[12:69] وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى یُوسُفَ ءاوَى إلَیْهِ أخَاهُ قَالَ إنِّى أنَا أخُوکَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
[15:49] نَبِّئْ عِبَادِى أنِّى أنَا الغَفُور الرحِیم
[20:12] إِنِّى أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
به نام خدا
انسان فطرتا می خواهد خدای قدرتمند داشته باشد. او می خواهد که خدای او هر کاری بکند. چندین صفت خدا عبارتند از :
همه چیز را دیدن
صدای همه را شنیدن
در همه جا حاضر بودن
دعای همه انسانها را شنیدن
هر کس از او بخواهد نجات می یابد و ...
تمام انسانهایی که در طول زمان بت شده اند ، انسانهای ساده ای مثل بقیه افراد جامعه خویش بوده اند. اما بعد از مدتی مردم به آنها دل بستند. همین دلبستگی باعث تبدیل آنها به بت شده است. اما چون انسان فطرتا خدای قدرتمند می خواهد ، در طول زمان و یواش یواش صفات خدایی به این انسانهای بت شده داده شد. در طول زمان صفات خدایی به آنها داده شد.
انسانها نسبت به خدای خویش متعصبند. محمد پیامبر و بنده خدا بود. اما بعد از مدتی ، به یک بت تبدیل شد. حالا مسلمانان در طول روز در پنج وعده نام محمد را در کنار نام خدا ذکر می کنند. لبیک یا محمد می گویند. شرک بزرگترین ظلم است. در طول روز میلیونها ظلم نسبت به خدا انجام می پذیرد ، اما کسی چیزی نمی گوید ، کسی اعتراضی نمی کند.
[31:13] به یاد آور که لقمان در حالی که پسرش را اندرز می داد، گفت: "ای پسرم، هیچ معبودی را در کنار خدا قرار نده؛ شرک بی عدالتی بسیار بزرگی است."*
در روز صدها توهین نسبت به خدا صورت می گیرد. در کتابهای حدیث هزاران توهین نسبت به خدا انجام پذیرفته است ، کسی حرفی نمی زند. چرا ؟ جواب این سوال خیلی ساده است. معمولا انسان نسبت به عزیزترینش بیشترین تعصب را نشان می دهد. از همین جا مشخص می شود که عزیزترین هر فردی چه کسی است. باید خدا را از هرکسی بیشتر دوست داشته باشیم. باید خدا جای اول را در قلب ما داشته باشد.
به نام خدا
اعتراف به گناه پیش نیاز توبه است. کسی که آنقدر مغرور باشد که نتواند اشتباهات و گناهان خویش را اعتراف کند ، نمیتواند توبه کند. انسان نباید از نفس خویش دفاع کند. بلکه باید نفس خویش را بکشد. اعتراف یک گناهکار را در قرآن بشنوید.
[12:53] من ادعا نمی کنم که بی گناه هستم. نفس به بدی گرایش دارد، مگر کسانی که از رحمت پروردگارم برخوردار شده ا ند. پروردگار من عفوکننده است، مهربان ترین.
هیچ انسانی نباید ادعای بی گناهی و پاکی کند. فقط خدا پاک و نیکو است. حتی پیامبران هم گناه انجام داده اند. نفس اماره ارزش دفاع را ندارد. اعتراف همراه توبه چیزی است که مورد پسند خداست. خدا رحمان و رحیم است و در هر زمانی توبه بندگانش را قبول می کند.
عده زیادی عبادت روزانه را انجام نمی دهند و یا اینکه به حالت کسلی انجام می دهند. زیرا انگیزه انجام نمازها را ندارند. آنها در درون خود به این نتیجه رسیده اند که نماز برای آنها فایده ای ندارد.
انجام هر نماز در طول روز بیشتر از یک دقیقه طول نمی کشد. پنج نماز جمعا پنج دقیقه طول می کشد. چرا باید انسان به حالتی دست یابد که انجام پنج دقیقه عبادت را برخود مشکل سازد.
بسیاری از جوانان حالت کسلی و رکورد روانی دارند و انگیزه ای برای انجام نمازها ندارند. علت اصلی نماز نخواندن و یا سبک شمردن نمازها تضاد درونی است.
تضاد درونی یعنی اینکه انسان مشغول گناهان دیگری است و آن گناهان را به عادت تبدیل کرده است.
بنابراین به سمت شیطان گرایش دارد و به همین جهت انگیزه ای برای انجام نماز ندارد. آدم نمی تواند هم خدا را بپرستد هم بتهای دیگری در ذهن خویش درست کرده باشد.
آدمی فطرتا فقط می تواند یک خدا داشته باشد. اگر فردی تابع هوی و هوس خویش باشد ، دیگر نمی تواند با خدا ارتباط برقرار کند. زیرا هوی و هوس را خدای خویش قرار داده است.
در این تضاد درونی پیش می آید. از یک طرف می خواهد خدا را بپرستد و نماز بخواند. از طرف دیگر تابع هوی و هوس هم هست. جمع بین این دو متضاد غیر ممکن است.
به همین خاطر انگیزه عبادت خدا را از دست خواهد داد و بعد از مدتری نماز را ترک می کند و یا این که نمازها را به حالت کسلی به جا می آورد.
در نظر بگیرید که شما مقداری پول لازم دارید و پیش دو نفر می روید. یکی از آنها به شما می گوید که صبر کنید من دو ماه دیگر به تو می دهم. اما نفر دومی می گوید که فردا به تو پول را می دهم. فرد دومی دروغگو است. او فقط وعده دروغ می دهد. فرد دومی به هیچکدام از قولهایش عمل نمی کند. اما فرد اولی دقیق به قولش عمل می کند. کدامیک فرد خوبی است؟ اولی یا دومی؟ دومی به بهانه زود جور کردن پول ، تو را به خودش جذب می کند.
اکثر انسانها به فرد دوم گرایش دارند . فرد دومی همان شیطان است. شیطان در طول روز صدها وعده دروغ به مردم می دهد ، اما باز خیلی از مردم شیطان را انتخاب می کنند. شیطان با وعده های دروغین مردم را فریب می دهد. و به همین بهانه و کلک مردم را به خودش جذب می کند. انسان فراموشکار است و خیلی زود دوباره فریب شیطان را می خورد. روزی دهها بار جذب شیطان میشود. اگر دوست شما دو بار به شما دروغ بگوید ، دیگر هیچوقت روی حرفش حساب نمی کنید و از او آزرده می شوید. اما برای شیطان اینجوری نیست. شیطان دیده نمی شود. خیلی از مردم زیاد در این مورد کنکاش نمی کنند. اما شیطان بزرگترین دشمن آدمی است. شیطان در روز دهها وعده دروغین به ما می دهد ، اما ما باز هم او را دشمن خود به حساب نمی آوریم. ما باید باور کنیم که موجودات نادیدنیی به نام شیاطین دشمنان سرسخت ما هستند. شیاطین فقط وعده دروغ می دهند. اگر براساس وسوسه شیاطین جرمی مرتکب شوید. شیطان در این حال شما را ول نمی کند بلکه می خواهد که شما را هم رسوا کند. بعد از رسوایی از شما پشتیبانی و حمایت نمی کند ، بلکه سعی دارد شما را به پای چوبه دار بکشاند. بعد از کشاندن به پای مرگ ، از شما حمایت نمی کند ، بلکه می خواهد در حالت مرگ ایمان شما را هم بگیرد. آیا چنین موجوداتی قابل اعتمادند؟ ما در طول روز صدها بار بوسیله این موجودات وسوسه میشویم. باید این واقعیت را بپذیریم که آنها دشمن مایند و ما هم باید دشمن آنها باشیم. انسان در حالت اغماء به سر می برد. انسانها بوسیله شیاطین مسخ و هیپنوتیزم شده اند. ما انسانها در حالت انتخاب به سر می بریم. ما در حال انتخاب خدا و یا شیطان به سر می بریم. باید مواظب باشید. در این راه همه چیزهایی که شما را از خدا دور می کند ، طرد و ترک کنید. روزی پیامبر سلیمان آنچنان جذب اسبهایش شده بود که خدا را از یاد برد. سلیمان برای جبران گناهش ، دیگر برای همیشه اسبها را ترک کرد. آن لذت را که او را از خدا دور میکرد ، ترک کرد. ما باید راههای پیشنهادی شیطان را با قاطعیت و جدی ترک کنیم.
خدا بسیار دقیق برنامه ریزی می کند. کارهای خدا بسیار دقیق است. خدا بسیار دقیق کارهایش را به نتیجه می رساند. همه عوامل و فاکتورها در اختیار خداست. خدا از بالا بر همه چیز احاطه دارد. براساس توصیه جادوگران ، فرعون دستور کشتن نوزادهای مذکر قوم بنی اسرائیل را صادر می کند. فرعون همه را می کشد بجز موسی را. این قدرت خداست. خدا بالاتر از فرعون است. خدا به مادر موسی وحی می کند و موسی داخل صندوقچه ای به رودخانه انداخته میشود. رودخانه به قصر فرعون می رود. موسی به قصر فرعون می رود. خانواده فرعون موسی را از آب می گیرند. در همه این وقایع خدا ناظر است و همه را می بیند. خدا نقطه ضعف فرعون را می داند. او نقطه ضعف همه را می داند. زن فرعون پیشنهاد می دهد که بچه در خانواده فرعون بزرگ شود و فرعون هم این پیشنهاد زنش را قبول می کند. به این ترتیب نقشه خدا به راحتی پیش می رود. به این ترتیب جان موسی حفظ می شود و همچنین موسی در خانواده فرعون بزرگ می شود و ابهت خانواده فرعون برای او از بین می رود. بنی اسرائیل مظلوم و ضعیف و توسری خور بار آمده بودند. خدا موسی را در مقابل چشمان فرعون بزرگ می کند. بدون این که فرعون چیزی متوجه شود. خدا دشمن فرعون را در چند قدمی فرعون پرورش می دهد. زنان شیرده زیادی برای شیر دادن بچه آورده میشود ، اما موسی هیچکدام را قبول نمی کند. خواهر موسی پیشنهاد مادر موسی را می دهد. به این ترتیب موسی به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا قادر مطلق است. خدا از بالا همه چیز را می بیند. در بحرانی ترین حالات ، نجات دهنده است. مشکل ترین کارها را براحتی حل می کند. ما انسانها اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم ، باید مراحل زیادی را طی کنیم و از افراد زیادی بخواهیم تا مشکل حل شود. اما خدا برای حل مشکلات با کسی مشورت نمی کند. خدا راه حلها را جاری می کند. وقتی خدا بخواهد همه چیز جور میشود.
خدا به مادر موسی دستور داده بود که موسی را در دریاچه بینداز و نترس . خدا به مادر موسی وعده داده بود که موسی را به او بر میگرداند. موسی از آغوش مادرش جدا میشود و طی مدت کمتر از یکروز به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا موسی را به آغوش مادر برگرداند. خدا برخلاف وعده هایش عمل نمی کند.
کسانی که مشروب می نوشند ، برای خوش مزه بودن آن نمی نوشند بلکه برای بیخیال کردن آنان استفاده می کنند. در حالی که مواد سکر آور به هیچ عنوان آرامش فکر را نمی آورد. کسانی که الکل مصرف می کنند ، فقط فکر می کنند که مشکلاتشان حل شده است . اگر مشکلاتشان حل شده بود ، دوباره مصرف نمی کردند. افراد مشروبی مشروب مصرف می کنند. زیرا در حرف خویش مانده اند. خودشان به دروغ باور کرده اند که مشروب آرامش آور است. آنان یک دروغ بزرگ را در خود پرورش می دهند.
بعضی از مردم می گویند که الکل برای درمان روحی مفید است. روح یک چیز نادیدنی است. درمان یک چیز نادیدنی باید خود یک چیز نادیدنی باشد. درمان مشکل روحی باید روحی باشد. درمان مشکل روحی پرستش خدای یکتاست.
مواظب آرزوهای خویش باشید
مواظب حسادتهای خویش باشید
روزی قارون همراه با امکانات و اموال فراوان به میان مردم آمد. کسانی که زندگی پست این دنیا را انتخاب کرده بودند ، گفتند : " ای کاش ما هم چنین امکانات و اموالی داشتیم. ای کاش ما هم صاحب چنین زیورآلات و چنین اسبهایی بودیم. واقعا قارون فرد خوشبختی است. او بهترین امکانات را دارد. به این می گویند زندگی "
بعد از مدتی قارون به همراه زیورآلاتش در زمین فرورفت و نابود شد. اموالش نتوانست او را نجات دهد. خدمه او نتوانستند برای او کاری کنند. زیرا مال دنیا در مقابل قدرت خدا هیچ است. بعد از این حادثه کسانی که چند روز پیش به مال و اموال قارون حسرت می بردند و آرزوی داشتن آن را داشتند ، بعد از دیدن این حادثه تنبیه شدند و توبه کردند. خدا به هرکس هر اندازه که بخواهد می دهد. خدا می داند که به هر کسی چه اندازه مال و منال بدهد. خدا به تمام افکار داخلی بندگانش آگاه است. او می داند که برای هرکسی چه اندازه ای از مال و امکانات دنیا مقدر کند. هر آرزویی مجاز نیست. زیرا آرزوهای این چنینی مخرب است. کانون خانواده ها را از هم می پاشد. زن و شوهری را می شناسم که زندگیشان به همین دلیل از هم پاشید. این زن و شوهر هر چیزی بالاتر از خویش می دیدند ، در حسرت آن چند جمله ای می گفتند. مثلا همسایه آنها مدل ماشینش بالاتر بود ، در حسرت داشتن آن به سر می بردند. این زن و شوهر زندگی فانی این دنیا را انتخاب کرده بودند. آنها هیچوقت از زندگی لذت نبردند. آنها همیشه در آرزوهای خویش به سر می بردند. به همین جهت بعد از مدتی زندگی آنها از هم پاشید. انسان باید به آنچه که خدا به او داده است قانع باشد و در حسرت داشته های دیگران ، عمر خویش را تلف نکند.
[28:79]
روزی، او با زینت های فراوان به میان قومش آمد. کسانی که زندگی این دنیا را ترجیح می دادند، گفتند: "آه، ای کاش ما آنچه را که قارون به دست آورده است، می داشتیم. واقعاً که او خیلی خوشبخت است"
[28:80]
و اما کسانی که دانش به آنها عطا شده بود، گفتند: "وای بر شما، پاداش خدا برای کسانی که ایمان دارند و زندگی پرهیزکارانه ای را در پیش می گیرند، به مراتب بهتر است." هیچ کس به این مرحله نمی رسد، مگر کسی که ثابت قدم بماند
[28:81]
سپس ما موجب شدیم تا زمین او و قصرش را ببلعد. هیچ سپاهی نمی توانست در مقابل خدا به او کمک کند؛ مقدر نبود که او پیروز شود.
[28:82]
کسانی که روز پیش به او حسرت می بردند، گفتند: "اکنون می فهمیم که فقط خداست که به هر یک از بندگانش که برگزیند، روزی می دهد و یا دریغ می دارد. اگر به خاطر موهبت خدا نسبت به ما نبود، او باعث می شد که زمین ما را هم ببلعد. حالا می فهمیم که کافران هرگز موفق نمی شوند."
[28:83]
ما سرای آخرت را به کسانی اختصاص می دهیم که در زمین در پی مقام و فساد نیستند. پیروزی نهایی از آن پرهیزکاران است.