خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی
خدا یکتاست

خدا یکتاست

یکتاپرستی

جادوی شیاطین (قسمت اول)

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت اول)

چاکرا

 

دراین مقاله ، به نکاتی در مورد عرفانهای شرقی پرداخته میشود.

 

1) چاکراها

جهت شروع مطلب، ابتدا تعریف کلمه چاکرا در عرفانهای شرقی جهان معرفی میشود؛ هفت چاکرای اصلی برای بدن در مسیر ستون فقرات تعریف شده است. این چاکراها از نظر آنان محل جذب و دریافت انرژیهای کیهانی است.

از نظر آنان چاکراهای اصلی به ترتیب شامل:

1.  چاکرای تاج

2.  چاکرای چشم سوم

3.  چاکرای گلو

4.  چاکرای قلب

5.  چاکرای خورشیدی

6.  چاکرای خاجی

7.  چاکرای ریشه

است. ما در اینجا کاری به علمی بودن یا نبودن این مورد نداریم. طبق تعریف یوگی ها، چاکراهای هفت گانه ، هفت نقطه روی ستون فقرات هستند. البته علم ثابت کرده است که تمام اعضا بدن را میتوان پیوند داد، بجز ستون فقرات. زیرا ستون فقرات محل عبور و تجمع اعصاب هستند و روی عملکرد بدن ما بسیار تاثیر گذارند. بنابراین از این نظر وجود چاکرا را نمیتوان انکار کرد؛ اما تعدادش محل بحث است. ما هم همان کلمه چاکرا را بکار می بریم.

 

2) یوگا

جهت ادامه بحث باید یوگا را هم تعریف کنیم. یوگا در زبان سانسکریت به معنای یکی شدن و وحدت وجود است. خود استادان یوگا در هندوستان، هیچوقت یوگا را یک ورزش ندانسته اند و بلکه یک مذهب عرفانی میدانند. قصد ما در این مقاله، رد کردن حرکات ورزشی نیست و کاری به این جنبه از قضیه نداریم.  به زبان ساده یوگا سعی دارد که انرژی کیهانی را از طریق چاکراها جذب بدن کند. البته بیشتر مردم، از یوگا فقط انجام بعضی حرکات  و نرمشها را بخاطر می آورند ولی در واقع یوگا کار اصلیش، جذب انرژی کیهانی است و ریشه در عرفان شرقی دارد. در این مقاله ثابت میشود که یوگا دقیقا برخلاف نماز است و اهداف آن هم دقیقا برخلاف نماز است. البته در واقع نباید اسم عرفان را برای یوگا بکار برد و بهتر است که اسم جهل را بکار برد؛ زیرا یوگا پیشرفت را در توقف فکر و آرامش ذهن میداند و اساسا این مخالف عرفان و شناخت است.

 

3) یوگی نفس را خفه میکند

یوگی کسی است که یوگا را انجام میدهد. یوگی ها ظاهرا اهداف اصلی یوگا را سلامت بدن، بدون در نظر گرفتن نفس میدانند. یوگی سعی دارد که بدن را بدون دخالت نفس به آرامش برساند.  به همین خاطرمرتاضهای هندی، سعی دارند که نفس خویش را خفه کنند، تا بتوانند بدن خویش را تربیت کنند و به قدرتهای ماورائی برسند!! مرتاضها فکر میکنند که عمل به خواهشهای نفسانی چاکراها را به هم میریزد. آنها حتی خواهشهای عادی نفس را هم خفه میکنند. مرتاضهایی هستند که چندین سال غذا نمی خورند و یا مرتاضهایی هستند که روی میخ میخوابند! و ...

ما به این دنیا آمده  ایم تا که نفس خویش را پرورش دهیم؛ اما یوگا میگوید که نفس را پرورش نده و بیا بچسب به آرامش بدن. این همان تاکتیک معروف شیطان است تا که نفس را از رشد بازدارد و نفس بیهوده و بی بهره به دنیای قبلی بازگردد.

ظاهرا هدف یوگی ها ، جوانسازی و جاودانگی است. در سیستم خدا ، یکی از وظایف نفس نسبت به بدن این است که نگذارد بدن به جاودانگی فکر کند. زیرا کالبد بشری ما فنا میشود و در خاک تجزیه میشود. بعضی مواقع نفس بدن را فریب میدهد تا بدن زمینی شود.

 

4) یوگا توهم زاست

شاید یوگا موقتا باعث آرامش اعصاب شود؛ ولی بعد از مدتی فرد فکر میکند که فرد خوبی شده است؛ در حالیکه فرد کاری برای پرورش نفس خویش نکرده است و این فقط یک توهم است. فرق نماز و یوگا در این است که در نماز، نفس بر بدن مسلط میشود؛ اما در یوگا بدن بر نفس مسلط میشود.

قطعا هدف از آفرینش انسان، رشد است. کلمه ای که در قرآن در مقابل رشد؛ ذکر شده است؛ غی است. در حالت رشد؛ نفس، بدن را به خوبی هدایت میکند و در حالت غی؛ نفس، بدن را سمت بدی هدایت میکند.

 

لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۵۶﴾

در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست (۲۵۶)

 

5) نماز

از یک نظر سلامتی بدن، یعنی بدن بدون بیماری؛ اما گاهی میتوان سلامتی بدن را جور دیگری تعریف کرد؛ سلامتی بدن برای آینده. مثلا نماز و وضو به نوعی خالی کردن جریان الکتریسیته جمع شده در بدن است که این جریان در مسیر اعصاب  قرار دارد. مثلا سجده کردن باعث میشود که جریانهای مغناطیسی جمع شده در بدن خارج شود و همچنین باعث تنظیم فشار خون میشود. شیطان از طریق همین مسیر اعصاب بر اعصاب و مغز انسان مسلط میشود. روزه و نماز و زکات و حج به معنای واقعی و معنویت نهفته در آنان؛ کار پاکسازی اعصاب را انجام میدهد.

هر چند لغته چاکرا قدیمی تر است و به نظر من علم کالبد شناسی و اعصاب پیشرفت بیشتری کرده است و لازم نیست خود را درگیر کلمات و یا تعداد چاکراها کرد؛ زیرا این کلمات مربوط به علم قدیمند و بدتر از همه اینکه حالت تقدس پیدا کرده اند و نمیتوان نقد کرد و مردم انتظارات غیر معمول از آن دارند.

 

6) هر آنچه که علم ثابت کرده است باید پذیرفت

گاهی قبول کردن دیدگاه های مکاتب هندی، چینی در مورد چاکرا؛ خطرات زیادی دارد؛ زیرا با قبول آن؛ انبوهی از خرافات دیگر وارد میشود. بهترین راه این است که هر آنچه علم ثابت کرده است ؛ پذیرفت و سخنان اساطیر الاولین بر علم ترجیح داده نشود. حتی گاهی چاکراهای بدون فکر و بدون تایید علم؛ به شیطان پرستی منتهی میشود. زیرا از یک کتاب مقدس دست نخورده مثل قرآن به ما نرسیده است. از کتابهایی به ما رسیده است که گاو را مقدس میدانسته اند و هنوز هم مقدس میدانند. یعنی چاکراها باید از نظر علم کالبد بشری ثابت شده باشند و فقط از نظر علمی قبولشان کرد و نه از نظر دینی و معنوی. زیرا از منبع پاکی مثل قرآن به ما نمیرسد. تجربه ثابت کرده است که کسانی که بدون علم بر چاکراها ، دست به انجام آن میزنند؛در آن گیر می افتند و در هاله ای از ابهام خود را فرو میبرند و نهایتا مکاتب هندی و چینی را با غلطهایش پذیرا میشوند. زیرا آدمی برای رفع ابهامش تا آخرش میرود. به همین خاطر چاکرایی که از نظر علمی ثابت نشده باشد؛ انجام آن مضر است.

 

7) نماز

نماز ها و وضو چنان از نظر بدنی فایده دارند که آرامش اعصاب خاصی به همراه دارند. آدمی باید کاری کند که تحت تاثیر مغناطیس اجنه قرار نگیرد و این دقیقا وسیله ای است برای بیرون بردن افراد از حالت آلفا. حتی زمانهایی که نماز بجا آورده میشود؛ دقیقا زمانهایی است که مقدار انرژی و الکتریسیته زیادی در مسیر اعصاب جمع میشود که دقیقا بوقتش با انجام نماز تخلیه میشود. قبل از نماز ، وضو باید بگیریم؛ وضو حتی اگر آب نباشد؛ باید با با خاک تیمم کنیم. این نکته جالبی دارد زیرا خاک و آب دو عنصر زمینی و مهم هستند. و تماس بدن ما با این دو ماده، فایده زیادی دارد.

در زمانهای مشخصی ، مردم باید سجده کنند. مثلا در تهران ، مردم ساعت 6 در مغرب سجده میکنند و در اراک ساعت 7؛ و در کابل مردم ساعت 8 سجده میکنند. به نوعی حالت موج مکزیکی در سجده پیش میاید. این به نوعی بسیار گسترده تر از یوگاست. یوگا زمان مشخصی ندارد و اساسا از خیلی چیزها بی بهره است.

مثلا همگی سوره فاتحه میخوانند و تعداد حرف باء  و میم در سوره فاتحه نوزده است. این دو حرف تنها حروفی هستند که با لبها تلفظ میشود و حالت چکشی و ضربه ای دارد و به زبان و لهجه ربطی ندارند. یعنی همگی در قیام، تعداد نوزده بار مشترکا لبها (لایه ظاهری دهان) را روی هم میگذارند و اینها همه اش بسیار پرمعنی است.

 

8) چاکراها محل دریافت انرژی های شیطانی هستند

یوگی ها میگویند که هفت چاکرای اصلی مرکز دریافت انرژی کیهانی هستند ولی از یک طرف دیگر مرکز دریافت انرژی منفی از جنها هم هستند و این همان نکته ای است که مورد سوال قرار نمی دهند؛ حتی گزارش شده است که بسیاری از یوگی ها در مراحل بعدی دچار حالات روانی نامناسب و جن زدگی میشوند. فرقی که نماز و یوگا دارند این است که در نماز فقط به خدا فکر میشود ولی در یوگا، اصلا مفهوم خدا مطرح نیست. این است فرق اساسی یوگا و نماز. اگر نماز مثل یوگا بجا آورده شود؛ از نظر خدا باطل است. نماز باید با حضور قلب و فکر باشد و فقط مربوط به خدا باشد. اگر اینطوری نباشد، باری از دوش برداشته نمیشود، بلکه اضافه میشود. به همین خاطر خدا میفرماید که در حالت مستی و خلسه نماز بجا آورده نشود. اما هدف اصلی یوگا، بردن افراد به حالت خلسگی است و این یعنی یوگا درست برخلاف هدف نماز عمل میکند.

 

9) آیا برای دریافت کمک از خدا باید چاکراها را باز کنیم؟

هندوها معتقدند که فرشتگان (البته از نظر آنان خدایان)، چاکراها را جهت دریافت انرژی کیهانی به آنها یاد داده اند؛ اما در ادامه مقاله ثابت میشود که ماجرا اینطوری نیست اصلا.

یک نمونه از دریافت کمک از فرشتگان را طبق قرآن بررسی کنیم. طبق قرآن فرشتگان در جنگ بدر مسلمانان را کمک کردند. اما مسلمانان از فرشتگان تقاضای کمک نکرده بودند. یعنی اصلا لازم نیست که اعمال خاصی برای دریافت کمک از جهان متافیزیک( غیر از خدا) انجام داد؛ بلکه خدای آسمانها خودش آن را امر خواهد فرمود؛ کافیست در مسیر او حرکت کنید و از فقط خدا بخواهید.

هدف اصلی یوگا این است که چاکراهای افراد را باز کند. زیرا چاکرا (مسیر ستون فقرات که محل اصلی اعصاب است) که باز شود؛ محل دریافت نیروهای کیهانی است. اما نکته ای که یوگی ها توجه نمیکنند این است که جهان محل شیاطین هم هست و نیروهای شیطانی بدون اجازه و کمک خواستن فرد، به چاکرای باز شده حمله کرده و آن را تسخیر میکنند.

 

10) عرفانهای حلقه

این عرفان هم میگوید که امواج انرژی و شفادهنده در کائنات جریان است و فقط باید دریافتش کنیم. یعنی بازهم برای دریافت انرژی و شفای کیهانی؛ باز باید چاکراها دستی باز شوند.  چاکراها که دستی باز شوند؛ محل هجوم شیاطین خواهند بود. تمام این عرفانها با این سبک همگی اشتراکات زیادی دارند و بر این اساس بنا نهاده شده اند. در این عرفان بعضی ها ادعا دارند که میتوانند بیماران را شفا دهند. در حالیکه اصلا اینطوری نیست و اینها فقط چاکرای افراد را باز میکنند و بقیه را دست شیاطین و اجنه می سپارند. زیرا نیروهایی که در جهان ما هستند؛ یا متعلق به شیطان هستند و یا متعلق به خدا. نیروهای شیطانی برای کار روی فرد؛ دعوت نمی خواهند و خودشان بدون اجازه روی افراد دستکاری میکنند. اما نیروهای خدا فقط با اجازه خدا به مردم کمک میکنند و این زمانی میسر است که ما از خدای تنها کمک بخواهیم. ایاک نعبد و ایاک نستعین

کسانی که ادعای شفای بیماران را دارند؛ به نوعی همان ادامه دهنده راه دعانویسان هستند؛ هر چند خود را در قالب کلمات جدید ارائه دهند. این یک اصل اساسی است که فقط خدا میتواند آدمیان را کمک کند و باید فقط از او طلب کمک کنیم.

 

11) مراحل یوگا

مرحله اول(یاما)( تحریف و تغییر معانی): در مرحله اول یوگا، حرفهای جذب کننده زده میشود و مثلا میگویند که دوست داشتن خوب است. اما وقتی به مراحل بعدی میرسند؛ دوست داشتن معنای دیگری پیدا میکند. مثلا یکی با شما لج کرده است و شما را اذیت میکند. تو از او خواهش میکنی که لطفا اذیتم نکنید. او هم در جواب می گوید که من دوست دارم اینجوری کنم. عبارت دوست دارم در اینجا دقیقا به معنای دوستی نیست؛ بلکه بهتر است بگوید که من تنفر دارم که اینجوری کنم.

حتی خود یوگی ها معتقدند که برای رسیدن به مرحله بعدی یوگا، باید معانی را جور دیگر دید و خوبی را جور دیگر تعریف کرد. البته کسانی که جذب یوگا میشوند بخاطر ظاهر این حرفها و یک سری نرمش است. بعد از مدتی می بینند که نتایج مورد انتظار گرفته نشده است و بنابراین مجبورند که وارد مراحل بعدی یوگا شوند.

1) مرحله دوم(آسانا)( حرکات یوگا؛ نوعی سمبل و نماد است برای فراخواندن شیاطین): این مرحله مرحله حرکات است. مثلا حرکت لوتوس از شیوا اخذ شده است. حتی مجسمه های شیوا هم به شکل لوتوس است. حرکات یوگا نمادهایی در فراخواندن شیاطین هستند. هرکدام معنای خاصی دارند. حرکت لوتوس، به معنای باز کردن چاکرا و آماده ورود شیاطین از آن چاکرا به داخل بدن فرد است.

مرحله سوم(پرانا)( حالت خلسه و تلقین پذیری): با تنفس عمیق؛ نبض پایین می آید و فرد وارد آلفا میشود. مغز فرد سردتر میشود و فرکانس مغزی او پایین می آید. یک نوع هیپنوتیزم سبک پیش می آید.

مرحله چهارم(پراتی)( ورود به دنیای توهم و خیالات): حواس کم کم قطع میشود و مغز فرد سردتر میشود. حتی فردی که وارد خیالات میشود و در آن غرق میشود؛ دقیقا در این مرحله از یوگا قرار دارد.

مرحله پنجم (دهارانا)( خالی کردن ذهن و تکیه بر یک موضوع): در این حالت فرد روی آنچیزی تمرکز میکند که شیاطین میخواهند.

مرحله ششم(دیانا)( مراقبه): در این مرحله فرد خودش را از یاد می برد و غرق در موضوعی میشود.

مرحله هفتم(سامادهی)( وحدت وجود و احساس تناسخ): در این حالت فکر متوقف میشود و حتی موضوع را از یاد می برد. یعنی در ظلمات می افتد و به نوعی تسخیر میشود. خود یوگی ها می گویند که این مرحله؛ مرحله وحدت وجود و وصل، پیوستن، هماهنگی و هم‌سویی، درک عمیق قوانین مسلط حیات و طبیعت و یکی شدن با طبیعت ذاتی خود و ذات خدا. بیشتر کسانی که نظریه های وحدت وجود را مطرح میکنند ؛ در این مرحله به آن میرسند. یعنی وحدت در انرژی های کیهانی. یعنی همگی به همدیگر وصلند برای استفاده انرژی کیهانی و یکی شدن. این ایده را شیاطین مطرح میکنند تا مردم را علیه خدا همراه و یکی کنند.

 

2) یوگی فریب خورده است

یکی از مواردی که فرد یوگی را فریب میدهد؛ تلاش اوست. اما تلاش او بیفایده و در گمراهی است.

 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴﴾

[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴)

 

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿۱۰۵﴾

[آرى] آنان کسانى‏ اند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵)

 

شیطان پرستی هم نوعی یوگاست و دقیقا افراد آن، مراحل یوگا را با شکلی دیگر طی میکنند. اساسا تمام گناهان که انجام میشود؛ به نوعی چندین مرحله یوگا را طی میکنند ولی مردم خبر ندارند.

 

3) چشم سوم

یکی دیگر از مراحل یوگا (مرحله سوم) میگوید که چشم سوم را باز میکند! مثلا شما تصور کنید که یکی چشم سوم دارد و مدام از شما ایراداتی می گیرد و به ظن خودش فکر شما را میخواند و در نتیجه در وجود شما به شک و گمان می افتد. در این حالت بین افراد دشمنی بوجود می آید و اصلا با این وضع نمیتوان در جامعه زندگی کرد. خیلی از زن و شوهرها بخاطر شک و گمان بد نسبت به همدیگر؛ زندگیشان را به هم میریزند و به نوعی هرکدام فکر میکنند که نسبت به دیگری چشم سوم دارد.

 آیه قرآن میفرماید که :

 

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ

و محققا بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بی‌ادراک و معرفت، و دیده‌هایی بی‌نور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه‌ترند، آنها همان مردمی هستند که غافل‌اند.

 

چشمی که نمی بیند؛ چشمی است که تدبر و تفکر و تعقل نمی کند. بنابراین چاکرا نمیتواند این چشم را باز کند؛ بلکه این چشم بوسیله تدبر و تعقل و تفکر در نشانه های خدا و اعمال صالح باز میشود و لاغیر.  یکی از مراحل یوگا رسیدن به چشم سوم است که فرد را نسبت به جامعه و خانواده اش مشکوک میکند و زندگی را به هم میریزد. این همان جادویی است که در قرآن هم ذکر شده است که بین زن و شوهر را به هم میریزد.

 

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۲﴾

و آنچه را که شیطانها در سلطنت‏ سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروى کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطانها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى ‏آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم نمیکردند مگر آنکه [قبلا به او] مى گفتند ما [وسیله] آزمایشى [براى شما] هستیم پس زنهار کافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایى مى ‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمى‏ توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند و [خلاصه] چیزى مى ‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودى بدیشان نمى ‏رسانید و قطعا [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره‏ اى ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدنداگر مى‏ دانستند (۱۰۲)

 

زمانی که از جادو صحبت میشود؛ مردم فکر میکنند که جادو چیز عجیب و غریبی است. چشم سوم به نوعی همان جادوی شیطان است که یکی از مراحل یوگاست. زمانی در طول تاریخ در سرزمین بابل؛ مردم دچار جادو شده بودند و زندگی مردم به هم ریخته بود. خدای مهربان دو فرشته به اسم هاروت و ماروت فرستاد و آنان به مردم یاد میدادند که جادوها چطوری عمل میکنند. وقتی طریقه انجام جادو مشخص شود؛ یعنی جادو باطل شده است. جادوها در نبود دانش و علم و در جهالت صورت می گیرد. بنابراین با فاش ساختن طریقه انجام آن؛ خودبخود باطل میشود و تاثیرش را از دست میدهد. مثلا یکی شما را شب بیرون میبرد و شما را از یک فردی در بالای کوه  میترساند و شما هم میترسی؛ اما فردا که بالای کوه میروی؛ می بینی این یک فرد نبوده است و فقط یک درخت خشکیده بوده است. شب بعد دیگر شما نمیترسی چون میدانی که جریان چیست. دانش و علم و دین جادو را از بین میبرد. زیرا واقعیتها را آشکار میسازد. هاروت و ماروت هم طریق جادوی شیاطین را به مردم یاد میدادند؛ نه بخاطر آنکه مردم انجامش دهند؛ بلکه به این خاطر که مردم بدانند که جادو حاصل ترس و هیجان است و در نتیجه وقتی طریقه جادو روشن شد؛ خودبخود اثرش را از دست میدهد و باطل میشود.  اما متاسفانه بعضی از مردم ؛ از همین روش که هاروت و ماروت فاش میکردند؛ سوء استفاده کرده و از آن برای جدایی انداختن بین زن و شوهر استفاده میکردند. در آن زمان؛ چشم سوم برای این مورد استفاده میشد. چشم سوم یکی از مراحل یوگاست. هم اکنون هم مردم با یاد گرفتن چشم سوم؛ زندگی خود و دیگران را به هم میریزند.

 

4) فرشتگان و شیاطین

در زمان قدیم؛ مردم در مناطق مختلف جهان و مخصوصا بابل؛ تحت تاثیر مراحل فریب شیطان قرار گرفتند. خدا برای آنها چندین فرشته نازل کرد تا که طریقه باطل کردن جادوها را به مردم یاد دهند. هاروت و ماروت دو فرشته بودند که به مردم طریقه باطل نمودن جادوها را یاد میدادند. آنچه که آنان به مردم یاد میدادند مراحل فریب شیطان بود. مثلا یک شعبده باز از داخل کلاه خالی یک خرگوش خارج میکند و بینندگان آن را باور میکنند و تحت تاثیر قرار می گیرند. اما اگر شما فن و فوت آن شعبده را بدانید؛ دیگر تحت تاثیر قرار نخواهید گرفت. زیرا شما به آن شعبده عالم هستید و دانش دارید. فرشتگان هم دقیقا مراحل فریب شیطان را به مردم یاد میدادند و در نتیجه جادوی شیاطین باطل میشد. جادو یعنی عدم علم و دانش و جهالت. هر کجا ناآگاهی و جهالت باشد؛ جادو هم هست. فرشتگان مراحل هفتگانه یوگا را برای مردم توضیح دادند تا جریان خلسگی و چشم سوم و بی فکری را برای مردم توضیح دهند و به نوعی داشتند راز شعبده بازی شیاطین را فاش میکردند و در نتیجه خوبخود جادو باطل میشد. اما متاسفانه بعضی از مردم از این مورد سوء استفاده کرده و آن مراحل را که فرشتگان به عنوان دانش و راز و رمز شیطان به آنها یاد میدادند؛ خودشان بکار میبردند و زندگی همدیگر را به هم میریختند و هم اکنون هم به عنوان یوگا بین مردم شایع شده است.

 

 

 

5) فرشتگان

هندوها معتقدند که چاکراها را فرشتگان به آنها یاد داده اند (شاید منظورشان هاروت و ماروت در بابل باشد) و از آن طریق از فرشتگان انرژی دریافت کرده اند. اما براساس قرآن؛ فرشتگان در حال کمک به انسانها هستند و این را خود خدا تعیین میکند و نه ما. این یعنی امر به دریافت کمک و یا انرژی یک طرفه است و نه دو طرفه. یعنی ما هر وقت خواستیم نمیتوانیم  فرشتگان را در اختیار خود داشته باشیم. بلکه خدا براساس اعمال ما خودش اینکار را میکند. این یعنی همان یکتاپرستی یعنی فقط خدا.

 

إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَیُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَلِیَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ ﴿۱۱﴾

[به یاد آورید] هنگامى را که [خدا] خواب سبک آرامش‏ بخشى که از جانب او بود بر شما مسلط ساخت و از آسمان بارانى بر شما فرو ریزانید تا شما را با آن پاک گرداند و رجز شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را محکم سازد و گامهایتان را بدان استوار دارد (۱۱)

 

إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلَائِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ ﴿۱۲﴾

هنگامى که پروردگارت به فرشتگان وحى مى ‏کرد که من با شما هستم پس کسانى را که ایمان آورده ‏اند ثابت‏قدم بدارید به زودى در دل کافران وحشت‏ خواهم افکند پس فراز گردنها را بزنید و همه سرانگشتانشان را قلم کنید (۱۲)

 

خدای مهربان در آیات بالایی از نعاس (چرت کوتاه) صحبت میکند و در همین چرت کوتاه؛ خدای مهربان انرژی های لازم را به مسلمانان تزریق کرد. به زبان ساده تر ، خدای مهربان اگر بخواهد که به افرادی کمک برساند؛ خودش چاکرای آنها را باز کرده و کمک را به آنها انجام میدهد و نیازی نیست که ما خودمان چاکرا را باز کنیم. خواب سبک آرامش‏ بخش (نعاس) همان بازکردن چاکراست (هر چند من خودم کلمه چاکرا را آنطور که هندوها میگویند قبول ندارم). اما اینکه افراد خودشان چاکرا را باز کنند، محل هجوم شیاطین میشود. زیرا در همان آیات در ادامه خدا میفرماید که شیاطین در حین نزول ملائکه فرار میکنند و بنابراین نمیتوانند چاکراهای باز شده را مورد هجوم قرار دهند. در ادامه ثابت میشود که یوگا ساخت شیطان است و شیوا خدای هندوان همان شیطان است.

 

6) بشر اولیه

حواس و اعصاب بشر در قدیم، دقت بسیار بیشتری داشت. مثلا خانه ها درب نداشتند؛ اما همگی حتی درخواب هم مواظب بودند تا حیوانات وحشی آنها را مورد حمله قرار ندهد. آنها راس ساعت مشخصی می خوابیدند و راس ساعت مشخصی بیدار میشدند. اما امنیت ایجاد شده شهر نشینی؛ این جور حواس انسان را بسیار ضعیف کرد. البته این نوع حواس در حیوانات بسیار قوی تر است. آنها سی ثانیه قبل از زلزله، محل را ترک میکنند و البته این ربطی به معنویت ندارد و فقط یک حس مادیست. مثلا حیوانات از طریق تله پاتی که یک نوع حس است از افکار صاحب خویش آگاه میشوند. آنها نمیتوانند فکر انسان را بخوانند؛ بلکه آنها افکاری که در انسان به احساسات بدل میشود را درک میکنند؛ یعنی آنها احساسات ابراز شده را درک میکنند و البته فکر صاحب خویش را نمی توانند بخوانند.

انسانهای اولیه قدرت تکلم چندانی نداشتند، ولی از طریق تله پاتی و بدون سخن؛ نیت هم را می فهمیدند. زیرا آنها آنچه که میخواستند بیان کنند را با احساساتشان نشان میدادند. بشربعد از تکلم؛ دیگر این حسها را از دست داد و یا ضعیف شد.

بشر در مقابل مشکلات قرار گرفت؛ او بجای دعا؛ طلسمها را انتخاب میکرد. زیرا طلسمها مادی تر بودند و با خود حمل میکردند. آنها به دعا ایمان نداشتند؛ زیرا دعا سخن گفتن با لایه غیبی بود. آنها برای بدست آوردن آرامش؛ روی بدن خود کار کردند؛ غافل از اینکه آرامش حقیقی در نفس فراهم می یابد. یوگا بدست آوردن آرامش از طریق کالبد بشری است و خدا در آن نقشی ندارد و به نوعی همان جادوی شیاطین است. یوگا فرورفتن در کالبد بشری است.

 

7) موکلان رحمانی

بعضی از مردم مسلمان که به چاکراها و مانتراها میپردازند، اعلام میدارند که دنبال موکلان رحمانی هستند! این لغت به نوعی تمام ماجرا را نشان میدهد که چیست. منظورشان این است که کسانی را از طرف خدا جذب میکنند (فرشته ها) تا که همراه و همیارشان در زندگی باشد. این دقیقا همان شفاعت گرفتن از غیر خداست. خدا در قیامت از فرشته ها می پرسد:

 

وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ أَهَؤُلَاءِ إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ ﴿۴۰﴾

و [یاد کن] روزى را که همه آنان را محشور مى ‏کند آنگاه به فرشتگان مى‏ فرماید آیا اینها بودند که شما را مى ‏پرستیدند (۴۰)

 

قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ ﴿۴۱﴾

مى‏ گویند منزهى تو سرپرست ما تویى نه آنها بلکه جنیان را مى ‏پرستیدند بیشترشان به آنها اعتقاد داشتند (۴۱)

 

آیه خیلی زیبا می فرماید که آنها فکر میکردند که با این کارها نیروهای خوب و ملائکه را جذب میکنند؛ بلکه آنها جنها را به کمک میخوانند. یکتاپرستی یعنی از فقط خدا کمک خواستن و نه از فرشته ها و نیروهای غیبی. آنها چاکراهایشان را باز میکنند تا نیروهای رحمانی به آنها نزدیک شوند، ولی نمیدانند که در واقع نیروهای شیطانی به آنها وارد میشوند.

 

8) شیوا همان شیطان است

ایزدی ها که تقریبا عقایدشان شباهت عجیبی با هندوها دارد؛ معتقدند که شیطان مقدس و به شکل جوانی زیباست و نباید با او کاری داشته باشیم تا او هم به ما کاری نداشته باشد. آنها شیطان را منشاء شر و ویرانگری میدانند و میگویند که اگر شیطان را مقدس بپنداریم و او را تقدیس کنیم؛ دیگر به ما کاری ندارد! شیوا در مذهب هندو هم خدای ویرانگر و وحشت معرفی شده است. شباهت عجیبی بین شیطان در ایزدی ها و شیوا در هندوها وجود دارد و این نشان میدهد که هر دو یکی هستند. حتی ایزدی ها معتقدند که شیطان جزو هفت فرشته اصلی است که در گرداندن جهان موثر است و البته نقش ویرانگری دارد. هندوها هم به شیوا احترام میگذارند؛ دقیقا به همان دلیل ایزدی ها؛ زیرا نمیخواهند از شیوا چیز بدی به آنها برسد. آنتوان لاوی نویسنده کتاب انجیل شیطان؛ شیوا را به عنوان یکی از نامهای شیطان لیست میکند و این بسیار تامل انگیز است. شیوا در مجسمه های هندو هم به شکل لوتوس (یکی از حرکات یوگا)  نشسته است و به این طریق به مردم می آموزد که چاکراهای خود را باز کنند تا آرامش به آنها برسد. البته آرامشی که شیطان مد نظرش است؛ همان خلسگی و گناه است. بنابراین بازکردن چاکرا دستور و نصیحت شیطان است برای مردم؛ زیرا شیطان با بازکردن چاکرا بر افراد مسلط میشود.

ایزدی ها میگویند که ما اگر توجه شیطان را به خود جلب نکنیم از انتقام او خلاصی نیاییم و اگر او را راضی و خشنود کنیم سعادت ابدی دنیا و آخرت را به دست آورده ایم. این تفکر در مورد شیوا در میان هندوها هم هست. جالب است که ایزدی ها معتقدند که شمس تبریزی ایزدی بوده است. خیلی از شاعران عرفانی اشعارشان پر است از اینکه تفکر زائد است و باید برای رسیدن به وحدت باید فکر را متوقف کرد. توقف فکر همان یوگاست. این نوع تفکرات ، که افکار را رد میکنند؛ حتی عرفای مشهور مثل مولوی را هم حیران کرده بود.

هندوها سه خدای برهما، ویشنا و شیوا را پرستش میکنند؛ هر کجا حرف از سه خدایی باشد؛ شیطان خودش را در یکی از آنها جای داده است. این خاصیت چند خدایی است. جالب است که نام شیوا در ودا کتاب اصلی هندوها نیامده است! این مساله جای بحث زیادی دارد.

 

9) عالم معنا و عالم توهم

جهان از نظر ارتباطی به دو نوع تقسیم میشود. بیشتر مردم با عالم توهم مرتبط میشوند و فکر میکنند که با عالم معنا مرتبطند. مثلا از طریق یوگا میخواهند که با خدا مرتبط شوند؛ برای اینکار خود را به حالت آلفا و خلسه فرو میبرند. در حالیکه خدا در هرحالی در دسترس است و همیشه هم دست یافتنی است. خدا میفرماید که در حالت مستی و خلسگی نماز نخوانید. زیرا در آن حالت چاکراها باز است و شیاطین وارد بدن افراد میشوند. خدا از رگ گردن به آدمها نزدیکتر است و از خود ما به خودمان آگاه تر است. هر وقت او را از ته قلب بخوانید؛ او جواب میدهد.

 

10) دیدار شمس و مولوی برای اولین بار

در نقد کردن اشعار زیر؛ قصد توهین به هیچکدام از شخصیتها نیست؛ اما چون آثار آنان جهانی است ؛لازم است که نقد شود. دیدار شمس و مولوی برای اولین بار نکته جالبی دارد؛ مولوی با اسبش پیش شمس میرود. شمس از مولوی می خواهد که از اسبش پیاده شود تا دو نفر همتراز شوند. مولوی جا می خورد. تا آن موقع هیچ کس با او چنین رفتاری نداشته بود. بر نفسش مسلط می شود. از اسب پایین می آید و شمس را که به او پشت کرده و در راهی می رود ، صدا می زند. مولوی می گوید برگرد می خواهم جواب سوالت را بدهم. شمس بر می گردد و می پرسد؛ به نظرت پیامبر محمد و بایزید بسطامی کدام بزرگ تر هستند؟ مولوی با عصبانیت می پرسد؛ این چه سوالی است؟! پیامبر خدا محمد مصطفی را با یک صوفی یک لا قبا یکی می دانی؟ شمس لحن صحبتش را عوض می کند و می افزاید؛ “خوب فکر کن! مگر پیامبر این گونه نفرموده اند که؛ «ای پروردگار تو را ستایش می کنم. چندان که شایسته است، تو را نشناختم». حال آن که بایزید بسطامی گفته است: «خود را ستایش می کنم، مرتبه ام متعالی است. زیرا خدا را در خرقه ام دارم». یکی خودش را در مقایسه با خدا کوچک می داند و دیگری خدا را در درونش دارد. به نظر تو کدام یک ازاین دو نفر والاتر است”؟

 

شمس با طرح سوالات سخت و سفسطه ها افراد را جذب خود میکرده است. این نوع حربه های شیطانی برای جذب افراد بوده است. مولوی هم تشنه جواب این سوال بود. اما در نهایتش به جواب سوال هم نرسید. بعضی ها میگویند که شمس درد مولوی را میدانست و به همین خاطر این سوال را مطرح کرد. البته شمس درد مولوی را نمیدانست؛ بلکه مولوی را به درد خود مبتلا کرد. خیلی از شعرای جهان اسلام؛ دچار همان مراحل یوگا شده اند. وحدت وجود در مرحله آخر یوگا رخ میدهد. کسی که به مرحله آخر یوگا میرسد؛ آنچنان در خلسگی فرو میرود که خود را با دیگران و حتی با خدا یکی میداند. این تفکر کفر آمیز فقط در حالت خلسگی قابل بیان است. شما هر چقدر که برای یک صوفی و یا یوگی توضیح دهید که وحدت وجود اشتباه است؛ او قبول نمی کند؛ زیرا او در مرحله آخر یوگا و ریاضتش به آن رسیده است.

ابن عربی در مورد وحدت وجود میگوید:

"حمد و ستایشی را که تو از این یک‌دانه گل می‌نمائی اختصاص به خدا دارد. یعنی حمد از آن خداست. گل جلوه‌ای از جَلَوات خداست. ظهوری از مظاهر خداست. تو اسم گل بر روی آن نهاده‌ای! در زیر حجاب این اسم، خدا را پنهان نموده‌ای! اسم را بردار! غیر خدا چیزی نیست."

یا اینکه ابن عربی جای دیگری میگوید:

"هوای نفسانی بالاترین معبود است. همانطورکه خدا هم فرموده‌است: آیا دیدی آن کس را که هوای نفس خود را معبود خود گرفته‌ است."

منظور ابن عربی این آیه است:

أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ﴿۲۳﴾پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر دیده‏ اش پرده نهاده است آیا پس از خدا چه کسى او را هدایت‏ خواهد کرد آیا پند نمى‏ گیرید (۲۳)

 

ابن عربی و سایرین با منطق و سفسطه سوالاتی را مطرح میکردند که ذهن آدمی در جوابش بماند و این همان آلفای آنان بوده است. آنان با پیچیده کردن مسائل و گره زدن نکات آن؛ و غرق شدن در یافت جواب آن؛ خود را به این درجه میرساندند که با فکر نمیشود مسائل را حل کرد و سپس نتیجه میگرفتند که هر آنچه دل بگوید. و به همین خاطر همیشه سر در گم بوده اند.

محمود شبستری٬ سراینده گلشن راز نیز که از بزرگان صوفیه می‌باشد می‌گوید:

"مسلمان گر بدانستی که بت چیست یقین کردی که دین در بت‌پرستی است"

 

مولوی میگوید :

عشق اول می کند دیوانه ات

تا ز ما و من کند بیگانه ات

عشق چون در سینه ات مأوا کند

عقل را سرگشته و رسوا کند

می‌شوی فارغ ز هر بود و نبود

نیستی در بند اظهار وجود

زنده دل‌ها می‌شوند از عشق، مست

مرده دل کی عشق را آرد به دست

عشق را با نیستی سودا بود

تا تو هستی، عشق کی پیدا بود

 

یعنی اینکه در ابتدا ای انسان باید از خودت بیگاه بشوی و تعقل خودت را ازدست بدهی و و مولوی در بکاربردن دیوانه شدن استعاره از این دارد.

 

مولوی کامل در اشعارش اشاره به توقف فکر دارد و اینکه تفکر زائد است:

شکن سبو و کوزه ای میرآب جان ها

تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهان ها

بر گیجگاه ما زن ای گیجی خردها

تا وارهد به گیجی این عقل ز امتحان ها

ناقوس تن شکستی ناموس عقل بشکن

مگذار کان مزور پیدا کند نشان ها

ور جادویی نماید بندد زبان مردم

تو چون عصای موسی بگشا برو زبان ها

عاشق خموش خوشتر دریا به جوش خوشتر

چون آینه ست خوشتر در خامشی بیان ها

 

مولوی میگوید ناقوس تن شکستی ناموس عقل بشکن؛ به این طریق مولوی مراحل یوگا را واضح توضیح میدهد.

 

ور جادویی نماید بندد زبان مردم

در اینجا مولوی  اشاره به سحر و جادو دارد

 

تو چون عصای موسی بگشا برو زبان ها

در اینجا مولوی میگویدکه  کامل خود را در اختیار نیروی کیهانی بزار

 

یا در این شعر اشاره به توقف فکر و مسخ شدگی دارد و اینکه فرد آینه ی جن وشیطان می شود هر چه آنها بگویند او هم می گوید:

عاشق خموش خوشتر دریا به جوش خوشتر

چون آینه ست خوشتر در خامشی بیان ها

 

خیلی عحیب است که 90 در صد شعرهای مولوی فقط همین مسئله را تکرار می کنند. هی تکرار و تکرار؛ اما از طریق داستانهای مختلف.

 

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو

و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن

وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها

وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی

گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده

آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو

چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما

فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

تو لیله القبری برو تا لیله القدری شوی

چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو

اندیشه‌ات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد

ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو

قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل‌های ما

مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو

بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را

 

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن

وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

 

تمام این اشعار بر این دلالت دارند: کشتن نفس و قطع ارتباط با حواس

تو لیله القبری برو تا لیله القدری شوی

یعنی وقتی نفست را در قبر بیفکنی و بکشی آنگه چیزهایی بر تونازل می شود!

 

ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو

نطق زبان را ترک کن بی‌چانه شو بی‌چانه شو

اینها همان توقف فکر است

 

متاسفانه در طول تاریخ بسیاری از فیسلوفان و شعرا در اثر گمراهی در مسیر اشتباه قرار گرفتند و توقف فکر را و ارتباط با اجنه و شیاطین را با خدا اشتباه می گرفتند. خیلی اوقات اجنه و شیاطین به صورتهای زیبا و حالتهای در ظاهر خوب در ذهن فرد نمود پیدا می کنند. الان هم در هند بعضی یوگی ها استاد خود را می پرستند زیرا استاد آن فرد گاهی در توقف فکر با تلقین در ذهن فرد جای دارد برای همین یوگی با استادش یکی می شود. و در هنگام حالت سامادهی یوگا یا توقف فکر شمس به مولوی تلقیناتی می کرد برای همین مولوی اسیر شمس بود  و برای شمس دیوان شمس را سرود. شمس یک یوگی بوده است و  با مطرح کردن شکهایی که خودش به آن رسیده بود؛ دیگران را به دنبال خود می کشاند و دیگران را شیفته خود میکرد.

 

شیطان مسیر خود را در هرجایی پیدا کرده و جای پایش را گذاشته و آنقدر هوشمندانه خود را به جهانیان معرفی می کند؛ واقعا دشمن بزرگی است.

 

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶﴾

در حقیقت‏ شیطان دشمن شماست‏ شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مى‏ خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶)

 

 روش جذب کردن دیگران خیلی راحت است . کافی است شرایطی پیش بیاید که تفکر فرد قادر به پاسخگویی و درک آن نباشد. مثلا بعضی افراد به نوعی برای جذب دیگران از همین روش استفاده می کنند. مثلا برای جذب فردی دیگر شعبده ای را انجام می دهند و زمانیکه فرد نتواند درک کند که او چگونه آن را انجام داده است جذب او می شوند . شمس هم با یک سوال و جواب عجیب مولوی را جذب خود کرد .

 

در سامادهی یا توقف فکر گاهی اجنه به صورت فردی ظاهر می شوند که انسان در ذهنش قبلا به آن مشغول بوده و چون فرد مسخ شده، خودش را با او، یکی می داند و در او غرق شده و خود را با او یکی می داند و‌حس میکند فقط در حضور آن شخص آرامش می گیرد) حالتی مثل عشق که مولوی همیشه بیان کرده).  زیرا خود مولوی وقتی شمس از شهرش رفت دچار غم شد . در حالیکه انسان برای خدا باید اینجوری باشد نه یک انسان ناقص. الان اکثر افرادی که به عشق دچار شده اند در سامادهی دچار شده اند. یعنی بدون اینکه فرد بخواهد نمی تواند به چیزی فکر نکند. انگار نیرویی او را می برد . این نیرو همان مسخ شدن توسط شیاطین و اجنه است.

جالب اینجاست کسی که در سامادهی است چون ظلمات است و پر از اجنه است؛ هیچ وقت به جواب آن چیزی که در ابتدا به دنبالش بوده نمی رسد. فقط مثل یک معتاد می خواهد آن شرایط را دوباره تجربه کند. هدف نهایی شیطان این است که انسان او را عبادت کند. برای همین هم افرادی مثل شمس و مولوی و یوگی ها و تصوف و شیوخ و دراویش و ... دچار اشتباه شده و شیطان را با خدا اشتباه گرفتند و فکر می کردند در حالت خلسه و توقف فکر با خدا یکی شده اند در حالیکه با شیطان وحدت پیدا کردند در این دنیا انسان نمی تواند خدا را ببیند همانطور که خدا به موسی می گوید که موسی من در این دنیا دیده نخواهم شد.

 

1) چرا ترک کار زشت سخت است؟

چرا افراد با توجه به اینکه می دانندکاری زشت و ناپسند هست ولی باز هم آن را انجام می دهند؟ مثلا کسی که سیگار می کشد خیلی از دیگران بهتر می داند که سیگار برای بدن مضر می باشد ولی بازهم نمی تواند سیگار کشیدن را ترک کند. خیلی از پزشکان و ورزشکاران و ... را دیده ایم که با اینکه می دانند که سیگار کشیدن مضر است باز هم سیگار می کشند. همین مورد برای سایر موارد مانند اعمال ناپسندی همچون و مواد مخدر و مشروبات الکلی و دیگر موارد هم به همین صورت است. جواب در این نکته است که تمامی این کارها علاوه بر اینکه بر بدن تاثیر شیمیایی بد و نامناسب دارند نوعی کد و رمز برای ارتباط با نیروی بالاتر است . بسیاری افراد برای این ارتباط از کدهای میانبر استفاده می کنند مانند شعر یا موسیقی و یا مخدرات و مشروبات الکلی و قرصهای روانگردان.

خیلی افراد وقتی ناراحت می شوند یا غم و غصه دارند سریع یک آهنگ و شعر آلفایی را گوش داده و به سراغ بالایی ها (شیاطین و اجنه) می روند تا ببیند آنها چه می گویند!

شعر می گوید: ما زبالاییم و بالا می رویم

خیلی افراد را دیده ایم که وقتی عصبانی هستند یا ناراحت؛ سریع به سراغ سیگاری رفته تا به قول خودشان اعصابشان آرام شود در حالیکه این افراد با این کار اتحاد خود را با نیروی بالاتر نشان می دهند و نوعی قرار ملاقات دارند و به صورت موقت از نظر ذهنی بدون اینکه مشکل را حل کنند با رفتن به فضای آلفایی از نظر تخیلی و توهمی صورت مسئله را تغییر داده و یا فراموش می کنند.

افراد معتاد با رفتن به نشئگی جلسه را با اجنه برگزار کرده و آرامش کاذبی را برای مدت کوتاه به دست می آورند و برای همین برای آرامش های بیشتر مجبور به تکرار و تکرار و بازهم تکرار می شوند. این افراد برای حل مشکل و مسایل به بتی که در ذهنشان است پناه می برند. اکثرا مسئله ای که برای فرد حل نشود و خودش توانایی حل کردن نداشته باشد به دیگران(اجنه) روی می آورد. اجنه و شیاطین هم فقط از طریق پاک کردن صورت مسئله یا فراموشی و یا راههای شیطانی و پلید و غیر الهی استفاده می کنند.

 

وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿۶﴾

و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى ‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏ افزودند (۶)

 

وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِیَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاکُمْ خَالِدِینَ فِیهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ ﴿۱۲۸﴾

و [یاد کن] روزى را که همه آنان را گرد مى ‏آورد [و مى‏ فرماید] اى گروه جنیان از آدمیان [پیروان] فراوان یافتید و هواخواهان آنها از [نوع] انسان مى‏ گویند پروردگارا برخى از ما از برخى دیگر بهره بردارى کرد و به پایانى که براى ما معین کردى رسیدیم [خدا] مى‏ فرماید جایگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهید بود مگر آنچه را خدا بخواهد [که خود تخفیف دهد] آرى پروردگار تو حکیم داناست (۱۲۸)

 

دلیل این مشکلات هم ناسپاسی و ناشکری و عدم درک درست از جهان است. و همچنین زیاده خواهی و تکبر می باشد. و الا این جهان طبق گفته خدا بازی و سرگرمیی بیش نیست. خدای نعمت های زیادی به انسان عطا کرده ولی انسان با ناسپاسی خود هیچ‌کدام را به یاد ندارد و دنبال مشکلات توهمی و عشقیات میرود.

 

2) تناسخ

وحدت وجود یکی از نتایج یوگا بود. تناسخ هم یکی از دیگر نتایج یوگاست. خیلی از افراد که مراحل بالای یوگا میرسند؛ در آن مراحل به وحدت وجود خواهند رسید و این وهم برایشان پیش میآید که با دیگران و از جمله خدا یکی شده اند. نظریه وحدت وجود ساخته توهمات یوگی هاست. البته خودشان هم میگویند که تا اهل فن نباشی، نمیتوانی درکش کنید. بعد از رسیدن به توهم وحدت وجود؛ آنان فکر میکنند که به موجودی دیگر تبدیل شده اند و یا حتی فکر میکنند که قبلا یک موجود دیگر بوده اند.

در زمان ما افرادی که تغییر جنسیت داده اند، هم در خلسه عمیق خود را با توهمات جنس دیگر می دانند. به نظر من این افراد تسخیر شده اجنه هستند و باید از نظر روانی و دینی درمان شوند. واقعا تناسخ و خود را با همه چیز یکی دانستن موحب اختلالات روانی زیادی می شود.

 

نظرات 7 + ارسال نظر
مژگان دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 09:45 ب.ظ

اگر اینگونه میگویید که تمام اینها شیاطین هستند حتمن ایت الله بهجت هم ازشیاطین استفاده میکردند که طیرالعرض داشتند موقع نماز گریه میکردند واز خود بیخود میشدند نمازهاشون باطل وباشیاطین بودند متاسفم که انقدر متعصب هستید شما اگر مسلمان واقعی بودید این همه تعصب کجابوده

سلام، مسلمان واقعی یعنی کسی که تسلیم کلام خدا باشد. خود قرآن می فرماید که در حالت مستی و خلسگی و در حالت از خود بیخود شدن نماز نخوانید. لا تقربوا الصلوه و انتم سکاری. سکاری در عربی به معنای مستی ، خلسگی ، از خود بیخود شدن است. نماز باید در حالت خودآگاهی کامل انجام شود.

مینا سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 03:18 ق.ظ

خب ورزش یوگا چی؟اونم بده؟
و اینکه آدمی ک در اثر درس خواندن زیاد،یا مثلا سره کار رفتن و شلوغی جامعه ذهنش خسته میشه چطوری ذهنشو خلوت کنه،مثلا شب انقد فکر و خیال به سر آدم میاد ک گاهی آدم خوابشم نمیبره،یا مثلا موقع درس خواندن آنقدر فکر میاد آدم تمرکز نداره,نباید یوگا کنه؟مدیتیشن چطور؟تمرکز رو تنفس و کمی استراحت ب ذهن دادن،چطور بعد کلی کار ذهنی خودمونو آروم کنیم؟چه آهنگی گوش گنیم؟چه مدیتیشنی انجام بدیم یه کم ذهنمون خلوت شه ،ساکت شه،شما میگین توقف فکر،من میگم سکوته ذهن،ایا ما نیاز نداریم رهنمون کمی آرام بگیره و ساکت شه؟ و اگر آره چطوری؟با چه روشی،مثلا اگر کسی خیلی آدم مذهبی نباشه،چطور ذهنشو آروم کنه؟گاهی آدم میاد نمازم میخونه ولی انقد ذهنش پرت میشه که حد و حساب نداره،خیلی ها به این دلیل یوگا انجام میدم...راهنمایی کنید لطفا و اینکه ممنون از مطالب خوبتون

سلام؛ من توقف فکر را پیشنهاد نداده ام. یوگا یک ورزش نیست، بلکه حربه شیطان است و از کلمه ورزش سوء استفاده کرده است. خسته شدن افراد بخاطر نخوابیدن شبهاست. مردم تا پاسی از شب فیلم نگاه میکنند و در فضای اینترنت پرسه میزنند و همین خودش آرامش را از آنها گرفته است. خدا شب را برای استراحت گذاشته است . اما مردم دقیقا شب را که مخصوص آرامش و خواب است را به فیلم نگاه کردن اختصاص میدهند و فکر میکنند که دارند آرامش می گیرند. عدم تمرکز و شلوغی دهند بخاطر این است که مردم زمانی را که باید بخوابند را نمی خوابند.

احمد یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 09:51 ق.ظ

هر کسی مثل تو اظهار نظر کنه در مورد موضوعاتی که هیچ دانشی نداره نتیجه حاصله میشه چرندیاتی که بالا نوشتی میشه
متاسفم برای جهان اسلام

کجایش اشتباه است؟

مبین سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 01:25 ق.ظ

خیلی جالبه بعضی ها میان با نماز چاکرا رو اثبات میکنن میگن واسه چاکرا خوبه بعضی ها هم میگن نه خلاف یوگا کردنه دقیقا ولی من با این کاری ندارم مشکل اصلی اینه وقتی تو داری یوگا میکنی اولین و مهمترین اولویت چاکرا اول هستش که مفهومش اینه از زندگیت لذت کافی رو ببری و قبول کنی تو یه موجود زنده در زمین هستی نه اینکه بر نفس تسلط پیدا کنی

فرمانهای خدای مهربان و مقدس در عین سادگی بسیار مهم هستند. خدا ما را آفریده است و او بهتر از هر کسی می داند که نقطه ضعف ما برای شیطان چیست. به همین دلیل نصایح خدا بهترین راه حل مشکلات است. ما باید به فرمانهای آن قادر متعال اعتماد کنیم، حتی اگر دلیلی برای آنها نداریم. یکی به شما می گوید که به جعبه برق دست نزنید؛ این نکته در عین سادگی بسیار مهم است. زیرا یک بار اشتباه ، عواقب بسیار بدی دارد. کافیست یکبار گناهی را انجام دهید، شیطان نقطه نفوذ و ورود به سیستم ذهنی شما را متوجه شده است و دفعه دیگر خیلی راحت شما را پیدا و کنترل میکند. این نکته مهمترین خطر و ضرر انجام گناهان است. مدیتیشن و بازکردن چاکراها هم همین کار را روی انسان انجام میدهند. مدیتیشن مثل انجام گناه، نقظه نفوذ و ورود شما را برای دنیای پنهان اجنه اعلام میکند. کسانی که مدیتیشن انجام میدهند و چاکرهای خود را باز میکنند، مثل این است که یک آنتن با خود حمل میکنند و همیشه برای دنیای اجنه در دسترس خواهند بود. حسهایی هم که در مدیتیشن دریافت میکنند، و افراد خیال میکنند که به آنها الهام شده است و لذت می برند؛ در واقع الهامی است از طرف دنیای پنهانی اجنه و شیاطین. این قسمت از مجموعه مقالات جادوی شیاطین راجع به ضررات مدیتیشن و بازکردن چاکراهاست. باز کردن چاکرا و انجام مدیتیشن همان جعبه برقی است که یکبار دست زدن و باز کردن آن، به قیمت گرانی برای افراد تمام میشود. در ادامه ثابت میشود که مدیتیشن هیچ ربطی به معنویت واقعی ندارد و فقط دروازه ای است به دنیای اجنه و شیاطین. نماز بر خلاف مدیتیشن است. بعضی افراد ، به اشتباه یوگا و مدیتیشن را با نماز مقایسه میکنند. آنها نمی دانند که نماز دقیقا باطل کننده مدیتیشن است و این دو ضد همند. هر چیزی که خدا برای ما قرار میدهد، شیطان هم مشابهش (البته در واقع ضدش) را قرار داده است. خدا نماز را قرار داد و شیطان مدیتیشن را. خدا روزه را بر ما نوشت و شیطان هم مرتاضی را به مردم الهام کرد.
ابتدا بدانیم که چاکرا ها نقاطی از بدن انسان، مرتبط با فرایند عصبی بدن می باشند. ولی چرا در عرفان شرقی اصرار بر این است که مدیتیشن کنند و مسیر چاکراها را باز کنند؟ آیا خدای مقدس بدن ما و طبیعت را کامل خلق نکرده است؟ چرا ما سعی کنیم که طبیعت را به حالت مثلا درست! در بیاوریم! و در کار خدا دخالت کنیم. آیا بهتر نیست ما به جای آن، سعی نماییم ویژگی های بد و رذایل اخلاقی خود را اصلاح نماییم. آیا با دستکاری چاکراها ما کنترل خود را نسبت به محیط از دست نمی دهیم و بزرگترین موهبتی که خدا به ما داده است و آنهم اراده و عزم می باشد را از دست خود خارج نمی کنیم؟ عرفانهای نو ظهور می گویند که از طریق یوگا و مدیتیشن ما میتوانیم با نیرو های شعورمند که در طبیعت وجود دارند ارتباط برقرار کنیم و به این وسیله کارهای خارق العاده انجام بدهیم و به نیرویی بالاتر وصل بشویم و به وحدت و یگانگی با انرژی کیهانی برسیم. وحدت و یگانگی که بعضی از شعرا و فیلسوفان هم به آن اشاره کرده اند و می گویند که کسی که به این وحدت و یگانگی برسد در این دنیا به بالاترین درجه و لذت می رسد که حالتی ناب است!
آنها قطعا آگاه نیستند که نیروهای شعورمند، همان اجنه و شیاطین هستند که انسانها با باز کردن دستی چاکراها و انجام مدیتیشن، خود را در معرض نفوذ و حملات آنان قرار میدهند. چاکراها در تمام حیوانات نیز وجود دارد و مختص به انسان نیست و لزومی ندارد که ما آن ها را تنظیم کنیم. حیوانات هیچ گونه اطلاعی از این چاکراها ندارند ولی بدنشان هم درست کار میکند. گاهی افراد با تمرینات بخصوصی که از عرفانهای شرقی اخذ میکنند، سعی دارند که فرکانس و دمای مغز خویش را کاهش دهند و خود را وارد حالات آلفا و تتا کنند. اگر از آنها بپرسید که چرا اینکار را میکنید، میگویند که برای اینکه مثلا چشم سوم خود را باز کنیم. وقتی بپرسید که باز شدن چشم سوم به چه دردی میخورد، در جواب میگویند که برای اینکه بدانیم در نیات و باطن افراد چی میگذرد و چشم برزخی پیدا کنیم!
سوالی که پیش میاید این است که برای چی باید در باطن افراد کنجاوی کنیم و چرا ما باید اصلا بدانیم که دیگران چی در سر دارند؟ آیا دستور واضح خدا در قرآن این نیست که در زندگی دیگران کنجکاوی و فضولی نکنید و خود را دچار شک و گمان و پندار بد نکنید.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

بشر تا کنون که طبیعت را نابود کرده است و بزودی وارد فاز گلخانه ای میشود و هم اکنون تلاش دارد تا حتی در مورد روابط روحی روانی و عرفانی هم، به شرایط گلخانه ای رو آورد و سعی میکند که بطور مصنوعی روان خویش را تنظیم کند و در نظام رحمانی دخالت میکند. پندار نیک از اصول اولیه دین خداست. وقتی افراد چشم سوم پیدا کنند و باطن افراد را ببینند، دیگر پندار نیک نسبت به افراد از بین میرود و جامعه ای نا ایمن و غیر لذت بخش بوجود می آید. البته کسانی که چاکراها را بوسیله مدیتیشن باز میکنند و مدعی میشوند که نیات افراد را درک میکنند؛ این فقط یک ادعاست و در ادامه ثابت میشود که آنان میخواهند مثل اجنه زندگی کنند و به همین خاطر از عینک اجنه و شیاطین ، آدمیان را نگاه میکنند. اجنه و شیاطین هم در گمراه کردن انسانها از هیچ روشی کوتاهی نمی کنند و تا حد ممکن و غیر ممکن دروغ می بافند. یکی که به مدیتیشن و باز کردن چاکراها علاقمند بود، تعریف میکرد که یکبار داخل اتوبوس مدیتیشن کرده و سعی کرده است که نفر پشت سری خود را ببیند بدون آن که برگردد! واقعا این کارهای مسخره چه فایده ای دارند؟! در حالی که این کار برای یک انسان معمولی خیلی ساده است و نیازی به مدیتیشن ندارد. این افراد میخواهند که دنیا و روابط آن را مثل یک جن ببینند.
قبل از ادامه بحث بدانیم که ما انسانها پندار نیک همدیگر را متوجه نمی شویم، زیرا ما از باطن هم دیگر بی خبریم. اما همدم و همزاد جنی ما از پندار نیک و یا بد ما خبر دارد. در صورتی که پندار ما نیک نباشد، همدم شیطانی ما بصورت دیو (شیطان جسمانی یا شیطان مغناطیسی) در محیط و وجود انسان نفوذ میکند. ما با پندار نیک خود، در دنیای پنهانی (محل زندگی اجنه و شیاطین) صحنه های خیر ایجاد می کنیم و شیاطین را از دخالت در زندگی انسانها و شورش و تکبر علیه خدای رحمان باز می داریم. انسانها باید با پندارهای نیک و دوری از پندارهای بد؛ مرز معنوی خود را با شیاطین و اجنه مشخص کنند و همچنین با انجام کردار و گفتار نیک، مرز معنوی خویش را با انسانهای دیگر مشخص کنند. اخذ پندار نیک و انجام کردار و گفتار نیک در سرنوشت خود ما و حتی در سرنوشت جامعه ما هم موثر است. مدیتیشن این مرز را از بین می برد.
کسانی که دنبال باز کردن چاکراها هستند و میخواهند نیروهای ماورائی پیدا کنند، در واقع میخواهند توانایی ها و نیروهایی مثل اجنه پیدا کنند. آنان ناخواسته مثل یک جن رفتار میکنند در لباس بنی آدم. بدون آن که خود پی برند، دنبال اهدافی هستند که اجنه میتوانند انجامش دهند. خدا بنی آدم را انسان آفریده است و جنیان را جن و پوشیده آفریده است. انسان و جن ، دو قشر متفاوت با دنیاهای متفاوت هستند و بنابراین تلاش برای انتقال به دنیای یکدیگر بی فایده و بسیار مضر است. هر بار که اجنه و شیاطین تلاش کردند که بصورت دیو به دنیای ما انسانها نفوذ کنند، زمین از نظر امکانات هبوط پیدا کرد و انسانها به دردسر افتادند. خدای مهربان حتی در بهشت، دو جنت متفاوت برای انسانها و جنها آفریده است، همانطور که در سوره الرحمن می فرماید:

وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ ﴿۴۶﴾
دو باغ برای کسانی که شکوه و جلال پروردگارشان را حرمت می نهند )یکی برای جنیان و دیگری برای آدمیان)(۴۶)

این به آن معناست که اساسا بنیاد زندگی میان انسانها و جنها متفاوت است و حتی در بهشت هم، در دو جنت مختلف خواهند بود. براساس برداشت از آیات قرآنی، در جهنم انسانها و جنها با همدیگر خواهند بود. بنابراین سرک کشیدن به دنیای اجنه خطرناک و سیستم عصبی انسان را به هم میریزد و یک کردار جهنمی است.
کسی که شنا نمی داند، نباید خودش را وارد دریا کند، زیرا غرق شدنش قطعی است. کسی که میخواهد چشم سوم پیدا کند و باطن و نیات و پندار افراد را بخواند و به قول خودش نیروهای ماورائی! پیدا کند، در واقع میخواهد یک جن شود. اما از آنجا که اطلاعی از دنیای کاملا متفاوت و مبهم جنیان ندارد، در آنجا غرق شده و گرفتار میشود.
دنیای اجنه و شیاطین با دنیای انسانها متفاوت است و هیچکدام نمی توانند در دنیای هم بسر برند. یکی از بیرون که هوایش سرد بود، وارد خانه شد و چون سردش بود، فورا رفت سراغ بخاری و شعله بخاری را خیلی زیاد کرد و گفت سردم است. اما سایر اهالی خانه گرمشان شد و هوا از حالت تعادل خارج شد و اذیت شدند و مجبور شدند در را باز کنند تا کمی خنکتر شود. در حالی که اگر آن فرد کمی صبر میکرد ، بعد از چد دقیقه گرمش میشد و نیازی به زیاد کردن شعله بخاری هم نبود. این یک حس کاذب است که افراط و تفریط در آن نهفته است. کسانی که چاکراها را باز میکنند، در تله شیاطین می افتند. حسی که مدیتیشن به افراد میدهد، یک نوع حس کاذب است.
یک ماهیگیر در دریا تور انداخت، ماهی وارد تور شد ولی ماهی اصلا فکر نمیکرد وارد تور شده باشد، زیرا ظاهرا همه چیز آب بود و عادی بود. در حالی که ماهی در تور افتاده بود. چاکرا باز کردن هم دقیقا اینطوری است. چاکرا باز کردن انسانها، تور شیاطین است برای به دام انداختن انسانها. کسانی که چاکراها را باز میکنند، از آنجا که چاکرا به سیستم اعصاب متصل است و در راستای سیستم عصبی است، افراد سیستم عصبی خود را دست موجوداتی بیگانه می سپارند و به همین خاطر بعد از مدتی دچار شک و اضطراب و استرس میشوند و با کوچکترین موردی، شک و گمان بد به ذهنشان راه می یابد و پیش بینی و پیش گوئی های عجیبی انجام میدهند و افراد محیط خویش را قضاوت میکنند و زندگی در میان انسانها برایشان مشکل میشود و دوباره مجبورند به میان جنها بر گردند و دوباره چاکرا بازی کنند. چاکرا باز کردن مثل این است که یک مار سمی را بداخل خانه راه دهید. قطعا روزی بالاخره شما را خواهدگزید.
حتی یکی بود که میخواست مراسم خواستگاری برود، قبل از رفتن، برای افزایش اعتماد به نفس، گفت میخواهد نیم ساعت مدیتیشن انجام دهد تا چاکراهایش را تنظیم کند و آمادگی رفتن پیدا کند! واقعا آیا خالق ما ، انسان را مستقل نیافریده است؛ حتی برای خواستگاری رفتن هم باید از دنیای پوشیده و پنهان اجنه باید اجازه بگیرند و از آن جا نیرو گیرند؟ مدیتیشن و باز کردن چاکراها اعتماد به نفس را از آدمیان می گیرد و به جای آن اعتماد به اجنه و دنیای پنهان اجنه جایگزین میشود. اعتماد به نفس کم کم به اعتماد به دنیای پنهان اجنه تبدیل میشود. آنها پناهگاهی برای خود پیدا میکنند. خرافات رنگ عوض کرده است و اکنون خرافاتی همچون مدیتیشن و کسب معنویت از طریق مدیتیشن در جهان رواج یافته است.
یکی بود که هر وقت بچه اش کوچکترین سرما خوردگی پیدا میکرد و یا تب میکرد، فورا انواع داروهای شیمیایی را به او می خوراند. بعد از مدتی کودکش مریض شد و آنقدر سیستم ایمنی بدنش ضعیف شده بود که همیشه بیمار بود. در نهایت نتیجه نهایی را گرفت و گفت که کودکش را چشم زده اند. این است که مدیتیشن آدمیان را در مورد وقایع زندگی هم به نتایج غلط میرساند. باید بدانیم که مدیتیشن محدود به حرکات یوگا و چاکراها نیست؛ بلکه افراط در زمینه های فیلم نگاه کردن، وبگردی، تفریح، آهنگهای سنتی و جدید و حتی افراط در خرید هم نوعی مدیتیشن است.
باز کردن چاکراها بر مبنای زندگی انسانها نیست و هدف اصلی آن، دور کردن انسان از واقعیتهاست. اگر چاکرا را باز کنید، دیگر نقطه ورود خود را اعلام کرده اید و حتی اگر روزی نخواهید چاکرا بازی کنید، آنها میایند دنبالت و بعد از مدتی میبینید که ترسها و موجودات مزاحمی پیدا کرده اید و الکی خود را در دردسر بزرگی انداخته اید. تجربیات افرادی که خود را وارد مدیتیشن کرده اند، چنین گفته ای را اثبات میکند. طوری که افراد دو راه دارند، یا باید برگردند سر چاکرا باز کردنها و انجام مدیتیشن و بیش از پیش در دنیای اجنه غرق شوند و رسما به شهروند جامعه اجنه تبدیل شوند و یا اینکه همیشه در دلهره و اضطراب و کابوس بسر برند. خستگی، سردرد، تنبلی نتایج باز کردن چاکراها ست. مدیتیشن افراد را کم کم از نظام رحمانی خارج میکند و آنان بعد از مدتی با نظام رحمانی بیگانه میشوند و شروع میکنند به دستکاری بدن خویش و مجبور میشوند که اعمال جراحی زیبایی انجام دهند و به این طریق مدیتیشن هزینه های گزافی برای انسانها دارد.
افراد در مدیتیشن ، چشم سوم خویش را باز میکنند که نیات دیگران را متوجه شوند و البته دیگران نیت آنان را متوجه نشوند! این همان ایده خودخواهانه و متکبرانه شیطان است. آنتوان لاوی موسس فرقه شیطان پرستی ، می گفت که از مال دیگران بردارید ولی اجازه ندهید دیگران مال شما را بردارند! این یک قانون شیطان پرستی است،که مدیتیشن کلا بر این مبنا استوار شده است. بخشش و عفو و گذشت در مدیتیشن وجود ندارد.
روشهای باز کردن چاکرا به صورت دستی یعنی روشی که تمام جوانب و جزئیات سیستم عصبی و روحی روانی انسان را در نظر گرفته است که عملا چنین چیزی در این روشها غیر ممکن است. باز کردن چاکرا بوسیله مدیتیشن یعنی مادی کردن معنویات. فرق نماز و یوگا در همین است که نماز برای ذکر و یاد خداست اما یوگا برای نرمش و باز کردن چاکراها و کسب یک سری حسهای مادی است. در مدیتیشن هورمون سروتونین بیشتر میشود و فرد آرامتر میشود. البته این آرامی به عنوان آرامش روحی روانی نیست و بلکه یک احساس افراطی و آرامش هورمونی است که بعد از مدتی افراد معتاد آن میشوند. مدیتیشن نوعی دریافت لذت مادی و هورمونی است و یک نوع اعتیاد مدرن است که جامعه بشری دچار آن شده است.
در مدیتیشن ، افراد میخواهند خودشان تنفس را انجام دهند و ضربان خویش را پایین آورند. در حالی که بدن ما طوری ساخته شده است که خودش اتوماتیک عمل تنفس را انجام میدهد و لزومی ندارد که ما سبک آن را تغییر دهیم. تنفسهای عمیق مصنوعی در جهت باز کردن چاکراها، افراد را به خلسه میبرد. منظور از تنفس عمیق، تنفس عمیق حاصل از کار و تلاش و ورزش نیست. در مراحل مدیتیشن، نفس انسان ضعیف میشود و در نتیجه خودآگاهی در پایین ترین سطح قرار دارد و در نتیجه انسان چیزی که خیر است را شر می پندارد و چیزی که شر است را خیر می پندارد. سطوح ذهنی آلفا و تتا، محل جولان شیطان و یک نوع فلق است و پر است از ارتباطات و سرزدنهای شیاطین؛ که قابل اعتماد نیست.

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾
بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)

مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾
از شر آنچه آفریده (۲)

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾
و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)

وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴﴾
و از شر دمندگان افسون در گره ‏ها (۴)

وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾
و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)

دنیای پنهان اجنه یک نوع فَلَق است و ناشناخته و شرّ های زیادی در آن نهفته است. تنظیم صحیح سیستم اعصاب با تنظیم و دخالت در چاکراها بصورت دستی اصلا امکان پذیر نیست. زیرا سیستم عصبی انسان پیچیده تر از آن است که با چند تا حس گرفتن تنظیم شود. خدای مهربان برای تنظیم حالت روحی روانی انسانها همانطور که در سوره العصر فرموده است، راهکار پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر را پیشنهاد داده است. دخالت در سیستم روانی انسان، از طریق مدیتیشن و یوگا همان کمک گرفتن از دنیای شیاطین و اجنه است.

وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿۶﴾
و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى ‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏ افزودند (۶)

این که در آیه از کلمه رجال استفاده فرموده است، ثابت میکند که برای دخالت این دو موجود در زندگی همدیگر، نیاز است که جنسیت خویش را نادیده بگیرند. بنابراین فمنیسم و تعصبات جاهلی در مورد زنان و مردان، نوعی مدیتیشن است. زنان در فمنیسم، خود را مستقل از مردان می پندارند و این نوع تفکر نوعی مدیتیشن است و فریب و غروری است از جانب دنیای اجنه و شیاطین. شیطان میخواهد روابط سالم و اصولی مابین زنان و مردان را در جامعه از بین ببرد. طبق نظام رحمانی، مردان باید مرد باشند و زنان باید زن باشند. اما مدیتیشن باعث رواج یافتن فلسفه ای غیر از این بین مردم میشود.
عمل کردن طبق نظام رحمانی با بهترین وجه و بهترین حالت و بهینه ترین حالت، سیستم روانی و عصبی انسان را تنظیم میکند. در نماز انسان باید فقط خدا را ذکر کند و لی در مدیتیشن، انسانها سعی دارند که تنفس و ضربان قلب خود را کنترل کنند و آن را تغییر دهند. مدیتیشن مثل این است که کسی که نماز میخواند ، در فکر اندازه و اصلاح ریش خود باشد و این دو (نماز و مدیتیشن) متضاد هم هستند.
تنفس عمیق، ضربان کمتر که خود نوعی مصنوعی سازی حالات روانی برای رفتن به دنیای اجنه است. تنفس عمیق حاصل از کار و تلاش و کوشش و ورزش سازنده و طبیعی است. اما در مدیتیشن مضر است؛ زیرا هر کسی سیستم عصبی مخصوص خودش را دارد، همانند اثر انگشت و دی ان آ. هیچوقت با یک روش مدیتیشن نمیتوان یک فرمول کلی برای تنظیم روان و اعصاب انسانها بدست آورد و هیچوقت این روشها حتی یک دهم درصد از نیازهای روانی انسان را جواب نمی دهد. تنها روشی که قطعی است و بوسیله انجام و پایبندی به آن میتوان روان تنظیم شده داشت؛ پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک ، گفتار صبر است. کسانی که وارد مدیتیشن می شوند، از کار و زندگی می افتند، ولی خدای رحمان که ما را آفریده است، تنظیم و آرامش روانی انسانها را در انجام همان کارهای روزانه گذاشته است. خدا شب را آفریده است که انسانها در آن زمان بخوابند و استراحت کنند، روز را گذاشته است تا که کار و تلاش و کوشش کنند، طبیعت را آفریده است تا که در آن سیر کنند و خدا را ستایش و سپاس گویند. نظام رحمانی به تمام معنا سیستم اعصاب انسان را تنظیم میکند. بطور مثال شما اگر چند روز نخوابید، سیستم عصبی شما مشکل پیدا میکند. در آن موقع چه مدیتیشنی میتواند آن را دوباره تنظیم کند؟ هیچ مدیتیشنی قادر به آن نیست. مدیتیشن غیر از ضرر، هیچ فایده دیگری ندارد.
تنظیم دستی چاکراها و سیستم عصبی و روانی یک نوع کلک شرعی است و افراد میخواهند به آن طریق میانبر بزنند و خیال میکنند که میانبر و خللی در نظام رحمانی پیدا کرده اند. یکی هست که دزدی میکند و یا رشوه می گیرد، ولی بعد از دزدی و رشوه برای آرامش فکری خودش و وجدانش، موسیقی آلفایی گوش میدهد تا که به خیال خودش روان گسسته خود را دوباره تنظیم کند. در حالی که این تنظیمات یک نوع فریب است. تنظیم روان و اعصاب انسان، بوسیله باز کردن چاکراها ، نوعی دستکاری سیستم رحمانی است. بیشتر آهنگهایی که مردم گوش میدهند، برای تنظیم دوباره سیستم روانیشان است ولی آنها نمیدانند که با این روش نمیتوان سیستم اعصاب را تنظیم کرد. چطوری آدمی میتواند بدون داشتن پندار نیک و کردار نیک؛ و جبران کردار بد، حس خوب داشته باشد! انسان گناهکار فقط با توبه و اصلاح خود میتواند به خود حس خوب دهد. حس خوب نتیجه انجام کارها و پندارهای نیک است و هیچوقت بوسیله باز کردن چاکرا بدست نمی آید. فقط و فقط برگشت و توبه و انابه به درگاه خدای عالمیان است که سیستم عصبی روانی انسان را تنظیم میکند.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶﴾
کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد (۹۶)

آیه بالایی خیلی زیبا می فرماید که کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى شایسته (کردار نیک) کرده‏ اند به زودى خدای رحمان براى آنان محبتى در دلهایشان قرار مى‏ دهد و به آنان آرامش واقعی میدهد. این آیه خیلی زیبا طریقه بدست آوردن آرامش را بیان میدارد. پندار نیک و کردار نیک. بنی اسرائیل شنبه ها تور می انداختند و یکشنبه ها ماهی ها را شکار می کردند. ظاهرا تعطیلی شنبه را رعایت کرده بودند ولی پندار نیک در این کار نبود. کسانی که گناه میکنند و قصد ندارند که توبه کنند ولی میخواهند سریع و میانبر حس خوب پیدا کنند؛ این افراد سراغ مدیتیشن میروند. البته این روش ، مثل اعتیاد است و به هیچ عنوان آرامش نمی آورد. اعتیاد به مواد مخدر هم اینگونه است.
خدا در آیه ( لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى) صراحتا می فرماید که در حالت آلفا، مستی و مدیتیشن حتی نزدیک نماز هم نشوید. نماز که گل سر سبد کارهای خوب است نباید در آلفا اقامه شود؛ یعنی خدای بزرگ و مقدس می خواهد به ما بگوید که حتی کارهای خوب در آلفا انجام نشود زیرا به فلسفه و ایدئولوژی دنیای اجنه آلوده می شود یعنی به مفاهیمی مانند ریا و غرور و دروغ و حسادت و وحدت وجود و تناسخ و عشق و ... آلوده می شود. هر کار نیکی که خدای رحمان دستور داده باید در خودآگاهی و با پندار نیک کامل ( ایمان کامل) انجام گردد نه در توهم و خیالات .طهارت در قرآن به همین معناست. یعنی حتی پندار انسانها میتواند آلوده شود. خدا نمیخواهد که انسانها با انجام مدیتیشن و باز کردن چاکراها، شیاطین را وارد ذهن خویش کنند و پندار خویش را آلوده کنند. تمام گناهان ریشه در پندار آلوده و غیر طاهر دارند. شیاطین و دیوها هر جا وارد شوند و سرک بکشند، پندار آنجا را آلوده میکنند.
خیلی ها اصرار دارند بگویند که آلفای خوب و آلفای بد داریم. آنها می گویند که چاکراهای 1و2 و 3 بیشتر چاکرای زمینی و چاکرای 4و5و6و7 چاکرای آسمانی و روحانی است. در حالی که این تقسیم بندی هیچ اساس علمی ندارد. اتفاقا باز کردن چاکراهای بالاتر خطرناکتر هست. درست است که حالات آلفا را خدا آفریده است. اما خدا موجوداتی مثل شیطان هم آفریده است. بنابراین فرو رفتن در حالت ذهنی آلفا و باز کردن دستی چاکرا مطابق سیستم رحمانی نیست.
در آلفا هیچ کردار نیکی انجام نمی پذیرد زیرا محدوده شیاطین و اجنه است و تشخیص خیر و شر به سختی انجام می پذیرد و ارزش ریسک کردن ندارد. مانند کسی که پرنده ای را در قفس اسیر می کند و سعی می کند که با نگهداری و غذا دادن به پرنده کار خوب انجام بدهد در حالیکه فرد دچار اشتباه شده است و کردار نیک در اصل این است که ما حیوانات را اسیر نکنیم و مزاحم زندگی شان نشویم و بگذاریم آنان زندگی طبیعی خودشان را انجام دهند. در مدیتیشن کارهایی به عنوان نیک معرفی می گردند که ارزش چندانی ندارند. مثلا اینکه تلاش کنید قاشق را با چشمانت خم کنید. اینها کارهای بیهوده ای هستند که دردی را از دنیای ما انسانها دوا نمی کنند و ناشی از کمک گرفتن از یک جن است.
اشتباهی که انجام می گردد این است که انسان خودش می خواهد نیک و شر را برای خودش از نو تعریف نماید، در حالیکه خدای بزرگ این کار را انجام داده و لزومی ندارد ما بیاییم برای دنیای خود ساخته خود شر و نیک را تعریف کنیم. خدا همیشه به ما دستور داده که از راه او پیروی کنیم نه راه دیگری. و اینکه فقط در کتابهای آسمانی شک و تردید نیست و به راه پایدار و درست ما را راهنمایی و هدایت می کند. یکی بود که همیشه روزی یکی دو ساعت در کانالهای اینترنتی و تلویزیونی سر میزد و خود را مشغول آن میکرد. این هم نوعی مدیتیشن است. بعد از مدتی می گفت که او عاشق همه انسانهاست و همه را دوست دارد! افراد بعد از مدیتیشن قدرت تشخیص حق و باطل را هم از دست میدهند. زیرا آنقدر تناقضات در ذهنشان ایجاد میشود و حل نمیشود؛ که در نهایت تصمیم می گیرند که خود را به بی خیالی بزنند.
بعضی افراد مذهبی هم چشم سوم خاصی را برای خود میسازند و از آن طریق جامعه را می بینند. مثلا یک سَلَفی هر کسی را ببیند، ابتدا بررسی میکند که با چه سبکی ریش گذاشته است! این اولین معیاری است که او دیگران را با آن می بیند و قضاوت اولیه او بر این مبنا استوار است. این نوع مذهبی گری هم جزو دین خدا نیست و نوعی مدیتیشن است. انسانها باید براساس گفتار و کردار طرف مقابل، او را قضاوت کنند و نه براساس پندار خویش. مدیتیشن یعنی براساس پندار آلوده خود جامعه را ببینی. این همان کنترل جامعه توسط اجنه و شیاطین است، زیرا پندار آلوده توسط اجنه و شیاطین دچار آلودگی میشود.
در مدیتیشن و مراقبه و یوگا فرد دچار افراط و تفریط می شود یعنی فردی که مثلا دچار اضطراب شده است سعی می کند با تنفس عمیق و کاهش ضربان قلب و مراقبه سطح انرژی خود را کاهش بدهد و با ترشح هورمون سروتونین به یک سستی و رخوت لحظه ای و موقت برسد. در حالیکه در اصل فرد با کاهش سطح انرژی و دستکاری اجزای فیزیولوژیک بدن، این حالت و حس مادی را به وجود آورده و به محض اینکه از این حالت خارج شود اضطراب بیشتر از قبل به سراغ او می آید و مجبور است که بازهم بیشتر به خلسه و رخوت مدیتیشن فرو رود و دچار نوعی اعتیاد مدرن می شود .یعنی اعتیاد به کاهش سطوح انرژی فیزیولوژیک به منظور فرار از اضطراب و استرس های دنیای واقعی . دقیقا مانند استفاده از مواد مخدر که به صورت موقتی فرد به رخوت و سستی می رود. در نهایت فرد به حالتی می رسد که باید برای هر کاری ابتدا مدیتیشن کرده و سطح انرژی خود را پایین بیاورد که نوعی اعتیاد می باشد.
مدیتیشن و یوگا هیچ‌ ارتباطی به معنویات ندارند و فقط موجب تغییرات فیزیولوژیک ‌و روانی مصنوعی می شوند. در حالیکه سیستم خدای رحمان کافی است و لزومی ندارد که دستکاری شود. یکی از مضرات مدیتیشن و آلفا این است که چون در محدوده فرکانس شیاطین می باشد ، آنها می توانند فلسفه ها و ایدئولوژی خود را به انسانها القا کنند. فلسفه ها و عرفانهای شرقی سعی دارند سطح انرژی فرد را پایین بیاورند تا اجنه و شیاطین بتوانند ایدئولوژی خود را در وجود انسان توسعه دهند. چه چیزی بهتر از این که فرد این ایدئولوژی و فلسفه را قبول کند و به محض اینکه پندار فرد تغییر کرده و راه نادرست را برود گفتار و کردار نیز به دنبال آن تغییر کرده و منحرف می شود. چه دستاورد بزرگی برای شیطان!
این فلسفه ها و ایدئولوژی هایی که از دنیای اجنه و شیاطین به انسان می رسد نوعی اله هستند، بدترین الهی که انسان می تواند داشته باشد فلسفه و ایدئولوژی شر است. زیرا پندار که فاسد شود به دنبال آن گفتار و کردار نیز فاسد و شر می شود. روزی در قیامت از انسان می پرسند که الهه هایی که برای خود در نظر گرفته بودید بخوانید و ببینید آیا می توانند شما را نجات دهند در آن حال می فهمیم که دیر شده و جواب انسان این است که خیر. آن موقع دیگر هیچ کاری از دستشان بر نمی آید و هیچ کمکی برای نجات انسان نمیکنند .

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلَا تَحْوِیلًا ﴿۵۶﴾
بگو کسانى را که به جاى او [معبود خود] پنداشتید بخوانید [آنها] نه اختیارى دارند که از شما دفع زیان کنند و نه [آنکه بلایى را از شما] بگردانند (۵۶)

بله در آن لحظه انسان متوجه می شود که هر راهی بجز راه هدایتی که خدا به انسان داده نمی تواند هیچ ضرر و زیانی را از او دور کند و هیچ تغییری نمی تواند در انسان نه در این دنیا و نه در آخرت ایجاد کند.

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ ﴿۲۲﴾
بگو کسانى را که جز خدا [معبود خود] پنداشته‏ اید بخوانید هموزن ذره‏ اى نه در آسمانها و نه در زمین مالک نیستند و در آن دو شرکتى ندارند و براى وى از میان آنان هیچ پشتیبانى نیست (۲۲)

فقط راه و دین خدا است که باید اطاعت شود نه راه دیگری. پس هرچه سریعتر باید بیدار شد و از عرفانهای شرقی و مفاهیمی مانند مدیتیشن و یوگا دور شد و به خدای عالمیان پناه ببریم و خود را فریب ندهیم. پیش از آنکه روزی بیاید و دیگر کاری از دستمان بر نیاید.

مبین چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 02:23 ب.ظ

خیلی ممنون بابت مطالب و مثال هاتون

امیر یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 07:21 ق.ظ

تمام انحرافات شیطانی از جایی شروع میشود که یک فرد "" ولو دیندار "" به اعتقاد خودش تعصب پیدا میکند و راه خودش را تنها راه رسیدن به خداوند متعال میبیند . چون مجبور میشود از اولین صفت خداگونه یعنی "" الرحمن الرحیم "" دست بکشد .

مهتا شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1403 ساعت 12:46 ق.ظ

ممنون از مطالب خوبتون
من قبلا نماز می خوندم ولی چندسالیه که شروع کردم مدیتیشن کار کردن و دیگه نمازمو گذاشتم کنار‌
میخوام چیزی که خودم چندسال تجربه کردمو بهتون بگم اوایل حس خیلی خوبی بهتون میده بخصوص چاکراهای دست که خیلی سریع باز میشن و انرژی رو بینشون حس می کنین بعد چاکراهای اصلی خیلی راحت باز میشن بخصوص چاکرای اول یعنی چاکرای ریشه که با بازکردنش به شدت درگیر جن و… میشن بازکردنش با خودتونه ولی بستنش دیگه دست شما نیست خیلی اذیت میشین تجربه اش مجانیه ولی به قیمت عمر با ارزشتون تموم میشه به خودتون میاین می بینین درگیر چیزایی بی ارزشی شدین از زندگیتون جا موندین عمرتون و وقتتونو تلف کردین بدون اینکه متوجه بشین
درگیر کابوسای وحشتناک میشین تو خواب خیلی اذیتتون می کنن درگیر اجنه وماورا میشین توی خواب توی بیداری انرژی های اطرافتونو حس میکنین با سپر وهاله دفاعی ساختنم نمی تونین از شرشون خلاص شین نمیتونین به اهدافتون برسین یعنی نمیزارن که برسین چون اگه بخواین برین دنبال اهداف و زندگیتون کی دیگه باید بره تو حالت خلسه و آلفا وتتا

سلام، لطفا مطالب را منتشر کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد