اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
1) جهنمیان در جهنم هم دچار توهماتند
جهنمیان به راه و روشی که در دنیا داشته اند، ایمان کامل دارند. آیه زیر نشان میدهد که جهنمیان از راه خود کامل مطمئنند.
وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ ﴿۶۲﴾
و مى گویند ما را چه شده است که مردانى را که ما آنان را از [زمره] اشرار مى شمردیم نمى بینیم (۶۲)
یعنی افراد جهنمی ، کسانی را که در این جهان اشرار می شمردند، در جهنم نمی بینند و از این موضوع تعجب میکنند و برای آنها غیر قابل باور است. این نشان میدهد که اشرار شمردن مردان پاک، از سر دشمنی و عداوت نبوده است؛ بلکه واقعا آنها را بی ایمان می شمرده اند و حتی این ایده ها و توهمات به جهنم هم راه پیدا میکند.
2) پسر نوح
زمانی که طوفان شروع شده بود و نوح فرزندش را برای آخرین بار به سوی خدا دعوت کرد، او پسرش را "پسرکم (یا بنی)" صدا کرد. میخواست او را به حالت بچگانه صدا بزند تا شاید که پسرش دلش به رحم آید و به طرف خدا برگردد. نوح نسبت به خانواده اش دل رحم بود ولی چه میشود کرد که این حربه هم کارساز نبود. پسر نوح شقی بود و از رحم چیزی نمی دانست. او محبت و توجه پدرش را درک نمیکرد و بی توجه بود. او در جواب نوح گفت که من به کوه پناه میبرم زیرا کوه مرا از آب حفاظت میکند. پسر نوح نمیدانست که کوه و آب فرقی ندارند. هر دو تحت امرخدایند. انسان در زمین بیگانه ست و زمانی که عذاب خدا بیاید، کوه و آب و دره و آتشفشان و باد و ... همگی تحت امر خدایند و با هم هماهنگند و کسی نمی تواند از عذاب خدا در کره زمین فرار کند. تمام عوامل در کره زمین برای انسانهای تبعیدی هماهنگند و انسان نمیتواند از چنگال این عوامل فرار کند، مگر اینکه خدا رحم کند.
وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا وَلَا تَکُنْ مَعَ الْکَافِرِینَ ﴿۴۲﴾
و آن [کشتى] ایشان را در میان موجى کوه آسا مى برد و نوح پسرش را که در کنارى بود بانگ درداد اى پسرک من با ما سوار شو و با کافران مباش (۴۲)
قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ ﴿۴۳﴾
گفت به زودى به کوهى پناه مى جویم که مرا از آب در امان نگاه مى دارد گفت امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارنده اى نیست مگر کسى که [خدا بر او] رحم کند و موج میان آن دو حایل شد و [پسر] از غرق شدگان گردید (۴۳)
یکی میگفت که ( جهنم وجود ندارد، زیرا چطوری خدا راضی میشود که من به بهشت بروم و بچه ام، جگر گوشه ام به جهنم برود؛ آیا آنوقت من در بهشت زجر میکشم یا خوشی؟! وقتی می بینم که بچه ام در جهنم زجر میکشد، منم دیگر در بهشت خوش نیستم!!)
شاید چنین دیدگاهی از اینجا ناشی میشود که آدمها فقط خودشان را در نظر میگیرند. آیا قابیل که برادرش، هابیل را کشت، نباید مجازات شود، زیرا تا آدم و حوا پدرو مادرشان در بهشت ناراحت نشوند! هرکسی در این جهان مسئولیت اعمال خویش را باید بپذیرد و گرنه عدالت بی معناست. شاید چنین چالشهایی در زندگی هرکسی پیش آید ولی بطور منطقی باید جوابی برای آن یافت. نوح برای پسرش از خدا میخواهد که او را نجات دهد؛ نوح میگوید خدایا پسرم جزو خانواده من است! اما خدا میفرماید که ای نوح از جاهلین مباش و چنین درخواستی نکن، زیرا پسرت دیگر جزو خانواده تو نیست. این آیه نشان میدهد که انساب نزد خدا تا وقتی معنا دارد که صالح باشند و گرنه کسی که خدا را نخواهد، دیگر شایستگی بهشت را ندارد.
وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ ﴿۴۵﴾
و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از کسان من است و قطعا وعده تو راست است و تو بهترین داورانى (۴۵)
قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿۴۶﴾
فرمود اى نوح او در حقیقت از کسان تو نیست او [داراى] کردارى ناشایسته است پس چیزى را که بدان علم ندارى از من مخواه من به تو اندرز مى دهم که مبادا از نادانان باشى (۴۶)
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۴۷﴾
گفت پروردگارا من به تو پناه مى برم که از تو چیزى بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزى و به من رحم نکنى از زیانکاران باشم (۴۷)
3) کووید 19
مبدا کووید 19 از خفاش بوده است. خیلی جالب است که خفاش یکی از جانداران موثر و مفید برای حفاظت از مزرعه ها و طبیعت است. دانشمندان محیط زیست به این نتیجه رسیده اند که خفاش بسیاری از آفتهای طبیعت را از بین میبرد. این نکته حاوی پیام بسیار مهمی است که ویروس کووید 19 ، بیشتر برای دفاع از طبیعت و جانداران آن بوجود آمد. اینبار خفاش انسانها را به عنوان آفت طبیعت هدف قرار داد! خفاشها روزانه شش هزار نوع حشره را کنترل میکنند و باعث میشوند آفتها از بین بروند و طبیعت تعادل پیدا کند. به قول یک فعال محیط زیست، اگر خفاشها نباشند کاکتوسها و گیاهان بیابانی نمیتوانند گردهافشانی کنند و در نتیجه از بین میروند و اگر از بین بروند، خاک بیابانها و دشتها موجب ایجاد ریزگردها و گرد و غبار میشود. جانداران روی زمین بغیر از انسان، در مقابل تعدی و طمع انسان بسیار صبور هستند و لی بعضی مواقع جانداران روی زمین برای دفاع ا ز همان طبیعت، به امر خدا دست بکار میشوند و البته چاره ای جز این نیست. همانطور که خفاشها ، برای طبیعت لازمند، کووید 19 هم برای طبیعت لازم بوده است و مرحله ای از مراحل دفاع از طبیعت بوده است.
4) فرعون
فرعون و سایر متکبرین تبعید شده به زمین، از آنجا که به خدا و روز آخرت ایمان ندارند، عباراتی که در مورد بهشت فردوس بکار میرود، را در مورد ملک خویش در زمین بکار می برند. مثلا عبارت ( تجری من تحتها الأنهار) را برای ملک فانی خویش در زمین بکار می برند. این عبارت در مورد بهشت برین بکار برده شده است.
وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿۵۱﴾
و فرعون در [میان] قوم خود ندا درداد [و] گفت اى مردم [کشور] من آیا پادشاهى مصر و این نهرها که از زیر [کاخهاى] من روان است از آن من نیست پس مگر نمى بینید (۵۱)
و فرعون در میان قوم خود ندا در داد و گفت اى مردم کشور من آیا پادشاهى مصر و این نهرها که از زیر کاخهای من جاری است از آن من نیست؟ فرعون و متکبرین دنبال اعتلا در زمین هستند. آنها به خیال خود همان شرایط بهشت را در روی زمین برای خود بوجود آورده اند، البته به قیمت بردگی زیردستان خود. در حالیکه آنها به زمین تبعید شده اند و دلیل اصلی تبعید به زمین هم ، اینجور ظلم و جورها بوده است. فرعون و آل فرعون آنچنان غرق در زمین بودند که چندین نشانه از طرف خدا (طوفان، هجوم ملخها، شپش، قورباغهها و قرمز شدن آبها و خون و کمبود محصولات و ...) را نادیده گرفتند و سرانجام به عذاب نهایی دچار شدند و غرق شدند. عذابهای اولی فقط جهت هشدار بوده است و پیش نیاز عذاب نهایی بوده است و البته این نوع پیش عذابها در مورد تمام عذابهای ملل دیگر هم صدق میکند. آیا کم آبی، مشکلات اقتصادی، گرانی، بیکاری، گرد و غبار، آلودگی هوا، خشک شدن دریاچه ها و کمبود محصولات و ... در جامعه ما، پیش نیاز یک عذاب بزرگ نیست؟ متاسفانه فرعون پیش عذابها را نفهمیدند و درکش نکردند و بدبخت شدند.
5) قارون
آنچه که ما از کره زمین با خود میبریم، ساختمان و پول و مادیات نیست، بلکه اعمال ماست که با همراه میشود. هر آنچه ما در کره زمین جمع کرده ایم، در همین کره زمین میماند و کسی نمیتواند اپسیلونی از آن خارج کند. نمونه چنین افرادی در قرآن ذکر شده است به اسم قارون که گنج های زیادی جمع آوری کرده بود. ولی بعلت ستمهایی که بر مردم روا میداشت و بعلت اینکه از چیزهایی که خدا به او داده بود، به مردم دیگر نمی بخشید، خدا او و ثروتش را در زمین فروبرد. گنج قارون از زمین استخراج شده بود ولی در نهایت به همان زمین برگشت و البته صاحبش را هم با خودش غرق کرد.
إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ ﴿۷۶﴾
قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهاى آنها بر گروه نیرومندى سنگین مى آمد آنگاه که قوم وى بدو گفتند شادى مکن که خدا شادى کنندگان را دوست نمى دارد (۷۶)
وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿۷۷﴾
و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنانکه خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین فساد مجوى که خدا فسادگران را دوست نمى دارد (۷۷)
قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعًا وَلَا یُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ﴿۷۸﴾
[قارون] گفت من اینها را در نتیجه دانش خود یافته ام آیا وى ندانست که خدا نسلهایى را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مال اندوزتر بودند و[لى این گونه] مجرمان را [نیازى] به پرسیده شدن از گناهانشان نیست (۷۸)
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ﴿۷۹﴾
پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد کسانى که خواستار زندگى دنیا بودند گفتند اى کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده مى شد واقعا او بهره بزرگى [از ثروت] دارد (۷۹)
وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ ﴿۸۰﴾
و کسانى که دانش [واقعى] یافته بودند گفتند واى بر شما براى کسى که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است و جز شکیبایان آن را نیابند (۸۰)
فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِینَ ﴿۸۱﴾
آنگاه [قارون] را با خانه اش در زمین فرو بردیم و گروهى نداشت که در برابر [عذاب] خدا او را یارى کنند و [خود نیز] نتوانست از خود دفاع کند (۸۱)
وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ ﴿۸۲﴾
و همان کسانى که دیروز آرزو داشتند به جاى او باشند صبح مى گفتند واى مثل اینکه خدا روزى را براى هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ مى گرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را [هم] به زمین فرو برده بود واى گویى که کافران رستگار نمى گردند (۸۲)
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۸۳﴾
آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (۸۳)
تجربه و تاریخ ثابت کرده است که گاهی آدمیزاد تبعید شده، گنجهایی از طلا در زمین برای خود جمع میکند و البته در 90 درصد موارد به درد خودش نمی خورد. شما میتوانید خودتان آزمایش کنید. نصف ثروتتان را به طلا تبدیل کنید و آن را در جایی مخفی کنید و بمدت بیست سال نگهدارید؛ بعد از طی بیست سال ، متوجه شده اید که زندگی شما بدون آن قطعه طلا هم سپری شده است! ، آن قطعه طلا در زندگی شما تاثیری نداشته است. دقیقا به این خاطر است که در اندوختن ثروت باید به حلال بودن آن بسیار توجه کرد، زیرا واقعا شایسته نیست و ارزشش را ندارد که بخاطر چیزی که فایده ای برات نداره ، ایمانت را از دست دهید.
انسانهای مومیایی کشف شده از قشر فقرا نبوده اند، بلکه همگی از افراد ثروتمند و سلاطین زمان خویش بوده اند. بشر تبعید شده، برای ادامه زندگی روی کره زمین دست به مومیایی کردن خویش هم زده است و فکر کرده است که به این طریق آینده خویش را تضمین میکند! هیچ جاندار دیگری بغیر از انسان، چنین تصوری در مورد زمین ندارد. اگر چه آنها بومیهای زمین هستند و بهتر از ما زمین را درک میکنند.
6) خوشبختی از نگاه تبعید شده ها
قارون در یک مراسم جشن برای تفاخرو خودنمایی، زیور آلات خویش را به مردم مینمایاند؛ تعدادی از مردم میگفتند که قارون چقدر خوشبخت است، ای کاش ما هم مثل اوخوشبخت بودیم! این تصور مردم در مورد خوشبختی جالب است! هر آنچه که می بینند ، به خوشبختی تعبیر میکنند. در حالیکه خود قارون، ثروتش را بخاطر تفاخر و خودنمایی نمایش میداد و حس خودنمایی خویش را ارضا میکرد. خودنمایی یک حس شیطانی است و قارون داشت یک حس شیطانی را در وجود خویش ارضا میکرد و اصلا تعداد گنجینه های خویش برایش مهم نبود و حتی تعدادش را هم نمیدانست. ولی مردم فقط در آنچه که میبینند قضاوت میکنند و واقعیتها را توجه نمیکنند. مثل یک معتاد که در حین مصرف مواد مخدر، نعشه میشود و حرفهای گنده گنده میزند. در این حالت مردم فکر میکنند که او چقدر داناست! در حالیکه فرد معتاد فقط دارد خودش را ارضا میکند و به آنچه که میگوید ایمان ندارد و عمل هم نمی کند.
بعد که خانه قارون و گنجهایش در زمین فرو رفتند، همان عده از مردم اینبار گفتند که: واى مثل اینکه خدا روزى را براى هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ مى گرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را هم به زمین فرو برده بود! این طرز تعویض رفتارها و گفتارها، نشان از این دارد که بشر تکلیفش را با خود مشخص نکرده است و هنوز نمیتواند بپذیرد که زمین محل آزمایش است. تعریف خوشبختی از نگاه بشر تبعید شده، بسیار متغیر است زیرا بشر به آنچه که می بیند توجه میکند و به آن حسادت می ورزد. در این جا بشر باز هم صفت شیطانی به اسم حسادت را در وجود خویش ارضا میکند. تمام تعبیرهای بشر از خوشبختی، از یک سری صفات شیطانی نشات میگیرد. ما در زندگی خویش در کره زمین، اگر صفات خدایی مثل بخشش، گذشت، مهربانی، خوش خلقی و ... را در خود تقویت کنیم؛ در آن صورت به همان بهشت گمشده خویش بر میگردیم؛ اما اگر صفات شیطانی مثل بخل، حسادت، طمع، ریا، خودنمایی و ... را در خود تقویت کنیم؛ در آن صورت شایستگی به بهشت رفتن را نداریم . اگر این صفات شیطانی در انسان قوی شود، نیاز به آبیاری دارد و بشر را معتاد خویش میکند. و در آنصورت بشر در یک سیکل باطل صفات شیطانی گیر می افتد و خوشبختی معنایش را از دست میدهد. او بعد از مدتی متوجه میشود که به جای خوشبختی به یک سری صفات شیطانی، از جمله بخل، خودنمایی، ریا و ... روی آورده است. دقیقا به این خاطر خدا می فرماید که به زمین نچسبید و الا شیطان کاری میکند که در همان زمین قورت داده شوید.
7) سیستم ایمنی
این یک واقعیت است که سیستم ایمنی بدن انسان تبعید شده ، به نسبت سیستم ایمنی بدن جانداران بومی زمین، کم و کاستیهای زیادی دارد. بسیاری از مردم در طول روز همیشه خسته اند. یکی از دلایل آن این است که سیستم ایمنی بدن انسان در تلاش برای دفاع از خود است و خیلی از مواقع بزحمت می افتد و باعث کسلی و خستگی مداوم بدن میشود و سطح انرژی ما پایین می آید. از یک طرف دیگر بیماریهای روحی روانی، افراد تبعید شده به زمین را تهدید میکند. شیطان متاسفانه تلاش دارد که مردم را دیوانه کند. حتی متشخص ترین انسانها هم در حین بحثهای اجتماعی و یا خانوادگی، کنترل خویش را از دست میدهند و بسیاری از مردم از این نوع بیماریهای روانی ؛ که به وسیله آن به روان خویش حمله میکنند، آگاه نیستند. غفلت از خدا و دستورات خدا باعث این چنین اتفاقاتی است. زندگی و جهان بینی ما در زمین باید براساس دستورات خدا باشد و لاغیر.
8) حیات دنیا
زندگی روی کره زمین، در قرآن حیات دنیا نامیده شده است. "دنیا" در قرآن به معنای پایین و دون است. یعنی زندگی در پایین و یا زندگی پست. این دقیقا مهمترین دلیل بر تبعیدی بودن ماست و نشان میدهد که زندگی روی کره زمین بسیار پست و ناچیزه به نسبت جایی که قبلا آنجا بودیم.
9) پرندگان
بومیهای زمین در استفاده از آب، کاملا بهینه عمل میکنند. یک پرنده از قطرات آبی که ما بی ارزش میپنداریم، مینوشد. آنها طریقه گذران زندگی در زمین را میدانند.
در تبعیدگاه آخری، جهنم، پرندگان و جانداران بومی زمین وجود ندارند و فقط انسانها و اجنه حضور دارند. زیبا بودن نسبی زمین هم بخاطر حضور پرندگان و سایر موجودات غیر از انسان است. اگر چنین موجوداتی در محیط زندگی وجود نداشته باشند، واقعا زجرآور است.
10) هیتلر
بررسی هیتلر و ایده هایش شاید بهترین عبرت باشه برای تبعید شده ها تا که در طریقه زندگی خویش بازنگری انجام دهند. بعضی تفکرات پوپولیستی که در ظاهر ساده هستند ولی عواقب بسیار خطرناکی در آینده خواهند داشت. برای نمونه توجیهات هیتلر برای کشتار اسلاوها و یهودیان را بخوانید.
هیتلر و همکارانش معتقد بودند که : زمانی که در جبههها بهترین فرزندان کشور فنا میشوند دستکم باید در درون کشور حشرات (منظورش کسانی بود که در جنگ هیتلر را همراهی نمی کردند) از میان برداشته شوند! هیتلر آدمهایی که با حزب او همکاری نمی کردند را بی مصرف و خطرناک خطاب میکرد. آنها بسیاری از کودکان محله های یهودی نشین و اسلاوها را بی مصرف و در نتیجه "خورندگان بی فایده" قلمداد می کردند. یهودیها اصولا در هر کشوری که بوده اند، خود را متعلق به آن کشور نمی دانستند و دنبال اهداف مذهبی خویش بوده اند. به همین خاطر هیتلر کینه خاصی نسبت به این قشر از مردم که با هیتلر بیعت نمی کردند، در دل داشت و بعدا تعداد زیادی از این اقشار را قتل عام کرد. این اتفاق برای بنی اسرائیل در طول تاریخ گذشته مصر هم اتفاق افتاده بوده است. فرعون بنی اسرائیل را به بندگی و بردگی گرفته بود زیرا بنی اسرائیل تعلق خاطری نسبت به فرعون نداشتند. اگر سیاستهای فرعون را قبول می کردند ، مثل آل فرعون میشدند ولی بنی اسرائیل با تفکرات فرعون همراهی نکردند و به همین خاطر فرعون آنان را از همه چیز محروم میکرد و آنان را به بردگی میگرفت.
11) حیوانات در قرآن
از نظر قرآن، تمام جانداران و حیوانات خدا را سجده میکنند و او را تسبیح میگویند. اما ممکن است که بعضی بگویند پس چرا خدا به صدای کره الاغ میگوید انکر الاصوات؟
در توضیح باید گفت که بعضی خصوصیات در وجود حیوانات هستند که برای یک انسان ناخوشایند است و البته برای موجودات دیگرلزوما ناخوشایند نیست. زیرا همه آیتمهای زمین با بشر مناسب نیست؛ بشر تبعید شده است و قرار نیست تمام خصوصیات موجودات زمین مناسب و خوشایند بشر باشند.
بنابر این نباید در مورد حیوان ها با منطق انسانی قضاوت کنید چون حیوان ها مقهور طبیعت هستند و چرخه غریزی خود را طی میکنند؛ اگر صفت بدی در یک حیوان موجود است، جزو خاصیت اوست و غریزی است و عمدی در کار نیست. مثلا صدای کره الاغ ناخوشایند است؛ موش موذی است؛ گربه بی صفت است؛ سگ وفادار است؛ گرگ درنده است؛ اینها خاصیت طبیعت زمین است و طبیعت زمین مثل طبیعت بهشت کامل و ایده آل نیست. زیرا قرار بوده است محل تبعید شده ها باشد؛ به همین خاطر حیوانات زمین هم تمام صفاتشان به مذاق ما خوشایند نیست. در قرآن، لقمان به پسرش توصیه میکند که صدایش را مثل صدای کره الاغ بلند نکند؛ این توصیه برای یک انسان بوده است و نشان میدهد که خصوصیت انکر الاصوات بیشتر در میان انسانها رایج است. حتی در مجادله های خانوادگی، بلند کردن صدا مهمترین علت مشاجره هاست.
مثلا بهانه گیری ، عادت مناسبی نیست. اما خیلی از بچه ها بهانه گیرند. بهانه گیری برای یک بچه عیب نیست ولی برای یک فرد بزرگ ، ناپسند است، زیرا بچه هنوز به فهم کامل نرسیده است. صدای بلند برای یک کره الاغ عیب نیست ولی برای یک انسان بسیار ناپسند است. وقتی میگوئیم مثل بچه بهانه گیر است؛ قصدمان توهین به بچه نیست؛ بلکه فقط تشبیه کلامی است جهت رساندن مفهوم آنچه که در دل داریم.
خدا به چهارپایان اهلی در قرآن انعام میگوید. مثل گاو، گوسفند، خر، بز، شتر و... اما باید توجه شود که چهارپایان اهلی، رام و مطیع انسانند. مثلا شاید شنیده باشید که میگویند مثل گوسفند دنباله رو هر چیزی نباش. ولی از یک نظر باید بدانیم که حلقه به گوش بودن و مطیع بودن گوسفند یک نعمت است برای ما انسانها. زیرا اگر یک گاو و یا یک گوسفند، مطیع ، بهره ده، بدون توقع و حلقه به گوش نباشد، چه کسی میتوانست شیر آنها را بدوشد! اگر یک گاو مثل یک شیرو یا یک روباه حمله گر، سیاست باز و زیرک باشد؛ دیگر در آن موقع تحت کنترل انسان قرار نمی گرفت و هیچ فایده ای نداشت. عده ای در هندوستان، گاو را مقدس و مایه برکت میدانند و گوشت او را بر خود حرام میدانند. در هندوستان گاو بجای اینکه به انسانها فایده برساند، بیشتر سربار آنهاست. اگر گاو برکت دارد، بخاطر شیرش، گوشتش، پوستش و ... است.
در میان یک خانواده هم این قاعده ها برقرار است. تفاوت زن ومرد، تفاوت بزرگ و کودک ، تفاوت انسان و انعام، تفاوت اهلی و وحشی؛ اینها همگی جزو ذات زمین است. مثلا چندین نفر نمیتوانند یک شیر یا یک فیل را کنترل کنند، ولی یک چوپان میتواند هزاران گوسفند را کنترل کند. حلقه به گوش و مطیع بودن گوسفند یک نعمت است برای ما. زیرا مفید بودن گوسفند و گاو و خر در اطاعت بی چون و چرا بودن آنهاست.
در یک خانواده اگر زنها مرد باشند و مردها زن ؛ در آنصورت زندگی بی فایده است. اگر یک کودک ادای بزرگا را دربیاره؛ بنیان خانواده ها از هم میپاشه. این فقط کره الاغ نیست که صدایش ناخوشایند است؛ بلکه خدا در قرآن صدها صفت بد از انسان ذکر نموده است. بیشتر صفات ناپسندی که در قرآن موجود است، 99/99 درصد مربوط به انسان است.
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ ﴿۱۸﴾
آیا ندانستى که خداست که هر کس در آسمانها و هر کس در زمین است و خورشید و ماه و [تمام] ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم براى او سجده مى کنند و بسیارى اند که عذاب بر آنان واجب شده است و هر که را خدا خوار کند او را گرامى دارنده اى نیست چرا که خدا هر چه بخواهد انجام مى دهد (۱۸)
خدا در قرآن وصف حال آنان که علم تورات بر آنان نهاده شد و بدان مکلف شدند ولی آن را حمل نکردند و خلاف آن عمل نمودند در مثل به حماری ماند که بار کتابها بر پشت بکشد و از آن هیچ نفهمد. این صفت از الاغ از نگاه ما ناپسند است ولی یک الاغ کارش را انجام میدهد و تصور کنید که یک الاغ ، کتابهایی که بر پشتش گذاشته شود، حمل نمی کرد و از محتویاتش سوال میکرد! در این صورت الاغ به عنوان یک حیوان سودمند باربر، دیگر بیفایده بود. اما خدا بعضی علمای تورات را به الاغی تشبیه کرده که کتابی را حمل میکنند ولی محتویاتش را نمی دانند. برای یک انسان که خدا به او فکر داده، این خاصیت بسیار ناپسند است؛ اما برای یک الاغ ، ناپسند نیست. ولی قرآن به هر حال برای فهم بعضی مسائل از قصص و مثالها بهره می برد. قصد خدا توهین به الاغ نیست. بلکه خدا خالق ماست و او میداند که هر جانداری چه خصوصیت منفی و چه خصوصیت مثبتی دارد.
12) مریخ
ناسا تصاویر زیادی از سیاره مریخ تهیه کرده است. از نظر خاک و سنگ و کوه و تپه، خیلی شبیه به زمین است.
اما جو مریخ فاقد اکسیژن است و همچنین مهمتر از همه اینکه مریخ آب ندارد و مریخ مثل زمین لایه ازن ندارد تا که مردم را از خطر اشعه های مضر خورشید محافظت کند. بشر از نظر علمی پیشرفت زیادی کرده است. به جز انسان، هیچ جاندار دیگری نسبت به یافتن امکان زندگی روی سیاره ای دیگر کنجکاوی نشان نمی دهد. همین نکته ، نشان از شور و اشتیاق انسان تبعید شده برای رفتن از زمین دارد. اما هیچ سیاره دیگری در نزدیکی زمین قابل سکونت نیست. اگر سیاره ای قابل سکونت کشف شود، آنقدر دور است که هزاران سال نوری طول میکشد و عملا بی فایده ست. شاید هزینه زندگی روی سیاره دیگری آنقدر زیاد باشد که برای هر ثانیه زندگی روی آن میلیونها دلار هزینه بردارد. ما واقعا در زمین گیر افتاده ایم و چاره ای جز زندگی در زمین نداریم. تنها راه برون رفت از زمین، تقاضای کمک از خداست و فقط او میتواند ما را از تبعیدگاه زمین نجات دهد. اما از یک طرف دیگر ، زمین با همه امکاناتش در اختیار انسان تبعید شده قرار گرفته است و نیازهای بدیهی شامل اکسیژن، انرژی، لایه محافظت کننده ازن، خاک نرم، درختان، چارپایان و... مفت و رایگان در اختیار او قرار گرفته است، تا که بشر خدا را عبادت کند و دوباره به سوی خدا برگردد. این نیازهای بدیهی در سیارات دیگر نیست و برای بدست آوردن آن باید برای هر نفر میلیاردها دلار هزینه کرد. تنها راه کم هزینه برای برون رفت از زمین، تقوا و پرهیزگاری است تا که خدا خودش ما را به خانه اصلی یعنی بهشت برگرداند.
یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ﴿۳۳﴾
اى گروه جنیان و انسیان اگر مى توانید از کرانه هاى آسمانها و زمین به بیرون رخنه کنید پس رخنه کنید [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلطى رخنه نمى کنید (۳۳)
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۴﴾
پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۳۴)
یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ ﴿۳۵﴾
بر سر شما شراره هایى از [نوع] تفته آهن و مس فرو فرستاده خواهد شد و [از کسى] یارى نتوانید طلبید (۳۵)
حتی اگر روزی انسان بتواند وارد مریخ شود، اما مرگ را چکار میکند. این حقیقت انکار ناپذیر و حتمی که هیچ چاره ای ندارد. در سطح مریخ ، هیچ میکروبی وجود ندارد و اصولا شرایطی برای زندگی میکروبها در آن نیست. پس بااین اوصاف فردی که می میرد، جسدش برای همیشه در آنجا مثل جسد مومیایی شده باقی میماند. اما در زمین اجساد مردگان، بعد از چند سال بوسیله میکروبهای زمین تجزیه شده و از بین می روند. این مورد از مشکلات اولیه بشر بوده است. بشر ابتدا نمیدانست که جسد مرده را چکار کند تا اینکه از یک موجود بومی زمین به اسم کلاغ یاد گرفت. بشری که به زمین تبعید شده است، حالا اگر بخواهد از زمین خارج شود و جایی دیگر زندگی کند، بسیار به سختی بتواند جسد مردگانش را از بین ببرد و این مساله ساده به یکی از بزرگترین مشکلاتش تبدیل خواهد شد. در اینجا متوجه خواهیم شد که هر ثانیه زندگی ما در زمین میلیاردها دلار برای خود انسان هزینه بر میداشت؛ اگر خدا همه چیز را آماده در اختیار انسان نمی گذاشت. خدا فقط عبادت و پرهیزگاری و تقوا از ما میخواهد و بس.
13) سایه در جهنم
با دقت در تصاویری که از کره ماه گرفته شده است، متوجه میشویم که سایه های اشیاء خاصیت عجیبی دارند و آن هم این است که سایه ها کاملا تاریک هستند؛ بحدی تاریک که انگار حفره ای تاریک ایجاد شده است.
به همین خاطر خدا سایه های زمین را برای بشر نعمت میشمارد.
وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلَالًا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبَالِ أَکْنَانًا وَجَعَلَ لَکُمْ سَرَابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَسَرَابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ کَذَلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ ﴿۸۱﴾
و خدا از آنچه آفریده به سود شما سایه هایى فراهم آورده و از کوهها براى شما پناهگاه هایى قرار داده و براى شما تنپوشهایى مقرر کرده که شما را از گرما [و سرما] حفظ مى کند و تنپوشها [=زره ها]یى که شما را در جنگتان حمایت مى نماید این گونه وى نعمتش را بر شما تمام مى گرداند امید که شما [به فرمانش] گردن نهید (۸۱)
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۸۲﴾
پس اگر رویگردان شوند بر تو فقط ابلاغ آشکار است (۸۲)
اما سایه در جهنم ، نعمت نیست؛ بلکه نهایت عذاب است. خدا میفرماید که بروید به سوى آن سایه سه شاخه؛ نه سایه دار است و نه از شعله حفاظت مى کند. هنوز بشر آنقدر علمش پیشرفت نکرده است که بتواند شرایط جهنم را توضیح دهد و بگوید که سایه سه شاخه چیست. اما نزدیکترین احتمال این است که جهنم دارای سه خورشید حرارتی است و هر چیزی سه سایه خواهد داشت. قطعا هر چیزی هست، راحتی و آسایش و آرامش در آن نیست. بلکه پر از غم و اندوه و درد و عذاب است. خدایا ما را از آتش جهنم محفوظ کن.
وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ﴿۲۸﴾آن روز واى بر تکذیب کنندگان (۲۸)
انْطَلِقُوا إِلَى مَا کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ﴿۲۹﴾بروید به سوى همان چیزى که آن را تکذیب میکردید (۲۹)
انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ ﴿۳۰﴾بروید به سوى [آن] سایه سه شاخه (۳۰)
لَا ظَلِیلٍ وَلَا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ ﴿۳۱﴾نه سایه دار است و نه از شعله [آتش] حفاظت مى کند (۳۱)
إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ ﴿۳۲﴾[دوزخ] چون کاخى [بلند] شراره مى افکند (۳۲)
کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ ﴿۳۳﴾گویى شترانى زرد رنگند (۳۳)