خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت شصت و پنج) جمع اضداد (بخش دوم)

جادوی شیاطین (قسمت شصت و پنج) جمع اضداد (بخش دوم)


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و پنج)

جمع اضداد (بخش دوم)

 

در قسمت شصت و یک ( جمع اضداد) ثابت شد  که در سیستم رحمانی، جمع اضداد امکان پذیر نیست. اما این یک واقعیت است که در این جهان اضداد وجود دارند ولی مطابق با سیستم رحمانی نیستند و سیستم شیطانی آن را بوجود آورده است. متاسفانه جمع اضداد در تار و پود جامعه ریشه دوانده است و زندگی مردم را مختل کرده است و خوشبختی را از آنان گرفته است. کسانی که در این دنیای فانی عزم جدی برای برگشت به طرف خدا از خود نشان نمی دهند، فلسفه هایی را در زندگی خویش بر می گزینند که برایشان جمع اضداد را توجیه کند. شیطان و حزبش در تمام حوادث شرّ دخیل هستند. شیطان با مطرح نمودن اضداد، سعی در به شک انداختن افراد نسبت به خالقشان دارد. خیلی از شعراء و صوفیان و فیلسوفان از آن جا که جمع اضداد کردند، حیران و سرگردان شدند. نتیجه بلافصل جمع اضداد، حیرت و سرگردانی است.

جمع اضداد مهمترین نکته ای است که بشر در مورد آن به اشتباه رفته است و بطور طبیعی آن را انجام میدهد. بشر جمع اضداد را به این دلیل مطرح میکند که دلایل پشت پرده وقایع و عالم غیب را باور ندارد. در جمع اضداد دیگر مردم خواهان صبر برای حل مشکلاتشان نیستند. وقتی آدمیان نتوانند، بعضی پارادکسها را حل کنند، به سمت جمع اضداد میروند و به خیال خودشان حلش میکنند! جمع اضداد ایمان را از آدمیان می گیرد. خیلی از شعرا و صوفیان که دنبال مطرح نمودن جمع اضداد در عالم بودند، ایمان خود را از دست دادند و شروع کردن به گسترش حسن ظن نسبت به شیطان. شعرا راجع به آشتی اضداد صحبت میکنند. در حالی که جمع اضداد همان سیستم شرّ اهریمن است.

جمع دو ضد، شرّ تولید میکند. این همان نکته مهمی است که کسی توجه نمی کند. خدا شر را نمی خواهد. خدا هر آنچه آفریده است خیر است. اما شرّ نتیجه جمع اضداد است. شیطان با ترکیب دو ضد، شرّ درست میکند. انگار ترکیب اضداد، شیاطین را تغذیه معنوی میکند و آنان را قوی تر میکند. به همین خاطر جمع اضداد، ظلم است به خود و همچنین ظلم است به افراد دیگر و سیستم رحمانی. جمع اضداد همان عبادت شیطان است. یک ضرب المثل غلط است که می گوید: "همرنگ جماعت شو تا نشوی رسوا".  این ضرب المثل یک نمونه از جمع اضداد است. همرنگ جماعت شدن در خیلی از موارد اشتباه است. خدا در قرآن صراحتا می فرماید که اکثر مردم اشتباه میکنند. بنابراین در یک جامعه، اکثریت ملاک نیست.

شیطان اقرار میکند که مخلصین را نمی تواند کنترل کند، زیرا مخلصین کسانی هستند که جمع اضداد نمی کنند. جمع اضداد اخلاص آدمیان را می گیرد. کسی که جمع اضداد میکند، خود را در معرض تیر شیاطین قرار میدهد. به همین خاطر شیطان سعی دارد که انسانها را وسوسه کند تا دو ضدّ را با هم جمع کنند و در نتیجه در محدوده دسترسی و کنترل شیطان قرار خواهند گرفت.

انجام یک کار خیر و  یا عمل صالح، صحنه خیر تولید میکند و انسان برای همین آفریده شده است. ما باید روی زمین صحنه های خیر تولید کنیم و این بهترین عمل است و برای همین خلق شده ایم. جمع اضداد صحنه شرّ تولید میکند و این بدترین کار است. تولید شرّ کمک به شیاطین است اما تولید خیر، تنها راه نجات ما است. هر کسی در هر موقعیتی چه دارا، ندار ، بیسواد، باسواد در سطح وفهم خودش باید کار خیر انجام دهد و صحنه های خیر تولید کند. این حداقل چیزی است که برای رفتن به بهشت لازم است. این مطلب مهم در آیه زیر بیان شده است.

 

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۴۲

و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند هیچ کسى را جز به قدر توانش تکلیف نمى ‏کنیم آنان همدم بهشتند [که] در آن جاودانند (۴۲)

 

 

تولید صحنه های خیر (اعمال صالح)، مهمترین رکن نجات انسانیت است. در غیر آن صورت انسانیت ، وارد مرحله اسفل سافلین خواهد شد. انسان باید از هر طریق ممکن کارهای خیر انجام دهد و گرنه نجات پیدا نمی کند.

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ﴿۴

[که] براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم (۴)

 

ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿۵

سپس او را به پست‏ ترین [مراتب] پستى بازگردانیدیم (۵)

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿۶

مگر کسانى را که گرویده و کارهاى شایسته کرده‏ اند که پاداشى بى‏ منت‏ خواهند داشت (۶)

 

هر گونه جمع اضدادی، کارهای خیر انجام شده را خنثی میکند؛ کفر نوعی جمع اضداد است.  براساس آیه مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ ؛ کفر اعمال کسب شده قبلی را نابود میکند.

 

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿۱۰۵

[آرى] آنان کسانى‏ اند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵)

 

کسانی که در جهنم هستند؛ خیلی بلند داد میزنند که پروردگارا ما را بیرون بیاور تا غیر از آنچه میکردیم کار شایسته کنیم (نَعْمَلْ صَالِحًا). این آیه که گفته واقعی جهنمیان است، باید درس بزرگی برای انسان باشد. عدم انجام عمل صالح (کردار نیک) آدمی را وارد جهنم میکند. از آنجا که جمع اضداد، شر تولید میکند؛ بنابراین جمع اضداد، عمل صالح را از بین می برد و آدمی را بدبخت میکند. جمع اضداد نوعی کردار شرّ است.

 

وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ ﴿۳۷

و آنان در آنجا فریاد برمى ‏آورند پروردگارا ما را بیرون بیاور تا غیر از آنچه میکردیم کار شایسته کنیم مگر شما را [آن قدر] عمر دراز ندادیم که هر کس که باید در آن عبرت گیرد عبرت مى‏ گرفت و [آیا] براى شما هشداردهنده نیامد پس بچشید که براى ستمگران یاورى نیست (۳۷)

 

حرفهای دوگانه زدن هم نوعی جمع اضداد است. اشعار در این زمینه ، مثال خوبی هستند که حرفهای دوگانه و ضد و نقیض می زنند و مردم را از راه راست منحرف میکنند. هر نفسی بسته به اینکه چه زندگی ای روی زمین داشته است، خودش قضاوت خوا هد کرد که به کجا می رود، در صورت زندگی براساس ضد و نقیض، به بهشت نخواهد رفت. تنها راه نجات بشریت راه مستقیم و راستی است.

یکی از مواردی که در فضای مجازی زیاد از آن صحبت میشود، قانون جذب است. قانون جذب میگوید که اگر به خوشبختی و پول فکر کنید، آن را بدست خواهید آورد و اگر به بی پولی و فقر فکر کنید، به آن خواهید رسید. به طور خلاصه قانون جذب میگوید که به هر چی فکر کنید، آن چیز جذب شما خواهد شد. شیطان این قانون را تنها با هدف حذف دعا از زندگی انسان اختراع کرد. اگر بیشتر دقت شود، قانون جذب و دعا دو نوع متضادند که قابل جمع نیستند. خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است و تنها اوست که میتواند نیازهای ما را بر آورده کند و اینکه در خیال خود فکر کنیم که ثروتمندیم و پول داریم و مدام به این موضوع فکر کنیم؛ انسان را مادی و پول پرست پرورش میدهد؛ در حالیکه ما باید نیازهایمان را از خدا بخواهیم و طبق قانون رحمانی تلاش و کوشش خود را بکنیم. قانونی به اسم جذب بی معناست و ضد دعاست. ایدئولوژیهای شیطانی خیلی از مواقع جمع اضداد میکنند ولی بعضی مواقع هم، سعی دارند مثلا دعا را حذف کنند و قانون جذب را جایگزین آن کنند. بعضی ها برای جذب خوشبختی و شادی، به جملات "من خوشحالم ، من شادم ، من موفق خواهم شد"  فکر میکنند. اما یکتاپرستان اصلا اینطوری فکر نمی کنند و طرز تفکر یکتاپرستان با قانون جذب، زمین تا آسمان فرق دارد. پیامبر ابراهیم چه زیبا می گوید: خداست که می خنداند و می گریاند. این آیه بطور رسمی قانون جذب را نفی میکند و من من من را از جملات انسانها حذف میکند.

 

أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى ﴿۴۳

و هم اوست که مى ‏خنداند و مى‏ گریاند (۴۳)

 

چطوری با گفتن و فکر کردن به جملاتی مثل "من خوشحالم ، من شادم ، من موفق خواهم شد"  میتوان به هدف دست یافت در حالیکه ما حتی نمی دانیم فردا چی به سرمان میاید. ما حتی صاحب فردای خویش نیستیم.

 

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا ﴿۲۳

و زنهار در مورد چیزى مگوى که من آن را فردا انجام خواهم داد (۲۳)

 

این ایدئولوژی غلط مبتنی بر قانون جذب ، میگوید که ای انسان تو خالق خود هستی و تو صاحب خود هستی و به این طریق صفات خدایی به خودشان ربط میدهند و این همان نظریه وحدت وجود است در سایز کوچک. بعضی ها میگویند که "خواستن توانستن است" . این جمله خودش نوعی جمع اضداد است. زیرا خواستن همیشه توانستن نیست. و واقعا انسان نمیتواند هر آنچه که دلش بخواهد، بدست آورد. بوسیله قانون جذب، انسانها در درون خویش ، یک خدای کوچک برای خویش میسازند. شیطان در این ایدئولوژیها خیلی ماهر است و براحتی انسانها را از جهات مختلف فریب میدهد.

مردم برای رسیدن به خواسته های خویش پیش یک دعانویس می روند و از او استعانت می جویند. به این طریق از نظر افراد، دعانویس به یک خالق تبدیل میشود و این یعنی الهه درست کردن.

شیطان میداند که خدا مهمترین نیاز بشریت است به همین خاطر سعی دارد جملات جایگزین درست کند تا مردم را فریب دهد. مثلا جملات شیطانی جایگزین خدا و یا دعا:

 

·      تو را به دست کائنات سپردم!

·      کائنات جواب کارت را میدهد!

·      خودتان را به دست کائنات بسپارید!

·      باید انرژی کائنات را جذب کرد!

 

این عده از مردم، ناخواسته و یا خواسته در دامن یک ایدئولوژی غلط افتاده اند؛ آنان کلمه کائنات را جای کلمه خدا قرار داده اند. شیطان خیلی زیرکانه سعی دارد که کلمه خدا (الله) را از زندگی مردم حذف کند و بجای آن کلمه کائنات و یا شانس و یا کائنات  هوشمند را قرار دهد. این اتفاق در مذاهب شرقی افتاده است و آنان به ندرت نام خدا را ذکر میکنند. آنان بجای نام خدا بیشتر از کلمه کائنات استفاده میکنند. در مذاهب بودایی و هندو؛ کلمه کارما اختراع شده است و هر حادثه ای را از خدا سلب کرده و آن را به کارما ربط میدهند. اینگونه مذاهب برای حذف بهشت و جهنم از فرهنگ لغات؛ تناسخ را اختراع کردند. فرقه های عرفانی دعا را حذف کردند و به جای آن قانون جذب گذاشتند. آنان قانون جذب را به عنوان برترین و اصلی ترین راه ارتباطی با کائنات میدانند. از نظر آنان کائنات نیروی ماوراء طبیعی است که زندگی ما را کنترل می کند. غافل از اینکه؛ بیشتر نیروهایی که ما با آن سرو کار داریم؛ نیروهای شیاطین و اجنه هستند. این افراد از آنجا که خدا را در زندگی خویش حذف کرده اند؛ در دامن انرژیهای شیاطین و اجنه می افتند. زیرا جهانی که خدا خلق کرده است؛ شامل موجوداتی بنام شیاطین و اجنه است که انسانها را می بینند و در کمین آنهایند تا که در زندگی آنها دخالت کرده و آنان را منحرف کنند. بیشتر انرژی هایی که دور و بر ما هستند؛ شیطانی هستند و اصلا نباید جذب شوند. آنقدر انرژیهای شیطانی زیادند که اصلا نباید از چیزی به اسم کائنات درخواست کرد و باید فقط از خود خدا درخواست نمود. در صورتی که مردم از کائنات درخواست کمک و یا انرژی کنند؛ قطعا و صد در صد گیر یک شیطان سرکش خواهند افتاد. طبق فرموده خدا در قرآن، کسانی هستند در روز قیامت که ادعا دارند که از نیروهای کائنات (ملائکه) کمک خواسته اند ولی ملائکه حرفشان را رد میکنند. در زمانهای قدیم مردم، ملائکه را به عنوان ایزدان می شناختند و آن را خدایان می نامیدند. یونانیان و رومیان ، الهه ماه و الهه هنر و الهه دریا و ... داشتند. آنان به جای خدا، از این نیروهای کائنات درخواست می نمودند. شیطان آن موقع هم با مطرح نمودن الهه های مختلف، "خدا" را برای مردم حذف میکرد. زیرا شیطان خیلی خوب میداند که حذف "خدا" در زندگی مردم؛ دقیقا به معنای قرین شدن جنها و شیاطین با آنهاست. یونانیان و رومیان باستان در حین جنگ، برای پیروزی، الهه جنگ را به کمک میخواستند. آنها به خیال خود فکر میکردند که خداپرستند. چقدر زیبا آیات زیر این حادثه را به تصویر کشیده است.

 

وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ أَهَؤُلَاءِ إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ ﴿۴۰﴾

و [یاد کن] روزى را که همه آنان را محشور مى ‏کند آنگاه به فرشتگان مى‏ فرماید آیا اینها بودند که شما را مى ‏پرستیدند (۴۰)

 

قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ ﴿۴۱﴾

مى‏ گویند منزهى تو سرپرست ما تویى نه آنها بلکه جنیان را مى ‏پرستیدند بیشترشان به آنها اعتقاد داشتند (۴۱)

 

به همین خاطر خدای مهربان می فرماید که اینها یک شیطان سرکش را میخوانند ولی خود خبر ندارند.

 

إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطَانًا مَرِیدًا ﴿۱۱۷﴾

به جاى او جز بتهاى مادینه را [به دعا] نمى‏ خوانند و جز شیطان سرکش را نمى‏ خوانند (۱۱۷)

 

ابتدا مردم برای کمک از نیروهای کائنات، الهه پردازی کردند ولی غافل از آنکه هر درخواستی از نیروهای غیبی( بجز درخواست مستقیم از خدا) به شیاطین ختم میشود. ملائکه رسولان و ماموران خدا هستند و نه رسولان بنی آدم. ما در طول روز در پنج نماز خویش میگوییم که ایاک نعبد و ایاک نستعین. این به معنای رد هر گونه الهه سازی است. بکار بردن کائنات که در روانشناسی و عرفانهای جدید مطرح میشود، همان الهه سازی است ولی اینبار الهه سازی به سبک جدید است.

در روانشناسی جدید، به خیال خودشان، تلقین کلید خیلی از مشکلات است. اما باید بدانیم که تلقین کردن برخلاف کار و تلاش و کوشش است. تلقین کردن یعنی چیزی را به خود القا کردن. بشر هنوز از دست خرافات قدیمی خلاص نشده است، که خرافات به سبک جدید به او روی آورده است.

از آنجا که در سیستم رحمانی جمع اضداد امکان پذیر نیست؛ کسانی که مومن هستند، با انجام کوچکترین گناه، سیستم ایمنی نفسشان به کار می افتد و معذب میشوند. زیرا مومنان به جمع اضداد عادت ندارند و در صورت کوچکترین گناهی، معذب میشوند. اما افراد غرق در گناه و فسق؛ مشکلی با جمع اضداد ندارند و نفسشان پذیرای هر نوع ویروس روانی است. گوشت خوک دارای انواع میکروبها و ویروسهاست که لابلای لایه های چربی بدن خوک خود را مخفی کرده اند، ولی خود خوک با این ویروسها و انگلها مشکلی ندارد. جمع اضداد هم اینطوری است که مومنان در صورت جمع اضداد معذب میشوند ولی افراد گناهکار، ظاهرا عین خیالشان نیست.

شیطان بزرگترین دشمن بشریت است. تمام مشکلات و شرّهایی که در زندگی انسانها پیش میاید ، بخاطر جمع اضداد است. واقعا کسی که میخواهد از دست شرّها نجات یابد، باید به معنای واقعی دشمن شیطان باشد، زیرا شیطان جمع اضداد را پیش می آورد. به فرموده خدا در قرآن، دشمنی با شیطان باید دو طرفه باشد. زیرا شیطان یک دشمن عادی نیست، بلکه همیشه در کمین است.

 

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶

در حقیقت‏ شیطان دشمن شماست‏ شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مى‏ خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶)

 

وقتی خدا میفرماید که شیطان دشمن شماست و شما هم دشمن او باشید، یعنی دشمنی بین ما و شیطان دو طرفه است و دقیقا به این خاطر جمع اضداد در سیستم رحمانی امکان پذیر نیست. شما نمی توانید هم صفت نیک داشته باشید و هم صفت بد. در صورتی که این دو صفت را با هم داشته باشید؛ اتوماتیک از سیستم رحمانی خارج شده اید و وارد سیستمهای شیطانی شده اید.

شیطان فقط دشمن آدم نیست، بلکه دشمن بنی آدم هم هست. موضوع جدیدی که مورد سوء استفاده شیطان قرار گرفته است، انسانیت است که بعضی مردم می گویند که "تنها دین ما انسانیت است".  اما بیایید در قرآن جستجو کنیم و ببینیم که خدا در مورد انسانیت چی گفته است. در قرآن درباره انسان صفات جهول ، کفور ، کفار و ظلوم استفاده شده است.

 

الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا - إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ  - فَإِنَّ الْإِنْسَانَ کَفُورٌ - کَانَ الْإِنْسَانُ کَفُورًا

 

خدا در آیات متعددی از قرآن، موجودیت انسان را با صفات نیک استفاده نکرده است. وقتی خدا صفات خوبی از انسان ذکر نفرموده است، پس دینی به نام انسانیت مورد قبول نیست. یعنی اگر انسان از کلام خدا و هدایت خدا بهره نبرد و آن را پشت گوش بیندازد، تمام این صفات بد در او ظهور  پیدا می کند. خدا به همین دلیل انسان را آفریده است و انسان میتواند کفورا باشد (کَانَ الْإِنْسَانُ کَفُورًا) و البته این صفت هم برای شیطان بکار برده شده است (وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا).  خدا انسان را در دور راهی قرار داده است و هدایت را برای انسانها فرستاده است و حالا انسان وظیفه اش این است که هدایت را انتخاب کند. إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا

بعضی از مردم نماز و روزه بجا نمی آورند و زکات نمی پردازند ولی در عوض سعی می کنند که خود را تحت فلسفه ای به نام انسانیت قرار دهند؛ مثلاً می‌گویند که باید انسان باشیم. آنها متوجه نیستند که ما در هر حالتی انسان هستیم و این یک امر بدیهی است. مشکل بشر در انسان بودن نیست، بلکه در پیروی از هدایت فرستاده شده توسط خداست. بعضی ها میگویند اگر حداقل دیندار نیستی، انسان باش. غافل از آنکه نمی دانند چرا خدا ما را خلق کرده است. خدا ما را خلق کرده است تا که خودمان را درست کنیم. انسان ترکیبی است از کالبد بشری با یک نفس. نفسی که در کالبد زمینی قرار گرفته است یک نفس تزکیه نشده است. بنابراین نمی توان روی این ترکیب حساب کرد. این کلام و هدایت خداست که باعث می شود ترکیب این دو به یک ترکیب مناسب و متعادل برسد.

 

وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۳۰

و چه کسى جز آنکه به سبک ‏مغزى گراید از آیین ابراهیم روى برمى‏ تابد و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود (۱۳۰)

 

چه کسی جاهلتر از آن است که از ملت ابراهیم پیروی نمی کند. بدون عبادات و تزکیه و نماز و روزه و زکات؛ نفس انسان نمیتواند رشد یابد و یک انسان خوب بدست نخواهد آمد.

وقتی که ما اصل را در انسانیت قرار دهیم به این معناست که که هر آنچه که انسان حق خود بداند باید به آن برسد و این انسان ممکن است که هوس همجنسگرایی کند. آن روی دیگر سکه این است که موجودیت انسان روی زمین تنها نیست و بلکه یک قرین به اسم شیطان دارد. بنابراین انسانی که نفس خویش را تزکیه نکند، ترکیبی است از کالبد، نفس و شیطان. بنابراین در تعاریف انسانیت شیطان هم دخیل است. خدا از ما میخواهد که ما خودمان باشیم بدون پیروی از شیطان؛ در آن صورت است که انسان میتواند ادعای انسانیت بکند.

انسان یک قرین به نام شیطان دارد و بنابراین با وجود این قرین، تصمیمات او در همه موارد صحیح نخواهد بود به همین خاطر خدا از انسان در قرآن، خیلی کم، به خوبی یاد کرده است. همین انسان بمب اتم درست می کند و محوطه زندگی خویش و دیگران را به خطر میاندازد. همین انسان به اسم وطن پرستی جان دیگران را می گیرد. همین انسان باعث شده است که تعادل و توازن نعمات الهی و منابع زمین به هم بخورد و در نتیجه بسیاری از انسان های دیگر از نعمات نازل شده محروم بمانند. این انسان داروهای ناکارآمدی را برای بعضی بیماری ها تولید می کند، صرفا فقط به خاطر به دست آوردن پول بیشتر. تنها راه نجات انسان، خدا محوری (لا اله الا الله) است اما انسان این شعار مهم را به انسان محوری تبدیل کرده است. یکی از جنبه های شعار مهم لا اله الا الله دقیقاً به همین معناست؛ انسانیت یک اله به اسم "انسان" برای خودش قرار داده است و طبق امیال این موجود ناسپاس قوانین وضع می کند.

بعضی ها انسانیت را مستقل از دین می دانند و حتی می گویند که انسانیت خود یک دین است که شما را از دین های آسمانی نازل شده بی نیاز می کند! حتی بعضی ها پا را فراتر از این گذاشته و  می گویند انسانیت ما را از خدا هم بی نیاز می کند! مشکل این ایده آن است که انسان خالق خویش را منکر می شود و این خودش بزرگترین مشکل است. اگر انسان آنقدر ناشکر و ناسپاس باشد که خالق خویش را منکر شود، در آن صورت زیر بقیه چیزها هم میزند. خدا خالق ماست ،آن خالق متعال برای ما دستورات و نصایح فرستاده است. کسی که به وضوح زیر این قاعده ساده میزند، مطمئن باشید حقوق انسان های دیگر را هم رعایت نخواهد کرد.

تصور کنید یک جوان بگوید که پدر و مادر من برای من چکار کرده اند؟ این جوان بدیهیات خیلی مهمی را با این حرفش منکر می شود. کسی که این بدیهیات را رد کند، چه تضمینی دارد قواعد من ‌درآوردی انسانیت را رعایت کند. از کسانی که توصیه خدا را رد می کنند و به جای آن انسانیت را مطرح می‌کنند باید پرسید که مگر دین خدا چه می گوید که با انسانیت ناسازگار است.

شیطان سعی دارد که برای انسان محیط نامناسبی بیافریند. مثلا انسان در زمین بدون دین نمیتواند زندگی کند و مسیر درستی را طی کند. در اینجا، دین خدا ملازم انسان باید باشد. در نتیجه شیطان دین را به کناری می نهد و دین من در آوردی به اسم انسانیت را بجای دین خدا می گذارد.

بحثهای بین پیامبر ابراهیم و نمرود، نمونه کاملی از طرز تفکر خوب و بد در جهان است. طرز تفکر تسلیم خدا بودن و طرز تفکر عصیان در مقابل خدا. طرز تفکر تسلیم در مقابل خدا و طرز تفکر خود الهه انگاری.

 ابراهیم گفت : "پروردگار من زندگی می بخشد و می میراند." نمرود گفت: "من هم زندگی می بخشم و می میرانم. دو نفر زندانی ، یکی را کشت و دیگری را آزاد کرد. منطق نمرود تا این حد بود و فکرش تا این حد کار میکرد. وقتی ابراهیم دید که نمرود دنبال حقیقت نیست،  گفت: "خدا خورشید را از مشرق بیرون مى آورد، آیا تو می توانی آن را از مغرب بیرون آوری؟" پس نمرود مات و مبهوت بماند. خدا ستمکاران را هدایت نمی کند.

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۲۵۸﴾

آیا از (حال‏) آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود (و بدان مى ‏نازید، و) در باره پروردگار خود با ابراهیم محاجّه (مى‏)کرد، خبر نیافتى‏؟ آنکاه که ابراهیم گفت‏: (پروردگار من همان کسى است که زنده مى ‏کند و مى‏ میراند.) گفت‏: (من (هم‏) زنده مى ‏کنم و (هم‏) مى‏ میرانم‏.) ابراهیم گفت‏: (خدا(ى من‏) خورشید را از خاور برمى ‏آورد، تو آن را از باختر برآور.) پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمى ‏کند. (۲۵۸(

 

 

 بعضی از مردم در عین این که می دانند ، کاری زشت و نادرست است ، اما آن را انجام می دهند ، انگار یک نیروی ماورایی آنان را وادار می کند. این نیروی ماورایی از طریق تطمیع و لذتهای زودگذر آنان را تشویق به انجام آن می کند. از آنجا که هدایت دست خداست، کسانی که شایستگی بهشت را ندارند ، موفق به درک موضوعات ساده نمی شوند. این خداست که همه چیز را تحت کنترل خویش دارد. تنها خداست که هدایت افراد را بر عهده دارد و آن قادر متعال همه چیز را کنترل می کند.

انسانها بسته به وضعیت، جانب خوب و یا بد را می گیرند. اگر داخل کشتی گیر بیفتند و خطری واقعی آنان را تهدید کند، فقط خدا را به کمک میخوانند ولی اگر خطر را رد کنند، دوباره جمع اضداد میکنند و غیر خدا را با خدا میخوانند.

 

فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ ﴿۶۵﴾

و هنگامى که بر کشتى سوار مى ‏شوند خدا را پاکدلانه مى‏ خوانند و[لى] چون به سوى خشکى رساند و نجاتشان داد بناگاه شرک مى ‏ورزند (۶۵(

 

ژن خوب و ژن بد، آقازاده و غیرآقازاده ، خودی و غیرخودی و ... از تقسیم بندیهای ناشایستی است که در یک جامعه هیچوقت نباید بوجود آید. جامعه ای که این اضداد را در خود داشته باشد و برای آن عادی سازی کرده باشد، یعنی جامعه سالمی نیست. اما ایدئولوژیهای مذهبی من در آوردی ناخودآگاه جامعه را به چنین طبقاتی تقسیم میکنند. گاهی بعضی طریقتها و مذاهب اسلامی خود را طبقه خاصی میان مردم بحساب می آورند و حتی وقتی زکات می پردازند، فقط به طبقه خویش و هم ایدئولوژیهای خویش می پردازند. دلبسته بودن به طبقه خاصی تا این حد!! قطعا چنین زکاتی از نظر خدا قابل قبول نیست. صدقه قابیل پذیرفته نشد و اما صدقه هابیل پذیرفته شد زیرا قابیل در صدقه دادنش، دلبسته خدا نبود.

حتی بعضی مکاتب اسلامی در جلسات خصوصی خویش، اصرار دارند که به غیر معتقد به مکتب خود، زن ندهند و یا زن نگیرند. مثل یهودیها که برای غیر یهودی، درصد ربا را چند برابر می گیرند. در حالیکه خدا حتی ازدواج با اهل کتاب را هم حلال دانسته و خوردن غذای اهل کتاب را هم حلال دانسته است.

ما حتی صاحب جسد و جنازه خویش هم نیستیم. وقتی بمیریم، مردم میگویند که این جنازه را زودتر خاکش کنید تا نگندد. دیگر جسد و جنازه را با نام ما نمیخوانند و بلکه جسد و یا جنازه صدایش میکنند. بیخودی جمع اضداد نکنیم و تنها ناجی انسانها، فقط خداست و بس. بیایید درست زندگی کنیم و نیک بیندیشیم و نیک رفتار کنیم و گفتار نیک بگوییم و در این راه صبر و استقامت بخرج دهیم تا محیط مناسبی را برای زندگی خود و دیگران فراهم کنیم.

 

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۳۰

در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود مى ‏آیند [و مى‏ گویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید (۳۰)

جادوی شیاطین (قسمت شصت و چهار) آخر الزمان ( قسمت 4 ) سوشیانت

جادوی شیاطین (قسمت شصت و چهار) آخر الزمان ( قسمت  4 ) سوشیانت


                        

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


                                    

جادوی شیاطین (قسمت شصت و چهار)

آخر الزمان ( قسمت  4 )

سوشیانت

 

خدا قرآن را به عربی نازل فرمود به دو دلیل: یکم؛ کتابهای آسمانی پیشین تغییرات زیادی در متن نوشتاری آنها صورت گرفته است و دوما؛ تعداد افرادی که به این زبانها صحبت میکنند، بسیار کم است. تعداد کسانی که در جهان به زبان عبری صحبت میکنند، به پانزده میلیون نفر نمی رسد. تعداد کسانی که زبان اوستایی را بلدند، تقریبا آنقدر کم است که انگشت شمارند. ترجمه های این کتابها تحریف شده اند و نمیتواند زیاد مورد دلالت قرار گیرند. دلایل دیگری هم برای انتخاب آخرین کتاب خدا (قرآن)  به زبان عربی هست که به یکی از آنها اشاره میشود. یکی دیگر از دلایلی که احتمالا در انتخاب زبان عربی مؤثر بوده این است که مثلا در عربی ضمیر "او" نشانگر جنسیت نیست. از اینرو، وقتی "او" برای خدا بکار می رود، دلالت به جنس مرد یا زن ندارد. شکوه و جلال خدا ستایش باد که ذات مقدس او از مذکر و مؤنث مبرا است. ولی وقتی برای مثال، در زبان انگلیسی "او مذکر He" را برای خدا بکار می برند، تصور غلطی از خدا به مردم می دهد. اینگونه نکات دستوری باعث شد که واژه "پدر" برای خدا تحریف شود و چیزی نتوانست جلودار آن باشد. چنین عطف و اشاره ای را هرگز در قرآن نمی بینید. تعداد کسانی که به عربی حرف میزنند، خیلی زیادند و زبان عربی اکنون یک زبان زنده و فعال جهانی است.

کتابهای پیشین دچار تحریفات زیادی شده اند و  در بیشتر مواقع نوشته و برداشت آزاد پیروان آن کتابهاست. زرتشت یکی از پیامبران خدا بوده است ولی باید توجه کنیم که کتابی از خود زرتشت برجای نمانده است. کتاب زرتشت با حمله اسکندر به ایران از دست رفت، و هر آنچه که به او نسبت داده میشود، نوشته چند قرن بعد بوسیله پیروان منتسب به اوست که متاسفانه تغییرات فوق العاده ای کرده است و با جادو عجین شده است. خدا در قرآن احزابی که دینشان را با جادو عجین کرده اند، مجوس می نامد. اما مرامی که زرتشت تبلیغ کرد، مجوسی نبود و مرام او عاری از هرگونه جادو بود. ازدواج با محارم، اعتقاد به ایزدان مختلف و اعتقاد به جادو هیچوقت جزو اعتقادات زرتشت نبوده است و بعدا فرمانروایان نسلهای بعد و مغان ماد آن را اختراع کردند و این موارد کج فهمی از مواردی است که زرتشت گفته بود. پادشاهان ایران بعداز زرتشت قصد نداشتند شرایط سیاسی سختگیرانه‌ای ایجاد کنند تا باورهای قدیمی را که همچنان نزد بسیاری از نجیب‌زادگان محبوب بود، از میان بردارند. به این طریق آیین زرتشت، رفته‌رفته با عناصر آیین چندایزدی قدیم (میترائیسم) در هم آمیخت و بهترین دلیل بر این موضوع این است که قسمتهایی در ستایش ایزدان کهن در اوستای فعلی وجود دارد. یک پیامبر یکتاپرست همچون زرتشت چطور میتواند هم خدا را ستایش کند و هم ایزدان متعدد را ؟ پادشاهان و حاکمان همیشه در دین دخالت کرده اند و به جهت مسائل سیاسی آن را به دینی عامه پسند تبدیل کردند. به عنوان مثال بدانیم که مراسم شام آخر از میترائیسم وارد مسیحیت شده است و همچنین تثلیث از هندو وارد مسیحیت شده است. دینهای آسمانی به شدت مورد آسیب قرار گرفته اند. مخصوصا اینکه بعد از مرگ پیامبران، پیروان آنان هر آنچه که از فلسفه های جادویی درست و جالب می پنداشتند، وارد دین خود میکردند. زمانی که موسی برای چهل شبانه روز، به کوه طور رفت، بنی اسرائیل تحت تاثیر عرفان شایع آن موقع (ارتباط با خدا از طریق مخلوقاتی مثل گاو)؛ گوساله پرست شدند.

قدیمیان برای هر صفت شیطانی مثل حسد، طمع، شهوت و شکم پرستی یک دیو (شیطان مجسم) نسبت میدادند و برای رهایی از این دیوها، گاها راه حلهای غلطی را اختراع میکردند. قطعا تلاش برای رهایی از آن صفات شیطانی و زشت کار پسندیده ای است. اما این تکاپو و تلاش چطوری باید باشد؟ یک هندو ریاضت و دست کشیدن کامل از این نیازها (شهوت و شکم) را راه حل میداند. بنابراین تمام تلاش یک معتقد هندو این است که تا حد ممکن غذا نخورد و شهوت نداشته باشد. اما قرآن این روش را قبول ندارد. خدا برآورده ساختن متعادل و مشروع این نیازها را توصیه میکند. بعضی ها برای برآورده ساختن این نیازها، راه حلهای غلطی را طی میکنند. مثلا کمونیستها به اشتراک گذاری اموال و ثروت را راه حل میدانند. بعضی ها هم آزادی بی قید و شرط را در برآوردن این نیازها انتخاب میکنند. تمام این تصمیمات و جهان بینی های غلط برای غلبه بر صفاتی است که اهریمن به آنها معرفی کرده است. در حالی که این روشها، روشهای اهریمن است. هدف درست، اما روش غلط. اما خدا در آخرین کتاب آسمانی قرآن ، روشهای متعادل و در عین حال متفاوتی را برای غلبه بر این صفات توصیه فرموده است. از آنجا که قرآن پیامی است که خدا برای همه مردم جهان و مذاهب فرستاده است، هرکس که مومن باشد، علیرغم زبان مادری خود، می تواند آنرا بفهمد.

 

وَلَوْ جَعَلْناهُ قُرْآنا أَعْجَمِیًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أَأَعْجَمِیٌّ وَعَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِین آمَنوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِین لَا یُؤْمِنون فِی آذَانهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولَئِکَ یُنادَوْن مِن مَکَان بَعِیدٍ ﴿۴۴

و اگر [این کتاب را] قرآنى غیر عربى گردانیده بودیم قطعا مى گفتند چرا آیه ‏هاى آن روشن بیان نشده کتابى غیر عربى و [مخاطب آن] عرب زبان بگواین [کتاب] براى کسانى که ایمان آورده‏ اند رهنمود و درمانى است و کسانى که ایمان نمى ‏آورند در گوشهایشان سنگینى است و قرآن برایشان نامفهوم است و [گویى] آنان را از جایى دور ندا مى‏ دهند (۴۴)

 

گواه این پدیده  شگرف این است که: مومنانی که عربی نمی دانند قرآن را بهتر از کافران عرب زبان می دانند.  بخاطر وجود همان نیروهای نامریی خدا که در خدمت گسترش قرآن هستند، مومنان براحتی می توانند به مفاهیم کتاب آسمانی پی ببرند و از آن لذت می برند، و در عین حال کسانی که ایمان ندارند نمی توانند  به مفاهیم کتاب دسترسی پیدا کنند. غیر مومنان فقط چیزهایی را از کتابهای آسمانی بر میدارند و برداشت میکنند که به درد حزبشان بخورد و اعمال حزبی شان را توجیه کند.

یک اصل اساسی در قرآن هست و آن هم این است که خدا یک دین دارد و هر آنچیزی که با قرآن آخرین کتاب آسمانی مخالفت داشته باشد، مردود است. قرآن مثل یک فرقان است که حکم خدا را مشخص میکند. برای فهم کلام زرتشت، باید شرایط جامعه آن موقع را در نظر بگیریم. به وسیله خود قرآن براحتی میتوان فهمید که پیام زرتشت چی بوده است. در زمان زرتشت، اجنه و شیاطین بطور جسمانی وارد دنیای انسانها میشدند و حتی طوری شده بود که دیوهایی مثل شیوا در میان مردم هندوستان و آریایی ها زندگی میکردند و بنیاد یک طریقت جادویی را بنا نهادند. هفت مرحله یوگا و طریقت و وحدت وجود همان جادوی دیوهاست که در آن موقع دیوها به انسانها یاد میدادند و خیلی از مردم هم دیوها را پرستش میکردند و با آنها مانوس بودند. در میان آریایی ها داستانهای زیادی در این مورد هم نقل شده است. باید توجه کنیم که دیوها افسانه نبودند و بلکه واقعا وجود داشته اند. اجنه و شیاطین زمانی که جسمیت مادی پیدا کنند و وارد دنیای مادی انسانها شوند، دیو نامیده میشوند.  قرآن، دیو را عفریت می نامد.

 

قَالَ عِفْرِیتٌ مِن الْجِن أَنا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَقَامِکَ وَإِنی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِین ﴿۳۹

عفریتى از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزى براى تو مى ‏آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم (۳۹)

 

در زمان پیامبر سلیمان، حضور دیوها در میان مردم به اوج خود رسیده بود. براساس قدرتی که خدا به پیامبر سلیمان داده بود، او میتوانست دیوها را به خدمت بگیرد و او از آنان برای انجام کارهای شاقه استفاده میکرد. دنیای انسانها و جنها در دوره هایی از زمان خیلی به هم نزدیک میشوند و تداخل این ابعاد، باعث مشکلات زیادی برای مردم میشود. وقتی اجنه و شیاطین کارهایی برای انسانها انجام دهند، یعنی بصورت دیو (دیدنی و یا نادیدنی) وارد دنیای انسانها شده اند. این حالت در زمان پیامبر سلیمان به اوج خود رسید و تا چند قرن ادامه یافت. حضور جسمانی دیوها در میان انسانها، در زمان زرتشت بیشتر مردم مشرق زمین که بیشترشان آریایی بودند، را تحت تاثیر قرار داده بود. زرتشت علیه این دیوها قیام کرد و خواست که آنان را از زندگی مردم بیرون براند. بنابراین آنچیزی که خود زرتشت (و نه مغان) گفت، برای راندن اهریمنها و دیوها از زندگی انسانها بود. از نظر زرتشت ، نماز و طهارت مهمترین وسیله بود برای راندن دیوها. به همین خاطر در اوستا بر طهارت و نماز خیلی تاکید شده است و تمام هدف هم این بوده است که دیوها از زندگی انسانها بیرون رانده شوند. باید دقت شود که دیوها در آن موقع حضور جسمانی میان مردم داشتند و در قالبهای زیادی برای مردم ترس و مشکلاتی ایجاد میکردند. هندوها و سایر مذاهب آریایی با انجام ریاضت و یوگا، حضور جسمانی شیاطین را بصورت دیو قبول کردند، اما زرتشت حضور جسمانی شیاطین را برنتابید. نماز خواندن و طهارت در آن موقع به نوعی رجم و طرد دیوها بود.

آنچه که مردم امروزه به عنوان بیماریهای روانی و مشکلات روانی میشناسند و آن را به عوامل ناشناخته ربط میدهند، در زمان قدیم به دیوها و اهریمنها ربطش میدادند. بعضی ها دیوها را زشت و پلید می پنداشتند و لی بعضی ها با آنان زندگی میکردند و برده آنان و وابسته به آنان بودند. در قدیم در برهه ای ا ززمانها دیوها دیده میشدند و بطور جسمانی وارد دنیای انسانها میشدند و دخالت آنان در دنیای انسانها خیلی واضح تر بود. اما اکنون جریان پیچیده تر شده است. اکنون انواع فیلمها و آهنگهای بلک متال و رپ و سنتی محل ارتباط انسانها با جنها شده اند. اکنون ارتباط دنیای انسانها و جنها، مثل گذشته نیست و حضور جسمانی جنها در میان انسانها مطرح نیست. بلکه حضور مغناطیسی مطرح است. دیگر دیوها مثل قدیم بصورت جسمی دیده نمیشوند، تاکتیک و توانایی جنها عوض شده است و آنان اکنون بصورت مغناطیسی در میان انسانها نمود و حضور پیدا میکنند. هر بار که دوره عوض شود، شیوه حضور شیاطین و جنها در میان انسانها هم تغییر پیدا می کند.

خیلی از مردم با فیلمها و آهنگهای آلفایی که فرکانس مغزی انسانها را تغییر میدهند، انس گرفته اند. زمان قدیم هم دقیقا اینطوری بود که مردم با دیوها (شکل نهایی نفوذ اجنه و شیاطین به دنیای انسانها) انس می گرفتند. فقط دوره ها عوض شده است. با آمدن سلیمان نبی، موجودیت دیو در میان انسانها شکل نزدیکتری پیدا کرد. اما سلیمان به امر خدا، آنان را تسخیر کرد و به خدمت انسانها در آورد. اما این کار فقط محدود به زمان سلیمان بود و بعد از فوت سلیمان، دوباره اوضاع بدتر شد. در سرزمینهای آریایی مثل هند و ایران، مردم با دیوها انس گرفته بودند و حتی در هند، دیوها را می پرستیدند. شیوا خدای هندوها یکی از این دیوها بوده است که هنوز هم مجسمه اش ساخته میشود. خیلی از خدایان هندوها که اکنون پرستش میشود، دیو بوده اند. هر جا، چند خدایی و خدایان و ایزدان مطرح میشود، قطعا بدانید که زمانی محل حضور دیوها بوده است.

خدای مهربان، در قرآن طریقه جدید ورود دیوها به دنیای انسانها را در عصر حاضر بیان فرموده است. از نظر قرآن، دیوها همان شیاطین هستند که بر افراد فرود می آیند. وقتی در عربی، از فعل تَنزَّلُ همراه با شیطان استفاده شود، یعنی حضور مغناطیسی یا جسمی شیطان صورت گرفته است و این تعریف جدید دیو است برای عصر ما.

 

هَلْ أُنبِّئُکُمْ عَلَى مَن تَنزَّلُ الشَّیَاطِین ﴿۲۲۱

آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى ‏آیند (۲۲۱)

 

تَنزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ﴿۲۲۲

بر هر دروغزن گناهکارى فرود مى ‏آیند (۲۲۲)

 

یُلْقُون السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُون ﴿۲۲۳

که [دزدانه] گوش فرا مى دارند و بیشترشان دروغگویند (۲۲۳)

 

در آیه بالا خدای حکیم می فرماید که  آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى ‏آیند (یعنی بصورت دیو).  آیه بعدی در جواب می فرماید (تَنزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ) بر هر دروغگوی گناهکاری. دروغگوی گناهکار یعنی گفتار بد، کردار بد. أَفَّاکٍ به معنای کسی که راه حقیقت را کج میکند و همان راه کژی و ناراستی است. شعارهای اصلی زرتشت در قرآن آمده است و همین نکته ثابت میکند که زرتشت پیامبری از طرف خدا بوده است.

خدا در بعضی آیات از تَنزَّلُ و در بعضی آیات از أَنزَلَ استفاده فرموده است. فرق در این است که در اولی، حضور جسمانی و یا حضور مغناطیسی صورت می گیرد ولی برای فعل دومی حضور جسمانی و مغناطیسی (حضور فیزیکی) صورت نمی گیرد. همانطور که در شب قدر، ملائکه در زمین حضور فیزیکی پیدا میکنند و برای این امر تَنزَّلُ استفاده شده است .

 

تَنزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْن رَبِّهِمْ مِن کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴

در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى [که مقرر شده است] فرود آیند (۴)

 

برای فهم بیشتر به آیه زیر دقت کنید که خدا در آن می فرماید که شیاطین در نزول قرآن، نتوانسته اند تَنزَّلُ پیدا کنند. یعنی در نزول قرآن، شیاطین نتوانستند بصورت دیو (حضور جسمانی) در آن دخالت کنند.

 

وَمَا تَنزَّلَتْ بِهِ الشَّیَاطِین ﴿۲۱۰

و شیطانها آن را فرود نیاورده‏ اند (۲۱۰)

 

وَمَا یَنبَغِی لَهُمْ وَمَا یَسْتَطِیعُون ﴿۲۱۱

و آنان را نسزد و نمى‏ توانند [وحى کنند] (۲۱۱)

 

إِنهُمْ عَن السَّمْعِ لَمَعْزُولُون ﴿۲۱۲

در حقیقت آنها از شنیدن معزول [و محروم]اند (۲۱۲)

 

از آنجا که در آیه های قرآن، شعر همیشه متضاد وحی آمده است، پس در نوشتن کتابهای شعر، شیاطین بر شاعران تَنزَّلُ پیدا میکنند و بیشتر شعراء، اشعار خویش را با حضور فیزیکی شیاطین می سرایند و خودشان هم به این نیروی بیگانه اقرار میکنند. مولوی اقرار میکند:

 

ای که درون جان من تلقین شعرم می‌کنی گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم

 

یا حافظ از شخص سومی میگوید که شعرها را به او الهام میکند:

 

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت یار شیرین سخن نادره گفتار من است

 

سبک جدید ورود دیوها به دنیای انسانها، اشعار ، آهنگهای آلفایی و فیلمهای توهمی و فیلمهای در مورد خیانت و ... است. به همین خاطر قرآن طهارت را دوباره باز تعریف میکند و به آن شکل جدیدی می بخشد. طهارت از نظر قرآن یعنی دوری از آلودگیهای باطنی و ظاهری. یک آهنگ آلفایی برای ما یک نوع آلودگی صوتی بحساب میاید. نگاه ناپاک و توجه ناپاک به نامحرم یک نوع آلودگی چشمی بحساب میاید. تماس ناپاک و نیت ناپاک هم یک نوع آلودگی بحساب میاید. فرق این نوع آلودگی با آلودگی ظاهری این است که این نوع آلودگی دیده نمیشود. اما آلودگی ظاهری دیده میشود. این نوع آلودگیها، نفس و روان انسان را مسموم میکنند. خدای حکیم در مورد ارتباطات با زنان پیامبر در قرآن می فرماید:

 

یا أَیُّهَا الَّذِین آمَنوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَن لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ ناظِرِین إِناهُ وَلَکِن إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنسِین لِحَدِیثٍ إِن ذَلِکُمْ کَان یُؤْذِی النبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِن الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُن مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُن مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِن وَمَا کَان لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِن ذَلِکُمْ کَان عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا ﴿۵۳

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید داخل اتاقهاى پیامبر مشوید مگر آنکه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود [آن هم] بى‏آنکه در انتظار پخته‏ شدن آن باشید ولى هنگامى که دعوت شدید داخل گردید و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید بى‏آنکه سرگرم سخنى گردید این [رفتار] شما پیامبر را مى ‏رنجاند و[لى] از شما شرم مى دارد و حال آنکه خدا از حق[گویى] شرم نمى ‏کند و چون از زنان [پیامبر] چیزى خواستید از پشت پرده از آنان بخواهید این براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاکیزه‏ تر است و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقا [نباید] زنانش را پس از [مرگ] او به نکاح خود درآورید چرا که این [کار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است (۵۳)

 

خدا در این قسمت از آیه (وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُن مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُن مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِن) می فرماید که اگر از زنان پیامبر چیزی خواستید، از پشت پرده از آنان بخواهید که این برای قلب شما و آنها، پاکیزه تر (أَطْهَرُ) است. اطهر( پاکیزه تر) در این آیه به معنای این است که طهارت فقط طهارت ظاهری نیست، بلکه طهارت باطنی هم باید باشد. هر نوع ورودی ناپاک ، طهارت باطنی را به هم می ریزد. اگر طهارت به هم ریخته شود، روان آدمی محل فرود شیاطین میشود. ورودی ناپاک از نظر قرآن ، نگاه ناپاک به نامحرم، گوش دادن موسیقی آلفایی، مشغول شدن به شعر خوانی ، فیلمها و کلیپهای نامناسب و ... است.  هر کدام از این ورودیها، ناپاکی بوجود میاورد. به همین خاطر خدا میفرماید که ای مومنان ابصار خویش را فرو نهید. زیرا ابصار (دیدگان، بینشها) یکی از مهمترین محل ورودیهای ما انسانهاست.

 

وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْن مِن أَبْصَارِهِن وَیَحْفَظْن فُرُوجَهُن

 

قُلْ لِلْمُؤْمِنین یَغُضُّوا مِن أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ 

 

در صورتی که ابصار و دیدگان خویش را نپوشانیم و تقوا پیشه نکنیم، انواع آلودگی وارد بدن ما شده و روانمان بیمار میشود. بیمارشدن روان یعنی فرودآمدن شیاطین بر افراد (همان دیو). خدا به زنان دستور میدهد که زنان دیگر را مسخره نکنند و عیبجویی نکنند و غیبت نکنند. زیرا این ورودیها بشدت روان آنان را به هم میریزد و آلودگی وارد روان آنان میشود. وقتی ورودیها مناسب نباشد، قطعا خروجیها هم مناسب نخواهد بود. در عصر ما، مردم بیشتر اوقات سرشان توی گوشی است و انواع کلیپها را نگاه میکنند. این همه نگاه کردن، ورودیهای آلوده ای را به روان افراد تزریق میکند. پوشاندن ابصار و دیدگان به معنای پوشاندن ابصار در فضاهای مجازی هم است. انسانها باید از ورودیهای ناپاک دوری کنند تا خروجی هایشان پاک باشد و زندگی خویش را امنتر و لذتبخش تر کنند. باید بدانیم که شیاطین فقط بر روانهای ناپاک و آلوده فرود می آیند. در این حالت است که بصورت دیو در روان افراد ظاهر میشوند و افراد را غل و زنجیر میکنند. بعضی جادوگران برای اینکه شیاطین بصورت دیو بر آنها ظاهر شوند، مدتها ادرار خود را مینوشند و یا کتابهای آسمانی را میسوزانند و یا کارهای ناپاک دیگر انجام میدهند تا که دیوها بر وجود آنان مسلط شوند و یک سری کارها بر روی آنها انجام دهند. زیرا شیاطین فقط بر کسانی فرود می آیند که افاک اثیم (کژرو گنهکار بدگفتار بدکردار) باشند.

زرتشت طریقه مبارزه با دیوها را ابداع کرد و با روش طهارتی مخصوص آن زمان، دیوها را از محیط زندگی مومنان بیرون راند. پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک اصل بنیادینی است که زرتشت آموزش داده است و بر اهمیت رفتار اخلاقی و اعمال مثبت در زندگی تأکید دارد. زرتشت به وجود خدایی برتر به نام اهورا مزدا (به معنای خالق مطلق یا قادر مطلق) اعتقاد داشت که نماینده حقیقت، نور و هماهنگی در جهان بود. ویل دورانت علت اساسی کمرنگ شدن دین زرتشت را، تمایلی است که بشر به شعر وتخیل دارد تا منطق، زیرا مردم نمی توانند بدون اسطوره وافسانه به زندگی ادامه دهند.

 

إِن الَّذِین آمَنوا وَالَّذِین هَادُوا وَالصَّابِئِین وَالنصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِین أَشْرَکُوا إِن اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِن اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿۱۷

کسانى که ایمان آوردند و کسانى که یهودى شدند و صابئى‏ ها و مسیحیان و زرتشتیان و کسانى که شرک ورزیدند البته خدا روز قیامت میانشان داورى خواهد کرد زیرا خدا بر هر چیزى گواه است (۱۷)

 

براساس تعالیم زرتشت انسان موظف است که درجنگ  خیر با شر، جانب خیر را بگیرد تا به حقیقت برسد. زرتشت در همان ابتدای ظهور با استفاده از مشروب هوم (نوعی مخدر) و گیاه شاهدانه به مخالفت برخاست و استفاده از آن را حرام دانست. اما نسلهای بعدی پیامهای مهم زرتشت را نقض کردند و درست برخلاف آنچه که زرتشت گفته بود عمل میکردند.

در قضاوتهایمان مدت زمان ظهور زرتشت را در نظر داشته باشیم.  بسیاری از عقاید نسبت به عناصر چهارگانه از اعتقادات قومی و قبیله‌ای بوده و بعداً وارد دین زرتشت شده است. تعالیمی که سینه به سینه منتقل می‌شود در فرایند انتقال شکل اولیه خویش را از دست می‌دهد و بسیاری از عبارات منتقل شده  مفهوم دیگری را به خویش می‌گیرد. زرتشت زمانی در ایران ظهور کرد که طبیعت و جانوران پرستش میشد ، میترائیسم رواج داشت و  مردم از خدایانی با نامهای خدای آب، خدای خورشید، خدای رود، خدای باد، خدای آتش و حرف میزدند. این آیین ها به وسیله مغ‌ها حفاظت می‌گشتند و آنها عالمان دینی این اقوام محسوب می‌شدند. هدف زرتشت این بود که این اعتقادات شرک آمیز را از بین ببرد. زرتشت معتقد بود که هیچ فدیه و نیازی جز سپاس وکردارنیک در درگاه اهورامزدا پذیرفته نمی شود. اما زرتشت نتوانست ظواهر رسوم کهن را کامل براندازد. هرگز ایرانیان اصول یکتاپرستی زرتشت را کامل نپذیرفتند. نام بردن از خدایان و ایزدان با مرام یکتاپرستی زرتشت نمی خواند. زیرا اوستای اصلی با حمله اسکندر از بین رفت و بنابراین بعد از آن، سران مذهبی هر چه فلسفه از ادیان قبلی شمنیسم و میترائیسم بود وارد اوستا کردند. اما شاگردان قرآن براحتی میتوانند پیامهای زرتشت را متوجه شوند. خدا نمی گذارد پیام هیچ پیامبری در طول تاریخ گم شود. خوشبختانه قرآن پیام زرتشت را در خود دارد و البته قرآن پیام تمام پیامبران دیگر را هم در خود دارد.

در زمانهای قدیم می‌گفتند که خیالات گناه نیست و بیشتر اشعار توهمی بر این اساس پایه گذاری شده‌اند، اما زرتشت خط بطلان بر این ایده کشید و پندار نیک را به عنوان یک اصل اساسی ایمان اعلام کرد. زرتشت معتقد بود که انسان به جز تلاش و کوشش خود و کردار خود هیچ فدیه‌ای به دردش نمی‌خورد یعنی انسان بدون تلاش و کوشش هیچ است. (لَیسَ للانسان الّا ماسَعی)

زرتشت با اعتقاد به نبرد دائمی نیروهای خیر و شر، مفهوم خیر و شر را مطرح کرد. در قسمت شصت و یک جادوی شیاطین (جمع اضداد)،  مفهوم خیر و شر طبق قرآن بررسی شده است و آنچه که در قرآن گفته شده است، نسخه صحیح آن چیزی است که زرتشت در مورد خیر و شر گفته است. در حالیکه مغان بمرور زمان این نظریه را منحرف کرده اند. آنچه که زرتشت گفت، در قرآن ، به شکل صحیحش آمده است و نوشته های مغان برای ما قابل استناد نیست و ربطی به زرتشت ندارد. از نظر قرآن شیطان مخالف الرحمن است و تمام مشکلات بشریت بخاطر مبارزه سیستمهای شیاطین با سیستم رحمانی است. همانطور که پیامبر ابراهیم میگوید که :

 

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَان إِن الشَّیْطَان کَان لِلرَّحْمَن عَصِیًّا ﴿۴۴

پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴)

 

یَا أَبَتِ إِنی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِن الرَّحْمَن فَتَکُون لِلشَّیْطَان وَلِیًّا ﴿۴۵

پدر جان من مى‏ ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)

 

خدا سیستم رحمانی را بوجود آورده است و مردم باید طبق این سیستم زندگی کنند و در این سیستم نفس خویش را بپیرایند و نباید به روشهای شیطانی متوسل شوند. در زمانهای قدیم، شیاطین بطور جسمانی (دیو) وارد زمین میشدند و علنا به مبارزه با سیستم رحمانی می پرداختند. خدا هیچ پرستشی را در قالب سیستم غیر رحمانی نمی پذیرد. زمانی بنی اسرائیل این اشتباه را کردند و رو به عرفانی شیطانی از طریق گوساله کردند. هارون برای مقابله با عرفان گوساله پرستی (عرفان رایج در آن زمان)، خدا را الرحمن معرفی می کند و صفت الرحمن را به گوساله پرستان گوشزد میکند.

 

وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُون مِن قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنمَا فُتِنتُمْ بِهِ وَإِن رَبَّکُمُ الرَّحْمَن فَاتَّبِعُونی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿۹۰

و در حقیقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسیله این [گوساله] مورد آزمایش قرار گرفته اید و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پیروى کنید و فرمان مرا پذیرا باشید (۹۰)

 

براساس قرآن، شیطان مخالف الرحمن است. یا به منوال دیگر سیستم شیطانی برخلاف سیستم رحمانی است. پیامبر زرتشت هم تعریف جالبی از راستی و کژی کرده است. راستی را به قانون طبیعی حاکم بر هستی که کردار ها باید براساس آن تنظیم شوند، تعریف کرده است. این همان قانون رحمانی است که کل هفت آسمان براساس آن ساخته شده اند و فقط کسانی به راه راست میروند که براساس قانون راستی (به زبان قرآن سیستم رحمانی) عمل کنند. دروغ براساس گفته زرتشت یعنی برخلاف راه راستین عمل کردن. در قرآن هم الشیطان در مقابل الرحمن عصیان کرده است. بنابراین نیروی خیر و شر هم در قرآن بصورت سیستم و نظام رحمانی (خیر) و سیستم شیطانی (شر) ذکر شده است. قرآن کتاب دقیقی است و بنابراین این نظریه، طریقه درستش در قرآن ذکر شده است و قرآن هیچوقت ثنویت را تایید نمی کند. اما مبارزه مداوم سیستم شیطانی با سیستم رحمانی منطبق با قرآن است.

زرتشت به مومنان توصیه میکند که از راه کجی و اهریمنی دوری کنند و فریب ظواهر و فریبهای اهریمن را نخورند و از آن دوری کنند و به مقابله با آن بپردازند. در قرآن هم پیروی از شیطان، منجر به ظهور بدبختی و فقر و فحشاء خواهد شد و منجر به نابودی طبیعت و زندگی میشود.

آنچه که پیامبر زرتشت میگفت همان چیزی است که پیامبر ابراهیم قبلا گفته بود و این نوع تعریف از خیر و شر ربطی به ثنویت ندارد. باید توجه شود که آنچه مغان می گویند، ملاک ارزیابی زرتشت نیست و ربطی به زرتشت هم ندارد. زرتشت از آزادی انتخاب و مسئولیت فردی در قبال اعمال خود دفاع می کرد و تأکید می کرد که افراد در قبال عواقب تصمیمات خود پاسخگو هستند و باید باشند. زرتشت با تأکید بر نیاز به شفقت و همدلی نسبت به همه موجودات، اندیشه برادری جهانی را تبلیغ می کرد. این همان امت واحده ای است که خدا در قرآن می فرماید:

 

ان الناسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النبِیِّین مُبَشِّرِین وَمُنذِرِین وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْن الناسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِین أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیًا بَیْنهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِین آمَنوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِن الْحَقِّ بِإِذْنهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۲۱۳

مردم امتى یگانه بودند پس خدا پیامبران را نویدآور و بیم‏ دهنده برانگیخت و با آنان کتاب [خود] را بحق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى کند و جز کسانى که [کتاب] به آنان داده شد پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد به خاطر ستم [و حسدى] که میانشان بود [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد پس خدا آنان را که ایمان آورده بودند به توفیق خویش به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى ‏کند (۲۱۳)

 

آیین فعلی زرتشتی شامل قداست آتش و گاو است، و این ربطی به خود زرتشت ندارد. زمان قدیم از آتش و ادرار گاو به عنوان  وسیله طهارت استفاده میکرده اند ولی گذر زمان، مفاهیم را برای مردم عوض کرده است و اینها را مقدس کرده است. با مطالعه اوستای فعلی متن هایی را می‌بینیم که هسته ی اصلی آن کهن‌تر هستند و در دین زرتشت گنجانده شده‌اند. این کار به احتمال زیاد پس از زرتشت، توسط پیروانش صورت گرفته و بن‌مایه ی آن‌ از آیین های کهن‌تر، یعنی پیش از ظهور زرتشت، است. با ظهور زرتشت، بر باور به خدایان گوناگون مهر باطل خورد و تنها خدای آفریننده، اهورا مزدا به‌جا ماند. پس از مرگ زرتشت بار دیگر خدایان آریایی به گونه و شکل های گوناگون درون دین رخنه کردند و برخی از مروجان دین براساس گذشت زمان و تغییراتی که در محل سکونت رخ می‌داد به جعل و تحریف این دین پرداختند. آئین میترا تاثیر عمیقی بر مغان داشته است که بعد از مرگ زرتشت، دوباره به همان برگشتند. اهریمن خالق هیچ چیزی نیست؛ بدون شک خدا خالق هر چیزی است. اما اهریمن میتواند با جمع اضداد، شرّ درست کند.

 

اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ﴿۶۲

خدا آفریدگار هر چیزى است و اوست که بر هر چیز نگهبان است (۶۲)

 

اگر انسان با بعضی شرایط و بعضی موجودات این جهان راحت نیست، بخاطر در تبعید بودن او است. انسان از بهشت به زمین تبعید شده است و  به همین خاطر قرار نیست همه شرایط بر وفق مراد او باشد. زرتشت برخلاف آئینهای هندو و بودایی ، موفقیت مادی که از طریق شرافتمندانه و بدون ظلم کردن به دیگران به دست آید و با بخشندگی (زکات و انفاق) همراه باشد، را کمکی میداند به پیشرفت معنوی و نه مانعی برای آن. قرآن کار و تلاش و کوشش و تعاون و همکاری مثبت را تشویق میکند و مردم را به سمت آن میخواند. بر طبق قرآن، در جهانی که فعالیتهای باطل زیاد شده است و بیشتر اعمال مردم به باطل گرایش دارد، تنها روش زندگی، انتخاب فعالیتهای صحیح است تا سیستم شیطانی خنثی شود. از نظر قرآن، این سیستم شیطانی است که تنبلی و فقر و فحشاء را گسترش میدهد. بنابراین باید تمام اهداف مادی مردم برای مبارزه کردن با این هدف اهریمنی باشد.

 

إِن اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَان وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَیَنهَى عَن الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون ﴿۹۰

در حقیقت ‏خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‏ دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مى دارد به شما اندرز مى‏ دهد باشد که پند گیرید (۹۰)

 

اما شیطان برعکسش را توصیه میکند.

 

الشَّیْطَان یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۶۸

شیطان شما را از تهیدستى بیم مى‏ دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى‏) خدا از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‏ دهد، و خدا گشایشگر داناست‏. (۲۶۸)

 

خدا به مردم توصیه میکند که به توصیه شیطان، زندگی و نعمات پاکیزه را بر خود حرام نکنند.

 

یَا أَیُّهَا الناسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَان إِنهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین ﴿۱۶۸

اى مردم از آنچه در زمین است‏ حلال و پاکیزه را بخورید و از گامهاى شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شماست (۱۶۸)

 

إِنمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُون ﴿۱۶۹

[او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى‏ دهد و [وامى دارد] تا بر خدا چیزى را که نمیدانید بربندید (۱۶۹)

 

خدا همه نعمات پاکیزه و طیب را بر مردم حلال کرده است ولی از یک طرف ، اسراف و شکم پرستی را مذموم شمرده است. خدا در قرآن راه معتدلی را توصیه فرموده است. زرتشت در مورد غلبه بر صفات اهریمنی می گوید: مردم بر تردید و آرزوی نادرست با خرد چیره شوند، بر آز با خرسندی، بر خشم با آرامش، بر رشک با نیکخواهی، بر نیاز با هشیاری، بر ستیز با آشتی، بر دروغزنی با راستی.

قرآن به مردم توصیه میکند که برای غلبه بر سیستم شیطانی، در سیستم رحمانی زندگی کنند. زندگی در سیستم رحمانی بطور کامل ، سیستم شیطانی را میشوید و نابود میکند. باطل مثل کف روی آب است که با یک جریان آب زلال ناپدید میشود.  این مورد بطور مفصل در مقاله جادوی شیاطین قسمت 56 و 61 مورد بررسی قرار گرفته است.

مغان یا همان مجوس، کسانی هستند که دین پاک را با جادو عجین میکنند و بین مردم گسترش میدهند. در دینی که جادو وجود دارد، پاکی و خلوصیت از آن دین گرفته میشود. متاسفانه دین زرتشتی هم تحت تاثیر مغان، تغییر کرده است و مفاهیم اصلی خداپرستی در آن منحرف شده است و عبارات ایزدان وارد آن شده است.  شعرا همیشه از مغان حمایت میکرده اند، زیرا که خود شعراء دینشان براساس جادو بوده است. شاعری در مورد پیر مغان میگوید:

 

مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش         کو به تأیید نظر حل معما می‌کرد

 

آنچیزی که زرتشت گفت، یکتاپرستی محض بود و بسیاری از آئینهای آن با دین زرتشتی فعلی فرق دارد. همانطور که مسیحیت فعلی با آنچه که مسیح می گفت، کاملا فرق دارد. اصل مهم زرتشت که مورد تایید قرآن است، پندارنیک ، گفتار نیک ، کردار نیک (یا به ترجمه دیگر : منش نیک ، گویش نیک ، کنش نیک  ) است و این هسته پیام پیامبر زرتشت است که بقیه پیامهای او براین اساس باید باشد. بیایید این پیام را طبق قرآن بسنجیم. در قرآن ، یک سوره با پیام زرتشت مرتبط است. سوره العصر حاوی پیام زرتشت است. خدا آنقدر مهربان است که نمی گذارد پیام هیچ نذیر و بشیری در طول تاریخ گم شود. خدا نگذاشت که پیام واقعی زرتشت برای شاگردان قرآن گم شود.

 

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَن الرَّحِیمِ

به نام خدا رحمتگر مهربان

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‏ اند (۳)

 

در سوره مهم العصر خدا می فرماید که: همه انسانها در خسران و زیانند و تنها راه نجات آنان این پروسه است:

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ 

 

این آیه فوق مهم، همان دستور پندار نیک، گفتار نیک ، کردار نیک است.

آمَنوا پندار نیک

عَمِلُوا الصَّلِحَتِ  کردار نیک

توَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ   گفتار نیک

 

اما اگر توجه کرده باشید، قرآن سه تغییر مهم در آن ایجاد کرده است. یکی اینکه کردار را قبل از گفتار آورده است؛ دومی اینکه گفتار را به دو مرحله تبدیل کرده است؛ سوم اینکه گفتار باید دوطرفه باشد. بنابراین طبق قرآن ، به صورت زیر در میاید:

1

2

3

4

آمَنوا

عَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ 

توَاصَوْا بِالْحَقِّ

تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

پندار و منش نیک

کردار نیک

گفتار حق (نیک)

گفتار صبر

 

خدای مهربان از فعل تَوَاصَوْا (باب تفاعل یعنی موعظه دو طرفه یعنی وقتی موعظه میکنی، موعظه هم بپذیر) استفاده فرموده است.

شاید بپرسید که چرا خدا در قرآن کردار را قبل از گفتار ذکر فرموده است. دلیل آن این است که دوره عوض شده است و ساز و کار زندگی ما مثل گذشته ها نیست. زمان قدیم مردم در به در دنبال یک کتاب بودند و تهیه کتابها و گفتار بسیار سخت و حتی کسی که گفتار نیک میداشت، بسیار نایاب بوده است. بیشتر جاهلیت زمان قدیم ، بخاطر عدم گفتار نیک کافی بوده است. بنابراین در آن موقع گفتار نیک سرآغاز کردار نیک بوده است. اما در زمان ما، آنقدر اطلاعات زیاد شده است که زیادی و تنوع گفتار باعث جاهلیت و سر در گمی افراد شده است. ما در فضای مجازی آنقدر گفتار های عجیب و غریب می بینیم که ظاهرا هم خوب! هستند ولی اینها گمراه کننده هم هستند، مگر اینکه کردار نیک شروع کننده آن بوده باشد. این کردار نیک است که باعث گفتار نیک واقعی خواهد شد. هر گفتار نیکی موجب کردار نیک نخواهد شد. اما اگر کردار نیک انجام دهید، آنموقع گفتارهای نیک واقعی و کاربردی خواهید گفت و اثرات این روش بسیار زیادتر خواهد بود.

فرض کنید کسی به یک بیماری مبتلا شده است و بعد از انجام بعضی کارها و خوردن و یا نخوردن بعضی غذاها خوب میشود و این فرد تجربه ای پیدا میکند. تجربه او حاصل عمل و کردار اوست. آیا به نظر شما یک بیمار که همین بیماری را دارد، از این فرد گفتار خوبتر خواهد شنید یا اینکه به یک سری گفته های نامعلوم در مورد این بیماری اکتفا کند! ما در دورانی به سر می بریم که فراوانی داده ها و اقوال، مشکلات زیادی را پیش آورده است. بنابراین از نظر قرآن، کردار نیک به شرط پندار نیک موجب ایجاد یک زندگی پاکیزه و حقیقی خواهد شد.

 

مَن عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِن فَلَنحْیِیَنهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنجْزِیَنهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَن مَا کَانوا یَعْمَلُون ﴿۹۷

هر کس از مرد یا زن کار نیک کند و مؤمن باشد (پندار نیک داشته باشد) قطعا او را با زندگى پاکیزه‏ اى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏ دادند پاداش خواهیم داد (۹۷)

 

از نظر قرآن ، افراد باید پندارشان را درست کنند و بعد عمل نیک انجام دهند و  بعد از آن است که میتوانند به دیگران توصیه بکنند. تواصوا بالحق و تواصو بالصبر نوعی تعامل با دیگران است. آدمیان در انجام کردار نیک، به آدم صالحی تبدیل میشوند ولی کسی که کردار نیک انجام دهد و به دیگران توصیه هم بکند، به آدم مصلحی تبدیل میشود. تفاوت بین فرد صالح و مُصلح در همین نکته است.

شعراء کسانی هستند که پندارشان را به گفتار تبدیل میکنند ولی به کردار تبدیل نمی کنند و اگر آنان مقداری از پندارشان را به کردار تبدیل میکردند، آنقدر در توهمات فرو نمی رفتند.

 

وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُون ﴿۲۲۴

و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند (۲۲۴)

 

أَلَمْ تَرَ أَنهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُون ﴿۲۲۵

آیا ندیده‏ اى که آنان در هر وادیى سرگردانند (۲۲۵)

 

وَأَنهُمْ یَقُولُون مَا لَا یَفْعَلُون ﴿۲۲۶

و آنانند که چیزهایى مى‏ گویند که انجام نمى‏ دهند (۲۲۶)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِین ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُون ﴿۲۲۷

مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏ اند یارى خواسته‏ اند و کسانى که ستم کرده‏ اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت (۲۲۷)

 

به همین خاطر ، قرآن از شعرا به خوبی یاد نکرده است و کتابهای شعر هم بزرگترین دشمن کتاب خدا هستند. همیشه در طول تاریخ، بسیاری از جباران، اختیار ایمان و عمل صالح  (پندار نیک و کردار نیک) را به ایمانداران اجازه میدادند ولی در مرحله گفتار حق (گفتار نیک) به مبارزه به آنان می پرداختند و نمی گذاشتند که گفتار نیک گسترش یابد.

بعضی مواقع آدمی به موقعیتی از زندگی میرسد که پیش خود می گوید : خدایا کی از دست این دنیا نجات پیدا می کنیم. برای حصول این نتیجه باید بدانیم که ایمان، عمل صالح تولید میکند و عمل صالح، گفتار حق تولید میکند و گفتار حق ، گفتار صبر تولید میکند و صبر هم دوباره ایمان (پندار نیک) را افزایش میدهد و به این طریق یک چرخه و سیکل تشکیل میشود و روز به روز افراد، نفسشان رشد میکند و اگر خدا صلاح بداند، افراد را می میراند و به همان بهشتی می رسند که خدا وعده داده است. این سیکل آنقدر ادامه می یابد تا فرد تصفیه شود و خدا در این سیکل فرصت کافی به هر کسی میدهد.

از نظر قرآن گفتار، فقط گفتار حق نیست، بلکه صبر هم نوعی گفتار است. قسمتی از مشکلات با حرف حل نمیشود و فقط با صبر حل میشود. مزدک یکی از کسانی بود که در زمان ساسانیان ادعای پیروی از زرتشت را داشت و شعار پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک را داشت. اما اشتباهی که مزدک کرد، این بود که گفتار صبر نداشت. او معتقد بود که برای پیروزی بر دیوهای شهوت، نیاز، آز ، گرسنگی باید از ثروتمندان گرفت و بین فقرا تقسیم کرد ، او در این مورد ایده ای کمونیستی داشت. شاید مزدک جزو اولین کمونیستهای تاریخ بوده باشد. زیرا او صبر را در ایده های خود دخالت نمیداد و به هر شیوه ای میخواست که بر دیوها پیروز شود. غافل از آنکه صبر خودش مهمترین رکن زندگی هر انسانی است و نمیتوان بدون صبر در سیستم رحمانی زندگی کرد. کلا ایده کمونیست براساس عدم صبر بنا شده است. کسانی که تلاش و کوشش خودشان را نکرده اند و میخواهند صاحب اموال دیگران شوند و این یک نوع سوء استفاده و تنبلی است. بشریت براساس علم و روش ناقص خویش، با به اشتراک گذاری اموال میخواهد مشکل جامعه را حل کند. در حالیکه خدا به روش زکات و صدقات و روزه و نماز میخواهد مشکلات جامعه را حل کند. در یک جامعه که همه چیز اشتراکی است، دیگر زکات و صدقات بی معناست، تلاش و کوشش و ایثارگری بی معناست. جبهه گیری مزدک در این مورد، لزوم نزول قرآن را ثابت کرد. قرآن یک ایدئولوژی کامل برای زندگی دارد که هیچ نقصی در آن نیست.

پروسه قرآنی پندار نیک، کردار نیک ، گفتار نیک، گفتار صبر در سراسر زندگی آدمیان خودبخود پدیدار میشود. مثلا بچه ها در بچگی به پندار نیک و کردار نیک عمل میکنند. یک بچه آنچه را که خوب میداند، عمل میکند و حتی ممکن است نتواند بیانش کند و دیگران را نصیحت کند. اما بچه که بزرگ شد و به مرحله نوجوانی و جوانی رسید، کم کم به سمت گفتار نیک هم میرود و دیگران را هم نصیحت میکند. اما بعدا که بزرگتر شد، به مرحله گفتار صبر هم میرسد. زمانی که افراد به چهل سالگی برسند، باید هر چهار مرحله را طی کنند و به یک سیکل برسند که دوباره گفتار صبر باعث افزایش ایمانشان شود. به همین خاطر خدای حکیم، پندار نیک را ایمان می نامد.

پندار نیک --> کردار نیک --> گفتار نیک --> گفتار صبر --> پندار نیک --> ...

 

اما در مقابل این فرمول قرآنی، فرمول شیطانی طبق زیراست:

 

پندار بد --> کردار بد --> گفتار بد --> عدم صبر --> پندار بد --> ...

 

این فرمول توسط نیروهای شرّ تبلیغ میشود. گسترش نیروهای شر ، هم اکنون هم به طور سیستماتیک انجام میشود. در موسیقی و فیلمها، بطرز عجیبی برای نیروی شر تبلیغات میشود. بطور مثال در موسیقی های بلک متال و راک ، عملا شیاطین بر آنها به شکل دیو فرود می آیند و پرستش میشوند و حتی در صحنه های اجرای این موسیقی ها و فیلمها، دیوها را به داخل وجود خویش فراخوانی میکنند. یکی از کسانی که جزو گروههای موسیقی بلک متال بود، سر صحنه اجرا با دندانهایش خون یک خفاش زنده را می مکد!

تاثیر جن بر انسان قطعا بصورت مادی هم قابل توجیه و توضیح است. تاثیر مادی جنها بر انسان، شکل جدید حضور دیوها در میان انسانهاست که دیده نمیشوند و فقط بصورت مغناطیسی حضور دارند.

گروه مشهور موسیقی کره ای با نام بی تی اس  قیافه های خویش را طوری آرایش کرده اند که جنسیتشان مشخص نیست! اینها برای تبلیغات نیروهای شرّ است و کج نشان دادن واقعیتهاست. در خیلی از موسیقی ها و فیلمها مطالبی با مفهوم "شکایت از خدا"   مطرح میشود و میخواهند بیان کنند که چرا خدا کاری نمی کند؟ سیستم رحمانی کارا نیست! یاس و نا امیدی فراوان، همگی از شاخصه های این گروه هاست. طبق قرآن، فقط کافرین از خدا نا امید میشوند. این اشعار و آهنگها، دین را مانع لذت میدانند و خدا را به خشک مذهبی متهم میکنند. شیاطین انسانها را در مقابل این سوالات تحریک میکنند که افراد جانب خدای رحمان را نگیرند. دیوها هم در قدیم همین تحریکها را انجام میدادند.

دعوت به شر در قالب این آهنگها تبلیغ میشود. در این آهنگها اعتراضات شیطان نسبت به خدا، به عنوان راستی و حقیقت معرفی میشوند و به نظر آنان راستی یعنی آن. از نظر آنها راستی همان حرفهای شیطان نسبت به خداست.

یکی میگفت که اجنه و شیاطین هیچ ضرری ندارند و در تاریخ حتی یک مورد مرگ انسان توسط اجنه و شیاطین گزارش نشده است! اما باید بدانیم که این گروه مخفی (اجنه و شیاطین) جنگهای زیادی بین انسانها را راه انداخته اند و در جنگها باعث کشتن میلیونها انسان شده اند. مخالفت با سیستم رحمانی بزرگترین جنایت دیوها و شیاطین است که تمام مشکلات بشر از همین نکته است.  به همین خاطر به دیوها و شیاطین ، عوامل مخفی هم میگویند. زیرا آنان با ایدئولوژیشان جنگها به راه می اندازند و هزاران ایدئولوژی ضد و نقیض در جهان منتشر کرده اند. گرایش به دیوها در زمان قدیم آشکارتر و واضح تر بوده است. زرتشت علیه این سیستم شر به پا خواست .

بوب دانشمند اوستا شناس معتقد بود که گفته های زرتشت قیامی بود علیه ادیان آریائی هندی. هندیها به وجود خدایان متعدد مشهور هستند و بیشتر این خدایان دیوها بوده اند. شیوا یکی از خدایان اصلی هندوها، دیو بوده است و یوگا و وحدت وجود توسط او پایه گذاری شده است. زرتشت در زمان خویش این خدایان را دیو می نامد و آنان را در قعر دوزخ می بیند و بوسیله نماز و دستورات خاص طهارت میخواهد که مردم در بند این دیوها را آزاد کند.

متاسفانه اندیشه های افلاطونی وارد اوستا شده است. نوشته های افلاطونی به درد دین نمیخورند. پس از حمله اسکندر مقدونی و نابودی اوستا؛ سال ها بعد، مغان زرتشتی آنچه را که خواستند نوشتند و برخی از جلوه های بت پرستی را به اوستا وارد کردند. ثابت شده است که گاتاها توسط زرتشت نوشته نشده اند و مغان در آن ها دخالت داشته اند. در نوشته های مغان، خدایان (فرشتگان)در کنار اهورامزدا ذکر و ستایش می شوند و این شباهت عجیبی به فلسفه یونان دارد. پیش از حمله اسکندر مقدونی، زرتشتیان فقط اهورامزدا را می پرستیدند، اما بعدها امشاسپندان و خدایان و ایزدان به آن اضافه شدند و جنبه چندخدایی پیدا کرد و شبیه فلسفه یونانی شد. متاسفانه با گذشت زمان، حوادث و رویدادهای تاریخی بر این ادیان تاثیر گذاشته و این ادیان پاکی خود را از دست داده اند و کشف حقایق از کتاب های به جا مانده بسیار دشوار است و نمی توان حقایق آن را بدون فرقانی از طرف خدا یافت. خدای باد، خدای نور، خدای آسمان و غیره به این ادیان اضافه شده اند و هیچ شکی نیست که پیامبر زرتشت چنین چیزی نگفته است، اما این مغان بودند که تحت تاثیر مذاهب پیشین و یونانی ها این ها را به دین اضافه کردند.

خدا یکی است و خدای همه ادیان یکی بوده است و همه این ادیان موظفند که فقط یک خدا را پرستش و ستایش کنند و همان خدا که تورات را نازل کرد و همان خدا که صحف را بر دیگر رسولان نازل کرد؛ همان خدا قرآن را نازل کرده است و همه موظفند که از قرآن برای یافتن حقایق دین باستانی خویش استفاده کنند تا حقیقت برای آنها مشخص شود.

 

وَمَا کَان الناسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنهُمْ فِیمَا فِیهِ یَخْتَلِفُون ﴿۱۹

و مردم جز یک امت نبودند پس اختلاف پیدا کردند و اگر وعده‏ اى از جانب پروردگارت مقرر نگشته بود قطعا در آنچه بر سر آن با هم اختلاف مى کنند میانشان داورى مى ‏شد (۱۹)

 

زرتشت معتقد بود که افراد با تماس با نیروهای شیطانی و دیوها، آلوده میشوند و باید پاک شوند و طهارت یابند. زرتشت به خرد و تفکر و تعقل اهمیت میداد و اهمیت دادن به تعقل و تفکر، دقیقا یعنی مخالفت با شعر و شاعری و احساسات گمراه کننده. اهریمن و دیو در دین زرتشت تفاوتی جزئی با جن و شیطان دارد و معنای طهارت در دین زرتشت را با توجه به این تفاوت باید فهمید. جن به معنای پوشیده و مخفی است. پوشیده و مخفی از دید ما انسانها؛ اما اگر همین جن از این حالت خارج شود و بوسیله حواس پنجگانه انسان ، حس شود؛ دیگر به یک دیو تبدیل شده است. دیوها در قدیم به شکل انسانها در می آمدند و حتی گاهی با انسانها زندگی میکردند. در زمان های قدیم شیاطین و اجنه به صورت انسان تنزل پیدا میکردند، در آن موقع خدا این قدرت را به آنها داده بود هرچند که آنها وقتی به دنیای انسان ها می آمدند صورت و صدای مناسبی پیدا نمی کردند. در داستان ها نقاشی شده است که دیوهایی که به دنیای انسان ها می آمدند و جسمیت خاکی پیدا می کردند را در جایی مثل طویله نگهداری می کردند، این مورد بخاطر این بود که آنها از بعد بالاتری به بعد ما انسانها تنزل پیدا میکردند. شیاطین وقتی به دنیای انسانها تنزل پیدا میکردند، دیو نامیده میشدند و نسبت به انسان، شکل زشتی پیدا میکردند. خدا در قرآن به دیو، عفریت میگوید.  اما وقتی ملائکه تنزل پیدا می‌کردند به دنیای ما انسان ها، صورت و صدای مناسب و زیبایی پیدا می‌کردند به نحو احسن؛  زیرا که ملائکه نیروهای خدا بودند اما شیاطین و اجنه نیروهای شیطانی بودند. شاید بعضی جاها، در بعضی فرهنگ ها دیده باشید که مثلا مجسمه ای درست شده که کله آن شیر و بدنش بنی آدم است؛ یا کله اش بنی آدم و بدنش ماهی مانند است و یا اینکه کله اش گرگ و بدنش بنی آدم است. اینها از همان دیو هایی گرفته شده که به دنیای انسان ها می آمدند ولی خلقت شان زیبا نبود، این موجودات به دنیای انسان ها می آمدند برای گمراهی انسان ها و آنها به این طریق دنیای انسان ها را تجربه می‌کردند و نمایشات خود را برگزار میکردند.  اما با تغییر دوره زمانی، این امکان از آنها گرفته شد و یا بسیار نادر شد و آن‌ها دیگر تنزل جسمی به شکل انسان پیدا نمی کنند اما تنزل های از نوع دیگر پیدا خواهند کرد و انسان ها را تحت تاثیر قرار می دهند. ظهور دیوها در میان آریایی ها به حدی بود که زندگی مردم را تحت تاثیر قرار داده بود و حتی مردم دیوها را پرستش میکردند و از آنان مجسمه درست میکردند. شیوا خدای هندوان در مشرق زمین و مردوک (که به شکل یک گاو بوده است) در مغرب زمین همگی مجسمه هایی داشته اند. شیوا خدای هندوها یکی از این دیوها بود که به دنیای انسانها تنزل پیدا کرد و پایه گذار مذهب جادویی شد. خود هندوها هم اعتراف میکنند که شیوا خدای نابودگر و هلاک کننده است. هفت مرحله یوگا و جادو و طریقت و مفاهیم عشق و ... را دیو شیوا بین مردم رواج داد. به همین خاطر مفهوم دیوها و خدا در مذهب هندو و سایر مذاهب جادویی، با هم قاطی شده است. از همین نقطه ، کلماتی مثل خدایان و خدایگان و خداوند و الهه و سایر مفاهیم بت پرستی بین مردم رواج یافت. در حالیکه خدا یکی است و بنابراین کلماتی مثل خدایان، خدایگان، خداوند و الهه نشان از چند خدایی دارد و قطعا دیوها در گسترش چنین فرهنگ و کلماتی نقش داشته اند. زرتشت علیه این فرهنگ به پا خواست، او  به کار و تلاش و کوشش خیلی اهمیت میداده است و بر همین اساس ریاضت مرتاضان هندوها را منع میکند و آنرا به دیوها نسبت میدهد. بعضی از زرتشتی ها به اشتباه فکر میکنند که زرتشت روزه را منع کرده است؛ در حالی که آنچه که زرتشت منع کرده بود، روزه نبوده است و بلکه ریاضت هندویی بود.

به جهت همین انحرافها، باید از آخرین کتاب خدا؛ قرآن پیروی کنیم و گرنه بدون آن منحرف خواهیم شد. مطالعات در ادیان باستانی مشکلی ندارد و حتی به حل و رفع اختلاف خیلی از پیروان کمک میکند ولی قرآن باید ملاک باشد و خدا قرآن را برای هدایت بشر نازل کرده است. همان خدایی که پیامبران پیشین را فرستاد؛ همان خدا قرآن را نازل کرده است. کسی که خدا را میخواهد، باید از پیام آخرین کتابش پیروی کند.

مهمترین پیام زرتشت جهت راندن اهریمن و دیوها، طهارت و نماز بوده است، در قرآن هم به طهارت و نماز خیلی اهمیت داده شده است و مهمترین آیه قرآن، آیه وضو است که قبل از هر نمازی باید بجا آورده شود.

خدا در آیه مربوط به وضو می فرماید هدف از وضو طهارت و پاکی است. منظور خدای حکیم از یک جهت، شاید پاکی جسمی باشد ولی اگر با دقت بیشتر بررسی کنیم منظور طهارت و پاکی از مغناطیس شیاطین است که شستن و مسح برای این کار در وضو گذاشته شده است. نماز و وضو این میدان را به حد طبیعی خود باز  می­گردانند. و قتی آب یافت نشود با خاک مسح می شود که همان کار آب را انجام می دهد. الان حضور جسمانی اجنه به شکل انسان و یا جانوران ، میان انسانها مثل گذشته برای آنان میسر نیست. بلکه آنان اکنون میان انسانها حضور مغناطیسی پیدا میکنند. توانایی های اجنه و انسانها عوض شده است و در نتیجه روشها هم عوض شده است. وقتی اجنه با مغناطیس خود، مغناطیس انسان را لمس می کنند باید این مغناطیس بیگانه را از میدان خود بیرون برانیم که با مسح بالاترین و پایین ترین قسمت بدن در وضو (سر و پا)  امکان پذیر است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِین آمَنوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْن وَإِن کُنتُمْ جُنبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِن کُنتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنکُمْ مِن الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ مِنهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِن حَرَجٍ وَلَکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون ﴿۶﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [هر دو پا را کامل] مسح کنید و اگر جنب‏اید خود را پاک کنید [=غسل نمایید] و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان نزدیکى کرده‏ اید و آبى نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دستهایتان بکشید خدا نمى‏ خواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن مى‏ خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس [او] بدارید (۶)

 

خدای مهربان در پایان آیه ، حتی این کار را اتمام نعمت خود می داند؛ همانی که در سوره حمد از او می خواهیم (صراط الذین انعمت علیهم).   یعنی این طهارت و پاکی نعمتی از جانب خداست. خدا در آیه دیگری  برای قرآن هم می فرماید لا یمسه الا المطهرون. یعنی باید برای درک قرآن از مغناطیس اجنه و شیاطین پاک باشیم.  خود مسئله تیمم نشان می دهد که بیشتر منظور پاکی درونی است زیرا خاک را بر صورت و دستان خود می زنیم. خدا با ساده ترین روش، یعنی نماز و وضو؛ ما را بر مغناطیس اجنه آگاه کرده است و با بجا آوردن این فرایض دینی، خود را از مغناطیس اجنه و شیاطین پاک میکنیم و به همین خاطر خدای مهربان آن را نعمت بزرگی میداند.

خدا می فرماید اذا قمتم الی الصلاه، یعنی بین وضو و نماز نباید فاصله بیفتد؛  بر خلاف عده ای که با یک وضو چند نماز اقامه می کنند. برای درک درست نماز و ارتباط درست با خدا؛ باید انسان از میدان مغناطیسی اجنه طاهر و پاک شد. اجنه نمی دانند در فکر ما چی میگذرد ولی با دستکاری در میدان مغناطیسی بر ما تاثیر می گذارند.  هر کس فکر منحصر به فرد خود را دارد ولی احساس ها یکسانند. هر سلول بدن انسان دارای میدان مغناطیسی می باشد و مجموع تمام این میدان ها، همان میدان مغناطیسی انسان را تشکیل می دهد.

زرتشت در این مورد، نماز و طهارت را برای دور کردن و راندن اهریمن توصیه میکرد و همین نکته خودش ثابت میکند که پیام زرتشت هم از طرف خدا بوده است. اشتباهی که بیشتر مسلمانان میکنند این است که بجای مسح پا، آن را فقط می شویند. در حالی که پا (زیر و رو ) باید مسح شود و این نکته آنقدر مهم است که طهارت وضو بدون آن کامل نمیشود. شما میتوانید پایتان را بشویید و این ناقض وضو نیست ولی در وضو باید پاها مسح شوند و این را آیه قرآنی می فرماید.

 همانطور که می دانید بیشتر از دو سوم بدن انسان را آب تشکیل داده است وقتی میدان مغناطیسی همین مولکول های آب تغییر بیابد و یا نامنظم شوند فرد دچار مشکلات روانی و جسمی می شود زیرا نظم این مولکول ها بر روی سلامتی انسان تاثیر میگذارد. وقتی فردی وضو می گیرد و یا تیمم می کند این دو عنصر که از طبیعت هستند و میدان طبیعی و عادی خود را دارند باعث می شوند که میدان بدن هم به حالت طبیعی و نرمال برسد و از تاثیر اجنه و شیاطین جلوگیری شود. وقتی اجنه و یا شیاطین نیروهای خود را در میدان انسان قرار می دهند و با تاثیر بر میدان ما، سبب به هم ریختن نظم قطبی مولکول های آب می شوند، همین بی نظمی موجبات عدم تعادل روانی و جسمی فرد شده و در طولانی مدت سبب بیماری های روانی و جسمی می شود.

مثلا وقتی فردی خشمگین می شود و یا یک حس منفی را در خود دارد، میدان حالت متفاوتی به دست میآورد و بالعکس همین احساس مشخص توسط اجنه ایجاد می شود به این صورت که با تغییر و دخالت در میدان، حس مشخصی را در فرد القا می کنند.

 

وَأَنهُ کَان رِجَالٌ مِن الْإِنسِ یَعُوذُون بِرِجَالٍ مِن الْجِن فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿۶﴾

و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى ‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏ افزودند (۶)

 

در این آیه از کلمه رجال بدون ال معرفه استفاده شده است. نشان میدهد که جنیان و آدمیان که همدیگر را بازی میدهند، اساسا برای هم شناخته شده نیستند و برای هم حالت مجهولیت دارند ولی با میدانهای مغناطیسی شان همدیگر را به کمک میخوانند و مخصوصا انسانها که در بیشتر موارد به اجنه پناه می برند. وضو مانند پرده ای است که مانع ورود مغناطیس اجنه به میدان ما میشوند. باید توجه شود که در وضو دو عضو سر و پا هر دو باید مسح شوند و حتی زیر پا هم باید مسح شود تا میدان مغناطیسی از بین برود. این است که خدا در آیه وضو، آن را یک نعمت بزرگ بحساب می آورد. تمام نعمتهای خدا در این جهان، برای نجات ما انسانهاست.

مسح کامل پا در وضو برای اولین بار بوسیله من بیان شد و این مورد بوسیله معجزات ریاضی نوزده در قرآن قابل اثبات است. معجزه ریاضی ١٩ راز صحیح وضو را بر ما آشکار کرد. نکات زیر از آیه قابل استخراج است و نشان می دهد که پاها را باید بطور کامل مسح کشید و طریقه صحیح مسح کشیدن هم بیان شده است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِین آمَنوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْن وَإِن کُنتُمْ جُنبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِن کُنتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنکُمْ مِن الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ مِنهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِن حَرَجٍ وَلَکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون ﴿۶﴾

 

·      مقدار ابجد آیه ۶ سوره مائده ١۶٠٧۴ است و این یعنی ١٩ * ٨۴۶

·      عبارت " برءوسکم و ارجلکم " چهارده حرف دارد . ١۴ تعداد حروف مقطعه هم هست .

·      عبارت " امسحوا برء وسکم وارجلکم الى الکعبین " مسح قسمتی از سر و مسح کامل پاها را مشخص می کند . مقدار ابجد آن ٩۶٩ است. ٩۶٩ یعنی ١٩ * ۵١  . این عبارت به این معناست که مسح هم برای سر و هم برای پاست.

·      حرف " ب " در اول کلمه " برءوسکم " نشان از این دارد که در مسح سر قسمتی از سر مد نظر آیه است و چون "ب" در اول کلمه ارجلکم نیامده است، یعنی تمام پا باید مسح شود.

·      وضو دو شستن و دو مسح است. مقدار ابجد عبارت وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ  171 است. 171 = 19*9   و همچنین مقدار ابجد عبارت رُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ  627 است. 627 = 19 * 33

این مطلب همبستگی دو مسح و دو شستن را ثابت میکند.

·      مسح برای تیمم هم هست. خدا دو بار در این آیه از امسحوا استفاده فرموده است. یکبار برای وضو (بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْن) و بار دیگر برای تیمم (بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ).  دو عبارت بالایی جمعا 38 حرف دارند. 38 =19 *2

و همچنین مقدار ابجد هر دو عبارت، 1026 است. 1026 = 19 * 54

·      در اختلاف بین شستن و مسح کردن پا : می توان پاها را شست بدون این که آن را لمس کرد. اما در مسح باید پاها را لمس هم کرد (مسح کرد).

 

إِن الدِّین عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِین أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِن اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹

در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس [بداند] که خدا زودشمار است (۱۹)

 

این موضوع مهم توسط من (اسعد حسینی) بیان شده است. طهارت بدون مسح کامل پاها امکان پذیر نیست و ناقص است. برای بیرون کردن اجنه و شیاطین از میدان مغناطیسی خویش، باید حتما به این صورت و ترتیب که در آیه فرموده است انجام شود.

زرتشت خود را سوشیانت می نامید یعنی کسی که راهنمای افراد برای راندن دیوها است. سوشیانت یک نام خاص نیست و بلکه لقب است، مثل  نظریه "مهدی" در میان مسلمانان. مقدار ابجد سوشیانت (827) و مقدار ابجد اسم من اسعد حسینی (273) و مقدار ابجد مهدی (59) است. هر سه عدد را با هم جمع کنیم :

 

827 + 273 + 59  = 1159

حاصل ضریب نوزده است.

 

1159= 19 * 61

 

تلفظ دیگر سوشیانت، سوشیانس (487) است که اگر باز هم با ابجد نام من (273) جمع کنیم ؛ حاصل ضریب نوزده است.

 

487 + 273 = 760 = 19 * 40

 

این رابطه ثابت میکند که بیان پیام سوره العصر در این عصر و دوره وظیفه من است و یک سوشیانت این را بیان میکند. زمانی شبیه پیام این سوره توسط زرتشت بیان شد و حالا وظیفه من است.

 

اگر مقدار ابجد کل سوره العصر(4740) را با مقدار ابجد سوشیانت (827) جمع کنیم، عدد 5567 بدست میاید که این عدد ضریب نوزده است.

 

وَالْعَصْرِ إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ 

 

4740 + 827   =   5567  =    19 * 293

 

این رابطه ثابت میکند که سوشیانت هایی که برای نجات دادن مردم از دست شیاطین و دیوها به امر خدا اقدام میکنند؛ باید طبق این سوره عمل کنند و پیام این سوره را ابلاغ کنند. تنها راه راندن و دفع شیاطین و دیوها، بکارگیری دستور مهم سوره العصر است که همان پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر است. در زمانه فعلی، هم پندار باید نیک باشد و هم کردار و هم گفتار و هم صبر باید داشته باشید ، تا بتوانید از دست شیاطین رهایی یابید. اگر پندار (افکار و خیالات و نیات) نیک نباشد، هیچ تضمینی برای کردار و گفتار نیک و صبر هم نیست. این چهار فاکتور وابسته به هم هستند و بدون همدیگر کامل نیستند. دقیقا به همین دلیل راه تنها نجات از دست شیاطین عمل به این سوره است. مخصوصا اینکه دوره زمانی عوض میشود و در خود سوره العصر آیه دوم، خدا میفرماید که همه انسانها پیش فرض در زیان و خسران هستند ، بجز کسانی (إِلَّا الَّذِین) که پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر را در روال زندگی خود انتخاب کنند. این قسمت از آیه تاکید میکند که راه حل دیگری بجز این نیست. هیچ راهی جز این راه نیست، بقیه مسیر ها نادرست هستند و این تنها راه راستی است.

این پیام مهم زرتشت در مورد راندن دیوها و شیاطین در سوره العصر ذکر شده است و این پیام را اکنون و در این دوره و عصر من اعلام میکنم. سوره العصر مربوط به تغییر دوره های زمانی است (کلمه العصر بر این دلالت دارد). در دوره های زمانی ، تاکتیک و حمله شیاطین نسبت به انسانها شدیدتر میشود و تنها راه نجات، عمل به سوره العصر است. مقدار ابجد چهار کلمه را با هم جمع میکنیم، حاصل ضریب نوزده است.

 

زرتشت (1307)     اسعد (135)    العصر(391)   سوشیانت (827)

 

1307+135+391+827 = 2660 = 19 * 14* 10

 

19 مضرب مشترک قرآن است و 14 هم تعداد حروف مقطعه است.

 

زرتشت (1307) یک سوشیانت (827) بوده است. سوشیانت یعنی کسی که بر ضد دیوها قیام می کند. این دو عدد را در کنار هم قرار میدهیم، حاصل ضریب نوزده است.

 

1307827= 19 * 68833

 

من اسعد حسینی (273)  همان پیام زرتشت (1307) را طبق قرآن بیان میکنم. این دو عدد را در کنار هم قرار میدهیم، حاصل ضریب نوزده است.

 

2731307=19 * 143753

 

من اسعد حسینی (273) پیام سوره العصر (391) را طبق قرآن بیان میکنم. این دو عدد را در کنار هم قرار میدهیم، باز حاصل ضریب نوزده است.

 

273391 = 19 * 14389

 

زرتشت پیام مهم (پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک) را بیان کرد. آیه إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ  شامل چهار مرحله است. سه مرحله اولی پیام زرتشت در این قسمت از آیه است (إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ). مقدار ابجد این قسمت از آیه 2284 است. مقدار ابجد زرتشت 1307 است. اگر هر دو عدد را با هم جمع کنیم ، حاصل مضرب نوزده است.

 

2284+1307 = 3591 = 19 * 189

 

اگر مقدار ابجد سه عبارت مهم آیه که پیام زرتشت (1307) بوده اند را کنار هم قرار دهیم، حاصل مضرب نوزده است.

 

آمَنوا

عَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ 

توَاصَوْا بِالْحَقِّ

ابجد = 98

706

645

پندار نیک

کردار نیک

گفتار نیک

 

130798706645 = 19 * 6884142455

 

اگر مقدار ابجد زرتشت (1307) ، العصر (391) و من اسعد حسینی (273) را کنار هم قرار دهیم یک عدد ده رقمی بدست می آید که این عدد باز هم مضرب نوزده است.

 

1307391273 = 19 * 68810067

 

این رابطه ثابت میکند که سوره العصر پیام زرتشت بوده است و این پیام را در این عصر و زمانه ، من بیان میکنم و این رابطه مهم، ارتباط بین دو عصر و دو دوره زمانی را اثبات میکند. عصر زمان زرتشت و عصر ما.

هیچکدام از روابط بالا، اتفاقی نیست؛ مخصوصا اینکه همراه با آن، یک پیام مهم در قرآن ثابت میشود. خدا پیام تمام پیامبران را در طول تاریخ در قرآن بیان فرموده است و نمی گذارد پیام هیچ پیامبری گم شود.  زرتشت یکی از آن پیامبران است که نامش بطور مستقیم در قرآن ذکر نشده است، بلکه بصورت کد شده در قرآن ذکر شده است و سوره العصر حاوی پیام اوست.

تمام سوالاتی که در طول تاریخ برای افراد پیش آمده است ، در قرآن جواب داده شده است. در قسمتی از اوستا، بعضی سوالات ذهن زرتشت را به خود مشغول میکند و او این سوالات را از اهورامزدا می پرسد:  

 

"این را از تو میخواهم، اهورامزدا به راستی بگو: چه کسی نور و تاریکی را آفرید؟ چه کسی خواب و بیدار ی را آفرید؟ چه کسی سحر، روز وشب را آفرید؟" 

 

این سوال، سوال تمام کسانی است که دنبال حقیقت و راستی اند. این سوالات ساده و نمونه های آن ، سوالی است که برای رسیدن به حقیقت باید روی آن فکر شود و جواب داده شود. خدا در قرآن به این سوالات خیلی ساده جواب میدهد. هیچ کتابی مثل قرآن نیست. قرآن تمام سوالات و جوابهای آن را در خود دارد.

 

وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُون ﴿۳۳

و اوست آن کسى که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است هر کدام از این دو در مدارى [معین] شناورند (۳۳)

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنورَ ثُمَّ الَّذِین کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُون ﴿۱

ستایش خدایى را که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکیها و روشنایى را پدید آورد با این همه کسانى که کفر ورزیده‏ اند [غیر او را] با پروردگار خود برابر مى کنند (۱)

 

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاسًا وَالنوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النهَارَ نشُورًا ﴿۴۷

و اوست کسى که شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مایه] آرامشى و روز را زمان برخاستن [شما] گردانید (۴۷)

 

وَهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْن یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنا مِن السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا ﴿۴۸

و اوست آن کس که بادها را نویدى پیشاپیش رحمت‏ خویش [=باران] فرستاد و از آسمان آبى پاک فرود آوردیم (۴۸)

 

جواب این سوالات را هر کسی میداند ولی هر کسی نمیداند که این سوالات را از خود بپرسد و نکته همین جاست. خدا در قرآن ذهنها را کنجکاو میکند تا او را پیدا کنند. پیدا کردن خداست که انسانها را به مقصد میرساند.

طهارت ، همان نکته ای است که زرتشت آن را بیان میکرد و روی آن پافشاری میکرد تا اجنه و شیاطین را از درون افراد و محیط براند. وضو و نماز هم دقیقا اینکار را میکنند و بر طهارت باطنی و مغناطیسی و بدنی نمازگزاران و مومنان تاکید دارد. باید بدانیم که پیام راستین اهورامزدا در همین قرآن است. پیام راستین خدا را نمیتوان در کتابهایی که سالم به دست ما نرسیده است، براحتی پیدا کرد. خدای مهربان نمی گذارد که پیام هیچ پیامبری گم شود. پیام اصلی زرتشت مبارزه با دیوها (شامل نماز و طهارت) بوده است و هرگونه پیام دیگری که یکتایی خدا را زیر سوال ببرد و به او نسبت داده شود و مطابق قرآن نباشد؛ از او نیست. قرآن کتابی است فوق العاده که تمام پیام پیامبران گذشته را بطور خالص در خود دارد و معجزه ریاضی نوزده هم آن را پشتیبانی میکند. هر گونه نظری که به مسیح و یا زرتشت نسبت داده شود و مخالف با یکتایی خدا باشد؛ مردود است و خدا در این مورد با کسی تعارف ندارد. تنها راه نجات بشریت همین است و لا غیر.

                                           لا اله الا الله

هیچ الهه و خدایی در کنار خدای یکتا نیست

 

قائل شدن قدرتهایی ماورایی برای پیامبران و فرشتگان و هر گونه موجود دیگری شرک است و از نظر خدا قابل بخشش نیست. بکابردن کلمات خدایان، خدایگان، پسر خدا ، آل و خاندان خدا ، ایزدان  و ... شرک محض است و قابل پذیرش نیست. متاسفانه هاله ای از قداست و اسطوره دور و بر پیامبران و شخصیتهای مذهبی تاریخی را گرفته است و همین هاله نمی گذارد که پیام واقعی آنان را متوجه شویم. ایجاد همین هاله کار شیاطین و اهریمن است که مردم را به گمراهی بکشانند. بسیاری از این هاله ها چنان در عقاید و فرهنگ مردم رخنه کرده است که دین نتوانسته است آنان را برکند. خود این هاله ها، نماد اهریمن و شیاطین هستند. اما خدای حکیم و دانا دوره را عوض میکند تا به زور مردم را متوجه اشتباهشان کند. سوره العصر اشاره به همین نکته دارد. در این سوره مهم خدا انسانها را زیاندیده و بیچاره می نامد مگر اینکه به پندار نیک (ایمان) و کردار نیک (اعمال صالح) و گفتار نیک (توصیه حق) و گفتار صبر (توصیه صبر) مراجعه کنند و باید مردم زندگیشان را بر اساس این چهار اصل بنا نهند تا به حضور جدید شیاطین و اجنه در زندگیشان پایان دهند و دیوها را بر خود مسلط نکنند. خدا در این سوره فرموده است که موجودیت انسان زیانکار است مگر اینکه (إِلَّا الَّذِین) چهار اصل مهم را سرمشق و برنامه زندگی خویش قرار دهند. این استثناء که در سوره ذکر شده است، نشان از این دارد که تنها راه بیرون راندن اجنه و شیاطین و نجات از دست آنان، عمل به این چهار اصل است و بدون آن امکان پذیر نیست.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‏ اند (۳)

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و سه) آخر الزمان (قسمت 3 ) هبوط دوباره انسان


جادوی شیاطین (قسمت شصت و سه) آخر الزمان (قسمت  3 ) هبوط دوباره انسان


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و سه)

آخر الزمان (قسمت  3 )

هبوط دوباره انسان

 

در قسمتهای قبل بررسی شد که انسان در کره زمین، قبل از قیامت و روز داوری، چندین بار دیگر هبوط پیدا میکند و البته تعداد هبوطها را فقط خدا میداند. تکبر و خود بزرگ بینی باعث هبوط دوره ای انسانها و جنها میشود. در این هبوط، شیاطین محدودتر میشوند و همچنین زمین برای زندگی انسانها تنگتر میشود و بعضی امکانات طبیعیش را از دست میدهد و انسان مجبور است که با علمش آن کمبودها را تهیه کند. هر وقت که دوره ها عوض شود، کار شیاطین و انسانها مشکلتر میشود.

زمان قدیم هوا گرم بود، اما اشعه های مضر نداشت و دود و غبار نبود. اما حالا هم گرما هست و هم دود و غبار و اشعه های مضر. هبوط دوره ای که سوره العصر به آن اشاره میکند؛ باعث خسران انسان است مگر اینکه ایمان و عمل صالح و توصیه حق و توصیه صبر بکار گیرند.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‏ اند (۳)

 

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿۱۳

فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (۱۳)

 

براساس آیه بالایی، هبوط باعث ضعیف تر شدن شیاطین خواهد شد. هبوط نهایی که جهنم است و شیاطین به نهایت ضعف خویش می رسند و اما انسانها هم در هبوط دچار ذلت و خواری خواهند شد و باید برای تهیه نیازهای اولیه زندگی بدوند. در هبوط بنی اسرائیل به مصر، آنها دچار ذلت و مسکینی شدند (وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ). الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ در اینجا به معنای ذلت و نداری و مسکینی است.

 

إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ ﴿۶۱

و چون گفتید اى موسى هرگز بر یک [نوع] خوراک تاب نیاوریم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمین مى ‏رویاند از [قبیل] سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز براى ما برویاند [موسى] گفت آیا به جاى چیز بهتر خواهان چیز پست‏ ترید پس به شهر فرود آیید که آنچه را خواسته‏ اید براى شما [در آنجا مهیا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پیشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا که آنان به نشانه‏ هاى خدا کفر ورزیده بودند و پیامبران را بناحق مى ‏کشتند این از آن روى بود که سرکشى نموده و از حد درگذرانیده بودند (۶۱)

 

کفران نعمتهای طبیعی ، نتیجه ای جز ذلت و نداری و مسکینی ندارد. بنابراین آنچه که به سر بشر می آید، نتیجه اعمال و کردار بد خویش است.

علم بدون تقوی به درد نمی خورد و علاوه بر آن، باعث هبوط بشر خواهد شد. علم ناقص بشری میگوید که تغییر جنسیت یک مساله علمی است ولی تقوی می گوید که به خدای خویش ایمان داشته باشید و به جنسیت خویش رضایت دهید. تقوی مخالف علم نیست؛ اما تقوی باید راه و چاه کاربرد علم را مشخص کند.

مسائل جنسی کثیف شده است و روشهای کثیفی در ارتباطات جنسی اختراع شده است که اصلا بهداشتی نیست و حتی حیوانات هم اینطوری نمی کنند.

هبوط براحتی قابل جبران نیست. یک روز عمدی روزه بخورید؛ باید برای جبرانش شصت روز روزه بگیرید. بنابراین نسبت هبوط به صعود ، 60 به 1 است. هبوط خیلی راحت است ولی برای جبران همان مقدار هبوط باید شصت برابر تلاش کنید. گناهی مثل شرک ، را هبوط اعظم می نامیم که جبران آن تقریبا غیر ممکن است و تمام اعمال کسب شده قبلی را صفر میکند.

هبوط باعث ضعیف تر شدن شیطان خواهد شد. شیطان هر چقدر که ضعیف تر شود، درجه هبوطش پایینتر میرود و به همین خاطر منطقهایش با منطق صحیح تفاوت اساسی دارد. در منطق شیطان برای پیش بردن کارها، دزدی و قتل و زنا مجاز است و البته می دانیم که این اعمال کثیف نشانه قوت نیست، بلکه اینها نشانه ضعف است. هر چقدر هبوط سنگینتر باشد، منطق کثیفتر میشود. از آنجا که شیطان نفسش ضعیف است، فقط در موقعیتهای خاصی از مکان و زمان میتواند بر انسان پیروز شود. بنابراین کاری میکند که انسان به آن جایی برود که شیطان میخواهد. آن مکان هم یک مکان فیزیکی نیست ، بلکه یک موقعیت ذهنی و فکری است که از طریق آهنگها، اشعار، فیلمها و احساسات آلفایی بدست می آید. مخلصین کسانی هستند که در این مکانهای ذهنی قرار نمی گیرند و پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک را سرمشق خویش قرار میدهند. اینکه شیطان اقرار کرد که نمی تواند مخلصین را فریب دهد، بخاطر ضعیف بودن نفسش است و گرنه شیطان به کسی رحم نمی کند. شیطان میخواهد چیزی را که خدا بهت داده است، ازت بگیرد. میخواهد امکانات طبیعی خدادادی را ازت بگیرد و از ترویج اسراف، افراط و تفریط استفاده میکند. البته در این تاکتیک خودش هم ضعیف تر میشود.

با توجه به آیه (قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ شیطان در هر بار هبوط ضعیف تر و قدرتهایش کمتر میشود. خدای حکیم در آخر آیه می فرماید إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ؛ یعنی شیطان جزو خوار شدگان است. و این کوچک شدن، در هر بار هبوط دوره ای هم اتفاق خواهد افتاد. در زمان قدیم شیطان قدرتش بیشتر و امکاناتش هم بیشتر بود. حتی طوری بود که اجنه و شیاطین بطور جسمانی (دیو) وارد دنیای انسانها میشدند. اما بعد از هبوط دوره ای انسان، این امکان از آنها گرفته شد و ضعیف تر شدند. شیطان دیگر نمیتواند مثل سابق در میادینش اسب دوانی کند. البته این نکته مزیتی برای انسانها به حساب نمی آید، زیرا متاسفانه انسانها هم با هر بار هبوط ، ضعیف تر میشوند و همت و عزم آدمیان سابق را ندارند. آدمهای قدیم در نبود اینترنت و کتابها، خیلی از مفاهیم دینی را برای خود روشن میکردند ولی اکنون با بودن منابع زیاد و با یک جستجوی ساده هر منبعی قابل دسترسی است؛ ولی کسی حوصله روشن شدن این مسائل را ندارد و نسل جدید متاسفانه خودشان نمی خواهند در دینشان تحقیق کنند و دینشان را از شایعات اخذ میکنند.

هر چقدر که به قیامت نزدیکتر شویم، زمین غیر قابل سکونت تر میشود و وضعیت قیامت نزدیکتر میشود. زمانی می آید که ستاره ها تیره میشوند و یا تیره دیده میشوند، از بس که لایه ازن و لایه های محافظتی دیگر زمین ضعیف میشوند و این میتواند یکی از دلایل باشد (وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ) و  شترهای ماده ده ماهه می زایند (وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ) درحالی که شتر بطور طبیعی سیزده ماه و نیم می زاید. اما زایمان زودرس بخاطر ضعیف تر شدن انسانها و حتی حیوانات است. شتر یکی از حیواناتی است که تحملش از هر حیوانی بیشتر است و بدن او بیشتر با بی آبی و بی غذایی در زمین سازگار است ولی این حیوان در نزدیکیهای قیامت، از شرایطی که انسانها برای زندگی روی زمین پیش آورده اند، خسته میشود و توانایی زایمان کامل را ندارد. در هر بار هبوط انسانها هم ضعیف تر میشوند و توانایی تحمل نه ماهه یک بچه برای زنان مشکل میشود و نوزادان مقداری از نوزادی خود را داخل جعبه های محافظتی و یا رحم اجاره ای  طی میکنند. در هربار هبوط، شرایط برای زندگی حیوانات هم بدتر میشود (وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ) و حیوانات از دست انسانها کلافه میشوند و بشر مجبور است برای نگهداری بعضی حیوانات هزینه های زیادی بکند. همین حالا هم نگهداری یک شیر و یا یک خرس پاندا در یک باغ وحش، سالانه میلیونها دلار هزینه بر میدارد و نزدیکیهای قیامت این مبالغ سرسام آور میشود. زمین روز به روز گرمتر میشود و یخها آب میشوند (وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ). این کارها و مشکلات که پیش میاید بخاطر کارهایی است که انسانها روی زمین انجام میدهند و زمین را طوری دستکاری میکنند که یک زندان بزرگ برای خود درست میکنند. البته در تغییر دوره ها این تغییرات صد در صدی نیست. یعنی تمام آبهای دریاها گرم نمیشوند، بلکه تغییرات صد در صدی در نزدیکیهای قیامت اصلی رخ خواهد داد.

فعالیتهای انسان آنچنان موجب تغییرات بنیادی در زمین میشود که بعضی کوهها در جای خود ثابت نمی مانند و حرکت میکنند (وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ). این ها زمین را وارد یک دوره جدید زمین شناسی میکند. آن موقع دیگر انسان صرفا یک موجود استفاده کننده از منابع زمین نیست، بلکه کوه خواری و دریا خواری هم می کند. آنموقع دیگر خیلی دیر است که بشر به حالت قبلترش برگردد، مجبور است که با علمش مشکلاتش را حل کند. هم اکنون دریاچه های زیادی خشک شده اند و یا در حال خشک شدن هستند، همچون دریاچه ارومیه.

قرآن در مورد قیامت و نزدیک شدن آن ، نشانه های زیادی گفته است که بعضی از این نشانه ها به مرور به وقوع می پیوندد. خدا نشانه های بسیار در دسترس نهاده و آن خالق مطلق تمام  اطلاعات لازم جهت پرده برداشتن از تاریخ آخر زمان نهایی را به ما داده است. رشاد خلیفه کاشف معجزه ریاضی نوزده در قرآن، که من تغییرات فکری خویش را مدیون نوشته های ایشان هستم؛ در مورد نشانه های قیامت می گوید که تعدادی از نشانه ها اکنون به وقوع پیوسته است و تعدادی دیگر هنوز به وقوع نپیوسته است.

·                     جدا شدن پاره ای از ماه: این رویداد هنگامی رخ داد که نخستین افراد بشر در ماه ژوییه سال ١٩٦٩ در کره ماه پیاده شدند و سنگهایی از ماه را به زمین آوردند.  مردم  سیاره زمین هم اکنون می توانند به بسیاری از  موزه ها، دانشگاه ها، و رصد خانه ها بروند و قطعات یا پاره هایی از ماه را ببینند. و البته جداشدن پاره ای از ماه در آینده بیشتر هم خواهد شد و بشر با دست خودش طبیعت تنها قمر زمین را ضایع میکند. هم اکنون هم خیلی از کشورها ماهگرد به ماه میفرستند تا که فلزات ارزشمند در آن پیدا کنند و به زمین بیاورند. البته این مسابقه تا زمانی خوب است که در ماه دستکاری چندانی نشود و جنبه علمی داشته باشد.

·     کشف کد ریاضی قرآن بر پایه ی عدد ١٩: در سال ١٩٧٤ تحقق یافت.  این کشف بزرگترین پیام خدا برای بشریت بود. کسانی که معجزه ریاضی مبتنی بر نوزده را رد میکنند، مثل این است که در زمان موسی، تبدیل شدن چوبدستی به مار را منکر شوند.

·     موجود ساخته شده از عناصر خاک ( آیه ٨٢:٢٧): ” مردم را آگاه  می کند که آنها نسبت به پروردگارشان غافل  بوده اند.“  موجود ساخته شده از عناصر خاک، ظاهر شد و وسیله ای بود تا کد ریاضی قرآن توسط آن آشکار شود، و اعلام کند که دنیا نسبت به پیام خدا بی توجه  است.  این موجود/ مخلوق   رایانه است. توجه داشته باشید که از حاصل جمع شماره ی ارقام این سوره و آیه (٨٢: ٢٧)  ١٩ ، بدست می آید( ١٩= ٢+ ٨+ ٧+ ٢). 

 

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿۸۲

و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد جنبنده‏ اى را از زمین براى آنان بیرون مى ‏آوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنانکه باید] به نشانه‏ هاى ما یقین نداشتند (۸۲)

 

زمان وقوع قیامت در سال ١٤٠٠ هجری قمری برابر با١٩٨٠ ، میلادی کشف شد.  اگر  ٣٠٠ سال خورشیدی (زمان خواب اصحاب کهف در غار) به سال ١٩٨٠ اضافه شود، می شود ٢٢٨٠، که این عدد مضرب ١٩ است، (١٢٠× ١٩).  پس، دنیا در سال ١٧١٠ هجری، (٩٠ × ١٩)، برابر با ٢٢٨٠ میلادی (١٢٠× ١٩) به آخر می رسد.  جالب است که از سال ١٩٨٠ تا ٢٢٨٠، ٣٠٠ سال خورشیدی فاصله است. عدد سیصد تعداد سالهای شمسی بود که اصحاب کهف در خواب بسر بردند. یعنی از روز کشف این واقعه توسط رشاد خلیفه تا قیامت سیصد سال مانده است. این نکته جالب است که تعداد سالهای خواب اصحاب کهف، هم نشانه ای است برای قیامت.

اصحاب کهف در سال 251 میلادی به خواب رفتند و 300 سال شمسی به خواب رفتند. سال 551 میلادی از خواب بیدار شدند. 551 عددی است مضرب نوزده.

551= 19* 29

 

·         یأجوج و مأجوج:  این نشانه هنوز کامل ظهور نکرده است ولی قطعا نشانه هایی از شروع وقوع آن مشاهده میشود. یاجوج و ماجوج قومی هستند که در زمین فساد میکنند و بقیه مردم می خواهند که از آنان دوری کنند.

 

حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿۹۳

تا وقتى به میان دو سد رسید در برابر آن دو [سد] طایفه‏ اى را یافت که نمى‏ توانستند هیچ زبانى را بفهمند (۹۳)

 

قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿۹۴

گفتند اى ذوالقرنین یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد مى کنند آیا [ممکن است] مالى در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدى قرار دهى (۹۴)

 

این که چرا نزدیکیهای قیامت (با آن همه پیشرفت علمی و نظم!) یاجوج و ماجوج وجود دارند، سوال مهمی است که در ادامه به جوابش می رسیم. به فرموده خدا در قرآن یاجوج و ماجوج قومی بودند که حرف حالیشان نبود.

 

حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿۹۳

تا وقتى به میان دو سد رسید در برابر آن دو [سد] طایفه‏ اى را یافت که نمى‏ توانستند هیچ قولی را بفهمند (۹۳)

 

قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿۹۴

گفتند اى ذوالقرنین یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد مى کنند آیا [ممکن است] مالى در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدى قرار دهى (۹۴)

 

اما نزدیکیهای قیامت دوباره چنین قومی بوجود می آیند. اینکه چرا در نزدیکیهای قیامت که علم بشر آنچنان پیشرفته است که  صدها تُن خاک ماه را به زمین منتقل میکنند. آیا برای شما عجیب نیست که قومی که حرف حالیشان نیست در آن تمدن پیشرفته وجود داشته باشند!

 

حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ ﴿۹۶

تا وقتى که یاجوج و ماجوج [راهشان] گشوده شود و آنها از هر پشته‏ اى بتازند (۹۶)

 

وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ ﴿۹۷

و وعده حق نزدیک گردد ناگهان دیدگان کسانى که کفر ورزیده‏ اند خیره مى ‏شود [و مى‏ گویند] اى واى بر ما که از این [روز] در غفلت بودیم بلکه ما ستمگر بودیم (۹۷)

 

 جواب این سوال، ما را به سرانجام جهالت انسان آگاه خواهد کرد. انسان از نظر علمی پیشرفت زیادی کرده است و تا 2280 میلادی (سال آخر شدن دنیا) پیشرفتهای خیلی بیشتری هم خواهد کرد. اما واقعیت این است که این پیشرفتها ظاهریند و مخصوص تمام مردم نیست. بلکه تعداد زیادی از مردم، از این قافله پیشرفت عقب می مانند و نمیتوانند خود را با نظم جهانی آن روز وفق دهند و در نتیجه به قوانین و نظم آن دوره پایبند نخواهند بود. اگر فیلم عصر جدید چارلی چاپلین را دیده باشید، در آن فیلم رباتها زندگی عادی را بر چاپلین تلخ میکنند و دست و پا گیرند. بعضی امکانات دست و پا گیرند و کار انسان را چندان راحت نمی کنند.

مردم اگر دوربین در محیط کارشان نصب باشد، مراعات میکنند و مواظب روابطشان هستند، در حالیکه نمیدانند، خدای عالمیان شایسته ترین است برای اینکه از او تقوا داشته باشیم. اما تا به قیامت نزدیکتر شویم، آنقدر خودکنترلی ها در محیط زندگی انسانها نصب میشود که واقعا زندگی خسته کننده میشود. تصور کنید که در اتاق خواب، هم یک دوربین نصب شود. خدا از مردم تقوا میخواهد. اینها تقوا نیست. وقتی ما بخاطر دوربین رعایت کنیم، یعنی از دوربین ترسیده ایم  و بخاطر تقوا از خدا نیست. هر چقدر که به قیامت نزدیکتر شویم، فرصتهای تقوای انسانها کمتر میشود. دیگر تعداد موقعیتهایی که میتوان آزادانه و با انتخاب (نه به زور دوربین) خدا را انتخاب کرد کم میشود و این نوعی هبوط است.

گاها رسم و رسومات اضافی، مانع یک زندگی ساده میشود. مثلا اکنون خیلی از مردم ، چنان در ازدواجها سخت می گیرند که جوانها ترجیح میدهند ازدواج نکنند و آنان خود را وارد این رسم و رسومات خسته کننده نمی کنند. مهریه زیاد و اجباری و یا جهیزیه اجباری و خرجهای اضافی دیگر همگی مثل غل و زنجیر دست و پای آنان را بسته است و  خانواده ها را خسته کرده است و کسی تمایل به وارد شدن به این بازی را ندارد. آیا خدا گفته است که این سختگیری ها انجام شود؟ خیر. مردم با اختراع قیدهای اضافی در ازدواج به خیال خودشان سعی در محکم کردن پایه های زندگی دارند ولی این علوم خرافی و رسومات دست و پاگیر بشری، نه تنها محکمش نمی کند، بلکه کاملا نابودش میکند. ما نابودی آن را داریم می بینیم. وضعیت فعلی نتیجه سخت گیریهای گذشته است. یک جامعه نتیجه اعمال خودش را می بیند. علوم و رسوم اختراعی بشر که بر وحی الهی مبتنی نیستند، از آنجا که ناقصند؛ نمیتواند بنیاد یک زندگی شود.

همین حالا که بشر پیشرفت زیادی کرده است، اما تعدادی از گروهها و اقوام از این پیشرفتها بی بهره اند و هیچ سهمی در آن ندارند و هیچوقت به آن پایبند نیستند و در نتیجه به نظم قراردادی در جامعه پایبند نیستند. این که این گروه در هر زمانه ای هستند، نشان از آن دارد که پیشرفت علمی بشر (بدون پیام خدا)، عدالت آور نیست و بشر بدون هدایت از طرف خدا وحشی خواهد بود اگر چه وسایل پیشرفته هم در اختیار داشته باشد. نظم و ارتباطات جهانی آن موقع احتمالا، ارتباطات و نظمی پیچیده است که آزادی طبیعی انسانها را می گیرد. عده ای از مردم که تحمل چنین شرایطی را ندارند و تقوا و صبر کافی هم ندارند، در نهایت زیر همه چیز میزنند و این عده یاجوج و ماجوج نامیده میشوند. از آنجا که آیه می فرماید که این قوم هیج قولی را متوجه نمیشوند (قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا )؛ پس احتمالا بشر ارتباطات و سیستمی که در آینده بوجود خواهد آورد، زیاد کارا نیست و تقوا زا نیست. انسان امانتی را که خدا به او سپرد، صحیح از آن استفاده نمی کند و وحی را به کناری میزند و خودش امور تربیتی ودینی را برعهده می گیرد. در نتیجه خروج قومی مثل یاجوج و ماجوج در آن روز قطعی است. وجود قومی که پایبند نظم زمانه نیست؛ نشان از جهانی دو قطبی دارد. بشر بدون دین و بکارگیری هدایت از طرف خدا؛ جامعه جهانی را به دو قطب تقسیم میکند که هیچکدام همدیگر را درک نمی کنند و حرف هم را متوجه نمیشوند (قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ). این تقسیم بندی دو قطبی ناخواسته پیش خواهد آمد و نتیجه ایدئولوژیهای غلط میان انسانهاست. قبل از قیامت؛ در هر دوره ای که عوض میشود؛ این دوقطبی ها بوجود میاید. قطبی که تابع نظم خودساخته هستند و یک سری محدودیتها را پذیرفته اند ولی قطب دیگر این نظم را قبول ندارند و محدودیتهای زمان خویش را قبول ندارند و شروع به کارشکنی و فساد میکنند مثل یاجوج و ماجوج. گروه اولی مغرور به علم خویش و گروه دومی(یاجوج و ماجوج) ، گروه اولی را قبول ندارد و این نمونه واقعی جهان دو قطبی.

علم بشر بدون تقوا و هدایت خدا، راههای غلطی را طی خواهد کرد و کره زمین در سال 2280 میلادی بخاطر بی کفایتی انسانها در بکار بردن علم به بن بست خواهد رسید و این بن بست باعث میشود که ملائکه مامور خدمت در زمین، پشتیبانی خویش را از زمین قطع کنند و در نتیجه مشکلات فراوانی برای زمین پیش خواهد آمد، از جمله برخورد اجرام آسمانی با زمین و حوادث دیگری که در قرآن ذکر شده است. زمین تا مدت مشخصی برای زندگی بشر مهیاست، اما بعد از طغیان انسانها، منابع زمین توانایی و کشش نیازهای انسان اسراف کننده را نخواهد داشت و منابع زمین به بن بست میرسد.  در این حالت خدا خودش همراه با فرشتگان وارد دنیای ما میشوند و به نجات مومنان اقدام کنند. قیامت به همین معناست. کسی که  برای نجات انسانها میاید، خود خداست و در آن روز مهیب، خدای عالمیان، تنها منجی و نجات دهنده انسانهاست.

 

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِکَةُ وَقُضِیَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۲۱۰

مگر انتظار آنان غیر از این است که خدا و فرشتگان در [زیر] سایبانهایى از ابر سپید به سوى آنان بیایند و کار [داورى] یکسره شود و کارها به سوى خدا بازگردانده مى ‏شود (۲۱۰)

 

برای ناباورانی که این شواهد محکم قرآنی را نپذیرند، دنیا بناگاه به پایان می رسد و این افراد به شدت غافلگیر میشوند. از نظر خدا خیلی مهم است که مردم نشانه های قیامت را پیدا کنند و ظهور این نشانه ها باید روی زندگی مردم تاثیر مثبت داشته باشد. این مورد نه تنها مربوط به قیامت اصلی است، بلکه مربوط به دوره های قبل از قیامت هم هست. قبل از قیامت ، چندین هبوط دوره ای دیگر صورت می گیرد و این ها هم نشانه های ضعیف شده قیامت را در خود دارند.

بشریت در هبوط زبانهای همدیگر را متوجه نمیشوند و فقط ارتباطات در فضای مجازی حالیشان است. همین حالا هم توی ژاپن رباتهایی هستند که افراد را از تنهایی در می آورند و یا حتی برایشان حرف میزنند. اگر توجه کنید، بیشتر مردم همیشه سرشان توی گوشی است و خود را با آن مشغول میکنند و مثل یک دوست برای آنها عمل میکند. دیگر انسانها مثل سابق، دو دست ندارند. بلکه یک دستشان یک گوشی را حمل میکند و فقط یکی از دو دست انسان کاربرد واقعی دارد و یکی دیگر همیشه مشغول است. دیگر انسانها دو چشم ندارند و دو گوش ندارند. هر کسی را می بینید (مخصوصا نسل جدید) یک هد فون توی گوششه و سرش توی گوشیه. این فرد از چشمان و گوشهایش در دنیای واقعی استفاده نمی کند و در یک دنیای دیگری به سر می برد. یا در یک مهمانی، همه سرشان توی گوشیه و کسی با کسی دیگر حرف نمی زند؛ انگار حرفهای همدیگر را متوجه نمیشوند. این شرایط حتی شیوه راه رفتن مردم روی زمین را هم عوض کرده است ، طوریکه انگار کج راه میروند.

 

أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿۸

آیا دو چشمش نداده‏ ایم (۸)

 

وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿۹

و زبانى و دو لب (۹)

 

وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ﴿۱۰

و هر دو راه [خیر و شر] را بدو نمودیم (۱۰)

 

علم مبتنی بر تقوی تنها وسیله مناسب برای رفاه بشر است ولی بشر نباید به علمش مغرور شود. سلیمان با مورچه حرف زد، آیا انسان با علمش میتواند با مورچه حرف بزند؟ علم انسان هنوز نتوانسته است در این مسیر پا بگذارد. انسان اگر خیلی از هوش مصنوعی (بطرز صحیح) استفاده کند، شاید روزی سطح نظمش به سطح نظم مورچه برسد. اگر تمام داروسازان عالم را جمع کنید، نمی توانند دارویی مفید تر از عسل تهیه کنند.

با آنکه انسانها هبوط پیدا میکنند و امکانات طبیعی کمتر میشود ولی خدا وعده داده است که: اگر ما به دستورات خدا عمل کنیم، نه اینکه بشنویم ولی عمل نکنیم. و اگر اکثر مردم اینکار را بکنند، خدا برکاتی از آسمان و زمین بر مردم می باراند. خدا حکیم مهربان است.

 

لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

جادوی شیاطین (قسمت شصت و دو) بازی ها و فیلمها


جادوی شیاطین (قسمت شصت و دو) بازی ها و فیلمها


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و دو)

بازی ها و فیلمها

 

همه ما بازی کامپیوتری انجام داده ایم و به محض شروع بازی، شروع به کشتن و فتح اهدافی می کردیم ولی از خود سوال نکردیم که چرا باید اینها را بکشیم. هر چند این کشتنها در دنیایی مجازی انجام میشود و زیانی به دیگران نمی رساند اما تفکر نادرستی را در کودکان ما پرورش میدهد. اینکه سرسپرده و تسلیم یک تفکر نادرست باشیم. کسانی بالاتر تصمیم گرفته اند که عده ای باید کشته شوند و ما در بازی باید انجامش دهیم و این خودش روحیه تسلیم پذیری ما به غیر خدا را پرورش میدهد. خیلی از فیلمها و بازیها، خواسته و ناخواسته به نرمی تفکرات فلسفی نادرستی را ترویج و تزریق میکنند. یک فیلم سینمایی به اسم the platform است که  نکات مثبتی در آن بود و نکاتی منفی ای هم در آن بود که بطرز زیرکانه ای فلسفه نادرستی از زندگی ارائه میداد. (لینک دانلود فیلم)

توضیحات ویکی پدیا در مورد فیلم: در این فیلم محیطی شبیه زندان بصورت عمودی است و در هر طبقه دو نفر به سر می برند و بیشتر شبیه قرنطینه است. این فیلم داستان فردی است که برای ترک سیگار به  این مکان مراجعه میکند و بدون اطلاع واقعی از این محیط به آن جا میرود برای ترک سیگار. تمام محیط داستان مربوط به یک محیط قرنطینه با سازه عمودی است که تعداد زیادی محکومان به‌طور تصادفی در طبقات آن زندانی هستند. در این مکان عجیب؛ هر طبقه آن یک سلول است که به صورت عمودی روی هم قرار گرفته‌اند و از بالاترین طبقه (طبقه اول) تا پایین‌ترین طبقه (طبقه ۳۳۳) ادامه دارند. در هر سلول ۲ نفر برای یک ماه زندگی می‌کنند و این افراد تا وقتی که یکی از آنها آزاد شود یا از بین برود؛ با هم هستند. ماه بعد افراد همه طبقه‌ها به‌طور کاملاً تصادفی پس از بیدار شدن از یک خواب شبانگاهی؛ جابه‌جا می‌شوند و در طبقات و سلول‌های دیگر قرار می‌گیرند. انسان‌ها توافق کرده‌اند در این سازه محبوس شوند و تعدادی از آنها دوره حکم زندان خود را در آن می‌گذرانند و برخی داوطلبانه به آن آمده‌اند. در این زندان اسرار آمیز قطعه مربع شکلی وجود دارد که در واقع میز مفصل غذاست و روی آن انواع غذاها قرار دارد و به شکل آسانسوری از طبقه اول (بالاترین طبقه) به طرف پایین‌ترین طبقه حرکت می‌کند و در هر طبقه؛ برای غذاخوری زندانیان؛ توقف چند دقیقه ای برای غذا رسانی به زندانیان دارد. هر روز مقدار زیادی غذا روی آن قرار داده می‌شود. غذاها بر اساس سلیقه تمام زندانیان که در ابتدای ورود از آنها پرسیده شده‌است؛ به بهترین نحو؛ آماده می‌شوند.

اتفاق تأمل‌برانگیزی که در این زندان اتفاق می‌افتد این است که طبقات اول بیش از اندازه‌ای که نیاز دارند غذا مصرف می‌کنند و اسراف و حیف و میل می‌کنند طوری که به تدریج که این سکوی غذا به طبقات پایین‌تر می‌رسد چیز خاصی به سایر زندانیان زیردست نمی‌رسد و از طبقات میانی به پایین زندانیان دست به گریبان گرسنگی و مرگ هستند. شخصیت اصلی داستان به تشویق یکی از کارمندان سابق این سازمان تلاش می‌کند که این نظام ظالمانه زندان را به هم بزند و به هر طریقی که هست غذای موجود را از طبقه اول تا طبقه آخر مدیریت و جیره‌بندی کنند که به همه زندانیان غذا برسد. کارگردان فیلم شاید خواسته است که نظام این زندان عمودی را به نظام طبقاتی جامعه تشبیه کند و  بگوید که یک سری با موقعیت‌ها و امتیازاتی که دارند در رفاه کامل و بدون هیچ گونه مشکل خوراک و پوشاک و بهترین زندگی را بگذرانند )برگرفته از این لینک).

 البته بسیاری از این انسان‌ها در فیلم در این زمینه اسراف میکنند و هیچ‌وقت به فکر زندگی انسان‌های سطح پایینتر نیستند و برایشان مهم نیست که ساکنین طبقات پایین تر چه بلایی سرشان میاید.  شاید نمایش این معضل، یکی از نکته های مثبت فیلم باشد اما اگر طراح این فیلم منظورش از مدیریت قرنطینه؛ خدا و نظام خدا بوده باشد؛ خواسته و یا ناخواسته خدا و نظام خدا را ظالمانه معرفی کرده است که قادر نبوده است چنین وضعی را مدیریت کند. ما باید بدانیم که "خدا" یا همان الله  هیچ جایگزینی ندارد و طرحهای خدا برای خوشبختی هیچ گونه جایگزینی ندارند. برای یک زندگی صحیح و آرام ، خدا برای ما یک انتخاب نیست، بلکه تنها انتخاب است. در ضمن هر طرحی را نباید به خدا نسبت داد و طراحی این دنیا شبیه این فیلم نیست، برخلاف آنچه که کارگردان فیلم تصور کرده است. شاید بتوان گفت که دنیا در بدترین حالتش، شبیه به داستان این فیلم باشد.

 هر روز به مدت زمان مشخصی از حفره عمودی وسط بندها، از بالاترین طبقه غذا به پایین ارسال میشود و در این فیلم افراد طبقات بالایی غذا به وفور در اختیار آنها قرار می گیرد ولی افراد طبقه پایین تر چیزی به آنها نمیرسد و یا پس مانده های غذای دیگران به آنها میرسد و آنها از شدت گرسنگی شروع به خوردن همدیگر میکنند و باقی ماجرا. با توجه به اینکه فرد مسئول قرنطینه بطور مداوم تاکید میکند که به اندازه خود فقط غذا بردارید تا به طبقات پایین تر هم برسد ولی عملا کسی گوش نمی کند. در این فیلم، غریزه شکم و غریزه حفظ بقا بر ایمان ارجحیت دارد و خبری از ایثار و فداکاری آدمها در این قرنطینه نیست. افراد در این قرنطینه در نهایت به خوی حیوانی و خوی شیطانی خویش می رسند، هرکدام به نوعی. حتی کسانی که در طبقات بالایی از هر نوع غذایی می خورند و البته با اینکار حق دیگران را پایمال میکنند، به معنای واقعی خوشگذرانی نمی کنند، بلکه خوی شیطانی پرخوری آنها  فعال شده است و مزیتی بر آدمهای طبقات پایینتر که همدیگر را میخورند، ندارند و حتی شاید بدتر هم باشند. در شرایط بحرانی پرخوری و اسراف دست کمی از هم نوع خواری ندارد. شاید به همین خاطر است که خدای مهربان اسراف کنندگان را برادران شیطان می نامد.

 

إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا ﴿۲۷

چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است (۲۷)

 

 شاید بعضیها فکر کنند که ثروتمند بودن به هر طریقی موجب خوشبختی است. اما از نظر خدا، خوشبختی و بدبختی به کمیت و کیفیت امکانات نیست. خدا برای اکثریت جامعه رزق و روزی در حد و اندازه نازل میکند و این خود آدمیان هستند که غذاهای با هورمون بالاتر را نشان خوشبختی میدانند و برای بدست آوردن آن در خیالات فرو میروند و برای رسیدن به آن هر کاری میکنند. در سیستم خدا، افراد با همدیگر تعاون و همکاری میکنند (تعاونوا علی البر و التقوی) و حتی در راه خدا جان و مال خود را به خطر می اندازند و از خود گذشتگی میکنند. جهاد و تلاش و کوشش در راه خدا به همین معناست. چیزی که کارگردان فیلم در نظر نگرفته است، تلاش و کوشش در راه خداست. تلاش و کوشش در راه خدا بر حفظ جان و مال ارجحیت دارد.

در این قرنطینه و یا زندان غذاهای بسیار خوب و خوشمزه ای تهیه میشود که مدیریت این ساختمان عمودی به شدت به بهداشت و کیفیت غذاها اهمیت میدهد و بخاطر یک تار مو در غذاها، پرسنل آشپزخانه را توبیخ میکند و اگر کسی در هر طبقه ای غذایی را ذخیره کرده باشد، مدیریت مجموعه باخبر میشود و سلول و آن طبقه گرم شده و افراد داخل آن میسوزند (یک نوع تفکر شبهه کمونیستی ). اما در سیستم خدا، پاداش و تنبیه به این طریق نیست و خدا فرصت زیادی به آدمیان میدهد و خدا پس کَله ی هر کسی که یک کار خلاف کند، نمی زند و به آدمیان حتی ظالمان فرصت کافی برای تفکر و برگشت و توبه میدهد. این نوع تفکر در فیلم ناشی از یک تفکر کمونیستی حاکم بر فیلم است که میخواهد بگوید خدا در مدیریت جامعه ناتوان است. همانطور که یهودیان می گفتند خدا هر کاری نمی تواند انجام دهد و در انجام بعضی کارها ناتوان است و انسان خودش باید به روش خودش عمل کند. انسانها وقتی به خیال خود، خدا را ناتوان می بینند، کمونیست میشوند.

 ولی در فیلم، همین مجموعه مدیریت از وضعیت افراد قرنطینه شده بی خبر است و به اوضاع اهمیتی نمیدهد! هر ماه، جای افراد بطور شانسی در بندها عوض میشود و ممکن است که افراد به بندهای بالاتر و یا پایین تر سقوط کنند. به نظر من این قسمت از فیلم  بطور زیرکانه ای مفهوم تناسخ را به رخ میکشد که هر انسانی بعد از مرگ دوباره با یک موقعیت دیگر متولد میشود. اما از نظر قرآن تناسخ وجود ندارد و تناسخ یک مفهوم شیطانی و اشتباه است. اگر هم منظور فیلم را از تعویض طبقات در هر ماه به این معنا بدانیم که انسانها اگر در موقعیتهای مختلف قرار گیرند، همان ماهیت واقعی خودشان را نشان میدهند؛ در این حالت میتوان معنا را پذیرفت. کسی که ماه پیش در طبقه پایین بود و غذا گیرش نمی آمد، در ماه بعد به طبقات بالاتر می رفت و غذاهای دیگران را میخورد و پایمال میکرد و خیلی زود فراموش میکرد که خودش زمانی در موقعیتهای پایینتر بوده است. خدای مهربان همه انسانها را در بهترین موقعیت خلق کرده است(لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ) . یعنی اگر ما در خانواده فقیری به دنیا آمده ایم ، خدا به ما رحم کرده است و کسی که بعضی امکانات را ندارد، این موقعیت برای او خوب است و او در این موقعیت میتواند بهتر به سمت خدا برگردد.

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ﴿۴﴾

[که] براستى انسان را در بهترین حالت آفریدیم (۴)

 

ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿۵﴾

سپس او را به پست‏ ترین [مراتب] پستى بازگردانیدیم (۵)

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿۶﴾

مگر کسانى را که گرویده و کارهاى شایسته کرده‏ اند که پاداشى بى‏ منت‏ خواهند داشت (۶)

 

در این قرنطینه که 333 طبقه است و هر طبقه دو نفر در آن ساکن هستند، جمعا 666 نفر هستند. از این نظر فیلم میخواهد 666 را یک عدد شیطانی معرفی کند و اشتباه فیلم از همینجا شروع میشود.

اتفاقا عدد 666 یک عدد شیطانی نیست و این یک اشتباه فاحش جامعه مسیحیت است که 666 را عدد شیطان معرفی کرده است. در تورات هم نوشته شده است که، هدیه ای که ملکه سباء برای پیامبر سلیمان فرستاد شامل 666 واحد نقره بود.  در دو آیه دیگر از تورات، 666 به عنوان عددی شیطانی معرفی شده است و گفته شده است که 666 عدد وحش است. در این فیلم هم 666 تعداد آدمیانی هستند که در بندها گیر افتاده اند و برای حفظ جان خود همدیگر را میخورند و حقوق دیگران را پایمال میکنند. شیطان عدد خاصی ندارد و تمام تلاشش این است که آدمیان هم نوعان خود را بخورند.

تقسیم ناعادلانه غذاها در فیلم نشان از این دارد که فیلم میخواهد سیستم توزیع رزق و روزی محیط قرنطینه را زیر سوال ببرد. اما در دنیای واقعی، خدا رزق و روزی افراد  را از طریقی میرساند که خودشان هم نمیدانند. خدا فقط حرف نمیزند و واقعا اینکار را میکند. در حالیکه مدیریت قرنطینه در فیلم، فقط حرف میزند و عملا تقسیم نمیکند.

 

وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿۳﴾

و از جایى که حسابش را نمى ‏کند به او روزى مى ‏رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است‏ خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است به راستى خدا براى هر چیزى اندازه‏ اى مقرر کرده است (۳)

وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿۶﴾

و هیچ جنبنده‏ اى در زمین نیست مگر [اینکه] روزیش بر عهده خداست و [او] قرارگاه و محل مردنش را مى‏ داند همه [اینها] در کتابى روشن [ثبت] است (۶)

 

وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ ﴿۲۲﴾

و روزى شما و آنچه وعده داده شده‏ اید در آسمان است (۲۲)

 

مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ ﴿۵۷﴾

از آنان هیچ روزیى نمى‏ خواهم و نمى‏ خواهم که مرا خوراک دهند (۵۷)

 

إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ﴿۵۸﴾

خداست که خود روزى بخش نیرومند استوار است (۵۸)

 

نمونه توزیع رزق و روزی خدا، سیستمی است که در میان حیوانات طراحی کرده است و رزق همه را به نحو احسن میرساند. یکبار در یکی از کلیپها، یک فرد ثروتمند عرب یک ببر را در خانه نگهداری میکرد. تا آنجایی که یادم است روزی سی یا چهل کیلو گوشت برایش فراهم میکرد و به این کارش افتخار میکرد. پیش خودم گفتم اگر بجای یک ببر، ده ببر به او بدهید تا نگهداری کند؛ آنوقت واقعا به مشکل بر میخورد هر چقدر هم که ثروتمند باشد. اما خدای رحمان تمام کائنات را میچرخاند بدون هیچ گونه کاستی ای. خدا در زمین به اندازه کافی قدرت خودش را نشان داده است و میدهد. حالا دیگر وظیفه ما است که کاستی های موجود در زمین را ناشی از عملکرد خویش بدانیم. بیشتر مردم از آنچه که خدا برای آنها نازل میکند، بیشتر مصرف میکنند و بیشتر بر میدارند و به این طریق مردم با حفر چاههای مفرط، کمبود آب بوجود می آورند و باعث زحمت سایر مردم میشوند. وقتی چیزی که حق ما نیست را برداریم؛ به نوعی دزدی کرده ایم. دزدی در حالت کلی به این معناست. برداشتن آنچیزی که حق ما نیست.

در فیلم مرد میخواهد با مسئولین محیط قرنطینه صحبت کند ولی آنها جواب او را نمیدهند و اساسا ارتباط با مسئولین محیط قرنطینه قطع است. در حالی که ما توی این دنیا، میتوانیم با خدا حرف بزنیم و با او درد دل کنیم و خدا هم واقعا جواب ما را میدهد. خدا میفرماید که ادعونی استجب لکم. یعنی مرا بخوانید تا جوابتان را گویم. خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است و حتی از خود ما به ما نزدیکتر است.

 

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿۱۶﴾

و ما انسان را آفریده‏ ایم و مى‏ دانیم که نفس او چه وسوسه‏ اى به او مى ‏کند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم (۱۶)

 

اگر تقوی داشته باشیم، جوابهای خدا را درک خواهیم کرد. خدا خودش را به ما نشان نمیدهد زیرا ما اصلا توانایی دیدن او را نداریم. اما توانایی داریم که آیات و نشانه های او را در طبیعت و کیهان و زندگی خویش ببینیم.

یک شیر تنها چیزی که میخورد گوشت حیوانات دیگر است و با همین یک نوع غذا تمام ویتامینهای بدنش تامین میشود. اما انسان اینطوری نیست و بعد از مصرف یک ماده خوراکی تکراری بطور مداوم دچار کمبودهای ویتامین خواهد شد. حیوانات و جانداران دیگر در یک چرخه طبیعی هرکدام کامل کننده یکدیگرند . گوشتی که از شکار یک شیر باقی می ماند، خوراک کفتارها میشود و مقداری که فاسد میشود، توسط ویروسها تجزیه میشود و دوباره به چرخه طبیعت بر میگردد. اما انسانها کامل کننده یکدیگر نیستند. انسانها در محیط قرنطینه فیلم کامل کننده همدیگر نیستند و هر کسی به فکر خودش است. در این محیط، تعاون و همکاری و احسان و نیکوکاری و ایثار بی معنی است. به همین خاطر خدا می فرماید:

 

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۳۶﴾

پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم فرود آیید شما دشمن همدیگرید و براى شما در زمین قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود (۳۶)

 

درندگی، خوی حیوانی و شیطانی و غرایز حیوانی و زنده ماندن به هر قیمتی و خوشگذارنی به هر قیمتی جزو اعمال و کارهای ساکنین این محیط قرنطینه است.  بعضی افراد داخل قرنطینه حتی از حیوانات هم گمراهترند. پیرمرد بد طینت بعد از صرف غذا با ولع فراوان و دست اندازی به تمام غذاها، در نهایت آب دهانش را به روی غذاها می اندازد و وقتی از او پرسیده میشود که چرا اینکار را کردی؟ او در جواب می گوید که طبقه بالایی ها هم همین کار را کرده اند برای ما. در سیستمهای شیطانی، همه چیز براساس رقابتهای ناصحیح، چشم و هم چشمی و کینه و حسد و انتقام می چرخد.

 فداکاری و ایثار و از خود گذشتگی برای افراد دیده نمیشود. ما در این جهان نمی توانیم بدون ایثار و فداکاری، طی طریق کنیم و اصلا فداکاری و ایثار و از خود گذشتگی یک نوع راه نجات است. ما اگر احسان و فداکاری کنیم، در مرحله اول خودمان را نجات داده ایم.

 

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿۹۲﴾

هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعا خدا بدان داناست (۹۲)

 

شیطان چیزی برای از دست دادن ندارد؛ بنابراین از چهار جهت به بنی آدم حمله میکند و تنها قصدش این است که بنی آدم را از بین ببرد و یا او را به یک شیطان تبدیل کند. برای شیطان حالت سومی وجود ندارد. وقتی چنین دشمن سرسختی وجود دارد، بی معنی است که وقت خویش را تلف کنیم.

طبق فرموده قرآن، ابلیس، الله را به عنوان خالق قبول دارد. شیطان علیه یکی از صفات خدا با نام الرحمن عصیان کرده است و تمام فریبهای او بخاطر زیر سوال بردن رحمانیت خداست.

 

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴﴾

پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴)

 

یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵﴾

پدر جان من مى‏ ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)

 

شیطان علیه صفت رحمانیت خدا شورش کرده است و میخواهد به همه بقبولاند که طبق سیستم رحمانی زندگی نکنند. زیرا شیطان میداند که تنها راه زندگی موفق در زمین، زندگی کردن طبق سیستم رحمانی است.

 

الرَّحْمَنُ ﴿۱﴾

[خداى] رحمان (۱)

 

عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿۲﴾

قرآن را یاد داد (۲)

 

خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳﴾

انسان را آفرید (۳)

 

عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ﴿۴﴾

به او بیان آموخت (۴)

 

خدای رحمان قرآن را به مردم یاد داد و انسان را آفرید و به انسان بیان آموخت. اما شیطان میخواهد دقیقا این سه را نقض کند. شیطان میخواهد کسی قرآن و یا کتابهای آسمانی نخواند و یا طوری بخوانند که چیزی متوجه نشوند و فقط صوت و قرائت قرآن را گوش کنند و فقط از نظر صوتی لذت ببرند. شیطان با الهام شعر و توهمات میخواهد مردم از قدرت بیان خویش استفاده نکنند و بیانی که خدا به آنان آموخته است را منحرف کنند و همچنین تمام تلاش او این است که انسان و توانایی های او را منحرف کند و وقت او را به چیزهای دیگری تلف کند. مثلا شیطان ، انسان را به مهملاتی همچون :

-      ای انسان تو خدای خودت هستی!

-      ای انسان تو بدون خدا هم میتوانی راه راست را پیدا کنید.

-      ای انسان تو کامل هستی.

-      ای انسان تو برای لذت بردن به زمین آمده اید.

-      ای انسان ، دین برای تو لازم نیست، چون خدا به تو عقل داده است!

-      ای انسان تو میتوانی به مرحله خدایی برسی!

و ...

مشغول میکند و  با این ایدئولوژی های پوچ و نادرست، توانایی های واقعی انسان را منحرف میکند. کسی که خلبان نیست ولی به او بگویید که تو خلبانی و او باور کند؛ قطعا این باور نادرست (توهم) روزی کار دستش خواهد داد. 

بشر تبعیدی آنچنان در تهیه غذای خویش در زمین سر در گم است که هر قومیت و ملیتی ، غذاهای مختلفی برای خود اختراع کرده است. میلیونها سال است که حیوانات بومی زمین غذاهای یکسانی دارند و غذایشان در زمین آماده ست، ولی انسان بسته به اقوام مختلف، انواع ترشیجات، شوریجات، سوشیجات، ماکارونی ،پنیر ، ماست و ... را اختراع کرده است. گاها بچه های نسل جدید غذاهای نسل قدیم را اصلا نمیتوانند بخورند و تمایلی به آن هم ندارند. غذاهای هندی کاملا با غذاهای ایرانی متفاوت است و انگار از دو کره مختلف آمده اند. در بین بعضی اقوام، مردان چیز زیادی از آشپزی نمی دانند و بدون زنان مجبورند روال متفاوت و جدیدی از تغذیه را ادامه دهند.  این همه تنوع و اختلاف نشان از غیر بومی بودن انسان در زمین دارد. اما در بهشت هر آنچه که بخواهی ، آماده ست. برخلاف جهنم، که هر آنچه که بخواهی، نیست.

 

وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ ﴿۵۴﴾

و میان آنان و میان آنچه [به آرزو] مى‏ خواستند حایلى قرار مى‏ گیرد همان گونه که از دیرباز با امثال ایشان چنین رفت زیرا آنها [نیز] در دودلى سختى بودند (۵۴)

 

ثروتمندان غذاهای خاصی برای خود تهیه می کنند و غیر از آن را نمی خورند و تمایلی نسبت به آن ندارند.  فقرا غذاهای ارزانتری می خورند و بسیاری از مردم نسبت به این نوع غذاهای ساده که فقرا استفاده میکنند، تمایلی ندارند.

 

وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳۴﴾و به غذای مسکین تمایل نشان نمیدهد (۳۴)

 

بشر به هم نوع خویش رحم نمیکند. در تغذیه بسیار اسراف میکند ؛ این نوع رفتار نشان از آن دارد که بشر همچنان میخواهد به تکبر خود ادامه دهد.  ما به خاطر همین تکبر از بهشت اخراج شدیم؛ آدمی شایسته است که از تغذیه خویش کم کند و اسراف نکند و به همان مقدار ، مساکین را اطعام کند. واقعا حیف است که بخاطر شکم ، خودمان را برای همیشه به جهنم بیندازیم. 

از آنجا که ما قبلا شیطان را انتخاب کردیم و علیه خدا شورش کردیم، خدا اینبار از ما میخواهد در کره زمین علیه شیطان شورش کنیم. به همین خاطر است که خدا میفرماید که دشمنی با شیطان باید دو طرفه باشد.

 

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶﴾

در حقیقت‏ شیطان دشمن شماست‏، شما هم او را دشمن گیرید او فقط دار و دسته خود را مى‏ خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶)

 

مادام که ما شیطان را دشمن خود فرض نکنیم، نمی توانیم به سوی خدا برگردیم. وقتی شما شیطان را دشمن خود میدانید، به این معناست باید روشهای فریب او را بشناسید و از دستورات و وسوسه های او دوری کنید.

پیش بینی زلزله توسط حیوانات یک امر طبیعی است و بخاطر اخت بودن آنها با زمین است. اما بشر تبعید شده، در این مورد کاملا گیج است. مشاهدات زیادی مبنی بر ترک لانه قبل از وقوع زلزله از سوی مارها، راسوها و موش ها گزارش شده است؛  این حیوانات برای فرار از خطرات زلزله، چند روز پیش از وقوع آن، محل را ترک میکنند. حتی بعضی مارها یک ماه قبل از زلزله ، محل را ترک میکنند! حیوانات قبل از زلزله انواع مختلفی از بی قراری ها تا ترک لانه و فرار را بروز می دهند. آزمایشات نشان داده است که  مورچه ها قبل از زلزله، بسته به شدت زلزله ، نظم و آرامش خود را از دست می دهند. این موارد نشان میدهد که حیوانات و موجودات دیگر تنها در صورت وقوع یک خطر واقعی دچار استرس و ترس و اضطراب میشوند. اما بیشتر استرسها و ترسها و ناراحتی هایی که انسان بر خود تحمیل میکند، غیر واقعی است و بیشتر الکی است و فقط احساسات و توهمات است. همین مورد دلیل تبعید انسان به کره زمین را مشخص میکند. تا وقتی که انسان این خصوصیات بیخود را  از خود دور نکند، نمی تواند به موطن اصلی خویش بهشت برگردد. واکنش در مقابل یک خطر غیرواقعی و کاذب! استرس بخاطر هیچ! ترس از هیچ!

هیچ حیوانی از تاریکی نمیترسد بجز انسان! هیچ حیوانی برای خود توهم نمیسازد تا بعد از توهم خودساخته بترسد. البته دلیل این رفتار انسان برمیگردد به قرین و همزاد او که همان شیطان است. شیطان متاسفانه با القاء ترس به قربانیان خود، آنان را کنترل میکند.

 

الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۶۸﴾

شیطان شما را از تهیدستى بیم مى‏ دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى‏) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‏ دهد، و خداوند گشایشگر داناست‏. (۲۶۸)

 

در این فیلم، اگر افراد به ایثار و جهاد در راه خدا ایمان داشتند، غذا به همه میرسید و محیطی وحشی فراهم نمیشد و افراد همدیگر را از بین نمی بردند. بشر برای زندگی روی کره زمین، بیش از هرچیزی به محیطی آکنده از دوستی و فداکاری و ایثار نیازمند است. فداکاری و ایثار و جهاد در راه خدا از راه علم و امکانات و منطق بدست نمی آید. بلکه تنها راه دین است ، دینی خالص مبتنی بر کتاب آسمانی.

در آخر فیلم؛ فکر کنم افراد به نیستی میرسند و این یک اشتباه فاحش است. زیرا انسان هیچوقت از بین نمی رود. ماندگاری انسان حتی در جهنم ابدی است. بعضی ها میگویند که  جهنم وجود ندارد و جهنم و بهشت همینجاست! مهمترین دلیل بر وجود جهنم، این است که ما همانطور که در بهشت بخاطر ارتکاب گناه به اینجا زمین تبعید شدیم. کسانی هم که در اینجا گناه مرتکب شوند، به جایگاه بسیار بدتری به اسم جهنم تبعید میشوند. قطعا مرگ و عدم بهتر از جهنم است و طبق فرموده قرآن این آرزوی جهنمیان است که برآورده نمیشود. جهنمیان روزی هزار بار آرزوی عدم و مرگ میکنند ولی امکان پذیر نیست. کسی که میگوید که جهنم وجود ندارد و بعد از مرگ همه چیز تمام میشود؛ در جواب باید به او گفت ای کاش اینطوری بود که شما می گویید. عدم بسیار بهتر از جهنم است.  ولی قطعا اینطوری نیست و وجود جهنم حتمی است. این فیلم نکات مثبتی داشت و نکات منفی هم داشت. در هر فیلمی که نگاه میکنیم، نباید تمام مطالب آن را دربست پذیرفت؛ خدا عقل و فهم به ما داده است و باید در این نوع فیلمها، دقت کرد و تحت تاثیر ایدءولوژیهای غلط قرار نگرفت.

 

 

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و یک) جمع اضداد!

جادوی شیاطین (قسمت شصت و یک) جمع اضداد!


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت و یک)

جمع اضداد!

 

شاید شما هم عبارت "جمع اضداد" را شنیده یا خوانده باشید که میان صوفیان و فلاسفه مطرح است. ابتدا باید بدانیم که در سیستم رحمانی، جمع اضداد امکان پذیر نیست. این یک واقعیت است که در این جهان اضداد وجود دارند ولی مطابق با سیستم رحمانی نیستند و سیستم شیطانی آن را بوجود آورده است. بعضی ها فکر میکنند که شب ضد روز است و یا سفید ضد سیاه است. ولی اینها ضد هم نیستند. بلکه اینها زوجند. خدای حکیم در قرآن از عبارت جمع اضداد استفاده نفرموده است ولی عبارت زوجیت را بکار برده است. یکی از بزرگترین نشانه های خدا ، زوجیت است. خدا در جهان ما ، همه چیز را زوج آفریده است. شاید کسی از خود سوال کند چرا خدا همه چیز را به صورت زوج آفریده است.  هدف اصلی زوج آفریده شدن در جهان مادی، عبرت گرفتن و متذکر شدن انسانهاست. یعنی خدا بوسیله آفریدن ازواج و متممها و مکملها در این جهان، ما را به نشانه هایش راهنمایی میکند و اندیشه انسان را به تلاش و کنکاش وا میدارد (وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ). ما در این جهان سن محدود و مهمتر از همه توانایی های محدودی داریم. بنابراین برای شناسایی جهان و همچنین شناسایی خودمان، بوسیله ازواج راحت تر میتوانیم تحقیق کنیم و به نتیجه برسیم.

 

وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴۹﴾

و از هر چیزى دو گونه آفریدیم امید که شما عبرت گیرید (۴۹)

 

اما شیطان زوجیت را منحرف میکند و آن را به ضدیت تبدیل میکند. متاسفانه جمع اضداد در دل زندگی مردم رخنه کرده است و زندگی آنان را به هم ریخته است. مثلا خیلی از مردم به جمله "با کسی رفیق شو که از خودت ثروتمندتر باشد" عقیده مندند. ولی این عبارت یک جمله شیطانی است که دو واقعیت متضاد در آن جمع شده است. این جمله شیطانی، به افراد پیشنهادی را میدهد که فرد مقابل را در نظر نمی گیرد. زیرا فرد این توصیه را فقط میتواند برای خودش بکار برد و نه رفیقش. جمع اضداد در سیستم رحمانی امکان پذیر نیست ولی سیستم شیطان بر این مبنا استوار است. مثلا یکی دیگر از توصیه های شیطان این است که اگر تصادف کردید و ضرری به طرف مقابل زدید ، در حد امکان فرار کنید و فرد مقابل را مقصر نشان دهید؛ اما اگر شما متضرر بودید، نگذارید فرد فرار کند. این نوع فلسفه زندگی یک نوع جمع اضداد است و سیستم شیطانی کلا براساس جمع اضداد استوار است. اگر فلسفه زندگی براساس جمع اضداد پایه گذاری شده باشد، یک نوع شیطان پرستی است. شیطان پرستی فقط مربوط به فرقه های فراماسونی مثل فرقه آنتوان لوی نیست، بلکه هر کس اینجور تفکرات مبتنی بر جمع اضداد را رویه زندگی خویش قرار دهد، به نوعی شیطان پرست است. آنتوان لاوی موسس کلیسای شیطان می گوید که : شیطان می‌گوید انتقام و خونخواهی کردن بجای برگرداندن صورت. اما آنتوان همین قانون را در مورد طرف مقابل نمی پذیرد. در اینجا قصد نداریم که فرقه آنتوان لاوی را با جمله و یا عبارت "شیطان پرست و یا شیطان گرا" معرفی کنیم و صورت مساله را پاک کنیم. شیطان پرستی بر اساس جمع اضداد طراحی شده است. خیلی از تفکرات انتون لاوی ( یا لوی) در میان عامه مردم هم وجود دارد. فقط با این فرق که او صراحتا افکارش را میگوید ولی بقیه در لفافه مذهب و قومیت این افکار را اعلام می دارند. خیلی از صوفیان و شعراء ، جمع اضداد را ترویج میکنند و عقاید خویش را بر این اساس بنا نهاده اند. حتی میگویند که صوفی جمع اضداد است. آنان پا را فراتر از این حرفها گذاشته و خدا را جمع اضداد معرفی میکنند!  دلیلشان هم این است که بعضی صفات خدا را ضد هم میدانند مثل اول و آخر و یا ظاهر و باطن. در حالیکه این صفات ضد هم نیستند، بلکه این علم ماست که این صفات را درک نمی کند و خیال میکند ضد همند. خدا منزه و مبری است از اینکه جمع اضداد باشد. بلکه شیطان اضداد را پیش می آورد و سیستم رحمانی منطبق با جمع اضداد نیست. هدف مهم شیطان هم از طراحی جمع اضداد این است که زندگی در سیستم رحمانی را غیر ممکن کند و نسبت به خدا گمان بد ایجاد کند. در این جهان شیطان روشی را بکار می گیرد که ضد رحمانی باشد. هر روش ضد رحمانی برای انسان بیراهه و دردسرساز است. نفسهای ما (و نه جسمهای ما) قبلا به ربوبیت خدا شهادت داده اند. حواس و جسم ما چیزی از آن حادثه به یاد ندارد ولی ما باید با بصیرت خویش ، نفس خویش را دوباره به گفتن بَلَى به ربوبیت خدا قانع کنیم (أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى). خدا بوسیله سیستم رحمانی که طراحی نموده است، میخواهد تمام جهانیان را تربیت کند تا شایستگی برگشت به بهشت را دوباره بدست آورند. جمع اضداد دستیابی به این هدف را به خطر می اندازد.

متاسفانه جمع اضداد در تار و پود جامعه ریشه دوانده است شاید شنیده و یا دیده باشید که بعضی خانواده ها برای پسرشان، عروسی کم خرج و ساده می خواهند ولی برای دخترشان عروسی مجلل می خواهند. این رفتار و کنش، جمع اضداد است که منطبق با سیستم رحمانی نیست و بلکه منطبق با سیستم شیطانی است. چیزهایی که شیطان پیشنهاد میدهد، با توصیه های رحمانی متضاد است و هیچوقت هم جمع نخواهند شد.

کسانی که در این دنیای فانی عزم جدی برای برگشت به طرف خدا از خود نشان نمی دهند، تفکراتی را بر می گزینند که برایشان جمع اضداد را توجیه کند. جمع اضداد یعنی هم خدا را می خواهد، هم خرما را. خیلی از افراد که مشروبات الکلی مینوشند، تا حدی دین را قبول دارند که بتوان مصرف مشروب الکلی را با دین جمع کرد و این یعنی نوعی جمع اضداد. شعر مهمترین توجیه است برای جمع اضداد. به همین خاطر شعرا همیشه میگویند که هم این و هم آن و یا نه این و نه آن! کتاب شعری به اسم دیوان شمس پر است از جمع اضداد. اشعار مهمترین دشمن پیام خدا هستند.

ضرب المثل های غلط در میان مردم جا افتاده که همگی حامل پیام جمع اضدادند. مثلا اگر چیزی بدون محافظ گذاشته شود؛ میگویند "همینجوری به امان خدا رها شده". در حالیکه امان خدا از هر امانی بالاتره. مگر از امان خدا بالاتر هم داریم. تمام امنیتها و پناهگاهها پیش خداست. متاسفانه شیطان حتی در ضرب المثل ها هم دخالت کرده و جملات فراوانی با مضمون جمع اضداد علیه خدای عالمیان منتشر کرده است.

یا اینکه میگویند: موسی به دین خود و عیسی به دین خود. در حالیکه تمام پیامبران از جمله موسی و عیسی، همگی یک دین داشته اند و همگی مسلمان بوده اند و هیچکدام ادعای تاسیس دین جدید نداشته اند. این ضرب المثل خودش چندین ضدّ را با هم جمع کرده است.

یا ضرب المثل دیگر میگوید : خدا بد نده! در حالیکه خدا همیشه خیر را برای مردم میخواهد و اگر بدی ای به مردم میرسد بخاطر کارها و اعمال خود مردم است.

 

مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا ﴿۷۹

هر چه از خوبیها به تو مى ‏رسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مى ‏رسد از خود توست و تو را به پیامبرى براى مردم فرستادیم و گواه بودن خدا بس است (۷۹)

 

یکی از نشانه های بلوغ نفس افراد این است که بوجود آمدن شر را از طرف شیطان بدانند. اگر یک روزی با اتوموبیلت تصادف کردید و طرف مقابل شروع به دشنام گویی و جنگ کرد، بدانید که پای شیطان درمیان است تا جنگ راه بیندازد.

موسی در دورانی از زندگیش بخاطر تعصب طایفه ای، با یک قبطی درگیر شد و ناخواسته قتل انجام گرفت؛ اما او فورا متوجه قضیه شد و عامل اصلی شر و قتل را به شیطان نسبت داد.

 

وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ﴿۱۵

و داخل شهر شد بى‏آنکه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت‏ یکى از پیروان او و دیگرى از دشمنانش [بود] آن کس که از پیروانش بود بر ضد کسى که دشمن وى بود از او یارى خواست پس موسى مشتى بدو زد و او را کشت گفت این کار شیطان است چرا که او دشمنى گمراه‏ کننده [و] آشکار است (۱۵)

 

قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۱۶

گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است (۱۶)

 

ایوب ، بیمار میشود و در نهایت، اعتراف میکند که بیماری او از طرف شیطان است.

 

وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿۴۱

و بنده ما ایوب را به یاد آور آنگاه که پروردگارش را ندا داد که شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرد (۴۱)

 

زندگی موسی و ایوب بعد از این اعترافاتشان، زمین تا آسمان فرق کرد و هر دو به مدارج عالی رسیدند. آنان فهمیدند که شیطان در تمام حوادث شرّ دخیل است. آنان دشمن اصلی خویش را شناخته بودند  و این بزرگترین پیروزی هر انسانی است. وقتی آدمیان بزرگترین دشمن خویش را بشناسند، دیگر دیر عصبانی میشوند و در جنگ و جدالهای بیخودی نمی افتند و زندگی امنتری را طی میکنند. خدا می فرماید که : وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳و بندگان خداى رحمان کسانى‏ اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏ دهند (۶۳)  بندگان خدای رحمان عامل اصلی شرّ را میشناسند و به همین علت آنان به ملایمت پاسخ میدهند و به نرمی و لطافت رفتار میکنند ، زیرا میدانند که خدا عامل اصلی تمام خوبی هاست و شیطان عامل اصلی شرّ است.

 

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶

در حقیقت‏ شیطان دشمن شماست‏ شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مى‏ خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶)

 

شرک بزرگترین جمع اضداد است. در قرآن ذکر شده است که مشرکین ، شرکشان را به خدا نسبت میدادند و میگفتند که خدا در سیستم رحمانی خودش دستور به آن داده است. اما خدا در ادامه می فرماید که آنان نسبت به این موضوع دانشی ندارند و فقط حدس میزنند و دروغ میگویند. بکار بردن جمع اضداد در مورد سیستم رحمانی به علت بی دانشی است و یک نوع دروغ است.

 

وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُمْ مَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ ﴿۲۰

و مى‏ گویند اگر [خداى] رحمان مى‏ خواست آنها را نمى ‏پرستیدیم آنان به این [دعوى] دانشى ندارند [و] جز حدس نمى‏ زنند (۲۰)

 

خدای حکیم خالق ماست و آن باریتعالی بهتر از هر کسی میداند که صلاح بشریت در چیست و او هیچوقت به جمع اضداد دعوت نمی کند. تنها راه نجات بشریت ، دوری از جمع اضداد است. جمع ضدها همان سیستم شرّ شیطان است.

 

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۱۶

بر شما کارزار واجب شده است در حالى که براى شما ناگوار است و بسا چیزى را خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمیدانید (۲۱۶)

 

بعضی شعراء تفکرات نادرستی در مورد جمع اضداد دارند. در حالیکه در سیستم رحمانی اصلا جمع اضداد وجود ندارد. نوشته اند که : ابوسعید خراز گفته‌ بود که‌ او خدا را از راه‌ جمع‌ او میان‌ دو ضد، شناخته‌ است‌، زیرا خود ابوسعید جمع‌ آن‌ دو را در خودش‌ یافته‌ و دیده‌ بود. او می‌دانست‌ که‌ به‌ صورت‌ خدا آفریده‌ شده‌ است‌ و گفته خدا را شنیده‌ بود که‌ او اول‌ و آخر و ظاهر و باطن‌ است‌، و این‌ آیه‌ را شاهد گفته خود آورده‌ بود.

خدای رحمان منزه است از این تفکرات شیطانی و گفته های بی سر و ته.  جمع اضداد در مورد خدا امکان پذیر نیست. سیستم شیطانی و سیستم رحمانی قابل جمع نیستند و پدیده های این دو سیستم با هم هیچ آشتی ای ندارند و تا ابد هم هیچ آشتی ای نخواهند داشت. شیطان این خواب (جمع اضداد) را به جهنم خواهد برد.

پیامبر ابراهیم خیلی خوب متوجه شده بود که سیستم شیطانی بر خلاف سیستم رحمانی است و جمع اضداد فقط زمانی امکان پذیر است که مردم شیطان را بپذیرند. به همین خاطر ، ابراهیم با هوشمندی کامل خطاب به پدرش، جمع اضداد را رد کرد و آن را مخلّ امنیت دانست.

 

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا

پدر جان شیطان را مپرست که شیطان خداى رحمان را عصیانگر است

 

شیطان دشمن بنی آدم است زیرا با جلوه دادن عادی جمع اضداد، فرهنگ خودش را منتشر میکند.

 

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ

اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست

 

 جبهه خیر و جبهه شر با هم قابل جمع نیستند. نمیتوان هم به کتاب خدا ایمان داشت و هم از طاغوت برای داوری استفاده کرد.

 

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحَاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِیدًا ﴿۶۰

آیا ندیده‏ اى کسانى را که مى ‏پندارند به آنچه به سوى تو نازل شده و [به] آنچه پیش از تو نازل گردیده ایمان آورده‏ اند [با این همه] مى‏ خواهند داورى میان خود را به سوى طاغوت ببرند با آنکه قطعا فرمان یافته‏ اند که بدان کفر ورزند و[لى] شیطان مى‏ خواهد آنان را به گمراهى دورى دراندازد (۶۰)

 

خدا میخواهد مردم به سمت خیر بروند ولی شیطان میخواهد به سمت شر. این دو خواسته ضد همند. بزرگترین جمع اضداد، جمع  بت پرستی و توحید (شرک) در کنار هم است. شریک قائل شدن برای خدا بزرگترین مثال جمع اضداد است. فرد مشرک در عین حال که میگوید خدا یکی است ولی غیر خدا را هم به عنوان الهه می گیرد. لا اله الا الله به طور جامع هر گونه جمع اضدادی را باطل اعلام میکند. لا اله الا الله یعنی خدایی در کنار الله نیست (و نباید باشد)

انسان بخاطر عجول بودن و جهالت، همانطور که خیر را میخواهد ؛ با همان روش هم شر را میخواهد. این همان جمع اضداد است.

 

وَیَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا ﴿۱۱

و انسان [همان گونه که] خیر را فرا مى‏ خواند [پیشامد] بد را مى‏ خواند و انسان همواره شتابزده است (۱۱)

 

شکر یعنی استفاده درست و صحیح از سیستم و نعمات رحمانی و کفر یعنی استفاده ناصحیح از آن. شکر و کفر با همدیگر همزمان نوعی جمع اضداد است.

شیطان با مطرح نمودن اضداد، سعی در به شک انداختن افراد نسبت به خالقشان دارد. مثلا بعضی ها می گویند که چطور خدا هم هدایت میکند و هم گمراه میکند.

 

وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ﴿۲۷

و کسانى که کافر شده‏ اند مى‏ گویند چرا از جانب پروردگارش معجزه ‏اى بر او نازل نشده است بگو در حقیقت ‏خداست که هر کس را بخواهد بى‏ راه مى‏ گذارد و هر کس را که [به سوى او] بازگردد به سوى خود راه مى ‏نماید (۲۷)

 

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۹۳

و اگر خدا مى‏ خواست قطعا شما را امتى واحد قرار مى‏ داد ولى هر که را بخواهد بیراه و هر که را بخواهد هدایت مى ‏کند و از آنچه انجام مى‏ دادید حتما سؤال خواهید شد (۹۳)

 

اراده خدا جامع و کامل است و هیچوقت  اشتباه نمی کند. بنابراین کسی را هدایت کند و یا کسی را گمراه کند ؛ هر دو به آنچه استحقاقش را داشته اند رسیده اند. اگر خدای رحمان و رحیم کسی را هدایت نکند، یعنی آن فرد گمراهی میخواهد. این دو موضوع جمع اضداد نیست. بلکه اراده و درک و فهم ما در این جهان مادی نمیتواند بدرستی این موضوع را از هم تشخیص دهد. اما در روز قیامت تشخیص آن ساده خواهد بود زیرا بصیرت و درک افراد در آن روز خیلی دقیقتر است و میدانند که خدا هیچوقت اشتباه نمی کند و بیخود بیگناهان را گمراه نمی کند.

 

وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ ﴿۴۲

و خدا را از آنچه ستمکاران مى کنند غافل مپندار جز این نیست که [کیفر] آنان را براى روزى به تاخیر مى‏ اندازد که بصیرتها و بینشها قوی مى ‏شود (۴۲)

 

خیلی از شعراء و صوفیان و فیلسوفان از آن جا که جمع اضداد کردند، حیران و سرگردان شدند. نتیجه بلافصل جمع اضداد، حیرت و سرگردانی است. شیطان برای حل این حیرت و سرگردانی، افراد را به مستی و جادو دعوت میکند. خیلی از افراد بخاطر خلاص شدن از این حیرت، وارد مراحل یوگا و مدیتیشن میشوند و سعی دارند که مسائل را در آن جا به فراموشی بسپارند و عقل و تفکر و خرد خویش را تعطیل کنند.

جمع اضداد مهمترین نکته ای است که بشر در مورد آن به اشتباه رفته است و بطور طبیعی آن را انجام میدهد. مثلا می گویند که : در نا امیدی بسی امید است. در حالیکه خدا هیچوقت نا امیدی را توصیه نمی فرماید. بلکه جمله صحیح این ضرب المثل در آیه قرآن ذکر شده است.

 

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶

آرى با هر دشوارىی آسانى ای است (۶)

 

یعنی هر دشواری ای و سختی ای ، آسان خواهد شد و این دقیقا برخلاف آن چیزی است که ضرب المثل در نا امیدی بسی امید است می گوید. زیرا خود خدا دستور می فرماید که هیچوقت از خدا نا امید نشوید و فقط گمراهان اند که از رحمت خدا ناامید میشوند.

 

قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ﴿۵۶

گفت چه کسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نومید مى ‏شود (۵۶)

 

بشر جمع اضداد را به این دلیل مطرح میکند که دلایل پشت پرده وقایع و عالم غیب را باور ندارد.

 

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۱۷

و شما آنان را نکشتید بلکه خدا آنان را کشت و چون [افکندى تو نیفکندى بلکه خدا افکند  و بدین وسیله مؤمنان را به آزمایشى نیکو بیازماید قطعا خدا شنواى داناست (۱۷)

 

در این آیه، بعضی ها فکر میکنند که جمع اضداد انجام شده است (وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى). اما این دید و علم ناقص ماست که فکر میکند این آیه جمع اضداد است. پیامبر محمد تیر می اندازد، ولی خدا هم تیر می اندازد و این خداست که آنان را با تیر زد و نه پیامبر محمد. خدا میخواهد به ما بگوید که او پیامبر را بطور غیبی کمک میکرد و تیرهای پیامبر با کمک خدا به هدف میخورد و اگر خدا نبود، هیچوقت به هدف نمیخورد. وقتی خدا با گروهی باشد، صدها نفر ، هزاران نفر را شکست میدهند. انسان ساز و کار پشت پرده و غیبی قضایا را درک نمی کند و به همین خاطر میگوید که اینها جمع اضداد است.

نظریه شیطانی وحدت وجود ، یک نوع جمع اضداد است. روش شیطان با روش خدا قابل جمع نیست. صوفی ها صلح کل را مطرح میکنند که طبق آن هیچ ایده ای غلط نیست و همه ایده ها قابل جمع هستند. طبق نظریه صلح کل صوفیان، همه فرقه ها و احزاب یکسانند و فرقی بین مسجد و میخانه نیست. این نوع افکار شیطانی میخواهند به نظریه جمع اضداد یک کلیت ببخشد و آن را رسمیت دهند.

 اگر کسی کتاب شیطان گرائی (انجیل شیطان) نوشته انتون لاوی را مطالعه کند، متوجه خواهد شد که او در قوانین خود، جمع اضداد کرده است. آنتوان لاوی در تفکراتش لذات را فقط برای خود میخواهد، حتی به قیمت نابودی دیگران. گروههای فراماسونری هم اینچنین فکر میکنند و هر چیزی را برای خود میخواهند. آنان آدمهای نیکوکار و بخشنده ای نیستند ، اما در میان خویش، همدیگر را برادر صدا میزنند. ایده های این گروهها پر است از جمع اضداد.

 

 

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶﴾

در حقیقت‏ شیطان دشمن شماست‏ شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مى‏ خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶(

 

در جمع اضداد دیگر بشریت خواهان صبر برای حل مشکلاتش نیست. بلکه به خیال خویش از راه جمع اضداد حلش میکند. مثلا کسی که رشوه می پردازد، به نوعی راه حل فوری و اورژانسی را انتخاب میکند و این در حالی است که خودش رشوه را قبول ندارد ولی میگوید همین یکبار تا کارم راه بیفتد و این یک نوع جمع اضداد است. برادران یوسف ، وقتی یوسف را درون چاه انداختند، گفتند که همین یکبار خلاف میکنیم و بعد از آن آدمهای صالحی میشویم.

 

اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ ﴿۹

[یکى گفت] یوسف را بکشید یا او را به سرزمینى بیندازید تا توجه پدرتان معطوف شما گردد و پس از او مردمى شایسته باشید (۹)

 

این طرز تفکر همان جمع اضداد است. تمام گناهان برای اولین بار به همین دلیل انجام می پذیرند. اما زمانی که آدمیان شر را  در کنار خیر پذیرفتند و جمع اضداد کردند؛ دیگر بیرون رفتن از این حالت خیلی سخت خواهد شد. شیطان جمع اضداد در کردار، گفته ها و پندارها را رواج میدهد تا که مخالفت با آنچه که خدا منع کرده است را ترویج کند. از نظر خدا در قرآن نجات جان یک انسان  مثل نجات جان کل انسانهاست. در قرآن هر قصاصی، باید با قصاص همسان و همتراز خودش در نظر گرفته شود. اما در میان مردم گاهی بخاطر مقداری پول ناچیز، جنگ در میگیرد و فرد مرتکب قتل میشود. قاتل کشتن فرد مقتول را حق خود میداند. این همان تفکر شیطانی است. افرادی که صفات شیطانی مثل بخل، طمع، غیبت، دزدی، زنا، ریا ، ربا، افترا ، رشوه را انتخاب می کنند، به نوعی اینها را حق مسلم خود می دانند و حتی گاهی برای دفاع از خود به این صفات شیطانی پناه می برند. آنها برای رفع نیازهای خود و نیرو گرفتن به این صفات شیطانی رو می آورند.  افراد در حالت عصبانیت این صفات شیطانی را با صفات خوب دیگری که دارند، جمع میکنند (جمع اضداد) و به این طریق دچار قتل میشوند. گاهی بعضی دولتها ، در مقابل انتقادهای سیاسی بزرگترین قصاصها و حتی قتل را در مورد منتقدین در نظر می گیرند. این جور سیاست همان جمع اضداد است. استالین بخاطر انتقادها و حرکات کوچک، بسیاری را قربانی کرد.

حتی کمک کردن به دیگران معنای واقعی خودش را از دست داده است. بعضی افراد در کمک به دیگران با هدف تسلط بر او ، نفوذ به او و یا تجاوز و یا بده بستان انجام می دهند و احسان و نیکوکاری و قرض الحسنه در قاموس آنان بی معنی است.  اما در سیستم خدا اینجوری نیست و جمع اضداد امکان پذیر نیست.

 

مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۶۱﴾

 

مَثَل (صدقات‏) کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند همانند دانه‏ اى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه‏ اى صد دانه باشد؛ و خدا براى هر کس که بخواهد (آن را) چند برابر مى ‏کند، و خدا گشایشگر داناست‏. (۲۶۱(

 

نویسنده انجیل شیطان (آنتوان لاوی) با دیدن عکس و تصاویر تصادفات ، منکر خدا شد و گفت چرا خدا این همه خونریز است! او درگیر جمع اضداد شد و نتیجه گرفت که خدا خونریز است.

یک دعا نویس که خودش هزار مشکل دارد، مردم پیشش میروند که مشکلاتشان را حل کند؛ اگر دعا نویس کاری از دستش بر می آمد، مشکلات خودش را حل میکرد و این خودش "جمع اضداد" است. خیلی از مردم متاسفانه این "جمع اضداد" را در وجود دعانویس  نمی بینند.

یا اینکه کسانی که تورات را حمل میکنند ولی حمل نمی کنند. این خودش نوع جمع اضداد است که در سیستم شیطانی فقط میسر است.

 

قلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۵

مثل کسانى که [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مکلف گردیدند] آنگاه آن را به کار نبستند همچون مثل خرى است که کتابهایى را برپشت مى ‏کشد [وه] چه زشت است وصف آن قومى که آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمى ‏نماید (۵)

 

یا اینکه کسانی هستند که ادعا میکنند وارد بهشت میشوند ولی هیچوقت آرزوی مرگ نمی کنند. اینم خودش نوعی جمع اضداد است. در سیستم رحمانی جمع اضداد امکان پذیر نیست و دقیقا جهنم به این خاطر خلق شده است تا این اضداد را پذیرا باشد.

 

قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿۶

بگو اى کسانى که یهودى شده‏ اید اگر پندارید که شما دوستان خدایید نه مردم دیگر پس اگر راست مى‏ گویید درخواست مرگ کنید (۶)

 

وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ﴿۷

و[لى] هرگز آن را به سبب آنچه از پیش به دست ‏خویش کرده‏ اند آرزو نخواهند کرد و خدا به [حال] ستمگران داناست (۷)

 

وقتی آدمیان نتوانند، بعضی پارادکسها را حل کنند، به سمت جمع اضداد میروند. جمع اضداد ایمان را از آدمیان می گیرد. خیلی از شعرا و صوفیان که دنبال مطرح نمودن جمع اضداد در عالم بودند، ایمان خود را از دست دادند و شروع کردن به گسترش حسن ظن نسبت به شیطان. شعرا راجع به آشتی اضداد صحبت میکنند. در حالی که جمع اضداد همان سیستم شر اهریمن است.

 

زندگانی آشتی ضدهاست                 مرگ آنک اندر میانش جنگ خاست

 

حتی شعراء گاهی غوره و انگور را ضد هم معرفی میکنند که نشان از آن دارد که هنوز بطور واقعی نفهیمده اند که ضد چیست. بیراهه رفتن در این مفاهیم و عدم توجه به قرآن ؛ شعرا و صوفیان را در حیرت و سردرگمی فرو برده است.

ترس از مار ضد شجاعت نیست. زیرا بعضی مواقع ترس از مار محتاطانه است. بنابراین معرفی کردن خیلی از اضداد واقعیت ندارد و فقط یک حرف شاعرانه است.

 

غور و انگور، ضدان اند،  لیک       چون که غوره پخته شد، شد یار نیک

 

مولوی معتقد است که زیر بنای خلقت بر اضداد بنا شده است و این همان حرف شیطان است که میخواهد سیستم رحمانی را در تربیت افراد خنثی و بی اثر کند.

 

پس بنای خلق از اضداد بود
لا جرم ما جنگییم از ضر و سود
هست احوالم خلاف همدگر
هر یکی با هم مخالف در اثر

 

و هم چنین معتقد است که زندگی، ترکیب و جمع همین اضداد است.

 

زندگانی آشتی ضدهاست
مرگ آن کاندر میانشان جنگ هاست

 

کتابهای شعر، همان کتابهای شیطان هستند که به معنای واقعی جمع اضداد را تبلیغ میکنند و به همین خاطر شعرا همیشه حیران و سرگردانند و از شعر گفتن هیچوقت سیر نمیشوند. شیطان کتابی به نام خودش ندارد، او عقایدش را با نام دیگران منتشر میکند و جوری جمع اضداد میکند که کسی پی نبرد.

صفات شیطانی باعث بوجود آمدن جمع اضداد در افراد میشود. مثلا یک فرد حسود، چیزی را برای خود میخواهد و برای دیگری نمیخواهد و این خودش نوعی جمع اضداد است. تمام مشکلات بشریت ناشی از تجمع اضداد در روان خویش است. مجذوب شدن به ظواهر دنیایی و ماده پرستی به خاطر جمع اضدادی است که مردم در فلسفه زندگی خویش اجرا میکنند. چشم و هم چشمی نوعی جمع اضداد است. چشم و هم چشمی نوعی حسادت است که مردم دیدن چیزی که ندارند را برای دیگران روا نمی دارند و برای ارضای این حس شیطانی، شروع به تقلید میکنند. آنان همیشه کمبودهای خویش را با ثروتمندان می سنجند و نه با فقرا و این خودش نوعی جمع اضداد است.

متاسفانه بعضی شاخه های روانشناسی ؛ به شدت مشغول ترویج جمع اضداد هستند. چند مثال:

 

·      عشق یعنی چیزی که نداری را به کسی دهی که آن را نمی خواهد.

·      فقط با افراد موفق تر از خودت مراوده کن

 

خدای مهربان مبرّی از جمع اضداد است. متاسفانه خیلی از احادیث و روایات برای خدا ، جمع اضداد مطرح میکنند و خدا را صاحب جمع اضداد معرفی میکنند و این برخلاف یگانه پرستی و توحید است. خدا مبری از هر گونه اضداد است و اینکه امور و مشیت خدا بوسیله انسانها قابل درک نیست؛ بخاطر عدم ایمان به لایه غیبی است. شما نمیتوانید یک اختلاف در قرآن پیدا کنید. اما احادیث و روایات پر هستند از اختلاف و ضدّ. همین آیه اهمیت پیروی از وحی الهی را میرساند. بدون وحی، گیر اضداد می افتید.

 

أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا ﴿۸۲

آیا در [معانى] قرآن نمى‏ اندیشند اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیارى مى‏ یافتند (۸۲)

 

جمع دو ضد، شرّ تولید میکند. این همان نکته مهمی است که کسی توجه نمی کند. خدا شر را نمی خواهد. خدا هر آنچه آفریده است خیر است. اما شرّ نتیجه جمع اضداد است. شیطان با ترکیب دو ضد، شرّ درست میکند. انگار ترکیب اضداد، شیاطین را تغذیه معنوی میکند و آنان را قوی تر میکند. به همین خاطر جمع اضداد، ظلم است به خود و همچنین ظلم است به افراد دیگر و سیستم رحمانی. جمع اضداد همان عبادت شیطان است. خدا می فرماید که (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى) در حالت سکارا و مستی و توهمات نزدیک نماز نشوید. این به آن علت است که نماز در مستی، جمع اضداد است. نماز در این حالت جمع اضداد است زیرا فرد هم خدا را می خواهد و هم توهمات و مستی را. اما خدا این ترکیب را ممنوع کرده است. خدا نماز خالصانه می خواهد و گرنه بیفایده و حتی مضر است. بیفایده است زیرا این نوع نماز، نماز نیست؛ و مضر است زیرا جمع اضداد است. کسی که جمع اضداد کند، به سیستم رحمانی ظلم کرده است.

هیتلر می گفت: ترحم و مظلوم نمایی و گریه کردن و صدقه دادن نیز کار بدی است. هیتلر عدم ترحم و عدم صدقه  را در ذهن خویش با ایدئولوژیش گره زده بود و او با جمع اضداد ، خودش را به مرحله ای رساند که میلیونها انسان را کشت. بعضی از مردم قدرت و عدالت خدا را نادیده می گیرند. خدای مهربان همه چیز را در این جهان به مقدار و اندازه خلق کرده است. این خود انسانها هستند که میزان و مقدار آن را به هم میریزند و جمع اضداد میکنند. شاید تعجب کنید که صدای مورچه حتی از صدای موتور هواپیما هم بلندتر است.  اما چون خیلی بالاتر از آستانه شنوایی انسان است، شنیده نمیشود و اذیتی برای ما ندارد. در هر خانه ای حداقل ده ها هزار مورچه زندگی می کنند و مدام رفت و آمد می کنند. تصور کنید که صداهای این مورچه ها بوسیله گوش ما قابل شنیدن بود!؛ آیا زندگی ممکن بود؟ اما خدای مهربان همه چیز را به اندازه و مقدار خلق کرده است. اما اگر کسی پیدا شود و یک دستگاهی اختراع کند که این صداها را قابل شنیدن کند و در همه جا نصب کند، آیا میتوان بین این همه مورچه و سر و صدا زندگی کرد؟! قطعا خیر.  اگر چنین فردی پیدا شود و این دستگاه را برای مزاحمت ایجاد کند، قطعا به پیاده سازی سیستم شرّ کمک نموده است.

خدای حکیم حشرات را کوچک آفریده است ولی تصور کنید که مورچه و یا پشه بیست برابر بزرگتر از سایزی بودند که حالا هستند؛ قطعا کسی امنیت نداشت و نمیتوانست روی زمین زندگی کند. اما زمانی در آینده ممکن است که بعضی انسانها در این حشرات دستکاری ژنتیکی کنند و بخواهند از آن به عنوان آسیب رساندن به دیگران استفاده کنند. این حالت طبق سیستم شیطانی است. زیرا شیطان میخواهد طرح خدا در سیستم رحمانی را با شکست مواجه کند. بنابراین در زمین، مورچه همان اندازه و سایز که خدا خلق فرموده است؛ قابل پذیرش است و غیر از آن قابل قبول نیست. به همین خاطر خدا در سوره الرحمن میفرماید که میزانها و اندازه ها را به هم نزنید.

 

أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ﴿۸

تا مبادا از اندازه درگذرید (۸)

 

وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ﴿۹

و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید (۹)

 

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿۱۰

و زمین را براى مردم نهاد (۱۰)

 

أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ   یعنی به اندازه بارندگی، آب مصرف کنید و اسراف نکنید و به اندازه گلیم خویش پا را دراز کنید. منابع طبیعی زمین را به پول تبدیل نکنید و آلوده نکنید. حیوانات و حشراتی که متوازن کننده و متعادل کننده طبیعت هستند، را از بین نبرید.

جمع اضداد به خانواده ها هم رسیده است. خدای مهربان، ازواج را زوج همدیگر آفریده است ولی ممکن است که زوج با نصیحت شیطان ، راه دگری بپیمایند و به رقیب و ضدّ هم تبدیل شوند. خدا زن را آفریده است که زن باشد و مرد ، مرد باشد و بجز این حالت، جمع اضداد پیش میاید. اهریمن هم همین را میخواهد. خدا زوجیت را آفریده است. سیستم رحمانی پر است از این نوع زوجیتها.

خدا تمام آب اقیانوسها و دریاها را شور آفریده است و مقدار بسیار کمی از آب موجود در زمین را از طریق باران در دریاچه ها و کوهها و رودخانه ها شیرین کرده است. خدا آن را به قسمت و اندازه و برحسب نیاز شیرین می کند. زیرا اگر تمام آب اقیانوسها  از همان اول شیرین میشد و بمدت طولانی راکد بودند، آب می گندید و قابل استفاده نبود. خدای قادر توانا هر چیزی را به اندازه آفریده است و در موقع مناسب نازل میکند. او نسبت به هیچ چیزی کوتاهی نکرده است. اگر عدم توازنی در طبیعت و زندگی هست، انسانها باعث و بانی آن هستند نه خدا. اگر انسانها باعث گرم شدن زمین شوند و باعث بالارفتن آب اقیانوسها و در نتیجه ورود آبهای شور به خشکی ها شوند و در نتیجه خشکیها غیر قابل زرع شوند؛ خود انسانها مقصرند. سیستم شر را خود انسانها با طراحی شیاطین و اهریمن ایجاد میکنند.

مرگ برای اغلب مردم یک معمای بزرگ است و حتی آنها مرگ و زندگی را جمع اضداد میدانند. البته نه برای شاگردان قرآن .  ما از قرآن چنین فرا می گیریم که مرگ دقیقا  مانند خواب است؛ همراه با رؤیا. درازای زمان مرگ تا رستاخیز مانند یک شب خوابیدن است. هر کس در لحظه ی مرگ می فهمد که چه سرنوشتی در انتظار اوست؛ بهشت یا دوزخ.  برای کافران، مرگ واقعه ای است وحشتناک؛ هنگامی که فرشتگان جانشان را می گیرند، بر صورت ها یشان می زنند. قرآن، به دفعات، از دو مرگ سخن می گوید، نخستین مرگ هنگامی رخ داد که در مشاجره در عالم اعلا ، ما ایستادگی لازم را برای پاسداری از مقام قدوسی خدا از خود نشان ندادیم، و این مرگ تا لحظه تولد ما در این جهان طول می کشد.  دومین مرگ، به زندگی ما در این دنیا خاتمه می دهد. دومین مرگ ما ضد زندگی نیست. اگر درست و صحیح زندگی کرده باشیم و نفس خویش را پیراسته باشیم، دقیقا مرگ نه تنها ضد زندگی نیست، بلکه ادامه یک زندگی واقعی است.

هدف از آفرینش، دوست داشتن و عبادت خداست و هرکاری برخلاف این جریان باشد، مایه دردسر و عذاب آدمیست و باعث انواع بیماریهای جسمی و روحی میشود. پاتریک گلاین میگوید که اعتماد دینی منطقی ترین و سازگارترین صحت دماغی و شادمانی است. آدمیان باید به حرف خدا اعتماد کنند و بیخودی برای خود جمع اضداد نسازند و زندگی خود را پر از تنش و استرس و حیرت و سرگردانی نکنند.

 

الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿۲۸﴾

همان کسانى که ایمان آورده‏ اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد (۲۸(

 

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴿۵۶﴾

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (۵۶(

 

 

بعضی ها فکر میکنند انجام کارهای نیک و پرهیز از کارهای بد، فقط برای آخرت است. در حالیکه انجام کارهای نیک برای بدست آوردن یک زندگی پاک در همین دنیاست و در نهایت به درد آخرت هم میخورد. آیه قرآن خیلی زیبا می فرماید : هر کسی که کار شایسته ای انجام دهد ، (خواه) مرد باشد یا زن ، در حالی که مؤمن است ، او را به حیاتی پاک زنده می داریم ، و مسلماً پاداششان را به (حسب) بهترین اعمالی که انجام می دادند ؛ به آنها می دهیم .

جادوی شیاطین (قسمت شصت) خدا نظاره گر است

جادوی شیاطین (قسمت شصت) خدا نظاره گر است


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت)

خدا نظاره گر است

 

بزرگترین دلخوشی ما در دنیای فانی این است که خدا را ناظر بر اعمال خویش ببینیم. وقتی به آسمان نگاه می کنیم، میلیاردها ستاره می درخشند، ماه و خورشید طبق قاعده منظمی بدون یک دقیقه پس و پیش کارشان را انجام میدهند، هیچکدام از ماه و خورشید و ستارگان سرخود عمل نمی کنند و آنان هیچوقت از همکاری با هم دست نمی کشند و از همدیگر پیشی نمی گیرند. این نظم فوق العاده نشان از هدف و مقصد مهمی دارد که خدا برای جهان در نظر گرفته است. عظمت کیهان آنقدر زیاد است که کره زمین در میان آنان گم است. قطعا عظمت آفرینش آسمانها و زمین از عظمت آفرینش انسان خیلی بیشتر است. این همه عظمت و بزرگی در آفرینش برای یادآوری و تربیت ما آفریده شده است. خدا معماهایی در جهان گذاشته است تا ما آن را پیدا کنیم و با این معماها بتوانیم خدا را بهتر بشناسیم و او را به یاد آوریم. خدا از هر طریق ممکن میخواهد خودش را به ما معرفی کند تا ما به وجود او پی ببریم. انگار پی بردن به وجود اوست که ما را به بهشت بر میگرداند. پی بردن به وجود اوست که ما را به اصل خویش بر میگرداند. پی بردن به وجود آن خالق بی همتای یکتا از روی نشانه هایش، عزم ما را جزم میکند که کردار نیک انجام دهیم و بیشتر به حرفهایش گوش کنیم. آسمان را آبی آفریده است و ستارگان را زینت آن قرار داده است تا ما بدانیم که یک قدرت برتر نظاره گر ماست و البته این نوع ویوی زیبا فقط روی زمین قابل مشاهده است و جهان بیرون از زمین تاریک است و اصلا آبی نیست. این نشان میدهد که هدف از خلق کائنات، روی آوردن و توجه نمودن انسانهای روی کره زمین است . روی آوردن و توجه نمودن به خالق این نشانه ها.

 

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۷۹

من از روى اخلاص پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم (۷۹)

 

خدای مهربان خیلی با عظمت است. او اثرات و آیات خود را در هر ذره‌ای از خلقت، قرار داده است. از طلوع و غروب خورشید تا صدای زیبای پرنده‌ها، همگی نشانه هایی از عظمت و قدرت خالق یکتا را در خود دارند. ما با تصدیق این نشانه ها بر وجود او مهر تائید می نهیم و به او روی می آوریم. او خدایی است که هر چیزی را با دقت کامل در نظر گرفته است، او رزق و روزی این همه موجودات را در نظر گرفته است و همزمان زیبایی و هماهنگی را برای آنها در نظر گرفته است. بطوریکه با همه تنوع و زیبایی در جهان، همچنان هماهنگی و تعادلی وجود دارد که شکوه و عظمت او را برای ما به نمایش می گذارد. وقتی به طبیعت و عظمت کیهان خیره می‌شویم، به کوچکی و  ناچیزی خویش در برابر عظمت خدا پی می بریم. البته هدف از آفرینش جهان هم همین است که ما به این نکته پی ببریم، زیرا نفس ما متکبر است و تنها راه برای بیداری او همین است. او خالق جهان است، پروردگاری که هر ذره‌ای در این جهان را به طور کامل می‌شناسد. او قادر به خلقت زیبایی‌های دیگری است که حتی در آرزوها و خیالات هم نمی‌توان آنها را تصور کرد. باید باور عمیق داشته باشیم که همه چیز در این جهان ، صفت رحمانی خدا را به ما یادآوری می‌کند. همانی که انسان را آفرید و به او یاد داده است که چکار کند و کتاب آسمانی برای او فرستاد و همیشه حاضر و ناظر است بر اعمال او.

وقتی خدا می فرماید که خدا خالق هر چیزی است ، یعنی در مطالعه موجودیت هر چیزی، خدا به عنوان فاکتور خالق باید مطرح شود و گرنه علم به بیراهه میرود و به جهل تبدیل میشود. هاوکینگ به این نتیجه رسیده بود که جهان به صورت خودبخودی به وجود آمده است و نیازی به وجود خدا نیست. بعضی ها می گویند که نظر هاوکینگ در مورد وجود خدا بر اساس دیدگاه فیزیکی و علمی است و نه دیدگاه دینی. ما باید دقت کنیم که نمیتوان فاکتور خدا را از نظریات علمی حذف کرد. مثل این است که در مطالعه یک وسیله که حرکت میکند، همه عوامل آن بررسی شود بجز قسمت انرژی مورد نیاز برای حرکت. خدا در قرآن می فرماید که لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ یعنی هیچ قوه و انرژیی بدون خدا امکان پذیر نیست. یعنی تمام کائنات بدون خدا ، هیچ است و به محض رو برگرداندن خدا از کائنات، تمام آسمانها و زمین انرژیشان را از دست خواهند داد و در نتیجه جرمشان را هم از دست میدهند و به هیچ تبدیل میشوند. اما بدون در نظر گرفتن این عامل مهم در معادلات علمی، جهل حکمفرما میشود و خرافات خودش را جای علم جا میدهد. تمام قبائل قدیمی اولیه که خدا را در معادلاتشان حذف کردند، در جهل و خرافات گیر افتادند. یکی از روشهای توقف علمی بشریت که شیاطین دوست دارند، حذف خدا از معادلات  فاکتورهای علمی است. خیلی از شیمیدانها در طول تاریخ، خدا را از معادلاتشان حذف کردند و جذب جادو شدند و بلافاصله دنبال تبدیل کردن مس به طلا بودند و سالها وقت خویش را صرف این مورد کردند ولی به نتیجه نرسیدند. زیرا همان لحظه که خدا را حذف کردند، از جاده علم خارج شده و به جاده جهل و خرافات افتادند. (هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ- آیا کسانى که مى‏ دانند و کسانى که نمى‏ دانند یکسانند ). اصلا تمام علوم مفید، با هدایت خدا کشف شده اند. وقتی خدا را وارد یک معادله علمی کنید؛ خودبخود به مرحله بعدی هدایت خواهید شد و علم گسترش پیدا میکند. اما اگر خدا از معادلات حذف شود، علم به شک و گمان و ظن تبدیل میشود و دیگر اسم علم نمیتوان رویش گذاشت؛ بلکه قدم زدن در تاریکی است.

علم و دانش فقط وسیله شناخت بیشتر خدا هستند و فقط در آن صورت میتواند به رفاه بیشتر بشر کمک کند. در خیلی از شاخه های علمی، بشر پیشرفت زیادی نکرده است زیرا اعتقادی به آن موضوع ندارد. آیا بشر میتواند مصرف آب را در کشاورزی و صنعت بهینه سازی کند و به کمترین حالت خود برساند؟ بشر فعلی نمیتواند زیرا در این موضوع خیلی کم کار کرده است و اعتقادی به عدم اسراف ندارد. اما خالق ما عدم اسراف را توصیه فرموده است. وقتی خدا در نظر گرفته نشود، شاخه های مفید علمی نادیده گرفته میشوند و این خودش نوعی جهل است. خدا بنی آدم را بر بسیاری از موجودات دیگر فضیلت داده است و بیشتر موجودات دیگر با کمترین امکانات زندگی میکنند فقط به این دلیل که در خدمت بنی آدم و محیط زیست او باشند. مدت عمر انسان از نود و نه درصد عمر حیوانات و جانداران دیگر بیشتراست. بعضی از حشرات فقط یک روز زنده اند. عمر متوسط یک انسان خیلی بیشتر از موجودات دیگر است.

تعدادی از مورچه خوارها و سوسمارها بینایی کم و یا حتی کاملا کور هستند و اینها بدون بینایی روی زمین زندگی میکنند و زندگی را براساس آنچه خدا آفریده است، ادامه میدهند. اما بنی آدم با آنکه کره زمین در اختیارش است، قادر به یک زندگی بی دردسر نیست و همیشه زیاده خواه است.

یک بچه اگر بداند که زندگیش چقدر به پدر و مادرش وابسته است، اهمیت وجود پدر و مادرش را درک میکند؛آنوقت شکر گزار والدینش خواهد بود. اگر بعضی حقایق زندگی نسبت به کره زمین را بدانیم، لزوم ایمان به لایه غیبی جهان برایمان اثبات میشود و آنوقت شکرگزار خدا خواهیم بود.

 

وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ﴿۱۴

و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوى من است (۱۴)

 

 زمین تنها سیاره منظومه شمسی است که حیات در آن میسر است. نگهداشتن امکان حیات در یک کره دور افتاده مثل زمین کار ساده ای نیست. مریخ هم زمانی آب داشته است و بمرور زمان آب آن از بین رفته است و اکنون امکان استفاده از آن میسر نیست و حتی شاید قبلا جاندارانی هم داشته است. طول روزها در مریخ بمرور کم میشود و سرعت چرخش مریخ به دور خودش بیشتر میشود و این مقدار تغییر، اگر برای زمین پیش میامد، دیگر زندگی در زمین میسر نبود و تمام نظم و محاسبات به هم میخورد. کمربند وان آلن بالای زمین یک نوع سپر دفاعی چند لایه ای در برابر طوفان های خورشیدی و تشعشعات فضایی بوجود آورده است و بدون وجود این لایه محافظ امکان زندگی در زمین وجود ندارد. این لایه را چه کسی گذاشته است؟ چرا مریخ این لایه را ندارد؟ چرا آبهای مریخ از بین رفته است و قابل استفاده نیست ولی آبهای زمین قابل استفاده است. چرا سرعت چرخش زمین به دور خودش، در دراز مدت تغییر آنچنانی و قابل ملاحظه ای نکرده است؟ و هزاران سوال دیگر که تنها یک جواب دارند. یک نیروی غیبی از زمین محافظت میکند. چون آسمان یکم و مخصوصا منظومه شمسی، خطرات زیادی این سیارات را تهدید میکند و جالب است که تنها زمین در این بین سالم مانده است و امکانات حیات خود را از دست نداده است. یک نیروی غیبی، زمین را برای زندگی بطور مداوم نگه میدارد. این نیرو همان نیروی خداست. خدا میخواهد که مردم متوجه این موضوع شوند و به غیب ایمان آورند.

 

الم ﴿۱

الف لام میم (۱)

 

ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿۲

این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است (۲)

 

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۳

آنان که به غیب ایمان مى ‏آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‏ ایم انفاق مى کنند (۳)

 

خیلی ها روی زمین، خودشان و یا اربابانشان را صاحب این نیروها معرفی میکنند؛ اما خدا از ما میخواهد که همه این خیلی ها را رد کنیم و فقط خدای واحد و اَحد را منشاء این نیروهای غیبی بدانیم.

 

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۶۴

بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما] (۶۴)

 

اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۳۱

اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مامور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست منزه است او از آنچه [با وى] شریک مى‏ گردانند (۳۱)

 

خدا نمونه ارباب گرفتن غیر خدا را در مورد مسیحی ها بیان میدارد و به ایمانداران گوشزد کند که شما نباید چنین کنید. ربّ باید یکی باشد. جهت ادامه زندگی روی زمین، یکی بودن ربّ خیلی ضروری است. اگر هر ملتی ربّ مخصوص خود را اتخاذ کند، در آن صورت تربیتها متفاوت خواهد بود و باعث افتراق انسانها و نابودی زمین خواهد شد.

 

یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۳۹

اى دو رفیق زندانیم آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداى یگانه مقتدر (۳۹)

 

در قرآن، داستان بنی اسرائیل در صحرای سینا به طور خلاصه به شرح زیر است: خدا برای بنی اسرائیل، قومی که در برابر ظلم و ستم فرعون ذلیل شده بودند، با آیات خود آنان را نجات داد، بعد بنی اسرائیل از مصر رفتند و از زیر یوغ بردگی آزاد شدند و به صحرای سینا رفتند. در این صحرا، خدا با موسی صحبت کرد. خدا در صحرای سینا با بنی اسرائیل عهد بست که بر اساس آن، بنی اسرائیل باید فرامین خدا را رعایت کنند و در عوض، خدا هم برکات خودش را بر آنها نازل خواهد کرد. بنی اسرائیل در این صحرا مکررا فرامین الهی را نقض می کردند و نسبت به خدا اعتراض میکردند. داستان بنی اسرائیل در صحرای سینا سمبل زندگی تمام بشریت است. در آنجا، خدا به موسی ده فرمان می‌دهد و او می بایست این فرمان‌ها را به مردم بگوید. فرمان‌ها شامل قوانین مهمی است که رعایت آن تضمین کننده سلامت روانی یک جامعه است. موسی این فرمان‌ها را به بنی اسرائیل گفت، اما برخی از افراد این فرمان‌ها را نادیده می‌گرفتند و بر خلاف آن عمل میکردند. خدا بارها عهدش را با بنی اسرائیل تجدید میکند و بنی اسرائیل هم بارها عهدش را با خدا می شکند.

خدا در صحرای سینا، حتی ابرها را برای محافظت از بنی اسرائیل می گرداند و همچنین غذاهای من و سلوی را به آنها معرفی میکند و هدایت میکند و بنی اسرائیل شرایط یک زندگی را خواهند داشت. فرق زندگی در آنجا با مصر این بود که بنی اسرائیل در سینا زندگی سخت تری داشتند و تنوع کمتری بود ولی در عوض آزاد بودند. اما زندگی در مصر تنوع بیشتری داشت ولی برده بودند. هر زمان که بنی اسرائیل به فرامین خدا احترام میگذاشتند و آن را به درستی اجرا میکردند؛ خدا هم سایه ای را بالای سر آنها قرار میداد. این سایه یک چیز نمادین است و به معنای محافظت است. این داستان برای تمام بشریت مایه عبرت است. زیرا هر بنده ای از بندگان خدا که نیت برپایی فرامین خدا را داشته باشد و در راه خدا تلاش و کوشش کند، چنین سایه و محافظی از طرف خدا خواهد داشت. اما اگر سایه ها را نبیند و طبق سایه ها حرکت نکند، به خودش ظلم میکند.

 

وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ﴿۵۷

و بر شما ابر را سایه‏ گستر کردیم و بر شما منّ و سلوی فرو فرستادیم [و گفتیم] از خوراکیهاى پاکیزه‏ اى که به شما روزى داده‏ ایم بخورید و[لى آنان] بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا مى‏ داشتند (۵۷)

 

خدا محافظها و سایه ها و امکانات خاصی در طول زندگی در اختیار انسانها قرار میدهد و انسانها اگر این سایه ها را نادیده بگیرند و خدا را به آن خاطر ستایش و سپاس نگویند، به خود ظلم می کنند و دچار لعنت خدا میشوند. ما هر چیزی که در زندگی داریم و بدست می آوریم، از طرف خداست و جزو سایه هایی است که خدا برای محافظت و گذران روزگار برای ما میفرستد. خانه، و یا شغلی که انجام میدهیم و به ازای آن پول می گیریم، سایه هایی است از طرف خدا. اما بعضی ها ممکن است که این سایه ها را قبول نکنند و دچار تنوع طلبی بروند و دچار راهی بروند که خدا برای آنها نمی پسندد. بنی اسرائیل در صحرای سینا بایست می ماندند و بعضی مشکلات را باید تحمل میکردند و یا اینکه به مصر بر میگشتند و تنوع طلبی را انتخاب میکردند ولی در عوض برده و بنده غیر خدا می شدند.

 

مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴

و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى ‏کنیم (۱۲۴)

 

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا ﴿۱۲۵

مى‏ گوید پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردى با آنکه بینا بودم (۱۲۵)

 

قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶

مى‏ فرماید همان طور که نشانه‏ هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى ‏شوى (۱۲۶)

 

خدا در صحرای سینا، منّ را برای بنی اسرائیل فراهم می آورد. منّ نوعی دانه بود گِرد به اندازه دانه های گشنیزکه با گزش بعضی درختان توسط حشرات از آن خارج میشد و مردم جمعش میکردند و به آرد و نان تبدیلش میکردند و طعمی همانند نان و عسل داشته است. این نوع نان، بیشتر ویتامینها و مواد مغذی مورد نیاز بدن انسان را داشته است. تنها مشکلش این بود که به درد آدمهای تنوع طلب نمی خورد. زیرا آدمهای تنوع طلب در عوض این نان مغزی، خیار و عدس و سیر و پیاز و هندوانه و میوه های آبکی میخواستند. علم هم ثابت کرده است که خیار و هندوانه و سیر و پیاز قسمت اعظم آنان آب است و مواد مغزی آنها نسبت به حجمی که دارند، بسیار کم است. یک هندوانه و یا خیار نود درصد یا حتی بیشتر حجمشان آب است و مواد مغزی بسیار کمی (نسبت به حجمشان) دارند. البته این مواد هم فواید زیادی دارند. اما در صحرای سینا رشد اینها خیلی هزینه بردار است و یا حتی غیرممکن است. این موضوع ثابت میکند که تنوع طلبی آدمها باید سازگار با محیط زیستشان باشد و گرنه دچار بردگی میشوند و توسط شهری ها به بردگی گرفته میشوند.

 

وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ ﴿۶۱

و چون گفتید اى موسى هرگز بر یک [نوع] خوراک تاب نیاوریم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمین مى ‏رویاند از [قبیل] سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز براى ما برویاند [موسى] گفت آیا به جاى چیز بهتر خواهان چیز پست‏ ترید پس به شهر فرود آیید که آنچه را خواسته‏ اید براى شما [در آنجا مهیا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پیشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا که آنان به نشانه‏ هاى خدا کفر ورزیده بودند و پیامبران را بناحق مى ‏کشتند این از آن روى بود که سرکشى نموده و از حد درگذرانیده بودند (۶۱)

 

خدا به آدمها ، دوری از تنوع طلبی ها را توصیه میکند تا عزت نفس خویش را حفظ کنند و خود را دچار خواری و زبونی نکنند. تنوع طلبی آنچنان خطرناک است که قوم بنی اسرائیل که نشانه های زیادی از خدا با چشمان خویش دیده بودند، این تنوع طلبی را بر این نشانه ها ترجیح دادند. فکر نکنید که ما از بنی اسرائیل بهتریم. باید توجه کنید که در میان اقوام دیگر، بنی اسرائیل قوم بهتر! در زمان خویش بوده اند. خدا بوسیله سایه هایی که در کنترل خودش است از ما حمایت میکند ولی در عوض ما هم وظیفه داریم که به فقط او توکل کنیم. خدا به توکل ما نیاز ندارد، بلکه ما برای نجات خویش به توکل به خدا نیاز داریم.

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿۱۵

اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بى ‏نیاز ستوده است (۱۵)

 

انسانها بعد از تنوع طلبی، خود و محیط خود را دچار کمبود میکنند و تمام منابع طبیعی خدادادی را  مصرف میکنند. خدا برای هر ملتی و هر فردی رزق و روزی را به اندازه و به مقدار معلوم نازل میکند.

 

وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ﴿۲۱

و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه ‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏ اى معین فرو نمى‏ فرستیم (۲۱)

 

اما اگر افراد در استفاده از این نزولات آسمانی اسراف و افراط و تفریط کنند، دیگر مسئولیتش برعهده خدا نیست. خدا به مقدار معلوم (بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ  علمی و معین) نازل میکند. خدا برای خیلی از مناطق نزولات آسمانی نازل می کند تا که صحیح و متعادل از آن استفاده شود نه اینکه هندوانه و خیار و چغندر قند و سایر میوه های آبکی بکارند. بنابراین باید این مساله را رعایت کنند و گرنه دچار مشکلات زیادی خواهند شد. انسان نباید هر چیزی را به پول تبدیل کند. انسان نباید تمام منابع طبیعی خدادادی را به پول تبدیل کنند. تنوع طلبی مهمترین دلیل نابودی منابع طبیعی است، زیرا تنوع طلبی پول زیاده از حد لازم دارد. هر چقدر که آدمی بیشتر علیه خدا عصیان کند، بیشتر امکانات طبیعی زمین را از دست خواهد داد و امکانات طبیعی دست نیافتنی تر میشود. انسانها هبوط پیدا میکنند و این یعنی شایستگی موقعیت قبلی را ندارند.

ما برای زندگی راحتتر روی زمین، بیشتر به هدایت از طرف خدا نیاز داریم تا علم. آیا علم میتواند حزن و اندوه بشر را از بین ببرد؟ خیر. در این مورد علم ناقص انسان یک قرص مسکن و روانگردان برای فرد حزین تجویز میکند. در حالی که هدایت خدا به روش خیلی سالمتر و راحتتری اینکار را میکند.

 

یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۳۵

اى فرزندان آدم چون پیامبرانى از خودتان براى شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند پس هر کس به پرهیزگارى و صلاح گراید نه بیمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین مى شوند (۳۵)

 

در روش خدا، فرمول این کار خیلی ساده است. استقامت در راه خدا، خوف و حزن را از بین می برد.

 

 

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۱۳

محققا کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد (۱۳)

 

بشر وقتی از هدایت خدا پیروی نکند ، دچار غضب خدا شده و تابع هوی میشود. در اینجا میتوانیم دو فعل عربی هدی و هوی را از جهاتی متضاد همدیگر بدانیم.

 

کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى ﴿۸۱

از خوراکیهاى پاکیزه‏ اى که روزى شما کردیم بخورید و[لى] در آن زیاده‏ روى مکنید که خشم من بر شما فرود آید و هر کس خشم من بر او فرود آید قطعا در [ورطه] هلاکت افتاده است (۸۱)

 

وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿۸۲

و به یقین من آمرزنده کسى هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته نماید و به راه راست راهسپر شود (۸۲)

 

حتی علم زیاد، نمیتواند بشر را نجات دهد، مادامی که بشر از هدایت خدا پیروی نکند. یکی با علم خودش کشتی تایتانیک را محکم و غیر قابل غرق میسازد و توهم برش میدارد که کشتی اش غرق نشدنی است. اما علم انسان همیشه ناقص است و یک چیزی کم دارد، یک آجر حیاتی در هر ساختمانی هست که فقط خالق عالم مکان این آجر را میداند. علم اقتصاد، علم پزشکی و سایر علوم بشری پر است از ناخالصی ها. بشر حتی جادوگری را هم یک علم میداند. او شعر را هم یک علم میداند. در حالیکه اینها علوم نیستند و پر هستند از خرده شیشه. بشر میخواهد از اینها، راه خودش را انتخاب کند. بشر سرنوشت خودش را داده است دست این علوم (99 درصد جهل).

علم واقعی یعنی دستوراتی که خدا برای هدایت ما فرستاده است. انسان عالم نیست؛ علمی که ربا را برای اقتصاد تجویز کند، علم نیست. بودن و نبودن این علم تاثیری در وجود هدایت ندارد. وجود خیلی از مشکلات بشری، بخاطر وجود علم ناقص در میان انسانهاست.

 

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و نه) آخر الزمان (قسمت 2) هبوط دوباره انسان

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و نه) آخر الزمان (قسمت 2) هبوط دوباره انسان


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و نه)

آخر الزمان (قسمت 2)

هبوط دوباره انسان

 

در قسمت قبل بررسی شد که انسان در کره زمین، قبل از قیامت و روز داوری، چند بار دیگر، هبوط پیدا میکند و شرایط زندگی برایش مشکل تر میشود. زمانی از چشمه های طبیعی، آب خنک می نوشید و زیر سایه ها استراحت میکرد و شبها می خوابید و روزها تلاش و کوشش میکرد ولی اکنون انسان دوباره هبوط پیدا کرده است و در هر بار هبوط، شرایط زندگی طبیعی را از دست میدهد و باید بوسیله تجهیزات و امکانات اختراعی و ساخته دست خودش، همان امکانات طبیعی را برای خودش شبیه سازی کند. زمانی که انسانها عصیان کنند، شرایط طبیعی از کنترل خارج شده و نمیتوان شرایط طبیعی را براحتی و ساده دوباره بدست آورد. برای مثال اکنون تابستان مردم در شهرها، همگی داخل ادارات و خانه ها کولر روشن کرده اند و این کولر قسمت موتورش خارج از ساختمان است و قسمت موتور کولرها، گرما و بخار تولید میکند و زمانی که شما از یک کوچه و یا بغل یک ساختمان رد میشوید، گرمای فوق العاده ای حس میکنید که ناشی از گرمای این تجهیزات و ماشین آلات است و درصدی از گرمای داخل شهرها به این علت است. و به این طریق تجهیزات اختراعی بشر، میشود قاتل جان خودش. به این دلیل بچه ها و بزرگترها داخل خانه می مانند و  معنای روز و شب و اوقات و استراحت و کار را درک نمی کنند. آنقدر دود و غبار و گرد و خاک در آسمان هست که خورشید ناپیداست و کسی غروب آفتاب و طلوع آفتاب و قرص ماه و ستارگان در شب را نمی بیند و در یک فضای انتزاعی و مجازی بزرگ میشوند و به این طریق گذر روزگار بر آنان هیچ تاثیری ندارد.

مردم گرمای درونی خویش را با قیمت گزافی از بین می برند. به قیمت آلوده کردن محیط زندگی خویش. هر گناهی که انجام میشود، مقدار نار(آتش درونی از نوع شیطان) درون بدن انسان را زیادتر می کند و این نارها نیاز به خاموش کردن دارند و مردم به اشتباه فکر میکنند که باید از کولر و سایر تجهیزات بطور مفرط استفاده کنند. در حالیکه این نوع نار فقط بوسیله تقوا و پرهیزگاری خاموش میشود.

آدمی باید لحظه به لحظه وقتش را در نظر داشته باشد و آیات و نشانه های خدا را ببیند و درک کند و از آن برای رشد نفس خویش استفاده کند. به همین خاطر خدای حکیم می فرماید که نماز کتابی موقوت (زماندار) است.

 

فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا ﴿۱۰۳﴾

و چون نماز را به جاى آوردید خدا را [در همه حال] ایستاده و نشسته و بر پهلوآرمیده یاد کنید پس چون آسوده ‏خاطر شدید نماز را [به طور کامل] به پا دارید زیرا نماز بر مؤمنان در اوقات معین مقرر شده است (۱۰۳)

 

متاسفانه اکنون بیشتر مردم به این نشانه ها و اوقات طبیعی اعتقادی ندارند و  آن را نادیده می گیرند. خدا نمازها را در اوقات مشخصی گذاشته است و میخواهد ما این اوقات را درک کنیم و قطعا برای این ناباوران که شواهد محکم طبیعی را نپذیرند، زمانها و دوره ها و عصرها بناگاه به پایان می رسد. انسان باید همیشه شب و روزش مشخص باشد و طلوع و غروب آفتاب را از هم تشخیص دهد و بین پایان و آغاز روز و شب فرق قائل شود. شبها زمان استراحت است. اما مردم متاسفانه با دیدن فیلمهای عشقی و آلفایی ، شب خود را از بین می برند و خوابهای عمیق را از زندگی خویش حذف میکنند. خدا شب را برای آرامش و استراحت آفریده است و این اندازه گیری آن خالق یکتاست و خالق ما بهتر از هر کسی طریقه برآورده شدن نیازهای ما را می داند. گاهی افراد تا هفته ها به آسمان نگاه نمی کنند و حرکات خورشید و ماه و ستارگان را بررسی نمی کنند، یعنی نیاز ندارند.

 

فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ﴿۹۶

[هموست که] شکافنده صبح است و شب را براى آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده این اندازه‏ گیرى آن تواناى داناست (۹۶)

 

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿۹۷

و اوست کسى که ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسیله آنها در تاریکیهاى خشکى و دریا راه یابید به یقین ما دلایل [خود] را براى گروهى که مى‏ دانند به روشنى بیان کرده‏ ایم (۹۷)

 

ما باید بین اوقات پنجگانه نمازها فرق قائل شویم و یکی از دلایل نماز نخواندن و سبک شمردن نمازها همین است. مردم فرقی بین شب و روز و آغاز و پایان شب و روز نمی گذارند و این اوقات برایشان مهم نیست و غرق شدن در اشعار و فیلمها و کانالهای چت و ... آنان را از درک اوقات طبیعی محروم کرده است. خدا ما را می شناسد و به همین خاطر می فرماید که نماز یک کتاب مبتنی بر وقت است (إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا ). بزرگترین دردسر زندان، عدم درک اوقات است. ما اکنون با غرق شدن در فیلمها و آهنگها، یک زندان بزرگ برای خود درست کرده ایم. یک بچه شبها نمی خوابد و یا با بزرگترها می خوابد و یا اینکه شب و روز چراغ خانه روشن است ، به همین خاطر این بچه اوقات و زمانها را درک نمی کند و از همه مهمتر این بچه اهمیت نماز را نمی فهمد. نسل آینده که با این روش پرورش یافته اند،  نشانه ها و آیات خدا در طبیعت را هم نمی فهمند و نادیده گرفتن این نشانه ها و آیات به معنای فراموش کردن خداست. کسی که خدا را فراموش کند، خدا هم او را فراموش میکند.

بعضی ها را دیده ای که موی سرشان سفید شده است ولی هنوز فکر میکنند جوان هستند و نمیخواهند گذر و گذشت روزگار را درک کنند. این افراد نمیخواهند متوجه عمق قضیه شوند. قبلا آفتاب و ماه و روز و شب را می دید و توجه نمی کرد ولی حالا از بس که دود و گرد و غبار زیاد شده است که شب و روز برایش مشخص نیست و آفتاب و ماه را نمی بیند. بعد از مدتی آیات و نشانه های واضح خدا دیگر پیدا نیست و این جزای فردی است که آیات و نشانه های خدا را نادیده می گیرد.

 

وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا ﴿۱۲

و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم نشانه شب را تیره‏ گون و نشانه روز را روشنى‏ بخش گردانیدیم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان بجویید و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رویدادها] را بدانید و هر چیزى را به روشنى باز نمودیم (۱۲)

 

در مدیتیشن ، افراد متوجه اوقات نیستند، زیرا مدیتیشن و یوگا یک سیستم شیطانی هستند و شیطان هم میخواهد افراد را نسبت به اوقات و زمانها بی تفاوت کند و نمایشات خودش را جایگزین آیات خدا کند.

در سایز بزرگتر و گسترده تر باید دوره ها و عصرها را درک کنیم و بدانیم که هر عصر و دوره ای چه خصوصیاتی دارد.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ سوگند به عصر [تغییر دوره ها و هبوط انسان] (۱)

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ که واقعا انسان در این هبوط دستخوش زیان است (۲)

 

انسانها خیلی فانتزی فکر میکنند و از بس که آیات و نشانه های خدا را نادیده گرفته اند که نبود نشانه های خدا برایشان مهم نیست. آیا شما توجه کرده اید که خیلی از روزها مردم در شهرهای شلوغ نمی توانند آفتاب و ماه را واضح ببینند. زیرا این افراد طبیعت و محل زندگی خودشان هم برایشان مهم نیست و حتی یک روز یک نور مصنوعی در آسمان بگذارند، شاید خیلی ها متوجه نبود آفتاب نشوند.

کسی که آیات واضح در طبیعت را نبیند و برایش مهم نباشد، قطعا این فرد آیات دیگر را هم نمیبیند.

براساس فرموده خدا در قرآن، آدم و حوا در بهشت که بودند، با انجام گناه بزرگ، پوشش و حفاظهای خود را از دست دادند و بلافاصله شروع کردند به پوشاندن خود بوسیله برگهای بهشت. پوشاندن بوسیله برگهای بهشت کنایه ای است از اینکه آنها هبوط کردند و امکانات طبیعی را از دست دادند و برای تهیه همان امکانات مجبور شدند از امکانات و منابع استفاده کنند و خود را محافظت کنند.

 

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۲۲﴾

پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگى‏ هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت‏ شیطان براى شما دشمنى آشکار است (۲۲)

 

 بعداً انسان به کره زمین هبوط یافت و آنوقت در کره زمین، بشر مجبور شد بوسیله حفاظ موجود در زمین از خود محافظت کند. لباس آدمی را از نور خورشید و آسیبهای دیگر محافظت میکند. مهمتر از لباس فیزیکی، لباس تقواست که آدمی باید به تن کند و گرنه پوششهای فیزیکی بدون تقوا بیفایده است.

 

یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ﴿۲۶﴾

اى فرزندان آدم در حقیقت ما براى شما لباسى فرو فرستادیم که عورتهاى شما را پوشیده مى دارد و [براى شما] زینتى است و[لى] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانه‏ هاى [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند (۲۶)

 

 

شیطان ما را از بهشت بیرون راند و لباس را از تنمان برکند تا عورتهایمان و عیبها و نقطه ضعفهایمان را بر خودمان نمایان کند. به همین خاطر ما مجبوریم که در دنیای فانی، بوسیله لباس و سایر پوششها، خودمان را از خطراتی که در زمین هست حفظ کنیم.

حتی زن و مرد میتوانند همدیگر را در زندگی در مقابل خطرات و عیوب و کاستی ها بپوشانند (هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ). از یک طرف بنابه پیشنهاد شیطان، زن و مرد میتوانند لباس هم نباشند و آبروی همدیگر را بریزند و مشکلات زیادی در زندگی برای هم فراهم کنند و حفاظ همدیگر را بیش از پیش از بین ببرند. اما یک پوشش دیگر هست که آدمی خودش برای خودش تهیه میکند و آن هم پوشش و لباس تقواست.  خیلی از خطرها در دنیا، فقط بوسیله لباس تقوا دفع میشوند (لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ) و بعضی مواقع تنها راه و واقعی ترین حفاظ برای زندگی روی زمین، حفاظ تقواست .  خیلی ها در زمین بخاطر پوشش عیوب خیالی و توهمات خویش گاها دست به کارهای نادرست میزنند؛ مثلا بدون هیچ دلیل پزشکی اعضاء بدن خویش را جراحی و  دستکاری میکنند و یا سعی دارند با لباسهای گران قیمت و انواع مدها و  اتوموبیلهای گران قیمت، عیوب خویش را بپوشانند.  

از همینجا متوجه خواهیم شد که تقوا مهمترین سلاحی است که بشر برای محافظت از خود در زمین در اختیار دارد. زمانی که انسان عصیان میکند و دنبال لذتهای کاذب است و توهمات و خیالات او را گمراه میکند. در این حالت فقط تقوا میتواند او را از این منجلاب بیرون بیاورد. هیچ روانشناسی و هیچ جادوگری و هیچ پزشک و روانپزشکی نمیتواند به اندازه یک هزارم تقوا در جسم و روان انسان تاثیر گذار باشد.

در جهنم، تبعیدگاه  آخری، تنها پوشش و محافظ، پوست است که خود به یکی از بزرگترین اسباب زجر تبدیل میشود. در جهنم شدت اذیت آتش نار (منبع نار جهنم شاید از تعدادی خورشید باشد و یا منبع دیگری) آنقدر زیاد است که پوستها کامل میسوزد و بدن بشر جهنمی طوری طراحی شده که این لباس و پوست دوباره سبز میشود و روز بعد دوباره زجر کشیدنها تکرار میشود.

در زمین، پوششها و لباسها برای محافظت است. اما پوششها و محافظهایی که مبتنی بر تقوی نیست، محافظت نمی کنند و باعث زجر میشوند و بیشترین اشتباه انسانها در همین نکته است. در جهنم ، محافظی که در نظر گرفته شده است، خودش مهمترین وسیله زجر افراد است. اگر محافظی که ما در زمین برای خود استفاده میکنیم مبتنی بر تقوا نباشد، اتوماتیک به یک وسیله زحمت، زجر و اذیت تبدیل میشود دقیقا همانند جهنم. اتوموبیل یک حفاظ و وسیله است که انسان میتواند انجام امورات و کارهایش را با آن راحتتر کند اما وقتی انسان بدون هیچ دلیلی و صرفا بخاطر پُزدادن سوار اتوموبیل شده و در سطح شهر میچرخد و دود به محیط زندگیش می افزاید، در آن صورت همین حفاظ و وسیله به یک وسیله زجر تبدیل میشود.

در بهشت، با انجام گناه، لباس از بین رفت، در جهنم پوستها و حفاظها از بین میرود و درصد خطر بطرز وحشتناکی بالا میرود. خدا از حفاظ جهنم به عنوان پوست یاد میکند، زیرا حفاظ جهنم با سیستم اعصاب در ارتباط است. حفاظ روی زمین، اگر بدون تقوا باشد، با سیستم اعصاب در ارتباط است و باعث زجر افراد میشود.  اینها نکاتی است که باید بشر روی آن تفکر نماید.

اما جالب است که خدای حکیم طبق آیات بالایی در بهشت به آدم هشدار تبعید به زمین داده بوده است. خدا هشدار داده بود که ای آدم زنهار که شیطان شما را از بهشت بیرون نکند و آنوقت بد‏ بخت وشقی میشوی.  ای بنی آدم حالا شما در جایی هستی که نه تشنه میشوی و نه گرسنه و نه برهنه و نه آفتاب سوخته و ... این یعنی این که اگر نافرمانی کنی و فریب شیطان را بخوری ، به جایی میروی که تشنه میشوی و گرسنه میشوی و برهنه میشوی و آفتاب سوخته میشوی. اینها تعریفی است که خدای حکیم از زمینی که هم اکنون در آن در تبعید به سر می بریم، کرده است. خدا این هشدارها را قبلا گفته بوده است در بهشت! خدا قبلا گفته بوده است که زمین جای زیاد مناسبی برای زندگی بنی آدم نیست.

 

فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾

پس گفتیم اى آدم در حقیقت این [ابلیس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناک] است زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیره‏ بخت گردى (۱۱۷)

 

إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾

در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مى ‏شوى و نه برهنه مى‏ مانى (۱۱۸)

 

وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾

و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مى‏ گردى و نه آفتاب‏زده (۱۱۹)

 

وَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿۱۲۰﴾

پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى ‏شود راه نمایم (۱۲۰)

 

فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾

آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت (۱۲۱)

 

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾

سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و [وى را] هدایت کرد (۱۲۲)

 

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى ﴿۱۲۳﴾

فرمود همگى از آن [مقام] فرود آیید در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر کس از هدایتم پیروى کند نه گمراه مى ‏شود و نه تیره‏ بخت (۱۲۳)

 

اما خدا در قرآن ، به بشر هشدار داده است که اگر بشر در همین زمین عصیان کند، دوباره هبوط پیدا می کند و همین حفاظها و امکانات به وسیله ای برای زجر او تبدیل میشود. خدا چقدر حکیمانه صحبت میکند و چقدر زیبا راهنمایی میکند. خدا یک مثال زیبا در این مورد برای ما بیان فرموده است.  قبلا بنی اسرائیل از دستورات واضح خدا سرپیچی کردند و به مصر هبوط پیدا کردند. (أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا) به جاى چیز بهتر خواهان چیز پست‏ ترید پس به یک شهر کم امکانات و شلوغ و پر زرق و برق هبوط کنید.

 

وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ ﴿۶۱

و چون گفتید اى موسى هرگز بر یک [نوع] خوراک تاب نیاوریم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمین مى ‏رویاند از [قبیل] سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز براى ما برویاند [موسى] گفت آیا به جاى چیز بهتر خواهان چیز پست‏ ترید پس به شهر فرود آیید که آنچه را خواسته‏ اید براى شما [در آنجا مهیا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پیشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا که آنان به نشانه‏ هاى خدا کفر ورزیده بودند و پیامبران را بناحق مى ‏کشتند این از آن روى بود که سرکشى نموده و از حد درگذرانیده بودند (۶۱)

 

مصر در آن موقع، جایگاه مناسبی برای بنی اسرائیل نبوده است، چه از نظر امکانات و چه از نظر روحیات. مصر جایی بود که بنی اسرائیل در آنجا قبلا بَرده بودند و سختی های فراوانی کشیدند و مصر جایی بود که به روحیات بنی اسرائیل نمی خواند. اما آنها خودشان اینطوری میخواستند. آنها بهترین غذا را با خیار و سیر و عدس و پیاز عوض کردند. هر چند این سبزیجات هم مفیدند ولی از نظر ارزش غذایی هیچوقت به پای من و سلوی نمیرسند (منّ نوعی دانه بود گِرد به اندازه دانه های گشنیزکه با گزش بعضی درختان توسط حشرات از آن خارج میشد و مردم جمعش میکردند و به آرد و نان تبدیلش میکردند و طعمی همانند نان و عسل داشته است و سلوی هم گوشت نوعی پرنده مغزی و خوشمزه بوده است). بشر خودش، هبوط میخواهد. بنی اسرائیل آن موقع خودشان هبوط میخواستند و بجای این غذاهای مفید ، زرق و برق شهریها را می خواستند و به همین خاطر خدا آنان را به مصر کوچانید و زندگی واقعی را از دست دادند و در یک زندگی پر استرس و دردسر شهری افتادند. خدا برای مردم، بیابان سینا را بر شهرنشینی مصر ترجیح داده بود. زیرا بنی اسرائیل در تمدن شهرنشینی و پرزرق و برق مصر، صفات خوب را از دست میدادند و در آن غرق میشدند. خدا غذایی طبیعی به اسم منّ را برای آنها معرفی کرد که بیشتر مواد مورد نیاز بدن یک انسان در آن بود. در بیابان سینا کاشت خیار و سیر و پیاز که بسیار آب بَر بوده است، به صرفه نبوده است و به همین خاطر خدا دانه ای به آنها معرفی کرد که خیلی کمتر آب نیاز داشت و در صحرای سینا هم راحت بدست میامد. خدا میخواست این نکته را به ما بگوید که ما باید بسته به شرایط محیطی، نوع غذای خویش را انتخاب کنیم. جایی که آب کم دارد معنی ندارد که هندوانه و چغندر قند و خیار و پیاز و سیر کاشته شود. مثلا در زندگی شهرنشینی، پفک و چیپس و انواع تنقلات با فایده بسیار کم و حتی مضر درست شده است که مردم با آن خود را مشغول میکنند ولی باید بدانیم که قیمت تمام شده اینها بسته به منابع طبیعی آن منطقه باشد. خدا میخواهد که ما بدانیم که برای هر منطقه ای لزومی ندارد که یک سبک غذایی یکسان بکار برده شود. بعضی غذاها باید زیاد از آن بخورید تا بتوانید مواد مغزی و کالری مفید از آن کسب کنید و به همین خاطر است که مردم اضافه وزن دارند و دچار انواع بیماریها میشوند.

خدا در داستان من و سلوی میخواهد به ما بگوید که غرق شدن در زندگی شهری بسیار خطرناک است و کسی که در آن غرق شود، دیگر امیدی به رشد نفسش نیست. آدمی به تنوع کمتر غذاها راضی شود ولی همت و پیراستگی نفسش را از دست ندهد. نتیجه می گیریم که تنوع طلبی زیاد، باعث هبوط به زندگی مصنوعی و شهر نشینی خواهد شد. البته بعضی افراد بخاطر مسائل کاری در شهر زندگی میکنند ولی هیچوقت خود را در زرق و برقهای شهری غرق نکرده اند و خود را از خیلی مضرات آن دور نگه میدارند. مهمانیهای گران و پر زرق و برق، روان جامعه به اصطلاح متمدن را به هم ریخته است. دلایل عوض شدن دوره زیاد است، تنوع طلبی مهمترین دلیل هبوط دوره ای بشر است. تنوع طلبی بطور غیر منطقی در جامعه زیاد شده است. یکی بود که یک اتوموبیل خرید، چند روز نگذشت که خواست آن را عوض کند و پول خودش را هدر دهد، من هنوز این تصمیم او را درک نکردم و دلیل آن را نفهمیدم. دلایل آدمها برای تنوع طلبی خیلی پیچیده شده است.

فیلم باربی که اخیرا فروش زیادی داشته است، ثابت میکند که ارتباط بین زنان و مردان در حد زیادی منحرف شده است. در این فیلم دنیایی صرفا زنانه معرفی میشود که مردان نقش چندانی در آن ندارند و زنان را بدون مردان خوشبخت نمایش میدهد. در این جامعه خیالی، زنان در حد وسیعی مردان را حذف کرده اند و دنبال قدرت هستند. کودکان نسل جدید که بااین تفکرات بزرگ شوند، قطعا نسل آینده رو به نابودی خواهد رفت و این فیلم به نوعی تراجنسیتی را تبلیغ هم میکند. زیرا زنانی که به مردان احتیاج ندارند و حتی آنان را مزاحم می پندارند ، قاعدتا با همدیگر زندگی میکنند. دنیایی صورتی و صرفا زنانه. جالب است که رنگ غالب فیلم هم صورتی است. خدای مهربان زنان را آفریده است که زن باشند و مردان مرد باشند و در زمین با همدیگر زندگی کنند. مردان باید خود را قانع کنند که وظایف پدری و همسری خویش را انجام دهند و زنان هم باید همراه مردان (الرجال قوامون علی النساء)، وظایف مادری و همسری خویش را انجام دهند. زنان فقط در این حالت خوشخبت خواهند بود و لاغیر. یکی از مهمترین دلایل هبوط انسان فاصله افتادن بین وظایف خدادادی زنان و مردان با تصورات و خیالات آنهاست. تاثیر بدی که این فیلم روی جامعه زنان و مردان دارد، دست کمی از بدترین فیلمهای تاریخ ندارد.

در یک سایت اینترنتی گفته بود که دو زوج که به همراه همدیگر به تماشای این فیلم رفته بودند، زن که متوجه شد شوهرش از دیدن این فیلم زیاد خوشحال نیست و متاثر نشده است، از او جدا شد و اعلام کرد که به علت بی احترامی به دنیای فانتزی زنان، دیگر حاضر نیست با این مرد زندگی کند! این فیلمها زیر پوستی، فمنیسم و تراجنسیتی را ترویج میکنند و سعی دارند که مخاطب را متقاعد کنند که فرق چندانی بین زن و مرد نیست. این فیلم محتوای چندانی ندارد و حتی جالب هم ساخته نشده است. واقعا برای نسلی که این فیلم ها را می پسندند باید نگران شد که چقدر در خیالات به سر می برند. جامعه ای بی غم، که در خیالات خویش زندگی میکنند و  اصلا به فکر پرورش نفس خویش نیستند و دقیقا به همین خاطر است که خدا دوره را عوض میکند. اگر مردم اسراف کنند و معانی زندگی را عوض کنند و آن را بیش از حد منحرف کنند، تنها راه حل، تغییر شرایط زندگی روی زمین است که انسان به این نقطه از موقعیت رسیده  است. این فیلم دنیایی را نشان میدهد بدون در نظر گرفتن مردان و احساسات آنها.

زمان قدیم گرفتن ربا روشهای محدودی داشت ؛ آن موقع رباخوار به کسی پول قرض میداد و بعد از مدتی چند برابرش را پس می گرفت، اما الان رسانه و شغلهای کاذب به کمک رباخواری آمده است. کشاورز میوه ای را با قیمت ایکس تومان به دلال میفروشد و دلال آن را چند برابر(لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً) به بازار وارد میکند و این کار دلال خودش نوعی ربا است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۳۰

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید ربا را [با سود] چندین برابر مخورید و از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید (۱۳۰)

 

وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ ﴿۱۳۱

و از آتشى که براى کافران آماده شده است بترسید (۱۳۱)

 

وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۳۲

خدا و رسول را فرمان برید باشد که مشمول رحمت قرار گیرید (۱۳۲)

 

گاهی چندین دلال این مسیر را ادامه میدهند و یک سیستم رباخواری زنجیره ای را با هم تشکیل میدهند و این هم چند برابری (أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً ) است. ربا خوار، تنبل میشود و به ربا عادت میکند و بمرور ربای بیشتری میخواهد تا آرام شود. باید تصاعدی بالا رود و گرنه افسرده میشود. زمان قدیم افراد رباخوار محدود بودند ولی الان بیشتر جامعه ناخواسته و خواسته در این مساله افتاده اند.  خدای مهربان در مورد ربا از لفظ خوردن استفاده می فرماید. زیرا ربا به نوعی از منابع زمین تامین میشود و از منابع زمین بطرز افراطی استفاده میشود و به این خاطر بعد از مدتی مردم در مورد منابع طبیعی زمین به بن بست میرسند. وقتی یک کالایی گران شود و این گرانی بطور آبشاری بقیه کالاها را گران کند، یعنی سیستم ، یک سیستم رباخواری است و اقتصاد جامعه رو به نابودی است و بر آتش بنا شده است. در جامعه ای که دلال زیاد شد، سیستم ربوی است. یکی از دلایل دوره عوض شدن، همین رباخواری است که در تار و پود جامعه ریشه دوانده است.

مسائل مربوط به عشق در جامعه ریشه دوانده است. عشق یک مفهوم کاملا شیطانی است و یک نوع جذب شدگی است. عشق چنان عزت و نفس آدمی را ضعیف میکند که خدا برای نجات بشریت، دوره را عوض میکند. خدا مودت و رحمت را بجای عشق پیشنهاد داده است. وقتی به بعضی دوستان و آشنایان می گویم که عشق یک مفهوم شیطانی است، تعجب میکنند و من را به سنگدلی متهم میکنند. در حالی که عشق یک نوع سنگدلی است. عشق مفهومی مخالف مودت و رحمت است. نتیجه عشق، بت سازی است ولی در مودت و رحمت، فرد مقابل را انسانی نیازمند مانند خودمان می دانیم که همانند ما به مودت و رحمت نیاز دارد؛ ولی در عشق طرف مقابل را بی نیاز می دانیم و به بتی تبدیل می شود که در نهایت چون هیچی نیست با شکست روبرو می شود. مودت بر اساس عقل و عشق بر اساس توهم است. از مشکلات عشق میتوان یک کتاب نوشت. دوره باید عوض شود تا بشر این مفاهیم شیطانی از سرش بپرد و گرنه متوجه موضوع نمیشود.

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و هشت) ربوبیت

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و هشت)

ربوبیت

 

 

یک نظر در قسمت نظرات وبلاگ مطرح شد که بجاست اینجا هم ذکر شود و توضیح داده شود.

 

((( دلیل اینکه انسان ها با شرایط مختلفی به دنیا میان چیه ؟ چرا بعضی ها در خانواده ای به دنیا میان که مسیر پیشرفت چه مادی چه معنوی براشون مهیاس و بعضی ها مثلا افرادی که در کشور های آفریقایی به دنیا میان چه مادی و چه معنوی در مضیقه هستن؟چرا بعضی از بچه ها با بیماری به دنیا میان و بدون اینکه چیزی از زندگی زمینی بفهمن از دنیا میرن ؟ بدون اعتقاد به تناسخ چطور میشه این جور مسائل رو توضیح داد؟ )))

 

نظریه تناسخ مرگ را به انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر تعبیر میکند. یکی از مشکلات اساسی نظریه تناسخ این است که افراد معتقد به تناسخ فکر می کنند که اگر در یک خانواده ثروتمند به دنیا بیایند و یا با بدن سالمتر پا به این دنیا بگذارند؛ خوشی و خوشبختی به آنها روی خواهد آورد! در حالیکه این جزئیات ملاک خوشبختی نیست. یک واقعیت غیر قابل انکار این است که هیچ انسانی احساس خوشبختی نمی کند در این دنیا. میتوانید از کسانی بپرسید که آرزوی موقعیت آنان را دارید. اصلا کسی که کار خوب انجام بدهد اتفاقا نباید اصلا وارد این دنیا شود، چون آزمایشهای این دنیا پر از سختی است. یکی از مهمترین صفات خدا، ربوبیت است. رب از ریشه تربیت اخذ شده است. یعنی خدا بخاطر این صفتش میخواهد ما را تربیت کند و رشد دهد. اگر یکی در خانواده ثروتمند به دنیا آمده باشد و دیگری در خانواده فقیر بدنیا آمده باشد، دلیل اصلیش بخاطر جنبه تربیتی آنهاست. زیرا آنی که در خانواده فقیر بدنیا میاید، چالشهای آن خانواده در تربیت او مفید است. کسی که زن بدنیا میاید، چالشهای دنیای زنان، در تربیت نفس او موثر است. اگر مرد می بود، میزان موفقیت او بسیار کمتر میشد. این گونه موقعیتها را خدا خودش آفریده است. بنابراین ما باید به این موقعیتها رضایت دهیم و از رب خویش بخاطر خلق این موقعیتها راضی باشیم. این حس رضایت از خالق ماست که ما را شایسته رضایت او از ما می کند و به این طریق به مرتبه راضیه مرضیه خواهیم رسید و در زمره بندگان او وارد خواهیم شد. در آیه (ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ) خدا از صفت ربّ برای نام خود استفاده فرموده است. در فارسی کلمه ربّ را به پروردگار (پرورش دهنده) ترجمه می کنیم که بسیار مناسب است.

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾

اى نفس مطمئنه (۲۷)

 

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾

خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)

 

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾

و در میان بندگان من درآى (۲۹)

 

وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾

و در بهشت من داخل شو (۳۰)

 

زمانی بنی اسرائیل برحسب فرمان خدا می بایست گاوی را سر می بریدند و بر مرده میزدند تا قاتل مشخص شود. اما آنها از موسی خواستند که از پروردگار (ربّ) بپرسد که خصوصیات دیگر گاو را بگوید. آنها به حرف ربّشان اعتماد نکردند و سوالات دیگری پیش آوردند.

 

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ ﴿۶۸﴾

گفتند پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد که آن چگونه [گاوى] است گفت وى مى‏ فرماید آن ماده گاوى است نه پیر و نه خردسال [بلکه] میانسالى است بین این دو پس آنچه را [بدان] مامورید به جاى آرید (۶۸)

 

در نهایت کار را بر خود مشکل کردند و آنقدر کار برایشان مشکل شد که گاو فرضی با مشخصات پیچیده ای شد که چنین گاوی به ندرت یافت میشد و نزدیک بود اصل کاری (ذبح یک گاو) را انجام ندهند. آنان تربیتی که خدا برایشان در نظر گرفته بود، را پیچیده کردند و کار را بر خود مشکل کردند. زیرا آنها براساس افکار مریض خویش فکر میکردند که باید گاوی با مشخصاتی که خودشان در نظر دارند برای ذبح باشد و به حرف خدا اعتماد نکردند. آدمیان هم در زندگی طرح ساده خدا را پیچیده میکنند و لقمه را از پشت سر در دهن می گذارند. کسی که در خانواده ای فقیر و ساده بدنیا بیاید، برای خوشبخت شدن، کافیست در همان خانواده فقیر و با امکانات ضعیف خوب باشد و صاف و ساده وظایفش را عمل کند و قطعا به خوشبختی خواهد رسید. حتی کسی که ثروتمند است ، فقط کافیست از نعماتی که خدا به او داده است ببخشد و آن را در راه صحیحی استفاده کند.

روزی یک زن ثروتمند، به خانه یک زن روستایی رفت. زن روستایی چهره اش زیر آفتاب در مزرعه سوخته بود. زن روستایی پیش خود فکر میکرد که زن ثروتمند و شهری خوشبخت است و در خیال خویش آرزوی موقعیت او را میکرد. ولی زن شهری جمله ای گفت که برعکسش را ثابت میکرد. زن ثروتمند گفت که ای کاش یک کلبه داشتم و مثل تو در آن زندگی میکردم و زیر فشار زرق و برقهای شهری نمی بودم و خیالم آسوده بود.

داستان تاجر و ماهیگیر نمونه تلاش بیهوده افراد است برای خوشبخت شدن. یک تاجر و ماهیگیر با هم صحبت میکنند. تاجر در تلاش است که پول زیادتری کسب کند تا مثل ماهیگیر در جایی دنج و زیبا زندگی کند و این روش زندگی (که سالها طول میکشد) را هم به ماهیگیر توصیه میکند. ماهیگیر جواب خوبی می دهد و می گوید که من همین حالا هم در جایی دنج و زیبا زندگی می کنم و از آن راضی ام. بیشتر حرصها و آرزوهای انسان واقعی نیستند و الکی دور خود چرخیدن است. آرزوهای بیشتر مردم واقعی نیست و همین آرزوها نمی گذارد در واقعیت زندگی کنند و آنان مدام در حسرت زندگی ثروتمندان هستند. در حالی که خوشبختی واقعی این است که انسان در همان موقعیت زندگی کند و حتی اگر همان ثروتمند در موقعیت خودش نباشد، خوشبخت نخواهد شد.

کسی که زن است در همان موقعیت زن ، مراحل تربیتی را خواهد گذراند و کسی که مرد باشد هم در همان موقعیت مردانه  مراحل تربیتی را خیلی ساده تر خواهد گذراند و این طرح خداست و باید به آن اعتماد کرد. نود درصد کسانی که تغییر جنسیت داده اند، بعدا از این تغییر پشیمان شده اند ولی راه برگشتی ندارند. چندی پیش زنی ایرانی که تغییر جنسیت داده بود و در ظاهر به مرد تبدیل شده بود ، اعلام پشیمانی کرد و گفت که دنیای مردان با دنیای زنان خیلی متفاوت است و اقرار کرد که دنیای مردان به نسبت دنیای زنان، دنیای تنهایی است و زنان توانایی و تحمل چنین دنیایی را ندارند. این فرد در ظاهر خود را مرد نمایش میداد ولی او هنوز ماهیت روانش زن بود و نمیتوانست این را انکار کند. بنابراین موقعیتهایی که خدا برای زندگی ما در نظر می گیرد، بسیار بجاست.

قارون در یک مراسم جشن برای تفاخرو خودنمایی، زیور آلات خویش را به مردم مینمایاند؛ تعدادی از مردم میگفتند که قارون چقدر خوشبخت است، ای کاش ما هم مثل اوخوشبخت بودیم! این تصور مردم در مورد خوشبختی جالب است! هر آنچه که می بینند ، بی خبر از واقعیت و پشت پرده به خوشبختی تعبیر میکنند. در حالیکه خود قارون، ثروتش را بخاطر تفاخر و خودنمایی نمایش میداد و حس خودنمایی خویش را ارضا میکرد. قارون به ثروت خویش راضی نبود و از آن برای ارضای حس تفاخر و خودنمایی بهره می برد.  خودنمایی یک حس شیطانی است و قارون داشت یک حس شیطانی را در وجود خویش ارضا میکرد و اصلا تعداد گنجینه های خویش برایش مهم نبود و حتی تعدادش را هم نمیدانست. ولی مردم فقط در آنچه که میبینند قضاوت میکنند و واقعیتها را توجه نمیکنند. مثل یک معتاد که در حین مصرف مواد مخدر، نعشه میشود و حرفهای گنده گنده میزند. در این حالت مردم فکر میکنند که او چقدر داناست! در حالیکه فرد معتاد فقط دارد خودش را ارضا میکند و به آنچه که میگوید ایمان ندارد و عمل هم نمی کند.

بعد که خانه قارون و گنجهایش در زمین فرو رفتند، همان عده از مردم اینبار گفتند که: واى مثل اینکه خدا روزى را براى هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ مى‏ گرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را هم به زمین فرو برده بود!

 این طرز تعویض رفتارها و گفتارها، نشان از این دارد که بشر تکلیفش را با خود مشخص نکرده است و هنوز نمیتواند بپذیرد که زمین محل آزمایش است. تعریف خوشبختی از نگاه بشر تبعید شده، بسیار متغیر است زیرا بشر به آنچه که می بیند توجه میکند و به آن حسادت می ورزد. در این جا بشر باز هم صفت شیطانی به اسم حسادت را در وجود خویش ارضا میکند. تمام تعبیرهای بشر از خوشبختی، از یک سری صفات شیطانی نشات میگیرد. ما در زندگی خویش در کره زمین، اگر صفات خوب مثل بخشش، گذشت، مهربانی، خوش خلقی و ... را در خود تقویت کنیم؛ در آن صورت به همان بهشت گمشده خویش بر میگردیم؛ اما اگر صفات شیطانی مثل بخل، حسادت، طمع، ریا، خودنمایی و ... را در خود تقویت کنیم؛ در آن صورت شایستگی به بهشت رفتن را نداریم . اگر این صفات شیطانی در انسان قوی شود، نیاز به آبیاری دارد و بشر را معتاد خویش میکند. و در آنصورت بشر در یک سیکل باطل صفات شیطانی گیر می افتد و خوشبختی معنایش را از دست میدهد. او بعد از مدتی متوجه میشود که به جای خوشبختی به یک سری صفات شیطانی، از جمله بخل، خودنمایی، ریا و ... روی آورده است. دقیقا به این خاطر خدا می فرماید که به زمین نچسبید و الا شیطان کاری میکند که در همان زمین قورت داده شوید.

آدمیزاد فکر میکند که اگر شغل خوب و مقام خوب و یا درآمد خوبی داشته باشد،در آنصورت خوشبخت میشود. او تصور میکند که اگر یک زوج خوب و فرزندانی داشته باشد، در آنصورت خوشبخت میشود و... ولی این آدمی که از این تصورات دارد، هفت میلیارد آدم دیگر را می بیند که بسیاری از آنان زن و فرزند دارند و مال و منال دارند. حتی لحظه ای به وضعیت آنان توجه نمی کند که آیا اینهایی که این امکانات و اموال را دارند، خوشبختند یا نه؟ اگر خوشبخت نیستند، به چه دلیل؟ بشر بعد از این همه تجربه و سابقه هنوز نمی خواهد قبول کند که خوشبختی واقعی فقط در گرو دل بستن به خداست و بس.  راز خوشبختی ما انسانها در جابجایی موقعیتهای زندگی نیست (فقیر ثروتمند شود و یا ثروتمند فقیر شود)، بلکه راز آرامش و خوشبختی ما در مشخص نمودن موقعیت خود نسبت به خداست.

 

الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿۲۸﴾

همان کسانى که ایمان آورده‏ اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد (۲۸)

 

الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ ﴿۲۹﴾

کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند (۲۹)

 

اگر هدف زندگی ما ثروتمند شدن و یا چیزهای مادی باشد، از نظر قرآن باطل است. تنها هدف پرورش و رشد نفس است. پرورش و رشد نفس فقط در گرو دل بستن به خدا بوجود می آید و لاغیر. خدا رحمان و رحیم است و مهربانتر از پدر و مادر است. خدا از هرکسی نسبت به ما مهربانتر و حکیمتر است. خدا با روش زندگیی که برای ما انتخاب می نماید میخواهد که وِزر (بار گران) را از سرمان بردارد. وقتی ما نسبت به  موقعیت خویش ناراضی باشیم و ناسپاس باشیم در آنصورت بارمان را سنگین کرده ایم، طوری که پشتمان را خم میکند. پروردگار ما  با روشهای تربیتی خودش، میخواهد بار ما را سبک گرداند (وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ). او ما را آفریده است و بهتر از هرکسی توانایی های ما را می بیند.

 

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿۱﴾

آیا براى تو سینه‏ ات را نگشاده‏ ایم (۱)

 

وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿۲﴾

و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (۲)

 

الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿۳﴾

[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (۳)

 

وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿۴﴾

و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (۴)

 

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾

پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (۵)

 

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾

آرى با دشوارى آسانى است (۶)

 

فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿۷﴾

پس چون فراغت‏ یافتى به طاعت درکوش (۷)

 

وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿۸﴾

و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (۸)

 

در هر موقعیتی باشی (فقیر و یا ثروتمند) کافیست که با اشتیاق  به سوی پرورگار روی آوری (وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ). راهی که خدا برای تربیت ما در نظر گرفته است، سبک و راحت است. اما اگر انسانها در امیال و آرزوها و رویاها فرو روند و رو به ناسپاسی  آورند، در آن صورت بارشان سنگین شده است و البته خودشان خبر ندارند.  بچه های خانواده های فقیر، بعد از بزرگ شدن، والدین خویش را مقصر اوضاع میدانند و به این ترتیب اصل ماجرا و واقعیت ماجرا را نفی میکنند و نسبت به والدین خویش ناسپاسی میکنند و این اشتباه محض است. منظور از احسان به والدین دقیقا همین معناست. انسانها نباید کوششها وتلاشهای والدین را بی نتیجه و بی تاثیر جلوه دهند. آزمایش آنها دقیقا این است که این موقعیت را ادامه دهند (أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ).

 

وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ﴿۱۴﴾

و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوى من است (۱۴)

 

قطعا بدانید که آرزو های مومنان این نیست که مثل آدمای ثروتمند شوند، بلکه آرزوها و دعاهای آنان این است که مورد غفران و رضایت خدا قرار گیرند.

 

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و هفت) آخر الزمان (قسمت 1) هبوط دوباره انسان

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و هفت)

آخر الزمان (قسمت 1)

هبوط دوباره انسان

 

نزدیک به ده هزار سال پیش انسان برای اولین بار به زمین هبوط کرد. نکته جدیدی را اینجا میخواهم بگویم که شاید برای اولین بار است که می شنوید و آن هم این است که انسان تا روز قیامت چند بار دیگر داخل همین زمین هبوط پیدا میکند. این نکته به این معناست که بشر روز به روز شرایط بدتری برای زندگی پیدا میکند. جهت ادامه مطلب بهتر است بدانیم که ما به این علت در این دنیا بسرمی بریم که قبلا گناهی بس هولناک مرتکب شدیم، و زندگی این دنیا فرصتی است که به ما داده شده تا دگر بار خود را نجات دهیم و شرک خود را علناً محکوم کنیم، و به درگاه خدا بپیوندیم. تمام ماجرا از آنجا آغاز شد که میلیاردها سال پیش ، نزاعی در ملکوت اعلی درگرفت .

 

مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹﴾

مرا در باره ملاء اعلى هیچ دانشى نبود آنگاه که مجادله میکردند (۶۹)

 

 یکی از مخلوقات بلند پایه، یعنی ابلیس، از روی جاه طلبی و تفرعن به فکر افتاد که خود نیز می تواند با قدرتی که خدا به او داده در کنار خدا، خدایی کند و بدین ترتیب مقام قدوسی خدا را زیر سوال برد. پندار شیطان نه تنها کفرآمیزTبود، بلکه بکلی نیز غلط بود؛ زیرا فقط خداست که توانایی و قابلیت را برای خدایی دارد. به دنبال این کفر شیطانی، در ملکوت اعلی تفرقه ایجاد شد، و کلیه مخلوقاتی که در قلمرو خدا بودند به چهار دسته طبقه بندی شدند: T

 

·        فرشتگان: مخلوقاتی که از همان ابتدا به مقام قدوسی خدا معترف بودند و هیچ جرمی مرتکب نشدند.

 

·        حیوانات: مخلوقاتی که اول عصیان ورزیدند ولی بعد دعوت خدا را برای توبه پذیرفتند و آمدن آنان به زمین در نقش موجودات مطیع برای آمرزش و جبران گناهشان بود.

·        جن ها: مخلوقاتی که با شیطان موافق بودند؛ که او نیز می تواند ”خدا” باشد.

 

·        انسان: مخلوقات غیرمصمم؛ آنها نتوانستند با قاطعیت پای این اعتقاد بایستند که مقام قدوسی فقط از آن خداست. انسانها خواستند شاهد نمایش مغرورانه شیطان باشند تا خود بین خدا و شیطان انتخاب کنند.

 

آزمایش این دنیای فانی برای همین موضوع ساخته شده است تا گروه سوم و چهارم فرصت دیگری برای برگشت به سمت خدا داشته باشند.

انسان هر چقدر که پیشرفت کند و زمان بگذرد، روشهای زندگیش هم عوض میشود. تغییر روش زندگی به این خاطر است که بعضی پشتیبانیهای خدا را از دست میدهد. چهل پنجاه سال پیش، در هر منطقه ای چشمه های آب طبیعی زیادی بود که مردم از آن چشمه ها، آب برای آشامیدن تهیه میکردند. به مرور زمان همگی خشک شدند و مردم مجبور شدند رو به سد سازی بیاورند. حالا دیگر سد هم جوابگو نیست. خدا به اندازه و به مقدار مشخصی نزولات آسمانی نازل میکند. اما حرص و طمع و عدم دانش کافی در تولید و مصرف و مدیریت آب، کار را به جایی کشانده است که بعضی شهرها در ایران و سایر نقاط جهان برای آشامیدن و نیازهای ضروری به مشکل کم آبی بر خورده اند. از دست دادن طبیعت و امکانات طبیعی یک نوع هبوط است. با هر بار هبوط انسان، کره زمین بعضی امکانات طبیعی اش را از دست میدهد و انسان مجبور است که آن امکانات طبیعی را خودش فراهم کند. زمانی مردم از چشمه های طبیعی آب تهیه میکردند و همگی رایگان بود. اما حالا باید سد بسازد و آب شیرین کن بسازد و هزینه کند تا بتواند همان آب مورد نیازش را تهیه کند. این تغییر کاربری و تغییر فرآیند تهیه آب نوعی هبوط است. زمانی که بنی آدم در بهشت بودند، از امکانات بهشتی به وفور استفاده میکردند، اما بعد از هبوط اولیه به زمین، مجبور شدند برای هر چیزی به زحمت بیفتند و خطرات زیادی در زمین آنان را تهدید میکند؛ اعم از نور خورشید و سرما و گرما و تهیه خوراک و غیره. این مورد در مقاله قبلی قسمت 56 توضیح داده شد.

چرا بیشتر مردم، همیشه از گذشته ها ، خاطرات خوبی دارند و فکر میکنند که قدیما همه چیز بهتر بوده است و زندگی قدیما لذت بخش تر بوده است؟ تقریبا نود درصد مردم اینطوری فکر میکنند. آنها در تاکسی و اتوبوس و مجالس  همگی از خاطرات خوب گذشته حرف می زنند و زندگی را در آن دوران بهتر میدانند. این طرز تفکر بخاطر طبیعتِ طبیعی تر آن موقعها است. در همه زمانها، آدمهای بد و خوب وجود داشته است. حس لذتی که مردم نسبت به گذشته ها دارند بخاطر از دست رفتن طبیعت واقعی نسبت به گذشته است. آدمیان ، طبیعت مصنوعی و آلوده (هر چند زرق و برق دار) را از طبیعت بکر و طبیعی تشخیص می دهند و زرق و برقهای کنونی نمیتواند خاطرات خوب در طبیعت زمانهای قدیم را بپوشاند.

وقتی ما از بهشت به زمین تبعید شدیم، عیبها و نقصهایمان مشخص شد و مردم برای پوشاندن عیبها و نقصهای خویش مجبور شدند که از برگهای زمین (امکانات موجود در زمین) استفاده کنند و بوسیله آن کمبودها و نقصها و عیوب خویش را بپوشانند.

 

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۲۲﴾

پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگى‏ هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت‏ شیطان براى شما دشمنى آشکار است (۲۲)

 

قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۲۳﴾

گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى مسلما از زیانکاران خواهیم بود (۲۳)

 

قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۲۴﴾

فرمود فرود آیید که بعضى از شما دشمن بعضى [دیگر]ید و براى شما در زمین تا هنگامى [معین] قرارگاه و برخوردارى است (۲۴)

 

قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿۲۵﴾

فرمود در آن زندگى مى ‏کنید و در آن مى‏ میرید و از آن برانگیخته خواهید شد (۲۵)

 

دیده ای بعضی مواقع که شرایط برای زندگی خیلی سخت میشود، مردم میگویند که آخر الزمان شده است. زمین در دوره های زمانی خاصی هبوط پیدا میکند و امکانات طبیعی اش را از دست میدهد و مردم مجبورند که همان امکانات را خودشان بوسیله امکانات و تجهیزات جور کنند. اکنون وقت آن دوره رسیده است و مردم آخر این دوره را طی میکنند و بزودی دوره جدیدی از زندگی شروع میشود و مردم باید دلیل این تغییرات را بفهمند. به همین خاطر خدا در سوره عصر می فرماید:

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا بخشنده مهربان

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾

سوگند به عصر [هبوط دوره ای انسان] (۱)

 

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾

مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‏ اند (۳)

 

عصر در اینجا به معنای هبوط دوره ای و زمانی انسان در کره زمین است. انسان در هر عصری (دوره ای) ، یکبار هبوط میکند و در این هبوط ضرر زیادی می کند و امکانات و نعمات فراوانی را در زمین از دست خواهد داد (إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ). البته بجز کسانى که مومن باشند و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‏ باشند. این افراد تغییرات و هبوط زمین  را درک میکنند و تحولات عصر و زمان خویش را می شناسند. هر عصر و دوره ای پیام مخصوصی از طرف خدا دارد که مومنان واقعی آن را درک میکنند و بنابراین با صبر و شکیبایی از این تغییرات می گذرند. تغییرات در عصر و  دوره همان هبوط درون زمینی انسان است و انسان بیش از پیش نقصان ها و کمبودهایش مشخص میشود. خدا با هر بار هبوط انسان در زمین، میخواهد که دوره جدیدی را به انسان بشناساند و او را در آزمایش قرار دهد. دلیل این هبوط هم خود انسان است. انسانهای دوره ما  از همان درخت ممنوعه که آدم و حوا در بهشت چشیدند،  در اینجا زمین چشیده اند و منحرف شده اند. نمونه کارهای ممنوعه که انسان امروزی براحتی در آن افتاده است.

·      همجنس گرائی، تغییر جنسیت

·       مردان و زنان خود را از  همدیگر بی نیاز می بینند و بیشتر از هر زمانی مرد و زن از هم فاصله گرفته اند. و واقعا مردان مریخی شده اند و زنان ونوسی. درحالی که زنان و مردان باید به هم دیگر نزدیک شوند و به هم راضی باشند و در انتخاب همسر خیالپرداز و رویاپرداز نباشند.

·      وقوع جنگهای بی دلیل و بی حاصل در اکثر کشورهای دنیا بخاطر هیچ و بخاطر ترسهای بی مورد

·      رقابتهای ناسالم در جهان برای تصاحب اقتصاد و بازارهای جهانی

·      رواج خسران در پیمانه و وزن و کم فروشی و گرانفروشی

·      به بن بست رسیدن اکثر ایدئولوژیهای مذهبی و غیر مذهبی در جهان و بیشتر این مذاهب دست بردار ایدئولوژیهای شکست خورده خود نیستند

·      رایج شدن اشعار و فیلمهای عشقی در میان مردم. بهتر است به اسم سریالهای پرطرفدار و اشعار پرطرفدار امروزه اکثر مردم نگاهی بیندازیم تا بفهمید که مردم دنبال چی هستند: عشق ممنوعه، مست عشق، برای اولین بار که دیدمت، عشق اجاره ای، عشق در نگاه اول، عشق سیاه و سفید، سیب ممنوعه ، تو در خانه ام را بزن و ... مردم متاسفانه با این جور سریالها و اشعار خود را مشغول میکنند و وقت خویش را تلف میکنند و زمانی (عصر) که خدا در اختیارشان گذاشته است تا نفسشان را تزکیه دهند؛ با این جور لهو و لعبها سپری میکنند و دوره آنان تمام شده است.

·      دخالت دولتها در زندگی خصوصی مردم و گسترش تفکرات کمونیستی و سرمایه داری در میان مردم

·      استفاده بیش از حد از آب و هوا و سایر منابع طبیعی. مردم براحتی منابع زیرزمینی را آلوده میکنند. مردم اشتباهات روزمره و بدیهی در مورد طبیعت و محل زندگی خویش میکنند. مثلا خیلی از مردم بدون هیچگونه دلیلی همیشه دستهای خویش را با مایع دستشویی می شویند و تمام این شوینده ها و مواد شیمیایی وارد آبهای زیر زمینی میشود ومنابع طبیعی را آلوده میکنند.

·      و هزاران مشکل دیگر که بشر عصیان کرده است و در نتیجه اجبارا وارد دوره و عصر جدیدی میشود و خدا بخاطر این عصیان ها دوره را عوض میکند و بشر را هبوط میدهد.  اینبار هبوط به این معنا نیست که به یک سیاره دیگر تبعید میشویم  بلکه اینبار بشر خیلی از امکانات طبیعی زمین را از دست میدهد.

یک قرن قبل مردم مشکل خانه و زمین و آب و چیزهای دیگر را نداشتند،  اما اکنون این نقصان ها و عیبها رو شده است و انسان عریان شده است. هر چقدر که انسان، خط قرمزها را رد کند و عصیان کند، بیشتر نیاز به پوشاندن این نقصان ها و کمبودهاست. با یک مثال توضیح میدهم. در بعضی روستاها و شهرهای کوچک، تهیه قبر، برای فرد متوفی بسیار ارزان است و گاهی رایگان. اما در شهری مثل تهران و سایر شهرهای بزرگ گاهی بعضی قبرها تا یک میلیارد تومان هم قیمت گذاری شده است.  به این طریق تهیه یک قبر و کفن در شهرهای بزرگ از عهده هرکسی بر نمیاید. بیایید قیمت یک قبر در شهرهای بزرگ را با قیمت قبر در مریخ مقایسه کنیم؛ در سطح مریخ ، هیچ میکروبی وجود ندارد و شرایطی برای زندگی میکروبها در آن نیست. پس بااین اوصاف فردی که در مریخ می میرد، جسدش برای همیشه در آنجا مثل جسد مومیایی شده باقی میماند. اما در زمین اجساد مردگان، بعد از چند سال بوسیله میکروبهای زمین تجزیه شده و از بین می روند. جهت رفع این مشکل دانشمندان علوم فضایی، یک لباس طراحی کرده اند که میتواند جسد را در مریخ تجزیه کند ولی تهیه این لباس میلیونها دلار هزینه بر میدارد. خدا انسان را به چالش میکشد و با پیشرفت علم، از او انتظاراتی دارد و آن هم این است که انسان عصیان گر باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد. در واقع خدا پشتیبانی اش را کاهش میدهد و این کاهش پشتیبانی خدا از انسانها فقط زمانی رخ میدهد که انسانها خط قرمزها را رد کنند و عصیان کنند. همانطور که آدمی در بهشت، با رد کردن خط قرمزها و عصیان؛ به زمین منتقل شد و هبوط پیدا کرد و مجبور شد که برای بدست آوردن امکانات اولیه، از برگهای زمین استفاده کند و در زمین استخراج انجام دهد. اشتباه نکنید، پیشرفت علم باعث کاهش پشتیبانی خدا نشده است، بلکه رد کردن خط قرمزها و عصیان انسان علیه خدا باعث کاهش امکانات میشود. زیرا بنی آدم به پیشرفت علم خودش مغرور شده و دچار خدا انگاری میشود.

 

فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾

آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت (۱۲۱)

 

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾

سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و [وى را] هدایت کرد (۱۲۲)

 

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى ﴿۱۲۳﴾

فرمود همگى از آن [مقام] فرود آیید در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر کس از هدایتم پیروى کند نه گمراه مى ‏شود و نه تیره‏ بخت (۱۲۳)

 

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾

و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى ‏کنیم (۱۲۴)

 

ترجمه های تورات شجره ممنوعه را به درخت معرفت  معنا کرده اند. اما قرآن از آن درخت، به عنوان درختی که چشیدن و نزدیک شدن به آن باعث ظالم شدن افراد میشود، یاد کرده است. قطعا این ترجمه تورات مطابق با متن اصلی تورات نیست و برای ما حرف قرآن فصل الخطاب است. اما اگر منظور تورات، "درخت معرفت به کارهای بد" باشد، در این مورد میتوان با فرموده خدا در قرآن تطبیق پیدا کند. وقتی آدمی وارد خط قرمزها با علم به بد بودن آن شود، در آن صورت به "درخت معرفت به کارهای بد" گرایش پیدا کرده است و در این گونه موارد، خدا پشتیبانی از بشر را کمتر کرده و  بشر باید خودش با  "علم معرفت به کارهای خوب" ، راه حل برون رفت از آن بحران را پیدا کند. در این حالت خدا پشتیبانی از بشر را کم میکند. از آنجا که گرایش به درخت معرفت به کارهای بد، باعث ظلم شده است، بنابراین خدا راه حل بیرون رفت از این وضعیت را به علم بشر واگذار میکند. اما امتی که خدا را پرستش کند و خط قرمزها را رد نکند و عصیان نکند، خدای مهربان برکاتش را از آسمان و زمین بر آن ملت می باراند.

 

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

علمی که انسان می آموزد و آموزش میدهد، بیشترش جهت دار است . یک انسان بعد از سالها مدرسه رفتن و درس خواندن، تازه متوجه میشود که تابحال  اشتباه زندگی کرده است!  یکی وکیل و سیاست مدار میشود بخاطر پول بیشتر بدست آوردن، دیگری پزشک میشود بخاطر پول بیشتر، یکی دیگر مهندس میشود برای پول بیشتر بدست آوردن و ... ، و متاسفانه در این زمانه کمتر کسی خالصانه این شغلها را انتخاب میکند و تمام اینها بر محور پول و مقام می چرخند و به این طریق علم در اختیار پول قرار می گیرد و به جهل تبدیل میشود. به همین خاطر است که علم اقتصاد بشری هنوز واضح پی نبرده است که ربا چیست!

آنچه اکثر مردم نمی دانند این است که معرفت تمایل به بدی ها و به تبع، انجام آن و پایمال شدن ارزشهای اخلاقی در زندگی برای آنان بسیار گران تمام می شود. تنها قانونی که بر جهان حکمفرماست، قانون خداست، و سرپیچی آشکار از قوانین خدا، موجب بدبختی و مشکلات فراوان است. جامعه امروز پر از وسوسه های نفسانی است. هم اکنون در خیلی از کشورهای جهان، مردم با ارزشهای اخلاقی کاملا بیگانه هستند. خدا بر سلامتی، دارایی، خوشبختی، و بدبختی ما کنترل دارد و در واقع رعایت نکردن دستورات خدا در قرآن ؛ به فرزندان ما ضرر میزند و نسل آینده رو به نابودی خواهد رفت. معرفت به درخت بد؛ اصلا چیز خوبی نیست. از نظر انسانهای زیانکار، بانکها و موسسات پولی با روش مثلا علمی (ربا خواری) کار میکنند و در حالیکه اقتصاد یک کشور را نابود میکنند. این یک نوع علم و معرفت بد است. خیلی از فرضیه ها در روانشناسی، به خیال خودشان علمی است ولی کاملا در خدمت شیطان هستند. بنابراین این نوع معرفت هم یک معرفت بد و شیطانی است. درخت معرفتی که آدم و حوا به آن نزدیک شدند؛ یک معرفت مفید نبود، بلکه یک معرفت شیطانی بود و همین فلسفه ها و ایدئولوژیهاست که شیطان میان مردم رواج میدهد. علمی که شیطان از آن برای فریب مردم استفاده میکند، یک علم با منشاء خدایی نیست، بلکه یک علم من در آوردی است که در سیستم رحمانی جایگاهی ندارد.

 

إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى ﴿۲۳﴾

[این بتان] جز نامهایى بیش نیستند که شما و پدرانتان نامگذارى کرده‏ اید [و] خدا بر [حقانیت] آنها هیچ دلیلى نفرستاده است [آنان] جز گمان و آنچه را که دلخواهشان است پیروى نمى کنند با آنکه قطعا از جانب پروردگارشان هدایت برایشان آمده است (۲۳)

 

اینها فقط اسمائی هستند که خودتان انتخاب کرده ای و گرنه هیچ بنیاد علمی ندارند. مثلا در خیلی جاها سازمان حفظ محیط زیست دارند ولی تنها کاری که این سازمان ها انجام نمی دهند، حفظ محیط زیست است. این فقط یک اسم گذاری است انسان به علمش مغرور شد ولی ملائکه گفتند خدایا ما هیچ علمی نداریم مگر آنی که خودت به ما یاد داده ای. در حالیکه انسان فقط یک سری اسامی از علم یاد گرفته و از علم واقعی چیزی نمی داند. ملائکه گفتند لا علم لنا و به علم خویش مغرور نشدند؛ اما انسان به علم خویش مغرور شده است و به همین خاطر خدا امکانات طبیعی زیادی را از او می گیرد تا انسان به وسیله علمش! آن را جور کند. این حالت را هبوط انسان می گویند.

 

قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿۳۲﴾

گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‏ اى هیچ دانشى نیست تویى داناى حکیم (۳۲)

 

بعضی دانسته ها، ریشه محکمی در علم ندارند. مثلا ما به حشره هزارپا میگوئیم هزار پا؛ در حالی این حیوان تعداد پاهایش بسیارکمتر از هزار است. یا اینکه مردم به یوگا می گویند ورزش؛ در حالیکه ماهیت اصلی یوگا ورزش نیست و بلکه جادوست. یا اینکه مردم به اصطلاحاتی همچون کودک درون، کارما، تناسخ و عشق و ... در روانشناسی دید علمی دارند؛ در حالیکه اینها یک نوع خرافات است و جزو حقه های شیطان است. علم مضر؛ در واقع یک نوع جهل است ولی قواعد مخصوص خودش را دارد و به همین خاطر بهتر است آن را علم مضر بنامیم. علوم مضر ، روی علوم واقعی سوار میشوند و البته به مرور از علم واقعی بریده و منفصل میشوند. ساختن بمب اتم، یک نوع علم مضر است که روی علم واقعی بنا شده است. یا اینکه علمی که باعث شود که مردم خود را از خدا بی نیاز بدانند، نشان از آن دارد که از علم سوء استفاده شده است. بعضی دانشمندان علوم فیزیک و شیمی بوده اند که به علمشان مغرور شدند و در نهایت دنبال بیراهه افتادند. یکی ادعا کرد که علم ثابت کرده است که عالم به خالق یکتا نیاز ندارد! این نتیجه گیری او نهایت جهالت بود. یکی در علم کیمیا و شیمی پیشرفت کرد ولی در نهایت گفت خدا وجود ندارد و دنبال بدست آوردن آب حیات افتاد! یکی دیگر علم معرفت خوبی یاد گرفته بود ولی به زمین چسبید و جاودانگی را در زمین جستجو کرد. این افراد غافل از آن بودند که خدا علمشان را به آنها یاد داده است. خیلی جالب است که همگی آنها بعد از بریدن از خدا؛ دیگر علمشان پیشرفت نکرد و شروع کردند به درجا زدن و بعد از آن دنبال جهل افتادند.

 

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿۱۷۵﴾

و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان که از آن عارى گشت آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد (۱۷۵)

 

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۱۷۶﴾

و اگر مى‏ خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى ‏بردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى کرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنى [باز هم] زبان از کام برآورد این مثل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [براى آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند (۱۷۶)

 

سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَأَنْفُسَهُمْ کَانُوا یَظْلِمُونَ ﴿۱۷۷﴾

چه زشت است داستان گروهى که آیات ما را تکذیب و به خود ستم مى ‏نمودند (۱۷۷)

 

مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَنْ یُضْلِلْ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۱۷۸﴾

هر که را خدا هدایت کند او راه‏یافته است و کسانى را که گمراه نماید آنان خود زیانکارانند (۱۷۸)

 

دانشمندانی که بعد از بدست آوردن علم زیاد، خود را به این نتیجه رساندند که خدا وجود ندارد و خدا و نشانه هایش را انکار کردند؛ قطعا مطمئن باشید که در آن لحظه از جاده علم خارج شده و به جاده جهل وارد شده اند. دیگر امید پیشرفتی به آنان نیست. تمام اختراعات و اکتشافات و نظریات علمی را خدا در دل افراد می نهد و بدون کمک خدا نمیتوان چیزی را کشف کرد. علم بدون در نظر گرفتن خدا، یعنی در تاریکی قدم زدن و هر لحظه منحرف میشود و هیچ امیدی به پیشرفت آن علم نیست.

یکی بود که در زمین کشاورزیش چاهی به عمق چهارصد متر بوسیله تجهیزات حفاری کنده بود و کود شیمیایی و سم داخل آن میریخت تا که همزمان هم زمین سیب زمینی اش را  آبیاری کند و همچنین کود به آن داده باشد و سمپاشی هم کرده باشد. این فرد برای بدست آوردن پول بیشتر، آبهای زیرزمینی را نابود میکرد و همچنین آب های زیر زمین را به سم و کود شیمیایی آلوده میکرد و باعث ضررات جبران ناپذیری به محیط خویش میشد. او این کار را بوسیله دستگاه حفاری و کود و سم انجام داد و این سه هر سه حاصل علم انسان هستند. این واقعه نشان میدهد که بشر نمی تواند به علم تنها متکی باشد . باید یک معیار دیگری همراه با علم (مثل تقوا، تعهد، ترس از خدا، تعاون و همکاری) باشد تا بشر بتواند از علم بطرز درست و صحیح استفاده کند. بنابراین اگر معیارهایی که خدا برای هدایت بشر فرستاده است در علم بکار برده نشود، پیشرفت در آن علم ، باعث هبوط بشر خواهد شد. اعتماد به علم بدون تقوا و تعهد مثل اعتماد و اتکا به اولاد و اموال است.

درخت جاودانگی و حیات، که شیطان با وعده آن آدم و حوا را از بهشت بیرون کرد؛ در اشعار هم ذکر شده است. با این اختلاف که در اشعار، از این درخت به عنوان درخت خوب یاد شده است و توصیه کننده به آن را صادق و دانا نام نهاده است. مولوی در این مورد شعر دارد:

 

گفت دانایی برای داستان

که درختی هست در هندوستان

هر کسی کز میوهٔ او خورد و برد

نی شود او پیر نی هرگز بمرد

پادشاهی این شنید از صادقی

بر درخت و میوه‌اش شد عاشقی

قاصدی دانا ز دیوان ادب

سوی هندوستان روان کرد از طلب

سالها می‌گشت آن قاصد ازو

گرد هندوستان برای جست و جو

شهر شهر از بهر این مطلوب گشت

نی جزیره ماند و نی کوه و نی دشت

هر که را پرسید کردش ریش‌خند

کین کی جوید جز مگر مجنون بند

بس کسان صفعش زدند اندر مزاح

بس کسان گفتند ای صاحب‌فلاح

جست و جوی چون تو زیرک سینه‌صاف

کی تهی باشد کجا باشد گزاف

وین مراعاتش یکی صفع دگر

وین ز صفع آشکارا سخت‌تر

می‌ستودندش بتسخر کای بزرگ

در فلان اقلیم بس هول و سترگ

در فلان بیشه درختی هست سبز

بس بلند و پهن و هر شاخیش گبز

قاصد شه بسته در جستن کمر

می‌شنید از هر کسی نوعی خبر

بس سیاحت کرد آنجا سالها

می‌فرستادش شهنشه مالها

چون بسی دید اندر آن غربت تعب

عاجز آمد آخر الامر از طلب

هیچ از مقصود اثر پیدا نشد

زان غرض غیر خبر پیدا نشد

رشتهٔ اومید او بگسسته شد

جستهٔ او عاقبت ناجسته شد

کرد عزم بازگشتن سوی شاه

اشک می‌بارید و می‌برید راه

 

در نهایت شاعر به این نتیجه میرسد که این درخت جاودانگی و حیات، در درون انسانهاست. اگر خوب توجه کنید، متوجه خواهید شد که شاعر صفات صادق و نصیحت کننده را برای توصیه کننده به درخت حیات بیان میکند. در قرآن هم شیطان آدم و زوجش را قسم میدهد که قصدی جز نصیحت ندارد (وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ). به این طریق اشعار، بطور موزیانه ای شیطان را فردی ناصح و صادق و دلسوز بشر معرفی میکنند و بطرز موزیانه ای حسن ظن نسبت به شیطان ایجاد میکنند.

 

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿۲۰﴾

پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)

 

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿۲۱﴾

و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱)

 

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۲۲﴾

پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگى‏ هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت‏ شیطان براى شما دشمنى آشکار است (۲۲)

 

در شعر مذکور در نهایت شنونده، عاشق درخت حیات میشود(بر درخت و میوه‌اش شد عاشقی ). درخت جاودانگی و درخت حیات و عاشقی و عشق، همگی اینها از حربه های شیطان است و اساسا اینجا متوجه میشویم که عشق یک مفهوم شیطانی است و از همینجا نوع استفاده اش مشخص شده است. در حالی که خدای مهربان، وجود درخت حیات و جاودانگی را نفی میکند و به این توهمات خاتمه میدهد و میفرماید که زندگى حقیقى همانا [در] سراى آخرت است (وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ). یعنی درخت حیات و جاودانگی در اینجا زمین از وعده های شیطان است و از همین نقطه شیطان یک نوع وابستگی به اسم عشق را برای انسانها اختراع کرد.

 

وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۶۴﴾

این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست و زندگى حقیقى همانا [در] سراى آخرت است اى کاش مى‏ دانستند (۶۴)

 

 از زمان آدم تا بحال ، خدا بارها نسل آدمی را تصفیه کرده است و عذابهای زیادی بر ملل وارد کرده است و تعداد زیادی را از بین برده است. البته اگر از بین نبرده بود، تابحال بشر خودش را با دست خود از بین برده بود. طوفان نوح و عذابهای اقوام عاد و ثمود و ... برای نجات نسل بشر بوده است. اگر قوم نوح از بین نرفته بودند، قطعا سرنوشت زمین طور دیگری بود و انسانها خودشان، خودشان را از بین می بردند.

در صنعت فضانوردی، اصطلاحی است به نام زمینی سازی مریخ و یا ماه. یعنی شرایطی را در مریخ و یا ماه فراهم کنند تا که زندگی در آن میسر باشد. بهتر است بدانید که قیمت هر لیتر آب برای سازمان های فضایی بین المللی بطور متوسط حدود ۴۵۰۰ دلار، یعنی به پول ایران در حال حاضر دویست و بیست میلیون تومان در میاید. هر فضانورد بطور متوسط روزی چهار لیتر آب مصرف میکند. یعنی هر فرد در طول روز حدود یک میلیارد تومان فقط آب مصرف میکند. به همین خاطر سازمانهای فضایی دستگاهی ساخته اند که تصفیه  ادرار فضانوردان را انجام داده و دوباره استفاده میشود. این کار از طریق دستگاههای پیشرفته ای انجام می پذیرد. در فضا استحمام با حوله خیس و تقریبا با کمترین آب انجام می پذیرد. در زمینه مصرف غذاها، تقریبا هیچگونه اسرافی انجام نمی پذیرد و ... چرا بشر در این مواقع درست عمل میکند و اسراف نمی کند؟ زیرا هزینه بردار است و هزینه اش را خود بشر باید بدهد.

 بشر آنقدرها از نظر علمی توانمند است که بتواند چنین دستگاههایی بسازد و ساخته است. اما در صداقت بشر شک زیادی وجود دارد. زیرا همان اهمیتی که برای نعمتهای خدا در یک ایستگاه فضایی قائل است، روی زمین اصلا هیچ توجهی نمیشود. و اصلا چرا اینجور تکنولوژیها را در روی زمین برای آباد کردن بیابانهای زمین بکار نمی برند!

از یک طرف کشورهای فقیر با داشتن انبوه زمین های بایر ، معادن غنی و متنوع ، هنوز مردم این دیارها دنبال ساده ترین امکانات زندگیند. بشری که بتواند یک موبایل با کلی امکانات پیشرفته بسازد، بعید است که نتواند دستگاه نانوایی بسازد که اتلاف نان نداشته باشد. بعید است که نتواند تصفیه خانه آب برای مناطق با آب آلوده بسازد. البته بشر تا چند سال آینده یک هبوط اساسی میکند و نعمات طبیعی را از دست میدهد و آنوقت مجبور است که تمام اینکارها را در زمین انجام دهد.

اگر ارزش کل نعمتهایی که ما در زمین به هدر میدهیم، حساب کنیم ؛ عدد بزرگی بدست می آید که بوسیله آن میتوان کل کمبودهای فقرا را جبران کرد.

 

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا ﴿۲۶﴾

و حق خویشاوند را به او بده و مستمند و در راه‏مانده را [دستگیرى کن] و ولخرجى و اسراف مکن (۲۶)

 

 إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا ﴿۲۷﴾

چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است (۲۷)

 

وقتی انسانها از نظر اخلاقی و روانی هبوط پیدا کنند، از نظر طبیعت و امکانات زندگی هم هبوط پیدا میکنند. در هبوط دوره ای انسانها ، جوانمردی و نیکی معنایش فرق خواهد کرد و تنزل پیدا میکند. در یک شهر بزرگ که همه چیزش براساس پول می چرخد، دیگر انسانها بدون توقع برای دیگری کار نیکی انجام نمی دهند و فقط وقتی برایت کار خوبی انجام میدهند که برایشان کار خوبی انجام داده باشید. وقتی انسان هبوط پیدا کند، دیگر در خانواده ها مودت و رحمت برقرار نخواهد بود، بلکه همه چیز براساس پول و وظیفه زوجین می چرخد.

در قدیم، تهیه یک سرپناه، ساده ترین کار بود. اما اکنون تهیه یک سرپناه (که شامل امکانات آب، برق، گاز و اینترنت و ...) مشکل شده است و به مشکل ترین کار تبدیل شده است.  این به خاطر آن است که تصور آنان در مورد زندگی فرق کرده است. این یک واقعیت است که گذشتگان تلاش و زحمات سخت تر و بیشتری کشیدند برای گذران زندگی. این نشان از آن دارد که نسلها به مرور زمان، زحمات کمتری می کشند و خیلی چیزها به هوش مصنوعی سپرده میشود و آدمیان زحمت کمتری میکشند و البته این حادثه زیاد خوب نیست و به ضرر بنی آدم است. نسل آینده از آنجا که زحمات کمتری متحمل میشوند چه برای درس خواندن و چه برای کارهای عملی؛ باید سعی و تلاششان را در زمینه های دیگری گسترش دهند و گرنه بدست آوردن بهشت برین بسیار سخت خواهد بود.

شیطان زمانی که عصیان کرد، دیگر شایسته بهشت نبود. بنابراین از آن بهشت اخراج شد و هبوط پیدا کرد.

 

قالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿۱۳﴾

فرمود از آن [مقام ، مکان] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (۱۳)

 

هبوط انسانها و جنها، خیلی از امکانات را از آنها گرفت. در زمین هم از این نوع هبوطها انجام خواهد گرفت و انسان در هر دوره ای ، هبوط پیدا میکند و شرایط برای زندگی مشکلتر میشود و روشهای خوشی انسانها کمتر میشود.  در آن مورد انسان مجبور است که علمش را رشد دهد و امکانات برای خودش فراهم کند. هر چند امکاناتی که انسان میسازد هیچوقت به لذت آنی که طبیعی بوده است ، نیست و نخواهد بود.  والعصر ان الانسن لفی خسر اشاره به هبوط دوره ای انسان دارد.

خدا بارها علم بشر را تحقیر کرده است تا به او یادآوری کند که به علمش مغرور نشود و به علم تنها متکی نشود. جابجا کردن تخت ملکه سبا در یک چشم به همزدن و جدیدا تکنولوژی بشقاب پرنده ها که در یک چشم به هم زدن فاصله بین کهکشانها را طی میکنند. (یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ )

فرآیند هبوط تدریجی است و خود بشر زیاد متوجه نیست. اما صاحبان دانش و حکمت متوجه میشوند. یادم است سی چهل سال پیش، اگر در گرمای آفتاب زیر سایه درختی می نشستی، خستگی آدمی کم میشد و لذت بخش بود. اما حالا سایه ها لذت بخش نیستند و هوا خیلی سنگین و داغ و آلوده شده است و واقعا محیط زندگی بشر هبوط پیدا کرده است. در این حالت بشر مجبور است که از علمش استفاده کند و از کولر اختراعی خودش استفاده کند. اما واقعا شرایط طبیعی لذت بخش تر و کم هزینه تر بود.  یکی تعریف میکرد که یکی از دندانهایش پوسیده بود و هر بار که به تهران می رفت، دندانش درد میکرد، اما همینکه به شهرستان می رفت، درد دندانش خوب میشد. واقعا کیفیت آب و هوا و میزان آلودگی هوا و صوت و ... در سیستم عصبی انسان تاثیرگذار است. در محیطهایی که طبیعتشان از دست رفته است، آدمی زجر و درد بیشتری میکشد.

ما قبلا در بچگی روزانه دوازده ساعت بیرون بودیم و بازی می کردیم و زیر آفتاب بودیم ولی هیچوقت خیلی زیاد آفتاب سوخته نمی شدیم ولی اکنون شرایط فرق کرده است و زمین لایه های محافظتی خودش را از دست داده و یا ضعیف شده است.

مورچه ، علمی که برای زندگی روی زمین لازم است را بلد است. مورچه ها وقتی غذایی را بیابند، بوسیله شاخکهایشان لوکیشن غذا را به دیگران گزارش میدهند و آنها به سمت آن لوکیشن میایند. مورچه ها میلیونها سال است که روی زمین زندگی میکنند و آنها از آنموقع تابحال از ارسال لوکیشن برای ارتباط با مورچه های دیگر استفاده میکنند. انسان در قرن بیست و یکم تازه توانست ، نرم افزار های مکانیابی (مثل waze ) طراحی کند و توانست برای دیگر انسانها لوکیشن بفرستد. در حالیکه مورچه ها بطور خیلی پیچیده ای از این سیستم استفاده میکنند. موجوداتی مثل مورچه علم این کار را دارند و در آن علم کلک هم نمی زنند. هیچ مورچه ای دروغکی برای دیگر مورچه ها لوکیشن نمی فرستد. آنها علمشان را با غرور و تکبر و فریب قاطی نکرده اند. آنها علمشان را بلدند و فقط در راه صحیح استفاده میکنند. این قسمت از آیه زیر (کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ) به این موضوع اشاره دارد که موجودات غیر از انسان علم واقعی مورد نیاز خویش را بلدند و فقط در راه ستایش و نیایش خدا استفاده میکنند و لاغیر.

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿۴۱﴾

آیا ندانسته‏ اى که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى‏ گویند و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده‏ اند [تسبیح او مى‏ گویند] همه ستایش و نیایش خود را مى‏ دانند و خدا به آنچه مى کنند داناست (۴۱)

 

مردم معمولا این هبوطها را آخر الزمان می نامند. اما آخر الزمان اصلی در نزدیکی قیامت رخ خواهد داد. در آخر الزمان نزدیک قیامت، زمین آنقدر امکانات طبیعی اش را از دست خواهد داد که حتی مجبور میشوند برای شهرها، لایه محافظتی قرار دهند که اشعه های نور خورشید مردم را اذیت نکند.

 

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و شش) هبوط انسان

pdf

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و شش)

هبوط انسان

 

مهمترین داستان بنی آدم که در کتابهای آسمانی بارها به آن اشاره شده است این است که انسان از بهشت به زمین تبعید شده است. خدا بارها در قرآن تکرار میکند که اصالت انسان زمینی نیست و بلکه در تبعید و بطور موقت در زمین به سر می برد. تمام حیوانات و موجودات دیگر قبل از بشر در زمین بوده اند و زمین جایگاه زندگی آنها بوده است. حیوانات لباس ندارند و مشکلی با این موضوع هم ندارند. آنها کمتر مریض میشوند و از هر چیزی درست و بجا استفاده میکنند. این فقط انسان است که نمی داند درست از نعمتهای زمین استفاده کند و فقط انسان است که زیاد مریض میشود. این انسان است که اگر زیاد زیر آفتاب بماند، پوستش میسوزد، ولی حیوانات دیگر اینجوری نیستند. زیرا انسان اصالتا متعلق به جای دیگری است. درست است که بدنش از خاک زمین درست شده است ولی ژنتیکش و روانش با حیوانات و سایر موجودات فرق میکند. اختراع میکند و کار بجایی رسیده است که به کرات دیگر میرود. در حالی که سایر موجودات زمین چنین استعداد و تمایلی ندارند. انسان متعلق به زمین نیست و موقتی به زمین تبعید شده است و به همین خاطر در زمین بیشتر زجر میکشد تا خوشی. این حادثه بخاطر مجادله و جنگی بود که در ملاء اعلی اتفاق افتاد و انسان بعد از آن به زمین تبعید شد تا روز مشخصی که تکلیفش مشخص شود.

 

مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹﴾

مرا در باره ملاء اعلى هیچ دانشى نبود آنگاه که مجادله میکردند (۶۹(

 

یک گاو را در نظر بگیرید. او غذایش در زمین آماده است. لزومی ندارد سبزیجات و گیاهان را به قورمه سبزی تبدیل کند تا بتواند بخورد. لازم نیست که غذایش را در داخل روغن سرخ کند تا بخورد. زیرا زمین برای زندگی آنها مناسب است و در اصل حیوانات و سایر جانداران بومیهای زمین هستند و ما انسانها در زمین بیگانه ایم. چند هزار سال پیش آدم و حوا به عنوان موجودات فضایی که از بهشت رانده شدند به زمین آورده شدند ولی با بدنی زمینی. حالا این تبعید ممکن است به صورت ژنی بوده باشد و یا کالبدی. شرایط بدن زمینی ما زیاد با زندگی در زمین سازگار نیست. انسان بسیار زیاد بیمار میشود ، در حالیکه حیوانات دیگر اینجوری نیستند. بیماری سرطان در میان حیوانات بسیار کم و نادر است. در حالیکه به وفور در میان انسانها یافت میشود. سیستم ایمنی بدن انسان ضعیف است. این به خاطر شرایط ماست که زیاد با زمین جور نیست. زیرا ما تبعیدی هستیم و تبعید شده ها در شرایط سخت به سر می برند. وقتی کسی را بجایی تبعید کنند، او را به جای خوش آب و هوا تبعید نمی کنند، بلکه به جایی تبعید میکنند که سختی باشد. انسان در شرایط سختی قرار داده شده است، زیرا به یکی از دورترین و کوچکترین کره های خاکی آسمان یکم تبعید شده است.

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿۴﴾

براستى که انسان را در سختی و رنج آفریده‏ ایم (۴)

 

انسان در شرایط سختی قرار گرفته است و این بخاطر در تبعید بودنش است. نوزاد انسان در مقایسه با نوزاد سایر حیوانات بسیار ناتوان است؛ به گونه‌ای که اگر تا چندسال اول زندگی به نیازهای حیاتی او پاسخ داده نشود قادر به ادامه حیات نیست. یک سری از بیماریها و باکتریها توسط سیستم ایمنی بدن حیوانات براحتی نابود میشود ولی همین باکتریها براحتی انسان را از پای در میاورد مثل کووید 19.  استرس و نا امیدی بر سلامتی بشر تاثیر گذار است. حیوانات استرس و نا امید نیستند. حیوانات زمین را خانه خود میدانند و به همین خاطر هیچگونه استرسی ندارند و طمعکار نیستند.

یک سگ براحتی بدون هیچگونه لباسی در تابستان و زمستان بر روی زمین میخوابد ولی یک انسان هیچوقت نمی تواند چنین باشد، زیرا انسان اصالتا از جای دیگری است. تمام موجودات و جانداران دیگر غذایشان در طبیعت آماده است و نیازی به پخت و پز ندارند. این فقط انسان است که طبعش متفاوت است و نیاز به تغییرات در غذاهای زمینی است تا بتواند مصرفش کند. به همین خاطر در ترکیب غذاها گاها اشتباه میکند، یا شور است یا شیرین است و کامل متعادل نیست . به همین خاطر بعد از مدتی دچار فشار خون، چربی خون و دیابت و ... میشود و بدنش بیمار میشود. بخاطر اینکه انسانها غذاهای کاملا سالم و متعادل مصرف نمی کنند. چرا شکم خیلی از انسانها گنده ست؟ زیرا در ترکیب غذاها، تعادل را رعایت نمی کنند و مثلا چربی زیاده از حد مصرف میکنند. اما حیوانات بندرت بیمار میشوند مگر اینکه انسانها در سیستم غذایی و محیط آنان دخالت کنند. یک شیر فقط به اندازه ای شکار میکند که نیاز دارد. ولی انسان این خصوصیت را ندارد. آنقدر زباله پلاستیکی در طبیعت رها کرده است که چند هزار سال طول میکشد تا طبیعت به حالت اولیه اش برگردد. انسان حتی نمیداند که چگونه از محیط زندگی اش مواظبت کند. ولی حیوانات دیگر در تعادل هستند. اگر انسان روی کره زمین زندگی نکند، تمام طبیعت کره زمین به حالت سالم ومتعادل و اولیه اش بر میگردد. این انسان است که اگر زیاد زیر آفتاب بماند، پوستش میسوزد، ولی حیوانات دیگر اینجوری نیستند. ما قبلا در بهشت توسط نور، اصلا اذیت نمیشدیم. سرما و گرما اذیتمان نمیکرد. ولی در کره زمین اذیت میشویم. اما در جهنم، نوری که تابانده میشود، مثل دستگاه جوشکاری، آتش بیرون میدهد. خورشید و یا منبع نور جهنم آنقدر قوی و نزدیک است که زندگی در جهنم را به زجر تبدیل میکند. در جهنم نمیتوان به هیچ عنوان از این نور قوی از خود محافظت کرد. از نظر یک مورچه ، ما آدم فضایی هستیم که به محیط آنان وارد شده ایم و خواسته و ناخواسته مشکلاتی را برای آنان ایجاد میکنیم.

 

حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿۱۸﴾

تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند مورچه‏ اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه ‏هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند (۱۸)

 

بشر میتواند از نعمتهای زمین استفاده کند ولی هیچوقت به آن رضایت کامل و دلخواه خویش نخواهد رسید. مثلا ما زمانی که در بهشت که بودیم، آفتاب اذیتمان نمی کرد ، تشنگی و گرسنگی نداشتیم. زیرا همه چیز آماده و در تعادل بود.

 

فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾

پس گفتیم اى آدم در حقیقت این [ابلیس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناک] است زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیره‏ بخت گردى (۱۱۷)

 

إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾

در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مى ‏شوى و نه برهنه مى‏ مانى (۱۱۸)

 

وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾

و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مى‏ گردى و نه آفتاب‏زده (۱۱۹)

 

طبق آیات بالایی ، در بهشت پوست ما هیچوقت سوخته نمیشد و هیچوقت آفتاب زده نمی شدیم. زیرا همه چیز متعادل بود. ولی در زمین با کمی قرار گرفتن در زیر آفتاب، براحتی آفتاب سوخته میشویم. ولی حیوانات دیگر اینطوری نیستند. با آنکه هیچ لباسی ندارند. زیرا بشر اصالتا اهل زمین نیست و برای محافظت از خودش باید بزحمت بیفتد.

 

فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿۱۲۰﴾

پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى ‏شود راه نمایم (۱۲۰)

 

فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾

آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت (۱۲۱)

 

در آیه بالایی چسپاندن برگهاى بهشت بر خود کنایه از آن است که آدمی دیگر محافظت شده نیست و جهت رتق و فتق امور زندگی به زحمت می افتد. آدمی بعد از آن به زمین تبعید شد.

 

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى ﴿۱۲۳﴾

فرمود همگى از آن [مقام] فرود آیید در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر کس از هدایتم پیروى کند نه گمراه مى ‏شود و نه تیره‏ بخت (۱۲۳)

 

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾

و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى ‏کنیم (۱۲۴)

 

ما قبلا پیش خدا در بهشت بسر می بردیم. ولی بنا بر وسوسه شیطان ، به خود ظلم کردیم و شایستگی در جوار خدا بودن را از دست دادیم. به همین خاطر خدا میفرماید خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾) . خدا کلمه بازگشتن را استفاده مینماید. این نشان میدهد که ما قبلا در بهشت زندگی میکرده ایم. بعد از نافرمانی کردن خدا به زمین تبعید شدیم.

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾

اى نفس مطمئنه (۲۷)

 

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾

خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)

 

فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾

و در میان بندگان من درآى (۲۹)

 

وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾

و در بهشت من داخل شو (۳۰)

 

ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏ گردیم، البته اگر نیکوکار و یکتاپرست باشیم.

 

الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿۱۵۶﴾

[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏ گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏ گردیم (۱۵۶)

 

یعنی هدف نهایی زندگی در این جهان کوتاه مدت این است که ما به سوی خدا بازگردیم و دوباره وارد بهشت او شویم و از خستگیها و زحمات کره زمین خلاص شویم و دوباره به موطن اصلی خویش برگردیم و از دست تبعید گاه بعدی یعنی جهنم نجات یابیم که اگر کسی از دست جهنم نجات یابد، به پیروزی بزرگی دست یافته است. البته متاسفانه انسان برای رهایی از این تبعیدگاه به در و دیوار میزند تا که رهایی یابد. انسان این حس را در قالبهای مختلف نشان میدهد، مثلا بیشتر از هر موجود دیگری به آسمان نگاه میکند و بیشتر از هر موجود دیگری کنجکاو درباره کهکشانهای دیگر است. در این تبعید فقط انسان نیست که تبعید شده است، بلکه اجنه و شیاطین هم تبعید شده اند. حتی اجنه و شیاطین جهت رهایی از این تبعید دست به استراق سمع از آسمانهای دیگر میزنند و قصد دارند که راهی برای رهایی خویش و یا سلطه بر انسانها بیابند. اما متاسفانه بیشتر آنان جهت اختلال در سیستم رحمانی استراق سمع میکنند.

 

یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ﴿۳۳﴾

اى گروه جنیان و انسیان اگر مى‏ توانید از کرانه ‏هاى آسمانها و زمین به بیرون رخنه کنید پس رخنه کنید [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلطى رخنه نمى ‏کنید (۳۳)

 

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ ﴿۱۶﴾

و به یقین ما در آسمان برجهایى قرار دادیم و آن را براى تماشاگران آراستیم (۱۶)

 

وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ ﴿۱۷﴾

و آن را از هر شیطان رانده‏ شده‏ اى حفظ کردیم (۱۷)

 

إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ ﴿۱۸﴾

مگر آن کس که دزدیده گوش فرا دهد که شهابى روشن او را دنبال مى ‏کند (۱۸)

 

جن و انس هنوز نفهمیده اند که تنها یک راه برای رهایی از این تبعیدگاه و ورود به بهشت هست و آن هم این است که خدا را عبادت کرد و پرهیزگار بود. خدا در آیات زیر راه رهایی از این تبعیدگاه را به سادگی بیان نموده است. خدا تنها راه حل و بهترین راه حل را به ما نشان داده است.

 

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴿۵۶﴾

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (۵۶)

 

مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ ﴿۵۷﴾

از آنان هیچ روزیى نمى‏ خواهم و نمى‏ خواهم که مرا خوراک دهند (۵۷)

 

فَأَمَّا مَنْ طَغَى ﴿۳۷﴾

اما هر که طغیان کرد (۳۷)

 

وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿۳۸﴾

و زندگى پست دنیا را برگزید (۳۸)

 

فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۳۹﴾

پس جایگاه او همان آتش است (۳۹)

 

وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ﴿۴۰﴾

و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس باز داشت (۴۰)

 

فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۴۱﴾

پس جایگاه او همان بهشت است (۴۱)

 

این آیات را باید هر انسانی که مایل به نجات خویش از زمین است، هر روزه بخواند و روی آن تفکر کند و حتی آن را با خط زیبا بنویسد و در اتاقش قرار دهد تا یادش نرود که برای چی اینجاست. جالب است که زندگی در روی کره زمین از نظر بهشتی ها فقط چند روزی است. ما نباید بخاطر چند روز زندگی ناچیز ، خود را بدبخت کنیم و به جهنم برویم. 

 

کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا ﴿۴۶﴾

روزى که آن را مى ‏بینند گویى که آنان جز شبى یا روزى درنگ نکرده‏ اند (۴۶)

 

به همین خاطر خدا نمی خواهد که ما زیاد به زمین بچسبیم. خدا زندگی در روی زمین را فقط به عنوان یک مسافرت کوتاه و یک آزمایش عنوان میکند و حتی امکانات آن را متاع قلیل و ناچیز و لهو و لعب می نامد.

اما این تبعید همچنان ادامه دارد ، البته نه برای مومنان و پرهیزگاران؛ بلکه برای گناهکاران. بعد از این زندگی ، انسانهای گناهکار وارد محیط دیگری میشوند به اسم جهنم که آنجا اصلا شرایطش با شرایط بدنی و جسمی انسان سازگار نخواهد بود. کسی که وارد جهنم شود، دیگر نمیتواند بیرون آید تا ابد. اگر بشر در کره زمین مقداری زجر میکشد و در زحمت است؛ اما به هر حال میتوان با این سختی ها ساخت. ولی در جهنم کلا همه چیز زجر است و هیچ شرایط مناسبی برای زندگی انسان مهیا نیست. در جهنم غذا میخورند ولی چه غذایی! درخت زقوم. در جهنم دوش میگیرند ولی چه دوشی، مایعات داغ. آنها جاودانه در آتش اند و آبى جوشان به خوردشان داده مى ‏شود تا روده ‏هایشان را از هم فرو پاشد. در آیه زیر میتوان غذاهای بهشتیان را با جهنمیان مقایسه کرد و دید که چقدر تفاوت است.

 

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ ﴿۱۵﴾

مثل بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده [چون باغى است که] در آن نهرهایى است از آبى که [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جویهایى از شیرى که مزه‏ اش دگرگون نشود و رودهایى از نوشیدنییی که براى نوشندگان لذتى است و جویبارهایى از انگبین ناب و در آنجا از هر گونه میوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست [آیا چنین کسى در چنین باغى دل‏ انگیز] مانند کسى است که جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مى ‏شود [تا] روده ‏هایشان را از هم فرو پاشد (۱۵)

 

اگر در زمین پوست انسان زیر آفتاب زیاد بماند میسوزد ولی حیوانات دیگر اینجوری نیستند زیرا آنها بومی زمینند و این انسان است که از جایی دیگر آمده است . ولی زندگی در جهنم مثل زمین نیست بلکه بسیار دردناک است و در واقع نمیتوان اسمش را زندگی گذاشت. پوست آنان در جهنم بطور کامل و همیشه میسوزد.  این است که خدا از قیامت به عنوان روز آخر یاد میکند و دیگر جهنم پایان کار گناهکاران است و انسانهای بد طینت به آنجا تبعید میشوند و برای همیشه در آنجا می مانند و جهنم تبعیدگاه آخری است. کسی که وارد جهنم شود، دیگر بیرون بیا نیست.

 

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿۵۶﴾

به زودى کسانى را که به آیات ما کفر ورزیده‏ اند در آتشى [سوزان] درآوریم که هر چه پوستشان بریان گردد پوستهاى دیگرى بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حکیم است (۵۶)

 

توصیف آبی که جهنمیان مینوشند:

 

لَا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا ﴿۲۴﴾در آنجا نه خنکى چشند و نه شربتى (۲۴)

 إِلَّا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا ﴿۲۵﴾جز آب جوشان و چرکابه‏ اى (۲۵)

 جَزَاءً وِفَاقًا ﴿۲۶﴾کیفرى مناسب [با جرم آنها] (۲۶)

 

جهنمیان در کنار هم نمیتوانند دوست هم باشند. بلکه آنها دشمن هم خواهند بود و هیچگونه آرامشی در جهنم وجود ندارد. هر کسی در جهنم بغل دستی اش را لعنت میکند و با او دشمن است. به همین خاطر خدای قادر توانا میفرماید که جن و انس هیزم جهنم اند. یعنی وجود یک انسان در جهنم در کنار تو، بجای آنکه تسکینی باشد برای تو، عذابت را بیشتر میکند انگار هیزم آتش را بیشتر کرده باشند.

 

وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ﴿۱۵﴾

ولى منحرفان هیزم جهنم خواهند بود (۱۵

 

 

قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِنْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۸﴾

مى‏ فرماید در میان امتهایى از جن و انس که پیش از شما بوده‏ اند داخل آتش شوید هر بار که امتى [در آتش] درآید همکیشان خود را لعنت کند تا وقتى که همگى در آن به هم پیوندند [آنگاه] پیروانشان در باره پیشوایانشان مى‏ گویند پروردگارا اینان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] مى‏ فرماید براى هر کدام [عذاب] دو چندان است ولى شما نمیدانید (۳۸)

 

وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ ﴿۳۹﴾

و پیشوایانشان به پیروانشان مى‏ گویند شما را بر ما امتیازى نیست پس به سزاى آنچه به دست مى ‏آوردید عذاب را بچشید (۳۹)

 

اما در بهشت محیطی همراه با صلح و صفا برقرار است و نشاط فوق العاده ای بین بهشتیان حکمفرماست.

 

وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۲۵﴾

و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مى‏ خواند و هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى ‏کند (۲۵)

 

اما در جهنم هیچگونه نشاطی برقرار نیست. غم و اندوه همیشه بر جهنمیان سیطره دارد. البته در زندگی زمینی هم اکنون، میتوان نشاط برای خود ایجاد کرد و همچنین میتوان زندگی را به جهنم تبدیل کرد.

 

وَالَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئَاتِ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ کَأَنَّمَا أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِمًا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۷﴾

و کسانى که مرتکب بدیها شده‏ اند [بدانند که] جزاى [هر] بدى مانند آن است و خوارى آنان را فرو مى‏ گیرد در مقابل خدا هیچ حمایتگرى براى ایشان نیست گویى چهره ‏هایشان با پاره‏ اى از شب تار پوشیده شده است آنان همدم آتشند که در آن جاودانه خواهند بود (۲۷)

 

براساس آیه فوق جهنمیان تنها یک همدم دارند و آن هم گرما و آتش است.

بیشتر مردم کره زمین بعد از چهل سالگی دچار کمر درد میشوند و این بخاطر جاذبه قوی زمین است. جاذبه ای که در بهشت وجود داشت، ضعیفتر بود و با بدن بهشتی ما از هر نظر متناسب بود و لذت بخش بود. اما جاذبه زمین قوی است. البته این جاذبه به حیوانات و موجودات دیگر هیچگونه آسیبی نمی رساند. فقط انسان است که جاذبه زمین، زیاد با بدن او متناسب نیست. هرچند که جاذبه زمین با بدن انسان تبعیدی زیاد سازگار نیست ولی باز هم میتوان با آن ساخت.

اما شما جاذبه ای که در جهنم حکمفرما میباشد را در نظر بگیرید؛ آنقدر قوی و نا متناسب است که راه رفتن افراد در جهنم مثل این است که به دست و پای فرد زنجیری وصل شده باشد.

 

إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِیرًا ﴿۴﴾

ما براى کافران زنجیرها و غلها و شعله ‏هاى سوزان آتش آماده کرده‏ ایم (۴)

 

جاذبه زمین ، بدن انسان را اذیت میکند. حیوانات دیگر اینطوری نیستند. یک سگ هیچوقت دیسک کمر نمی گیرد. ولی کمر درد در میان انسانها به وفور یافت میشود. یک مورچه چندین برابر وزن خویش (20 برابر) را جابجا میکند ولی شرایط جاذبه زمین این اجازه را به بدن انسان تبعیدی نمی دهد.

اما جاذبه سیاره ای که جهنم در آن واقع است ، آنقدر با بدن انسان نا متناسب است که تمام بدن انسان همیشه درد میکند. راه رفتن آنقدر سخت است که انگار انسان غل و زنجیر به پایش بسته شده است.

مهمترین خوشبختی اهل بهشت، خوشنودی خداست که واقعا این مورد کامیابی بزرگی است. و مهمترین عذاب جهنمیان لعنت خداست که برای همیشه از رحمت خدا محرومند. شاید تعجب کنید که اگر رحمت خدا نباشه، تمام مردم کره زمین در مدت زمان بسیار کمی پلاسیده میشوند و به فنا میروند. اما متاسفانه بیشتر مردم قدر این مورد را نمیدانند و فکر میکنند خدا نقشی در زندگی آنان ندارد و حتی بعضی افراد با حالت مغرورانه خدا را هیچ کاره می دانند.

 

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿۷۲﴾

خدا به مردان و زنان با ایمان باغهایى وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است در آن جاودانه خواهند بود و [نیز] سراهایى پاکیزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودى خدا بزرگتر است این است همان کامیابى بزرگ (۷۲)

 

خدا پر از فیض و رحمت است، او سرشار از محبت است. خدا خودش به بندگانش فرصت داده که حرفهای مختلف را بشنوند و بهترینش را انتخاب کنند.

 

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾

به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترین آن را پیروى مى کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (۱۸)

 

أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ ﴿۱۹﴾

پس آیا کسى که فرمان عذاب بر او واجب آمده [کجا روى رهایى دارد] آیا تو کسى را که در آتش است مى ‏رهانى (۱۹)

 

در بهشت که قبلا ما آنجا بودیم . هیچ سخن لغو و بیهوده ای نیست.

 

لا یسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً* إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً»[9]؛

در آن جا نه بیهوده ای می شنوند و نه [سخنی ] گناه آلود. آن جا سخنی جز سلام و درود و آرامش نیست.

 

اما در زمین، در اکثر نقاط، سخنان لغو و بیهوده بسیار زیاد است. بطوریکه بیشتر مردم متاسفانه براثر این سخنان لغو و بیهوده منحرف میشوند. اما باز هم محیطهایی وجود دارند که سخنان لغو و بیهوده کمتر است و مقداری آرامش میتوان یافت. اما در جهنم ، هر فردی بغل دستی اش را لعنت میکند و مدام اعصاب بغل دستی اش را خط خطی میکند و آن آرامش کمی که در زمین هست، در جهنم وجود ندارد. این است که عذاب جهنم واقعا خوار کننده است . خدا ما را از شر آن حفظ کند.

آیه 81 سوره بقره نشان میدهد که ما باید سختی های این جهان را تحمل کنیم و با این سختی ها در راه خدا تلاش و کوشش کنیم و الا وارد جهنم خواهیم شد.

آیه 81 سوره بقره:  "گفتند در این گرما بیرون نروید برای جهاد در راه خدا، بگو اگر دریابند گرمای جهنم سوزان‏تر است."

 

 

فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ ﴿۸۱﴾

بر جاى‏ ماندگان به [خانه] نشستن خود پس از رسول خدا شادمان شدند و از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کراهت داشتند و گفتند در این گرما بیرون نروید بگو اگر دریابند گرمای جهنم سوزان‏تر است (۸۱)

 

هر وقت در راه خدا تلاش کردید و سختی کشیدید، این را در نظر بگیرید که سختی جهنم بسیار بسیار زیادتر است. سختی روی زمین به هر حال قابل تحمل است. عذاب جهنم خوار کننده است و آتش جهنم در قلبها تاثیر می گذارد.

 

کَلَّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ ﴿۴﴾

ولى نه قطعا در آتش خردکننده فرو افکنده خواهد شد (۴)

 

وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿۵﴾

و تو چه دانى که آن آتش خردکننده چیست (۵)

 

نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ﴿۶﴾

آتش افروخته خدا[یى] است (۶)

 

الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿۷﴾

[آتشى] که به دلها مى ‏رسد (۷)

 

إِنَّهَا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ ﴿۸﴾

و [آتشى که] در ستونهایى دراز آنان را در میان فرامى‏ گیرد (۸)

 

فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ ﴿۹﴾

در ستونهای کشیده و طولانی! (۹)

 

آیه آخری (فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ) توصیف آتش جهنم را بیان میدارد. آتشی با ستونهای کشیده و طولانی. این نشان میدهد که این آتش از یک منبع مثل خورشید ساطع میشود و از آنجا که بر دلها نیز تاثیر گذار است(الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿۷) و نه فقط پوست، پس نوری مثل اشعه ایکس است که از پوستها رد میشود و بر اعضاء داخلی بدن هم تاثیر گذار است.

قوانین جهنم کاملا با زمین متفاوت است. حتی سایه در جهنم طور دیگری است. به آیه قرآن توجه نمائید:

 

وَیلٌ یَومَئِذٍ لِلمُکَذِّبینَ

بروید به سوی آنچه قبلاً باور نداشتید.

 

انطَلِقوا إِلىٰ ما کُنتُم بِهِ تُکَذِّبونَ

بروید به سوی سایه ای از سه غلظت مختلف (و یا سه بعدی).

 

انطَلِقوا إِلىٰ ظِلٍّ ذى ثَلٰثِ شُعَبٍ

با این حال، آن نه خنکی فراهم می کند و نه از گرما محافظت می نماید.

 

لا ظَلیلٍ وَلا یُغنى مِنَ اللَّهَبِ

آن جرقه هایی به بزرگی کاخ ها پرتاب می کند.

 

إِنَّها تَرمى بِشَرَرٍ کَالقَصرِ

به زردی رنگ شتران.

 

آیات سوره مرسلات اعلام میدارد که در جهنم هم سایه وجود دارد. اما سایه ای با چگالی و سختی متراکم شده. که نه خنک میکند و نه از گرما حفاظت میکند و سایه در جهنم به نوعی بازهم برای جهنمیان زجر است. آیه آخری بیان میدارد که حتی رنگهای جهنم ، چشمها را اذیت میکند . این قسمت از آیه (انطَلِقوا إِلىٰ ظِلٍّ ذى ثَلٰثِ شُعَبٍ ) بیان میدارد که سایه در جهنم سه بعدی است و رنگ سایه اش زرد است. خود آتش جهنم تار است ولی سایه اش زرد است ، یعنی سایه آتش جهنم، به آتشی مثل آتش زمین تبدیل میشود.

 

سْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿۵۴﴾

و شتابزده از تو عذاب مى‏ خواهند و حال آنکه جهنم قطعا بر کافران احاطه دارد (۵۴)

 

یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۵۵﴾

آن روز که عذاب از بالاى [سر] آنها و از زیر پاهایشان آنها را فرو گیرد و [خدا] مى‏ فرماید [نتیجه] آنچه را میکردید بچشید (۵۵)

 

سایه در قرآن به معنای حفاظ است؛ حفظ از نور خورشید و سرما و گرما و ... ما در روی زمین میتوانیم یک خانه درست کنیم و در آن زندگی کنیم. اما در جهنم نمیتوان . آن روز که عذاب از بالاى سر آنها و از زیر پاهایشان آنها را فرو گیرد. خاک زمین در دستان ما نرم است و میتوان آن را به اشکال مختلف در آورد ولی خاک جهنم بر کافران احاطه دارد و بعلت خاصیت آن خاک، اجازه کاری نمیدهد.

 

وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ﴿۴۱﴾

و یاران چپ کدامند یاران چپ (۴۱)

 

فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ ﴿۴۲﴾

در [میان] باد گرم و آب داغ (۴۲)

 

وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ﴿۴۳﴾

و سایه‏ اى از دود تار (۴۳)

 

لَا بَارِدٍ وَلَا کَرِیمٍ ﴿۴۴﴾

نه خنک و نه خوش (۴۴)

 

إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ ﴿۴۵﴾

اینان بودند که پیش از این ناز پروردگان بودند (۴۵)

 

وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ ﴿۴۶﴾

و بر گناه بزرگ پافشارى میکردند (۴۶)

 

بادی که در جهنم میوزد، با بادی که در زمین می وزد بسیار فرق میکند. بادگرم و گردو غباری از دود تار که نه خنک میکند و زجر آور است. این که ما میتوانیم در زمین خانه درست کنیم و یک سری وسائل درست کنیم، بخاطر لطفی است که خدا به ما کرده است. این خدای مهربان است که آهن را برای ما در زمین نازل کرده است و طریقه استفاده از آن را برای ما انسانها الهام کرده است. اگر لطف خدا نباشد، هیچ اتفاقی در زمین نخواهد افتاد. اقوامی بدوی در قاره آمریکا و آفریقا هنوز هستند که مثل هزاران سال پیش زندگی میکنند و این بخاطر عدم وجود وحی در محیط آنان است. با این حال بشر به پیشرفت ناچیز خود در تکنولوژی مغرور شده است و خیال می کند که به خدا نیاز ندارد!

در بهشت همه چیز آرامش است ولی در زمین با این اوصاف خدا نعمتهای زیادی در اختیار مردم گذاشته است و از یک طرف مردم برای خود آلودگیهای صوتی عجیبی ایجاد کرده اند. ولی در جهنم آلودگی صوتی وحشتناکی وجود دارد که قابل مقایسه با آلودگی صوتی زمین نیست.

 

إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَهِیَ تَفُورُ ﴿۷﴾

چون در آنجا افکنده شوند از آن خروشى مى ‏شنوند در حالى که مى ‏جوشد (۷)

 

انسانها تبعیدی هستند و موقت به کره زمین منتقل شده اند. شرایط زمین زیاد با انسان سازگار نیست. زایمان حیوانات غیر از انسان براحتی صورت میپذیرد ولی زایمان انسان به سختی صورت میگیرد. یک نوزاد نه ماه در شکم مادرش اذیت است و حین تولد هم سختی های زیادی هست. بعد از تولد هم تا چند سالی باید لحظه به لحظه مراقبش بود تا بزرگ شود. ولی بچه حیوانات اینطوری نیستند. این نشان میدهد که شرایط زمین با بدن انسانها زیاد جور نیست زیرا انسانها تبعید شده اند. و این سختی ها به مرور زیادتر هم میشود.

 

وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۵﴾

و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد مى‏ گوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس گویم و کار شایسته‏ اى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‏پذیرانم (۱۵)

 

خدای مهربان در آیه فوق می فرماید که بارداری و شیردادن به نوزاد حدود سی ماه است و تا آنگاه که به رشد کامل روحی برسد و به چهل سالگی برسد. این ثابت میکند که مدت عمر انسان از زمانی است که نطفه بسته میشود و نُه ماه داخل شکم مادر هم به سن فرد باید افزوده شود. و همچنین میتوان براحتی فهمید که بشر در سن چهل سالگی به بلوغ روحی میرسد. تمام کسانی که زیر چهل سالگی فوت نمایند، از آنجا که به بلوغ روحی نرسیده اند، براساس رحمت خدا به بهشت زیرین خواهند رفت.

وقتی از کره ماه به زمین نگاه شود ، متوجه تغییرات زیادی میشویم که انسانها در کره زمین بوجود آورده اند؛ انسانها مدام دنبال اینند که همان شرایط بهشت از دست داده شده را برای خود بوجود آورند. ولی عملا امکان پذیر نیست. متاسفانه برعکس، بیشتر انسانها دنبال ایجاد شرایط جهنم برای خود هستند. فحش و توهین، ناسزا گویی، مال دوستی، طمع، چشم چرانی، زنا ، دزدی و ... اینها مقدمه ایجاد جهنم روی کره زمین است. هنوز بشر باور نکرده است که متاسفانه بیشتر مردم روی کره زمین وارد جهنم میشوند!

جهنم به معنای واقعی و کامل یعنی فقدان و دوری از رحمت خدا. خدایی که بندگانش را براساس مذهب قضاوت نمیکند. خدا انسانها را براساس ماهیت نفسشان قضاوت میکند. جدیدا یک کهکشانی پیدا کرده اند که سفر از این ور به آن ور آن با سرعت نور، چهل میلیون سال نوری طول میکشد. که برای زمین فقط چند ثانیه طول میکشد! عظمت خدا اینجا نمایان میشود. بزرگی و عظمت و مدح و ثنا شایسته فقط خدای یکتاست. انسان به یکی از کوچکترین سیاره های کیهان تبعید شده است.  باید روی این نکته فکر کرد.

پرهیزکاران حقیقتاً نمی میرند؛ بلکه فقط کالبد خود را در این دنیا رها می کنند و به همان بهشتی راه می یابند که قبلا در آن می زیسته اند. هیچکس نمی میرد جز به اذن خدا، در زمانی معین که تاریخ آن از پیش نوشته شده است. هرکس به دنبال متاع پوشالی این جهان باشد، از آن به او داده میشود، و هرکس در طلب پاداش آخرت باشد، در آنجا مورد رحمت قرار می گیرد. مرگ بر خلاف باور بعضی ها به خیلی ناراحتی ها و زحمات پایان میدهد. آدمی همیشه جوان و زیبا و پر انرژی نمی ماند. زمانی می رسد که مورد بی مهری اطرافیان قرار می گیرد و دچار انواع بیماری ها و انواع ناراحتی ها و مشکلات میشود. در این حالت مرگ نجات دهنده ست . به مشکلات آن فرد پایان می دهد. اما خوشا بحال کسی که در طول زندگی خویش درستکار زندگی کرده است و توشه ای برای بعد از مرگ خویش جمع کرده است. بزرگترین وعده و زیبایی قیامت رفتن مردم پیش خداست و اجرا شدن قضاوت خداست. کسانی که منکر وجود خدایند و جهان آخرت را منکر میشوند، از مهمترین رکن زندگی یک انسان میگذرند. با عدم وجود قضاوت خدا در قیامت، فرقی بین یک دیکتاتور و یک مظلوم وجود ندارد. یک دیکتاتور که جان هزاران نفر را می گیرد با یک مظلوم که از همه چیز در این جهان بی نصیب مانده است، در یک سطح قرار می گیرند و اینکه هر دو برای همیشه از بین می روند. قیامت و معاد نیمه گمشده عدالت این دنیاست که بدون آن واقعا زندگی چند ساله و پرزحمت این دنیا بی معنی است. سیستم این جهان طوری طراحی شده است که بدون معاد و قضاوت، زندگی بی معناست و کامل نیست. بدون در نظر گرفتن قیامت، نمیتوان سیستم عدالت خدا را در این دنیا فهمید.

فیزیولوژی بدن دوزخیان طوری است که نمی میرند. جهنمیان از شدت درد و عذاب روزی صدها بار آرزوی مرگ میکنند ولی امکان پذیر نیست.

 

وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُمْ مَاکِثُونَ ﴿۷۷﴾

و فریاد کشند اى مالک [بگو] پروردگارت جان ما را بستاند پاسخ دهد شما ماندگارید (۷۷)

 

 در آیه بالایی ، اگر دقت شود، جهنمیان از خدا درخواست نمی کنند و بلکه از مالک جهنم تقاضا دارند که به خدا بگوید جانشان را بگیرد (و فریاد کشند اى مالک [بگو] پروردگارت جان ما را بستاند). مرگ بزرگترین نعمتی است که خدا به اهل زمین عطا فرموده است. با مرگ خیلی از مشکلات فرد حل میشود. اما در جهنم مرگ وجود ندارد. در واقع روزی هزار بار تا پای مرگ می روند ولی نمی میرند.

 

مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَیُسْقَى مِنْ مَاءٍ صَدِیدٍ ﴿۱۶﴾

[آن کس که] دوزخ پیش روى اوست و به او آبى چرکین نوشانده مى ‏شود (۱۶)

 

 یَتَجَرَّعُهُ وَلَا یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ ﴿۱۷﴾

آن را جرعه جرعه مى ‏نوشد و نمى‏ تواند آن را فرو برد و مرگ از هر جانبى به سویش مى ‏آید ولى نمى‏ میرد و عذابى سنگین به دنبال دارد (۱۷)

 

اگر تعداد ستاره هایی که تا بحال کشف شده است در آسمان یکم را بخواهیم بشماریم و برای هر یکی، یک ثانیه زمان ببرد ، نزدیک به 32 میلیارد سال طول میکشد که ما بشماریمشان. ولی خدا با یک کن فیکون میسازد!! عظمت و بزرگی فقط شایسته خداست.

خدای توانا تمام این کهکشانها را در کنترل خویش دارد. نه تنها این کهکشانها، بلکه تک تک اتمها را تحت کنترل خویش دارد . تمام اینها گواه بر عظمت خداست. از آخر کهکشان، اصلا زمین کجاست؟ اصلا زمین ناپیداست. این نکته خیلی معنادار است. این است که نام کسی دیگر را نباید در کنار نام خدا قرار داد.

همانطور که گفته شد، شرایط بدنی ما زیاد با زمین سازگار نیست. حیوانات و جانداران روی زمین از آبی مینوشند که در رودخانه ها جاری است. اما انسان باید از آب چشمه و زلال و یا تصفیه شده استفاده کند و الا مریض میشود. این نشان میدهد که بدن ما زیاد متناسب زمین نیست و ما تبعید شده ایم. انسان باید در اکثر موارد روی مواد زمین تغییرات شیمیایی و فیزیکی ایجاد کند تا بتواند مصرف کند. در حالیکه برای حیوانات و جانداران دیگر اینطوری نیست. زیرا آنها بومی های زمین هستند و بدن آنها  مخصوصا برای زمین ساخته شده است و همه چیز در زمین برای آنها آماده ست. اما انسان در تبعید و در رنج و سختی به سر می برد و باید برای بدست آوردن نیازهایش، رنج و زحمت زیادی بکشد. انسان تا حد زیادی با زمین سازگار نیست و این بخاطر در تبعید بودنش است . خدا عمدا اینطوری ما را ساخته تا همیشه به ما یادآوری کند که شما باید الان جای دیگری میبودی! مثلا بچه حیوانات دیگر بدون هیچگونه آموزشی شنا بلدند. در حالیکه بچه انسان اینطوری نیست. خیلی از حیوانات به طرز عجیبی خیلی از مشکلات زندگی در زمین را براحتی پاس میکنند.

 

أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ﴿۱۷﴾

آیا به شتر نمى ‏نگرند که چگونه آفریده شده (۱۷)

 

ناهمگون بودن انسان گاهی معلول نابرابرهای اجتماعی و فساد در جامعه است. یک کشور فقیر برای گذران زندگی افرادش، مجبور است که زغال سنگ تولید کند. یک کشور غرق در فساد اجتماعی سیاسی، بخاطر غرق شدن مسئولین و مردمش در فساد مدام مجبور است که بنزین مردمش را از هر نوعی تحت هر شرایطی تهیه کند و باعث ضربه زدن به محیط زیست خودش شود و هیچ تلاشی نمی کند که خودروهای برقی تولید کند.  یک جامعه بیمار پول، از درون زمین آنقدر آب بیرون میکشد تا که شرایط را برای وقوع زلزله فراهم کند و  هزاران تخلف دیگر. نگاه انسان به طبیعت باید براساس خداپرستی باشد. کسی که اسراف کند و ناشکری و ناسپاسی کند و طمع ورزد نسبت به نعمتهای خدادادی روی زمین، خوبخود نسبت به هم نوع خود هم ناشکر و ناسپاس است و همین ظلمها را هم نسبت به هم نوع خویش روا میدارد. کسی که نسبت به یک حیوان بی زبان رحم نداشته باشد، قطعا نسبت به هم نوعان خویش هم بی رحم خواهد بود.

 

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ ﴿۱۱۵﴾

آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده‏ ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى ‏شوید (۱۱۵)

 

 فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ ﴿۱۱۶﴾

پس والاست‏ خدا فرمانرواى برحق خدایى جز او نیست [اوست] پروردگار عرش گرانمایه (۱۱۶)

 

کووید 19 ثابت کرد که بشر بیشتر از آنکه محتاج پول باشد، بیشتر محتاج همزیستی مسالمت آمیز و تعاون و همکاری با هم نوعان و غیر هم نوعان خویش است. یک انسان خوب حتی نسبت به مخالفش هم  ترحم دارد. یک شیر تنها چیزی که میخورد گوشت حیوانات دیگر است و با همین یک نوع غذا تمام ویتامینهای بدنش تامین میشود. اما انسان اینطوری نیست و بعد از مصرف یک ماده خوراکی بطور مداوم دچار کمبودهای ویتامین خواهد شد. حیوانات و جانداران دیگر در یک چرخه طبیعی هرکدام کامل کننده یکدیگرند . گوشتی که از شکار یک شیر باقی می ماند، خوراک کفتارها میشود و مقداری که فاسد میشود، توسط ویروسها تجزیه میشود و دوباره به چرخه طبیعی بر میگردد. اما انسانها کامل کننده یکدیگر نیستند. به همین خاطر خدا می فرماید:

 

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۳۶﴾

پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم فرود آیید شما دشمن همدیگرید و براى شما در زمین قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود (۳۶)

 

اما در جهنم اصلا شرایط به این سادگی نیست. غذایی که در جهنم برای انسانها موجود است، به هیچ وجه نیاز انسان را بر آورده نمی کند و خوردنش رنج و عذاب است.

 

ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ﴿۵۱﴾

آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز (۵۱)

 

لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ﴿۵۲﴾

قطعا از درختى که از زقوم است‏ خواهید خورد (۵۲)

 

فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۵۳﴾

و از آن شکمهایتان را خواهید آکند (۵۳)

 

فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ﴿۵۴﴾

و روى آن از آب جوش مى ‏نوشید (۵۴)

 

فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ﴿۵۵﴾

[مانند] نوشیدن اشتران تشنه (۵۵)

 

هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ﴿۵۶﴾

این است پذیرایى آنان در روز جزا (۵۶)

 

طبق گفته خدای مهربان در قرآن، در جهنم ، مردم نمیتوانند خدا را صدا بزنند. همانطور که در آیه زیر می بینید کلمات دوزخیان به خدا نمی رسد . یعنی از نظر روحی در شرایطی به سر می برند که نمی توانند خدا را بخواننـد و نمـی تواننـد از خـدا کمک بخواهند . در نا امیدی مطلق به سر می برند .

 

آیه قرآن : کلا انهم عـن ربهـم یومئـذ لمحجوبون

[15:83 [ درواقع، در آن روز، از پروردگارشان جدا خواهند بود.

 

تمام شرایط سخت جهنم هم بخاطر جدا بودن از خداست. زیرا کسی که دچار لعنت خدا شود، دیگر شامل رحمت خدا نیست و وقتی رحمت خدا نباشد، یعنی شرایط برای زندگی میشود مثل جهنم!

 

یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

روزی عذاب دوزخ از بالای سرشان و از زیر پاهایشان ایشان را فرا خواهد گرفت و خداوند بدیشان خواهد فرمود: بچشید (جزای) کارهائی را که (در دنیا) می‌کردید.

 

براساس آیه فوق، عذاب در جهنم از بالا خواهد بود که همان حرارت خورشید جهنم است و همچنین از پایین که جاذبه وحشتناک جهنم است که به سختی میتوان قدم برداشت . آنچنان به سختی که انگار به دست و پای انسان زنجیر وصل شده است. انسان بطور پیشفرض مسیرش رو به جهنم است مگر اینکه مسیرش را عوض کند و برگردد به طرف خدا.

 

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

﴿۳﴾مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‏ اند (۳)

 

انسان پیشفرض در زیان و خسران است مگر اینکه کارهای شایسته کند و به طرف خدا برگردد. اصولا کسی که در تبعید به سر میبرد، مسیرش در تبعید است و اگر کارهای شایسته نکند، به تبعید آخری (جهنم) میرود .

یک مورچه ، چه غذا باشد، و چه غذا نباشد، تلاش خودش را انجام میدهد و هیچگونه استرسی برای جمع کردن آن ندارد.  مورچه در تابستان برای زمستان غذا جمع میکند و حتی شاید عمرش به زمستان بعدی هم نرسد. در حالیکه انسان در پیدا کردن پول ، استرس زیاد دارد. زیرا مورچه زمین را خانه خود میداند و یک انسان آن را خانه خود نمی داند. یک انسان محیط زندگی خویش را آلوده میکند زیرا زمین را محل زندگی خویش نمیداند. در حالی که باید با شرایط سخت زمین بسازد و آن را آباد کند همراه با رعایت حقوق دیگران.

جهنم برخلاف این جهان جای خیلی جدی ای است. آدمها میتوانند در این جهان با دیگران شوخی کنند ولی جهنم جای شوخی نیست. کسی حال و هوای شوخی ندارد. هرکسی آنقدر مشکلات و زجر دارد، که از هر چیزی خسته است. خدا به مومنان توصیه میفرماید که :

 

عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳﴾

و بندگان خداى رحمان کسانى‏ اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏ دهند (۶۳)

 

وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ﴿۶۴﴾

و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى ‏آورند (۶۴)

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ﴿۶۵﴾

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است (۶۵)

 

بسیاری از حیوانات خطراتی مثل زلزله، سونامی، سیل و بارش باران را با توجه به حس خویش نسبت به طبیعت زمین درک و پیش بینی میکنند. در حالیکه انسان بیخبر از همه چیز است. البته انسان در این زمینه هیچ تجربه و درکی ندارد. این نشان میدهد که انسان زیاد با طبیعت زمین اخت نیست و تبعیدی است. البته انسانها مجبورند که همین توانایی را با تکنولوژی جبران کنند، در حالیکه سایر حیوانات مادرزاد چنین توانایی هایی دارند. حیوانات زمین را خانه خود میدانند و بومی زمین هستند. اما انسان زمین را خانه خود نمی داند. یک حسی در انسان هست که میخواهد دوباره به خانه خویش که همان بهشت است برگردد ولی غافل از اینکه تنها راه برگشت به بهشت، پرهیزگاری و خدا پرستی است و هر راه دیگری به جهنم ختم میشود.

خیلی جالب است که همین انسان که از بهشت به کره زمین رانده شده است، منکر هدایت از طرف خداست. هدایتی که برای پایان دادن به تبعید نازل میشود!!! وجود شیطان در کنار انسان ، منطق های ساده را از انسان سلب کرده است. انسان پیامها برای نجات یافتن از تبعید را رد میکند، مثل یک زندانی که نمیخواهد از زندان آزاد شود. این است که اینجور آدمها ناخواسته به تبعید گاه بعدی میروند که همان جهنم است. اینجور آدمها فکر میکنند برای همیشه در اینجا هستند. افراد با این نوع تفکر هیچگونه از خودگذشتگیی ندارند و هیچوقت در راه خدا جان و اموال خود را به خطر نمی اندازند.

 

وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۳۲﴾

و زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست و قطعا سراى بازپسین براى کسانى که پرهیزگارى مى کنند بهتر است آیا نمى‏ اندیشید (۳۲)

 

وقتی میروی طبیعت ، هیچ صدایی شما را اذیت نمی کند. صدای قورباغه و جیرجیرک و کلاغ و گنجشک هیچوقت برای ما مزاحم نیستند. حتی آرامش دهنده هم هستند. کسی از قناری برای آوازش تشکر نمیکند ولی قناری همیشه با تمام وجودش میخواند. کسی به کبک نمی گوید بخواند، ولی او با تمام وجودش میخواند. آنها بلدند که چکار کنند و چکار نکنند. اما یک انسان بعد از سالها مدرسه رفتن و درس خواندن، تازه متوجه میشود که تابحال  اشتباه زندگی کرده است!  این است که انسان با طبیعت و زمین زیاد همگون نیست و در بسیاری از موارد به طبیعت و خود آسیب میزند. حیوانات طبق غریزه خدادادی عمل میکنند.  اما انسان هم فطرتا خداپرست به دنیا می آید ولی متاسفانه تلقینهای آباء و اجدادی کار را خراب میکنند و به این طریق انسان در فطرت خدادادی خویش دستکاری میکند و از همین جاست که آدم شروع میکند به عمل برخلاف فطرت و طبیعت در زمین . آدمی برای یک لحظه هیجان ، در مسابقه گاوبازی، گاوها را سلاخی میکند و برای انسانی که فطرت خود را دستکاری کرده است، هیجان مهمتر از هر چیزی است.

حیوانات میدانند که چگونه از طبیعت حفاظت کنند. آنها کاری نمی کنند که طبیعتشان نابود شود. زیرا زمین را خانه خویش میدانند. یک کلاغ در حفاظت از طبیعت داناتر از انسان است.

 

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ* فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ

 

«نفسش او را به کشتن برادر ترغیب کرد و او را کشت و از زیانکاران گردید*خدا کلاغی را واداشت تا زمین را بکاود و به او بیاموزد که چگونه جسد برادر خود پنهان سازد (قابیل)گفت: وای بر من، در پنهان کردن جسد برادرم از این کلاغ هم عاجزترم و در زمره پشیمانان در آمد.

 

اگر چشم انسانهای دیگر و یا شبکه های اجتماعی نباشد ، بشر براحتی هر چه آشغال دم دستش است در طبیعت رها میکند، انگار زمین خانه او نیست ! البته آدمهای پرهیزگار اینکار را نمی کنند زیرا نسبت به آنچه انجام میدهند، خود را مسئول میدانند. خدا دو راه پیش پای ما تبعید شده ها گذاشته است:

یک:

نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۴۹﴾

به بندگان من خبر ده که منم آمرزنده مهربان (۴۹)

 

دو:

وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ ﴿۵۰﴾

و اینکه عذاب من عذابى است دردناک (۵۰)

 

تنها راه سپری کردن دوران تبعید در زمین از نظر قرآن:

 

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳﴾

و بندگان خداى رحمان کسانى‏ اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏ دهند (۶۳)

 

وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ﴿۶۴﴾

و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى ‏آورند (۶۴)

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ﴿۶۵﴾

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است (۶۵)

 

إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿۶۶﴾

و در حقیقت آن بد قرارگاه و جایگاهى است (۶۶)

 

وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا ﴿۶۷﴾

و کسانى‏ اند که چون انفاق کنند نه ولخرجى مى کنند و نه تنگ مى‏ گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را برمى‏ گزینند (۶۷)

 

وَالَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا یَزْنُونَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا ﴿۶۸﴾

و کسانى‏ اند که با خدا معبودى دیگر نمى‏ خوانند و کسى را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمى ‏کشند و زنا نمى کنند و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را ریافت‏ خواهد کرد (۶۸)

 

یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا ﴿۶۹﴾

براى او در روز قیامت عذاب دو چندان مى ‏شود و پیوسته در آن خوار مى‏ ماند (۶۹)

 

إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۷۰﴾

مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند پس خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل مى ‏کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۷۰)

 

دانشمند آمریکایی علوم ژنتیک ثابت کرده است که کروموزمهای انسان با سایر حیوانات تفاوت زیادی دارد. ژنتیک حیوانات طوری آفریده شده است که مقاومت بیشتری در برابر پرتوهای مضر و شدید خورشید دارند و نور خورشید در زمین مناسب آنهاست. اما ژنتیک بشر تا درصد مشخصی او را در مقابل خورشید محافظت کرده است و کامل نیست. حتی اگر روزی بشر بخواهد که در یک کره دیگر مثل مریخ ساکن شود و امکانات آن فراهم شود، قطعا با توجه به مقدار مقاومت در مقابل اشعه های خورشید، قادر به زندگی نیست، مگر اینکه حفاظی برای او در مریخ درست شود. البته بشر مقاومتش را نسبت به نور خورشید روز به روز بیشتر از دست میدهد و روز به روز وضعیت خرابتر میشود. انگار با هر بار سرپیچی دوباره هبوط پیدا میکند.

بدن انسان برای خنثی کردن تمام میکروب‌های موجود در زمین کامل نیست و بدن حیوانات آمادگی بسیار بیشتری دارند. به همین خاطر حیوانات به نسبت انسان بسیار بسیار کمتر مریض میشوند. و البته انسان اکثر مواقع مریض است.

انسان‌ها با وجود آسیب‌پذیری بالا در مواجهه با حوادث، با به‌کارگیری روش‌های علمی و استفاده از ابزار‌های اختراعی خود در برابر نابودی مقاومت می‌کنند. این نوع مقاومت در مقابل حوادث و استفاده از علم همان کلماتی است که خدا به آدم القاء کرد ولی مشکل این است که شیطان هم کلماتی بر انسانها نازل میکند و علم مضر بوجود میاید. بشر تنها موجودی است که تقریبا همه چیز میخورد و این سردرگمی او ناشی از ناآشنایی او با زمین است. در حالی که حیوانات دیگر فقط آنچیزی را میخورند که نیاز جسمی آنان را برآورده میکند. اگر کمک خدا نباشد، بشر قادر به حیات نخواهد بود. زمانی که قحطی بزرگی در زمان یوسف اتفاق افتاد. تعبیری که یوسف انجام داد؛ باعث نجات آن نسل از مرگ شد. شاید وحی باعث شده است که بشر سرعت سیر تکاملیش خیلی زیاد باشد. به همین خاطر خدا میفرماید که شب قدر از هزار ماه بهتر است. هزارماه یعنی تقریبا 82 سال. 82 سال یعنی مدت عمر یک انسان طبیعی و تقریبا سالم. یعنی مطلبی که در شب قدر برای راهنمایی بشر نازل میشود، اگر انسان بخواهد خودش بدون وحی الهی بدست آورد، 82 سال طول میکشد، آنهم اگر بشر بتواند! در اینجا متوجه میشویم که بشر تمام پیشرفتهای خود را مدیون وحی است و جالب است که انسان این موضوع را انکار میکند!

آدمی تا وقتی یک نعمت را از دست ندهد، متوجه وجود آن نمیشود. اگر آب فراوان است ، او با خیال راحت ماشین و حیات خانه را میشوید و باغچه را آب میدهد و ... اما اگر آب کمیاب شود، آنوقت متوجه میشود که چه نعمتی را داشته است و خودش بی توجه بوده است. در حالیکه اگر برای هرنعمتی خدا را شکر کند، خدا برای او زیادترش میکند.

 

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿۷﴾

و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷)

 

کمبودهایی که خدا در زندگی برای آدمیان بوجود میاورد بخاطر شوک وارد کردن به آنهاست تا که بیدار شوند. همین نکته ثابت میکند که ما در یک زندگی مسافرتی هستیم . خدای مهربان مدام زندگی بهشتی را در قرآن به ما یادآوری میکند تا متوجه شویم که کجا بوده ایم و کجا آمده ایم و مواظب باشیم کجا میرویم و تلنگری باشد برای ما.

 

وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿۱۵۵﴾

و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماییم و مژده ده شکیبایان را (۱۵۵)

 

به  همین خاطر ، انسانهای خوب بعد از هر گونه  کمبود و مصیبتی، فورا متنبه شده و میگویند که إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ. ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم. زیرا موطن اصلی ما پیش خدا در بهشت بوده است و به سوی او بر میگردیم.

 

 الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿۱۵۶﴾

[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏ گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏ گردیم (۱۵۶)

 

اما ممکن است که انسان متنبه نشود و سرنوشتی مثل قوم فرعون پیدا کند.

 

وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ﴿۱۳۰﴾

و در حقیقت ما فرعونیان را به خشکسالى و کمبود محصولات دچار کردیم باشد که عبرت گیرند (۱۳۰)

 

گاهی افراد تبعیدی در زمین ، گناه را به حداکثر میرسانند و بخاطر این گناهان، محیط پر از فساد میشود. دراین حالت خدا تبعید گناهکاران را به جهنم به جلو می اندازد و عذاب خود را بر آنها نازل کرده و زودتر از موعد آنها را راهی جهنم میکند. زیرا این نوع عذاب برای بقای بشر روی زمین، لازم است.

 

وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا ﴿۱۶﴾

و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم خوشگذرانانش را وا مى داریم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [یکسره] زیر و زبر کنیم (۱۶)

 

بیماری کووید ۱۹ هم پیامی بود از طرف خدا به تبعید شده ها . انسان نسبت به زمین و طبیعت پیرامون خویش تعدی می کند . کووید نوزده فرصتی بود تا طبعیت خودش را بازیابی کند مثلا لایه ازون در این فرصت تا حدی خودش را ترمیم کرد.  این در حالی است که کرونا برای بومی های زمین مشکل چندانی ایجاد نکرده است. بدن انسان نسبت به ویروسهای زمین بسیار ضعیف است.

کووید 19 یک ویروس ساده است که در کره زمین بوجود آمده است. این ویروس بیش از دو سال  زندگی بشر در کره زمین را مختل کرد و نشان داد که بشر بسیار ضعیف است. اگر خدا بخواهد، میتواند زندگی بشر در کره زمین را با یک ویروس ساده آنقدر مختل کند که همگی کلافه شوند. کووید 19 به امر و اذن خدا، عکس العمل طبیعی زمین بود در مقابل دست درازیهای انسان نسبت به طبیعت. اگر خدا بگذارد، ویروسها و جانداران زمین، در مدت یک ماهه، کل انسانها را نابود میکنند. ولی آنها تحت امر خدایند و فقط در وقت مشخص و اجل مشخص اینکار را میکنند.

 

وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ ﴿۳۰﴾

و هر [گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیارى درمى‏ گذرد (۳۰)

 

وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ ﴿۳۱﴾

و شما در زمین درمانده کننده [خدا] نیستید و جز خدا شما را سرپرست و یاورى نیست (۳۱)

 

گسترش فساد در جامعه شرایط را برای نابودی زمین فراهم میکند. بیشتر مردم میخواهند بعد از چند سال میلیاردر شوند و بی نیاز از همه چیز! آنها آنقدر آب از زمین بیرون میکشند که منجر به تغییرات فیزیکی زمین و در نتیجه زلزله مهیبی میشود. بشر برای رفع نیازهای خویش اکثر اوقات روش غلط را انتخاب میکند و باعث نابودی طبیعت خود و نسل آینده میشود و همچنین باعث نازل شدن عذاب خدا بر خود میشود. زیباترین و امیدبخشترین توصیه خدا در این مورد :

 

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۸۳﴾

آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏ دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (۸۳)

 

بیشتر مشکلات جامعه از اینجا ناشی میشود که مردم در جامعه خواستار برتری بر یکدیگر هستند. چه از نظر مادی و چه از نظر مذهبی. این نوع برتری جوییها نهایتا منجر به ظلم و فساد میشود.

 

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۸۳﴾

آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏ دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (۸۳)

 

از آنجا که ما تبعید شده به زمین هستیم، شرایط ما زیاد با زمین جور نیست. مثلا هیچکدام از جانداران دیگر در سرما و گرمای زمین زیاد اذیت نمیشوند . شرایط بدنی آنها با زمین جور است. اما انسان در گرما و سرما اذیت میشود و خیلی از مواقع بدون کولر و خنک کننده نمی تواند راحت زندگی کند. اما کدام حیوان کولر استفاده میکند؟ آنها طریقه خنک کردن خود را میدانند ولی بشر نمیداند. این است که جانداران دیگر بسیار بندرت بیمار میشوند. اما واقعا انسان اکثر اوقات بیمار است.

وقتی میدانیم و علم داریم که ما تبعید شده هستیم به زمین، در آنصورت جور دیگری به این زندگی می نگریم. مثل یک مسافریم. همیشه باید آماده رفتن باشیم. همیشه باید خودمان را آماده بکنیم و آمادگی رفتن داشته باشیم. ولی با کردار خویش آثار خوبی در زمین باقی بگذاریم. بعضی ها چنان به زمین و محتوایش می چسبند انگار که برای همیشه اینجایند.

 

یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿۳﴾

پندارد که مالش او را جاوید کرده (۳)

 

کَلَّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ ﴿۴﴾

ولى نه قطعا در آتش خردکننده فرو افکنده خواهد شد (۴)

 

وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿۵﴾

و تو چه دانى که آن آتش خردکننده چیست (۵)

 

نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ﴿۶﴾

آتش افروخته خدا[یى] است (۶)

 

الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿۷﴾

[آتشى] که به دلها مى ‏رسد (۷)

 

إِنَّهَا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ ﴿۸﴾

و [آتشى که] در ستونهایى دراز آنان را در میان فرامى‏ گیرد (۸)

 

فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ ﴿۹﴾

در ستونهای کشیده و طولانی! (۹)

 

یا مثل کسی که سالها عبادت کرد ولی فکر نمی کرد که مسافر باشد و به زمین و زیور آلات آن چسبیده بود. آخر و عاقبت خوبی نداشت.

 

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿۱۷۵﴾

و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان که از آن عارى گشت آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد (۱۷۵)

 

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۱۷۶﴾

و اگر مى‏ خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى ‏بردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى کرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنى [باز هم] زبان از کام برآورد این مثل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [براى آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند (۱۷۶)

 

اینکه ما با این طرز تفکر زندگی کنیم که مسافریم و اصالتا اینجایی نیستیم، در طرز زندگی ما بسیار موثر است و حسهای شیطانی طمع، بخل، کینه و ... را از خود دور میکنیم. شاید بتوانم بگویم که مرگ در این جهان بزرگترین نعمتی است که خدا آفریده است. مرگ آدمی را از خیلی مشکلات نجات می دهد. خدا این نعمت را به تمام پرهیزگاران داده است. مرگ برای پرهیزگاران رهایی بخش است و برای گناهکاران ورود به مرحله ای جدید از عذاب. در جهنم مرگ وجود ندارد و در عوض زندگی هم وجود ندارد. در حالیکه در جهان فعلی ما، زندگی میتوان کرد (هر چند با مشکلات زیاد ولی قابل تحمل است) . اما در جهنم همین زندگی هم وجود ندارد و مرگ هم وجود ندارد. این یعنی بدبختی بسیار بزرگ که تا ابد گریبانگیر گناهکاران خواهد بود.

 

فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى ﴿۹﴾پس پند ده اگر پند سود بخشد (۹)

 

سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى ﴿۱۰﴾آن کس که ترسد بزودى عبرت گیرد (۱۰)

 

وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿۱۱﴾و نگون‏بخت‏ خود را از آن دور مى دارد (۱۱)

 

الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ﴿۱۲﴾همان کس که در آتشى بزرگ در آید (۱۲)

 

ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ﴿۱۳﴾آنگاه نه در آن مى‏ میرد و نه زندگانى مى‏ یابد (۱۳)

 

با توجه به اینکه ما تبعید شده ایم به زمین، از آیات قرآنی مشخص میشود که  خدا نمی خواهد که ما زمین را انتخاب کنیم و به زیورآلات آن بچسبیم. تنها راه حل برگشت ما به جای اصلی در این است که به زمین و زیورآلات داخل آن دل نبندیم و دل خوش نکنیم. خدا زندگی در زمین را فقط چند روز از  زندگی بهشتی اعلام میکند. آن را لهو و لعب می نامد. وقتی ما دل به مقامات و زیور آلات زمین نبندیم، به نوعی نفس خویش را تزکیه کرده ایم . آدمی در زمین باید از یک سری چیزها بگذرد تا بتواند به جایگاه اصلی برگردد و این همان امتحان ما در تبعید است.

بعضی ها میگویند که  جهنم وجود ندارد و جهنم و بهشت همینجاست! مهمترین دلیل بر وجود جهنم، این است که ما همانطور که در بهشت بخاطر ارتکاب گناه به اینجا زمین تبعید شدیم. کسانی هم که در اینجا گناه مرتکب شوند، به جایگاه بسیار بدتری به اسم جهنم تبعید میشوند. قطعا مرگ و عدم بهتر از جهنم است. بر طبق قرآن این آرزوی جهنمیان است که برآورده نمیشود. جهنمیان روزی هزار بار آرزوی عدم و مرگ میکنند ولی امکان پذیر نیست. کسی که میگوید که جهنم وجود ندارد و بعد از مرگ همه چیز تمام میشود؛ در جواب باید به او گفت ای کاش اینطوری بود که شما می گویید. عدم بسیار بهتر از جهنم است.  ولی قطعا اینطوری نیست و وجود جهنم حتمی است.

انسانهای تبعید شده، بدنشان نسبت به زمین بسیار ضعیفتر از موجودات دیگر است. کمتر آدمی است که در طول عمرش به پزشک مراجعه نکرده باشد. سیستم غذایی زمین بطور کامل مناسب انسان نیست. انسان با تغییراتی که در غذاها ایجاد میکند، ناخواسته و خواسته به بدن خویش آسیب میرساند. چربی خون، مرض قند، فشار خون و ... از آثار مصرف غذاها و ترکیبات ساخته انسان است. حیوانات بسیار کمتر دچار این امراض میشوند.

به همین خاطر خدا برای نسل بشر سیستم روزه را در نظر گرفته است تا که انسان بدنش را در مقابل این غذاهای بد ترکیب حفاظت کند. ما در تبعید بسر می بریم و در نتیجه شرایط روی زمین زیاد مناسب نیست؛ اما خدای قادر متعال آنقدر مهربان است که حتی در این شرایط تبعیدی هم به فکر بدن ماست تا که خودمان را حفاظت کنیم. خدا شفای بدن ما را در عسل قرار داده است تا که انسان آثار بد غذاهای من در آوردی و بد ترکیب را خنثی کند.

 

ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۶۹﴾

سپس از همه میوه ‏ها بخور و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه بپوى [آنگاه] از درون [شکم] آن شهدى که به رنگهاى گوناگون است بیرون مى ‏آید در آن براى مردم درمانى است راستى در این [زندگى زنبوران] براى مردمى که تفکر مى کنند نشانه [قدرت الهى] است (۶۹)

 

آدمی با یک غوره سردی می کند و با یک مویز گرمی. اکثر آدما چنین ضعیف هستند. در حالیکه جانداران دیگر چنین نیستند. زیرا آنها میدانند که چی بخورند و چی نخورند. ولی آدمیزاد بعلت اینکه با طبیعت اخت نیست، خیلی راحت از تعادل خارج میشود. تجربه نشان داده است که انسانهایی که با طبیعت اخت تر و نزدیکترند، عمر بیشتری میکنند. آدمی هر چی با طبیعت بیگانه تر  باشه، بیشتر مریض میشود و بیشتر از ویروسها و میکروبهای زمین ضربه می بیند. آدمی البته مجبوره که این کمبودها را با تکنولوژی و داروهای مصنوعی جبران کند.

 

یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا ﴿۲۸﴾

خدا مى‏ خواهد تا بارتان را سبک گرداند و [مى‏ داند که] انسان ناتوان و ضعیف آفریده شده است (۲۸)

 

سیگاری ها با آنکه می دانند نیکوتین آن ها را از پای در می آورد، سیگار را ترک نمی کنند. آنها با اینکه میدانند دود حاصل از سیگار ریه آنها را نابود میکند، ولی ترک نمی کنند. کسانی که مشروبات الکلی و مخدرها مصرف میکنند، با آنکه میدانند مشروبات الکلی و مواد مخدر برایشان مضر است ولی باز ترکش نمی کنند. زیرا آنها فکر میکنند با سیگار و مواد مخدر به حالت آرامش میرسند و شخصیتشان ارتقا می یابد. یعنی انسان تبعید شده برای بازیابی خودش و بازیابی اصل خویش بنابه وسوسه شیطان به چیزهایی روی می آورد که مضر و زیان آور است. هیچ جاندار دیگری روی کره زمین این چنینی نیست.

 

فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿۱۲۰﴾

پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى ‏شود راه نمایم (۱۲۰)

 

 فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾

آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت (۱۲۱)

 

بشر غذای مشخصی در زمین ندارد و بیشتر غذاهای ترکیبی مصرف میکند. بعضی ها به گیاه خواری روی آورده اند ولی عملا خیلی مشکلات در زندگی دارند ، گیاه خواران خیلی زود ضعف می کنند، مثلا گیاه خواران به هم دیگر توصیه میکنند که برای جلوگیری از ضعف فلان چیز را بخورید! اگر از گرسنگی غش کردید فلان کار را بکنید. اگه حال نداشتید بلند شوید، سه تا خرما بخورید و ...

بشر بهتر است به جای این کارها در تغذیه تعادل داشته باشد و در هیچ چیزی زیاده روی نکند. افراط و تفریط در هر چیزی مشکل زاست. همین مشخص نبودن غذای انسان در زمین، بخاطر در تبعید بودن اوست.

 

یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿۳۱﴾

اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لى] زیاده‏ روى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمى دارد (۳۱)

 

بشر از آنجا که اصالتا بومی زمین نیست، در برخورد با طبیعت یا زیاده روی میکند و یا کوتاهی. در کنار یک آبشار خودش را بخطر می اندازد و متوجه عواقب کار خود نیست. هیجان ناشی از کارش برایش مهم است. در حالیکه حیوانات دیگر هیجانات مخاطره آمیز بکار نمی برند. انسان در خوردن گیاهان و گوشتهای طبیعت هم یا  افراط می کند و یا تفریط. به همین خاطر سلامتی خود را به خطر می اندازد.

اگر یک ذره خوشی در زمین داریم، بخاطر توجه و رحمت خداست. گاهی انسانها فکر میکنند که خدا در مشکلات کنترل امور را در دست ندارد! در حالیکه خدا لحظه به لحظه ما را می بیند و ما را نظاره گر است. در هر دم و بازدمی خدا ما را می بیند. اگر اکنون زمین هنوز قابل استفاده است و میتوان روی آن نفس کشید؛ بخاطر رحمت و توجه خداست. در جهنم ، آدمیان از رحمت خدا دورند و بین خدا و آنها حجابی قرار می گیرد که زندگی را بر مردم مشکل میکند.

 

کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ﴿۱۵﴾

زهى پندار که آنان در آن روز از پروردگارشان جدا خواهند بود(۱۵)

 

ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِیمِ ﴿۱۶﴾

آنگاه به یقین آنان به جهنم درآیند (۱۶)

 

وقتی از رحمت خدا دور باشی و مورد لعنت خدا قرار گیری، در آنصورت پشت و پناهی نداری و رحمانیت خدا شامل تو نمیشود و برای همیشه در زجر بسر می بری. این عاقبت گوش دادن به حرف شیطان است . این همان جهنم است که قرار است گناهکاران کره زمین به آن تبعید شوند.

 

وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ﴿۱۰﴾واى بر تکذیب ‏کنندگان در آن هنگام (۱۰)

 

 الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿۱۱﴾آنان که روز جزا را دروغ مى ‏پندارند (۱۱)

 

 وَمَا یُکَذِّبُ بِهِ إِلَّا کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ ﴿۱۲﴾و جز هر تجاوزپیشه گناهکارى آن را به دروغ نمى‏ گیرد (۱۲)

 

درست است که ما  اصالتا زمینی نیستیم، اما اصالت فقط این نیست که از کجا آمده ایم، بلکه این که به کجا می رویم و چطوری میرویم هم جزو اصالت ماست که خودمان در این دنیای فانی چند روزه باید آن را بسازیم و با اعمال خویش آن را رقم بزنیم. فرصت ما محدود است زیرا هر لحظه ممکن است که اجلمان فرارسد و کار از کار بگذرد. ما از آن خدا هستیم و به سوی او هم باز می گردیم.

 

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏ گردیم

 

ایمان بدون عمل صالح بی فایده است. ایمان ما باید طوری باشد که عمل صالح بیافریند تا اصالت و شخصیت ما را در این چند روزه دنیای فانی بسازد. اگر ایمان باعث عمل صالح نشود، بیفایده ست و قابل قبول نیست. فرعون در لحظات آخر عمرش به خدا ایمان آورد ولی از آنجا که ایمانش باعث هیچ عمل خوبی نشده بود، قابل قبول نبود. در واقع کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده باشد، ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد و بی فایده است.

 

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸﴾

آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى که پاره‏ اى از نشانه‏ هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى ‏بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم (۱۵۸)

 

هر غریزه ای که خدا آفریده است، یک هدف در آن است که باید براساس آن استفاده شود. خدای متعال غریزه جنسی را جهت حفظ بقاء و تولید نسل در موجودات گذاشته است. اما متاسفانه بعضی مکاتب در طول تاریخ و هم اکنون چنین اهدافی را زیر پا گذاشته اند. قوم لوط نیازهای غریزی خود را تغییر داده بودند. آنان ماهیت نیاز جنسی خویش را تغییر داده بودند. آدمی نباید ماهیت غرایز طبیعی خویش را تغییر دهد و گرنه دچار دردسر خواهد شد.

 

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ ﴿۷۳﴾

ترجمه: پس به هنگام طلوع آفتاب فریاد [مرگبار] آنان را فرو گرفت.

 

قوم لوط دچار عمل زشت لواط شدند و بهمین خاطر خدا عذاب را بر آنان نازل فرمود. این نشان می دهد که در صورتی که یک قوم خاصی غرایز منحرف شده را در دنیای واقعی اجرا کنند ، خدای متعال بعد از مدتی عذاب را بر آن قوم نازل می کند. زیرا غرایز منحرف شده برخلاف طبیعت است و محکوم به نابودی است. خدای مهربان آنقدر رحمش فراوان است که صرفا بخاطر ذهن و تفکرات کسی را در این دنیا عذاب نمی کند. بلکه فقط وقتی عذاب نازل می کند که آن غرایز  به مرحله عمل رسیده باشند.

بشر تبعید شده آنچنان در طبیعت دستکاری کرده که بالاخره نتیجه و عواقب تغییرات خویش را خواهد گرفت. همین حالا جاهایی در ایران هستند که آبهای زیر زمینی در آنها نزدیک 570  متر پایین رفته است و این یعنی فاجعه. قطعا چنین فاجعه ای، آن جامعه را به نابودی خواهد کشاند. بیشتر حشرات و حیواناتی که زیر زمین زندگی میکنند خطر را زودتر از انسان درک میکنند و به سطح زمین می آیند تا خود را نجات دهند. البته این وضعیت را انسان برایشان پیش آورده است و آنان در این زمینه هیچ گناهی ندارند. اما انسان خطر در بیخ گوش خود را هم درک نمی کند. انسان متوجه نیست که بزودی دچار یک زلزله مهیب خواهد شد و برای همیشه نابود میشود.

وقتی صحبت از نابودی لایه ازن میشود،  به یاد بیماریهای پوست می افتیم، وقتی گرم شدن زمین مطرح است و در نتیجه یخ های قطبی آب میشوند ، به یاد زیر آب رفتن شهرها می افتیم. وقتی آلودگی هوا مطرح است، انواع سرطان های ریه و گوارش بالا میگیرد وقتی صحبت از زیاده روی در مصرف آب است، یاد زلزله و رانش زمین می افتیم و هزاران مثال دیگر.  انسان تبعید شده خودخواه و خودبین و ظالم است. او نه تنها به فکر جانداران دیگر زمین نیست، بلکه به فکر نسل بعد از خودش و فرزندان خود هم نیست. ایدئولوژیهای مذهبی و غیر مذهبی که حفاظت از زمین و محل زندگی برایشان مهم نیست، قطعا ایدئولوژیهایی شیطانی هستند.

انسان از نظر علمی میتواند پیشرفت کند و راههایی برای رهایی از نابودی محیط خود پیدا کند ولی جنبه شیطانی انسان را نباید فراموش کرد که مشکل اصلی از همینجا ناشی میشود. صفات بد شیطانی که در تک تک انسانها نفوذ کرده و باعث میشود علم چندان موثر نباشد. طمع برداشت محصول بیشتر، باعث نابودی آبهای زیرزمینی و بالتبع وقوع زلزله خواهد شد. بیشتر انسانها در ظاهر مخالف اسرافند ولی در عمل چیز دیگری انجام میدهند. طمع، حسد، کینه، دشمنی، تنبلی و... از صفات شیطانی اند که باعث نابودی زمین خواهد شد. اسراف در مصرف آب بخاطر طمع، ساخت و بکارگیری ابزارالات جنگی مضر بخاطر دشمنی و ... . همگی ناشی از صفات شیطانی اند.  به جرات میتوان گفت که در طول تاریخ اگر رسولان خدا نبوده بودند، تمام جهان رو به نابودی میرفت.  مورچه ها میلیونها سال است که در زمین زندگی میکنند و هنوز هم هستند ولی انسان ده هزار سال است که روی زمین است و کار خود را به مشکل کشانده است. قطعا انسان هیچوقت نمیتواند میلیونها سال روی زمین زندگی کند و آن را به نابودی خواهد کشاند.

پیش بینی زلزله توسط حیوانات یک امر طبیعی است و بخاطر اخت بودن آنها با زمین است. اما بشر تبعید شده، در این مورد کاملا گیج است. مشاهدات زیادی مبنی بر ترک لانه قبل از وقوع زلزله از سوی مارها، راسوها و موش ها گزارش شده است؛  این حیوانات برای فرار از خطرات زلزله، چند روز پیش از وقوع آن، محل را ترک میکنند. حتی بعضی مارها یک ماه قبل از زلزله ، محل را ترک میکنند! حیوانات قبل از زلزله انواع مختلفی از بی قراری ها تا ترک لانه و فرار را بروز می دهند. آزمایشات نشان داده است که  مورچه ها قبل از زلزله، بسته به شدت زلزله ، نظم و آرامش خود را از دست می دهند. این موارد نشان میدهد که حیوانات و موجودات دیگر تنها در صورت وقوع یک خطر واقعی دچار استرس و ترس و اضطراب میشوند. اما بیشتر استرسها و ترسها و ناراحتی هایی که انسان بر خود تحمیل میکند، غیر واقعی است و بیشتر الکی است و فقط احساسات و توهمات است. همین مورد دلیل تبعید انسان به کره زمین را مشخص میکند. تا وقتی که انسان این خصوصیات بیخود را  از خود دور نکند، نمی تواند به موطن اصلی خویش بهشت برگردد. واکنش در مقابل یک خطر غیرواقعی و کاذب! استرس بخاطر هیچ! ترس از هیچ!

هیچ حیوانی از تاریکی نمیترسد بجز انسان! هیچ حیوانی برای خود توهم نمیسازد تا بعد از توهم خودساخته بترسد. البته دلیل این رفتار انسان برمیگردد به قرین او که همان شیطان است. شیطان متاسفانه با القاء ترس به قربانیان خود، آنان را کنترل میکند.

 

الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۶۸﴾

شیطان شما را از تهیدستى بیم مى‏ دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى‏) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‏ دهد، و خداوند گشایشگر داناست‏. (۲۶۸)

 

انسان در محیطی که هر روزه زندگی میکند و هر روز می بیند، باز کارهای غلط را تکرار میکند و بندرت و ناچاری از تجربیات خود استفاده میکند. انسانهای متکبر سیستم و محل زندگی خویش را درک نمی کنند. اگر یک الاغ در حال سفر اشتباه یا خطری را حس کند، حرکت نمی نماید و آغاز به کوبیدن پاهایش می نماید. این رفتار از روی هوش آن هاست اما مردم فکر می نمایند از روی سرکشی و لجبازی آن هاست؛ بسیاری از مردم به  همین خاطر الاغ ها را موجوداتی احمق تصور میکنند و آنها را میزنند! اما انسان نیازی نمی بیند که طرز فکرش را در مورد زمین و موجودات بومی آن تغییر دهد، زیرا دست بالا را دارد و میتواند جان بقیه را براحتی بستاند. هر چند که بعضی خصوصیات بد در حیوانات هم هست که آزار دهنده است. مثلا صدای خر برای یک انسان ناخوشایند است و البته این خاصیت بد را خدا خودش برای عبرت انسانها آفریده است.

طرز رفتار انسان با محیط زندگیش نماد آنچیزی است که در درون آدمی رخ میدهد. وقتی افراد یک جامعه طمعکار و پول پرست باشند ، در آنموقع آب و سایر منابع طبیعی را به اتمام میرسانند و در آنصورت برای خود زلزله می آفرینند. این است که خدا عذابهای دنیایی را حاصل و نتیجه کارهای خود انسان میداند.

 

وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ ﴿۳۰﴾

و هر [گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیارى درمى‏ گذرد (۳۰)

 

در آیه بعدی خدای حکیم می فرماید که ای مردم شما در زمین زیاد توانا نیستید ؛ اگر خدا بگذارد و امر کند، یک ویروس ساده مثل کرونا زمین گیرتان میکند. در آنصورت فقط خدا میتواند نجاتتان دهد و بجز او یاوری ندارید.

 

 وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ ﴿۳۱﴾

و شما در زمین درمانده کننده نیستید و جز خدا شما را سرپرست و یاورى نیست (۳۱)

 

خدای حکیم میفرماید که مغرورانه روی زمین راه نرو. یعنی نسبت به انسانها و سایر موجودات و منابع زمین افتاده باش و اسراف نکن. کسی که بداند از کجا آمده است و برای چی  به زمین تبعید شده است،  وضعیتش در زمین بسیار بهتر است. بسیار بهتر میتواند با کمبودها و کاستی ها بسازد. در آنصورت انسان باید به اعمالی که انجام میدهد و عواقب آن فکر کند. قطعا خدا ما را جهت آبادانی به زمین تبعید نموده است و نه جهت خرابکاری و فساد.

 

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۸۳﴾

آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏ دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (۸۳)

 

خدا صراحتا و علنا مردم را به سمت جای اولیه مان دعوت میکند و خیلی واضح زندگی زمینی را هیچ و لهو و لعب اعلام میکند. خدا میفرماید ای مردم برای رسیدن به بهشتی تلاش کنید که وسعتش به اندازه آسمان و زمین است. خدا حتی وسعت بهشت وعده شده را هم بیان میدارد تا اهمیت موضوع را بیان دارد.

شیطان با این حیله آدم و حوا را از بهشت بیرون کرد که به ملائکه تبدیل شوند. این تبدیل شدن به یک موجود دیگر از خصوصیات بشر است. بشر هیچوقت در موقعیت کنونی خویش راضی نیست. یک فقیر و یک ثروتمند هیچوقت به آنچه که دارند راضی نیستند. فقیر آرزو دارد که ثروتمند شود و ثروتمند آرزو دارد محیط آرامی داشته باشد و خوشبخت شود ولی هیچی نداشته باشد! و  به این طریق آروزها برای جابجایی ها ادامه دارد. بشر باید به نقشی که خدا او را در آن آفریده راضی باشد و در آن نقش درست عمل کند و وقتش را تلف نکند.

 

فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾

پس گفتیم اى آدم در حقیقت این [ابلیس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناک] است زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیره‏ بخت گردى (۱۱۷)

 

 إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾

در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مى ‏شوى و نه برهنه مى‏ مانى (۱۱۸)

 

 وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾

و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مى‏ گردى و نه آفتاب‏زده (۱۱۹)

 

 فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿۱۲۰﴾

پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى ‏شود راه نمایم (۱۲۰)

 

اما جالب است که خدای حکیم طبق آیات بالایی در بهشت به آدم هشدار تبعید به زمین داده بوده است. خدا هشدار داده بود که ای آدم زنهار که شیطان شما را از بهشت بیرون نکند و آنوقت بد‏ بخت وشقی میشوی.  ای بنی آدم حالا شما در جایی هستی که نه تشنه میشوی و نه گرسنه و نه برهنه و نه آفتاب سوخته و ... این یعنی این که اگر نافرمانی کنی و فریب شیطان را بخوری ، به جایی میروی که تشنه میشوی و گرسنه میشوی و برهنه میشوی و آفتاب سوخته میشوی و... اینها تعریف خداست از زمینی که هم اکنون در آن در تبعید به سر می بریم. خدا این هشدارها را قبلا گفته بوده است در بهشت! خدا قبلا گفته بوده است که زمین جای زیاد مناسبی برای زندگی بنی آدم نیست.

البته همین حالا در این مکان یعنی در زمین ، خدا هشدارمان میدهد به تبعید گاه بعدی به نام جهنم. جالب است که همان هشدارها دارد تکرار میشود ولی کو گوش شنوا! بزرگترین گناه آدمیزاد در نظر نگرفتن هشدارها و خط قرمزهایی است که خدا تعیین میکند. اگر این هشدارها و خط قرمزها رعایت نشود، آدمی خیلی راحت در آغوش شیطان می افتد.

ولی جالب اینجاست که آدمیزاد بخاطر نافرمانی در بهشت به اخراج شدن به جایی به اسم زمین وعده داده شده است. خدا اخراج به زمین را یک عذاب برای ما در نظر گرفته است. اینجا خیلی واضح مشخص میشود که بهشت چه جای راحتی بوده است! و همچنین همین زمین که زندگی در آن به سختی میگذرد ؛ خیلیها به خاطر تصاحب و مالکیت همین زمین، چه جنایتها که مرتکب نمی شوند. بدا بحال کسی که به زمین بچسبد.

قبلا که آدم و حوا در بهشت بودند، شیطان به این روش آنها را فریب داد که به آنها وعده تبدیل شدن به ملائکه و جاودانگی داد.  در بهشت هر گونه امکاناتی بود در حد اعلی. شیطان آنها را به بهانه جاودانگی و تبدیل شدن به ملائکه فریب داد.  آدم و حوا دقیقا مهمترین دستور خدا را براحتی زیر پا گذاشتند.

 

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿۲۰﴾

پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)

 

اما حالا در زمین که اصلا امکانات بهشت را ندارد و زندگی به سختی میگذرد؛ شیطان وعده مال اندوزی و امکانات ساده همان بهشت را به مردم میدهد تا آنان را گمراه کند! دیگر از وعده جاودانگی و فرشته شدن خبری نیست!

آدمیزاد فکر میکند که اگر شغل خوب و مقام خوب و یا درآمد خوبی داشته باشد، در آنصورت خوشبخت میشود.  او تصور میکند که اگر یک زوج خوب و فرزندانی داشته باشد، در آنصورت خوشبخت میشود و...  ولی این آدمی که از این تصورات دارد، هفت میلیارد آدم دیگر را می بیند که بسیاری از آنان زن و فرزند دارند و مال و منال دارند. حتی لحظه ای به وضعیت آنان توجه نمی کند که آیا اینهایی که این امکانات و اموال را دارند، خوشبختند یا نه؟ اگر خوشبخت نیستند، به چه دلیل؟

بشر بعد از این همه تجربه و سابقه هنوز نمی خواهد قبول کند که خوشبختی واقعی فقط در گرو دل بستن به خداست و بس.

 

الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿۲۸﴾

همان کسانى که ایمان آورده‏ اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد (۲۸)

 

بشر اگر امکانات و مال داشته باشد، بعد از سالها زندگی و دل بستن به مال و منال باید یک آزمایش مهم پس دهد. باید بعد از سالها دل بستن به مال و منال، یک روزی به فکر دل کندن از آنها باشد. ما باید قبل از مردن خویش این آزمایش را روی خود انجام دهیم. مراسم حج که  خدای حکیم برای ما گذاشته است ، دقیقا به این خاطر است که فرد خود را آزمایش کند که آیا میتواند به مدت فقط چند هفته مال و منال خود را ول کند! البته متاسفانه امروزه کسی که به حج میرود، هر روز و حتی هر ساعت با خانواده خود تماس میگیرد و پیگیر امور مال و منال خویش است! و این دقیقا برخلاف روح مراسم حج است. در حالی که خدا میخواهد که ما طی این مراسم، زمین محل زندگی خویش را ترک کنیم و از داشته های خود دل بکنیم. این آزمایش بسیار مهمی است که هر کسی که مال و منالی دارد، باید روی خود انجام دهد. تا ببیند آیا به زمین چسبیده است یا آماده برگشت به بهشت است؟ خدا آنقدر حکیم است که میخواهد ما این تست را روی خود انجام دهیم قبل از رفتن به سرای قیامت. تا که اگر مشکلی داریم و دلبسته زمینیم، در مدت باقیمانده عمرمان، فکری به حال خود کنیم. کسی که مال زیاد ندارد، این آزمایش برای او نیست.

انسان خیلی چیزها را در زندگی روزمره خویش فراموش میکند. هیچکدام از ما خاطرات دو سالگی خویش را بیاد ندارد. ما هیچوقت توجه نکرده ایم که پدر و مادر ما در طول دوران بچگی چقدر برای ما هزینه کرده اند. بعضی خاطرات را بیاد می آوریم و بعضی ها را نه. ما هیچوقت هزینه دقیق چیزهایی که در طول عمر خود خریده ایم و یا خورده ایم، حساب نکرده ایم. خیلی ها را اصلا یادمان نمی آید و بمرور بفراموشی سپرده میشود. ولی خدا در طول زندگی از ما میخواهد که بعضی چیز ها را هیچوقت فراموش نکنیم. و چون به انسان آسیبى رسد پروردگارش را در حالى که به سوى او بازگشت‏ کننده است مى‏ خواند سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا کند آن [مصیبتى] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا میکرد فراموش مى ‏نماید و براى خدا همتایانى قرار مى‏ دهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند بگو به کفرت اندکى برخوردار شو که تو از اهل آتشى.

 

وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ﴿۸﴾

و چون به انسان آسیبى رسد پروردگارش را در حالى که به سوى او بازگشت‏ کننده است مى‏ خواند سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا کند آن [مصیبتى] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا میکرد فراموش مى ‏نماید و براى خدا همتایانى قرار مى‏ دهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند بگو به کفرت اندکى برخوردار شو که تو از اهل آتشى (۸)

 

کسانی که خط قرمزهای خدا را به فراموشی بسپارند، در آخرت بفراموشی سپرده میشوند و مورد رحمت خدا قرار نمی گیرند و هچکس نمیتواند یاریشان کند. اصولا اینکه شیطان لهو و لعب را در دنیا تبلیغ میکند، 99 درصد بخاطر وادار کردن انسان به فراموشی سپردن خط قرمزهای خداست.

 

الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ ﴿۵۱﴾

همانان که دین خود را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنیا مغرورشان کرد پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند ما [هم] امروز آنان را از یاد مى ‏بریم (۵۱)

 

یکی از مشکلات انسان تبعیدی آفتاب زده شدن اوست. این مورد باعث شده است که فرزندان آدم، در هر منطقه ای رنگ پوستشان تغییر کند. یکی سیاه پوست است، یکی سفید پوست است. همین مورد از خصوصیات زمین است که در بهشت اصلا اینطوری نبوده است. البته خدای مهربان اعلام داشته است که گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست. رنگ و نژاد و زبان بی اهمیت است. آزمایش انسانها اینطوری طراحی شده است که تعدادی رنگ پوستشان سیاه و تعدادی سفید باشد تا که در آن موقعیت آزمایش شوند. تمام این موارد هم به دلیل شرایط آب و هوایی مناطق مختلف زمین پیش آمده است. در جهنم رنگ پوستها آنقدر زننده است که نگاه کردن به آن هم خودش نوعی عذاب است.

بعضی ها میگویند که انسان تکامل یافته نوعی میمون است. این فرضیه آنقدر باطل است که نیازی به رد کردن ندارد. انسان که در مقابل آفتاب سوختگی حساس است و در مقابل جاذبه زمین کم آورده است. اما یک میمون هیچوقت آفتاب سوخته نمیشود و همچنین با حرکاتش جاذبه زمین را زیر سوال برده است.  حتی یک صد هزارم هم احتمال ندارد که انسان تکامل یافته میمون باشد. خیلی واضح و مشخص است که میمون موجودی است مخصوص زمین خلق شده است و انسان موجودی است تبعیدی به زمین و توانایی های او با میمون خیلی فرق دارد. اگر زنبور عسلهای دنیا از روی کره زمین حذف شوند، زمین بعد از سه سال از بین میرود اما اگر انسان از روی کره زمین برداشته شود، زمین بمرور زمان بحالت طبیعی خویش بر میگردد. انسان جهش یافته میمون نیست زیرا جهش در طبیعت ، برای حفظ طبیعت است. ولی انسان به طبیعت بیشتر آسیب میرساند.

ما تبعید شده ها در زمین میتوانیم یک خانه بسازیم، یک سایبان بسازیم، آب را تصفیه کنیم، از مواد داخل زمین غذاهایی برای خود بسازیم، تفریحاتی برای خود فراهم کنیم و... اما در جهنم کسی نمیتواند چیزی بسازد و یا تغییری فیزیکی و یا شیمیایی در مواد آن ایجاد کند. این مورد بعلت خاصیت سنگین ماده های داخل جهنم است و همچنین عدم توانایی انسان در انجام این امور. ما البته در کره زمین هم با اراده خدا توانستیم آهن استفاده کنیم. خدا در مورد آهن میفرماید:

 

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿۲۵﴾

به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه کسى در نهان او و پیامبرانش را یارى مى ‏کند آرى خدا نیرومند شکست ناپذیر است (۲۵)

 

اگر خدا اراده نکرده بود، ما هیچوقت نمیتوانستیم در زمین هم تغییرات زیادی ایجاد کنیم. اگر کمکهای خدا و راهنمایی های او نبود، بشریت هم اکنون در اوج عقب ماندگی علمی بود. اما این کمکها و راهنماییها در جهنم نیست. خدا روی کره زمین چیزهای زیادی نازل میکند. از جمله باران، آهن، قدر و مقدرات، رزق و روزی. اما در جهنم خبری از این نزولات نیست و البته زندگی ما روی زمین وابسته به همین نزولات آسمانی است و اگر این نزولات نباشد، زندگی بسیار سخت خواهد بود. روی تبعیدگاه زمین ، گاه گاهی خدا این نزولات آسمانی را کمتر خواهد کرد تا که مردم متنبه شوند.

هیچ حیوانی در زمین، دنبال مالکیت زمین نیست. اما انسان ، این موجود تبعید شده، بیشتر دنبال مالکیت است تا استفاده درست از زمین. این حس انسان که ناشی از سردرگمی او در زمین است، نشان از آن دارد که انسان در اعماق وجود خود اعتقادی به منابع زمین ندارد و اساسا با زمین و جانداران آن بیگانه ست و حفظ محیط زندگی خویش کوچکترین اهمیتی برای او ندارد. بشر بیشتر دنبال اقناع حسهای شیطانی خویش در زمین است. بجای استفاده صحیح از منابع زمین و توزیع عادلانه آن، دنبال مالکیت بیشتر منابع آن است. بجای حفاظت از جانداران بومی زمین از آنان استفاده ابزاری میکند و آنان را در قفس میکند. از آنجا که انسان خودش از بهشت وارد قفسی به اسم زمین شده است، دوست دارد که جانداران زمین را مثل خودش در قفس ببیند. این حس شیطانی او نشان از آن دارد که بشر متاسفانه آینده خوبی نخواهد داشت و کار دست خودش خواهد داد.

خدا در قرآن می فرماید که: مردانی از انسان ها در کارهای خویش از مردانی از جن کمک می طلبند. انسان ها از طریق جن ها قدرت می جستند، ولی آنها اینان را به مصیبت بیشتری دچار کردند.

بشر تبعید شده بجای پناه بردن به خدا ، دنبال قدرتهای توهمی است. بعضی افراد آنقدر در توهمات فرو می روند که دنیای واقعی برای آنها کم اهمیت میشود؛ آنها نسبت به حوادث دور و بر خود عکس العمل واقعی نشان نمی دهند. مثلا حتی اگر وسیله نقلیه ای آتش بگیرد و یک فرد در داخل ماشین فریاد بزند که "کمکم کنید از ماشین خارج شوم" ؛ آنها بجای کمک کردن، فیلم و عکس می گیرند و اینجوری نشان می دهند که آنها نسبت به دنیای واقعی بیگانه اند و در یک فضای دیگری سیر می کنند. آنها به آنچه که در کره زمین اتفاق می افتد، بی تفاوتند. بی تفاوتی مهمترین دلیل انحراف بشریت است.

ما انسانهای تبعیدی همگی از یک پدر و مادر متولد شده ایم و در ضمن اصالتا زمینی نیستیم. اما عده ای نسبت به زبانشان و یا منطقه زندگی خود تعصب عجیبی دارند. آنان نژادشان را از بقیه بهتر میدانند! جنایتهای زیادی در این مورد رخ داده است که هیچ جاندار دیگری تابحال نکرده است. هیتلر تعداد زیادی غیر آریایی و یهودی را کشت، آخرش با بررسی دی ان آی ، مشخص شد که هیتلر اصالتا یهودی آفریقایی است!! تمام نژادپرستیها به همچنین ماجرایی ختم میشوند.

بشر جهت برآوردن نیازهای غذایی خود، مجبور شده است که فصلهای مجازی و گلخانه ای ایجاد کند. جاندارانی مثل مورچه خودشان را با فصلهای بدون محصول هماهنگ کرده اند. بعضی خرسها در فصل زمستان گاهی شش ماه به خواب می روند. آنها زندگیشان را با طبیعت زمین هماهنگ میکنند. زیست شناس معروف، ولزبرگ در یک آزمایش یک قورباغه درختی را برای چندین ماه در یک جعبه کفش نگه داشت. او می گوید: "زمانی که جعبه را باز کردم، چیزی شبیه به قورباغه مومیایی‌شده دیدم. روی آن آب ریختم. قورباغه از پوسته اطرافش بیرون آمد و کاملاً حالش خوب بود."

 اما بشر با فصول زمینی زیاد راحت نیست و از قدیم الایام به خشک کردن میوه ها جهت فصل زمستان می پرداخت. خدای مهربان فصول چهارگانه و بعضی مناطق زمین فصول پنجگانه را آفریده است تا که حالت پیوستگی روحی انسان را منقطع کند. در فصل زمستان آدم غمگین میشود و بعد که بهار می آید، خوشحال و امیدوار میشود. این تغییر روحیه ها را خود خدا با تغییرات فیزیکی در زمین برای ما بوجود می آورد زیرا خدا منت برما نهاد و بعضی جاها  اجبارا  روحیات ما را تغییر میدهد. بیشتر مشکلات بشر امروزی از پیوستگی روحی روانی اوست. اگر بشر مدام بر یک فکر و روال باشد، دچار توهمات میشود. نماز های پنجگانه روال بسیار مهمی است جهت تغییر روان و انقطاع پیوستگی روحی روانی ما در طول روز.

در بهشت، ما چنین مشکلاتی نداریم. کمبودی وجود ندارد. نیازی به تغییر فصل نیست ، زیرا هیچگونه افسردگیی وجود ندارد. هر آنچه که ما بخواهیم هست. خدا میفرماید:

 

لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ ﴿۳۵﴾

هر چه بخواهند در آنجا دارند و پیش ما فزونتر [هم] هست (۳۵)

 

هر آنچه که ما بخواهیم و خیال کنیم هست و در ادامه می فرماید که پیش ما افزونتر بر آن هم هست. یعنی اینکه چیز هایی در بهشت هست که خیال بشر به آن نمی رسد. یعنی بشر خیالپرداز که در خیالپردازی استاد است، حتی نمی تواند تمام امکانات و نعمات بهشت را تصور کند.

چرا ما انسانها برخلاف حیوانات و جانداران دیگر،  زیاد به آسمان نگاه می کنیم؟ آیا غیر از این است که در نهاد ما ، بازگشت به بهشت فردوس قرار داده شده است و دلتنگ بهشتیم. اما بشر نمیداند که چطوری برگردد! خدای مهربان قبل از تبعید به زمین، از روح خود در آدمیان دمید تا بتوانیم به کمک آن تکنولوژیهای مفید را بوجود آوریم و بتوانیم در زمین برای مدتی معین، آزمایش زندگی را بگذرانیم. اما ما باید از خدا کمک بخواهیم تا که خدا به ما رحم کند و همچنین خیر و برکت را بر ما نازل کند تا که به سلامت و در امنیت، زندگی موقت را در زمین پاس کنیم و به بهشت فردوس برگردیم.

 

وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ﴿۲۴﴾

و از نشانه‏ هاى او [اینکه] برق را براى شما بیم‏آور و امیدبخش مى ‏نمایاند و از آسمان به تدریج آبى فرو مى‏ فرستد که به وسیله آن زمین را پس از مرگش زنده مى‏ گرداند در این [امر هم] براى مردمى که تعقل مى کنند قطعا نشانه‏ هایى است (۲۴)

 

انسان بخاطر اینکه فریب شیطان را خورد و علیه خدا شورش کرد، باید بیشتر از هر موجود دیگری به خدا روی آورد. آنچه که در آسمانها و زمین است رو به خدا کرده اند و اگر انسان هم همینگونه کند، به بهشت برخواهد گشت و گرنه به تبعیدگاه آخری یعنی جهنم خواهد رفت و آنجا واقعا بدجایگاهی است.

 

وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ ﴿۲۶﴾

و هر که در آسمانها و زمین است از آن اوست همه او را گردن نهاده‏ اند (۲۶)

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

 

و اگر بشر ایمان آورده و به تقوا بگراید، قطعا خدا برکاتى از آسمان و زمین بر او مى‏ گشاید ولی متاسفانه بشر روش عذاب را برای خود انتخاب میکند. عذابها در وقت خواب و یا در وقت لهو و لعب نازل میشوند. جانداران دیگر غیر از بشر، براحتی سونامی ها و زلزله ها را تشخیص میدهند و قبل از آن جان خود را نجات میدهند. سگها و گربه ها و مارها و خیلی حیوانات دیگر قبل از زلزله به جنب و جوش می افتند و خواب و فعالیت خود را ول میکنند. اما انسان از همه جا بی خبر است و وقتی به خواب رود و یا مشغول لهو و لعب شود، دیگر حواس طبیعی خود را کامل از دست میدهد.

 

 

 أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿۹۷﴾

آیا ساکنان شهرها ایمن شده‏ اند از اینکه عذاب ما شامگاهان در حالى که به خواب فرو رفته‏ اند به آنان برسد (۹۷)

 

 أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ ﴿۹۸﴾

و آیا ساکنان شهرها ایمن شده‏ اند از اینکه عذاب ما نیمروز در حالى که به بازى سرگرمند به ایشان دررسد (۹۸)

 

به فرموده دو آیه بالایی، خواب و تفریحات، دو وقتی که عذاب بر انسانها، در آن مواقع نازل میشود. به همین خاطر ما باید قبل از این دو ، توبه کنیم و خود را به خدا بسپاریم تا ما را از جهنم محفوظ دارد. شاید بعد از خواب و یا سفر تفریحی برنگشتیم؟؟ شاید آخرین خواب و سفر ما باشد؟؟

مبدا کووید 19 از خفاش  بوده است. خیلی جالب است که خفاش یکی از جانداران موثر و مفید برای حفاظت از مزرعه ها و طبیعت است. دانشمندان محیط زیست به این نتیجه رسیده اند که خفاش بسیاری از آفتهای طبیعت را از بین میبرد. این نکته حاوی پیام بسیار مهمی است که ویروس کووید 19 ، بیشتر برای دفاع از طبیعت و جانداران آن بوجود آمد. اینبار خفاش انسانها را به عنوان آفت طبیعت هدف قرار داد! خفاشها روزانه شش هزار نوع حشره را کنترل می‌کنند و باعث می‌شوند آفت‌ها از بین بروند و طبیعت تعادل پیدا کند. به قول یک فعال محیط زیست،  اگر خفاش‌ها نباشند کاکتوس‌ها و گیاهان بیابانی نمی‌توانند گرده‌افشانی کنند و در نتیجه از بین می‌روند و اگر از بین بروند، خاک بیابانها و دشتها موجب ایجاد ریزگردها و گرد و غبار میشود. جانداران روی زمین بغیر از انسان، در مقابل تعدی و طمع انسان بسیار صبور هستند و لی بعضی مواقع جانداران روی زمین برای دفاع ا ز همان طبیعت، به امر خدا دست بکار میشوند و البته چاره ای جز این نیست.  همانطور که خفاشها ، برای طبیعت لازمند، کووید 19 هم برای طبیعت لازم بوده است و مرحله ای از مراحل دفاع از طبیعت بوده است.

زندگی قبلی ما بدون دردسر بوده است؛ بشر در بهشتی بسر میبرده است که روی زمین نبوده است. در سوره بقره دو بار اهبطوا  پشت سر هم ذکر شده است. اولین اهبطوا مخاطبش آدم و حوایند و دومین اهبطوا کل بشر مخاطب آیه هستند.

 

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۳۶﴾

پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم فرود آیید شما دشمن همدیگرید و براى شما در زمین قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود (۳۶)

 

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿۳۷﴾

سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست که] توبه‏ پذیر مهربان است (۳۷)

 

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾

فرمودیم جملگى از آن فرود آیید پس اگر از جانب من شما را هدایتى رسد آنان که هدایتم را پیروى کنند بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد (۳۸)

 

وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۳۹﴾

و[لى] کسانى که کفر ورزیدند و نشانه‏ هاى ما را دروغ انگاشتند آنانند که اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود (۳۹)

 

خدای مهربان خطاب به بشریت؛ بعد از اخراج از بهشت میفرماید که در آن زندگى مى ‏کنید و در آن مى‏ میرید و از آن برانگیخته خواهید شد. این نشان میدهد که در جایی غیر از زمین بوده اند و بعد از نافرمانی، به زمین منتقل شدند.

 

قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۲۴﴾

فرمود فرود آیید که بعضى از شما دشمن بعضى [دیگر]ید و براى شما در زمین تا هنگامى [معین] قرارگاه و برخوردارى است (۲۴)

 

قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿۲۵﴾

فرمود در آن زندگى مى ‏کنید و در آن مى‏ میرید و از آن برانگیخته خواهید شد (۲۵)

 

در جای جدید که کره زمین در منظومه شمسی بود، بشر دچار مرگ و زندگی سخت و موقتی خواهد شد.  زندگی قبلی این مشکلات امروزی ما را نداشت. خدای مهربان خصوصیات بهشتی که قبلا در آن زندگی میکردیم را در آیات بیان میدارد: در آن نه گرسنگی است  و نه برهنگی و تشنگی و آفتابزدگی وجود نداشت. یک زندگی آسمانی بود که بشر دارای ابعاد بیشتری بود. بُعدی که ما در آن هستیم، با بُعد زندگی قبلی ما فرق دارد.

 

 

إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾

در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مى ‏شوى و نه برهنه مى‏ مانى (۱۱۸)

 

وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾

و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مى‏ گردى و نه آفتاب‏زده (۱۱۹)

 

همین چند نکته ثابت میکند که محل قبلی زندگی ما جایی و یا باغی در کره زمین نبوده است. بلکه در جایی با خصوصیات بالایی بوده است. مرگ، ضعف بدنی ما در مقابل بیماریها و حوادث، شکنندگی بدن ما، توخالی بودن مواد آسمان ما و ... نشان از آن دارد که بشر در جایی غیر از کره زمین زندگی میکرده است.

خیلی از شعرا، در مورد هبوط بشر به زمین، تفکرات شیطانیی دارند و تقصیر را گردن خدا می اندازند. در حالیکه خود انسان اشتباه کرد و فریب شیطان را خورد و این دردسر را برای خود درست کرد.

شاعر در شعر زیر خدا را مقصر تبعید به زمین میداند!

 

خالق شیطان و گندم، شادی مردم نخواست

عالمی غم ساخت پیش از آنکه سازد آدمی

 

یا شعر دیگری می گوید:

 

راندگانیم از بهشت جاودان

وین زمین زندان جاویدان ماست

گندم آدم چه با ما کرده است

کآسیای چرخ سرگردان ماست

 

به این طریق شعراء برای خود راه نجاتی نمی یابند و فکر میکنند که زمین زندان جاویدان آنهاست. در حالیکه خدا قطعا پرهیزگاران را از زمین نجات داده و به بهشت خواهد برد. این نوع تفکرات ریشه شیطانی دارند و نا امیدی نسبت به خدا را تبلیغ میکنند. شعر در بیشتر مواقع ، ضد پیام خدا عمل میکند.