اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و ششم)
کودک درون
شاید شما هم عبارت "کودک درون" را شنیده باشید که مدام در مباحث روانشناسی مطرح میشود. در این مبحث ثابت میشود که کودک درون آنطوری که بعضی ها مطرح میکنند، یک مبحث سالم نیست و شیطان بطرز زیرکانه ای آن را مورد کید و نیرنگ خود قرار داده است. من علم روانشناسی را نمیخواهم زیر سوال ببرم. اما باید بدانیم که هر چیزیکه اسم روانشناسی روی آن بود؛ قابل اعتماد نیست و نباید آن را بی چون و چرا پذیرفت. مثلا فروید در مبحث انواع خواب؛ خوابهای عمیق که با عالم معنا مرتبط است را در نظر نگرفته بود و به همین خاطر تحلیلهای او در مورد خواب دیدن، ناقص و نا تمام بود. البته این اشتباهات، تحقیقات دیگر این روانشناسان را بی اهمیت نمی کند. علمی که بشر در مورد معنویت و معنا شناخته است، خیلی ناقص است و بدون استفاده از کتابهای آسمانی، بشر کاملا راه اشتباه را میرود.
تعریف کودک درون از نظر روانشناسان: کودک درون، آن بخش از وجود ماست که باعث میشود به شیوهای کودکانه یا کودکوار رفتار کنیم. همچنین کودک درون یکی از بخشهایِ وجودمان است که وقتی به دوران پختگی و بلوغ میرسیم جامعه از ما می خواهد که آن را پشت سر گذاشته و رها کنیم؛ اما نادیده گرفتن این بخش وجودی منجر به تجربه یک زندگی خشک و غیر خلاقانه میشود.
در جای دیگری می گویند: کودک درون می تواند گاه شخص را از دچار شدن به افسردگی حفظ کند. این کودک با دیدن چیز های کوچک مانند پروانه، بازی ها و دیگر چیز ها زنده شده و شخص را به هیجان وا می دارد. در بسیاری از موارد که شخص ناراحت است این کودک درون می تواند باعث رام شدن و خوشحالی او شود.
اما اینها تعاریف دقیقی از کودک درونی که مد نظرشان است ، نیست. بلکه تعریف واقعی را این چنین بیان میدارند : کودک درون نیز به آینده و عواقب کار اهمیت نمیدهد، به دنبال کسب لذتها و هیجانات آنی است و برای رسیدن به تجربه اشتباه اصرار می ورزد.
این مورد آخری، تعریف واقعی کودک درون است که ابتدا با کلمات دهن پرکن "خوشحالی و بی دغدغگی و بازی و هیجان مثل کودکان" ، عبارت کودک درون را به افراد معرفی میکنند ولی هدف اصلی این است که کودک درون به آینده و عواقب کار اهمیت نمیدهد، به دنبال کسب لذتها و هیجانات آنی است و برای رسیدن به تجربه اشتباه اصرار می ورزد.
این خیلی خوب است که آدمی که بزرگ است خوشحال باشد و مشکلات زندگی را بی اهمیت جلوه دهد ولی یک کودک چنین بینشی نسبت به زندگی ندارد. بلکه یک کودک کاملا جدی بازی میکند و بسیار عادی خوشحال است. یک کودک اسباب بازیش را به دیگر بچه ها نمیدهد و تحمل گرسنگی و تشنگی را ندارد و هر چی ببیند، بهانه اش را می گیرد و البته تعدادی از این خواص به علت عدم بلوغ جسمی و تعدادی دیگر به علت عدم بلوغ و رشد نفس کودک است.
کسی که چهل سالش است و میخواهد به دوران کودکی برگردد، مثل این است که یک میلیاردر خودش را به گدائی بزند و مشخص است که اصلا برایش مهم نیست که از گدائی چیزی بدست بیاورد یا نیاورد. زیرا او خودش میداند که گدا نیست. هیچکس نمیتواند خودش را به کودکی برگرداند و اگر هم اینکار را بکند، فقط ادا در می آورد.
کودک درون همان نفس اماره است. اما اینبار شیطان میخواهد از کلمات "کودک" و "خوشحالی" و "شادی" سوء استفاده کند. نفس خواسته هایی دارد که مطرح میکند و این بصیرت ماست که باید او را سر عقل آورد. اما وقتی افراد از نفس خسته میشوند و نمیتوانند نفس را سر عقل آورند، نفس را آزاد میگذارند که هر جوری دلش خواست رفتار کند و نفس رها شده به آینده و عواقب کار اهمیت نمیدهد، به دنبال کسب لذتها و هیجانات آنی است و برای رسیدن به تجربه اشتباه اصرار می ورزد و این همان کودک درون است. پس استفاده از کلمه کودک در اینجا یک نوع سوء استفاده از کلمه کودک است؛ بهتر است که اسم آن را نفس تزکیه داده نشده نامید.
تجربه نشان داده است که افرادی که نفس اماره خود را رها میسازند و خود را به سن های کودکی بر میگردانند؛ خطرناکند زیرا آنها مثل بچه ها ساده نیستند و دچار کارهای خلاف زیادی خواهند شد. در سال ۲۰۰۳ که مایکل جکسون خواننده مشهور آمریکایی متهم به سوءاستفاده جنسی از کودکان شده بود، در طول تحقیقات مایکل توسط استن کاتز، یک متخصص بهداشت روان مورد بررسی قرار گرفت و به گفته تارابورلی، نتیجه ارزیابی انجام شده توسط کاتز این بود که از لحاظ روانی مایکل جکسون به یک کودک ده ساله تبدیل شده بود. مایکل جکسون در زمانی که به کودک درون خود فرو رفته بود، این اتفاق برایش افتاد و مثل یک کودک یتیم و بی سرپرست بود و از آنجا که کسی بالای سرش نبود؛ دچار سوء استفاده جنسی از کودکان دیگر شد. این مثال خیلی خوب و واضح خطرات برگشت به کودک درون را ثابت میکند.
جالب است که کودکان تا وقتی که کودکند، خیلی طبیعی و خدادادی دنبال رشد هستند و میخواهند که بزرگ شوند و رشد کنند. اما چرا باید یک بشر بخواهد که دوباره ادای کودکان را بازی کند!
برای فهم بیشتر اینکه برگرداندن خود به دوران کودکی، چه ضرراتی دارد؛ یک مثال میزنم. تصور کنید که یک بچه و یک اسباب بازی و یا یک خوراکی را در یک جا تنها بگذارید؛ قطعا بیشتر بچه ها به آن دست میزنند و از آن استفاده میکنند و در این زمینه عذاب وجدانی هم ندارند. این برای یک کودک اصلا عیب نیست بلکه مقتضای سن اوست. هر چند میتوان طوری بچه ها را تربیت کرد که این گونه موارد را هم رعایت کنند. ولی اگر یک بزرگسال یک کیف پول پیدا کند و حالا بخواهد خود را به کودکی بزند؛ آنوقت پول را پس نخواهد داد. اینجاست که اهمیت مساله مشخص میشود.
ما باید بدانیم که هر فردی از یک نفس و یک کالبد بشری تشکیل شده است. خدا نفس (من واقعی) ما را در کالبد ما گذاشته است و وظیفه کالبد ما این است که بوسیله بصیرت و عقل ، نفس را به راه راست هدایت کنیم. بصیرت و تعقل مربوط به کالبد است و نه مربوط به نفس. نفس ما وارد کالبد دنیایی میشود که تصحیح شود و نفس در مدت زندگی ما ، خواسته ها و مشکلاتی دارد. نفس این خواسته ها را مطرح میکند و خیلی از خواسته هایش ناشایست است ولی وظیفه کالبد ماست که آن را راهنمایی کند و به راه راست راضی و قانع کند. وقتی که نفس برخلاف بصیرت افراد، کار ناشایستی انجام دهد؛ دچار عذاب وجدان خواهیم شد. کسانی که به کودک درون خود بر میگردند، میخواهند که از دست این عذاب وجدان راحت شوند. زیرا به هر حال کودک اند و از بچه هم نمیتوان ایراد گرفت! برگشت به کودک درون یعنی نفس میخواهد بصیرت افراد را دور بزند، زیرا میخواهد کسی او را امر و نهی نکند و نفس در بکارگیری هوای نفسش آزاد باشد. این حیله موجب میشود که خاصیت لوامه نفس غیر فعال شود و افراد براحتی و بدون عذا ب وجدان، با سوء استفاده از کلمه کودک وارد منکرات شوند.
أَمَّا مَنْ طَغَى ﴿۳۷﴾
اما هر که طغیان کرد (۳۷)
وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿۳۸﴾
و زندگى پست دنیا را برگزید (۳۸)
فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۳۹﴾
پس جایگاه او همان آتش است (۳۹)
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ﴿۴۰﴾
و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوا باز داشت (۴۰)
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۴۱﴾
پس جایگاه او همان بهشت است (۴۱)
بچه ها از همان کوچکی باید طوری بوسیله والدین تربیت شوند تا از خطرات در امان باشند. کودکان همیشه باید کسانی بالای سرشان باشند تا بزرگ شوند. خدای مهربان در قرآن نسبت به بچه های یتیم؛ توصیه فرموده و دستور داده است که از اموال آنان نگهداری شود تا که به سن رشد برسند. در جای دیگری فرموده است که بچه ها باید در سه وقت بر والدین خود بدون اجازه وارد نشوند و خلوت آنان را بر هم نزنند. اینها همگی نشان از اهمیت تربیت کودکان دارد و نشان از آن دارد که بچه ها به صرف کودک بودن، نباید رها شوند و بلکه باید صحیح و ناصحیح به آنان آموزش داده شود. بعضی از مردم به اشتباه فکر میکنند که کودکان منزه و پاک هستند. در حالیکه هر کودکی که به دنیا میاید، مشکلاتی اخلاقی از نظر خلق و خوی در او هست که باید اینها از بین برده شود. نفس ما در حین تولد در کالبد ما گذاشته میشود؛ از همان کودکی با ما رشد می یابد و اگر کودکی درست تربیت نشود؛ نفس او مشکلات زیادی در آینده برای او ایجاد میکند. کودک یتیم که در قرآن بسیار به توجه به او تاکید شده است؛ باید تا زمان رشد، افرادی متولی مال و اموال او باشند، زیرا خودش نمیتواند آن را نگهدارد و این یعنی اینکه کودک یتیم تنها خودش نمیتواند سیر طریق کند. افرادی که وارد کودک درون خود میشوند، به نوعی خود را به یک کودک یتیم تبدیل کرده اند و خطرات زیادی آنان را تهدید میکند. در صورتی که ما خود را به کودک درون برگردانیم؛ یعنی نفس خویش را به حالت رشد نیافته برگردانده ایم و به این طریق امنیت خود را از بین برده ایم. کودکان که نفسشان هنوز در دوران قبل از رشد و بلوغ به سر می برد، توسط والدین خویش از گزند خطرات دور میشوند. اما کسی که خود را به کودک درون خویش می سپارد، به نوعی خود را یتیم میکند و کسی هم نیست که او را از گزند خطرات کودک درون در امان نگه دارد.
کسانی که از کودک درون حرف میزنند، باید متوجه باشند که شادی و گریه در کنترل خداست و با رفتن در کودک درون بدست نمی آید. ابراهیم خیلی زود نفس خود را از کودک درون رهانید و به رشد و بلوغ روحی رسید.
وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ ﴿۵۱﴾
و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکرى]اش را دادیم و ما به [شایستگى] او دانا بودیم (۵۱)
رشد فکری که در آیه بالایی فرموده است، همان طی کردن دوران کودکی و رسیدن به دوران بلوغ نفس است.بعضی از مردم فکر میکنند که برای شاد بودن باید کودک شد. در حالیکه اصلا اینطوری نیست، بلکه شادی بزرگترها بسیار مهمتر و ماندگار تر است؛ فقط باید توجه کرد که گریه و خنده و شادی همگی دست خدای عالمیان است. کسانی که یکتاپرستند، میدانند که شادی و گریه دست خداست. وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى ﴿۴۳﴾ و هم اوست که مى خنداند و مى گریاند (۴۳)
وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى ﴿۴۳﴾
و هم اوست که مى خنداند و مى گریاند (۴۳)
وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْیَا ﴿۴۴﴾
و هم اوست که مى میراند و زنده مى گرداند (۴۴)
تضاد بین نفس و بصیرت باعث میشود که افراد از حل این تضاد خسته شده و به کودک درون خود برگردند. کودک درون از اموالی که حتی مال خودش نیست بر میدارد، اما بصیرت میگوید که نه برندار. کودک درون برای بدست آوردن آنچیزی که میل دارد، گریه میکند و بهانه میاورد و حتی کلک میزند؛ اما بصیرت صحیح میگوید که این روش اشتباه است. تنها موجودی که میتواند براستی نقش بازی کند انسان است و او خیلی راحت کارها را برای خودش توجیه میکند. افرادی هستند که وقتی از کنار باغی رد میشوند؛ بدون رضایت صاحب باغ از آن بر میدارند و این کار کودک درونشان است. آنان با سوء استفاده از کلمه کودک، بصیرت خویش را دور میزنند. زیرا کودکان دوست داشتنی هستند و هر ایده ای در سایه این کلمه قابل پذیرش است. وقتی یک بچه پای شما را حتی به عمد لگد بزند، شما از او ناراحت نمیشوید ولی اگر یک بزرگتر این کار را بکند، از او ناراحت میشوید و از او دلیلش را می پرسید. همین خودش خطرات برگشت به کودک درون را نشان میدهد.
افراد با برگرداندن خود به کودک درون، خود را از عذاب وجدان رها میکنند. زیرا شیطان برای فریب بصیرت و نفس، از این حربه استفاده می کند و به این طریق افراد با انجام کارهای غلط ، نفس را دور میزنند و از عذاب وجدان فرار میکنند. یکی از خواص خوب نفس، لوامه بودن است که با انجام کار ناشایست، افراد دچار عذاب وجدان خواهند شد. اما کودک درون، خاصیت لوامه نفس را غیر فعال میکند و هر کاری انجام میدهد و پیش خودش میگوید که کودک است! در اینجا کودک درون نقش یک مسکن و مخدر را بازی میکند که انجام کارهای بد بوسیله آن قابل توجیه است.
علم روانشانسی متاسفانه در بعضی موارد گیر شیطان افتاده است و تنها دلیل آن هم بی توجهی به کتابهای آسمانی است. خدا خالق ماست و بهتر از هر کسی میداند که روان ما چطوری کار میکند. شاید مسیح اولین کسی بود که بطور جدی کارهای روانشناسان را رد کرد و طریقه صحیح آن را نشان داد. در میان مسلمانان هم علم روانشانسی را علم النفس نامیدند و این اسم گذاری از هر کسی بوده است؛ جالب بوده است. زیرا در واقع علم روانشانسی باید برپایه نفس باشد و گرنه دچار توهماتی مثل کودک درون میشود. علم روانشناسی بدون در نظر گرفتن نفس، غیرواقعی است و دردی را از کسی دوا نمی کند.
سوء استفاده از کلمه کودک، به طرز عجیبی در جهان زیاد شده است. در تبلیغات تلویزیونی از کودک استفاده میکنند و در بعضی سرودها از کودکان استفاده میکنند تا کلمات و مفاهیم داخل سرودها براحتی بوسیله افراد، قبول شود.
شما اگر روزی از روزها، بطور اتفاقی چند بیت کوین وارد آدرس کیف پول دیجیتالی شما شود؛ آیا آن را به فرستنده اش برخواهی گرداند؟ در صورتی که در اکثر کیف پولهای دیجیتال، آدرس فرستنده کاملا مشخص است و میتوان آن را به فرستنده برگشت داد. اگر اینکار را نکنید یعنی کودک درون شما فعال است و در معرض خطر هستید. چند سال پیش یک رفتگر در تهران، یک کیف پر از اسکناس را پیدا کرد و آن را به صاحبش برگرداند و این فرد ثابت کرد که نفسش بزرگ شده است و خود را از کودک درون رهانیده است و به بلوغ و رشد رسیده است.
یک داستان قدیمی بود که یک فردی یک سیب از درختی که سر راهش بود بدون اجازه صاحبش برداشت و خورد. بعد عذاب وجدان گرفت و مدتها این ور و آن ور دنبال صاحب باغ گشت تا صاحبش را پیدا کند و جبران کند. در نهایت پیدا کرد و رضایت هم گرفت. این داستان شاید واقعی باشد ولی این فرد ثابت کرد که کودک درونش او را در برداشتن سیب فریب داد ولی زود توبه کرد و متوجه فریب شد و برای جبران آن اقدام کرد.
خیلی از اشعار شعراء ثابت میکند که آنان همیشه دنبال کودک درون خود بوده اند. یک شاعری میگفت : دلم یاد جوانی میکند گاهی ...
این یعنی شاعر این شعر، نفسش هوای کودک درون میکند و این یعنی نفس او رشد نیافته است و میخواهد در بزرگی نسبت به قضایا مثل یک کودک رفتار کند. شعرا بزرگترین مخالفان کتابهای آسمانی هستند، بدون اینکه خود بدانند.
محدودیتهای زمین، باعث رشد نفس ما میشوند. آدم و حوا از بهشت به زمین رانده شدند تا که محدود شوند، زیرا فقط در این محدودیت است که نفس آنان رشد می یابد. برگشتن به کودک درون یعنی دور زدن این محدودیتها. کسانی که تحمل شرایط را ندارند، شیطان راه حل برگشت به کودک درون را به آنها پیشنهاد میدهد. بعضی افراد بوده اند، یکبار به آنها گفته شده است که چقدر پیر شده ای. او چند روز بعدش رفته و دماغش را عمل کرده است و به این طریق ثابت کرد که تحمل شرایط موجود را ندارد و در دوران پیری میخواهد کودک و رشد نیافته باشد.
شاعر در هفتاد سالگی هنوز در تمنای دختر بیست ساله است. که اکثر آنان، با این روش شکست خوردند. شمس در سن کهولت با یک دختر جوان ازدواج کرد و آخرش هم موفق به زندگی نشد. برگشت به کودک درون یک برگشت افتضاح است که باعث بی آبرویی افراد هم میشود.
کودک درون یعنی به حالت یتیمی برگشتن و بدون حامی شدن و بدون بصیرت شدن. تمام زندگی انسان بر این محور خلاصه میشود که ما باید رشد کنیم و نفس خویش را رشد دهیم. اجنه مسلمان که بعد وجودی آنان بالاتر از ماست، به این مورد خیلی مهم پی برده اند.
قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ﴿۱﴾
بگو به من وحى شده است که تنى چند از جنیان گوش فرا داشتند و گفتند راستى ما قرآنى شگفت آور شنیدیم (۱)
یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا ﴿۲﴾
[که] به سمت رشد هدایت مى کند پس به آن ایمان آوردیم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد (۲)
ما باید نفسمان را کنترل کنیم و او را رشد دهیم و گرنه هوای نفس ما را کنترل میکند و این یک اصل ثابت شده است. نفس اگر کنترل شود، به اندازه یک مشت است ولی اگر ول شود و رشد نیابد و همچنان در کودک درون بماند، هواهایی به اندازه یک دشت دارد.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و پنجم)
روزه و استایل زندگی
عموم مردم فکر میکنند که بعضی عادات خوب هستند و باید همیشه ادامه پیدا کنند. در حالیکه عاداتِ دائمی خطرناک هستند، حتی اگر عادات پسندیده ای باشند. ما باید هر عادتی را به خودآگاهی تبدیل کنیم و نگذاریم هیچکدام از اخلاق های ما به عادت تبدیل شوند. گاهی مردم طبق عادت نماز میخوانند؛ که بسیار خطرناک است. باید نماز و در مراحل بعدی، تمام کارهای ما در مرحله خودآگاهی انجام شوند. به همین خاطر خدا برای نماز از عبارت اقامه استفاده میکند و نه خواندن. و همچنین اعمال صالح یک عمل هستند و نه یک عادت. هر عادتی ، اگر زیاد ادامه پیدا کند؛ از حالت خودآگاهی خارج میشود و در رشد نفس ما تاثیر لازم را ندارد.
یکی از خواص مهم روزه گرفتن این است که در طول ماه رمضان، عادت ها شکسته می شوند. در رمضان سیستم عادات خودساخته به هم میریزد؛ عادت زیاد به گوشی؛ عادت به خوردن زیاد؛ عادت به خوابیدن زیاد؛ عادت به وعده های غذایی غیر لازم و غیره. بعضی افراد در غیر ماه رمضان، همیشه دهنشان می جنبد و این اشتباه است.
رمضان تمام این جور مشکلات افراد را بیرون می ریزد. وقتی که ما در طول روز غذا نمی خوریم اعصاب ما تا حدی بیکار میشود و در نتیجه؛ اعصاب حسهای دیگر ما درگیر چیز های دیگری می شود. اگر ما حس های دیگرمان را در طول سال پرورش نداده باشیم؛ در رمضان ما را دچار مشکل میکنند. اگر حس خوردن و چشیدن و آشامیدن کنترل شود؛ باید همزمان با آن حسهای دیگر هم کنترل شوند و گر نه انسان دچار اختلال اعصاب و توهمات میشود.
بعضی ها که نمی توانند روزه بگیرند، مشکلشان نخوردن نیست بلکه مشکل اصلیشان ترک عادات است. خوردن مثل یک همنشین برای انسان است. علم ثابت کرده است که یکی از دلایل چاقی پرخوری عصبی است که اگر اعصاب فرد ناراحت شود و درگیر مشکلی باشد، بیشتر می خورد و در این حالت خوردن به یک نوع تخلیه روانی تبدیل می شود؛ خوردن از نظر او یک نوع تسکین است. این نوع خوردن و آشامیدن اشتباه است و این نوع خوردن است که سیستم انسان را به هم میریزد.
یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿۳۱﴾
اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لى] زیاده روى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمى دارد (۳۱)
خدا در آیه بالایی دو نکته مهم را می فرماید: 1- کُلُوا وَاشْرَبُوا 2-وَلَا تُسْرِفُوا که اگر شرط دومی برقرار نباشد؛ یک جای کار مشکل دارد. به همین خاطر خدا می فرماید بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که اگر یکی از آیتمها نباشد، سیستم بدنی ما تعادلش را از دست میدهد به همین خاطر علت اصلی اسراف ، دل مشغولیها است. در واقع اسراف یک نوع اعتیاد پنهان است که به یک عادت تبدیل شده است. مثلاً یکی هست که اگر مهمانی برود و ناهار یا شام را دیر بیاورند، اعصاب او داغان می شود، زیرا او به این نوع بکارگیری اعصاب بوسیله خوردن عادت کرده است. بدن ما برای یک زندگی سالم براساس (وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا) ساخته شده است. معده در هضم غذای مازاد مشکل پیدا میکند، ورزش زیادی برای بدن مشکل ساز است و همچنین خواب زیادی و تفریح زیادی هم مشکل ساز است.
در طول زندگی تضادهایی بین بصیرت و نفس ما شکل می گیرد. افراد با خوردن زیاد یا خوابیدن زیاد می خواهند که این تضاد ها را از بین ببرند و صورت مسئله را پاک کنند. آدمی با زیاده روی در خوردن و آشامیدن و تفریح از صحنه فرار میکند و اعصاب خود را به خوردن و آشامیدن مشغول میکند. اما در زمان روزه ، که خوردن و آشامیدن محدود میشود؛ این تضادها سر بر می آورد و اعصاب افراد را تحت تاثیر قرار میدهد و این خودش مشکل بین نفس و بصیرت را نمایان میسازد و ماه رمضان فرصتی است تا با عبادت و مطالعه قرآن و پارسایی این تضاد را حل نمود.
آدمی باید تضاد بین نفس و بصیرت را حل کند اگر کسی این کار را نکند به نفس خویش ظلم کرده است. اصولا ما باید بوسیله بصیرتی که خدا به ما داده است؛ بتوانیم نفسمان را به راه راست برگردانیم و او را تزکیه دهیم و هدف اصلی زندگی هم همین است.
مهمانی زیاد رفتن، خوردن زیاد، ورزش زیاد، تفریح زیاد، فیلم نگاه کردن زیاد، موسیقی زیاد و سایر افراط و تفریط ها همگی یک نوع تبذیر هستند.
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا ﴿۲۷﴾
چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است (۲۷)
برادران و برادری (إِخْوَانَ) در آیه بالایی به معنای همفکری و هم فلسفگی است. یعنی کسانی که افراط و تفریط میکنند و زندگی خودشان را به عادتها می سپارند، به نوعی برادران و همفکران شیطان هستند. دو برادر از ساده ترین جزئیات هم مطلعند و کسانی که اسراف میکنند، به نوعی تمام جزئیات زندگی و نفطه ضعفهای خویش را دست شیاطین داده اند. کسی که برحسب عادت زندگی میکند، خیلی راحت قابل پیش بینی است. مثلا کسی که در غذا خوردن زیاده روی میکند؛ خیلی راحت میتوان او را عصبانی کرد، کافیست دیر برایش غذا ببرید. به این طریق کار برای شیطان خیلی راحت است. کسانی که استایل زندگیشان براساس عادات است؛ خیلی راحت برای شیاطین قابل پیش بینی هستند و از طرف آنها اذیت و کنترل میشوند.
تبذیر و اسرافکاری در هر چیزی اولین فلسفه شیاطین است که بین مردم رواج می دهند. به این روش اعصاب افراد را مشغول اسراف ها می کنند و در نتیجه صورت مسئله را پاک میکند. این روش ؛ نوعی توقف فکر است که افراد دچارش میشوند. یعنی حل نکردن تضادهای بین بصیرت و نفس اولین فلسفه شیاطین است. وقتی افراد دل مشغولی زیاد دارند؛ از ترس روبرو شدن با این تضادهای درونی، زیاد غذا میخورند و اعصابشان را فریب میدهند.
بصیرت نعمتی است که خدا به ما داده است تا به وسیله آن نفسمان را به راه راست هدایت کنیم. به همین خاطر خدا می فرماید که ما نعمت چشم و گوش و ... به مردم داده ایم تا بوسیله آن بصیرت خویش را بالا ببرند ولی متاسفانه بیشتر مواقع (لَا یُبْصِرُونَ بِهَا) یعنی بصیرت خویش را فریب میدهند و از آن استفاده نمیکنند.
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹﴾
و در حقیقت بسیارى از جنیان و آدمیان را براى دوزخ آفریده ایم [چرا که] دلهایى دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمى کنند و چشمانى دارند که با آنها نمى بینند و گوشهایى دارند که با آنها نمى شنوند آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند [آرى] آنها همان غافلماندگانند (۱۷۹)
فلسفه دوم شیاطین این است که افراد ارتباط مستقیم با خدا را قطع کنند. در بچگی به ما یاد داده بودند که اگر آیه قرآن شامل کلمه ذئب (گرگ) را در هر جا بخوانیم، از شر گرگ در امان خواهیم بود! یا اینکه آیه های شامل کلمه کلب (سگ) را بخوانیم، دیگر سگها ما را گاز نمی گیرند! و یا اینکه فلان دعا را بخوانید، هزار ثواب دارد و یا خواندن فلان سوره برای حل بعضی مشکلات مناسب است. شیطان با شیوع این جملات خواست که آیات قرآنی را برای مردم به جادو جنبل تبدیل کند. تنها دلیل آن هم این بود که ما مستقیم خدا را نخوانیم و دل به تکرار چند کلمه و چند دعا خوش کنیم. اینها همان جادوست ولی متاسفانه بیشتر مردم این موضوع را نمیدانند. یا اینکه متاسفانه بسیاری از مردم به بهانه کمک خواستن از پیامبران و صالحین؛ آنان را که اکنون مرده اند، صدا می زنند (مثلا میگویند یا رسول الله مدد). این امر عملا ارتباط مستقیم با خدا را نقض میکند. این کار متاسفانه آنقدر عادی و معمولی است که کسی در آن شک ندارد و البته دود حاصل از آن به چشم همه جامعه خواهد رفت.
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿۱۹۴﴾
در حقیقت کسانى را که به جاى خدا مى خوانید بندگانى امثال شما هستند پس آنها را [در گرفتاریها] بخوانید اگر راست مى گویید باید شما را اجابت کنند (۱۹۴)
با این ترفندها، نفس از عالم معنا بریده میشود و ارتباط مستقیم با خدا را ترک میکند؛ به این طریق شیطان به وسیله فلسفه دومش تمام زندگی ما را به هم میریزد. نفس از عالم معنا و بصیرت از عالم علمی و کالبد برای راهنمایی استفاده می کنند و این دو به مانند دو بال برای انسان عمل میکنند و البته شیطان میداند که اگر یکی از این دو بال نباشد؛ دیگر قادر به پرواز و رشد نفس نخواهیم بود. جالب این است که شیطان در بیشتر موارد هر دو بال را زخمی میکند. شیطان به تغییر در عالم معنا دسترسی ندارد ولی میتواند ارتباط ما با عالم معنا را قطع کند به همین خاطر از طریق شعر و فیلم و آهنگ و سایر ابزار ها، عوالم معنای مجازی برای ما توصیف می کند و مردم را سرکار میگذارد.
شیطان با این ترفندها فراتر از حد توان بدن ما به بدن فشار وارد میکند به همین خاطر، هم افراط بد است و هم تفریط. نوعی مار وجود دارد که وقتی گرسنه است و چیزی برای خوردن پیدا نمیکند به دم خودش نیش میزند و اشتباهی باعث مرگ خویش میشود. افراط و تفریط در هر چیزی مثل نیش زدن به خودمان است. یا بعضی از مردم یک تسبیح دستشان می گیرند و مدام اسامی خدا را برحسب عادت ذکر میکنند که این هم اشتباه است و یک تکرار خودزنی مانند است. ما باید خاشعانه و خاضعانه و هدفمند و در خودآگاهی کامل خدا را صدا بزنیم و او را مخاطب قرار دهیم. آیه 55 سوره اعراف اینچنین می فرماید:
ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ
ترجمه: خدای خود را به تضرع و زاری و نهانی بخوانید (و از اندازه نگذرید) که خدا هرگز متجاوزان را دوست نمیدارد.
آیات قرآنی نکات مهمی را در بر دارند که ما را در همه جهات راهنمایی میکنند. برطبق آیه بالایی، حتی تکرار و ذکر نام خدا باید خودآگاهانه باشد و به نوعی باید به یک عبادت تبدیل شود. عادت مقابل و از بین برنده عبادت است. شیطان سعی دارد که عبادتها را به عادت تبدیل کند. هر عبادتی باید با عبادت قبلی ما متفاوت باشد و گرنه یک عادت است.
اگر بدن ما تعادل نداشته باشد و دچار افراط و تفریط شود؛ سیستم اعصاب ما دچار اشتباه میشود و از نظر روانی به خودمان فشار می آوریم. روزه تمام این مشکلات که ما در طول سال با خود حمل میکنیم را آشکار و حل میکند.
دانشمندان ثابت کرده اند که پروتئین گوشت باعث پیشرفت بشریت شده است و اگر بشر پروتئین مصرف نمی کرد، مغز او توانایی تجزیه و تحلیل کامل و کافی اختراعات علمی را نمی داشت. به همین خاطر گیاه خواری مداوم و همیشگی یک پروتکل شیطانی است. گیاه خواری یک سری فواید دارد برای مدت محدود و با هدف معین؛ ولی اگر تا آخر عمر ادامه پیدا کند ضربه های جبران ناپذیری به بدن افراد وارد میکند. گیاه خواری یک نوع اجبار سبک زندگی است. بیشتر خواننده ها که اختیارشان دست خودشان نیست مثل مایکل جکسون گیاه خوار بودند. گیاه خواری یک سبک زندگی است که تعادل اعصاب بدن را به هم می ریزد. تصور کنید که تمام مردم دنیا فقط گیاه خوار بودند، آنوقت نظم دنیا به هم می ریخت و زمین توان تغذیه این همه فرد را نداشت. هر چند که گیاه خواری برای مدت محدود برای بعضی افراد با بیماریهای مخصوص، شاید خوب باشد ولی نباید ادامه پیدا کند و نباید به یک سبک زندگی تبدیل شود. باید توجه کرد که این خود گیاه خواری نیست که برای بعضی بیماریها خوب است، بلکه امساک در نخوردن بعضی غذاهاست که باعث بهبودی میشود. حتی خدای عالمیان، ماه رمضان را یک ماه قرار داده است و نه بیشتر. زیرا افراط و تفریط در هر چیزی مشکل ساز است.
زیاد خوردن و زیاد خوابیدن و زیاد آشامیدن و افراط و تفریط در گیاه خواری و حتی در گوشتخواری ، همه اش به نوعی برای به هم ریختن تعادل انسان است. بعضی ها در تمام غذاهایشان گوشت مصرف میکنند که این هم خودش نوعی اسراف است. وقتی زیاد آب بنوشیم، تعادل الکترولیت های بدن ما به هم میخورد و در نتیجه بدن ما مریض میشود. کسانی که غرق میشوند و آب زیادی وارد بدن آنها میشود؛ دچار عدم تعادل الکترولیت ها در بدن خویش میشوند و تا مدتها فرد ممکن است دچار بی حالی، خستگی، گیجی، ضربان قلب نا منظم، تهوع، یبوست و ضعف و گرفتگی عضلانی و ... شود.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و چهارم)
استجابت دعا (بخش دوم)
ما باید از خدای مهربان تشکر کنیم بخاطر نزول کتاب قرآن و نکاتی که در آن قرار داده است. با همین نکات قرآنی میتوانیم راه راست را پیدا کنیم. بیایید یک آیه خیلی مهم را بررسی کنیم.
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى کنم پس [آنان] هم باید فرمان مرا گردن نهند (استجابت کنند) و به من ایمان آورند باشد که راه رشد را بیابند (۱۸۶)
براساس آیه فوق، مراحل یک دعا به صورت زیر است:
دَعَانِ < أُجِیبُ < فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی < وَلْیُؤْمِنُوا < یَرْشُدُونَ
درخواست از خدا > اجابت دعا توسط خدا > دیدن جواب خدا توسط فرد دعا کننده > ایمان به خدا > رشد نفس
همانطور که در آیه بالایی می بینید، درخواست ازخدا در نهایت به رشد نفس تبدیل میشود و این یعنی درخواست و دعا از خدا، محل تغذیه و غذای نفس ماست. همانطور که بدن ما به غذای مادی نیاز دارد تا رشد کند و سالم باشد؛ نفس و روان ما هم به این نوع غذای معنوی نیاز دارد تا ایمان آورد و رشد کند. در غیر آن صورت، نفس ما رشد نمی کند. انسان اگر رشد نکند تحت کنترل شیاطین قرار می گیرد همانطور که اگر کسی غذا نخورد بدنش ضعیف میشود و تحت کنترل ویروس ها قرار می گیرد.
معمولاً دعاهایی که انجام می شود در لحظات آخر اجابت می شود زیرا اخلاص در دعاها در لحظات آخر صورت می پذیرد؛ به این معنا که در لحظات آخر مشکلات، کارد به استخوان میرسد و در این حین فرد نیازمند، واقعا نیاز واقعی خویش را از خدا میخواهد و به همین خاطر خدا آن را اجابت میکند. باید دعا در مسیر خدا باشد تا جواب داده شود. نوح برای پسرش دعا می کند ولی مورد قبول واقع نمی شود زیرا نوح در آن لحظه نسبت به پسرش علم کامل نداشت و به همین خاطر خدا به نوح می فرماید که ای نوح دعاهای جاهلانه از من نکن.
قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿۴۶﴾
فرمود اى نوح او در حقیقت از کسان تو نیست او [داراى] کردارى ناشایسته است پس چیزى را که بدان علم ندارى از من مخواه من به تو اندرز مى دهم که مبادا از نادانان باشى (۴۶)
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۴۷﴾
گفت پروردگارا من به تو پناه مى برم که از تو چیزى بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزى و به من رحم نکنى از زیانکاران باشم (۴۷)
مثلاً کسی که از خدا خانه هزار متری می خواهد این دعای او از نفس منحرف او سرچشمه می گیرد و عاقبت خوبی ندارد. البته فراهم نمودن خانه هزارمتری برای خدا، کار خیلی ساده ای است؛ خدا هرکار و هر چیزی را میتواند انجام دهد و فراهم آورد. اما اگر عاقبت اجابت دعا ، مطابق سیستم رحمانی نباشد، برآورده نمی شود. کل صفات خدا در برآورده شدن یک دعا موثرند. ممکن است که خدا خانه هزار متری به شما بدهد ولی زندگی شما به هم بریزد. هدف اصلی از زندگی در این کره خاکی، داشتن امکانات دلخواه نیست؛ بلکه رشد نفس است. پیامبر ابراهیم دعا کرد که خدا طریقه زنده شدن مردگان را به او نشان دهد؛ خدا همین کار را کرد؛ اما این کار را برای فردی مثل ابراهیم کرد، زیرا کمتر کسی مثل ابراهیم یقین دارد؛ در صورتی که بعضی دعاها برآورده شود و فرد زیر آن بزند ممکن است که خدا بر او عذاب نازل کند. شاید خدا همین دعای ابراهیم را برای فرد دیگری برآورده نکند، زیرا فرد ممکن است که بعد از اجابت آن، زیر دعا بزند و در نتیجه براساس سنت خدا، عذاب بر او نازل میشود و این به ضرر فرد است. بنابراین اجابت نشدن بعضی دعاها همیشه به ضرر افراد نیست. خدا خودش مصحلت کارها را بهتر از ما میداند. موسی بعد از فرار از دست فرعون؛ از خدا خواست که به او آنچیزی که لازم دارد را بدهد.
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ ﴿۲۴﴾
پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم (۲۴)
خدا دعای او را اجابت کرد و بعد از اجابت، موسی صفات خدا را زیر سوال نبرد بلکه به خدا اطمینان پیدا کرد. موسی فهمید که خدا دعای او را اجابت کرده است و بابت آن از خدا تشکر کرد. بعضی ها از خدا میخواهند و خدا هم دعای آنان را برآورده میکند ولی افراد براثر جهالت، هنوز فکر میکنند که خدا دعای آنان را جواب نداده است. آنها جواب دعا را نمی بینند و این همان تعریف ایمان و عدم ایمان است. دیدن اجابت دعاها، خودش از اصول ایمان است و اینجور دیدنهاست که باعث رشد نفس خواهد شد.
خدای مهربان دعاهای غیر منطقی را جواب نمی دهد زیرا دعاهای غیر منطقی از بصیرت اشتباه ناشی می شوند و واقعاً نیاز نفس را برآورده نمی کنند. مثلا وقتی نفس آرامش میخواهد، بصیرت فرد به روش خودش دعا می کند ممکن است که یکی بر اساس بصیرت اشتباه، آرامش را در پول زیاد و یا ماشین لوکس ببیند؛ در حالیکه آرامش در آن چیزی است که خدا سر راه ما قرار داده است و تعریف میکند و نه در آنچیزی که انسان در خیال خود میسازد.
بعضی دعاها به صورت مخفی است و بعضی دیگر از دعاها به صورت ندا و زبانی است. آنچه که نفس میخواهد در بصیرت ما ترجمه شده و به صورت دعا در میاید. اما وقتی که کالبد آدمی در خطر باشد فرد برای نجات و دعا ، ندا هم میکند؛ مثل دعاهای یونس، ایوب، موسی ، نوح و ابراهیم. ما باید کالبد بشری خویش و همچنین نفس خود را نسبت به خدا قانع کنیم که همیشه فقط خدا را به کمک بخوانیم. مشرکین درون کشتی زمان غرق شدن، فقط خدا را می خوانند اما لزوما نه به صورت ندا.
وَإِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَکَانَ الْإِنْسَانُ کَفُورًا ﴿۶۷﴾
و چون در دریا به شما صدمه اى برسد هر که را جز او مى خوانید ناپدید [و فراموش] مى گردد و چون [خدا] شما را به سوى خشکى رهانید رویگردان مى شوید و انسان همواره ناسپاس است (۶۷)
فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ ﴿۶۵﴾
و هنگامى که بر کشتى سوار مى شوند خدا را پاکدلانه مى خوانند و[لى] چون به سوى خشکى رساند و نجاتشان داد بناگاه شرک مى ورزند (۶۵)
چندین سال پیش در حین تولد اولین بچه ام در سالن بیمارستان نشسته بودم، با پدر یکی از نوزادان دیگر مشغول صحبت بودیم. او گفت بیست میلیون تومان هزینه کرده تا بچه اش پسر شود! من گفتم پسر بودن یا دختر بودن یک بچه که با پول درست نمی شود. بلکه این مورد کاملاً دست خداست. تنها خداست که جنسیت بچه و ماهیت او را مشخص می کند؛ او گفت که تلاش زیادی کرده است و پیش دکتر های مختلف رفته است و دارو های مختلف برای همسرش تهیه کرده است تا که بچه شان پسر شود. من برایش توضیح دادم ولی نمیدانم که متوجه موضوع شد یا نه. متاسفانه خدا را فراموش کرده بود و به اشتباه فکر میکرد که داروها یا پول بچه او را به پسر تبدیل کرده بود. خدای مهربان خواسته قلبی او را جواب داده بود و به آنها پسر داده بود ولی او اجابت خدا را نگرفت و درکش نکرد و به نوعی اجابت دعا را به خود نسبت میداد. او فراموش کرده بود که بارها قلبا و شاید هم زبانا ، از خدا بچه پسر تمنا کرده است؛ اما در مرحله نهایی، اجابت دعا را از خدا سلب کرد و به تلاش و مال و اموال خود نسبت داد. او نقطه عطف زندگی خویش را نشناخت و نتوانست از آن استفاده کند.
تمام سیستم زندگی ما انسانها براساس دعا و اجابت دعا است. شما اگر توجه کنید نقاط عطف زندگی تمام پیامبران در زندگیشان دعاهای آنان بوده است؛ یونس در شکم ماهی دعا میکند و خدا را ندا میزند و نجات می یابد و این لحظه، نقطه عطف زندگی اوست. نقطه عطف، یعنی نقطه انقلاب درونی افراد. هرکسی یک یا چند انقلاب درونی در خودش خواهد داشت و این انقلابها را باید درست فهمید.
وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿۸۷﴾
و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد که معبودى جز تو نیست منزهى تو راستى که من از ستمکاران بودم (۸۷)
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ ﴿۸۸﴾
پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات مى دهیم (۸۸)
موسی از خدا میخواهد که به آنچه که نیاز دارد، برسد؛ این دعای او برآورده می شود این همان نقطه عطف و انقلاب زندگی موسی بود. ابراهیم دعا می کند که خدا به او نسلی نمازگزار بدهد تا نماز را در تمام دوران حفظ کنند ؛ این همان نقطه عطف سیستم ابراهیمی است و همچنین سایر پیامبران که دعاهای آنان مسیر زندگی آنان را زیرو رو کرد.
ما انسان ها مدیون دعاهای خالصانه گذشتگان خویش هستیم و دعاهای آنان در زندگی ما موثر بوده است و دعاها و خواسته های ما در زندگی بچه های ما هم موثر است. مثلاً گذشتگان ما دعا می کردند که به طریقی در آسمانها پرواز کنند. خدا دعاهای آنان را جواب داد و خدا کاری کرد که بشر هواپیما را اختراع کند. باید توجه داشته باشیم که اختراعات و اکتشافات بشر بدون خواست و کمک خدا امکان پذیر نبوده است. خدا دخالت می کرد و آن را در ذهن مخترع می انداخت. گذشتگان ما خالصانه دعا می کردند که میان آب ها راه بروند و خدا دعای آنان را جواب داد و ساخت کشتی را در ذهن ما انسانها قرار داد.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهَارَ ﴿۳۲﴾
خداست که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبى فرستاد و به وسیله آن از میوه ها براى شما روزى بیرون آورد و کشتى را براى شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود و رودها را براى شما مسخر کرد (۳۲)
به همین خاطر بهترین اختراعات جهان نتیجه برآورده شدن دعاهای یک نسل توسط خدا است. هر کسی در درون خویش یک انقلاب دارد که آن انقلاب به وسیله دعا و اجابت آن توسط خدا به وجود می آید. این انقلاب زمانی رخ خواهد داد که افراد اجابت دعا توسط خدا را ببینند و درک کنند.
متاسفانه انحرافات زیادی در دعاکردن بوجود آمده است. یکی میگوید که دعا کردم و خدا قبول نکرد! و با این حرف، او بیشتر مایوس میشود و بیشتر از خدا دور می شود. یا بعضی افراد برعکس دعا می کنند ؛ مثلا می گویند که دعا نکنید که برآورده نمیشود! یا یک رمال و دعانویس، یک دعا برای فرد می نویسد و فرد زیر بالشش می گذارد و هر شب که می خوابد، با این فکر می خوابد و در طی روزها بالاخره یه چیزی اتفاق می افتد و فرد خیال میکند که از طرف دعانویس دعای او اجابت شده است؛ به این طریق به دعانویس اعتقاد قلبی پیدا می کند و به جای اینکه رشد کند دچار غی و سقوط میشود و نفس او تنزل پیدا میکند. شیطان میداند که تنها راه رشد روان و نفس انسان، درخواست مستقیم از خداست، به همین خاطر روشهایی بوجود آورده است که دعا کردن مستقیم از خود خدا را از بین ببرد.
ما انسانها هر دعایی که می کنیم باید جواب آن را هم ببینیم اما بعضی ها دعا می کنند ولی جواب آن را نمی بینند زیرا انتظار دارند که اجابت دعا مثل آن چیزی باشد که در ذهن و خیال آنان است. شیطان طبق پلان A، ابتدا سعی میکند افراد را مجاب کند که خدا را نخوانند؛ اما وقتی افراد خدا را به کمک خواندند و از خدای عالمیان درخواست کردند، اینبار پلان B را اجرا میکند و کاری میکند که افراد اجابت دعا توسط خدا را نبینند. این همان نقطه عطف زندگی تمام انسانهاست که باید از آن یک پل برای پیشرفت نفس و روان خویش بسازند. افرادی هستند که در همان پلان A شکست میخورند و افراد دیگری هم هستند که در پلان B مغلوب شیطان میشوند. مثلاً ممکن است که شما از خدا پول بخواهید و خدا هم نیاز پولی شما را برآورده کند ولی شما جواب دعایی که کرده اید را نبینید؛ زیرا شما فکر میکنید که باید خدا چندین بسته اسکناس را داخل یک کیف برای شما پایین بفرستد. در حالیکه خدا آن را از طریق دیگری جواب داده است و جور دیگری ( مثل سود در یک معامله) پول را به شما میرساند. ولی شما جواب را نمی بینید و پولی که در زندگی خویش به شما رسیده است را نتیجه تلاش و علم خویش میدانید و نه اجابت دعای قلبی شما توسط خدا.
قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعًا وَلَا یُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ﴿۷۸﴾
[قارون] گفت من اینها را در نتیجه دانش خود یافته ام آیا وى ندانست که خدا نسلهایى را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مال اندوزتر بودند و[لى این گونه] مجرمان را [نیازى] به پرسیده شدن از گناهانشان نیست (۷۸)
یکی از مهمترین شرایط ایمان، دیدن جواب دعاهاست. این مرحلهای است بعد از مرحله دعا کردن. به همین خاطر در آین مورد بحث ، بعد از اجابت دعا توسط خدا؛ باید فرد دعا کننده جواب را ببیند و آن را به خدا نسبت دهد تا ایمانش اضافه شده و رشد کند.
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
دَعَانِ < أُجِیبُ < فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی < وَلْیُؤْمِنُوا < یَرْشُدُونَ
درخواست از خدا > اجابت توسط خدا > دیدن جواب خدا توسط فرد دعا کننده > ایمان به خدا > رشد نفس
هر دعایی که اجابت می شود باید انسان آن را استجابت کند و این برای انسان یک طناب است برای رشد و تلاشی است برای افزایش ایمان. استجابت یعنی دنبال جواب دعا گشتن و به استقبال آن رفتن و منتظر آن بودن. یک روانشناس مشهور از یک چیزی صحبت میکرد به اسم سیستم پاداش برای دیدن یک جواب. از نظر او برای هر رفتاری که پاداش بدهید، آن رفتار در فرد تقویت می شود و اگر تنبیه کنی، رفتار در فرد خاموش میشود. ایمان یعنی تقویت این حالت. کسی که خدا را دعا می کند و از خدا چیزی میخواهد و اما اجابت دعا های خود را نمی بیند؛ یعنی ایمانش ضعیف است و به مرحله رشد نرسیده است.
مردم جواب دعاهایی که خدا برآورده کرده است را نمی بینند و مهمترین دلیل این امر آن است که آنان انتظار دارند که جوابی را ببینند که خودشان انتظار دارند. ما وقتی که دعا می کنیم باید دنبال جوابش هم بگردیم، باید دنبال جواب و حتی به استقبالش هم برویم. ابراهیم دعا کرد که خدا قیامت را به او نشان دهد و خدا گفت که چهار پرنده را قطعه قطعه کرده و هر قسمت را در بالای یک قله قرار بدهد؛ ابراهیم این کار را کرد و جوابش را هم دید و ایمانش هم اضافه شد و نفس خویش را رشد داد. وقتی در سیستم رحمانی دعا کنید باید در همان سیستم هم جوابش را بگیرید؛ اگر در همان سیستم نباشید، جوابش را نخواهید دید و در نتیجه شکرگزاری نخواهید کرد و باعث رشد نفس شما نخواهد شد.
در سیستم های شیطانی استجابت دعا را نمی بینی. مثلاً یهودیان قبل از آمدن مسیح، مژده آمدن او را می دادند و روی آمدن او خیلی زیاد حساب باز کرده بودند؛ اما وقتی که مسیح آمد، آنها زیر حرف خودشان زدند؛ زیرا آنان جواب دعای خود را ندیدند و حتی در مقابل مشرکین زمان پیامبر، قبل از مبعوث شدن پیامبر محمد، مژده آمدن پیامبری را میدادند ولی بعد از مبعوث شدن پیامبر محمد، او را انکار کردند و به این طریق جواب انتظارات و دعاهای خویش را ندیدند.
وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿۸۹﴾
و هنگامى که از جانب خدا کتابى که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانى که کافر شده بودند پیروزى مى جستند ولى همین که آنچه [که اوصافش] را مى شناختند برایشان آمد انکارش کردند پس لعنت خدا بر کافران باد (۸۹)
کسی که در زمین گندم می کارد منتظر و امیدوار است که گندم سبز شود. امیدواری به خدا نوعی دعای قلبی است و در نهایت نتیجه میدهد. در دیدن جواب دعا ها باید صبر هم داشته باشید، اگر صبر نداشته باشید جواب دعا را نمی بینید و این صبر برای استجابت است که باعث افزایش ایمان و رشد خواهد شد. اگر کسی که گندم کاشته است، صبر و حوصله نداشته باشد، قطعا منتظر سبز شدن گندم نخواهد ماند و ممکن است زمین را شخم زده و چیز دیگری بکارد.
خدا آنقدر مهربان است که حتی دعای مسلمانانی که خالصانه از خدا میخواهند که راهنمایی برای آنها بفرستد و آنان او را مهدی می نامند، اجابت میکند. خدا دعای آنان را جواب میدهد ولی مهمتر از همه این است که آنها جواب را ببینند و زیر آن نزنند. خدا راهنما می فرستد ولی مهمتر از آن این است که مردم تشخیص دهند که دعای آنان برآورده شده است. گاهی افراد در طول زمان، دعاها را منحرف میکنند و اگر خدا همان راهنما را بفرستد؛ مردم او را نمی شناسند و زیر دعاهای خویش میزنند. زیرا آنها انتظار فردی را به عنوان مهدی می کشند که منطقی نیست و به این طریق کار خود را مشکل میکنند. یهودیان چرا نتوانستند پیام مسیح را قبول کنند. زیرا آنها مسیح را طور دیگری میخواستند و آنها انتظاراتی از مسیح داشتند که با واقعیت نمی خواند و در نتیجه زیر آن زدند. آنها طی زمان و به مرور چنان تغییرات فراوانی در شخصیت پردازی مسیح انجام داده بودند که با مسیح اصلی اصلا نمی خواند و در نتیجه مسیح را باور نکردند و زیر دعاهای خود زدند و عهد خود را شکستند.
مجموعه مقالات این وبلاگ تحت عنوان جادوی شیاطین، راهنمایی است برای شما. امیدوارم که زیر دعاهای خود نزنید و به پیام خدا در قرآن ایمان آورید.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و سوم)
محدوده فریب شیاطین(بخش دوم)
در قسمت چهل و یکم ، محدوده فریب شیاطین مشخص شد. بخاطر اهمیت این موضوع بسیار مهم، ادامه آن مورد بررسی قرار می گیرد. در قسمت قبل، هفت مرحله از هوشیاری یک انسان را بررسی کردیم که طبق شکل زیر از سمت راست ، به ترتیب از بیداری کامل شروع شده و به خواب عمیق در سمت چپ منتهی میشود.
در شکل بالا، زیر هر کدام از مراحل، فرکانس مغزی مربوطه نوشته شده است. هر چقدر که ما از حالت هوشیاری به خواب نزدیکتر شویم، فرکانس مغزی ما کم شده و در نتیجه مغز ما هم سردتر میشود.
ذکر این نکته خیلی مهم است که شیاطین فقط در دو مرحله آلفا و تتا میتوانند انسان را تحت کنترل خویش در آورند. بنابراین تمام تلاش آنان این است که انسانها را وارد این مرحله کنند و بطور مداوم در این دو مرحله نگهدارند. به زبان دیگر شیاطین و اجنه سعی دارند که انسان را در این دو مرحله نگهدارند، زیرا که ماندن در آلفا و تتا به معنای آنلاین بودن انسانها برای شیاطین است. بیشتر خوابهای صادقه در مرحله دلتا صورت می گیرد. تتا یک نوع خواب سبک است که شیطان میتواند در این حالت در خوابها دخالت کند و رویاهای کاذب به افراد نمایش دهد. بنابراین خوابهایی که در تتا می بینیم، زیاد قابل اعتماد نیست و بیشتر ناشی از استرسها و مشغله ها و اضطرابهای روزانه است. گاهی هم نیازهای بدن فیزیکی ما در خواب تتا بصورت خواب نمایش داده میشود که روانشناس مشهور فروید روی این قسمت از خواب متمرکز شده بود و خوابهای دلتا را در نظر نگرفته بود. بنابراین تحلیلهای فروید در مورد خواب دیدن، فقط از جنبه کالبدی صادق است و نمیتوان روی تحلیلهای او زیاد تکیه کرد. نکته مهم دیگری که در این مبحث باید توجه کنیم این است که شیطان بر بندگان مخلص خدا هیچ قدرتی ندارد. طبق آیات قرآن، خود شیطان اقرار میکند که بندگان مخلص خدا را نمیتواند اغوا و گمراه کند.
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۲﴾
[شیطان] گفت پس به عزت تو سوگند که همگى را جدا از راه به در مى برم (۸۲)
إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۸۳﴾
مگر آن بندگان مخلص تو را (۸۳)
شیطان اقرار میکند که بر بندگان مخلص خدا قدرتی ندارد و البته این مورد نه به این خاطر است که شیطان به فکر ماست؛ بلکه تواناییش را ندارد. یعنی طبق آیه، رعایت دو شرط مهم، ما را از تیررس شیاطین دور نگه میدارد و در دسترس آنان نیستیم. این دو شرط در دو کلمه عباد و مخلصین نهفته است. کسی که این دو شرط را نگهدارد به معنای آن است که در آلفا و تتا نمی ماند. این دو شرط باید هر دو با هم و همزمان در فرد باشند تا فرد از دست شیطان در امان باشد. یعنی بندگی خدا همراه با خالص بودن. بندگی است که خالص بودن را تضمین میکند و خالص بودن است که ادامه بندگی را تضمین میکند. مثلا کسی که خود را بنده خدا میداند، باید از لهو و لعب خود را دور نگهدارد. افرادی هستند که خود را دیندار میدانند ولی به محض مشاهده لهو و لعب، تا حدی زیر لفظی و پنهانی در نهاد خویش جذب آن میشوند و به این طریق خالص بودن خود را زیر سوال میبرند. ما ناخواسته وارد مراحل آلفا و تتا خواهیم شد ولی مهم این است که آگاهانه در آن دو مرحله نمانیم.خلوص یعنی اینکه کاری کنید در مرحله آلفا و تتا نمانید تا که در تیررس شیطان قرار نگیرید. یوسف دقیقا این دو شرط (عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ) را با هم داشت که توانست از حیله های زنان مصر نجات یابد.
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ﴿۲۴﴾
و در حقیقت [آن زن] آهنگ وى کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او میکرد چنین [کردیم] تا بدى و زشتکارى را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود (۲۴)
عبادت برای از بین بردن عادت است. در صورتیکه عبادت به یک عادت تبدیل شود، افراد وارد آلفا و تتا خواهند شد و خلوص خود را از دست میدهند. ما نباید بگذاریم که عبادات ما مخصوصا نماز به عادت تبدیل شود. بلکه نماز ما باید آگاهانه باشد و در خود آگاه ما انجام شود. کسانی هستند که نماز بجا می آورند طوریکه بعد از اتمام نماز متوجه میشوند که نماز خوانده اند و این نوع نماز همان نماز در مستی است. لا تقربوا الصلوه و انتم سکاری
این آیه می فرماید که نزدیک نماز نشوید اگر در مستی، خماری، آلفا، تنبلی، و .. هستید. به زبان دیگر خدای مهربان می فرماید که نماز را به عادت تبدیل نکنید.
إِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ ﴿۱۶۷﴾
و [مشرکان] به تاکید مى گفتند (۱۶۷)
لَوْ أَنَّ عِنْدَنَا ذِکْرًا مِنَ الْأَوَّلِینَ ﴿۱۶۸﴾
اگر پند [نامه ا]ى از پیشینیان نزد ما بود (۱۶۸)
لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿۱۶۹﴾
قطعا از بندگان خالص خدا مى شدیم (۱۶۹)
طبق آیه بالایی ، بهانه مشرکان این خواهد بود که اگر راهنمایی هایی مثل راهنماییهای گذشتگان می داشتیم، جزو بندگان خالص خدا می شدیم. هر چند این حرف مشرکین فقط یک بهانه است ولی اصل کلام صحیح است. زیرا آنان خود را پیرو پیامبر ابراهیم می نامیدند و چه کسی یکتاپرست تر از ابراهیم برای پیروی. اما این که مشرکین گره مشکلات خویش را در دو کلمه عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ خلاصه کردند، قابل تامل است. وقتی ما گهگاهی تحت زینتهای دنیایی قرار می گیریم و دنیا را باور میکنیم یعنی آگاهانه در آلفا و تتا مانده ایم و این یعنی عدم اخلاص. بعضی مواقع هم افراد خود را بی نیاز از انجام عبادات میدانند و حتی عبادت مهمی مثل نماز را وقت گیر و دست و پا گیر میدانند. به این طریق نقض هر کدام از این دو شرط، اتوماتیک دیگری را نقض میکند.
مرحله گاما ، مهمترین مرحله این نمودار است که به معنای تلاش و کوشش و جهاد در راه خداست. کسانی که در امور دینی تلقید میکنند، هیچوقت وارد این مرحله نخواهند شد. بنابراین مقلدین دینی هیچ وقت به یقین نخواهند رسید و هیچ وقت هم هدایت نخواهند شد ، مگر اینکه خودشان در این راه تلاش و کوشش و جهاد کنند.
پیشرفت خارجی ها بخاطر تلاش و کوششان است و نه بخاطر دینشان. بعضی از کشورهای خارجی که در علوم مختلف پیشرفت میکنند، بخاطر حقانیت دین آبا و اجدادیشان نیست؛ بلکه بخاطر تلاش و کوششان است . آنان بدون اینکه از دین اسلام چیزی بدانند، در راه علم و دانش تلاش و کوشش و جهاد میکنند و پیشرفتشان به این دلیل است.
وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹﴾
و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست (۳۹)
وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى ﴿۴۰﴾
و [نتیجه] کوشش او به زودى دیده خواهد شد (۴۰)
شیطان خیلی زیرکانه، مراحل تلاش و کوشش و بیداری و خواب را در همان محدوده آلفا و تتا تعریف میکند و به این طریق افراد در حالیکه در آلفایند، فکر میکنند دارند در راه خدا تلاش و کوشش میکنند. بیشتر صوفیان و شعراء در همین نقطه فریب خوردند و گرفتار شیطان شدند. مثلا در یوگا افراد در آلفا فرو میروند و بعد پیش خود فکر میکنند در حال مکاشفه و دیدار با معبود هستند! در حالیکه در آن محدوده ، چیزی جز ایده های شیطان و غفلت وجود ندارد. بنابراین شیطان جهاد را برای آنها بصورت کشف و مکاشفه و مدیتیشن و ... معرفی میکند. افراد طرفدار این حالات اینطوری مکاشفه را تعریف میکنند.
((( مکاشفه عبارت است از سیرکردن روح، به مطالعه در امور غیبی و به عبارت دیگر مکاشفه ظهور شیء است برای قلب به جهت غلبه ذکر یا حصول امر عقلی است که به الهام و بدون فکر در حال بین خواب و بیداری، برای انسان رخ میدهد. )))
در تعریف بالا چند کلمه به چشم میخورد که بسیار مهم هستند و ماهیت این حالات را مشخص میکند: بدون فکر در حال بین خواب و بیداری. بدون فکر در حالت بین خواب و بیداری یعنی معلق ماندن در حالات آلفا و تتا. متاسفانه شیطان بطرز باورنکردنی ای و فوق العاده ای افراد را فریب داده است و میدهد، طوریکه با کلماتی همچون مکاشفه و آرامش و عرفان و الهام و... افراد را سرکار میگذارد و آنان را در حالت آلفا نگه میدارد و به این طریق خلوصیت افراد را می گیرد. در حالیکه خدا میفرماید که هدایت در گرو تلاش و کوشش و جهاد است و لا غیر. جهاد همان گاماست یعنی بیداری کامل و کار و تلاش و کوشش و جهاد در راه خدا.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۶۹﴾
و کسانى که در راه ما کوشیده اند به یقین راه هاى خود را بر آنان مى نماییم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است (۶۹)
بنابراین برخلاف صوفی ها و یوگی ها و عرفانی ها و مقلدین و سایر مکاتب بشری، که هدایت را در آلفا و خلسه و توقف فکر و تقلید میدانند؛ خدا هدایت را در تلاش و کوشش و جهاد میداند.
اقامه کردن نماز، افراد را از آلفا خارج میسازد و به حالت بیداری و تلاش و کوشش می برد. به این طریق افراد را از آلفا دور میسازد. افرادی که در حالتهای تلاش و کوشش و جهاد باشند، خوابشان هم در دلتا خواهد بود و در نتیجه از دست شیطان در امان خواهند بود. به همین خاطر خدا می فرماید نماز از فحشاء و منکر جلوگیری میکند. همین نکته خودش ثابت میکند که محیطهای آلفا و تتا مملو است از فحشاء و منکرات.
اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ﴿۴۵﴾
آنچه از کتاب به سوى تو وحى شده است بخوان و نماز را برپا دار که نماز از کار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است و خدا مى داند چه مى کنید (۴۵)
اشعار در این دوحالت سروده میشوند. اگر شعری در حالت تتا توسط شیطان بر شاعر الهام شود، شاعر فکر میکند که شعر از عالم غیب بر او الهام شده است و به این طریق فریب میخورد. شما در اشعار هر گونه منکر و فحشایی را خواهید خواند. بعضی از شعراء، پرده حیا را دریده اند و هر سخنی را در قابل شعر بر زبان میرانند و رانده اند. خیلی از فیلمها، خیانت کردن را در قالب آهنگهای زیبا و کلمات زیبا، عادی سازی میکنند. بیشتر آهنگها یک نوع طلسم هستند ولی مردم متاسفانه نمیدانند. جادو همین جور چیزهاست که به اشتباه معنای جادو را به درستی برای ما بیان نکرده اند. در تمام قسمتهای مجموعه مقالات جادوی شیاطین هدف این بود که اهمیت نماز و روزه و زکات گفته شود. از اولش هم هدف این بود که ثابت شود بدون نماز و روزه و زکات نمیتوان از دست شیطان نجات پیدا کرد.
جوانانی هستند که بیشتر وقتشان را آهنگ گوش میدهند، حتی در حین کار. آنها با این کار سطح بیداری خویش را تا حد ممکن پایین می آورند. من نمی گویم که تمام آهنگها نامناسب هستند ولی آدمی باید با خودش رو راست باشد و طرف خودش را مشخص کند. کسی که طرف خودش را مشخص نکند به آن معناست که نمیخواهد خالص باشد. خلوصیت دقیقا به این معناست.
کلمات به هم ریخته "آمد باران مرد در" را در نظر بگیرید. مغز ما اتوماتیک بسته به شرایط موجود، به محض شنیدن این کلمات به هم ریخته، با کلمات بالا جمله ای را درست میکند و اینطوری به خود خواهد فهماند که منظور چیه. اما وقتی انسانها بوسیله شعر و آهنگ و سایر ابزارها وارد خلسه (آلفا) میشوند. در آن صورت معانی دیگری از جمله بالا به ذهن خطور میکند. در بعضی فرهنگها، بعضی کلمات دو پهلو بیان میشود که یک وجه آن نامناسب است. مغزهای خمار پهلوی نامناسب را عادی سازی میکنند. یکی از نشانه های آلفارفتگی یک جامعه همین است. خلوصیت افراد از بین رفته است.
فرکانسهای مغزی متفاوت، دید متفاوتی از کلمات به هم ریخته بوجود میاورند. این دقیقا یک نوع طلسم است. طلسمی که معانی را برای کلمات عوض میکند. حتی معانی قضاوت کردن در مورد حوادث در آلفا اشتباه است. در آلفا قضاوتها سریع خواهد بود. موسیقی راک و فیلمهای با موضوع Love و عشق بیشترش خیالی و توهمی است و هیچوقت واقعیت ندارد. اینها فقط در آلفا اتفاق می افتد. افراد در آلفا، خودبخود دیدشان نسبت به زندگی عوض خواهد شد و زینتهای زمینی را جدی میگیرند.
مثلا جمله "دنیا فانی و چند روز است؛ پس باید در این دنیا نهایت لذت را ببریم"؛ در آلفا یک جمله صحیح و منطقی است و بسیار جدی گرفته میشود. اما در بیداری و گاما؛ این جمله فقط قسمت اول آن صحیح و قسمت دوم جمله نتیجه نادرست است از قضایا. به این طریق جملات و کلام، بسته به فرکانسهای مغزی، بطرز متفاوتی تعبیر خواهند شد.
نهایت تلاش و کوشش این است که آنقدر خدا را عبادت کنیم تا به مرحله طمانینه و یقین برسیم و این فقط در حالا گاما و بتا صورت میگیرد. یعنی با تلاش و کوشش و جهاد در راه خدا میتوان به آن دست یافت. زیرا عبادت باید همراه با تلاش و کوشش باشد و گرنه یک عادت است و نه عبادت.
وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ﴿۹۹﴾
و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه مرگ تو فرا رسد (۹۹)
باید در ماه رمضان، تلاش و کوشش کنید تا به آن نتیجه ای که خدا از روزه رمضان انتظار دارد برسید. خدا خیر ما را میخواهد که نماز و روزه و زکات را بر ما نوشته است و آن را یک فرض عینی قرار داده است. (إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا) (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ). خدا خالق ماست و بهتر از هرکسی سرنوشت ما را میداند و میداند که بدون نماز و روزه نمیتوان نفس را رشد داد. وقتی ابراهیم به درگاه خدا دعا کرد، برای مال دنیا یا درخواست تندرستی نبود؛ هدیه ای که او درخواست کرد این بود:
رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ﴿۴۰﴾
پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعاى مرا بپذیر (۴۰)
تکالیف دین که خدا آنها را مقرر کرده است در واقع هدیه ای بزرگ از جانب خداست . آنها غذای نفس ما هستند و ما برای بزرگ کردن نفسمان بدانها نیاز داریم. اگر نفس ما رشد نکند، این توانایی را نخواهیم داشت که روز داوری در برابر انرژی بیکران خدا تاب آوریم. ایمان داشتن به خدا، برای آمرزش کافی نیست؛ بلکه باید نفس خود را نیز تقویت کنیم. بعلاوه، آیه وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ می گوید که تکالیفی که خدا ما را به انجام آن فرمان داده ، وسیله ای است که به کمک آنها می توانیم به یقین برسیم. برای آنکه بتوانی یقین پیدا کنی، پروردگارت را عبادت کن.
نمازهای پنجگانه، غذای اصلی نفس است. گرچه ممکن است که کسی بی آنکه نماز بخواند، بتواند با کارهای درستی که انجام می دهد تا اندازه ای رشد کند و بر وسعت نفس خود بیفزاید، ولی این مانند آن است که کسی فقط با تنقلات خود را زنده نگاه دارد، و هرگز یک غذای درست و حسابی و مفید نخورد. برای هر نماز، از زمانی که ساعتش رسیده باشد تا فرا رسیدن وقت نماز بعدی فرصت هست . اگر نماز را در زمان تعیین شده بجا نیاورید، فرصتی است که از دست رفته و قابل جبران نیست. یعنی نماز قضا پذیرفته نیست؛ اگر نمازی از دست برود، تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که توبه کنیم و از خدا طلب بخشایش کنیم و سعی کنیم که دیگر از دستش ندهیم.
بجا آوردن نماز صبح مانع از آن می شود که بدن برای یک مدت طولانی همچنان بی حرکت در خواب باشد؛ امروزه ثابت شده است که حرکت، از ورم مفاصل جلوگیری می کند. در ضمن، سحر خیزی برای غلبه کردن بر افسردگی و دیگر مشکلات روانی بسیار سودمند است . حرکت سجود که چندین بار در نماز تکرار می شود، باعث می شود که خون بیشتری به مغز برسد، و همین از سردرد جلوگیری می کند. وقتی هنگام رکوع خم می شویم، این حرکت برای مفاصل و ستون فقرات ورزشی سودمند است. تمام اینها از نظر علمی ثابت شده است . وضو که لازمه ی نماز است ما را بر آن می دارد که بیشتر به دستشویی برویم . این عادت ما را از ابتلا به سرطان رایج و کشنده روده حفظ می کند. در ادرار و مدفوع مواد زیانبار شیمیایی وجود دارد. اگر این مواد برای زمان زیاد در روده بمانند، دوباره جذب بدن می شوند و باعث سرطان می شوند. روزه در ماه رمضان باعث می شود که معده های ما که در طول سال باز شده اند، جمع شوند و بحالت طبیعی برگردند، کم آبی موقت باعث می شود فشار خون پایین آید، و کلیه ها بیشتر استراحت کنند، در ضمن روزه باعث می شود که سموم بدن دفع شود، و چربی های اضافی و زیانبار آب شوند و از وزن ما کاسته شود . اینها چند نمونه از فواید عبادات است که گفته شد. اگر بخواهیم این فواید را ریزتر بررسی کنیم؛ نیاز به یک مقاله مفصل در این زمینه است.
در فضای آلفا و تتا؛ صبر معنا ندارد. هر مشکلی پیش آید؛ افراد فورا با پرخاشگری و تهمت و صفات رذیله دیگر سعی در حل آن دارند. در حالیکه کارهایی که در آلفا انجام می پذیرد، حلال هیچ مشکلی نیست. نشانه های کسانیکه در آلفایند این است که نمازها را بجا نمی آورند و وقتی برای انجام آن ندارند.
یک مطلبی است به اسم جن گیری (exorcize). در زمان قدیم، افرادی که از نظر اخلاقی از حالت نرمال خارج می شدند، را جن زده معرفی میکردند و سعی می کردند جن را از بدن او خارج کنند و پلیدی را از او بیرون کنند. اما واقعیت این است که اکنون روش نفوذ اجنه و شیاطین به بدن انسانها عوض شده است. در زمانه ما از طریق بردن انسانها و نگهداری آنان در آلفا و تتا؛ اجنه و شیاطین به درون انسانها نفوذ میکنند و آنان را کنترل میکنند. روشها عوض شده است و در نتیجه راه حلها هم باید عوض شود. متاسفانه انسانها کم یا زیاد، توسط اجنه و شیاطین کنترل میشوند. تنها راه حل بیرون راندن پلیدی ها و اجنه از وجود خودتان، باید از آلفا و تتا بیرون آیید و اجنه و شیاطین را از وجود خویش دور سازید. شما نباید در مقابل این مشکل، چشمهای خود را ببندید. یک بچه از یک چیزی می ترسد، سعی می کند چشمان خود را ببندد تا ترسش بریزد. انسانها هم در مقابل خطرات واقعی مثل نفوذ اجنه به بدنشان، جدی نمی گیرند و مثل بچه در مقابل ترس رفتار می کنند. افرادی هستند که بیشتر مواقع سرشان توی گوشی است و بیشتر این کنکاشها بخاطر لذتگرایی است. انسانها در محاصره مغناطیس شیاطین قرار گرفته اند و به همین خاطر خدا از نجات انسانها صحبت میکند. در واقع خدا می خواهد ما را از این حالت نجات دهد.
قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ ﴿۶۴﴾
بگو خداست که شما را از آن [تاریکیها] و از هر اندوهى مى رهاند باز شما شرک مى ورزید (۶۴)
داستایوفسکی نویسنده معروف روسی؛ یک کتاب دارد به اسم جن زدگان؛ او در این کتاب؛ روءسا و عوامل پدید آورنده وضعیت اجتماعی آشفته آن دوران را جن زده معرفی میکند. هر چند این کتاب فقط یک داستان است ولی حرف اصلیش صحیح است. جامعه بیمار، یک جامعه جن زده است. بیشتر مردم جنها را موجوداتی وحشتناک معرفی میکنند که هر از چند گاهی دیده میشوند و مردم را می ترسانند؛ غافل از آنکه اجنه همیشه و ثانیه به ثانیه با ما هستند و از هرفرصتی برای انحراف انسان استفاده میکنند. هر گناهی که ما مرتکب میشویم، نشان از تسلط و نزدیکی شیاطین بر ما دارد. ترس واقعی از شیاطین را باید در انجام گناهان جستجو کرد و نه ترس از شیاطین در تاریکی شبها. اتفاقا تاریکی شب نوعی آرامش است برای انسانها. چیزی که خوفناک است، لحظات گرگ و میش (حالات ورود به آلفا بوسیله خیالات،، آهنگها، اشعار، توهمات و ...) است که شیطان در آن لحظات بر نفس انسانها تسلط پیدا میکند. این حالات در سوره فلق مشخص شده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدای رحمتگر مهربان
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾
بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)
مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾
از شر آنچه آفریده (۲)
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾
و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)
وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴﴾
و از شر دمندگان افسون در گره ها (۴)
وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾
و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)
ما باید برای خود مشخص کنیم که در زندگی خویش از چی محافظت می کنیم. بیشتر آدمیان از تصویری که از خودشان در ذهن خودشان ساخته اند، دفاع میکنند و این فقط در آلفا اتفاق می افتد. هر کسی در زندگی خویش از چیزی محافظت میکند. یکی هست که از تصویری که از خودش ساخته است، محافظت میکند و یکی دیگر از موقعیت خودش محافظت میکند. بعضی ها هم که در ورزش و تفریح افراط میکنند، از قیافه خویش محافظت میکنند. ولی افراد مومن از نمازشان و از فروجشان (اعضاء تناسلی) محافظت میکنند.
وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿۵﴾
و کسانى که پاکدامنند (۵)
إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿۶﴾
مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانى که به دست آورده اند که در این صورت بر آنان نکوهشى نیست (۶)
وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿۹﴾
و آنان که بر نمازهایشان مواظبت مى نمایند (۹)
أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿۱۰﴾
آنانند که خود وارثانند (۱۰)
خالص بودن و همزمان بنده خدا بودن؛ تنها راه فهمیدن معنای وقایع جهان است. مثلا کسی که در آلفاست و در انواع لذتها غرق شده است؛ نمیداند که چرا کرونا پیش آمد؛ نمیداند چرا زلزله آمد؛ نمیداند چرا گرانی پیش میاید؛ نمیداند چرا مشکلات برای مردم پیش میاید و ... زیرا آنها نمیخواهند از خواب بیدار شوند. به همین خاطر وقتی گفته شود که مشکلات اینچنینی، نتیجه کارهای خودمان است؛ تعجب میکنند.
بعضی ها نماز را با مدیتیشن و یوگا شبیه میدانند. ولی من میگویم که نه تنها شبیه نیستند، بلکه ضد همدیگر هستند. نماز میخواهد ما را از آلفا و تتا خارج کند و به مراحل بتا و گاما ببرد. اما یوگا و مدیتیشن عملا آدمی را به آلفا و تتا می برند. نماز مهمترین فریضه ای است که خدا دستور به انجام آن داده است. کسی که فرصتی برای انجام نماز ندارد؛ یعنی دارد مسیر را اشتباهی و برعکس میرود ولی خودش خبر ندارد.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
روزه ماه مبارک رمضان فرصتی است برای تزکیه نفس و پرورش خود،تا که بیشتر به خدا نزدیک شویم. جزئیات روزه در آیات 183 تا 187 سوره بقره ذکر شده است. اما متاسفانه بعد از مرگ پیامبر محمد این فریضه الهی همچون نماز دستخوش تحریف گشت.
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ﴿۱۸۷﴾
در شبهاى روزه همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید خدا مى دانست که شما با خودتان ناراستى میکردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهاى ماه رمضان مى توانید] با آنان همخوابگى کنید و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این است حدود احکام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى کند باشد که پروا پیشه کنند (۱۸۷)
زمان روزه دستخوش تغییر گشت. قرآن زمان روزه داری را از نماز فجر (صبح) تا نماز عشاء قرار داده است اما مسلمانان آن را از نماز صبح تا نماز مغرب قرار دادند. براساس آیه 187 سوره بقره وقت روزه داری از نماز صبح است تا نماز عشاء زیرا اللیل به نماز عشاء اشاره دارد. میتوانید به آیه 11:114 مراجعه کنید . میبینید که در آن آیه خدای مهربان از نماز عشاء به عنوان نماز شب یاد کرده است. پس براساس ایات 2:187 و 11:114 زمان روزه داری از نماز صبح است تا نماز عشاء . در این حالت حدودا یک ساعت و یا یک ساعت و نیم به زمان روزه داری اضافه میشود. از نظر علمی هم ثابت شده است که روزه در لحظات آخرش هر چقدر بیشتر طول بکشد، فایده اش بیشتر است و به زبان ساده فایده اصلیش بعد از مغرب اتفاق می افتد. روزه داری و گرسنگی دادن به بدن، فایده اصلی آن در لحظات آخر آن اتفاق می افتد. ویدئوی زیر را نگاه کنید.
https://s23.picofile.com/file/8448945450/sawm.mp4.html
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و دوم)
زلزله
هیچکس جز خدا از آینده خبر ندارد و هیچ راه حل کوتاهی برای جلوگیری و کنترل زلزله وجود ندارد. اگر هر چیزی یا هر کسی را در زندگی خود مهمتر از خدای عالمیان قرار دهید، مثل مُلک و املاکتان؛ در آنصورت اشتباهی واقعی مرتکب شده اید. زیرا تمام اینها به زمین تعلق دارد و ما فقط موقتی روی آن ساکن هستیم. نفس واقعی ما در بهشت، گرفتار شیطان شد و باعث شد که از آنجا رانده شویم و به زمین منتقل شویم. مشکل ما این بود که متوجه موضوع نبودیم. بین انتخاب خدا و شیطان؛ خدا ما را مختار گذاشت ولی نفسهای مغرور و جاهل، خواستند شاهد نمایش مغرورانه شیطان باشند. شیطان پیشنهادات دیگری برای عرضه داشت. شیطان میگفت شما را به مرحله جاودانگی و ملائکه راهنمایی میکنم. نفسهای آن موقع خواستند که این موضوع شیطان را آزمایش کنند. آنها گفتند که شاید شیطان راست بگوید و با انجام مراحل پیشنهادی شیطان، به جاودانگی و قدرتهای خدایی برسند. اما موجودیت بنی آدم، دوست داشت که ریسک کند و پادشاهی شیطان را ببیند. خدا مهربانتر از هر کسی است، او به زور مخلوقات را به طرف خود متمایل نمی سازد؛ او به انسان این فرصت را داد تا بین خدا و شیطان، انتخابش را انجام دهد.
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲﴾
ما امانت [نمایشهای شیطان] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)
با کمال تعجب هنوز هم تعداد زیادی از انسانها دنبال جاودانگی و ملائکه شدن هستند! این همان استراتژی شیطان است. آنها در به در دنبال جاودانگی هستند. آنها میخواهند قدرتهای خدایی پیدا کنند و یا دنبال ملائکه شدن هستند.
ما در طول زندگی خود در زمین، بارها شاهد تاریکی و نور خواهیم بود و براحتی میتوان تشخیص داد که شیطان دروغگو ترین است و تمام حرفهایش براساس دروغ و به ضرر انسان است. چیزهای متضادی که در این کره خاکی پیش میاید، بخاطر این است که ما را در شناسایی این موضع کمک کند.
انسان در این جا جز حیرانی و سرگشتگی چیزی برایش نمانده است. کسانی که نمایشهای شیطان را جدی گرفته اند، به طور جدی باور کرده اند که حق با شیطان است. آنان حرفهایشان را از طرق مختلف و اشعار بیان میدارند. بطور مثال متن یکی از آهنگها که یک خواننده به آواز خوانده است.
هزار سال است که به گوش بشر
میخوانند جهان کارگاه خداست
یکی میگه شیطان فریبت میده
یکی میگه دوزخ پر از اژدهاست
میگن که خدا مهربان است ولی
هزار سال است از بهشت رانده ایم
یکی دیگه یک سیب چید از درخت
مباید که تاوان شه پس بدیم
درین اعتقادی که حتی خدا
گهی دشمن بنده هایش میشه
مجازات یک تار موی زنان
سگ چهار چشم جهنم میشه
نمازی که با حرص جوی بهشت
بخوانین که دکان مکاره هاست
بهشت پر از حوری لخت و اور
بهشت نیست بازار زن باره هاست
همانطور که می بینید، شاعر در این شعر، فرضیات غلطی را در مورد خدا مطرح میکند و بر این اساس قضاوت میکند. در این فرضیات غلط، خواننده فکر میکند که حق با شیطان است. حیله ای که شیطان بین مردم از طریق اشعار، شایع کرده است، باعث شک و گمان بد نسبت به خدا میشود. بعضی شعراء مثل مولوی می گوید:
شمس من و خدای من
نکته ای که در این اشعار مخفی است ؛ این است که خود انسان خداست و خبر ندارد! در زمانه ما هم اینجور تفکرات به صورتهای دیگری وجود دارد. مدتی پیش تعدادی از دانشمندان روی این مورد مطالعه می کردند که کره زمین چطوری از خطرات محافظت می شود. زمین همواره توسط آتشفشان ها، زلزله ها، سیل، خشکسالی و تغییرات آب و هوایی مورد آسیب قرار می گیرد ولی هر چند مدت یکبار این آسیب ها نرمال می شوند و وضعیت زمین دوباره برای سکونت بشر هموار می شود در حالیکه اگر این آسیب ها همواره ادامه پیدا کند وزمین ترمیم نشود، زمین برای سکونت دیگر مناسب نخواهد بود؛ به همین دلیل دانشمندان به این نتیجه رسیدند که زمین دارای خاصیتی است به نام خود ترمیمی به این صورت که هر از چند مدت گاهی زمین خودش را ترمیم می کند و دوباره مناسب زندگی می شود. این دانشمندان به این نتیجه رسیدند که زمین خودش، خودش را ترمیم میکند و یک نوع اتوماسیون است. اما بیایید این نظریه را موشکافانه تر و موحدانه بررسی کنیم. موضوع اتوماسیون زمین، از نظر یکتاپرستان و آزادیخواهان جهان اینطور است که خدا زمین را همواره برای زندگی ما آماده می کند و آن را از خطرات حفظ می کند. با یک مثال موضوع را بیشتر بشکافیم. تصور کنید که یک آبگرمکن داریم وقتی دمای آب از ۵۰ درجه پایین بیاید اتوماتیک روشن میشود و دمای آب را دوباره بالا میبرد. از نظر یک فرد عامی این آبگرمکن اتوماتیک است اما از نظر یک فیزیکدان و یا یک مکانیک این آبگرمکن دارای ترموستات است و عملیات عادی خودش را انجام میدهد. اتوماتیک بودن آن برای یک فیزیکدان اصلا مطرح نیست. زیرا فرد عامی از روال کار آن خبر ندارد و طرز کار آن برایش جالب و مجهول است ولی یک مکانیک به روال کار آن آگاه است. قضیه زمین هم همینطوری است. خدا بلایا را از زمین دور می کند، زلزله ها و آتشفشان ها را کنترل میکند، شهاب سنگ ها را از زمین دور می کند. مردم آن را خاصیت خود محافظتی زمین می نامند اما در دید بالاتر این خداست که این کار را می کند و زمین را برای زندگی ما محافظت می کند. مومنان هر کار و هر امری را تحت امر و فرمان خدا می دانند آنان می دانند که بدون اجازه خدا حتی برگی از درخت نمی افتد این معنای واقعی خدا پرستی است که ما باید نفس و روان خود را با آن هماهنگ کنیم. چه کسی این آبگرمکن را درست کرده است؟ اگر گاز به او نرسد چه میشود؟ اگر مشکل فنی پیدا کند چه کسی حل میکند؟ برای نگهداری زمین همه این مسائل مطرح است. خدا خالق هر چیزی است بشر بر اساس علم ناقص خود در زمان های قدیم، خورشید و ماه و ستاره ها را عامل اتوماسیون می دانستند و به همین دلیل آنان را پرستش می کردند این نوع دید نسبت به خلقت یک نوع دید جاهلی است و صرفاً اتکا به داشته های ناقص علمی است و یک دید جاهلی نامیده می شود. خدا، حافظ و نگهدار هر چیزی است. خدا نگهدارنده هر چیزی است (اللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ). بشر بالاخره از نظر تئوری در نهایت به خدا خواهد رسید و او را پیدا خواهد کرد. ابراهیم الگوی یکتاپرستان جهان، ابتدا ستارگان و ماه و خورشید را عامل اتوماسیون میدانست؛ ولی نفس پاک او به سمت واقعیت متمایل شد و در نهایت خدا را پیدا کرد.
دمای هوا در کره ماه شبها به 173 درجه زیر صفر میرسد و روزها هم خیلی گرم میشود و تا 120 درجه بالای صفر میرسد. در فضا، رگهای خونی تغییر شکل میدهند، قلب ضعیف میشود و استخوانها ضعیف میشوند. مغز آسیب می بیند، مخصوصا قسمتی از مغز که حرکات بدن را کنترل میکند. گاهی ما فکر میکنیم که خدا برای زمین زلزله ایجاد میکند تا که ساکنان آن را اذیت کند. اما اگر به خصوصیات زلزله های مریخ و ماه دقت کنید؛ متوجه میشوید که اگر زلزله های زمین کنترل نشوند، زمین قابل سکونت نخواهد بود. پارسال ناسا زلزله ای بیش از ۴ ریشتر در مریخ ثبت کرده است. این زلزله حدود یک ساعت و ۳۰ دقیقه طول کشیده است! اگر در زمین زلزله یک ساعت و نیم طول بکشد، دیگر نمیتوان روی زمین زندگی کرد. یک زلزله در زمین، نهایتش یک دقیقه طول میکشد. نکته جالب توجه در رابطه با زلزلههایی که در ماه رخ میدهند این است که مدت زمان وقوع آنها بسیار بیشتر از زمین است و در حالیکه اکثر زلزلههای زمین کمتر از یک دقیقه طول میکشند، زلزلههای ماه چند ساعت ادامه دارند!
در واقع خدا رحم زیادی به مردم ساکن زمین دارد. زلزله هایی که در زمین اتفاق می افتد، بعلت آنچه است که خود مردم با دستهای خود کسب و ایجاد کرده اند و باعث و بانی این زلزله ها خود مردم هستند. این قسمت از آیه (فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ) نشان از این موضوع دارد. طبیعت زمین روال کار خودش را بطور معمولی انجام میدهد. زمانی که رودخانه خشک است؛ فردی داخل رودخانه برای خودش خانه میسازد؛ بهار که می آید آب زیاد میشود و خانه داخل رودخانه را آب می برد. این جزو خصوصیات زمین است. بشر بی توجهی های خویش را به عذاب خدا ربط میدهد. خدای رحمان و رحیم زلزله ها و حوادث زمین را 99 درصد کنترل میکند و این بشر است که با طمع کاریهای خودش نمیداند چطوری در زمین زندگی کند. منابع طبیعی برای همه کس هست ولی زیاده خواهیهای بعضیها، دیگران را محروم نگه میدارد.
دانشمندان علم زمین شناسی وجود سد آتاتورک را بی تاثیر در زلزله اخیر ترکیه نمی دانند. زیرا این سد بسیار زیاده خواهانه است و همین زیاده خواهی زمینه ساز ایجاد زلزله بوده است.
وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ ﴿۳۰﴾
و هر [گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیارى درمى گذرد (۳۰)
وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ ﴿۳۱﴾
و شما در زمین درمانده کننده [خدا] نیستید و جز خدا شما را سرپرست و یاورى نیست (۳۱)
اما پس از وقوع، خدا دخالت کرده و مدت زمان آن را بسیار کم میکند؛ که اگر مدت زمان وقوع زلزله در زمین کم نشود؛ بمدت یک ساعت و نیم زمین در همان ریشتر خواهد لرزید و در این شرایط جنبنده ای قادر به زندگی روی زمین نیست. اما خدا همان مدت کم، زلزله را کنترل نمی کند تا مردم بدانند که با خود چه میکنند و کرده اند!
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۶۱﴾
[آیا شریکانى که مى پندارند بهتر است] یا آن کس که زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن کوه ها را [مانند لنگر] قرار داد و میان دو دریا برزخى گذاشت آیا معبودى با خداست [نه] بلکه بیشترشان نمى دانند (۶۱)
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ ﴿۶۲﴾
یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى کند و گرفتارى را برطرف مى گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار مى دهد آیا معبودى با خداست چه کم پند مى پذیرید (۶۲)
بعضی از عذاب ها که پیش می آید اختصاصی است. در این حالت خدا بوسیله فرشتگان عذاب خاصی را بر یک ملت نازل میکند. در این حالت فقط گناهکاران از بین میروند. اما موارد دیگری هست که خود مردم برای خود ایجاد می کنند مثلاً از زمین آنقدر آب بیرون می کشند تا که محیط زیست خویش را نابود می کنند و در نتیجه خودشان نتیجه کارهای خودشان را می بینند این نوع عذاب عمومی است و بیشتر زلزله ها از این نوع است. خدای مهربان به مردم رحم کرده و این نوع عذاب ها را کنترل می کند. زلزله در مریخ یک ساعت و نیم طول میکشد اما در زمین یک دقیقه و یا شاید کمتر طول میکشد. اگر زلزله زمین مثل زلزله مریخ زمان زیادی طول بکشد؛ جنبنده ای روی زمین نمی ماند. ما تا به حال به اشتباه فکر میکردیم که خدا زلزله ها را ایجاد میکند برای عذاب مردم؛ در حالیکه بیشتر این عذابها را خود مردم برای خود ایجاد می کنند. مردم میتوانند برای عذاب هایی که خود ایجاد میکنند مثل زلزله تمهیداتی برقرار کنند که کمتر خسارت ببینند. اما عذابهای اختصاصی را نمیشود پیش بینی کرد و نمیتوان جلوش را هم گرفت. به طور مثال قوم لوط و صالح؛ خدا برای آنها عذاب اختصاصی نازل کرد این نوع عذاب را نمی شود پیش بینی کرد با هیچ نوع تکنولوژی ای. قوم صالح در میان کوه ها برای خود خانه ایجاد کرده بودند و در دل سنگ ها مامن هایی برای خود ایجاد کرده بودند، اما عذاب های اختصاصی را با بناهای محکم نمیتوان جلوش را گرفت. دست خدا بالای همه دستهاست.
بیشتر مصیبتهایی که روی زمین اتفاق افتاده است، را خود بشر بانی اش بوده است. آب و هوای کره زمین، زمانی که هنوز انسان به زمین تبعید نشده بود؛ در مدت چند میلیارد سال گذشته دستخوش تحولات بزرگی شده است، از فورانهای عظیم آتشفشانی در سراسر زمین گرفته تا عصر یخبندان و تغییرات چشمگیر در تابشهای خورشیدی. با تمام این احوال زمین هنوز پابرجاست. از زمانی هم که انسان وارد زمین شد؛ زمین تغییرات آنچنانی نکرده است که بشر نتواند روی آن زندگی کند. خدا شرایط را طوری نگهداشته است که بشر بتواند زندگی کند. این همان نکته ای است که بشر نمیخواهد بفهمد. برای مثال، گناهانی همچون کم فروشی و گران فروشی به مرور زمان باعث به هم خوردن تعادل اجتماعی و طبیعی خواهد شد و باعث اسراف و زیاده روی در منابع طبیعی میشود و به این طریق مردم برای خود زلزله ایجاد میکنند. ه همین دلیل 99 درصد زلزله ها را خود مردم برای خود ایجاد میکنند. شرایط زندگی بشر خیلی فرق کرده است؛ بشر دارد به خودش کلک میزند. او در کوتاه مدت به دیگران کلک میزند ولی در دراز مدت به خودش و جامعه اش کلک میزند. نظم اجتماعی به هم ریخته است. این امر بمرور و یواش یواش واقع شده است که ما متوجه آن نیستیم. اگر یک نفر مُرده که پنجاه سال پیش مُرده است زنده شود، و بطور مثال قرقره نخ امروزی را به او نشان دهید، متوجه موضوع خواهد شد. شما یک قرقره قدیمی و قرقره جدید را مقایسه کنید که چطور خیلی زیرکانه از حجم نخ آن کم شده است . این اتفاق یک روزه اتفاق نیفتاده است؛ بلکه در طول زمان اتفاق افتاده است بطوری که برای ما به یک امر عادی تبدیل شده ست. دو نوع قرقره قدیمی و جدید را در شکل زیر مقایسه کنید.
همانطور که می بینید، قرقره سفید رنگ(قدیمی) ، چندین برابر قرقره سیاه رنگ (جدید) نخ میتواند داشته باشد. قرقره جدید کلا شده پلاستیک. این نوع فریبها در جامعه ما آنقدر زیاد شده است که کسی متوجه موضوع نیست. متاسفانه نسل جدید، روش مناسبی را برای زندگی انتخاب نکرده است.
أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ ﴿۱۸۱﴾
پیمانه را تمام دهید و از کمفروشان مباشید (۱۸۱)
وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ﴿۱۸۲﴾
و با ترازوى درست بسنجید (۱۸۲)
وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿۱۸۳﴾
و از ارزش اموال مردم مکاهید و در زمین سر به فساد بر مدارید (۱۸۳)
یا روی بعضی از بسته بندی ها نوشته شده وزن 850 گرم. ولی خریدار در ذهنش فکر میکند یک کیلوست. شما وقتی میخواهید مثلا نخود بخرید، میگویید یک کیلو یا دو کیلو نخود میخواهم. هیچ کسی به مغازه دار نمی گوید لطفا 850 گرم نخود بدهید. اینها نوعی فریب است که بسیار سیستماتیک انجام میشود. این نوع فریب، یک نوع فریب ذهن است و مثل یک شعبده بازی است و در واقع این یک نوع جادوست. این قسمت از آیه(وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ) به این موضوع اشاره دارد. ممکن است کسی بگوید که عدد 850 گرم بصورت ریز روی بسته بندی نوشته شده است. این حرف به این معناست که به فردی کلک بزنید و بعد بگویید که خودش باید می فهمید کلک بوده است!
یک نوع دسته بندی مواد غذایی رواج پیدا کرده است که از زیر ظرف بسته بندی، به درون فرورفته است و هدف از این کار این است که ظرف بزرگتر نمایش داده شود ولی محتوای آن کمتر باشد.
اینها فقط نمونه ست. از این نمونه ها بسیار زیاد است و میتوان هزاران نوع بر شمرد. بشر این جور کارها را کسب و کار و یا زیرکی خودش بحساب می آورد.
یا اینکه بعضی از مراکز آموزشی، با تبلیغات اغراق آمیز (مثلا: یادگیری زبان در چند ماه، صد در صد تضمینی!) افراد را جذب میکنند ولی بیشترش گزاف است. در حالی که افرادی هستند که دکترای زبان را گرفته اند ولی اینچنین مدعی یادگیری کامل زبان نیستند. نمونه بارز این دروغها؛ فروش قرصهای لاغری، قرصهای چاقی و قرصهای جوانی ... که در ظاهر شاید فرد را لاغر و یا چاق کنند ولی ضرر فوق العاده ای به سلامتی او میزنند. اینها نمونه کم فروشی و گران فروشی و ضرر فروشی است و همه اش یک نوع فریب در آنها نهفته است. یا اینکه جایزه بانکها که بیشترش اغراق و کلک است. خیلی از تخفیف ها یک نوع فریب است و این را همه میدانند. اینها همگی یک نوع روانشناسی دروغ است که اسمش را گذاشته اند تجارت، کسب و کار و جذب مشتری!
وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿۳۵﴾
و چون پیمانه مى کنید پیمانه را تمام دهید و با ترازوى درست بسنجید که این بهتر و خوش فرجامتر است (۳۵)
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ ﴿۹۱﴾
پس زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هایشان از پا درآمدند (۹۱)
الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبًا کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبًا کَانُوا هُمُ الْخَاسِرِینَ ﴿۹۲﴾
کسانى که شعیب را تکذیب کرده بودند گویى خود در آن [دیار] سکونت نداشتند کسانى که شعیب را تکذیب کرده بودند خود همان زیانکاران بودند (۹۲)
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ کَافِرِینَ ﴿۹۳﴾
پس [شعیب] از ایشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى که پیامهاى پروردگارم را به شما رسانیدم و پندتان دادم دیگر چگونه بر گروهى که کافرند دریغ بخورم (۹۳)
در آیه دیگری خدا می فرماید ویل للمطففین. یعنی وای بر کم فروشان. تابحال مطففین را به معنای کم فروش معنا کرده اند ولی معنای آن بسیار گسترده تر است. مطففین یعنی کسانی که منافع را به سمت خود می کشانند. مثلا شما می روید پیش میوه فروش؛ خودت میوه را انتخاب می کنید و بهترین ها را انتخاب می کنید ولی میوه فروش هم از ترس اینکه میوه های با کیفیت کمتر روی دستش نماند، همزمان با تو میوه را برایت انتخاب می کند. هر دو تلاش میکنند یکی برای اینکه میوه های خوب را انتخاب کند و دیگری برای اینکه میوه های با کیفیت کمتر روی دستش نماند. به این طریق این دو گروه هر دو پیمانه را به سمت خود می کشانند. بنابراین مطففین فقط مخصوص فروشنده ها نیست بلکه مخصوص مشتری هم هست. خدا خیلی دقیق کلمات را بیان میدارد.
وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ ﴿۱﴾
واى بر کمفروشان (۱)
الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ ﴿۲﴾
که چون از مردم پیمانه ستانند تمام ستانند (۲)
وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ ﴿۳﴾
و چون براى آنان پیمانه یا وزن کنند به ایشان کم دهند (۳)
أَلَا یَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ ﴿۴﴾
مگر آنان گمان نمى دارند که برانگیخته خواهند شد (۴)
لِیَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿۵﴾
[در] روزى بزرگ (۵)
خدای مهربان در آیه 7:91 می فرماید:
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ ﴿۹۱﴾
پس زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هایشان از پا درآمدند (۹۱)
این آیه در مورد قوم شعیب است که کم فروش و یا گران فروش بودند و البته در مورد زمانه هم میتواند صادق باشد. باید توجه کنیم که کسی که بوسیله اتوموبیلش مزاحم دیگران میشود، این مشکل او یک روزه و دو روزه بوجود نیامده است. یا ملتی که منابع طبیعیشان اعم از آب و غیره را بدون محدودیت مصرف میکنند، در یک حالت خاصی به سر می برند که یک روزه دو روزه بوجود نیامده است. بلکه این حالات طی سالها بمرور در آن ملت ریشه دوانده است. گرانفروشی و کم فروشی و هر گناه دیگری حالات روحی خاصی در افراد بوجود میاورد که در نهایت منجر به استفاده بیش از حد از منابع طبیعی خواهد شد. هر گونه کلکی که در جامعه اتفاق می افتد، حالت خاصی را در بین طرفین ایجاد میکند که باعث ایجاد نا امنی در روابط اجتماعی میشود. مثلا شما سالها از یک موسسه خرید میکنید ولی بعد از مدتی، اجناس او گران و بی کیفیت میشود و در مقابل آن هم هیچ مسئولیتی قبول نمی کند. به این طریق روابط دو طرفه شما به هم می خورد. شما دیگر محتاطانه تر برخورد می کنید و دیگر به هر کسی اعتماد نمی کنید و در نتیجه افراد از همدیگر دور میشوند و برای تامین امنیت خودشان سعی میکنند که بیشتر منابع طبیعی را هزینه کنند و مدام جمع کنند. یک بچه به پدر و مادرش اعتماد دارد و به همین خاطر اصلا نگران فردایش نیست. زیرا روابط درستی بین بچه و والدین در این مورد برقرار است.
اما در روابط ناسالم مردم فکر میکنند که تنها راه حل تامین امنیتشان، تبدیل هر چه بیشتر منابع زمین به پول است. گرانی، فریب، هر گونه غل و غش در معاملات بصورت دومینویی در جریانات تاثیر دارد. یک نظریه هست به اسم اثر پروانه ای (لینک). اثر پروانهای نام پدیدهای است که به دلیل حساسیت سیستمهای آشوبناک به شرایط اولیه ایجاد میشود. این پدیده به این اشاره میکند که تغییری کوچک در یک سیستم آشوبناک چون جو سیاره زمین (مانند بالزدن پروانه) میتواند باعث تغییرات شدید (وقوع طوفان در کشوری دیگر) در آینده شود. اثر پروانهای به این معناست که تغییر جزئی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینی نشده در سیستم منجر گردد و این سنگ بنای تئوری آشوب و بی نظمی است. در نظریه آشوب یا بینظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیدهها، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستمهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سازمانی، همچون سیستمهای جوی از اثر پروانهای برخوردارند. هر گونه کم فروشی و گران فروشی باعث اثرات پروانه ای در جامعه خواهند شد و باعث اسراف و زیاده روی خواهند شد. بطور مثال ، گرانفروشی و یا کیفیت نامناسب مصالح ساختمانی باعث میشود که مردم ساختمانها را سست درست کنند و در مقابل زلزله مقاومت لازم را ندارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿۱﴾
آنگاه که زمین به لرزش [طبیعی] خود لرزانیده شود
وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿۲﴾
و زمین بارهاى خود را برون افکند
وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا ﴿۳﴾
و انسان گوید [زمین] را چه شده است
یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿۴﴾
آن روز است که [زمین[خبرهاى خود را باز گوید
بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا ﴿۵﴾
]همان گونه] که پروردگارت بدان وحى کرده است
یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿۶﴾
آن روز مردم [به حال] پراکنده برآیند تا ]نتیجه] کارهایشان به آنان نشان داده شود
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷﴾
پس هر که هموزن ذره اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید
وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿۸﴾
و هر که هموزن ذره اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید
این سوره در مورد زلزله قیامت صحبت میکند ولی در مورد زلزله های قبل از آن روز هم صادق است. در زمانهای قدیم ضررات ناشی از زلزله ها بسیار کم بود و خیلی کمتر اتفاق می افتاد ولی اکنون زلزله ها زیاد شده است و زیادتر هم خواهد شد. ما تا به روز قیامت نزدیکتر شویم، زلزله ها شدتش و تعدادش بیشتر خواهد شد. طوریکه نزدیکیهای قیامت، شاید هر ماه یک زلزله قوی ظاهر شود و بشر هم مجبور است که محیط زندگی خویش را بر اساس آن وفق دهد و تمهیدات لازم را برای بقای خود بکار برد. این خاصیت طبیعی کره زمین است که در مقابل تغییرات زیاد و مسرفانه واکنش نشان میدهد و اگر بشر در مصرف منابع طبیعی صرفه جوئی نکند و بخواهد این منابع را به پول تبدیل کند؛ محیط زندگی خویش را ناامن میکند.
براساس آیه دوم، زلزله بارها و نتایجی را بوجود می آورد. این بارها شاید نتایج مفید و شاید نتایج مضری باشند که براساس عملکرد آن جامعه خواهد بود. وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿۲﴾ و زمین یونها و بارهاى خود را برون افکند. در حین آمدن زلزله، انسان به هم می ریزد و از آمدن زلزله تعجب می کند در حالیکه خودش در بروز آن مقصر است. وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا ﴿۳﴾ و انسان گوید [زمین] را چه شده است بعد از آمدن زلزله، ماهیت افراد و جامعه روشن میشود و همه چیز آشکار می گردد و به همین خاطر خدا می فرماید که آن روز است که [زمین[ خبرهاى خود را باز گوید. یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿۴﴾ آن روز است که زمین خبرهاى خود را باز گوید مدیریت بحران ، نیروها، طریقه گفتار مسئولین مملکتی، طریقه رفتار آنان با حادثه زلزله و مردم آسیب دیده، همگی نشان از ماهیت وجودی آنان دارد. آنان بدون آنکه خود بفهمند، ماهیت خود را به نمایش می گذارند و در دام می افتند. این وعده خداست که در سوره آمده است. انسان در مواقع حساس مثل وقوع زلزله، ماهیت خود را نشان می دهد. مردم و مسئولین نتایج اعمال خود را در آن روز می بینند. اگر پیمانکاران و مسئولین ساختمانهای سست بنیاد و خانه های نامستحکم درست کرده اند، دلیلش رشوه و تبانی و ظلم و ستم و فساد در بین مسئولین و مردم است و آنان در این کار، خیر و شر کارهای خود را می بینند. شاید در یک زلزله اینچنینی 95 درصد تلفات بخاطر زیرساختها و ساختمانهای نامستحکم است و این چیزی نیست جز آن که بدست خود این دولتها و ملتها درست شده است و آنان شر و خیر کارهای خود را می بینند و دستاورد و اعمال خود را می چشند. خدا به هیچ ملتی ذره ای ظلم نخواهد کرد. خدا عادلترین است. یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿۶﴾ آن روز مردم [به حال] پراکنده برآیند تا [نتیجه] کارهایشان به آنان نشان داده شود. مردم در زلزله خیر و شر خود را می بینند. گاها زلزله اثرات مضر و یا مفیدی هم برای آن جامعه در آینده دارد. خدا از طریق زلزله تغییرات اقلیمی در آن مناطق بوجود می آورد و ممکن است که این تغییرات بد و یا خوب باشند. در سال 1994 در مغولستان زلزله ای اتفاق افتاد که این زلزله سبب شد دشت خشک مغولستان صاحب تغییر سفره های آب زیر زمینی و جهت مسیر در زیر گسل شود و عمق دست یابی به 7 متر کاهش یابد. و به این طریق مردم آن منطقه بعد از زلزله از دست آن دشت خشک خلاص شدند. اینها از جانب خداست. خدا خیر و شر هر امتی را بعد از زلزله مشخص کرده است و می کند. در سال 1995 در کشور چاد زلزله ای اتفاق افتاد که این زلزله سبب شد هجوم 38 میلیون ملخ در صحرای افریقا و تخریب هکتارها زمین کشاورزی در شمال افریقا پایان یابد با این زلزله ملخ ها با امواج فراصوتی زمینگیر شدند و قادر به پرواز نبودند و به سبب گرسنگی همخواری کرده و کلا از زبین رفتند. زلزله اثرات مضری هم بر جای می گذارد. در خیلی از موارد شهرهای دست بشر نابود شده اند و با خاک یکسان شده اند. فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷﴾ پس هر که هموزن ذره اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿۸﴾ و هر که هموزن ذره اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید. زلزله هشداری است از طرف خدای قادر توانا به مردم تا که به خود آیند و تغییری در خود بوجود آورند. اگر امیدی به تغییر یک جامعه نباشد، در آنصورت خدا زلزله های طبیعی زمین را بمدت کمی اجازه وقوع میدهد تا زمینه تغییرات لازمه را فراهم کند. خدا در ایجاد زلزله ها ، رحیم ترین و عادلترین است. او ذره ای به مردم ظلم نخواهد کرد. او به نسل باقیمانده از زلزله فرصت محدود دیگری اعطا می کند تا که بخود آیند و تغییری در سرنوشت خود بوجود آورند. همانطور که می بینید، بیشتر آسیبهای زلزله به ساخته های خود انسانها بر می گردد. یعنی زلزله نتایج خیر و شر اعمال آن جامعه است. در ژاپن زلزله های بزرگتر از زلزله های ترکیه و ایران می آید و ضرری به مردم نمی زند و گاها فواید هم دارد. مثلا یکی از زلزله ها در ژاپن در سال 1990، سبب شد جزیره فکودیمو ژاپن ظاهر و یکی از آب های گرم اقیانوسی بسمت جزایر آمد و رونق بسیار ماهیگیری راسبب شد. یعنی در یک زلزله در ژاپن، یک جزیره به جزایر آنان اضافه شد.
اثرات دومینویی و پروانه ای گرانی و کم فروشی ، بمرور باعث ایجاد عدم تعادل در استفاده از منابع زیر زمینی خواهد شد و زمین براساس طبیعت خود، برای دفاع از خود، لرزش ایجاد میکند. حتی سونامی و سیل و سایر بلایا هم بخاطر همین مورد است.
شعیب در این مورد به شهر مدین هشدار داد. بیایید شهر مدین که در قرآن آمده است را از نظر ریاضی بررسی کنیم. اگر حروف ابجد مدین (104) و تهران (656) را با هم جمع کنیم.
656+104 = 760 = 19*40
این رابطه ضریب نوزده است. شهر و یا قومی که شعیب به آنان هشدار داد با دو اسم مختلف ذکر شده اند. یکی مدین و دیگری الایکه. از نظر تاریخی شاید اینها دو قوم مختلف بوده اند و یا اینکه اولی اسم شهر و دیگری اسم یک قوم خاص است. اگر الایکه (67) را با مدین (104) هم جمع کنیم؛ باز ضریب نوزده خواهد بود.
67+104=171 = 19*9
مقدار ابجد شعیب (382) و الایکه (67) و اسم من به عنوان اخطار دهنده این موضوع (اسعد حسینی) (273) را با هم جمع می کنیم.
382+67+273 = 722 = 19*19* 2
این رابطه دوبار ضریب نوزده است و نشان از اهمیت هشدار میدهد. حالا بیایید الایکه را با تهران عوض کنیم. مقدار ابجد شعیب (382) و تهران (656) و اسم من به عنوان اخطار دهنده این موضوع اسعد حسینی (273) را با هم جمع می کنیم.
382+656+273 = 1311= 19*69
هیچکدام از این روابط تصادفی نیستند و قطعا هشدار مهمی است. آیه 7:91 در مورد عذاب قوم شعیب صحبت میکند. حالا کد این آیه که بصورت 791 نوشته میشود را با اسم من (273) جمع میکنیم.
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ ﴿۹۱﴾
پس زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هایشان از پا درآمدند (۹۱)
791+273 = 1064 = 19*56
باز هم ضریب نوزده است. شاید عدد 791 به ریشتر7.9 اشاره دارد.
این هشدار توسط اسعد حسینی (273) مدین فعلی یعنی تهران (656) براساس آیه 79:1 گفته شده است. این رابطه را بصورت ریاضی بنویسیم.
273656791= 19 * 14402989
باز هم ضریب نوزده است. خطر زلزله فقط برای تهران نیست و بلکه برای کل ایران (262) است. سوره زلزله 99 اُمین سوره است.
262+99 = 361 =19*19
در زلزله مردم ، نتایج کارها و اعمال خویش را می بینند و من خودم شخصا دوست ندارم که چنین اتفاقی بیفتد ولی زمین خاصیت خودش را دارد و ما نمی توانیم آن را کنترل کنیم. فقط خدا خودش میتواند کنترلش کند. بنابراین تنها راه، برگشت به سمت خداست و تنها راه این است که خاضعانه و خاشعانه از درگاه خدای متعال بخواهیم تا زمین را کنترل کند و نگذارد زلزله های طبیعی زمین، زندگی مردم را به هم ریزد و به آنان آسیب برساند. اینها که گفتم شعبده بازی و بازی ریاضی نیست و یک پیام واقعی است.
وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّی أَرَاکُمْ بِخَیْرٍ وَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ ﴿۸۴﴾
و به سوى [اهل] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت اى قوم من خدا را بپرستید براى شما جز او معبودى نیست و پیمانه و ترازو را کم مکنید به راستى شما را در نعمت مى بینم و[لى] از عذاب روزى فراگیر بر شما بیمناکم (۸۴)
وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿۸۵﴾
و اى قوم من پیمانه و ترازو را به داد تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین به فساد سر برمدارید (۸۵)
بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ ﴿۸۶﴾
اگر مؤمن باشید باقیمانده [حلال] خدا براى شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم (۸۶)
در این آیه، بَقِیَّتُ اللَّهِ به معنای این است که هر آنچه که خدا در یک معامله و یا کار برای ما باقی می گذارد، خیر و برکت در همان است. تلاش بیهوده و حرص و ولع و احتکار برای اضافه گرفتن مذموم شمرده شده است. پیامبر شعیب در این آیه، مردمش را توصیه میکند که ای مردم به همان چیزی که خدا نصیبتان میکند راضی باشید و دنبال کم کردن ها و اضافه کردن ها نباشید.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و یکم)
محدوده فریب شیاطین
تا زمانی که ما محدوده فریب شیاطین را به طور کامل درک و فهم نکرده باشیم، نمی توانیم از دست آنها رهایی پیدا کنیم. به ویژه در این عصر جدید که محیط ما پر از انواع فریبهاست و بسیار دشوار است که بدون علم کافی در این مورد، خود را نجات بخشید. برای فهم بیشتر طریقه فریب شیطان، شکل زیر را ملاحظه فرمایید که هفت مرحله از هوشیاری یک انسان را نشان میدهد که از سمت راست ، به تریب از بیداری کامل شروع شده و به خواب عمیق در سمت چپ منتهی میشود.
در زیر هر کدام از مراحل، فرکانس مغزی مربوطه نوشته شده است. هر چقدر که ما از حالت هوشیاری به خواب نزدیکتر شویم، فرکانس مغزی ما کاهش پیدا می کند و در نتیجه مغز ما هم سردتر میشود.
دلتا : 0 تا 4 هرتز( خواب عمیق و حالت کما)
تتا: 4 تا 8 هرتز (خواب سبک و خواب های ناشی از دل مشغولی های روزانه، شبه خواب )
آلفا: 8 تا 12 هرتز (خیالپردازی و توهم و شبه بیداری.. )
بتا که خودش به سه نوع تقسیم میشود:
اس ام آر (نوعی بتای بسیار پایین): 12 تا 15 هرتز (برای فعالیت های تکراری و نیاز به توجه پایین مانند فعالیت هایی که هرروز انجام می شوند)
بتای سطح پایین: 15 تا 21 هرتز (بیداری و هشیاری ...)
بتای سطح بالا: 21 تا 35 هرتز(بیش فعالیتی و رفتارهای تکانشی و ..)
و
گاما: 35 تا 45 هرتز (فرایندهای شناختی و حافظه و یادگیری)
قسمتهایی در این نمودار هست که اگر کسی فرکانس مغزیش را در آن حالت نگهدارد، در دسترس شیاطین قرار می گیرد. هر انسانی ناگزیر تمام این مراحل را طی میکند هر چند کوتاه. مثلا برای اینکه ما بخوابیم؛ باید از حالت هوشیاری خارج شده و از آلفا عبور کرده و وارد فاز تتا و دلتا میشویم. تتا همان خواب سبک است و دلتا خواب عمیق. ذکر این نکته خیلی مهم است که شیاطین فقط در دو مرحله آلفا و تتا میتوانند انسان را تحت کنترل خویش در آورند و انسان ها را مورد وسوسه و گمراهی قرار بدهند. بنابراین تمام تلاش آنان این است که انسانها را وارد این مرحله کنند. آنان در این دو مرحله میتوانند با انسانها صحبت کنند و بر آنان مطالبشان را نازل کنند.
تمام خوابهای صادقه در مرحله دلتا صورت می گیرد. دلتا خواب عمیق است. اما در خوابهای تتا، شیطان میتواند دخالت کند و انسانها را گمراه کند. اما شیطان نمیتواند در خواب دلتا دخالت کند. خوابهایی که در دلتا می بینیم، در سرنوشت ما بسیار موثر است و یک نوع برنامه ریزی است. یوسف در دوران جوانی یک خواب عمیق در دلتا دید که 11 ستاره و ماه و خورشید بخاطر او سجده میکنند. تمام زندگی آینده یوسف براساس این خواب شکل گرفت. زیرا خدا مقرر کرده بود که یوسف از خانواده اش جدا شود و در داخل چاه انداخته شود و از پدرش جدا شود و بَرده شود و بعد عزیز مصر شود و سپس به مقام مهمی در مصر برسد و دوباره خانواده اش پیش او بیایند و به این طریق این خواب نه تنها آینده یک خانواده را تعیین کرد، بلکه سرنوشت یک کشور و قاره به آن ربط پیدا کرد، اگر یوسف خواب پادشاه مصر را تعبیر نمی کرد، قطعا بسیاری از مردم آن منطقه از گرسنگی می مردند. بیشتر خوابهایی که مردم می بینند در دلتا نیست و بلکه در حالت تتاست و شیطان میتواند در آن دخالت کند. اما شیطان نمیتواند در حالت خواب عمیق، یعنی دلتا آدمی را گمراه کند زیرا در محدوده دسترسی او نیست. در حالت دلتا نفس از کالبد بشری جدا می شود و دیگر شیاطین نمی توانند نمایشها و وسوسه های خود را به نفس نشان بدهند. متاسفانه شوهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی و ماهواره ای نمی گذارد که مردم شبها درست بخوابند و در نتیجه خوابهای عمیق بسیار کم شده است. خیلی مهم است که ما در طول شبانه روز خواب عمیق داشته باشیم تا ارتباط شیطان با انسان قطع شود و در نتیجه نَفسِ ما نَفَسِ راحتی بکشد. در حالت خواب عمیق، نفس ما گرفته میشود و از کالبد ما جدا میشود. اگر خدا بخواهد که دوباره به زندگی خویش ادامه دهیم، نفس ما را به کالبد ما بر می گرداند و اگر هم اجل ما رسیده باشد، آن را برنمی گرداند و می میریم. مرگ ادامه یک نوع خواب بسیار عمیق است.
اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۴۲﴾
خدا نفس مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى ستاند و [نیز] نفسی را که در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مى کند] پس آن [نفسى] را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه مى دارد و آن دیگر [نفسها] را تا هنگامى معین [به سوى زندگى دنیا] بازپس مى فرستد قطعا در این [امر] براى مردمى که مى اندیشند نشانه هایى [از قدرت خدا]ست (۴۲)
کما نیز حالت دیگری است که نفس هنوز از کالبد ما جدا می باشد و در پایین ترین دامنه فرکانس مغزی قرار می گیرد. برای همین در هنگام کما انسان چیزهایی را می بیند که بسیار عجیب می باشد. افراد زیادی را دیده ایم که بعد از بیداری از کما موارد زیادی را گزارش کرده اند که نشان دهنده این است که نفس چیزهایی را مشاهده کرده است.
خوابی که فرعون دید، در مرحله دلتا بود و یک نوع برنامه ریزی بود که یوسف عهده دار تاویل آن شد. خدا در قرآن از واژه تاویل استفاده کرده نه از واژه تعبیر زیرا تاویل مربوط به آینده است و باید به صورت عملی از خواب مورد نظر به درستی استفاده کرد و مشکلات را حل کرد. به عنوان مثال مسئله خشکسالی در داستان یوسف پیامبر و برداشته شدن بحران از مردم سرزمین مصر با استفاده از تاویل خواب به وسیله ی یوسف پیامبر انجام گردید. که به عبارتی حتی تاویل خواب شامل تدراک دیدن و حل مسئله هم میشد زیرا یوسف راه حل مشکل مورد نظر را نیز بیان کرد و گفت که باید در هفت سال اول حاصلخیزی برای هفت سال دوم خشکسالی ذخیره انجا م شود. شیطان موجود بسیار موذی و بسیار قوی ای است و حتی بعضی مواقع انبیا را هم به اشتباه انداخته است. شیطان در خواب بعضی انبیا هم دخالت کرده است و در حالت تتا، چیزهایی را بر آنها می فرستد و آنان را به اشتباه می اندازد. اما خدا اشتباه ها را پاک کرده و آثار شیطان را از بین می برد. خدا رسولانش را در مقابل شیاطین تنها نمی گذارد.
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۲﴾
و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبرى را نفرستادیم جز اینکه هر گاه خواب سبک می کرد، شیطان در خوابش القاى [شبهه] میکرد پس خدا آنچه را شیطان القا میکرد محو مى گردانید سپس خدا آیات خود را استوار مى ساخت و خدا داناى حکیم است (۵۲)
لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿۵۳﴾
تا آنچه را که شیطان القا مى کند براى کسانى که در دلهایشان بیمارى است و [نیز] براى سنگدلان آزمایشى گرداند و ستمگران در ستیزه اى بس دور و درازند (۵۳)
وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۵۴﴾
و تا آنان که دانش یافته اند بدانند که این [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست و بدان ایمان آورند و دلهایشان براى او خاضع گردد و به راستى خدا کسانى را که ایمان آورده اند به سوى راهى راست راهبر است (۵۴)
وَلَا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ ﴿۵۵﴾
و[لى] کسانى که کفر ورزیده اند همواره از آن در تردیدند تا بناگاه قیامت براى آنان فرا رسد یا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بیاید (۵۵)
خدا هیچوقت به ابراهیم پیامبر دستور نداد که پسرش را قربانی کند. خوابی که ابراهیم دید در حالت تتا بود و شیطان در حالت تتا در آن دخالت میکرد. اما خدا در نهایت آدم مخلص و پاکی مثل ابراهیم را نجات داد و او را از حیله شیطان رهانید و نگذاشت که ابراهیم پسرش را قربانی کند. خدا هرگز به ابراهیم فرمان نداد که پسرش را قربانی کند خدا از رحم و بخشایش سرشار است و به همین خاطر او الرحیم است. او هرگز خلاف قانون خود رفتار نمی کند. هر کس باور کند که آن وجود بخشایشگر به ابراهیم فرمان داد که پسرش را قربانی کند، خدا را نشناخته است و هنوز نفسش را در مورد شناخت خدا رشد نداده است. یک چنین پندار شیطانی درباره خدا کفر است؛ کفری سهمگین. در هیچ جای قرآن دیده نمی شود که خدا به ابراهیم دستور داده باشد که فرزندش را بقتل برساند. برعکس، خدا با مداخله ی خود، ابراهیم و فرزندش را از ترفند شیطان حفظ کرد ( سوره صافات آیه 107 )، و به ابراهیم گفت، ’’ تو خواب را باور کردی“. بدون شک، آن خواب، یک خواب شیطانی بود. قانون غیر قابل تغییر خدا این است: خدا هرگز به گناه فرمان نمی دهد. قربانی کردن فرزندان، کار مشرکین است و خدا رحمان و رحیم است و هیچوقت بندگانش را با کشتن فرزندان آزمایش نمی کند.
هر کسی در طول زندگی خویش ناگزیر وارد تتا و آلفا خواهد شد ولی مهم این است که در این حالت ثابت نماند. حتی وقتی روز می آید و شب میرود و یا برعکس؛ در آن بازه به ناچار وارد حالت گرگ و میش میشویم. یعنی در حالتهای خاصی که به گرگ و میش معروف است؛ به ناچار از آلفا و تتا رد میشویم . به همین دلیل خدای حکیم، دو تا از نمازها (صبح و عشا ) را در این حالت قرار داده است تا با ذکر خدا، از کمینگاه شیطان نجات پیدا کنیم. در صبح که از خواب بیدار می شویم نماز صبح نجات دهنده است در هنگام شب و به هنگام خوابیدن نماز عشاء نجات دهنده است.
انسانها در طول زندگی خویش در حالتهای مختلفی ناخواسته وارد آلفا میشوند؛ اولی چند دقیقه قبل از خواب و دیگری چند دقیقه بعد از بیداری و همچنین در لحظات مرگ. به همین خاطر خدا می فرماید که آغاز و پایان روز خود را با نام و یاد خدا شروع و خاتمه دهید.
سوره انسان آیه 25 : وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ بُکرَةً وَأَصیلًا
ترجمه: و خدا را در اول صبح و آخر شب یاد کن.
در لحظات آخر زندگی هم افراد در حالت آلفا قرار می گیرند . حتی در این حالت شیاطین سعی دارند که افراد در حال مرگ را منحرف کنند و در آخرین لحظه زندگی هم دست بردار نیستند.
سوره قاف آیه 19 : وَجاءَت سَکرَةُ المَوتِ بِالحَقِّ ذلِکَ ما کُنتَ مِنهُ تَحیدُ
ترجمه: سرانجام، سکرات اجتناب ناپذیر مرگ فرا می رسد؛ این همان است که سعی می کردی از آن بگریزی.
دلیل علمی این مطلب این است که چون در حالت بیداری انسان در بتا است و برای اینکه بخوابد باید فرکانس مغزی اش کاهش پیدا کند و به دلتا برود ولی برای رسیدن به دلتا باید از تتا و آلفا بگذرد تا به فرکانس مغزی دلتا برسد. و یا برعکس وقتی بیدار میشود باید از دلتا به بتا برسد برای همین باید از مسیر فرکانس تتا و آلفا بگذرد تا به بتا برسد. کسانی که بیشتر وقت خویش را در آلفا هستند، در تعادل نخواهند بود. بمرور دچار کم خوابی و یا پرخوابی و انواع مشکلات دیگر خواهند شد. توهمات ، داستانهای تخیلی ، اشعار، فیلمهای سینمایی ، سریالهای تلویزیونی و مشروبات الکلی و مواد مخدر و زیاده روی در بازیهای کامپیوتری مردم را وارد آلفا میکند. انسان در حالت آلفا، بیشتر تحت تاثیر احساسات و توهمات است. در این حالت بجای اینکه انسان احساسات و توهمات را کنترل کند، احساسات و توهمات او را کنترل میکند. یک سریال تلویزیونی که هر روزه فرد به تماشای آن می نشیند، می تواند فرد را با خود همراه کند و قلب و احساسات فرد را تحت تاثیر قرار دهد. معمولا حالت آلفا بخاطر لذت بردن است. اشعار مهمترین وسیله برای بردن افراد به آلفا است.
با توجه به دو آیه، سوره شعراء آیه 224: وَالشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاووۥنَ
[26:224] و اما شاعران، فقط گمراهان از آنها پیروی می کنند.
و سوره حجر آیه 42: ان عِبادى لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوینَ
[15:42] "تو بر بندگان من هیچ قدرتی نداری. قدرت تو محدود به گمراهانی است که از تو پیروی می کنند.
کلمه الغاوون که در هر دو آیه ذکر شده است، اشاره به کسانی است که در حالت آلفایند. شعر مهمترین حربه شیطان جهت اغوا نمودن انسانهاست. شعر در عربی فقط به معنای دوبیتی و غزل و متون نظم نیست، بلکه به معنای هر چیزی است که آدمی را به حالت احساسات و توهم ببرد. بنابراین انسانهای ماندگار در حالت آلفا (الغاوین) مستقیما در تیررس شیاطین هستند. بسته به شدت فضای آلفا، فرد منطق و استدلال و تدبر خویش را از دست میدهد و از دنیای واقعی دورتر میشود ؛ مثلا کسی که میداند دزدی و غیبت و تهمت زدن بد است، این صفات رذیله در فضای آلفا به راحتی قابل توجیه هستند. در فضای آلفا قوانین هوای نفس حاکم است، زیرا محل جولان شیاطین است . وظیفه ای که خدا بطور غریزی و طبیعی در نهاد موجودات نهاده، با ورود به آلفا، منحرف میشود. دانشمندان به یک عنکبوت، مواد مخدرهای مختلف خوراندند؛ بعد از آن، عنکبوت وظیفه فطری و خدادادی خویش را ناقص انجام داد. در شکل زیر طریقه تنیدن تار بعد از مواد مخدرهای مختلف آمده است.
تصور کنید که مصرف این مواد مخدر ، چه بلایی سر انسانها می آورد و چقدر انسانها را از وظیفه اصلی و فطری خویش دور میکند. از لحاظ سلامتی ، به آلفا رفته ها خیلی زود دچار انواع مرض و عفونت میشوند. بدن انسان طوری آفریده شده است که در مقابل خطرات و ویروسها وظایف خویش را بدرستی انجام می دهد. مثلا اگر ویروسی به بدن ما حمله کند، مغز و سیستم ایمنی بدن ما احساس خطر واقعی کرده و دستورات لازم را به اعضاء و سلول های بدن جهت مقابله با آن می دهد. اما وقتی که فرد به آلفا می رود، مغز انسان وظایف واقعی خویش را ناقص انجام می دهد و در نتیجه بدن ما ایمنی خویش را از دست می دهد و دچار بیماری میشود. گاهی خطراتی در دنیای واقعی متوجه انسانهاست؛ اما از آنجا که فرد در محیط آلفاست، متوجه این خطرات نمیشود. و گاها این خطرات را به سخره می گیرد. تمام کسانی که در طول تاریخ پیام رسولان را رد نموده اند و آن را به سخره گرفته اند، در آلفا بسر می برده اند و در آن فضا سرخوش بوده اند. مثل قوم لوط: سوره حجر آیه 72: لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ اما افسوس که آنها در خماری و توهم خود کور بودند.
متاسفانه بیشتر مردم دنبال شعر میروند. شعر مهمترین دشمن پیام خداست. در قرآن، یک متضاد برای کلام خدا ذکر شده است و آن هم شعر است. مردم بی توجه به این نکته مهم که بارها در قرآن هشدار داده شده است، همچنان دلبسته اشعار و شعراء هستند.
اما اگر نمودار را نگاه کنیم، قسمت بعد از آلفا، اس ام آر است که حالت بیداری است ولی بیداری با فعالیت بسیار کم. مثلا یک فردی ، فعالیتی انجام میدهد ولی فعالیتش همیشه یکسان و تکراری است و هیچ خلاقیتی در آن نیست، این حالت اس ام آر است. افراد به همین خاطر این دامنه را انتخاب میکنند زیرا تمایلی به تغییر، خلاقیت، نوگرایی ندارند و فقط میخواهند بگذرد!. بیشتر تفریحها و ورزشها در این دامنه است. اما قسمت پایین بتا، مخصوص کسانی است که نسبت به یک امر و فعالیت تمرکز میکنند و قسمت بالای بتا، مربوط به مواردی است که تمرکز زیاد لازم دارد مثل ریاضیات و علوم دیگر. اما مهمترین قسمت و بالاترین قسمت این نمودار گاماست که بیشترین تمرکز و فعالیت ذهنی را دارد. برخلاف باور عموم؛ این مورد مربوط به حل مسائل ریاضی نیست؛ بلکه مربوط به جهاد و تلاش و کوشش در راه خداست. آن تلاش و کوششی که خدا از آن حرف میزند و هدایت را به آن ربط و گره زده است؛ منظور همین گاماست.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۶۹﴾
و کسانى که در راه ما کوشیده اند به یقین راه هاى خود را بر آنان مى نماییم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است (۶۹)
جهاد در راه خدا، منظور تلاش و کوشش در حد نهایی است که باید در راه فقط خدا باشد و خدا وعده داده است که این افراد را به راه راست هدایت میکند. برخلاف باور مسلمانان سنتی، جهاد به معنی کشتن کافران نیست؛ بلکه به معنای تلاش و کوشش در راه خداست. یک سلفی به خیال خودش جهاد میکند، در حالیکه کاری که او انجام میدهد، در گاما نیست و در هوشیاری نیست؛ بلکه در آلفا و توهماتش انجام می پذیرد.
انسانها وقتی پیر میشوند؛ فعالیتشان کم میشود و در نتیجه بیشتر اوقات در دامنه فرکانسی اس ام آر می مانند و به همین خاطر باید از همان اوان جوانی تلاش و کوشش را شروع کرد و عبادت و شناخت خدا را نباید به اواخر عمر انداخت. زیرا در کهنسالی ، برای افراد مسن، رفتن به گاما و یافتن هدایت سخت است. خیلی از صوفیان و شعراء به خیال خود دنبال هدایت بودند ولی در همان آلفا و تتا دنبالش بودند و هیچوقت پا به گاما نگذاشتند و به همین خاطر همیشه حیران بودند. حیرتی که صوفیان و شعراء و سایر گروههای عرفانی از آن حرف زده اند و میزنند؛ یک حیرت و سرگردانی واقعی بود؛ زیرا هدایت در آلفا و تتا یافت نمیشود.
تتا و آلفا اضطراب و نگرانی را به ارمغان می آورد. زیرا خیلی از پیش بینی ها که افراد در حالت آلفا و یا تتا انجام میدهند، به استرس تبدیل میشود. در آلفا و تتا ضربان قلب و تنفس پایین است و اما فرد در تخیلات و خواب سبک به سر می برد و در این فضا به خودش استرس زیادی وارد میکند و در نتیجه به بدن خودش ضربه میزند. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در جای خود نشسته اید و در حال خیالبافی بوده اید و در مورد مسئله ای در حالت تخیل بوده اید و به ناگاه در آن خیالپردازی از چیزی ناراحت شده باشید و از روی عصبانیت ضربان و تنفس شما افزایش پیداکرده باشد و حتی واکنشی حرکتی مانند مشت کردن دست یا حرکت ناگهانی انجام داده باشید در این موارد چون ما در حالت نشسته هستیم و عملا کاری را انجام نمی دهیم پس نیازی به ضربان قلب و تنفس بالا نداریم ولی زمانی که بدون هیچ گونه حرکت و عملی ضربان قبل و تنفس بالا می رود نوعی ناهماهنگی در بدن پیش می آید که در گذر زمان موجب تاکی کاردی و برادی کاردی قلب و همچنین مشکلات تنفسی مانند آپنه و .... می شود. ملاحظه فرمایید که چگونه با خیالپردازی و توهم موجب بیماری های جسمانی برای بدن خود می شویم!
در زمان پیامبر محمد، تعدادی از افراد در راه خدا جهاد و تلاش نمی کردند و زن و بچه ها را بهانه می کردند. در واقع این افراد دوست نداشتند از آلفا خارج شوند. نمازهایی که طبق عادت خوانده میشود، زیاد موثر نیست و در اصل هر نمازی باید با نماز بعدی فرق کند و این یک نوع تلاش و کوشش است و فرد را به گاما نزدیکتر میکند.
انسانها در محیط آلفا و تتا، در همان محیطها دنبال آرامش و هدایت می گردند و هیچ تمایلی برای رفتن به گاما ندارند و این خودش یک حیرت و سرگشتگی و سرگردانی است که صوفیان از آن حرف زده اند. در آلفا و تتا یک هیجان کاذب برای افراد پیش میاید و انرژی فرد در این راه مصرف میشود. درحالی که باید انرژی در راه رفتن به سمت جهاد و تلاش و کوشش باشد تا فرد نفسش را رشد دهد. شیطان میخواهد که افراد برای او همیشه آنلاین باشند و به همین خاطر بوسیله اشعار و آهنگها و فیلمهای توهمی و سایر ابزارها میخواهد مردم را در آلفا ثابت نگهدارد و با نگه داشتن در حالت تتا،خواب عمیق را از آنها می گیرد و در نتیجه برنامه ریزی های خودش را در افراد می ریزد. باید توجه شود که هدایت فقط زمانی امکان پذیر است که ما تلاش و کوششی را در راه خدا انجام داده باشیم. (وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ) یعنی به حالت گاما رفته باشیم. این اصل مهم را در نظر داشته باشید که اگر افراد به گاما نروند، خوابهای دلتایی آنها هم رخ نخواهد داد و در نتیجه تغییرات اساسی در زندگی آنها رخ نخواهد داد. تغییرات اساسی زندگی در خوابهای عمیق دلتا صورت می پذیرد. مسئله احتلام در خواب در حالت تتا انجام میشود.
فرق آلفا و تتا این است که در آلفا فرد بیدار است و خیالبافی میکند و در تتا فرد خواب است و خیالبافی میکند. یعنی حالت گرگ و میش. همین گرگ و میشها آدمی را گیر شیطان میاندازد. هر چند که خدا این حالات آلفا و تتا را آفریده است ولی اینها محوطه خطر است و شیطان در همین حیطه ها مردم را در تله می اندازد. در تتا و آلفا؛ توسط فرکانسهای دیگر مزاحمت ایجاد میشود. گاهی در تتا خواب می بینی و خودت میدانی که خواب می بینی و یا حتی میخواهی ادامه اش را ببینی و یا اگر در طول روز بهت اضطراب وارد شود، در خواب تتا، ادامه آن اضطراب را بصورت خواب می بینی. خدا خودش این حالات را آفریده است واین همان فرصتی بود که به شیاطین داده شد. شاید بپرسید که چرا خدا، آلفا و تتا را خلق کرده در حالی که در قرآن فرموده من شر ما خلق ؟ جواب این است که خود آلفا و تتا از روی حکمت و رحمت خداست . زیرا نفس با ورود به آلفا و تتا و خروج از آن تزکیه و تربیت می شود . یعنی با ورود و خارج شدن از این فرکانس ها و دیدن نمایش های شیطان و باور نکردن آنها موجبات رشد و تزکیه نفس ایجاد می شود. زیرا کسی که شرایط سخت و شر را نبیند، قدر شرایط خوب و خیر را درک نمی کند.
سپیده دم که در آیه زیر اشاره شده است، همان گرگ و میش است که در آلفا و تتا رخ میدهد.
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾
بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)
مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾
از شر آنچه آفریده (۲)
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾
و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)
وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴﴾
و از شر دمندگان افسون در گره ها (۴)
وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾
و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)
فلق= زمانی که نفس روی کالبد می نشیند
غاسق= زمانی که نفس از کالبد جدا میشود
النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ به نکته ی مهمی اشاره دارد وآن نکته این است که شیاطین ابتدا در آلفا و تتا عقده و گرهی را در فرد ایجاد می کنند و با استفاده از همان عقده و گره فرد مورد نظر را در دام می اندازند و با دمیدن و یادآوری همان عقده ها، فرد را وادار به انجام گناه می کنند. گاهی انسان ها هم از همین روش ها استفاده می کنند مثلا گاهی افرادی به یک نفر خاص می گویند که تو خیلی پر دل و جرات هستی و تعاریف زیادی از فرد می کنند تا اینکه فرد این مسئله را باور می کند( عقده) . البته باید متذکر شد که تعریف نادرست و ناصحیحی از پر دل و جرات بون برای فرد ایجاد می کنند. بعد از مدتی اگر برای فرد مثلا شرایطی پیش بیاید که با فرد دیگری مشکل پیدا کند همان افراد به طرف مقابل می گویند تو که نترس و با جرات بودی (این را باید متذکر شد هر انسانی حق ترسیدن دارد و ترس یک واکنش طبیعی و ذاتی انسان میباشد که با استدلال غلط در آلفا ترس چیز بدی تلقی میشود) پس چرا هیچ کاری نمی کنی باید طرف مقابل را کتک بزنی و لت و پارش کنی(همان تعریف نادرست قبلی ادامه دار میشود یعنی کتک زدن هم امری درست تلقی می شود) . فرد مورد نظر هم چون قبلا باورهای قبلی را در خود تثبیت کرده، این استدلال نادرست را درست تلقی کرده و ناچار به کتک زدن و حتی گاهی قتل طرف مقابل می شود. آن گاه متوجه اشتباه خود می شوند. شیطان هم در آلفا و تتا عقده و گره های مختلفی ایجاد می کند چون در آلفا و تتا استدلال های غلط امکان پذیر است سپس دراین عقده و گره های نادرست می دمد (یعنی استدلال های غلط دیگری ایجاد می کند) و سپس وقتی فردی با شرایطی روبرو می شود و در آلفا می باشد به راحتی با استدلال غلط دچار واکنش نادرست و ناصحیحی می شود. برای همین پروردگار بعد از این آیه در مورد حسود صحبت می کند زیرا که فرد حاسد ابتدا استدلال های نادرستی در ذهن داشته، مثلا داشتن ثروت زیاد را خوشبختی قلمداد میکند (عقده ابتدایی اشتباه در آلفا و تتا) سپس وقتی فردی را می بیند که ثروتمند است احساس ذلت و خواری می کند و چون نمیتواند به صورت عملی کاری انجام دهد در درون نسبت به طرف حسادت انجام می دهد زیرا حسادت در آلفا راه حلی برای یک سری مشکلات است. در آلفا توهم و خیالپردازی راه حل بسیاری از مشکلات است. در حالیکه خیلی ها ثروت داشته اند ولی خوشبخت نبوده اند .
تا وقتی که نفس روی کالبد است، حالت خواب دلتا صورت نمی پذیرد. کسانی که در حال تلاش و کوشش و جهاد در راه خدا باشند، وارد دلتا میشوند و هر روزشان بهتر از روز بعد است. هر آنچه که فروید روانشناس مشهور در مورد خواب می گوید؛ مربوط به خواب تتاست. فروید خواب از نوع دلتا را در نظر نگرفته و به همین خاطر تحلیلهایش در این مورد ناقص است. هر اندازه فرد در حالت آلفا باشد در شب هنگام خواب بیشتر در حالت تتا می ماند. برای همین آلفا و تتا با هم ارتباط تنگانگی دارند. افرادی که در طول روز در حالت خیال پردازی زیاد در مورد مسئله ای هستند درشب در مکان خواب خود در حالت تتا خواب هایی در مورد آن مسئله مورد نظر می بینند. تعابیری که فروید برای خواب داشت برای همین نوع خواب هایی تتایی بود.
نماز روشی است برای بیرون آوردن افراد از حالت آلفا و تتا و مردم را از گرگ و میشها خارج کند. اما یوگا روشی است که افراد در آلفا و تتا بمانند و در آنجا آرامش کسب کنند. به این ترتیب یوگا افراد را دو دستی تقدیم شیطان میکند و فسلفه یوگا و مدیتیشن دقیق برخلاف نماز است.
حالت آلفا و تتا را خود خدای حکیم آفریده است و این همان رخصتی است که در اختیار شیطان و انسانها قرار گرفته است که انسانها انتخابشان را انجام دهند. در این تعویض شیفتها، و گرگ و میشهاست که انسانها پی به وجود شیطان می برند و شاهد نمایشهای مسخره شیطان میشوند. به همین خاطر خدای مهربان بسیار در مورد این حالات هشدار داده است. وَاذکُرِ اسمَ رَبِّکَ بُکرَةً وَأَصیلًا. بکره و اصیلا در آیه منظورش همان زمان تعویض شیفت ها و حالات آلفا و تتاست. انسانها باید کاری کنند که احساسات و توهمات این دو برهه زمانی آنان را کنترل نکند. بلکه ما باید احساسات خویش را کنترل کنیم. افرادی که در این فضاها هستند، هدایت و لذات را در همین جاها می جویند و به همین خاطر است که افراد از خواب خود میزنند، فقط برای اینکه فلان سریال و فیلم تلویزیونی را از دست ندهند. گاهی فرد یک ساعت قبل از خواب، موبایلش را نگاه میکند و در لذات فضای مجازی غوطه ور است و دو دستی ذهن و افکار خود را تقدیم فرکانسهای مزاحم میکند. این افراد اگر هم بخوابند، در همان تتا میخوابند و به این طریق حتی در خواب هم از دست شیطان در امان نخواهند بود. وقتی خدا می فرماید لاتقربوا الصلوه و انتم سکاری. یعنی در حالت خماری، مستی، توهمات، احساسات شدید نماز نخوانید. زیرا این جور حالات فقط در آلفا و تتا رخ خواهد داد. بنابراین کسانی که در راه خدا تلاش و کوشش و جهاد نمی کنند، خواب آنان در دلتا نخواهد بود و در تتا می خوابند و در نتیجه نماز آنان هم در سکاری است. کسانی که در تتا میخوابند؛ حتی بعد از بیدار شدن هم خسته اند و خودشان هم نمیدانند چرا اینطوری است؟!
خواب های تتایی نیز مانند خیالپردازی های آلفایی برای بدن موجب مشکلات زیادی می شود خیلی دیده ایم که فردی کابوسی دیده است و در هنگام بیدار شدن ضربان قلب و تنفسش بالا رفته و تعریق زیادی کرده است بدون اینکه کاری انجام داده باشد و همین موجب بروز ناهماهگی در اندام های بدن و ایجاد بیماری های جسمی و روانی برای فرد می شود و بعد از بیداری هم احساس خستگی می کند.
در حالت آلفا، کمترین میزان گلوکز و انرژی مصرف میشود. افرادی که پرخورند و همینطور در آلفایند؛ از آنجا که بدنشان مواد مصرف شده را کامل مصرف نمی کند، دچار بیماریهای مختلف میشوند. تنبلی یعنی همچنان در آلفا ماندن و تلاش و کوشش نکردن برای بیرون آمدن از این حالت. بعضی مرتاضها مدتهای طولانی چیزی نمیخورند. آنان بطور پیوسته در آلفا و تتا می مانند زیرا در این حالت انرژی کمتری مصرف می کنند و البته این نشانه خوبی نیست. مدیتیشن و یوگا برای سلامتی بدن مضر است. مدیتشین و یوگا میگوید که ای مردم در آلفا باشید و از آنجا با رفتن به تتا به آرامش برسید. اما نماز برخلاف مدیتیشن و یوگا می گوید که در بتا و گاما باشید و از ماندن در آلفا و تتا پرهیز کن. بنابراین در زمانه ما بدون نمازهای پنج گانه، نمیتوان از دست شیطان نجات پیدا کرد. کسانی که میگویند نماز مهم نیست و مهم دل است؛ دقیقا موافق با شیطان حرف میزنند.
بازهم یاد آور میشوم که آدمی تا تلاش و کوشش و در راه خدا جهاد نکند، وارد گاما نخواهد شد و در نتیجه خوابهای دلتا هم نخواهد داشت. در دلتا افراد برنامه ریزی میشوند و زندگی آنان متحول خواهد شد. همانطور که یوسف خوابی را در دلتا دید و تمام زندگی اش تاویل همان خواب شد. اما شیطان میتواند در خوابهای تتا، آدمی را برنامه ریزی کند. کابوک هیپنور مشهور میگوید که بعد از نماز صبح نباید خوابید زیرا خواب بعد از آن بیفایده است. این حرف کابوک صحیح است.
متاسفانه مردم با نگاه کردن به فیلمهای تلویزیونی و گشت و گذار احساسی و بی هدف در فضای مجازی ، خود را از خواب دلتا محروم میکنند و باعث میشوند که نمازهایشان را ضایع کنند.
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿۵۹﴾
آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (۵۹)
فطرت اصلی که خدا ما را بر اساس آن آفریده است؛ میتواند در حالت آلفا و تتا منحرف شود. قوانینی که شیطان در آلفا و تتا بر قربانیانش دیکته میکند، با قوانین سالم رحمانی متفاوت است. مثل این است که یک کامپیوتر ویروس گرفته باشد و بعد از آن دیگر کارش را بدرستی انجام نمیدهد. شیطان میتواند در آلفا و تتا انسان را برنامه ریزی کند. گاهی انسان در خیالاتش، حتی کارهای حرام هم انجام میدهد؛ این بخاطر آن است که ذهن افراد در آلفا و تتا ویروسی شده است. شیاطین را نمیشود دید ولی این جور تفکرات و احساسات بخاطر دخالت و برنامه ریزی آنهاست.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهلم)
بهداشت روان
جنگهایی در طول تاریخ رخ داده است که می توانست براحتی حل شود. سوء تفاهمهای زیادی در میان کشورها پیش آمده است که می توانست براحتی حل شود. آدم و یا مجموعه های مُصلح در دنیا بسیار کم یافت میشوند. جنگ روسیه علیه اکراین میتوانست براحتی میانجی گری شود و از قتل مردم بیگناه جلوگیری شود. خیلی از جنگهای دیگر در طول تاریخ بخاطر نبودن یک مصلح (فرد یا افرادی یا سازمانی که صلح گراست و صلح را تبلیغ میکند ) ، همچنان ادامه یافت و خسارات جانی و مادی فراوانی بر جا گذاشت. مصلحان کسانی هستند که صلح را تبلیغ میکنند و به آن عمل میکنند. برخلاف اعمال خیلی از مسلمانان؛ دین اسلام، دین صلح و آشتی است. مصلحان کسانی هستند که اختلافات ایدئولوژیهای مختلف و احزاب مختلف را حل میکنند و مردم را با هم آشتی میدهند و عادلانه واقعیتها را می گویند و از فرقه و حزب خاصی دفاع نمی کنند. نقش اصلی همه انسان ها این است که روح خود را روی زمین پرورش دهند تا پس از مرگ به مکان قبلی خود، بهشت برگردند. برای انجام این کار، آنها باید تنها خدا را بپرستند و زندگی پر از اعمال خوب و نیک داشته باشند. با این حال، واقعیت عجیب این است که بیشتر مردم جهان متاسفانه به بهشت نخواهند رفت. زیرا آنها زندگی خود را وقف خدا نخواهند کرد. دلیل این امر منیت نفس است. تکبر الهام گرفته از شیطان، سرسخت ترین دشمن انسان است، که می خواهد همه انسان ها شکست بخورند و به بهشت نروند. او دائماً در تلاش است تا با بازی با نفس، مردم را گمراه کند تا آنها را از درک و انجام کارهایی که برای موفقیت باید بکنند باز دارد.
بنابراین برای اطمینان از اینکه آنها از گمراه شدن توسط شیطان محافظت می شوند و در عوض کارهایی را انجام می دهند که نفس آنها را رشد می دهد تا آنها را به بهشت برساند، خدا برای همه انسان ها مجموعه ای از دستورالعمل ها را مقرر کرده است که باید از آنها پیروی کنند. این دستورات تضمین کننده خوشبختی ماست.
خدا همچنین در هر انسانی غریزه ای طبیعی درباره خود قرار داده است و به آنها آزادی کامل داده است تا مسیر معنوی خود را انتخاب کنند. اما بدون هدایت خدا، برای شیطان بسیار آسان است که مردم را بدون اینکه متوجه شوند گمراه کند.
درک این موضوع برای همه انسانها بسیار مهم است زیرا عواقب خوب یا بد کارهای آنها در زندگی در آخرت غیر قابل برگشت است. بهشت و جهنم مقصد نهایی و ابدی همه نفوس انسانها پس از زندگی بر روی زمین است.
جامعه ای که ما در آن زندگی میکنیم، از نظر روانی مریض است، بهداشت روان، مهمترین نکته است که باید برای موفقیت در این جامعه رعایت کنیم. بهداشت روان از کوچکترین موارد و از سن کوچک شروع میشود. چندی پیش در سرویس بهداشتی عمومی ، نوجوانی بعد از شستن دست خویش با مایع دستشویی ، شیر آب را همانطور باز گذاشت و رفت. به او گفتم، بچه جان شیر آب را یادت رفت ببندی؛ اما او در جواب گفت که اگر دستم را دوباره به شیر آب بزنم دستم کثیف میشود؛ چون برای بستن شیر آب، باید دستم را دوباره به شیر آب بزنم. این کاری که این نوجوان انجام داد، نوعی وسواس بود در مورد بهداشت جسمی. او برای رعایت بهداشت جسمی، بهداشت روانی خویش را رعایت نمی کرد. ما نباید به قیمت رعایت بهداشت جسمی، بهداشت روانی خویش را نابود کنیم. در صورت مریض شدن روان، جسم هم شدید تر مریض خواهد شد. مریض شدن روان باعث سرایت این بیماری به نفس خواهد شد. ما نباید بخاطر کم نیاوردن ویتامین و اینجور مسائل مشابه، در خوردن غذاها و ... اسراف کنیم و در کمک به فقرا اجتناب کنیم. بدن ما نیازهای محدودی دارد و لزومی ندارد که لذتها همیشه تکرار شوند و هزینه سازی های اضافی شود. میتوان از بعضی لذتهای تکراری و اضافی چشم پوشی کرد و در عوض پول اسراف نشده را به فقرا داد. این بهترین تجارت است با خدا. این نوع تجارت از آنجا که حساب شده است و آگاهانه انجام میشود؛ تاثیر بسزایی در رشد نفسمان دارد.
یکی دیگر از مسائل که در بهداشت روان ما موثر است؛ خواب است. متاسفانه بیشتر مردم؛ زمانی که باید بخوابند را به نگاه کردن فیلمها و شو ها اختصاص میدهند و بعضی ها هم به خیالپردازی می گذرانند و به این طریق خواب خویش را آلوده میکنند. خواب آلوده، آرامش را از مردم می گیرد و در نتیجه آرامش از خانواده ها رخت می بندد.
بیشتر مردم دوست دارند که در زیبایی های کالبدی تک و یگانه باشند؛ در حالی که در این دنیای لهو و لعب، این مورد امکان پذیر نیست. آنها به اشتباه فکر میکنند که خوشی دنیا به لذتش است. به همین خاطر در بدست آوردن لذتها از هم سبقت می گیرند. شما اگر یک غذای معمولی بخورید ، سیر میشوید و نیاز گرسنگی شما برطرف میشود. اما اگر شما انتظارات دیگری از خوردن غذا داشته باشید؛ دیگر نمیتوانید به غذای معمولی بسنده کنید؛ لذت گرائی بهداشت روان را به خطر می اندازد. وقتی بهداشت روان به خطر افتد، بهداشت جسم هم به خطر می افتد. منشاء اکثر بیماریهای جسمی همین است. وقتی شما از یک وعده غذا، یک دست لباس و زینتهای دیگر انتظار معجزه دارید؛ دیگر روان شما به خود شما تعلق ندارد و تحت اختیار شما نیست. وقتی روان شما به هر چیزی تعلق دارد؛ یعنی اصلا به فکر خدا نیست. انسانها به دنبال جاودانگی، زیباییهای عجیب و غریب و تک و یگانه! هستند؛ در حالیکه اینجور انتظارات از این دنیای پست بیهوده است. این همان ایده شیطان است برای هبوط دوباره انسانها. شیطان یکبار ما را فریب داد و باعث شد که از بهشت به زمین سقوط کنیم و حالا میخواهد به مرحله بعدی یعنی جهنم سقوط کنیم. اگر مردم بهداشت روان را رعایت نکنند؛ بعد از مدتی باور میکنند که وابسته به این عادات و لذتها هستند و فرد به درجه ای میرسد که این توهمات را باور کرده و دیگر تحمل واقعیت را ندارد و وقتی در معرض حقیقت و واقعیت قرار می گیرد می ترسد زیرا خود را پرورش نداده است. و اکثرا در مواجهه با مشکلات به قوانین خودساخته و دنیای پنهای خود پناه می برند. زیاد دیده ایم که فردی در هنگام یک مشکل اولین کاری که می کند این است که یک موسیقی گوش میدهد و در خیال خود تا ساعت ها با موجودات و پندارهای خیالی خود خلوت میکند. نوعی اعتیاد خطرناک که بسیار افزایش پیدا کرده است. فرد با توسل به خیال و توهم، اراده و اختیار را کم کم از خود سلب می کند و دیگر به موجودی که هیچ اراده ای ندارد تبدیل میشود. به گونه ای که دیگر بدون قوانین خودساخته ذهنی نمی تواند زندگی کند. رعایت نکردن مسائل جزئی ، به مرور زمان به مشکلات بزرگ روانی تبدیل میشوند و به همین خاطر است که مردم زمان ما، خیلی زیاد به پزشک مراجعه میکنند. در بعضی کشورهای خارجی، کسی که دچار سرما خوردگی شود؛ پزشکها به او توصیه میکنند که با اولین عطسه به پزشک مراجعه نکند و بعد از چند روز اگر خوب نشد، آنوقت به پزشک مراجعه کند. ولی ما مردم ایران عادت کرده ایم که در هر مشکلی و هر بیماریی فورا به پزشک مراجعه کنیم و این تصور غلط را در خود بوجود می آوریم که پزشکان و داروها معجزه میکنند. در حالیکه معجزه و شفا فقط کار خداست و بس. اینها همگی یک نوع بهداشت روانی است که بیشتر مواقع رعایت نمیشود.
قبلا، فروشنده در مغازه میگفت که کمی بیشتر از جنس به خریدار میدهم که مدیون او نشوم زیرا ممکن است ترازو میزان نباشد. ولی الان اینطور نیست. انسان محاسبات مضری را وارد زندگی خویش کرده است و پول را شاهرگ حیات خویش قرار داده است. به همین خاطر این تکه کاغذ (پول) روز به روز بی ارزش تر میشود و در زندگیها مشکلات بزرگتری آشکار میشود. انسان محاسباتش ناقص است. برکت و رزق و روزی فقط از طریق خداست و بس.
مردم نمیدانند که شکرگذاری در هر چیزی در بهداشت روان بسیار اهمیت دارد. وقتی ما غذا میخوریم، باید آن را با نام خدا شروع کنیم و در پایان هم خدا را به خاطر نعماتش شکرگزاری کنیم و به این طریق همزمان که بدن و حسهای مادی ما از خوردن غذا لذت می برند؛ روان و نفس ما هم بهره ای ببرد و با شکرگزاری و یاد نام خدا نفعی ببرد. به این طریق عطش نفس ما نسبت به لذتها کاهش می یابد و در نتیجه کمتر دنبال تکرار لذات می رویم. عطش نفس نسبت به لذات مادی و شهوات؛ به خاطر عدم دخالت خدا در لذات است. شکرگزاری لذتهای مادی را به معنوی تبدیل میکند و عطش نفس ما را می گیرد. در نتیجه هوای نفس ما اتوماتیک کنترل میشود. (وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) هر کس از خست و عطش نفس خود مصون ماند ایشانند که رستگارانند.
وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۹﴾
و [نیز] کسانى که از قبل جاى گرفته و ایمان آورده اند هر کس را که به سوى آنان کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدى نمى یابند و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى دارند و هر کس از خست نفس خود مصون ماند ایشانند که رستگارانند (۹)
در زمانهای قدیم مردم بعضی غذاهای لذیذ را ماه به ماه و یا سال به سال میخوردند و از آن لذت بیشتری می بردند. اما اکنون این جور لذتها از حالت معنوی خارج شده است و در نتیجه مردم هر روزه هم مصرف کنند؛ از آن لذت نمی برند. زن و شوهرهایی که در کنار هم، لذتها را با شکرگزاری و با دخالت جایگاه واقعی خدا در تولید لذت؛ به حالت معنوی تبدیل میکنند؛ باعث رشد نفس خویش شده و زوجیت خویش را بهتر حفظ میکنند و درکنار هم لذت بیشتری می برند. بیشتر مردم فکر میکنند که خودشان لذتها را خلق میکنند و در نتیجه این توهم برشان میدارد که دوباره میتوانند لذتها را برای خود ایجاد کنند ولی عملا هر تلاشی میکنند نمیتوانند به آن برسند و در نتیجه در مصرف غذاها و شهوات زیاده روی میکنند. ما باید جایگاه واقعی خدا را در تولید لذتها و نعمات بدانیم و یاد آور شویم و حالت معنوی آن را از یاد نبریم و از دست ندهیم.
خدا چهار فصل گذاشته است تا با تغییر هر فصلی ، خدا را شکر کنیم و لذات را به معنویت تبدیل کنیم. وقتی پولی بدست می آوریم باید زکاتش را بدهیم تا به این فکر بیفتیم که خدا به ما داده است و در نتیجه کسب درآمد را به وسیله ای برای رشد نفس خویش و نزدیک تر شدن به خدا تبدیل کنیم.
هر کیلو سیب زمینی در مدت رشد، به 250 لیتر آب نیاز دارد. اگر این موارد را بدانیم، متوجه خواهیم شد که بیشتر نعمتهایی که خدا به ما میدهد؛ خیلی ارزان است. بیشتر هزینه ها را خدا میدهد و ما فقط مصرف می کنیم. ولی باید این واقعیت را بدانیم که بیشتر هزینه ها را خدا میدهد و این مورد هم در بهداشت روان ما بسیار موثر است. اگر این مورد را رعایت نکنیم، توجه خدا به مردم کمتر شده و به مرور هزینه ها زیادتر میشود و مردم باید هر چیزی را نسبت به قبل گرانتر بخرند.
اگر هر عضو از بدن ما ، رویش قیمت بگذاریم؛ میلیاردها دلار میشود. خدا به بیشتر انسانها بدن سالم داده است ولی همین آدمها تمام ثروتشان را جمع کنند؛ نمیتوانند یکی از اعضاء بدنشان را جایگزین کنند. ثروت و پولی که بیشتر مردم بدست می آورند و جمع میکنند، نسبت به قیمت اعضای بدنشان ناچیز و اپسیلون است و جالب اینجاست که مردم در آن اپسیلون نسبت به هم تفاخر میکنند!
عدم دخالت دادن نام خدا در لذتهای زندگی؛ باعث حرص و عطش نسبت به آن لذتها میشود و باعث میشود که مردم در هر چیزی زیاده روی و اسراف کنند و خود و زندگی بچه های خویش را به خطر اندازند. در حقیقت خدا حال هیچ قومى را تغییر نمى دهد مگر اینکه آنان حال خود را تغییر دهند.
لَه مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿۱۱﴾
براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مى کنند در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمى دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد هیچ برگشتى براى آن نیست و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود (۱۱)
خدای مهربان در آیه بالایی میفرماید که : إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
یعنی اگر قومی نفس و روان خویش را تغییر ندهند؛ خدا حال و وضع آنان را بهتر نمی کند. به همین خاطر خدا از تغییر نفس و روان صحبت میکند (حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) و نه فقط تغییر قوانین. وقتی مردم نفسشان را رشد ندهند؛ در نتیجه تغییر مثبتی رخ نخواهد داد. تغییر نفس در همین نکات ریز است. ما باید ایمان آوریم که خدا گرداننده هر چیزی است و اگر او را در زندگی ها و لذتها دخالت ندهیم و نام او را ذکر نکنیم؛ هر نکته ای به مشکل تبدیل میشود و شوم و بدختی نازل میشود. خدا قادر بر هر کاری است. هیچ تغییری بدون اجازه او رخ نخواهد داد. معنویت در زندگیها از بین رفته است و یک زندگی صرفا مادی بر مردم مسلط شده است. جایگاه واقعی خدا در زندگی فراموش شده است. لذتها بدون نام خدا بی معنی هستند و اصلا لذت نیستند بلکه اذیت اند.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿۲۰﴾
بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزونجویى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست (۲۰)
سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿۲۱﴾
[براى رسیدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند بر یکدیگر سبقت جویید این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مى دهد و خداوند را فزونبخشى بزرگ است (۲۱)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت سی و نهم)
پدیده شگفت انگیز قرآن
عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ
روی آن نوزده است.
در جهانی که لبریز از فساد و بدبختی شده است، معجزات و نشانه های خدا برای ایمانداران مایه دلگرمـی و قوت قلب است. خدای مهربان در زمانهای گذشته، با معجزات فیزیکی از نوع تبدیل کردن عصا بـه مـار و زنده کردن مردگان و دو نیمه کردن دریا، به ایمانداران دلگرمی و به گمراهان هشدار میـداد. دلگرمـی و ایمان ناشی از مشاهده یک معجزه آنچنان شوق و هیجانی در دل هدایت یافتگـان ایجـاد مـی نمـود کـه ساحران دربار فرعون با تمام خطراتی که پیش روی آنان بود، تصمیم به ایمان آوردن می گیرنـد. آنـان از جان و موقعیت خود گذشتند. دقیقا به همین دلیل برای جوامع قرن بیست و یک هم معجزه و نشانه لازم است. آنچه که در قرن بیست و یک خودنمایی می کند، کامپیوتر و ریاضیات اسـت؛ پس باید خدا معجزه اش را از این نوع برگزینـد. معجـزات پیشـین فقـط بـه تعـداد محدودی مشاهده شد و همچنین فقط برای آن زمان بود و مهمتر از همه، فقط عـده معـدودی توانسـتند آن را مشاهده کنند. برخلاف آنچه که بعضی از مردم فکر می کنند، خـدای مهربـان مـردم روی زمـین را تنها نگذاشته است. آن قادر مهربان کتابی نازل نموده است که معجزه های داخل این کتاب بوسـیله همـه مردم جهان در هر زمانی قابل مشاهده است. ادبیات و طرز بیان کلمات و آیات قـرآن بـرای اعـراب زمـان پیامبر معجزه بود و آنان از آوردن حتی یک سوره عاجز بودند؛ این نـوع معجـزه ادیبـان و شـاعران را بـه مبارزه می طلبید و تا هزار و چهارصد سال ادامه داشـت و همچنان هم ادامه دارد؛ امـا خـدای قـادر توانـا نـوع دیگـری از معجـزه فیزیکی را در قرآن جاسازی کرده است که تکنولـوژی قـرن را بـه مبـارزه مـی طلبـد. ایـن نـوع معجـزه، ریاضیات قرآن است. فقط یک عرب و یا فرد خبره در عربی میتواند در تحدی زبـان عربـی قـرآن شـرکت کند؛ اما ریاضیات زبان مشترک جهانیان است و به لهجه و قوم خاصـی تعلـق نـدارد. هـیچکس نمیتوانـد بگوید ٢+٢ نمیشود چهار. به این طریق ریاضیات زبانی است کـه خـدا از آن طریـق تکنولـوژی روز را بـه مبارزه می طلبد. چقدر لذت بخش است، اگر متوجه شویم که خدا بـرای مـا (مـردم قـرن بیسـت و یـک) حرف می زند و معجزه می فرستد، آیا در این جهان پر از آشوب و گناه، ایـن مایـه خوشـحالی و دلگرمـی شما نیست؟! ساحران در زمان موسی، با مشاهده معجزه موسی، تکنولوژی زمان خویش را حقیـر شـمردند و به آغوش خدا بازگشتند. خدا به سادگی ، اراده خویش را بر کرسی می نشاند، هدف خدا از ارائـه معجـزات، کوبانـدن میخ یکتاپرستی برای مردم جهان است و او به طور قطع و یقین با قدرت تمام آن را به انجام مـی رسـاند. با نگاهی ساده به تاریخ، میتوان این موضوع را متوجه شد. معجزه خدا هیچوقت شکسـت نخواهـد خـورد، این فقط مردم هستند که در مقابل آن تا مدت محدودی مقاومت می کنند و خود را از برکات آن محـروم می کنند.
کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿۲۱﴾
خدا مقرر کرده است که حتما من و فرستادگانم چیره خواهیم گردید آرى خدا نیرومند شکست ناپذیر است (۲۱)
مطمئنا دیده اید که باستان شناسان روی نوشته های یک کتیبه سنگی، تا مـدتها کـار مـی کننـد تـا کـه معانی کلمات آن را متوجه شوند. در حالی کـه آن کلمـات متعلـق بـه مردمـی کم سـوادتر و قـدیمی تـر از خودشان است. این کار فقط در جهت ارضای حس کنجکاوی انسان صورت می گیرد. اما شما دقت کنیـد که حروفی رمز گونه در یک کتاب که ١٤٠٠ سال پیش جمع شده اسـت، بکـار بـرده شـده اسـت، و ایـن حروف هیچوقت متاسفانه مورد توجه یک باستان شناس قرار نگرفته اسـت. چـرا؟ در قـرآن در اوایـل ٢٩ سوره، حروفی در ظاهر بی معنی (مثل الم و ق و عسق و کهیعص ) ذکر شده است. اهمیت این حروف از آنجا روشن میشود که این حرفها نوشته یک انسان نیست و در ادامه ثابت میشود که کار یک انسان نمـی تواند باشد.
چنین حروف رمزگونه ای تابحال در هیچ کتابی یافت نشده است. آیا یک باستان شناس و یـا عـالم قـرآن نباید به راز و رمز چنین حروفی اهمیت دهد؟ اما واقعیت چیز دیگری است و آن این است که آنها قادر بـه انجام این کار نبوده اند. در طول این هزار و چهارصد سال، کشف این راز از توان آنان خـارج بـوده اسـت. در طول هزار و چهارصد سال کسی به فکرش نرسید که تعداد حرف ”ق” را در سوره قاف بشمارد، شـاید بین این حرف و تعداد تکرار آن حرف رمزگونه در آن سوره ارتباطی موجود باشد! با یـک شـمارش دقیـق متوجه خواهید شد که تعداد حرف ق در سوره قاف ٥٧ حرف است. ممکـن اسـت کـه در حـین شـمارش اشتباه کنید و مثلا ٥٥ و یا ٥٦ حرف بدست آورید . اما این خاصیت یک انسـان اسـت و حـواس پنجگانـه انسان آنقدرها هم نمی تواند دقیق باشد. اما اگر از یک ابزار دقیـق مثـل کـامپیوتر اسـتفاده کنیـد، چنـین اشتباهی رخ نخواهد داد.
تعداد حرف ق در سوره قاف = ٥٧ = ٣×١٩
تا اینجا متوجه خواهیم شد که تعداد حرف ق در سوره قاف ضریب نوزده است. بیایید تعداد تکرار را بـرای چند حرف مقطعه دیگر هم حساب کنیم. سوره مریم با کهیعص شروع شده است. در اینجـا واقعـا بایـد از کامپیوتر استفاده کنیم، زیرا قطعا اشتباه رخ خواهد داد. با کـامپیوتر تعـداد پـنج حـرف کهـیعص در سـوره مریم ، ٧٩٨ حرف است. اما جالب این است که تعداد این حروف هم مضربی از نوزده است.
٧٩٨ = ١٩× ٤٢
بیایید تعداد عسق در سوره ٤٢ را هم شمارش کنیم. جالب این است که عسق در سوره ٤٢ به تعـداد ٢٠٩ است.
٢٠٩= ١٩×١١ اگر تعداد یس را برای سوره یاسین بشماریم، ٢٨٥ (١٩×١٥) حرف بدسـت مـی آیـد کـه بـاز هـم ضـریب نوزده است. تا اینجا متوجه خواهیم شد که تعداد حروف مقطعه در این سوره ها مضرب نوزده اسـت. اگـر تعداد حروف مقطعه برای یک یا دو سوره مضربی از نوزده بود، شاید بتوان گفت که اتفاقی است. امـا ایـن خاصیت برای تمام ٢٩ سوره صادق است.
هیچ باستانشناسی نمی تواند بگوید که این خاصیت بی اهمیت است و او نمی تواند بـدون توجـه از کنـار آن رد شود. یک انسان مثل پیامبر محمد نمی تواند چنین خاصیتی را در قرآن رعایـت کـرده باشـد. شـما خودتان اگر تعداد حرف ق در سوره قاف را شمرده باشید، به احتمال زیاد چنـدین بـار شـمردید و هـر بـار عددی بدست آوردید؛ نهایتا بعد از چندین بار شمارش به نتیجه مطلوب رسیدید! پس حتـی شـمارش آن هم از توان حواس پنجگانه انسان خارج است، چه برسد به اینکه برای یک کتاب چنین خاصـیتی رعایـت شود! شمارش چند حرف در یک کتاب با نگارش کتابی با چنین خاصـیتی خیلـی متفـاوت اسـت و تفاوت از زمین تا آسمان است. پیـامبر محمد نمی تواند چنین قاعده ای را در قرآن رعایت نمـوده باشـد، پـس مطمئنـا کـار یـک قـدرت مـافوق بشری است. اگر همین حالا به شما بگویند که یکی از آثار ادبیات جهان دارای چنین خاصیتی است، شـما فورا کتاب را خریده و آن را آزمایش می کنید؛ اما چرا برای یک کتاب آسمانی چنین توجه و اهمیتـی داده نمی شود؟ متاسفانه این خاصیت یک انسان است که نسبت به خالق خویش ناشکر و ناسپاس اسـت. اگـر مضرب نوزده در یکی از کتابهای مشهور ادبیات جهان کشف میشد، همـه آن را تحسـین مـی کردنـد امـا برای کتاب خدا چنین نمی کنند. آیا شایسته است که انسان نسبت به خالق خویش تا این انـدازه بـدبین و بی توجه باشد؟! بیشتر مردم متاسفانه در کتابهای شعر غرق شده اند و ابیات آن را برای تفریح میخوانند و شب شعر می گذارند و قافیه و ردیف جور میکنند ولی برای کتاب آسمانیشان چنین کنجکاوییهایی را انجام نمی دهند و حتی به آن بی توجه هستند.
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿۷۸﴾
آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى کند (۷۸)
وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹﴾
و آن کس که او به من خوراک مى دهد و سیرابم مى گرداند (۷۹)
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰﴾
و چون بیمار شوم او مرا درمان مى بخشد (۸۰)
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿۸۱﴾
و آن کس که مرا مى میراند و سپس زنده ام مى گرداند (۸۱)
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿۸۲﴾
و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲)
بیشتر کسانی که قرآن را کتاب آسمانی خویش می دانند، با اطلاع از این معجزه بسیار عظیم در قـرآن، از کنار آن بسادگی رد میشوند و آن را بی اهمیت می پندارند. آنها با حالتی منصحانه مـی گوینـد کـه قـرآن کتاب خواندن است نه کتاب ریاضیات! این گفته آنان دقیقا مثل ایـن اسـت کـه بوجـود آمـدن آسـمانها و زمین را شانسی فرض کنیم. حتما از نظر آنان مار شدن عصا و نورانی شدن دستها هم شعبده بـازی بـوده است!
با این اوصاف افراد بدبین به خدا، فورا با شمارش الف لام میم (الم) ، می گویند که معجزه نوزده صـحیح نیست! آنان می گویند که این قاعده ( ضریب نوزده بودن حروف مقطعه) برای سوره های دارای الـف لام میم صحیح نیست. چنین افرادی با مطرح کردن چنین شبهه ای، فکر میکنند که از دسـت خـدا خـلاص شده اند! اما خدا آنان را در آزمایش بزرگی قرار داده است. قرار است آنها به یکی از نشانه های بزرگ خـدا ایمان آورند و یا نیاورند! این دوراهی برای همه آنها پهن شده است. آنان قرار است مثل مردم زمان موسی و عیسی تست شوند و نشانه های خدا را رد کنند و یا قبول کنند. اما در مورد سوره های دارای الف لام میم، باید عرض شود که از آنجا که در بعضی کلمات در نسخ قـرآن در مورد الف اختلاف پیش آمده است و برای بعضی کلمات تعدادی الف اضافی گذاشته شده اسـت (مـثلا بعضی ها کلمه الانسان را با الف و بعضی ها بدون الف (الانسن) نوشـته انـد)؛ اختلافـاتی در ایـن مـورد وجود دارد ولی به هیچ عنوان خدشه ای به معجزه ریاضی نوزده وارد نمی کند. آنها که در مورد شـمارش الف لام میم مشکل دارند، آدمهای شکاک و ضد معجزه هستند، زیرا حاضر نیستند که کلمه مثلا الانسـن را بدون الف شمارش کنند و آنها عمدا این کلمه را به صورت الانسان شمارش می کنند و نهایتـا تصـمیم خودشان مبنی بر بازی ریاضی بودن معجزه نوزده را می گیرند. البته آنها از قبـل هـم چنـین تصـمیمی را گرفته بوده اند و در معجزه نوزده فقط آشکارش کردند. مهمترین نتیجه اعتقاد به نوزده، نسبت داده شـدن تمام حروف و کلمات قرآن بخداست. خدا در قرآن خیلی بر آسمانی و خدایی بودن قرآن تاکید دارد و ایـن با معجزه نوزده نهایی میشود. شاید یک مسلمان قبلا هم می دانست که قـرآن اثـر خداسـت، ولـی بـرای یک غیر مسلمان و نسل جدید و جوان ناآشنا با قرآن بسیار مهم است کـه نشـانه ای ریاضـی بـرای همـه ملل دنیا از طرف خدا نازل شده باشد. زیرا ریاضیات زبان مشـترک تمـام جهـان اسـت و بـه نـژاد و قـوم خاصی مربوط نمیشود. اگر ملل دیگر کلمات عربی قرآن را نمی فهمند و اعجاز ادبی قـرآن را درک نمـی کنند؛ اما تعداد حروف قرآن بوسیله کامپیوتر( حتی برای کسانی کـه هیچـی از عربـی بلـد نیسـتند) قابـل شمارش است. کسانی که به قرآن ایمان دارند و آن را کتاب آسمانی میدانند؛ نمیتوانند بگویند که نیازی به معجزه ریاضی نوزده ندارند. زیرا خدا آنان را دوباره آزمایش میکند. در واقع معجزه ریاضی نوزده آنان را در تست دانسته های قبلی خود قرار داده است و تحت آزمایش بزرگی قرار دارند.
اولین جمله قرآن بسم اﷲ الرحمن الرحیم است. این جمله بسیار مهـم دارای نـوزده حـرف اسـت. قـرآن دارای ١١٤ سوره است و خود ١١٤ مضرب نوزده است (١٩×٦). شما فکر می کنید کـه مشـکل نپـذیرفتن نوزده توسط مسلمانان در شمارش تعداد الف لام میم است؟ اگر اینطور فکر میکنید، اشتباه است. همـه میداننـد کـه اولین جمله قرآن بسم اﷲ الرحمن الرحیم دارای نوزده حرف است. بعد از کشـف معجـزه ریاضـی قـرآن توسط رشاد خلیفه، ٣٨ نفر از علمای بزرگ عربستان برای بررسی همـین موضـوع، یـک جلسـه تشـکیل دادند و طی این جلسه مشترک اعلام کردند که بسم اﷲ الرحمن الرحیم نـوزده حـرف نیسـت، بلکـه ١٨ حرف و یا ٢٠ حرف و یا ٢١ حرف است، ولی نوزده نیست! واقعا آدمی تا چه اندازه می تواند بـی انصـاف باشد! اما بیایید منصفانه تعداد حروف این جمله مهم را شمارش کنیم:
بسم |
|
اﷲ |
|
الرحمن |
|
|
|
|
الرحیم |
|
|
|
|
|
|
|
||||||||
ب |
س |
م |
|
ا |
ل |
ل |
ه |
|
ا |
ل |
ر |
ح |
م |
ن |
|
ا |
|
ل |
ر |
ح |
ی |
م |
||
١ |
٢ |
٣ |
|
٤ |
٥ |
٦ |
٧ |
|
٨ |
٩ |
١٠ |
١١ |
١٢ |
١٣ |
|
١٤ |
|
١٥ |
١٦ |
١٧ |
١٨ |
|
١٩ |
|
پس نتیجه می گیریم که رد کردن نشانه های خدا دلایل دیگری میتواند داشته باشد. حتما معجزه خـدا از مردم چیزهای دیگری هم می خواهد که برای آنها ناخوشایند است. آیا تبدیل شـدن عصـا بـه مـار، فقـط برای خوشحالی بینندگان بود؟ آیا شتر صالح فقط یک حیوان عجیب الخلقه بود؟ هر قرنی معجـزه خـویش
را دارد، پیامبر صالح به مردم خود میگفت این شتر یکی از آیـات بـزرگ خداسـت بـرای شـما، بـه او آزار نرسانید. اما مردم که عقاید خود را در خطر میدیدند احساس میکردند فرقه ای که سالها با آن انس گرفتـه اند و کلی افسانه بافی برای آن کرده اند، در معرض خطر است و سرانجام ناقه را کشتند. به همـین خـاطر مردم آن زمان از شتر کینه خاصی پیدا کردند. شتر آزمایش خدا بود برای آنها. قوم صالح رسول خـدا، در رفاه کامل به سر میبردند، غارهای محکمی از دل کوهها برای خود بوجود آورده بودند سرزمینی کـه آنـان در آن میزیستند مکان خوش آب و هوا و سرسبزی بود، بنابراین خدای مهربان جهت آزمایش آنـان دسـت روی نقطه حساسشان گذاشت. ناقه ای فرستاد تا که به آنان ثابت کند که قوم صـالح بـرای ادامـه هـوا و هوس خود حاضرند هر کاری انجام دهند حتی حاضرند که آیت و نشانه خدا را از بـین ببرنـد! و ایـن کیـد جالبی بود، زیرا خدای مهربان خیلی ساده نهاد درونی آنان را بیرون ریخت. در زمان ما ناقـه صـالح وجـود ندارد، اما ناقه دوران ما معجزه ریاضی قرآن است. همانطور که مشرکین مکه (با توجه به این کـه در شـعر و شاعری در اوج بودند) در مقابل ذوق ادبی قرآن مبهوت شده بودند، پس باید معجزه جاوید همـه زمانهـا در قرن کامپیوتر و الکترونیک به طریقی دیگر خود را بنمایاند، زیرا کـه قـرآن آخـرین کتـاب خـدا بـرای جامعه بشریت است و صددرصد باید دلیل محکمی برای آسمانی بودن خود در قرن کامپیوتر داشته باشـد. تعدادی از مسلمانان با شنیدن معجزه ریاضی ١٩ عصبانی میشوند! چرا ؟ در یک جلسه چندین سـاعته ٣٨ نفر (٣٨ هم مضرب نوزده است ١٩×٢) از علمای عربستان تصمیم به ذبح معجزه نوزده مـی گیرنـد، ولـی معجزه خدا شکست ناپذیر است، یعنی غیرممکن است که خدا کلامش را به کرسی ننشاند.
سیستم ریاضی خارق العاده ایی بر مبنای نوزده در قرآن وجود دارد که از تـوان بشـر و غیـر بشـر خـارج است. درک نشانه ها و آیات خدا، برای افرادی که قلب پاک و صافی دارند باید خیلی سـاده باشـد. نشـانه ها و آیات خدا در هر جایی هستند. آیا میتوان متصور شد که خدا در جهان خلقت امضای خویش را قـرار داده باشد تا که ما انسانها یک روزی به آن پی ببریم؟ به نظر شـما اگـر خـدا میخواسـت امضـایی بـرای خلقتش قرار دهد، چه زبانی را انتخاب میکرد؟ صد در صد خدا هیچوقت تبعـیض قائـل نمـی شـود. خـدا پروردگار ماست، او برای امضای خویش زبان یک قوم خاص را بر نمـی گزینـد. پـس بنـابراین خـدا چـه روش و زبانی را برای امضاء خویش انتخاب می کند؟ مطمئنا همه قبول دارند کـه ریاضـیات تنهـا زبـانی است که به فرقه خاصی ربط ندارد. ریاضیات زبان علم است. زبان منطق است، در ریاضیات جـایی بـرای سفسطه نیست و تنها زبانی است که نیاز به تفسیر ندارد. حال اگر خدا امضای خویش را با زبـان ریاضـی روی مخلوقاتش قرار داده است، این امضاء چطوری است؟ در زبان عربی کلمه اﷲ از چهار حـرف ( الـف - لام - لام - ها) تشکیل شده است. ما این چهار حرف را کنار هم قرار می دهیم و کلمـه اﷲ بوجـود می آید. اما در ریاضی ما با ارقام ١ تا ٩ سر و کار داریم. حال به اعـداد ١ و٢ و٣ و٤ و ٥ و ٦ و٧ و ٨ و٩ نگاه کنید، به نظر شما چه عدد و یا مجموعه عددی بهتـرین توصـیف بـرای ” نشـانه هـا و آیـات خـدا” است؟ در قرآن ذکر شده است که خدا اول و آخر است. خدا آغاز و پایان است. ١ نشانه آغـاز و ٩ نشـانه پایان است. ١ و ٩ یعنی ١٩. در واقع این بهترین توصیف برای آیات خداست با استفاده از ارقام. آیا فکـر نمی کنید که خدا همین عدد ١٩ را به عنوان امضای خویش بر خلقت برگزیده است؟
اجازه بدهید به دستهای خویش نگاهی بیندازیم. چند استخوان در دستهای ما وجود دارد؟ ٤ انگشـت هـر کدام ٣ قطعه. یعنی ١٢ قطعه استخوان. انگشت بزرگ دو قطعه استخوان دارد و کف دست هـم ٥ قطعـه استخوان دارد. بنابراین مجموع تعداد قطعات اسـتخوان در یـک دسـت ( ١٢+٢+٥ = ١٩) ، نـوزده اسـت. نوزده امضای پروردگار است. نوزده مضرب مشترک نشـانه هـای خداسـت. اولـین آیـه قـرآن ( بسـم اﷲ الرحمن الرحیم) از نوزده حرف تشکیل شده است. آیا این ثابت نمی کند که قـرآن ازطـرف همـان کسـی آمده است که دستهای ما را خلق کرده است؟ زیرا امضای هر دو یکی است. فقط خردمندان این واقعیـت را درک خواهند کرد.
گالیله دانشمند مشهور می گوید که : ریاضیات زبانی است که خدا بوسیله آن جهان را آفرید. نتایج علمی بر این دلالت دارند که عدد نوزده امضاء پروردگار است بر روی تمام جهان. این امضاء در سراسر جهان پیداست. برای نمونه :
١. خورشید، ماه، و زمین هر ١٩ سال یک بار بر روی یک مدار قرار می گیرند.
٢. ستاره دنباله دار هالی، این پدیده عظیم آسمانی، هر ٧٦ (١٩×٤) سال به منظومه شمسی می آید.
٣ . امضاء پروردگار بر روی بدن ما: انسان دارای ٢٠٩ (١٩×١١) استخوان است. و بدن از ١٩ نوع سلول مختلف تشکیل شده است.
٤. بیشتر اوقات مدت حاملگی برای یک نطفه کامل ٢٨٠ روز یا ٤٠ هفته بعد از قاعدگی، یا بطور دقیق تر ٢٦٦ روز یا ٣٨ هفته بعد از تخم گذاری است.” اعداد ٢٦٦ و ٣٨ هر دو بر ١٩ بخش پذیر هستند.
خدای مهربان هم قرآن را براساس ١٩ خلق کرده است. خدای مهربان در یکی از آیات قـرآن ایـده بسـیار زیبایی را برای ما انسانها برجای گذاشته است. آن آیه، آیه ٢٥ سوره کهف است.
آیه25 سوره کهف: آنها در غار خود سیصد سال به علاوه نه ماندند.
خدای توانا به جای عدد ٣٠٩ فرموده است ٣٠٠ به اضافه ٩ . چرا؟ او میتوانست بفرماید ”ثلث مائـه سـنین و تسعه” اما خدای حکیم فرموده است ”ثلث مائه سنین و ازدادوا تسعا.” به این طریق در ایـن آیـه بـه جای عدد ٣٠٩ از دو عدد ٣٠٠ و ٩ استفاده نموده است. به عبارت ساده تر، خدا بجای یـک عـدد (٣٠٩) از دو عدد (٣٠٠ و ٩ ) استفاده نموده است. ابتدا باید بدانیم که در کل قرآن ٣٠ عدد مختلف ذکر شده اسـت:
١و٢و٣و٤و٥و٦و٧و٨و٩و١٠و١١و١٢و١٩و٢٠و٣٠و٤٠و٥٠و٦٠و٧٠و٨٠و٩٩و١٠٠و٢٠٠و٣٠٠و١٠٠٠و ٢٠٠٠و٣٠٠٠و٥٠٠٠و٥٠٠٠٠و١٠٠٠٠٠
مجموع این سی عدد را حساب می کنیم. این مجموع بر نوزده بخش پذیر است. (٨٥٣٤×١٩) = ١٦٢١٤٦
آیا این رابطه می تواند تصادفی باشد؟ آیا باز هم می توان گفت که نوزده بازی ریاضی است؟ در واقـع اگر خدای مهربان به جای ٣٠٩ از ٣٠٠ و ٩ استفاده نمی کرد، رابطه بالا بر ١٩ بخش پذیر نبود. ایـن آیه در سوره ١٨ است یعنی سوره کهف. خیلی جالب است که در این سوره کلا ١٩ عدد به کار رفته است.
ردیف |
شــماره آیــه |
عدد بکـار |
عبــــــارت |
|
در ســــوره |
رفته |
عربی عدد |
|
کهف |
|
|
١ |
١٩ |
١ |
احد |
٢ |
١٩ |
١ |
احدا |
٣ |
٢٢ |
٣ |
ثلثه |
٤ |
٢٢ |
٤ |
رابع |
٥ |
٢٢ |
٥ |
خمسه |
٦ |
٢٢ |
٦ |
سادس |
٧ |
٢٢ |
٧ |
سبعه |
٨ |
٢٢ |
٨ |
ثامن |
٩ |
٢٢ |
١ |
احدا |
١٠ |
٢٥ |
٣٠٠ |
ثلثه مائه |
١١ |
٢٥ |
٩ |
تسعا |
١٢ |
٢٦ |
١ |
احدا |
١٣ |
٣٢ |
١ |
احد |
١٤ |
٣٨ |
١ |
احدا |
١٥ |
٤٢ |
١ |
احدا |
١٦ |
٤٧ |
١ |
احدا |
١٧ |
٤٩ |
١ |
احدا |
١٨ |
١١٠ |
١ |
واحد |
١٩ |
١١٠ |
١ |
احدا |
اﷲ اکبر! چقدر آرامش دهنده است، روابط جاسازی شده در قرآن؛ زیـرا نشـانه و آیـت خداسـت. تنهـا کسی که با تعصبات قومی و فرقه ای خو گرفته باشد، می تواند براحتی از کنار این روابـط بگـذرد. آیـا با این عبارات ساده نمیتوان نتیجه گرفت که سیستم خارق العاده ای بر قرآن حاکم است. اگـر کسـی بگوید که نه این هم شانسی است و در کتابهای دیگر همچنین رابطه هایی یافت میشود؛ بهتـر اسـت بجای حرف و ادعا، نمونه اش را ذکر کند تا که خیال خود و هم کیشان خویش را راحت کند. خدا می فرماید: اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کردیم شک دارید، پس یـک سـوره ماننـد اینهـا ارائـه دهیـد و شاهدان خود را علیه خدا فرا خوانید، اگر راست می گویید.
چندین سال بعد از مرگ پیامبر مسیح ، مردم احتیاج به نشانه ای از طرف خدا پیدا کردند ؛ نشـانه ای کـه دوباره خدا را به یاد آنان بیاورد ؛ نشانه ای که دوباره به مردم یادآوری کند که خدا همیشه زنده اسـت و از حال همه باخبر است ؛ به همین خاطر، خدا نشانه ای را از قبل آماده کرده بود . خـدا سیصـد سـال قبلتـر مقدمات نشانه را فراهم کرده بود. او یاران غار را ٣٠٠ سال قبل در غار کهف به خواب برده بود و درسـت بعد از سیصد سال آنان را زنده کرده بود . این جریان مثل جرقه ای مردم را از خواب بیدار کرد. خدا یـک معجزه زنده به آنان نشان داد . زمانی که یاران غار از خواب بیدار شدند ، بعضـی از مـردم آنـان را مسـخره می کردند . بعضی هم ایمان آوردند. کسانی که به خدا ایمان داشتند، با دیدن معجزه اصحاب کهف، شـور و شعف و هیجان زیادی داشته اند و این مایه دلگرمی ایمانداران بوده است. خدا معجزه ریاضـی نـوزده را ١٤٠٠ سال قبل برای نسل کامپیوتر فراهم کرد و آن را در قرآن جاسازی کـرد تـا ایمـان آنـان را محکـم کند و سره را از ناسره جدا سازد.
وَإِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ ﴿۵۳﴾
و چون بر ایشان فرو خوانده مى شود مى گویند بدان ایمان آوردیم که آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست ما پیش از آن [هم] از تسلیمشوندگان بودیم (۵۳)
روابط ریاضی قرآن از خیلی ساده تا خیلی پیچیده درجه بندی میشوند. ساده تـرین روابـط بـدون نیـاز بـه کامپیوتر قابل درک است . اما تعدادی از روابط هم بدون کامپیوتر قابل محاسـبه نیسـت. مـا اینجـا روابـط ساده ای را می آوریم که برای هر کسی قابل درک است.
اولین آیه قرآن یعنی (١:١) معروف به ”بسم اﷲ” دارای ١٩ حرف است. بسم اﷲ الرحمن الرحیم
|
ب س م |
ا ل ل ه |
ا ل ر ح م ن |
ا ل ر ح ی م |
تعداد حروف |
٣ |
٤ |
٦ |
٦ |
• قرآن دارای ١١٤ سوره است. ١١٤ یعنی ١٩×٦
• تعداد کل آیه های قرآن ٦٣٤٦ آیه است. ٦٣٤٦ یعنی ١٩×٣٣٤
( تعداد کل آیه های شماره گذاری شده قرآن ٦٢٣٤ است. تعداد بسم اﷲ های بدون شماره هـم ١١٢ است. )
٦٢٣٤+١١٢ = ٦٣٤٦ = ١٩ ×٣٣٤ در ضمن باید مد نظر داشت که ٦+٣+٤+٦ = ١٩ است.
• با توجه به اینکه سوره شماره ٩ بدون بسم اﷲ است، اما سـوره ٢٧ دارای دو بسـم اﷲ اسـت. بـه این طریق تعداد بسم اﷲ های قرآن ١١٤ عدد است. ١١٤=١٩×٦
• از سوره نه که دارای بسم اﷲ نیست تا سوره ٢٧ که دو بسم اﷲ دارد، دقیقا ١٩ سوره قرار گرفتـه است.
• در مورد رابطه بالایی، اگر شماره سوره ها را از سوره ٩ تا سوره ٢٧ با هـم جمـع کنـیم، مجمـوع اعداد ٣٤٢ خواهد شد. ٣٤٢=١٩×١٨ ٩+١٠+١١+١٢+١٣+١٤+١٥+١٦+١٧+١٨+١٩+٢٠+٢١+٢٢+٢٣+٢٤+٢٥+٢٦+٢٧=٣٤٢
• بسیار جالب است که تعداد کلمات عربی در سوره ٢٧ از اولین بسم اﷲ تـا دومـین بسـم اﷲ ٣٤٢ کلمه است. ٣٤٢ هم یعنی ١٩×١٨
• اولین آیاتی که بر پیامبر محمد نازل شد، آیات یک تا پنج سوره علق (سوره ٩٦ ) بـود. ایـن پـنج آیه جمعا شامل نوزده کلمه است.
• این پنج آیه از ٧٦ حرف تشکیل شده است. ٧٦ یعنی ١٩×٤
• سوره علق که اولین سوره نازل شده است، دارای ١٩ آیه است.
• سوره علق (سوره ٩٦) از آخر قرآن نوزدهمین سوره است.
• سوره علق از ٣٠٤ حرف تشکیل شده است. ٣٠٤ هم یعنی ١٩×١٦
• آخرین سوره ای که بر پیامبر محمد نازل شد سـوره نصـر (سـوره ١١٠) اسـت. ایـن سـوره از ١٩ کلمه تشکیل شده است.
• اولین آیه سوره نصر (١:١١٠) از ١٩ حرف تشکیل شده است.
• دومین مجموعه آیاتی که بر پیامبر محمد نازل شد سوره قلم (سوره شماره ٦٨ آیات ١ تـا ٩) بـود. این نه آیه دارای ٣٨ کلمه اند. ٣٨ یعنی ١٩×٢
• سومین مجموعه آیاتی که بر پیامبر محمد نازل شد آیات یک تـا ده سـوره شـماره ٧٣ بـود. ایـن مجموعه آیات دارای ٥٧ کلمه اند. ٥٧ یعنی ١٩×٣
• چهارمین مجموعه آیاتی که بر پیامبر محمد نازل شد، آیات یک تا سی سوره مدثر بود کـه دقیقـا آیه٣٠ ام این سوره در مورد عدد ١٩ ذکر شده است.
• پنجمین مجموعه آیات نازل شده، سوره فاتحه است که تعداد حروف اولین آیه اش نوزده است.
• جمله بسم اﷲ الرحمن الرحیم اولین آیه قرآن است. این آیه از چهار کلمه تشکیل شده است. اولین کلمه آن ”اسم” است که دقیقا ١٩ بار در قرآن ذکر شده است. ١٩ یعنی ١٩×١
• دومین کلمه آن ”اﷲ” است که تعداد کل آن در قرآن ٢٦٩٨ است. ٢٦٩٨ یعنی ١٩×١٤٢
• سومین کلمه آن ”الرحمن” است که تعداد کل آن در قرآن ٥٧ است. ٥٧ یعنی ١٩×٣
• سومین کلمه آن ”الرحیم” است که تعداد کل آن در قرآن ١١٤ است. ١١٤ یعنی ١٩×٦
• اگر ضرایب تقسیم بر نوزده چهار کلمه بسم اﷲ الرحمن الرحیم را با هـم جمـع کنـیم، خـواهیم داشت:
١+١٤٢+٣+٦ = ١٥٢= ١٩×٨
• در کل تمام اسامی و صفات خدا که در قرآن ذکر شده است، مقـدار ابجـد فقـط چهـار اسـم بـر نوزده بخش پذیر است.
واحد با مقدار ابجد نوزده
ذوالفضل العظیم با مقدار ابجد ٢٦٩٨ (٢٦٩٨=١٩×١٤٢)
مجید با مقدار ابجد ٥٧ (٥٧ = ١٩×٣)
جامع با مقدار ابجد ١١٤ (١١٤=١٩×٦)
همانطور که می بینید مقدار ابجد چهار صفت خدا که در بالا ذکـر شـد ( ١٩ - ٢٦٩٨ - ٥٧ - ١١٤ ) دقیقا به اندازه تعداد تکرار چهار کلمه عبارت بسم اﷲ الرحمن الرحیم می باشد.
• ١٤ حرف عربی به عنوان حروف مقطعه در قرآن آمـده اسـت کـه در بـالا ذکـر شـد. اگـر تعـداد فرمهای مختلف استفاده شده را بشماریم بازهم چهارده فرم وجود دارد، چهـارده فـرم موجـود در قرآن:
الم - الر- المر- المص- کهیعص- ص- طه - طس - طسم - یس - حم - عسق - ق - نون
این چهارده فرم در اوایل ٢٩ سوره قرآن آمده است. اگر این سه عدد (١٤+١٤+٢٩) را بـا هـم جمـع کنیم حاصل ٥٧ خواهد بود. ٥٧ هم یعنی ١٩×٣
• حال اگر شماره سوره هایی را که حروف مقطعه در اوایل آنان ذکر شده است را با هم جمع کنـیم (٢+٣+٧+...+٥٠+٦٨ = ٨٢٢ )، حاصل ٨٢٢ خواهد بود. اگر ٨٢٢ را با تعـداد کـل حـروف مقطعـه یعنی ١٤ جمع کنیم، حاصل ٨٣٦ خواهد بود. ٨٣٦ هم یعنی ١٩×٤٤
• بین اولین سوره مقطعه (سوره ٢) و آخرین سوره مقطعه (سوره ٦٨ ) دقیقـا ٣٨ سـوره غیرمقطعـه وجود دارد. ٣٨ هم یعنی ١٩×٢
• مثلا یکی از سوره ها که با حروف مقطعه شروع شده است، سوره ٥٠ است. این سـوره بـا حـرف ”ق” شروع شده است. جالب است که تعداد ”ق” در این سوره ٥٧ عدد است. ٥٧ یعنی ١٩×٣
• یکی دیگر از سوره ها که دارای حرف مقطعه ”ق” است سوره ٤٢ اسـت. جالـب اسـت کـه ایـن سوره هم دارای ٥٧ حرف ”ق” است. ٥٧ یعنی ١٩×٣
• تعداد حرف ”ق” در دوسوره ٤٢ و ٥٠ جمعا ١١٤ است. ١١٤ تعداد سوره های قرآن هم اسـت. از اینجا متوجه می شویم که حرف ق نشانگر قرآن است. اگـر یکـی از کلمـات قـرآن کـه دارای ق است در این دو سوره حذف شده باشد، تعداد قاف ها به هم می خورد. در سوره ٥٠ بعد از حرف قاف از قرآن به عنوان مجید نام برده شده است (قرآن مجیـد). اگـر مقـدار ابجـد کلمـه مجیـد را محاسبه کنیم، دقیقا عدد ٥٧ را بدست خواهیم آورد. این باز هم ثابت می کنـد کـه حـرف قـاف نشانگر قرآن مجید است.
• سوره ٦٨ با حرف مقطعه نون شروع میشود. تعداد حرف ”ن” در سوره ٦٨ دقیقا ١٣٣ اسـت. ١٣٣ هم یعنی ١٩×٧
• کلمه واحد در عربی دارای مقدار ابجد نوزده است. در واقع نوزده برای یک هدف در قـرآن جـای داده شده است و آن هم اثبات پیام یکتایی خداست.
این روابط جزو روابط ساده اند. کسانی که اینها را بازی ریاضی بحساب میآورند؛ میخواهند بگویند که خدا در قرار دادن این روابط در قرآن؛ کار عبثی انجام داده است. آنها فکر میکنند که در قرن حاضر بدون پیام خدا هدایت امکان پذیر است. بدون راهنمایی های خدا، هدایت امکان پذیر نیست. خدا میداند که قرن 21 به چنین معجزه ای نیاز دارد و به همین خاطر این معجزات را در قرن 21 آشکار نمود. متاسفانه کسانی که در قرنهای قبلی زندگی میکنند و از استایل زندگی گذشتگان تقلید میکنند؛ احساس میکنند به معجزه قرن حاضر نیاز ندارند و آن را بدعت میدانند. ولی خدا هر ملتی را برای قرنی که در آن متولد میشود؛ آفریده است و آن ملت باید خود را با آن قرن هماهنگ کند. آزمایش خدا همین است و باید مردم خودخواهی های خویش را از بین ببرند و یک سری اصول بدیهی را بپذیرند. ما باید هدف نهائی معجزات ریاضی را بدانیم و درک کنیم و آن را مهر تایید بگذاریم و مثل ساحران زمان موسی، دل از دیگر جادوها بکنیم و به معجزه و نشانه قرن حاضر خدا رو بیاوریم و ایمان خود را محکم کنیم. خدا یک ریسمان محکم برای هر قرنی دارد که اگر به آن ریسمان چنگ نیندازید، منحرف خواهید شد. حالت سومی وجود ندارد.