اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
گوساله سامری
بعد از نجات بنی اسرائیل از دست فرعونیان، موسی بمدت سی روز برای دریافت وحی به کوه طور رفت. اما خواست خدا این بود که تا چهل روز ادامه پیدا کند. در این مدت بنی اسرائیل در غیاب موسی و با راهنمایی سامری، زیورآلات خویش را جمع کردند و از آن یک گوساله درست کردند. گوساله طلایی جوری درست شده بود که مثل بوق و همانند مکانیسم آلات موسیقی ، صدایی از او خارج میشد. این صدای بی معنی مردم را جذب خود کرد و سامری اعلام کرد که این گوساله الهه شما و الهه موسی است.
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِیَ ﴿۸۸﴾
پس براى آنان پیکر گوساله اى که صدایى داشت بیرون آورد و [او و پیروانش] گفتند این خداى شما و خداى موسى است و [پیمان خدا را] فراموش کرد (۸۸)
با توجه به اینکه با وزش باد و یا گرما صدایی از گوساله بیرون می آمد، اما خدای حکیم میفرماید که: مگر نمى بینند که پاسخ سخن آنان را نمى دهد و به حالشان سود و زیانى ندارد
أَفَلَا یَرَوْنَ أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا وَلَا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿۸۹﴾
مگر نمى بینند که [گوساله] پاسخ سخن آنان را نمى دهد و به حالشان سود و زیانى ندارد (۸۹)
صدایی که از گوساله بیرون می آمد کاملا بی معنی بود و طبق مکانیسم آلات موسیقی بود و ربطی به زنده بودن گوساله نداشت و یک صدای طبیعی بود. هرچند قبل از آن هارون تمام تلاش خودش را کرد که گوساله را پرستش نکنند ولی بیفایده بود.
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿۹۰﴾
و در حقیقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسیله این [گوساله] مورد آزمایش قرار گرفته اید و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پیروى کنید و فرمان مرا پذیرا باشید (۹۰)
بیشتر مذاهب متاسفانه با یقین به اینکه راهی غلط است ولی به بهانه عدم برگشت پیامبر، مسیح، امام و ... همچنان بر راه غلط اصرار می ورزند.
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى ﴿۹۱﴾
گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهیم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد (۹۱)
حتی سامری میگفت این گوساله خدای موسی است و خدای موسی از این طریق بر شما نمایان شده است. البته بنی اسرائیل زمینه چنین انحرافی را از قبل داشتند. زیرا آنها از موسی میخواستند که خدا را ببینند. سامری از همین نقطه ضعف استفاده کرده و به مردم گفت که من امروز میخواهم خدای موسی را از طریق گوساله طلایی به شما معرفی کنم.
مرض عجیبی بین مردم جهان از قبل بوده و هست که همه احساس میکنند که باید مستقیم خدا را ببینند و حسش کنند. در حالیکه خدا از رگ گردن به آنها نزدیکتر است. خدا از خود ما به ما نزدیکتر است. بشر در هر دم و بازدمی نیازمند و محتاج خداست ولی میخواهد خدا را ببیند!! انسان با وجود خدای به این نزدیکی، همیشه دنبال واسطه میگردد. غافل از اینکه در واسطه گری، انسان همیشه دلبسته واسطه خواهد شد نه دلبسته خدا.
پیشینه تقدیس گاو و جایگاه والای او در میان آدمیان از قدیمیترین ایام وجود داشته و این حیوان بعلت مزایای فراوانش برای زندگی و حیات بشر در قرون اولیه، نقش مهم خود را در اذهان و مراسمهای مردمان ایفا میکرده است. گاو نر یا ورزا در ایران باستان که عمل شخم زدن را انجام میداد، نقش حیاتی در زندگی بشر داشته است و بشر بدون گاو نر قادر به کشاورزی راحت نبوده است. در افسانه های باستانی مقام گاو در زمین در برابر ثور در آسمان است.
در تمدن مصر الهه های خویش را سوار بر گاو نر تجسم می کردند و همچنین مراسم سالانه با حضور فرعون و گاو نر مقدس برگزار می شد. همچنین گاو نر در هند نماد برکت بوده است. حتی اکنون هم گاو برای تمامی هندوها مقدس به شمار میآید. در یکی از مراسمهای هندوها، بعد از پنج روز روزه، مردم گاوهای خود را تزئین میکنند و خود بر روی زمین دراز میکشند، تا گاوها از روی آنها رد شوند. آنها معتقدند که با این کار، خدا به نیایشهای آنها پاسخ مثبت خواهد داد و در زندگی برکت خواهند یافت!
برخلاف باور بسیاری از مردم، هندوها گاو را خدا بحساب نمی آورند. آنها با توجه به عقیده تناسخ، گاو را دارای روح نیاکان مقدس خویش میدانند و به همین دلیل به گاو به عنوان نماینده خدا و نیاکان خویش احترام قائل میشوند و آن را مایه قدرت و برکت میدانند.
اعتقاد به جلوه گری خدا و یا پیامبران و یا نیاکان به شکل انسان و یا حیوان و یا ستارگان از مهمترین نکات انحراف بشریت از خداپرستی بوده است و است. بسیاری از مردم جهت زمینی کردن و قابل لمس کردن خدا، و ارتباط با او ، خدا را در یک گوساله طلایی و یا گاو نر جستجو میکنند.
خدای مهربان بشدت از ایجاد تقدس برای انسانها و حیوانات و اجرام طبیعی و سنگی و فلزی نهی فرموده است ؛ زیرا این نکته مادر همه شرکهاست.
آدمی نیاز دارد که به خدا عشق و محبت ورزد و تمام تلاش خود را برای خدا بکار گیرد و عبادت خود را خالصانه فقط بخدا اختصاص دهد، که اگر نورزد و این نیاز طبیعی خویش را برآورده نکند، گیر گوساله های طلایی می افتد. همیشه ناخودآگاه و رسوم پیشینه در مقابل خودآگاه انسان قرار میگیرد. کسی که خدا را در قلب خویش داشته باشد، خودآگاه او پیروز خواهد شد و کسی که قلبش مریض باشد؛ گوساله های طلایی و رسوم آبا و اجدادی در قلب او لانه میکنند و سر فرصت گوساله هم خواهند ساخت؛ دقیقا مثل قوم بنی اسرائیل که در ناخودآگاه خویش تحت تاثیر خدای طوفان در اساطیر سوار بر گاو نر مصریان قرار گرفته بودند.
به همین خاطر هارون در مقابل کسانی که گوساله را میساختند، به آنها میگوید:
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿۹۰﴾
و در حقیقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسیله این [گوساله] مورد آزمایش قرار گرفته اید و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پیروى کنید و فرمان مرا پذیرا باشید (۹۰)
هارون در مقابل گوساله طلایی یکی از اسامی خدا را به بنی اسرائیل گوشزد میکند و آن اسم هم الرحمن است. الرحمن جنبه رحمانیت کلی خداست که شامل تمام موجودات خوب و بد میشود و جهان را در برگرفته است. اگر سوره الرحمن را مطالعه کنید، متوجه میشوید که تمام زیبایی های جهان و نعمات جهان را خدا ساخته است و خداست که منبع تمام نعمات و خوبیهاست نه یک گوساله و یا یک شخص قدیس. به همین خاطر خدا پیشنهاد میدهد که مردم بجای انس با گوساله های طلایی و صالحین (که از آبا و اجداد به ارث رسیده است) با الرحمن انس گیرند تا متوجه معنی واقعی زندگی و بزرگی خدا شوند.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶﴾
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى دهد (۹۶)
إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿۹۳﴾
هر که در آسمانها و زمین است جز بندهوار به سوى [خداى] رحمان نمى آید (۹۳)
گاهی ناخودآگاه و رسوم پیشینه در مقابل خودآگاه انسان قرار میگیرد. گاهی آیینهای سنتی و مذهبی هرچند غلط در دل آدمی لانه میکنند و مردم آنچنان دلبسته اش میشوند که کاری به شرک بودن یا نبودنش ندارند و حتی حاضرند قدرتهای خدا را در او ببینند و با این کار آن را الهه خویش قرار دهند. بنی اسرائیل آنچنان شیفته گاو نر خدای طوفان مصریان قرار گرفته بودند که سرمست شده بودند و حتی فکر میکردند که خدا میتواند در قالب یک گوساله خود را به آنها بنمایاند. حتی بعضی عرفا همچون ابن عربی در جریان گوساله پرستی، حق را به گوساله پرستان میدهند و آن را عین خدا پرستی میدانند!! و اسم این نوع توحید را توحید خواص می نامند و پرستش مستقیم خدا را توحید عوام میدانند. با این برداشت ؛ از نظر آنان کل پیامبران، عوامند و فقط خودشان خواصند!!
معلوم نیست که چرا مردم فکر میکنند پرستش مستقیم خدا مشکل دارد و نیاز آنان را برآورده نمی کند؟ و خود را داخل خواص میگذارند و فکر میکنند که باید از طریق یک شفیع باید خدا را پرستش کرد.
یکی از شاگردان ابن عربی میگوید که توحید عوام آنست که پیامبران به مردم می گفتند بت نپرستید. ولی توحید خواص آنست که جمیع عبادتها عبادت حق تعالی است. بعضی دیگر در تایید گفته های ابن عربی شعر هم سروده اند:
مسلمان گر بدانستی که بت چیست
بدانستی که دین در بتپرستی است
این اشعار بی مفهوم و گمراه کننده ، نشان از تمایل شدید بشر به واسطه تراشی و شفیع تراشی و شرک دارد. مردم اصرار دارند که خود را خواص بنامند و دیگران را عوام بنامند. این تقسیم بندی مقدمه توجیه شرک است. حتی از نظر اینان، پیامبران جزو عوام بحساب میایند. یهودیان خود را خاصه و اهل بهشت میپنداشتند. اما خدا در جوابشان میفرماید که اگر راست میگوئید تمنای مرگ کنید؛ که البته از هرکسی به زندگی حریصترند. زیرا خواص ممکن است بتوانند به سایر مردم دروغ گویند و خود را خواص بنامند ولی خود را نمیتوانند فریب دهند. متاسفانه این گونه تقسیم بندی خواص و عوام در میان فرق مسلمان گسترش یافته و عده ای از آنان به علت داشتن مقدسین پاکتر و نیرومندتر بر دیگر فرقه ها فخر میفروشند و فکر میکنند که به این دلیل، بهشت برای آنان تضمین شده است. در حالیکه هر فردی در قیامت باید تک و تنها خدا را دیدار کند و جوابگوی اعمال خویش باشد.
دنیا بطرز عجیبی در گمراهی فرورفته است. عده ای گاو را مقدس میشمارند و آن را نماد برکت و هستی و آفرینش میدانند و عده ای به عنوان ماتادور گاو را نیزه میزنند و به خاک و خون میکشند. همین نکته ثابت میکند که خدای یکتا فقط باید پرستش شود و فقط اوست که اول و آخر است و همیشگی و ازلی ابدی است. فقط خداست که اختلافی در او نیست و همه پرقدرت و حکیم میدانندش. مردم در خوابند و زمانی که از خواب بیدار شوند و ببینند که مثلا یک گاو را الهه دانسته اند، بسیار شرمنده خواهند شد. تنها دینی که براساس فطرت بشر سازگار است، دین یکتاپرستی است.
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾
پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خداى تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمى دانند (۳۰)
مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۳۱﴾
به سویش توبه برید و از او پروا بدارید و نماز را برپا کنید و از مشرکان مباشید (۳۱)
مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ ﴿۳۲﴾
از کسانى که دین خود را قطعه قطعه کردند و فرقه فرقه شدند هر حزبى بدانچه پیش آنهاست دلخوش شدند (۳۲)
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ابراهیم الگوی یکتاپرستان جهان
1) قبل از ابراهیم ، بت پرستی چگونه بوجود آمد؟
در زمان قبل از پیامبر ابراهیم یعنی در زمان انوش نوع بشر دچار اشتباه بزرگی شدند و افراد خردمند آن زمان تفکرات اشتباهی را القا کردند خود انوش هم جزو کسانی بود که دچار این تفکرات اشتباه شد.
اشتباه آنها این بود که آنها می گفتند خدا آسمان و ستاره ها و کرات دیگر را برای کنترل جهان خلق کرده است و آنها را در مکان بلند تر گذاشته و آنها را ارجمند کرده و آنها در پیشگاه خدا دنیا را کنترل می کنند. پس در نتیجه ما انسانها هم باید آنها را مقدس دانسته و برایشان احترام قائل بشویم و این اراده خداست و انسانها باید چیزی را که خدا با احترام نگاه می کند انسان هم باید برایش احترام قائل شود! و احترام قائل شدن برای ستاره ها و کرات دیگر مثل احترام گذاشتن برای خدا است. بعد از مطرح شدن این تصور، آنها شروع به ساختن معبدهایی برای ستارگان کردند و برایشان قربانی می کردند آنها این ستارگان رو با کلمات تقدیس و بزرگ می پنداشتند و در مقابل آنها سجده می کردند و با این تفکر اشتباه ، سعی در کامل کردن اراده پروردگار می کردند و این بنیان و اساس پرستش بتها و خدایان اشتباه بود. و این منطق آنها بود که باید ستارگان پرستش شوند.
و این در تورات سوره ارمیا ( ۱۰ : ۷-۸) نقل شده است؛که می فرماید:
کسانی که از تو ای خدای بزرگ نمی ترسند، و این ترس شایسته تنها تو میباشد. در میان تمامی بزرگان این ملت و در تمام سرزمین هایشان کسی مانند تو نیست. و آنها این پندار و آموزه احمقانه را تصور کردند. و تفکر نابخردانه آنها این بود که این گفتار بی اساس و پوچ را از اراده تو پنداشتند در حالیکه این طور نیست.
در واقع مردم، این فکر گمراه را گسترش دادند که خدا خودش اراده کرده تا ستارگان تقدیس شوند و شریک خدا قرار داده شوند. بعد از گذشت مدتی، پیامبران دروغین زیادی به انسانها دستور می دادند که به ستارگان خدمت کنیدو برای آنها قربانی بدهید و تمثال هایی از آنها بسازید تا زن و مرد و کودک همه برای آنها تعظیم کنند و ادعا می کردند که آنها دریافته اند که این تصویر خاص برای آن ستاره می باشد و آن را از طریق وحی به دست آورده اند یعنی به آنها وحی شده است و بعد ازآن مردم در زیر درختان و در بالای کوه معابدی را ساختند و مردم دور هم جمع می شدند و برای آنها تعظیم می کردند و پیامبران دروغین می گفتند که این تمثال ها منبع ضرر و سود می باشند و باید از آنها ترسید و برایشان تعظیم کرد و موجب موفقیت شما می شود و باید این کارها را انجام بدهید و این کارها را انجام ندهید.
و بعد از آن افراد دروغگوی دیگری نیز می گفتند فلان ستاره یا فرشته به او الهام کرده که مرا اینگونه و به روشی خاص بپرستید و کارهای خاصی را انجام بدهید.
و بعد از این در سراسر دنیا، تمثال ها به روش های مختلف عبادت و کارهای عجیب و غریب دیگر انجام می دادند و در طول سالیان دراز نام خدا به فراموشی سپرده شد و در سخنرانی ها اسمی از خدا نمی بردند و یا به ندرت از خدا اسم برده میشد. مردم تنها نام مجسمه ها و کارهایی که در بچگی بهشون گفته شده بود را می دانستند و نسلهای بعدی فکر کردند که بجز تمثال ها و ستارگان، خدای دیگری وجود ندارد و تا زمان ابراهیم اینگونه ادامه پیدا کرد. با این وصف، مردم از یکتاپرستی تنزل پیدا کردند و به بت پرستی رسیدند. مردم نسل اول، میدانستند که چرا به ستاره ها سجده میکنند و خدا را هم قبول داشتند ولی نسلهای بعدی و مردم عامه خدا را بکلی فراموش کردند.
2) آزر بت فروش و بت تراش بود
ابراهیم در خانه ای بزرگ شد که پر از تمثال بتها بود و مهمترین مرکز ساختن تمثالها بود. بر طبق کتاب مقدس، ابراهیم در میان بتها بزرگ شد و از کودکی براساس رسم زمانه خویش و امر پدرش، شروع به ساختن و فروش تمثالها میکرد. اما او از کودکی شروع به تفکر کرد و می گفت چگونه ستاره ها در آسمان هستند بدون اینکه کسی آنها را کنترل کند؟ چه کسی این کار را انجام می دهد، او هیچ معلمی نداشت. کسی به او چیزی نمی گفت و در میان بت پرستان بود و او هم مثل والدین خود و قوم خود با بتها سرو کار داشت، ولی همیشه در حال تعمق و تفکر بود و سپس بعد از تفکر زیاد به حقیقت پی برد و راه راست را پیدا کرد و متوجه شد که تنها یک خدا وجود دارد که صاحب و خالق همه است و دنیا در اشتباه بزرگی هستند. او پی برد که هیچکس نمیتواند خدا را ببیند ولی میتوان او را حس کرد. او هیچوقت به بتها دل نبست و هیچوقت آنها را شریک خدا قرار نداد. اما ناچارا در عنفوان جوانی درخانه پدری، بتها را تراش و صیقل میداد و گاها آنها را عمدی و غیر عمدی میشکست. شکستن بتها او را بفکر واداشت که اینها چه خدایی هستند که شکسته میشوند! و شکست میخورند! او پیش خود گفت که اگر این تمثالها، خدا و یا نماینده خدا هستند، پس چرا انسان آنها را میسازد؟ پس چرا مراقبت لازم دارند؟ پس چرا ما باید از آنها دفاع کنیم؟ پس چار ما باید آنها را کمک کنیم (در اصل میبایست آنها ما را کمک میکردند!)؟ پس چرا زنده نیستند؟ مگر خدا زنده نیست؟! و هزاران سوال دیگر...
البته زمانی که ابراهیم بتها را شکست، نمرودیان گفتند که :
قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ ﴿۶۸﴾
گفتند اگر کارى مى کنید او را بسوزانید و خدایانتان را یارى دهید (۶۸)
آنها گفتند که الهه هایتان را یاری دهید. واقعا اگر تمثالها خدا یا نماینده خدایند، پس چرا نیاز به کمک پرستش کنندگان دارند؟ همین نکته خود برای ابراهیم ثابت می کند که قدرت و توان تمثالها از خود مردم کمتر است . یعنی مردم باید خدایانشان را یاری دهند و محافظت کنند!
ابراهیم چهل سالش بود و خدا را یافت و با اطرافیانش گفتگو می کرد و آنها را به اشتباهشان گوشزد میکرد و زمانی که همه مردم برای مراسم جشن بیرون رفتند، بت های معبد را شکست و تمام این بتها در کارگاه آزر درست شده بود. ابراهیم تعالیمش را بر اساس عبادت پروردگار بنا نهاد و گفت که تعظیم فقط شایسته خدا است و مردم کم کم بت ها و تمثال ها را شکستند و بعد از اینکه با قدرت بحث و گفتگوی خود این را اثبات کرد ، نمرود تصمیم گرفت او را بکشد و ابراهیم با معجزه خدا نجات یافت و به هاران رفت و شهر به شهر مردم را به عبادت خدای یکتا فرا خواند و سپس به کنعان رفت و بر اساس درک هر فرد باهاش صحبت میکرد. تا اینکه تعدادشان زیاد شد و در قلب آنها مفاهیم خود را کاشت و به اسحاق و اسماعیل پسران خودش این تعالیم را انتقال داد او هم به یعقوب و یعقوب هم به پسرش لوی و پس از آن او ( لوی) را هم به عنوان رهبر انتخاب کرد تا آموزش ها را ادامه بدهد. و به او گفت که فرزندانم ( فرزندان یعقوب ) نباید از این مفاهیم دور بشوند، تا در نهایت به یک ملت تبدیل بشوند. تمام بنی اسراییل بجز طایفه لوی همگی ستاره ها را می پرستیدند.
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِینَ ﴿۷۲﴾
و اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتى] افزون به او بخشودیم و همه را
از شایستگان قرار دادیم (۷۲(
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ ﴿۷۳﴾
و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند و به ایشان انجام دادن کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحى کردیم و آنان پرستنده ما بودند (۷۳)
بعد از مدتی نوادگان یعقوب هم دوباره به همان مفاهیم برگشتند ولی خدا به آنها رحم کرد و پیامبرانی برایشان فرستاد مثل موسی و خدا بنی اسراییل را مورد لطف خود قرارداد و دوباره آنها را از گمراهی نجات داد. این دینی است که اسم آن اسلام است و ابراهیم آن را بنا نهاد و تمام پیامبران بر آن بوده اند. موسی، عیسی و ... همگی بر دین اسلام بوده اند. برخلاف باور مسلمانان سنتی، پیامبر محمد بوجود آورنده اسلام نبوده است. او فقط ادامه دهنده این راه بوده است. اسامی مسیحی و یهودی که بعدا بوجود آمده، مردم را بر این اشتباه برده که دین اسلام را پیامبر محمد بوجود آورده است. جهت مثال یعقوب خود را مسلمان میداند:
أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَکَ وَإِلَهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۱۳۳﴾
آیا وقتى که یعقوب را مرگ فرا رسید حاضر بودید هنگامى که به پسران خود گفت پس از من چه را خواهید پرستید گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق معبودى یگانه را مى پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم (۱۳۳(
3) چرا ابراهیم بتها را شکست؟
خدا بت پرستی ها را رد میکند و باید مستقیم خود خدا را پرستش و نیایش کرد. اما در دین اسلام حتی شکستن بتهای بت پرستان جایز نیست (لا اکراه فی الدین). فقط در یک مورد جایز است. اینکه خودت در ساخت بت دست داشته اید. ابراهیم در ساخت و فروش بتها دست داشت و در دورانی با پدرش آزر همکاری کرد؛ البته ابراهیم هیچوقت مشرک نبود. اما روح جستجوگر و موحد او ، نگذاشت بت تراشی ادامه پیدا کند و زیر همه چیز زد. حتی او زمانی به خورشید و ستاره و ماه روی آورد ولی دوباره به خدا روی آورد. ابراهیم در ایده غلط ثابت نمی ماند و با کوچکترین راهنمایی از طرف خدا واکنش نشان می داد و مدام خود را تغییر میداد و وارد راه مستقیم میشد. او هیچ چیزی را برای خود بت نکرده بود در ذهن خویش. به همین خاطر در نهایت، ساخته های دست خویش را شکست. بتهای ساخت دست خویش را باید خودت بشکنید. محمد و یارانش از میان قومی بت پرست بودند و آن قوم بعد از مسلمان شدن، ساخته های دست خویش که خود خریده بودند را شکستند. شکستن بت وقتی جایز است که خود در آن دست داشته باشید.
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿۱۱﴾
براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مى کنند در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمى دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد هیچ برگشتى براى آن نیست و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود (۱۱(
گاهی این بت خودساخته هوای نفس است که باید آن را شکست. هوای نفس دیدنی نیست و باید خودت بشکنید. سرکوب کردن بتهای درونی خیلی مهم است که جهت رهایی از شیاطین باید به آن پرداخت.
متاسفانه تندرویی در جهان اسلام موج میزند و بعضی گروههای افراطی و تندرو خود را خدا و قیم مردم میدانند و با راه و روشی که طریقه پیامبران نیست، شروع به اذیت دیگران میکنند. سلفی ها یکی از این گروهها هستند که به اسم یکتاپرستی دیگران را اذیت میکنند. یکی تعریف کرده است که چند نفر سلفی را سوار اتوموبیلش کرده و این فرد عکس یکی از شیوخ دراویش را جلو اتوموبیلش آویزان کرده بود. یکی از سلفی ها بعد از چند دقیقه متوجه عکس شد و بدون اجازه گرفتن از راننده، عکس را کند و از پنجره اتوموبیل بیرون انداخت. صاحب اتوموبیل مات و مبهوت ماند و گفت بالفرض که من بت پرست باشم، این چه طرز امر به معروف و نهی از منکری است! شما به چه حقی عکس را بدون اجازه من بیرون پرت کردید؟ سلفی در جواب گفت که این دستور پیامبر است؟!!!
متاسفانه سلفی ها و گروههای مشابه به اسم امر بمعروف و نهی از منکر، به دیگران توهین و دست درازی میکنند و این را حق خود میدانند. غافل از اینکه خدا دین را آزاد گذاشته است و تنها کاری که آدمی میتواند بکند، نصیحت و راهنمایی با زبان خوش و مهربانانه است. حدیث و سنت گمراهی های زیادی به بار آورده است و این را میتوان از اخلاق تندورهای مسلمان فهمید. حتی خدا به پیامبر محمد گوشزد میکند که تو وکیل مدافع مردم نیستی، تو فقط هشدار دهنده ای.
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ ﴿۱۰۷﴾
6:107 اگر خدا می خواست، آنها بت پرستی نمی کردند. ما تو را به عنوان محافظ آنها تعیین نکردیم و تو وکیل مدافع آنها نیستی.
وَمَا عَلَى الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَلَکِنْ ذِکْرَى لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ﴿۶۹﴾
و چیزى از حساب آنان [=ستمکاران] بر عهده کسانى که پروا[ى خدا] دارند نیست لیکن تذکر دادن [لازم] است باشد که [از استهزا] پرهیز کنند (۶۹(
با این وضع، سلفی ها حتی حیطه اختیارات خود را از پیامبر محمد هم بیشتر میدانند.
یا اینکه ماموران امنیتی در بعضی کشورهای اسلامی، چنان برخوردی با نویسندگان و وبلاگ نویسان دارند که به نوعی خود را خدای مردم میدانند. یکی تعریف کرده است که زیر دست بازجوها از شدت درد شکنجه، آنها را به خدا قسم میداد که دیگر زجرش ندهند؛ اما بازجوها در جواب میگفتند که به خدا قسم نخور، چونکه اینجا خدای تو ماییم! مطمئنا این افراد شکنجه گر بظاهر آدمهای مذهبیی هستند و حتی نماز هم میخوانند و به خدا هم اعتقاد دارند ولی در حیطه اختیارات خویش خود را خدای دیگران میدانند. این همان روش فرعون و آل فرعون و نمرود است . باید بدانیم که در زمان نمرود و فرعون، مردم به خدایان دیگری هم اعتقاد داشتند ولی از آنجا که بر جان و مال مردم مسلط بودند، خود را الهه جان و مال مردم میدانستند. در بحث بین ابراهیم و نمرود این مساله بسیار هویداست. نمرود یکی را در زندان میکشد و دیگری را آزاد میکند و به این طریق خود را خدای آنها بحساب میآورد و میخواهد به ابراهیم ثابت کند که او الهه جان و مال مردم است. او از قدرت خویش و جهل مردم سوء استفاده کرده و مردم تحت تسلط خویش را میکشد و اسم این تسلط را خداوندگاری مینامد! اما وقتی ابراهیم، مساله ای خارج از تسلط نمرود بیان میدارد و میگوید که ای نمرود خورشید را از سمت دیگر بیرون آر. در این حالت نمرود میماند و عصبانی شده و بحث را احمقانه میداند. رحم و شفقت در نمرود که خود را الهه مردم میداند، نبود. او فقط با ایجاد ترس و رعب در زیر دستان خود، حکومت میکرد. اختیارات خیلی مهم او کشتن زندانی و یا آزاد کردن زندانی بود! ، زیرا او خود را صاحب جان و مال مردم میدانست، در واقع آنچه که نمرود تسلط کامل داشت همین بود. نمرود از یک طرف خود را الهه جان و مال مردم تحت تسلط خود میدانست و از طرف دیگر به خدایان دیگر مثل خورشید هم اعتقاد داشت و تصویر خورشید را روی لباس خود نقاشی میکرد. آیا نمرود خشکسالی ها و بی آبی ها و قحطی ها را حل میکرد؟ آیا او در مواقع سختی و در داخل کشتی در اوج اقیانوس میتوانست سرنشینان کشتی را نجات دهد؟ فرعون خود را صاحب نیل میدانست ولی در حین کم آبی و تغییر رنگ آب نیل، کاری از دستش برنیامد. خدای موسی رفع کرد.
البته خیلی از زنان و مردان در زندگی روزمره خویش نسبت به همسران و بچه های خویش چنین اخلاق دیکتاتور مابانه ای دارند و از کوچکترین فرصت جهت تسلط به دیگری استفاده میبرند. خدای مهربان در قرآن اعلام میدارد که فرعون و آل فرعون قطعا وارد جهنم خواهند شد.
النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ ﴿۴۶﴾
[اینک هر] صبح و شام بر آتش عرضه مى شوند و روزى که رستاخیز بر پا شود [فریاد مى رسد که] فرعونیان را در سخت ترین [انواع] عذاب درآورید (۴۶)
وَإِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِنَ النَّارِ ﴿۴۷﴾
و آنگاه که در آتش شروع به آوردن حجت مى کنند زیردستان به کسانى که گردنکش بودند مى گویند ما پیرو شما بودیم پس آیا مى توانید پاره اى از این آتش را از ما دفع کنید (۴۷)
قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبَادِ ﴿۴۸﴾
کسانى که گردنکشى میکردند مى گویند [اکنون] همه ما در آن هستیم خداست که میان بندگان [خود] داورى کرده است (۴۸)
کسانی که در طول تاریخ خود را الهه مردم نامیده اند، فقط قصدشان کنترل امور زیردستان خویش بوده است. والا کسی که خود را خدا بنامد، آیا نباید از رحم و شفقت بویی ببرد؟ چرا این خدایان خودساخته، فقط ترس و رعب دارند و مردم باید ازشان بترسند؟ آیا صفات رحمان و رحیم شایسته خدای یکتای مهربان توانا نیست؟
4) آزر پدر ابراهیم بود، نه عموی او
بزرگترین بت، داخل معبد، مجسمه نمرود بود. پدر ابراهیم، یک بت تراش بوده است و در قرآن بارها گفته است که پدر ابراهیم، و حتی ابراهیم او را پدرم (ابتی) صدا می زند. اگر آزر عموی ابراهیم بوده است و از سر نزدیکی با او ، او را پدر صدا میزند؛ پس چرا خدا به آزر میگوید پدر ابراهیم؟
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴﴾
پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴)
یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵﴾
پدر جان من مى ترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵)
اما بعضی مسلمانان با اصرار عجیبی که از حدیث و روایات نشات می گیرد، پافشاری می کنند که آن فرد پدر او نبوده است، بلکه عموی او بوده است. این لجبازیها با کلام خدا ، فقط یکی از صدها ضرر حدیث و روایات است. حدیث و سنت قرآن را تحت فشار قرار می دهد و به عنوان یک عامل مهجور ماندن قرآن ، مطرح است. اصول بدیهی در قرآن براحتی بوسیله احادیث انکار میشوند. داستان ابراهیم در تورات به طور مفصل ذکر شده است و هیچوقت از دو فرد یکی به عنوان پدر ابراهیم و دیگری عموی او صحبت نکرده است و صراحتا بیان کرده است که پدر ابراهیم بت فروش و بتساز بوده است و این گفته قرآن را تایید میکند. خدا در قرآن بارها بیان میدارد که تورات و انجیل تصدیق کننده قرآن هستند. اگر پدر ابراهیم بت ساز بوده است، چیزی از شایستگیهای ابراهیم کم نمیشود.
5) بحث بین ابراهیم و نمرود
بحثهای بین ابراهیم و نمرود، نمونه کاملی از طرز تفکر خوب و بد در جهان است. طرز تفکر تسلیم خدا بودن و طرز تفکر عصیان در مقابل خدا. طرز تفکر تسلیم در مقابل خدا و طرز تفکر خود الهه انگاری.
ابراهیم گفت : "پروردگار من زندگی می بخشد و می میراند." نمرود گفت: "من هم زندگی می بخشم و می میرانم. دو نفر زندانی ، یکی را کشت و دیگری را آزاد کرد. منطق نمرود تا این حد بود و فکرش تا این حد کار میکرد. وقتی ابراهیم دید که نمرود از مرحله پرت است و دنبال حقیقت نیست، گفت: "خدا خورشید را از مشرق بیرون مى آورد، آیا تو می توانی آن را از مغرب بیرون آوری؟" پس نمرود مات و مبهوت بماند. خدا ستمکاران را هدایت نمی کند.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۲۵۸﴾
آیا از (حال) آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود (و بدان مى نازید، و) در باره پروردگار خود با ابراهیم محاجّه (مى)کرد، خبر نیافتى؟ آنکاه که ابراهیم گفت: (پروردگار من همان کسى است که زنده مى کند و مى میراند.) گفت: (من (هم) زنده مى کنم و (هم) مى میرانم.) ابراهیم گفت: (خدا(ى من) خورشید را از خاور برمى آورد، تو آن را از باختر برآور.) پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمى کند. (۲۵۸(
ابراهیم شجاعانه مناظره میکرد و حقیقت را میگفت و به کسی هم توهین نمیکرد و در مناظره احترام برای طرف مقابل قائل میشد. اما نمرود وقتی در مقابل استدلال ابراهیم کم آورد، دستور داد که ابراهیم را بیرون کنند. دیکتاتورها اهل مناظره نیستند، هرجا کم بیاورند، رو به توهین و یا تبعید و شکنجه و اعدام میآورند. بعضی از مردم در عین این که می دانند ، کاری زشت و نادرست است ، اما آن را انجام می دهند ، انگار یک نیروی ماورایی آنان را وادار می کند. این نیروی ماورایی از طریق تطمیع و لذتهای زودگذر آنان را تشویق به انجام آن می کند. از آنجا که هدایت دست خداست، کسانی که شایستگی بهشت را ندارند ، موفق به درک موضوعات ساده نمی شوند. این خداست که همه چیز را تحت کنترل خویش دارد. خدا هدایت افراد را بر عهده دارد. خدا همه چیز را کنترل می کند.
6) ابراهیم سرمشق تمام مردم در یکتاپرستی
قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَمَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿۴﴾
قطعا براى شما در [پیروى از] ابراهیم و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست آنگاه که به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى پرستید بیزاریم به شما کفر مى ورزیم و میان ما و شما دشمنى و کینه همیشگى پدیدار شده تا وقتى که فقط به خدا ایمان آورید جز [در] سخن ابراهیم [که] به پدر خود [گفت] حتما براى تو آمرزش خواهم خواست با آنکه در برابر خدا اختیار چیزى را براى تو ندارم اى پروردگار ما بر تو اعتماد کردیم و به سوى تو بازگشتیم و فرجام به سوى توست (۴)
7) هر مومنی به اطمینان قلب نیاز دارد
در آیه 260 سوره بقره خدا فرموده است که : ابراهیم گفت: "پروردگارا، به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی." او گفت: "مگر باور نداری؟" گفت: "بله دارم، ولی می خواهم قلب خود را اطمینان بخشم." گفت: "چهار پرنده را بگیر، نشانه هایشان را بررسی کن، پاره ای از هر پرنده را بر فراز تپه ای جای ده، سپس آنها را به سوی خود فراخوان. آنها شتابان به سوی تو خواهند آمد. این را بدان که خداست صاحب اقتدار، حکیم ترین."
خدای مهربان به نسبت درک و شعور هر فردی ، خود را به افراد نشان میدهد و به آنان اطمینان می بخشد. ابراهیم صادقانه از خدا خواست که به او نشان دهد که چگونه مردگان زنده می شوند. خدا هم جواب او را داد و به او اطمینان قلب داد. البته توجه کنید که روش اطمینان قلب که کشتن چهار پرنده بود را خود ابراهیم تعیین نکرد، بلکه خدا تعیین کرد. بعضی از مردم خوشان برای خدا تعیین تکلیف می کنند و بعد از خدا میخواهند که حالا خدا بیا به من نشان بده که هستی! ابراهیم از خدا اطمینان قلب خواست، او چهار پرنده نکشت و بعد از خدا بخواهد که حالا این پرنده ای که من کشته ام را زنده کن!. این روش صادقانه ای نیست. کسی بخواهد که قدرت خدا را صادقانه ببیند، خدا با روشهای گوناگون اثبات خواهد کرد؛ فقط فرد باید ببیند و درک کند و پشت گوش نیندازد. روشش را باید خود خدا با توجه به ظرفیت فرد تعیین کند.
8) پیام صحف ابراهیم و موسی
آدم عاقل دو بار از یک سوراخ گزیده نمی شود. ما انسانها هیچوقت از گذشته خویش درس عبرت نمی گیریم. "تنها خدا" شعار اصلی همه پیامبران بوده است. تمام پیامبران در طول تاریخ از جمله ابراهیم ، موسی، عیسی ، محمد شعارشان "تنها خدا" بوده است. اما متاسفانه شیطان از طریق انسانها آن شعار را تغییر داد و به شعار "تنها پیامبر ما" تغییر داد. مسیحیان می گویند "فقط مسیح" . مسلمانان می گویند "محمد سید پیامبران است".
۶:١۶٢ ] بگو: "نماز من، اعمال عبادی من، زندگی من و مرگ من، همه مطلقا به خدا اختصاص دارد، آن پروردگار عالم.
پیام تمام پیامبران یکی بوده است. خدای حکیم جهت اثبات این مورد، قسمتی از صحف ابراهیم را در قرآن ذکر نموده است تا که اثبات کند که تمام پیامبران یک پیام داشته اند و همگی بر محوریت فقط خدا بوده است. سوره الاعلی شامل پیامهایی است که در صحف ابراهیم و موسی هم ، دقیقا این پیامها به همین شکل آمده است. دو آیه آخری سوره الاعلی میفرماید که این پیامها از صحف ابراهیم و موسی است.
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
بنام خدا بخشنده مهربان
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ﴿۱﴾
نام پروردگار والاى خود را به پاکى بستاى (۱)
الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى ﴿۲﴾
همان که آفرید و هماهنگى بخشید (۲)
وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى ﴿۳﴾
و آنکه اندازه گیرى کرد و راه نمود (۳)
وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى ﴿۴﴾
و آنکه چمنزار را برآورد (۴)
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى ﴿۵﴾
و پس [از چندى] آن را خاشاکى تیره گون گردانید (۵)
سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنْسَى ﴿۶﴾
ما بزودى [آیات خود را به وسیله سروش غیبى] بر تو خواهیم خواند تا فراموش نکنى (۶)
إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى ﴿۷﴾
جز آنچه خدا خواهد که او آشکار و آنچه را که نهان است مى داند (۷)
وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَى ﴿۸﴾
و براى تو آسانترین [راه] را فراهم مى گردانیم (۸)
فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى ﴿۹﴾
پس پند ده اگر پند سود بخشد (۹)
سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى ﴿۱۰﴾
آن کس که ترسد بزودى عبرت گیرد (۱۰)
وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿۱۱﴾
و نگونبخت خود را از آن دور مى دارد (۱۱)
الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ﴿۱۲﴾
همان کس که در آتشى بزرگ در آید (۱۲)
ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ﴿۱۳﴾
آنگاه نه در آن مى میرد و نه زندگانى مى یابد (۱۳)
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى ﴿۱۴﴾
رستگار آن کس که خود را پاک گردانید (۱۴)
وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى ﴿۱۵﴾
و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد (۱۵)
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿۱۶﴾
لیکن [شما] زندگى دنیا را بر مى گزینید (۱۶)
وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿۱۷﴾
با آنکه [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است (۱۷)
إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿۱۸﴾
قطعا در صحیفه هاى گذشته این [معنى] هست (۱۸)
صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى ﴿۱۹﴾
صحیفه هاى ابراهیم و موسى (۱۹)
9) بت پرستان خداپرستان را از الهه های خویش میترسانند
بت پرستان، خدا پرستان را از خدایان خویش میترساندند.
إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاکَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ ﴿۵۴﴾
[چیزى] جز این نمى گوییم که بعضى از خدایان ما به تو آسیبى رسانده اند گفت من خدا را گواه مى گیرم و شاهد باشید که من از آنچه جز او شریک وى مى گیرید بیزارم (۵۴)
10) بت پرستان زمان پیامبر خدا را قبول داشتند
آنها خدا را خالق آسمانها و زمین میدانستند. خدا برای مشرکین از کلمه لَیَقُولُنَّ استفاده میفرماید بمعنای : حتما خواهند گفت؛ یعنی مشرکین قطعا خدا را به عنوان خالق آسمانها و زمین قبول دارند.
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ ﴿۶۱﴾
و اگر از ایشان بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را [چنین] رام کرده است حتما خواهند گفت الله پس چگونه [از حق] بازگردانیده مى شوند (۶۱(
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ اْلأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ* فَذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ»
بگو کیست که از آسمان و زمین به شما روزى مى بخشد یا کیست که حاکم بر گوشها و دیدگان است و کیست که زنده را از مرده بیرون مى آورد و مرده را از زنده خارج مى سازد و کیست که کارها را تدبیر مى کند خواهند گفت خدا پس بگو آیا پروا نمى کنید (۳۱(
این است خدا پروردگار حقیقى شما و بعد از حقیقت جز گمراهى چیست پس چگونه [از حق] بازگردانیده مى شوید (۳۲(
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِیهَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۴﴾ سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ﴿۸۵﴾ قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ﴿۸۶﴾ سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿۸۷﴾ قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۸﴾ سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ ﴿۸۹﴾
بگو اگر میدانید [بگویید] زمین و هر که در آن است به چه کسى تعلق دارد (۸۴(
خواهند گفت به خدا بگو آیا عبرت نمى گیرید (۸۵)
بگو پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ کیست (۸۶)
خواهند گفت خدا بگو آیا پرهیزگارى نمى کنید (۸۷)
بگو فرمانروایى هر چیزى به دست کیست و اگر میدانید [کیست آنکه] او پناه مى دهد و در پناه کسى نمى رود (۸۸)
خواهند گفت خدا بگو پس چگونه دستخوش افسون شده اید (۸۹)
بطور خلاصه برطبق آیات قرآن، مشرکان زمان پیامبر معتقد بودند که:
1. خدای آسمانها و زمین به ما روزى مى بخشد
2. خدا حاکم بر گوشها و دیدگان است
3. خدا زنده را از مرده بیرون مى آورد و مرده را از زنده خارج مى سازد
4. خدا کارها را تدبیر مى کند
5. خدا خالق آسمانها و زمین است
6. خدا خورشید و ماه را رام کرده است
7. زمین و هر که در آن است به خدا تعلق دارد
8. الله پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ است
9. فرمانروایى هر چیزى به دست الله است
10. فقط الله است که پناه مى دهد و در پناه کسى نمى رود
11. نکته جالتر اینکه بت پرستان در زمان سختی خدا را خالصانه میخواندند!
فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ ﴿۶۵﴾
و هنگامى که بر کشتى سوار مى شوند خدا را پاکدلانه مى خوانند و[لى] چون به سوى خشکى رساند و نجاتشان داد بناگاه شرک مى ورزند (۶۵(
با این تفکراتی که مشرکان زمان پیامبر داشته اند میتوان براحتی نتیجه گرفت:
الف) آنها معتقدبودند که بتها هم ساخته الله هستند
ب) آنها در زمان سختی خالصانه خدا را میخواندند و این نکته ثابت می کند که آنها بتها را الله نمیدانستند و بلکه فقط بتها را شفیع و نماینده خویش نزد خدا میدانستند و بتها را میخواندند تا نیازشان برآورده شود و یا به خدا نزدیکتر شوند.
وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۱۸﴾
و به جاى خدا چیزهایى را مى پرستند که نه به آنان زیان مى رساند و نه به آنان سود مى دهد و مى گویند اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند بگو آیا خدا را به چیزى که در آسمانها و در زمین نمى داند آگاه مى گردانید او پاک و برتر است از آنچه [با وى] شریک مى سازند (۱۸)
خدا در ادامه این آیه مهم می فرماید که مردم تمام جهان ابتدا یک امت واحد بودند ، اما در نهایت اختلاف پیدا کردند. اختلاف آنها بخاطر همین نکته بوده است. قراردادن بتها به بهانه شفاعت. شاید شفاعت مهمترین نکته بت پرستی هاست که باید درک شود.
وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیمَا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ﴿۱۹﴾
و مردم جز یک امت نبودند پس اختلاف پیدا کردند و اگر وعده اى از جانب پروردگارت مقرر نگشته بود قطعا در آنچه بر سر آن با هم اختلاف مى کنند میانشان داورى مى شد (۱۹)
در تاریخ نوشته اند که یک پادشاهی بوده که پدرش می میرد . اسم پدرش بعل بوده است . پدرش را خیلی دوست داشته است . اما بعد از مدتی پدرش می میرد . پادشاه از مرگ پدرش آنقـدر ناراحـت بوده است ، که دستور می دهد مالیات تمام افرادی که خانه هایشان نزدیک قبر پدرش است ، بخشیده شود . مردم که از دست مالیات خلاص می شوند ، میروند و از قبر پدر پادشاه تـشکر می کنند و هدیه ها برای قبر می برند و هدیه ها پیشکش می کنند . بعد از مدتی مـردم راز و نیازهایشان را هم به آنجا می برند و بعد از مدتی دیگر پدر پادشاه به یک قدیس تبدیل مـی شود و در نهایت بعد از چندین سال ، قبر پدر پادشاه مرکز دعا و راز و نیاز می شود . بـه ایـن طریق بتی به اسم بعل بوجود آمد . گذشت روزگار ، فرامو شی انسان ، شیادی شـیطان ، همـه دست به دست هم دادندو به راحتی یک بت به اسم بعل بوجود آمد.
أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ ﴿۱۲۵﴾
آیا بعل را می خوانید، به جای بهترین خالق؟
در اینجا بعل یک اسم خاص نیست، بلکه در کل به بتهایی گفته میشود که در طول زمان با تغییرات خاصی بوجود می آیند و گذشت زمان و پیروی کورکورانه باعث بت شدن آنان میشود و ریشه ها و دلایل فراموش میشوند. تمام کسانی که در طول تاریخ بت شده اند، در زمان زنده بودنشان، آدمهایی بوده اند با نیازهای طبیعی.
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
به خدا شرک نورزید
1) خداناباوری
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالسَّمَوَتُ مَطْوِیَّتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۶۷﴾
و خدا را آنچنان که باید به بزرگى نشناخته اند و حال آنکه روز قیامت زمین یکسره در قبضه [قدرت] اوست و آسمانها در پیچیده به دست اوست. او منزه است و برتر است از آنچه [با وى] شریک مى گردانند (۶۷(
عامه مردم به وجود خدا اعتقاد دارند اما بیشتر آنها قدر و حرمت خدا را ارج نمی نهند. آنها عملا منکر نقش خدا در جهان هستند. آنها تصورات غلط و توهمات در مورد خدا بکار میبرند و در نتیجه در دام خداناباوری می افتند و به گونه ای خداناباور بحساب می آیند. اگر هر کدام از این گروهها شیء و یا فرد زنده و یا مرده ای را در جای خدا بگذارند و نقش خدا را به او بدهند، در این حالت این افراد برای خدای عالمیان شریک قائل شده اند. شرک فقط یک گفته نیست، بلکه یک عمل است. جهت توضیح بیشتر چند مثال از خداناباوری و تبعات آن یعنی شرک و فساد را توضیح میدهم.
· بیشتر مردم فکر میکنند که خدا در حین مشکلات و نابسامانی های جامعه، کنترل امور را در دست ندارد و آنها فکر میکنند دلیل بروز این مشکلات ، از دست رفتن کنترل امور از دست خداست؛ به همین خاطر این افراد در حین بی پولی، بیماری، بیکاری و ... روش خدا را بکار نمی برند و روش خودشان را بکار می برند. در روش خودشان؛ رشوه، غیبت، قتل، دزدی، دشنام، خشونت، عصبانیت و ... مجاز است. زیرا بنابفرض آنان، وقتی خدا کنترل این امور را در دست ندارد و عدالت را برپا نمی کند، پس هر روشی جایگزین آن است!! در حالیکه یک مومن باید بداند که کارهای خدا حکیمانه است و ما باید به روش خدا در مورد مجازات و پاداش ایمان آوریم و باید صبر داشته باشیم. صبر ، بردباری، نماز از علامات پذیرش کنترل خدا بر امور است.
· کسی را دیده ای که برای رفع مشکل خویش، میگوید که اگر خدا کاری کرد که هیچی، اما اگر خدا کاری نکرد، خودم دست بکار میشوم! این گونه افراد در مورد قدرت و توانایی خدا شک دارند. وقتی مردم آنچه را که انتظار دارند در مورد وقایع و مشکلات انجام نمیشود، پس نتیجه میگیرند که خدا کاری از دستش برنمیاید. یهودیان میگفتند دستان خدا بسته است و خدا هر کاری نمیتواند انجام دهد! این افکار همان افکار ناباوران به خداست. البته بیشتر مواقع از دهن افرادی شنیده میشود که معتقد به دین هستند و حتی بظاهر دیندار هم هستند! البته ادعای دینداری مهم نیست؛ زیرا هرکسی میتواند ادعای دینداری بکند؛ بلکه اعتقاد عملی به خدا مهم است.
· حتی بعضی افراد میگویند که چرا خدا در این شرایط کاری نمی کند و من به عدالت خدا شک کرده ام! افراد تندروتر این گروه حتی میگویند که خدا زمانی زنده بوده است ولی اکنون مرده است! زیرا خدا کنترل امور دنیا را در دست ندارد! متاسفانه این افراد از مرگ خدا حرف میزنند ولی از مرگ ارزشهای اخلاقی خود و جامعه خود حرفی ندارند. جوامعی هستند که کلا خدا را باور ندارند مثل جوامع کمونیستی؛ ولی بی عدالتی و فساد در این جوامع موج میزند. نمونه بارز این که خدا بوجود آورنده فساد و بی عدالتی نیست، همین جوامع کمونیستی و بیخداست.
· غرور در بعضی افراد خداناباور موج میزند و نشان از دست کم گرفتن خدا در ذهن آنان دارد. از سازنده کشتی تایتانیک پرسیدند که کشتی شما چقدر محکم است؟ این فرد با غرور خاصی گفته است که این کشتی انقدر محکم است که حتی خدا هم نمی تواند غرقش کند! اما همگی دیدیم که کشتی تایتانیک با خوردن به یک تکه یخ کوچک سوراخ شد و در کمال ناباوری مسافرانش غرق شدند. فکر نکنید این طرز تفکر فقط مختص چنین افراد مشهوری است. بلکه افراد عادی در زندگی خویش و در زمان عصبانیت و یا خماری بارها چنین حرفها و تفکراتی را یاد می کنند.
· تعداد زیادی از مسلمانان فکر میکنند که برای ارتباط باخدا به واسطه نیاز است و آنان از طریق واسطه هایی، با خدا راز و نیاز میکنند. این طرز تفکر ناشی از درک غلط در مورد خداست. متاسفانه مردم قدر و منزلت خدا را ارج نمی نهند و تفکرات غلطی در مورد خدا دارند. دعاها را باید مستقیم از خود خدا خواست. در ادامه ثابت میشود که دعا از طریق واسطه نوعی خداناباوری است و به نوعی نا امیدی از خداست. اما متاسفانه این روش مهمترین حربه تاریخی شیطان برای فریب مردم بوده است. دعا از طریق واسطه هایی که خبری از دعا ندارند، بیفایده و بیهوده ست. به طور ساده خواندن هرگونه مدعو غیبی شامل این مورد است. کسی که مرده است را نباید خواند زیرا صداها را نمیشنود و اگر هم بشنود کاری از دست او برنمیاد.
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ﴿۵﴾
و کیست گمراه تر از آن کس که به جاى خدا کسى را مى خواند که تا روز قیامت او را پاسخ نمى دهد و آنها از دعایشان بى خبرند (۵(
وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَکَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ کَافِرِینَ ﴿۶﴾
و چون مردم محشور گردند دشمنان آنان باشند و به عبادتشان انکار ورزند (۶(
مشرکین زمان پیامبر هم همین مشکل را داشتند. آنها بتهای ساخت دست خویش را شفیع خود می پنداشتند و به همین خاطر دعاها و نذرهای خویش را به آنها تقدیم میکردند. البته آن بتها فقط مجسمه نبودند، فقط چند تکه سنگ نبودند، بلکه مظهر فرشتگان و بزرگان بودند که سالها قبل فوت کرده بودند.
وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۱۸﴾
و به جاى خدا چیزهایى را مى پرستند که نه به آنان زیان مى رساند و نه به آنان سود مى دهد و مى گویند اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند بگو آیا خدا را به چیزى که در آسمانها و در زمین نمى داند آگاه مى گردانید او پاک و برتر است از آنچه [با وى] شریک مى سازند (۱۸(
هیچ قومی صرفا چوب و سنگ تراشیده شده را نمی پرستد، بلکه پشت آن سنگها و چوبها و فلزات، پیامبران و صالحان و بزرگان خویش قرار گرفته اند. چوب و سنگ فقط ظاهریند. بعضی افراد، در دعاها و درخواستهای خویش، از مقدسین وافراد صالحی که فوت نمود اند، درخواست کمک می کنند، آنان با جمله هایی از قبیل یا رسول الله ، یا فاطمه الزهرا، یا مولا علی بچه ام را شفا بده، ای امام حسین به دادم برس و به این طریق اعتقادات قلبی خویش را به نمایش می گذارند. خدای مهربان می فرماید: که چرا به کسانی روی می آورید که قدرت ضرر و زیان رساندن و سود رساندن را ندارند. برای اینکه بدانیم آیا شفا دادن بچه ها و مریضها در حیطه قدرت پیامبران و امامان بعد از مرگشان وجود دارد یا نه، ابتدا باید مقدار قدرت و توانایی این افراد، در زمان زنده بودنشان را متوجه شویم. فقط جهت یادآوری، پیامبر محمد حتی نتوانست بچه مریضش را شفا دهد. بچه از خون آدمی است و برای پدر و مادر عزیز است. پیامبر نتوانست بچه خودش را شفا دهد، چطوری میتواند قرنها بعد از فوتش، میلیونها بچه در سرتاسر جهان را شفا دهد؟
یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُ وَمَا لَا یَنْفَعُهُ ذَلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ ﴿۱۲﴾
به جاى خدا چیزى را مى خواند که نه زیانى به او مى رساند و نه سودش مى دهد این است همان گمراهى دور و دراز (۱۲(
2) مردم مقام خدا را پایین می آورند تا برای آنها قابل لمس باشد
موسی بعد از چندین سال موعظه بنی اسرائیل و راهنمایی و هدایت آنان، فقط چند مومن راستین پرورش داد. بنی اسرائیل با دیدن یک قوم بت پرست که از زیور آلات بتی برای خود درست کرده بودند و از آن طریق خدا را پرستش میکردند؛ گفتند که ما هم مشابه چنین بتهای قابل لمسی میخواهیم تا که از آن طریق خدا را پرستش کنیم!! این فقط خاصیت بنی اسرائیل نیست، بلکه بیشتر مردم چنین فکر میکنند. آنان خدای نادیدنی را زیاد طالب نیستند و دوست دارند که مقام خدا را تا حد یک مجسمه پایین آورند و از آن طریق خدا را عبادت کنند. آنان براساس وسوسه شیطان خدای دیدنی و قابل لمس میخواهند. بنی اسرائیل حتی از موسی میخواستند که خدا را به آنها نشان دهد!
بعضی از مذاهب هندی، خدا را در حد پدر و مادر پایین می آورند و حتی بعضی از آنان خدا را مثل یک مادر می دانند. البته مسیحیان هم چنین اشتباهی مرتکب شده اند و خدا را مثل یک پدر میدانند. این تفکرات انحرافی نشان از تمایل بشر به ویرایش خدا براساس سلیقه خویش است. خدا همه بشریت و آسمانها و زمین را خلق کرده است. اما بشر در تصور خویش خدا را به شکلهای دیگری میسازد و در آنصورت بتها ساخته میشوند. وقتی به تصور بشر، نتوان خدا را خواند و به تصور او صدای گناهکاران به خدا نرسد؛ در آنصورت بتهایی ساخته میشوند که در این بین واسطه شوند.
3) خداناباوری فقط مخصوص گروههای آتئیست و کمونیست نیست.
خداناباوری فقط مخصوص گروه خاصی نیست که اسم گروه خود را آتئیست و یا کمونیست گذاشته اند، بلکه متاسفانه بیشتر مردم خدا ناباورند و قدر و حرمت خدا را ارج نمی نهند و خدا را آنچنان که باید به بزرگى نشناخته اند. با این تفاوت که این افراد دل خوشند که اسم خود را آتئیست و کمونیست نگذاشته اند! در دین اسم گذاری بی فایده ست وعمل مهم است. صاحبان قدرت با نام خدا هرکاری انجام میدهند و ظلم و بی عدالتی را با نام عدل خدا انجام میدهند؛ در اینجاست که شبهه خداناباوران در مورد خدا قدرت میگیرد و تعداد زیادی را جذب خود میکند. تصویری که مذاهب منحرف از دین ساخته اند، مردم را بر این توهم قرارداده است که کارهای خدا ظلم و بی عدالتی است. آیا بهتر نیست که در مورد مسائل و مشکلات امروزی دقت بیشتری بکنیم و بجای اینکه بگوییم عدالت خدا مرده است، بگوییم انسانیت بعلت دوری از خدا مرده است. انسانی که قلبا بخدای تنها اعتقاد ندارد و برای خدا شریک قائل شده است، و این انسان فقط ادای خداباوری را در می آورد؛ ظلم میکند، بی عدالتی بخرج میدهد و در نتیجه جامعه پر از فساد و ظلم و جور میشود. آیا اینجا هم خدا مقصر است؟ آیا بهتر نیست که بجای خداستیزی به خودستیزی پرداخت؟ وقتی فرامین خدا با هوای نفس انسان تداخل داشته باشد، انسان فراموشکار اسم این فرمان خدا را ظلم می گذارد و آن را اجرا نمی کند. ولی وقتی این گناه سراسر جامعه را گرفت و جامعه پر از فساد شد و در نتیجه آن جامعه رو به افول نهاد و مشکلات کنونی پیش آمد؛ در آنصورت همین انسان خدا را مقصر میداند و میگوید که چرا خدا در مورد این مشکلات کاری نمی کند!! و او بجای خود ستیزی به خدا ناباوری روی می آورد. خدا از همان اول، فرمان و توصیه را به انسان گوشزد کرده بود و انسان فراموشکار از اجرای آن سرباز زده است. انسان شرایط پیش آمده را ناشی از کردار خویش نمی داند.
4) نتیجه تصورات غلط در مورد خدا، شرک است
انسان شرایط پیش آمده را ناشی از کردار و افعال خویش نمی داند، بلکه آن را بخدا نسبت میدهد و در نتیجه بخدا معترض میشود که چرا خدا چنین کرده است!؟
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ﴿۴۱﴾
به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشکى و دریا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند باشد که بازگردند (۴۱(
غافل از اینکه وضعیت روز به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده است، است و در نتیجه فساد در همه جا فراگیر شده است ، اما خدا این فسادها و بی عدالتی ها را از بین نبرده است تا که بعضى از آنچه را که کرده اند به مردم بچشاند، باشد که بازگردند و بدرگاه خدا توبه کنند. خدا سختی ها و گرسنگی ها و نداری ها و مشکلات اقتصادی و کم آبی و ... را که خود مردم بوجود می آورند و حاصل اعمال خود همین مردم است، را برای مدتی رفع نمی کند تا که مردم بخود آیند و توبه کنند و به سوی خدا برگردند. ما تحت هر شرایطی خدا را باید موحدانه عبادت کنیم.
وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ ﴿۳۶﴾
و چون مردم را رحمتى بچشانیم بدان شاد مى گردند و چون به [سزاى] آنچه دستاورد گذشته آنان است صدمه اى به ایشان برسد بناگاه نومید مى شوند (۳۶(
این عادت مردم است و بوده است که در حین خوشی ها ، سرمستند و در حین مشکلات، نا امید میشوند و نسبت به خدا اعتراض می کنند. ناشکری و ناسپاسی از خصوصیات بارز بشریت است. آیا شما اگر همسر و بچه ات و خانواده ات نسبت به تو چنین باشند، میپسندی؟! اما خدا مثل بشر نیست و هزاران بار می بخشد ، انگار که اصلا اتفاقی نیفتاده است. هیچ وقت امید به خدا را از دست ندهید، زیرا از دست دادن امید به معنای عدم پذیرش کنترل خدا بر امور است.
تاریخ تکرار میشود، بت پرستی ها به طرز باور نکردنیی تکرار میشوند. هابیل و قابیل، قارون، فرعون، مشرکین زمان پیامبر، شعرا و ... تماما تکرار میشوند و هیچکدام از اینها فکر نمی کردند که مشرک باشند و حتی کفر و شرک خویش را رد می کردند. باقی ماندن در وضع موجود: یک فاجعه بشری. این دنیا یک آزمایش است؛ و آخرین شانسی است که برای بازگشت مجدد به قلمرو الهی به ما داده شده است، لازمه نجات این است که ما انواع شرک را به هرنحو که باشد محکوم کنیم و از آن دوری جوئیم. حتی نباید نزدیک اعمال شبه آمیز شرک شویم.
5) مدعیان یکتاپرستی عملا به خدا کمترین اهمیت را میدهند و قدر و حرمت خدا را نگه نمیدارند.
چند سال پیش فردی با من بحث میکرد، در حین بحث هر وقت اسم خدا را ذکر میکرد میگفت خدا و اما هر وقت به اسم پیامبر محمد میرسید، میگفت پیغمبر جان! از او پرسیدم که شما ناخودآگاه در جملاتت پیغمبر را بزرگتر از خدا میدانی. گفت چطوری؟ اصلا اینطوری نیست! گفتم شما وقتی خدا را ذکر میکنی، ساده میگویی "خدا" ولی وقتی اسم پیامبر را ذکر می کنی، میگویی پیغمبر جان! و علاوه بر آن بر او سلام هم میفرستی. در جواب گفت این دو مورد را که خود خدا دستور داده است! گفتم کجا خدا چنین دستوری داده است؟! گفت اولی در حدیث صحیح ذکر شده است که پیامبر فرموده است : هر مسلمانی من را باید از خودش و خانواده اش بیشتر دوست داشته باشد! دومی هم که خود خدا گفته هر وقت اسم پیامبر را ذکر کردی، بر او سلام و صلوات بفرست! در ادامه جواب این دو شبهه مهم او را ذکر میکنم.
· خدای مهربان هیچوقت در قرآن نفرموده است که هر وقت اسم پیامبر را ذکر کردی، بر او سلام و درود بفرستید. شما شاید ده بار در گفتگوهایت در مورد پیامبر محمد حرف بزنید، آیا باید ده بار به مدح و ثنای پیامبر بپردازید و در صورت انجام این کار ، دقیقا به معنای ذکر و مدح و ثنای پیامبر بجای خدای متعال است.
· آیه مربوط به صلوات که مورد سوء استفاده قرار گرفته است را باید براساس آیات قبل و بعدش فهمید. لطفا آیات قبل و بعد آیه صلوات را نگاه کنید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمًا ﴿۵۳﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید داخل اتاقهاى پیامبر مشوید مگر آنکه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود [آن هم] بىآنکه در انتظار پخته شدن آن باشید ولى هنگامى که دعوت شدید داخل گردید و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید بىآنکه سرگرم سخنى گردید این [رفتار] شما پیامبر را مى رنجاند و[لى] از شما شرم مى دارد و حال آنکه خدا از حق[گویى] شرم نمى کند و چون از زنان [پیامبر] چیزى خواستید از پشت پرده از آنان بخواهید این براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاکیزه تر است و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقا [نباید] زنانش را پس از [مرگ] او به نکاح خود درآورید چرا که این [کار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است (۵۳(
إِنْ تُبْدُوا شَیْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ﴿۵۴﴾
اگر چیزى را فاش کنید یا آن را پنهان دارید قطعا خدا به هر چیزى داناست (۵۴(
لَا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلَا أَبْنَائِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلَا نِسَائِهِنَّ وَلَا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ وَاتَّقِینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدًا ﴿۵۵﴾
بر زنان در مورد پدران و پسران و برادران و پسران برادران و پسران خواهران و زنان [همکیش] و بردگانشان گناهى نیست [که دیده شوند] و باید از خدا پروا بدارید که خدا همواره بر هر چیزى گواه است (۵۵(
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿۵۶﴾
خدا و فرشتگانش پیامبر را کمک و پشتیبانی می کنند. ای کسانی که ایمان آورده اید، او را یاری دهید و از او پشتیبانی کنید و به او توجه نمایید، آن طور که باید به او توجه کرد. (۵۶(
إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا ﴿۵۷﴾
بى گمان کسانى که خدا و پیامبر او را آزار مى رسانند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خفت آور آماده ساخته است (۵۷(
خدا در آیات قبل از صلوات میفرماید: ای کسانی که ایمان دارید، به منازل پیامبر وارد نشوید مگر آنکه برای خوردن غذا اجازه داشته باشید و نباید او را به چنین دعوتی وادار کنید. اگر دعوت شدید، می توانید وارد شوید. هنگامی که غذا خوردید، بروید؛ او را با صحبت های طولانی مشغول نکنید. این کار پیامبر را آزار می داد و او خجالت می کشید که به شما بگوید، اما خدا از حقیقت شرم ندارد. اگر لازم شد از زنان او چیزی بخواهید، از پشت حایلی از آنها سئوال کنید. این برای قلب های شما و قلب های آنها منزه تر است. باعث ناراحتی رسول خدا نشوید. پس از او با زنانش ازدواج نکنید، زیرا این از نظر خدا گناهی بزرگ خواهد بود.
در ادامه خدا می فرماید: خدا و فرشتگانش پیامبر را کمک و پشتیبانی می کنند. ای کسانی که ایمان آورده اید، او را یاری دهید و از او پشتیبانی کنید و تسلیم او باشید، آن طور که باید تسلیم بود. بى گمان کسانى که خدا و پیامبر او را آزار مى رسانند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خفت آور آماده ساخته است.
· با این وصف صلوات در آیه به معنای این نیست که هر وقت اسم پیامبر را شنیدی، به مدح و ثنای او بپردازید و بگویید اللهم صل علی محمد و آل محمد! بلکه به معنای پشتیبانی کردن، توجه کردن، رعایت کردن است.
· سَلِّمُوا تَسْلِیمًا به معنای درود و سلام گفتن بر پیامبر نیست. بلکه به معنای تسلیم شدن در مقابل اوامر رسول است. لطفا به آیه 65 سوره نساء دقت کنید که همین عبارت در آن آمده است.
فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿۶۵﴾
هرگز، به پروردگارت سوگند؛ آنها مؤمن نیستند مگر آنکه نزد تو بیایند تا در مورد اختلافاتشان قضاوت کنی، سپس در قبول قضاوت تو هیچگونه تردیدی در دلشان نیابند. آنها باید تسلیم شوند، تسلیمی کامل.
· باید بدانیم که خدا هیچوقت به شرک امر نمی کند. خدا هیچوقت به ذکر و مدح و ثنای غیر خود امر نمی کند. در جای دیگری خدا میفرماید :
هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا ﴿۴۳﴾
اوست یکتایی که همراه با فرشتگانش، به شما کمک می کند تا شما را از تاریکی ها به نور راهنمایی کند. او نسبت به مؤمنان مهربان ترین است.
در این آیه همان عبارت صلوات ذکر شده است و بر اساس تصور غلط معنای آیه میشود: خدا و ملائکه بر شما صلوات میفرستند تا شما را از تاریکی ها به نور راهنمایی کند. او نسبت به مؤمنان مهربان ترین است. واقعا آیا خدا و ملائکه مدام بر مردم صلوات میفرستند با گفتن مکرر عبارت اللهم صل علی ... ؟!!
· واژه "پیامبر" (نبی) همواره به پیامبر محمد اشاره دارد و این تا زمانی بود که پیامبر محمد زنده بود. شیطان از این آیه سوء استفاده کرد تا مسلمانان را فریب دهد و به جای آنکه طبق دستوری که در ۳۳:۴۱-۴۲ آمده است، به یاد و ذکر خدا بپردازند، پیوسته از پیامبر محمد یاد کنند.
· شیطان از طرق مختلف سعی دارد که مردم را به مدح و ثنای پیامبران مشغول دارد و در نتیجه آنان را از خدا دور کند. نتیجه نهایی این مدح و ثنا بعد از مدتی مشخص خواهد شد بطوریکه مدعیان پیروی از پیامبر :
ü حدیث و سنت پیامبر را بر قرآن ترجیح میدهند، هر چند کتابهای حدیث و سنت از پیامبر نیست و سالها بعد از مرگ پیامبر نوشته شده است و ربطی به پیامبر محمد ندارد.
ü خود را در مقابل خدا مسئول نمی دانند و تمام وقت خود را صرف پیامبر میکنند و آیه قرآن لا نفرق بین احد من رسله را نقض می کنند.
ü همین دلبستگیهای غیر منطقی به رسولان باعث شده است که یهودیان مسیح را رد کنند و مسیحیان پیامبر محمد را نپذیرند. شیطان تاکتیکهای یکسانی را با کمی تغییرات بر مردم اجرا می کند.
ü یکی از احکام مهم این است: "هیچ فرقی میان رسولان خدا نگذارید" (۴:۱۵۰ ؛ ۳:۸۴ و ۲:۱۳۶). مؤمنان در جواب میگویند: "ما می شنویم و اطاعت می کنیم،" در حالیکه مسلمانان منحرف به چون و چرا و بگومگو می پردازند و، سلب نظر از دیگر رسولان، اصرار دارند که نام پیامبر محمد را در کنار نام خدا ذکر کنند. مسلمین به انحراف کشیده شده زمان ما ، به هنگام ادای تشهد، ونیز در نماز خود نام پیامبر محمد را ذکر می کنند (به ۷۲:۱۸ نگاه کنید) .
ü خدای شما همان کس یا همان چیزی است که اکثر اوقات، فکر شما را به خود مشغول می دارد. مؤمنان راستین کسانی هستند که اکثر اوقات به یاد خدا هستند. مومنان واقعی در حین ذکر نام خدا و نام پیامبر، نشان میدهند که خدا از پیامبر بزرگتر است و مدح و ثنای پیامبر نمی گویند. بلکه مدح و ثنای خدا میگویند.
6) زیاد از خود مطمئن نباشید،دوباره خدا را جستجو کنید.
بیشتر پیروان ادیان و مذاهب کنونی ارثی به این مرحله رسیده اند و هیچکدام برای شناخت و عبادت خدا کوچکترین زحمتی بخود نداده اند و البته در عوض تعصب عجیبی نسبت به آن دارند. فارغ از دین و مذهب مادرزادی، یک انسان همان مقدار نزد خدا ارزش دارد که درست عمل میکند. خدا پیروی کورکورانه را از کسی نمی پذیرد. خدا به خاطر مقدسین یک دین و مذهب، پیروان آنان را نمی بخشد. بلکه براساس مقدار اعمال خوب یک فرد قضاوت میکند. ابراهیم نمونه خوبی در این مورد است. او هیچوقت شکهای خود را بی جواب نگذاشت و همیشه در راه حل شک و تردیدهای خود بود؛ تا بالاخره راه خودش را پیدا کرد. خدا مذهب ارثی را از کسی نمی پذیرد. این را قطعا بدانید که خدا بخاطر دین مادرزادی، کسی را وارد بهشت نمی کند. شما اگر در چین به دنیا آمده بودید، قطعا کمونیست بودید و اگر در هند به دنیا آمده بودید ، یکی از مذاهب هندی را داشتی و نسبت به آن تعصب هم نشان میدادی! هر مومنی به اطمینان خاطر نیاز دارد. هرمومنی باید راه ایمان را طی کند تا به یقین برسد. پیروی کورکورانه از روشهای مادرزادی، ضد یقین است و ضد ایمان است. ممکن است هفتاد ساله شوی و ذره ای یقین به خدا نداشته باشی.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۶۹﴾
و کسانى که در راه ما کوشیده اند به یقین راه هاى خود را بر آنان مى نماییم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است (۶۹(
دین "اسلام" یک اسم نیست که از طریق شناسنامه و یا پدر و مادر به کسی منتقل شود،بلکه یک تعریف است که بهترین معنی آن "تسلیم" است. بنابراین کسی با تولد و ارث، تسلیم خدا نمیشود. بلکه باید در راه خدا بکوشی و تقلید کورکورانه را کنار بیندازی.
7) شرک تمام اعمال خوب را از بین میبرد
شرک تمام اعمال خوبی که آدمی انجام داده است را به یکباره پاک میکند. این نکته بسیار مهمی است و از همین نکته میتوان فهمید که شرک چقدر خطرناک و مهم است که تمام پیامبران برای انذار آن مبعوث شده بوده اند.
ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۸۸﴾
این هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت مى کند و اگر آنان شرک ورزیده بودند قطعا آن چه انجام مى دادند از دستشان مى رفت (۸۸(
شاید بعضی بگویند که شرک هم یک گناه است و چطوری میتواند تمام اعمال خوب را از بین ببرد؟ بله تمام اعمال را از بین میبرد زیرا هرگناهی که خدا آن را نبخشد و قابل بخشش نباشد، یعنی آن گناه بر زندگی یک فرد چنبره زده است و مثل یک هشت پای بزرگ بر آن فرد چنگ زده است و در حال بلعیدن آن فرد است و در نتیجه نجات آن فرد بیفایده و غیر ممکن است. مثلا کسی که معتاد است؛ اگر دفعه اول و یا دومش باشد، میتوان به ترک اعتیاد او امید داشت. اما اگر این فرد گرفتار مواد شده باشد، در آن صورت ترک اعتیاد او بیفایده ست و بعد از ترک دوباره برمیگردد. شرک هم همچنینی است. خدا خیلی مهربان است و خیلی بخشنده . گناهی که او نمی بخشد، یعنی قابل بخشش نیست.
به نظر شما آدمی باید در مورد چنین گناهی ریسک کند و در کناره های شرک حرکت کند؟ آیا نباید از چنین گناهی دوری کرد؟ گناهی که تمام کتب آسمانی بر آن تاکید فراوان کرده اند. با وجود تصورات و تحریف ها و دستخوردگی های مهمی که در کتب آسمانی پیشین صورت گرفته، هنوز می توان کلمات خدا را در آنها یافت. عهد عتیق و عهد جدید، هر دو، مکررا ، در تایید این امر که هرعبادتی مطلقا باید برای خدا انجام گیرد سخن به میان آورده اند( سِفر تثنیه ۵- ۶:۴ و انجیل مرقس۳۰- ۱۲:۲۹). تمام تحریفات براحتی قابل تمایز و تشخیص اند.
8) بزرگی خدا غیر قابل تصور است
ما تنها موجوداتی نیستیم که در این جهان آفریده شده ایم. کره زمین در مقابل کهکشانهای دیگر مثل یک مولکول است نسبت به کره زمین. انسانهایی که در طول تاریخ شریک خدا قرار داده شده اند، در این کره خاکی ناچیز زندگی میکرده اند و نیازمند مواد داخل زمین بوده اند. درک این موضوع بسیار ساده است. عالم ما با میلیارد ها کهکشان، که وسعت آن به میلیارد ها سال نوری می رسد، کوچکترین و درونی ترین عالم از هفت عالم است. زمین هم دراین عالم، جزو ریز ذرات هم بحساب نمی آید.
إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ ﴿۹۵﴾
خدا شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون مى آورد چنین ست خداى شما پس چگونه [از حق] منحرف مى شوید (۹۵(
ما نمی توانیم خدا را ببینیم ولی وقتی خدا بخواهد که ما او را ببینیم و به او نزدیک شویم، آیاتش را به ما نشان میدهد. شریک قراردادن انسانهایی که مرده اند و زمانی زنده بوده اند با خدا ، واقعا قابل توجیه نیست و به هیچ عنوان قابل پذیرش و منطقی نیست.
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۷﴾
آیا ندانسته اى که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مى داند هیچ گفتگوى محرمانه اى میان سه تن نیست مگر اینکه او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست و نه کمتر از این [عدد] و نه بیشتر مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده اند آگاه خواهد گردانید زیرا خدا به هر چیزى داناست (۷(
9) تمام گناهان قابل بخشش است بجز شرک
إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا ﴿۴۸﴾
مسلما خدا این را که به او شرک ورزیده شود نمى بخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مى بخشاید و هر کس به خدا شرک ورزد به یقین گناهى بزرگ بربافته است (۴۸(
بشریت باید به این نکته توجه کند که خدا تمام گناهان را میبخشد بجز شرک. هر انسانی گناهان دیگر هم انجام میدهد، حتی پیامبران. پیامبران همیشه در حال طلب مغفرت و استغفار از خدا بوده اند. هرکس بگوید که من گناه نمی کنم، کلاه بزرگی سر خود می گذارد. بشریت باید به سوی مغفرت و آمرزش پروردگار بشتابد و از این فرصت برای پاک شدن خویش استفاده نماید. مشتاقانه و با شور و اشتیاق کامل به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن آسمانها و زمین را در بر دارد، بشتابید؛ آن در انتظار پرهیزکاران است.
وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ﴿۱۳۳﴾
و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى که پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است بشتابید (۱۳۳(
اما شرک قابل مغفرت نیست. زیرا افرادی که مرتکب شرک میشوند، برخلاف جریان آب شنا میکنند. آنان بر وفق مراد شیاطین و اجنه فعالیت میکنند. آنان به دشمن خدا کمک می نمایند. به همین خاطر شرک ظلم عظیم است .
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ﴿۱۳﴾
و [یاد کن] هنگامى را که لقمان به پسر خویش در حالى که وى او را اندرز مى داد گفت اى پسرک من به خدا شرک میاور که به راستى شرک ستمى بزرگ است (۱۳(
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴﴾
پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴(
ما نباید در مقابل خدا مقاومت کنیم. کسانی که تصمیم می گیرند خدا را تکذیب کنند و بر راه غلط پیشینیان خویش اصرار می ورزند، در همان مسیر سوق داده می شوند؛ و تا زمانی که بر این تصمیم خود اصرار دارند، خدا آنان را از مشاهده هر گونه مدرک یا هدایتی باز می دارد. بشریت به طرز عجیبی به شرک تمایل دارد. پیروان موسی، در غیاب وی علیرغم تمام آن معجزات عظیم، گوساله پرست شدند، و در پایان موسی ماند و دو مومن دیگر. این مورد نشانگر تمایل بشر به شرک و بت پرستی است. بشریت میخواهد خدایی بیافریند که انسان باشد و قابل فهم و درک و قابل کنترل و در عین حال درآمدزا و توانایی های خدا را هم داشته باشد! یکی از حیله های موذیانه شیطان این است که توانایی شفاعت کردن را به انسانهایی امثال عیسی و محمد و ... نسبت می دهد و بدین وسیله این شخصیت ها را تا مقام الوهیت بالا می برد یا به بیان ساده تر از ایشان بت می سازد.
10) مشرکین وارد بهشت نخواهند شد
إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ ﴿۷۲﴾
هر کس به خدا شرک آورد قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است و براى ستمکاران یاورانى نیست (۷۲(
هر کس به هر نحوی به خدا شرک آورد، خدا بهشت را بر او حرام کرده است و سرنوشت او دوزخ است. این وعده خداست و ذره ای خلاف نخواهد بود. مسلمینی که در گرداب فساد و شرک افتاده اند مصرانه عقیده دارند که سهم آنها از عذاب جهنم، فقط به تعداد گناهانی است که مرتکب شده اند و بعد، از جهنم نجات می یابند و به بهشت می روند! در ضمن این افراد معتقدند که پیامبر محمد به نفعشان شفاعت خواهد کرد، و آنها را از جهنم بیرون خواهد آورد. این اعتقادات به کلی ضد قرآن است.
بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا کَانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿۲۸﴾
[ولى چنین نیست] بلکه آنچه را پیش از این نهان مى داشتند براى آنان آشکار شده است و اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آنچه از آن منع شده بودند برمى گردند و آنان دروغگویند (۲۸(
دلیل آن این است که قوای حسی ما بلافاصله پس از ورود به ابعاد دنیوی، نسبت به وقایعی که در ابعاد ماوراء الطبیعه - یعنی همانجا که خدا و فرشتگانش و بهشت و دوزخ را می توان دید - اتفاق می افتد بکلی بی خبر است و حواس در اینباره کاملاً از کار می افتند. از اینرو، حتی پس از مشاهده بُعدِ جاوید، گناهکاران هیچ تغییری در رفتار خود نخواهند داد.
قرآن، معیارهایی ارائه داده است که معلوم می کند که آیا حقیقتاً ما به آخرت ایمان داریم یا اینکه فقط به زبان آنرا اظهار می کنیم. پس از ایمان آوردن، بایستی با انجام عباداتی که خدا تجویز کرده است، نفس آدمی رشد کند و وسعت یابد. این زندگی آخرین شانسی است که ما برای بازگشت به قلمرو الهی در اختیار داریم.
11) خسارت بزرگ
وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۶۵﴾
و قطعا به تو و به کسانى که پیش از تو بودند وحى شده است اگر شرک ورزى حتما کردارت تباه و مسلما از زیانکاران خواهى شد (۶۵(
بعضی کارها ممکن است که برای دیگران ضرر مستقیم نداشته باشد. مثلا یکی که مشروب مینوشد و ادعا می کند که در حین مستی ضرری به دیگران نمی رساند. او متوجه نیست که با هر وابستگی و دلبستگی به غیر خدا ، وابستگی و دلبستگی او به خدا کم میشود. تا جایی که فرد بعد از مدتی منکر هرگونه دلبستگی به خدا میشود. تعدادی از عرفای دیندار در طول تاریخ که بعد از وابستگی به می و مشروب و ... زیر دینداری خویش زدند. وقتی شخص زنده و یا مرده ای شریک خدا قرارداده شود و مقدس شود، در آنصورت دلبستگی افراد به این فرد بیشتر از خدا خواهد شد و دلبستگی به خدا کاهش می یابد. شرک یعنی همین.
12) شرک جسارت بزرگی است
وَکَیْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَکْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۱﴾
و چگونه از آنچه شریک [خدا] مى گردانید بترسم با آنکه شما خود از اینکه چیزى را شریک خدا ساخته اید که [خدا] دلیلى در باره آن بر شما نازل نکرده است نمى هراسید پس اگر میدانید کدام یک از [ما] دو دسته به ایمنى سزاوارتر است (۸۱(
الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۸۲﴾
کسانى که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند آنان راست ایمنى و ایشان راهیافتگانند (۸۲(
13) شرک آدمی را ناپاک میکند
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۲۸﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید حقیقت این است که مشرکان ناپاکند پس نباید از سال آینده به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر [در این قطع رابطه] از فقر بیمناکید پس به زودى خدا اگر بخواهد شما را به فضل خویش بى نیاز مى گرداند که خدا داناى حکیم است (۲۸(
14) مرگ
پرهیزکاران حقیقتاً نمی میرند؛ بلکه فقط کالبد خود را در این دنیا رها می کنند و به همان بهشتی راه می یابند که آدم و حوا زمانی را در آن می زیسته اند. هیچکس نمی میرد جز به اذن خدا، در زمانی معین که تاریخ آن از پیش نوشته شده است. هرکس به دنبال متاع پوشالی این جهان باشد، از آن به او داده میشود، و هرکس در طلب پاداش آخرت باشد، در آنجا مورد رحمت قرار می گیرد. مرگ بر خلاف باور بعضی ها به خیلی ناراحتی ها و زحمات پایان میدهد. آدمی همیشه جوان و زیبا و پر انرژی نمی ماند. زمانی می رسد که مورد بی مهری اطرافیان قرار می گیرد و دچار انواع بیماری ها و انواع ناراحتی ها و مشکلات میشود. در این حالت مرگ نجات دهنده ست . به مشکلات آن فرد پایان می دهد. اما خوشا بحال کسی که در طول زندگی خویش درستکار زندگی کرده است و توشه ای برای بعد از مرگ خویش جمع کرده است. بزرگترین وعده و زیبایی قیامت رفتن مردم پیش خداست و اجرا شدن قضاوت خداست. کسانی که منکر وجود خدایند و جهان آخرت را منکر میشوند، از مهمترین رکن زندگی یک انسان میگذرند. با عدم وجود قضاوت خدا در قیامت، فرقی بین یک دیکتاتور و یک مظلوم وجود ندارد. یک دیکتاتور که جان هزاران نفر را می ریزد با یک مظلوم که از همه چیز در این جهان بی نصیب مانده است، در یک سطح قرار می گیرند و اینکه هر دو برای همیشه از بین می روند. قیامت و معاد نیمه گمشده عدالت این دنیاست که بدون آن واقعا زندگی چند ساله و پرزحمت این دنیا بی معنی است. سیستم این جهان طوری طراحی شده است که بدون معاد و قضاوت، زندگی بی معناست و کامل نیست.
15) تمام موحدان از هر مذهب و دینی یک دین را تشکیل میدهند به اسم اسلام
تمام کسانی که موحدانه خدا را عبادت می کنند، از هر دینی که باشند، حقیقتا متحد هستند.
انَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿۲۱۳﴾
هنگامیکه خدا پیامبران را بعنوان مژده دهنده و هشدار دهنده فرستاد مردم یک امت واحد بودند. او همراه ایشان کتاب آسمانی را نازل کرد، که حامل حق است، تا میان مردم بر سر آنچه اختلاف نظر دارند داوری کند. شگفتا، همان کسانیکه به ایشان کتاب داده شده بود، کسانی بودند که هر کتاب آسمانی جدیدی را، با وجود دلایل روشنی که به ایشان داده شد تکذیب کردند. این ناشی از حسادت آنهاست. خدا بخواست خود، کسانی را که ایمان دارند به سوی آن حقیقتی هدایت میکند که دیگران دربارهٔ آن اختلاف دارند. هرکس که بخواهد خدا او را براه راست هدایت میکند.
16) ما به قوانین خدا نیاز داریم
ما برای ادامه زندگی روی کرده زمین به قوانین خدا نیاز داریم. بعضی ها میگویند علم و طبیعتگرایی و خرد تنها چیزهایی هستند که ما نیاز داریم و بشر با اینها میتواند زندگی خود را ادامه دهد. اما ما در این جهان صرفا با طبیعت و انسانهای طبیعی و سالم طرف نیستیم. طبیعت گرایی و علم گرایی تنها جوابگو نیست. زیرا بعضی قوانین در قالب علم بشر نمی گنجد. مخصوصا که این علم روز به روز تکمیل میشود و هنوز تکمیل نشده است . کسانی که هوش و فکر بشر را مطرح میکنند، حتی از میزان علاقه همسرشان به خود نا آگاهند . جهان توسط کسانی توسعه یافته است و توسط کسانی از جهالت نجات یافته است که جان خود را برای آرمانشان داده اند و با جان و مال خود در این راه تلاش کرده اند. بدون عشق به خدا و قیامت، کسی حاضر به جانفشانی در راه عدالت نیست.
17) ما از کجا آمده ایم و به کجا میرویم؟
جهت یادآوری ما قبلا در یک دنیای دیگر بوده ایم و در آن دنیای قبلی گول ادعای شیطان را خوردیم و به دو دسته موجودات سرکش ( انسانها و جنها ) تقسیم شدیم. جنها بیشتر به سمت شیطان گرایش دارند و انسانها کمتر از جنها به سمت شیطان گرایش دارند. خدای قادر توانا این دو گروه را از بهشت بیرون کرد و به آسمان یکم تبعید کرد تا تحت یک آزمایش ( آخرین آزمایش) قرار گیرند . انسانها در کره زمین آزمایش می شوند و جنها در محدوده آسمان یکم آزمایش می شوند. جنها می توانند در محدوده آسمان یکم حرکت کنند و نشانه های خدا در آسمان و زمین را ببینند و به سمت خدای یکتا گرایش پیدا کنند. هر انسانی در بدو تولد یک جن همنشین با او نیز متولد می شود. جنها نماینده ایده های شیطان هستند و در طول زندگی ، جنها وسوسه های شیطان را به ما القا می کنند و مدام در ذهن ما مشغول وسوسه و ترغیب به انجام گناهان هستند. انسانها به طور متوسط 70 سال عمر می کنند اما جن همنشین انسان بعد از مرگ انسان آزاد می شود و چند هزار سال دیگر عمر می کند. انسانها از بدو تولد یکتاپرست به دنیا می آیند اما جنها از بدو تولد شیطان پرست به دنیا می آیند . به همین خاطر خدا سن زیادی به جنها اعطا کرده است تا که فرصت بیشتری برای برگشت به سوی خدا داشته باشند. جنها دیده نمی شوند اما هر انسانی بوسیله جن همنشین خویش شب و روز وسوسه می شود و جنها در این راه تمام تلاش خود را می کنند. اگر شما وسوسه های شیاطین را جدی بگیرید ، پریشانی روح نصیب شما میشود. پریشانی روح مریضی تن را به ارمغان می آورد. بنابراین ظلم و بی عدالتی نتیجه کارهای خود انسان و وسوسه های شیاطین است.
18) خدا به تک تک موجودات توجه میکند
خدا به تک تک موجودات و انسانها توجه میکند. وقتی ما معتقدیم که خدا زمین را آفریده است؛ این فقط یک اعتقاد اولیه ست. ما باید این عقیده خود را گسترش دهیم و اینبار بگوییم که خدا زمین را آفریده است و همچنین از آنزمان تا کنون زمین را هم اداره می کند و نیازهای ساکنینش را لحظه به لحظه برآورده میکند و فقط اوست که میتواند نیازهای تمام موجودات زمین را درک کند و آن را برآورده کند. واسطه ها در این مورد فقط میتوانند بت باشند. حتی در روز قیامت هم تک تک افراد به حضور خدا خواهند رسید و دادگاهی خواهند شد.
وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُمْ مَا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ مَا کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿۹۴﴾
و همان گونه که شما را نخستین بار آفریدیم [اکنون نیز] تنها به سوى ما آمده اید و آنچه را به شما عطا کرده بودیم پشت سر خود نهاده اید و شفیعانى را که در [کار] خودتان شریکان [خدا] مى پنداشتید با شما نمى بینیم به یقین پیوند میان شما بریده شده و آنچه را که مى پنداشتید از دست شما رفته است (۹۴(
19) افراد مومن در جزئیات هم خدا را در نظر دارند
افراد مومن در جزئیات زندگی هم خدا را در نظر دارند، اما افراد با ایمان کمتر، در کلیات خدا را مطرح میکنند. مثلا میگویند خدا خالق آسمانها و زمین است و یا خدا خالق انسان است. حتی مشرکان زمان پیامبر هم معتقد بودند که خدا خالق آسمانها و زمین است.
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ ﴿۶۱﴾
و اگر از ایشان بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را [چنین] رام کرده است حتما خواهند گفت الله پس چگونه [از حق] بازگردانیده مى شوند (۶۱(
اما مومنی مثل ابراهیم حتی آب و غذای خود را هم از طرف خدا می دانست. این است که مومنان واقعی که به خدا ایمان دارند، کوچکترین موارد زندگی خویش را هم به خدا ربط میدهند.
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ ﴿۷۸﴾
وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ﴿۷۹﴾
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ﴿۸۰﴾
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ ﴿۸۱﴾
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ﴿۸۲﴾
آن کس که مرا آفریده و همو راهنماییم مى کند (۷۸(
و آن کس که او به من خوراک مى دهد و سیرابم مى گرداند (۷۹(
و چون بیمار شوم او مرا درمان مى بخشد (۸۰(
و آن کس که مرا مى میراند و سپس زنده ام مى گرداند (۸۱(
و آن کس که امید دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشاید (۸۲(
20) انسانها نسبت به خدا ناسپاسند
کسی را دیده ای که میگوید من از خدا یک چیز خواستم ولی بهم نداد! این افراد چنان از ناتوانی خدا حرف میزنند ، انگار که تمام کارهای دیگر را خودشان انجام داده اند و همین یکی را به خدا واگذار کرده اند تا که خدا انجام دهد! آنها غافل از آنند که حتی در دم و بازدمی که انجام می دهند ، وابسته به خدایند. آنها غافل از آنند که تمام جزئیات و ریز ریز زندگی خویش را مدیون خدایند. خدا طبق سنت مکتوب خود، در 99 درصد موارد نیازهای انسانها و موجودات دیگر را برآورده می کند. اگر هم کاستیی وجود دارد، بعلت دخالت شیطان و انسانهاست. اگر فقر و قحطیی وجود دارد، بعلت شرایطی است که انسانها با بی رحمی برای هم نوع خود ایجاد می کنند.
قوم صالح از صالح خواستند که اگر راست میگوید، به خدا بگوید که یک شتر بزرگ سرخ روی از کوه سنگی مشهور شهر بیرون آورد. این اولین بار بود که بشر خودش معجزه از خدا طلب میکرد و خودش موضوع معجزه را تعیین میکرد. صالح به آنها گفت که ای مردم این معجزه بزرگی است و خدا طبق سنت خویش بعد از انجام آن، دیگر به انکار کنندگان فرصت نخواهد داد و عذابش را بر آنها نازل می کند. قوم صالح گفتند که ای صالح اگر راست میگوئید معجزه را انجام بده! معجزه انجام شد و انکار کنندگان بعد از مدت کوتاهی زیر قول خود زدند و عذاب خدا بر آنها نازل شد و نابود شدند. آنها نمی دانستند که درخواست معجزه به ضررشان تمام میشود. بنی اسرائیل از موسی خواستند که میخواهند خدا را ببینند. خدا گوشه ای از نور خود را نمایان کرد و کوه سوخت و بنی اسرائیل هم مردند ولی خدا براساس حکمت و رحم خویش دوباره آنها را زنده کرد و فرصت دیگری به آنها داد. قوم پیامبر محمد هم از پیامبر محمد یک سری معجزات همچنینی میخواستند که انجام نشد و خدا به آنها یادآوری کرد که بعد از انجام معجزه انکار کنندگان نابود خواهند شد و این به ضررشان است.
گاهی بعضی درخواستها توسط خدا انجام نمیشود زیرا طبق سنت خدا، اگر درخواستی از طرف خدا بطور خارق العاده انجام شود و فرد درخواست کننده انکار کند و یا ناسپاسی کند، عذاب خدا بر او نازل خواهد شد. خدا به افراد رحم میکند که زود با آنها اتمام حجت نمیکند و فرصت بیشتری به آنها میدهد. خدا برای ابراهیم آتش را سرد کرد زیرا میدانست که ابراهیم هیچوقت انکار و ناسپاسی نخواهد کرد. هیچوقت به مهربانی و حکمت خدا نباید شک کرد.
21) آیا دین اجباری است؟
حدیث هست که از زبان پیامبر دروغ بسته شده است: من بدل دینه قتلوه یعنی : هرکس دینش را تغییر داد، بکشیدش. این حدیث با کل آیات قرآن در تضاد است. خدا دین را اختیاری قرارداده است و اجباری در دین وجود ندارد. لا اکراه فی الدین
بهتر است که بخاطر داشته باشید، در قرآن، آخرین کتاب آسمانی، پنج بار عمل سنگسار ذکر شده است که در هر پنج مورد مومنان بوسیله کافران سنگسار و مجازات می شوند. آیا این نکته اثبات نمی کند که کشتن مخالفان عقیدتی کار کافران و معاندین خداست. لذت عقیده به آزاد بودنش است.
قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۱۸﴾
پاسخ دادند ما [حضور] شما را به شگون بد گرفته ایم اگر دست برندارید سنگسارتان مى کنیم و قطعا عذاب دردناکى از ما به شما خواهد رسید (۱۸(
خدا بین کافرین و گمراهان فرق گذاشته است. خدای رحمان و رحیم براساس رحمتی که تمام جهان را در بر گرفته است، گمراهان را راهنمایی می نماید تا که راه راست را پیدا کنند. اما بعد از اینکه بر گمراهان اتمام حجت شد، و آنان راه کفر را برگزیدند، از اینجا به بعد خدا می فرماید که لا اکراه فی الدین. در دین اجباری نیست زیرا راه خطا و راست معلوم است. آیاتی از قرآن یافت می شوند که نشان دهنده آزادی عقیده حتی برای کافران است.
وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا ﴿۱۴۰﴾
و البته [خدا] در کتاب [قرآن] بر شما نازل کرده که هر گاه شنیدید آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار مى گیرد با آنان منشینید تا به سخنى غیر از آن درآیند چرا که در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود خداوند منافقان و کافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد (۱۴۰(
وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿۶۸﴾
و چون ببینى کسانى [به قصد تخطئه] در آیات ما فرو مى روند از ایشان روى برتاب تا در سخنى غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشى انداخت پس از توجه [دیگر] با قوم ستمکار منشین (۶۸)
وَمَا عَلَى الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَلَکِنْ ذِکْرَى لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ﴿۶۹﴾
و چیزى از حساب آنان [=ستمکاران] بر عهده کسانى که پروا[ى خدا] دارند نیست لیکن تذکر دادن [لازم] است باشد که [از استهزا] پرهیز کنند (۶۹(
خدا در آیات بالایی فرموده که با کسانی که آیات خدا را مسخره می کنند، ننشینید؛ او نفرموده است که بروید با آنها بجنگید. این نشان می دهد که دین در یک جامعه، زمانی رشد خواهد کرد که عقاید مخالفان هم آزاد باشد. لطفا به آیات زیر توجه کنید تا متوجه شوید که محیط زمان پیامبر در مورد دینداری چگونه بوده است.
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ ﴿۱۰۷﴾
6:107 اگر خدا می خواست، آنها بت پرستی نمی کردند. ما تو را به عنوان محافظ آنها تعیین نکردیم و تو وکیل مدافع آنها نیستی.
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۱۰۸﴾
6:108 بتهایی را که در کنار خدا قرار می دهند، لعنت نکنید، تا مبادا آنها از روی نادانی، کفر بگویند و خدا را لعنت کنند. ما عمل هر گروهی را در نظرشان زیبا جلوه دادهایم. سرانجام، آنها به سوی پروردگار خود بازمی گردند. سپس او آنها را از آنچه کرده بودند، آگاه مى کند.
إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیَاتِنَا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنَا أَفَمَنْ یُلْقَى فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِنًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿۴۰﴾
41:40 مطمئنا، کسانی که آیات ما را تحریف می کنند، از ما پنهان نیستند. آیا کسی که در دوزخ افکنده می شود بهتر است یا کسی که در روز رستاخیز ایمن و آسوده خاطر می آید؟ هر کاری که میخواهید بکنید؛ او بر همه اعمالتان بیناست.
خدا هیچوقت دین را اجبار نکرده است. جنگهایی که در زمان پیامبر انجام شد، برای دفاع از خود بوده است و بخاطر "اجبار دین به مشرکین" نبوده است. جنگهای زمان پیامبر بخاطر دفاع از خود و یا اموال و حقوق خود بوده است. مشرکین مسلمانان را از مکه اخراج کرده بودند و مال واموال و زمین آنان را غصب کرده بودند و آنان را به بردگی می گرفتند. قطعا حق هر مسلمان یا غیر مسلمانی بوده است که در مقابل این کارها از خودش دفاع کند. جنگهای بعد از مرگ پیامبر ملاک عملکرد پیامبر نیست و قضیه اش چیز دیگری است. حالا باید متوجه شده باشید که حدیث و سنت گمراه کننده اند و دین خدا را به گمراهی می کشانند.
پایان
اعوذبالله من الشیطن الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 86 سوره زخرف هم خواندن غیر خدا را نهی می کند.
زخرف :86 / و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا مـن شـهـد بـالحـق و هـم یـعـلمـون
[43:86] هیچ یک از کسانی که در کنار او در حد پرستش قرار می دهند، هیچ قدرتی برای شفاعت کردن ندارند، مگر آنکه شفاعت آنها با حقیقت مطابقت کند و آنها کاملا بدانند.
تعداد زیادی از آیات قرآن شفاعت را نفی می کنند و تعداد دیگری شفاعت کردن را با اذن و اجازه پروردگار مجاز می دانند. آن چیزی که قرآن آن را نفی و نهی می کند " شفیع گرفتن" است و آن چیزی که مجاز است "شفاعت کردن" است. یعنی رابطه شفاعت یک طرفه است و از بالا به پایین است. مثلا اگر کسی غیر خدا را بخواند تا که او را شفاعت کند، این دعا به درگاه غیر خداست و اصل این دعا رد است .
از سبک و سیاق آیه 86 سوره زخرف هم کاملا مشخص است که شفاعت کردن به دو شرط مجاز است. 1- گفتن حق در مورد فرد 2 - آگاه بودن به اوضاع فرد
از دو شرطی که در آیه 86 سوره زخرف بیان شده، کاملا مشاهده میشود که رابطه شفاعت یک طرفه است. هر دو مورد باید از طرف شفاعت کننده رعایت شود.
پیامبر ابراهیم برای پدرش تقاضای بخشش نمود ولی به علت عدم رعایت شروط بالا، رد شد. نوح برای پسرش تقاضای بخشش نمود، تقاضای او هم رد شد.
این قسمت آیه (مـن شـهـد بـالحـق و هـم یـعـلمـون ) پیام مهمی دارد. کسانی شفاعت دیگران را می کنند که فرد شفاعت شونده را بشناسند و نسبت به اوضاع او آگاه باشند. مثلا ابراهیم نمی تواند شفاعت ما را بکند زیرا از اوضاع ما بی اطلاع است و مهمتر از همه اصلا ما را نمی شناسد.
زخرف :86 / و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا مـن شـهـد بـالحـق و هـم یـعـلمـون
[43:86] هیچ یک از کسانی که در کنار او در حد پرستش قرار می دهند، هیچ قدرتی برای شفاعت کردن ندارند، مگر آنکه شفاعت آنها با حقیقت مطابقت کند و آنها کاملا بدانند.
همین آیه که در مورد مشرکان زمان پیامبر نازل شده است؛ نشان می دهد که مشرکین سنگ و چوب را نمی خواندند، بلکه کسانی را می خواندند که در گذشته جزو صالحین بودند.
وقتی خدا می فرماید شفاعتی نیست، مگر به اذن او ؛ یعنی شفاعت یک طرفه است. این به آن معناست که ما نمی توانیم شفیع بگیریم. بلکه اگر کسی خواست ، فردی که می شناسد را شفاعت کند، مجاز است. به همین خاطر خدا بارها در قرآن می فرماید که خود خدا بهترین شفیع است. رحمانیت و رحیمیت خدا از هرکسی بالاتر است.
خدای مهربان شفاعت دو طرفه را رد می نماید زیرا امید به شفاعت غیر خدا، ما را از خدا دور می کند و تمام مشکل مردم زمان پیامبر محمد هم همین بود. شهادت وقتی ارزش دارد که شفاعت کننده به حال و احوال ما آگاه باشد و دعای ما را بشنود. خدای متعال بارها در قرآن تاکید نموده است که افراد مرده دعاها را نمی شنوند. این مشکل از آنجا ناشی میشود که مردم بجای امید بستن به خدا به کسان دیگری امید بسته اند و بنابراین برایشان مهم نیست که صدایشان شنیده میشود یا نه. و به همین خاطر دعاهایشان مثل سراب است .
و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئاً الا من بعد ان یاذن اللَّه لمن یشاء
در آیه فوق ، از شفاعت ملائکه صحبت نموده است که برای انسانها صورت می گیرد. کسی از ملائکه درخواست کمک نمی کند ولی ملائکه به دلخواه خودشان و با اذن پروردگار این کار را می کنند. این خود ثابت میکند که شفاعت یک طرفه است.
این که خدای مهربان آیاتی را در مورد شفاعت با اذن و اجازه خودش میاره، به هیچ عنوان قصد توصیه استفاده از شفاعت به مومنین را ندارد. بلکه فقط می خواهد اگر و مگر های آن را به مردم نشان دهد. خدا می فرماید ای مردم از خدا طلب حاجت کنید و شفعا را کنار بگذارید. بالفرض شما که شفعایی برای خود انتخاب کرده اید، بدانید که آنها اجازه ندارند از طرف شما با من حرف بزنند. اگر حرفی دارید با خود من بزنید. اگر هم زمانی برسد که آنها شفاعت کسی را بکنند، باید حق را بگویند و به احوال فرد شفاعت شونده آشنا باشند. با این شرط و شروط می خواهد بگوید که درخواست مستقیم از خدا بسیار راحتتر و آسانتر است.
خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است و حتی از خود ما به ما نزدیکتر است. او از هرکسی به حال و احوال ما آگاهتر است. به همین خاطر آیات قبل و بعد 86 سوره زخرف دقیقا در مورد خود خدا صحبت می کند. این آیات برای کسانی نازل شده است که شفیعانی برای خود تراشیده بودند و بهترین طرز حرف زدن با آنها، با منطق اگر و مگر است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
پیش ازآنکه عذاب بناگاه شما را غافلگیر کند، از بهترین راه که پروردگارتان آنرا به شما نشان داده پیروی کنید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ
وَلَٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ
اگر مردم آن جوامع ایمان می آوردند و پرهیزگار می شدند، برکات آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم. ولی چون تصمیم گرفتند که ایمان نیاورند، آنانرا به کیفر آنچه کسب کردند جزا دادیم.
از شیطان رانده شده بخدا پناه میبرم
بنام خدا بخشنده مهربان
شیطان پرستی : دانلود جهت کامپیوتر دانلود جهت موبایل
مبارزه با حربه های شیطان: دانلود جهت کامپیوتر دانلود جهت موبایل
نماز و مدیتیشن: دانلود جهت کامپیوتر دانلود جهت موبایل
پرستش شیطان؟
از شیطان رانده شده بخدا پناه می برم
به نام خدا بخشنده مهربان
1) شیطان گرایی
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
شیطان شما را از تهیدستى بیم مى دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى) خدا از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى دهد، و خدا گشایشگر داناست. (26)
انتون لاوی (Anton Szandor LaVey) ، کسی بود که نامش با شیطان پرستی و شیطان گرایی امروزی گره خورده است ؛ چرا که او رسما کلیسای شیطان را در آمریکا راه اندازی کرد. نقد ایده های او، شناخت بهتری از دین به انسان می دهد. از آن جهت دید بهتری میدهد، زیرا بیشتر مردم متاسفانه کم یا بیش گوشه ای از تفکرات او را در درون و نهاد خویش دارند، حتی بدون آنکه گفته های انتون لاوی را مطالعه کرده باشند و یا شنیده باشند. زیرا گرایش به شیطان متاسفانه در وجود تمام انسانها نهفته است و شیطان هر لحظه ایده های خود را در ذهن آدمیان به نمایش می گذارد تا آنها را جذب خود کند. آنها اسم شیطان پرستی را انتخاب کرده اند و بعضی ها هم شیطان گرایی و بعضی ها هم چنین نام گذاریی را قبول ندارند. در این مقاله قصد بر این نیست که با بازی با چند کلمه از راه دور، او را شیطان پرست بنامم و بگویم بله او شیطان پرست است و در نتیجه آدم بدی است! بلکه با مطرح نمودن و نقد ایده های او از طریق قرآن، باید به طور ریشه ای ایده های او را نقد کرد. برای نقد یک ایده باید دقیقا فهمید که آن ایده چه می گوید و نباید از بازگو کردن آن هراسید.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقولوا قَولًا سَدیدًا
ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید...
بلکه قصد بر این است که اعماق افکار او را بازگو و نقد کنم تا که بقیه متوجه شوند که خیلی از تفکرات انتون لاوی ( یا لوی) در میان مردم عامه هم وجود دارد. فقط با این فرق که او صراحتا افکارش را میگوید ولی بقیه در لفافه مذهب و قومیت این افکار را اعلام می دارند. برای مثال دهها هزار نفر در جامعه فعلی ما وجود دارند که مثلا میگویند:
· چرا خدا جامعه را به حال خود رها کرده است؟
· چرا خدا به من کمک نمی کند؟
· من نماز به جا نمی آورم چون در من بی تاثیر است و بی فایده است.
· من هر چیزی که متدینین انجام دهند، را انجام نمی دهم زیرا دین را خراب و بدنام کرده اند!
· هر چی دزد و حرام خوره در میان مذهبی هاست و به این دلیل من نمیخواهم نماز بخوانم تا که مثل آنها نشوم!
· روزه را دکترا می گویند که مضر است و به هر حال من هم کمی زخم معده دارم!
· چرا نماز بخوانم و خدا را بخوانم در حالیکه کسانی که نماز نمی خوانند و خدا را به تنهایی نمی خوانند، همه چیز دارند؟
· چرا مردم مسلمان از عقب مانده ترین ملتها هستند؟
· چرا خدا جهان را ول کرده به حال خود؟
· اگر خدا نازل کننده قرآن و یا انجیل است پس چرا قوانین ضد بشری در آنها موجود است؟
· قرآن و یا انجیل نوشته خدا نیست زیرا با حقوق بشر نمیخوانند؟ و ...
اگر کسی کتاب شیطان گرائی (انجیل شیطان) نوشته انتون لاوی را مطالعه کند، متوجه خواهد شد که این سوالات دقیقا و جدی بوسیله او هم مطرح شده است. انتون لاوی بطور کلی ادیان ابراهیمی را مورد نقد و حمله قرار میدهد ولی قسمتی از پیروان او که مادرزاد مسلمان هستند، اختصاصا قرآن را هدف خود قرار داده اند. فقط فرق انتون لاوی و مردم عادی این است که انتون لاوی عقایدش را رسمیت بخشید و به یک مکتب تبدیل کرد. ولی مردم عادی فقط شفاهی و در مجالس و مهمانیها این ایده ها را مطرح می کنند. از یک جهت، انتون لاوی برای عقایدش دلایل ارائه میدهد ولی مردم عادی بعضی مواقع فقط تقلید می کنند و دلیل متقنی ندارند.
این را میدانم که شک و تردید در عقاید دینی برای هر فردی ممکن است پیش آید و به هر حال افراد زیادی، در دوره هایی از زندگی خویش دچار شک و تردید میشوند و نماز و روزه را ترک میکنند، ولی این دوره اگر زیاد طول بکشد، و فرد با این شک و تردید زندگی کند، جالب نخواهد بود و احتمال نجات این فرد روز بروز کمتر خواهد شد. خدای مهربان فرصتهای زیادی به آدمی می دهد تا که شک و تردید را از خود دور کند و به آغوش خدا برگردد.
_____________________________
2) بعضی ها به هر قیمتی می خواهند به خوشبختی برسند
فرقه ای در هند هستند که سگ را می پرستند، دلیلشان هم این است که میگویند سگ نگهبان دروازه های بهشت است و ما به او احترام میگذاریم تا بعدا موقع ورود به بهشت مشکل پیدا نکنیم! باید توجه شود که حتی مسخره ترین بتی پرستی ها هم بخاطر رسیدن بخدا و بخاطر رسیدن به بهشت است. بشریت برای رسیدن به بهشتی که گمش کرد و از دستش داد، به هر دری میکوبد. حتی گاهی به قیمت رد کردن بهشت و جهنم و خدا! آدمها فراموشکارند و اصل را فراموش می کنند. کسی که دنبال خدا می گردد، به خاطر رسیدن به خدا حتی حاضر است سگ و موش و گاو پرستش کند! این تمام ماجرای بت پرستی هاست.
بهترین دروازه بان جهان که مکزیکی بود، در جام جهانی برای محافظت از خود همیشه یک تکه اسخوان با خودش داشت. فکر میکرد ازش محافظت میکند و باعث موفقیت او میشود!
مسلمانان برخلاف اسمشان آنچنان تسلیم خدا نیستند. آنها تا خرخره در تعصبات و خرافات مدهبی و فرهنگی فرورفته اند. اگر یکبار عطسه کنند، کارشان را متوقف می کنند و اگر دوبار عطسه کنند، مشکلی نیست!
تمام خوشی ها و لذتها را خدا خلق کرده است. ولی مردم برای رسیدن به این لذتهای خدا دادی، حتی حاضرند خدا را منکر شوند. این یعنی عین ناسپاسی و کفر.
انتون لاوی می گوید: "هر آنچه که دلت میخواهد و تمایل دارد انجام بدهید" ، "آزادی کامل و بی قید و بند در امور جنسی "
_____________________________
3) جادوی سیاه
شیطان گرا ها اعتقاد دارند که انجام هر کار حرامی که خدا در کتب آسمانی نهی کرده است، به آنها نیرو میدهد و این عمل را نوعی از جادوی سیاه ( black magic) مینامند ( هر چند که تعاریف دیگری برای جادوی سیاه انجام داده اند ولی به علت اهمیت این نوع، فعلا این مورد را بررسی می کنم). بنابراین آنها تمام تلاششان این است که هر آنچه که خدا نهی کرده را انجام دهند و به این طریق نیرو میگیرند. آنها با انجام کارهای حرام ، از طرف شیطان نیرو می گیرند. حتی دشنام دادن به خدا و مسیح و انجیل و قرآن جزو شعائر روزانه شان است. آنها از هر فرصتی جهت انجام جادوی سیاه استفاده میکنند؛ حتی در مجادله های خویش در اجتماع سعی دارند که خدا و کتب آسمانی را زیر سوال ببرند. جادوی سیاه ، یکی از مراسمهای شیطان پرستان است که هدف از انجام آن کسب نیروهای شیطانی است. شیطان گراها بعد از مدتی به جادوی سیاه عادت می کنند و به انجام آن معتاد میشوند و اگر بعد از مدتی انجام ندهند، احساس کمبود و ناراحتی میکنند.
جادوی سیاه فقط مخصوص شیطان گراها نیست، بلکه مردم عادی که به دین پایبند نیستند، هم به نوعی انجام میدهند. اگر چند روزی شو و آهنگ بخصوصی نشنوند و یا نبینند، احساس کمبود میکنند. اما بعد از انجام گناهی که به آن عادت کرده اند، احساس خالی بودن می کنند و فکر می کنند انرژی گرفته اند. به این میگویند جادوی سیاه. معمولا آدمیان بعد از انجام گناهانی همچون غیبت، تهمت، افترا، دشنام، نفرین، تحقیر و... احساس آرامش میکنند و به خیال خود خالی شده اند؛ البته بعدا ثابت میشود که این نوع لذت، فقط یک مسکن موقتی است مثل مواد مخدر و نیاز واقعی انسانها به آرامش را برطرف نمی کند. خدا طوری ما را آفریده است که فقط با نیاز واقعی ، آرامش پیدا می کنیم و هیچ گناه و جادویی نیاز ما را برطرف نمی کند. هیچ عمل گناهی نیاز انسان نیست ، همانطور که مواد مخدر نیاز یک انسان نیست. گناه آدمی را معتاد می کند. هر لذتی که از گناه و کار نهی شده توسط خدا بدست آید، جادوی سیاه است و شیطان این را به آنها پیشنهاد میدهد تا که مردم انرژی بگیرند و سرحال باشند، غافل از اینکه این گناهان اعتیادآور هستند.
به همین خاطر شیطان لذت کارهای حرام را بیشتر از کارهای حلال به مردم تلقین میکند. گرفتار شدن به جادوی سیاه فقط مربوط به شیطان گراها نیست، بلکه مربوط به همه مردم است؛ بعد از مدتی مردم معتاد آن میشوند و بدن آنان به این انرژی شیطانی عادت میکند. شیطان گراها به نظام عبادی در تورات و انجیل و قرآن حمله میکنند زیرا آنها میگویند چنین عباداتی ضد جادوی سیاه است و طبیعت شهوانی آدمی را سرکوب می کند. مهمترین فایده عبادات و اعمال صالح که خدا دستور داده است، مبارزه با جادوی سیاه است که ما شبانه روز با آن طرفیم و از طرف شیاطین به تک تک انسانها پیشنهاد میشود. لزوم عبادات از همین نکته ناشی میشود واز همینجا مشخص میشود که چرا ما به عبادات و اعمال صالح نیاز داریم. خدا به عبادات ما نیاز ندارد بلکه این ماییم که برای دفاع از خودمان به عبادات و اعمال صالح نیاز داریم. هیچکس به اندازه خدا خیرخواه ما نیست. اگر کسی نتواند بر جادوی سیاه شیاطین غلبه کند، نمی تواند نجات پیدا کند و وارد بهشت نخواهد شد. اگر کسی بتواند جادوی سیاه را رد کند، مورد رحمت و غفران پروردگار قرار خواهد گرفت.
_____________________________
4) هدف از انجام جادوی سیاه
افرادی که جادوی سیاه را بکار میبرند، بجای محبت، تنفر را پیشنهاد می دهند. زیرا میگویند که نگهداری تنفر در وجود خود، باعث بسیاری از بیماریهاست و آدمی باید با اظهار تنفر، خود را خالی کند! و از جادوی سیاه تنفر انرژی کسب کند. آنها اعمال شیطانی مثل تنفر ، تهمت ، ناسزا ، غیبت، زنا ، خیانت و ... را مرتکب می شوند تا که نیروهای حاصل از آن را استفاده کنند.
آنها میگویند هر آنچه که دل تمایل کند، یعنی نیاز انسان است و میتوان انجام داد. میگویند اگر انجام ندهی، انرژی جادوی سیاه را از دست میدهی و ضعیف میشوی. کارهای منطبق با شرع برایشان سبکی میآورد و به آن جادوی معکوس میگویند که باعث وقت تلف کردن و تضعیف است. بطور خلاصه آنها معتقدند که هوسرانی بجای پرهیز و تقوا! میوه ممنوعه شیرینتر از از میوه حلال است! زیاده روی در هر چیزی تا آنجا که نفس کامل سیر شود !
تمام تلاش فرد به فرد شیطان گراها در نهایت این است که جادوگرشوند و خودشان جادو کنند و نیرو و قدرت بدست آورند و بر دیگران مسلط شوند و از سایر مردم بهره برداری کنند. آنها فکر می کنند با انجام کارهای نهی شده از طرف خدا، انرژی و نیرو می گیرند و بر مردم برتری می یابند. مثلا کسی که مشروب الکلی و یا مواد مخدر مصرف می کند، در زمانی که مصرف کرده و سرحال است، اعتماد به نفس عجیبی دارد. این اعتماد به نفس کاذب از همان حس برتری جوئی او نشات می گیرد. اما زمانی که مصرف نکرده و خمار است، حتی حاضر است گدائی کند برای بدست آوردن آن. این است که انرژیهای شیطانی اعتیاد آور هستند. شیطان به این طریق پیروانش را مطیع خویش می کند.
_____________________________
5) خونریزی و خودزنی
خودزنی و خونریزی بالاترین جادوست برای این قشر. طی مراسم خاصی دست خود و یا قسمتی از بدن خویش را تیغ می زنند تا خون بریزد. آنها معتقدند که خونریزی نیروهای شیاطین را به سمت آنها گسیل می دارد و انرژی عجیبی می گیرند.
البته این هدف غایی شیطان است زیرا در آیه 30 سوره بقره خدا اشاره کرده است که هدف شیطان خونریزی است . زیرا شیاطین با خونریزی و خودزنی افراد ، جادوی خاصی روی آنها انجام میدهند و برانسانها مسلط میشوند.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین خدایی موقت خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسى را مى گمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه مى کنیم و به تقدیست مى پردازیم فرمود من چیزى مى دانم که شما نمیدانید (۳۰(
شیطان میگوید که نهایت لذت جسمی و شهوانی را در این دنیا ببرید. زیرا اگر از دنیا رفتی، تمام! بعضی از آنها طی مراسم خاصی گاها انسانها را قربانی هم میکنند و به قول خودشان این را مهمترین طریق کسب انرژی میدانند. البته این مراسم را مخفیانه و شبانه انجام میدهند و آن را در ملا عام انجام نمی دهند.
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ ۖ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من دست به سوی تو دراز نمیکنم تا تو را بکشم. آخر من از خدا (یعنی) پروردگار جهانیان میترسم.
_____________________________
6) شیطان گرایی در میان مردم عادی
متاسفانه بیشتر مردم جامعه ما عباداتی که خدا تعیین کرده مثل نماز و روزه و زکات را انجام نمی دهند. تا اینجایش که با تفکرات شیطان گراها مثل هم هستند. مردم می گویند که نماز بیفایده ست و روی ما هیچ تاثیری ندارد. این حرف به آن معناست که نماز نخواندن موثرتر است! (دقت کنید که این استدلال همان جادوی سیاه است). آنها میگویند روزه برای بدن مضر است، بقولی روزه نگرفتن موثر است!. بیشتر مردم میدانند که نماز و روزه و زکات و سایر اعمال نیک را خود خدا در قرآن کتاب آسمانی دستور داده است و ربطی به ملاها ندارد. باید متوجه شویم که مخالفت با دستورات خدا همان جادوی سیاه است. یعنی با مخالفت با دستورات خدا در محدوده جادوهای شیطانی قرار می گیری.
ولی جالبی این قضیه این است که ایده های انتون لاوی در خیلی از موارد از دهن کسانی شنیده میشود که اصلا اسم انتون لاوی را هم نشنیده اند و حتی کتابش را هم نخوانده اند!
مثلا دین محدود کننده است. نماز روی من بی تاثیر است. تو این دنیا فقط پول بدرد میخورد! روزه برای بدن مضر است! امر و نهی های خدا رعایتش سخت است! چون متدینین نماز می خوانند، پس من نمی خوانم! و ...
اینها همان جبهه گیری در مقابل دین است با بهانه های مختلف و در نتیجه بالاجبار روی آوردن به جادوی سیاه. خدا در قرآن بطور کلی تمام بشریت را از شیطان پرستی برحذر داشته و تاکید کرده که در دام آن نیفتید. زیرا شیطان پرستی در واقع فقط مربوط به فرقه انتون لاوی نیست، بلکه تک تک افراد بشر، ممکن است تفکرات انتون لاوی را به نحوی داشته باشند. شیطان می خواهد که ما با دستورات خدا مخالفت کنیم و در نتیجه در جادوی اجنه و شیاطین گیر بیفتیم.
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ
اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا
پدر جان شیطان را مپرست که شیطان خداى رحمان را عصیانگر است
این آیات و آیات فراوان دیگر نشان میدهند که عموم مردم به پرستش شیطان تمایل دارند بدون آنکه خود بدانند و در حین نا امیدی، ناخواسته فرضیه های او را مطرح می کنند. اما بعضی ها صراحتا می پرستند مثل انتون و دوستانش و بعضی ها هم مخفیانه و در نهاد خویش. گروه دوم ممکن است که پرستش شیطان را انکار کنند ولی در واقعیت به انکار نیست، بلکه به عمل است.
وقتی کسی بداند که نماز و روزه و زکات دستور خداست و بداند که خدا مشروب الکلی و ربا و ... را حرام کرده است و از آن سرباز زند با بهانه های مختلف؛ قطعا چنین فردی پشتوانه مهمی مثل شیطان دارد و الا چنین نمی کرد. این فرد خواسته یا ناخواسته رو به جادوی سیاه آورده است و از نیروی شیطانی آن کمک می گیرد و به آن عادت کرده است. البته شاید چنین فردی حتی اسم "جادوی سیاه" را هم نشنیده باشد. زیرا که شیاطین و اجنه تاکتیکهای مشابهی را روی افراد بشر پیاده می کنند و ممکن است دو فرد از دو نژاد مختلف، کاملا دور از هم، به جادوی سیاه روی آورند و هیچکدام هم این عبارت را نشنیده باشند.
7) مراسمهای شیطان گرایی
مراسم قربانی شیطان گراها جهت نیرو گرفتن است. آنها بطرز عجیبی مراسم نماز عشاء ربانی مسیحیت را برعکس انجام می دهند و در آن به خدا و مسیح توهین میکنند . بااینکار جادوی سیاه را انجام می دهند. بعضی از فرقه های دراویش مسلمان هم چهل شبانه روز از ادرار خود وضو می گیرند و بعضی از آنها قرآن را پاره پاره می کنند تا بعد از چهل روز به قدرت جادوی شیطانی دست یابند.
بعضی از کشیشان و علمای مسلمان جهت رقابت با این جادوی سیاه ، از جادوی سفید استفاده میکنند . یعنی جادو برای دفع جادو. که البته این از نظر خدا باطل است. زیرا کارهای خدا هیچکدام جادو نیست و جادو نامیده نمیشود. با جادو ، هیچ مشکلی حل نمیشود بلکه بر مشکلات افزوده میشود. در قسمتهای بعدی، در مورد مشکلاتی که جادو برای فرد بوجود می آورد و ماهیت آن بحث میشود.
_____________________________
8) لذت تا حداکثر ممکن
برخی از شیطان گراها ، جهت محافظت از خود در مقابل جادوها، خود را به شیطان نزدیک می کنند تا آسیبی از او به آنها نرسد. آنها به شیطان احترام می گذارند تا که آسیبی به آنها نرساند، به عبارتی آنها خود را در پناه شیطان قرار می دهند. در حالیکه براساس آیات قرآن، شیطان هیچگونه قدرتی بر مردم ندارد مگر اینکه خود مردم بخواهند. خدا اعلام میدارد که که شیطان دشمن شماست، پس شما هم دشمن او باشید. دوستی با شیطان بی معنی است. در مبحث آلفا، به طریقه تسلط شیطان بر مردم اشاره خواهد شد.
إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۶﴾
در حقیقت شیطان دشمن شماست شما [نیز] او را دشمن گیرید [او] فقط دار و دسته خود را مى خواند تا آنها از یاران آتش باشند (۶(
شیطان گراها در جامعه خود را افرادی متشخص نشان می دهند (بجز عده ای اندک که روی صورت و بدن خود را خالکوبی و طلا کوبی می کنند). حتی آنها مراسمات قربانی کردن را در ظاهر نفی میکنند ولی در خفا انجام می دهند. زیرا از بزرگترین منبع انرژی شیطانی نمی توان گذشت. در ایده شیطان گرایی : "دیگر بشریت خواهان صبر برای زندگی موعود پس از مرگ نیست تا نداشته هایش را آنجا در یابد، زیرا فهمیده است که "چو رفتی، رفتی !"
این ایده در بسیاری از مردم زمان ما هم رایج است. از هر راهی تا می توانی پول درآور! تا که چی؟ چون در پیش زمینه ذهن خویش بر این عقیده است که روز آخرتی نیست (هر چند که در ظاهر منکر روز آخرت نیست).
اعتقاد رایج مردم زمان ما به استفاده از لذت در حد افراطی آن؛ زیرا در نهاد درونی خود معتقدند که تمام خوشیها دنیایی است و این خوشی ها خصوصا لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده می کنند و به هر شکلی و هر نحوی انجام آنها لازم و ضروری است. شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته میشوند را به مردم ارائه میدهد، چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر میشوند. این همان جادوی سیاه است. مخالفت با آنچه که خدا منع کرده است.
_____________________________
9) انتون لاوی در مورد شیطان چه میگوید
در این قسمت ایده های انتون لاوی در مورد زندگی شیطانی ذکر میشود، زیرا قصد ندارم با یک جمله و یا عبارت "شیطان پرست و یا شیطان گرا" ، دور مساله را خط بکشم. بلکه باید دید که او چه می گوید تا بتوان جوابی به ایده های او داد.
انتون لاوی در کتابش با عنوان شیطان انجیل ، در مورد شیطان می گوید (برگرفته از یکی از ترجمه های فارسی انجیل شیطان):
شیطان میگوید دست و دلبازی کردن بجای خساست.
شیطان میگوید زندگی حیاتی بجای نقشه خیالی و موهومی روحانی.
شیطان میگوید دانش معصوم بجای فریب دادن ریاکارانه خود.
شیطان میگوید محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند بجای عشق ورزیدن به نمک نشناسان.
شیطان میگوید انتقام و خونخواهی کردن بجای برگرداندن صورت. (اشاره به تعالیم مسیحیت که میگوید هرگاه برادری به تو سیلی زد، آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربهای به طرف دیگر بزند.)
شیطان میگوید مسئولیت پذیری در مقابل مسئولیت پذیران بجای نگران بودن خون آشامهای غیر مادی
شیطان میگوید انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر ولی اغلب بدتر از آنهایی است که روی چهار پا راه میروند.
لاوی چندین گناه شیطانی را نیز نام بردهاست
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی (انتظار بازپس گرفتن از دیگران، آنچه به آنها دادهاید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی ناکافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به طور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بسته بندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار بی حاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون میپوساند) و کمبود محسنات
لاوی چندین قانون شیطانی را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامهای اخلاقی نیست، ولی راهنماییهای کلی برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کردهاست
· هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
· هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
· وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.
· اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
· هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیدهای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
· هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری.
· اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هایت استفاده کردهای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواستههایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آن را از دست خواهید داد.
انتون لذت و دیانت را ضد هم می داند. او با این فرض غلط، شیطان را حق میداند. لاوی مرگ را در نظر نمی گیرد و هر آنچه میگوید مربوط به قبل از مرگ است. او شاید نمی دانست که زندگی این دنیا نسبت به زندگی بعد از مرگ مثل یک ساعت است نسبت به هفتاد سال. انتون لاوی خساست و طمع را صفت خوب انسان میداند، در حالیکه خدا در قرآن می فرماید :
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ
ترجمه: هرگز به نیکى دست نمى یابید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید، (در راه خدا) انفاق کنید و بدانید هر چه را انفاق کنید، قطعاً خدا به آن آگاه است.
لاوی حتی میگوید که کسی که ناعادلانه به شما بدی کند را میتوانی قربانی کنید!(یعنی کشتن او!)؛ در حالیکه از نظر قرآن نجات جان یک انسان مثل نجات جان کل انسانهاست. در قرآن هر قصاصی، باید با قصاص همسان و همتراز خودش در نظر گرفته شود. در میان مردم عادی گاهی بخاطر مقداری پول ناچیز، جنگ در میگیرد و فرد مرتکب قتل میشود. قاتل کشتن فرد مقتول را حق خود میداند. این همان تفکر شیطانی است. افرادی که صفات شیطانی مثل بخل، طمع، غیبت، دزدی، زنا، ریا ، ربا، افترا ، رشوه و ... انتخاب می کنند، به نوعی اینها را حق مسلم خود می دانند و حتی گاهی برای دفاع از خود به این صفات شیطانی پناه می برند. آنها برای رفع نیازهای خود و نیرو گرفتن به این صفات شیطانی رو می آورند.
گاهی بعضی دولتها ، در مقابل انتقادهای سیاسی بزرگترین قصاصها و حتی قتل را در مورد منتقدین در نظر می گیرند. این جور سیاست همان شیطان گرایی است. استالین بخاطر انتقادها و حرکات کوچک، بسیاری را قربانی کرد. اینها همان ایده های انتون لاوی است. البته استالین قبل از انتون لاوی بوده است. حس و عشق شیطان گرایی در میان مردم از زمان آدم تابحال بوده است.
لاوی می گوید که روح خود را به شیطان بفروش، در عوض قدرت ویژه و جادویی بگیر!
لاوی میگوید که انسان خودش خدای خودش است و مجاز است هر کاری انجام دهد. این دقیقا یعنی هوای نفس خویش را خدای خود قراردادن.
أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ﴿۲۳﴾
پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است آیا پس از خدا چه کسى او را هدایت خواهد کرد آیا پند نمى گیرید (۲۳(
وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ ﴿۲۴﴾
و گفتند غیر از زندگانى دنیاى ما [چیز دیگرى] نیست مى میریم و زنده مى شویم و ما را جز طبیعت هلاک نمى کند و[لى] به این [مطلب] هیچ دانشى ندارند [و] جز [طریق] گمان نمى سپرند (۲۴(
باید بدانیم که نیروهای جادویی در مقابل نیروهای خدایی چیزی نیست و بسیار هیچ و ناچیز است و قابل مقایسه نیست با نیروهای خدایی. تنها کسی میتواند به نیروهای ناچیز و ناپاک جادو پناه ببرد که از خدا نا امید و مایوس شده باشد. تنها کافران و ظالمان از خدا نا امید میشوند. کسی که همه درها را پیش خود بسته ببیند و از خدا نا امید شود، در نهایت به تفکرات شیطان گرایی روی می آورد.
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید از رحمت خدا نومید مشوید در حقیقت خدا همه گناهان را مى آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است (۵۳(
_____________________________
10) شهوترانی بی حد و مرز
ایده های انتون لاوی بر مبنای مادیگرایی صرف، شهوترانی بی حد و مرز ، تنفر و بی رحمی بنا شده است. صفات خدایی در مرامنامه او نیست. رحم، دوست داشتن، بخشش، سخاوت ، عدم اسراف ، عدم افراط و تفریط ، کارهای نیک ، عدم تنبلی ، کمک به فقرا و ... در مرامنامه او وجود ندارد.
زندگی آنها صرفا براساس ماده بنا شده است و بیشتر ضد دین و ضد محدودیتهای دینی هستند. انگار دین برای آنها قفسی ساخته و می خواهند از آن قفس آزاد شوند. غافل از اینکه با این تفکرات بیشتر در قفسند و اینبار از قفس دین ( به زعم خود) به قفس شیطان نقل مکان کرده اند.
شیطان با ترغیب آدم و حوا به خوردن میوه ممنوعه، آنان را از بهشت بیرون کرد. شیطان گراها با انجام کارهای ممنوعه، در همان دام شیطان افتاده اند، فقط برای کسب نیروی بیشتر. شیطان گراها زندگی پاک را نشانه گرفته اند و آن را نمی خواهند . در حالیکه هدف از کتب آسمانی همین است. کسی که در لجنزار است و فکر می کند لذت زندگی در همین لجنزار است، هیچ تمایلی برای بیرون آمدن از لجنزار نمی کند. لجنزاری که پر از صفات شیطانی مثل خساست، طمع، شهوت ، خیانت و.... است. شیطان مردم را با دعوت به میوه ممنوعه (کارهای حرام و ناپاک)، از بهشت (زندگی پاک) بیرون می کند. مردمی که در این جهان زندگی ناپاکی را انتخاب کنند، مثل این است که جهنم را انتخاب کرده اند. این مردم در نهایت بعد از مرگ هم وارد همان زندگی ناپاک و جهنم خواهند شد. زیرا خود آن را انتخاب کرده اند.
چنین افرادی ، مغز فندقی بار می آیند و پز ار تنفر، اتهام ، دروغ میشوند. موسیقی راک و متال و بلک متال و خیلی از آهنگهای آلفایی دیگر، ذهن افراد را در کنترل شیاطین قرار می دهد و آنان را به صفاتی که انتون لاوی تعیین کرده، می کشاند. بعضی موسیقی های ایرانی هم دست کمی نسبت به متال و بلک متال ندارند.
حتی کمک کردن شیطان گراها به دیگران با هدف تسلط بر او ، نفوذ به او و یا تجاوز و یا بده بستان انجام می پذیرد و احسان و نیکوکاری و قرض الحسنه در قاموس آنان بی معنی است. اما سیستم خدا اینجوری نیست .
مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۶۱﴾
مَثَل (صدقات) کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند همانند دانه اى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه اى صد دانه باشد؛ و خدا براى هر کس که بخواهد (آن را) چند برابر مى کند، و خدا گشایشگر داناست. (۲۶۱(
گاهی آنها تلاش دارند که شما را وارد بازی خود کنند و بهترین روش این است که وارد بازی آنها نشویم.
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳﴾
و بندگان خداى رحمان کسانى اند که روى زمین به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى دهند (۶۳(
انتون لاوی کتاب انجیل شیطان را نوشت در مقابل انجیل مسیح! انتون لاوی پیامبر شیطان بود برای مردم جهان همانطور که خدا پیامبر میفرستد. شیطان هم ایده های خود را در قالب یک پیامبر فرستاد.
_____________________________
11) چرا انتون لاوی چنین عقایدی را برگزید؟
انتون لاوی موسس شیطان گرایی نوین اعتقاد دارد که صفات احساسی انسان مثل طمع، شهوت، نفرت، خیانت نباید سرکوب شوند و برای رشد او لازم هستند. انتون لاوی مصرف مواد مخدر را تشویق نمی کند زیرا معتقد است مواد مخدر کنترل زندگی را از دست فرد می گیرد! اما برخلاف گفته لاوی ، مصرف انواع مواد مخدر میان آنان بشدت رواج دارد. انتون لاوی با دیدن عکس و تصاویر تصادفات ، منکر خدا شد و گفت چرا خدا این همه خونریز است! انتون لاوی میگوید امور معنوی دینی تظاهر و ریاکاری است. میگوید کم عقلی و بی عفتی بهتر از ریاکاری و خود فریبی است. انتون لاوی دین را به ریاکاری و خود فریبی متهم می کند. لاوی در مقابل جنگها و خونریزیها جوابی نداشت، به همین خاطر منکر خدا شد؛ غافل از اینکه جنگها و خونریزیها فتنه شیطان است نه خدا. او امور معنوی را ریاکاری میدانست، در حالیکه امور معنوی واقعی ریاکاری نیستند و اگر ریاکاری باشند، خودبخود به امر شیطانی بدل میشود. مثلا نماز اگر از ته دل اجرا نشود و برای ریا برپا شود؛ خدا به این دسته از نمازگزاران هشدار میدهد و آنان را اهل جهنم بحساب می آورد. خدا همیشه در قرآن از دین خالص و اخلاص در عبادات و امور نیک دیگر حرف می زند و این اصولی ترین پایه و رکن دین خداست. اما کسانی که عبادات را ریاکارانه انجام می دهند و به دروغ خود را پیرو دین خدا می نامند، ربطی به دین خدا ندارند و حتی از نظر خدا مسلمان هم بحساب نمی آیند و خدا آنها را به جهنم هشدار داده است.
لاوی می گوید: "در شامگاه شنبه، من مردانی را می دیدم که در پی دختران نیمه برهنه که در کارناوال می رقصیدند کشیده می شدند، و در صبح یکشنبه زمانی که من برای یک واعظ مذهبی در سوی دیگر زمین کارناوال، پیانو می نواختم همان مردان را می دیدم که در حالی که با همسر و فرزندان خود در نیمکت های کلیسا نشسته بودند، از خدا طلب آمرزش و دوری از نفوس شهوانی می کردند. و شامگاه شنبه بعد، همان ها دوباره در کارناوال و یا مکانی دیگر بودند. سپس دانستم که کلیسای مسیحیت، باعث رونق ریاکاری است و این که طبیعت شهوانی بشر مقرر نیست که توسط هیچ دینی، تزکیه و یا تنبیه شود."
این ایراد لاوی متوجه پیروان دین است و نه خود دین. دین چه مسیحیت و چه اسلام به شدت با ریاکاری و تظاهر برخورد کرده است، تاجایی که نمازگزاران ریاکار در قرآن به جهنم و ویل مژده داده شده اند. اما لاوی توجه نکرده است که ایراد او متوجه دین نیست و بلکه متوجه پیروان دین است. پیروان دین اتفاقا توسط همان شیطان که لاوی از او دفاع می کند وسوسه میشوند و دین را به ریا و تظاهر آلوده می کنند. لاوی متوجه نیست که خدا همیشه به اخلاص در عبادات و کارها دعوت میکند و بالعکس شیطان به ریا و تظاهر دعوت میکند. باید توجه شود که تمام پیامبران در قرآن خود را مسلمان نامیده اند و دین خود را هم اسلام نامیده اند. برخلاف دید مردم که فکر می کنند اسلام را پیامبر محمد بوجود آورده است ، اسلام دین ابراهیم بوده است و همه پیامبران بعد از او خود را مسلمان نامیده اند. کلمات مسیحیت و یهودیت را خود مردم بوجود آورده اند و این نام گذاری توسط پیامبرانشان انجام نگرفته است.
خدا حتی دستور داده است که در حالت مستی و خماری نماز بجا نیاورید و هشدارهای جدیی به کسانی که نمازها و عبادات را برای ریا و تظاهر انجام می دهند، داده است. زیرا ضرر این نوع کارها باعث گسترش شیطان گرایی بین مردم خواهد شد و مردم رو به جادوی سیاه میارند.
لاوی در جای دیگری میگوید: "من خونین ترین، و وحشیانه ترین بخش طبیعت انسانی را دیدم. مردمی که توسط دیوانگان مورد شلیک قرار گرفته بودند، یا توسط دوستانشان چاقو خورده بودند، کودکانی که توسط رانندگان بزن دررو، کشته شده و به درون آبراه ها پرت شده بودند. از خودم پرسیدم، خدا کجاست؟ و من از این عقیده مقدس نمای مردم که همیشه در برابر جنایات می گفتندخواسته خدا بوده است متنفر شدم."
لاوی نسبت به شیطان خوشبین است و توجه نکرده است که تمام خونریزیها و قتل و جنایتها در طول تاریخ با وسوسه و دسیسه شیاطین انجام پذیرفته است. قابیل با وسوسه شیطان هابیل را کشت. میلیونها کودک توسط فرعون در زمان خویش با وسوسه شیطان توسط کسی که ادعای خدایی می کرد کشته شدند. هیتلر تفکرات نازیستی و شبه شیطان گرایی داشت و میلیونها نفر را در اروپا کشت. هیتلر همیشه می گفت، قلدری و چاقو کشی و آدم کشی خوب است و ترحم و مظلوم نمایی و گریه کردن و صدقه دادن نیز کار بدی است. تمام فرقه های مسلمان که قتل و جنگ و خونریزی را الگوی خویش قرار داده اند مثل داعش و امثالهم؛ همگی تفکر برتری بر دیگر فرقه ها را در سر دارند، همگی خود را دین برتر می دانند، همگی دنبال حاکمیت جهانی و قدرتهای موهوم هستند، همگی خود را خدای مردم میدانند و آزادی در دین را پوچ می پندارند. اینها تفکرات شیطانی است و نقشه های شیطان است. دین خدا هیچوقت خونریزی را پیشنهاد نمی دهد. دین خدا میگوید فقط دفاع آنهم چشم در مقابل چشم. دین خدا می گوید صلح، حتی با دشمن خونی. اما اتفاقا پیروان لاوی میگویند چشم در مقابل چشم بی معنی است ، بلکه اگر کسی به تو ضربه ای زد، تو هزار برابرش را بر او وارد کن. دین خدا هیچوقت اجباری نیست (لا اکراه فی الدین) و خدا برای ترک دین هیچ مجازاتی در نظر نگرفته است و در واقع لذت دین به آزاد بودن و انتخابی بودنش است. اجباری بودن دین بی معناست و مردم را به سمت شیطان گرایی سوق میدهد. اجباری بودن دین مردم را به سمت ریا و تظاهر و خودفریبی سوق می دهد.
انتون لاوی قدرت و عدالت خدا را نادیده می گیرد. خدای مهربان همه چیز را در این جهان به مقدار و اندازه خلق کرده است. این خود انسانها هستند که میزان و مقدار آن را به هم میریزند. شاید تعجب کنید که صدای مورچه حتی از صدای عرعر خر و صدای غرش شیر هم بلندتر است. اما چون خیلی بالاتر از آستانه شنوایی انسان است، شنیده نمیشود و اذیتی برای ما ندارد. در هر خانه ای حداقل ده ها هزار مورچه زندگی می کنند و مدام رفت و آمد می کنند. تصور کنید که صداهای این مورچه ها بوسیله گوش ما قابل شنیدن بود!؛ آیا زندگی ممکن بود؟ اما خدای مهربان همه چیز را به اندازه و مقدار خلق کرده است. اما اگر کسی پیدا شود و یک دستگاهی اختراع کند که این صداها را قابل شنیدن کند و در همه جا نصب کند، آیا میتوان بین این همه مورچه و سر و صدا زندگی کرد؟! قطعا خیر. آیا در این حالت میتوان خطا را پای خدا انداخت و خدا را ظالم معرفی کرد؟ قطعا خیر. آیا میتوان گفت که چرا خدا تو کله این مخترع مزاحم نمیزند!؟
خدا تمام آب اقیانوسها و دریاها را شور آفریده است و مقدار بسیار کمی از آب موجود در زمین را از طریق باران در دریاچه ها و کوهها و رودخانه ها شیرین کرده است. خدا آن را به قسمت و اندازه و برحسب نیاز شیرین می کند. زیرا اگر تمام آب اقیانوسها از همان اول شیرین میشد و بمدت طولانی راکد بودند، آب می گندید و قابل استفاده نبود. خدای قادر توانا هر چیزی را به اندازه آفریده است و در موقع مناسب نازل میکند. او نسبت به هیچ چیزی کوتاهی نکرده است.
انتون لاوی از خدا ایراد می گیرد که خدا هیچ چیزی را تحت کنترل ندارد. اگر عدم توازنی در طبیعت و زندگی هست، انسانها باعث و بانی آن هستند نه خدا. اگر انسانها باعث گرم شدن زمین شوند و باعث بالارفتن آب اقیانوسها و در نتیجه ورود آبهای شور به خشکی ها شوند و در نتیجه خشکیها غیر قابل زرع شوند؛ آیا خدا اینجا مقصر است؟ انتون لاوی مغز نپخته ای دارد که در مشکلات و آسیبها و جنگها ، مقصر را خدا میداند.
هدف از آفرینش، دوست داشتن و عبادت خداست و هرکاری برخلاف این جریان باشد، مایه دردسر و عذاب آدمیست و باعث انواع بیماریهای جسمی و روحی میشود. پاتریک گلاین میگوید که اعتماد دینی منطقی ترین و سازگارترین صحت دماغی و شادمانی است.
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿۲۸﴾
همان کسانى که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى یابد (۲۸(
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴿۵۶﴾
و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (۵۶(
_____________________________
12) جادوی سفید
آنچه که لاوی دین را به آن متهم میکند، یک دین منحرف شده و یا پیروان منحرف است. انرژیها و لذتها و نیروهای مربوط به جادوی سیاه که حاصل انجام یک گناه است و به عنوان جایزه به گناهکار داده میشود؛ کوچکتر از آن است که بتواند جای لذتهای خدادادی را بگیرد. عرفانهای دیگری در مقابل شیطان گرایی و جهت مقابله با شیطان گرایی پدید آمده اند که به جای جادوی سیاه معتقد به جادوی سفید هستند و به سوی انرژیهای حاصل از آن دعوت میکنند . این گروه باز هم در همان دام جادو افتاده اند و البته به ظاهر از جنبه مثبتش! البته بعضی از این فرقه ها شاید لفظ جادوی سفید را بکار نبرند.
از نظر قرآن جادوی سفید و یا مثبت و سفید ، مجاز نیستند. وقتی خدا هست و از رگ گردن به ما نزدیکتر است، نیازی به جادو نیست و در حضور خدا اصلا جادو موثر نیست و باطل است. خدا شیاطین و اجنه را درست کرده است و آنان ذره ذره وجودشان را وامدار خدایند. نیروهای شیطانی که همان جادوگرانند، در مقابل خدا هیچ کاره اند و کسی که به خدا پناه برد، هیچ جادویی در او کارساز نیست. یعنی بشر آنقدر از خدا نا امید شده است که برای حل مشکلاتش و برای باطل نمودن سحر و جادو باید به همان شیاطین و اجنه پناه ببرد! ، در حالی که خدا از رگ گردن به او نزدیکتره و حتی خدا از خود ما به ما نزدیکتره. فقط کافرین و ظالمین از خدا نا امید میشوند. خود اجنه اقرار میکنند که فقط خدا قادر توانا بر هر کاریست. زمانی که سلیمان فوت کرد و مدت زمانی در حال مرگ روی عصای خویش تکیه داده بود، اجنه ای که به امر خدا در اختیار سلیمان بودند و برای او کار میکردند، متوجه نبودند که سلیمان مرده است (در حالیکه سلیمان جلو چشمان آنها برعصا تکیه داده بود) ولی آنان همچنان سخت کار میکردند. این نشان میدهد که اجنه و شیاطین از غیب و آینده خبر ندارند و حتی واقعیت جلو چشمان خود را هم ندیدند. آنان ضعیفتر از آنی هستند که مردم تصور میکنند. اما اگر با انجام گناهان روحت را به آنها بفروشی، در آن صورت بر شما مسلط خواهند شد. فقط نباید با انجام گناهان وارد بازی شیاطین و اجنه شوید. واقعا باید به حال مردمی خندید که برای باطل نمودن جادویی که شیطان و اجنه پیش آورده اند، به همان اجنه و شیطان روی می آورند! آیا کسی بالاتر از خدا در جهان هست؟! آیا کسی میتواند قدرتی مافوق خدا معرفی کند؟
اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ ﴿۱۹﴾
خدا نسبت به بندگانش مهربان است هر که را بخواهد روزى مى دهد و اوست نیرومند غالب (۱۹)
_____________________________
13) نفس اماره
پیروان انتون لاوی تمام زندگی را نفس اماره خویش میدانند و میگویند هر آنچه نفس امر کند، یعنی نیاز اوست! اما انتون لاوی شاید نمی دانست که اگر نفس کنترل نشود، یک دنیا آرزو دارد و اگر هم کنترل بشود؛ زندگی خیلی راحت میشود.
انتون لاوی به مفهومی به عنوان تقوا و پرهیزکاری اعتقاد ندارد و درست جهت مقابلش را تبلیغ میکند.
بعضی از مسلمانان اسما مسلمانند ولی در باطن تفکرات انتون لاوی را پیروی می کنند (بدون اینکه او را بشناسند). یکی از دلایل عقب ماندگی ملل به ظاهر مسلمان همین است. راهی که انتون لاوی معرفی میکند، تکیه بر غرایز حیوانی و نفس اماره ست که بسیاری از قبایل بدوی بر همین منوال زندگی کرده و می کنند. این قبایل بعد از ده هزار سال هنوز هیچ پیشرفتی نکرده اند و ذره ای تفکر در آنان پیشرفت نکرده است.
انتون لاوی یادش رفته که تفکرات جدید خودش را مدیون کتب آسمانی است و اگر کتابهای آسمانی نبودند، او نمی توانست همین ایده های شیطان گرایی را هم مطرح کند. خراب شدن دین در میان مسلمانان توسط گروههای افراطی و خرافی ؛ باعث میشود که حرفهای انتون لاوی در بین جوانان بی تجربه منطقی و زیبا به نظر آید.
_____________________________
14) زندگی پاک
بعضی ها فکر میکنند انجام کارهای نیک و پرهیز از کارهای بد، فقط برای آخرت است. در حالیکه انجام کارهای نیک برای بدست آوردن یک زندگی پاک در همین دنیاست و در نهایت به درد آخرت هم میخورد.
آیه قرآن : هر کسی که کار شایسته ای انجام دهد ، (خواه) مرد باشد یا زن ، در حالی که مؤمن است ، او را به حیاتی پاک زنده می داریم ، و مسلماً پاداششان را به (حسب) بهترین اعمالی که انجام می دادند ؛ به آنها می دهیم .
حیات طیبه یا زندگی پاک؛ این کلمه همان چیزی است که انتون لاوی آن را دوست ندارد. شیطان آدمیان را دچار عذاب و بیماری میکند. یکی از اشتباهات انتون لاوی این است که لذت را در مقابل دیانت می گذارد. در حالی که ادیان آسمانی لذتهای حلال را هیچوقت منع نکرده اند. خدا ناباوری، انسان محوری، لذت گرایی ، مادیگرایی از اصول اساسی فرقه های عرفانی کاذب است. در شیطان گرایی، هر انسانی هوای نفسش را خدای خویش قرار می دهد و کاملا براساس امیال نفسانی خویش عمل میکند .
_____________________________
15) بدست آوردن قدرت، هدف غایی عرفانهای شیطانی
انتون لاوی می گوید: " اینجا و حالا روز شکنجه و سختی ماست ! حالا و اینجا روز خوشی ماست ! اینجا و حالا فرصت ماست ! این روز، این ساعت را انتخاب کن که زندگی رهایی بخشی نیست !"
أَوَلَا یَذْکُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا ﴿۶۷﴾
آیا انسان به یاد نمى آورد که ما او را قبلا آفریده ایم و حال آنکه چیزى نبوده است (۶۷(
فرقه های شیطانی عموما سعی دارند انسان را از فضای دینی دور کنند. در عوض جلسات خاص خودی و آرام کردن خود بوسیله جادوی سیاه را بکار می برند. البته برای خام کردن مردم از حربههای مختلف استفاده میکنند. آنها میگویند مگر نماز و عبادات آدم را آرام نمیکنند؟ جادوی سیاه هم به آدم آرامش میدهد! آنها سعی دارند نماز را در حد مدیتیشن و جادو پایین آورند و به این طریق مردم را به سمت قدرتهای حاصل از انجام گناهان دعوت می کنند.
این فرقه ها جهت اقناع پیروان خویش نیاز به جلسات خصوصی و حضوری دارند تا پیروان خویش را شستشوی مغزی دهند. در حالیکه در دین خدا نیازی به شستشوی مغزی نیست. هر مذهبی اگر برای پیروان خویش، جلسات خصوصی توجیهی داشت، یعنی به زور می خواهد نظراتش را بر پیروانش قالب کند، قطعا بدانید این راه و روش خدایی نیست. این فرقه ها همیشه دنبال نیروهای عجیب و غریب، زندگیهای آسمانی، بشقاب پرندهها ، نیروهای کیهانی و ... هستند. بدست آوردن قدرت و نیرو بوسیله جادوی سیاه مهمترین ایدئولوژی آنهاست.
جادوی سیاه یعنی رد کردن آنچه خدا گفته و خلافش را انجام دادن. آنها لذات و قدرت و نیرو را در این اعمال می جویند. مثلا از اینکه یک حکم از تورات و انجیل و یا قرآن را رد کنند، احساس قدرت می کنند. اگر مشروب و مواد مخدر مصرف کنند، احساس قدرت می کنند. اگر موسیقی و یا فیلم مستهجن گوش کنند یا ببینند، احساس نیروی بیشتر میکنند. تنها هدفشان عدم اطاعت از خداست، زیرا در عدم اطاعت از خدا نیرو کسب می کنند. زیرا آنها چشم به راه نیرو و قدرت از طرف شیاطین هستند.
وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا (سوره جن)
ترجمه: و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى بردند و بر سرکشى آنها مى افزودند.
در آیه فوق مشاهده می کنید که قدرت گرفتن از جادوی سیاه شیاطین و اجنه، نتیجه اش این است که سرکشی و غرور را بیشتر می کند و از آرامش خبری نیست. خلف وعده از خصوصیات مهم شیطان است و به هیچ عنوان به آدمیان رحم نمی کند و آنان را نابود می کند. جادوی سیاه مهمترین عامل جذب جوانان است به این فرقه ها.
یک گناه انجام بده ، یک live بگیر! اما بهتره بگوییم یک گناه انجام بده، یک کمی بیشتر زنجیرت محکمتر بشه!
بعضی از زنان و مردان جوان جهت باز شدن بخت خویش جادو می کردند و همچنین نسل جدید مراسم هالووین را برای این کار انتخاب کرده اند. اینها به نوعی جادو کردن است.
در زمان جاهلیت، عرب در بیابان پناه به اجنه آن بیابان میبرد تا هنگام خفتن امنیت داشته باشند، آنگاه به امید اجنه در بیابان می خوابیدند و مال و جانشان به خطر میافتاد. این یعنی پناه بردن به شیاطین و اجنه برای کسب امنیت و قدرت و البته این کار آنان عین بی پناهی است. شیطان در همه فرقه ها به انواع و اقسام مختلف ، مستقیم و غیر مستقیم نفوذ کرده است. چرا به خدایی که اجنه و شیاطین را آفریده است پناه نبریم!؛ یعنی خدا از مخلوقات خویش کم قدرت تر است! این نوع جهالت اعراب زمان قدیم در میان نسل جدید به سبک جدیدتر و گسترده تر وجود دارد. یک ضرب المثل غلط در میان مردم جا افتاده که مثلا اگر چیزی بدون محافظ گذاشته شود؛ میگویند "همینجوری به امان خدا رها شده". در حالیکه امان خدا از هر امانی بالاتره. مگر از امان خدا بالاتر هم داریم. تمام امنیتها و پناهگاهها پیش خداست. متاسفانه شیطان حتی در ضرب المثل ها هم دخالت کرده و جملات فراوانی علیه خدای عالمیان وسوسه کرده است.
_____________________________
16) انتون لاوی می گوید :دین توانایی برطرف نمودن نیازهای مردم را ندارد
دین فقط یک راه و روش است برای زندگی پاک و فقط وقتی می تواند نیازهای روحی یک فرد را برآورده کند که آن فرد به دستورات دین خالصانه و بدور از ریا عمل کند. در واقع این خداست که نیازها را برطرف می کند و دین فقط یک راه و روش است. خدا عبادات خالص را بدون جواب نمی گذارد و همین جواب خدا مایه آرامش روحی است.
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى کنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند (۱۸۶(
کسانی که قدرت ماندن در جامعه را ندارند، رفتارهای خشن و خشم و کینه و انتقام و افترا و تهمت را انتخاب می کنند تا احساس قدرت کنند . آنها با این شرایط ، خشم و کینه و انتقام را برای خود عادی می بینند و حتی حق مسلم خود میدانند. شیطان پرستی یک نوع نیرو کسب کردن است تا رعب و وحشت را در دل دیگر افراد جامعه بیندازند و در نتیجه مردم برای آنها احترام بگذارند. این رفتار متاسفانه در میان خانواده ها هم نفوذ کرده است. بعضی مواقع افراد یک خانواده اصلا حرفهای هم دیگر را نمی فهمند و فقط می خواهند مشکلاتشان را از طریق خشم، کینه، تهمت، غیبت ، افترا و زور و ... حل کنند. این همان جادوست که بین خانواده ها به بهانه حقوق زن و شوهری و فرزندی انجام می پذیرد.
_____________________________
17) آلفا
جهت ادامه بحث شیطان پرستی لازم است که حالتی از ذهن به نام آلفا توضیح داده شود. این مورد مفصلا در مقاله آلفا توضیح داده شده است. توضیح این مطلب بطور خلاصه در اینجا لازم است زیرا شیطان فقط در این حالت بر آدمیان مسلط میشود. توهمات ، داستانهای تخیلی ، اشعار، فیلمهای سینمایی ، سریالهای تلویزیونی و مشروبات الکلی و مواد مخدر و بازیهای کامپیوتری مردم را وارد کانال و فضای دیگری می کند. یک سریال تلویزیونی که هر روزه فرد به تماشای آن می نشیند، می تواند فرد را با خود همراه کند و قلب و احساسات فرد را تحت تاثیر قرار دهد. کسی که یک فیلم را هر روزه نگاه می کند ، به معنای آن است که فرد ازآن فیلم لذت می برد. کسی نمی تواند از یک توهم لذت ببرد، مگر اینکه آن توهم را به خود بقبولاند و باور کند. زمانی که یک فرد در اشعار یک شاعر غرق میشود و ازآن لذت می برد، به معنای آن است که فرد اشعار را قبول دارد و در این حالت فرد وارد فضای دیگری از ذهن میشود که غیر از فضای واقعی است. در اصطلاح علمی به این فضا که حالت دیگری از آگاهی است، فضای آلفا می گویند. هر انسانی بسته به فرکانسهای مغزی خود، از نظر روانی حالات مختلفی در او ظاهر میشود. در حالت بیداری امواج مغز در حالت بتا قرار می گیرد. اما در حالاتی که فرد در لذات و احساسات دنیوی و توهم مثل خواندن اشعار ، نگاه کردن به فیلم و بازیهای کامپیوتری غرق میشود، در این حالت امواج مغزی فرد در حالت آلفا قرار می گیرد. اما در حالات تفکر وتدبر و حل مسائل منطقی و ریاضی امواج در حالت بتا قرار دارند. پس می توان امواج مغزی را به چهار دسته کلی تقسیم نمود.
بتا: حالت بیداری (فرکانس مغز بین 14 هرتز تا 30 هرتز)
آلفا: حالت احساسات و خلسه و توهم (فرکانس مغز بین 8 هرتز تا 14 هرتز)
تتا: حالت تله پاتی (فرکانس مغز بین 4 هرتز تا 8 هرتز)
دلتا: حالت خواب (فرکانس مغز بین 0.5 هرتز تا 4 هرتز)
در آلفا فرکانس مغز بین 8 تا 14 قرار می گیرد. و بعبارتی مغز انسان نسبت به حالت معمولی سردتر میشود و قسمت تفکر فعالیتش کم میشود.
_____________________________
18) تسلط شیطان بر انسانها در آلفا صورت می گیرد
با توجه به دو آیه،
سوره شعراء آیه 224:
وَالشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاووۥنَ
[26:224] و اما شاعران، فقط گمراهان از آنها پیروی می کنند.
سوره حجر آیه 42:
ان عِبادى لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوینَ
[15:42] "تو بر بندگان من هیچ قدرتی نداری. قدرت تو محدود به گمراهانی است که از تو پیروی می کنند.
میتوان نتیجه گرفت شعر مهمترین حربه شیطان جهت اغوا نمودن انسانهاست. شعر در عربی فقط به معنای دوبیتی و غزل نیست، بلکه به معنای هر چیزی است که آدمی را به حالت احساسات و توهم ببرد. بنابراین انسانهای در حالت آلفا (الغاوین) مستقیما در تیررس شیاطین هستند. پس براحتی میتوان نتیجه گرفت که شیطان در حالت آلفا افراد را در اختیار خویش می گیرد و دستورات خود را به آنان دیکته می کند. دانستن این نکته جهت مبارزه با حربه های شیطان بسیار مهم است. بسته به شدت فضای آلفا، فرد منطق و استدلال و تدبر خویش را از دست میدهد و از دنیای واقعی دورتر میشود ؛ مثلا کسی که میداند دزدی و غیبت و تهمت بد است، این صفات رذیله در فضای آلفا براحتی قابل توجیه هستند. در فضای آلفا قوانین هوای نفس حاکم است، زیرا محل جولان شیاطین است. در واقع به طور ساده و واضح میتوان نتیجه گرفت که :
شیطان بر بندگان خدا مسلط نیست ؛ مگر اینکه بوسیله شعر و توهم و احساسات در کانال آلفا قرار گرفته باشند.
شیطان ابتدا قربانیان را وارد آلفا می کند، بعد کنترلشان می کند. یعنی ابتدا وسوسه برای ورود به آلفا، بعد در آلفا کنترل صورت می پذیرد.
وسوسه برای ورود به آلفا |
کنترل کردن فرد در آلفا |
_____________________________
19) گناه عمل به یک توهم است
با انجام هر کار گناه, فرد بیشتر در آلفا فرو می رود و بیشتر در تیررس اجنه و شیاطین قرار می گیرد. نماز انسان را از حالت آلفا خارج و به دنیای واقعی می آورد و به همین خاطر است خدا می فرماید که نماز انسان را از فحشا و منکر دور میکند. فحشا و منکر در حالت آلفا درست بنظر میرسند و فرد منطق خویش را در مورد درست بودن و یا نبودن اعمال فحشا و منکر از دست میدهد و فرد بدون توجه به تمام عواقب گناه، آن را انجام میدهد. اعمالی که در واقعیت فحشا و منکر هستند، برای کسانی که در آلفایند، فحشا و منکر نیست.
دقیقا به همین دلیل است که انتون لاوی عبادات دینی را منع می کند و به اعمال فحشا و منکر دعوت می کند. انتون لاوی نیرویی را به مردم وعده می دهد که در اعمال فحشا و منکر است.
اگر کسی بتواند همیشه در فکر خدا باشد و خدا را ذکر کند و در دنیای واقعی زندگی کند فریب شیطان را نمیخورد. خصوصیات کسانی که در آلفایند، در قرآن مشخص شده است. تهمت، کینه، دروغ ، دزدی ، نگاه به نامحرم، فکر گناه، استعمال مشروبات الکلی و مواد مخدر، غیبت و تمام صفات رذیله که خدا در قرآن و سایر کتب آسمانی نهی فرموده است.
شیاطین برای وادار نمودن انسانها به گناه و غرق نمودن آنان در گناه، سعی در بردن آنان به حالت آلفا دارند. زیرا اگر انسان در کانال آلفا قرار گیرد، به راحتی در اختیار شیاطین و اجنه قرار می گیرد و نکته مهم اینجاست که این تنها راه شیاطین جهت کنترل انسانهاست.
_____________________________
20) چه چیزهایی انسان را به آلفا می برد؟
غرق شدن در توهمات، باور نمودن توهمات و ترسها، باور نمودن زیتنهای دنیایی، مصرف مسکرات و مخمرات و مواد مخدر و ... انسان را بطور مستقیم بحالت آلفا میبرد و در آن حالت فرد منطق و آموزه های اخلاقی و دینی خویش را بکار نمی برد و دچار انواع گناهان میشود.
اکثر کسانی که قتل و جنایات وحشتناک انجام میدهند، اقرار می کنند که در حین انجام جنایت و گناه، کنترل خویش را در دست نداشته اند و عواقب انجام گناه برایشان اصلا مهم نبوده است و آن را کار درستی می دانسته اند. در واقع منطق و گزاره های کانال آلفا با گزاره های دنیای واقعی متفاوت است. در کانال آلفا سوزاندن گربه! و خوراندن اسید به سگ! ، سوزاندن کبوتر!، زجر کش کردن روباه و سربریدن انسان و سوزاندن انسان ... گناه بحساب نمی آید. در کانال آلفا فقط هیجان و نیرو و قدرت کاذب ناشی از این اعمال پلید مهم است. منطق کانال آلفا با واقعیت فرق زیادی دارد. به همین خاطر کسانی که در آلفا بسر می برند، باید بخود بیایند و بیدار شوند. به همین خاطر است که انسان طوری آفریده شده است که اگر در راه مستقیم خدا قرار نگیرد، براحتی منحرف می شود و هیچ تضمینی در خوشبختی دنیا و آخرت او وجود ندارد.
_____________________________
21) شیطان گراها چطوری وارد آلفا میشوند؟
شیطان گراها با انجام اعمال حرام و منع شده توسط خدا، دچار توهم قدرت میشوند. همین توهم آنها را وارد آلفا می کند. در بعضی از مراسمها، آنان از آهنگهای متال و مخصوص برای به خلسه رفتن خویش استفاده میکنند. حرکات دورانی و رقص و مصرف مواد مخدر راههای دیگری است که آنان را به حالت آلفا و توهم می برد. هر چند انتون لاوی مصرف مواد مخدر را مضر می داند زیرا معتقد است که مواد مخدر کنترل زندگی را از فرد می گیرد ولی برخلاف گفته لاوی، پیروانش به وفور استفاده می کنند. در همان حالت آلفا آنان تحت کنترل شیاطین قرار می گیرند و احساس قدرت می کنند. همین احساس قدرت باعث جذب افراد به این نوع طرز تفکر میشود. متاسفانه کسانی که به خدا و دستورات راستین او اعتقاد ندارند و از خدا نا امید هستند، جذب این نیروها میشوند. لزوم وجود دین خدایی از همینجا اثبات میشود. زیرا حتی افراد بی دین بنا به نیاز فطریی که دارند، جذب نیروهای جادو میشوند و این یعنی همان پایبندی به دین جادو. اما اینبار شارع شیطان است بجای خدا! در حالی که بعضی از آنها اصولا وجود دین را منکر میشوند ، بدون آنکه بدانند خودشان به دین شیطان روی آورده اند.
_____________________________
22) دعای انسان در آلفا مستجاب نمیشود
انتون لاوی ایراد می گیرد که چرا خدا دعاهای مردم را جواب نمی دهد. انتون فراموش می کند که هر دم و بازدمی که ما انجام می دهیم، به لطف و کمک خدا انجام می پذیرد. در دنیای واقعی همه اعمال و کارها در دست خداست و خدا در آنجا صدای بندگانش را میشنود و جواب می دهد. اما در دنیای آلفا ، صدای بندگان به خدا نمی رسد. به همین خاطر دعاهایی که در آلفاست، مستجاب نمیشود. بلکه دعاهای در جهان واقعی مستجاب میشود. خدا قطعا و بدون استثنا به دعای" بندگانش" پاسخ می دهد
سوره بقره آیه 186:
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (186)
[2:186] و چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، من همیشه نزدیکم. هرگاه مرا بخوانند من به دعای آنان پاسخ می دهم. مردم باید به من پاسخ دهند و به من ایمان آورند، تا ارشاد شوند.
شاید بعضی ها بگویند که چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟ زیرا دعاهای از ته دل و در دنیای غیر آلفا، مستجاب میشوند. چون اصولا دعاهای در فضای آلفا واقعی نیستند، همانطور که خود آلفا ساختگیست.
گاهی خطراتی در دنیای واقعی متوجه انسانهاست، اما از آنجا که فرد در محیط آلفاست، متوجه نمیشود. مثل اخطارهایی که رسولان به اقوام خود می دادند و مردم آنها را مسخره می کردند. مسخره کردن به این خاطر بود که آنان در آلفا بودند و متوجه خطرات نبودند.
در دنیای واقعی گهگاه مسائلی پیش می آید و یا سختیی روی می دهد در این مواقع باید صبر داشته باشیم و نگذاریم که صبرمان را ازدست بدهیم و نباید به آلفا پناه ببریم. صبر هم مانند شکرگذاری بسیار مهم است.
ان الله مع الصابرین
این آیه بسیار جالب است یعنی تا زمانی که صبر داشته باشی، خدا همراهته ولی اگر صبر را ازدست بدهی به آلفا رفته و راه را گم می کنی و گمراه می شوی و در نتیجه خدا همراهت نیست. کسی که صبر نکند، یعنی میخواهد وارد آلفا شود و مشکلش را ذهنی حل کند. اینها راههای بسیار جالبی هستند که خدا به ما داده که از آلفا دور بشویم. پس تا اینجا راه حلهای خدا در زندگی را مشاهده کنید:
عمل صالح، صبر . شکر
اما انتون لاوی خلاف این اخلاق را توصیه میکند:
عمل غیر صالح، خشم، کینه، ناسپاسی
مثلا در یک مسئله ناگوار اگر فرد صبر نداشته باشه وارد فضای آلفای یاس و ناامیدی و غم می شود یاس و نا امیدی و غم از ناحیه شیطان است. چقدر جالب است که خدای مهربان همه مثال ها را در قرآن زده و ما را راهنمایی کرده است. فقط باید تدبر داشت. کسانی که از خدا نا امید میشوند، در اصل فکر میکنند در میانه مشکلات کنترل کارها از دست خدا خارج شده است. آنها فکر میکنند دیگر خدا رتق و فتق امور را در دست ندارد، به همین خاطر به یک چیز مادی رو میآورند (مثل انتون لاوی که فکر میکرد خدا کنترل کارها را در دست ندارد) . کسی که نا امید شده عملا در مسیری بر خلاف مسیر خدا قدم بر می دارد و همین عمل او که بر اساس نا امیدی است در وجود او تاثیر می گذارد که نتیجه این عمل به خودش بر می گردد.
بیشتر انسانها وقتی مشکلی برایشان پیش میاید، میخواهند از همان اول همه چیز و همه راهها و پیشامدهای مربوط به آن مشکل را پیش بینی و قضاوت کنند. چنین چیزی یعنی عدم صبر و در نتیجه مجبورند وارد آلفا شوند و در آنجا براساس شک و گمان برنامه ریزی و پیش بینی کنند.
شیطان به آدم و حوا وعده داد که اگر از آن میوه بخورند، به آنچه که آرزو دارند میرسند. آن میوه مثل یک مخدر بود که آدم و حوا را وارد آلفا می کرد و در نتیجه تحت کنترل شیطان قرار گرفتند و از بهشت اخراج شدند.
شیطان برای رسیدن به هدف خویش، باید به طریقی انسان را وارد آلفا و یا جذب آلفا بکند. تا که بتواند او را کنترل کند و افسار ذهن را در دست بگیرد.
بیشتر دعاهای مردم قابل قبول نیست زیرا مردم بجای درخواست واقعی و در خواست نیاز خود از خدا، از او واسطه طلب می کنند. مثلا کسی که خانه ندارد، از خدا نمی خواهد خدا به او خانه دهد، بلکه از خدا پول می خواهد تا خودش (!) با آن پول خانه ای بیابد. زیرا در آلفا واسطه ها اهمیت پیدا می کنند و در نتیجه فرد همه چیز را در واسطه ها می بیند. مثلا کسی که زن و یا شوهر میخواهد، از خدا میخواهد که به او پول دهد تا با آن پول یک زن بگیرد. می بینید که آن فرد خواسته اش را از خدا نمیخواهد بلکه او چیز دیگری از خدا می خواهد. ممکن است آن پول را از دست دهد و به نیاز خود نرسد.
خدا هم او را به پول می سپارد. موسی بعد از فرار از دست فرعون سر به بیابان میگذارد و از خدا می خواهد :
رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر
[28:24] او برای آنها آب کشید، سپس در زیر سایه ای رفت و گفت: "پروردگار من، هر رزقی که برای من بفرستی، به آن شدیدا احتیاج دارم."
موسی از خدا آن چیزی را می خواهد که نیازش است. موسی از خدا پول نمی خواهد که بوسیله آن زندگیش را از سر گیرد. در نهایت موسی در یک روز دارای خانه و زن و شغل شد. بیشتر آدمها در آلفا به اشیائی مثل پول و قیافه و مقام و موقعیت و طایفه و ... اهمیت می دهند و به این طریق حتی دعاهایشان هم انحرافی است.
_____________________________
23) آیا لذت ممنوعه بهتر است؟
بعضی افراد ادعا دارند که لذت کارهای ممنوعه از لذتهای حلال بیشتر است. حتی بعضی از آنها به آدمهای پاک طعنه می زنند که از لذات زندگی بی بهره اند! هر فردی که چنین ادعایی داشته باشد، بدون شک هم اکنون در آلفا بسر می برد و البته ممکن است خودش نداند. زیرا فقط افراد داخل فضای آلفا چنین اعتقادی دارند. فقط یک فرد معتاد بر این باور است که لذت مواد مخدر از لذت غذا بیشتر است. فقط یک فرد مشروبی بر این باور است که لذت نوشیدن مشروب الکلی از لذت نوشیدنیهای دیگر بیشتر است. کسی که معتقد است که لذت گناه بیشتر از حلال خداست، در کنترل اجنه ست و خودش خبر ندارد. هوای نفس دقیقا به این معناست. هوای نفس میتواند تحت کنترل شیاطین قرار گیرد و براحتی میتواند هر چیزی را بپسندد. شیطان خودش اقرار می کند که مردم را وادار می کند تا که خلقت و نیازهای خویش را تغییر دهند.
[4:119] من (شیطان) آنان را گمراه خواهم کرد. من آنان را به دام خواهم انداخت. من به آنان فرمان خواهم داد که (برای حرام کردن بعضی از گوشت ها) گوش چارپایان را علامت نهند و به آنان فرمان خواهم داد که خلقت خدا را تحریف کنند." هرکس به جای خدا، شیطان را به مولایی قبول کند، زیانی آشکار متحمل شده است.
_____________________________
24) ادیان آسمانی
تصورات دیگران در مورد اسلام بیشتر تصورات آنان از مسلمانان تندرو است. آنان یک مسلمان تندرو را و یک کتاب حدیث و سنت را نماینده اسلام می دانند. جوانانی که به شیطان پرستی روی می آورند ، تصور آنان از دین واقعی نیست و فقط از روی نزدیکان خویش اینکار را می کنند. اولین جادو را خود ابلیس انجام داد در نافرمانی خدا در سجده به آدم. این اولین جادوی سیاه بود که شیطان از همانجا از بهشت بیرون رانده شد. جادوی سیاه یعنی کسب قدرت از طریق نافرمانی دستورات خدا و در نتیجه به پستی سقوط می کند مثل سقوط از بهشت برین به زمین.
حتی گاهی بی دینها، به چشم حقارت و احمق به دینداران نگاه می کنند. و کارهای فساد انگیز خویش را مصلحانه میدانند.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱﴾
و چون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید مى گویند ما خود اصلاحگریم (۱۱(
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾
بهوش باشید که آنان فسادگرانند لیکن
نمى فهمند (۱۲(
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَکِنْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾
و چون به آنان گفته شود همان گونه که مردم ایمان آوردند شما هم ایمان بیاورید مى گویند آیا همان گونه که کم خردان ایمان آورده اند ایمان بیاوریم هشدار که آنان همان کمخردانند ولى نمى دانند (۱۳)
وقتی آدمی کنترل خودش را در فضای آلفا در اختیار شیطان قرار میدهد، شیطان آنچنان مخفی و پنهان در انسان نفوذ میکند که انسان فکر میکند این خود اوست که چنین تصمیمی را گرفته است و دشمنی را احساس نمیکند و فکر میکند که نیرو گرفته است.
وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۴﴾
و چون با کسانى که ایمان آورده اند برخورد کنند مى گویند ایمان آوردیم و چون با شیطانهاى خود خلوت کنند مى گویند در حقیقت ما با شماییم ما فقط آنان را] ریشخند مى کنیم (۱۴)
تعدادی از اخلاقیات قرآنی که قطعا شیطان گراها به آن عمل نمی کنند. آنان نمی فهمند که لذت زندگی به همین اخلاقیات است: صداقت، امانت داری، فروتنی، گذشت، نرم خویی، شکرگذاری،شکیبایی، پایداری، مهرورزی، خوش قلبی که همگی در قرآن ذکر شده اند. در همینجا روشن میشود که خدا چقدر زیباست و صفاتی که توصیه میکند هم چقدر زیبا هستند. خوشا بحال آنانی که صفات خدایی را سر لوحه زندگی خویش قرار می دهند و از زندگی لذت واقعی می برند. بدن ما طوری آفریده شده است که نیازهای روحی او فقط بوسیله صفات خدایی برطرف میشود و نه بوسیله صفات شیطانی غیبت و زنا و ریا و ربا و افترا و تهمت و ...
همانطور که بدن ما به غذا نیاز دارد ، روح ما هم به غذا نیاز دارد و کسی که روح خود را با صفات خدایی تغذیه کند، از هرگونه صفات شیطانی بی نیاز خواهد بود و وارد بهشت خواهد شد. این وعده خداست، خدا خلف وعده نمی کند.
_____________________________
25) ذهنهای کوچک و رشد نکرده
جادوی سیاه باعث می شود که فرد میدان ذهنش کوچک بشود و به چیزهای کوچک محدود بشود . مثلا اگه کسی یک مشکل کوچک برایش پیش بیاد فکر می کند تمام مشکلات دنیا مال اوست. زیرا ذهنش کوچک است و نمیتواند تمام واقعیتهای دنیا را ببیند. شیطان ذهن فرد را در یک میدان کوچک و محدود می گذارد تا قدرت تصمیم گیری را از او بگیرد و فقط بتواند بر اساس اون چیزهای محدود تصمیم بگیرد.
کسانی که خودکشی می کنند اکثرا دنیای درونشان به یک یا دو چیز محدود می شود و قدرت تفکر از آنها گرفته میشود.
برای همین اکثرا دیگران به دلیل خودکشی آنها می خندند و تعجب می کنند. اکثرا کسانی که بنیه اعتقادی کاملی ندارند و آگاهی کمی دارند با شنیدن چند جمله از خدا ناباوران و به دلیل دامنه بسیار کم ذهنشان، باور می کنند. این افراد هیچ وقت نمی توانند در کانال ذهنشان به دنبال حقیقت بگردند و هر چی دیگران بگویند اطاعت می کنند. انگار هیچ اراده ی ندارند. انتون لاوی ذهن بسیار محدودی داشت و تمام مسائل را فقط از جنبه جنسی می دید و کتابش هم ۸۵ درصد مربوط به این مسائله. اکثرا افرادی که مثل اویند به گفته هایش جذب می شوند ، زیرا آنها هم دنبال یه دلیل برای کارهای زشت خود هستند. شیطان گروه خودش را به کارهای خودش دعوت می کند. انتون لاوی توی کتابش می گوید که هر چی قانون بگوید او هم مطیع است ولی دین نه! ؛ در حالیکه قانون شکنی در این گروه بسیار زیاد است. در کل ذهن بسیار نپخته و خامی داشت.
_____________________________
26) انتون لاوی زیبایی و نظافت و حیا و خیانت و بسیاری از کردارهای زشت و زیبا را با هم قاطی کرده بود.
پیروان انتون در آلفای عمیق و منحصر بفرد بسر میبرند، آنها دلایل لاوی را قانع کننده میدانند. فضای آلفا منطق نمیشناسد. انتون لاوی دیانت را مقابل لذات میدانست. او براساس فرضیه غلط، ادیان ابراهیمی را پاسخگوی سوالات خودش ناتوان میدانست. پیروان انتون لاوی میگویند شیطان باعث پیشرفت تمدنه، میگویند اگر شیطان نبود، هنوز زنها روبنده بر سر میکردند با لباسهای کثیف! میگویند شیطان باعث شد که خیلی از قید وبندهای مذهبی و قومی پاره بشود و بشر کمی متمدن بشود. در کل انتون لاوی و پیروانش به شیطان خوشبین اند. به همین خاطر بهشان میگویند شیطان گرا. میگوید وسوسه شیطان باعث شده که مردان و زنان به زیبایی و نظافت خود مقداری برسند و الا مثل اقوام کهن و اولیه زندگی میکردند! کلا خبلی به مسایل جنسی اهمیت میدهد و به همین خاطر برای جوانان جذابه مسلکش!
فرضهای غلط لاوی در مورد دین بسیار زیاد است. این سر در گمی را شیطان برای آنها ایجاد کرده است. مثلا روبنده را جزو دین بحساب می آورد. لباسهای کثیف و ژولیده و فقر را مال دینداران بحساب میآورد. جوری وانمود می کند که دین مخالف نظافت و پاکیزگی است و هزاران فرض غلط دیگر!
بعضی از افراد بدون ذره ای آشنایی با انتون لاوی، بعضی استدلالهای او را تکرار میکنند، میگوید تمدن و پیشرفت جدید بخاطر مسایل جنسی بوده و این مدیون شیطان است. آنها در کل به نیروی خلاف خدا ایمان دارند و آن را کارا و مفید میدانند. انتون خدا را عاجز از حل مشکلات میداند و در نهایت نتیجه میگیرد که خدا مرده ست! حتی در جایی دیگر وجود شیطان را هم منکر میشود و میگوید شیطان سمبل نیروهای مفید است و وجود خارجی ندارد!
نهایتش انتون لاوی نیرو و قدرت پرست است تمام کارهایش و عقایدش برای جذب نیرو، قدرت و حل مشکلات روزمره است. تمام کارهای انتون لاوی برای کسب لذت، قدرت، نیرو و جادوست. مثلا خودش در کتابش میگوید که جادو را یاد بگیرید تا که زنان را عاشق خودتان کنید! او برای هر کاری، جنبه حرامش را بر حلالش پیشنهاد میدهد و ترجیح میدهد؛ زیرا میگوید که با انجام عمل حرام، یک نوع جادو انجام میشود و آدمی لذت بیشتری می برد و نیروی بیشتری کسب می کند.
_____________________________
27) انتون لاوی میگوید خدا مرده است!
از آنجا که انتون لاوی هیچوقت خدا را برای حل مشکلاتش نخوانده و احتمالا یاری خدا را در زندگی خویش ندیده است، از خدا نا امید است و خدا را مرده می پندارد . به همین خاطر در عقایدش کلا خدا را خط کشیده و کنار گذاشته و روی اعمال شیطانی تمرکز کرده است. او صراحتا نمی گوید که شیطان را پرستش می کند و اصولا می گوید شیطان وجود خارجی ندارد. شیطان گراها می گویند هر گناه در ادیان آسمانی، برای عرفان ما یک ثواب است
آنها مکتب خود را عرفانی می نامند و می گویند که بشریت هر نیازی دارد، باید برطرف شود و نباید بی جواب گذاشته شود. می گویند کل مشکلات و رنجهای بشر از بی جواب گذاشتن این نیازهاست. آنها میگویند نیروی جنسی در بشر خلق شده است و چون خلق شده است ، پس باید نیازش برطرف شود . از هر طریقی مهم نیست و البته طریقه حرامش را ترجیح می دهند چون میگویند جادوست و نیرو به آدمی می دهد. بعضی شیطان گراها (تعداد بسیار کمی)، قیافه ظاهری خود را تغییر می دهند مثلا خالکوبی و شاخ گذاشتن و یک سری کارهای دیگر. البته این به آن معنا نیست که هر کس این کارها را انجام داد شیطان گراست. ولی در بیشتر موارد افراد شیطان گرا ، مثل بقیه هستند و میان مردم زندگی می کنند و قیافه خود را تغییر نمی دهند. فقط خواه یا ناخواه عقاید خویش در مورد خدا را مطرح می کنند و مثل شیطان گراها فکر می کنند. در واقع طریقه تفکر مهم است که شبیه همند.
چرا خدا جواب مشکلات را نمی دهد؟ چرا نماز خواندن بی تاثیر است؟ چون مذهبی ها نماز می خوانند، من نماز نمی خوانم! خدا هیچ کاری نمی کند! و بسیاری موارد دیگر که ناخودآگاه مطرح میکنند.
_____________________________
28) قربانی کردن
در جامعه جاهلیت دختران را عیب وخواری و نقص می پنداشتند؛ در زمان ما هم چنین چیزی تقریبا بین خانواده ها وجود داره! بعضی ها پولهای زیادی خرج می کنند تا که پسردار شوند. کشتن خیلی از دختران و زنان به اسم ناموس پرستی!!! فرقه های رسمی شیطان پرستی مراسم قربانی دارند که در آن باید هر جوری است خون ریخته شود! نسل جدید آنها قربانی کردن کودکان و حیوانات را ممنوع اعلام کرده اند. قربانی کردن انسان مهمترین منبع کسب انرژی است برای آنان. آنها با قربانی کردن یک انسان، نیروی از دست رفته خویش را بازیابی می کنند. آنها معتقدند که ریختن خون و خودزنی مهمترین مراسم است برای شیطان و دیوها و شیاطین در این مراسم ، دروازه های جادو را برای آنها باز می کنند. این مراسم جزو وحشتناکترین مراسمهای شیطان گراهای رسمی است. و اکثرا هم از نوزادان و زنان باکره استفاده می کنند برای قربانی. بعضی فرقه های شیطان گرا قربانی کردن انسان را قبول ندارند و به همین خاطر خودزنی می کنند . مثلا دست و یا یکجای دیگر خود را زخمی می کنند تا خونریزی کند. خونریزی حتی مقدار کمش برای آنها بسیار مهم است. گاهی بعضی افراد معمولی بعد از به بن بست رسیدن در زندگی روزمره دنبال جنگ در جامعه و یا خانواده می گردند تا خونی ریخته شود و یا خونی از خودشان ریخته شود. آنها گاهی به عمد دنبال زده شدن هستند تا آرام گیرند. اینها همان جادوی سیاه است که شیطان بین مردم رایج کرده است.
شیاطین با خونریزی خوشحال میشوند و انرژیهایشان را در اختیار مقلدین قرار می دهند.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت فرشتگان] گفتند آیا در آن کسى را مى گمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو تو را] تنزیه مى کنیم و به تقدیست مى پردازیم فرمود من چیزى مى دانم که شما نمیدانید (۳۰)
بین افرادی که اهل دین نیستند و تحت تاثیر تفکرات شیطانی قرار دارند؛ گاها بین خانواده ها خودزنی، خودکشی جهت جلب توجه و در نتیجه کسب انرژی انجام میشود. از نظر آنان هر گناه ، برای عرفانشان یک ثواب است. گاهی این جادوهای معمولی در میان افرادی انجام میشود که اصولا خبری از فرقه شیطان گرایی ندارند. اما روشها یکی است و تنها دلیلش این است که این روشها، روشهای استاندارد شیاطین است برای جادو کردن افراد و در اختیار گرفتن آنها.
فرقه های شیطان گرا بعد از مدتی که در منجلاب گناهان فرورفتند، قربانی کردن انسان برایشان خیلی راحت و عادی میشود.
کلیه انسانها اگر به یک گناه عادت کنند و مخصوصا آن را نیروزا و انرژی زا بدانند، بی پروا انجام میدهند! مثلا کسی که مشروب مینوشد، قطعا جهت نیرو گرفتن آن را می نوشد. یا کسی که مواد مخدر مصرف می کند، از مصرف موارد مخدر اعتماد به نفس می گیرد و اگر چند روز مصرف نکند، اعتماد به نفسش را از دست میدهد و مریض میشود. حتی چشم چرانی و خودنمایی یک نوع جادوست که افراد با این کار بعد از مدتی به آن عادت می کنند و مجبورا دوباره انجامش دهند و معتادش می شوند. بعد از چند بار انجام یک گناه ، عادی میشود.
_____________________________
29) دو عهد بسیار مهم با خدا
خدای مهربان دو عهد و پیمان از انسان گرفت یکی شهادت به ربوبیت خودش و دیگری پیروی نکردن و عبادت نکردن شیطان
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۶۰﴾
اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست (۶۰(
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ ﴿۱۷۲﴾
و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهى دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم (۱۷۲(
یعنی این دو عهد و پیمان هر دو با هم برای زندگی پاک لازمند و نباید هیچکدام کنار زده شود.
_____________________________
30) شیطان قابل اعتماد نیست و دروغگوی حیله گری است
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
شیطان شما را از تهیدستى بیم مى دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى) خدا از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى دهد، و خدا گشایشگر داناست. (۲۶۸(
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
اى کسانى که ایمان آورده اید پاى از پى گامهاى شیطان منهید و هر کس پاى بر جاى گامهاى شیطان نهد [بداند که] او به زشتکارى و ناپسند وامى دارد و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود هرگز هیچ کس از شما پاک نمى شد ولى [این] خداست که هر کس را بخواهد پاک مى گرداند و خدا[ست که] شنواى داناست (۲۱(
إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ
همانا شیطان مى خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنى و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمى دارید (۹۱(
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
اى کسانى که ایمان آورده اید شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند پس از آنها دورى گزینید باشد که رستگار شوید (۹۰(
_____________________________
31) انسان گرائی
انتون لاوی میگوید شیطان گرایی دین بدن است بیشتر تا روح. وی می گوید « پس باید هر کس به خود و انتخاب خود احترام گذارد و افق های جدیدی پیرامون زندگی کوتاه خود بگشاید تا بیشترین لذت را ببرد». گفته لاوی که « مقدس ترین روز سال برای یک شیطان پرست، همانا روز تولد اوست. هیچ چیزی برای شیطان پرست از خودش مهم تر نیست»
این گفته ها نشان می دهد که لاوی نفس اماره انسان را در مرکزیت افکار خویش قرار داده است و آن را پرستش میکرد. در شیطان پرستی همه چیز براساس انسان محوری است، آن هم انسان محوریی که مبتنی بر شهوت و جادو است.
شیطان گرایی ، لذات بدنی را مبنا قرار می دهد؛ خوب خوردن، خوب خوابیدن؛ لذتهای جنسی و ... ، در حالیکه لذت اصلی لذات روحانی هستند ؛ اما شیطان گراها جهت رسیدن به لذات بدن، لذات روح را زیر پا می گذارند و حتی حاضرند دزدی، ریا، قتل و ... انجام دهند.
شیطان پرستان معتقدند که صفات اخلاقی که در انسان وجود دارد مثل حرص، طمع، تکبر، خشم و غرور، شهوت و سایر رذائل اخلاقی ، جزء ذات انسان است و به این دلیل که جزء ذات انسان است، نباید آنها را از بین برد بلکه باید آنها را به فعلیت و کمال رساند. آنها بعد از مدتی تهمت، افترا ، غیبت ، عدم شکیبایی، عصبانیت ، خشم ، کینه و ... را در زندگی عادی خویش رواج می دهند.
32) شیطان پرستان به دنبال رضایت شیطان هستند
هیتلر همیشه می گفت، قلدری و چاقو کشی و آدم کشی خوب است و ترحم و مظلوم نمایی و گریه کردن و صدقه دادن نیز کار بدی است.
بیشتر آدمیان که تقوا ندارند، هرکدام جسته گریخته، ایده هایی از شیطان گرایی را در خود دارند؛ هر چند که خود را مسیحی و یا مسلمان چند آتشه معرفی کنند!
مسیحیان می گویند اگر کسی یک سیلی به صورتت زد، آنطرف صورتت را نیز جلو بیاور تا بزند؛ اما شیطان پرست ها میگویند که اگر کسی به صورتت زد ، شما با بی رحمی تمام و با شدت بیشتر به صورتش بزن.
حتی عده ای از ایزدیان عراق بر این اساس ، شیطان را لعن نمی کنند تا که از شر او در امان باشند! آنها لعن کردن شیطان را نادرست می دانند و حتی بعضی مواقع به او احترام هم می گذارند زیرا میگویند که احترام ما بخاطر نرسیدن آسیب از طرف شیطان است. شیطان در همه فرقه ها به انواع و اقسام مختلف ، مستقیم و غیر مستقیم نفوذ کرده است.
قرآن و تورات و انجیل می گویند زنا بد است، اما شیطان پرستان زنا را محور دین خود قرار داده اند. شیطان پرستی از زمان آدم تابحال بوده و هست و در میان مردم کوچه و بازار هم هست.
33) چرا شیطان فکر می کند که میتواند بر خدا پیروز شود؟
چرا شیطان فکر می کند که واقعا بر خدا پیروز میشود، در حالی که امکان پذیر نیست ! چرا شیطان فکر میکند با منحرف کردن انسانها ، بر خدا پیروز میشود؟ به نظر من شیطان ، با منحرف کردن انسانها میخواهد کینه اش را نسبت به انسان نشان دهد و همچنین به سایر ملائکه و موجودات گوشزد کند که خدا در مورد انسان اشتباه کرد! البته این سفاهت اوست که چنین فکر می کند.
اما خدا جهنم را می آفریند که جملگی در آن خواهند بود هر آنکه با شیطان همراهی کند و همنوا شود.
شیطان نمیتواند شفا دهنده باشد، اما مثل مواد مخدر میتواند تسکین موقتی باشد ولی در اصل مشکل را خرابتر می کند. مثل یک معتاد که با مصرف مواد مخدر چند ساعتی خوش و خرم میشود ولی بعدش وابستگیش بیشتر میشود.
این یک اصل اساسی است که شفا براساس ایمان است ، در حالیکه شیاطین مخالف سرسخت هرگونه ایمانند. پس در کل شفا بوسیله شیطان سراب است.
34) آیا شیطان واقعا میتواند قدرتی به انسان دهد؟
آیا شیاطین واقعا میتوانند قدرتی به انسان دهند؟ جهت جواب این سوال ما قدرت شیطان را در طول تاریخ و در جامعه و خانواده دیده ایم و حس کرده ایم. تفرقه بین زن و مرد، معتاد کردن مردم ، ترویج زنا، ترویج بی حیایی، ترویج ربا و در نتیجه نابود کردن اقتصاد یک جامعه. ترویج خرافات، ایجاد جنگهای فرقه ای و قومی و در نتیجه کشته شدن میلیونها نفر. گسترش ظلم و در نتیجه گسترش فقر و گرسنگی و تلف شدن میلیونها کودک در طول تاریخ. گسترش بیماریهای مختلف و شکستن روابط سالم در اجتماع و هزاران قدرت دیگر. قدرتهای شیاطین فقط در جهت تخریب و نابودی است. قدرتهای شیاطین در جهت عکس قدرتهای خوب است ، به همین خاطر شیطان پرستان همیشه نیروهای شیطانی را در کارهای بد می جویند. آنها آرامش و لذت را در زنا و چشم چرانی می بینند. آنها آرامش و تفریح را در افترا، تهمت، کینه ، قتل، اذیت و ... می بینند. از نظر آنها تفریحی که همراه غیبت، تمسخر و چشم چرانی نباشد، خسته کننده است.
_____________________________
35) شیطان راه برگشت ندارد
شیطان راه برگشتی به طرف خدا ندارد. این شاید راز مهم دشمنی شیطان با بشریت است. پس ما انسانها باید از همین شانس استفاده کنیم و به سوی خدا برگردیم. دید شما نسبت به خدا ، استراتژی شما را نشان می دهد، پاسخ به این سوال برای هر بشری لازم است؛ خدا قدرت بیشتر و نقش بیشتری در زندگی شما دارد یا شیطان؟ آیا می دانید در نهایت خدا پیروز میشود و شیطان و دوستانش همگی وارد جهنم میشوند؟ بعضیها جهت توجیه مشروبخواری و نماز نخواندن خویش میگویند که خدا مهربان است !
خدا برای خودش در قرآن حدود صد صفت ذکر کرده، اما آنها فقط همین یک صفت را بخدا نسبت میدهند و بقیه را به شیطان ! خدا مهربان است ولی آیا خدا حکیم، خبیر، علیم ، مقتدر، لطیف قاهر، و... نیست!؟ همان خدا که مهربان است دستور داده که نماز بخوانید و مشروب الکلی ننوشید. آنها در لذتها شریک شیطانند و دستورات خدا را زیر پا میگذارند و با شیطان مانوس و همدم میشوند و در نهایتش میگویند خدا مهربان است!
عده ای از مبلغین مسیحی ، تمام تبلیغاتشان روی مهربان بودن خداست و بقیه صفات خدا را در انجیل و تورات تاکید نمیکنند و این مساله باعث شده که دستورات خدا نادیده گرفته شود و فقط تعدادی که آسان است ودر حد حرف است رعایت و تاکید شود. به این طریق دین خدا را در حد یک مکتب و لذت عرفانی پایین می آورند.
_____________________________
36) آیا می دانید در نهایت خدا پیروز میشود؟
آیا می دانید در نهایت خدا پیروز میشود و شیطان و دوستانش همگی وارد جهنم میشوند؟ تمام کسانی که در طول تاریخ در راه خدا فداکاریها کرده اند، از ته قلب خود به این نتیجه رسیده بوده اند که در نهایت خدا پیروز میشود و شیطان و پیروانش وارد جهنم خواهند شد. با در نظر گرفتن این مورد، براحتی می توان فهمید که چرا تعداد زیادی از مردم در طول تاریخ حاضر بوده اند که جانشان و مالشان را در راه خدا صرف کنند.
یعنی تا وقتی که به روز آخرت و روز فرجام معتقد نباشی، نمیتوانی فداکاری کنی . از نظر انتون لاوی فداکاری و گذشت و بخشش و سایر صفات خوب بی معنی است. دلیل آن هم این است که او زندگی را همین جهان میداند و برای آخرت ارزشی قائل نیست و در واقع میگوید که وقتی رفتی، رفتییی!!
37) اشتباه بزرگ شیطان گراها
اشتباه بزرگی که انتون لاوی کرده ، این است که شیطان را دشمن آدمی نمی داند و حتی خیرخواه هم میداند! ؛ هر چند که در نهایت منکر وجود شیطان است و فقط او را سمبل مخالفت با شریعت خدا میداند.
اما خدا در قرآن و کتب دیگر از شیطان به عنوان بزرگترین و جدی ترین دشمن بشریت یاد می کند و همیشه انسان را از او برحذر می دارد، تا جایی که میگوید: شما هم دشمن شیطان باشید.
یک واقعیت مهم و تلخ برای شیطان گراها:
(( شیطان وعده میدهد، اما تخلّف میکند.))
در مکتب شیطان زنا و خودنمایی و چشم چرانی آرامش بخش است، اما واقعا اینطوری نیست و آنچه که آنها آرامش می نامند ، فقط یک جادوی موقت است . وعده های شیطان دروغ است این همان موردی است که شیطان گراها در مورد شیطان نمی گویند.
_____________________________
38) در نهایت شیطان به واقعیت اعتراف می کند
کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
چون حکایت شیطان که به انسان گفت کافر شو و چون [وى] کافر شد گفت من از تو بیزارم زیرا من از خدا پروردگار جهانیان مى ترسم (۱۶(
وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ
و [یاد کن] هنگامى را که شیطان اعمال آنان را برایشان بیاراست و گفت امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناه شما هستم پس هنگامى که دو گروه یکدیگر را دیدند [شیطان] به عقب برگشت و گفت من از شما بیزارم من چیزى را مى بینم که شما نمى بینید من از خدا بیمناکم و خدا سخت کیفر است (۴۸(
وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
و چون کار از کار گذشت [و داورى صورت گرفت] شیطان مى گوید در حقیقت خدا به شما وعده داد وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف کردم و مرا بر شما هیچ تسلطى نبود جز اینکه شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید من به آنچه پیش از این مرا [در کار خدا] شریک مى دانستید کافرم آرى ستمکاران عذابى پردرد خواهند داشت (۲۲(
_____________________________
39) بی نیازی از خدا آیا ممکن است؟
آنها از یاد برده اند که تمام جهان را و نور آن را خدا بیافریده است. انسان متمدن امروزی بخاطر پیشرفت تمدن، امکانات زیادی یافته است و امکانات زیاد او را نسبت به جهان آخرت بی توجه کرده است! و بشریت فکر می کند که از خدا بی نیاز شده است! آن میز و صندلیی که انتون لاوی به آن تکیه می داد، را مواد اولیه اش را خدا آفریده بود. غذایش، لباسش و ....
ان الانسان لیطغی ان راه استغنی
( به یقین انسان طغیان می کند، از اینکه خود رابی نیاز ببیند)
شیطان گراها در مرحله اولش، انسانهای ناسپاسی هستند زیرا رو به دشمن خالق خویش آوردند. آنها فراموش کرده اند که روز حسابرسی از همین حالا شروع شده است و بزودی در کردار خویش گرفتار میشوند.
پاپ تحت تاثیر استدلالات شیطان گراها، حتی موجودیت جهنم را تا حدی منکر شد. اما در کتب آسمانی خواندن به سوی بهشت همان مقدار در سرنوشت و تصمیم انسان تعیین کننده است که انذار از جهنم و عذابهای آن موثر است. زقوم و آب جوش و انواع غذاهای گندیده ، در آخرت نصیب جهنمی ها خواهد شد. کسانی که خدا را پرستش نمی کنند، بعد از مدتی زندگیشان شبیه جهنم میشود و روحیه شان با جهنم سازگار میشود. به همین خاطر خود به اختیار خویش وارد جهنم خواهند شد.
خوردن و آشامیدن هر چیز ناگواری؛ انجام دادن هر کار ناپسندی، انجام هر کار زشتی، تهمت، دشمنی و ... که گناهکاران به آن عادت می کنند و در جهنم بصورت دیگری ادامه می دهند. این همه وعده و وعید و انذار و دستور خدا برای این است که انسان کم کم بهشت را انتخاب کند و از جهنم دوری کند؛ چه خدای مهربانی که به آرامی و مهربانی در طول هفتاد سال انذار می دهد و راهنمایی میکند. ولی وقتی خود انسان جهنم را انتخاب میکند چکار می شود کرد! شیطان دوست دارد که تمام بشریت را با خود وارد جهنم کند ولی خدا مردم را از آن برحذر می دارد. غذاهای جهنمی به قول قرآن نه سیر می کنند و نه آرامش می دهند.
آزادیهایی که شیطان گراها از آن دم میزنند در نهایت به سمت این صفات جهنمی میل می کنند. دردناک، الیم، نه سیر می کند نه آرامش میدهد. ولی با این حال باید مصرف کنند چون به آن معتاد میشوند. خدا می خواهد ما را از دست شیطان نجات دهد. . این جهان فقط محل فرار است از دست وسوسه های شیاطین.
وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ
وجود جهنم قطعی است، حتی خدا تعداد طبقات آن را هفت طبقه در نظر گرفته است. شیطان و پیروانش نمی توانند از دست جهنم رهایی یابند. این وعده خدا بزودی تحقق می یابد.
40) آیا واقعا دین خدا لذتهای دنیوی را منع کرده است؟
انتون لاوی تحریم لذتها را به خدا نسبت می دهد ؛ در حالی که قرآن تحریم لذتها را به شیطان نسبت میدهد! انتون لاوی معنای واقعی دین را نفهمیده است. لطفا خودتان آیات زیر را ترجمه کنید و روی آن تعقل و تفکر کنید.
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ۚ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۗ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ
یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ
در آیه آخری خدا صراحتا دستور به استفاده از تمام نعمتهای پاک و طیب میدهد و حتی در ادامه میگوید که از شیطان پیروی نکنید. این نشان میدهد که شیطان، کار اصلیش برمی گردد به حرام کردن آنچه که خدا بیافریده است.
اما خدا الطیبات من الرزق (رزقهای پاک و نیکو) را پیشنهاد میدهد. مثلا خدا مواد مخدر و مشروب را سفارش نمی دهد ، زیرا در آن لذتی نیست و عقل آدمی را زایل می کند. مشروب و مواد مخدر حتی یک میلیونم درصد نعمتهای دیگر هم نیستند. خدا بجای زنا، ازدواج را پیشنهاد میدهد. پس اصل و ماهیت خوردن و مسائل جنسی را حرام نکرده ؛ فقط خدا مخالف روشهای کثیف، خیانت، مضر و ... است. وقتی خدا خیانت در ازدواج را منع می کند، لاوی فکر می کند، خدا ازدواج و مسائل جنسی را منع و یا محدود کرده است. به همین خاطر لاوی خیانت در ازدواج را مهمترین لذت میداند. بعضی فیلمهای ماهواره ای هم چنین مفهومی را به مخاطب ارائه می دهند. سازندگان این فیلمها مثل انتون لاوی فکر می کنند و البته نکته مهمتر این است که مخاطبان این فیلمها هم اینجور نمایشات را می طلبند. به همین خاطر خدا بیشتر مردم را از شیطان گرائی برحذر می دارد و خطر شیطان گرائی را در کمین همه مردم جهان میداند.
باید توجه کرد که آنچه که ادیان در کتب غیر آسمانی خویش مثل تلمود و حدیث و سنت برخلاف دستور خدا به کتب خویش اضافه کرده اند و حلال خدا را حرام کرده اند، ربطی به دین خدا ندارد. این جور حرام کردنها از نظر خدا ارزشی ندارند. حرام خدا باید صراحتا در خود قرآن کتاب آسمانی آمده باشد.
یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنْهَا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ
آنان پیوسته میخواهند از آتش دوزخ بیرون بیایند، ولی ایشان نمیتوانند از آن بیرون بیایند، و دارای عذاب دائم و مستمرّند.
_____________________________
41) از نظر قرآن چه کسی شیطان پرست است؟
اولین کسی که به مبارزه با شیطان پرستی پرداخت، ابراهیم بود.
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا
[19:44] "ای پدر من، شیطان را پرستش نکن. شیطان علیه آن بخشنده ترین شورش کرده است.
چه کسی شیطان را پرستش می کند؟؟ عبادت شیطان یعنی باور کردن نمایشات و سحر و جادوها و لذتهای شیطان. یعنی از شیطان کمک گرفتن و در نتیجه پرستش شیطان. از آنجا که لذتهای فضای آلفا سیر کننده نیستند، بنابراین فرد مدام مجبور است که زیاده روی کند تا به ذره ای لذت برسد. در جهنم هم وضعیت همانطوری است. جهنمی ها هم هیچوقت سیر نخواهند شد، امکانات فضای آلفا براساس نیاز انسانها نیست. بلکه یک محیط ساختگی است. محیط ساختگی، ساخته پرداخته اجنه و مهندسی شده توسط شیاطین. زرق و برق فضای آلفا مثل تار عنکبوت میماند جهت به دام انداختن انسانها.
آیا پدر ابراهیم شیطان را عبادت میکرد که خدا میفرماید: یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا؟
[19:44] "ای پدر من، شیطان را پرستش نکن. شیطان علیه آن بخشنده ترین شورش کرده است.
قطعا نه و شاید پدر ابراهیم خودش را از سایر مردم خدایی تر و مذهبی تر معرفی میکرد؛ بلکه "شرک" او را جزو شیطان پرستان قرار داد. شریک قراردادن برای خدا یعنی شیطان پرستی.
وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً
براساس آیه زیر صراحتا دوستی با شیطان و شرک انسان را شیطان پرست می کند:
فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ.
[16:100] قدرت او محدود به کسانی است که او را به عنوان سرور خود برمی گزینند؛ همان کسانی که او را به عنوان خدای خود انتخاب می کنند.
أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِی وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا.
وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا ... أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ ... وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی
هرکسی شیطان را پیروی کند، و جذب زینتهای شیطان شود، او را به عنوان ولی خود برگزیده:
تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ
پس نتیجه می گیریم که پدر ابراهیم بعلت شرک، شیطان پرست نامیده میشود:
یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا
[19:42] او به پدرش گفت: "ای پدر من، چرا چیزی را پرستش می کنی که نه می تواند بشنود و نه ببیند و نه به هیچ طریقی به تو کمک کند؟
وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ
شَیْطانٍ مَرِیدٍ کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ
چرا خدا به پدر ابراهیم می گوید شیطان پرست؟
دستور عدم پرستش شیطان فقط برای پدر ابراهیم نیست، بلکه برای همه بنی آدم است.
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
این نشان میدهد که پرستش شیطان یعنی بت پرستی. اونی که هوای نفس خود را خدای خود قرار می دهد، صراحتا نمی گوید که هوای نفس را پرستش می کند.
أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا
بر همین منوال اونی که راه و روش شیطان را بر می گزیند، شیطان پرست است بدون اینکه خود بداند، مثل پدر ابراهیم.
_____________________________
42) چرا ابراهیم بتها را شکست؟
خدا بت پرستی ها را رد میکند و باید مستقیم خود خدا را پرستش و نیایش کرد. در دین اسلام حتی شکستن بتهای بت پرستان جایز نیست (لا اکراه فی الدین). فقط در یک مورد جایز است. اینکه خودت در ساخت بت دست داشته اید. ابراهیم در ساخت و فروش بتها دست داشت و در دورانی با پدرش آزر همکاری کرد؛ البته ابراهیم هیچوقت مشرک نبود. اما روح جستجوگر و موحد او ، نگذاشت بت تراشی ادامه پیدا کند و زیر همه چیز زد. حتی او زمانی به خورشید و ستاره و ماه روی آورد ولی دوباره به خدا روی آورد. ابراهیم در ایده غلط ثابت نمی ماند و با کوچکترین راهنمایی از طرف خدا واکنش نشان می داد و مدام خود را تغییر میداد و وارد راه مستقیم میشد. او هیچ چیزی را برای خود بت نکرده بود در ذهن خویش. به همین خاطر در نهایت، ساخته های دست خویش را شکست. بتهای ساخت دست خویش را باید خودت بشکنید. محمد و یارانش از میان قومی بت پرست بودند و آن قوم بعد از مسلمان شدن، ساخته های دست خویش که خود خریده بودند را شکستند. شکستن بت وقتی جایز است که خود در آن دست داشته باشید.
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿۱۱﴾
براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مى کنند در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمى دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا براى قومى آسیبى بخواهد هیچ برگشتى براى آن نیست و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود (۱۱(
گاهی این بت خودساخته هوای نفس است که باید آن را شکست. هوای نفس دیدنی نیست و باید خودت بشکنید. سرکوب کردن بتهای درونی خیلی مهم است که جهت رهایی از شیاطین باید به آن پرداخت.
_____________________________
43) عمل صالح بهترین روش مبارزه با شیطان پرستی
اگر فیلم نگاه می کنی و در آن فیلم هنرپیشه فیلم به فقرا کمک می کند و تو خوشت میاید، باید به آن کار نیک عمل کنی تا سیر شوی و در تو تاثیر کند. باید تو هم به فقرا کمک کنی. عمل صالح است که باعث ترقی روح و ماهیت انسان میشود. ایمان و عمل صالح مثل طناب و گام برداشتن هستند در کوهنوردی. اگر طناب نداشته باشی، زیاد نمیتوانی از کوه بالا بری و ممکن است در نیمه راه بیفتی. اگر هم فقط طناب داشته باشی و برای بالا رفتن از کوه تلاش نکنی ، باز بیفایده است.
اگر طناب خوبی (ایمان و عقیده خالص) نداشته باشی، ممکن است در حین کوهنوردی (عمل) پاره شود و سرنگونت کند. آدم باید براساس توانایی و ایمانش گام برداره و الا آسیب می بیند. یکی از بهترین کارهایی که هر آدمی میتواند انجام دهد به عنوان عمل صالح، آن است که در شغل و کار روزمره خود پاک باشد و آن را به درستی و پاکی انجام دهد و خیانت نکند. شاید این بهترین شروع برای پاک شدن باشد.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶﴾
[19:96] مسلما، کسانی که ایمان آورند و زندگی پرهیزکارانه ای را در پیش گیرند، بخشنده ترین ایشان را از باران عشق سیراب خواهد کرد.
بر طبق آیه فوق، ایمان و عمل صالح افراد را با خدا دوست می کند و کسی که با خدا دوست شود، دیگر نیازی به احساسات و توهمات آلفایی نخواهد داشت.
ایمان بدون عمل صالح بی فایده است.
هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸﴾
[6:158] آیا آنها منتظرند تا فرشتگان نزدشان بیایند، یا پروردگارت، یا برخی از نشان های فیزیکی پروردگارت تجلی کند؟ روزی که این اتفاق رخ دهد، دیگر هیچ نفسی از ایمان آوردن بهره ای نخواهد برد، چنانچه پیش از آن ایمان نیاورده و با اعمال پرهیزکارانه، منافع ایمان را کسب نکرده باشد.* بگو: "منتظر باشید؛ ما هم منتظریم."
ترجمه ای دیگر: آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره اى از نشانه هاى پروردگارت بیاید [اما] روزى که پاره اى از نشانه هاى پروردگارت [پدید] آید کسى که قبلا ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمى بخشد بگو منتظر باشید که ما [هم] منتظریم (۱۵۸)
عمل صالح و ایمان باعث ایجاد یک زندگی پاک خواهد شد. این نکته مهم را خدا در قرآن می فرماید:
آیه 97 سوره نحل: مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مَن ذَکَر أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً
ترجمه: هر کس ـ از مرد یا زن ـ کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه اى، حیات مى بخشیم.
پایان