اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت بیست و یکم)
بدون حمایت خدا نمیتوان نجات یافت
یکی از حربه های مهم شیاطین جهت وارد کردن افراد در جادو این است که افراد را در کانالی می اندازند که مورد حمایت و توجه خدا قرار نگیرند. خدای مهربان زمانی که ما را آفرید، از روح خویش در ما دمید و این روح کمکی است از طرف خدا برای ما. ما جزئیات زیادی از روح نمی دانیم ولی روح و ملائکه در شب قدر برای کارهای مقرر شده به دنیای انسانها وارد و تنزل پیدا میکنند و امور خدای مهربان را به اجرا می گذارند.
تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾
در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى [که مقرر شده است] فرود آیند (۴)
سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾
[آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است (۵)
از آنجا که ما به گفته خدا در قرآن، جزئیات زیادی از روح نمی دانیم؛ بهتر است که وارد جزئیات مبهم نشویم و فقط چیزهایی را ذکر کنیم که از طریق قرآن و کتب آسمانی به ما رسیده است.
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا ﴿۸۵﴾
و در باره روح از تو مى پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکى داده نشده است (۸۵)
ما بدون کمک و حمایت خدا، مشکلات زیادی خواهیم داشت. خدا به همین خاطر لیست کارهایی که دوست دارد را فرموده است . لیست جملاتی در قرآن که در آن خدا اشاره فرموده است که حق تعالی این کارها و یا گروهها را دوست دارد. خدا محسنین، توابین، متطهرین، متوکلین، مقسطین،متقین، صابرین و مجاهدین در راه خدا را دوست دارد.
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ
وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ
انّ الله یحب المطهّرین
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ
و لیستی از آیات که در آن خدا اشاره فرموده است که حق تعالی این نوع امور را دوست ندارد. خدا فساد، معتدین، خائنین، کفور، کافرین، فرحین، مفسدین، مختال فخور، مسرفین، متکبرین و ظالمین را دوست ندارد.
وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ
إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ
إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ خَوَّانًا أَثِیمًا
إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ
إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ
إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ
إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ
إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ
إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ
إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ
لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ
وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ
وقتی خدای حکیم از دوست داشتن این امور صحبت می کند، یعنی خدا به افراد دارای این خصوصیات توجه میکند و سر گردنه ها و بزنگاهها، کمکشان میکند و دست آنان را می گیرد. اما وقتی خدای حکیم از دوست نداشتن یک سری امور صحبت می کند، یعنی خدا به افراد دارای این خصوصیات توجه نمیکند و در سر گردنه ها و بزنگاهها، کمکشان نمیکند و دست آنان را نمی گیرد. هر صفت خوبی که حب خدا را داشته باشد؛ مثل یک طناب است که ما را از افتادنها نگه میدارد. وقتی خدا می فرماید که: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ و از طرف دیگر می فرماید که یوسف جزو محسنین بود. پس یوسف طناب محکمی را دارد که از افتادنش جلوگیری می کند.
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۲۲﴾
و چون به حد رشد رسید او را حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش مى دهیم (۲۲)
به خاطر همین ریسمان محکم بود که سر بزنگاه زن عزیز مصر، یوسف منحرف نشد.
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ﴿۲۴﴾
و در حقیقت [آن زن] آهنگ وى کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او میکرد چنین [کردیم] تا بدى و زشتکارى را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود (۲۴)
یعقوب صفات خوب زیادی داشت که خدا این صفات را دوست دارد. بنابراین خدا او را کمک کرد و یعقوب هیچوقت امیدش را از دست نداد.
یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ﴿۸۷﴾
اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمى شود (۸۷)
ریسمان خدا صفاتی هستند که خدا آن صفات را دوست دارد و ما باید آن صفات را در خود پرورش دهیم و همچنین از صفاتی که خدا دوست ندارد، اجتناب کنیم. بعد از رعایت این نکات است که ما میتوانیم پشتیبانی خدا را داشته باشیم و خدا در آن حالت هوای ما را دارد.
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۱۰۳﴾
و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانه هاى خود را براى شما روشن مى کند باشد که شما راه یابید (۱۰۳)
کسی که ظالم و مستکبر است و از این کارش توبه نکرده است، خدا هم او را دوست ندارد و در نتیجه به او توجه نمی کند و در مشکلات او را یاری نمی کند. اما کسی که صبور است و متقی است (وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ ؛ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ) ، خدا آنان را همراهی میکند (وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ ؛ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ). فرمولها خیلی ساده هستند و برای همه قابل درک و فهم هستند. اگر انسان بتواند چند صفت خوب از صفات بالا را در خودش تقویت کند و بر آنها مراقبت کند و با ریا و دروغ قاطی نکند؛ خدا در نقطه ضعفها هوایش را دارد.
روح خدا دقیقا اینهاست که در شب قدر نازل میشود و بطور نادیدنی افراد با صفات خوب را کمک میکند. اگر در کره زمین کمکهای خدا نباشد، ما نمیتوانیم زندگی کنیم و انسانها خیلی زود همدیگر را میخورند و نابود میکنند. در جهنم روح و کمکها و توجه های خدا وجود ندارد. به همین خاطر همه افراد همیشه دچار درد و عذابند.
به گفته قرآن؛ خدا محسنین، توابین، متطهرین، متوکلین، مقسطین،متقین، صابرین و مجاهدین در راه خدا را دوست دارد؛ اما فساد، معتدین، خائنین، کفور، کافرین، فرحین، مفسدین، مختال فخور، مسرفین، متکبرین و ظالمین را دوست ندارد. کسی که صفتهایی را که خدا آن صفات را دوست دارد، داشته باشد و همزمان صفات بد که خدا دوست ندارد را هم داشته باشد؛ یعنی اینکه در صفات خوب دچار ریا شده است. مگر ممکن است که یکی جزو متطهرین و مقسطین باشد و در عین حال مسرفین و مفسدین هم باشد؛ در این حالت یک جای کار می لنگد. ریا و تظاهر میتواند در هرکدام از صفات خوب قاطی شود و آنان را ناخالص کند. به همین خاطر خدا میفرماید که مخلصین از دست شیطان در امانند. زیرا مخلصین صفات خوب را با بد قاطی نمی کنند.
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۲﴾
[شیطان] گفت پس به عزت تو سوگند که همگى را جدا از راه به در مى برم (۸۲)
إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۸۳﴾
مگر آن بندگان پاکدل تو را (۸۳)
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ ﴿۸۴﴾
فرمود حق [از من] است و حق را مى گویم (۸۴)
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۵﴾
هرآینه جهنم را از تو و از هر کس از آنان که تو را پیروى کند از همگیشان خواهم انباشت (۸۵)
بنابراین شیطان سعی دارد که افراد را جادو کرده و صفات خوب و بد را با هم قاطی کند و افراد را از حالت اخلاص خارج کند. زیرا در حالتی که افراد خلوصیت خویش را از دست دهند؛ خیلی راحت کمکها و توجهات خدا را از دست داده و در معرض تله و دامهای شیطان قرار می گیرند. وقتی در حیطه صفاتی که خدا دوست دارد قرار نگیری؛ قطعا در تیررس جادوی شیاطین قرار خواهید گرفت و حالت سومی وجود ندارد.
صفاتی که خدا دوست دارد و صفاتی که دوست ندارد را باید مد نظر داشته باشیم و در زندگی بر طبق این صفات بندگی کنیم. ما بنده ایم و محتاج خدا. بنابراین باید بنده خدا باشیم و نباید دنبال صفاتی بگردیم که مخصوص خداست. شیطان خیلی ها را در تاریخ منحرف کرد و آنان بجای تقویت صفات بندگی در خود؛ دنبال نیروها و صفات خدایی رفتند. مثلا آنان دنبال این رفتند که چطوری با دو پای خویش روی آب راه بروند! غافل از اینکه که خدا به ما نصیحت میکند که چطوری روی خشکی زمین راه برویم و طریقه راه رفتن روی زمین را به ما یاد میدهد.
وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا ﴿۳۷﴾
و در [روى] زمین به نخوت گام برمدار چرا که هرگز زمین را نمى توانى شکافت و در بلندى به کوهها نمى توانى رسید (۳۷)
شیطان مردم را دنبال نیروهای موهوم می فرستد و به آنان وعده رسیدن به صفات و نیروهای برتر میدهد. در حالی که خدا صفات بندگی را از ما میخواهد، خدا راه رفتن روی آب را از ما نمیخواهد. اما ما در عوض میتوانیم بوسیله پیشرفت علمی خویش، وسیله ای اختراع کنیم تا روی آب راه برود و کمکی برای رفاه بشر باشد. افرادی که دنبال صفات خدایی میروند، در دام شیطان افتاده و جادو میشوند.
بنابراین کراماتی که از افراد در تاریخ نقل میشود؛ همچون راه رفتن روی آب و راه رفتن روی زغال و ... هیچکدام ارزشی ندارند و همگی در حالت خلسگی پیش می آمده است. کسی که روی زغال راه میرود و این را کرامتی برای خود بحساب می آورد؛ به نوعی با فروختن روان خویش به شیطان، متاع بسیار بی ارزشی را بدست آورده است. واقعا راه رفتن روی زغال چه مشکلی از بشریت حل میکند؟
آیا بهتر نیست که بشر روی صفاتی همچون محسنین، متقین، توابین و ... کار کند تا مثل یک شیطان نباشد و به این طریق محیطی لذت بخش و امن برای زندگی اطرافیان خویش فراهم سازد.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت بیستم)
جاودانگی در آتش (بخش اول)
شیطان در میان مردم خیلی روی عدم جاودانگی در آتش جهنم اصرار میکند، زیرا شیطان میخواهد به این طریق وعده های خدا در مورد جهنم را کم رنگ کند و مردم را بی خیال جهنم کند. میخواهد طوری به مردم نشان دهد که آتش جهنم چند روزی است و بعد از آن وارد بهشت میشوند!
این طرز تفکر شیطانی در میان امتهای قدیم گسترش یافت و هنوز هم به طور گسترده رواج دارد. یهودیان معتقد هستند که به طور جاودانه در آتش جهنم نمی مانند و بعد از مدتی از آتش جهنم خارج شده و وارد بهشت میشوند! البته این طرز تفکر فقط مختص یهودیان نیست و هم اکنون تعداد زیادی از مسلمانان هم اینچنین تصور میکنند که بعد از گذراندن دورانی محدود در جهنم، وارد بهشت خواهند شد.
ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ ﴿۲۴﴾
این بدان سبب بود که آنان [به پندار خود] گفتند هرگز آتش جز چند روزى به ما نخواهد رسید و برساخته هایشان آنان را در دینشان فریفته کرده است (۲۴)
مثلا اسماعیلیه ها معتقدند که گناهکاران ولایتمدار بالاخره روزی از جهنم خارج میشوند و اما گناهکارانی که به ولایت معتقد نیستند؛ جاوید و همیشه در جهنم می مانند! در میان سایر گروههای اسلامی هم این ایده تقریبا گسترش دارد. مثلا بعضی از آنها می گویند که مرتکب گناه کبیره در جهنم برای همیشه می ماند و کسانی که گناه کبیره مرتکب نشده اند، روزهای معدودی در جهنم مانده و نهایتا روزی از جهنم خارج میشوند. در میان مسیحیت هم، تعدادی معتقدند که جهنم مخالف جنبه رحمانیت خداست و به این طریق تعدادی از آنان منکر جاودانگی جهنم هستند و معتقدند که جهنمیان بعد از عذاب ، برای همیشه نابود میشوند. بعد از مطالعه در این مورد متوجه خواهید شد که هر حزبی هم حزبی های خود را غیر جاوید در جهنم و بقیه را جاوید در جهنم میداند.
کسانی که کتاب آسمانی خود را قرآن میدانند، خوانده اند که خدا برای عذاب جهنم عبارت خالدین فیها ابدا را استفاده فرموده است ؛ ولی باز هم بر غیر جاوید بودن عذاب جهنم اعتقاد دارند.
إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا ﴿۱۶۹﴾
مگر راه جهنم که همیشه در آن جاودانند و این [کار] براى خدا آسان است (۱۶۹)
بعضی ها مثل حلاج و ابن عربی که متوجه همیشگی بودن نار جهنم شده بوده اند، معتقد بودند که جهنمیان برای همیشه در جهنم می مانند؛ و در ادامه میگویند که اهل جهنم بعد از مدتی با آتش جهنم انس گرفته و به آن عادت میکنند! و از آن جا به بعد، جهنم برای آنان لذت بخش خواهد شد! در حالیکه اینها خیالاتی بیش نیست و خود را بوسیله این فلسفه های بی معنی فریب میدهند.
در زمان پیامبر، یهودیان معتقد بودند که آتش جهنم برای آنان جاویدان نیست . در آیات زیر هم به این موضوع اشاره شده است.
وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۸۰﴾
و گفتند جز روزهایى چند هرگز آتش به ما نخواهد رسید بگو مگر پیمانى از خدا گرفته اید که خدا پیمان خود را هرگز خلاف نخواهد کرد یا آنچه را نمیدانید به دروغ به خدا نسبت مى دهید (۸۰)
بعضی ها سوال مهمی را مطرح میکنند و میگویند که چرا یک فرد که چند گناه محدود انجام داده است؛ برای همیشه به جهنم برود؟ و در ادامه آنان این مورد را مخالف عدل خدا میدانند. خیلی جالب است که بعد از آیه 80 که ایده یهودیان را بیان میدارد، خدای مهربان بشر را راهنمایی فرموده است و جواب این سوال مهم را داده است. لطفا توجه کنید:
بَلَى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۸۱﴾
آرى کسى که بدى به دست آورد و گناهش او را در میان گیرد پس چنین کسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود (۸۱)
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۸۲﴾
و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند (۸۲)
نکته موضوع در اینجاست که کسانی وارد جهنم میشوند که خطاهای آنان، آنها را در این زندگی دنیوی احاطه کرده باشد. همانطور که آیه (مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ) می فرماید که : کسى که بدى به دست آورد و گناهش او را احاطه کند پس چنین کسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود
با این وضع؛ کسانی که گناهانشان؛ محیط بر آنان نیست و بر آنان احاطه ندارد؛ اصلا وارد جهنم نمیشوند و خدا به آنان رحم میکند و در عوض وارد اعراف میشوند. در ادامه در مورد اعراف صحبت میشود و توضیح داده میشود که اعراف کجاست. اعراف جایی بین بهشت و جهنم است و کسانی وارد آن میشوند که گناه کرده اند، اما گناهشان آنان را احاطه نکرده است. این افراد آنقدر نفس خویش را رشد نداده اند که مستقیم شایسته بهشت شوند، زیرا گناه هم انجام داده اند ولی به گناهان خویش اعتراف کرده اند و گناهان خویش را در همین دنیا شناخته اند؛ به همین خاطر خدا تا روز قیامت آنان را در جایی به نام اعراف نگه میدارد و البته در روز قیامت ، اعراف با بهشت زیرین یکی خواهد شد. خدا اعرافیان را وارد جهنم نمی کند و در لحظات آخر داوری وارد بهشت میکند. این رحمت خداست که شامل مردم میشود. جالب است که اعراف و اعتراف هم ریشه اند.
برای توضیح بیشتر با چند مثال توضیح داده میشود که چه کسی گناهانش بر او احاطه دارد. مثلا کسی که یک قتل انجام میدهد و تا آخر عمرش از این قتلش و انگیزه قتلش دفاع میکند و به گناهش اعتراف نمی کند؛ ثابت میکند که او به گناهش ایمان دارد و حتی ایدئولوژی زندگیش را بر اساس این گناه تنظیم کرده است. موسی یکی را کشت ولی بلافاصله توبه کرد و به اشتباه خویش هم اعتراف کرد. موسی از قتلی که انجام داده بود، کوچکترین دفاعی نکرد. او گفت:
وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ﴿۱۵﴾
و داخل شهر شد بىآنکه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت یکى از پیروان او و دیگرى از دشمنانش [بود] آن کس که از پیروانش بود بر ضد کسى که دشمن وى بود از او یارى خواست پس موسى مشتى بدو زد و او را کشت گفت این کار شیطان است چرا که او دشمنى گمراه کننده [و] آشکار است (۱۵)
قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۱۶﴾
گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است (۱۶)
قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِلْمُجْرِمِینَ ﴿۱۷﴾
[موسى] گفت پروردگارا به پاس نعمتى که بر من ارزانى داشتى هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود (۱۷)
البته موسی به خاطر این گناهش وارد اعراف نشده است، بلکه او وارد بهشت شده است، زیرا او بعدا نفس خویش را به اندازه کافی رشد داد.
با یک مثال دیگر توضیح داده میشود. کسی که براساس تعصب و غیرت جاهلی، دخترش و یا خواهرش و یا همسرش را میکشد و از این کارش دفاع هم میکند؛ این فرد این کشتن را حق خود میداند و این فرد تمام کارهای دیگرش را هم براساس این گناهش تنظیم کرده است و به یک ایدئولوژی ثابت برای او تبدیل میشود و در واقع این گناه اوست که به او امر و نهی میکند و او را احاطه کرده است. گاهی یک گناه مثل سرطان و خرچنگ به جان انسان چنگ می اندازد و در روان آدمی ریشه می دواند و فرد برای اثبات درست بودن گناه خویش، خیلی کارها میکند و به این طریق گناه بر او احاطه میکند و محیط میشود. یعنی دامنه گناه آنچنان در وجود او بزرگ میشود که جزء ثابت و لاینفک ایدئولوژی او میشود. به همین خاطر حتی یک گناه میتواند انسان را برای همیشه وارد جهنم کند.
صدام به بهانه تامین امنیت، ده ها هزار نفر را کشت و یا شیمیایی کرد و لحظات آخر عمرش هم دست از این اعمال و تفکرات برنداشت و به خود حق میداد و اصلا کارهای خودش را اشتباه نمیدانست و حتی لحظات آخر زندگیش، یک قرآن هم دستش گرفته بود! این چنین فردی جهنمی است و به چنین فردی شجاع گفته نمیشود. کسی که روی گناه اصرار ورزد، شجاع نیست، بلکه گناه او را احاطه کرده است و احاطه شدن توسط گناه با شجاع بودن خیلی متفاوت است. همچنان که افراد در جهنم اقرار میکنند که در دنیا شقاوت آنان بر آنها چیره گشته و این شقاوت آنها بود که آنان را احاطه کرده و کنترل میکرده است.
قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ ﴿۱۰۶﴾
مى گویند پروردگارا شقاوت ما بر ما چیره شد و ما مردمى گمراه بودیم (۱۰۶)
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ ﴿۱۰۷﴾
پروردگارا ما را از اینجا بیرون بر پس اگر باز هم [به بدى] برگشتیم در آن صورت ستمگر خواهیم بود (۱۰۷)
کسی که مشروب الکلی مینوشد و یا مواد مخدر مصرف میکند و همواره معتقد است که مشروب و مواد مخدر آرامش دهنده است؛ و دست از این توهم بر نمیدارد؛ این چنین فردی به مشروب و مواد مخدر ایمان آورده است و بنابراین گناهش او را تحت کنترل خود آورده است و به این طریق چنین فردی جهنمی است. اما کسی که جاهلی کرده است و چند بار مشروب الکلی نوشیده و بعد توبه کرده است و گناه را کنار گذاشته است؛ خدا بخاطر این گناه او را به جهنم نمی اندازد. زیرا این فرد نگذاشت که گناهش او را احاطه کند. بنابراین سوال افرادی که فکر میکنند که افراد با گناه محدود نباید تا ابد در جهنم بمانند، بی مورد است و اینها به خیال خود، رحمشان و عدلشان از خدای عالمیان بیشتر است. کسانی که این سوال را مطرح میکنند، اشتباهشان اینجاست که فکر میکنند افراد با گناههای محدود و عدم احاطه ای به جهنم می روند؛ اما خدا اصلا این افراد را وارد جهنم نمی کند. خدا رحمش از همه بیشتر است و سناریوی خدا رحیمانه تر از هر سناریوی دیگری است.
بعضی ها جنبه رحیمیت خدا را درک نکرده و میگویند که رحمت خدا همه جا را فراگرفته است و بنابراین جاوید ماندن در جهنم توجیه ندارد.
وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ ﴿۱۵۶﴾
و براى ما در این دنیا نیکى مقرر فرما و در آخرت [نیز] زیرا که ما به سوى تو بازگشته ایم فرمود عذاب خود را به هر کس بخواهم مى رسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و به زودى آن را براى کسانى که پرهیزگارى مى کنند و زکات مى دهند و آنان که به آیات ما ایمان مى آورند مقرر مى دارم (۱۵۶)
قطعا این حرف درست است که رحمت خدا همه جا را فراگرفته است و اگر این رحمت نبود؛ ما انسانها اکنون روی زمین نبودیم و خدا فرصت دیگری برای بخشیده شدن به ما نمیداد. اما خدا فقط رحمان و رحیم نیست، بلکه قاهر، قادر، عزیز ، حکیم، جبار هم هست. محدود کردن خدا به صفت رحمانیت؛ نوعی محدود کردن خداست و برای خدا شاخ و شانه کشیدن است. خدا خودش باید خودش را معرفی کند و نه ما. خدا علاوه بر صفت رحمان و رحیم؛ صفات دیگری هم دارد.
اگر گناه مجرمین را احاطه کند، دیگر روان و نفس آنان می گندد و نمیتوانند برای همیشه از جهنم خارج شوند. اگر یک میوه بگندد، دیگر میوه بشو نیست و مضر است.
علاوه بر آن خدای مهربان، جن و انس را نوعی هیزم برای جهنم میداند. یعنی جهنمیان به نوعی سوخت جهنم هستند و پایه و بیس جهنم هستند و اصلا آتش جهنم بدون آنان بی معناست. بنابراین خارج شدن از جهنم امکان پذیر نیست. انگار خاصیت وجودیشان با خاصیت جهنم یکیست و فقط با از بین رفتن جهنم؛ آنان هم از بین میروند و خدای مهربان هم هیچوقت جهنم را از بین نمی برد.
إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ ﴿۲۴﴾
پس اگر نکردید و هرگز نمى توانید کرد از آن آتشى که سوختش مردمان و سنگها هستند و براى کافران آماده شده بپرهیزید (۲۴)
وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ﴿۱۵﴾
ولى منحرفان هیزم جهنم خواهند بود (۱۵)
افراد در جهنم پشیمان هم میشوند ولی بیفایده است. زیرا پشیمانی در آخرت بیفایدست. پشیمانی در آخرت ، ماهیت واقعی نفسها را آشکار نمی کند. فرعون هم در لحظات غرق شدن؛ پشیمان شد ولی بیفایده بود. اگر فرعون از غرق شدن نجات می یافت، دوباره همان کارها را انجام میداد.
به فرموده خدای مهربان، کسانی که در جهنم به سر می برند، همانموقع به این دنیا برشان گردانی؛ دوباره همان ممنوعه ها را تکرار میکنند. این مورد بسیار عجیب است. خدا راستگوترین است و هیچوقت سخن افراطی نمی فرماید. یعنی پشیمانی در جهنم هم ، جهنمیان را درست نمی کند.
وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا یَا لَیْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿۲۷﴾
و اى کاش [منکران را] هنگامى که بر آتش عرضه مى شوند مى دیدى که مى گویند کاش بازگردانده مى شدیم و [دیگر] آیات پروردگارمان را تکذیب نمیکردیم و از مؤمنان مى شدیم (۲۷)
بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا کَانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿۲۸﴾
[ولى چنین نیست] بلکه آنچه را پیش از این نهان مى داشتند براى آنان آشکار شده است و اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آنچه از آن منع شده بودند برمى گردند و آنان دروغگویند (۲۸)
وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ ﴿۱۶۷﴾
و پیروان مى گویند کاش براى ما بازگشتى بود تا همان گونه که [آنان] از ما بیزارى جستند [ما نیز] از آنان بیزارى مى جستیم این گونه خداوند کارهایشان را که بر آنان مایه حسرتهاست به ایشان مى نمایاند و از آتش بیرون آمدنى نیستند (۱۶۷)
باید بدانیم که عذاب جهنم کسی را درست نمی کند یعنی افراد را شایسته رفتن به بهشت نمیسازد. ما فقط با پرورش نفس خویش میتوانیم شایسته رفتن به بهشت شویم. بنابراین بدون کار خیر که ناشی از ایمان ما باشد؛ نمیتوان وارد بهشت شد. زیرا فقط از این طریق نفس رشد میکند و میتواند به عالم بالاتر صعود کند.
هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸﴾
آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره اى از نشانه هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى که پاره اى از نشانه هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم (۱۵۸)
بنابراین کسانی که گناهانشان بر آنان احاطه ندارد و آنان در این دنیا به گناه خویش نزد خدای حکیم اعتراف میکنند؛ به جهنم نخواهند رفت و وارد جایی میشوند به اسم اعراف. این عده از مردم نفسشان را همین قدر که از جهنم دور بمانند بزرگ کرده اند، ولی وسعت نفسشان در حدی نیست که بتوانند به بهشت وارد شوند. آنان گناه کرده اند ولی گناهانشان بر آنان احاطه نکرده است و آنان در همین دنیا به گناه خویش اعتراف کرده اند. آنها نه در جهنم هستند، و نه در بهشت. آنان از خدا درخواست می کنند که ایشان را به بهشت زیرین راه دهد. خدا به ایشان رحم خواهد کرد، و در لحظات آخری اعراف را به بهشت زیرین پیوند خواهد داد و اعراف هم جزو بهشت زیرین خواهد شد.
وَبَیْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ ﴿۴۶﴾
حایلی آندو را از هم جدا می کند، و اعراف (در میان مسلمانان برزخ نامیده میشود) مملوّ از مردمی است که طرفین را از چهره هایشان می شناسند. آنها به بانگ بلند اهالی بهشت را صدا می زنند: « صلح بر شما.» آنها بخاطر خوش خیالیهای خود وارد بهشت نشدند.
وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿۴۷﴾
هنگامیکه نگاهشان را بسوی ساکنان دوزخ می گردانند، خواهند گفت، « پروردگارا، ما را با این مردم ستمکار قرار مده».
وَنَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا یَعْرِفُونَهُمْ بِسِیمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَمَا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ ﴿۴۸﴾
اعرافیان مردمی را که از روی رخسارشان می شناسند صدا می زنند، و میگویند، « جمعیت گستردهٔ شما و تکبری که داشتید سودی برای شما نداشت.
أَهَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لَا یَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ﴿۴۹﴾
» آیا آنها همان افرادی نیستند که شما سوگند خوردید که هرگز مورد رحمت خدا قرار نخواهند گرفت؟» ) به اعرافیان( برزخیان) گفته خواهد شد، ( « به بهشت وارد شوید؛ شما بیم و اندوهی نخواهید داشت. »
وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿۵۰﴾
اعرافیان به بانگ بلند بهشتیان را صدا می زنند: « بگذارید اندکی از آب شما، یا اندکی از آنچه را که خدا روزی شما قرار داده، برای ما فرو ریزد.» آنها خواهند گفت، «خدا آن چیزها را برای ناباوران حرام کرده است. »
این قسمت که بین بهشت و جهنم است؛ نامش اعراف است. یک سوره از قرآن به این اسم، نامگذاری شده است و مساله بسیار مهمی است که تابحال علمای مسلمان به این قضیه توجه نکرده اند. اعراف و اعتراف از یک ریشه اند و نشان از آن دارد که کسانی که به گناهانشان اعتراف میکنند و گناهانشان را در زندگی تکرار نمی کنند؛ وارد جهنم نمیشوند و بلکه وارد اعراف میشوند. خدای مهربان اعراف را جزو بهشت زیرین میکند و این افراد را وارد جهنم نمی کند.
در کتاب مقدس هم ، اعراف (purgatory) آمده است. از نظر کتاب مقدس تورات، اعراف مکانی بین بهشت و دوزخ است که به انگلیسی آن را پورگاتوری می گویند که به معنای پاککننده است. کسی که گناهان نابخشودنی ندارد، در اعراف میماند و او تا زمان قیامت در آنجا به سر می برد و در نهایت به بهشت خواهد رفت. از نظر آنان اعراف مکانی میان بهشت و جهنم است که ساکنان آن جهنمیان و بهشتیان را می بینند و در این برهه پاک میشوند و در نهایت وارد بهشت میشوند. در قرون وسطی، مسیحیت به انحراف کشیده شده بود و در میان مسحیت ، مردم با پرداخت پول در روی زمین به کشیشها و کلیساها سعی در کم کردن زمان درنگشان در اعراف را داشتند! آنان به طور پیشفرض خود را بخشوده شده میدانستند و فکر میکردند که وارد جهنم نمیشوند و وارد اعراف میشوند.
در میان مسلمانان هم ، گاهی اصطلاح برزخ برای این قسمت بین بهشت و جهنم بکار میرود و همین مورد مشکلات زیادی برای آنان در معاد ایجاد کرده است، در حالیکه قرآن آن را اعراف می نامد و قرآن برهه زمانی توقف بعد از مرگ تا قیامت را برزخ مینامد و آن مکان را اعراف می نامد.
در میان یهودیت هم افرادی که گناهان سبک انجام داده باشند، وارد اعراف میشوند و در آنجا پاک شده و بعد در روز قیامت وارد بهشت میشوند.
بهتر است که طریقه ورود به قیامت را برای سه گروه مردمان از خود قرآن بفهمیم.
1- کسانی که شایسته جهنم هستند ، بعد از مرگ، در کابوس جهنم فرو میروند و وارد جایی به اسم اعراف نمیشوند و بلکه در روز آخرت، وارد جهنم خواهند شد. این مورد برای جهنمیان از آیه زیر اثبات میشود:
فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ ﴿۴۵﴾
پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ میکردند حمایت فرمود و فرعونیان را عذاب سخت فرو گرفت (۴۵)
النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ ﴿۴۶﴾
[اینک هر] صبح و شام بر آتش عرضه مى شوند (عرضه آتش بر آنان یک نوع کابوس است و یک نوع عذاب روحی است) و روزى که رستاخیز بر پا شود [فریاد مى رسد که] فرعونیان را در سخت ترین [انواع] عذاب درآورید (۴۶)
پس کسانی که شایسته جهنم هستند، بعد از مرگ، از نظر روانی، جهنم به آنان عرضه میشود و عذاب روحی روانی می بینند. عذاب جسمی در روز قیامت برای آنان شروع خواهد شد. پس جهنمیان بعد از مرگ، وارد اعراف نمیشوند؛ بلکه در برزخ زمانی مرگ تا برپایی روز داوری، به حالت مرگ جسمی و عذاب روحی روانی مبتلا میشوند؛ در زمان برپایی داوری، از نظر جسمی وارد جهنم میشوند.
2- و اما کسانی که شایسته بهشت هستند و نفس خویش را به اندازه کافی رشد داده اند و شایستگی ورود به بهشت را پیدا کرده اند، همان لحظه مرگ وارد بهشت میشوند.
3- اما گروه سومی و آخری که خدا آنان را اصحاب اعراف نامیده است، گناهان زیادی ندارند ولی نفس خویش را هم به اندازه کافی پرورش نداده اند و نمیتوانند فورا بعد از مرگ وارد بهشت شوند. آنان در این برهه زمانی از مرگشان تا قیامت، در اعراف می مانند. اعراف در نهایت به بهشت زیرین الحاق خواهد شد و خدا به آنان رحم خواهد کرد.
به طور خلاصه گفته شودکه در قرآن کلمه برزخ به معنای برهه زمانی مرگ تا برپایی روز داوری است و اسم یک مکان نیست. جهنمیان در این برهه زمانی که برزخ نامیده میشود، کابوس جهنم می بینند و از نظر روحی روانی عذاب می بینند و اما بهشتیان مستقیم بعد از مرگ وارد بهشت میشوند و این برهه زمانی برای آنان وجود ندارد. اما اصحاب اعراف در این برهه زمانی در اعراف می مانند و روز قیامت خدا تمام اعرافیان را می بخشد و اعراف به بهشت زیرین پیوند داده خواهد شد.
بنابراین کسانی که وارد جهنم میشوند؛ بدون استثناء همگی جاویدان در آنجا خواهند ماند و کسانی که گناه مرتکب شده اند ولی گناهانشان بر آنان احاطه ندارد؛ به فضل و کرم خدا وارد جهنم نمیشوند و بنابراین نجات آنان از جهنم اصلا مطرح نیست. واقعا آتش جهنم خوارکننده است و کسی که وارد جهنم شود؛ نه تنها تربیت و درست نمیشود، بلکه کاملا خوار میشود و اصلا شایستگی بهشت را نخواهد داشت.
أُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُهِینًا ﴿۱۵۱﴾
آنان در حقیقت کافرند و ما براى کافران عذابى خفت آور آماده کرده ایم (۱۵۱)
بعضی ها تفکرات خامی در مورد جهنم دارند، طوریکه فکر میکنند جهنم جای تفریح است. لطفا به اشعار و جملات زیر که در مورد جهنم است توجه کنید تا متوجه شوید که چقدر جاهلانه در مورد جهنم فکر میکنند:
بهاء الله در کتاب هفت وادی و چهار وادی در مورد دوزخ میگوید:
و عاشق را از هیچ چیز پروا نیست و از هیچ ضّری ضرر نه از نار سردش بینی و از دریا خشکش یابی
نشان عاشق آن باشد که سردش بینی از دوزخ
نشان عارف آن باشد که خشکش بینی از دریا
عشق هستی قبول نکند و زندگی نخواهد حیوة در ممات بیند و عّزت از ذّلت جوید.
به این طریق بعضی ها، جهنم را دست کم گرفته اند و از آن ترسی ندارند و حاضرند برای رسیدن به عشق و دستیابی به آن، وارد آن شوند. این همان تفکر شیطان است که تمام مردم را بدبخت کرده است. در سایتهای دیگر یک سری جملات مربوط به آتش دوزخ گفته شده است که نشان از جدی گرفته نشدن آتش جهنم دارد. برای نمونه:
بهشت و جهنم همین دنیاست!
از جهنم هیچ واهمه ای ندارم، جهنم نمیتونه بیشتر از عشق مرا بسوزاند.!
عذاب نبودن توئه ، جهنم اداشو در میاره!
انتخاب کردن جهنم زیباست، بهشتی که به زور واردش شوی از جهنم بدتر است!
جهنم خردمندان، بهتر از بهشت احمقهاست!
تشنه ام تشنه آغوش تو حتی به گناه
آتشی بر تنم انداز جهنم به درک...!
من نیازی ندارم که با تهدید جهنم با اخلاق باشم ....!
در جهنم هیچ مجازات دیگری وجود ندارد به جز اینکه دوباره و دوباره شروع کنی و اقداماتی که در طول زندگیت ناتمام گذاشتی را تمام کنی!
در آغوشش جهنم را خریدم هر چه بادا باد...!
دنیا بی تو از جهنم بدتر است!
صد رحمت به شیطان، جهنم رو به جون خرید ولی تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد!
این جملات شعر گونه که منشاء شیطانی دارند؛ برای کم اهمیت جلوه دادن جهنم است. آنان هنوز نمیدانند که آتش جهنم یک خطر واقعی است. خدای مهربان می فرماید که جهنمیان ، نه زنده اند و نه مرده. این آیه واقعیت آتش جهنم را نشان میدهد.
الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ﴿۱۲﴾
همان کس که در آتشى بزرگ در آید (۱۲)
ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ﴿۱۳﴾
آنگاه نه در آن مى میرد و نه زندگانى مى یابد (۱۳)
واژه یحیی در آیه بالایی از ریشه حی است. در کره زمین وقتی کسی گرمش بشود؛ نا امید نمیشود؛ زیرا میداند که میتواند یک دوش بگیرد و یا وضو بگیرد و یا در هوای آزاد راه برود و مقداری از گرمایش کاهش پیدا کند. اما در جهنم؛ افراد میدانند که هر موقعیتی از موقعیت فعلی بدتر است؛ بنابراین بطور دهشتناکی، در جهنم نا امیدی و حسرت موج میزند. افراد از شدت ناامیدی به مرحله دق میرسند. توکل و امید در جهنم نیست. زیرا این صفات و خصوصیات مربوط به جایی است که خدا به آن توجه میکند. خدا به جهنمیان توجه نمی کند.
لَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ﴿۱۵﴾
زهى پندار که آنان در آن روز از پروردگارشان جدا خواهند بود (۱۵)
ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِیمِ ﴿۱۶﴾
آنگاه به یقین آنان به جهنم درآیند (۱۶)
تمام مشکلات از همین نکته ناشی میشود که خدا به جهنمیان توجه نمی کند و حجابی بین خدا و آنان قرار گرفته است. دیگر روح خدایی در آنجا نیست. زیرا توکل و امید و بخشش و کل سایر صفات نیک از روح خدا ناشی میشوند. خدا در حین خلقت از روح خویش در ما دمیده است؛ در جهنم چنین چیزی نیست.
به فرموده قرآن، در جهنم سایه ها سه بعدی و زرد رنگ هستند.
وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ﴿۲۸﴾
آن روز واى بر تکذیب کنندگان (۲۸)
انْطَلِقُوا إِلَى مَا کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ﴿۲۹﴾
بروید به سوى همان چیزى که آن را تکذیب میکردید (۲۹)
انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ ﴿۳۰﴾
بروید به سوى [آن] دود سه شاخه (۳۰)
لَا ظَلِیلٍ وَلَا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ ﴿۳۱﴾
نه سایه دار است و نه از شعله [آتش] حفاظت مى کند (۳۱)
إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ ﴿۳۲﴾
[دوزخ] چون کاخى [بلند] شراره مى افکند (۳۲)
کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ ﴿۳۳﴾
گویى شترانى زرد رنگند (۳۳)
آتش جهنم با آتش دنیا خیلی فرق دارد، فقط اسامی مشابه دارند. زمانی که موسی آتشی را از دور دید، گفت که نزد آتش میروم تا راهنمایی پیدا کنم و یا شعله ای از آن بیاورم تا گرم شویم و یا با آن غذا درست کنیم. اما آتش جهنم برخلاف آتش این دنیا، هیچ فایده ای برای مجرمین ندارد؛ یعنی برای آنان خاصیت مفید ندارد. وجود آتش در زمین مستقل نیست ،زیرا آتش این دنیا فقط در صورت وجود اکسیژن بوجود میاید، اما در آخرت نیازی به آن نیست و آتش مستقل است. حتی نوری که از خود ساطع میکند، مفید نیست و به گفته قرآن، سایه هایی زرد و سه بعدی از خود تولید میکند که خوفناک است. به همین خاطر در تورات در وصف جهنم نوشته شده است که جهنم جایی تاریک و تنگ و خوفناک است. در جهنم آسمان آبی نیست و کاملا تاریک مطلق است. جا در جهنم به حدی تنگ است که افراد کنار هم، همدیگر را اذیت میکنند و یک لحظه هم آرامش اعصاب ندارند.
خدا میفرماید که نفسها در بهشت هر آنچه که اشتها کنند؛ برایشان فراهم است و در دسترسشان است. اما در جهنم هر آنچه که بخواهی ، نیست. تنها چیزی که هست، حسرت؛ غم ؛ اندوه، استرس، نا امیدی و ... است. در جهنم امید و توکل نیست و در نتیجه هر آنچه که برای رشد یک نفس لازم باشد؛ وجود ندارد. بنابراین جهنم جایی برای رشد نفسها نیست و اصلا افراد نمیتوانند در جهنم ذات خود را تغییر دهند. تمام مشکلاتی که در روی کره زمین است؛ اشدترین آنها در جهنم هست.
اعمال و عادات ناپسند مجرمین در جهنم باعث آزار و اذیت آنان میشود؛ عادات غلط در همین جهان هم ما را اذیت میکند. مثلا به یک مثال دنیایی توجه کنید؛ کسی که کمرو است؛ هر جا که میرود، اذیت میشود. هر چند کمرویی یک مشکل دنیوی است و قابل حل است. اما افرادی که وارد جهنم میشوند، صفاتهای زشت زیادی را با خود دارند از جمله، حسادت، طمع، کینه، دشنام، نفرت و ... تمام این صفات شیطانی در جهنم بسیار بزرگ میشوند و ماهیت اصلی آنان، فرد را احاطه کرده و محاصره میکند و بنابراین جهنمیان هرکدام گرفتار صفات ناپسندشان خواهند شد.
خدا برای ما در این جهان ستار العیوب است و خیلی کاستی های ما را میپوشاند و عیوب ما را از دیگران مخفی میدارد تا آبرویمان نرود و این بزرگترین فرصت است برای افراد تا دوباره به سمت خدا برگردند. اما در جهنم تمام صفات زشت افراد از روی چهره ی آنان پیداست و بنابراین هیچ کسی با بغل دستیش راحت نیست.
قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِنْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۸﴾
مى فرماید در میان امتهایى از جن و انس که پیش از شما بوده اند داخل آتش شوید هر بار که امتى [در آتش] درآید همکیشان خود را لعنت کند تا وقتى که همگى در آن به هم پیوندند [آنگاه] پیروانشان در باره پیشوایانشان مى گویند پروردگارا اینان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] مى فرماید براى هر کدام [عذاب] دو چندان است ولى شما نمیدانید (۳۸)
وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ ﴿۳۹﴾
و پیشوایانشان به پیروانشان مى گویند شما را بر ما امتیازى نیست پس به سزاى آنچه به دست مى آوردید عذاب را بچشید (۳۹)
إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ ﴿۴۰﴾
در حقیقت کسانى که آیات ما را دروغ شمردند و از [پذیرفتن] آنها تکبر ورزیدند درهاى آسمان را برایشان نمى گشایند و در بهشت درنمى آیند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را کیفر مى دهیم (۴۰)
لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ ﴿۴۱﴾
براى آنان از جهنم بسترى و از بالایشان پوششهاست و این گونه بیدادگران را سزا مى دهیم (۴۱)
بنابراین ایراد کسانی که میگویند سوختن افراد در جهنم برای همیشه با گناهان محدود و کوچک ، ناعادلانه است؛ اصلا جایی برای مطرح شدن ندارد زیرا این افراد گناهشان محیط بر آنان نیست و خدا به آنان رحم کرده و وارد جهنم نمیشوند، بلکه وارد اعراف میشوند. اعراف در آخرین لحظات روز داوری، با بهشت زیرین یکی خواهد شد و به این طریق خدا رحمش بسیار گسترده تر از کسانی است که این ایرادها را مطرح میکنند. اما متاسفانه بیشتر مردم، گناهان خویش را باور دارند و آنان را احاطه کرده است و به این طریق متاسفانه بیشتر مردم وارد جهنم میشوند.
لَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ﴿۱۳﴾
و اگر مى خواستیم حتما به هر کسى [از روى جبر] هدایتش را مى دادیم لیکن سخن من محق ق گردیده که هر آینه جهنم را از همه جنیان و آدمیان خواهم آکند (۱۳)
فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۱۴﴾
پس به [سزاى] آنکه دیدار این روزتان را از یاد بردید [عذاب را] بچشید ما [نیز] فراموشتان کردیم و به [سزاى] آنچه انجام مى دادید عذاب جاودان را بچشید (۱۴)