اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت سی و هفتم)
عشق (بخش هفتم(لذت گرائی))
لذت پرستی یکی از مهمترین مشکلات روز بشریت است طوریکه اگر پول زیاد داشته باشد، آن را در این راه خرج میکند و آن را به لذت تبدیل می کند. خدای مهربان در بعضی کارهایی که انجام میدهیم، لذتهایی قرار داده است، تا بوسیله آن لذتها، ما تشویق به فعالیت شویم و بقای خود را ادامه دهیم. اما این لذتها اهداف زندگی ما در این دنیای فانی نیستند. مثلاً شما از بیرون خانه که خیلی سرد است و یخبندان است وارد خانه می شوید و با آب موجود در خانه ، دستهای سرد خود را می شویید. در این حالت لذت میبری و احساس گرمی میکنید؛ این احساس لذت بخاطر آن است که آب درون خانه مثل بیرون سرد نیست و دست شما را گرم میکند و به شما احساس لذت میدهد. انسان وقتی از حالت بدتر به بد تغییر حالت می دهد ، لذت کالبدی خواهد برد و این مورد کاملا طبیعی است. اما اگر بخواهیم این لذتها را مداوم و مکررا برای خود ایجاد کنیم، مریض میشویم. به نظر شما آیا درست است که برای ایجاد این لذت، روزی ده بار وارد هوای سرد شویم و دوباره به خانه برگردیم و دست خود را با هوای درون خانه بشوییم، فقط بخاطر تولید دوباره این لذت! در این حالت هم وقت خود را تلف کرده ایم و هم آب را هدر می دهیم و هم کار بیهوده ای انجام می دهیم.
یک مردی بود که روزی نزدیک به ۲۰ چای می نوشید، همراه هر چای، چندین قند هم می خورد؛ بعد از مدتی دیابت گرفت ولی نمی توانست که دست از قند خوردن بکشد، بدن او به قند فراوان عادت کرده بود. مشکل اینجا بود که خود او متوجه نبود که همین قند فراوان چطوری به مرور زمان مشکل بزرگی برای بدن او ایجاد کرده بود. لذتی که قند فراوان به بدن او وارد می کرد، جای هرگونه استدلالی را در ذهن پر کرده بود. لذت پرستی بزرگترین مشکل بشریت است، طوریکه لذت جای استدلال و منطق را می گیرد. کسی که به حرف خدا در قرآن اعتماد دارد آنجایی که خدا می فرماید: بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید؛ در آن حالت و در هیچ چیزی زیاده روی نمی کند و در نتیجه کمتر بیمار می شود و خود را کمتر به دردسر می اندازد. از زمانی که لذت گرایی زیاد شد، پزشک رفتن هم زیاد شد؛ انسان حتی بدن خود را هم فراموش کرده است. بدن ما برای یک توازن و لذت معمولی درست شده است. حیوانات به ندرت اسراف می کنند و در نتیجه نسبت به انسانها خیلی کمتر بیمار میشوند. بعضی بیماریها طبیعی هستند و جزو فرآیند طبیعی کره زمین است و ناچارا برای همه افراد پیش می آید؛ اما بعضی بیماریهای دیگر را خودمان برای خودمان بوجود می آوریم. خدای مهربان می فرماید که غذاها و نوشیدنیهای مورد استفاده را نگاه کنید فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ ، تا ببینید که چه چیزهایی می خورید. خدای مهربان با این جمله می فرماید که غذاها و نوشیدنیها را صرفاً برای لذت نخورید بلکه به نیاز بدن خود توجه کنید. آدمی سعی میکند که لذتها را به طور مصنوعی برای خودش تولید کند و مدام آن را تکرار کند. شیطان در همین تکرارها ، آدمی را در تله گیر می اندازد. زیرا هر گونه ایجاد لذت مصنوعی همراه با اسراف و تبذیر است.
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا ﴿۲۷﴾
چرا که اسرافکاران برادران شیطان هایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است (۲۷)
هر وقت خدا از لذتهای بهشتی صحبت میکند، میخواهد ما را از تکرار لذتهای دنیوی منصرف کند و در واقع می فرماید که متاع و لذتهای دنیوی بسیار کم است و هر چه هست تکرار است و بیفایده و لهو و لعب. عدم توازن بین نیاز و لذت، باعث پرخوری و شهوت رانی خواهد شد. تمام زیاده رویها و اسراف ها و شهوت رانی ها بخاطر این است که آن لذات طبیعی نیستند و خود انسان آن را بطور مصنوعی برای خود ایجاد میکند. وقتی شما به طبیعت می روید ، حس بینایی، بویایی، شنوایی و سایر حسهای شما لذت می برند و شما از تمام جهات لذت می برید و تمام حسهای انسان تحریک میشود و این یک لذت واقعی و طبیعی است. اما وقتی یک فیلم را نگاه می کنید، فقط حس بینایی شما لذت می برد و این نیاز واقعی انسان را برآورده نمی کند، در نتیجه در دیدن فیلم زیاده روی کرده و هیچوقت هم به آن نیاز واقعی نخواهید رسید.
جسم ما تا حدود تقریبا سن بیست سالگی رشد میکند و بعد از آن رشدش متوقف و یا خیلی کم میشود. اما نفس ما تا لحظات آخر عمر ما میتواند رشد کند. بنابراین شما نمیتوانید لذتهای مادی را تا آخر عمرتان همچنان تکرار کنید و در نتیجه افسرده خواهید شد. تنها راه این است که نفستان را رشد دهید. بعضی افراد برای رشد نفس خویش، مدام اشعار میخوانند و در لذات اینچنینی غرق میشوند. اشعار بزرگترین دشمن کتاب خدا هستند. در قرآن ، برای کلام خدا یک متضاد ذکر شده است و آن هم شعر است.
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَا تُؤْمِنُونَ ﴿۴۱﴾
و آن گفتار شاعرى نیست [که] کمتر [به آن] ایمان دارید (۴۱)
وَلَا بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ ﴿۴۲﴾
و نه گفتار کاهنى [که] کمتر [از آن] پند مى گیرید (۴۲)
تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۴۳﴾
[پیام] فرودآمده اى است از جانب پروردگار جهانیان (۴۳)
لذت بردن از اشعار، آنچنان خیلی از مردم را به خود مشغول کرده است که تماما آنان را از نظر مادی لذتگرا کرده است. لذت خواندن اشعار یک لذت مصنوعی است که شیطان آن را تبلیغ میکند.
شاید باور نکنید که بیشتر لذتهایی که در زندگی شما ماندگار بوده و در ذهن و خاطرات شما مانده است، هیچکدام را خودتان ایجاد نکرده اید، بلکه خودبخود بوجود آمده است و کاملا طبیعی بوده است. کسانی که در لذتها زیاده روی میکنند، به نوعی هوای نفس خویش را پیروی میکنند و برای خود از لذت، الهه درست میکنند.
أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا ﴿۴۳﴾
آیا آن کس که هواى [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدى آیا [مى توانى] ضامن او باشى (۴۳)
خواب طبیعی آرامش می آورد، اما خواب مصنوعی (مثل هیپنوتیزم) سردرد می آورد. لذتها را باید خدا تعریف کند و نباید در خلقت خدا تغییر ایجاد کرد. شیطان در همین تغییر خلقتها و لذتهای مصنوعی و تکرار لذتها ، آدمی را گیر می اندازد. آدمی باید متوجه باشد که در کره زمین زندگی میکند و لذتهای آن محدود است و باید به یک سری لذتهای خدادادی رضایت دهد و جلوی هوای نفسش را بگیرد. افرادی هستند که صد نوع لباس دارند و هیچوقت بطور کامل از آن استفاده نمی کنند. لذتگرایی باعث میشود که افراد زکاتشان را ندهند. شاعری بود که در سن هفتاد سالگی هم همچنان در مورد زلف یار و ابرو کمان و ساقی شعر می سرود. آیا او در سن هفتاد سالگی که تمام توان و زیبایی خود را از دست داده است، باز از این لذتهای کاذب دست نمی کشد!! او به تکرار و خلق لذتهای مصنوعی عادت کرده بود و نمی توانست ترکش کند. چرا یک شاعر هفتاد ساله در مورد ساقی و زلف یار و ... شعر بگوید!
هوس لذتهای طبیعی با پیر شدن انسان ، کم رنگ میشوند و انسان بر حسب نیاز استفاده میکند. اما هوس لذتهای مصنوعی و شیطانی در هفتاد هشتاد سالگی هم دست از سر فرد بر نمی دارد.
خدای مهربان می فرماید که:
وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳۴﴾
و به خوردن طعام مسکین تمایلی ندارد (۳۴)
خدا در آیه بالایی اشاره میفرماید که لذت گرایان به خدا ایمان ندارند و به نوع غذاهایی که فقرا مصرف میکنند، هیچ تمایلی ندارند. زیرا غذاهای فقرا ساده تر و لذت کمتری دارند. این افراد لذت گرا هستند و در هر چیزی، به لذت توجه می کنند. حلاج و بعضی شعرا در مورد این آیات قرآنی، راه غلطی را طی کردند. می گویند که حلاج پیش جذامیها رفت و غذای آنان را خورد (صرفا یک ادعاست و معلوم نیست که واقعیت داشته باشد). در حالیکه خدا هیچوقت نمی فرماید که از غذاهای مانده کسی بخورید. بلکه خدای مهربان در آیه بالایی به نوع غذاها اشاره میکند. غذاهای ثروتمندان بیشتر بر محور لذت است و ساده نیست. خدا در آیه بالایی به این مورد اشاره دارد که غذاهای ساده هم بخورید تا لذتگرا نشوید. خدا بر بهداشت غذاها تاکید دارد و هیچوقت راه غلط حلاج را به کسی توصیه نمی کند. زیرا شیطان به این طریق میخواهد پیام خدا را خراب کند. زیرا کمتر کسی پیدا میشود که غذای مانده کسی که بیماری جزام دارد را بخورد.
لذتها اعتیاد آور هستند و همین اعتیاد به لذات، انواع بیماریها را به دنبال دارد. این موارد درمورد لذتهای جنسی هم صادق هستند. مردم متاسفانه در زندگی مشترک لذت پرستند و از زن و یا مردشان صرفا لذت میخواهند و زندگی آنان بر محور لذت می باشد و این روش اشتباه است. در حالیکه زندگی زوجین براساس قرآن ، لذت محور نیست. آیه زیر (وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیمًا ) به این نکته اشاره دارد.
اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیمًا ﴿۲۷﴾
خدا مى خواهد تا بر شما ببخشاید و کسانى که از خواسته ها[ى نفسانى] پیروى مى کنند مى خواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ شوید (۲۷)
یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا ﴿۲۸﴾
خدا مى خواهد تا بارتان را سبک گرداند و [مى داند که] انسان ناتوان آفریده شده است (۲۸)
ناگفته نماند که خدای مهربان در عمل جنسی و خوردن و آشامیدن هم لذتهایی قرار داده است ولی خدا نگفته است که ای مردم شما این کارها را برای لذت انجام دهید و در آن زیاده روی کنید. شیطان لذتها را جای نیازها گذاشت و در هر چیزی لذتها را برجسته میکند و نسل بشر را به گمراهی می کشاند.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت سی و ششم)
عشق (بخش ششم(زوجیت))
یکی از بزرگترین نشانه های خدا ، زوجیت است. خدا در جهان ما ، همه چیز را زوج آفریده است. شاید کسی از خود سوال کند چرا خدا همه چیز را به صورت زوج آفریده است. هدف اصلی زوج آفریده شدن در جهان مادی، عبرت گرفتن و متذکر شدن انسانهاست. یعنی خدا بوسیله آفریدن ازواج و متممها و مکملها در این جهان، ما را به نشانه هایش راهنمایی میکند و اندیشه انسان را به تلاش و کنکاش وا میدارد (وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ). ما در این جهان سن محدود و مهمتر از همه توانایی های محدودی داریم. بنابراین برای شناسایی جهان و همچنین شناسایی خودمان، بوسیله ازواج راحت تر میتوانیم تحقیق کنیم و به نتیجه برسیم.
وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴۹﴾
و از هر چیزى دو گونه آفریدیم امید که شما عبرت گیرید (۴۹)
دانشمندان، بوسیله ضد ماده، بهتر به ماهیت ماده پی می برند. وقتی زوج یک شیء کشف شود، ماهیت و کارکرد واقعی شیء روشن میشود. بنابراین زوجیت نوعی راهنماست تا ما در کره زمین و در این دنیای فانی، راه ترقی را طی کنیم و زودتر به شناخت واقعی برسیم و بتوانیم با علم و عبرت، نفس خودمان را از جهان مادی نجات دهیم. منظور از زوج، همیشه مذکر و مونث نیست، بلکه بعضی مواقع متمم و مکمل هم هست.
وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴۹﴾
و از هر چیزى دو گونه [یعنى نر و ماده و یا متضاد] آفریدیم امید که شما عبرت گیرید (۴۹)
بعضی چیزها زوج هستند ولی علم ما هنوز به آن پی نبرده است (وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ در آیه زیر). بشر برای اولین بار در قرن شانرده میلادی کشف کرد که حتی گیاهان هم براساس زوجیت عمل میکنند، در حالی که قرآن در 1400 سال پیش این مطلب را بیان کرده است . فقط خدای عالمیان تک و تنهاست ( قل هو الله احد الله صمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد).
سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ ﴿۳۶﴾
پاک [خدایى] که از آنچه زمین مى رویاند و [نیز] از خودشان و از آنچه نمى دانند همه را نر و ماده گردانیده است (۳۶)
وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ ﴿۲۲﴾
و بادها را باردارکننده فرستادیم و از آسمان آبى نازل کردیم پس شما را بدان سیراب نمودیم و شما خزانه دار آن نیستید (۲۲)
خدا در مورد روز قیامت می فرماید که : وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ. این یعنی در روز قیامت، تمام زوجها، به مکان و موقعیت اصلی خود بر میگردند. ما بشر هم برای زوج شدن آفریده شده ایم. ولی وقتی ازدواج میکنیم؛ شیطان با جادوها و وسوسه ها نمی گذارد زوج بمانیم و پیوند معنوی زن و مرد را از هم میگسلد.
در مورد جادوهایی که در زمان سلیمان ، شایع بود؛ یکی از آنها جدایی انداختن بین افراد و زوجشان بود. در این آیه خدا از عبارت زوج استفاده میکند (مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ) . گاهی زن و شوهر در ظاهر پیش هم زندگی میکنند ولی اصالت زوجیت خویش را از دست داده اند. زیرا شیطان آنها را جادو کرده است. روشهای جادویی، زوجیت براساس معنویت را قبول ندارند.
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۲﴾
و آنچه را که شیطانها در سلطنت سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروى کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم نمیکردند مگر آنکه [قبلا به او] مى گفتند ما [وسیله] آزمایشى [براى شما] هستیم پس زنهار کافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایى مى آموختند که به وسیله آن میان مرد و زوجش جدایى بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمى توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند و [خلاصه] چیزى مى آموختند که برایشان زیان داشت و سودى بدیشان نمى رسانید و قطعا [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره اى ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدنداگر مى دانستند (۱۰۲)
راحت ترین روش برای از بین بردن روابط سالم خانوادگی و فروپاشی آن، از بین بردن زوجیت در روابط زناشویی است. به همین خاطر شیطان از بین بردن زوجیتها را هدف اصلی خودش قرار داده است. زیرا در سیستم رحمانی که خدا خلق فرموده است، جهت ترقی باید از این سیستم پیروی کرد. در قرآن از چند کلمه زوج، امْرَأَهَ ،النساء برای همسر و زن استفاده شده است. اما هر کدام از این کلمات معنا و مفهوم خاصی را در خود دارند.
برای زن نوح و لوط از امْرَأَهَ استفاده شده است (امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ). زیرا نوح و لوط مومن بودند و همسرانشان غیرمومن بودند. اما برای آدم از لفظ زوج استفاده شده است (وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ ). زیرا آدم و همسرش هر دو مومن بودند. زن فرعون با همسرش همراستا نبودند و به همین خاطر از لفظ امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ استفاده شده است. در مورد زکریا قبل از تولد یحیی، از لفظ امْرَأَتَ ( وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا) استفاده میشود زیرا قبل از تولد یحیی، زکریا با همسرش از نظر فکری و اهداف زندگی اختلافاتی داشته است ولی بعد از اینکه خدا یحیی را به آنها بخشید، خدا همسرش را از بندگان صالح قرار داد و خدا او را زوج خطاب میکند و میفرماید:( فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ).
زن و یا مرد اگر می دانستند که زوج او فقط در سیستم رحمانی به یک زوج واقعی تبدیل میشود هیچ وقت متوسل به سیستم شیطانی نمی شدند. زنان بطور عادی در زندگی خویش هشتاد درصد از احساس استفاده میکنند و بیست درصد منطق و مردان برعکس. زوجیت به این معناست که زن و مرد در یک سری خصوصیات مکمل و متمم همدیگرند. متاسفانه این که خیلی از زنان و مردان نماز به جا نمی آورند، نشانه خوبی نیست زیرا نشان از آن دارد که آنان زوج خود را می خواهند به یک طریق غیر رحمانی جذب کنند؛ البته این روشها، در نهایت خودشان را گرفتار میکند.
ما باید ایمان آوریم که تورات هم کتاب خداست و باید به مطالب منحرف نشده آن ایمان آوریم ، هر چند که تحریفاتی در ترجمه های آن صورت گرفته است ولی شاگردان قرآن خیلی راحت میتوانند مطالب صحیح آن را بفهمند. در تورات گفته شده است که در بهشت، شیطان حوا را فریب داد و از آن طریق آدم را فریب داد؛ اما در قرآن فریب را به هر دو نسبت داده است. هر دو عبارت کاملاً درست هستند و تصدیق کننده یکدیگر. جمله قرآن کلی تر است و تایید کننده جمله تورات است. برای توضیح بیشتر به یک نمونه مثال واقعی توجه کنید: در یک خانواده ای مردی مشروب می نوشید اما بعد از مدتی بین زن و مرد اختلاف افتاد و زن از این شکایت میکرد که مردش عوض شده و او را کتک میزند. وقتی از مرد خواستند که برای حفظ زندگی، دیگر مشروب ننوشد زیرا مشروب باعث این گرفتاری است؛ مرد در جواب گفت که این چه حرفی است که شما میزنید؛ زنم هر روز مشروب را برای من در یخچال می گذارد تا خنک شود. در واقع با این کار، زن به مشروب خواری مرد چراغ سبز نشان داده بود. او گفت که زنش مشروب مصرف نمی کند ولی در مصرف الکل هم مخالفتی ندارد. یکی از مشوق های اصلی مصرف مشروب از طرف مرد، خود زن است. متاسفانه بیشتر زنان این اشتباهات را مرتکب می شوند. از نظر علمی این مسئله را میشود اینطوری توضیح داد که زن برای تبدیل مرد به آن مردی که خودش در نظر دارد تلاش می کند؛ وقتی مرد با مصرف مشروبات الکلی به ظاهر الکی خوش تر میشود، زن به اشتباه فکر میکند که بله! این همان چیزی است که من می خواهم! بنابراین زن ممکن است که مردش را در مصرف الکل منع نکند و حتی آماده سازی هم کند تا مردِ رویاهایش! را برای خودش بیافریند. درست است که در این موقعیت، زن، مرد را در عملیات فریب انداخته است، اما خود زن هم فریب خورده است. در واقع شیطان با زیرکی تمام هر دو را فریب داد و به همین خاطر قرآن فریب را به هر دو نسبت داده است. بعد از مدتی زن و مرد کارشان تا مرحله طلاق رفت. یعنی نه تنها مشروب الکلی مرد را تحت کنترل زن نیآورد، بلکه به طور کامل او را نسبت به زن شورانید. به این طریق زن هم فریب خورد. زن و مرد به نوعی آزمایش و فتنه هستند برای همدیگر. فتنه در عربی به معنای شکل دهنده است، آنها به نوعی به همدیگر شخصیت و شاکله میدهند. آنها آزمایش همدیگر را یا مشکل می کنند و یا ساده تر میکنند. اگر اعمال زن ومرد رحمانی باشد، به نفع شان است اما اگر اعمالشان غیر رحمانی باشد؛ شاید در ظاهر با هم خوب باشند ولی همدیگر را نابود میکنند. شاید در ظاهر با همدیگر خوب به نظر برسند ولی در واقع زوجیت خویش را از دست داده اند. یک زن، یک مرد میخواهد که ایده آل باشد و البته همگی این نوع را می خواهند. آنها به خیال خودشان زن و مرد کامل می خواهند؛ آنها مردی و یا زنی می خواهند که طور دیگری باشد. ممکن است که بنا به پیشنهاد شیطان برای تغییر مرد از الکل هم استفاده شود.
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۲۱﴾
و از نشانه هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى اندیشند قطعا نشانه هایى است (۲۱)
خدای مهربان عبارت لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا برای زوج به کار برده است به این معناست که زوج ها همدیگر را از فعالیت های اضافی باز می دارند و در آزمایش و مسیر اصلی قرار میدهند. بعضی ازواج با همدیگر خوب نیستند، اخلاق های نامناسبی نسبت به هم دارند، در حالی که با دیگران خوبند این حالت نوعی مجنونی است که از توهمات عشق ناشی می شود؛ عشق مهمترین حربه شیطان برای انحراف بشریت است.
خدای مهربان دو دست به ما داده است که کامل کننده کارهای همدیگر هستند ما با یک دست خیلی کارها را نمی توانیم انجام دهیم اما با دو دست همه کار میتوانیم بکنیم. دو دست هم به نوعی زوج آفریده شده اند. بعضی مواقع یک دست با دست دیگر همکاری نمی کند و این یک نوع بیماری و یا سندروم به نام سندروم دست بی قرار است. این مورد در مورد ازواج هم صدق میکند.
معمولا مرد دنبال زنی است که پاکدامن باشد با خصوصیات زنانگی. اما شیطان باعث می شود که این صفات فقط در مسئله جنسی منحصر شود و افراد همدیگر را فقط به دیده جنسی ببینند. زوجیت باید طبق سیستم رحمانی باشد و جادو این سیستم زوجیت را هدف قرار داده است تا آن را از بین ببرد؛ زیرا شیطان می داند جامعه ای که زوجیت را از دست دهد دچار مشکل می شود. خدای مهربان دو جامعه را در طول تاریخ به ما نشان داده است که بخاطر از دست دادن زوجیت در جامعه، عذاب بر آنها نازل شد یکی قوم نوح و دیگری قوم لوط. حتی طوری شده بود که زنان لوط و نوح بر علیه شوهرانشان کار می کردند! به این طریق در آن جامعه، صالح ترین و خوبترین آدمها هم زوجیت ها را از دست داده بودند؛ در این حالت نسل درستکاری پرورش پیدا نخواهد کرد و به همین خاطر خدای مهربان و حکیم آن دو جامعه را نابود کرد. به همین خاطر نوح ، بعد از سالها تلاش در گسترش پیام خدا، از خدا میخواهد که آن جامعه را نابود کند زیرا جامعه ای که زوجیت را از دست داده باشد، نسل سپاسگذاری تولید نمی کند.
وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا ﴿۲۶﴾
و نوح گفت پروردگارا هیچ کس از کافران را بر روى زمین مگذار (۲۶)
إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا ﴿۲۷﴾
چرا که اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مى کنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند (۲۷)
مهمترین هدف زوجیت تکثیر و تولید نسل است . وقتی که این اهداف به خطر افتاد دیگر فاتحه آن نسل خوانده است و محکوم به نابودی است. درسیستم رحمانی باید اینطوری به قضیه نگاه کنیم که اگر زن و یا مرد بد است و تو باز هم داری با او زندگی می کنی؛ بهتر است که به عنوان یک چالش به آن نگاه کنید تا به وسیله این حالت، نفس خود را پرورش دهید زیرا چاره ای جز این هم ندارید.
بعضی مواقع زن و مرد برای اینکه زوجیت خویش را از دست ندهند بر کار خراب تفاهم می کنند و به خیال خود جلو از دست رفتن زوجیت را دارند میگیرند ولی نمی دانند که با این کار دقیقاً زوجیت خویش را از دست داده اند! بعضی زنها و مردها به علت اینکه در سیستم رحمانی نیستند زوج پذیر نیستند. شیطان از آنجا که بر خلاف سیستم رحمانی کار میکند، هر آنچه که در سیستم رحمانی آفریده شده باشد را سعی دارد منحرف کند و به این طریق در خلقت خدادادی دست کاری میکند. یکی از قوانین طبیعت زوجیت است که سیستم رحمانی بر آن استوار است و اگر این قانون به هم بخورد، کار شیطان برای منحرف کردن مردم خیلی راحت میشود.
حوا به خاطر به دست آوردن آن چیزی که خودش میخواست، آدم را به سمت یک واقعیت مجازی فراخواند و عملاً باعث فریب خود و آدم شد. از آنجا که زنان هشتاد درصد احساس و بیست درصد منطق اند؛ به همین خاطر خیلی راحت در آلفا قرار می گیرند و می توانند باعث فریب خود و فریب مرد خویش شوند. البته در اینجا آدم و حوا هر دو مقصرند و هر دو با هم فریب خورده اند.
زوجیت در انسان، در کل در سه سطح مطرح می شود یکی زوجیت کالبدی و دیگری زوجیت بصیرتی و سومی زوجیت نفوس. در زندگی مشترک اصل بر حفظ زوجیت است یعنی زن و شوهر باید کاری کنند که زوجیت آنان به هم نخورد. طبق آیه قرآن، زنان و مردان باید دارای صفات خوب زیر باشند تا زوجیت آنان باقی بماند.
إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿۳۵﴾
مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادتپیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است (۳۵)
قطعا و بدون شک هر دو زوج باید مصداق آیه بالایی باشند تا بتوانند زوجیت را حفظ کنند و در آن راه ترقی بیابند و آرامش یابند.
تجربه نشان داده است که حس های کالبدی مثل حس لامسه، بویایی یا هر حس دیگری تا چند دقیقه دوام دارند؛ یعنی شما بعد از چند دقیقه دیگر بویی را احساس نمی کنید و به اصطلاح بینی شما پر می شود؛ یا مثلاً در اتاق خواب ابتدا به مدت چند دقیقه صدای تیک تاک ساعت را میشنوی، اما بعد از آن دیگر صدایی نمی شنوید و به آن خو می گیرید. به این میگویند خوگیری حسی. زن و شوهر بعد از مدتی که با هم بودند زوجیت آنها در سطح کالبدی می ماند و قضایا برایشان تکراری می شود و مثل حس بویایی که بعد از چند دقیقه خو می گیری؛ آنان هم به شرایط خو میگیرند. وقتی زوجیت زوجی فقط در سطح کالبدی باشند و پیشرفت نکند، بعد از مدتی زوجیت آنان زیر سوال میرود. مثلاً زن و مرد تا چندین ماه برای یکدیگر تازگی دارند ولی بعد از آن، از آنجا که بی تقوایند و چشمانشان را نمی توانند حفظ کنند و دچار گناه میشوند؛ زوجیت آنان منحرف میشود. زیرا آنان زوجیت خویش را در سطح کالبدی نگهداشته اند ؛ مگر اینکه زوجیت آنها از سطح کالبدی به سطح بصیرت و نفس ارتقاء یابد و این هم فقط در سایه تقوای طرفین امکان پذیر است.
اگر در یک جامعه زاد و ولد کم شود یعنی زوجیت کالبدی منحرف شده است. مردم برای خود دوست پسر و دوست دختر می گیرند آنها پنهانی برای خود دوست می گیرند در این حالت زوجیت کالبدی هم برقرار نیست. وقتی طرفین غیر علنی ارتباط برقرار میکنند؛ با این نوع ارتباط شان ضربه روانی به خود می زنند و بهداشت روانی خود را به خطر میاندازند. تصور کنید که یک مربی از شاگردش امتحان میگیرد. شاگرد در ۱۰ ثانیه ۱۰۰ متر را میدود. مربی بسیار هیجان زده و خوشحال میشود ولی شاگرد اصلا خوشحال نیست زیرا مخفیانه و بدون اطلاع مربی دوپینگ کرده است ولی از مربی پنهان میکند. دوست گرفتن پنهانی هم به این طریق است که انرژی را از زندگی واقعی می گیرد. دوست گرفتن پنهانی هم مثل این است ، از آنجا که پنهان کاری می کنند، صفات منفی را در خود پرورش میدهند همچون ریا، دروغ و سایر صفات . پنهان کاری در صفات منفی خود به خود ارتباط با شیاطین و اجنه را برقرار میسازد و فرد سوم شخص برای خودش می سازد که مدام با سوم شخص نادیدنی (شیطان) مشورت می کند. در علم روانشناسی اصطلاحی هست به اسم آنیما و آنیموس. آنیما قسمت زنانه یک مرد است که بخش بسیار کوچکی از ذهن یک مرد را تشکیل می دهد، شیطان با زیرکی تمام افراد را به جستجو در آنیمای درون می فرستد. مثلاً شاید تعجب کنید که بعضی شعرا از لب سرخ و ابروی کمان و ... سخن می گویند؛ اینها در جستجوی شخصیتی زنانه در ذهن خویش هستند. به این طریق فرد عاشق خودش میشود. آنیما همان نقطهای است که افراد را دچار خود جنس گرایی و همجنس گرایی می کند. آنیموس هم شخصیت مردانه یک زن است. حتی شعرا در جستجوی این آنیما و آنیموس گفته اند که گهی هستی و گهی نیستی. مثلاً شاید دیده باشید که بعضی ها که ازدواج هم کرده اند برای خود و پیش خود آوازی را می خوانند که در مورد وصف ابروی کمان و چشمان دلبرو ... است؛ در حالی که آنان ازدواج کرده اند و چرا باید دنبال این صفات بگردند! اینها همان جستجوی آنیما و آنیموس است. خدا فقط ازدواج را قبول دارد زیرا آنیما و آنیموس هیچ نتیجه و بهره ای در تولید مثل ندارند و و زنان و مردان نمیتوانند که با آنیما و آنیموس خود ازدواج کنند. خدا این ارتباطات درونی افراد را نوعی خود جنس گرایی و یا همجنسگرایی معرفی می کند. انگار پرداختن به آنچه که خارج از قوانین خداست به نوعی تغذیه اجنه بحساب میاید. در زمان قدیم به زن و یا مردی که خود جنس گرا بود و با خودش مشغول بود، جن ده میگفتند زیرا از نظر آنان افراد با جن خود ازدواج کرده بودند و این همان آنیما و آنیموس است.
یک بند باز برای حفظ تعادل خود روی طناب، به یک میله نیاز دارد. ما هم برای حفظ تعادل خود در زندگی به زوج نیاز داریم زیرا بدون زوج کار ما مشکل تر می شود. خوردن و خفتن یک نوع نیاز است، اما شیطان با زیرکی تمام نیاز جنسی را به نیاز به لذت جنسی تبدیل کرد و آن را از اصلش تحریف کرد. خدا روشی را برای برطرف کردن هوای جنسی نفس گذاشته است اما شیطان آن را لذت بزرگ می نامد و برای افراد برجسته میکند. در صورت افراط و برجسته کردن نیاز جنسی، این نوع نیاز منحرف میشود و به همین خاطر نیاز به لذت جنسی در قوم لوط به لواط تبدیل شد. زیرا نیاز اصلی انسان نیاز به لذت جنسی نیست بلکه نیاز جنسی وسیله ای است برای بقا و لذت آن هم محدود است. کشیشان مسیحی کلاً هوای نفس را می کشند اما خدا در قرآن آن را رد کرده و راه متعادلی پیش گرفته است مثلاً قبل از پیامبر محمد در شب های ماه رمضان، عمل جنسی حرام بود اما خدا آن را آزاد گذاشت زیرا می دانست که مردم به نفس خود خیانت می کنند. در خیلی از جاها که رهبانیت فراگیر شده، نیاز به لذت جنسی منحرف شده است و بعضی از آنها وارد آنیما و آنیموس درونی خویش می شوند و گرفتار شیطان میشوند. شیطان لذت جنسی را خیلی بزرگ و برجسته کرده است. اما تولید مثل، که هدف اصلی نیاز جنسی است را برجسته نکرده است. در پیری توانایی جنسی افراد کم میشود ولی میل به لذت جنسی همچنان وجود دارد. این نشان میدهد که نیاز به لذت جنسیِ تحریف شده یِ نیاز به عمل جنسی است. نیاز به لذت جنسی جزو هوای نفس است و نیاز به عمل جنسی جزو ضروریات حفظ نسل و بقاست. تفکیک این دو بسیار مهم است. شعرا که در اشعار خود مدام از این هواها صحبت میکنند، فریب لذتها را خورده اند.
در دوران مجردی که زوجیت برای بعضی افراد امکان پذیر نیست، خدا استعفاف و حیا را پیشنهاد می دهد (وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ)؛ زیرا زوجیت برای رشد نفس لازم است اگر کسی به هر دلیلی نتوانست زوجش را پیدا کند، باید حتماً صبر کند و یا حتی کسی که زوج او، زوج واقعی نیست برای برآورده کردن این کمبود باید باز هم به صبر و استعفاف روی آورد. بعضی افراد در اعمال جنسی فقط لذت آن را در نظر دارند و خیلی مواقع درآن طغیان میکنند. وقتی هدف فقط لذت جنسی باشد، بعد از مدتی هوای نفس دنبال همجنسگرایی، خود جنس گرایی و سایر روشها می رود.
تحقیقات نشان داده است که بعضی افراد که حتی با سنگ و یا چاقو خود را میزنند، از این کار به نوعی لذت می برند؛ زیرا این فرد که با چاقو خود را میزند صرفاً لذت گراست. زیرا جن ها و شیاطین چیزی را به لذت تبدیل می کنند که واقعا لذت نیستند و فرد را فریب می دهند. صرفا لذت گرا بودن، ایده خطرناکی است. زیرا شیطان میتواند در حسهای انسان تداخل کند و هر چیزی را به لذت تبدیل کند. صرفا لذت گرا بودن باعث میشود که افراد حتی دچار خود جنس گرائی و همجنس گرائی شوند.
شیطان از نیازهای انسان سوء استفاده می کند اصل نیاز به عمل جنسی را به نیاز به لذت عمل جنسی تبدیل می کند. یا نیاز به زندگی را به نیاز به پول تبدیل می کند. زن فکر می کند که مرد فقط برای پول و حمالی است و مرد هم فکر میکند که زن فقط برای شهوت است و این بزرگترین انحرافی است که در زوجیت اتفاق افتاده است.
فرعون بنی اسرائیل را به بردگی گرفته بود با این روش که مردان آنان را می کشت و زنانشان را زنده می گذاشت؛ در جامعه فعلی ما این روش بسیار ظریف تر انجام می شود به این طریق که خاصیت مردانگی کنار گذاشته می شود و خاصیت زنانگی برجسته می شود. مثلاً شما اگر بعضی فیلم های ایرانی را دیده باشید متوجه خواهید شد که تمام این فیلم ها بر این اساس درست شده اند که زنان باید رئیس خانواده باشند و آنها باید دستور دهند و مرد باید از آنها بترسد و پنهان کاری کند و ... به این طریق خاصیت زنانگی منحرف شده برجسته میشود بدون خاصیت مردانه. در این حالت توازن به هم میخورد و جامعهای ظلم پذیر به وجود می آید. وقتی که خاصیت مردانه و یا خاصیت زنانه در یک جامعه ضعیف شود؛ توازن زوجیت در آن جامعه به هم میخورد.
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ ﴿۶﴾
و [به خاطر بیاور] هنگامى را که موسى به قوم خود گفت نعمت خدا را بر خود به یاد آورید آنگاه که شما را از فرعونیان رهانید [همانان] که بر شما عذاب سخت روا مى داشتند و پسرانتان را سر مى بریدند و زنانتان را زنده مى گذاشتند و در این [امر] براى شما از جانب پروردگارتان آزمایشى بزرگ بود (۶)
در جوامع اروپایی، خاصیت زنانگی فوق العاده برجسته می شود؛ مثلاً کوچکترین بی اهمیتی به زن و یا حتی بچه ها، مرد را به دادگاه خانواده می کشاند و باید مرد مدت ها تلاش کند تا خلاف آن را ثابت کند. مرد به ناچار به آنچه که جامعه اجبار می کند تن میدهد و بعضی خاصیتهای مردانگی را در خود می کشد و ذلیل می شود. این حالت نه تنها به سود زن نیست بلکه به ضرر اوست زیرا تغییر در زوجیت تغییر در خلقت خداست و تغییر در خلقت خدا یعنی به هم زدن توازن زندگی و عدم آرامش در آن زندگی.
متاسفانه احادیث زیادی در مورد زوجیت گفته شده است که همگی از اساس غلط هستند. مثلاً حدیث می گوید ازدواج نیمه دین است یا اینکه یک جای دیگری گفته میشود که اگر من دستور میدادم که زن فردی غیر از خدا را سجده کند دستور میدادم که زن شوهرش را سجده کند! این کلمات کج و معوج واقعاً از طرف محمد رسول خدا نیستند. یا جای دیگری می گوید نکاح سنت من است. آیا قبل از پیامبر محمد نکاح و ازدواج نبوده است؟ به قول قرآن، پدر زن موسی به او می گوید که من یکی از این دو دختر خویش را به نکاح تو در میاورم.
قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِکَ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۲۷﴾
[شعیب] گفت من مى خواهم یکى از این دو دختر خود را [که مشاهده مى کنى] به نکاح تو در آورم به این [شرط] که هشت سال براى من کار کنى و اگر ده سال را تمام گردانى اختیار با تو است و نمى خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاء الله از درستکاران خواهى یافت (۲۷)
پس چطور حدیث می گوید که نکاح سنت پیامبر محمد است! این تفکرات منحرف در احادیث فراوان یافت میشود و نمی گذارد مردم مفاهیم قرآنی را متوجه شوند. شیطان بوسیله گسترش حدیث ، توانست قرآن را مهجور کند.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت سی و پنجم)
عشق (بخش پنجم(صفات تقلبی))
خدا وقتی انسان را آفرید، آنان را این گونه قرار داد ، تا زنان نوزادهایشان، هر چند زشت، را دوست داشته باشند و اگر اینگونه نبود، زحمات حمل و نگهداری یک نوزاد را متقبل نمی شدند. در این زمینه، یک زن انتخابی ندارد که بچه اش را دوست داشته باشد یا نداشته باشد؛ یعنی یک زن نمیتواند این صفت را از خود بیرون کند. اما شیطان روشهایی برای خنثی کردن این نوع صفات خدادادی در زنان پیدا کرده است. شیطان تلاش دارد تاکه ارزشها و صفات خودش را جایگزین ارزشها وصفات خدادادی کند . مثلاً شیطان ارزشهایی با عنوان حسادت زنانه را عادی جلوه میدهد. طوریکه خیلی از زنان متاسفانه این نوع حسادت را بین خود به عنوان یک ارزش خدادادی قبول کردهاند. بنابراین زنان بخاطر کور کردن چشمان حسود سایر زنان وارد رقابت مُد میشوند؛ و به این طریق همدیگر را به سخره می گیرند . وقتی از زنان درباره آرایشهای غیر طبیعی سوال میشود، آنان اقرار میکند که بیشتر آرایش های غیر طبیعی و هزینه بردار، بخاطر چشم و هم چشمی با زنان دیگر است و به خاطر تحریک حسادت سایر زنان است و به خاطر مردان نیست. خدای مهربان در آیه قرآن، این نوع رقابت ناسالم بین زنان را نمی پسندد و آن را رد میکند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)
شیطان می خواهد برای مردان صفات جایگزین درست کند و همچنین برای زنان. مثلاً غیرت قبیله ای را جزو صفات مردانه به حساب می آورد؛ حسادت را جزو صفات زنانه. چشم و هم چشمی را جزو صفات زنانه به حساب می آورد، در حالیکه اینها از آن صفاتی هستند که خدا نمی پسندد، بلکه صفات شیطانی هستند که شیطان با زیرکی تمام، آن را جایگزین صفات خدادادی و فطری میکند. به این طریق شیطان مردم را وارد یک بازی می کند تا وظیفه اصلی را از آنها بگیرد؛ مثلاً زن برای اینکه ثابت کند که زن است حسادت می کند و مرد برای اینکه ثابت کند که مرد است داد می کشد و دستور میدهد. در سیستم های شیطانی زنان و مردان با این نوع صفات و رفتارها ، خود را ثابت میکنند و نمایش میدهند. در حالیکه در سیستم رحمانی اینطوری نیست. ارتباطاتی که بین زن و مرد است، در سیستم شیطانی براساس افراط و تفریط ساخته میشوند و هیچوقت حالت تعادل ندارند.
متاسفانه زندگیهای امروزی براساس کسب لذت تشکیل میشود. مثلا در یک خانواده ای، زن ، مرد را برای ایجاد لذت میخواهد. یکی تعریف میکرد که زندگی مشترک با زنش طوری شده است که او مثل یک نوکر برای زنش عمل میکند. برای مهمانی هایی که زنش ترتیب میداد، مرد فقط وظیفه اش خرید و هزینه کردن بود؛ تا زنش از این مهمانی و تفاخر در آن لذت ببرد. این مورد برای مردان هم صدق میکند. بعضی مردها زن را برای این میخواهند که در مهمانی ها غذا بپزد و از مهمانان و رفقای مرد پذیرایی کند، تا مرد از این جمع لذت ببرد. لذت بردن به قیمت به برده گرفتن زوج. خدای مهربان لذتهایی در زندگی گذاشته است ولی بر طبق قرآن، هدف از زندگی، لذت نیست. ما موقع خوردن آب چشمه در طبیعت لذت می بریم ولی هدف اصلی از خوردن آب، لذت نیست؛ بلکه تامین آب بدن است. حتی دفع ادرار و مدفوع از بدن همراه با لذت است ولی هدف از آن خارج شدن مواد سمی و زاید از بدن است. لذت فقط جنبه حاشیه ای آن است و اصل نیست. شیطان این مورد را برای بشر منحرف کرده است و اینطوری در ذهن مردم انداخته است که هدف اصلی زندگی، لذت بردن است. شیطان در مسائل جنسی هم، لذت آن را برجسته کرده و بقیه موارد را کم رنگ میکند. وقتی هدف اصلی زندگی لذت باشد؛ هر چیزی که این لذت را برای بشر تولید کند، مجاز است. بنابراین برای یک مرد، لذت مصرف مخدر و مشروبات الکلی ، به هدف اصلی در زندگی تبدیل میشود و زوجیت را در خانواده از بین می برد. و یا یک زن ، لذت حضور در مهمانی ها را بر زوجیت و زندگی مشترک ترجیح میدهد.
لذتهای متفاوت، حسهای تقریبا یکسانی را در همه موارد به افراد میدهند. اما شیطان بعضی ها را برجسته میکند و بعضی ها را نه. افراد لذت گرا، ممکن است که همان لذتهای جنسی را در هم جنس گرائی و خود جنس گرائی بیابند. به هر حالت هدف اصلی آنان، لذت است. تمام همجنس گرایان بخاطر لذت به این سمت کشانده میشوند. زنا یک موضوع کاملا مبتنی بر لذت است که لذت عمل جنسی در آن به شدت برجسته شده است.
اکثر مردم بر اساس غرایز منحرف جنسی و منحرف عاطفی، چه مرد و چه زن، آنقدرها دوست داشتنی نیستند که ما تصور میکنیم. متاسفانه در سیستم شیطانی، مردان طوری برنامه ریزی شده اند که باور کنند لذت رابطه جنسی و عشق کلید خوشبختی در زندگی است، درحالیکه اینطوری نیست و خوشبختی و بدبختی انسان نتیجه وجود و یا حذف خدا از زندگی هاست. بازهم در اینجا متاسفانه زنان از نظر اکثریت مردان به یک شیء جنسی تبدیل شده اند و به چشم یک شیء جنسی نگاه کرده میشوند. وقتی زنان به چشم یک شیء جنسی نگاه کرده شوند، در آنصورت رابطه با او مثل خودجنس گرائی و یا همجنس گرائی است. دانشمندان علم روان ثابت کرده اند که ماهیت زنا و هم جنس گرائی یکی است.
بعضی از مذهبیون اسلامی تفکرات منحرفی در مورد مسائل جنسی دارند و اعتقاد دارند که رابطه جنسی بالاترین تجربه ای است که زندگی ارائه داده است! حتی آنها براین اساس تمام اهداف یک جوان را در این خلاصه میکنند. آنها واقعیتهایی را به یک جوان میگویند که هیچوقت به نتیجه نخواهد رسید. سنت گرایان بنابر عقیده غلط که اصلا با آیات قرآنی سازگار نیست، فکر میکنند بین زن و مرد باید عشق باشد. تبلیغ عشق که در مذاهب اسلامی تبلیغ میشود، آخر و عاقبت خوبی ندارد. زیرا عشق در واقع روی دیگر همجنس گرائی است. زیرا همجنس گرایان روی جذابیت جنسی خویش تمرکز میکنند و روی آن مانور میدهند. بدون جذابیت جنسی، رابطه همجنس گرائی بی معناست. عشق در زندگی هم براساس جذابیت جنسی تعریف شده است. شعرای اسلامی وقتی در مورد زنان صحبت میکنند، همگی از یک سری خصوصیات جنسی و قیافه زنان صحبت میکنند و اسم آن را عشق می نامند. در یکی از آهنگهای فارسی میگفت :
اگر
آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و
بخارا را
پرستش صفات جنسی زنانه ، در اشعار ترویج میشود و در اکثر آهنگها و اشعار به آن پرداخته میشود . در حالی که واقعا رابطه جنسی بخش بسیار کوچکی از زندگی را تشکیل میدهد. پرستش صفات جنسی زنان به معنای احترام به زنان نیست؛ بلکه به معنای پرستش آن صفات است و لاغیر. زنان این موارد را درک میکنند و در نتیجه بخاطر این خواسته مردان، که برای آنها غیر فطری است؛ دنبال قدرت و پول میروند و مردان هم از قدرت و پول برای داشتن این صفات جنسی بهره می برند. زنان بجای ارائه صفات واقعی زنانه و مادرانه ؛ دنبال این نوع صفات جنسی هستند و وقت خود را تلف میکنند. این نوع روابط در اشعار بسیار بزرگ شده است . مثلا در قدیما به زنان که خیلی زیبا بودند، میگفتند قبله من و یا بت من.
به خداوند ِ تو سوگند ، خداوند ِ منی
تانفس،گرم وتپِش هست،تو دلبند ِمنی
هرکجا جای قَسَم بود، به نامت خوردم!
که تو،خودپاکترین قبله و سوگندِ ...
به این طریق عشق و توهمات مربوطه منجر به یک نوع بت پرستی میشود. آدم و حوا تا زمانی که به زمین منتقل نشدند، متوجه لخت شدن خود نشدند، زیرا در بهشت نیازها طور دیگری برآورده میشد. اما از آن موقع که به زمین منتقل شدند، مشکلات زیادی در این مورد پیدا کردند. شیطان لذتها را جای نیازها گذاشت و در هر چیزی لذتها را برجسته میکند و نسل بشر را به گمراهی می کشاند.
بعضی جاها شاید دیده باشید که مردم مسابقه پرخوری می گذارند و هر کسی بیشتر بخورد، برنده میشود و حتی گاهی فرد مریض شده و یا هر چه خورده است بالا می آورد. البته این فقط یک مسابقه است و بیشتر جنبه شوخی دارد و نمی توان زندگی را روی این ایده ها بنا نهاد. مسائل جنسی هم نیاز مشخصی است و نباید در آن افراط کرد و آن را به یک بت تبدیل کرد و در آن اسراف کرد. بیشتر بیماریهای بشر از این موضوع بر می خیزد که مردم نیازها را به لذتها تبدیل میکنند. معمولا غذاهای شور و یا شیرین و یا چرب ، خوشمزه ترند و لذت بیشتری دارند؛ اما بعد از مدتی ، افراد دچار بیماریهای جسمی میشوند.
یکی بود که در مهمانی هایی که در غذایشان از گوشت قرمز استفاده نکرده بودند، نمی رفت و هیچوقت غذایی غیر از گوشت قرمز نمی خورد. او خودش را به یک لذت خاص ، عادت داده بود و در این حالت او نیاز بدنی اش را در نظر نمی گرفت و صرفا لذت گرا بود. خدا در آیه قرآن اشاره میفرماید که لذت گرایان به خدا ایمان ندارند و به نوع غذاهایی که فقرا مصرف میکنند، هیچ تمایلی ندارند. زیرا غذاهای فقرا ساده تر و لذت کمتری دارند.
وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳۴﴾
و به خوردن طعام مسکین تمایلی ندارد (۳۴)
مردم متاسفانه در زندگی مشترک لذت پرستند و از زن و یا مردشان صرفا لذت میخواهند و زندگی آنان بر محور لذت می باشد و این روش اشتباه است. در حالیکه زندگی زوجین براساس قرآن ، لذت محور نیست و بلکه سکون یافتن و آرامش یافتن است (لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا).
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۲۱﴾
و از نشانه هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى اندیشند قطعا نشانه هایى است (۲۱)
ناگفته نماند که خدای مهربان در عمل جنسی و خوردن و آشامیدن هم لذتهایی قرار داده است ولی خدا نگفته است که ای مردم شما این کارها را برای لذت انجام دهید. فروید روانشناس مشهور می گوید که انسان هر چه بیشتر لذت ببرد، زندگی آینده او بهتر خواهد بود. اما این تفکر فروید کاملا اشتباه است. فروید عدم لذت در دوران کودکی را نوعی کمبود به حساب می آورد و او میگوید که عدم لذت در دوران کودکی، باعث ایجاد مشکلاتی در بزرگسالی خواهد شد. در حالیکه برجسته کردن لذتها در امور زندگی، نوعی اعتیاد است. این نظریه فروید فقط برای کسانی صادق است که لذت گرا باشند.
همگی مردم میدانند که نوشیدن نوشابه مضر است ولی بااین حال مینوشند، زیرا گلوکز موجود در آن، باعث آزاد شدن فوری انرژی در بدن شده و لذتی را به فرد میدهد. بنابراین لذت گرایی باعث میشود که آدمی ، خوراکیهای مضر هم بخورد و خود را دچار چاقی و بیماریهای دیگر کند. این مورد برای اعمال جنسی هم صدق میکند. آنجا که خدا میفرماید بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، منظورش لذتگرایی است. زیرا لذتگرایی باعث اسراف خواهد شد. مردم دوست دارند مدام لذتها برایشان تکرار شود و در نتیجه در آن زیاده روی و اسراف میکنند.
یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿۳۱﴾
اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لى] زیاده روى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمى دارد (۳۱)