اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و هشت)
ربوبیت
یک نظر در قسمت نظرات وبلاگ مطرح شد که بجاست اینجا هم ذکر شود و توضیح داده شود.
((( دلیل اینکه انسان ها با شرایط مختلفی به دنیا میان چیه ؟ چرا بعضی ها در خانواده ای به دنیا میان که مسیر پیشرفت چه مادی چه معنوی براشون مهیاس و بعضی ها مثلا افرادی که در کشور های آفریقایی به دنیا میان چه مادی و چه معنوی در مضیقه هستن؟چرا بعضی از بچه ها با بیماری به دنیا میان و بدون اینکه چیزی از زندگی زمینی بفهمن از دنیا میرن ؟ بدون اعتقاد به تناسخ چطور میشه این جور مسائل رو توضیح داد؟ )))
نظریه تناسخ مرگ را به انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر تعبیر میکند. یکی از مشکلات اساسی نظریه تناسخ این است که افراد معتقد به تناسخ فکر می کنند که اگر در یک خانواده ثروتمند به دنیا بیایند و یا با بدن سالمتر پا به این دنیا بگذارند؛ خوشی و خوشبختی به آنها روی خواهد آورد! در حالیکه این جزئیات ملاک خوشبختی نیست. یک واقعیت غیر قابل انکار این است که هیچ انسانی احساس خوشبختی نمی کند در این دنیا. میتوانید از کسانی بپرسید که آرزوی موقعیت آنان را دارید. اصلا کسی که کار خوب انجام بدهد اتفاقا نباید اصلا وارد این دنیا شود، چون آزمایشهای این دنیا پر از سختی است. یکی از مهمترین صفات خدا، ربوبیت است. رب از ریشه تربیت اخذ شده است. یعنی خدا بخاطر این صفتش میخواهد ما را تربیت کند و رشد دهد. اگر یکی در خانواده ثروتمند به دنیا آمده باشد و دیگری در خانواده فقیر بدنیا آمده باشد، دلیل اصلیش بخاطر جنبه تربیتی آنهاست. زیرا آنی که در خانواده فقیر بدنیا میاید، چالشهای آن خانواده در تربیت او مفید است. کسی که زن بدنیا میاید، چالشهای دنیای زنان، در تربیت نفس او موثر است. اگر مرد می بود، میزان موفقیت او بسیار کمتر میشد. این گونه موقعیتها را خدا خودش آفریده است. بنابراین ما باید به این موقعیتها رضایت دهیم و از رب خویش بخاطر خلق این موقعیتها راضی باشیم. این حس رضایت از خالق ماست که ما را شایسته رضایت او از ما می کند و به این طریق به مرتبه راضیه مرضیه خواهیم رسید و در زمره بندگان او وارد خواهیم شد. در آیه (ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ) خدا از صفت ربّ برای نام خود استفاده فرموده است. در فارسی کلمه ربّ را به پروردگار (پرورش دهنده) ترجمه می کنیم که بسیار مناسب است.
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾
اى نفس مطمئنه (۲۷)
ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾
خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾
و در میان بندگان من درآى (۲۹)
وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾
و در بهشت من داخل شو (۳۰)
زمانی بنی اسرائیل برحسب فرمان خدا می بایست گاوی را سر می بریدند و بر مرده میزدند تا قاتل مشخص شود. اما آنها از موسی خواستند که از پروردگار (ربّ) بپرسد که خصوصیات دیگر گاو را بگوید. آنها به حرف ربّشان اعتماد نکردند و سوالات دیگری پیش آوردند.
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ ﴿۶۸﴾
گفتند پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد که آن چگونه [گاوى] است گفت وى مى فرماید آن ماده گاوى است نه پیر و نه خردسال [بلکه] میانسالى است بین این دو پس آنچه را [بدان] مامورید به جاى آرید (۶۸)
در نهایت کار را بر خود مشکل کردند و آنقدر کار برایشان مشکل شد که گاو فرضی با مشخصات پیچیده ای شد که چنین گاوی به ندرت یافت میشد و نزدیک بود اصل کاری (ذبح یک گاو) را انجام ندهند. آنان تربیتی که خدا برایشان در نظر گرفته بود، را پیچیده کردند و کار را بر خود مشکل کردند. زیرا آنها براساس افکار مریض خویش فکر میکردند که باید گاوی با مشخصاتی که خودشان در نظر دارند برای ذبح باشد و به حرف خدا اعتماد نکردند. آدمیان هم در زندگی طرح ساده خدا را پیچیده میکنند و لقمه را از پشت سر در دهن می گذارند. کسی که در خانواده ای فقیر و ساده بدنیا بیاید، برای خوشبخت شدن، کافیست در همان خانواده فقیر و با امکانات ضعیف خوب باشد و صاف و ساده وظایفش را عمل کند و قطعا به خوشبختی خواهد رسید. حتی کسی که ثروتمند است ، فقط کافیست از نعماتی که خدا به او داده است ببخشد و آن را در راه صحیحی استفاده کند.
روزی یک زن ثروتمند، به خانه یک زن روستایی رفت. زن روستایی چهره اش زیر آفتاب در مزرعه سوخته بود. زن روستایی پیش خود فکر میکرد که زن ثروتمند و شهری خوشبخت است و در خیال خویش آرزوی موقعیت او را میکرد. ولی زن شهری جمله ای گفت که برعکسش را ثابت میکرد. زن ثروتمند گفت که ای کاش یک کلبه داشتم و مثل تو در آن زندگی میکردم و زیر فشار زرق و برقهای شهری نمی بودم و خیالم آسوده بود.
داستان تاجر و ماهیگیر نمونه تلاش بیهوده افراد است برای خوشبخت شدن. یک تاجر و ماهیگیر با هم صحبت میکنند. تاجر در تلاش است که پول زیادتری کسب کند تا مثل ماهیگیر در جایی دنج و زیبا زندگی کند و این روش زندگی (که سالها طول میکشد) را هم به ماهیگیر توصیه میکند. ماهیگیر جواب خوبی می دهد و می گوید که من همین حالا هم در جایی دنج و زیبا زندگی می کنم و از آن راضی ام. بیشتر حرصها و آرزوهای انسان واقعی نیستند و الکی دور خود چرخیدن است. آرزوهای بیشتر مردم واقعی نیست و همین آرزوها نمی گذارد در واقعیت زندگی کنند و آنان مدام در حسرت زندگی ثروتمندان هستند. در حالی که خوشبختی واقعی این است که انسان در همان موقعیت زندگی کند و حتی اگر همان ثروتمند در موقعیت خودش نباشد، خوشبخت نخواهد شد.
کسی که زن است در همان موقعیت زن ، مراحل تربیتی را خواهد گذراند و کسی که مرد باشد هم در همان موقعیت مردانه مراحل تربیتی را خیلی ساده تر خواهد گذراند و این طرح خداست و باید به آن اعتماد کرد. نود درصد کسانی که تغییر جنسیت داده اند، بعدا از این تغییر پشیمان شده اند ولی راه برگشتی ندارند. چندی پیش زنی ایرانی که تغییر جنسیت داده بود و در ظاهر به مرد تبدیل شده بود ، اعلام پشیمانی کرد و گفت که دنیای مردان با دنیای زنان خیلی متفاوت است و اقرار کرد که دنیای مردان به نسبت دنیای زنان، دنیای تنهایی است و زنان توانایی و تحمل چنین دنیایی را ندارند. این فرد در ظاهر خود را مرد نمایش میداد ولی او هنوز ماهیت روانش زن بود و نمیتوانست این را انکار کند. بنابراین موقعیتهایی که خدا برای زندگی ما در نظر می گیرد، بسیار بجاست.
قارون در یک مراسم جشن برای تفاخرو خودنمایی، زیور آلات خویش را به مردم مینمایاند؛ تعدادی از مردم میگفتند که قارون چقدر خوشبخت است، ای کاش ما هم مثل اوخوشبخت بودیم! این تصور مردم در مورد خوشبختی جالب است! هر آنچه که می بینند ، بی خبر از واقعیت و پشت پرده به خوشبختی تعبیر میکنند. در حالیکه خود قارون، ثروتش را بخاطر تفاخر و خودنمایی نمایش میداد و حس خودنمایی خویش را ارضا میکرد. قارون به ثروت خویش راضی نبود و از آن برای ارضای حس تفاخر و خودنمایی بهره می برد. خودنمایی یک حس شیطانی است و قارون داشت یک حس شیطانی را در وجود خویش ارضا میکرد و اصلا تعداد گنجینه های خویش برایش مهم نبود و حتی تعدادش را هم نمیدانست. ولی مردم فقط در آنچه که میبینند قضاوت میکنند و واقعیتها را توجه نمیکنند. مثل یک معتاد که در حین مصرف مواد مخدر، نعشه میشود و حرفهای گنده گنده میزند. در این حالت مردم فکر میکنند که او چقدر داناست! در حالیکه فرد معتاد فقط دارد خودش را ارضا میکند و به آنچه که میگوید ایمان ندارد و عمل هم نمی کند.
بعد که خانه قارون و گنجهایش در زمین فرو رفتند، همان عده از مردم اینبار گفتند که: واى مثل اینکه خدا روزى را براى هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ مى گرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را هم به زمین فرو برده بود!
این طرز تعویض رفتارها و گفتارها، نشان از این دارد که بشر تکلیفش را با خود مشخص نکرده است و هنوز نمیتواند بپذیرد که زمین محل آزمایش است. تعریف خوشبختی از نگاه بشر تبعید شده، بسیار متغیر است زیرا بشر به آنچه که می بیند توجه میکند و به آن حسادت می ورزد. در این جا بشر باز هم صفت شیطانی به اسم حسادت را در وجود خویش ارضا میکند. تمام تعبیرهای بشر از خوشبختی، از یک سری صفات شیطانی نشات میگیرد. ما در زندگی خویش در کره زمین، اگر صفات خوب مثل بخشش، گذشت، مهربانی، خوش خلقی و ... را در خود تقویت کنیم؛ در آن صورت به همان بهشت گمشده خویش بر میگردیم؛ اما اگر صفات شیطانی مثل بخل، حسادت، طمع، ریا، خودنمایی و ... را در خود تقویت کنیم؛ در آن صورت شایستگی به بهشت رفتن را نداریم . اگر این صفات شیطانی در انسان قوی شود، نیاز به آبیاری دارد و بشر را معتاد خویش میکند. و در آنصورت بشر در یک سیکل باطل صفات شیطانی گیر می افتد و خوشبختی معنایش را از دست میدهد. او بعد از مدتی متوجه میشود که به جای خوشبختی به یک سری صفات شیطانی، از جمله بخل، خودنمایی، ریا و ... روی آورده است. دقیقا به این خاطر خدا می فرماید که به زمین نچسبید و الا شیطان کاری میکند که در همان زمین قورت داده شوید.
آدمیزاد فکر میکند که اگر شغل خوب و مقام خوب و یا درآمد خوبی داشته باشد،در آنصورت خوشبخت میشود. او تصور میکند که اگر یک زوج خوب و فرزندانی داشته باشد، در آنصورت خوشبخت میشود و... ولی این آدمی که از این تصورات دارد، هفت میلیارد آدم دیگر را می بیند که بسیاری از آنان زن و فرزند دارند و مال و منال دارند. حتی لحظه ای به وضعیت آنان توجه نمی کند که آیا اینهایی که این امکانات و اموال را دارند، خوشبختند یا نه؟ اگر خوشبخت نیستند، به چه دلیل؟ بشر بعد از این همه تجربه و سابقه هنوز نمی خواهد قبول کند که خوشبختی واقعی فقط در گرو دل بستن به خداست و بس. راز خوشبختی ما انسانها در جابجایی موقعیتهای زندگی نیست (فقیر ثروتمند شود و یا ثروتمند فقیر شود)، بلکه راز آرامش و خوشبختی ما در مشخص نمودن موقعیت خود نسبت به خداست.
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿۲۸﴾
همان کسانى که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى یابد (۲۸)
الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ ﴿۲۹﴾
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند (۲۹)
اگر هدف زندگی ما ثروتمند شدن و یا چیزهای مادی باشد، از نظر قرآن باطل است. تنها هدف پرورش و رشد نفس است. پرورش و رشد نفس فقط در گرو دل بستن به خدا بوجود می آید و لاغیر. خدا رحمان و رحیم است و مهربانتر از پدر و مادر است. خدا از هرکسی نسبت به ما مهربانتر و حکیمتر است. خدا با روش زندگیی که برای ما انتخاب می نماید میخواهد که وِزر (بار گران) را از سرمان بردارد. وقتی ما نسبت به موقعیت خویش ناراضی باشیم و ناسپاس باشیم در آنصورت بارمان را سنگین کرده ایم، طوری که پشتمان را خم میکند. پروردگار ما با روشهای تربیتی خودش، میخواهد بار ما را سبک گرداند (وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ). او ما را آفریده است و بهتر از هرکسی توانایی های ما را می بیند.
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿۱﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (۱)
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿۲﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (۲)
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿۳﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (۳)
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿۴﴾
و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (۴)
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾
پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (۵)
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾
آرى با دشوارى آسانى است (۶)
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿۷﴾
پس چون فراغت یافتى به طاعت درکوش (۷)
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿۸﴾
و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (۸)
در هر موقعیتی باشی (فقیر و یا ثروتمند) کافیست که با اشتیاق به سوی پرورگار روی آوری (وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ). راهی که خدا برای تربیت ما در نظر گرفته است، سبک و راحت است. اما اگر انسانها در امیال و آرزوها و رویاها فرو روند و رو به ناسپاسی آورند، در آن صورت بارشان سنگین شده است و البته خودشان خبر ندارند. بچه های خانواده های فقیر، بعد از بزرگ شدن، والدین خویش را مقصر اوضاع میدانند و به این ترتیب اصل ماجرا و واقعیت ماجرا را نفی میکنند و نسبت به والدین خویش ناسپاسی میکنند و این اشتباه محض است. منظور از احسان به والدین دقیقا همین معناست. انسانها نباید کوششها وتلاشهای والدین را بی نتیجه و بی تاثیر جلوه دهند. آزمایش آنها دقیقا این است که این موقعیت را ادامه دهند (أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ).
وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ﴿۱۴﴾
و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوى من است (۱۴)
قطعا بدانید که آرزو های مومنان این نیست که مثل آدمای ثروتمند شوند، بلکه آرزوها و دعاهای آنان این است که مورد غفران و رضایت خدا قرار گیرند.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و هفت)
آخر الزمان (قسمت 1)
هبوط دوباره انسان
نزدیک به ده هزار سال پیش انسان برای اولین بار به زمین هبوط کرد. نکته جدیدی را اینجا میخواهم بگویم که شاید برای اولین بار است که می شنوید و آن هم این است که انسان تا روز قیامت چند بار دیگر داخل همین زمین هبوط پیدا میکند. این نکته به این معناست که بشر روز به روز شرایط بدتری برای زندگی پیدا میکند. جهت ادامه مطلب بهتر است بدانیم که ما به این علت در این دنیا بسرمی بریم که قبلا گناهی بس هولناک مرتکب شدیم، و زندگی این دنیا فرصتی است که به ما داده شده تا دگر بار خود را نجات دهیم و شرک خود را علناً محکوم کنیم، و به درگاه خدا بپیوندیم. تمام ماجرا از آنجا آغاز شد که میلیاردها سال پیش ، نزاعی در ملکوت اعلی درگرفت .
مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹﴾
مرا در باره ملاء اعلى هیچ دانشى نبود آنگاه که مجادله میکردند (۶۹)
یکی از مخلوقات بلند پایه، یعنی ابلیس، از روی جاه طلبی و تفرعن به فکر افتاد که خود نیز می تواند با قدرتی که خدا به او داده در کنار خدا، خدایی کند و بدین ترتیب مقام قدوسی خدا را زیر سوال برد. پندار شیطان نه تنها کفرآمیزTبود، بلکه بکلی نیز غلط بود؛ زیرا فقط خداست که توانایی و قابلیت را برای خدایی دارد. به دنبال این کفر شیطانی، در ملکوت اعلی تفرقه ایجاد شد، و کلیه مخلوقاتی که در قلمرو خدا بودند به چهار دسته طبقه بندی شدند: T
· فرشتگان: مخلوقاتی که از همان ابتدا به مقام قدوسی خدا معترف بودند و هیچ جرمی مرتکب نشدند.
· حیوانات: مخلوقاتی که اول عصیان ورزیدند ولی بعد دعوت خدا را برای توبه پذیرفتند و آمدن آنان به زمین در نقش موجودات مطیع برای آمرزش و جبران گناهشان بود.
· جن ها: مخلوقاتی که با شیطان موافق بودند؛ که او نیز می تواند ”خدا” باشد.
· انسان: مخلوقات غیرمصمم؛ آنها نتوانستند با قاطعیت پای این اعتقاد بایستند که مقام قدوسی فقط از آن خداست. انسانها خواستند شاهد نمایش مغرورانه شیطان باشند تا خود بین خدا و شیطان انتخاب کنند.
آزمایش این دنیای فانی برای همین موضوع ساخته شده است تا گروه سوم و چهارم فرصت دیگری برای برگشت به سمت خدا داشته باشند.
انسان هر چقدر که پیشرفت کند و زمان بگذرد، روشهای زندگیش هم عوض میشود. تغییر روش زندگی به این خاطر است که بعضی پشتیبانیهای خدا را از دست میدهد. چهل پنجاه سال پیش، در هر منطقه ای چشمه های آب طبیعی زیادی بود که مردم از آن چشمه ها، آب برای آشامیدن تهیه میکردند. به مرور زمان همگی خشک شدند و مردم مجبور شدند رو به سد سازی بیاورند. حالا دیگر سد هم جوابگو نیست. خدا به اندازه و به مقدار مشخصی نزولات آسمانی نازل میکند. اما حرص و طمع و عدم دانش کافی در تولید و مصرف و مدیریت آب، کار را به جایی کشانده است که بعضی شهرها در ایران و سایر نقاط جهان برای آشامیدن و نیازهای ضروری به مشکل کم آبی بر خورده اند. از دست دادن طبیعت و امکانات طبیعی یک نوع هبوط است. با هر بار هبوط انسان، کره زمین بعضی امکانات طبیعی اش را از دست میدهد و انسان مجبور است که آن امکانات طبیعی را خودش فراهم کند. زمانی مردم از چشمه های طبیعی آب تهیه میکردند و همگی رایگان بود. اما حالا باید سد بسازد و آب شیرین کن بسازد و هزینه کند تا بتواند همان آب مورد نیازش را تهیه کند. این تغییر کاربری و تغییر فرآیند تهیه آب نوعی هبوط است. زمانی که بنی آدم در بهشت بودند، از امکانات بهشتی به وفور استفاده میکردند، اما بعد از هبوط اولیه به زمین، مجبور شدند برای هر چیزی به زحمت بیفتند و خطرات زیادی در زمین آنان را تهدید میکند؛ اعم از نور خورشید و سرما و گرما و تهیه خوراک و غیره. این مورد در مقاله قبلی قسمت 56 توضیح داده شد.
چرا بیشتر مردم، همیشه از گذشته ها ، خاطرات خوبی دارند و فکر میکنند که قدیما همه چیز بهتر بوده است و زندگی قدیما لذت بخش تر بوده است؟ تقریبا نود درصد مردم اینطوری فکر میکنند. آنها در تاکسی و اتوبوس و مجالس همگی از خاطرات خوب گذشته حرف می زنند و زندگی را در آن دوران بهتر میدانند. این طرز تفکر بخاطر طبیعتِ طبیعی تر آن موقعها است. در همه زمانها، آدمهای بد و خوب وجود داشته است. حس لذتی که مردم نسبت به گذشته ها دارند بخاطر از دست رفتن طبیعت واقعی نسبت به گذشته است. آدمیان ، طبیعت مصنوعی و آلوده (هر چند زرق و برق دار) را از طبیعت بکر و طبیعی تشخیص می دهند و زرق و برقهای کنونی نمیتواند خاطرات خوب در طبیعت زمانهای قدیم را بپوشاند.
وقتی ما از بهشت به زمین تبعید شدیم، عیبها و نقصهایمان مشخص شد و مردم برای پوشاندن عیبها و نقصهای خویش مجبور شدند که از برگهای زمین (امکانات موجود در زمین) استفاده کنند و بوسیله آن کمبودها و نقصها و عیوب خویش را بپوشانند.
فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۲۲﴾
پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگى هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت شیطان براى شما دشمنى آشکار است (۲۲)
قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۲۳﴾
گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى مسلما از زیانکاران خواهیم بود (۲۳)
قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۲۴﴾
فرمود فرود آیید که بعضى از شما دشمن بعضى [دیگر]ید و براى شما در زمین تا هنگامى [معین] قرارگاه و برخوردارى است (۲۴)
قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿۲۵﴾
فرمود در آن زندگى مى کنید و در آن مى میرید و از آن برانگیخته خواهید شد (۲۵)
دیده ای بعضی مواقع که شرایط برای زندگی خیلی سخت میشود، مردم میگویند که آخر الزمان شده است. زمین در دوره های زمانی خاصی هبوط پیدا میکند و امکانات طبیعی اش را از دست میدهد و مردم مجبورند که همان امکانات را خودشان بوسیله امکانات و تجهیزات جور کنند. اکنون وقت آن دوره رسیده است و مردم آخر این دوره را طی میکنند و بزودی دوره جدیدی از زندگی شروع میشود و مردم باید دلیل این تغییرات را بفهمند. به همین خاطر خدا در سوره عصر می فرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا بخشنده مهربان
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾
سوگند به عصر [هبوط دوره ای انسان] (۱)
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾
که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده اند (۳)
عصر در اینجا به معنای هبوط دوره ای و زمانی انسان در کره زمین است. انسان در هر عصری (دوره ای) ، یکبار هبوط میکند و در این هبوط ضرر زیادی می کند و امکانات و نعمات فراوانی را در زمین از دست خواهد داد (إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ). البته بجز کسانى که مومن باشند و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده باشند. این افراد تغییرات و هبوط زمین را درک میکنند و تحولات عصر و زمان خویش را می شناسند. هر عصر و دوره ای پیام مخصوصی از طرف خدا دارد که مومنان واقعی آن را درک میکنند و بنابراین با صبر و شکیبایی از این تغییرات می گذرند. تغییرات در عصر و دوره همان هبوط درون زمینی انسان است و انسان بیش از پیش نقصان ها و کمبودهایش مشخص میشود. خدا با هر بار هبوط انسان در زمین، میخواهد که دوره جدیدی را به انسان بشناساند و او را در آزمایش قرار دهد. دلیل این هبوط هم خود انسان است. انسانهای دوره ما از همان درخت ممنوعه که آدم و حوا در بهشت چشیدند، در اینجا زمین چشیده اند و منحرف شده اند. نمونه کارهای ممنوعه که انسان امروزی براحتی در آن افتاده است.
· همجنس گرائی، تغییر جنسیت
· مردان و زنان خود را از همدیگر بی نیاز می بینند و بیشتر از هر زمانی مرد و زن از هم فاصله گرفته اند. و واقعا مردان مریخی شده اند و زنان ونوسی. درحالی که زنان و مردان باید به هم دیگر نزدیک شوند و به هم راضی باشند و در انتخاب همسر خیالپرداز و رویاپرداز نباشند.
· وقوع جنگهای بی دلیل و بی حاصل در اکثر کشورهای دنیا بخاطر هیچ و بخاطر ترسهای بی مورد
· رقابتهای ناسالم در جهان برای تصاحب اقتصاد و بازارهای جهانی
· رواج خسران در پیمانه و وزن و کم فروشی و گرانفروشی
· به بن بست رسیدن اکثر ایدئولوژیهای مذهبی و غیر مذهبی در جهان و بیشتر این مذاهب دست بردار ایدئولوژیهای شکست خورده خود نیستند
· رایج شدن اشعار و فیلمهای عشقی در میان مردم. بهتر است به اسم سریالهای پرطرفدار و اشعار پرطرفدار امروزه اکثر مردم نگاهی بیندازیم تا بفهمید که مردم دنبال چی هستند: عشق ممنوعه، مست عشق، برای اولین بار که دیدمت، عشق اجاره ای، عشق در نگاه اول، عشق سیاه و سفید، سیب ممنوعه ، تو در خانه ام را بزن و ... مردم متاسفانه با این جور سریالها و اشعار خود را مشغول میکنند و وقت خویش را تلف میکنند و زمانی (عصر) که خدا در اختیارشان گذاشته است تا نفسشان را تزکیه دهند؛ با این جور لهو و لعبها سپری میکنند و دوره آنان تمام شده است.
· دخالت دولتها در زندگی خصوصی مردم و گسترش تفکرات کمونیستی و سرمایه داری در میان مردم
· استفاده بیش از حد از آب و هوا و سایر منابع طبیعی. مردم براحتی منابع زیرزمینی را آلوده میکنند. مردم اشتباهات روزمره و بدیهی در مورد طبیعت و محل زندگی خویش میکنند. مثلا خیلی از مردم بدون هیچگونه دلیلی همیشه دستهای خویش را با مایع دستشویی می شویند و تمام این شوینده ها و مواد شیمیایی وارد آبهای زیر زمینی میشود ومنابع طبیعی را آلوده میکنند.
· و هزاران مشکل دیگر که بشر عصیان کرده است و در نتیجه اجبارا وارد دوره و عصر جدیدی میشود و خدا بخاطر این عصیان ها دوره را عوض میکند و بشر را هبوط میدهد. اینبار هبوط به این معنا نیست که به یک سیاره دیگر تبعید میشویم بلکه اینبار بشر خیلی از امکانات طبیعی زمین را از دست میدهد.
یک قرن قبل مردم مشکل خانه و زمین و آب و چیزهای دیگر را نداشتند، اما اکنون این نقصان ها و عیبها رو شده است و انسان عریان شده است. هر چقدر که انسان، خط قرمزها را رد کند و عصیان کند، بیشتر نیاز به پوشاندن این نقصان ها و کمبودهاست. با یک مثال توضیح میدهم. در بعضی روستاها و شهرهای کوچک، تهیه قبر، برای فرد متوفی بسیار ارزان است و گاهی رایگان. اما در شهری مثل تهران و سایر شهرهای بزرگ گاهی بعضی قبرها تا یک میلیارد تومان هم قیمت گذاری شده است. به این طریق تهیه یک قبر و کفن در شهرهای بزرگ از عهده هرکسی بر نمیاید. بیایید قیمت یک قبر در شهرهای بزرگ را با قیمت قبر در مریخ مقایسه کنیم؛ در سطح مریخ ، هیچ میکروبی وجود ندارد و شرایطی برای زندگی میکروبها در آن نیست. پس بااین اوصاف فردی که در مریخ می میرد، جسدش برای همیشه در آنجا مثل جسد مومیایی شده باقی میماند. اما در زمین اجساد مردگان، بعد از چند سال بوسیله میکروبهای زمین تجزیه شده و از بین می روند. جهت رفع این مشکل دانشمندان علوم فضایی، یک لباس طراحی کرده اند که میتواند جسد را در مریخ تجزیه کند ولی تهیه این لباس میلیونها دلار هزینه بر میدارد. خدا انسان را به چالش میکشد و با پیشرفت علم، از او انتظاراتی دارد و آن هم این است که انسان عصیان گر باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد. در واقع خدا پشتیبانی اش را کاهش میدهد و این کاهش پشتیبانی خدا از انسانها فقط زمانی رخ میدهد که انسانها خط قرمزها را رد کنند و عصیان کنند. همانطور که آدمی در بهشت، با رد کردن خط قرمزها و عصیان؛ به زمین منتقل شد و هبوط پیدا کرد و مجبور شد که برای بدست آوردن امکانات اولیه، از برگهای زمین استفاده کند و در زمین استخراج انجام دهد. اشتباه نکنید، پیشرفت علم باعث کاهش پشتیبانی خدا نشده است، بلکه رد کردن خط قرمزها و عصیان انسان علیه خدا باعث کاهش امکانات میشود. زیرا بنی آدم به پیشرفت علم خودش مغرور شده و دچار خدا انگاری میشود.
فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت (۱۲۱)
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾
سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و [وى را] هدایت کرد (۱۲۲)
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى ﴿۱۲۳﴾
فرمود همگى از آن [مقام] فرود آیید در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر کس از هدایتم پیروى کند نه گمراه مى شود و نه تیره بخت (۱۲۳)
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾
و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم (۱۲۴)
ترجمه های تورات شجره ممنوعه را به درخت معرفت معنا کرده اند. اما قرآن از آن درخت، به عنوان درختی که چشیدن و نزدیک شدن به آن باعث ظالم شدن افراد میشود، یاد کرده است. قطعا این ترجمه تورات مطابق با متن اصلی تورات نیست و برای ما حرف قرآن فصل الخطاب است. اما اگر منظور تورات، "درخت معرفت به کارهای بد" باشد، در این مورد میتوان با فرموده خدا در قرآن تطبیق پیدا کند. وقتی آدمی وارد خط قرمزها با علم به بد بودن آن شود، در آن صورت به "درخت معرفت به کارهای بد" گرایش پیدا کرده است و در این گونه موارد، خدا پشتیبانی از بشر را کمتر کرده و بشر باید خودش با "علم معرفت به کارهای خوب" ، راه حل برون رفت از آن بحران را پیدا کند. در این حالت خدا پشتیبانی از بشر را کم میکند. از آنجا که گرایش به درخت معرفت به کارهای بد، باعث ظلم شده است، بنابراین خدا راه حل بیرون رفت از این وضعیت را به علم بشر واگذار میکند. اما امتی که خدا را پرستش کند و خط قرمزها را رد نکند و عصیان نکند، خدای مهربان برکاتش را از آسمان و زمین بر آن ملت می باراند.
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾
و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)
علمی که انسان می آموزد و آموزش میدهد، بیشترش جهت دار است . یک انسان بعد از سالها مدرسه رفتن و درس خواندن، تازه متوجه میشود که تابحال اشتباه زندگی کرده است! یکی وکیل و سیاست مدار میشود بخاطر پول بیشتر بدست آوردن، دیگری پزشک میشود بخاطر پول بیشتر، یکی دیگر مهندس میشود برای پول بیشتر بدست آوردن و ... ، و متاسفانه در این زمانه کمتر کسی خالصانه این شغلها را انتخاب میکند و تمام اینها بر محور پول و مقام می چرخند و به این طریق علم در اختیار پول قرار می گیرد و به جهل تبدیل میشود. به همین خاطر است که علم اقتصاد بشری هنوز واضح پی نبرده است که ربا چیست!
آنچه اکثر مردم نمی دانند این است که معرفت تمایل به بدی ها و به تبع، انجام آن و پایمال شدن ارزشهای اخلاقی در زندگی برای آنان بسیار گران تمام می شود. تنها قانونی که بر جهان حکمفرماست، قانون خداست، و سرپیچی آشکار از قوانین خدا، موجب بدبختی و مشکلات فراوان است. جامعه امروز پر از وسوسه های نفسانی است. هم اکنون در خیلی از کشورهای جهان، مردم با ارزشهای اخلاقی کاملا بیگانه هستند. خدا بر سلامتی، دارایی، خوشبختی، و بدبختی ما کنترل دارد و در واقع رعایت نکردن دستورات خدا در قرآن ؛ به فرزندان ما ضرر میزند و نسل آینده رو به نابودی خواهد رفت. معرفت به درخت بد؛ اصلا چیز خوبی نیست. از نظر انسانهای زیانکار، بانکها و موسسات پولی با روش مثلا علمی (ربا خواری) کار میکنند و در حالیکه اقتصاد یک کشور را نابود میکنند. این یک نوع علم و معرفت بد است. خیلی از فرضیه ها در روانشناسی، به خیال خودشان علمی است ولی کاملا در خدمت شیطان هستند. بنابراین این نوع معرفت هم یک معرفت بد و شیطانی است. درخت معرفتی که آدم و حوا به آن نزدیک شدند؛ یک معرفت مفید نبود، بلکه یک معرفت شیطانی بود و همین فلسفه ها و ایدئولوژیهاست که شیطان میان مردم رواج میدهد. علمی که شیطان از آن برای فریب مردم استفاده میکند، یک علم با منشاء خدایی نیست، بلکه یک علم من در آوردی است که در سیستم رحمانی جایگاهی ندارد.
إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى ﴿۲۳﴾
[این بتان] جز نامهایى بیش نیستند که شما و پدرانتان نامگذارى کرده اید [و] خدا بر [حقانیت] آنها هیچ دلیلى نفرستاده است [آنان] جز گمان و آنچه را که دلخواهشان است پیروى نمى کنند با آنکه قطعا از جانب پروردگارشان هدایت برایشان آمده است (۲۳)
اینها فقط اسمائی هستند که خودتان انتخاب کرده ای و گرنه هیچ بنیاد علمی ندارند. مثلا در خیلی جاها سازمان حفظ محیط زیست دارند ولی تنها کاری که این سازمان ها انجام نمی دهند، حفظ محیط زیست است. این فقط یک اسم گذاری است انسان به علمش مغرور شد ولی ملائکه گفتند خدایا ما هیچ علمی نداریم مگر آنی که خودت به ما یاد داده ای. در حالیکه انسان فقط یک سری اسامی از علم یاد گرفته و از علم واقعی چیزی نمی داند. ملائکه گفتند لا علم لنا و به علم خویش مغرور نشدند؛ اما انسان به علم خویش مغرور شده است و به همین خاطر خدا امکانات طبیعی زیادی را از او می گیرد تا انسان به وسیله علمش! آن را جور کند. این حالت را هبوط انسان می گویند.
قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿۳۲﴾
گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته اى هیچ دانشى نیست تویى داناى حکیم (۳۲)
بعضی دانسته ها، ریشه محکمی در علم ندارند. مثلا ما به حشره هزارپا میگوئیم هزار پا؛ در حالی این حیوان تعداد پاهایش بسیارکمتر از هزار است. یا اینکه مردم به یوگا می گویند ورزش؛ در حالیکه ماهیت اصلی یوگا ورزش نیست و بلکه جادوست. یا اینکه مردم به اصطلاحاتی همچون کودک درون، کارما، تناسخ و عشق و ... در روانشناسی دید علمی دارند؛ در حالیکه اینها یک نوع خرافات است و جزو حقه های شیطان است. علم مضر؛ در واقع یک نوع جهل است ولی قواعد مخصوص خودش را دارد و به همین خاطر بهتر است آن را علم مضر بنامیم. علوم مضر ، روی علوم واقعی سوار میشوند و البته به مرور از علم واقعی بریده و منفصل میشوند. ساختن بمب اتم، یک نوع علم مضر است که روی علم واقعی بنا شده است. یا اینکه علمی که باعث شود که مردم خود را از خدا بی نیاز بدانند، نشان از آن دارد که از علم سوء استفاده شده است. بعضی دانشمندان علوم فیزیک و شیمی بوده اند که به علمشان مغرور شدند و در نهایت دنبال بیراهه افتادند. یکی ادعا کرد که علم ثابت کرده است که عالم به خالق یکتا نیاز ندارد! این نتیجه گیری او نهایت جهالت بود. یکی در علم کیمیا و شیمی پیشرفت کرد ولی در نهایت گفت خدا وجود ندارد و دنبال بدست آوردن آب حیات افتاد! یکی دیگر علم معرفت خوبی یاد گرفته بود ولی به زمین چسبید و جاودانگی را در زمین جستجو کرد. این افراد غافل از آن بودند که خدا علمشان را به آنها یاد داده است. خیلی جالب است که همگی آنها بعد از بریدن از خدا؛ دیگر علمشان پیشرفت نکرد و شروع کردند به درجا زدن و بعد از آن دنبال جهل افتادند.
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿۱۷۵﴾
و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان که از آن عارى گشت آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد (۱۷۵)
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۱۷۶﴾
و اگر مى خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى بردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى کرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حملهور شوى زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنى [باز هم] زبان از کام برآورد این مثل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [براى آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند (۱۷۶)
سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَأَنْفُسَهُمْ کَانُوا یَظْلِمُونَ ﴿۱۷۷﴾
چه زشت است داستان گروهى که آیات ما را تکذیب و به خود ستم مى نمودند (۱۷۷)
مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَنْ یُضْلِلْ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۱۷۸﴾
هر که را خدا هدایت کند او راهیافته است و کسانى را که گمراه نماید آنان خود زیانکارانند (۱۷۸)
دانشمندانی که بعد از بدست آوردن علم زیاد، خود را به این نتیجه رساندند که خدا وجود ندارد و خدا و نشانه هایش را انکار کردند؛ قطعا مطمئن باشید که در آن لحظه از جاده علم خارج شده و به جاده جهل وارد شده اند. دیگر امید پیشرفتی به آنان نیست. تمام اختراعات و اکتشافات و نظریات علمی را خدا در دل افراد می نهد و بدون کمک خدا نمیتوان چیزی را کشف کرد. علم بدون در نظر گرفتن خدا، یعنی در تاریکی قدم زدن و هر لحظه منحرف میشود و هیچ امیدی به پیشرفت آن علم نیست.
یکی بود که در زمین کشاورزیش چاهی به عمق چهارصد متر بوسیله تجهیزات حفاری کنده بود و کود شیمیایی و سم داخل آن میریخت تا که همزمان هم زمین سیب زمینی اش را آبیاری کند و همچنین کود به آن داده باشد و سمپاشی هم کرده باشد. این فرد برای بدست آوردن پول بیشتر، آبهای زیرزمینی را نابود میکرد و همچنین آب های زیر زمین را به سم و کود شیمیایی آلوده میکرد و باعث ضررات جبران ناپذیری به محیط خویش میشد. او این کار را بوسیله دستگاه حفاری و کود و سم انجام داد و این سه هر سه حاصل علم انسان هستند. این واقعه نشان میدهد که بشر نمی تواند به علم تنها متکی باشد . باید یک معیار دیگری همراه با علم (مثل تقوا، تعهد، ترس از خدا، تعاون و همکاری) باشد تا بشر بتواند از علم بطرز درست و صحیح استفاده کند. بنابراین اگر معیارهایی که خدا برای هدایت بشر فرستاده است در علم بکار برده نشود، پیشرفت در آن علم ، باعث هبوط بشر خواهد شد. اعتماد به علم بدون تقوا و تعهد مثل اعتماد و اتکا به اولاد و اموال است.
درخت جاودانگی و حیات، که شیطان با وعده آن آدم و حوا را از بهشت بیرون کرد؛ در اشعار هم ذکر شده است. با این اختلاف که در اشعار، از این درخت به عنوان درخت خوب یاد شده است و توصیه کننده به آن را صادق و دانا نام نهاده است. مولوی در این مورد شعر دارد:
گفت دانایی برای داستان
که درختی هست در هندوستان
هر کسی کز میوهٔ او خورد و برد
نی شود او پیر نی هرگز بمرد
پادشاهی این شنید از صادقی
بر درخت و میوهاش شد عاشقی
قاصدی دانا ز دیوان ادب
سوی هندوستان روان کرد از طلب
سالها میگشت آن قاصد ازو
گرد هندوستان برای جست و جو
شهر شهر از بهر این مطلوب گشت
نی جزیره ماند و نی کوه و نی دشت
هر که را پرسید کردش ریشخند
کین کی جوید جز مگر مجنون بند
بس کسان صفعش زدند اندر مزاح
بس کسان گفتند ای صاحبفلاح
جست و جوی چون تو زیرک سینهصاف
کی تهی باشد کجا باشد گزاف
وین مراعاتش یکی صفع دگر
وین ز صفع آشکارا سختتر
میستودندش بتسخر کای بزرگ
در فلان اقلیم بس هول و سترگ
در فلان بیشه درختی هست سبز
بس بلند و پهن و هر شاخیش گبز
قاصد شه بسته در جستن کمر
میشنید از هر کسی نوعی خبر
بس سیاحت کرد آنجا سالها
میفرستادش شهنشه مالها
چون بسی دید اندر آن غربت تعب
عاجز آمد آخر الامر از طلب
هیچ از مقصود اثر پیدا نشد
زان غرض غیر خبر پیدا نشد
رشتهٔ اومید او بگسسته شد
جستهٔ او عاقبت ناجسته شد
کرد عزم بازگشتن سوی شاه
اشک میبارید و میبرید راه
در نهایت شاعر به این نتیجه میرسد که این درخت جاودانگی و حیات، در درون انسانهاست. اگر خوب توجه کنید، متوجه خواهید شد که شاعر صفات صادق و نصیحت کننده را برای توصیه کننده به درخت حیات بیان میکند. در قرآن هم شیطان آدم و زوجش را قسم میدهد که قصدی جز نصیحت ندارد (وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ). به این طریق اشعار، بطور موزیانه ای شیطان را فردی ناصح و صادق و دلسوز بشر معرفی میکنند و بطرز موزیانه ای حسن ظن نسبت به شیطان ایجاد میکنند.
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿۲۰﴾
پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)
وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿۲۱﴾
و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱)
فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۲۲﴾
پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگى هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت شیطان براى شما دشمنى آشکار است (۲۲)
در شعر مذکور در نهایت شنونده، عاشق درخت حیات میشود(بر درخت و میوهاش شد عاشقی ). درخت جاودانگی و درخت حیات و عاشقی و عشق، همگی اینها از حربه های شیطان است و اساسا اینجا متوجه میشویم که عشق یک مفهوم شیطانی است و از همینجا نوع استفاده اش مشخص شده است. در حالی که خدای مهربان، وجود درخت حیات و جاودانگی را نفی میکند و به این توهمات خاتمه میدهد و میفرماید که زندگى حقیقى همانا [در] سراى آخرت است (وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ). یعنی درخت حیات و جاودانگی در اینجا زمین از وعده های شیطان است و از همین نقطه شیطان یک نوع وابستگی به اسم عشق را برای انسانها اختراع کرد.
وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۶۴﴾
این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست و زندگى حقیقى همانا [در] سراى آخرت است اى کاش مى دانستند (۶۴)
از زمان آدم تا بحال ، خدا بارها نسل آدمی را تصفیه کرده است و عذابهای زیادی بر ملل وارد کرده است و تعداد زیادی را از بین برده است. البته اگر از بین نبرده بود، تابحال بشر خودش را با دست خود از بین برده بود. طوفان نوح و عذابهای اقوام عاد و ثمود و ... برای نجات نسل بشر بوده است. اگر قوم نوح از بین نرفته بودند، قطعا سرنوشت زمین طور دیگری بود و انسانها خودشان، خودشان را از بین می بردند.
در صنعت فضانوردی، اصطلاحی است به نام زمینی سازی مریخ و یا ماه. یعنی شرایطی را در مریخ و یا ماه فراهم کنند تا که زندگی در آن میسر باشد. بهتر است بدانید که قیمت هر لیتر آب برای سازمان های فضایی بین المللی بطور متوسط حدود ۴۵۰۰ دلار، یعنی به پول ایران در حال حاضر دویست و بیست میلیون تومان در میاید. هر فضانورد بطور متوسط روزی چهار لیتر آب مصرف میکند. یعنی هر فرد در طول روز حدود یک میلیارد تومان فقط آب مصرف میکند. به همین خاطر سازمانهای فضایی دستگاهی ساخته اند که تصفیه ادرار فضانوردان را انجام داده و دوباره استفاده میشود. این کار از طریق دستگاههای پیشرفته ای انجام می پذیرد. در فضا استحمام با حوله خیس و تقریبا با کمترین آب انجام می پذیرد. در زمینه مصرف غذاها، تقریبا هیچگونه اسرافی انجام نمی پذیرد و ... چرا بشر در این مواقع درست عمل میکند و اسراف نمی کند؟ زیرا هزینه بردار است و هزینه اش را خود بشر باید بدهد.
بشر آنقدرها از نظر علمی توانمند است که بتواند چنین دستگاههایی بسازد و ساخته است. اما در صداقت بشر شک زیادی وجود دارد. زیرا همان اهمیتی که برای نعمتهای خدا در یک ایستگاه فضایی قائل است، روی زمین اصلا هیچ توجهی نمیشود. و اصلا چرا اینجور تکنولوژیها را در روی زمین برای آباد کردن بیابانهای زمین بکار نمی برند!
از یک طرف کشورهای فقیر با داشتن انبوه زمین های بایر ، معادن غنی و متنوع ، هنوز مردم این دیارها دنبال ساده ترین امکانات زندگیند. بشری که بتواند یک موبایل با کلی امکانات پیشرفته بسازد، بعید است که نتواند دستگاه نانوایی بسازد که اتلاف نان نداشته باشد. بعید است که نتواند تصفیه خانه آب برای مناطق با آب آلوده بسازد. البته بشر تا چند سال آینده یک هبوط اساسی میکند و نعمات طبیعی را از دست میدهد و آنوقت مجبور است که تمام اینکارها را در زمین انجام دهد.
اگر ارزش کل نعمتهایی که ما در زمین به هدر میدهیم، حساب کنیم ؛ عدد بزرگی بدست می آید که بوسیله آن میتوان کل کمبودهای فقرا را جبران کرد.
وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا ﴿۲۶﴾
و حق خویشاوند را به او بده و مستمند و در راهمانده را [دستگیرى کن] و ولخرجى و اسراف مکن (۲۶)
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا ﴿۲۷﴾
چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است (۲۷)
وقتی انسانها از نظر اخلاقی و روانی هبوط پیدا کنند، از نظر طبیعت و امکانات زندگی هم هبوط پیدا میکنند. در هبوط دوره ای انسانها ، جوانمردی و نیکی معنایش فرق خواهد کرد و تنزل پیدا میکند. در یک شهر بزرگ که همه چیزش براساس پول می چرخد، دیگر انسانها بدون توقع برای دیگری کار نیکی انجام نمی دهند و فقط وقتی برایت کار خوبی انجام میدهند که برایشان کار خوبی انجام داده باشید. وقتی انسان هبوط پیدا کند، دیگر در خانواده ها مودت و رحمت برقرار نخواهد بود، بلکه همه چیز براساس پول و وظیفه زوجین می چرخد.
در قدیم، تهیه یک سرپناه، ساده ترین کار بود. اما اکنون تهیه یک سرپناه (که شامل امکانات آب، برق، گاز و اینترنت و ...) مشکل شده است و به مشکل ترین کار تبدیل شده است. این به خاطر آن است که تصور آنان در مورد زندگی فرق کرده است. این یک واقعیت است که گذشتگان تلاش و زحمات سخت تر و بیشتری کشیدند برای گذران زندگی. این نشان از آن دارد که نسلها به مرور زمان، زحمات کمتری می کشند و خیلی چیزها به هوش مصنوعی سپرده میشود و آدمیان زحمت کمتری میکشند و البته این حادثه زیاد خوب نیست و به ضرر بنی آدم است. نسل آینده از آنجا که زحمات کمتری متحمل میشوند چه برای درس خواندن و چه برای کارهای عملی؛ باید سعی و تلاششان را در زمینه های دیگری گسترش دهند و گرنه بدست آوردن بهشت برین بسیار سخت خواهد بود.
شیطان زمانی که عصیان کرد، دیگر شایسته بهشت نبود. بنابراین از آن بهشت اخراج شد و هبوط پیدا کرد.
قالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿۱۳﴾
فرمود از آن [مقام ، مکان] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (۱۳)
هبوط انسانها و جنها، خیلی از امکانات را از آنها گرفت. در زمین هم از این نوع هبوطها انجام خواهد گرفت و انسان در هر دوره ای ، هبوط پیدا میکند و شرایط برای زندگی مشکلتر میشود و روشهای خوشی انسانها کمتر میشود. در آن مورد انسان مجبور است که علمش را رشد دهد و امکانات برای خودش فراهم کند. هر چند امکاناتی که انسان میسازد هیچوقت به لذت آنی که طبیعی بوده است ، نیست و نخواهد بود. والعصر ان الانسن لفی خسر اشاره به هبوط دوره ای انسان دارد.
خدا بارها علم بشر را تحقیر کرده است تا به او یادآوری کند که به علمش مغرور نشود و به علم تنها متکی نشود. جابجا کردن تخت ملکه سبا در یک چشم به همزدن و جدیدا تکنولوژی بشقاب پرنده ها که در یک چشم به هم زدن فاصله بین کهکشانها را طی میکنند. (یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ )
فرآیند هبوط تدریجی است و خود بشر زیاد متوجه نیست. اما صاحبان دانش و حکمت متوجه میشوند. یادم است سی چهل سال پیش، اگر در گرمای آفتاب زیر سایه درختی می نشستی، خستگی آدمی کم میشد و لذت بخش بود. اما حالا سایه ها لذت بخش نیستند و هوا خیلی سنگین و داغ و آلوده شده است و واقعا محیط زندگی بشر هبوط پیدا کرده است. در این حالت بشر مجبور است که از علمش استفاده کند و از کولر اختراعی خودش استفاده کند. اما واقعا شرایط طبیعی لذت بخش تر و کم هزینه تر بود. یکی تعریف میکرد که یکی از دندانهایش پوسیده بود و هر بار که به تهران می رفت، دندانش درد میکرد، اما همینکه به شهرستان می رفت، درد دندانش خوب میشد. واقعا کیفیت آب و هوا و میزان آلودگی هوا و صوت و ... در سیستم عصبی انسان تاثیرگذار است. در محیطهایی که طبیعتشان از دست رفته است، آدمی زجر و درد بیشتری میکشد.
ما قبلا در بچگی روزانه دوازده ساعت بیرون بودیم و بازی می کردیم و زیر آفتاب بودیم ولی هیچوقت خیلی زیاد آفتاب سوخته نمی شدیم ولی اکنون شرایط فرق کرده است و زمین لایه های محافظتی خودش را از دست داده و یا ضعیف شده است.
مورچه ، علمی که برای زندگی روی زمین لازم است را بلد است. مورچه ها وقتی غذایی را بیابند، بوسیله شاخکهایشان لوکیشن غذا را به دیگران گزارش میدهند و آنها به سمت آن لوکیشن میایند. مورچه ها میلیونها سال است که روی زمین زندگی میکنند و آنها از آنموقع تابحال از ارسال لوکیشن برای ارتباط با مورچه های دیگر استفاده میکنند. انسان در قرن بیست و یکم تازه توانست ، نرم افزار های مکانیابی (مثل waze ) طراحی کند و توانست برای دیگر انسانها لوکیشن بفرستد. در حالیکه مورچه ها بطور خیلی پیچیده ای از این سیستم استفاده میکنند. موجوداتی مثل مورچه علم این کار را دارند و در آن علم کلک هم نمی زنند. هیچ مورچه ای دروغکی برای دیگر مورچه ها لوکیشن نمی فرستد. آنها علمشان را با غرور و تکبر و فریب قاطی نکرده اند. آنها علمشان را بلدند و فقط در راه صحیح استفاده میکنند. این قسمت از آیه زیر (کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ) به این موضوع اشاره دارد که موجودات غیر از انسان علم واقعی مورد نیاز خویش را بلدند و فقط در راه ستایش و نیایش خدا استفاده میکنند و لاغیر.
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿۴۱﴾
آیا ندانسته اى که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى گویند و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده اند [تسبیح او مى گویند] همه ستایش و نیایش خود را مى دانند و خدا به آنچه مى کنند داناست (۴۱)
مردم معمولا این هبوطها را آخر الزمان می نامند. اما آخر الزمان اصلی در نزدیکی قیامت رخ خواهد داد. در آخر الزمان نزدیک قیامت، زمین آنقدر امکانات طبیعی اش را از دست خواهد داد که حتی مجبور میشوند برای شهرها، لایه محافظتی قرار دهند که اشعه های نور خورشید مردم را اذیت نکند.