می کند تحت تاثیر کلیپ قرار گرفته و می رود یک گربه میخرد و در خانه نگهداری میکند و به گربه ترحم میکند و به این طریق فریب میخورد و فکر میکند که کار نیکی انجام میدهد. در حالی که کردار کسی که گربه زخمی را نجات داده است با کردار تقلید کننده بسیار متفاوت است. اولی یک کردار نیک واقعی انجام داده است اما دومی فقط فیلم بازی میکند و خیال میکند که کار نیک انجام میدهد. شیطان کردار نیکهای تقلبی اختراع میکند. ترحم و توجهات فرد اولی به گربه واقعی است و یک کار خالصانه است . اما ترحم و توجهات فرد تقلید کننده واقعی نیست و فقط یک امر احساسی است. بنابراین شیطان ترحم و توجهات فرد دومی را می دزدد و آن را برای خود مصادره میکند و از آن تغذیه معنوی میکند. شیطان ترحم و توجهات فرد اولی را نمی تواند بدزدد، زیرا خالصانه و واقعی است.

به همین خاطر، آدمی باید روی خود را خالصانه به طرف فقط خدا برگرداند. پیامبر ابراهیم خیلی جالب می گوید:

 

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۷۹

من از روى اخلاص پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم (۷۹)

 

کسی که گربه را نجات میدهد و کسی که بخاطر تقلید از اولی، گربه نگهداری میکند. اولی کارش خالصانه است و دیگری کارش احساسی و خودخواهانه است. کسی که یک گربه زخمی را تیمار میکند و بعد آن را رها میکند؛ کارش برای خداست و رو به خدا برگردانده است. اما کسی که صرفا جهت تقلید، یک گربه سالم را مثل بچه اش نگهداری میکند، برای لذت بردن خودش است و ماهیت این دو خیلی متفاوت است. اولی یک کار نیک است اما دومی فقط یک کار تقلیدی است و کار نیکی نیست و فرد در اینجا فریب میخورد و خیال میکند که کار نیک انجام داده است. چرا این فرد یک گربه بیمار و یا یک گربه که یک پایش را از دست داده است را نگهداری نمی کند! بنابراین در صداقت این افراد باید شک کرد.

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

این ها نوعی افراط است. این مورد در مورد گفتار نیک هم صادق است. یکی هست که در حین برخورد با همکارش میگوید: قربانت بروم، فدایت شوم، نوکرتم چاکرتم!  این جملات اضافی نوعی زیاده روی است و گفتار نیک بحساب نمی آید. عادت خوبی که خارجی ها دارند این است که در نامه نگاری ها، در تعارفات افراط نمی کنند. مثلا در یک نامه می نویسند؛ با سلام و احترام فلان امر اجرا شود از طرف .... اما نامه نگاری های فرهنگ اجتماعی ما پر است از گفتارهای افراطی. با عرض سلام و احترام؛ خدمت حضرت عالی؛ این بنده حقیر و فقیر خواهش و استدعا و تمنا میکند که اگر صلاح دانستید ....

این همه خضوع و خشوع برای کی؟! در حالی که انسانها باید نهایت خضوع و خشوع خویش را در بارگاه باریتعالی به نمایش بگذارند نه در بارگاه بنده های خدا. این نوع انرژیها و ستایشها که برای درگاه غیر خدا صرف و خرج میشود، به مصرف اجنه و شیاطین میرسد و آنان روزبروز قوی تر میشوند. اگر نامه های نوشته شده در زمان شاهان ایران زمین را در تاریخ بخوانید، متوجه میشوید که چقدر مردم خود را در مقابل یک پادشاه ذلیل و حقیر میکردند!

در جامعه کنونی، کردار نیک و گفتار نیک منحرف شده است. جریان آب بطور عادی از سمت بالا به سمت پایین است. اما گروههای منحرف، این جریان را عوض و برعکس میکنند. مثلا قرآن در آیه های متعددی بندگان خدا را پیشنهاد میکند و نصیحت میکند تا بردگان را آزاد کنند. اما طالبان و خیلی از گروههای مسلمان تندرو اعلام میکنند که برده داری در اسلام آزاد است و میتوان بچه ها و زنان را به عنوان برده گرفت و فروخت. قرآن برده داری را توصیه نکرده است و در قرآن از هر راهی و بهانه ای توصیه به آزاد کردن برده ها میدهد. وقتی خدا دستور به آزاد سازی برده ها داده است، پس یعنی گرفتن آن مجاز نیست.

تمام پیامبران دینشان اسلام بوده است و خدا در تنها دینش اعلام داشته است که خشونت و تجاوز وجود ندارد. اصلا دین برای از بین بردن تجاوز و خشونت است. این یک اصل اساسی دین است. اگر گروهی برای دفاع از دین ، خشونت و تجاوز به خرج دهند؛ ثابت میکنند که اصلا دین خدا را قبول ندارند. برای از بین بردن باطل، نمیتوان از روشهای باطل استفاده کرد. فقط روش حق است که باطل را از بین می برد.

 

وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ﴿۸۱

و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است (۸۱)

 

بنابراین باطل نمی تواند باطل را از بین ببرد، بلکه باطل با باطل ترکیب و ادغام میشود و یک باطل بزرگتر درست میشود.

 

باطل علیه باطل دیگر  =  باطل بزرگتر

باطل متحد با باطل دیگر  =  باطل بزرگتر

 

بعضی ها می گویند که هدف وسیله را توجیه میکند و آنان به هر طریقی میخواهند که باطل را از بین ببرند. اما با بکار بردن روشهای باطل، خواسته و ناخواسته خودشان به گروه باطل ملحق میشوند.

شاید بعضی جاها که از یک جنگ و مناقشه بین المللی صحبت میکنید، بعضی افراد ناخودآگاه می گویند که این دولتهای مخالف دروغ می گویند و همگی دستشان توی یک کاسه است؛ این گفته ناخواسته باطل+باطل را به یاد می آورد. باطل + باطل یک باطل بزرگتر تشکیل میدهد، هر چند که مخالف هم باشند؛ ولی هر دو دستشان توی یک کاسه (باطل بزرگتر) است.

جادو ، جادو را از بین نمیبرد، بلکه جادو با جادو ادغام میشود و شیاطین قوی تر میشوند. کسانی که برای از بین بردن جادو، پیش دعانویس میروند و او هم برای آنها یک دعا مینویسد (این هم خودش یک نوع جادوست) در واقع میخواهند جادو را با جادو دفع کنند و این جادوها با همدیگر ادغام میشوند و در نتیجه تغذیه شیاطین بهتر فراهم میاید و فرد قربانی اینجا بیشتر در جادو فرو میرود.

حتی افراد مذهبی هم در چنین دامی افتاده اند و همان اعمال جادوگران را به اسم ابطال سحر و جادو انجام می دهند. مثلا آیه های قرآن را روی کاغذی نوشته و به فرد قربانی می دهند که آن را مثل گردن بند دور گردنش بیندازد تا از شر شیطان حفظش کند! این همان سحر و جادوست، اما در قالب مذهب. یا اینکه فال حافظ می گیرند و به یک نوشته استخاره میکنند و این همان جادوست ولی آنچنان به نرمی که کسی متوجه جادو بودنش نمیشود.

بعضی افراد برای جبران یک فحاشی و غیبت و یا افاکی؛ آنان هم این روشهای کثیف را در مورد طرف مقابل بکار میبرند و این خودش به نوعی از بین بردن باطل با باطل است. در حالیکه نمی دانند که با اینکار خودشان هم در کنار باطل قرار می گیرند و در دامن دیوها می افتند. باطل با باطل از بین نمیرود. از بین بردن باطل با باطل، خودش یک نوع تله است برای به دام انداختن افراد و این یکی از بزرگترین جادوهای دیوهاست.

بعضی گروههای تندرو به مردم حمله میکنند و کارهای انتحاری انجام میدهند  به خیال خویش میخواهند باطل را از بین ببرند و یا اینکه به اسم امر به معروف و نهی از منکر برای دیگران مزاحمت ایجاد میکنند. در حالیکه روشهای باطل، باطل را از بین نمی برد و بلکه با باطل ادغام میشود و باطل بزرگتری بدست میاید. شیطان برای درست کردن جنود خویش؛ حتی گروههای اضداد را هم قبول میکند و اختلاف و دشمنی داخلی جنودش ، برایش کوچکترین اهمیتی ندارد. وقتی دو شعله آتش به هم برسند، همدیگر را خاموش نمی کنند، بلکه گسترده تر میشوند. بنابراین روش باطل، باطل را از بین نمی برد. هدف ، هر وسیله و روشی را توجیه نمی کند. خدا برای مقابله با شر، روش باطل را توصیه نمی کند. بکاربردن باطل ، نوعی فریب دادن خداست؛ کسی بخواهد خدا را فریب دهد، فریب به خودش بر میگردد.

 

یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿۹

با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏ بازند ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمى‏ زنند و نمى‏ فهمند (۹)

 

گاهی بعضی گروههای منسوب به اسلامی، دست به عملیات انتحاری میزنند و پیش خود فکر میکنند که باطل را نابود کرده اند. غافل از آنکه با این کار، خودشان به باطل پیوسته اند و در باطل وحدت وجود پیدا کرده اند. به همین خاطر هزاران بار عملیات انتحاری انجام میدهند و جان خود و دیگران را می گیرند ولی بجز خراب کردن نام اسلام؛ نتیجه ای عایدشان نمیشود. اما گاهی یک فرد خدا پرست، با یک کردار نیک و یا گفتار نیک؛ و صبر بر آن ؛ چنان تغییری را ایجاد میکند که دنیا را تغییر میدهد. زیرا این فقط حق و راستی است که باطل را از بین می برد و هیچوقت روش باطل ، باطل را از بین نمی برد.

خدمت به معلولین و نگهداری از ایتام امر کاملا پسندیده ای است؛ اما زیاده روی در ترحم و دلسوزی نسبت به این افراد امر پسندیده ای نیست. در صورت هر گونه زیاده روی در احترام و محبت به این گروهها، آنان را دلسرد میکند و ترحمات و توجهات اضافی به تغذیه معنوی شیاطین تبدیل میشود. احترام واقعی به یک معلول، این است که لاینی از پیاده رو برای او اختصاص داده شود و برای او ویلچر تهیه شود تا زندگی راحتتری داشته باشد.

وقتی چاپلوسی میکنید، هم خودت را در معرض دیوها قرار میدهی و هم طرف مقابل را در معرض تله آنها قرار میدهی. چاپلوسی و مدح دیگران و اشعار آنقدر خطرناکند که بسیاری از پادشاهان خونریز تاریخ، به دلیل چاپلوسی و تملق و اشعار اطرافیان خویش در چنین توهماتی افتادند. با چاپلوسی و تملق و اشعار، انرژیها و ستایشهایی ساطع میشود که خوراک دیوهاست. دیوها بر چاپلوسی کننده و شونده هر دو تسلط پیدا میکنند؛ باید از چنین محیطهایی دوری کرد. چنگیزخان از همان ابتدا، چنگیزخان خونریز نبوده است؛ تملق و چاپلوسی اطرافیان عامل مهمی در خونریز شدن او بوده است.

احترام به گاو و سایر حیوانات این نیست که از خوردن گوشت آنان جلوگیری شود، بلکه معنای واقعی احترام به حیوانات این است که آزار و اذیت نشوند و اگر هم ذبح میشوند، با روشی خیلی راحت و با کمترین زجر ذبح شوند. آریایی ها قبل از ظهور زرتشت ، با روشهای خیلی وحشیانه ای گاوها را ذبح میکردند. به این طریق که آنقدر به سر گاو می کوبیدند و یا آنقدر به او نیزه میزدند تا گاو بمیرد. این رسم هم اکنون هم در میان ماتادورها در اسپانیا و بعضی کشورهای اروپایی رایج است. نیزه های خاردار در گردن گاو فرو میکنند تا بالاخره گاو با زجر کامل می میرد و این افراد از این مراسم مسخره لذت می برند. اما بعضی از مردم در مقابل این روش وحشیانه قربانی کردن گاو، گاوها را تقدیس کردند و در این امر زیاده روی کردند. هر گونه تقدیس حیوانات، باعث به هدر رفتن انرژی و معنویت ساطع شده میشود و این معنویت به دیوها می رسد و دیوها روز به روز قدرتمندتر میشوند. بنابراین تقدیس گاو در میان هندوها، به نفع گاوها نیست، بلکه به نفع دیوهاست. دیوها معنویت خاصی را از این احترامها و تقدیسها کسب میکنند. تقدیس گاو یک نوع عرفان شرقی است. تمام عرفانهای قدیم و جدید، بر این مبنا استوارند که به دیوها انرژی و معنویت کاذب تزریق میکنند.

تقدیس گاو در میان هندوها شرایط بدی را برای زندگی در هندوستان پیش آورده است. گاوها در خانه ها و مغازه ها و خیابانها و کوچه های شهرها آزادانه رفت و آمد میکنند و کسی نمیتواند جلو آنها را بگیرد. کوچه ها و خیابانها پر است از مدفوع و ادرار گاو. کسانی که اهل هند نیستند؛ بخاطر عدم بهداشت و بوی بسیار بد و تند محیط، نمیتوانند براحتی در چنین محیطی بزیند. در بیشتر نواحی هند، دستشویی وجود ندارد و این بخاطر تقدیس گاو است. زیرا جایی که گاو آزادانه هر جا خواست مدفوع کند و بوی بدی همه جا را بگیرد؛ دیگر وجود دستشویی برای آدمیان، اهمیتش را از دست میدهد. در هند گوشت گاو نباید خورده شود و بیشتر مردم در تغذیه ، مشکلات جدی دارند و مشکلات بسیار جدی دیگری که ناشی از تقدیس گاو است. افراط و تفریط در مورد یک موجود مثل گاو، تعادلات و توازنات رحمانی را از بین می برد و زندگی را بر مردم مشکل میسازد. زمین برای افراط و تفریط مناسب نیست و افراط و تفریط مطابق سیستم رحمانی نیست و زندگی کثیف و محیط کثیف مناسب زندگی دیوهاست. به همین خاطر، خدا در سوره الرحمان می فرماید که از اندازه  مگذرید و میزان را به هم نزنید و افراط و تفریط نکنید.

 

أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ﴿۸

تا مبادا از اندازه درگذرید (۸)

 

وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ﴿۹

و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید (۹)

 

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿۱۰

و زمین را براى مردم نهاد (۱۰)

 

کسانی که گاو را مقدس می پندارند، توزان محیط زندگی خویش را به هم میزنند و در نتیجه توازنهای دیگر را هم رعایت نمی کنند. مثلا خیلی ها توی هند بدون هیچگونه دلیلی در خیابانها بوق ممتد میزنند و آلودگی صوتی ایجاد می کنند و البته مثل اینکه خودشان اذیت نمیشوند ولی دیگران تحمل چنین شرایطی را ندارند. کسی که وجود بوی بد در همه محیطهای جامعه برایش مهم نباشد، آلودگی صوتی هم برایش اهمیتی ندارد.

ذکر این موارد از زندگی هندوستان بخاطر اثبات این مساله است که افراط و تفریط در مورد تقدس بخشیدن به یک موجود سودمند و مفید مثل گاو؛ مسیر زندگی و استایل زندگی جامعه ای را عوض میکند و در بیشتر مواقع توازن سیستم رحمانی را به هم میزند. تقدس بخشیدن و افراط و تفریط در مورد هر کسی و یا هر چیزی، به مرور زمان، استایل زندگی غلطی را به افراد دیکته میکند و فرهنگ یک جامعه را تعیین میکند و موافق سیستم رحمانی نیست.  

بنی اسرائیل از خدا دستور می گیرند که باید یک گاو ذبح کنند. اما آنان با پیچاندن دستور، کار را بر خود مشکل کردند. خدا به آنها میگوید که یک گاو (بَقَرَةً) را ذبح کنند. خدا از کلمه بَقَرَةً بدون ال تعریف استفاده میکند. این یعنی خدا گاو خاصی مد نظرش نبوده است و بلکه هر گاوی مورد قبول واقع میشد.

 

 وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿۶۷

و هنگامى که موسى به قوم خود گفت‏ خدا به شما فرمان مى‏ دهد که ماده گاوى را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند مى‏ گیرى گفت پناه مى برم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم (۶۷)

 

اما بنی اسرائیل ، تعریف خدا را عوض کردند و ال  تعریف را به کلمه بَقَرَةً اضافه نمودند (الْبَقَرَ) و آن را از حالت کلیت خارج کردند و کار را بر خود مشکل کردند و با این کار داشتند در کار خویش گره ایجاد میکردند.

 

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿۷۰

گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند که آن چگونه [گاوى] باشد زیرا [چگونگى] این ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضیحات بیشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدایت ‏خواهیم شد (۷۰)

 

جالب است که در نهایت بنی اسرائیل بعد از سوالات فراوان و گره ایجاد کردن در امر خدا به موسی میگویند که ای موسی حالا حق را گفتی (قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ). آنان به روش خویش حق را تعریف میکردند و کامل تسلیم امر خدا نمیشدند. البته اگر در نهایت اگر این قسمت از آیه (إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ) را نمی گفتند، موفق به آن نمیشدند.

 

قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِیَةَ فِیهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ ﴿۷۱

گفت وى مى‏ فرماید در حقیقت آن ماده گاوى است که نه رام است تا زمین را شخم زند و نه کشتزار را آبیارى کند بى ‏نقص است و هیچ لکه‏ اى در آن نیست گفتند اینک سخن درست آوردى پس آن را سر بریدند و چیزى نمانده بود که نکنند (۷۱)

 

افراد احساسات و توهمات خویش را در وقایع دخالت میدهند و با تحریف کلمات و وقایع ، آن را به نفع خویش تغییر میدهند. اشعار در طول تاریخ معانی را عوض کرده است و جریان آب را عوض کرده است. اشعار مهمترین روش جادوی شیاطین است.

در زمان ما، خیلی از کلمات معانی صحیح خویش را از دست داده اند و تغییر معنی داده اند. مثلا ربا را رواج میدهند و آن را سود می نامند. زنا میکنند و اسم آن را رابطه گذاشته اند و یا جادو به کار می برند و اسم آن را به جذب انرژی کائنات  و کسب معنویت تغییر داده اند. یا اینکه انحرافات جنسی اعم از همجنس گرائی، تغییر جنسیت و ... را با رنگین کمان نمایش میدهند. مواد مخدر را دوا و دارو می نامند. روانگردانی را شفا می نامند. مشروبات الکلی را رانی و آب میوه می نامند. فمنیسم را شجاعت زنانه می نامند. خشونت و قلدری را شجاعت مردانه می نامند و هزاران تحریف دیگر.

 

4) تقدیس حیوانات و اشیاء باعث تغذیه معنوی دیوها میشود

خدای مهربان ، در خوابم جواب یک سوال دیگرم را هم داد. من قبلا از خدا خواسته بودم که راز قربانی کردن را به من بگوید. از خدا خواستم که به من نشان دهد، که چرا قربانی کردن لازم است و چه فایده ای دارد.

 

وقتی هندوها برای گاو تقدیس قائل میشوند و او را ستایش میکنند، در واقع گاو از این موضوع چیزی نمی داند و حتی او به این تقدیس نیازی ندارد و این عمل برایش هم مهم نیست و کوچکترین ارزشی ندارد. به همین خاطر تقدیس و ستایش گاو یک دروغ و کژی است. ولی نکته دیگر این است که این ستایشها و تقدیسها به شیاطین میرسد و شیاطین به همین خاطر بر آن جامعه فرود می آیند و بصورت دیو بر آن جامعه چنبره میزنند و سنگینی آنان در جامعه هند بطور واقعی احساس میشود. هر چند که رعایت حقوق حیوانات یک امر پسندیده است ولی افراط و تفریط در این مورد کار شیطان است. زیرا افراط و تفریط انرژیهای کاذب معنوی برای دیوها فراهم می آورد و به این طریق اسراف کنندگان و افراط کنندگان میشوند برادران و خدمت گذاران دیوها.

 

إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا ﴿۲۷

چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است (۲۷)

 

دانشمندان ثابت کرده اند که بعضی گیاهان احساساتشان از حیوانات هم بیشتر است. بنابراین پرهیز از گوشت خواری و گرایش به گیاه خواری به علت رعایت حقوق حیوانات یک امر افراطی است. خدا حیوانات و گیاهان را برای استفاده انسان آفریده است و خوردن گوشت آنان بدون اسراف و زیاده روی مشکلی ندارد.

 

وَمِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۱۴۲

و [نیز] از دامها حیوانات بارکش و حیوانات کرک و پشم‏دهنده را [پدید آورد] از آنچه خدا روزیتان کرده است بخورید و از پى گامهاى شیطان مروید که او براى شما دشمنى آشکار است (۱۴۲)

 

وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَنًا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعَامِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَیَوْمَ إِقَامَتِکُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ ﴿۸۰

و خدا براى شما خانه ‏هایتان را مایه آرامش قرار داد و از پوست دامها براى شما خانه ‏هایى نهاد که آن[ها] را در روز جابجا شدنتان و هنگام ماندنتان سبک مى‏ یابید و از پشمها و کرکها و موهاى آنها وسایل زندگى که تا چندى مورد استفاده است [قرار داد] (۸۰)

 

در زمانهای قدیم که بسیاری از مردم گاو را مقدس می شماردند و حتی گوشت او را نمی خوردند. به این طریق این روش به مذاق شیاطین خوش می آمد و منبع در آمد معنوی آنان بود. خدا برای ابطال این سحر؛ دستور به قربانی کردن گاو  و گوسفند برای خدا میداد. قربانی کردن گاو و گوسفند با نام خدا انجام می پذیرفت، ستایش و حمد خدا در آن بود و به این خاطر شیاطین و اجنه را رجم و دک میکرد و آنان را تغذیه معنوی نمی کرد. هر کار خیر و صحنه خیری که برای خدا انجام پذیرد، هزاران دیو را دک و رجم میکند. به همین خاطر کردار نیک و پندار نیک و گفتار نیک و صبر بر این امور، مهمترین وسیله دک و دفع دیوهاست.

اما اکنون که در جامعه ما کمتر کسی گاو و گوسفند را مقدس می شمارد، باید چیزهای دیگری قربانی شوند که پیش مردم مقدسند. مثل پول و سایر زیور آلات. این که مردم فقط گاو و گوسفند را قربانی میکنند، یک امر جالبی نیست و زیاده روی است و این هم خودش نوعی افراط است. هر آنچه از اموال شما عزیز است باید قربانی شود. حتی می توانید بجای قربانی گاو و گوسفند، پولش را به فقرا بپردازید و این روش مناسبی است.

 

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿۹۲

هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعا خدا بدان داناست (۹۲)

 

توجه نمودن و تقدیس شمردن غیر خدا طوری که به ستایش و حمد آنان منجر شود، باعث تغذیه معنوی شیاطین است. به همین خاطر در زمان موسی، خدا بسیار به قربانی کردن گاو و گوسفند امر می فرمود. زیرا امر مهمتری در جریان بود. تقدیس گاو و عرفان گوساله پرستی رایج در آن زمان ، شیاطین را بر آن جامعه به صورت دیو فرود آورده بود. قربانی کردن در آن موقع به نوعی دک و دفع دیوها بوده است. بعضی گناهان که انجام شود، باعث تعذیه معنوی شیاطین میشود و تنها راه خنثی کردن این ارتباط، کفاره دادن و یا قربانی کردن است.

زمانی که کعبه پر از انواع تمثالها و بتها بود؛ پر بود از دیوها. این دیوها آنجا چکار میکردند؟ زیارت کنندگانی که به سفر حج می رفتند و ستایش و نیایش خویش را به بتها عرضه میکردند و آنان را تقدیس میکردند؛ معنویت و انرژیهای خاصی از خود ساطع میکردند که برای غیر خدا بحساب می آمد. در نتیجه این معنویتهای پوچ خوراک و تغذیه دیوها میشد. وقتی خدا از پاک کردن کعبه میگوید، منظورش پاکی از دیوهاست. یعنی در کعبه و هیچ مسجد و عبادتگاهی نباید انرژی و معنویت برای آنها تولید شود. تنها روش دک دیوها این بود که داخل کعبه به هیچ عنوان غیر خدا ستایش و تقدیس نشود.

 

وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لَا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿۲۶

و چون براى ابراهیم جاى خانه را معین کردیم [بدو گفتیم] چیزى را با من شریک مگردان و خانه‏ ام را براى طواف‏کنندگان و قیام‏ کنندگان و رکوع ‏کنندگان [و] سجده‏ کنندگان پاکیزه دار (۲۶)

 

5) موقعیت خود را همیشه به یاد داشته باشید

اگر ما موقعیت جسمی و مادی و سنی خویش را همیشه بیاد نداشته باشیم، به احتمال خیلی زیاد، دچار توهمات و احساسات دروغین میشویم و این نوع خودش نوعی پندار منحرف و غلط است. توهمات و احساسات دروغین خوراک و تغدیه دیوهاست. شایسته است که آدمی هر از چند گاهی، در آینه خود را ببیند و موی سفید شده و قیافه واقعی خویش را یاد آورد تا متوجه تغییرات خویش شود و ناخواسته وارد توهمات و خود جوان انگاری نشود. خود جوان انگاری و خود مقدس انگاری نوعی پندار غلط است. پندار غلط خوراک و تغذیه شیاطین است. خیلی ها هم با اعمال جراحیهای متعدد میخواهند همچنان در این پندار غلط بمانند و در واقع آنها میخواهند که دیوها همچنان از آنها تغذیه کنند.

 

6) ذکر نام خدا

قسمت پایانی خوابم اینطوری بود که از جنگل پر از دیوها و شیاطین دور شدم و در مکانی ایستادم و با ذکر و یاد نام خدای متعال و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم؛ دیوها از بین می رفتند و با هر بار گفتن بسم الله الرحمن الرحیم ، هزار دیو ناپدید میشدند و به یک دیو تبدیل میشدند، تا اینکه همه دیوها از بین رفتند.

 

برای دفع کردن و رجم دیوها و شیاطین و نجات یافتن از دست آنان، ابتدا باید محیط پر از دیوها (محیطی که پاک و طاهر نیست و گفتار بد و کردار بد و پندار بد در آن جریان دارد) را ترک کنید و بعد با نام خدا و فرآیند بسم الله الرحمن الرحیم؛ آنان نابود میشوند. دیوها از ذکر نام خدا و ستایش و حمد خدا؛ بشدت هراس دارند و از چنین محیطی خوششان نمی آید، زیرا آنان بدون تغذیه معنوی عمرشان تمام میشود و از بین میروند. در محیطی که فقط خدا ستایش و نیایش و عبادت شود، دیوها قادر به ادامه نیستند و خود بخود دک و رجم میشوند.

باید توجه کرد که منظور فقط تکرار ظاهری بسم الله الرحمن الرحیم نیست. یک مثال برای ستایش خدا اینطوری است که هر نشانه ای از آیات خدا را که دیدی و یا شنیدی، آگاهانه و در خودآگاهی کامل خدا را ستایش کنید و او را یاد کنید و به فکر او بیفتید. ذکر و یاد نام خدا، نوعی کاشت است برای دنیای آخرت.

 

قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶

مى‏ فرماید همان طور که نشانه‏ هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى ‏شوى (۱۲۶)

 

وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿۱۲۷

و این گونه هر که را به افراط گراییده و به نشانه‏ هاى پروردگارش نگرویده است‏ سزا مى‏ دهیم و قطعا شکنجه آخرت سخت‏ تر و پایدارتر است (۱۲۷)

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۲

ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان (۲)

 

تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۱

بزرگوار [و خجسته] است آنکه فرمانروایى به دست اوست و او بر هر چیزى تواناست (۱)

 

تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ ﴿۷۸

خجسته باد نام پروردگار شکوهمند و بزرگوارت (۷۸)

 

شکرگذاری و عدم اسراف و شمارش نعمتهای خدا در طبیعت و محیط خانواده، هم همگی جزو ستایش خدای باریتعالی است. با این حال، بسم الله الرحمن الرحیم؛ فقط یک ذکر نیست، بلکه یک فرآیند است. الله یعنی ذات باریتعالی که باید به وحدانیت و احدیت و صمدیت یاد شود. خدای مهربان خیلی زیبا اسم الله را برایمان توضیح میدهد.

 

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱بگو اوست‏ خداى یگانه (۱)

 

اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲خداى صمد [ثابت متعالى] (۲)

 

لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿۳[کسى را] نزاده و زاده نشده است (۳)

 

وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴و هیچ کس او را همتا نیست (۴)

 

 الرحمن یکی دیگر از اسامی خداست که نشان از رحمانیت عام خدا دارد. هر کسی باید طبق رحمانیت خدا عمل کند.

 

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿۱۱۰

بگو خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام را بخوانید براى او نامهاى نیکوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته‏ اش مکن و میان این [و آن] راهى [میانه] جوى (۱۱۰)

 

خدا از جنبه رحمانیت ممکن است که عذاب هم نازل کند و ممکن است که تنبیه هم بکند. ولی رحمت خدا همه جا گسترده است. خیلی از قوانین طبق رحمانیت خدا، روال صحیح خود را طی میکنند. خیلی از مواقع آدمی نباید در روال رحمانیت خدا دخالت کند. گاهی دخالتها کارها را خرابتر میکند. مریم وقتی با نوزادش به میان قوم خویش بر میگردد، بقیه کارها را به خدای رحمان می سپارد. مردم از او میپرسند که جریان این نوزاد چیست؟ او در جواب آنها را به خدای رحمان میسپارد و میگوید من برای خدای رحمان نذر کرده ام که روزه سکوت بگیرم.

 

فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا ﴿۲۶

و بخور و بنوش و دیده روشن دار پس اگر کسى از آدمیان را دیدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر کرده‏ ام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت (۲۶)

 

خدای مهربان به پیامبر محمد و مردم توصیه میکند که برای شناخت رحمانیت خدا، از اهل علم و دانش و خبره سوال کنید. خدای رحمان قوانین و قواعدی را در هفت آسمان و زمین قرار داده است که با کنکاش در آن، میتوان به وجود او و رحمانیت او پی برد.

 

الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا ﴿۵۹

همان کسى که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش روز آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبره‏ اى بپرس [که مى‏ داند] (۵۹)

 

 

اما مشرکان از کنکاش در هفت آسمان و زمین زیاد خوششان نمی آید زیرا سیستمهای جادویی با کنکاش و علم صحیح میانه ای ندارند.

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ﴿۶۰

و چون به آنان گفته شود [خداى] رحمان را سجده کنید مى‏ گویند رحمان چیست آیا براى چیزى که ما را [بدان] فرمان مى‏ دهى سجده کنیم و بر رمیدنشان مى‏ افزاید (۶۰)

 

الرحمان انسان را آموزش میدهد و به او قرآن و سایر کتابهای آسمانی یاد داد و میدهد و انسان را خلق کرد.

 

الرَّحْمَنُ ﴿۱[خداى] رحمان (۱) عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿۲قرآن را یاد داد (۲) خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳انسان را آفرید (۳)  عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ﴿۴به او بیان آموخت (۴)

 

کسی که از الرحمن دوری کند؛ اتوماتیک به آغوش یک شیطان خواهد افتاد. دوری از الرحمن، یعنی دوری از قرآن و نشانه های خدا و دوری از آنچه که خدای رحمان برای بشر می فرستد.

 

یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵

پدر جان من مى‏ ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)

 

اما کسانی که پندار نیک و کردار نیک (آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ) را شعار زندگی خویش قرار دهند، ارتباط معنایی با خدای رحمان پیدا میکنند و زندگی لذت بخشی را طی خواهند نمود و از فرودآمدن دیوها در امان خواهند بود.

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶

کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد (۹۶)

 

زمانی که بنی اسرائیل به عرفان گوساله گرائی (پرستی) گرایش پیدا کردند و دل به آن بستند، هارون آنان را راهنمایی کرده و می گوید که ای مردم اگر دل به خدای رحمان ببندید، دیگر هیچ علاقه ای به این عرفانهای مسخره نخواهید داشت.

 

وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿۹۰

و در حقیقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسیله این [گوساله] مورد آزمایش قرار گرفته اید و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پیروى کنید و فرمان مرا پذیرا باشید (۹۰)

 

عرفانهایی مثل گوساله پرستی و تقدیس گاو و تقدیس آب و تقدیس سایر اجزای طبیعت و عرفان کابالا و عرفان حلقه و ... ؛ به نوعی برای حذف رحمانیت از زندگی انسانها بوده است. مشرکان پرستش بتها را به سیستم رحمانی نسبت میدادند و از آن یک عرفان برای خود ساخته بودند. از نظر آنان پرستش بتها یک عرفان بوده است.

 

وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُمْ مَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ ﴿۲۰

و مى‏ گویند اگر [خداى] رحمان مى‏ خواست آنها را نمى ‏پرستیدیم آنان به این [دعوى] دانشى ندارند [و] جز حدس نمى‏ زنند (۲۰)

 

این نوع عرفانها برای کسب انرژی و کمک اختراع میشوند. اما اساسا در خارج از سیستم رحمانی، اصلا نصرت و کمک امکان پذیر نیست و خارج از سیستم رحمانی همه چیز نوعی فریب و غرور است و از کمک خبری نیست. وحدت وجود هم یک عرفان شیطانی است که بر غرور و فریب بنا شده است.

 

أَمَّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ یَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْکَافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ ﴿۲۰

یا آن کسى که خود براى شما [چون] سپاهى است که یاریتان مى ‏کند جز خداى رحمان کیست کافران جز گرفتار فریب نیستند (۲۰)

 

اما الرحیم در قرآن یک صفت اختصاصی است. خدای مهربان رحیم را به تنهایی به کار نمی برد و بلکه آن را همیشه با صفاتی مثل التواب و الغفور و العزیز بکار می برد. تا اینجا متوجه میشویم که قدم نهایی برای رجم کردن و دفع کردن دیوها در زندگی خویش؛ فهم واقعی این سه اسم و صفت خداست (الله الرحمن - الرحیم).

1-           اقرار به وحدانیت و احدیت الله  ß  2- طبق سیستم رحمانی زندگی کردن ß 3- شامل رحیمیت خدا شدن

تمام هدف زندگی ما انسانها باید این باشد که شامل رحیمیت خدا شویم و در آن حالت وارد جنت او خواهیم شد و این مساله فقط وقتی امکان پذیر است که این ترتیب را رعایت کنیم. یعنی ابتدا به وحدانیت و احدیت خدا ایمان آوریم و بعد طبق سیستم رحمانی زندگی کنیم؛ در آن صورت رحیمیت خدا شامل ما میشود. اگر کسی الله را به وحدانیت و احدیت قبول نکند و برای او کفو، همسر ، فرزند و خاندان قائل شود؛ از همان اول در این فرمول گیر کرده است و در نتیجه نمیتواند طبق سیستم رحمانی هم زندگی کند و در نتیجه از سیستم رحمانی عدول کرده است و دیوها همنشین او خواهند شد.

 

وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ ﴿۳۶

و هر کس از یاد [خداى] رحمان دل بگرداند بر او شیطانى مى‏ گماریم تا براى وى دمسازى باشد (۳۶)

 

وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۳۷

و مسلما آنها ایشان را از راه باز مى دارند و [آنها] مى ‏پندارند که راه یافتگانند (۳۷)

 

 

پندار بد، کردار بد، گفتار بد ؛ مخالف سیستم رحمانی است و در نتیجه دیوها در چنین محیطی فرود می آیند. بیشتر بیماریهای روانی، از فرود دیوها بر محیط آدمیان بوجود میایند. وقتی انسانها بدانند، که با گناه هایشان چه موجوداتی را بصورت دیو بر خود فرودآورده اند؛ در آن روز پشیمان خواهند شد ولی آنموقع پشیمانی بیفایده است.

 

حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ ﴿۳۸

تا آنگاه که او [با دمسازش] به حضور ما آید [خطاب به شیطان همنشین] گوید اى کاش میان من و تو فاصله خاور و باختر بود که چه بد دمسازى هستى (۳۸)

 

در نهایت ، انسانها و دیوها در جهنم بطور مشترک برای همیشه با هم خواهند بود و این مزرعه ای است که خود در دنیا کاشته اند.

 

وَلَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ ﴿۳۹

و امروز هرگز [پشیمانى] براى شما سود نمى ‏بخشد چون ستم کردید در حقیقت‏ شما در عذاب مشترک خواهید بود (۳۹)

 

معانی عمیقی در گفتار بسم الله الرحمن الرحیم، نهفته است و به این خاطر است که عمل به آن، دیوها را دک و دفع و نابود میکند. 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و شش) شفا

جادوی شیاطین (قسمت شصت و شش) شفا


                    

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و شش)

شفا

 

انسان هنوز به درک عمیق نرسیده است که شفا فقط و فقط نزد خدای متعال است. بعضی از عرفانهای مبتنی بر جادو که اخیرا در دنیا زیاد شده اند؛ برای ایجاد احساس شفا در بیماران خود؛ از حربه های مشخصی استفاده میکنند. مثلا یکی از ترفند های مدعیان شفا درمانی برای قانع کردن بیماران، استفاده از ترشحات آدرنالین در فرد داوطلب است.  بدن هر انسانی در هنگام ترس یا اضطراب و هیجان  ماده‌ای به نام آدرنالین ترشح می‌کند. آدرنالین سبب ایجاد تسکین در وی شده و بنابراین در چنین موقعیت‌هایی، شخص بیمار دردی که در بدن خود دارد، را احساس نمی‌کند.  آدرنالین مسکن و ضد درد بسیار قوی ای است. مدعیان درمانگری نیز با سیلی یا ضربه زدن به فرد مورد نظر ، فریاد ناگهانی زدن و ایجاد دلهره، سبب ترشح آدرنالین در او می‌شوند و از هر روش دیگری که باعث ترشح زیاد ادرنالین شود، استفاده میکنند. این مسکن قوی باعث میشود فرد تا مدتی هیچ دردی احساس نکند و عدم احساس درد به مدت مشخصی را شفا بحساب می آورند.  در جریانهای عرفانی مسیحی  به این کار تدهین یا لمس شفا (The Healing Anointing) می‌گویند و در بعضی مواقع از تلقین و هیپنوتیزم هم استفاده میکنند. اینها روشهایی هستند که بدن هر انسانی نسبت به آن واکنش طبیعی نشان میدهد و ربطی به شفا ندارد ولی متاسفانه مدعیان شفا، این موارد طبیعی را با نام خود و یا رئیس و شیخ خود تمام میکنند. در واقع آنها بیماران را از حالی به حال دیگر می برند و بیمار فریب خورده فکر میکند که شفا یافته است. جریان منحرف مسیحیت فکر میکند که هر کسی با تمرین میتواند مثل مسیح شود و مردم را شفا دهد. حتی شفایی که مسیح هم انجام میداد به اذن خدا و معجزه بوده است.

دانشمندان سر دردهای مزمن را با قرصهای ساده درمان کرده اند و یا حتی حساسیت به گل را با گلهای مصنوعی در افراد بر انگیخته اند. این گونه موارد ربطی به شفا ندارد و جزو طبیعت هر انسانی است.

عرفان حلقه یک نسخه ایرانی از یوگاست که انرژی هوشمند کائنات را مطرح میکنند و به قول خودشان برای اتصال مستقیم به خدا به این انرژی وصل میشوند. آنها با انجام مراحلی که شبیه یوگاست ، به خلسه میروند و خیال میکنند که به انرژی خدا وصل شده اند و با خدا وحدت وجود پیدا کرده اند. و البته این حالات جسمی مثل حالتی هست که اجنه بر انسان تسلط پیدا میکنند و البته این شباهتها به این دلیل است که در این عرفانها، اجنه بر افراد مسلط میشوند.

 بشر در درک مسائل معنوی بسیار کوته بین است و خیلی فاصله دارد تا بفهمد که شفا فقط نزد خداست و بس. اگر شفا فقط نزد خدا نباشد، برای انسان مفید نخواهد بود. اگر مسیح بیماران را شفا میداد؛ به خاطر اذن و اجازه خدا بود. باید بدانیم که اذن یک امر دو طرفه است. یعنی وقتی مثلا من به خانه شما بیایم؛ باید ابتدا از شما اذن بگیرم و در مرحله بعدی، شما هم باید اجازه دهید. مسیح پیامبر خدا بود و به اذن خدا بیماران را شفا میداد. وقتی بحث اذن در قرآن مطرح میشود؛ یعنی آن معجزه یک رابطه دو طرفه بوده است و کاملا تحت کنترل خدا بوده است. معجزات را خود خدا انتخاب میکند و نه پیامبران. زمانیکه موسی برای اولین بار عصا را انداخت و به مار تبدیل شد؛ ترسید و فرار کرد. این یعنی حتی موسی نمیداند که چطوری عصا به مار واقعی تبدیل میشود و فقط معجزه با اجازه و اذن خدا در دستان موسی انجام می گیرد. موسی عصا را به مار تبدیل میکرد برای اینکه ثابت کند از طرف خدا پیام دارد و از طرف خدا اذن برای اینکار دارد. چرا؟ زیرا معجزات فقط به اذن خدا انجام میپذیرند و پیامبران از آن به عنوان مدرک از طرف خدا بودن استفاده میکنند. هر پیامبری معجزه ای انجام میداد، میخواست که نشان دهد از طرف خدا پیام دارد؛ زیرا این کار فقط بوسیله خدا انجام می پذیرد و نه فرد دیگری. وقتی مسیح بیماران را شفا میداد؛ میخواست به مردم بگوید که ای مردم فقط خدا بیماران را شفا میدهد و من مسیح در این مورد به اذن او انجام میدهم تا ثابت کنم که فقط خدا شفا میدهد. در زمانه مسیح؛ علم پزشکی که تقریبا با جادوگری هم آمیخته بوده است؛ پیشرفتهای زیادی کرده بود. به همین خاطر خدا این نشانه را برای آن زمان انتخاب کرد. بنابراین نمیتوان شفا را برای غیر خدا در نظر گرفت. این آیات قرآنی را باید با آب طلا نوشت و سر درب همه مساجد نصب کرد.

 

الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿۷۸﴾

آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى ‏کند (۷۸)

 

وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹﴾

و آن کس که او به من خوراک مى‏ دهد و سیرابم مى‏ گرداند (۷۹)

 

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰﴾

و چون بیمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد (۸۰)

 

وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿۸۱﴾

و آن کس که مرا مى‏ میراند و سپس زنده‏ ام مى‏ گرداند (۸۱)

 

وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿۸۲﴾

و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲)

 

 

شفابخشی نه مربوط به ویژگی داروست و نه مربوط به قدرت داروست.  بلکه شفا فقط از طرف خداست. حتی خدا برای عسل می فرماید که در آن شفاء (فیه الشفاء) است برای مردم؛ خدا نمی فرماید که عسل شفاست، بلکه می فرماید در آن شفا وجود دارد.

احمد نیشیتوبا، در یکی از مقالاتش گفته است که :

 

در عسل همان شفایی است که انسانها برای شفای جسمشان در این دنیای فانی به آن نیاز دارند. بیماریهایی که جنیان و شیاطین بر انسانها تحمیل میکنند و جسم آنها را بیمار میکنند؛ به امر و اذن خدا بوسیله عسل شفا پیدا میکند.

 

عسل به روش فوق العاده ای بدست میاید که خارج از محدوده تکنولوژی انسانهاست. عسل به روش وحی بدست میاید  که از نوع تکنولوژی آسمانهای بالاتر است. فرآیند تهیه عسل، نه تنها عسلی تهیه میکند که در آن شفاست؛ بلکه فرآیند باروری گلها و گیاهان را هم تضمین میکند. دانشمندان ثابت کرده اند که اگر زنبور عسل از بین برود، صد هزار نوع گل و گیاه نیز از بین می رود و زمین مثل مریخ میشود. زنبور عسل برای تهیه یک کیلو عسل، مسافتی معادل هفت برابر دور کره زمین را می پیماید و از ده میلیون گل استفاده می کند. با یک محاسبه ساده، میتواند پی برد که عسل تهیه شده، یک معجون فوق العاده پیچیده و یونیک (منحصر به فرد) است.

طریقه تهیه عسل، اینطوری است که زنبورها از میان صدها هزار گل و گیاه و خار و درخت به وحی خدا چندین گل و گیاه را انتخاب میکنند و از آن گل و گیاه تغذیه کرده و طی فرایندی به کندوی عسل منتقل میکنند. بنابراین یک گرم عسل ممکن است که ترکیب ده گل و گیاه با دوزها و اندازه های مختلف. یعنی یک کندوی شش ضلعی پر از عسل که شاید یک گرم عسل باشد؛ ترکیبی از گل شماره 90 و گیاه شماره 50 است و همچنین با دوزهای مختلف. در اینجا متوجه خواهیم شد که میلیاردها ترکیب میتواند از یک عسل موجود باشد (ترکیب گلهای مختلف با دوزهای مختلف). ترکیب این گلها و گیاهان با دوزهای مختلف، نکته مهمی است. حتی در داروخانه ها هم بعضی داروها آماده موجود نیست و آن را از ترکیب چند ماده بدست می آورند و داروساز باید آن را درست کند با دوزهای مختلف و بیمار باید منتظر باشد تا این کار انجام شود و داروی خود را تحویل گیرد. ترکیباتی که در داروهای داروخانه صورت می گیرد محدود به چند ماده و داروست و بیشتر داروهای داروخانه آماده موجودند. اما تعداد ترکیبات عسل به اندازه تعداد گل و گیاهان و درختان و همچنین دوزهای آنها موجود است که به عبارتی میتوان میلیاردها ترکیب بدست آید. نکته مهم مساله اینجاست که انتخاب این ترکیب، نتیجه وحی است و خدا خودش ترکیب عسلها را به زنبور وحی میکند و چه داروسازی بالاتر از خدای متعال. علت اصلی وجود شفا در عسل به خاطر روش جمع آوری آن است که وحی است. ترکیب حاصل از وحی با ترکیب دست ساز انسان، بسیار بسیار متفاوت است. داروهای ساخت انسان بیشتر روانگردان است تا شفا. 

آیات قرآنی هم بصورت ترکیبی است که خدا آن را به ما یاد میدهد. گاهی یکی کل قرآن را حفظ است ولی هدایت یافته نیست ولی یکی دیگر، یک آیه از قرآن را میخواند و متحول میشود. بنابراین شفا به مقدار نیست و بلکه به انتخاب است. که خدا خودش انتخابش میکند و این تعریف شفاست.

 

 

در علم شیمی هم ترکیب مواد مختلف را معمولا بصورت شش ضلعی نمایش میدهند و جالب است که خانه های کندوی عسل هم شش ضلعی است. انگار خدا به این طریق میخواهد ما را راهنمایی کند که این کندوهای شش ضلعی حاصل ترکیب گل و گیاهان مختلف است با دوزهای مختلف. ترکیباتی که از ماده ها وجود دارد، از قبل بوجود آمده اند. اما ترکیبات عسل امسال با عسل پارسال فرق میکند و چون به وحی مرتبط است، یک حالت داینامیک میگیرد و به همین خاطر خدا فرموده است که در عسل شفا وجود دارد.

خدا در قرآن کریم فرموده است که به زنبور عسل وحی میشود. قطعا باید در طریقه زندگی او شگفتیهای فراوانی باشد. او خانه هایش را بصورت شش ضلعی میسازد. وقتی بقول قرآن، طریقه خانه سازی او از طرف خدا وحی شده است یعنی نمونه کوچکی از تکنولوژی عالم بالاتر در آن نهفته است. بیایید نظر دانشمندان را در مورد خانه سازی زنبور عسل بدانیم.

 

·      خانه ها بصورت شش ضلعی کنار هم ساخته میشوند. این باعث میشود که بیشترین مقدار عسل در آن جای گیرد و کمترین موم در ساخت خانه استفاده شود. اگر خانه ها بصورت دایره ای یا پنج ضلعی و یا هفت ضلعی ساخته میشد، باعث اتلاف فضا و موم میشد و این مورد از طریق فرمولهای ریاضی ثابت شده است.

·      عسل بعد از هزار سال هم سالم میماند زیرا میکروب در آن زنده نمی ماند و این از شگفتیهای آن است. طرز ساخت عسل از گیاهان و گلها، آنچنان شگفت انگیز است که تمام خواص دارویی گیاهان و گلها به عسل منتقل میشود. به همین خاطر واقعا عسل یک فراماده است و انگار از بهشت آمده است و در درمان بیماریهای مختلف به عنوان شفا عمل میکند. فرآیند وحی به زنبور بسیار پیچیده است و در زندگی ما انسانها بسیار موثرند. زنبور عسل در حین جمع آوری شهد گلها و گیاهان، روی آن گلی که باید بنشیند، می نشیند و عسل آن را کسی که باید شفا یابد، مصرف میکند. اگر خدا شفای کسی را در فلان ترکیب گلها و گیاهان قرار داده باشد و آن فرد اگر بنا به اراده خدا قرار باشد که شفا یابد، از آن عسل مصرف میکند.

·      انواع زنبورهای دیگر هم هستند که عسل چندانی تولید نمی کنند و به اندازه نیاز خودشان تولید میکنند. اما زنبور عسل، بیشتر از نیاز خود تولید میکند و این به امر خداست تا انسانها هم از آن بهره برند.

·      زنبور عسل در حین جمع آوری شهد گلها و گیاهان، ناخودآگاه گرده افشانی هم انجام میدهد و باعث بقای گلها و گیاهان زیادی میشود. اگر زنبور عسل نباشد، بعد از چند سال اثری از گلها و گیاهان زیبا نیست و همگی نابود میشوند. آنوقت خود بشر باید گل بکارد و گیاه بکارد؛ درحالیکه اکنون مفت در اختیارش است.

·      خدا به زنبور عسل وحی میکند. دانشمندان ثابت کرده اند که زمین بدون زنبور عسل در عرض کمتر از سه سال نابود میشود. اهمیت وحی از اینجا ناشی میشود. زمین بدون وحی، خرابه ای بیش نیست. بشر بیخودی به خود مغرور است. اهمیت وحی در پیام خدا هم هست. پیامی که خدا در کتب آسمانی برای مردم جهان فرستاده است، باعث شده که زمین هنوز برپا باشد و اگر این نوع از وحی نبود، تابحال بشر همدیگر را بکلی نابود کرده بودند و یا خورده بودند.

·      خدا در قرآن شفا را در عسل و قرآن قرار داده است. شفای جسم در عسل و شفای روح در قرآن است. هر دو وحی شده اند و از عالم بالاترند. این نشان میدهد که ما چقدر وابسته به عالم بالاتریم. بدون وحی از طرف خدا بشر نمیتواند بیش از سه سال در زمین زندگی کند. بشر بدون وحی یک موجود وحشی به تمام معناست.

 

در نقطه مقابل سیستم رحمانی، مواد مخدر صنعتی زیادی بوجود آمده است. مقداری تغییرات در یکی بوجود می آورند و با یک ماده مخدر دیگر ترکیب میکنند و یک ماده مخدر با دوز بالاتر بوجود می آورند و به این طریق مصرف کننده روز به روز نابودتر میشود. اسم این را گذاشته اند شفا. حتی بعضی جاها اسامی انحرافی دیگری برای مواد مخدر استفاده میکنند. مثلا نام هروئین از کلیمه هیرو به معنای قهرمان گرفته شده است و دلیل انتخاب این نام هم اثرات و خواص انرژی بخشی بوده که از هروئین دیده شده است. و حتی در ایران به آن گرد و دوا  هم میگویند. یا بعضی از شعراء، از ماده مخدر تریاک به عنوان درمان هردردی در اشعار خویش نام برده اند. خدا قرآن و غذاهای سالم و عسل را به مردم توصیه میکند و شیطان هم اشعار و مواد مختلف مخدر همراه با ترکیبات آن را معرفی میکند.