به نام خدا
بزرگترین بدبختی ما این است که نمی دانیم چرا خدا بر فقط خواندن خودش در دعاها اصرار دارد. بعضی دستورات بسیار ساده و قطعی اند، اما نادیده گرفته میشوند. بعضی دستورات در عین سادگی و مهم بودن ، برعکس عمل میشوند. فرض کنید یکی به شما می گوید که از این غذا نخورید ، اما شما دقیقا از آن میخورید و در عین حال ادعا دارید که دستور او را اجرا کرده اید. خدا از کسی خواهش نمی کند که او را بخواند. این دستور برای نجات خودمان است. این یک آزمایش است. این یک انتخاب است. بعضی از مردم در عین این که می دانند ، کاری زشت است ، اما آن را انجام می دهند ، انگار یک نیروی ماورایی آنان را وادار می کند. این نیروی ماوایی از طریق تطمیع و لذتهای زودگذر آنان را تشویق به انجام آن می کند. از آنجا که هدایت دست خداست، کسانی که شایستگی بهشت را ندارند ، موفق به درک موضوعات ساده نمی شوند. این خداست که همه چیز را تحت کنترل خویش دارد. خدا هدایت افراد را بر عهده دارد. خدا همه چیز را کنترل می کند.
به نام خدا
برای رهایی از دست شیطان ، ابتدا باید بدانیم که هدف شیطان چیست. شیطان می خواهد که انسان را وادار به نافرمانی خدا کند ، او می خواهد که انسان خدا را فراموش کند، تا که او را با خود وارد جهنم کند. این هدف اصلی شیطان است. شیطان خود خدا را فراموش کرد و در نتیجه نافرمانی خدا را کرد و بر همین اساس می خواهد انسان را به همین کار وادار کند. وقتی که هدف شیطان شناسایی شد ، باید راهکارهایی برای جلوگیری از حمله او در نظر گرفت. ما باید کاری کنیم که هیچوقت خدا را فراموش نکنیم. نمازهای پنجگانه یکی از مهمترین روشهاست برای مقابله با شیطان. در همه حال باید خدا را در نظر داشته باشیم. در حین رانندگی ، در حین وزنه برداری ، در حین تفریح ، در حین شادی ، در حین عروسی ، در حین کار باید خدا را بیاد آورد. یکی از بزرگترین حربه های شیطان این است که در این احوالات کسی به جز خدا را یاد کنید. شیطان یاد کردن غیر خدا را در نظر افراد زیبا و لذت بخش جلوه می دهد. یاد خدا مثل شاه کلید است. نفس ما طوری طراحی شده است که با یاد خدا باز می شود، فقط با یاد خدا به خواسته هایش می رسد ، فقط با یاد خدا آرامش می یابد. یاد کردن مسیح ، محمد ، علی ، فاطمه ، ابوالفضل در کارهای روزمره ، از حقه های شیطان است، تا که یاد خدا فراموش شود. شما گاو صندوق را با هر کلیدی نمی توانید باز کنید. باید کلید مخصوص آن را داشته باشید. یاد خدا همان کلید مخصوص است. یاد سایرین مثل کلیدهای دیگر است که مشکلی را حل نمی کند. یاد کردن ابوالفضل در کارهای روزمره واقعا مشکلی را حل نمی کند و اصولا بیفایده است.
از شر شیاطین به خدا پناه می برم
به نام خدا بخشنده مهربان
مطالبی که در این وبلاگ نوشته میشود به سادگی از آن رد نشوید. من با این مطالب زندگی می کنم. اینها مطالبی است که تمام وجوه زندگی من را تحت شعاع خود قرار داده است. مطالب خیلی ساده است. به خاطر سادگی آن را طرد نکنید. پیامها خیلی ساده اند. تمام مطالب براساس و محوریت "فقط خدا" می چرخد. اینها مطالبی است که عملا و موشکافانه از زندگی خودم و زندگی اطرافیان گرفته شده است. در دعاهای خویش فقط خدا را بخوانید. این تنها راه و کلید رستگاری شماست. هر بار که از جا بلند میشوید نگویید "یاعلی". پشت ماشینهای خویش ننویسید "بیمه ابوالفضل". فقط خدا صدای شما را می شنود. فقط خدا می تواند چیزی را بیمه کند. نگویید امام رضا ضامن آهو است. این شرک محض است. قبل از این که دیر شود ، از این حرفها دست بردارید.
معمولا آدم میتواند فقط به یک نفر فکر کند. آدمی فقط می تواند محبت یک نفر را در دل خویش نگه دارد. خدا برای هیچکس دو قلب قرار نداده است. بیایید از تجربیات خویش بگوییم. یکی از وزنه برداران به نام حسین رضا زاده ، شعارش "ابوالفضل" بود. در میان وزنه برداران ، این شعار مختص اوست. در اکثر مسابقات او از نام ابوالفضل استفاده می کرد. همین خود ثابت می کند که آدمی فطرتا فقط می تواند محبت یک نفر ماوراء الطبیعه را در دل خویش جای دهد. رضازاده به ندرت از نام محمد و علی و حسین استفاده میکند. زیرا او فطرتا و ذاتا تمایل به یک قدیس دارد. بعضی از ایرانیان حسین بن علی را انتخاب کرده اند.
فقط یک خدا و حتی فقط یک بت در نهاد ما انسانها گذاشته شده است. انسان فقط می تواند به یک موجود ماوراء الطبیعه تمایل نشان دهد. این تجربتا ثابت شده است. چرا آن موجود تک خدا نباشد. چرا حسین رضا زاده در حین وزنه برداشتن نباید به جای نام ابوالفضل از نام خدا استفاده کند!
بیایید از تجربیات روزانه خویش بگوییم . حسن نصرالله دیروز در مورد توهین به پیامبر محمد حرف می زد. او گفت که چرا به پیامبر محمد جد امام حسین توهین شده است؟ همانطور که می بینید حسن نصرالله امام حسین را به عنوان بت خویش برگزیده است. او وقتی که از پیامبر محمد حرف میزد ، فورا عبارت جد امام حسین را هم به آن اضافه کرد. انگار که تمام دنیا پیامبر محمد را با نام امام حسین می شناسند. انسانها فطرتا فقط یک بت انتخاب می کنند. اگر بت دیگری انتخاب هم بکنند ، فورا آن را به بت اصلی متصل می کنند. خدا از کسی خواهش نمی کند که یکتاپرست شود. زیرا خدا خداست و نهاد آدمیان را کاملا می شناسد. متاسفانه اکثریت مردم وارد جهنم میشوند. خدا یکی است. محمد و حسین هم برای خواندن فقط خدا تلاش کردند. این نکته خیلی مهم است. تنها چیزی که شما باید از محمد و سایر مقدسین یاد بگیرید ، خواندن فقط خداست، محوریت قراردادن فقط خداست.
[12:69] وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى یُوسُفَ ءاوَى إلَیْهِ أخَاهُ قَالَ إنِّى أنَا أخُوکَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
[15:49] نَبِّئْ عِبَادِى أنِّى أنَا الغَفُور الرحِیم
[20:12] إِنِّى أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
به نام خدا
انسان فطرتا می خواهد خدای قدرتمند داشته باشد. او می خواهد که خدای او هر کاری بکند. چندین صفت خدا عبارتند از :
همه چیز را دیدن
صدای همه را شنیدن
در همه جا حاضر بودن
دعای همه انسانها را شنیدن
هر کس از او بخواهد نجات می یابد و ...
تمام انسانهایی که در طول زمان بت شده اند ، انسانهای ساده ای مثل بقیه افراد جامعه خویش بوده اند. اما بعد از مدتی مردم به آنها دل بستند. همین دلبستگی باعث تبدیل آنها به بت شده است. اما چون انسان فطرتا خدای قدرتمند می خواهد ، در طول زمان و یواش یواش صفات خدایی به این انسانهای بت شده داده شد. در طول زمان صفات خدایی به آنها داده شد.
انسانها نسبت به خدای خویش متعصبند. محمد پیامبر و بنده خدا بود. اما بعد از مدتی ، به یک بت تبدیل شد. حالا مسلمانان در طول روز در پنج وعده نام محمد را در کنار نام خدا ذکر می کنند. لبیک یا محمد می گویند. شرک بزرگترین ظلم است. در طول روز میلیونها ظلم نسبت به خدا انجام می پذیرد ، اما کسی چیزی نمی گوید ، کسی اعتراضی نمی کند.
[31:13] به یاد آور که لقمان در حالی که پسرش را اندرز می داد، گفت: "ای پسرم، هیچ معبودی را در کنار خدا قرار نده؛ شرک بی عدالتی بسیار بزرگی است."*
در روز صدها توهین نسبت به خدا صورت می گیرد. در کتابهای حدیث هزاران توهین نسبت به خدا انجام پذیرفته است ، کسی حرفی نمی زند. چرا ؟ جواب این سوال خیلی ساده است. معمولا انسان نسبت به عزیزترینش بیشترین تعصب را نشان می دهد. از همین جا مشخص می شود که عزیزترین هر فردی چه کسی است. باید خدا را از هرکسی بیشتر دوست داشته باشیم. باید خدا جای اول را در قلب ما داشته باشد.
به نام خدا
اعتراف به گناه پیش نیاز توبه است. کسی که آنقدر مغرور باشد که نتواند اشتباهات و گناهان خویش را اعتراف کند ، نمیتواند توبه کند. انسان نباید از نفس خویش دفاع کند. بلکه باید نفس خویش را بکشد. اعتراف یک گناهکار را در قرآن بشنوید.
[12:53] من ادعا نمی کنم که بی گناه هستم. نفس به بدی گرایش دارد، مگر کسانی که از رحمت پروردگارم برخوردار شده ا ند. پروردگار من عفوکننده است، مهربان ترین.
هیچ انسانی نباید ادعای بی گناهی و پاکی کند. فقط خدا پاک و نیکو است. حتی پیامبران هم گناه انجام داده اند. نفس اماره ارزش دفاع را ندارد. اعتراف همراه توبه چیزی است که مورد پسند خداست. خدا رحمان و رحیم است و در هر زمانی توبه بندگانش را قبول می کند.
عده زیادی عبادت روزانه را انجام نمی دهند و یا اینکه به حالت کسلی انجام می دهند. زیرا انگیزه انجام نمازها را ندارند. آنها در درون خود به این نتیجه رسیده اند که نماز برای آنها فایده ای ندارد.
انجام هر نماز در طول روز بیشتر از یک دقیقه طول نمی کشد. پنج نماز جمعا پنج دقیقه طول می کشد. چرا باید انسان به حالتی دست یابد که انجام پنج دقیقه عبادت را برخود مشکل سازد.
بسیاری از جوانان حالت کسلی و رکورد روانی دارند و انگیزه ای برای انجام نمازها ندارند. علت اصلی نماز نخواندن و یا سبک شمردن نمازها تضاد درونی است.
تضاد درونی یعنی اینکه انسان مشغول گناهان دیگری است و آن گناهان را به عادت تبدیل کرده است.
بنابراین به سمت شیطان گرایش دارد و به همین جهت انگیزه ای برای انجام نماز ندارد. آدم نمی تواند هم خدا را بپرستد هم بتهای دیگری در ذهن خویش درست کرده باشد.
آدمی فطرتا فقط می تواند یک خدا داشته باشد. اگر فردی تابع هوی و هوس خویش باشد ، دیگر نمی تواند با خدا ارتباط برقرار کند. زیرا هوی و هوس را خدای خویش قرار داده است.
در این تضاد درونی پیش می آید. از یک طرف می خواهد خدا را بپرستد و نماز بخواند. از طرف دیگر تابع هوی و هوس هم هست. جمع بین این دو متضاد غیر ممکن است.
به همین خاطر انگیزه عبادت خدا را از دست خواهد داد و بعد از مدتری نماز را ترک می کند و یا این که نمازها را به حالت کسلی به جا می آورد.
در نظر بگیرید که شما مقداری پول لازم دارید و پیش دو نفر می روید. یکی از آنها به شما می گوید که صبر کنید من دو ماه دیگر به تو می دهم. اما نفر دومی می گوید که فردا به تو پول را می دهم. فرد دومی دروغگو است. او فقط وعده دروغ می دهد. فرد دومی به هیچکدام از قولهایش عمل نمی کند. اما فرد اولی دقیق به قولش عمل می کند. کدامیک فرد خوبی است؟ اولی یا دومی؟ دومی به بهانه زود جور کردن پول ، تو را به خودش جذب می کند.
اکثر انسانها به فرد دوم گرایش دارند . فرد دومی همان شیطان است. شیطان در طول روز صدها وعده دروغ به مردم می دهد ، اما باز خیلی از مردم شیطان را انتخاب می کنند. شیطان با وعده های دروغین مردم را فریب می دهد. و به همین بهانه و کلک مردم را به خودش جذب می کند. انسان فراموشکار است و خیلی زود دوباره فریب شیطان را می خورد. روزی دهها بار جذب شیطان میشود. اگر دوست شما دو بار به شما دروغ بگوید ، دیگر هیچوقت روی حرفش حساب نمی کنید و از او آزرده می شوید. اما برای شیطان اینجوری نیست. شیطان دیده نمی شود. خیلی از مردم زیاد در این مورد کنکاش نمی کنند. اما شیطان بزرگترین دشمن آدمی است. شیطان در روز دهها وعده دروغین به ما می دهد ، اما ما باز هم او را دشمن خود به حساب نمی آوریم. ما باید باور کنیم که موجودات نادیدنیی به نام شیاطین دشمنان سرسخت ما هستند. شیاطین فقط وعده دروغ می دهند. اگر براساس وسوسه شیاطین جرمی مرتکب شوید. شیطان در این حال شما را ول نمی کند بلکه می خواهد که شما را هم رسوا کند. بعد از رسوایی از شما پشتیبانی و حمایت نمی کند ، بلکه سعی دارد شما را به پای چوبه دار بکشاند. بعد از کشاندن به پای مرگ ، از شما حمایت نمی کند ، بلکه می خواهد در حالت مرگ ایمان شما را هم بگیرد. آیا چنین موجوداتی قابل اعتمادند؟ ما در طول روز صدها بار بوسیله این موجودات وسوسه میشویم. باید این واقعیت را بپذیریم که آنها دشمن مایند و ما هم باید دشمن آنها باشیم. انسان در حالت اغماء به سر می برد. انسانها بوسیله شیاطین مسخ و هیپنوتیزم شده اند. ما انسانها در حالت انتخاب به سر می بریم. ما در حال انتخاب خدا و یا شیطان به سر می بریم. باید مواظب باشید. در این راه همه چیزهایی که شما را از خدا دور می کند ، طرد و ترک کنید. روزی پیامبر سلیمان آنچنان جذب اسبهایش شده بود که خدا را از یاد برد. سلیمان برای جبران گناهش ، دیگر برای همیشه اسبها را ترک کرد. آن لذت را که او را از خدا دور میکرد ، ترک کرد. ما باید راههای پیشنهادی شیطان را با قاطعیت و جدی ترک کنیم.
خدا بسیار دقیق برنامه ریزی می کند. کارهای خدا بسیار دقیق است. خدا بسیار دقیق کارهایش را به نتیجه می رساند. همه عوامل و فاکتورها در اختیار خداست. خدا از بالا بر همه چیز احاطه دارد. براساس توصیه جادوگران ، فرعون دستور کشتن نوزادهای مذکر قوم بنی اسرائیل را صادر می کند. فرعون همه را می کشد بجز موسی را. این قدرت خداست. خدا بالاتر از فرعون است. خدا به مادر موسی وحی می کند و موسی داخل صندوقچه ای به رودخانه انداخته میشود. رودخانه به قصر فرعون می رود. موسی به قصر فرعون می رود. خانواده فرعون موسی را از آب می گیرند. در همه این وقایع خدا ناظر است و همه را می بیند. خدا نقطه ضعف فرعون را می داند. او نقطه ضعف همه را می داند. زن فرعون پیشنهاد می دهد که بچه در خانواده فرعون بزرگ شود و فرعون هم این پیشنهاد زنش را قبول می کند. به این ترتیب نقشه خدا به راحتی پیش می رود. به این ترتیب جان موسی حفظ می شود و همچنین موسی در خانواده فرعون بزرگ می شود و ابهت خانواده فرعون برای او از بین می رود. بنی اسرائیل مظلوم و ضعیف و توسری خور بار آمده بودند. خدا موسی را در مقابل چشمان فرعون بزرگ می کند. بدون این که فرعون چیزی متوجه شود. خدا دشمن فرعون را در چند قدمی فرعون پرورش می دهد. زنان شیرده زیادی برای شیر دادن بچه آورده میشود ، اما موسی هیچکدام را قبول نمی کند. خواهر موسی پیشنهاد مادر موسی را می دهد. به این ترتیب موسی به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا قادر مطلق است. خدا از بالا همه چیز را می بیند. در بحرانی ترین حالات ، نجات دهنده است. مشکل ترین کارها را براحتی حل می کند. ما انسانها اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم ، باید مراحل زیادی را طی کنیم و از افراد زیادی بخواهیم تا مشکل حل شود. اما خدا برای حل مشکلات با کسی مشورت نمی کند. خدا راه حلها را جاری می کند. وقتی خدا بخواهد همه چیز جور میشود.
خدا به مادر موسی دستور داده بود که موسی را در دریاچه بینداز و نترس . خدا به مادر موسی وعده داده بود که موسی را به او بر میگرداند. موسی از آغوش مادرش جدا میشود و طی مدت کمتر از یکروز به آغوش مادرش برگردانده میشود. خدا موسی را به آغوش مادر برگرداند. خدا برخلاف وعده هایش عمل نمی کند.