اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت نود و سه)
عرفانهای قدیم و نوظهور (بخش پنجم)
در جستجوی معنویت
هر انسانی به معنویت نیاز دارد، همانطور که به غذا خوردن نیاز دارد و حتی بیشتر. فراوانی معنویتهای کاذب در این جهان مادی، این گفته را ثابت میکند. حتی آنانی که دین خدا را قبول ندارند، برای خود یک سری معنویتهای دیگر اتخاذ کرده اند. آنان فکر میکنند که به دین نیاز ندارند، ولی ناخواسته و ناخودآگاه معنویتهای دیگری برای خود اتخاذ کرده اند و به آن سمت کشیده شده اند. دین در قرآن به معنای فلسفه و روش زندگی است. حتی آتئیستها هم فلسفه خاصی برای زندگی دارند و چاره ای جز این هم ندارند. بنابراین آنان که به ظاهر میگویند که نیازی به دین ندارند؛ منظورشان این است که فلسفه زندگی ناشناخته ای را پیروی میکنند ولی هنوز اسمی برایش ندارند. مثل یک بچه که جلو چشمش را می گیرد تا بعضی واقعیتها را نبیند.
معنویت یک امر مادی نیست که با مادیات و یا روشهای مادی بدست آید. پنجاه درصد مطالب کتابهای آسمانی در مورد طریقه برآورده شدن این نیاز معنوی صحبت میکنند. هر کسی در طول زندگی خود بارها تلاش کرده است که خدا را بشناسد و خدا را پیدا کند. اما چطوری در میان این همه معنویت کاذب و خدایان فَیک، میتوان خدای واقعی را یافت؟ هر انسانی میداند که هر آنچه در این دنیا آفریده شده است، بوسیله خدا آفریده شده است و خدا خالق هر چیزی است (اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ). ولی آیا انسان به این صفت خدا ایمان دارد و اصلا میداند که "خدا خالق هر چیزی است" ، چه معنایی را میرساند؟ متاسفانه اینطوری نیست و اگر اینطوری بود خدا به انسان نمیگفت کَفَّارٌ . کفار یعنی بسیار پوشاننده واقعیتها و نعمات.
وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ﴿۳۴﴾
و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت خدا را شماره کنید نمى توانید آن را به شمار درآورید قطعا انسان ستمپیشه ناسپاس است (۳۴)
انسان خیلی زیاد پوشاننده نعمات و واقعیتهاست، زیرا نمیخواهد یک واقعیت مهم را بپذیرد. آن واقعیت مهم این است که : تمام نعمتهایی که در این جهان فانی آفریده شده اند، برای جهت یابی صحیح انسانها هستند. این نعمتها هدف نیستند و بلکه فقط یک ابزارند. آمدن ما به این دنیا، برای توبه و بازگشت ما طراحی شده است. بنابراین وجود هر نعمتی در آن ، در همین راستاست. خدا از ما نتیجه میخواهد. مهم این نیست که آیا تبعید ما به زمین یک مجازات است یا نه، بلکه مهم این است که در دراز مدت، بودن ما در زمین چه کاری برای ما انجام می دهد. این زندگی موقتی و بسیار کوتاه است و کالبد بشری ما فقط یک لباس موقتی برای خود واقعی ما است. بنابراین مهم نیست که لباس ما چطوری و چه چیزی به نظر برسد. اگر تحمل یک دشواری باعث میشود که به سوی خدا روی آوریم، این یک هدیه و حتی فرصت است، پس مهم نیست که دیگران چگونه آن را ببینند. مهم این است که ما چقدر از نعمات این دنیا در این راستا استفاده میکنیم. آیا نعمتهایی که ما شب و روز آن را استفاده میکنیم و می بینیم؛ اصلا ما را به یاد خدا می آورند یا نه؟ آیا محبت ما را نسبت به خدا بیشتر میکنند یا نه؟ طبق قرآن، مومنان در پندار خویش بیشترین محبتها را نسبت به خدا بدست می آورند (وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ).
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ ﴿۱۶۵﴾
و برخى از مردم در برابر خدا همانندهایى [براى او] برمى گزینند و آنها را چون دوستى خدا دوست مى دارند ولى کسانى که ایمان آورده اند به خدا محبت بیشترى دارند کسانى که [با برگزیدن بتها به خود] ستم نموده اند اگر مى دانستند هنگامى که عذاب را مشاهده کنند تمام نیرو[ها] از آن خداست و خدا سخت کیفر است (۱۶۵)
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ ﴿۱۶۶﴾
آنگاه که پیشوایان از پیروان بیزارى جویند و عذاب را مشاهده کنند و میانشان پیوندها بریده گردد (۱۶۶)
اگر نعمتهای خدا را که استفاده میکنید و یا می بینید، در این دنیای فانی به خاطر نیاورید و به زبان نیاورید، یعنی کفر. ایمان و پندار نیک برخلاف کفر است. پندار نیک یک رابطه دو طرفه است. حتما باید آگاهانه جوابی از خدا گرفته باشید تا که پندارتان واقعی شود. در آیه ای خیلی مهم، دوبار کلمه جواب آمده است (أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی).
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى کنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند (۱۸۶)
همانطور که در آیه ذکر شده است، یکبار خدا جواب میفرماید (أُجِیبُ) و مرحله بعد، بنده خدا باید جواب را ببیند (فَلْیَسْتَجِیبُوا). در ادامه آیه میفرماید که بعد از این رابطه دو طرفه، ایمان و رشد امکان پذیر است. یعنی
1- بنده باید ابتدا خدای رحمان را بخواند و از خدا بخواهد.
2- بعد خدا جواب میدهد و خواسته بنده را اجابت میکند.
3- بعد بنده خدا، این جواب خدا را باید ببیند.
ارتباط دو طرفه با خالق، یک نوع معنویت واقعی است. به این میگویند رابطه و معنویت دو طرفه بین خدا و بنده خدا. فرض کنید کسی از خدا فرزند میخواهد و بالاخره چند سال بعد، خدای بخشنده به او فرزند میدهد. اما با فاصله افتادن زمانی بین دعا و اجابت آن، بنده فریب میخورد و بنده فکر میکند که خدا جواب دعای او را نداده است و فرزند دار شدن خود را به دارو و دکتر و عوامل دیگر ربط میدهد. به این طریق این یک ارتباط یکطرفه می ماند و به یک ارتباط دو طرفه تبدیل نمیشود و باعث رشد و ایجاد پندار نیک در فرد نخواهد شد. اما در این فرآیند، حتی ممکن است که فرد ایمانش را هم از دست دهد و نسبت به خدا پندار انحرافی پیدا کند. این فرد فرصت خیلی مهمی را برای شارژ پندار خویش از دست میدهد. این را ناسپاسی و ناشکری میگویند. ارتباط با خدا، معنویت واقعی به آدمیان میدهد و تنها راه برای کسب معنویت، همین است.
خواستن از خدا ß خدا جواب میدهد ß دیدن جواب توسط درخواست کننده = کسب معنویت واقعی و رسیدن به مرحله رشد
این وظیفه بندگان خداست که این روابط دو طرفه را تشخیص دهند و آن را مراعات کنند. اصلا ما برای این خلق شده ایم که این روابط دو طرفه بین خود و خدای خویش را نگهداری کنیم و بیاد آوریم. ولی خدا از این فرصتها به تعداد محدود به آدمیان میدهد. اما هر بار که رد شود؛ برای آزمایش بعدی کار مشکلتر میشود. پندار نیک در مورد خدا همین است. اگر شما به نعمتی رسیده اید، مطمئن باشید که یک روزی لساناً و یا قلباً از خدا این نعمت را خواسته اید. حالا توپ در زمین شماست و باید آن را به خدا نسبت دهید و طرز فکر و پندار خویش را تصحیح کنید.
ارتباطات دو جانبه بین خود و خدای خود، باعث ایجاد حب و محبت نسبت به خدا خواهد شد. دوست داشتن خداست که باعث قوّت پندار ما خواهد شد. تورات در مورد محبت نسبت به خدا می فرماید :
و خدای خود را با تمام دل و با تمام جان و با تمام قوت دوست خواهی داشت. و این سخنانی که امروز به شما امر میکنم بر دل شما خواهد بود. و آنها را با پشتکار به فرزندان خود بیاموزید، و وقتی در خانهتان مینشینید، و وقتی در راه قدم میزنید، و وقتی دراز میکشید، و وقتی بلند میشوید، از آنها صحبت کنید. و آنها را بهعنوان نشانهای بر دست خود ببند، و مانند پیشانی بین چشمانت خواهند بود. و آنها را بر درهای خانه و دروازههای خود بنویس.
حفظ ارتباط دو طرفه و روشن نگهداشتن این ارتباط خیلی مهم است که در قرآن و تورات به آن اشاره فرموده است. آدمیان در طول زندگی دوست دارند که خدا را پیدا کنند ولی خیلی از این فرصتها و طنابها را از دست میدهند و در نتیجه خدا را گم میکنند. یکی سالها از خدا بچه پسر میخواست، بالاخره پسردار شد، اما او در همانروزی که پسرش به دنیا آمد؛ گفت که بیست میلیون تومان در این راه خرج دارو و دکتر کرده است. خدا جواب دعای او را داده بود و به او یک پسر داده بود. حالا توپ در زمین او بود و نوبت او بود که اجابت دعایش توسط خدا را ببیند و این ارتباط را کامل کند. اما متاسفانه او متوجه نشد و ارتباط را اشتباهی گرفت و پسر دار شدن خود را به داروهای گیاهی و دکتر و سونوگرافی و ... ربط داد. این همان فرصتی است که انسانها در زندگی بارها پیدا میکنند و بیشتر مواقع موفق نمیشوند ارتباط را کامل کنند. در نتیجه همیشه سرگردان و حیران می مانند و نمیدانند که خدا کیست و ارتباط با خدا را از دست میدهند و محبت خدا در دلشان لانه نمی کند. ما انسانها کوچکتر از آنیم که خدا را ببینیم و هیچوقت هم خدا را نخواهیم دید؛ ارتباط دو طرفه تنها راه پیدا کردن خداست. هیچوقت خدا با چشم دیده نخواهد شد. ما برای این آفریده نشده ایم که فقط درخواست داشته باشیم، بلکه باید تلاش کنیم، جواب درخواستها را هم ببینیم. دیدن درخواستها مرحله مهم و نهایی دعاهاست که همراه با شکرگزاری خواهد بود.
شیطان انسانها را سرگرم لهو و لعب میکند و این ارتباطها را به افرادی غیر از خدا ربط میدهد و درنتیجه ارتباط را میدزدد و انسان بجای اینکه پندارش نسبت به خدا محکمتر شود، شل تر میشود و در شک و گمان فرو میرود. شیطان ارتباطها را می دزدد و نمی گذارد ارتباط دو طرفه شود. کسی که از خدا زمانی فرزند میخواست، خدا به او داد ولی او پندارش منحرف شد و به دکتر ودارو ربطش داد. به این طریق شیطان سر دیگر ارتباط دعای او را دزدید و نگذاشت این ارتباط به معنویت و رشد تبدیل شود. این فرد، بجای افزایش اعتماد و توکلش به خدا؛ به دارو و دکتر اعتماد و توکلش بیشتر میشود و به این طریق در مسیر غلطی می افتد. این مسیر غلط تمام ابعاد زندگی او را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
بعضی ها هم این ارتباطات را در مواقع مشکلات پیدا میکنند و البته حتی اگر در چنین مواقعی هم بتوان ارتباط با خدا را پیدا کرد، باز غنیمت است. در این گونه مواقع، با صبر کردن، میتوان آن ارتباط گم شده را دوباره یافت. خدا میفرماید که : و قطعا شما را به چیزهایى از قبیل ترس و گرسنگى و کاهش در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان و صابران را.
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿۱۵۵﴾
و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان را (۱۵۵)
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿۱۵۶﴾
[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم (۱۵۶)
ما به این نوع ارتباطها با خدا نیاز داریم ، ارتباط در نعمات و در آزمایشات و بلاها. که اگر ارتباط را پیدایش نکنیم، به ارتباطهای دیگر کشانده میشویم. صابرین کسانی هستند که این گونه ارتباطات را با إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ خاتمه میدهند و ارتباط دو طرفه را کامل میکنند و معنویت واقعی کسب میکنند و در نتیجه جذب معنویتهای کاذب نمی شوند. اگر آدمیان چند معنویت اینجوری کسب کنند و ادامه دهند، دیگر غیر ممکن است جذب معنویتهای کاذب شوند. شیطان منتظر چنین شکستی از طرف انسان است تا ارتباط خودش را جایگزین آن کند. شیطان خیلی تلاش کرد تا بتواند، انسانهای بزرگی همچون ابراهیم، ایوب، یوسف و یعقوب را به طرف خودش بکشاند ولی نتوانست و شکست سختی خورد.
پیامبر ابراهیم، از خدا خواست که به او نشان دهد که چطوری مردگان زنده میشوند. خدای مهربان جواب دعایش را داد و به ابراهیم فرمود که ای ابراهیم آیا ایمان نداری؟ ابراهیم در جواب گفت: خدایا ایمان (پندار نیک) دارم، ولی میخواهم قلبم مطمئن شود.
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۲۶۰﴾
و (یاد کن) آنگاه که ابراهیم گفت: (پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده مى کنى؟) فرمود: (مگر ایمان نیاورده اى؟) گفت: (چرا، ولى تا دلم آرامش یابد.) فرمود: (پس، چهار پرنده برگیر، و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان؛ سپس بر هر کوهى پاره اى از آنها را قرار ده؛ آنگاه آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مى آیند، و بدان که خداوند توانا و حکیم است.) (۲۶۰)
پیامبر ابراهیم قلب را مصدر پندار میداند. زیرا پندارها چه نیک و چه بد، ابتدا در قلب تولید میشوند و بعد به مرحله ذهن، رویا، خیال، فکر میرسند و بعد به مرحله کردار و گفتار هم میرسند. پندار تا وقتی که در قلب است، فقط خدا آن را میداند ولی وقتی پندار از قلب صادر شد و به مرحله خیال، فکر ، ذهن و حافظه رسید؛ از آن به بعد در بُعد شیاطین قابل خواندن و ویو است. به همین خاطر ، اگر پندارها در سطح قلب تصحیح شوند؛ دیگر بوسیله شیاطین قابل مشاهده نیست و در نتیجه مورد سوء استفاده و ریشخند شیاطین هم قرار نمی گیریم. در ضمن فقط خدا میتواند قلب را مطمئن کند و هیچ روش دیگری برای این کار نیست (أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). قلبهای مطمئن ، پندار نیک تولید و صادر میکنند ولی قلبهای غیر مطمئن لرزان است و هر لحظه یک جایی است. قلب متکبر و جبار، پندارهای جبارانه و متکبرانه تولید میکند؛ در نتیجه کردارها و قولهای جبارانه و متکبرانه هم تولید میشود.
الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ ﴿۳۵﴾
کسانى که در باره آیات خدا بدون حجتى که براى آنان آمده باشد مجادله مى کنند [این ستیزه] در نزد خدا و نزد کسانى که ایمان آورده اند [مایه] عداوت بزرگى است این گونه خدا بر دل هر متکبر و زورگویى مهر مى نهد (۳۵)
پیامبر ابراهیم، بعد از دعا به درگاه خدا، به دستور خدا، چهار پرنده کشت و ریز ریز کرد و هر کدام را بالای قله ای گذاشت و با اذن و فرمان خدا، پرنده ها زنده شدند و به این طریق پیامبر ابراهیم جواب دعای خود را گرفت و اطمینان قلبی پیدا کرد.
بعضی افراد ابتدا از خدا، کار و زندگی میخواهند؛ ولی وقتی خدا به آنها داد؛ انگار نه انگار که خدا به آنها چیزی داده است. آنها برآورده شدن اینها را نتیجه تلاش و کوشش خود میدانند و حتی بعضی از مواقع به آن نتیجه هم رضایت نمی دهند و ناشکری میکنند. به این طریق طنابی که خدا برای آنها در اجابت دعایشان دراز کرده است؛ را انکار میکنند و زیر آن میزنند. در حالی که اگر آن را می پذیرفتند، خیلی بهتر بود و به وسیله شکرگزاری، نقطه درخواست را به نقطه برآورده شدن وصل میکردند. انگار ما با دعا کردن از درگاه خدا؛ نقاطی را به هم وصل میکنیم (نقطه درخواست را به نقطه برآورده شدن) و به این طریق شاکله روانی خویش را تشکیل میدهیم.
وجود خدا خیلی راحت قابل اثبات است، زیرا خدا نور آسمانها و زمین است. اصلا انکار نشدنی است. حتی بت پرستان هم خدا را در ذات قبول دارند.
اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۳۵﴾
خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى و آن چراغ در شیشه اى است آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى افروخته مى شود نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشى نرسیده باشد روشنى بخشد روشنى بر روى روشنى است خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى کند و این مثلها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هر چیزى داناست (۳۵)
اما اثبات وجود خدا، با نگهداشتن ارتباط با او یک چیز جداگانه و مرحله ای بالاتر از اثبات خداست و اینکه کسی بگوید خدا وجود دارد، لزوما نشانه ارتباط نیست. انسانها از همان بچگی اعتقاد دارند که خدا یکی است و وجود دارد و حتی دلایلی برای این اعتقاد هم دارند؛ اما معمولا انسانها تا سالها بعد نمیتوانند ارتباط دو طرفه با خدا را داشته باشند.
وقتی از خدا بخواهید و خدا خواسته تان را برآورده کند، آن موقع باید بدانید که چرا جواب خواسته تان برآورده شده است. ممکن است که برآورده شدن یک درخواست چندین سال طول بکشد. انسان باید دعاها و خواسته هایش یادش نرود. تا بعدا بداند که خدا کدام نقطه را به کدام نقطه از زندگی شما ربط داده است. این همان ارتباطی است که آدمی نباید یادش برود.
در میانه مشکلات و زرق و برقهای زیادی که در این دنیا وجود دارد، پیدا کردن این ارتباطهای بوجود آمده خیلی مشکل است. خیلی از مردم این ارتباطها را نادیده می گیرند و به فراموشی سپرده میشود. کسی که این ارتباط های انجام شده را فراموش کند، خدای مهربان هم در آخرت او را فراموش میکند.
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۱۹﴾
و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى کرد آنان همان نافرمانانند (۱۹)
الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ ﴿۵۱﴾
همانان که دین خود را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنیا مغرورشان کرد پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند ما [هم] امروز آنان را از یاد مى بریم (۵۱)
حفظ ارتباط بوجود آمده با خدا، زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد و باعث دگرگونی زندگی میشود و باعث میشود که ما در نظام رحمانی زندگی کنیم. خدا می خواهد پیدا شود. آن باریتعالی میخواهد آفریدگانش شامل رحمت و رضوان و مغفرتش شوند و اصلا مردم را برای همین رحم کردن آفریده است.
إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ ﴿۱۱۹﴾
مگر کسانى که پروردگار تو به آنان رحم کرده و براى همین آنان را آفریده است و وعده پروردگارت [چنین] تحقق پذیرفته است [که] البته جهنم را از جن و انس یکسره پر خواهم کرد (۱۱۹)
همه مردم خدا را باور دارند ولی اهمیت نگهداشتن این باور را نمی دانند. نگهداشتن این ارتباط بطور همیشگی، باور و پندار ما به خدا را تکمیل میکند. وقتی یک نعمتی به شما میرسد؛ شما در مورد منشاء اصلی این نعمت چندین انتخاب دارید:
1- خودم با تلاش و کوشش آن را بدست آورده ام
2- دعایی که دعانویس برایم نوشت، آن را برایم فراهم کرد
3- درخواستی که از غیر خدا کردم، آن را برایم فراهم کرد
4- خدا آن نعمت را برایم فراهم کرد
فقط گزینه چهارم، معنویت صحیح و پندار نیک به شما میدهد. ممکن است که در خیلی مواقع، حتی گزینه چهارم به ذهن شما هم نرسد، ولی پی بردن به آن ، نوعی تلاش برای افزایش پندار نیک نسبت به خداست. صرفاً پذیرفتن خدا به عنوان آفریننده، ارتباط با خدا را کامل نمی کند. حتی مشرکان زمان پیامبر، الله را به عنوان خالق و مدبر امورات قبول داشتند.
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ ﴿۶۱﴾
و اگر از ایشان بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را [چنین] رام کرده است حتما خواهند گفت الله پس چگونه [از حق] بازگردانیده مى شوند (۶۱)
آنان در سختی ها در داخل کشتی در حال غرق، خدا را می خواندند ولی به محض برطرف شدن سختی ها، ارتباط بوجود آمده را دوباره فراموش میکردند. البته این خاصیت تمام انسانهاست و فقط مربوط به مشرکان زمان پیامبر محمد نیست.
وَإِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَکَانَ الْإِنْسَانُ کَفُورًا ﴿۶۷﴾
و چون در دریا به شما صدمه اى برسد هر که را جز او مى خوانید ناپدید [و فراموش] مى گردد و چون [خدا] شما را به سوى خشکى رهانید رویگردان مى شوید و انسان همواره ناسپاس است (۶۷)
وَمَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْأَرُونَ ﴿۵۳﴾
و هر نعمتى که دارید از خداست سپس چون آسیبى به شما رسد به سوى او روى مى آورید [و مى نالید] (۵۳)
ثُمَّ إِذَا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ ﴿۵۴﴾
و چون آن آسیب را از شما برطرف کرد آنگاه گروهى از شما به پروردگارشان شرک مى ورزند (۵۴)
نقطه A : درخواست از خدای رحمان در داخل کشتی برای نجات از طوفان
نقطه B : شکرگزاری بعد از نجات و ربط دادن نجات به خدای رحمان
کسی که نقطه A را به نقطه B وصل نکند، یعنی ارتباط با خدا را کامل نکرده است و هیچ معنویتی کسب نکرده است. خدای مهربان این را نوعی رویگردانی از خدا معرفی میکند(أَعْرَضْتُم). معمولا کسانی که برای خدا شریک قائل میشوند، اینطوری از خدا رویگردان میشوند.
تمام مردم دنیا ، خدا را قبول داشته اند. در زمان فرعون، با آنکه فرعون خود را ربّ مردم میدانست، ولی مردم آن زمانه با الله آشنا بوده اند. به همین خاطر است که مومن آل فرعون، از کلمه الله در سخنانش استفاده میکند.
وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَإِنْ یَکُ کَاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَإِنْ یَکُ صَادِقًا یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ ﴿۲۸﴾
و مردى مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان مى داشت گفت آیا مردى را مى کشید که مى گوید پروردگار من خداست و مسلما براى شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکارى آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان اوست و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى دهد به شما خواهد رسید چرا که خدا کسى را که افراطکار دروغزن باشد هدایت نمى کند (۲۸)
یَا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظَاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیکُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ ﴿۲۹﴾
اى قوم من امروز فرمانروایى از آن شماست [و] در این سرزمین مسلطید و[لى] چه کسى ما را از بلاى خدا اگر به ما برسد حمایت خواهد کرد فرعون گفتجز آنچه مى بینم به شما نمى نمایم و شما را جز به راه راست راهبر نیستم (۲۹)
مومن آل فرعون برای جلوگیری از آزار و اذیت فرعونیان، ایمان خود (پندار) را کتمان و پنهان میکرد. اما در نهایت او بعد از سالها کتمان پندارش، بالاخره پندار خود را به قول تبدیل کرد و خطاب به قومش، واقعیتها را گفت. این نکته مهم ثابت میکند که ما نباید چرخه ی نیک را متوقف کنیم. چرخه ی نیک (پندار نیک-کردار نیک-گفتار نیک- گفتار صبر) نباید متوقف شود. هر فردی برای تکمیل پازل دنیایی اش به چرخش چرخه نیکش نیاز دارد. مومن آل فرعون در نهایت، پندار و ایمانش را به مرحله گفتار نیک رساند و چرخه ی نیکش را به چرخش درآورد. مومن آل فرعون، نرم نرمک و با احتیاط مردم را به خویشتن داری دعوت میکند و آنان را از کشتن موسی منع میکند و عذاب خدا را در صورت کشتن موسی به آنان گوشزد میکند. به این طریق مومن آل فرعون، با روش خودش، پندار خویش را برای قومش بیان میدارد. این طرز صحبت کردن مومن آل فرعون (با نرمی و غیر مستقیم) در میان جمع آل فرعون که به خون موسی تشنه اند؛ جرات میخواهد و این جرات بخاطر پندار نیکی بوده است که مومن آل فرعون داشت. مومن آل فرعون (رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ) ابتدا فقط پندار نیک داشت ولی پندار نیک حتی در شرایط سخت هم ، تاثیرات خودش را می گذارد. همین پندار نیک، در تغییر رای فرعونیان، تاثیر خودش را گذاشت و مانع از تاثیرگزاری چرخه شرّ شد.
بیشتر مردم، ابتدا خدا را قبول دارند، ولی در مراحل بعدی کار با او به مشکل برمیخورند. زیرا آنوقت که قرار است نعمات را به خدا نسبت دهند، به ایزدها و الهه های ساخته خود نسبت میدهند و این نوعی ناشکری و ناسپاسی است و به این می گویند شرک.
وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ ﴿۱۰۶﴾
و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند جز اینکه [با او چیزى را] شریک مى گیرند (۱۰۶)
مردم به اسم دین، کسانی غیر از خدا را به اربابی می گیرند. ارباب ، یعنی کسی که با او ارتباط دو طرفه غیبی دارید. غیر از خدا آیا کسی با این خصوصیات هست؟ خیر
وَلَا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِکَةَ وَالنَّبِیِّینَ أَرْبَابًا أَیَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۸۰﴾
و [نیز] شما را فرمان نخواهد داد که فرشتگان و پیامبران را به خدایى بگیرید آیا پس از آنکه سر به فرمان [خدا] نهاده اید [باز] شما را به کفر وامى دارد (۸۰)
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۶۴﴾
بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما] (۶۴)