اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و یکم)
محدوده فریب شیاطین
تا زمانی که ما محدوده فریب شیاطین را به طور کامل درک و فهم نکرده باشیم، نمی توانیم از دست آنها رهایی پیدا کنیم. به ویژه در این عصر جدید که محیط ما پر از انواع فریبهاست و بسیار دشوار است که بدون علم کافی در این مورد، خود را نجات بخشید. برای فهم بیشتر طریقه فریب شیطان، شکل زیر را ملاحظه فرمایید که هفت مرحله از هوشیاری یک انسان را نشان میدهد که از سمت راست ، به تریب از بیداری کامل شروع شده و به خواب عمیق در سمت چپ منتهی میشود.
در زیر هر کدام از مراحل، فرکانس مغزی مربوطه نوشته شده است. هر چقدر که ما از حالت هوشیاری به خواب نزدیکتر شویم، فرکانس مغزی ما کاهش پیدا می کند و در نتیجه مغز ما هم سردتر میشود.
دلتا : 0 تا 4 هرتز( خواب عمیق و حالت کما)
تتا: 4 تا 8 هرتز (خواب سبک و خواب های ناشی از دل مشغولی های روزانه، شبه خواب )
آلفا: 8 تا 12 هرتز (خیالپردازی و توهم و شبه بیداری.. )
بتا که خودش به سه نوع تقسیم میشود:
اس ام آر (نوعی بتای بسیار پایین): 12 تا 15 هرتز (برای فعالیت های تکراری و نیاز به توجه پایین مانند فعالیت هایی که هرروز انجام می شوند)
بتای سطح پایین: 15 تا 21 هرتز (بیداری و هشیاری ...)
بتای سطح بالا: 21 تا 35 هرتز(بیش فعالیتی و رفتارهای تکانشی و ..)
و
گاما: 35 تا 45 هرتز (فرایندهای شناختی و حافظه و یادگیری)
قسمتهایی در این نمودار هست که اگر کسی فرکانس مغزیش را در آن حالت نگهدارد، در دسترس شیاطین قرار می گیرد. هر انسانی ناگزیر تمام این مراحل را طی میکند هر چند کوتاه. مثلا برای اینکه ما بخوابیم؛ باید از حالت هوشیاری خارج شده و از آلفا عبور کرده و وارد فاز تتا و دلتا میشویم. تتا همان خواب سبک است و دلتا خواب عمیق. ذکر این نکته خیلی مهم است که شیاطین فقط در دو مرحله آلفا و تتا میتوانند انسان را تحت کنترل خویش در آورند و انسان ها را مورد وسوسه و گمراهی قرار بدهند. بنابراین تمام تلاش آنان این است که انسانها را وارد این مرحله کنند. آنان در این دو مرحله میتوانند با انسانها صحبت کنند و بر آنان مطالبشان را نازل کنند.
تمام خوابهای صادقه در مرحله دلتا صورت می گیرد. دلتا خواب عمیق است. اما در خوابهای تتا، شیطان میتواند دخالت کند و انسانها را گمراه کند. اما شیطان نمیتواند در خواب دلتا دخالت کند. خوابهایی که در دلتا می بینیم، در سرنوشت ما بسیار موثر است و یک نوع برنامه ریزی است. یوسف در دوران جوانی یک خواب عمیق در دلتا دید که 11 ستاره و ماه و خورشید بخاطر او سجده میکنند. تمام زندگی آینده یوسف براساس این خواب شکل گرفت. زیرا خدا مقرر کرده بود که یوسف از خانواده اش جدا شود و در داخل چاه انداخته شود و از پدرش جدا شود و بَرده شود و بعد عزیز مصر شود و سپس به مقام مهمی در مصر برسد و دوباره خانواده اش پیش او بیایند و به این طریق این خواب نه تنها آینده یک خانواده را تعیین کرد، بلکه سرنوشت یک کشور و قاره به آن ربط پیدا کرد، اگر یوسف خواب پادشاه مصر را تعبیر نمی کرد، قطعا بسیاری از مردم آن منطقه از گرسنگی می مردند. بیشتر خوابهایی که مردم می بینند در دلتا نیست و بلکه در حالت تتاست و شیطان میتواند در آن دخالت کند. اما شیطان نمیتواند در حالت خواب عمیق، یعنی دلتا آدمی را گمراه کند زیرا در محدوده دسترسی او نیست. در حالت دلتا نفس از کالبد بشری جدا می شود و دیگر شیاطین نمی توانند نمایشها و وسوسه های خود را به نفس نشان بدهند. متاسفانه شوهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی و ماهواره ای نمی گذارد که مردم شبها درست بخوابند و در نتیجه خوابهای عمیق بسیار کم شده است. خیلی مهم است که ما در طول شبانه روز خواب عمیق داشته باشیم تا ارتباط شیطان با انسان قطع شود و در نتیجه نَفسِ ما نَفَسِ راحتی بکشد. در حالت خواب عمیق، نفس ما گرفته میشود و از کالبد ما جدا میشود. اگر خدا بخواهد که دوباره به زندگی خویش ادامه دهیم، نفس ما را به کالبد ما بر می گرداند و اگر هم اجل ما رسیده باشد، آن را برنمی گرداند و می میریم. مرگ ادامه یک نوع خواب بسیار عمیق است.
اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۴۲﴾
خدا نفس مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى ستاند و [نیز] نفسی را که در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مى کند] پس آن [نفسى] را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه مى دارد و آن دیگر [نفسها] را تا هنگامى معین [به سوى زندگى دنیا] بازپس مى فرستد قطعا در این [امر] براى مردمى که مى اندیشند نشانه هایى [از قدرت خدا]ست (۴۲)
کما نیز حالت دیگری است که نفس هنوز از کالبد ما جدا می باشد و در پایین ترین دامنه فرکانس مغزی قرار می گیرد. برای همین در هنگام کما انسان چیزهایی را می بیند که بسیار عجیب می باشد. افراد زیادی را دیده ایم که بعد از بیداری از کما موارد زیادی را گزارش کرده اند که نشان دهنده این است که نفس چیزهایی را مشاهده کرده است.
خوابی که فرعون دید، در مرحله دلتا بود و یک نوع برنامه ریزی بود که یوسف عهده دار تاویل آن شد. خدا در قرآن از واژه تاویل استفاده کرده نه از واژه تعبیر زیرا تاویل مربوط به آینده است و باید به صورت عملی از خواب مورد نظر به درستی استفاده کرد و مشکلات را حل کرد. به عنوان مثال مسئله خشکسالی در داستان یوسف پیامبر و برداشته شدن بحران از مردم سرزمین مصر با استفاده از تاویل خواب به وسیله ی یوسف پیامبر انجام گردید. که به عبارتی حتی تاویل خواب شامل تدراک دیدن و حل مسئله هم میشد زیرا یوسف راه حل مشکل مورد نظر را نیز بیان کرد و گفت که باید در هفت سال اول حاصلخیزی برای هفت سال دوم خشکسالی ذخیره انجا م شود. شیطان موجود بسیار موذی و بسیار قوی ای است و حتی بعضی مواقع انبیا را هم به اشتباه انداخته است. شیطان در خواب بعضی انبیا هم دخالت کرده است و در حالت تتا، چیزهایی را بر آنها می فرستد و آنان را به اشتباه می اندازد. اما خدا اشتباه ها را پاک کرده و آثار شیطان را از بین می برد. خدا رسولانش را در مقابل شیاطین تنها نمی گذارد.
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۲﴾
و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبرى را نفرستادیم جز اینکه هر گاه خواب سبک می کرد، شیطان در خوابش القاى [شبهه] میکرد پس خدا آنچه را شیطان القا میکرد محو مى گردانید سپس خدا آیات خود را استوار مى ساخت و خدا داناى حکیم است (۵۲)
لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿۵۳﴾
تا آنچه را که شیطان القا مى کند براى کسانى که در دلهایشان بیمارى است و [نیز] براى سنگدلان آزمایشى گرداند و ستمگران در ستیزه اى بس دور و درازند (۵۳)
وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۵۴﴾
و تا آنان که دانش یافته اند بدانند که این [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست و بدان ایمان آورند و دلهایشان براى او خاضع گردد و به راستى خدا کسانى را که ایمان آورده اند به سوى راهى راست راهبر است (۵۴)
وَلَا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ ﴿۵۵﴾
و[لى] کسانى که کفر ورزیده اند همواره از آن در تردیدند تا بناگاه قیامت براى آنان فرا رسد یا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بیاید (۵۵)
خدا هیچوقت به ابراهیم پیامبر دستور نداد که پسرش را قربانی کند. خوابی که ابراهیم دید در حالت تتا بود و شیطان در حالت تتا در آن دخالت میکرد. اما خدا در نهایت آدم مخلص و پاکی مثل ابراهیم را نجات داد و او را از حیله شیطان رهانید و نگذاشت که ابراهیم پسرش را قربانی کند. خدا هرگز به ابراهیم فرمان نداد که پسرش را قربانی کند خدا از رحم و بخشایش سرشار است و به همین خاطر او الرحیم است. او هرگز خلاف قانون خود رفتار نمی کند. هر کس باور کند که آن وجود بخشایشگر به ابراهیم فرمان داد که پسرش را قربانی کند، خدا را نشناخته است و هنوز نفسش را در مورد شناخت خدا رشد نداده است. یک چنین پندار شیطانی درباره خدا کفر است؛ کفری سهمگین. در هیچ جای قرآن دیده نمی شود که خدا به ابراهیم دستور داده باشد که فرزندش را بقتل برساند. برعکس، خدا با مداخله ی خود، ابراهیم و فرزندش را از ترفند شیطان حفظ کرد ( سوره صافات آیه 107 )، و به ابراهیم گفت، ’’ تو خواب را باور کردی“. بدون شک، آن خواب، یک خواب شیطانی بود. قانون غیر قابل تغییر خدا این است: خدا هرگز به گناه فرمان نمی دهد. قربانی کردن فرزندان، کار مشرکین است و خدا رحمان و رحیم است و هیچوقت بندگانش را با کشتن فرزندان آزمایش نمی کند.
هر کسی در طول زندگی خویش ناگزیر وارد تتا و آلفا خواهد شد ولی مهم این است که در این حالت ثابت نماند. حتی وقتی روز می آید و شب میرود و یا برعکس؛ در آن بازه به ناچار وارد حالت گرگ و میش میشویم. یعنی در حالتهای خاصی که به گرگ و میش معروف است؛ به ناچار از آلفا و تتا رد میشویم . به همین دلیل خدای حکیم، دو تا از نمازها (صبح و عشا ) را در این حالت قرار داده است تا با ذکر خدا، از کمینگاه شیطان نجات پیدا کنیم. در صبح که از خواب بیدار می شویم نماز صبح نجات دهنده است در هنگام شب و به هنگام خوابیدن نماز عشاء نجات دهنده است.
انسانها در طول زندگی خویش در حالتهای مختلفی ناخواسته وارد آلفا میشوند؛ اولی چند دقیقه قبل از خواب و دیگری چند دقیقه بعد از بیداری و همچنین در لحظات مرگ. به همین خاطر خدا می فرماید که آغاز و پایان روز خود را با نام و یاد خدا شروع و خاتمه دهید.
سوره انسان آیه 25 : وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ بُکرَةً وَأَصیلًا
ترجمه: و خدا را در اول صبح و آخر شب یاد کن.
در لحظات آخر زندگی هم افراد در حالت آلفا قرار می گیرند . حتی در این حالت شیاطین سعی دارند که افراد در حال مرگ را منحرف کنند و در آخرین لحظه زندگی هم دست بردار نیستند.
سوره قاف آیه 19 : وَجاءَت سَکرَةُ المَوتِ بِالحَقِّ ذلِکَ ما کُنتَ مِنهُ تَحیدُ
ترجمه: سرانجام، سکرات اجتناب ناپذیر مرگ فرا می رسد؛ این همان است که سعی می کردی از آن بگریزی.
دلیل علمی این مطلب این است که چون در حالت بیداری انسان در بتا است و برای اینکه بخوابد باید فرکانس مغزی اش کاهش پیدا کند و به دلتا برود ولی برای رسیدن به دلتا باید از تتا و آلفا بگذرد تا به فرکانس مغزی دلتا برسد. و یا برعکس وقتی بیدار میشود باید از دلتا به بتا برسد برای همین باید از مسیر فرکانس تتا و آلفا بگذرد تا به بتا برسد. کسانی که بیشتر وقت خویش را در آلفا هستند، در تعادل نخواهند بود. بمرور دچار کم خوابی و یا پرخوابی و انواع مشکلات دیگر خواهند شد. توهمات ، داستانهای تخیلی ، اشعار، فیلمهای سینمایی ، سریالهای تلویزیونی و مشروبات الکلی و مواد مخدر و زیاده روی در بازیهای کامپیوتری مردم را وارد آلفا میکند. انسان در حالت آلفا، بیشتر تحت تاثیر احساسات و توهمات است. در این حالت بجای اینکه انسان احساسات و توهمات را کنترل کند، احساسات و توهمات او را کنترل میکند. یک سریال تلویزیونی که هر روزه فرد به تماشای آن می نشیند، می تواند فرد را با خود همراه کند و قلب و احساسات فرد را تحت تاثیر قرار دهد. معمولا حالت آلفا بخاطر لذت بردن است. اشعار مهمترین وسیله برای بردن افراد به آلفا است.
با توجه به دو آیه، سوره شعراء آیه 224: وَالشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاووۥنَ
[26:224] و اما شاعران، فقط گمراهان از آنها پیروی می کنند.
و سوره حجر آیه 42: ان عِبادى لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوینَ
[15:42] "تو بر بندگان من هیچ قدرتی نداری. قدرت تو محدود به گمراهانی است که از تو پیروی می کنند.
کلمه الغاوون که در هر دو آیه ذکر شده است، اشاره به کسانی است که در حالت آلفایند. شعر مهمترین حربه شیطان جهت اغوا نمودن انسانهاست. شعر در عربی فقط به معنای دوبیتی و غزل و متون نظم نیست، بلکه به معنای هر چیزی است که آدمی را به حالت احساسات و توهم ببرد. بنابراین انسانهای ماندگار در حالت آلفا (الغاوین) مستقیما در تیررس شیاطین هستند. بسته به شدت فضای آلفا، فرد منطق و استدلال و تدبر خویش را از دست میدهد و از دنیای واقعی دورتر میشود ؛ مثلا کسی که میداند دزدی و غیبت و تهمت زدن بد است، این صفات رذیله در فضای آلفا به راحتی قابل توجیه هستند. در فضای آلفا قوانین هوای نفس حاکم است، زیرا محل جولان شیاطین است . وظیفه ای که خدا بطور غریزی و طبیعی در نهاد موجودات نهاده، با ورود به آلفا، منحرف میشود. دانشمندان به یک عنکبوت، مواد مخدرهای مختلف خوراندند؛ بعد از آن، عنکبوت وظیفه فطری و خدادادی خویش را ناقص انجام داد. در شکل زیر طریقه تنیدن تار بعد از مواد مخدرهای مختلف آمده است.
تصور کنید که مصرف این مواد مخدر ، چه بلایی سر انسانها می آورد و چقدر انسانها را از وظیفه اصلی و فطری خویش دور میکند. از لحاظ سلامتی ، به آلفا رفته ها خیلی زود دچار انواع مرض و عفونت میشوند. بدن انسان طوری آفریده شده است که در مقابل خطرات و ویروسها وظایف خویش را بدرستی انجام می دهد. مثلا اگر ویروسی به بدن ما حمله کند، مغز و سیستم ایمنی بدن ما احساس خطر واقعی کرده و دستورات لازم را به اعضاء و سلول های بدن جهت مقابله با آن می دهد. اما وقتی که فرد به آلفا می رود، مغز انسان وظایف واقعی خویش را ناقص انجام می دهد و در نتیجه بدن ما ایمنی خویش را از دست می دهد و دچار بیماری میشود. گاهی خطراتی در دنیای واقعی متوجه انسانهاست؛ اما از آنجا که فرد در محیط آلفاست، متوجه این خطرات نمیشود. و گاها این خطرات را به سخره می گیرد. تمام کسانی که در طول تاریخ پیام رسولان را رد نموده اند و آن را به سخره گرفته اند، در آلفا بسر می برده اند و در آن فضا سرخوش بوده اند. مثل قوم لوط: سوره حجر آیه 72: لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ اما افسوس که آنها در خماری و توهم خود کور بودند.
متاسفانه بیشتر مردم دنبال شعر میروند. شعر مهمترین دشمن پیام خداست. در قرآن، یک متضاد برای کلام خدا ذکر شده است و آن هم شعر است. مردم بی توجه به این نکته مهم که بارها در قرآن هشدار داده شده است، همچنان دلبسته اشعار و شعراء هستند.
اما اگر نمودار را نگاه کنیم، قسمت بعد از آلفا، اس ام آر است که حالت بیداری است ولی بیداری با فعالیت بسیار کم. مثلا یک فردی ، فعالیتی انجام میدهد ولی فعالیتش همیشه یکسان و تکراری است و هیچ خلاقیتی در آن نیست، این حالت اس ام آر است. افراد به همین خاطر این دامنه را انتخاب میکنند زیرا تمایلی به تغییر، خلاقیت، نوگرایی ندارند و فقط میخواهند بگذرد!. بیشتر تفریحها و ورزشها در این دامنه است. اما قسمت پایین بتا، مخصوص کسانی است که نسبت به یک امر و فعالیت تمرکز میکنند و قسمت بالای بتا، مربوط به مواردی است که تمرکز زیاد لازم دارد مثل ریاضیات و علوم دیگر. اما مهمترین قسمت و بالاترین قسمت این نمودار گاماست که بیشترین تمرکز و فعالیت ذهنی را دارد. برخلاف باور عموم؛ این مورد مربوط به حل مسائل ریاضی نیست؛ بلکه مربوط به جهاد و تلاش و کوشش در راه خداست. آن تلاش و کوششی که خدا از آن حرف میزند و هدایت را به آن ربط و گره زده است؛ منظور همین گاماست.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۶۹﴾
و کسانى که در راه ما کوشیده اند به یقین راه هاى خود را بر آنان مى نماییم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است (۶۹)
جهاد در راه خدا، منظور تلاش و کوشش در حد نهایی است که باید در راه فقط خدا باشد و خدا وعده داده است که این افراد را به راه راست هدایت میکند. برخلاف باور مسلمانان سنتی، جهاد به معنی کشتن کافران نیست؛ بلکه به معنای تلاش و کوشش در راه خداست. یک سلفی به خیال خودش جهاد میکند، در حالیکه کاری که او انجام میدهد، در گاما نیست و در هوشیاری نیست؛ بلکه در آلفا و توهماتش انجام می پذیرد.
انسانها وقتی پیر میشوند؛ فعالیتشان کم میشود و در نتیجه بیشتر اوقات در دامنه فرکانسی اس ام آر می مانند و به همین خاطر باید از همان اوان جوانی تلاش و کوشش را شروع کرد و عبادت و شناخت خدا را نباید به اواخر عمر انداخت. زیرا در کهنسالی ، برای افراد مسن، رفتن به گاما و یافتن هدایت سخت است. خیلی از صوفیان و شعراء به خیال خود دنبال هدایت بودند ولی در همان آلفا و تتا دنبالش بودند و هیچوقت پا به گاما نگذاشتند و به همین خاطر همیشه حیران بودند. حیرتی که صوفیان و شعراء و سایر گروههای عرفانی از آن حرف زده اند و میزنند؛ یک حیرت و سرگردانی واقعی بود؛ زیرا هدایت در آلفا و تتا یافت نمیشود.
تتا و آلفا اضطراب و نگرانی را به ارمغان می آورد. زیرا خیلی از پیش بینی ها که افراد در حالت آلفا و یا تتا انجام میدهند، به استرس تبدیل میشود. در آلفا و تتا ضربان قلب و تنفس پایین است و اما فرد در تخیلات و خواب سبک به سر می برد و در این فضا به خودش استرس زیادی وارد میکند و در نتیجه به بدن خودش ضربه میزند. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در جای خود نشسته اید و در حال خیالبافی بوده اید و در مورد مسئله ای در حالت تخیل بوده اید و به ناگاه در آن خیالپردازی از چیزی ناراحت شده باشید و از روی عصبانیت ضربان و تنفس شما افزایش پیداکرده باشد و حتی واکنشی حرکتی مانند مشت کردن دست یا حرکت ناگهانی انجام داده باشید در این موارد چون ما در حالت نشسته هستیم و عملا کاری را انجام نمی دهیم پس نیازی به ضربان قلب و تنفس بالا نداریم ولی زمانی که بدون هیچ گونه حرکت و عملی ضربان قبل و تنفس بالا می رود نوعی ناهماهنگی در بدن پیش می آید که در گذر زمان موجب تاکی کاردی و برادی کاردی قلب و همچنین مشکلات تنفسی مانند آپنه و .... می شود. ملاحظه فرمایید که چگونه با خیالپردازی و توهم موجب بیماری های جسمانی برای بدن خود می شویم!
در زمان پیامبر محمد، تعدادی از افراد در راه خدا جهاد و تلاش نمی کردند و زن و بچه ها را بهانه می کردند. در واقع این افراد دوست نداشتند از آلفا خارج شوند. نمازهایی که طبق عادت خوانده میشود، زیاد موثر نیست و در اصل هر نمازی باید با نماز بعدی فرق کند و این یک نوع تلاش و کوشش است و فرد را به گاما نزدیکتر میکند.
انسانها در محیط آلفا و تتا، در همان محیطها دنبال آرامش و هدایت می گردند و هیچ تمایلی برای رفتن به گاما ندارند و این خودش یک حیرت و سرگشتگی و سرگردانی است که صوفیان از آن حرف زده اند. در آلفا و تتا یک هیجان کاذب برای افراد پیش میاید و انرژی فرد در این راه مصرف میشود. درحالی که باید انرژی در راه رفتن به سمت جهاد و تلاش و کوشش باشد تا فرد نفسش را رشد دهد. شیطان میخواهد که افراد برای او همیشه آنلاین باشند و به همین خاطر بوسیله اشعار و آهنگها و فیلمهای توهمی و سایر ابزارها میخواهد مردم را در آلفا ثابت نگهدارد و با نگه داشتن در حالت تتا،خواب عمیق را از آنها می گیرد و در نتیجه برنامه ریزی های خودش را در افراد می ریزد. باید توجه شود که هدایت فقط زمانی امکان پذیر است که ما تلاش و کوششی را در راه خدا انجام داده باشیم. (وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ) یعنی به حالت گاما رفته باشیم. این اصل مهم را در نظر داشته باشید که اگر افراد به گاما نروند، خوابهای دلتایی آنها هم رخ نخواهد داد و در نتیجه تغییرات اساسی در زندگی آنها رخ نخواهد داد. تغییرات اساسی زندگی در خوابهای عمیق دلتا صورت می پذیرد. مسئله احتلام در خواب در حالت تتا انجام میشود.
فرق آلفا و تتا این است که در آلفا فرد بیدار است و خیالبافی میکند و در تتا فرد خواب است و خیالبافی میکند. یعنی حالت گرگ و میش. همین گرگ و میشها آدمی را گیر شیطان میاندازد. هر چند که خدا این حالات آلفا و تتا را آفریده است ولی اینها محوطه خطر است و شیطان در همین حیطه ها مردم را در تله می اندازد. در تتا و آلفا؛ توسط فرکانسهای دیگر مزاحمت ایجاد میشود. گاهی در تتا خواب می بینی و خودت میدانی که خواب می بینی و یا حتی میخواهی ادامه اش را ببینی و یا اگر در طول روز بهت اضطراب وارد شود، در خواب تتا، ادامه آن اضطراب را بصورت خواب می بینی. خدا خودش این حالات را آفریده است واین همان فرصتی بود که به شیاطین داده شد. شاید بپرسید که چرا خدا، آلفا و تتا را خلق کرده در حالی که در قرآن فرموده من شر ما خلق ؟ جواب این است که خود آلفا و تتا از روی حکمت و رحمت خداست . زیرا نفس با ورود به آلفا و تتا و خروج از آن تزکیه و تربیت می شود . یعنی با ورود و خارج شدن از این فرکانس ها و دیدن نمایش های شیطان و باور نکردن آنها موجبات رشد و تزکیه نفس ایجاد می شود. زیرا کسی که شرایط سخت و شر را نبیند، قدر شرایط خوب و خیر را درک نمی کند.
سپیده دم که در آیه زیر اشاره شده است، همان گرگ و میش است که در آلفا و تتا رخ میدهد.
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾
بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)
مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾
از شر آنچه آفریده (۲)
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾
و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)
وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴﴾
و از شر دمندگان افسون در گره ها (۴)
وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾
و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)
فلق= زمانی که نفس روی کالبد می نشیند
غاسق= زمانی که نفس از کالبد جدا میشود
النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ به نکته ی مهمی اشاره دارد وآن نکته این است که شیاطین ابتدا در آلفا و تتا عقده و گرهی را در فرد ایجاد می کنند و با استفاده از همان عقده و گره فرد مورد نظر را در دام می اندازند و با دمیدن و یادآوری همان عقده ها، فرد را وادار به انجام گناه می کنند. گاهی انسان ها هم از همین روش ها استفاده می کنند مثلا گاهی افرادی به یک نفر خاص می گویند که تو خیلی پر دل و جرات هستی و تعاریف زیادی از فرد می کنند تا اینکه فرد این مسئله را باور می کند( عقده) . البته باید متذکر شد که تعریف نادرست و ناصحیحی از پر دل و جرات بون برای فرد ایجاد می کنند. بعد از مدتی اگر برای فرد مثلا شرایطی پیش بیاید که با فرد دیگری مشکل پیدا کند همان افراد به طرف مقابل می گویند تو که نترس و با جرات بودی (این را باید متذکر شد هر انسانی حق ترسیدن دارد و ترس یک واکنش طبیعی و ذاتی انسان میباشد که با استدلال غلط در آلفا ترس چیز بدی تلقی میشود) پس چرا هیچ کاری نمی کنی باید طرف مقابل را کتک بزنی و لت و پارش کنی(همان تعریف نادرست قبلی ادامه دار میشود یعنی کتک زدن هم امری درست تلقی می شود) . فرد مورد نظر هم چون قبلا باورهای قبلی را در خود تثبیت کرده، این استدلال نادرست را درست تلقی کرده و ناچار به کتک زدن و حتی گاهی قتل طرف مقابل می شود. آن گاه متوجه اشتباه خود می شوند. شیطان هم در آلفا و تتا عقده و گره های مختلفی ایجاد می کند چون در آلفا و تتا استدلال های غلط امکان پذیر است سپس دراین عقده و گره های نادرست می دمد (یعنی استدلال های غلط دیگری ایجاد می کند) و سپس وقتی فردی با شرایطی روبرو می شود و در آلفا می باشد به راحتی با استدلال غلط دچار واکنش نادرست و ناصحیحی می شود. برای همین پروردگار بعد از این آیه در مورد حسود صحبت می کند زیرا که فرد حاسد ابتدا استدلال های نادرستی در ذهن داشته، مثلا داشتن ثروت زیاد را خوشبختی قلمداد میکند (عقده ابتدایی اشتباه در آلفا و تتا) سپس وقتی فردی را می بیند که ثروتمند است احساس ذلت و خواری می کند و چون نمیتواند به صورت عملی کاری انجام دهد در درون نسبت به طرف حسادت انجام می دهد زیرا حسادت در آلفا راه حلی برای یک سری مشکلات است. در آلفا توهم و خیالپردازی راه حل بسیاری از مشکلات است. در حالیکه خیلی ها ثروت داشته اند ولی خوشبخت نبوده اند .
تا وقتی که نفس روی کالبد است، حالت خواب دلتا صورت نمی پذیرد. کسانی که در حال تلاش و کوشش و جهاد در راه خدا باشند، وارد دلتا میشوند و هر روزشان بهتر از روز بعد است. هر آنچه که فروید روانشناس مشهور در مورد خواب می گوید؛ مربوط به خواب تتاست. فروید خواب از نوع دلتا را در نظر نگرفته و به همین خاطر تحلیلهایش در این مورد ناقص است. هر اندازه فرد در حالت آلفا باشد در شب هنگام خواب بیشتر در حالت تتا می ماند. برای همین آلفا و تتا با هم ارتباط تنگانگی دارند. افرادی که در طول روز در حالت خیال پردازی زیاد در مورد مسئله ای هستند درشب در مکان خواب خود در حالت تتا خواب هایی در مورد آن مسئله مورد نظر می بینند. تعابیری که فروید برای خواب داشت برای همین نوع خواب هایی تتایی بود.
نماز روشی است برای بیرون آوردن افراد از حالت آلفا و تتا و مردم را از گرگ و میشها خارج کند. اما یوگا روشی است که افراد در آلفا و تتا بمانند و در آنجا آرامش کسب کنند. به این ترتیب یوگا افراد را دو دستی تقدیم شیطان میکند و فسلفه یوگا و مدیتیشن دقیق برخلاف نماز است.
حالت آلفا و تتا را خود خدای حکیم آفریده است و این همان رخصتی است که در اختیار شیطان و انسانها قرار گرفته است که انسانها انتخابشان را انجام دهند. در این تعویض شیفتها، و گرگ و میشهاست که انسانها پی به وجود شیطان می برند و شاهد نمایشهای مسخره شیطان میشوند. به همین خاطر خدای مهربان بسیار در مورد این حالات هشدار داده است. وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ بُکرَةً وَأَصیلًا. بکره و اصیلا در آیه منظورش همان زمان تعویض شیفت ها و حالات آلفا و تتاست. انسانها باید کاری کنند که احساسات و توهمات این دو برهه زمانی آنان را کنترل نکند. بلکه ما باید احساسات خویش را کنترل کنیم. افرادی که در این فضاها هستند، هدایت و لذات را در همین جاها می جویند و به همین خاطر است که افراد از خواب خود میزنند، فقط برای اینکه فلان سریال و فیلم تلویزیونی را از دست ندهند. گاهی فرد یک ساعت قبل از خواب، موبایلش را نگاه میکند و در لذات فضای مجازی غوطه ور است و دو دستی ذهن و افکار خود را تقدیم فرکانسهای مزاحم میکند. این افراد اگر هم بخوابند، در همان تتا میخوابند و به این طریق حتی در خواب هم از دست شیطان در امان نخواهند بود. وقتی خدا می فرماید لاتقربوا الصلوه و انتم سکاری. یعنی در حالت خماری، مستی، توهمات، احساسات شدید نماز نخوانید. زیرا این جور حالات فقط در آلفا و تتا رخ خواهد داد. بنابراین کسانی که در راه خدا تلاش و کوشش و جهاد نمی کنند، خواب آنان در دلتا نخواهد بود و در تتا می خوابند و در نتیجه نماز آنان هم در سکاری است. کسانی که در تتا میخوابند؛ حتی بعد از بیدار شدن هم خسته اند و خودشان هم نمیدانند چرا اینطوری است؟!
خواب های تتایی نیز مانند خیالپردازی های آلفایی برای بدن موجب مشکلات زیادی می شود خیلی دیده ایم که فردی کابوسی دیده است و در هنگام بیدار شدن ضربان قلب و تنفسش بالا رفته و تعریق زیادی کرده است بدون اینکه کاری انجام داده باشد و همین موجب بروز ناهماهگی در اندام های بدن و ایجاد بیماری های جسمی و روانی برای فرد می شود و بعد از بیداری هم احساس خستگی می کند.
در حالت آلفا، کمترین میزان گلوکز و انرژی مصرف میشود. افرادی که پرخورند و همینطور در آلفایند؛ از آنجا که بدنشان مواد مصرف شده را کامل مصرف نمی کند، دچار بیماریهای مختلف میشوند. تنبلی یعنی همچنان در آلفا ماندن و تلاش و کوشش نکردن برای بیرون آمدن از این حالت. بعضی مرتاضها مدتهای طولانی چیزی نمیخورند. آنان بطور پیوسته در آلفا و تتا می مانند زیرا در این حالت انرژی کمتری مصرف می کنند و البته این نشانه خوبی نیست. مدیتیشن و یوگا برای سلامتی بدن مضر است. مدیتشین و یوگا میگوید که ای مردم در آلفا باشید و از آنجا با رفتن به تتا به آرامش برسید. اما نماز برخلاف مدیتیشن و یوگا می گوید که در بتا و گاما باشید و از ماندن در آلفا و تتا پرهیز کن. بنابراین در زمانه ما بدون نمازهای پنج گانه، نمیتوان از دست شیطان نجات پیدا کرد. کسانی که میگویند نماز مهم نیست و مهم دل است؛ دقیقا موافق با شیطان حرف میزنند.
بازهم یاد آور میشوم که آدمی تا تلاش و کوشش و در راه خدا جهاد نکند، وارد گاما نخواهد شد و در نتیجه خوابهای دلتا هم نخواهد داشت. در دلتا افراد برنامه ریزی میشوند و زندگی آنان متحول خواهد شد. همانطور که یوسف خوابی را در دلتا دید و تمام زندگی اش تاویل همان خواب شد. اما شیطان میتواند در خوابهای تتا، آدمی را برنامه ریزی کند. کابوک هیپنور مشهور میگوید که بعد از نماز صبح نباید خوابید زیرا خواب بعد از آن بیفایده است. این حرف کابوک صحیح است.
متاسفانه مردم با نگاه کردن به فیلمهای تلویزیونی و گشت و گذار احساسی و بی هدف در فضای مجازی ، خود را از خواب دلتا محروم میکنند و باعث میشوند که نمازهایشان را ضایع کنند.
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿۵۹﴾
آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (۵۹)
فطرت اصلی که خدا ما را بر اساس آن آفریده است؛ میتواند در حالت آلفا و تتا منحرف شود. قوانینی که شیطان در آلفا و تتا بر قربانیانش دیکته میکند، با قوانین سالم رحمانی متفاوت است. مثل این است که یک کامپیوتر ویروس گرفته باشد و بعد از آن دیگر کارش را بدرستی انجام نمیدهد. شیطان میتواند در آلفا و تتا انسان را برنامه ریزی کند. گاهی انسان در خیالاتش، حتی کارهای حرام هم انجام میدهد؛ این بخاطر آن است که ذهن افراد در آلفا و تتا ویروسی شده است. شیاطین را نمیشود دید ولی این جور تفکرات و احساسات بخاطر دخالت و برنامه ریزی آنهاست.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهلم)
بهداشت روان
جنگهایی در طول تاریخ رخ داده است که می توانست براحتی حل شود. سوء تفاهمهای زیادی در میان کشورها پیش آمده است که می توانست براحتی حل شود. آدم و یا مجموعه های مُصلح در دنیا بسیار کم یافت میشوند. جنگ روسیه علیه اکراین میتوانست براحتی میانجی گری شود و از قتل مردم بیگناه جلوگیری شود. خیلی از جنگهای دیگر در طول تاریخ بخاطر نبودن یک مصلح (فرد یا افرادی یا سازمانی که صلح گراست و صلح را تبلیغ میکند ) ، همچنان ادامه یافت و خسارات جانی و مادی فراوانی بر جا گذاشت. مصلحان کسانی هستند که صلح را تبلیغ میکنند و به آن عمل میکنند. برخلاف اعمال خیلی از مسلمانان؛ دین اسلام، دین صلح و آشتی است. مصلحان کسانی هستند که اختلافات ایدئولوژیهای مختلف و احزاب مختلف را حل میکنند و مردم را با هم آشتی میدهند و عادلانه واقعیتها را می گویند و از فرقه و حزب خاصی دفاع نمی کنند. نقش اصلی همه انسان ها این است که روح خود را روی زمین پرورش دهند تا پس از مرگ به مکان قبلی خود، بهشت برگردند. برای انجام این کار، آنها باید تنها خدا را بپرستند و زندگی پر از اعمال خوب و نیک داشته باشند. با این حال، واقعیت عجیب این است که بیشتر مردم جهان متاسفانه به بهشت نخواهند رفت. زیرا آنها زندگی خود را وقف خدا نخواهند کرد. دلیل این امر منیت نفس است. تکبر الهام گرفته از شیطان، سرسخت ترین دشمن انسان است، که می خواهد همه انسان ها شکست بخورند و به بهشت نروند. او دائماً در تلاش است تا با بازی با نفس، مردم را گمراه کند تا آنها را از درک و انجام کارهایی که برای موفقیت باید بکنند باز دارد.
بنابراین برای اطمینان از اینکه آنها از گمراه شدن توسط شیطان محافظت می شوند و در عوض کارهایی را انجام می دهند که نفس آنها را رشد می دهد تا آنها را به بهشت برساند، خدا برای همه انسان ها مجموعه ای از دستورالعمل ها را مقرر کرده است که باید از آنها پیروی کنند. این دستورات تضمین کننده خوشبختی ماست.
خدا همچنین در هر انسانی غریزه ای طبیعی درباره خود قرار داده است و به آنها آزادی کامل داده است تا مسیر معنوی خود را انتخاب کنند. اما بدون هدایت خدا، برای شیطان بسیار آسان است که مردم را بدون اینکه متوجه شوند گمراه کند.
درک این موضوع برای همه انسانها بسیار مهم است زیرا عواقب خوب یا بد کارهای آنها در زندگی در آخرت غیر قابل برگشت است. بهشت و جهنم مقصد نهایی و ابدی همه نفوس انسانها پس از زندگی بر روی زمین است.
جامعه ای که ما در آن زندگی میکنیم، از نظر روانی مریض است، بهداشت روان، مهمترین نکته است که باید برای موفقیت در این جامعه رعایت کنیم. بهداشت روان از کوچکترین موارد و از سن کوچک شروع میشود. چندی پیش در سرویس بهداشتی عمومی ، نوجوانی بعد از شستن دست خویش با مایع دستشویی ، شیر آب را همانطور باز گذاشت و رفت. به او گفتم، بچه جان شیر آب را یادت رفت ببندی؛ اما او در جواب گفت که اگر دستم را دوباره به شیر آب بزنم دستم کثیف میشود؛ چون برای بستن شیر آب، باید دستم را دوباره به شیر آب بزنم. این کاری که این نوجوان انجام داد، نوعی وسواس بود در مورد بهداشت جسمی. او برای رعایت بهداشت جسمی، بهداشت روانی خویش را رعایت نمی کرد. ما نباید به قیمت رعایت بهداشت جسمی، بهداشت روانی خویش را نابود کنیم. در صورت مریض شدن روان، جسم هم شدید تر مریض خواهد شد. مریض شدن روان باعث سرایت این بیماری به نفس خواهد شد. ما نباید بخاطر کم نیاوردن ویتامین و اینجور مسائل مشابه، در خوردن غذاها و ... اسراف کنیم و در کمک به فقرا اجتناب کنیم. بدن ما نیازهای محدودی دارد و لزومی ندارد که لذتها همیشه تکرار شوند و هزینه سازی های اضافی شود. میتوان از بعضی لذتهای تکراری و اضافی چشم پوشی کرد و در عوض پول اسراف نشده را به فقرا داد. این بهترین تجارت است با خدا. این نوع تجارت از آنجا که حساب شده است و آگاهانه انجام میشود؛ تاثیر بسزایی در رشد نفسمان دارد.
یکی دیگر از مسائل که در بهداشت روان ما موثر است؛ خواب است. متاسفانه بیشتر مردم؛ زمانی که باید بخوابند را به نگاه کردن فیلمها و شو ها اختصاص میدهند و بعضی ها هم به خیالپردازی می گذرانند و به این طریق خواب خویش را آلوده میکنند. خواب آلوده، آرامش را از مردم می گیرد و در نتیجه آرامش از خانواده ها رخت می بندد.
بیشتر مردم دوست دارند که در زیبایی های کالبدی تک و یگانه باشند؛ در حالی که در این دنیای لهو و لعب، این مورد امکان پذیر نیست. آنها به اشتباه فکر میکنند که خوشی دنیا به لذتش است. به همین خاطر در بدست آوردن لذتها از هم سبقت می گیرند. شما اگر یک غذای معمولی بخورید ، سیر میشوید و نیاز گرسنگی شما برطرف میشود. اما اگر شما انتظارات دیگری از خوردن غذا داشته باشید؛ دیگر نمیتوانید به غذای معمولی بسنده کنید؛ لذت گرائی بهداشت روان را به خطر می اندازد. وقتی بهداشت روان به خطر افتد، بهداشت جسم هم به خطر می افتد. منشاء اکثر بیماریهای جسمی همین است. وقتی شما از یک وعده غذا، یک دست لباس و زینتهای دیگر انتظار معجزه دارید؛ دیگر روان شما به خود شما تعلق ندارد و تحت اختیار شما نیست. وقتی روان شما به هر چیزی تعلق دارد؛ یعنی اصلا به فکر خدا نیست. انسانها به دنبال جاودانگی، زیباییهای عجیب و غریب و تک و یگانه! هستند؛ در حالیکه اینجور انتظارات از این دنیای پست بیهوده است. این همان ایده شیطان است برای هبوط دوباره انسانها. شیطان یکبار ما را فریب داد و باعث شد که از بهشت به زمین سقوط کنیم و حالا میخواهد به مرحله بعدی یعنی جهنم سقوط کنیم. اگر مردم بهداشت روان را رعایت نکنند؛ بعد از مدتی باور میکنند که وابسته به این عادات و لذتها هستند و فرد به درجه ای میرسد که این توهمات را باور کرده و دیگر تحمل واقعیت را ندارد و وقتی در معرض حقیقت و واقعیت قرار می گیرد می ترسد زیرا خود را پرورش نداده است. و اکثرا در مواجهه با مشکلات به قوانین خودساخته و دنیای پنهای خود پناه می برند. زیاد دیده ایم که فردی در هنگام یک مشکل اولین کاری که می کند این است که یک موسیقی گوش میدهد و در خیال خود تا ساعت ها با موجودات و پندارهای خیالی خود خلوت میکند. نوعی اعتیاد خطرناک که بسیار افزایش پیدا کرده است. فرد با توسل به خیال و توهم، اراده و اختیار را کم کم از خود سلب می کند و دیگر به موجودی که هیچ اراده ای ندارد تبدیل میشود. به گونه ای که دیگر بدون قوانین خودساخته ذهنی نمی تواند زندگی کند. رعایت نکردن مسائل جزئی ، به مرور زمان به مشکلات بزرگ روانی تبدیل میشوند و به همین خاطر است که مردم زمان ما، خیلی زیاد به پزشک مراجعه میکنند. در بعضی کشورهای خارجی، کسی که دچار سرما خوردگی شود؛ پزشکها به او توصیه میکنند که با اولین عطسه به پزشک مراجعه نکند و بعد از چند روز اگر خوب نشد، آنوقت به پزشک مراجعه کند. ولی ما مردم ایران عادت کرده ایم که در هر مشکلی و هر بیماریی فورا به پزشک مراجعه کنیم و این تصور غلط را در خود بوجود می آوریم که پزشکان و داروها معجزه میکنند. در حالیکه معجزه و شفا فقط کار خداست و بس. اینها همگی یک نوع بهداشت روانی است که بیشتر مواقع رعایت نمیشود.
قبلا، فروشنده در مغازه میگفت که کمی بیشتر از جنس به خریدار میدهم که مدیون او نشوم زیرا ممکن است ترازو میزان نباشد. ولی الان اینطور نیست. انسان محاسبات مضری را وارد زندگی خویش کرده است و پول را شاهرگ حیات خویش قرار داده است. به همین خاطر این تکه کاغذ (پول) روز به روز بی ارزش تر میشود و در زندگیها مشکلات بزرگتری آشکار میشود. انسان محاسباتش ناقص است. برکت و رزق و روزی فقط از طریق خداست و بس.
مردم نمیدانند که شکرگذاری در هر چیزی در بهداشت روان بسیار اهمیت دارد. وقتی ما غذا میخوریم، باید آن را با نام خدا شروع کنیم و در پایان هم خدا را به خاطر نعماتش شکرگزاری کنیم و به این طریق همزمان که بدن و حسهای مادی ما از خوردن غذا لذت می برند؛ روان و نفس ما هم بهره ای ببرد و با شکرگزاری و یاد نام خدا نفعی ببرد. به این طریق عطش نفس ما نسبت به لذتها کاهش می یابد و در نتیجه کمتر دنبال تکرار لذات می رویم. عطش نفس نسبت به لذات مادی و شهوات؛ به خاطر عدم دخالت خدا در لذات است. شکرگزاری لذتهای مادی را به معنوی تبدیل میکند و عطش نفس ما را می گیرد. در نتیجه هوای نفس ما اتوماتیک کنترل میشود. (وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) هر کس از خست و عطش نفس خود مصون ماند ایشانند که رستگارانند.
وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۹﴾
و [نیز] کسانى که از قبل جاى گرفته و ایمان آورده اند هر کس را که به سوى آنان کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدى نمى یابند و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى دارند و هر کس از خست نفس خود مصون ماند ایشانند که رستگارانند (۹)
در زمانهای قدیم مردم بعضی غذاهای لذیذ را ماه به ماه و یا سال به سال میخوردند و از آن لذت بیشتری می بردند. اما اکنون این جور لذتها از حالت معنوی خارج شده است و در نتیجه مردم هر روزه هم مصرف کنند؛ از آن لذت نمی برند. زن و شوهرهایی که در کنار هم، لذتها را با شکرگزاری و با دخالت جایگاه واقعی خدا در تولید لذت؛ به حالت معنوی تبدیل میکنند؛ باعث رشد نفس خویش شده و زوجیت خویش را بهتر حفظ میکنند و درکنار هم لذت بیشتری می برند. بیشتر مردم فکر میکنند که خودشان لذتها را خلق میکنند و در نتیجه این توهم برشان میدارد که دوباره میتوانند لذتها را برای خود ایجاد کنند ولی عملا هر تلاشی میکنند نمیتوانند به آن برسند و در نتیجه در مصرف غذاها و شهوات زیاده روی میکنند. ما باید جایگاه واقعی خدا را در تولید لذتها و نعمات بدانیم و یاد آور شویم و حالت معنوی آن را از یاد نبریم و از دست ندهیم.
خدا چهار فصل گذاشته است تا با تغییر هر فصلی ، خدا را شکر کنیم و لذات را به معنویت تبدیل کنیم. وقتی پولی بدست می آوریم باید زکاتش را بدهیم تا به این فکر بیفتیم که خدا به ما داده است و در نتیجه کسب درآمد را به وسیله ای برای رشد نفس خویش و نزدیک تر شدن به خدا تبدیل کنیم.
هر کیلو سیب زمینی در مدت رشد، به 250 لیتر آب نیاز دارد. اگر این موارد را بدانیم، متوجه خواهیم شد که بیشتر نعمتهایی که خدا به ما میدهد؛ خیلی ارزان است. بیشتر هزینه ها را خدا میدهد و ما فقط مصرف می کنیم. ولی باید این واقعیت را بدانیم که بیشتر هزینه ها را خدا میدهد و این مورد هم در بهداشت روان ما بسیار موثر است. اگر این مورد را رعایت نکنیم، توجه خدا به مردم کمتر شده و به مرور هزینه ها زیادتر میشود و مردم باید هر چیزی را نسبت به قبل گرانتر بخرند.
اگر هر عضو از بدن ما ، رویش قیمت بگذاریم؛ میلیاردها دلار میشود. خدا به بیشتر انسانها بدن سالم داده است ولی همین آدمها تمام ثروتشان را جمع کنند؛ نمیتوانند یکی از اعضاء بدنشان را جایگزین کنند. ثروت و پولی که بیشتر مردم بدست می آورند و جمع میکنند، نسبت به قیمت اعضای بدنشان ناچیز و اپسیلون است و جالب اینجاست که مردم در آن اپسیلون نسبت به هم تفاخر میکنند!
عدم دخالت دادن نام خدا در لذتهای زندگی؛ باعث حرص و عطش نسبت به آن لذتها میشود و باعث میشود که مردم در هر چیزی زیاده روی و اسراف کنند و خود و زندگی بچه های خویش را به خطر اندازند. در حقیقت خدا حال هیچ قومى را تغییر نمى دهد مگر اینکه آنان حال خود را تغییر دهند.
لَه مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿۱۱﴾
براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مى کنند در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمى دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد هیچ برگشتى براى آن نیست و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود (۱۱)
خدای مهربان در آیه بالایی میفرماید که : إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
یعنی اگر قومی نفس و روان خویش را تغییر ندهند؛ خدا حال و وضع آنان را بهتر نمی کند. به همین خاطر خدا از تغییر نفس و روان صحبت میکند (حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) و نه فقط تغییر قوانین. وقتی مردم نفسشان را رشد ندهند؛ در نتیجه تغییر مثبتی رخ نخواهد داد. تغییر نفس در همین نکات ریز است. ما باید ایمان آوریم که خدا گرداننده هر چیزی است و اگر او را در زندگی ها و لذتها دخالت ندهیم و نام او را ذکر نکنیم؛ هر نکته ای به مشکل تبدیل میشود و شوم و بدختی نازل میشود. خدا قادر بر هر کاری است. هیچ تغییری بدون اجازه او رخ نخواهد داد. معنویت در زندگیها از بین رفته است و یک زندگی صرفا مادی بر مردم مسلط شده است. جایگاه واقعی خدا در زندگی فراموش شده است. لذتها بدون نام خدا بی معنی هستند و اصلا لذت نیستند بلکه اذیت اند.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿۲۰﴾
بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزونجویى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست (۲۰)
سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿۲۱﴾
[براى رسیدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند بر یکدیگر سبقت جویید این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مى دهد و خداوند را فزونبخشى بزرگ است (۲۱)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت سی و نهم)
پدیده شگفت انگیز قرآن
عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ
روی آن نوزده است.
در جهانی که لبریز از فساد و بدبختی شده است، معجزات و نشانه های خدا برای ایمانداران مایه دلگرمـی و قوت قلب است. خدای مهربان در زمانهای گذشته، با معجزات فیزیکی از نوع تبدیل کردن عصا بـه مـار و زنده کردن مردگان و دو نیمه کردن دریا، به ایمانداران دلگرمی و به گمراهان هشدار میـداد. دلگرمـی و ایمان ناشی از مشاهده یک معجزه آنچنان شوق و هیجانی در دل هدایت یافتگـان ایجـاد مـی نمـود کـه ساحران دربار فرعون با تمام خطراتی که پیش روی آنان بود، تصمیم به ایمان آوردن می گیرنـد. آنـان از جان و موقعیت خود گذشتند. دقیقا به همین دلیل برای جوامع قرن بیست و یک هم معجزه و نشانه لازم است. آنچه که در قرن بیست و یک خودنمایی می کند، کامپیوتر و ریاضیات اسـت؛ پس باید خدا معجزه اش را از این نوع برگزینـد. معجـزات پیشـین فقـط بـه تعـداد محدودی مشاهده شد و همچنین فقط برای آن زمان بود و مهمتر از همه، فقط عـده معـدودی توانسـتند آن را مشاهده کنند. برخلاف آنچه که بعضی از مردم فکر می کنند، خـدای مهربـان مـردم روی زمـین را تنها نگذاشته است. آن قادر مهربان کتابی نازل نموده است که معجزه های داخل این کتاب بوسـیله همـه مردم جهان در هر زمانی قابل مشاهده است. ادبیات و طرز بیان کلمات و آیات قـرآن بـرای اعـراب زمـان پیامبر معجزه بود و آنان از آوردن حتی یک سوره عاجز بودند؛ این نـوع معجـزه ادیبـان و شـاعران را بـه مبارزه می طلبید و تا هزار و چهارصد سال ادامه داشـت و همچنان هم ادامه دارد؛ امـا خـدای قـادر توانـا نـوع دیگـری از معجـزه فیزیکی را در قرآن جاسازی کرده است که تکنولـوژی قـرن را بـه مبـارزه مـی طلبـد. ایـن نـوع معجـزه، ریاضیات قرآن است. فقط یک عرب و یا فرد خبره در عربی میتواند در تحدی زبـان عربـی قـرآن شـرکت کند؛ اما ریاضیات زبان مشترک جهانیان است و به لهجه و قوم خاصـی تعلـق نـدارد. هـیچکس نمیتوانـد بگوید ٢+٢ نمیشود چهار. به این طریق ریاضیات زبانی است کـه خـدا از آن طریـق تکنولـوژی روز را بـه مبارزه می طلبد. چقدر لذت بخش است، اگر متوجه شویم که خدا بـرای مـا (مـردم قـرن بیسـت و یـک) حرف می زند و معجزه می فرستد، آیا در این جهان پر از آشوب و گناه، ایـن مایـه خوشـحالی و دلگرمـی شما نیست؟! ساحران در زمان موسی، با مشاهده معجزه موسی، تکنولوژی زمان خویش را حقیـر شـمردند و به آغوش خدا بازگشتند. خدا به سادگی ، اراده خویش را بر کرسی می نشاند، هدف خدا از ارائـه معجـزات، کوبانـدن میخ یکتاپرستی برای مردم جهان است و او به طور قطع و یقین با قدرت تمام آن را به انجام مـی رسـاند. با نگاهی ساده به تاریخ، میتوان این موضوع را متوجه شد. معجزه خدا هیچوقت شکسـت نخواهـد خـورد، این فقط مردم هستند که در مقابل آن تا مدت محدودی مقاومت می کنند و خود را از برکات آن محـروم می کنند.
کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿۲۱﴾
خدا مقرر کرده است که حتما من و فرستادگانم چیره خواهیم گردید آرى خدا نیرومند شکست ناپذیر است (۲۱)
مطمئنا دیده اید که باستان شناسان روی نوشته های یک کتیبه سنگی، تا مـدتها کـار مـی کننـد تـا کـه معانی کلمات آن را متوجه شوند. در حالی کـه آن کلمـات متعلـق بـه مردمـی کم سـوادتر و قـدیمی تـر از خودشان است. این کار فقط در جهت ارضای حس کنجکاوی انسان صورت می گیرد. اما شما دقت کنیـد که حروفی رمز گونه در یک کتاب که ١٤٠٠ سال پیش جمع شده اسـت، بکـار بـرده شـده اسـت، و ایـن حروف هیچوقت متاسفانه مورد توجه یک باستان شناس قرار نگرفته اسـت. چـرا؟ در قـرآن در اوایـل ٢٩ سوره، حروفی در ظاهر بی معنی (مثل الم و ق و عسق و کهیعص ) ذکر شده است. اهمیت این حروف از آنجا روشن میشود که این حرفها نوشته یک انسان نیست و در ادامه ثابت میشود که کار یک انسان نمـی تواند باشد.
چنین حروف رمزگونه ای تابحال در هیچ کتابی یافت نشده است. آیا یک باستان شناس و یـا عـالم قـرآن نباید به راز و رمز چنین حروفی اهمیت دهد؟ اما واقعیت چیز دیگری است و آن این است که آنها قادر بـه انجام این کار نبوده اند. در طول این هزار و چهارصد سال، کشف این راز از توان آنان خـارج بـوده اسـت. در طول هزار و چهارصد سال کسی به فکرش نرسید که تعداد حرف ”ق” را در سوره قاف بشمارد، شـاید بین این حرف و تعداد تکرار آن حرف رمزگونه در آن سوره ارتباطی موجود باشد! با یـک شـمارش دقیـق متوجه خواهید شد که تعداد حرف ق در سوره قاف ٥٧ حرف است. ممکـن اسـت کـه در حـین شـمارش اشتباه کنید و مثلا ٥٥ و یا ٥٦ حرف بدست آورید . اما این خاصیت یک انسـان اسـت و حـواس پنجگانـه انسان آنقدرها هم نمی تواند دقیق باشد. اما اگر از یک ابزار دقیـق مثـل کـامپیوتر اسـتفاده کنیـد، چنـین اشتباهی رخ نخواهد داد.
تعداد حرف ق در سوره قاف = ٥٧ = ٣×١٩
تا اینجا متوجه خواهیم شد که تعداد حرف ق در سوره قاف ضریب نوزده است. بیایید تعداد تکرار را بـرای چند حرف مقطعه دیگر هم حساب کنیم. سوره مریم با کهیعص شروع شده است. در اینجـا واقعـا بایـد از کامپیوتر استفاده کنیم، زیرا قطعا اشتباه رخ خواهد داد. با کـامپیوتر تعـداد پـنج حـرف کهـیعص در سـوره مریم ، ٧٩٨ حرف است. اما جالب این است که تعداد این حروف هم مضربی از نوزده است.
٧٩٨ = ١٩× ٤٢
بیایید تعداد عسق در سوره ٤٢ را هم شمارش کنیم. جالب این است که عسق در سوره ٤٢ به تعـداد ٢٠٩ است.
٢٠٩= ١٩×١١ اگر تعداد یس را برای سوره یاسین بشماریم، ٢٨٥ (١٩×١٥) حرف بدسـت مـی آیـد کـه بـاز هـم ضـریب نوزده است. تا اینجا متوجه خواهیم شد که تعداد حروف مقطعه در این سوره ها مضرب نوزده اسـت. اگـر تعداد حروف مقطعه برای یک یا دو سوره مضربی از نوزده بود، شاید بتوان گفت که اتفاقی است. امـا ایـن خاصیت برای تمام ٢٩ سوره صادق است.
هیچ باستانشناسی نمی تواند بگوید که این خاصیت بی اهمیت است و او نمی تواند بـدون توجـه از کنـار آن رد شود. یک انسان مثل پیامبر محمد نمی تواند چنین خاصیتی را در قرآن رعایـت کـرده باشـد. شـما خودتان اگر تعداد حرف ق در سوره قاف را شمرده باشید، به احتمال زیاد چنـدین بـار شـمردید و هـر بـار عددی بدست آوردید؛ نهایتا بعد از چندین بار شمارش به نتیجه مطلوب رسیدید! پس حتـی شـمارش آن هم از توان حواس پنجگانه انسان خارج است، چه برسد به اینکه برای یک کتاب چنین خاصـیتی رعایـت شود! شمارش چند حرف در یک کتاب با نگارش کتابی با چنین خاصـیتی خیلـی متفـاوت اسـت و تفاوت از زمین تا آسمان است. پیـامبر محمد نمی تواند چنین قاعده ای را در قرآن رعایت نمـوده باشـد، پـس مطمئنـا کـار یـک قـدرت مـافوق بشری است. اگر همین حالا به شما بگویند که یکی از آثار ادبیات جهان دارای چنین خاصیتی است، شـما فورا کتاب را خریده و آن را آزمایش می کنید؛ اما چرا برای یک کتاب آسمانی چنین توجه و اهمیتـی داده نمی شود؟ متاسفانه این خاصیت یک انسان است که نسبت به خالق خویش ناشکر و ناسپاس اسـت. اگـر مضرب نوزده در یکی از کتابهای مشهور ادبیات جهان کشف میشد، همـه آن را تحسـین مـی کردنـد امـا برای کتاب خدا چنین نمی کنند. آیا شایسته است که انسان نسبت به خالق خویش تا این انـدازه بـدبین و بی توجه باشد؟! بیشتر مردم متاسفانه در کتابهای شعر غرق شده اند و ابیات آن را برای تفریح میخوانند و شب شعر می گذارند و قافیه و ردیف جور میکنند ولی برای کتاب آسمانیشان چنین کنجکاوییهایی را انجام نمی دهند و حتی به آن بی توجه هستند.
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿۷۸﴾
آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى کند (۷۸)
وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹﴾
و آن کس که او به من خوراک مى دهد و سیرابم مى گرداند (۷۹)
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰﴾
و چون بیمار شوم او مرا درمان مى بخشد (۸۰)
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿۸۱﴾
و آن کس که مرا مى میراند و سپس زنده ام مى گرداند (۸۱)
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿۸۲﴾
و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲)
بیشتر کسانی که قرآن را کتاب آسمانی خویش می دانند، با اطلاع از این معجزه بسیار عظیم در قـرآن، از کنار آن بسادگی رد میشوند و آن را بی اهمیت می پندارند. آنها با حالتی منصحانه مـی گوینـد کـه قـرآن کتاب خواندن است نه کتاب ریاضیات! این گفته آنان دقیقا مثل ایـن اسـت کـه بوجـود آمـدن آسـمانها و زمین را شانسی فرض کنیم. حتما از نظر آنان مار شدن عصا و نورانی شدن دستها هم شعبده بـازی بـوده است!
با این اوصاف افراد بدبین به خدا، فورا با شمارش الف لام میم (الم) ، می گویند که معجزه نوزده صـحیح نیست! آنان می گویند که این قاعده ( ضریب نوزده بودن حروف مقطعه) برای سوره های دارای الـف لام میم صحیح نیست. چنین افرادی با مطرح کردن چنین شبهه ای، فکر میکنند که از دسـت خـدا خـلاص شده اند! اما خدا آنان را در آزمایش بزرگی قرار داده است. قرار است آنها به یکی از نشانه های بزرگ خـدا ایمان آورند و یا نیاورند! این دوراهی برای همه آنها پهن شده است. آنان قرار است مثل مردم زمان موسی و عیسی تست شوند و نشانه های خدا را رد کنند و یا قبول کنند. اما در مورد سوره های دارای الف لام میم، باید عرض شود که از آنجا که در بعضی کلمات در نسخ قـرآن در مورد الف اختلاف پیش آمده است و برای بعضی کلمات تعدادی الف اضافی گذاشته شده اسـت (مـثلا بعضی ها کلمه الانسان را با الف و بعضی ها بدون الف (الانسن) نوشـته انـد)؛ اختلافـاتی در ایـن مـورد وجود دارد ولی به هیچ عنوان خدشه ای به معجزه ریاضی نوزده وارد نمی کند. آنها که در مورد شـمارش الف لام میم مشکل دارند، آدمهای شکاک و ضد معجزه هستند، زیرا حاضر نیستند که کلمه مثلا الانسـن را بدون الف شمارش کنند و آنها عمدا این کلمه را به صورت الانسان شمارش می کنند و نهایتـا تصـمیم خودشان مبنی بر بازی ریاضی بودن معجزه نوزده را می گیرند. البته آنها از قبـل هـم چنـین تصـمیمی را گرفته بوده اند و در معجزه نوزده فقط آشکارش کردند. مهمترین نتیجه اعتقاد به نوزده، نسبت داده شـدن تمام حروف و کلمات قرآن بخداست. خدا در قرآن خیلی بر آسمانی و خدایی بودن قرآن تاکید دارد و ایـن با معجزه نوزده نهایی میشود. شاید یک مسلمان قبلا هم می دانست که قـرآن اثـر خداسـت، ولـی بـرای یک غیر مسلمان و نسل جدید و جوان ناآشنا با قرآن بسیار مهم است کـه نشـانه ای ریاضـی بـرای همـه ملل دنیا از طرف خدا نازل شده باشد. زیرا ریاضیات زبان مشـترک تمـام جهـان اسـت و بـه نـژاد و قـوم خاصی مربوط نمیشود. اگر ملل دیگر کلمات عربی قرآن را نمی فهمند و اعجاز ادبی قـرآن را درک نمـی کنند؛ اما تعداد حروف قرآن بوسیله کامپیوتر( حتی برای کسانی کـه هیچـی از عربـی بلـد نیسـتند) قابـل شمارش است. کسانی که به قرآن ایمان دارند و آن را کتاب آسمانی میدانند؛ نمیتوانند بگویند که نیازی به معجزه ریاضی نوزده ندارند. زیرا خدا آنان را دوباره آزمایش میکند. در واقع معجزه ریاضی نوزده آنان را در تست دانسته های قبلی خود قرار داده است و تحت آزمایش بزرگی قرار دارند.
اولین جمله قرآن بسم اﷲ الرحمن الرحیم است. این جمله بسیار مهـم دارای نـوزده حـرف اسـت. قـرآن دارای ١١٤ سوره است و خود ١١٤ مضرب نوزده است (١٩×٦). شما فکر می کنید کـه مشـکل نپـذیرفتن نوزده توسط مسلمانان در شمارش تعداد الف لام میم است؟ اگر اینطور فکر میکنید، اشتباه است. همـه میداننـد کـه اولین جمله قرآن بسم اﷲ الرحمن الرحیم دارای نوزده حرف است. بعد از کشـف معجـزه ریاضـی قـرآن توسط رشاد خلیفه، ٣٨ نفر از علمای بزرگ عربستان برای بررسی همـین موضـوع، یـک جلسـه تشـکیل دادند و طی این جلسه مشترک اعلام کردند که بسم اﷲ الرحمن الرحیم نـوزده حـرف نیسـت، بلکـه ١٨ حرف و یا ٢٠ حرف و یا ٢١ حرف است، ولی نوزده نیست! واقعا آدمی تا چه اندازه می تواند بـی انصـاف باشد! اما بیایید منصفانه تعداد حروف این جمله مهم را شمارش کنیم:
بسم |
|
اﷲ |
|
الرحمن |
|
|
|
|
الرحیم |
|
|
|
|
|
|
|
||||||||
ب |
س |
م |
|
ا |
ل |
ل |
ه |
|
ا |
ل |
ر |
ح |
م |
ن |
|
ا |
|
ل |
ر |
ح |
ی |
م |
||
١ |
٢ |
٣ |
|
٤ |
٥ |
٦ |
٧ |
|
٨ |
٩ |
١٠ |
١١ |
١٢ |
١٣ |
|
١٤ |
|
١٥ |
١٦ |
١٧ |
١٨ |
|
١٩ |
|
پس نتیجه می گیریم که رد کردن نشانه های خدا دلایل دیگری میتواند داشته باشد. حتما معجزه خـدا از مردم چیزهای دیگری هم می خواهد که برای آنها ناخوشایند است. آیا تبدیل شـدن عصـا بـه مـار، فقـط برای خوشحالی بینندگان بود؟ آیا شتر صالح فقط یک حیوان عجیب الخلقه بود؟ هر قرنی معجـزه خـویش
را دارد، پیامبر صالح به مردم خود میگفت این شتر یکی از آیـات بـزرگ خداسـت بـرای شـما، بـه او آزار نرسانید. اما مردم که عقاید خود را در خطر میدیدند احساس میکردند فرقه ای که سالها با آن انس گرفتـه اند و کلی افسانه بافی برای آن کرده اند، در معرض خطر است و سرانجام ناقه را کشتند. به همـین خـاطر مردم آن زمان از شتر کینه خاصی پیدا کردند. شتر آزمایش خدا بود برای آنها. قوم صالح رسول خـدا، در رفاه کامل به سر میبردند، غارهای محکمی از دل کوهها برای خود بوجود آورده بودند سرزمینی کـه آنـان در آن میزیستند مکان خوش آب و هوا و سرسبزی بود، بنابراین خدای مهربان جهت آزمایش آنـان دسـت روی نقطه حساسشان گذاشت. ناقه ای فرستاد تا که به آنان ثابت کند که قوم صـالح بـرای ادامـه هـوا و هوس خود حاضرند هر کاری انجام دهند حتی حاضرند که آیت و نشانه خدا را از بـین ببرنـد! و ایـن کیـد جالبی بود، زیرا خدای مهربان خیلی ساده نهاد درونی آنان را بیرون ریخت. در زمان ما ناقـه صـالح وجـود ندارد، اما ناقه دوران ما معجزه ریاضی قرآن است. همانطور که مشرکین مکه (با توجه به این کـه در شـعر و شاعری در اوج بودند) در مقابل ذوق ادبی قرآن مبهوت شده بودند، پس باید معجزه جاوید همـه زمانهـا در قرن کامپیوتر و الکترونیک به طریقی دیگر خود را بنمایاند، زیرا کـه قـرآن آخـرین کتـاب خـدا بـرای جامعه بشریت است و صددرصد باید دلیل محکمی برای آسمانی بودن خود در قرن کامپیوتر داشته باشـد. تعدادی از مسلمانان با شنیدن معجزه ریاضی ١٩ عصبانی میشوند! چرا ؟ در یک جلسه چندین سـاعته ٣٨ نفر (٣٨ هم مضرب نوزده است ١٩×٢) از علمای عربستان تصمیم به ذبح معجزه نوزده مـی گیرنـد، ولـی معجزه خدا شکست ناپذیر است، یعنی غیرممکن است که خدا کلامش را به کرسی ننشاند.
سیستم ریاضی خارق العاده ایی بر مبنای نوزده در قرآن وجود دارد که از تـوان بشـر و غیـر بشـر خـارج است. درک نشانه ها و آیات خدا، برای افرادی که قلب پاک و صافی دارند باید خیلی سـاده باشـد. نشـانه ها و آیات خدا در هر جایی هستند. آیا میتوان متصور شد که خدا در جهان خلقت امضای خویش را قـرار داده باشد تا که ما انسانها یک روزی به آن پی ببریم؟ به نظر شـما اگـر خـدا میخواسـت امضـایی بـرای خلقتش قرار دهد، چه زبانی را انتخاب میکرد؟ صد در صد خدا هیچوقت تبعـیض قائـل نمـی شـود. خـدا پروردگار ماست، او برای امضای خویش زبان یک قوم خاص را بر نمـی گزینـد. پـس بنـابراین خـدا چـه روش و زبانی را برای امضاء خویش انتخاب می کند؟ مطمئنا همه قبول دارند کـه ریاضـیات تنهـا زبـانی است که به فرقه خاصی ربط ندارد. ریاضیات زبان علم است. زبان منطق است، در ریاضیات جـایی بـرای سفسطه نیست و تنها زبانی است که نیاز به تفسیر ندارد. حال اگر خدا امضای خویش را با زبـان ریاضـی روی مخلوقاتش قرار داده است، این امضاء چطوری است؟ در زبان عربی کلمه اﷲ از چهار حـرف ( الـف - لام - لام - ها) تشکیل شده است. ما این چهار حرف را کنار هم قرار می دهیم و کلمـه اﷲ بوجـود می آید. اما در ریاضی ما با ارقام ١ تا ٩ سر و کار داریم. حال به اعـداد ١ و٢ و٣ و٤ و ٥ و ٦ و٧ و ٨ و٩ نگاه کنید، به نظر شما چه عدد و یا مجموعه عددی بهتـرین توصـیف بـرای ” نشـانه هـا و آیـات خـدا” است؟ در قرآن ذکر شده است که خدا اول و آخر است. خدا آغاز و پایان است. ١ نشانه آغـاز و ٩ نشـانه پایان است. ١ و ٩ یعنی ١٩. در واقع این بهترین توصیف برای آیات خداست با استفاده از ارقام. آیا فکـر نمی کنید که خدا همین عدد ١٩ را به عنوان امضای خویش بر خلقت برگزیده است؟
اجازه بدهید به دستهای خویش نگاهی بیندازیم. چند استخوان در دستهای ما وجود دارد؟ ٤ انگشـت هـر کدام ٣ قطعه. یعنی ١٢ قطعه استخوان. انگشت بزرگ دو قطعه استخوان دارد و کف دست هـم ٥ قطعـه استخوان دارد. بنابراین مجموع تعداد قطعات اسـتخوان در یـک دسـت ( ١٢+٢+٥ = ١٩) ، نـوزده اسـت. نوزده امضای پروردگار است. نوزده مضرب مشترک نشـانه هـای خداسـت. اولـین آیـه قـرآن ( بسـم اﷲ الرحمن الرحیم) از نوزده حرف تشکیل شده است. آیا این ثابت نمی کند که قـرآن ازطـرف همـان کسـی آمده است که دستهای ما را خلق کرده است؟ زیرا امضای هر دو یکی است. فقط خردمندان این واقعیـت را درک خواهند کرد.
گالیله دانشمند مشهور می گوید که : ریاضیات زبانی است که خدا بوسیله آن جهان را آفرید. نتایج علمی بر این دلالت دارند که عدد نوزده امضاء پروردگار است بر روی تمام جهان. این امضاء در سراسر جهان پیداست. برای نمونه :
١. خورشید، ماه، و زمین هر ١٩ سال یک بار بر روی یک مدار قرار می گیرند.
٢. ستاره دنباله دار هالی، این پدیده عظیم آسمانی، هر ٧٦ (١٩×٤) سال به منظومه شمسی می آید.
٣ . امضاء پروردگار بر روی بدن ما: انسان دارای ٢٠٩ (١٩×١١) استخوان است. و بدن از ١٩ نوع سلول مختلف تشکیل شده است.
٤. بیشتر اوقات مدت حاملگی برای یک نطفه کامل ٢٨٠ روز یا ٤٠ هفته بعد از قاعدگی، یا بطور دقیق تر ٢٦٦ روز یا ٣٨ هفته بعد از تخم گذاری است.” اعداد ٢٦٦ و ٣٨ هر دو بر ١٩ بخش پذیر هستند.
خدای مهربان هم قرآن را براساس ١٩ خلق کرده است. خدای مهربان در یکی از آیات قـرآن ایـده بسـیار زیبایی را برای ما انسانها برجای گذاشته است. آن آیه، آیه ٢٥ سوره کهف است.
آیه25 سوره کهف: آنها در غار خود سیصد سال به علاوه نه ماندند.
خدای توانا به جای عدد ٣٠٩ فرموده است ٣٠٠ به اضافه ٩ . چرا؟ او میتوانست بفرماید ”ثلث مائـه سـنین و تسعه” اما خدای حکیم فرموده است ”ثلث مائه سنین و ازدادوا تسعا.” به این طریق در ایـن آیـه بـه جای عدد ٣٠٩ از دو عدد ٣٠٠ و ٩ استفاده نموده است. به عبارت ساده تر، خدا بجای یـک عـدد (٣٠٩) از دو عدد (٣٠٠ و ٩ ) استفاده نموده است. ابتدا باید بدانیم که در کل قرآن ٣٠ عدد مختلف ذکر شده اسـت:
١و٢و٣و٤و٥و٦و٧و٨و٩و١٠و١١و١٢و١٩و٢٠و٣٠و٤٠و٥٠و٦٠و٧٠و٨٠و٩٩و١٠٠و٢٠٠و٣٠٠و١٠٠٠و ٢٠٠٠و٣٠٠٠و٥٠٠٠و٥٠٠٠٠و١٠٠٠٠٠
مجموع این سی عدد را حساب می کنیم. این مجموع بر نوزده بخش پذیر است. (٨٥٣٤×١٩) = ١٦٢١٤٦
آیا این رابطه می تواند تصادفی باشد؟ آیا باز هم می توان گفت که نوزده بازی ریاضی است؟ در واقـع اگر خدای مهربان به جای ٣٠٩ از ٣٠٠ و ٩ استفاده نمی کرد، رابطه بالا بر ١٩ بخش پذیر نبود. ایـن آیه در سوره ١٨ است یعنی سوره کهف. خیلی جالب است که در این سوره کلا ١٩ عدد به کار رفته است.
ردیف |
شــماره آیــه |
عدد بکـار |
عبــــــارت |
|
در ســــوره |
رفته |
عربی عدد |
|
کهف |
|
|
١ |
١٩ |
١ |
احد |
٢ |
١٩ |
١ |
احدا |
٣ |
٢٢ |
٣ |
ثلثه |
٤ |
٢٢ |
٤ |
رابع |
٥ |
٢٢ |
٥ |
خمسه |
٦ |
٢٢ |
٦ |
سادس |
٧ |
٢٢ |
٧ |
سبعه |
٨ |
٢٢ |
٨ |
ثامن |
٩ |
٢٢ |
١ |
احدا |
١٠ |
٢٥ |
٣٠٠ |
ثلثه مائه |
١١ |
٢٥ |
٩ |
تسعا |
١٢ |
٢٦ |
١ |
احدا |
١٣ |
٣٢ |
١ |
احد |
١٤ |
٣٨ |
١ |
احدا |
١٥ |
٤٢ |
١ |
احدا |
١٦ |
٤٧ |
١ |
احدا |
١٧ |
٤٩ |
١ |
احدا |
١٨ |
١١٠ |
١ |
واحد |
١٩ |
١١٠ |
١ |
احدا |
اﷲ اکبر! چقدر آرامش دهنده است، روابط جاسازی شده در قرآن؛ زیـرا نشـانه و آیـت خداسـت. تنهـا کسی که با تعصبات قومی و فرقه ای خو گرفته باشد، می تواند براحتی از کنار این روابـط بگـذرد. آیـا با این عبارات ساده نمیتوان نتیجه گرفت که سیستم خارق العاده ای بر قرآن حاکم است. اگـر کسـی بگوید که نه این هم شانسی است و در کتابهای دیگر همچنین رابطه هایی یافت میشود؛ بهتـر اسـت بجای حرف و ادعا، نمونه اش را ذکر کند تا که خیال خود و هم کیشان خویش را راحت کند. خدا می فرماید: اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کردیم شک دارید، پس یـک سـوره ماننـد اینهـا ارائـه دهیـد و شاهدان خود را علیه خدا فرا خوانید، اگر راست می گویید.
چندین سال بعد از مرگ پیامبر مسیح ، مردم احتیاج به نشانه ای از طرف خدا پیدا کردند ؛ نشـانه ای کـه دوباره خدا را به یاد آنان بیاورد ؛ نشانه ای که دوباره به مردم یادآوری کند که خدا همیشه زنده اسـت و از حال همه باخبر است ؛ به همین خاطر، خدا نشانه ای را از قبل آماده کرده بود . خـدا سیصـد سـال قبلتـر مقدمات نشانه را فراهم کرده بود. او یاران غار را ٣٠٠ سال قبل در غار کهف به خواب برده بود و درسـت بعد از سیصد سال آنان را زنده کرده بود . این جریان مثل جرقه ای مردم را از خواب بیدار کرد. خدا یـک معجزه زنده به آنان نشان داد . زمانی که یاران غار از خواب بیدار شدند ، بعضـی از مـردم آنـان را مسـخره می کردند . بعضی هم ایمان آوردند. کسانی که به خدا ایمان داشتند، با دیدن معجزه اصحاب کهف، شـور و شعف و هیجان زیادی داشته اند و این مایه دلگرمی ایمانداران بوده است. خدا معجزه ریاضـی نـوزده را ١٤٠٠ سال قبل برای نسل کامپیوتر فراهم کرد و آن را در قرآن جاسازی کـرد تـا ایمـان آنـان را محکـم کند و سره را از ناسره جدا سازد.
وَإِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ ﴿۵۳﴾
و چون بر ایشان فرو خوانده مى شود مى گویند بدان ایمان آوردیم که آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست ما پیش از آن [هم] از تسلیمشوندگان بودیم (۵۳)
روابط ریاضی قرآن از خیلی ساده تا خیلی پیچیده درجه بندی میشوند. ساده تـرین روابـط بـدون نیـاز بـه کامپیوتر قابل درک است . اما تعدادی از روابط هم بدون کامپیوتر قابل محاسـبه نیسـت. مـا اینجـا روابـط ساده ای را می آوریم که برای هر کسی قابل درک است.
اولین آیه قرآن یعنی (١:١) معروف به ”بسم اﷲ” دارای ١٩ حرف است. بسم اﷲ الرحمن الرحیم
|
ب س م |
ا ل ل ه |
ا ل ر ح م ن |
ا ل ر ح ی م |
تعداد حروف |
٣ |
٤ |
٦ |
٦ |
• قرآن دارای ١١٤ سوره است. ١١٤ یعنی ١٩×٦
• تعداد کل آیه های قرآن ٦٣٤٦ آیه است. ٦٣٤٦ یعنی ١٩×٣٣٤
( تعداد کل آیه های شماره گذاری شده قرآن ٦٢٣٤ است. تعداد بسم اﷲ های بدون شماره هـم ١١٢ است. )
٦٢٣٤+١١٢ = ٦٣٤٦ = ١٩ ×٣٣٤ در ضمن باید مد نظر داشت که ٦+٣+٤+٦ = ١٩ است.
• با توجه به اینکه سوره شماره ٩ بدون بسم اﷲ است، اما سـوره ٢٧ دارای دو بسـم اﷲ اسـت. بـه این طریق تعداد بسم اﷲ های قرآن ١١٤ عدد است. ١١٤=١٩×٦
• از سوره نه که دارای بسم اﷲ نیست تا سوره ٢٧ که دو بسم اﷲ دارد، دقیقا ١٩ سوره قرار گرفتـه است.
• در مورد رابطه بالایی، اگر شماره سوره ها را از سوره ٩ تا سوره ٢٧ با هـم جمـع کنـیم، مجمـوع اعداد ٣٤٢ خواهد شد. ٣٤٢=١٩×١٨ ٩+١٠+١١+١٢+١٣+١٤+١٥+١٦+١٧+١٨+١٩+٢٠+٢١+٢٢+٢٣+٢٤+٢٥+٢٦+٢٧=٣٤٢
• بسیار جالب است که تعداد کلمات عربی در سوره ٢٧ از اولین بسم اﷲ تـا دومـین بسـم اﷲ ٣٤٢ کلمه است. ٣٤٢ هم یعنی ١٩×١٨
• اولین آیاتی که بر پیامبر محمد نازل شد، آیات یک تا پنج سوره علق (سوره ٩٦ ) بـود. ایـن پـنج آیه جمعا شامل نوزده کلمه است.
• این پنج آیه از ٧٦ حرف تشکیل شده است. ٧٦ یعنی ١٩×٤
• سوره علق که اولین سوره نازل شده است، دارای ١٩ آیه است.
• سوره علق (سوره ٩٦) از آخر قرآن نوزدهمین سوره است.
• سوره علق از ٣٠٤ حرف تشکیل شده است. ٣٠٤ هم یعنی ١٩×١٦
• آخرین سوره ای که بر پیامبر محمد نازل شد سـوره نصـر (سـوره ١١٠) اسـت. ایـن سـوره از ١٩ کلمه تشکیل شده است.
• اولین آیه سوره نصر (١:١١٠) از ١٩ حرف تشکیل شده است.
• دومین مجموعه آیاتی که بر پیامبر محمد نازل شد سوره قلم (سوره شماره ٦٨ آیات ١ تـا ٩) بـود. این نه آیه دارای ٣٨ کلمه اند. ٣٨ یعنی ١٩×٢
• سومین مجموعه آیاتی که بر پیامبر محمد نازل شد آیات یک تـا ده سـوره شـماره ٧٣ بـود. ایـن مجموعه آیات دارای ٥٧ کلمه اند. ٥٧ یعنی ١٩×٣
• چهارمین مجموعه آیاتی که بر پیامبر محمد نازل شد، آیات یک تا سی سوره مدثر بود کـه دقیقـا آیه٣٠ ام این سوره در مورد عدد ١٩ ذکر شده است.
• پنجمین مجموعه آیات نازل شده، سوره فاتحه است که تعداد حروف اولین آیه اش نوزده است.
• جمله بسم اﷲ الرحمن الرحیم اولین آیه قرآن است. این آیه از چهار کلمه تشکیل شده است. اولین کلمه آن ”اسم” است که دقیقا ١٩ بار در قرآن ذکر شده است. ١٩ یعنی ١٩×١
• دومین کلمه آن ”اﷲ” است که تعداد کل آن در قرآن ٢٦٩٨ است. ٢٦٩٨ یعنی ١٩×١٤٢
• سومین کلمه آن ”الرحمن” است که تعداد کل آن در قرآن ٥٧ است. ٥٧ یعنی ١٩×٣
• سومین کلمه آن ”الرحیم” است که تعداد کل آن در قرآن ١١٤ است. ١١٤ یعنی ١٩×٦
• اگر ضرایب تقسیم بر نوزده چهار کلمه بسم اﷲ الرحمن الرحیم را با هـم جمـع کنـیم، خـواهیم داشت:
١+١٤٢+٣+٦ = ١٥٢= ١٩×٨
• در کل تمام اسامی و صفات خدا که در قرآن ذکر شده است، مقـدار ابجـد فقـط چهـار اسـم بـر نوزده بخش پذیر است.
واحد با مقدار ابجد نوزده
ذوالفضل العظیم با مقدار ابجد ٢٦٩٨ (٢٦٩٨=١٩×١٤٢)
مجید با مقدار ابجد ٥٧ (٥٧ = ١٩×٣)
جامع با مقدار ابجد ١١٤ (١١٤=١٩×٦)
همانطور که می بینید مقدار ابجد چهار صفت خدا که در بالا ذکـر شـد ( ١٩ - ٢٦٩٨ - ٥٧ - ١١٤ ) دقیقا به اندازه تعداد تکرار چهار کلمه عبارت بسم اﷲ الرحمن الرحیم می باشد.
• ١٤ حرف عربی به عنوان حروف مقطعه در قرآن آمـده اسـت کـه در بـالا ذکـر شـد. اگـر تعـداد فرمهای مختلف استفاده شده را بشماریم بازهم چهارده فرم وجود دارد، چهـارده فـرم موجـود در قرآن:
الم - الر- المر- المص- کهیعص- ص- طه - طس - طسم - یس - حم - عسق - ق - نون
این چهارده فرم در اوایل ٢٩ سوره قرآن آمده است. اگر این سه عدد (١٤+١٤+٢٩) را بـا هـم جمـع کنیم حاصل ٥٧ خواهد بود. ٥٧ هم یعنی ١٩×٣
• حال اگر شماره سوره هایی را که حروف مقطعه در اوایل آنان ذکر شده است را با هم جمع کنـیم (٢+٣+٧+...+٥٠+٦٨ = ٨٢٢ )، حاصل ٨٢٢ خواهد بود. اگر ٨٢٢ را با تعـداد کـل حـروف مقطعـه یعنی ١٤ جمع کنیم، حاصل ٨٣٦ خواهد بود. ٨٣٦ هم یعنی ١٩×٤٤
• بین اولین سوره مقطعه (سوره ٢) و آخرین سوره مقطعه (سوره ٦٨ ) دقیقـا ٣٨ سـوره غیرمقطعـه وجود دارد. ٣٨ هم یعنی ١٩×٢
• مثلا یکی از سوره ها که با حروف مقطعه شروع شده است، سوره ٥٠ است. این سـوره بـا حـرف ”ق” شروع شده است. جالب است که تعداد ”ق” در این سوره ٥٧ عدد است. ٥٧ یعنی ١٩×٣
• یکی دیگر از سوره ها که دارای حرف مقطعه ”ق” است سوره ٤٢ اسـت. جالـب اسـت کـه ایـن سوره هم دارای ٥٧ حرف ”ق” است. ٥٧ یعنی ١٩×٣
• تعداد حرف ”ق” در دوسوره ٤٢ و ٥٠ جمعا ١١٤ است. ١١٤ تعداد سوره های قرآن هم اسـت. از اینجا متوجه می شویم که حرف ق نشانگر قرآن است. اگـر یکـی از کلمـات قـرآن کـه دارای ق است در این دو سوره حذف شده باشد، تعداد قاف ها به هم می خورد. در سوره ٥٠ بعد از حرف قاف از قرآن به عنوان مجید نام برده شده است (قرآن مجیـد). اگـر مقـدار ابجـد کلمـه مجیـد را محاسبه کنیم، دقیقا عدد ٥٧ را بدست خواهیم آورد. این باز هم ثابت می کنـد کـه حـرف قـاف نشانگر قرآن مجید است.
• سوره ٦٨ با حرف مقطعه نون شروع میشود. تعداد حرف ”ن” در سوره ٦٨ دقیقا ١٣٣ اسـت. ١٣٣ هم یعنی ١٩×٧
• کلمه واحد در عربی دارای مقدار ابجد نوزده است. در واقع نوزده برای یک هدف در قـرآن جـای داده شده است و آن هم اثبات پیام یکتایی خداست.
این روابط جزو روابط ساده اند. کسانی که اینها را بازی ریاضی بحساب میآورند؛ میخواهند بگویند که خدا در قرار دادن این روابط در قرآن؛ کار عبثی انجام داده است. آنها فکر میکنند که در قرن حاضر بدون پیام خدا هدایت امکان پذیر است. بدون راهنمایی های خدا، هدایت امکان پذیر نیست. خدا میداند که قرن 21 به چنین معجزه ای نیاز دارد و به همین خاطر این معجزات را در قرن 21 آشکار نمود. متاسفانه کسانی که در قرنهای قبلی زندگی میکنند و از استایل زندگی گذشتگان تقلید میکنند؛ احساس میکنند به معجزه قرن حاضر نیاز ندارند و آن را بدعت میدانند. ولی خدا هر ملتی را برای قرنی که در آن متولد میشود؛ آفریده است و آن ملت باید خود را با آن قرن هماهنگ کند. آزمایش خدا همین است و باید مردم خودخواهی های خویش را از بین ببرند و یک سری اصول بدیهی را بپذیرند. ما باید هدف نهائی معجزات ریاضی را بدانیم و درک کنیم و آن را مهر تایید بگذاریم و مثل ساحران زمان موسی، دل از دیگر جادوها بکنیم و به معجزه و نشانه قرن حاضر خدا رو بیاوریم و ایمان خود را محکم کنیم. خدا یک ریسمان محکم برای هر قرنی دارد که اگر به آن ریسمان چنگ نیندازید، منحرف خواهید شد. حالت سومی وجود ندارد.