خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت شصت) خدا نظاره گر است

جادوی شیاطین (قسمت شصت) خدا نظاره گر است


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت شصت)

خدا نظاره گر است

 

بزرگترین دلخوشی ما در دنیای فانی این است که خدا را ناظر بر اعمال خویش ببینیم. وقتی به آسمان نگاه می کنیم، میلیاردها ستاره می درخشند، ماه و خورشید طبق قاعده منظمی بدون یک دقیقه پس و پیش کارشان را انجام میدهند، هیچکدام از ماه و خورشید و ستارگان سرخود عمل نمی کنند و آنان هیچوقت از همکاری با هم دست نمی کشند و از همدیگر پیشی نمی گیرند. این نظم فوق العاده نشان از هدف و مقصد مهمی دارد که خدا برای جهان در نظر گرفته است. عظمت کیهان آنقدر زیاد است که کره زمین در میان آنان گم است. قطعا عظمت آفرینش آسمانها و زمین از عظمت آفرینش انسان خیلی بیشتر است. این همه عظمت و بزرگی در آفرینش برای یادآوری و تربیت ما آفریده شده است. خدا معماهایی در جهان گذاشته است تا ما آن را پیدا کنیم و با این معماها بتوانیم خدا را بهتر بشناسیم و او را به یاد آوریم. خدا از هر طریق ممکن میخواهد خودش را به ما معرفی کند تا ما به وجود او پی ببریم. انگار پی بردن به وجود اوست که ما را به بهشت بر میگرداند. پی بردن به وجود اوست که ما را به اصل خویش بر میگرداند. پی بردن به وجود آن خالق بی همتای یکتا از روی نشانه هایش، عزم ما را جزم میکند که کردار نیک انجام دهیم و بیشتر به حرفهایش گوش کنیم. آسمان را آبی آفریده است و ستارگان را زینت آن قرار داده است تا ما بدانیم که یک قدرت برتر نظاره گر ماست و البته این نوع ویوی زیبا فقط روی زمین قابل مشاهده است و جهان بیرون از زمین تاریک است و اصلا آبی نیست. این نشان میدهد که هدف از خلق کائنات، روی آوردن و توجه نمودن انسانهای روی کره زمین است . روی آوردن و توجه نمودن به خالق این نشانه ها.

 

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۷۹

من از روى اخلاص پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم (۷۹)

 

خدای مهربان خیلی با عظمت است. او اثرات و آیات خود را در هر ذره‌ای از خلقت، قرار داده است. از طلوع و غروب خورشید تا صدای زیبای پرنده‌ها، همگی نشانه هایی از عظمت و قدرت خالق یکتا را در خود دارند. ما با تصدیق این نشانه ها بر وجود او مهر تائید می نهیم و به او روی می آوریم. او خدایی است که هر چیزی را با دقت کامل در نظر گرفته است، او رزق و روزی این همه موجودات را در نظر گرفته است و همزمان زیبایی و هماهنگی را برای آنها در نظر گرفته است. بطوریکه با همه تنوع و زیبایی در جهان، همچنان هماهنگی و تعادلی وجود دارد که شکوه و عظمت او را برای ما به نمایش می گذارد. وقتی به طبیعت و عظمت کیهان خیره می‌شویم، به کوچکی و  ناچیزی خویش در برابر عظمت خدا پی می بریم. البته هدف از آفرینش جهان هم همین است که ما به این نکته پی ببریم، زیرا نفس ما متکبر است و تنها راه برای بیداری او همین است. او خالق جهان است، پروردگاری که هر ذره‌ای در این جهان را به طور کامل می‌شناسد. او قادر به خلقت زیبایی‌های دیگری است که حتی در آرزوها و خیالات هم نمی‌توان آنها را تصور کرد. باید باور عمیق داشته باشیم که همه چیز در این جهان ، صفت رحمانی خدا را به ما یادآوری می‌کند. همانی که انسان را آفرید و به او یاد داده است که چکار کند و کتاب آسمانی برای او فرستاد و همیشه حاضر و ناظر است بر اعمال او.

وقتی خدا می فرماید که خدا خالق هر چیزی است ، یعنی در مطالعه موجودیت هر چیزی، خدا به عنوان فاکتور خالق باید مطرح شود و گرنه علم به بیراهه میرود و به جهل تبدیل میشود. هاوکینگ به این نتیجه رسیده بود که جهان به صورت خودبخودی به وجود آمده است و نیازی به وجود خدا نیست. بعضی ها می گویند که نظر هاوکینگ در مورد وجود خدا بر اساس دیدگاه فیزیکی و علمی است و نه دیدگاه دینی. ما باید دقت کنیم که نمیتوان فاکتور خدا را از نظریات علمی حذف کرد. مثل این است که در مطالعه یک وسیله که حرکت میکند، همه عوامل آن بررسی شود بجز قسمت انرژی مورد نیاز برای حرکت. خدا در قرآن می فرماید که لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ یعنی هیچ قوه و انرژیی بدون خدا امکان پذیر نیست. یعنی تمام کائنات بدون خدا ، هیچ است و به محض رو برگرداندن خدا از کائنات، تمام آسمانها و زمین انرژیشان را از دست خواهند داد و در نتیجه جرمشان را هم از دست میدهند و به هیچ تبدیل میشوند. اما بدون در نظر گرفتن این عامل مهم در معادلات علمی، جهل حکمفرما میشود و خرافات خودش را جای علم جا میدهد. تمام قبائل قدیمی اولیه که خدا را در معادلاتشان حذف کردند، در جهل و خرافات گیر افتادند. یکی از روشهای توقف علمی بشریت که شیاطین دوست دارند، حذف خدا از معادلات  فاکتورهای علمی است. خیلی از شیمیدانها در طول تاریخ، خدا را از معادلاتشان حذف کردند و جذب جادو شدند و بلافاصله دنبال تبدیل کردن مس به طلا بودند و سالها وقت خویش را صرف این مورد کردند ولی به نتیجه نرسیدند. زیرا همان لحظه که خدا را حذف کردند، از جاده علم خارج شده و به جاده جهل و خرافات افتادند. (هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ- آیا کسانى که مى‏ دانند و کسانى که نمى‏ دانند یکسانند ). اصلا تمام علوم مفید، با هدایت خدا کشف شده اند. وقتی خدا را وارد یک معادله علمی کنید؛ خودبخود به مرحله بعدی هدایت خواهید شد و علم گسترش پیدا میکند. اما اگر خدا از معادلات حذف شود، علم به شک و گمان و ظن تبدیل میشود و دیگر اسم علم نمیتوان رویش گذاشت؛ بلکه قدم زدن در تاریکی است.

علم و دانش فقط وسیله شناخت بیشتر خدا هستند و فقط در آن صورت میتواند به رفاه بیشتر بشر کمک کند. در خیلی از شاخه های علمی، بشر پیشرفت زیادی نکرده است زیرا اعتقادی به آن موضوع ندارد. آیا بشر میتواند مصرف آب را در کشاورزی و صنعت بهینه سازی کند و به کمترین حالت خود برساند؟ بشر فعلی نمیتواند زیرا در این موضوع خیلی کم کار کرده است و اعتقادی به عدم اسراف ندارد. اما خالق ما عدم اسراف را توصیه فرموده است. وقتی خدا در نظر گرفته نشود، شاخه های مفید علمی نادیده گرفته میشوند و این خودش نوعی جهل است. خدا بنی آدم را بر بسیاری از موجودات دیگر فضیلت داده است و بیشتر موجودات دیگر با کمترین امکانات زندگی میکنند فقط به این دلیل که در خدمت بنی آدم و محیط زیست او باشند. مدت عمر انسان از نود و نه درصد عمر حیوانات و جانداران دیگر بیشتراست. بعضی از حشرات فقط یک روز زنده اند. عمر متوسط یک انسان خیلی بیشتر از موجودات دیگر است.

تعدادی از مورچه خوارها و سوسمارها بینایی کم و یا حتی کاملا کور هستند و اینها بدون بینایی روی زمین زندگی میکنند و زندگی را براساس آنچه خدا آفریده است، ادامه میدهند. اما بنی آدم با آنکه کره زمین در اختیارش است، قادر به یک زندگی بی دردسر نیست و همیشه زیاده خواه است.

یک بچه اگر بداند که زندگیش چقدر به پدر و مادرش وابسته است، اهمیت وجود پدر و مادرش را درک میکند؛آنوقت شکر گزار والدینش خواهد بود. اگر بعضی حقایق زندگی نسبت به کره زمین را بدانیم، لزوم ایمان به لایه غیبی جهان برایمان اثبات میشود و آنوقت شکرگزار خدا خواهیم بود.

 

وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ﴿۱۴

و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوى من است (۱۴)

 

 زمین تنها سیاره منظومه شمسی است که حیات در آن میسر است. نگهداشتن امکان حیات در یک کره دور افتاده مثل زمین کار ساده ای نیست. مریخ هم زمانی آب داشته است و بمرور زمان آب آن از بین رفته است و اکنون امکان استفاده از آن میسر نیست و حتی شاید قبلا جاندارانی هم داشته است. طول روزها در مریخ بمرور کم میشود و سرعت چرخش مریخ به دور خودش بیشتر میشود و این مقدار تغییر، اگر برای زمین پیش میامد، دیگر زندگی در زمین میسر نبود و تمام نظم و محاسبات به هم میخورد. کمربند وان آلن بالای زمین یک نوع سپر دفاعی چند لایه ای در برابر طوفان های خورشیدی و تشعشعات فضایی بوجود آورده است و بدون وجود این لایه محافظ امکان زندگی در زمین وجود ندارد. این لایه را چه کسی گذاشته است؟ چرا مریخ این لایه را ندارد؟ چرا آبهای مریخ از بین رفته است و قابل استفاده نیست ولی آبهای زمین قابل استفاده است. چرا سرعت چرخش زمین به دور خودش، در دراز مدت تغییر آنچنانی و قابل ملاحظه ای نکرده است؟ و هزاران سوال دیگر که تنها یک جواب دارند. یک نیروی غیبی از زمین محافظت میکند. چون آسمان یکم و مخصوصا منظومه شمسی، خطرات زیادی این سیارات را تهدید میکند و جالب است که تنها زمین در این بین سالم مانده است و امکانات حیات خود را از دست نداده است. یک نیروی غیبی، زمین را برای زندگی بطور مداوم نگه میدارد. این نیرو همان نیروی خداست. خدا میخواهد که مردم متوجه این موضوع شوند و به غیب ایمان آورند.

 

الم ﴿۱

الف لام میم (۱)

 

ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿۲

این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است (۲)

 

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۳

آنان که به غیب ایمان مى ‏آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‏ ایم انفاق مى کنند (۳)

 

خیلی ها روی زمین، خودشان و یا اربابانشان را صاحب این نیروها معرفی میکنند؛ اما خدا از ما میخواهد که همه این خیلی ها را رد کنیم و فقط خدای واحد و اَحد را منشاء این نیروهای غیبی بدانیم.

 

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۶۴

بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما] (۶۴)

 

اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۳۱

اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مامور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست منزه است او از آنچه [با وى] شریک مى‏ گردانند (۳۱)

 

خدا نمونه ارباب گرفتن غیر خدا را در مورد مسیحی ها بیان میدارد و به ایمانداران گوشزد کند که شما نباید چنین کنید. ربّ باید یکی باشد. جهت ادامه زندگی روی زمین، یکی بودن ربّ خیلی ضروری است. اگر هر ملتی ربّ مخصوص خود را اتخاذ کند، در آن صورت تربیتها متفاوت خواهد بود و باعث افتراق انسانها و نابودی زمین خواهد شد.

 

یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۳۹

اى دو رفیق زندانیم آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداى یگانه مقتدر (۳۹)

 

در قرآن، داستان بنی اسرائیل در صحرای سینا به طور خلاصه به شرح زیر است: خدا برای بنی اسرائیل، قومی که در برابر ظلم و ستم فرعون ذلیل شده بودند، با آیات خود آنان را نجات داد، بعد بنی اسرائیل از مصر رفتند و از زیر یوغ بردگی آزاد شدند و به صحرای سینا رفتند. در این صحرا، خدا با موسی صحبت کرد. خدا در صحرای سینا با بنی اسرائیل عهد بست که بر اساس آن، بنی اسرائیل باید فرامین خدا را رعایت کنند و در عوض، خدا هم برکات خودش را بر آنها نازل خواهد کرد. بنی اسرائیل در این صحرا مکررا فرامین الهی را نقض می کردند و نسبت به خدا اعتراض میکردند. داستان بنی اسرائیل در صحرای سینا سمبل زندگی تمام بشریت است. در آنجا، خدا به موسی ده فرمان می‌دهد و او می بایست این فرمان‌ها را به مردم بگوید. فرمان‌ها شامل قوانین مهمی است که رعایت آن تضمین کننده سلامت روانی یک جامعه است. موسی این فرمان‌ها را به بنی اسرائیل گفت، اما برخی از افراد این فرمان‌ها را نادیده می‌گرفتند و بر خلاف آن عمل میکردند. خدا بارها عهدش را با بنی اسرائیل تجدید میکند و بنی اسرائیل هم بارها عهدش را با خدا می شکند.

خدا در صحرای سینا، حتی ابرها را برای محافظت از بنی اسرائیل می گرداند و همچنین غذاهای من و سلوی را به آنها معرفی میکند و هدایت میکند و بنی اسرائیل شرایط یک زندگی را خواهند داشت. فرق زندگی در آنجا با مصر این بود که بنی اسرائیل در سینا زندگی سخت تری داشتند و تنوع کمتری بود ولی در عوض آزاد بودند. اما زندگی در مصر تنوع بیشتری داشت ولی برده بودند. هر زمان که بنی اسرائیل به فرامین خدا احترام میگذاشتند و آن را به درستی اجرا میکردند؛ خدا هم سایه ای را بالای سر آنها قرار میداد. این سایه یک چیز نمادین است و به معنای محافظت است. این داستان برای تمام بشریت مایه عبرت است. زیرا هر بنده ای از بندگان خدا که نیت برپایی فرامین خدا را داشته باشد و در راه خدا تلاش و کوشش کند، چنین سایه و محافظی از طرف خدا خواهد داشت. اما اگر سایه ها را نبیند و طبق سایه ها حرکت نکند، به خودش ظلم میکند.

 

وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ﴿۵۷

و بر شما ابر را سایه‏ گستر کردیم و بر شما منّ و سلوی فرو فرستادیم [و گفتیم] از خوراکیهاى پاکیزه‏ اى که به شما روزى داده‏ ایم بخورید و[لى آنان] بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا مى‏ داشتند (۵۷)

 

خدا محافظها و سایه ها و امکانات خاصی در طول زندگی در اختیار انسانها قرار میدهد و انسانها اگر این سایه ها را نادیده بگیرند و خدا را به آن خاطر ستایش و سپاس نگویند، به خود ظلم می کنند و دچار لعنت خدا میشوند. ما هر چیزی که در زندگی داریم و بدست می آوریم، از طرف خداست و جزو سایه هایی است که خدا برای محافظت و گذران روزگار برای ما میفرستد. خانه، و یا شغلی که انجام میدهیم و به ازای آن پول می گیریم، سایه هایی است از طرف خدا. اما بعضی ها ممکن است که این سایه ها را قبول نکنند و دچار تنوع طلبی بروند و دچار راهی بروند که خدا برای آنها نمی پسندد. بنی اسرائیل در صحرای سینا بایست می ماندند و بعضی مشکلات را باید تحمل میکردند و یا اینکه به مصر بر میگشتند و تنوع طلبی را انتخاب میکردند ولی در عوض برده و بنده غیر خدا می شدند.

 

مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴

و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى ‏کنیم (۱۲۴)

 

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا ﴿۱۲۵

مى‏ گوید پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردى با آنکه بینا بودم (۱۲۵)

 

قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶

مى‏ فرماید همان طور که نشانه‏ هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى ‏شوى (۱۲۶)

 

خدا در صحرای سینا، منّ را برای بنی اسرائیل فراهم می آورد. منّ نوعی دانه بود گِرد به اندازه دانه های گشنیزکه با گزش بعضی درختان توسط حشرات از آن خارج میشد و مردم جمعش میکردند و به آرد و نان تبدیلش میکردند و طعمی همانند نان و عسل داشته است. این نوع نان، بیشتر ویتامینها و مواد مغذی مورد نیاز بدن انسان را داشته است. تنها مشکلش این بود که به درد آدمهای تنوع طلب نمی خورد. زیرا آدمهای تنوع طلب در عوض این نان مغزی، خیار و عدس و سیر و پیاز و هندوانه و میوه های آبکی میخواستند. علم هم ثابت کرده است که خیار و هندوانه و سیر و پیاز قسمت اعظم آنان آب است و مواد مغزی آنها نسبت به حجمی که دارند، بسیار کم است. یک هندوانه و یا خیار نود درصد یا حتی بیشتر حجمشان آب است و مواد مغزی بسیار کمی (نسبت به حجمشان) دارند. البته این مواد هم فواید زیادی دارند. اما در صحرای سینا رشد اینها خیلی هزینه بردار است و یا حتی غیرممکن است. این موضوع ثابت میکند که تنوع طلبی آدمها باید سازگار با محیط زیستشان باشد و گرنه دچار بردگی میشوند و توسط شهری ها به بردگی گرفته میشوند.

 

وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ ﴿۶۱

و چون گفتید اى موسى هرگز بر یک [نوع] خوراک تاب نیاوریم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمین مى ‏رویاند از [قبیل] سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز براى ما برویاند [موسى] گفت آیا به جاى چیز بهتر خواهان چیز پست‏ ترید پس به شهر فرود آیید که آنچه را خواسته‏ اید براى شما [در آنجا مهیا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پیشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا که آنان به نشانه‏ هاى خدا کفر ورزیده بودند و پیامبران را بناحق مى ‏کشتند این از آن روى بود که سرکشى نموده و از حد درگذرانیده بودند (۶۱)

 

خدا به آدمها ، دوری از تنوع طلبی ها را توصیه میکند تا عزت نفس خویش را حفظ کنند و خود را دچار خواری و زبونی نکنند. تنوع طلبی آنچنان خطرناک است که قوم بنی اسرائیل که نشانه های زیادی از خدا با چشمان خویش دیده بودند، این تنوع طلبی را بر این نشانه ها ترجیح دادند. فکر نکنید که ما از بنی اسرائیل بهتریم. باید توجه کنید که در میان اقوام دیگر، بنی اسرائیل قوم بهتر! در زمان خویش بوده اند. خدا بوسیله سایه هایی که در کنترل خودش است از ما حمایت میکند ولی در عوض ما هم وظیفه داریم که به فقط او توکل کنیم. خدا به توکل ما نیاز ندارد، بلکه ما برای نجات خویش به توکل به خدا نیاز داریم.

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿۱۵

اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بى ‏نیاز ستوده است (۱۵)

 

انسانها بعد از تنوع طلبی، خود و محیط خود را دچار کمبود میکنند و تمام منابع طبیعی خدادادی را  مصرف میکنند. خدا برای هر ملتی و هر فردی رزق و روزی را به اندازه و به مقدار معلوم نازل میکند.

 

وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ﴿۲۱

و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه ‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏ اى معین فرو نمى‏ فرستیم (۲۱)

 

اما اگر افراد در استفاده از این نزولات آسمانی اسراف و افراط و تفریط کنند، دیگر مسئولیتش برعهده خدا نیست. خدا به مقدار معلوم (بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ  علمی و معین) نازل میکند. خدا برای خیلی از مناطق نزولات آسمانی نازل می کند تا که صحیح و متعادل از آن استفاده شود نه اینکه هندوانه و خیار و چغندر قند و سایر میوه های آبکی بکارند. بنابراین باید این مساله را رعایت کنند و گرنه دچار مشکلات زیادی خواهند شد. انسان نباید هر چیزی را به پول تبدیل کند. انسان نباید تمام منابع طبیعی خدادادی را به پول تبدیل کنند. تنوع طلبی مهمترین دلیل نابودی منابع طبیعی است، زیرا تنوع طلبی پول زیاده از حد لازم دارد. هر چقدر که آدمی بیشتر علیه خدا عصیان کند، بیشتر امکانات طبیعی زمین را از دست خواهد داد و امکانات طبیعی دست نیافتنی تر میشود. انسانها هبوط پیدا میکنند و این یعنی شایستگی موقعیت قبلی را ندارند.

ما برای زندگی راحتتر روی زمین، بیشتر به هدایت از طرف خدا نیاز داریم تا علم. آیا علم میتواند حزن و اندوه بشر را از بین ببرد؟ خیر. در این مورد علم ناقص انسان یک قرص مسکن و روانگردان برای فرد حزین تجویز میکند. در حالی که هدایت خدا به روش خیلی سالمتر و راحتتری اینکار را میکند.

 

یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۳۵

اى فرزندان آدم چون پیامبرانى از خودتان براى شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند پس هر کس به پرهیزگارى و صلاح گراید نه بیمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین مى شوند (۳۵)

 

در روش خدا، فرمول این کار خیلی ساده است. استقامت در راه خدا، خوف و حزن را از بین می برد.

 

 

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۱۳

محققا کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد (۱۳)

 

بشر وقتی از هدایت خدا پیروی نکند ، دچار غضب خدا شده و تابع هوی میشود. در اینجا میتوانیم دو فعل عربی هدی و هوی را از جهاتی متضاد همدیگر بدانیم.

 

کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى ﴿۸۱

از خوراکیهاى پاکیزه‏ اى که روزى شما کردیم بخورید و[لى] در آن زیاده‏ روى مکنید که خشم من بر شما فرود آید و هر کس خشم من بر او فرود آید قطعا در [ورطه] هلاکت افتاده است (۸۱)

 

وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿۸۲

و به یقین من آمرزنده کسى هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته نماید و به راه راست راهسپر شود (۸۲)

 

حتی علم زیاد، نمیتواند بشر را نجات دهد، مادامی که بشر از هدایت خدا پیروی نکند. یکی با علم خودش کشتی تایتانیک را محکم و غیر قابل غرق میسازد و توهم برش میدارد که کشتی اش غرق نشدنی است. اما علم انسان همیشه ناقص است و یک چیزی کم دارد، یک آجر حیاتی در هر ساختمانی هست که فقط خالق عالم مکان این آجر را میداند. علم اقتصاد، علم پزشکی و سایر علوم بشری پر است از ناخالصی ها. بشر حتی جادوگری را هم یک علم میداند. او شعر را هم یک علم میداند. در حالیکه اینها علوم نیستند و پر هستند از خرده شیشه. بشر میخواهد از اینها، راه خودش را انتخاب کند. بشر سرنوشت خودش را داده است دست این علوم (99 درصد جهل).

علم واقعی یعنی دستوراتی که خدا برای هدایت ما فرستاده است. انسان عالم نیست؛ علمی که ربا را برای اقتصاد تجویز کند، علم نیست. بودن و نبودن این علم تاثیری در وجود هدایت ندارد. وجود خیلی از مشکلات بشری، بخاطر وجود علم ناقص در میان انسانهاست.

 

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و نه) آخر الزمان (قسمت 2) هبوط دوباره انسان

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و نه) آخر الزمان (قسمت 2) هبوط دوباره انسان


اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و نه)

آخر الزمان (قسمت 2)

هبوط دوباره انسان

 

در قسمت قبل بررسی شد که انسان در کره زمین، قبل از قیامت و روز داوری، چند بار دیگر، هبوط پیدا میکند و شرایط زندگی برایش مشکل تر میشود. زمانی از چشمه های طبیعی، آب خنک می نوشید و زیر سایه ها استراحت میکرد و شبها می خوابید و روزها تلاش و کوشش میکرد ولی اکنون انسان دوباره هبوط پیدا کرده است و در هر بار هبوط، شرایط زندگی طبیعی را از دست میدهد و باید بوسیله تجهیزات و امکانات اختراعی و ساخته دست خودش، همان امکانات طبیعی را برای خودش شبیه سازی کند. زمانی که انسانها عصیان کنند، شرایط طبیعی از کنترل خارج شده و نمیتوان شرایط طبیعی را براحتی و ساده دوباره بدست آورد. برای مثال اکنون تابستان مردم در شهرها، همگی داخل ادارات و خانه ها کولر روشن کرده اند و این کولر قسمت موتورش خارج از ساختمان است و قسمت موتور کولرها، گرما و بخار تولید میکند و زمانی که شما از یک کوچه و یا بغل یک ساختمان رد میشوید، گرمای فوق العاده ای حس میکنید که ناشی از گرمای این تجهیزات و ماشین آلات است و درصدی از گرمای داخل شهرها به این علت است. و به این طریق تجهیزات اختراعی بشر، میشود قاتل جان خودش. به این دلیل بچه ها و بزرگترها داخل خانه می مانند و  معنای روز و شب و اوقات و استراحت و کار را درک نمی کنند. آنقدر دود و غبار و گرد و خاک در آسمان هست که خورشید ناپیداست و کسی غروب آفتاب و طلوع آفتاب و قرص ماه و ستارگان در شب را نمی بیند و در یک فضای انتزاعی و مجازی بزرگ میشوند و به این طریق گذر روزگار بر آنان هیچ تاثیری ندارد.

مردم گرمای درونی خویش را با قیمت گزافی از بین می برند. به قیمت آلوده کردن محیط زندگی خویش. هر گناهی که انجام میشود، مقدار نار(آتش درونی از نوع شیطان) درون بدن انسان را زیادتر می کند و این نارها نیاز به خاموش کردن دارند و مردم به اشتباه فکر میکنند که باید از کولر و سایر تجهیزات بطور مفرط استفاده کنند. در حالیکه این نوع نار فقط بوسیله تقوا و پرهیزگاری خاموش میشود.

آدمی باید لحظه به لحظه وقتش را در نظر داشته باشد و آیات و نشانه های خدا را ببیند و درک کند و از آن برای رشد نفس خویش استفاده کند. به همین خاطر خدای حکیم می فرماید که نماز کتابی موقوت (زماندار) است.

 

فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا ﴿۱۰۳﴾

و چون نماز را به جاى آوردید خدا را [در همه حال] ایستاده و نشسته و بر پهلوآرمیده یاد کنید پس چون آسوده ‏خاطر شدید نماز را [به طور کامل] به پا دارید زیرا نماز بر مؤمنان در اوقات معین مقرر شده است (۱۰۳)

 

متاسفانه اکنون بیشتر مردم به این نشانه ها و اوقات طبیعی اعتقادی ندارند و  آن را نادیده می گیرند. خدا نمازها را در اوقات مشخصی گذاشته است و میخواهد ما این اوقات را درک کنیم و قطعا برای این ناباوران که شواهد محکم طبیعی را نپذیرند، زمانها و دوره ها و عصرها بناگاه به پایان می رسد. انسان باید همیشه شب و روزش مشخص باشد و طلوع و غروب آفتاب را از هم تشخیص دهد و بین پایان و آغاز روز و شب فرق قائل شود. شبها زمان استراحت است. اما مردم متاسفانه با دیدن فیلمهای عشقی و آلفایی ، شب خود را از بین می برند و خوابهای عمیق را از زندگی خویش حذف میکنند. خدا شب را برای آرامش و استراحت آفریده است و این اندازه گیری آن خالق یکتاست و خالق ما بهتر از هر کسی طریقه برآورده شدن نیازهای ما را می داند. گاهی افراد تا هفته ها به آسمان نگاه نمی کنند و حرکات خورشید و ماه و ستارگان را بررسی نمی کنند، یعنی نیاز ندارند.

 

فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ﴿۹۶

[هموست که] شکافنده صبح است و شب را براى آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده این اندازه‏ گیرى آن تواناى داناست (۹۶)

 

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿۹۷

و اوست کسى که ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسیله آنها در تاریکیهاى خشکى و دریا راه یابید به یقین ما دلایل [خود] را براى گروهى که مى‏ دانند به روشنى بیان کرده‏ ایم (۹۷)

 

ما باید بین اوقات پنجگانه نمازها فرق قائل شویم و یکی از دلایل نماز نخواندن و سبک شمردن نمازها همین است. مردم فرقی بین شب و روز و آغاز و پایان شب و روز نمی گذارند و این اوقات برایشان مهم نیست و غرق شدن در اشعار و فیلمها و کانالهای چت و ... آنان را از درک اوقات طبیعی محروم کرده است. خدا ما را می شناسد و به همین خاطر می فرماید که نماز یک کتاب مبتنی بر وقت است (إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا ). بزرگترین دردسر زندان، عدم درک اوقات است. ما اکنون با غرق شدن در فیلمها و آهنگها، یک زندان بزرگ برای خود درست کرده ایم. یک بچه شبها نمی خوابد و یا با بزرگترها می خوابد و یا اینکه شب و روز چراغ خانه روشن است ، به همین خاطر این بچه اوقات و زمانها را درک نمی کند و از همه مهمتر این بچه اهمیت نماز را نمی فهمد. نسل آینده که با این روش پرورش یافته اند،  نشانه ها و آیات خدا در طبیعت را هم نمی فهمند و نادیده گرفتن این نشانه ها و آیات به معنای فراموش کردن خداست. کسی که خدا را فراموش کند، خدا هم او را فراموش میکند.

بعضی ها را دیده ای که موی سرشان سفید شده است ولی هنوز فکر میکنند جوان هستند و نمیخواهند گذر و گذشت روزگار را درک کنند. این افراد نمیخواهند متوجه عمق قضیه شوند. قبلا آفتاب و ماه و روز و شب را می دید و توجه نمی کرد ولی حالا از بس که دود و گرد و غبار زیاد شده است که شب و روز برایش مشخص نیست و آفتاب و ماه را نمی بیند. بعد از مدتی آیات و نشانه های واضح خدا دیگر پیدا نیست و این جزای فردی است که آیات و نشانه های خدا را نادیده می گیرد.

 

وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا ﴿۱۲

و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم نشانه شب را تیره‏ گون و نشانه روز را روشنى‏ بخش گردانیدیم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان بجویید و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رویدادها] را بدانید و هر چیزى را به روشنى باز نمودیم (۱۲)

 

در مدیتیشن ، افراد متوجه اوقات نیستند، زیرا مدیتیشن و یوگا یک سیستم شیطانی هستند و شیطان هم میخواهد افراد را نسبت به اوقات و زمانها بی تفاوت کند و نمایشات خودش را جایگزین آیات خدا کند.

در سایز بزرگتر و گسترده تر باید دوره ها و عصرها را درک کنیم و بدانیم که هر عصر و دوره ای چه خصوصیاتی دارد.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ سوگند به عصر [تغییر دوره ها و هبوط انسان] (۱)

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ که واقعا انسان در این هبوط دستخوش زیان است (۲)

 

انسانها خیلی فانتزی فکر میکنند و از بس که آیات و نشانه های خدا را نادیده گرفته اند که نبود نشانه های خدا برایشان مهم نیست. آیا شما توجه کرده اید که خیلی از روزها مردم در شهرهای شلوغ نمی توانند آفتاب و ماه را واضح ببینند. زیرا این افراد طبیعت و محل زندگی خودشان هم برایشان مهم نیست و حتی یک روز یک نور مصنوعی در آسمان بگذارند، شاید خیلی ها متوجه نبود آفتاب نشوند.

کسی که آیات واضح در طبیعت را نبیند و برایش مهم نباشد، قطعا این فرد آیات دیگر را هم نمیبیند.

براساس فرموده خدا در قرآن، آدم و حوا در بهشت که بودند، با انجام گناه بزرگ، پوشش و حفاظهای خود را از دست دادند و بلافاصله شروع کردند به پوشاندن خود بوسیله برگهای بهشت. پوشاندن بوسیله برگهای بهشت کنایه ای است از اینکه آنها هبوط کردند و امکانات طبیعی را از دست دادند و برای تهیه همان امکانات مجبور شدند از امکانات و منابع استفاده کنند و خود را محافظت کنند.

 

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۲۲﴾

پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگى‏ هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت‏ شیطان براى شما دشمنى آشکار است (۲۲)

 

 بعداً انسان به کره زمین هبوط یافت و آنوقت در کره زمین، بشر مجبور شد بوسیله حفاظ موجود در زمین از خود محافظت کند. لباس آدمی را از نور خورشید و آسیبهای دیگر محافظت میکند. مهمتر از لباس فیزیکی، لباس تقواست که آدمی باید به تن کند و گرنه پوششهای فیزیکی بدون تقوا بیفایده است.

 

یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ﴿۲۶﴾

اى فرزندان آدم در حقیقت ما براى شما لباسى فرو فرستادیم که عورتهاى شما را پوشیده مى دارد و [براى شما] زینتى است و[لى] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانه‏ هاى [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند (۲۶)

 

 

شیطان ما را از بهشت بیرون راند و لباس را از تنمان برکند تا عورتهایمان و عیبها و نقطه ضعفهایمان را بر خودمان نمایان کند. به همین خاطر ما مجبوریم که در دنیای فانی، بوسیله لباس و سایر پوششها، خودمان را از خطراتی که در زمین هست حفظ کنیم.

حتی زن و مرد میتوانند همدیگر را در زندگی در مقابل خطرات و عیوب و کاستی ها بپوشانند (هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ). از یک طرف بنابه پیشنهاد شیطان، زن و مرد میتوانند لباس هم نباشند و آبروی همدیگر را بریزند و مشکلات زیادی در زندگی برای هم فراهم کنند و حفاظ همدیگر را بیش از پیش از بین ببرند. اما یک پوشش دیگر هست که آدمی خودش برای خودش تهیه میکند و آن هم پوشش و لباس تقواست.  خیلی از خطرها در دنیا، فقط بوسیله لباس تقوا دفع میشوند (لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ) و بعضی مواقع تنها راه و واقعی ترین حفاظ برای زندگی روی زمین، حفاظ تقواست .  خیلی ها در زمین بخاطر پوشش عیوب خیالی و توهمات خویش گاها دست به کارهای نادرست میزنند؛ مثلا بدون هیچ دلیل پزشکی اعضاء بدن خویش را جراحی و  دستکاری میکنند و یا سعی دارند با لباسهای گران قیمت و انواع مدها و  اتوموبیلهای گران قیمت، عیوب خویش را بپوشانند.  

از همینجا متوجه خواهیم شد که تقوا مهمترین سلاحی است که بشر برای محافظت از خود در زمین در اختیار دارد. زمانی که انسان عصیان میکند و دنبال لذتهای کاذب است و توهمات و خیالات او را گمراه میکند. در این حالت فقط تقوا میتواند او را از این منجلاب بیرون بیاورد. هیچ روانشناسی و هیچ جادوگری و هیچ پزشک و روانپزشکی نمیتواند به اندازه یک هزارم تقوا در جسم و روان انسان تاثیر گذار باشد.

در جهنم، تبعیدگاه  آخری، تنها پوشش و محافظ، پوست است که خود به یکی از بزرگترین اسباب زجر تبدیل میشود. در جهنم شدت اذیت آتش نار (منبع نار جهنم شاید از تعدادی خورشید باشد و یا منبع دیگری) آنقدر زیاد است که پوستها کامل میسوزد و بدن بشر جهنمی طوری طراحی شده که این لباس و پوست دوباره سبز میشود و روز بعد دوباره زجر کشیدنها تکرار میشود.

در زمین، پوششها و لباسها برای محافظت است. اما پوششها و محافظهایی که مبتنی بر تقوی نیست، محافظت نمی کنند و باعث زجر میشوند و بیشترین اشتباه انسانها در همین نکته است. در جهنم ، محافظی که در نظر گرفته شده است، خودش مهمترین وسیله زجر افراد است. اگر محافظی که ما در زمین برای خود استفاده میکنیم مبتنی بر تقوا نباشد، اتوماتیک به یک وسیله زحمت، زجر و اذیت تبدیل میشود دقیقا همانند جهنم. اتوموبیل یک حفاظ و وسیله است که انسان میتواند انجام امورات و کارهایش را با آن راحتتر کند اما وقتی انسان بدون هیچ دلیلی و صرفا بخاطر پُزدادن سوار اتوموبیل شده و در سطح شهر میچرخد و دود به محیط زندگیش می افزاید، در آن صورت همین حفاظ و وسیله به یک وسیله زجر تبدیل میشود.

در بهشت، با انجام گناه، لباس از بین رفت، در جهنم پوستها و حفاظها از بین میرود و درصد خطر بطرز وحشتناکی بالا میرود. خدا از حفاظ جهنم به عنوان پوست یاد میکند، زیرا حفاظ جهنم با سیستم اعصاب در ارتباط است. حفاظ روی زمین، اگر بدون تقوا باشد، با سیستم اعصاب در ارتباط است و باعث زجر افراد میشود.  اینها نکاتی است که باید بشر روی آن تفکر نماید.

اما جالب است که خدای حکیم طبق آیات بالایی در بهشت به آدم هشدار تبعید به زمین داده بوده است. خدا هشدار داده بود که ای آدم زنهار که شیطان شما را از بهشت بیرون نکند و آنوقت بد‏ بخت وشقی میشوی.  ای بنی آدم حالا شما در جایی هستی که نه تشنه میشوی و نه گرسنه و نه برهنه و نه آفتاب سوخته و ... این یعنی این که اگر نافرمانی کنی و فریب شیطان را بخوری ، به جایی میروی که تشنه میشوی و گرسنه میشوی و برهنه میشوی و آفتاب سوخته میشوی. اینها تعریفی است که خدای حکیم از زمینی که هم اکنون در آن در تبعید به سر می بریم، کرده است. خدا این هشدارها را قبلا گفته بوده است در بهشت! خدا قبلا گفته بوده است که زمین جای زیاد مناسبی برای زندگی بنی آدم نیست.

 

فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾

پس گفتیم اى آدم در حقیقت این [ابلیس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناک] است زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیره‏ بخت گردى (۱۱۷)

 

إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾

در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مى ‏شوى و نه برهنه مى‏ مانى (۱۱۸)

 

وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾

و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مى‏ گردى و نه آفتاب‏زده (۱۱۹)

 

وَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿۱۲۰﴾

پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى ‏شود راه نمایم (۱۲۰)

 

فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾

آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت (۱۲۱)

 

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾

سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و [وى را] هدایت کرد (۱۲۲)

 

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى ﴿۱۲۳﴾

فرمود همگى از آن [مقام] فرود آیید در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر کس از هدایتم پیروى کند نه گمراه مى ‏شود و نه تیره‏ بخت (۱۲۳)

 

اما خدا در قرآن ، به بشر هشدار داده است که اگر بشر در همین زمین عصیان کند، دوباره هبوط پیدا می کند و همین حفاظها و امکانات به وسیله ای برای زجر او تبدیل میشود. خدا چقدر حکیمانه صحبت میکند و چقدر زیبا راهنمایی میکند. خدا یک مثال زیبا در این مورد برای ما بیان فرموده است.  قبلا بنی اسرائیل از دستورات واضح خدا سرپیچی کردند و به مصر هبوط پیدا کردند. (أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا) به جاى چیز بهتر خواهان چیز پست‏ ترید پس به یک شهر کم امکانات و شلوغ و پر زرق و برق هبوط کنید.

 

وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ ﴿۶۱

و چون گفتید اى موسى هرگز بر یک [نوع] خوراک تاب نیاوریم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمین مى ‏رویاند از [قبیل] سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز براى ما برویاند [موسى] گفت آیا به جاى چیز بهتر خواهان چیز پست‏ ترید پس به شهر فرود آیید که آنچه را خواسته‏ اید براى شما [در آنجا مهیا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پیشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا که آنان به نشانه‏ هاى خدا کفر ورزیده بودند و پیامبران را بناحق مى ‏کشتند این از آن روى بود که سرکشى نموده و از حد درگذرانیده بودند (۶۱)

 

مصر در آن موقع، جایگاه مناسبی برای بنی اسرائیل نبوده است، چه از نظر امکانات و چه از نظر روحیات. مصر جایی بود که بنی اسرائیل در آنجا قبلا بَرده بودند و سختی های فراوانی کشیدند و مصر جایی بود که به روحیات بنی اسرائیل نمی خواند. اما آنها خودشان اینطوری میخواستند. آنها بهترین غذا را با خیار و سیر و عدس و پیاز عوض کردند. هر چند این سبزیجات هم مفیدند ولی از نظر ارزش غذایی هیچوقت به پای من و سلوی نمیرسند (منّ نوعی دانه بود گِرد به اندازه دانه های گشنیزکه با گزش بعضی درختان توسط حشرات از آن خارج میشد و مردم جمعش میکردند و به آرد و نان تبدیلش میکردند و طعمی همانند نان و عسل داشته است و سلوی هم گوشت نوعی پرنده مغزی و خوشمزه بوده است). بشر خودش، هبوط میخواهد. بنی اسرائیل آن موقع خودشان هبوط میخواستند و بجای این غذاهای مفید ، زرق و برق شهریها را می خواستند و به همین خاطر خدا آنان را به مصر کوچانید و زندگی واقعی را از دست دادند و در یک زندگی پر استرس و دردسر شهری افتادند. خدا برای مردم، بیابان سینا را بر شهرنشینی مصر ترجیح داده بود. زیرا بنی اسرائیل در تمدن شهرنشینی و پرزرق و برق مصر، صفات خوب را از دست میدادند و در آن غرق میشدند. خدا غذایی طبیعی به اسم منّ را برای آنها معرفی کرد که بیشتر مواد مورد نیاز بدن یک انسان در آن بود. در بیابان سینا کاشت خیار و سیر و پیاز که بسیار آب بَر بوده است، به صرفه نبوده است و به همین خاطر خدا دانه ای به آنها معرفی کرد که خیلی کمتر آب نیاز داشت و در صحرای سینا هم راحت بدست میامد. خدا میخواست این نکته را به ما بگوید که ما باید بسته به شرایط محیطی، نوع غذای خویش را انتخاب کنیم. جایی که آب کم دارد معنی ندارد که هندوانه و چغندر قند و خیار و پیاز و سیر کاشته شود. مثلا در زندگی شهرنشینی، پفک و چیپس و انواع تنقلات با فایده بسیار کم و حتی مضر درست شده است که مردم با آن خود را مشغول میکنند ولی باید بدانیم که قیمت تمام شده اینها بسته به منابع طبیعی آن منطقه باشد. خدا میخواهد که ما بدانیم که برای هر منطقه ای لزومی ندارد که یک سبک غذایی یکسان بکار برده شود. بعضی غذاها باید زیاد از آن بخورید تا بتوانید مواد مغزی و کالری مفید از آن کسب کنید و به همین خاطر است که مردم اضافه وزن دارند و دچار انواع بیماریها میشوند.

خدا در داستان من و سلوی میخواهد به ما بگوید که غرق شدن در زندگی شهری بسیار خطرناک است و کسی که در آن غرق شود، دیگر امیدی به رشد نفسش نیست. آدمی به تنوع کمتر غذاها راضی شود ولی همت و پیراستگی نفسش را از دست ندهد. نتیجه می گیریم که تنوع طلبی زیاد، باعث هبوط به زندگی مصنوعی و شهر نشینی خواهد شد. البته بعضی افراد بخاطر مسائل کاری در شهر زندگی میکنند ولی هیچوقت خود را در زرق و برقهای شهری غرق نکرده اند و خود را از خیلی مضرات آن دور نگه میدارند. مهمانیهای گران و پر زرق و برق، روان جامعه به اصطلاح متمدن را به هم ریخته است. دلایل عوض شدن دوره زیاد است، تنوع طلبی مهمترین دلیل هبوط دوره ای بشر است. تنوع طلبی بطور غیر منطقی در جامعه زیاد شده است. یکی بود که یک اتوموبیل خرید، چند روز نگذشت که خواست آن را عوض کند و پول خودش را هدر دهد، من هنوز این تصمیم او را درک نکردم و دلیل آن را نفهمیدم. دلایل آدمها برای تنوع طلبی خیلی پیچیده شده است.

فیلم باربی که اخیرا فروش زیادی داشته است، ثابت میکند که ارتباط بین زنان و مردان در حد زیادی منحرف شده است. در این فیلم دنیایی صرفا زنانه معرفی میشود که مردان نقش چندانی در آن ندارند و زنان را بدون مردان خوشبخت نمایش میدهد. در این جامعه خیالی، زنان در حد وسیعی مردان را حذف کرده اند و دنبال قدرت هستند. کودکان نسل جدید که بااین تفکرات بزرگ شوند، قطعا نسل آینده رو به نابودی خواهد رفت و این فیلم به نوعی تراجنسیتی را تبلیغ هم میکند. زیرا زنانی که به مردان احتیاج ندارند و حتی آنان را مزاحم می پندارند ، قاعدتا با همدیگر زندگی میکنند. دنیایی صورتی و صرفا زنانه. جالب است که رنگ غالب فیلم هم صورتی است. خدای مهربان زنان را آفریده است که زن باشند و مردان مرد باشند و در زمین با همدیگر زندگی کنند. مردان باید خود را قانع کنند که وظایف پدری و همسری خویش را انجام دهند و زنان هم باید همراه مردان (الرجال قوامون علی النساء)، وظایف مادری و همسری خویش را انجام دهند. زنان فقط در این حالت خوشخبت خواهند بود و لاغیر. یکی از مهمترین دلایل هبوط انسان فاصله افتادن بین وظایف خدادادی زنان و مردان با تصورات و خیالات آنهاست. تاثیر بدی که این فیلم روی جامعه زنان و مردان دارد، دست کمی از بدترین فیلمهای تاریخ ندارد.

در یک سایت اینترنتی گفته بود که دو زوج که به همراه همدیگر به تماشای این فیلم رفته بودند، زن که متوجه شد شوهرش از دیدن این فیلم زیاد خوشحال نیست و متاثر نشده است، از او جدا شد و اعلام کرد که به علت بی احترامی به دنیای فانتزی زنان، دیگر حاضر نیست با این مرد زندگی کند! این فیلمها زیر پوستی، فمنیسم و تراجنسیتی را ترویج میکنند و سعی دارند که مخاطب را متقاعد کنند که فرق چندانی بین زن و مرد نیست. این فیلم محتوای چندانی ندارد و حتی جالب هم ساخته نشده است. واقعا برای نسلی که این فیلم ها را می پسندند باید نگران شد که چقدر در خیالات به سر می برند. جامعه ای بی غم، که در خیالات خویش زندگی میکنند و  اصلا به فکر پرورش نفس خویش نیستند و دقیقا به همین خاطر است که خدا دوره را عوض میکند. اگر مردم اسراف کنند و معانی زندگی را عوض کنند و آن را بیش از حد منحرف کنند، تنها راه حل، تغییر شرایط زندگی روی زمین است که انسان به این نقطه از موقعیت رسیده  است. این فیلم دنیایی را نشان میدهد بدون در نظر گرفتن مردان و احساسات آنها.

زمان قدیم گرفتن ربا روشهای محدودی داشت ؛ آن موقع رباخوار به کسی پول قرض میداد و بعد از مدتی چند برابرش را پس می گرفت، اما الان رسانه و شغلهای کاذب به کمک رباخواری آمده است. کشاورز میوه ای را با قیمت ایکس تومان به دلال میفروشد و دلال آن را چند برابر(لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً) به بازار وارد میکند و این کار دلال خودش نوعی ربا است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۳۰

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید ربا را [با سود] چندین برابر مخورید و از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید (۱۳۰)

 

وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ ﴿۱۳۱

و از آتشى که براى کافران آماده شده است بترسید (۱۳۱)

 

وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۳۲

خدا و رسول را فرمان برید باشد که مشمول رحمت قرار گیرید (۱۳۲)

 

گاهی چندین دلال این مسیر را ادامه میدهند و یک سیستم رباخواری زنجیره ای را با هم تشکیل میدهند و این هم چند برابری (أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً ) است. ربا خوار، تنبل میشود و به ربا عادت میکند و بمرور ربای بیشتری میخواهد تا آرام شود. باید تصاعدی بالا رود و گرنه افسرده میشود. زمان قدیم افراد رباخوار محدود بودند ولی الان بیشتر جامعه ناخواسته و خواسته در این مساله افتاده اند.  خدای مهربان در مورد ربا از لفظ خوردن استفاده می فرماید. زیرا ربا به نوعی از منابع زمین تامین میشود و از منابع زمین بطرز افراطی استفاده میشود و به این خاطر بعد از مدتی مردم در مورد منابع طبیعی زمین به بن بست میرسند. وقتی یک کالایی گران شود و این گرانی بطور آبشاری بقیه کالاها را گران کند، یعنی سیستم ، یک سیستم رباخواری است و اقتصاد جامعه رو به نابودی است و بر آتش بنا شده است. در جامعه ای که دلال زیاد شد، سیستم ربوی است. یکی از دلایل دوره عوض شدن، همین رباخواری است که در تار و پود جامعه ریشه دوانده است.

مسائل مربوط به عشق در جامعه ریشه دوانده است. عشق یک مفهوم کاملا شیطانی است و یک نوع جذب شدگی است. عشق چنان عزت و نفس آدمی را ضعیف میکند که خدا برای نجات بشریت، دوره را عوض میکند. خدا مودت و رحمت را بجای عشق پیشنهاد داده است. وقتی به بعضی دوستان و آشنایان می گویم که عشق یک مفهوم شیطانی است، تعجب میکنند و من را به سنگدلی متهم میکنند. در حالی که عشق یک نوع سنگدلی است. عشق مفهومی مخالف مودت و رحمت است. نتیجه عشق، بت سازی است ولی در مودت و رحمت، فرد مقابل را انسانی نیازمند مانند خودمان می دانیم که همانند ما به مودت و رحمت نیاز دارد؛ ولی در عشق طرف مقابل را بی نیاز می دانیم و به بتی تبدیل می شود که در نهایت چون هیچی نیست با شکست روبرو می شود. مودت بر اساس عقل و عشق بر اساس توهم است. از مشکلات عشق میتوان یک کتاب نوشت. دوره باید عوض شود تا بشر این مفاهیم شیطانی از سرش بپرد و گرنه متوجه موضوع نمیشود.