اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و شش)
هبوط انسان
مهمترین داستان بنی آدم که در کتابهای آسمانی بارها به آن اشاره شده است این است که انسان از بهشت به زمین تبعید شده است. خدا بارها در قرآن تکرار میکند که اصالت انسان زمینی نیست و بلکه در تبعید و بطور موقت در زمین به سر می برد. تمام حیوانات و موجودات دیگر قبل از بشر در زمین بوده اند و زمین جایگاه زندگی آنها بوده است. حیوانات لباس ندارند و مشکلی با این موضوع هم ندارند. آنها کمتر مریض میشوند و از هر چیزی درست و بجا استفاده میکنند. این فقط انسان است که نمی داند درست از نعمتهای زمین استفاده کند و فقط انسان است که زیاد مریض میشود. این انسان است که اگر زیاد زیر آفتاب بماند، پوستش میسوزد، ولی حیوانات دیگر اینجوری نیستند. زیرا انسان اصالتا متعلق به جای دیگری است. درست است که بدنش از خاک زمین درست شده است ولی ژنتیکش و روانش با حیوانات و سایر موجودات فرق میکند. اختراع میکند و کار بجایی رسیده است که به کرات دیگر میرود. در حالی که سایر موجودات زمین چنین استعداد و تمایلی ندارند. انسان متعلق به زمین نیست و موقتی به زمین تبعید شده است و به همین خاطر در زمین بیشتر زجر میکشد تا خوشی. این حادثه بخاطر مجادله و جنگی بود که در ملاء اعلی اتفاق افتاد و انسان بعد از آن به زمین تبعید شد تا روز مشخصی که تکلیفش مشخص شود.
مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹﴾
مرا در باره ملاء اعلى هیچ دانشى نبود آنگاه که مجادله میکردند (۶۹(
یک گاو را در نظر بگیرید. او غذایش در زمین آماده است. لزومی ندارد سبزیجات و گیاهان را به قورمه سبزی تبدیل کند تا بتواند بخورد. لازم نیست که غذایش را در داخل روغن سرخ کند تا بخورد. زیرا زمین برای زندگی آنها مناسب است و در اصل حیوانات و سایر جانداران بومیهای زمین هستند و ما انسانها در زمین بیگانه ایم. چند هزار سال پیش آدم و حوا به عنوان موجودات فضایی که از بهشت رانده شدند به زمین آورده شدند ولی با بدنی زمینی. حالا این تبعید ممکن است به صورت ژنی بوده باشد و یا کالبدی. شرایط بدن زمینی ما زیاد با زندگی در زمین سازگار نیست. انسان بسیار زیاد بیمار میشود ، در حالیکه حیوانات دیگر اینجوری نیستند. بیماری سرطان در میان حیوانات بسیار کم و نادر است. در حالیکه به وفور در میان انسانها یافت میشود. سیستم ایمنی بدن انسان ضعیف است. این به خاطر شرایط ماست که زیاد با زمین جور نیست. زیرا ما تبعیدی هستیم و تبعید شده ها در شرایط سخت به سر می برند. وقتی کسی را بجایی تبعید کنند، او را به جای خوش آب و هوا تبعید نمی کنند، بلکه به جایی تبعید میکنند که سختی باشد. انسان در شرایط سختی قرار داده شده است، زیرا به یکی از دورترین و کوچکترین کره های خاکی آسمان یکم تبعید شده است.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿۴﴾
براستى که انسان را در سختی و رنج آفریده ایم (۴)
انسان در شرایط سختی قرار گرفته است و این بخاطر در تبعید بودنش است. نوزاد انسان در مقایسه با نوزاد سایر حیوانات بسیار ناتوان است؛ به گونهای که اگر تا چندسال اول زندگی به نیازهای حیاتی او پاسخ داده نشود قادر به ادامه حیات نیست. یک سری از بیماریها و باکتریها توسط سیستم ایمنی بدن حیوانات براحتی نابود میشود ولی همین باکتریها براحتی انسان را از پای در میاورد مثل کووید 19. استرس و نا امیدی بر سلامتی بشر تاثیر گذار است. حیوانات استرس و نا امید نیستند. حیوانات زمین را خانه خود میدانند و به همین خاطر هیچگونه استرسی ندارند و طمعکار نیستند.
یک سگ براحتی بدون هیچگونه لباسی در تابستان و زمستان بر روی زمین میخوابد ولی یک انسان هیچوقت نمی تواند چنین باشد، زیرا انسان اصالتا از جای دیگری است. تمام موجودات و جانداران دیگر غذایشان در طبیعت آماده است و نیازی به پخت و پز ندارند. این فقط انسان است که طبعش متفاوت است و نیاز به تغییرات در غذاهای زمینی است تا بتواند مصرفش کند. به همین خاطر در ترکیب غذاها گاها اشتباه میکند، یا شور است یا شیرین است و کامل متعادل نیست . به همین خاطر بعد از مدتی دچار فشار خون، چربی خون و دیابت و ... میشود و بدنش بیمار میشود. بخاطر اینکه انسانها غذاهای کاملا سالم و متعادل مصرف نمی کنند. چرا شکم خیلی از انسانها گنده ست؟ زیرا در ترکیب غذاها، تعادل را رعایت نمی کنند و مثلا چربی زیاده از حد مصرف میکنند. اما حیوانات بندرت بیمار میشوند مگر اینکه انسانها در سیستم غذایی و محیط آنان دخالت کنند. یک شیر فقط به اندازه ای شکار میکند که نیاز دارد. ولی انسان این خصوصیت را ندارد. آنقدر زباله پلاستیکی در طبیعت رها کرده است که چند هزار سال طول میکشد تا طبیعت به حالت اولیه اش برگردد. انسان حتی نمیداند که چگونه از محیط زندگی اش مواظبت کند. ولی حیوانات دیگر در تعادل هستند. اگر انسان روی کره زمین زندگی نکند، تمام طبیعت کره زمین به حالت سالم ومتعادل و اولیه اش بر میگردد. این انسان است که اگر زیاد زیر آفتاب بماند، پوستش میسوزد، ولی حیوانات دیگر اینجوری نیستند. ما قبلا در بهشت توسط نور، اصلا اذیت نمیشدیم. سرما و گرما اذیتمان نمیکرد. ولی در کره زمین اذیت میشویم. اما در جهنم، نوری که تابانده میشود، مثل دستگاه جوشکاری، آتش بیرون میدهد. خورشید و یا منبع نور جهنم آنقدر قوی و نزدیک است که زندگی در جهنم را به زجر تبدیل میکند. در جهنم نمیتوان به هیچ عنوان از این نور قوی از خود محافظت کرد. از نظر یک مورچه ، ما آدم فضایی هستیم که به محیط آنان وارد شده ایم و خواسته و ناخواسته مشکلاتی را برای آنان ایجاد میکنیم.
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿۱۸﴾
تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند مورچه اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند (۱۸)
بشر میتواند از نعمتهای زمین استفاده کند ولی هیچوقت به آن رضایت کامل و دلخواه خویش نخواهد رسید. مثلا ما زمانی که در بهشت که بودیم، آفتاب اذیتمان نمی کرد ، تشنگی و گرسنگی نداشتیم. زیرا همه چیز آماده و در تعادل بود.
فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾
پس گفتیم اى آدم در حقیقت این [ابلیس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناک] است زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیره بخت گردى (۱۱۷)
إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾
در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى (۱۱۸)
وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾
و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مى گردى و نه آفتابزده (۱۱۹)
طبق آیات بالایی ، در بهشت پوست ما هیچوقت سوخته نمیشد و هیچوقت آفتاب زده نمی شدیم. زیرا همه چیز متعادل بود. ولی در زمین با کمی قرار گرفتن در زیر آفتاب، براحتی آفتاب سوخته میشویم. ولی حیوانات دیگر اینطوری نیستند. با آنکه هیچ لباسی ندارند. زیرا بشر اصالتا اهل زمین نیست و برای محافظت از خودش باید بزحمت بیفتد.
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿۱۲۰﴾
پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى شود راه نمایم (۱۲۰)
فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت (۱۲۱)
در آیه بالایی چسپاندن برگهاى بهشت بر خود کنایه از آن است که آدمی دیگر محافظت شده نیست و جهت رتق و فتق امور زندگی به زحمت می افتد. آدمی بعد از آن به زمین تبعید شد.
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى ﴿۱۲۳﴾
فرمود همگى از آن [مقام] فرود آیید در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر کس از هدایتم پیروى کند نه گمراه مى شود و نه تیره بخت (۱۲۳)
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾
و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم (۱۲۴)
ما قبلا پیش خدا در بهشت بسر می بردیم. ولی بنا بر وسوسه شیطان ، به خود ظلم کردیم و شایستگی در جوار خدا بودن را از دست دادیم. به همین خاطر خدا میفرماید خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾) . خدا کلمه بازگشتن را استفاده مینماید. این نشان میدهد که ما قبلا در بهشت زندگی میکرده ایم. بعد از نافرمانی کردن خدا به زمین تبعید شدیم.
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾
اى نفس مطمئنه (۲۷)
ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾
خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾
و در میان بندگان من درآى (۲۹)
وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾
و در بهشت من داخل شو (۳۰)
ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم، البته اگر نیکوکار و یکتاپرست باشیم.
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿۱۵۶﴾
[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم (۱۵۶)
یعنی هدف نهایی زندگی در این جهان کوتاه مدت این است که ما به سوی خدا بازگردیم و دوباره وارد بهشت او شویم و از خستگیها و زحمات کره زمین خلاص شویم و دوباره به موطن اصلی خویش برگردیم و از دست تبعید گاه بعدی یعنی جهنم نجات یابیم که اگر کسی از دست جهنم نجات یابد، به پیروزی بزرگی دست یافته است. البته متاسفانه انسان برای رهایی از این تبعیدگاه به در و دیوار میزند تا که رهایی یابد. انسان این حس را در قالبهای مختلف نشان میدهد، مثلا بیشتر از هر موجود دیگری به آسمان نگاه میکند و بیشتر از هر موجود دیگری کنجکاو درباره کهکشانهای دیگر است. در این تبعید فقط انسان نیست که تبعید شده است، بلکه اجنه و شیاطین هم تبعید شده اند. حتی اجنه و شیاطین جهت رهایی از این تبعید دست به استراق سمع از آسمانهای دیگر میزنند و قصد دارند که راهی برای رهایی خویش و یا سلطه بر انسانها بیابند. اما متاسفانه بیشتر آنان جهت اختلال در سیستم رحمانی استراق سمع میکنند.
یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ﴿۳۳﴾
اى گروه جنیان و انسیان اگر مى توانید از کرانه هاى آسمانها و زمین به بیرون رخنه کنید پس رخنه کنید [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلطى رخنه نمى کنید (۳۳)
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ ﴿۱۶﴾
و به یقین ما در آسمان برجهایى قرار دادیم و آن را براى تماشاگران آراستیم (۱۶)
وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ ﴿۱۷﴾
و آن را از هر شیطان رانده شده اى حفظ کردیم (۱۷)
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ ﴿۱۸﴾
مگر آن کس که دزدیده گوش فرا دهد که شهابى روشن او را دنبال مى کند (۱۸)
جن و انس هنوز نفهمیده اند که تنها یک راه برای رهایی از این تبعیدگاه و ورود به بهشت هست و آن هم این است که خدا را عبادت کرد و پرهیزگار بود. خدا در آیات زیر راه رهایی از این تبعیدگاه را به سادگی بیان نموده است. خدا تنها راه حل و بهترین راه حل را به ما نشان داده است.
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴿۵۶﴾
و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (۵۶)
مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ ﴿۵۷﴾
از آنان هیچ روزیى نمى خواهم و نمى خواهم که مرا خوراک دهند (۵۷)
فَأَمَّا مَنْ طَغَى ﴿۳۷﴾
اما هر که طغیان کرد (۳۷)
وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿۳۸﴾
و زندگى پست دنیا را برگزید (۳۸)
فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۳۹﴾
پس جایگاه او همان آتش است (۳۹)
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ﴿۴۰﴾
و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس باز داشت (۴۰)
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۴۱﴾
پس جایگاه او همان بهشت است (۴۱)
این آیات را باید هر انسانی که مایل به نجات خویش از زمین است، هر روزه بخواند و روی آن تفکر کند و حتی آن را با خط زیبا بنویسد و در اتاقش قرار دهد تا یادش نرود که برای چی اینجاست. جالب است که زندگی در روی کره زمین از نظر بهشتی ها فقط چند روزی است. ما نباید بخاطر چند روز زندگی ناچیز ، خود را بدبخت کنیم و به جهنم برویم.
کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا ﴿۴۶﴾
روزى که آن را مى بینند گویى که آنان جز شبى یا روزى درنگ نکرده اند (۴۶)
به همین خاطر خدا نمی خواهد که ما زیاد به زمین بچسبیم. خدا زندگی در روی زمین را فقط به عنوان یک مسافرت کوتاه و یک آزمایش عنوان میکند و حتی امکانات آن را متاع قلیل و ناچیز و لهو و لعب می نامد.
اما این تبعید همچنان ادامه دارد ، البته نه برای مومنان و پرهیزگاران؛ بلکه برای گناهکاران. بعد از این زندگی ، انسانهای گناهکار وارد محیط دیگری میشوند به اسم جهنم که آنجا اصلا شرایطش با شرایط بدنی و جسمی انسان سازگار نخواهد بود. کسی که وارد جهنم شود، دیگر نمیتواند بیرون آید تا ابد. اگر بشر در کره زمین مقداری زجر میکشد و در زحمت است؛ اما به هر حال میتوان با این سختی ها ساخت. ولی در جهنم کلا همه چیز زجر است و هیچ شرایط مناسبی برای زندگی انسان مهیا نیست. در جهنم غذا میخورند ولی چه غذایی! درخت زقوم. در جهنم دوش میگیرند ولی چه دوشی، مایعات داغ. آنها جاودانه در آتش اند و آبى جوشان به خوردشان داده مى شود تا روده هایشان را از هم فرو پاشد. در آیه زیر میتوان غذاهای بهشتیان را با جهنمیان مقایسه کرد و دید که چقدر تفاوت است.
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ ﴿۱۵﴾
مثل بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده [چون باغى است که] در آن نهرهایى است از آبى که [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جویهایى از شیرى که مزه اش دگرگون نشود و رودهایى از نوشیدنییی که براى نوشندگان لذتى است و جویبارهایى از انگبین ناب و در آنجا از هر گونه میوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست [آیا چنین کسى در چنین باغى دل انگیز] مانند کسى است که جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مى شود [تا] روده هایشان را از هم فرو پاشد (۱۵)
اگر در زمین پوست انسان زیر آفتاب زیاد بماند میسوزد ولی حیوانات دیگر اینجوری نیستند زیرا آنها بومی زمینند و این انسان است که از جایی دیگر آمده است . ولی زندگی در جهنم مثل زمین نیست بلکه بسیار دردناک است و در واقع نمیتوان اسمش را زندگی گذاشت. پوست آنان در جهنم بطور کامل و همیشه میسوزد. این است که خدا از قیامت به عنوان روز آخر یاد میکند و دیگر جهنم پایان کار گناهکاران است و انسانهای بد طینت به آنجا تبعید میشوند و برای همیشه در آنجا می مانند و جهنم تبعیدگاه آخری است. کسی که وارد جهنم شود، دیگر بیرون بیا نیست.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿۵۶﴾
به زودى کسانى را که به آیات ما کفر ورزیده اند در آتشى [سوزان] درآوریم که هر چه پوستشان بریان گردد پوستهاى دیگرى بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حکیم است (۵۶)
توصیف آبی که جهنمیان مینوشند:
لَا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا ﴿۲۴﴾در آنجا نه خنکى چشند و نه شربتى (۲۴)
إِلَّا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا ﴿۲۵﴾جز آب جوشان و چرکابه اى (۲۵)
جَزَاءً وِفَاقًا ﴿۲۶﴾کیفرى مناسب [با جرم آنها] (۲۶)
جهنمیان در کنار هم نمیتوانند دوست هم باشند. بلکه آنها دشمن هم خواهند بود و هیچگونه آرامشی در جهنم وجود ندارد. هر کسی در جهنم بغل دستی اش را لعنت میکند و با او دشمن است. به همین خاطر خدای قادر توانا میفرماید که جن و انس هیزم جهنم اند. یعنی وجود یک انسان در جهنم در کنار تو، بجای آنکه تسکینی باشد برای تو، عذابت را بیشتر میکند انگار هیزم آتش را بیشتر کرده باشند.
وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ﴿۱۵﴾
ولى منحرفان هیزم جهنم خواهند بود (۱۵
قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِنْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۸﴾
مى فرماید در میان امتهایى از جن و انس که پیش از شما بوده اند داخل آتش شوید هر بار که امتى [در آتش] درآید همکیشان خود را لعنت کند تا وقتى که همگى در آن به هم پیوندند [آنگاه] پیروانشان در باره پیشوایانشان مى گویند پروردگارا اینان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] مى فرماید براى هر کدام [عذاب] دو چندان است ولى شما نمیدانید (۳۸)
وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ ﴿۳۹﴾
و پیشوایانشان به پیروانشان مى گویند شما را بر ما امتیازى نیست پس به سزاى آنچه به دست مى آوردید عذاب را بچشید (۳۹)
اما در بهشت محیطی همراه با صلح و صفا برقرار است و نشاط فوق العاده ای بین بهشتیان حکمفرماست.
وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۲۵﴾
و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مى خواند و هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى کند (۲۵)
اما در جهنم هیچگونه نشاطی برقرار نیست. غم و اندوه همیشه بر جهنمیان سیطره دارد. البته در زندگی زمینی هم اکنون، میتوان نشاط برای خود ایجاد کرد و همچنین میتوان زندگی را به جهنم تبدیل کرد.
وَالَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئَاتِ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ کَأَنَّمَا أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِمًا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۷﴾
و کسانى که مرتکب بدیها شده اند [بدانند که] جزاى [هر] بدى مانند آن است و خوارى آنان را فرو مى گیرد در مقابل خدا هیچ حمایتگرى براى ایشان نیست گویى چهره هایشان با پاره اى از شب تار پوشیده شده است آنان همدم آتشند که در آن جاودانه خواهند بود (۲۷)
براساس آیه فوق جهنمیان تنها یک همدم دارند و آن هم گرما و آتش است.
بیشتر مردم کره زمین بعد از چهل سالگی دچار کمر درد میشوند و این بخاطر جاذبه قوی زمین است. جاذبه ای که در بهشت وجود داشت، ضعیفتر بود و با بدن بهشتی ما از هر نظر متناسب بود و لذت بخش بود. اما جاذبه زمین قوی است. البته این جاذبه به حیوانات و موجودات دیگر هیچگونه آسیبی نمی رساند. فقط انسان است که جاذبه زمین، زیاد با بدن او متناسب نیست. هرچند که جاذبه زمین با بدن انسان تبعیدی زیاد سازگار نیست ولی باز هم میتوان با آن ساخت.
اما شما جاذبه ای که در جهنم حکمفرما میباشد را در نظر بگیرید؛ آنقدر قوی و نا متناسب است که راه رفتن افراد در جهنم مثل این است که به دست و پای فرد زنجیری وصل شده باشد.
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِیرًا ﴿۴﴾
ما براى کافران زنجیرها و غلها و شعله هاى سوزان آتش آماده کرده ایم (۴)
جاذبه زمین ، بدن انسان را اذیت میکند. حیوانات دیگر اینطوری نیستند. یک سگ هیچوقت دیسک کمر نمی گیرد. ولی کمر درد در میان انسانها به وفور یافت میشود. یک مورچه چندین برابر وزن خویش (20 برابر) را جابجا میکند ولی شرایط جاذبه زمین این اجازه را به بدن انسان تبعیدی نمی دهد.
اما جاذبه سیاره ای که جهنم در آن واقع است ، آنقدر با بدن انسان نا متناسب است که تمام بدن انسان همیشه درد میکند. راه رفتن آنقدر سخت است که انگار انسان غل و زنجیر به پایش بسته شده است.
مهمترین خوشبختی اهل بهشت، خوشنودی خداست که واقعا این مورد کامیابی بزرگی است. و مهمترین عذاب جهنمیان لعنت خداست که برای همیشه از رحمت خدا محرومند. شاید تعجب کنید که اگر رحمت خدا نباشه، تمام مردم کره زمین در مدت زمان بسیار کمی پلاسیده میشوند و به فنا میروند. اما متاسفانه بیشتر مردم قدر این مورد را نمیدانند و فکر میکنند خدا نقشی در زندگی آنان ندارد و حتی بعضی افراد با حالت مغرورانه خدا را هیچ کاره می دانند.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿۷۲﴾
خدا به مردان و زنان با ایمان باغهایى وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است در آن جاودانه خواهند بود و [نیز] سراهایى پاکیزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودى خدا بزرگتر است این است همان کامیابى بزرگ (۷۲)
خدا پر از فیض و رحمت است، او سرشار از محبت است. خدا خودش به بندگانش فرصت داده که حرفهای مختلف را بشنوند و بهترینش را انتخاب کنند.
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾
به سخن گوش فرامى دهند و بهترین آن را پیروى مى کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (۱۸)
أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ ﴿۱۹﴾
پس آیا کسى که فرمان عذاب بر او واجب آمده [کجا روى رهایى دارد] آیا تو کسى را که در آتش است مى رهانى (۱۹)
در بهشت که قبلا ما آنجا بودیم . هیچ سخن لغو و بیهوده ای نیست.
لا یسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً* إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً»[9]؛
در آن جا نه بیهوده ای می شنوند و نه [سخنی ] گناه آلود. آن جا سخنی جز سلام و درود و آرامش نیست.
اما در زمین، در اکثر نقاط، سخنان لغو و بیهوده بسیار زیاد است. بطوریکه بیشتر مردم متاسفانه براثر این سخنان لغو و بیهوده منحرف میشوند. اما باز هم محیطهایی وجود دارند که سخنان لغو و بیهوده کمتر است و مقداری آرامش میتوان یافت. اما در جهنم ، هر فردی بغل دستی اش را لعنت میکند و مدام اعصاب بغل دستی اش را خط خطی میکند و آن آرامش کمی که در زمین هست، در جهنم وجود ندارد. این است که عذاب جهنم واقعا خوار کننده است . خدا ما را از شر آن حفظ کند.
آیه 81 سوره بقره نشان میدهد که ما باید سختی های این جهان را تحمل کنیم و با این سختی ها در راه خدا تلاش و کوشش کنیم و الا وارد جهنم خواهیم شد.
آیه 81 سوره بقره: "گفتند در این گرما بیرون نروید برای جهاد در راه خدا، بگو اگر دریابند گرمای جهنم سوزانتر است."
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ ﴿۸۱﴾
بر جاى ماندگان به [خانه] نشستن خود پس از رسول خدا شادمان شدند و از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کراهت داشتند و گفتند در این گرما بیرون نروید بگو اگر دریابند گرمای جهنم سوزانتر است (۸۱)
هر وقت در راه خدا تلاش کردید و سختی کشیدید، این را در نظر بگیرید که سختی جهنم بسیار بسیار زیادتر است. سختی روی زمین به هر حال قابل تحمل است. عذاب جهنم خوار کننده است و آتش جهنم در قلبها تاثیر می گذارد.
کَلَّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ ﴿۴﴾
ولى نه قطعا در آتش خردکننده فرو افکنده خواهد شد (۴)
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿۵﴾
و تو چه دانى که آن آتش خردکننده چیست (۵)
نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ﴿۶﴾
آتش افروخته خدا[یى] است (۶)
الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿۷﴾
[آتشى] که به دلها مى رسد (۷)
إِنَّهَا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ ﴿۸﴾
و [آتشى که] در ستونهایى دراز آنان را در میان فرامى گیرد (۸)
فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ ﴿۹﴾
در ستونهای کشیده و طولانی! (۹)
آیه آخری (فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ) توصیف آتش جهنم را بیان میدارد. آتشی با ستونهای کشیده و طولانی. این نشان میدهد که این آتش از یک منبع مثل خورشید ساطع میشود و از آنجا که بر دلها نیز تاثیر گذار است(الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿۷﴾) و نه فقط پوست، پس نوری مثل اشعه ایکس است که از پوستها رد میشود و بر اعضاء داخلی بدن هم تاثیر گذار است.
قوانین جهنم کاملا با زمین متفاوت است. حتی سایه در جهنم طور دیگری است. به آیه قرآن توجه نمائید:
وَیلٌ یَومَئِذٍ لِلمُکَذِّبینَ
بروید به سوی آنچه قبلاً باور نداشتید.
انطَلِقوا إِلىٰ ما کُنتُم بِهِ تُکَذِّبونَ
بروید به سوی سایه ای از سه غلظت مختلف (و یا سه بعدی).
انطَلِقوا إِلىٰ ظِلٍّ ذى ثَلٰثِ شُعَبٍ
با این حال، آن نه خنکی فراهم می کند و نه از گرما محافظت می نماید.
لا ظَلیلٍ وَلا یُغنى مِنَ اللَّهَبِ
آن جرقه هایی به بزرگی کاخ ها پرتاب می کند.
إِنَّها تَرمى بِشَرَرٍ کَالقَصرِ
به زردی رنگ شتران.
آیات سوره مرسلات اعلام میدارد که در جهنم هم سایه وجود دارد. اما سایه ای با چگالی و سختی متراکم شده. که نه خنک میکند و نه از گرما حفاظت میکند و سایه در جهنم به نوعی بازهم برای جهنمیان زجر است. آیه آخری بیان میدارد که حتی رنگهای جهنم ، چشمها را اذیت میکند . این قسمت از آیه (انطَلِقوا إِلىٰ ظِلٍّ ذى ثَلٰثِ شُعَبٍ ) بیان میدارد که سایه در جهنم سه بعدی است و رنگ سایه اش زرد است. خود آتش جهنم تار است ولی سایه اش زرد است ، یعنی سایه آتش جهنم، به آتشی مثل آتش زمین تبدیل میشود.
سْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿۵۴﴾
و شتابزده از تو عذاب مى خواهند و حال آنکه جهنم قطعا بر کافران احاطه دارد (۵۴)
یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۵۵﴾
آن روز که عذاب از بالاى [سر] آنها و از زیر پاهایشان آنها را فرو گیرد و [خدا] مى فرماید [نتیجه] آنچه را میکردید بچشید (۵۵)
سایه در قرآن به معنای حفاظ است؛ حفظ از نور خورشید و سرما و گرما و ... ما در روی زمین میتوانیم یک خانه درست کنیم و در آن زندگی کنیم. اما در جهنم نمیتوان . آن روز که عذاب از بالاى سر آنها و از زیر پاهایشان آنها را فرو گیرد. خاک زمین در دستان ما نرم است و میتوان آن را به اشکال مختلف در آورد ولی خاک جهنم بر کافران احاطه دارد و بعلت خاصیت آن خاک، اجازه کاری نمیدهد.
وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ﴿۴۱﴾
و یاران چپ کدامند یاران چپ (۴۱)
فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ ﴿۴۲﴾
در [میان] باد گرم و آب داغ (۴۲)
وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ﴿۴۳﴾
و سایه اى از دود تار (۴۳)
لَا بَارِدٍ وَلَا کَرِیمٍ ﴿۴۴﴾
نه خنک و نه خوش (۴۴)
إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ ﴿۴۵﴾
اینان بودند که پیش از این ناز پروردگان بودند (۴۵)
وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ ﴿۴۶﴾
و بر گناه بزرگ پافشارى میکردند (۴۶)
بادی که در جهنم میوزد، با بادی که در زمین می وزد بسیار فرق میکند. بادگرم و گردو غباری از دود تار که نه خنک میکند و زجر آور است. این که ما میتوانیم در زمین خانه درست کنیم و یک سری وسائل درست کنیم، بخاطر لطفی است که خدا به ما کرده است. این خدای مهربان است که آهن را برای ما در زمین نازل کرده است و طریقه استفاده از آن را برای ما انسانها الهام کرده است. اگر لطف خدا نباشد، هیچ اتفاقی در زمین نخواهد افتاد. اقوامی بدوی در قاره آمریکا و آفریقا هنوز هستند که مثل هزاران سال پیش زندگی میکنند و این بخاطر عدم وجود وحی در محیط آنان است. با این حال بشر به پیشرفت ناچیز خود در تکنولوژی مغرور شده است و خیال می کند که به خدا نیاز ندارد!
در بهشت همه چیز آرامش است ولی در زمین با این اوصاف خدا نعمتهای زیادی در اختیار مردم گذاشته است و از یک طرف مردم برای خود آلودگیهای صوتی عجیبی ایجاد کرده اند. ولی در جهنم آلودگی صوتی وحشتناکی وجود دارد که قابل مقایسه با آلودگی صوتی زمین نیست.
إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَهِیَ تَفُورُ ﴿۷﴾
چون در آنجا افکنده شوند از آن خروشى مى شنوند در حالى که مى جوشد (۷)
انسانها تبعیدی هستند و موقت به کره زمین منتقل شده اند. شرایط زمین زیاد با انسان سازگار نیست. زایمان حیوانات غیر از انسان براحتی صورت میپذیرد ولی زایمان انسان به سختی صورت میگیرد. یک نوزاد نه ماه در شکم مادرش اذیت است و حین تولد هم سختی های زیادی هست. بعد از تولد هم تا چند سالی باید لحظه به لحظه مراقبش بود تا بزرگ شود. ولی بچه حیوانات اینطوری نیستند. این نشان میدهد که شرایط زمین با بدن انسانها زیاد جور نیست زیرا انسانها تبعید شده اند. و این سختی ها به مرور زیادتر هم میشود.
وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۵﴾
و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد مى گوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس گویم و کار شایسته اى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم (۱۵)
خدای مهربان در آیه فوق می فرماید که بارداری و شیردادن به نوزاد حدود سی ماه است و تا آنگاه که به رشد کامل روحی برسد و به چهل سالگی برسد. این ثابت میکند که مدت عمر انسان از زمانی است که نطفه بسته میشود و نُه ماه داخل شکم مادر هم به سن فرد باید افزوده شود. و همچنین میتوان براحتی فهمید که بشر در سن چهل سالگی به بلوغ روحی میرسد. تمام کسانی که زیر چهل سالگی فوت نمایند، از آنجا که به بلوغ روحی نرسیده اند، براساس رحمت خدا به بهشت زیرین خواهند رفت.
وقتی از کره ماه به زمین نگاه شود ، متوجه تغییرات زیادی میشویم که انسانها در کره زمین بوجود آورده اند؛ انسانها مدام دنبال اینند که همان شرایط بهشت از دست داده شده را برای خود بوجود آورند. ولی عملا امکان پذیر نیست. متاسفانه برعکس، بیشتر انسانها دنبال ایجاد شرایط جهنم برای خود هستند. فحش و توهین، ناسزا گویی، مال دوستی، طمع، چشم چرانی، زنا ، دزدی و ... اینها مقدمه ایجاد جهنم روی کره زمین است. هنوز بشر باور نکرده است که متاسفانه بیشتر مردم روی کره زمین وارد جهنم میشوند!
جهنم به معنای واقعی و کامل یعنی فقدان و دوری از رحمت خدا. خدایی که بندگانش را براساس مذهب قضاوت نمیکند. خدا انسانها را براساس ماهیت نفسشان قضاوت میکند. جدیدا یک کهکشانی پیدا کرده اند که سفر از این ور به آن ور آن با سرعت نور، چهل میلیون سال نوری طول میکشد. که برای زمین فقط چند ثانیه طول میکشد! عظمت خدا اینجا نمایان میشود. بزرگی و عظمت و مدح و ثنا شایسته فقط خدای یکتاست. انسان به یکی از کوچکترین سیاره های کیهان تبعید شده است. باید روی این نکته فکر کرد.
پرهیزکاران حقیقتاً نمی میرند؛ بلکه فقط کالبد خود را در این دنیا رها می کنند و به همان بهشتی راه می یابند که قبلا در آن می زیسته اند. هیچکس نمی میرد جز به اذن خدا، در زمانی معین که تاریخ آن از پیش نوشته شده است. هرکس به دنبال متاع پوشالی این جهان باشد، از آن به او داده میشود، و هرکس در طلب پاداش آخرت باشد، در آنجا مورد رحمت قرار می گیرد. مرگ بر خلاف باور بعضی ها به خیلی ناراحتی ها و زحمات پایان میدهد. آدمی همیشه جوان و زیبا و پر انرژی نمی ماند. زمانی می رسد که مورد بی مهری اطرافیان قرار می گیرد و دچار انواع بیماری ها و انواع ناراحتی ها و مشکلات میشود. در این حالت مرگ نجات دهنده ست . به مشکلات آن فرد پایان می دهد. اما خوشا بحال کسی که در طول زندگی خویش درستکار زندگی کرده است و توشه ای برای بعد از مرگ خویش جمع کرده است. بزرگترین وعده و زیبایی قیامت رفتن مردم پیش خداست و اجرا شدن قضاوت خداست. کسانی که منکر وجود خدایند و جهان آخرت را منکر میشوند، از مهمترین رکن زندگی یک انسان میگذرند. با عدم وجود قضاوت خدا در قیامت، فرقی بین یک دیکتاتور و یک مظلوم وجود ندارد. یک دیکتاتور که جان هزاران نفر را می گیرد با یک مظلوم که از همه چیز در این جهان بی نصیب مانده است، در یک سطح قرار می گیرند و اینکه هر دو برای همیشه از بین می روند. قیامت و معاد نیمه گمشده عدالت این دنیاست که بدون آن واقعا زندگی چند ساله و پرزحمت این دنیا بی معنی است. سیستم این جهان طوری طراحی شده است که بدون معاد و قضاوت، زندگی بی معناست و کامل نیست. بدون در نظر گرفتن قیامت، نمیتوان سیستم عدالت خدا را در این دنیا فهمید.
فیزیولوژی بدن دوزخیان طوری است که نمی میرند. جهنمیان از شدت درد و عذاب روزی صدها بار آرزوی مرگ میکنند ولی امکان پذیر نیست.
وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُمْ مَاکِثُونَ ﴿۷۷﴾
و فریاد کشند اى مالک [بگو] پروردگارت جان ما را بستاند پاسخ دهد شما ماندگارید (۷۷)
در آیه بالایی ، اگر دقت شود، جهنمیان از خدا درخواست نمی کنند و بلکه از مالک جهنم تقاضا دارند که به خدا بگوید جانشان را بگیرد (و فریاد کشند اى مالک [بگو] پروردگارت جان ما را بستاند). مرگ بزرگترین نعمتی است که خدا به اهل زمین عطا فرموده است. با مرگ خیلی از مشکلات فرد حل میشود. اما در جهنم مرگ وجود ندارد. در واقع روزی هزار بار تا پای مرگ می روند ولی نمی میرند.
مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَیُسْقَى مِنْ مَاءٍ صَدِیدٍ ﴿۱۶﴾
[آن کس که] دوزخ پیش روى اوست و به او آبى چرکین نوشانده مى شود (۱۶)
یَتَجَرَّعُهُ وَلَا یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ ﴿۱۷﴾
آن را جرعه جرعه مى نوشد و نمى تواند آن را فرو برد و مرگ از هر جانبى به سویش مى آید ولى نمى میرد و عذابى سنگین به دنبال دارد (۱۷)
اگر تعداد ستاره هایی که تا بحال کشف شده است در آسمان یکم را بخواهیم بشماریم و برای هر یکی، یک ثانیه زمان ببرد ، نزدیک به 32 میلیارد سال طول میکشد که ما بشماریمشان. ولی خدا با یک کن فیکون میسازد!! عظمت و بزرگی فقط شایسته خداست.
خدای توانا تمام این کهکشانها را در کنترل خویش دارد. نه تنها این کهکشانها، بلکه تک تک اتمها را تحت کنترل خویش دارد . تمام اینها گواه بر عظمت خداست. از آخر کهکشان، اصلا زمین کجاست؟ اصلا زمین ناپیداست. این نکته خیلی معنادار است. این است که نام کسی دیگر را نباید در کنار نام خدا قرار داد.
همانطور که گفته شد، شرایط بدنی ما زیاد با زمین سازگار نیست. حیوانات و جانداران روی زمین از آبی مینوشند که در رودخانه ها جاری است. اما انسان باید از آب چشمه و زلال و یا تصفیه شده استفاده کند و الا مریض میشود. این نشان میدهد که بدن ما زیاد متناسب زمین نیست و ما تبعید شده ایم. انسان باید در اکثر موارد روی مواد زمین تغییرات شیمیایی و فیزیکی ایجاد کند تا بتواند مصرف کند. در حالیکه برای حیوانات و جانداران دیگر اینطوری نیست. زیرا آنها بومی های زمین هستند و بدن آنها مخصوصا برای زمین ساخته شده است و همه چیز در زمین برای آنها آماده ست. اما انسان در تبعید و در رنج و سختی به سر می برد و باید برای بدست آوردن نیازهایش، رنج و زحمت زیادی بکشد. انسان تا حد زیادی با زمین سازگار نیست و این بخاطر در تبعید بودنش است . خدا عمدا اینطوری ما را ساخته تا همیشه به ما یادآوری کند که شما باید الان جای دیگری میبودی! مثلا بچه حیوانات دیگر بدون هیچگونه آموزشی شنا بلدند. در حالیکه بچه انسان اینطوری نیست. خیلی از حیوانات به طرز عجیبی خیلی از مشکلات زندگی در زمین را براحتی پاس میکنند.
أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ﴿۱۷﴾
آیا به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده (۱۷)
ناهمگون بودن انسان گاهی معلول نابرابرهای اجتماعی و فساد در جامعه است. یک کشور فقیر برای گذران زندگی افرادش، مجبور است که زغال سنگ تولید کند. یک کشور غرق در فساد اجتماعی سیاسی، بخاطر غرق شدن مسئولین و مردمش در فساد مدام مجبور است که بنزین مردمش را از هر نوعی تحت هر شرایطی تهیه کند و باعث ضربه زدن به محیط زیست خودش شود و هیچ تلاشی نمی کند که خودروهای برقی تولید کند. یک جامعه بیمار پول، از درون زمین آنقدر آب بیرون میکشد تا که شرایط را برای وقوع زلزله فراهم کند و هزاران تخلف دیگر. نگاه انسان به طبیعت باید براساس خداپرستی باشد. کسی که اسراف کند و ناشکری و ناسپاسی کند و طمع ورزد نسبت به نعمتهای خدادادی روی زمین، خوبخود نسبت به هم نوع خود هم ناشکر و ناسپاس است و همین ظلمها را هم نسبت به هم نوع خویش روا میدارد. کسی که نسبت به یک حیوان بی زبان رحم نداشته باشد، قطعا نسبت به هم نوعان خویش هم بی رحم خواهد بود.
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ ﴿۱۱۵﴾
آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى شوید (۱۱۵)
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ ﴿۱۱۶﴾
پس والاست خدا فرمانرواى برحق خدایى جز او نیست [اوست] پروردگار عرش گرانمایه (۱۱۶)
کووید 19 ثابت کرد که بشر بیشتر از آنکه محتاج پول باشد، بیشتر محتاج همزیستی مسالمت آمیز و تعاون و همکاری با هم نوعان و غیر هم نوعان خویش است. یک انسان خوب حتی نسبت به مخالفش هم ترحم دارد. یک شیر تنها چیزی که میخورد گوشت حیوانات دیگر است و با همین یک نوع غذا تمام ویتامینهای بدنش تامین میشود. اما انسان اینطوری نیست و بعد از مصرف یک ماده خوراکی بطور مداوم دچار کمبودهای ویتامین خواهد شد. حیوانات و جانداران دیگر در یک چرخه طبیعی هرکدام کامل کننده یکدیگرند . گوشتی که از شکار یک شیر باقی می ماند، خوراک کفتارها میشود و مقداری که فاسد میشود، توسط ویروسها تجزیه میشود و دوباره به چرخه طبیعی بر میگردد. اما انسانها کامل کننده یکدیگر نیستند. به همین خاطر خدا می فرماید:
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۳۶﴾
پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم فرود آیید شما دشمن همدیگرید و براى شما در زمین قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود (۳۶)
اما در جهنم اصلا شرایط به این سادگی نیست. غذایی که در جهنم برای انسانها موجود است، به هیچ وجه نیاز انسان را بر آورده نمی کند و خوردنش رنج و عذاب است.
ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ﴿۵۱﴾
آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز (۵۱)
لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ﴿۵۲﴾
قطعا از درختى که از زقوم است خواهید خورد (۵۲)
فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۵۳﴾
و از آن شکمهایتان را خواهید آکند (۵۳)
فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ﴿۵۴﴾
و روى آن از آب جوش مى نوشید (۵۴)
فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ﴿۵۵﴾
[مانند] نوشیدن اشتران تشنه (۵۵)
هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ﴿۵۶﴾
این است پذیرایى آنان در روز جزا (۵۶)
طبق گفته خدای مهربان در قرآن، در جهنم ، مردم نمیتوانند خدا را صدا بزنند. همانطور که در آیه زیر می بینید کلمات دوزخیان به خدا نمی رسد . یعنی از نظر روحی در شرایطی به سر می برند که نمی توانند خدا را بخواننـد و نمـی تواننـد از خـدا کمک بخواهند . در نا امیدی مطلق به سر می برند .
آیه قرآن : کلا انهم عـن ربهـم یومئـذ لمحجوبون
[15:83 [ درواقع، در آن روز، از پروردگارشان جدا خواهند بود.
تمام شرایط سخت جهنم هم بخاطر جدا بودن از خداست. زیرا کسی که دچار لعنت خدا شود، دیگر شامل رحمت خدا نیست و وقتی رحمت خدا نباشد، یعنی شرایط برای زندگی میشود مثل جهنم!
یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
روزی عذاب دوزخ از بالای سرشان و از زیر پاهایشان ایشان را فرا خواهد گرفت و خداوند بدیشان خواهد فرمود: بچشید (جزای) کارهائی را که (در دنیا) میکردید.
براساس آیه فوق، عذاب در جهنم از بالا خواهد بود که همان حرارت خورشید جهنم است و همچنین از پایین که جاذبه وحشتناک جهنم است که به سختی میتوان قدم برداشت . آنچنان به سختی که انگار به دست و پای انسان زنجیر وصل شده است. انسان بطور پیشفرض مسیرش رو به جهنم است مگر اینکه مسیرش را عوض کند و برگردد به طرف خدا.
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾
که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
﴿۳﴾مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده اند (۳)
انسان پیشفرض در زیان و خسران است مگر اینکه کارهای شایسته کند و به طرف خدا برگردد. اصولا کسی که در تبعید به سر میبرد، مسیرش در تبعید است و اگر کارهای شایسته نکند، به تبعید آخری (جهنم) میرود .
یک مورچه ، چه غذا باشد، و چه غذا نباشد، تلاش خودش را انجام میدهد و هیچگونه استرسی برای جمع کردن آن ندارد. مورچه در تابستان برای زمستان غذا جمع میکند و حتی شاید عمرش به زمستان بعدی هم نرسد. در حالیکه انسان در پیدا کردن پول ، استرس زیاد دارد. زیرا مورچه زمین را خانه خود میداند و یک انسان آن را خانه خود نمی داند. یک انسان محیط زندگی خویش را آلوده میکند زیرا زمین را محل زندگی خویش نمیداند. در حالی که باید با شرایط سخت زمین بسازد و آن را آباد کند همراه با رعایت حقوق دیگران.
جهنم برخلاف این جهان جای خیلی جدی ای است. آدمها میتوانند در این جهان با دیگران شوخی کنند ولی جهنم جای شوخی نیست. کسی حال و هوای شوخی ندارد. هرکسی آنقدر مشکلات و زجر دارد، که از هر چیزی خسته است. خدا به مومنان توصیه میفرماید که :
عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳﴾
و بندگان خداى رحمان کسانى اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى دهند (۶۳)
وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ﴿۶۴﴾
و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى آورند (۶۴)
وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ﴿۶۵﴾
و کسانى اند که مى گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است (۶۵)
بسیاری از حیوانات خطراتی مثل زلزله، سونامی، سیل و بارش باران را با توجه به حس خویش نسبت به طبیعت زمین درک و پیش بینی میکنند. در حالیکه انسان بیخبر از همه چیز است. البته انسان در این زمینه هیچ تجربه و درکی ندارد. این نشان میدهد که انسان زیاد با طبیعت زمین اخت نیست و تبعیدی است. البته انسانها مجبورند که همین توانایی را با تکنولوژی جبران کنند، در حالیکه سایر حیوانات مادرزاد چنین توانایی هایی دارند. حیوانات زمین را خانه خود میدانند و بومی زمین هستند. اما انسان زمین را خانه خود نمی داند. یک حسی در انسان هست که میخواهد دوباره به خانه خویش که همان بهشت است برگردد ولی غافل از اینکه تنها راه برگشت به بهشت، پرهیزگاری و خدا پرستی است و هر راه دیگری به جهنم ختم میشود.
خیلی جالب است که همین انسان که از بهشت به کره زمین رانده شده است، منکر هدایت از طرف خداست. هدایتی که برای پایان دادن به تبعید نازل میشود!!! وجود شیطان در کنار انسان ، منطق های ساده را از انسان سلب کرده است. انسان پیامها برای نجات یافتن از تبعید را رد میکند، مثل یک زندانی که نمیخواهد از زندان آزاد شود. این است که اینجور آدمها ناخواسته به تبعید گاه بعدی میروند که همان جهنم است. اینجور آدمها فکر میکنند برای همیشه در اینجا هستند. افراد با این نوع تفکر هیچگونه از خودگذشتگیی ندارند و هیچوقت در راه خدا جان و اموال خود را به خطر نمی اندازند.
وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۳۲﴾
و زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست و قطعا سراى بازپسین براى کسانى که پرهیزگارى مى کنند بهتر است آیا نمى اندیشید (۳۲)
وقتی میروی طبیعت ، هیچ صدایی شما را اذیت نمی کند. صدای قورباغه و جیرجیرک و کلاغ و گنجشک هیچوقت برای ما مزاحم نیستند. حتی آرامش دهنده هم هستند. کسی از قناری برای آوازش تشکر نمیکند ولی قناری همیشه با تمام وجودش میخواند. کسی به کبک نمی گوید بخواند، ولی او با تمام وجودش میخواند. آنها بلدند که چکار کنند و چکار نکنند. اما یک انسان بعد از سالها مدرسه رفتن و درس خواندن، تازه متوجه میشود که تابحال اشتباه زندگی کرده است! این است که انسان با طبیعت و زمین زیاد همگون نیست و در بسیاری از موارد به طبیعت و خود آسیب میزند. حیوانات طبق غریزه خدادادی عمل میکنند. اما انسان هم فطرتا خداپرست به دنیا می آید ولی متاسفانه تلقینهای آباء و اجدادی کار را خراب میکنند و به این طریق انسان در فطرت خدادادی خویش دستکاری میکند و از همین جاست که آدم شروع میکند به عمل برخلاف فطرت و طبیعت در زمین . آدمی برای یک لحظه هیجان ، در مسابقه گاوبازی، گاوها را سلاخی میکند و برای انسانی که فطرت خود را دستکاری کرده است، هیجان مهمتر از هر چیزی است.
حیوانات میدانند که چگونه از طبیعت حفاظت کنند. آنها کاری نمی کنند که طبیعتشان نابود شود. زیرا زمین را خانه خویش میدانند. یک کلاغ در حفاظت از طبیعت داناتر از انسان است.
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ* فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ
«نفسش او را به کشتن برادر ترغیب کرد و او را کشت و از زیانکاران گردید*خدا کلاغی را واداشت تا زمین را بکاود و به او بیاموزد که چگونه جسد برادر خود پنهان سازد (قابیل)گفت: وای بر من، در پنهان کردن جسد برادرم از این کلاغ هم عاجزترم و در زمره پشیمانان در آمد.
اگر چشم انسانهای دیگر و یا شبکه های اجتماعی نباشد ، بشر براحتی هر چه آشغال دم دستش است در طبیعت رها میکند، انگار زمین خانه او نیست ! البته آدمهای پرهیزگار اینکار را نمی کنند زیرا نسبت به آنچه انجام میدهند، خود را مسئول میدانند. خدا دو راه پیش پای ما تبعید شده ها گذاشته است:
یک:
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۴۹﴾
به بندگان من خبر ده که منم آمرزنده مهربان (۴۹)
دو:
وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ ﴿۵۰﴾
و اینکه عذاب من عذابى است دردناک (۵۰)
تنها راه سپری کردن دوران تبعید در زمین از نظر قرآن:
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳﴾
و بندگان خداى رحمان کسانى اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى دهند (۶۳)
وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا ﴿۶۴﴾
و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى آورند (۶۴)
وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ﴿۶۵﴾
و کسانى اند که مى گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است (۶۵)
إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿۶۶﴾
و در حقیقت آن بد قرارگاه و جایگاهى است (۶۶)
وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا ﴿۶۷﴾
و کسانى اند که چون انفاق کنند نه ولخرجى مى کنند و نه تنگ مى گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را برمى گزینند (۶۷)
وَالَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا یَزْنُونَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا ﴿۶۸﴾
و کسانى اند که با خدا معبودى دیگر نمى خوانند و کسى را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمى کشند و زنا نمى کنند و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را ریافت خواهد کرد (۶۸)
یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا ﴿۶۹﴾
براى او در روز قیامت عذاب دو چندان مى شود و پیوسته در آن خوار مى ماند (۶۹)
إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۷۰﴾
مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند پس خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل مى کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۷۰)
دانشمند آمریکایی علوم ژنتیک ثابت کرده است که کروموزمهای انسان با سایر حیوانات تفاوت زیادی دارد. ژنتیک حیوانات طوری آفریده شده است که مقاومت بیشتری در برابر پرتوهای مضر و شدید خورشید دارند و نور خورشید در زمین مناسب آنهاست. اما ژنتیک بشر تا درصد مشخصی او را در مقابل خورشید محافظت کرده است و کامل نیست. حتی اگر روزی بشر بخواهد که در یک کره دیگر مثل مریخ ساکن شود و امکانات آن فراهم شود، قطعا با توجه به مقدار مقاومت در مقابل اشعه های خورشید، قادر به زندگی نیست، مگر اینکه حفاظی برای او در مریخ درست شود. البته بشر مقاومتش را نسبت به نور خورشید روز به روز بیشتر از دست میدهد و روز به روز وضعیت خرابتر میشود. انگار با هر بار سرپیچی دوباره هبوط پیدا میکند.
بدن انسان برای خنثی کردن تمام میکروبهای موجود در زمین کامل نیست و بدن حیوانات آمادگی بسیار بیشتری دارند. به همین خاطر حیوانات به نسبت انسان بسیار بسیار کمتر مریض میشوند. و البته انسان اکثر مواقع مریض است.
انسانها با وجود آسیبپذیری بالا در مواجهه با حوادث، با بهکارگیری روشهای علمی و استفاده از ابزارهای اختراعی خود در برابر نابودی مقاومت میکنند. این نوع مقاومت در مقابل حوادث و استفاده از علم همان کلماتی است که خدا به آدم القاء کرد ولی مشکل این است که شیطان هم کلماتی بر انسانها نازل میکند و علم مضر بوجود میاید. بشر تنها موجودی است که تقریبا همه چیز میخورد و این سردرگمی او ناشی از ناآشنایی او با زمین است. در حالی که حیوانات دیگر فقط آنچیزی را میخورند که نیاز جسمی آنان را برآورده میکند. اگر کمک خدا نباشد، بشر قادر به حیات نخواهد بود. زمانی که قحطی بزرگی در زمان یوسف اتفاق افتاد. تعبیری که یوسف انجام داد؛ باعث نجات آن نسل از مرگ شد. شاید وحی باعث شده است که بشر سرعت سیر تکاملیش خیلی زیاد باشد. به همین خاطر خدا میفرماید که شب قدر از هزار ماه بهتر است. هزارماه یعنی تقریبا 82 سال. 82 سال یعنی مدت عمر یک انسان طبیعی و تقریبا سالم. یعنی مطلبی که در شب قدر برای راهنمایی بشر نازل میشود، اگر انسان بخواهد خودش بدون وحی الهی بدست آورد، 82 سال طول میکشد، آنهم اگر بشر بتواند! در اینجا متوجه میشویم که بشر تمام پیشرفتهای خود را مدیون وحی است و جالب است که انسان این موضوع را انکار میکند!
آدمی تا وقتی یک نعمت را از دست ندهد، متوجه وجود آن نمیشود. اگر آب فراوان است ، او با خیال راحت ماشین و حیات خانه را میشوید و باغچه را آب میدهد و ... اما اگر آب کمیاب شود، آنوقت متوجه میشود که چه نعمتی را داشته است و خودش بی توجه بوده است. در حالیکه اگر برای هرنعمتی خدا را شکر کند، خدا برای او زیادترش میکند.
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ﴿۷﴾
و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت خواهد بود (۷)
کمبودهایی که خدا در زندگی برای آدمیان بوجود میاورد بخاطر شوک وارد کردن به آنهاست تا که بیدار شوند. همین نکته ثابت میکند که ما در یک زندگی مسافرتی هستیم . خدای مهربان مدام زندگی بهشتی را در قرآن به ما یادآوری میکند تا متوجه شویم که کجا بوده ایم و کجا آمده ایم و مواظب باشیم کجا میرویم و تلنگری باشد برای ما.
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿۱۵۵﴾
و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان را (۱۵۵)
به همین خاطر ، انسانهای خوب بعد از هر گونه کمبود و مصیبتی، فورا متنبه شده و میگویند که إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ. ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم. زیرا موطن اصلی ما پیش خدا در بهشت بوده است و به سوی او بر میگردیم.
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿۱۵۶﴾
[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم (۱۵۶)
اما ممکن است که انسان متنبه نشود و سرنوشتی مثل قوم فرعون پیدا کند.
وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ﴿۱۳۰﴾
و در حقیقت ما فرعونیان را به خشکسالى و کمبود محصولات دچار کردیم باشد که عبرت گیرند (۱۳۰)
گاهی افراد تبعیدی در زمین ، گناه را به حداکثر میرسانند و بخاطر این گناهان، محیط پر از فساد میشود. دراین حالت خدا تبعید گناهکاران را به جهنم به جلو می اندازد و عذاب خود را بر آنها نازل کرده و زودتر از موعد آنها را راهی جهنم میکند. زیرا این نوع عذاب برای بقای بشر روی زمین، لازم است.
وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا ﴿۱۶﴾
و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم خوشگذرانانش را وا مى داریم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [یکسره] زیر و زبر کنیم (۱۶)
بیماری کووید ۱۹ هم پیامی بود از طرف خدا به تبعید شده ها . انسان نسبت به زمین و طبیعت پیرامون خویش تعدی می کند . کووید نوزده فرصتی بود تا طبعیت خودش را بازیابی کند مثلا لایه ازون در این فرصت تا حدی خودش را ترمیم کرد. این در حالی است که کرونا برای بومی های زمین مشکل چندانی ایجاد نکرده است. بدن انسان نسبت به ویروسهای زمین بسیار ضعیف است.
کووید 19 یک ویروس ساده است که در کره زمین بوجود آمده است. این ویروس بیش از دو سال زندگی بشر در کره زمین را مختل کرد و نشان داد که بشر بسیار ضعیف است. اگر خدا بخواهد، میتواند زندگی بشر در کره زمین را با یک ویروس ساده آنقدر مختل کند که همگی کلافه شوند. کووید 19 به امر و اذن خدا، عکس العمل طبیعی زمین بود در مقابل دست درازیهای انسان نسبت به طبیعت. اگر خدا بگذارد، ویروسها و جانداران زمین، در مدت یک ماهه، کل انسانها را نابود میکنند. ولی آنها تحت امر خدایند و فقط در وقت مشخص و اجل مشخص اینکار را میکنند.
وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ ﴿۳۰﴾
و هر [گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیارى درمى گذرد (۳۰)
وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ ﴿۳۱﴾
و شما در زمین درمانده کننده [خدا] نیستید و جز خدا شما را سرپرست و یاورى نیست (۳۱)
گسترش فساد در جامعه شرایط را برای نابودی زمین فراهم میکند. بیشتر مردم میخواهند بعد از چند سال میلیاردر شوند و بی نیاز از همه چیز! آنها آنقدر آب از زمین بیرون میکشند که منجر به تغییرات فیزیکی زمین و در نتیجه زلزله مهیبی میشود. بشر برای رفع نیازهای خویش اکثر اوقات روش غلط را انتخاب میکند و باعث نابودی طبیعت خود و نسل آینده میشود و همچنین باعث نازل شدن عذاب خدا بر خود میشود. زیباترین و امیدبخشترین توصیه خدا در این مورد :
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۸۳﴾
آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (۸۳)
بیشتر مشکلات جامعه از اینجا ناشی میشود که مردم در جامعه خواستار برتری بر یکدیگر هستند. چه از نظر مادی و چه از نظر مذهبی. این نوع برتری جوییها نهایتا منجر به ظلم و فساد میشود.
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۸۳﴾
آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (۸۳)
از آنجا که ما تبعید شده به زمین هستیم، شرایط ما زیاد با زمین جور نیست. مثلا هیچکدام از جانداران دیگر در سرما و گرمای زمین زیاد اذیت نمیشوند . شرایط بدنی آنها با زمین جور است. اما انسان در گرما و سرما اذیت میشود و خیلی از مواقع بدون کولر و خنک کننده نمی تواند راحت زندگی کند. اما کدام حیوان کولر استفاده میکند؟ آنها طریقه خنک کردن خود را میدانند ولی بشر نمیداند. این است که جانداران دیگر بسیار بندرت بیمار میشوند. اما واقعا انسان اکثر اوقات بیمار است.
وقتی میدانیم و علم داریم که ما تبعید شده هستیم به زمین، در آنصورت جور دیگری به این زندگی می نگریم. مثل یک مسافریم. همیشه باید آماده رفتن باشیم. همیشه باید خودمان را آماده بکنیم و آمادگی رفتن داشته باشیم. ولی با کردار خویش آثار خوبی در زمین باقی بگذاریم. بعضی ها چنان به زمین و محتوایش می چسبند انگار که برای همیشه اینجایند.
یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿۳﴾
پندارد که مالش او را جاوید کرده (۳)
کَلَّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ ﴿۴﴾
ولى نه قطعا در آتش خردکننده فرو افکنده خواهد شد (۴)
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿۵﴾
و تو چه دانى که آن آتش خردکننده چیست (۵)
نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ﴿۶﴾
آتش افروخته خدا[یى] است (۶)
الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿۷﴾
[آتشى] که به دلها مى رسد (۷)
إِنَّهَا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ ﴿۸﴾
و [آتشى که] در ستونهایى دراز آنان را در میان فرامى گیرد (۸)
فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ ﴿۹﴾
در ستونهای کشیده و طولانی! (۹)
یا مثل کسی که سالها عبادت کرد ولی فکر نمی کرد که مسافر باشد و به زمین و زیور آلات آن چسبیده بود. آخر و عاقبت خوبی نداشت.
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿۱۷۵﴾
و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان که از آن عارى گشت آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد (۱۷۵)
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۱۷۶﴾
و اگر مى خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى بردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى کرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حملهور شوى زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنى [باز هم] زبان از کام برآورد این مثل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [براى آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند (۱۷۶)
اینکه ما با این طرز تفکر زندگی کنیم که مسافریم و اصالتا اینجایی نیستیم، در طرز زندگی ما بسیار موثر است و حسهای شیطانی طمع، بخل، کینه و ... را از خود دور میکنیم. شاید بتوانم بگویم که مرگ در این جهان بزرگترین نعمتی است که خدا آفریده است. مرگ آدمی را از خیلی مشکلات نجات می دهد. خدا این نعمت را به تمام پرهیزگاران داده است. مرگ برای پرهیزگاران رهایی بخش است و برای گناهکاران ورود به مرحله ای جدید از عذاب. در جهنم مرگ وجود ندارد و در عوض زندگی هم وجود ندارد. در حالیکه در جهان فعلی ما، زندگی میتوان کرد (هر چند با مشکلات زیاد ولی قابل تحمل است) . اما در جهنم همین زندگی هم وجود ندارد و مرگ هم وجود ندارد. این یعنی بدبختی بسیار بزرگ که تا ابد گریبانگیر گناهکاران خواهد بود.
فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى ﴿۹﴾پس پند ده اگر پند سود بخشد (۹)
سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى ﴿۱۰﴾آن کس که ترسد بزودى عبرت گیرد (۱۰)
وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿۱۱﴾و نگونبخت خود را از آن دور مى دارد (۱۱)
الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ﴿۱۲﴾همان کس که در آتشى بزرگ در آید (۱۲)
ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ﴿۱۳﴾آنگاه نه در آن مى میرد و نه زندگانى مى یابد (۱۳)
با توجه به اینکه ما تبعید شده ایم به زمین، از آیات قرآنی مشخص میشود که خدا نمی خواهد که ما زمین را انتخاب کنیم و به زیورآلات آن بچسبیم. تنها راه حل برگشت ما به جای اصلی در این است که به زمین و زیورآلات داخل آن دل نبندیم و دل خوش نکنیم. خدا زندگی در زمین را فقط چند روز از زندگی بهشتی اعلام میکند. آن را لهو و لعب می نامد. وقتی ما دل به مقامات و زیور آلات زمین نبندیم، به نوعی نفس خویش را تزکیه کرده ایم . آدمی در زمین باید از یک سری چیزها بگذرد تا بتواند به جایگاه اصلی برگردد و این همان امتحان ما در تبعید است.
بعضی ها میگویند که جهنم وجود ندارد و جهنم و بهشت همینجاست! مهمترین دلیل بر وجود جهنم، این است که ما همانطور که در بهشت بخاطر ارتکاب گناه به اینجا زمین تبعید شدیم. کسانی هم که در اینجا گناه مرتکب شوند، به جایگاه بسیار بدتری به اسم جهنم تبعید میشوند. قطعا مرگ و عدم بهتر از جهنم است. بر طبق قرآن این آرزوی جهنمیان است که برآورده نمیشود. جهنمیان روزی هزار بار آرزوی عدم و مرگ میکنند ولی امکان پذیر نیست. کسی که میگوید که جهنم وجود ندارد و بعد از مرگ همه چیز تمام میشود؛ در جواب باید به او گفت ای کاش اینطوری بود که شما می گویید. عدم بسیار بهتر از جهنم است. ولی قطعا اینطوری نیست و وجود جهنم حتمی است.
انسانهای تبعید شده، بدنشان نسبت به زمین بسیار ضعیفتر از موجودات دیگر است. کمتر آدمی است که در طول عمرش به پزشک مراجعه نکرده باشد. سیستم غذایی زمین بطور کامل مناسب انسان نیست. انسان با تغییراتی که در غذاها ایجاد میکند، ناخواسته و خواسته به بدن خویش آسیب میرساند. چربی خون، مرض قند، فشار خون و ... از آثار مصرف غذاها و ترکیبات ساخته انسان است. حیوانات بسیار کمتر دچار این امراض میشوند.
به همین خاطر خدا برای نسل بشر سیستم روزه را در نظر گرفته است تا که انسان بدنش را در مقابل این غذاهای بد ترکیب حفاظت کند. ما در تبعید بسر می بریم و در نتیجه شرایط روی زمین زیاد مناسب نیست؛ اما خدای قادر متعال آنقدر مهربان است که حتی در این شرایط تبعیدی هم به فکر بدن ماست تا که خودمان را حفاظت کنیم. خدا شفای بدن ما را در عسل قرار داده است تا که انسان آثار بد غذاهای من در آوردی و بد ترکیب را خنثی کند.
ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۶۹﴾
سپس از همه میوه ها بخور و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه بپوى [آنگاه] از درون [شکم] آن شهدى که به رنگهاى گوناگون است بیرون مى آید در آن براى مردم درمانى است راستى در این [زندگى زنبوران] براى مردمى که تفکر مى کنند نشانه [قدرت الهى] است (۶۹)
آدمی با یک غوره سردی می کند و با یک مویز گرمی. اکثر آدما چنین ضعیف هستند. در حالیکه جانداران دیگر چنین نیستند. زیرا آنها میدانند که چی بخورند و چی نخورند. ولی آدمیزاد بعلت اینکه با طبیعت اخت نیست، خیلی راحت از تعادل خارج میشود. تجربه نشان داده است که انسانهایی که با طبیعت اخت تر و نزدیکترند، عمر بیشتری میکنند. آدمی هر چی با طبیعت بیگانه تر باشه، بیشتر مریض میشود و بیشتر از ویروسها و میکروبهای زمین ضربه می بیند. آدمی البته مجبوره که این کمبودها را با تکنولوژی و داروهای مصنوعی جبران کند.
یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا ﴿۲۸﴾
خدا مى خواهد تا بارتان را سبک گرداند و [مى داند که] انسان ناتوان و ضعیف آفریده شده است (۲۸)
سیگاری ها با آنکه می دانند نیکوتین آن ها را از پای در می آورد، سیگار را ترک نمی کنند. آنها با اینکه میدانند دود حاصل از سیگار ریه آنها را نابود میکند، ولی ترک نمی کنند. کسانی که مشروبات الکلی و مخدرها مصرف میکنند، با آنکه میدانند مشروبات الکلی و مواد مخدر برایشان مضر است ولی باز ترکش نمی کنند. زیرا آنها فکر میکنند با سیگار و مواد مخدر به حالت آرامش میرسند و شخصیتشان ارتقا می یابد. یعنی انسان تبعید شده برای بازیابی خودش و بازیابی اصل خویش بنابه وسوسه شیطان به چیزهایی روی می آورد که مضر و زیان آور است. هیچ جاندار دیگری روی کره زمین این چنینی نیست.
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿۱۲۰﴾
پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى شود راه نمایم (۱۲۰)
فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت (۱۲۱)
بشر غذای مشخصی در زمین ندارد و بیشتر غذاهای ترکیبی مصرف میکند. بعضی ها به گیاه خواری روی آورده اند ولی عملا خیلی مشکلات در زندگی دارند ، گیاه خواران خیلی زود ضعف می کنند، مثلا گیاه خواران به هم دیگر توصیه میکنند که برای جلوگیری از ضعف فلان چیز را بخورید! اگر از گرسنگی غش کردید فلان کار را بکنید. اگه حال نداشتید بلند شوید، سه تا خرما بخورید و ...
بشر بهتر است به جای این کارها در تغذیه تعادل داشته باشد و در هیچ چیزی زیاده روی نکند. افراط و تفریط در هر چیزی مشکل زاست. همین مشخص نبودن غذای انسان در زمین، بخاطر در تبعید بودن اوست.
یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ﴿۳۱﴾
اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لى] زیاده روى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمى دارد (۳۱)
بشر از آنجا که اصالتا بومی زمین نیست، در برخورد با طبیعت یا زیاده روی میکند و یا کوتاهی. در کنار یک آبشار خودش را بخطر می اندازد و متوجه عواقب کار خود نیست. هیجان ناشی از کارش برایش مهم است. در حالیکه حیوانات دیگر هیجانات مخاطره آمیز بکار نمی برند. انسان در خوردن گیاهان و گوشتهای طبیعت هم یا افراط می کند و یا تفریط. به همین خاطر سلامتی خود را به خطر می اندازد.
اگر یک ذره خوشی در زمین داریم، بخاطر توجه و رحمت خداست. گاهی انسانها فکر میکنند که خدا در مشکلات کنترل امور را در دست ندارد! در حالیکه خدا لحظه به لحظه ما را می بیند و ما را نظاره گر است. در هر دم و بازدمی خدا ما را می بیند. اگر اکنون زمین هنوز قابل استفاده است و میتوان روی آن نفس کشید؛ بخاطر رحمت و توجه خداست. در جهنم ، آدمیان از رحمت خدا دورند و بین خدا و آنها حجابی قرار می گیرد که زندگی را بر مردم مشکل میکند.
کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ﴿۱۵﴾
زهى پندار که آنان در آن روز از پروردگارشان جدا خواهند بود(۱۵)
ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِیمِ ﴿۱۶﴾
آنگاه به یقین آنان به جهنم درآیند (۱۶)
وقتی از رحمت خدا دور باشی و مورد لعنت خدا قرار گیری، در آنصورت پشت و پناهی نداری و رحمانیت خدا شامل تو نمیشود و برای همیشه در زجر بسر می بری. این عاقبت گوش دادن به حرف شیطان است . این همان جهنم است که قرار است گناهکاران کره زمین به آن تبعید شوند.
وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ﴿۱۰﴾واى بر تکذیب کنندگان در آن هنگام (۱۰)
الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿۱۱﴾آنان که روز جزا را دروغ مى پندارند (۱۱)
وَمَا یُکَذِّبُ بِهِ إِلَّا کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ ﴿۱۲﴾و جز هر تجاوزپیشه گناهکارى آن را به دروغ نمى گیرد (۱۲)
درست است که ما اصالتا زمینی نیستیم، اما اصالت فقط این نیست که از کجا آمده ایم، بلکه این که به کجا می رویم و چطوری میرویم هم جزو اصالت ماست که خودمان در این دنیای فانی چند روزه باید آن را بسازیم و با اعمال خویش آن را رقم بزنیم. فرصت ما محدود است زیرا هر لحظه ممکن است که اجلمان فرارسد و کار از کار بگذرد. ما از آن خدا هستیم و به سوی او هم باز می گردیم.
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم
ایمان بدون عمل صالح بی فایده است. ایمان ما باید طوری باشد که عمل صالح بیافریند تا اصالت و شخصیت ما را در این چند روزه دنیای فانی بسازد. اگر ایمان باعث عمل صالح نشود، بیفایده ست و قابل قبول نیست. فرعون در لحظات آخر عمرش به خدا ایمان آورد ولی از آنجا که ایمانش باعث هیچ عمل خوبی نشده بود، قابل قبول نبود. در واقع کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده باشد، ایمان آوردنش سود نمى بخشد و بی فایده است.
هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸﴾
آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره اى از نشانه هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى که پاره اى از نشانه هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم (۱۵۸)
هر غریزه ای که خدا آفریده است، یک هدف در آن است که باید براساس آن استفاده شود. خدای متعال غریزه جنسی را جهت حفظ بقاء و تولید نسل در موجودات گذاشته است. اما متاسفانه بعضی مکاتب در طول تاریخ و هم اکنون چنین اهدافی را زیر پا گذاشته اند. قوم لوط نیازهای غریزی خود را تغییر داده بودند. آنان ماهیت نیاز جنسی خویش را تغییر داده بودند. آدمی نباید ماهیت غرایز طبیعی خویش را تغییر دهد و گرنه دچار دردسر خواهد شد.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ ﴿۷۳﴾
ترجمه: پس به هنگام طلوع آفتاب فریاد [مرگبار] آنان را فرو گرفت.
قوم لوط دچار عمل زشت لواط شدند و بهمین خاطر خدا عذاب را بر آنان نازل فرمود. این نشان می دهد که در صورتی که یک قوم خاصی غرایز منحرف شده را در دنیای واقعی اجرا کنند ، خدای متعال بعد از مدتی عذاب را بر آن قوم نازل می کند. زیرا غرایز منحرف شده برخلاف طبیعت است و محکوم به نابودی است. خدای مهربان آنقدر رحمش فراوان است که صرفا بخاطر ذهن و تفکرات کسی را در این دنیا عذاب نمی کند. بلکه فقط وقتی عذاب نازل می کند که آن غرایز به مرحله عمل رسیده باشند.
بشر تبعید شده آنچنان در طبیعت دستکاری کرده که بالاخره نتیجه و عواقب تغییرات خویش را خواهد گرفت. همین حالا جاهایی در ایران هستند که آبهای زیر زمینی در آنها نزدیک 570 متر پایین رفته است و این یعنی فاجعه. قطعا چنین فاجعه ای، آن جامعه را به نابودی خواهد کشاند. بیشتر حشرات و حیواناتی که زیر زمین زندگی میکنند خطر را زودتر از انسان درک میکنند و به سطح زمین می آیند تا خود را نجات دهند. البته این وضعیت را انسان برایشان پیش آورده است و آنان در این زمینه هیچ گناهی ندارند. اما انسان خطر در بیخ گوش خود را هم درک نمی کند. انسان متوجه نیست که بزودی دچار یک زلزله مهیب خواهد شد و برای همیشه نابود میشود.
وقتی صحبت از نابودی لایه ازن میشود، به یاد بیماریهای پوست می افتیم، وقتی گرم شدن زمین مطرح است و در نتیجه یخ های قطبی آب میشوند ، به یاد زیر آب رفتن شهرها می افتیم. وقتی آلودگی هوا مطرح است، انواع سرطان های ریه و گوارش بالا میگیرد وقتی صحبت از زیاده روی در مصرف آب است، یاد زلزله و رانش زمین می افتیم و هزاران مثال دیگر. انسان تبعید شده خودخواه و خودبین و ظالم است. او نه تنها به فکر جانداران دیگر زمین نیست، بلکه به فکر نسل بعد از خودش و فرزندان خود هم نیست. ایدئولوژیهای مذهبی و غیر مذهبی که حفاظت از زمین و محل زندگی برایشان مهم نیست، قطعا ایدئولوژیهایی شیطانی هستند.
انسان از نظر علمی میتواند پیشرفت کند و راههایی برای رهایی از نابودی محیط خود پیدا کند ولی جنبه شیطانی انسان را نباید فراموش کرد که مشکل اصلی از همینجا ناشی میشود. صفات بد شیطانی که در تک تک انسانها نفوذ کرده و باعث میشود علم چندان موثر نباشد. طمع برداشت محصول بیشتر، باعث نابودی آبهای زیرزمینی و بالتبع وقوع زلزله خواهد شد. بیشتر انسانها در ظاهر مخالف اسرافند ولی در عمل چیز دیگری انجام میدهند. طمع، حسد، کینه، دشمنی، تنبلی و... از صفات شیطانی اند که باعث نابودی زمین خواهد شد. اسراف در مصرف آب بخاطر طمع، ساخت و بکارگیری ابزارالات جنگی مضر بخاطر دشمنی و ... . همگی ناشی از صفات شیطانی اند. به جرات میتوان گفت که در طول تاریخ اگر رسولان خدا نبوده بودند، تمام جهان رو به نابودی میرفت. مورچه ها میلیونها سال است که در زمین زندگی میکنند و هنوز هم هستند ولی انسان ده هزار سال است که روی زمین است و کار خود را به مشکل کشانده است. قطعا انسان هیچوقت نمیتواند میلیونها سال روی زمین زندگی کند و آن را به نابودی خواهد کشاند.
پیش بینی زلزله توسط حیوانات یک امر طبیعی است و بخاطر اخت بودن آنها با زمین است. اما بشر تبعید شده، در این مورد کاملا گیج است. مشاهدات زیادی مبنی بر ترک لانه قبل از وقوع زلزله از سوی مارها، راسوها و موش ها گزارش شده است؛ این حیوانات برای فرار از خطرات زلزله، چند روز پیش از وقوع آن، محل را ترک میکنند. حتی بعضی مارها یک ماه قبل از زلزله ، محل را ترک میکنند! حیوانات قبل از زلزله انواع مختلفی از بی قراری ها تا ترک لانه و فرار را بروز می دهند. آزمایشات نشان داده است که مورچه ها قبل از زلزله، بسته به شدت زلزله ، نظم و آرامش خود را از دست می دهند. این موارد نشان میدهد که حیوانات و موجودات دیگر تنها در صورت وقوع یک خطر واقعی دچار استرس و ترس و اضطراب میشوند. اما بیشتر استرسها و ترسها و ناراحتی هایی که انسان بر خود تحمیل میکند، غیر واقعی است و بیشتر الکی است و فقط احساسات و توهمات است. همین مورد دلیل تبعید انسان به کره زمین را مشخص میکند. تا وقتی که انسان این خصوصیات بیخود را از خود دور نکند، نمی تواند به موطن اصلی خویش بهشت برگردد. واکنش در مقابل یک خطر غیرواقعی و کاذب! استرس بخاطر هیچ! ترس از هیچ!
هیچ حیوانی از تاریکی نمیترسد بجز انسان! هیچ حیوانی برای خود توهم نمیسازد تا بعد از توهم خودساخته بترسد. البته دلیل این رفتار انسان برمیگردد به قرین او که همان شیطان است. شیطان متاسفانه با القاء ترس به قربانیان خود، آنان را کنترل میکند.
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۶۸﴾
شیطان شما را از تهیدستى بیم مى دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى دهد، و خداوند گشایشگر داناست. (۲۶۸)
انسان در محیطی که هر روزه زندگی میکند و هر روز می بیند، باز کارهای غلط را تکرار میکند و بندرت و ناچاری از تجربیات خود استفاده میکند. انسانهای متکبر سیستم و محل زندگی خویش را درک نمی کنند. اگر یک الاغ در حال سفر اشتباه یا خطری را حس کند، حرکت نمی نماید و آغاز به کوبیدن پاهایش می نماید. این رفتار از روی هوش آن هاست اما مردم فکر می نمایند از روی سرکشی و لجبازی آن هاست؛ بسیاری از مردم به همین خاطر الاغ ها را موجوداتی احمق تصور میکنند و آنها را میزنند! اما انسان نیازی نمی بیند که طرز فکرش را در مورد زمین و موجودات بومی آن تغییر دهد، زیرا دست بالا را دارد و میتواند جان بقیه را براحتی بستاند. هر چند که بعضی خصوصیات بد در حیوانات هم هست که آزار دهنده است. مثلا صدای خر برای یک انسان ناخوشایند است و البته این خاصیت بد را خدا خودش برای عبرت انسانها آفریده است.
طرز رفتار انسان با محیط زندگیش نماد آنچیزی است که در درون آدمی رخ میدهد. وقتی افراد یک جامعه طمعکار و پول پرست باشند ، در آنموقع آب و سایر منابع طبیعی را به اتمام میرسانند و در آنصورت برای خود زلزله می آفرینند. این است که خدا عذابهای دنیایی را حاصل و نتیجه کارهای خود انسان میداند.
وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ ﴿۳۰﴾
و هر [گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیارى درمى گذرد (۳۰)
در آیه بعدی خدای حکیم می فرماید که ای مردم شما در زمین زیاد توانا نیستید ؛ اگر خدا بگذارد و امر کند، یک ویروس ساده مثل کرونا زمین گیرتان میکند. در آنصورت فقط خدا میتواند نجاتتان دهد و بجز او یاوری ندارید.
وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ ﴿۳۱﴾
و شما در زمین درمانده کننده نیستید و جز خدا شما را سرپرست و یاورى نیست (۳۱)
خدای حکیم میفرماید که مغرورانه روی زمین راه نرو. یعنی نسبت به انسانها و سایر موجودات و منابع زمین افتاده باش و اسراف نکن. کسی که بداند از کجا آمده است و برای چی به زمین تبعید شده است، وضعیتش در زمین بسیار بهتر است. بسیار بهتر میتواند با کمبودها و کاستی ها بسازد. در آنصورت انسان باید به اعمالی که انجام میدهد و عواقب آن فکر کند. قطعا خدا ما را جهت آبادانی به زمین تبعید نموده است و نه جهت خرابکاری و فساد.
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۸۳﴾
آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (۸۳)
خدا صراحتا و علنا مردم را به سمت جای اولیه مان دعوت میکند و خیلی واضح زندگی زمینی را هیچ و لهو و لعب اعلام میکند. خدا میفرماید ای مردم برای رسیدن به بهشتی تلاش کنید که وسعتش به اندازه آسمان و زمین است. خدا حتی وسعت بهشت وعده شده را هم بیان میدارد تا اهمیت موضوع را بیان دارد.
شیطان با این حیله آدم و حوا را از بهشت بیرون کرد که به ملائکه تبدیل شوند. این تبدیل شدن به یک موجود دیگر از خصوصیات بشر است. بشر هیچوقت در موقعیت کنونی خویش راضی نیست. یک فقیر و یک ثروتمند هیچوقت به آنچه که دارند راضی نیستند. فقیر آرزو دارد که ثروتمند شود و ثروتمند آرزو دارد محیط آرامی داشته باشد و خوشبخت شود ولی هیچی نداشته باشد! و به این طریق آروزها برای جابجایی ها ادامه دارد. بشر باید به نقشی که خدا او را در آن آفریده راضی باشد و در آن نقش درست عمل کند و وقتش را تلف نکند.
فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾
پس گفتیم اى آدم در حقیقت این [ابلیس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناک] است زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیره بخت گردى (۱۱۷)
إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾
در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى (۱۱۸)
وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾
و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مى گردى و نه آفتابزده (۱۱۹)
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿۱۲۰﴾
پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى شود راه نمایم (۱۲۰)
اما جالب است که خدای حکیم طبق آیات بالایی در بهشت به آدم هشدار تبعید به زمین داده بوده است. خدا هشدار داده بود که ای آدم زنهار که شیطان شما را از بهشت بیرون نکند و آنوقت بد بخت وشقی میشوی. ای بنی آدم حالا شما در جایی هستی که نه تشنه میشوی و نه گرسنه و نه برهنه و نه آفتاب سوخته و ... این یعنی این که اگر نافرمانی کنی و فریب شیطان را بخوری ، به جایی میروی که تشنه میشوی و گرسنه میشوی و برهنه میشوی و آفتاب سوخته میشوی و... اینها تعریف خداست از زمینی که هم اکنون در آن در تبعید به سر می بریم. خدا این هشدارها را قبلا گفته بوده است در بهشت! خدا قبلا گفته بوده است که زمین جای زیاد مناسبی برای زندگی بنی آدم نیست.
البته همین حالا در این مکان یعنی در زمین ، خدا هشدارمان میدهد به تبعید گاه بعدی به نام جهنم. جالب است که همان هشدارها دارد تکرار میشود ولی کو گوش شنوا! بزرگترین گناه آدمیزاد در نظر نگرفتن هشدارها و خط قرمزهایی است که خدا تعیین میکند. اگر این هشدارها و خط قرمزها رعایت نشود، آدمی خیلی راحت در آغوش شیطان می افتد.
ولی جالب اینجاست که آدمیزاد بخاطر نافرمانی در بهشت به اخراج شدن به جایی به اسم زمین وعده داده شده است. خدا اخراج به زمین را یک عذاب برای ما در نظر گرفته است. اینجا خیلی واضح مشخص میشود که بهشت چه جای راحتی بوده است! و همچنین همین زمین که زندگی در آن به سختی میگذرد ؛ خیلیها به خاطر تصاحب و مالکیت همین زمین، چه جنایتها که مرتکب نمی شوند. بدا بحال کسی که به زمین بچسبد.
قبلا که آدم و حوا در بهشت بودند، شیطان به این روش آنها را فریب داد که به آنها وعده تبدیل شدن به ملائکه و جاودانگی داد. در بهشت هر گونه امکاناتی بود در حد اعلی. شیطان آنها را به بهانه جاودانگی و تبدیل شدن به ملائکه فریب داد. آدم و حوا دقیقا مهمترین دستور خدا را براحتی زیر پا گذاشتند.
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿۲۰﴾
پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)
اما حالا در زمین که اصلا امکانات بهشت را ندارد و زندگی به سختی میگذرد؛ شیطان وعده مال اندوزی و امکانات ساده همان بهشت را به مردم میدهد تا آنان را گمراه کند! دیگر از وعده جاودانگی و فرشته شدن خبری نیست!
آدمیزاد فکر میکند که اگر شغل خوب و مقام خوب و یا درآمد خوبی داشته باشد، در آنصورت خوشبخت میشود. او تصور میکند که اگر یک زوج خوب و فرزندانی داشته باشد، در آنصورت خوشبخت میشود و... ولی این آدمی که از این تصورات دارد، هفت میلیارد آدم دیگر را می بیند که بسیاری از آنان زن و فرزند دارند و مال و منال دارند. حتی لحظه ای به وضعیت آنان توجه نمی کند که آیا اینهایی که این امکانات و اموال را دارند، خوشبختند یا نه؟ اگر خوشبخت نیستند، به چه دلیل؟
بشر بعد از این همه تجربه و سابقه هنوز نمی خواهد قبول کند که خوشبختی واقعی فقط در گرو دل بستن به خداست و بس.
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿۲۸﴾
همان کسانى که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى یابد (۲۸)
بشر اگر امکانات و مال داشته باشد، بعد از سالها زندگی و دل بستن به مال و منال باید یک آزمایش مهم پس دهد. باید بعد از سالها دل بستن به مال و منال، یک روزی به فکر دل کندن از آنها باشد. ما باید قبل از مردن خویش این آزمایش را روی خود انجام دهیم. مراسم حج که خدای حکیم برای ما گذاشته است ، دقیقا به این خاطر است که فرد خود را آزمایش کند که آیا میتواند به مدت فقط چند هفته مال و منال خود را ول کند! البته متاسفانه امروزه کسی که به حج میرود، هر روز و حتی هر ساعت با خانواده خود تماس میگیرد و پیگیر امور مال و منال خویش است! و این دقیقا برخلاف روح مراسم حج است. در حالی که خدا میخواهد که ما طی این مراسم، زمین محل زندگی خویش را ترک کنیم و از داشته های خود دل بکنیم. این آزمایش بسیار مهمی است که هر کسی که مال و منالی دارد، باید روی خود انجام دهد. تا ببیند آیا به زمین چسبیده است یا آماده برگشت به بهشت است؟ خدا آنقدر حکیم است که میخواهد ما این تست را روی خود انجام دهیم قبل از رفتن به سرای قیامت. تا که اگر مشکلی داریم و دلبسته زمینیم، در مدت باقیمانده عمرمان، فکری به حال خود کنیم. کسی که مال زیاد ندارد، این آزمایش برای او نیست.
انسان خیلی چیزها را در زندگی روزمره خویش فراموش میکند. هیچکدام از ما خاطرات دو سالگی خویش را بیاد ندارد. ما هیچوقت توجه نکرده ایم که پدر و مادر ما در طول دوران بچگی چقدر برای ما هزینه کرده اند. بعضی خاطرات را بیاد می آوریم و بعضی ها را نه. ما هیچوقت هزینه دقیق چیزهایی که در طول عمر خود خریده ایم و یا خورده ایم، حساب نکرده ایم. خیلی ها را اصلا یادمان نمی آید و بمرور بفراموشی سپرده میشود. ولی خدا در طول زندگی از ما میخواهد که بعضی چیز ها را هیچوقت فراموش نکنیم. و چون به انسان آسیبى رسد پروردگارش را در حالى که به سوى او بازگشت کننده است مى خواند سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا کند آن [مصیبتى] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا میکرد فراموش مى نماید و براى خدا همتایانى قرار مى دهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند بگو به کفرت اندکى برخوردار شو که تو از اهل آتشى.
وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ﴿۸﴾
و چون به انسان آسیبى رسد پروردگارش را در حالى که به سوى او بازگشت کننده است مى خواند سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا کند آن [مصیبتى] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا میکرد فراموش مى نماید و براى خدا همتایانى قرار مى دهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند بگو به کفرت اندکى برخوردار شو که تو از اهل آتشى (۸)
کسانی که خط قرمزهای خدا را به فراموشی بسپارند، در آخرت بفراموشی سپرده میشوند و مورد رحمت خدا قرار نمی گیرند و هچکس نمیتواند یاریشان کند. اصولا اینکه شیطان لهو و لعب را در دنیا تبلیغ میکند، 99 درصد بخاطر وادار کردن انسان به فراموشی سپردن خط قرمزهای خداست.
الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ ﴿۵۱﴾
همانان که دین خود را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنیا مغرورشان کرد پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند ما [هم] امروز آنان را از یاد مى بریم (۵۱)
یکی از مشکلات انسان تبعیدی آفتاب زده شدن اوست. این مورد باعث شده است که فرزندان آدم، در هر منطقه ای رنگ پوستشان تغییر کند. یکی سیاه پوست است، یکی سفید پوست است. همین مورد از خصوصیات زمین است که در بهشت اصلا اینطوری نبوده است. البته خدای مهربان اعلام داشته است که گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست. رنگ و نژاد و زبان بی اهمیت است. آزمایش انسانها اینطوری طراحی شده است که تعدادی رنگ پوستشان سیاه و تعدادی سفید باشد تا که در آن موقعیت آزمایش شوند. تمام این موارد هم به دلیل شرایط آب و هوایی مناطق مختلف زمین پیش آمده است. در جهنم رنگ پوستها آنقدر زننده است که نگاه کردن به آن هم خودش نوعی عذاب است.
بعضی ها میگویند که انسان تکامل یافته نوعی میمون است. این فرضیه آنقدر باطل است که نیازی به رد کردن ندارد. انسان که در مقابل آفتاب سوختگی حساس است و در مقابل جاذبه زمین کم آورده است. اما یک میمون هیچوقت آفتاب سوخته نمیشود و همچنین با حرکاتش جاذبه زمین را زیر سوال برده است. حتی یک صد هزارم هم احتمال ندارد که انسان تکامل یافته میمون باشد. خیلی واضح و مشخص است که میمون موجودی است مخصوص زمین خلق شده است و انسان موجودی است تبعیدی به زمین و توانایی های او با میمون خیلی فرق دارد. اگر زنبور عسلهای دنیا از روی کره زمین حذف شوند، زمین بعد از سه سال از بین میرود اما اگر انسان از روی کره زمین برداشته شود، زمین بمرور زمان بحالت طبیعی خویش بر میگردد. انسان جهش یافته میمون نیست زیرا جهش در طبیعت ، برای حفظ طبیعت است. ولی انسان به طبیعت بیشتر آسیب میرساند.
ما تبعید شده ها در زمین میتوانیم یک خانه بسازیم، یک سایبان بسازیم، آب را تصفیه کنیم، از مواد داخل زمین غذاهایی برای خود بسازیم، تفریحاتی برای خود فراهم کنیم و... اما در جهنم کسی نمیتواند چیزی بسازد و یا تغییری فیزیکی و یا شیمیایی در مواد آن ایجاد کند. این مورد بعلت خاصیت سنگین ماده های داخل جهنم است و همچنین عدم توانایی انسان در انجام این امور. ما البته در کره زمین هم با اراده خدا توانستیم آهن استفاده کنیم. خدا در مورد آهن میفرماید:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿۲۵﴾
به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه کسى در نهان او و پیامبرانش را یارى مى کند آرى خدا نیرومند شکست ناپذیر است (۲۵)
اگر خدا اراده نکرده بود، ما هیچوقت نمیتوانستیم در زمین هم تغییرات زیادی ایجاد کنیم. اگر کمکهای خدا و راهنمایی های او نبود، بشریت هم اکنون در اوج عقب ماندگی علمی بود. اما این کمکها و راهنماییها در جهنم نیست. خدا روی کره زمین چیزهای زیادی نازل میکند. از جمله باران، آهن، قدر و مقدرات، رزق و روزی. اما در جهنم خبری از این نزولات نیست و البته زندگی ما روی زمین وابسته به همین نزولات آسمانی است و اگر این نزولات نباشد، زندگی بسیار سخت خواهد بود. روی تبعیدگاه زمین ، گاه گاهی خدا این نزولات آسمانی را کمتر خواهد کرد تا که مردم متنبه شوند.
هیچ حیوانی در زمین، دنبال مالکیت زمین نیست. اما انسان ، این موجود تبعید شده، بیشتر دنبال مالکیت است تا استفاده درست از زمین. این حس انسان که ناشی از سردرگمی او در زمین است، نشان از آن دارد که انسان در اعماق وجود خود اعتقادی به منابع زمین ندارد و اساسا با زمین و جانداران آن بیگانه ست و حفظ محیط زندگی خویش کوچکترین اهمیتی برای او ندارد. بشر بیشتر دنبال اقناع حسهای شیطانی خویش در زمین است. بجای استفاده صحیح از منابع زمین و توزیع عادلانه آن، دنبال مالکیت بیشتر منابع آن است. بجای حفاظت از جانداران بومی زمین از آنان استفاده ابزاری میکند و آنان را در قفس میکند. از آنجا که انسان خودش از بهشت وارد قفسی به اسم زمین شده است، دوست دارد که جانداران زمین را مثل خودش در قفس ببیند. این حس شیطانی او نشان از آن دارد که بشر متاسفانه آینده خوبی نخواهد داشت و کار دست خودش خواهد داد.
خدا در قرآن می فرماید که: مردانی از انسان ها در کارهای خویش از مردانی از جن کمک می طلبند. انسان ها از طریق جن ها قدرت می جستند، ولی آنها اینان را به مصیبت بیشتری دچار کردند.
بشر تبعید شده بجای پناه بردن به خدا ، دنبال قدرتهای توهمی است. بعضی افراد آنقدر در توهمات فرو می روند که دنیای واقعی برای آنها کم اهمیت میشود؛ آنها نسبت به حوادث دور و بر خود عکس العمل واقعی نشان نمی دهند. مثلا حتی اگر وسیله نقلیه ای آتش بگیرد و یک فرد در داخل ماشین فریاد بزند که "کمکم کنید از ماشین خارج شوم" ؛ آنها بجای کمک کردن، فیلم و عکس می گیرند و اینجوری نشان می دهند که آنها نسبت به دنیای واقعی بیگانه اند و در یک فضای دیگری سیر می کنند. آنها به آنچه که در کره زمین اتفاق می افتد، بی تفاوتند. بی تفاوتی مهمترین دلیل انحراف بشریت است.
ما انسانهای تبعیدی همگی از یک پدر و مادر متولد شده ایم و در ضمن اصالتا زمینی نیستیم. اما عده ای نسبت به زبانشان و یا منطقه زندگی خود تعصب عجیبی دارند. آنان نژادشان را از بقیه بهتر میدانند! جنایتهای زیادی در این مورد رخ داده است که هیچ جاندار دیگری تابحال نکرده است. هیتلر تعداد زیادی غیر آریایی و یهودی را کشت، آخرش با بررسی دی ان آی ، مشخص شد که هیتلر اصالتا یهودی آفریقایی است!! تمام نژادپرستیها به همچنین ماجرایی ختم میشوند.
بشر جهت برآوردن نیازهای غذایی خود، مجبور شده است که فصلهای مجازی و گلخانه ای ایجاد کند. جاندارانی مثل مورچه خودشان را با فصلهای بدون محصول هماهنگ کرده اند. بعضی خرسها در فصل زمستان گاهی شش ماه به خواب می روند. آنها زندگیشان را با طبیعت زمین هماهنگ میکنند. زیست شناس معروف، ولزبرگ در یک آزمایش یک قورباغه درختی را برای چندین ماه در یک جعبه کفش نگه داشت. او می گوید: "زمانی که جعبه را باز کردم، چیزی شبیه به قورباغه مومیاییشده دیدم. روی آن آب ریختم. قورباغه از پوسته اطرافش بیرون آمد و کاملاً حالش خوب بود."
اما بشر با فصول زمینی زیاد راحت نیست و از قدیم الایام به خشک کردن میوه ها جهت فصل زمستان می پرداخت. خدای مهربان فصول چهارگانه و بعضی مناطق زمین فصول پنجگانه را آفریده است تا که حالت پیوستگی روحی انسان را منقطع کند. در فصل زمستان آدم غمگین میشود و بعد که بهار می آید، خوشحال و امیدوار میشود. این تغییر روحیه ها را خود خدا با تغییرات فیزیکی در زمین برای ما بوجود می آورد زیرا خدا منت برما نهاد و بعضی جاها اجبارا روحیات ما را تغییر میدهد. بیشتر مشکلات بشر امروزی از پیوستگی روحی روانی اوست. اگر بشر مدام بر یک فکر و روال باشد، دچار توهمات میشود. نماز های پنجگانه روال بسیار مهمی است جهت تغییر روان و انقطاع پیوستگی روحی روانی ما در طول روز.
در بهشت، ما چنین مشکلاتی نداریم. کمبودی وجود ندارد. نیازی به تغییر فصل نیست ، زیرا هیچگونه افسردگیی وجود ندارد. هر آنچه که ما بخواهیم هست. خدا میفرماید:
لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ ﴿۳۵﴾
هر چه بخواهند در آنجا دارند و پیش ما فزونتر [هم] هست (۳۵)
هر آنچه که ما بخواهیم و خیال کنیم هست و در ادامه می فرماید که پیش ما افزونتر بر آن هم هست. یعنی اینکه چیز هایی در بهشت هست که خیال بشر به آن نمی رسد. یعنی بشر خیالپرداز که در خیالپردازی استاد است، حتی نمی تواند تمام امکانات و نعمات بهشت را تصور کند.
چرا ما انسانها برخلاف حیوانات و جانداران دیگر، زیاد به آسمان نگاه می کنیم؟ آیا غیر از این است که در نهاد ما ، بازگشت به بهشت فردوس قرار داده شده است و دلتنگ بهشتیم. اما بشر نمیداند که چطوری برگردد! خدای مهربان قبل از تبعید به زمین، از روح خود در آدمیان دمید تا بتوانیم به کمک آن تکنولوژیهای مفید را بوجود آوریم و بتوانیم در زمین برای مدتی معین، آزمایش زندگی را بگذرانیم. اما ما باید از خدا کمک بخواهیم تا که خدا به ما رحم کند و همچنین خیر و برکت را بر ما نازل کند تا که به سلامت و در امنیت، زندگی موقت را در زمین پاس کنیم و به بهشت فردوس برگردیم.
وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ﴿۲۴﴾
و از نشانه هاى او [اینکه] برق را براى شما بیمآور و امیدبخش مى نمایاند و از آسمان به تدریج آبى فرو مى فرستد که به وسیله آن زمین را پس از مرگش زنده مى گرداند در این [امر هم] براى مردمى که تعقل مى کنند قطعا نشانه هایى است (۲۴)
انسان بخاطر اینکه فریب شیطان را خورد و علیه خدا شورش کرد، باید بیشتر از هر موجود دیگری به خدا روی آورد. آنچه که در آسمانها و زمین است رو به خدا کرده اند و اگر انسان هم همینگونه کند، به بهشت برخواهد گشت و گرنه به تبعیدگاه آخری یعنی جهنم خواهد رفت و آنجا واقعا بدجایگاهی است.
وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ ﴿۲۶﴾
و هر که در آسمانها و زمین است از آن اوست همه او را گردن نهاده اند (۲۶)
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾
و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)
و اگر بشر ایمان آورده و به تقوا بگراید، قطعا خدا برکاتى از آسمان و زمین بر او مى گشاید ولی متاسفانه بشر روش عذاب را برای خود انتخاب میکند. عذابها در وقت خواب و یا در وقت لهو و لعب نازل میشوند. جانداران دیگر غیر از بشر، براحتی سونامی ها و زلزله ها را تشخیص میدهند و قبل از آن جان خود را نجات میدهند. سگها و گربه ها و مارها و خیلی حیوانات دیگر قبل از زلزله به جنب و جوش می افتند و خواب و فعالیت خود را ول میکنند. اما انسان از همه جا بی خبر است و وقتی به خواب رود و یا مشغول لهو و لعب شود، دیگر حواس طبیعی خود را کامل از دست میدهد.
أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿۹۷﴾
آیا ساکنان شهرها ایمن شده اند از اینکه عذاب ما شامگاهان در حالى که به خواب فرو رفته اند به آنان برسد (۹۷)
أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ ﴿۹۸﴾
و آیا ساکنان شهرها ایمن شده اند از اینکه عذاب ما نیمروز در حالى که به بازى سرگرمند به ایشان دررسد (۹۸)
به فرموده دو آیه بالایی، خواب و تفریحات، دو وقتی که عذاب بر انسانها، در آن مواقع نازل میشود. به همین خاطر ما باید قبل از این دو ، توبه کنیم و خود را به خدا بسپاریم تا ما را از جهنم محفوظ دارد. شاید بعد از خواب و یا سفر تفریحی برنگشتیم؟؟ شاید آخرین خواب و سفر ما باشد؟؟
مبدا کووید 19 از خفاش بوده است. خیلی جالب است که خفاش یکی از جانداران موثر و مفید برای حفاظت از مزرعه ها و طبیعت است. دانشمندان محیط زیست به این نتیجه رسیده اند که خفاش بسیاری از آفتهای طبیعت را از بین میبرد. این نکته حاوی پیام بسیار مهمی است که ویروس کووید 19 ، بیشتر برای دفاع از طبیعت و جانداران آن بوجود آمد. اینبار خفاش انسانها را به عنوان آفت طبیعت هدف قرار داد! خفاشها روزانه شش هزار نوع حشره را کنترل میکنند و باعث میشوند آفتها از بین بروند و طبیعت تعادل پیدا کند. به قول یک فعال محیط زیست، اگر خفاشها نباشند کاکتوسها و گیاهان بیابانی نمیتوانند گردهافشانی کنند و در نتیجه از بین میروند و اگر از بین بروند، خاک بیابانها و دشتها موجب ایجاد ریزگردها و گرد و غبار میشود. جانداران روی زمین بغیر از انسان، در مقابل تعدی و طمع انسان بسیار صبور هستند و لی بعضی مواقع جانداران روی زمین برای دفاع ا ز همان طبیعت، به امر خدا دست بکار میشوند و البته چاره ای جز این نیست. همانطور که خفاشها ، برای طبیعت لازمند، کووید 19 هم برای طبیعت لازم بوده است و مرحله ای از مراحل دفاع از طبیعت بوده است.
زندگی قبلی ما بدون دردسر بوده است؛ بشر در بهشتی بسر میبرده است که روی زمین نبوده است. در سوره بقره دو بار اهبطوا پشت سر هم ذکر شده است. اولین اهبطوا مخاطبش آدم و حوایند و دومین اهبطوا کل بشر مخاطب آیه هستند.
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۳۶﴾
پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم فرود آیید شما دشمن همدیگرید و براى شما در زمین قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود (۳۶)
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿۳۷﴾
سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست که] توبه پذیر مهربان است (۳۷)
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾
فرمودیم جملگى از آن فرود آیید پس اگر از جانب من شما را هدایتى رسد آنان که هدایتم را پیروى کنند بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد (۳۸)
وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۳۹﴾
و[لى] کسانى که کفر ورزیدند و نشانه هاى ما را دروغ انگاشتند آنانند که اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود (۳۹)
خدای مهربان خطاب به بشریت؛ بعد از اخراج از بهشت میفرماید که در آن زندگى مى کنید و در آن مى میرید و از آن برانگیخته خواهید شد. این نشان میدهد که در جایی غیر از زمین بوده اند و بعد از نافرمانی، به زمین منتقل شدند.
قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ ﴿۲۴﴾
فرمود فرود آیید که بعضى از شما دشمن بعضى [دیگر]ید و براى شما در زمین تا هنگامى [معین] قرارگاه و برخوردارى است (۲۴)
قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿۲۵﴾
فرمود در آن زندگى مى کنید و در آن مى میرید و از آن برانگیخته خواهید شد (۲۵)
در جای جدید که کره زمین در منظومه شمسی بود، بشر دچار مرگ و زندگی سخت و موقتی خواهد شد. زندگی قبلی این مشکلات امروزی ما را نداشت. خدای مهربان خصوصیات بهشتی که قبلا در آن زندگی میکردیم را در آیات بیان میدارد: در آن نه گرسنگی است و نه برهنگی و تشنگی و آفتابزدگی وجود نداشت. یک زندگی آسمانی بود که بشر دارای ابعاد بیشتری بود. بُعدی که ما در آن هستیم، با بُعد زندگی قبلی ما فرق دارد.
إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾
در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى (۱۱۸)
وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾
و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مى گردى و نه آفتابزده (۱۱۹)
همین چند نکته ثابت میکند که محل قبلی زندگی ما جایی و یا باغی در کره زمین نبوده است. بلکه در جایی با خصوصیات بالایی بوده است. مرگ، ضعف بدنی ما در مقابل بیماریها و حوادث، شکنندگی بدن ما، توخالی بودن مواد آسمان ما و ... نشان از آن دارد که بشر در جایی غیر از کره زمین زندگی میکرده است.
خیلی از شعرا، در مورد هبوط بشر به زمین، تفکرات شیطانیی دارند و تقصیر را گردن خدا می اندازند. در حالیکه خود انسان اشتباه کرد و فریب شیطان را خورد و این دردسر را برای خود درست کرد.
شاعر در شعر زیر خدا را مقصر تبعید به زمین میداند!
خالق شیطان و گندم، شادی مردم نخواست
عالمی غم ساخت پیش از آنکه سازد آدمی
یا شعر دیگری می گوید:
راندگانیم از بهشت جاودان
وین زمین زندان جاویدان ماست
گندم آدم چه با ما کرده است
کآسیای چرخ سرگردان ماست
به این طریق شعراء برای خود راه نجاتی نمی یابند و فکر میکنند که زمین زندان جاویدان آنهاست. در حالیکه خدا قطعا پرهیزگاران را از زمین نجات داده و به بهشت خواهد برد. این نوع تفکرات ریشه شیطانی دارند و نا امیدی نسبت به خدا را تبلیغ میکنند. شعر در بیشتر مواقع ، ضد پیام خدا عمل میکند.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و پنج)
احسن الخالقین
موجود کوچکی مثل مورچه آنچنان شگفت انگیز آفریده شده است که هر انسان با تقوایی را به فکر وا خواهد داشت. هزاران مورچه در یک محوطه کوچک رفت و آمد میکنند و از داخل خانه هایشان مدام به بیرون رفت و آمد میکنند ولی هیچوقت به ترافیک بر نمیخورند. آنها با شاخک هایشان وضعیت ترافیک را به همنوعان خویش اطلاع میدهند و به همین خاطر هیچوقت در داخل راهروهای باریک خانه هایشان ترافیک نخواهد شد. کسانی جهت آزمایش خواسته اند که با قراردادن خوراکی های مورد علاقه مورچه در سر راه آنان، ترافیک ایجاد کنند؛ ولی با کمال تعجب مورچه ها ترافیک را حل کردند و به کار خویش ادامه دادند. وقتی آنها دیدند که تعدادی از مورچه ها به سمت خوراکی رفتند، بقیه جهت جلوگیری از بروز ترافیک، به سمت خوراکی نرفتند و به این طریق ترافیک را حل کردند. انسان بعد از سالها هنوز موفق نشده است که سطح نظم خود را به سطح نظم مورچه برساند. تازه با پیشرفت تکنولوژی، بشر توانست چراغ راهنمایی و قوانین ترافیک اختراع کند. توانایی هایی که جانداران بومی روی زمین، بطور مادرزاد دارند، بشر باید با تکنولوژی کسب کند تا بتواند سطح زندگی خویش را ارتقا بخشد. اینها نشانه است که تا بشر به احسن الخالقین بودن خدا ایمان آورد.
اگر با میکروسکوب قوی مورچه را نگاه کنیم، جانوری بسیار هیکلی ای است که اگر بزرگ بود، برای انسان ترسناک می بود که در آنصورت، خدا را باید شکر کنیم که مورچه جانور بزرگی نیست. هر چیزی در این دنیا را باید با دقت نگاه کرد و نشانه های خدا را در آن یافت. اگر تمام اقیانوسها جوهر شوند، برای نوشتن عظمت و توانایی های آفریدگار کافی نیستند. فرکانس صوتی مورچه بسیار بالاتر از آستانه شنوایی ماست که اگر صداهای آنها در آستانه شنوایی ما قرار میداشت، همگی کَر می شدیم. ما باید بدانیم که خدا زمین را بستری برای توبه ما قرار داده است. اگر سختی و مشقت در زمین هست، میتوانیم بوسیله این سختی و مشقت، نفس خویش را تزکیه دهیم و به سوی خدا برگردیم. دید ما نسبت به جهان، باید بر مبنای جهان بینی قرآنی باشد.
بشر هنوز متوجه نشده است که خدا در خلقت هر موجودی هدفی را دنبال میکند. خدا در نازل کردن سختی ها بر بشر هم اهداف خاصی دارد. اگر کم آبی، گرانی، ریزگردها، بیماری کرونا و ... بر مردم نازل میشود؛ بخاطر آن است که مردم به خود آیند و دست از گناه بردارند. که اگر متنبه نشوند، همانند اقوام نوح و هود و فرعون ، عذاب اصلی بر آنها نازل خواهد شد و برای همیشه بدبخت میشوند. وقتی کسی هنوز زنده است و نفس میکشد، یعنی هنوز فرصت توبه دارد. خدا این همه نشانه و سیستم در زمین آفریده است تا که بی حساب و کتاب کسی را وارد جهنم نکند. بنابراین از این فرصت باید استفاده کرد و حساب و کتاب خوبی برای خود فراهم آوریم. افراد متقی میدانند که خدا طبق حساب و کتاب عمل میکند و یقین دارند که کتابی و حسابی در جهان آخرت برقرار است.
فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ ﴿۱۹﴾
اما کسى که کارنامه اش به دست راستش داده شود گوید بیایید و کتابم را بخوانید (۱۹)
إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ ﴿۲۰﴾
من یقین داشتم که به حساب خود مى رسم (۲۰)
این قسمت از آیه (إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ ﴿۲۰﴾ من یقین داشتم که به حساب خود مى رسم (۲۰) ثابت میکند که افراد بهشتی در این جهان فانی طبق حساب و کتاب مشخصی عمل میکردند و بی هدف و عبث نبودند. جانداران دیگر روی زمین برخلاف انسانها، بدن خود و توانایی های خویش را می شناسند. آیه ای از قرآن نقل قول یک مورچه را بیان میدارد. مورچه اى به زبان مخصوص خویش گفت که اى مورچه ها به خانه های خویش بروید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را خرد و پایمال کنند. مورچه در این جا ، لغت یحطمنکم را بکار می برد. لغت یحطمنکم در عربی به معنای شکسته شدن و خرد شدن بکار می رود. جاندارانی مثل مورچه مانند انسان ، استخوان ندارند تا بدنشان فرم خود را حفظ کند. بلکه بدن آنان توسط پوسته ای سفت و شکننده شبیه شیشه تشکیل شده است ؛ که اگر اینطور نبود، دیگر قادر به راه رفتن روی پاهای خویش نبودند. مورچه برای این پوسته شکننده ، لفظ خرد شدن را بکار می برد.
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿۱۸﴾
تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند مورچه اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را خرد و پایمال کنند (۱۸)
این نکته یکی از میلیونها نکته جالب قرآن است که ثابت میکند که قرآن کلام راستین و صادق خداست. خدا براستی و بدرستی داستان یک مورچه را بیان میدارد و از لابلای کلمات، نکته های شگرفی نمایان میشود. داستانهای قرآن ، کلمه به کلمه واقعیتها را بیان میدارند و مثل کتابهای حدیث و اساطیر نیست که براساس حدث و گمان نوشته شده اند.
در این آیه چند نکته مشخص میشود. یکی اینکه مورچه ها در مقابل خطرات پیش رو، برای محافظت خود اقدام میکنند و دوم اینکه آنان سلیمان را با نام میشناسند و میدانند که بشر اصالتا زمینی نیست و از جایی دیگر به زمین تبعید شده است و آنان میدانند که بشر در زمین نسبت به جانداران بومی زمین خواسته یا ناخواسته بی توجهی میکند؛ سوم اینکه بدن آنان از ماده ای شکننده تشکیل شده است. 1400 سال پیش هنوز علم آنقدر پیشرفت نکرده بود که این نکات مشخص شود. قرآن کلام راستین و بی شبهه خدای عالمیان است. مورچه ها با روش خویش با هم حرف میزنند. یکی از بزرگترین صداهای روی زمین، صدای مورچه است که آنقدر بلند است که در آستانه شنوایی انسان قرار ندارد. که اگر صداهای مورچه ها در آستانه شنوایی ما قرار داشت، بعلت آلودگی صوتی زیاد، کسی نمیتوانست روی زمین زندگی کند. خدا در روی زمین ، هیچ خصوصیاتی از جانداری را مزاحم جاندار دیگر قرار نداده است مگر اینکه انسان خودش تعادل زمین را به هم زند.
قبل از اخراج شدن آدم و حوا از بهشت و هبوط آنان به زمین، جانداران فعلی روی زمین زندگی می کردند. اینها بومیهای زمین هستند و انسان یک مهاجر و غیر بومی است. بومیان زمین توانایی های بدن و محیط خویش را میشناسند. یک مورچه میداند که بدنش شکننده است و از خطرات مربوط به آن پرهیز میکند. اما یک انسان مغرور بدون توجه به توانایی های خویش ، خود را مولا و سرور دیگران میداند و دیگران را به بردگی میکشد. بیشتر بردگان هم توانایی های خویش را نمی دانند و به همین خاطر همچنان برده می مانند.
بسیاری از پرندههای مهاجر، هنگام زمستان که غذا کمیاب میشود مهاجرت میکنند. آنها هزاران کیلومتر از محل زندگی خود دور میشوند، اما وقتی هوا گرم شود دوباره باز میگردند. کاری که برای انسانها بدون نقشه غیرممکن است. فیلها بوسیله گوشهای خیلی بزرگشان میتوانند نزدیک شدن طوفان را از فاصله 240 کیلومتری تشخیص دهند. سوسکهای سرگین جمع کن یک حافظه داخلی از موقعیت ماه، خورشید و ستارگان ایجاد میکنند و میتوانند از این تصویر ذخیره شده برای سفر به جایی که میخواهند بروند استفاده کنند و موقع برگشت از همان نقشه در حافظه خود استفاده میکنند. آنها از آنجا که روی زمین چرخان چرخان و غلطان غلطان ، خود و غذای خویش را حرکت میدهند، مسیریابی فضایی را مناسب خود میدانند. و صدها هزار مورد از این توانایی ها را میتوان نام برد. خدای مهربان حکیم جهت زندگی بومیان زمین، هر آنچه که برای آنها لازم است ( و نه اضافی ) در وجود آنها نهاده است. یک پرنده بدون قطب نما و جی پی اس ماهواره ای ، مسافت بین کشورها را براحتی رفت و برگشت میکند؛ این خاصیت را در وجود یک جاندار دیگر قرار نداده است، زیرا لازم نبوده است. یک کلاغ بوسیله هوشش غذایش را بدست می آورد. شاید یکی از باهوش ترین جانداران روی زمین، کلاغ باشد که از بسیاری از انسانها باهوشتر است. هر موجودی روی زمین علمی را که برای زندگی نیاز دارد را بلد است.
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ﴿۴۱﴾
آیا ندانسته اى که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى گویند و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشوده اند [تسبیح او مى گویند] همه ستایش و نیایش خود را مى دانند و خدا به آنچه مى کنند داناست (۴۱)
این نکته از روی این قسمت از آیه (کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ) مشخص است. زیرا خدا می فرماید که همه جانداران و جمادات آسمانها و زمین علمی را که برای زندگی و بودن نیاز دارند را بلدند و این علم آنان در راستای تسبیح و ارتباط با خدا معرفی شده است و به نوعی نماز و تسبیح خدای متعال است. اما انسان بعنوان موجود تبعید شده ، خواص بهینه شده را ندارد و هر چیزی را باید بوسیله توانایی علمیش حل و فصل کند و برای یافتن راه و روش زندگی در زحمت است. هرچند اگر بتواند از تواناییش در راستای درست و خیر استفاده کند، مورد رحمت و مغفرت خدا قرار می گیرد و دوباره به بهشت بر میگردد. ما انسانها در زمین هوشمندتریم ولی لزوما خوشبختر نیستیم. هر چی سخت بگیرید در امورات زندگی، سخت تر میگذرد.
وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾
و هیچ جنبنده اى در زمین نیست و نه هیچ پرنده اى که با دو بال خود پرواز مى کند مگر آنکه آنها [نیز] گروه هایى مانند شما هستند ما هیچ چیزى را در کتاب [لوح محفوظ] فروگذار نکرده ایم سپس [همه] به سوى پروردگارشان محشور خواهند گردید (۳۸)
خدا نشانه هایش را در زمین و آسمان و خودمان و آفاق و انفس به ما می نمایاند، تا که ما بوجود او ایمان آوریم.
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿۵۳﴾
به زودى نشانه هاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است (۵۳)
أَلَا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ ﴿۵۴﴾
آرى آنان در لقاى پروردگارشان تردید دارند آگاه باش که مسلما او به هر چیزى احاطه دارد (۵۴)
ما باید روی نشانه هایی که در اطراف خویش می بینیم ، فکر کنیم و نسبت به وجود خدا اطمینان پیدا کنیم و به وجود آن قادر مطلق ایمان آوریم، تا وقتیکه به یقین برسیم و آنگاه خدا ما را به لانه اصلی خویش یعنی بهشت بر میگرداند.
وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ﴿۹۹﴾
و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه مرگ تو فرا رسد (۹۹)
اگر پیشرفتی در علم و تمدن بشر ایجاد شده است، به لطف پروردگار بوده است. خدای رحمان همیشه در مورد تبعید شده ها روی زمین، لطف زیادی داشته است و انسان عقب افتاده را به زور به جلو برده است. حتی بزرگترین کشفیات تاریخ بوسیله بزرگترین دانشمندان سرشناس، خیلی از مواقع از یک خواب، رویا، الهام و ... شروع شده است. تا وقتی خدا خودش اجازه ندهد، و لطف نکند، بشر در تاریکی مطلق است. اگر خدا خودش الهام نمیکرد، نوح نمیتوانست کشتی بسازد و مردم را از طوفان نجات دهد. آمدن طوفان و عذاب برای بقای زمین آنقدر قطعی و مهم بود که نوح دهها سال مشغول درست کردن کشتی شد. خدا میتوانست با کن فیکون آن اقوام را نابود و قوم دیگری جایگزین کند، ولی خدا اینطوری نمیخواهد؛ بلکه آن حکیم قادر توانا میخواهد که تبعید شده ها و نسلهای بعدی را تربیت کند و نفس آنان را آماده برگشت به بهشت کند؛ اگر نفسها آماده نشوند، سرنوشت قطعی بشر جهنم است. در جهنم ، الهام و کمکی از طرف خدا وجود ندارد و به همین خاطر کسی نمیتواند چیزی اختراع کند و در اوج عقب ماندگی بسر میبرند.
قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ وَبِمَنْ مَعَکَ قَالَ طَائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿۴۷﴾
گفتند ما به تو و به هر کس که همراه توست شگون بد زدیم گفت سرنوشت خوب و بدتان پیش خداست بلکه شما مردمى هستید که مورد آزمایش قرار گرفته اید (۴۷)
خدا در قرآن از دابه حرف میزند. دابه به ریز موجودات و حشرات گفته میشود شبیه مورچه، زنبور، موریانه، میکروبها و ویروسها. وجود دابه روی زمین نشان از آن دارد که هنوز زمین جای زندگی است.
وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۴۵﴾
و خداست که هر جنبنده اى را [ابتدا] از آبى آفرید پس پاره اى از آنها بر روى شکم راه مى روند و پاره اى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مى روند خدا هر چه بخواهد مى آفریند در حقیقت خدا بر هر چیزى تواناست (۴۵)
خدا برای عذاب یک ملت، کافی است که دابه های آن منطقه را از بین ببرد. آنگاه کل آن منطقه از بین میرود و آن منطقه خاصیت زیستی خود را از دست میدهد.
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیرًا ﴿۴۵﴾
و اگر خدا مردم را به [سزاى] آنچه انجام داده اند مؤاخذه میکرد هیچ جنبنده اى را بر پشت زمین باقى نمى گذاشت ولى تا مدتى معین مهلتشان مى دهد و چون اجلشان فرا رسد خدا به [کار] بندگانش بیناست (۴۵)
آیه زیر ثابت میکند که در کرات دیگر در منظومه های دیگر ، دابه وجود دارد. این را خدا خودش در آیه زیر فرموده است. این قسمت از آیه (وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا) نشان از آن دارد که در زمین و همچنین آسمانها (فِیهِمَا = در هر دو به آسمانها و زمین بر میگردد ) دابه وجود دارد.
وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا یَشَاءُ قَدِیرٌ ﴿۲۹﴾
و از نشانه هاى [قدرت] اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از [انواع] جنبنده در میان آن دو پراکنده است و او هرگاه بخواهد بر گردآوردن آنان تواناست (۲۹)
دانشمندان علم زمین گفته اند که اگر زنبور عسل به مدت سه سال روی زمین نباشد، زمین نابود میشود و به یک مریخ دیگر تبدیل خواهد شد. زمین بدون فیل و شیر و زرافه میتواند همچنان به کار خود ادامه دهد، اما زمین بدون زنبور عسل و مورچه نابود خواهد شد. بعضی از مردم، زمینهای کشاورزی خود را آتش میزنند تا از شر گیاهان اضافی خلاص شوند ولی با این کار تمام دابه و ریز موجودات زمین را میسوزانند و بمرور زمینه نابودی زمین خویش را فراهم میکنند. متاسفانه انسان به علمش اعتماد کرده است و خود را فریفته است؛ آن هم علمی که هنوز در دوران بچگی آن است.
بشر در طول تاریخ هزاران بار فریب علمش را خورد و از خدا گریخت. زمانی مردم طوفان و حوادث دیگر را به ستارگان و ماه و خورشید نسبت میدادند و زمانی دیگر وجود اتم و الکترون را نتیجه فعالیت ذرات کوچکتری به اسم کوارک میدانستند. چندین سال پیش نظریه ای ارائه شد به نام بوزون هیگز، این همان چیزی است که به ذرات جرم می دهد . اینکه در کیهان ما اجرام وجود دارند ، جرم آنها حاصل وجود بوزون هیگز است که به نام پیتر هیگز ، نخستین کسی که وجود آنها را پیش بینی کرد، شناخته می شود. ذرات زیراتمی که ماده معمولی را شکل می دهند ، مثل کوارک ها و لپتون ها ، بواسطه ی بوزون هیگز جرم دارند. آنها اسم آن ذره را ذره خدا نامیدند. نظریه پردازان این نظریه فکر میکردند که جهان به خدا نیاز ندارد و این ذره را ذره خدا نامیدند! آنها خیال میکنند که همین ماه و ستاره و خورشید و اتم و الکترون و کوارک و هیگز و ... در توجیه خلق و مدیریت جهان کافی هستند. اما فرد یکتاپرستی مثل ابراهیم، ماه و ستاره و خورشید را مخلوق خدا معرفی کرد و اگر ابراهیم همین روزها زنده بود، قطعا اتم و کوارک و هیگز و هر سیستم پیچیده دیگری را مخلوق خدا میدانست و وابسته به خدا. از رابطه مهمی که اینشتاین معرفی کرد (E=mC2) میتوان نتیجه گرفت که جرم و انرژی به همدیگر تبدیل میشوند و میتوان گفت که همه چیز از انرژی درست شده است. خدا در قرآن می فرماید که لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ یعنی هیچ قوه و انرژیی بدون خدا امکان پذیر نیست. یعنی تمام کائنات بدون خدا ، هیچ است و به محض رو برگرداندن خدا از کائنات، تمام آسمانها و زمین انرژیشان را از دست خواهند داد و در نتیجه جرمشان را هم از دست میدهند و به هیچ تبدیل میشوند. چندی پیش دانشمندان و ستاره شناسان یک سحابی پیدا کردند که به شکل چشم بود و اسم آن را از روی جهالت چشم خدا نامیدند. خدا دیده نمیشود اما علم بدون تقوا غرور می آورد و آنان خدا را در حد ماده پایین می آورند و هر چیز جدیدی را خدا می نامند. بشر قبلا هم به علم خویش مغرور شده است و اما یکتاپرستان ماهیت ماجراها را تشخیص میدهند و هیچوقت فریب نمی خورند و پوچ گرا نمی شوند.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و چهار)
انتخاب جهنم
بعد از پایان این دنیا، خدا موجودات شرور را از بین نمی برد و در جهنم تا ابد باقی میگذارد. از اینجا مشخص میشود که خدا صورت مساله ها را پاک نمی کند، بلکه جهان روال خود را ادامه میدهد. بعد از شورش شیطان و عصیان او علیه رحمانیت خدا، موجودیت انسان بخاطر جهالت و غرور در انتخاب الله الرحمن و شیطان مردد ماندند و شک کردند. وقتی خدا به فرشتگان فرمود که میخواهد در زمین آزمایش دیگری برای انسانها و جنها قرار دهد، فرشتگان ماهیت اصلی قضیه را ندانستند و گفتند که ای خدای حکیم، چرا شیاطین جن و انس را در زمین قرار میدهید که فساد و خونریزی میکنند، در حالیکه ما تسبیح تو می گوئیم. اما خدا چیزی میدانست که فرشتگان نمیدانستند و خدا بخاطر رحمت و علم وسیعش زندگی دوباره داد تا افراد با سرشت پاک در میان فریب خوردگان از جهنم نجات یابند. اینبار دیگر شایستگان جهنم، آتش را به دلخواه خویش انتخاب میکنند. خدا میدانست که کسی مثل ابراهیم، سرشت پاکی دارد و شایسته بهشت است. گفتگوی بین ایمانداران و غیر ایمانداران در قرآن ، بوضوح وضعیت آنان را مشخص نموده است.
یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿۱۲﴾
آن روز که مردان و زنان مؤمن را مى بینى که نورشان پیشاپیششان و به جانب راستشان دوان است [به آنان گویند] امروز شما را مژده باد به باغهایى که از زیر [درختان] آن نهرها روان است در آنها جاودانید این است همان کامیابى بزرگ (۱۲)
یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ ﴿۱۳﴾
آن روز مردان و زنان منافق به کسانى که ایمان آورده اند مى گویند ما را مهلت دهید تا از نورتان [اندکى] برگیریم گفته مى شود بازپس برگردید و نورى درخواست کنید آنگاه میان آنها دیوارى زده مى شود که آن را دروازه اى است باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد (۱۳)
یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قَالُوا بَلَى وَلَکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ ﴿۱۴﴾
[دو رویان] آنان را ندا درمى دهند آیا ما با شما نبودیم مى گویند چرا ولى شما خودتان را در بلا افکندید و امروز و فردا کردید و تردید آوردید و آرزوها شما را غره کرد تا فرمان خدا آمد و مغرورکننده شما را در باره خدا بفریفت (۱۴)
خدا در آیات بالایی می فرماید که مومنین در روز قیامت دارای نور هستند ولی در آن روز ، نور مومنان همراه با آنان راه میرود و انگار به عنوان یدک و همراه آنان عمل میکند. مثل یک وسیله نقلیه، مثل انرژی برای حرکت. اینکه نور افراد، از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است در آیه زیر هم ذکر شده است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۸﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید به درگاه خدا توبه اى راستین کنید امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر [خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى گرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مى گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى (۸)
خدا در آیات بالایی می فرماید که مومنین در روز قیامت دارای نور هستند ولی منافقین و کافران نوری ندارند و در ظلمات و تاریکی بسر می برند. نور مومنان در جلو و کنار آنان حرکت میکند و به همین خاطر مومنان براحتی بوسیله این نور مسیر را طی میکنند. اما منافقین در تاریکی و ظلمات مطلق بسر می برند و نمیتوانند حرکتی از خود انجام دهند زیرا هیچگونه انرژیی برای حرکت ندارند و در تاریکی مطلق بسر میبرند. این که آن محیط چگونه است و چه چیزی است، هنوز مشخص نیست و ما در حد درک و بصیرت خویش تجسم می کنیم. اینکه کافران نور ندارند، به این معناست که آنان در آن روز در ظلمات بسر میبرند و هیچگونه انرژی برای حرکت و یا هر کار دیگری ندارند. این ظلمات و تاریکی خطر بزرگی برای آنها محسوب میشود. زیرا در آنروز حوادث وحشتناکی در زمین و آسمان رخ میدهد و صاعقه و ظلمات و تاریکی مطلق و بارش شهاب سنگ و ... تمام آسمان را در بر میگیرد. هر چند هم اکنون به گفته ستاره شناسان، تاریکی ، رنگ غالب کهکشانهاست. رنگهایی که ما در زمین می بینیم، نتیجه تابش نور است. اما در فضا اصلا چنین چیزی وجود ندارد و تاریکی مطلق حکمفرماست. عکسهایی که از سطح ماه گرفته شده ، نشان میدهد که حتی سایه اشیاء در ماه، تماما تیره است. از آنجا تمام آسمان هم تیره و تار است. ستاره ها آنطوری که در زمین دیده میشوند؛ در فضا قابل مشاهده نیستند. آسمان از سطح زمین، بصورت زینت داده شده دیده میشود.
در آن روز ، بطور پیش فرض تمام کهکشانها تیره و در ظلمات کامل بسر میبرند، یعنی تمام انرژی آنان گرفته شده است. مومنان از آنجا که در این جهان، اعمال صالح انجام داده اند ، نور برای خود فراهم کرده اند و بنابراین آنان در این تاریکی مطلق ( تاریکی مطلق یعنی محیط بدون امکانات )، بوسیله نوری که با اعمال صالح و ایمان خود جمع کرده اند، راه می پیمایند تا به مقصد مشخص شده برسند و از آنجا وارد محیط دیگری شوند. اما کافرین و منافقین نوری ندارند و در تاریکی مطلق بدون هیچ کمکی نمی دانند چکار کنند و سر در گم می مانند. تاریکی مطلق برای آنان دلهره آور است. نهایتا خدا میفرماید که : فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ ﴿۱۳﴾ آنگاه میان مومنان و منافقین دیوارى و یا محافظی زده مى شود که آن را دروازه اى است داخلش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد. شاید این محوطه ، مثل یک کرمچاله و یا چیزی مثل آن است که مومنان وارد آن شده و از خطرات قیامت برپا شده در امان می مانند. مومنان با استفاده از نوری که همراهشان است ، وارد آن محوطه میشوند (یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ) . اما کافران در تاریکی مطلق نمیتوانند وارد این محیط حفاظدار شوند و در نتیجه جا میمانند، یعنی بدون نور نمیتوان وارد این محوطه شد. محیط حفاظ دار مومنان را از خطرات تاریکی مطلق و صاعقه و بارش شهاب و سایر حوادث و خطرات حفظ میکند و آنان را به بهشت و یا بُعد دیگر منتقل میکند. اما کافران در بیرون از حفاظ میمانند و خدا کافران را در تاریکی مطلق رها میکند و مومنان را از آنجا نجات میدهد. بعد از کوچ مومنان به بهشت، کافران در تاریکی مطلق تنها میمانند. بعد از نجات مومنان؛ کافران در تاریکی مطلق ، بدنبال وسیله و نور میگردند. این قسمت از آیه (یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ) بیان میدارد که منافقان در آن روز به نور نیاز دارند و حتی از مومنان تقاضای نور میکنند تا از آن اقتباس کنند و یا از آن استفاده کنند ولی مومنان می گویند که هرکسی باید نور خودش را داشته باشد و میگویند که (قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا) به عقب برگردید و نوری را لمس کنید، یعنی به عقب برگردید و وسیله ای برای خود فراهم آورید. اما در آن روز نمیتوان به گذشته و یا عقب برگشت. هر کس هرچی فراهم کرده ، همان است و هر کسی مرهون کارها و اعمالی است که در این دنیای فانی انجام داده است.
منافقان یک آتشی (انرژیی و یا وسیله ای) می بینند و آنها از آنجا که هیچ نوری ندارند، جذب آتش میشوند و به طرف آن میروند. این آتش همان آتش جهنم است. آتش جهنم تاریک است و اما سایه آن زرد است. یعنی سایه آتش جهنم به آتش این جهان تبدیل میشود و این نکته از آیه زیر مشخص است. این آیه (انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ ) یعنی بروید به سوی سایه ای سه شاخه و یا سه بُعدی. شاید جهنم سه آفتاب دارد که هر کدام در موقعیت خاصی هستند و یک سایه سه بعدی و یا سه شاخه ایجاد میکنند. جالب است که در ادامه می فرماید این سایه سه بعدی زرد رنگ است(کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ ).
انْطَلِقُوا إِلَى مَا کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ﴿۲۹﴾
بروید به سوى همان چیزى که آن را تکذیب میکردید (۲۹)
انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ ﴿۳۰﴾
بروید به سوى [آن] دود سه شاخه (۳۰)
لَا ظَلِیلٍ وَلَا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ ﴿۳۱﴾
نه سایه دار است و نه از شعله [آتش] حفاظت مى کند (۳۱)
إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ ﴿۳۲﴾
[دوزخ] چون کاخى [بلند] شراره مى افکند (۳۲)
کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ ﴿۳۳﴾
گویى شترانى زرد رنگند (۳۳)
آیات بالایی ثابت میکند که سایه آتش جهنم به آتشی زرد رنگ (آتشی شبیه آتش این دنیا) تبدیل میشود. یعنی آتش جهنم تاریک مطلق است ولی سایه اش به آتش این دنیا تبدیل میشود.
خیلی جالب است که کافرین و منافقین ، این آتش(نار) و یا سایه زرد رنگش را بجای نور انتخاب میکنند. زیرا آنها نور ندارند و بخاطر نجات از تاریکی مطلق و خطرات و ترس از آن، ناچارا آتش جهنم(نار) و شاید سایه اش را انتخاب میکنند و به سمت آن میروند. به همین خاطر خدا میفرماید که در آن روز آتش جهنم برای آنان پناهگاه و یاور است (مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ). آنان به دلخواه خویش آتش را بر میگزینند. تاریکی مطلق فضا که هر لحظه صاعقه می آید و هرلحظه شهاب سنگ می آید و خطرات بسیار زیاد دیگر ؛ آنان را به انتخاب آتش جهنم راهنمایی میکند. (مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ) ماوی و مامن آنان آتش است و علاوه بر آن مولا و سرور آنان هم است و بدترین مسیر و جاده (بدترین انتخاب) است.
فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿۱۵﴾
پس امروز نه از شما و نه از کسانى که کافر شده اند عوضى پذیرفته نمى شود جایگاهتان آتش است و آتش مولای شماست و چه بد مسیری است (۱۵)
آنان نار را بجای نور در این جهان برای آخرت خود انتخاب کرده بوده اند. این دقیقا نتیجه اعمال خودشان است. زیرا بجای تواضع، تکبر؛ بجای صبر، خشم؛ بجای صلح، جنگ؛ بجای صحبت آرام، توهین؛ بجای دوستی، دشمنی؛ بجای کظم غیض، خشم و عصبانیت و عجله؛ بجای مهربانی، کینه؛ بجای نور، النار و ... را رویه زندگی خویش کرده بودند. به همین خاطر در جهان آخرت نوری ندارند و مجبورند نار را انتخاب کنند. تنها آتش (و یا انرژی) موجود در آن قسمت از کیهان، آتش جهنم است. بعدا جهنمیان قصد خروج از آتش جهنم را دارند، اما هر بار که از شدت غم و غصه میخواهند از آتش خارج شوند، تاریکی مطلق و خطرات مربوط به آن ، آنان را دوباره بر میگرداند به داخل جهنم. بنابراین نار جهنم از یک جهت انتخاب است و از جهت دیگر تنها راه و مسیر و تنها حفاظ در مقابل تاریکی مطلق.
أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿۱۶﴾
آیا براى کسانى که ایمان آورده اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کسانى نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید و بسیارى از آنها فاسق بودند (۱۶)
جهنمیان در آن روز بسرکردگی بزرگان خویش که در این جهان از آنان پیروی کرده اند، جذب آتش میشوند.
یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ ﴿۹۸﴾
روز قیامت پیشاپیش قومش مى رود و آنان را به آتش درمى آورد و [دوزخ] چه ورودگاه بدى براى واردان است (۹۸)
فرعون و سایر سرکردگان در طول تاریخ که مردم زیر دست خویش را گمراه کرده بوده اند، در تاریکی مطلق، پیروان خویش را به سمت آتش دوزخ راهنمایی میکنند. اما وقتی مردم به آتش دوزخ میرسند و میبینند که واقعا چه بد جایگاهی است؛ در این شرایط جهنمیان، شیطان و رهبران و کسانی که از آنها پیروی کرده اند را بخاطر گمراه کردن آنان، مورد مواخذه قرار میدهند و آنان را لعنت میکنند. اما شیاطین و کبراء جوابی ندارند و تقصیر را به گردن خود تقلید کنندگان می اندازند. شیاطین و کبراء بخاطر روبرو نشدن با گمراهان، به قسمتهای سخت جهنم میروند و در آنجا عذاب بیشتری را می بینند. زیرا در جهنم، هر لعنتی که برای شیاطین انس و جن فرستاده میشود، در دل آنان میماند و تاثیر میگذارد و برخلاف حافظه مردم در این دنیا، حافظه جهنمیان، چیزی را فراموش نمی کند و حرفها و لعنتها بر عذاب آنان می افزاید و لعنتها برای همیشه در وجود آنان میماند. به همین خاطر شیطان وسایر کبراء به قسمتهایی از جهنم میروند که بسیار وحشتناکتر است تا که با گمراه شدگان روبرو نشوند.
وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۲۲﴾
و چون کار از کار گذشت [و داورى صورت گرفت] شیطان مى گوید در حقیقت خدا به شما وعده داد وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف کردم و مرا بر شما هیچ تسلطى نبود جز اینکه شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید من به آنچه پیش از این مرا [در کار خدا] شریک مى دانستید کافرم آرى ستمکاران عذابى پردرد خواهند داشت (۲۲)
و به این طریق هر کس عذابش را و جایگاه جهنمی اش را خودش به دلخواه ! خویش انتخاب میکند. البته اگر بیشتر دقت شود، دلخواه در جهنم یک نوع اجبار هم هست.
وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ﴿۴۷﴾
[ولى] آن روز واى بر تکذیب کنندگان (۴۷)
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لَا یَرْکَعُونَ ﴿۴۸﴾
و چون به آنان گفته شود رکوع کنید به رکوع نمى روند (۴۸)
وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ﴿۴۹﴾
آن روز واى بر تکذیب کنندگان (۴۹)
فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ ﴿۵۰﴾
پس به کدامین سخن پس از [قرآن] ایمان مى آورند (۵۰)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و سه)
برگشت
قرآن بیان میدارد که جهنمیان واقعا دروغگویند. زیرا اگر از جهنم برگردند به این جهان خاکی، دوباره همان کارهای زشت را مرتکب میشوند.
بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا کَانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿۲۸﴾
[ولى چنین نیست] بلکه آنچه را پیش از این نهان مى داشتند براى آنان آشکار شده است و اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آنچه از آن منع شده بودند برمى گردند و آنان دروغگویند (۲۸(
دلیل واقعی آن این است که قوای حسی ما بلافاصله پس از ورود به ابعاد دنیای زمینی، نسبت به وقایعی که در ابعاد ماوراء الطبیعه یعنی همانجا که خدا و فرشتگانش و بهشت و دوزخ را می توان دید ؛ اتفاق می افتد بکلی بی خبر است و حواس زمینی در اینباره کاملا از کار می افتند. از اینرو، حتی پس از مشاهده بُعد جاوید، گناهکاران هیچ تغییری در رفتار خود نخواهند داد. این است که حتی مشاهده جهنم و برگشت دوباره به این جهان گناهکاران را سر عقل نخواهد آورد. حتی اگر چنین فردی وارد بهشت شود، بعد از مدت کوتاهی، بهشت را به لجن خواهد کشید و باعث شورش دوباره در بهشت خواهد شد. بهشت جای مغرور و متکبر نیست. این زندگی آخرین شانسی است که ما برای بازگشت به قلمرو الهی در اختیار داریم. بنابراین کسی که وارد جهنم میشود، واقعا جایگاه همیشگیش جهنم است و خدا عادل مطلق است و هیچوقت اشتباه نمی کند. یعنی عذاب جهنم همیشگی است و کسی که وارد جهنم شود، دیگر تا ابد آنجاست و بیرون بیا نیست.
زیرا ما در این زمین خاکی ، وقایع زیادی را می بینیم و می شنویم ولی درس عبرت نمی گیریم و از کنار آن براحتی رد میشویم. این است که هیچ بهانه ای در جهان آخرت قابل قبول نیست. مشاهده جهنم و بهشت و دوباره برگشت به همان اشتباهات قبلی، اشتباه کوچکی نیست، بلکه یک خودخواهی و تکبر بسیار بزرگ است و تا وقتی آدمی زیر این خودخواهیش نزند، به لانه قبلیش یعنی بهشت بر نمی گردد.
به فرموده خدا در قرآن، از روز مرگ به بعد، گناهکاران مدام از برگشت به این جهان صحبت میکنند. این ثابت میکند که حوادث بعد از مرگ جدی است و کسانی که در این دنیای فانی نسبت به آخرت بی خیال بوده اند؛ در آنجا بطور جدی و در بدر دنبال برگشت به این دنیا هستند.
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿۹۹﴾
تا آنگاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد مى گوید پروردگارا مرا بازگردانید (۹۹)
لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۱۰۰﴾
شاید من در آنچه وانهاده ام کار نیکى انجام دهم نه چنین است این سخنى است که او گوینده آن است و پشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد (۱۰۰)
فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءَلُونَ ﴿۱۰۱﴾
پس آنگاه که در صور دمیده شود [دیگر] میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد و از [حال] یکدیگر نمى پرسند (۱۰۱)
آنگاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد مى گوید پروردگارا مرا بازگردانید تا عمل صالح انجام دهم. این درخواست واقعا عجیب است. اما خدا در ادامه آیه می فرماید که : کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا یعنی این فقط سخنی است که گوینده آن است و به این خواسته افراد ترتیب اثر داده نمیشود. آنها تصور درستی از رحمت خدا ندارند. با آنکه آنها سالها در زمین زندگی کردند و توانایی خیلی کارها را داشتند ولی انجام ندادند. تصور آنها از رحمت خدا این است که به آنها اجازه برگشت به دنیا داده شود تا جبران کنند؛ در حالیکه خدا زندگی این دنیا را به عنوان فرصت و رحمتی برای ما قرار داده است تا از آن استفاده کنیم و توبه کنیم و رحمت واقعی یعنی این فرصت. اما اینها فقط چیزهایی است که آنها میگویند و گرنه امکان پذیر نیست. حتی اگر هم بر گردانده شوند، باز همان رویه قبلی را ادامه میدهند. انسانها ثابت کرده اند که استاد فرصت سوزی هستند.
بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا کَانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿۲۸﴾
[ولى چنین نیست] بلکه آنچه را پیش از این نهان مى داشتند براى آنان آشکار شده است و اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آنچه از آن منع شده بودند برمى گردند و آنان دروغگویند (۲۸)
آنها در دنیا، حوادث آن روز را انکار میکنند و یا اینکه به آن بی توجهی میکنند و آن را جدی نمی گیرند.
وَقَالُوا إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ ﴿۲۹﴾
و گفتند جز زندگى دنیاى ما [زندگى دیگرى] نیست و برانگیخته نخواهیم شد (۲۹)
اما آنها در جهان بَعدی، خطراتی را مشاهده میکنند که آنان را وادار به درک و فهم موضوع میکند. ما در این جهان، در چند بُعد محدود به سر می بریم و اما در جهان بَعدی، دارای ابعاد دیگری خواهیم بود و آنموقع اشتباهات این دنیای فانی برای ما بدیهی خواهد بود و درک آن بسیار ساده خواهد بود. این موضوع ثابت میکند که خدا میتواند با زور ما را متوجه واقعیتها کند ولی این هدف خدا از آفرینش جهان نیست. زیرا کسی را به زور متوجه خطرکردن یعنی یک زندان ساختن. خدا نمیخواهد یک زندان بسازد. خدا میخواهد که افراد نفسشان رشد کند و شایسته بهشت شوند و در بهشت با آزادی کامل زندگی کنند و از نعمات خدا بهره مند شوند. حتی شیطان هم در آن روز به اشتباه خود پی می برد ولی این اعتراف او را شایسته به بهشت رفتن نمی کند و در عوض تا ابد در جهنم خواهد بود.
یکی از کسانی که داستان او در جهنم ذکر شده است و هنوز هم زنده است؛ ابلیس است. بطور قطع ابلیس وارد جهنم میشود و این را خودش هم میداند. اما با توجه به این که میداند وارد جهنم خواهد شد و گرفتار خواهد شد؛ اما نمیخواهد به طرف خدا برگردد؛ هرچند که شیطان در آنروز به اشتباه خود پی میبرد. وضعیت مجرمین هم در این جهان در سایز کوچکتر مثل شیطان است. ابعاد ما طوری طراحی شده است که از جهان بالاتر تصور درستی نداریم. تنها تصورات ما، الهام گرفته از پیامهای آسمانی هستند. حتی تصاویری که ما از ستارگان و کهکشانها در آسمان می بینیم، یک تصویر از زمانهای بسیار قدیم آنان است و به نوعی سفر در زمان گذشته است؛ مثل تصویر یک نقاشی قدیمی. ابعادی که ما در این جهان بر آن مسلطیم، بسیار محدود و ضعیف است. اما در جهان بَعدی، ابعاد ما قوی و گسترده تر است. در این جهان ما روی این بحث میکنیم که 2+2 میشود چهار. اما در عالم بالاتر، نظریات پیچیده علمی جزو بدیهیات ساده هستند که هرکسی آن را میداند. اگر ما در آسمان چیزی را نمی بینیم ، به معنای عدم وجود آن نیست؛ فقط به این معناست که آنقدر دور است که هنوز نورش به ما نرسیده است. این محدودیت ابعادی است که ما در آن آفریده شده ایم. بنابراین قیامت؛ به معنای تنها انفجار کرات آسمانی نیست؛ بلکه به معنای متلاشی شدن اَبعاد فعلی است. یعنی در قیامت بُعدی که در این جهان خاکی در آن آفریده شده ایم و اکنون در این بُعد زندگی میکنیم؛ متلاشی میشود و از بین می رود. هفتاد سال زندگی در بُعد دنیایی، مثل دو ساعت زندگی در بهشت است. کسانی که برای جهان آخرت کار نکنند، در آن جهان به شدت و از ته قلب تاسف خواهند خورد.
ما انسانها در زمین گرفتار شده ایم و تنها راه نجات، استفاده صحیح از این فرصت است. یکی مریض میشود و مثلا قلبش مشکل پیدا میکند. پیش خود فکر میکند که ای کاش یک جای دیگرم درد میکرد زیرا عمل قلب مشکل است. یکی دیگر کلیه اش مشکل دارد؛ پیش خود فکر میکند که ای کاش جای دیگری از من درد میکرد زیرا دیالیز دردآور است و آدم را زمین گیر میکند. یکی دیگر مغزش مشکل پیدا میکند، میگوید که عمل مغز حساس است و جرات عمل آن را ندارم؛ ای کاش جای دیگری از بدنم بود که راحتتر از آن میگذشتم و همینجوری این تصورات ادامه دارد... غافل از اینکه هر قطعه ای از بدن اهمیت خودش را دارد و مهمتر از همه اینکه همگی غافلند از این نکته که بالاخره باید روزی زمین را ترک کنیم و برویم. قطعات بدن ما انسانها محدود و توخالی ساخته شده است و تا زمان معینی درست و صحیح کار میکنند و بعد از آن زمین گیر میشویم. هر فردی چه خوب ، چه بد؛ روزی مزه مرگ را خواهد چشید؛ بعد از این مرحله است که به سوی خدا برگردانده میشوند. به دنیا آمدنمان شامل درد بود برای ما و والدینمان و مرگمان هم درد است برای خودمان.
کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ ﴿۵۷﴾
هر نفسى چشنده مرگ است آنگاه به سوى ما بازگردانیده خواهید شد (۵۷)
چنین محیطی ارزش سرمایه گذاری ندارد. باید سرمایه ها را برای آن دنیا بیندوزیم. زن فرعون در قصری زندگی میکرد که همه چیز در اختیارش بود و فوول امکانات بود. اما این زن مومن، با این همه امکانات و خدم و حشم میگوید پروردگارا پیش خود در بهشت خانه اى برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات بده و مرا از دست مردم ستمگر نجات بده.
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿۱۱﴾
و براى کسانى که ایمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورده آنگاه که گفت پروردگارا پیش خود در بهشت خانه اى برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان (۱۱)
این آیه زیبا نشان میدهد که خانه زمینی ارزش چندانی ندارد (حتی خانه ای در حد قصر فرعون که از زیرش رودخانه رد میشد )؛ باید برای خانه ای در آخرت تلاش کرد که پر از معنویت است و نزد خدا باشد تا که لذت بخش باشد. بعضی خانه های زمینی گرچه گرانقیمت هستند ولی بیشتر مواقع با ریا و ربا و ظلم و کم کاری بدست آمده اند و به همین علت فاقد معنویت هستند و لذت چندانی به ساکنانش نمیدهند. همانطور که می بینید، مومنان در قرآن ، به بی ارزشی دنیا و مادیاتش پی برده اند و کنه و ذات آن را درک کرده اند و به همین خاطر خدا آنان را به عنوان مثال خوبی در قرآن ذکر میکند. مومنان این دنیای پست را زیاد جدی نمی گیرند. زن فرعون به این خاطر به عنوان مثال و الگو در قرآن ذکر شده است که قصر بزرگ فرعون را نادیده گرفت و این کار هر کسی نیست. بهشت براحتی بدست نمی آید. گاهی باید قصری مثل قصر فرعون را هم نادیده بگیرید تا شایسته بهشت شوید.
پیری یکی از خصوصیات آسمان یکم است و هیچ موجودی در آسمان یکم از آن استثناء پذیر نیست. ستارگان پس از میانه عمر، به همان سرعت سنین جوانی خود نمیچرخند. کاهش سرعت چرخش ستارگان، بعد از مدتی نشان از پیر شدن آنان دارد. دانشمندان از روی کاهش سرعت چرخش و کاهش جاذبه ستارگان، مدت عمر آنان را تعیین میکنند. اما در عوض در بهشت پیری وجود ندارد. موجودات آسمان یکم نه تنها توخالی هستند، بلکه به سرعت دارند پیر میشوند.
جدیدا توی ایران در بعضی مناطق، شبها خیلی سرد است و روزها خیلی گرم. در این حالت سنگها بر اثر اختلاف دمای شدید، خرد شده و به خاک تبدیل میشوند و این یکی از دلایل بیابانی شدن زمین است. مثل کویر لوت که شبها در آن بسیار سرد و روزها بسیار گرم است. ما این نشانه ها و علامات را باید درک کنیم و از آن عبرت بگیریم. شما اگر در جایی گم شوید، باید از روی یک سری علائم و نشانه ها برگردید. علائم و نشانه ها بهترین سرنخ برای برگشت انسانها به سمت آن چیزی است که خدا میخواهد. وقتی یک جایی نشانه های بیابان شدن در آن ظهور پیدا کرده است و کمبود آب زیرزمینی بیداد میکند؛ در این حالت باید بوسیله این نشانه بدانیم که مسیر اشتباه است و به راه صحیح و درست برگردیم. برگشت در همین دنیا معنا دارد و گرنه برگشت بعد از مرگ بی فایده است و امکان پذیر نیست.
بشر میتواند میزان پاکی نفس خویش را بسادگی تحت آزمایش قرار دهد. اگر بشر به پاکی خویش اطمینان دارد، آرزوی مرگ کند. او باید ببیند که آیا واقعا دوست دارد بمیرد! ترس از مرگ به این علت است که هنوز آن فرد تکلیف واقعی خود را با خدا مشخص نکرده است. او نمیداند که بعد از مرگ چی به سرش میاید. هر کس که با خدا کامل انس گرفته باشد، از مرگ کمترین ترس را دارد؛ اما کسی که با خدا انس نگرفته و او را در دعاهای خویش نمی خواند، نمیداند که بعد از مرگ چی بر سرش میاید و به همین خاطر بیشترین ترس را دارد.
اگر او یکبار دیگر هم زنده شود و دوباره در این جهان زندگی بگذراند، دوباره آن کارها را بصورت بدتر مرتکب خواهد شد. خدا به بندگان ظلم نمیکند. آنها خود شایستگی بهشت را ندارند و خود نمیخواهند وارد بهشت شوند. آنان در روز قیامت به دلخواه خویش ، جهنم را ماوی و پناهگاه و مولای خویش قرار میدهند. طرح خدا آنچنان دقیق است که هیچکس اشتباهی وارد جهنم نخواهد شد. تا وقتی که مقصد افراد مشخص نباشد؛ افراد نمی میرند. از نظر خدا همه چیز مشخص است و معین.
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ ﴿۲﴾
اوست کسى که شما را از گل آفرید آنگاه مدتى را [براى شما عمر] مقرر داشت و اجل م شخص نزد اوست با این همه [بعضى از] شما [در قدرت او] تردید مى کنید (۲)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و دو)
استجابت دعا (بخش سوم)
جملات طلایی قرآن و عقاید بنیادی پیامبر ابراهیم که باید هر بچه ای از بچگی با آن آشنا شود، در قرآن ذکر شده است. این آیات پنج مرحله موحدانه زندگی هر انسانی را بیان میدارد. کسی که بتواند مثل این آیات فکر کند و به این طریق بیندیشد؛ یک مسلمان و موحد واقعی است.
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿۷۸﴾
آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى کند (۷۸)
وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹﴾
و آن کس که او به من خوراک مى دهد و سیرابم مى گرداند (۷۹)
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰﴾
و چون بیمار شوم او مرا درمان مى بخشد (۸۰)
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿۸۱﴾
و آن کس که مرا مى میراند و سپس زنده ام مى گرداند (۸۱)
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿۸۲﴾
و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲)
بر طبق فرموده پنج آیه بالایی ، پنج مرحله زندگی هر انسان موحدی به ترتیب زیر باید باشد:
1- خلق و سپس هدایت
2- اطعام و اسقا
3- مریضی و بعد شفا
4- مرگ و سپس برانگیختن
5- بخشش گناهان در روز جزا
هر پنج مرحله ، به خدای مهربان نسبت داده شده است. قسمت جالب این است که بر طبق آیات، سیر شدن و سیراب شدن هم کار خداست. طبق فرموده خدا در قرآن، در جهنم غذایی به اسم زقوم هست که نه سیر میکند و نه سیراب میکند و فقط درد و رنج است. بعضی ها هر چقدر که میخورند ، سیر نمیشوند. بعضی ها خیلی ثروت و امکانات دارند ولی سیر نمیشوند. بعضی ها مریض میشوند، ولی شفا نمی یابند و فقط توسط قرصها و داروهای شیمیایی از حالی به حال دیگر می روند و روانگرانی میشوند. کسی نمیتواند مرحله 1 و 4 و 5 را به خدا نسبت دهد ولی مرحله 2 و 3 را به غیر خدا نسبت دهد. ما کاری نداریم که این کارها توسط چه کسی به امر خدا و طی چه مراحلی انجام میشود؛ ما وظیفه داریم که به خدا نسبتش دهیم. مدیری یک متخصص را می بیند و مدیر کارهای متخصص را می پسندد و خوشش می آید. برای او هدیه ای توسط پست می فرستد. آیا هدیه از جانب مدیر است یا از جانب پستچی؟
شما از خدا تقاضای نزول باران می کنید و خدا دعای شما را برآورده میکند و توسط فرشتگان دعای شما را برآورده کرده و باران می باراند. مهم این است که دعای شما توسط خدا برآورده شده است و نه فرشتگان. ما سلسله مراتب امور را کامل نمی دانیم و لزومی هم ندارد بدانیم. فقط میدانیم که خدا انجام دهنده امور است. کسی که موحد است ، باید به مرحله ای از رشد برسد که عمیقا و از ته دل تمام پنج مرحله بالایی را از جانب خدای متعال بداند و لا غیر.
معمولاً مردم در بعضی مسائل اصلاً از خدا چیزی نمی خواهند و به درگاه او دعا نمی کنند؛ مثلاً کمتر کسی است که از خدا بخواهد که داماد خوبی نصیب دخترش کند، یا کمتر کسی است که از خدا بخواهد عروس خوبی نصیب پسرش کند؛ زیرا مردم پیش خود فکر میکنند و میگویند که اگر داماد مناسبی نبود، با وثیقه هایی که می گذارم عاقلش می کنم! ، یا اگر عروسم سازش نکرد و در زندگی پسرم مشکل ایجاد کرد او را طلاق میدهیم و عروس دیگری انتخاب میکنیم! مردم به طور پیش فرض بعضی چیزها را که در کنترل خود ندارند و برهمین منوال فکر میکنند که در کنترل خدا هم نیست. یهودی ها معتقد بودند که خدا هرکاری را نمی تواند انجام دهد. بعضی از آنها معتقد بودند و هنوز هم هستند که دست خدا در بعضی امور بسته است. این تفکر کفرآمیز در بیشتر جنبه های زندگی انسان ها دیده می شود و فقط مربوط به یهودیت نیست.
وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴿۶۴﴾
و یهود گفتند دست خدا بسته است دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند از رحمت خدا دور شوند بلکه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد مى بخشد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده بر طغیان و کفر بسیارى از ایشان خواهد افزود و تا روز قیامت میانشان دشمنى و کینه افکندیم هر بار که آتشى براى پیکار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمین براى فساد مى کوشند و خدا مفسدان را دوست نمى دارد (۶۴)
انسانها وقتی فکر میکنند، دست خدا در بعضی امور بسته است؛ در نتیجه راه حلهای اختراعی خود را بکار می برند. خدا از مردم تقاضای چیزی نمی کند و آن خالق مطلق از کسی برای امری اجازه نمی گیرد ولی در عوض با مردم عهد و میثاق می بندد. به نظر من کسی که عهد و میثاقش با خدا را بشکند؛ هر گونه عهد و میثاق دیگری را هم میشکند.
الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا یَنْقُضُونَ الْمِیثَاقَ ﴿۲۰﴾
همانان که به پیمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمى شکنند (۲۰)
وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ ﴿۲۱﴾
و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مى پیوندند و از پروردگارشان مى ترسند و از سختى حساب بیم دارند (۲۱)
وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولَئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ ﴿۲۲﴾
و کسانى که براى طلب خشنودى پروردگارشان شکیبایى کردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزیشان دادیم نهان و آشکارا انفاق کردند و بدى را با نیکى مى زدایند ایشان راست فرجام خوش سراى باقى (۲۲)
زوجی بودند که یکیشان از این شکایت میکرد و میگفت که همسرش اوائل آشنایی درباره خدا حرف میزند و از "عشق" چیز زیادی نمی گوید. این فرد در اشتباه هولناکی افتاده بود و فکر میکرد که ذکر نام خدا ، در تضاد با روابط زناشویی است. او روابط زناشویی را با عشق اشتباهی گرفته بود، زیرا دو ایتم عشق و ذکر نام خدا با همدیگر سازگار نیستند و عشق یک مفهوم شیطانی است. آنچه که خدا بیان فرموده است مودت و رحمت است که یک رابطه دو طرفه است و در تمام زندگی باید ساری و جاری باشد. برخلاف عشق که یک رابطه خودخواهانه و زوری است. خدا قبل از تولد از ما عهد و میثاق مهمی گرفت و آن هم این بود که خدا رب و تربیت کننده ماست (أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ).
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ ﴿۱۷۲﴾
و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهى دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم (۱۷۲)
این عهد و میثاق مهم، برای همه انسانهاست و کسی که به این عهد پایبند نباشد، قطعا به عهدهای دنیایی مثل زناشویی و سایر عهدهای دیگر هم پایبند نخواهد بود. خیلی از افراد خردمند فهمیده اند که مفهوم عشق با مفهوم ربوبیت خدا سازگار نیست. در ربوبیت، خدا پرورش دهنده و رب و پروردگار ماست و تمام مواردی که در زندگی ما پیش می آید ، بخاطر پرورش ماست و باید به عنوان یک چالش به آن نگاه کرد. حتی زوجی که خدا برای ما در نظر گرفته است و سر راه ما قرار میدهد، هم بخاطر پرورش و تربیت و رشد ماست. عشق دقیقا این مفهوم را هدف گرفته است و میخواهد رَب (پروردگار) را از زندگی ها حذف کند. زندگیهایی که برمبنای عشق آغاز شده اند؛ فاقد مودت و رحمت هستند و زندگی ماشینی و بی روحی در جریان است که هر کدام از زوجین میخواهد دیگری را تملک کند و زیر سلطه خویش آورد.
شاید فیلم میلیونر زاغه نشین را دیده باشید ، در آن فیلم یک پسر بچه فقیر در یک مسابقه با سوالات چند جوابی شرکت کرد و بطرز عجیبی برنده شد. او قبلا در زندگی خویش بمرور زمان حوادث نادری برایش پیش آمده بود که بطور اتفاقی جواب سوالات مسابقه در آن بود. هیچ برگی از درخت، بدون رضایت خدا و بدون هدف پشت پرده به زمین نمی افتد. خدای حکیم در تمام حوادثی که در زندگی ما پیش میآورد نکات و درسهایی قرار داده است تا ما آن را درک کنیم و بوسیله آن نفس خویش را رشد دهیم . هر مصیبت و حادثهای که برای ما پیش آید میتوان از آن عبرت گرفت. اگر در آن فیلم، پسربچه فقیر در حوادث پیش آمده گذشته خویش دقت کافی نمیکرد، قادر به برنده شدن در مسابقه نبود . این یک اصل اساسی است که هدف از این دنیای فانی، رشد نفس است. خدا این جهان فانی را عبث و بیهوده نیافریده است و ما هم عبث و بیهوده به دنیا نمی آییم ، بلکه هدف مهمی پشت آن است. خدا می خواهد غفوریت و رحیمیت خود را در مورد ما بکار برد و کسانی که خواهان رشد هستند را ارتقاء بخشد و رشد دهد. تمام حوادث زندگی ما، توشه و راه حل معماهای بعدی ما هستند و بنابراین حذف خدا در زندگی ها به معنای از بین بردن تمام این حوادث و توشه هاست. عشق و توهمات، نقش این حوادث و توشه ها را کم رنگ میکند و یا از بین می برد. غافل از آنکه خدا احسن الخالقین است و او هر حادث ای را بر اساس هدفی در زندگی ما می آفریند و خدا رب و پرورش دهنده ماست. اما عشق و توهمات، اصلیت انسان را از بین می برد و ما را در توهمات و خیالات فرو می برد.
بدترین بت پرستی ها این است که خدا را خالق آسمانها و زمین بدانیم و خدا را نازل کننده باران بدانیم و خدا را خالق خود و هر آنچه در آسمانها و زمین است بدانیم ولی او را در زندگی خویش تاثیر ندهیم و او را در حوادث زندگی خویش موثر ندانیم و او را پرورش دهنده خویش ندانیم.
اگر خدا پول زیادی به ما نمی دهد، بخاطر صفات ربوبیت اوست و خدا میخواهد ما را پرورش دهد. کسی که پول زیادی داشته باشد میتواند خیلی از مشکلات را به خیال خودش با پول حل! کند (یعنی رد کند و از آن فرار کند). مثلاً به محض کوچکترین درگیری با همسرش، او را طلاق میدهد و یا طلاق می گیرد، به این طریق زمینه برای پرورش نفس فراهم نخواهد بود زیرا یکی از آزمایشات مهم بشریت این است که در صلح و سازش با دیگران عمل کنند و از طریق صلح و سازش مشکلات را حل کنند و صبر پیشه کنند. و تکبر و غرور و خشم خود را از بین ببرند. اگر همه مردم ثروتمند بودند، دیگر بیشتر مردم، مفاهیم صبر، فروخوردن خشم، مودت و رحمت و زحمت و انتظار و ... را درک نمی کردند. بعضی مواقع هم که افراد ربوبیت خدا را قبول ندارند، خدا توفیق هدایت را از آنها می گیرد و آنها بدون هدایت و پاس مرحله فعلی پرورش، به مراحل بعدی آزمایش می روند و گمراه میشوند.
وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۱۸۲﴾
و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند به تدریج از جایى که نمى دانند گریبانشان را خواهیم گرفت (۱۸۲)
وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ ﴿۱۸۳﴾
و به آنان مهلت مى دهم که تدبیر من استوار است (۱۸۳)
فَذَرْنِی وَمَنْ یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۴۴﴾
پس مرا با کسى که این گفتار را تکذیب مى کند واگذار به تدریج آنان را به گونه اى که در نیابند [گریبان] خواهیم گرفت (۴۴)
وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ ﴿۴۵﴾
و مهلتشان مى دهم زیرا تدبیر من [سخت] استوار است (۴۵)
بعضی مواقع که با بعضی افراد نشست و برخاست می کنید؛ اگر از یک زمینی عبور کنند میگویند که این زمین قیمتش اینقدره! از کنار یک رودخانه رد شوند میگویند که خانه کنار این رودخانه خیلی گران است! به جای اینکه زمین و طبیعت و هر آنچه در آن هست را به خدا نسبت دهند، به تشریح مادیات زمین چسبیده اند؛ این حالت یعنی بی تقوایی. یعنی قطع ارتباط با خدا. نوح وقتی که سوار کشتی شد گفت : بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا (به نام خداست روانشدنش و لنگرانداختنش)
وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۴۱﴾
و [نوح] گفت در آن سوار شوید به نام خداست روانشدنش و لنگرانداختنش بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است (۴۱)
نوح مغرور نشدو نگفت که چه کشتی محکمی درست کرده است بلکه او گفت به نام خداست روانشدنش و لنگرانداختنش. غرور در بعضی افراد موج میزند و نشان از دست کم گرفته شدن خدا در ذهن آنان دارد. از سازنده کشتی تایتانیک Thomas Andrwes توماس اندروز پرسیدند که کشتی شما چقدر محکم است؟ این فرد با غرور خاصی گفته است که این کشتی آنقدر محکم است که حتی خدا هم نمی تواند غرقش کند! اما همگی دیدیم که کشتی تایتانیک و از جمله این فرد با خوردن به یک تکه یخ کوچک سوراخ شد و در کمال ناباوری مسافرانش، کشتی غرق شد. فکر نکنید این طرز تفکر فقط مختص چنین افراد مشهوری است. بلکه افراد عادی در زندگی خویش و در زمان عصبانیت و یا خماری بارها چنین حرفها و تفکراتی را ذکر می کنند. خدا روزنامه ای که این حرف متکبرانه سازنده کشتی تایتانیک را نوشته بود، تا به امروز سالم نگه داشته است و آن جمله متکبرانه را به نسلهای بعدی منتقل کرد تا به همگی ثابت کند که امنیت به نوع کشتی و استحکام آن نیست و بلکه امنیت (صد در صد ) نزد خداست و لا غیر.
همانطور که ابراهیم چهارچوب بیت را بر اساس خداپرستی بنا نهاد، ما هم باید چهارچوب زندگی خویش (بیت) را بر اساس خداپرستی بنا نهیم.
خیلی از مردم خیال می کنند که به روز آخرت ایمان دارند. درست است که آنها می دانند و علم دارند که روز آخرتی وجود خواهد داشت . اما از نظر قرآن تعداد بسیار کمی از مردم جهان به روز آخرت ایمان دارند. کسی که روز آخرت را بر این دنیا ترجیح ندهد ، یعنی اینکه به روز آخرت ایمان ندارد. خیلی از مردم ظاهرا روز آخرت را قبول دارند ولی در واقع به آن ایمان ندارند. کسی که این دنیای فانی را بر جهان آخرت ترجیح دهد ، یعنی اینکه به روز آخرت ایمان ندارد. کسی که به روز آخرت ایمان دارد، باید روز آخرت را بر این جهان ترجیح و برتری دهد. اگر لازم باشد باید همه چیزش را برای آن روز بدهد، حتی جانش را. باید برای آن روز کار کند ، بطوریکه زندگی این جهان را به آن جهان متصل کند. باید برای ملاقات با پروردگار تلاش کند. طوریکه انگار فردا روز قیامت است. این یک معامله با خداست، و واقعا معامله پرسودی است.
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۹۷﴾
هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاکیزه اى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى دادند پاداش خواهیم داد (۹۷)
إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ ﴿۴﴾
کسانى که به آخرت ایمان ندارند کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم [تا همچنان] سرگشته بمانند (۴)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پنجاه و یک)
لا اله الا الله
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿۱۸﴾
خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهى مى دهد که جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگان [او] و دانشوران [نیز گواهى مى دهند که] جز او که توانا و حکیم است هیچ معبودى نیست (۱۸)
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَمَثْوَاکُمْ ﴿۱۹﴾
پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست و براى گناه خویش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ایمان [طلب مغفرت کن] و خداست که فرجام و مآل [هر یک از] شما را مى داند (۱۹)
إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ ﴿۳۵﴾
چرا که آنان بودند که وقتى به ایشان گفته مى شد خدایى جز خداى یگانه نیست تکبر مى ورزیدند (۳۵)
ما به عنوان یک انسان باید توجه کنیم که هیچ راه حل کوتاهی برای بدست آوردن خوشبختی و یا پرورش نفس وجود ندارد. پیامبر نوح مدت زیادی قومش را به سوی خدای یگانه خواند و سالها بعد، نوح از قومش نا امید شد و از خدا خواست که آنان را نابود کند؛ و خدای حکیم دعای او را پذیرفت. این نکته را باید توجه کنیم که نوح از خدا ناامید نشد، بلکه از ایمان آوردن قومش ناامید شد و بین این دو خیلی فرق است.
وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا ﴿۲۶﴾
و نوح گفت پروردگارا هیچ کس از کافران را بر روى زمین مگذار (۲۶)
إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا ﴿۲۷﴾
چرا که اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مى کنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند (۲۷)
اما نجات مومنان و نابودی کافرین؛ طی یک پروسه و فرآیند انجام شد. اینطوری نبود که خدای حکیم یک روزه این کار را انجام دهد. خدای مهربان به نوح فرمود که برای نجات مومنان باید یک کشتی درست کند بر اساس وحی و با فرامین مخصوص.
فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ﴿۲۷﴾
پس به او وحى کردیم که زیر نظر ما و [به] وحى ما کشتى را بساز و چون فرمان ما دررسید و تنور به فوران آمد پس در آن از هر نوع [حیوانى] دو تا [یکى نر و دیگرى ماده] با خانواده ات بجز کسى از آنان که حکم [عذاب ] بر او پیشى گرفته است وارد کن در باره کسانى که ظلم کرده اند با من سخن مگوى زیرا آنها غرق خواهند شد (۲۷)
فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَمَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿۲۸﴾
و چون تو با آنان که همراه تواند بر کشتى نشستى بگو ستایش خدایى را که ما را از [چنگ] گروه ظالمان رهانید (۲۸)
ساخت کشتی زمان زیادی برد و ساخت آن یک روز دو روز طول نکشید بلکه سالها به درازا انجامید. طوفان هم که آمد، طبق تورات چهل شبانه روز طول کشید و در این مدت، ساکنان کشتی، با خطرات زیادی روبرو شدند و این خطرات بود که به آنان درس زندگی را آموخت و نسل آینده بشر، از نسل این مومنان بوجود آمدند. تمام این زحمات و تلاشها بخاطر برپایی فرمان مهم لا اله الا الله بود.
تمام تلاش مومنان تا قیامت هم باید در پیاده سازی فرمان مهم لا اله الا الله باشد. هر کسی باید در این راه تمام تلاش خود را بکند و این شعار مهم را در زندگی خویش پیاده سازی کند. متاسفانه این مهم ترین ستون تحریف شده دین است. میلیون ها مسلمان نسخه شرک آلود شیطان را پذیرفته اند و بر ذکر نام پیامبر محمد در کنار نام خدا اصرار دارند و آنها اشهد محمدا رسول الله را در کنار اشهد لا اله الا الله قرار داده اند.
قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ ﴿۱۹﴾
بگو گواهى چه کسى از همه برتر است بگو خدا میان من و شما گواه است و این قرآن به من وحى شده تا به وسیله آن شما و هر کس را [که این پیام به او] برسد هشدار دهم آیا واقعا شما گواهى مى دهید که در جنب خدا خدایان دیگرى است بگو من گواهى نمى دهم بگو او تنها معبودى یگانه است و بى تردید من از آنچه شریک [او] قرار مى دهید بیزارم (۱۹)
این قسمت از آیه ( قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ ) دلالت بر آن دارد که شهادت یک جمله است و آن دلالت بر وحدانیت خدا دارد و بس. آیه میفرماید که "من شهادت نمیدهم و تنها شهادت من لا اله الا الله دلالت بر وحدانیت خدا است."
ملاک بزرگ قرآن در آیه زیر، معیار اصلی ایمان به آخرت است.
وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ﴿۴۵﴾
و چون خدا به تنهایى یاد شود دلهاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند منزجر مى گردد و چون کسانى غیر از او یاد شوند بناگاه آنان شادمانى مى کنند (۴۵)
هنگامی که خدای یگانه یاد میشود ، دلهای کسانی که به آخرت کافر شدهاند از شدت کراهت و نا آشنایی و عدم انس با خدا کوچک میشود، اما هنگامی که دیگران با او ذکر میشوند ، راضی میشوند. با یکی بحث میکردم، هر وقت اسم خدا را ذکر میکرد؛ میگفت خدا و اما هروقت اسم پیامبر محمد را ذکر میکرد؛ میگفت پیغمبر جان. چرا او میگفت پیغمبر جان ولی نمی گفت خدا جان؟ زیرا او آنچه را که سالها در وجود خویش پرورش داده بود را بیان میکرد و او سالها پیامبر را به جای خدا ذکر میکرد و مثل خدا او را دوست داشت و این مورد ناخواسته در طرز صحبتش نمایان میشد. واقعا آدم مات و مبهوت میماند که افراد چرا چنین نکته مهمی را متوجه نمیشوند . هر آنچه قلب شما را اشغال میکند؛ خدای شماست. شهادت ایمان فقط یک جمله است و نه دو جمله و آن هم لا اله الا الله است. هر کسی جمله ای به شهادت ایمان اضافه کند؛ از حالت ایمان به خدا خارج شده و خدا را انکار میکند. در آیه زیر؛ خدای حکیم دوبار شهادت را ذکر فرموده است و این نکته بسیار مهمی را در بر دارد و آن این است که حتی اگر شهادت دوتا شود؛ هر دوتایش یکی است.
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿۱۸﴾
خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهى مى دهد که جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگان [او] و دانشوران [نیز گواهى مى دهند که] جز او که توانا و حکیم است هیچ معبودى نیست (۱۸)
تحقیقات گستردهای در مورد این معیار انجام شده است و به یک نتیجه شگفتانگیز خواهید رسید: کسانی که از رکن اصلی دین (لا اله الا الله) که در آیه بالایی مقرر شده است، حمایت نمیکنند، خدا آنان را از گفتن شهادت صحیح منع کرده است . آنها به سادگی نمی توانند بدون ذکر نام پیامبر محمد بگویند اشهد ان لا اله الا الله. زیرا این دین ابراهیم است و جزو اصول اساسی دین اسلام است. پیامبر محمد هیچوقت نگفت که اشهد ان ابراهیم رسول الله. این به آن معناست که شهادت ایمان فقط یک جمله است و همیشه یک جمله بوده است و اسم کسی دیگر را نباید وارد آن کرد.
بت پرستی به پرستش مجسمه ها و نمادهای دست ساز انسان محدود نمی شود، همانطور که عموماً در سراسر جهان باور دارند. ساده ترین شکل بت پرستی با این باور شروع می شود که هرکس یا چیزی غیر از خدا بطور غیبی می تواند در دنیا یا آخرت به شما کمک کند. متاسفانه همه شاخه های ادیان با این تصور که اولیاء و رسولان فوت شده می توانند در این زندگی به مردم کمک کنند، برای آنها بمیرند یا در آخرت برای آنها شفاعت کنند، از راه راست منحرف شده اند. این عقیده ماهیت واقعی خودخواهانه و ترسوی انسانها را نشان می دهد که سعی می کنند شخص دیگری را پیدا کنند تا بار گناهان آنها را برای آنها حمل کند. این وظیفه همه انسانها است که از زندگی خود برای رشد نفس و روان خود استفاده کنند که مستقیماً بدون هیچگونه واسطه ای برای اعمال خود نزد خدا حسابرسی می شوند. خدای مهربان زندگی این دنیا را به عنوان یک وسیله و نعمت به ما بخشیده است و به ما فرصت داده است تا خودمان نفسمان را رشد دهیم و برای بخشش نزد خدا، دل به کسی غیر از خدا خوش نکنیم.
همگی میدانیم که شفاعت کردن در قرآن هست. آن چیزی که در قرآن از آن نهی شده است، شفیع گرفتن است و نه شفاعت کردن. بین این دو خیلی فرق است. هر کسی میتواند برای دیگران شفاعت کند. ولی ما حق نداریم غیر از خدا، کسی را به عنوان شفیع بگیریم. یعنی شفاعت یک امر یک طرفه و خود جوش است و این همان نکته ای است که کسی توجه نمیکند. وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۱۸﴾و به جاى خدا چیزهایى را مى پرستند که نه به آنان زیان مى رساند و نه به آنان سود مى دهد و مى گویند اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند بگو آیا خدا را به چیزى که در آسمانها و در زمین نمى داند آگاه مى گردانید او پاک و برتر است از آنچه [با وى] شریک مى سازند (۱۸)
در آیه بالایی ، مشکل ، شفاعت کردن نیست و بلکه شفیع گرفتن است. ما میتوانیم برای هر کسی که دوست داشتیم شفاعت کنیم و از خدا تقاضای بخشش برای او کنیم. هر چند که ابراهیم و نوح زمانی که محرز شد که خانواده شان مشرکند، از شفاعت برای خانواده مشرک خویش پشیمان شدند؛ ولی در حالت کلی شفاعت کردن برای دیگران مشکلی ندارد. آن چیزی که در آیات قرآنی منع شده است ، شفیع گرفتن است و نه شفاعت کردن. یعنی ما از دیگران درخواست کنیم تا که آنان نزد خدا برای ما طلب بخشش کنند و این حالت از شفاعت به شدت منع شده است و شرک بحساب میاید.
یکی از فرقهای مهم وحدت وجود با توحید این است که که افراد در وحدت وجود اگر خرما را ببینند، خدا را در خرما می بینند و همچنین خرما را در خدا میبینند! اما در توحید اگر خرما را دیدی، آفرینش نعمتی به نام خرما را به خدا نسبت می دهیم و در اینجا دقیقاً وحدت وجود متضاد توحید است. هیچ چیزی نباید ما را از یاد، قدردانی و پرستش خدا منحرف کند. عبادت هر چیزی یا هر کسی مرده یا زنده؛ شامل اشیاء طبیعی و یا ساخته دست بشر، یک نوع الهه گرفتن است. توکل کردن بر طلسمها و یا مصرف غذاها و نوشیدنی هایی که قرار است نیروی رمز آمیز به شما بدهد، یک نوع بت پرستی است. کسی را سالها می شناختم ولی هیچوقت باورم نمیشد که او مشروب الکلی مصرف میکند. او مصرف الکل را دور از چشم دیگران و مخفیانه انجام میداد و به خیال خود فکر میکرد، معجون سحر آمیزی! دارد که دیگران ندارند. بیشتر مردم فکر میکنند چیزی دارند که دیگران ندارند و به آن چیز توکل و تکیه میکنند. چنین طرز تفکری از اساس اشتباه است و پایه یک ساختمان بدون تقواست. هیچ کس بجز خدا از آینده خبر ندارد و خود پیامبر محمد در قرآن بارها اعلام میدارد که از غیب خبر ندارد و صاحب هیچ خیر و شری برای خود و دیگران نبوده و نیست.
قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿۱۸۸﴾
بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختیار سود و زیانى ندارم و اگر غیب مى دانستم قطعا خیر بیشترى مى اندوختم و هرگز به من آسیبى نمى رسید من جز بیم دهنده و بشارتگر براى گروهى که ایمان مى آورند نیستم (۱۸۸)
خوشبختی و بهشت برین براحتی بدست نمی آید. بنابراین وعده کسانی که می گویند با شفاعت پیامبران و اولیاء ، مردم گناهکار به بهشت میروند؛ سراسر کذب است و خلاف آیات قرآنی است. اگر خوشبختی و رستگاری می تواند به این آسانی به دست آید، چرا خدا کتاب مقدس خود را در مورد چگونگی هدایت زندگی برای ما ارسال می کند و از ما انتظار دارد طی هفتاد هشتاد سال طبق این دستورات عمل کنیم؟ خدا غریزه پرستش را در ما نهاده است تا ما خودمان دست به کار شویم و به دستوراتش عمل کنیم تا نزد خدا بخشیده شویم. تنها راه بخشیده شدن همین است و هیچ راه حل ساده دیگری وجود ندارد.
تمام پیامبران تلاششان این بود که به مردم ثابت کنند که هیچ کس دیگری غیر از خدا وجود ندارد تا آنها را از زمین و این دنیای پست نجات دهد و به بهشت ببرد. این نکته خیلی مهم است. در آیات متعددی از قرآن برای تمام پیامبران عبارت اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ تکرار شده است. یعنی فقط خدا را عبادت کنید و هیچ الهی غیر از او برای شما نیست. اله یعنی کسی که در این دنیا باید به او توجه کنیم تا ما را به مقصود برساند و این اله نمیتواند کسی غیر از خدا باشد. تعریف شرک یعنی الهه ای غیر از خدا برای خود برگزیدن. اما خدا میخواهد که عملا ما را از این دنیای فانی نجات دهد و کسی غیر از خودش قادر به این کار نیست. اگر کسی غیر از خدا را برای این کار انتخاب کند، یعنی فرمان مهم لا اله الا الله را نقض کرده است. اله باید دارای خصوصیات زیر باشد و گرنه نمیتواند ما را از این دنیای پست و فانی نجات دهد.
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿۵۹﴾
و کلیدهاى غیب تنها نزد اوست جز او [کسى] آن را نمى داند و آنچه در خشکى و دریاست مى داند و هیچ برگى فرو نمى افتد مگر [اینکه] آن را مى داند و هیچ دانه اى در تاریکیهاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت] است (۵۹)
وَهُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۶۰﴾
و اوست کسى که شبانگاه روح شما را [به هنگام خواب] مى گیرد و آنچه را در روز به دست آورده اید مى داند سپس شما را در آن بیدار مى کند تا هنگامى معین به سر آید آنگاه بازگشت شما به سوى اوست سپس شما را به آنچه انجام مى داده اید آگاه خواهد کرد (۶۰)
وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یُفَرِّطُونَ ﴿۶۱﴾
و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى فرستد تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالى که کوتاهى نمى کنند (۶۱)
ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ ﴿۶۲﴾
آنگاه به سوى خدا مولاى بحقشان برگردانیده شوند آگاه باشید که داورى از آن اوست و او سریعترین حسابرسان است (۶۲)
قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ﴿۶۳﴾
بگو چه کسى شما را از تاریکیهاى خشکى و دریا مى رهاند در حالى که او را به زارى و در نهان مى خوانید که اگر ما را از این [مهلکه] برهاند البته از سپاسگزاران خواهیم بود (۶۳)
قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ ﴿۶۴﴾
بگو خداست که شما را از آن [تاریکیها] و از هر اندوهى مى رهاند باز شما شرک مى ورزید (۶۴)
قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَیُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ ﴿۶۵﴾
بگو او تواناست که از بالاى سرتان یا از زیر پاهایتان عذابى بر شما بفرستد یا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [دیگر] بچشاند بنگر چگونه آیات [خود] را گوناگون بیان مى کنیم باشد که آنان بفهمند (۶۵)
وَکَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ ﴿۶۶﴾
و قوم تو آن [=قرآن] را دروغ شمردند در حالى که آن بر حق است بگو من بر شما نگهبان نیستم (۶۶)
چه کسی غیر از خدا ، کلیدهاى غیب تنها نزد اوست؟ جز او[کسى آن را نمى داند و آنچه در خشکى و دریاست مى داند و هیچ برگى فرو نمى افتد مگر اینکه آن را مى داند و هیچ دانه اى در تاریکیهاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن است. چه کسی غیر از خدا اینها را میداند؟ اگر کسی به عنوان اله انتخاب شود و خصوصیات بالا را نداشته باشد، نمیتواند بشریت را نجات دهد. و او کسی نیست جز خدای حکیم قادر مهربان. خیلی راحت میتوان ثابت کرد که فقط خدا ناجی انسانهاست. زیرا اوست که قرآن و سایر کتابهای آسمانی را نازل کرد. اوست که از احوالات همه باخبر است. اوست که سمیع الدعاست. کیست که در حین مشکلات، به داد آدمی میرسد غیر از خدا؟ چه کسی غیر از خدا همیشه ناظر و حاضر است؟ چه کسی غیر از خدا باران نازل میکند و رحمت خویش را بر مردم نازل میکند؟ چه کسی از رگ گردن به ما نزدیکتر است؟ چه کسی صدای قلبی همه انسانها و جنها (و سایر موجودات و جانوران) را بطور همزمان میشنود؟ چه کسی عزت میدهد و چه کسی ذلت میدهد؟ چه کسی می خنداند و چه کسی می گریاند؟ چه کسی می میراند و چه کسی زنده میکند؟ و ...
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿۷۸﴾
آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى کند (۷۸)
وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹﴾
و آن کس که او به من خوراک مى دهد و سیرابم مى گرداند (۷۹)
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰﴾
و چون بیمار شوم او مرا درمان مى بخشد (۸۰)
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿۸۱﴾
و آن کس که مرا مى میراند و سپس زنده ام مى گرداند (۸۱)
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿۸۲﴾
و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت پنجاه)
تعادل هورمونها (بخش دوم)
انسانهای امروزی، آدم و حوا را بخاطر چشیدن از درخت ممنوعه در بهشت سرزنش میکنند؛ اما غافل از اینکه خودشان هم دارند از همان درخت به شکلی دیگر استفاده میکنند و به همان طریقی فریب میخورند که آدم و حوا فریب خوردند. خیلی ساده لوحانه است که فکر کنیم، درخت ممنوعه یک سیب بوده است. درخت ممنوعه هر آنچیزی است که متضاد سیستم رحمانی است. در قسمت 47 اُم جادوی شیاطین در مورد تعادل هورمونها بحث شد و نکات مهمی در آن قسمت بررسی نشد که در اینجا بررسی میشوند. در قسمت قبلی عرض شد که هورمونهای دوپامین و سروتونین و اُکسی توسین و اندورفین و استروژن و ... نقش مهمی در تعادل طبیعی بدن ما دارند. افزایش یا کاهش غیر طبیعی هر کدام از اینها، تعادل خُلق و خوی افراد را به هم می ریزد. مثلا هورمون دوپامین نقش عمده ای در بدن انسان دارد. بیشتر فعالیتهای ضروری انسان که برای زندگی و بقای نسل لازم است؛ با آزادسازی این هورمون همراه است. خدای بزرگ با این روش میخواهد که انسان را به انجام فعالیتهای روزانه تشویق کند و آنان را به حرکت وا دارد.
اما زیاده روی و افراط و تفریط در هر کدام از این هورمونها، مزاج و خُلق و خوی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد و سیستم طبیعی ما را به هم می ریزد. اگر سرنخ اعتیاد به مواد مخدر و یا اعتیادهای دیگر را ریزتر بررسی کنیم؛ در نهایت به مغز انسان و ترشح غیر طبیعی این هورمونها می رسیم. حتی خوردن غذاها هم باعث تولید دوپامین خواهد شد و به همین جهت است که ما از غذا خوردن لذت می بریم. فرد پرخور با میل غذای بیشتر سعی می کند تا به احساس لذت حاصل از خوردن آن غذا دست پیدا کند. و هر بار مجبور است که میزان غذا را افزایش دهد که این خود باعث چاقی و افزایش چربی بدن میشود. این موضوع شباهت زیادی به اعتیاد به مواد مخدر دارد. در روزه داری، بعلت قطع خوردن و آشامیدن و اعمال جنسی؛ مقدار هورمونها به حالت عادی بر میگردند و کسانی که در طول سال به مقدار زیاد این هورمونها عادت کرده اند، به زحمت می افتند و روزه فرصت مناسبی است برای متعادل کردن این هورمونها و البته این نوع سختی خوب است و جزو فرآیند طبیعی سالم سازی بدن است. ماه رمضان بزرگترین کمپ ترک اعتیاد لذتهاست. وقتی خدا می فرماید که کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ ، یعنی روزه بر ما انسانها از طرف خدا نوشته شده است و فرض شده است. نوشتن (کُتِبَ) در سیستم رحمانی به این معناست که در این دنیا برای زندگی سالم و متعادل روی زمین، به چنین روشی نیازمندیم. خدا خودش ما را آفریده است و میداند که روزه برای نگهداشتن تعادل هورمونهای بدن ضروری است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۸۳﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید (۱۸۳)
شجره زقوم که در جهنم می روید چه ربطی به تعادل هورمونها دارد؟
إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ ﴿۴۳﴾
آرى درخت زقوم (۴۳)
طَعَامُ الْأَثِیمِ ﴿۴۴﴾
خوراک گناه پیشه است (۴۴)
کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ ﴿۴۵﴾
چون مس گداخته در شکمها مى گدازد (۴۵)
کَغَلْیِ الْحَمِیمِ ﴿۴۶﴾
همانند جوشش آب جوشان (۴۶)
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِیمِ ﴿۴۷﴾
او را بگیرید و به میان دوزخش بکشانید (۴۷)
ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ ﴿۴۸﴾
آنگاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ریزید (۴۸)
ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ ﴿۴۹﴾
بچش که تو همان ارجمند بزرگوارى (۴۹)
إِنَّ هَذَا مَا کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ ﴿۵۰﴾
این است همان چیزى که در باره آن تردید میکردید (۵۰)
بعضی ها درخت زقوم را به درختی در این دنیا تشبیه کرده اند که این تشبیه اشتباه است. درخت زقوم در جهنم، بر هم زننده تعادل طبیعی بدن است. جهنمیان از میوه این درخت میخورند. میوه این درخت یک فوق مخدر بسیار قوی است که با یک بار خوردن، افراد را گرفتار میکند و با آنکه زجرآور است ولی جهنمیان مجبورند که مکررا از آن بخورند و دوباره سراغ آن خواهند رفت. آیات زیر ثابت میکند که مصرف کنندگان زقوم دوباره مجبورند به مصرف آن روی بیاورند. ابتدا در آیه(إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ) خدا می فرماید که درخت زقوم از قعر جحیم رشد می کند و از آن بیرون می آید و در ادامه می فرماید (ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ ) سپس مصرف کنندگان بعد از مصرف، دوباره به جحیم بر می گردند. مصرف درختی که در جحیم است و ماجرای برگشت به جحیم بعد از مصرف؛ همان اعتیاد به زقوم است. همان سیکل باطل است. در ادامه میفرماید که ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ ﴿۴۹﴾ بچش که تو همان ارجمند بزرگوارى (۴۹) این آیه تلویحا به این موضوع اشاره دارد که افراد در دنیا برای بدست آوردن عزت و کرامت و بزرگی به سمت مصرف مخدرات (شامل مواد مخدر، اشعار، آهنگهای آلفایی و فیلمهای آلفایی و خیالپردازیها و گناهان ...) می روند و در جهنم، به اندازه کافی این نوع زجرها در اختیار آنان قرار می گیرد و تلویحا به آنان گفته میشود که شما همانهایی هستی که با این نوع هورمونها میخواستید به عزت و کرامت و شخصیت و اقتدار برسید، اما الان همه اینها در اختیار شماست (بچش که تو همان ارجمند بزرگوارى) و شما به اشتباه فکر میکردید که برای شما عزت و کرامت می آورد ولی الان که شیطان از ماجرا حذف شده است و قادر به تزئین اینها نیست، اصل ماجرا را درک میکنید و می بینید که اینها کرامت و عزت نمی آورد که هیچ ، بلکه صد درصدش عذاب است و دردناک.
أَذَلِکَ خَیْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ ﴿۶۲﴾
آیا از نظر پذیرایى این بهتر است یا درخت زقوم (۶۲)
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ ﴿۶۳﴾
در حقیقت ما آن را براى ستمگران [مایه آزمایش و] عذابى گردانیدیم (۶۳)
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ﴿۶۴﴾
آن درختى است که از قعر آتش سوزان مى روید (۶۴)
طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیَاطِینِ ﴿۶۵﴾
میوه اش گویى چون کله هاى شیاطین است (۶۵)
فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۶۶﴾
پس [دوزخیان] حتما از آن مى خورند و شکمها را از آن پر مى کنند (۶۶)
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِیمٍ ﴿۶۷﴾
سپس ایشان را بر سر آن آمیغى از آب جوشان است (۶۷)
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ ﴿۶۸﴾
آنگاه بازگشتشان بى گمان به سوى دوزخ است (۶۸)
براحتی میتوان از آیات نتیجه گرفت که زقوم یک ماده مخدر فوق قوی است که میلیونها برابر از ماده مخدر شیشه و کرک قوی تر است و افراد با یک بار مصرف تا ابد گرفتارش میشوند. به همین خاطر خدا میفرماید که جهنمیان تا ابد در جهنم گرفتار میشوند. البته این نوع زندگی در جهنم را خود مردم برای خود در این دنیا انتخاب کرده اند و این نتیجه کارهای خودشان است (هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ). درد ناشی از مخدرات به این خاطر است که هورمونهای صادره در داخل رگها و حتی مویرگها جریان دارد و وقتی بدن نیاز پیدا کند؛ تمام رگها و مویرگها شروع به درد میکنند. رگ و مویرگ در بدن انسان پخش شده است و مثل یک درخت و شاخ و برگهایش در بدن پخش است و به این طریق در جهنم تمام وجود انسان از ریشه درد می کند و افراد مجبورند که دوباره به جحیم بر گردند.
ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ﴿۵۱﴾
آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز (۵۱)
لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ﴿۵۲﴾
قطعا از درختى که از زقوم است خواهید خورد (۵۲)
فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۵۳﴾
و از آن شکمهایتان را خواهید آکند (۵۳)
فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ﴿۵۴﴾
و روى آن از آب جوش مى نوشید (۵۴)
فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ﴿۵۵﴾
[مانند] نوشیدن اشتران تشنه (۵۵)
هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ﴿۵۶﴾
این است پذیرایى آنان در روز جزا (۵۶)
درخت زقوم در جحیم بوجود می آید ولی از هم اکنون افراد جهنمی دارند خود را به آن وصل میکنند و به همین خاطر خدا می فرماید که جهنم بر کافران محیط است (وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ).
یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿۵۴﴾
و شتابزده از تو عذاب مى خواهند و حال آنکه جهنم قطعا بر کافران احاطه دارد (۵۴)
وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَلَا تَفْتِنِّی أَلَا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ﴿۴۹﴾
و از آنان کسى است که مى گوید مرا [در ماندن] اجازه ده و به فتنه ام مینداز هشدار که آنان خود به فتنه افتاده اند و بى تردید جهنم بر کافران احاطه دارد (۴۹)
وقتی خیالپردازی می کنی و یا فیلم نگاه میکنی، باید توجه کنید که ممکن است که به این درخت متوسل و وصل شده باشید. خوردن در معنای کلی به معنای هر آنچه است که باعث ترشح هورمونها میشود و صرفا منظور خوردن غذا نیست. زیرا هر آنچه که باعث ترشح غیرعادی هورمونها در بدن شود؛ از دیدگاه کلی یک نوع انرژی و هورمون برای بدن تهیه میکند. در قرآن خدا می فرماید که غیبت کردن یعنی خوردن گوشت مرده برادر خود. یا خدا از لفظ خوردن برای ربا استفاده میکند. یا در آیه دیگری خدای مهربان، دل دادن به غیر خدا را به عنوان یک نوع نوشیدن ذکر کرده است. همانطور که بنی اسرائیل در برهه ای از زمان دل به گوساله پرستی داده بودند و گوساله پرستی مثل یک مایع در قلب آنان جریان داشت (وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ).
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿۹۳﴾
و آنگاه که از شما پیمان محکم گرفتیم و [کوه] طور را بر فراز شما برافراشتیم [و گفتیم] آنچه را به شما داده ایم به جد و جهد بگیرید و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهید گفتند شنیدیم و نافرمانى کردیم و بر اثر کفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنید [بدانید که] ایمانتان شما را به بد چیزى وامى دارد (۹۳)
این نوع لذتهای کاذب همان درخت ممنوعه است که خدا آن را برای بشر منع کرده است. این نوع لذت ؛ آدمی را از بهشت بیرون کرد. اینبار هم میتواند آدمی را به جهنم ببرد ، تا آنجا از شجره زقوم بچشد. شجره زقوم یک لذت کاذب (درد) بسیار قوی است که افراد با خوردنش، دیگر نمیتوانند ترکش کنند و تا ابد گرفتارش میشوند و جالب آن است که سیرشان نمی کند و اما مجبورند که بخورند. زنجیری که در جهنم از آن صحبت میشود؛ همین وابستگی هاست که در آنجا بسیار قوی است.
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۸۳﴾
آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (۸۳)
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَا یُجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۸۴﴾
هر کس نیکى به میان آورد براى او [پاداشى] بهتر از آن خواهد بود و هر کس بدى به میان آورد کسانى که کارهاى بد کرده اند جز سزاى آنچه کرده اند نخواهند یافت (۸۴)
گرفتار یک ماده مخدر و یا یک محیط مخدر فوق قوی در جهنم شدن، نتیجه اعمال خود جهنمیان است. از نظر کلام خدا، کسانى که کارهاى بد کرده اند جز سزاى آنچه کرده اند نخواهند یافت. کسی که در این دنیای فانی، همیشه دنبال عادتهاست و به این عادتها معتاد میشود؛ در محیط جهنم، همین مخدرهای دنیایی که در این دنیا به آن عادت کرده بوده است، در اختیار اوست. فرق مخدر این دنیا با جهنم این است که مخدر جهنم فوق قوی است و افراد تا ابد گرفتارش میشوند.
یک ضرب المثل معروف است که می گوید : ترک عادت موجب مرض است. این ضرب المثل دید و بینش قدیمی ها را نسبت به بعضی قضایا مطرح میکند ولی در اصل این ضرب المثل اشتباه است. اتفاقا عدم ترک عادت موجب مرض است. ترک عادت شاید در ابتدا همراه با مقداری سختی باشد، ولی در نهایت آزادگی به همراه دارد. زیرا در اصل ترک عادت، یعنی خود را از شجره جهنمی رهانیدن. آزادی واقعی یعنی این. سختی و رنج ترک لذتهای حرام ، را نمیتوان مرض نام نهاد، بلکه سختی بیرون آمدن از آن حالت است. همراه با هر سختیی، آسانیی است و لذت واقعی در این است.
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾
پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (۵)
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾
آرى با دشوارى آسانى است (۶)
دوبار این آیه مهم تکرار شده است، تا افراد به خواب رفته را بیدار کند. شما اگر بخواهی یکی که خواب است را را بیدار کنید، با یک بار صدا زدن بیدار نمیشود و این در 99 درصد موارد صدق میکند. بلکه باید حداقل دوبار صدا بزنید تا فرد به خواب رفته بیدار شود. به همین خاطر خدا با تکرار پشت سر هم این آیه مهم، میخواهد بفرماید که "ترک عادت موجب مرض نیست و بلکه موجب سلامتی است".
افرادی هستند که زیاد میخورند و تعادل را نگه نمی دارند و بعد که مشکل چربی و سلامتی پیدا میکنند، دنبال قرص لاغری (با علم بر اینکه هزاران عوارض دارد) میروند و یا با عمل جراحی ، معده خود را کوچک میکنند؛ تا که عادتشان را ترک کنند. همین مورد اثبات میکند که ترک عادت چندان هم ساده نیست و عادت به سطح هورمون خاصی در طول زندگی، بسیار خطرناک است.
یکی میگفت که : من برای رسیدن به آرزوهایم، هر کاری میکنم!
وقتی از آرزوها حرف میزنیم؛ بیشترش مربوط به لذتهای دنیوی است که دارای سطح هورمون بالاتری است. امکانات این دنیا به قول خدای حکیم، تفاخر و لهو و لعب است. خدا از این دنیا به عنوان متاع قلیل (امکانات کم و گذرا و فانی) یاد میکند. بنابراین کسی که چنین حرفی میزند، دراصل میخواهد بگوید که: (من برای رسیدن به متاع قلیل و لهو و لعب این دنیا، هر کاری میکنم! ) و این معامله بسیار مضری است و خسران واقعی یعنی این.
در وب گردی های بی هدف مغز ما یک بار خوشحال و یک بار غمگین است. یک کلیپ می بینیم که استرس به همراه دارد، کلیپ دیگر ترس به همراه دارد، کلیپ بعدی زندگی مرفه سلبریتی ها را می بینید و غبطه میخورید و ... یک بار پر استرس و یک بار همراه با ترس و یکبار حسادت و یکبار غبطه خوردن و یکبار ... تمام این حالات در طول نیم ساعت وبگردی رخ میدهد و مغز ما در حالت های گوناگون به سر می برد. این بالا و پایین آمدن های ناگهانی هورمون ها باعث ناراحتی های زیادی در بدن ما خواهد شد. یک ساعت وبگردی کردن اینجوری پر از استرس و پر از استرس به اندازه یک روز خستگی می آورد. عدم تعادل هورمون ها جسم ما را تحت تاثیر قرار می دهد چنین فردی اگر در زندگی واقعی خودش مشکلی برای او پیش آید، تکانشهای ترس و استرس بیش از حد، او را از پای در خواهد آورد. بعضی افراد همین که از خواب بیدار میشوند، اولین کاری که میکنند، فضای اینترنت و پیامهایشان را چک میکنند و یک ساعت مشغول این کار میشوند و بعد از یک ساعت وبگردی، دوباره خسته اند. خستگی آنان به این خاطر است که آنان در طول این یک ساعت، هورمونهای خود را به حالتی از افراط و تفریط سوق میدهند و همین باعث خستگی ذهنی آنان میشود.
یک بدنساز به طور مصنوعی هورمون های بدن خود را بسیار افزایش و کاهش میدهد و بعضی ها هم از طریق کسب و کار و فعالیت های طبیعی این کار را انجام میدهند و خود را به سقف هورمون طبیعی عادت میدهند. روش دومی بسیار مناسب تر و کاراتر است و مانا تر است.
انسان ضعیف خلق شده است (خلق الانسن ضعیفا) . با بالا آمدن و یا پایین آمدن بعضی هورمون ها فکر می کند که دنیایش به آخر رسیده است. افسرده می شود یعنی کمبود هورمون دوپامین و در این حالت ناامید می شود. از روش های خدا برای تنظیم هورمون بدنش استفاده نمیکند و در نتیجه افسردگی اندر افسردگی برای او پیش می آید. به همین خاطر خدا میفرماید که از خدا نا امید نشوید و فقط کافران از خدا نا امید میشوند.
کسب دوپامین زیاد و افراطی اگر کنترل نشود نوعی سندروم است مثل سندروم دست بی قرار و یا پای بی قرار. اگر دوپامین زیاد شود و افراد صبر نداشته باشند و تحت تاثیر آن قرار گیرند، اسکیزوفرنی درست میشود. دوپامین نوعی جنگ و گریز است تصور کنید که یک خرس شما را دنبال میکند هورمون مخصوص ترس بالا می رود تا حس حرکت پیدا کنی و فرار کنی؛ اما اگرهورمونهای بدن شما نامیزان باشد، شاید به وقتش خطرات را تشخیص ندهید و خرس به شما آسیب برساند. کسانی که بطور مصنوعی هورمونهای خود را بالا می برند، در حین خطرات، فکری برای خود نمی کنند و حتی خطرات را چندان حس نمی کنند. ممکن است در لبه یک ساختمان بلند حرکت کنند و از آنجا که هورمونهای آنان نامیزان است، حسهای طبیعی آنان خطرات راحس نمی کند و ممکن است خودرا به کشتن دهند.
در قماربازی، فرد در حین باخت هورمونهایش پایین میاید و در نتیجه حس ناخوشایندی به مالباخته دست میدهد و او از سرِ نا آگاهی این مشکل را به طرف مقابل خود نسبت و ربط میدهد و به این طریق کینه و عداوت بوجود میاید. عشق هم مثل قمار است. زندگی های مبتنی بر عشق، فرد هر گونه کمبود و حس ناخوشانید در زندگی را به فرد مقابل و زوجش ربط میدهد. به همین خاطر خدا از کلمه شیطانی عشق در قرآن استفاده نفرموده است و از مودت و رحمت استفاده می فرماید.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۹۰﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند پس از آنها دورى گزینید باشد که رستگار شوید (۹۰)
إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿۹۱﴾
همانا شیطان مى خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنى و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمى دارید (۹۱)
خدای مهربان، در آیه بالایی، مخدرات و قمار و بتها و تیرهای قرعه را در یک کلمه، عَمَلِ الشَّیْطَانِ نامیده است. یعنی اینها هورمونها و سیستم کالبدی انسان را دستکاری کرده و او را از حالت تعادل خارج میکنند و روانگردانی میکنند و این فرآیند عَمَلِ الشَّیْطَانِ نامیده شده است. عمل الشیطان به زبان ساده همان روانگردانی است. بوسیله روانگردانی، شیطان سوار مغز افراد میشود.
قبلا از یک فیلم ساده لذت میبردی ولی حالا از یک فیلم سیصد قسمتی هم لذت چندانی نمی بری. زیرا سقف ومقاومت هورمونهای خود را نامیزان کرده ای.
یکبار یکی گفت که آیا ضرب المثل "مستی و راستی" معنای درستی دارد. این ضرب المثل شیطانی بطرز زیرکانه ای میخواهد بگوید که راستی در مستی است. یک فرد مست، نمیتواند جلو زبان خودش را بگیرد و هر چیزی که به ذهنش میرسد (صحیح و ناصحیح) را بیان میکند و این مورد مخالف خودآگاهی انسان است. آیا ما باید هرچیزی را که دیدیم، آرزو کنیم! آیا ما هر چیزی را که میبینیم میتوانیم بخوریم؟ آیا ما هر چیزی را باید ببینیم و یا بشنویم؟ آیا ما هر چیزی را که به ذهنمان رسید باید به زبان بیاوریم؟ آیا انسان هر چیزی را باید آزمایش کند؟ قطعا جواب این سوالات خیر است. زیرا کنترل نفس و تزکیه نفس یعنی ما باید کنترل زبان و گوش و چشم و سایر اعضای بدن خویش را همیشه در دست داشته باشیم. بنابراین ضرب المثل مستی و راستی یک مفهوم شیطانی پشت آن است که میخواهد دنیای مستی و خماری (تله شیطان) را خوب نمایش دهد.
بعضی را دیدهای که میگویند امروز ناخوشم، ناسازم ، کوک نیستم. این حرفها بخاطر عدم تعادل هورمونهای مختلف در بدن است که ناشی از افراط و تفریط های قبلی است. انسان در مقابل کمبود و یا سرریز هورمونهای تولید شده در بدن خود (به هر علتی اعم از استرس، ناراحتی، غم ، اندوه، شادی، هیجان و ...) چندین راه پیش رو دارد.
الف: یکی اینکه هیجانات پیش آمده را با کارهای خطرناک خالی کند و غم و اندوه را با دشنام و غیبت و ناسپاسی و ناشکری خالی کند و یا اینکه مواد مخدر مصرف کند و یا اینکه در دیدن فیلم و آهنگها زیاده روی کند و به این روشهای مصنوعی، هورمونها را بالا و پایین ببرد. به این میگویند روانگردانی و عمل شیطان.
ب : دومین راه حل، که یک راه حل قرآنی است، صبر است. صبر بطرز خارق العاده ای تمام هورمونها را طبق سیستم رحمانی در بدن ما تنظیم میکند. خدا با صابران است. این نکته فوق العاده و خیلی مهم است. از جمله کسانی که بهشت برین را برای خود می خرند، کسانی هستند که خشم خود را فرو می خورند (وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ) و مردم را می بخشند.
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۳۴﴾
همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى برند و از مردم در مى گذرند و خدا نکوکاران را دوست دارد (۱۳۴)
وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿۱۳۵﴾
و آنان که چون کار زشتى کنند یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند و چه کسى جز خدا گناهان را مى آمرزد و بر آنچه مرتکب شده اند با آنکه مى دانند [که گناه است] پافشارى نمى کنند (۱۳۵)
أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿۱۳۶﴾
آنان پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان و بوستانهایى است که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است جاودانه در آن بمانند و پاداش اهل عمل چه نیکوست (۱۳۶)
یکی از ابزارهای مهم در این دنیای فانی، صبر است که بوسیله آن میتوانیم از نفوذ شیطان بر هورمونهای بدن خویش جلوگیری کنیم. بوسیله صبر است که شیطان از وسوسه های خود نا امید شده و به هدف خود نمیرسد.
یکی از خصوصیات بزرگ و عجیب در جهنم این است که هیچکدام از این دو روش را در جهنم نمیتوان اجرا کرد. گناهکاران در جهنم میگویند که (سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیصٍ) چه بى تابى کنیم چه صبر نماییم براى ما یکسان است ما را راه گریزى نیست. جَزِعْنَا مربوط به راه حل اول است (یعنی تخلیه هیجانات و غمها به روش نادرست) و صَبَرْنَا مربوط به روش ایمانداران است.
بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیصٍ ﴿۲۱﴾
و همگى در برابر خدا ظاهر مى شوند پس ناتوانان به گردنکشان مى گویند ما پیروان شما بودیم آیا چیزى از عذاب خدا را از ما دور مى کنید مى گویند اگر خدا ما را هدایت کرده بود قطعا شما را هدایت میکردیم چه بى تابى کنیم چه صبر نماییم براى ما یکسان است ما را راه گریزى نیست (۲۱)
در این دنیای فانی، مردم صبر و یا جزع را به دلخواه خود انتخاب میکنند. این دنیا ، جای انتخاب است. اما در جهنم هیچکدام از این دو روش، کار ساز نیست. یعنی حتی نمیتوان با توهین و دشنام و غیبت و ناسپاسی و کفر، تخلیه روانی انجام داد و این به آن معناست که حتی نمیتوان به دروغ هم خود را تخلیه کرد و صبر هم بیفایده است. طراحی هورمونهای کالبد جهنمی افراد طوری است که هورمونها را نمیتوان با صبر آرام کرد و یا آن را تخلیه کرد.
هر روشی که انسان به غلط بودن آن ایمان داشته باشد ولی در زندگی خویش از آن استفاده کند، جادو نامیده میشود. بعضی ها برای فرار از پیری، عملهای جراحی متعدد انجام میدهند، با آنکه میدانند غلط! است و این یک اعتیاد و جادو است. دل بستن به زیبایی ظاهری ، زمانی که سن بالا رود، اثرات مخربش را نشان میدهد و افراد برای حفظ موقعیت هورمونهای تولید شده بدن خود، دست به جوانسازی بدن خویش میزنند؛ در حالیکه کالبد آنان پیر شده است و نمیتوان به این روشها خود را جوانتر نشان داد. در آخرین آیه سوره بقره، خدا میفرماید که لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ . آنچه (از خوبى) به دست آورده به سود او (لَهَا مَا کَسَبَتْ)، و آنچه (از بدى) به دست آورده به زیان اوست (وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ). یکی تلاش میکند که زندگی عادی را طی کند و اعمال صالح انجام دهد و این همان "لها ما کسبت" است. اما عده ای هم تلاش میکنند که خود را با روشهای غیر معمول جوانتر نشان دهند و خود و سایرین را فریب دهند و پول خود را هدر دهند و این همان "علیها ما اکتسبت" است. یعنی تلاش و کوششان علیه خودشان است و بیهوده است.
لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿۲۸۶﴾
خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى اش تکلیف نمى کند. آنچه (از خوبى) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى) به دست آورده به زیان اوست. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر (دوش) ما مگذار؛ همچنانکه بر (دوش) کسانى که پیش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تویى؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن. (۲۸۶)
مطلبی را اینجا عرض کنم که تا بحال گفته نشده است. بزرگترین و خطرناکترین اعتیاد انسانها، اعتیاد به فلسفه زندگی است. باور به فلسفه های غلط تمام مسیر زندگی افراد را تا آخر عوض میکند. مثل این است که مسیر را از اول اشتباه انتخاب کرده باشید. مثلا اگر کسی فلسفه زندگیش را رسیدن به لذت انتخاب کند، هیچوقت خوشبخت نخواهد شد. انتخاب لذت گرائی به عنوان هدف زندگی، قطعا افراط و تفریط به دنبال دارد و افراط و تفریط و اسراف در سیستم رحمانی جایی ندارد. در سوره الفاتحه، الضالین کسانی هستند که فلسفه اشتباه در زندگی برای خویش انتخاب میکنند. فلسفه زندگی در قرآن "دین" نامیده شده است. یوم الدین یعنی روزی که فلسفه واقعی زندگی برای همگی مشخص میشود. وقتی خدا میفرماید که با مشرکین ازدواج نکنید؛ یعنی اینکه ازدواج دو نفر با دو فلسفه متضاد، اشتباه است. مشرک و موحد دو فلسفه و دید متفاوت و حتی متضاد نسبت به زندگی دارند. یعنی این دو، دو دین مختلف دارند. ازدواج ، به معنای ازدواج "فقط دو کالبد بشری از نظر جنسی" نیست، بلکه ازدواج دو فرد هدف دار است. ازواج باید همدیگر را به سمت خدا فراخوانند و در این راه همدیگر را کمک کنند و هدف اصلی ازدواج همین است. عشق اهداف ازدواج را نابوده کرده است و افراد بجای کمک همدیگر در تزکیه نفس و رشد آن، به رقیبان و دشمن و مالک همدیگر تبدیل میشوند.
در سیستم خدا جمع اضداد امکان پذیر نیست و یوم الدین همه این اختلافات قضاوت خواهد شد. خدای مهربان برای جلوگیری از جمع اضداد، حتی روش زندگی (دین) را برای ما مشخص نموده است (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ) . در روز قیامت، فلسفه های زندگی قضاوت خواهند شد. جهنم جایی است که برای افراد با فلسفه های اشتباه طراحی شده است. کسی که در این دنیای فانی، همیشه دنبال لذت باشد و خود را معتاد کند؛ در جهنم، میوه زقوم در اختیار او قرار داده میشود که به معنای واقعی ماده مخدر است و کسانی که مصرف کنند؛ برای همیشه گرفتارش میشوند. تصور نکنید که زقوم لذت بخش است، بلکه تماما درد است و زنجیر و بردگی. در آن روز شیطان نمیتواند این مواد را تزئین کند و افراد را فریب دهد و بنابراین ماهیت واقعی این مواد مشخص خواهد شد. تمام فلسفه های غلط زندگی، در روز دین، غلط بودنشان مشخص میشود و افراد به همان فلسفه ها سپرده میشوند. جحیم قسمتی است در جهنم و چنین جایی است و بد جایگاهی است.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و نهم)
تخلیه روانی
انسان ساخته دست خودش را باور میکند ولی ساخته خدای عالمیان را انکار میکند. بشر در زمین صادقانه دنبال حل مشکلات خویش نیست، بلکه او بیشتر دنبال این است که مشکلاتش را بازگو کند و یا بشنود. مثلا اگرکسی نصیحتش کند، بدش میاید؛ ولی اگر فرد دیگری مشکلش را بازگو کند و او را مظلوم خطاب کند و موقعیت او را تایید کند، خوشش میاید! یک آهنگ یا سخنرانی گوش میکند تا که مشکلاتش را بشنود ولی قرآن که راه حل مشکلاتش را میگوید، گوش نمیکند. یک آهنگ و موسیقی و یا یک فیلم که احساسات انسان را منحرف میکند، نه تنها مشکلات را حل نمی کند، بلکه در مشکلات موحود هر چه بیشتر میدمد (نمونه واقعی نفاثات فی العقد).
وقتی به مشکل برمیخورد، سعی میکند که آهنگی گوش کند که شکست خوردن و نا امیدی در آن باشد و فکر میکند که با مظلوم نمایی و در حس فرو رفتن، مشکلش حل میشود. این روش برخورد با مشکلات، پیشنهاد شیطان است به فریب خورده ها و اکثر مردم متاسفانه از این روشها پیروی میکنند. شیطان حس نا امیدی، مظلوم نمایی، کفران نعمت و ... را به قربانیان خویش الهام میکند. ما باید در روش و روند زندگی خویش تغییر و تحولات زیادی ایجاد کنیم، تا بتوانیم موفق شویم و از دست غرورهای حاصل از دنیای موقت و فانی نجات یابیم. خدا متاع زندگی این دنیای پست را قلیل، فانی، زودگذر، مایه تفاخر و ... میشمارد. خدا زندگی ما در روی زمین را زندگی دنیا (زندگی پست) نامیده است. از این نظر دون و پست است که هیچ چیز آن پایدار و همیشگی نیست. هیچ چیزی دراین دنیای پست، به آدمی لذت واقعی نمیدهد. حتی لذتهایی هم که هست، در نهایت رنج و درد به همراه دارد. مثلا از بچه داشتن لذت میبری ولی بعدا رفتارهایی از او میبینی که لذت آن از بین میرود و یا مال دنیا جمع میکنی و کلی تلاش میکنی، در نهایت دو متر کفن نصیبت میشود . در این دنیای پست، هر لذتی ، رنج و درد به همراه دارد. به همین خاطر برای تسکین این دردها و آلام، خدا به ما پیشنهاد داده است که کلامش را بشنویم و آن را با جان و دل عمل کنیم. باید جهان بینی خویش را طبق قرآن تنظیم کنیم. وقتی قرآن میخوانید، با این تصور بخوانید که کلمات آن از خداست و خدا دارد با ما حرف میزند. خدا با ما از طریق یک کتاب حرف میزند و این نشان میدهد که خدا چقدر رحمان و رحیم است. خدا بسیار رحمان و رحیم است و ما دراین دنیای پست به این مساله کاملا واقف نمیشویم. بعد از مردن متوجه خواهیم شد که خدا چقدر نسبت به ما رحم داشته است. خیلی از ابعاد رحمانیت خدا بعدا مشخص خواهد شد. خطرات و درد و رنجهای زیادی در متاع دنیا هست . خدا ما را از این خطرات آگاه کرده است و نسبت به آن هشدار داده است. خدا صادقانه به ما میگوید که خوشیهای دنیا مثل یک شکوفه (زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا) است که پایدار نیست و فقط چند صباحی برای افراد ظاهر میشود. خدا صادقانه به ما میگوید که به زمین نچسبید و آخرت را انتخاب کنید. کسی که از خدا بترسد و کلام خدا را بشنود، با جان و دل میپذیرد و چنین کسانی، وارد بهشت خواهند شد و از آتش جهنم محفوظ خواهند ماند. اگر تاریخ و سیر پیشرفت انسان در تکنولوژی را بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که شیاطین هم روشهای فریب خویش را عوض میکنند و هر بار روی موجهای تکنولوژی روز سوار میشوند و آنان هم در روشهای فریب پیشرفته تر میشوند. هر چقدر که انسان پیشرفته تر میشود، شیاطین هم روشهای فریب خویش را پیشرفته تر و گسترده تر میکنند.
توانایی های هوش مصنوعی در حال پیشرفت فوق العاده ای است، طوریکه سازندگانش در حال باور این مساله هستند که بزودی هوش مصنوعی از آنان پیشی می گیرد. باور عمیق و اعتماد به خروجی های یک ماشین هوش، خطرات زیادی را به دنبال دارد. خود ماشین هوش، واقعی است و طبق الگوریتم مشخصی کار میکند ولی چطور از ساخته های آن استفاده شود مهم است. بوسیله هوش مصنوعی میتوان براحتی یک مقاله و کتاب و یا فیلم در موضوعات مختلف ساخت. تا اینجای کار مشکلی نیست ولی اگر یک فیلم غیرواقعی ساخته شود و همه باورش کنند و مردم زندگی را براساس این موهومات ماشینی بنا کنند، اینجاست که خطرناک میشود.
در قدیم ، شیاطین و اجنه بصورت جسمی و در شکل دیو وارد دنیای انسانها میشدند و مردم را فریب میدادند. اما اکنون این پدیده رخ نمیدهد، زیرا انسانها به آن مرحله از رشد رسیده اند که فیلم میسازند و بنابراین استفاده از این روش قدیمی زیاد هیجان انگیز نیست و برای شیاطین در فریب انسانهای عصر تکنولوژی، زیاد کارا نیست. شیاطین اکنون در قالب تخیلات، توهمات، فیلمهای سینمایی و بازیهای کامپیوتری، ایده های خود را گسترش میدهند. هر چند که این فیلمها ساخته دست انسان است، اما شیاطین روی این ساخته ها سوار میشوند و فلسفه های خود را از این طریق رواج میدهند. همانطور که زمان قدیم، از طریق اشعار نسل به نسل، تفکرات ابلیس منتقل شد و اکنون همان تفکرات در فضای فیلمها و آهنگها مثل یک انگل و ویروس جاریست.
تا زمان حال ، مردم فیلهای سینمایی و تلویزیونی را باور میکردند و اکنون مطالب داخل اینترنت و مدتی دیگر مطالب و محتواهای تولید شده بوسیله هوش مصنوعی. سی چهل سال پیش، فیلمهای هندی رواج عجیبی داشت و همه آن را باور می کردند و توهمات داخل این فیلمها به طرز عجیبی وارد زندگی مردم شده بود. اکنون این فیلمها از رونق سابق افتاده و مردم روشهای دیگری برای لذت ذهن انتخاب کرده اند.
وقتی از موتور جستجوی هوش مصنوعی میپرسند که برای ضعف چشم چکار کنیم! او خوردن هویج را پیشنهاد میدهد! فرد کنجکاو از این جواب تعجب میکند و حال آنکه خودش جوابش را میداند. انسان قطعا در آینده میخواهد که خیلی امورات زندگیش را به تصمیمات هوش مصنوعی بسپارد و خود را راحتتر کند و به این نوع رفاه روی می آورد. استفاده درست از هوش مصنوعی امر بدی نیست ولی امیدوارم مثل فیلمهای تلویزیونی نشود که مردم را وارد خیالات و آلفا میکنند و زندگی واقعی را از آنان گرفته اند. فیلمها و شوهای تلویزیونی به نرمی ، خیانت را ترویج و چهره ای غیر واقعی از زنان و مردان ترسیم میکنند و مردم را فریب میدهند. شیطان در قدیم به صورت موجودی زشت و شاخ دار و منشاء شر معرفی میشد ولی اکنون نمیتوان شیطان را به آن روش دید، بلکه شیطان خودش را در لابلای تولیدات انسانی مثل فیلمها، اشعار و آهنگها جا میزند. در گذشته مردم تاثیرات شیاطین را در زندگی خویش بوضوح می دیدند ولی اکنون باید با چشم بصیرت این تاثیرات را دید. اگر کسی بداند که دیدن یک فیلم که ماجرای خیانت در آن عادی جلوه داده شده است ، چقدر تاثیر بدی در محیط زندگیش دارد؛ دیگر نگاه نمی کند. زیرا او میداند که شیطان در این جا بصورت دیگری خود را نمایانده است و طور دیگری در ساخته های بشر مخفی شده است. انسان بعد از مدتی یادش میرود که این فیلمها را خودش (یا هم نوع خودش) ساخته است و به طور جدی آن را باور میکند. قطعا در آینده هم انسان بازهم فریب میخورد و یادش میرود که هوش مصنوعی را خودش ساخته است و دل به آن ساخته ها می بندد. از تولید یک فیلم میتوان استفاده خوب هم کرد ولی اینها فقط یک ابزار است. متاسفانه مردم قدرت تشخیص انرژی های شرور را در فیلمها و ساخته های خود ندارند. هنر پیشه ای در فیلم چندین عمل زیبایی انجام داده است و لباسهای فاخر میپوشد، فردی این فیلم را دیده و تحت تاثیر قیافه ظاهری هنرپیشه در فیلم قرار گرفته و باور میکند که اعمال جراحی و لباسهای اینچنینی برای او خوشبختی می آورند. پس او هم جریان زندگیش تغییر میکند. حال آنکه این فقط یک فیلم است و قرار نیست او باورش کند. شیطان به این طریق کارهای زشت را خوب جلوه میدهد. هیچ کشوری و یا تمدنی، افول و سقوط خود را نتوانسته است پیش بینی کند. زیرا مقدمه افول و سقوط، توهمات است که مانع از دیدن واقعیتها میشوند.
در فیلمها، عشق زیاد به چشم می آید و زیاد از این موضوعات شنیده میشود. قطعا در دنیای آینده، هوش مصنوعی عشق را به عنوان راه کار خیلی از مشکلات خانوادگی ارائه میکند که اشتباه اندر اشتباه است. عشق یک مفهوم کاملا شیطانی است و معنای واقعی عشق ، جدی گرفتن زینتهای دنیای پست و فانی است. اما شیطان و جنودش آن را جدی گرفته اند و روی پیروان خویش هم اجرا میکنند. پزشکان مغز یک انسان عشق زده را اسکن کردند و دریافتند بخشهایی از مغز او خاموش و یا ضعیف میشود و در نتیجه در تصمیمات مهم زندگی دچار اشتباه میشود. برای اثبات این مورد، بیایید واکنشهای دو خواننده نسبت به حوادث زندگی پیش آمده را بررسی کنیم.
شکیرا خواننده مشهور که طرفداران زیادی هم دارد بعد از دوازده سال زندگی مشترک با فوتبالیست معروف پیکه ، از همدیگر جدا شدند. بررسی رفتارهای آنان بعد از جدایی، نکات جالبی را در مورد موسیقی و احساسات برای ما آشکار میکند. بعد از جدایی، او علیه پیکه تابحال چندین آهنگ خوانده است و در آن آهنگها احساسات تنفر و خشم خویش را ابراز نموده است. او میگوید که این آهنگها را میخواند تا خود را تخلیه کند.
اما چرا شکیرا چنین حرفهایی زد و چنین عمل کرد. این واکنش او به طرز فکر او نسبت به زندگی بر میگردد. او نسبت به زندگی با همسرش میگوید که : نمیخواهم او من را به عنوان همسر ببیند ترجیح میدهم من را به عنوان معشوقه اش ببیند، مثل یک میوه ممنوعه. میخواهم همیشه حواسش جمع من باشد و ...
او گفت من سعی کردم رو راست باشم و از موسیقی به عنوان راهی برای تخلیه روانی خویش استفاده کنم و خواندن این اشعار آرامم میکند.
من اینجا کاری ندارم که کدامیک از این دو (پیکه و یا شکیرا) مقصر است؛ ولی همانطور که می بینید ، شکیرا در دنیای موسیقی و آواز غرق شده است و راه حلهای زندگیش را هم در همین مسیر انتخاب میکند. او برای تخلیه خویش، از همان دنیای موسیقی استفاده میکند.
تخلیه روانی یعنی یک احساس مثل خشم، کینه، تنفر و ... را آنقدر تکرار کنید طوریکه فرد سیر شود. اما مردم نمیدانند که تخلیه روانی بوسیله تکرار احساساتی مثل خشم، کینه، تنفر و ... امکان پذیر نیست. در سیستم رحمانی، دقیقا باید این صفات را تکرار نکرد تا تخلیه انجام گیرد. اما در سیستم شیطانی با ابراز و تکرار این صفات، فرد فکر میکند که تخلیه میشود. زمانی که آدمیان یک فیلم را و یا یک آهنگ را باور میکنند، در مشکلات خویش در زندگی واقعی هم، از همین روشهای داخل فیلمها و آهنگها و اشعار استفاده میکنند. شهریار شاعر معروف در جوانی عاشق یک دختر میشود و او به عشقش نمی رسد و اما او در ادامه تا آخر عمرش در اشعارش از همین شکستها صحبت میکند و اشعار را حلال مشکلات خویش انتخاب میکند و به نوع از این اشعار برای تخلیه روانی خویش استفاده میکند. غافل از آنکه اشعار مشکلات را ادامه میدهند و بزرگترش میکنند.
یک خواننده ایرانی دیگر به نام امیر تتلو بعد از زلزله ترکیه احساسات خویش را ابراز داشته و می گوید : من می توانم ترکیه رو از زلزله تجات بدهم؛ اگر صدای عشق تولید نکنم زلزله های بیشتری اتفاق خواهد افتاد.
لطفا به متن کامل پیام او در اینستاگرام توجه کنید. او فکر میکند که عشق به آهنگهای او راه نجات از مشکلات است!
همانطور که می بینید، این افراد خودشان را خیلی مهم می پندارند و فکر میکنند که امور کارها در دستشان است (اینها همان اثرات وحدت وجود است و به نوعی خود را یک خداگونه معرفی میکنند). این نوع توهمات فقط در دنیای عشق امکان پذیر است. شاعری مثل مولوی، اوصافی که خدا برای قرآن قائل است را برای مثنوی هم قائل است. مثلا همانطور که پیام قرآن را "فقط مطهرون" درک میکنند (لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿۷۹﴾)، مولوی هم چنین خواصی برای کتابش قائل است و میخواهد به خواننده القاء کند که کتاب مثنوی بر او هم نازل شده است. این جور توهمات فقط در وحدت وجود و دنیای عشق امکان پذیر است.
شیطان از طریق مدیومها با انسانها صحبت میکند. مدیومها کسانی هستند که حرفهای شیطان را از طریق شعر و اوهام و آواز و فیلم و سایر ابزارها به مقلدین و فالورهای خود میرسانند. متن یکی از آهنگهای تتلو را بررسی کنید؛ متوجه خواهید شد که شیطان از طریق این متون، حرفهای خود را میزند. شیطان سعی دارد که از طریق این آهنگها، بگوید که "انا الحق". گاهی از زبان حلاج و گاهی از زبان شعرا و گاهی از زبان آوازخوانهای دیگر.
متن شعر شیطانی و بی ادبانه آهنگ تتلو: گاهی شیطان در درونِ من خودش را پیدا میکند، باکی نیست ، برای بالاتر از خدا بودن باید شیطان را بخشید، زیرا آنکه بخشنده ترین است کاری جز بخشیدن ندارد. گاهی شیطان خودش را در درونِ من پیدا میکند ، باکی نیست ، اعوذبالله. یه معمای حل نشده ی سخت، یه معلمِ خسته یه تنِ فرسوده ی خاکی، با یه جفت چشم باز و یه جفت لب ولی بسته، غریبه ام، غریبه ام با همه شهر و به این دود و به این زهر وابسته. من بهش سجده نکردم تووی این بیراهه ی خاکستری، من الکی دنبالِ عشق که نگردم نه، شب بیدار و روزو خوابم، بد شلوغ و بد خرابم، سیبو اما من نچیدم دائما بد رو هوا اما آخه خب من رو زمین آدم ندیدم من رو زمین آدم ندیدم. اگه شیطان بَده باید بگم که توو بغل خودِ شیطان بودی دیشب، من برهنه تو برهنه، خود حیوان بودی بی شرم
یکی از آهنگهای خارجی که بسیاری بعد از شنیدن آن خودکشی کرده اند. یکشنبهی غمانگیز است. کفاشی بعد از شنیدن این آهنگ خودکشی میکند و بازماندگان متوجه شدند که که کاغذی با چند بیت شعر از شعر مشهور یکشنبه غم انگیز از متوفی به جامانده است. این ترانه غمگین خاطره ای شخصی را برای فرد قربانی تداعی می کرده است. فرد با گوش دادن این آهنگ، مشکلاتش بزرگتر شد و رو به خودکشی آورد. برخلاف باور عموم مردم، آهنگها و فیلمها ، باعث تخلیه روانی نیستند؛ بلکه روان آدمی را سنگینتر میکنند و نفاثات فی العقد (در آتش مشکلات می دمند و مشکلات را بزرگتر میکنند) هستند.
متن این آهنگ:
یکشنبهی غمانگیز است،ساعات من سرشار از بیخوابی است. عزیزترینم، سایههایی که با من زندگی میکنند بیشمارند. گلهای کوچک سفید هرگز بیدارت نمیکنند.نه در جایی که درشکهی سیاهِ اندوه تو را دربر گرفته است. فرشتهها ابداً به فکر برگرداندن تو نیستند،آیا خشمگین میشوند اگر من به پیوستن به تو فکر کنم. یکشنبه غمانگیز، غمانگیز یکشنبه است، با سایههایش آن را میگذرانم، من و قلبم عزم کردهایم که همه چیز را تمام کنیم. بزودی شمعها روشن خواهند شد و دعاگزارانی میآیند که غمگیناند میدانم
این آهنگها همگی از موضوع اخراج از بهشت و برگشت به بهشت صبحت میکند. اینها همان نقطه شکست شیطان است و شیطان میخواهد بگوید و ثابت کند که در موضوع سجده نکردن به آدم، حق با اوست و شیطان سعی در گسترش این ایده ها بین انسانها دارد و به این طریق بر انسانها مسلط میشود. این نوع اشعار که از طرف شیطان بر شاعران نازل میشود باعث میشود که افراد اختیار خود را از دست دهند و وارد خلسه شوند.
یکی بعد از شنیدن این آهنگ گفته که: در خانه تنها بهشون گوش فرا دادم حس نا معلومی گربیان گیرم شد.
یکی دیگر میگفت: از خودم ترسیدم!
یکی دیگر می گفت: این اهنگ تا اعماق وجود من نفوذ میکند.
یکی دیگر می گفت:: به عنوان لالایی شبا ازش استفاده میتوان کرد.
به دلیل وجود کتابهای شعر زیاد در ایران ، اشعار
بسیار نا امید کننده تر از این اشعار وجود دارد که شیطان از این طریق با مردم حرف
میزند. حافظ، هم درد دلهای دنیای شیاطین و اجنه را در
قالب شعر در چند جاى دیوان خود آورده است؛ از جمله:
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوى نفروشم
شیطان از هر طریقی به دنیای انسانها نفوذ میکند. روشها به مرور زمان فرق کرده و میکند. زمانی اشعار، و فیلمها، آهنگها، کلیپهای دنیای اینترنت، جدیدا هم خروجی های هوش مصنوعی. روشهای زندگی عوض میشوند و ما نباید فریب این روشها را بخوریم. باید از تکنولوژی صحیح و فقط در آن زمینه استفاده کرد. یک مکانیک اتوموبیل مثل سابق حواسش به کارش نیست و مدام سرش توی گوشی است و بشر بالاخره مجبور میشود که خیلی از کارها را به هوش مصنوعی بسپارد تا انجام دهد. اما بشر در بیکاری، هر چیزی به سرش میزند و خطرات آهنگها و فیلمها و احساسات تولیدی فضای مجازی روز به روز بیشتر میشود.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و هشتم)
ده فرمان
زمین میتوانست برای زندگی ما خیلی سخت تر باشد. فلسفه عذابهای طبیعی هم در همین نکته نهفته است. در جایی که پشتیبانی خدا از ساکنان زمین کم شود، حوادث طبیعی زمین به ضرر افراد است و مثل یک عذاب زندگی ها را به هم می ریزد. اما خدا لطف فراوانی به ما کرده است و در بیشتر موارد زمین را برای زندگی هموار نگه میدارد. منظور از سجده ملائک ، همین نکته بود. ملائک به امر خدا، زمین را برای زندگی ما هموار نگه می دارند. اما شیطان سجده نکرد، به این معناست که زمین را برای زندگی ناهموار میکند. شما تصور کنید که اگر همه مردم دنیا به حرف شیطان گوش کنند و دزد و قاتل و خیانتکار و فاسد شوند؛ در آنصورت قطعا نظم کلی زمین به هم میریزد. فلسفه عذابهای طبیعی هم همین است. در آنجایی که فساد لبریز میشود و نظم طبیعی زمین به هم میخورد، زمین خاصیت طبیعی خود را نشان میدهد و خدا بخاطر فساد فراوان ساکنین زمین، فقط به مدت یک دقیقه پشتیبانی کمتری انجام میدهد و همین یک دقیقه برای یک زلزله کافی است که آن منطقه را به هم بریزد.
بیشتر قضاوتهای عجولانه ما راجع به حوادث طبیعی پیش آمده، بخاطر درک نادرست و اطلاعات ناقص ماست. به گزارش سایت بیگ بنگ؛ خطرناکترین ذرات کهکشانهای دور با افزایش فعالیت خورشیدی منحرف میشوند و در واقع خورشید ازاین جهت به نوعی از کره زمین محافظت می کند. اگر محور زمین، دارای انحراف یا کجشدگی نبود، همیشه خورشید به یک حالت به زمین میتابید و آب و هوای مناطق مختلف زمین همواره ثابت میماند؛ انحراف مداری زمین باعث شده که در طول گردش سالانه خود به دور خورشید همواره چهار فصل را تجربه کنیم. در فصل پاییز، خورشید بر نیمکره شمالی مایل میتابد و روزها کوتاهتر و رفته رفته سردتر میشود؛ همچنین خورشید در این فصل سایههای بلندتری ایجاد میکند که دلیل آن نیز چیزی جز مایلتر بودن تابش خورشید نیست. اینها همگی نشان از برنامه ریزی دقیقی دارد که خدا برای ساکنین زمین در نظر گرفته است و تماما تاکیدی است بر این هدف مهم.
بدن ما طوری آفریده شده است و از موادی درست شده است که توانایی زندگی ابدی را ندارد. تغییر و تحولات زمین هم طوری آفریده شده اند که انگار ما مسافریم و نابودی بدن ما حتمی است. کسی که درک درستی از علت در زمین بودن ما نداشته باشد؛ این تغییر و تحولات زمین را درک نمیکند. در صورت درک این مسائل، مرگ مثل سایر اتفاقات زندگی براحتی قابل پذیرش است. راهی که خدا برای ما در نظر گرفته است، بسیار راحت تر است از راهی که شیطان پیشنهاد میدهد. شیطان ملعون میان مردم، راه زندگی سالم در زمین را از مردم می گیرد. شیطان مسیر پاکی را کاری سخت و محدود کننده معرفی میکند ولی در عوض مسیر گناه را به عنوان لذتی مفرح، هیجان انگیز و بی پایان معرفی میکند. شیطان مسیر گناه را آزادی خواهی معرفی میکند. اما ما نباید مسیر را با مقصد اشتباه بگیریم. درست است که سفر شامل سختی ها می شود ، اما در درد و سختی است که ما هدف و معنا و مقصد را پیدا می کنیم. شیطان گرفتن جان انسانها و صفات کینه و خشم را قدرت بحساب می آورد؛ اما در عوض کنترل خشم و بخشش و نجات جان انسانها و سایر صفات نیک است که زندگی ما را ساده تر میکند. در مجموع، اگر فردی در زندگی خود پایبند این صفات خوب باشد و خدا را در اولویت قرار دهد، در کل خوشحالتر از کسی خواهد بود که به این صفات نیک اعتقاد ندارد. بعضی فرامین که خدا برای بشر فرستاده است، جنبه حیاتی دارند و یک جامعه بدون این فرامین می گندد و از مسیر منحرف میشود و هدف و مقصد را از دست میدهد.در زمان نزول تورات،خدا ده فرمان برای بشریت فرستاد که فرمانهایی اساسی برای جامعه بشریت بوده است و هم اکنون هم هست. ده فرمان که خدا در الواح برای بشریت نگاشت اینها بودند.
1- من خدا، خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی آزاد ساختم.
2- تو را معبود دیگری جز من نباشد. هیچ تصویری از آنچه در آسمان یا بر روی زمین یا در آب است، نساز و آنها را پرستش نکن.
3- نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور.
4- روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری (ممنوعیت هر گونه کلک شرعی و حقه فقهی).
5- پدر و مادرت را احترام بگذار .
6- قتل نکن.
7- زنا نکن.
8- دزدی نکن.
9- شهادت دروغ نده.
10- چشم طمع به مال و ناموس همسایه و نزدیکان و همکاران و دوستان و ... نداشته باش.
البته قبل از این ده فرمان؛ هفت فرمان در زمان آدم تا نوح هم نازل شد که عبارت بودند از:
1- ممنوعیت بتپرستی: بت نپرستید
2- ممنوعیت کشتن: خون کسی را به ناحق بر زمین مریزید، خودکشی نکنید و فرزندان خود را نکشید و قربانی نکنید.
3- ممنوعیت زنا: زنا مکنید.
4- ممنوعیت قسم ناروا: سوگند ناروا نخورید و تهمت نزنید.
5- گوشت حیوان زنده را نخورید
6- عدل و داوری را برپا سازید.
7- تشکیل دادگاه شرعی. برای نظارت بر انجام شش فرمان مورد اشاره.
این ده فرمان و نسخه قبلی تر آن یعنی هفت فرمان در کل بطرز گسترده تری در آخرین کتاب خدا ، قرآن هم آمده است.
قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۵۱﴾
بگو بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده براى شما بخوانم چیزى را با او شریک قرار مدهید و به پدر و مادر احسان کنید و فرزندان خود را از بیم تنگدستى مکشید ما شما و آنان را روزى مى رسانیم و به کارهاى زشت چه علنى آن و چه پوشیده[اش] نزدیک مشوید و نفسى را که خدا حرام گردانیده جز بحق مکشید اینهاست که [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش کرده است باشد که بیندیشد (۱۵۱)
وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۱۵۲﴾
و به مال یتیم جز به نحوى [هر چه نیکوتر] نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام بپیمایید هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمى کنیم و چون [به داورى یا شهادت] سخن گویید دادگرى کنید هر چند [در باره] خویشاوند [شما] باشد و به پیمان خدا وفا کنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که پند گیرید (۱۵۲)
وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۵۳﴾
و [بدانید] این است راه راست من پس از آن پیروى کنید و از راه ها[ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده مى سازد پیروى مکنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که به تقوا گرایید (۱۵۳)
ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِی أَحْسَنَ وَتَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ﴿۱۵۴﴾
آنگاه به موسى کتاب دادیم براى اینکه [نعمت را] بر کسى که نیکى کرده است تمام کنیم و براى اینکه هر چیزى را بیان نماییم و هدایت و رحمتى باشد امید که به لقاى پروردگارشان ایمان بیاورند (۱۵۴)
وَهَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۵۵﴾
و این خجسته کتابى است که ما آن را نازل کردیم پس از آن پیروى کنید و پرهیزگارى نمایید باشد که مورد رحمت قرار گیرید (۱۵۵)
بعد از این فرامین مهم، خدا در آیه 154 از کتاب موسی حرف میزند و این نشان میدهد که خدا هم اکنون هم هیچکدام از این ده فرمان را نقض نکرده است و این ده فرمان هنوز براساس آیات قرآن معتبر است.
شاید تعجب کنید که هر سیستم شیطانی بر روی کره زمین، از طرق مختلف، خواسته و ناخواسته تعدادی از این ده فرمان را نقض میکنند. سیستمهای شیطانی بطرز زیرکانه ای این فرامین را منحرف میکنند. مثلا یکی از فرامین این است که قتل نکنید. اما داعش که خود را مسلمان! هم می نامند، براحتی جان آدمیان را می گیرند و قتل مرتکب میشوند. خدا در یک فرمان می فرماید که قتل نکنید ولی داعش و گروههای مشابه این فرمان را منحرف کرده اند و به صورت "هیچ مومنی را نکشید" تحریف کردند. زمانی با یک سلفی بحث میکردم. گفتم گرفتن جان هیچ انسانی بجز در حالت قصاص متقابل جایز نیست. او در جواب گفت که اگر انسان کافر باشد، مشکلی ندارد! آیه قرآن را برایش ذکر کردم که: (مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ) ؛ اما او خیلی راحت بوسیله حدیث؛ این آیه قرآن را دور زد و گفت که این آیه برای غیرمومنان نیست. متاسفانه توسط حدیث براحتی آیات صریح قرآنی دور زده میشوند.
در مقابل فرمان "زنا نکنید"؛ بشریت راه حلهای فریب زیادی برای در رفتن از زیر این فرمان ایجاد کرده است. دوست دختر گرفتن و دوست پسر گرفتن و ازدواجهای سفید و بنفش و ... راه حلهای شیطانی بشریت برای نقض کردن این قانون است. در حالی که خدا برای کسانی که امکان ازدواج ندارند، عفت و پاکدامنی را توصیه فرموده است تا که بوقتش خدا از فضل خویش آنان را بی نیاز گرداند. (وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ - و کسانى که [وسیله] زناشویى نمى یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گرداند)
افرادی که از این قبیل امور دفاع می کنند و در رواج چنین اعمالی مشارکت می کنند، گمان می کنند که دارند خدا را فریب می دهند؛ گویی در نظام خدا خللی پیدا کرده اند!، اما بدون اینکه درک کنند فقط خودشان را فریب می دهند. سیستم ما براساس قوانین خدا و برای آن ساخته شده است و اگر قوانینی غیر از آن بر ما جاری شود؛ خوشبخت نخواهیم شد. قطعا طبق هیچ کلکی نمیتوان زنا را توجیه کرد. یک ارتباط جنسی وقتی که طبق سیستم خدا نباشد، خودبخود زناست. تعهد و وفاداری جزو فاکتورهای لاینفک یک ازدواج است و هر ارتباطی که پنهانی باشد، فاقد این فاکتورهاست.
در مورد قانون "دزدی نکنید"؛ بشریت روشهای دزدی زیادی پیدا کرده است. اینبار دیگر بوسیله بانکها و سایر موسسات بطور رسمی انجام میشود.
در مورد قانون " نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور "؛ مردم متاسفانه امروزه برای هر حادثه کوچکی به خدا قسم میخورند و برای هر ممنوعیتی نام خدا را دخالت میدهند. افرادی هستند که برای هر کار کوچکی به خدا قسم می خورند اینها نام خدا را به قیمت کمی می فروشند در چنین جامعه ای نام خدا ارج و حرمت لازم را ندارد و در آن جامعه دیگر به نام خدا اعتماد نمی شود و در نتیجه در آن جامعه بی دینی و آتئیست زیاد می شود.
در مورد قانون " روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری."؛ باید توجه کنیم که حتی در قرآن هم روز شنبه تعطیل است و روز جمعه تعطیل نیست. خدا در میان بنی اسرائیل ، شنبه را به عنوان تعطیل قرار داده بود. برخلاف عموم مسلمانان که فکر میکنند، خدا جمعه را روز تعطیل قرار داده است؛ خدا هیچوقت روز جمعه را روز تعطیل اعلام نکرده است. بلکه روز جمعه آخرین روز کاری هفته است. و خدا در قرآن صراحتا بیان نموده است که در روز جمعه بعد از نماز جماعت هفتگی(که روز آخر هفته برگزار میشود)؛ به کار خویش ادامه دهید.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۹﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید اگر بدانید این براى شما بهتر است (۹)
فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰﴾
و چون نماز گزارده شد در [روى] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید باشد که شما رستگار گردید (۱۰)
یعنی روز جمعه به عنوان آخرین روز هفته؛ نماز جماعت برگزار میشود و بعد از نماز جماعت دوباره به سر کار خویش برگردید و تعطیل نیست. مسیحیان هم همین اشتباه را کرده اند و یکشنبه را تعطیل اعلام میکنند. در حالیکه از نظر قرآن روز تعطیل شنبه ها برای همه است. سبت در عربی و عبری به معنای روز شنبه است و این روز تعطیل، به نوعی مایه آرامش اجتماعی افراد تمام جهان است. قطعا هیچ دلیل خاصی بر تعطیل بودن جمعه وجود ندارد و اساسا جمعه روز آخر کاری هفته است. حتی در فارسی و عربی و عبری و زبانهای دیگر هم ایام هفته از یکشنبه شروع میشود. به همین خاطر در فارسی و عربی و ... روز اول هفته عدد یک را در خود دارد. اینها هیچکدام اتفاقی نیست. کتاب قرآن تاکیدی است بر کتابهای پیشین. بنی اسرائیل این قانون را با کلک شرعی دور زدند. روزهای شنبه برای ماهی های دریاچه دام می نهادند و روز بعد یکشنبه که تعطیل نبود؛ ماهی ها را می گرفتند و به خیال خود فکر میکردند که قانون خدا را نقض نکرده اند. در میان مسلمانان هم بکار بردن کلک شرعی زیاد رواج دارد. یکی از کلک شرعیها که اختراع شد، مربوط به طلاق است. در حالیکه آیه قرآن اینچنین می فرماید:
فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَنْ یَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿۲۳۰﴾
و اگر [شوهر براى بار سوم] او را طلاق گفت پس از آن دیگر [آن زن] براى او حلال نیست تا اینکه با شوهرى غیر از او ازدواج کند [و با او همخوابگى نماید] پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق گفت اگر آن دو [همسر سابق] پندارند که حدود خدا را برپا مى دارند گناهى بر آن دو نیست که به یکدیگر بازگردند و اینها حدود احکام الهى است که آن را براى قومى که مى دانند بیان مى کند (۲۳۰)
تعدادی از مسلمانان این قانون خدا را با کلک شرعی دور می زنند و زنی که سه بار از شوهرش طلاق گرفته باشد؛ را بطور سوری به نکاح فرد دیگری در میاورند و بعد سوری طلاقش میدهند و به این طریق فکر میکنند که آیه فوق را اجرا کرده اند. حتی آنها برای این کار قانون فقهی هم ایجاد کرده اند و اسم آن فرد را هم محلل می گویند. یعنی حلال این مشکل و گره. اینها همان جادو جنبل است که به اسم دین خدا تبلیغ میشود.
یا اینکه بعضی از مسلمانان، در ماه رمضان برای اینکه روزه نگیرند، عمدا به مسافرت می روند و به این طریق به خیال خود فکر میکنند که حدود خدا را زیر پا نگذاشته اند. به نوشته یک استاد دانشگاه در این مورد دقت کنید: من گاهی به دانشجویانم توصیه میکنم اگر در تابستان توان گرفتن همه روزههایشان را ندارند و همچنین امکان سفر طولانی نیز برایشان فراهم نیست بعد از اذان صبح بیش از 22 کیلومتر از شهر خود دور شوند، این کار حتی اگر به نیت خوردن روزه باشد اشکالی ندارد، اما به هر حال قضای این روزهها باید به جا آورده شود .
همانطور که می بینید ، کلک شرعی به یک امر عادی تبدیل شده است و براحتی از آن صحبت میشود. و به این راحتی حدود خدا نقض میشود. یهودیانی هم که تعطیلی شنبه را نقض کردند؛ همینطوری فکر میکردند.
یا بعضی ها ربا را با اسامی مختلف رنگ کرده و توجیه میکنند و فکر میکنند در حالت رنگ شده، دیگر ربا نیست. عده ای برای فرار از دادن زکات؛ از انواع حیله ها بهره می برند و جالب است که اسم این حیله ها را فقه! گذاشته اند. درحالی که خدا تفقه در دین را برای عموم مردم یک امر پسندیده معرفی فرموده است و اسم این گونه حیله ها را شایسته نیست که فقه بگذاریم. بنی اسرائیل با کمک همین حیله ها ، آنقدر در کلک شرعی پیشرفت کرده بودند که بدون هیچ مشکلی و کاملا به خیال خودشان شرعی؛ ربا می دادند و می خوردند و کسی هم در آن شک نمی کرد.
مقایسه فرامین خدا با نسخه تحریف شده آن |
||
|
قانون خدا |
قانون تحریف شده |
1 |
من خدا، خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی آزاد ساختم.
|
من خدا فقط تو را از اسارت و بندگی نجات دادم. |
2 |
تو را معبود دیگری جز من نباشد. هیچ تصویری از آنچه در آسمان یا بر روی زمین یا در آب است، نساز و آنها را پرستش نکن.
|
فقط معبودانی را غیر از من انتخاب کن که خودم اجازه داده ام. |
3 |
نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور.
|
با نام خدا حلال و حرام ساختن! |
4 |
روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری.
|
اختراع انواع احکام خلاف حدود خدا بصورت کلک شرعی و حیله شرعی |
5 |
پدر و مادرت را احترام بگذار.
|
|
6 |
قتل نکن.
|
قتل مکن (البته قتل کافران مشکلی ندارد!) |
7 |
زنا نکن |
دوست دختر و دوست پسر و ازدواج سفید و پنهانی و .... |
8 |
دزدی نکن |
دزدی به اسم قانون و بطور رسمی |
9 |
شهادت دروغ نده.
|
تحریف وقایع و حوادث و پخش آن در میان مردم |
10 |
چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش. |
دخالت در امور دیگران |
هرکدام از ده فرمان که اجرا نشود؛ خودبخود سیستم آن جامعه به هم میخورد. این ده فرمان که در قرآن هم آمده است، به نوعی پایه و اساس یک جامعه هستند و اگر جامعه ای، این ده فرمان در آن اجرا نشود؛ بمرور به یک جامعه مرده تبدیل خواهد شد. ما حتی در ذهن خویش هم نباید ده فرمان را نقض کنیم یعنی حتی نباید در ذهن خویش به دزدی و یا زنا فکر کرد زیرا آنچه در ذهن ما میگذرد زمینه سازه انجام عملی آن است.
قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۳﴾
بگو پروردگار من فقط زشتکاریها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است و [نیز] اینکه چیزى را شریک خدا سازید که دلیلى بر [حقانیت] آن نازل نکرده و اینکه چیزى را که نمیدانید به خدا نسبت دهید (۳۳)
زمانی که موسی به مدت ۴۰ روز در میقات به سر برد، آن ده فرمان را دریافت کرد خدا می توانست آن ده فرمان را در یک روز بر موسی نازل کند و در الواح تحویل او دهد. اما خدا این کار را نکرد، زیرا موسی به مدت چهل شبانه روز جهت عبادت و آماده سازی دریافت ده فرمان، در کوه طور به سر برد تا حقیقت امور ده فرمان را درک کند. زیرا ما اگر حقیقت امور را درک نکنیم، قادر به خودداری از نقض ده فرمان نخواهیم بود. مثلاً اگر یکی فرمان "دزدی نکنید" را درک نکرده باشد ممکن است که در دام شیطان بیفتد و دزدیهایی به نام کلک شرعی ایجاد کند. یکی از فرمان های خدا در ده فرمان این بود که شنبه تعطیل است و نباید در آن کار کرد اما بنی اسرائیل که حقیقت این امر و فرمان را درک نکرده بودند، شنبه ها تور میانداختند و یکشنبه ها ماهی را شکار می کردند و به این طریق به خیال خودشان فرمان شنبه را نقض نکرده اند یا بعضی ها که هوس خود را نمیتواند کنترل کنند به این فکر میافتند که راهی پیدا کنند که کم هزینه، پنهان، راحت و بدون مسئولیت در هوسرانی . به این طریق دوست گرفتن پنهانی و ازدواج چند ساعته رایج شد. آنها به خیال خود ازدواج را دور زده اند. اینها همگی یک نوع کلک شرعی است و به معنای دور زدن قانون "زنا نکنید" است.
بشریت باید این دستورات مهم را که با تمام جزئیات و تفصیلات در قرآن ذکر شده است را به بچه های خود بیاموزند. برای آموزش و اقامه عملی این قوانین مهم، باید مفهوم ابتدایی و عمقی این ده قانون در قرآن را به کودکان بیاموزیم.
|
قانون خدا در تورات |
تفصیل قانون در قرآن |
1 |
من خدا، خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی آزاد ساختم.
|
نباید کسی را همتراز خدا قرارداد و باید همیشه در هر حال خدا را یاد نمود زیرا اوست که در تمام مراحل زندگی مشکلات ما را حل میکند. هر مشکلی در زندگی ما حل شود، خدا آن را انجام داده است. تمام هدف خدا از دستورات قرآن این است که ما را از بندگی شیاطین انس و جن نجات دهند. |
2 |
تو را معبود دیگری جز من نباشد. هیچ تصویری از آنچه در آسمان یا بر روی زمین یا در آب است، نساز و آنها را پرستش نکن.
|
واقعیتها را در زندگی بپذیر و هیچ تصویری از زندگی خیالی برای خود درست نکن و خیالپردازی نکنید. لذت در واقعیتهاست. شعراء و آهنگهای آلفایی مهمترین نقض کننده این قانون هستند. به همین خاطر خدا می فرماید که :
وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾ و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند (۲۲۴)
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ ﴿۲۲۵﴾ آیا ندیده اى که آنان در هر وادیى سرگردانند (۲۲۵)
وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾ و آنانند که چیزهایى مى گویند که انجام نمى دهند (۲۲۶)
|
3 |
نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور.
|
یعنی دعاهایت را خالصانه برای خدا قرار بده و فقط خدا را بخوانید. آگاهانه دعا کنید تا بدانید که از خدا چی میخواهید. موقعیت و قدر و حرمت خدا را نگه دارید و نسبت به او شک و گمان بد نبرید که او ارحم الراحمین است. |
4 |
روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری.
|
روزی را در هفته به خدا اختصاص بده و کسب و کار و فعالیتهایت را قطع کن تا مقداری از دغده های فکری و ذهنی نجات پیدا کنید. اختصاص یک روز در هفته برای عبادت خدا، مثل خواب شبانه برای ما نیاز است. |
5 |
پدر و مادرت را احترام بگذار.
|
احترام و احسان و نیکی را نسبت به پدر و مادر و خانواده ات اجرا کن. (وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا) |
6 |
قتل نکن.
|
قرآن کارهایی که زمینه ساز قتل است را منع فرموده است. خدا در قرآن اعلام میدارد که خشم و عصبانیت ممنوع است و صبر و بردباری و بخشش را در منازعات پیشنهاد میدهد. قرآن بطرز معجزه آمیزی تمام خواصی که باعث بوحودآمدن قتل میشود را تشریح نموده است. |
7 |
زنا نکن |
نسبت به عهد زناشویی وفادار باش و بدون عهد زناشویی، با کسی مخفیانه ارتباط نداشته باشید. وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۲۵﴾ و هر کس از شما از نظر مالى نمى تواند زنان [آزاد] پاکدامن با ایمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ایمان شما که مالک آنان هستید [ازدواج کند] و خدا به ایمان شما داناتر است [همه] از یکدیگرید پس آنان را با اجازه خانواده شان به همسرى [خود] درآورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید [به شرط آنکه] پاکدامن باشند نه زناکار و دوستگیران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتکب فحشا شدند پس بر آنان نیمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است این [پیشنهاد زناشویى با کنیزان] براى کسى از شماست که از آلایش گناه بیم دارد و صبر کردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است (۲۵)
|
8 |
دزدی نکن |
هر چیزی که مال شما نیست و مال دیگری است، مخفیانه و بدون اطلاع صاحبش برندار و از آن استفاده نکنید. در وارد شدن به خانه های دیگران، اجازه بگیرید و آیات متعدد دیگری در قرآن که به تفصیل قانونهای دهگانه را توضیح داده است. |
9 |
شهادت دروغ نده.
|
یعنی در حرفهایی که در سرنوشت دیگران موثر است ، دقت کنید و هیچوقت نسبت به دیگران تهمت، دروغ، غیبت و کنایه نزنید و نگوئید. |
10 |
چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش. |
نسبت به دیگران حسود نباشید و دیگران را با متلک و حرفهای زننده اذیت نکنید و مسخره نکنید. آبروی دیگران را نبرید. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱﴾ اى کسانى که ایمان آورده اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲﴾ اى کسانى که ایمان آورده اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه پذیر مهربان است (۱۲)
|
این ده فرمان فقط برای قوم یهود نیست ، بلکه از زمان آدم تا کنون بوده است. باید توجه شود که کلمه اسرائیل به معنای سرزمین خاصی نیست و بلکه اسرائیل از دو کلمه اسرا (انتقال دهنده) و ایل (خدا) تشکیل شده است. یعنی کسانی که ده قانون خدا را نسل به نسل روی زمین منتقل میکنند و در اینجا منظور نژاد سامی و یا عرب نیست. سرزمینی که اکنون به اسم اسرائیل است ربطی به این موضوع ندارد و قطعا یهودیان فعلی ساکن آنجا نمیتوانند منتقل کننده پیام خدا باشند. زیرا اگر آنها راست می بودند، مسیح و آخرین کتاب خدا (قرآن) را می پذیرفتند و پیامهای آن را منتقل میکردند و تسلیم پیام خدا میشدند. اسرائیل یعنی افراد با ایمانی که در برقراری ده قانون خدا تلاش میکنند و بنی اسرائیل یعنی فرزندان این گروه. خود اسرائیل آدمهای خوبی بوده اند و اما بنی اسرائیل ممکن است که آدمهای خوب و بد در میان آنان باشد. یعقوب یکی از این اسرائیل ها بوده است.
در آیه زیر که راجع به قتل هابیل توسط قابیل است؛ خدا از بنی اسرائیل حرف میزند. یعنی بنی اسرائیل از زمان قابیل و هابیل بوده اند و تا قیامت هم خواهند بود. خود یعقوب صفتی به اسم اسرائیل داشته است و این صفت میتواند برای دیگران هم باشد. اسرائیل اسم نیست و بلکه یک صفت است. صفت تمام کسانی است که قوانین نازل شده خدا را پیاده میکنند و آن را نسل به نسل منتقل میکنند. این افراد در نژادهای مختلف میتوانند باشند و لزوما سامی و یا عرب نیستند.
فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ ﴿۳۱﴾
پس خدا زاغى را برانگیخت که زمین را مى کاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند [قابیل] گفت واى بر من آیا عاجزم که مثل این زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم پس از [زمره] پشیمانان گردید (۳۱)
مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ ﴿۳۲﴾
از این روى بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسى را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد و هر کس کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است و قطعا پیامبران ما دلایل آشکار براى آنان آوردند [با این همه] پس از آن بسیارى از ایشان در زمین زیاده روى مى کنند (۳۲)
بنابراین لقمان که یک سیاه پوست بوده است، یک اسرائیل بوده است، زیرا در برقراری قوانین دهگانه خدا تلاش کرده است. از دیدگاه مسیحیت کنونی، اسرائیل زمان حاضر که وعده نجات به او داده شده همان کلیساست. یهودیان هم خود را اسرائیل میدانند و به این طریق هر فرقه ای ، به نفع خود میخواهد آن را تاویل کند. طوری است که یهودیت به یک نژادپرستی تبدیل شده است و سیاه پوستان را در زمره خود نمیدانند. یعقوب که تلاش زیادی کرد تا قوانین خدا را نسل به نسل منتقل کند، یک اسرائیل بوده است. حتی یعقوب در لحظات آخر عمرش ، فرزندانش (بنی اسرائیل) را توصیه میکند که تا آخر عمرشان مسلمان باشند.
أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَکَ وَإِلَهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۱۳۳﴾
آیا وقتى که یعقوب را مرگ فرا رسید حاضر بودید هنگامى که به پسران خود گفت پس از من چه را خواهید پرستید گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق معبودى یگانه را مى پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم (۱۳۳)
بنابراین تمام ادیان قبلی هم خود را مسلمان می نامیده اند و این گفته یعقوب بوده است. یعقوب یک اسرائیل (کسی که دین خدا (اسلام) را به نسلهای بعدی منتقل میکند) بوده است. موسی هم یک مسلمان بوده است و تمام این افراد یک اسرائیل بوده اند و اما نسلهای بعدی آنان (بنی اسرائیل – فرزندان اسرائیل)، خود را مسیحی و یهودی نامیدند و قانون مهم خدا را تغییر دادند. خدا از زمان آدم تا کنون یک دین نازل کرده است و تا قیامت هم همان دین است و آن هم اسلام است.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جادوی شیاطین (قسمت چهل و هفتم)
تعادل هورمونها
بیشتر بیماریهای جسمی و روانی از عدم تعادل هورمونها در بدن نشات می گیرد. ابتدا باید بدانیم که بدن ما به چه شیوه ای لذت را احساس میکند؛ برای این کار لازم است که با انواع هورمونها آشنا شویم. ( لینک ) در اینجا بطور خلاصه کارکرد این هورمونها و ارتباط آن با آیات قرآنی ذکر میشود.
دوپامین (Dopamine) : دوپامین در سیستم عصبی مغز ما نقش میانجی عصبی و در خون نقش هورمونی دارد. دوپامین نقش مهمی را در ایجاد لذت و پاداش در بدن ما دارد، افزایش دوپامین در مناطق خاصی از مغز که به مرکز پاداش معروفاند در فرد ایجاد حس سرخوشی (پاداش) میکند به همین دلیل داروهای دوپامینرژیک به صورت عمده مورد سوء استفاده قرار میگیرند . این نوع داروها مقدار این هورمون را در بدن افزایش میدهند و سرخوشی و لذت مصنوعی برای فرد ایجاد میکنند. گوش دادن به موسیقی و غذاهای لذیذ، نیز مقدار دوپامین بدن را افزایش میدهند. برخی افراد میخواهند این سرخوشی ها و لذتها را با مصرف مواد مخدر و الکل برای خود تولید کنند که باعث بروز مشکلات فراوانی در روان و رفتار آنها میشود. غذاهای ناسالم، مواد مخدر یا حتی شکر اعتیادآور هستند؛ زیرا باعث تولید مقدار زیادی دوپامین در مغز فرد میشوند. علم روان ثابت کرده است که بیشتر بیماریهای روانی به دلیل عدم تعادل دوپامین و سایر هورمونها در بدن به وجود میآیند. کمبود دوپامین نیز بیماریهای دیگری را بوجود می آورد. مقدار متعادل و طبیعی دوپامین برای بدن لازم است و اگر این مقدار اندک باشد؛ بی انگیزگی و بی حوصلگی در افراد بوجود می آید. هورمون دوپامین در انگیزش و سیستم پاداش انسان نقش اساسی دارد. خدای مهربان و حکیم بخاطر ایجاد انگیزه در افراد به منظور انجام تلاش و کوشش و همچنین بقای نسل؛ نیاز به مقداری متعادل از این هورمونها را در بدن ما گذاشته است. اما ایجاد مصنوعی این هورمونها به طرز خطرناکی سلامت روان و جسم افراد را به خطر می اندازد. مواد مخدر باعث تولید زیاد و سریع دوپامین در مغز میشوند و احساس لذت را بطرز آنی و تا حد زیاد برای مصرف کننده به وجود میآورند؛ تا اینجا شاید کسی بگوید که خوب چه مشکلی در مصرف آن است! مگر لذت بد است؟ باید توجه کنیم که تولید دوپامین توسط مواد مخدر، حد و سقف استاندارد طبیعی لذت را افزایش میدهد و فرد مصرف کننده مواد مخدر مجبور است که دفعه بعدی برای لذت بردن، مصرف ماده مخدر را بالا ببرد تا به همان اوج لذت قبلی برسد و به این طریق به ماده مخدر معتاد میشود و شدت این اعتیاد نیز هر روز بیشتر میشود.
از طرفی دیگر نیز خوردن غذاها هم باعث تولید دوپامین خواهد شد و به همین جهت است که ما از غذا خوردن لذت می بریم. کسانی که در عذا خوردن زیاده روی میکنند؛ فرد با میل غذای بیشتر سعی می کند تا به احساس لذت حاصل از خوردن آن غذا دست پیدا کند. و هر بار مجبور است که میزان غذا را افزایش دهد که این خود باعث چاقی و افزایش چربی بدن فرد میشود. این موضوع شباهت زیادی به اعتیاد به مواد مخدر دارد.
سروتونین (Serotonin) : روش طبیعی برای تقویت این هورمون، انجام ورزش و یا پیاده روی و فعالیتهای بدنی است. همچنین کربوهیدراتها مثل نان و شیرینی و نشاسته، باعث افزایش این هورمون خواهند شد. ورزشهای زیاد و سنگین و یا فعالیتهای سنگین و افراطی تعادل این هورمون را در بدن به هم میریزند.
سروتونین به عنوان یک انتقال دهنده عصبی، پیام هایی را بین سلول های عصبی در مغز (سیستم عصبی مرکزی) و سراسر بدن (سیستم عصبی محیطی) حمل می کند. این پیام های شیمیایی به بدن شما می گویند که چگونه کار کند.
سروتونین نقش های مختلفی در بدن ما ایفا می کند، از جمله بر یادگیری، حافظه، شادی و همچنین تنظیم دمای بدن، خواب، رفتار جنسی و گرسنگی تاثیر میگذارد. کمبود سروتونین در افسردگی، اضطراب، شیدایی و سایر شرایط سلامتی نقش دارد.
بیشتر سروتونین موجود در بدن شما در روده است. حدود 90 درصد سروتونین در سلول های پوششی دستگاه گوارش یافت می شود. در گردش خون آزاد می شود و توسط پلاکت ها جذب می شود. فقط حدود 10 درصد در مغز تولید می شود.
سروتونین در بسیاری از عملکردهای بدن شما نقش دارد:
خلق و خو: سروتونین موجود در مغز خلق و خوی شما را تنظیم می کند. اغلب به آن ماده شیمیایی طبیعی "احساس خوب" بدن شما می گویند. وقتی سروتونین در سطح نرمال باشد، احساس تمرکز، ثبات عاطفی، شادی و آرامش بیشتری می کنید. سطوح پایین سروتونین با افسردگی مرتبط است. بسیاری از داروهایی که برای درمان اضطراب، افسردگی و سایر اختلالات خلقی استفاده میشوند، اغلب راههایی را برای افزایش سطح سروتونین در مغز هدف قرار میدهند.
هضم: بیشتر سروتونین بدن شما در دستگاه گوارش شما قرار دارد، جایی که به کنترل عملکرد روده شما کمک می کند و در محافظت از روده شما نقش دارد. روده شما می تواند ترشح سروتونین را برای تسریع هضم افزایش دهد تا بدن شما را از شر غذاهای تحریک کننده یا محصولات سمی خلاص کند. سروتونین همچنین در کاهش اشتهای شما هنگام غذا خوردن نقش دارد.
حالت تهوع: حالت تهوع زمانی ایجاد می شود که سروتونین سریعتر از هضم شدن آن در روده شما ترشح شود. پیام شیمیایی توسط مغز شما دریافت می شود که شما آن را به عنوان حالت تهوع درک می کنید. بسیاری از داروهایی که برای کاهش احساس تهوع و استفراغ استفاده می شوند، گیرنده های سروتونین خاصی را در مغز شما هدف قرار می دهند.
خواب: سروتونین به همراه یک انتقال دهنده عصبی دیگر، دوپامین، در کیفیت خواب شما (چقدر خوب و چه مدت می خوابید) نقش دارد. مغز شما همچنین برای تولید ملاتونین، هورمونی که چرخه خواب و بیداری شما را تنظیم می کند، به سروتونین نیاز دارد.
بهبود زخم: سروتونین توسط پلاکت ها در خون شما ترشح می شود تا به بهبود زخم ها کمک کند. همچنین باعث باریک شدن ریزترین رگهای خونی، شریانها، میشود که جریان خون را کند میکند و به تشکیل لخته کمک میکند. این یک فرآیند مهم در بهبود زخم است.
سلامت استخوان: سطح سروتونین ممکن است در تراکم استخوان های شما نقش داشته باشد. سطوح بالای سروتونین در روده شما ممکن است در ضعیف کردن استخوان ها نقش داشته باشد که می تواند منجر به شکستگی استخوان و یا پوکی استخوان شود.
سلامت جنسی: سروتونین به همراه انتقال دهنده عصبی دوپامین در تمایل شما به رابطه جنسی نقش دارد.
اکسیتوسین (Oxytocin) : این هورمون هم با شادی و رضایت افراد مرتبط است و این هورمون در رفتارهای جنسی انسان و لذت جنسی و شیردهی مادران بسیار موثر است.
استروژن و پروژسترون و تستوسترون : دو هورمون اولی در زنان و سومی در مردان، برای حفظ بقای نسل بسیار مهم اند و حد تعادل آن نقش مهمی در متعادل نگه داشتن هورمونهای دیگر دارد. حد تعادل این هورمونها در نوسانات خلق و خوی بسیار تاثیرگذار است.
اندورفین : اندورفین ها مواد شیمیایی (هورمون هایی) هستند که بدن شما هنگام احساس درد یا استرس آزاد می کند. آنها در طول فعالیت های لذت بخش مانند ورزش، ماساژ، غذا خوردن و رابطه جنسی نیز آزاد می شوند. اندورفین به تسکین درد، کاهش استرس و بهبود حس خوب کمک می کند.
اولین هورمون که دوپامین است؛ بسیار مهم است و نقش عمده ای در بدن انسان دارد. بیشتر فعالیتهای ضروری انسان که برای زندگی و بقای نسل لازم است؛ با آزادسازی این هورمون همراه است. خدای بزرگ با این روش میخواهد که انسان را به انجام فعالیتهای روزانه تشویق کند و آنان را به حرکت وا دارد.زیرا ایجاد انگیزش برای فعالیت به منظور دریافت پاداش مرتبط با ترشح میانجی عصبی دوپامین در بدن انسان می باشد. حتی باد معده و دفع ادرار و مدفوع همراه با آزاد سازی دوپامین است و به همین خاطر انسانها در دفع ادرار و مدفوع، لذت می برند و اگر اینطور نبود؛ افراد زیادی دچار انواع بیماریهای عفونی به علت عدم دفع ادرار و مدفوع میشدند.
بیشتر آهنگها و اشعار و فیلمهای احساسی مثل یک دوپامین قوی عمل میکنند و باعث ترشح ناگهانی و زیاد این هورمون خواهند شد. اما مغز و بدن انسان، در دفعات بعدی دوپامین بیشتر میخواهد و به کمتر از این رضایت نمی دهد و فرد مجبور میشود به دنبال اشعار و فیلمها و آهنگهای احساسی دیگر برود تا از موارد قبلی بهتر او را تحت تاثیر قرار دهند. به این ترتیب فرد به اشتباه فکر میکند که دنبال حقیقت و مکاشفه است و بیشتر وقت خویش را صرف این کارها میکند و از رشد نفس خویش باز می ماند. شیطان کاری میکند که فرد این نوع لذتها را با رشد نفس اشتباهی بگیرد؛ در این حالت فرد همیشه با خود درگیر است. حتی طوری است که افراد برای حضور در کنسرت موسیقی یک خواننده ، هزینه های زیادی میکنند و اینها همگی بعلت وادار کردن مغز برای ترشح زیاد این هورمون است که همراه با لذت آنی و لحظه ای زیاد است و اما سوال مهم اینجاست که فرد بعد از اتمام این لذت لحظه ای چکار میکند؟ در حالیکه بدن خویش را به آن عادت داده است؟ قطعا هزینه زیادی برای خود درست کرده است و زندگی را بر خود مشکل کرده است.
شاید دیده باشید که گاهی یک خانواده با یک تفریح ساده و یا میل یک وعده غذای ساده، شاد و خوشحال میشوند و یک خانواده دیگر باید تفریحات هزینه بردای بکنند تا به همان میزان خوشحالی و یا حتی کمتر برسند. به این طریق عادت به دوپامین زیاد، هزینه زیادی هم برای افراد ایجاد می کند. خدای مهربان به افراط کنندگان در این زمینه هشدار داده است. خدای مهربان می فرماید که:
وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳۴﴾
و به خوردن طعام مسکین تمایلی ندارد (۳۴)
خدا در آیه بالایی اشاره میفرماید که کسانی که به خدا ایمان ندارند، به نوع غذاهایی که فقرا مصرف میکنند، هیچ تمایلی ندارند. زیرا غذاهای فقرا ساده تر و لذت کمتری دارند و دوپامین زیادی تولید نمی کنند. این افراد لذت گرا هستند و در هر چیزی، به لذت و دوپامین آن توجه می کنند. آنان هر غذایی که لذت نداشته باشد را نمیخورند. هوس لذتهای طبیعی که دوپامین نرمال و متعادلی تولید میکند با پیر شدن انسان ، کم رنگ میشوند و انسان بر حسب نیاز استفاده میکند. اما هوس لذتهای مصنوعی و مخدرها در هفتاد هشتاد سالگی هم دست از سر فرد بر نمی دارد و آخر پیری افراد دوپامین گرا، معرکه گیر میشوند. بیشتر لذتهایی که در زندگی شما ماندگار بوده و در ذهن و خاطرات شما مانده است، هیچکدام را خودتان ایجاد نکرده اید، بلکه خودبخود بوجود آمده است و کاملا طبیعی بوده است. کسانی که در لذتها زیاده روی میکنند و به طور مصنوعی بوسیله اشعار و مخدرات برای خود لذت ایجاد میکنند، به نوعی هوای نفس خویش را پیروی میکنند و برای خود از لذت، الهه درست میکنند. این افراد هوای نفس خویش را می پرستند.
أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا ﴿۴۳﴾
آیا آن کس که هواى [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدى آیا [مى توانى] ضامن او باشى (۴۳)
حتی تغییر خلقت در بدن هم به نوعی برای ترشح دوپامین است و البته شیطان در همین تغییر خلقتها و لذتهای مصنوعی و تکرار لذتها ، آدمی را گیر می اندازد. آدمی باید متوجه باشد که در کره زمین زندگی میکند و لذتهای آن محدود است و باید به یک سری لذتهای خدادادی رضایت دهد و جلوی هوای نفسش را بگیرد. زمانی که خدا آدم را آفرید ؛ فرشتگان و ابلیس شاهد این خلقت بودند و به همین خاطر شیطان بر نحوه کارکرد مغز انسانها و هورمونهای آن اطلاع دقیق دارد و از آن برای گیر انداختن انسانها استفاده میکند. انسان ضعیف خلق شده است و خدا میخواهد که با راهنمایی هایش بار ما را سبک کند.
یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا ﴿۲۸﴾
خدا مى خواهد تا بارتان را سبک گرداند و [مى داند که] انسان ناتوان آفریده شده است (۲۸)
دستورات و تکالیفی که خدا تعیین کرده است، تماما برای متعادل نگهداشتن میزان تولید لذتها و هورمونهاست. مثلا در روزه داری، بعلت قطع خوردن و آشامیدن و اعمال جنسی؛ مقدار هورمونها به حالت کارخانه(reset) بر میگردند و کسانی که در طول سال به مقدار زیاد این هورمونها عادت کرده اند، به زحمت می افتند و روزه فرصت مناسبی است برای متعادل کردن این هورمونها. ماه رمضان بزرگترین کمپ ترک اعتیاد لذتهاست. فردی می گفت که نمیتوانم روزه بگیرم، بخاطر اینکه در حین روزه گرفتن اعصابم خرد میشود! هر عادتی که باعث شود که دستورات خدای عالمیان نادیده گرفته شود؛ یک نوع اعتیاد است و پیشنهاد شیطان است. دلیل اعصاب خردی این فرد این است که در طول روزه داری میزان دوپامین و اکسی توسین و اندورفین ترشحی بدن کاهش پیدا می کند و این کاهش موجب احساس درد و فشار عصبی در فرد می شود.
خدای مهربان در عمل جنسی و خوردن و آشامیدن هم لذتهایی قرار داده است ولی خدا نگفته است که ای مردم شما این کارها را برای لذت انجام دهید و در آن زیاده روی کنید. شیطان لذتها را جای نیازها گذاشت و در هر چیزی لذتها را برجسته میکند و نسل بشر را به گمراهی می کشاند. نیا زهای طبیعی انسان برای حفظ بقا و ایجاد انگیزه و امید به زندگی در انسان قرار داده شده است نه اینکه به صورت مصنوعی سعی در ایجاد آنها بکنیم و این لذت گرایی را به فلسفه و ایدئولوژی زندگی خود قرار بدهیم و مسیر اصلی خود یعنی تزکیه نفس را فراموش کنیم.
بشر به دوپامین و سروتونین و اکسی توسین و اندورفین (هورمون های مرتبط با لذت) طبیعی که خدا در کارهای روزمره او قرار داده است راضی نیست و بیشتر میخواهد. بشر میزان و ترازوی خدا را قبول ندارد و فکر میکند که خدا در میزان و تعادل هورمونها اشتباه کرده است(نعوذ بالله). به همین خاطر بشر به دنبال ایجاد مصنوعی این لذتها و هورمونهاست. نسل قدیم، گزینه های محدودی برای ایجاد هورمونهای لذت داشتند. اما اکنون لذتهای دیجیتال هم برای افراد دوپامین تولید میکنند و بسیاری از مردم به آن معتاد شده اند. انواع فیلمها و تصاویر پورن براحتی یافت میشود و مردم سرگرم تولید دوپامین برای خود هستند و بدون اینکه بدانند به آن معتاد شده اند. مادران و پدران قدیمی ما عادات خوبی داشتند و آن این بود که کارهای عادی و وظایف عادی خود را در خانه و محل کار با صبر و حوصله زیاد انجام میدادند و خود را سرگرم فعالیت و کار و انجام تعمیرات و سایر کارها می کردند و مقدار طبیعی و متعادل از هورمونها برای خود تولید میکردند و از حالت تعادل خارج نمیشدند. هر چند که درآمد ناچیزی داشتند ولی احساس رضایت میکردند و همین احساس رضایت ثابت میکرد که دوپامین و هورمونهای متعادل در بدن آنان جریان دارد. بهشت جای کسانی است که در زندگی به احساس رضایت میرسند و می فهمند که باید به همین مقدار طبیعی و خدادادی از لذتها بسنده کنند و دنبال مخدرات و مشروبات الکلی و شعر و توهمات نروند.
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾
اى نفس مطمئنه (۲۷)
ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾
خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾
و در میان بندگان من درآى (۲۹)
وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾
و در بهشت من داخل شو (۳۰)
قماربازی یکی دیگر از مواردی است که ترشح مصنوعی هورمونها را باعث میشود. قمارباز به امید اینکه یک ثروت هنگفت بادآورده بدست آورد؛ دوپامین زیادی در بدنش ایجاد می شود و البته وقتی ببازد؛ هورمونها قطع میشود و تاثیر مخربی روی فرد می گذارد؛ تا جایی که عداوت و دشمنی پدیدار میشود. هدف اصلی شیطان همین نکته است، گسترش عداوت و دشمنی بین افراد. با کاهش شدید هورمون های لذت مانند دوپامین فرد احساس خلا و کمبودی می کند که مانند درد و فشار عصبی سخت و عذاب آور است برای همین بعد از باخت یک بازی قمار، بدن فرد در معرض کاهش شدید در هورمون های شادی مانند دوپامین قرار می گیرد و این کاهش شدید که با درد و رنج است را به طرف مقابل خود نسبت می دهد و برای همین نسبت به طرف مقابل حس کینه و دشمنی پیدا می کند.
انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿۹۱﴾
همانا شیطان مى خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنى و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمى دارید (۹۱)
شاید تعجب کنید که علت اصلی ناراحتی افراد از باخت ثروت در قمار، بخاطر از دست دادن مالشان نیست، بلکه بخاطر کاهش ناگهانی هورمون دوپامین از بالاترین سطح آن است. زیرا در حین قمار، افراد بخاطر هیجانات کاذب، دچار ترشح هورمون در سطح بسیار زیاد میشوند ؛ اما بعد از باخت، در مدت زمان بسیار کمی ، ناگهانی سطح هورمون کاهش میابد و همین خودش ناراحتی آنان را به عداوت و کینه تبدیل میکند. اینها روش سالمی برای زندگی نیستند. شیطان طرز کار هورمونها را میداند و از این آگاه است که با بالا آمدن و پایین آمدن ناگهانی هورمونها ، افراد دچار نا امیدی و یاس میشوند. شیطان خالق هورمونها نیست و بلکه فقط روشهای گمراهی و فریب را میداند و میداند که چطوری آدمیان را در مخمصه بیندازد.
گاهی فردی به یک آهنگ گوش میکند، در آن موقع تحت تاثیر آهنگ قرار گرفته و هورمون دوپامین زیادی ترشح میشود و به لذت زیادی می رسد. بعدا دنبال همین آهنگ میگردد تا دوباره همان لذت را برایش ایجاد کند. اشتباه در همینجاست. لذتهای مصنوعی نباید آگاهانه و بطور عادت تکرار شوند، زیرا مغز ما برای این جور لذتهای مصنوعی، در دفعات بعدی استفاده، حد و سقف آن را افزایش میدهد و فرد بعد از مدتی، آهنگ با هورمون زیادتری میخواهد و حتی افراد مجبورند که برای گوش دادن به یک آهنگ به یک کنسرت در کشوری دیگر با هزینه بالا بروند. عادت کردن به هورمونهای مصنوعی شوخی بردار نیست و آدم را دچار کلافگی و بدبختی و هزینه میکند.
مهمترین دلیل چاقی بیش از اندازه ، عادت افراد به دوپامین بالا است و افراد در حین خوردن، این هورمونها در مغزشان زیادی تولید میشود و در نتیجه بدون آنکه بدن نیازی به خوردن داشته باشد، میخورند و چاق میشوند. طبیبان واقعی، فقط برای افراد دارو و قرص تجویز نمیکنند بلکه حکمت و دلیل اصلی بیماری افراد را میگویند و او را به راه صحیح و متعادل استفاده از لذتها راهنمایی میکنند. یک پزشک واقعی باید حکیم باشد و با قرصها و هورمونهای شیمیایی بازی نکند. کسی که با داروهای شیمیایی بازی میکند و بدون پند دادن بیمار و گفتن ریشه های بیماری، هورمونهای بیمار را بطور شیمیایی بالا و پایین می برد؛ یک متخصص شیمی است و حکیم نیست. کار بدون حکمت، یک نوع جادوست، اما با سبک جدید. معتاد کردن بیماران به داروها کار پسندیده ای نیست و به نوعی اینکار نوعی روانگردانی است. حتی بعضی مردم خودشان را روانگردانی میکنند و هربار که دچار غم و افسردگی (دوپامین پایین) میشوند؛ به روشهای غلط مثل مواد مخدر و مشروبات الکلی و پرخوری و قرصها و داروها ، دوپامین مصنوعی مصرف میکنند و به ظاهر روان خویش را متعادل میکنند و نمیدانند که این کار یک نوع روانگرانی است. اما خدا در این گونه موارد میفرماید که صبر و بردباری پیشه کنید تا همه چیز خودش درست شود. خدا همیشه با صابرین است. صبر یعنی فورا در مقابل تغییرات خُلق، خودسرانه عمل نکنیم و عجله نکنیم. افرادی هستند که تحمل یک سر درد را ندارند، و فورا یک ژلوفن و یا کدئین مصرف میکنند. این افراد صبر ندارند. خدا میخواهد به ما بگوید که بدن ما را طوری آفریده است که بدن خودش اتوماتیک ، خودش را درست میکند. بدنی که معده و روده آن هفتاد هشتاد سال بدون نقص کار میکند؛ خیلی راحت تغییرات هورمونی را تنظیم میکند؛ فقط کافی است که صبر داشته باشیم. مثلا زمانی که فرد دچار عدم تعادل هورمونها میشود، سریع یک سیگار روشن میکند و مقدار سروتونین را بالا می آورد و به خیال خود مشکل را حل میکند. زیرا مصرف نیکوتین میزان سروتونین بدن را افزایش می دهد و فرد به یک احساس رضایت درونی می رسد. اما باید بدانیم که واکنش طبیعی بدن ما در مقابل تغییرات نا هماهنگ هورمونها، متفاوت است و بدن بطور کاملا تخصصی و علمی مطلق با آن رفتار میکند و اگر فرد صبر داشته باشد؛ مشکل او حل میشود و نیازی به سیگار نیست. مقدمه رفتن به فضای آلفا، تغییر هورمونهاست، و بنابراین نحوه برخورد ما با تغییر هورمونها در بدن، میتواند ما را به آلفا ببرد و سطح ذهنی ما را در دسترس شیاطین و اجنه قرار دهد. اگر انسان صبر نداشته باشد، خود را در تیررس شیطان قرار میدهد.
بدن انسان در هنگام وسوسه شدن در صدد ترشح میزان بالایی از هورمون های لذت می باشد . مثلا در هنگام وسوسه جنسی میزان اکسی توسین فرد به مقدار زیادی میل به ترشح دارد و به همین منظور انسان به دنبال راهکاری برای ترشح هورمون و ایجاد حس لذت می شود ولی نکته اساسی این جا است که با توجه به فرمایش خدای متعال اگر کسی از صبر استفاده کند همین صبر موجب مقاوم سازی به آن میزان اکسی توسین شده و برای بار بعد، بدن نسبت به این مقدار اکسی توسین مقاوم شده و تحریک نمی شود. خدای بزرگ می خواهد به ما این مفهوم را برساند که با افزایش تمایل ترشح یک هورمون لزومی ندارد که حتما آن هورمون ترشح شود و نفس با کنترل کالبدی( با استفاده از فرمول صبر) بدن را نسبت به آن میزان هورمون مقاوم می کند و برای بار دیگر در این میزان هورمون فرد احساس فشار نمی کند و می تواند به راحتی و آگاهانه موقعیت ایحاد شده را کنترل کند. زیرا اگر فرد صبر نکند و سریع به تخلیه هورمون در بدن بپردازد نوعی سیستم پاداش حاصل می شود و فرد با لذتی که کسب می کند دچار اعتیاد می شود و ترک آن بسیار سخت می شود.
بعضی مواقع برای انجام کاری به کودک پاداش میدهید ولی برای هر کاری نباید اینکار را کرد و نباید این سیستم پاداش را در مورد تمام جوانب زندگی کودک اجرا کرد. زیرا بعدا کودک بدون پاداش بی انگیزه خواهد بود و مغز کودک دوپامینی خواهد شد. تولید هورمون دربدن هم اینطوری است. اگر فردی برای تولید هورمون شادی، از خوردن بهره برد بدون آنکه گرسنه باشد؛ در این حالت بدن او نامتوازن خواهد شد و دچار چاقی و انواع بیماریهای دیگر خواهد شد.
دوپامین و سروتونین نیز عملکردهای مشخصی دارند. دوپامین حرکات و هماهنگی بدن را کنترل می کند. سروتونین به تنظیم عملکردهای گوارشی از جمله عملکرد روده و اشتها کمک می کند. دوپامین باعث احساس گرسنگی می شود در حالی که سروتونین این احساس را سرکوب می کند. دوپامین بیشتر در مغز شما ذخیره می شود در حالی که سروتونین بیشتر در روده شما یافت می شود.
لازم به ذکر است که مقدار زیاد هورمون دوپامین حس گرسنگی به انسان می دهد و ترشح سروتونین حس سیری به انسان میدهد. از طرفی ترشح هورمون دوپامین موجب افزایش انرژی و رفتار های تکانشی می شود و فرد بیشتر دوست دارد که دیرتر در شب بخوابد ولی ترشح سروتونین موجب حس خواب و تنظیم چرخه خواب میشود. کاهش زیاد هورمون سروتونین موجب افسردگی و اضطراب ، اسکیزوفرنی و فوبیا می شود. از طرفی افزایش زیاد سروتونین موجب حرکات لرزشی و سرگیجه و سردرگمی، فشار خون بالا و حالت تهوع می شود و در حالت بسیار شدید حتی منجر به غش و صرع و ضربان قلب نامنظم می شود. که به این حالت سندرم سروتونین می گویند.
گاهی اوقات این انتقال دهنده های عصبی با هم کار می کنند تا در یک تعادل شیمیایی دقیق در بدن شما باقی بمانند. گاهی اوقات عدم تعادل منجر به تولید بیش از حد انتقال دهنده عصبی دیگر می شود. داشتن بیش از حد یا خیلی کم از هر یک می تواند علائم بد جسمی و روانی ایجاد کند.
روزه یکی از ابزارها و نعمتهای مهم است که خدا برای بر هم زدن مصرف هورمونهای شادی برای ما قرار داده است. در روزه داری، تولید هورمونهای حاصل از خوردن و آشامیدن متوقف میشود. در نتیجه فرد روزه دار در ده روز اول رمضان مثل کسی است که اعتیاد را ترک میکند. اعتیاد به دوپامین و سایر هورمونها.
ترشح و تولید بیش از حد هورمونهای شادی مثل دوپامین ، در پیری امکان پذیر نیست و در نتیجه فرد در پیری مایوس شده و توانایی های ساده زندگی را از دست میدهد. پارکینسون و آلزایمر و بیماریهای دیگر نتیجه چنین رویکردی است. یکی دیگر از دلایل این موضوع این است که در سنین پیری، افراد حساسیتشان را نسبت به ترشح دوپامین از دست میدهند و در نتیجه فرد انگیزه و حس حرکت برای زندگی ندارد. هر گونه افراط و تفریط در لذتها و عادت مداوم به آن، این چنین بیمارهایی را به دنبال دارد.
خدای مهربان هورمونهایی مثل دوپامین را در بدن ما قرار داده است تا ما حس زندگی و انگیزه حرکت و تلاش و کوشش داشته باشیم. اما انسان از این هورمونها سوء استفاده میکند و مدام برای خودش تکرار میکند و خود را به آن معتاد میکند.
دانشمندان علوم اعصاب و روان در یک آزمایش ، توسط یک اهرم و جریان الکتریکی قسمتی از مغز موش را که دوپامین منتشرمیکند را تحریک کردند و شادی کاذبی را به او دادند. بعد از مدتی موش خودش این اهرم را فشار میداد و بارها این کار را می کرد و تکرار میکرد. زیرا از این نوع آزادسازی دوپامین که همراه با لذت بود، خوشش می آمد و خود را به آن معتاد کرد.
خیال پردازی هم یک نوع تولید لذت مصنوعی است. یک فردی خیالپردازی میکند و در ذهن خودش یک خانه و یک شخصیت را برای خودش میسازد و از آن لذت می برد. این خیالپردازی ها فقط بخاطر تولید دوپامین در مغز است که همره با لذت است. جالب است که خیالپردازان بطور مکرر این خیالها را تکرار میکنند و هر بار در تکرار آن تلاش میکنند که جذابترش کنند و دوپامین بیشتری تولید کنند تا شادتر شوند. اما بدون آنکه خود بدانند در دام یک سیکل باطل افتاده اند. تصور کنید که فردی در حال حیالبافی می باشد و در خیال خود یک قهرمان ورزشی است و در حال مبارزه کردن با چند نفر می باشد( که اکثر نوجوانان با دیدن صحنه های رزمی این حالت را دارند)؛ در این حالت بدن او بر اثر هیجان کاذب هورمون خاصی را ترشح میکند (دوپامین و اندورفین و ..) و فرد لذت می برد ولی مشکل اصلی از اینجا ناشی میشود که بدن ترشح هورمون ها را جدی می گیرد و فریب میخورد و مواد دیگری نظیر هورمون های دیگر مانند کورتیزول و ... را هم ترشح میکند و از آنجا که فرد بی حرکت دراز کشیده است و فقط خیالپردازی میکند و هیچ حرکتی ندارد این مواد به بدن او آسیب میرسانند و در بدن به یک سم تبدیل میشوند.یا با خیال پردازی و افزایش دوپامین، میزان ترشح گلوکز بدن زیاد می شود ولی چون فرد در واقع حرکتی نمی کند این گلوکز موجب ایجاد دیابت نوع دوم می شود. یا اینکه یک فردی با تصاویر پورن مشغول خیال پردازی میشود. در این حالت بدن فریب خورده و هورمونهای مربوطه (اکسی توسین و ..) ترشح میشود ولی از آنجا که همه اش خیال پردازی است و واقعی نیست؛ در بدن انباشته شده و به سم تبدیل میشود و در نهایت افراد بیمار میشوند. این نوع ایجاد لذت و شادی، یک روش طبیعی نیست و به نوعی تغییر خلقت خدادادی است. آنان به این روشها، خُلق خویش را از حالت تعادل خارج میسازند و باعث بیماریهای گوناگون جسمی برای خود میشوند.
خیلی از شعرا که همیشه نا امید و مایوس و شکست خورده بوده اند؛ بخاطر از دست دادن معشوقه بوده است. در حالیکه آنان معشوقه را فقط چند بار دیده اند و خودشان می گویند که "عشق در نگاه اول". عشق در نگاه اول چیزی نیست جز ترشح غیر طبیعی سطح بالای هورمون اکسی توسین. آنان به امید این سطح هورمون دنبال معشوق بوده اند. افرادی زیادی بوده اند که به عشقشان رسیده اند ولی بطرز عجیبی با هم نساختند و از هم جدا شدند. زیرا آنان دنبال یک چیز دیگری بوده اند. آنان دنبال سطح هورمونی هستند که برای اولین بار آنان را تحت تاثیر قرارداد.
به همین خاطر عشق یک مفهوم کاملا غیرواقعی و انتزاعی است. آنچیزی که نزد خدا اهمیت دارد، رحمت و مودت است که باید بین ازواج و خانواده وجود داشته باشد. رحمت و مودت سطح مجاز و معقولی از هورمونها را تولید میکند.
عادت دادن به تولید هورمونها بطور مصنوعی کار را به جایی کشانده است که افراد تاریخ تولد خود را میدانند ولی عمدا وانمود میکنند که از آن آگاه نیستند و نمیدانند! تا بطور اتفاقی ، توسط هدیه تولد از طرف خانواده و دوستان سورپرایز شوند و هورمون دوپامین دریافت کنند! خدا از ما میخواهد که بطور طبیعی زندگی کنیم. گاهی یک لذت طبیعی با سطح پایین از هزاران لذت مصنوعی با سطح بالا، بهتر و ماندگارتر است.
آهنگهای آلفایی که فرکانس مغز را تغییر میدهند ؛ به نوعی برای تولید لذت توسط افراد گوش داده میشوند. یکی بود که همیشگی و بطور روزمره اشعار سهراب سپهری با صدای خسرو شکیبایی را گوش میداد و در حس فرو می رفت. او با این کارش در جستجوی هورمون لذت بود. اشعار احساسی برخلاف کلام خدا، دوپامین زیادی تولید میکنند و در این مسیر افراد دچار اسراف و زیاده روی میشوند. اسرافکاران و از حد گذشتگان برادران شیطانند.
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا ﴿۲۷﴾
چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است (۲۷)
گاهی در یک معامله پر ریسک سود زیادی میکنید و مغز شما دوپامین زیادی تولید میکند و بعد در دفعات بعدی انتظار همین سود (دوپامین) را دارید ولی بدست نمی آید. در نتیجه نا امید میشوید. در حالیکه آن سود برای شما حیاتی نیست. تولید بعضی هورمونهای شادی به صورت زیاد در بدن اصلا به صلاح نیست و فقط مقدمه یک اعتیاد است.
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ ﴿۸۱﴾
بر جاى ماندگان به [خانه] نشستن خود پس از رسول خدا شادمان شدند و از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کراهت داشتند و گفتند در این گرما بیرون نروید بگو اگر دریابند آتش جهنم سوزانتر است (۸۱)
خدا چنین شادیهای کاذبی را نمی پسندد و حتی از نظر عقلی و علمی هم به سود بدن ما نیست.
إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ ﴿۷۶﴾
قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهاى آنها بر گروه نیرومندى سنگین مى آمد آنگاه که قوم وى بدو گفتند شادى مکن که خدا شادى کنندگان را دوست نمى دارد (۷۶)
فقط کسانی که صبر دارند و عمل صالح انجام میدهند؛ پاداش بزرگ برای آنهاست. خدا اعلام میدارد که پاداش اصلی نزد اوست و ای مردم بخاطر پاداشهایی در حد ترشح زیادی یک هورمون، تعادل بدن و خُلق خویش را بر هم نزنید.
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ﴿۱۰﴾
و اگر پس از محنتى که به او رسیده نعمتى به او بچشانیم حتما خواهد گفت گرفتاریها از من دور شد بى گمان او شادمان و فخرفروش است (۱۰)
إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿۱۱﴾
مگر کسانى که شکیبایى ورزیده و کارهاى شایسته کرده اند [که] براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود (۱۱)
در منزوی بودن و تفاخر و فخر فروشی و دلخوش کردن به مال و اموال، فقط هورمون های کاذب تولید میشود و فرد به اشتباه فکر میکند که واقعا خوشبخت است. یک فرد ورشکسته، فقط زمانی ورشکسته معرفی میشود که از نظر روحی و روانی به هم ریخته باشد. به هم ریختگی روانی یعنی تغییر سطح زیاد تولید دوپامین و سایر هورمونها. حتی خیلی مواقع که افرد شکست عشقی میخورند و یا ورشکسته میشوند؛ از آنجا که قبلا به هورمونهای شادی زیاد و دوپامین زیاد عادت کرده اند؛ تحمل تغییر ناگهانی و کاهش سطح این لذتها را ندارند و در نتیجه هرگونه تلاشی میکنند که با روشی و یا ابزاری آن لذتها را برگردانند و برای خود باز تولید کنند. در این مسیر؛ خیلی مواقع به اعتیاد به مواد مخدر روی می آورند. زیرا اعتیاد به مواد مخدر و افیونی ، ساده ترین راه حل برای تولید دوباره هورمونها در سطح بالاست. این را هم در نظر بگیریم که تغییرات در یک یا چند هورمون سایر هورمون های بدن را تحت اثر قرار می دهد و مسئله پیچیده تر می شود.
دادن زکات یکی از عوامل مهم جهت تنظیم ترشح هورمونهای شادی ناشی از کسب اموال است. زیرا وقتی ما زکات درآمدمان را میدهیم؛ به نوعی شادی و لذت ناشی از کسب پول را متعادل کرده ایم و در نتیجه گرفتار لذت غیر واقعی نخواهیم شد.
زنا یکی از خطرناکترین عواملی است که باعث ترشح سطح بالایی از لذتهای کاذب خواهد شد. در نتیجه کسی که زنا کند، وارد حالتی از هورمونهای کاذب میشود که بیرون آمدن از این گناه بزرگ بسیار سخت است و بعدا به لذت کمتر از آن راضی نیست. زناکاران تا مدتی از آن لذت کاذب، لذت می برند و اما بعدا از اعمال زناشویی نا امید خواهند شد و به لذات حلال راضی نخواهند بود. زنا مثل مصرف شیشه است. کسی که مخدر شیشه مصرف میکند؛ برای بار اول چنان هیجانی بر او غالب میشود که همان بار اول در دام می افتد. کسانی که شیشه مصرف کرده اند اقرار میکنند که شیشه حتی برای بار اولش هم آدم را گیر می اندازد. اما مشکلات از آنجا شروع میشود که هر بار مغز ، دوپامین بیشتری میخواهد و در نتیجه مصرفش باید هر روز تکرار شود و باید بیشتر هم شود.
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿۳۲﴾
و به زنا نزدیک مشوید چرا که آن همواره زشت و بد راهى است (۳۲)
به همین خاطر خدای حکیم می فرماید که به زنا حتی نزدیک هم نشوید. زیاده روی در هر کدام از هورمونها بر دیگر هورمونها هم تاثیر گذار است و آن را به هم می ریزد. خدا در انتهای آیه می فرماید که وَسَاءَ سَبِیلًا یعنی زنا روش اشتباهی برای کسب لذت است. دانشمندان علم روان ثابت کرده اند که ماهیت واقعی زنا، مثل همجنس بازی است و حتی لذات و هورمونهای تولید شده هم شبیه است.
خدا ما را برای حد متعادل و متوازن لذات آفریده است و این لذات فقط جنبه تشویقی دارند. زیرا اگر غذا خوردن لذت نداشت، شاید بعضی ها غذا نمی خوردند و بیمار میشدند و از تلاش و کوشش می افتادند. اما زیاده روی در این لذات، مکانیسم لذت را در مغز مختل کرده و افراد بدون لذات در حد و سقف قبلی راضی نخواهند بود. در این حالت دید آنان نسبت به زندگی عوض خواهد شد و حتی طرز نگرش آنان هم نسبت به زندگی تغییر میکند و همچنین طرز نگرش آنان نسبت به دیگران هم تغییر میکند و به این طریق جامعه حس همکاری و نیکوکاری خویش را از دست میدهد. (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ).
بعضی لذتها بمرور در بین افراد به عنوان اصل زندگی جا می افتد و آنان نمیدانند که روش آنان در زندگی، افراط و تفریط است و روش غلطی است. قدیمی ها بعد از شخم و کاشت و برداشت گندم؛ به مرور زمان و با صبر و حوصله گندم را برداشت می کردند و از محصول خویش لذت می بردند. از آنجا که در تلاش و کوشش آنان، صبر و حوصله و بردباری و امید بود؛ از برداشت محصول خویش لذت طبیعی می بردند و این لذت ماندنی بود و به آنان حس رضایت میداد و کمتر دنبال کسب لذتهای مصنوعی و مخدر بودند. شیطان روشهای خدا را قبول ندارد و بر خلاف الرحمن عمل میکند. تولید لذت بوسیله مخدرات، روش رحمانی نیست و بلکه روش شیطانی است. به هم ریختن تعادل این هورمونها، یک کار رحمانی نیست.
شیطان سعی می کند با کاهش کیفیت لذت ها، کمیت لذت ها را افزایش دهد شاید شما هم تجربه کرده باشید که برای اولین بار به تماشای یک فیلم نشسته باشید و لذت زیادی برده باشید و سعی در تکرار همین لذت را داشته اید و برای همین فیلم های زیادی را نگاه می کنید ولی شاید لذتی که اولین بار حس کرده اید را با نگاه کردن به چندین فیلم دیگر کسب نکنید و مدام به جستجوی عناوین مختلف باشید تا شاید همان حس اولیه را بتوانید کسب کنید و زمانی متوجه این موضوع می شوید که به دیدن فیلم های تلویزیونی معتاد شده اید.
مادری که به کودکش شیر میدهد و او را تربیت میکند و برای کودکش وقت می گذارد، هورمون در حد طبیعی و نرمال اکسی توسین در بدن او جریان می یابد و احساس رضایت و لذت میکند. و موجب می شود که رابطه نزدیک و عاطفی میان مادر و فرزند ایجاد شود و خدای بزرگ با این خلقت، محبت مادرانه را برای نگه داری و مواظبت از کودک ایجاد می کند. همچنین کسی که درس میخواند و یاد می گیرد، هورمونهای طبیعی مانند سروتونین و .. در بدن او ترشح می یابد و احساس لذت میکند. اما اگر یک مادر، در لذتهای دیگر زیاده روی کند و جذب هورمونهای افراطی شود و زیاده روی کند؛ دیگر از مراقبت فرزند خود لذت کافی نمی برد و دیگر وقتی برای بچه ها و شوهرش نمی گذارد و به هورمونهای طبیعی خدادادی مادرانه رضایت نمیدهد. از اینجا براحتی میتوان نتیجه گرفت که فمنیسم، یک نوع لذت گرائی افراطی است که لذتهای طبیعی خدادادی را حذف میکند و یا کم اهمیت جلوه میدهد.
در فرهنگ بعضی ملتها یک مثل معروف هست که می گوید کار حرام شیرینتر از کار حلال است. یا به قول دیگر گناه شیرینتر از عمل طبیعی است. این جمله به این خاطر معروف شده است که در گناه ، هورمون خاصی ترشح میشود که بسیار افراطی و زیاد است(مانند سطح بالای دوپامین..) ولی در کار حلال اینطور نیست و همه چیز متعادل است. گناه معتاد میکند ولی عمل پسندیده، معتاد نمی کند. شیرین تر بودن گناه به قیمت گزافی برای افراد تمام میشود. کسانی که شیشه مصرف کرده اند، برای اولین بار دوپامین زیادی را تجربه میکنند ولی همان یکبار برای اعتیاد فرد کافی است و تقریبا ترک آن غیر ممکن است. نتیجه نهایی آن، این است که هیچ لذتی در دنیا نمیتواند چنین دوپامینی را برای آنها تولید کند و آنها قطعا گرفتار این ماده شیطانی میشوند. اما لذتهای طبیعی خدادادی، جایگزین زیاد دارند.
این نوع لذتهای کاذب همان درخت ممنوعه است که خدا آن را برای بشر منع کرده است. این نوع لذت ؛ آدمی را از بهشت بیرون کرد. اینبار هم میتواند آدمی را به جهنم ببرد ، تا آنجا از شجره زقوم بچشد. شجره زقوم یک لذت کاذب بسیار قوی است که افراد با خوردنش، دیگر نمیتوانند ترکش کنند و تا ابد گرفتارش میشوند و جالب آن است که سیرشان نمی کند و اما مجبورند که بخورند. زیرا چاره ای جز آن ندارند. انتخابشان بسیار کم است. لذتهای خدادادی طبیعی بسیار زیاد است. زنجیری که در جهنم از آن صحبت میشود؛ همین وابستگی هاست که در آنجا بسیار قوی است و قطعا کیفیت آن به مراتب از لذتهای کاذب زمین، پایینتر و کثیفتر است.
عمل به دستورات قرآنی، تنها راه نجات بشریت از این زیاده روی هاست. به همین خاطر خدا به پیامبر محمد می فرماید که : و براستى که تو بر مسیر خُلق و خوی والا و بزرگ هستی.
وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ ﴿۴﴾
و براستى که تو را خویى والاست (۴)
فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ ﴿۵﴾
به زودى خواهى دید و خواهند دید (۵)
بِأَیْیِکُمُ الْمَفْتُونُ ﴿۶﴾
[که] کدام یک از شما دستخوش جنونید (۶)
خُلق والا یعنی خُلق و خوی منظم خدادادی که هیچ زیاده روی و افراطی در آن نیست. این خُلق و خوی فقط با عمل به دستورات قرآنی ایجاد میشود و لا غیر. یکی که مشروبات الکلی مصرف میکرد؛ میگفت که خوردن گوشت خوک حسی همچون مشروب الکلی به او میدهد. میتوان براحتی نتیجه گرفت که گوشت خوک تنظیمات خدادادی هورمونها را به هم می ریزد و باعث روان گسیختگی افراد میشود. دستورات قرآنی بسیار دقیقند و بشر تنها راه نجاتش از دست شیاطین ؛ عمل به این دستورات است.
غذاهای گندیده و فاسد باعث تغییر ناگهانی سطح هورمونها در بدن میشوند. مشروبات الکلی هم حاصل میوه های گندیده است. بعضی مرتاضان برای تغییر سطح هورمون سروتونین، غذاهای فاسد مصرف میکنند و حتی بعضی از آنها در طول تاریخ برای بالابردن همین هورمون، به مدت چهل شبانه روز از ادرار خود می نوشیدند تا سطح غیر مجاز هورمونها را باعث شوند و به آن حالتی از ذهن، که خودشان آن را آرامش و مکاشفه! می نامند، برسانند. ترشح سروتونین باعث میشود که گرسنگی طبیعی از بین برود و به همین خاطر مرتاضان هندی، احساس گرسنگی را در خود از بین میبرند و هورمونهای طبیعی و خدادادی خویش را دستکاری میکنند. و هورمون سروتونین بالا موجب ایجاد حس رضایت و شادی کاذب درونی فرد (گاهی بدون هیچ دلیلی) می شود.
اینها همگی یک نوع خیالبافی است. حتی کسانی که در خیالبافی غرق میشوند و سطح هورمونهای خود را به این طریق بالا و یا پایین می آورند، بطرز ناگهانی دچار دیابت نوع دو میشوند و خود را مریض میکنند.
بطور قطع میتوان گفت که بیشتر بیماریهای انسان، از همین عدم تعادلات ناشی میشود و به این طریق شیطان در ایجاد بیشتر بیماریها تاثیر گذار است. ما در زمین زندگی میکنیم که بمرور مواد آن و خود ما استهلاک پیدا می کنیم و پیر میشویم ولی این فرآیند طی زمان انجام می پذیرد و هر کس که طبیعی تر زندگی کند و با روشهای مصنوعی هورمونهای خود را دستکاری نکند؛ بیماریهای کمتری خواهد داشت و راحت تر این دنیا را ترک میکند.