اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت نوزدهم)
خدا (بخش 1)
وقتی از خدا حرف می زنیم؛ بیشتر مردم فکر میکنند که خدا ما را از بالا می بیند؛ ولی در واقع باید بیشتر دقت کنیم و بدانیم که خدا از درونی ترین حالات؛ ما را هم می بیند. او به هر آنچه ما می کنیم، بیناست و از همه چیز خبر دارد. برای درک موضوع می دانیم که هیچ برگی بدون اطلاع خدا از هیچ درختی نمی افتد. بیشتر مردم نمیخواهند روی این موضوع زیاد فکر کنند و حتی نمیخواهند روی موضوع خدا بحث کنند. زیرا یکی از جادوهای شیاطین این است که خدا در زندگی ها کمرنگ شود و حسن ظن نسبت به خدا از بین رود. بحث در مورد قدرت و توانایی خدا، به مذاق کسانی که در جادوی شیطان گیر افتاده اند ، زیاد خوشایند نیست.
هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿۴﴾
اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه را] مى داند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه مى کنید بیناست (۴)
لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۵﴾
فرمانروایى [مطلق] آسمانها و زمین از آن اوست و [جمله] کارها به سوى خدا بازگردانیده مى شود (۵)
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۶﴾
شب را در روز درمى آورد و روز را [نیز] در شب درمى آورد و او به راز دلها داناست (۶)
قبلا دانشمندان فکر میکردند که اتم کوچکترین ذره ماده است؛ اما جدیدا ثابت شده است که از اتم کوچکتر هم داریم. خدای توانا از تک تک این ذرات اطلاع دارد و کنترل آنها را در دستان خویش دارد.
قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿۳﴾
و کسانى که کافر شدند گفتند رستاخیز براى ما نخواهد آمد بگو چرا سوگند به پروردگارم که حتما براى شما خواهد آمد [همان] داناى نهان[ها] که هموزن ذره اى نه در آسمانها و نه در زمین از وى پوشیده نیست و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اینکه در کتابى روشن [درج شده] است (۳)
وقتی از از اتم کوچکتر صحبت میکنیم؛ ذرات دیگری به اسم کوارک مطرح میشود و شاید در آینده هم ثابت شود که کوارکها هم از ذرات ریزتری تشکیل شده اند. بشر هنوز در دوران بچگی علم سیر میکند. خدا از تمام این ذرات کوچک و بزرگ اطلاع دارد و تمام آنها را کنترل میکند.
زمانی که خدا به مادر موسی الهام کرد که بچه اش موسی را در یک صندوق قرار دهد و او را داخل آب رودخانه بیندازد؛ قلب مادر موسی از فراق فرزند؛ داشت از هر چیز دیگری تهی میگشت؛ خدا از این واقعه خبر داشت و قلب مادر موسی را مطمئن کرد تا راز را افشا نکند. قدرت خدا تا این حد، فراگیر است که دلتنگی های مادر موسی را هم تشخیص میداد و با ارتباط دادن بر قلب او؛ او را آرام ساخت.
وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۰﴾
و دل مادر موسى [از هر چیز جز از فکر فرزند] تهى گشت اگر قلبش را استوار نساخته بودیم تا از ایمان آورندگان باشد چیزى نمانده بود که آن [راز] را افشا کند (۱۰)
همه افراد از هر روش و مذهبی در جهان معتقدند که مردن و زنده کردن کار فقط خدا است. کمتر کسی توی این مورد شک دارد. اما فقط مومنان واقعی میدانند که خنداندن وگریاندن هم کار خداست (وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى ). یعنی خوشبختی و بدبختی ما هم با تمام جزئیاتش دست خداست. پس تنها کسی که میتواند ما را خوشبخت کند خدای یگانه است.
وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى ﴿۴۳﴾
و هم اوست که مى خنداند و مى گریاند (۴۳)
وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْیَا ﴿۴۴﴾
و هم اوست که مى میراند و زنده مى گرداند (۴۴)
وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۴۵﴾
و هم اوست که دو نوع مى آفریند نر و ماده (۴۵)
مِنْ نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى ﴿۴۶﴾
از نطفه اى چون فرو ریخته شود (۴۶)
وَأَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى ﴿۴۷﴾
و هم پدید آوردن [عالم] دیگر بر [عهده] اوست (۴۷)
وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى ﴿۴۸﴾
و هم اوست که [شما را] بى نیاز کرد و سرمایه بخشید (۴۸)
برتراند راسل میگوید: قدرت مطلقه ای که برای ابد بر اراده جهان حاکم است، قطعا میتوانسته است چیز بهتری خلق کند. با اینکه برتراند راسل آدم باهوشی بوده است و خوب مسائل را درک کرده است؛ ولی در این مورد توجه کافی نکرده است که خدا آن چیز بهتر را هم اکنون خلق کرده است؛ ولی ما از آن بی بهره ایم و در واقع از آنجا تبعید شده ایم به اینجا روی کره زمین.
ما افرادی هستیم که با ارتکاب گناهان، از بهشت تبعید شدیم و به اینجا رانده شدیم تا از گناهان خویش استغفار کرده و توبه کنیم. دقیقا به همین خاطر است که در معرض مشکلات و مصائب قرار گرفته ایم. این خاصیت کره زمین است. موادش از مواد خوبی تشکیل نشده است. در اینجا هر چه که میخوریم، بیشترش دفع میشود. انواع بیماریها به انسان روی می آورد. اما در جایی مثل بهشت اینطوری نیست.
اپیکور میگوید: اگر خدا به دعاهای مردم گوش میداد، همه مردم به سرعت محو میشدند؛ زیرا آنها دائما در حال دعا برای نابودی همدیگر هستند. خدا ما را روی زمین رها نکرده است؛ بلکه از هر طریقی پیام میفرستد تا ما را به راه راست هدایت کند و ما را از توهم خارج سازد. انسان تا وقتی دشمن اصلیش شیطان را دشمن خود نداند؛ از توهم خارج نمیشود. مردم مشکلاتی که شیطان برای آنها پیش می آورد را گردن همدیگر می اندازند و همدیگر را لعنت میکنند. دعاهای مردم در حالت توهم، به خدا نمیرسد. چرا نمی رسد؟ برای اینکه آزمایش ما دقیقا همین است. یعنی باید از توهم بیدار شویم تا خدا دعاهای ما را استجابت کند. افراد زیادی در جهان این مورد را تشخیص نداده و نسبت به خدا اعتراض میکنند که چرا خدا کاری نمی کند؟ ژان پل سارتر به نشانه اعتراض میگوید : این چه خدایی است که در موقع نیاز آدمی، یا سکوت میکند و یا حضور ندارد. اما او توجه نمی کند که آدمی خودش را از خدا بی نیاز میداند و دست دعا خالصانه به سمت خدا دراز نمی کند و دقیقا آزمایش همین است.
بشر دقیقا در نکته اصلی مشکل دارد و آزمایش را نمیخواهد طی کند. زیرا بدون ارتباط با خدا ، نمیتوان از کره زمین نجات یافت.
یکبار دیگر گفته برتراند راسل را مرور کنیم: قدرت مطلقه ای که برای ابد بر اراده جهان حاکم است، قطعا میتوانسته است چیز بهتری خلق کند.
این حرف راسل ، درست است زیرا کره زمینی که ما در آن به سر می بریم؛ در درونی ترین و پایین ترین آسمان قرار دارد و خدا آن را آسمان دنیا می نامد. یعنی آسمان پست و دون. مواد این آسمان هم از مواد درجه یک درست نشده است. دانشمندان ثابت کرده اند که مواد آسمان یکم توخالی است و اگر کره زمین گیر یک سیاه چاله بیفتد؛ آنچنان فشرده میشود که کوچکتر از یک دانه شن میشود. حتی ستارگان آسمان یکم روز بروز نورشان کم میشود و به اصطلاح پیر میشوند. یکی از مشکلات مواد آسمان یکم این است که موجودات داخل آن پیر و فرسوده و بیمار میشوند. بیشتر غذایی که ما میخوریم، دفع میشود و هزاران مشکل دیگر.
دانشمندان نجوم حدس زده اند که آسمان دوم از موادی تشکیل شده است که متشکل از اتم و الکترون و پروتون و نوترون نیست؛ بلکه اساسا ساختار ماده آسمانهای بعدی طور دیگری است. ما در اینجا هر آنچه از علم که یاد گرفته ایم شامل جاذبه و فیزیک کوانتوم و اتم و ... در آسمانهای بعدی به درد نمی خورند. یعنی علمی که بشر در آن پیشرفت کرده است و به آن می نازد در آسمان دوم به هیچ دردی نمی خورد و کاربردی ندارد. تازه این مربوط به آسمان دوم است. آسمان هفتم که بیرونی ترین لایه آسمانهاست و بسیار وسیع است؛ فقط خدا میداند که چه علمی آنجا برقرار است. خدا خارج از این هفت آسمان؛ خیلی ساده و بی زحمت و بی سستی همه اینها را آفریده است.
للَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۳۵﴾
خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى و آن چراغ در شیشه اى است آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى افروخته مى شود نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشى نرسیده باشد روشنى بخشد روشنى بر روى روشنى است خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى کند و این مثلها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هر چیزى داناست (۳۵)
بزرگی خدا از آیه زیر مشخص میشود که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مى داند. هیچ گفتگوى محرمانه اى میان سه تن نیست مگر اینکه او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست و الی آخر.
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۷﴾
آیا ندانسته اى که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مى داند هیچ گفتگوى محرمانه اى میان سه تن نیست مگر اینکه او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست و نه کمتر از این [عدد] و نه بیشتر مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده اند آگاه خواهد گردانید زیرا خدا به هر چیزى داناست (۷)
چیزهایی مخفی هست که فقط خدا میداند و حتی فرشتگان هم نمیدانند. عظمت خدا در آیه زیر مشخص میشود.
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿۵۹﴾
و کلیدهاى غیب تنها نزد اوست جز او [کسى] آن را نمى داند و آنچه در خشکى و دریاست مى داند و هیچ برگى فرو نمى افتد مگر [اینکه] آن را مى داند و هیچ دانه اى در تاریکیهاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت] است (۵۹)
وَهُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۶۰﴾
و اوست کسى که شبانگاه روح شما را [به هنگام خواب] مى گیرد و آنچه را در روز به دست آورده اید مى داند سپس شما را در آن بیدار مى کند تا هنگامى معین به سر آید آنگاه بازگشت شما به سوى اوست سپس شما را به آنچه انجام مى داده اید آگاه خواهد کرد (۶۰)
وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یُفَرِّطُونَ ﴿۶۱﴾
و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى فرستد تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالى که کوتاهى نمى کنند (۶۱)
ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ ﴿۶۲﴾
آنگاه به سوى خداوند مولاى بحقشان برگردانیده شوند آگاه باشید که داورى از آن اوست و او سریعترین حسابرسان است (۶۲)
یهودیها می گفتند که خدا هر کاری نمیتواند بکند. این گفته ناشی از یک توهم است. زیرا آنان انتظار داشتند که خدا به خواست آنها عمل کند و بر طبق معیار آنان بر جهان حکمرانی کند! معمولا چنین تصوراتی را کسانی انجام میدهند که خدایی دیگر در ذهن خویش درست کرده اند و میخواهند خدایشان به حرف آنها عمل کند. در واقع آنان خدایی را برای خود ساخته و آن را پرستش کرده و گاهی هم او را محکوم میکنند. این است که آدمیان الهه ها را اینطوری درست میکنند.
وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿۶۴﴾
و یهود گفتند دست خدا بسته است دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند از رحمت خدا دور شوند بلکه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد مى بخشد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده بر طغیان و کفر بسیارى از ایشان خواهد افزود و تا روز قیامت میانشان دشمنى و کینه افکندیم هر بار که آتشى براى پیکار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمین براى فساد مى کوشند و خدا مفسدان را دوست نمى دارد (۶۴)
در حالیکه بندگان واقعی خدا، او را پرستش کرده و خود را بنده او میدانند و تابع دستورات او و تسلیم دستورات مکتوب خدا هستند. آنان در مقابل خدا متواضع و خاشع هستند.
خدا به مردم خیلی لطف میکند و از طریق کتاب آسمانی خودش را معرفی میکند و می فرماید که وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾ و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى کنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند (۱۸۶)
این آیه نکته فوق مهمی را در بر دارد و آن این است که خواندن فقط خدا در دعاها، بخاطر این است که خدا بندگانش را رشد دهد و راهنمایی کند. خدا با زبانها و طرق مختلف مردم را به سمت خویش میخواند و آنان را به سمت خویش میخواند. فرض کنید یک نفر خانواده اش را به مدت بیست سال ندیده است؛ حالا بعد از بیست سال آنها را پیدا می کند؛ در این لحظه خانواده او سورپرایز می شوند. برای آنها بسیار خوشحال کننده است وخانواده او شوکه میشوند. خدای مهربان چندین مثال در مورد خود را در قرآن ذکر نموده است و میخواهد مردم را سورپرایز کند. وقتی خدا بخواهد خبر سورپرایزکننده ای را در قرآن بیان کند از عبارت "انی انا" (براستی من) استفاده می کند. یوسف بعد از سالها برادرش را ندیده است. حالا وقتی می خواهد خودش را به او معرفی کند، می گوید "انی انا اخوک" .
وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى یُوسُفَ آوَى إِلَیْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّی أَنَا أَخُوکَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۶۹﴾
و هنگامى که بر یوسف وارد شدند برادرش [بنیامین] را نزد خود جاى داد [و] گفت من برادر تو هستم بنابراین از آنچه [برادران] میکردند غمگین مباش (۶۹)
حالا به یک سورپرایز دیگر توجه کنید. این بار خدای حکیم، انسانها را می خواهد سورپرایز کند. در آیه زیر خدا برای خودش از همان عبارت تاکید و سورپرایز (انی انا) استفاده می کند.
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۴۹﴾
به بندگان من خبر ده که منم آمرزنده مهربان (۴۹)
وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ ﴿۵۰﴾
و اینکه عذاب من عذابى است دردناک (۵۰)
چه کسی اهمیت سورپرایز در آیه بالایی را درک می کند؟ متاسفانه کسی از خبر بالا خوشحال نمی شود و حتی شوکه هم نمی شود. خدا عفو کننده و مهربان است. خدا همه گناهان را می بخشد. فقط کافی است که از او بخواهید. خدا زمانی که با موسی حرف می زند ، با همان عبارت سورپرایز (انی انا) خود را به موسی معرفی می کند. تصور کنید که موسی در وادی مقدس طوی بعد از شنیدن خبر خدا چه حالی داشته است؟ خدا خودش را به موسی معرفی می کند. این اتفاق برای موسی چقدرهیجان انگیز بوده است؟
إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۲﴾
این منم پروردگار تو پاىپوش خویش بیرون آور که تو در وادى مقدس طوى هستى (۱۲)
چرا آیه 15:49 به همان مقدار برای ما هیجان انگیز نباشد. خدا نسبت به بندگانش غفور و رحیم است. حتی بندگان غرق شده در گناه را برای توبه می پذیرد. این است خدای یگانه. به همین خاطر شایسته است که فقط باید خدای تنها را در دعاها خواند.
وقتی خدا می فرماید که ما انسان را آفریده ایم و از شاهرگش به او نزدیکتریم. یعنی خدا از خود انسان و هر قدیس و فرد دیگری ؛ دلسوزتر است نسبت به ما.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿۱۶﴾
و ما انسان را آفریده ایم و مى دانیم که نفس او چه وسوسه اى به او مى کند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم (۱۶)
برای خدا آفرینش یک چیز مثل یک پلک بر هم زدن است. همینقدر و حتی کمتر زمان میبرد. حتی برپایی قیامت و زنده کردن همه موجودات مانند یک چشم بر هم زدن است.
وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۷۷﴾
و نهان آسمانها و زمین از آن خداست و کار قیامت جز مانند یک چشم بر هم زدن یا نزدیکتر [از آن] نیست زیرا خدا بر هر چیزى تواناست (۷۷)
وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ ﴿۵۰﴾
و فرمان ما جز یک بار نیست [آن هم] چون چشم به هم زدنى (۵۰)
از این مورد نمیتوان بسادگی گذشت کرد. برپایی قیامت با آن همه انسان و جزئیات؛ فقط به اندازه یک چشم بر هم زدن و حتی کمتر زمان می برد.
به گفته و حدس دانشمندان، به اندازه 700000000000000000000 ریگ در ساحل دریاها موجود است. به ازای هر ریگ نزدیک به 10000 ستاره در آسمان هست. خودتان حدس بزنید چه عظمتی در آسمان برپاست. تازه تا آنجایی که ستاره دیده میشود؛ مربوط به آسمان یکم است و آسمانهای شش گانه دیگر، بعد از آن شروع میشوند. آسمانهای بعدی به مراتب بزرگتر از آسمان دنیا هستند. ما هنوز به علمی که روی کره زمین برقرار است؛ کامل پی نبرده ایم.
نوعی مارمولک پیدا شده است که دستها و پاهایش کاملا چرب است ولی خیلی راحت روی سقف و دیوارها راه میرود و به این طریق جاذبه زمین را به چالش میکشد. ما هنوز نتوانسته ایم موجودات روی کره زمین را هم کامل بشناسیم. علم خدا تااین حد گسترده است که اثر انگشتان ما را دوباره به همان شکل تولید میکند.
بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ ﴿۴﴾
آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم (۴)
در سال 2012، دانشمندان ذره ای به نام بوزون هیگز را کشف کردند که از اتم هم کوچکتر است و آن را ذره خدا نامیدند. زیرا آنها فکر میکردند که این ذره کوچکترین ذره است و تمام مواد از این ذره تشکیل شده اند و به همین خاطر بر اثر افراط در نظریه پردازی، آن را ذره خدا نامیدند. غافل از اینکه اینها همگی ماده و ساخته خدایند و نهایتا همه علوم به خدا منتهی میشود.
وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنْتَهَى ﴿۴۲﴾
و اینکه پایان [کار] به سوى پروردگار توست (۴۲)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت هجدهم)
آسمانها
ما هرگاه به آسمان نگاه می کنیم، در واقع داریم گذشته آسمان را نگاه میکنیم، زیرا نوری که از آنان به ما میرسد مربوط به سالها پیش است. از آیه زیر مشخص میشود که تمام ستارگانی که ما در آسمان می بینیم مربوط به آسمان یکم است، زیرا در آیه، خدای متعال از السماء الدنیا صحبت میکند و می فرماید که آسمان دنیا بوسیله ستارگان زینت داده شده است.
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَأَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ﴿۱۲﴾
پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمانى قوانین [مربوط به] آن را وحى فرمود و آسمان [این] دنیا را به چراغها و ستاره ها آذین کردیم و [آن را نیک] نگاه داشتیم این است اندازه گیرى آن نیرومند دانا (۱۲)
خدا میفرماید که هفت آسمان درست شد و در هر آسمان، قوانین مربوط به آن را وحی کرد (أَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا). همین نشان میدهد که قوانین و علوم آسمان یکم با آسمانهای دیگر کاملا متفاوت است. از این قسمت آیه هم (زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ ) میتوان فهمید که وجود مصابیح (ستاره ها) فقط مربوط به آسمان یکم است و این امر فقط برای این است که بشر توجهش به آسمان جلب شود و وسعت آن را در نظر داشته باشد و در آن کند و کاو کند و به آیات و نشانه های خدا پی ببرد. ساختار آسمانهای بعدی، طور دیگری است. یعنی تا آنجایی که ستاره و یا سیاره دیده میشود؛ آسمان یکم است. بعد از آن آسمان دوم شروع میشود.
با توجه به آیات سوره جن؛ که از زبان خودشان گفته شده است؛ میتوان فهمید که اجنه و شیاطین آسمان یکم را طی کرده اند و آن را لمس کرده اند. هر جا که خدای حکیم، السماء را بصورت مفرد در قرآن ذکر کند؛ منظورش آسمان یکم است.
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا ﴿۸﴾
و ما بر آسمان (یکم) دست یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهاى شهاب یافتیم (۸)
وَأَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا ﴿۹﴾
و در [آسمان] براى شنیدن به کمین مى نشستیم [اما] اکنون هر که بخواهد به گوش باشد تیر شهابى در کمین خود مى یابد (۹)
جنیان آسمان یکم را گشته اند و از آسمانهای دیگر هم استراق سمع میکردند، ولی بعد از مدتی، آنها دیگر نتوانستند از آسمان دوم خبر گیرند. مردم از زمان نوح ، با مفاهیم هفت آسمان آشنایی داشتند، همانطور که خدای مهربان در سوره نوح فرموده است.
الَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ﴿۱۵﴾
مگر ملاحظه نکرده اید که چگونه خدا هفت آسمان را تودرتو آفریده است (۱۵)
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴿۱۶﴾
و ماه را در میان آنها روشنایى بخش گردانید و خورشید را [چون] چراغى قرار داد (۱۶)
علم در آسمانهای دیگر کاملا با این آسمان متفاوت است یعنی این علم فیزیک و شیمی که ما در زمین بکار می بریم؛ فقط در این آسمان کاربرد دارد. در آسمانهای دیگر علم کاملا متفاوت تری وجود دارد که انسان در این دنیا هنوز به آن نرسیده است. خدا در قرآن می فرمایدکه میتواند این ها را نابود کرده و یا خلق جدید و متفاوتی درست کند با قوانین فیزیک و شیمی و زیستی متفاوت. یعنی از پایه متفاوت.
یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿۱۵﴾
اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بى نیاز ستوده است (۱۵)
إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ ﴿۱۶﴾
و اگر بخواهد شما را مى ب رد و خلقى نو [بر سر کار] مى آورد (۱۶)
وَمَا ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ ﴿۱۷﴾
و این [امر] براى خدا دشوار نیست (۱۷)
حتی انسان در دنیای آخرت، خلق جدیدی دارد یعنی همین نفس در خلقت جدیدی زندگی میکند.
وَقَالُوا أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا ﴿۴۹﴾
و گفتند آیا وقتى استخوان و خاک شدیم [باز] به آفرینشى جدید برانگیخته مى شویم (۴۹)
آیه زیر را در نظر بگیرید که در مورد آسمان یکم صحبت میکند:
وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ ﴿۳۲﴾
و آسمان را سقفى محفوظ قرار دادیم و[لى] آنان از [مطالعه در] نشانه هاى آن اعراض مى کنند (۳۲)
از آیه بالا بخوبی ثابت میشود که آسمان یکم، فقط یک سقف و لایه است در مقابل آسمانهای دیگر.
أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ ﴿۶﴾
مگر به آسمان بالاى سرشان ننگریسته اند که چگونه آن را ساخته و زینتش داده ایم و براى آن هیچ گونه شکافتگى نیست (۶)
همچنین از آیه بالایی ثابت میشود که آسمان یکم؛ جای خالی و شکاف ندارد (وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ ). یعنی فضای تاریکی که ما می بینیم؛ از نوعی ماده تاریک تشکیل شده است و برخلاف باور عموم ، حتی فضای خالی و تاریک هم از هیچی نیست و یک نوع ماده است. ولی در روز قیامت، راه خروج ایجاد میشود و در ماده تاریک خلل ایجاد میشود:
وَإِذَا السَّمَاءُ فُرِجَتْ ﴿۹﴾و آنگاه که آسمان بشکافد (۹)
از آیه زیر هم نتیجه گرفته میشود که همانطور که زمین هفت لایه است، آسمانها هم به این روش هفت تایند. یعنی تو در تو و لایه به لایه همچون لایه های زمین. هر آسمانی داخل آسمان بالایی است.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا ﴿۱۲﴾
خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید فرمان [خدا] در میان آنها فرود مى آید تا بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست و به راستى دانش وى هر چیزى را در بر گرفته است (۱۲)
یعنی آسمان یکم در آسمان دوم واقع شده و آسمان دوم در آسمان سوم و الی آخر؛
همانطور که لایه اولی زمین که همان هسته است در میان لایه بعدی قراردارد. بیرونی ترین لایه ، همانجایی است که ما روی آن زندگی میکنیم. خارجی ترین لایه بسیار وسیع تر است و به جاهای دیگر ارتباط دارد و کاملا باز است. آسمان هفتم هم به این صورت است. (خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ)
جهنم هم هفت طبقه است و یا شاید هفت لایه و هر کدام بدبختی های خودش را داراست. هنوز علم بشر به آن حد نرسیده است که جایی شبیه جهنم را معرفی کند. هر آنچه که از جهنم میدانیم، مربوط به قرآن و سایر کتب آسمانی است و غیر از آن اطلاعات دیگری نداریم.
بعضی ها هفت آسمان را هفت لایه جو در نظر می گیرند که کاملا اشتباه است. زیرا عظمت هفت آسمان آنچنان است که هفت لایه جو در مقابل آن ناچیز است. خدا از السماء دنیا صحبت میکند و از وجود مصابیح و ستاره ها در آن صحبت میکند. پس آسمانهای شش گانه دیگر، قطعا خارج از این محدوده هستند. در آیه زیر خدا از آسمان یکم صحبت میکند و منشاء آن را دخان میداند.
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ ﴿۱۱﴾
سپس آهنگ [آفرینش] آسمان کرد و آن بخارى بود پس به آن و به زمین فرمود خواه یا ناخواه بیایید آن دو گفتند فرمانپذیر آمدیم (۱۱)
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَأَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ﴿۱۲﴾
پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمانى کار [مربوط به] آن را وحى فرمود و آسمان [این] دنیا را به چراغها آذین کردیم و [آن را نیک] نگاه داشتیم این است اندازه گیرى آن نیرومند دانا (۱۲)
بنابر فرموده آیه؛ پس آسمانهای دیگر از دخان نیستند و از جنس دیگری هستند. همچنین از آیه زیر مشخص میشود که آسمان یکم راهها و درهای خروج هم دارد که فقط برای مومنان باز میشود و فقط مومنان میتوانند از آن رد شوند و وارد بهشت شوند. یعنی مجرمین در همین آسمان میمانند و از آنجا وارد جهنم میشوند.
إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ ﴿۴۰﴾
در حقیقت کسانى که آیات ما را دروغ شمردند و از [پذیرفتن] آنها تکبر ورزیدند درهاى آسمان را برایشان نمى گشایند و در بهشت درنمى آیند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را کیفر مى دهیم (۴۰)
کافران از همین حالا جهنم را برای خود درست میکنند. طوریکه خدا میفرماید:
وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَلَا تَفْتِنِّی أَلَا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿۴۹﴾
و از آنان کسى است که مى گوید مرا [در ماندن] اجازه ده و به فتنه ام مینداز هشدار که آنان خود به فتنه افتاده اند و بى تردید جهنم بر کافران احاطه دارد (۴۹)
یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿۵۴﴾
و شتابزده از تو عذاب مى خواهند و حال آنکه جهنم قطعا بر کافران احاطه دارد (۵۴)
یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۵۵﴾
آن روز که عذاب از بالاى [سر] آنها و از زیر پاهایشان آنها را فرو گیرد و [خدا] مى فرماید [نتیجه] آنچه را میکردید بچشید (۵۵)
یعنی جهنم دور و بر کافران را گرفته است و محیط است بر آنها. یعنی آنها را دور زده است و دارد دور میزند و در روز آخرت در آن سقوط میکنند. آنچه از فرموده خدا در قرآن مشخص میشود که جهنم اکنون در این آسمان نیست و روز قیامت به این آسمان آورده میشود و یا ظاهر میشود. یا شاید در روز قیامت، قواعد علمی آسمان یکم، طبق یک فرایند مشخص، به سمت و سوی قواعد علمی جهنم تغییر می یابد.
وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّکْرَى ﴿۲۳﴾
و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند آن روز است که انسان پند گیرد و[لى] کجا او را جاى پندگرفتن باشد (۲۳)
طبق آیه زیر هر وقت رزقی به بهشتیان داده میشود، آنان میگویند که مشابه اینها قبلا به ما داده شده است روی زمین.
وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵﴾
و کسانى را که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته انجام داده اند مژده ده که ایشان را باغهایى خواهد بود که از زیر [درختان] آنها جویها روان است هر گاه میوه اى از آن روزى ایشان شود مى گویند این همان است که پیش از این [نیز] روزى ما بوده و مانند آن [نعمتها] به ایشان داده شود و در آنجا همسرانى پاکیزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند (۲۵)
این به آن معناست که رزق و میوه های این آسمان شباهتهایی به آسمانهای دیگر دیگر دارد ولی باز هم قابل مقایسه نیست، نه در تعداد و نه در کیفیت. بدن ما با مصرف میوه ها و رزق های این آسمان، بیشتر آن را دفع میکند ولی در آسمان های بالاتر ، اینطوری نیست.
آسمانها لایه لایه و تو در تو هستند، مثل تخم مرغهای تو در تو . هر امری از عرش خدا از طریق هفت آسمان به زمین میرسد، از آسمانهای مختلف طی میشود و از هر آسمان بالاتر به آسمان پایین تر نازل میشود. در حین تنزل ، پیامها طوری تبدیل میشوند که هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت به نسبت امکانات موجود در آسمان مورد نظر ، قابل استفاده باشند. کلام خدا در آسمان هفتم، اصلا با کلمات نیست ولی زمانی که همان پیام به آسمان ما میرسد و بر انسان نازل میشود، در قالب کلمات و زبان قراردادی انسان در می آید. در واقع آسمان یکم ساده سازی شده (simplified) آسمان های بالاتر است. در عین حال از نظر امنیت و زندگی هم کمیت و کیفیتش بسیار پایین تر از آسمانهای بالایی است. مثلا حیوانات روی زمین، علاوه بر آنکه نشانه ای از خلقت خدا هستند ولی روی کره زمین صفات زشتی دارند. یک خوک و یا یک گرگ و یا حیوانات دیگر صفات زشتی دارند که فقط برای عبرت انسانها خلق شده اند. غذاها و میوه هایی که در زمین هستند به نسبت عالم بالاتر بسیار کیفیتش پایینتر است و حتی میتوانیم بگوییم قابل مقایسه نیستند. وجود تصادفات و حوادث ناخوشایند و پیر شدن و فرسوده شدن تدریجی انسانها و مواد این آسمان نشان میدهد که دلیل بزرگی پشت خلقت آسمان دنیا است. ما به این آسمان دون و پست تبعید شده ایم و باید شرایطی را طی کنیم تا به خدا و زندگی بالاتر ایمان آوریم. ناپایداری و کیفیت نامناسب مواد و پیری و فرسودگی و بیماریها و تصادفات روی کره زمین همگی ثابت میکنند که خدا در این زندگی میخواهد ما نفسمان را رشد دهیم و چیزهایی را به ما ثابت کند؛ تا ما دوباره توانایی و لیاقت برگشت به عالم بالاتر یعنی بهشت را داشته باشیم.
هر چیزی و هر اتفاقی در روی زمین که برای ما اتفاق می افتد؛ همگی در جایی ثبت شده اند و این نشان از وجود یک سیستم فوق العاده خلقت دارد که تماما همه چیز تحت کنترل خداست. راهی که ما در زندگی طی می کنیم؛ در عین حال که در کتاب خدا هست ولی برای ما اختیار است و ما آزادانه راهمان را انتخاب میکنیم. شاید این مورد برای ما انسان سه بعدی قابل درک نباشد ولی در سیستمی که خدا طراحی نموده است، براحتی امکان پذیر است.
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ ﴿۲۲﴾
هیچ مصیبتى نه در زمین و نه در نفسهاى شما [= به شما] نرسد مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم در کتابى است این [کار] بر خدا آسان است (۲۲)
این که بهشت در آسمانهای دیگر است و یا جای دیگری است؛ هنوز مشخص نیست. ولی در یکی از آیات به آن اشاره شده است. در یکی از آیات خدای مهربان می فرماید که بهشتی که پهنایش به اندازه آسمان و زمین است و در جای دیگری می فرماید که بهشتى که پهنایش آسمانها و زمین است.
سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿۲۱﴾
[براى رسیدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند بر یکدیگر سبقت جویید این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مى دهد و خداوند را فزونبخشى بزرگ است (۲۱)
وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۱۳۳﴾
و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى که پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است بشتابید (۱۳۳)
طبق آیات بالایی فقط میتوان نتیجه گرفت که بهشت جایی است که به اندازه آسمانها و زمین است ولی محلش مشخص نشده است؛ شاید در آسمانهای بالاتر باشد و یا جایی جدا باشد.
جهنم محل زندگی جدیدی است که گناهکاران و مجرمین به آنجا هبوط پیدا میکنند؛ همانطور که انسان از آسمانهای دیگر هبوط پیدا کرد به آسمان دنیا. در جهنم امکانات زندگی در حد زیر صفر است. همانطور که تنوع غذاهای زمین نسبت به بهشت ، در حد صفر است؛ تنوع غذاهای جهنم نسبت به زمین هم در حد زیر صفر است. علاوه بر آنکه تنوعی نیست؛ کیفیتی هم نیست. غذایی که ما روی زمین میخوریم، بیشترش دفع میشود. اما غذای جهنم همه اش دفع میشود و هیچ فایده ای ندارد و تماما درد و بیماری و رنج است. ما وقتی به زمین هبوط پیدا کردیم؛ تعدادی از ابعاد خویش را از دست دادیم و به یک بشر سه بعدی تبدیل شدیم با توانایی های محدود نسبت به بهشت. بر همین منوال، افراد در جهنم؛ باز هم محدودتر میشوند و اختیارات بسیار کمی خواهند داشت. به همین خاطر خدا میفرماید که در جهنم مردم به غل و زنجیر کشیده میشوند.
إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ ﴿۷۱﴾
هنگامى که غلها در گردنهایشان [افتاده] و [با] زنجیرها کشانیده مى شوند (۷۱)
فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ ﴿۷۲﴾
در میان جوشاب [و] آنگاه در آتش برافروخته مى شوند (۷۲)
ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ ﴿۷۳﴾
آنگاه به آنان گفته مى شود آنچه را در برابر خدا [با او] شریک مى ساختید کجایند (۷۳)
منظورش این است که ابعاد انسان بسیار محدود شده و حتی توانایی های راه رفتن و ... او نسبت به زمین بسیار محدودتر میشود. ما در کره زمین؛ توسط نور خورشید اذیت میشویم ولی در بهشت ؛ نور خورشید اصلا اذیت نمی کند و حتی ممکن است اصلا خورشید به معنای آسمان دنیای ما در آنجا وجود نداشته باشد.
مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا ﴿۱۳﴾
در آن [بهشت] بر تختها[ى خویش] تکیه زنند در آنجا نه آفتابى بینند و نه سرمایى (۱۳)
وَدَانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا ﴿۱۴﴾
و سایه ها[ى درختان] به آنان نزدیک است و میوه هایش [براى چیدن] رام (۱۴)
به گفته قرآن، در جهنم، سه خورشید وجود دارد که هر کدام از جنبه خاصی می تابند و افراد را می پزند. طوریکه سایه سه بعدی و زرد مانندی از افراد بوجود می آورد؛ در عین حال افراد هیچوقت در جهنم نمی میرند و برای همیشه در آنجا می مانند. بزرگترین نعمتی که ما در کره زمین داریم؛ مرگ است که از دست مشکلات دنیوی خلاص میشویم. واقعا کسی که وارد جهنم شود، دچار بدبختی بزرگی شده است.
انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ ﴿۳۰﴾
بروید به سوى [آن] دود سه شاخه (۳۰)
لَا ظَلِیلٍ وَلَا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ ﴿۳۱﴾
نه سایه دار است و نه از شعله [آتش] حفاظت مى کند (۳۱)
إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ ﴿۳۲﴾
[دوزخ] چون کاخى [بلند] شراره مى افکند (۳۲)
کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ ﴿۳۳﴾
گویى شترانى زرد رنگند (۳۳)
از آنجا که این مسائل مربوط به غیب است و تنها منبع ما، فقط آیات قرآن هستند؛ تا اینجا طبق آیات فوق نتیجه گرفته میشود که آسمان دنیا تنزل یافته آسمان دوم و آسمان دوم هم تنزل یافته آسمان سوم و بر همین منوال. جهنم هم تنزل یافته زندگی روی زمین است. بطوریکه حالت زشت شده آن است. امکانات محدود و ابعاد محدود. لذتهای واقعی در بهشت یافت میشود؛زمین با تمام محدودیتهایش، اما هنوز در آن بعضی لذتها هست. در جهنم که تنزل یافته این زندگی است؛ اصلا لذتی وجود ندارد و سراسر زجر و درد و بیماری است. هر چند روی کره زمین ما بیمار میشویم ولی با امید و توکل به خدا میتوان بیماری را رد کرد و تحمل کرد. اما در جهنم امید به خدا و توکل به او وجود ندارد و این بزرگترین درد اهل جهنم است. بعد از ورود افراد به جهنم؛ خدا از آنان روی برگردانده و به حال خودشان رهایشان میکند. اما در روی زمین، خدا هر لحظه ما را می بیند و هر لحظه صدا و شکوایه ما را میشنود و ما را کمک میکند و به دادمان میرسد و از غم و غصه نجاتمان میدهد. اما در جهنم شرایط اینطوری نیست.
قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ ﴿۱۰۸﴾
مى فرماید [بروید] در آن گم شوید و با من سخن مگویید (۱۰۸)
به محض عدم توجه خدا به افراد، آنان وارد جهنم خواهند شد برای همیشه.
کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ﴿۱۵﴾
زهى پندار که آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند (۱۵)
ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِیمِ ﴿۱۶﴾
آنگاه به یقین آنان به جهنم درآیند (۱۶)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت هفدهم)
استراق سمع
و
سماع
1. استراق سمع
استراق سمع روش اجنه و شیاطین برای اخذ اطلاعات از آسمانهای دیگر است. طبق گفته خود اجنه در قرآن؛ آنان قبلا میتوانستند، از آسمان یکم از طریق برجهایی که در آن قرارداده شده است، اطلاعاتی از آسمانهای دیگر کسب کنند و از آینده خبرهایی بگیرند. به همین خاطر در زمان فرعون، جادوگران از طریق شیاطین توانستند، زمان تولد موسی را پیدا کنند و به فرعون اعلام کنند. فرعون هم، هر بچه ای که در آن روز متولد شده بود را کشت. البته قدرت خدا بالاتر از هر قدرتی است ، زیرا موسی دقیقا در آغوش خود فرعون بزرگ شد!
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ ﴿۱۶﴾
و به یقین ما در آسمان برجهایى قرار دادیم و آن را براى تماشاگران آراستیم (۱۶)
وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ ﴿۱۷﴾
و آن را از هر شیطان رانده شده اى حفظ کردیم (۱۷)
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ ﴿۱۸﴾
مگر آن کس که دزدیده گوش فرا دهد که شهابى روشن او را دنبال مى کند (۱۸)
اما اکنون ، برجهای آسمان، بطرز شدیدی محافظت میشود و شیاطین نمی توانند پیامهای آسمانهای دیگر را رصد کنند و نمیتوانند فرکانسهای آن را کامل دریافت کنند.
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا ﴿۸﴾
و ما بر آسمان دست یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهاى شهاب یافتیم (۸)
وَأَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا ﴿۹﴾
و در [آسمان] براى شنیدن به کمین مى نشستیم [اما] اکنون هر که بخواهد به گوش باشد تیر شهابى در کمین خود مى یابد (۹)
وَأَنَّا لَا نَدْرِی أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا ﴿۱۰﴾
و ما [درست] نمى دانیم که آیا براى کسانى که در زمینند بدى خواسته شده یا پروردگارشان برایشان هدایت خواسته است (۱۰)
اما هنوز هم استراق سمع هست. شیاطین از برجهای آسمان استراق سمع میکنند ولی از آنجا که توسط شهابهایی مورد حمله قرار می گیرند، استراق سمع آنان ناکامل است و فقط یک هزارم واقعیت است. اینطوری شیاطین دچار سر در گمی شده اند و پیامها را بسیار جزئی و بسیار ناقص دریافت میکنند و حاصل این دزدی پیام؛ چیز زیاد مهمی نیست و فقط سر در گم کننده است.
یکی از معجزات قرآن معجزه ریاضی نوزده بود. کسی تا سال 1974 میلادی نمی دانست که چه رازی در حروف مقطعه هست. اما حدود صد سال پیش از کشف آن توسط رشاد خلیفه، شیاطین بوسیله استراق سمع از آسمانهای دیگر؛ مطالب ناقص و مبهمی از نوزده بدست آورند. به همین خاطر شیاطین با دید ناقص خود؛ خواستند که قرآن را از رونق بیندازند و کتاب دیگری را جایگزین آن کنند و خواستند از نوزده استفاده ابزاری کنند. شیاطین بهاء الله موسس فرقه بهائیت را عَلَم کردند تا نوزده را مطرح کند. بهاء الله هم طبق آنچه که از عدد نوزده توسط شیاطین بر او نازل شده بود، تعداد ماههای سال را نوزده ماه قرار داد و تعداد روزهای ماه را نوزده روز قرار داد و یک سری کارهای بیفایده و بی معنی دیگر. در این بین کتابهای اقدس و بیان را بیرون دادند تا جایگزین قرآن شوند. شیاطین دید ناقصی از نوزده داشتند بخاطر استراق سمع ناکامل خود از آسمانهای دیگر.
حال آنکه رابطه وقعی نوزده در زمانی که خدا تعیین کرده بود در سال 1974 کشف شد و روابط خارق العاده ای از تعداد حروف مقطعه و تقسیم پذیری آن بر نوزده کشف شد که عملا ثابت کرد که قرآن آخرین کتاب خداست و روابط فوق العاده ای بر آن حکم فرماست.آیه ای از سوره جن واقعیت جالبی را میگوید:
وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا کَمَا ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا ﴿۷﴾
و آنها [نیز] آن گونه که [شما] پنداشته اید گمان بردند که خدا هرگز کسى دیگر را مبعوث نخواهد کرد (۷)
با توجه به آیه بالایی که جنیان می گویند که : وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا کَمَا ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا یعنی مردم زمان پیامبر محمد و جنیان هیچکدام نتوانستند تشخیص دهند که بعد از مسیح پیامبر دیگری خواهد آمد و همگی فکر میکردند که با آمدن مسیح، بعثت تمام شده است. زیرا از زمان تولد مسیح به بعد، توانایی استراق سمع از شیاطین گرفته شده بود. به همین خاطر کارهای آنان ناقص است و بعد از مسیح به کنه و عمق مطالب وحی پی نمی برند. دلیل این کار آن است که زمان تولد مسیح نشانه ای بود برای قیامت و خدای حکیم از آن تاریخ به بعد، شیاطین را در استراق سمع محدود کرد.
وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ ﴿۶۱﴾
و همانا آن نشانه اى براى [فهم] رستاخیز است پس زنهار در آن تردید مکن و از من پیروى کنید این است راه راست (۶۱)
خدا از آن روز به بعد؛ کار را بر شیاطین سخت کرد و سیطره آنانرا کاهش داد و البته شیاطین در نهایت تمام سیطره خویش را از دست میدهند و وارد محیط جهنم میشوند که جهنم محیطی است که در آن سیطره شیاطین به صفر میرسد و همگی در غل و زنجیر به سر می برند.
آنان نتوانستند از معجزه ریاضی نوزده برای اهداف خود استفاده کنند. زیرا معجزه ریاضی نوزده برای اثبات کتاب قرآن به عنوان معجزه تمام قرنها انتخاب شده بود. آنان بعد از مسیح و قبل از نزول قرآن از شنیدن پیامها از آسمانهای دیگر معزول شدند. زیرا خدا نمی خواست که آنان به پیامهای مخفی قرآن دست پیدا کنند. زیرا خدا برای قرآن تا قیامت برنامه دارد و هر بار سرّی از اسرار آن کشف میشود و به عنوان آیت و معجزه به مردم جهان نشان داده میشود.
إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ ﴿۶﴾
ما آسمان این دنیا را به زیور اختران آراستیم (۶)
وَحِفْظًا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ ﴿۷﴾
و [آن را] از هر شیطان سرکشى نگاه داشتیم (۷)
لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ ﴿۸﴾
[به طورى که] نمى توانند به انبوه [فرشتگان] عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سوى پرتاب مى شوند (۸)
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ ﴿۹﴾
با شدت به دور رانده مى شوند و برایشان عذابى دایم است (۹)
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿۱۰﴾
مگر کسى که [از سخن بالاییان] یکباره استراق سمع کند که شهابى شکافنده از پى او مى تازد (۱۰)
استراق سمع یکی از روشهای شیاطین است که به نوعی دزدی از آسمانهای دیگر است و عملا بیچاره بودن و بی مطلب بودن شیاطین را ثابت میکند. آنان نمی توانند برای آینده کره زمین مثل زمانهای قدیم، نقشه بکشند. شیاطین و اجنه حتی برای کسب اخبار آینده زمین حاضرند خود را در معرض شهابها قرار دهند .
جنیان اعتراف میکنند که: وَ أَنّا لا نَدْرِی أَ شَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً . یعنی آنان اکنون توانایی استراق سمع از آسمانهای دیگر را ندارند و نمی دانند که سرنوشت زمین چطور خواهد شد. اگر مطالبی هم دزدیده میشود؛ آنچنان ناقص است که خود شیاطین حرفه ای هم نمی دانند چطوری سر و ته آن را جمع کنند.
اما کسانی که در جادو می افتند و در توهمات و شعر و آهنگها و فضای آلفا می افتند، از این روش شیاطین در زندگی خویش زیاد بهره می برند. مثلا گاهی میان افراد ، شک و گمانهایی نسبت به هم پیش می آید که براساس یک حدس و گمان پیش آمده است و فقط یک حدس و گمان است و بر پایه همین حدس، همدیگر را قضاوت میکنند و گاها کارشان به جنگ و دعوا میکشد.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه پذیر مهربان است (۱۲)
یا گاهی در خانواده ها، زن و یا مرد برای پیش برد و مالک شدن زوج خود؛ او را وارد یک حدس و گمان میکنند و سعی میکنند که همدیگر را مالک شوند. به همین خاطر عشق یک فلسفه کاملا شیطانی است و بر مبنای استراق سمع پیش میرود. در عشق، طرفین از همدیگر دستاویز و بهانه گیر می آورند و بوسیله آن ، سعی میکنند طرف مقابل را کنترل کنند و طرف مقابل را مالک شوند.
روشهای شیاطین برای زندگی براساس شک و گمان، استراق سمع، حدس و گمان، غیبت ، کینه ، خشم ، عصبانیت و ... بنا شده است؛ اما روشهای خدای مهربان برای زندگی بسیار زیباست و براساس صفات خوب، مهربانی ، مودت و رحمت ، بخشش و کمک به دیگران بنا شده است.
2. سماع
سماع یکی از مراسمهای آیینهای تصوف است که عبارت است از خلسه گی ناشی از شنیدن بعضی نواها و اشعار ؛ هر چند که آنان تعریف دیگری از آن دارند و فکر میکنند که نغمات الهی را گوش میکنند و عرش را صدا میکنند. همانطور که فرزند مولوی در وصف رقص سماع پدرش میگوید:
نیست این را نهایت آن سلطان باز گو چون شد از فراق و چسان
روز و شب در سماع و رقصان شد
بر زمین
همچو چرخ گردان شد
بانگ و افغان او به عرش رسید ناله
اش را بزرگ و خرد شنید
یک زمان بی سماع و رقص نبود روز و شب لحظه ای نمی آسود
در بند قبلی گفته شد که شیاطین برای کسب اطلاعات و اطلاع از سرنوشت زمین و زمینیان؛ از آسمانهای دیگر استراق سمع میکنند و آنها به پیروی از این فلسفه؛ چنین سیستم شنیداری را برای انسان گذاشتند تا انسانها از شیاطین سمع کنند. زمانی که انسانها از نظر فرکانس مغزی به حالت آلفا برسند؛ تحت نفوذ شیاطین قرار می گیرند و شیاطین آنان را جادو میکنند. رقص سماع و اشعار جهت چنین امری طراحی شده است تا مردم خود را به حالت خلسگی ببرند و تحت نفوذ شیاطین قرار گیرند. اما از آنجا که انسانها شیاطین را نمی بینند؛ فکر میکنند که با عرش خدا تماس گرفته اند و دارند با رقص سماع و خواندن اشعار از امور غیبی مطلع میشوند.
بیشتر شعراء شعرهایشان را در این حالت می سروده اند . به گفته بدیع الزمان فروزان فر؛ افلاکی در شرح حال جلال الدین رومی نوشته:
در آن غلیان شور و سماع که مشهور عالمان شده بود ازحوالی زرکوبان می گذشت، مگر آواز ضرب تق تق ایشان به گوش مبارکش رسیده از خوشی آن ضرب شور عجیبی در مولانا ظاهر شد و به چرخ درآمد، شیخ نعره زنان از دکان خود بیرون آمد و سر در قدم مولانا نهاده بیخود شد، مولانا او را در چرخ گرفته، شیخ از حضرتش امان خواست که مرا طاقت سماع خداوندگار نیست، همانا که به شاگردان دکان اشارت کرد که اصلا ایست نکنند و دست از ضرب باز ندارند، همچنان از وقت نماز ظهر تا نماز عصر مولانا در سماع بود.
زرین کوب می گوید: رقص در نزد مولوی اهمیت خاصی داشت، خود مولانا حتی در کوچه و بازار بسا که با اصحاب به رقص در می آمد، چنان که یک بار در بازار زرکوبان این حالت بر وی دست داد، و گویند حتی جنازه صلاح الدین زرکوب را نیز به اشارت مولانا، با رقص و دف به قبرستان بردند.
به این طریق مشخص میشود که کسی مثل مولوی بسیار به سماع اهمیت میداده است و اکثر شعرهایش در حالات سماع توسط اجنه بر او نازل میشده است. در این مراسم، افراد با شنیدن نواها و اشعار خاصی از خود بیخود میشوند و به خیال خود، به خدا نزدیکتر میشوند. حال آنکه آنان ناخواسته تحت کنترل شیاطین قرار میگیرند و به روان آنان ، چیزهایی دیکته میشود و جادو میشوند. در قسمتهای قبلی مفصل در مورد خواستگاه خلسگی صحبت شد و ثابت شد که شعراء مهمترین قشری هستند که در قرآن از آنان به بدی یاد شده است و اهداف شاعران درست برخلاف اهداف وحی است.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت شانزدهم)
خوی حیوانی
شاید بتوان در یک جمله ، هدفی که شیطان برای زندگی انسانها تعیین میکند را بیان کرد : توقف و سکون فکر و عدم استفاده از آن و یا تفکرات منفی. در آیه زیر خدای مهربان می فرماید که جهنم را برای جن و انسانهایی آفریده است که مثل چهارپایان زندگی میکنند و از قلب و چشم و گوش خود استفاده نمی کنند.
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹﴾
و در حقیقت بسیارى از جنیان و آدمیان را براى دوزخ آفریده ایم [چرا که] دلهایى دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمى کنند و چشمانى دارند که با آنها نمى بینند و گوشهایى دارند که با آنها نمى شنوند آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند [آرى] آنها همان غافلماندگانند (۱۷۹)
خدای حکیم ، این افراد را به انعام و یا چهارپایان تشبیه کرده است. اگر بشر، از تفکر و تعقلی که که خدا توانایی اش را به او داده است ، جهت کنترل نفس خویش استفاده نکند؛ خوی حیوانی را در خود پرورش میدهد و قطعا از این نظر از حیوانات هم گمراهتر خواهد شد.
هر چند که صفات بد حیوانات بطور غریزی در آنها آفریده شده است و در این مورد گناهی ندارند. خدا آنان را برای استفاده بشر آفریده است و از آنان انتظار تفکر و تعقل ندارد. اما از انسان انتظار تعقل و تفکر دارد. خوی حیوانی یعنی صفتی در انسان که شبیه صفت زشت حیوانات است و اگر انسان از خدا دور شود؛ مثل آنان میشود.
افراد طماع و پرخور مثل خوک زندگی میکنند. افرادی که با همه سر جنگ دارند و همیشه در حالت حمله اند، در قرآن به میمون طرد شده تشبیه شده اند. کسانی که از گلو داد میزنند و سعی دارند که دیگران را به وسیله صدای نکره و بلند تحت تاثیر قرار دهند، صدای آنان به صدای خران تشبیه شده است. کسانی که علم و آگاهی نسبت به کتاب خدا دارند ولی به آن عمل نمی کنند، به خرانی که کتابهایی را حمل میکنند، تشبیه شده اند.
هر حیوانی با یک صفت نامناسب آفریده شده است و البته برای ما ناپسند است و نه برای خودشان. آنان غریزی آفریده شده اند و اما انسانی که پرهیزگار نباشد، مستعد داشتن صفات این حیوانات خواهد شد. یعنی یک انسان میتواند صفات بد خوک و صفات بد میمون طرد شده و صفا بد خران و صفات بد گرگ را با هم داشته باشد. یک گرگ درنده است و وقتی به یک گله حمله میکند، بیشتر از نیاز خود گوسفند می درد و این یک صفت حیوانی زشت گرگ است. یک خوک نجاست خوار و پرخور و طماع است و... اما یک انسان میتواند به رتبه ای از تنزل برسد که تمام این صفات زشت را با خود داشته باشد؛ یعنی هم صفات زشت خوک و هم صفات زشت میمون طرد شده و هم صفات زشت گرگ را با هم داشته باشد. به همین خاطر خدای حکیم می فرماید که بعضی انسانها حتی از حیوانات هم گمراهترند.
باید بدانیم که حیوانات برای استفاده و عبرت بشر خلق شده اند. ما از شیر و گوشت و پوست گاو و گوسفند بهره می بریم. یک شیر، شکارش را قبل از خوردن، خفه میکند و این مهم است تا شکار زجر نکشد. اما یک کفتار شکارش را خفه نمی کند و حیوان شکار شده در تمام مدت خورده شدن، شاهد خورده شدن خود و زجر کشیدن خود است. بعضی صفات زشت و بعضی صفات خوب در حیوانات بطور غریزی آفریده شده است. بعضی از حیوانات هم بطور غیر مستقیم به محیط زیست بهره می رسانند. آنان با صفات خوب و بدشان؛ در طبیعت به تعادل رسیده اند. حیوانات حتی با داشتن صفات بدشان، معصوم آفریده شده اند. آنان برای انسان و همچنین برای متعادل سازی محیط زیست آفریده شده اند و گناهی متوجه آنان نیست.
اما انسان باید صفاتی را داشته باشد که نیکو و پسندیده باشد. تنها راه دوری از صفات زشت حیوانی، تقوا و پرهیزگاری و دوری از حقه های شیطان است. کسانی هستند که ادعا دارند، آدمهای دینداری نیستند و به قول خودشان همه اصول انسانی را رعایت میکنند! اما بطور قطع کسی که نماز بجا نیاورد و صبر و تقوا نداشته باشد؛ ناخودآگاه به سمت صفات زشت حیوانی روی خواهد آورد.
بعد از سالها زندگی روی کره زمین، باید متوجه شده باشیم که صفات حیوانی و غریزی که لذت واقعی دارند، روی این کره خاکی موجود نیست و اگر لذتی هم هست، بسیار ناچیز است. بشر باید متوجه شود که لذتهای واقعی غریزی در سرای آخرت است. خدا با زبان عربی ساده و مبین صراحتا اعلام میدارد که ای مردم زندگی روی کره زمین جز سرگرمی و بازیچه ای بیش نیست و زندگی حقیقی و حیوان حقیقی (زندگی و لذت حیوانی واقعی) در سرای آخرت است؛ در آخر آیه خدا می فرماید که: ای کاش مردم میدانستند.
وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۶۴﴾
این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست و زندگى حقیقى همانا [در] سراى آخرت است اى کاش مى دانستند (۶۴)
اگر انسان از عقل و تدبر و تفکر در اعمالش استفاده نبرد، خودبخود خوی حیوانی اش را برجسته میکند. صفات و خوی حیوانی همان چیزی است که شیطان خیلی روی آن کار میکند و به این طریق خیلی ها را گمراه می کند. و این نقطه ضعف اصلی تمام انسانهاست . شیطان به ما انسانها القا می کند که لذتهای دنیا انحصارا در خویهای حیوانی است و تمام هدف زندگی را به این مورد منحصر میکند و اکثریت افراد جامعه بدون این که خود بفهمند این را باور کرده اند. این که انسان به صفات حیوانی خویش تکیه کند و آن را هدف اصلی زندگیش کند؛ به یک تله بسیار خوب برای شیاطین تبدیل میشود.
بسیاری از عرفانهای جدید که در سراسر جهان گسترش یافته اند؛ این ایده را تبلیغ میکنند که بشر برای کامجویی و بهره بردن از صفات حیوانی آفریده شده است. به همین خاطر برای دست یافتن به آن، مجبور به کنار زدن دین شده اند. آنان در عرفان خویش دنیا را طوری تعریف کرده اند که دنیا در مقابل دین قرار می گیرد. عرفان اشو اعلام میکند که انسان برای سکس آفریده شده است و باید در این مورد به کمال برسد. او لذت واقعی را در صفات حیوانی میداند و البته بطور صریح هم هدف خویش را از این کار ابراز میدارد. او آزادی را در کنار زدن دین و چسبیدن به صفات حیوانی و سکس میداند. البته جالب است که حتی کسانی که با اشو آشنایی ندارند و حتی اسمش را هم نشنیده اند؛ همین روش را برای زندگی برگزیده اند. زیرا روشها یکی است و منشاء روشها یکی است و آن کسی نیست جز شیطان . شیطان کسی است که با روشهای مختلف سعی دارد که دین را در مقابل دنیا قرار دهد. در حالی که در دین خدا؛ دنیا به معنای محل زندگی پست و دون است و دین برای نجات بشریت از این محل دون است. اما بعضی ها دستورات خدا را نادیده گرفته و به همین محل دون تکیه میکنند و جهان آخرت را فراموش میکنند.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿۲۰﴾
بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزونجویى در اموال و فرزندان است [مث ل آنها] چون مث ل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست (۲۰)
رام کنندگان حیوانات سیرک ، برای مطیع کردن حیوانات از یک روش ساده استفاده می کنند. وقتی که حیوان هنوز بچه است ، یکی از پاهای او را به تنه درخت بزرگی می بندند. حیوان کوچک هرچه تلاش می کند ، نمی تواند خود را از بندی که گرفتار شده است رها کند . رام کنندگان این روش را ادامه می دهند و با روش غذا دادن در حین بستن پای حیوان به درخت ، او را شرطی می کنند تا حیوان کوچک بزرگ شود و اندک اندک به این مسأله شرطی می شود و باور میکند که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست. حیوان باور میکند که باید این قاعده را رعایت کند. وقتی که حیوان بالغ و نیرومند شد ، کافی است نخی را به دور پای او ببندید و سر دیگرش را به درخت کوچکی گره بزنند ، در عین حال که حیوان می تواند درخت را از جا بکند ، اما او برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد. زیرا خوی حیوانی او این چنین عادت کرده است. خوی حیوانی انسان هم کافی است که به چیزی عادت کند ، در آنصورت اگر فرد ضعیف باشد ، اراده و روان او کم کم گرفته خواهد شد و قادر نیست که یک ریسمان کوچک را پاره کند. اگر انسان نفس خویش را پرورش ندهد، خوی حیوانی خویش را نمیتواند کنترل کند و قادر به پاره کردن یک ریسمان ساده هم نیست.
انسانهای ضعیف به خود جرأت تلاش کردن برای تغییر موقعیت را نمی دهند ، غافل از اینکه تنها با یک تلاش مردانه و با جرات، میتوانند خوی های حیوانی غلط خویش را پاره کنند و از قید و بند خوی های حیوانی رها شوند. کافی است حقه شیطان را تشخیص دهد و یک ریسمان غیر قابل رویت را پاره کند.
بعضی از جادوگران سنتی برای اینکه از شیطان کمک بگیرند؛ بنا بر تجربه جادوگران قدیمی تر از خود؛ در مدفوع خود میخوابند و خون می خورند و بعضا قلب موجودات زنده دیگر را می خورند. حتی بعضی از آنها ، بمدت چهل روز با ادرار خود وضو می گیرند و کارهای دیگری انجام میدهند. این کارها تماما به آن خاطر است که نیروهایی را از شیاطین اخذ کنند. حتی حیوانات هم اینچنین نمی کنند. به همین خاطر خدا میفرماید که بعضی انسانها از حیوانات هم گمراه ترند.
این نوع جادو در در میان مردم عامه هم گسترش پیدا کرده است؛ البته این بار با نام لذتهای جنسی. انواع روابط و روشهای کثیف در مسائل جنسی میان مردم گسترش پیدا کرده است. خدای مهربان عمدا اعضاء جنسی انسان را سه منظوره آفریده است. یک عضو جنسی بنی آدم ، برای ادرار و تولید مثل هم هست و خدا با این روش میخواهد به مردم بفهماند که مردان و زنان نباید از آلات جنسی خود به شکل غیر معمول استفاده کنند. قوم لوط همین بلا سرشان آمده بود. آنان دچار جادو شده بودند و به پیشنهاد شیطان روشهای دیگری را برای مسائل جسنی اختراع کرده بودند و به کسانی که ایمان آورده بودند؛ لقب طاهرین داده بودند.
وَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ ﴿۸۲﴾
ولى پاسخ قومش جز این نبود که گفتند آنان را از شهرتان بیرون کنید زیرا آنان کسانى اند که به پاکى گرایش دارند (۸۲)
خود قوم لوط هم معتقد بودند که روششان روش کثیفی است و حتی حیوانات هم از این روش استفاده نمی کنند. به همین خاطر انسان میتواند از حیوانات هم گمراهتر باشد.
شاید توجه کرده باشید که یک الاغ بدون هدف و بی مقدمه و ناوقت فریاد سر میدهد و باعث آزار و اذیت دیگران میشود.
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿۱۸﴾
و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمى دارد (۱۸)
وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ ﴿۱۹﴾
و در راه رفتن خود میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز که بدترین آوازها بانگ خران است (۱۹)
کسانی که عصبانی میشوند، در حین خشم صدایشان را بلند میکنند و از گلو داد میزنند. آنان برای حرف زدن از زبان و لب استفاده نمی کنند و برای ابراز حس خشم و عصبانیت خود، از گلو هم استفاده میکنند. شیطان در حین عصبانیت ، قواعد سخن گفتن را برای قربانیانش عوض میکند. خدا برای صحبت کردن، زبان و دو لب داده است. استفاده از گلو و دادزدن برای صحبت کردن مناسب نیست. بعضی از موسیقی های راک ، از گلو برای تاثیر گذاری آوازهای خود استفاده میکنند و حس خوشایندی به شنونده نمی دهد.
أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿۸﴾
آیا دو چشمش نداده ایم (۸)
وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿۹﴾
و زبانى و دو لب (۹)
کسی که صدایش را بلند میکند، به نوعی می خواهد عقل و منطق را تحت تاثیر قرار داده و از احساس خشم و عصبانیت و ترس برای پیشبرد هدف خویش استفاده میکند. این همان پوشاندن عقل است. یعنی شیطان در هر حالت، میخواهد منطق و تفکر را از افراد بگیرد و میخواهد احساسات منفی را جایگزین آن کند. زیرا احساسات منفی شامل خشم، تهدید، عصبانیت ، کینه، تهدید و ... شامل ترس هستند و شیطان از همین ترسها بر مردم مسلط میشود.
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۶۸﴾
شیطان شما را از تهیدستى بیم مى دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى دهد، و خداوند گشایشگر داناست. (۲۶۸)
یک گرگ هیچوقت از کسی خواهش نمی کند که به او غذا دهد؛ او فقط قانون حمله و شکار را انتخاب میکند. این را خدا بطور غریزی در وجود او گذاشته است و شاید برای ما انسانها ناخوشایند باشد ؛ ولی طبیعت قوانین خودش را دارد و برای بقا و نرمال سازی خود به چنین موجوداتی نیاز دارند. اما خدا از انسان میخواهد که انسان باشد و مثل حیوانات ، صفات حیوانی را انتخاب نکند. انسان همزمان میتواند صفات بدِ خوک و گرگ و خر و سگ و میمون طرد شده و سایر حیوانات را با هم یکجا داشته باشد و به همین خاطر انسان میتواند بسیار خطرناکتر و گمراهتر از حیوانات شود.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پانزدهم)
جبر و اختیار
خدا سرنوشت و مقدرات زندگیمان را بطور کامل دست خودمان نسپارده است و البته این نه تنها، عیب نیست؛ بلکه بزرگترین لطفی است که خدا در حق ما انجام داده است. اگر شما فرد ثروتمندی میشدید و روی بالش پر از پول می خوابیدید، دیگر مفهوم صبر را نمی دانستید. در آن موقع در حین عصبانیت و خشم؛ هرکاری که میتوانستید انجام میدادید. با کوچکترین درگیری خانوادگی، از همسر خویش جدا می شدید و یکی دیگر بر می گزیدید.
وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ﴿۲۷﴾
و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند مسلما در زمین سر به عصیان برمى دارند لیکن آنچه را بخواهد به اندازه اى [که مصلحت است] فرو مى فرستد به راستى که او به [حال] بندگانش آگاه بیناست (۲۷)
برای خدا، خیلی ساده است که همه چیز را به همه کس بدهد ولی هدف از آفرینش ما، تزکیه نفس و تجربه کردن امور مهمی مثل صبر و فرو بردن خشم و استغفار و استعانت به درگاه خداست. ما باید نیازمند خدا باشیم تا او را فراموش نکنیم. یکی از خواص بسیار زشت انسان این است که سعی دارد که به خدا نیاز نداشته باشد و خود را از او بی نیاز کند. به همین خاطر به یک چیز بسنده نمی کند و سعی دارد که روی کره خاکی، بار خود را ببندد. در حالیکه بار اصلی که باید ببندد؛ اعمال صالح و اخلاق نیکوست، نه مادیات و مقامات دنیوی.
کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى ﴿۶﴾
حقا که انسان سرکشى مى کند (۶)
أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴿۷﴾
همین که خود را بى نیاز پندارد (۷)
إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى ﴿۸﴾
در حقیقت بازگشت به سوى پروردگار توست (۸)
انسان با داشتن همه چیز، خود را یک خدای کوچک به حساب میاورد. اما هدف از آمدن ما به این دنیا، پیراستن نفس از این وهمیات و هواهاست. در صورتی که خدای عالمیان به هرکسی همه چیز میداد، دیگر این اهداف میسر نمیشد.
وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ﴿۲۱﴾
و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه اى معین فرو نمى فرستیم (۲۱)
إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ﴿۴۹﴾
ماییم که هر چیزى را به اندازه آفریده ایم (۴۹)
خدا بعضی مشکلات و کمبودها را در زندگی ما پیش می آورد تا که آزمایش شویم و مقدار رشد نفس خودمان دستمان بیاید. برداشتن این مشکلات برای خدا کاری ندارد. ولی وقتی چاره ای جز آن نباشد و مردم با روشهای عادی بیدار نشوند؛ خدا حتی از روشهای کاهش در اموال و در آمدها و گرانی ها و ... استفاده میکند تا که بلکه مردم به خود آیند و اصل قضایا را بفهمند و به سمت خدا برگردند. زیرا خسران و ضررات مادی و زحمات دنیایی در مقابل خسران نفس بسیار ناچیز است. خسران حقیقی آن است که ما در اینجا زندگی کنیم ولی از فرصت داده شده استفاده نکرده و نفس خویش را رشد ندهیم. اگر گاهگاهی غمها و مصائب در این جهان نباشد و برای مردم مشکلاتی پیش نیاید؛ قساوت و دیکتاتوری و کبر همه جا را فرا می گیرد.
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿۱۵۵﴾
و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان را (۱۵۵)
وقتی که خدا یک جمع را به حال خود واگذارد و در ظاهر همه چیز به آنها میدهد و آنها هم از نعمتهایی که به آنها داده شده است در جهت فسق و فساد استفاده میکنند و دچا رکبر و غرور میشوند و درنهایت عذاب بر آنها نازل میشود.
وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا ﴿۱۶﴾
و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم خوشگذرانانش را وا مى داریم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [یکسره] زیر و زبر کنیم (۱۶)
ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ﴿۳﴾
بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان کند پس به زودى خواهند دانست (۳)
وَمَا أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٌ مَعْلُومٌ ﴿۴﴾
و هیچ شهرى را هلاک نکردیم مگر اینکه براى آن اجلى معین بود (۴)
مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ ﴿۵﴾
هیچ امتى از اجل خویش نه پیش مى افتد و نه پس مى ماند (۵)
البته در نهایت، هر آنچه در کره زمین توسط افراد مختلف جمع شده است؛ تماما نابود میشود.
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴿۷﴾
در حقیقت ما آنچه را که بر زمین است زیورى براى آن قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارترند (۷)
وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا ﴿۸﴾
و ما آنچه را که بر آن است قطعا بیابانى بى گیاه خواهیم کرد (۸)
مومنان فلسفه حوادث را در روی کره زمین فهمیده اند. آنها متوجه شده اند که بعضی حوادث میتواند به نیکی تمام شود و باعث رشد نفس شود. اگر یوسف، آن مشکلات برایش پیش نمی آمد؛ عزیز مصر نمیشد!
قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۵۱﴾
بگو جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمى رسد او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند (۵۱)
این مسائل ثابت میکند که دنیای فانی بی اعتبار است و بدبخت آن است که دل به آدمهای ساکن در آن ببندد. وقوع حوادث مختلف در دنیا ثابت می کند که خدا همه کاره جهان است و بقیه هیچ کاره اند. در این حالت چه وکیلی و چه مولایی بهتر از خدا. ما نمی توانیم بگوییم که فردا چه کار خواهیم کرد. ما حتی روز بعد را هم نمی توانیم پیش بینی کنیم.
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا ﴿۲۳﴾
و زنهار در مورد چیزى مگوى که من آن را فردا انجام خواهم داد (۲۳)
إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴿۲۴﴾
مگر آنکه خدا بخواهد و چون فراموش کردى پروردگارت را یاد کن و بگو امید که پروردگارم مرا به راهى که نزدیکتر از این به صواب است هدایت کند (۲۴)
خدای مهربان و حکیم ما را آفریده است که بوسیله صبر و فروبردن خشم و سایر صفات خوب؛ نفس خویش را تربیت و تزکیه کنیم. اگر ما نفس خویش را تربیت کردیم، آنوقت میتوانیم بگوییم که خدا را به عنوان رب و تربیت کننده خویش قبول کرده ایم.
اگر ما از آنچه که دوست داریم، مقداری از آن را نبخشیم؛ به نیکی نخواهیم رسید. اگر بشر همه چیز داشت؛ در آن صورت زکات و انفاقی در کار نبود و این فرصت را از دست میدادیم. زیرا ما با انفاق و نیکی ها میتوانیم نفسمان را رشد دهیم. هدف از آفرینش بشریت و زندگی در این کره خاکی و محدود؛ رشد نفس است. بدون رشد نفس نمیتوان به بُعد بالاتر برویم و وارد بهشت نخواهیم شد.
لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿۹۲﴾
هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعا خدا بدان داناست (۹۲)
انسان، ضعیف، عجول، ظلوم،نادان و ناسپاس است؛ با این اوصاف در بعضی موارد مثل یک فردی عمل میکند که نیاز به قیم دارد. به همین خاطر خدای حکیم، در بعضی موارد به ما اختیارات نداده است. مثل اینکه در چه خانواده ای به دنیا بیاییم و یا در کجا به دنیا بیاییم و ...
معمولا مردم وقتی از قضا و قدر صحبت میشود؛ از نبود آزادی حرف میزنند. البته در میان عامه مردم جهان وقتی از آزادی صحبت میشود، منظورشان آزادی از محدودیتهایی است که خدا تعیین کرده است. مثلا کسی که حوصله ندارد نماز بجا آورد، نماز بجا نیاوردن را نوعی آزادی به حساب میاورد. یا کسی که حوصله روزه گرفتن را ندارد و نمیتواند در مدت کمتر از یک روز، جلو شکمش را بگیرد؛ روزه نگرفتن را نوعی آزادی به حساب می آورد.
وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿۴۵﴾
از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان (۴۵)
الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿۴۶﴾
همان کسانى که مى دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت (۴۶)
این افراد حتی برای وزن کم کردن ، دنبال این میروند که چی بخورند! او به جای اینکه نخورد تا وزن کم کند؛ دنبال یک دارویی می گردد تا با خوردن آن دارو، وزن کم کند. در بیشتر مواقع بهترین دارو و بهترین ویتامینها در امساک و نخوردن است. خدا بهترین ها را برای ما ارائه میدهد. دستوراتی که خدا داده است؛ نه تنها محدود کننده نیستند؛ بلکه آزادی را به همراه دارد. کسی که روزه نگیرد؛ به نوعی اسیر شکمش میشود. کسی که نماز بجا نیاورد؛ دچار تنبلی و کسلی و تخیلات و فحشا میشود. یعنی این مورد عکس آن چیزی است که مردم در مورد آزادی فکر میکنند. در واقع دوری از دستورات خداست که آزادی ما را می گیرد.
خدا در زمین موجودات دیگری هم آفریده است و جالب است که بیشتر آنان را برای خدمت به بنی آدم آفریده است و این خودش نشان میدهد که هدف بزرگی از آفرینش انسان هست ؛ انسان باید طوری رفتار کند تا مورد بخشش خدا قرار گیرد و شایسته بهشت شود. ما گوشت خیلی از حیوانات دیگر را میخوریم و از آنان استفاده های گوناگون می بریم، بطوریکه ثابت شده است که برای بهره بری ما آفریده شده اند.
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿۷۰﴾
و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى آشکار دادیم (۷۰)
خدا پیام میفرستد تا ما را از قید و بندهایی که در طول تاریخ گریبانگیر بشر شده است، نجات دهد و به ما آزادی دهد.
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۱۵۷﴾
همانان که از این فرستاده پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مى یابند پیروى مى کنند [همان پیامبرى که] آنان را به کار پسندیده فرمان مى دهد و از کار ناپسند باز مى دارد و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى گرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى دارد پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نورى را که با او نازل شده است پیروى کردند آنان همان رستگارانند (۱۵۷)
زمانی که بشر قبل از آمدن به کره زمین، این روش را انتخاب کرد (انتخاب بین خدا و شیطان) ؛ کار ظالمانه و جاهلانه بشر روی داد.
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲﴾
ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)
اگر محدودیتی برای انسان هست؛ به این خاطر است که انسان تا حدی به سمت خدا برود و غلطکش رو به خدا باشد. این خودش نوعی رحمت است. زمانی که مادر مریم، او را به دنیا آورد؛ نذر کرد که فرزندش برای خدا باشد تا آزاد باشد. این آیه بسیار جالب مفهوم آزادی را بیان میدارد.
إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿۳۵﴾
چون زن عمران گفت پروردگارا آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاده باشد پس از من بپذیر که تو خود شنواى دانایى (۳۵)
این آیه نشان میدهد که ما یا خدا پرستیم و یا برده؛ حالت سومی وجود ندارد. در حالتی که خودمان را وقف خدا کنیم؛ فقط در آن صورت آزاده ایم و در بقیه موارد بدون استثناء، برده چیزی و یا کسی شده ایم.
اگر روزی فهمیدید که دشمن اصلیت شیطان است، آنموقع، موقعیت خود را شناخته اید . موسی بعد از اینکه تعصب قومیتی، او را به کشتن یک نفر سوق داد، از کار خود توبه کرد و به این نتیجه رسید که شیطان دشمن واقعی او است. موسی شیطان را در این قتل سهیم دانست و آن را عمل شیطان نامید. تحولات اصلی موسی از همان لحظه شروع شد.
وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ﴿۱۵﴾
و داخل شهر شد بىآنکه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت یکى از پیروان او و دیگرى از دشمنانش [بود] آن کس که از پیروانش بود بر ضد کسى که دشمن وى بود از او یارى خواست پس موسى مشتى بدو زد و او را کشت گفت این کار شیطان است چرا که او دشمنى گمراه کننده [و] آشکار است (۱۵)
قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۱۶﴾
گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است (۱۶)
ایوب بعد از مدتها فهمید که شیطان او را به رنج و بیماری و عذاب دچار کرده است. شفای او بعد از این ادراک اتفاق افتاد.
وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿۴۱﴾
و بنده ما ایوب را به یاد آور آنگاه که پروردگارش را ندا داد که شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرد (۴۱)
یوسف فهمید که زندان از نیرنگ زنان بهتر است. و در نهایت اقرار کرد که شیطان بین او و برادرانش را به هم زده است (نَزَغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی). این طرز نگرش یوسف نسبت به قضایا بسیار حیرت انگیز است. زیرا او منشاء اصلی گناهان را کشف کرده بود.
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿۳۳﴾
[یوسف] گفت پروردگارا زندان براى من دوست داشتنى تر است از آنچه مرا به آن مى خوانند و اگر نیرنگ آنان را از من بازنگردانى به سوى آنان خواهم گرایید و از [جمله] نادانان خواهم شد (۳۳)
فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿۳۴﴾
پس پروردگارش [دعاى] او را اجابت کرد و نیرنگ آنان را از او بگردانید آرى او شنواى داناست (۳۴)
وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِمَا یَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿۱۰۰﴾
و پدر و مادرش را به تخت برنشانید و [همه آنان] پیش او به سجده درافتادند و [یوسف] گفت اى پدر این است تعبیر خواب پیشین من به یقین پروردگارم آن را راست گردانید و به من احسان کرد آنگاه که مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بیابان [کنعان به مصر] باز آورد پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را به هم زد بى گمان پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است زیرا که او داناى حکیم است (۱۰۰)
ابراهیم ، با آنکه پدرش بت پرست بود؛ ولی منشاء اصلی قضایای بت پرستی را برای پدرش بازگو میکند و به پدرش گوشزد میکند که شیطان نسبت به الرحمن عصیان کرده است و هرگونه گرایش به بتها، کمک کردن به شیطان است.
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴﴾
پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴)
یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵﴾
پدر جان من مى ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)
وقتی ما به چنان رشدی رسیدیم که منشاء اصلی قضایا را بیان کردیم؛ آنموقع میتوان گفت که به مرحله آزادگی رسیده ایم. زمانی که با کسی دعوا کردید، فرد مقابل را دشمن واقعی خود نپندارید؛ بلکه شیطان است که این دعواها را راه می اندازد و آتش بیار معرکه است. این موجود نادیدنی دشمن سرسخت و آشکار انسان است و نباید دست کم گرفته شود. خدا صراحتا نصیحت می فرماید که هر فردی باید دشمن شیطان باشد. طبق آیه قرآن، دشمنی با شیطان دو طرفه است.
إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶﴾
در حقیقت شیطان دشمن شماست شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مى خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶)
خدا محدودیتهایی را برای ما گذاشته است و در واقع خدا هیچوقت به انسان ظلوم جهول نصیحت نمی کند که در هوا و هوس آزاد باشد. بلکه خدا شرایطی را در دستورات خود به ما فراهم نموده است که انسان به آزادگی برسد. تاکید خدا در کتابهای آسمانی بر این است که به مرحله آزادگی برسیم و آزادی واقعی از نظر خدا همان آزادگی است.
بشر از همان ابتدا، پیامبران را قبول نداشتند زیرا میگفتند مثل ما هستند. مثل ما در بازارها راه میروند! و چرا مثل ما زن و بچه دارند! چرا مثل ما احتیاجات دارند و .... زیرا بشر نمیخواست آزاده باشد؛ بلکه به خیال خود میخواستند آزاد باشند. آزادی بدون رعایت محدودیتهای خدا در روی کره زمین هیچوقت به آزادگی تبدیل نخواهد شد. آزادیی که به آزادگی تبدیل نشود؛ آزادی نیست؛ بلکه بردگی است. توصیه هایی که خدا به ما میکند؛ بخاطر عدم بردگی ماست.
دلیل اصلی محدودیتهایی که خدا گذاشته است؛ فقط بخاطر آن است که در جادو و تار عنکبوت شیاطین گیر نیفتیم. کسی که نماز بجا نمی آورد و یا روزه نمی گیرد؛ به خیال خودش آزاد است. در واقع او در تار و تله شیطان گیر افتاده است و آزادی خود را از دست داده است. اگر مستی و خلسگی در کارهای جادویی است؛ بخاطر این است که شیطان با دادن مقداری خلسگی و مستی و سرخوشی ؛ آزادی افراد را می گیرد. خدای مهربان ما را آفریده است و میداند که چه دستوراتی برای حفظ آزادگی لازم است و به همین خاطر میفرماید که : وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۳﴾
بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشت] خفه شده و به چوب مرده و از بلندى افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید و [همچنین] آنچه براى بتان سربریده شده و [نیز] قسمت کردن شما [چیزى را] به وسیله تیرهاى قرعه این [کارها همه] نافرمانى [خدا]ست امروز کسانى که کافر شده اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم و هر کس دچار گرسنگى شود بىآنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى تردید خدا آمرزنده مهربان است (۳)
دین اسلام، دین تمام پیامبران بوده است و تمام هدف این دین؛ فقط آن است که انسانها برده شیطان نشوند و آزاده باشند. ما طوری آفریده شده ایم که محدودیتهایی داریم. مثلا ما نمیتوانیم جلو تنفس خویش را بگیریم. اگر کسی با چکش روی زانوی ما بزند، ناخودآگاه عکس العمل نشان میدهیم. ما در موقع خطر واقعی همچون زلزله و تصادفات، رفتارهای کاملا متفاوتی از خود بروز میدهیم و بعضی از آنها از کنترل خودمان خارج است و غیر ارادی است. موقع خطر روی کَشتی، انسان غیر خدا را از یاد می برد و از خدا طلب کمک میکند. البته این رفتارهای غیر ارادی، آزادگی نمی آورد. بلکه خدا از ما میخواهد که آزادانه و آگاهانه، خدا را انتخاب کنیم. اعمال ارادی ماست که نزد خدا با ارزش است و باعث رشد نفس ما میشود. بنابراین توبه در شرایط عادی قابل قبول است. توبه فرعون در لحظات غرق شدن، مورد قبول واقع نشد.
انسان از همان اوان بچگی بنا بر وسوسه اجنه و شیاطین از نصیحت بدش می آید. زیرا او فکر میکند که نصیحت، آزادی او را می گیرد!
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ ﴿۷۹﴾
پس [صالح] از ایشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولى شما [خیرخواهان و نصیحتگران] را دوست نمى دارید (۷۹)
انسانها فکر میکنند که ناصحین، آزادی آنها را می گیرند. در حالیکه نصیحت کنندگان، به آنها آزادگی یاد میدهند. حالا در جامعه طوری دین خراب شده است که مردم از حرف زدن در مورد دین بدشان میاید. به همین خاطر شیطان روی گروههای افراطی زیاد کار میکند؛ زیرا بوسیله این گروهها مردم را از دین زده میکند و به این طریق ، براحتی مردم در تله شیطان می افتند. زیرا دین برای تسلط فرد بر نفس خویش است و نه برای تسلط بر دیگران. بعضی گروههای افراطی به اسم امر به معروف و نهی از منکر، بر دیگران زور می گویند و آزادی های آنها را می گیرند. همین مورد نتیجه عکس میدهد و بجای جذب افراد به دین؛ آنان برای همیشه از دین زده میشوند. حالا زمانه طوری شده است که افراد به وابسته نبودن خویش به دین و دستورات خدا افتخار میکنند. بشر وقتی میتواند معنای واقعی آزادی را درک کند که تمام افکار و اعمالش خالصا مخلصا برای خدا باشد.
سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده است که از هر هشت نفر، یک نفر دچار اختلالات روانی حاد است. البته این آمار رسمی است و قطعا همه می دانیم آمار بیشتر از این اعداد است. افسردگی، اضطراب ، اعتیاد و ... بین مردم و خانواده ها رواج یافته است و دیگر کسی انکار هم نمی کند. تمام این موارد نشان از این دارد که مردم با دین واقعی آشنا نیستند و از آن بسیار فاصله دارند و آزادگی را نمیخواهند تجربه کنند.