اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت یکصد و بیست و دوم)
هوش زیر کلاغی (بخش هشتم)
معنویت یا علم و ثروت ( قسمت 3 )
کَبَد (سختی های نظام رحمانی)
خدای مهربان و حکیم می فرماید که لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ یعنی ما انسان را در سختی و رنج آفریدیم. در قرآن، کَبَد به عنوان سختی های نظام رحمانی بکار برده شده است.
کَبَد = سختی ها و رنج های نظام رحمانی
این کلمه معنای بسیار جالبی را در خود نهفته دارد که بیشتر مشکلات بشریت از انحراف این نکته پیش آمده است. آیه لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ به آن معنا نیست که نعوذبالله خدای قادر توانا، انسان را به سختی آفریده است؛ بلکه به این معناست که از همان اول، سرشت انسان با سختی و رنج چیده شده است. انسان نباید سختی ها و رنجهای نظام رحمانی را در زندگی خود حذف کند. تحمل این نوع سختی هاست، که انسان را درمان میکند. سختی های نظام رحمانی را با سختی هایی که انسان خودش، برای خودش پیش می آورد، نباید اشتباه گرفت.
این یک واقعیت است که اکثر انسانها تقریبا همیشه بیمار هستند، بعضی مواقع جسمی و بعضی مواقع روانی. متاسفانه مردم دیگر زیر نور آفتاب نمی روند و یا با انواع ضد آفتاب ، اثرات مفید آن را خنثی میکنند. جالب است که این نوع محافظت را ضدیت! با آفتاب نامگذاری کرده اند.
یا مردم در تابستان همیشه کولر روشن میکنند و به این طریق با گرمای تابستان ضدیت میکنند. یا در زمستان نمیخواهند سرما را حس کنند و همیشه کنار بخاری هستند. مردم دیگر پیاده روی نمی کنند و مسافتهای کوتاه را هم با ماشین طی میکنند. اینها به نوعی ضدیت با سختی های نظام رحمانی است. نظام رحمانی یک سری سختی های طبیعی دارد که نباید با آن مقابله کرد و این سختی ها سازنده است و عدم اجرای آن یا ضدیت و مقابله با آن، انسان را بیمار جسمی و یا روانی میکند. این نوع سختی هاست که به انسان صبر، مقاومت، بردباری می آموزد.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿۴﴾
براستى که انسان را در رنج و سختی آفریده ایم (۴)
ضدیت با نظام رحمانی، هزینه های زیادی دست انسان می گذارد. این هزینه ها، پول به هدر دادن است. جالب است که در تائید این نکته، آیه بعدی در مورد تلف کردن مال فراوان صحبت می فرماید. انسان فکر میکند که با ضدیت علیه سختی های نظام رحمانی، امنیت یافته است، ولی در واقع بدون آن که خود بداند، خودش را وارد محوطه خطر و قرمز کرده است.
أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ﴿۵﴾ آیا پندارد که هیچ کس هرگز بر او دست نتواند یافت (۵)
یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالًا لُبَدًا ﴿۶﴾ گوید مال فراوانى تباه کردم (۶)
انسانها نسبت به کسانی که آنان را به نظام رحمانی راهنمایی کنند ، نفرت پیدا میکنند. آنان نسبت به کسی که آنان را در نظام رحمانی نگهدارد و توصیه به ماندن در آن و یا توصیه به تحمل سختی های آن کند، کینه توزی میکنند. آیه زیر به این نکته اشاره دارد.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ﴿۶۰﴾
و چون به آنان گفته شود [خداى] رحمان را سجده کنید مى گویند رحمان چیست آیا براى چیزى که ما را [بدان] فرمان مى دهى سجده کنیم و بر رمیدنشان مى افزاید (۶۰)
مردم نسبت به کسانی که آنان را به سمت نظام رحمانی راهنمایی کنند، نفرت پیدا میکنند. زیرا آنان مخالف سختی های نظام رحمانی هستند و آن را نمی پذیرند. مردم رفاه را با حذف سختی های نظام رحمانی برابر میدانند که این اشتباه مهلکی است. رعایت نظافت و اصول بهداشتی خیلی خوب است ولی زیر آفتاب نرفتن و خاکی نبودن و همیشه زیر کولر بودن و یک سری راحتی های دیگر و زیاده روی در اینها که مخالف نظام رحمانی است؛ از بین برنده سلامتی انسانهاست. بیشتر مخالفت انسانها با دستورات قرآن، بخاطر این است که قرآن آنان را به سمت چیزهایی دعوت میکند که ابتدا برایشان کمی سخت است و در نتیجه مردم نسبت به آن دستورات نفرت پیدا میکنند. مردم به اشتباه رفاه را ضدیت با کَبَد ها و سختی های نظام رحمانی تعریف میکنند. آنها برای از بین بردن این سختی ها، هزینه میکنند و پول خود را در این راه تلف میکنند و هزینه های زیادی دست خود می گذارند.
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا ﴿۴۱﴾
و به راستى ما در این قرآن [حقایق را] گونه گون بیان کردیم تا پند گیرند و[لى] آنان را جز نفرت نمى افزاید (۴۱)
وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِیرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا ﴿۴۲﴾
و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند یاد کردند که اگر هرآینه هشداردهنده اى براى آنان بیاید قطعا از هر یک از امتها[ى دیگر] راهیافته تر شوند و[لى] چون هشداردهنده اى براى ایشان آمد جز بر نفرتشان نیفزود (۴۲)
همیشه کسانی که مردم را به سمت نظام رحمانی راهنمایی کنند، مردم از آنان نفرت پیدا میکنند. بیشتر مردم نصیحت کنندگان را دوست ندارند.
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ ﴿۷۹﴾
پس [صالح] از ایشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولى شما [خیرخواهان و نصیحتگران] را دوست نمى دارید (۷۹)
قرآن کتاب معتدلی است و دستوراتی را بیان می فرماید که برای ما انسانها قابل اجرا باشد. قابل ذکر است که خدای مهربان به ما انسانها توصیه فرموده است که نصیب خود را از دنیای فانی فراموش نکنیم و از نعمتهای آن بطور معتدل و بدون اسراف استفاده کنیم (وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا).
وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿۷۷﴾
و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنانکه خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین فساد مجوى که خدا فسادگران را دوست نمى دارد (۷۷)
افراد زیادی در تاریخ، لایف استایل زندگی خود (طریقت زندگی) را از این قاعده قرآنی منحرف کردند و خیلی به مال دنیا چسبیدند و به آنچه خدا برای آنها در نظر گرفته بود رضایت ندادند و یا اینکه کلا تارک دنیا شدند و دور همه چیز را خط کشیدند. خدای حکیم هیچکدام از این دو روش را قبول ندارد. روش میانه ای مورد قبول خداست که نصیب خود از دنیا را فراموش نکنید و همچنین غرق مال دنیا هم نشوید. طریقت و لایف استایل زندگی باید دقیقا طبق آنچه که قرآن فرموده است باشد. خدا خیلی اصرار دارد که سختی های نظام رحمانی در طریقت و لایف استایل زندگی به بهانه رفاه حذف نشود. همچنین به بهانه اعتکاف و عزلت نشینی، نباید نصیب خود از دنیا را فراموش کرد.
براساس آیه قرآنی؛ کسی ثروتمند واقعی است که سبک زندگی او طوری باشد که در این دنیا خوف و حزن نداشته باشد. هدف از فرستاده شدن انسانها به زمین هم همین است. تمام ماجرای این دنیا در همین دو آیه خلاصه میشود:
یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۳۵﴾
اى فرزندان آدم چون پیامبرانى از خودتان براى شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند پس هر کس به پرهیزگارى و صلاح گراید نه بیمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین مى شوند (۳۵)
وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۳۶﴾
و کسانى که آیات ما را دروغ انگاشتند و از [پذیرش] آنها تکبر ورزیدند آنان همدم آتشند [و] در آن جاودانند (۳۶)
تمام مشکلات بشریت در داشتن خوف و حزن است. ثروتمند واقعی کسی است که در این جهان طوری زندگی کند و لایف استایل زندگی خود را طوری تنظیم کند که خوف و حزن او به حداقل برسد. در بهشت که یک زندگی واقعی در آن برقرار است؛ مردم مشغولیتهای الکی و بی فایده ندارند بلکه همگی به امور مفید مشغولند (فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ ) اما در این دنیا مردم بیشتر به چیزهایی مشغولند که برای آنان خوف و حزن ایجاد میکند (شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا).
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ ﴿۵۵﴾
در این روز اهل بهشت کار و بارى خوش در پیش دارند (۵۵)
در این دنیای فانی، بیشتر مردم مشغول امورات غیر مفید دنیوی هستند. فنگ شوئی یکی از این مشغولیتهای بی فایده و مضر است که مخالف کَبَد های نظام رحمانی است. بعضی از مردم هر ساله چیدمان خانه شان را عوض میکنند و اموالشان را در این راه هدر میدهند. کسی که خوف و حزن و نگرانی نداشته باشد، این کار را نمی کند. این جور مشغولیتها یک نوع وسواس و بیماری است، در حالی که بعضی ها آن را پیشرفت و رفاه میدانند. آنان به این طریق میخواهند حس سیر نشدنی رفاه مادی را در خود ارضا کنند. در حالی که ارضای حس مادی بدون رضایت معنوی امکان پذیر نیست.
در حالتی که انسانها خود را از سختی های نظام رحمانی محروم کنند و از آن فرار کنند، مشکلات غیر واقعی و اهداف غیر واقعی بوجود میاید. کسی که رنج و سختی های رحمانی را قبول نکند و پاس نکند، برده و عبد هر روشی میشود که این سختی ها را برایش بردارد. زیرا طبیعت و نظام رحمانی، نماد قدرت خداست و برداشتن آن هزینه های زیادی میخواهد.
معمولا هر کسی بنابه شرایط محیطی دچار سردرد و یا سرماخوردگی میشود. اما خیلی از مردم تحمل سختی آن را ندارند و شروع میکنند به خوردن انواع داروهای شیمیایی. نتیجه قطعی این روش، برده داروهای شیمیایی شدن است. اما اگر افراد داروهای شیمیایی مصرف نکنند و به توانایی های پایه ای بدن خویش متکی شوند؛ هم با نظام و طبیعت رحمانی انس می گیرند و هم اینکه هزینه های خیلی کمتری را متحمل میشوند. رنج ها و سختی های رحمانی ارزش تحمل کردن را دارند. تنها راه تحمل این نوع سختی ها، بالابردن هوش معنوی است. کسی که هوش معنوی بالایی ندارد، میگوید که چرا باید یک روز صبر کند تا سردردش خوب شود؛ او میگوید که با خوردن یک قرص، در طول چند دقیقه درد را از بین می برد. هوشهای معنوی بالا به این نکته پی برده اند که تحمل بعضی دردها، خودش یک نوع درمان است. تحمل کَبَدهای رحمانی اصل دارو و درمان است.
نسخه هر کسی در زندگی با دیگری فرق میکند. اما روشهای میانبر و غیر رحمانی، یک نسخه مشترک برای همه می پیچد. هوش معنوی پایین نسخه مشترک برای همه می نویسد. مثلا یکی در اینستاگرام، غذا و یا مد خاصی را استفاده میکند. دیگران از او تقلید میکنند و فکر میکنند خوشبختی در این مد است. در حالی که در طریقت و لایف استایل زندگی، نسخه های مشترک بی معناست. نسخه های مشترک برای اقتصاد، زمانی مردم را به سمت تفکرات کمونیستی متمایل کرد. اکنون نیز در لایف استایل زندگی و طریقت زندگی نظام کمونیستی برقرار شده است. فقر معنوی، مردم را به استفاده از این نوع نسخه ها میکشاند. مردم در سبک زندگی کمونیستی شده اند و خلاقیت و ابتکار و منفرد بودن را از خود گرفته اند. برچسبهای قومی، فرقه ای، مذهبی، سیاسی؛ همگی یک نسخه اشتراکی و کمونیستی هستند که متکی به هوشهای مادی هستند و هوش معنوی در آنها نیست.
خدای مهربان برای هر فردی نسخه مربوط و مخصوص به او را می پیچد. خدا آنقدر قدرتمند است که برای هر کسی نسخه مخصوص به خودش را برایش می پیچد. به همین خاطر در قرآن، خدای عالمیان در مقام رب و تربیت کننده افراد، همیشه بصورت (ربّک، ربّکم) به کار برده میشود. ربک یعنی پرورش دهنده و رب تو. و این به آن معناست که قوانین و سختی های نظام رحمانی طوری چیده شده است که انگار خدا اختصاصا برای هر کسی کلاس آموزشی خصوصی گذاشته است. هر انسانی درمان مخصوص به خود را دارد و در واقع درمانگر اصلی ما خدای عالمیان است.
پروردگار و ربّ ماست که فرآیند درمان ما را می پیچد. علم پزشکی و روانپزشکی با نسخه های کلی میخواهند مردم را درمان کنند که این اشتباه است. اما متاسفانه انسانها در مقابل هدایتها و نسخه های خدا، جبهه گیری میکنند و حتی از آن متنفر میشوند. آنها فکر میکنند که خدای رحمان لذتهای دنیوی را از آنها می گیرد. وقتی دستورات و نسخه خدای رحمان به آنها گفته شود و یادآوری شود، نسبت به آن جبهه می گیرند و اما وقتی دستورات بی معنی و خرافه غیر خدا ذکر شود؛ رو به آن می برند و آن را به کار می گیرند.
وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ﴿۴۶﴾
و بر دلهایشان پوششها مى نهیم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینى [قرار مى دهیم] و چون در قرآن پروردگار خود را به یگانگى یاد کنى با نفرت پشت مى کنند (۴۶)
حتی اگر نسبت به تربیت صحیح کسی اقدام کنید و او را به سمت معنویت صحیح راهنمایی کنید؛ بعد از مدتی نسبت به شما حس نفرت پیدا میکند. فقط خدای مهربان میتواند نسخه مشترک برای همه مردم بنویسد. خدای مهربان در قرآن یک سری توصیه ها نموده است که بطور کلی برای نفس واحده تمام انسانها صادق است و درمان است. زیرا انسانها در فاز معنوی و در سطح نفس همگی از یک نفس واحده آفریده شده اند(هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ). اما در بقیه موارد هر انسانی با دیگری متفاوت است. بنابراین در فاز مادی و آموزش و تربیت، خدای مهربان به عنوان ربّ، ما را خصوصی تربیت میکند. ما با انجام دستورات خدا و اعتماد و توکل به او؛ در مسیر تعیین شده او قرار می گیریم. بنابراین با فرامین خدای رحمان باید همراه شویم و بدون ترس آن را اجرا کنیم تا خدا ما را تربیت کند و رشد دهد. در صورت عدم همراهی با تربیتهای خدای یگانه، نفس ما آموزش ناپذیر میشود. مثلا وقتی خدای مهربان نمازهای روزانه برای ما قرار داده است، یعنی در زمانهای مشخصی باید کار و خواب و سایر مشغله ها را رها کرد و نماز بجا آورد. اگر چه این کار سخت است ولی این سختی، جزو سختی های نظام رحمانی است و درمان دردهای روانی است. تحمل این سختی ها خودش لذت است.
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحًا لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ﴿۱۸۹﴾
اوست آن کس که شما را از نفس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد پس چون [آدم] با او [حوا] درآمیخت باردار شد بارى سبک و [چندى] با آن [بار سبک] گذرانید و چون سنگینبار شد خدا پروردگار خود را خواندند که اگر به ما [فرزندى] شایسته عطا کنى قطعا از سپاسگزاران خواهیم بود (۱۸۹)
خدا به هرکسی به اندازه و مقدار مشخصی روزی میدهد و این نوع تقسیم در راستای تربیت ماست. ما میتوانیم تلاش کنیم و ثروت بیشتری کسب کنیم ولی این هم باز محدودیتهایی دارد. درمان اصلی هر انسانی بسته به تربیت او دارد. هر کسی باید علت و دلیل بیماری و یا احساس فقر و کمبود خود را درک کند و نسخه مخصوص به خود را با توجه به دستورات رب و پروردگارش بپیچد و روش حل آن را با قلبش بپذیرد. به این طریق مردم قدر سلامتی و داشته های خویش را میدانند و گرنه استفاده از سایر روشها نوعی جادو است. فقر معنوی، بزرگترین بیماری مسری قرن حاضر است. تنها مرضی که خدا خیلی زیاد در مورد آن حرف زده است، مرض قلب است. از همینجا مشخص میشود که تمام امراض و نارضایتی های دیگر از همین مرض ناشی میشوند. قلب یک کانورتر و مترجم معنوی بین جهان مادی و جهان معنوی است و این بنیاد هر انسانی است. در صورتی که قلب بیمار باشد، دیگر فرد وقایع جهان و حتی خودش را درک نمی کند و همه چیز را اشتباهی متوجه میشود. از همین جا انواع نیازهای کاذب و به تبع آن بیماریهای عجیب و غریب پیش خواهد آمد. نیاز کاذب ، بیماریهای ناشناحته پیش خواهد آورد. برخلاف باور عموم، بیماریهای معنوی همه گیرتر و مسری تر هستند و از بیماریهای جسمی خیلی خطرناکتر هستند. طوریکه بعد از مدتی بسیاری از مردم، خیلی از معناهای غلط را می پذیرند و به یک باور عمومی تبدیل میشود و این یکی از علامات آخر الزمان و آخر دوره ها است. در بیماری قلبی افکار سفیهانه به عنوان هوش معنوی قالب میشود. حرص، طمع، حسادت، حسرت همگی نتایج نسخه های بشری هستند که در جهان امروزی خیلی زیاد است. نسخه های بشری برای رهایی از این مشکلات، مشروبات الکلی، مخدرات، اسراف، خریدهای اضافی و ولگردی، آهنگها و فیلمهای آلفایی را پیشنهاد میدهد. اگر در اینترنت جستجو کنید، نسخه های بشری زیادی را می بینید که مثلا میگویند اگر ده چیز را رعایت کنید، غم ندارید و یا اگر سی مورد زیر را رعایت کنید، خیلی خوشبخت می شوید و از این نوع اشعار خیلی زیاد است. شعر نوعی نسخه کلی و اشتراکی است که مثل وحدت وجود، وجود تمام اعضاء را آلوده میکند. وحدت وجود یک نوع بیماری و نسخه مسری است.
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ ﴿۱۰﴾
در دلهایشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت (۱۰)
اتحاد اصلی بین افراد و امتها فقط زمانی میسر است که وقایع جهان را مشترک بفهمند و کانورتر معنوی آنها یکسان باشد و یا نزدیک به هم باشد. وقتی در یک جامعه همه مردم به ثروت های مادی به دیده زینت آلات موقت و فانی دنیوی نگاه کنند و همگی از ثروت فقط به عنوان یک وسیله موقت نگاه کنند؛ آن موقع میتوان آن جامعه را متحد نامید.
وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۶۳﴾
و میان دلهایشان الفت انداخت که اگر آنچه در روى زمین است همه را خرج میکردى نمى توانستى میان دلهایشان الفت برقرار کنى ولى خدا بود که میان آنان الفت انداخت چرا که او تواناى حکیم است (۶۳)
تمام بیماریها از بیماری قلب ناشی میشوند. اینجا منظور از قلب ، قلب فیزیولوژیکی نیست که خون را در بدن ما پمپاژ میکند؛ بلکه کانورتر (تبدیل کننده و مبدل) معنوی است. وقتی آدمیان هدف از زندگی را متوجه نشوند و ندانند که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم و چه سرنوشتی در انتظارمان است؛ در آن صورت کانورتر و تبدیل کننده معنوی آنان مشکل دارد. همین کانورتر معنوی طرز استفاده و توکل آنان را تغییر میدهد و از آن به بعد در نظام رحمانی و طبق قواعد آن نخواهند بود و به همین دلیل، دچار انواع فقر و بیماریهای دیگر خواهند شد. تمام بیماریهای دیگر از بیماری قلب ناشی میشوند. به همین خاطر خدای حکیم در قرآن از تنها مرضی که زیاد حرف زده است، مرض قلب است. خدا نه تنها از این مرض حرف زده است، بلکه از ازدیاد آن هم حرف زده است. یعنی کسی که قلبش بطرز درست، معنویات را نفهمد؛ مرضهایش بیشتر میشود. آنطور نیست که ثابت بماند. بطور قطع میتوان گفت که تمام امراض جسمی و غیر جسمی، فقر معنوی، نیازهای کاذب ، تغییر خلقت خدا، حتی فقر مادی از کانورتر معنوی غلط ناشی میشوند.
باید تمام کبدها و سختی های رحمانی را قبول کنید تا بتوانید به مرحله صبر و توبه برسید. همان کاری که ایوب انجام داد. خدا به ایوب توصیه فرمود که از توانایی های پایه ای خودت استفاده کن. حتی اگر امکانات زیاد باشد، دلیلی برای زیاده روی و اسراف نیست. حتی یک روز کامل بیکار بودی، باز باید به اندازه بخوابید و نباید در خواب زیاده روی کرد.
انسانها سختی های نظام رحمانی را برای خود به عنوان عذاب در نظر می گیرند. نور خورشید، سرما، گرما و ... را دشمن خود میدانند و این خودش غلط انداز است و آنان را وارد کانال خطرناکی میکند؛ طوریکه آنان نسبت به سختی های نظام رحمانی ناشکری و ناسپاسی میکنند و تمام سرمایه خود را جهت برداشتن این سختی های مفید هزینه میکنند و در نتیجه به حس تنفر نسبت به نظام رحمانی میرسند و در نهایت به حس رضایت از نظام رحمانی نخواهند رسید. نفس انسان فقط وقتی وارد بهشت خواهد شد که به حس راضیه مرضیه رسیده باشد. زیرا تربیتی که خدا برایمان در نظر گرفته است، شامل یک سری سختی ها ست که باید تحملش کنیم و نسبت به آن رضایت داشته باشیم. بزرگترین بدبختی و جهالت انسان این است که برداشتن این سختی های رحمانی را رفاه میداند و در نتیجه نسبت به خدای رحمان بیگانه میشود.
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾ اى نفس مطمئنه (۲۷)
ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾ خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾ و در میان بندگان من درآى (۲۹)
وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾ و در بهشت من داخل شو (۳۰)
تحمل سختی های نظام رحمانی، انسانها را به سمت بندگی خدای رحمان میبرد. در صورت تلاش برای برداشتن این سختی ها، بنده غیر خدا (مثل ثروت، مقام و ...) خواهید شد. تنها راه متقاعد کردن خود برای تحمل سختی های رحمانی این است که هوش معنوی خود را بالا ببریم. هوش معنوی آنقدر مهم است که باید از خدا بخواهیم که آن را به ما اعطا کند. کسی که هوش معنوی بالایی داشته باشد؛ بهترین نعمتی است که خدا به او داده است.
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۲۶۹﴾
(خدا) به هر کس که بخواهد حکمت مى بخشد، و به هر کس حکمت داده شود، به یقین، خیرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان، کسى پند نمى گیرد. (۲۶۹)
در مبحث درمان بیماری ایوب مطرح شد که سردی و مغتسل شدن با طبیعت و نظام رحمانی مهمترین روش درمان بیماریهاست و این البته برای درمان بیماریهای روانی هم صادق هست. بیشتر افرادی که دچار بیماری میشوند؛ خیلی به این دنیای فانی توکل میکنند و به آن دلخوش میکنند. دنیا باید به عنوان یک سردی بهش نگاه کنید و زیاد بهش دلخوش نکنید و فقط به خدا توکل کنید (فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ). اگر به غیر خدا توکل کنید؛ یعنی غیر خدا را به عنوان گرمی پذیرفته ای و در نتیجه یا بیمار جسمی میشوید و یا بیمار روانی. اگر به غیر خدا توکل کنید، آسیب پذیر میشوید، چه از نظر جسمی و چه از نظر روانی.
اضطراب و استرس بیماریهایی هستند که خود بشر آن را درست کرده است. عدم وجود بعضی گرمی ها در زندگی، خیلی ها را دچار استرس و اضطراب کرده است و آنها بخاطر نداشتن یک سری گرمی ها، احساس بدبختی میکنند. این طرز تفکر اشتباه است.
در قسمتهای قبلی گفته شد که آخرین لایه انسان، لایه خاکی است که نشان میدهد که انسان باید خاکی باشد تا بتواند مثل ایوب با زمین مغتسل شود. مغتسل شدن با نظام و طبیعت رحمانی، سختی نیست و بلکه رحمت است. اجنه و شیاطین، لایه خاکی ندارند و آنان فقط شش لایه دارند. لایه خاکی مثل قرقره، به انسان در عبادات و عبودیت کمک میکند. شیاطین که لایه خاکی را ننگ میدانستند؛ با آنکه هزاران سال بیشتر از انسان عمر میکنند؛ ولی هوش معنوی بسیار پایینی دارند و بجای هوش معنوی، کید بکار می برند و برای همیشه از درگاه خدا رانده میشوند.
1 |
کالبد مادی |
جسم خاکی |
2 |
لایه ناری یا آتشی |
|
3 |
شعور و یا احساسی |
|
4 |
منطق و هوش |
|
5 |
کانورتر و رابط بین کالبد مادی و معنوی |
قلب |
6 |
کالبد معنوی |
نور |
7 |
نفس |
اما بیشتر مردم برای خود لایه دیگری میسازند که امکان تماس با زمین و مغتسل شدن با آن را برای آنان را از بین می برد. این لایه ممکن است که اعمال جراحی زیبایی غیرضروری ، انواع داروها و قرصهای شیمیایی، مخدرات، مشروبات و ... باشد. اینها نوعی نقاب و ماسک هستند. بیشتر مردم ثروتشان را برای نقاب سازی و ماسک سازی بکار می گیرند و این نوع ثروت بسیار مضر است برایشان؛ زیرا برای مبارزه با نظام رحمانی استفاده میشود. افراد می گویند که من دکترم، من مهندسم، من حاجیم و ... تمام اینها نقابها و ماسکهایی هستند که جلو رشد مَنِ واقعی افراد را می گیرد. فرض کنید شما در یک جمع هستید؛ راحت حرف می زنید، راحت جابجا می شوید؛ اما به یکباره، یکی شما را حاجی و یا دکتر و یا مهندس و ... صدا می زند؛ در آن صورت دیگر نمی توانید خودتان باشید. انگار طلسم میشوید. تعریف طلسم همین است. اینجور نقابها و ماسکها، لایه دیگری و شبهه لایه ای برای انسان می سازد که جلو رشد معنوی انسانها را می گیرد.
جامعه از نقابداران انتظارات خاصی دارد که آنها را درگیر خود میکند و دیگر زمانی برای رشد نفس انسان نمی ماند. این نوع سیستم یک سیستم ضحاکی است که این جور نقابها و ماسکها مثل مار به جان آدمی می افتند.
از بچگی به کودک تلقین میکنند که تو دکتر شو، مهندس شو، ... شو تا پولدار شوی. این را مثل یک مار مخفی به جان بچه می اندازند و دیگر آن بچه، از نظر معنوی متوقف میشود و تمام فکر و ذکرش میشود پول. که اگر بعدا پول زیادی نداشته باشد و به آن نرسد، احساس شکست و نارضایتی میکند. این نوع سیستم یک نوع سیستم ضحاکی است که کنایه از یک مار مخفی در وجود هر انسانی دارد که این مار مخفی تغذیه لازم دارد. این مار مثل انگل تغذیه لازم دارد و دیگر افراد برای بدست آوردن این نوع تغذیه، از روشهای نا کار آمد و مصنوعی سازی هم استفاده میکنند.
از همینجا کارما پیش آمد و اختراع شد. جامعه ماسک زده، طبق قوانین کارما می چرخد و گرنه در نظام رحمانی، کارما خرافه ای بیش نیست. تنها گرمیی که انسان باید داشته باشد، خدای عالمیان است و به همین خاطر باید به فقط خدا توکل کنید. توکل کردن به خدا یعنی بقیه چیزها و بقیه افراد را برای خود سرد کنید. دل کندن از غیر خدا ، خودش اصل درمان است. عده ای دنبال غیر خدا می افتند که به آنان آرامش دهد و یا درمانشان کند؛ ولی در واقع، درمان اصلی در دل کندن از غیر اوست. باید غیر خدا (هر کس میخواهد باشد) را برای خود سرد کنید و به آن خالق یکتا پناه ببرید.
وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ ﴿۱۲﴾
و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آنکه ما را به راه هایمان رهبرى کرده است و البته ما بر آزارى که به ما رساندید شکیبایى خواهیم کرد و توکلکنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند (۱۲)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت یکصد و بیست و یکم)
هوش زیر کلاغی (بخش هفتم)
معنویت یا علم و ثروت ( قسمت 2)
قبل از طوفان زمان پیامبر نوح؛ هر کسی جسمش قوی تر بود، مورد توجه تر و ثروتمندتر بود. بعدا در زمان فرعون، هر کسی با لایه ناری (لایه آتشی) ارتباط داشت، قوی تر معرفی میشد و منابع زمین را در اختیار می گرفت. به همین خاطر در زمان فرعون، جادوگری رواج داشت و در اختیار طبقه حاکم بود. بعدا که شعر و فیلم بوجود آمد، عده ای که شعرهای احساسی تر می سرودند و یا فیلمهای احساسی تر بازی میکردند و اشک و خنده آدمها را در می آوردند، مهمتر بودند و قطعا ثروتمندتر هم میشدند. اما حالا دوره عوض شده است و هر کس هوش مادی قوی تری داشته باشد، از نظر مادی ثروتمندتر میشود. هر کس ثروت بیشتری پیدا کند، موفق تر بحساب میاید. خدای رحمان همه اینها را رد میکند و هوش معنوی رحمانی را ملاک قوی تر بودن قرار میدهد. خدا در قرآن، بارها هوشهای مادی و ثروت را بدون معنویت، لهو و لعب بحساب میاورد.
زمانی مردم جسما همدیگر را تحت سلطه خویش در می آوردند. بعدا از طریق جادو، همدیگر را تسخیر میکردند. قرنها بعد، از طریق تحریک احساسات و مفاهیم شیطانی مثل عشق همدیگر را تحت سلطه خویش در می آوردند. اما در نهایت شیطان میخواهد به مردم بقبولاند که هر کس هوش مادی اش قوی تر باشد ، بهتر است. بهتر بودن از نظر شیطان، یعنی سلطه گرتر بودن. اما در هوش معنوی نظام رحمانی، سلطه گری بی معناست. نظام رحمانی براساس هوش معنوی کار میکند؛ اما در نظام فعلی دنیا، بین مردم هوش مادی جریان دارد و از این طریق بر هم سلطه گری میکنند.
خدای مهربان حکیم، قرآن را خیلی ساده و قابل فهم نازل فرموده است. آن قادر متعال هر حکمی که در قرآن می فرماید، مطمئنا عدم رعایت آن حکم ریشه مشکلات اصلی انسانهاست. اگر کل قرآن را نگاه کنید، تعداد آیات معدودی بطور مستقیم به اقتصاد و ثروت اشاره میکنند. یکی از این دستورات مهم حرام بودن رباست. خدای قادر متعال صراحتا از کلمه حرام (وَحَرَّمَ) برای ربا استفاده می فرماید (وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا). خدای حکیم برای منع هر چیزی از کلمه حرام و حلال استفاده نمی کند. کسی به جز خدا نمی تواند از این دو کلمه استفاده کند. تعداد موارد معدودی توسط خدای مهربان حرام اعلام شده است. وقتی یک چیزی حرام اعلام میشود، یعنی خدای قادر حکیم خط و مرزی را میخواهد برای زندگی انسانها تعیین فرماید. این مرز نباید هیچوقت شکسته شود. حتی نباید به شکستن آن هم فکر کرد. هیچ حکم و فتوایی نمیتواند این مرز را بشکند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ ﴿۱۱۶﴾
و براى آنچه زبان شما به دروغ مى پردازد مگویید این حلال است و آن حرام تا بر خدا دروغ بندید زیرا کسانى که بر خدا دروغ مى بندند رستگار نمى شوند (۱۱۶)
چند آیه معدود در مورد ربا در قرآن ذکر شده است؛ اما هر کلمه از این چند آیه، دنیایی از مطالب در آن نهفته است. در قسمت قبل گفته شد که هر نوع معامله ای در ربا یک نوع کلک و سوء استفاده و ضعیف کشی و رانت خبری را در نهان خود دارد. کسی که پنهانی از طریق عواملی خبر دارد که فلان زمین و یا هر چیز دیگری ارزشش بالا میرود؛ پیش دستی کرده و از صاحب زمین می خرد. صاحب زمین هم بی خبر است. این سود هنگفت و چند برابری (أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً) یک نوع رباست. اگرچه این نوع معامله هم با رضایت طرفین انجام می پذیرد، ولی ماهیت ربایی دارد. کسانی که ربا میخورند، تنها دلیلشان این است که میگویند بیع و ربا مثل همند (ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا)، زیرا در هر دو با رضایت طرفین انجام می پذیرد. این جمله (إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا = داد و ستد هم مثل ربا است) یک نوع منطق و هوش مادی است. انسانها خیلی راحت از طریق منطق مادی فریب میخورند. هوش و منطق مادی بدون هوش معنوی خیلی ضعیف است. راز پیشرفته بودن بعضی امتها در بکارگیری هوش مادی نیست؛ بلکه در بکار گیری هوش معنوی است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۳۰﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید ربا را [با سود] چندین برابر مخورید و از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید (۱۳۰)
کسی که با رانت خبری و یا ضعف خبری دیگران پول زیادی بدست میاورد؛ از آنجا که پول بدست آمده بادآورده است، شروع میکند به ولخرجی و اسراف و افراط و تفریط. کسانی که هوش معنویشان پایین است، تحت تاثیر این حرکات قرار می گیرند و حسرت و ای کاش برایشان می ماند و احساس بدبختی میکنند. خیلی از مردم بخاطر این حسرتها تحت تاثیر جدی قرار می گیرند.
خدای مهربان ثروت را منع نکرده است ولی ثروت اندوزی به روش ربا را حرام کرده است. سیستم اقتصادی قرآن کمونیستی نیست و ربایی هم نیست. اگر افزایش ثروت براساس کار و تلاش و کوشش و راستی و صداقت و سازنده باشد، از نظر خدا ربا نیست. در سیستم ربوی، صداقت و راستی در کار نیست، بلکه بر اساس هوش مادی ضعیف دیگران می چرخد. خدا اصرار دارد و میخواهد که در نظام رحمانی ربا نباشد.
خدای حکیم مهربان میخواهد که این مشکلات را از پایه حل کند و نه با کمک زور و چماق و ایدئولوژیهای غلط. از همان اول به انسانها توصیه میفرماید که ای انسان ربا حرام است و وارد آن نشوید. زیرا در صورتی که ربا گسترش پیدا کند؛ دیگر مشکلات جامعه بوسیله هوش مادی بشر قابل حل نیست. بشر صد سال پیش خواست که مشکل اقتصادی جامعه آن موقع را به روش خویش حل کند و تفکرات کمونیستی ایجاد شد. کمونیست یک نوع هوش مادی غلط بود که باعث فروپاشی جامعه شد.
یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ﴿۲۷۶﴾
خدا از (برکت) ربا مى کاهد، و بر صدقات مى افزاید، و خداوند هیچ ناسپاس گناهکارى را دوست نمى دارد. (۲۷۶)
نتیجه غیرقابل اجتناب هوش اقتصادی غلط، دو قطبی شدن جامعه و تقسیم جامعه به ثروتمند و فقیر است. عده کمی خیلی ثروتمند میشوند و عده زیادی فقیر. وقتی بنا به یک برنامه اقتصادی، عده کمی ثروتمند شدند و عده زیادی فقیر، یعنی سیستم مشکل دارد. یک قاعده وقتی درست است که در مورد اکثریت جامعه درست باشد. مثلا اگر اکثریت یک جامعه دزد باشند، دیگر کار و تولید می خوابد و آن جامعه نابود میشود. تصور کنید که تمام افراد یک جامعه دکتر و پرستار و وکیل و یا مهندس و ... شوند؛ آنوقت میزان و ترازو به هم می خورد و دیگر کسی کارهای فروشندگی و تعمیرات و بنایی و ... نمی کند و تمام کارها می خوابد.
مردم معمولا از خود می پرسند که علم بهتر است یا ثروت؟ بیشتر مردم قبلا میگفتند که علم بهتر است. اما جواب صحیح این است که هوش معنوی از هر دو (علم و ثروت) سَرتر است. اگر علم و ثروت تحت پوشش هوش معنوی نباشند، علم و ثروت همدیگر را تحت سلطه خویش در می آورند. اکنون اگر خوب نگاه کنید، علم تحت سیطره ثروت قرار گرفته است. دانشگاه رفتن شده پولی و بیشتر مواقع اگر کسی پول کافی نداشته باشد، نمیتواند بعضی رشته ها را یاد بگیرد. علمی که تحت تسلط ثروت قرار گیرد، دیگر خاصیت علمی خودش را از دست میدهد. در سیستمهای ربایی، علم و ثروت جایگاه واقعی خود را از دست میدهند.
شیطان با گسترش سیستم ربایی، میخواهدکه نظام رحمانی را ناکارا نشان دهد و فقر و فحشا را گسترش دهد. شیطان هوش مادی بدون هوش معنوی را گسترش میدهد و به این طریق فقر و فحشا را گسترش میدهد. توجه شود که هوش مادی برای زندگی لازم است ولی بدون هوش معنوی منحرف خواهد شد و به بیراهه میرود و بعد از مدت کوتاهی به بن بست میرسد و باعث گسترش فقر و فحشاء خواهد شد. در آیه زیر این مورد بیان شده است. شیطان فقر و فحشاء را از طریق هوش مادی (بدون هوش معنوی) گسترش میدهد. در آخر آیه فرموده است که خدا وَاسِعٌ عَلِیمٌ است. یعنی علم خدا واسع و گسترده است. اما علم انسان محدود است. بنابراین هوش معنوی که از طرف خدا میاید، علم محدود انسان را کنترل میکند و از لغزش آن جلوگیری میکند.
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۶۸﴾
شیطان شما را از تهیدستى بیم مى دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى دهد، و خداوند گسترده داناست. (۲۶۸)
اما خدای مهربان، حکمت (هوش معنوی) را به ما پیشنهاد میدهد و ثروت واقعی یعنی این (وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا).
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۲۶۹﴾
(خدا) به هر کس که بخواهد حکمت مى بخشد، و به هر کس حکمت داده شود، به یقین، خیرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان، کسى پند نمى گیرد. (۲۶۹)
انسانها با ثروت اندوزی زیاده از حد از طریق روشهای ربایی و نادرست، دارند زندگی سختی را به خود و به همدیگر تحمیل میکنند. در اوائل این فشارها مشخص نیست. اما بمرور سختی ها آشکار میشود.
خیلی از ماها در طول زندگی خویش، به روشهای مختلف تلاش کردیم که ثروتمند شویم، ولی ثروتمند نشدیم. و البته این اتفاق حتی ممکن است به نفع ما هم بوده باشد. انسانهای نسل جدید هیچوقت نمی توانند به اندازه قدیمی ها ثروتمند شوند. ثروتمندترین فرد دنیا هم نمی تواند به اندازه یک صدم ثروتمندهای دوره های قبلی، ثروتمند باشد. همیشه گذشتگان از نسلهای آینده از نظر مالی و نفرات تواناتر بوده اند؛ همانطور که در آیه زیر به آن اشاره شده است (أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَأَکْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا).
کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَأَکْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلَاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ کَالَّذِی خَاضُوا أُولَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۶۹﴾
[حال شما منافقان] چون کسانى است که پیش از شما بودند آنان از شما نیرومندتر و داراى اموال و فرزندان بیشتر بودند پس از نصیب خویش [در دنیا] برخوردار شدند و شما [هم] از نصیب خود برخوردار شدید همان گونه که آنان که پیش از شما بودند از نصیب خویش برخوردار شدند و شما [در باطل] فرو رفتید همان گونه که آنان فرو رفتند آنان اعمالشان در دنیا و آخرت به هدر رفت و آنان همان زیانکارانند (۶۹)
ثروتمندترین فرد جهان در حال حاضر یک ده هزارم قارون هم ثروت ندارد. بنابراین ثروت ربطی به تکنولوژی های جدید ندارد. انسانها نیازمندتر شده اند و ثروتهایشان متزلزلتر. ثروتمندان امروزی، نیازهای متعدد و زیادی برای خود ایجاد کرده اند. اما ثروتمندان قدیم، با توجه به شرایط محیطی آن موقع نیازهای زیادی نداشتند. از هر جهت در نظر بگیریم، اکثر ثروتمندان امروزی، خیلی هم ثروت ثابت ندارند زیرا نیازهای مصنوعی زیادی برای خود ایجاد کرده اند و خود را درگیر این نیازها کرده اند.
نیازهای مادی بدون تاثیر معنویت، بزرگنمایی میشوند. انسانها با دور شدن از معنویت، نیازهای کاذب و مصنوعی برای خود ایجاد میکنند. ما انسانها اینطوری خلق شده ایم که بدون برآورده شدن معنویت، نیازهای مادی ما متفاوت و بزرگنمایی میشود. مثلا کسی که پرخوری میکند، یعنی در تغذیه اش معنویت بکار نمی برد و در نتیجه خیلی از چیزها که میخورد اضافه است و بی فایده و خیلی از مواقع مضرّ و در نهایت او را دچار انواع بیماریها می کند. به همین طریق، ثروتی که معنویت در آن بکار برده نشود، همینطور است و انسان را دچار بیماریهای روانی میکند. براساس آیه قرآن، انسانهای نسل جدید نسبت به گذشتگان از نظر ثروت و قدرت خیلی ضعیف ترند و ضعیف تر هم خواهند شد. پولِ بدون معنویت، در راه غیر معنوی هم خرج میشود. توجه کنید که کسب ثروت زیاده بر نیاز غیر مشروع نیست. خدا انسانها را در این زمینه آزاد گذاشته است. اما خدا از افراد میخواهد که زکات درآمدشان را بدهند. این یک آزمایش سنگین است. کسی که درآمدش زیادتر است، زکاتش هم زیادتر است. قطعا دل کندن از پول زیاد، بسیار مشکلتر از دل کندن از پول کم است.
شیطان بعضی حرفهای به ظاهر منطقی را با روش خودش ترکیب میکند و یک منطق و فلسفه نادرست را به انسان می قبولاند. مثلا نیازهای اقتصادی را بهانه میکند و در کنار آن فلسفه های خودش را مطرح میکند. مثلا میگوید که من اگر پول زیادی داشتم، تفریحهای زیادی میکردم، به چند یتیم کمک میکردم و زندگی مرفهی را برای خانواده ام مهیا میکردم و در نتیجه دچار تزلزل ایمان هم نمی شدم! این نوع تفکر یک نوع خیالپردازی است. اگر چه کمک به ایتام و فقرا کار بسیار مناسبی است ولی خدای حکیم ما را آفریده است و او میداند که محدوده توانایی انسانها در هر دوره ای چقدر است. آن قادر متعال برای تزکیه درآمدها، فرموده است زکاتش را بپردازید. و همچنین فرموده است؛ اگر ثروت هنگفتی (مثل گنج و یا جایزه و ...) بدست آوردید، خمسش را بپردازید. مقدار زکات ده درصد است و مقدار خمس، دو برابر زکات (بیست درصد) است.
مردم عادت کرده اند که زیاد پیش پزشک بروند. زیاد پیش پزشک رفتن بدون دلیل واقعی، نشان از عدم وجود معنویت در زندگی هاست. انسانها در طول عمر خویش باید کاری کنند که خیلی کم به پزشک نیاز پیدا کنند. این مورد در قسمت درمان بیماری ایوب مورد بررسی قرار گرفت. خدای مهربان در درمان بیماری ایوب، هوش معنوی فوق العاده ای را برای نجات بشریت مطرح فرموده است. خدای مهربان در مورد درمان بیماری جسمی در قرآن بسیار کم حرف زده است و آن را در داستان ایوب مطرح فرموده است. آن قادر حکیم با چند آیه؛ کل علوم پزشکی صحیح را بیان کرده است و همین چند آیه میتواند انسانها را از پزشک بی نیاز کند و یا نیاز به پزشک را به حداقل برساند. علوم پزشکی جدید باید خود را زیر چتر این چند آیه قرار دهند و به بیراهه نروند. قرآن فقط برای عامه مردم نازل نشده است و بلکه برای همه گروهها اعم از متخصصان و دانشمندان هم است و همه موظفند که علوم خود را زیر چتر قرآن آورند.
این یک نمونه از کاهش هزینه ها و صرفه جوئی اقتصادی است. متکی شدن به نظام رحمانی ، هزینه های درمان را خیلی کم میکند. با بکارگیری روش درمانی ایوب، دیگر مردم برای هر دردی پیش پزشک نمی روند و برای هر دردی دارو مصرف نمی کنند. بخاطر عدم هوش معنوی، خیلی ها دنبال اعمال جراحی زیبایی می روند و هزینه های زیادی را متحمل میشوند. این نوع هزینه ها، هزینه هایی اضافی است که به سیستم خانواده و اجتماع فشار می آورد. توکل کردن به خدا، یعنی از نظام رحمانی استفاده کردن و به آن متکی شدن (مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ). وقتی خدا می فرماید که به او توکل کنید، یعنی در درمان بیماری و روش زندگی هم، از روش خدای رحمان استفاده شود. توکل کردن به خدا فقط در حد گفتار نیست، بلکه در پندار، کردار، گفتار هر سه باید به خدا توکل شود.
هوش علم مادی پزشکی میگوید که داروهای شیمیایی و مسکن ، تب را پایین می آورند و به ظاهر و به مدت معینی ظاهر افراد را خوب نمایش میدهد. اما هوش معنوی پزشکی میگوید که اینها را مصرف نکنید(بجز در حالات استثناء) تا سیستم ایمنی بدن شما، علیه سیستم و نظام رحمانی عصیان نکند. اگر بدن ما نسبت به نظام رحمانی عصیان کند؛ هزاران نیاز کاذب برایمان پیش خواهد آمد که برآورده کردن هر کدام از این نیازها؛ هزینه میخواهد.
وقتی آدمی ثروت بدون معنویت بدست آورد؛ این نیازها برایش پیش خواهد آمد و گرفتار میشود. ما در این جهان فانی زمان کوتاهی داریم و باید نفس خود را تزکیه دهیم و تقوا پیش کنیم و زمانی برای برآورده کردن این نیازهای کاذب نداریم. اولین کسی که علیه خدای رحمان عصیان کرد، شیطان بود. شیطان کارش همین است و شیطان میخواهد که بدن و روان ما هر دو در مقابل نظام رحمانی قرار بگیرد و نیازهای عجیب و غریب برای انسانها پیش خواهد آورد.
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴﴾
پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴)
یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵﴾
پدر جان من مى ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)
خدای مهربان، در مورد عصیان نکات جالبی در قرآن فرموده است. در مورد یحیی میگوید که : وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا
وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا ﴿۱۴﴾ و با پدر و مادر خود نیکرفتار بود و زورگویى عصیانگر نبود (۱۴)
در آیه دیگری در مورد مسیح می فرماید که : وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا
وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ﴿۳۲﴾و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و سنگدل نگردانیده است (۳۲)
در مورد یحیی میگوید: وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا
اما در مورد مسیح میگوید: وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا
زیرا یحیی آن موقع زیر نظر پدرش زکریا بود ولی مسیح پدر نداشت. کسی که زیر نظر پدر، بزرگ شود؛ ممکن است نسبت به پدرش عصیانگر شود. زیرا پدران مومن مثل زکریا، هوش معنوی به فرزندانشان یاد میدهند و ممکن است بچه ها نسبت به این مساله جبهه گیری و عصیان کنند. اما خدا در مورد یحیی می فرماید که یحیی نسبت به این موضوع جبار و عصیانگر نبود (وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا ). اما آیه بعدی در مورد مسیح صحبت می فرماید. مسیح زیر نظر مادرش بزرگ شد. معمولا مادران مهربانی را به بچه هایشان یاد میدهند و اگر فرزندی نسبت به این تربیت مادرانه جبهه گیری کند، شقی و سنگدل خواهد شد. به همین خاطر مسیح می گوید که من جبار سنگدل نیستم (وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ).
نکته مهم این آیات، این است که :
· پدران باید هوش معنوی به بچه هایشان یاد دهند
· مادران هم باید مهربانی را به بچه هایشان یاد دهند.
که اگر اینطوری باشد، هیچ جرم و جنایتی در جهان نخواهد بود و هیچ فقیر و مستمندی در دنیا هم نخواهد ماند. عدم استفاده از هوش معنوی رحمانی ، باعث گسترش فقر خواهد شد.
خدای رحمان، به انسانها وعده داده است که اگر ایمان آورند و تقوا پیشه کنند، برکاتش را از آسمان و زمین بر آنها نازل میکند. در اینجا فرد مد نظر نیست. نزول برکات دسته جمعی است و به همین خاطر عبارت (أَهْلَ الْقُرَى) بکار می برد. این نشان میدهد که انسانها نسبت به هم مسئولند و باید همدیگر را کمک کنند تا چنین شرایطی برقرار شود.
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾
و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)
أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿۹۷﴾
آیا ساکنان شهرها ایمن شده اند از اینکه عذاب ما شامگاهان در حالى که به خواب فرو رفته اند به آنان برسد (۹۷)
انسان تلاش میکند و خدا نازل میکند. خدای رحمان خیلی راحت کارها را انجام میدهد و نیازهای انسان را برآورده میکند. کافی است که در کارهایمان معنویت و تقوا را دخالت دهیم (مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا). یکی از روشهای تزریق معنویت به زندگی، شکرگزاری در امورات زندگی است. خدا خودش می فرماید که اگر شکرگزاری کنید، زیادش میکنم (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ). بنابراین در نظام رحمانی کلا فرمولها متفاوت است. در نظام رحمانی، روشهای ازدیاد برکات و زیاد کردن ثروت، متفاوت است. ربا، رشوه، زیرمیزی، گران فروشی، کم فروشی اینها روشهای شیطانی هستند برای ازدیاد ثروت. اما خدا روشهایی را برای ازدیاد مال مطرح میکند که با منطق و هوش مادی نمی خواند. خدا می فرماید که کیست آن کس که به خدا وام نیکویى دهد تا خدا آن را براى او چند برابر بیفزاید و خداست که در معیشت بندگان تنگى و گشایش پدید مى آورد و در نهایت به سوى او بازگردانده مى شوید.
مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۲۴۵﴾
کیست آن کس که به خدا وام نیکویى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بیفزاید و خداست که [در معیشت بندگان] تنگى و گشایش پدید مى آورد و به سوى او بازگردانده مى شوید (۲۴۵)
روش خدا با روشهای دیگران متفاوت است. کسی که هوش معنوی نداشته باشد؛ نمی تواند آیه بالایی را درک کند. او از خود می پرسد که آخر خدا چطوری چند برابرش میکند!؟ درک این موضوع به هوش معنوی نیاز دارد. بنابراین پرورش هوش معنوی بسیار مهم است تا انسانها دچار خیالپردازی نشوند. خیالپردازی و اشعار و توهمات راهکارهای غلطی را برای ثروتمند شدن ارائه میدهند. یکی از مواردی که ثابت میکند که بعضی مسائل اصلا بدون دخالت دادن خدای رحمان حل نشدنی است؛ دعا است. دعا کردن به درگاه خدا، ثابت میکند که هوش مادی بدون هوش معنوی، یک فریب و غرور بیش نیست.
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ ﴿۶۲﴾
یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى کند و گرفتارى را برطرف مى گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار مى دهد آیا معبودى با خداست چه کم پند مى پذیرید (۶۲)
أَمَّنْ یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۶۳﴾
یا آن کس که شما را در تاریکیهاى خشکى و دریا راه مى نماید و آن کس که بادها[ى باران زا] را پیشاپیش رحمتش بشارتگر مى فرستد آیا معبودى با خداست خدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شریک مى گردانند (۶۳)
خدا همه چیز را می بیند و همه حوادث و قضایا را میتواند به نحو احسن کنترل کند. کمونیستها تحمل ناترازی و نابرابری اقتصادی را نداشتند و از آنجا که خدا را در نظر نگرفتند، هوش معنوی نداشتند و در نتیجه به خیال خود راه حل مادی ارائه دادند و آن را اشتراکی کردند! کمونیستها برای نجات از یک مشکل به یک فریب دیگر پناه بردند. اما قرآن مثل کمونیستها، اقتصاد را اشتراکی نمی کند. بلکه روی تقویت هوش معنوی اصرار دارد و به شدت با ربا مخالف است. قرآن میخواهد اقتصاد را از ریشه درست کند و مفاهیم معنوی را دوباره مطرح میکند.
اکنون انسانها دیگر خودشان نیستند. یکی هست که اصلا پزشکی دوست ندارد ولی بخاطر پول، علوم پزشکی میخواند. او پیش خود فکر میکند، اگر پزشک شود؛ هم علم دارد و هم ثروت. در یک جامعه مسموم، اکثریت اینطوری فکرمیکنند و هوش معنوی از آن جامعه رخت بر می بندد. در این حالت اختلافات هوش معنوی و هوش مادی خیلی زیاد میشود و این یکی از علامات آخر الزمان است. تمام دانشمندانی که باعث اختراع و کشف شده اند؛ همگی بدون استثناء با علاقه و جدیت بدون زیاده خواهی، علم مورد علاقه شان را خوانده اند. آیا ممکن است که کسی به رشته ای علاقمند نباشد و باعث پیشرفتی در آن شود؟ خیر!
یکی در فضای مجازی می گفت :
((هرچی خدا رو صدا میزند وعبادت میکند، روز به روز بدبخت تر میشود. من آدمهایی را میشناسم که تو زندگیشون پا روی یه مورچه هم نگذاشتن ولی در بدبختی و فلاکت زندگی میکنن و اون آدمی که پست و رذله وظلم میکنه وبه هیچ چیزی هم اعتقاد نداره، روز به روز وضعیت زندگیش بهتر وروبه راه تر میشه. تمام ثروت قدرت زیبایی آسایش عشق و حال تفریح زندگی بی استرس شهرت عزت احترام وصدها چیز دیگه توی زندگی متعلق به کسایی هست که به هیچ چیز اعتقاد ندارند.))
نوشته بالا، گفته خیلی ها در این روزهاست. میتوان گفت که این نوشته یک نوع شعر هم است. جدیدا سبک اشعار اینطوری است و دیگر اشعار مثل سابق قافیه و ردیف ندارند. مقایسه کردن زندگی خود با یک قشر حداقلی، زیربنای تمام این ایده هاست. افراد توجه نمی کنند که با چه روشی این پولها بدست آمده است.
افراد نمیخواهند بدانند که پشت پرده این ثروتهای بادآورده و مضر، چه ویرانیهایی خوابیده است. شعرا که اینجور تفکرات را تبلیغ میکنند، برایشان مهم نیست که چه ویرانی هایی پشت پرده ثروت اندوزیهای ربایی بوجود میاید. شاعر می گوید که به من چه که ویرانی بوجود میاید، مهم این است که من به گنج و خوشبختی میرسم.
من چه غم دارم که ویرانی بود
زیر ویران گنج سلطانی بود
حسرت خوردن به زندگی دیگران یک نوع شعر است. مردم میخواهند که به همه چیز دسترسی داشته باشند، بدون آنکه به آن نیاز داشته باشند. آنها از سختی کشیدن می ترسند. سختی کشیدن، نقطه ضعف انسانها را به ما یادآوری میکند. انسانها نمیخواهند نیازمند خدا باشند و میخواهند بار خود را ببندند و باقی عمر خود را از خدا بی نیاز شوند.
کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى ﴿۶﴾ حقا که انسان سرکشى مى کند (۶)
أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴿۷﴾ همین که خود را بى نیاز پندارد (۷)
نسل پول ، همه چیز را در پول می بیند و الان الهه ای به نام پول بوجود آمده است. از نظر آنها پول یعنی دسترسی به بهترین خدمات و بهترین داروها، بهترین غذاها و بهترین شغل و ... بدون نگرانی در مورد آنها. آیا انسان برای این به زمین آمده است؟
نگرانی در مورد بهترین غذاها!
نگرانی در مورد بهترین تفریحها!
نگرانی در مورد بهترین خدمات پزشکی و درمانی!
نگرانی در مورد ....
وقتی زندگی خود را با دیگر زندگی ها مقایسه کنیم و حسرت بخوریم؛ در آن صورت تمام نگرانی های مذکور را به مشکلات خویش افزوده ایم. خدا ما را به زمین فرستاد تا از هدایت او پیروی کنیم. پیروی از دستورات خدا به خاطر این است که این نگرانی های متنوع را به درون خویش راه ندهیم. این قسمت از آیه (فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ) به این موضوع اشاره دارد.
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾
فرمودیم جملگى از آن فرود آیید پس اگر از جانب من شما را هدایتى رسد آنان که هدایتم را پیروى کنند بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد (۳۸)
وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۳۹﴾
و[لى] کسانى که کفر ورزیدند و نشانه هاى ما را دروغ انگاشتند آنانند که اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود (۳۹)
تمام مشکلات انسانها از وجود خوف و حزن ایجاد میشوند. شرایط اجتماعی فعلی خوف و حزن ایجاد میکند. تا به قیامت نزدیکتر شویم، خوف و حزنها باز هم بیشتر و بیشتر میشود. انسانها پیش خود فکر میکنند که اگر روزی بیمار شوند، باید بهترین امکانات درمانی و بهترین پزشک در اختیار آنها باشند. البته که اینها همگی نیاز به هزینه دارند. اما انسانها با اتکا به روشهای رحمانی، میتوانند این هزینه ها را به حداقل برسانند و یا حذفش کنند. خدا از ما میخواهد که هزینه های خود را بر دوش نظام رحمانی بیندازیم. نظام رحمانی همان روشهایی است که در درمان بیماری ایوب مطرح شد و هزینه های ما را کم می کنند و خوف و حزن انسانها را هم کم میکنند.
وجود استرس و نگرانی در وجود انسانها بخاطر عدم بکارگیری هوش معنوی است. نظام رحمانی بر اساس این هوش معنوی ساخته شده است و بر این اساس کار میکند. اگر این هوش معنوی در زندگی ها بکار برده نشود، تفاوتها، تناقضها و عیوب انسان آشکار میشود. آن موقع کار به جایی میرسد که تمام امکانات زمین هم، عیبهای انسان را نخواهد پوشانید. آن موقع هر چقدر که ثروتمند باشید، باز نیازمند چیزهای دیگری هستی و این سلسله نیازها تکرار خواهد شد و تمامی ندارد. خدا خودش فرموده است که این دنیا پر از خوف و حزن است ؛ مگر اینکه از هدایت او پیروی شود. هیچ راه حل سومی وجود ندارد.
چیزهایی که انسانها نسبت به آن حسرت میخورند، میایند و میروند. مدها و استایلها میایند و میروند ولی یک چیزی همیشه ثابت است و آن هوش معنوی ای است که خدا در جهان ما قرار داده است و خدای مهربان دنیا را بر آن اساس طراحی فرموده است.
کسانی که طبق دستورات خدا عمل نمی کنند و در زندگی خویش هوش مادی تنها بکار می گیرند و از هوش معنوی رحمانی بهره نمی برند؛ در نهایت وجود خدا را انکار میکنند. زیرا آنها به یک بن بست قطعی میرسند و آنها در نهایت میگویند که : دنیا میتوانست خیلی بهتر وهوشمندانه تر از این حالت خلق شود. وقتی درک انسانها از خلق این دنیای فانی؛ تقسیم ثروت و نژاد و محل سکونت جغرافیایی باشد؛ قطعا به بن بست میرسند. بدون دخالت یک هوش معنوی، نمیتوان وقایع جهان را درک کرد. خدا این درک را رشد می نامد. ما برای رسیدن به این نوع رشد به این دنیا آمده ایم. هوش معنوی در تفسیر وقایع دنیا، مبحثی به نام آخرت را مطرح میکند و بدون آن نمی توان مباحث عدالت را حل کرد. قرآن چنین کتابی است که این تناقضات را حل میکند و هیچ فلسفه و بینشی بجز قرآن نمی تواند انسان را از این سردرگرمی نجات دهد.
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا ﴿۹﴾
قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مى نماید و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى کنند مژده مى دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود (۹)
وَأَنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿۱۰﴾
و اینکه براى کسانى که به آخرت ایمان نمى آورند عذابى پر درد آماده کرده ایم (۱۰)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت یکصد و بیستم)
هوش زیر کلاغی (بخش ششم)
معنویت یا علم و ثروت ( قسمت 1)
یکی می گفت که: آدمی سالهای سال از عمرش، توسط شرایطی که خارج از کنترل او بوده است و آدم بواسطه آن وضعیت عقب افتاده است و حالا خودش را مدام با دیگران قیاس میکند، نه از حسادت که از حسرت اینکه عمرم بر باد رفت. در این وضعیت تنها استرس و افسردگی ناشی از قیاس زندگی خود با دیگران که به یک سری امکانات رسیده اند؛ برای آدمی می ماند.
همیشه این بحث مطرح بوده است که اگر مثلا من ثروتمند می بودم، کارهای خیر زیادی انجام میدادم و در نتیجه آخرت خوبی هم می داشتم. افراد زیادی در فضای مجازی کلیپهایی را می بینند که مثلا فلان بازیکن و یا بازیگر به یک بچه بیمار کمک میکند و آنها وقتی این کلیپ را می بینند، به حسرت خوردن می افتند و این تفکر به آنها القا میشود که فرصت خوب بودن را ندارند زیرا مثل هنرپیشه یا بازیکن نمی توانند نیکی کنند. این طرز تفکر غلط بخاطر مقایسه کردن خود با دیگران است. خدای مهربان برای یک مسلمان، زکات دادن را گذاشته است. هر کسی که درآمدی داشته باشد (چه کم یا زیاد) باید زکات آن را پرداخت کند. هر چقدر که درآمد زیادتر باشد، زکات آن درآمد هم زیادتر است. کمک به یک بچه بیمار برای یک بازیکن و یا بازیگر ، نسبت به درآمدش هزینه زیادی ندارد. زکاتی که یک مسلمان بعد از کسب درآمدش به نیازمندان میدهد، به نسبت درآمد و در طول زمان خیلی بیشتر از هزینه کرد این بازیکن خواهد بود. خدای مهربان از هرکسی به اندازه وسعش انتظار دارد.
در بچگی از ما می پرسیدند که علم بهتر است یا ثروت؟ غافل از اینکه طرح این سوال به این صورت غلط انداز بود. هوش معنوی از هر دوی اینها بهتر است. زیرا اگر هوش معنوی نباشد، نه علم بدرد انسان میخورد و نه ثروت.
به این طریق حسرت خوردنها، چشم و هم چشمی ها و عدم صبر کافی در امور زندگی، در زندگی آینده بشر تاثیر خواهد گذاشت. انسانها خودشان، مشکلات آخر الزمان را رقم خواهند زد. زیاده خواهی و بلند پروازی بشر در طول تاریخ باعث شد که منابع طبیعی و جانداران زمین از بین بروند و انسانها به مصنوعی سازی روی آورند. بشر روزبروز از نظام رحمانی روی گردان شده و رویه ای برخلاف آن بر میگزیند. آنها فکر میکنند که آرامش بشر در پولداری است. در حالی که نیازهای روحی روانی انسان بسیار مهم تر از نیازهای جسمانی است. اگر نیاز معنوی برآورده نشود و فقط به نیاز مادی توجه شود، یک دیو خفته در وجود انسان بوجود میاید که هیچی حالیش نیست بجز پول بدست آوردن و همین افراد حوادث آخر الزمان را رقم خواهند زد و باعث هبوط زمین خواهند شد.
بعضی ها برای اثبات اینکه ثروت بر معنویت اولویت دارد، بحث را به فقر در آفریقا و بعضی جوامع دیگر ربط میدهند و از واقعیت مهمی فرار میکنند. اگر بهتر دقت کنیم، فقر در این مناطق هم بخاطر عدم وجود معنویت و وفور خرافات است. عدم معنویت، انسانها را مستضعف و زیردست دیگران میکند. زیرا در هوش مادی، دست بالای دست زیاد است. اما هوشهای معنوی همیشه با همدیگر در صلح و آرامشند.
خرافات ثروتمندترین کشورها را هم نابود میکند. هر انسانی نیازهایی مادی و همچنین نیازهایی معنوی دارد. از زمانیکه انسان نیازهای معنوی را بی اهمیت گذاشت؛ در تامین نیازهای مادی دچار سردرگمی شد. اگر چه یک سری نیازهای اولیه مادی هست که باید برای ادامه هر نوع زندگیی فراهم شود. اما این ضرورت در مورد نیاز معنوی هم صادق است. یک سری اصول معنوی هست که هر کسی حتما باید بداند و پاس کند. مثل یک فرد گرسنه که حتما باید غذا بخورد تا زنده بماند؛ یک سری اصول معنوی هست که هر فردی باید آن را رعایت کند تا روانش نمیرد. مرگ فقط مرگ جسمی نیست، بلکه گاهی روان آدمیان می میرد.
هرم مازلو که میتوانید در اینترنت جستجو کنید، نیازهای یک انسان را دسته بندی کرده است. این هرم نیازهای مادی را در کف هرم قرار داده است و آن را در اولویت قرار داده است. در این هرم ، نیازهای زیستی در اولویت است و بعد نیازهای امنیتی و در نهایت نیاز به احترام. این هرم نیازهای معنوی انسان را ناقص در نظر گرفته است و یا در رده های آخر قرار داده است. این نوع بینش می گوید کسی که نیازهای اولیه لازم دارد ، دیگر یادآوری و یاد دادن معنویت به او بی معناست. این طرز تفکر میخواهد بگوید که آدم گرسنه و فقیر نمیتواند آدم خوبی شود.
اما از نظر قرآن نیاز معنوی، باید در کف هرم و در اولویت باشد. قرآن منکر نیازهای اولیه نیست. ولی معنویت، چگونگی و کیفیت نیازهای مادی را تعیین میکند. کسی که معنویت نداشته باشد، هیچوقت سیر نمیشود. خوردن یک نیاز مادی است ولی دست کشیدن از خوردن و مقدار خوردن یک امر معنوی است. بنابراین اگر بهتر دقت کنیم، نیاز مادی بدون معنویت، از حالت یک نیاز خارج میشود و غلط انداز است. خدا در قرآن، نیازهای معنوی ما را برطرف میکند. نیازهای مادی بدون معنویت ناقص هستند و علنا انسانها را دچار دردسر میکنند.
نیاز مادی |
معنویت مربوطه |
اکُلُوا وَاشْرَبُوا |
وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ |
بخورید و بیاشامید |
ولی اسراف و زیاده روی نکنید که خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد |
در صورت عدم وجود معنویت، نیاز مادی منحرف میشود و نیازهای اولیه کاذب زیادی بوجود خواهد آمد. |
اسراف کردن و زیاده روی در نیاز اولیه، باعث ایجاد فقر در جاهای دیگر میشود. بنابراین معنویت مثل غذا خوردن برای هر کسی یک نیاز اساسی است. خانواده های زیادی بدون توجه به نیاز معنوی، فقط به نیاز مادی بچه هایشان توجه کردند. اکنون تعداد زیادی از بچه های امروزی هر غذایی که مادرشان درست کند را نمیخورند و به یک دردسر بزرگ برای والدینشان تبدیل شده اند. خواسته ها و خواهش های منحرف شده کودکان، مشکل بیشتر خانواده هاست. قبلا در یک خانواده، شش هفت بچه بزرگ میشدند ولی حالا بزرگ کردن یک بچه هم سخت است. به دلیل عدم وجود معنویت صحیح در جامعه، برآورده کردن نیازها سخت شده است.
در یک سیستم سالم، قاعدتا وقتی بچه بزرگتر شود، باید دردسرهایش هم کمتر شود؛ اما اکنون بچه که بزرگتر میشود، دردسرهایش هم بزرگتر میشود. این نشان از عدم برآورده شدن نیاز معنوی بچه هاست. به نیاز معنوی بچه ها اصلا توجهی نشده است. افراد زیادی هستند که ثروت زیادی دارند ولی اکنون نمیتوانند تنها فرزندشان را کنترل کنند. فرزندان بدون معنویت بسیار خطرناک هستند، اگر چه ظاهر آرامی داشته باشند. بعضی والدین می گویند که بچه ام را طوری در ناز و نعمت بزرگ میکنم که آب تو دلش تکان نخورد! این طرز حرف زدن خودش پشت پا زدن به تمام معنویتهاست. نیاز معنوی آنقدر مهم است که میتوان نیازهای مادی را هم کنترل و متعادل کند. کودکی که فقط نیازهای زیستی اش تامین شود و انواع امکانات و وسائل و اسباب بازیهای عجیب و غریب در اختیار او قرار داده شود؛ اما نیاز معنوی او تامین نشود؛ بعد از مدتی بچه با تربیتی از آب در نمی آید. خواسته ها و نیازهای یک انسان بدون برآورده شدن معنویت صحیح، قابل کنترل نخواهد بود و منحرف و کاذب خواهند بود. خدای مهربان از ما میخواهد که به بچه هایمان صبر، بردباری، شکیبایی، ایثار ، دقت و بخشش را یاد دهیم. اینها هوش معنوی صحیحی هستند که باید به بچه ها یاد دهیم. در سوره لقمان، به نصیحتهای لقمان برای بچه اش دقت کنید تا بدانیم که واقعا معنویت برای کودکان قابل فهم و قابل درک هستند و این والدین هستند که در این مورد کوتاهی میکنند.
باید بدانیم که خدا ما را به این دنیای پست و زودگذر فرستاده است تا هوش معنوی خود را بالا ببریم. زندگی در نظام رحمانی نیاز به هوش معنوی بالایی دارد. سلامتی جسم و روان انسان به این مورد بستگی دارد. بچه ای که هوش معنوی رحمانی یاد نگرفته باشد، نیازهای مادی و حتی معنوی او منحرف میشود. او بعدا برای برآورده شدن نیاز معنویش، دنبال کلاسهای مدیتیشن و یوگا و ذهن مثبت و فنگ شوئی و چاکرا بازی خواهد رفت. بعضی والدین معنویت ناقص به بچه ها یاد میدهند، میگویند نماز بخوان؛ ولی به او نمی گویند چرا نماز بخواند.
زندگی در بهشت، به هوش معنوی بالایی نیاز داشت. کسانی که هوش معنوی بالایی نداشته باشند، نمیتوانند وارد بهشت شوند. زیرا آنها نمیتوانند در آنجا زندگی کنند. شیطان برای فریب آدم و حوا، هوش معنوی آنان را پایین آورد. در حالی که آدم و حوا زندگی خوب و خرمی در بهشت داشتند؛ شیطان با فریب و غرور، وعده های دروغین به آنان داد و آنان را فریب داد. آدمی وقتی فریب بخورد؛ در همان لحظه هوش معنوی پایینی خواهد داشت و همین مساله باعث اخراج آدم و حوا از بهشت شد. زیرا افراد با هوش معنوی پایین نمی توانند در بهشت زندگی کنند.
تصور کنید که یک فرد دچار بیماری میشود و یک پزشک حکیم به جای نوشتن داروهای شیمیایی به وی توصیه میکند که بمدت یک ماه در یک جای تنها بطور طبیعی زندگی کند تا سلامتی خود را بازیابد. فرد در جایی زندگی میکند که یک منبع طبیعی آب هست و این منبع آب همیشه مداوم است. ولی او هر روز باید پیاده راه برود تا از منبع، آب مورد نیاز خود را بیاورد. در این مسیر او پیاده روی هم میکند و سلامتی خود را هم تضمین میکند. اما اگر این فرد تنبل باشد و حوصله نداشته باشد که از چشمه آب بیاورد و بخواهد که آب یک ماه خود را در تانکر ذخیره کند؛ خودش را دچار مشکلات میکند. زیرا آب مانده در تانکر به مدت طولانی برایش مضر است و هم اینکه خودش را از جنبش و جوش و تحرک می اندازد و به انواع بیماریهای جسمی دیگر دچار میشود. این فقط یک مثال بود. زیاده خواهی و طرز بینش انسان نسبت به نعمات الهی؛ خیلی مهم است. هوش معنوی در این مسیر تعیین میکند که ما چطوری زندگی کنیم و چه چیزهایی و به چه صورتی و به چه مقدار نیاز داریم. منظور پزشک از این نسخه حکیمانه؛ این بوده است که فرد را از محیط پر زرق و برق و استرسهای آن دور کند و او را وارد یک تحرک و تلاش سالم کند. اما فرد بیمار این دستور پزشک حکیم را درک نمی کند و طور دیگری اجرا میکند و به این طریق ثابت میکند که هوش معنوی او پایین است. ای کاش بشریت بجای قرصها و داروهای شیمیایی، از هوش معنوی استفاده میکردند.
قبل از ادامه این مطلب باید مفهوم و هدف دین را متوجه باشیم. دین در قرآن به معنای فلسفه و راه و روش زندگی است. خدا در دین، فقط هوشهای معنوی سطح بالا را مطرح میکند و امورات با سطح هوش معنوی پایین را کاری ندارد. خدای قادر متعال میخواهد انسان را نجات دهد و مطالبی را مطرح میکند که نجات دهنده انسان است. برای شناخت بهتری از خود و موقعیت خود که کجا هستیم و چرا اینجا هستیم و قرار است کجا برویم؛ باید بدانیم که بهشت چطور جایی است و چرا آدمیزاد از بهشت به اینجا رانده شده است.
طبق فرموده خدا در قرآن، افراد با هوش معنوی پایین نمی توانند در بهشت زندگی کنند. وقتی بهشتیان وارد بهشت میشوند؛ اولین جمله ای که فرشتگان به آنها میگویند این است :
سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ﴿۲۴﴾
[و به آنان مى گویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستى چه نیکوست فرجام آن سراى (۲۴)
بهشتیان بخاطر بکاربردن صبر، شایستگی ورود به بهشت را پیدا میکنند (بِمَا صَبَرْتُمْ). صبر به معنای واقعی هوش معنوی سطح بالایی است. بیشتر مشکلات بشریت بخاطر بکار نبردن صبر است. کسی که در زندگی خویش، صبر بکار میبرد و دیگران را هم به صبر توصیه میکند، دارای هوش معنوی بالایی است. در سوره العصر، خدای مهربان از توصیه متقابل در مورد صبر صحبت می فرماید.
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾
سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)
إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾
که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)
إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده اند (۳)
این آیه فوق مهم، همان دستور پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک ، گفتار صبر است.
آمَنوا پندار نیک
عَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ کردار نیک
توَاصَوْا بِالْحَقِّ گفتار نیک
وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ گفتار صبر
هوش معنوی طبق چرخه بالایی ؛ رویه ای درست را برای زندگی انتخاب میکند. ما باید تلاشها و کوششهای خود را به هوش معنوی تبدیل کنیم. هوش معنوی بالا، تحمل، صبر، دل و جرات انسانها را بالا می برد. یکی از سرشناسترین ثروتمندان و تریدرهای جهان، در یکی از ماهها درآمدش چند درصد کمتر شد . با کمال تعجب او را دیدند که در رستورانی مشهور با ژتون رایگان غذا سفارش میدهد. در حالی که او با آنکه ضرر کرده بود ولی ثروت باقیمانده اش هم خیلی زیاد بود. چه محاسباتی در ذهن او گذشت که فکر کرد باید با ژتون رایگان غذا تهیه کند! گرچه او هوش مادی بالایی داشت و یک تریدر فوق حرفه ای بود ولی هوش معنوی بالایی نداشت. او با هوش مادی خود نیازهای اولیه خود را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که از ژتون رایگان استفاده کند. هوش مادی آبروداری نمی کند؛ اما هوش معنوی آبروداری میکند.
لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿۲۷۳﴾
(این صدقات) براى آن (دسته از) نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده اند، و نمى توانند (براى تأمین هزینه زندگى) در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتندارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آنها را از سیمایشان مى شناسى. با اصرار، (چیزى) از مردم نمى خواهند. و هر مالى (به آنان) انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است. (۲۷۳)
نیازهای اولیه هر انسانی متفاوت است و این بسته به هوش معنوی آن فرد دارد. در صورتی که هوش معنوی پایینی داشته باشد؛ هوش مادی در محاسباتش اشتباه خواهد کرد و انسانها را دچار هزینه میکند.
ثروت زیاد آدمی را خوشبخت نمی کند. آدمی که چاخ است، چربی و مواد غذایی زیادی در بدن خویش ذخیره دارد ولی این فرد هر روز به غذای بیشتری نیاز دارد و از چربی ها و مواد غذایی ذخیره خود استفاده نمی کند. طوری که آخرش به یک بیماری مبتلا میشود. فهم این مساله خیلی ساده ست. خدا به خیلی از ماها ثروت زیادی نمیدهد و آن قادر متعال بهتر از هر کسی ما را میشناسد و میداند که ما هوش معنوی کافی برای استفاده صحیح از آن را نداریم. تعریف نیازهای اولیه هر انسانی متفاوت است و تعریف مشخصی ندارد. قطعا با قیاس و مقایسه، نیازهای اولیه هم متفاوت میشود.
بعضی ها میگویند که اگر ثروتمند نباشی، هم دنیا را از دست میدهی و هم آخرت را. زیرا اگر ثروتمند باشی، مخارج چندین یتیم را پرداخت میکنید و این خودش آخرت تو را تضمین میکند! این نوع تفکر و بینش غلط ناشی از یک پندار منحرف دارد. از نظر اینها، فقط ثروتمندان به بهشت می روند!
مسائل و مشکلات شخصی خودمان نباید باعث شود که احساسی شویم و یک تئوری غلط را به عنوان بینش زندگی خود برگزینیم. یکی که نمیتواند مثلا برای بچه اش دوچرخه بخرد؛ بعد از این محدودیت، ثروتمند بودن را در دوچرخه خریدن می بیند. اینها فقط یک احساسات دیوانه و غیر منطقی و زودگذرند و نباید باعث شود که ما تئوری غلطی را به منطق و هوش خود بقبولانیم. آیه وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ بیانگر حاکم شدن احساسات بی منطق بر انسان است. این آیه مربوط به قیامت است ولی در مورد آخر دوره ها و آخر الزمان هم صادق است. در آخرالزمان احساسات جحیمی میشود و منطق هم سعیری میشود. تصمیمهایی براساس حسرت، براساس چشم و هم چشمی، براساس حسادت و خیالپردازی همگی نوعی جحیم سعیری و بی منطق برای افراد ایجاد میکند.
وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ ﴿۱۲﴾ و آنگه که جحیم بی منطق شود (۱۲)
ما باید خودمان را از حالت یتیمی خارج کنیم. این زیاده خواهی و افراط و تفریط انسانهاست که فقیر و یتیم ایجاد میکند. آدمها از نظر معنوی یتیم شده اند. معنای یتیم اصلی همین است که پشتوانه فکری و معنوی محکمی ندارند و تحت تاثیر زندگی های دیگران قرار می گیرند و حسرت برای خود جمع میکنند.
نیازهای اولیه هر کسی فرق میکند و بسته به فرهنگ و دیدگاه متفاوت است. حتی در یک خانواده چند نفره، دیدگاههای متفاوتی در این زمینه وجود دارد. ممکن است حتی دو برادر و دو خواهر دیدگاه متفاوتی در این زمینه داشته باشند و نمونه های زیادی در این مورد مشاهده میشود. خدا رزق و روزی هر ملتی را به اندازه و مقدار نازل میکند ولی بعضی مواقع تفکرات غلط و بلندپروازیها باعث میشود که منابع موجود برای آن ملت کافی نباشد. زندگی انسانها جمعی است و مثل یک کشتی است که اگر جایی را سوراخ کنید، بقیه هم به خطر و زحمت می افتند. حتی حسرتی که ما میخوریم ، در بقیه هم تاثیرگزار است.
آستانه تحمل هرانسانی متفاوت است. هر انسانی در برآورده شدن تغذیه و پوشاک و سایر نیازها، متفاوت است. خواسته ها و نیازهای انسان متفاوت است و حتی نیازها و خواسته ها و نیازهای یک انسان در طول زمان هم فرق میکند. کسی که سالها قبل آرزوی یک خانه داشت ؛ حالا آرزوی یک خانه دو سه برابر وسعت را دارد. گسترش نیازهای غلط و چشم و هم چشمی مردم را به سمت نادرست ماجرا سوق داده است.
بعضی مردم هیچوقت غذاهای ساده و بی مزه نمی خورند. در حالی که خدا خودش به افراد هشدار میدهد که باید غذاهای ساده و مسکینانه هم بخورند تا یک طرفه نشوند.
وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳﴾ به غذای ساده و مسکین تمایلی نشان نمیدهد
خیلی از انسانها بوسیله تسلط هوشهای مادی فاقد معنویت بر آنها، مستضعف نگه داشته شده اند و به آنها ظلم میشود، آنها باید ابتدا خودشان را از زیر یوغ این ضعف بیرون بیاورند تا خدا هم مشکلشان را حل کند. خدا وضعیت هیچ ملتی را تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشان ، وضعیت خودشان را تغییر دهند. از طرف دیگر انسانها آستانه حس رضایتشان بخاطر چشم و هم چشمی با دیگران تغییر کرده است.
یکی از دلایل اصلی در فقر نگه داشته شدن بسیاری از مردم؛ القای بینش و تفکر مادی و رقابت تمام ناشدنی و بی پایان است. تفکر فاقد هوش معنوی میخواهد ترازوی زمین را به هم بریزد. خدای رحمان برای سیستم رحمانی یک ترازو و میزان قرار داده است که نباید از آن تخلف کرد. دستوراتی که خدا در قرآن می فرماید، میخواهند ما را طبق این نظام و ترازو و میزان جلو ببرند.
وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ ﴿۷﴾ و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت (۷)
أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ﴿۸﴾ تا مبادا از اندازه درگذرید (۸)
وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ﴿۹﴾ و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید (۹)
خدای مهربان، در قرآن نکته های ستونی یک زندگی در نظام رحمانی را برای ما بیان فرموده است. یکی از مواردی که خدا خیلی تاکید کرده است ، به سمت ربا نرفتن است. فقر و مشکلات اصلی مردم، از این حالت بر می خیزد. مردم هنوز دید درستی در مورد ربا ندارند. در دید سنتی، ربا یعنی اینکه مثلا هزارتومان به یک فرد بدهی و بعد از یک ماه، دو هزارتومان از او پس بگیری. اما ربا خیلی گسترده تر از این حالت است و اکنون این حالت سنتی از ربا بسیار کم شده است و شیطان روش ربا خوردن را پیچیده تر کرده است و این پیچیدگی باعث شده است که بسیاری در آن بیفتند. شیطان با پیچاندن مسائل، سعی در منطقی کردن ربا دارد. شیطان میخواهد سیستم سلطه گری را در جهان حکمفرما کند. مثلا به انسان تلقین میکند که ای انسان تو هوش اقتصادیت از دیگران بیشتر است، پس از او سود بیشتری بگیر. این سود بیشتر همان سود چند برابری است که در آیه فرموده است (لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً). برای مثال یکی گندم میکارد و بعد یک دلال آن را از او میخرد و دلال بخاطر هوش اقتصادی بالاترش، چندین برابر این قیمت به فروش میرساند. گرچه این کار با رضایت طرفین انجام شده است و ظاهرا یک امر اقتصادی است ولی کار دلال ضد هوش معنوی است. زیرا سود دلال چندین برابر سود تولید کننده است. یکی تولید میکند ولی فرد واسطه سودش چند برابر تولید کننده است. فقط به این خاطر که هوش اقتصادی واسطه قوی تر است. این سود چند برابری همان رباست.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۳۰﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید ربا را [با سود] چندین برابر مخورید و از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید (۱۳۰)
هر نوع معامله ای در ربا یک نوع کلک و سوء استفاده و ضعیف کشی و رانت خبری را در نهان خود دارد. کسی که پنهانی از طریق عواملی خبر دارد که فلان زمین ارزشش بالا میرود؛ پیش دستی کرده و از صاحب زمین می خرد. صاحب زمین هم بی خبر است. این سود هنگفت یک نوع رباست. اگرچه این نوع معامله هم با رضایت طرفین انجام می پذیرد، ولی ماهیت ربایی دارد. کسانی که ربا میخورند، تنها دلیلشان این است که بیع و ربا مثل همند (ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا)، زیرا در هر دو با رضایت طرفین انجام می پذیرد.
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۷۵﴾
کسانى که ربا مى خورند، برنمى خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند: (داد و ستد مانند رباست.) و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده است. پس، هر کس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید، و (از رباخوارى) باز ایستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و کارش به خدا واگذار مى شود، و کسانى که (به رباخوارى) باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. (۲۷۵)
یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ﴿۲۷۶﴾
خدا از (برکت) ربا مى کاهد، و بر صدقات مى افزاید، و خداوند هیچ ناسپاس گناهکارى را دوست نمى دارد. (۲۷۶)
کسی که با رانت خبری و ضعف خبری دیگران پول زیادی بدست میاورد؛ از آنجا که پول بدست آمده بادآورده است، شروع میکند به ولخرجی و اسراف و افراط و تفریط. کسانی که هوش معنویشان پایین است، تحت تاثیر این حرکات قرار می گیرند و حسرت و ای کاش برایشان می ماند و احساس بدبختی میکنند. خیلی از مردم بخاطر این حسرتها تحت تاثیر جدی قرار می گیرند.
کسی که با سیستم ربوی ثروتمند شده است، از آنجا که برای پولش زحمت زیادی نکشیده است، شروع میکند به ایجاد نیازهای کاذب و ولخرجی. نیازهای غلط، عدالت را در جامعه از بین می برد. افراد برای برآوردن این نیازهای غلط که قطعا هزینه های بیشتری هم میبرد، مجبورند که به یک سیستم ربوی تن دهند. تن دادن به این سیستم یعنی آب در آسیاب ناعدالتی ریختن و فقرای بیشتری ایجاد شدن.
ربا بعد از مدتی یک جامعه را به فساد میکشاند و ورودیها و خروجیهای غلطی برای یک جامعه تولید میکند و زندگی عادی را برای عامه مردم مشکل و سخت میکند. ربا مثل آتش است که وارد بدن شود. کسی ربا بخورد، باز هم بیشتر نیاز دارد و باز هم فشار بیشتری به منابع زمین وارد میکند. شیطان فلسفه هایی را گسترش میدهد که به نظام رحمانی فشار آورد، تا ثابت کند نظام رحمانی ناکاراست. شیطان میخواهد انسان را از خدای رحمان فراری دهد. انسانها میخواهند از دست خدا فرار کنند و خود را از تربیت خدا فراری دهند. خدا میخواهد صبر و بردباری به بچه هایمان یاد دهیم. اما تفکرات ربوی میگوید که بچه نباید هیچگونه کمبودی داشته باشد و نباید آب تو دلش تکان بخورد. این نوع تفکرات مخالف دستورات رب العالمین است که میخواهد ما را تربیت کند. خدای مهربان حکیم، ربا را با آتش تشبیه کرده است. از آنجا که هم اکنون سیستم ربوی گسترده شده است و مثل این است که جامعه آتش گرفته باشد. جایی که آتش گرفته باشد، از آنجا فرار میکنند. فرق این آتش با آتش عادی این است که این آتش دیده نمیشود. ما انسانها آتشی که در سیستم ربوی است، را نمی توانیم ببینیم؛ اما درک عمق خطر بوجودآمده نیاز به هوش معنوی دارد. شیاطین این نوع آتش را می بینند، زیرا جزو اصلی فلسفه شان است. آنها جامعه ربوی را جزو سلطه خویش بحساب می آورند.
زندگی در این جامعه مثل فرار از جنگلی است که آتش گرفته است و ما باید تمام توجه خود را به نجات از آن جلب کنیم و در این حین، جذب مادیات و زینتهای زندگی شدن بی معناست. اگر هم لذتی در این دنیا باشد، باید در مسیر نجات بوجود آمده باشد. در چنین شرایطی ، مقایسه و قیاس خود با دیگران بی معناست و نشان از آن دارد که ما هنوز نمیدانیم کجا هستیم و در چه موقعیتی هستی و برای چی اینجا هستیم و تحت سلطه کی هستیم.
ثروتی سالم است که دیگران را بوسیله آن فقیر نکنید و به نظام رحمانی خسارت وارد نشود (وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ). ثروتی که باعث شود، نیازهای اولیه سایر انسانها برایشان گرانتر شود، عاقبت خوبی نخواهد داشت. افراد خاصی از بانکها وام می گیرند و آن پول را وارد نیازهای اولیه مردم میکنند و باعث گران شدن آن میشوند. در یک شغل عادی و سالم، هیچوقت نمیتوان به اندازه کسی که رانت خبری دارد، پول بدست آورد. در جامعه ای که ثروتمندانش اینطوری ثروتمند شده باشند، اقتصاد آن جامعه آتش گرفته است.
در این حالت بحرانی، افراد می مانند و هوش معنوی آنها. اگر هوش معنوی تربیت نشده باشد، بشدت تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و دچار حسرت و ای کاش ای کاش میشوند و حتی ممکن است روال عادی زندگیشان به هم بخورد. فشار عصبی زیادی به این افراد وارد میشود. آنان چشم دیدن این ناترازی ها را ندارند. آنان برای کاهش دادن این فشار عصبی، به فکر مهاجرت و یا افتادن در این سیستم رباخواری می افتند.
اما خدای مهربان، روش دیگری را برای مقابله با فشار عصبی ناشی از اجتماع ناسالم و ربوی به ما معرفی کرده است. ژاپنی ها دین خاصی ندارند و برای فرار از فشارهای عصبی روشهای مخصوص خود را ایجاد کرده اند. آنها بعد از آنکه تحت فشار عصبی شدید قرار گیرند؛ یوهاتسو میکنند. یوهاتسو یعنی افراد بطور ناشناس بجای دیگری میروند و کار و زندگی دیگری در جای جدید شروع میکنند. آنان خانواده خود را رها کرده و بجای دیگری میروند و همه چیز را برای همیشه ول میکنند. یوهاتسو به عنوان یک نتیجه غیرقابل اجتناب از سبک زندگی مدرنیستی بدون هوش معنوی بالا، مردم تصمیم می گیرند به دلایل فشار عصبی از زندگی کناره گیری کنند، گم شوند، ناپدید شوند یا تبخیر شوند و یا فرار کنند.
اما قرآن، این روش را قبول ندارد و روش دیگری را برای کاهش فشار عصبی به ما ارائه داده است. پیامبر ابراهیم، زمانی که پیش قومش از خداپرستی و یکتاپرستی حرف میزد، مردمش تحملش نکردند و برای او یک جحیم (فشار عصبی) ساختند. اما خدا ابراهیم را از آتش جحیم نجات داد. جحیم لایه ای از جهنم است که مربوط به احساسات و عواطف منحرف شده است.
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ ﴿۹۷﴾
گفتند برایش [کوره]خانه اى بسازید و در آتشش بیندازید (۹۷)
فَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ ﴿۹۸﴾
پس خواستند به از نیرنگى زنند و[لى] ما آنان را پست گردانیدیم (۹۸)
وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿۹۹﴾
و [ابراهیم] گفت من به سوى پروردگارم رهسپارم زودا که مرا راه نماید (۹۹)
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۰۰﴾
اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شایستگان بخش (۱۰۰)
جامعه آن موقع به پیامبر ابراهیم فشار آوردند و جحیم کنایه از فشار عصبی شدیدی داشت که برایش ایجاد کردند. پیامبر ابراهیم بعد از نجات از جحیم، از آن جامعه کناره گیری کرد. او گفت که (إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی) یعنی من به سمت پروردگار خود میروم. در اینجا ذاهب به معنای لِفت دادن، ترک کردن، کناره گیری است. افراد وقتی إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی را اجرا میکنند، یعنی دیگر در هر جمعی و هر کانالی شرکت نمی کنند و در نتیجه دچار حسرت هم نمیشوند. وقتی او تحت فشار اجتماعی قومش قرار گرفت؛ از جمع آنان لِفت داد. این لِفت دادن به معنای ترک فیزیکی آن جامعه نبود؛ بلکه به آن معنا بود دیگر در اعیاد، مراسمات، و سایر جمعهای آنان شرکت نکرد.
اکنون در زمان ما کانالهای زیادی در فضای مجازی هستند که انواع مدها و زندگی های لوکس را تبلیغ میکنند. حسرت، برای بازدید کنندگان می ماند و فشار عصبی آنان را بالا می برد. اگر بخواهیم مثل پیامبر ابراهیم یکتاپرست باشیم، خدا پیشنهاد میدهد که از آن گروهها و جمعها و کانالها لِفت دهیم و ترکش کنیم.
(رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ). پروردگارا ما بر تو اعتماد کردیم و به سوى تو بازگشتیم و فرجام به سوى توست. خدای مهربان می فرماید که ای مردم با من تجارت کنید و این دنیا لهو و لعب است. اینها جملات قرآن است و واقعیت مهمی را برای ما بیان میکنند که باید جدی بگیریم.
قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَمَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿۴﴾
قطعا براى شما در [پیروى از] ابراهیم و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست آنگاه که به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى پرستید بیزاریم به شما کفر مى ورزیم و میان ما و شما دشمنى و کینه همیشگى پدیدار شده تا وقتى که فقط به خدا ایمان آورید جز [در] سخن ابراهیم [که] به پدر خود [گفت] حتما براى تو آمرزش خواهم خواست با آنکه در برابر خدا اختیار چیزى را براى تو ندارم اى پروردگار ما بر تو اعتماد کردیم و به سوى تو بازگشتیم و فرجام به سوى توست (۴)
رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿۵﴾
پروردگارا ما را وسیله آزمایش [و آماج آزار] براى کسانى که کفر ورزیده اند مگردان و بر ما ببخشاى که تو خود تواناى سنجیده کارى (۵)