اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت بیست و هشتم)
استجابت دعا
زمانی که آدم در بهشت ، فریب وسوسه شیطان را خورد و در کارش شکست خورد، باعث آلوده شدن نفس خویش شد. در بهشت امکانات کامل بود؛ بخاطر همین خاصیت بهشت، خیلی مشکل بود که آدم ، ظلمش را در بهشت جبران کند. خدا به جایی مثل زمین تبعیدش کرد تا که نفسش را بتواند در آنجا تصحیح کند. زمین محل مناسبی جهت توبه است زیرا نعمتهای زمینی فانی و میرا هستند. ما به اندازه سالهای سن خویش، مرگ و زنده شدن گیاهان و درختان را می بینیم. ما مرگ خیلی از نزدیکان و آشنایان خویش را می بینیم و خیلی واضح می بینیم که چطوری افراد می میرند و هیچی از اموال و اولاد خویش را با خود نمی برند.
در بهشت آدم و زوجش با یک اشتباه از آنجا اخراج شدند. بهشت جای اشتباهات متوالی و پیاپی نیست. اما در زمین بعد از انجام گناهان متوالی میتوانیم توبه کنیم. امکانات بهشتی از یک فیلتر هفت لایه (هفت آسمان) رد شده و به صورت امکانات زمینی شکل گرفته است. میوه ای که در بهشت است ، با میوه ای که روی زمین است خیلی فرق دارد و شباهتهای اندکی دارد. هم تنوع و هم کیفیت و کمیت نعمتها از هفت آسمان گذشته و از یک فیلتر هفت لایه گذشته است و بسیار زیاد از کیفیت و کمیت و تنوع آن کم شده است.
خدا در این کره خاکی وعده داده است که ادعونی استجب لکم (مرا بخوانید تا استجابت کنم). ممکن است که سوال پیش آید که آیا واقعا خدا هر خواسته ای را جواب میدهد؟ مثلا اگر کسی بچه فلج داشته باشد و یا چند میلیارد پول بخواهد ، آیا خدا دعایش را مستجاب میکند؟
وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ ﴿۶۰﴾
و پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم در حقیقت کسانى که از پرستش من کبر مى ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى آیند (۶۰)
وقتی از خدا درخواست می کنیم ، خیلی از مواقع ما نمی دانیم که دقیقا چه چیزی می خواهیم! تصور کنید یک بچه یک چاقو می بیند و گریه میکند و آن را از شما می خواهد. شما نباید چاقو را دستش بدهید. زیرا ممکن است که به خودش ضرر برساند. اما اگر بیشتر دقت کنیم، متوجه خواهیم شد که بچه واقعا چاقو نمیخواهد. او ماهیت آن را اصلا نمیداند. درواقع بچه چاقو نمیخواهد، بلکه یک چیزی میخواهد دستش بگیرد و با آن بازی کند. این وظیفه ماست که چاقو دست بچه ندهیم و در عوض یک چیز دیگر دست او دهیم تا نیاز بچه برطرف شود.
وقتی ما نابودی کس دیگری را از خدا می خواهیم و یا پول زیادی از خدا می خواهیم، در واقع نیاز قلبی خویش را بیان نکرده ایم. بلکه یک خواسته غیر قلبی را از خدا خواسته ایم. خواسته هایی غیر قلبی از خشم و عصبانیت و حسادت و چشم و هم چشمی و تقلید بر می خیزد.
با یک مثال فرضی توضیح داده میشود. یک فردی تشنه است و از خدا آب میخواهد؛ خدا یک گاو سر راه او قرار میدهد. فرد میتواند شیر گاو را بنوشد و تشنگیش برطرف میشود. علاوه بر آن گرسنگی او هم با خوردن شیر برطرف میشود. وقتی فرد از خدا آب میخواهد، خدا شاید منحصرا آب را به او نرساند؛ اما نیاز واقعی فرد (تشنگی) را بوسیله آب و یا شیر و چیز دیگری برطرف می نماید. خدا در جواب به دعاها، نیازهای واقعی را در نظر می گیرد. حتی طوری که خود فرد شاید متوجه نباشد که دعای او استجابت شده است.
بعضی مواقع، افراد از خدا پول زیادی میخواهند زیرا دقیقا نیاز واقعی خویش را نمی فهمند و آن را اشتباهی بیان میدارند. اما وقتی دقت کنید می بینید که بینش غلطی که در بصیرت افراد است، باعث چنین خواسته هایی میشود. زیرا فرد از خدا پول زیادی میخواهد تا بوسیله آن مثلا ازدواج کند. نیاز واقعی او زن و یا شوهر است اما او از خدا نیاز واقعی خویش را نمی خواهد و یک واسطه به اسم پول را بین خواسته واقعی و قلبی خویش و خدا قرار میدهد. در حالیکه خدا میفرماید مستقیما خواسته و نیاز واقعی خویش را از من بخواهید. واسطه گرفتن بین نیازهای واقعی و خدا از بزرگترین مشکلات بشریت است.
ممکن است که خدا پول زیادی هم به فرد بدهد و فرد نتواند با آن، زوج دلخواه خویش را بگیرد. بنابراین وقتی خدا پول زیادی به کسی بدهد، ممکن است که افراد در کار خویش موفق نشوند و به خواسته واقعی خویش نرسند و اکثر اوقات هم چنین میشود.
ما باید نیازهای واقعی خویش را از خدا بخواهیم و در خواسته های خویش برای خدا تعیین تکلیف نکنیم. شاید خدا خواسته ما را رایگان و خیلی راحت برایمان جور کرد. موسی بعد از فرار از دست فرعون، از خدا خواست که آنچه نیازش است را به او بدهد. اتفاقا خدا به او زوج و مال و شغل ، هر سه تا را به او داد. جور کردن کارها برای خدا خیلی ساده است.
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ ﴿۲۴﴾
پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم (۲۴)
برای دعا کردن نیازی نیست که همیشه حتما با زبان گفته شود. گاهی بعضی دعاها قلبی است و با یک ندای قلبی بیان میشود. خدا اینجور دعاها را هم برآورده میکند. و گاهی هم دعاها بوسیله ندای زبانی بیان میشود. مثل زکریا که خدا را با ندا خواند و خدا خواسته اش را استجابت کرد.
وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ ﴿۸۹﴾
و زکریا را [یاد کن] هنگامى که پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانى (۸۹)
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ ﴿۹۰﴾
پس [دعاى] او را اجابت نمودیم و یحیى را بدو بخشیدیم و همسرش را براى او شایسته [و آماده حمل] کردیم زیرا آنان در کارهاى نیک شتاب مى نمودند و ما را از روى رغبت و بیم مى خواندند و در برابر ما فروتن بودند (۹۰)
ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ﴿۲﴾
[این] یادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بنده اش زکریاست (۲)
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا ﴿۳﴾
آنگاه که [زکریا] پروردگارش را آهسته ندا کرد (۳)
و هم چنین ذا النون به مشکل بر میخورد و با ندای بلند از خدا کمک میخواهد و خدا خواسته اش را برآورده میکند.
وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿۸۷﴾
و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد که معبودى جز تو نیست منزهى تو راستى که من از ستمکاران بودم (۸۷)
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ ﴿۸۸﴾
پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات مى دهیم (۸۸)
و ایوب بیمار میشود و خدا را صدا میزند و خدا دعای او را استجابت میکند.
واذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ
اى پیامبر، بنده ما ایّوب را یاد کن آن گاه که پروردگارش را ندا داد که: شیطان مرا رنج داده و به من گزند رسانده است.
در تمام این دعاها، دعای زکریا، ایوب ، ذا النون همراه با ندا بوده است. خدا دعاهای همراه با ندا و بدون ندا، هر دو را می پذیرد. دعاهای بدون ندا، دعای قلبی است. بعضی دعاها قلبی است ولی در اصل با خواسته نفس منطبق نیست. مثلا کسی میگفت که: دوست دارم خدا آنقدر پول به من بدهد تا هر کاری خواستم بتوانم انجام دهم. این فرد دقیقا خواسته خودش را دقیق بیان نمیدارد و خواسته اش بسیار کلی است و در نتیجه نشان میدهد که خواسته اش واقعی نیست. برای فهم مطلب، با یک مثال توضیح داده میشود.
آیا خدا به خواسته والدین که یک بچه فلج دارند، توجه میکند؟ البته و حتما توجه میکند. اما باید دقت کنیم که معمولا نگرانی والدین این است که چطوری بچه شان را نگاهداری کنند و چطوری او را رزق و روزی دهند. هر نفسی نگران خودش است؛ حتی والدین بچه فلج هم ابتدا نگران خودشانند . آنها نگرانند که چطور از بچه نگهداری کنند. وقتی مشکلی برای بچه ها بوجود آید، والدین معمولا در مرحله اول نگران خودشانند. نگرانند که چطوری بچه را نگهداری کنند. خدا هم نگرانی آنانرا برطرف میکند و رزق و روزی بچه فلج را میرساند. این ما هستیم که دقیقا نمی دانیم چطوری دعا کنیم و چی از خدا بخواهیم.
مادر موسی قلبا نگران بچه اش بود و خدا خواسته قلبی او را شنید. یک بچه از جلو مغازه شیرینی فروشی رد میشود و نگاه میکند؛ لزومی ندارد که با زبان از شما بخواهد؛ شما باید خودت متوجه باشید که بچه شیرینی میخواهد. خدا خواسته های قلبی را جواب میدهد، همیشه لزومی به گفتن نیست.
البته هر چیزی که از دهان خارج شود، لزوما خواسته نفس نیست. خدا خواسته های مضر را جواب نمی گوید. زیرا او رحمن رحیم است. ما از یک کالبد بشری و یک نفس تشکیل شده ایم. نفس ما به چیزهای خاصی نیاز دارد. نفس نیازش را در این دنیای مادی بوسیله بصیرت و بینش ما بیان میدارد. بصیرت و بینش ما اگر در راه غلطی باشند و درست تربیت نشده باشند، نمیتوانند خواسته های نفس را به درستی برآورده کنند و نمیتوانند خواسته های نفس را به درستی بیان دارند. نفس معمولا چیزهای کلی میخواهد، مثلا از جنبه مثبت آرامش، سکون، رشد و از جنبه منفی، زیاده خواهی، برتری جویی و ... اما وظیفه بصیرت ماست که نفس را راهنمایی کند و خواسته های درست را از خدا بخواهد. بصیرت مربوط به ذهن و کالبد بشری است. اما نفس یک موجود غیر مادی است. مثلا نفس آرامش میخواهد و کالبد بشری ما برای برآورده شدن این خواسته نفس، از خدا پول میخواهد. به این طریق خواسته نفس برآورده نمیشود. زیرا بصیرت ما مشکل دارد و به اشتباه خوشبختی را در مادیات می بیند. به این طریق به نفس ظلم میشود و نفس به خواسته اش نمیرسد و نمیتواند رشد کند. بنابراین پرورش بصیرت و داشتن بینش و جهان بینی صحیح بسیار و صد در صد در خوشبختی و سرنوشت نهایی ما موثر است. خدا این جور دعاها را گمراهی مینامد.
چرا بعضی ها به بن بست میرسند؟ شاید جایی خوانده باشید که یکی قصد خودکشی کرده و در یادداشت به جا مانده از او نوشته شده است که : اگر کسی جلوم را میگرفت و یا سر راه یک لبخند به من میزد، خودم را از پُل پرت نمی کردم و خودکشی نمی کردم!
این طرز نگرش نسبت به خودکشی نشان از آن دارد که فرد خود را به بن بست رسانده است. خدا برای مشکلات، هزاران راه حل آفریده است. بعضی ها راه حلها را نمی بینند و سعی در حل کردن معمایی دارند که خود بوجود آورده اند و آن را پیچیده کرده اند. خدای مهربان در سوره بقره داستان زیبایی نقل میکند. بنی اسرائیل برای شناسایی قاتل یک فرد، به دستور خدا قسمتی از گوشت گاو را که باید به مرده میزدند، عمل نکردند. آنها از موسی خواستند که رنگ و سن و اندازه و ... گاو را مشخص کند. وقتی اینها مشخص شد، پیدا کردن چنین گاوی خیلی مشکل شد و به سختی و با قیمت گزافی توانستند آن را پیدا کنند. زیرا آنها راه حلها را محدود کرده بودند. راه حل خدا این بود که یک گاو بکشید و گوشتش را به بدن مرده بزنید تا زنده شود و قاتل را شناسایی کند. اما آنها این دستور ساده و مستقیم را برای خود پیچیده کردند و نهایتا دستور خدا را پیچیده کردند و خیلی به سختی اجرا کردند. راه حل آنها با راه حل خدا یک تفاوت اساسی داشت. در راه حل خدا میلیونها گاو صدق میکرد و تقریبا هر گاوی را انتخاب میکردند، جواب می گرفتند. اما با سوالهای بی معنی، تعداد گاوهایی که میتوانستند انتخاب کنند، بسیار نایاب شد و به سختی همان یک گاو را هم پیدا کردند. آنها در واقع خود را نزدیک بود به بن بست برسانند.
قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِیَةَ فِیهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ ﴿۷۱﴾
گفت وى مى فرماید در حقیقت آن ماده گاوى است که نه رام است تا زمین را شخم زند و نه کشتزار را آبیارى کند بى نقص است و هیچ لکه اى در آن نیست گفتند اینک سخن درست آوردى پس آن را سر بریدند و چیزى نمانده بود که نکنند (۷۱)
وقتی فردی راه حلها را نمی بیند و دنبال آنچیزی است که خودش پیچیده است، خودبخود در دردسر می افتد و یا به بن بست میرسد. خدا هزاران گاو آفریده است و بنی اسرائیل هزاران گاو در اختیار داشتند برای این آزمایش؛ ولی سرسختی و کلافگی خودشان باعث شد که مجموعه گاوها تغییر کند و فقط چند گاو با آن شرایط برایشان بماند. چون مجموعه گاوها کم شد، نزدیک بود به بن بست برسند. این است که بعضی ها در دعاها برای خدا تعیین تکلیف میکنند و هزاران راه حل خدا را به یک راه حل تقلیل میدهند و از خدا همان راه حل را میخواهند. در حالیکه نیاز واقعی نفس آنان، در آن راه حل نیست و در نتیجه خدا جواب این دعا را نمیدهد. جواب ندادن به این دعا یک نوع رحمانیت است.
یک نوع گمراهی دیگر هست که خدا آن را گمراهی بعید مینامد. خیلی از مردم، خواسته های خویش را بجای خدا، از مقدسین مرده طلب میکنند. خدا با یک آیه تمام این جور خواسته ها را باطل میداند و اعلام می نماید که از کسی طلب دعا نکنید که از دعای شما بی خبر است.
وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجیبُ لَهُ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ
کیست گمراه تر از آن کس که به جاى خدا کسانى را مى خواند که تا روز قیامت او را اجابت نمى کنند و از دعاى دعاکنندگان خویش غافل و بى خبرند ؟
در این آیه، خدای مهربان طلب دعا و توسل به غیر خدا را منع فرموده است و در آخر آیه دلیل آن را بیان میدارد. دلیل بسیار مهمی است که تمام سرنوشت بشریت به آن ربط دارد. کسانی که از آنان درخواست میشود، از دعای دعا کنندگان غافل و بی خبرند. این همان دلیل قانع کننده و مهمی است که خدا بیان میدارد. کسانی که مرده اند، از این جهان مادی ما بی خبرند و از وضعیت ما بی خبر و غافلند. بنابراین خواندن آنان بی فایده و مضر است. خدا این عمل بی فایده و مضر را شرک مینامد. بیفایده است زیرا جوابی داده نمیشود و مضر است زیرا بجای خدا، نیروهای شیاطین فراخوانی میشوند. وقتی از کسی که مرده است، درخواست شود، ارتباط قطع است و در نتیجه شیاطین و اجنه از این غفلت سوء استفاده کرده و خودشان را آن طرف ارتباط قرار میدهند و در نتیجه گمراهی به دنبال دارد. همانطور که خدا در آیه می فرماید (إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطَانًا مَرِیدًا ) یعنی مردمی که مردگان و بی خبران از دعا را میخوانند، بدون آنکه خود بدانند، شیطانی سرکش را میخوانند. این از آن جهت است که دعاهای بی سر ، بی جواب هم است. وقتی کسی یک فرد مرده را بخواند، از آنجا که فرد مرده از دعا بی خبر و غافل است، این دعا به شیاطین میرسد و شیاطین هم افراد را سر کار می گذارند و فریب میدهند. به همین خاطر خدای مهربان در آیه بالایی میفرماید که خواندن غیر خدا مساوی است با خواندن شیطانی سرکش.
إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا ﴿۱۱۶﴾
خداوند این را که به او شرک آورده شود نمى آمرزد و فروتر از آن را بر هر که بخواهد مى بخشاید و هر کس به خدا شرک ورزد قطعا دچار گمراهى دور و درازى شده است (۱۱۶)
إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطَانًا مَرِیدًا ﴿۱۱۷﴾
[مشرکان] به جاى او جز بتهاى مادینه را [به دعا] نمى خوانند و جز شیطان سرکش را نمى خوانند (۱۱۷)
لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا ﴿۱۱۸﴾
خدا لعنتش کند [وقتى که] گفت بى گمان از میان بندگانت نصیبى معین [براى خود] برخواهم گرفت (۱۱۸)
اگر مدعو غیبی باشد، نباید از او درخواست نمود، زیرا مدعو غیبی از دعا بی خبر است. خدا مدعو غیبی نیست؛ خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است و هر لحظه صدا و ندای قلبی و زبانی ما را میشنود و جواب میدهد.
اگر برادران یوسف از پدرشان یعقوب خواستند که پیش خدا برایشان استغفار کند؛ به این خاطر بود که یعقوب در آن موقع زنده بود و مدعو غیبی نبود و مهمتر از همه این بود که یعقوب در مقابل درخواست بچه هایش جوابی به آنها داد.
درخواست فرزندان یعقوب:
قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ ﴿۹۷﴾
گفتند اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم (۹۷)
جواب یعقوب:
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۹۸﴾
گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است (۹۸)
یعقوب در جواب می فرماید که بعدا در آینده (سوف استغفر) از پروردگارم برای شما آمرزش خواهم خواست. یعقوب با آنکه زنده بود، نمیخواهد که خودش را واسطه مستقیم بین فرزندانش و خدا قرار دهد. بلکه به آنها میگوید که بعدا در آینده برای آنها طلب استغفار میکند و این به آن معناست که او میخواهد خودجوش برای آنها طلب استغفار کند و واسطه مستقیم نشود.
به این طریق ما میتوانیم برای هر کسی که خواستیم پیش خدا دعا کنیم؛ مثلا برای مادر و یا پدرمان دعا کنیم. این دعا بصورت خودجوش است و ایرادی ندارد. ولی آنها نباید شما را واسطه مستقیم قرار دهند. بنابراین ایاک نعبد و ایاک نستعین را که در شبانه روز در پنج نماز میخوانیم؛ بر این مورد تاکید مینماید که فقط خدا را عبادت کنیم و فقط او را به استعانت بخوانیم.
ما باید پیامبران و خوبان خدا را در زمینه خواندن خدا ، الگو قرار دهیم و مثل آنان فقط خدا را در دعاها بخوانیم. ایوب، عیسی، موسی، یونس، محمد، ابراهیم، نوح و تمام پیامبران دیگر فقط خدا را در دعاها خوانده اند. الگو قراردادن یک فرد یعنی مثل او فقط خدا را بخوانیم و نه خود پیامبران را در دعاها بخوانیم. مردم باید اعمال عبادی و دعاهایشان را فقط برای خدا معطوف کنند. فقط خدا، آن یکتایی است که دعاهای بندگانش را پاسخ میدهد.
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى کنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند (۱۸۶)
برطبق آیه بالایی، کسی که خدا را مستقیم در دعاها نخواند، نفسش رشد نخواهد کرد. از آنجائی که خدای متعال بندگانش را آزاد آفریده است، بندگان او می توانند برای نزدیکان و آشنایان خود، از خدا طلب بخشش کنند؛ اما باید بدانیم که این رابطه، یک طرفه و خود جوش است. به این طریق شما می توانید برای مادر خویش، دعای خیر و از خدای متعال طلب بخشش کنید، اما مادر شما نباید برای بخشش و استعانت پیش شما بیاید و شما را واسطه قرار دهد؛ بلکه او باید فقط از خدای متعال، طلب بخشش کند و فقط از او کمک بخواهد و کسی را واسطه در این بین قرار ندهد. متاسفانه شیطان رانده شده باعث شده است که اکثریت مردم این دو حالت را یکی بدانند. به همین خاطر خدای حکیم، عمل کسانی که به بهانه شفاعت، از دیگران استعانت می جویند را باطل می داند. وقتی از مردم زمان پیامبر محمد سوال می شد که چرا از بتها استعانت می جوئید؛ آنها در جواب می گفتند که: عمل ما اشکالی ندارد، ما فقط آنان را شفیع و واسطه قرار می دهیم!
وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۱۸﴾
و به جاى خدا چیزهایى را مى پرستند که نه به آنان زیان مى رساند و نه به آنان سود مى دهد و مى گویند اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند بگو آیا خدا را به چیزى که در آسمانها و در زمین نمى داند آگاه مى گردانید او پاک و برتر است از آنچه [با وى] شریک مى سازند (۱۸)
از آیه بالایی میتوان نتیجه گرفت که شفیع گرفتن مجاز نیست ولی شفاعت کردن برای دیگران اشکال ندارد. نوح برای پسرش شفاعت کرد ولی قابل قبول واقع نشد. شیطان مکار کاری کرد که مسلمانان بین شفیع گرفتن و شفاعت کردن تفاوتی قائل نشوند و در نتیجه آیات مربوط به شفاعت کردن را به شفیع گرفتن ترجمه کنند. خدا شفاعت کردن را آزاد گذاشته است ولی شفیع گرفتن را شرک معرفی کرده است. تنها گناهی که بخشودنی نیست، شرک است. بنابراین نباید به هیچ وجه در این راه پر خطر قدم گذاشت. شرک آنقدر خطرناک است که نباید حتی نزدیکش شد. ارتکاب شدنش که به معنای نابودی است ولی خدا میفرماید که نزدیکش هم نشوید. بنابراین هیچوقت در این مورد فریب شک و شبهه ها را نخورید.